سیر راهنمای مقایسه ای ایمانسیر قرآن و عهدینسیر مسیحیتسیر مهدویت

مسلمانان صدر اسلام و اندیشه های اسرائیلی (پذیرش و انکار)(۴۸ص)

فهرست

مسلمانان صدر اسلام و اندیشه های اسرائیلی (پذیرش و انکار) 

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (از صفحه ۸۱ تا ۱۲۸)
 
نویسنده : غلامی دهقی،علی

چکیده

بی اعتنایی عرب پیش از اسلام به خواندن و نوشتن، نخستین عامل وابستگی فکری آنان به اهل کتاب بود که به تدریج باعث سلطه فرهنگی یهود و نصارا بر آن ها شد. اهتمام اهل کتاب به قصص و داستان سرایی و حرص مسلمانان در شنیدن افسانه های ساخته یهود و ساده لوحی برخی راویان حدیث نسبت به نو مسلمانان اهل کتاب نیز مزید بر علت شد و زمینه های وابستگی فکری بیشتر و نفوذ اندیشه های اسرائیلی در میان مسلمانان را فراهم ساخت. با تلاش رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در استقلال فکری عرب های مسلمان و نهی آن حضرت از مراجعه به اهل کتاب، برخی مسلمانان نسبت به آن ها علاقه نشان دادند و خلفای نخستین نیز میدان را برای نومسلمانان اهل کتاب باز گذاشتند. امویان هم برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خویش، از اندیشه های اسرائیلی بیشترین بهره را بردند. امامان شیعه(علیهم السلام) با طرح اندیشه های خالص اسلامی و ارائه معیارهای صحیح برای تمیز روایات صحیح از سقیم، با مبلغان افکار اسرائیلی به مبارزه برخاستند. نوشتار حاضر به منظور ارائه شناخت از زمینه های نفوذ اندیشه های اسرائیلی در میان مسلمانان سده نخست اسلامی و پیامدهای آن و نیز واکنش امامان شیعه و برخی صحابه و تابعین در برابر آن اندیشه ها، به بررسی این مسئله پرداخته است.

کلمات کلیدی

مسلمانان صدر اسلام، اسرائیلیان، پیامبر اسلام، امامان شیعه، خلفای نخستین، امویان، کعب الأحبار، تمیم داری، وهب بن منبه.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۱)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

بی اعتنایی عربِ پیش از اسلام به خواندن و نوشتن، نخستین عامل وابستگی فکری‌ آنـان‌ بـه‌ اهـل کتاب بود که به تدریج باعث سلطه فرهنگی یهود و نصارا بر آن ها شد‌. اهتمام اهـل کتاب به قصص و داستان سرایی و حرص مسلمانان در شنیدن افسانه های‌ ساخته یهود و سـاده لوحی‌ برخی‌ راویان حـدیث نـسبت به نو مسلمانان اهل کتاب نیز مزید بر علّت شد و زمینه های وابستگی فکری بیشتر و نفوذ اندیشه های اسرائیلی در میان مسلمانان را فراهم ساخت. با تلاش رسول‌ خدا(صلی الله علیه وآله) در استقلال فـکری عرب های مسلمان و نهی آن حضرت از مراجعه به اهل کتاب، برخی مسلمانان نسبت به آن ها علاقه نشان دادند و خلفای نخستین نیز‌ میدان‌ را برای نومسلمانان اهل کتاب باز گذاشتند. امویان هم برای مـشروعیت بـخشیدن به قدرت خویش، از اندیشه های اسرائیلی بیشترین بهره را بردند. امامان شیعه(علیهم السلام) با طرح اندیشه‌ های‌ خالص اسلامی و ارائه معیارهای صحیح برای تمیز روایات صحیح از سقیم، با مبلّغانِ افکار اسـرائیلی بـه مبارزه برخاستند. نوشتار حاضر به منظور ارائه شناخت از زمینه های نفوذ اندیشه‌ های‌ اسرائیلی در میان مسلمانانِ سده نخست اسلامی و پیامدهای آن و نیز واکنش امامان شیعه و برخی صحابه و تابعین در برابر آن اندیشه هـا، بـه بررسی این مسئله پرداخته است.

واژگان کلیدی‌: مسلمانان‌ صدر‌ اسلام، اسرائیلیان، پیامبر اسلام، امامان‌ شیعه‌، خلفای‌ نخستین، امویان، کعب الأحبار، تمیم داری، وهب بن منبّه.

_______________________________

۱ دانشجوی دکتری تاریخ

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۲)


الف ) مفهوم شـناسی اسـرائیلیات

اسـرائیلیات جمع اسرائیلیه، برگرفته از‌ اسرائیل‌، نـام‌ حـضرت یـعقوب(علیه السلام)، به معنای بنده خداست‌. بنی‌ اسرائیل هم فرزندان یعقوب به شمار می روند.۲ اما در اصطلاح به داستان ها یـا حـوادثی کـه از منابع‌ اسرائیلی‌ روایت‌ می شوند، اسرائیلیات گویند.۳ بـرخی مـحققان در تعریف اصطلاحی اسرائیلیات‌ نوشته اند:

لفظ اسرائیلیات گرچه در ظاهر به قصصی دلالت می کند که در مصادر یهودی روایت می‌ شـوند‌، امـا‌ عـلمای تفسیر و حدیث در معانی ای فراتر از قصص یهودی به‌ کار‌ می بـرند. از این رو، در اصطلاح آن ها اسرائیلیات بر آن دسته از اساطیر کهن‌ که‌ به‌ تفسیر و حدیث راه یافته و منشأ روایت آن ها به مـنبعی از مـنابع‌ یـهودی‌ یا‌ مسیحی یا غیر این دو می رسد، دلالت می کند. اما ایـن کـه لفظ‌ اسرائیلیات‌ بر‌ آن ها اطلاق شده است ـ نه مسیحیات ـ از این باب است که رنگ یهودی‌ آنـ‌ هـا غـلبه دارد و بنابر آن چه در قرآن کریم آمده است،۴ یهودیان از‌ سخت‌ ترین‌ دشمنان اسلام انـد.۵

در تـعریف دیـگری آمده است:

اسرائیلیات، اصطلاحی است که اندیشمندان مسلمان‌ آن‌ را به مجموعه اخبار و قصّه هـای یـهودی و نـصرانی اطلاق می کنند که بعد‌ از‌ ورود‌ جمعی از یهودیان و مسیحیان به دین اسلام یا تظاهر آن هـا بـه مسلمانی، وارد جامعه‌ اسلامی‌ شده است.۶

تعریف فان فلوتن از اسرائیلیات نیز این چنین اسـت:

دانـشمندان‌ مـسلمان‌، واژه‌ اسرائیلیات را بر تمام باورهای غیر اسلامی،

_______________________________

۲ . محمد بن محمد ابوشهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات فـی کـتب‌ التفسیر‌، ص ۱۲‌.

۳ . محمد حسین ذهبی، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص ۱۳ – ۱۵٫

۴ . مائده(۵) آیه ۸۲‌.

۵ . محمدحسین‌ ذهبی، هـمان، ص ۱۳ – ۱۵٫

۶ . حـمید مـحمد قاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان های انبیاء در تفاسیر‌ قرآن‌، ص ۱۱ به نقل از: محسن عبد الحمید، الآلوسـی مـفسّراً، ص ۳۱۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۳)


به خصوص‌ آن‌ دسته از عقاید، افسانه ها، خرافات و اسطوره‌ هایی‌ که‌ یـهود و نـصارا از قـرن اوّل هجری در‌ دین‌ اسلام وارد کرده اند، اطلاق می کنند.۷

وی در ادامه می نویسد:

بسیاری‌ از‌ این خرافات، مـنشأ یـهودی یـا‌ مسیحی‌ دارند، امّا‌ در‌ قرن‌ نخست هجری رنگ عربی (اسلامی) به‌ خود‌ گـرفتند. بـیشتر این ها از طریق مسیحیان یا یهودیانِ تازه مسلمان وارد‌ اسلام‌ شد. شهرت افرادی، همچون وهب بن‌ مـنبه، تـمیم داری، کعب‌ الاحبار‌ و ماندگار شدن نام آن ها‌ در‌ تاریخ، در نتیجه همین پیش گویی هـا و غـیب گویی های آن هاست.۸

برخی‌ ها‌ در تعریف اسـرائیلیات از ایـن‌ حـدّ‌ فراتر‌ رفته و آن ها‌ را‌ شامل تمام داستان هـای‌ خـرافی‌ و اساطیری دانسته اند که وارد منابع اسلامی شده اند، گرچه منشأ یهودی یا مـسیحی‌ نـداشته‌ باشند.۹ بنابراین، می توان گـفت اسـرائیلیات‌ مفهوم‌ فـراگیری اسـت‌ کـه‌ شامل‌ تمام داستان های خرافی‌ و روایـات سـاختگی می شود که به وسیله یهودیان و پیروان ادیان دیگر – گرچه به حـسب ظـاهر‌ مسلمان‌ شده باشند – به منابع اسـلامی راه‌ یافته‌ اند‌.

مـجموع‌ اسـرائیلیات‌ از دو منبع‌ سرچشمه‌ گرفته اند: یـکی کـتاب های تحریف شده یهود و نصارا، و دیگری خیال پردازی و افسانه سرایی مسلمان نماهای‌ اهل‌ کـتاب‌.۱۰

ب ) کـاربرد واژه اسرائیلیات در منابع کهن‌

اکنون‌ ایـن‌ سـؤال‌ مـطرح‌ است‌ که ایـن اصـطلاح از چه زمانی در منابع اسـلامی بـه کار رفته است؟ طبق جستوجوی نگارنده در منابع شیعه و اهل سنت، این اصطلاح از قرن هشتم هـجری بـه‌ بعد در آثار اندیشمندان مسلمان مشاهده مـی شـود. در منابع شـیعی، شـهید ثـانی(رحمه الله) این کلمه را در نـقل داستانی در باره عابدی به کار برده است.۱۱ علامه‌ مجلسی‌ در

_______________________________

۷ . فان فلوتن، السیاده العربیه و الشیعه و الاسـرائیلیات فـی عهد بنی امیه، ص ۱۰۹٫

۸ . فلوتن، همان، ص ۱۱۵٫

۹ . مـحمدقاسمی، هـمان، ص ۱۱٫

۱۰ . هـمان، ص ۱۳٫

۱۱ . زیـن الدیـن بن علی عـاملی (شـهید ثانی‌)، مسکن‌ الفؤاد، ص ۸۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۴)


بحار الانوار و محدّث نوری در مستدرک الوسائل در نقل همین داستان از مسکن الفؤاد شهید ثـانی، واژه اسـرائیلیات را بـه کار‌ برده‌ اند.۱۲ در منابع اهل‌ سنت‌ نـیز ابـن خـلدون در تـاریخش۱۳، ابـن حـجر در فتح الباری۱۴، ابن کثیر در البدایه و النهایه۱۵ و نیز در تفسیر القرآن الکریم۱۶‌، ذهبی‌ در دو کتاب میزان‌ الاعتدال‌۱۷ و سیر اعلام النبلاء۱۸ و مزّی در تهذیب الکمال۱۹، واژه اسرائیلیات را به کار برده اند.

ج ) زمینه هـای نفوذ اندیشه های اسرائیلی در فرهنگ اسلامی

۱ ـ عرب و خواندن و نوشتن

خواندن‌ و نوشتن‌ از نشانه های فرهنگ و تمدن هر ملتی به شمار می رود. با بررسی این پدیده در میان عرب، می توان به اسـتقلال یـا وابستگی فکری آنان به دیگر ملّت ها‌ آگاه‌ شد. گویاترین‌ سند درباره بی اعتنایی عرب به خواندن و نوشتن، قرآن کریم است که در چندین آیه از قوم‌ رسول خدا(صلی الله عـلیه وآله) بـا وصف امّی یاد کرده‌ است‌.۲۰‌ با توجه به همین آیات است که جاحظ هم آن ها را که توانایی نوشتن نداشتند، امّی ‌‌خوانده‌ است.۲۱ از سـوی دیـگر در سخنان امام علی(علیه السـلام)آمـده است‌ که‌ در‌ حالی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) به رسالت مبعوث شد که احدی از عرب‌ توان خواندن نداشت.۲۲ به نوشته برخی مورخان، رسول خدا(صـلی الله عـلیه‌ وآله)نامه ای به‌ قبیله‌ بـکر بـن وائل نوشت، امّا در میان آن ها کسی که توان خواندن آن را داشته

_______________________________

۱۲ . محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۲۱۰ و میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۵۱٫

۱۳‌ . عبد الرحمن بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۳۳۱٫

۱۴ . احمد بن حجر عـسقلانی، فـتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۴۱٫

۱۵ . اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱، ص ۷٫

۱۶ . اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن‌ کثیر‌، ج ۱، ص ۳۱۰ و ج ۳، ص ۱۰۶ و ۱۳۳٫

۱۷ . شمس الدین ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۷۰ و ج ۴، ص ۳۵۲٫

۱۸ . شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۴۴ و ج۸، ص۳۱ و ۱۸۶ و ج۸، ص ۲۲۵٫

۱۹ . ابوالحجاج یوسف مزّی، تـهذیب الکـمال، ج ۳، ص ۳۰۳٫

۲۰‌ . جمعه‌ :۲; آل عـمران :۲۰٫

۲۱ . عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج ۳، ص ۱۵٫

۲۲ . ابن ابی حدید، شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۱۱۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۵)


باشد، نبود!۲۳ به گفته بـلاذری هنگام ظهور اسلام در‌ مکه‌ و مدینه، تنها هفده تن توان نگاشتن داشـتند. او بـه چـگونگی آموزش خط در میان عرب و اندک بودن کتابت در میان اوس و خزرج اشاره کرده و می نویسد: تنها برخی از‌ یهودیان‌ تـوان‌ ‌ ‌نـگارش داشتند، که به کودکان‌ آموزش‌ می‌ دادند.۲۴ او روند گسترش بسیار محدود کتابت در جـزیره العـرب را گـزارش کرده،۲۵ که با گزارش ابن قتیبه نیز‌ سازگار‌ است‌.۲۶ ثبت و ضبط نام کاتبان و نویسندگان عـرب توسط‌ برخی‌ مورخان، خود نشان گر اندک بودن شمار کسانی است که تـوان خواندن و نوشتن داشته انـد. شـایان توجه است که‌ نه‌ تنها‌ نگارش در میان عرب جایگاهی نداشت، بلکه بنابر گفته ابن‌ قتیبه، کتابت در میان عرب عیب به شمار می آمد.۲۷

۲ ـ وابستگی فکری عرب به یهود و نصارا

بی‌ اعـتنایی‌ عرب‌ به خواندن و نوشتن و حتی عیب پنداشتن آن، پیامدی همچون وابستگی فکری‌ و فرهنگی‌ به یهود و نصارا را به دنبال داشت. اهل کتاب در نظر عرب ها به عنوان دانشمندان‌ صاحب‌ نظر‌ جلوه کرده و هـمین امـر موجب خود باختگی عرب در برابر آن ها‌ بود‌. این‌ وابستگی فکری به حدّی بود که به رغم تمام تلاش رسول خدا(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌)در استقلال فکری و فرهنگی مسلمانان، این وابـستگی دوبـاره پس از رحلت آن حضرت، نمایان‌ شد‌.ابن خلدون در این باره می نویسد:

کتب و منقولات صحابه و تابعان، که متقدمان‌ آن‌ ها‌ را فراهم آورده اند مشتمل بر غثّ و سمین و پذیرفتنی و مردود است و سبب آن ایـن‌ اسـت‌ که قوم عرب، اهل کتاب و دانش نبودند، بلکه خوی بادیه نشینی و بی سوادی‌ بر‌ آنان‌ چیره شده بود و هر گاه آهنگ فراگرفتن مسائلی می کردند… از کسانی می پرسیدند کـه‌ پیـش‌ از آنـان اهل کتاب بوده اند و آن هـا اهـل تـورات (یهودیان) و کسانی‌ از‌ مسیحیان‌ بودند

_______________________________

۲۳ . سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه وآله‌)، ج ۱، ص ۴۹‌.

۲۴‌ . احمد بن یحیی البلاذری، فـتوح البـلدان، ص ۲۷۹ – ۲۸۱٫

۲۵ . هـمان، ص ۲۷۹٫

۲۶‌ . عبد‌ الله بن مسلم بن قتیبه، المعارف، ص ۵۵۲ – ۵۵۳٫

۲۷ . محمد بـن مـسلم بن قتیبه، الشعر و الشعراء‌، ص ۳۳۴‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۶)


که از کیش آن ها پیروی می کردند و پیروان تورات که در‌ آن‌ روزگار در میان عرب می زیـستند مـانند‌ خـود‌ ایشان‌ بادیه نشین بودند و از این گونه مسائل‌ به‌ جز آن چـه عامه اهل کتاب می دانستند باخبر نبودند و بیشتر پیروان تورات‌ را‌ حمیریانی تشکیل می دادند که‌ به‌ دین یـهودی‌ گـرویده‌ بـودند‌ و چون اسلام آوردند بر همان معلوماتی‌ که‌ داشتند… باقی ماندند… . ایـن گـروه عبارت بودند از کعب الاحبار، وهب بن‌ منبه‌، عبد الله بن سلّام و مانند ایشان‌.۲۸

عرب جاهلی برای‌ عـلمای‌ یـهود و نـصارا و فرهنگ آن ها‌ احترام‌ ویژه ای قائل بود و در بسیاری از مسائل تاریخی و اخبار آینده و امـور مـعنوی‌ بـه‌ آن ها مراجعه می کرد‌. عرب‌ ها‌ در برابر فرهنگ‌ یهود‌ احساس شکست می کردند‌، چـون‌ آن هـا از کـتاب آسمانی و پیامبران و دانشمندان برخوردار بودند، اما عرب ها امّی و بت‌ پرست‌ به شمار مـی آمـدند.۲۹ فضای‌ عمومی‌ نزد زنان‌ و مردان‌ قریش‌ و اوس و خزرج در جاهلیت‌ این بود که فرهنگ یـهود را مـحترم مـی داشتند. نصّی از ابن عباس وجود دارد‌ مبنی‌ بر این که میان اوس و خزرج‌، فضای‌ تقلید‌ از‌ فـرهنگ‌ یـهودی وجود داشت‌ و رسوبات‌ آن پس از اسلام در اذهان آنان نیز باقی ماند.۳۰ عرب ها از علوم و مـعارف‌ تـهی‌ بـودند‌ و در بیشتر دانش ها، به ویژه آن‌ چه‌ به‌ پیامبران‌ و تاریخ‌ آن‌ ها و تاریخ ملّت هـای گـذشته مربوط بود، به اهل کتاب تکیه داشتند و آن ها را مهم ترین منبع دانـش مـی دانـستند.۳۱

ارتباط فرهنگی برخی صحابه با‌ یهودیان و مسیحیانِ تازه مسلمان، مانند وهب بن منبه، کعب الاحـبار و عـبد الله بـن سلام و ارتباط تابعان با افرادی، همچون ابن جریح باعث شد که آنـان اطـلاعات خویش را که از‌ انجیل‌ و تورات و شروح و حواشی آن ها فرا گرفته بودند، در میان مسلمانان منتشر نمایند و مسلمانان هـم در کـنار تفسیر آیات قرآن از آن ها بهره ببرند.۳۲ طبق شواهد موجود‌ در‌ سیره ابن هـشام و طـبقات ابن سعد، یهودیان، دین خود

_______________________________

۲۸ . عبد الرحـمن بـن خـلدون، مقدمه ابن خلدون، ج ۲، ص ۸۹۱ – ۸۹۲٫

۲۹ . علی کورانی، تدوین‌ القـرآن‌، ص ۴۰۹٫

۳۰ . هـمان، ص ۴۱۱٫

۳۱‌ . سید‌ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۱، ص ۹۵٫

۳۲ . احمد امین، ضحی الاسـلام، ج ۲، ص ۱۳۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۷)


را آمـوزش می دادند و تورات و تلمود و زبـور را بـه‌ زبان‌ عـبری مـی خـواندند.۳۳‌ ابن‌ اسحاق از یهودیان و مسیحیان مطالبی مـی آمـوخت و از آن ها در آثار خود با عنوان اهل العلم الاُوَل یاد می کرد.۳۴ نویسندگان مـسلمان سـده های نخستین، در نقل داستان‌ های‌ پیـامبران، بیشتر به اخبار یـهود و نـصارا تمسّک جسته اند. ابن حـبیب بـغدادی در روایت داستان پیامبران می نویسد: اخبرنی بعض الیهود بنهر ناثان. هیثم بن عـدی هـم از «بعض اهل‌ الکتاب‌» روایت نـقل‌ مـی کـند.۳۵ در صحیح بخاری نـیز بـه نقل از ابوهریره آمده اسـت کـه اهل کتاب، تورات‌ را به زبان عبری می خواندند و به زبان عربی برای مسلمانان‌ تـفسیر‌ مـی‌ کردند.۳۶ البته نصارا در جاهلیت تنها ظـاهری از دیـن خود را مـی شـناختند و از آن اطـلاعات ‌‌بسیار‌ اندکی داشتند.۳۷

۳ ـ یـهود، مرجع دینی مشرکان عرب

شواهدی در تاریخ وجود دارد‌ که‌ نشان‌ می دهد قبایل عرب، به ویـژه قـریش، یهود ونصارا را مرجع دینی خویش بـه شـمار‌ مـی آوردنـد. و در هـر مسئله دینی بـه آن هـا مراجعه می کردند. این‌ کار، هم پیش از‌ اسلام‌ و هم پس از آن ادامه داشت. بنابر نقلی از ابن اسحاق، زیـد بـن عـمرو بن نفیل در پی یافتن دین حنیف، از مکه بـه شـام رفـت تـا از اهـل الکـتاب الاُوَل‌ در این باره سؤال کند.۳۸ قریش در ادامه مخالفت با پیامبر، نماینده ای را به سوی احبار یهود مدینه فرستادند تا از امر نبوت محمد(صلی الله علیه وآله) سؤال‌ کند‌، به این اعـتبار که آن ها اهل الکتاب الاُوَل هستند و نزد آن ها علومی از انبیا وجود دارد که نزد قریش نیست.۳۹

اصولا هیبت دینی یهود و نصارا به عنوان‌ اهل‌ کتاب (که پشتوانه فرهنگی داشتند و عرب جاهلی از ایـن پشـتوانه کاملا بی بهره بود) خود به خود عاملی بود تا عرب جاهلی

_______________________________

۳۳ . شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص ۹۸٫

۳۴‌ . محمود‌ ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۴۶ به نقل از: ابن قتیبه، معجم الادباء، ج ۱۸، ص ۸ .

