مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

درنگی بر رویکرد شورای واتیکانی دوم در مواجهه با اسلام

چکیده

بررسی شوراهای جهانی کلیسای کاتولیک این ادعا را اثبات می کند که رویکرد این کلیسا نسبت به ادیان غیرمسیحی، به ویژه اسلام، در طول تاریخ یکسان نبوده است. نگاه این کلیسا به ادیان دیگر در شوراهای جهانی هزاره اول، عدم پذیرش با ادبیات سکوت بوده است. در شوراهای جهانی قرون وسطا، ادبیات آن تبدیل به تهاجم شده و اسلام و سایر ادیان را آشکارا محکوم  به تکفیر می کرد. اما امروزه کلیسای کاتولیک در رویکرد جدید و به سبب عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی، نسبت به رویکرد ضداسلامی خود تغییر موضع داده و شورای واتیکانی دوم، محملی برای تجدیدنظر در عملکرد کلیسا شده است. این مقاله، با روش توصیفی ـ تحلیلی تلاش دارد، تغییر رویکرد کلیسا را در ادوار تاریخی شوراهای جهانی، به ویژه شورای واتیکانی دوم بررسی کرده و نشان دهد که چگونه کلیسا در شورای واتیکانی دوم، عقبه اعتقادی و اجتماعی خود را نسبت به اسلام و سایر ادیان بازسازی کرده است.

کلیدواژه ها: شوراهای جهانی، کلیسای کاتولیک، شورای واتیکانی دوم، اسلام، ادیان غیرمسیحی.


مقدمه

شوراهای جهانی یا عام کلیسا (Ecumenical Councils) در مسیحیت، از اهمیت فراوانی برخوردار است. یک شورای جهانی، مجمع عمومى و فوق العاده کلیساى کاتولیکی است که در سطح جهانى برگزار می شود و از همه کاردینال ها، پاتریارک ها، اسقفان و آباى برجسته مجموعه های کلیسایی برای شرکت در آن دعوت به عمل می آید. البته در تعریف دقیق شورای جهانی به ویژه پس از جدایی کلیسای کاتولیک و کلیسای ارتدوکس اختلاف نظر وجود دارد (ر.ک. اورسی، ۲۰۰۲، ص۳۰۳؛ تنر، ۲۰۱۱، ص۲۰-۲۴ و ۱۸۵).

بر اساس قانونِ کلیسای کاتولیک، دستور برگزاری شورای جهانی توسط پاپ صادر می شود؛ هرچند برخی شوراها به دستور امپراطور برگزار شده است؛ نظیر شورای اول نیقیه و حتی در مواردی خود پاپ در شورا حاضر نبوده است؛ نظیر شورای اول قسطنطنیه (دیوورنیک، ۲۰۰۲، ص۳۰۰). هر شورای جهانی، معمولاً به دلیل یک مجموعه مسائل الهیاتی، بدعت ها و موارد خاص که پاپ به تنهایی از عهده حل آن برنیامده و نیاز به همکاری همه مسیحیان دارد، تشکیل می شود.

از میان شوراهای جهانی، ۲۱ شورا از نیقیه اول تا واتیکانی دوم در فهرست شوراهای عام کلیسای کاتولیک قرار گرفته است. درحالی که تنها هفت شورای اول، یعنی شورای نیقیه اول تا نیقیه دوم، توسط کلیسای ارتدوکس، جهانی محسوب می شود. پروتستان ها تنها چهار شورای اول (نیقیه اول تا کالسدون) را پذیرفته اند (همان؛ تنر، ۲۰۱۱، ص ۱۸۵).

برایند شوراهای جهانی معمولاً تبیین آموزه ها، تصمیم گیری برای آموزه های جدید و اصلاح آموزه های قبلی، صدور اعتقادنامه، محکومیت مرتدان و لیست کتب ممنوعه بوده است. تنها در شورای واتیکانی دوم، به دلیل مسائل فراوان عصر جدید و تغییر و اصلاح فراوان آموزه ها، اسناد فراوان و متنوعی صادر شد و هیچ محکومیت و ممنوعیت فردی وجود نداشت.

آخرین شورای جهانی تاکنون، شورای واتیکانی دوم (Second Vatican Council: Vatican II) است که به دعوت پاپ جان بیست و سوم در ۱۱ اکتبر ۱۹۶۲ افتتاح شد (دوورینک، ۲۰۰۲، ص ۳۰۱). هدف اصلی این شورا، نوسازی کلیسای کاتولیک به مقتضای نیازهای عصر جدید بود. در دوره های چهارگانه این شورا بین ۲۱۰۰ تا ۲۴۰۰ اسقف از تمام مناطق جهان شرکت کردند (دالی، ۲۰۰۵، ص ۲۰۴۳). همچنین ناظرانی از کلیساهای ارتدوکس و پروتستان و میهمانانی از اسلام، یهودیت و برخی ادیان دیگر حضور داشتند. این شورا چهار سال به طول انجامید و در ۱۹۶۵، تحت اشراف پاپ پل ششم به پایان رسید(رانر و دارلاپ، ۱۹۸۷، ص ۹۵۳۴).

