سیر حضرت فاطمه سمطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مصایب حضرت فاطمه علیها السلام در منابع امامیه و رویکرد عالمان امامی

مصایب حضرت فاطمه علیها السلام در منابع امامیه و رویکرد عالمان امامی (ویرایش جدید)
 

 فصل یکم: برخورد فیزیکی

 گزارشها

گزارشهای ضرب

گزارشهای سقط

گزارشهای شهادت

فصل دوم: غیر برخورد فیزیکی

 گزارشها

گزارش کلی مصایب

غصب حق فاطمه علیها السلام

 هتک حرمت به خانه فاطمه علیها السلام

فصل سوم: رویکرد عالمان امامی

نتیجه کلی:

 

 

 درآمد

اهمیت واکاوی حوادث پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که پیامدهای ناگواری در جامعه اسلامی بر جا گذاشته و تا کنون نیز ادامه دارد، بر کسی پوشیده نیست. یکی از مهمترین این حوادث، نحوه‌ی تعامل دستگاه خلافت با تنها فرزند بر جای مانده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. ضرورت کاوش از این موضوع با توجه به جایگاه ویژه­ حضرت فاطمه علیها السلام در میان اُمت اسلامی به عنوان سرور زنان عالم و پاره‌ی وجود پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم، امری روشن است. میراث حدیثی امامیه که مستند این نوشتار است، عملکرد سردمداران خلافت در مواجهه با حضرت فاطمه علیها السلام را در یک نگاه کلی به دو گونه برخورد فیزیکی و غیر فیزیکی تقسیم می‌کند. این نوشتار در نظر دارد هر دو بخش از نحوه‌ی تعامل دستگاه خلافت در قبال حضرت زهرا علیها السلام را با استناد به روایات منابع امامیه پی­گیری کند. دیدگاه عالمان امامی پیرامون مصائب این بانو، به عنوان بخش پایانی این نوشتار، ارائه می گردد.

فهرست

فصل یکم: برخورد فیزیکی

فصل نخست این نگارش به بررسی روایاتی می پردازد که از برخورد فیزیکی دستگاه خلافت با حضرت فاطمه علیها السلام سخن به میان آورده است. مقصود ما در اینجا تنها برخورد فیزیکی به معنای ضرب حضرت فاطمه علیها السلام نیست بلکه پیامدهای این مسأله، یعنی سقط حضرت محسن علیه السلام و شهادت آن بانو هم می باشد.

گزارش­ها

روایات مربوط به بخش برخورد فیزیکی را می توان در سه طبقه­ی گزارش­های ضرب، سقط و شهادت دسته بندی نمود. این روایات حجم قابل توجهی را در میراث حدیثی امامیه به خود اختصاص دادند و در اصطلاح دانش حدیث از استفاضه برخوردارند. اعتبار و اتقان روایات مستفیض هم در این دانش ثابت است به همین دلیل محتاج به بررسی سندی نمی باشند. در ادامه گزارش­های موجود را در سه دسته یاد شده، پیگیری می‌کنیم.

گزارش­های ضرب

دسته‌ی نخست از این روایات، گزارش­هایی است که ضرب و شتم حضرت فاطمه علیها السلام توسط برخی دولت مردان وقت و هوادارانشان را به میان آورده است. روایات مربوط به این بخش متنوع است و از ضرب به مواضع گوناگون مانند ضرب به پهلو و شکم، سخن به میان آورده است. این موضوع می تواند از تعدد این ضربات حکایت داشته باشد. این را هم باید دانست همانطور که گفتیم سقط محسن و شهادت حضرت فاطمه علیها السلام دو پیامد ناگواری است که در اثر برخورد فیزیکی با آن بانو، رُخ داده است بنابراین تمام روایات این دو بخش، می تواند در زمره روایات ضرب به شمار آید اما در این بخش صرفاً راویاتی که از ضرب به آن بانو سخن گفته است، ارائه می گردد.

ضرب فاطمه علیها السلام به روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله

مطابق برخی روایات، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از موضوع ضرب به فاطمه علیها السلام خبر داده است. در ادامه متن روایات تقدیم می گردد:

 
روایت اول: امام علی از رسول خدا علیهما السلام

روایت نخست را امام علی علیه السلام از آن حضرت نقل می کند. شیخ صدوق این گزارش را چنین می آورد:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: بَیْنَا أَنَا وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذِ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فَبَکَی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَبْکِی مِمَّا یُصْنَعُ بِکُمْ بَعْدِی فَقُلْتُ وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ‏ فَاطِمَهَ خَدَّهَا وَ طَعْنَهِ الْحَسَنِ فِی الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِی یُسْقَی وَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ.

امام علی علیه السلام فرمود: من و فاطمه و حسن و حسین نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله  وسلم بودیم آن حضرت رو به ما کرد و گریست. من گفتم یا رسول اللَّه چرا گریه می کنید؟ فرمود: میگریم برای آنچه با شما عمل می‏شود. گفتم آن چیست یا رسول اللَّه؟ فرمود :گریه کنم از ضربتی که بر فرق تو زنند و از سیلی که بر گونه فاطمه زنند و از نیزه‏ای که بر ران حسن زنند و زهری که به او نوشانند و از قتل حسین‏.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۱۷۹، حقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ

 
روایت دوم: عبد الله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

روایت دوم را عبد الله بن عباس از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند. این روایت با دو سند ذیل به ثبت رسیده است:

سند اول: شیخ صدوق با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ … ثُمَّ قَال‏ وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی … وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] …

ابن عباس گوید روزی رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم نشسته بود سپس فرمود: … اما دخترم فاطمه همانا بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین و پاره وجود من است … چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‏شود گویا می‏بینم خواری و ذلت به خانه‏اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‏ شکسته شده است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۱۷۴، حقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

سند دوم: طبری امامی با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ‏ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ …

الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، ص ۳۰۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه‍

 
روایت سوم: عبد الله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله

روایت سوم را سلیم بن قیس هلالی از ابن عباس و او از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به شکل زیر آورده است:

سُلَیْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ إِلَی جَنْبِهِ-: شَهِدْتَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمَعَ کُلَّ مُحْتَلِمٍ مِنْ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ امْرَأَهٍ وَ صَبِیٍّ قَدْ عَقَلَ، فَجَمَعَهُمْ جَمِیعا … ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، وَ أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّی تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِکِ.

سلیم گفت: به عبد اللَّه بن عباس در حالی که جابر بن عبد اللَّه انصاری در کنارش نشسته بود، گفتم: هنگام مرگ رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم تو حاضر بودی؟ گفت: آری. آنگاه که بیماری حضرتش شدت یافت فرزندان عبد المطلب را از زن و مرد، پیر و جوان، بالغ و عاقل، همه را جمع کرد … سپس رو کرد به دخترش و فرمود: تو نخستین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق خواهی شد و تو سرور زنان بهشتی. پس از من ستم و خشم خواهی دید تا آنجا که تو را بزنند و دنده‏ات را بشکنند.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای قرن اول)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۴۲۴ الی ۴۲۷، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

 

روایت چهارم: شیخ ابومنصور به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

 

روایت چهارم را شیخ ابو منصور از حضرت محمد صلی الله علیه و آله  وسلم به صورت غیر مسند آورده است. علامه مجلسی دراین باره می نویسد:

وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْجُبَعِیِّ  – جد والد الشیخ البهائی – نَقْلًا مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ _ المعروف بالشهید الأول _ رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ نَقْلًا مِنْ مِصْبَاحِ الشَّیْخِ أَبِی مَنْصُورٍ طَابَ ثَرَاهُ قَالَ رُوِیَ‏ أَنَّهُ دَخَلَ النَّبِیُّ ص یَوْماً إِلَی فَاطِمَهَ ع فَهَیَّأَتْ لَهُ طَعَاماً مِنْ تَمْرٍ وَ قُرْصٍ وَ سَمْنٍ فَاجْتَمَعُوا عَلَی الْأَکْلِ هُوَ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع فَلَمَّا أَکَلُوا سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَطَالَ سُجُودَهُ ثُمَّ بَکَی ثُمَّ ضَحِکَ ثُمَّ جَلَسَ وَ کَانَ أَجْرَأَهُمْ فِی الْکَلَامِ عَلِیٌّ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْنَا مِنْکَ الْیَوْمَ مَا لَمْ نَرَهُ قَبْلَ ذَلِکَ فَقَالَ ص إِنِّی لَمَّا أَکَلْتُ مَعَکُمْ فَرِحْتُ وَ سُرِرْتُ بِسَلَامَتِکُمْ وَ اجْتِمَاعِکُمْ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ تَعَالَی شُکْراً فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ … فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِمَا یَجْرِی عَلَیْهِمْ بَعْدَکَ فَقُلْتُ بَلَی یَا أَخِی یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَهِیَ أَوَّلُ أَهْلِکَ لَحَاقاً بِکَ بَعْدَ أَنْ تُظْلَمَ وَ یُؤْخَذَ حَقُّهَا وَ تُمْنَعَ إِرْثَهَا وَ یُظْلَمَ بَعْلُهَا وَ یُکْسَرَ ضِلْعُهَا.

به خط شیخ محمد بن علی الجبعی یافتم به نقل از خط شهید اول و او به نقل از مصباح شیخ ابومنصور نقل می کرد که گفت: روایت شده روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله  وسلم وارد بر فاطمه سلام الله علیها شد. او برای پدر طعامی فراهم آورد و همگی (پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) برای خوردن دور هم جمع شدند. وقتی که غذا تمام شد رسول خدا صلی الله علیه و آله  وسلم به سجده رفته و مدت طولانی در سجده به سر برد. آنگاه گریه کرد و سپس خندید. در این هنگام علی علیه السلام پرسید ای رسول خدا چیزی از شما مشاهده نمودیم که قبل از آن ندیدیم. پیامبر صلی الله علیه و آله  وسلم فرمود: آنگاه که به همراه شما خوردم، از خوشحالی و دورهم بودنتان مسرور گشتم و به شکرانه آن، سجده به جا آوردم پس جبرئیل نازل شد و گفت: آیا خبر ندهم به تو به آنچه که بعد از تو برآنان می آید؟ گفتم: بله. گفت: اما دخترت اولین نفر از از اهل بیت توست که به تو ملحق می شود بعد از آنکه به او ظلم می شود و حق او گرفته می شود و از ارث منع شده، به شوهرش هم ظلم می شود و پهلویش شکسته می شود.

المجلسی، محمد باقر (متوفای۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۹۸ ص ۴۴، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

أ‌.       ضرب فاطمه علیها السلام به روایت امام مجتبی علیه السلام

صاحب کتاب احتجاج در همین خصوص، سخنی از امام مجتبی علیه السلام، بدین صورت نگاشته است:

(فیما احتجّ به الحسن علیه السلام علی معاویه و أصحابه‏) یَا مُغِیرَهَ بْنَ شُعْبَهَ فَإِنَّکَ لِلَّهِ عَدُوٌّ …‏ وَ أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی‏ أَدْمَیْتَهَا … وَ قَدْ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص یَا فَاطِمَهُ أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّه.

(آنگاه که امام حسن علیه السلام بر معاویه و اصحاب او احتجاج کرد، گفت:) امّا تو ای مغیره دشمن‏ خدا هستی … و تو بودی که فاطمه سلام الله علیها را کتک زدی تا آنکه بدن وی را خون آلود نمودی … در حالی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود: تو سرور زنان بهشت میباشی.‏

 الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای ۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج ۱ ص ۴۱۴، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الأشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م

درباره اعتبار روایات کتاب احتجاج لازم است بدانیم که مولف، معمولا اَسناد روایات کتاب را نمی آورد و علت آن را اُموری مانند شهرت آن روایت و … می داند. وی در مقدمه کتاب می گوید:

و لا نأتی فی أکثر ما نورده من الأخبار بإسناده إما لوجود الإجماع علیه أو موافقته لما دلت العقول إلیه أو لاشتهاره فی السیر و الکتب بین المخالف و المؤالف إلا ما أوردته عن أبی محمد الحسن العسکری ع فإنه لیس فی الاشتهار علی حد ما سواه و إن کان مشتملا علی مثل الذی قدمناه فلأجل ذلک ذکرت إسناده فی أول جزء من ذلک دون غیره لأن جمیع ما رویت عنه ص إنما رویته بإسناد واحد من جمله الأخبار التی ذکرها ع فی تفسیره‏.

در بسیاری از موارد، روایات را با سندهایش نیاورده ام یا به دلیل وجود اجماع بر آن روایات و یا به خاطر موافق بودن آن به دلیل عقلی یا به خاطر مشهور بودن او در کتابهای سیره و کتابهای مخالف و موافق. مگر آنچیزی را که از امام حسن عسکری علیه السلام نقل کردم؛‌ زیرا روایات ایشان همانند بقیه آن قدر شهرت ندارد، هرچند مواردی را که گفتیم شامل این روایات هم می‌شود. از این جهت سندهایش را در جزء اول این کتاب آوردم؛ زیرا تمام آنچه را از ایشان روایت کردم با یک سند روایت کردم …

الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای ۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج ۱ ص ۴، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الأشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

ج‌.     ضرب فاطمه علیها السلام به روایت امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام هم در چندین روایت، از مسأله ضرب حضرت فاطمه علیها السلام سخن به میان آورده است.

 
روایت اول: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام

گزارش نخست را ابوبصیر از آن حضرت نقل می کند. امام علیه السلام در این روایت، سقط محسن و شهادت آن حضرت فاطمه علیها السلام را به سبب ضربه­ای که برخی سران حکومت بر آن بانو وارد آورده، می داند. متن روایت این است:

حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی‏ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: رَوَی أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ … کَانَ‏ سَبَبُ‏ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‏ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا.

علت وفات حضرت فاطمه علیها السّلام همان ضربه‏ای بود که قنفذ غلام عمر به امر او ایجاد کرد و به سبب آن، محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدت مریض شد و نگذاشت احدی از آن افرادی که وی را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند.

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۳۴، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

 
روایت دوم: حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در یک گزارش دیگر، مسأله ضرب به فاطمه علیها السلام را در زمره مسائلی که در شب معراج به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادند، بیان می دارد. ابن قولویه در گزارشی می نویسد:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‏ … أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ …

حمّاد بن عثمان، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: زمانی که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد شما را در سه چیز بیازماید … و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‏کنند، او را می‏زنند در حالی که حامله و باردار است

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفای۳۶۷هـ)، کامل الزیارات، ۵۴۷، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷هـ

 
روایت سوم: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام

بر پایه گزارش شیخ مفید، امام صادق علیه السلام مسأله ضَرب فاطمه علیها السلام را در جریان رد نکردن نامه فدک به خلیفه دوم هم بیان نمود. متن گزارش این است:

أبو محمد عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله وجلس أبو بکر مجلسه بعث إلی وکیل فاطمه صلوات الله علیها فأخرجه من فدک … وخرجت فاطمه علیها السلام من عنده وهی تقول والله لا أکلمک کلمه حتی اجتمع أنا وأنت عند رسول الله صلی الله علیه وآله فقال علی علیه السلام لها ائت أبا بکر وقولی له ادعیت مجلس أبی وأنک خلیفته وجلست مجلسه ولو کانت فدک لک ثم استوهبتها منک لوجب ردها علی فلما أتته وقالت له ذلک قال صدقت فدعا بکتاب فکتبه لها برد فدک فقال فخرجت والکتاب معها فلقیها عمر فقال یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک فقالت کتاب کتب لی أبو بکر برد فدک فقال هلمیه إلی فأبت أن تدفعه إلیه فرفسها برجله … ثم لطمها فکأنی أنظر إلی قرط فی أذنها حین نقفت …

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود و ابوبکر در جایگاه او نشست، کسی را به سوی وکیل حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد و او را از فدک خارج نمود … (در این هنگام) فاطمه علیها السلام از پیش او خارج شد در حالی که می گفت: به خدا قسم با تو سخن نمی گویم تا آنکه من و تو نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [در قیامت] جمع گردیم. علی علیه السلام فرمود: نزد ابوبکر برو  وبگو: تو مدعی هستی که در جایگاه پدرم قرار گرفتی و جانشین ایشان هستی، اگر فدک برای تو می‌بود،  و من آن را از شما به عنوان بخشش می‌خواستم، باید آن را به من می‌دادی (از باب احترام) وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها این سخن را به ابو بکر فرمود: ابو بکر گفت: راست گفتی. آنگاه ابو بکر کاغذی خواست و نامه‌ای برای برگشت فدک نوشت. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: فاطمه سلام الله علیها از نزد او خارج شد و این نامه همراهش بود. در این زمان عمر او را دید و گفت: ای دختر محمد این نوشته همراه تو چیست؟ حضرت فرمود: نوشته‌ی است که ابو بکر برای برگرداندن فدک برای من نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده؛ اما حضرت زهرا از سپردن این نامه خود داری کرد. عمر ایشان را با لگد زد … سپس سیلی به صورتش زد، که گویا می بینم وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتاد

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۱۸۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

 
روایت چهارم: مفضل از امام صادق علیه السلام

خصیبی در کتاب الهدایه الکبری، ضربت خوردن حضرت فاطمه علیها السلام توسط خلیفه دوم را از قول امام صادق علیه السلام، اینگونه می آورد:

قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق علیه السلام: … وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِی بَکْرٍ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّمْلُجِ الْأَسْوَدِ الْمُحْتَرِقِ وَ أَنِینِهَا مِنْ ذَلِکَ وَ بُکَاهَا وَ رَکَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ حَتَّی أَصَابَ بَطْنَهَا وَ هُجُومِ عُمَرَ وَ قُنْفُذٍ وَ خَالِدٍ وَ صَفْقَهِ عُمَرَ عَلَی خَدِّهَا حَتَّی أَبْرَی قُرْطَهَا تَحْتَ خِمَارِهَا فَانْتَثَرَ وَ هِیَ‏ تَجْهَرُ بِالْبُکَاءِ تَقُولُ یَا أَبَتَاهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْنَتُکَ فَاطِمَهُ تُضْرَبُ …

امام صادق علیه السلام: … عمر با تازیانه­ی ابوبکر به بازوی فاطمه علیها السلام زد به طوری که بازویش همچون بازوبند سیاهی ورم کرد و طوری با پا به درب زد که به شکم دختر پیغمبر خورد عمر و قنفذ و خالد بن ولید به درون خانه هجوم آوردند، عمر با سیلی به صورت آن حضرت زد به گونه ای که گوشواره­ی شان در زیر روسری ایشان شکست و تکه تکه شد [و روی زمین ریخت] فاطمه با صدای بلند گریه میکرد و میگفت: ای پدر! ای پیغمبر خدا! دخترت کتک می خورد …

الخصیبی، الحسین بن حمدان (متوفای۳۳۴هـ)،‌ الهدایه الکبری، ص ۴۰۷، ناشر : مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ : الرابعه، سال چاپ : ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م

 
روایت پنجم: بعض اصحابنا از امام باقر یا صادق علیهما السلام

در تفسیر عیاشی روایتی در این باره از یکی از دو امام باقر یا صادق علیهما السلام به گونه­ی ذیل آمده است:

عن بعض أصحابنا عن أحدهما قال … لما قبض نبی الله صلی الله علیه وآله کان الذی کان لما قد قضی من الاختلاف وعمد عمر فبایع أبا بکر ولم یدفن رسول الله صلی الله علیه وآله بعد ، فلما رأی ذلک علی علیه السلام ورأی الناس قد بایعوا أبا بکر خشی أن یفتتن الناس ففرغ إلی کتاب الله و أخذ یجمعه فی مصحف فأرسل أبو بکر إلیه ان تعال فبایع فأرسل إلیه الثالثه ابن عم له یقال قنفذ ، فقامت فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وآله علیها تحول بینه وبین علی علیه السلام فضربها فانطلق قنفذ ولیس معه علی علیه السلام فخشی أن یجمع علی الناس فأمر بحطب فجعل حوالی بیته.

