سیر امام حسین ع

هدف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا

هدف اول: امر به معروف و نهی از منکر

هدف دوم: زنده کردن سنت و مبارزه با بدعت

هدف سوم: مبارزه با ظلم

هدف چهارم: طلب شهادت

دیدگاه علما

هدف پنجم: تشکیل حکومت اسلامی

 

علما و محققین شیعه بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام و تحلیل تاریخی کلامی، به بحث درباره اهداف امام حسین علیه السلام از قیام عاشورا پرداخته اند و حتی در این زمینه کتابهای نگاشته شده است.

در این نوشتار به صورت مختصر در دو ساحت به بیان اهداف آن حضرت می پردازیم:

۱ـ تحلیل اهداف آن حضرت بر اساس خطبه های امام حسین علیه السلام و روایات اهل بیت علیهم السلام.

۲ـ تحلیل اهداف آن حضرت از دیدگاه علما

 هدف اول: امر به معروف و نهی از منکر

یکی از اهدافی که از خطبه های امام حسین علیه السلام به وضوح به دست می آید، امر به معروف ونهی از منکر می باشد. این مساله در نامه آن حضرت به برادرشان جناب محمد حنفیه و برخی از خطبه هایشان انعکاس یافته است.

نامه امام حسین علیه السلام به محمد حنفیه

حضرت ابا عبدالله علیه السلام ضمن نوشتن نامه ی، هدف خود را بسیار روشن و صریح بیان می کنند تا آیندگان بدانند امام حسین علیه السلام برای چه چیزی قیام کردند:

 

أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.

مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج  ۴۴ ، ص  ۳۲۹ ؛ ابن اعثم، الفتوح ، ج ۵ ، ص ص ۲۱، ناشر : دار الاضواء، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ هـ.ق.

 من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن از مدینه خارج نشدم. بلکه، جز این نیست که من به منظور ایجاد صلح و سازش در میان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منکر نمایم. من می خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب علیهم السّلام رفتار نمایم 

در این نامه ی مبارک، حضر ت علیه السلام هرگونه توهم باطلی در مورد قیام خویش را نفی کرده وبه صورت خیلی روشن فرمودند قیام من، تنها برای صلح و امر به معروف و نهی از منکر می باشد

خطبه ی امام حسین علیه السلام در البیضه

امام حسین علیه السلام در منطقه ی به نام«البیضه» که با لشکر حر مواجه شد، خطبه ی خواندند که به روشنی هدف امام حسین علیه السلام از این خطبه فهمیده می شود.

إنّ الحسین خطب أصحابه وأصحاب الحر بالبیضه فحمد الله وأثنى علیه ثم قال: ایها الناس ان رسول الله  صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم قال :

مَنْ رَأى سُلْطانا جائِرا مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللّهِ ناکِثا لِعَهْدِ اللّهِ، مُخالِفا لِسُنَّهِ رَسُولِ اللّهِ، یَعْمَلُ فى عِبادِاللّهِ بِالاِْثْمِ وَالْعُدْوانِ، فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ، کانَ حَقّا عَلَى اللّهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ … .

تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۰۴ – ۳۰۵، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۴۸، کتاب الفتوح، ج ۵، ص ۸۱٫

امام حسین «علیه السلام» در منطقه ی به نام «البیضه» براى اصحاب خودش و اصحاب حر خطبه خواندند: پس از حمد و ثناى الهى فرمودند: اى مردم، رسول الله «صلّى الله علیه و آله و سلم» فرموده است: هر کس ببیند سلطان ستمکارى حرام خدا را حلال نموده، عهد الهى را شکسته و با سنت رسول الله مخالفت مى‏ورزد و در میان بندگان خدا به گناه و ستم رفتار مى‏کند ولى با کردار و گفتار خود بر علیه او قیام نکند، خدا حق دارد او را جایى ببرد که آن سلطان ستمکار را مى‏برد.

