فخرالاسلام
مـرحوم محمدصادق فخر الاسلام(ره) یکی از پژوهشگرانی است که به مطالعات تطبیقی اسلام و مسیحیت پرداخـته اسـت. دو ویـژگی مهم ایشان را نامبردار ساخته است:
۱٫ ترک آیین موروثیِ مسیحیت و تشرف به دین مبین اسلام؛
۲٫ دفـاع از ساحت مقدس پیامبر عالیقدر اسلام(ص) و قرآن مجید در برابر حملههای بیامان مبلغان مسیحی قـرن نوزدهم.
مقاله حاضر جـوانب مـختلف هر یک از این دو ویژگی را بررسی میکند.
۱٫ تغییر کیش
ادیان و مذاهب اقیانوسهایی از دینداران هستند که حوادث اجتماعی، سیاسی، نظامی و احیانا عاطفی، آنها را در تاریخ و جغرافیا تثبیت کرده است. قطراتی از این اقیانوسها نیز گـهگاهی به اقیانوسهای مقابل میتراود. اقیانوسهای دریافتکنندهْ قطرات تازهوارد را همچون گوهرهایی گرامی میدارند و به وجودشان در جمع خود افتخار میکنند. این قطرات نوکیشان هستند.
بررسی پیشینه معرفتی نوکیشان نشان میدهد که بیشتر آنـان از طـبقه عوام بوده و در دین موروثی خود تخصص نداشتهاند. از سوی دیگر، دستبرداشتن یک عالم دینی از دین موروثی خویش بسیار نادر است.
از این رو، باید گفت اقدام شجاعانه مرحوم فخرالاسلام که مدعی است «در سـن دوازدهـسالگی ازتحصیل علم تورات وانجیل وسایر علوم نصرانیت فارغالتحصیل و علما بهمرتبهقسیسیت رسیده»کاریبزرگ بودهاست.کشیشژِزوئیت،توماسمیشل،مینویسد:
در واقع، به طوری که از تاریخ به دست میآید، شمار مسیحیان و مسلمانانی که بـه دیـن و مسائل معنوی خود مخلصانه پایبند بوده، ولی از دین خود به دین دیگری روی آوردهاند، بسیار ناچیز است. درست است که برخی از افراد در گذشته و حال بهانگیزههایی مانند ازدواج، انتخاب شغل، بـهبود فـرهنگ یـا فشار اجتماعی از دینی به دیـن دیـگر روی آوردهـاند، اما شمار کسانی که به دین خود کاملاً معتقد و پایبند بوده و با این وصف، دینی دیگر را انتخاب کردهاند، زیاد نیست.(۱)
بـدیهی اسـت کـه این توضیح بینالادیانی برای ورود به یک دین و خـروج از دیـن دیگر در علم کلام ادیان ابدا مقبول نیست. فرایند تغییر دین در علم کلام به گونهای تقریر میشود که بطلان دیـن بـیگانه و حـقانیت دین خودی را اثبات کند.
کسانی که به دین جدیدی جـذب میشوند، معمولاً نمیتوانند علت اصلی جذبشان را بیان کنند. دوستان فرد نوکیش علاقهمندند بدانند که چه چیزی از دین جـدید در جـذب وی مـؤثر بوده است، اما بیشتر نوکیشان به سبب نداشتن آگاهی لازم از دین مـبدأ و دیـن مقصد و عجز از مقایسه آنها، پاسخ مناسبی برای این پرسش ندارند.
البته همانطور که دینداران برای بـقا بـر دیـن موروثی خود دلایلی دارند، نوکیشان نیز برای انتخاب دین جدید دلایلی فـراهم مـیکنند. یـکی میگوید: «دین قبلی من خرافی بود، ولی دینی که اکنون انتخاب کردهام، معقول است.» دیـگری در ایـن مـقام، خوابی را که هرگز ندیده است، با آب و تاب نقل میکند. کسانی هم با پرسیدن امـتیازات دیـن جدید از متخصصان، پاسخ خود را آماده میکنند.
