مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

بررسی حیات سیاسی، اجتماعی و دینی مسیحیان ذمی

زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار(۳۴ صفحه – از ۱۳۹ تا ۱۷۲)

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (از صفحه ۱۳۹ تا ۱۷۲)
بررسی حیات سیاسی، اجتماعی و دینی مسیحیان ذمی (۳۴ صفحه)
نویسنده : ولوی،علی محمد

چکیده

بعد از ظهور اسلام چگونگی مناسبات مسلمانان با اهل کتاب بر اساس نص صریح قرآن‌ مشخص شد.اهل کتاب طبق آیهء ۲۹سورهء توبه،می‌توانستند در صورت تمایل،به دین‌ خود وفادار مانده و در برابر زندگی در جامعه اسلامی مالیات سرانه‌ای به نام جزیه‌ بپردازند.پیامبر طبق آیه،روابط خود را با مسیحیان مشخص کرد.بعد از فتح مناطق‌ مسیحی‌نشین در عصر خلفای نخستین،بر تعداد مسیحیان ذمی در جامعه اسلامی افزوده‌ شد.افزایش تعداد ذمیان در قلمرو اسلامی باعث شد تا مباحث جدیدی در مورد چگونگی‌ مناسبات اجتماعی-سیاسی و دینی مسیحیان ذمی با مسلمانان مطرح شود،از این‌رو، تدوین و اجرای احکام جدیدی درباره تعیین پایگاه اجتماعی-سیاسی و دینی ذمیان در جامعه اسلامی ضروری گردید.در این مقاله سعی شده است حقوق اجتماعی-سیاسی و دینی ذمیان در عصر خلفای نخستین بررسی شود.

کلمات کلیدی

حیات اجتماعی،سیاسی،دینی،جزیه،مسیحیان،مسیحیان ذمی،خلفای‌ چهارگانه.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۳۹)


‌ ‌‌‌بـررسی‌ حیات سیاسی،اجتماعی و دینی مسیحیان ذمّی

(در عصر خلفای نخستین و امام علی علیه‌ السـّلام‌) عـلی‌ مـحمد ولوی*/مریم ید اللّه‌پور**/معصومه ید اللّه‌پور***

چکیده

بعد از ظهور اسلام چگونگی مناسبات‌ مسلمانان با اهـل کتاب بر اساس نصّ صریح قرآن‌ مشخص شد.اهل کتاب‌ طبق آیهء ۹۲سـورهء‌ توبه‌،می‌توانستند در صورت تـمایل،بـه دین‌ خود وفادار مانده و در برابر زندگی در جامعه اسلامی مالیات سرانه‌ای به نام جزیه‌ بپردازند.پیامبر طبق آیه،روابط خود را با مسیحیان مشخص کرد‌.بعد از فتح مناطق‌ مسیحی‌نشین در عصر خلفای نخستین،بـر تعداد مسیحیان ذمّی در جامعه اسلامی افزوده‌ شد.افزایش تعداد ذمیّان در قلمرو اسلامی باعث شد تا مباحث جدیدی در مورد‌ چگونگی‌‌ مناسبات اجتماعی-سیاسی و دینی مسیحیان ذمّی با مسلمانان مطرح شود،از این‌رو، تـدوین و اجـرای احکام جدیدی درباره تعیین پایگاه اجتماعی-سیاسی و دینی ذمیّان در جامعه اسلامی ضروری گردید.در این‌ مقاله‌ سعی شده است حقوق اجتماعی-سیاسی و دینی ذمیّان در عصر خلفای نخستین بررسی شود.

کلیدواژه‌ها:

حـیات اجـتماعی،سیاسی،دینی،جزیه،مسیحیان،مسیحیان ذمّی،خلفای‌ چهارگانه.

(*)دانشیار تاریخ اسلام،دانشگاه‌ الزهرا‌ علیهما السّلام

(**)کارشناس ارشد تاریخ اسلام،دانشگاه الزهرا علیهما السّلام

(***)کارشناس ارشد ایران‌شناسی گرایش تاریخ،دانـشگاه شـهید بهشتی masoom8227@yahoo.com دریافت:۰۹۳۱/۲/۸-پذیرش:۰۹۳۱/۴/۰۳

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۰)


مقدمه

اعتقادات دینی‌ بیشتر‌ قبایل‌ عرب عصر جاهلی بر پایهء‌ بت‌پرستی‌ و شرک‌ قرار داشت. آشنایی اعراب با ادیان توحیدی در عصر جاهلی،بیشتر از طریق یهودیان و مسیحیان‌ صـورت گـرفت.یـهودیان بعد از مهاجرت‌ به‌ جزیره‌ العـرب در مـناطقی،چـون یمن و یثرب‌ ساکن شدند‌ و در‌ انتشار دین یهود در میان تعدادی از قبایل عرب نقش داشتند.بینش‌ مسیحیان در مورد جهانی بودن دین مسیح‌ از‌ هـمان‌ آغـاز،تـحرک خاصی در امر تبلیغ‌ مسیحیت به آنان بخشید‌.بـعد از رسـمیت یافتن مسیحیت،مبلغان با اطمینان خاطر بیشتری به‌ تبلیغ پرداختند.یکی از حوزه‌های فعالیت مبلغان‌ مسیحی‌،جزیره‌ العرب بود.مـسیحیت از راهـ‌های مـختلفی،چون تجارت،تلاش دولت بیزانس‌ و حبشه‌ به جزیره العرب نفوذ کـرد. عده‌ای از قبایل عرب عصر جاهلی،بر اثر تلاش مبلغان،به‌ مسیحیت‌ گرویدند‌،به طوری که‌ در آستانه ظهور اسـلام،تـعدادی از قـبایل عرب بر‌ دین‌ مسیحیت‌ بودند.بعد از ظهور اسلام‌ سؤال اساسی و مـهم دربـاره چگونگی رفتار با مسیحیان و یهودیان‌(اهل‌ کتاب‌)بود.آیه ۹۲ سوره توبه،الگوهای اصلی رفتار با اهـل کـتاب را در جـامعهء‌ اسلامی‌ مشخص کرد.طبق این‌ آیه به پیامبر دستور داده شد تا بـا پیـروان‌ اهـل‌ کتاب‌ در صورت عدم گرایش به اسلام،پیمان‌ «ذمه»منعقد کرده و در برابر برخورداری اهل‌ کـتاب‌ از حـمایت حـکومت اسلامی،مالیات‌ سرانه‌ای به نام«جزیه»از آنان دریافت کند‌.پیامبر‌ آیه‌ ۹۲ سوره توبه را سـرلوحه رفـتار خود با اهل کتاب قرار داد و با عقد قرار‌ داد‌ ذمّه با عده‌ای از مسیحیان و یـهودیان جـزیره العـرب، آنان را در حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌ قرار داد و پرداخت جزیه را بر آنان مقرر کرد.

گسترش فتوحات در مـناطق مـسیحی‌نشین در‌ عصر‌ خلفای‌ چهارگانه،دامنه ارتباط مسلمانان با مسیحیان را گسترده‌تر کرد.مسیحیان مناطق فـتح‌شده‌ بـا‌ پرداخـت جزیه به‌ حکومت اسلامی به عنوان اهل ذمّه پذیرفته شده و از حمایت حکومت اسلامی بهره‌مند‌ شـدند‌.افـزایش تعداد ذمّیان در دوره خلفای چهارگانه،مسائل جدیدی،چون تعیین پایگاه‌‌ اجتماعی‌-سیاسی و دیـنی ذمـیّان را در جـامعهء اسلامی‌ مطرح‌ کرد‌.بر این اساس،مسئله‌ اصلی این مقاله‌ به‌ منظور پاسخ‌گویی به سـؤال‌های زیـر طـراحی شده است:

۱٫مسیحیان در جامعهء اسلامی از‌ چه‌ پایگاه و حقوق اجتماعی بهره‌مند بودند؟

۲٫مسیحیان‌ ذمـّی‌ در جـامعهء‌ اسلامی‌ تا‌ چه اندازه آزادی دینی داشتند؟

۳٫آیا مسیحیان‌ برای‌ دستیابی به مشاغل اداری و دیوانی در حکومت اسلامی آزاد بودند؟

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۱)


اختلافات و مـناقشات کـلامی‌ رایج‌ میان متکلمان مسیحی به پیدایش مختلفی‌‌ در دین مسیح منجر‌ شد‌.یـعقوبی‌۱و فـرقه نستوری‌۲دو انشعاب‌ مهمی‌ بود که در پی‌ مـباحثات کـلامی در دیـن مسیحیت ایجاد شد.در این‌ مقاله‌ منظور از مـسیحیان بـیشتر مسیحیان‌ نستوری‌ و یعقوبی‌ است.

گذری بر‌ فتوحات‌ در مناطق مسیحی‌نشین

مهم‌ترین‌ دلایل‌ شکل‌گیری فـتوحات دامـنه‌دار بعد از رحلت پیامبر صلّی اللّه و عـلیه و اله،تـلاش مسلمانان بـرای‌‌ انـتشار‌ دیـن اسلام و کسب غنایم بود.۳فتوحات‌ در‌ مـناطق مـسیحی‌نشین‌،دامنه‌ ارتباط‌ مسلمانان را با مسیحیان‌ گسترده‌تر کرد.بین النهرین،بلاد جزیره،شـام،مـصر و شمال افریق‌ مهم‌ترین مناطق مسیحی‌نشین بـود که‌ در‌ عصر خلفای چـهارگانه فـتح شد.چگونگی‌ فتح‌‌ این‌ مـناطق‌ و مـوضع‌گیری‌ قبایل عرب مسیحی‌ این‌ نواحی در برابر مسلمانان،به طور اجمالی بررسی می‌شود.

بـعد از سـرکوبی جریان ارتداد در زمان‌ ابو‌ بـکر‌۴مـسلمانان در دو مـنطقه مسیحی‌نشین‌ عراق و شـام‌ فـتوحات‌ خود‌ را‌ آغاز‌ کردند‌.بـرای اعـراب،کلید گشایش عراق،فتح حیره بود، به همین دلیل،مهم‌ترین و نخستین فتحی که در نـواحی عـراق در زمان خلافت ابو بکر صورت گـرفت فـتح حیره‌ بـود.ابـو بـکر خالد بن ولید را مـأمور فتح حیره کرد.اعراب نصرانی‌ حیره مقاومتی در برابر خالد نشان ندادند و با او گفت‌وگو کردند.خـالد بـا تبعیت از سنت‌ پیامبر‌ صلّی‌ اللّه علیه و اله دربـاره اهـل ذمـّه،پیـمانی بـا مسیحیان حیره مـنعقد کـرد و بر آنان جزیه مقرر داشت.۵ اعراب حیره از دولت ایران به دلیل قتل نعمان بن منذر و برچیدن‌ حـکومت‌ لخـمیان در حـیره،ناراضی بودند و همین عامل در عدم مقاومت یـا تـسلیم آنـان در بـرابر فـاتحان تـأثیر زیادی داشت.۶سازش اعراب نصرانی نواحی‌ حیره‌ با فاتحان به معنای تسلیم‌ همه‌ قبایل‌ عرب نصرانی عراق در برابر مسلمانان نبود.مهم‌ترین دلیل بر این ادعا،اتحاد قـبایل عجل، تیم اللاّت و ضبیعه در الّیس علیه خالد بن‌ ولید‌ است.اسارت دو تن‌ از‌ افراد قبیلهء بکر بن‌ وائل به وسیلهء خالد بن ولید به مقابلهء این قبایل نصرانی در برابر خالد منجر شد.در ایـن‌ مـقابله،عده‌ای از اعراب نصارا به وسیله خالد‌ بن‌ ولید به قتل رسیدند.۷مقاومت قبایل‌ نصرانی مذکور در برابر خالد،بیانگر این نکته است که این قبایل از فاتحان عرب در نواحی‌ عراق اسـتقبال نـکرده،زیرا هنوز به تداوم‌ و بقای‌ قدرت حکومت‌ ایران ایمان داشتند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۲)


بلاد جزیره(مناطق بین عراق و شام)از دیگر مناطق مسیحی‌نشین بود که در دوره‌ عـمر تـوجه فاتحان را به خود جلب کـرد.عـیاض بن غنم‌ بعد‌ از‌ مرگ ابو عبیده جراح،مأمور فتح‌ بلاد جزیره شد و نواحی مسیحی‌نشین،چون رهّا،حراّن،نصیبین و میّافارقین را ‌‌فتح‌‌ کرد.۸بلاذری گزارشی اجـمالی از چـگونگی فتح این مناطق ارائه کـرده و بـه مقاومت‌ مردم‌‌ بلاد‌ جزیره در برابر فاتحان،اشاره قابل توجهی ندارد.روایات ابن اعثم در مورد چگونگی‌ فتح‌ این مناطق،مفصل‌تر و بیانگر مقاومت اهالی شهرهای بلاد جزیره در برابر فاتحان‌ است‌.رقّه بـعد از مـقاومت‌ در‌ برابر مسلمانان،فتح شد و ینطس حاکم آن از عیاض بن غنم‌ درخواست کرد و عیاض با انعقاد پیمان صلح با مسیحیان رقه،بر آنان جزیه مقرر کرد.۹اهالی عین الورده با شنیدن‌ خبر ورود فـاتحان،دروازهـ‌های شهر را بـه روی مسلمانان‌ بستند و بعد از جنگی سخت با مسلمانان،تسلیم شده و شرایط ذمیّان را پذیرفتند.۰۱

رهّا بعد از پانزده روز درگیری بـا مسلمانان‌ فتح‌ شد.۱۱مقاومت‌های پراکنده‌ای در قرقیسا و سنجار صورت گرفت و اهالی آن بـعد از یـأس از پیـروزی در برابر اعراب شرایط پیشنهادی مسلمانان در مورد اهل کتاب(پرداخت جزیه)را پذیرفتند‌.۲۱‌

نصیبین به روایت ابن اعثم،یـک ‌ ‌سـال مقاومت کرد۳۱و تنها شهرهای حرّان،۴۱آمد۵۱و میّا فارقین‌۶۱بدون مقاومت از مسلمانان درخواست صـلح کـرد و حـاضر به پرداخت‌ جزیه‌‌ شدند.بعد از فتح بلاد جزیره،قبایل عرب نصرانی این منطقه،چون تـغلب،بر دین‌ مسیحیت وفادار مانده و با مسلمانان عهدنامه‌هایی منعقد کردند تا در برابر بـاقی ماندن بر‌ دین‌ خـود‌،بـه جای جزیه،دو برابر‌ زکات‌ به‌ حکومت اسلامی بپردازند.۷۱

با فتح مناطق مسیحی‌نشین بلاد جزیره بر تعداد ذمیّان مسیحی در جامعه اسلامی افزوده‌ شد.نگرانی و اصرار‌ پیامبر‌ صلّی‌ اللّه علیه و اله در مورد ارسال سپاه اسـامه‌ بن‌ زید به شام،۸۱اهمیت این‌ منطقه را برای مسلمانان آشکارتر ساخت.مهم‌ترین منطقه مسیحی‌نشین که مسلمانان بعد از‌ رحلت‌ پیامبر‌ صلّی اللّه و علیه و اله به آن توجه کردند،منطقه شام‌ بود.ابو بکر سپاه اسـامه را بـه شام فرستاد۹۱و این سپاه مقدمه سلسله حملات شگفت‌انگیزی شد که‌ اعراب‌،طی‌ آن سوریه،مصر و شمال‌ افریقا را فتح کرده و زیباترین و غنی‌ترین ایالت‌ها‌ را‌ از آن جدا کردند.ابو بکر با ارسال‌ بیانیه‌ای به مـردم جـزیره العرب از آنها برای‌ شرکت‌ در‌ فتوحات دعوت به عمل آورد و برای‌ آنکه تحرک جهادگران را بیشتر سازد‌ بعد‌ از‌ ذکر فضایل جهاد،غنایم موجود در ایالت‌های‌ روم را به آنان وعده داد.۰۲‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۳)


فرماندهان‌ سپاه‌ اسلام(ابو عـبیده در شـام،عمرو بن عاص در فلسطین،یزید بن ابی سفیان‌‌ در‌ بلقاء و شر حبیل در نواحی بصری)فتوحات خود را آغاز کردند.۱۲بعد‌ از‌ درگیری‌‌ مسلمانان با سپاه بیزانس در اجنادین‌۲۲و مرج الصفّر۳۲سپاه بیزانس نـاچار عـقب‌نشینی‌ کـرد‌ و و شهرهایی چون،بصری،حوران و بـلقاء دمـشق بـه وسیله مسلمانان در زمان ابو بکر‌ فتح‌‌ شد‌.۴۲اهالی بلقاء و بصری با انعقاد پیمان با مسلمانان در برابر پرداخت جزیه از حمایت‌‌ حکومت‌ اسـلامی بـهره‌مند شـدند.۵۲به نظر می‌رسد اهالی بلقاء و بصری تا زمـانی‌ کـه‌ به‌‌ حمایت دولت بیزانس امیدوار بودند در مقابل مسلمانان مقاومت کردند و تنها بعد از متواری شدن‌ سپاه‌ بیزانس‌ در نبرد اجنادین و مرج الصـفر بـا مـسلمانان وارد گفت‌وگو شده و شرایط اهل‌ ذمّه‌ را پذیرفتند.۶۲قبایل عرب نصرانی شـام هنگام فتح این مناطق،در کنار سپاه بیزانس بر‌ ضد‌ مسلمانان‌ موضع‌گیری کردند.اجتماع قبایل عرب نصراین بهراء،لخـم،جـذام،کـلب،تنوخ‌،ضجاعمه‌‌ علیه خالد بن ولید در دومه الجندل‌ و نبرد‌ خالد‌ بـا آنـان،۷۲حمله خالد به غسانیان‌ در‌ روز عید فصح و تصرف کلیسای آنان‌۸۲بیانگر این واقعیت است که قبایل‌ عـرب‌ نـصرانی نـواحی‌ شام در زمان‌ خلافت‌ ابو بکر‌،نه‌ حاضر‌ به پذیرش اسلام شدند و نـه شـرایط‌ اهـل‌ ذمّه را پذیرفتند.

