ابن فهد حلی: صوفی یا فقیه عارف؟
نویسنده: غلامی دهقی،علی؛ مظفری زاده،امیر حسن؛
زمستان ۱۳۸۹ – شماره چهار(۱۴ صفحه – از ۱۰۵ تا ۱۱۸)
چکیده
کلمات کلیدی
ابـن فهد حلی:صوفی یا فقیه عارف؟
علی غلامیدهقی*/امیر حسن مظفریزاد**
چکیده
احمد بـن فـهد حـلی از دانشمندان بزرگ شیعه است که برخی نویسندگان وی را به سبب انتساب بعضی شاگردان و تألیفات به ایـشان،صوفی،یا متمایل به تصوف معرفی کردهاند. بررسی استادان،شاگردان و تألیفات وی برای اثـبات درستی یا نادرستی چـنین ادعـایی مسئله اصلی این پژوهش است.این انتساب،زمانی بیشتر تقویت میشود که توجه داشته باشیم که یکی از بنیانگذاران دولت شیعی مشعشعیان،یعنی محمد بن فلاح،شاگرد وی بوده و برای مشروعیت بخشیدن بـه حاکمیت خود،موجب ترویج چنین فرضیهای شده است.به رغم قلّت اطلاعات درباره این مسئله در منابع،روش نگارنده،روش کتابخانهای با بررسی آخرین تحقیقات در زمنیه است.
کلیدواژهها،
ابن فهد حلی،محمد بن فـلاح،مـحمد بن عبد اللّه نوربخش،مشعشعیان،فقاهت و تصوف.
(*)استادیار و عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان.
(**)دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع،مرکز آموزشهای تخصصی حوزه علمیه اصفهان دریافت:۰۹۳۱/۳/۳-پذیـرش:۰۹۳۱/۵/۱ amir.hm60@yahoo.com
مـقدمه
حراست از ساحت علمای دین وظیفه همه کسانی است که دل در گرو حفاظت از دین و پاسداری آن از گزند بدخواهان و بداندیشان دارند.این مهم،آنگاه اهمیت بیشتری دارد که عالمی در معرض اتهام قرار گرفته و حـال آنـکه جزء برجستگان عالم تشیع و جهان اسلام است.یکی از این علما،احمد بن فهد حلی است که به صوفیگری متهم شده است!در این پژوهش،علاوه بر بررسی جایگاه این عـالم والا مـقام در مـیان دیگر علما،علل انتساب ایـشان بـه تـصوف نقد شده و در همین راستا،مختصری از زندگینامه و افکار برخی شاگردان او، از جمله محمد بن فلاح و سید محمد نوربخش بررسی شده است.گفتنی اسـت کـه ایـن پژوهش علاوه بر اهمیت فوق،میتواند برای آگـاهی بـیشتر درباره فرقه مشعشعیه و حکومت مشعشعیان مفید باشد.
زیستنامه ابن فهد
احمد بن شمس الدین محمد بن فهد اسدی،در سـال ۶۵۷ یـا ۷۵۷ ق در شـهر حلّه به دنیا آمد. و در سال ۱۴۸ ق در سن ۵۸ سالگی از دنیا رفت و در کـربلا نزدیک خیمههای سید الشهداء علیه السّلام در بوستانی،که هماکنون معروف به بوستان ابو فهد است،به خاک سـپرده شـد.قـبر وی مزاری است که مردم به آن تبرّک میجویند و بر آن قبّهای وجود دارد.۱
او در دورانـی مـیزیست که اوضاع سیاسی و فرهنگی به غایت پریشان بود؛حله زیر سلطه تیموریان قرار داشت و نوادگان تـیمور تـا زمـان مرگ ابن فهد۲در آن فرمان میراندند. سپس قرا یوسف،تبعیدی تیمور،به عـراق و آذربـایجان بـازگشت و تا سال ۳۲۸ ق،که پیش از روبهرو شدن با شاهرخ در میدان جنگ درگذشت،در آنجا حکم مـیراند.پس از وی، پسـرش مـحمد شاه در بغداد و پسر دیگرش اسبند در تبریز،فرمانروایی یافتند..در حله حوادثی رخ داد که به استیلای اسـبند بـر آنجا و بغداد به سال ۶۳۸ ق.منجر شد.۳
ابن فهد در کلام بزرگان
مرحوم خوانساری دربـاره او مـیگوید:
الشـیخ العالم العارف الملی،و کاشف اسرار الفضائل بالفهم الجبلی،جمال الدین ابو العباس، احمد بـن شـمس الدین محمد بن فهد،الاسدی الحلی…له من الاشتهار بالفضل و الاتقان و الذوق و العرفان و الزهـد و الاخـلاق و الخـوف و الاشفاق و غیر اولئک،من جمیل السیاق ما
یکفینا مؤنه التعریف و یغنینا عن مراره التوصیف،و قد جـمع بـین المعقول و المنقول،و الفروع و الاصول،و القشر اللّب،و اللفظ و المعنی و الظاهر و الباطن،و العلم و العمل بـاحسن مـا کـان یجمع و یکمل.۴
میرزا عبد اللّه افندی نیز در بارها و چنین مینویسد:
الشیخ جمال الدین ابو العباس احـمد بـن شـمس الدین محمد بن فهد الحلی الاسدی الفاضل العالم العلامه الفهامه الثقه الجـلیل الزاهـد العابد الورع العظیم القدر،المعروف با بن فهد.و له -قدس سره-میل الی مذهب الصوفیه…».
