ضرورت قیام جهانی حضرت مهدی
چکیده
یکی از پرسشهایی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده، آیندۀ بشر یا به تعبیر دیگر، پایان تاریخ است. اندیشمندان با هر دیدگاه و گرایشی کوشیدهاند به این سؤال پاسخ دهند. آنان آیندۀ بشر را روشن و همراه با صلح، صفا، آرامش، امنیت و گسترش عدالت میدانند. عدهای تحقق آن را خارج از اختیار بشر و نتیجه جبر تاریخی میشمارند و برخی آن را اختیاری دانسته، معتقد به راهاندازی جنگ تمدنها برای تحقق آن هستند. ادیان الهی یهود، مسیحیت و اسلام نیز آیندۀ زندگی بشر را روشن و تحقق آن را در گرو ظهور منجی میدانند. در اندیشۀ مسلمانان این تحول جهانی به دست یکی از فرزندان رسول خدا به نام حضرت مهدی رقم خواهد خورد. اکنون پرسش اساسی این است که در اندیشۀ دینی، چه ضرورتی برای پیدایش این قیام جهانی وجود دارد؟
نوشتار حاضر با بررسی متون دینی در پی پاسخگویی به این پرسش است. با بررسی آیات قرآن و روایات اسلامی در مییابیم که بعضی وعدههای خداوند به مؤمنان، مانند تداوم ثقلین تا پایان تاریخ، حاکمیت جهانی دین خدا، حاکمیت مؤمنان و مستضعفان و صالحان، پیروزی حق بر باطل و… و نیز برخی وعدههای رسول خدا به امت اسلامی، همچون به قدرت رسیدن دوازدهمین جانشین او و قیام جهانی حضرت مهدی و فراگیر شدن عدالت در همه جهان هنوز تحقق نیافته است. از اینرو باید به ضرورت قیام جهانی توسط انسانی الهی و معصوم قائل شویم.
واژگان کلیدی
تخلفناپذیری وعدههای خداوند، وعدههای تحققنیافتۀ الهی، وعدههای تحققنیافتۀ رسول خدا، قیام جهانی حضرت مهدی.
مقدمه
تحقق نیافتن آرزوها یا به تعبیر دیگر، تخلف مراد از اراده، عللی دارد؛ زیرا گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی از انجام آن ناتوان است؛ گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی بدون همکاری دیگران نمیتواند آن را انجام دهد؛ گاه انسان چیزی را میخواهد، ولی چون مالک آن نیست نمیتواند در آن تصرف کند؛ گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی چیزی مانع انجام آن میشود؛ گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی نمیداند چگونه باید آن را انجام دهد؛ گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی نمیداند انجام آن به مصلحت است یا نه و انجام نمیدهد؛ گاهی انسان چیزی را میخواهد، ولی به دلیل اینکه از آینده خبر ندارد از انجام آن سر باز میزند و علل دیگری که از تحقق اراده انسان جلوگیری میکند.
در اندیشه دینی، خداوند دارای صفاتی مانند علم، قدرت و بینیازی است که تخلف مراد از اراده درباره خداوند محال است؛ زیرا او غنی است و نیازی به دیگران ندارد: وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ. (آل عمران: ۹۸) در انجام کارهایش نیز بینیاز از دیگران است و دیگران به او نیازمندند: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ. (فاطر: ۱۵) او مالک همه هستی است. و میتواند در هر چیزی تصرف کند: وَ لِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللّهُ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (آل عمران: ۱۸۹) تغییر هر پدیدهای در اختیار اوست: إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (توبه: ۳۹) آفرینش هر عاملی نیز در اختیار اوست: یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (نور: ۴۵) بر انجام هر کاری تواناست. إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (بقره: ۱۰۹) او به عملکرد انسان عالم است: وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهرَکُمْ وَ یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ. (انعام: ۳) حتی وسوسههای فکری انسان نیز از او پنهان نیست: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (ق: ۱۶) درون و بیرون بشر را میداند: أَوَلاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ. (بقره: ۷۷) عالم به همه هستی است: قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأرْضِ وَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (آل عمران: ۲۹) به آینده هستی و انسان آگاه است: اللّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنثَى وَ مَا تَغِیضُ الأَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ. (رعد: ۸) هیچ چیزی نمیتواند مانع تحقق اراده او شود: وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا. (فاطر: ۴۴) بدینسان در آیات بسیاری بر این مسئله تأکید شده است که خداوند به وعدهاش عمل میکند و وعده الهی تخلفناپذیر است؛ به عنوان نمونه: وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (روم: ۶) و دهها آیه دیگر.