فتوحات در شام در زمان عمر بن خطاب ادامه‌ یافت‌.اهالی دمشق بعد از مـحاصرهء طـولانی‌ و نـاامیدی از حمایت دولت‌ بیزانس‌ تسلیم مسلمانان شده،و شرایط ذمیّان‌ را‌ پذیرفتند.۹۲شهرهایی،چون حمص،۰۳فحل،۱۳قـنّسرین‌۲۳و…بـعد از مقاومت‌هایی‌ که‌ به‌ کمک سپاه بیزانس در‌ برابر‌ فاتحان‌ مسلمان از خود‌ نشان‌ دادند،تـسلیم شـدند.بـه‌ نظر‌ می‌رسد در آغاز،مسیحیان نواحی شام از تسلط قدرت سیاسی جدید(اسلام)بر شام‌ دچـار‌ بـیم و هراس شده بودند،به همین‌ دلیل‌،نوعی محافظه‌کاری‌ در‌ برابر‌ مسلمانان اتخاذ کرده و بـه‌ رغـم اخـتلافات مذهبی با بیزانس تا زمانی که به حمایت دولت بیزانس امیدوار بودند، تسلیم‌ مسلمانان‌ نشدند.

ایـلیا(بـیت المقدس)از دیگر‌ مناطق‌ مسیحی‌نشینی‌ بود‌ که‌ در زمان خلافت‌ عمر‌ بن‌ خطاب فـتح شـد.مـردم ایلیا با امید به همکاری و حمایت دولت بیزانس،در آغاز مانند‌ سایر‌ شهرهای‌ شام،مقاومت کرده و سـرانجام بـعد از نـاامیدی‌ از‌ پیروزی‌،خواستار‌ حضور‌ خلیفه‌‌ در ایلیاء و انعقاد صلح با آنان شدند.۳۳

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۴)


قبایل عـرب نـصرانی نواحی شام در زمان خلافت عمر بن خطاب نیز علیه فاتحان‌ موضع‌گیری کردند.قبیلهء غسّان به‌ هـمراه حـاکم خود جبله بن ایهم به عنوان طلیعه‌دار سپاه‌ بیزانس در برابر مسلمانان قـرار گـرفته،بعد از پیروزی مسلمانان در یرموک به بیزانس‌ پنـاهنده شـدند.۴۳عـلاوه بر قیبله‌ غسان‌،نصارای لخم،جذام،بـلیّ و بـلقین نیز در کنار سپاه‌ بیزانس علیه مسلمانان در یرموک جبهه‌گیری کردند.۵۳قبل از شروع جنگ در یـرموک، اولیـن مبارزی که از سوی سپاه‌ بـیزانس‌ بـه میدان جـنگ آمـد و مـبارز طلبید،عربی نصرانی بود که بـا صـدای بلند به مسلمانان گفت:«ای اهل عرب،شیطان شما را فریفته‌ و مغرور‌ گردانیده اسـت کـه به ولایت‌ روم‌ آمده‌اید…».۶۳همه ایـن روایت‌ها بیانگر مقاومت قـبایل‌ عـرب نصرانی در برابر مسلمانان است.

دامـنه فـتوحات در زمان خلافت عمر بن خطاب به مصر‌ نیز‌ کشیده شد.عمرو بن‌ عـاص‌ بـا توصیفاتی که از ثروت و اموال مـصر در حـضور عـمر بن خطاب مـی‌کرد،تـوانست رضایت او را برای فتح مـصر جـلب کند.۷۳اشپولر۸۳و آرنولد۹۳معتقدند که فتح‌ مصر‌ به دلیل اختلافات‌ مذهبی یعقوبیان مصر بـا کـلیسای بیزانس،به راحتی صورت گرفت و مـصریان مـقاومتی در برابر مـسلمانان نـکردند.اگـرچه اختلافات مذهبی یعقوبیان مـصر با مسیحیان بیزانس،فتح‌ مصر را‌ آسان‌ ساخته بود‌،ولی این سخن به معنای عدم مقاومت مـصریان در مـقابل فاتحان‌ نمی‌باشد.به نظر می‌رسد مـردم مـصر‌ نـیز مـانند مـسیحیان شهرهای شام بـه دلیـل ترس از چگونگی برخورد‌ مسلمانان‌ با‌ آنان،مقاومت‌هایی در برابر فاتحان مسلمان از خود نشان‌ داده‌اند.اولین مقاومت در بـرابر مـسلمانان در مـصر ‌‌در‌ ناحیه فرما شکل گرفت که فتح آن بـه‌ روایـتی یـک مـاه طـول کـشید‌۰۴‌و به‌ روایت دیگر،سه ماه.۱۴در قواصر و بلبیس مقاومت‌هایی‌ صورت گرفت و فتح بلبیس یک ماه‌ طول کشید.در ام دنین و بابلیون مقاومت شدیدی‌ صورت گرفت که عمرو بن‌ عاص نـاچار شد تا‌ از‌ خلیفه درخواست نیروی کمکی کند.۲۴ عمرو بن عاص بعد از در هم شکستن این مقاومت‌ها عهدنامه‌ای برای مردم مصر نوشت و پرداخت جزیه را بر آنان مقرر کرد.۳۴رومیان و اهالی‌ بومی در اسـکندریه نـیز مقاومت‌ شدیدی در مسلمانان نشان دادند.اسکندریه بعد از سه ماه فتح شد و بر مردم آن، جزیه مقرر شد.۴۴در زمان خلافت عثمان نیز فتوحات در‌ مناطق‌ مسیحی‌نشین پی گرفته‌ شد.عبد اللّه بن سعد،حـکم امـارت مصر را از عثمان دریافت کرد۵۴و مناطقی از افریقیه،۶۴ ارمنیه،۷۴قبرس‌۸۴و…در زمان عثمان فتح شد‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۵)


فتوحات‌ در زمان خلافت علی علیه السّلام به علت شکست داخلی خـلافت و کـوتاه بودن‌ مدت خلافت متوقف مـاند.اشـپولر مدعی است که مسلمانان تمایلی به اسلام آوردن‌ مسیحیان مناطق مفتوحه‌ نداشته‌ و دین خود را بر رعایا تحمیل نمی‌کردند،زیرا مسلمانان‌ شدن مسیحیان منجر بـه سـاقط شدن جزیه از آنان مـی‌شد و در پی آن،درآمـد مسلمانان‌ کاهش می‌یافت.۹۴ادعای اشپولر‌ مغرضانه‌ به‌ نظر می‌رسد،چرا که شیوه‌ مسلمانان‌ هنگام‌ فتح‌ یک منطقه،ابتدا دعوت اههالی آن منطقه به پذیرش اسلام بود و مسلمانان تنها پس از خودداری اهل کـتاب از پذیـرش‌ اسلام‌،پیشنهاد‌ پرداخت جزیه را مطرح می‌کردند.خالد بن‌ ولید‌ هنگام‌ فتح حیره،ابتدا حاکم و اهالی آنجا را به پذیرش اسلام دعوت کرد و هنگامی‌ که آنان از پذیرش اسلام خودداری‌ کردند‌،پرداخت‌ جـزیه را بـه آنان پیـشنهاد داد۰۵همچنین‌ مسلمانان هنگامی‌ که با جبله بن ایهم،طلیعه‌دار سپاه بیزانس روبه‌رو شدند،ابتدا پذیرش‌ اسلام را بـر او عرضه کردند‌.۱۵‌فاتحان‌ مسلمان در جریان فتح مصر نیز اهالی آنجا را بـین‌ قـبول‌ اسـلام‌ و قبول جزیه مخیر کردند.۲۵بنابراین،این روایات،بیانگر این واقعیت است که‌ مسلمانان در جریان‌ فتوحات‌ صدر‌ اسـلام ‌ ‌فـقط انگیزه مادی نداشتند بلکه گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان برای‌ آنان‌ مهم‌تر‌ از اخـذ جـزیه بـود.

حیات اجتماعی مسیحیان ذمّی

عقد قرارداد ذمّه با مسیحیان مناطق‌ مفتوحه‌ در‌ عصر خلفای چهارگانه،ارتـباط مسلمانان و مسیحیان را گسترده‌تر کرد و چگونگی رفتار با ذمیان را‌ در‌ جامعه اسلامی به شکل‌ جـدی‌تری مطرح ساخت.مهم‌ترین مـسئله‌ای کـه بعد از افزایش‌ تعداد‌ ذمّیان‌ در جامعه‌ اسلامی مطرح شده بود،تعیین و تبیین حقوق اجتماعی-سیاسی و دینی آنان بود‌.مهم‌ترین‌‌ مشکل در بررسی سیره نظری و علمی خلفا درباره حیات اجتماعی ذمّیان،کمبود اطلاعات‌‌ اسـت‌.حتی‌ عهدنامه‌های منعقد شده با مسیحیان که گویاترین سند برای تبیین حیات آنان‌ است،بیشتر بیانگر‌ وضعیت‌ دینی و اقتصادی آنان می‌باشد و به وضعیت اجتماعی آنان‌ اشارهء قابل توجهی ندارد‌.

بررسی‌ مـیزان‌ آزادی مـسیحیان ذمّی در انتخاب نوع پوشش،آراستگی ظاهر و انتخاب‌ محل مسکن

استفاده از نام‌ و القاب‌ و استفاده‌ از وسایل حمل‌ونقل،مهم‌ترین مباحثی است که در خصوص حیات اجتماعی ذمّیان‌ مطرح‌ می‌شود.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۶)


ابو یوسف،اولین مورخی اسـت کـه درباره حیات اجتماعی ذمّیان سخن گفته است. نپوشیدن لباس‌ به‌ سبک مسلمانان،بستن زنّار،استعمال دو بند در کفش،تقلید نکردن از‌ مسلمانان‌،استفاده نکردن از چارپایان مسلمانان و به کار‌ نبردن‌ کجاوه‌ بـرای زنـان،مهم‌ترین‌ محدودیت‌های اجتماعی بوده که‌ ابو‌ یوسف درباره حیات اجتماعی ذمّیان از آنها یاد می‌کند. ابو یوسف بعد از‌ توصیه‌ به هارون الرشید در مورد‌ اعمال‌ محدودیت‌های یادشده‌ بر‌ ذمّیان‌، این مـحدودیت‌ها را بـه زمـان عمر‌ بن‌ خطاب نسبت مـی‌دهد و مـدعی اسـت که عمر به عاملان‌ خود دستور داد‌ تا‌ ذمّیان را وادار کنند که این‌ گونه لباس بپوشند و لباس‌ آنان‌ باید با لباس‌ مسلمانان تـفاوت‌ داشـته‌ بـاشد.۳۵بعد از ابو یوسف،ابو عبید(متوفای ۴۲۲ ق)،ابن‌ عـبد الحـکم‌(متوفای‌ ۷۵۲)و صولی(متوفای ۵۳۳ ق)به‌ محدودیت‌ اجتماعی‌ ذمّیان در زمان‌‌ عمر‌،مانند کوتاه کردن موی‌ جلوی‌ سر،بستن زنار،نپوشیدن لبـاس بـه سـبک مسلمانان، استفاده نکردن از زین و چاپار مسلمانان‌ هنگام‌ سواری،اشاره مـی‌کنند.۴۵البته اعمال‌‌ محدودیت‌ اجتماعی بر‌ ذمّیان‌ در‌ زمان عمر بن خطاب‌ امری مبهم و پیچیده است،زیرا در هیچ یک از عـهدنامه‌های مـنعقدشده بـا ذمّیان مناطق مختلف‌ که‌ توسط مورخانی،چون‌ واقدی،بلاذری،طبری‌،ابـن‌ عـثم‌،ابن‌ اثیر‌ و…نقل شده،به‌ این‌ محدودیت‌ها اشاره‌ای نشده‌ است.یحیی بن آدم(متوفای ۳۰۲ ق)تقریبا هم‌زمان بـا ابـو یـوسف(متوفای ۲۸۱‌ ق)کتاب‌‌ الخراج‌ خود را نگاشته است.او هنگام بحث‌ درباره‌ ذمّیان‌،به‌ مـحدودیت‌ اجـتماعی‌ کـه‌ ابو یوسف از آن گزارش داده،اشاره‌ای نمی‌کند.۵۵مالک بن انس که بحث اهل ذمّه را با تـسامح شـرح داده،هـیچ گونه محدودیت اجتماعی برای‌ ذمّیان ذکر نمی‌کند.۶۵شافعی احکام‌ فقهی متعصبانه و خشنی درباره ذمـّیان بـیان کرده و ریشه این محدودیت‌ها را به زمان عمر نسبت‌ می‌دهد.۷۵همهء این شواهد بـه هـمراه التـزام برخورد‌ تسامح‌آمیز‌ مسلمانان با مسیحیان مناطق‌ فتح‌شده به منظور جلب قلوب آنان،این شـک را بـرمی‌انگیزد که شاید ابو یوسف که‌ سرچشمه اصلی گزارش تاریخی درباره حیات اجتماعی ذمـّیان زمـان عـمر‌ بن‌ خطاب است، در روایت‌های خود مبالغه کرده باشد.ابو یوسف شاهد اوج قدرت ذمّیان در نهادهای اداریـ‌ و عـلمی مسلمانان بود و از سوی دیگر‌،هارون‌،خلیفه عباسی نگرش متعصبانه‌ای نسبت‌ به‌‌ مـسیحیان داشـت،بـه همین دلیل،سخت‌گیری‌هایی بر آنان اعمال کرد.خراب کردن‌ کلیساهای نقاط مرزی،پوشیدن لباسی غـیر از پوشـش مـسلمانان و استفاده نکردن از‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۷)


چارپایان‌ مسلمانان،مهم‌ترین محدودیت‌های اجتماعی‌ اعمال‌شده‌ بر ذمّیان در زمان هـارون‌ اسـت.۸۵بنابراین،بعید نیست که ابو یوسف در کتاب الخراج خود که آن را به سفارش‌ هارون مدون کرده،۹۵بـه مـنظور مشروع جلوه‌ دادن‌ سخت‌گیری‌های هارون بر ذمّیان و میل‌ شخصی خود به مـنظور کـنترل قدرت آنان،درباره محدودیت اجتماعی‌شان مبالغه‌هایی کـرده‌ یـا اجـتهادهای شخصی خود را به عمر نسبت داده باشد.