زمینه شکل گیری این شورا به عوامل دینی، سیاسی و اجتماعی فراوانی بستگی دارد. این عوامل در کلیسا، موجب شکاف میان پیروان مسیحی و کلیسا و همچنین کم رنگ شدن جایگاه کلیسا در میان سایر ادیان شد. کلیسای کاتولیک با تأثیرپذیری از این عوامل، دست به اصلاحات فراوان در ساختار خود نمود و تلاش کرد از طریق راه اندازی شورای واتیکانی دوم، مانع شتاب فزاینده سقوط جایگاه خود شود (ر.ک: کونگ، ۲۰۰۱، فصل ۷ و ۸).

این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤالات می باشد: تغییر رویکرد مسیحیت کاتولیک نسبت به سایر ادیان چگونه حاصل شد؟ چرا شورای واتیکانی دوم، برخلاف سایر شوراهای جهانی، تصمیم به تغییر رویکرد کلیسا نسبت به ادیان دیگر گرفت؟ آیا این تغییر، مورد پذیرش جامعه مسیحیت کاتولیک قرار گرفت؟

این مقاله تلاش دارد تا تغییر رویکرد کلیسای کاتولیک نسبت به سایر ادیان مسیحی را با تأکید بر شورای واتیکانی دوم مورد تحلیل و بررسی قرار داده، نشان دهد که این شورا، در مقایسه با سایر شوراهای جهانی کاتولیکی، تغییر موضع اساسی داده است.

درباره شورای واتیکانی دوم در مسیحیت تا به حال تنها یک کتاب در فارسی با عنوان شورای واتیکان دو، میعادگاه کلیسای کاتولیک با تجددگرایی، تألیف لیلی مصطفوی کاشانی یافت می شود که به قلم خود نویسنده کاری مقدماتی است (مصطفوی کاشانی، ۱۳۷۸، ص ۵). در قلمرو گفت وگوی بین الادیان لازم است ما بینش صحیحی از پیشینه و دلیل تغییر رویکرد مسیحیان کاتولیک نسبت به سایر ادیان، به ویژه اسلام داشته باشیم.

شوراهای جهانی و مسئله ادیان

با بررسی در تاریخ شوراهای جهانی کاتولیکی پیش از شورای واتیکانی دوم، نگاه مثبتی نسبت به سایر ادیان، بخصوص اسلام دیده نمی شود؛ بلکه برخی از شوراها در قرون وسطا موضع خشنی نسبت به سایر ادیان ابراز کرده اند. مطالعه این مقطع تاریخی، برداشت درستی از رویکرد شورای واتیکانی دوم در مواجهه با ادیان غیرمسیحی به دست می دهد که می تواند راهگشای بسیاری از تحلیل ها و نقدهای بین الادیانی شود.

۱٫ شوراهای هزاره اول

شوراهای عام هزاره اول میلادی (شامل هشت شورای: اول نیقیه، اول قسطنطنیه، افسس، کالسدون، دوم قسطنطنیه، سوم قسطنطنیه، دوم نیقیه و چهارم قسطنطنیه) درباره مسائل ادیان غیرمسیحی نظیر اسلام، همچون امکان نجات در آنها چیزی نگفته اند. این شوراها در اعتقادنامه های خود اساساً درباره تثلیث و ماهیت الهی یا بشری مسیح و نیز درباره نجاتی که مسیح برای بشر می آورد بحث نموده اند. البته به صورت غیرمستقیم ردپایی از ادیان دیگر در برخی از احکام شوراهای این دوره دیده می شود. به عنوان نمونه، در دو شورای اولیه چند قانون درباره نیاز به تعمید مجدد در بخشی از پیروان چند گروه تفرقه انداز (پیروان پولس از ساموساتا در قانون ۱۹ نیقیه اول؛ پیروان آریان، پیروان مونتانوس، سابلیان ها در قانون ۷ قسطنطنیه اول) که می خواستند در کلیسای راستین بدعت وارد کنند، صادر شد. این قوانین، نشان می دهد کسی که از کلیسای راستین دور باشد، به نجات نخواهد رسید و برای سعادتمند شدن نیاز به تعمید مجدد دارد (تنر، ۲۰۱۱، ص۱۸۶).