 سرتاسر این خطبه بیان کننده هدف والای امام حسین علیه السلام یعنی همان «امر به معروف ونهی از منکر» می باشد، که با کمی تامل به دست می آید، نه تنها امام حسین علیه السلام هدف خود را به مردم تبیین کرده ند بلکه حتی بقیه را نیز به این امر مهم و قیام بر باطل به جهت امر به معروف ونهی از منکر تشویق کرده و از سستی نسبت به این امر واجب یعنی امر به معروف و نهی از منکر بر حذر داشته و عواقب آن را تبیین کردند.

خطبه ی امام حسین علیه السلام برای اصحابشان

هنگامی که حضرت ابا عبدالله علیه السلام با لشکر عمر بن سعد ملعون مواجه شد، خطبه ی بسیار زیبایی خواندند که در آن خطبه هدف والای خودشان از این قیام را تبیین فرمودند.

طبرانی عالم شهیر وبزرگ اهل سنت می نویسد:

لَمَّا نَزَلَ الْقَوْمُ بِالْحُسَیْنِ وَ أَیْقَنَ أَنَّهُمْ قَاتِلُوهُ قَالَ لِأَصْحَابِهِ قَدْ نَزَلَ مَا تَرَوْنَ مِنَ الْأَمْرِ وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حَتَّى لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ وَ إِلَّا خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَلَا تَرَوْنَ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ ….

المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۱۵، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۹۲،  تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۴، ص ۲۱۷ – ۲۱۸، سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۰، تاریخ الإسلام، ج ۵، ص ۱۲٫ المناقب ج : ۴ ص : ۶۸،  بحارالأنوار ج : ۴۴ ص : ۱۹۲٫

به راستى، دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکى آن در حال نابودى است و از آن جز رطوبتى که در ته ظرفى مانده و جز زندگى وبال آور، همچون چرا گاهى که جز گیاه بیمارى‏زا و بى‏مصرف چیزى در آن نمى‏روید، باقى نمانده است.

آیا نمى‏بینید که به حقّ عمل نمى‏شود و از باطل دست برنمى‏دارند؟! به طورى که مؤمن حق دارد که به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد.

  در این خطبه نیز، امام حسین علیه السلام به صورت واضح بر هدف والای خودشان تاکید می کنند، که من قیام می کنم چون به حق عمل نمی شود، و روشن است که مراد از حق همان «معروف» می باشد، پس در این خطبه نیز به هدف خودشان که امر به معروف ونهی از منکر می باشد، اشاره می کنند.

هدف دوم: زنده کردن سنت و مبارزه با بدعت

مصیبت عظیمی که جامعه آن روز را فرا گرفته بود،‌ بدعت در جامعه و از بین رفتن سنت نبوی بود که امام علیه السلام از آنجایی که هادی امت بوده بر خود واجب می دانستند که به مبارزه با بدعت و زنده کردن سنت های نبوی بپردازند چانچه در کلام ایشان این مطلب هویدا است.

امام علیه السلام در نامه ای که به بزرگان بصره می نویسند، چنین می فرمایند:

وأنا أدعوکم إلى کتاب الله وسنه نبیه فإن السنه قد أمیتت وإن البدعه قد أحییت وإن تسمعوا قولی وتطیعوا أمری أهدکم سبیل الرشاد.

أبی جعفر محمد بن جریر الطبری الوفاه: ۳۱۰ ، تاریخ الطبری ج۳، ص ۲۸۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛ أنساب الأشراف  ج ۱   ص ۲۷۵٫

من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم زیرا سنت از بین رفته و بدعت زنده شده است و اگر به سخن من گوش فرا دهید و امرم را اطاعت نمایید، شما را به راه راست هدایت می کنم.

امام علیه السلام در مواجهه با لشکر حر نیز بر این امر تاکید می نمایند:

ألا إَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَهَ الشَّیْطَانِ وَ تَرکوا  طَاعَهِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیْ‏ءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وأنا أحَقُّ مَنْ غَیَّر.

   تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۳۰۴ – ۳۰۵، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۴۸، کتاب الفتوح، ج ۵، ص ۸۱٫

آگاه باشید که اینها به پیروى از شیطان تن داده‏اند و اطاعت از خداى رحمان را رها کرده‏اند، آشکارا فساد مى‏کنند، و به حدود الهى عمل نمى‏نمایند، فى‏ء [بخشى از بیت المال مسلمین‏] را به خود اختصاص داده‏اند، و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده‏اند، و من براى تغییر این وضعیت سزاوارترم‏

حضرت در نامه ای که به برادرشان محمد حنفیه می نویسند به این مساله تصریح می کنند:

وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.

مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج  ۴۴ ، ص  ۳۲۹ ؛ ابن اعثم، الفتوح ، ج ۵ ، ص ص ۲۱، ناشر : دار الاضواء، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ هـ.ق.

من می خواهم بر اساس سیره جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله و پدرم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام عمل نمایم.

همانطور که ملاحظه شد عنصر زنده نمودن سنت نبوی و مبارزه با بدعت های دشمنان دین، به عنوان سر لوحه قیام امام حسین علیه السلام مطرح بود که در این را امام علیه السلام از هیچ چیز فروگذار نکردند.

هدف سوم: مبارزه با ظلم

مبارزه با ظلم یکی دیگر از اهداف اساسی امام حسین علیه السلام است به گونه ای که آن حضرت در سر تا سر حرکت خود به این مساله تاکید نمودند:

امام علیه السلام در مقابل لشکر عمر بن سعد لعنه الله علیه به خوبی به این هدف خود تصریح می کنند و ظلم آنان را گوشزد می کنند:

وَ إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً.

المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۱۵، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۹۲،  تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۴، ص ۲۱۷ – ۲۱۸، سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۰، تاریخ الإسلام، ج ۵، ص ۱۲٫ المناقب ج : ۴ ص : ۶۸،  بحارالأنوار ج : ۴۴ ص : ۱۹۲٫

به راستى، من چنین مرگى را جز سعادت نمی بینم و زندگى در کنار ظالمان را جز هلاکت نمی دانم.

امام حسین علیه السلام در نامه ای که به اهل کوفه نگاشته اند همین مساله را به عنوان یکی از اهداف قیام خود بیان نمودند:

ألا وإن الدعی ابن الدعی قد ترکنی بین السله والذله وهیهات له ذلک منی ! هیهات منا الذله ! أبى الله ذلک لنا ورسوله والمؤمنون. وحجور طهرت وجدود طابت ، أن یؤثر طاعه اللئام على مصارع الکرام ، الأوانی زاحف بهذه الأسره على قله العدد ، وکثره العدو ، وخذله الناصر.

الشیخ الطبرسی، الاحتجاج، ج ۲ صص ۲۴، ۲۵، تحقیق: السید محمد باقر الخرسان،‌ ناشر : دار النعمان للطباعه والنشر، النجف الأشرف،‌ سال چاپ : ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

آگاه باشید [ابن زیاد] حرام زاده فرزند حرام زاده مرا بین دو چیز مخیر ساخته است یا با شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلت بپوشم و با یزید بیعت کنم ، ولى ذلت از ما بسیار دور است و خدا و رسول خدا و مؤمنان و پرورده شدگان دامنهاى پاک و اشخاص با حمیت و مردان با غیرت به ما چنین اجازه اى را نمى دهند که ذلت اطاعت نمودن مردم پست را بر کشته شدن با عزت ، ترجیح دهیم . بدانید من با وجودى که یار و یاورم کم است با شما مى جنگم.

تمامی این موارد نشان از این داشت که ظلم ستیزی از اهداف بسیار مهم و اساسی امام علیه السلام بود به گونه ای که حاضر شدند از جان خود و اهل بیت شان در این را بگذرند.