مرحوم فخرالاسلام برای حل این مشکل، داسـتان اسـلامآوردن خـود را از مقدمه کتاب تحفهالاریب فی الرد علی اهل الصلیب، تألیف عبداللّه الترجمان المیورقی (که در تونس از مـسیحیت بـه اسلام مشرف شد و در سال ۸۲۳ق درگذشت) اقتباس و ترجمه کرده و در مقدمه کتاب انیسالاعلام جای داده اسـت. نـسخههای خـطی و چاپی فراوانی از کتاب تحفهالاریب در کتابخانههای جهان وجود دارد و از جمله، چند نسخه خطی قدیمی آن در
______________________________
۱٫ کلام مسیحی، تـرجمه حـسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۷، ص۱۶ـ۱۷.
کتابخانه بزرگ حضرت آیتاللّه العـظمی مـرعشی نـجفی(ره) نگهداری میشود. ترجمه فارسی کتاب نیز چند بار با نام مؤلف اصلی و یک بـار هـم بـا نام مرحوم فخرالاسلام چاپ و منتشر شده است.(۱)
آن مرحوم در داستان اسلامآوردن خویش مـدعی اسـت که «ابا عن جدٍّ از عظمای قسیسین نصاری» بوده و در چندین مورد از آثار خویش به پیشینه کشیشی خـود اشـاره کرده است. ولی بسیار جای تأسف است که هیچ سندی برای این ادعـا در دسـت نیست و هیچ کس از نام اصلی آن مرحوم و خـاندان مـسیحی وی آگـاهی ندارد و نه تنها تاریخ تولد، بلکه تـاریخ وفـات آن جناب نیز قطعی نیست. از این رو، جا دارد خاندان مسلمانی که از او به یادگار مانده اسـت، اطـلاعات خانوادگی خود را در اختیار پژوهشگران بـگذارند و بـا این اقـدام خـداپسندانه بـه وثوق و متانت آثار ارزشمند وی بیفزایند. آریـ، ادعـای این عالم مسلمان برای مسلمانان حجت است، ولی مادامی که این نقاط ابـهام بـاقی است، نمیتوان برای غیرمسلمانان به آنـ استناد کرد.
اینک داسـتان اسـلامآوردن مرحوم فخرالاسلام را از مقدمه انیسالاعلام مـیآوریم و بـخشهایی از آن را که از داستان اسلامآوردن عبداللّه ترجمان اقتباس و ترجمه شده است، با کتاب تحفهالاریب مـقایسه مـیکنیم:
مؤلف این کتاب ابا عـن جـد از عـظمای قسیسین نصاری بـود و ولادتـش در کلیسای ارومیه واقع گـردیده اسـت و در نزد عظمای قسیسین و معلمین نصاری در ایام جاهلیت تحصیل نموده، از آن جمله رابی یوحنای بکیر و قـسیس یـوحنای جان و رابی عاژ و غیر ایشان از مـعلمین و مـعلمات فرقه پروتـستنت [= پروتـستان [و از مـعلمین فرقه کاتلک [= کاتولیک] رابـی تالو و قسیس کورکز و غیر ایشان از معلمین و معلمات و تارکاتالدنیا که در سن دوازده سالگی از تحصیل علم تورات و انـجیل و سـایر علوم نصرانیت فارغالتحصیل و علما به مـرتبه قـسیسیت رسـیده، و در ایـام تـحصیل بعد از دوازده سالگی خـواستم عـقاید ملل و مذاهب مختلفه نصاری را تحصیل نموده باشم. بعد از تجسس بسیار و زحمات فوقالعاده و ضرب در بلدان،
______________________________
۱٫ فهرست کـتابهای چـاپی فـارسی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۲، ص۷۹۶ و ۸۵۶؛ رک: انیسالاعلام، تـهران، کـتابفروشی مـرتضوی، ۱۳۶۴ش، ج۲، صـد؛ قـس: ج۸، ص۱۶۶.
