مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

جستاری در عقاید و آموزه‌های سای‌بابا؛ نقد و بررسی کلامی(۱۱ص)

لینک دانلود اندازه
۶٫pdf ۴۷۶٫۶۹ کیلو بایت

معرفت ادیان

سال پنجم، شماره دوم، پیاپی ۱۸، بهار ۱۳۹۳

سیدمحمد روحانی / کارشناس ارشد کلام اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب           mohammadrohani59@Yahoo.com

محمدمهدی علیمردی / استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب                          alim536@yahoo.com

انتشار: ۳/۳/۱۳۹۳

چکیده

این مقاله به بررسی اجمالی زندگی سَتْهیه سای بابا و مهم‌ترین آموزه‌های او، تبیین و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن با ادیان و مکاتب معنوی هند، به‌ویژه مکتب هندویی ادوَیته وِدَه‌نته (Advaita Vedanta) و آموزه‌های عرفا و بزرگان سلف او مانند سای بابای شْریدی می‌پردازد. به نظر می‌رسد بیشتر آموزه‌های وی ریشه در مکاتب باستانی هندی و تعالیم شخصیت‌های مشهور پیش از خودش دارد، که سای بابا آنها را در قالبی امروزی بیان کرده‌ است. با نقد و بررسی آموزه‌ها و دعاوی مهم وی، یعنی اینکه تجسد خداوند است و اعمال فوق بشری انجام می‌دهد، این نتیجه حاصل می‌شود که هیچ‌یک از تعالیم وی از منظر خداشناختی، جهان‌شناختی و نجات‌شناختی، با تعالیم الهی سنخیتی ندارد. همچنین اعمال به ظاهر جادویی وی نیز، اولاً، در بسیاری از موارد ثابت شده که چیزی جز تردستی نیست و ثانیاً، حتی اگر واقعیت نیز می‌داشت داعیه خدا بودن وی را ثابت نمی‌کرد.

کلیدواژه‌ها: نجات، تجسد، عشق، هندو، وحدت وجود، فنا، تمرکز، معجزه، جادو.

مقدمه

در شبه قاره هند، به عنوان سرزمینی که از دوران باستان مهد پیدایش ادیان بزرگ و تمدن سازی مانند آیین هندو و بودا بوده است، همواره معنویت و گرایش های عرفانی جایگاه خاصی داشته است. این سابقه طولانی در زمینه دین و معنویت موجب شده این سرزمین مستعد پیدایش جنبش های نوین معنوی بسیاری باشد که امروزه شهرت آنها از چارچوب مرزهای این سرزمین خارج شده و در سرتاسر جهان از خاورمیانه تا اروپا و آمریکا گسترش یافته است. در این میان، جنبش معنوی سای بابا، یکی از مهم ترین و مشهورترین مکاتب معنوی نوپدید آن دیار به شمار می آید که توسط فردی ملقب به سَتْهیه سای بابا(Sathya Sāi Bābā) بنیان نهاده شده است؛ فردی که بیشتر به دلیل انجام کارهای خارق العاده و جادویی شهرت یافته است.

معرفی بنیان گذار جنبش معنوی سای بابا

یکی از مشهورترین جنبش های معنوی هندی، که در خارج از شبه قاره نیز پیروانی دارد، جنبش سای بابا است. بنیان گذار این مکتب معنوی، یعنی سای بابا، در ۲۳ نوامبر سال ۱۹۲۶میلادی در روستایی کوچک به نام پوتّه پَرتهی در ایالت اندْهره پرادش هندوستان در خانواده ای از طبقه کْشتریه هندو به دنیا آمد. او را سَتْهیه نارایانه راجو نامیدند (a-Clarke, 2006, p. 547).

در سن چهارده سالگی در حادثه ای توسط عقربی گزیده شد. پس از یک شبانه روز بیهوشی خانواده و همسایگان را فراخواند و مدعی شد که او همان زاهد مشهور سای بابای شْریدی (۱۸۳۸ـ۱۹۱۸) است که در این جسم دوباره متولد شده (Ibid). از حدود دو ماه پس از آن حادثه نیز شروع به انجام کارهای جادویی کرد. مثلاً، دستش را در هوا می چرخاند و آب نبات و میوه ظاهر می کرد، و با این گونه کارهای غیرعادی مریدانی گرد او جمع شدند (Sandweiss, 1975, p. 95).

پس از آن، سای بابا در محلی مخصوص به نام آشرام (Āshrām) هر روز با مریدانش ملاقات می کرد. سرانجام در ۲۸ جون سال ۱۹۶۳ به دوست نزدیک و مترجم خود اعلام کرد که او برای یک هفته با کسی ملاقات نمی کند، و صبح روز بعد بیهوش شد. بیهوشی و به خلسه رفتن سای بابا امری، غیرعادی نبود، ولی معمولاً این حالت فقط چند ساعت طول می کشید، ولی این بار بسیار طولانی تر شد. مریدان کم کم نگران شدند و تصمیم به مداوای وی گرفتند. پزشکان پس از معاینه به این نتیجه رسیدند که سای بابا مبتلا به سل است و تصمیم داشتند او را معالجه کنند، ولی در آن حال سای بابا به هوش آمد و گفت نیازی به درمان نیست و او پس از پنج روز سلامتی خود را بازخواهد یافت (Sandweiss, 1975, p.98).