هدف چهارم: طلب شهادت

در بعضی از روایات اشاره شده که هدف حضرت امام حسین علیه السلام از قیامشون طلب شهادت بوده، و عده ی از محققین شیعه این نظر را قبول کرده وبر آن استدلال کرده که بعد از ذکر روایت، به صحبت های این محققان بزرگوار اشاره خواهیم کرد

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی جَمِیلَهَ عَنْ مُعَاذِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  قَالَ‏ إِنَّ الْوَصِیَّهَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ ص کِتَاباً لَمْ یُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ ص کِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِیَّهُ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِیَّتُکَ فِی أُمَّتِکَ عِنْدَ أَهْلِ بَیْتِکَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه واله وسلم أَیُّ أَهْلِ بَیْتِی یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ نَجِیبُ اللَّهِ مِنْهُمْ وَ ذُرِّیَّتُهُ لِیَرِثَکَ عِلْمَ النُّبُوَّهِ کَمَا وَرِثَهُ إِبْرَاهِیمُ ع وَ مِیرَاثُهُ لِعَلِیٍّ وَ ذُرِّیَّتِکَ مِنْ صُلْبِهِ فَقَالَ وَ کَانَ عَلَیْهَا خَوَاتِیمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِیٌّ علیها السلام  الْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِیهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ علیه السلام  الْخَاتَمَ الثَّانِیَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِیهَا فَلَمَّا تُوُفِّیَ الْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ الْحُسَیْنُ علیه السلام الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَهِ لَا شَهَادَهَ لَهُمْ إِلَّا مَعَکَ قَالَ فَفَعَلَ علیه السلام فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَبْلَ ذَلِکَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّیَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِیهَا أَنْ فَسِّرْ کِتَابَ اللَّهِ وَ صَدِّقْ أَبَاکَ وَ وَرِّثِ ابْنَکَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّهَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِی الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِی یَلِیهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِی إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ یَا مُعَاذُ فَتَرْوِیَ عَلَیَّ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی رَزَقَکَ مِنْ آبَائِکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَهَ أَنْ یَرْزُقَکَ مِنْ عَقِبِکَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ یَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ فَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ

الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۱ ؛ ص۲۷۹

حضرت صادق علیه السّلام فرمود:

تعیین ائمه از طرف خدا براى حضرت محمّد شد هیچ موضوعى کتاب سر به مهر از آسمان نازل نگردید مگر مسأله امامت که آن را جبرئیل آورده گفت این دستور العمل تو است که پیش خانواده‏ات میماند. فرمود کدام خانواده‏ام جبرئیل گفت: آن خانواده که خداوند آنها را برگزیده که وارث علم نبوت شوند چنانچه ابراهیم وارث گردید. این میراث به على و فرزندان او میرسد. آن کتاب مهرهائى داشت حضرت على علیه السّلام مهر اول را برداشت و آن قسمت را گشوده عمل به آنچه دستور داده شده بود کرد و امام حسن دومى را گشود و بدستورش عمل کرد، پس از درگذشت امام حسن حضرت حسین مهر سوم را برداشت دید دستور داده است جنگ کن بکش و کشته خواهى شد گروهى را با خود ببر که شهید خواهند شد با تو، پس از او حضرت على بن الحسین مهر چهارم را برداشت نوشته بود که سکوت کن و سر پائین بیانداز که علم و دانش باید در این زمان در پرده باشد، پس از فوت او در اختیار محمّد بن على قرار گرفت مهر را برداشت در آن نوشته بود قرآن را تفسیر نما و تصدیق کن پدرت را و به پسرت واگذار کن و با مردم رفتار نما و قیام بحق خدا کن حق را آشکارا بگو در ایمنى و مترس جز خدا از هیچ کس باکى نداشته باش این کارها را انجام داد. بعد در اختیار جانشین خود قرار داد.