چـیزی همراه نیاوردم مگر دو سه جلد کتاب؛ هرچه داشتم از کتابخانه و غیره همه را ترک نموده، بعد از زحمات بسیار نیمهشبی وارد بلده ارومیه شدم. در همان شب رفتم درب خانه حسن آقـای مجتهد مرحوم مغفور. بعد از اینکه مستحضر شدند که مسلمان آمدهام، از ملاقات حقیر خیلی مسرور و خوشحال گردیدند. و از حضور ایشان خواهش نمودم که کلمه طیبه و ضروریات دین اسلام را به من القا و تـعلیم نـمایند. و همه را به حقیر القا و تعلیم نمودند و به خط سریانی
نوشتم که فراموشم نشود. و هم مستدعی شدم که اسلام مرا به کسی اظهار ننمایند که مبادا اقارب و مسیحیین بشنوند و مـرا اذیـت کنند و یا اینکه وسواس نمایند! بعد شبانه به حمام رفته، غسل توبه ازشرک وکفر نمودم. بعد از بیرون آمدن از حمام مجددا کلمه اسلام را بـر زبـان جاری نموده، ظاهرا و باطنا داخـل دیـن حق گردیدم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلآَ أَنْ هَدَانَا اللَّهُ.
خدا را به صد هزار زبان تشکر مینمایم که در کفر نمردم و مشرک و مـثلِّث از دنـیا نرفتم. وبعد ازشفا ازمـرض خـتان مشغول قرآنخواندن وتحصیل علوم اهلاسلام گردیده، و بعد به قصد تکمیل علوم و زیارت عازم عتبات عالیات گردیدم. پس از زیارت وتکمیل تحصیل درخدمت اساتید کرام مدتی عمر خود را در تحصیل وزیارت گذرانیدم و خدا را بـه عـبادت حق در آن امکنه شریفه عبادت نمودم.(۱)
از این داستان معلوم میشود که مرحوم فخرالاسلام هرگز نتوانسته است هویت استاد مدرس را آشکار کند: استاد از وی عهد و سوگند میگیرد که در حال حیات و مماتش این مـعنی را اظـهار نکند و اسـم او را نبرد. او میگوید که این کار موجب صدمه کلی است: در حال حیات از برای خود استاد و بعد از ممات او بـرای اقارب و تابعانش؛ و دور نیست که مسیحیان اگر بدانند این معنی از وی بروز کـرده اسـت، قـبرش را بشکافند و جنازه او را آتش بزنند. آن دو انجیل خطی مربوط به قبل از اسلام نیز به جهان اسلام منتقل نشده اسـت.
ضـمنا این سخن استاد مدرس که «اغلب قسیسین در باطن حالت مرا دارند و مانند مـن بـدبخت نـمیتوانند ظاهرا دست از ریاست دنیویه بردارند؛ و الا هیچ شک و شبههای نیست در اینکه امروز در روی زمین دین اسلام دیـن خداست» اغراقآمیز است و به همین دلیل، هنگام بازنویسی داستان در کتابهای اسلامی معمولاً بـه جای «اغلب قسیسین»، «عـدهای از کـشیشها» میگذارند.