پس از این خوددرمانی، وی ادعا کرد او هم تجسد (اوتاره Avatāra) خدای شیوه است و هم تجسد همسرش شکتی (Shakti). او مدعی شد که سای بابای شْریدی، تنها تجسد الهه شکتی بوده است. آن گاه پیش بینی کرد که در سن نود و شش سالگی خواهد مرد(البته بر خلاف پیش بینی وی یازده سال زودتر در سن هشتادوپنج سالگی درگذشت) و روحش در جسم سای بابای دیگری به نام پْرِم سای بابا(Prema Sāi bābā) به معنی سای بابای عشق، در ایالت کَرناتکه(Karnātaka) دوباره متولد خواهد شد که تنها تجسد خدای شیوه خواهد بود (Gokak, 1975, p.28).

سای بابا، ظاهر متمایزی از سایر رهبران معنوی هندو داشت. او لباسی بلند و به رنگ نارنجی می پوشید که رنگ زاهدان و مرتاضان هندو است، ولی لباسش همچون شاهان و ثروتمندان از ابریشم بود. بیشتر بر تابی باشکوه، که با گل های زیبا تزئین شده، می نشست. حتی این تمایز در موی او هم دیده می شد. او بر خلاف دیگر رهبران معنوی هندو، نه مو و ریشی بلند داشت و نه سری تراشیده شده، بلکه همچون فردی معمولی موهایی کوتاه شده داشت که به صورت کُرکی آرایش شده بود (a-Clarke, 2006, p.548).

یکی از جذابیت های سای بابا، انجام کارهای خارق العاده و جادویی است. این اعمال جادویی، گاهی تنها جنبه نمایشی دارند. مثل ظاهر کردن انواع جواهرات مثل انگشتر و گردنبند با گرداندن دست در هوا و هدیه آن به مریدانش، و گاهی نیز جنبه دینی و آیینی نیز دارد. مثل نوشیدن مقداری آب و بالاآوردن شیوه لینگام(Shiva Lingām، نمادی از آلت تناسلی شیوه به شکل یک استوانه، مظهر قدرت خلاقه این خدا در مذهب شیوه پرستان هندو) طلایی از گلو، یا ظاهر کردن خاکستری مقدس به نام ویبْهوتی (Vibhuti این خاکستر مقدس که از سوزاندن ماده ای ترکیب شده از فضولات گاو، شیر و روغن تهیه می شود، در مراسم نیایش آتش هندوها به نام هُمه Homa استفاده می گردد. معمولاً مرتاضان هندو این خاکستر مقدس را به پیشانی خود می مالند) که ناگهان در دست او ظاهر شده و به تدریج به حجم آن افزوده می شد، (Chryssides, 1999, p. 180) و او آن را به عنوان تبرک به زائرانش می داد (Smith, 2003, p. 179).

ظاهر کردن خاکستر مقدس از دستان و تصاویر سای بابا، از این جهت دارای اهمیت است که او این کار جادویی را به عنوان مؤید ادعای خود در مورد اینکه او تناسخ شْریدی سای بابا و خدای شیوه و همسرش شکتی است، انجام می داد؛ چراکه شْریدی سای بابا، که وی خود را تناسخ او معرفی می کرد، نیز چنین کار خارق العاده ای انجام می داده است. و از طرفی هم خاکستر مقدس و یبْهوتی معمولاً در مراسم نیایش خدای شیوه استفاده می شود (Cush, Denise and…, ۲۰۱۰, p.718).

البته شهرت سای بابا فقط به دلیل انجام کارهای خارق العاده و عجیب نبود، بلکه او و پیروانش از سال ۱۹۶۵ سازمانی بین المللی به نام «سازمان سری سَتْهیه سای بابا سِوا تأسیس کردند که به انجام خدمات اجتماعی به اقشار محروم جامعه می پردازد. سای بابا از طریق این سازمان که به ادعای آنان در ۱۳۷ کشور حدود بیست میلیون عضو دارد (Auer Falk, 2006, p.260)، با ساختن دو بیمارستان بزرگ، دو دانشگاه و صدها مدرسه ابتدایی و دبیرستان در سراسر هند، و همچنین تهیه آب برای حدود چهارصد روستا، که همگی به صورت کاملاً رایگان در اختیار عموم مردم قرار گرفته، محبوبیت دوچندانی کسب کرده است (Mittal & Thursby, 2006, p.80).

جنبش معنوی سای بابا، با داشتن تقریباً دو تا سه میلیون پیرو، از پرطرفدارترین جنبش های معنوی هند محسوب می شود. پیروان وی، که سای سَماج(Sāi Samāj) نام دارند، تقریباً هزار معبد و انجمن در سراسر هند دارند که در آن بر اساس باور به معتبر بودن همه ادیان، نمادهای بسیاری از ادیان جهان نصب شده و در محراب معابدشان تندیس ها و تصاویر خدایان و پیشوایان ادیان مختلف در کنار تصاویر سای بابا قرار داده شده است (B-Clarke, 2006, p.213).

