مسیحیت شرقی؛ کلیساها، آموزه ها و آیین های مقدس
اشـاره
در قسمت اول این نوشتار، منتشر شده در مجله هفتآسمان، شماره بیستم تحولات تاریخی مسیحیت شـرقی را بـررسی مـیکردیم. در مقاله حاضر، کلیساهای مسیحیت شرقی، آموزهها و آیینهای مقدس آن، و نیز برخی نکات دیگر را بررسی میکنیم. کـلیساهای مسیحیت شرقی به سه مجموعه عمده تقسیم میشوند: ۱)کلیسای ارتدوکس شرقی ۲)کلیساهای «جـدا شده» شرقی ۳) کلیساهای مـتحد بـا رُم. کلیسای ارتدوکس شرقی را کلیسای یونانی ـ روسی نیز مینامند. کلیساهای «جداشده» شرقی عبارتاند از: کلیسای نستوری، کلیسای آشوری و کلیساهای ارتدوکس غیرکالسدونی (کلیسای ارتدوکس ارمنی، کلیسای ارتدوکس قبطی، کلیسای ارتدوکس سوری هند و…). کلیساهای مـتحد با رُم، گروههایی از کلیسای ارتدوکس شرقی و کلیساهای «جداشده» شرقی هستند که با کلیسای رُم متحد شدهاند. آموزهها، عبادت و شیوه زندگی در این مقاله، گرچه عمدتا مربوط به کلیسای ارتدوکس شرقی است، گاهی، شامل کـلیساهای نـستوری و غیرکالسدونی نیز میشود.
______________________________
۱ مشخصات کتابشناختی این اثر از این قرار است:
Kallistos Ware, “Eastern Christianity”, in The Encyclopedia of Religion, ed. by Mircea Eliade, vol.4, PP. 558-560; 570-575.
در ذیل عنوان کلیساها، آموزهها و آیینهای مقدسِ مسیحیت شرقی، به بررسی تاریخی و معرفی کلی شاخه ارتدوکس از دین مسیحیت پرداخته میشود. کـلیساهای ارتـدوکسِ خاص و رهبران بیشمار کلیسای مسیحیت شرقی را میتوان به صورت عنوانهای جداگانهای مطرح کرد.
مسیحیت به لحاظ خاستگاههای خود، شرقی است نه غربی. عیسی، یک یهودی فلسطینی بود و در طول سـدههای اولیـه شکلگیری حیات کلیسا، شرق یونانی و شرق سریانی در مقایسه با غرب لاتین هم از نظر تعداد فزونتر بودند و هم از لحاظ فکری، نوآورتر. از حدود سال هزار به بعد، این موازنه تغییر یـافت. مـسیحیت غـربی نقش برجستهتری یافت وشرق مـسیحی بـراثر فـشار اجتماعی و اقتصادی و گهگاه آزار و اذیت، دچارافت شد. با اینحال کلیساهای شرقی، اگرچه همواره درباره ایمان وحیات مسیحی، برداشتی اساسا متفاوت از برداشت مـذهب کـاتولیک یـا مذهب پروتستان ابراز داشتهاند، در حرکت کنونی به سـوی وحـدت مسیحیان میتوانند نقش بهسزایی ایفا کنند.
بررسی کلی [کلیساها]
مسیحیت اولیه از حیث زبان و فرهنگ به سه حوزه عمده تـقسیم مـیشود: غـرب لاتین، با مرکز اصلی خود در رُم؛ شرق یونانیزبان، با مرکز اصـلی خود در قسطنطنیه [= استانبول کنونی] از سدههای چهارم و پنجم به بعد؛ و شرق سریانی، با مرکز اصلی خود در اِدِسا (اورفای کـنونی در جـنوب شـرقی ترکیه). بهرغم اختلافهای جزئی و اندک، هر سه حوزه در ابتدا، فرقه مـسیحی واحـد و یکپارچهای بودند. انشقاق در سه مرحله، در فاصلههای زمانی حدودا پانصد سال بهوقوع پیوست.
در سدههای پنجم و ششم، جـهان مـسیحی سـریانی از مسیحیت یونانی و لاتینی جدا شد. در عین حال، مسیحیان سریانی خود به دو گـروه نـستوریها(۱) و غـیرکالسدونیها(۲) تقسیم شدند. غیرکالسدونیها نیز شامل سایر مسیحیان غیریونانی بودند: قبطیها(۳) (در مصر)، اتیوپیاییها و ارمنیها. حـدود قـرن یـازدهم (برحسب نظر رایج، در ۱۰۵۴) کلیسای ارتدوکس یونان(۴) از کلیسای کاتولیک رم جدا شد، و در قرن شانزدهم، جهان مـسیحی غـرب، به دو شاخه کاتولیکها و پروتستانها تقسیم شد. این آخرین تقسیم، بر
______________________________
۱٫ Nestorians
۲٫ non-Chalcedonians
۳٫ the Copts
۴٫ Greek Orthodoxy
شرق مسیحی مـستقیما تـأثیری نـگذاشت، هر چند در قرن نوزدهم، در مناطقی که بهطور سنتی با کلیساهای شرقی ارتباط داشتند، هـیئتهای مـبلغان پروتستان تشکیل شد.
مسیحیت شرقی بدین ترتیب هماکنون به سه مجموعه عمده تـقسیم مـیشود: کـلیسای ارتدوکس شرقی، کلیساهای «جداشده» شرقی،(۱) کلیساهای متحد با رُم.(۲) کلیسای ارتدوکس شرقی، که غالبا آن را بـه صـورت ساده کلیسای ارتدوکس میخوانند، کلیسای یونانی ـ روسی نیز نامیده میشود و پیروانش، آن را کـلیسای کـاتولیک ارتـدوکس مینامند (اما این بدان معنا نیست که این کلیسا، بخشی از کلیسای کاتولیک رُم است). کلیساهای «جـدا شـده» شـرقی عبارتند از: کلیسای سوری شرق، که کلیسای نستوری نیز خوانده میشود، کلیسای کـلدانی یـا کلیسای آسوری (که پیروانش معمولاً آن را کلیسای شرق مینامند)، و کلیساهای ارتدوکس غیرکالسدونی، که اغلب «یک ذات انگار»(۳) خـوانده مـیشود، هرچند پیروان آن ترجیح میدهند که از آن نام اجتناب ورزند. پیروان کلیساهای متحد بـا رُم، کـه به کاتولیکهای شرقی نیز معروفاند، گروههایی از کـلیسای ارتـدوکس شـرقی و کلیساهای «جدا شده» شرقیاند که در موقعیتهای مـختلف از قـرن دوازدهم با رُم متحد شدهاند.
کلیسای ارتدوکس شرقی
کلیسای ارتدوکس شرقی پس از کلیسای کاتولیک رُم ـ امـا بـا حوزهای به مراتب کمتر از آنـ ـ دومـین کلیسای عـمده در جـهان مـسیحی معاصر است. این کلیسا، از کلیسای یـونانیزبان امـپراتوری بیزانس یا روم شرقی به وجود آمد، اما از حیث تعداد، جمعیّت عمده آنـ هـماکنون در کشورهای اسلاوی (روسیه، یوگسلاوی، بلغارستان) و رومـانی قرار دارد. این کلیسا، گـروهی اسـت متشکل از پانزده کلیسای وابسته،(۴) کـه هـمه آنها از نظر عقیده با هم سازگارند، و به شکل یکسان عبادت میکنند، و با یـکدیگر اشـتراک آیینی(۵) دارند، اما هر یـک از نـظر تـمشیت امور مستقلاند. کـلیساهای یـادشده، برتری افتخاری سراسقف کـلیسای جـهانی(۶) در قسطنطنیه (استانبول) را قبول دارند. سراسقف به هیچ وجه برتری همراه با اختیارات قانونی جـهانی را آنـگونه که به پاپ در آیین کاتولیک نسبت داده
______________________________
۱٫ “separated” Eastern churches
۲٫ Uniate churches
۳٫ monophysite
۴٫ sister churches
۵٫ sacramental communion
۶٫ ecumenical patriarch
مـیشود، ادعـا نمیکند. مـنصب او بـیشتر شـبیه به منصب اسقف اعـظم کانتربری فرقه آنگلیکان(۱) در سطح جهانی است.