ضرورت تحقق وعدههای الهی
بر اساس آنچه گفته شد، وعدههای خداوند تخلفناپذیر است و تحقق خواهد یافت. از سوی دیگر، خداوند در قرآن و کتب آسمانی پیشین وعدههایی داده است که این وعدههای الهی تا کنون محقق نشدهاند. این وعدهها عبارتند از:
۱٫ حاکمیت جهانی دین خدا
به کار بردن صفاتی همچون علیم، حکیم و… درباره خداوند چنین تعریف شده است: شناخت پدیدهها و آفرینش آنها در نهایت استواری. (راغب اصفهانی، ۱۴۲۶: ۲۴۹) بنابراین امکان ندارد از خداوند حکیم، کاری بیهوده سر زند. نتیجه این اصل آن است که مجموعه نظام هستی از جمله انسان برای هدفی خاص آفریده شده است: وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ. (ص: ۲۷) در قرآن و احادیث برای آفرینش انسان سه نوع هدف طراحی شده است:
الف) آباد کردن زمین
از آنجا که انسان موجودی مادی است و باید در زمین زندگی کند، هدف مقدماتی او آباد کردن زمین است: هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا. (هود: ۶۱) و روزی او در زمین نهاده شده است: وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَهِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ. (فصلت: ۱۰) بنابراین باید زمین را آباد کند تا زنده بماند. بر این اساس، امام علی در نامه به مالک اشتر، آباد کردن زمین را یکی از وظایف حکومت اسلامی میداند:
وَ اسْتِصْلاَحَ أَهْلِهَا، وَعِمَارَهَ بِلاَدِهَا. (شریف رضی، ۱۴۲۷: نامه۵۳)
مقدماتی بودن این هدف نیز در مقایسه با هدف نهایی است.
ب) گسترش نسل
یکی از اهداف خلقت انسان، پیدایش انسانهای فراوان است. بنابراین تولید مثل و گسترش نسل، هدف متوسط خلقت انسان به شمار میرود: وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً. (نحل: ۷۲) بر این اساس، تولید مثل در بسیاری از روایات مورد تأکید قرار گرفته است. برای مثال رسول خدا فرمود:
تَزَوَّجوا بِکْرَاً وَلوُدَاً….. فَإنّی اُباهی بِکُمُ الْاُمَمَ یَوْمَ الْقیامَهِ. (عاملی، ۱۴۱۲: ج۲۰، ۵۴)
ج) قرب الی الله
هدف نهایی خلقت انسان، کمال اوست که به تعبیر دیگر، قرب الی الله و تسلیم بودن در برابر خداوند و عبودیت اوست: وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات: ۵۶)
هدف نهایی آفرینش در انسان آنگاه تحقق مییابد که انسان در رفتار، گفتار و افکارش در برابر خداوند تسلیم باشد. واقعیت و روح دین یعنی تسلیم بودن در برابر خداوند: إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ. (آل عمران: ۱۹) نماد این تسلیم بودن در پیروی از آنچه پیامبران آوردهاند قرار دارد که کاملترین آن دستورات، توسط رسول خدا به عنوان دین خاتم بیان شده است: مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا. (احزاب: ۴۰)
با توجه به اینکه دین، دین پایانی است و کمال جامعه بشری در پیروی از این دین است خداوند اراده کرده این دین را در سراسر جهان گسترش دهد تا بر همه ادیان غلبه کند: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. (توبه: ۳۳)
کفر و شرک، تسلیم نشدن در برابر خداوند است. کافران و مشرکان تلاش گستردهای را برای نابودی و محو دین به کار میگیرند؛ در مقابل، اراده قطعی خداوند بر حاکمیت دین حق است: یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ. (توبه: ۳۲)
با توجه به اینکه تسلیم شدن در برابر خداوند ـ که همان توحید باشد ـ کاری اختیاری است و باید انسانها با انتخاب خود به آن برسند، خداوند از مؤمنان خواسته است در مبارزه گسترده حق و باطل شرکت کنند تا حاکمیت دین خداوند استقرار یابد: وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ. (بقره: ۱۹۳) در این آیه خداوند پایان این مبارزه را پایان فتنه و حاکمیت دین خدا بر همه ادیان میداند.
فتنه در لغت، کاربردهای متفاوتی دارد؛ برخی بر این باورند که اصل درباره «فَتَنَ» چیزی است که موجب اختلاف و هرج و مرج همراه با اضطراب شود و اموال، اولاد و کفر و… از مصادیق آن هستند. (مصطفوی، بیتا: ج۹، ۲۳)
لغتشناس معروف عرب میگوید:
فتنه در گمراه کردن و گناه به کار میرود و فتنهگر به منحرف از حق گفته میشود. (ابنمنظور، ۱۴۰۵: ج۱۳، ۳۱۸)
در مجموع میتوان گفت فتنه به معنای غبارآلود کردن فضا با هدف تشخیص ندادن حق از باطل است.
