تهدید عمر بن خطاب به آتش زدن خانه ، شبیه تهدید پیامبر در تارکین نماز جماعت

تهدید عمر بن خطاب به آتش زدن خانه ، شبیه تهدید پیامبر در تارکین نماز جماعت | ||
تهدید عمر بن خطاب، شبیه تهدید پیامبر در قضیه نماز جماعت است مراد از احراق قریش جهاد با آنان است نقد و بررسی حدیث تهدید پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) به سوزاندن خانه ۱ – سوزاندن خانه برای ترک امر استحبابی صحیح نیست ۳ – مراد از روایات منافقان است ۴ – قیاس نماز به بیعت نادرست است حدیث ندامت ابوبکر از حمله به خانه فاطمه(سلام الله علیها) ۵ – پیامبر رعایت حال زنان و کودکان را نمود ولی عمر بن خطاب؟؟ روایات شیعه در احراق خانه تارکین نماز ۱ – تهدید به خاطر مخالفت با شرائط پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده ۲- افراد مورد نظر پیامبر(ص) منافقان بوده اند
تهدید عمر بن خطاب، شبیه تهدید پیامبر در قضیه نماز جماعت استطرح شبهه:برخی از وهابیان میگویند: آن چه که در روایات ثابت است، تهدید به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها توسط عمربن خطاب بوده و این تهدید هم، به مصلحت بوده است! و این تهدید همانند تهدید پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) میباشد که افرادی را که در نماز جماعت حاضر نمیشدند، تهدید به سوزاندن خانههای آنان کرد همان گونه که بخاری در صحیح خود آورده است: «عن أبی هُرَیْرَهَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال وَالَّذِی نَفْسِی بیده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاهِ فَیُؤَذَّنَ لها، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ علیهم بُیُوتَهُمْ، وَالَّذِی نَفْسِی بیده لو یَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا أو مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ.» ابوهریره می گوید که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کردهام تا دستور به جمعآورى هیزم دهم سپس مؤذن را بگویم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمایم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هایشان را بر آنان آتش زنم. قسم به خداوندی که جانم در قبضه قدرت او است اگر اینها میدانستند که اینجا استخوان گوشت دار (یا به مقدارگوشت میان دو سُم حیوان) و یا تیر آموزشی تقسیم میکنند در نماز جماعت حاضر میشدند.(یعنی اگر احساس میکردند که در کنار نماز جماعت سود دنیوی هم هست با علاقه حاضر میشدند صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۳۱ ح ۶۱۸، کتاب الْجَمَاعَهِ وَالْإِمَامَهِ، بَاب وُجُوبِ صَلَاهِ الْجَمَاعَهِ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – و مشابه این روایات در کتب روایی شیعه نیز وارد شده است. و یا تهدید «عمر بن خطاب» جنبه ظاهری و صوری داشت و نباید به حقیقت حمل شود همانند سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت به قریش که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیْشًا.» خداوند به من دستور داده تا قریش را بسوزانم. صحیح مسلم ج ۴، ص ۲۱۹۷، ح۲۸۶۵، بَاب الصِّفَاتِ التی یُعْرَفُ بها فی الدُّنْیَا أَهْلُ الْجَنَّهِ وَأَهْلُ النَّارِ، کتاب الإیمان، بَاب بَیَانِ الْکَبَائِرِ وَأَکْبَرِهَا، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. وهابی ها می گویند: هیچ عاقلى از این روایات سوزاندن قریش و خانههای متخلفان از نماز جماعت توسط پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) استدلال نمى نماید، و مىداند که منظور پیامبر اهمیت دعوت به مسألهى توحید و نماز جماعت بوده است. بنابراین تأکید و تصریح به سوزاندن خانهى حضرت زهرا سلام الله علیها توسط عمربن خطاب، به دور از انصاف و از روى تعصب است. نقد و بررسی حدیث احراق قریش:مراد از احراق قریش جهاد با آنان است:روایتی که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شد که فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیْشًا.» خداوند به من دستور داده که قریش را بسوزانم صحیح مسلم ج ۴، ص ۲۱۹۷، ح۲۸۶۵ مراد از سوزاندن در این