کلیسای ارتدوکس شرقی امروزه دارای حوزههای نفوذ متنوعی است، کـه در ایـنجا بر اساس ترتیب سنّتیِ حق تـقدم نـام بـرده مـیشوند. ارقـام ارائه شده در بهترین حـالت تـقریبیاند و تعداد اعضای تعمیدی (تا اوایل دهه ۱۹۸۰) را نشان میدهند نه اعضایی که فعالانه به انجام تکالیف دیـنی مـیپردازند. چـهار قلمرو سراسقفیِ کهن حائز بیشترین اهمیت اسـت: اسـتانبول (۰۰۰/۰۰۰/۵ پیـرو تـعمیدی)، اسـکندریه (۰۰۰/۳۵۰)، انـطاکیه (۰۰۰/۶۰۰)، و بیتالمقدس (۰۰۰/۸۰). رؤسای این چهار حوزه، سراسقف نامیده میشود. قلمرو سراسقفی استانبول عمدتا شامل یونانیان ساکن کرِت یا یونانیانی است که به ایالات متحده، استرالیا و اروپای غربی مهاجرت کـردند. در قلمرو سراسقفی اسکندریه، که کل قاره آفریقارا دربرمیگیرد، هیئت اسقفان(۲) عمدتا یونانی است، اما حدود نیمی از مؤمنان، آفریقاییهای ساکن کنیا، اوگاندا و تانزانیا هستند. رهبر این کلیسا دارای عنوان رسمی «پاپ و سراسقف» اسـت. هـیئت اسقفان و مؤمنان قلمرو سراسقفی انطاکیه، که مراکز اصلی آن در سوریه و لبنان است، عربزبان هستند. در بیتالمقدس هیئت اسقفان، یونانی است، اما جماعت مسیحی تقریبا همگی عرب است. قلمرو سراسقفی بـیتالمقدس درمـحدوده نفوذخود دربردارنده کلیساینیمهمستقل سینا(۳)است.
سایر قلمروهای سراسقفی و کلیساهای مستقل(۴) (یعنی[کاملاً] خودگردانِ) مسیحیت ارتدوکس شرقی بر حسب تقدم، در رتبه دوم قرار دارند: روسیه (۰۰۰/۰۰۰/۵۰)، صـربستان (۰۰۰/۰۰۰/۸)، رومـانی (۰۰۰/۰۰۰/۱۵)، بلغارستان (۰۰۰/۰۰۰/۸)، قبرس (۰۰۰/۴۴۰)، یونان (۰۰۰/۰۰۰/۸)، لهستان(۰۰۰/۴۵۰)، آلبـانی (۰۰۰/۲۵۰ در ۱۹۴۵)، گـرجستان (۰۰۰/۵۰۰)، چکسلواکی (۰۰۰/۱۰۰) و آمریکا (۰۰۰/۰۰۰/۱). رهبران کلیساهای روسیه، صربستان، رومانی و بلغارستان دارای عنوان سراسقفاند. رهبر کلیسای گرجستان (که درباره جایگاه آن در ترتیب تقدم، اتفاقنظر وجود نداشته است) اسقف کـل(۵) نـامیده میشود. رهبران سایر کـلیساها یـا به نام اسقف اعظم(۶)
______________________________
۱٫ Anglican communion
۲٫ episcopate
۳٫ Semi-independent Church of Sinai
۴٫ autocephalous churches
۵٫ Catholicos-Patriarch
۶٫ Archbishop
معروفاند (قبرس، یونان، آلبانی) یا به اسقف پایتخت(۱) (لهستان، چکسلواکی، آمریکا). جایگاه خودگردانِ سه کلیسای آخر ــ گرجستان، چکسلواکی و بهویژه کلیسای ارتدوکس در آمریکاــ را برخی از کلیساهای ارتدوکس دیـگر مـورد تردید قرار دادهاند. دو کلیسا از کلیساهای یاد شده بالا، قبرس و یونان، از حیث زبان و فرهنگ، یونانیاند و پنج کلیسا ــ روسیه، صربستان، بلغارستان، لهستان و چکسلواکی ــ اسلاوند، در حالی که رومانی از نظر فرهنگ، عمدتا لاتین اسـت. گـرجستان و آلبانی هـر یک سنّت فرهنگی و زبانی خاص خود را دارند، اما بسیاری از ارتدوکسهای آلبانیایی، یونانیزباناند. بیشتر مردمی که در آمریکا بـه کلیسای ارتدوکس تعلق دارند، در اصل روسی بودند، اما بخش اعظم آنـها ایـنک انـگلیسیزبان هستند.
در رتبه سوم از تقدم، دو کلیسا هستند که هنوز هم کاملاً خودگردان نیستند، و به جای آنکه مستقل خـوانده شـوند، «خودمختار»(۲) نامیده میشوند. اینها، کلیساهای فنلاند (۰۰۰/۶۶) و ژاپن (۰۰۰/۲۵) هستند. در رأس کلیسای فنلاند، وابسته به استانبول، اسـقف اعـظم قـرار دارد. در رأس کلیسای ژاپن، وابسته به روسیه، اسقف پایتخت آن قرار دارد. کلیسای کوچک ارتدوکس چین، که در سال ۱۹۵۷ کـلیسای روسیه به آن اعطای استقلال کرد، به نظر میرسد که تقریبا به طور کـامل در انقلاب فرهنگی اواخر دهـه ۱۹۶۰ از بـین رفته است.
کلیساهای «جداشده» شرقی
کلیسای شرقی سوریه (کلیسای نستوری)، که یکی از کلیساهای «جداشده» شرقی است، از نظر تاریخی از اسقفها و اسقفنشینهایی شکل گرفت که از پذیرفتن شورای اِفِسُس (۴۳۱ م.)، که سایر مسیحیان آن را سومین شـورای جهانی کلیساها میخوانند، خودداری کردند. از نظر الاهیاتی، کلیسای شرقی سوریه بیش از همه تحت تأثیر مکتب انطاکیه، و بهویژه تئودورِ موپْسوستیا(۳) (حدود ۳۵۰-۴۲۸ م.) بوده است. این کلیسا، عنوان تئوتُکس(۴) («حامل خدا»(۵) یا «مادر خـدا») را بـه کار نمیبرد، عنوانی که شورای اِفِسُس به مریم مقدس باکره نسبت داد. همچنین این کلیسا، حکم آن شورا مبنی بر
______________________________
۱٫ Metrapolitan
۲٫ autonomous
۳٫ Teodore of Mopsuestia
۴٫ Theotokos
۵٫ God-bearer
محکومیت [و ارتداد [نستوریوس(۱)، سراسقف قسطنطنیه را رد کرد.
کلیسای نستوری، با مراکز عـمده خـود در امپراتوری ایران از قرن پنجم به بعد، تا حد زیادی از مسیحیان تحت حاکمیت بیزانس و نیز به میزان بیشتری، از مسیحیان غرب جدا افتاد. مبلّغان نستوری به نقاط بسیاری سفر کردند و در عـربستان، هـند، و سرتاسر شرق آسیا تا چین جوامعی را بنیان نهادند. اکنون تعداد مسیحیان نستوری به شدت کاهش یافته است و شمار آنان از ۰۰۰/۲۰۰ نفر بیشتر نیست که در عراق، ایران، هندوستان و بیش از همه ایـالات مـتحده زنـدگی میکنند. پیشوای آن به «اسقف کـل کـلیسای شـرق» معروف است.