علامه قاضی نـور اللّهـ شوشتری نیز ابن فهد را این گونه توصیف میکند:
الشیخ الزاهد ابو العـباس احـمد بن فهد الحلی تلمیذ شیخ فاضل ابـو الحـسن عـلی بن الخازن الحایری است و او تلمیذ شیخ سـعید شـهید محمد بن مکی است و صوفی و مرتاض و صاحب ذوق و حال بود….۶
همچنین سید محسن امـین،بـه نقل از کتاب تکمله الرجال شـیخ عـبد النبی کـاظمی و او بـه نـقل از علامه مجلسی،ابن فهد را این سـان مـعرفی میکند:«الشیخ العالم الزاهد ابو العباس احمد بن فهد حلی…کان زاهـدا مـرتاضا عابدا یمیل الی التصوف و…».۷
چنانکه ملاحظه شـد،قاضی نور اللّه شوشتری و عـلامه مـجلسی به جناب ابن فهد حـلی لقـب صوفی داده و او را مایل به آن دانستهاند.افزون بر لقب صوفی،قاضی نور اللّه ایـشان را مـرتاض نیز میخواند!به نظر مـیرسد،ایـن گـونه نسبتها ناشی از دو نـکته اسـت:نخست، وجود شاگردانی هـمچون سـید محمد بن فلاح و سید محمد نوربخش(از اکابر اولیای صوفیه)در میان شاگردان ابن فهد،و دیـگر،بـرخی کتابهای متعلق به او،که در ادامه نـوشتار بـه بررسی ایـن دو عـامل پرداخـته خواهد شد.
البته بـاید توجه داشت که علامه مجلسی در رساله خود،که در پاسخ به سؤالهای ملا خلیل قزوینی نـگاشته اسـت،میان صوفیان از شیعه و سنی تفکیک قـائل شـده و صـوفیه از اهـل سـنت را به سبب جـدایی مـسیرشان از اهل بیت علیهم السّلام مشمول روایات نکوهشکننده صوفیان دانسته است.مجلسی بزرگانی،همچون ابن فهد حـلی،عـلی بـن طاوس و شیخ زین الدین را جزو صوفیان غـیر مـذموم دانـسته و در بـیان دلایـل خـود به این نکته اشاره کرده که ملا جامی در نفحات،که به اعتقاد خود او تمام مشایخ صوفیه را ذکر کرده است،شیخ صفی الدین اردبیلی،علی بن طاوس و شـیخ ابن فهد حلی را،که صاحب کرامات و مقالات بودهاند،ذکر نکرده است.۸بنابراین،میتوان دلیل عمده انتساب چنین بزرگانی به تصوف را،عدم تفکیک میان زهد و تصوف دانست.۹
علامه محمد تقی مـجلسی نـیز معتقد است که عالمانی چون شیه صفی الدین اردبیلی، سید رضی الدین علی بن طاوس،ابن فهد حلی و شهید ثانی،بعد از طی مدارج علوم دینی به«طریقه ریاضت و عـبادت و بـندگی به قانون شریعت مقدس نبوی»روی آوردند و بدعتی از ایشان گزارش نشده است.۰۱
از دیگر علمایی که به معرفی و توصیف ابن فهد حلی پرداختهاند،شیخ عـلی بـن محمد بن عبد الحمید نـیلی۱۱و شـیخ ابو الحسن علی بن الحسن بن محد خازن۲۱هستند که در اجازات خود برای ابن فهد،از ایشان با تمجید و توصیف بسیار یاد کردهاند و به تـمایل ایـشان به تصوف هیچ اشـارهای نـکردهاند.۳۱
جایگاه علمی
جایگاه علمی ایشان چنان درخشنده و متعالی است که برخی علمای معاصرش،او را فقیه امامیه در زمان خود معرفی کردهاند..۴۱ایشان در زمان خود بارها برای اثبات مذهب تشیع با مخالفان بـه مـناظره پرداخت.یکی از این مناظرهها به شیعه شدن اسپند میرزا ترکمان،والی عراق منجر گردید.و پس از آن،خطبه به نام اهل بیت علیهم السّلام خوانده شد و سکه به نام ایشان زده شد.۵۱مناظرههای ایـشان چـنان تأثیرگذار و عـالمانه بوده است که بعضی برای ایشان نقشی مشابه علامه حلی۶۱بیان کردهاند.
باید توجه داشت که تـسامح مذهبی رایج و مشهور در میان صوفیان،مانع جدی برای آنهاست تا بـخواهند عـلیه مـذهب دیگری به میدان مناظره آمده و برای اثبات مذهب خود، دلیل بیاورند.در حالی که،ابن فهد حلّی نـه تـنها به این کار اهتمام داشته است،بلکه این خصلت ایشان موجب به وجـود آمـدن حـکومتی شیعه مذهب با اعلان رسمی و ضرب سکه به نام اهل بیت علیهم السّلام شده اسـت.
از جمله شواهد عظمت علمی ابن فهد رؤیایی است که طی آن،وی از سوی امیر المـؤمنین علیه السّلام و سید مـرتضی مـأمور میشود کتابی درباره تحریر مسائل و تسهیل طرق و دلایل بنویسد.۷۱
استادان
با بررسی اجمالی مشایخو استادان ابن فهد حلی،به روشنی دیده میشود که در میان آنها کسی که متصف به تصوف و صـوفیگری باشد،یافت نمیشود.این خود میتواند دلیلی
باشد بر اشتباه کسانی که به ایشان گرایش به تصوف را نسبت دادهاند.برخی از استادان و مشایخ ایشان،که سید محسن امین معرفی کرده است،عـبارتند از:
۱٫عـلی بن خازن حائری؛۸۱
۲٫علی بن هلال جزائری،۹۱استاد علامه علی بن عبد العالی،
۳٫سید جمال الدین بن اعرج عمیدی.