محمد بن مسعود العیاشی( متوفای۳۲۰هـ)، تفسیر العیاشی، ج ۲ ص ۳۰۶، تحقیق : الحاج السید هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر : المکتبه العلمیه الإسلامیه – طهران

 
روایت ششم: سکونی از امام صادق علیه السلام

آخرین روایت امام صادق علیه السلام را کلینی با سند خود از سکونی و او از امام صادق علیه السلام نقل می کند. لازم به ذکر است این روایت دلالت صریح بر مسأله ضرب ندارد اما به کمک سایر روایات می توان گفت که اشعار به همین مطلب دارد. متن روایت این است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ السَّکُونِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَکْرُوبٌ فَقَالَ لِی یَا سَکُونِیُّ مِمَّا غَمُّکَ قُلْتُ وُلِدَتْ لِی ابْنَهٌ فَقَالَ یَا سَکُونِیُّ عَلَی الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا … فَقَالَ لِی مَا سَمَّیْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَهَ قَالَ آهِ آهِ‏ … أَمَّا إِذَا سَمَّیْتَهَا فَاطِمَهَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْه.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۶ ص ۴۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 

د. ضرب فاطمه علیها السلام به روایت سلمان

روایت بعدی در این باره را صحابی بزرگ، سلمان فارسی که خود شاهد ماجرا بوده، نقل می کند. سلیم بن قیس در یک گزارشی می نویسد:

عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِیَ‏ قَالَ‏ لَمَّا أَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا … فَقَالَتْ یَا عُمَرُ أَمَا تَتَّقِی اللَّهَ تَدْخُلُ عَلَی بَیْتِی وَ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَهُ ع وَ صَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا … وَ حَالَتْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَهُ فَاطِمَهُ ع عِنْدَ بَابِ الْبَیْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِینَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِی عَضُدِهَا کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِه‏.

سلیم می گوید از سلمان فارسی شنیدم که گفت: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قبض روح شد و مردم کردند آنچه را که کردند … حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: ای عمر، از خدا نمی‏ترسی که به خانه من وارد می‏شوی؟ ولی عمر ابا کرد از اینکه برگردد. عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و داخل شد. در این هنگام حضرت زهرا علیها السّلام فریاد زد “یا ابتاه، یا رسول اللَّه” عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوی آن بانو زد. آن حضرت ناله کرد «یا ابتاه» عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوی حضرت زد … حضرت زهرا علیها السّلام جلو درب خانه، بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شد. قنفذ با تازیانه به آن حضرت زد به طوری که وقتی آن بانو از دنیا می‏رفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای قرن اول)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۱۵۰، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

گزارش­های سقط

دسته دوم، گزارش­هایی است که از سقط محسن به عنوان اولین پیامد ناگوار، از ضربت حضرت فاطمه علیها السلام، سخن به میان آورده است.  این سری روایات هم به نوبه خودشان سهم قابل توجهی از میراث حدیثی امامیه را پُر کرده­اند. در ادامه نمونه­هایی از آن تقدیم می گردد:

أ‌.       سقط محسن به روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله  وسلم

اولین روایت در این باره، همان است که در بخش گزارش­های ضرب، از ابن عباس و او از رسول خدا صلی الله علیه  وآله وسلم نقل نموده است و گفتیم که با دو سند ذیل انعکاس یافته است:

 
سند اول: شیخ صدوق با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ … ثُمَّ قَال‏ وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی … وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا …

ابن عباس گوید روزی رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم نشسته بود سپس فرمود: … اما دخترم فاطمه همانا بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین و پاره تن من است … چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‏شود گویا می‏بینم خواری و ذلت به خانه‏اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‏ شکسته شده و جنینش را سقط کرده است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۱۷۴، حقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

 
سند دوم: طبری امامی با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ‏ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ …

الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، ص ۳۰۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه‍

ب‌.   سقط محسن به روایت امام علی علیه السلام

مطابق برخی روایات، امام علی علیه السلام سقط محسن را مطرح نمود. البته در این روایات سبب سقط بیان نشد اما بر بر پایه­ی روایات امامیه که در ای نوشتار بدان پرداختیم، و مطابق ادعای همه دانشمندان امامی، سقط محسن، در جریان دفاع حضرت زهرا از امیر المومنین علیهما السلام بوده است. این روایت را مرحوم کلینی با یک سند و شیخ صدوق با سند دیگر به ثبت رساندند.

 
سند اول: کلینی با سند خود از امام علی علیه السلام

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام‏ سَمُّوا أَوْلَادَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُولَدُوا فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَذَکَرٌ أَمْ أُنْثَی فَسَمُّوهُمْ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الْأُنْثَی فَإِنَّ أَسْقَاطَکُمْ‏ إِذَا لَقُوکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ یَقُولُ السِّقْطُ لِأَبِیهِ أَلَّا سَمَّیْتَنِی وَ قَدْ سَمَّی رَسُولُ اللَّهِ ص مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ یُولَد.

فرزندان خود را قبل از آنکه به دنیا آیند نامگذاری کنید و اگر نمی دانید پسر یا دخترند، نامی بر آنها بگذارید که به مرد و زن هر دو اطلاق شود همانا فرزندی که سقط شده آنگاه که در قیامت با شما برخورد می کند و نامی بر آن نگذاشته­اید، به پدرش می گوید: چرا برایم نام نگذاشتید در حالی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محسن (فرزند حضرت زهرا علیها السلام) را پیش از آنکه زائیده شود نام گذاشت.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۶ ص ۱۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 
سند دوم: شیخ صدوق با سند خود از امام علی علیه السلام

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۲ ص ۴۶۴، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م

ح‌.     سقط محسن به روایت امام مجتبی علیه السلام

همچنین امام مجتبی علیه السلام، پیرامون سقط محسن و سبب آن سخن گفته است. متن این گزارش را مرحوم طبرسی نقل می کند. ما در بخش ” ضرب فاطمه علیها السلام به روایت امام مجتبی علیه السلام” درباره اعتبار و اتقان روایات کتاب احتجاج، سخن گفتیم. اینک متن گزارش:

 (فیما احتجّ به الحسن علیه السلام علی معاویه و أصحابه‏) یَا مُغِیرَهَ بْنَ شُعْبَهَ فَإِنَّکَ لِلَّهِ عَدُوٌّ …‏ وَ أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی‏ أَدْمَیْتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا وَ قَدْ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص یَا فَاطِمَهُ أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّه.

(در آن موقع که امام حسن علیه السلام بر معاویه و اصحاب او احتجاج کرد، گفت:) امّا تو ای مغیره دشمن‏ خدا هستی … و تو بودی که فاطمه سلام الله علیها را کتک زدی تا آنکه بدن وی را خون آلود نمودی و فرزند در شکم را انداخت  … در حالی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود: تو سرور زنان بهشت میباشی.‏

 الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای ۵۴۸هـ)، الاحتجاج، ج ۱ ص ۴۱۴، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الأشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

د. سقط محسن به روایت امام صادق علیه السلام

روایات امام صادق علیه السلام پیرامون سقط، همان است که در بخش “ضرب فاطمه علیها السلام به روایت امام صادق علیه السلام” بیان گشت. در ادامه متن آنها به همراه بخش مورد استشهاد آورده می شود:

 
روایت اول: ابو بصیر از امام صادق علیه السلام

گزارش نخست را ابوبصیر از آن حضرت نقل می کند. امام علیه السلام در این روایت، سقط محسن را به عنوان یکی از پیامد­های ضربت به حضرت فاطمه علیها السلام بیان می دارد. متن روایت این است:

حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی‏ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: رَوَی أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ … کَانَ‏ سَبَبُ‏ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‏ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً، وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا.

علت وفات حضرت فاطمه علیها السّلام همان ضربه‏ای بود که قنفذ غلام عمر به امر او ایجاد کرد و به سبب آن، محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدت مریض شد و نگذاشت احدی از آن افرادی که وی را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند.

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۳۴، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

 
روایت دوم: حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در یک گزارش دیگر، مسأله ضرب به فاطمه علیها السلام به همراه سقط محسن را از جمله­ی مسائلی که در شب معراج به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادند، بیان می دارد. اینک متن گزارش:

 

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‏ … أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْن‏ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ.

حمّاد بن عثمان، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: زمانی که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد شما را در سه چیز بیازماید … و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‏کنند، او را می‏زنند در حالی که حامله و باردار است به منزلش بدون اذن وی داخل شده و افراد پست و فرومایه او را رنجور می‏نمایند و وی مانع و دافعی نمی یابد و بدنبال ضرب و کتکی که می‏خورد حملش را سقط می کند.

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفای۳۶۷هـ)، کامل الزیارات، ۵۴۷، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷هـ

 
روایت سوم: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام

همچنین آن حضرت مسأله ضَرب فاطمه علیها السلام به همراه سقط محسن را در جریان رد نکردن نامه فدک به خلیفه دوم بیان نمود. این روایت را شیخ مفید اینطور گزارش می دهد:

أبو محمد عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله وجلس أبو بکر مجلسه بعث إلی وکیل فاطمه صلوات الله علیها فأخرجه من فدک … وخرجت فاطمه علیها السلام من عنده وهی تقول والله لا أکلمک کلمه حتی اجتمع أنا وأنت عند رسول الله صلی الله علیه وآله ثم انصرفت فقال علی علیه السلام لها ائت أبا بکر وقولی له ادعیت مجلس أبی وأنک خلیفته وجلست مجلسه ولو کانت فدک لک ثم استوهبتها منک لوجب ردها علی فلما أتته وقالت له ذلک قال صدقت فدعا بکتاب فکتبه لها برد فدک فقال فخرجت والکتاب معها فلقیها عمر فقال یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک فقالت کتاب کتب لی أبو بکر برد فدک فقال هلمیه إلی فأبت أن تدفعه إلیه فرفسها برجله وکانت حامله بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها …

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود و ابوبکر در جایگاه او نشست، کسی را به سوی وکیل حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد و او را از فدک خارج نمود … (در این هنگام) فاطمه علیها السلام از پیش او خارج شد در حالی که می گفت: به خدا قسم با تو سخن نمی گویم تا آنکه من و تو نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [در قیامت] جمع گردیم. علی علیه السلام فرمود: نزد ابوبکر برو  وبگو: تو مدعی هستی که در جایگاه پدرم قرار گرفتی و جانشین ایشان هستی، اگر فدک برای تو می‌بود،  و من آن را از شما به عنوان بخشش می‌خواستم، باید آن را به من می‌دادی (از باب احترام) وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها این سخن را به ابو بکر فرمود: ابو بکر گفت: راست گفتی. آنگاه ابو بکر کاغذی خواست و نامه‌ای برای برگشت فدک نوشت. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: فاطمه سلام الله علیها از نزد او خارج شد و این نامه همراهش بود. در این زمان عمر او را دید و گفت: ای دختر محمد این نوشته همراه تو چیست؟ حضرت فرمود: نوشته‌ی است که ابو بکر برای برگرداندن فدک برای من نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده؛ اما حضرت زهرا از سپردن این نامه خود داری کرد. عمر ایشان را با لگد زد در حالی که ایشان به حضرت محسن حامله بود، در اثر این ضربت محسن سقط شد.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۱۸۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

 
روایت چهارم: مفضل از امام صادق علیه السلام

از جمله روایات امام صادق علیه السلام پیرامون سقط محسن را صاحب کتاب ” الهدایه الکبری” به شکل زیر می آورد:

قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق علیه السلام: … وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِی بَکْرٍ عَلَی عَضُدِهَا حَتَّی صَارَ کَالدُّمْلُجِ الْأَسْوَدِ الْمُحْتَرِقِ وَ أَنِینِهَا مِنْ ذَلِکَ وَ بُکَاهَا وَ رَکَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ حَتَّی أَصَابَ بَطْنَهَا وَ هِیَ حَامِلَهٌ بِمُحَسِّنٍ لِسِتَّهِ أَشْهُرٍ وَ إِسْقَاطِهَا وَ صَرْخَتِهَا عِنْدَ رُجُوعِ الْبَابِ وَ هُجُومِ عُمَرَ وَ قُنْفُذٍ وَ خَالِدٍ وَ صَفْقَهِ عُمَرَ عَلَی خَدِّهَا حَتَّی أَبْرَی قُرْطَهَا تَحْتَ خِمَارِهَا فَانْتَثَرَ وَ هِیَ‏ تَجْهَرُ بِالْبُکَاءِ تَقُولُ یَا أَبَتَاهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ ابْنَتُکَ فَاطِمَهُ تُضْرَبُ وَ یُقْتَلُ جَنِینٌ فِی بَطْنِهَا.

امام صادق علیه السلام: … عمر با تازیانه به بازوی فاطمه علیها السلام زد به طوری که بازویش همچون بازوبند سیاهی ورم کرد و طوری با پا به درب زد که به شکم دختر پیغمبر خورد و او که حامله بود محسن شش ماهه خود را سقط کرد. عمر و قنفذ و خالد بن ولید به درون خانه هجوم آوردند. عمر با سیلی به صورت آن حضرت زد به گونه ای که گوشواره­ی شان در زیر روسری ایشان شکست و تکه تکه شد [و روی زمین ریخت] فاطمه با صدای بلند گریه میکرد و میگفت: ای پدر! ای پیغمبر خدا! دخترت کتک می خورد! و بچه‏اش را کشته می شود.

الخصیبی، الحسین بن حمدان (متوفای۳۳۴هـ)،‌ الهدایه الکبری، ص ۴۰۷، ناشر : مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ : الرابعه، سال چاپ : ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م

ه‌.      سقط محسن به روایت امام رضا علیه السلام

سید بن طاووس در یک گزارش مسند، قتل محسن را از جمله سیئات سران حکومت، از قول امام رضا علیه السلام، بیان می دارد. متن گزارش این است:

رَوَیْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَی سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فِی کِتَابِ فَضْلِ الدُّعَاءِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الرِّضَا وَ بُکَیْرُ بْنُ صَالِحٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الرِّضَا قَالا دَخَلْنَا عَلَیْهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فِی سَجْدَهِ الشُّکْرِ فَأَطَالَ فِی سُجُودِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقُلْنَا لَهُ أَطَلْتَ السُّجُودَ فَقَالَ مَنْ دَعَا فِی سَجْدَهِ الشُّکْرِ بِهَذَا الدُّعَاءِ کَانَ کَالرَّامِی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص یَوْمَ بَدْرٍ قَالا قُلْنَا فَنَکْتُبُهُ قَالَ اکْتُبَا إِذَا أَنْتُمَا سَجَدْتُمَا سَجْدَهَ الشُّکْرِ فتقولا [فَقُولَا] اللَّهُمَّ الْعَنِ اللَّذَیْنِ بَدَّلَا دِینَکَ … وَ اسْتَهْزَءَا بِرَسُولِکَ وَ قَتَلَا ابْنَ نَبِیِّک …‏

محمّد بن اسماعیل بن بزیع و سلیمان بن جعفر از امام رضا علیه السلام نقل کردند و گفتند: بر آن حضرت داخل شدیم در حالی که ایشان در سجده شکر بودند. پس سجده خود را طول دادند و چون سر از سجده برداشتند، گفتیم: چه بسیار سجده خود را طول دادید. پس فرمودند که: هر کس این دعا را در سجده شکر بخواند مثل کسی خواهد بود که به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز جنگ بدر تیر انداخته باشد. اسماعیل بن بزیع و سلیمان گویند: گفتیم: پس این دعا را بنویسیم. فرمودند که: بلی این دعا را بنویسید و هر گاه سجده شکر کردید این دعا را بخوانید و دعا این است: خداوندا لعن کن بر آن دو شخص که دین تو را تغییر دادند … و استهزا نمودند پیامبرت را و پسر پیغمبرت (محسن) را کشتند …

ابن طاووس، علی بن موسی،‏ (متوفای ۶۶۴)، مهج الدعوات، ص ۲۵۷

و. سقط محسن به روایت سلمان

صحابی بزرگ، سلمان فارسی نیز جریان سقط محسن را به عنوان یکی از شاهدان ماجرا، نقل کرده است. سلیم بن قیس در این باره می نویسد:

عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِیَ‏ قَالَ‏ لَمَّا أَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا … وَ قَدْ کَانَ‏ قُنْفُذٌ ضَرَبَ فَاطِمَهَ علیها السلام بِالسَّوْطِ فَأَلْجَأَهَا إِلَی عِضَادَهِ بَابِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای قرن اول)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۱۵۳، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

ز. سقط محسن به روایت عمار بن یاسر

صحابی دیگر که سقط محسن را گزارش داد، جناب عمار یاسر است. صاحب کتاب دلائل الامامه روایتی را از طریق امام سجاد علیه السلام از محمد بن عمار و او از پدرش که از نزدیک با این ماجرا در ارتباط بود، اینگونه نقل می کند:

حَدَّثَنِی‏ أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ الْقَاضِی، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْقَاضِی أَبُو الْحُسَیْنِ عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ السَّیَّارِیُ‏ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ یَقُولُ … فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ جَرَی مَا جَرَی فِی یَوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیْهَا دَارَهَا وَ إِخْرَاجِ ابْنِ عَمِّهَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ مَا لَحِقَهَا مِنَ الرَّجُلِ‏ أَسْقَطَتْ‏ بِهِ‏ وَلَداً تَمَاماً.

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم قبض روح شد و آن اتفاقات در روز داخل شدن قوم (دستگاه خلافت) به خانه حضرت فاطمه علیها السلام و خارج نمودن علی بن ابی طالب علیه السلام از خانه­اش رُخ داد و به سبب آنچه که از آن مرد به فاطمه علیها السلام رسید، او فرزندش را سقط نمود.

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۰۳، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

گزارش­­های شهادت

دسته سوم گزارش­هایی است که از شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به عنوان دومین پیامد شوم که از ضربت به آن بانو به وقوع پیوست، سخن گفته­اند. این مجموعه همانند دو بخش پیشین، حجم چشمگیری از میراث روایی امامیه را به خود اختصاص داده است. آنچه در ادامه می آید نمونه­هایی از این سری روایات است: 

أ‌.       شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به روایت رسول خدا صلی الله علیه  وآله 

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه  وآله وسلم در موقعیتهای مختلف از شهادت دخترش خبر داد. مشروح این گزارش­ها به شرح ذیل می باشد:

 
روایت اول: امام صادق از رسول خدا علیهما السلام

گزارش نخست را امام صادق علیه السلام برای یونس بن یعقوب بازگو نمود که در آن، قاتلان حضرت فاطمه علیها السلام مورد لعن نبی گرامی صلی الله علیه  وآله وسلم قرار گرفتند.

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِیدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ‏ … یَا یُونُسُ قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَهَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ یَقْتُلُهَا.

امام صادق علیه السلام به یونس بن یعقوب فرمود: ای یونس جدم رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم فرمود: ملعون است ملعون است آن کس که بعد از من به دخترم فاطمه ظلم می کند و حقش را غصب می کند و او را به قتل می رساند.

الکراجکی، محمد بن علی (متوفای ۴۴۹ق)، کنز الفوائد، ص۶۴، ناشر : مکتبه المصطفوی، چاپخانه : غدیر، قم، چاپ : الثانیه، سال چاپ : ۱۳۶۹ ش

 
روایت دوم: امام صادق از رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام صادق علیه السلام در یک روایت دیگر، موضوع شهادت را در ماجرای گفتگویی که میان رسول خدا و حضرت فاطمه علیهما السلام رُخ داد، خبر داده است. فرات کوفی می گوید:

حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ الْحُسَیْنُ [ع‏] مَعَ أُمِّهِ تَحْمِلُهُ فَأَخَذَهُ النَّبِیُّ ص وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَک‏ … یَا فَاطِمَهُ فَمَا تَرَیْنَ اللَّهَ صَانِعٌ‏ بِقَاتِلِ‏ وَلَدِکِ‏ وَ قَاتِلِیکِ إِذَا أفلحت [فَلَجَتْ‏] حُجَّتُهُ عَلَی الْخَلَائِق.‏

امام صادق علیه السلام: حضرت فاطمه، امام حسین علیهما السّلام می برد که پیامبر اکرم صلی الله علیه  وآله وسلم امام حسین را گرفت و فرمود: خداوند قاتل تو را لعنت کند … ای فاطمه چگونه خواهی دید که خداوند با قاتل فرزند تو و قاتل تو انجام می دهد آنگاه که حجت او بر خلق تمام‏ می شود.