از سال ۱۹۵۰، پْرَشانتی نیلایَم آشرام(Prashanti Nilayam Āshrām) به معنای منزل صلح متعالی، در شمال شرقی بنگالور، به عنوان مرکز این جنبش شناخته می شود. پْرَشانتی نیلایَم، نه فقط محل نیایش و گردهمایی پیروان سای بابا است، بلکه در حقیقت شهرکی نوین است که در آن مدارس و دانشگاه هایی وجود دارد که کودکان از هر نژاد و دینی می توانند همه مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا درجات عالی دانشگاهی را در آن به صورت رایگان طی کنند. همچنین یکی از بزرگ ترین بیمارستان های آسیا نیز که در آن عمل قلب باز انجام می شود، در این شهرک وجود دارد. در این مرکز همه خدمات آن کاملاً رایگان است. این شهرک همچنین مرکز ارتباطات بین المللی مؤسسات فعال وابسته به سای بابا در زمینه های خدمات اجتماعی است (Drucker, 1998, p.3).

سرانجام سای بابا در ۲۴ آوریل ۲۰۱۱، یعنی حدود یازده سال زودتر از پیش بینی خود، در سن هشتاد و پنج سالگی بر اثر عارضه قلبی درگذشت. جسد سای بابا پس از تشریفات رسمی، با حضور مقامات عالی رتبه دولت هند و جمع کثیری از پیروانش در زادگاهش پوتّه پرتهی به خاک سپرده شد. مقبره سای بابا، که به سای بابا سَمادْهی(Sāi bābā Samādhi) مشهور است، امروز تبدیل به زیارتگاهی برای پیروانش شده است.

مهم ترین آموزه های سَتْهیه سای بابا

۱-۱-۱٫برابری ادیان

سای بابا، همانند بیشتر پیشوایان جنبش های معنوی نوپدید، بر عنصر یگانگی و وحدت ادیان تأکید کرده، و مدعی بود که برای تأسیس دین و مذهب جدیدی نیامده است. چنان که او درباره علت ظهور و دعوت خود می گوید:

من آمده ام تا نور عشق را در قلب های شما روشن کنم. من نیامده ام از هیچ دین خاصی حمایت کنم، من مبلغ هیچ دین، فرقه یا مذهبی نیستم. همچنین نیامده ام تا مریدانی گردآورم و عقیده ای خاص بنا نهم. من آمده ام تا به شما از وحدت ادیان بگویم، این اصل معنوی، این راه و وظیفه عشق… (http://www.sathyasai.org/).

البته در برخی از اظهارات سای بابا، مطالبی خلاف حق دانستن تمام ادیان به چشم می خورد. مثلاً می گوید: «گوهر حقیقت دینی تنها در آیین هندو موجود است (B-Clarke, 2006, p.213). همچنین سای بابا آیین هندو را مادر تمام ادیان، اصول اخلاقی و آیین های جهان می داند. همچنین وی مدعی است: آیین هندو برترینِ ادیان است؛ چون تنها این آیین است که توانسته در گذر تاریخ باقی بماند و بیشتر از همه ادیان دوام بیاورد (Satya Sai Baba, 1970, p.37).

حتی در معابد سای بابا، با اینکه نمادهای تمام ادیان قرار دارد، ولی اصول کلی نیایش بر مبنای تشریفات نیایش هندویی موسوم به پوجا(Pujā) انجام می شود. این تشریفات، شامل تقدیم گل به تصاویر سای بابا، خواندن مناجات های سنسکریت، خواندن آهنگ های مذهبی موسوم به بْهجن(Bhajan) به زبان سنسکریت، و تقدیم بخور و عود سوزان به محراب است (A-Clarke, 2006, p.546). وی مدعی بود که دعوت خود را بر مبنای پنج اصل ارزش انسانی بنا نهاده است. این پنج اصل عبارتند از: حقیقت (سَتْهیه)، درست کاری (دْهرمه)، صلح (شانتْهی)، عشق (پْرِمه) و عدم خشونت (اَهیمسا). این پنج اصل، در پنج گوشه نماد این فرقه نیز نوشته شده است.

خداشناسی

در نگاه نخست آموزه های سای بابا در باب خداشناسی، برای مخاطب موحد بسیار جذاب می نماید. چنان که درباره تمرکز بر خداوند چنین می گوید:

تنها خداوند واقعیت و حقیقت است. خداوند عشق است، و باید بر چنین خدایی به عنوان حقیقت و عشق تمرکز و تفکر کرد. فرقی ندارد چگونه بر این حقیقت تمرکز شود، ولی بهتر است در جمع مؤمنین باشد؛ چراکه در چنین مکانی ذهن سالک راحت تر با خداوند متحد می شود (Satya Sai Baba, 1970, p.15).

ولی با دیدی تحلیلی و عمیق به این نکته می رسیم که هرچند سای بابا، خداوند را یگانه می خواند، ولی یگانگی خداوند از دیدگاه او بیشتر به معنی وحدت وجود مطلق است. سای بابا خداوند را سَرْوَنته اریامی(Sarvantharyāmi) به معنی حاضر در درون همه چیز می خواند، و این را دیدگاه اصلی تمام متون مقدس و عارفان بزرگ هندو (ریشی ها Rishi) می داند. براساس تعالیم این متون، لازم نیست خداوند را در جایی دور یا عریض جست وجو کرد؛ خدا بسیار نزدیک است، خدا خود جوینده است! چنان که در این متن مقدس هندو آمده است: «او اینجاست، او اینجا نیست، به نظر می آید تردید کردی؛ گوش کن، آه! ای رهبر داناواس! کجا را جست وجو می کنی و به کجا می نگری؟ اینجا، و اینجا او موجود است (Satya Sai Baba, 1970, p.45).