عرض کردم: شما همان جانشین نیستید؟ فرمود: چرا باکى نیست جز اینکه میروى و این روایت را از من نقل میکنى. عرضکردم: از خداوند که این مقام را بشما ارزانى داشته بوراثت از پدرانت درخواست میکنم که فرزندى بشما عنایت کند در زمان حیات که شایسته مقام امامت باشد.

فرمود: خدا لطف فرموده گفتم: کدامیک از فرزندانت. فرمود: همین که خوابیده اشاره بعبد صالح موسى بن جعفر علیه السّلام نمود که خواب بود.

روایت دوم

وَ رَوَیْتُ مِنْ کِتَابِ أَصْلِ الْأَحْمَدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ بُرَیْدَهَ الثِّقَهِ وَ عَلَى الْأَصْلِ أَنَّهُ کَانَ لِمُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیِّ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ سَارَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِیَّهِ إِلَى‏ الْحُسَیْنِ ع فِی اللَّیْلَهِ الَّتِی أَرَادَ الْخُرُوجَ صَبِیحَتَهَا عَنْ مَکَّهَ فَقَالَ یَا أَخِی إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَهِ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِیکَ وَ أَخِیکَ وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ حالُکَ کَحَالِ مَنْ مَضَى فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُقِیمَ فَإِنَّکَ أَعَزُّ مَنْ فِی الْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ فَقَالَ یَا أَخِی قَدْ خِفْتُ أَنْ یَغْتَالَنِی یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَهَ فِی الْحَرَمِ فَأَکُونَ الَّذِی یُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَهُ هَذَا الْبَیْتِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِیَّهِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِکَ فَصِرْ إِلَى الْیَمَنِ أَوْ بَعْضِ نَوَاحِی الْبَرِّ فَإِنَّکَ أَمْنَعُ النَّاسِ بِهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَیْکَ فَقَالَ أَنْظُرُ فِیمَا قُلْتَ فَلَمَّا کَانَ فِی السَّحَرِ ارْتَحَلَ الْحُسَیْنُ ع فَبَلَغَ ذَلِکَ ابْنَ الْحَنَفِیَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ زِمَامَ نَاقَتِهِ الَّتِی رَکِبَهَا فَقَالَ لَهُ یَا أَخِی أَ لَمْ تَعِدْنِی النَّظَرَ فِیمَا سَأَلْتُکَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا حَدَاکَ عَلَى الْخُرُوجِ عَاجِلًا فَقَالَ أَتَانِی رَسُولُ‏ اللَّهِ ص بَعْدَ مَا فَارَقْتُکَ فَقَالَ یَا حُسَیْنُ ع اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ‏ یَرَاکَ‏ قَتِیلًا فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِیَّهِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ فَمَا مَعْنَى حَمْلِکَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَکَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ الْحَالِ قَالَ فَقَالَ لَهُ قَدْ قَالَ لِی إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ مَضَى  

اللهوف على قتلى الطفوف ص۶۳

از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: آن شبى که امام حسین علیه السّلام تصمیم گرفته بود فرداى آن از مکه خارج شود محمد بن حنفیه به حضور آن حضرت آمد و گفت: اى برادر! تو پیمان‏شکنى اهل کوفه را نسبت به پدر و برادرت میدانى. من میترسم از اینکه مبادا حال تو نظیر حال آنان شود. اگر صلاح میدانى در مکه اقامت کن، زیرا مقام تو در مکه از هر کسى بالاتر و منیع‏تر است.

امام حسین علیه السّلام فرمود: اى برادر! من میترسم یزید بن معاویه مرا در مکه معظمه که احرام امن خدا است غافلگیر نماید و بوسیله من حرمت و احترام خانه خدا از بین برود. محمد بن حنفیه گفت: اگر این خوف را دارى پس متوجه کشور یمن یا گوشه و کنار بیابانها شو، زیرا بدین وسیله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدى دست بر تو نخواهد یافت. امام علیه السّلام فرمود: در این باره فکرى خواهم کرد. هنگامى که سحر شد امام حسین کوچ کرد و این موضوع بگوش محمد ابن حنفیه رسید. محمد نزد امام حسین آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: اى برادر! آیا نه چنین است که بمن وعده دادى در باره این مسافرت تجدید نظرى کنى؟ فرمود: چرا. گفت: پس چه باعث شد که به این زودى حرکت کردى!؟ فرمود: وقتى از تو مفارقت کردم جدم پیامبر خدا را در عالم خواب دیدم که بمن فرمود:

یا حسین اخرج فان اللَّه قد شاء ان یراک قتیلا.