الکوفی، فرات بن إبراهیم الکوفی( متوفای۳۵۲هـ)، تفسیر الفرات الکوفی، ص ۱۷۲، تحقیق: محمد الکاظم، ناشر: مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والإرشاد الإسلامی ـ تهران،‌ الطبعه‌ الأولی۱۴۱۰ – ۱۹۹۰م

 
روایت سوم: عبد الله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه  وآله  وسلم

روایت بعدی همان است که در بخش گزارش­های ضرب و سقط، از ابن عباس و او از رسول خدا صلی الله علیه  وآله وسلم نقل نموده است. این گزارش را همانند دو بخش پیشین با دو سند ذیل می آوریم:

سند اول: شیخ صدوق با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ … ثُمَّ قَال‏ وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی … وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ‏ فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَهً مَکْرُوبَهً بَاکِیَهً … فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَهً مَکْرُوبَهً مَغْمُومَهً مَغْصُوبَهً مَقْتُولَهً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّی أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‏.

ابن عباس گوید روزی رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم نشسته بود سپس فرمود: … اما دخترم فاطمه همانا بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین و پاره تن من است … چون او را دیدم بیادم افتاد آنچه پس از من با او می‏شود گویا می‏بینم خواری و ذلت به خانه‏اش راه یافته، حرمتش زیر پا رفته، حقش غصب شده، از ارثش منع شده، پهلویش‏ شکسته شده و جنینش را سقط کرده است.و فریاد میزند یا محمداه و جواب نشنود و استغاثه کند و کسی بدادش نرسد و همیشه پس از من غمناک و گرفتار و گریان است‏ … و اول کس از خاندانم باشد که به من ملحق شود در حالی که محزون و گرفتار و غمناک و مقتول (شهید) بر من وارد می شود و من در اینجا بگویم خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر ده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا سقط جنین کرده است پس ملائکه می گویند: آمین.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص ۱۷۴، حقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ

سند دوم: طبری امامی با سند خود از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ‏ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ …

الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، ص ۳۰۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه‍

 
روایت چهارم: عبد الله بن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله

روایت چهارم همان گزارش سلیم بن قیس هلالی است که در بخش “ضرب فاطمه علیها السلام به روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم” از آن یاد نمودیم. در ادامه متن آن به همراه تکه مورد استشهاد را می آوریم:

سُلَیْمٌ: قَالَ: قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ- وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ إِلَی جَنْبِهِ-: شَهِدْتَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ قَالَ نَعَمْ، لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمَعَ کُلَّ مُحْتَلِمٍ مِنْ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ امْرَأَهٍ وَ صَبِیٍّ قَدْ عَقَلَ، فَجَمَعَهُمْ جَمِیعا … ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، وَ أَنْتِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّی تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِکِلَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَک‏.

سلیم گفت: به عبد اللَّه بن عباس در حالی که جابر بن عبد اللَّه انصاری در کنارش نشسته بود، گفتم: هنگام مرگ رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم تو حاضر بودی؟ گفت: آری. آنگاه که بیماری حضرتش شدت یافت فرزندان عبد المطلب را از زن و مرد، پیر و جوان، بالغ و عاقل، همه را جمع کرد … سپس رو کرد به دخترش و فرمود: تو نخستین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق خواهی شد و تو سرور زنان بهشتی. پس از من ستم و خشم خواهی دید تا آنجا که تو را بزنند و دنده‏ات را بشکنند. خداوند کُشنده تو را لعنت کند.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای قرن اول)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۴۲۴ الی ۴۲۷، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

ب‌.   شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به روایت امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام علاوه بر مسأله ضرب و سقط، از شهادت آن بانو نیز سخن گفته است. متن روایات این است:

 
روایت اول: ابوبصیر از امام صادق علیه السلام

در روایتی را که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند، امام علیه السلام شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را به عنوان دومین پیامد ناگوار از ضربت به آن بانو، معرفی می کند.

حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی‏ أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: رَوَی أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیِّ الْقُمِّیِّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ …کَانَ‏ سَبَبُ‏ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَی عُمَرَ لَکَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ‏ بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِکَ مَرَضاً شَدِیداً، وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا.

علت وفات (و شهادت) حضرت فاطمه علیها السّلام همان ضربه‏ای بود که قنفذ غلام عمر به امر او ایجاد کرد و به سبب آن، محسن را سقط نمود و بدین جهت به شدت مریض شد و نگذاشت احدی از آن افرادی که وی را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند.

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۳۴، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

 
روایت دوم: حماد بن عثمان از امام صادق علیه السلام

ایشان در یک گزارش دیگر، مسأله ضرب به حضرت فاطمه علیها السلام به همراه سقط محسن و در نهایت شهادت آن بانو را در زمره مسائلی که در شب معراج به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادند، بیان می دارد. اینک متن گزارش:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‏ … أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْن‏ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْب‏.

حمّاد بن عثمان، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: زمانی که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد شما را در سه چیز بیازماید … و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می‏کنند، او را می‏زنند در حالی که باردار است به منزلش بدون اذن وی داخل شده و افراد پست و فرومایه او را رنجور می‏نمایند و وی مانع و دافعی نمی یابد و بدنبال ضرب و کتکی که می‏خورد حملش را سقط می کند و به سبب آن به شهادت می رسد.

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفای۳۶۷هـ)، کامل الزیارات، ۵۴۷، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷هـ

 
روایت سوم: عبد الله بن سنان از امام صادق علیه السلام

در یک روایتی هم آن حضرت، مسأله ضَرب فاطمه علیها السلام به همراه سقط حضرت محسن علیه السلام و شهادت را در مواجهه آن بانو با عمر بن الخطاب و رد نکردن نامه فدک به او بیان می دارد. روایت مطابق نقل شیخ مفید این است:

أبو محمد عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله وجلس أبو بکر مجلسه بعث إلی وکیل فاطمه صلوات الله علیها فأخرجه من فدک … وخرجت فاطمه علیها السلام من عنده وهی تقول والله لا أکلمک کلمه حتی اجتمع أنا وأنت عند رسول الله صلی الله علیه وآله ثم انصرفت فقال علی علیه السلام لها ائت أبا بکر وحده فإنه أرق من الآخر وقولی له ادعیت مجلس أبی وأنک خلیفته وجلست مجلسه ولو کانت فدک لک ثم استوهبتها منک لوجب ردها علی فلما أتته وقالت له ذلک قال صدقت فدعا بکتاب فکتبه لها برد فدک فقال فخرجت والکتاب معها فلقیها عمر فقال یا بنت محمد ما هذا الکتاب الذی معک فقالت کتاب کتب لی أبو بکر برد فدک فقال هلمیه إلی فأبت أن تدفعه إلیه فرفسها برجله وکانت حامله بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها ثم لطمها فکأنی أنظر إلی قرط فی أذنها حین نقفت ثم أخذ الکتاب فخرقه فمضت ومکثت خمسه وسبعین یوما مریضه مما ضربها عمر ثم قبضت.

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود و ابوبکر در جایگاه او نشست، کسی را به سوی وکیل حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد و او را از فدک خارج نمود … (در این هنگام) فاطمه علیها السلام از پیش او خارج شد در حالی که می گفت: به خدا قسم با تو سخن نمی گویم تا آنکه من و تو نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [در قیامت] جمع گردیم. علی علیه السلام فرمود: نزد ابوبکر برو  وبگو: تو مدعی هستی که در جایگاه پدرم قرار گرفتی و جانشین ایشان هستی، اگر فدک برای تو می‌بود،  و من آن را از شما به عنوان بخشش می‌خواستم، باید آن را به من می‌دادی (از باب احترام) وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها این سخن را به ابو بکر فرمود: ابو بکر گفت: راست گفتی. آنگاه ابو بکر کاغذی خواست و نامه‌ای برای برگشت فدک نوشت. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: فاطمه سلام الله علیها از نزد او خارج شد و این نامه همراهش بود. در این زمان عمر او را دید و گفت: ای دختر محمد این نوشته همراه تو چیست؟ حضرت فرمود: نوشته‌ی است که ابو بکر برای برگرداندن فدک برای من نوشته است. عمر گفت: آن را به من بده؛ اما حضرت زهرا از سپردن این نامه خود داری کرد. عمر ایشان را با لگد زد در حالی که ایشان به حضرت محسن حامله بود، در اثر این ضربت محسن سقط شد، سپس چنان سیلی به صورتش زد، که گویا می بینم وقتی را که گوشواره از گوش ایشان افتاد. سپس نوشته را گرفت و پاره کرد. آن بانو هفتاد و پنج روز بعد از آن باقی ماند در حالی که بر اثر همان ضربت مریض گشت و سپس در گذشت[به شهادت رسید].

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۱۸۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

 
روایت چهارم: عبد الله بن بکر ارجانی از امام صادق علیه السلام

امام ششم علیه السلام، موضوع شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را در گفتگویش با عبد الله بن بکر ارجانی هم مطرح نمود. این روایت با دو سند ذیل ثبت گشته است:

سند اول: ابن قولویه با سند خود از عبد الله بن بکر ارجانی از امام صادق علیه السلام

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ  عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ مَکَّهَ مِنَ الْمَدِینَهِ فَنَزَلْنَا مَنْزِلًا یُقَالُ لَهُ عُسْفَانُ ثُمَّ مَرَرْنَا بِجَبَلٍ أَسْوَدَ عَنْ یَسَارِ الطَّرِیقِ مُوحِشٍ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا أَوْحَشَ هَذَا الْجَبَلَ مَا رَأَیْتُ فِی الطَّرِیقِ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ لِی یَا ابْنَ بَکْرٍ أَتَدْرِی أَیُّ جَبَلٍ هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ هَذَا جَبَلٌ یُقَالُ لَهُ‏ الْکَمَدُ  وَ هُوَ عَلَی وَادٍ مِنْ أَوْدِیَهِ جَهَنَّمَ وَ فِیهِ قَتَلَهُ أَبِیَ الْحُسَیْنِ ع … وَ قَاتِلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَاتِلِ فَاطِمَهَ وَ (قَاتِلِ) مُحَسِّنٍ وَ قَاتِلِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیه السلام.

با امام صادق علیه السّلام در راه مکه از مدینه همراه بودم، پس به جایی که «عسفان» نامیده می‏شد فرود آمدیم و سپس از کنار کوهی سیاه که در سمت چپ جاده بود و کوهی وحشت‏ناک به نظر می‏آمد عبور کردیم. عرض کردم: ای پسر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، چقدر این کوه وحشت‏ناک است! در این راه کوهی مثل این ندیده‏ام.حضرت فرمودند: ای پسر بکیر، می‏دانی این چه کوهی است؟عرض کردم: خیر. فرمودند: این کوهی است بنام «کمد» و آن در وادی از وادی‏های دوزخ بوده و در آن قاتلین پدرم امام حسین علیه السّلام نگه داشته شده‏اند … و قاتل امیر المؤمنین علیه السّلام و قاتل فاطمه و محسن و قاتل امام حسن و امام حسین علیهم السّلام‏.

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفای۳۶۷هـ)، کامل الزیارات، ص ۵۴۱، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷ه

سند دوم: شیخ مفید با سند خود از عبد الله بن بکر ارجانی از امام صادق علیه السلام

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَکْرٍ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ: صَحِبْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقِ مَکَّهَ مِنَ الْمَدِینَهِ …

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۳۴۳، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

ج. شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به روایت امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام، مطابق روایتی که مرحوم کلینی از طریق علی بن جعفر (برادر امام کاظم علیه السلام) و او از آن حضرت نقل می کند، موضوع شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را با صراحت بیان می دارد. متن روایت چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی‏، عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ‏ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلَامُ صِدِّیقَهٌ شَهِیدَهٌ.

امام کاظم علیه السلام: فاطمه علیها السلام، صدّیقه بود که شهید شد.

علی بن جعفر، (متوفای قرن سوم) مسائل علی بن جعفر ، ص ۳۲۵، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – قم المشرفه؛

 الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۴۵۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

د. شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به روایت سلمان

از جمله روایات این قسمت، همان گزارش جناب سلمان است که در بخش “سقط محسن به روایت سلمان” گذشت. سلیم بن قیس در گزارشی می نویسد:

 

عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ‏ سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِیَ‏ قَالَ‏ لَمَّا أَنْ قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وَ صَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا … وَ قَدْ کَانَ‏ قُنْفُذٌ ضَرَبَ فَاطِمَهَ علیها السلام بِالسَّوْطِ فَأَلْجَأَهَا إِلَی عِضَادَهِ بَابِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعَهَا مِنْ جَنْبِهَا فَأَلْقَتْ جَنِیناً مِنْ بَطْنِهَا فَلَمْ تَزَلْ صَاحِبَهَ فِرَاشٍ حَتَّی مَاتَتْ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهَا مِنْ ذَلِکَ شَهِیدَهً

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای قرن اول)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۱۵۳، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

ه. شهادت حضرت فاطمه علیها السلام به روایت عمار بن یاسر

گزارشی را که از عمار یاسر در بخش “سقط محسن به روایت عمار” آوردیم، موضوع شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را هم به میان آورده است. اینک متن گزارش:

 

حَدَّثَنِی‏ أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ الْقَاضِی، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْقَاضِی أَبُو الْحُسَیْنِ عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ السَّیَّارِیُ‏ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ یَقُولُ … فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ جَرَی مَا جَرَی فِی یَوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیْهَا دَارَهَا، وَ إِخْرَاجِ ابْنِ عَمِّهَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، وَ مَا لَحِقَهَا مِنَ الرَّجُلِ‏ أَسْقَطَتْ‏ بِهِ‏ وَلَداً تَمَاماً، وَ کَانَ ذَلِکَ أَصْلَ مَرَضِهَا وَ وَفَاتِهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا)

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم قبض روح شد و آن اتفاقات در روز داخل شدن قوم (دستگاه خلافت) به خانه حضرت فاطمه علیها السلام و خارج نمودن علی بن ابی طالب علیه السلام از خانه­اش رُخ داد و به سبب آنچه که از آن مرد به فاطمه علیها السلام رسید، او فرزندش را سقط نمود و همان سبب بیماری  وشهادت او بود.

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۰۳، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

فصل دوم: غیر برخورد فیزیکی

فصل دوم این نگارش به بررسی روایاتی می پردازد که به مصائب  وآلام حضرت فاطمه علیها السلام غیر از موارد برخورد فیزیکی از قبیل غصب فدک و تهدید به احراق بیت این بانو سخن به میان آورده است.

گزارش­ها

روایات منابع امامیه در بخش دوم، به نوبه خود در سه ساحت گزارش­های کلی مصایب، غصب حق و هتک حرمت به خانه فاطمه علیها السلام، دسته بندی می‌شود. این گزارش­ها از حجم گسترده­ای برخوردارند و همگی معنا و مضمون واحدی را افاده می‌نمایند. چنین روایات ­در اصطلاح دانش حدیث، دارای تواتر معنوی­اند به همین دلیل به صدور این روایات یقین پیدا می‌شود و نیازی به بررسی اَسنادشان نداریم. در ادامه گزارش­های موجود را در سه دسته یاد شده، پیگیری می‌کنیم.

أ‌. گزارش کلی مصایب

دسته‌ی نخست از این روایات، گزارش­هایی است که تنها به اصل موضوع ظلم بر فاطمه علیها السلام بی آنکه به موضوع خاصی اشاره کند، سخن به میان آورده است. در پاره ای از این گزارش­ها اگر چه از متصدیان این جریان سخن به میان نیاورده است؛ اما ناگفته پیداست که مقصود، جُز سردمداران خلافت و هوادارانشان کسی نیست. این ادعا علاوه بر اجماع امامیه، با توجه به روایات بخش­های بعدی هم روشن می‌شود. در ادامه نمونه­هایی از این گزارش­ها تقدیم می گردد:

 
روایت یکم: پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ظلم بر حضرت فاطمه علیها السلام

بر پایه‌ی برخی روایات، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ظلمی که بر دخترش خواهد آمد غمناک گشت و گریست. شیخ طوسی این روایت را به گونه ذیل انعکاس داده است:

 أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ عِکْرِمَهَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) الْوَفَاهُ بَکَی حَتَّی بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ، فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ … کَأَنِّی بِفَاطِمَهَ ابْنَتِی وَ قَدْ ظُلِمَتْ‏ بَعْدِی وَ هِیَ تُنَادِی یَا أَبَتَاهْ، یَا أَبَتَاهْ فَلَا یُعِینُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِی.‏

عبد الله بن عباس می‌گوید: هنگامی‌که رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله فرا رسید، گریه کرد تا آنجایی که ریش مبارکش از اشک چشمش تر شد. به آن حضرت گفته شد: ای رسول خدا ! چه چیزی شما را به گریه در آورده است؟ حضرت فرمود: … گویا می‌بینم به دخترم فاطمه بعد از من ظلم می‌شود در حالی که او صدا می‌زند: ای پدر! ای پدر! اما هیچ یکی از امت من او را یاری نمی‌کند.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۱۸۸، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

 
روایت دوم: شکوه‌ی حضرت فاطمه علیها السلام در پیشگاه خداوند متعال

در برخی روایات آمده است که حضرت فاطمه علیها السلام در روز قیامت از ظلمی که بر او روا گشته شکایت نموده و در آنجا احقاق حق خود می‌کند. این روایت را شیخ صدوق در امالی اینگونه آورده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ السِّنْدِیُّ عَنْ مَنِیعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عِیسَی بْنِ مُوسَی عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله‏ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ تُقْبِلُ ابْنَتِی فَاطِمَهُ عَلَی نَاقَهٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّهِ … وَ تَقُولُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِی‏. اللَّهُمَّ احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِی ‏. …

امام باقر علیه السلام فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصاری شنیدم که می‌‌گفت رسول خدا «صلی الله علیه وآله» فرمود: چون روز قیامت شود، دخترم فاطمه بر ناقه‏ای از ناقه‏های بهشت سوار شده و به محشر رو کند… و می‌گوید:‌ ای خدای من و سید من، میان من و کسانی‌که بر من ظلم کرده اند خودت داوری نما. خدایا میان من و آنان که فرزندانم را کشته­اند داوری کن. …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین _متوفای۳۸۱ ق_، الأمالی، ص ۶۹، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

 
روایت سوم: شکوه حضرت فاطمه علیها السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

شکایت فاطمه علیها السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ظلمی که از سوی دستگاه خلافت بر او روا گشته، محتوای برخی دیگر از روایات است. روایت مربوطه در کتاب کافی کلینی و المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام‏، به ترتیب اینگونه آمده است:

 

روایت کلینی:

حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکِنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِی‏ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏ جَاءَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام إِلَی سَارِیَهٍ فِی الْمَسْجِدِ وَ هِیَ تَقُولُ وَ تُخَاطِبُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وسلم:

قَدْ کَانَ‏ بَعْدَکَ‏ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَهٌ لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ الْخُطَبُ.

محمد بن مفضل می‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‌فرمود: جده‏ام فاطمه سلام الله علیها به پایه‌ی مسجد تکیه داد، و رسول خدا صلی الله علیه وآله را مورد خطاب قرار داد و می‌فرمود:

ای پدر، بعد از تو خبرها شد و ناله‏ها برخاست، اگر حاضر بودی کار به اینجا نمی‏کشید.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۸ ص ۳۷۶، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

روایت طبری امامی:

قَالَ: وَ أَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ النَّهْدِیُ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا مَطَرُ بْنُ أَرْقَمَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَمْزَهَ الثُّمَالِیُ‏ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَالَ: لَمَّا قُبِضَ [النَّبِیُ‏] صلی الله علیه و آله وسلم وَ بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ، تَخَلَّفَ عَلِیٌّ علیه السلام فَقَالَ عُمَرُ لِأَبِی بَکْرٍ: أَ لَا تُرْسِلُ إِلَی هَذَا الرَّجُلِ الْمُتَخَلِّفِ فَیَجِی‏ءَ فَیُبَایِعَ؟ … فَمَضَی إِلَیْهِ جَمَاعَهٌ، فَضَرَبُوا الْبَابَ، فَلَمَّا سَمِعَ عَلِیٌّ علیه السلام أَصْوَاتَهُمْ لَمْ یَتَکَلَّمْ، وَ تَکَلَّمَتْ امْرَأَتُ [هُ‏]، فَقَالَتْ … یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَقِینَا مِنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ بَعْدَکَ.

