اوشو و عرفان سکولار (۳ص)

اوشو و عرفان سکولار
مقدمه
تعالیم عرفانی اوشو مصداقی از عرفانهای منهای شریعت است . عرفانهای سکولار در بستر جهان غرب با سابقه آموزههای سکولاریسم پدید آمدند. اما این عرفان براساس جامعه از دین گریخته غرب زاده شده. از اینرو محال است که عرفان اوشو را یک عرفان سکولار بنامیم. البته اگر تعریف ما از عرفان سکولار صرفاً عرفان حاصله در جامعه سکولار غرب باشد.
اما از آن جهت که عرفان اوشو هم عصر عرفانهای سکولار غربی است. و شباهتهایی بین موازین عرفانی اوشو و مولفههای عرفان سکولار وجود دارد. از اینرو، با مسامحه مسلک اوشو را میتوان زیرمجموعه این پدیده دانست.
هدف اشو
مشرب اوشو به عنوان یک عرفان شرقی سرشار از ترغیب به سوی جدی نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزادشدن، رقصیدن و آواز خواندن است. در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشویق به زندگی مادی شده و لذت بردن از لذایذ زندگی مادی و به دست آوردن آرامش و دوری از ناملایمیها و رجوع به هرآنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال میکند. کل کائنات یک شوخی است. خنده عبادت است. اگر بتوانی بخندی چگونه عبادت کردن را آموختهای. جدی نباش. آدم جدی هرگز نمیتواند مذهبی باشد. آدمی که بتواند بیچون و چرا بخندد، آدمی که همه مسخرگی و همه بازی زندگی را میبیند در میان آن خنده به اشراق میرسد(اشو، الماس اشو: ۱۰۵).
خنده از فصول انسان است . انسانی که شاد و مسرور نیست بیمار است. همه آزادی و خنده را دوست دارند. انسان از موسیقی و تفریح لذت میبرد. لذت و آرامش گمشده دنیای متجدد است. نوع انسان مدرن خواهان رسیدن به شادی و آرامش برای پیشبرد اهداف و پیروزی بر مشکلات است، اما در عرفان اوشو اهمیت به این مسائل کمی بیشتر و به صورت افراطی مطرح میشود و به جایی میرسد که همه چیز به باد سخره و پوچی گرفته میشود. زیرا انسانی که هدف متعالیاش در این دنیا شادی و لذت بردن است همیشه شوخی نمیکند، نمیرقصد و آواز نمیخواند و نمیخندد. اوشو میگوید: « خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن خندهآور است! به زندگی دیگران نگاه کن همهاش شوخیخواهی یافت. شوخی، شوخی، شوخی. جدیت بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سروکاری نیست. معنویت خنده، نشاط و تفریح است» (همان، ۲۶۶).
در حالیکه معنویت مثبت بر خاسته از نظرات و تأییدات عقل است. انسان عاقل به دنبال معنویت است و بهواسطه جدیت به معنویت میرسد. شخصی که همواره در حال شوخی و خنده باشد نه تنها زندگی دیگران را شوخی و پوچ میپندارد بلکه خداوند را شوخ میداند، اگر جدیت را در مقابل شوخطبعی قراردهیم این دو از خصوصیات انسانی است و انسان کامل در مقابل هر پدیده یکی را به تناسب اتخاذ میکند. این دو از واقعیات انسانی است و عرفان صحیح هیچ واقعیتی را انکار نمیکند.
از مولفههای عرفان سکولار، توجه تمام و کمال انسان به سوی لذایذ دنیای مادی و نگرش شخص به دنیا از دریچه بیتوجهی به واقعیات اجتماعی است.
در این عرفانها انسان تمام توجهاش را به زندگی بدون دغدغه اجتماعی معطوف میکند. زندگی عاری از جامعه و مسائل سیاسی. هدف، صرفاً لذت بردن از زندگی شخصی است. فرد ملاک است، لذت فرد، احساس خوشی فرد و…
سیاست عرفان سکولار
در عرفانهای سکولار سیاست واقعه پلیدی است و سیاستمدار انسانی شیطانی. در این عرفانها سیاست نفی شده است و سیاستمدار جزء نابکارترین افراد جامعه معرفی میشود. سیاستمداران از اخلاق و عرفان و عشق عقب مانده و بویی از آزادی و معنویت نبرده اند. این مسائل موجبات انزجار مردم از سیاست و مسائل اجتماعی را فراهم میکند و بدینسان مردم جامعه به تدریج از مناسبات سیاسی دور میشوند و امپریالیسم بهطور عام و چپاولگران و سرمایهداران شرایط را برای چپاول ملتها مناسب میبینند.
عرفان سکولار پدیدهای کاملاً سیاسی است. پدیدهی سیاسی که برضد سیاست در جهت پیشبرد اهداف سیاسی – اقتصادی شخصی تبلیغ میشود در گام نخست سعی میشود انسان معنوی دست از جامعه بشوید و به زندگی فردی خود توجه کند و همواره به دنبال لذت بردن از زندگی شخصی خود باشد و در گام بعد منصب سیاستمداری و نقش سیاست را دارای قبح ذاتی معرفی میکنند تا این مفاهیم معنای مخوفی را در ذهن انسان معنوی پدیدآورند.