نکته جالب در خداشناسی سای بابا این است که او علاوه بر تأکید بر وحدت وجود مطلق، وحدت شخص وار خداوند را نیز ردّ نکرده، می گوید: «برخی گمان می کنند که خداوند متشخص و دارای طبیعتی خاص است، این را نیز می توان صحیح قلمداد کرد. البته فقط چون حقیقت وسیع است، پس این ادعا به صورت تقریبی می تواند صحیح باشد، نه حقیقت نهایی (Satya Sai Baba, 1970, p.45). درحالی که این دو دیدگاه قابل جمع نیستند؛ چراکه لازمه دیدگاه نخست نفی وجود مخلوقات و کثرات است، و لازمه دیدگاه دوم تمایز خداوند به عنوان خالق و صانع و دیگر موجودات به عنوان مصنوع است.

از سوی دیگر، سای بابا، نه فقط اعتقاد به اوتاره در آیین هندو، به معنی متجسد شدن خداوند، را می پذیرد، بلکه مدعی است که خودش تجسد خدای شیوه و الهه شکتی است. وی با این ادعا در نظر پیروانش، از حد یک پیشوای معنوی، که مبشر وحدت متعالی ادیان است، به خدایی در صورت انسان درآمد که تصاویر و مجسمه هایش را در معابد خانگی قرار داده و می پرستند، و سخنانش را سخن خدا و کارهای جادویی اش را دلیلی بر الوهیت او می دانند (Cush, Denise and…, ۲۰۱۰, p.718).

سای بابا، در جمع اعضای پارلمان هند درباره خود گفت: «هنگامی که در میان مردانم، مرد هستم، هنگامی که در میان زنانم، زن هستم، هنگامی که میان کودکانم، کودک هستم، و در تنهایی خدا هستم! (Gokak, 1975, p.28). وی در مورد خود به گونه ای سخن می گفت که گویی او همان ذات متعالی خداوند است. برای نمونه، به پیروانش توصیه می کرد که سعی نکنند بفهمند او واقعاً کیست؛ زیرا آنان هرگز توانایی درک واقعیت او را ندارند. آنان تنها باید از تعالیمش پیروی کنند تا به روشن شدگی روحانی دست یابند (Gokak, 1975, p.38). وی می گوید: «مرا در هر قدیس و خردمندی ببینید، مرا به هر نام و در هر شکلی بپرستید، همه ادیان یکسان هستند (Gokak, 1975, p.43).

بنا بر این خداشناسی، وی موضع گیری بسیار متناقضی در مورد خداوند ارائه می دهد؛ او هم دیدگاه وحدت وجودی را مطرح می کند، که سر از همه خدایی درمی آورد، و هم باور به خدای متشخص و متجسد را که می توان آن را در قالب یک تصویر یا تندیس نیایش کرد، می پذیرد، که خدایی محدود در قالب مادیات را تداعی می کند.

۱-۱-۲٫جهان شناسی و انسان شناسی

سای بابا متأثر از آیین هندو، معتقد بود: جهان خلقت و به عبارتی، دنیای مادی واقعیت خارجی ندارد، بلکه مایا(Māyā)، به معنی توهم و خیال است. وی در مورد جهان هستی می گوید: «واقعیت بنیادین جهان هستی روح (آتمن) است. واقعیت بنیادین شخص هم روح است. همه اینها شکل های مختلف روح در سرزمین فریب هستند. این (جهان هستی)، تنها صورت ظاهری است که معلول فریب (مایا) است (Kunzi, 2001, p.21).

از نظر سای بابا، هویت فردی انسان، جهان هستی و هر آنچه در آن وجود دارد، وهم و خیالی بیش نیست. ازاین رو، این جهان مخلوق مستقیم خداوند نیست، بلکه نمایشی است که بر اثر آلوده شدن روح به ماده و توهم، مشاهده می شود.

۱-۱-۳٫نجات شناسی

مطابق آموزه های سای بابا که بسیار نزدیک به عرفان هندویی است، آنچه که نجات نهایی محسوب می شود، رهایی از چرخه تناسخ و زاد و مرگ است. رهایی نیز تنها وقتی حاصل می شود که شخص با تمام وجود دریابد و بداند که هویت و تشخص فردی او وهم و خیالی بیش نیست و او همان خداست! این مقام، هم تنها با خودشناسی محقق می شود.

در این هنگام، ابرهای فریب کنار رفته و فرد درمی یابد که واقعاً خداست. مطابق آموزه های سای بابا، هر انسانی دارای روح است. روح نه متولد می شود و نه در چرخه تولد مجدد قرار می گیرد و نه هرگز تغییر می کند. تنها فریب شخصیت فردی است که در ما تغییر می کند و با کنار رفتن آن انسان حقیقت خود را می شناسد (Drucker, 1998, p.8).