همچنین کلیساهای ارتدوکس غیرکالسدونی در زمره کلیساهای «جداشده» شرقیاند، که مانند کلیسای ارتدوکس (کالسدونی) شرقی نمایانگر پیوند کلیساهای خواهر هـستند، هـر چـند در مورد غیرکالسدونیها، شکل نیایش آیین عبادی(۲) تنوع گـستردهتری دارد. غـیرکالسدونیها، که به ارتدوکس مشرقزمینی(۳) نیز معروفاند، از آنرو غیرکالسدونی خوانده میشوند که شورای کالسدون (۴۵۱ م.) را رد میکنند، شورایی که مسیحیان ارتدوکس شـرقی و مـسیحیان غـربی، آن را چهارمین شورای جهانی کلیساها میدانند. بدین ترتیب، در حالی کـه کلیسای ارتدوکس شرقی هفت شورای جهانی کلیساها را قبول دارد، که آخرین آنها شورای نیقیه دوم (۷۸۷ م.) است، و کلیسای کاتولیک رُم، بیست و یـک شـورا را تـأیید میکند، که آخرین آنها شورای واتیکان دوم (۱۹۶۲-۱۹۶۵) است، غیرکالسدونیها تنها سه شـورا را تـأیید میکنند: شورای نیقیه اول (۳۲۵ م.)، شورای قسطنطنیه اول (۳۸۱ م.) و شورای اِفِسس (۴۳۱ م.). کلیساهای غیرکالسدونی که اغلب «یکذات انگار» خوانده میشوند زیـرا بـرای مـسیح، تنها یک ذات )phusis( قائلند، نه دو ذات، در الاهیات خود عمدتا از سیریلِ اسکندرانی(۴) (۳۷۵-۴۴۴ م.) متأثر بودهاند.
پنـج کـلیسای مـستقل غیرکالسدونی وجود دارد: کلیسای ارتدوکس سوری انطاکیه(۵) (۰۰۰/۲۰۰ پیرو)، که به کلیسای غربی سوریه یا کـلیسای یـعقوبی(۶) نـیز معروف است، و در رأس آن، سراسقف ساکن دمشق قرار دارد و عمدتا در سوریه و لبنان پیروانی دارد؛
______________________________
۱٫ Nestorius
۲٫ liturgical worship
۳٫ Oriental Orthodox
۴٫ Cyril of Alexandria
۵٫ Syrian Orthodox Church of Antioch
۶٫ Jacobite Church
کلیسای ارتدوکس سـوری هـند (۰۰۰/۸۰۰/۱ پیرو)، که با کلیسای ارتدوکس سوری انطاکیه ارتباط تنگاتنگی دارد و تحت پیشوایی سراسقف سـاکن کـوتایام، کـِرالا در جنوب هند است؛ کلیسای ارتدوکس قبطی(۱) (۰۰۰/۰۰۰/۴) در مصر، که در رأس آن یک سراسقف قرار دارد؛ کلیسای ارتدوکس ارمـنی(۲) (۰۰۰/۵۰۰/۲)، دارای اسـقف کل مقیم ایچمیادزین(۳) [نزدیک شهر ایروان] در ارمنستان و دومین اسقف کل در آنتلیاس، لبنان و دو سـراسقف در بـیتالمقدس و اسـتانبول (در سنّت ارمنیها رده سراسقف پایینتر از اسقف کل است)؛ و کلیسای ارتدوکس اتیوپیاییها (۰۰۰/۰۰۰/۱۶) که تا سال ۱۹۵۰ تا حـدودی وابـسته به کلیسای قبطی بود اما پس از آن کاملاً خودگردان شده است، و پیشوای آن سراسقف خـوانده مـیشود.
کـلیساهای متحد با رُم
کلیساهای متحد با رُم (کاتولیکهای شرقی) اگرچه ریاست عالیه پاپ و سایر تعالیم کلیسای کاتولیک رُم را پذیـرفتهاند، امـا اعـمال دینی مرسوم و متمایز خود، از قبیل اجازه ازدواج به کشیشان را حفظ کردهاند.
به مـوازات اکـثریت قاطع کلیساهای ارتدوکس پیشگفته، اعم از ارتدوکس شرقی و ارتدوکس مشرقزمینی، کلیساهای متحد با رُم وجود دارد. بزرگترین گروهها در مـیان کـلیساهای متحد با رُم عبارتند از: روتنیها(۴) (شامل اوکراینیها، بیلوروسیها یا روسهای سفید) که در اتـحاد شـوروی [سابق] به صورت کلیسای زیرزمینی درآمده بـودند امـا در خـارج از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بیش از یک مـیلیون پیـرو داشتهاند؛ کلیسای مالابار(۵) در هندوستان (۰۰۰/۰۰۰/۲)؛ مِلکایتها(۶) (۰۰۰/۵۰۰)، عمدتا در سوریه و لبنان؛ و مارونیها(۷) (۰۰۰/۴۰۰/۱) نیز در لبنان، که بـه تـنهایی در میان کلیساهای متحد با رم، نـظیری در کـلیساهای ارتدوکس شـرقی و ارتـدوکس مـشرقزمینی ندارد. در مجموع، در بیرون اتحاد شوروی [سـابق [و رومـانی، در اوایل دهه ۱۹۸۰ حدود ۰۰۰/۵۰۰/۶ نفر پیرو کلیسای متحد با رُم وجود بودند.
______________________________
۱٫ Coptic Orthodox Church
۲٫ Armenian Orthodox Church
۳٫ Echmiadzin
۴٫ Ruthenians
۵٫ Malabar Church
۶٫ Melchites
۷٫ Maronites
آموزهها، عـبادت و زنـدگی
واژه ارتدوکس، از [دو جزءorthos [ («درست») و doxa («عقیده»)، اساسا بـه معنای «درست اعتقاد»(۱) اسـت، امـا به معنای «تقدیس و پرستش درسـت خـدا» نیز هست. اگرچه این بخش که در باره آموزهها، عبادت و زندگی است، عمدتا مـربوط بـه کلیسای ارتدوکس شرقی است، امـا بـیشتر آنـچه گفته میشود، شـامل کـلیساهای نستوری و غیرکالسدونی نیز مـیشود.
روح کـلی الاهیات ارتدوکس
پیوند میان اصول اعتقادی و عبادت در آیین ارتدوکس، بسیار مورد تأکید است. اصـول اعـتقادی صرفا مشغلهای علمی یا پژوهشی قـلمداد نـمیشود، بلکه بـیشتر امـری بـاطنی و مرتبط با آیین عـبادی بهشمار میآید. «الاهیات و عرفان، نه تنها با یکدیگر ضدّیتی ندارند بلکه مؤید و مکمل یکدیگرند. یـکی بـدون دیگری غیرممکن است. … عرفان … کاملکننده و تـاج کـل الاهـیات اسـت … الاهـیات در حد کمال اسـت» (ولادمـیر لوسکی). شیوه حفظ بُعد عرفانی الاهیات، استفاده از رویکرد نفیآمیز یا «سلبی» است: از آنجا که خداوند، رازی در ورای فـهم بـشری اسـت، نمیتوان در قالب واژهها او را توصیف کرد بلکه صـرفا مـیتوان در سـطحی ورای زبـان، تـصورات، و مـفاهیم عقلی، یعنی از راه پیوند عشق، او را درک کرد.
بسیاری از متفکران ارتدوکس، برای بیان این واقعیت دو وجهی که خدا ناشناخته است و در عین حال شناخته شده است، هم متعال است و در عین حـال حاضر در همهجا است، از تمایزی بهره بردهاند که گریگوری پالاماس،(۲) بنابر مبنای آباء قدیم یونانی، میان ذات خدا و افعال خدا مطرح کرد. ذات خدا، که برای مخلوقات غیرقابل شناخت است، دال برتعالی ودگـربودن تـمامعیارخدا است. افعال خدا،که ما آدمیان میتوانیم در آن سهیم شویم، بیانگر حضور او در همه جا و نزدیک بودن او است. به گفته بازیلِ قیصریه، «ما خدای خود را از راه افعالش میشناسیم، اما ادعا نمیکنیم کـه مـیتوانیم به ذات او نزدیک شویم؛ زیرا افعال او به سوی ما پایین میآید، اما ذات او، نزدیک ناشدنی باقی میماند.»