بر این اساس، به فرموده امام صادق مقصود از فتنه شرک است (طبرسی، ۱۳۹۰: ج۱، ۲۸۷)؛ زیرا شرک و اندیشههای شرکآلود و تلاش مشرکان، فضای غبارآلودی را پدید میآورد که از تشخیص حق که توحید باشد جلوگیری میکند. از اینرو قرآن کریم فتنه را هم بزرگتر از قتل میداند: وَ الْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (بقره: ۲۱۷) و هم شدیدتر از آن معرفی میکند: وَ الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ. (بقره: ۱۹۱)
علامه طباطبایی در پاسخ این سؤال که چگونه فتنه از قتل بدتر است میگوید:
در قتل تنها زندگی دنیوی شخص از میان میرود، ولی در فتنه هم زندگی دنیوی و هم زندگی اخروی او از بین میرود. (طباطبایی، ۱۳۹۴: ج۲، ۶۱)
میتوان میان فتنه و شرک این تفاوت را گذاشت که شرک تلاش شخصی برای نابودی حیات معنوی شخص است؛ از اینرو در شریعت، شرک نه مجاز است: وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ (لقمان: ۱۳) و نه قابل عفو و بخشایش: إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا (نساء: ۴۸)، ولی فتنه تلاش جمعی برای سلب حیات معنوی مردم است و از برجستهترین مصداقهای فتنه، ترویج اندیشههای انحرافی، تبلیغ زشتیهای مفاسد اخلاقی و اجتماعی است؛ از اینرو مبارزه با فتنه بسی سختتر، بایستهتر و مفیدتر است. بر این اساس در قرآن، مبارزه با دشمن خارجی تا هنگام آمادگی آنها برای صلح مجاز دانسته شده است: وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (انفال: ۶۱)، ولی مبارزه با شرک و فتنه تا نابودی آن باید ادامه یابد وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ. (بقره: ۱۹۳) بنابراین اراده خداوند بر نابودی شرک، کفر و فتنه است که هنوز تحقق نیافته و باید محقق شود.
۲٫ حاکمیت مؤمنان
حاکمیت دین جز با تلاش دینداران و امداد غیبی امکان ندارد. از اینرو خداوند به مؤمنان وعده داده است که در صورت تلاش، حاکمیت زمین را در اختیار آنان قرار خواهد داد: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. (نور: ۵۵) در این آیه حاکمیت مؤمنان با ویژگیهایی بیان شده است که جز با حاکمیت دین در سراسر جهان انطباقپذیر نیست. یکی از این ویژگیها تمکین دین، به معنای تسلط و اختیارات مطلق و ضمانت اجرای دستورات است. (زمخشری، ۱۳۹۷: ج۳، ۱۶۵) چنین حاکمیتی که دین در همه جای جهان گسترش یابد و دستورات آن عملی شود جز با استقرار حکومت جهانی امکانپذیر نیست. امنیت جهانی مؤمنان از جمله این ویژگیها به شمار میرود؛ زیرا تبدیل به معنای تغییر ویژه است. (فیومی، ۱۴۲۵: ۳۹) ویژگی این تغییر، جهانی بودن آن است. از اینرو امام صادق در نقد اندیشه کسانی که مصداق آیه را صدر اسلام دانستهاند میفرماید: «کجا در زمان پیامبر و بعد از آن، چنین امنیتی برای مؤمنان به وجود آمده است؟» (صدوق، ج۲، ۳۷) بر همین اساس، مصداق آیه در قیام جهانی امام زمان تحقق پیدا خواهد کرد. بر این نکته، هم در روایات شیعه (بحرانی، ۱۴۲۸: ج۵، ۴۲۱؛ فیض کاشانی، ۱۳۹۳: ج۲، ۳۷؛ طبرسی، ۱۳۹۰: ج۷، ۱۵۲) و هم در روایات اهل سنت تأکید شده است. (حسکانی، ۱۴۲۷: ج۲، ۶۲۲)
۳٫ حاکمیت مستضعفان
از جمله وعدههای قطعی خداوند، حاکمیت مستضعفان است: وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (قصص: ۵) گرچه این آیه در ضمن آیات مربوط به بنیاسرائیل وارد شده است (قرطبی، ۱۴۰۵: ج۱۳، ۲۴۹)، ولی منحصر به آنان نیست. حتی اگر درباره آنان نیز نازل شده باشد شأن نزول مخَصِّص آیه نیست. (حجتی، ۱۳۷۲: ۱۰۳) افزون بر آنکه در آیه ویژگیهایی یاد شده است که بنیاسرائیل نمیتواند مصداق آن باشند. این ویژگیها عبارتند از:
الف) کاربرد واژه «نُرید»
این واژه مضارع دلالت بر حال یا آینده میکند، نه گذشته. (طباطبایی، ۱۳۷۰: ۲۵؛ شرتونی، ۱۳۶۸: ج۱، ۱۴)