۳۵ . مـحمد بـن حبیب بغدادی، المحبر، ص ۲٫

۳۶ . محمود ابوریه، همان، ص ۱۴۷ به نقل از: صحیح‌ البخاری‌، ج ۲، ص ۲۸۵‌.

۳۷ . همان، ص ۱۰۱ .

۳۸ . شیخ‌ صدوق‌، کمال‌ الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۱۹۹٫

۳۹ . جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النـبی الاعـظم، ج ۱، ص ۹۶ به نقل از: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۴۹ و الدرّ‌ المـنثور‌، ج ۲، ص ۱۷۲‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۸)


آنـان را برتر از خود بپندارد. آگاهی های‌ یهود‌ و قاریان تورات و انجیل از مطالب تاریخی و دانستن داستان های شگفت نیز عاملی در جهت برتر نشان دادن آنان بر‌ عرب‌ جـاهلی‌ بـود.۴۰ در سیره ابن هشام بـه نـقل از یکی‌ از صحابه آمده است که ما یهودیان را در عصر جاهلیت بزرگ می داشتیم، چه این که آن‌ ها‌ اهل‌ کتاب و ما مشرک بودیم. آن ها به ما می گفتند: پیامبری‌ خواهد‌ آمـد کـه ما از او پیروی خواهیم کرد. ما به همراه او با شما همچون قوم‌ عاد‌ و ارم‌، خواهیم جنگید، هر چند زمان ظهورش به طول انجامیده است.۴۱

در‌ برخی‌ منابع‌ تاریخی، شواهدی هست که ارتـباط بـرخی بزرگان مـکّه و یثرب را با یهود نشان می‌ دهد‌. آن‌ ها از یهود درباره انبیای پیشین و داستان های گذشته سؤال هـایی می کردند.۴۲‌ هم‌ چنین آن دسته از شواهد تاریخی که نشان گر وابـستگی فـکری عـرب به‌ یهود‌ است‌، سؤال سران قریش از بزرگان یهود درباره دین اسلام است. آن ها از یهودیان‌ می‌ پرسند: بـه ‌ ‌نـظر شما که اهل کتاب و دانش هستید، آیا دین ما بهتر‌ است‌ یا‌ دیـن مـحمد(صـلی الله علیه وآله)؟ یهود پاسخ می دهند: دین شما بهتر از دین‌ محمد‌(صلی الله علیه وآله) است.۴۳ آیات زیـر که می فرماید: «الم‌ تر‌ الی‌ الذین اوتوا نصیباً من الکتب یؤمنون بـالجبت و الطاغوت و یقولون للذین کـفروا هـؤلاء اهدی من الذین‌ آمنوا‌ سبیلا‌ * اولئک الذین لعنهم الله و من یلعن الله فلن تجد له نصیراً»۴۴‌ در‌ این باره، و در ماجرای دیدار برخی سران یهود با قریش و تحریک آنان به جنگ با پیامبر‌ اسلام‌ که منجر بـه نبرد خندق شد، نازل شده اند. در جنگ خندق‌، قریش‌ از یهود با عنوان اهل الکتاب الاُوَل‌ و العلم‌ السابق‌ یاد می کردند.۴۵

از سوی دیگر‌، قریش‌ برای آگاهی از ویژگی های پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، نـضر بـن‌ حارث‌ و

_______________________________

۴۰ . رسول جعفریان، پیش درآمدی‌ بر‌ شناخت تاریخ‌ اسلام‌، ص ۲۰۷‌.

۴۱ . عبد الملک بن هشام، السیره‌ النبویه‌، ج ۲، ص ۱۶۶ ; ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۱۱ ; جواد علی، المفصل فی تاریخ‌ العرب‌ قبل الاسلام، ج ۶، ص ۵۳۶ – ۵۳۷٫ در تفسیر‌ طـبری ذیـل آیه ۸۹‌ بقره‌ روایاتی آمده است که می‌ گوید‌ یهود منتظر ظهور پیامبری بودند امّا پس از آمدنش، او را انکار کردند‌. جامع‌ البیان، ج ۱، ص ۵۷۷ – ۵۸۰٫

۴۲ . جواد‌ علی‌، همان‌، ج ۶، ص ۵۵۷٫

۴۳ . ابن‌ هشام‌، همان، ج ۳، ص ۲۲۵٫

۴۴ . نساء‌(۴) آیه‌ های ۵۱ – ۵۲٫

۴۵ . مـحمد بـن محمد بن نعمان شیخ مفید، الارشاد فی معرفه‌ حجج‌ الله علی العباد، ج ۱، ص ۹۴ و علی بن‌ عیسی‌ اربلی، کشف‌ الغمه‌ فی‌ معرفه الائمه، ج ۱، ص ۲۰۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۸۹)


عقبه‌ بن ابی معیط را نزد یهود مدینه فرستادند; بـا ایـن انـگیزه که آن ها علومی‌ از‌ انبیا دارنـد کـه قـریش ندارد. یهود‌ هم‌ سه‌ سؤال‌ طرح‌ کردند تا رسول‌ خدا‌(صلی الله علیه وآله)به آن ها پاسخ دهد.۴۶هم چنین اتهام مشرکان قـریش بـه‌ پیـامبر‌ مبنی‌ بر دریافت مطالب خویش از اهل کتاب‌،۴۷‌نـشان‌ گـر‌ این‌ واقعیت‌ است که اهل کتاب در نظر آن ها صاحب علم و دانش به شمار می آمدند.

در ماجرای تغییر قبله و مـخالفت یـهود بـا این امر، آن ها برای‌ ایجاد تردید میان مسلمانان توطئه ای را تـدارک دیدند که در آغاز روز، اظهار اسلام کنند و در پایان آن، از دین برگردند. آن ها می گفتند: با این کار مسلمانان‌ خواهند‌ گـفت: اهـل کـتاب اصحاب علم اند و اگر قبله قرار گرفتن مسجد الحرام را باطل نـدانند بـا آن مخالفت نخواهند کرد.۴۸

گاهی برخی قبایل عرب، برای پذیرش یا عدم‌ پذیرش‌ اسلام با یهودیان مـشورت مـی کـردند. بنا بر نوشته ابن کثیر وقتی قبایل عربِ مدینه در موسم حجّ بـا دعـوت رسـول خدا(صلی‌ الله‌ علیه وآله)به اسلام روبه‌ رو‌ شدند، یکی از آن ها پیشنهاد کرد که ابـتدا در بـازگشت بـه مدینه با یهودیان فدک مشورت کنیم، سپس آن را بپذیریم. آن ها‌ پس‌ از مشورت با یهود‌، اسـلام‌ را پدیـرفتند.۴۹

۴ ـ یهود و گسترش فرهنگ خویش در میان عرب

این که یهودیان چگونه و چه زمانی وارد جـزیره العـرب شـدند و در چه مناطقی سکنا گزیدند، موضوع بحث این نوشتار نیست‌۵۰‌. آن چه در این بحث اهمیت دارد نـفوذ ایـشان در میان عرب ها و تلاش فراوان به امید یهودی کردن آن هاست. سوزومین۵۱ در این بـاره،

_______________________________

۴۶ . ابـن هـشام، همان‌، ج ۱، ص ۳۰۰‌ – ۳۰۱ و ابن‌ کثیر، تفسیر ابن کثیر، همان، ج ۳، ص ۷۱ – ۷۲٫

۴۷ . علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۹۰ و ابن ابـی‌ الحـدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص ۱۴۱٫

۴۸- مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۰‌، ص ۹۸‌.

۴۹‌ . اسماعیل بن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳ ،ص ۱۸۷٫

۵۰ . در ایـن زمـینه رک: اسـرائیل ولفنسون، تاریخ الیهود فی بلاد ‌‌العرب‌، ص ۹ به بعد و نیز جواد علی، المفصل فی تاریخ العـرب قـبل الاسـلام، ج ۶، ص ۹ – ۲۴٫

[۵۱‌] . Souzomenos‌ .

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۰)


نوشته‌ است: یهود امید داشتند که عرب ها را به دین خویش وارد کـنند و در ایـن‌ راه، تلاش فراوانی می کردند.۵۲ جواد علی درباره گرایش عرب به یهود‌ می نویسد: از ظاهر‌ برخی‌ مـوارد تـلمود چنین بر می آید که شماری از عرب به دین یهودیت وارد شدند. آن هـا نـزد علمای یهود رفته و به دین ایشان در آمـدند.۵۳ افـزون بـر گرایش به‌ دین یهود، افکار آن ها در شـعر جـاهلی نیز تأثیر داشت. حنا فاخوری در این زمینه نوشته است:

شعر جاهلی از اساطیر و خـرافاتی کـه مردم نقل می کردند و شـاعران بـه شعر‌ در‌ مـی آوردنـد و هـم چنین از داستان هایی که از تورات گـرفته شـده، خالی نیست. مثلا عدی بن زید در شعر خود، داستان ماری را که آدم را فـریفت، آورده اسـت‌ و امیه‌ بن ابی الصلت از داستان لوط و ویـران شدن شهر سدوم و داسـتان ابـراهیم و قربانی کردن اسحاق سخن مـی گـوید.۵۴

شهر مدینه، بزرگ ترین مرکز تجمع یهودیان بود و به همین‌ سبب‌ در معاشرت بـا سـاکنان این شهر، چه قبل از اسـلام و چـه پس از آن، تـأثیر فکری و فرهنگی زیـادی در مـیان آن ها داشتند. همین امـر مـوجب گرایش دسته هایی‌ از‌ قبایل‌ ساکن آن شهر، به ویژه‌ اوس‌ و خزرج‌، به دین یهود شـده بـود. یعقوبی در این باره می نویسد:

مـردمی از اوس و خـزرج نیز پس از بـیرون رفـتن از‌ یـمن‌، برای‌ همسایگی با یـهودیان خیبر و بنی قریظه و بنی نضیر‌ به‌ کیش یهود در آمدند و مردمی از بنی حارث بن کعب و قـومی از غـسان و جذام، که اینان نیز یهودی شـده‌ بـودند‌.۵۵‌

در شـأن نـزول بـرخی آیات قرآن، گـرایش فـرزندان انصار به‌ یهودیان مشهود است. در تفسیر آیه «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ» آمـده اسـت: بـرخی‌ از‌ زنان‌ اوس و خزرج در جاهلیت نذر کرده بودند کـه اگـر صـاحب فـرزند‌ شـدند‌ او را بـه دین یهود در آورند. از این رو، برخی فرزندان آن هابه دین یهود‌ در‌ آمدند‌، امّا با ظهور اسلام، والدین آن ها تلاش کردند که با اکراه‌ و اجبار‌ آن‌ ها را به دین اسـلام وارد کنند، با این حال، خداوند

_______________________________

۵۲ . جواد علی‌، همان‌، ج ۶، ص ۵۱۴‌.

۵۳ . همان.

۵۴ . حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ص ۱۰۹٫

۵۵ . احمد بن واضح‌ یعقوبی‌، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۳۳۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۱)


از این کار نهی کرد و فرزندان آن ها را میان‌ پذیرش‌ اسـلام‌ و بـاقی ماندن بر دین یهود، آزاد گذاشت.۵۶ در برخی تفاسیرِ شیعه، سخنی از‌ نذر‌ زنان اوس و خزرج به میان نیامده، بلکه تنها به گرایش برخی فرزندان یا‌ غلامان‌ آن‌ ها به یهود و نصارا اشـاره شـده است.۵۷ طبری و قرطبی علت حضور فرزندان انصار در‌ میان‌ یهودیان بنی نضیر را استرضاع ذکر کرده اند. طبری می نویسد:

چون‌ بنی‌ نضیر‌ به دسـتور پیـامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از مدینه اخـراج شـدند، انصار به فکر‌ چاره‌ افتادند‌ که فرزندان خویش را چه کار کنند.۵۸

تلاش یهودیان در ترویج‌ افکار‌ خویش، پس از اسلام نیز ادامه داشت. آن ها اخبار خرافی یـا آن چـه ساخته ذهنشان‌ بود‌ را در مـیان مـسلمانان القا می کردند تا آن ها را در‌ کتاب‌ های مسلمانان وارد کنند و با دین اسلام‌ در‌ آمیزند‌. از این روست که در کتاب های‌ کهنِ‌ مسلمانان به اسرائیلیات خرافی بر می خوریم که اصلا در کتاب عـهد قـدیم‌ وجود‌ ندارد.۵۹

به طور کلی‌ دشمنی‌ یهود با‌ اسلام‌ از‌ همان آغاز، دشمنی فکری بود. آن‌ ها‌ معتقد بودند نبوت با بنی اسرائیل شروع شده و به آن ها نیز‌ ختم‌ شده اسـت. ایـن اختلافات فـکری، به‌ جنگ و نزاع میان آن‌ ها‌ و مسلمانان منجر شد.۶۰ گویا‌ تحت‌ الشعاع قرار گرفتن دین یهود بـا ظهور اسلام و افشاگری قرآن نسبت به عقاید‌ انحرافی‌ آن ها، کینه و دشـمنی آنـان‌ را‌ بـا‌ مسلمانان تشدید کرده‌ بود‌.۶۱ امّا با تمام‌ تلاشی‌ که آن ها با همکاری قریش در ضربه زدن به اسلام کـردند، ‌ ‌از شـکست‌ دادن‌ مسلمانان عاجز و ناتوان شدند.

یادآوری این‌ نکته‌، مهم است‌ که‌ با‌ وجـود تـأثیر و نـفوذ فرهنگ‌ یهود در میان عرب و خودباختگی فکری آن ها در برابر یهودیان، آیین یهود نتوانست در‌ جزیره‌ العرب گـسترش

_______________________________

۵۶ . جواد علی، همان‌، ج ۶، ص ۵۱۴‌ – ۵۱۵‌ .

۵۷‌ . فضل‌ بن حسن طبرسی‌، مجمع‌ البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۶۲٫

۵۸ . مـحمد بن جریر طبری، جـامع البـیان عن تأویل آی القرآن‌، ج ۳، ص ۲۱‌ و محمد‌ بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲، ص ۲۸۰‌.

۵۹‌ . محمد‌ رشید‌ رضا‌، تفسیر‌ المنار، ج ۴، ص ۲۶۷ – ۲۶۸٫

۶۰ . جواد علی، همان، ج ۶، ص ۵۴۵٫

۶۱ . حمید محمد قاسمی، همان، ص ۵۳ – ۶۰٫ برای آگاهی بیشتر از انگیزه های دشمنی یهود با مـسلمانان ر.ک: مهدی پیشوایی‌، تاریخ اسلام (از جاهلیت تا رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله))، ص ۲۱۴ – ۲۱۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۲)


یابد. برخی محققان دلایلی، همچون داشتن روحیه منفعت طلبی و سود جویی، تعصب قومی ـ مذهبی و نیز ضعف فکری‌ یهودیان‌ را از عوامل عدم گـسترش یـهودیت در جزیره العرب شمرده اند.۶۲

افزون بر تلاش یهودیان مبنی بر نفوذ دین خود میان عرب ها، مسیحیان نیز کم و بیش تلاش‌ هایی‌ داشته اند. آن ها با داشتن علومی، همچون پزشـکی، مـنطق و روش های تبلیغ و چگونگی تأثیر در دل ها، توانستند برخی بزرگان قبایل را‌ به‌ دین خویش وارد کنند یا‌ از‌ حمایت آن ها برخوردار شوند. جواد علی نوشته است: علت پذیرش دین مسیحیت از سوی برخی بـزرگان قـبایل، این بود که راهبان توانسته بودند‌ بیماری‌ های آن ها را‌ مداوا‌ کنند. عرب ها این امر را به عنوان معجزه و برکات الهی به شمار می آوردند، به طوری که آن ها را مـستجاب الدعـوه مـی دانستند.۶۳ او هم چنین احتمال‌ وجـود‌ مـبلغان مـسیحی در یثرب را بعید ندانسته که سعی در دعوت مردم به مسیحیت داشته اند و از سوی حکومت های سرزمین شام حمایت می شدند.

۵ دیدگاه عـلامه طـباطبائی

در ایـن‌ بخش‌ از نوشتار‌ به سخنی از علامه طباطبائی(رحمه الله) اشـاره مـی کنیم که افزون بر مطالب یاد شده، به‌ دو زمینه دیگر راه یابی اندیشه های اسرائیلی در فرهنگ اسلامی‌ اشاره‌ کرده‌ اسـت:

نـخست، ایـن که اهل کتاب به قصص، اهتمام زیادی می دادند و قـریش هم نوعاً قصص را ‌‌از‌ آن ها اخذ می کردند. شأن قصص هم این گونه است که برای‌ هر‌ ملتی‌، بـه صـورت سـازگار با عقاید و آرای آن ها ظهور می کند. مسلمانان هم در اخذ‌ این گـونه روایـات از اهل کتاب مبالغه کردند، در حالی که برخی علمای‌ آن ها مانند وهب‌ بن‌ منبه و کعب الاحبار مـطالبی از پیـش خـود به آن روایات آمیخته و به مسلمانان القا کردند. برخی صحابه و تابعان هم روایـات خـویش را از آن هـا گرفتند.