______________________________
۱٫ rightly believing
۲٫ Gregory Palamas
سنّت مقدس: منبع ایمان ارتدوکس
از قرن هفدهم بـه بـعد، ارتدوکسها اغلب بهگونهای سخن گـفتهاند کـه گویی آنان دو منبع دیانت، کتاب مقدس و سنّت، را پذیرفتهاند. اما امروزه، اکثر ارتدوکسها این زبان «دو منبع» را رها کردهاند، و کمابیش تأکید میکنند که کتاب مقدس و سـنّت، یـک کلّ واحد را تشکیل مـیدهند. سـنّت نیز دربردارنده اعتقادنامه، احکام هفتشورای جهانی، مکتوبات پدران کلیسا، کتابهای دعای آیین عبادی و شمایلها است، اما در عین حال سنّت با هر یک از این امور یا مجموع آنها به پایان نمی رسـد. سـنّت مقدس صرفا مجموعهای از گفتههای مندرج در اسناد مکتوب نیست؛ به گفته متکلم رومانیایی دومیترو استانیلوا(۱) (متولد ۱۹۰۳)، سنّت را باید «تجربه زنده … حیات بدون وقفه جامعه مسیحی» دانست. سنّت، «حیات روحالقدس در جامعه مـسیحی … و روح نـکتهسنج مسیحیان» اسـت (ولادمیر لوسکی). «سنّت صرفا ضابطه حفاظتکننده قدیمی نیست. سنّت اساسا ضابطه رشد و بازآفرینی است» (گئورگس فلوروسکی). هـنگامی که سنّت با این معنای همهجانبه و پویا لحاظ شود، روشن مـیشود کـه کـتاب مقدس را باید زیستن در چارچوب سنّت دانست. سنّت زمینهای است که در آن کتاب مقدس زنده میشود، روندی که از رهـگذر آن، حـقیقت کتاب مقدس توسط کلیسا در هر نسل بار دیگر تجربه میشود.
کلیسای ارتدوکس بـا بـررسی نـقادانه کتاب مقدس در موقعیت تاریخی آن مخالف نیست. بسیاری از ارتدوکسها به نگرشی بنیادگرایانه تمایل دارند، امـا کلیسای ارتدوکس به این طرز تلقی ملتزم نیست. کلیسا اگرچه یافتههای پژوهش عـالمانه را مورد توجه قرار مـیدهد، لیـکن آنها را در پرتو تجربهاش از دین به عنوان یک کل میسنجد. قضاوت شخصی ممانعت نمیشود، اما همواره شخص ارتدوکس به عنوان عضوی از جامعه کلیسایی، کتاب مقدس را میخواند، و بنابراین معیار تعیین کننده برای تـفسیر کتاب مقدس، «نظرکلیسا»(۲) است.سؤال اساسی همواره ایناستکه کتابمقدس چگونه توسط قدیسان وپدران کلیسا تفسیرمیشود وچگونه در نیایش آیین عبادی کلیسا درک میشود.
خدا در تثلیث
کلیسای ارتدوکس تمامی آموزه شوراهای اولیه را در باره خدا بـه عـنوان تثلیث ـ در ـ
______________________________
۱٫ Dumitru Staniloae
۲٫ mind of the church
وحدت،(۱) یعنی یک ذات با سه اقنوم که (به تعبیر یوحنای دمشقی) «متحد و در عین حال غیرآمیخته، متمایز و در عین حال غیرمنفک» هستند، قبول دارد. سه اقنوم، همرتبه و با هم ازلی(۲) هـستند ؛ هـر یک تماما خدا و واقعا متشخص است، و در عین حال با یکدیگر یک خدا را تشکیل میدهند نه سه خدا را. آموزه تثلیث فقط موضوعی برای تأمل نظری کارشناسان نیست؛ این آموزه پیـآمدهای عـملی و در واقع اساسی برای دریافت ما از شخصیت و جامعه انسانی دارد. انسان به صورت خدا، یعنی خدای تثلیث، آفریده شده است، و آموزه تثلیث بیانگر آن است که خدا صرفا جوهر فرد،(۳) یعنی واحـد عـاشق خـود، نیست، بلکه مجموع سهگانهای از اقـنومهای الوهـی عـاشق یکدیگر است. از آنجا که انسان به شکل سهگانهانگارانه به وجود آمد، بدین ترتیب برای ارتباط، مشارکت و رابطه متقابل آفریده شده اسـت. هـیچکس در صـورتی که از دیگران فاصله گیرد، جدا شود، محبت نـورزد و مـحروم از محبت باشد، انسان حقیقی نیست، بلکه صرفا انسانی تهی از حقیقت است. بنابراین، رسالت انسانی ما این است که بـر روی زمـین در هـمه سطوح، در کلیسا و در جامعه، بار دیگر جنبشِ عشقِ متقابلی را ایجاد کـنیم که از ازل تا ابد در خدای تثلیث وجود دارد. به تعبیر نیکلای فئودوروف(۴) (حدود ۱۸۲۸-۱۹۰۳)، متفکر روسی، «برنامه اجتماعی ما، اصل اعـتقادیِ تـثلیث اسـت.»
عیسی مسیح
کلیسای ارتدوکس در تعلیم خود در باره عیسیمسیح همواره اظهارات مـسیحشناسانه شـوراهای جهانی اولیه را بهطور کامل تأیید میکند. مسیح تماما و کاملاً الوهی، تماما و کاملاً بشری است و در عین حـال دو شـخص نـیست بلکه یک شخص است. در تجسد خدا، اقنوم دوم تثلیث نه تنها پیکر بـشری بـلکه روح بـشری پیدا کرد. او همانند ما تمایلات و احساسات بشری دارد، و «درست همانند ما به همه چیز وسـوسه مـیشود، امـا گناه نمیکند» (عبرانیان ۴:۱۵). با اینحال، او از اینکه خدای راستین باشد، باز نمیایستد. او هم خدای مـا و هـم برادر ما است. کلیسای ارتدوکس، بیانات مندرج در کتاب مقدس در باره تولد مسیح از مـریم بـاکره، مـعجزات او، و رستاخیز جسمانی او را کلمه به کلمه
______________________________
۱٫ trinity-in-unity
۲٫ coeternal
۳٫ monad
۴٫ Nikolai Feodorov
درست میداند. خدا از طریق حیات متجسّد مسیح(۱) واقعا بـر مـا آشکار میشود، با اینحال او هرگز بهطور کامل آشکار نمیشود. در همه این رویدادها از آبـستنی مـسیح تـا عروج(۲) او، جنبهای وجود دارد که فراتر از ادراک ما است.
کلیسای ارتدوکس در برداشت خود از کفاره گناهان انسان، پیـوند تـنگاتنگی میان مصلوب شدن مسیح و تجسد او (که قبل از مصلوب شدن است) و رستاخیز او (کـه پس از مـصلوب شـدن است) برقرار میکند. همه اینها بخشی از کار یا ماجرای واحد است. اگرچه مفاهیم قربانی و جـایگزینی مـجازات بـرخی اوقات بهکار میروند، اما الگوی بارزی که متکلمان ارتدوکس ترجیح میدهند، الگـویی اسـت که ایرنائوس مطرح کرده است: مسیحِ پیروز، بر روی صلیب بر نیروهای شیطانی فائق آمد. مسیح پادشـاه پیـروزمند ما است، نه بهرغم مصلوب شدن بلکه به سبب آن: «من او را پادشاه مـیخوانم، زیـرا او را مصلوب میبینم» (یوحنّای زریندهان).
روحالقدس
به تـبع تـعلیمات کـلیسای اولیه، کلیسای ارتدوکس، روحالقدس را نه صرفا وصـفی از اوصـاف خدا یا نیرویی نامتشخص بلکه کاملاً متشخص، عضو سوم تثلیث و مساوی با پدر و پسـر مـیداند. وظیفه هر مسیحی است کـه حـامل روحالقدس شـود: بـه تـعبیر سرافیمِ ساروف(۳) (۱۷۵۹-۱۸۳۳)، راهب روسی، «هدف واقـعی حـیات مسیحی کسب روحالقدس خداست.» حضور روحالقدس برای درک شایسته تقدیس عشای ربانی، اهـمیت ویـژهای دارد. پس از حکایت شام آخر، لحظه اوج در ترجیعبند آیـینهای عبادی شرقی، ورد یا دعـای روحـالقدس(۴) بر هدایای متبرک است. از طـریق قـدرت روحالقدس است که نان و شراب، به جسم و خون مسیح تبدیل میشود.
