بررسی نقادانه وحی و کتاب مقدس در الاهیات کاتولیک
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۳)
اشـاره
از دیدگاه کلیسای کاتولیک، خدا از راه القای تدریجی سرّ خاصش به صورت اعمال و کلمات، خـود را بـر آدمـی آشکار ساخته است. از آنجاکه کتاب مقدس به الهام الاهی نوشته شده، کتاب مقدس در حقیقت کـلام خداست. به بیان دیگر، خدا مؤلف کتاب مقدس است؛ زیرا او آیات آن را به مـؤلفان بشری الهام کرده اسـت. هـمچنین خدا با فرستادن پسرش خود را کاملاً آشکار ساخت و عهدش را در او برای همیشه پایدار ساخت. این پسر کلمه نهایی پدر است، به طوری که وحی دیگری بعد از او نخواهد بود. اما در معرفت قرآنی، عیسی مـسیح انسان مخلوق و بنده خدا است که آفرینشی ویژه، همانند آدم دارد؛ با این حال وجود وی هرگز خارج از نظام هستی و تدبیر خدا نیست. او در زمان خاصی تولد یافته است و قانون عمومی مرگ شامل حال او نـیز مـیباشد. افزون بر این، از نظر اسلام، آخرین وحی الاهی با بعثت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله تحقق یافته است. مقاله حاضر در بخش اول، به بیان و نیز بررسی «وحی خدا» و ماهیت آن در الاهیات کاتولیک آن میپردازد؛ در بـخش دوم، دیـدگاه کلیسای کاتولیک را در باره «کتاب مقدس» بیان کرده، مورد نقادی قرار میدهد و در بخش سوم، نقطهنظر کلیسای کاتولیک مبنی برپایان یافتن وحی پس از عیسی مسیح را مورد بحث و نقد قرار میدهد.
مقدمه
وحـی در سـه دین بزرگِ همتبار ــ یهودیت، مسیحت و اسلام ــ مقولهای بنیادین از آگاهی
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۴)
دینی است. انسان از خدا و ارادهاش آگاه است، زیرا خدا آزادانه خود و صفات، هدف و دستورات خود را آشکار کرده است.(۱) در آغاز مـقاله، مـعنای وحـی و نیز تفاوت آن با برخی امـور دیـگر را بـیان میکنیم و آنگاه به تاریخچه وحیپژوهی در مسیحیت اشاره میکنیم.
معنا و کاربرد وحی
معادل انگلیسی وحی، از ریشه لاتین «revelare» و به معنای پرده برداشتن یا نـمایان کـردن اسـت. در کاربرد معمول، این واژه به معنای دریافت ناگهانی و غـیرمنتظره مـعرفتی است که دارای ویژگی حائز اهمیت فراوان است، به ویژه معرفتی که موجب پیدایش نگرش جدیدی نسبت به زندگی و دنـیا بـرای دریـافت کننده آن میشود.(۲)
لغتنامه زبان فرانسه(۳) سه معنای متمایز را برای وحـی در متون یهودی ـ مسیحی ذکر کرده است:
۱) وحی طبیعی، یعنی خودآشکارسازی خدا از طریق خلقت و ضمیر انسان؛
۲) وحی فراطبیعی، یـعنی ایـنکه خـدا از طریق کلماتی که به پیامبر خود خطاب میکند، معرفت به هـستی خـود، اراده خود، و طرح خود را آنگونه که در تاریخ آشکار شده است، به انسان ابلاغ میکند؛
۳) وحی مستقیم، یـعنی ارتـباطی کـه خدا مستقیما با یکی از برگزیدگان خود، بهویژه از طریق مکاشفه یا گفتوگو، بـرقرار مـیسازد.(۴)
بـنا به قاموس کتاب مقدس واژه وحی در کتاب مقدس در معانی زیر بهکار رفته است:
۱) نبوت مـخصوص شـهر، مـملکت یا یک قوم (اعداد ۲۴:۲؛ دوم سموئیل ۲۳:۱؛ ۱۵:۱)؛
۲) رئیس، یعنی آیتی برای یک قوم (خروج ۱۲:۱۰)؛
______________________________
۱٫ “Revelation” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of world Religions, Springfield, Massachusetts, 1999,p. 926.
۲٫ Dulles, A., “Revelation, Theology” in New Catholic Encyclopedia, Vol. ۱۲, p. 193.
۳٫ Tresor de la langue francaise
۴٫ “Revelation”, in Encyclopedia of Christian Theology, edited by Jean-Yves Lacoste, Vol 3, London and New York: Routledge 2005, p. 1383.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۵)
۳) الهام (خـروج ۱۳:۶؛ مـلاکی ۱:۱؛ رومیان ۱۱:۴). وحی به معنای «الهام» و حلول روحالقدس در مصنفان کتب مقدس است.(۱)
در الاهیات، ایـن واژه عـموما اشـاره به اقدامی است که خدا از طریق آن، مشارکت در علم خود، از جمله آگاهی عمیق از خود را بـه خـلائق میبخشد. چنین ارتباطی فراطبیعی است، زیرا فراتر از چیزهایی است که آدمی میتواند بـا قـوای اخـتصاصی خود به آنها پی ببرد.(۲)
اما وحی به این امور محدود نیست. ممکن است خدا راهـهای فـراطبیعی را برای ابراز حقایقی مناسب بداند که فهم آنها به خودی خود خـارج از تـواناییهای عـقل نیستند. حقیقت وحی این واقعیت است که وحی سخن مستقیم خدا با بشر است. امـا ایـن ارتـباط ممکن است از طریق واسطه صورت گیرد. وحی به طور فشرده در بخشنامه شـورای واتـیکان «ایمان کاتولیک»(۳) تبیین شده است. اعتقادنامه «لامنتابیلی»(۴) (سوم ژوئیه، ۱۹۰۷)، با محکوم کردن موضع مخالف، اظهار مـیکند کـه اعتقادات جزمیای را که کلیسا به عنوان وحی ابراز میکند، «حقایقی هستند کـه از آسـمان نازل شدهاند»(۵) و نه «تفسیر واقعیتهای دینیای کـه ذهـن بـشر به سختی به دست آورده است».(۶)
وحـی آن گـونه که توضیح داده شده کاملاً متفاوت است با:
الهام اموری که خدا بـه صـاحب یک کتاب مقدس عطا مـیکند؛ زیـرا الهام گـرچه مـستلزم اشـراق خاص ذهن است و به موجب آن، آدمـی دریـافت کننده اندیشههایی از این قبیل است که خدا مایل است او به نگارش بـپردازد، لزومـا ابلاغ فراطبیعی این حقایق محسوب نـمیشود.
روشنبینیهایی که ممکن اسـت خـدا گهگاه به یکی از مؤمنان بـبخشد تـا اهمیت حقیقتی دینی را که تا به حال به طور مبهم فهمیده شده اسـت، آشـکارا بفهمد؛
امداد الاهی که بـه واسـطه آن، پاپ هـنگام عمل به عـنوان مـعلم عالیمقام کلیسا، از همه خـطاها در مـورد ایمان یا اصول اخلاقی مصون میماند.(۷)
______________________________
۱٫ جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۵٫
۲٫ Dulles, A., “Revelation, Theology” in New Catholic Encyclopedia, Vol. 12, p. 193.
۳٫ “De Fide Catholic”
۴٫ the Decree “Lamentabili”
۵٫ veritates e coelo delapsoe
۶٫ prop., 22.
۷٫ Joyce, G. H., “Revelation”, tr. Douglas J. Potter, www.newadvent.org.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۶)
تاریخچه وحیپژوهی در مـسیحیت
پس از ذکـر معانی وحی و تبیین مفهوم آن، اینک خـوب اسـت که پیـشینه بـحث وحـی را در تاریخ مسیحیت مورد تـوجه قرار دهیم. تا قرون اخیر، مسیحیان وجود وحی و فهمپذیری آن را مسلم میدانستند؛ از اینرو درباره وحی بـه مـعنای دقیق کلمه، سخنان اندکی گفته شـده اسـت.