سای بابا می گوید: «اگر به خدا بیندیشی خدایی و اگر به خاک بیندیشی خاکی، پس به خدا بیندیش تا خدا شوی، تو خدایی، این را بفهم! سای بابا خود در سخنرانی هایش، همواره این را تکرار می کند که «من خدایم، من خدایم، من با خدا فرقی ندارم. من خدای اعلای لایتناهی هستم، من تنها حقیقتم! (Drucker, 1998, p.8).

وی نجات نهایی را در چهار مرحله می دانست: پرستش، با هوشیاری کامل و احساسی خالص، آزاد از هرگونه اندیشه خارجی. چنین نیایشی را «بْهاواسَمادْهی (Bhāvāsamādhi) می گویند. نتیجه این چنین نیایشی، این است که خداوند در قالبی که مؤمن برای پرستش انتخاب کرده، آشکار می شود. البته نه به معنی صرف تصور و خیال، بلکه خداوند رودررو آشکار می شود. البته نه به معنی اینکه خداوند در مکانی دیگر حاضر باشد و مؤمن او را ببیند، بلکه او را در همان مکان خودش می یابد. به این مقام سلُکیه موکتهی(Salokyamukthi) می گویند.

در این مقام، مؤمن عاشق (بهکتی) در همه جا عظمت خداوند را می بیند. این تجربه، به نام سمیپیه موکتهی(Samipyamukthi) اشاره دارد که در آن، سالک همواره در خداوند حاضر است و وجود دارد و بر عظمت خداوند شهادت می دهد. چنین فردی، همواره آکنده و لبریز از معرفت و هشیاری الهی است که به این مقام سروپیه موکتهی(Sarupyamukthi) می گویند. این ثمره نهایی بهکتهی ساستره(Bhakthi Sāstra) است. ولی حتی در این مقام هم هنوز احساس تمایز یافت می شود. به همین دلیل، برخی متون هندویی حتی این مقام را بالاترین مقام نمی داند. مقام نهایی که در آن تمام دوگانگی ها میان سالک و خداوند برداشته می شود را سیوجوه موکتهی(Sayujyamukthi) یا ایکَنتهه موکتهی (Ekanthamukthi) می نامند. این مقام، تنها با رحمت ایزدی حاصل می شود، نه با تلاش فردی، از این رو، نمی توان ادعا کرد که شخص با اعمال و کردارش می تواند به این مقام نائل آید (Satya Sai Baba, 1970, p.71).

در نهایت، می توان گفت: مطابق آموزه های سای بابا، نجات نهایی رهایی از فریب تشخص فردی و دوگانه انگاری فرد با خداوند است که با پیمودن سه طریق نجات، که در بْهگود گیتا (Bhagavad Gita) بیان شده، یعنی طریق کردار (کرمه یُگه Karma Yoga)، طریق معرفت (جنانه یُگه Jnana yoga) و طریق عشق (بْهکتی یُگه Bhakti Yoga)، به همراه تمرکز و خودشناسی حاصل می شود. در نهایت نیز نجات نهایی، یعنی اینکه با تمام وجود بفهمم و بپذیرم که همه تمایزها در جهان فریبی بیش نیست. در نهایت، اینکه بدانم که من حقیقی من، که همان روح یا آتمن است، همان خداوند است. پس من همان خداوند هستم.

ریشه یابی آموزه های سای بابا

با ریشه یابی آموزه های این شخصیت شاخص معنوی هند، به این نتیجه می رسیم که بیشتر آموزه های او ریشه در مکاتب باستانی هندی، مانند ادوَیته وِدَه نته و تعالیم شخصیت های مشهور پیش از خودش، مثل شردیدی سای بابا دارد، که وی آنها را در قالبی امروزی تر بیان کرده است. برای تبیین این مطلب، لازم است نخست شباهت های آموزه های سای بابا را با اسلافش بررسی کنیم.

۱-۱-۴٫معرفی مکتب ادوَیته وِدَه نته

این مکتب، با دیدگاه عدم ثنویت و یگانه انگاری خداوند، بر مبنای آموزه های یک دسته از مهم ترین متون هندویی به نام «اوپه نیشدها، توسط یکی از مشهورترین شخصیت های فلسفی هندو به نام شنکره(Shankara) به وجود آمد که مطابق آموزه های اوپه نیشدها، منشأ هستی یا همان برهمن و تمامی موجودات متشخص یا همان آتمن یکسان هستند.

مکتب شنکره، این آموزه را این گونه تفسیر کرد که ماورای حقیقت برهمن، هیچ موجود
حقیقی دیگری وجود ندارد. بنابراین، جهان و تمام موجوداتش چیزی جز فریب و تصور (مایا) نیست که بر اثر جهل و نادانی به وجود آمده است. پس در حقیقت، انگیزه ای خاص در ورای پیدایش جهان هستی وجود نداشته است؛ زیرا اصلاً هستی واقعیت ندارد. در نهایت، از دیدگاه شنکره تنها منشأ اصلی آغاز این نمایش عظیم جهان هستی، چیزی نیست جز بازی الهی (لی لا Lilā) (Werner, 2005, p. 17). از دیدگاه شنکره، تکثر ارواح بی معناست. به عبارت دیگر، روح یا همان آتمن، حاصل جمع ارواح شخصی مختلف نیست، بلکه جوهری است کلی و وصف ناپذیر و روحانی که نه فاعل است و نه منفعل و در بند خودخواهی قرار نمی گیرد، بلکه ناظر مطلق و شاهد بی مانند و عین برهمن است. عبارت مشهور سنسکریت «تَت تْوَم اسی (तत् त्वम् असि – Tat tvam asi)، به معنی توهمانی، که در چَندُگْیه اوپه نیشد (Chandogya Upanishad) نوشته شده است، بر همین آموزه تأکید می کند؛ به این معنا که اگر تمام قیود و اوصافی را که به ضمیر تو می پیوندد و آن را غیر از آنچه واقعاً هست جلوه می دهد، برگیریم تو، یعنی آتمن، عین آن، یعنی برهمن، خواهد شد (شایگان، ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۷۸۴).