مرحوم محمد صدر هاشمی درباره آن جناب مینویسد:
ملا صادق ملقب به فخرالاسلام اصلاً از آسوریهای ارومیه، ولی در آمریکا زاییده شده و سپس مسلمان گردیده و به طهران آمده و به همین سبب او را
______________________________
۱٫ انیسالاعلام، ج۱، ص۶ـ۲۱ و خـلاصه آن در ج۵، ص۱۸۳ـ۱۸۶؛ قس: تحفهالأریب فی الرد علی أهل الصلیب، بیروت، دارالبشائر الإسلامیه، ۱۴۰۸، ص۶۵ـ۷۱٫
جدیدالاسلام لقب دادند. وی در آغاز مشروطیت از پیروان مرحوم طباطبائی بود و به دستور او با کشیشان به مباحثات مذهبی میپرداخت و این گفتوگوها را در روزنامهاش به چـاپ مـیرسانید. در شماره ۱۹ سال هشتم روزنامه حبلالمتین مورخ ۲۸ شوال ۱۳۱۸ق راجع به فخرالاسلام این طور مینویسد: «جناب مستطاب آقای فخرالاسلام که در سوابق ایام در میان طایفه نصاری از قسیسین عظام و کشیشان والامقام بود، به هـدایت مـلک علام قریب به ۲۵ عام است در شرف اسلام درآمدهاند. شرح حال خود را در صدر کتاب انیسالاعلام فی نصرهالاسلام مسطور داشتهاند. بعد از هدایت مدتی در عجم به تحصیل علوم اهل اسلام اشتغال ورزیـد و بـعد از آن به عتبات عالیات عازم در آنجا زحمات کشید و تحصیل علوم اهل تحصیل نمود تا به رتبه اجتهاد رسید از علمای آن حدود اجازه اجتهاد دریافت کرد و به طرف عجم قرار مـعاودت نـهاد. بـعد از زیارت حضرت ثامنالائمه(ع) به طـهران رسـید و بـه امر شاه شهید به تصنیفات مشغول گردید. تا کنون کتب متعدده مرتب ساخته که در حقیقت لوای اسلام را برافراخته و برق کفر را برانداخته اسـت. کـتاب انـیسالاعلام فی نصرهالاسلام که از جمله مصنفات ایشان است، دو جـلد مـیباشد. جلد اول آن قریب سه سال است طبع و منتشر شده و جلد دوم آن را جناب رکن الملک دستور طبع آن را دادهاند.(۱)
مرحوم خـانبابا مـشار شـرح حال وی را چنین آورده است:
محمد صادق فخرالاسلام ابتدا در کیش سریانی بـود. پدرش در ارومیه میزیسته و چون در ارومیه طایفه نصاری کلیسا و مدرسه داشتند، او در مدرسه آنجا به تحصیل مشغول شد تا به درجـه کـشیشی رسـید. سپس از آن دین برگشته، دین اسلام اختیار نمود و مشغول تحصیل علوم اسـلامی گـردید. پس از مدتی تحصیل نزد علمای ایران به نجف مهاجرت کرد و مدت شانزده سال به تحصیلات خـود ادامـه داد تـا از علمای اعلام اجازه اجتهاد گرفت و در سنه ۱۳۰۵ق به تهران آمده، به حضور نـاصرالدین شـاه رسـید و شاه علت مسلمان شدن او را پرسش نمود؛ ادله حقه بیان نمود. بعد به تألیف کتب در حـقّیت اسـلام و افـضلیت آن بر ادیان عالم مأمور شد و کتب فراوان در السنه مختلفه فارسی و عربی و انگلیسی و
______________________________
۱٫ تاریخ جـراید و مـجلات ایران، اصفهان، انتشارات کمال، ۱۳۶۳، ج۲، ص۱۱۳ـ۱۱۴٫
فرانسه و سریانی نگاشته است. دست در منبر هم داشت و مـقدمه مـنبر خـود را از تورات و انجیل به زبان عبری و سریانی قرار میداد. به دستور سید محمد طباطبائی مـجتهد در تـأسیس مدرسه اسلامی در تهران دخیل بود و در اواخر عمر به نشر روزنامه نیز پرداخت. فـاضل شـرابیانی در روزنـامه ایران مورخه شوال ۱۳۱۸ق تأکید میکند که دولت و ملت باید مؤلفات فخرالاسلام را که از بهترین تألیفات در رد نصاری اسـت، چـاپ کنند.(۱)