احـکام کـلیسا بـیشتر مربوط به ذکـر مـضامین وحی در پاسخ به بدعتهای خاص است. در قرون وسطا، کلیسا مکررا علیه انکارهای مانویان نسبت به یـکی بـودن خـدای عهد قدیم و عهد جدید(۱) بیانیه میدادند.(۲) شـورای لاتـران چـهارم، کـه ایـن نـکته را بسط داد، در ۱۲۱۵ اظهار داشت که خدا «از طریق موسی و پیامبران مقدس و بندگان دیگرش، به ترتیب در برهههای زمانی مختلف» «تعالیم سودمند» را به بشریت عرضه کرده است، و اوج آن در عملی است که از طـریق آن، «تنها پسر مولود خدا، عیسی مسیح… با وضوح بیشتر، راه زندگی را آشکار کرد».(۳)
بنابه مصوبه شورای ترنت، که در سال ۱۵۴۵ به دستور پاپ پل سوم تشکیل شد، کتاب مقدس عبارت است از نسخه لاتـینی (وولگـات). سنت نیز هموزن کتب مقدس شمرده شد.(۴) شورای ترنت در بحث خود از مراجع معتبر الاهی برای تعالیم به طور ضمنی به ماهیت وحی پرداخت. این شورا اعلام کرد که بـشارت مـسیحی، که «سابقا در کتب مقدس توسط پیامبران وعده داده شده است»، نخست توسط عیسی مسیح به طور شفاهی اشاعه داده شد. سپس رسولان، بر اسـاس آنـچه از عیسی مسیح شنیده بودند، تـحت تـعلیم روحالقدس، به گسترش آن پرداختند.(۵)
در قرن نوزدهم، تعدادی از اشتباهات اساسی راجع به وحی و ایمان به باد انتقاد گرفته شد. ایمانگرایان به علت این نقطهنظرشان کـه شـواهد معتبر به طور قـاطع مـؤید ایمان نیست، مورد نکوهش قرار گرفتند.(۶) عقلگرایان و لاادریگرایان به ترتیب به خاطر
______________________________
۱٫ مانویان، که متأثر از گنوسیها بودند، خدای عهد قدیم را فروتر و خدای عهد جدید را برتر میدانستند. (م)
۲٫ e.g., H. Denzinger, Enchiridion symbolorum [32d ed. Freiburg 1963] ۶۸۵, ۷۹۰, ۸۵۴٫
۳٫ ibid. 800-801.
۴٫ جان بایر ناس، تـاریخ جـامع ادیان، ص۶۸۸٫
۵٫ ibid. 1501.
۶٫ ibid. 2751-2756, 2765-2769.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۷)
انکار امکان وحی و نفی امکان فهم وحی مطرود شدند.(۱) همچنین این موضع شبه عقلگرایانه، که با بلوغ کامل عقل بشری همه اعتقادات جزمی مسیحی را میتوان با علم و فلسفه و بـدون تـوسل به مـقامات کلیسا اثبات کرد، رد شد.(۲)
در شورای اول واتیکان (۱۸۶۹ـ۱۸۷۰) که به دستور پاپ پیوس نهم تشکیل شد، دو بخشنامه در مدت هشت مـاه تدوین شد که در نخستین بخشنامه آن، موضوع «وحی» مورد توجه قرار گـرفت.(۳) تـعالیم کـلیسا راجع به امکان، تحقق و ماهیت وحی را شورای واتیکانی اول عرضه کرد و این آموزه را مشروع شمرد که دانش بـشری دارای دو نـظام متمایز است: معرفت طبیعی، یعنی عقل و معرفت فراطبیعی، یعنی وحی.(۴) گرچه عقل بـشری قـادر اسـت در پرتو نور طبیعیِ خود به نوعی معرفت از خدا دست یابد، اما خدا از روی خیرخواهی راضی شـد که خود و احکام ابدی خود را از راهی فراطبیعی آشکار سازد.
وحی دارای هدفی دو بـعدی است: نخست آن که، وحـی ایـن امکان را فراهم میسازد تا مهمترین حقایق قابل فهم دین را همگان با اطمینان و بدون آمیختگی به اشتباه دریابند؛ دوم آن که وحی این توانایی را به انسان به عنوان مخلوق هوشمند میدهد که به سـوی آن غایت فراطبیعی که خدا برایش مقدر کرده است، جهتگیری کند.(۵) اگر انسان صرفا تقدیری طبیعی داشت، وحی دارای ضرورت اخلاقیِ صرف میبود، اما با توجه به دعوت آزاد انسان به رؤیت شـهودی خـدا، وحی برای حصول نجات ضرورت تام دارد. از این رو امور وحیشده نه تنها شامل حقایقی است که عقل انسان میتواند با تلاش خود آنها را دریابد، بلکه مهمتر از این، دربردارنده اسراری الاهی نـیز اسـت که به هیچوجه نمیتوان بدون وحی بدانها پی برد.(۶) این اسرار، حتی پس از انکشاف همچنان در نزد خدا مستور باقی میمانند، بهگونهای که انسان میتواند آنها را تنها به طور مبهم در زندگی خـود درک کـند.(۷)
در شورای اول واتیکان، روابط وحی و عقل مورد توجه قرار گرفت. این شورا اظهار کرد که عقل نمیتواند هیچگونه پوچی را در واقعیت یا مضامین وحی مسیحی مشاهده
______________________________
۱٫ ibid. 2901-2907.
۲٫ ibid. 2856, ۲۹۰۹.
۳٫ تونی لین، تاریخ تفکر مـسیحی، ص۴۷۸ـ۴۷۹٫
۴٫ ibid. 3004, 3015.
۵٫ ibid. 3005.
۶٫ ibid. ۳۰۱۵, ۳۰۴۱٫
۷٫ ibid. 3016.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۸)
کـند.(۱) در واقـع عقل میتواند در سایه نشانههای قـابل قـبول فـراوان، بهویژه معجزات و پیشگوییها، معقول بودن اعتقادورزی را ثابت کند.(۲) هنگامی که ایمان تحقق یابد، عقل میتواند به طور ثمربخشی درباره دادههای وحـی تـأمل کـند. اگر این تأمل با جدیت، پارسایی و تواضع تـوأم بـاشد، عقل میتواند به دریافتی پرفایده از اسرار نایل آید. چنین دریافتی میتواند از مقایسه رازهای وحیانی با یکدیگر و با فرجام نـهایی انـسان و امـوری که به طور عادی دانسته شدهاند، پدید آید.(۳)
گرایشهای تـجددخواهانه در آغاز قرن بیستم مناسبتی را برای توضیحات بیشتر فراهم کرد. مرجعیت تعلیمی کلیسای کاتولیک(۴) اظهار کرد که وحی صـرفا شـور و احـساسی نیست که از اعماق ناخودآگاه میجوشد. وحی دارای محتوای عقلانی مشخصی است کـه نـه بر پایه شواهد باطنی، بلکه به استناد خدای منکشف پذیرفته میشود.(۵) چنین پذیرشی بهواسطه شواهد بـیرونیِ مـعتبر بـهویژه معجزات و پیشگوییها، که تأثیر خود را بر ذهن مدرن از دست نداده است، تـأیید مـیشود.(۶) اصـول اعتقادی کلیسا، حقایق وحیانی است؛(۷) آنها در طول زمان به مجموعه عقایدی که دارای معنای دیـگری بـاشند، تـغییر نمییابند.(۸)
در شورای دوم واتیکان (۱۹۶۲ـ۱۹۶۵) که به دستور پاپ جان بیست و سوم تشکیل شد، «وحی الاهی» مـورد بـحث و اختلافنظر شدید قرار گرفت و پیش از انتشار سند نهایی مربوط به وحی، در پنج مـرحله نـسخههای تـدوین و مورد تجدیدنظر قرار گرفت.(۹) این شورا بخشنامه کاملاً عقیدتی، دی وربوم،(۱۰) را به موضوع وحی اخـتصاص داد.(۱۱) دی وربـوم و نیز کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک در ذیل سه عنوان: (۱) وحی خدا، (۲) انتقال وحی و (۳) کـتاب مـقدس بـه موضوع وحی پرداخته است. اینک در بخش اول مقاله، به بیان «وحی خدا» در الاهیات کاتولیک و نیز بـررسی و نـقد آن میپردازیم؛ در بخش دوم، دیدگاه کلیسای کاتولیک را در باره «کتاب مقدس» ذکر کرده، مورد نـقادی قـرار مـیدهیم و
______________________________
۱٫ ibid. 3017, 3027.
۲٫ ibid ۳۰۰۹, ۳۰۱۴, ۳۰۱۹, ۳۰۳۳٫
۳٫ ibid. 3016.
۴٫ Roman magisterium
۵٫ ibid. 3542.
۶٫ ibid. 3539.
۷٫ ibid. 3422.
۸٫ ibid. 3541.
۹٫ تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص۴۸۹ و ۴۹۱٫
۱۰. Dei Verbum
۱۱٫ Dulles, A., “Revelation, Theology” in New Catholic Encyclopedia, Vol. 12, p 194.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۲۹)
در بخش سوم، نقطهنظر کلیسای کاتولیک مبنی بر پایان یافتن وحـی پس از عـیسی مـسیح را به بحث میگذاریم.