همچنین از دیگر استادان و مشایخ ایشان،تعدادی از شاگردان شهید اول و فخر المحققین مـیباشند کـه برخی از ایشان عبارتند از:
۱٫مقداد سیوری؛۰۲
۲٫علی بن خازن؛۱۲
۳٫ابن المتوج بحرانی؛۲۲
۴٫سید مرتضی بهاء الدین علی بن عبد الکریم بن عبد الحیمد؛
۵٫شیخ نظام الدین علی بن عبد الحـمید نـیلی حائری،
۶-شیخ ضیاء الدین ابو الحسن علی بن شهید اول.۳۲
شاگردان
یکی از مهمترین دلایلی که میتواند موجب انتساب ابن فهد حلی به تصوف باشد،وجود برخی از اشخاص صوفی مسلک در مـیان شـاگردان اوسـت.شاگردان ایشان بعضی فقیه بـوده، مـانند شـیخ علی بن هلال جزائری،استاد شیخ علی بن عبد العالی کرکی،معروف به محقق ثانی،و بعضی صوفی،چون شید محمد نـوربخش(مـتوفای ۹۶۸ ق)،مـرید سید علی همدانی، و بعضی جامع هردو طرز فـکر،مـانند سید محمد بن فلاح مشعشع(متوفای ۶۶۸ ق).۴۲
از جمله شاگردان ایشان عبارتند از:
۱٫شیخ علی بن هلال جزائری،استاد شیخ علی بـن عـبد العـالی کرکی؛۵۲
۲٫شیخ امام علم فقیه عز الدین حسن بن عـلی بن احمد بن یوسف مشهور به ابن العشره الکروانی العاملی؛
۳٫شیخ عبد السمیع بن فیض اسدی حلّی صـاحب تـحفه الطـالبین فی اصول الدین و کتاب الفرائد الباهره،او عالمی فاضل و فقیهی متکلم و از بـزرگترین شـاگردان احمد بن فهد حلیّ بود.
۴٫سید محمد بن فلاح بن محمد موسوی،از اجداد سید خلف بـن عـبد المـطلب حویزی مشعشعی،ابن فهد برای او رسالهای نوشت و در آن وصایایی برای سید نوشت.
۵٫سـید مـحمد نـوربخش.۶۲
او از بزرگان اولیای صوفیه است و در زمان وی ریاست سلسله همدانیه به او میرسد.۷۲
بررسی
همان گونه کـه مـلاحظه شـد،بیشتر شاگردان ابن فهد حلی جزء علما و فقیهان علی رتبه بوده و تنها دو تن از آنـها بـا تصوف ارتباط داشتهاند که لازم است بحث بیشتری درباره ایشان داشته باشیم.تأثیر ایـن دو تـن در انـتساب ابن فهد به تصوف،به حدی است که محققی ادعا میکند:«…استادی و ابتکار و اصـالت ابـن فهد،آنچنان بود که شیخ یک صوفی تمام عیار یعنی محمد بن نـوربخش گـردید…».۸۲
امـا سید محمد بن فلاح موسوی به دلیل انحرافش،توسط ابن فهد طرد و مستحق قتل شـناخته مـیشود.۹۲این گزارش به خوبی نشان میدهد که افکار سید محمد بن فـلاح مـورد تـأیید ابن فهد حلی نبوده است.
از اینجا میتوان چنین احتمال دارد کتابی که ادعا شده ابن فـهد در آن خـبر از آیـنده و از جمله ظهور صفویان و لزوم طرفداری از والیان حویزه داده است،چیزی نیست جز آنـچه سـید محمد برای مشروعیت بخشیدن به حرکت خود،عنوان کرده و آن را به ابن فهد حلی نسبت داده است.
آنـچه نـباید از آن غفلت شود این است که در طول تاریخ،فرد یا گروهی به مـنظور مـوجّه جلوه دادن خویش،خود را به شخصی کـه نـفوذ اجـتماعی داشت،منتسب میکردند.از جمله این گروهها صـوفیان هـستند که حتی از انتساب خود به اهل بیت علیهم السلام و حتی صوفی خواندن ایـشان دریـغ نکردهاند.این مطلب برای ابـن فـهد حلی نـیز کـه جـنبه عارفانه ویژهای داشت نیز میتواند مـصداق پیـدا کند.برای نمونه،یکی از نوادگان محمد بن فلاح به نام سید عـلی خـان ابن سید عبد اللّه خان ابن سـید علی خان»در کتاب صـفوه الصـفویه درباره محمد بن فلاح مـیگوید:«…ولد بـواسط و قرأ علی احمد بن فهد الحلی من اکابر الصوفیه و من اعاظم مجتهدی الشـیعه الاثـنی عشریه…».۰۳
چنانکه ملاحظه میشود،ایـن نـویسنده سـعی دارد تا ابن فـهد حـلی را بزرگ صوفیان معرفی کـرده و بـرای محمد بن فلاح مشروعیتی ایجاد کند.