ب) کاربرد واژه «استضعاف»
واژه استضعاف در قرآن در برابر استکبار به کار میرود و نتیجه کارکرد مستکبران است: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (قصص: ۴) که با تحقیر و استهزا: ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَ أَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِینٍ* إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کَانُوا قَوْمًا عَالِینَ* فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ (مؤمنون: ۴۵ – ۴۷)، تهدید و تبعید: قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ (اعراف: ۸۸)، قتل و شکنجه: قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى (طه: ۷۱) و… جامعه را طبقاتی کرده، حقوق مردم را از آنان سلب میکنند. بنابراین مستضعفان کسانی هستند که در جامعه حقوق آنان سلب شده و با تلاشی که انجام میدهند نمیتوانند حقوق خود را به دست آورند و به جایگاه اجتماعی که شایسته آن هستند برسند. آن عملکرد و این نتیجه، منحصر به فرعون و بنیاسرائیل نیست، بلکه با توجه به قرینههای موجود در آیه باید قوم دیگری مورد نظر باشند.
ج) نجعلهم ائمه
ائمه، جمع امام و امام چیزی است که به آن اقتدا میکنند؛ چه انسان و چه غیرانسان. (راغب اصفهانی، ۱۴۲۶: ۸۷) با توجه به اینکه آیه درصدد بیان موقعیت اجتماعی مستضعفان است، امامت آنان به این معناست که رهبری جامعه بشری به عهده آنان خواهد بود و آنان با در اختیار گرفتن حاکمیت، به الگو برای جامعه تبدیل خواهند شد و نظر به اینکه جمله با فعل مضارع آغاز شده است باید در آینده اتفاق بیفتد.
د) نجعلهم الوارثین
ارث، انتقال چیزی به دیگری بدون عقد و قرارداد است. (همو: ۸۶۳) مقصود از ارث در این آیه حاکمیت است و با توجه به اینکه جمله با فعل مضارع آغاز شده، این رویداد به آینده مربوط میشود.
ه ) روایات
افزون بر قرینههای موجود در آیه که از رخداد این پدیده در آینده حکایت میکند، روایاتی که در تفسیر و توضیح آیه وارد شده است بیانگر این حادثه در آینده تاریخ و در قیام جهانی مهدی است. بر اساس این روایات، مقصود از «مستضعفان»، اهلبیت هستند. این نوع روایات در منابع شیعه و اهلسنت موجود است. به عنوان نمونه، از امام صادق نقل شده است:
رسول خدا نگاهی به امام علی، حسن و حسین کرد و گریست و فرمود: «مستضعفان بعداز من شما هستید.» مفضل پرسید: یعنی چه؟ امام فرمود: «یعنی رهبران جامعه بعد از من شمایید» و آنگاه حضرت آیه مورد بحث را قرائت کرد و فرمود: «این آیه تا قیامت درباره ما جاری است.» (صدوق، ۱۴۱۸: ۷۹)
در منابع اهلسنت نیز به نقل از امام علی آمده که این آیه درباره ما نازل شده است. (حسکانی، ۱۴۲۷: ۶۴۵؛ ابنبطریق، ۱۴۰۶: ۱۷۲)
چنین حاکمیت سراسری تا کنون روی نداده است که باید در پایان تاریخ اتفاق بیفتد.
۴٫ حاکمیت صالحان
وعده حاکمیت جهانی صالحان تنها در قرآن مطرح نشده است، بلکه خداوند میفرماید:
وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ (انبیاء: ۱۰۵)
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
واژه کتب به معنای قطعی کردن مسئله مورد بحث است (ابنمنظور، ۱۴۰۵: ج۱، ۶۹۹) و آنچه در زبور آمده است عبارت است:
و نهالی از تنه یسی بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پراوری با هم، و طفل کوچک آنها را خواهند راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت. (انجمن کتاب مقدس، ۱۹۸۷: کتاب اشعیاء نبی، باب۱۱، فقره ۱ – ۹، ۱۰۲۱)
چنین عدالت جهانی و آرامش سراسری که همه انسانها و حیوانات در کنار هم در صلح و صفا زندگی کنند، تا کنون رخ نداده و این وعده خداوند باید در آینده تاریخ محقق گردد.