ابو حمزه ثمالی از امام علی بن الحسین علیه السلام نقل کرده که ایشان فرمود: هنگامی‌که رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت و ابو بکر بیعت گرفت، علی علیه السلام با او بیعت نکرد. عمر به ابو بکر گفت: آیا سراغ این مردی که مخالفت کرده نمی‌فرستی تا او را بیاورد و بیعت کند؟… گروهی به سوی علی علیه السلام رفتند، درب خانه را زدند، وقتی علی علیه السلام صدایشان را شنید، سخن نگفت و خانمش با آنها سخن گفت و فرمود: … ای رسول خدا این چیست که بعد از تو از دست ابو بکر و عمر به ما می‌رسد؟

الطبری الامامی، محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن چهارم)، المسترشد فی إمامه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ص ۳۷۷، تحقیق : الشیخ أحمد المحمودی، ناشر : مؤسسه الثقافه الإسلامیه لکوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسی – قم، چاپ : الأولی المحققه، سال چاپ: ۱۴۱۵

 
روایت چهارم: شکوه‌ی حضرت فاطمه علیها السلام در مقابل خلیفه اول

روایت دیگر در این بخش را مرحوم کلینی آورده که در آن، از شکوه فاطمه علیها السلام، در مقابل ابوبکر سخن به میان آمده است. متن روایت این است:

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی‏ عَنِ الْمُعَلَّی عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا أُخْرِجَ‏ بِعَلِیٍّ علیه السلام‏ خَرَجَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام … فَقَالَتْ مَا لِی وَ مَا لَکَ یَا أَبَا بَکْرٍ تُرِیدُ أَنْ تُؤْتِمَ ابْنَیَّ وَ تُرْمِلَنِی مِنْ زَوْجِی‏ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَکُونَ سَیِّئَهٌ لَنَشَرْتُ‏ شَعْرِی‏ وَ لَصَرَخْتُ إِلَی رَبِّی.

ابو هاشم می‌گوید: هنگامی‌که علی علیه السلام توسط آنان از خانه بیرون شد، فاطمه سلام الله علیها بیرون آمد. … فرمود: ای ابو بکر تو را به ما چه کار؟ آیا می‌خواهی فرزندانم را یتیم کنی، و مرا بیوه سازی؟ به خدا سوگند اگر گناه نبود، موهایم را پریشان می‌کردم و به سوی پروردگارم فریاد می‌زدم.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۸ ، ص ۲۳۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 
روایت پنجم: شکوه‌ی حضرت فاطمه علیها السلام در مقابل خلیفه دوم

مطابق برخی روایات که آن را هم کلینی گزارش نموده، از شکوه‌ی فاطمه علیها السلام، در مقابل عمر بن الخطاب سخن به میان آمده است. متن روایت این است:

 

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالا إِنَّ فَاطِمَهَ علیها السلام لَمَّا أَنْ کَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا کَانَ أَخَذَتْ‏ بِتَلَابِیبِ‏ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَیْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا أَنِّی أَکْرَهُ أَنْ یُصِیبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّی سَأُقْسِمُ عَلَی اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِیعَ الْإِجَابَهِ.

امام باقر و امام صادق علیهم السلام فرموده اند: هنگامی‌که برای فاطمه سلام الله علیها آن امر پیشامد کرد، گریبان عمر را گرفت و او را به سوی خود کشید، سپس فرمود: آگاه باش سوگند به خدا ای پسر خطاب! من دوست ندارم بلا دامن بی‌گناهان را بگیرد و اگر جز این برایم مهم نبود، می‌دانستی که خدا را سوگند می‌دادم سپس می‌دیدی که خدا دعای مرا به زودی اجابت می‌کرد.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۴۶۰، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 
روایت ششم: شکوه‌ی حضرت فاطمه علیها السلام در مقابل مردم

شیخ مفید هم روایتی را نقل می‌کند که در آن، سخن از شکوه‌ی فاطمه علیها السلام در مقابل جماعتی از مردم به میان آمده است. او می‌نویسد:

أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکَاتِبُ قَالَ أَخْبَرَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الزَّعْفَرَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْمَاعِیلَ الْعَطَّارُ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ لَهِیعَهَ عَنْ أَبِی الْأَسْوَدِ عَنْ عُرْوَهَ بْنِ الزُّبَیْرِ قَالَ‏ لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ خَرَجَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَوَقَفَتْ عَلَی بَابِهَا وَ قَالَتْ مَا رَأَیْتُ کَالْیَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ تَرَکُوا نَبِیَّهُمْ صلی الله علیه وآله جِنَازَهً بَیْنَ أَظْهُرِنَا وَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنَا.

عروه بن زبیر می‌گوید: هنگامی‌که مردم با ابوبکر بیعت کردند، فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله بیرون شد و بر درب خانه‌اش ایستاد و فرمود: من هرگز همانند چنین روزی ندیدم، این مردم با وضع بدی در اینجا حاضر شدند، پیکر پیامبر خود (صلی الله علیه وآله) را در میان ما رها ساخته و امر خلافت را بدون (حضور و دخالت) ما در انحصار خود قرار دادند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الأمالی، ص ۹۵، تحقیق: الحسین أستاد ولی – علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

 
روایت هفتم: شکوه‌ی حضرت فاطمه علیها السلام در مقابل عیادت کنندگان

همچنین دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در برابر دسته­ای از بانوان که به عیادت ایشان آمده بودند، نسبت به ظلمی که از سوی دستگاه خلافت بر وی روا گشته، گلایه می‌کند. عده­ای از محدثان روایت مربوطه را هر کدام با سند­ی جداگانه به ثبت رساندند. تفصیل آن به شرح ذیل است:

سند یکم:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّیِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ حُمَیْدٍ اللَّخْمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُهَلَّبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَهَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّتْ‏ عِلَّهُ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ لَهَا یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ کَیْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ؟

فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُمْ قَالِیَهً لِرِجَالِکُمْ‏ لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ.

فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ خَوَرِ الْقَنَاهِ وَ خَطَلِ الرَّأْیِ وَ بِئْسَ‏ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی‏ الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَیْهِمْ عَارَهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.

 وَیْحَهُمْ أَنَّی زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِی الرِّسَالَهِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّهِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْیِ الْأَمِینِ وَ الطَّبِینِ بِأَمْرِ الدُّنْیَا وَ الدِّینِ- أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ‏ وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِی حَسَنٍ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَکِیرَ سَیْفِهِ وَ شِدَّهَ وَطْأَتِهِ وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .

وَ اللَّهِ لَوْ تَکَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیْراً سُجُحاً لَا یَکْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا یُتَعْتَعُ رَاکِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَیَّرَ لَهُمُ الرَّیَ‏ غَیْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَهَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَیْهِمْ بَرَکَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَیَأْخُذُهُمُ اللَّهُ‏ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏. أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَع.‏

عبد اللَّه بن حسن می‌‌گوید: مادرم فاطمه دختر گرامی امام حسین علیه السّلام فرمود: چون بیماری جدّه‏ام حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها دختر بزرگوار پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله شدت گرفت، زنان مهاجر و انصار به قصد عیادت به خانه آن حضرت آمدند، و گرد بستر وی حلقه زدند و عرضه داشتند: ای دختر نازنین پیامبر! شب را با مریضی جانکاهت چگونه به صبح رساندی؟

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: در حالی به سر می برم که به خدا سوگند از دنیای شما متنفرم و آن را رها کرده ام. نسبت به مردان شما خشمگینم. با امتحانِ اول، آنان را به دور افکندم و با آزمایشِ عُمقِ ایمانشان، آنان را مورد غضب و سرزنش قرار دادم .

چه بسیار زشتند مردانی که خصلت مردی ندارند، لبه تیز شمشیر آنان کند و شکسته شده است. مردانی که عقیده و رأیشان دیگر رنگ ثبات ندارد، و هر لحظه به رنگی درآیند. و چه بد توشه‏ای پیشاپیش برای خود فرستادند و (با کنار زدن حقّ از مقرّ خود و گذاشتن ناحقّ به جای آن) خود را مستوجب خشم خداوند کرده و به عذاب همیشگی دوزخ گرفتار ساختند.

من وقتی چنین دیدم بناچار مهار آن (خلافت، و غصب فدک) را به گردن خودشان انداختم‏ و ننگ عدالت کشی را بر ایشان بار کردم تا مانند شتر بی‏صاحب هر جا سبزه‏زاری دید، برود، نفرین بر این مکاران و دور بوند از رحمت حق این ستمکاران.

وای به حالشان! چگونه خلافت را جابجا کردند، و آن را از بنیان استوار کوههای ثابت خاندان رسالت، بر گردانیده، و از پایه‏های استوار نبوّت و منزلگاه وحی و جبرئیل امین جدا کردند، و آن کس (علی علیه السّلام) را که در امر دنیا و دین ماهر و متخصّص بود کنار زدند.

آگاه باشید این کار زیانی است آشکار! این چه انتقامی بود که از ابو الحسن کشیدند و با این کیفر خونبهای خونهای مشرکین را که بدست او ریخته شده بود، پرداختند؟

به خدا سوگند (علی را) دستخوش انتقام و کینه‏توزی نساختند، مگر از ترس شمشیر برّان و گامهای استوار و پولادینش‏. و نیز (از ترس) شدّت خشم و ستیزش که برای اجرای قانون حقّ و عدالت، از هیچ چیز نمی‏هراسید و آنقدر پایداری می‏کرد تا رضای خدا را بدست آورد.

به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند، و علی را بر کاری که پیغمبر به عهده او نهاد می گذاردند،آسان آسان ایشان را به راه راست می برد. و حق هر یک را بدو می‌سپرد، چنانکه کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر می‌گشتند. اگر چنین می‌کردند درهای رحمت از زمین و آسمان بروی آنان می‌گشود. اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند آنانرا عذاب خواهد فرمود. بیایید! و بشنوید!

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۳۵۴ الی ۳۵۵، ناشر: جامعه مدرسین، قم‏، اول، ۱۴۰۳ ق‏.

سند دوم:

أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الدِّعْبِلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْخَزَّازُ بِبَغْدَادَ بِالْکَرْخِ بِدَارِ کَعْبٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ الرَّفَّاءُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ الدِّعْبِلِیُّ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو یَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدَّبَرِیُّ بِصَنْعَاءِ الْیَمَنِ فِی سَنَهِ ثَلَاثٍ وَ ثَمَانِینَ وَ مِائَتَیْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَهَ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَهٍ مِنْ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ عَلَی فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَعُدْنَهَا فِی عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، کَیْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُنَّ، قَالِیَهً لِرِجَالِکُن‏ …

ابن عباس می‌گوید: زنان مهاجرین و انصار برای عیادت به محضر حضرت زهرا سلام الله علیها وارد شدند. گفتند: سلام بر تو ای دختر رسول خدا ! چگونه شب را به صبح آوردی؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند شب را به صبح رساندم در حالتی که از دنیای شما سخت متنفّر و بیزارم، و از مردان کج اندیش و کج رفتارتان دلخونم. …

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۳۷۴، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

سند سوم:

حَدَّثَنِی أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَیْسٍ الْأَشْعَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: لَمَّا رَجَعَتْ فَاطِمَهُ إِلَی مَنْزِلِهَا فَتَشَکَّتْ وَ کَانَ وَفَاتُهَا فِی هَذِهِ الْمَرْضَهِ، دَخَلَ إِلَیْهَا النِّسَاءُ الْمُهَاجِرَاتُ وَ الْأَنْصَارِیَّاتُ، فَقُلْنَ لَهَا: کَیْفَ أَصْبَحْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَقَالَتْ: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَهً لِدُنْیَاکُمْ، قَالِیَهً لِرِجَالِکُم‏ …

امام صادق علیه السلام از جدش علی بن الحسین علیه السلام نقل می‌کند که آن حضرت فرموده اند: هنگامی‌که فاطمه سلام الله علیها به سوی منزل بازگشت و مریض شد – که شهادت حضرت هم در اثر آن بیماری بود – زنان مهاجر و انصار به عیادت حضرت آمدند و گفتند: ای دختر پیامبر، چگونه شب را به صبح رساندی؟

حضرت فرمود: به خدا سوگند از دینای شما بیزارم و نسبت به مردان شما خشمگین. …

الطبری الامامی، محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن چهارم)، المسترشد فی إمامه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ص ۱۲۸، تحقیق : الشیخ أحمد المحمودی، ناشر : مؤسسه الثقافه الإسلامیه لکوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسی – قم، چاپ : الأولی المحققه، سال چاپ: ۱۴۱۵

 
روایت هشتم: شکوه‌ی امیر مومنان علیه السلام از ظلم به حضرت فاطمه علیهما السلام

علی علیه السلام هم آنگاه که فاطمه را دفن می کرد از آذار و اذیتی که بر آن بانو شده، با خدای خود سخن به میان آورده است. شیخ صدوق می نویسد:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِر علیه السلام: لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام قَامَ عَلَیْهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ قَالَ … اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ‏ فَاحْکُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِین.‏

امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی‌که فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت، امیرمؤمنان علیه السلام بالای سرش ایستاد و فرمود: … خدایا! فاطمه مورد ظلم ستمگران واقع شد، خودت در مورد او داوری نما، زیرا تو بهترین داوران هستی.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۵۸۸، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری،‌ ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲

 
روایت نهم: دفن شبانه به سبب ظلم بر حضرت فاطمه علیها السلام

مطابق روایت شیخ صدوق، فاطمه علیها السلام وصیت نمود تا شبانه دفن گردد تا آنان که بر او ظلم روا داشتند در تشییع او شرکت کنند. شیخ صدوق این روایت را با سه سند متفاوت در سه کتاب امالی، علل الشرایع و معانی الاخبار به ثبت رسانده است. متن هر کدام به ترتیب چنین است:

سند یکم:

حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیُّ الْعَبَّاسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ الزَّیَّاتُ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ طَرِیفٍ‏ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَنْ عِلَّهِ دَفْنِهِ لِفَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَیْلًا فَقَالَ علیه السلام إِنَّهَا کَانَتْ سَاخِطَهً عَلَی‏ قَوْمٍ‏ کَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جَنَازَتَهَا.

اصبغ بن نباته می‌گوید: از امیرمؤمنان علیه السلام دلیل دفن شبانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها پرسیده شد، حضرت فرمودند: فاطمه بر گروهی خشمگین بود؛ از این رو از حضور آنها در تشییع خود کراهت داشت.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین _متوفای۳۸۱ ق_، الأمالی، ص ۷۵۵، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

سند دوم:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّهٍ دُفِنَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَال.‏

علی بن ابی حمزه از پدرش نقل کرده که می‌گوید: از امام صادق علیه السلام درباره علت دفن شبانه حضرت فاطمه سلام الله علیها و این‌که چرا ایشان در روز دفن نشد، سؤال کردم. حضرت فرمود: به این دلیل که ایشان بر دفن شبانه وصیت کرده بود تا اشخاصی، بر بدنش نماز نخوانند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۸۵، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م

سند سوم:

حَدَّثَنَا بأَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَهَ الْقَزْوِینِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ علیها السلام الْوَفَاهُ دَعَتْنِی فَقَالَتْ أَ مُنَفِّذٌ أَنْتَ وَصِیَّتِی وَ عَهْدِی قَالَ قُلْتُ بَلَی أُنَفِّذُهَا فَأَوْصَتْ إِلَیَّ وَ قَالَتْ إِذَا أَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیْلًا وَ لَا تُؤْذِنَنَّ رَجُلَیْنِ ذَکَرْتُهُمَا …

عیسی بن عبد الله از پدرانش نقل کرده که امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه السلام فرمود: زمانی‌که هنگامه‌ی وفات فاطمه سلم الله علیها نزدیک شد، ایشان مرا نزد خود فراخواند و گفت: آیا شما وصیت مرا به جای می‌آوری؟ گفتم: بلی، آن را انجام می‌دهم. پس از آن به من وصیت کردند و گفت: وقتی من از دنیا رفتم شبانه دفن کن، و این دو شخص را که نام بردم برای تجهیزم آگاه مساز. …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، (متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۳۵۴، ناشر: جامعه مدرسین، قم‏، اول، ۱۴۰۳ ق‏

 
روایت دهم: ظلم بر حضرت فاطمه علیها السلام به روایت امام جواد علیه السلام

همچنین امام جواد علیه السلام از آنچه بر فاطمه علیها السلام روا گشت مورد تأثر شدید واقع گردید. این روایت را طبری امامی در کتاب دلائل الامامه اینگونه می‌آورد:

أَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی‏ زَکَرِیَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ‏ إِلَی الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِکْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ): بِنَفْسِی أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِکْرُکَ؟ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: فِیمَا صُنِعَ‏ بِأُمِّی‏ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلَامُ.

زکریا بن آدم می‌گوید: نزد امام رضا علیه السلام بودم که ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) را نزد آن حضرت آوردند در حالی که سن او از چهار سال کمتر بود. او دستش را بر زمین زد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به مدت طولانی در حال فکر بود در این هنگام امام رضا علیه السلام فرمود: فدایت شوم چرا اینقدر در حال تفکر بودی؟ فرمود: درباره آن ظلمهایی که بر مادرم فاطمه علیها السلام شد، فکر می کردم.

الطبری الامامی، محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن چهارم)، المسترشد فی إمامه أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، ص ۴۰۱، تحقیق : الشیخ أحمد المحمودی، ناشر : مؤسسه الثقافه الإسلامیه لکوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسی – قم، چاپ : الأولی المحققه، سال چاپ: ۱۴۱۵

ب‌.   غصب حق فاطمه علیها السلام

یکی از ظلمهایی که از سوی دستگاه خلافت نسبت به فاطمه علیها السلام صورت گرفت، غصب حق آن بانو است. روایات این بخش گاهی تنها به غصب حق این بانو بدون ذکر هر گونه مصداق سخن گفته­اند و در مواردی هم، از منع نمودن آن حضرت از ارث، به عنوان مصداق غصب حق، پرده برداری کرده اند. در ادامه نمونه­هایی از هر دو طیف ارایه می گردد:

 
روایات مطلق:

این طایفه از احادیث با سندهای گوناگون که در ذیل بدان می پردازیم انعکاس یافته است:

روایت یکم: خبر از غصب حق فاطمه علیها السلام در شب معراج

آنگونه که از برخی روایات بر می آید موضوع غصب حق فاطمه سلام الله علیها، در شب معراج برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  گزارش شده بود.