بـه هـرحال،به‌ نظر‌ می‌رسد که‌ اعمال محدودیت‌های اجتماعی بر ذمّیان فقط در زمانی‌ که آنـان قـدرتمند شده و بر امور مسلمانان تـسلط یـافته‌ بودند،قـابل طـرح اسـت.بر این اساس، اعمال محدودیت بـر ذمـّیان‌ در‌ زمان‌ عمر بن خطاب هنوز به عنوان اقلیت مذهبی قدرتمند ظاهر نـشده بـودند تا حدی غیر منطقی به ‌‌نـظر‌ می‌رسد.این احتمال کـه احـکام وضع شده در مورد محدودیت اجـتماعی ذمـّیان مربوط‌ به‌ خلیفه‌ عمر بن عبد العزیز باشد بعید به نظر نمی‌رسد،چـرا کـه ذمّیان در زمان او‌ به عنوان طـبقه اجـتماعی قـدرتمند مطرح شده و بـر نـهادهای اداری و علمی مسلمانان تسلط‌ یـافتند.مـنابع اسلامی و مسیحی‌ درباره‌ اعمال‌ محدودیت‌های اجتماعی از سوی عمر بن عبد العزیز بر ذمّیان،اتـفاق نـظر دارند.

عهدنامه بحث‌انگیزی موجود است کـه بـه محدودیت‌های اجـتماعی و دیـنی ذمـّیان در زمان عمر بن خـطاب اشاره دارد‌.این عهدنامه،سبک و سیاق جداگانه‌ای در مقایسه با سایر عهدنامه‌های منعقد شده با ذمّیان دارد،بـه هـمین دلیل،بحث‌انگیز و نیازمند نقد اساسی‌ اسـت.طـرطوشی از عـلمای بـزرگ انـدلس(متوفای ۰۲۵ ق)نخستین‌ مـورخی‌ اسـت که این‌ عهدنامه را به نقل از عبد الرحمن بن غنم روایت کرده است:عبد الرحمن بن غـنم،فـقیه عـمر در شام‌۰۶مدعی است که عمر این عـهدنامه‌ را‌ هـنگامی کـه مـسیحیان شـام راضـی به صلح‌ شدند،نگاشته است:

بسم اللّه الرحمن الرحیم،این نامه از نصارای شهر به خلیفه عمر است.از شما می‌خواهیم که‌ بر جان‌ و مال‌ ما امان دهید.بر عـهده ماست که جزیه بدهیم،مانع اقامت مسلمانان در کلیساها نشویم،درهای کلیسا را برای مسلمانان باز بگذاریم،ناقوس با صدای خفیف‌ بنوازیم،کتاب دینی‌مان‌ را‌ با‌ صدای بلند قرائت نکنیم،خانه‌هایمان‌ را‌ پناهگاه‌ جـاسوسان‌ قـرار ندهیم،مهرهایمان را به عربی نقش نکنیم،کنیه عربی به خود ندهیم،برای مسلمانان‌ احترام قائل شویم،در مجالس‌ به‌ احترام‌ مسلمانان برخیزیم،راهنمای آنان در راه‌ها باشیم، در‌ منازل‌ مسلمانان ظاهر نـشویم،شـمشیر و سلاح حمل نکنیم،شراب نفروشیم،احدی از مسلمانان را کتک نزنیم،بردگانی که سهم مسلمانان‌ است‌ به‌ خود اختصاص ندهیم مانع‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۸)


اسلام آوردن خویشان خود نـشویم،از‌ کـلاه و کفش‌هایی استفاده کنیم که بـا کـفش‌های‌ مسلمانان متفاوت باشند،از عمامه استفاده نکنیم،زنّار بر کمر ببندیم‌،موی‌ جلوی‌ سر را کوتاه کنیم،فرق،باز نکنیم،بر چارپایانی که مسلمانان‌ استفاده‌ مـی‌کنند سـوار نشویم،در هنگام سواری از زیـن اسـتفاده نکنیم،مسلمانان را تا سه روز مهمان‌ کنیم‌.۱۶‌

این عهدنامه،نکته‌های مبهمی دارد که اعتبار آن را خدشه‌دار می‌سازد.به‌ رغم‌ ادعایی‌ که‌ عبد الرحمن درباره نگارش عهدنامه از سوی عمر می‌کند،انشای عهدنامه بیانگر ایـن‌ نـکته‌‌ است‌ که از سوی نصارا نوشته شده و بعد از تعیین شرایط صلح به سوی عمر‌ فرستاده‌ شده‌ است.در جریان فتوحات،عامل اصلی انعقاد عهدنامه با اهالی مناطق فتح‌ شده‌،خلیفه‌ یا فـرماندهان نـظامی بودند و شـرایط صلح را اغلب خودشان تعیین می‌کردند.پذیرش این‌ نکته‌ که‌ قوم مغلوب(نصار)خود عهدنامه و شرایط صلح را نـوشته باشند تا حدی‌ غیر‌ منطقی‌ به‌ نظر می‌رسد و با سیره نـظامی مـسلمانان در فـتوحات تطابق چندانی ندارد.

بر اساس گزارش مورخان‌ مسلمانان‌ بعد از فتح هریک از شهرهای شام،عهدنامه‌ جداگانه‌ای با مـردم ‌ ‌آنـ‌ نوشته‌اند‌ که‌ اسم شهر در آغاز آن قید شده است.اما در این عهدنامه، نام شـهری کـه‌ عـهدنامه‌ مذکوره‌ به آنان تعلق دارد،ذکر نشده و اشاره کلی به اهل شام دارد‌. این‌ در حالی است کـه در هیچ منبعی یاد نشده که عمر با مسیحیان شام،عهدنامه‌ای کلی‌‌ منعقد‌ کـرده باشد.آنچه عجیب بـه نـظر می‌رسد این نکته است که نصارای‌ شام‌ در زمانی که‌ هنوز بحث اهل ذمّه‌ و احکام‌ مربوط‌ به آن به شکل جدی مطرح نشده‌ بود‌ و سیره نظامی و عملی خلفا درباره ذمّیان در دست نبود،چـگونه اطلاعات سازمان‌دهی شده‌ و منسجمی‌‌ درباره احکام ذمّیان بدست آورده‌اند‌.عجیب‌ترآنکه‌ نصارا چگونه‌ راضی‌ شدند‌ که در متن‌ صلح‌نامه‌ای که خودشان‌ تهیه‌ کردند،شدیدترین محدودیت‌های اجتماعی و دینی که در هیچ عهدنامه‌ای تکرار نشده بـود‌،بـرای‌ خود در نظر بگیرند.

در عهدنامه‌هایی‌ که پیامبر صلّی اللّه‌ و علیه‌ و اله و خلفای چهارگانه با مسیحیان‌ مناطق‌ مختلف‌ منعقد شده،به محدودیت‌های اجتماعی مذکور هیچ اشاره‌ای نشده است.تنها در‌ عهدنامه‌‌ خالد بن ولیـد بـا مسیحیان‌ حیره‌ اشاره‌ شده است که‌ مسیحیان‌ حق پوشیدن لباس نظامی‌‌ مسلمانان‌ را ندارند،ولی در پوشیدن سایر لباس‌های آنان آزاد هستند.۲۶بنابراین،سبک این‌‌ عهدنامه‌ با سایر عهدنامه‌های منعقد شده در‌ این‌ دوره مـطابقت‌ نـدارد‌.

عامل‌ دیگری که اعتبار این‌ عهدنامه را خدشه‌دار می‌سازد عدم یاد کردن از آن در دو کتاب مهم فتوح شام‌ اثر‌ واقدی(متوفای ۷۰۲ ق)و ازدی(متوفای ۱۳۲‌ ق)است‌ که‌ مقدم‌ بر‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۴۹)


سراج الملوک‌اند.به‌ نظر‌ می‌رسد ایـن عـهدنامه در زمـانی که مسیحیان قدرت زیادی کـسب‌ کـرده بـودند به منظور اعمال محدودیت‌ بر‌ آنان‌ جعل شده و به زمان عمر نسبت داده‌ شده‌ است‌. طرطوشی‌ به‌ دلیل‌ معاصر بودن بـا جـنگ‌های صـلیبی،نگرش متعصبانه‌ای به مسیحیان‌ دارد.او با توسل به ایـن عـهدنامه که مشخص نشده،چگونه به دستش رسیده است، محدودیت‌های اجتماعی و دینی‌ شدیدی برای ذمّیان ذکر می‌کند.۳۶جالب است مـورخانی، چـون ابـن عساکر،ابشیهی،ابن اخوه و قلقشندی که در خلال جنگ‌های صلیبی کـتاب‌های‌ خود را نگاشته‌اند،به این عهدنامه اشاره دارند‌.آنان‌ نیز محدودیت‌های اجتماعی-سیاسی‌ و دینی برای ذمّیان وضع شده،قـطعا بـه شـکل مبالغه‌آمیزی که در این عهدنامه سازمان‌دهی شده، نبوده است.

ماوردی اگرچه شـافعی مـذهب است،ولی خشونت شافعی‌ را‌ در برخورد با ذمّیان ندارد. او وظایف و تعهدات ذمّیان در جامعه اسلامی را تحت عناوین احکام واجـب و مـستحب‌ تـقسیم‌بندی کرده است.ماوردی احکام‌ مربوط‌ به محدودیت‌های اجتماعی ذمّیان چون‌‌ نپوشیدن‌ لبـاس بـه سـبک مسلمانان،کوتاه کردن موی جلوی سر و…را از وظایف مستحب‌ یک فرد ذمّی در جامعه اسلامی مـی‌داند و مـقید نـبودن ذمّیان به‌ این‌ وظایف را موجب فسخ‌‌ عقد‌ ذمّه نمی‌داند.۵۶بنابراین حتب اگر بپذیریم در زمـان عـمر،احکامی در جهت‌ محدودیت‌های اجتماعی،ضمانت اجرایی نداشته و از وظایف مستحب ذمّیان در جامعهء اسلامی شـمره مـی‌شده اسـت.سیره نظری‌ خلفا‌،گواه بر این واقعیت است که آنان مناسبات‌ عادلانه‌ای با ذمـّیان داشـتند.توصیه‌های زیادی از خلفا در مورد ظلم نکردن بر ذمّیان روایت‌ شده است.عمر وصـیت کـرده بـود که‌ بر‌ خلیفه بعد‌ از من،رعایت حقوق ذمّیان و ظلم نکردن بر آنان واجب است و نـباید پیـش از توانایی‌شان بر آنان‌ تکلیف کرد.۶۶عمر حتی برای جذامیان‌ نصاری دمشق،مـقرری تـعیین‌ کـرد‌ و به‌ مسلمانان دستور داد تا خوراکشان را تأمین کنند.۷۶ کارگزاران عمر نیز در رفتار با ذمّیان،عدالت ‌‌را‌ رعـایت مـی‌کردند.عـمیر بن سعد،کارگزار عمر بن خطاب در حمص بعد از‌ پایان‌ خدمتش‌ در حمص نـزد عـمر آمد و گفت:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۰)


به خدا سوگند،نمی‌دانم به سلامت جستم،بلکه رهایی‌ نیافتم که به مردی نـصرانی از اهـل‌ ذمّه گفتم:خدا تو را زبون‌ سازد.ممکن است برای‌ یک‌ روز که عـهده‌دار امـارت تو بودم‌ روزگار خود را تباه ساخته بـاشم.۸۶

روایـت ابـن ابی الحدید بیانگر این واقعیت است کـه ذمـّیان در زمان خلفای چهارگانه در فشار نبوده و عاملان‌ خلفا تحقیر آنان را بر خلاف اصول اسـلام مـی‌دانستند.توصیه‌های‌ زیادی از امام علی عـلیه السـّلام درباره ظـلم نـکردن بـه ذمّیان روایت دشه است.او به حـاکم خـود در مداین،یزید‌ بن‌ قیس ارحبی،نوشت«…همانا در فرستادن خراجت دیر کردی…بـر ذمـّیان‌ ستم نکن…».۹۶

امام علی علیه السـّلام هنگام اعزام محمد بـن ابـی بکر به مصر به او سـفارش کـرد‌ که‌ به ذمّیان ظلم‌ نکنند.۰۷همچنین ایشان رعایت حال ذمّیان را به معقل بـن قـیس‌۱۷که مأمور تعقیب خریت بـن‌ راشـد شـده بود،و جاریه‌۲۷کـه مـأمور تعقیب‌ بسر‌ ین ابـی ارطـاه بود،توصیه فرمودند.سفارش‌ امام علی علیه السّلام به مالک اشتر و قیس بن سـعد در مـورد مهربانی و مدارا با مردم مصر بـیانگر تـأکید ایشان در مـورد‌ عـدم‌ اعـمال‌ ظلم بر ذمّیان اسـت.

علاقه‌ عثمان‌ با‌ ابو زبید،شاعر نصرانی،نشان‌دهنده روابط دوستانه او با مسیحیان است. بنا بـه گـزارش ابو الفرج،ابو زبید در مجالس کـنار‌ عـثمان‌ مـی‌نشست‌ و خـلیفه او را بـه دلیل‌ آگاهی‌اش بـر اخـبار‌ گذشتگان‌ دوست داشت.۳۷این روایت،بیانگر محبوبیت ابو زبید نصرانی‌ نزد عثمان و پایگاه اجتماعی بالای اوسـت.

اخـراج اهـل کتاب‌ از‌ جزیره‌ العرب

بحث دیگری که مـورخان دربـاره حـیات اجـتماعی ذمـّیان در‌ دورهـء خلفای چهارگانه مطرح‌ کرده‌اند،مسئله ممنوعیت اقامت اهل کتاب در جزیره العرب است.مسئله اخراج اهل کتاب‌‌ در‌ زمان‌ عمر بن خطاب مطرح شد،چرا که ابو بکر بـر عهدنامه‌ پیامبر‌ صلّی اللّه و علیه و اله با مسیحیان نجران‌ صحه گذاشت و آن را تمدید کرد.۴۷

ذمّیان در‌ زمان‌ پیامبر‌ در حجاز و به طور کلی در جزیره العرب حق سکونت و اقامت‌ داشتند‌.پیمان‌های‌ منعقدشده‌ با مسیحیان نجران،۵۷ایـله،۶۷دومـه الجندل‌۷۷و یهودیان تیماء، اذرح و مقنا۸۷‌در‌ زمان‌ پیامبر بیانگر تصویب حق اقامت اهل کتاب در جزیره العرب است. مسیحیان در زمان‌ پیامبر‌ در مکه نیز حق سکونت داشتند و مهم‌ترین دلیل برای این ادعا، اخـذ جـزیه‌ از‌ نصارای‌ مکه در زمان پیامبر است.۷۹آیه برائت از مشرکان که در اواخر عمر‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۱)


پیامبر‌ نازل شده بود،۰۸اقامت اهل کتاب در جزیره العرب(حجاز)را محدود‌ نـکرد‌،زیـرا‌ مفسران،آیه برائت از مشرکان را بـه بـت‌پرستان محدود می‌کنند و به پایداری پیامبر صلّی اللّه‌ و علیه‌ و اله بر پیمان با اهل کتاب بعد از نزول این آیه اشاره‌ دارند‌.۱۸‌

در زمان پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله تـنها آن دسـته از یهودیانی که بر ضـد‌ اسـلام‌ فتنه‌انگیزی‌ کرده و پیمان‌ خود را با پیامبر شکستند از حجاز تبعید شدند.۲۸‌بنابراین‌،بررسی سیره علمی پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله‌ بیانگر حق اقامت اهل کتاب در حجاز و به‌ طور‌ کلی جزیره العرب اسـت.ایـنکه عمر، «حدیث لا یجتمع دینان فی الجزیره‌ العرب‌»۳۸را به پیامبر نسبت می‌دهد با‌ سیره‌ نظری‌ و عملی پیامبر مطابقت ندارد.