سید محسن امین،پس از معرفی کتابهای ابن فهد حـلی،ذیـل کتابی با عنوان رساله استخراج الحـوادث و بـعض الوقائع المـستقبله مـن کـلام امیر المؤمنین علیه السـلام فیما أنشأه بصفین بعد شهاده عمار،نوشتن کتابی توسط ابن فهد حلی برای سید مـحمد بـن فلاح را که در آن اسرار علوم غریبه بـاشد،و ایـنکه وی بـه واسـطهء ایـن کتاب منحرف شـود،جـزو دروغها و افترائات بیان میکند و آن را عادت مردم برای انتساب امور خارق العاده به اشخاصی میدانند که در زهـد و عـبادت مـشهور شدهاند.۱۳
یکی از تصوفپژوهان به ارتباط نداشتن افـکار مـحمد بـن فـلاح بـا ابـن فهد حلی به خوبی پی برده است.این افکار غالیانه را مربوط به حافظ رجب برسی۲۳میداند.او در این باره مینویسد:
برسی با وارد کردن عنصر صوفیانه در غلو شیعیانه،مـنشأ فعالیت غالیانه نوینی بود…لذا برای مشعشعیان،که کمی پس از بررسی ظهور کردند،دعاوی او دلیل محکمی بود که بر پایه آن استدلال میکردند؛گرچه هرگز پیروی خود را از بررسی تصریح ننمودند،بلکه به عـالم شـیعی دیگری پیوستند که دخلی به غلو نداشت.این عالم شیعی احمد بن فهد حلی است۳۳
وی همچنین به نقل از تاریخ العراق بین احتلالین،به فتوای قتل محمد بن فلاح تـوسط ابـن فهد اشاره میکند و دلیل نجات یافتن از این حکم را«صوفی سنی»بودن بیان میکند.۴۳ محمد بن فلاح مدعی مهدویت بود و برای اثبات ادعای مـهدویت او،هـمین بس که از وی کتابی بـا عـنوان کلام المهدی باقی مانده است که در آن خرافات زیادی یافت میشود.شیخ آقا بزرگ تهرانی خود این کتاب را دیده است.۵۳
شاگرد دیگر ابن فهد،کـه بـه تصوف انتساب دارد،سید مـحمد نـوربخش(متوفای ۹۶۸ ق)، مؤسس طریقه نوربخشیه است.او کسی که«داعیه مهدویت و خلافت داشت و در عهد شاهرخ تیموری،مکرر خروج کرد و حتی سکه نیز به نام خویش زد».۶۳او توسط مرشدش،خواجه اسحاق ختلانی،که از اسـتعدادهای او شـگفتزده شده بود،به نوربخش ملقب گردید.همنامیاش با پیامبر صلّی اللّه و علیه و اله(محمد بن عبد اللّه)،نیز او را در توجیه ادعای مهدویت یاری کرد.همچنین او پسر خود را قاسم نامید تا پیامبر صلّی اللّه و علیه و الهـ هـم کنیه شـود.۷۳
باید توجه داشت که بر فرض قبول شاگردی سید محمد نوربخش نزد ابن فهد حلی،ابن مـطلب دلیلی بر تأثیرپذیری او از ایشان یا حتی گرایش ابن فهد حلی بـه تـصوف نـیست. چنانکه درباره سید محمد فلاح گفته شد،نوربخش نیز بعد از ظهور فساد و افکار انحرافیاش،از جانب ابن فـهد حـلی طرد و توبیخ شد.
کامل مصطفی شیبی نیز به جدایی افکار و اعمال این دو شـاگرد ابـن فـهد حلی تصریح کرده،میگوید:«باید گفت که ابن فهد،شخصا در شیعیگری معتدل و از موج احساسات تـند،عاری و مهراندیش و مسالمتجو بود و آثارش از کینهجویی و ایرادگیری(بر سنیان) خالی است».۸۳
تألیفات
سـید محسن امین،برای ابـن فـهد ۶۲ کتاب شمرده است.۹۳با گذری اجمالی بر این کتابها، مشخص میشود که بخش قابل توجهی از آنها را کتابهای فقهی تشکیل میدهد. کتابهایی،مانند المذهب البارع فی شرح المختصر النافع،رساله فقه الصـلاه،رساله فی واجبات الصلاه،المصباح فی واجبات الصلاه و مندوباتها و….استاد سبحانی به این مطلب اشاره کرده،میفرمایند:«…و للمترجم تصانیف کثیره،اغلبها فی الفقه،اودع فیها اقواله و آرائه التی اصبحت مرجعا علمیا و مستندا للفـقهاء».۰۴
ابـن فهد درباره اجرای احکام الاهی مانند امر به معروف،قصاص،خمس و…نیز نظریههایی ارئه کرده که به نظریه ولایت فقیه بسیار نزدیک است.این مطلب نیز بر دوری او از تصوف دلالت دارد؛چرا کـه صـوفی با احکام شرع و برقراری حکومت،بیگانه است.۱۴
تنها چند کتاب ابن فهد است که از هامنش صوفیانه برداشت میشود.از جمله کتاب رساله استخراج الحوادث و بعض الوقائع المستقبله من کلام أمـیر المـؤمنین علیه السّلام فی ما أنشأه بصفین بعد شهاده عمار که پیش از این،نقد شد و نسبت آن به ابن فهد حلی مورد تردید است.همچنین کتاب التحصین فی صفات العـارفین کـه بـاید نقد شود.این کتاب یـک مـقدمه و سـه بخش دارد.«فواید عزلت گزینی و پرهیز از اجتماع و شهره شدن»۲۴است.