مصحح کتاب انیسالاعلام مینویسد:
نویسنده کتاب در یک خانواده مسیحی ساکن کـلیساکندی رضـائیه(۲) دیـده به جهان گشود… در سلک روحانیت کلیسای نسطوریها (آسوریها) درآمد و در خدمت رابی یوحنای بکیر، یوحنای جـان و رابـی عـاژ به کسب دانش پرداخت و مدرسه عالی آسوریها را به پایان رساند و مردی دانـشمند و قـسیسی عالیمقام گردید. سپس به واتیکان سفر کرد تا اطلاعات مذهبی خود را کاملتر گرداند! در آنجا به خـدمت قـسیسها و مطرانهای والامقام مانند رابی تالو و کورکز رسید. و چون در واتیکان درس خواند عقاید کـاتولیکی در او اثـر گذاشت.(۳)
و سخنی از علامه شهید مرتضی مطهری(ره) دربـاره او:
اخـیرا تـحقیقاتی شده است از طرف خود فرنگیها و از طرف بـعضی از مـسلمینی که در این قضایا مطالعه داشتهاند، راجع به بشارتهایی که در کلمات حضرت عیسی(ع) یـا پیـغمبران دیگر آمده است و مخصوصا هـمانطور کـه در هفته پیـش گـفتم، بـعضی از علمای مسیحی که اطلاعات بسیار عـمیقی در مـسیحیت داشتند و بعد مسلمان شدند، این اطلاعات را در اختیار مسلمین قرار دادند که گـفتیم در مـیان کتابها ــ البته من اطلاعاتم در این زمـینه آنقدر زیاد نیست ــ تـا آنـجا که ما اطلاع داریم، آن کـه از هـمه بهتر است، همین کتاب انیسالاعلام فخرالاسلام است. فخرالاسلام یک عالم بزرگ مسیحی بـوده و بـعد مسلمان شده و یک مسلمان بـسیار مـخلصی اسـت و به زبان عـبری و سـریانی هم ظاهرا آشنا بـوده اسـت. او متن
______________________________
۱٫ رک: انیسالاعلام، ج۲، صج.
۲٫ ارومیه در فاصله سالهای ۱۳۱۴ـ۱۳۵۷ش «رضائیه» نامیده میشد. ضمنا تعبیر «کلیسای ارومیه» در سـخن فـخرالاسلام به معنای «جامعه مسیحی ارومیه» اسـت و لزومـا به روسـتای «کـلیساکندی» در آذربـایجان غربی اشاره نمیکند.
۳٫ انـیسالاعلام، ج۱، صج.
این بشارتها را به آن زبانهای اولی نقل میکند.(۱)
درباره اظهارات بالا تذکر چند نکته ضروری اسـت:
۱٫ خـود جناب فخرالاسلام میگوید که در ارومیه مـتولد شـده اسـت، پس نـمیتواند در آمـریکا به دنیا آمـده بـاشد.
۲٫ خود آن جناب میگوید که علوم دینی مسیحیت را در ارومیه آموخته است، پس تحصیل او در واتیکان صحت ندارد.
۳٫ خـود آن جـناب مـیگوید که در هجده سالگی مسیحیت را ترک کرده و بـیدرنگ بـه تـحصیل عـلوم اسـلامی پرداخـته است؛ پس وی نمیتواند یک عالم بزرگ مسیحی باشد.
۴٫ همه آثار آنجناب بهزبانفارسی است واگر یکیدواثر عربیهم داشته باشد، اینکه گفتهاند کتابهایی به زبانهای انگلیسی و فرانسه و سریانی نوشته اسـت، درست نیست.
۲٫ دفاع از اسلام
مرحوم فخرالاسلام در زمان غربت اسلام به پا خاست و با تألیف کتاب، خطابه، مناظره و نشر روزنامه از مقدسات اسلامی دفاع کرد. او تیرهای زهرآلودی را که کشیش فندر(پفاندر) آلمانی (نـویسنده کـتاب سنجش حقیقت/میزان الحق) و سایر مبلغان مسیحی قرن نوزدهم به سوی پیامبر عالیقدر اسلام(ص) و قرآن مجید پرتاب کرده بودند، به سوی خودشان برگرداند.