۱-۱-۵٫شباهت های عقاید سَتْهیه سای بابا با مکتب ادوَیته وِدَه نته

بنیادی ترین شباهت های عقاید و آموزه های سای بابا، با مکتب ادوَیته وِدَه نته را می توان در دو امر خلاصه کرد:

۱٫ باور به یکی بودن روح (آتمن) و خدا (برهمن).

۲٫ نفی واقعیت هویت و تشخص فردی، و فریب و خیال دانستن جهان هستی.

۳٫ باور به فنای مطلق ذات و از بین رفتن هویت شخصی سالک پس از نائل شدن به مقام نجات (مُکشه).

۱-۱-۶٫معرفی اجمالی شریدی سای بابا و شباهت آموزه هایش با سَتْهیه سای بابا

شریدی سای بابا، یکی از جذاب ترین زاهدان و استادان معنوی اوایل قرن بیستم است که تا امروز هم پیرو دارد. دوران ابتدایی زندگی سای بابا و نام حقیقی او کاملاً نامعلوم است. ولی اعتقاد بر این است که او در خانواده ای برهمن در یکی از روستاهای استان حیدرآباد هند متولد شد. به هنگام هشت سالگی برای کسب معرفت، خانواده خود را رها کرد و به همراه استادی مسلمان عزیمت کرد، ولی پس از مرگ استاد مسلمانش، به یک گوروی هندو پیوست. سرانجام در شانزده سالگی به روستای شریدی در ایالت مهاراشتره رسید و در همانجا ساکن شد (A.Jones and D. Ryan, 2007, p. 376). نامی که این شخصیت معنوی به آن مشهور است، از دو واژه فارسی «سای و «بابا ترکیب شده است. «سای به معنی مرد مقدس، لقبی بوده که مسلمانان هند زاهدان و درویشان خود با آن می خواندند. «بابا، که در لغت به معنی پدر است، پیشوند نام مردان مقدس و مرتاضان هندو بوده است. پس معنی سای بابا، پدر مقدس است (Rigopoulos, 1993, p. 3).

سای بابا پس از اقامت در شریدی، علاوه بر عبادت و وعظ و نصیحت مردم کارهای خارق العاده و جادویی نیز انجام می داد. مثلاً سال ها پیش از آنکه شهرتی کسب کند، عادت داشت تا شب هنگام در مسجد و معبد روستا چراغ های سفالی روشن کند. برای روشن کردن چراغ های سفالی، نیاز به روغن بود. وی به این منظور گاهی از خواروبار فروشان شریدی روغن رایگان می گرفت. ولی پس از مدتی، خواربارفروشان شریدی، به بهانه اینکه روغن تازه ندارند، از دادن رایگان آن به سای بابا خودداری کردند. وی نیز به مسجد بازگشت و به جای روغن، از آب چاه برای روشن کردن چراغ های سفالی استفاده کرد و چراغ ها برای مدت ها روشن ماندند.

یا اینکه در فصل برداشت گندم در یک تابستان گرم، سای بابا یکی از کشاورزان روستا را فراخواند و به او خبر داد که مزرعه اش در آتش می سوزد. کشاورز با ترس به مزرعه اش رفت، ولی اثری از آتش ندید. با ناراحتی پیش سای بابا بازگشت و به او اعتراض کرد. ولی سای بابا از او خواست بار دیگر به مزرعه اش بازگردد. در این هنگام، دود از مزرعه آن کشاورز برخاست و آتشی عظیم شعله ور شد و بر اثر وزش باد شدید، آتش به سمت خانه های روستاییان حرکت کرد. همه مضطرب و نگران شده و کمک می خواستند. سای بابا به سمت آتش رفت و مقداری آب بر آن آتش عظیم ریخت و گفت: ای آتش هم اکنون خاموش شو، و ناگهان آتش خاموش شد! (Kamath, 2007, p. 130).

از مهم ترین کارهای جادویی دیگری که به شریدی سای بابا نسبت داده می شود، می توان به ظاهر کردن خاکستر مقدسی ویبهوتی، رفتن به رؤیای مردم و سپس خبر دادن از آن در بیداری آنان، تغییر شکل به صورت انسان ها و حیوانات مختلف، سفرهای ماورایی، کنترل آب و هوا و شفا دادن بیماران اشاره کرد (Chryssides, 1999, p.181). به همین دلیل، پس از آن شریدی سای بابا نه فقط به عنوان مرشدی معنوی، بلکه عملاً همچون خدایی پرستیده می شد.