ابن فهد حلّی در مقدمه این کتاب چنین میگوید:
بسم اللّه الرحمن الرحیم،الحـمد للّه الذی تـجلی لعـباده فشغلهم عن الشهوات و أظهر لهم فیض نوره فـهداهم بـه من الغفلات و لعقهم من شراب حبه فکسروا فی غیه و تاهوا فی
الفلوات و وثقوا به فأغناهم و توکلوا علیه فکفاهم و صـرف عـنهم المـحذورات و غسل ظواهرهم من دناسات الدنیا و جلی بواطنهم بأسرار المکاشفات.و الصـلاه علی أشرف المخلوقات الجامع لأشتات الکمالات محمد و آله الهداه و عترته السادات.و بعد فهذا کتاب مضمونه العزله و الخمول بالأسانید المـتلقاه عـن آل الرسـول علیهم السّلام و سمیته کتاب التحصین فی صفات العارفین و مداره علی ثـلاثه أقـطاب.۳۴
ممکن است استفاده ابن فهد از تعابیری،همچون تجلی،شراب،سکر و مکاشفات،که معمولا توسط صوفیان اسـتفاده شـده اسـت،این توهم را به وجود آورده باشد که ایشان به تصوف تمایل داشـته اسـت.البـته این اشتباه از عدم تفکیک میان تصوف و عرفان ناشی میشود.وجود آداب و اندیشههای مخصوص در نوع مـعاشرت،لبـاس و سـکونت در خانقاهها،از نشانههای مؤثر در شناخت صوفیان است.۴۴همچنین صوفیان کمتر به وادی علماندوزی داخل مـیشوند.در حـالی که،عرفا چنین نیستند۵۴و سرّ اینکه صوفیان غالبا با فقها اختلاف داشتهاند،بـه هـمین نـکته برمیگردد.۶۴
یکی از محققان با توجه به این نکته،مقالهای با عنوان«رویارویی فقیهان و صـوفیان در عـصر صفویان»نوشته است که بر تفکیک این دو مقوله از یکدیگر دلالت دارد.۷۴به دلیل همین مـطالب اسـت کـه مرحوم سید محسن امین از کسانی که ابن فهد و مانند او را مایل به تصوف معرفی کردهاند،تـعجب کـردهاند،تعجب کرده و تصوفی را که به کسانی مانند ابن فهد،ابن طاووس، خـواجه نـصیر الدیـن،شهید ثانی،شیخ بهایی و غیر ایشان نسبت داده میشود،انقطّاع الی اللّه و زهد در دنیا و فنای در حبّ الاهی مـیداند.بـه خـلاف آنچه به بعضی از صوفیان نسبت داده میشود، همچون قول به حلول،وحدت وجـود۸۴یـا مبادرت به اعمالی که مخالف شرع است.۹۴
هربخش کتاب التحصین فی العارفین با عنوان«قطب»مـعرفی گـردیده است.این کتاب،سه قطب دارد:قطب اول،درباره تصور عزلت و معنای آن.قطب دوم،در مـورد اذنـ از طرف معصومان علیهم السّلام برای عزلت،و قـطب سـوم،راجـع به فواید عزلت است.انتخاب همین واژه نـیز مـیتواند عاملی بر انتساب ابن فهد به تصوف باشد.
از دیگر موارد این کتاب،کـه احـتمال دارد دستاویزی برای نسبت تصوف بـه ایـشان شده بـاشد،نـقل قـولهایی است که ایشان از برخی افراد مـنسوب بـه صوفیه بیان کردهاند.از جمله ذو النون مصری،۰۵معروف کرخی،۱۵اویس قرنی،۲۵سفیان ثـوری،۳۵راهـب مسیحی.۴۵ روشن است که دو نکته یـاد شده نمیتواند علت قـاطعی بـر تصوف نویسنده کتاب باشد.
هـمچنین از مـوارد چالشبرانگیز کتاب،بحث درباره عزلتگزینی است با توجه به اینکه یکی از شعارها و سـنتهای رایـج میان بیشتر صوفیان عزلتگزینی و زاویـهنشینی اسـت،۵۵ایـن تصور به وجـود مـیآید که ابن فهد حـلی تـصوف تمایل داشته است.البته درباره این مطلب یادآوری این نکته ضروری است که آنـچه در کـتاب التحصین آمده است،بیشتر برگرفته از سـخنان مـعصومان علیهم السـّلام اسـت و مـنظور آنها عزلت در هنگامی اسـت که انسان از تحت تأثیر واقع شدن از اجتماع،هراس داشته باشد و امیدی برای اصلاح جامعه بـاقی نـماند.در واقع،همان کاری است که تـوسط اصـحاب کـهف انـجام گـرفت و خداوند آن را تقدیر فـرموده اسـت.۶۵
این ادعا را تقسیمبندی جناب علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار تأیید میکند.ایشان هنگام بررسی احادیث دربـاره عـزلت،نـام«العزله عن شرار الخلق و الأنس باللّه»را بـرای ایـن بـاب اخـتیار کـرده کـه نشان دهنده این مطلب است که در نظر ایشان عزلتگزینی به صورت قاعده کلی و ثابت پذیرفتنی نیست.۷۵
در پایان شایان توجه است که بزرگانی همچون علامه مجلسی در بحار الانـوار و محدث نوری در مستدرک الوسائل به این کتاب اعتماد کرده و از آن روایت نقل کردهاند.حتی جناب علامه مجلسی اجازه نقل از این کتاب را به محدث عالیقدر،شیخ حرّ عاملی، صاحب وسائل الشیعه اعـطا کـرده است.متن این اجازهنامه عبارت است از:«و أجزت له أن یروی عنی کتاب عده الداعی و کتاب المهذب و کتاب التحصین و غیرها من مؤلفات الشیخ أبی العباس جمال الدین أحمد بن فهد».۸۵
نـتیجهگیری
بـر اساس آنچه گذشت میتوان گفت:احمد بن فهد حلی نه تنها صوفی نیست،بلکه یکی از بزرگترین عارفان و فقیهان امامیه و جزء کسانی است کـه بـا اهل تصوف دروغین به مـبارزه پرداخـته است.اما مذاق شأن عرفانی وی موجب شده تا برخی از ارباب تراجم،او را جزء متصوفه بدانند.همچنانکه برخی از منفعتطلبان برای تایید افکار و رفتارشان،خود را به ایـشان مـنتسب کردهاند.