یعنى یا حسین خارج شو! زیرا مشیت خدا این طور قرار گرفته که تو را کشته ببیند. محمد بن حنفیه گفت:

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏.

پس این زن و بچه را براى چه همراه خود میبرى، در صورتى که با این حال خارج میشوى!؟ فرمود: جدم بمن فرموده:

ان اللَّه قد شاء ان یراهن سبایا.

یعنى اراده خدا این طور قرار گرفته که ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه به امام حسین سلام کرد و رفت.

دیدگاه علما

با توجه به این گونه روایات فوق، عده ی از محققین هدف امام حسین علیه السلام را طلب شهادت دانستند که به طور مختصر به آن اشاره خواهیم کرد

هبه الدین الشهرستانی

ایشان در کتاب نهضه الحسین علیه السلام در ص ۳۱ می نویسند:

فالحسین وجد نفسه مقتولا اذا لم یبایع، ومقتولا اذا بایع، لکنه اذا بایع، اشتری مع قتله قتل جده واثار جده، اما اذا لم یبایع، فانما هی قتله واحده تحیی بها الامه وشعائر الدین والشرافه الخالده

پس امام حسین علیه السلام خود را دید که چه بیعت کند و چه بیعت نکند کشته می شود، ولی اگر بیعت کند و کشته شود هم خودش را کشته و هم جدش و آٍثار جد بزرگوارشان را صلوات الله علیهم اجمعین، از این رو اگر بیعت نمی کرد و کشته می شد، یک کشتنی بود که با آن امت و شعائر دینی زنده می شود و شرافت جاودامگی برای ایشان رقم می خورد

علامه شرف الدین موسوی

علامه شرف الدین موسوی در کتاب المجالس الفاخره نظریه طلب شهادت را تایید کرده و نزدیک به ۵۳دلیل بر این نظریه اقامه کرده است  

 ایشان در کتاب المجالس الفاخره صفحه ۹۶ می نویسند:

وما قصد کربلاء إلا لتحمل ذلک البلاء عهد معهود عن أخیه ، عن أبیه ، عن جده ، عن الله عز وجل ، ویرشدک إلى ذلک – مضافا إلى أخبارنا المتواتره من طریق العتره الطاهره – دلائل أقواله ، وقرائن أفعاله ، فإنها نص فیما قلناه   

و امام حسین علیه السلام کربلا را قصد نکرد مگر برای تحمل آنچه به آن وعده داده شد از بلاء از جانب برادرشان از جانب پدرشان از جانب جد بزرگوارشان صلوات الله علیهم اجمعین از جانب خداوند عزوجل، و این حرف مارا -به علاوه اخبار متواتر در این زمینه-  گفتار ها وقرینه های افعال حضرت اباعبدالله علیه السلام نیز ثابت می کند زیرا در این زمینه نص می باشند

 ایشان بعد از ذکر قریب به ۵۳ دلیل بر تایید این نظریه در صفحه ۱۰۸ از همان کتاب می نویسند:

 

 کان على یقین مما انتهت إلیه حاله ، وأنه ما خرج إلا لیبذل فی سبیل الله نفسه وجمیع ما ملکته یده ، ویضحی فی إحیاء دین الله أولاده وإخوته ، وأبناء أخیه ، وبنی عمومته وخاصه أولیائه ، والعقائل الطاهرات من نسائه.