۵٫ پیروزی حق بر باطل
در جهانی که ما زندگی میکنیم حق و باطلی وجود دارد: «حَقٌّ وَبَاطِلٌ، وَلِکُلٍّ أَهْلٌ» (شریف رضی، ۱۴۲۷: خطبه۱۶) و خداوند هردو را مشخص کرده است: وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ. (بلد: ۱۰) پیروی از این دو را اختیاری قرار داده است: وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ (کهف: ۲۹) و درگیری حق و باطل را درگیری تاریخی میداند: الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا (نساء: ۷۶) و زمینههای این درگیری را خود خداوند به وجود میآورد: إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ. (آل عمران: ۱۴۰) در این درگیریها گاه حق پیروز میشده و گاه شکست میخورده است:
وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، نَقْتُلُ آبَاءَنا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إخْوَانَنا وَ أَعْمَامَنَا، مَا یَزِیدُنَا ذلِکَ إلاَّ إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً، وَ مُضِیّاً عَلَی اللَّقَمِ، وَ صَبْراً عَلی مَضَضِ الْأَلَمِ، وَ جِدّاً عَلی جِهَادِ الْعَدُوِّ، وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنا یَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ، یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا: أیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ المَنُونِ، فَمَرَّهً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا، و مَرَّهً لِعَدُوِّنا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَی اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ، وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصرَ، حَتَّی اسْتَقَرَّ الْإِسْلاَمُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ، وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ، مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ، وَ لاَ اخْضَرَّ لِلْإِیمَانِ عُودٌ. وَ أَیْمُ اللهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً، وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً. (شریف رضی، ۱۴۲۷: خطبه۵۵)
حکمت این درگیریها نیز مشخص شدن صفوف و برملا شدن ناخالصیهاست: إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاء وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ (آل عمران: ۱۴۰)، ولی برآیند این مبارزه، پیروزی حق بر باطل است: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ» (انبیاء:۱۸) وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا (اسراء: ۸۱)، چنانکه خداوند در گذشته تاریخ، وعده پیروزی نهایی حق را داده است: وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ* وَ إِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ. (صافات: ۱۷۱ – ۱۷۳)
واژه «کلمه» در قرآن کاربردهای گوناگونی دارد، از جمله به معنای وعده آمده است. (تفلیسی، بیتا: ۲۵۳؛ عضیمه، ۱۳۸۰: ۵۳۳) بنابراین از جمله سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا درمییابیم که این وعده به پیامبران پیشین نیز داده شده است و آنان با ایمان راسخی که به وعده الهی داشتند مقاومتی وصفناپذیر در این مبارزه از خود نشان دادهاند: وَ کَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَ هَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَکَانُواْ وَ اللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (آل عمران: ۱۴۶) و به پیامبر اسلام نیز دستور میدهد در این مبارزه آنان را الگو قرار دهد: فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَهً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ. (احقاف: ۳۵) خداوند پیروزی آنان را در این مبارزه قطعی اعلام کرده است: کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (مجادله: ۲۱) و پیروزی انبیا و پیامبران، پیروزی آرمان و اندیشههای آنان و در رأس آنها توحید و یکتاپرستی است، تا آنجا که رسول خدا حاضر است در راه رسالت خویش کشته شود، ولی از دعوت به توحید دست بر ندارد. او در جواب ابوطالب فرمود:
یا عَمّاهُ! لَوْ وَضَعوا الْشَمْسَ فی یَمینی وَ الْقَمَرَ فی شِمالی عَلی أنْ أتْرُکَ هذَا الأمْرْ حَتّی یَظْهَرَهُ الله أوْ اُهْلِکَ فیهِ ما تَرَکْتَهُ. (ابنهشام، بیتا: ج۱، ۲۵۶؛ ابناثیر، ۱۴۰۲: ج۲، ۶۴؛ طبرسی،۱۳۹۰: ج۲، ۶۷؛ ابنکثیر، بیتا: ج۲، ۳۹۲؛ ذهبی، ۱۴۱۹: ج۱، ۱۲۱)
بنابراین اگر گسترش توحید و پیروزی آن بر شرک و کفر، هدف پیامبران است و خداوند وعده تحقق آن را داده، این هدف هنوز تحقق پیدا نکرده است.
وعدههای تحقق نیافتۀ رسول خدا
افزون بر وعدههای تحقق نیافتۀ خداوند، وعدههایی نیز رسول خدا به امت اسلامی داده که هنوز عملی نشدهاند. این بحث نیز پیشفرضهایی دارد.