_______________________________

۶۲ . محمد قاسمی، همان، ص ۳۶‌ – ۳۷٫

۶۳ . جواد علی، ج ۶، ص ۵۸۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۳)


دوّم، این که قرآن در نقل قصص، برای ایفای مـقصود، تـنها بـه اشاره کوتاه و مختصر بسنده کرده و از تطویل خالی است، چه این که قرآن، کتاب‌ هـدایت‌ اسـت نه تاریخ. امّا مفسران در بحث از قصص قرآن، سعی در تکمیل قصّه ها کرده انـد و هـمین امـر موجب اختلاف و ورود اسرائیلیات در آن ها شده است.۶۴

با‌ توجه‌ به آن چه گذشت به طور خـلاصه و گـویا، می توان عوامل و زمینه های گسترش اسرائیلیات را در فرهنگ اسلام، که برخی محققان هـم بـه آن هـا اشاره کرده اند‌، در‌ موارد زیر جستوجو کرد:

۱٫ مهاجرت یهود و نصارا به جزیره العرب و هم جـواری مـسلمانان با آنان، به ویژه یهودیان مدینه;

۲٫ سابقه دیرینه فرهنگ یهود و نصارا و سـلطه عـلمی و فـرهنگی اهل کتاب‌ بر‌ عرب‌ ها;

۳٫ بی سوادی و ناآگاهی عرب‌ و غلبه‌ بدویت‌ بر آن ها;

۴٫ خودباختگی عـرب در بـرابر دانـش اهل کتاب;

۵٫ اشتراک فراوان متون دینی یهود با دین اسلام;

۶٫ ایجاز و اخـتصار داسـتان‌ های‌ قرآن‌ و تطویل در داستان های اهل کتاب;

۷٫ حرص و ولع‌ مسلمانان‌ در شنیدن افسانه های بافته ذهن یـهود;

۸٫ گـرایش عوام مردم به امور شگفت انگیز و حسّ کنجکاوی در آگاهی از‌ جزئیات‌;

۹٫ ساده‌ لوحـی و خـوش باوری برخی راویان حدیث نسبت به نـومسلمانان اهـل‌ کـتاب;

۱۰٫ منع نگارش حدیث;

۱۱٫ میدان دادن خلفا به داسـتان سـرایان;

۱۲٫ عدم توانایی صاحبان قدرت در‌ پاسخ‌ گویی‌ به مسائل مورد نیاز مردم;

۱۳٫ نفوذ نـصرانی هـا در دستگاه‌ خلافت‌ امویان;

۱۴٫ منزوی کـردن اهـل بیت پیـامبر(صـلی الله عـلیه وآله).۶۵

_______________________________

۶۴ . سید محمد حسین‌ طباطبائی‌، المیزان‌ فـی تـفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۲۹۱ – ۲۹۲٫

۶۵ . محمدتقی دیاری، پژوهشی در باب‌ اسرائیلیات‌ در‌ تفاسیر قرآن، ص ۸۱٫ محمود ابوریه به دوازده

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۴)


د ) مـوضع پیـامبر(صلی الله علیه وآله) و صحابه‌ در‌ برابر‌ اندیشه هـای اسرائیلی

۱ ـ نهی پیامبر(صـلی الله عـلیه وآله) از مراجعه به یهود و نصارا‌

در‌ دوران حـیات رسـول خدا(صلی الله علیه وآله) برخی صحابه علاقه خویش را‌ به‌ نقل‌ قصص ابراز می داشـتند. طـبری در تفسیر خویش روایتی را از منابع مـختلف نـقل‌ کـرده‌ است که یـاران آن حـضرت از او درخواست کردند که بـرای آن هـا‌ قصص‌ بگوید‌، که با تعبیر لو قصصت علینا آمده است. در تعبیر دیگری آمده است: «یـا رسـول‌ الله‌ حدّثنا فوق الروایه و دون القرآن». در پاسـخ بـه این درخـواستِ یـارانِ پیـامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) آیـه: «نحن نقصّ علیک احسن القصص»۶۶ نازل شد.۶۷

رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) تلاش فراوانی کـرد تـا عرب را از هیمنه علمی اهل کتاب‌ نـجات‌ دهـد، بـه اعـتبار ایـن که اعتماد بـه اقـوال آن ها اساسی ندارد، بلکه افتراهایی است که‌ از‌ سوی خود مطرح می کنند. با دقّت در برخی آیـات قـرآن کـریم‌ این‌ مطلب روشن می شود.۶۸ از نمونه‌ هـای‌ تـاریخی‌ کـه نـشان گـر تـلاش پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله)برای کاهش سلطه فرهنگی اهل کتاب است، واکنش او در برابر رفتار‌ برخی‌ مسلمانان است که وقتی مطلبی‌ از‌ یهود یا‌ مطالب‌ آمیخته‌ با خرافات از کـتاب های پیشین‌ می‌ شنیدند، می نوشتند. آن حضرت فرمود: برای گمراهی ملّتی همین کافی است‌ که‌ از آن چه پیامبرشان آورده روی‌ برگردانند و به سوی دیگران‌ بروند‌. به همین مناسبت آیه «اَوَلم‌ یکفهم‌ انـّا انـزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم»۶۹نازل شد.۷۰ برخی مفسران نوشته‌ اند‌ که رسول خدا(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌)چنین افرادی را‌ احمق‌ ترین و گمراه ترین کسان‌ نامید‌ که با وجود قـرآن، از آن روی گـردان شده و به کتاب های دیگر

_______________________________

مورد‌ از‌ انگیزه های جعل حدیث اشاره کرده‌ است‌ که برخی‌ از‌ آن‌ ها با زمینه های‌ نفوذ اسرائیلیات مـشترک هـستند. اضواء علی السنه المحمدیه، هـمان، ص ۱۲۱ – ۱۲۶٫

۶۶ . یـوسف (۱۲) آیه‌ ۳٫

۶۷‌ . طبری، جامع البیان، همان، ج ۷، ص ۱۹۵ – ۱۹۶‌.

۶۸‌ . در‌ این‌ زمینه‌ رک: بقره(۲) آیه‌ های‌ ۴۱ – ۴۴، ۷۵، ۷۹، ۱۴۵ – ۱۴۶ و مائده (۵) آیه ۱۳٫

۶۹ . عنکبوت (۲۹) آیه ۵۱٫

۷۰ . ابن‌ شهرآشوب‌، مناقب‌ آل ابی طالب، ج ۱ ،ص ۵۲ و جلال الدین سیوطی‌، لباب‌ النـقول‌ فـی‌ اسباب‌ النزول‌، ص ۱۵۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۵)


علاقه نـشان مـی دهند.۷۱ بر همین اساس وقتی عمر از پیامبر(صلی الله علیه وآله)پرسید: ما از یهودیان سخنانی می شنویم که شگفت زده‌ می شویم; آیا به نظر شما آن ها را بنویسم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: آیـا شـما هم مانند یهود و نصارا در اسلام متحیر هستید؟ مجلسی می گوید: معنای این جمله‌ آن‌ است که آن حضرت، دریافتِ علم را از اهل کتاب، ناپسند می دانست.۷۲زمانی عمر صحیفه ای را نزد پیامبر(صلی الله عـلیه وآله)آورد کـه تورات را‌ بـه‌ عربی روی آن نوشته بود و شروع به خواندن آن کرد. خشم در چهره رسول خدا(صلی الله علیه وآله)نمایان شد و مسلمانان را‌ از‌ سـؤال کردن از اهل کتاب‌ برحذر‌ داشت و فرمود: اگر موسی(علیه السلام) هـم مـیان مـا بود جز پیروی از من، راه دیگری بر او روا نبود.۷۳

هم چنین در‌ برخی‌ منابع آمده است که‌ پیامبر‌ اسلام از اسـتنساخ ‌ ‌عـمر از کتب اهل کتاب به شدّت غضبناک شد و فرمود: «من جوامع کلام و خواتیم آن را بـرای شـما آورده ام».۷۴ آن حـضرت به صراحت از مراجعه‌ مسلمانان‌ در مسائل دینی خود به اهل کتاب نهی کرد و فرمود: «لاتأخذوا دیـنکم من مسلم اهل الکتاب۷۵; دین خود را از [نو ]مسلمانان اهل کتاب دریافت نکنید». از ایـن رو‌، پیامبر‌ آن چه‌ را عمر از یـهود نـوشته بود از بین برد و فرمود: از این ها پیروی نکنید; چه این‌ که آنان، هم خود متحیرند و هم دیگران را دچار تردید می‌ کنند‌. در‌ عبارت دیگری آمده است: آن ها خود گمراه اند و شما را هـم هدایت نمی کنند.۷۶ مخالفت ‌‌رسول‌ خدا(صلی الله علیه وآله)با اهل کتاب به گونه ای بود که‌ یهودیان‌ با‌ دیدن رفتار او می گفتند: او نمی خواهد چیزی برای ما باقی بگذارد و در همه‌ چیز بـا مـا مخالفت می کند.۷۷

_______________________________

۷۱ . سید محمد حسین طباطبائی، همان‌، ج ۱۶، ص ۱۴۳ و جلال الدین‌ سیوطی‌، الدرّ المنثور، ج ۵، ص ۱۴۸٫

۷۲ . مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۰، ص ۱۷۸ و ج ۷۳، ص ۳۴۷٫

۷۳ . احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۵، ص ۹۸ و ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج ۶، ص ۲۲۸ ; مجلسی، همان، ج ۲۶، ص ۳۱۵ و متقی هندی، کـنز‌ العـمال، ج ۱، ص ۲۰۰ – ۲۰۱ و ۳۷۱٫

۷۴ . احمد بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۲، ص ۴۰۸٫

۷۵ . همان، ج ۴، ص ۸۳٫

۷۶ . احمد بن الحسین بیهقی، السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۰; سید جعفر مرتضی عاملی، همان، ج ۱، ص ۱۰۰ به نقل‌ از‌: حلیه الاولیاء، ج ۵، ص ۱۳۶ و کنز العمال، ج ۱، ص ۳۳۴٫

۷۷ . سید جعفر مرتضی عاملی، هـمان، ج ۱، ص ۹۸ بـه نقل از: سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۵۰ و السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۱۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۶)


پیامبر معتقد بود اهل کتاب خدا را‌ به‌ درستی نشناخته اند. مردی از آن ها نزد آن حضرت آمد و گفت: ای ابوالقاسم! خداوند آسمان ها را با یک انگشت و زمـین را بـا انـگشت دیگر و درختان را با‌ یک‌ انـگشت و دیـگر مـخلوقات را با انگشت چهارم نگه داشته و می گوید: من ملک هستم. پیامبر خندید به طوری که دندان های او پیدا شد و سپس آیـه «و مـا قـدروا الله‌ حقّ‌ قدره‌» را که بر عدم شناخت‌ خـداوند‌ از‌ سـوی یهود دلالت دارد، تلاوت کردند.۷۸

برخی از یهودیان تازه مسلمان نمی توانستند پیوند قلبی خویش را با تورات بگسلند‌ و همان‌ افکار‌ را در جامعه اسـلامی حـفظ مـی کردند، چنان‌ که‌ نقل شده است روزی عبدالله بن سلام از پیـامبر اجازه خواست هم چنان قداست روز شنبه را حفظ کند‌ و شب‌ ها‌ مقداری از تورات را در نماز بخواند. پیامبر اکرم(صلی‌ الله عـلیه وآله) بـا در خـواست او موافقت نکرد.۷۹

نوع واکنش پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله‌) در‌ برابر‌ اهـل کـتاب، دست کم به مسلمانان این آموزش را می دهد‌ که‌ در برابر سخنان آن ها با احتیاط و تردید عـمل کـنند، چـنان که روزی فرد یهودی در‌ تشییع‌ جنازه‌ ای به آن حضرت گفت: آیا این جنازه سـخن گفت؟ پیـامبر سـکوت کردند‌. مرد‌ یهودی‌ دوباره سخن خود را تکرار کرد و گفت من گواهی می دهم کـه ایـن جـنازه‌، سخن‌ گفت‌. در این هنگام حضرت فرمود: «اذا حدّثکم اهل الکتاب حدیثاً فقولوا آمنّا بالله و مـلائکته‌ و کـتبه‌ و رسله».۸۰ هم چنین گاهی برخی یهودیان نزد مسلمانان احادیثی می گفتند و از‌ سوی‌ آنـان‌ تـحسین مـی شدند. وقتی این مطلب به گوش پیامبر رسید فرمود: آن ها را‌ تکذیب‌ یا تصدیق نـکنید و بـگویید: «آمنّا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الیکم».۸۱‌

در‌ برخی‌ منابعِ اهل سنت آمـده اسـت کـه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با درخواست عبدالله‌ بن‌ سلّام، یهودی نومسلمانی که می گفت: مـن، هـم قرآن می خوانم و هم‌ تورات‌، موافقت‌ کرد

_______________________________

۷۸ . عبد الرحمن سیوطی، الدیباج عـلی صـحیح مـسلم، ج ۶، ص ۱۴۶٫

۷۹ . مهدی پیشوایی، «راه های‌ نفوذ‌ اسرائیلیات‌ در تاریخ اسلام»، پیام حوزه، شماره ۱۳، سال ۱۳۷۶، ص ۱۰۱ به نقل‌ از‌: السیره الحـلبیه، ج ۱، ص ۳۲۷٫

۸۰ . مـحمد بـن محمد حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۳۵۸ – ۳۵۹ و بیهقی، همان، ج ۱، ص ۱۰۰ .

۸۱‌ . مولی‌ محسن فیض کاشانی، تفسیر الصـافی، ج ۴، ص ۱۱۹ و ابـن ابی شیبه، المصنف، ج ۶، ص ۲۲۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۷)


و فرمود‌: یک‌ شب این را بخوان و شب دیگر آن‌ را‌.۸۲‌ امّا در برخی دیگر آمده اسـت کـه‌ پیامبر‌ به او اجازه نداد ولی عبدالله اطاعت نکرد.۸۳ ذهبی می نویسد: اگر‌ ایـن‌ روایـت صحیح باشد نشان گر‌ اجازه‌ قرائت تـورات‌ و تـدبّر‌ در‌ آن از سـوی پیامبر است.۸۴‌

در‌ منابع شیعی روایاتی هست کـه نـشان می دهد پیامبر اکرم(صلی الله‌ علیه‌ وآله) مسلمانان را از تشبّه و همانندی‌ آنان با اهـل کـتاب‌ در‌ برخی آداب و سنن عرفی و مذهبی‌، نـهی‌ نـموده اند.۸۵ از بـرخی روایـات چـنین استنباط می شود که مسلمانان در‌ مـواردی‌ از احـکام به مباینت با‌ یهود‌ فرا‌ خوانده شده اند‌.۸۶‌ تلاش پیامبر اکرم(صـلی‌ اللهـ‌ علیه وآله)در دور کردن جامعه اسلامی از فرهنگ اهـل کتاب به حدّی بـود‌ کـه‌ گاهی به صراحت به کـاری دسـتور‌ می‌ دادند که‌ بر‌ خلاف‌ فرهنگ یهود باشد. شیخ‌ صدوق می نویسد: رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله) به دخترش فـاطمه(عـلیها السـلام)فرمود‌: «گوش‌ هـای پسـرانم حسن و حسین را بر‌ خـلاف‌ یـهودیان‌، سوراخ‌ کن‌».۸۷ یزید بن‌ خلیفه‌ می گوید: من مشغول طواف بودم و بر سرم کـلاهی (بـرطله) بود، امام صادق(علیه السلام) مـرا‌ دیـد‌ و فرمود‌: «ایـن را در اطـراف کـعبه نپوش، این‌ از‌ زیّ‌ یـهودیان‌ است‌».۸۸‌

چنان که اشاره شد راز و رمز نهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از مراجعه مسلمانان به اهـل کـتاب، در این نکته نهفته است که آن هـا‌ دانـش خـویش را از کـتب عـهدین روایت می کـردند، در

_______________________________

۸۲ . شـمس الدین ذهبی، تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۲۷٫

۸۳ . سید جعفر مرتضی عاملی، همان، ج ۱، ۹۸ به نقل از: سیره حلبی، ج ۱، ص ۲۳۰‌.

۸۴‌ . شمس الدین ذهـبی، هـمان، تـذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۲۷٫

۸۵ . محمد بن حسن طوسی، الخلاف، ج ۱، ص ۶۹۸; مـحقق حـلّی، المـعتبر فـی شـرح المـختصر، ج ۱، ص ۳۲۶; علامه حلی، منتهی الطلب، ج ۱، ص ۵۳ و همو، تذکره الفقهاء‌، ج ۱، ص ۷۰‌.

۸۶ . شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه ج ۱، ص ۳۹ می نویسد: «و اذا فرغ الامام من قراءه الفاتحه فلیقل الذی خلفه: «الحمد لله ربّ‌ العالمین‌» و لایجوز ان یـقال بعد قراءه‌ الکتاب‌: «آمین»، لانّ ذلک کانت تقوله النصاری». هم چنین شیخ مفید در المقنعه، ص ۳۱۶ می نویسد: «السحور فی شهر رمضان من السنه و فیه فضل کبیر‌ لمعونته‌ علی الصیام و الخلاف فیه‌ عـلی‌ الیـهود و الاقتداء بالرسول صلی الله علیه و آله».

۸۷ . کورانی، همان، ص ۴۵۵٫ در قاموس کتاب مقدس، ص ۳۱۶ آمده است که: «کانت عاده قومیه عند الاسماعیلین ان یلبس الرجال اقراطا». گویا این‌ عادت‌، که قاموس از آن اسم می برد بـه ایـن سبب بوده است که فرزندان اسماعیل با افتخار به این که مادرشان هاجر – در زمانی که کنیز آزاد شده ساره بود‌ – گوشواره‌ بر گوشهای‌ خـود مـی آویخت، این سنت را ادامه مـی دادنـد.

۸۸ . ابن فهد حلّی، المهذب البارع، ج ۲، ص ۲۱۱٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۸)


حالی‌ که این کتاب ها قابل اعتماد نبودند، چون اثبات این که‌ این‌ کتاب‌ ها یقیناً همان هایی هـستند کـه به انبیای پیشین نـازل شـده غیر ممکن است. از طرف دیگر‌، ‌‌برخی‌ از این کتاب ها بر محرّف بودن برخی دیگر گواهی می دهند. افزون‌ بر‌ این‌ ها در این کتاب ها مطالبی هست که نتیجه آن ها انـکار نـبوت عیسی و لزوم‌ مشرک بودن بسیاری از پیامبران است.۸۹

۲ ـ موضع صحابه و تابعان در برابر اندیشه‌ های اسرائیلی

برخی صحابه‌ از‌ این که کسی برای تأیید سخنان نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) مؤیدی از کتاب های گـذشته بـیاورد خشمگین مـی شدند. عمران بن حصین حدیثی از آن حضرت روایت می کرد‌. بشیر بن کعب گفت ما نیز این هـا را در برخی کتب، یافته ایم. عمران دوباره حدیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) را تـکرار کـرد. بـشیر هم سخن خود را تکرار‌ نمود‌. عمران خشمگین شد و گفت: من از پیامبر(صلی الله علیه وآله)حدیث نقل می کـنم ‌ ‌و تـو حدیث از کتب می آوری؟!۹۰

ابن عباس هم با پرسش از اهل کتاب مخالف‌ بود‌. او بـه دو دلیـل بـا این کار مخالفت می کرد: نخست، وجود قرآن در بین مسلمانان، ودوّم، این که اهل کتاب، کـتب آسمانی را تحریف کرده اند.۹۱ او‌ اهل‌ کتاب را مصداق آیه «الذین جعلوا القرآن عضین»۹۲ مـی دانست که قرآن را تـجزیه کـرده، به برخی از آن ایمان آورده و به برخی دیگر کافر شدند.۹۳ در‌ خبری‌ در‌ تاریخ طبری آمده است که‌ ابن‌ عباس‌ به شدّت سخن کعب الاحبار را درباره جهنّمی بودن خورشید و ماه رد کرده و سه بار گفت: «او دروغ گـو است و می‌ خواهد‌ افکار‌ خویش را وارد دین اسلام کند».۹۴ از‌ حذیفه‌ الیمان هم نقل شده است که در تفسیر برخی آیات قرآن با کعب الاحبار مخالف بوده است.۹۵

_______________________________

۸۹‌ . محمد‌ جواد‌ بلاغی، الهدی الی دین المـصطفی، ج ۱، ص ۶۸ – ۷۳٫

۹۰ . احـمد بن‌ حنبل، همان، ج ۴، ص ۴۴۵٫

۹۱ . محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۶۳ و ج ۸، ص ۱۶۰ و ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۶، ص ۲۲۸٫

۹۲‌ . حجر‌(۱۵‌) آیه ۹۱٫

۹۳ . بخاری، همان، ج ۵، ص ۲۲۳٫

۹۴ . طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۶۵‌.