این روایت را مرحوم ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات از امام صادق علیه السلام به گونه­ی ذیل آورده است:

 

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‏‏ … أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً. ‏

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله به آسمانها سیر داده شد، به ایشان گفته شد … اما دخترت مورد ظلم واقع می‌شود وحرمتش شکسته شده و حق او غصب می‌شود.  ‏

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه _متوفای۳۶۷ق_، کامل الزیارات،  ۵۴۷،‌ تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷هـ

روایت دوم: پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیرامون غصب حق فاطمه علیها السلام

در پاره­ای از روایات رسول خدا از پیش آمد این موضوع خبر داد و از آن بسیار متاثر گردید. این روایت دست کم با دو سند متفاوت به ثبت رسیده است:

 سند یکم: 

 

حَدَّثَنَا الْقَاضِی أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَی بْنُ زَکَرِیَّا الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَیْلٍ الْکَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُعَافًی السَّلْمَاسِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَاهِرٍ عَنْ عَبْدِ القُدُّوسِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ حَنَشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ قَالَ أَبُوذَرٍّ الْغِفَارِیُّ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ‏ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ فَقَالَ یَا أَبَاذَرٍّ ایتِنِی بِابْنَتِی فَاطِمَهَ قَالَ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهَا وَ قُلْتُ یَا سَیِّدَهَ النِّسْوَانِ أَجِیبِی أَبَاکِ قَالَ فلبت [فَلَبِسَتْ‏] منحلها [جِلْبَابَهَا] وَ أَبْرَزَتْ [اتَّزَرَتْ‏] وَ خَرَجَتْ حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم … قَالَ یَا فَاطِمَهُ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِینَ بِی‏ مَظْلُومَهً مَغْصُوبَهً.

 

 

ابوذر غفاری رحمه الله علیه می‌گوید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله مریض بود و از آن مریضی وفات یافت، به محضر ایشان وارد شدم. حضرت فرمود: ای ابوذر! دخترم فاطمه را بیاور. من بر حضرت زهرا سلام الله علیها وارد شدم و گفتم: ای سرور زنان، پدرت را اجابت کن. ابو ذر می‌گوید: فاطمه چادرش را پوشید و از خانه بیرون شد تا این‌که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شد. .. حضرت فرمود: ای فاطمه! تو نخستین کسی هستی که به من ملحق می‌شود؛ در حالی‌که مورد ظلم قرار گرفته‌ای و حقت غصب شده است.

الخزاز القمی الرازی، علی بن محمد بن علی _متوفای۴۰۰ ق_، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص ۳۶، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ .

 

سند دوم:

 

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِیدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام یَقُولُ‏ … یَا یُونُسُ قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَهَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا …

یونس بن یعقوب می‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که ‌فرمود: ای یونس جدم رسول خدا صلی الله علیه و‌آله فرمود: ملعون است ملعون است کسی‌که بعد از من به فاطمه دخترم ظلم می‌کند و حقش را غصب می‌کند …

الکراجکی، محمد بن علی (متوفای ۴۴۹ق)، کنز الفوائد، ص۶۴، ناشر : مکتبه المصطفوی، چاپخانه : غدیر، قم، چاپ : الثانیه، سال چاپ : ۱۳۶۹ ش

روایت سوم: غصب حق فاطمه علیها السلام به روایت جابر

بر اساس برخی احادیث، جابر بن عبد الله انصاری هم موضوع غصب حق را از زبان فاطمه علیها السلام گزارش نموده است. متن گزارش این است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ غَالِبٍ الْأَزْدِیُّ بابارح [بِأَرْتَاحَ‏] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْغَنِیُّ الْحَسَنُ بْنُ مَعَالِی قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی شَیْبَهَ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِیکُ الدِّینِ بْنُ الرَّبِیعِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَال‏ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله‏ فَاعْتَلَّتْ فَاطِمَهُ دَخَلَ إِلَیْهَا رَجُلَانِ مِنَ الصَّحَابَهِ فَقَالا لَهَا کَیْفَ أَصْبَحْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ اصْدُقَانِی هَلْ سَمِعْتُمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَقُولُ فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی قَالا نَعَمْ فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنَّهُمَا قَدْ آذَیَانِی‏ وَ غَصَبَا حَقِّی ثُمَّ أَعْرَضَتْ عَنْهُمَا فَلَمْ تُکَلِّمْهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ.

جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: هنگامی‌که رسول خدا صلی الله علیه و‌آله از دنیا رفت، فاطمه سلام الله علیها مریض شد. آن دو نفر (ابوبکر و عمر) از صحابه بر او وارد شدند و گفتند: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله چگونه صبح کردی؟. حضرت فرمود: مرا تصدیق کنید آیا از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدید که می‌فرمود: فاطمه پاره وجود من است پس هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده است؟. هردو گفتند: بله، شنیدیم. آنگاه فاطمه سلام الله علیها دستان خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: خدایا تو را شاهد می‌گیرم که این دو، مرا اذیت کردند و حق مرا غصب کردند. سپس صورت را از آنها بر گردانید و پس از آن با ‌آن دو سخن نگفت.

الخزاز القمی الرازی، علی بن محمد بن علی _متوفای۴۰۰ ق_، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص ۶۲، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ .

 
روایات منع ارث

این طایفه از روایات هم حجم قابل توجهی را در منابع امامیه به خود اختصاص داده است. نمونه ­هایی از آن چنین است:

روایت یکم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت جبرئیل

مطابق برخی روایات موضوع منع ارث حضرت فاطمه علیها السلام توسط جبرئیل به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گزارش شده بود. علامه مجلسی این روایت را اینگونه گزارش می کند:

وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْجُبَعِیِّ  – جد والد الشیخ البهائی – نَقْلًا مِنْ خَطِّ الشَّهِیدِ _ المعروف بالشهید الأول _ رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ نَقْلًا مِنْ مِصْبَاحِ الشَّیْخِ أَبِی مَنْصُورٍ طَابَ ثَرَاهُ قَالَ رُوِیَ‏ أَنَّهُ دَخَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله یَوْماً إِلَی فَاطِمَهَ … فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِمَا یَجْرِی عَلَیْهِمْ بَعْدَکَ فَقُلْتُ بَلَی یَا أَخِی یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَهِیَ أَوَّلُ أَهْلِکَ لَحَاقاً بِکَ بَعْدَ أَنْ تُظْلَمَ وَ یُؤْخَذَ حَقُّهَا وَ تُمْنَعَ إِرْثَهَا وَ یُظْلَمَ بَعْلُهَا.

به خط شیخ محمد بن علی جبعی _جد پدر شیخ بهایی_ یافتم که ایشان از خط شهید _معروف به شهید اول_ که خدا درجه‌ی او را بالا ببرد، نقل کرده و ایشان نیز از مصباح شیخ ابو منصور گزارش کرده که می‌گوید: روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله روزی بر فاطمه سلام الله علیها وارد شد …  جبرئیل گفت: آیا خبر بدهم به تو از آنچه که بعد از تو بر آنها وارد می‌شود؟ گفتم: بله، خبر بده ای برادرم جبرئل.گفت: اما دخترت نخستین کسی است که به شما ملحق می‌شود بعد از این که مورد ظلم واقع می‌شود، حقش گرفته می‌شود، از ارثش منع می‌شود و شوهرش نیز مورد ظلم واقع می‌شود.

المجلسی، محمد باقر _متوفای۱۱۱۱ق_، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۹۸ ص ۴۴، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

روایت دوم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

شیخ صدوق گزارشی را نقل می کند که در آن از پیشگویی حزن آلود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیرامون منع ارث فاطمه علیها السلام سخن به میان آمده است. متن روایت این است:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ … ثُمَّ قَال‏ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَإِنَّهَا سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ … وَأَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا.

ابن عباس می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی نشسته بودند … سپس فرمود: اما دخترم فاطمه سرور زنان دو عالم از اولین و‌آخرین است. همانا وقتی من او را می‌بینم به یاد آن مصیبت هایی می افتم که بعد از من درحق او انجام می‌دهند. گویا می‌بینم ذلت در خانه او وارد شده و حرمتش شکسته شده و حق آن غصب شده و از ارثش منع شده است. …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین _متوفای۳۸۱ ق_، الأمالی، ص۱۷۴، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه – قم، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

گفتنی است روایت شیخ صدوق را طبری امامی هم در کتاب بشاره المصطفی با سند ذیل نقل نموده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ‏ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَانَ جَالِساً ذَاتَ یَوْم‏ …

الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (متوفای۵۲۵هـ)، بشاره المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعه المرتضی علیه السلام، (صلی الله علیه وآله) ۳۰۶، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، طبع ونشر: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه الطبعه: الأولی۱۴۲۰ ه‍

روایت سوم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام هم در مواردی منع شدن آن بانو از ارث، توسط حاکمان وقت را مطرح نموده که یکی از این موارد هنگام دفن آن بانو و مورد دیگر خطاب به عمویش عباس می‌باشد.

 

روایت امام علی هنگام دفن فاطمه علیهما السلام

گزارش مربوط به هنگام دفن فاطمه علیها السلام توسط امام علی علیه السلام با سندهای متعدد در میراث حدیثی امامیه به ثبت رسیده که در ادامه ارایه می‌گردد:

 

سند اول:

 

نخستین سند را مرحوم کلینی اینگونه می‌آورد:

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الشَّیْبَانِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِیُ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام دَفَنَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَی مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَی قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ … سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ‏ عَلَی هَضْمِهَا … فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا.

امام حسین علیه السلام فرمود: هنگامی‌که فاطمه سلام الله علیها وفات یافت، امیرمؤمنان علیه السلام ایشان را به صورت مخفیانه دفن کرد و قبر او را پوشانید سپس ایستاد و صورت را به سوی قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله بر گردانید پس از آن فرمود: به زودی دخترت از اجتماع امت بر گرفتن حقش خبر خواهد داد … در برابر نظاره خدا، دخترت مخفیانه دفن می‌شود و حق او برده شد و ارث او دریغ شد.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 

سند دوم:

سند دوم در این باره توسط شیخ مفید به شکل زیر به ثبت رسیده است.

قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِیِ‏ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ النَّبِیِّ … دَفَنَهَا (أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام) …

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الأمالی، ص ۲۸۲، تحقیق: الحسین أستاد ولی – علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

 

سند سوم:

سند سوم هم در دلائل الامامه طبری امامی اینگونه آمده است:

أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ هِبَهِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ ابْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْقُمِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُسْکَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلَامُ) دَفَنَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه‏ …

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، (صلی الله علیه وآله) ص ۱۳۷، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

 

روایت امام علی علیه السلام خطاب به عباس

روایت مربوط به این قسمت را شیخ طوسی در طی گزارشی اینگونه می آورد:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْمَنْصُورِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ سَهْلٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ إِسْحَاقَ الْقُرَشِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ عَلِیٍّ الْخَفَّافُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ حُمَیْدٍ، عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، عَنْ أَبِیهِ عَمَّارٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مَرَضَهَا الَّذِی تُوُفِّیَتْ فِیهِ جَاءَهَا الْعَبَّاسُ بْنُ‏ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَائِداً، فَقِیلَ لَهُ: إِنَّهَا ثَقِیلَهٌ، وَ لَیْسَ یَدْخُلُ عَلَیْهَا أَحَدٌ، فَانْصَرَفَ إِلَی دَارِهِ، فَأَرْسَلَ إِلَی عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لِرَسُولِهِ: قُلْ لَهُ: عَمُّکَ یَقُولُ لَکَ: … إِنِّی لَأَظُنُّهَا (فَاطِمَهُ) أَوَّلَنَا لُحُوقاً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنْ کَانَ مِنْ أَمْرِهَا مَا لَا بُدَّ مِنْهُ، فَاجْمَعْ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارَ حَتَّی یُصِیبُوا الْأَجْرَ فِی حُضُورِهَا وَ الصَّلَاهِ عَلَیْهَا فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ لِرَسُولِهِ وَ أَنَا حَاضِرٌ عِنْدَهُ: أَبْلِغْ عَمِّیَ السَّلَامَ، وَ قُلْ … إِنَّ فَاطِمَهَ لَمْ‏ تَزَلْ‏ مَظْلُومَهً مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَهً وَ عَنْ مِیرَاثِهَا مَدْفُوعَهً لَمْ تُحْفَظْ فِیهَا وَصِیَّهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَا رُعِیَ فِیهَا حَقُّه.

عمار بن یاسر می‌گوید: هنگامی‌که فاطمه سلام الله علیها مریض شد؛ همان مریضی که در آن از دنیا رفت. عباس بن عبد المطلب برای عیادتش آمد و برای او گفته شد که حضرت حالش خوب نیست و هیچ کسی بر او وارد نمی‌شود. عباس به خانه اش برگشت. سراغ علی علیه السلام فرستاد و برای پیغامرسان گفت: به علی بگو که عمویت برای تو می‌گوید. …

من گمان می‌کنم فاطمه اولین کسی است که به رسول خدا صلی الله علیه و‌آله ملحق می‌شود. اگر آن امری که راه فرار از ‌آن نیست برایش پیشامد کند، مهاجرین و انصار را جمع کن تا در پاداش حضور و نماز خواندن بر ایشان برسند. علی علیه السلام به فرستاده عباس فرمود و من در ‌آنجا بودم: به عمویم سلام برسان و بگو: … همانا فاطمه پیوسته مظلوم بود و از حقش منع شد و میراثش گرفته، وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مورد او حفظ نشد و حق او هم مراعات نگردید.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۱۵۶، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

روایت چهارم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت امام مجتبی علیه السلام

امام مجتبی علیه السلام هم پیرامون منع ارث فاطمه علیها السلام سخن گفته است. این روایت با چند سند ذیل به ثبت رسیده است:

 

سند یکم:

أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْعَرْزَمِیُّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عُثْمَانَ أَبِی الْیَقْظَانِ، عَنْ أَبِی عُمَرَ زَاذَانَ، قَالَ: لَمَّا وَادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) مُعَاوِیَهَ، صَعِدَ مُعَاوِیَهُ الْمِنْبَرَ، وَ قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ رَآنِی لِلْخِلَافَهِ أَهْلًا فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ کَلَامِهِ، قَامَ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی ثُمَّ ذَکَر … نَحْنُ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَیْتِ مَظْلُومِینَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ (تَعَالَی) نَبِیَّهُ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَاللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا، وَ تَوَثَّبَ عَلَی رِقَابِنَا، وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَیْنَا، وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا مِنَ الْفَیْ‏ءِ، وَ مَنَعَ‏ أُمَّنَا مَا جَعَلَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ).

ابو عمر زاذان می‌گوید: هنگامی که امام حسن علیه السلام با معاویه وداع کرد معاویه مردم را جمع کرد و بر فراز منبر رفت و پس از سخنرانی گفت: حسن بن علی مرا برای مقام خلافت لایق دانست و خویشتن را لایق ندانست. امام حسن یک پله از معاویه پائین‏تر نشسته بود موقعی که سخنرانی‏ معاویه خاتمه یافت امام حسن علیه السّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا داستان مباهله را شرح داد و فرمود:

ما اهل بیت از آن وقتی که خدای حکیم پیغمبر خود را قبض کرده مظلوم قرار گرفتیم خدا بین ما و آن افرادی که حق ما را گرفتند، اشخاصی که بر ما مسلط شدند. مردم را بر ما مسلط کردند، ما را از سهم غنیمت خویشتن ممنوع نمودند و آن افرادی که مادر ما را از آن حقی که پیغمبر خدا برایش قرار داد محروم کردند، قضاوت خواهد کرد.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۵۶۰، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

 

سند دوم:

حَدَّثَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الطُّوسِیُّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِیُّ بِالْکُوفَهِ وَ سَأَلْتُهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیْسٍ الْأَشْعَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ کَثِیرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ قَال‏ …

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۵۶۶، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

 

سند سوم:

کِتَابُ الْبُرْهَانِ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ رَبِیعَهَ الْأَشْعَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ کَثِیرٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا أَجْمَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَی صُلْحِ مُعَاوِیَه قال … أَنَّا لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَیْتِ مَظْلُومِینَ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَاللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا وَ نَزَلَ عَلَی رِقَابِنَا وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَی أَکْتَافِنَا وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْفَیْ‏ءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ مَنَعَ‏ أُمَّنَا فَاطِمَهَ علیها السلام مِیرَاثَهَا مِنْ أَبِیهَا …

امام حسن علیه السلام وقتی با معاویه صلح کرد فرمود: … از آن وقتی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت، ما اهل بیت پیوسته مورد ظلم قرار گرفتیم خدا بین ما و آن افرادی که حق ما را از روی ظلم گرفتند، اشخاصی که بر ما مسلط شدند. مردم را بر ما مسلط کردند، ما را از سهم غنیمت خویشتن ممنوع نمودند و آن افرادی که مادر ما را از آن حقی که پیغمبر خدا برایش قرار داد محروم کردند، قضاوت خواهد کرد. …

المجلسی، محمد باقر _متوفای۱۱۱۱ق_، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۶۹ ، ص ۱۵۵، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

روایت پنچم، ششم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و یازدهم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت امام صادق علیه السلام

بر پایه برخی احادیث، امام صادق علیه السلام هم از غصب حق فاطمه سلام الله علیها و منع آن بانو از ارث، سخن به میان آورده است. این روایت را عده­ای از دانشمندان امامی نقل نمودند. در ادامه این روایات تقدیم می‌گردد:

 

روایت اول:

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ، وَ عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ مُحَمَّدٍ، جَمِیعاً عَنْ حَنَانِ ابْنِ سَدِیرٍ ٍقَالَ: سَأَلَ صَدَقَهُ بْنُ مُسْلِمٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامَ- وَ أَنَا عِنْدَهُ- فَقَالَ: مَنِ الشَّاهِدُ عَلَی فَاطِمَهَ بِأَنَّهَا لَا تَرِثُ أَبَاهَا؟ فَقَالَ: شَهِدَتْ عَلَیْهَا عَائِشَهُ وَ حَفْصَهُ وَ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ یُقَالُ لَهُ: أَوْسُ بْنُ الْحَدَثَانِ، مِنْ بَنِی نَضْرٍ. شَهِدُوا عِنْدَ أَبِی بَکْرٍ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لَا أُورَثُ. فَمَنَعُوا فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلَامُ مِیرَاثَهَا مِنْ‏ أَبِیهَا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه‏.

حنان بن سدیر می‌گوید:‌ صدقه بن مسلم از امام صادق علیه السلام سؤال کرد و من در آنجا حاضر بود، چه کسی شهادت داد بر این که فاطمه سلام الله علیها از پدرش ارث نمی‌برد؟ حضرت فرمود: عایشه وحفصه و مردی از عرب که به او، اوس بن حدثان می‌گفتند و از قبیله‌ی بنی نضر بود. آنها در نزد ابوبکر شهادت دادند که رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له فرموده است: من ارث بر جا نمی‌گذارم. آنها فاطمه سلام الله علیها را از میراث پدرش منع کردند. ….

الحمیری القمی، أبی العباس عبد الله بن جعفر، قرب الاسناد، ص ۹۹، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ، چاپخانه : مهر – قم، چاپ : الأولی، سال چاپ : ۱۴۱۳

 

روایت دوم:

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَّ عَلَیْنَا بِأَنْ عَرَّفَنَا تَوْحِیدَهُ ثُمَّ مَنَّ عَلَیْنَا بِأَنْ أَقْرَرْنَا- بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله بِالرِّسَالَهِ ثُمَّ اخْتَصَّنَا بِحُبِّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ نَتَوَلَّاکُمْ وَ نَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِکَ خَلَاصَ أَنْفُسِنَا مِنَ النَّارِ قَالَ وَ رَقَقْتُ فَبَکَیْتُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام سَلْنِی فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُنِی عَنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُکَ بِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَعْیَنَ مَا سَمِعْتُهُ قَالَهَا لِمَخْلُوقٍ قَبْلَکَ قَالَ قُلْتُ خَبِّرْنِی عَنِ الرَّجُلَیْنِ قَالَ ظَلَمَانَا حَقَّنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنَعَا فَاطِمَهَ علیها السلام مِیرَاثَهَا مِنْ أَبِیهَا وَ جَرَی ظُلْمُهُمَا إِلَی الْیَوْمِ قَالَ – وَ أَشَارَ إِلَی خَلْفِهِ –  وَ نَبَذَا کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمَا.

عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه می‏گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: همانا خداوند عزّ و جلّ بر ما منّت نهاد که به یگانگی خود آشنامان کرد و بر ما منّت نهاد و به رسالت‏ محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اقرار کردیم و سپس ما را به دوستی خاندان شما ویژه گردانید. شما را دوستدار و پیرویم و از دشمنانتان بیزاریم و از این راه می‏خواهیم خود را از آتش برهانیم.