الف) دانش فرابشری
دانش بشری به دلیل محدودیتهایی که دارد نمیتواند همیشه واقعیت را نشان دهد تا چه رسد به اینکه آینده چندهزار ساله را پیشبینی کند. از اینرو پیامبران به دانش فرابشری نیاز دارند تا آنان را با واقعیتهای جهان هستی روبهرو کند و بتوانند از آینده افراد و جهان خبر دهند. بر این اساس، در قرآن ضمن تأکید بر امّی بودن و مکتب نرفتن پیامبر: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ الإِنْجِیلِ (اعراف: ۱۵۷) و اینکه پیش از پیامبری قدرت نوشتن نداشته: وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (عنکبوت: ۴۸)، بر این نکته تأکید مینماید که او آموزش الهی دیده: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى (نجم: ۵) و اطلاعاتی که در اختیار اوست وحی خداوند است: اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ. (انعام: ۱۰۶)
ب) عصمت
افزون بر آنکه دانش پیامبران فرابشری است از هرگونه خطا، نسیان و سهو نیز در امان هستند. بر این اساس، قرآن تأکید دارد وحی از مرکز صدور تا رسیدن به پیامبر توسط امین
آورده شده است: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ (شعرا: ۱۹۳) و پیامبران نیز در انتقال این پیام امین بودهاند: إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (شعراء: ۱۰۷) بهویژه درباره پیامبر اسلام افزون بر تأکید بر آنکه آموزش او الهی است، تصریح میکند آنچه پیامبر میگوید وحی است: إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى. (نجم: ۴)
باتوجه به پیشفرضهای یاد شده پیشگوییهای پیامبر دانش الهی است و تحقق آنها لازم است. وعدههایی که رسول خدا به امت اسلامی داده است که هنوز تحقق نیافته، عبارتند از:
۱٫ تداوم ثقلین تا پایان تاریخ
یکی از روایات متواتر میان مسلمانان حدیث ثقلین است. بر این اساس آنچه راویان حدیث نقل کردهاند پیامبر دستکم این حدیث را در چهار مورد بیان کرده است: اولینبار در حجهالوداع در عرفه (ترمذی، ۱۴۱۴: ج۵، ۴۳۲؛ طبری، بیتا: ج۲، ۴۰۲؛ ابنهشام، بیتا: ج۴، ۲۴۸؛ ذهبی، ۱۴۱۹: ج۲، ۷۰۹)، دومینبار در مراسم غدیر خم (نسایی، ۱۴۱۹: ۱۱۹؛ قشیری نیشابوری، بیتا: ج۳، ۱۶۱ و ج۴، ۱۲۲؛ گنجی، بیتا: ۵۳)، سومینبار در مسجد مدینه (ابنعطیه، بیتا: ج۱، ۳۴) و چهارمینبار در پنجشنبه پایان عمرش در منزل خود (هیثمی، بیتا: ۱۲۶).
گرچه حدیث ثقلین با عبارات مختلف نقل شده است، ولی عبارت «لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» که از تداوم وجود ثقلین تا پایان تاریخ حکایت دارد، در همه روایات مشترک است. یکی از این دو ثقل، قرآن است که چون آخرین کتاب آسمانی است باید تا پایان تاریخ باشد و دیگری نیز که اهلبیت آن حضرت است که مفسر و مبیّن قرآن هستند و باید تا پایان تاریخ باشند.
۲٫ تحقق دوازدهمین جانشین
در اندیشه شیعه، جانشینی پیامبر ادامه کار اوست. از اینرو در جانشینان پیامبر دو ویژگی مهم آن حضرت، یعنی عصمت و علم فرابشری لازم است و چون تشخیص این دو ویژگی در توان بشر نیست، تعیین جانشینان پیامبر نیز از عهده آن حضرت خارج است و توسط خداوند انجام میشود و پیامبر تنها اعلان و تبلیغ آن را بر عهده دارد. (حلّی، بیتا: ۲۲۵؛ مفید، بیتا: ۶۵؛ شریف مرتضی، ۱۴۱۱: ۴۳۶؛ اسدآبادی، ۱۴۱۴: ۱۴۵؛ رازی، ۱۴۰۴: ج۲، ۲۹۶)
باور به جانشینان دوازدهگانه رسول خدا از ضروریات مذهب و مورد اتفاق همه دانشمندان شیعه است. (صدوق، ۱۳۸۵: ج۲، ۲۰۴؛ همو، ۱۳۹۰: ج۱، ۴۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ج۳۶، ۲۲۶؛ طوسی، ۱۴۱۱: ۱۳۸) در منابع اهلسنت نیز جانشینان دوازدهگانه با عبارات گوناگون یاد شدهاند. (سهمودی، ۱۴۱۵: ج۲، ۱۴۹؛ ابنحنبل، ۱۴۱۵: ج۶، ۱۱۹؛ ابنابیداود، ۱۴۱۸: ج۴، ۸۹؛ قندوزی، بیتا: باب۷۷)
با توجه به این روایات و مشخصات یاد شده برای آنان هنوز دوازدهمین جانشین به صورت علنی امامت جامعه را عهدهدار نشده است و این وعده باید تحقق یابد.