وحی خدا
آنچه سبب ارتباط خدا با انسان و ابـلاغ وحـی الاهی شد، صفات کمالی خدا، یعنی صفت خیرخواهی و صفت حکیم بودن اوست: «خدا از روی خیرخواهی و حکمتش راضـی شـد تا خود را آشکار کند و سرّ مشیّت خود را بشناساند. مشیت او این بود کـه تـمام آدمیان به کمک روحالقدس و از طریق مسیح، یـعنی کـلمهای کـه جسم شد، به پدر راه پیدا کنند و بدین تـرتیب در ذاتـ الاهی شریک شوند».(۱)
وحی الاهی تنها به صورت کلامی نیست، بلکه به صـورت غـیرکلامی نیز صورت میگیرد و در واقع وحـی خـدا در عیسی، صـورت کـامل خـود را مییابد: طرح وحی الاهی «از طریق اعـمال و کـلماتی که ذاتا به یکدیگر وابستهاند»(۲) در یک زمان تحقق مییابد. خدا به تـدریج بـا انسان ارتباط برقرار میکند. خدا انـسان را آماده میکند تا در طـی مـراحلی وحی فراطبیعی را بپذیرد که ایـن وحـی در شخص و رسالت کلمه متجسد، یعنی عیسی مسیح به اوج خود میرسد.(۳)
همچنین وحی امـری مـستمر بوده است که در دورههای تـاریخی مـتعددی از طـریق نوح، ابراهیم، و مـوسی رخـ نمودهاست: خدا «از همان آغـاز خـود را بر پدر و مادر نخستین ما نمایاند».(۴) او آنان را به ارتباط صمیمانه با خود دعوت میکند و جـامه فـیض و عدالت را بر آنان میپوشاند. این وحـی بـه سبب گـناه پدر و مـادر نـخستین ما قطع نمیشود. «بـعد از هبوط، [خدا [آنان را با امید نجات و وعده رستگاری دلگرم کرد و همواره توجهاش به نسل بـشر را نـشان داد. زیرا او میخواهد به همه کسانی کـه بـا پایـداری در اعـمال خـیر به دنبال نـجاتاند، زنـدگی جاودان عطا کند».(۵)
پیمان با نوح بعد از طوفان نیز بیانگر اصل تدبیر الاهی نسبت به «امـتها»سـت. ایـن پیمان در طول دورههای امتها، به قوت خـود بـاقی مـیماند(۶) و سـپس خـدا ابـراهیم را
______________________________
۱٫ DV 2;
۲٫ DV 2.
۳٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” p 19.
۴٫ DV ۳; cf. Jn 1:3; Rom 1:19-20.
۵٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” p. 20.
۶٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” pp. 20-21.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۰)
برمیگزیند: خدا به منظور گرد آوردن بشریت متفرق، ابراهیم را از ولایت خود، مولد خویش و از خانه پدر خود فرا میخواند (پیدایش ۱۲:۱)، و او را ابرام میگرداند، یعنی «پدر امتهای بسیار»؛ «از تو جمیع قبایل جهان بـرکت خواهد یافت».(۱) ذریه ابراهیم امانتدار پیمانی خواهند بود که با مشایخ، یعنی افراد برگزیده، بسته شد و فراخوانده شدند تا برای روزی آماده شوند که خدا تمام فرزندانش را در یک کلیسا جمع خـواهد کـرد. آنان ریشه آن درختی خواهند بودکه امتها وقتی ایمان میآورند بدان پیوند زده میشوند. مشایخ، پیامبران و برخی شخصیتهای دیگر عهد عتیق در تمام سنتهای عبادی کلیسا به عنوان قدیس مورد تکریم بـودهاند و هـمیشه خواهند بود.(۲)
و آنگاه موسی واسطه وحی الاهی میشود: خدا، بعد از مشایخ، اسرائیل را با رهانیدن از بردگی در مصر، به عنوان قوم خود شکل داد. او با آنـان عـهد کوه سینا را پیریزی کرد و از طـریق مـوسی شریعتش را به آنان عطا کرد تا او را خدای واحد زنده و حقیقی، پدر مآلاندیش و داور عادل بدانند و بدین عنوان به او خدمت کنند، و منتظر منجی موعود باشند.(۳)
و در نهایت، عـیسی «واسـطه و کمال همه وحیها»(۴) اسـت. خـدا همه چیز را در این کلمه خود گفته است. در این میان، قدیس یوحنای صلیبی، آیات ۱ و ۲ از نامه به عبرانیان را به نحو شگفتانگیزی تفسیر کرد:
او با اعطا کردن پسرش به ما که تنها کـلمهاش اسـت (زیرا کلمه دیگری ندارد)، به یکباره همه چیز را در این یگانه کلمهاش گفته است و چیز دیگری برای گفتن ندارد… زیرا آنچه را به طور پراکنده به پیامبران گفته است، اکنون با اعـطای ایـن کل کـه پسرش است، به یک مرتبه همه چیز را به ما گفته است. هر که چشمانش را بر مسیح کـاملاً متمرکز نکند و با تمایل به نوعی بدعت دیگر به سر بـرده، جـویای خـدا باشد یا آرزومند نوعی مکاشفه یا وحی باشد، نه تنها به خاطر رفتار احمقانه، بلکه به خـاطر رنـجاندن او گناهکار خواهد بود.(۵)
______________________________
۱٫ Gen 17:5; 12:3 (L××); cf. Gal ۳:۸٫
۲٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” p. 21.
۳٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” pp. 21-22.
۴٫ DV ۲٫
۵٫ St John of the Cross, The Ascent of Mount Carmel ۲, ۲۲, ۳-۵ in The Collected Works of St John of the Cross, tr. K.Kavanaugh OCD and O. Rodriguez OCD Washington DC: (Institute of Carmelite Studies, 1979), 170-180.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۱)
نکته آخر آن است که بنابه دیدگاه کلیسای کاتولیک، پس از عیسی مـسیح، وحـی دیـگری نخواهد بود. «بنابراین، تدبیر نجات مسیحی، بدین لحاظ که همان عهد جدید و نهایی است، هـرگز از بین نخواهد رفت؛ و پیش از تجلّی شکوهمند خداوند ما عیسی مسیح، توقع وحی هـمگانی جدیدی نمیرود».(۱) با ایـن حـال، اگرچه وحی از قبل کامل است، معنای آن کاملاً روشن نشده و این بر عهده دین مسیحیت است که به تدریج و در طول قرنها معنای تام خود را دریابد.(۲)
بررسی و نقد ماهیت وحی در الاهیات کاتولیک
الف. بـیان دو برداشت: همان طور که ملاحظه شد وحی به معنی انکشاف خداست؛ این خودمکشوف سازی یا از راه الفاظ است یا از راههای غیرلفظی؛ همچنان که کلیسای کاتولیک میگوید: «طرح وحی الاهی “از طریق اعمال و کـلماتی کـه ذاتا به یکدیگر وابستهاند” در یک زمان تحقق مییابد». این کلمات اشاره به «ماهیت وحی» در اندیشه کلیسای کاتولیک است. در باب ماهیت وحی دو برداشت متفاوت وجود دارد که یکی از آنها را اصطلاحا وحی زبـانی و دیـگری را وحی غیرزبانی مینامند. دیدگاهی را که در دوره قرون وسطا غالب بود، میتوان تلقی زبانی از وحی نامید. بر اساس این نظر، وحی مجموعهای از حقایق است که در قالب احکام یا قضایا بیان شـده اسـت. وحیْ حقایق اصیل و معتبر الاهی را به بشر انتقال میدهد و راهی ورای جریان معمول طبیعت است.(۳)
وحی غیر زبانی درست در نقطه مقابل وحی به معنای نخست میباشد؛ در این مورد خدا هـمان گـونه کـه خود را در طبیعت و برخی رخدادها مـنکشف و نـمایان سـاخته، در مسیح نیز منکشف کرده است؛ بدین ترتیب مسیح بنده خدا و طرف وحی نبوده، بلکه موجودی است که خدا در آن تجلی کرده و در جـسد جـسمانی بـه سوی انسانها آمده است؛ در این صورت خود مـسیح وحـی متجسد است. بر طبق دیدگاه غیرزبانی، مضمون وحی مجموعهای از حقایق در باره خدا نیست، بلکه خدا از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ، بـه قـلمرو تـجربه بشر وارد میگردد. از این دیدگاه، احکام کلامی مبتنی بر
______________________________
۱٫ DV 4; cf. 1 Tim 6:14; Titus 2:13.
۲٫ Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” p. 22.
۳٫ جان هـیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص۱۳۱ـ۱۳۲.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۲)
وحی نیستند، بلکه بیانگر کوشش انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی بـه شـمار مـیروند.(۱)
ب. بررسی و نقد وحی زبانی و غیرزبانی: اگر کسی در باب ماهیت وحی قـائل شـود که وحی مجموعهای از گزارههای آسمانی نازل شده است، در این صورت دیگر نمیتواند مسیحِ پیامآور را خدا، یـا فـرزند خـدا و یا یکی از سه خدا بخواند: «ای اسرائیل! بشنو، خداوندی که خدای ماست یـک خـداوند اسـت.(مرقس ۱۲:۲۹). «خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای اجداد ما، بنده خود عیسی را به جلال رسـانیده اسـت»(اعـمال رسولان ۳:۲۶). کلام خداوند بر انبیا و رسولانی نازل شده که ایشان نیز برحسب اصطلاح زبـانهای فـرزندان نوع بشر، بر آن وحی مقدس متکلم شوند و وحی مسطور را یا خود نبی و رسـول بـنفسه مـینوشت و یا به کاتب دیگر رجوع میفرمود.(۲) طبق این تفسیر از وحی، بندگان برگزیده خدا تـعالیم و سـنن و یا گزارشهای تاریخی را از مقام ربوبی برمیگیرند، و گیرنده وحی، انسانی است برتر که شـایستگی ارتـباط بـا عالم بالا را داراست. این تفسیر از وحی در کلام اسلامی نیز مورد قبول است.