وامام حسین علیه السلام به آنچه دچار می شود یقین داشتند، وایشان خروج نکردند مگر آنکه جان خویش وانچه را دارند را در راه خداوند متعال تقدیم کنند، و در راه خدا و زنده نگه داشتن دین خداوند متعال برادران و فرزندانشان و فرزندان برادر و پسران عمو و صحابه خود و زنان پاک حریم اهل بیت علیهم السلام را تقدیم کنند

 آیت الله صافی گلپایگانی

آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید بزرگوار معاصر نیز ضمن نوشتن کتابی با نام شهید آگاه نظریه طلب شهادت را تایید کرده و قریب به ۳۳ دلیل در این باب ذکر کرده اند

ایشان در یکی از ادله ی خود در این کتاب اینگونه می فرمایند:

آنچه از اخبار صحیحه متواتره استفاده می‎شود این است که امام، علیه السلام، متعبد به قیام و شهادت بوده و شهادت آن حضرت محبوب و مطلوب خداوند متعال بوده است، و چنانچه گفتیم تعبد به شهادت امر بی‎سابقه‎ای نیست، و مانعی ندارد امام به شهادت رفتن به عراق، و برنگشتن از بین راه آینده‎ای آن چنان از کشته شدن و اسیر اهل و عیال در جلو دارد این راه را برود، و از بیعت با یزید به تمام نیزو خودداری کند، و به عبارت دیگر امام مأمور بود علیه یزید قیام کند، و ابطال حکومت او را اعلان نماید، و امتناع خود را از این بیعت شوم علنی و آشکار سازد، و امر به شهادت و کشته شدن در حقیقت امر به استقامت و ثبات بود که بیعت و تسلیم را سپر بلا، و وسیله دفع خطر قتل قرار ندهد، و چنانچه می‎بینیم این فرمان خود بکشتن دادن نیست اگر چه تعبد به آن هم جایز است بلکه این فرمان بکار و اقدامی است که به حسب وضع محیط منتهی به شهادت می‎شود، و این تعبد به ملاحظه مصالح و آثاری که دارد هیچ گونه اشکال عقلی و شرعی ندارد،

  ایت الله صافی گلپایگانی، شهید آگاه، ص ۲۲

 هدف پنجم: تشکیل حکومت اسلامی

بعضی از بزرگان تشیع مثل سید مرتضی بر این عقیده هستند که هدف امام از قیام رفتن به کوفه و تشکیل حکومت بوده، البته این نظریه را نیز در کلمات شیخ مفید که استاد سید مرتضی می باشند می شود فهمید.

سید مرتضی در جواب سوالی مبنی بر اینکه چرا امام با اینکه می دانست شهید می شود خروج کرد؟ می گویند:

 الجواب قلنا قد علمنا أن الإمام متى غلب فی ظنه أنه یصل إلى حقه و القیام بما فوض إلیه بضرب من الفعل وجب علیه ذلک و إن کان فیه ضرب من المشقه یتحمل مثلها تحملها و سیدنا أبو عبد الله ع لم یسر طالبا للکوفه إلا بعد توثق من القوم و عهود و عقود و بعد أن کاتبوه….

تنزیه الانبیاء ص۱۷۵-۱۷۷

جواب این است که گفتیم  ما می دانیم که امام هرزمانی که ظنش بر این غالب شد که به حقش می رسد واجب است که برای حقش قیام کند گرچه همراه با نوعی سختی باشد که قابل تحمل باشد، وحضرت اباعبدالله علیه السلام به سمت کوفه حرکت نکرد مگر بعد از انکه از ایشان عهدها و نامه ها و توثیق ها به دست حضرت علیه السلام رسید

 

اقای صالحی نجف آبادی نیز از محققین معاصر این نظریه را تایید کرده و در کتاب شهید جاوید ان را مطرح کرده ند، البته ایشان برای اهداف حضرت ابا عبدالله علیه السلام مراحلی ذکر کردند که در اولین مرحله اولین هدف آن حضرت تشکیل حکومت بود.

 

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج)

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x