نقش انصار در جنگهای دوران امیرمؤمنان
چکیده
کلمات کلیدی
، سـال پنجم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۷، ۸۹ ـ ۱۲۱
History in the Mirror Of Research,Vol, ۵, No.۴, Winter 2009
نقش انصار در جنگهای دوران امیرمؤمنان(
سعید طالقانی۱(
چکیده
.
کلید واژهـها
.
- کـارشناس ارشـد تاریخ اسلام جامعه المصطفی العالمیه. دریافت: ۲۹/۷/۸۷ ـ پذیرش: ۲۶/۱۱/۸۷٫E-mail: said_taleghani@yahoo.com
مقدمه
واژه «انصار» عنوان مردمی است که در عصر پیـامبر( در یثرب میزیستند. این واژه، زمانی پدید آمد که پیامبر( و مسلمانان رنجدیده مکه در پی حمایت مـسلمانان یثرب به سوی مـدینه رویـ آورده و در آنجا اسکان یافته و «مهاجر» نامیده شدند، از سوی دیگر، مسلمانان یثرب نیز که از پیامبر( و یاران مهاجرش با آغوش باز پذیرایی نمودند، «انصار» نامیده شدند. آنان در طول ده سال اقامت پیامبر( در مدینه رابـطه خوبی با آن حضرت داشتند و همواره پیامبر را در راه نشر و گسترش آیین توحید، یاری نموده و در صحنههای فرهنگی، سیاسی و نظامی، حضور فعال و نقش ویژهای داشتند.
یکی از موضوعات مهم در زندگی انصار چگونگی تعامل و رابطه آنها بـا اهـلبیت( بعد از رحلت پیامبر اسلام( و موضعگیریها و دیدگاه مثبت آنان نسبت به اهلبیت( در مقاطع مختلف تاریخی است. در اینجا نقش آنها در جنگهای دوران علی( بررسی میشود.
۱٫ انصار درجنگ جمل
امیرمؤمنان( تنها امام معصوم از مـیان ائمـه اطهار( بود که توانست در شرایط بسیار حساس آن روزگار، زمام خلافت را در دست بگیرد و جز پیاده کردن عدالت و برابری و مساوات در میان آحاد مردم جامعه آن روز و احیای سیره نبوی، هدفی دیگر نـداشت. از ایـن رو، آن حضرت در آغاز خلافت با مشکلات و موانع و چالشهای متعددی روبهرو شد، که آشکارترین شکل آن، جنگهایی بود که به بهانههای واهی علیه آن حضرت صورت گرفت.
امام در نخستین روزهای حکومتش بـا پدیـدهای شـوم به نام ناکثین روبهرو شـد. آن حـضرت ابـتدا تلاش فراوان کرد تا آنان را از مخالفت با حکومتش باز دارد، اما
موفق نشد. طلحه و زبیر که درصدد نقض بیعت خود با امـام عـلی( بـودند به بهانه قصد انجام عمره به سوی مـکه رفـتند. ولی قصد شکستن بیعت و خیانت داشتند.۱۶۵ در آن هنگام عایشه هم در مکه بود و از بیعت مردم با حضرت علی( ناراضی بود.۱۶۶ طلحه و زبـیر، عـایشه را کـه کینهای دیرینه به بنیهاشم و حضرت علی( و فاطمه زهرا( داشت، بـرای دستیابی به مقاصد شوم خویش همراه خود ساختند. همراهی عایشه با آنان بزرگترین موفقیت بود، از اینرو، طلحه و زبـیر بـه عـایشه گفتند: اگر مردم بصره تو را ببینند همگی با تو متحد خـواهند شـد.۱۶۷
سرانجام طلحه و زبیر و عایشه با سر دادن شعار انتقام و خونخواهی عثمان، امیرمؤمنان( را به دست داشتن در قتل عـثمان مـتهم نـمودند، سپس همراه سه هزار نفر از مکه آهنگ بصره کردند. آنان میگفتند عـثمان مـظلومانه کـشته شده و این شعارشان بود. وقتی آنان به بصره آمدند، عثمان بن حنیف انصاری کـه از جـانب امـام حاکم بصره بود، با عدهای از مردم بصره، از جمله حکیم بن جبله در منطقه مربد، بـرای مـقابله با آنها آماده شدند. بعد از جنگ شدید، طرفین تا آمدن امام صلح کـردند.۱۶۸ ولی بـعد از صـلح، اصحاب جمل بدون در نظر گرفتن صلحنامه، شبانه به محل استقرار عثمان بن حنیف حـمله نـمودند، بیتالمال را به غارت بردند و با کشتن تعداد زیادی از نگهبانان، عثمان بن حنیف را اسـیر نـمودند. ابـتدا قصد داشتند او را بکشند، ولی عثمان بن حنیف به آنها اخطار داد و گفت: برادرم سهل بن حـنیف جـانشین امام در مدینه است، اگر مرا بکشید او تمام باز ماندگان شما را خواهد کـشت.۱۶۹ ایـنجا بـود که از ترس سهل بن حنیف و انصار، بعد از آزار و اذیت و کشیدن موهای صورتش او را رها کردند. ۱۷۰ عثمان بـن حـنیف پس از ایـنکه از بصره اخراج شد، در ذیقار خدمت امام علی( رسید. وقتی حضرت او را دید گـریست و فـرمود: «ای عثمان! من تو را به صورت پیر مردی دارای ریش فرستادم و اکنون با چهرهای بدون مو و جـوان بـاز گشتی».۱۷۱
در چنین شرایطی انصار که از علاقهمندان امیرمؤمنان( بودند، در کنار آن حضرت بودند و در جـنگ جـمل فعالانه حضور پیدا کردند. هنگامی که خـبر حـرکت شـورشیان به امام رسید، آن حضرت سهل بـن حـنیف را به جای خود در مدینه گذاشت،۱۷۲ سپس همراه شمار زیادی از اصحاب رسول خدا( و بـسیاری از مـهاجران و اکثریت قریب به اتفاق انـصار و مـردم مدینه (طـبق نـقلی تـعداد اصحاب پیامبر( چهار هزار نفر بـوده۱۷۳ کـه در میان آنها هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از کسانی بودند که در بیعت رضـوان حـضور داشتند) به سرعت به سوی بـصره حرکت کردند.۱۷۴
در میان انـصار، افـرادی همچون ابوایوب انصاری میزبان پیـامبر( و خـزیمه بن ثابت انصاری، معروف به ذوشهادتین۱۷۵ و نعمان بن ربعی انصاری که در این جـنگ فـرمانده نیروی پیاده بودند، حضور داشـتند.۱۷۶ ابـوقتاده انـصاری صحابه بزرگوار رسـول خـدا( قبل از حرکت گفت:
یـا عـلی! رسول خدا( این شمشیر را بر گردن من بسته است، مدتی بود که آن را در نیام داشـتم و اکـنون زمان آن فرا رسیده است تا آن را در مـقابل ایـن ستمگران کـه بـرای امـت فساد و تباهی آورده شد از نـیام بیرون کشم و دوست میدارم که مرا پیشاپیش و در مقدمه لشکر گسیل فرمایی.۱۷۷
ابوقتاده در تمام جنگها هـمراه امـام بود و در زمان خلافت حضرت علی( از جـانب امـام والی مـکه بـود.