در مورد کتاب انیسالاعلام آن جناب باید تـوجه داشـت که تقریبا همه مباحث مربوط به مسیحیت در این اثر از کتاب نفیس اظهارالحق نوشته علامه رحمتاللّه هندی اقتباس شده است. اظهارالحق (به شهادت چـند مـورد از خود کتاب)(۲) در سال ۱۲۸۰ق به زبـان عـربی تألیف شده است. این کتاب از سال ۱۲۸۴ق به بعد چند بار چاپ شده و مؤلف آن در سال ۱۳۰۸ق درگذشته است. انیسالاعلام (به شهادت ترجمه همان موارد)(۳) در سال ۱۳۱۲ق بـه زبـان فارسی تألیف شده و مـجلدات آن از سـال ۱۳۱۵ق به بعد چندین بار به طبع رسیده است.
علامه رحمتاللّه هندی میگوید که به سبب تسلط انگلیسیها بر هندوستان به منابع
______________________________
۱٫ آشنایی با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱، ص۱۳٫
۲٫ رک: اظهارالحق، القاهره، دارالحـدیث، ۱۴۱۳، ص۸۲۰، ۸۳۰ و ۹۱۵.
۳٫ رکـ: انیسالاعلام، ج۶، ص۲۷۶ و ۲۹۸ و ج۳، ص۱۶۷ (به ترتیب موارد مذکور در پاورقی قبل).
فراوانی از مسیحیت دست یافته و از آنها در تألیف اظهارالحق سود جسته است.(۱)
البته مرحوم فخرالاسلام برای تألیف انیسالاعلام از منابع فراوان دیگری نیز بهره برده و درجـه انـتحال کتاب او از آثـار زیر به مراتب کمتر است:
۱٫ تفسیر گازر که همان تفسیر ابوالفتوح رازی است با اندکی تلخیص.
۲٫ ربیع الشـیعه منسوب به مرحوم سید ابن طاووس(ره) که همان اِعلام الوری تألیف مـرحوم طـبرسی(ره) اسـت و کسانی نام سید را به اشتباه یا از روی غرض در مقدمه آن گنجاندهاند.
۳٫ عوالم العلوم از مرحوم شیخ عبداللّه بحرانی(ره) کـه هـمان بحار الانوار تألیف مرحوم علامه مجلسی(ره) است با ترتیبی تازه.
۴٫ تحفه اثناعشریه از شـاه عـبدالعزیز دهـلوی که ترجمه و نگارش الصواقع الموبقه تألیف نصراللّه کابلی است.
۵٫ سیر حکمت در اروپا از محمد علی فروغی کـه ترجمه و نگارش تاریخ فلسفه، تألیف فوئیله (Fouillet) است.
۶٫ قصص قرآن از صدرالدین بلاغی که از روی کـتاب قصص القرآن، تألیف احـمد جـادالمولی و دیگران ترجمه شده است.
عمده ابتکارهای مرحوم فخرالاسلام در کتاب انیسالاعلام به قرار زیر است:
۱٫ ترجمه دقیق متن اظهارالحق: اغلاط، اختلافات، تحریفات و بشارات عهدین و…؛
۲٫ جابهجا کردن فصول متن اصلی به سلیقه خـود؛
۳٫ افزودن یا کاستن مطالبی در ضمن مباحث و فصول مستقل؛
۴٫ دادن صبغه شیعی به کتاب؛(۲)
۵٫ حذف یا تغییر برخی از شواهد دال بر مؤلف اصلی؛(۳)
۶٫ اضافهکردن ترجمه سریانی آیات کتاب مقدس، به ویژه عهد جدید، طـبق تـصور مسلمانان که زبان انجیل را سریانی میدانستهاند و نقل بخشهایی از کتِکیزم سریانی (قتقیسموس) با ترجمه. از سخن خود آن مرحوم معلوم میشود که اصرار وی بر زبان سریانی بهانه به دست مخالفانش داده است:
______________________________
۱٫ «و هذه الکـتب فـی بلاد تسلط علیها الانجلیز کثیره الوجود، فمن شک فلیطابق النقل بأصله» اظهارالحق، ص۱۲٫
۲٫ تا آنجا که داستانی مربوط به حسین بن علی واقدی (اظهارالحق، ص۷۸۳ـ۷۸۴) به یکی از ائمه(ع) نسبت داده شده اسـت (انـیسالاعلام، ج۶، ص۲۳۴؛ قس: بحار الانوار، چاپ تهران، ج۶۵، ص۱۲۳).