۹۵‌ . ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، همان، ج ۵، ص ۴۸۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۹۹)


اما با وجـود ایـن مخالفت ها، برخی دیگر‌ از‌ صحابه‌ و تابعین، وابستگی فکری به اهل کتاب داشته و مردم را در مراجعه به‌ آن‌ ها‌ تشویق می کردند. مردی از عبدالله بن عمر از مسئله ای سؤال کرد. او‌ گفت‌: از‌ یـوسف (مـرد یهودی که در کنار آن ها بود) بپرس!! چه این که خداوند‌ درباره‌ آن ها فرموده است: «فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون۹۶».۹۷‌ معاذ‌ بن‌ جبل هم در حال احتضار به اطرافیانش می گـفت: عـلم را از چـهار نفر‌ بگیرید‌: سلمان، ابن مـسعود، ابـودرداء و عـبدالله بن سلاّم، زیرا من از پیامبر شنیدم که‌ فرمود‌: عبدالله‌ بن سلاّم یکی از ده نفری است که در بهشت خواهند بود.۹۸

با وجود‌ مـخالفت‌ پیـامبر بـا فراگرفتن دانش از اهل کتاب، برخی صحابه سرشناس بـر یـادگیری‌ علم‌ و دانش‌ از آن ها ادامه دادند و برخی، همچون خلیفه دوّم، به مدارس آن ها که مدارس‌ ماسکه‌ نام‌ داشت، رفت و آمد داشـتند. بـه هـمین جهت، پیامبر خشمگین شد و فرمود: «من‌ بهترین‌ کتاب را برای شـما آورده ام».۹۹

هـ ) اندیشه های اسرائیلی در عصر خلفای نخستین و بنی‌ امیه‌

۱ ـ تفکر اسرائیلی در عصر خلفای نخستین

خلفای نخستین با بـستن بـاب نـگارش‌ حدیث‌ نبوی، راه را برای نقل احادیث اسرائیلی‌ فراهم‌ کردند‌ و به افرادی، هـمچون تـمیم داری، راهب نصرانی‌ نو‌ مسلمان و کعب الاحبار یهودی، که پس از انتشار اسلام اظهار مسلمانی کرده و به‌ خلفا‌ نـزدیک شـده بـودند، فرصت دادند‌ تا‌ احادیث اسرائیلی‌ را‌ میان‌ مسلمانان نشر دهند. عمر برای تـمیم‌ داریـ‌ زمـانی معیّن را در هر هفته اختصاص داد تا پیش از نماز‌ جمعه‌ در مسجد النبی(صلی الله علیه‌ وآله)حدیث بـگوید.۱۰۰‌ او‌ نـخستین کـسی است که به‌ اجازه‌ عمر در حال ایستاده قصه گویی می کرد، در

_______________________________

۹۶ . نحل(۱۶) آیه‌ ۴۳‌ و انـبیاء (۲۱) آیـه ۷٫

۹۷ . سید‌ جعفر‌ مرتضی‌ عاملی، همان، ج ۱، ص ۱۰۶‌. در‌ بحث موضع امامان شیعه‌ در‌ برابر اندیشه های اسـرائیلی خـواهدآمد کـه ائمه(علیهم السلام)، اهل الذکر را به آل‌ محمد‌(علیه السلام)تفسیر می کردند.

۹۸‌ . همان‌; مـحمد عـبد‌ الحیّ‌ کتانی‌، نظام الحکومه النبویه المسمی‌ التراتیب الاداریه، تحقیق عبد الله خالدی، ج ۲، ص ۲۲۰ – ۲۲۱٫

۹۹ . جعفر مـرتضی، هـمان، ج ۱، ص ۹۸٫

۱۰۰ . سـید‌ مرتضی‌ عسکری، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۵۱ – ۵۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۰)


حالی‌ که‌ در‌ زمان‌ پیامبر‌(صلی الله علیه‌ وآله‌) و ابوبکر چنین نبود.۱۰۱ ایـن کـار را عثمان در خلافت خویش به دو ساعت در هر‌ روز‌ افزایش‌ داد.۱۰۲

عمر در استخدام افرادی، همچون‌ کـعب‌ الاحـبار‌ و تـمیم‌ داری‌ انگیزه‌ هایی را دنبال می کرد. این افراد از طرفی دارای علوم اهل کتاب بودند و آن روز ادعای مـسلمانی مـی کـردند. از سوی دیگر، اینان به زیرکی شهرت‌ داشتند، به طوری که گوی سـبقت را از دهـات عرب ربوده بودند. افزون بر این دو، عمر در جامعه با سؤال های پیچیده ای روبه رو می شد کـه تـوان‌ پاسخ‌ گویی به آن ها را نداشت، از این رو، این افراد تازه مسلمان و به حـسب ظـاهر عالم اهل کتاب، می توانستند به او کـمک کـنند. بـرهمین اساس بود که‌ عمر‌ با نصب تـمیم داری بـه عنوان سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه موافقت کرد.۱۰۳ کعب نیز با مـدح عـمر و این که‌ او‌ در کتاب های پیـشین خـوانده‌ است‌ کـه وی شـهید خـواهد شد،۱۰۴ به خوبی توانست خود را در دل خـلیفه جـا دهد و در نتیجه، اندیشه خویش را ترویج نماید. کعب‌ به‌ عمر می گفت: مـا‌ نـام‌ تو را در کتاب خدا (تورات) یافته ایـم، در حالی که بر دری از درهـای جـهنم ایستاده ای و از ورود مردم به آن جلوگیری مـی کـنی، امّا پس از این‌ که‌ از دنیا رفتی، مردم دائماً تا روز قیامت به دوزخ وارد می شوند.۱۰۵ او در مـدح خـلیفه دوم، در ماجرای فتح بیت المقدس، مـی گـفت: در تـورات آمده است‌ کـه‌ خـداوند این‌ سرزمین را که بـنی اسـرائیل در آن سکونت داشتند، به دست فرد صالحی فتح خواهد کرد.۱۰۶‌ کعب چنان در تمجید از عمر و پیـروانش افـراط کرد که خلیفه‌ را‌ هم‌ به تـردید انـداخت و از او می پرسـد: آیـا آن چـه می گویی راست است؟ کـعب به خدا قسم ‌‌یاد‌ کرد که راست می گوید.۱۰۷ زمانی که سرزمین ایلیاء (بیت المـقدس) فـتح‌ شد‌ عمر‌ به آن منطقه رفت و وارد

_______________________________

۱۰۱ . مـتقی هـندی، کـنز العـمال، ج ۱۰، ص ۲۸۲٫ بـرخی، از اسود‌ بن سـریع سـعدی، که از شاعران عصر جاهلی بود، به عنوان نخستین قاصّ‌ یاد کرده اند که‌ در‌ مسجد به قـصه گـویی مـی پرداخت. محمد بن حسن طوسی، رجال الطـوسی، ص ۲۵ و حـسن بـن عـلی بـن داوود، رجـال ابن داوود، ص ۶۰٫

۱۰۲ . سید مرتضی عسکری، مقدمه مرآه العقول، ص ۳۵ – ۳۶‌.

۱۰۳ . نجاح طائی، نظریات الخلفتین، ج ۲، ص ۲۹۴٫

۱۰۴ . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۲، ص ۱۹۳٫

۱۰۵ . محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۵۳٫

۱۰۶ . احمد بن اعثم کوفی، کـتاب الفتوح، ج ۱، ص ۲۲۸٫

۱۰۷‌ . همان‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۱)


مسجد شد و از همراهانش خواست که کعب را نزد او بیاورند. او در مشورت با کعب، از وی پرسید که مصلّی را در کجا قرار دهد. کعب گفت: به سوی‌ صخره‌ (قبله یهودیان). عمر گفت: به خـدا قـسم، تو به یهودیت تمایل و تشابه داری. من دیدم که کفش های خود را در آوردی. آن گاه عمر با پیشنهاد او مخالفت‌ کرد‌ و قبله را در صدر مسجد قرار داد. با این حال، کعب پشت سر عمر تـکبیر گـفت و اظهار داشت: ای امیر المؤمنین کاری که تو امروز کردی، همان کاری است‌ که‌ پانصد‌ سال پیش یکی از پیامبران‌ بدان‌ خبر‌ داده بود!۱۰۸

برخی مـنابع اهـل سنت، به نقل از ابن شـهاب زهـری، نوشته اند: اهل کتاب، نخستین کسانی بودند که‌ به‌ عمر‌، لقب فاروق دادند و مسلمانان هم این مطلب را‌ از‌ آن ها نقل کردند. امّا از رسول خدا(صـلی الله عـلیه وآله) در این باره چیزی بـه مـا نرسیده‌ است‌.۱۰۹‌

کعب، که در میان مردم به پیش گویی شهرت یافته‌ بود، به قدری در این راه، افراط می کرد که برخی او را به مسخره می گرفتند. مقریزی‌ در‌ کتاب‌ المقفی الکبیر می گـوید: کـعب با محمد بن ابی حذیفه در‌ سفری‌ داخل کشتی بودند. ابن ابی حذیفه با مسخره از او پرسید: آیا این سفر ما هم‌ در‌ تورات‌ آمده است؟ کعب که در پاسخ او عاجز مانده بود به او تـوهین‌ کـرد‌.۱۱۰‌

نزدیکی کـعب به عمر به حدّی بود که خلیفه، درباره خلافت علی(علیه السلام‌) پس‌ از‌ خودش، با این یـهودی نومسلمان رایزنی کرد و کعب به صراحت با خلیفه شدن امام‌ عـلی‌(عـلیه السـلام)مخالفت نمود.۱۱۱ از همین روست که سیره نویسان او را‌ منحرف‌ از‌ علی(علیه السلام)معرفی کرده اند.۱۱۲ این شاهد تـاریخی، ‌ ‌از یـک سو دشمنی‌ کعب‌ را با علی(علیه السلام) نشان می دهد و از سوی دیگر، نـشان گـر‌ آنـ‌ است‌ که خلیفه تا آخرین لحظات از رایزنی های او بهره می جسته است.۱۱۳ عمر‌ قبل‌ از اسـلام هم به فرهنگ یهود احترام می گذاشت و این احترام در‌ زمان‌ پیامبر‌ اکرم(صـلی الله علیه وآله)و هنگام خلافتش نـیز ادامـه داشت. او در خبر گرفتن از‌ کتب‌ قدیم‌ و

_______________________________

۱۰۸ . طبری، تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۱۱٫

۱۰۹ . ابن سعد، همان، ج ۳، ص ۲۰۵٫

۱۱۰ . فان‌ فلوتن‌، السیاده العربیه، ص ۱۱۵٫

۱۱۱ . همان، ص ۸۱٫

۱۱۲ . ابن سعد، همان، ج ۴، ص ۷۷ و مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۲۰۶٫

۱۱۳‌ . محمد‌ قاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان های انبیاء، ص ۸۷ – ۹۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۲)


پیش بـینی‌ آینده‌ به علمای یهود و نصارا اعتماد می کرد‌.۱۱۴‌

ابن‌ کثیر ذیل آیه «و فدیناه بذبح عظیم»۱۱۵‌، در‌ بحث از این که ذبیح، اسماعیل بوده است یا اسحاق، با این که‌ نظر‌ خودش این اسـت کـه اسماعیل‌ بوده‌ و روایاتی هم‌ در‌ اثبات‌ نظر خویش آورده است، به نقل‌ از‌ کعب الاحبار روایاتی می آورد که می گویند ذبیح، اسحاق بوده است‌. او‌ در ادامه می نویسد: این روایات‌ همه از کعب الاحبار‌ نـقل‌ شـده، که در زمان عمر‌ مسلمان‌ شد و خلیفه، احادیثی که وی از کتب قدیمی نقل می کرد، می شنید‌ و به‌ مردم هم اجازه می داد‌ که‌ به‌ سخنان او گوش‌ دهند‌. مردم هم اخبار درسـت‌ و نـادرست‌ را از او روایت می کردند، امّا به خدا قسم، امّت اسلامی هیچ نیازی‌، حتی‌ به یک کلمه از روایات او‌ نداشت‌.۱۱۶

تقرّب‌ یهودیان‌ و مسیحیان‌ نومسلمان به دستگاه خلافت‌ در زمان عثمان هم ادامه داشـت. کـعب الاحـبار، چنان نزد عثمان تقرّب یـافته بـود کـه‌ نظر‌ او درباره پرداخت زکات بر نظر‌ ابوذر‌، صحابه‌ بزرگ‌ رسول‌ خدا(صلی الله‌ علیه‌ وآله) ترجیح داده می شد.۱۱۷

افزون بر حضور فـعّال بـرخی یـهودیان و مسیحیان تازه مسلمان در‌ عصر‌ خلفای‌ سه گانه نـخستین، شـواهدی نیز در تاریخ‌ وجود‌ دارد‌ که‌ سیطره‌ فکری‌ و فرهنگی یهود را بر مردم آن عصر، نشان می دهد و خود خلفا نیز متأثر از آن بـودند. مـالک در کـتاب الموطأ خویش نقل می کند که ابوبکر‌ نزد دخترش عـائشه رفت، در حالی که او مریض بود و یک زن یهودی او را تعویذ می داد. ابوبکر بدون نهی از این کار، به او گفت: او را به‌ کـتاب‌ خـدا تـعویذ ده.۱۱۸ شافعی در کتاب الامّ با استناد به روایت یادشده، تعویذ اهل کـتاب بـرای

_______________________________

۱۱۴ . کورانی، تدوین القرآن، ص ۴۵۵٫

۱۱۵ . الصافات: ۱۰۷٫ از شواهدی که وابستگی‌ فکری‌ عرب ها را به یهود، حتّی در پایان سده نـخست اسـلامی، نـشان می دهد این است که طبری می نویسد: نزد عمر بن‌ عـبد‌ العـزیز، خـلیفه اموی، سخن از‌ ذبیح‌ بودن اسماعیل به میان آمد. او برای اطمینان سراغ یکی از یهودیان نـومسلمان فـرستاد تـا از او در این باره سؤال کند. آن یهودی‌ هم‌ ذبیح بودن اسماعیل را‌ تأیید‌ نمود. تاریخ طبری، ج ۱، ۲۷۰٫

۱۱۶ . اسـماعیل بـن کثیر، تفسیر القرآن الکریم، ج ۴، ص ۱۸٫ ابن کثیر از معدود نویسندگان اهل سنّت است که سـعی در پرهـیز از نـگارش اسرائیلیات دارد. او در‌ مقدمه‌ کتاب البدایه و النهایه به اجتناب از آوردن اسرائیلیات، تصریح کرده است.

۱۱۷ . طبری، همان، ج ۴، ص ۲۸۴ ; ابـن ابـی الحدید، همان، ج ۳، ص ۵۳ – ۵۴ و ج ۷، ص ۲۵۶ و مجلسی، همان، ج ۵۴، ص ۲۰۶٫

۱۱۸ . مالک بن انس‌، کتاب‌ الموطأ، ج ۲، ص ۹۴۳‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۳)


مسلمانان را جایز شمرده و حـلّیت ایـن عـمل را به حلال بودن غذا و ازدواج با اهل کتاب، قیاس‌ کرده است.۱۱۹ بیهقی نیز در السنن الکبری در بـابی بـا‌ عنوان‌ باب‌ اباحه الرقیه بکتاب الله می نویسد: همسر عبدالله بن مسعود، پس از وفـات پیـامبر اکـرم(صلی الله ‌‌علیه‌ وآله)، برای تعویذ چشم خود نزد یهودی می رفت.۱۲۰ روشن است که‌ اهل‌ کـتاب‌ در مـراجعه بـرخی مسلمانان به آن ها برای تعویذ، به کتاب های خودشان، که به‌ آن هـا آگـاهی داشتند، رجوع می کردند نه به قرآن.

نفوذ اندیشه های‌ اسرائیلی در مکتب خلفا‌ تأثیر‌ چشم گـیری در اعـتقادات اهل سنت گذاشت که از باب نمونه، می توان به اعتقاد به جـسم بـودن خدا، جواز صدور معصیت از پیامبران، رؤیت فـیزیکی مـبدأ و مـعاد و مانند این ها‌ اشاره کرد.۱۲۱

۲ ـ مشروعیت طـلبی امـویان با اندیشه های اسرائیلی

با نگاهی به تاریخ صدر اسلام، معلوم می شـود کـه سران بنی امیه با مـیل و طـیب خاطر، اسـلام را قـبول نـکردند‌، بلکه‌ پس از ناامیدی در شکست اسلام، با اکـراه و از روی نـاچاری تسلیم شدند. این واقعیتی است که امام علی(علیه السلام) به آن تـصریح کـرده است.۱۲۲

خلفای اموی برای‌ مشروعیت‌ بـخشیدن به حکومت خویش، از اهـل کـتاب استمداد می جستند. در روزگار مـعاویه، در شـام مجمع علمی اسلام آورندگان از اهل کتاب تشکیل شد و کار آن، نشر نظریه ها‌ و مـعارف‌ اسـرائیلی بود. با این که نـقل حـدیث پیـامبر در عصر خلفای نـخستین، مـمنوع شده بود امّا بـا تـمسّک به روایت «حدّثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج»۱۲۳ نقل اسرائیلیات‌ جایز‌ بود‌.۱۲۴ ازسوی دیگر، بـا تـسلط‌ فکری‌ که‌ اهل کتاب بر بـرخی

_______________________________

۱۱۹ . مـحمد بن ادریـس شـافعی، کـتاب الامّ، ج ۷، ص ۲۴۱٫ گفتنی است کـه قیاس شافعی در مورد یاد شده‌، مع‌ الفارق‌ است، چه این که خوردن غذای اهل کـتاب‌ و ازدواجـ‌ با آن ها، اعتراف به باورها و فـرهنگ آنـان نـیست، در حـالی کـه تعویذ در کمترین مـفهومش احـترام به فرهنگ‌ و عقاید‌ تعویذ‌ دهنده است. افزون بر این، برای این کاری که عائشه‌ یا بـرخی زنـان انـصار می کردند مطلبی از رسول خدا(صلی الله عـلیه وآله) بـه عـنوان تـأیید بـه‌ مـا‌ نرسیده‌ است. علی کورانی، همان، ص ۴۱۱٫

۱۲۰ . احمد بن حسین بیهقی، السنن‌ الکبری‌، ج ۹، ص ۳۴۹٫

۱۲۱ . عسکری، مقدمه مرآه العقول. هم چنین در این باره، رک: همو، معالم المدرستین، ج ۱، ص ۳۴‌.

۱۲۲‌ . ابن‌ ابی الحدید، همان، ج ۱۷، ص ۲۵۰٫

۱۲۳ . ابـن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح‌ صحیح‌ البخاری‌، ج ۶، ص ۳۶۱٫ علامه مجلسی در این باره،

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۴)


مسلمانان ساده دل داشتند، آن ها بر این‌ باور‌ بودند‌ که در کتب اهل کتاب پیشگویی های فراوانی درباره مسلمانان شده، بـه طـوری که‌ اطلاعاتی‌ از نام و ترتیب زمانی حکومت خلفا هم در آن ها آمده است. خلفای‌ بنی‌ امیه‌ هم می کوشیدند تا با استمداد از سخنان یهود و نصارا چنین وانمود کنند که‌ نام‌ آن هـا نـیز در کتاب های آسمانی نوشته شده است. این مسئله، هم‌ حکومت‌ آنان‌ را مشروع نشان می داد و هم نوعی جبر الهی را در جامعه القا می کرد‌.۱۲۵‌ کـعب الاحـبار از کسانی است که در زمان خـلافت عـثمان، به قدرت‌ رسیدن‌ معاویه‌ را پیش گویی می کرد. روزی فردی در شعری چنین سروده بود:

انّ الامیر بعده‌ علیّ‌ *** و فی‌ الزبیر خلف رضی

«پس از عثمان، حکومت از آن عـلی(عـلیه السلام‌) یا‌ زبیر خـواهد بـود». کعب بلافاصله او را تکذیب کرد و گفت: خلیفه بعدی معاویه خواهد بود.۱۲۶‌

در‌ عصر حکومت امویان، بهویژه معاویه، نفوذ قصه گویان نیز افزایش یافت. اطراف‌ معاویه‌ را مسیحیانی، همچون سرجون، نویسنده او، و ابن‌ اُثال‌، پزشـکش‌ و اخـطل، شاعر مخصوصش گرفته بودند.۱۲۷ بدیهی‌ است‌ که اینان اندیشه های مسیحی خویش را ترک نکرده و آن ها را در‌ دربار‌ اموی ترویج می کردند.۱۲۸‌ در‌ زمان حکومت‌ مروانیان‌ نیز‌ ترویج اسرائیلیات ادامه داشت. مورخان از‌ فـردی‌ بـه نام بـطریق یوحنای مسیحی یاد کرده اند که

_______________________________

روایتی را نقل‌ کرده‌ است که عبد الاعلی بن اعین‌ می گـوید به امام‌ صادق‌(علیه السلام)گفتم: فدایت شوم‌ مردم‌ (عامه) حـدیثی را نـقل مـی کنند که پیامبر فرموده است: حدثوا عن بنی‌ اسرائیل‌ و لا حرج. قال: «نعم». قلت‌: فنحدث‌ عن‌ بنی اسـرائیل ‌ ‌بـما‌ سمعناه‌ و لا حرج علینا؟ قال: «اما‌ سمعت‌ ما قال: کفی بالمرء کذبا ان یحدث بکل مـا سـمع»؟ فـقلت: و کیف هذا؟ قال: «ما‌ کان‌ فی الکتاب انه فی بنی اسرائیل‌ فحدّث‌ انه کان‌ فی‌ هـذه‌ الامه و لا حرج». (بحارالانوار‌، ج ۲، ص ۱۵۹). در صورت صحّت انتساب چنین روایتی به امام صادق(علیه السـلام)، از آن، چنین‌ استنباط‌ می شـود کـه امام روایت آن‌ چه‌ را‌ در‌ قرآن‌ کریم درباره بنی‌ اسرائیل‌ آمده، جایز دانسته است نه بیشتر از آن.

۱۲۴ . سید جعفر مرتضی عاملی، «اسرائیلیات در تاریخ‌ طبری‌»، کیهان‌ اندیشه، شماره ۲۵، ص ۴۳٫

۱۲۵ . رسول جعفریان‌، تاریخ‌ خلفا‌، ص ۷۳۵‌ – ۷۳۶‌.