ابـوالهیثم بن تیهان هـم در جـنگ جمل شرکت داشت. او پس از به خلافت رسیدن ابوبکر، یکی از دوازده نفری بود که ابوبکر را در مسجد استیضاح کردند۱۷۸ و بـه حـمایت از حـضرت علی( و اهلبیت رسول خدا( و اولویت آنان بـرای خـلافت، سـخن رسـول خـدا( را در مـورد اهلبیت که آنها را همچون ستارگان آسمان دانسته بود، بیان کرد.۱۷۹ وی در منابع از جمله سابقین شمرده شده است که
به وصایت حضرت علی معتقد بود.۱۸۰ ابوالهیثم بن تیهان زمـانی که طلحه و زبیر در مقابل امیرمؤمنان( جبهه گرفتند، با جمعی از انصار خدمت حضرت علی( رسیده، ایشان را در جریان امور گذاشتند و خواستار اقدام عملی از سوی آن حضرت شدند.۱۸۱ ابوالهیثم بن تیهان هنگامی که حـضرت عـلی( عازم جنگ جمل بود، میخواست از ربذه به ذیقار برود، پس از سخنان حضرت علی( که حقانیت و وراثت خود را یادآور شد، برخاست و با اشاره به حقانیت امام و پشتیبانی از سخنان وی، از حسد قریش نـسبت بـه آن حضرت پرده برداشته، آمادگی خود را برای کمک کردن به آن حضرت اعلام داشت۱۸۲ و گفت:
ای امیرمؤمنان( انحراف طلحه و زبیر را به آنان یادآور شـو اگـر آمدند، آنها را میپذیریم و چنانچه پشـت کـردند با آنها میجنگیم، به جان خودم سوگند مردمی که دست به کشتار زدهاند و اموال مردم را به غارت بردهاند و مردم با ایمان را ترساندهاند شایسته رهـا کـردن نیستند.۱۸۳
او در جنگ جمل از خـود رشـادتها نشان داد و در جنگ صفین نیز حضور داشت. بنا به گفته بلاذری وی در جنگ صفین به شهادت رسید.۱۸۴ اشعاری که ابوالهیثم بن تیهان در کارزار جمل و صفین سروده است به وصایت حضرت علی( اشـاره دارد کـه بیانگر تمایلات و اعتقادات عمیق شیعی و مکتبی اوست.۱۸۵ شیخ طوسی در رجالش او را در شمار رجال شیعه انصار ذکر کرده است.۱۸۶
انصار در جنگ جمل حضور فعال و نقش اساسی و تعیینکننده داشتند. زمانی که در صحنه نـبرد حـاضر میشدند، چـنان عظمت و شجاعتی داشتند که دلها را میلرزانیدند و شجاعان را میترسانیدند و لرزه براندام دلیران میانداختند. مسعودی به نقل از منذربن جارود مـیگوید:
زمانی که او در جنگ جمل سپاهیان و جنگجویان امیرمؤمنان( را در زاویه (قریهای است در کـنار دجـله بـین واسط و بصره) دیده بود، چنین توصیف میکند:
یکهتازان را سوار بر اسبها دیدم و در حالی که جامههای سپید بـر تـن و شمشیرها در کمر داشتند، بعضی از آنها قرآن تلاوت میکردند و فوجفوج میگذشتند. گفتم: اینها کیستند؟ گـفته شـد: انـصار، صحابه رسول خدا( هستند.۱۸۷ در آن میان، یکهتازی که بر اسب سرخگون سوار بود و جامهای سپید بـر تن داشت و کلاهی سفید و عمامه زردی بر سر، تیر و کمان بر دوش و شمشیر بـر کمر بسته بود، از جـلوی مـا گذشت. او پاهایش به زمین کشیده میشد و در میان هزار نفر سپاهی که آنها هم بر سر خود کلاهی سفید و عمامهای زرد بسته بودند، دیده میشد در حالیکه پرچمی زرد رنگ به دست داشت. گفتم: ایـن کیست؟ گفته شد: قیس بن سعد بن عباده از انصار است و همراهان او فرزندان و خویشاوندانش هستند.۱۸۸
قیس بن سعد انصاری از نخستین کسانی بود که با علی( بیعت کرد. او رئیس انصار، از یاران مخلص و فداکار آن حـضرت بـه شمار میآمد. او از بزرگان اصحاب رسول خدا( و مدیران آنها و اهل سخاوت، شجاعت، فضل و رأی نظر و از داهیان عرب بود. او در زمان رسول خدا( رئیس شرطه الخمیس و عهدهدار اجرای دستوارت امنیتی و انتظامی در شهر مدینه بـود. ۱۸۹ او در دوران امـام علی( نیز موقعیت و جایگاه والایی داشت و از شیعیان و از خیرخواهان آن حضرت بود. آنگونه که در منابع آمده، او در مقدمات جنگ جمل شرکت داشته است. وقتی که امیرمؤمنان( به ابوموسی اشعری پیام داد که مـردم را بـرای پیوستن به امام، بسیج کند، ابوموسی از این کار سر باز زد. آنگاه امیرمؤمنان( برای جمعآوری نیرو و عزل ابوموسی اشعری، امام حسن( را همراه عمار یاسر و قیس بن سعد انصاری به کـوفه فـرستاد. چـون آنها همراه نامه امام عـلی( بـه کـوفه رسیدند، به جای ابوموسی اشعری، قرظه بن کعب انصاری را به عنوان حاکم بر کوفه گماشتند. در آنجا ابتدا امام حسن( و سپس عـمار یـاسر بـرای مردم سخنرانی
کردند.۱۹۰ بعد از سخنان امام حسن( و عـماریاسر، قـیس بن سعد انصاری از جای برخاست و پس از حمد و ثنای پروردگار چنین گفت:
ای مردم اگر در موضوع خلافت و زمامداری از شورا استقبال کرده و آنـ را مـلاک بـگیریم باید بدانیم که علی از تمام مردم از جهت سابقه اسلامی و هـجرت با رسول خدا( و دانش، شایستهتر و مناسبتر برای این منصب است. قتل هر کس که منکر این واقعیت بـاشد مـباح و حـلال است. چگونه حلال نباشد و حال اینکه برای طلحه و زبیر که خـود بـا آن حضرت بیعت کردند و از روی حسد شانه از زیر بار بیعت خالی کرده و آن حضرت را خلع نموده، اتـمام حـجت شـده است و دیگر دلیلی ندارند.۱۹۱
سخنان امام حسن مجتبی( و عمار یاسر و قیس بـن سـعد، رئیـس انصار در تحریک مردم کوفه تأثیری مهم و قابل توجه داشت. آنگونه که در تاریخ آمده اسـت مـردم کـوفه هم به ندای آنان پاسخ مثبت دادند و تعداد ۹۶۵۰ نفر از کوفیان به سپاه امام مـلحق شـده و به سوی بصره حرکت کردند.۱۹۲
ابناعثم میگوید: ۹۲۰۰ نفر از مردم کوفه به سپاه امـام مـلحق شـد.۱۹۳ در برخی نقلها نیز تعداد آنان دوازده هزار نفر ذکر شده است.۱۹۴
در بعضی از گزارشهای تاریخی آمـده اسـت که قیس بن سعد انصاری در جنگ جمل شرکت کرده و در ماه جمادیالاخر سال ۳۶ هـمراه عـلی( بـوده است.۱۹۵ به نظر میرسد که این اقوال درست نباشد، زیرا قیس بن سعد در صفر سـال ۳۶ از جـانب امام علی( به استانداری مصر منصوب شد. او در اول ماه ربیعالاول همراه هفت نـفر از اعـضای خـانوادهاش وارد مصر شد۱۹۶ و مدت چهار ماه و پنج روز ولایت مصر را به عهده داشت و در آنجا حکومت میکرد. سـپس در پنـجم رجـب بعد از آنکه محمد بن ابیبکر به عنوان والی از جانب امام وارد مصر شد، قـیس از مـصر بیرون آمد و به سوی مدینه رفت.۱۹۷
ابنعساکر نیز در تاریخ دمشق مینویسد که امام علی( قیس را در سـال ۳۷ ق از مـصر عزل کرد و محمد بن ابیبکر را به عنوان والی فرستاد.۱۹۸ ابن ابی الحدید مـیگوید: عـهدنامهای را که امام برای محمد بن ابیبکر نـوشت تـا وی آن را بـرای مردم مصر بخواند در اول ماه رمضان سال ۳۶ نـوشته شـده است.۱۹۹ بنابراین میتوان گفت که قیس بن سعد در جنگ جمل شرکت نداشته اسـت، زیـرا بیشتر منابع، حضور قیس را در جـنگ تـأیید نمیکنند. از سـوی دیـگر، آنـگونه که در منابع آمده، محمد بن ابـیبکر در جـنگ جمل شرکت داشته و بعد از جنگ جمل به سوی مصر رفته است.