روایت جهاد و قتل است. همان گونه که علمای بزرگ اهل سنت در شرح و توضیح روایت، این نکته را با صراحت بیان کرده اند «ابن اثیر» متوفای ۶۰۶ مینویسد: «ومنه الحدیث أوحی إلى أن أحرق قریشا أی أهلکهم.» حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود بر من وحی شده تا قریش را بسوزانم، یعنی هلاکشان کنم. النهایه فی غریب الأثر ج ۱ ص ۳۷۱، دار النشر : المکتبه العلمیه – بیروت – ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م ، تحقیق : طاهر أحمد الزاوى – محمود محمد الطناحی «محمد بن أبی نصر حمیدی» متوفای ۴۸۸ مینویسد: وقوله «أمرنی أن أحرق قریشا» کنایه عن القتل کقوله علیه السلام جئتکم بالذبح، وفی الخبر فی وصف أبی بکر عند قتال أهل الرده فلم یزل یحرق أعضاءهم حتى أدخلهم من الباب الذی خرجوا منه. محمد بن أبی نصر ، تفسیر غریب ما فی الصحیحین البخاری ومسلم ج ۱ ص ۴۹۹ ، دار النشر : مکتبه السنه – القاهره – مصر – ۱۴۱۵ – ۱۹۹۵ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : الدکتوره : زبیده محمد سعید عبد العزیز. «ابن جوزی» متوفای ۵۹۷ ، مینویسد: «قوله أمرنی أن أحرق قریشا وهو کنایه عن القتل.» غریب الحدیث ج ۱ ص ۲۰۷، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – لبنان – ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : الدکتور عبد المعطی أمین القلعجی. نقد و بررسی حدیث تهدید پیامبر گرامی به سوزاندن خانهقیاس روایاتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تهدید به سوزاندن خانه کسانی کرد که در نماز جماعت حاضر نمیشدند با روایت مربوط به تهدید به سوزاندن خانه حضرت زهرا سلام الله علیه توسط عمر بن خطاب، اشکالات متعددی دارد که اشاره میشود: ۱ – سوزاندن خانه برای ترک امر استحبابی صحیح نیستدر میان مجازات اسلامی سابقه ندارد که برای ترک یک امر مستحبی حکم سوزاندن او و خانه او صادر شده باشد و از این رو عینی شارح صحیح بخاری مینویسد: «الإجماع منعقد على منع عقوبه المسلمین بذلک». اجماع امت هست که مسلمان را نمیشود این چنین مجازات کرد بلکه برای ترک یک امر واجب هر چه مهم باشد نمیشود آن را به آتش سوزاند. عمده القاری ج ۵ – ص ۱۶۴٫ امام شافعی میگوید: «فروینا عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه نهى أن یعذب أحد بعذاب الله فقلنا به ولا نحرق حیا ولا میتا» از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده ایم که ایشان نهی کرده است که کسی را به عذاب خداوند، عذاب نمایند. لذا ما نمی توانیم زنده یا مرده کسی را با آتش بسوزانیم. کتاب الأم – الإمام الشافعی – ج ۷ – ص ۱۹۲ امام احمد بن حنبل نقل میکند: «قال عبد اللَّهِ حدثنی أَبِى ثنا إِسْمَاعِیلُ ثنا أَیُّوبُ عن عِکْرِمَهَ ان عَلِیًّا حَرَّقَ نَاساً ارْتَدُّوا عَنِ الإِسْلاَمِ فَبَلَغَ ذلک بن عَبَّاسٍ فقال لم أَکُنْ لأُحَرِّقَهُمْ بِالنَّارِ وان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال لاَ تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ وَکُنْتُ قَاتِلَهُمْ لِقَوْلِ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم من بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ فَبَلَغَ ذلک عَلِیًّا کَرَّمَ الله وَجْهَهُ فقال وَیْحَ بن أُمِّ بن عَبَّاسٍ» عکرمه می گوید: علی عده ای از مردم را از اسلام برگشته بودند، با آتش سوزاند. این خبر به ابن عباس رسید. اگر من بودم، این کار را نمی کردم. و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که کسی را به عذاب خداوند عذاب نکنید. لذا من به خاطر سخن پیغمبر که فرمود هر کس دینش را تغییر دهد، او را بکشید؛ آنها می کشتم. این کلام این عباس به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، فرمود وای بر ابن عباس. مسند أحمد بن حنبل ج ۱ ص ۲۱۷ ح ۱۸۷۱، نشر : مؤسسه قرطبه – مصر بخاری در صحیح خود مینویسد: لان النبی صلى الله علیه وسلم قال لا تعذبوا بعذاب الله. صحیح البخاری – البخاری – ج ۴ – ص ۲۱ قال البخاری: حدثنا عَلِیُّ بن عبد اللَّهِ حدثنا سُفْیَانُ عن أَیُّوبَ عن عِکْرِمَهَ أَنَّ عَلِیًّا رضی الله عنه حَرَّقَ قَوْمًا