اما دیدگاه وحـی غـیرزبانی بر آن است که خدا خود را از راههایی غیر لفظی، یعنی در طبیعت و رخدادهای تـاریخی سـرنوشتساز و نـیز تجسد در عیسی مسیح نمایانده است. انکشاف خدا در مسیح از آن بخش از عهد جدید برخاسته که به مـسیح جـنبه الوهـی داده است و به آن چیزی است که از نوشتههای پولس و یوحنا به دست میآید، اما ایـن دیـدگاه (وحی غیرلفظی) با آیات متعدد دیگر از کتاب مقدس مسیحی ناسازگار است. در اناجیل و فرمودههای عیسی مسیح در عـهد جـدید، بارها میخوانیم که عیسی خود را بنده و فرستاده خدا میداند و از دیگران هم مـیخواهد کـه خدای یگانه را بپرستند: «خدای ابراهیم و اسحاق و یـعقوب، خـدای اجـداد ما، بنده خود عیسی را جلال داد» (اعمال رسـولان ۳:۱۳). «بـرای شما اولاً خدا بنده خود عیسی را برخیزانیده، فرستاد تا شما را برکت دهد، به بـرگردانیدن هـر یکی از گناهانش»(اعمال رسولان ۳:۲۶). «عـیسی در جـواب ایشان گـفت: تـعلیم مـن از من نیست، بلکه از فرستنده من» (یـوحنا ۷:۱۶ـ۱۷). او جـز یک پیامبر نبود و همانند دیگر انبیای اولوالعزم رسالت راهنمایی و ارشاد و پیامرسانی خـدای مـتعال را انجام میداد و هرگز ادعایی همچون فـرزند خدا و متحد با
______________________________
۱٫ هـمان، ص۱۴۸ـ۱۴۹٫
۲٫ جـیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۷۱۹.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۳)
ذات حـق بـودن نداشت. «عیسی به ایشان فرمود: “پیامبر بیحرمت نباشد، مگر در شهر خود و میان خـویشاوندان و خـانواده خویش”. و در آنجا هیچ معجزهای نـتوانست نـمود، جـز اینکه دستهای خـود بـر چند مریض نهاده، ایـشان را شـفا داد»(مرقس ۶:۴ـ۵). مسیح فقط پیامهای خداوند را میرساند و از خود چیزی ندارد: «…من شخصی هستم که کـه بـا شما به راستی که از خدا شـنیدهام، تـکلم میکنم» (یـوحنا ۸:۴۰). «عـیسی بـه ایشان گفت: “اگر خـدا پدر شما میبود، مرا دوست میداشتید، زیرا که من از جانب خدا صادر شده و آمدهام. من خـودسرانه پیـش شما نیامدهام، بلکه خدا مرا پیـش شـما فـرستاده اسـت”. بـرای چه سخن مـرا نمیفهمید؟… شـما از پدر خود ابلیس میباشید» (یوحنا ۸:۴۲ـ۴۴).
جالب این که اناجیل موجود برای عیسی نسبنامه خاصی مینویسند که او از نـسل داوود و یـا از مـادری به نام مریم متولد شده است، جـز ایـن کـه مـریم او را از روحـالقدس بـاردار شده است. این اعتراف در انجیل لوقا در رابطه با بشارت به مریم چنین آمده است: «روحالقدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افـکند. از اینرو، آن نوزاد مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد»(لوقا ۱:۳۵). تعبیر «پسر خدا بودن» در این عبارت، جز یک تعبیر تشریفاتی بیش نیست که به معنای «بنده مقرب خدا» است وگرنه او انـسانی فـناپذیر و البته پیامبر بود.
بدین ترتیب، بدون شک عیسی مسیح، خود را انسان و بنده فرستادهی خدا میدانست و یقین داشت که خداوند او را به پیامبری برانگیخته و مانند دیگر پیامبران بنی اسرائیل برای راهـنمایی و ارشـاد مردم آمده است. عیسی مسیح، شریعت موسی را قبول داشت و خود را «کامل کننده» آن معرفی میکرد؛ عیسی مسیح با صراحت تمام به انسان بودن و پیـامبر بـودن خود اعتراف دارد و بیان میکند کـه او تـکمیلکنندهی شریعت موسی میباشد.(۱)
کتاب مقدس
خدا خود را در مسیح مکشوف نموده و این انکشاف در کتاب مقدس ثبت گردیده است: «در واقع کلمات خدا، که با کلمات آدمـیان بـیان شده است، از هر جـهت شـبیه کلام بشری است، درست همان طور که کلمه پدر ازلی، هنگامی که بدن ضعیف بشری را به خود
______________________________
۱٫ جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ج ۲، ص۵۳، ۵۶ـ۵۷ و ۵۲٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۴)
گرفت، شبیه آدمیان شد».(۱) بدین دلیل، کلیسا هـمواره کـتب مقدس را محترم شمرده و کتاب مقدس عالیترین مرجع و اساس الاهیات مسیحی است: «کلیسا قوّت و قدرتش را دائما در کتاب مقدس مییابد، زیرا کلیسا آن را نه کلام بشری “بلکه آنچه واقعا هست، یعنی کلام خـدا”(۲) تـلقی میکند».(۳)
نـکته اول در این بخش از الاهیات کاتولیک آن است که خدا مصنّف کتاب مقدس است، زیرا خدا به نویسندگان بشریِ کـتب مقدس الهام کرد. «خدا برای تدوین کتب مقدس افراد خاصی را بـرگزید، و در تـمام مـدتی که او آنان را بدین کار گماشت، آنان از استعدادها و قوای خود استفاده کامل کردند، به گونهای که گرچه او در آنـان و بـه واسطه آنان عمل کرد، این مؤلفان حقیقی هر آنچه را او میخواست بنویسد، و نه بـیشتر، بـه نـگارش درآوردند».(۴) کتب وحیشده حقیقت را تعلیم میدهند. «بنابراین از آنجا که همه اظهارات الهامشده مؤلفان یا نـویسندگان مقدس را باید قول روحالقدس دانست، باید اذعان کنیم که کتابهای عهدین قاطعانه، صـادقانه و به دور از اشتباه همان حـقیقتی را تـعلیم میدهند که خدا به خاطر نجات ما خواسته است تا در کتب مقدس مدوّن شود».(۵)
نکته دوم آن است که برای تفسیر دقیق کتاب مقدس، خواننده باید به آنچه نویسندگان بشری در حقیقت خواهان اظـهار آن بودند و آنچه را خدا با کلام آنان بر ما آشکار کرده است، توجه کند.(۶) برای این که خواننده به نیت نویسندگان الاهی پی ببرد باید شرایط زمان و فرهنگ آنان، سبکهای ادبی مورد اسـتفاده آنـ زمان، نوع احساس، طرز سخن گفتن و نحوه روایت کردن متداول آن زمان را مدّنظر قرار دهد. «زیرا واقعیت این است که حقیقت به نحو متفاوتی در انواع گوناگون نوشتههای تاریخی، در متون پیشگویانه و شـاعرانه، و بـه دیگر صور بیان ادبی ارائه شده است».(۷)
شورای واتیکان دوم برای تفسیر کتاب مقدس به طرزی هماهنگ با روحالقدس الهامگر، به سه معیار اشاره کرده است:(۸)
۱) توجه ویژه «به محتوا و وحـدت کـل کتاب مقدس». اگرچه کتابهایی که تشکیلدهنده
______________________________
۱٫ DV 13.
۲٫ ۱ Th 2:13; cf. DV 24.
۳٫ Cathechism of the Catholic Church, “Sacred Scripture,” pp. 28-29.
۴٫ DV 11.
۵٫ Cathechism of the Catholic Church, “Sacred Scripture,” pp. 29-30.
۶٫ Cf. DV 12, 1.
۷٫ DV 12, 2.
۸٫ DV 12, 4.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۵)
کتاب مقدساند، احتمالاً مختلفند، کتاب مقدس واحد است، زیرا طرح خدا واحد است، و عیسی مسیح محور و قلب آن است و این طرح از زمان فصحِ او آغـاز شـده اسـت.
۲) قرائت کتاب مقدس در «سنّت زنـده کـل کـلیسا». طبق قول آبای کلیسا، کتاب مقدس اصولاً در قلب کلیسا نوشته شده است، نه در اسناد و مدارک، زیرا کلیسا در سنّت خود مجموعه زنـده کـلمه خـدا را دربردارد و این روح القدس است که تفاسیر روحانی از کـتاب مـقدس را به آن اعطا میکند.