شورای قسطنطنیه دوم (۵۵۳) از تئودور اهل موپسوستیا انتقاد کرد؛ زیرا او می گفت که مسیح مانند افلاطون، مانی، اپیکوریوس یا مارکیون تنها یک معلم بود که شاگردان را جلب می کرد.

در دو شورای قسطنطنیه سوم و چهارم، از نسطوریوس به دلیل طرز فکر یهودی اش که الوهیت را به مسیح مرتبط نمی کرد، انتقاد شد.

شورای نیقیه دوم دستور داد که باید مواظب بود یهودیانی که مسیحی شده اند، اعمال یهودی انجام ندهند. سرانجام، شورای قسطنطنیه چهارم به صورت عام تری از منحرفان از مسیحیت راستین صحبت کرد که در گودالی از لعن قرار می گیرند.

اینکه چرا شوراهای هزاره اول درباره ادیان غیرمسیحی کم صحبت کردند، درحالی که شواهد زیادی وجود دارد که آنها با ادیان دیگر مواجهه داشته اند، باید گفت: اولاً، از شوراهای عام آن عصر انتظار نمی رفت که درباره همه امور مهم بحث کنند. اکثر این شوراها توجه خود را به حل مسائل عقیدتیِ محوری معطوف کرده بودند که کلیسا را دونیم می کرد. توجه به سایر ادیان، همچون موضوعاتی مانند عشاء ربانی و جهنم، از این مسائل محوری نبود. ثانیاً، مسیحیان در آن عصر شیفته پیام انجیل، درستی و زیبایی آن شدند. ازاین رو، بیشتر علاقه مند بودند که آن را اعلان و منتشر کنند تا اینکه در احوال کسانی که این پیام را ندارند، تحقیق کنند (تنر، ۲۰۱۱، ص۱۸۷ـ۱۸۸).

۲٫ شوراهای قرون وسطا

در شوراهای عام قرون وسطا (شامل ده شورای: اول تا چهارم لاتران، اول و دوم لیون، وین، قبرس، کنستانس، باسل) شاهد یک چرخش تندی هستیم. این شوراها، در مقابل بدعت گذاران و نیز پیروان سایر ادیان و سرنوشت آنان، عباراتی را مطرح کردند که حکایت از خصومت و دشمنی دارد.

در قانون اول شورای چهارم لاتران می خوانیم: به راستی تنها یک کلیسای جهانیِ با ایمان وجود دارد که خارج از آن هیچ کس به هیچ وجه حفظ نمی شود (تنر، ۱۹۹۰، ص ۲۳۰). یا در قانون سوم آن آمده است: ما هر فرقه ای را که خود را در مقابل ایمان مقدس کاتولیک و راست کیشی مطرح کند، محکوم و لعنت می کنیم… ما تمام بدعت گذاران را تحت هر عنوانی که خوانده شوند، لعنت می کنیم. آنها درواقع اَشکال متفاوتی دارند، اما دنباله آنها به هم پیوسته است (همان).

در شورای فلورانس در قانون اتحاد با قبطی ها آمده است:

کلیسای مقدس روم به شدت اعتقاد دارد، ادعا دارد و موعظه می کند که تمام کسانی که خارج از کلیسای کاتولیک هستند، نه تنها کافر هستند، بلکه همچنین یهودیان، مرتدان و تفرقه اندازان، نمی توانند زندگی ابدی داشته باشند و در آتش ابدی وارد خواهند شد که برای شیطان و اعوانش فراهم آمده است، مگر کسانی که قبل از پایان حیات خود به کلیسای کاتولیک ملحق شوند؛… و اینکه هیچ کس نمی تواند حفظ شود… مگر اینکه در آغوش و وحدت کلیسای کاتولیک ثابت قدم باشد (همان، ص۵۷۸).

همچنین در شورای چهارم لاتران، علاوه بر دو قانونی که بدان اشاره شد، چهار قانون، یعنی قانون شصت وهفت تا قانون هفتاد، درباره محکومیت یهودیان تصویب شده است. عناوین این قوانین عبارت است از: حرام خواری یهودیان؛ اجبار یهودیان برای پوشیدن لباس های متفاوت با مسیحیان؛ عدم استخدام یهودیان در ادارات عمومی؛ تبدیل ایمان در میان یهودیان به دلیل عدم حفظ آنان توسط ایمان قدیمشان. حکم نهایی همین شورا با عنوان آزاد کردن سرزمین مقدس از دستان کافران، به یک جنگ مذهبی فرا می خواند. این حکم در عباراتی مشابه در مورد مسلمانان و اعراب در شوراهای اول و دوم لیون و وین و پنجم لاتران تکرار شد (تنر، ۲۰۱۱، ص ۱۸۹).