برداشت کـلیسای ارتـدوکس از نقش روحالقدس را میتوان در اهمیتی کـه بـه پدر
______________________________
۱٫ Christ””s incarnate life
۲٫ ascension
۳٫ Serafim of Sarov
۴٫ epiclesis of the Holy Spirit
دعـای استمداد از روحالقدس بـدین تـرتیب خوانده میشود: «ای که بـالای سـر ما هستی و این هدایا در برابرت قرار دارند، این نان را به بدن گرانبهای مسیحت تـبدیل کـن و آنچه را در این جام است به خـون گـرانبهای مسیحت تـبدیل کـن و آنـگاه آنها را با روحالقدست تـغییر بده.»
روحانی یا «پیر دلیل»(۱) (به زبان یونانی، geron؛ به زبان روسی، starets) داده میشود، مشاهده کرد. او فـردی اسـت که از طریق الهام مستقیم روحالقدس، مـوهبت تـشخیص رازهـای قـلوب انـسانها و ارایه راهنمایی شـخصی را دریـافت کرده است. تنها اندکی از ارتدوکسها مدعی داشتن پیر دلیلی از خود هستند، و تقریبا همه میگویند پیران دلیـل راسـتین، نـادر و کمیاباند، اما نفوذ اینگونه پیران بر کـلیسای ارتـدوکس جـدید گـسترده بـوده اسـت. پیر دلیل معمولاً راهب روحانی(۲) است، اما همواره این چنین نیست. او میتواند کشیشی متأهل، یا شخصی غیرمنصوب ــ راهب غیرروحانی،(۳) یا فرد عادی ــ باشد. همان خدمت کشیشی را بـرخی اوقات، «مادران روحانی»، که راهبه یا زن عادیاند، انجام میدهند.
بهرغم جایگاه محوری روحالقدس در مسیحیت شرقی اختصاص میدهد، بیشتر ارتدوکسهای معاصر در برخورد با جنبش پنجاههگرا یا کرامتگرا،(۴) ملاحظهکار و محتاطاند. آنان در مـورد آنـچه که به گمانشان، ذهنگرایی احساساتی و فقدان متانت مشهود در برخی گروههای کرامتگرا است، احساس ناخرسندی میکنند و، همانگونه که در واقع بسیاری در درون جنبش کرامتگرا تأکید دارند، بر این نیاز تأکید میکنند کـه «انـسانها را بیازمایید که آیا آنان از جانب خدا هستند» (نامه اول یوحنّا، باب ۴، آیه ۱). عطیه اشک(۵) جایگاه مهمی در معنویت ارتدوکس دارد، اما در باره زبان روحالقدس،(۶) سخن بـسیار انـدک گفته میشود.
نجات
نجات عـموما بـرحسب تئوسیس (theosis)، «خداگونهگی»(۷) یا «خداشدگی»(۸) در نظر آورده میشود: «خدا انسان شد که ما بتوانیم خدا شویم» (آتاناسیوسِ اسکندرانی). این معنای نفی تمایز میان آفریدگار و آفریده نـیست، یـا اینکه ما آدمیان هـویت فـردی ویژه خود را از
______________________________
۱٫ elder
۲٫ priest-monk
۳٫ lay monk
۴٫ Pentecostal or charismatic movement
۵٫ gift of tears
۶٫ glossolalia
مقصود از زبان روحالقدس، توانایی غیراکتسابی سخنگفتن به زبانها و گویشهای مختلف است.
۷٫ deification
۸٫ ingodding
دست میدهیم و در «ذات بینهایتِ» الوهیت،(۱) «استحاله» میشویم. برعکس، حتی در بهشت آسمان، تمایز میان خدا و بشر ادامه مییابد؛ رؤیـت روحـانگیز «روی در روی»، اتحادی بدون امتزاج است.
نجات از طریق همگرایی یا معاضدت (sunergeia) میان فیض الاهی و آزادی بشری حاصل میشود. بدون فیض الاهی، نجات غیرممکن است؛ ما انسانها نمیتوانیم خود را نجات بخشیم. اما در عـین حـال، آیین ارتـدوکس بر اهمیت اساسی اختیار تأکید میورزد. در کتاب مواعظ معنوی(۲) (اواخر قرن چهارم)، منسوب به ماکاریوس مصری(۳) آمـده است: «اراده انسان شرطی ضروری است؛ زیرا بدون آن، خدا هیچ کاری نـمیکند.» آزادی مـا در نـتیجه هبوط محدود شده اما از بین نرفته است. نویسندگان غربی گهگاه دیدگاه ارتدوکس را «نیمه پلاگیوسی»(۴) میخوانند، اما سـخن ایـن نویسندگان، توصیفی اشتباه است. مناقشه پلاگیوسی، بحث و جدلی مشخصا غربی بود؛(۵) آموزههای مـسیحیت شـرقی در بـاب فیض و کوشش انسان بر اساس معیارهای آن نه پلاگیوسی است و نه آگوستینی، بلکه با هـر دو تفاوت دارد.
آدمیان تنها از طریق ایمان، یعنی اعتماد شخصی و محبتآمیز به مسیح منجی نـجات مییابند. در عین حال، ایـمان نـباید جدا از اعمال انگاشته شود، زیرا ایمانِ استوار تنها در اعمال مودتآمیز نمود مییابد. با این وصف، اعمال ما موجب «شایستگی» ما نمیشود. ما آدمیان هرگز نمیتوانیم در برابر خدا ادعایی داشته باشیم، زیـرا نجات همواره عطیه رایگان اوست.
جامعه مسیحی، جماعت قدیسان
کلیسای ارتدوکس در موضوع همدلی زندگان با درگذشتگان حساسیت زیادی دارد. الکسی خومیاکف،(۶)(۱۸۰۴-۱۸۶۰) متفکر مذهبی روسی، در مقاله «کلیسا واحد است»، مقالهای که در روسیه و کـلیسای انـگلستان در پنجاه سال گذشته(۷) (ویراسته دبلیو. جِی.
______________________________
۱٫ “abyss” of godhead
۲٫ Spiritual Homilies
۳٫ Makarios of Egypt
۴٫ semi-Pelagian
۵٫ عقیده پلاگیوس، راهب انگلیسی، این بود که گناه موروثی بشر، فکری بی معنا است، و از این رو تعمید نیز لزومی ندارد.
۶٫ Aleksei Khomiakov
۷٫ Russia and the English Church during the Last Fifty Years
بیرکبِک،(۱) ۱۸۹۵) درج شد، میگوید:
تـنها در رابـطه با انسان است که میتوان تفکیک جامعه مسیحی را پیدا و پنهان پذیرفت. همبستگی آن در واقع، راستین و کامل است. آنان که در روی زمین زندهاند، آنان که مرحله دنیوی خود را به پایان رساندهاند، آنـان کـه، همانند فرشتگان، برای زندگی بر روی زمین آفریده نشدهاند، کسانی در نسلهای آینده که هنوز مرحله دنیوی خود را آغاز نکردهاند ــ همه در جامعه مسیحی واحد و دقیقا فیض واحد خدا با یکدیگر هـمبستهاند. (ص۱۹۳-۱۹۴)
کـل جـامعه مسیحی، پیدا و پنهان، با رشـته پیـوند مـودّت متقابل و وساطت متقابل، متحد باقی میمانند. دعا برای درگذشتگان به طور منظم در نیایش ارتدوکسها صورت میگیرد، اما بیشتر ارتدوکسها ترجیح مـیدهند نـسبت بـه تبیین نحوه کمک و دعا به درگذشتگان هیچگونه کـوششی بـه عمل نیاورند. آنان از اصطلاح برزخ اجتناب میکنند. توسل به قدیسان،(۲) به ویژه مریم باکره نیز چیز اضافی اختیاری بـهشمار نـمیآید، بـلکه جزء ضروری همه نیایشهای مسیحیان قلمداد میشود، و چنین توسلی در هـمه دعاها انجام میگیرد. شرکت کلیسای نامرئی در نیایش زمینی همواره تأکید میشود: «اینک نیروهای آسمان بهطور نامرئی همراه بـا مـا نـیایش میکنند» (آیین عشای هدایای پیشتقدیسیافته(۳)). آیین عشای ربانی بدینترتیب، ملکوت روی زمـین تـلقی میشود. حضور جماعت قدیسان، با تمثالهایی که در همه بخشهای ساختمان کلیسا و نیز خانههای ارتدوکسها یافت مـیشود، تـقویت مـیشود.