امـا اشـعاری را که شیخ مفید از قیس بن سـعد انصاری در روز جنگ جمل نـقل مـیکند به نظر میرسد که وی آن اشـعار را در جـنگ صفین وقتی که با سپاه معاویه رو در رو شد گفته باشد، نه در جنگ جمل،۲۰۰ زیـرا در زمـانی که علی( به جنگ جـمل مـشغول بـود و تا هنگامی کـه از بـصره به کوفه آمد، قـیس بـن سعد همچنان فرمانروای مصر بود.۲۰۱ بلاذری میگوید: «قیس بن سعد در مقدمات جنگ جمل نـیز شـرکت نداشته است، چون او در آن زمان والی مصر بـود».۲۰۲
بـه هر حـال، آنـچه از مـنابع تاریخی بر میآید ایـن است که قیس بن سعد انصاری فقط در مقدمات جنگ جمل شرکت داشته است و این بـیانگر حـضور فعال و نقش انصار در جمعآوری سپاه در کـنار امـیرمؤمنان( مـیباشد. عـلاوه بـر این انصار در صـحنه جـنگ نیز بـودند و نـقش فعالی داشتند. در این جنگ امـام ابـتدا پرچم را به فرزندش محمد حنفیه داد. ولی او به خـاطر تـیرباران شـدید دشمن نتوانست پیشروی کند. آن حضرت پرچم را از او گـرفت، حـمله کـرد و ارکـان سـپاه جـمل را از هم پاشید،۲۰۳ سپس برگشت و دوباره پرچم را به محمد داد و فرمود: «کار نخستین را با این حمله جبران کن، انصار نیز با تو هستند».۲۰۴
آنگاه خزیمه بن ثابت را با عـدهای از انصار که اهل بدر بودند، با او همراه کرد و محمدحنفیه همراه انصار حمله کرد و جنگ را پیش برد.۲۰۵
زیاد بن لبید یکی دیگر از انصار بود که در جنگ جمل شرکت داشت و اشعاری مـیخواند کـه مضمونش این است: چگونه میبینی انصار را در روز سختی و عداوت؟ ما مردمی هستیم که از خشم کسی باکی نداریم و در دفاع از وصی پیامبر( از کسی ترس نداریم. انصار جدی هستند و شوخی نمیکنند. این علی فـرزند عـبدالمطلب است و ما او را در مقابل کسانی که تکذیبش میکنند یاری میدهیم.۲۰۶
سرانجام جنگ جمل با پی شدن شتر عایشه خاتمه یافت. در این جنگ از سپاه جـمل بـیست هزار نفر و از اصحاب علی( هـزار نـفر و به قولی کمتر، کشته شدند.۲۰۷ پایان جنگ جمل را روز پنجشنبه ۱۲ جمادیالآخر سال ۳۶ ذکر کردهاند.۲۰۸
۲٫ انصار در جنگ صفین
آنگونه که از منابع تاریخی بر میآید انصار در جـنگ صـفین هم حضوری فعال داشـتند. پس از مـاجرای جمل وقتی که امام در کوفه مستقر شد، تمام بلاد با آن حضرت بیعت کرده بودند،۲۰۹ به جز منطقه شام که معاویه و بنی امیه مردم را وادار به مخالفت مینمودند. گرچه آن حضرت بـسیار تـلاش کرد تا معاویه را به اطاعت امام مسلمانان قانع کند و از راه باطلی که میرود باز دارد، اما تلاشهای امام نـتیجه نداد.۲۱۰ در پـی سـرپیچی مـعاویه، امیرمؤمنان( مصمم بر جهاد با او شد. از اینرو آن حضرت برجستگان اصـحابش را کـه به نـقل مسعودی تعداد نهصد نفر از انصار و مهاجران و آنان را که در جنگ بدر و بیعت شجره بودند،۲۱۱ جمع کرد و بعد از حـمد و ثنای پروردگار چنین فرمود:
اما بعد، شما مردمی با اندیشههای نـیکو و گـویندگان حـق، افرادی هستید کهکردار و دستورتان با برکت است و تصمیم داریم به سوی دشمن خود ودشمن شما حرکت کـنیم، نـظریات خود را به ما ابلاغ کنید و به آنچهصلاح میدانید اشاره کنید.۲۱۲
بعد از سخنان امـام( چـند نـفر از انصار به نمایندگی از آنان سخن گفتند. یکی از آنها سهل بن حنیف انصاری بود. او از یاران صـمیمی آن حضرت بود و حضرت او را در جنگ جمل جانشین خودش در مدینه قرار داده بود.۲۱۳
بعد از جنگ جـمل و در آستانه جنگ صفین، زمـانی کـه طرفداران معاویه مدینه را ترک نموده و به او ملحق میشدند، سهل از فرار آنها ناراحت شد و جریان را برای امام نوشت. امام هم به او نوشت که افسردگی به خود راه مده و هر که را یافتی باز دار.۲۱۴
سـهل بن حنیف همراه قیس بن سعد بن عباده انصاری از مدینه به کوفه آمدند. او در پاسخ به نظرخواهی امام چنین گفت:
ای امیرمؤمنان( ما با کسی که با تو صلح نماید و آشتی کـند از در آشـتی بیرون میآییم و با ستیزهگران با تو، جنگ مینماییم؛ رأی ما رأی توست. [در آخر نیز چنین گفت:] ما انصار، کسانی هستیم که هیچ مخالفتی با تو نداریم و هرگاه ما را فرا خوانی اجابت مـیکنیم و زمـانی که ما را فرمان دهی اطاعت مینماییم.۲۱۵
بدین ترتیب، وی آمادگی انصار را برای همراهی و اطاعت از امام اعلام کرد. قیس بن سعد انصاری نیز به نمایندگی از انصار برخاست و حمد وثنای الهی را بـه جـای آورد و سپس گفت:
ای امیرمؤمنان(! همراه ما به سوی دشمنانت بشتاب و لحظهای درنگ مکن. سوگند به خدا جهاد با آنان نزد من محبوبتر از جهاد و پیکار با کفار روم ترک است، زیرا ایـنان در دیـن خـدا سهلانگاری نموده و حیلهگری کرده، اولیـاء خـدا و یـاران رسول خدا( را کوچک شمرده و به آنها اهانت نموده و انصار و مهاجرین و تابعین نیکوکار را تحقیر کردهاند و هرگاه فردی مورد غضب آنان قرار گـیرد او را زنـدانی کـرده کتک میزنند و از شهری به شهر دیگر تبعید نـموده و بـیخانمانش میکنند. اموال ما از نظر آنان برایشان حلال است و ما را بنده زبون خود میپندارند.۲۱۶
قیس بن سعد بارها امیرمؤمنان( را بـر پیـکار بـا معاویه و کشتن وی وادار کرد و چنین میگفت:
ای امیرمؤمنان(! در روی زمین محبوبتر از شما کـسی را نداریم که زمام امور ما را به دست گیرد و برای اقامه عدل و داد و اجرای احکام اسلامی بپا خیزد، زیرا تـو سـتاره فـروزان و راهنمای شبهای تار ما هستی، تو پناهگاه مایی که در سختیها بـه تـو پناه آورده و اگر تو را از دست دهیم زمین و آسمان ما تیره خواهد شد. لکن به خدا قسم! اگـر مـعاویه را بـه حال خود گذاری تا هر مکر و حیلهای که میخواهد انجام دهد، آهـنگ مـصر کـرده و به سوی آنجا خواهد رفت و وضع یمن را بهم خواهد ریخت و به ملک عراق نـیز طـمع خـواهد نمود، زیرا همراه معاویه عدهای از مردم یمن هستند که کشتن عثمان و ریختن خون او بـه عـنوان یک جنایت و یک ظلم و ستم در عروق آنان جای گرفته است و دلهایشان مملو از کـینهجویی و انـتقامگیری از قـاتلین عثمان شده است. آنان به جای اینکه دنبال علم و یقین باشند و حقایق را از دیده واقـعی بـنگرند، به ظن و گمان اکتفا کرده و به جای یقین، شک را گرفته، و به جای خـوبیها دنـبال هـوای نفس رفتهاند. مردم حجاز و عراق را با خودت حرکت بده، او را در تنگنا قرار داده و از چند جهت مـحاصرهاش کـن و کاری نما که در خود احساس ناتوانی و زبونی کند و از خودش مأیوس گردد.۲۱۷
امـام در جـواب قـیس بن سعد انصاری فرمود: «به خدا ای قیس سخنی نیکو گفتی و مطلبی زیبا و به موقع بـر زبـان جـاری ساختی».۲۱۸
امام زمانی که به جنگ صفین رفت ابامسعود انصاری را در کوفه جـانشین خـودش قرار داد.۲۱۹ بنا به گفته مسعودی ۲۸۰۰ نفر در جنگ صفین علی( را همراهی میکردند که نهصد نفر آنها از انـصار و مـهاجران بودند.۲۲۰ غالب اهالی مدینه که در این جنگ شرکت کرده، انصاری بودند و ضـربات و حـملات آنان بر سپاه معاویه بسیار شکننده بـود.
بـه هـر حال، انصار در جنگ صفین نقش چشمگیری داشـتند. سـهل بن حنیف در این جنگ فرمانده لشکر بصره بود.۲۲۱ ابوالهیثم بن تیهان در جنگ صـفین سـپاه امام را منظم میکرد و میگفت:
ای مـردم عـراق! میان شـما و پیـروزیِ زود هـنگام در این دنیا و بهشت در آن دنیا، جز سـاعتی از روز نـیست؛ گامهای خود را استوار بردارید و صفوف خود را منظم کنید و سرهای خود را به پروردگـارتان عـاریت دهید، از او کمک گیرید و با دشمن خـدا و دشمن خودتان بجنگید.۲۲۲
او در صـفین آن قـدر رشادت از خود نشان داد تا ایـنکه بـه شهادت رسید.۲۲۳ توجه علی( به او به گونهای بود که بعد از مرگش، بر فـقدانش تـأسف و غصه میخورد. گرچه نصر بـن مـزاحم ویـ را در شمار شهدای نـبرد صـفین ذکر نکرده است، امـا شـواهد زیادی نشان میدهد که او در جنگ صفین حضور داشته و در آن جنگ به شهادت رسیده است.۲۲۴ تـأیید ایـن مطلب، یادآوری امام از ابنتیهان در شمار صـالحانی، هـمچون عمار یـاسر و ذوشـهادتین اسـت که شهادت آنان در صـفین مسلم است. این نشان میدهد که او در صفین حضور داشته و در این نبرد به شهادت رسیده اسـت. عـلاوه بر این، ابن ابیالحدید نیز شـهادت ابـوالهیثم بـن تـیهان را در صـفین پذیرفته است.۲۲۵