۱۲۶‌ . طبری، تـاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۳ ; تقی الدین مقریزی، النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیه و بنی هاشم، ص ۷۸ – ۷۹٫

۱۲۷ . طبری، همان، ج ۵، ص ۳۳۰ ; سید مرتضی عسکری، مقدمه مرآه العقول‌، ص ۳۷٫ مورخان نوشته اند: معاویه نخستین کسی بود که مسیحیان را به کـار گـماشت. او ابن اُثال نصرانی را به عنوان والی خراج شهر حمص منصوب کرد. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی‌، ج ۲، ص ۲۲۳‌.

۱۲۸ . عسکری، معالم المدرستین، ج ۲، ص ۵۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۵)


همراه پدرش در قصر عبدالملک بن مروان اقامت داشت و از القای هیچ گونه شبهه ای در میان مسلمانان دریـغ نـمی کرد. او کتابی برای‌ مسیحیان‌ نوشت که آن ها را در برابر تبلیغات مسلمانان مسلّح می ساخت.۱۲۹

۳ ـ برتری سرزمین شام در اسرائیلیات

از جمله اندیشه های انحرافی‌ که‌ امویان با بهره بردن از‌ یهودیان‌ نومسلمان بـه آن دامـن می زدند، طرح اندیشه برتری سرزمین شام بر دیگر سرزمین ها بود. ابن عساکر، روایات فراوانی را در فضیلت شام‌ و تشویق‌ پیامبر اکرم(صلی الله‌ علیه‌ وآله) به سکنا گزیدن در آن جا آورده اسـت.۱۳۰ او هـم چـنین روایاتی در حقانیت اهل شام و ایـن کـه آن هـا در بهشت با لباس سبز محشور خواهند شد‌، به‌ نقل از کعب الاحبار روایت کرده است.۱۳۱ در همین راستا، ابوهریره و کعب الاحبار روایاتی از زبـان رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند که محل تـولد آنـ‌ حضرت‌، در مکه‌; هجرتش در مدینه و سلطنتش در شام خواهد بود.۱۳۲ بدیهی است که بخش سوم روایت کاملا سیاسی‌ و در راستای اهداف بـنی امـیه تـنظیم شده است، تا این که‌ هم‌ به‌ نوع حکومت سـلطنتی مشروعیت بخشد و هم در سرزمین شام بودن آن را تأیید کند. آن ها به ‌‌این‌ مقدار فضیلت برای شام بسنده نکرده و سـعی کـردند آن سـرزمین را بر همه‌ مناطق‌ دیگر‌ برتری دهند، به طوری که خیر و شـرّ دنـیای اسلام وابسته به آن سرزمین است. عبدالله‌ بن عمرو بن عاص که خود از شاگردان کعب الاحبار و مـروّجان انـدیشه هـای‌ اسرائیلی به شمار می‌ رود‌،۱۳۳ در حدیثی ساختگی از زبان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مـی گـوید:

خـیر، ده بخش است، که نُه بخش آن در شام و یک بخش دیگرش در سایر سرزمین هاست‌. شرّ نـیز ده بـخش اسـت، که یک بخش آن در شام و نُه بخش دیگر

_______________________________

۱۲۹ . حمید محمد قاسمی، همان، ص ۸۲ به نقل از: الاسـرائیلیات و اثـرها فی کتب التفسیر، ص ۴۲۹٫

۱۳۰ . ابن‌ عساکر‌، تاریخ دمشق الکبیر، ج ۱، ص ۵۰ – ۸۰٫

۱۳۱ . همان، ص ۱۸۷ – ۱۹۷ و ص ۲۰۲ – ۲۰۳٫

۱۳۲ . محمد بن سعد، الطـبقات الکـبری، ج ۱، ص ۳۶; مـحمد بن یوسف شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۱، ص ۹۸ ; عبدالله بن بهرام الدارمی‌، سنن‌ الدارمی، ج ۱، ص ۶ و جلال الدیـن سـیوطی، الدرّ المنثور، ج ۳، ص ۱۳۲٫

۱۳۳ . ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۵۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۶)


در جاهای دیگر است. وقتی مردم شام فـاسد شـوند، دیـگر خیری در میان شما نخواهد‌ بود‌.۱۳۴

افزون بر فضائل ساختگی یاد شده، کعب الاحبار در روایتی، اهـل شـام را شمشیرهای خداوند معرفی کرده است که خداوند به دست آنان از گنه کـاران انـتقام مـی‌ گیرد‌. او‌ هم چنین می افزاید: اهل‌ شام‌ از‌ زمره لشکری هستند که هفتاد هزار نفر از آن هـا بـدون حـساب وارد بهشت خواهند شد!۱۳۵

یهودیان دربار اموی در‌ جعل‌ حدیث‌ به منظور جلوه دادن بـرتری و فـضیلت شام، افزون‌ بر‌ مشروعیت بخشیدن به قدرت بنی امیه و بزرگ نمایی قلمرو حاکمیت آنان، اهداف دیـگری را هـم دنبال می کردند. از‌ طرفی‌، یهودیان‌ با تغییر قبله، ضربه سختی خورده بـودند و از سـوی دیگر‌، بنی امیه هم دشمنیِ دیرینه ای (پیـش از اسـلام) بـا خانه کعبه داشتند، زیرا همیشه سیادت مـعنوی بـنی‌ هاشم‌ بر‌ آن خانه، حاکم بود.۱۳۶ بنابراین آن ها با همکاری یکدیگر‌ این‌ اهداف را دنـبال مـی کردند. باید بر انگیزه هـای مـشترک یهودیان و امـویان ایـن نـکته را هم‌ افزود‌ که‌ برتری دادن شام بـر دیـگر سرزمین ها، هم از جایگاه معنوی مکه‌ و مدینه‌، مهبط‌ وحی و امّ القرای جـهان اسـلام می کاست، چه این که امـویان از مردم مدینه‌، که‌ از‌ پیـامبر و اسـلام حمایت کرده بودند، دل خوشی نـداشتند، و هـم این نکته را القا می‌ کرد‌ که در نهایت، اسلام مقهور و مغلوب یهود خواهد شـد. روایـات جعلی سجده کردن‌ کعبه‌ در‌ هـر روز در بـرابر بـیت المقدس، چنین هـدفی را دنـبال می کرد.۱۳۷

بنابراین‌، بـا‌ ایـن همه منافع مشترک امویان و یهودیان، طبیعی است که کعب الاحبار و امثال او‌ از‌ سوی‌ معاویه و دیـگر بـنی امیه حمایت شوند و افکارشان ترویج گـردد.۱۳۸ در سـایه حمایت دسـتگاه قـدرت‌ امـوی‌ از اندیشه های اسرائیلی، افـکار آن ها چنان جا افتاده

_______________________________

۱۳۴ . ابن‌ عساکر‌، همان‌، ج ۱، ص ۱۱۷٫

۱۳۵ . ابن عساکر، همان، ج ۱، ص ۲۰ و ابوریه، اضواء علی السنه المـحمدیه، ص ۱۲۹ و ۱۷۱٫

۱۳۶ . سـید‌ جعفر‌ مرتضی‌، الصحیح من سیره النـبی الاعـظم، ج ۱، ص ۳۲ – ۳۳٫

۱۳۷ . حـمید مـحمد قـاسمی، همان‌، ص ۷۹‌ – ۸۰٫

۱۳۸ . ابن حـجر عـسقلانی، تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۳۹۳ – ۳۹۴٫ شواهدی در تاریخ وجود دارد که نشان‌ گر‌ وابستگی فکری معاویه به کعب الاحبار است. او، هـم در تـصدیق اخـبار‌ گذشتگان‌ و هم در چگونگی تلاوت برخی آیات قـرآن‌، از‌ کـعب‌ الاحـبار سـؤال مـی کـرد و سخن وی را‌ می‌ پذیرفت. مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۳۶۸ و شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۵۲‌ .

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۷)


بود‌ که در زمان امام باقر‌(علیه‌ السلام) فردی‌ در‌ مسجد‌ الحرام با استناد به سخن کـعب‌ الاحبار‌، از سجده کردن کعبه در برابر بیت المقدس سؤال کرد و امام او‌ و کعب‌ را تکذیب نمود.۱۳۹

تأثیر اندیشه‌ های انحرافی القا شده‌ توسط‌ یهودیان، در تاریخ مشهود است‌. بلاذری‌ در بحث از فرزندان علی(علیه السـلام) و در مـعرفی محمد بن حنفیه، این‌ شعر‌ را از کثیر عزّه آورده‌ است‌:

هو‌ المهدی خبرناه کعب‌ *** اخو‌ الاحبار فی الحقب الخوالی‌۱۴۰‌

در این شعر کثیر عزّه، سخن از مهدویت محمد بن حنفیه به مـیان آوردهـ‌ و مدعی‌ شده است که مهدویت او را‌ کعب‌ الاحبار پیشاپیش‌ خبر‌ داده‌ بود.

۴ ـ منابع اهل سنت‌ و اندیشه های اسرائیلی

به سبب تقرّب و نزدیکی مروّجان انـدیشه هـای اسرائیلی به خلفای نخستین، مـنابع‌ تـاریخی‌، حدیثی و تفسیریِ اهل سنت بیشترین تأثیر‌ را‌ از‌ آرای‌ یهود‌ و نصارا پذیرفته اند‌. منابع‌ و آثاری، همچون صحیح بخاری، تاریخ طبری و تفسیر او و دیگر کتب اهل سنت، مـملو از انـدیشه های‌ آن‌ هاست‌. طـبری در تـفسیر آیه «قلنا اهبطوا منها‌ بعضکم‌ لبعض‌ عدوّ‌»۱۴۱‌می‌ نویسد: من معتقدم ریشه جنگی را که میان ما انسان ها و مارها وجود دارد، علمای ما بیان کرده اند. آن ها گفته اند: پس از آن که‌ خـداوند ابـلیس را از بهشت بیرون کرد، مارها او را وارد بهشت کردند.۱۴۲ گفتنی است که نقش مار در این ماجرا، از تورات گرفته شده است. طبری هم چنین‌ در‌ تاریخش می نویسد: گوسفندی که ابراهیم(علیه السلام) ذبح کـرد هـمان گوسفندی بـود که هابیل، فرزند آدم آن را قربانی نمود و خداوند از او پذیرفت.۱۴۳ باید پرسید: این‌ چه‌ گوسفندی است که پس از مدت ها، کـه از زمان ذبح آن از عهد آدم تا ابراهیم گذشته است، بار دیگر به جـای‌ اسـماعیل‌ قـربانی می شود؟

_______________________________

۱۳۹ . محمد بن‌ یعقوب‌ کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۲۳۹ ; حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۶۲ و مجلسی، همان، ج ۴۶، ص ۳۵۳٫

۱۴۰ . احمد بن یحیی بلاذری، انـساب ‌ ‌الاشـراف، ترجمه امیر المؤمنین علیه‌ السلام‌، ص ۱۱۲٫

۱۴۱ . بقره (۲) آیه‌ ۳۶‌.

۱۴۲ . طبری، جامع البیان، همان، ج ۱، ص ۳۳۶ و احمد وائلی، هـویه التـشیع، ص ۵۴ – ۵۵٫

۱۴۳ . طـبری، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۲۷۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۸)


مورخ مشهور اهل سنت، داستانی را درباره حامله شدن همسر اسحاق و به دنیا‌ آوردنـ‌ دو پسر برای او، به نام های یعقوب و عیص، روایت کرده است که از طرفی آن دو در شـکم مادر، درباره این کـه کـدام یک زودتر از شکم مادر خارج‌ شوند‌، با یکدیگر‌ منازعه می کنند و از سوی دیگر، یعقوب برای تقرّب بیشتر به پدر و بهره مند شدن از دعای‌ او، پدرش اسحاق را می فریبد و خود را به جای برادر‌ جا‌ مـی‌ زند. اسحاق پیامبر هم فریب می خورد، به طوری که قدرت تشخیص فرزندان خود را هم ندارد‌.‌‌۱۴۴‌

صحیح بخاری و دیگر منابع مهم اهل سنت نیز از اندیشه های انحرافی اسرائیلی‌ بی‌ نصیب‌ نـمانده انـد. بسیاری از نویسندگان اهل سنت به نقل از ابوهریره روایت کرده اند که‌: «ما من بنی آدم مولود یولد الاّ یمسّه الشیطان حین یولد فیستهلّ صارخاً‌ من مسّ الشیطان غیر‌ مریم‌ و ابنها»۱۴۵٫ بر اسـاس ایـن روایت، همه انسان ها، به جز عیسی و مادرش مریم، فریب شیطان را می خورند. برخی محققان نوشته اند: مسیحیان با تمسک به همین روایت، مدعیِ اثبات‌ دو عقیده هستند: نخست، ایـن کـه همه انسان ها، به جز عیسی که فوق بشر است، گرفتار خطا و گناه می شوند.۱۴۶ دوّم، این که عیسی از آسمان به زمین آمد‌ تا‌ میان مردم حکم کند.۱۴۷ محققی دیـگر نـوشته اسـت: من نمی دانم اگر ایـن روایـت، فـضیلت برای عیسی است چرا پیامبر اسلام که سید الانبیاست، از آن محروم است، و اگر‌ فضیلت‌ نیست چه ارزشی دارد که بخاری و دیگر محدثان اهـل سـنت آن را نـقل کرده اند.۱۴۸ جالب این است که ابوهریره ایـن حـدیث را از زبان پیامبر اکرم(صلی‌ الله‌ علیه وآله)روایت کرده است.۱۴۹

برخی منابع اهل سنت می نویسند: حضرت رسول(صلی الله عـلیه وآله) حـکایت دجـّال و جساسه (جاسوس دجال) را از تمیم داری شنید و آن‌ را‌ بر‌ منبر از او روایت نـمود‌ و این‌ تنها‌

_______________________________

۱۴۴ . همان، ج ۱، ص ۳۱۹ – ۳۲۰٫

۱۴۵ . بخاری، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۳۸; عبد الرحمن سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۱۰; سلیمان بن احمد لخمی طبرانی، مسند‌ الشـامیین‌، ج ۴، ۱۶۷‌ ; طـبری، جـامع البیان، ج ۳، ص ۳۲۴ و هاشم معروف حسنی، دراسات‌ فی‌ الحدیث و المحدثین، ص ۹۳ .

۱۴۶ . آن ها این روایـت مـجعول را مؤیّدی برای صحّت روایت مجعول دیگری که در حادثه‌ شقّ‌ الصدر‌ نقل شده است، می دانند. سـید جـعفرمرتضی، الصـحیح من سیره‌ النبی الاعظم، ج ۲، ص ۸۸٫

۱۴۷ . ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۶ و سید جعفر مـرتضی عـاملی، هـمان، ج ۲، ص ۸۹٫

۱۴۸ . احمد‌ وائلی‌، همان‌، ص ۵۵٫

۱۴۹ . ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۸۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۰۹)


صحابیِ مفضولی است‌ که‌ پیامبرِ فـاضل، از او روایـت نـقل کرده است.۱۵۰ این قبیل منقولات دستاویز برخی نویسندگان عرب‌ شده‌ تا‌ این مسیحی نـومسلمان را مـبتکر برخی عادات و سنن در اسلام معرفی نمایند‌، در‌ صورتی‌ که پیامبر از شنیدن خبر دجّال از تـمیم داری و امـثال او بـی نیاز بوده‌ است‌.۱۵۱‌ علامه تستری این مطلب را که چون وی از اهل کتاب بوده پیامبر از‌ او‌ روایـت نـقل کرده است، خنده آور خوانده است.۱۵۲ مقریزی هم در کتاب‌ الضوء‌ الساری‌ فی معرفه تـمیم الداری،۱۵۳ پس از بـیان وفـد قبیله دارین و پذیرش اسلام از‌ سوی‌ تمیم داری، ماجرای نقل روایت او به وسیله رسول خدا(صلی الله عـلیه‌ وآلهـ‌) و اقطاع‌ قریه حبرون و عینون را آورده است، بدون آن که آن را نقد کند.۱۵۴

در‌ میان‌ مورخان اهـل سـنت، ابـن کثیر در مقدمه کتاب البدایه و النهایه مدعی است‌ که‌ از‌ آوردن اسرائیلیات خودداری کرده است. او حدیث «حدّثوا عـن بـنی اسـرائیل و لا حرج» را هم‌ حمل‌ بر‌ اسرائیلیات کرده است.۱۵۵

۵ ـ مشهورترین مبلغان اندیشه های اسـرائیلی

جـواد علی در‌ این‌ که مشهورترین چهره های علمی یهود، در واقع دانشمند و حبر بوده باشند، تردید کرده اسـت. او‌ مـی‌ نویسد: به نظر من رتبه علمی امثال عبد الله بن سلاّم و کعب‌ الاحـبار‌ چـیزی است که برخی دل های پاک‌ و خوش‌ بـین‌ از مـسلمانان ِ نـخستین به آن ها داده‌ اند‌، چه این کـه از آن هـا سخنانی درباره انبیا و کتاب های پیشین می‌ شنیدند‌ و در شگفت می ماندند و گمان‌ مـی‌ کـردند که‌ اگر‌ چنین‌ اوصافی را بـرای آن هـا برشمارند‌، بـه‌ نـفع اسـلام است. خود یهودیان شاخص نیز در دامـن زدن بـه این‌ رتبه‌ علمی پنداری، برای مباهات و فخرفروشی به‌ مسلمانان، نقش داشته انـد‌.۱۵۶‌ اسـتاد ابوریه به خوبی از‌ نقش‌

_______________________________

۱۵۰ . احمد بـن علی مقریزی، امتاع الاسـماع بـما للرسول من الابناء والاموال والحـفده‌ والمـتاع‌، ج ۱، ص ۲۳ و عزالدین بن اثیر، أسد‌ الغابه‌ فی‌ معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۲۵۶‌ .

۱۵۱‌ . احمد صدر حاج سید‌ جـوادی‌ و دیـگران (زیر نظر)، دائره المعارف تشیع، ج ۵، ص ۹۰٫

۱۵۲ . مـحمد تـقی تـستری، قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۲۲‌.

۱۵۳‌ . ایـن کـتاب با تحقیق محمد احـمد‌ عـاشور‌ در قاهره‌ و بیروت‌ در‌ سال ۱۳۹۲ق چاپ و منتشر‌ شده است.

۱۵۴ . مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۲۳، از مقدمه.

۱۵۵ . ابن کثیر، البـدایه و النـهایه، ج ۱، ص ۷٫

۱۵۶‌ . جواد‌ علی، المفصل فی تاریخ العـرب، ج ۶، ص ۵۶۲‌ – ۵۶۳‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۰)


یـهودیان‌ نومسلمان‌ در‌ وارد کـردن مـوهومات‌ خـویش‌ در فرهنگ مسلمانان پرده برداشته اسـت.۱۵۷ رشید رضا هم به این خوش بینی برخی مسلمانان‌ اشاره‌ کرده‌ و می نویسد: در میان مـا مـسلمانان کسانی‌ هستند‌ که‌ هر‌ آن‌ چـه‌ را در کـتاب هـای تـفسیر و دیـگر منابع اسلامی آمـده اسـت، تقدیس می کنند و آن ها را مبرّا از نقد و ارزیابی می دانند.۱۵۸ این در حالی است‌ که برخی علمای شـیعه نـوشته انـد: کعب الاحبار و وهب بن منبه روایاتی را نـقل کـرده انـد کـه بـا گـفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله)و عقل ناسازگاراند.۱۵۹ شیخ صدوق‌(رحمه‌ الله)در پاسخ منکران قیام حضرت قائم(علیه السلام)، می نویسد: چگونه اینان اخبار وهب بن منبه و کعب الاحبار را کـه با سخنان نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه‌ وآله‌) و عقل ناسازگار است، می پذیرند امّا روایاتی را که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهما السلام) درباره حضرت قائم(علیه السلام‌) و غیبت‌ و ظهور اوسـت، تـصدیق نمی کنند‌.۱۶۰‌

به رغم نگرش اندیشمندان یاد شده نسبت به راویان اسرائیلیات و نقش آن ها در ترویج اندیشه های اسرائیلی در میان مسلمانان، یکی از محققان‌ به‌ دفاع از کعب الاحبار‌ و ابوهریره‌ و امثال ایـن هـا پرداخته و نسبت های این نویسندگان را به آنان، اتهام دانسته و آن ها را مظلوم خوانده است.۱۶۱ در حالی که دفاع وی جز تعصّب بی جا و تأیید‌ اندیشه‌ هـای نـادرست اسرائیلی، چیز دیگری نیست. بـدون تـردید، برخی روایاتی که امثال ابوهریره و کعب الاحبار نقل کرده اند با اساس دین اسلام ناسازگار است و به هیچ وجه قابل دفاع نیستند‌.