مریم باکره مقدس(۴)
در آیین ارتدوکس، مریم مقدس جایگاه ویژهای دارد. سِرگیْ بولگاکف(۵) (۱۸۷۱-۱۹۴۴)، الاهـیدان روسـی و مـارکسیستِ سابق، مینویسد: «اعتقاد به مسیح بدون اعتقاد به زایش عذرایی(۶) و تقدیس مادر وی، اعتقاد و مـسیحیتی اسـت کـه از ایمان و مسیحیت جامعه مسیحی ارتدوکس متفاوت است.» در دعاهای ارتدوکسها، مریم به صورت زیر خـطاب مـیشود: «مایه خجستگی کل آفرینش»، «محترمتر از کرّوبیان و
______________________________
۱٫ W. J. Birkbeck
۲٫ invocation of the saints
۳٫ Liturgy of the Presanctified Gifts
۴٫ the Blessed Virgin Mary
۵٫ Sergei Bulgakov
۶٫ Virgin Birth
بینهایت مُعزّزتر از فرشتگان مقرّب». در این تکریم جـامعه ارتـدوکس بـه ایشان، که آمیخته با احساس خشوع عمیقاست، محبتی خودجوش دیده میشود؛ محبتی که بـیپیرایه و آمـیخته با تواضع است.
مریمِ مقدس، «حاملِ خدا»(theotokos) یا «مادر خدا» (شورای اِفسس، ۴۳۱) اسـت؛ بـدین مـعنا که وی تنها حامل یک انسان مقرب به خدا نبود بلکه حامل شخصی یگانه و تـقسیمناپذیر بـود که هم خداست و هم بشر. ایشان، «همیشه باکره»(۱) نیز خوانده میشوند، لقـبی کـه شـورای قسطنطنیه (۵۵۳) به ایشان داد. ارتدوکسها مریم را عفیف محض و پرهیزگار محض، یعنی کاملاً به دور از گناه واقعی مـیدانند، بـا ایـنحال عموما عقیده ندارند که او از آثار گناه نخستین] آدم] به دور بود. در گذشته، مـسیحیان شـرقی برخی اوقات به آموزه آبستنی مقدس(۲) کلیسای کاتولیک رُم تمایل داشتند، اما امروزه این آموزه عموما مـردود اسـت. از سوی دیگر، عروج جسمانی مریم(۳) آموزهای پذیرفتهشده در اعتقاد ارتدوکسها است اما بـدین خـاطر، مطلوب و بلکه ممکن نیست که آن را عقیده جـزمی ضـروری بـرای نجات دانست.
شوراها
ارتدوکسها کلیسا را مصون از خـطا مـیدانند، بدین معنا که زمانی نبوده که کل کلیسای روی زمین دچار اشتباه شده بـاشد و هـرگز ممکن نیست چنین امری واقـع شـود. خطاناپذیری ویـژگی یـکفرد خـاص مسیحی،خواه پاپ یا شخص دیگرنیست، بـلکه صـرفا ویژگی کل کلیسا به عنوان کالبد مسیح است. اگرچه حقیقت عملاً در چـارچوب کـلیسا استوار خواهد بود، در مواقع بحث و جـدل غالبا روشن نیست کـه حـقیقت در چیست.
برترین جلوه نمایان اقـتدار کـلیسا، شورای جهانی کلیساها است، که اسقفهای سراسر دنیای مسیحی در آن حضور مییابند. در یک شـورای جـهانی حقیقی، بار دیگر بر راز عـید پنـجاهه [= هـفتمین یکشنبه پس از عید پاکـ] تـأکید میشود: روحالقدس بر اسـقفان نـازل میشود، همانگونه که بر حواریان نازل شد، و از اینرو، احکام عقیدتی(۴) اسقفها، برگشتناپذیر است. امـا در بـازنمودن عقاید، اسقفها جدا از بقیه دینداران عـمل
______________________________
۱٫ Ever-Virgin””
۲٫ Immaculate Conception
۳٫ bodily assumption of Mary
۴٫ doctrinal decisions
نـمیکنند، یعنی کـسانی کـه در آیـین غسل تعمید و آیین تـدهین و تقدیس به ایشان روح خدا اعطا شده است. بنابراین، یکی از نشانههای جامعیت شورا،(۱) پذیرش آن در نزد کـل مـجموعه کلیسا است.
آیینهای مقدس
از قرن هـفدهم، ارتـدوکسها عـموما هـفت آیـین مقدس، و در واقع، هـمان آیـینهای مقدس آیین کاتولیک را پذیرفتند. آیین غسل تعمید، که بخشش گناهان و اجازه ورود به کلیسا را به فرد تـازه مـسیحی اعـطا میکند، بهطور معمول در کودکی انجام میشود. ایـن کـار بـا فـرورفتن در آب صـورت مـیگیرد، مگر در موارد اضطرار و بیماری که پاشیدن آب بر روی پیشانی کافی است.
آیین تدهین مقدس(۲) معادل آیین تأیید در کلیسای غرب است. در تدهین مقدس، بر پیشانی و سایر اعضای بدن روغـن مالیده میشود و همراه با آن این کلمات گفته میشود: «نشان عطیه روحالقدس». آیین تدهین مقدس معمولاً بلافاصله پس از تعمید و احتمالاً به دست کشیش انجام میشود، اما روغنی(۳) که کشیش به کـار مـیبرد، توسط یک سراسقف یا رهبر کلیسایی مستقل متبرّک شده است. مسیحیان تعمیدی کلیساهای دیگر عموما از طریق آیین تدهین مقدس به کلیسای ارتدوکس پذیرفته میشوند.
کودکان در اولین فرصت پس از تعمید و تـدهین مـقدس، آیین عشای ربانی(۴) را دریافت میکنند، و پس از آن بهطور منظم با این آیین ارتباط دارند. عشای ربانی، شامل نان و شراب، با قاشق به مردم عـادی داده مـیشود. در گذشته مردم عادی تمایل داشـتند کـه عشای ربانی را دیر به دیر، فقط سه یا چهار بار در سال دریافت کنند، آن هم پس از آمادهشدن دقیق از طریق دعا، روزهداری، و احتمالاً آیین اعتراف. امـا در قـرن بیستم، (تناول) عشای ربـانی در بـسیاری از کشیشنشینها، اعم از یونانی، روسی و رومانیایی، زیادتر برگزار میشود. آیین قربانی مقدس،(۵) یا آیین عشای ربانی،(۶) مراسم عبادی اصلی در روز یکشنبه است، اما به جز برخی کلیساهای جامع و صومعهها، این مراسم بـهطور مـعمول هر روزه برگزار نمیشود. مراسم عبادت حدود یک ساعت و ربع (و اغلب
______________________________
۱٫ council””s ecumenicity
۲٫ sacrament of Chrismation
۳٫ chrism
۴٫ sacrament of Communion
۵٫ The Eucharist
۶٫ Divine Liturgy
بیشتر) بهطول میکشد و همراه با استعمال عود و تشریفات کامل، پیوسته سرود مذهبی خوانده میشود. همراه هیچیک از مراسم عبادت ارتـدوکسها، بـهطور سنّتی از ابـزار موسیقی به هنگام برگزاری آیین عشای ربانی استفاده نمیشود (اما در غرب بهویژه کشیشنشینهای یونانی برخی اوقات از اُرگ اسـتفاده میشود). مراسم عادی عشای ربانی، آیین عشای قدیس یوحنای زریندهان(۱) اسـت. آیـین عـشای قدیس بازیل(۲) تا حدّی طولانیتر و ده بار در سال عمدتا در ایام روزه برگزار میشود، در حالیکه آیین عشای هدایای پیـشتقدیسیافته در ایـام روزه برای روزهای هفته و بهویژه چهارشنبه و جمعه مقرر شده است. آیین عشای قدیس یـعقوب(۳) در بـرخی مـکانها در روز عید وی، ۲۳ اکتبر، برگزار میشود. در میان ارتدوکسهای مهاجر، تعدادی از کشیشنشینها از رسوم مذهبی غربی پیروی میکنند.