ابـو ایـوب انصاری نیز در جنگ صفین حضور داشت. او از یاران فداکار و مخلص امام به شمار میآمد و میگفت: «رسول خـدا( بـه مـن دستور داده که همراه علی( با ناکثین، قـاسطین و مـارقین بـجنگم».۲۲۶
هـنگام جـنگ صـفین، ابوایوب انصاری نامهای از طرف معاویه دریافت کرد که فقط یک سطر بود. معاویه نوشته بود: «لاتنسی شیباء ابا عذرتها ولا قاتل بکرها». البته ابوایوب انصاری چیزی از آن نـفهمید و آن را نزد امام آورد و عرض کرد: یا امیرالمومنین! این معاویه پسر هند جگرخوار و پناه منافقان، نامهای به من نوشته
که از آن سر در نمیآورم و متوجه مقصودش نمیشوم و نامه را به حضرت داد. امیرمؤمنان( فرمود:
ایـن جـمله، مثلی است که گفته است، زن باکره شبی را که بکارتش از بین رفته و مردی را که این کار را کرده و اولین فرزندی را که از این طریق تولد یافته هرگز فراموش نمیکند، من (معاویه) هـم هـمانند آن زن هستم که قتل عثمان را فراموش نمیکنم.۲۲۷
این کینه سبب شد بعد از جنگ صفین و زمانی که ابوایوب از جانب امام والی مدینه بود، مـعاویه بـُسر بن ارطاه را با سه هـزار لشـکر به سوی مدینه فرستاد و بُسر پس از بیرون رفتن ابوایوب انصاری از مدینه و پیوستن او به امام، خانهاش را به آتش کشید.۲۲۸
خزیمه بن ثابت انصاری که معروف بـه «ذوشـهادتین» بود، در جنگ صفین امـیرمؤمنان( را هـمراهی میکرد. پس از شهادت عمار یاسر، وی از خود دلاوریها نشان داد و میگفت: با شهادت عمار گمراهی این گروه روشنتر شده است.۲۲۹ او در جنگ صفین اشعاری سرود. در یکی از اشعارش چنین میگوید: «این علی( است کـه نـاکثین و قاسطین از فرمان او سرپیچی و عصیان کردهاند». خزیمه آن قدر جنگ کرد تا به شهادت رسید.۲۳۰
برخی از انصار نیز فرمانده وپرچمدار سپاه بودند. ابنقتیبه مینویسد: امیرمؤمنان( در جنگ صفین صحابه را در گروهی سازماندهی کـرد و فـرماندهی آن را بـه قیس بن سعد انصاری داد.۲۳۱ برخی گویند که او فرمانده سمت چپ لشکر و همراه قاریان عراق بود.۲۳۲
صعصعه بـن صوحان میگوید: هنگامی که امیرمؤمنان( برای جنگ صفین پرچمها را بر مـیافراشت، پرچـم رسـول خدا( را بیرون آورد و تا آن زمان پرچم پیامبر( بعد از رحلتش دیده نشده بود، پرچم را بست و قیس بن سعد انـصاری
را احـضار کرد و آن پرچم را به او داد و سپس انصار و جنگجویان را جمع کرد. همین که چشم آنها بـه پرچـم رسـول خدا( افتاد، گریه بسیار شدیدی نمودند. در این موقع، قیس بن سعد انصاری رئیس انصار، اشـعاری سرود و چنین گفت:
این همان پرچمی است که پیرامون آن با رسول خـدا( بودیم و جبرئیل امینیار مـا بـود.۲۳۳ ضرر نمیکند کسی که انصار پشتیبان او باشند، در صورتی که برای او جز آنان هیچ کس یار و یاور نباشد مردمی که هرگاه به پیکار بر میخیزند، آن قدر قبضههای آنان دستههای شمشیر مشرفیه را مـیگیرد که شهرها را و کشورها فتح شود.۲۳۴
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که حضور انصار و افرادی همچون قیسبن سعد انصاری در کنار علی( برای معاویه بسیار سنگین بود، از این رو هنگامی که اوضاع بر معاویه بـسیار سـخت و دشوار شد و شکست را مشاهده کرد، به یارانش گفت: مرا مردانی از یاران علی، مثل مالک اشتر و سعد بن قیس همدانی و قیس بن سعد بن عباده انصاری سخت اندوهگین ساختهاند.۲۳۵
نگرانی مـعاویه از حـضور انصار در جنگ صفین نشان دهنده نقشفعال سیاسی و نظامی آنان در کنار امیرمؤمنان( میباشد. در این بارهنصربن مزاحم میگوید: وقتی که معاویه رشادتهای انصار را در جنگ صفین دید به حدی خشمگین گشت کـه نـعمان بن بشیر و مسلمه بن مخلد را فرا خواند و به آنها گفت:
آنچه از اوس و خزرج مشاهده کردهام غمگینام ساخته و مرا به محنت افکنده است. آنان شمشیرها را به گردنهای خود گذارده و ما را بـه مـبارزه و فـرود آمدن در مقابل خودـ میخوانند تـا آنـجا کـه تمام یاران و سپاهیانم، اعم از شجاعان و ترسوها را ترسانیده به حدی که از هر یک از یکه سوران شامی که میپرسم جواب میآید که انـصار او را کـشتهاند. بـه خدا سوگند با تیزبینی و اندیشه عمیقم،
با شـمشیرهای بـرندهام، با آنها روبهرو خواهم شد و در مقابلِ هر سوار از انصار، یکهتازی را میفرستم تا به گلوی آنان چسبیده و آنان را از بین بـبرد و بـه تـعداد آنان، از افراد قریش مردانی را خواهم فرستاد که خرما و طفیشل۲۳۶ نـخورده باشد.۲۳۷
وقتی خبر این مجلس به انصار رسید، قیس بن سعد انصاری تمام انصار را جمع کرد و خطبهای بـرای آنـان خـواند و چنین گفت:
ای انصار! سخنان معاویه را شنیدید، به خدا قسم! اگر امـروز بـر معاویه خشم نموده یا کینه داشته و دشمن او بودهاید و اگر خون او را در اسلام بریزید، معلوم میشود که در زمـان شـرک خـون او را میریختید. بزرگترین گناه شما در نظر معاویه این است که به یاری دیـنی کـه داریـد، برخاستهاید. امروز طوری بکوشید که فعالیت دیروز را فراموش کنید و فردا طرزی جدیت نمایید کـه کـوشش امـروز را از یاد ببرید. ای انصار! شما زیر پرچمی هستید که در طرف راستش جبرئیل، و در سمت چپش مـیکائیل مـیجنگید. ولی حریف و دشمن شما در زیر پرچم ابوجهل و احزاب میجنگد. اما خرما را ما نکاشتیم بـلکه بـر کـسانیکه آن را میکاشتند جلوتر رفته و بر آنان در خوردن آن غلبه نمودیم، و اما طفیشل اگر غذای مـا بـود ما هم مثل قریش ملقب به آن شده و به آن نام مشهور میگشتیم، چنانکه آنـان را «قـریش السـخینه»۲۳۸ گفتند.۲۳۹
قیس بن سعد، خطیب توانای انصار همچنان با سخنان و اشعار حماسی خود، مجاهدان را بـه خـروش میآورد و سخنان او به حدی معاویه را خشمگین کرد که روزی معاویه پس از شنیدن سخنان او عـمرو عـاص را خـواست تا چارهای بنیدیشد. معاویه گفت:
سخنران انصار قیس بن سعد، هر روز سخنرانی میکند، به خـدا قـسم او در نـظر دارد فردا ما را از بین ببرد، و اگر آن کس که فیلها را از خانه خدا باز داشـت جـلوی او را نگیرد، ما را نابود خواهد ساخت.۲۴۰
سپس معاویه به عدهای از بزرگان انصار از جمله به عقبه بن عـمرو، بـراء بن عازب، عبدالرحمن بن ابیلیلی، خزیمه بن ثابت، زید بن ارقم، عـمرو بـن عمر نامه
نوشت و آنان را سرزنش نمود و از آنـان خـواست کـه نزد قیس بن سعد بروند و با او صـحبت کـنند. همگی نزد قیس بن سعد آمده، گفتند: «معاویه نمیخواهد به ما ناسزا بـگوید تـو هم از فحش و بدگویی خودداری کـن». سـپس قیس بـن سـعد انـصاری در پاسخ آنان گفت:
من و یا فـردی هـمچون من فحش و ناسزا نمیدهد، ولی من هیچگاه دست از جنگ با معاویه بر نـخواهم داشـت تا آنگاه که خدا را ملاقات کـنم.۲۴۱
قیس بن سعد خـطیب تـوانای انصار، زبان عترت طاهره و خـاندان پاک رسـول( خدا بود. او همچنان که در صحنه نبرد با شمشیرش جهاد مینمود، با زبان گـویا و مـنطق رسا و بلیغ خویش نیز از خـاندان رسـول خـدا( و از حق جانشین بـر حـق پیامبر (حضرت علی() دفـاع مـیکرد.۲۴۲
معاویه در جنگ صفین از نعمان بن بشیر خواست که نزد قیس بن سعد رفته، او را تـوبیخ نـماید. هنگامی که نعمان بن بشیر در مـیان لشـکر آمد صـدا زد: ای قـیس بـن سعد، من نعمان بـن بشیر هستم. سپس سخنانی ایراد کرد و گفت:
ای انصار! شما بودید که با عثمان مخالفت نـمودید و او را کـشتید، باز همدچار اشتباه شدید و یاران او را نـیز در جـنگ جـمل کـشتید و بـا اسبان و سپاهیان خـود بـر مردم شام تاختید و آنها را مورد حمله قرار دادید. شما که عثمان راتنها گذاشتید و او را ذلیل کردید، اگـر امـروز بـا علی( آن چنان کنید تازه، کاری مـساوی آن کـار انـجام دادهـ و یـک عـمل در مقابل یک عمل قرار میگیرد. لیکنشما ای انصار! دست از حق برداشته و به این راضی نشوید که همچون بقیه مردم باشید تا آنجا که در میدان جنگ پی به حـقیقت برده و خود به جنگ ومبارزه دعوت شوید، ولی هیچ ناراحتی بر علی نرسیده و شما هستید که مصیبتها را بر او سبک نموده و او به استراحت پرداخته و بار مصیبت را باید شما بکشید و در انتظار پیروزی وعـده دادهـ شده بنشینید و فداکاری کنید. جنگ از دست ما و شما چه عزیزانی را گرفته! که شما خود بهتر میدانید. نسبت به بقیه از خدا بترسید و پرهیزگاری را پیشه خود سازید.۲۴۳
قیس بن سعد پس از سـخنان نـعمان بن بشیر خندید و گفت:
ای نعمان! فکر نمیکردم که چنین جرأتی داشته باشی و این سخنان را بر زبان جاری سازی! آن کس که به خود خـیانت کـند، برادرش را نصیحت نمیکند.۲۴۴ به خـدا سـوگند تو خود را گول زدهای و گمراه و گمراه کننده هستی! اما درباره عثمان، اگر شنیدن خبر، تو را کفایت میکند و به هر خبری گوش فرا میدهی یـک خـبر هم از من بشنو. عـثمان را افـرادی کشتند که تو از آنان بهتر نیستی و افرادی او را تنها گذاشتند و ذلیلش کردند که مسلماً از تو بهتر هستند. اما اینکه گفتی ما همچون بقیه مردم نیستیم، ما در جنگ آن طور خواهیم جنگید کـه در کـنار رسول خدا( و در رکاب او میجنگیدیم و از شمشیرها با صورت خود و از نیزهها با گلوگاه خود نگهداری و حفاظت میکنیم تا آنجا که حق، نمایان و آشکار گردد، اگرچه آنان دلشان نخواهد ولیکن ای نعمان! بنگر کـه هـمراه تو بـا معاویه جز عدهای افراد آزاد شده و بیابانی و یا چند نفری از مردم یمن که فریب خوردهاند و داخل سپاهیان او شـدهاند کسی دیگری را میبینی؟ ببین که مهاجران و انصار و تابعین آنها و کسانی که سـابقه درخـشان در اسـلام دارند کدام طرف هستند؟! و ببین که با معاویه از انصار رسول خدا( جز تو و رفیق کوچکت کسی دیگر هستند؟ بـه خـدا قسم شما دو نفر نه سابقهای در دین اسلام دارید و نه در جنگ بدر و احد بـودید و نـه آیـهای از قرآن در شأن شما نازل شده و با قرآن هم آشنایی ندارید. به جان خودم سوگند اگـر تو هم اکنون ما را فریب داده و به ما خیانت کردی، پدرت نیز به ما خـیانت کرد.۲۴۵
بعد از این سـخنان قـیس بن سعد انصاری بود که حضرت علی( وی را نزد خود طلبید و او را تمجید و ستایش کرد و سروری و فرماندهی انصار را به او داد. او یار باوفای حضرت علی( بود. وی در جنگ صفین هر روز در جمع انصار سخن میگفت و آنان را بـر ضد شامیان و معاویه تحریک میکرد.۲۴۶ آنگونه که در منابع آمده قیس در سخنان خود بر این نکته تکیه میکرد که اصحاب رسولخدا( با ما هستند. او میگفت: هفتاد نفر از کسانی که در جنگ بدر
حـضور داشـتند، در کنار ما هستند و فرمانده ما هم پسرعموی رسول خدا( و «بدری صدق» است.۲۴۷
به هر روی، انصار در جنگ صفین ضربههای سنگینی بر پیکر سپاه شام وارد ساختند. البته معاویه از همراهی آنان بـا امـیرمؤمنان( بسیار ناراحت بود و به همین دلیل، وی قبل از جنگ، نامههای زیادی به یاران امام، از جمله به قیس بن سعد انصاری، و در زمان جنگ به ابوایوب انصاری نوشت و کوشید تا آنان را بـه مـخالفت، امام وادار کند،۲۴۸ اما تلاشهای او سودی نبخشید و جز دو نفر (نعمان بن بشیر و مسلمه بن مخلد)۲۴۹ احدی از آنان فریب معاویه را نخوردند و تا آخر از خلافت امیرمؤمنان( دفاع کردند و حامی آن حضرت بودند.
قـیس بـن سـعد انصاری در پاسخ به یکی از نـامههای مـعاویه چـنین نوشت:
ای معاویه! تو از من میخواهی که از علی( جدا شوم و به اطاعت تو سر بگذارم و از اینکه اصحاب او از دورش متفرق شده و به تو پیـوستهاند مـرا میترسانی؟ سـوگند به آن خداوندی که جز او معبودی نیست، اگر بـرای او جـز من کسی باقی نماند و برای من هم جز او کسی باقی نماند، مادامی که تو در جنگ با اویی با تـو مـسالمت نـخواهم کرد و تا هنگامی که با او دشمنی میورزی بفرمانت تن نـخواهم داد. من دشمن خدا را بر دوست خدا، و حزب شیطان را بر حزب خدا ترجیح نمیدهم و انتخاب نمیکنم.۲۵۰
به هر حـال، بـعد از شـهادت عمار یاسر، قیس بن سعد انصاری همراه عدهای از افراد شجاع انـصار، بـه سپاه شام حمله نمودند و جنگ بسیار شدیدی کردند۲۵۱ و عدهای از آنها به شهادت رسیدند. بنا به نـقل مـسعودی در جـنگ صفین ۲۵ نفر از صحابه بدری به شهادت رسیدند.۲۵۲ ابوعمره انصاری یکی از شهدا بـود کـه در جـنگ صفین مبلغ یکصد هزار درهم به امیرمؤمنان برای سرکوبی معاویه وشامیان کمک کرد او در ایـن جـنگ در رکـاب آن حضرت جنگید و به شهادت رسید. از
شهدای دیگر انصار، ثابت بن عبید انصاری، خزیمه بـن ثـابت «معروف به ذوشهادتین»، ابوالهیثم بن تیهان، ابوفضاله انصاری، سعد بن حارث انصاری، فـاکه بـن سـعد انصاری، ابولیلی انصاری۲۵۳ و یزید بن طعمه انصاری بودند.۲۵۴
بسیاری از بزرگان انصار درجنگهای دوران امـیرمؤمنان( حـضوری شایسته داشتند. برخی از آنان که نقش برجستهای ایفا کردند عبارت بودند از: ابوایوب انـصاری مـیزبان پیـامبر(،۲۵۵ ابوبرده بن نیار انصاری،۲۵۶ ابو عمره انصاری،۲۵۷ ابوسعید خدری انصاری،۲۵۸ ابومسعود انصاری،۲۵۹ ابوقتاده انصاری،۲۶۰ ابـوفضاله انـصاری،۲۶۱ ابوقدامه انصاری،۲۶۲ ابوالهیثم بن تیهان انصاری،۲۶۳ ابوالیسر انصاری،۲۶۴ ابولیلی انصاری،۲۶۵ اسید بـن ثـعلبه انـصاری،۲۶۶ براء بن عازب انصاری،۲۶۷ ثابت بن قیس بن خطیم انصاری،۲۶۸ ثابت بن عبید انصاری،۲۶۹ جـابربنعبدالله انـصاری،۲۷۰جـابربن عمیر انصاری،۲۷۱جبیر بن حباب بن منذر انصاری،۲۷۲ جبله بن ثعلبه انـصاری،۲۷۳ جـبله بن عمرو ساعدی انصاری،۲۷۴ حارث بن حاطب انصاری،۲۷۵ حارث بن عمرو انصاری، سعد بن عمرو انـصاری،۲۷۶ حـارثه بن نعمان انصاری،۲۷۷ حجاج بن عمرو بن غزیه انصاری،۲۷۸ خالد بن ابـیخالد انـصاری،۲۷۹ خالد بن ابیدجانه انصاری،۲۸۰ خالد بن ولیـد انـصاری و فـرزندش عبدالرحمن بن خالد انصاری،۲۸۱ خزیمه بن ثـابت انـصاری،۲۸۲ ربعی بن عمرو انصاری،۲۸۳ رفاعه بن رافع انصاری،۲۸۴ زیاد بن لبید بن ثـعلبه انـصاری،۲۸۵ زید بن ارقم انصاری،۲۸۶ سـعد بـن حارث انـصاری،۲۸۷ سـعد بـن عمرو بن عبید و برادرش حارث بـن عـمرو انصاری،۲۸۸ سهل بن حنیف انصاری،۲۸۹ عبدالرحمن بن عبد ربه انصاری،۲۹۰عبد اللهـ بـن زید بن عاصم انصاری،۲۹۱ عبدالله بـن یزید بن زید انـصاری،۲۹۲ عـبدا لله بن عتیک اوسی انصاری،۲۹۳ عـتبه بـن رفاعه انصاری,۲۹۴ عثمان بن حنیف انصاری،۲۹۵ عمرو بن حارثه انصاری۲۹۶ عمرو بن غـزیه انـصاری،۲۹۷ فروه بن عمرو انصاری،۲۹۸ فـاکه بـن سـعد انصاری،۲۹۹ قرظه بـن کـعب انصاری،۳۰۰قیس بن سـعد بـن عباده
انصاری،۳۰۱ کرامه بن ثابت انصاری۳۰۲ محمد بن عمروبن حزم انصاری،۳۰۳ نعمان بن ربـعی انـصاری،۳۰۴ نضر بن عجلان انصاری،۳۰۵ نعمان عـجلان انـصاری،۳۰۶ هانی بـن نـیار بـن عمرو انصاری،۳۰۷ یزید بـن حویرث انصاری،۳۰۸ یزید بن طعمه انصاری۳۰۹ و یزید بن نویره انصاری.۳۱۰
این حضور فعال و فداکاریها و رشـادتهای انـصار و سایر یاران با وفای امام عـلی( در جـنگ صـفین بـود کـه سپاه شام را نـاتوان کـرد و به تعبیر امام، نفسهای آخر را میکشید که حیله معروف دشمن آغاز شد و سپاه شام به دسـتور مـعاویه و عـمرو بن عاص قرآنها را بالای نیزهها بردند. آنـان بـا ایـن اقـدام، سـپاه عـلی( را به حکمیت قرآن دعوت کردند. آنگونه که در منابع آمده حدود بیست هزار نفر از سپاه عراق نزد امیرالمؤمنین( آمدند و از آن حضرت خواستند تا حکمیت قرآن را بپذیرد و ایشان را وادار کـردند تا جنگ را متوقف کند.۳۱۱ اما همین کسانی که امام علی( را وادار به پذیرش حکمیت کردند، پس از بازگشت از صفین به عنوان خوارج بر علی( شمشیر کشیدند.