۳) توجه به تناسبمندی ایمان. مقصود ما از «تناسبمندی ایمان» انسجام حقایق ایمانی در چارچوب کل طرح وحی اسـت.(۱)
نـکته سـوم آن است که کتابهای قانونی کتاب مقدس مشتمل بر کتابهای عـهد عتیق و عهد جدید است. کتابهای عهد عتیق به الهام الاهی است و ارزشی دائمی دارد،(۲) زیرا پیمان قدیم هرگز نـقص نـشده اسـت. در واقع «جهتگیری دقیق تدبیر عهد عتیق آمادهسازی و اعلان پیشگویانه آمدن مـسیح، نـجاتبخش همه انسانهاست».(۳)
کتابهای عهد جدید حقیقت نهایی وحی الاهی را در اختیار ما میگذارند. موضوع اصلی آنها عـیسی مـسیح، پسـر متجسّد خدا است: اعمال، تعالیم، مصائب و جلال او و شکلگیری کلیسایش تحت هدایت روح القـدس.(۴)
بـررسی و نـقد کتاب مقدس
الف. رابطه وحی و کتاب مقدس: در مسیحیت (از جمله مسیحیت کاتولیک) وحی به مـعنای کـشف الاهـی است و مؤسس آیین، مظهر تام و کامل این کشف است، زیرا او خدایی است که آشـکار شـده به این ترتیب، دیگر کتاب مقدسْ وحی نیست و اساسا سخن از این نیست کـه مـسیح کـتابی از طرف خدا آورده است، بلکه خود عیسی مسیح وحی است و نویسندگانی زندگی و تعالیم عـیسی را گـزارش کردهاند. مسیحیان به این بسنده نمیکنند که بگویند خدا پیام خود را به بـشر وحـی مـیکند، بلکه علاوه بر این برآنند که خدا ذات خود را در تاریخ بشر وحی میکند و اسفار کتاب مـقدس ایـن وحی ذاتی را آشکار و تفسیر میکنند. خدا وحی میکند که او کیست، چگونه خـدایی اسـت و چـه
______________________________
۱٫ Cathechism of the Catholic Church, “Sacred Scripture,” pp. 30-31.
۲٫ DV ۱۴.
۳٫ DV 15.
۴٫ Cathechism of the Catholic Church, “Sacred Scripture,” pp. 32-33.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۶)
اوصاف و ویژگیهایی دارد… بلکه میتوان گفت که کتاب مقدس اصولا تاریخنگاری خدایی است که ذات خود را بـه عـنوان مـنجی «وحی میکند».(۱)
حال سؤال این است که اولاً نوشتههای کتاب مقدس بر اسـاس چـه معیاری رسمیت یافتهاند؟ و ثانیا دلیل اعتبار کتاب مقدس چیست؟ پاسخ سؤال اول این است که ملاک و معیار رسمیشدن هـر نـوشته مقدس، اجماع جامعه مسیحیان نخستین است؛ این افراد به زمان عیسی و زمـان نـوشته شدن کتابهای مقدس نزدیک بودند و برای تـعیین ایـنکه کـدام کتاب میتواند زیربنای مسیحیان قرار گیرد صـلاحیت داشـتند. نسلهای بعدی مسیحیت معتقد بودند که جامعه نخستین در تشخیص هویت کتاب مقدس از تـأیید روحـالقدس برخوردار بودند.(۲) در نقد این سـخن مـیگوییم که اولاً تـأیید روحـالقدس مـدعایی است که دلیلی بر آن از سوی کـلیسا ذکـر نشده است، مگر اینکه در این مورد به مطالب خود کتاب مقدس اسـتناد شـود که طبعا چنین استدلالی دَوْری خواهد بـود؛ ثانیا شواهد تاریخی بـر وجـود اختلاف فراوان میان بزرگان مـسیحیت در سـدههای آغازین این دین حکایت دارد. تنها پس از حاکمیت کلیسای طرفدار پولس و استفاده از اقتدار حکومت در مقابله بـا دیـدگاههای رقیب شاهد حاکمیت بلامنازع یـک دیـدگاه هـستیم؛ ثالثا اتفاق نـظر کـلیسا بر کتب جدید بـدین مـعنا نیست که کتبی که در قرن دوم در زمره کتب مورد قبول کلیسا واقع شد از نـظر مـضمون و محتوا با کتب فعلی کاملاً هـماهنگ هـستند.(۳)
در پاسخ بـه سـؤال دوم مـیگوییم: انسانها برای مهمترین مـسئله زندگی، یعنی سعادت ابدی خود به تعلیم مصون از خطا احتیاج دارند. خدا با توجه بـه ذات و سـیرت الاهی خود این احتیاج عمیق انـسان را بـرآورده اسـت. از آنـجا کـه خدا مهربان اسـت حـتما برای نجات انسان نقشهای دارد و چون خدا قادر مطلق است نه فقط خود را مکشوف میسازد، بلکه قـادر اسـت وحـی خود را که برای نجات انسان لازم اسـت، بـه ثـبت رسـاند.(۴) ایـن پاسـخ در عنوان زیر به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد.
ب. نقادی کتاب مقدس: از دیدگاه مسیحی، کتابی معتبر است که حقایق را بیان دارد و زمانی جعلی است که نسخه فعلی با اولیـن نسخه آن تفاوت داشته باشد. پس معتبر بودن،
______________________________
۱٫ توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص۲۸٫
۲٫ توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص۵۲ـ۵۳٫
۳٫ محمدرضا زیبایینژاد، مسیحیتشناسی مقایسهای، ص۱۵۲ و ۱۵۳.
۴٫ هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. مـیکائلیان، صـص۴۳ و ۴۸٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۷)
هم به معنای حقیقی بودن مطالب است و هم به معنای صحیح بودن متن. در مورد اعتبار عهد عتیق به دو حقیقت اشاره میشود: ۱) مسیح اعتبار عهد عتیق را تأیید کرده است؛ ۲) تـاریخ و بـاستانشناسی صحت وقایع کتاب مقدس را تأیید میکند. در مورد اعتبار عهد جدید به چهار حقیقت مهم اشاره میشود: ۱٫ نویسندگان عهد جدید دارای صلاحیت بودند؛ ۲٫ نویسندگان عـهد جـدید امین و درستکار بودند؛ ۳٫ نوشتههای آن بـا یـکدیگر هماهنگی دارد؛ ۴٫ عهد جدید با تاریخ و تجربه مطابقت دارد.(۱)
خاطر نشان میشود که نقادی کتاب مقدس عبارت است از مطالعه و تحقیق درباره نوشتههای کتاب مقدس، مطالعاتی کـه در پی داوریـهای ظریف و دقیق در باره ایـن نـوشتهها است. نقادی کتاب مقدس یا نقد تاریخی کتاب مقدس در بستر نهضت روشنگری پدید آمد. نقد تاریخی مشتمل بر دو بخش است: ۱) نقد ظاهری ۲) نقد محتوایی. نقد ظاهری خود به چند صـورت اسـت، مانند نقد نسخهشناختی، نقد زبانشناختی و نقد سبکشناختی. در نقد محتوایی، سه محور از اهمیت بیشتری برخوردارند: ۱) تعارض اکتشافات علمی و کتاب مقدس؛ ۲) معجزات منقول در کتاب مقدس؛ ۲) سرگذشتهای منسوب به مشایخ و انبیاء.(۲)
در بخش نـقد ظـاهری، برخی نـتایج نقادی کتاب مقدس این بود که نقادان به طور کلی اظهار کردند که موسی نویسنده پنج سـفر اول کتاب مقدس نبوده است، بلکه نویسندگان آن لااقل چهار شخص مختلف بـودند.(۳) در مـیان انـاجیل چهارگانه، سه انجیل اول با انجیل یوحنا هماهنگی ندارد، بلکه دارای اختلاف فاحشی است. برخلاف انجیل یوحنا، در هیچ یـک از انـاجیل سه گانه الوهیت عیسی مطرح نشده است. همچنین نظر کلی بر این بـود کـه انـجیل یوحنا توسط یوحنای رسول نوشته نشده است.(۴) به عقیده ال. گوردون ریلندز، انجیل ابتدایی گم شـده و انجیل پطرس که امروزه از اناجیل غیررسمی کلیساست، تحریری از آن انجیل ابتدایی است که در مـجموع از تمام اناجیل قدیمیتر اسـت.(۵) انـجیل مسیحیان به وضوح سندی بشری و تاریخی و وابسته به زمانها و
______________________________
۱٫ هنری تیسن، الاهیات مسیحی، ص۴۳، ۴۸، و ۵۵ـ۵۷.