اعـتقاد بر این است که در تقدیس عشای ربانی،(۴) نان و شراب واقعا به بدن و خـون مسیح تبدیل میشود. از قـرن هـفدهم، برخی نویسندگان ارتدوکس اصطلاح «استحاله جوهری»(۵) را از کلیسای کاتولیک رُم اقتباس کردهاند، اما بسیاری عمدا از آن احتراز میکنند. تصور میشود که وجود ناپیدا در نان و شراب مراسم عشای ربانی واقعی و دائمی است. این آیین بـه منظور اعطای تناولالقربان به بیماران حفظ میشود، اما پیدرپی برگزار نمیشود یا در خارج از مراسم واقعی آیین عشای ربانی برای طلب خیر برگزار نمیشود. ارتدوکسها مراسمی همانند دعای خیر کلیسای کاتولیک رُم نـدارند.
آیـین عشای ربانی در چارچوب قربانی، بهعنوان «قربانی اسرارآمیز» یا «قربانی بدون خونریزی» درک میشود. این مراسم صرفا مراسم بزرگداشت فداکاری مسیح بر روی صلیب نیست، در عین حال تقدیم قربانی جدید یا تکرار قـربانی(۶) بـر روی [تپه [جُلجُتا نیست، زیرا مسیح یک بار و برای همیشه درگذشت. این مراسم بدان معنا قربانی است که از طریق تقدیس عشای ربانی، خود ـ فداسازی نجاتبخش(۷) و بینظیر مسیح «باز نمود» مـییابد و زنـده میشود. در هر مراسم عشای ربانی، این خود مسیح است که
______________________________
۱٫ Liturgy of Saint John Chrysostom
۲٫ Liturgy of Saint Basil
۳٫ Liturgy of Saint James
۴٫ eucharistic consecration
۵٫ transubstantiation
۶٫ oblation
۷٫ redemptive self-offering
برگزارکننده(۱) واقعی است یعنی در یک زمان هم کشیش است و هم قربانی: «تو همانی که قربانی میکند و قربانی میشود» (آیـین عـشای قـدیس یوحنای زریندهان).
در سنّت یونانی، آیـین اعـتراف، کـه موجب بخشش گناهان و آمرزش میشود، اختیاری و دلبخواه است و تصمیمگیری در باره تعداد دفعات شرکت در آیین اعتراف به وجدان شخص واگذار میشود. در کـلیساهای ارتـدوکس اسـلاوی در گذشته، شرکت در آیین اعتراف پیش از هر مراسم عـشای ربـانی رسم بود، اما این رسم اینک در بسیاری از نقاط سُست شده است.
آیین تدهین بیماران(۲) (به زبان یونانی، euchelation، «تدهین هـمراه دعـا») هـرگز محدود به افراد محتضر نبوده است بلکه به هر کـس که خواهانش باشد، اعطا میشود. گمان میشود که این آیین رابطه تنگاتنگی با آیین اعتراف دارد. هر دو آیین، بـهبودی مـیدهند، و تـدهین بیماران، همچون آیین اعتراف، مایه بخشش گناهان میشود. هر فرد انـسان آمـیزهای از بدن و روح است، و بدین دلیل بیماریهای هر دو بُعد با هم بهبود مییابند.
در آیین مقام کشیشی،(۳) یا مـناصب مـقدس،(۴) مـردان به کشیشی منصوب میشوند تا با خدمات کشیشی خاصی به کلیسا خـدمت کـنند. ایـن آیین در دو سطح اجرا میشود: هماکنون درکلیسای ارتدوکس دو «منصب فرعی» رایج، یعنی قاری و کمک شـمّاس،(۵) و سـه «مـنصب اصلی» یعنی شمّاس(۶) [= دستیار کشیش]، کشیش و اسقف وجود دارد. مقام شمّاسی اغلب شغلی مادامالعمر اسـت، نـه فقط مرحلهای در مسیر کشیش شدن. منصب خادمه کلیسا(۷) که زنان روزگاری به آن مـنصوب مـیشدند، مـدتهاست که در کلیسای ارتدوکس منسوخ شده، اما امروزه بسیاری مایل به احیای آن هستند. با ایـن حـال، تقریبا همه ارتدوکسها مخالف انتصاب زنان به مقام کشیشیاند. مردان متأهل میتوانند شـمّاس و کـشیش شـوند، اما ازدواج پس از انتصاب به منصب شمّاسی روانیست. اسقفها لازم است عهد و سوگند رهبانی(۸) را رعایت کنند.
آیین ازدواج، هـمانند کـشورهای غربی، با متبرک کردن انگشترها آغاز میشود، اما نقطه اوج این آیین، هـنگام نـهادن تـاج بر سر داماد و عروس است. تاجها، تاج شادمانی و
______________________________
۱٫ celebrant
۲٫ Anointing of the Sick
۳٫ sacrament of Priesthood
۴٫ Holy Orders
۵٫ subdeacon
۶٫ deacon
۷٫ order of deaconess
۸٫ monastic vows
پیروزی قلمداد میشوند، اما تاج شهادت هـم هـستند، زیـرا ازدواج بدون عشق به ایثار در هر دو طرف و آمادگی برای دست شستن از خودرأیی بـه خـاطر دیگری، ازدواج حقیقی نیست. به دلایل خاص، بهویژه زنای محصنه،(۱) اجازه طلاق داده میشود و ازدواج دوم و حتی سوم در کـلیسا مـجاز است، اما مراسم ازدواج دوباره پس از طلاق با مراسم ازدواج اول فرق دارد. هیچکس مجاز نیست بـیش از سـه ازدواج پیاپی انجام دهد، خواه پس از طلاق یـا پس از مـرگ شـریک زندگی. در گذشته، استفاده از داورهای ضد آبستنی و تـدابیر دیـگر برای کنترل زادو ولد ممنوع بود، اما امروزه در مورد جلوگیری از آبستنی، بهویژه در میان ارتدوکسهای سـاکن کـشورهای غربی، کاملاً با تسامح بـرخورد مـیشود. سقط جـنینهایی کـه بـهطور مصنوعی پدید میآیند، گناهی سنگین پنـداشته مـیشود.
در کنار هفت آیین مقدس، دعاها و اعمال مقدس فراوان دیگری وجود دارد که دقـیقا قـابل تمایز از آیینهای هفتگانه نیستند، از قبیل دعـای کبیر آبها در عید تـجلی (مـسیح)(۲) (ششم ژانویه)، مراسم کفن و دفـن، تـدهین فرمانروا،(۳) و کار رُهبانی. رهبانیت از قرن چهارم تأثیری بنیادی بر شرق مسیحی به جـای گـذاشته است. از قرن دهم به بـعد مـرکز اصـلی زندگی راهبانه ارتـدوکسها، کـوه آتوس، شبه جزیرهای در شـمال شـرق یونان، بوده است. در این مکان در پی نیم قرن افول، از سال ۱۹۷۰ تجدید حیات چشمگیری وجود داشـته اسـت.