در شورای وین، دو حکم درباره مسیحی شدن پیروان سایر ادیان، به خصوص یهودیت و اسلام مطرح شد. در قانون بیست و چهارم این شورا، با عنوان چگونه ممکن است ما خطاکاران را به راه حقیقت راهنمایی کنیم، احکامی برای تربیت استادان عبری، عربی و کلدانی زبان در کلیسای رم و دانشگاه های وابسته صادر شد تا بتوان ایمان راستین را در میان مردم مشرک ترویج داد! قانون بیست و پنجم این شورا، در عیب جویی از مسلمانان شدیدتر است. آنجایی که آمده است: کسانی که …(نام پیامبر اکرم) بی دین را ستایش می کنند (تنر، ۱۹۹۰، ص ۳۸۰).

در شورای باسل به یهودیان و دیگر کافران دستور داده می شود که به موعظه هایی که به نفع آنان است، توجه کنند تا شاید متوجه خطاهای خود شوند. برای رسیدن به این مقصود، این شورا حکم شورای وین را در تأسیس مراکز تربیت استادان در زبان های مختلف، احیا می کند. همچنین یهودیان و سایر کافران را از اینکه از مسیحیان مرد یا زن در کارِ خانه، خدمات یا به عنوان پرستار کودکان خود استفاده کنند، منع می کند. همچنین یهودیان را از همراهی با مسیحیان در جشن ها، ازدواج ها، میهمانی یا حمام منع می کند و از مسیحیان می خواهد که با یهودیان زیاد گفت وگو نکنند، یا آنها را به عنوان دکتر، عامل ازدواج یا طرف رسمی قرارداد قرار ندهند (همو، ۲۰۱۱، ص ۱۸۹). سرانجام این شورا برخی از قوانین شورای لاتران چهارم را احیا می کند. آنجایی که آورده است: یهودیان باید لباس مشخص کننده بپوشند و درحالی که مقررات تشویقی برای کسانی که به مسیحیت می گرویدند وضع شد، با وجود این کسانی که به مسیحیت گرویده بودند، مجبور بودند که دیگر به روش و عقاید قبلی خود برنگردند. همچنین در جلسه نوزدهم این شورا (باسل) این حکم صادر می شود: امید است بسیاری از فرقه گمراه محمد به ایمان کاتولیک درآیند (همو، ۱۹۹۰، ص۴۷۹).

نورمن تَنِر چند دلیل برای این احکام خشن نسبت به ادیان دیگر در شوراهای قرون وسطا برمی شمارد:

۱٫ سهیم نبودن مسیحیت شرقی در این شوراها که بیشتر با ادیان دیگر در ارتباط بودند.

۲٫ زبان خشن و لحن تند، مورد پذیرش و تکریم آن عصر بود. مردم انتظار داشتند آنچه را فکر می کنند، در روشی بازتر و آزادانه تر از آنچه امروز قابل قبول است، طرح کنند. از این رو، چنان خصومت و تحقیر سایر ادیان، که از این احکام شوراها برداشت می شود، در عمل وجود نداشت. بلکه بین مسیحیان و یهودیان و مسلمانان دوستی و احترام متقابل و علاقه به عقاید دینی یکدیگر، به ویژه قبل از قرن ۱۳م. وجود داشت.

به نظر می رسد این دلیل اتقان کافی ندارد؛ چراکه در قرن ۱۱ تا ۱۳ جنگ های صلیبی با خشونت های فراوان رخ داد (ر.ک: فرولیک، ۱۹۸۷، ص۲۰۷۴-۲۰۷۷).

۳٫ مسیحیت غرب در سراسر قرون وسطا، احساس ترس و حالت دفاعی داشت. در آن زمان، مسیحیت غرب در گوشه کوچکی از جهان مشغول بود و از ابعاد مختلف، یک دین عقب نشین بود. چهار تمدن آن عصر، بر عالم مسیحیت غرب برتری داشتند: جهان کلاسیک روم قدیم، بیزانس، اسلام و یهودیت. بنابراین، ممکن است احکام شورایی پرخصومت و بدون احتیاط دیده شوند.

۴٫ جامعه مسیحیت غرب، تا حد زیادی یک جامعه تک دینی بود. گروه اندکی یهودی در شهرک ها و روستاها و تعداد پرشماری مسلمان در مرزهای شرقی و اسپانیا حضور داشتند. اما در بخش وسیع اروپای غربی، مسیحیت رسمیت داشت. در این جامعه تک دینی، چنین احکام تک بعدی دور از انتظار نیست.