۲٫ عبدالرحیم سلیمانی، «نقادی کتاب مقدس»، هفت آسمان، شماره ۸، ص۹۷، ۹۹، ۱۰۲ و ۱۰۳٫
۳٫ ویلیام هوردرن، راهنمای الاهیات پروتستان، ترجمه ط. طهوس میکائیلیان، ص۳۸٫
۴٫ محمدرضا زیـبایینژاد، مسیحیتشناسی مقایسهای، ص۱۴۶٫
۵٫ آرچیبالد رابرتسون، عیسی اسطوره یا تاریخ، ترجمه حسین توفیقی، ص۱۱۵٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۸)
مکانهای مشخصی در گذشته است.(۱)
در نقد محتوایی، آنچه برای بحث ما مهم است، اعمالی است که به چند شخصیت برگزیده مـانند ابـراهیم، نوح و داوود نسبت داده شده است. شکی نیست که انبیاء و مشایخی که در کتاب مقدس از آنها به نیکی یاد شده است، آنان برای پیروان این کتاب الگو و سرمشقاند. این در حالی است کـه در کـتاب مقدس، اعمالی به این افراد نسبت داده شده است که هرگز با اخلاق سازگاری ندارد.
در نگرش نوین به کتاب مقدس توجه به نظرگاهها و علایق فردی نویسندگان در نگارش این گونه مـتون و نـیز مقتضیات تاریخی عصر زندگی آنها معطوف شده است. آنچه در این میان به تحقق پیوسته، این است که آنها انسانهایی عادی بودند که مقبولات زمانه خویش را با مقدار معتنابهی افـسانه تـرکیب کـرده، به تحریر در آوردهاند. بسیاری از نـوخواهان بـه ایـن نتیجه رسیدند که کتاب مقدس ارزش دینی اندکی دارد. از سوی دیگر طرفداران الاهیات اعتدالی با مسلّم انگاشتن اینکه کتاب مقدس وحی مُنزل نـیست و بـه دسـت انسان کتابت شده است، آن را با علاقه میخواندند و گـنجینهای از تـعالیم دینی میشمردند. بعضی از آنان به جای انکار مفهوم وحی، تعبیر تازهای از آن میکردند: خداوند وحی فرستاده است، ولی نه با امـلای یـک کـتاب مصون از تحریف و خطا، بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سـایر پیامبران بنیاسرائیل. در این صورت کتاب مقدس وحی مستقیم نیست، بلکه گواهی انسانی بر بازتاب وحی در آینه احوال و تـجارب بـشری اسـت.(۲)
تحلیل علمی نصوص کتاب مقدس ــ تحقیقات تاریخی و ادبی که به «انـتقاد بـرتر» موسوم شده بود ــ به دلایل کاملاً متفاوتی رفتهرفته خطاناپذیری متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داد. بـدینسان بـخشی از شـور و شوق مردم به معارضه با وثاقت و اعتبار کتاب مقدس معطوف شد. از ایـن رو بـرخی از پژوهـندگان مفهومی از وحی را ارائه کردند که نکات برجسته سختکیشی نوین و الاهیات اعتدالی را گرد آورده، موضع بـینابین پیـروان بـارت و لیبرالهای دهه ۱۹۳۰ را طرح میکند. طبق این برداشت، وحی در وقایع اصیل و تاریخیای روی داده که هم پای انـسان در مـیان بوده و هم دخالت خداوند. بدین
______________________________
۱٫ دان کیوپیت، دریای ایمان، ترجمه حسین کامشاد، ص۱۰۹٫
۲٫ ایان بـاربور، عـلم و دیـن، ص۱۳۰ و ۱۳۱
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۳۹)
ترتیب، بنای خداوند بر این نبوده است که یک کتاب مصون از خطایی را املا کـند یـا تعالیم خطاناپذیری را القا کند، بلکه در پی اظهار وقایعی مهم در حیات افراد و جوامع بوده اسـت. خـود کـتاب مقدس سراپا یک مکتوب بشری است که حکایتگر این وقایع وحیانی است.(۱)
لوتر و حتی کـالون در تـفسیرهایشان از کتاب مقدس اهل انعطاف و آسانگیری بودند. از نظر آنان محمل وثاقت و منشأ اعـتبار وحـی در نـص ملفوظ نبود، بلکه در شخص مسیح، یعنی مهبط و مخاطب وحی، نهفته بود. کتاب مقدس از این نـظر مـهم بـود که شاهد صادقی بود بر رویدادهای نجاتبخشی که در طی آن، محبت و مغفرت الاهـی کـه در مسیح جلوهگر شده، در احوال شخصی خود آنان و (سایر مؤمنان) بازتاب مییابد. از نظر اصلاحگران نخستین، کلمه وحـی (کـلمهاللّه یا کتاباللّه ناطق) توسط الهاماتی که هر انسانی میتواند از روحالقدس دریابد تـأیید مـیشود.(۲)
بارت بر آن بود که وحی اصلی هـمان شـخص مـسیح است، کلمهاللّه در هیئت انسانی. کتاب مقدس یـک مـکتوب صرفا بشری است که گواه این واقعه وحیانی است. فعل خداوند در وجود مـسیح و از طـریق او تحقق میپذیرد، نه در املای کـتاب مـعصوم. لذا هر آنـچه را کـه انـتقاد تاریخی و تحلیل مستند درباره محدویتهای بـشری نـویسندگان کتاب مقدس و تأثیرات فرهنگی بر افکار آنان میگوید میتوان به سمع قـبول شـنید.(۳)
پایان یافتن وحی پس از عیسی مسیح
مـیدانیم که خدا در زمانها و مـکانهای گـوناگون و از طریق عوامل مختلف خود را بـرای انـسانها جلوهگر ساخته است؛ خدا همواره پیامی را به نبیای برای هدایت قوم خود دادهـ اسـت. این ارتباطهای لفظی سرانجام نـگارش یـافتند و بـه صورت کتابی درآمـدند.(۴) امـا آیا نزول وحی و کـتاب آسـمانی جدیدی لازم است؟ کلیسای کاتولیک به صراحت اظهار کرده است که وحی دیگری بعد از حضرت مـسیح نـخواهد بود: «تدبیر نجات مسیحی، بدینلحاظ کـه هـمان عهدجدید و نـهایی اسـت، هـرگز از بیننخواهد رفت؛ و پیش از ظـهور شکوهمند خداوند ما، عیسی مسیح، توقع وحی همگانی جدیدی نمیرود».(۵)
______________________________
۱٫ همان، ص۱۲۰ و ۲۶۸ـ۲۶۹٫
۲٫ همان، ص۳۵٫
۳٫ همان، ص۱۴۵٫
۴٫ اف. ای. پیترز، یـهودیت، مـسیحیت، اسلام، مترجم حسین توفیقی، ج۲، ص۴۰٫
۵٫ DV 4; cf. 1 Tim 6:14; Titus 2:13.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۰)
از تعلیم کـلیسای مـسیحی بـهویژه کـلیسای کـاتولیک، مبنی بر عـدم نـزول وحی به سوی بشر پس از حضرت عیسی میتوان دو گونه برداشت کرد. در یک برداشت میتوان گفت که مـقصود آنـ اسـت که خدا برای رهایی انسان از گناه، ذات خـود را در عـیسی مـنکشف کـرد و عـیسی تـنها تجلیگاه ذات الوهی است و بنابراین خودمکشوفسازی دیگر خدا معنا ندارد. این همان وحی غیرزبانی است که به تفصیل بررسی و رد شد. در برداشت دیگر، بازگشت سخن کلیسا به این اسـت که تحقق هیچ وحی دیگری از سنخ سخن، معنا ندارد؛ لازمه این معنا آن است که محمد صلیاللهعلیهوآله به دروغ قرآن را به خدا نسبت میدهد، خواه آن را نزد انسانی دیگر یاد گرفته بـاشد و یـا آن را با ذهن خلاق خود ساخته باشد. همانطور که میدانیم از همان اوایل ظهور دین اسلام، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله برای اثبات این که قرآن سخن خداست و او به دروغ قرآن را به خدا نـسبت نـمیدهد، منکران را دعوت کرده است که کتابی همچون قرآن از حیث فصاحت و بلاغت و مضامین عالی علمی، تاریخی، فلسفی، کلامی، و عرفانی بیاورند که در عین حال آورنـده آن، فـردی درس ناخوانده باشد، زیرا محال اسـت یـک فرد بشر هر اندازه هم نابغه باشد، بتواند از پیش خود این همه معانی را در سطحی بیاورد که افکار اندیشمندان بزرگ جهان را جلب کند.(۱)
نقطهنظر کـلیسا در مـورد پایان یافتن وحی هـم بـا دلیل عقلی و هم با شواهدی در خود انجیل نیز ناسازگار است. در توضیح دلیل عقلی میگوییم: با توجه به نتیجهگیری بخش اول مقاله، وحی غیرزبانی به استناد آیات کتاب مقدس و دلیل عقلی مـردود اسـت، اما وحی زبانی را میتوان پذیرفت. در بخش دوم نیز نشان دادیم که کتاب مقدس برخلاف ادعای مسیحیان نه مصون از خطا است و نه اعتبار و اصالت آن در فرآیند نقد ظاهری و نقد محتوایی تأیید میشود.، سـعادت بـشر منوط بـه وجود کتاب مصون از خطاست، ولی عهدین مصون از خطا نیستند. بنا به مقتضای حکمت الاهی مادامی که انسان بـرنامه جامع زندگی فردی و اجتماعی را دریافت نکرده است، خدای متعال باید رسـول و کـتاب جـدیدی را برای هدایت انسانها ارسال و نازل فرماید.