او می‏گوید: مرا رقّت گرفت و گریستم. پس امام صادق علیه السّلام به من فرمود: از من بپرس که بخدا از چیزی نپرسی جز آنکه به تو خبر دهم. او می‏گوید: عبد الملک بن اعین به حضرت عرض کرد: من از او نشنیدم که پیش از تو به کسی چنین پاسخ صریحی بدهد. او می‏گوید: عرض کردم به من از آن دو مرد خبر ده. امام علیه السّلام فرمود: حقّی که خداوند عزّ و جلّ برای ما مقرّر داشت [خمس‏] به ستم از ما ربودند و میراث فاطمه علیهما السّلام را از او دریغ ورزیدند، سپس با دست خود به پشت سر خویش اشارت کرد و فرمود: قرآن خدا را پشت سرشان انداختند.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۸، ص ۱۰۲، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 

روایت سوم:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْعِجْلِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَهَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد علیهما السلام: وَ حُبُّ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَایَهُ لَهُمْ وَاجِبَهٌ وَ الْبَرَاءَهُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَهٌ وَ مِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ هَتَکُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَکَ وَ مَنَعُوهَا مِیرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ‏ بَیْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ.

امام صادق علیه السلام فرمود: دوستی اولیا خدا و قبول ولایت آنها و بیزاری از دشمنان آنها واجب است و نیز بیزاری از کسانی‌که به اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله ظلم کردند، حرمت شان را شکستند، و از فاطمه سلام الله علیها فدک را گرفتند، او را از میراثش منع کردند، حق ایشان وشوهرش را غصب کردند، و به سوزاندن خانه اش همت گماشتند و اساس ظلم را بنیانگذاری کردند.

الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۶۰۳،‌ تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری،‌ ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲

 

روایت چهارم:

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا مَنَعَ أَبُو بَکْرٍ فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَکاً وَ أَخْرَجَ وَکِیلَهَا جَاءَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلامإِلَی الْمَسْجِدِ وَ أَبُو بَکْرٍ جَالِسٌ وَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فَقَالَ یَا أَبَا بَکْرٍ لِمَ مَنَعْتَ فَاطِمَهَ علیها السلام مَا جَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَهَا وَ وَکِیلُهَا فِیهِ …

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی‌که فدک را از فاطمه سلام  الله علیها گرفتند، و نماینده ایشان را از آنجا بیرون کردند، امیر مؤمنان علیه السلام به مسجد آمد و ابوبکر نشسته بود و مهاجرین و انصار نیز دو او بودند. حضرت فرمود ای ابوبکر! برای چه فاطمه را از چیزی که رسول خدا صلی الله علیه وآله برای او قرار داده، محروم کردی در حالی که وکیل او در فدک بود.؟ …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای ۳۸۱هـ)، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۹۱، تحقیق وتقدیم : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المکتبه الحیدریه ومطبعتها – النجف الأشرف، الطبع: ۱۳۸۵ – ۱۹۶۶ م

 

روایت پنجم:

حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ‏ لَمَّا بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَی جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَی فَدَکَ فَأَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام إِلَی أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنَعْتَنِی عَنْ مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَکِیلِی مِنْ فَدَکَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِأَمْرِ اللَّهِ …

امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی‌که با ابو بکر بیعت شد و خلافت او بر مهاجرین و انصار تثبیت گردید، سراغ فدک فرستاد و نماینده فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله را از آنجا بیرون کرد. فاطمه سلام الله علیها نزد ابوبکر آمد و فرمود: ای ابو بکر! مرا از میراث رسول خدا صلی الله علیه وآله محروم کردی و نماینده ام را از فدک بیرون کردی در صورتی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور خداوند آن را برای من قرار داده بود. ….

القمی، أبی الحسن علی بن ابراهیم (متوفای۳۱۰هـ) تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۵۵ الی ۱۵۹، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، ناشر: مؤسسه دار الکتاب للطباعه والنشر – قم، الطبعه: الثالثه، صفر ۱۴۰۴٫

 

روایت ششم:

أبو محمد عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله علیه السلام قال : لما قبض رسول الله صلی الله علیه وآله وجلس أبو بکر مجلسه بعث إلی وکیل فاطمه صلوات الله علیها فأخرجه من فدک … وخرجت فاطمه علیها السلام من عنده وهی تقول والله لا أکلمک کلمه حتی اجتمع أنا وأنت عند رسول الله صلی الله علیه وآله …

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت نمود و ابوبکر در جایگاه او نشست، کسی را به سوی وکیل حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد و او را از فدک خارج نمود … (در این هنگام) فاطمه علیها السلام از پیش او خارج شد در حالی که می گفت: به خدا قسم با تو سخن نمی گویم تا آنکه من و تو نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [در قیامت] جمع گردیم …

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۱۸۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

 

روایت هفتم:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ هَمَّامٍ الْکُوفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ الْکُوفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الزَّیَّاتُ الْکُوفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: لَمَّا انْصَرَفَتْ فَاطِمَهُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) مِنْ عِنْدِ أَبِی بَکْرٍ، أَقْبَلَتْ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَتْ: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ… هَذَا ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ قَدِ ابْتَزَّنِی نَحِیلَهَ أَبِی …

امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که فاطمه علیها السلام از پیش ابوبکر برگشت، رو کرد به علی علیه السلام  و گفت: ای فرزند ابی طالب … این فرزند ابی قحافه [ابوبکر] است که عطای پدرم [فدک] را از من گرفت …

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الأمالی، ص ۶۸۴، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: دار الثقافه ـ قم ، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۴هـ

روایت دوازدهم: منع ارث فاطمه علیها السلام به روایت امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام هم از این موضوع سخن به میان آورده است. این روایت را کلینی چنین می نگارد:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا أَظُنُّهُ السَّیَّارِیَّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام عَلَی الْمَهْدِیِّ رَآهُ یَرُدُّ الْمَظَالِمَ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَا تُرَدُّ فَقَالَ لَهُ وَ مَا ذَاکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا فَتَحَ عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله فَدَکاً وَ مَا وَالاهَا لَمْ یُوجَفْ عَلَیْهِ بِ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‏ حَقَّهُ‏ … فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ ادْفَعْ فَدَکاً إِلَی فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَعَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَ إِلَیْکِ فَدَکاً فَقَالَتْ قَدْ قَبِلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْکَ فَلَمْ یَزَلْ وُکَلَاؤُهَا فِیهَا- حَیَاهَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَلَمَّا وُلِّیَ أَبُو بَکْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُکَلَاءَهَا …

علی بن اسباط می‌گوید: چون موسی بن جعفر علیه السلام بر مهدی عباسی وارد شد، دید (مشغول دادخواهی است و) آنچه از مردم به ظلم گرفته‏اند برمی‌گرداند. فرمود: ای امیر المؤمنین چرا آنچه از ما به ظلم گرفته شده بما بر نمی‌گردانند؟ مهدی گفت: ای ابا الحسن! موضوع چیست؟ فرمود: همانا خدای تبارک و تعالی چون فدک و حومه آن را برای پیغمبرش فتح نمود، و بر آن اسب و شتر رانده نشد (با جنگ گرفته نشد) خدا بر پیغمبرش صلّی اللَّه علیه و آله این آیه نازل فرمود: «حق خویشاوندان را بده- ۲۸ سوره ۱۷-» پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله ندانست آنها کیانند، به جبرئیل مراجعه کرد، جبرئیل هم به پروردگارش مراجعه نمود، خدا به او وحی فرمود: فدک را به فاطمه بده، پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فاطمه را خواست و به او فرمود:

فاطمه! خداوند به من امر فرموده که فدک را به تو دهم، فاطمه گفت: یا رسول اللَّه من هم از شما و از خدا پذیرفتم و تا زمانی که پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله زنده بود، وکلاء فاطمه آنجا بودند، و چون ابو بکر به حکومت رسید، وکلاء او را از آنجا بیرون کرد،…

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۵۴۳، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

روایت سیزدهم: منع ارث فاطمه علیها السلام در خطبه فدکیه

از جمله مواردی که درباره منع ارث فاطمه علیها السلام سخن به میان آمده است، خطبه معروف آن بانو در میان جماعت مهاجرین و انصار است. این خطبه که به خطبه فدکیه شهرت یافته، با سندهای فراوان به ثبت رسیده است:

 

یکم: خطبه فدک به روایت شیخ مفید

أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ مِهْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَتْ‏ لَمَّا اجْتَمَعَ رَأَیُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِ‏ فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَکَ‏ وَ الْعَوَالِیَ وَ أَیِسَتْ مِنْ إِجَابَتِهِ لَهَا عَدَلَتْ إِلَی قَبْرِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَأَلْقَتْ نَفْسَهَا عَلَیْهِ وَ شَکَتْ إِلَیْهِ مَا فَعَلَهُ الْقَوْمُ بِهَا وَ بَکَتْ حَتَّی بَلَّتْ تُرْبَتَهُ علیه السلام بِدُمُوُعِهَا …

عبد اللَّه بن محمّد بن سلیمان هاشمی از پدرش از جدّش از حضرت زینب دخت گرامی علی علیه السّلام روایت می‌کند که فرمود: چون ابو بکر تصمیم گرفت فاطمه علیهما السّلام را از فدک و عوالی ممنوع و محروم سازد (و کار از کار گذشت)، و فاطمه (ع) از اینکه ابو بکر فدک را باز پس دهد ناامید گشت، به سوی قبر پدرش رسول خدا (ص) رفت و خود را بر روی قبر انداخت و از اعمالی که آن قوم‏ در حقّ وی انجام داده بودند به آن حضرت شکوه نمود، و آنقدر گریست تا تربت قبر شریف با اشکهای حضرتش تر شد، …

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الأمالی، ص ۴۰، تحقیق: الحسین أستاد ولی – علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

 

دوم: خطبه فدک به روایت دلائل الامامه طبری امامی

صاحب کتاب دلائل الامامه این خطبه را با اسناد زیر نقل می‌کند:

 

سند اول:

حَدَّثَنِی أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ الزَّیَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْقَصَبَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیُ‏ السَّکُونِیُّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ الرَّبَعِیِّ، عَنْ عِکْرِمَهَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِ فَدَکٍ …

ابن عباس می‌گوید:‌ هنگامی‌که به فاطمه سلام الله علیها خبر رسید، ابوبکر بر منع فدک اجماع کرده است. …

 

سند دوم:

وَ أَخْبَرَنِی أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَیْسٍ الْأَشْعَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ عَمَّتِهِ زَیْنَبَ بِنْتِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَتْ: لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَکْرٍ عَلَی مَنْعِ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) فَدَکاً …

 

سند سوم:

وَ قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ: وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَشْعَرِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی‏ أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْجُعْفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ عَمَّتِهِ‏ زَیْنَبَ بِنْتِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، وَ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ‏ أَنَّ فَاطِمَهَ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَکْرٍ عَلَی مَنْعِهَا فَدَکاً …

 

سند چهارم:

وَ حَدَّثَنِی الْقَاضِی أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَخْلَدٍ بْنِ جَعْفَرِ [بْنِ مَخْلَدٍ] بْنِ سَهْلِ ابْنِ حُمْرَانَ الدَّقَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَتْنِی أُمُّ الْفَضْلِ خَدِیجَهُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی الثَّلْجِ، قَالَتْ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ ابْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ الْبَصْرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَیٍّ- قَالَ: وَ مَا رَأَتْ عَیْنَایَ مِثْلَهُ- قَالَ: حَدَّثَنِی رَجُلَانِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، عَنْ زَیْنَبَ بِنْتِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَتْ: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَهَ إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِ فَدَکٍ، وَ انْصِرَافِ وَکِیلِهَا عَنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا … وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ.

زینب دختر علی علیه السلام می‌گوید:‌ هنگامی‌که به فاطمه سلام الله علیها خبر رسید، ابوبکر بر منع فدک اجماع کرده و نماینده ایشان را از فدک بیرون کرده، چادر خود را بر سر انداخت. …

 

سند پنجم:

قَالَ الصَّفْوَانِیُّ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ مَوْلَی بَنِی هَاشِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ‏ عَنْ جَمَاعَهٍ مِنْ أَهْلِهِ … وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ.

 

سند ششم:

قَالَ الصَّفْوَانِیُّ: وَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ عُثْمَانَ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا نَائِلُ بْنُ نَجِیحٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) … وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ.

 

سند هفتم:

قَالَ الصَّفْوَانِیُّ: وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الضَّحَّاکِ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ وَ عَوَانَهَ قَالَ الصَّفْوَانِیُّ: وَ حَدَّثَنَا ابْنُ عَائِشَهَ بِبَعْضِهِ.

 

سند هشتم:

حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَکَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ مَیْمُونٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ قَالُوا: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلَامُ إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِهَا فَدَکَ وَ انْصَرَفَ عَامِلُهَا مِنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا، ثُمَّ أَقْبَلَتْ فِی لُمَّهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُیُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیَهَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی أَبِی بَکْر … ثُمَّ قَالَتْ أَنَا فَاطِمَهُ وَ أَبِی مُحَمَّد … 

زید بن علی از پدرانش علیهم السلام نقل کرده که آنها فرموده اند:‌ هنگامی‌که به فاطمه سلام الله علیها خبر رسید، ابوبکر بر منع فدک اجماع کرده و نماینده ایشان را از فدک بیرون کرده، چادر خود را بر سر انداخت، همراه جمعی از زنان بنی‌هاشم و خدمه‌شان به سوی مسجد روانه شد به گونه‌ی که دامن چادرش به زمین کشیده می‌شد و همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله راه می‌رفت تا این که بر ابوبکر وارد شد… سپس فرمود: من فاطمه هستم و پدرم محمد صلی الله علیه وآله است. …

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص: ۱۰۹ الی ۱۲۲، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

گفتنی است مرحوم طبرسی همین روایت را در کتاب احتجاج با سند ذیل نقل نموده است:

 

رَوَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ‏ بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ‏ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ عَلَی مَنْعِ‏ فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَکاً وَ بَلَغَهَا ذَلِکَ‏ لَاثَتْ‏ خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا …

الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب _متوفای ۵۴۸ ق_، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۳۲، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعه والنشر – النجف الأشرف، ۱۳۸۶ – ۱۹۶۶ م.

ج. هتک حرمت به خانه فاطمه علیها السلام

دسته‌ی سوم در این نوشتار، احادیثی است که به گونه­ای از حرمت شکنی دستگاه خلافت نسبت به بیت دُخت رسول خدا صلی الله علیه و آله  وسلم سخن به میان آورده است. روایات این بخش چنانچه خواهد آمد، هر کدام به گونه­ای این موضوع را بیان نمودند.

 
یکم: تهدید به آتش زدن خانه فاطمه

در پاره­ای از این روایات، تهدید به آتش کشیدن خانه آن حضرت از سوی سردمداران حکومت مطرح گشته است. نمونه­هایی از این گزارش­ها چنین است:

روایت اول:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْعِجْلِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَهَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد علیهما السلام: وَ حُبُّ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَایَهُ لَهُمْ وَاجِبَهٌ وَ الْبَرَاءَهُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَهٌ وَ مِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ هَتَکُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَهَ علیها السلام فَدَکَ وَ مَنَعُوهَا مِیرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ‏ بَیْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ.

امام صادق علیه السلام فرمود: دوستی اولیا خدا و قبول ولایت آنها واجب و بیزاری از دشمنان آنها واجب است و نیز بیزاری از کسانی‌که به اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله ظلم کردند، حرمت شان را شکستند، و از فاطمه سلام الله علیها فدک را گرفتند، ایشان را از میراثش منع کردند، حق ایشان وشوهرش را غصب کردند، و به سوزاندن خانه اش اهتمام ورزیدند و اساس ظلم را بنیانگذاری کردند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، ص ۶۰۳، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری،‌ ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲

روایت دوم:

قَالَ أَخْبَرَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْمُغِیرَهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عُفَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنِی ابْنُ لَهِیعَهَ عَنْ خَالِدِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی هِلَالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ‏ لَمَّا بَایَعَ النَّاسُ أَبَا بَکْرٍ دَخَلَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ الزُّبَیْرُ وَ الْمِقْدَادُ بَیْتَ فَاطِمَهَ علیها السلام وَ أَبَوْا أَنْ یَخْرُجُوا فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَضْرِمُوا عَلَیْهِمُ‏ الْبَیْتَ‏ نَاراً  … خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍعلیه السلام نَحْوَ الْعَالِیَهِ فَلَقِیَهُ ثَابِتُ بْنُ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ‏ فَقَالَ- مَا شَأْنُکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ أَرَادُوا أَنْ یُحْرِقُوا عَلَیَّ بَیْتِی وَ أَبُو بَکْرٍ عَلَی الْمِنْبَرِ یُبَایَعُ … وَ إِذَا فَاطِمَهُ علیها السلام وَاقِفَهٌ عَلَی بَابِهَا وَ قَدْ خَلَتْ دَارُهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْقَوْمِ وَ هِیَ تَقُولُ لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله جِنَازَهً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ بَیْنَکُمْ لَمْ تَسْتَأْمِرُونَا وَ صَنَعْتُمْ بِنَا مَا صَنَعْتُمْ وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً.

مروان بن عثمان می‌گوید: چون مردم با ابو بکر بیعت کردند، علی (علیه السلام) و زبیر و مقداد داخل منزل حضرت فاطمه (علیها السلام) شدند و از بیرون آمدن خودداری نمودند. عمر بن خطّاب گفت: خانه را به روی آنان آتش زنید. در این هنگام زبیر شمشیر به دست بیرون شد، ابو بکر گفت: این سگ را بگیرید، مهاجمان به او حمله آوردند، پای زبیر لغزید و به زمین خورد و شمشیر از دستش افتاد. ابو بکر گفت: شمشیر او را به سنگ بزنید، و آن را به سنگ کوبیدند تا شکست.