۵٫ دیدگاه هایی که توسط اکثر احکام افراطی شوراها بیان شده است، ضرورتاً توسط همه یا حتی اکثریت مسیحیان منتشر نشده است، بلکه شورا مشتمل بر افراد خاصی با نگرش های خاص بوده است.

۶٫ قدرت اکثر عبارت های افراطی مانند آنچه از شورای فلورانس تحت عنوان درباره اتحاد با قبطی ها در بالا اشاره شد کم بوده است. این حکم، در انتهای شورا، آن گاه که تعداد نسبتاً کمی از اسقفان در شورا بوده اند، ارائه شد. از این رو، از اقتدار کمتری برخوردار است(تنر، ۲۰۱۱، ص۱۸۹-۱۹۲).

۳٫ شورای ترنت

شورای ترنت(۱۵۴۵-۱۵۶۳)، بیشتر متوجه مسئله اصلاحات بود و به طور مستقیم درباره ادیان غیرمسیحی و نقش آنها در نجات بحث نکرد. این شورا نمی خواست غیر از مواضع شوراهای قرون وسطا، موضعی را اخذ کند، اما آموزه های این شورا درباره گناه اولیه، تعمید و داوری، به طور غیرمستقیم به برخی آموزه های شوراهای قرون وسطا درباره نجات خارج از کلیسا توسعه می یابد. در برخی ابعاد، آنها را سخت تر کرده و در برخی ابعاد آنها را تعدیل می کند:

از یک سو این شورا درباره ماهیت سقوط کرده بشر به دلیل گناه پدرشان آدم سخن می گوید. همچنین می آموزد که این گناه ذاتی تنها از طریق سزاواری یک میانجی، یعنی عیسی مسیح می تواند از بشر حذف شود و این سزاواری از طریق آیین دینی تعمید، که کلیسا مقرر داشته، به وی الصاق می شود. بنابراین، تعمید برای نجات ضروری است. سایر ادیانی که تعمید ندارند، نجاتی هم ندارند. از سوی دیگر، این شورا ارزش تعمیدی که به دست مرتدان (مذاهب دیگر مسیحی) به نام پدر و پسر و روح القدس شبیه تعمید کلیسای کاتولیک انجام گرفته را می پذیرد و امکان نجات را شامل حال آنها هم می داند. همچنین در قانون این شورا درباره داوری، بر سلطه خدا و آزادی وی در انتخاب اینکه چه کسی را نجات دهد، تأکید شده است؛ آزادی ای که ممکن است شامل پیروان ادیان غیرمسیحی نیز شود. شورای ترنت، تا سه قرن بر الهیات کاتولیک حکم فرما بود (تنر، ۲۰۱۱، ص۱۸۹).

۴٫ شورای واتیکانی دوم و اسلام

در شورای واتیکانی اول در زمینه ادیان غیر مسیحی هیچ بحثی مطرح نشد؛ در عوض شورای واتیکانی دوم، اغلب به دلیل تغییر رفتار خود نسبت به سایر ادیان یاد می شود. این تغییر رفتار، در چند سند از اسناد شورا دیده می شود. اما سندی که شورای واتیکانی دوم در خصوص ادیان دیگر تصویب نمود، بیانیه در باب ارتباط کلیسا با غیرمسیحیان نام گرفت. هرچند این سند، تنها یک بیانیه است و اقتدار پایین تری نسبت به قانون یا حکم دارد، اما بعدها آثار بسیاری، به ویژه در مورد دوستی بین کاتولیک و یهود در پی داشت. البته در مورد این سند، یک هوشیاری بخصوص برای محققان مسلمان ضروری است. تحقیقات بیشتری برای درک کامل انگیزه شورا در این زمینه نیاز است.

سند ارتباط کلیسا با غیر مسیحیان

بیانیه در باب ارتباط کلیسا با غیرمسیحیان کوتاه ترین سند شورا است که در نسخه لاتین خود، دارای ۱۲۲۸ کلمه می باشد. این سند، در پنج ماده شکل گرفته است. برای ارجاع به این سند، از مخفف نام لاتین آن، یعنی Nostra Aetate به صورت (شماره ماده)NA: استفاده می شود. این سند، که در سال دوم شورا (۱۹۶۳) مطرح شد، بیانیه ای است که همه مردم جهان را متعجب کرد. اما تصویب نهایی آن در سال چهارم شورا و در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۶۵ با ۲۲۲۱ رأی موافق و ۸۸ رأی مخالف انجام گردید (وون گالی، ۱۹۶۶، ص ۵۹).