البته مسلم است‌ عمر‌ برای حجاز۴۸که پایگاه سیاسی(مدینه)و پایگاه مـذهبی(مـکه) مسلمانان در آنـ‌ واقع‌ شده بود،احترام خاصی قائل‌ می‌شد‌ و برای ورود‌ غیر‌ مسلمان‌، ممنوعیتی در نظر گرفته بود.ابن‌ ابی‌ الحـدید روایتی در این مورد ذکر می‌کند:

عبد اللّه بن عمر می‌گوید‌،پدرم‌ بـرای فـرماندهان لشـکر می‌نوشت.هیچ یک‌ از گبرکانی‌ (زرتشتیان)که‌ به‌ حد بلوغ رسیده‌اند نزد ما‌ نیاورید‌.همین که ابو لؤلؤ او را زخـم ‌ ‌زد.گـفت‌ چه کسی با من‌ چنین‌ کرد؟گفتند:غلام مغیره گفت:نگفته بودم‌ هیچ‌ یک‌ از گـبرکان را‌ پیـش‌‌ مـن نیاورید،ولی شما‌ در‌ این مورد بر من غلبه کردید.۵۸

این روایت،بیانگر محدودیتی است که عـمر‌ برای‌ ورود اهل کتاب به مدینه وضع‌ کرده‌ بود. شافعی‌ به‌ محدودیت‌ سکونت ذمـّیان در حجاز‌ اشاره دارد و ریشه ایـن مـحدودیت را به زمان‌ عمر بن خطاب نسبت می‌دهد.۶۸

روایت‌های‌ زیادی‌ درباره اخراج یهود از جزیره العرب‌ در‌ زمان‌ عمر‌ نقل‌ شده‌ است.بنابر‌ روایت‌ مسعودی،عده‌ای از یهودیان خیبر که با پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله صـلح کرده بودند در‌ زمان‌ عمر‌ بن خطاب از حجاز اخراج شدند،زیرا‌ عمر‌ بن‌ خطاب‌ از‌ پیامبر‌ شنیده بود که نباید دو دین در جزیره العرب وجود داشته باشد.۷۸بلاذری به اخراج یهود از حجاز۸۸و مالک بـن انـس به اخراج یهودیان نجران‌،فدک و خیبر در زمان عمر بن خطاب‌ اشاره می‌کند.۹۸سیوطی نیز از تبعید یهودیان حجاز به شام سخن می‌گوید.۰۹اغلب این‌ روایات،بیانگر ممنوعیت اقامت اهل کتاب در‌ حـجاز‌ اسـت.تأکید عمر بر اخراج یهودیان‌ منطقهء حجاز،بیانگر بیم و هراس عمر از فتنه‌انگیزی یهودیان علیه اسلام می‌باشد.وجود مناطق یهودی‌نشینی چون فدک و خیبر برای حکومت نوپای اسلام،خطر‌ آفرین‌ بـود.بـه نظر

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۲)


می‌رسد عمر برای دور کردن مرکز فتنه و خطر از مرکز حکومت اسلامی،یهودیان را از فدک و خیبر به شام کوچ‌ داد‌.

البته اخراج مسیحیان نجران از‌ جزیره‌ العرب در زمان عمر بن خطاب اندکی مـبهم بـه نـظر می‌رسد،چرا که مسیحیان نـجران نـه بـه مرکز حکومت اسلامی نزدیک بودند(در محدوده‌ حجاز‌ نبودند)و نه مانند یهودیان‌،موضع‌گیری‌ خصمانه‌ای علیه مسلمانان داشتند.شافعی می‌گوید: «یمن جزء حـجاز نـیست و نـشنیده‌ام که کسی اهل ذمّه آنجا را اخراج کرده بـاشد».۱۹

جـواد علی نیز معتقد است که سیاست کوچاندن اهل‌ کتاب‌ در زمان عمر در خصوص‌ یهودیانی بوده که موضع‌گیری خصمانه‌ای بر ضـد مـسلمانان داشـتند و نصارای در زمان عمر از جزیره العرب اخراج نشدند.۲۹بر خلاف آنـچه که جواد علی‌ می‌گوی‌ شواهدی در‌ دست‌ است که از اخراج مسیحیان،در زمان عمر بن خطاب حکایت می‌کند.ابو یـوسف‌۳۹و بـلاذری‌‌۴۹بـه اخراج نصارا از نجران و سکونت آنان در کوفه(نجرانیه‌ کوفه‌)اشاره‌ دارند.در بـررسی ریـشه‌های اجتهاد عمر در اخراج نصارای نجران می‌توان چند عامل را می‌توان‌ مطرح کرد‌.‌‌یکی‌ از تعهدات مسیحیان نجران در عـهدنامه‌ای کـه بـا پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله‌ منعقد‌ کرده‌‌ بودند،عدم پذیرش ربا در معاملاتشان بـود.۵۹امـا در زمـان عمر بن خطاب،آنان‌ بر خلاف‌ معاهده خود عمل کرده و در معاملاتشان ربا انجام مـی‌دادند.۶۹عـلاوه‌ بـر این امر،افزایش‌‌ تعداد‌ و نیرومند شدن آنان به دلیل در اختیار گرفتن اسلحه،۷۹مجموعه عـواملی بـود که عمر را بر اخراج آنان از نجران مصمم کرد.

تأیید اجتهاد عمر در اخراج عـده‌ای از مـسیحیان‌ نـجران به کوفه از سوی امام علی علیه السّلام‌۸۹ می‌تواند مؤید گزارش‌هایی باشد که بر پیـمان‌شکنی مـسیحیان نجران دلالت می‌کنند.گفتنی‌ است عمر،آن دسته از مسیحیان نجران را که‌ پیمان‌شکنی‌ نکرده بودند،اخـراج نـکرد.

مـهم‌ترین دلیل بر این ادعا،اشاره ابن ثقفی نویسنده الغارات و ابن ابی الحدید به حضور مـسیحیان در نـجران در زمان خلافت امام علی علیه السّلام است‌.در‌ در گزارش آنها آمده است کـه: بـسر بـن ابی ارطاه عامل معاویه که به منظور کارشکنی و مخالفت با امام علی علیه السّلام بـه‌ جـزیره العـرب فرستاده شده بود،هنگامی‌ که‌ به نجران رسید در خطاب به مردم نـجران کـلمه‌ «ای نصارا»و«ای ترسایان»را به کار برد.۹۹

اگرچه ذمّیان حق سکونت در حجاز نداشتند،ولی برای رفت‌وآمد به‌ حجاز‌ مـحدودیتی‌ مـجرای آنها نبود.هنگامی که‌ عمر‌ در‌ مکه بود-احتمالا ایام حج-فرد نـصرانی بـه‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۳)


منظور شکایت از عامل مالیاتی او نزدش رفت.۰۰۱ایـن روایـت پشـتوانهء نظریه‌ عدم‌ ممنوعیت‌‌ ورود ذمّیان به حجاز اسـت.هـمچنین عمر به‌ آن‌ دسته از اهل کتاب که در حجاز اموالی‌ داشتند اعلام کرد کـه مـی‌توانند به مدت سه روز در حجاز‌ اقـامت‌ کـنند‌،ولی نباید وارد مـنطقه‌ حـرم در مـکه شوند.۱۰۱تعیین‌ عشر برای ذمّیانی کـه بـه منظور تجارت به شهرهایی چون‌ مدنیه می‌آمدند،۲۰۱بیانگر عدم محدودیت آنان در‌ ورود‌ بـه‌ حـجاز است.

اشپولر معتقد است که جـزیره العرب تنها سرزمینی بـود‌ کـه‌ در آن هیچ آیین دیگری به‌ جـز اسـلام نمی‌بایست باقی بماند.بنابراین،جماعت نصارات و یهود در‌ جزیره‌ العرب‌ ناچار می‌شدند که یـا اسـلام را بپذیرند و یا تبعید شوند.۳۰۱بـررسی‌ سـیره‌ عـمره‌ در خصوص‌ کوچاندن اهـل کـتاب،نظر اشپولر را فقط در مـحدوده حـجاز تأیید می‌کند‌ نه‌ همه‌ سرزمین‌ جزیره العرب،زیرا حضور نصارا در نجران،و یهودیان در تیماء و وادی القـری بـیانگر‌ عدم‌‌ ممنوعیت سکونت اهل کتاب در جـزیره العـرب است.

بـررسی رونـد اخـذ جزیه از‌ مسیحیان‌

مسئلهء‌ اخـذ جزیه،مهم‌ترین مسئله‌ای بود که ارتباط مستقیم خلفا و عاملان او را با ذمّیان‌‌ فراهم‌ می‌کرد.از آنجا کـه بـیشتر فتوحات در زمان عمر بن خطاب در مـناطق‌ مـسیحی‌نشین‌‌ شـکل‌ گـرفت بـیشتر روایاتی که مـربوط بـه وضعیت جزیه در این دوره است مربوط به سیره‌‌ نظری‌ و عملی او است.عمر جزیه را منبع درآمد مستمر بـرای مـسلمانان مـی‌دانست‌.۴۰۱‌ وصیت‌ او هنگام مرگ درباره ذمّیان بیانگر هـمین عـقیده اوسـت:«…رعـایت حـال ذمـّیان را بکنید که‌ آنان‌ محل‌ درآمد عیال شما هستند…».۵۰۱

مشمولان جزیه در زمان عمر فقط مردان‌ بالغ‌ و آزاد بودند و جزیه بر زنان،کودکان و راهبان تعلق نمی‌گرفت.۶۰۱به نظر می‌رسد در زمـان عمر‌ جزیه‌ بر تهیدستان و فقیران نیز تعلق نمی‌گرفت،زیرا خالد بن ولید در تعیین‌ مقدار‌ جزیه حیره،فقیران حیره را به شمار‌ نیاورد‌ و حتی‌ بعد از شناسایی آنان،سهمی از بیت‌ المال‌ برای آنـان تـعیین کرد.۷۰۱عمر بن‌ خطاب نیز پیرمرد ذمّی را از‌ پرداخت‌ جزیه معاف کرد فقیران ذمّی‌ از‌ پرداخت جزیه‌ معاف‌ بودند‌.

پیچیده‌ترین مسئله در بحث جزیه،تعیین‌ مقدار‌ آن در مناطق مختلف مسیحی‌نشین‌ است.میزان درآمـد و امـکانات مالی یک منطقه‌ در‌ تعیین جزیه آن مؤثر بود.مجاهد‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۴)


می‌گوید،عمر به دلیل‌ فزونی‌ درآمد شام،میزان جزیه شام‌ را‌ بیشتر از مقدار جزیه یمن‌ تـعیین کـرد.۹۰۱

عامل دیگری که در تعیین‌ مـیزان‌ جـزیه و تعهدات مالی ذمّیان تأثیرگذار‌ بود‌،چگونگی‌‌ فتح آن مناطق‌ بود‌.به نظر می‌رسد مناطقی‌ که‌ بدون مقاومت،تسلیم و در صلح با فاتحان‌ پیشقدم می‌شدند جزیه کـم‌تری پرداخـت می‌کردند.مسیحیان‌ حیره‌ کـه در بـرابر فاتحان‌ مقاومتی نشان‌ ندادند‌،موظف به‌ پرداخت‌ یک‌ دینار جزیه شدند.۰۱۱‌مسیحیان شهرهای شام‌ که بعد از مقاومت‌های پراکنده راضی به صلح گشتند،علاوه بر یک‌ دینار‌،موظف به تهیهء مـقداری مـواد غذایی‌ چون‌ گندم‌ و روغن‌ شدند‌.۱۱۱مسیحیان حمص‌ به‌ دلیل مقاومت در برابر مسلمانان و شورش بعد از فتح،موظف به پرداخت چهار دینار جزیه گشتند‌.۲۱۱‌ مسیحیان‌ بلاد جزیره که مانند مسیحیان شام بـعد‌ از‌ مـقاومت‌های‌ پراکنده‌ تـسلیم‌ شده‌ بودند مقدار جزیه آنان یک دینار به انضمام پرداخت مقدرای مواد غذایی،چون گندم،روغن و… تـعیین شد.۳۱۱

اختلاف دربارهء چگونگی فتح مصر باعث شده تا روایت‌های‌ مـختلفی در مـورد مـیزان‌ جزیه آن نقل شود.میزان جزیهء مصر دو دینار بر هرفرد ذمّی به انضمام پذیرایی از مسلمانان به مدت سـه ‌ ‌روز ذکـر شده است.۴۱۱میزان‌ جزیه‌ اسکندریه به دلیل مقاومت در برابر مسلمانان(فتح عنوه)چـهار دیـنار تـعیین شد.۵۱۱

به نظر می‌رسد عمر بعدها درصدد برآمد تا مقدار جزیه را تحت یک سازمان‌دهی‌ مـشخص‌ تقسیم‌بندی‌ کند،به همین دلیل او طرح اخذ جزیه از ذمّیان را بر اساس طبقه‌ ثـروتمند،متوسط و فقیر مطرح کـرد.ایـن تقسیم‌بندی،نخستین بار‌ در‌ عراق اجرا شد؛این‌ گونه‌ که‌ عمر بن خطاب به عثمان بن حنیف(عامل مالیاتی خود در کوفه)تأکید کرد که از ثروتمند ۸۴ درهم(چهار دینار)از طبقهء متوسط‌ ۴۲‌ درهم(یـک دینار)و از‌ فقرا‌ ۲۱ درهم(یک دینار)جزیه دریافت کند.۶۱۱عمر سعی کرد تا اخذ را جزیه بر اساس طبقات‌ اجتماعی،در مناطق دیگر نیز اجرا کند.بلاذری به تغییر روند اخذ‌ جزیه‌ در شام اشـاره دارد. بـنا بر روایت او میزان جزیه در شام در آغاز یک دینار و پرداخت مقداری محصول بود.بعد عمر بن خطاب جزیه مناطقی را که پول رایج‌ آنان‌ نقره بود‌(اهل ورق)،چهل در هم تعیین کرد.همچنین ویـ‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۵)


مـردم را به طبقات تقسیم و جزیه ثروتمندان را‌ بیشتر از تهیدستان تعیین کرد و بر طبقه متوسط جزیه‌ای که متناسب‌ با‌ امکانات‌ مالی آنان بود،مقرر کرد.۷۱۱

ابن عبد الحکم و مقریزی نیز به تـغییر مـیزان جزیه مصر اشاره ‌‌دارند‌.آنان در آغاز به‌ جزیه مقرر شده به مبلغ دو دینار اشاره کرده‌ و بعد‌ از‌ آن،روایت اخذ جزیه از ذمّیان مصر بر اساس طبقه ثروتمند،متوسط و فقیر را نقل‌ کـرده‌اند.۸۱۱اشـاره ابـو یوسف،مالک بن انس، شـافعی و ابـو عـبیده به میزان‌ کلی جزیه در زمان‌ عمر‌ بر اساس طبقه ثروتمند(چهار دینار)و متوسط(چهل درهم)۹۱۱بیانگر این نکته است که عـمر بـعد از جـریان فتوحات درصدد برآمد تا قاعده مشخصی برای اخـذ جـزیه تدوین کند و میزان‌ جزیهء مقررشده بر ذمّیان را به طور منظم سازمان‌دهی کند.

نظریهء اخذ جزیه بر اسس طبقات اجـتماعی بـیانگر در نـظر گرفتن توانایی‌های مالی‌ ذمّیان در تعیین مقدار جزیه آنان است.در‌ زمـان‌ خلفای چهارگانه از ذمّیانی که قادر به‌ پرداخت جزیه نقدی نبودند معادل آن جنس دریافت می‌شد.۰۲۱امام علی علیه السـّلام نـیز بـر پذیرفتن‌ جنس از ذمّیان تأکید می‌فرمود.۱۲۱‌

عمر‌ بن خطاب به عملکرد عـاملان وصـول جزیه رسیدگی می‌کرد.هنگامی که مال زیادی‌ از طریق وصول جزیه نزد عمر آوردند،زیادی مال،او را بـر آن داشـت تـا از‌ عامل‌ خود در مورد چگونگی وصول جزیه بازپرسی کند.هنگامی که عامل او قـسم یـاد کـرد که طبق دستور خلیفه و بدون اعمال ظلم،جزیه را دریافت کرده،عمر او را‌ رها‌ کرد‌ و جـزیه را پذیـرفت.۲۲۱امـام‌ علی‌ علیه‌ السّلام نیز عملکرد والیان خود را در مورد چگونگی وصول جزیه،بررسی‌ می‌کرد.هـنگامی کـه ابو الاسود دئلی،قاضی علی علیه‌ السّلام‌ در‌ بصر،از سوء استفاده‌های مالی عبد اللّه بن‌ عـباس‌ در بـصره بـه علی علیه السّلام گزارش داد،علی علیه السّلام عبد اللّه بن عباس را بازخواست کرد و از‌ او‌ خواست‌ تـا بـرایش شرح دهد که چه مقدار جزیه اخذ کرده‌،از کجا گرفته و چگونه‌ صرف کـرده اسـت.۳۲۱

تـأکید بسیار امام علی علیه السّلام به مالک اشتر در‌ مورد‌ رعایت‌ حال مالیات‌دهندگان مصر۴۲۱نیز بـیانگر دقـت امام علی علیه السّلام‌ در‌ عدم اعمال اجحاف بر ذمّیان است.