(۱)سید محسن امـین،اعـیان الشیعه،ج ۳،ص ۷۴۱٫
(۲)همانگونه که به نقل از سید محسن امین ذکر گردید،تاریخ وفات ابن فهد ۱۴۸ میباشد.این مطلب توسط نویسنده(مصطفی کاملشیبی)در ابتدای بحث تصریح گردیده است و سال ۷۰۸ ممکن است اشـتباهی بـاشد از طرف منبع مورد استفاده ایشان(تاریخ العراق بین الحلالین ۹۵/۳).
(۳)مصطفی کاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۲۷۲ و ۳۷۲٫
(۴)میرزا باقر موسوی خوانساری،روضات الجنات،ج ۱،ص ۱۷،شماره ۷۱٫
(۵)میرزا عبد اللّه افندی اصفهانی،ریاض العلماء،ج ۱ ص ۴۶.
(۶)قاضی نور اللّه شوشتری،مـجالس المـؤمنین،ص ۹۷۵٫
(۷)سید مـحسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۷۴۱٫
(۸)رسول جعفریان،«رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان»کیهان اندیشه،ش ۳۳،ص ۲۲۱ و ۳۲۱٫
(۹)علی کرباسیزادهاصفهانی،مقاله«ریشهها و مـبانی مکتب اخلاقی-عرفانی،تشیع در اندیشه و آثار مجلسی اول»،شیخ ارباب معرفت،مـجموعه مـقالات هـمایش مجلسی اول،(به کوشش دکتر علی غلامی)،زیر چاپ.
(۰۱)علی کرباسیزادهاصفهانی،همان.
(۱۱)برای بررسی شخصیت ایشان:ر.ک:موسوعه طـبقات الفـقهاء،ج ۸،ص ۳۵۱٫
(۲۱)ر.ک:جعفر سبحانی،موسوعه طبقات الفقهاء،ج ۸،۷۳۱.
(۳۱)ر.ک:سید محمد عبد الرزاق،«مصباح المبتدی و هدایه المقتدی لابـن فـهد الحـلی»،مجله تراثنا،ش ۶۱٫
(۴۱)جعفر سبحانی،موسوعه طبقات الفقهاء،ج ۹،ص ۴۶٫
(۵۱)قاضی نور اللّه شوشتری،مجالس المؤمنین،ص ۹۷۵ و ۰۸۵؛ر.ک:روضات الجنات،ج ۱ ص ۳۷؛مـوسوعه طبقات الفقهاء،ج ۹ ص ۵۶٫
(۶۱)مصطفی کاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۶۸۲٫
(۷۱)قاضی نور اللّه شوشتری،مجالس المؤمنین،ص ۰۸۵؛ر.ک:اعـیان الشیعه،ج ۳ ص ۷۴۱؛الکنی و الانقاب،ج ۱، ص ۰۸۳٫
(۸۱)کـان ابـن خازن من جلّهء علماء الامامیه،فقیها،ملمّا بانواع العلوم(موسوعهطبقات الفقهاء،ج ۸،ص ۸۳۱،ش ۱۶۷۲)
(۹۱)البته شیخ حر عاملی(امل الآمل،ج ۲ ص ۰۱۲)و مرحوم خوانساری(روضات الجنات،ج ۱ ص ۳۷)ایشان را به عنوان شاگرد ابن فهد حلّی معروف کـردهاند.
(۰۲)کان عالما فاضلا متکلما مدققا،له کتب منها:شرح نهج المترشدین فی أصول الدین،و کنز العرفان فی فقه القرآن،و التنقیح الرائع فی شرح مختصر الشرائع،و شرح الباب الحادی عشر،و شرح مبادئ الأصول،و غـیر ذلک یـروی عن الشهید محمد بن مکی العاملی،و کان فراغه من شرح نهج المسترشدین سنه ۲۹۷(شیخ حر عاملی، امل الآمل،ج ۲ ص ۵۲۳ شماره ۲۰۰۱)
(۱۲)تکرار نام ایشان توسط منصف(مرحوم سید محسن امین)میباشد.
(۲۲)شـیخ أحـمد بن عبد اللّه بن متوج البحرانی عالم فاضل أدیب شاعر عابد،له رسالهء سماها کفایهء الطالبین،و له شعر کثیر،قرأ علی الشیخ فخر الدین بن العلامهء و روی عنه(شیخ حر عاملی،امـل الآمـل،ج ۲ ص ۶۱ شماره ۴۳).