تعالیم شریدی سای بابا ترکیبی از آموزه های هندو و اسلام بود. او همچون هندوها بر گیاه خواری تأکید می کرد، و گاهی برای یاد الهی از نام های خدایان هندویی استفاده می کرد. در عین حال، بیشتر اوقات از اذکار و نیایش ها و اسماء الهی اسلامی استفاده می کرد. برای نمونه، تکه کلام او «الله مالک بود، و یا گاهی به خواندن نماز و اذکار اسلامی به زبان اردو می پرداخت. البته وی همچون یک مسلمان، مقید به خواندن نمازهای پنج گانه یا انجام تشریفات ظاهری دینی نبود، بلکه بیشتر با تفکر و تمرکز عبادت می کرد. او همواره از مردم می خواست تا به دینی که در آن متولد شده اند، معتقد باشند، و در جشنواره ها و مراسم مذهبی یکدیگر نیز شرکت کنند. امروزه مقبره وی، در روستای شریدی زیارتگاه و معبدی برای پیروانش محسوب می شود (Jones&Ryan, 2007, p. 376; Rigopoulos, 1993, p. 63).

به نظر می رسد، سای بابا به مکتب اسلامی صوفیه و هندویی ادوَیته ای گرایش داشته، و به وحدت تام سالک با خداوند معتقد بوده است؛ زیرا هنگامی که از او می پرسیدند تو که هستی؟ از کجا آمده ای؟ پاسخ می داد: من بی وصفم، من مطلقم، من نیرگون (Nirguna، بدون صفت و وصف. لقب مقام ذات مطلق خداوند در آیین هندو) هستم. من نامی ندارم، من خانه ای ندارم! او همیشه به پیروانش می گفت: من پروردگارم! من در شریدی و همه جا زندگی می کنم. عمرم صدها هزار سال است. پیشه ام برکت دادن است. همه چیز از آن من است. من همه چیزی را به همه کسی می دهم. همه جهان در من است، من خدا هستم! (Rigopoulos, 1993, p.3&64).

در نهایت، شریدی سای بابا در ۱۵ اکتبر سال ۱۹۱۸ درگذشت و جسدش همچون قدیسان هندو به جای سوزانده شدن دفن شد. مقبره وی، شری سای سمادهی مندیر(Shri Sāi Samādhi Mandir) نامیده می شود. در سال ۱۹۵۲ مریدان وی، مجسمه ای از او روی قبرش ساختند و آنجا را تبدیل به معبد کردند. پیروانش حتی پس از مرگ نیز کراماتی را به او نسبت می دهند. برای نمونه، مدعی هستند سای بابا در رؤیا با آنان ملاقات می کند و آنان در سیر و سلوک معنوی راهنمایی می کند، یا معتقدند: هر گاه به زیارت مقبره اش می روند، مجسمه شریدی سای بابا به آنان خیره می شود یا اینکه از آن مجسمه خاکستر مقدس ویبهوتی ظاهر می شود (Chryssides, 1999, p. 181).

مهم ترین شباهت شریدی سای بابا و سَتْهیه سای بابا را می توان در اموری مانند انجام اعمال خارق العاده، مانند ظاهرکردن خاکستر مقدس ویبهوتی، ادعای خدایی و تأکید بر همسانی ادیان خلاصه کرد. البته به نظر می رسد، شریدی سای بابا گرایش بیشتری به اسلام داشته تا آنجا که برای سکونت مسجد را انتخاب می کند و از اذکار مقدس اسلامی بسیار استفاده می کرده است. ولی سَتْهیه سای بابا بیشتر به آیین هندو گرایش داشته است.

نقد و بررسی آموزه های سای بابا مطابق کلام اسلامی

با مطالعه زندگی و آموزه های سای بابا، چند نکته مهم جلب توجه می کند؛ نخست انجام اعمال خارق العاده برای جذب مرید، که بیشتر جنبه نمایشی دارند. مثل حرکت دست و ظاهرکردن خاکستر و سکه و گردن بند طلایی از میان انگشتان، نوشیدن مقداری آب و بالا آوردن شیوه لینگام طلایی کوچکی از گلو، و یا ظاهر کردن خاکستر مقدس از تصویر سای بابا از فاصله دور.

در آموزه های سای بابا، چند آموزه متناقض بیشتر مورد تأکید است. ریشه مشترک ادیان و برابری آنها و در عین حال، برتر دانستن آموزه های هندو، تأکید بر همه خدایی و نفی تشخص برای خداوند و در عین حال، پذیرش متجسد شدن خداوند در جسم انسانی و ادعای خدا بودن توسط خود سای بابا. در اینجا هریک از این امور بر مبنای آموزه های کلام و اعتقادات اسلامی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.

۱-۱-۷٫نقد و بررسی اعمال خارق العاده و جادویی سای بابا

همان طور که بیان شد، یکی از مهم ترین جذابیت های سای بابا انجام اعمال خارق العاده و جادویی بود. او این اعمال را برای اثبات اینکه تجسد خدای شیوه و الهه شکتی است، انجام می داد. به همین دلیل، در اعمال خارق العاده اش از نشانه هایی مربوط به خدای شیوه و شکتی استفاده می کرد. برای نمونه، دستش را در هوا می چرخاند و از میان انگشتانش خاکستر مقدس ویبهوتی، که در مراسم پرستش شیوه استفاده می شود، خارج می کرد و به عنوان تبرک به زائرین می داد. یا پس از خوردن مقداری آب از گلویش شیوه لینگام، نمادی از آلت تناسلی شیوه، نماد قدرت خلاقه این خدای هندو، را بالا می آورد.