۳٫ انصار در جنگ با خوارج
انصار هـمانگونه کـه در جنگ جمل و صفین در کنار امیرمؤمنان( بودند و در دفاع از حقانیت و خلافت آن حضرت برخاسته و نقش فعالی داشتند، در نبرد نهروان نیز حضور چشمگیری داشتند.
خوارج پس از بازگشت از صفین با گرفتن ایرادهای بیجا بر امـیرمؤمنان(،آن حـضرت را متهم به کفر کرده و از او بیزاری جستند و با دادن شعارظاهرفریب «لا حکم الّا لله» خود را از بیعت علی( خارج کرده، در مقابلامام قرار گرفتند. آنها پس از ایجاد رعب و وحشت و اهانت بـه امـام و تهدید آن
حضرت به قتل، حـدود ده هـزار و به قولی دوازده هزار نفر به طرفحروراء (دهکدهای نزدیک کوفه) رهسپار شدند۳۱۲ و سپس کوفه را به قصد نهروان ترک کردند،۳۱۳ در حالی که در طول مسیر راه به هـرکسی کـه بر میخوردند رأی او را درباره حـکمیت و امـام علی( سؤال میکردند، اگر باآنها موافق نبود او را میکشتند.۳۱۴ این حرکت آنان که افراد بیگناه را بهجرم طرفداری از علی( ترور میکردند، سبب شد تا امیرمؤمنان( تصمیمبه مقابله با آنها بگیرد،۳۱۵ در حالی کـه امـام علی( آماده جنگ با قاسطین بود،به خوارج فرمود: «من به سوی شام در حرکت هستم، شما نیز ما را همراهی کنید»،۳۱۶ ولی آنها گفتند که امامت آن حضرت را نمیپذیرند. از این رو امام علی( بـرای جـلوگیری از گسترش فـتنه خوارج، دستور حرکت سپاه را به سوی نهروان صادر کرد.۳۱۷ در این جنگ نیز انصار حضرت را همراهی کرده، نـقش قابل توجهی داشتند و از میان انصار، افرادی عهدهدار فرماندهی سپاه بودند. بـنا بـه گـفته ابن اثیر، ابوایوب انصاری در جنگ خوارج فرماندهی سوارهنظام، و ابوقتاده انصاری فرماندهی پیادهنظام را به عهده داشت.۳۱۸ همچنین فـرماندهی انـصار و مردم مدینه را که تعداد هشتصد نفرشان از صحابه بودند، به قیس بن سعد انـصاری کـه سـرآمد یاران امیرمؤمنان( و به گفته علامه امینی یکی از استوانههای دین بود، سپرده شد.۳۱۹
در این جنگ تـمام توجه امام و اصحاب و یارانش بر این بود تا با برخورد روشنگرانه و هدایتگر، خـوارج را از گرداب جهل، رهایی بـخشند. از ایـن رو قبل از جنگ و درگیری، ابوایوب انصاری و قیس بن سعد انصاری در برابر خوارج قرار گرفته و از آنان خواستند تا برای جنگ با معاویه به آنان بپیوندند. قیس بن سعد انصاری در این گفتوگو به خـوارج هشدار داد که آنها از دین خدا خارج شدهاند، بهتر است که به طرف امام برگردند. او به خوارج گفت:
شما کار بزرگی انجام دادهاید، ما را مشرک دانستهاید و علیه ما شعار و گواهی شرک دادهـاید. شـرک ستم بزرگی است، خون مسلمانها را میریزید و آنان را مشرک میدانید.۳۲۰
بنا به گزارش ابناثیر، عبدالله بن شجره سلمی در جواب قیس بن سعدانصاری گفت:
حق برای ما روشن است و ما از شما پیـروی نـخواهیم کرد مگر اینکه شخصی همچون عمرو را برای ما بیاورید. قیس گفت: ما در بین خود غیر از صاحب خود، علی( کسی دیگر را نمییابیم، آیا شما در بین خود کسی را دارید؟ گفتند: نه. سـپس قـیس گفت: شما را در پیشگاه خود به خدا سوگند میدهم که اگر او را از بین ببرید من فتنه و آشوبی بس بزرگ را میبینم که بر شما پیروز شده و دچار آن گشتهاید.۳۲۱
ابویوب انصاری نیز انـحراف خـوارج را یـادآور شد و از آنان خواست که بـه سـوی امـام برگردند.۳۲۲ براء بن عازب نیز به عنوان نماینده علی( به سوی خوارج رفت تا آنان را به اطاعت از امام و ترک مخاصمه دعـوت کـند.۳۲۳ البـته انصار و یاران امام علی( نتوانستند عدهای از خوارج را از مـسیری کـه برگزیده بودند بازگردانند، از این رو آنان با پاسخ بیخردانه خوارج روبهرو شدند.
در این جنگ، پرچم امان به دست ابوایوب انـصاری بـود کـه آن را در گوشهای از میدان برافراشته بود و خوارج را به اجتماع در اطراف آن دعوت مـیکرد. او با صدای بلند میگفت: هرکس به زیر این پرچم درآید، در امان است در صورتی که متعرض کسی نشده و دسـت او بـه خـون برادران ما آلوده نشده باشد. همچنین اعلام کرد کسانی که از لشکر خـارج شـده به طرف کوفه یا بصره حرکت کنند، باز در امان خواهند بود.۳۲۴ پس از آن، چند هزار نفر از خـوارج جـدا شـده و تنها ۱۸۰۰ نفر باقی ماندند.۳۲۵
این اقدامات و تلاشهای انصار بود که باعث شـد بـسیاری از خـوارج از جنگ با امام منصرف شوند. آنگونه که در منابع آمده است تعداد خوارج در حروراء حـدود دوازده هـزار نـفر بود،۳۲۶ اما در جنگ نهروان بیشترین تعدادی را که مورخان نوشتهاند، چهار هزار نفر است.۳۲۷ البـته ـ چـنانکه گفته شد ـ بنا به نقل ابناثیر در جنگ نهروان تنها ۱۸۰۰ نفر عبدالله بن وهـب راسـبی را هـمراهی کردند.۳۲۸ این جنگ در نهم صفر سال ۳۸۳۲۹ و به گفته برخی سال ۳۹ ق رخ داد.۳۳۰ در این جنگ یزید بـن نـویره انصاری به شهادت رسید که پیامبر( دو بار شهادت به بهشتی بودن او داده بود.۳۳۱
نـکتهای کـه تـوجه به آن اهمیت دارد این است که نگارنده پس از تحقیق و بررسی به این نتیجه رسید که احدی از انـصار در مـیان خوارج نبوده است، چنانکه ابنعباس هم این مطلب را در گفتوگوی خود با خـوارج خـاطر نـشان میسازد، او میگوید:
من از نزد صحابه رسول خدا( آمدهام، شما به چه چیز داماد پیامبر( و انـصار ایـراد گـرفتهاید، در حالی که من احدی از انصار را در میان شما نمیبینم.۳۳۲
این عدم همراهی انـصار بـا مخالفان امام نشانه اخلاص و وفاداری و پایبندی آنان به مکتب علوی و اهلبیت( میباشد و در واقع، همین امر بـاعث شـد که انصار تا پای جان از امام علی( و خلافت ایشان در برابر مخالفان و دشمنانش دفـاع کـنند و در تمام صحنهها همواره در کنار آن حضرت بـاشند.
نـتیجه
انـصار که از علاقهمندان اهلبیت( بودند پس از رحلت پیامبر( هـمواره امـیرمؤمنان( را یاری کردند و در صحنههای سیاسی و نظامی حضوری فعال داشتند و با تمام قوا امام را در بـرابر دشـمنان و مخالفانش حمایت کردند. بیشتر
رجـال سـیاسی و نظامی حـکومت امـام را آنـان تشکیل میدادند. زمانی که مخالفان و دشـمنان بـه مخالفت با آن حضرت برخاستند و موانع زیادی را در برابر حکومت آن حضرت پدید آوردند، انـصار بـا تمام توان در مقابل آنان ایستادند و در جـنگهای جمل، صفین و نهروان نـقش شـایان توجهی داشتند به گونهای کـه عـدهای از آنها در راه حمایت از امیرمؤمنان( به شهادت رسیدند.
منابع
ـ نهج البلاغه
ـ ابن ابی الحـدید، شـرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابـوالفضل ابـراهیم، بـیروت، دار الاحیاء التراث العـربی، ۱۳۸۵ ق، چ دوم.
ـ ابـن اثیر جزری، ابی الحـسن عـلی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ ق.
ـ ــــــــــــــ ، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۳ ق، و بـیروت، دارالاحـیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ ق.
ـ ابن اعثم، ابی مـحمد، الفـتوح، بیروت، دارالنـدوه الجـدید.
ـ ابـن سعد محمد، الطبقات الکـبری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۴ ق.
ـ ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بیتا.
ـ ابـن صـباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المـهمه، نـجف، دارالکـتب التـجاریه، ۱۹۵۰ م، چ دوم.
ـ ابـن عساکر، علی بـن حـسین، تاریخ دمشق الکبیر، تحقیق علامه علی عاشور جنوبی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ ق.