اوشو میگوید: « سیاستمداران آدمهایی کودناند. از کودنی است که به سیاست رو آوردهاند. کسی که کودن نباشد از میان شعر و شور و شعور و قدرت، قدرت را انتخاب نمیکند. انتخاب قدرت نشانه ضعف اوست نه قدرت او. آنها آدمهایی ضعیف و کم جنبهاند. که قدرت را به دست گرفتهاند. از اینرو همهشان برای زندگی سالم و انسانی، خطر آفرینند» ( اشو، ریشهها و بالها: ۱۰۵).
سیاستبازان نابالغترین اذهان دنیا هستند. فقط ذهنهای دست سوم به تزویر علاقهمند میشوند. افراد پیش پا افتاده و افرادیکه از عقده حقارت رنج میبرند. سیاست باز میشوند( اشو، الماس اشو: ۲۰۶). آدم عاقل زندگی را شادمانه زندگی میکند او در وسوسه قدرت نیست شاید به موسیقی، آواز و رقص علاقمند باشد، اما به سلطهگری علاقمند نیست، شاید علاقمند باشد آقای خودش شود، ولی علاقه ندارد آقای دیگران شود. سیاستمداران مردمانی دیوانهاند(اشو، الماس اشو: ۳۵۴).
اطاعت ترفند سلطهگران و سیاستمداران است که تو را استثمار کنند. تا تو را به اسارت نگه دارند در اسارت ذهنی( اشو، الماس اشو: ۳۹۰). به مردم کمک کن طبیعی باشند. به مردم کمک کن آزاد باشند. به مردم کمک کن خودشان باشند هرگز سعی نکن کسی را به زور وادار کنی. به زور بکشی و به زور هل بدهی و تحت کنترل خود درآوری اینها همه ترفندهای نفس است و سیاست سرتا پا همین است( اشو، الماس اشو: ۲۵۱).
سیاستمدار در تعالیم اوشو به انسانی گفته میشود که به دنبال کسب قدرت در جهت اسیرکردن انسانها است از اینرو در آموزههای عرفان اوشو، مصداق انسان منفی است و در مقابل، تشویق به صوفیگری و سرور و خوشی میشود و تعالیمی همچون رقص، آواز، سکس و غیره را مسیر رسیدن به انسان معنوی میداند و شخص صاحب این کردار و افعال را مصداقی از انسان مثبت میپندارد. لاجرم فرد مشتاق به آموزشهای عرفانی در مقابل مکتب اوشو میبایست یکی را اختیار کند و جمع این دو باهم گویی اجتماع نقیضین است. اوشو میگوید: « هیچ سیاستمداری نمیتواند قدیس نیز باشد. برای سیاستمدار شدن باید از قداست صرف نظر کرد برای سیاستمدار شدن باید ابتدا عروس شیطان شد. قداست و بیپیرایگی و درستی به درد سیاست نمیخورد» ( اشو، ریشهها و بالها: ۳۳۴).
انسان در مقابل این فرآیند به گزینش یکی از این دو رویکرد ملزم است وی در این محیط بهطور غیرمستقیم ترغیب به انتخاب عرفان منهای سیاست میشود و دست از سیاست و امور اجتماعی جامعه خویش میشوید و مکتب سیاست در حوزه ترویج و گسترش این تعلیم خالی میماند.
در نتیجه مروجین این فرهنگ در انتخاب و مسیر سیاسی سیاستمداران دارای اختیاری تام میشوند. از اینرو معتقدیم آموزههای عرفان سکولار پدیدهای سیاسی است که برضد سیاست و سیاستمداران تبلیغ سوء میکند هرچند اشاعه آن در جهت پیشبرد اهداف سیاسی – اقتصادی مبلغین آن است .
عرفان حقیقی آن مسلکی است که نه تنها از سیاست فرار نمیکند، بلکه عرفان را لازمه اجتماع و سیاست را لازمه عرفان میداند.
هر مسئلهای بهواسطه سیاست قابل اجتماعیشدن است و انسان با توجه به مدنی بودنش قادر نیست عرفانی را برگزیند که منهای سیاست و اجتماع است. آموزههای عرفان صحیح فراگیر است و سیاستمدار و غیرآن را میپذیرد عرفان صحیح در بستر سیاست گسترش مییابد و سیاستمدار با توجه به تمام وظایف خویش ملزم به رعایت قوانین عرفانی میشود و هیچ تقابل و برخوردی پیش نمیآید.
حوزه سیاست بستری است که امکان ایجاد عناصر مخرب و افعال ضداخلاقی در آن میرود. ناگریز محتاج موازین اخلاقی بیشتری است عرفان صحیح با فهم این مهم رویکرد مناسبی را در قبال سیاست اتخاذ میکند. نه از آن فرار میکند و نه آن را مخرب میداند. بدون شک عرفان صحیح برای مردم جامعه است و سیاست جزء جدانشدنی اجتماع. عرفان صحیح راه گشای انسان مدنی بالطبع است.
« کان الناس امه واحده فبعث الله النبیئن مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه» (سوره بقره،: ۲۱۳).
مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی در میان آنها وجود نداشت. بتدریج جوامع پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد در این حال خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت میکرد به آنها نازل کرد تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند. عرفانی که در جهت سعادت بشری و نیل به اهداف الهی است برگرفته از حرکت انبیاء در مسیر حل اختلافات اجتماعی انسان است. عرفانی که جدای از اجتماع و مسائل آن باشد بدون شک قادر به رساندن انسان به معنویت صحیح نیست.