اما در خصوص شواهد مخالف با دیدگاه الاهیات کاتولیک، گفتنی است کـه در انـجیل یوحنا، عیسی از رهبری سخن میگوید که پس از او رهروان راستینش باید چشم امید به او داشـته بـاشند و از او پیـروی کنند. متن مزبور صریحا رهبر مزبور را زیر نام یونانی
______________________________
۱٫ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۰٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۱)
«پرکلیتوس» مـعرفی میکند که در زبان فرانسه پاراکلت (فارقلیط) شده است: «اگر مرا دوست دارید احـکام مرا نگاه دارید و مـن از پدر سـؤال میکنم و تسلیدهنده (فارقلیط) دیگری به شما عطا خواهد کرد»(یوحنا۱۴:۱۵ـ۱۶).(۱) «فارقلیط دیگر» مبیّن سنخیت فارقلیط با عیسی است، حال آن که روحالقدس این چنین نیست. عیسی به شاگردان خود اعلام میکند کـه به درخواست او و پس از رفتن او خدا فارقلیط دیگری را خواهد فرستاد که همان نقش عیسی را به نحو بسیار کاملتر ایفا میکند و رهبر نهایی انسانها پس از عیسی میشود.
در رساله اول یوحنا تعبیر «روح» بر پیامبران اطلاق شده اسـت: «ای دوسـتان هر روحی را تصدیق نکنید، بلکه روحها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه، زیرا پیامبران دروغگو بسیار به جهان بیرون آمدهاند» (اول یوحنا ۴:۱). در نسخه دیاتسرون )Diatessaron( که در اواسط قرن دوم به صورت روایتی واحـد از انـجیلهای چهارگانه تدوین شده بود، تعبیر «روح پاک» آمده است. (تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص۷۴). در انجیل یوحنا، عیسی میگوید: «بسیاری چیزهای دیگر هم دارم به شما بگویم، لکن الان طاقت تحمل آن را ندارید، ولی چون او، یـعنی روح راسـتی آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد، زیرا از خود تکلم نمیکند، بلکه به آنچه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد. او مرا جلال خـواهد داد»(یـوحنا ۱۶: ۱۳ـ۱۴). بـنابراین او میباید یک پیامرسان انسانی هـمانند خـود عـیسی باشد. با این حال، «بسیار محتمل است که معنای ابتدایی عبارتی که ظهور پیامبری پس از عیسی را اعلام میکند دستخوش دگرگونی شـده بـاشد، چـه این امر با تعلیم کلیساهای نوپای مسیحی کـه مـایلند عیسی آخرین پیامبر و بلکه خود خدا باشد منافی بوده است» (تورات، انجیل، قرآن و علم، ص۱۴۸). همچنین تاریخ سرزمینهای فلسطین گـواه ایـن مـعناست که احبار و راهبان بسیاری تمام عمر در انتظار ظهور طلیعه خـورشید خاتم رسولان حق به سر میبردند. آری آن فارقلیط موعود که تمام چیزهای ناگفته عیسی و موسی و سایر پیامبران را گـفت پیـامبر خـاتم حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله بوده است.(۲)
اسلام سومین دین بزرگ نبوی غـرب، ریـشه در پیامهای وحیانیای دارد که حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله دریافت میکرد. این پیامهای وحیانی اندکی پس از رحلت پیامبر اسلام
______________________________
۱٫ مـحمدباقر سـعیدی روشـن، تحلیل وحی، ص۱۸۰.
۲٫ همان، ص۱۸۰ـ۱۸۵.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۲)
جمعآوری شد و به صورت قرآن درآمد. اسلام گرچه جـایگاه نـبوی حـضرت موسی و حضرت عیسی را تأیید میکند، اما قرآن را نسخه صحیح و کامل همه کتابهای سابق مـیدانند.(۱)
خـاتمه
وحـی را میتوان ابلاغ یک حقیقت توسط خدا به مخلوق خردمند از طریق ابزارهایی دانست که فـراتر از جـریان عادی طبیعت هستند. حقایق وحی شده ممکن است هر چیزی باشد که از طـریق دیـگر بـرای ذهن بشر دستنیافتنی است ــ اسراری که حتی هنگامی که وحی میشوند، عقل انسان نـاتوان از دریـافت کامل آنهاست. در الاهیات مسیحی (از جمله مسیحیت کاتولیک)، وحی به معنای کشف الاهی اسـت و مـؤسس آیـین، مظهر تام و کامل این کشف است، زیرا او خدایی است که آشکار شده. به این تـرتیب، دیـگر کتاب مقدس وحی نیست و اساسا سخن از این نیست که مسیح کتابی را از طـرف خـدا آورده اسـت، بلکه خود عیسی مسیح وحی است و نویسندگانی زندگی و تعالیم عیسی را گزارش کردهاند.
دیدگاه کلیسای کـاتولیک در بـاره وحـی و کتاب مقدس، به خوبی در مصوبات شوراهای جهانی کلیسا منعکس است. بنابر مـصوبه شـورای ترنت (۱۵۴۵) کتاب مقدس همان نسخه لاتینی (وولگات) است و سنت هموزن کتب مقدس شمرده شد. در شورای واتـیکانی اول (۱۸۶۹ـ۱۸۷۰) کـه به دستور پاپ پیوس نهم تشکیل شد، دو بخشنامه در مدت هشت ماه تدوین شـد کـه در قسمتی از نخستین بخشنامه آن، موضوع «وحی» مورد تـوجه قـرار گـرفت. در شورای واتیکانی دوم (۱۹۶۲ـ۱۹۶۵) که به دستور پاپ جان بـیست و سـوم تشکیل شد، «وحی الاهی» مورد بحث و اختلافنظر شدید قرار گرفت و پیش از انتشار سـند نـهایی مربوط به وحی، پنج نـسخه تـدوین و مورد تـجدید نـظر قـرار گرفت.(۲)
در بخش اول مقاله گفته شد کـه بـر طبق سند نهایی شورای واتیکانی دوم و نیز متن تعالیم کلیسای کاتولیک، وحی در طـول تـاریخ مراحلی را پشت سر گذاشته است. خـدا با نوح و تمام مـوجودات زنـده یک پیمان ابدی بست. خـدا ابـراهیم را برگزید و با او و
______________________________
۱٫ “Revelation” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of world Religions, Springfield, Massachusetts, 1999, p. 927.
۲٫ تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص۴۸۹ و ۴۹۱٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۳)
ذریهاش پیمان بست. خدا با ایـن پیـمان قومش را بهوجود آورد و بهواسطه موسی شـریعتش را بـر آنـان آشکار ساخت. خـدا بـا فرستادن پسرش خود را کـاملاً آشـکار ساخت و عهدش را در او برای همیشه پایدار ساخت. این پسر کلمه نهایی پدر است، به طوری کـه وحـی دیگری بعد از او نخواهد بود.
در تحلیل مـاهیت وحـی دو نظر بـیان شـد: نـظریه اول، آن را وحی غیرزبانی قلمداد مـیکند و این به معنای تجسد خدا در مسیح است؛ بر حسب این دیدگاه وحی از مقوله فعل و حـادثه اسـت، نه از مقوله سخن و گفتار، و مسیح بـا مـعجزاتش وجـود خـدا را آشـکار میسازد. همچنین در وحـی عـیسوی دو هدف وجود دارد: ۱) کشف سرّ الاهی و تجلی وجود ذات اقدس خدا در وجود مسیح؛ ۲) نجات انسانها و بخشودن گـناه آنـان در اثـر خدا شدن عیسی و تحمل قتل بر صـلیب.(۱) در نـقد ایـن دیـدگاه بـاید گـفت که عیسای ناصری هرگز ادعا نکرد که او عنصری فراطبیعی و الوهی است، بلکه بر عکس، وی بر طبق کتاب مقدس مسیحیان، تصریح کرده که بنده خدا و رسول اوست (اعـمال رسولان ۳:۲۶؛ ۳:۱۳ و یوحنا ۷:۱۶). همچنین اصحاب و حواریون او نیز او را به پیامبری قبول داشتند، نه به خدایی. افزون بر این، ذکر نسبنامه برای عیسی در اناجیل موجود شاهد دیگری بر انسان بودن اوست.