۳٫ وعده عدالت جهانی
عدالت به معنای رعایت استحقاقها، از اهداف رسالت پیامبران است: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ. (حدید: ۲۵) از اینرو خداوند به رعایت اینگونه عدالت دستور میدهد: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ (نحل: ۹۰) و از انسانها خواسته است عدالت را در گفتار: وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى (انعام: ۱۵۲)، رفتار: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده: ۸)، شهادت دادن: فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ (طلاق: ۲) نوشتن اسناد: وَ لْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ (بقره: ۲۸۲)، برقراری صلح: فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (حجرات: ۹) و قضاوت کردن: إِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ (نساء: ۵۸) رعایت کنند.
قرآن درباره رسول خدا تأکید دارد که یکی از وظایف او گسترش عدالت میان مردم است: فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ. (شوری: ۱۵) افزون بر عدالتگستری که در سراسر جهان هنوز رخ نداده است، یکی از وعدههایی که رسول خدا به امت اسلامی داده، عدالت فراگیر است که با قیام مهدی اتفاق خواهد افتاد، تا آنجا که عبارت «یملأ الأرض عدلاً» عبارت متواتر در روایات مربوط به حضرت مهدی است. و این وعدهای است که هنوز تحقق نیافته و باید محقق گردد.
۴٫ قیام حضرت مهدی
در روایات اسلامی درباره جانشینان رسول خدا تصریح شده است که اولین آنان علی و آخرین آنان مهدی است. (قندوزی، بیتا: باب۷۷) قیام جهانی آخرین جانشین به قدری قطعی است که رسول خدا فرمود:
اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا مردی از اهلبیتم را برانگیزد و زمین را از عدل آکنده کند. (ابنابیداود، ۱۴۱۸: ج۴، ۸۷؛ ترمذی، ۱۴۱۴: ج۴، ۹۹؛ ابنحنبل، ۱۴۱۵: ج۱، ۶۲۲؛ بغدادی، ۱۴۱۴: ج۴، ۳۸۸؛ هندی، بیتا: ج۱۴، ۲۶۵)
روایات قیام مهدی به گونهای است که دانشمندان اهلسنت تواتر آنها را پذیرفتهاند. (صاحبان، بیتا: باب۲، ۱۴۰؛ شبلنجی، بیتا: ۱۵۵؛ هیثمی، بیتا: ۹۹؛ زینی دحلان، بیتا: ج۲، ۲۱۱؛ ناصف، بیتا: ج۵، ۳۶۲)
در منابع شیعه، ضرورت قیام مهدی از باورهای قطعی تلقی میشود که به بعضی از منابع آن پیشتر اشاره کردیم، در حالی که این قیام تا کنون اتفاق نیفتاده و باید در پایان تاریخ تحقق یابد.
نتیجه
بر اساس اندیشه دینی، وعدههای خداوند تخلفناپذیر است. از طرفی خداوند در کتب آسمانی از جمله قرآن، وعدههایی مانند حاکمیت جهانی دین، حاکمیت صالحان و مستضعفان بر زمین و… داده است که هنوز تحقق نیافتهاند. همچنین پیامبر خدا که دانش وحیانی دارد و از آینده جهان بااطلاع است وعدههایی همچون قیام حضرت مهدی، گسترش عدالت جهانی و… داده است که هنوز تحقق نیافتهاند. بنابراین باید در یک قیام جهانی که بر اساس روایات اسلامی توسط حضرت مهدی انجام خواهد گرفت وعدههای داده شده از طرف خداوند و رسولش تحقق یابند.
منابع
۱٫ ابنعطیه، ابومحمد، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: المجلس الاعلی بفاس مراکش، بینا، بیتا.
۲٫ ابنابیداود، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق: صدقی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
۳٫ ابناثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
۴٫ ابنبطریق، یحیی بن الحسن، خصائص الوحی المبین، تحقیق: محمودی، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول،۱۴۰۶ق.
۵٫ ابنحنبل، احمد، المسند، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۱۵ ق.
۶٫ ابنکثیر، اسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، بیتا.
۷٫ السیره النبویه، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳ق.
۸٫ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، ۱۴۰۵ق.