گزارشی از این سند

این سند، که به عنوان خواهر سند حکم در باب کلیساهای شرقی غیرکاتولیک شمرده می شود، نسبت به آن سند، از زبانی با اطمینانی کمتر برخوردار است. در ماده اول این سند، درباره انگیزه این سند می گوید: کلیسا در ضمن وظیفه خود نسبت به ترویج اتحاد و محبت میان مردم و حتی میان ملت ها، در این بیانیه، بالاتر از همه چیز، آنچه را که مردم در آن مشترک اند و آنها را به سوی دوستی با یکدیگر می کشاند، بررسی می کند (NA: 1).

در ماده دوم این سند، به صورت کلی درباره ادیان غیرمسیحی می خوانیم:

از زمان قدیم تا عصر حاضر، ادراک خاصی از قدرتی پنهان در میان افراد مختلف یافت می شده است که در پس جریان امور و حوادث مربوط به تاریخ بشر حضور داشته است. گاهی برخی به راستی به شناخت موجودی متعال و حتی به شناخت یک پدر رسیده اند. این ادراک و شناخت، به همراه یک حس عمیق دینی به زندگی آنها نفوذ کرده است… ادیان ملازم با فرهنگ پیشرفته، کوشش نموده اند که پرسش های دینی را به وسیله مفاهیمی روشن تر و زبانی پیشرفته تر پاسخ دهند…(NA: 2).

سپس، از هندوئیسم با این عبارت یاد می کند:

مردم در هندوئیسم، در راز الهی تفکر می کنند و آن را از طریق افسانه های فراوان و از طریق جست وجو در پژوهش های فلسفی بیان می کنند. آنها آزادی از نگرانی های وضعیت بشری را از طریق اعمال مرتاضانه، یا از طریق تفکر عمیق یا از طریق عروجی با عشق و حقیقت به سمت خدا جست وجو می کنند(NA: 2).

درباره بودیسم نیز می گوید:

بودیسم، در اشکال مختلف خود، متوجه نارسایی اساسی این جهان متغیر شد. این آیین راهی را آموزش می دهد که مردم توسط آن، با روحی دین دار و مطمئن، قادر خواهند بود که یا به آزادی کامل برسند و یا توسط سعی خود یا کمک از بالا به تنویر عالی دست یابند(و دیگران را نور هدایت دهند)(NA: 2).

سپس، به طورکلی همه ادیان دیگر را تأیید می کند و هیچ یک از عقایدی را که در ادیان دیگر حقیقت و مقدس محسوب می شود، رد نمی کند و به مسیحیان توصیه می کند که از طریق گفت وگو و همکاری و محبت مسیحانه با پیروان دیگر ادیان، چیزهای خوب، معنوی و اخلاقی و نیز ارزش های فرهنگی اجتماعی آنان را شناسایی، حفظ و ترویج نمایند(NA: 2).

این سند، برای اولین بار در تاریخِ پس از ظهور اسلام با یک دید محترمانه از مسلمانان تمجید می کند و همگان را دعوت می کند که گذشته را به فراموشی بسپارند و مخلصانه برای تفاهم متقابل تلاش کنند و با یکدیگر در جهت حفظ و اشاعه منافع تمام بشر، عدالت اجتماعی، ارزش های اخلاقی و صلح و آزادی بکوشند (NA: 3). در ماده سوم این سند، که بیشتر منابع فارسی تنها این بخش از سند را به عنوان آثار این شورا مطرح می کنند، می خوانیم:

کلیسا، مسلمانان را نیز با احترام می نگرد. آنان خداوند یکتا، زنده و قائم به نفس را می پرستند که مهربان و قادر و خالق آسمان و زمین است و با انسان ها سخن گفته است. مسلمانان تلاش می کنند که از صمیم قلب تسلیم اوامر غیبی خداوند باشند. درست همانند ابراهیم که تسلیم خداوند بود و ایمان اسلامی مشتاق است که خود را به ابراهیم متصل نماید. هرچند مسلمانان مسیح را به عنوان خدا نمی شناسند، ولی او را به عنوان یک پیامبر احترام می گذارند. آنها همچنین به مریم، مادر باکره او احترام می کنند و گاهی حتی از او مخلصانه استمداد می طلبند. علاوه بر این، آنها منتظر روز جزا هستند که خداوند پاداش تمام کسانی را در آن روز پس از مرگ برخاسته اند، عطا خواهد کرد. بالاخره، آنها به زندگی اخلاقی ارج می نهند و خدا را به ویژه از طریق نماز، صدقه و روزه می پرستند(NA: 3).