علی بن ابی طالب (علیه السلام) از منزل به سوی دهات نجد بیرون شد و در راه با ثابت بن قیس بن شمّاس برخورد نمود. ثابت گفت: ای ابا الحسن چه شده؟ فرمود: می‏خواهند خانه‏ام را بر من آتش بزنند و ابو بکر بر فراز منبر نشسته و مشغول بیعت گرفتن از مردم است، نه از این حمله‏ها جلوگیری می‏کند و نه محکوم می‏نماید. ثابت گفت: هرگز دست از تو برندارم تا در راه دفاع از تو کشته شوم. پس با هم به مدینه باز گشتند، چون به منزل رسیدند، دیدند فاطمه (علیها السلام) کنار درب ایستاده و خانه از مهاجمین خالی شده است و آن حضرت صدا می‏زند: هرگز قومی را زشت برخوردتر از شما سراغ ندارم، شما پیکر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را نزد ما رها ساخته و میان خود مصمّم شدید که حکومت را تنها از آن خود بدارید و ما را به امارات نگمارید، و هیچ از ما در این باره نظر خواهی نکردید، و به سر ما آوردید آنچه آوردید، و هیچ حقّی برای ما در نظر نگرفتید!.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الأمالی، ص ۴۹، تحقیق: الحسین أستاد ولی – علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

روایت سوم

أَبَانُ بْنُ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِی بَیْتِهِ وَ مَعَنَا جَمَاعَهٌ مِنْ شِیعَهِ عَلِیٍّ علیه السلام فَحَدَّثَنَا فَکَانَ فِیمَا حَدَّثَنَا أَنْ قَال یَا إِخْوَتِی تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ ‏… فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّی ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَی یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ [افْتَحِ الْبَابَ‏] فَقَالَتْ فَاطِمَهُ یَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَکَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِیهِ قَالَ افْتَحِی الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ یَا عُمَرُ أَ مَا تَتَّقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تَدْخُلُ عَلَی بَیْتِی وَ تَهْجُمُ عَلَی دَارِی فَأَبَی أَنْ یَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَرُ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَهُ علیها السلام وَ صَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ فَوَثَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَأَخَذَ بَتَلَابِیبِ عُمَرَ ثُمَّ هَزَّهُ فَصَرَعَهُ وَ وَجَأَ أَنْفَهُ وَ رَقَبَتَهُ وَ هَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ مَا أَوْصَی بِهِ مِنَ الصَّبْرِ وَ الطَّاعَهِ فَقَالَ وَ الَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّهِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لَا تَدْخُلُ بَیْتِی‏…

ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می‌کند که گفت: نزد عبد اللَّه بن عباس در خانه‏اش بودم، گروهی از پیروان علی علیه السّلام با ما بودند، ابن عباس برای ما سخن می‏گفت، از جمله گفت: ای برادران! … عمر به در خانه آمد و بر در کوبید و فریاد زد: ای پسر ابو طالب در را باز کن. فاطمه علیها السّلام فرمود: ای عمر! ما را به تو چه! ما را در مصیبت‏مان هم رها نمی‏کنی؟

عمر گفت: فاطمه! در را باز کن و گر نه آن را بر سر شما به آتش می‏کشیم. فاطمه علیها السّلام فرمود: ای عمر! از خدا نمی‏ترسی که به سرایم درآمدی و به خانه‏ام یورش آوردی؟! عمر برنگشت، سپس آتش خواست، در خانه را آتش زد، در آتش گرفت. سپس عمر در را فشار داد و باز کرد فاطمه علیها السّلام جلو آمد و فریاد کشید: ای پدر! ای رسول خدا! عمر شمشیر را که در غلاف بود بلند کرد و بر بازوی حضرتش کوبید، حضرتش از درد فریاد کشید، عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرتش نواخت، فاطمه علیها السّلام فریاد کشید: ای پدر! علی بن ابی طالب از جا پرید و یقه عمر را گرفت و او را کشید و بر زمین زد و بینی و گردنش را مالاند و خواست او را بکشد که سخن رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله و سلم و وصیّت آن حضرت به یادش آمد که او را به پایداری و اطاعت از دستورهایش سفارش کرده بود، لذا فرمود: ای پسر صهاک! به آن که محمّد را به نبوّت گرامی داشت سوگند! اگر پیمان با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله و سلم نبود می‏دانستی که نمی‏توانستی به خانه‏ام وارد شوی.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۳۸۵، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

روایت چهارم:

عن بعض أصحابنا عن أحدهما قال … لَمَّا قُبِضَ نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَانَ الَّذِی کَانَ لِمَا قَدْ قُضِیَ مِنَ الِاخْتِلَاف‏… فَأَرْسَلَ إِلَیْهِ الثَّالِثَهَ عُمَرُ رَجُلًا یُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا تَحُولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَیْسَ مَعَهُ عَلِیٌّ فَخَشِیَ أَنْ یَجْمَعَ عَلِیٌّ النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَیْ بَیْتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ یُحْرِقَ عَلَی عَلِیٍّ بَیْتَهُ وَ عَلَی فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا رَأَی علیه السلام ذَلِکَ خَرَجَ فَبَایَعَ کَارِهاً غَیْرَ طَائِعٍ.

 امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: هنگامی‌که خداوند روح پیامبرش را گرفت، آن اختلافی‌که واقع می‌شد، واقع شد… در مرتبه سوم عمر مردی را که به او قنفذ می‌گفت، فرستاد. فاطمه سلام الله علیها پیش رویش ایستاد بین او و علی علیه السلام حائل شد. قنفذ حضرت زهرا سلام الله علیها را زد و رفت در حالی‌که علی علیه السلام همراه وی نبود. خلیفه ترسید از این که مردم جمع شوند، پس دستور داد تا هیزم به دور خانه آن حضرت جمع کنند. سپس عمر با آتش رفت و خواست خانه را بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام آتش بزند. وقتی علی علیه السلام چنین دید بیرون شد و با اکراه بیعت کرد.

محمد بن مسعود العیاشی _متوفای۳۲۰ ق_، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۳۰۶،‌ تحقیق : الحاج السید هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر : المکتبه العلمیه الإسلامیه – طهران

 
دوم: شکستن درب و هجوم به خانه فاطمه علیها السلام

برخی روایات هم از شکستن درب خانه فاطمه علیها السلام و هجوم به آن از سوی دستگاه خلافت، حکایت دارد.

روایت اول:

روایت نخست در این باره را شیخ مفید در کتاب اختصاص اینگونه می آورد:

أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: مَا أَتَی عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام یَوْمٌ قَطُّ أَعْظَمُ مِنْ یَوْمَیْنِ أَتَیَاهُ فَأَمَّا أَوَّلُ یَوْمٍ فَالْیَوْمُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ أَمَّا الْیَوْمُ الثَّانِی فَوَ اللَّهِ إِنِّی لَجَالِسٌ فِی سَقِیفَهِ بَنِی سَاعِدَهَ عَنْ یَمِینِ أَبِی بَکْرٍ وَ النَّاسُ یُبَایِعُونَهُ … فَقَامَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ وَ الْمُغِیرَهُ بْنُ شُعْبَهَ وَ أَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ مَوْلَی أَبِی حُذَیْفَهَ وَ قُمْتُ مَعَهُمْ وَ ظَنَّتْ فَاطِمَهُ علیها السلام أَنَّهُ لَا تُدْخَلُ بَیْتُهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا فَأَجَافَتِ الْبَابَ‏ وَ أَغْلَقَتْهُ فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَی الْبَابِ ضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ‏ فَکَسَرَهُ‏ وَ کَانَ مِنْ سَعَفٍ فَدَخَلُوا عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام وَ أَخْرَجُوهُ مُلَبَّبَاً فَخَرَجَتْ فَاطِمَهُ علیها السلام فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرُ تُرِیدَانِ أَنْ تُرْمِلَانِی‏ مِنْ زَوْجِی وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَّ جَیْبِی وَ لَآتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی …

عمرو بن ابی المقدام از جدش روایت کرده که گفت: بر علی علیه السلام هیچ روزی که مصیبتش بزرگتر از این دو روز باشد، نیامده است. نخستین روز، روزی است که در ‌آن رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت. اما روز دوم به خدا همان روزی است که من در سقیفه بنی ساعده طرف راست ابو بکر نشسته بودم و مردم با او بیعت می‌کردند. …

ابو بکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیره بن شعبه، ابو عبیده جراح و سالم مولی ابی حذیفه استادند و من نیز همراه آنها ایستادم. فاطمه گمان می‌کرد که او بدون اجازه وارد خانه اش نمی‌شود. آن حضرت درب را روی هم گذاشت و بست. چون آنها به درب خانه رسیدند، عمر با پایش درب را زد و آن را شکست، در حالی که آن درب از چوب شاخه خرما بود. آنها بر علی علیه السلام وارد شدند وآ‌ن حضرت را بیرون آوردند در حالی‌که می‌کشید.

فاطمه بیرون آمد و فرمود: ای ابو بکر و عمر! می‌خواهید مرا بی‌شوهر کنید؟ به خدا سوگند اگر دست او از برندارد، موهایم را پریشان می‌کنم و گریبان را چاک می‌زنم ونزد قبر پدرم می‌روم و به نزد پروردگارم فریاد می‌زنم. …

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الاختصاص، ص ۱۸۵، تحقیق: علی أکبر الغفاری، السید محمود الزرندی، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه الثانیه ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

لازم به ذکر است عیاشی هم همین روایت را با همین سند در تفسیرش می‌آورد و می گوید:

عن عمرو بن أبی المقدام عن أبیه عن جده ما أتی علی یوم قط أعظم من یومین …

محمد بن مسعود العیاشی _متوفای۳۲۰ ق_، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۶۶،‌ تحقیق : الحاج السید هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر : المکتبه العلمیه الإسلامیه – طهران

روایت دوم:

دومین روایت را صاحب کتاب الهدایه الکبری چنین می نگارد:

قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَیْبِیٌّ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّانِ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق علیه السلام: وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِی بَکْرٍ … وَ رَکَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ …

مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: عمر با تازیانه ابوبکر فاطمه را زد… و با پایش درب خانه را هول داد…

الخصیبی، الحسین بن حمدان (متوفای۳۳۴هـ)،‌ الهدایه الکبری، ص ۴۰۷، ناشر : مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ : الرابعه، سال چاپ : ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م

روایت سوم:

روایت بعدی را طبری امامی به شکل زیر آورده است:

حَدَّثَنِی‏ أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ الْقَاضِی، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْقَاضِی أَبُو الْحُسَیْنِ عَلِیُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ السَّیَّارِیُ‏ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَهَ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ یَقُولُ … فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ جَرَی مَا جَرَی فِی یَوْمِ دُخُولِ الْقَوْمِ عَلَیْهَا دَارَهَا وَ إِخْرَاجِ ابْنِ عَمِّهَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ …

آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم قبض روح شد و آن اتفاقات در روز داخل شدن قوم (دستگاه خلافت) به خانه حضرت فاطمه علیها السلام و خارج نمودن علی بن ابی طالب علیه السلام از خانه­اش رُخ داد …

الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)،‌ دلائل الامامه، ص ۱۰۳، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، ناشر: مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، قم، چاپ: الأولی۱۴۱۳

روایت چهارم:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَه‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاث‏ … أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ … و یُدخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْن‏.

حمّاد بن عثمان، از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: زمانی که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می‏خواهد شما را در سه چیز بیازماید … و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، و به حریم و منزلش بدون اذن وی داخل‏ می شوند.

القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفای۳۶۷هـ)، کامل الزیارات، ۵۴۷، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنه التحقیق، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولی۱۴۱۷هـ

روایت پنجم:

مطابق روایت شیخ صدوق، خلیفه اول از اینکه درب خانه فاطمه علیها السلام را به اجبار گشود و داخل خانه او شد، اظهار پشیمانی کرده است. متن روایت این است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِیُّ السَّمَرْقَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ وَ سُلَیْمَانُ بْنُ مَعْبَدٍ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنِی اللَّیْثُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ عُلْوَانَ بْنِ دَاوُدَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ کَیْسَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَیْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ أَبُو بَکْرٍ فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ أَمَا إِنِّی لَا آسَی مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا عَلَی ثَلَاثٍ فَعَلْتُهَا وَ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهَا وَ ثَلَاثٍ تَرَکْتُهَا وَ وَدِدْتُ أَنِّی فَعَلْتُهَا وَ ثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّی کُنْتُ سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَمَّا الَّتِی وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهَا فَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَکُنْ کَشَفْتُ بَیْتَ فَاطِمَهَ وَ إِنْ کَانَ أُعْلِنَ‏ عَلَیَ‏ الْحَرْبُ‏.

حمید بن عبد الرحمن می‌گوید: ابوبکر در مریضی که منجر به فوتش شد گفت: همانا در این دنیا تأسف نخوردم مگر به خاطر سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمی‌دادم … اما آن کاری که ای کاش انجام نمی‌دادم آن بود که دوست داشتم وارد خانه فاطمه نمی‌شدم هر چند برای اعلان جنگ بسته شده بود. ..

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الخصال، – ص ۱۷۱،‌ تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری،‌ ناشر: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲

روایت ششم:

ششمین گزارش هم که مربوط به هجوم می‌باشد، توسط سلیم بن قیس اینگونه به ثبت رسیده است:

أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس قال: کنت عند عبد الله بن عباس فی بیته ومعنا جماعه من شیعه علی علیه السلام فحدثنا فکان فیما حدثنا أن قال … فقالت فاطمه علیها السلام یا عمر ما لنا ولک؟ … فقال: یا عمر أما تتقی الله عز وجل تدخل علی بیتی وتهجم علی داری …

ابان بن ابی عیاش از سلیم بن قیس نقل می‌کند که گفت: نزد عبد اللَّه بن عباس در خانه‏اش بودم، گروهی از پیروان علی علیه السّلام با ما بودند، ابن عباس برای ما سخن می‏گفت، از جمله، گفت: … فاطمه علیها السّلام فرمود: ای عمر! ما را به تو چه کار! … ای عمر! از خدا نمی‏ترسی که به سرایم درآمدی و به خانه‏ام یورش آوردی؟! …

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۳۸۷، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

 
سوم: آتش زدن خانه فاطمه علیها السلام

و بالاخره برخی روایات از به آتش کشیدن خانه دختر رسول خدا صلی الله علیه  وآله و سلم توسط حکومت وقت، سخن به میان آورده است.

روایت اول و دوم:

اولین روایت و دوم در این بخش را سلیم بن قیس هلالی به ترتیب به صورت ذیل آورده است:

عن أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس قال: سمعت سلمان الفارسی قال: لما أن قبض النبی صلی الله علیه وآله وصنع الناس ما صنعوا … فقالت (فاطمه) یا عمر أما تتقی الله تدخل علی بیتی؟ … و دعا عمر بالنار فأضرمها فی الباب ثم دفعه فدخل فاستقبلته فاطمه علیها السلام وصاحت “یا أبتاه یا رسول الله” فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجأ به جنبها…

ابان بن عثمان از سلیم بن قیس روایت کرده که گفت: از سلمان فارسی شنیدم، هنگامی‌که رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت و انجام دادند آنچه را انجام دادند … فاطمه سلام الله علیها فرمود: ای عمر! آیا از خدا نمی‌ترسی که وارد خانه‌ی من می‌شوی؟ … عمر دستور داد که آتش بیاورند و آتش را به درب خانه افروخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد. فاطمه سلام الله علیها با او رو به رو شد و فریاد زد: ای پدر ای رسول خدا! آنگاه عمر شمشیر را بالا برد در حالی که در غلافش بود و به پهلویش زد. …

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۵۰، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

أبان بن أبی عیاش عن سلیم بن قیس قال: کنت عند عبد الله بن عباس فی بیته ومعنا جماعه من شیعه علی علیه السلام فحدثنا فکان فیما حدثنا أن قال … فقالت فاطمه علیها السلام یا عمر ما لنا ولک؟ … فأبی أن ینصرف ثم دعا عمر بالنار فأضرمها فی الباب فأحرق الباب.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای۸۰هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۳۸۷، ناشر: انتشارات هادی ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.

روایت سوم:

روایت سوم را علامه مجلسی به نقل از ثقفی، اینگونه می آورد:

رَوَی إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَمْرٍو الْبَجَلِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَبِیبٍ الْعَامِرِیِّ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ: وَ اللَّهِ مَا بَایَعَ عَلِیٌّ حَتَّی رَأَی‏ الدُّخَانَ‏ قَدْ دَخَلَبَیْتَه‏.

امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند علی بیعت نکرد تا این که دید دود آتش وارد خانه اش شده است.

المجلسی، محمد باقر _متوفای۱۱۱۱ق_، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۲۸، ص ۳۸۹، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

روایت چهارم و پنجم:

روایت چهارم و پنجم را عیسی بن مستفاد از قول امام کاظم علیه السلام به شکل زیر نقل نموده است.

 

عیسی بن المستفاد متوفای۲۲۰ (از اصحاب امام کاظم علیه السلام): قال حدثنی عیسی عن الکاظم عن النبی صلی الله علیه وآله: یا علی ویل لمن ابتزها حقها، وویل لمن هتک حرمتها، و ویل لمن أحرق بابها.

امام کاظم علیه السلام از پیامبر نقل کرده که ایشان فرمود: ای علی! وای بر کسی که حق او را با ستم بگیرد، وای بر کسی‌که حرمتش را بشکند، وای به حال به کسی درب خانه اش را بسوزاند.

 

 (کتاب الوصیه – عیسی بن المستفاد ص۹۰)

عیسی بن المستفاد عنه (موسی بن جعفر) عن أبیه ، قال : لما حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الوفاه دعا الأنصار ، وقال : یا معشر الأنصار ، قد حان الفراق . . إلی أن قال : ألا إن فاطمه بابها بابی ، وبیتها بیتی ، فمن هتکه ، فقد هتک حجاب الله ” . قال عیسی بن المستفاد: فبکی أبو الحسن علیه السلام طویلا وقطع بقیه الحدیث و اکثر البکاء وقال: هُتِک والله حجاب الله، هتک والله حجاب الله، هتک والله حجاب الله ، و حجاب الله حجاب فاطمه یا اُمَه یا اُمَه صلوات الله علیها.

عیسی بن مستفاد از امام موسی بن جعفر علیه السلام از پدرش نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی‌که زمان وفات پیامبر صلی الله علیه وآله فرا رسید، انصار را فراخواند وفرمود: ای گروه انصار! هنگامه جدایی فرا رسیده است… تا آنجا که فرمود: آگاه باشید، همانا درب  خانه فاطمه درب خانه من است، خانه فاطمه خانه من است، پس هر کسی حرمت آن را بشکند، حجاب خدا را شکسته است.

عیسی بن مستفاد می‌گوید: امام کاظم علیه السلام طولانی گریه کردند و ادامه فرمایش را قطع کردند و زیاد گریه کردند وفرمود: به خدا سوگند حجاب خدا دریده شد، سه مرتبه این را فرمودند. و حجاب خدا حجاب فاطمه است. ای مادر ای مادر! صلوات خدا بر ایشان باد.

 

(کتاب الوصیه – عیسی بن المستفاد ص۷۳)

روایت ششم:

آخرین روایت را در این بخش حسین بن همدان خصیبی گزارش کرده که در قسمتی از روایت، امام صادق علیه السلام به مفضل بن عمر فرمود:

الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیَّیْنِ، عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عن الصادق علیه السلام: …‏ وَ یَأْمُرُ الْخَلَائِقَ بِالاجْتِمَاع‏ ثمَّ یَقُصُّ عَلَیْهِمْ قَصَصَ أَفْعَالِهِمَا فِی کُلِّ کُورٍ وَ دُورٍ حَتَّی یَقُصَ‏ عَلَیْهِمْ قَتْلَ هَابِیلَ بْنِ آدَمَ … وَ إِشْعَالَ‏ النَّارِ عَلَی بَابِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ … ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَهُ (عَلَیْهَا السَّلَامُ) بِشَکْوَی ما نالها وَ تَقُصُّ عَلَیْهِ قِصَّهَ … جَمْعِ الْحَطَبِ الْجَزْلِ عَلَی النَّارِ لِإِحْرَاقِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ زَیْنَبَ وَ رُقَیَّهَ وَ أُمِّ کُلْثُومٍ وَ فِضَّهَ وَ إِضْرَامِهِمُ‏ النَّارَ عَلَی الْبَابِ. …

مفضل بن عمر می‌گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت دستور می‌دهد که مردم جمع شوند سپس برای آنها اعمال آن دو را در هر خانه شرح می‌دهد تا آنجایی که داستان کشتن هابیل پسر ‌آدم را می‌گوید. .. و نیز از افروختن آتش بر درب خانه امیرمؤمنان علیه السلام سخن می‌گوید …

پس از آن، فاطمه سلام الله علیها شکایتش را از مصیبتهایی که به ایشان رسیده، شروع می‌کند و برای ایشان داستان جمع آوری هیزوم فراوان بر روی آتش برای سوزاندن امیرمؤمنان، فاطمه، حسن و حسن و زینب، رقیه ، ام کلثوم و فضه و آتش روشن کردن بر در خانه را … شرح می‌دهد. …

الخصیبی، الحسین بن حمدان (متوفای۳۳۴هـ)،‌ الهدایه الکبری، ص ۴۰۲ الی ۴۰۷، ناشر : مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ : الرابعه، سال چاپ : ۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م

فصل سوم: رویکرد عالمان امامی

دانشمندان امامی از دیر هنگام، دغدغه ثبت مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها را داشته و در این راستا قلم فرسایی کردند. کوشش این اندیشمندان را می توان در میراث کلامی، حدیثی و فقهی­شان به نظاره نشست. در ادامه نمونه­هایی از دیدگاه این عالمان تقدیم می گردد:

۱: ابن أبی زینب نعمانی

نُعمانی متوفای حدود ۳۶۰ ق، مصائبی که بر حضرت فاطمه سلام الله علیها  توسط حکومت وقت روا گشته را بسیار درد آور معرفی می کند و می گوید:

فلو لم یکن فی الإسلام مصیبه … إلا ما لحق فاطمه ع حتی مضت‏ غضبی علی أمه أبیها و دعاها ما فعل بها إلی الوصیه بأن لا یصلی علیها أحد منهم لکان عظیما.