نظریه دوم در بـاب مـاهیت وحی، آن را وحی زبانی میداند، یعنی مجموعهای از حقایق که در قالب احکام و قضایا بیان شده است. بر اساس این نظریه، مسیح انسانی است که خدا به همان شیوه مخصوص پیـامرسانی بـه تمام پیامبران با او سخن میگوید و عیسی گیرنده وحی تشریعی الاهی و مظهر قدرت، حکمت و رحمت خداست. بدیهی است میان آن که انسان در پرتو عنایتهای ویـژه حـق تعالی و تلاش در راه تقرب بـه او، ولایـت تکوینی پیدا کند و مظهر صفات خدا گردد و آن که خود خدا بشود، بسیار فرق است، چه اینکه اولی امری معقول و مدعای پیامبران الاهی است و دومی امـری مـستحیل و نامعقول.(۲) با توجه بـه دلیـل عقلی و نیز بر اساس متون کتاب مقدس و قرآن، مسیح بشری همانند دیگران بود و تجسد خدا در او محال و موهوم است. تلقی اسلام آن است که وحی، اعلان و ابلاغ اراده خداست، نه انکشاف ذاتـ او.(۳)
______________________________
۱٫ ابـراهیم امینی، وحی در ادیان آسمانی، ص۱۷۱ـ۱۷۲٫
۲٫ محمدباقر سعیدی روشن، تحلیل وحی، ص۱۴۳٫
۳٫ “Revelation” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of world Religions, Springfield, Massachusetts, 1999,p. 927.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۴)
در بخش دوم مقاله گفتیم که از دیدگاه کلیسای کاتولیک، کتاب مقدس مشتمل بر کلمه خدا و الهام الاهی است. خدا مؤلف کتاب مقدس اسـت، زیـرا او آن را به مـؤلفان بشری الهام کرده است؛ بدین ترتیب او اطمینان میدهد که نوشتههای آنان، حقیقت نجاتبخش او را «بدون خطا» تعلیم مـیدهند. عهد عتیق برای عهد جدید زمینهسازی میکند و عهد جدید، عهد عـتیق را مـحقق مـیسازد و هر دو کلام خدا هستند. بدین ترتیب، بنا به دیدگاه کلیسای کاتولیک، خدا مصنف کتاب مقدس، پس خطاناپذیر اسـت. امـا بررسیهای محققان کتاب مقدس با این دیدگاه سازگار نیست. پیشرفت پژوهشهای مربوط بـه کـتاب مـقدس رهیافتهای تازهای را نسبت به وحی پدید آورده است. در پرتو این پژوهشها، پنج کتاب اول عهد عتیق نـشانههایی از مؤلفان متعددی را به دست میدهد. بررسی دقیق تفاوت سبکها، واژگان و فکر دلالت بر ایـن رد که این کتابها مـجموعهای از چـندین روایت و متعلق به زمانهای مختلفی است که هشتصد سال پس از موسی به رشته تحریر درآمده است. تحلیل مشابهی از انجیل یوحنا و تفاوتهای آن با سایر اناجیل از نظر سبک و محتوا، محققان را به آنجا رسانده اسـت که آنها را صرفا سیره مسیح بدانند که بیش از نیم قرن بعد از به صلیبکشیدن او نوشته شده است.
در بخش سوم گفتیم که مسیحیت کاتولیک منکر وحی دیگری پس از عیسی است و بنابراین لزوما منکر وحـی بـودن قرآن و حجیت الاهی آن است. در برابر این انکار، تحدی حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله قرار دارد؛ ایشان از همه کسانی که منکر منشأ خدایی قرآن هستند، خواسته است تا کتابی آسمانی با ویژگیهای مـنحصر بـهفرد قرآن بیاورند. گذشته از این، با دلیل عقلی میتوان ضرورت نزول وحی جدید، یعنی قرآن آسمانی را نشان داد: بررسیهای محققان نشان داده که کتاب مقدس مسیحیان اولاً وحی مُنزل و کتابی مصون از خـطا نـیست و ثانیا دارای تعالیمی ناظر به همه ابعاد زندگی انسان نیست. بر این اساس، میتوان گفت که حکمت الاهی اقتضا میکند تا خدا مادامی که برنامه جامع زندگی فردی و اجتماعی را عـرضه نـکرده، رسـولی را برای هدایت انسانها ارسال کـند تـا بـر همه اتمام حجت شود. قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی، در میان همه صحف کهن، و نوشتاری بیمانند است و از جنبههای بلاغت، ارائه برنامه برای تـعلیم و تـربیت و ایـجاد نظام عادلانه اجتماعی معجزه جاودانه است. قرآن کـتابی اسـت که معارف اعتقادی و قوانین عملی آن بطلانناپذیر است. از دیدگاه مسلمانان قرآن مجید به چیزی جز وحی
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۵)
الاهی وابسته نـیست؛ قـرآن وحـی خدا، وحی حقیقی و پیامی با عبارات روشن و کامل و نهایی شـناخته میشود. قرآن برای دسترسی به وحی الاهی به چیزی فراتر از خود دعوت نمیکند.(۱)
مسلمانان معتقدند که همانگونه کـه وحـی بـه موسی آخرین وحی الاهی نبود، وحی به عیسی نیز آخرین وحـی آسـمانی نبود. قرآن آخرین و کاملترین وحی نازل شده بر محمد صلیاللهعلیهوآله ، کتابی سعادتآفرین و رستگاریبخش است. پیامبر اسـلام صـلیاللهعلیهوآله بـرای آن که ثابت کند که قرآن سخن خداست و ساخته ذهن او نیست و او به دروغ، قـرآن را بـه خـدا نسبت نمیدهد، منکران بعثت خود را دعوت کردهاند که کتابی همچون قرآن از حیث فصاحت و بـلاغت و مـضامین عـالی علمی، تاریخی، فلسفی، کلامی، عرفانی بیاورند و در عین حال آورنده آن، فردی درس ناخوانده باشد و آنگاه بـه آنـان گوشزد کرده است که اگر ناتوان از چنین کاری بودید، مبدء الاهی داشتن قـرآن و مـعجزه بـودن آن را بپذیرند.
______________________________
۱٫ توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص۲۸٫
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۶)
کتابنامه
Dulles, A., “Revelation, Theology” in New Catholic Encyclopedia, Second Edition, Vol. 12, Washigton DC:Gale 2003, pp ۱۹۳-۱۹۸٫
Joyce, G. H., “Revelation”, translated by Douglas J. Potter, available at: www.newadvent.org/cathen/13001a.htm.
Lacoste, Jean-Yves, “Revelation” in Encyclopedia of Christian Theology, edited by Jean-Yves Lacoste, vol. ۳, London and New York: Routledge ۱۹۹۹, pp 1383-1391.
“Revelation” in Merriam-Webster””s Encyclopedia of World Religions, Springfield, Massachusetts: Merriam-Webster, 1999, pp 926-927.
Cathechism of the Catholic Church, “Sacred Scripture,” London:Burns &; Oats 1999, pp 28-34.
Cathechism of the Catholic Church, “The Revelation of God,” London:Burns & Oats 1999, pp 19-22.
امینی، ابراهیم، وحی در ادیان آسـمانی، قـم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷ ش.
باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تـهران: مـرکز نـشر دانشگاهی، ۱۳۷۴ ش.
پیترز، اف. ای.، یهودیت، مسیحیت، اسلام، ج ۲، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مـذاهب، ۱۳۸۴ ش.
تـیسن، هنری، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائلیان،انتشارات حیات ابدی.
رابرتسون، آرچیبالد، عیسی اسـطوره یـا تـاریخ، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۸ ش.
زیبایی نژاد، محمدرضا، مسیحیتشناسی مقایسهای، تـهران: سـروش، ۱۳۸۲ ش.
سـبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ج ۲، قم: مؤسسه امام صادق، ۱۳۷۵ ش.
سعیدی روشـن، مـحمدباقر، تحلیل وحی، تهران: اندیشه، ۱۳۷۵ ش.
سلیمانی، عبدالرحیم، «نقادی کتاب مقدس»، هفت آسمان، شماره ۸، زمستان ۱۳۷۹ ش.
کیوپیت، دان، دریـای ایـمان، ترجمه حسین کامشاد، تهران: طرح نو، ۱۳۷۶ ش.
لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، تـرجمه روبـرت آسریان، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰ ش.
مطهری، مـرتضی، مـجموعه آثـار، ج ۲، قم: صدرا، ۱۳۷۴ ش.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۷)
میشل، توماس، کلام مسیحی، تـرجمه حـسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱ ش.
ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیـان، تـرجمه علیاصغر حکمت، تهران: انتشارات عـلمیو فـرهنگی، ۱۳۸۵ش.
هاکس، جـیمز، قـاموس کـتاب مقدس، تهران: اساطیر، ۱۳۷۷ ش.
هوردرن، ویلیام راهـنمای الاهـیات پروتستان، ترجمه ط. طهوس میکائیلیان، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ش.
هیک، جـان، فـلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، تهران: انـتشارات بینالمللی الهدی، ۱۳۷۶ ش.
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۷ – شماره ۳۷ (صفحه ۱۴۸)