فَبَلَغَ بن عَبَّاسٍ فقال لو کنت أنا لم أُحَرِّقْهُمْ لِأَنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قال لَا تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ وَلَقَتَلْتُهُمْ کما قال النبی صلى الله علیه وسلم من بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ صحیح البخاری ج ۳ ص ۱۰۹۸ح ۲۸۵۴، نشر : دار ابن کثیر , الیمامه – بیروت – ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷ ، الطبعه : الثالثه ، تحقیق : د. مصطفى دیب البغا فقهای بزرگ اهل سنت طبق همین روایت بخاری فتوی داده اند همان گونه که ابن قدامه از فقهای بزرگ حنبلی مینویسد: «من بدل دینه فاقتلوه ولا تعذبوا بعذاب الله (یعنی النار) أخرجه البخاری وأبو داود» المغنی ج ۱۰ ص ۷۸ سرخسی از فقهای بزرگ احناف مینویسد: «قوله علیه السلام لا یعذب بالنار الا ربها وقال لا تعذبوا بعذاب الله أحدا.» المبسوط ج ۲۶ ص ۱۵۲ ابن حزم از فقهای بزرگ ظاهری مینویسد: «لا تعذبوا بعذاب الله أحدا یعنى بالنار.» المحلى ج ۱۰ – ص ۳۷۴ شوکانی از فقهای بزرگ زیدی مینویسد لا تعذبوا بعذاب الله. نیل الأوطار – الشوکانی – ج ۸ – ص ۲ ابوبکر نیز موقع وفات از سه کاری که انجام داده بود اظهار ندامت میکرد که یکی از آنها سوزاندن سُلَمِی به آتش بود : طبری و دیگران نوشته اند که ابوبکر گفت: «وَوَدِدْتُ أَنِّی یوم أُتِیتُ بِالْفَجَاهِ السُّلَمِیَّ لم أَکُنْ أَحْرِقُهُ وَقَتَلْتُهُ سَرِیحًا أو أطْلَقْتُهُ نَجِیحًا.» ای کاش فجأه سلمی نسوزانده بودم و یا او را میکشتم و یا عاقلانه او را آزاد میکردم. المعجم الکبیر ج ۱ ص ۶۲، ح ۴۳ ، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۳، تاریخ الإسلام ذهبی، ج ۳، ص ۱۱۸٫
۲ – مخالفت روایات با روح قرآنمضمون این روایات با روح قرآن است سازگار نیست؛ زیرا خداوند متعال مردم را در اصل ایمان و کفر آزاد گذاشته که به اختیار خود هر یک را انتخاب کند و هر گز نسبت به کسانی که در کفر اصرار می ورزند و از ایمان خودداری میکنند دستور سوزاندن خود آنان و خانه هایشان را نداده است بلکه میفرماید: قُلْ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا… بگو: «این حقّ است از سوى پروردگارتان! هر کس مى خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده کردیم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! الکهف: ۱۸/۲۹ و خداوند متعال ارزشی حتی برای ایمان اجباری قائل نیست و با صراحت میفرماید: {لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّین﴾ البقره: ۲۵۶ . که نباید کسی را به اجبار وادار به قبول دین کرد. وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لاَمَنَ مَنْ فِی الاْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ و اگر پروردگار تو مى خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى به (اجبار) ایمان مى آوردند آیا تو مى خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجبارى چه سودى دارد؟(! یونس: ۹۹ هم چنین میفرماید: قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیل. (به آنها) بگو: «من مسئول (ایمان آوردن) شما نیستم! (وظیفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ایمان.)» الانعام: ۶۶ علامه طباطبای بزرگ مفسر شیعه مینویسد: فإن الاسلام إیمان وعقیده والعقیده لا تحصل بالجبر والاکراه وإنما تخضع للحجه والبرهان والقرآن المجید ینادی بذلک فی عده آیات… . منها لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی . تفسیر المیزان – السید الطباطبائی – ج ۴ ص ۱۶۴ ۳ – مراد از روایات منافقان استاین دستور تند پیامبر گرامی ارتباطی به مسلمانان نداشته است؛ زیرا به تعبیر عینی شارح صحیح بخاری «الإجماع منعقد على منع عقوبه المسلمین بذلک» عمده القاری ج ۵ – ص ۱۶۴ اجماع امت هست که مسلمان را نمیشود این چنین مجازات کرد ؛ بلکه این دستور در حق منافقان صادر شده است همان طوری که بخاری در صحیح خود آورده است: عن أبی هریره قال: قال النبی صلى الله علیه وسلم: لیس صلاه أثقل على المنافقین من الفجر والعشاء ولو یعلمون ما فیهما لأتوهما ولو حبوا لقد هممت أن آمر