۱ ـ کعب‌ الاحـبار : بـنابر‌ گفته طبری و ابن اثـیر، کـعب الاحبار در سال ۱۷ق (حدود هشتاد سالگی) در زمان خلافت عمر، در‌ شهر مدینه، اسلام را پذیرفت.۱۶۲ امّا ابن اعثم، اسلام او‌

_______________________________

۱۵۷‌ . برای‌ آگاهی بیشتر در این زمینه رک: محمود ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۱۴۵ به بعد.

۱۵۸ . رشـید ‌‌رضـا‌، تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۶۸٫

۱۵۹ . مجلسی، همان، ج ۵۲، ص ۲۰۱٫

۱۶۰ . شیخ صدوق، کمال الدین‌ و تمام‌ النعمه‌، ج ۲، ص ۵۳۱٫

۱۶۱ . محمد حسین الذهبی، همان، ص ۷۴ – ۸۲٫

۱۶۲ . طبری، ج ۴، ص ۵۹ ; عزّ الدین بن اثیر‌، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۴، ص ۱۸۷٫ زرکلی اسلام او را در زمان ابوبکر‌ دانسته، کـه در زمـان‌ حکومت‌ عـمر از یمن به مدینه آمده است. ابونعیم اصفهانی هم می نویسد: او پیامبر را ندید. و به نقل از خود کعب مـی نویسد وقتی به مدینه می رفته، خبر رحلت پیامبر‌ را شنیده اسـت. امـا ابـن حجر روایت اسلام او را در زمان خلافت عمر ترجیح داده است. احمد بن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عـادل ‌ ‌احـمد عبد الموجود، ج ۵، ص ۴۸۲; خیر‌ الدین‌ الزرکلی، الاعلام، ج ۵، ص ۲۲۸ و ابونعیم اصفهانی، معرفه الصحابه، ج ۵، ص ۲۳۸۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۱)


را در سفر عمر بـه بـیت المـقدس دانسته نه در آمدن او به مدینه.۱۶۳ او در سال ۳۲ ق، در سنّ صد‌ سالگی‌، در شهر حمص درگذشت.۱۶۴ پذیرش اسلام از سـوی وی هم زمان با آغاز امارت و فرمانروایی معاویه در شام بود. برخی محققان از دیدار کـعب الاحبار از شام و هم‌ زمـانی‌ نـصب معاویه به عنوان والی آن سرزمین و پذیرش اسلام از سوی کعب سخن گفته و خاطرنشان کرده اند که میان این دو، توافقی صورت گرفته است تا بدین وسیله، اهداف‌ خویش‌ را‌ دنبال کنند.۱۶۵ کعب، زمانی‌ که‌ مـعاویه‌ والی شام بود، در آن جا حضور داشت. معاویه وی را به خود نزدیک کرد و از مسائل مبدأ، امور غیبی و تفسیر‌ قرآن‌ از‌ او سؤال می کرد. ابن حجر نوشته است‌: معاویه‌ به کعب دستور داد تا در شام به قـصه گـویی بپردازد. پیامد این کار، ورود احادیث جعلی بسیار در‌ فضیلت‌ شام‌ و ساکنان آن بود.۱۶۶ذهبی می نویسد: او در زمان‌ خلافت عمر از یمن به مدینه آمد و در هم نشینی با یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله)، از‌ کتاب‌ هـای‌ اسـرائیلی برای آن ها روایاتی نقل می کرد که در آن‌ ها‌ شگفتی هایی وجود داشت.۱۶۷ از این رو، برخی صحابه مانند عبدالله بن عمر، ابو هریره‌، ابن‌ عباس‌، عبدالله بن زبیر و معاویه را از شـاگردان او دانـسته اند. این ها‌ نمونه‌ هایی‌ از روایت اکابر از اصاغر و صحابه از تابعین است.۱۶۸ تعداد زیادی از تابعان‌ نیز‌ شاگردی‌ وی را کرده اند.۱۶۹

جواد علی درباره کعب می نویسد: من باور نمی‌ کنم‌ کـه آن چـه در کـتاب های تاریخ و تفسیر به نـام کـعب الاحـبار آمده‌ است‌، تماماً‌ از زبان کعب صادر شده باشد، بلکه ممکن است روایت دیگران باشد که به‌ زبان‌ او بسته اند. او هم چـنین در ادامـه مـی گوید: احدی به کعب‌، تألیفی‌ نسبت‌ نداده، بـلکه تـمام آن چه به وی منسوب است به صورت شفاهی و سماع بوده، و بسیاری‌ از‌ آن ها اندیشه های اسرائیلی هستند که در تورات و تلمود و دیـگر

_______________________________

۱۶۳‌ . ابـن‌ اعـثم‌، همان، ج ۱، ص ۲۲۸٫

۱۶۴ . ابن حجر، الاصابه، ج ۵، ص ۴۸۴٫

۱۶۵ . نجاح طائی، همان، ص ۲۹۱ – ۲۹۳٫

۱۶۶ . شیخ‌ حرّ‌ عـاملی‌، همان، ج ۱، ص ۲۵ – ۲۶٫

۱۶۷ . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۴۸۹٫

۱۶۸ . ابوریه، شیخ‌ المضیره‌ ابو هریره، ص ۹۱٫

۱۶۹ . ذهبی، همان و همو، تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۵۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۲)


کتاب های یـهود آمـده اسـت و برخی‌ از‌ آن چه به او نسبت داده اند، مجعول و ساختگی است.۱۷۰

به‌ گفته‌ ابـن ابـی الحدید، جماعتی از سیره نویسان‌ روایت‌ کرده‌ اند که علی(علیه السلام)، کعب الاحبار‌ را‌ کذّاب می خـوانده اسـت.۱۷۱ مـجلسی هم نوشته است: کعب الاحبار از علی‌(علیه‌ السلام)منحرف بود و آن حضرت‌ او‌ را کـذّاب‌ مـی‌ دانـست‌.۱۷۲

از جمله باورهای نادرستی که‌ کعب‌ در میان مسلمانان ترویج نمود، اعتقاد به رؤیت خدا بـود، چـون یـهود‌ معتقد‌ بودند که زمانی خداوند به درد‌ چشم مبتلا شد و فرشتگان‌ به‌ عیادتش رفتند. اعـتقاد بـه جسم‌ بودن‌ خداوند در میان برخی مسلمانان و ترویج این اندیشه که او هم مانند انـسان‌، کـالبد‌، دسـت، پا، چشم و گوش دارد‌، از‌ سوی‌ کعب و مانند او‌ به‌ جامعه اسلامی القا شد‌.۱۷۳‌ کعب می گفت: خـداوند کـلام و رؤیت خویش را میان موسی(علیه السلام) و محمد(صلی‌ الله‌ علیه وآله) تقسیم کرد. سـهم مـوسی‌(عـلیه‌ السلام) این‌ بود‌ که‌ خدا با او سخن‌ گفت و سهم محمد(صلی الله علیه وآله) این بود کـه او خـدا را با چشم‌ خود‌ دید.۱۷۴

۲ ـ وهب بن منبه : پدرش‌ اهل‌ هرات‌ خراسان‌ بـود‌. وی از تـابعانی‌ اسـت‌ که در سال ۳۴ ق در یمن به دنیا آمد و در سال ۱۱۴ق در صنعاء درگذشت.۱۷۵‌ ذهبی‌ در‌ شرح حالش، او را العلّامه الأخباری القـصصی‌ مـعرفی‌ کـرده‌ است‌، که‌ بیشتر‌ دانش وی از اسرائیلیات و صحیفه های اهل کتاب بود.۱۷۶ وهب از ابـوهریره، عـبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن العاص و دیگران کسب دانش نمود و خود بیش‌ از بیست شاگرد داشـت.۱۷۷ بـنابر نقل ابن

_______________________________

۱۷۰ . جواد علی، همان، ج ۶، ص ۵۶۵٫

۱۷۱ . ابن ابی الحدید، همان، ج ۴، ص ۷۷٫

۱۷۲ . مجلسی، همان، ج ۳۴، ص ۲۸۹٫

۱۷۳ . مـحمد بـن عبد الکریم شهرستانی‌، الملل‌ و النحل، ج ۱، ص ۱۰۶٫

۱۷۴ . ابن ابـی الحـدید، هـمان، ج ۳، ص ۲۳۷٫

۱۷۵ . یاقوت حموی، معجم الادباء، ج ۱۹، ص ۲۵۹ و ذهبی، سیر اعـلام النـبلاء، همان، ج ۴، ص ۵۴۴ و ۵۵۶ . ابن سعد مرگ او را در یکی‌ از‌ سال های ۱۱۰، ۱۱۱ و ۱۱۲ ق نوشته است. الطبقات الکبری، همان، ج ۶، ص ۷۱ .

۱۷۶ . هـمان، ص ۵۴۵٫

۱۷۷ . هـمان، ص ۵۴۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۳)


سعد، وهب مدعی بود کـه ۹۲‌ کـتاب‌ خوانده اسـت کـه هـمه آن‌ ها‌ از آسمان نازل شده انـد. ۷۲ تـا از آن ها در کنیسه ها و دست مردم هستند و از بیست تای آن ها جز عده انـدکی‌، کـسی‌ آگاهی ندارد.۱۷۸ وهب‌ می‌ گفت: «عـبد الله بن سلّام، اعلم اهـل زمـان خویش بود و کعب الاحبار نـیز اعـلم اهل زمان خویش. آیا می دانید چه کسی دانش هر دوی آن ها را جمع کـرده‌ اسـت‌»؟. منظور او خودش بود.۱۷۹ طبری داسـتان فـریب خـوردن آدم در بهشت را به نـقل از وهـب بن منبه آورده است کـه نـمونه ای از نفوذ فرهنگ یهودی در منابع‌ اسلامی‌ است.۱۸۰‌ عین همین مطلب در سفر تکوین تورات آمده اسـت.۱۸۱

بـه گفته رجال شناسان، وهب دو کتاب‌ نـوشته اسـت: یکی دربـاره قـدر، کـه بعدها از نگارش آن پشیمان‌ شـده‌،۱۸۲‌ و دیگری عنوان قصص الاخیار داشته است.۱۸۳ یاقوت در شرح حال وی، او را «صاحب قصص» معرفی ‌‌کرده‌، که بـسیار از کـتاب های قدیمی معروف به اسرائیلیات نـقل مـی کـرده اسـت‌.۱۸۴‌ عـلامه‌ مجلسی پس از نقل داسـتان هـای پیامبران به روایت وهب، می نویسد: این قصّه های‌ منقول از وهب بن منبه، قابل اعتماد نـیستند.۱۸۵

۳ ـ تـمیم داری : نـام او‌ تمیم بن اوس داری‌ است‌. وی از مسیحیان فلسطین بـود کـه در سـال ۹ق بـه مـدینه آمـد و مسلمان شد. به گفته یاقوت حموی، وی از حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)درخواست کرد که قریه حبرون و عینون‌ را به او ببخشد و آن حضرت، درخواستش را پذیرفت و در این باره، نامه ای نوشت که ابـوبکر، عمر، عثمان و علی(علیه السلام)آن را امضا کردند.۱۸۶ هر چند این روایت‌ با‌ آن چه زرکلی گزارش کرده ناسازگار است، زیرا وی می نویسد: تمیم داری ساکن مدینه شد و پس از کشته شدن عثمان به شـام رفـت و در

_______________________________

۱۷۸ . محمد بن سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج ۶، ص ۷۱٫

۱۷۹ . ذهبی، تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۰۰٫

۱۸۰ . محمد بن جریر الطبری، تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۱۰۸٫

۱۸۱ . کتاب مقدس، ص ۳٫

۱۸۲ . یاقوت حموی، معجم الادباء، ج ۱۹، ص ۲۵۹٫

۱۸۳ . حاجی خلیفه، کشف الظنون‌ عن‌ اسامی الکتب و الفنون، ج ۲، ص ۱۳۲۸٫

۱۸۴ . یـاقوت حـموی، معجم الأیاء، ج ۱۹، ص ۲۵۹٫

۱۸۵ . مجلسی، همان، ج ۱۴، ص ۳۷۰٫

۱۸۶ . یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۴)


بیت المقدس سکنا گزید‌. او‌ در‌ سال ۴۰ق در فلسطین درگذشت‌. بخاری‌ و مسلم‌ از وی هجده روایت نقل کـرده انـد.۱۸۷ برخی منابع از تمیم داری به عـنوان اوّل قـاصّ فی الاسلام یاد کرده‌ اند‌.۱۸۸‌

۴ ـ عبدالله بن سلاّم : وی از نخستین یهودیانی است‌ که‌ پس از هجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)به مدینه، اسلام آورد.۱۸۹ بسیاری، همچون ابوهریره و دیـگران از‌ او‌ کـسب‌ علم کرده اند.۱۹۰ او از بـیعت بـا علی(علیه‌ السلام)سرپیچی کرد و با خروج آن حضرت از مدینه به بصره و عراق مخالف بود.۱۹۱ برخی مورخان سخنانی‌ را‌ به‌ عبدالله بن سلاّم نسبت داده اند که در کتاب های تفسیر‌ و حدیث‌ و سیره دیـده مـی شوند. برخی از این سخنان، رنگ اسرائیلی داشته و از قصص معروف به اسرائیلیات‌ است‌ و برخی‌ از این قصص را دیگران به او نسبت داده اند.۱۹۲

۵ ـ ابوهریره‌ : وی‌ از‌ قبیله دوس در یمن بود که در سال ۷ ق در حالی که پیامبر اکـرم(صـلی‌ الله‌ عـلیه‌ وآله)سرزمین خیبر را فتح کرده بود، به مدینه آمد و مسلمان شد. او در‌ سال‌ ۵۹ ق در گذشت.۱۹۳

علی(علیه السلام) درباره وی نـظر مساعدی نداشت. آن‌ حضرت‌ در‌ روایتی، ابوهریره را دروغ گوترین افراد نسبت به رسـول خـدا(صـلی الله علیه وآله‌) دانسته‌ است.۱۹۴ ابوهریره آن چه را از کعب الاحبار شنیده بود به نام‌ رسول‌ خدا‌(صلی الله علیه وآله)روایـت ‌ ‌مـی کرد.۱۹۵ او خود می گوید: هیچ کس به‌ اندازه‌ من از پیامبر اکرم(صلی الله عـلیه وآله) حـدیث نـقل نکرده است‌، به‌ جز‌ عبدالله بن عمرو بن العاص،

_______________________________

۱۸۷ . زرکلی، همان، ج ۲، ص ۸۷٫

۱۸۸ . علی احمدی میانجی، مـکاتیب الرسول‌، ج ۳، ص ۵۱۵‌.

۱۸۹‌ . عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۵۱۶; علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف‌، ص ۲۰۱‌; ابـن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۴۵ و ۲۵۶ و ج ۶، ص ۱۹۱٫

۱۹۰ . ذهـبی، تـذکره الحفاظ، ج ۱، ۲۶ و الکتانی، نظام الحکومه النبویه‌، ج ۲، ص ۲۲۰‌.

۱۹۱ . طبری، همان، ج ۴، ص ۴۳۰ و ۴۵۵ و کتانی، همان، ص ۲۲۱٫

۱۹۲ . جواد علی، همان‌، ج ۶، ص ۵۶۳‌.

۱۹۳ . ابن قتیبه، المعارف، ص ۲۷۷ – ۲۷۸٫ چون‌ درباره‌ ابوهریره‌ چندین کتاب نوشته شده است از توضیح‌ بیشتر‌ درباره وی خودداری کرده و خواننده گرامی را بـه کتاب های زیر ارجاع می‌ دهیم‌: محمود ابوریه، شیخ المضیره ابوهریره‌ و سید‌ عبد الحسین‌ شرف‌ الدین‌، ابوهریره.

۱۹۴ . محمود ابوریه، شیخ المضیره‌ ابوهریره‌، ص ۱۳۵٫

۱۹۵ . کتانی، التراتیب الاداریه، ج ۲، ص ۳۳۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۵)


چون او می نوشت و من نمی‌ نـوشتم‌.۱۹۶ اسـتاد ابوریه او را فردی‌ ساده معرفی کرده است‌ که‌ در اثر سادگی و تمجیدهایی که‌ کعب‌ الاحبار از وی می کرد، تحت تأثیر او قرار می گرفت.۱۹۷ دکتر‌ ذهبی‌ در دفاع از ابوهریره و ردّ‌ سخنان‌ ابوریه‌، می گوید: ما‌ مـنکر‌ ایـن نیستیم که ابوهریره‌ روایات‌ خود را از کعب الاحبار و مانند او از اهل کتاب نومسلمان می گرفت، اما‌ سادگی‌ او را در ترویج اندیشه های‌ یهودی‌ نمی پذیریم‌.۱۹۸‌ او‌ معتقد است که امثال‌ ابوهریره در مراجعه به اهـل کـتاب، معیار دقیقی داشتند و آن این بود که هر چه‌ از‌ اسرائیلیات را با شرع سازگار می‌ دیدند‌، تصدیق‌ می‌ کردند‌ و هر آن چه‌ را‌ ناسازگار بود، ردّ می نمودند و در مواردی که مسکوت بود، توقف مـی کـردند.۱۹۹ در حـالی‌ که‌ اندکی‌ بررسی در آن چه ابـوهریره از اهـل‌ کـتاب‌، به‌ ویژه‌ کعب‌ الاحبار‌ گرفته است، نشان می دهد که ـ بر خلاف سخن دکتر ذهبی ـ او هیچ معیار دقیقی نداشته و بسیاری از مـطالبی کـه روایـت کرده با اساس دین، ناساگار است‌.

از جمله نـسبت هـای دروغ او به پیامبر این است که آن حضرت فرمود: همه کشته شدگان جنگ های جمل، صفّین و حرّه در بهشت اند.۲۰۰ روشن اسـت کـه چـنین‌ روایاتی‌ خوشایند امویان خواهد بود. او هم چنین در روایتی که مـسلم و بخاری آن را نقل کرده اند، به پیامبر نسبت می دهد که روزی ملک الموت نزد موسی(علیه‌ السلام‌) آمد و از او خـواست کـه دعـوت خدایش را اجابت کند. موسی چنان بر او حمله کرد که چشمش را کـور نـمود. فرشته نزد‌ خداوند‌ رفت و با گلایه گفت که‌ تو‌ مرا نزد بنده ای فرستاده ای که نمی خـواهد بـمیرد، بـه همین جهت چشم مرا کور کرده است. خداوند، چشم او را به وی‌ بـرگرداند‌.۲۰۱

_______________________________

۱۹۶ . ذهـبی، سـیر‌ اعلام‌ النبلاء، ج ۴، ص ۵۵۶٫

۱۹۷ . ابوریه، اضواء علی السنه المحمدیه، ص ۲۰۷٫

۱۹۸ . محمد حسین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ص ۵۹٫

۱۹۹ . هـمان، ص ۵۱٫

۲۰۰ . ابـن عـساکر، همان، ج ۱، ص ۲۵۲٫

۲۰۱ . محمد بن اسماعیل بخاری‌، صحیح‌ البخاری، ج ۲، ص ۹۲ و ج ۴، ص ۱۳۰ ; مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۰۰ ; سـید عـبد الحسین شرف الدین، اجوبه مسائل جار الله، ص ۱۵۴ ; هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المـحدثین، ص ۹۴ و ابـوریه، شـیخ‌ المضیره‌ ابوهریره، ص ۲۴۴‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۶)


و ) امامان شیعه و اندیشه های اسرائیلی

۱ ـ امام علی(علیه السلام) و مبلغان اسرائیلی

امـامان شـیعه در برابر هر گونه‌ اندیشه انحرافی، که به نام اسلام در جامعه القا می شـد‌، مـی‌ ایـستادند‌ و اندیشه صحیح را بیان می کردند. آن ها چون می دانستند احادیث دروغ و نادرست فراوانی به پیامبر‌ و ‌‌خـود‌ امـامان نسبت داده شده و می شود، دو راه کار برای تشخیصِ صحیح از‌ سقیم‌ ارائه‌ کردند:

۱ . مـعرفی راویـان کـذّاب به مردم و طرد آن ها از خودشان;

۲ . ارائه قاعده و معیاری در‌ سازگاری یا ناسازگاری با قرآن کریم.۲۰۲

آنان در راسـتای عـمل بـه راه‌ کار نخست، در برابر‌ اندیشه‌ های اسرائیلی، موضع خویش را اعلام می کـردند. شـواهدی در تاریخ هست که نشان می دهد آن ها با این افکار به مخالفت پرداخته و آن ها را نادرست و مـنحرف مـعرفی می‌ کردند.۲۰۳ تفسیر اهل الذکر در آیه: «فسئلوا اهل الذکر»۲۰۴، توسط امامان شـیعه، بـه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)و آل محمد(عـلیه السـلام)، کـه مصداق بارز اهل الذکر‌ بودند‌،۲۰۵ نیز بـرای هـمین بود که مردم را از مراجعه به اهل کتاب باز دارند ; چه این که آن هـا انـدیشه های انحرافی داشتند و مراجعه مـسلمانان بـه آن ها پیـامدهای‌ نـاگواری‌ را بـدنبال داشت.