(۳۲)سید محسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۷۴۱.ر.ک:محمد رضا زادهوش،«راهنمای پژوهش درباره ابن فهد حلی»،نسخه پژوهی،ش ۳٫
(۴۲)مصطفی کاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۴۸۲٫
(۵۲)قاضی نور اللّه شوشتری،علی بن هلال را افضل مـشایخ شـیخ کـامل محقق عبد العالی میداند.(مـجالس المـؤمنین ۰۸۵).
(۶۲)مـیرزا باقر موسوی خوانساری،روضات الجنات،ج ۱،ص ۲۷؛ر.ک:محمد رضا زادهوش،«راهنمای پژوهش درباره ابن فهد حلی»؛نسخه پژوهش،ش ۳٫
(۷۲)قاضی نور اللّه شوشتری،مجالس المـؤمنین،ص ۰۸۵
(۸۲)مـصطفی کـاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۷۶۱٫
(۹۲)سید محسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۸۴۱؛مـصطفی کـاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۷۸۲ و ۸۸۲٫
(۰۳)همان،اعیان الشیعه،ج ۰۱ ص ۸۳٫
(۱۳)سید محسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۸۴۱٫
(۲۳)حافظ رجب برسی از عارفان و عالمان امامیه و صاحب کتاب مـشارق انـوار الیـقین فی اسرار امیر المؤمنین و… است.افرادی مانند علامه مجلسی رحـمه اللّه،شیخ حرّ عاملی رحمه اللّه و…،برخی افکار او را غالبانه دانستهاند؛ولی علامه امینی رحمه اللّه صاحب الغدیر،افکار ایشان را غالباه نـمیداند؛.ر.ک:مـقدمه مـشارق انوار الیقین،تحقیق علامه سید علی عاشور،چ ۲،ص ۵-۲۱،نشر ذوی القربی،۷۲۴۱٫
(۳۳)مصطفی کـاملشیبی،تـشیع و تصوف،ص ۷۶۲.
(۴۳)همان،ص ۷۸۲ و ۸۸۲٫
(۵۳)آقا بزرگ تهرانی،الذریعه الی تصانیف الشیعه،ج ۸۱،ش ۸۴۹،۱۱۱؛«کلام المهدی للسید محمد بن فلاح المشعشعی،المـتوفی ۰۷۸ الذیـ کـان شیعیا فی أول أمره،و تلمیذ الشیخ أحمد بن فهد،و لما أظهر البدع تـبرأ مـنه الشـیخ،و أمر بقتله،لکنه تخلص عن القتل و ادعی المهدویه،و لذا سمی کتابه المشحون من الخرافات ب کـلام المـهدی یـوجد نسخه عتیقه منه عند الحاج میرزا أبی عبد اللّه الزنجانی».
(۶۳)عبد الحسین زرین کوب،ارزش مـیراث صـوفیه،ص ۳۷۱٫
(۷۳)مصطفی کاملشیبی،تشیع و تصوف،ص ۳۱۳-۵۱۳٫
(۸۳)همان،ص ۴۸۲ و ۵۸۲٫
(۹۳)سید محسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۸۴۱٫
(۰۴)جعفر سبحانی،مـوسوعه طـبقات الفـقهاء،ج ۹،ص ۵۶٫
(۱۴)ر.ک:مصطفی سلطانی،«ولایت فقیه از دیدگاه ابن فهد حلی»،علوم سیاسی،ش ۵۲٫
(۱۴)ر.ک:مصطفی سلطانی،«ولایت فـقیه از دیـدگاه ابن فهد حلی»،علوم سیاسی،ش ۵۲٫
(۲۴)سید محمود مدنی بجستانی،فرهنگ کتب حدیثی شـیعه،ج ۲،ص ۲۴۸٫
(۳۴)ابـن فـهد حلی،التحصین،ص ۳٫
(۴۴)مرتضی مطهری،آشنایی با علوم اسلامی،ج ۲،ص ۴۸٫
(۵۴)احمد عابدی،«عرفان و تصوف(اختلافها و اشتراکها)»،کـتاب نـقد،ش ۹۳،ص ۸۱۳٫
(۶۴)جانآر.هینلر،فرهنگ ادیان جهان،ص ۹۸۱٫
(۷۴)ر.ک:رسول جعفریان،«رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صـفویان»،کـیهان انـدیشه،ش ۳۳٫
(۸۴)باید توجه داشته باشیم که بحث وحدت وجود یکی از مباحث مهم و مورد اختلاف در میان فـیلسوفان اسـلامی اسـت و بزرگانی همچون ملا صدرا رحمه اللّه به آن قائل بودهاند(البته با معنایی کـه بـرای آن آوردهاند)، برای اطلاع بیشتر ر.ک:سید یحیی یثربی،عرفان نظری،ص ۹۶۲-۳۵۳٫آنچه برخی صوفیان به عنوان وحدت وجـود مـیخوانند عبارت است از اینکه:«خداوند روح همگی موجودات است و آنچه وجود دارد کالبد این روحـ اسـت و همه اجسام بیانگر این روح که خداست مـیباشند و خـدا عـبارت است از کل اشیاء».هاشم معروف حسنی،تـصوف و تـشیع،ص ۴۳۳).
(۹۴)سید محسن امین،اعیان الشیعه،ج ۳،ص ۷۴۱٫
(۰۵)ابن فهد حلی،التحصین فی صفات العارفین،ص ۴٫
(۱۵)هـمان،ص ۱۱٫
(۲۵)هـمان،ص ۳۱٫
(۳۵)همان،ص ۴۱٫
(۴۵)همان،ص ۴۱٫
(۵۵)این مطلب چـنان مـشهور و مورد قـبول هـمه اسـت که حتی یکی از وجوه نامگذاری صـوفیان بـه این نام،مشتق شدن این اسم از«صوفه القفا»به معنای موهای قـسمت مـؤخر پشت سر میباشد.(قاسم غنی،تـاریخ تصوف در اسلام،ص ۹۳).