ـ ــــــــــــــ ، ترجمه الامام علی مـن تـاریخ مـدینه دمشق، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المـحمودی للطـباعه والنـشر، ۱۴۰۰ ق.
ـ امـینی، عـبدالحسین، الغـدیر، قم، مرکز الغدیر للدرسات الاسلامیه، ۱۴۱۶ ق.
ـ عسقلانی، احمد بن علی ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۳ ق.
ـ بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، بـیروت، دارالفکر، ۱۴۲۴ ق، چ دوم.
ـ خطیب بغدادی، ابوبکر احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبه الخانجی، ۱۳۴۹ ق.
ـ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ ق، چ دوم.
ـ خویی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البـلاغه، بـیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، چ دوم.
ـ دینوری، ابن قتیبه، ابی محمد عبدالله بن مسلم، الامامه والسیاسه، بیروت، دارالمنتظر، ۱۴۰۵ ق.
ـ دینوری، ابی حنیفه احمدبن داود، الاخبارالطوال، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۳۷۹ ق، چ دوم.
ـ زبیر بکار، الاخبار الموفقیّات، تحقیق دکـتر سـامی مکی عانی، بغداد، احیاء التراث الاسلامی، مطبعه العانی، ۱۳۹۲ ق.
ـ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ ق، چ پنجم.
ـ شبلنجی، شیخ مؤمن، نورالأبصار فی مناقب آل بـیت نـبی المختار، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴ ق، چ دوم.
ـ شـرفالدین، سـیدعبدالحسین، المراجعات، بیروت، دارالاسلامیه، ۱۴۰۶ ق، چ سوم.
ـ ــــــــــــــ ، الفصول المهمّه، ایران، اداره نشر مطبوعات، ۱۴۲۳ ق، چ دوم.
ـ صدوق، ابوجعفر محمدبن علیبن بابویه، عیون اخبار الرضا( بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۴ ق.
ـ طبری، ابـوجعفر مـحمدبن جریر، تاریخ الامم و المـلوک، بـیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ ق.
ـ طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الامالی، تحقیق الدرسات الاسلامیه، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ ق.
ـ ــــــــــــــ ، رجال طوسی، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۱ ق.
ـ ــــــــــــــ ، رجال کشی، ایران، مشهد، مرکز تحقیقات و مطالعات، ۱۳۴۸ ق.
ـ کوفی، ابراهیم بن مـحمدثقفی، الغـارات، تحقیق سیدجلالالدین محدث، تهران، انتشارت انجمن آثار ملی، ۱۳۹۵ ق، چ دوم.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، چ دوم.
ـ ــــــــــــــ بحارالانوار، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، مؤسسه الطباعه والنشر، ۱۴۰۸ ق.
ـ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، دار احـیاء التـراث العربی، ۱۴۲۲ ق.
ـ مـقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بیجا، بیتا.
ـ مفید، محمدبن نعمان، الجمل، قم، مکتبه الاسـلامی، ۱۴۱۶ ق، چ دوم.
ـ منقری، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ترجمه کریم زمانی، ایران، مـؤسسه خـدمات فـرهنگی رساء، ۱۳۶۴ ق.
ـ یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ الیعقوبی، قم، مکتبه الحیدریه، ۱۴۲۵ ق.
ـ مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف، مکتبه المرتضویه، ۱۳۵۰ق.
ـ خـلیفه بـن خیاط، تاریخ خلیفه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
ـ مسعودی، علیبن حسن، التنبیه و الاشراف، بیروت، مـکتبه الهـلال، ۱۹۹۳م.
مـلکی میانجی، علی، «ناکثین» دانشنامه امام علی(، زیر نظر علیاکبر رشادهمهر، تهران، مرکز نشر پژوهشگاه فـرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ ق.
ـ صادقی، مصطفی، «نقد بر آمار تلفات جنگهای امام علی(» فصلنامه تـخصصی تاریخ اسلام، قم، مـؤسسه آمـوزش عالی باقرالعلوم، سال دوم، پاییز ۱۳۸۰ ق.
ـ بلاذری، ترجمه امیرالمؤمنین، تحقیق محمدباقر محمودی، ایران، مجمع ثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۶ق، چ دوم.
ـ سلیم بن قیس هلالی، اسرار آلمحمد، تحقیق محمدباقر انصاری، قم، منشورات دلیل ما، ۱۴۲۲٫
- شیخ مفید، الجمل، ص ۱۶۶٫
- ابـی محمد احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۲۴۸٫
- احمد بن داود دینوری، الاخبار الطوال، ج۲، ص ۱۴۴٫
- احمدبن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۱٫
- سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۰۶٫
- محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۴۸۵ ـ ۴۸۷.
- ابن اثیر، الکامل فی التـاریخ، ج ۳، ص ۱۱۶٫
- هـمان، ص ۱۱۳٫
- سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمد، ص ۳۲۵ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۲۱٫
- سلیم بن قیس هلالی، همان، ص ۳۲۵ / خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۱۰ / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۳۵٫
- ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۱۳.
- احـمدبن یـحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۵ / محمد بنجریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص. ۴۷۰ / ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۱۳٫
- ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج ۶، ص ۲۶۴٫
- میراز حبیبالله خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۱۷٫
- شـیخ صـدوق، عیون اخبار الرضا(، ص ۱۳۴٫
- همان.
- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۷، ص ۳۹ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۱۹٫
- شیخ طوسی، الامالی، ص ۱۵۵٫
- شیخ مفید، الجمل، ص ۲۶۹.
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۹۶ ـ ۹۷٫
- محمدبن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طـالب، ج ۳، ص ۱۸۰٫
- شـیخ طـوسی، رجال طوسی، ص ۶۳٫
- علی بنحسین مـسعودی، مـروج الذهـب، ج ۱، ص ۵۰۳٫
- همان، ص ۵۰۴ / عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۲۷٫
- شیخ طوسی، رجال کشی، ص ۱۱۰٫
- شیخ مفید، الجمل، ص ۵ ۲۴ ـ ۲۴۶ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۷۲ ـ ۷۳ / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۰۸ / عبدالحسین امینی، الغـدیر، ج ۲، ص ۱۲۵٫
- عـبدالله بـن مسلم بن قتیبه، الامامه والسیاسه، ص ۵۹ ـ ۶۴ / ر.ک: شیخ مفید، الجـمل، ص ۲۴۶ / ر.ک: عـبدالحسین امینی، همان، ج ۲، ص ۱۲۶.
- . ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، الاخبار الطوال، ص ۱۴۵ ـ ۲۹۳٫
- ابن اعثم، الفتوح، ج ۲، ص ۲۹۲٫
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۱۸٫ یعقوبی تعداد کـوفیان را شـش هـزار گفته است (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص، ۱۸۲).
- ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص ۱۵۰٫
- طبری، تـاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۵۴۸ و ۵۵۰ / علی بن حسین بن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ج ۲۶، ص ۲۷۶ / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۹۹ / عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸٫
- مـحمدبن جـریر طـبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۵۵۵ ـ ۵۵۷.
- ابن عساکر، تاریخ دمشق الکبیر، ج ۲۶ ، ص ۲۷۶٫
- ابن ابیالحدید، شـرح نـهج البلاغه، ج ۶، ص ۶۶٫
- شیخ مفید، الجمل، ص ۳۴۳٫
- یحیی بنجابر بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۶۲٫
- همان، ص ۳۲ ـ ۱۶۲٫
- ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص ۷۱ / ابـوحنیفه دیـنوری، هـمان، ص ۱۴۹٫
- سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۱۲٫
- ابن قتیبه دینوری، الامامه و لاسیاسه، ص ۷۱٫
- ابن ابیالحدید، هـمان، ج ۱، ص ۱۴۵٫
- عـلی بـن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص ۲۷۲٫ درباره تعداد کشتهشدگان و شهدای جنگ جمل اختلاف فراوان وجود دارد (ر.ک: عـلی مـلکی مـیانجی، «ناکثین» دانشنامه امام علی(، ج ۹، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲٫ برخی بر این عقیدهاند که تعداد شهدای سپاه امام عـلی( بـیش از پانصد یا چهارصد نفر نبوده است. همچنین آمار کشتهشدگان سپاه جمل را نیز بـیش از پنـج هـزار نفر نمیدانند (ر.ک: مصطفی صادقی، «نقد بر آمار تلفات جنگهای امام علی(» تاریخ اسلام ۷، ص ۱۲۱ و ۱۲۰).
- مـطهربن طـاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۲۱۲ / محمدبنسعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۶۳٫ البته بلاذری روز جمعه دهم جمادی الآخر را روز جـنگ جـمل مـیداند (انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۵).
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۶۵ و همو، ترجمه امیرالمؤمنین، ص ۶۵ ـ ۱۲۱٫
- ابن اعثم، الفتوح، ج ۲، ص ۴۷۴ ـ ۴۸۰ / بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۸۰٫
- عـلی بـنحسین مسعودی، مروج الذهب، همان، ج ۱، ص ۵۰۳٫
- ابن اثیر جزری، اسدالغابه، همان، ج ۲، ص ۳۳۶ / ر.ک: همو، الکامل فـی التـاریخ، ج ۳، ص ۱۱۳ / ر.ک: سـیدمحسن امین، همان، ج ۲، ص ۲۳۵.
- همان.