در ادامه این سند، بحث از اختلاف قدیمی بین مسیحیان و یهودیان مطرح شده و میراث مشترک بین دو قوم، دلیل بر لزوم همکاری و تفاهم بین آنها شمرده شده است(NA: 4). همچنین ایده عمومی و قدیمی مسیحیت، مبنی بر اینکه تمام یهودیان در گناه قتل مسیح شریک اند، در این شورا رد شد و در این سند آمده است:

درست است که مقامات یهودی و کسانی که از رهبران خود پیروی می کردند، اصرار بر مرگ مسیح نمودند. بااین حال، آنچه بر سر عیسی آمد را نمی توان بدون هیچ تفاوتی به حساب تمام یهودیانی که آن زمان زندگی می کردند و یا یهودیان امروز گذاشت. گرچه کلیسا مردم جدید خدا هستند. اما نباید یهودیان به عنوان مردم مردود شده یا لعن شده خداوند معرفی شوند. همچنان که این مطلب از کتاب مقدس برداشت می شود. پس همگان باید به این امر توجه نمایند که نباید در تعلیم یا موعظه کلام خدا، آموزش هایی داده شود که با حقیقت پیام انجیل و روح مسیح مطابقت نداشته باشد(NA: 4).

سرانجام این شورا هرگونه تبعیض بین مردم یا آزار آنان به دلیل قوم، رنگ، وضع زندگی یا دینی آنها را ملامت می کند(NA: 5).

انگیزه ارائه این سند

نکته قابل تأمل این است که چه چیز موجب شد کلیسا در میانه قرن بیستم به این جمع بندی برسد که پیروان سایر ادیان را محترم شمرده و نجات را شامل حال آنها بداند. می توان انگیزه های مختلفی برای ارائه این سند یافت، انگیزه های الهیاتی، انگیزه های سیاسی، تبشیری و….

۱. ارتباط با خداوند، وجه مشترک ادیان: کلیسا ادعا می کند که مسیح، راه حقیقت و حیات است و خدا همه چیز را به وسیله او با خود آشتی داده است. بنابراین، انگیزه الهیاتی کلیسا در توسعه و رعایت دیگر ادیان، ریشه در حیات و عشق کامل به مسیح دارد (لامب و لورینگ، ۲۰۰۸، ص ۳۹۷)؛ بدین معنا که مسیحیان توسط مسیح با خداوند آشتی کرده اند و به او عشق می ورزند. ادیان دیگر نیز از راهی دیگر غیر از مسیح، به خداوند راهنمایی می کنند. از این رو، ادیان دیگر نیز محترم هستند. پاپ پل ششم، در پیام عید پاک خود، در مارس ۱۹۶۴ با اشاره به احساس عمومی نیاز به ارتباط کلیسا با ادیان دیگر و اهمیت گفت وگو با آنها چنین می گوید:

هر دینی پرتو نوری دارد که ما نه باید آن را تحقیر کنیم و نه باید آن را خاموش کنیم ولو اینکه این ادیان برای اینکه حقیقتی را که بشر نیاز دارند، به اندازه کافی به او نمی دهند، یا معجزه نور مسیح را که حقیقت و حیات در آن به هم آمیخته اند، به اندازه کافی تحقق نمی بخشند؛ اما هر دینی ما را به موجودی متعالی، تنها شالوده تمام وجود و تمام افکار، بنیان تمام اعمال مسئولانه و تمام امیدهای معتبر، سوق می دهند (همان، اوستریکر، ۱۹۶۹، ص ۴۱-۴۶).

۲٫ ناگزیری: باید به این نکته توجه داشت که پدران شورای واتیکانی دوم در مرحله نخست، تنها قصد صدور یک حکم در باب یهودیت داشتند. رنج ها و مصیبت های فراوانی در خلال جنگ جهانی دوم از سوی دولت های مسیحی نظیر آلمان بر یهودیان اعمال شده بود و کلیسا در این مورد همیشه سکوت، کرده بود. این سکوت نشانه ای از رضایت کلیسای کاتولیک از کشتار افراد بی گناه قلمداد می شد و نارضایتی های درونی و بیرونی را برای این کلیسا در پی داشت. از این رو، نیاز به یک حکم در این شورا برای خلاصی از شکایت های مردم عصر مدرن احساس می شد.