المؤذن فیقیم، ثمّ آمر رجلاً یؤمّ الناس، ثمّ آخذ شعلا من نار فأحرق على من لا یخرج إلى الصلاه. ابو هریره از پیامبر اکرم نقل کرده که فرمودند: چیزی همانند نماز صبح وعشاء بر منافقان سنگین نیست و اگر میدانستند در انجام این دو فریضه چه پاداشی هست با شتاب میآمدند و من تصمیم گرفتم که به مؤذن دستور دهم اقامه بگوید سپس فرمان دهم که به امامت یکی از مسلمانان ، نماز جماعت برگذار شود و آنگاه شعلهای از آتش تهیه کنم و کسانی را که به نماز جماعت حاضر نمیشوند به آتش بسوزانم. صحیح البخاری – البخاری – ج ۱ – ص ۱۶۰ وهم چنین روایتی است که مسلم در صحیح خود از عبد الله بن مسعود نقل میکند: لقد رأیتنا وما یتخلف عن الصلاه الا منافق قد علم نفاقه. جز منافقانی که نفاق آنان ثابت شده، کسی از حضور در نماز جماعت امتناع نمیورزید مسلم النیسابوری ، صحیح مسلم ج ۲ ص ۱۲۴ وعن عطاء نقل شده است که: «کنا نسمع أنه لا یتخلف عن الجماعه إلا منافق» همواره ما میشنیدیم که فقط منافق بود که در نماز جماعت حاضر نمیشد ابن حزم ، المحلى ج ۴ – ص ۱۹۶ قال السرخسی المتوفی ۴۸۳: «أن عمر رضی الله عنه قال یوما لأصحابه: قد خرج من بیننا من کان ینزل علیه الوحی وخلف فیما بیننا علامه یمیز بها المخلص من المنافق وهی الجماعه فکل من لقیناه فی جماعه المسلمین شهدنا بایمانه ومن لقیناه یتخلف عن الجماعه شهدنا بأنه منافق عمر روزی به یاران خود گفت: آن که وحی به او نازل میشد از میان ما رفت ولی در میان ما علامتی برای شناختن منافق از مؤمن مخلص قرار داد و آن نماز جماعت است و هرکس که در نماز جماعت حضور پیدا کند، گواهی میدهیم که او مؤمن هست و هر کس که در نماز جماعت حاضر نشود شهادت میدهیم که او منافق هست. نظر علمای اهل سنت در روایتنظر برخی از علمای اهل سنت نیز این است که این روایت در رابطه با منافقان بوده است. ابن حجر عسقلانی مینویسد: والذی یظهر لی أن الحدیث ورد فی المنافقین … لأن هذا الوصف لائق بالمنافقین لا بالمؤمن الکامل لکن المراد به نفاق المعصیه لا نفاق الکفر نظر من این است که این روایت در حق منافقان صادر شده است … زیرا این صفت زیبنده منافقان است نه مؤمن کامل. سپس مینویسد: إن التخلف لیس من شأنهم بل هو من صفات المنافقین. سرپیچی از نماز جماعت از شئونات مؤمنان نیست بلکه از ویژگیهای منافقان است تا آن جا که مینویسد: وروى ابن أبی شیبه وسعید بن منصور بإسناد صحیح عن أبی عمیر بن أنس حدثنی عمومتی من الأنصار قالوا قال رسول الله صلى الله علیه وسلم ما یشهدهما منافق یعنی العشاء والفجر. ابن ابی شیبه و سعید بن منصور با سند صحیح از ابی عمیر از عموهای خود که انصار بودند نقل کردهاند که پیامبر گرامی فرمود: منافق در نمازجماعت عشاء و صبح حضور نمییابد. ابن حجر، فتح الباری ۲ ص ۱۰۵ عینی شارح صحیح بخاری که مینویسد: التاسع أنه ورد فی حق المنافقین. احتمال نهم در روایت این است که در حق منافقان صادر شده است. العینی ، عمده القاری ج ۵ – ص ۱۶۴ همین نظریه را شوکانی دارد. الشوکانی ، نیل الأوطار ج ۳ – ص ۱۵۳ ۴ – قیاس نماز به بیعت نادرست استمقایسه کردن موضوع تهدید پیامبر اکرم به آتش زدن خانه کسانی که در نماز جماعت حاضر نمیشدند با موضوع تهدید عمر بن خطاب به آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها به خاطر ممانعت از بیعت از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارد: ۱ – موضوع نماز در قرآن و سنت بیان شده و اهمیت آن کاملا روشن است؛ ولی به نظر اهل سنت موضوع خلافت نه در قرآن آمده و نه در سنت بیان شده است؛ بلکه تکلیف آن به عهده امت واگذار شده ا ست. ۲ – اگر چنان که تهدید به آتش زدن خانه کسانی از بیعت امتناع میورزند – همانند کسانی بود که در نماز جماعت حاضر نمیشدند – یک امر ثابت و شرعی بود میبایست برای تمام مخالفان با بیعت ابوبکر اجرا میشد ولی این تهدید عمر بن خطاب فقط در حق فاطمه زهرا سلام الله علیها انجام گرفت و نسبت به انبوهی از صحابه که مخالف با بیعت بودند اجرا نشد. اسامی کسانی که مخالف با خلافت ابوبکر بودند و از بیعت با او امتناع ورزیدند در کتب معتبر اهل سنت به تفصیل ذکر شده است؛ ابن أثیر مورخ بلند آوزه اهل سنت مىنویسد: قال ابن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (المتوفی۶۳۰هـ): وتخلّف عن بیعته على وبنو هاشم والزبیر بن العوام وخالد بن سعید بن العاص وسعد بن عباده الانصاری ثم ان الجمیع بایعوا بعد موت فاطمه بنت رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم الا سعد بن عباده فانه لم یبایع أحدا الى ان مات وکانت بیعتهم بعد سته أشهر على القول الصحیح وقیل غیر ذلک. علی و بنى هاشم، زبیر، خالد بن سعید بن عاص و سعد بن عباده انصارى از بیعت با ابوبکر سر باز زده و امتناع کردند، سپس بعد از فوت فاطمه (سلام الله علیها) همگى بیعت کردند، مگر سعد بن عباده که تا آخر عمرش با هیچ کس بیعت نکرد تا از دنیا رفت، و بیعت آن افراد بنابر قول صحیح، پس از گذشت شش ماه بود؛ اگر چه غیر از این هم گفته شده است. أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج ۳، ص ۳۳۹، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶ م. ابوالفداء در تاریخ خود مىنویسد: قال أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (المتوفی۷۳۲هـ): فبایع عمر أبا بکر رضی الله عنهما وانثال الناس علیه یبایعونه فی العشر الأوسط من ربیع الأول سنه إِحدى عشره خلا جماعه من بنی هاشم والزبیر وعتبه بن أبی لهب وخالد بن سعید ابن العاص والمقداد بن عمرو وسلمان الفارسی وأبی ذر وعمار بن یاسر والبراء بن عازب وأبی بن کعب ومالوا مع علی بن أبی طالب. عمر با ابوبکر بیعت کرد، مردم در ده روز میانى ماه ربیع الأول سال یازدهم هجرى براى بیعت هجوم آوردند؛ ولى گروهى از بنى هاشم، زبیر، عتبه پسر ابولهب، خالد بن سعید بن عاص، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر، عماریاسر، براء بن عازب و أبى بن کعب به طرف علی رفتند و به او گرایش یافتند. المختصر فی أخبار البشر، ۱، ص ۱۰۷ ۳ – با توجه به این که موضوع خلافت از دیدگاه عمر بن خطاب و همفکران او به قدری حائز اهمیت است که جنازه پیامبر گرامی را رها کردند و در سقیفه بنی ساعده برای تعیین خلیفه و بیعت با او اجتماع کردند. و روایت مورد نظر ثابت کرد که علی و افرادی که در خانه او گرد آمده بودند، با ابوبکر بیعت نکرده بودند و عمر بن خطاب برای وادار کردن آنان به بیعت متوسل به تهدید گردید. و این تهدید، از جهاتی پایههای فکری و اعتقادی اهل سنت را زیر سؤال میبرد: عدم بیعت علی دلیل بر عدم مشروعیت خلافتالف: ممانعت علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر، دلیل بر عدم مشروعیت خلافت ابوبکر از دیدگاه علی است؛ زیرا اگر خلافت ابوبکر مشروعیت داشت میبایست علی در همان لحظات اول بیعت میکرد . با توجه به سخن رسول اکرم که فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی» مجمع الزوائد، الهیثمیّ، ج۷، ص۲۳۵ ، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۲ ، الإمامه والسیاسه، ج۱، ص۹۸، تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱، ص۲۰۵ و۲۰۷ و المستدرک، نیشابوری، ج۳، ص۱۲۴ ح ۴۶۲۹و و یا «علی مع القرآن والقرآن مع علی هذا حدیث صحیح الاسناد» وصححه الذهبی. المستدرک ج ۳ ص ۱۲۴، تاریخ الخلفاء للسیوطی: ۱۱۶ و۱۶۲ و با توجه به سخن ابن حزم اندلسی که اجماع منهای علی را لعنت میکند مشکلتر میشود آن جا که میگوید: قال ابن حزم المتوفی۴۵۶هـ: «لَعْنَهُ اللَّهِ على کل إجْمَاعٍ یَخْرُجُ عنه عَلِیُّ بن أبی طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَهِ». لعنت خداوند بر هر اجماعى که علی بن أبی طالب بیرون از آن باشد و صحابهاى که در خدمت او هستند، در آن اجماع نباشند. المحلى، ج ۹، ص ۳۴۵، تحقیق: لجنه إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیده – بیروت ب: قدر مسلم از مضمون حدیث یاد شده این است که در قضیه تهدید عمر بن خطاب، علی، فاطمه، حسن و حسین) به عنوان اهل مدینه ، ترسیدهاند و با توجه به روایاتی که اهل سنت نقل کردهاند هر کس اهل مدینه را بترساند مورد لعن پیامبر اکرم قرار گرفته است همان طوری که ذهبی از استوانههای علمی اهل سنت مىنویسد: قال المتوفی۷۴۸هـ: عن السائب بن خلاد، أنه سمع رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: من أخاف أهل المدینه أخافه الله، وعلیه لعنه الله والملائکه والناس أجمعین. سائب بن خلاد مىگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمود: هر کس مردم مدینه را بترساند خدا اورا بترساند، و بر چنین کسى باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم. تاریخ الإسلام ، ج ۵، ص ۲۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م. امتناع علی و تعدادی از صحابه از بیعت و توسل عمر بن خطاب به تهدید، ثابت میکند که موضوع اجماع امت ، افسانهای بیش نیست. کفاره حنث قسم بر خلیفه دومج: عمر بن خطاب که سوگند یاد کرد خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید، یا به قسم را عمل کردکه حرف شیعه ثابت است و یا عمل نکرد که در این صورت لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آیا دلیلى و لو یک روایت ضعیف وجود دارد که عمر کفاره شکستن قسم را پرداخته باشد؟ ولی حدیث ندامت ابوبکر از حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها استفاده میشود که عمر بن خطاب تهدید خود را عملى کرده است. حدیث ندامت ابوبکر از حمله به خانه فاطمه«قال أبو بکر رضى الله تعالى عنه: أجل إنی لا آسى على شئ من الدنیا إلاّ على ثلاث فعلتهن وددت أنّى ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت أنى فعلتهن وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فأما الثلاث اللاتی وددت أنى ترکتهن فوددت أنى لم أکشف بیت فاطمه عن شئ وإن کانوا قد غلقوه على الحرب… .» من به چیزى در دنیا تأسف نمىخورم، مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزى که انجام ندادم و سه چیزى که کاش از رسول خدا صلى الله علیه وآله مىپرسیدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمىکردم هر چند براى جنگ بسته شده شود… . تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۳، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۳، ص ۱۱۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م. مسعودى شافعى در کتاب اثبات الوصیه تصریح مىکند که عمر خانه را به آتش کشیده است: قال المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على المتوفی۳۴۶هـ : فهجموا علیه و أحرقوا بابه و استخرجواه منه کرهاً وضغطوا سیّده النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً. … پس قصد خانه علی کردند و بر او هجوم آوردند و خانهاش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بین دیوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط کرد. اثبات الوصیه، ص ۱۴۳٫ تاج الدین سبکى نام مسعودى را در زمره عالمان شافعى آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مىداند: على بن الحسین بن على المسعودى صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فى أخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الأعصار وکتاب التاریخ فى أخبار الأمم وکتاب أخبار الخوارج وکتاب المقالات فى أصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک. قیل إنه من ذریه عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أکثر وکان أخباریا مفتیا علامه صاحب ملح وغرائب. علی بن الحسین مسعودی، صاحب کتابهاى تاریخى مروج الذهب… و دیگر کتابها است. گفته شده که او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است، اصالتاً اهل بغداد و زمانى در آن جا و بیشتر در مصر ساکن بوده، او اخباری، داراى فتوا، دانشمند و… بود. السبکی، تاج الدین بن علی بن عبد الکافی (متوفای۷۷۱هـ)، طبقات الشافعیه الکبرى، ج ۳، ص ۴۵۶، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعه والنشر والتوزیع – ۱۴۱۳هـ، الطبعه: الثانیه.