حیات دیـنی مـسیحیان ذمـّی

مسئله دیگری که درباره حقوق ذمّیان‌ در‌ عصر‌ خلفای چهارگانه مطرح‌شده،تعیین میزان‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۶)


آزادی دینی آنان اسـت.امـتیازاتی کـه پیامبر‌ صلّی‌ اللّه‌ و علیه و اله از نظر دینی به مسیحیان نجران داده بود، در حقیقت بـه مـعنای‌ اعطای‌ استقلال‌ دینی به مسیحیان بود.۵۲۱این استقلال در زمان خلفای‌ چهارگانه،به همراه پاره‌ای‌ از‌ محدودیت‌ها حـفظ شـد.سفارش ابو بکر به سپاه مسلمانان‌ هنگام اعزام به شام‌ درباره‌ رعـایت‌ حـال راهبان و عدم تخریب صومعه‌های آنان‌۶۲۱بیانگر احـترام بـه پیـشوایان و اماکن مذهبی مسیحیان‌ است‌.یکی از تعهدات مـسلمانان در عـهدنامه‌های منعقدشده با مسیحیان هم،امان دادن به‌ کلیساها‌ و معابد‌ مذهبی مسیحیان‌ است.بلاذری در امـان بـودن کلیساها و اماکن مذهبی مسیحیان را یـکی از شـروط‌ عهدنامه‌ای‌‌ کـه بـا شـهرهای شام چون بعلبک‌۷۲۱و حمص‌۸۲۱منعقد شـد،دانـسته‌ است‌.عهدنامه‌ عمر با مسیحیان بیت المقدس نیز بیانگر درامان بودن کـلیساها و صـلیب‌های مسیحیان می‌باشد:«این‌ نامه‌،امانی‌ اسـت‌ که عمر امیر مـؤمنان بـه مردم ایلیا می‌دهد.جانشان،امـوالشان،کـلیساهایشان‌ و صلیب‌هایشان‌ در‌ امان است،کلیساها ویران نمی‌شود و یهودیان با آنان در ایلیاء مقیم‌ نمی‌شوند…».۹۲۱

خـلیفه بـن خیاط‌ در‌ گزارش خود درباره عـهدنامهء مـنعقدشده بـا مسیحیان شام،بـه مـنع‌ نکردن آنان‌ در‌ برگزاری عـیدهایشان و درامـان بودن کلیساها اشاره دارد‌.۰۳۱‌کلیساها‌ و صلیب‌های مسیحیان مصر۱۳۱و اسکندریه‌۲۳۱نیز‌ طبق‌ عهدنامه‌های منعقدشده با آنـان از امـنیت بهره‌مند بود.

منابع در کنار گزارش‌هایی کـه‌ از‌ احـترام و تعهد مـسلمانان در حـفظ‌ امـاکن‌ مذهبی‌ مسیحیان‌ ارائه‌ مـی‌دهند‌ به مواردی نیز اشاره دارند که‌ در‌ حقیقت،بیانگر محدودیت دینی‌ اقلیت‌های مسیحی ساکن دار السلام اسـت.آشـکار نکردن‌ صلیب‌ در میان مسلمانان،ننواختن‌ نـاقوس بـا‌ صـدای بـلند،احـداث نکردن‌ کلیسای‌ جـدید،۳۳۱بـازسازی نکردن کلیساهای‌‌ مخروبه‌‌۴۳۱که در بعضی از عهدنامه‌های منعقدشده با مسیحیان مناطقی چون رها،رقّه‌ و حمص‌ به آن اشـاره شـده،مـهم‌ترین‌ محدودیت‌های‌ دینی‌ مسیحیان می‌باشد.بنابر‌ گفته‌‌ ابـو یـوسف،عـمر بـن‌ خـطاب‌ بـا ارسال نامه‌ای به ابو عبیده سفارش کرد که در مناطقی که با مسیحیان‌ صلح‌ کرده‌اید کلیساهای آنان را تخریب نکنید‌ و مسیحیان‌ در خارج‌ شهر‌ مجاز‌ هستند که صلیب آشکار‌ کـنند،ولی در داخل شهر نمی‌توانند صلیب آشکار نمایند.۵۳۱در عهدنامه‌ای که عمر با‌ مسیحیان‌ قبیله تغلب منعقد کرد از آنان‌ تعهد‌ گرفت‌ که‌ مانع‌ اسلام‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۷)


آوردن افراد‌ قبیله‌ خود نشوند،مسیحیت را در میان فرزندان خود تـبلیغ نـکنند و آنان را به‌ کیش مسیح درنیاورند‌.۶۳۱‌تعهد‌ گرفتن عمر از قبیله عرب نصرانی تغلب‌ در‌ مورد‌ نصرانی‌‌ نکردن‌ فرزندانشان‌،در حقیقت بیانگر نوعی کنترل و محدود کردن مسیحیت در میان اعراب‌ است.ظهیر الدین بـیهقی بـه ارسال امان‌نامه‌ای از سوی امام علی علیه السّلام برای یحیی،دیلمی‌،حکیم‌ نصرانی اشاره دارد.بنا بر گزارش بیهقی هنگامی که عامل علی علیه السـّلام در فـارس می‌خواست‌ دیری را که متعلق بـه یـحیی بود،خراب کند،یحیی نامه‌ای به امام‌ علی‌ علیه السّلام نوشت و او را از جریان آگاه کرد.آن حضرت به محمد بن حنیفه دستور داد تا امان‌نامه‌ای برای دیـر یـحیی‌ بفرستد.بیهقی می‌گوید کـه نـسخه‌ای از این‌ امان‌نامه‌ را در دست حکیم ابو الفتوح مستوفی‌ نصرانی طوسی که طبیب ماهری بود،دیدم.۷۳۱از آنجا که اماکن مذهبی اهل کتاب در‌ اسلام‌‌ از امنیت بهره‌مند بوده‌اند بعید‌ نیست‌ که گزارش بیهقی صـحت داشـته باشد.

عهدنامه‌ای‌۸۳۱منسوب به امام علی علیه السّلام و مسیحیان در دست است که سبک و سیاق‌ جداگانه‌ای با عهدنامه‌های‌ منعقدشده‌ در دوره خلفای چهارگانه‌ دارد‌،به همین دلیل‌ می‌تواند بحث‌انگیز باشد.بعد از ذکر متن عـهدنامه بـه نقد آن مـی‌پردازیم:

این پیمان‌نامه‌ای است که در دیر حزقیل نوشته شده:سپاس خدای تعالی را و درود بر‌ بنده‌ او،به درستی که چـند نفر از دانایان نصارا و پرهیزگار چون عبد یشوع،ابن جحن، ابراهیم راهـب و عـیسی اسـقف و چهل نفر از بزرگان نصارا که به همراه ایشان بودند،نزد‌ من‌ آمدند و میل‌ داشتند به مراعات عـهد ‌ ‌مـن…رعایت این عهدنامه تا زمانیکه زنده هستم‌ واجب و بعد از من بر‌ همه مـسلمانان،حـکام،سـلاطین و غیر از ایشان واجب است.روا نیست‌ بر‌ ایشان‌ قهر و غلبه و مجبور کردن بر امری.اسقفی از اسـقف‌هایشان،راهبی از راهبانشان و زاهدی از زاهدانشان از صومعه‌ها ‌‌بیرون‌ رانده نمی‌شوند،دیرهایشان محفوظ است و چیزی از مـصالح دیرها در خانه‌ها و منازل مـسلمانان‌ بـه‌ کار‌ نمی‌رود.در نواختن‌ ناقوس آزادند.به درستی که جزیه هرنصرانی در سال،۳۳ در هم‌ است.نباید هیچ احدی‌ از مسیحیان را پذیرش اسلام اجبار کرد و به طریقه‌ نیکو به آنان مجادله‌ شود‌،در حق‌ آنان بـاید رحمت شود.اگر در تعمیر دیرها،کلیساها و امور دینی‌شان محتاج به کمک مالی‌ هستند،مسلمانان عطایایی به آنان بدهند و اگر مسیحیان از تعمیر کلیساهایشان غافل شوند، بر‌ مسلمانان است که به آنان کـمک کـنند تا آن را تعمیر کنند و مسلمانان در رفع احتیاج‌ آنان بکوشند،اگرچه متحمل رنج شوند.کمک به مسیحیان به معنای قرض دادن به آنان‌‌ نیست‌ و دین بر گردن آنان نمی‌باشد،بلکه در جهت قوّت دادن بـه ایـشان است.بر امیر

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۸)


مؤمنان است وفا کردن بر ایشان و به آنچه قرار داده است برایشان تا زمانی که‌ قیامت‌ شود و دنیا به پایان برسد.این کتاب را هشام پسر عتبه فـرزند وقـاص در حضور امیر مؤمنان در دیر حزقیل ذی الکفل به سال ۰۴ هجری نوشته است.۹۳۱‌

در‌ مقدمه‌ای که بر این عهدنامه نوشته شده،بیان شده است که در زمان سلطنت سلاطین‌ صفوی چند پارچه و اشـیای مـقدسه مـنسوب به ائمهء هدی در اصفهان نـگهداری مـی‌شود. اشـیای‌ مقدسه‌ شامل‌ یک پارچه منسوب به امام‌ حسن‌ علیه‌ السّلام،دو جلد قرآن به خط امام حسن علیه السّلام‌ و امام سجاد عـلیه السـّلام و عـهدنامهء امام علی علیه السّلام مبنی بر‌ مدار‌ بـا‌ نـصارا به خط کوفی به شاه صفی‌ رسید‌ و در‌ میان اعقاب او به ارث ماند.در زمان نادر شاه این عهدنامه در چهلستون‌ نگهداری مـی‌شد.تـا ایـنکه سرانجام‌ به‌ سعی‌ علیقلی خان سردار اسعد،وزیر امور داخـله و علیرضا خان کاشانی‌ در سال ۷۲۳۱ ترجمه و منتشر شد.۰۴۱البته این عهدنامه،ابهامات‌ زیادی دارد که انتساب آن را به‌ امام‌ علی‌ عـلیه السـّلام دچـار شک و تردید می‌سازد.اول،آنکه راوی‌ عهدنامه مشخص‌ نیست‌ و از طرف دیگر،اغـلب نـامه‌ها و عهدنامه‌های امام علی علیه السّلام با عنوان«این نامه‌ای است از‌ عبد‌ اللّه‌ علی ابن ابی طـالب امـیر المـؤمنین برای اهل فلان منطقه….» آغاز شود‌،حال‌ آنکه‌ انشای این عهدنامه بـا سـایر نـامه‌ها با سایر نامه‌های امام علی علیه السّلام متفاوت‌ است‌. محتوای‌ این عهدنامه با آنـچه بـه عـنوان حیات دینی ذمّیان در عصر خلفای چهارگانه ذکر‌ شد‌،متفاوت است؛به بیان دیگر،در هـیچ‌یک از عـهدنامه‌های منعقدشده با مسیحیان، مسلمانان‌ تعهدی‌ در‌ برابر تعمیر اماکن مذهبی و کمک مالی به آنـان در جـهت حـفظ اماکن‌ مقدسه آنان‌ ندارند‌.علاوه بر این،در این عهدنامه فقط مسلمانان در برابر مسیحیان تـعهد داشـته‌ و مسیحیان‌ هیچ‌ تعهدی بجز پرداخت جزیه ندارد.

محتوای کلی عهدنامه بیانگر توصیه بـه مـسلمانان در مـدارا و ملاطفت‌ با‌ مسیحیان است، حال آنکه در زمان امام علی علیه السّلام مسیحیان در‌ فشار‌ و تنگنا‌ نـبودند امـا تأکید بیش از حد بر رعایت امتیازات مسیحیان و ملاطفت با آنان بیانگر ایـن‌ واقـعیت‌ اسـت‌ که این عهدنامه در زمانی نوشته شده که آنان در فشار بودند‌.همچنین‌ تأکید بر مدت اعـتبار عـهدنامه تـا روز قیامت و ملزم بودن مسلمامانان به انجام تعهدات خود در‌ برابر‌ مسیحیان تا روز قـیامت،بـیانگر نگرانی مسیحیان از تزلزل موقعیت‌شان و بی‌اعتبار شدن‌ امتیازات‌ مندرج در این عهدنامه‌ است.در حالی‌ که‌ در‌ عهدنامه‌های زمان پیـامبر صـلّی اللّه و علیه و اله‌ و خلفای‌ چهارگانه تأکیدی بر مدت‌ اعتبار عهدنامه تا روز قیامت نـشده اسـت.اسامی رجال‌ پرهیزگار‌ نصارا که در این عـهدنامه‌‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۵۹)


بـه‌ آن اشـاره‌ شده‌ در‌ هیچ‌یک از منابع اسلامی نیامده است‌.عـدم‌ ذکـر این عهدنامه در منابع‌ اسلامی به بی‌اعتباری آن قوت بیشتری می‌دهد‌.به‌ هرحال-با تـوجه بـه آنچه گفته‌ شد- نگارش عـهدنامه‌ای بـا‌ این‌ مـضمون در زمـان امـام علی‌ علیه‌ السّلام امری بعید بـه نـظر می‌رسد.

مسیحیان نواحی قراباغ،ایروان،قفقاز در اواخر‌ دوره‌ صفوی تحت فشار شـدید بـودند‌. منابع‌ ارمنی‌ این دوره،مانند‌ وقایع‌ سـنین،اثر آراکل تبریزی‌ (Arakel‌) ،تـاریخ زکـریای‌ شماس(متوفای ۹۹۶۱ م)و تاریخ ایسائی (Esai) یـا اشـعیاء ارامنی از آلام و مصایب‌ مسیحیان‌، به ویژه در اواخر دورهء صفوی‌ روایات‌ زیادی نقل‌ کرده‌اند‌.حـتی‌ اشـعیاء،ظلم و ستم‌ پادشاهان‌ صفوی را بـر ذمـّیان،مـهم‌ترین دلیل نزول عـقوبت الهـی،حمله افاغنه)و در پی آن، فروپاشی‌ حـکومت‌ آنـان می‌داند.۱۴۱بنابراین،مسیحیان در‌ دوره‌ صفوی‌ وضعیت‌ مساعدی‌‌ نداشتند.احتمال دارد‌ که‌ این عهدنامه از سوی مـسیحیان جـعل‌شده و برای مشروعیت دادن‌ به امتیازات مـندرج در آن بـه زمان‌ امـام‌ عـلی‌ عـلیه السّلام نسبت داده شده بـاشد.