اگر در اسلام هیچ مصیبتی نبود مگر آنچه که به فاطمه سلام الله علیها (از سوی دستگاه خلافت) رسید تا به آنجا که از این دنیا رخت بربست در حالی که بر اُمت پدرش غضبناک بود. همچنین باعث آن شد که وصیت کند تا احدی از آنان بر او نماز نگذارند، هر آینه مسأله­ای بسیار بزرگ و درد آور است.

النعمانی، أبی عبد الله محمد بن ابن إبراهیم بن جعفر الکاتب المعروف ب‍ ابن أبی زینب النعمانی (متوفای۳۶۰ه‍ـ)،‌الغیبه،‌ ص ۵۵، تحقیق: فارس حسون کریم، ناشر: أنوار الهدی،‌ چاپخانه: مهر – قم، چاپ: الأولی۱۴۲۲

۲: شیخ صدوق

شیخ صدوق متوفای ۳۸۱ ق، در یک جا به مناسبتی سخن از سقط محسن به میان می آورد و می نویسد:

هو(المحسن)السقط الذی ألقته فاطمه علیها السلام لما ضغطت بین البابین.

محسن همان جنینی است که فاطمه آنگاه که بین دو درب مورد فشار قرار گرفت، او را انداخت.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفای۳۸۱هـ)، معانی الأخبار، ص ۲۰۶، ناشر: جامعه مدرسین، قم‏، اول، ۱۴۰۳ ق‏.

و در باب زیارت آن بانو، هم اینگونه می گوید:

السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ … السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ … السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَه.

سلام بر تو ای دختر رسول خدا … سلام بر تو ای صدیقه شهیده … سلام بر تو که مورد ظلم واقع شدی و حق تو غصب شد. سلام بر تو که مورد ستم واقع شدی.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج ۲ ص ۵۷۳، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

۳: شیخ مفید

شیخ مفید متوفای ۴۱۳ق، نیز در باب زیارت این بانو، به شهادت او تصریح می کند و می نویسد:

فَإِذَا أَرَدْتَ زِیَارَتَهَا فَقِفْ بِالرَّوْضَهِ وَ قُل السَّلَامُ عَلَیْکِ … یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَیَّتُهَا الْبَتُولُ الشَّهِیدَه …

هر گاه اراده نمودی زیارت کنی آن بانو را، در روضه توقف کن و بگو: سلام بر تو ای سرور بانوان عالم. ای بتول شهیده.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، کتاب المزار مناسک المزار، ص ۱۷۹، تحقیق آیه الله السید محمد باقر الأبطحی،  ناشر : دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع ـ بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ ـ ۱۹۹۳م

۴: سید مرتضی

سید مرتضی، دانشمند معروف امامی در قرن پنجم، مواردی از مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها، از جمله تهدید به آتش کشیدن درب خانه این بانو توسط برخی سردمداران خلافت را مطرح می کند و می گوید:

هذا الخبر(فقالت (فاطمه) یا ابن الخطاب أتراک محرقا علی بابی قال: نعم …) قد روته الشیعه من طرق کثیره … وأی اختیار لمن یحرق علیه بابه حتی یبایع؟

این روایت را (فاطمه گفت ای پسر خطاب آیا می خواهی خانه ام را بر سرم آتش بزنی؟!) شیعه از طریق­های گوناگونی نقل کرد. حال این چگونه اختیاری است که درب خانه­ی کسی آتش زده شود تا بیعت کند؟

الشریف المرتضی، علی بن الحسین الموسوی (متوفای۴۳۶هـ)، الشافی فی الإمامه،‍ ج ۳ ص ۲۴۱، تحقیق و تعلیق: السید الحسینی الخطیب، ناشر: مؤسسه إسماعیلیان – قم، چاپ: الثانیه، سال چاپ۱۴۱۰

۵: شیخ طوسی

شیخ طوسی دیگر دانشمند پر آوازه قرن پنجم، ضرب فاطمه سلام الله علیها توسط خلیفه دوم و سقط محسن را مساله‌ای اتفاقی در میان شیعیان خواند و روایت‌های آن را مشهور شمرد. متن کلام او چنین است:

و المشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعه: أن عمر ضرب علی بطنها حتی اسقطت فسمی السقط محسنا و الروایه بذلک مشهوره عندهم.

اختلافی بین شیعیان نیست که عمر بن الخطاب بر شکم فاطمه سلام الله علیها زد تا آنکه فرزندش را سقط کرد و آن فرزند محسن نامیده شد. روایت در این باره نزد شیعیان مشهور است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، تلخیص الشافی ج ۳ ص ۱۵۶

۶ و۷: ابو الصلاح حلبی و قاضی ابن براج

ابو الصلاح حلبی و قاضی ابن براج هم از جمله دانشمندان قرن پنجم­اند که بر این موضوع تاکید کردند. مسائلی مانند هجوم به خانه دختر رسول خدا صلی الله علیه  وآله  وسلم و شهادت آن بانو از جمله مسائلی است که در کلمات این دو نفر به چشم می خورد. متن هر کدام به ترتیب چنین است:

ومما یقدح فی عداله الثلاثه … إحضار الحطب لتحریق منزله والهجوم علیه بالرجال من غیر إذنه واضطرارهم بذلک زوجته وبناته وغیرهم إلی الخروج عن بیوتهم.

از جمله مسائلی عدالت سه خلیفه را مورد خدشه قرار می دهد… آماده کردن هیزم برای به آتش کشاندن منزل علی علیه السلام (و فاطمه) و هجوم بر آن خانه بدون اجازه او و مضطر کردن همسر و دختران او و سایر افراد در خانه، به خارج شدن از منزلشان، می باشد.

الحلبی، أبو الصلاح (متوفای۴۴۷هـ)، تقریب المعارف،‌ ص ۲۳۳، تحقیق: فارس تبریزیان الحسون،‌ سال چاپ: ۱۴۱۷ – ۱۳۷۵ ش

 (زیاره مولاتنا السیده فاطمه صلوات الله علیها) السلام علی البتول الشهیده … السلام علیک أیتها المظلومه.

(برای) زیارت دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، چنین می گویی: سلام بر تو ای بتول شهیده.

القاضی ابن البراج، عبد العزیز بن البراج الطرابلسی(متوفای۴۸۱)‌ المهذب، ج ۱ ص ۲۷۷، تحقیق: مؤسسه سید الشهداء العلمیه / إشراف: جعفر السبحانی، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین، قم

۸: ابن شهر آشوب

در قرن ششم هم ابن شهر آشوب مازندرانی با تصریح به شهادت این بانو از او با عنوان ” الْمَظْلُومَهُ الشَّهِیدَهُ ” یاد کرد.

ابن شهرآشوب، رشید الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی (متوفای۵۸۸هـ)، مناقب آل أبی طالب، ج ۳ ص ۱۳۲، تحقیق: لجنه من أساتذه النجف الأشرف، ناشر: المکتبه والمطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶هـ ـ ۱۹۵۶م.

۹: سید بن طاووس

سید بن طاووس دانشمند نام آشنای قرن هفتم، ظلم بر فاطمه سلام الله علیها توسط خلیفه اول و دوم را مورد اتفاق علماء اهل بیت علیهم السلام می داند. او می گوید:

وعلماء أهل البیت علیهم السلام لا یحصی عددهم وعدد شیعتهم إلا الله تعالی ، وما رأیت ولا سمعت عنهم أنهم یختلفون فی أن أبا بکر وعمر ظلما أمهم فاطمه علیها السلام ظلما عظیما.

دانشمندان اهل بیت علیهم السلام، تعدادشان و تعداد شیعیانشان قابل شمارش نیست. از کسی از آنان ندیدم و نشنیدم که اختلاف داشته باشند در اینکه ابوبکر و عمر بر مادرشان فاطمه علیها السلام، ظلم بزرگ روا داشتند.

ابن طاووس الحلی، ابی القاسم علی بن موسی (متوفای۶۶۴هـ)، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ص ۲۵۲، چاپخانه: الخیام ـ قم، چاپ: الأولی۱۳۹۹

۱۰: خواجه نصیر طوسی

خواجه نصیر طوسی اندیشمند کم نظیر قرن هفتم نیز به برخی مصائب این بانو اشاره می کند و می نویسد:

وبعث (ابوبکر) إلی بیت أمیر المؤمنین علیه السلام لما امتنع من البیعه فأضرم فیه النار وفیه فاطمه والحسن والحسین وجماعه من بنی هاشم.

آنگاه که علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید، او به سوی خانه آن حضرت (و فاطمه) فرستاد پس در آنجا آتش روشن کرد در حالی که فاطمه، حسن، حسین  و عده­ای از بنی هاشم، در آن بودند.

الحلی، الحسن بن یوسف (متوفای ۷۲۶هـ)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۱٫

۱۱: علامه حلی

علامه حلی در توضیح گفتار پیشین استادش خواجه نصیر، موضوع ضرب فاطمه سلام الله علیها و سقط محسن را بدان اضافه نمود و نوشت:

وضربت فاطمه علیها السلام فألقت جنینا اسمه محسن.

فاطمه سلام الله علیها مورد ضرب واقع شد پس جنینی را که اسمش محسن بود انداخت.

الحلی، الحسن بن یوسف (متوفای ۷۲۶هـ)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۵۱۱٫

۱۲: فاضل مقداد

فاضل مقداد، متکلم مشهور قرن هشتم، بار دیگر موضوع ضرب و سقط را در کنار برخی مسائل دیگر مطرح نمود و اینگونه نگاشت:

بعث (ابوبکر) إلیها عمر حتّی ضربها علی بطنها و أسقطت سقطا اسمه محسن و أضرم النار لیحرق علیهم البیت و فیه فاطمه علیها السّلام و جماعه من بنی هاشم فأخرجوا علیّا علیه السّلام قهرا.

خلیفه اول، عمر بن الخطاب را به سوی فاطمه فرستاد تا آنکه بر شکم او ضربه­ای وارد آورد و در اثر آن جنینی که نامش محسن بود سقط شد وآتش روشن کرد تا خانه را بسوزاند در حالی که فاطمه و عده­ای از بنی هاشم در آن بودند و علی علیه السلام را به اجبار از منزل بیرون آوردند.

 

 سیوری، المقداد، اللوامع الالهیه، ص ۳۵۹٫

 

۱۳: بیاضی نباتی

زین الدین بیاضی، عالم قرن نهم، قرار گرفتن حضرت فاطمه سلام الله علیها در میان درب و سقط محسن در اثر آن را مشهور میان شیعیان می داند ومی نویسد:

واشتهر فی الشیعه أنه حصر فاطمه فی الباب حتی أسقطت محسنا.

در میان شیعیان مشهور است که او فاطمه را در پشت درب فشار داد تا آنکه محسن را سقط کرد.

العاملی النباطی، الشیخ زین الدین أبی محمد علی بن یونس (متوفای۸۷۷هـ) الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج ۳ ص ۱۲، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، الطبعه الأولی، ۱۳۸۴هـ

۱۴: محقق کرکی

محقق کرکی، فقیه نامور شیعه در قرن دهم، برخی از این آلام از جمله تهدید به آتش کشیدن و سقط محسن را مطرح نمود. متن او چنین است:

والطلب إلی البیعه بالإهانه والتهدید بتحریق البیت و جمع الحطب عند الباب وإسقاط فاطمه محسنا.

(آنان بر اهل بیت علیهم السلام غلبه کردند که از جمله­ی آن)طلب بیعت نمودن با اهانت و تهدید به آتش کشیدن منزل و جمع کردن هیزم نزد درب منزل، همچنین سقط کردن فاطمه فرزندش را …

کرکی، علی بن الحسین، نفحات اللاهوت، ص۱۳۰٫

۱۵: مجلسی اول

مجلسی اول در قرن یازدهم، سقط محسن در اثر ضربتی که از سوی حکومت وقت متوجه فاطمه سلام الله علیها گشته، همچنین به شهادت رسیدن آن بانو در پی آن ضربت را پذیرفته و می نویسد:

شهادتها صلوات‏ الله‏ علیها کانت من ضرب عمر الباب علی بطنها عند إراده أمیر المؤمنین لبیعه أبی بکر و ضرب قنفذ غلام عمر السوط علیها بإذنه و سقط بالضرب غلام کان اسمه محسن.‏

شهادت فاطمه سلام الله علیها به سبب آن بود که خلیفه دوم ( با ضربت خود) درب منزل را به شکم آن بانو زد این در آن هنگام بود که می خواستند علی علیه السلام را برای بیعت با ابوبکر ببرند و قنفذ غلام عمر بن الخطاب هم به دستور او، تازیانه بر فاطمه زد و در اثر این ضربت پسری که نامش محسن بود سقط شد.

مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، ج ۵ ص ۳۴۲٫

۱۶: ملا صالح مازندرانی

بعد از او ملا صالح مازندرانی متوفای ۱۰۸۱ق، بر همین موضوع تاکید کرد  وگفت:

 قتلوها بضرب الباب علی بطنها وهی حامل فسقط حملها فماتت لذلک.

فاطمه سلام الله علیها را با زدن (و ضربت) درب بر شکمش به قتل رساندند در حالی که او حامله بود و در اثر آن فرزندش سقط شد و به همان جهت درگذشت.

المازندرانی، مولی محمد صالح (متوفای۱۰۸۱هـ)، شرح أصول الکافی، ج ۷ ص ۲۳۱، تحقیق: مع تعلیقات: المیرزا أبو الحسن الشعرانی / ضبط وتصحیح: السید علی عاشور،‌ ناشر: دار إحیاء التراث العربی للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، چاپ: الأولی۱۴۲۱ – ۲۰۰۰ م

۱۷: فیض کاشانی

فیض کاشانی متوفای ۱۰۹۱ق، روشن کردن آتش توسط خلیفه دوم برای سوزاندن منزل علی و فاطمه علیهما السلام را از جمله مطاعن او به شمار می آورد و می گوید:

منها (المطاعن) … إضرامه (عمر) النار فی بیت علیّ لیحرقه و فیه فاطمه و جماعه من بنی هاشم‏.

از جمله­ی مطاعن … روشن کردن آتش در خانه علی (و فاطمه) توسط خلیفه دوم برای آنکه آن را بسوزاند در حالی که فاطمه و عده­ای از بنی هاشم در آن بودند.

فیض کاشانی، محسن، علم الیقین فی أصول الدین، ج‏۲، ص ۸۲۹

۱۸: صاحب وسائل

شیخ حر عاملی دانشمند نامدار قرن دوازدهم، موضوع سقط محسن را در ضمن اشعاری اینگونه می سراید:

أولادها خمس حسین والحسن * وزینب من أم کلثوم أسن

ومحسن أسقط فی یوم عمر * من فتحه الباب کما قد اشتهر

فرزندان فاطمه پنج­تایند که عبارتند از حسن، حسین و زینب از (فرزند چهارم) ام کلثوم  بزرگتر است. (فرزند پنجم) محسن است که مشهور شده که بواسطه گشودن درب (خانه فاطمه) در ایام عمر بن الخطاب، سقط شد.

نگ: العاملی، السید جعفر مرتضی (معاصر)، مأساه الزهراء علیها السلام، ج۲ ص ۲۳، ناشر: دار السیره بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۸هـ ـ ۱۹۹۷م.

۱۹: علامه مجلسی

علامه مجلسی متوفای ۱۱۱۱ق، ذیل روایت ” إن فاطمه علیها السلام صدیقه شهیده ” شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها را متواتر خوانده و به جزئیات این جریان پرداخته است. مشروح سخن او چنین است:

إن هذا الخبر ” إن فاطمه علیها السلام صدیقه شهیده ” یدل علی أن فاطمه صلوات الله علیها کانت‏ شهیده و هو من‏ المتواترات‏ و کان سبب ذلک أنهم لما غصبوا الخلافه و بایعهم أکثر الناس بعثوا إلی أمیر المؤمنین علیه السلام لیحضر للبیعه، فأبی فبعث عمر بنار لیحرق علی أهل البیت بیتهم و أرادوا الدخول علیه قهرا، فمنعتهم فاطمه عند الباب فضرب قنفذ غلام عمر الباب علی بطن فاطمه علیها السلام فکسر جنبیها و أسقطت لذلک جنینا کان سماه رسول الله صلی الله علیه و آله محسنا، فمرضت لذلک و توفیت صلوات الله علیها فی ذلک المرض.‏

روایت ” إن فاطمه علیها السلام صدیقه شهیده ” دلالت می کند بر اینکه فاطمه سلام الله علیها به شهادت رسید. این موضوع از جمله موضوعات متواتر است. سبب آن هم این بود که زمانی که سردمداران حکومت، خلافت را غصب کردند و اکثر مردم با آنان یعت کردند، به دنبال علی علیه السلام فرستادند تا برای بیعت حاضر شود آن حضرت امتناع ورزید در این هنگام عمر بن الخطاب (برخی را) به همراه آتش فرستاد تا آنکه خانه­شان را بسوزاند و می خواستند با اجبار وارد منزل شوند که فاطمه سلام الله علیها نزد درب خانه، مانع از ورودشان شد. پس قنفذ غلام عمر بن الخطاب، درب منزل را به شکم آن بانو زد که در اثر آن پهلویش شکست و جنینش که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را محسن نامیده بود، سقط شد. در اثر آن، مریض گشت و در همان مریضی، درگذشت.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج ۵، ص ۳۱۸، ناشر: دار الکتب الإسلامیه ـ تهران، الطبعه : الثانیه،۱۴۰۴هـ ـ ۱۲۶۳ش.

۲۰: صاحب حدائق

شیخ یوسف بحرانی فقیه صاحب نام شیعه در قرن دوازدهم، به مناسبتی برخی از مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها از جمله کتک خوردن او و سقط محسن را در کتاب فقهی خود، مطرح می کند. او می نویسد:

وضرب الزهراء علیها السلام حتی أسقطها جنینها ولطمها حتی خرت لوجهها وجبینها.

فاطمه سلام الله علیها را کتک زد تا آنکه جنینش را سقط کرد و به صورت او سیلی زد تا آنکه با صورت وپیشانی به زمین خورد.

البحرانی، الشیخ یوسف، (متوفای۱۱۸۶هـ)، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره،‌ ج ۵ ص ۱۸۰، ناشر : مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه،‌ طبق برنامه مکتبه اهل البیت.

۲۱: شهید صدر

عده فراوانی از دانشمندان معاصر هم پیرامون مصائب حضرت فاطمه سلام الله علیها، قلم زدند. در ادامه از باب نمونه به سخن متفکر شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، اکتفا می شود. وی در کتاب “فدک فی التاریخ” بدین صورت می نگارد:

… قد هجم علی آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم فی دارهم وأشعل النار فیها أو کاد … أن عمر هدد بحرق بیته وإن کانت فاطمه فیه …

همانا عمر بن الخطاب به تحقیق هجوم آورد بر آل محمد علیهم السلام در خانه­شان و آتش روشن کرد یا نزدیک بود آتش بزند … همانا عمر بن الخطاب به سوزاندن خانه او تهدید کرد اگر چه فاطمه در آن باشد …

صدر، السید محمد باقر، فدک فی التاریخ، ص ۲۸ الی ۹۲

نتیجه کلی:

از مجموع آنچه گذشت به دست می آید که بر پایه روایات منابع امامیه، عملکرد دستگاه خلافت در قبال حضرت فاطمه علیها السلام، به دو گونه­ی برخورد فیزیکی و غیر فیزیکی تقسیم می گردد. هر کدام از اینها به نوبه خود دارای تقسیماتی مجزایند. از مجموع این روایات، تواتر معنوی ظلم به حضرت فاطمه علیها السلام اثبات می شود. دانشمندان امامی نیز از قرنهای نخستین تا به امروز، همواره یک رویکرد اثباتی پیرامون مصائب و آلام این بانو، در دوران اندک پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، داشتند.

 

*موفق باشید

 گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)