- . احمدبن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۸۱ / ابن ابیالحدید، همان، ج ۱۸، ص ۵۲٫
- نصربن مزاحم منقری، وقعه صـفین، ص ۶۴ ـ ۶۵ / ر.ک: سـیدمحسن امـین، همان، ج ۲، ص ۲۳۵٫
- نصربن مزاحم منقری، همان، ص ۶۴ / ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۲۸ / ر.ک: سیدمحسن امین، همان، ج ۲، ص ۲۳۵ / ر.ک: ابـن اعـثم کوفی، همان، ج ۲، ص ۴۴۲ ـ ۴۴۳٫
- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۲۵٫
- همان.
- احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال، ص ۱۶۵٫
- اما یعقوبی میگوید که در جنگ صـفین از اهـل بدر هفتاد نفر و از بیعتکنندگان شجره رضوان هفتصد نفر و از سایر مهاجران و انصار چـهارصد نـفر همراه امیرمؤمنان( بودند (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸٫ نیز ر.ک: سـیدمحسن امـین، اعـیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۵).
- سیدمحسن امین، همان، ج ۲، ص ۲۵۱.
- محمدباقر مجلسی، بـحارالانوار، ج ۳۲، ص ۴۶۷٫
- هـمان.
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۹۶ ـ ۹۷٫
- ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۰، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸٫
- شیخ طوسی، رجال کشی، ص ۳۷ / دینوری، همان، ص ۹۷٫
- نـصربن مـزاحم منقری، وقعه صفین، ص ۱۹۳ / ر.ک: ابن ابـی الحـدید، همان، ج ۸، ص ۴۳٫
- ابـن ابـیالحدید، هـمان، ج ۲، ص ۱۰ / علی بن حسین مسعودی، مروج الذهـب، ج ۲، ص ۱۷ / احـمد بن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸٫
- ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۶۴٫
- سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۷۵٫
- ابـن قـتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص ۱۲۸٫
- سیدمحسن امین، اعـیان الشیعه، ج ۲، ص ۲۵۴٫
- خوارزمی، المناقب، ص ۱۹۵ / عـبدالحسین امـینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۲۸.
- ابناثیر جزری، اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۲۰ / ر.ک: عـبدالحسین امـینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۲۸٫
- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۸، ص ۶۹ / عبدالحسین امینی، همان، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹٫
- طفیشل، مانند سمدع نـوعی آبـگوشت است.
- نصربنمزاحم، وقعه صفین، ص ۲۲۶ و ۲۴۰ / ر.ک: ابـن ابـی الحـدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۸، ص ۸۴ ـ ۸۶ / ر.ک: عـبدالحسین امـینی، همان، ج ۲، ص ۱۳۰ / ر.ک: سیدمحسن امین، اعـیان الشـیعه، ج ۲، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۴٫
- سخینه، غذایی است که از آرد و روغن درست میشود.
- . عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱ / ر.ک: ابن ابی الحدید، شـرح نـهجالبلاغه، ج ۸ ، ص ۸۶ .
- همان / عبدالحسین امینی، همان، ج ۲، ص ۱۳۲٫
- عبدالحسین امـینی، هـمان، ج ۲، ص ۱۳۲ / ر.ک: سیدمحسن امـین، هـمان، ج۲، ص۲۸۴.
- امـینی، همان، ص ۱۴۱٫
- احمد بن اعـثم، الفتوح، ج ۳، ص ۲۸۰ـ۲۸۱ / ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۸، ص۸۸٫
- عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۱۳۳ / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۸۴٫
- ابنقتیبه دیـنوری، الامـامه و السیاسه، ج ۱، ص ۹۸ / ابن ابی الحدید، همان، ج۸، ص۸۸ / عـبدالحسین امـینی، هـمان، ج ۲، ص ۱۳۴ / سـیدمحسن امـین، همان، ج۲، ص۲۸۴٫
- ابن ابـی الحـدید، همان، ج ۵، ص ۱۸۹٫
- همان.
- نصربن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۱۹۳ / بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۸۷ ـ ۸۸٫
- احمد بن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۸۸٫
- عـبدالحسین امـینی, هـمان, ج ۲، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷٫
- ابن اعثم, همان، ج۲، ص۲۷۰٫
- مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص۵۲۷٫ ولی ابـن اعـثم مـیگوید کـه در جـنگ صـفین از صحابی بدری هشتاد نفر و از کسانی که در بیعت رضوان حضور داشتند ۲۵۰ نفر شهید شدند (الفتوح، ج۲، ص۴۵۰).
- سیدعبدالحسین شرفالدین، المراجعات، ص۲۸۸ـ۲۹۰ / عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۱، ص۱۹۵٫
- سیدعبدالحسین شرفالدین، الفصول المهمه، ص۳۰۸٫
- ابن ابـی الحدید، همان، ج۱۰، ص۱۱۳٫
- ابناثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۳۰٫
- همان، ص۲۳۳.
- سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۲۷٫
- شیخ طوسی، رجال طوسی، ص۶۳٫
- ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۲۵۲٫
- همان، ۲۴۸٫
- همان، ۲۵۴٫
- ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۰، ص۱۰۸٫
- ابن اثیر، اسد الغابه، ج۵، ص۳۳۴٫
- شرفالدین، الفـصول المـهمه، ص۲۸۸ و۲۹۰٫
- ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۱، ص۲۳۴٫
- . ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۲۳۸٫
- همان، ص۳۱۴٫
- شرفالدین، الفصول المهمه، ص۳۰۸.
- ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۳۵۱٫
- نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص۴۷۷٫
- ابناثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۳۶۸.
- همان، ص۲۶۷٫
- همان، ۳۶۶٫
- همان، ص۴۳۸٫
- ابنحجر عسقلانی، الاصابه، ج۱، ص۶۸۰٫
- شیخ طوسی، رجـال طـوسی، ص۱۷٫
- ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص ۵۲۱.
- همان، ص ۶۴۹٫
- همان.
- همان، ص۶۶۸٫
- سیدمحسن امین, اعیان الشیعه، ج۲، ص۲۷۵٫
- ابن حجر عسقلانی, الاصابه, ج۲، ص۳۷۹٫
- ابن اثیر, اسدالغابه, ج۲، ص۷۸٫
- ابن ابی الحدید، همان، ج۱ ص۱۴۵٫
- ابن اثـیر, اسـدالغابه، ج۲، ص۱۳۵.
- همان، ص۲۰۷.
- همان، ص ۲۲۸٫
- ابن حجر عـسقلانی، الاصـابه, ج۳، ص۱۶۶٫
- نصربن مزاحم، وقعه صفین, ص۲۶۳٫
- شیخ مفید، الجمل، ص۳۲۰٫
- مامقانی، همان, ج۲، ص ۲۲۴٫
- ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۴، ص۶۷٫
- مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۲۲۴.
- ابن اثیر، الکامل فیالتاریخ, ج۳، ص۱۱۶٫
- . سیدمحسن امین، همان, ج۸، ص۳۸۰٫
- ابـن اثـیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۲۵٫
- ابنحجر عسقلانی، الاصـابه، ج ۵، ص۲۷۹.
- هـمان، ج ۴، ص۳۳۲٫
- ابن اثیر، اسدالغابه, ج۴، ص۹۴٫
- ابن ابی الحدید, شرح نهجالبلاغه، ج۱۰، ص۱۱۳.
- ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۵۴٫
- مامقانی، تنقیح المقال, ج۳، ص۱۶۲٫
- طبری, تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص۴۷۰٫
- ابن ابی الحدید, شرح نهجالبلاغه, ج۱ ص۱۴۹٫
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۵۲ / یعقوبی، همان، ج۲، ص۲۰۱٫
- ابـن حـجر, الاصابه, ج۷، ص ۳۱ ـ ۳۲.
- ابن اثیر، اسدالغابه, ج۴، ص۶۸۳٫
- شرفالدین، الفصول المهمه, ص۳۰۸٫
- ابن اثیر, اسدالغابه, ج۴، ص۷۰۹٫
- نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۲۲۸٫
- احمد بن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۱ / ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۶۵ / سیدمحسن امـین، اعـیان الشیعه، ج۲، ص۳۰۵٫
- ابـن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص ۱۷۰٫
- دینوری، همان، ج ۲، ص ۲۰۶.
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۴۲ـ۱۴۳٫
- همان، ص ۱۳۵٫
- دینوری، همان، ص ۲۰۷٫
- ابن اثیر جزری، الکامل فـی التاریخ، همان، ج ۳، ص ۱۷۴ / بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۴۶.
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۴۶ / عبدالحسین امینی، الغـدیر، ج ۲، ص ۱۴۹ / ابـن قـتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ص ۱۸۸٫
- بلاذری، انساب الاشراف، ص ۱۴۵ / ر.ک: ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ج۲، ص۲۰۷ / ر.ک: سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۳۰۹.
- عبدالحسین امینی، الغـدیر، ج ۲، ص ۱۳۴.
- مـحمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۶۲٫
- احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بـغداد، ج ۱، ص ۱۷۷٫
- . بـلاذری، انـساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۶.
- همان / ابناثیر جزری، الکامل فی التایخ، ج۳، ص۱۷۴ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۳۹۰ / سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص۳۰۹.
- عـلی بن محمد بن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج ۲، ص ۱۱۰٫
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۴۶.
- ابن اثیر جـزری، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۷۴.
- بـلاذری، انـساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۳۹.
- احمدبن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۳.
- ابنحجر عسقلانی، الاصابه، ج ۶، ص ۵۳۱٫
- علی بن حسین بن عساکر، ترجمه الامام علی من تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۱۹۲٫