مسیحیان‌ ذمّی‌ و امور‌ اداری‌ مسلمانان‌

تعیین‌ میزان اقبال ذمّیان در دستیابی به مقام‌های سیاسی و اداری در حکومت اسـلامی،از جـمله مسائلی است که باید ضمن حـقوق سـیاسی ذمـّیان مـطرح شـود.روایت‌هایی که در‌ مـورد حـقوق سیاسی ذمّیان در دستیابی به مشاغل اداری و سیاسی مسلمانان وجود دارد، بیشتر به سیره نظری و علمی عمر مربوط اسـت.عـمر بـه نظریه محروم بودن ذمّیان در دستیابی و تسلط‌ بـر‌ امـور مـسلمانان مـعتقد بـوده و اخـباری از او در مورد ممنوعیت استخدام‌ ذمّیان در امور اداری مسلمانان روایت شده است.زمانی که به عمر پیشنهاد شد تا کاتبی از حیره‌ استخدام‌ کند عمر به دلیل نصرانی بودن او این پیـشنهاد را رد کرد.۲۴۱از سوی دیگر، عمر به غلام نصرانی خود پیشنهاد کرد‌ در‌ صورت گرایش به اسلام،او‌ را‌ بر امور اداری‌ مسلمانان منصوب می‌کند،زیرا امکان استخدام غیر مسلمان بر امور اداری مسلمانان وجود نـدارد.۳۴۱روایـت‌های ذکر شده،بیانگر اعتقاد عمر‌ بن‌ خطاب به محدودیت ذمّیان‌ در‌ دستیابی‌ به امور مسلمانان است.همچنین عمر به عاملان خود سفارش می‌کرد تا ذمّیان را بر امور اداری مسلمانان استخدام نـکنند،از ایـن‌رو،ابو موسی اشعری،عامل خود در بصره‌ را‌ به دلیل‌ استخدام کاتب نصرانی سرزنش کرد.۴۴۱اگر نظریه محدودیت ذمّیان در تسلط بر امور اداری و سیاسی مسلمانان در زمـان عـمر پذیرفته شود،دامنهء اجرای ایـن نـظریه را فقط‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۰)


می‌توان‌ به جزیره‌ العرب محدود کرد.طرح این نظریه که مسلمانان در اداره مناطق فتح‌شده از کارگزاران ذمّی کمک نمی‌گرفتند‌،غیر منطقی به نظر می‌رسد.مـسلمانان بـرنامه شخصی‌ برای اداره مناطق‌ مـفتوحه‌ نـداشتند‌ و از سوی دیگر،زبان اداری مناطق مفتوحه،عربی نبود، به همین دلیل ناچار بودند از کارگزاران آن ‌‌مناطق‌ قابل اجرا نبود.مهم‌ترین دلیل بر این ادعا این‌ مورد محدودیت سیاسی ذمّیان‌،در‌ این‌ مناطق قـابل اجـرا نبود.مهم‌ترین دلیل بر این ادعا این‌ است که عمر بر خلاف‌ سیره نظری خود ناچار می‌شود از کاتبان نصرانی برای اداره مناطق‌ کمک بگیرد‌.هنگامی که اسیران قیساریه‌ را‌ نزد عمر آوردنـد عـمر دستور داد تـا تعدادی از آنان را در کتابت و مشاغل دیگر استخدام کنند.۵۴۱در مصر تعدادی از عاملان بیزانس بعد از فتح،بر منصب خود بـاقی‌ ماندند.«میناس»،«شنوده»و«چون»حاکمان بیزانسی بوده‌اند که‌ بعد از فتح مـصر سـمت خـود را حفظ کردند.۶۴۱

بنا بر گزارش ابن قیم جوزیه،عمر بن خطاب درخواست معاویه را در‌ مورد‌ استخدام‌ کاتب نـصرانی ‌ ‌بـرای اداره امور شام،رد کرد.۷۴۱البته این روایت را نمی‌توان پذیرفت،زیرا دیوان شام به زبـان رومـی نـوشته می‌شد و اعراب به دلیل عدم تسلط به‌ زبان‌ رومی و چگونگی‌ اداره این مناطق ناگزیر بودند از نـصارای شام در امور دیوانی خویش کمک بگیرند.ادعای‌ نجدی خماش در مورد اینکه نه تـنها یک کاتب،بلکه هـزاران کـاتب‌ نصرانی‌ معاویه را در اداره شام یاری می‌کردند اگرچه مبالغه‌آمیز است،ولی دور از واقعیت نیست.۸۴۱

در زمان خلافت عثمان،زندانبان کوفه شخصی مسیحی بود.۹۴۱این روایت علاوه‌ بر‌ اینکه‌ امکان دستیابی ذمّیان در امور‌ اداری‌ مسلمانان‌ را نشان مـی‌دهد،بیانگر اعتماد خلفا به‌ مسیحیان نیز می‌باشد.به هرحال،باید گفت اگرچه سیره نظری عمر بیانگر ممنوعیت‌ استخدام‌ ذمّیان‌ در‌ امور اداری مسلمانان بوده،ولی بررسی سیره عملی‌ عمر‌ و عثمان بیانگر این واقعیت اسـت کـه این نظریه به دلیل عدم تسلط اعراب بر چگونگی اداره مناطق مفتوحه‌ قابل‌ اجرا‌ نبود‌ و خلفا در عمل،ناگزیر می‌شدند تا از مسیحیان برای ادارهء‌ مناطق مفتوحه‌ کمک بگیرند.

نتیجه‌گیری

مسیحیان بعد از ظـهور اسـلام با پذیرش نظام اهل ذمّه در قبال پرداخت‌ جزیه‌ از‌ حمایت‌ حکومت اسلامی بهره‌مند شده و بر دین خود باقی ماندند.اهل‌ کتاب‌ طبق نصّ صریح قرآن‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۱)


برای سکونت در دار الاسلام فقط وظـیفه داشـتند جزیه پرداخت کنند و شروط‌ دیگری‌ در‌ قرآن برای سکونت ذمّیان در دار الاسلام ذکر نشده است.بعد از‌ فتح‌ مناطق‌ مسیحی‌نشین در زمان خلفای چهارگانه بر تعداد مسیحیان ذمّی در جامعه اسلامی افزوده شد‌.عـمر‌ بـن‌ خـطاب‌ به منظور تبیین حقوق و پایـگاه ذمـّیان در مـیان مسلمانان،احکام جدیدی بر آنان‌ وضع‌ کرد. او برای حجاز که پایگاه مذهبی و سیاسی مسلمانان در آن واقع شده‌،قداست‌ خاصی‌ قائل‌ بود،بـه هـمین دلیـل سکونت غیر مسلمان را در حجاز ممنوع اعلام کرد‌.مـورخان‌ در سـایر محدودیت‌های اجتماعی منعقدشده بر ذمّیان در زمان عمر بن خطاب،چون‌ نپوشیدن‌ لباس‌‌ به سبک مسلمانان،بستن زنار و…مبالغه کـرده‌اند،زیـرا در هـیچ یک از عهدنامه‌های منعقد شده‌ با‌ مسیحیان به شروطی که دربـردارنده محدودیت اجتماعی آنان باشد،اشاره‌ای نشده‌ است‌.از‌ سوی‌ دیگر،عمر بن خطاب به منظور جلب رضایت مسیحیان مـناطق مـفتوحه، نـاگزیر بود سیاست تسامح‌آمیزی‌ در‌ برابر‌ آنان اتخاذ کند،چراکه تحمیل محدودیت‌های‌ اجـتماعی مـذکور بر مسیحیان مناطق تازه‌ فتح‌شده‌ می‌توانست آنان را بر ضد مسلمانان‌ تحریک و مقاومت آنان در برابر مسلمانان بـیشتر کـند.بـنابراین،پذیرش‌ محدودیت‌های‌‌ اجتماعی منعقدشده بر ذمّیان در زمینه پوشش و آرایش و…غیر منطقی بـه نـظر‌ مـی‌رسد‌.به‌ نظر می‌رسد قدرت‌گیری ذمّیان در دوره‌های‌ بعد‌،مورخانی‌ چون ابو یوسف را بر آن داشته‌‌ تـا‌ بـه مـنظور محدود کردن قدرت آنان،اعمال محدودیت بر ذمّیان را به حاکمان‌ سیاسی‌‌ زمان خود تـوصیه کـنند و با‌ منسوب‌ کردن ریشه‌ این‌ محدودیت‌ها‌ به زمان عمر بن خطاب به‌‌ عـملکرد‌ حـاکمان زمـان خود مشروعیت بخشند.مورخانی،چون طرطوشی،ابن اخوه،ابشیهی‌ و قلقشندی‌ به‌ علت متأثر بـودن از جـنگ‌های صلیبی‌،نگرش بدبینانه‌ای به مسیحیان‌ داشتند‌، به همین دلیل،به اعمال‌ محدودیت‌ بـر آنـان مـعتقد بودند.

مقدار جزیه تعیین‌شده بر مسیحیان ذمّی به مبلغ یک‌ دینار‌ و معاف بودن زنان و کـودکان از‌ پرداخـت‌ آن‌ در زمان پیامبر‌ بیانگر‌ برخورد عادلانهء حکومت اسلامی‌ با‌ مسیحیان‌ ذمّی اسـت.خـلفای چـهارگانه نیز به تبعیت از سیره پیامبر فقط بر مردان‌ بالغ‌ جزیه مقرر کرد و مقدار جزیه ذمـّیان‌ را‌ بـر اسـاس‌ توانایی‌های‌ مالی‌ آنان تعیین می‌کردند،به‌ همین دلیل مقدار جزیه‌ای که طـبقه ثـروتمند،متوسط و فقیر حکومت اسلامی می‌پرداختند متفاوت بود.خلفا‌ به‌ چگونگی عملکرد ذمّیان هنگام وصول جزیه‌،نـظارت‌ داشـته‌ و رعایت‌ حقوق‌ و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۲)


توانایی‌های مالی آنان‌ را‌ به والیان خود توصیه می‌کردند.همین عـامل،مـهم‌ترین دلیل عدم‌ اعمال فشار بر ذمّیان هـنگام اخـذ‌ جـزیه‌ در‌ زمان خلفای چهارگانه،به ویژه زمان خـلافت‌‌ عـمر‌ و امام‌ علی‌ علیه‌ السّلام‌ می‌باشد.در زمان خلفای چهارگانه به فقیران و تهیدستان ذمّی نـیز سـهمی‌ از بیت المال اختصاص داده شد.

دربـاره وضـعیت دینی مـسیحیان بـعد از ظـهور اسلام بایستی گفت‌ که آنان اسـتقلال دیـنی‌ خود را حفظ کردند.امتیازات دینی که پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله در عهدنامه منعقدشده بـا مـسیحیان نجران‌ به آنان داده بود،در حقیقت بـه معنای‌ اعطای‌ استقلال دیـنی بـه مسیحیان بود.در زمان خلفای‌ چـهارگانه ایـن استقلال به همراه محدودیت‌هایی حفظ شد.بعد از افزایش تعداد ذمّیان در زمان خلفای چـهارگانه،عـمر بن خطاب به‌ منظور‌ کـنترل فـعالیت دیـنی مسیحیان ساکن‌ دار الاسـلام و مـحدودیت‌هایی چون ننواختن ناقوس بـا صـدای بلند،احداث نکردن کلیسای‌ جدید و…بر آنان تحمیل کرد.

بی‌اطلاعی‌ اعراب‌ از تشکیل اداری مناطق مـفتوحه‌ مـهم‌ترین‌ علت نفوذ و تسلط ذمّیان‌ بر دیـوان‌سالاری اسـلامی بود.اگـرچه عـمر بـن خطاب معتقد بود کـه نباید مسیحیان-به طور کلی غیر مسلمانان-را بر‌ امور‌ مسلمانان مسلط کرد،ولی‌ در‌ عمل نـاچار شـد به دلیل فقدان‌ نیروی متخصص در امـور دیـوانی از مـسیحیان کـمک بـگیرد.واگذاری سمت زنـدانبانی کـوفه‌ به فرد نصرانی در زمان خلافت عثمان،نفوذ ذمّیان را بر‌ امور‌ دیوانی مسلمانان آشکارتر می‌سازد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۳)


پی‌نوشت‌ها

(۱)مـسیحیان یـعقوبی:انـشعابی که به دنبال مناقشات کلامی در دین مـسیح ایـجاد شـد.انـدیشهء مـنوفیزیت‌ها-مـعتقدان‌ به وحدت طبیعت بود.مونوفیزیت‌ها معتقد به اتحاد طبیعت‌ انسانی‌ و الهی در‌ حضرت عیسی بودند و بر جنبهء الهی او تأکید می‌کردند (vol 2,p.327 Maclean Nestorianism,Encyclopedia of Religion and‌ Ethics,ed.lasting,) یعقوبیان اندیشهء مونوفیزیتی داشتند.یعقوب،اسقف ادسا در‌ تـنظیم‌ کلیسای‌ مونوفیزیت‌های‌ سوریه و مصر تلاش زیادی از خود نشان داد به همین دلیل او را مؤسس واقعی کلیسای ‌‌مونوفیزیت‌ها‌ می‌دانند و پیروان اندیشهء مونوفیزیتی را بعد از یعقوب یعقوبیان با یعاقبه نامیده‌اند(فلیپ‌ حتّی‌،تاریخ‌ سوریه و لبـنان و فـلسطین،ترجمه دکتور جورج حداد و عبد المنعم رافق،جزء اول،ص ۳۱۴-۲۱۴؛دلیسی‌ اولیری،انتقال علوم‌ یونانی به عالم اسلام،ترجمه احمد آرام،ص ۶۳۱-۴۳۱).پیروان‌ این اندیشه نیز مورد‌ غضب‌ کلیسای قسطنطنیه‌ قرار گرفتند و در مـصر و سـوریه پراکنده شدند(همان،۳۱۴-۲۱۴).

(۲)مسیحیان نستوری:نستوری نام انشعابی است در دین مسیح که در قرن ۵ میلادی مطرح شد و به نستوریوس‌ اسقف قسطنطنیه‌ نسبت داده شد.نـستوریوس بـرای حضرت عیسی دو ماهیت انسانی و الهـی در نـظر گرفت و بر ماهیت بشری حضرت عیسی تأکید بیشتری داشت.سرانجام اندیشهء نستوریوس از سوی کلیسای قسطنطنیه‌ محکوم و نستوریوس‌ تبعید‌ شد.معتقدان اندیشهء نستوریوس نستوریان نـامیده شـدند. Maclean Nestorianism,) (Encyclopedia of Religion and Ethhicsm,vol 9,p.328 323 .نستوریان بعد از اینکه از سـوی دولت روم در تـنگنای شدیدی قرار گرفتند‌ در‌ آغاز به سوریه و بعد از مدتی به ایران مهاجرت کردند و بین النهرین را پایگاه‌ اصلی فعالیت خویش قرار دادند(ویل دورانت،تاریخ تمدن،ترجمه ابو طالب صارمی و دیگران،ج ۴،ص ۳۶‌-۲۶‌).

(۳)تـوماس آرنـولد،علل گسترش اسلام،ترجمه حبیب اللّه آشوری،ص ۳۲۱-۲۲۱٫

(۴)احمد بن اسحاق یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۲۳۱-۸۲۱٫

(۵)ابو یوسف،الخراج،ص ۵۴۱-۳۴۱؛احمد بن داود بن قتیبهء‌ دینوری‌،الاخبار‌ الطوال،ص ۳۴۱؛احمد بن یحیی‌ بلاذری‌، فتوح‌ البلدان،ص ۷۴۳؛ابن اثـیر،الکـامل فی التـاریخ،ج ۲،ص ۳۶۲-۱۶۲٫

(۶)سید حسن تقی‌زاده،«عربستان و قوم عرب»مقالات تقی‌زاده،ج ۱،ص ۰۵۱-۹۴۱٫

(۷)عز الدین‌ ابو‌ الحسن‌ بن علی(ابن اثیر)،الکـامل،ج ۲،ص ۵۶۲-۴۶۲؛عبد‌ الرحمن‌ بن خلدون،تاریخ ابن خلدون(العبر)، ترجمه عبد الحـمید آیـتی،ج ۱،ص ۲۹۴-۳۹۴٫

(۸)احـمد بن یحیی بلاذری،فتوح البلدان،ص ۱۵۲‌-۰۵۲‌؛ابن‌ اعثم کوفی،الفتوح،ص ۹۹۱-۶۹۱٫

(۹)ابن اعثم کوفی،الفتوح،ص ۰۹۱‌-۶۸۱٫

(۰۱)همان،ص ۶۹۱٫

(۱۱)همان،ص ۲۹۱-۱۹۱٫

(۲۱)همان،ص ۸۹۱٫

(۳۱)هـمان،‌ ‌ص ۰۰۲-۹۹۱٫

(۴۱)هـمان،ص ۵۹۱‌.

(۵۱‌)همان‌،ص ۹۹۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۴)


(۶۱)عبد الرحمن بن خلدون،تاریخ ابن خلدون(العبر)ترجمه‌ عبد‌ الحمید آیـتی،ج ۱،ص ۰۳۵٫

(۷۱)ابـو یـوسف،الخراج،ص ۱۲۱-۰۲۱؛یحیی بن آدم،کتاب الخراج،ص ۶۶؛قاسم‌ بن‌ سلام‌ ابو عبیده،الاموال‌۷ص ۲۳؛ احمد بن یحیی بـلاذری،فتوح البلدان،ص ۳۶۲-۲۶۲‌.

(۸۱‌)محمد‌ بن عمر واقدی،المغازی،ج ۳،ص ۱۶۸-۳۵۸٫

(۹۱)احمد بن اسحاق یعقوبی،تاریخ یـعقوبی،ج ۲،ص ۸۲۱‌.

(۰۲‌)محمد‌ بن عمر واقـدی،فـتوح الشام،ص ۲؛ابو اسماعیل ازدی،فتوح الشام،ص ۶؛احمد بن یحیی بلاذری‌، فتوح‌ البلدان،ص ۶۵۱؛علی بن حسن عساکر،تهذیب تاریخ دمشق الکبیر،ج ۱،ص ۰۳۱٫

(۱۲)احمد‌ یحیی‌ بلاذری‌،فتوح البلدان،ص ۶۵۱؛ابو الحسن علی بن حسین مسعودی،التـنبیه و الاشراف،ص ۸۴۲٫

(۲۲)احمد‌ بن‌ اسحاق یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۴۳۱؛ابن اعثم کوفی،الفتوح،ص ۴۷٫

(۳۲)ابن اعثم‌ کوفی‌،الفتوح‌،ص ۵۷۱٫

(۴۲)احمد بن یحیی بلاذری،فتوح البلدان،ص ۶۵۱؛علی بن حسین مسعودی،التنبیه و الاشراف‌،ص ۸۴۲‌؛ابن اثیر، الکامل،ج ۲ص ۷۸۲-۵۷۲٫

(۵۲)احـمد بـن یحیی بلاذری،فتوح البلدان‌،ص ۴۹۱‌-۳۹۱‌.