۳٫ برای مثال رک: اظهارالحق، ص۳۳۱، ۴۹۸ و ۵۹۸؛ و معادل آنها در انیسالاعلام، ج۲، ص۱۸۷؛ ج۳، ص۶۱ و ۱۶۸٫
مؤلف (غفرالله له) گوید: پس معلوم و مشخص گردید… که زبان حضرت عیسی(ع) و انجیل و حضرت مریم(ع) و حواریین همان زبان سریانی بـوده اسـت کـه اغلب منقولات ما در این کـتاب مـبارک و سـایر مؤلفات خود به همین زبان است. به این دانستی بطلان قول عبدالمسیح کشیش را در رساله خود المسمی به برهان بطلان فخر نـادان کـه در تـوجیه اشکالات و رفع اعتراضات رساله شریفه برهان المسلمین کـه از مـؤلفات این حقیر است، نوشته است در صفحه ۲۵ و ۲۶ از رساله مطبوعه سنه ۱۸۹۹ المسیحی واضح و آشکار گردید که اعتراض بر حقیر کرده اسـت کـه بـیانات خود را به لسان اصلی ننوشته است. معلوم میشود که ایـن کشیش غالط و یا مغلط و یا جاهل صرف است و یا تاکنون زبان حضرت عیسی(ع) را ندانسته است؛ معذلک میخواهد اشـکالات بـرهان المـسلمین را رفع نماید (این جمله در حین طبع ملحق به کتاب گشت، تـقریبا هـفت سال بعد از فراغ از تصنیف).(۱)
لازم است یادآوری شود که خطاهای اندکی از اظهارالحق به انیسالاعلام سرایت کرده اسـت، مـانند تـعبیر «اتهیوبک» (به جای «حبشی» Ethiopic در اظهارالحق، ص۵۲۸ و ۵۷۸ و انیسالاعلام، ج۳، ص۹۰ و ۱۳۰) و تعبیر «ممانیدیز» (به جای «ابن مـیمون» Maimonidesدر اظـهارالحق، ص۵۹۱ و انـیسالاعلام، ج۳، ص۱۵۳). خود فخرالاسلام نیز سهوهایی داشته است، مانند ترجمه «توراه السبعین» (در اظهارالحق، ص۳۹۸) به «هفتاد تـورات» (در انـیسالاعلام، ج۲، ص۳۰۹).(۲)
ایـن عالم ربانی سرانجام پس از عمری مجاهدت زبانی و قلمی برای اعتلای اسلام و عزت مسلمانان، در حدود سـال ۱۳۳۰ قـمری (برابر با ۱۲۹۱ شمسی و ۱۹۱۲ میلادی) در تهران به ابدیت پیوست و پیکر پاکش با تجلیل فـراوان تـشییع و در امـامزاده عبداللّه(ع) شهر ری به خاک سپرده شد.
______________________________
۱٫ انیسالاعلام، ج۸، ص۱۳۸٫
۲٫ مصحح چاپ هشت جلدی انیسالاعلام نیز بـا ایـنکه از منابع فراوانی بهره برده، متأسفانه از اظهارالحق بیخبر بوده و در فهرست منابع خود به آن اشـاره نـکرده اسـت. این مسئله بر ویرایش کتاب تأثیر نامطلوب گذاشته است.