نیایش در منزل
رسم انجام نیایشهای خـانوادگی، گـرچه نسبت بـه گـذشته کـمتر عمومیت دارد، اما در دنیای ارتـدوکس معاصر هنوز هم باقی است. در خانه هر ارتدوکس بهطور سنّتی کُنج یا تاقچهای برای شـمایل وجـود دارد که در جلوی آن چراغی روشن اسـت. عـود بـه کـار مـیرود و دعاهای خانوادگی خـوانده مـیشود: در اینجا، همانند کلیسا، نیایشگرِ ارتدوکس مفهوم «ملکوت روی زمین» را احساس میکند. از طریق دعاهای ویژه خانه، مزرعه، مـحصول، رمـه گـاو و گلهها، سلسله نیایشهای سال مسیحی تماما بـا زنـدگی اهـل خـانه و چـرخه کـشاورزی زمین پیوند خورده است. کتاب نیایشها (Euchologion) در
______________________________
۱٫ adultery
۲٫ Epiphany
۳٫ anointing of a monarch
بردارنده نیایشهایی است برای بذرافشانی، خرمنکوبی، و شراب سازی، تورهای نو ماهیگیری و حتی تمیز کردن کوزهای که در آن موشی افتاده باشد. عبادت ارتـدوکسها آخرتبینانه و در عین حال همگانی و عملی است.
روح کلی عبادت
مشخصه عبادت ارتدوکسها، در بهترین حالت آن، روح دوگانه رازآمیزی و سادگی است. در مراسم مذهبی، احساسی از خشیت و تحیّر(۱) در برابر حضور بیواسطه خدا وجود دارد، و همراه با آن، شـخص احـساس نبود تشریفات و آزادی میکند. نیایشگر همچون کودکی در خانه پدر خود رفتار میکند، نه مانند سرباز در میدان رژه. در برخی مکانها، استفاده از نیمکت رواج دارد، اما بهطور عادی در قسمت اصلی کلیسا، صندلیهای ثابتی وجود نـدارد. اعـضای جماعت عبادتکننده ممکن است دیر برسند یا زودتر کلیسا را ترک کنند. آنان میتوانند در حین احترامگذاری به شمایل در طول مراسم مذهبی حرکت کنند یـا بـه شرط آنکه دعای دیگران را بـرهم نـزنند. همه افراد همزمان نمیایستند یا زانو نمیزنند. با وجود این تنوع در حالت شرکت [در نیایش]، و با وجود آنکه سرودخوانی معمولاً فقط به وسیله گروه هـمسرایان انـجام میشود، نیایش مراسم نـماز ارتـدوکسها هرگز از ویژگی دستهجمعی بودن باز نمیایستد. در سرتاسر تاریخ مسیحیت شرقی اینگونه معمول بوده است که مراسم مذهبی به زبان مردم برگزار شود، هر چند برخی اوقات به شکل قدیمی انـجام مـیشد.
نقطه اوج سال مسیحی، عید پاک(۲) (عید قیام مسیح(۳)) است، نه عید میلاد مسیح. گرامیداشت رستاخیز مسیح(۴) نیز در نیایش شنبه شبها و صبحهای یکشنبه صورت میگیرد؛ روح نیایش مراسم نماز کلیسای شرقی، ستایشآمیز اسـت و ویـژگی بارز آن، احـساس لذّت زندگی دوباره است. روزهداری و پرهیزگاری از قرون وسطی تاکنون نسبت به غرب بسیار شدیدتر بوده است. بیشتر کـلیساهای ارتدوکس تقویم جدید یا گریگوری را که در غرب مراعات میشود، پذیرفتهاند، در حـالیکه کـلیساهای بـیتالمقدس، روسیه، صربستان و لهستان، همراه با [شبه جزیره] آتوس هنوز هم به تقویم قدیمی، یا
______________________________
۱٫ awe and wonder
۲٫ Pascha
۳٫ Easter
۴٫ celebration of Christ””s resurrection
یولیانی،(۱) که سـیزده روز از تـقویم گریگوری تأخیر دارد، پایبندند.
ارتدوکسها، به سبب استفاده از نمادهای مادی و حرکات بدنی نمادین، حـداکثر مـجال را بـرای جنبه مادی عبادت فراهم میسازند. مؤمنان به واسطه استفاده مکرر از علامت صلیب، رکوعها یا سـجدههای طولانی بر روی زمین، و روزهداری با بدن خود در عبادت شرکت میکنند. هنگام اعتراف، کـشیش دست خود را بر سـر تـوبهکار میگذارد؛ در مراسم کفن و دفن، بدن میّت در تابوتی باز گذاشته میشود و همه برای «آخرین بوسیدن» به شخص متوفای نزدیک میشوند. جنبه مادی نشانههای آیینی از طریق، مثلاً، استفاده فراوان از آب هنگام غوطه خوردن بـرای غسل تعمید تأکید میشود. نان آیین عشای ربانی همیشه ورآمده است و شراب آن همیشه سرخ است. آب داغ یا در زبان یونانی،«زئون».(۲) بلافاصله قبل از آیین عشای ربانی افزوده میشود، و به همه نان و شراب داده میشود. روغـن در شـبزندهداریهای اعیاد بزرگ تبرّک میشود و برای تدهین بهکار میرود. رودها و دریاها در عید تجلی تبرک میشوند و انگور در عید استحاله جوهری (ششم اوت) تبرک میشود. عبادت صرفا با ذهن و گوش نیست.
این دستور پولسـِ رسـول که «پیوسته دعا کنید» (اول تسالونیکیان، باب ۵، آیه ۱۷) عمیقا بر شرق مسیحی تأثیر گذاشته است. عبادت را نباید تنها سلسله اعمالی دانست که به صورت گروهی در کلیسا یا به صورت انـفرادی در مـنزل انجام میشود، بلکه به معنای ژرفتر، حالتی است که باید تداوم یابد ـ نه مثل کاری که گهگاه انجامش میدهیم بلکه مثل کاری که هر لحظه انجامش میدهیم، یعنی نـه فـعالیتی پراکـنده بلکه بخش اصلی نَفْس خـود مـا. نـیایش عیسی،(۳) که در گذشته عمدتا محدود به محافل رهبانی بود و امروزه بیش از پیش در میان مردم عادی رواج گسترده یافته است، غایتش دقیقا فـراهمسازی چـنین حـالت مستمری است. مقصود ما از عبادت، همانگونه که بـازیل اهـل قیصریه اظهار میدارد، آن است که «همه زندگی ما، به یک نماز دائمی و انقطاعناپذیر تبدیل شود.»
امور اخروی
شـرق مـسیحی، در الاهـیات و عبادت خود بسیار آخرتگرا(۴) است. مرحلهی زندگی
______________________________
۱٫ Julian calendar
۲٫ zeon
۳٫ the Jesus Prayer
۴٫ eschatological
بعدی نه تـنها به عنوان رویدادی در آینده بلکه به عنوان واقعیتی کنونی که همین حالا از طریق تمهید و تدارک در آن شرکت داریم، هـمواره یـادآوری مـیشود. در پایان دنیا، مسیح با عزّت و سرافرازی بازخواهد گشت و مردگان زنده خـواهند شـد و به دنبال آن، روز جزا برپا خواهد شد. رابطه دقیق میان بدن ما در وضعیت فعلی آن و بدن رستاخیزی(۱) مـا چـیزی نـیست که در این برهه بتوان بهروشنی درک کرد، اما بنابر دیدگاه مسیحی، انسان حـقیقی روح تـنها نـیست بلکه روح دارای بدن(۲) است. بنابراین، جدایی روح و بدن در هنگام مرگ صرفا موقّتی است و در روز قیامت ایندو بـار دیـگر بـه هم میپیوندند. از آنجاکه انسانها از نعمت اختیار برخوردارند، جهنم ــ که طرد مستمر [از درگاه] الاهی تـلقی مـیشود ــ بهعنوان رخدادی نهایی تحقق مییابد و همه رستگارانگاری،(۳) این اعتقاد که در نهایت همه افـراد نـجات قـطعی خواهند یافت، بهعنوان بدعت توسط شورای قسطنطنیه (۵۵۳) رد شد. اما از آنجا که خدا در عشق خـود، پایـانناپذیر و بینهایت صبور است، این امید منطقی است که در نهایت همه مردم آزادانه اعـتقاد بـه خـدا را برخواهند گزید، بهگونهای که او حقیقتا «کل در کل»(۴) خواهد بود (اول قرنتیان، باب ۱۵، آیه ۲۸). اما کمال نـهایی پایـان هستی، رازی در فراسوی ادراک کنونی ما است.
______________________________
۱٫ resurrection body
۲٫ soul embodied
۳٫ Universalism
۴٫ all in all