(۶۲)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۵۳۱-۴۳۱؛مسعودی،التنبیه و الاشراف،ص ۸۴۲؛ابن اثیر،الکامل،ج ۲، ص ۷۸۲-۵۷۲‌.

(۷۲‌)طبری‌،تاریخ طبری،ج ۳،ص ۸۷۳؛ابن اثیر،الکامل،ج ۲ص ۶۷۲٫

(۸۲)بلاذری،فتوح البلدان،ص ۳۶۱‌-۲۶۱‌؛طبری،تاریخ طبری،ج ۳،ص ۷۱۴ و ۰۱۴ و ۷۰۴،خلیفه بن خیاط،تاریخ، ص ۹۷؛ابـو عـلی بن مسکویه رازی‌،تجارب‌ الامم و تعاقب،الهمم،ج ۱،ص ۴۶۲-۲۶۲؛ابن اثیر،الکامل،ج ۲،ص ۱۸۲٫

(۹۲)ابو اسماعیل‌ ازدی‌،فتوح الشام،ص ۱۹؛احمد بن یحیی بلاذری‌،فتوح‌ البلدان‌،ص ۹۸۱-۵۷۱؛محمد بن جریر طبری،تاریخ‌ طبری‌،ج ۳،ص ۴۳۴-۳۳۴٫

(۰۳)یعقوبی،تـاریخ یـعقوبی،ج ۲،ص ۳۳-۲۳؛احمد بن یحیی بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۹۸۱-۸۸۱؛محمد بن حریر‌ طبری‌،تاریخ طبری‌،ج ۳،ص ۱۰۶‌-۹۹۵‌.

(۱۳)احمد بن یحیی بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۷۶۱-۶۶۱؛خلیفه بن خیاط،تاریخ،ص ۵۸؛مسکویه رازی،تجارب الامم‌ و تعاقب‌ الهمم‌،ج ۱،ص ۲۷۲-۰۷۲٫

(۲۳)عبد الرحـمن عـلی‌ بـن جوزی،المنتظم فی‌ تاریخ‌ المـلوک و الامـم،ج ۴،ص ۱۹۱؛ابـن اثیر‌ الکامل‌،ج ۲،ص ۳۴۳٫

(۳۳)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۷۴۱-۲۴۱؛بلاذری،فتوح البلدان،ص ۵۰۲-۰۰۲؛طبری‌،تاریخ‌ طبری،ج ۳، ص ۰۱۶-۹۰۶٫

(۴۳)یعقوبی‌،تاریخ‌ یعقوبی‌،ج ۲،ص ۷۴۱ وص ۲۴۱‌-۱۴۱‌؛طبری،ج ۳،ص ۰۴۱٫

(۵۳)بلاذری‌،فتوح‌ البلدان ص ۵۹۱-۴۹۱؛طبری،تاریخ طـبری،ج ۳ ص ۹۸۳؛عـلی بـن حسن بن عساکر،تهذیب تاریخ‌‌ دمشق‌ الکبیر،ج ۱،ص ۱۶۱٫

(۶۳)ابـن اعـثم کوفی‌،الفتوح‌،ص ۲۴۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۵)


(۷۳‌)عبد‌ الرحمن‌ بن عبد الحکم،فتوح‌ مصر و اخبارها،ص ۷۵-۶۵٫

(۸۳)بارتولد اشپولر،جهان اسلام در دوران خلافت،ص ۰۵٫

(۹۳)توماس‌ آرنولد‌،علل عـلل گـسترش اسـلام،ترجمه حبیب‌ اللّه‌ آشوری‌،ص ۵۳۲‌.

(۰۴‌)عبد الرحمن بن‌ عبد‌ الحکم،فـتوح مصر و اخبارها،ص ۸۵٫

(۱۴)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۸۴۱٫

(۲۴)عبد الرحمن عبد الحکم،فتوح‌ مصر‌ و اخبارها‌،ص ۱۶-۹۵؛تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۹۴۱-۸۴۱٫

(۳۴‌)عبد‌ الرحمن‌ بن‌ عـبد‌ الحـکم‌،فـتوح مصر و اخبارها،ص ۰۷-۳۶٫

(۴۴)همان،ص ۳۸-۱۷؛احمد بن اسحاق یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۹۴۱-۸۴۱٫

(۵۴)ابن اثـیر،الکـامل،ج ۳،ص ۵۴٫

(۶۴)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۵۶۱‌؛بلاذری،فتوح البلدان،ص ۲۲۳-۴۰۳؛ابن اعثم کوفی،الفتوح،ص ۷۰۳؛ ابن اثیر،الکامل،ج ۳،ص ۷۴-۳۴٫

(۷۴)بلاذری،فتوح البـلدان،فـتوح البـلدان،ص ۹۷۲-۸۷۲؛ابن اثیر،الکامل،ج ۳،ص ۳۴٫

(۸۴)بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۹۲۲-۱۲۲؛این اثیر،الکامل،ج ۳،ص ۸۴٫

(۹۴)بارتولد اشپولر،جـهان اسـلام در دوران خـلافت،ص ۴۵٫

(۰۵)ابو یوسف،الخراج،ص ۵۴۱-۳۴۱٫

(۱۵)ابن اعثم کوفی،الفتوح،ص ۴۶٫

(۲۵)ابن‌ اثیر‌،الکامل،ج ۲،ص ۷۹۳-۴۹۳٫

(۳۵)ابو یوسف،الخراج،ص ۷۲۱٫

(۴۵)قـاسم بـن سـلام ابو عبیده،الاموال،ص ۵۵؛عبد الرحمن،بن عبد الحکم،فتوح مصر‌ و اخبارها‌،ص ۱۵۱؛ محمد بن یـحیی صـولی‌ ادب‌ الکتاب،ص ۵۱۲٫

(۵۵)یحیی بن آدم،کتاب الخراج،ص ۶۷-۱۷٫

(۶۵)مالک بن انس،المؤطا،ج ۲،ص ۱۸۲-۸۷۲٫

(۷۵)محمد بن ادریـس شـافعی،الام،ج ۴،ص ۶۰۲‌-۵۰۲‌.

(۸۵)ابـن جوزی،المنتظم‌،ج ۹،ص ۴۹۱‌.

(۹۵)ابو یوسف،الخراج،ص ۴-۳٫

(۰۶)محمد بن سعد،الطبقات الکبری،ج ۷،ص ۷۰۳٫

(۱۶)ابو بکر طرطوشی،سـراج المـلوک،ص ۰۳۲-۹۲۲٫

(۲۶)ابو یوسف،الخراج،ص ۴۴۱٫

(۳۶)ابو بکر طرطوشی،سراج الملوک‌،ص ۰۳۲‌-۹۲۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۶)


(۴۶)ابن عساکر،تهذیب تاریخ دمـشق الکـبیر،ج ۱،ص ۱۵۱-۰۵۱ و ص ۹۷۱؛مـحمد بن محمد(ابن اخوه)،معالم القربه‌ فی احکام الحسبه،ترجمه جعفر شعار،ص ۸۳-۷۳؛شهاب الدین مـحمد بـن‌ احمد‌ ابشیهی،المستطرف‌ فی کل فن‌ مستظرف،ج ۱،ص ۱۱۱-۰۱۱؛احمد بن علی قلقشندی،صـبح الاعـشی فـی صناعه الانشاء،ج ۳۱،ص ۹۵۳‌-۷۵۳٫

(۵۶)علی بن محمد ماوردی،الاحکام السلطانیه فی الولایات الدینیه‌،ص ۰۶۲‌-۸۵۲‌.

(۶۶)بلاذری،انساب الاشراف،ج ۰۱،ص ۳۱۴؛ابـن عـساکر،تـهذیب تاریخ دمشق الکبیر،ج ۱،ص ۲۵۱؛ابن اعثم کوفی، الفتوح‌،‌‌۳۷۱‌؛ابن ابی الحدید،شرح نـهج البـلاغه،ترجمه مهدوی دامغانی،ج ۵،ص ۸۱۲٫

(۷۶)احمد بن‌ یحیی‌ بلاذری‌،فتوح البلدان،ص ۷۸۱٫

(۸۶)عبد الحمید هبه اللّه بن ابی الحدید،شـرح نـهج البلاغه،ج ۵،ص ۱۲۲‌.

(۹۶)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۱۰۲-۰۰۲٫

(۰۷)ابن هلال ثقفی،الغارات،ترجمه عبد‌ الحمید آیـتی،ص ۲۸؛عـبد‌ الحمید‌ بن هبه اللّه بن ابی الحدید،شـرح نـهج البـلاغه،، ج ۳،ص ۴۰۲٫

(۱۷)طبری،تاریخ طبری،ج ۵،ص ۲۲۱؛ابن ابی الحدید،شـرح نـهج البلاغه،ج ۲،ص ۹۵٫

(۲۷)یعقوبی،تاریخ یعقوبی،ج ۲،ص ۰۰۲٫

(۳۷)ابو الفرج اصفهانی‌،الاغانی،ج ۲۱،ص ۱۵۱٫

(۴۷)ابو یوسف،الخراج،ص ۳۷؛بلاذری،فـتوح البـلدان،ص ۷۹٫

(۵۷)محمد بن سعد،الطبقات الکـبری،ج ۱،ص ۰۹۲-۹۸۲٫

(۶۷)مـحمد بن عـمر واقـدی،المـغازی،ج ۳،ص ۶۷۸-۵۸۷٫

(۷۷)همان،ص ۵۸۷‌-۳۸۷‌.

(۸۷)همان،ص ۶۸۷-۵۸۷٫

(۹۷)یحیی بن آدم،کتاب الخـراج،ص ۳۷؛مـحمد بن ادریس شافعی،الام،ج ۴،ص ۹۷۱٫

(۰۸)توبه:۱٫

(۱۸)علامه طباطبایی،تفسیر المیزان،ترجمه سید محمد بـاقر مـوسوی‌همدانی،ج ۹،ص ۱۳۲‌؛ناصر‌ مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان،تـفسیر نمونه،ج ۷،ص ۴۸۲-۱۸۲٫

(۲۸)ابن هشام،سـیره النـبویه،ج ۲،ص ۳۵-۰۵ و ص ۲۱۲-۹۹۱٫

(۳۸)مالک بن انس،المؤطا،ج ۲،ص ۲۹۸؛مـحمد بـن ادریس شافعی،الأم‌،ج ۴،ص ۸۷۱‌؛احمد بن حنبل،المسند،ج ۱، ص ۵۹۱؛ابو الحسن علی بن حسین مـسعودی،التـنبیه و الاشراف،ص ۲۲۲٫

(۴۸)شافعی محدودهء حجازرا شـامل مـکه،مـدینه،یمامه و پیرامون آن مـی‌داند(شـافعی،ج ۴،ص ۸۷۱).

(۵۸)ابن‌ ابی‌ الحدید‌،شـرح نـهج البلاغه،ج ۵،ص ۶۳۲٫

(۶۸‌)محمد‌ بن‌ ادریس شافعی،الأم،ج ۴،ص ۸۷۱٫

(۷۸)ابو الحسن علی بن حسین مسعودی،التنبیه و الاشراف،ص ۲۲۲٫

(۸۸)احـمد بـن یحیی بلاذری،انساب الاشراف‌،ج ۰۱‌،ص ۵۳۲‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۷)


(۹۸)مالک بـن انـس،المؤطا،ج ۲،ص ۹۳۸٫

(۰۹)جـلال‌ الدیـن‌،سـیوطی،تاریخ الخلفا،ص ۵۴۱٫

(۱۹)محمد بـن ادریس شافعی،الأم،ج ۴،ص ۸۷۱٫

(۲۹)جواد علی،المفصل فی تاریخ العرب قبل‌ الاسلام‌،ص ۱۲۶‌-۰۲۶٫

(۳۹)ابو یوسف،الخراج،ص ۴۷-۳۷٫

(۴۹)بلاذری،فـتوح‌ البـلدان،ص ۷۹٫

(۵۹)ابو یوسف،الخراج،۲۷؛بلاذری،فتوح البـلدان،ص ۶۹٫

(۶۹)احـمد بـن یـحیی بـلاذری،فتوح البلدان‌،ص ۷۹‌.

(۷۹‌)ابـو یـوسف،الخراج،ص ۴۷؛بلاذری،فتوح البلدان،ص ۷۹٫

(۸۹)ابو یوسف‌،الخراج‌،ص ۴۷؛بلاذری،فتوح البلدان،ص ۹۹-۸۹٫

(۹۹)ابن هلال ثقفی،الغارات،ص ۴۲۲؛عبد الحـمید بـن هـبه‌ اللّه‌ بن‌ ابی الحدید،شرح نهج البـلاغه،ج ۱،ص ۹۸۱٫

(۰۰۱)ابـو یـوسف،الخـراج،ص ۶۳۱٫

(۱۰۱‌)مـحمد‌ بـن‌ ادریس شافعی،الأم،ج،۴،ص ۸۷۱٫

(۲۰۱)مالک بن انس،المؤطا،ج ۲،ص ۰۸۲٫

(۳۰۱)بارتولد اشپولر،جهان‌ اسلام‌ در‌ دوران خلافت،ص ۲۵٫

(۴۰۱)ابن اثیر،الکامل،ج ۲،ص ۷۹۳٫

(۵۰۱)بلاذری،انساب الاشراف،ج ۰۱،ص ۳۱۴‌؛عبد‌ الحمید هبه اللّه بن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج ۵،ص ۸۱۲٫

(۶۰۱)ابـو یوسف‌،الخراج‌،ص ۳۲۱‌-۲۲۱؛یحیی بن آدم،کتاب الخراج،ص ۳۷؛مالک بن انس،المؤطا،ج ۲،ص ۱۸۲- ۰۸۲؛قاسم‌ بن‌ سلام ابو عبیده،الاموال،ص ۹۳؛عبد الرحمن بن عبد الحکم،فتوح مصر و اخبارها‌،ص ۰۷‌.

(۷۰۱‌)ابو یوسف،الخراج،ص ۵۴۱-۴۴۱٫

(۸۰۱)قاسم بن سـلام ابـو عبیده،الاموال،ص ۸۴؛بلاذری،انساب‌ الاشراف‌،ج ۰۱،ص ۵۶۳٫

(۹۰۱)احمد بن یحیی بلاذری،فتوح البلدان،ص ۷۰۱

(۰۱۱)ابو‌ یوسف‌،الخراج‌،ص:۴۴۱٫

(۱۱۱)بلاذری،فتوح البلدان،ص ۰۸۱٫

(۲۱۱)ابن اعثم کوفی،الفتوح،ص ۷۱۱٫

(۳۱۱)بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۰۸۱‌.

(۴۱۱)عبد الرحمن بن عبد الحـکم،فـتوح مصر و اخبارها،ص ۰۷؛مقریزی،خطط‌،ج ۱،ص ۸۶۲‌؛حنفی مصری، المختار من بدائع الزهور فی وقایع الدهور،ج ۱،ص ۲۱٫

(۵۱۱)عبد الرحمن بن عبد الحکم‌،فتوح‌ مصر و اخبارها،ص ۳۸-۲۸؛مقریزی،خـطط،ج ۱،ص ۹۶۲-۸۶۲٫

(۶۱۱)ابـو یوسف،الخراج‌،ص ۸۲۱‌؛محمد بن یـحیی صـولی،ادب الکتاب،ص ۵۱۲‌؛ابو‌ بکر‌ طرطوشی،سراج الملوک، ص ۳۳۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۸)


(۷۱۱)بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۰۸۱-۹۷۱ و ص ۰۲٫

(۸۱۱)عبد الرحمن بن عبد الحکم،فتوح مصر و اخبارها،ص ۲۵۱‌؛مقریزی‌،خطط،ج ۱،ص ۳۲۱٫

(۹۱۱)ابو یوسف‌،الخراج‌،ص ۸۲۱؛یحیی‌ بـن‌ آدمـ‌،کتاب الخراج،ص ۰۷؛مالک بـن انـس‌،المؤطا‌،ج ۲،ص ۹۷۲؛ محمد بن ادریس شافعی،الأم،ج ۴،ص ۱۸۱-۰۸۱٫

(۰۲۱)محمد بن یحیی‌ صولی‌،ادب الکتاب،ص ۵۱۲٫

(۱۲۱)همان،ص ۵۱۲‌.