۵ – پیامبر رعایت حال زنان و کودکان را نمود ولی عمر بن خطاب ؟؟پیامبر اکرم حتی در تهدید منافقان وجود زنان و کودکان را در میان منزل استثنا نمود، بنا به نقل احمد بن حنبل حضرت فرمودند: لولا ما فی البیوت من النساء والذریه أقمت صلاه العشاء وأمرت فتیانی یحرقون ما فی البیوت بالنار. اگر زنان و کودکان در خانه نبودند، دستور میدادم جوانهای من خانه آنان را به آتش بکشند. الإمام احمد بن حنبل ، مسند احمد ج ۲ ص ۳۶۷ ، العینی ، عمده القاری ج ۵ – ص ۱۶۰ ابن کثیر هم مینویسد: ولولا ما فی البیوت من النساء والذریه لحرقت علیهم بیوتهم بالنار. اگر زنان و کودکان، در خانه نبودند، خانه را به آتش میکشاندم ابن کثیر ، تفسیر ابن کثیر ، ج ۱ ص ۵۸۱ ولی وقتی عمر بن خطاب در تهدید خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را به آتش حقوق زنان و فرزندان را رعایت نکرد همان گونه که در نقل ابن قتیبه آمده است: وقال عمر: والذى نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها على من فیها! فقیل له: یا أباحفص إنّ فیها فاطمه!! فقال: وإن. عمر گفت: قسم به خداوندی جان عمر در دست او است یا همگی برای بیعت با ابوبکر بیرون بیایید و یا خانه را با تمام ساکنانش به آتش میکشم. به عمر گفتند: در این خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها حضور دارد! پاسخ داد: اگر چه فاطمه هم در خانه باشد آن را به آتش میکشم. الامامه والسیاسه: ۱/۱۲ همین مطلب را عمر رضا کحاله از علمای بزرگ اهل سنت معاصر نقل میکند: اعلام النساء ج ۴ ، ص ۱۱۴ شهرستانی از قول نظام نقل میکند: وکان عمر یصیح: إحرقوا دارها بمن فیها، وماکان فى الدار غیر علىّ وفاطمه والحسن والحسین وزینب علیهمالسلام. عمر فریاد میکشید که خانه را با تمام افرادی که در آن هست به آتش بکشید و در خانه جز علی ، فاطمه ، حسن و حسین کسی نبود. الملل والنحل: ۱/۵۷٫ طبعه بیروت، دار المعرفه
روایات شیعه در احراق خانه تارکین نمازدر رابطه با روایاتی که در منابع شیعه آمده توجه به چند نکته ضروری است: شیخ حر عاملی روایات متعددی در رابطه با تهدید پیامبر گرامی و امیر مؤمنان ذکر کرده است به چند مورد اشاره میکنیم: ۱ – وبإسناده عن الحسین بن سعید ، عن النضر ، عن ابن سنان یعنی عبد الله ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : سمعته یقول : إن أناسا کانوا على عهد رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) أبطأوا عن الصلاه فی المسجد فقال النبی ( صلى الله علیه وآله ) : لیوشک قوم یدعون الصلاه فی المسجد أن نأمر بحطب فیوضع على أبوابهم فتوقد علیهم نار فتحرق علیهم بیوتهم . وسائل الشیعه (آل البیت) – الحر العاملی – ج ۵ – ص ۱۹۴، ح ۶۳۱۱ و التهذیب ج ۳ ص ۲۵ ح ۸۷ سند روایت صحیح است ۲ – وعنه ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) أن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) بلغه أن قوما لا یحضرون الصلاه فی المسجد ، فخطب فقال : إن قوما لا یحضرون الصلاه معنا فی مساجدنا فلا یؤاکلونا ولا یشاربونا ولا یشاورونا ولا یناکحونا ولا یأخذوا من فیئنا شیئا ، أو یحضروا معنا صلاتنا جماعه ، وإنی لاوشک أن آمر لهم بنار تشمل فی دورهم فاحرق علیهم أو ینتهون ، قال : فامتنع المسلمون عن مؤاکلتهم ومشاربتهم ومناکحتهم حتى حضروا الجماعه مع المسلمین. شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه (آل البیت) ج ۵ ، ص ۱۹۶، ح ۶۳۱۸ ، امالی شیخ طوسی ج ۲ ص ۳۰۸ . سند این روایت نیز صحیح است. ۳ – قال : وقال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) لقوم : لتحضرن المسجد أو لأحرقن علیکم منازلکم . شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه (آل البیت) ج ۸ ص ۲۹۱ ، ح ۱۰۶۹۷، من لایحضره الفقیه ج ۱ ص ۲۴۵ ح ۱۰۹۲ . روایت مرسل و ضعیف است. ۴ – محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید ، النضر ، عن عبد الله بن سنان ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : سمعته یقول : صلى رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) الفجر فأقبل بوجهه على أصحابه فسأل عن أناس یسمیهم بأسمائهم . فقال : هل حضروا الصلاه ؟ فقالوا : لا یا رسول الله فقال : أغیب هم ؟ قالوا : لا ، فقال : أما انه لیس من صلاه أشد على المنافقین من هذه الصلاه والعشاء ، ولو علموا أی فضل فیهما لا توهما ولو حبوا . شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه (آل البیت) ج ۸ ص ۲۹۴ ، ح ۱۰۷۰۶ ، التهذیب ج ۳ ص: ۲۵ ح ۸۶ ، أمالی الصدوق ص ۳۹۲ ح ۱۵ ، عقاب الأعمال ص: ۲۷۶ ، المحاسن ص ۸۴ ح ۲۱ . سند شیخ طوسی و شیخ صدوق و محاسن برقی صحیح است. پاسخ از روایات:۱ – تهدید به خاطر مخالفت با شرائط پیامبر بودهفقیه عالیقدر شیعه شیخ آقا رضا همدانی در پاسخ روایاتی که در منابع شیعه آمده است مینویسد: وما فی هذه الأخبار من الأمر بإحراقهم أو إحراق بیوتهم، فلعله لأجل مخالفه النبی صلى الله علیه وآله بعد أن کان قد شرط علیهم ذلک والا فترک المستحب أو فعل المکروه من حیث هو لیس موجباً لاستحقاق العقوبه. در این روایات که پیامبر اکرم دستور سوزاندن آنان و خانههای آنان را صادر فرموده شاید به خاطر مخالفت آنان با شرائطی بوده که حضرت با آنان کرده بود و گرنه ترک یک امر مستحبی و یا مکروه باعث این چنین عقوبتی نخواهد بود. مصباح الفقیه (ط.ق) – آقا رضا الهمدانی – ج ۲ ق ۲ ص ۶۲۴ مؤید این نظریه روایت صحیحی است که برقی و شیخ صدوق نقل کرده اند : أحمد بن محمد البرقی فی ( المحاسن ) عن جعفر بن محمد الأشعری ، عن ابن القداح ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : اشترط رسول الله ( صلى الله علیه وآله) على جیران المسجد شهود الصلاه وقال : لینتهین أقوام لا یشهدون الصلاه أو لآمرن مؤذنا یؤذن ثم یقیم ثم لآمرن رجلا من أهل بیتی وهو علی بن أبی طالب فلیحرقن على أقوام بیوتهم بحزم الحطب لأنهم لا یأتون الصلاه . امام صادق علیه السلام از پدران خود نقل فرموده : پیامبر گرامی با همسایگان مسجد شرط کرد که در نماز جماعت حضور بههم رسانند آنگاه فرمود: آنان که در نماز جماعت حاضر نمیشوند اگر از کار خود دست برندارند، دستور میدهم که مؤذن اذان و اقامه بگوید سپس به یکی از اهل بیت خود که علی بن ابی طالب باشد فرمان میدهم که خانههای آنها به جرم عدم حضور در نماز ، با بستن هیزم بسوزاند. وسائل الشیعه (آل البیت) ج ۵ – ص ۱۹۵، ح ۶۳۱۵، برقی ، المحاسن ص ۸۴ ح ۲۰ ، صدوق ، عقاب الأعمال ص ۲۷۶ ح ۲ ، أمالی الشیخ الصدوق ص ۳۹۲ ح ۱۴ . سند عقاب الأعمال این چنین است: عن محمد بن علی ماجیلویه ، عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن عبد الله بن میمون ، عن الصادق وسند امالی این چنین است: عن أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی ، عن علی بن إبراهیم عن أبیه ، عن عبد الله بن میمون ، عن الصادق که راویان هر دو سند مورد وثوق هستند و روایت صحیح است. سند محاسن برقی و همچنین عقاب الاعمال وامالی صدوق صحیح است. افراد مورد نظر پیامبر منافقان بوده اندهمان گونه که در بخش پاسخ به روایات اهل سنت ذکر شد که مراد پیامبر گرامی ۶ قطعا مسلمانان نبود؛ بلکه منافقان بود که تصمیم داشتند با ترک نماز جماعت به اجتماع مسلمانان ضربه وارد کنند. حاج آقارضا همدانی از فقهای نامدار شیعه نیز در تأیید همین نظریه مینویسد: یحتمل کون القوم الذین همّ رسول الله صلى الله علیه وآله باحراقهم أو احراق بیوتهم من جمله المنافقین الذین کانوا یترکون الجماعه رغبه عنها وعن جماعه المسلمین. احتمال میرود که افرادی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله تصمیم داشت خانههای آنان را آتش بزند، منافقان بودند که برای اثبات مخالفت خود در نماز جماعت و دیگر جمع مسلمانان حاضر نمیشدند. مصباح الفقیه (ط.ق) – آقا رضا الهمدانی – ج ۲ ق ۲ ص ۶۲۴
نتیجهبا توجه به تصمیم قطعى خلیفه دوم و سوگندهایى که یاد کرده، و از طرف دیگر با توجه به مدارکى که در کتابهاى اهل سنت یافت مىشود، عمر بن الخطاب فقط به تهدید کردن بسنده نکرده؛ بلکه آن را عملى نیز کرده است. وروى الحمیدی فی الجمع بین الصحیحین من المتفق علیه من مسند أبی هریره أن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال والذی نفسی بیده لقد هممت أن آمر بحطب ینحطب ثم آمر بالصلاه فیؤذن لها وآمر رجلا یؤم الناس ثم أخالف إلى رجال فأحرق علیهم بیوتهم والذی نفسی بیده لو یعلم أحدهم أنه یجد عرفا سمینا وخبزا برا لشهد العشاء وهذا ذم من النبی (صلی الله علیه و آله) لجماعه من أصحابه حیث لم یحضروا الصلاه جماعه معه. إحقاق الحق (الأصل) – الشهید نور الله التستری – ص ۲۷۵؛ ورواه فی منتخب کنز العمال ج ۳ ص ۳۴۲ فی هامش المسند وفی التاج الجامع للأصول ج ۱ ص ۲۴۹ بتفاوپت یسیر ، وقال : رواه الخمسه |