وقتی به تاریخ پیدایش ادیان ابراهیمی مراجعه می کنیم و شرح حال پیامبران و انبیاء الهی را مطالعه می کنیم، به اعمالی خارق العاده از آنان برمی خوریم که آنان برای اثبات ادعای رسالتشان انجام می دادند. اعمالی مثل زنده کردن مردگان، خبر دادن از غیب و پیش بینی دقیق آینده، شفای بیماران لاعلاج، خلق حیوانات مختلف از اجسام بی جان، آشنایی به زبان حیوانات، راه رفتن روی آب و… .

سؤالی که مطرح می شود این است که اگر ما آن اعمال خارق العاده را معجزه الهی می خوانیم و آنها را یکی از دلایل صدق پیامبران می دانیم، چرا اعمال خارق العاده ای را که سای بابا انجام می داده، نباید دلیلی بر حقانیت او قلمداد کرد؟! چرا نباید با دیدن این اعمال فوق بشری از او، به اینکه سای بابا تجسد خداوند در زمین است ایمان بیاوریم؟!

برای پاسخ دقیق به این سؤالات، نخست باید سؤالات تشریح و دسته بندی شده، سپس با طرح مباحث مقدماتی از کلام اسلامی به آنان دقیقاً پاسخ داده شود. بدین منظور، می توان این سؤالات را به چندین سؤال ریزتر تقسیم کرد:

۱٫ از دیدگاه کلام اسلامی معجزه ای که گواه بر صدق فاعل آن است، چه ویژگی هایی دارد؟

۲٫ فرق اساسی شعبده، جادو و معجزه الهی چیست؟

۳٫ آیا اصولاً می توان با توجه صرف به توانایی انجام اعمال خارق العاده توسط یک فرد، بی توجه به صحت و سقم آموزه های او، از آن فرد پیروی کرد؟

۴٫ آیا انجام اعمال خارق العاده، می تواند دلیل بر الوهیت کسی باشد؟

در اینجا، به هریک از سؤالات فوق از دیدگام کلام اسلامی (امامیه) پاسخ داده می شود.

۱-۱-۸٫ویژگی های معجزه حقیقی و تفاوت آن با جادو و شعبده

آنچه که در ادیان ابراهیمی به عنوان معجزه شناخته می شود، دارای ویژگی هایی است که آن را از اعمال جادویی و شعبده متمایز می سازد. ازجمله مهم ترین ویژگی ها، می توان به ناتوان بودن دیگران از انجام اعمالی مانند آن اشاره کرد. این ویژگی را می توان از معنی لغوی معجزه در زبان عربی نیز دریافت. «معجزه یا اعجاز در لغت عرب از ماده عجز مشتق شده که به معنای ضعف و ناتوانی است. معجزه و اعجاز به معنی کاری است که بجز فاعل آن هیچ کسی نتواند آن را انجام دهد. در مجمع البحرین، اعجاز این گونه معنا شده است: «أن یأتی الانسان بشیء یعجز خصمه ویقصر دونه. (طریحی، ۱۴۰۸ق، ج ۳، ص ۱۲۴). برای نمونه، معجزاتی مانند زنده کردن مرده، خلق موجودات زنده از اشیا بی جان، و در نهایت، معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرآن کریم، همه از این ویژگی برخوردار هستند.

ولی اعمال جادویی فاقد چنین ویژگی است. مثلاً، ممکن است یک کار خارق العاده مثل معلق شدن در هوا، ظاهر کردن اشیا، یا کارهایی از این قبیل را عده زیادی از جادوگران و مرتاضان بتوانند همانند هم انجام دهند. اعمال خارق العاده ای که سَتْهیه سای بابا انجام می داد نیز از همین قبیل است و حتی برخی از مرتاضان هندو اعمالی شگفت انگیزتر و خارق العاده تر از کارهای سای بابا انجام می دهند.

از سوی دیگر، امروزه شواهد بسیاری به دست آمده که اعمال به ظاهر خارق العاده او، نه تنها معجزه نبوده، بلکه حتی جادو و خرق عادت هم نبوده، بلکه شعبده بازی و به اصطلاح چشم بندی بوده که به راحتی هر شخصی با پی بردن به رمز و راز آن، می تواند شبیه آن را انجام دهد. این امر، ویژگی دوم معجزه الهی، یعنی تحدی و عدم امکان معارضه را نیز در مورد کارهای سای بابا نفی می کند. به ویژه، فیلم هایی مستندی که در آن نشان داده می شود که چگونه سای بابا خاکستر مقدسی را که ادعا می کرد با چرخاندن دستش در هوا ظاهر کرده است، از قبل به صورت قرص های خاکستر فشرده شده بین انگشتانش مخفی کرده و سپس، با چرخاندن دستانش و پودر کردن آن، چنین تظاهر می کرد که گویا آن خاکستر مقدس را

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

دکمه بازگشت به بالا