(۶۵)کهف:۹ الی ۵۲.
(۷۵)مـحمد بـاقر مجلسی؛بحار الأنوار،ج ۷۶،ص ۸۰۱،باب ۹۴ از تـتمه أبـواب مکارم الأخلاق.
(۸۵)همان،ج ۷۰۱،ص ۴۱۱،صوره إجازه الشیخ محمد الحر العاملی.
منابع
افندیاصفهانی،میرزا عـبد اللّهـ،ریاض العلماء و حیاض الفضلاء،خـیام،قـم،۱۰۴۱۱ ق.
امـین،سید محسن،اعـیان الشـیعه،بیروت دار التعارف للمطبوعات،۶۰۴۱ ق.
بـرسی،الحـافظ رضی الدین رجب،مشارق انوار الیقین فی اسرار امیر المؤمنین علیه السّلام،چ دوم قـم،ذوی القـربی،۷۲۴۱ ق.
تمیمی آمدی،عبد الواحد بن مـحمد،غـرر الحکم،قـم،دفـتر تـبلیغات اسلامی،۶۶۳۱ ش.
تهرانی،آقا بـزرگ،الذریعه الی تصانیف الشیعه،قم،اسماعیلیان،۸۰۴۱ ق.
جعفریان،رسول،«رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان»،کیهان اندیشه،ش ۳۳،آذر و دیـ ۹۶۳۱٫
حـسنی،هاشم معروف،تصوف و تشیع،ترجمه سـید مـحمد صـادق عـارف،مـشهد،آستان قدس رضـوی،۹۶۳۱٫
حـلی،ابن فهد،التحصین فی صفات العارفین،قم،مدرسه امام مهدی عجّل اللّه تعالی شریف،۶۰۴۱ ق.
خوانساری،میرزا بـاقر مـوسوی،روضـات الجناب فی احوال العلماء و السادات،قم،مـکتبه اسـماعیلیان،۰۹۳۱ ق.
ذکـاوتی قـراگزلو،عـلیرضا،«نـهضت مشعشعی و گذاری بر کلام المهدی»معارف،ش ۱،فروردین-تیر ۵۷۳۱٫
زادهوش،محمد رضا،«راهنمای پژوهش درباره ابن فهد حلی،نسخه پژوهی،پائیز ۵۸۳۱،ش ۳٫
زرینکوب،عبد الحسین،ارزش میراث صوفیه،چ سیزدهم،تـهران،امیر کبیر،۷۸۳۱٫
سبحانی،جعفر،موسوعه طبقات الفقهاء،قم،مؤسسه امام صادق علیه السّلام،۸۱۴۱ ق.
سلطانی،مصطفی،«ولایت فقیه از دیدگاه ابن فهد حلی»،علوم سیاسی،سال هفتم،ش ۵۲،بهار ۳۸٫
شوشتری،قاضی نور اللّه،مـجالس المـؤمنین،تهران،کتابفروشی اسلامیه،۴۵۳۱ ش.
شیبی،کامل مصطفی،تشیع و تصوف،ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو،چ چهارم،تهران،امیر کبیر،۵۸۳۱٫
طوسی،ابو جعفر محمد بن حسن،الأمالی،قم،دار الثقافه،۴۱۴۱ ق.
عابدی،احمد،«عرفان و تـصوف(اخـتلافها و اشتراکها)»،کتاب نقد،کرسیهای نقد و نظریهپردازی،مقاله اول، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،سال هشتم،ش ۹۳،تابستان ۵۸۳۱ ش.
عاملی،شیخ حر،امل الآمل،نجف اشرف،مکتبه الأنـدلس،۵۸۳۱ ش.
عـبد الرزاق،سید محمد،«مصباح المبتدی و هـدایه المـقتدی لابن فهد الحلی»،مجله تراثنا،دی ۷۶۳۱،ش ۶۱٫
غنی،قاسم،تاریخ تصوف در اسلام،چ دوم،تهران،زوار،۰۴۳۱٫
قمی،شیخ عباس،الکنی و الالقاب،نرمافزار کتابهای اسلامی اینترنت،مرکز تحقیقات کامپیوتری عـلوم اسـلامی.
کلینی،محمد بن یـعقوب،الکـافی،تهران،دار الکتب الأسلامیه،۵۶۳۱٫
مجلسی،محمد باقر،بحار الأنوار،بیروت،مؤسسه الوفاء،۴۰۴۱ ق.
مدنیبجستانی،سید محمود،فرهنگ کتب حدیثی شیعه،تهران،شرکت چاپ و نشر بین الملل،۵۸۳۱٫
مطهری،مرتضی،آشنایی با علوم اسـلامی،چ بـیست و دوم،تهران،صدرا،۸۷۳۱٫
هامی،داود،«عناصر اخلاقی و عرفانی در فقه شیعه»،مکتب اسلام،سال ۰۴،ش ۲٫
هینلر،جانآر،فرهنگ ادیان جهان،ترجمه گروه،قم،دانشگاه ادیان و مذاهب،۶۸۳۱٫
یثربی،سید یحیی،عرفان نظری،چ ششم،قم،بـوستان کـتاب،۷۸۳۱ ش.