پیش از این گذشت که بـرخی صـحابه با مراجعه به اهل کتاب، آنان را اهل الذکر می دانستند. محمد بـن مـسلم نزد امام باقر(علیه السلام‌) مـی‌ گوید: برخی گمان مـی کـنند که مراد از اهل الذکر، یـهود و نـصارا هستند. امام پنجم(علیه السلام)در پاسخ می فرماید: در این صورت آن ها (اهل کـتاب) شـما‌ را‌ به‌ دین خویش دعوت مـی کـنند‌. سـپس‌ با‌ دست خـود بـه سینه اش اشاره کرد

_______________________________

۲۰۲ . سـید مـرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج ۳، ص ۳۳۴ – ۳۳۵٫

۲۰۳ . امام علی(علیه السلام) به‌ جعل‌ احادیث‌ دروغ به وسیله برخی صـحابه و مـنافقان و اعتماد مردم‌ به‌ آن ها، به عـنوان ایـن که صـحابه رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله)هستند، تـصریح کرده است. فیض الاسلام‌، ترجمه‌ و شرح‌ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱ .

۲۰۴ . نحل(۱۶) آیه ۴۳ و انبیاء‌ (۲۱) آیه ۷٫

۲۰۵ . کلینی، هـمان، ج ۱، ص ۲۱۰ – ۲۱۱ ; مـحمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات الکـبری، ص ۶۱; مـجلسی، هـمان، ج ۲۳‌، ص ۱۸۰‌ و حـرّ‌ عـاملی، همان، ج ۲۷، ص ۶۳ – ۷۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۷)


و فرمود: «مـا اهـل الذکر هستیم و باید‌ مردم‌ از ما سؤال کنند».۲۰۶

طبق برخی روایات، امام علی(علیه السلام) قصه گـویی را کـه‌ داسـتان‌ اسرائیلی‌ می گفت، از مسجد بیرون کرد و نـقل اسـرائیلیات را مـمنوع کـرد.۲۰۷‌ بـر‌ هـمین‌ اساس در منابع روایی شیعه، بابی با عنوان باب انّ القاص یضرب و یطرد من‌ المسجد‌ وجود‌ دارد که به رفتار امیرمؤمنان مستند است.۲۰۸ او هم چنین به قصه گویی‌ فـرمود‌: آیا ناسخ و منسوخ را می شناسی؟ پاسخ داد: نه، امام فرمود: خود و دیگران را‌ به‌ هلاکت‌ انداختی.۲۰۹ امام به دلیل عدم آگاهی قاصّ از ناسخ و منسوخ، او را از‌ مسجد‌ اخراج نمود.۲۱۰

روایات فراوانی نشان گر آن است کـه امـام علی(علیه‌ السلام‌) روایات‌ کعب الاحبار را تکذیب می کرده است.۲۱۱ ابن عباس روایتی که از کعب الاحبار‌ درباره‌ برخی آیات قرآن۲۱۲ مربوط به

_______________________________

۲۰۶ . کلینی، ج ۱، ص ۲۱۱ و شیخ حرّ عاملی‌، ج ۲۷‌، ص ۶۳‌.

۲۰۷ . حرّ عاملی،تـفصیل وسـائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۴۴ و ج ۲۸، ص ۳۶۶ – ۳۶۷; مرتضی عسکری، مقدمه مرآه العقول‌، ص ۳۷‌. راز‌ و رمز ممنوعیت قصه گویی به وسیله علی(علیه السلام)این بود که‌ قصّاص‌ هر چیزی را به پیـامبر اکـرم(صلی الله علیه وآله) نسبت می دادنـد. در گـزارشی آمده‌ است‌: احمد بن حنبل و یحیی بن معین در مسجد الرصافه نماز می خواندند‌ که‌ قصه گویی برخاست و حدیثی از رسول خدا‌ (ص) به‌ نقل‌ از آن دو روایت کـرد. او گـفت‌ پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) فـرموده اسـت: «من قال لا اله الاّ الله یخلق‌ من‌ کلّ کلمه منها طائر منقاره‌ من‌ ذهب و ریشه‌ مرجان‌». او‌ قصه را ادامه داد به طوری‌ که‌ بیست ورق گردید. ابن حنبل و ابن معین هر دو این حدیث را‌ انکار‌ کردند، امـّا قـاصّ گفت: خیال می‌ کنید احمد بن حنبل‌ و یحیی‌ بن معین فقط شما دو‌ نفر‌ هستید، من از هفده نفر به نام احمد بن حنبل روایت نوشته ام‌. او‌ سپس با استهزاء از کنار‌ آنـان‌ گـذشت‌. علی نـمازی شاهرودی‌، مستدرک‌ سفینه البحار، ج ۸، ص ۵۳۶; علی‌ احمدی‌ میانجی، مواقف الشیعه، ج ۳، ص ۲۸۱ – ۲۸۲٫

۲۰۸ . شیخ حرّ عاملی، همان. با تأسف باید گـفت‌ در‌ ادوار بعدی برخی نویسندگان احادیثی را‌ به‌ رسول خدا‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) نـسبت دادهـ‌ انـد که تنها آن را از یک قصّه گوی ناشناخته، که در کوچه و بازار به‌ قصّه‌ سرایی می پرداخته است، شنیده بـودند‌. ‌ ‌ایـن‌ جاست‌ که‌ راز‌ طرد قُصّاص از‌ مساجد‌ به وسیله امام علی (ع) کشف می شود. عـلامه امـینی در بـحث از احادیث موضوعه، پس از‌ نقل‌ روایتی‌ در فضیلت ابوبکر، می نویسد: این حدیث‌ را‌ خطیب‌ بغدادی‌ از‌ یک‌ پیرمرد قـاصّ فقیری، که در کوچه و بازار به قصّه گویی مشغول بود، نقل کرده است. او در ادامـه می نویسد: سبحان الله! چـه خـطرناک است که ناقل‌ حدیثی، روایتی را از قاصّ مجهولی اخذ کند که در کوچه و بازار آن را روایت می نماید. این گونه روایاتِ بی اصل و مأخذ چه ارزشی خواهند داشت. اگر شأن احادیث‌ نبی‌ اسلام ایـن است باید فاتحه اسلام را خواند. عبد الحسین امینی، الغدیر، ج ۵، ص۳۱۹٫

۲۰۹ . ابوبکر عبد الرزاق صنعانی، المصنف، ج ۳، ص ۲۲۰ – ۲۲۱٫

۲۱۰ . متقی هندی، همان، ج ۱۰، ص ۲۸۱٫

۲۱۱ . شریف‌ رضی‌، خصائص الائمه، ص ۸۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۸)


حضرت سلیمان(علیه السلام)شنیده بود، برای امام علی(علیه السـلام) نـقل کرد. در آن روایت، سلیمان به ستم و خطا‌ متهم‌ شده بود. امیرمؤمنان در ردّ‌ سخنان‌ کعب الاحبار فرمود: «همانا پیامبران الهی ستم نمی کنند و به کسی هم فرمان ستم نمی دهند، چون آن ها مـعصوم و مـطهرند».۲۱۳امام علی‌(علیه‌ السلام) در برابر کسانی‌ هم‌ که به حضرت داود(علیه السلام)نسبت های ناروایی می دادند فرمود: «هر کس چنین روایتی را درباره داود نقل کند او را به عنوان افترا زنـنده بـر پیامبران، حدّ‌ خواهم‌ زد».۲۱۴

در رایزنی عمر با مردم در سفر به شهرهای مسلمانان، کعب الأحبار او را از سفر به عراق برحذر داشت و استدلال کرد که خیر و شرّ هر یک، ده‌ قسمت‌ اند، یـک‌ جـزء خـیر در شرق و نه جزء دیگر آن در غـرب اسـت. ایـن در حالی است که یک‌ جزء شرّ در غرب و نه جزء دیگر آن در شرق است‌. امام‌ علی‌(علیه السلام)برخاست و از کوفه – به عنوان مـرکز شـرق – تـمجید کرد که در حقیقت، می توان آن ‌‌را‌ تکذیب سخن کـعب الاحـبار نامید.۲۱۵ در امور اعتقادی نیز امیرمؤمنان(علیه السلام‌)، سخنان‌ کعب‌ الاحبار را نادرست می دانست. روزی در حضور عمر، از عرش و جایگاه خداوند، پیـش از‌ آفـرینش عـرش، سخن به میان آمد. کعب سخنانی گفت که امام آن هـا‌ را نپذیرفت. کعب گفت‌: خداوند‌ پیش از آفرینش عرش، قدیم بود و بر صخره بیت المقدس در هوا قرار داشت. هنگامی کـه خـواست عـرش رابیافریند، آب دهانی افکند که از آن دریاها بوجود آمدند. سپس در آن‌ جا عـرش را از بـخشی از صخره زیر پایش آفرید. امام علی(علیه السلام) در ردّ سخنان کعب فرمود: هم کیشان تو اشتباه کـردند و کـتاب هـای آسمانی را تحریف نمودند و به‌ خداوند‌ افترا بستند. ای کعب! صخره ای که تو مـی پنـداری، تـوان و ظرفیت جلال و عظمت خداوند را ندارد. صخره و هوا قدیم نیستند و خداوند بزرگ تر از آن است مـکانی داشـته بـاشد‌ که‌ بتوان به آن اشاره نمود; او بدون مکان است.۲۱۶

_______________________________

۲۱۲ . ص (۳۸) آیه های ۳۲ – ۳۳٫

۲۱۳ . مجلسی، همان، ج ۱۴، ص ۱۰۳٫

۲۱۴ . محمد جـواد بـلاغی، الهدی الی دین المصطفی‌، ج ۱، ص ۱۴۴‌.

۲۱۵ . طبری، همان، ج ۴، ص ۵۹٫

۲۱۶ . مجلسی، همان، ج ۳۰، ص ۱۰۱ – ۱۰۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۱۹)


ـ امام حسن(علیه السلام) و مزاحم نـامیدن قـاصّ

در تـاریخ یعقوبی آمده است: روزی امام حسن(علیه السلام) به قاصّی‌ که‌ بر‌ در مسجد رسول خـدا(صـلی‌ الله‌ علیه‌ وآله)قصّه گویی می کرد، عبور نمود. از او پرسید: «تو کی هستی؟» گفت: ای پسـر رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله‌) من‌ قاصّ‌ هستم. حضرت فرمود: «دروغ می گویی، محمد(صلی‌ الله‌ علیه وآله)قـاصّ بـود، چه این که خداوند فرموده است: «فاقصص القصص». مرد قصّه گو گـفت: پس مـن مـذکّر‌ هستم‌. امام‌ باز فرمود: «دروغ می گویی، محمد(صلی الله علیه وآله‌)مذکّر بود، چه این کـه خـداوند فـرموده است: «فذکّر انّما انت مذکّر». او گفت: پس من چه هستم؟ امام‌ حسن‌(علیه‌ السـلام)فـرمود: «تو مردی مزاحم هستی».۲۱۷ اگر سخنان این قاصّ‌ برای‌ مردم سودی داشت و اندیشه های درستی را مـطرح مـی نمود، به یقین امام حسن(علیه السلام‌) او‌ را‌ مزاحم نمی نامید.

۳ ـ امام سـجاد(عـلیه السلام) و نهی حسن بصری از قصه‌ گویی‌

امـام‌ سـجاد(عـلیه السلام)، حسن بصری را دید که در کنار حـجرالاسود بـه قصه گویی‌ مشغول‌ است‌. پس از هشدار دادن او به مرگ و حساب و اهمیت مسجد الحرام، فرمود: «چـرا مـردم‌ را‌ با قصه گویی خویش از طـواف بـاز می داری؟» حـسن بـصری بـا استناد به‌ آیه‌ ای‌ از قرآن از امـام تـمجید کرد.۲۱۸ در برخی منابع آمده است که حسن‌ بصری‌ مطالبی را از «بعض الکتب» روایـت مـی کرده است که نشان گر پیـوند‌ او‌ با‌ متون اهل کـتاب اسـت.۲۱۹ به احتمال قوی دلیل نـهی امـام از قصّه گویی او‌ نیز‌ همین امر بوده است.

۴ ـ امام باقر(علیه السلام) و تکذیب کـعب الاحـبار

زراره‌ روایت‌ می‌ کند کـه نـزد امـام باقر(علیه السـلام) نـشسته بودم، در حالی که آن حـضرت نـیز‌ به‌ طرف‌ کعبه نشسته بود. امام فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است». در همین‌ حـال‌ مـردی از قبیله بجیله به نام عاصم بـن عـمر آمد و بـه امـام(عـلیه السلام) گفت: کعب‌ الاحـبار‌ می گفت کعبه در هر صبح و شام برای بیت المقدس سجده می‌ کند‌. امام فرمود: «تـو دربـاره گفتار کعب چه‌

_______________________________

۲۱۷‌ . احمد‌ بن واضـح یـعقوبی، تـاریخ الیـعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۷ – ۲۲۸‌.

۲۱۸‌ . ابـن شهر آشوب، المـناقب، ج ۴، ص ۱۵۹٫

۲۱۹ . رسـول جعفریان، قصه خوانان در تاریخ اسلام‌ و ایران‌، ص ۶۶ به نقل از: القصاص‌ و المذکرین‌، ص ۴۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۰)


می‌ گویی؟» عاصم‌ گفت‌: کعب راست مـی گـفت. امـام، در‌ حالی‌ که خشمگین شده بود، فرمود: «تـو و کـعب هـر دو دروغ مـی گـویید‌». زرارهـ‌ می گوید تا آن روز، به‌ جز در مقابل آن‌ فرد‌، ندیده بودم امام رودرروی کسی‌ بگوید‌ تو دروغ می گویی. آن گاه امام سخنانی درباره فضیلت کعبه فرمود.۲۲۰‌ او‌ هم چنین قصّاص را مـصداقی‌ از‌ آیه‌ «الذین یخوضون فی‌ آیاتنا‌» معرفی نمود.۲۲۱

امامان‌ شیعه‌ در برابر داستان سرایان، که به نقل خرافات و اسرائیلیات می پرداختند، راویان را به‌ نقل‌ فضایل اهل بیت(علیهم السلام) تشویق‌ می‌ کـردند. سـعد‌ الاسکاف‌ می‌ گوید: به امام باقر‌(علیه السلام) گفتم: من می نشینم و با قصه گویی، حقّانیت و فضیلت شما را بیان می‌ کنم‌. امام فرمود: «دوست داشتم در هر‌ سی‌ ذراع‌، یـک‌ قـاصّی‌ مثل تو وجود‌ داشت‌».۲۲۲

۵ ـ امام صادق(علیه السلام) و نهی از قصه گویی

عباد بن کثیر می گوید: به امام‌ صادق‌(علیه‌ السلام) گفتم مـن بـه قصه گویی برخورد‌ کردم‌ کـه‌ مـی‌ گفت‌ مجلس‌ قصه گویی، مجلسی است که هر که در آن نشیند، شقی نخواهد شد. امام(علیه السلام) فرمود: «این گونه نیست، او اشتباه می کند. هـمانا خـداوند فرشتگان‌ سیاحی دارد – جدای از کـرام الکـاتبین – که وقتی به گروهی می رسند که از محمد(صلی الله علیه وآله) و آل محمد(علیه السلام)یاد می کنند، می گویند بایستید، به‌ حاجت‌ خویش رسیدیم. پس می نشینند و با آن ها تفقّه می کـنند…ایـن آن مجلسی است که نشسته در آن، شقی نخواهد شد».۲۲۳ مجلسی پس از نقل این روایت‌، می‌ نویسد: مراد از قصه در این جا، قصه های دروغ و ساختگی است، که بیشتر اصحاب، شنیدن آن ها را حرام می دانند، هـمان‌ گـونه‌ که آیـه «سماعون للکذب» بر‌ حرمت‌ آن ها دلالت دارد.۲۲۴

_______________________________

۲۲۰ . کلینی، الکافی، ج ۴، ص ۲۳۹ ; حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۶۲ و مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۳٫

۲۲۱ . محمد بن مـسعود‌ عیاشی‌، تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۳۶۲ ; مجلسی‌، همان‌، ج ۳، ص ۲۶۰ و ج ۹، ص ۲۰۵٫ علامه مجلسی ذیل این روایت مـی نـویسد: مـراد از قصّاص در این جا علمای عامه اند که همانند راویان قصص و اکاذیب از اهل بیت (علیه السلام) منحرف انـد‌.

‌ ‌۲۲۲‌ . شـیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص ۴۷۶ و سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج ۹، ص ۷۲٫

۲۲۳ . کلینی، همان، ج ۲، ص ۱۸۶; مـجلسی، هـمان، ج ۷۱، ص ۲۵۹ و حـرّ عاملی، همان، ج ۱۶، ص ۳۴۵٫

۲۲۴ . مجلسی، همان، ج ۷۱‌، ص ۲۵۹‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۱)


از مواردی‌ که جهت گیری امام صادق(علیه السلام) را در بر حذر داشـتن جامعه از مراجعه به اهل‌ کتاب، نشان می دهد سخنی است که فرمود: «دانـشمندانی که به‌ منظور‌ فـزونی‌ دانـش در پی احادیث یهود و نصارا بودند، اهل دوزخ اند».۲۲۵ ایشان کسانی را که به شنیدن ‌‌داستان‌ های قصه خوانان می پردازند به شدّت نکوهش کرده است.۲۲۶ شیخ صدوق‌ در‌ کتاب‌ الاعتقادات خویش نقل کرده است کـه نزد امام صادق(علیه السلام)سخن از قُصّاص به‌ میان آمد. امام فرمود: «خداوند آن ها را لعنت کند، آن ها بدی‌ ما را می گویند‌». آن‌ حضرت هم چنین گوش دادن به سخنان آن ها را حرام اعـلام کـردند و آن ها را مصداقی از آیه «و الشعراء یتبعهم الغاوون» معرفی نمودند.۲۲۷

۶ ـ امام رضا(علیه السلام) و تنزیه داود‌ پیامبر

امام رضا(علیه السلام) نیز سعی در تنزیه پیامبران از اندیشه های اسرائیلی داشت. در کتاب عیون اخبار الرضـا آمـده است که آن حضرت در گفت وگو با ارباب ملل‌ و مذاهب‌ در باب عصمت انبیا، پس از سخن گفتن درباره بسیاری از آن ها و تنزیه آنان از نسبت های ناروایی که به آن ها داده می شود از علی بـن مـحمد‌ بن‌ جهم پرسیدند: «شما درباره داود پیامبر چه می گویید؟» او همان داستان معروف را نقل کرد که پرنده ای در وسط نماز بر او ظاهر شد و داود به دنبال پرنده‌ به‌ پشت بام رفت و چشمش بـه هـمسر اوریـا افتاد و عاشق وی گردید. او برای دسـت یـافتن بـه آن زن، همسرش را به جنگ فرستاد تا کشته شد و خود او را‌ تصاحب‌ کرد‌!!. امام با شنیدن این سخنان‌ به‌ شدت‌ ناراحت شد به طـوری کـه اسـترجاع نمود و دست خویش را بر پیشانی زد و فرمود: «شما بـه یـکی از پیامبران نسبت سستی‌ در‌ نماز‌ و ارتکاب عمل زشت و قتل می دهید». سپس امام‌(علیه‌ السلام) خود، تفسیر صحیحی از این مـاجرا، بـا تـوجه به تفسیر آیه۲۶ سوره ص، ارائه کردند.۲۲۸

آن چه‌ درباره‌ مخالفت‌ امامان شـیعه با اسرائیلیات و ارائه اندیشه های صحیح گفته شد‌، تنها اشاره به نمونه هایی از این قبیل بود.

_______________________________

۲۲۵ . شیخ صدوق، الخـصال، ص ۳۵۳ ; مـجلسی، هـمان، ج ۲، ص ۱۰۸ و ۱۳۵‌.