۹٫ ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق: مصطفی سقا، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
۱۰٫ اسدآبادی، عبیدالله بن عبدالله، المقنعه فی الإمامه، تحقیق: استاد شاکر، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۱٫ انجمن کتاب مقدس، کتاب مقدس، انجمن کتاب مقدس ایران، چاپ دوم، ۱۹۸۷م.
۱۲٫ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه دارالمجتبی، ۱۴۲۸ق.
۱۳٫ بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۱۴٫ بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژهها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ۱۳۸۱ش.
۱۵٫ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق: احمد شاکر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۱۶٫ تفلیسی، ابوالفضل، وجوه قرآن، تحقیق: دکتر مهدی محقق، تهران، بنیاد قرآن، بیتا.
۱۷٫ جوینی، ابراهیم، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، تحقیق: محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی، بیتا.
۱۸٫ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
۱۹٫ حجتی، محمدباقر، اسباب النزول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲ش.
۲۰٫ حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی آیات النازله فی اهل البیت، تحقیق: محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۲۷ق.
۲۱٫ حلی، حسنبنیوسف، کشفالمراد فی شرح تجریدالإعتقاد، مشهد، کتابفروشی جعفری، بیتا.
۲۲٫ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۹ق.
۲۳٫ السیره النبویه، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۹ق.
۲۴٫ رازی، سدیدالدین محمد، المنقذ من التقلید، تحقیق و نشر: مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۲۵٫ راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، قم، طلیعه نور، ۱۴۲۶ق.
۲۶٫ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۷ق.
۲۷٫ زینی دحلان، احمد، الفتوحات الإسلامیه، قاهره، بینا، بیتا.
۲۸٫ سهمودی، نورالدین، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۲۹٫ شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل البیت النبی المختار، قم، منشورات رضی، بیتا.
۳۰٫ شرتونی، رشید، المبادئ العربیه، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
۳۱٫ شریف رضی، علی بن حسین، نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۲۷ق.
۳۲٫ شریف مرتضی، علی بن حسین، الذخیره فی الکلام، تحقیق: احمد الحسینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
۳۳٫ صبان، محمد بن علی، اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی و فضائل اهل بیته الطاهرین، قاهره، مطبعه الجمهوریه، بیتا.
۳۴٫ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، مترجم: یعقوب جعفری، قم، اندیشه هادی، ۱۳۸۵ش.
۳۵٫ کمال الدین و تمام النعمه، مترجم: پهلوان، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۲ش.
۳۶٫ عیون اخبار الرضا، تهران، منشورات الاعلمی، ۱۳۹۰ق.
۳۷٫ معانی الاخبار، تحقیق: غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ق.
۳۸٫ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، منشورات الاعلمی، ۱۳۹۴ق.
۳۹٫ طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، قم، دارالعلم، ۱۳۷۰ش.
۴۰٫ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۹۰ق.
۴۱٫ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی، بیتا.
۴۲٫ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
۴۳٫ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت، ۱۴۱۲ ق.
۴۴٫ عضیمه، علی صالح، معناشناسی واژگان قرآنی، ترجمه: دکتر سیدی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰ش.
۴۵٫ فوکویوما، فرانسیس، فرجام تاریخ و واپسین انسان، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، بیتا.
۴۶٫ فیض کاشانی، ملامحسن، کتاب الصافی، تهران، انتشارات الاسلامیه، ۱۳۹۳ق.
۴۷٫ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۲۵ق.
۴۸٫ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، قم، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۴۹٫ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا.
۵۰٫ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، قم، کتابفروشی بصیرتی، بیتا.
۵۱٫ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، بیتا.
۵۲٫ گنجی، محمد بن یوسف، کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، تحقیق: امینی، نجف، المطبعه الحیدریه، بیتا.
۵۳٫ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۵۴٫ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم، منشورات بصیرتی، بیتا.
۵۵٫ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، دارالترجمه، بیتا.
۵۶٫ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات فی المذاهب المختارات، قم، مکتبه الداوری، بیتا.
۵۷٫ ملکی، خلیل، فرهنگ اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، تهران، انتشارات رواق، ۱۳۵۸ش.
۵۸٫ ناصف، منصور علی، غایه المأمول فی شرح التاج الجامع للاصول، بیجا، بیتا.
۵۹٫ نسایی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، تحقیق: سید جعفر حسینی، قم، دارالثقلین، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
۶۰٫ هندی، علاءالدین، کنزالعمال فی سنین الافعال و الاقوال، بیروت، مؤسسه المعارف، بیتا.
۶۱٫ هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، تحقیق: عبدالوهاب، قاهره، مکتبه القاهره، بیتا
http://intizar.ir/vdch.znzt23nvkftd2.html