(۲۲۱)قاسم بن سلام‌ ابو‌ عبیده،الاموال،ص ۶۴٫

(۳۲۱)طبری‌،تاریخ‌ طبری،ج ۵،ص ۵۴۱-۱۴۱٫

(۴۲۱)نهج البلاغه،نامهء ۳۵٫

(۵۲۱)محمد بن سعد،الطبقات‌ الکبری‌،ج ۱،ص ۰۹۲-۹۸۲٫

(۶۲۱)یعقوبی،تـاریخ‌ یـعقوبی‌،ج ۲،ص ۳۱‌؛ابن عبد ربه‌،عقد‌ الفرید،ص ۶۸۷-۵۸۷؛ابن‌ اعثم‌ کوفی،الفتوح،ص ۶۹۲

(۷۲۱)احمد بن یحیی بلاذری،فتوح البلدان،ص ۷۸۱٫

(۸۲۱)همان،ص ۹۸۱۱‌-۸۸۱‌.

(۹۲۱)طبری،تاریخ طبری،ج ۳،ص ۹۰۶٫

(۰۳۱‌)خلیفه‌ بن خیاط‌،تاریخ‌ طبری‌،ص ۴۸٫

(۱۳۱)تغری بردی‌،النجوم الزاهره فی مـلوک و القـاهره،ج ۱،ص ۵۲-۴۲٫

(۲۳۱)این جـوزی،المنتظم،ج ۴،ص ۳۹۲٫

(۳۳۱)بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۲۵۲-۰۵۲٫

(۴۳۱)ابو اسماعیل ازدی‌،فتوح‌ الشام‌،ص ۸۲۱‌.

(۵۳۱‌)ابو یوسف،الخراج‌،ص ۱۴۱‌ و ۸۳۱٫

(۶۳۱)همان،ص ۰۲۱؛یحیی بن آدم،کتاب الخـراج،ص ۷۶-۶۶؛قاسم بن سلام ابو عبیده‌،الاموال‌،ص ۲۳‌.

(۷۳۱)ظهیر الدین بیهقی،تاریخ حـکماء الاسـلام‌،ص ۰۴‌-۹۳‌.

(۸۳۱‌)عـهدنامهء‌ مذکور‌ به وسیله علیقلی خان سردار اسعد و علیرضا خان کاشانی ترجمه شده و در سال ۷۲۳۱ به‌ صورت چاپ سـنگی ‌ ‌مـنتشر گردیده است.این عهدنامهء به همراه مقدمه‌ای که‌ علیقلی خان سردار اسعد و عـلیرضا خـان کـاشانی بر آن نوشته‌اند در ۹۱ صفحه مدون گردیده است.نسخه‌ای از این عهدنامه درکتاب‌خانهء مرکزی‌ دانشگاه تهران موجود اسـت.

(۹۳۱)عهدنامهء امام علی‌(ع)با‌ مسیحیان،ترجمه علیقلی خان سردار اسعد و علیرضا کاشانی،ص ۹۱-۴٫

(۰۴۱)هـمان،ص ۳-۲٫

(۱۴۱)عبد الحسین زرین‌کوب،تـاریخ ایـران بعد از اسلام،ص ۰۸-۶۷٫

(۲۴۱)عبد اللّه بن مسلم بن قبیبهء‌ دینوری‌،عیون الاخبار،ج ۱،ص ۳۰۱-۲۰۱٫

(۳۴۱)ابن جوزی،مناقب عمر بن خطاب،ص ۱۴۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۶۹)


(۴۴۱)ابن قتیبهء دینوری،عیون الاخبار،ج ۱،ص ۳۰۱-۲۰۱؛ابو بکر طرطوشی‌،سراج‌ الملوک،ص ۱۳۲؛ابن اخوه، معالم‌ القربه‌ فـی احکام الحسبه،ترجمع جعفر شعار،ص ۶۳؛ابشیهی،المستطرف فی کل فن مستظرف،ج ۱، ص ۵۳۱؛عبد الحمید بن هبه اللّه بن ابی الحدید،شرح نهج‌ البلاغه‌،ج ۵،ص ۶۸۱٫

(۵۴۱)بلاذری،فتوح‌ البلدان‌،ص ۵۰۲٫

(۶۴۱)آرثر ستانلی تریتون،اهل الذمه،ترجمه حـسن حـبشی،ص ۱۲٫

(۷۴۱)ابی عبد اللّه محمد بن ابی بکر(ابن قیم الجوزیه)،احکام اهل الذمه،ج ۱،ص ۱۱۲٫

(۸۴۱)نجدی خماش،الشام‌ فی‌ صدر الاسلام،ص ۲۴٫

(۹۴۱)ابو الفرج اصفهانی،الاغانی،ج ۵،ص ۶۵۱؛عبد الحمید بن هبه اللّه بن ابی الحدید،شـرح نـهج البلاغه،ج ۷،۸۵۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۷۰)


منابع

ابشیهی،شهاب الدین محمد بن احمد،المستطرف فی‌ کل‌ فن المستظرف‌،بی‌جا،بی‌نا،بی‌تا.

ابن ابی الحدید،عبد الحمید بن هبه اللّه،شرح نهج البلاغه،تهران،نی،۸۶۳۱‌.

ابـن اثـیر،عز الدین ابو الحسن بن علی،الکامل فی التاریخ‌،بیروت‌،دار‌ الفکر،۷۸۹۱٫

ابن اخوه،محمد بن محمد،معالم القربه فی احکام الحسبه،ترجمهء جعفر شعار،تهران،ترجمه‌ و ‌‌نشر‌ کتاب،۰۶۳۱٫

ابـن اعـثم کـوفی،محمد بن علی،الفتوح،تـرجمه مـحمد بـن احمد‌ مستوفی‌ هروی‌،تهران،آموزش انقلاب اسلامی،۴۷۳۱٫

ابن جوزی،ابی الفرج،عبد الرحمن بن علی،مناقب عمر‌ بن خطاب،دراسه سـعید مـحمد اللحـام،بیروت،دار الکتب العلمیه، ۹۸۹۱٫

-،المنتظم فی‌ تاریخ الملوک و الامـم،تـحقیق‌ محمد‌ عبد القادر عطا و دیگران،بیروت،دار الکتب العلمیه،۵۹۹۱٫

ابن خلدون،عبد الرحمن،تاریخ ابن خلدون،(العبر)،ترجمهء عبد الحـمید آیـتی،تـهران،مؤسسهء مطالعات و تحقیقات‌ فرهنگی،۸۶۳۱٫

ابن سعد،محمد،الطبقات‌ الکبری،بـیروت،دار الکتب العلمیه،بی‌تا.

ابن عبد الحکم،ابی القاسم عبد الرحمن،فتوح مصر و اخبارها،لیدن،مطبعه بریل،۰۲۹۱٫

ابن عـبد ربـه،شـهاب الدین ابو عمرو احمد بن محمد،عقد‌ الفرید‌،بیروت،دار الاندلس،۸۸۹۱٫

ابـن عـساکر،علی بن حسن،تهذیب تاریخ دمشق الکبیر،هذبه عبد القادر بدران،بیروت،دار الاحیاء التراث العربی،۷۸۹۱٫

ابـن قـبیبه دیـنوری،ابو محمد عبد اللّه‌ بن‌ مسلم،عیون الاخبار،بیروت،دار الفکر،مکتبه الحـیاه،۵۹۹۱٫

ابـن قـتیبه دینوری،احمد بن داود،الاخبار الاطوال،ترجمهء صادق نشأت،تهران،بنیاد فرهنگ ایران،۶۴۳۱٫

ابن اقـیم جـوزیه،شـیخ‌ شمس‌ الدین ابی عبد اللّه محمد بن ابو بکر،احکام اهل الذمه،حققه صبحی صـالح،دمـشق،مطبعه‌ جامعه،۱۸۳۱٫

ابن مسکویه رازی،ابو علی،تجارب الامم و تعاقب الهمم،حققه و قدم‌ لهـ‌ ابـو‌ القـاسم امامی،تهران،دار السروش‌،۷۸۹۱‌.

ابن‌ هشام،ابو محمد عبد الملک بن هشام،السیره النبویه،حـققها مـصطفی السقا و دیگران،بیروت،دار القلم،بی‌تا.

ابن هلال ثقفی،الغارات‌،ترجمهء‌ عبد‌ الحمید آیـتی،تـهران،وزارت فـرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۷۳۱‌.

ابو‌ عبیده،قاسم بن سلام،الاموال،تحقیق محد خلیل هراز،قاهره،دار الفکر،۱۸۹۱٫

ابـو یـوسف،الخراج،بیروت،دار المعرفه‌،بی‌تا‌.

احمد‌ بن حنبل،المسند،بیروت،دار الصادر،بی‌تا.

آرنـولد،تـوماس،عـلل‌ گسترش اسلام،ترجمهء حبیب اللّه آشوری،تهران،سلمان،۷۵۳۱٫

ازدی،ابو اسماعیل،فتوح الشام،تصحیح ناسویس ایرلاندی،کـلکته‌،۴۵۸۱‌.

اشـپولر‌،بـارتولد،جهان اسلام در دوران خلافت،ترجمهء قمر آریان،تهران،سپهر‌،۴۵۳۱‌.

اصفهانی،ابو الفرج،الاغـانی،کـتب الحواشیه عبد علی مهنا و سمیر جابر،بیروت،دار الکتب العلمیه،۲۹۹۱‌.

اولیری‌،دلیسی‌،انتقال علوم یونانی به عـالم اسـلامی،ترجمهء احمد آرام،تهران،مرکز نشر‌ دانشگاهی‌ ۴۷۳۱‌.

بلاذری،احمد بن یحیی،فتوح البـلدان تـرجمهء محمد توکل،تهران،نقره،۷۶۳۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۷۱)


-انساب،الاشراف‌،حـققه‌ سـهیل‌ زکـار و ریاض زرکلی،بیروت،دار الفکر،۶۹۹۱٫

بیهقی،ظهیر الدیـن ابـو الحسن علی بن‌ زید‌،تاریخ حکماء الاسلام،عنی بنشره محمد کرد علی،دمـشق،المـطعبه الترقی،۶۴۹۱٫

تریتون‌،آرثر‌ ستانلی‌،اهـل ذمـه،ترجمهء حـسن حـبشی،مـصر،دار الفکر،بی‌تا.

تغری بردی،جمال الدیـن ابـی‌ المحاسن‌ یوسف،النجوم الزاهره فی ملوک مصرو و قاهره،وزاره الثقافه و الارشاد القومی،۳۶۹۱٫

تـقی‌زاده‌،سـید‌ حسن‌،«عربستان و قوم عرب»مقالات تـقی‌زاده،به کوشش ایرج افـشار،تـهران،بی‌نا،۹۴۳۱٫

حتّی،فیلپ تاریخ‌ سـوریه‌ و لبـنان و فلسطین،ترجمهء جورج حداد و عبد المنعم رافق،بیروت،دار الثقافه و الارشاد‌ القومی‌،۳۶۹۱‌.

حنفی مـصری،مـحمد بن احمد بن ایاس،المـختار مـن بـدائع الزهور فی وقـایع الدهـور،بی‌جا‌،مطبعه‌ الشعب‌،۰۶۹۱٫

خـماش نـجدی،الشام فی صدر الاسلام،دمشق للدراسات و الترجمه و النشر،۷۸۹۱‌.

خیاط‌ عصفری،خلیفه،تاریخ خلیفه بـن خـیاط،بیروت،دار الفکر،۳۹۹۱٫

دورانت،ویل،تاریخ تـمدن،تـرجمهء ابو‌ طـالب‌ صـارمی و دیـگران،تهران،سلمان،۷۵۳۱٫

زرین‌کوب،عـبد الحسین،تاریخ ایران بعد از‌ اسلام‌،تهران،امیر کبیر،۲۴۳۱٫

سیوطی،جلال الدین‌ عبد‌ الرحمن‌ بن الکـمال،تـاریخ خلفا،تحقیق رحاب خضر‌ عکاوی‌،بـیروت،مـؤسسه عـز الدیـن،۲۹۹۱٫

شـافعی،محمد بن ادریـس،الأم،بـیروت،دار المعرفه‌،بی‌تا‌.

صولی،محمد بن یحیی،ادب‌ الکتاب‌،عنی به‌ تحقیق‌ بهجه‌ الاثری،بغداد،مکتبه العـربیه،۱۴۳۱٫

طـباطبایی‌،سـید‌ محمد حسین،المیزان،ترجمهء سید محمد بـاقر مـوسوی‌همدانی،بـنیاد عـلمی و فـکری طـباطبایی‌،۳۶۳۱‌.

طبری،محمد بن جریر،تاریخ الرسل‌ و الامم و الملوک،تحقیق محمد‌ ابو‌ الفضل ابراهیم،بیروت،دار التراث‌،۷۶۹۱‌.

طرطوشی،ابو بکر،سراج الملوک،بی‌جا،بی‌نا،۹۸۲۱٫

علی،جواد،المفصل فی تـاریخ‌ العرب‌ قبل الاسلام،بغداد،جامعهء بغداد‌،۳۹۹۱‌.

عهدنامه‌ امام علی با‌ مسیحیان‌،ترجمه علی قلی خان‌ سردار‌ اسعد و علیرضا کاشانی،تهران،مطبعه میرزا علی‌ اصغر،۷۲۳۱٫

قلقشندی،ابی العباس احمد بن‌ عـلی‌،صـبح الاعشی فی صناعه الانشاء،القاهره‌،وزاره‌ الشفاهه،۳۶۹۱‌.

مالک‌ بن‌ انس،المؤطا،صححه محمد‌ فؤاد عبد الباقی،بیروت،دار الاحیا التراث العربی،بی‌تا.

ماوردی،ابی الحسن علی بن محمد‌،الاحکام‌ السـلطانیه فـی الولایات الدینیه،بیروت،دار‌ الکتاب‌ العربی‌،۴۴۹۱‌.

مسعودی‌،ابو الحسن علی‌ بن‌ حسین،التنبیه و الاشراف،عنی بتصحیحه عبد اللّه اسماعیل.الصاوی،قاهره،بی‌نا،بی‌تا.

مقریزی،تـقی الدیـن محمد‌ بن‌ علی‌،المواعظ و الاعـتبار بـذکر خطط و الآثار،مصر،مطبعه‌ النیل‌،۶۲۳۱‌.

مکارم‌ شیرازی‌،ناصر‌ و دیگران،تفسیر نمونه،تهران،دار الکتب الاسلامیه،بی‌تا.

واقدی،محمد بن عمر،المغازی،ترجمهء مهدوی دامغانی،تـهران،نـشر دانشگاهی،۶۶۳۱٫

-،فتوح الشام،قـاهره،۵۱۳۱٫

یـحیی بن آدم‌،کتاب الخراج،بیروت،دار المعرفه،بی‌تا.

یعقوبی،احمد بن اسحاق،تاریخ یعقوبی،بیروت،دار الصادر،بی‌تا.

Maclean,”Nestorianism”,Encyclopedia of Relingion and Ethics,ed.lasting,vol 2,p.327

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار (صفحه ۱۷۲)


راهنمای اشتراک نشریات‌ تخصصی‌
مؤسسهء آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدّس سرّه

۱٫اشتراک به صـورت آبـونمان پذیرفته می‌شود؛۲٫در صورت تمایل به اشتراک وجه اشتراک را به حساب ۰۰۰۱۰۰۳۷۹۵۰۱۰ به نام‌ مؤسسه آموزشی و پژوهشی‌ امام‌ خمینی قدس سره واریز و اصل فیش بانکی یا فتوکپی آن را به همراه فرم اشتراک و مـشخصات کـامل‌ خود بـه نشانی مجله ارسال نمایید‌؛۳٫در‌ صورت تغییر نشانی،اداره نشریات‌ تخصصی‌ را از نشانی جدید خود مطلع نمایید؛۴٫کلیه‌ مکاتبات خـود را با شماره اشتراک مرقوم فرمایید؛۵٫بهای اشتراک خارج از کشور با احـتساب هـزینه‌ پسـت‌ سالانه ۰۲ دلار و یا‌ معادل‌‌ آن می‌باشد؛۶٫لطفا در ذیل نوع نشریه و مبلغ واریزی و نیز مدت اشتراک خود را مشخص فرمایید.

(بـه ‌ ‌تـصویر صفحه مراجعه شود) نام نشریه:…و…و…و…

مدت اشتراک:…و…و…و…

مبلغ واریزی:…و…و…و…

فرم درخواست اشتراک‌

(بـه‌ تـصویر صـفحه مراجعه شود)

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x