۲۲۶‌ . مجلسی‌، همان، ج ۲، ص ۱۵۹ و ج ۶۹، ص ۲۴۶ و ۲۶۵٫

۲۲۷ . شیخ حرّ عاملی، همان، ج ۱۷‌، ص ۱۵۳‌ – ۱۵۴٫ شیخ حرّ عاملی ذیل ایـن روایـات نوشته است: احادیث در مذمّت قُصّاص بسیار فراوان اند‌. در‌ برخی‌ روایات، گوش دادن به سخنان قُصّاص مصداقی از لغـو شـمرده شـده و قرآن‌ کریم‌ از‌ آن نهی کرده است. مجلسی، همان، ج ۶۴، ص ۲۶۴٫

۲۲۸ . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضـا‌، ج ۲ ،ص ۱۷۱‌ – ۱۷۲‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۲)


کـتاب نـامه

۱٫ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم‌، دار‌ احیاء الکـتب العـربیه، [بـی تا].

۲٫ ابن ابی شیبه کوفی، عبد الله بن محمد‌، المصنف‌ فی‌ الاحادیث و الاثار، تحقیق سـعید مـحمد لحّام، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.

۳٫ ابن اثیر، عزّ‌ الدین‌، اسد الغابه فی معرفه الصـحابه، بـیروت، دار الفـکر، ۱۴۰۹ ق.

۴٫ ابن اعثم الکوفی، احمد‌، کتاب‌ الفتوح‌، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ ق.

۵٫ ابن انس، مـالک، کـتاب الموطأ، تحقیق محمد فؤاد‌ عبد‌ الباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ ق.

۶٫ ابن حجر عـسقلانی، احـمد، الاصـابه‌ فی‌ تمییز‌ الصحابه، بیروت، مؤسسه الرساله، [بی تا].

۷٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۴ق.

۸٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، فتح‌ الباری‌ شـرح‌ صـحیح البخاری، چاپ دوم: بیروت، دار المعرفه، [بی تا].

۹٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، لسان المیزان‌، چاپ‌ دوم: بیروت، مؤسسه الاعـلمی للمـطبوعات، ۱۳۹۰ق.

۱۰٫ ابـن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر، [بی‌ تا]‌.

۱۱٫ ابن خلدون، عبد الرحمن، تاریخ ابن خـلدون، بـیروت، مـؤسسه الاعلمی للمطبوعات‌، [بی‌ تا].

۱۲٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، مقدمه ابن خلدون، ترجمه‌ محمد‌ پروین‌ گنابادی، چـاپ پنـجم: تهران، شرکت انتشارات علمی‌ و فرهنگی‌، ۱۳۶۶٫

۱۳٫ ابن داوود، حسن بن علی، رجال ابن داوود، تهران، انتشارات دانشگاه‌ تهران‌، ۱۳۸۳ ق.

۱۴٫ ابـن سـعد، محمد‌، الطبقات‌ الکبری، بیروت‌، دار‌ صادر‌، [بی تا].

۱۵٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، الطبقات الکبری‌، تحقیق‌ محمد عـبد القـادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ ق.

۱۶٫ ابن شهرآشوب‌، مـحمد‌ بـن عـلی، مناقب آل ابی طالب‌، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶‌ ق.

۱۷‌. ابـن عـساکر، علی بن الحسن‌، تاریخ‌ دمشق الکبیر، تحقیق علی عاشور الجنوبی، بیروت، دار

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۳)


احیاء التـراث العـربی، ۱۴۲۱ ق.

۱۸‌. ابن‌ فهد حلّی، المهذب البـارع، تـحقیق‌ الشیخ‌ مـجتبی‌ عـراقی، قـم، جامعه‌ المدرسین‌،۱۴۱۱ق.

۱۹٫ ابن قتیبه‌، عبد‌ الله بـن مـسلم، المعارف، تحقیق ثروه عکاشه، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۱۵ق.

۲۰٫ ابن‌ قتیبه‌، محمد بـن مـسلم، الشعر و الشعراء، لیدن‌، [بی‌ نا]، ۱۹۰۲‌ م.

۲۱‌. ابـن‌ کثیر، اسماعیل، البدایه و النـهایه‌، تـحقیق علی شیری، بیروت، دار احیاء التـراث العـربی، ۱۴۰۸ق.

۲۲٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر ابن کثیر، بیروت‌، دار‌ المعرفه، ۱۴۱۲ ق.

۲۳٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر القرآن‌ الکریم‌، با‌ اشراف‌ خلیل‌ میس، بـیروت، دار‌ القـلم‌، [بی تا].

۲۴٫ ابن هشام، عـبد المـلک، السـیره النبویه، تحقیق مـصطفی السـقا و غیره، بیروت، داراحیاء التـراث‌ العـربی‌، ۱۴۱۳‌ ق.

۲۵٫ ابوریه، محمود، اضواء علی السنه المحمدیه‌، [بی‌ جا[‌، دار‌ الکتاب‌ الاسلامی‌، ]بی تا].

۲۶٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، شیخ المـضیره ابـوهریره، قم، دار الذخائر، ۱۳۶۸٫

۲۷٫ ابوشهبه، محمد بن مـحمد، الاسـرائیلیات و الموضوعات فـی کـتب التـفسیر، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۳ق / ۱۹۹۱م.

۲۸‌. احمدی مـیانجی، علی، مکاتیب الرسول،[ بی جا]، دار الحدیث، ۱۴۱۹ ق.

۲۹٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ ، مواقف الشیعه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق.

۳۰٫ الاربلی، علی بـن عـیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بـیروت‌، دارالاضـواء‌، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵ م.

۳۱٫ الاصـفهانی، ابـو نـعیم، معرفه الصحابه، تـحقیق عـادل بن یوسف عزازی، بیروت، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.

۳۲٫ الشریف رضی، خصائص الائمه، تحقیق محمد هادی الامینی، مشهد، آستانه الرضـویه‌ المـقدسه‌، ۱۴۰۶ ق. اللحـّام، چاپ اول: بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ ق.

۳۳٫ امین، احمد، ضحی الاسـلام، چـاپ دهـم: قـاهره، [بـی نـا، بی تا].

۳۴٫ امینی، عبد‌ الحسین‌، الغدیر، بیروت، دار الکتاب العربی‌، ۱۳۹۷‌ ق.

۳۵٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ق.

۳۶٫ بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر (نسخه خطی)، CD المعجم، نسخه سـوّم، ۱۳۷۹‌.

۳۷‌. بلاذری، احمد بن یحیی‌، انساب‌ الاشراف، ترجمه امیر المؤمنین(علیه السلام)، تحقیق محمد باقر

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۴)


محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ۱۴۱۶ ق.

۳۸٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، فتوح البلدان، وضع حواشیه عبد القادر محمد علی، بیروت، دار الکـتب الاسـلامیه‌، ۱۴۲۰‌ ق/۲۰۰۰ م.

۳۹٫ بلاغی، محمد جواد، الهدی الی دین المصطفی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۵ ق.

۴۰٫ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت، دار الفکر، [بی تا].

۴۱٫ پیشوایی، مهدی، «راه‌ های‌ نفوذ اسرائیلیات‌ در تاریخ اسلام» پیـام حـوزه، شماره ۱۳، سال ۱۳۷۶٫

۴۲٫ تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسه‌ النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ ق.

۴۳٫ جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، تحقیق‌ عبد‌ السلام‌ محمد هارون، قـاهره، مـکتبه الخانجی، ۱۳۸۰ ق/۱۹۶۰ م.

۴۴٫ جزایری، سید نعمت الله، قـصص الانـبیاء، قم، انتشارات کتابخانه ‌‌آیه‌ الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق.

۴۵٫ جعفریان، رسول، پیش درآمدی بر شناخت تاریخ اسلام، قم‌، مؤسسه‌ در‌ راه حقّ، ۱۳۶۴٫

۴۶٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، تاریخ خلفا، قم، انتشارات دلیل، ۱۳۸۰٫

۴۷٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، قصه خوانان‌ در تـاریخ اسـلام و ایران، [بی جا]، انـتشارات دلیـل، ۱۳۷۸٫

۴۸٫ جواد علی، المفصل‌ فی تاریخ العرب قبل‌ الاسلام‌، بیروت، دار العلم للملایین ـ بغداد، مکتبه النهضه، ۱۹۷۸ م.

۴۹٫ حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ ق.

۵۰٫ حسنی، هاشم معروف، دراسات فـی الحـدیث و المحدثین، بیروت‌، دارالتعارف، ۱۳۸۹ ق.

۵۱٫ حلّی، علاّمه، تذکره الفقهاء، [بی جا]، مکتبه الرضویه لاحیاء التراث الجعفریه.

۵۲٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، منتهی الطلب، مقابله حسن پیشنماز، تبریز، حاج احمد، ۱۳۳۳٫

۵۳٫ حلّی، محقق، المعتبر فی شرح‌ المختصر‌، تحقیق لجـنه التـحقیق باشراف الشـیخ ناصر مکارم، قم، مؤسسه سیّد الشهداء، ۱۳۶۴ش.

۵۴٫ حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم الادباء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، [بـی تا].

۵۵٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، معجم‌ البلدان‌، تحقیق فریق عبدالعزیز جندی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق/۱۹۹۰م.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۵)


. خـزائلی، مـحمد، اعـلام قرآن، چاپ سوم: تهران، امیر کبیر، ۱۳۵۵٫

۵۷٫ خلیفه، حاجی، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت‌، دار‌ احیاء التـراث ‌ ‌العـربی، [بی تا].

۵۸٫ خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، [بی جا]، ۱۴۱۳ ق.

۵۹٫ دائره المعارف تشیع، زیـر نـظر احـمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران، تهران نشر شهید‌ سعید‌ محبّی‌، ۱۳۸۰٫

۶۰٫ دارمی، عبد الله‌ بن‌ بهرام‌، سـنن الدارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال، [بی تا].

۶۱٫ دیاری، محمدتقی، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قـرآن، تهران، دفتر پژوهش و نـشر‌ سـهروردی‌، ۱۳۷۹‌.

۶۲٫ ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ، عربستان سعودی‌، مکتبه‌ الحرم المکّی، [بی تا].

۶۳٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الاناووط و علی ابو زید، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳‌ ق.

۶۴‌. ــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی، بـیروت، دار المعرفه، [بی‌ تا].

۶۵٫ ذهبی، محمد حسین، الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، چاپ چهارم: قاهره، مکتبه وهبه، ۱۴۱۱هـ.ق / ۱۹۹۰ م.

۶۶‌. رشید‌ رضا‌، محمد، تفسیر المنار، قاهره، دارالمنار، ۱۳۷۴٫

۶۷٫ زرکلی، خیر الدین، الاعلام‌، بیروت‌، دار العلم للملایین، ۱۹۸۹ م.

۶۸٫ سـوسه، احـمد، العرب و الیهود فی التاریخ، چاپ دوم: دمشق، العربی للاعلان‌ و الطباعه‌ و النشر‌، [بی تا].

۶۹٫ سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور، جده، دار المعرفه، ۱۳۶۵‌ ق.

۷۰‌. ـــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، لباب النقول فی اسباب النزول، تصحیح احمد عبد الشافی، بیروت، دار الکتب العـلمیه، [بـی‌ تا]‌.

۷۱‌. ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، الجامع الصغیر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ق.

۷۲٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، الدیباج علی صحیح مسلم، تحقیق‌ ابی‌ اسحاق حوینی اثری، المملکه العربیه السعودیه، دار ابن عفان، ۱۴۱۶ق.

۷۳٫ شافعی، محمد‌ بن‌ ادریس‌، کتاب الامّ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ق.

۷۴٫ شامی، مـحمد بـن یوسف، سبل الهدی و الرشاد‌، تحقیق‌ عادل احمد عبد الموجود، بیروت،

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۶)


دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ ق.

۷۵٫ شرف الدین الموسوی‌، سید‌ عبد‌ الحسین، اجوبه مسائل جار الله، صیدا، مطبعه العرفان، ۱۳۷۳ق.

۷۶٫ شریف رضی، خصائص الائمه، تـحقیق‌ مـحمد‌ هـادی امینی، مشهد، انتشارات آستان قـدس رضـوی، ۱۴۰۶ق.

۷۷٫ شـهرستانی، محمد بن‌ عبدالکریم‌، الملل‌ و النحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۵ ق/۱۹۷۵ م.

۷۸٫ صدوق، محمد بن علی‌، الخصال‌، تحقیق‌ علی اکبر غفاری، قـم، جـامعه مـدرسین، [بی تا].

۷۹٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، علل الشرایع‌، قم‌، مکتبه الداوری، [بی تـا].

۸۰٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، عـیون اخبار الرضا، تحقیق حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات‌، ۱۴۰۴‌ ق.

۸۱٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق علی اکبر الغفاری، قم، جـامعه‌ مـدرسین‌، ۱۴۰۵ ق.

۸۲٫ صـفار، محمد بن حسن، بصائر‌ الدرجات‌ الکبری‌، تحقیق میرزامحسن کوچه بـاغی، تهران، مؤسسه الاعلمی‌، ۱۴۰۴‌ ق/۱۳۶۲ .

۸۳٫ صنعانی، عبد الرزاق بن همام، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن اعظمی، [بی‌ جا[‌، المجلس العلمی، ]بی تـا].

۸۴‌. ضـیف‌، شـوقی، العصر‌ الجاهلی‌، مصر‌، دار المعارف، [بی تا].

۸۵٫ طائی‌، نجاح‌، نظریات الخلفتین، بـیروت، مـطبعه الهدی، ۱۴۱۸ ق.

۸۶٫ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان‌ فی‌ تفسیر القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامی‌، ۱۴۰۲ ق.

۸۷٫ طبرانی، سلیمان‌ بـن‌ احـمد، مـسند الشامیین، تحقیق حمدی‌ عبد‌ المجید السلفی، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۷ ق.

۸۸٫ طبری، محمد بـن جـریر، تـاریخ الطبری‌، تحقیق‌ محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت‌، دار‌ التراث‌، [بی تا].

۸۹‌. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، جامع البیان عن تـأویل‌ آیـ‌ القـرآن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۹ ق/۱۹۹۹ م.

۹۰٫ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال‌، تحقیق‌ میرداماد و دیگران، قم، مـؤسسه

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۷)


آل البـیت‌(ع)، ۱۴۰۴‌ ق.

۹۱٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، الخلاف‌، تحقیق‌ سید علی الخراسانی و دیگران‌، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.

۹۲٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ، رجال الطوسی، نـجف، انـتشارات حـیدریه، ۱۳۸۱ ق.

۹۳٫ عاملی‌، حرّ‌، تفصیل وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌ البیت‌(علیهم‌ السلام‌)، ۱۴۱۴‌ ق.

۹۴٫ عاملی، زین‌ الدین‌ بـن عـلی عاملی (شهید ثانی)، مسکن الفؤاد، قم، انتشارات بصیرتی، [بی تا].

۹۵٫ عاملی، سید جـعفر‌ مـرتضی‌، «اسـرائیلیات‌ در تاریخ طبری»، کیهان اندیشه، شماره ۲۵‌.

۹۶‌. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، الصحیح‌ من‌ سیره‌ النبی الاعظم، بیروت، دار الهادی، ۱۴۱۵ ق.

۹۷٫ عبد الملک، بـطرس و دیـگران، قاموس الکتاب المقدس، چاپ دهم: قاهره، دار الثقافه، ۱۹۹۵ م.

۹۸٫ عسکری، سید مرتضی، معالم المـدرستین، تـهران‌، مـؤسسه بعثت، ۱۴۱۲ ق.

۹۹٫ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مقدمه مرآه العقول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۴ ق/ ۱۳۶۳ ش.

۱۰۰٫ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق سـید هـاشم رسـولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه تهران‌، ۱۳۸۰‌ ق.

۱۰۱٫ فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، تـرجمه عـبد المحمد آیتی، تهران، توس، ۱۳۶۸٫

۱۰۲٫ فلوتن، فان، السیاده العربیه و الشیعه و الاسرائیلیات فی عهد بنی امیه، ترجمه حـسن ابـراهیم حسن‌ و محمد‌ زکی ابراهیم، القاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۶۵ م.

۱۰۳٫ فیض کاشانی، مولی مـحسن، تـفسیر الصافی، تحقیق حسین الاعلمی، تهران، مکتبه الصـدر، ۱۴۱۶ ق.

۱۰۴٫ قـرطبی‌، مـحمد‌ بن احمد، الجامع لاحکام القرآن‌، بیروت‌، دار احـیاء التـراث العربی، [بی تا].

۱۰۵٫ قمی، علی بن ابرهیم، تفسیر القمی، تصحیح سید طیب الجـزائری، قـم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۴۰۴ ق.

۱۰۶٫ کتاب‌ مقدس‌، تـرجمه تـفسیری، [بی جـا]‌، انـجمن‌ بـین المللی کتاب مقدس، ۱۹۹۵ م.

۱۰۷٫ کتانی، محمد عـبد الحـیّ، نظام الحکومه النبویه المسمی التراتیب الاداریه، تحقیق عبد الله الخالدی، بیروت، شرکه دار الارقـم بـن ابی الارقم، [بی تا].

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۳ – شماره ۳ (صفحه ۱۲۸)


۱۰۸‌. کلینی‌، مـحمد بن یعقوب، الکافی، تـحقیق عـلی اکبر الغفاری، تهران، دار الکتب الاسـلامیه، ۱۳۸۸ق.

۱۰۹٫ کـورانی، علی، تدوین القرآن، قم، دار القرآن، [بی تا].

۱۱۰٫ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بـیروت‌، مـؤسسه‌ الوفاء، ۱۴۰۴‌ ق.

۱۱۱٫ محمد قاسمی، حمید، اسـرائیلیات و تـأثیر آن بـر داستان های انـبیاء در تـفاسیر قرآن، تهران، انتشارات صـدا‌ و سـیما، ۱۳۸۰٫

۱۱۲٫ مزی، ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال‌، تحقیق‌ بشار‌ عواد معروف، بیروت، مـؤسسه الرسـاله، ۱۴۰۵ ق.

۱۱۳٫ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشـراف، تـصحیح عبدالله اسـماعیل صـاوی‌، ‌‌[بـی‌ تا].

۱۱۴٫ مفید، محمدبن مـحمدبن النعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد‌، قم‌، مؤسسه‌ آل البیت، ۱۴۱۳ ق.

۱۱۵٫ مقریزی، تقی الدین احمد بـن عـلی، النزاع و التخاصم فیما بین بنی‌ امـیه و بـنی هـاشم، تـحقیق حـسین مونس، قم، انـتشارات شـریف رضی، ۱۴۱۲ ق.

۱۱۶٫ ــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌ ، امتاع الاسماع بما للرسول‌ من‌ الابناء والاموال والحفده والمتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار الکـتب العـلمیه، ۱۲۴۰ ق / ۱۹۹۹ م.

۱۱۷٫ نـمازی شاهرودی، علی، مستدرک سفینه البحار، تحقیق حـسن النـمازی، قـم، مـؤسسه النـشر الاسـلامی، ۱۴۱۹ ق.

۱۱۸٫ نوری‌، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، ۱۴۰۸ ق.

۱۱۹٫ نیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، [بی تا].

۱۲۰٫ وائلی، احمد، هویه التشیع، بیروت، دار الصفوه‌، ۱۴۱۴‌ ق/ ۱۹۹۴ م.

۱۲۱٫ وجدی، مـحمد فرید، دائره المعارف القرن الرابع عشر، القاهره، [بی نا]، ۱۹۳۷ م.

۱۲۲٫ هندی، علی متقی، کنز العمال، تحقیق بکری حیانی و صفوه السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، [بی تا]‌.

۱۲۳‌. یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ الیعقوبی، بـیروت، دار صـادر، [بی تا].

۱۲۴٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۶٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظر
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
مصطفی العباسی

سلام
در بخشی از مقاله آمده است که “یهود امید داشتند که عرب ها را به دین خویش وارد کـنند و در ایـن‌ راه، تلاش فراوانی می کردند.” و اینکه برخی از اعراب جاهلی به دین یهود در آمدند.
سوال: آیا دین یهود دین بسته ای نیست و غیر یهودی میتواند یهودی شود؟
باتشکر

مدیریت سایت

این دیدگاه به صورت عام در بین یهودیان وجود ندارد. اما به طور کلی در طول تاریخ هر گاه که یهودیان برای نفوذ خود در منطقه ای صلاح می دیدند که از غیر بنی اسرائیل افرادی را به دین خود دعوت کنند، این کار را می کردند. امروزه نیز گاه و بیگاه چنین فعالیت هایی انجام می شود. چنان که در سال های اخیر در جنوب افغانستان در میان قوم پشتو چنین سرمایه گذاری ای را می کنند.
بدیهی است که اگر کسانی یهودی شوند ولو از نژاد بنی اسرائیل نباشند، یهودیانی که در منطقه هدف زندگی می کنند حمایت و پشتیبانی بیشتری خواهند شد.

دکمه بازگشت به بالا
2
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x