کاردینال آگوستین بی (۱۸۸۱-۱۹۶۸ Augustin Bea,)، رئیس دبیرخانه وحدت مسیحی، که وظیفه توسعه و ارائه پیش نویس این بیانیه را داشت، بلافاصله پس از پایان یافتن شورا، تفسیری درباره این سند با عنوان کلیسا و مردم یهودی منتشر ساخت که ساختار، قالب و بیانات آن را توضیح می داد. وی در این کتاب، بیان کرده است که دلواپسی های اصلی شورا در مورد یهودیان بود (بی، ۱۹۶۶، ص۱۰). بنابراین، این تفسیر که تمام سند بیانیه در باب ارتباط کلیسا با غیرمسیحیان را شامل می شد، بر ارتباط با یهودیان تأکید دارد (لامب و لورینگ، ۲۰۰۸، ص ۴۰۰).

اما وقتی شورا می خواست این حکم را بررسی کند، اعتراضاتی از اسقفان کشورهای مسلمان به هیئت رئیسه شورا رسید. مبنی بر اینکه اگر این سند تنها یهودیان را شامل شود، وضعیت مسیحیان در کشورهای مسلمان که با پدیده رژیم صهیونیستی درگیر بودند، وخیم خواهد شد. ازاین رو، این شورا ناچار شد این بیانیه را به تمامی ادیان تعمیم دهد (همان، ص۳۹۸).

۳٫ حضور و تأثیر اسقفان آسیایی: یکی از علت های توجه به ادیان دیگر در این شورا، حضور پررنگ اسقفان از قاره آسیا بود. قاره آسیا ۲۵۰ نماینده در این شورا داشت که تمام وقت در شورا حاضر بودند. در آن هنگام، پنج درصد از جمعیت کاتولیک جهان در آسیا زندگی می کردند. اما ده درصد اعضای این شورا نماینده آسیا بودند. اسقفان آسیایی در نیمه دوم شورا جرئت و جسارت بیشتری برای مطرح نمودن خواسته ها و نیز نفوذ بیشتری در اداره شورا پیدا کردند. برخلاف کشورهای اروپایی که مسیحیت دین اغلب مردم است، در آسیا و آفریقا تنوع ادیانی زیادی وجود دارد. بنابراین، اسقفان و کشیشانی که در کشورهای متنوع این دو قاره به تبشیر و ترویج مسیحیت مشغول اند و نیز مسیحیانی که در این کشورها ساکن اند، با مسئله ادیان دیگر برخورد بیشتری دارند (تنر، ۲۰۱۱، ص۳۸). به عنوان نمونه ویکتور بازین (۱۹۰۵ـ۱۹۷۵ Victor Bazin,)، اسقف اعظم رانگون در برمه از شورا خواست که تعیین کند که آیا بودیسم منکر خداست، یا یک دین ناقص است(همان، ص۴۱). بنابراین، روشن است که برای پاسخ به درخواست این اسقفان، مسئله ادیان دیگر در این شورا مطرح شود.

۴٫ استراتژی جدید تبشیری: گفت وگو و احترام متقابل با دیگر ادیان می تواند روشی جدید برای تبشیر، که وظیفه کلیسای کاتولیک است، محسوب شود؛ بدین معنا که در سایه گفت وگو و دوستی بین کاتولیک و غیرکاتولیک، مبشران مسیحی با روشی مسالمت آمیز می توانند ایمان مسیحی را به غیرمسیحیان تعلیم دهند. به عبارت دیگر، کلیسای کاتولیک با تجربه عملکرد خود در ادوار گذشته و سابقه برخوردش با سایر ادیان، به این نتیجه می رسد که باید در رویکرد تبشیری خود که قبل از این، تهاجمی و تخریبِ دین مقابل بود، تجدیدنظر نماید؛ زیرا شرایط جهان در دوره معاصر متفاوت از شرایط جهان در قرون گذشته است. آنچه امروزه گفتمان غالب مراکز علمی و دینی است، ایده تعامل و دیالوگ است. از این رو، کلیسای کاتولیک در این شورا و پس از آن تبشیر دیالوگی را در دستور کار خود قرار داد (صانعی، ۱۳۹۲).

برای این ایده شواهدی نیز می توان یافت: همزمان با برگزاری این شورا، مسیحیان جهان، به ویژه کاتولیک ها در جلسات خود در فکر راه های جدید برای نبرد با اسلام بودند. در سال هایی که شورای واتیکانی دوم برگزار شد، گزارش هایی از تهیه شیوه های جدید تبشیر در کشورهای اسلامی وجود دارد. برای نمونه، به موازات این شورا اجلاس مشترکی بین کاتولیک ها و پروتستان ها در منطقه شرق جاوه (اندونزی) شهر مالانگ برگزار شد. در قطعنامه این اجلاس، برنامه هایی برای مسیحی ساختن مردم مسلمان جاوه در بیست سال و مسیحی ساختن مردم مسلمان اندونزی در مدت پنجاه سال در نظر گرفته شد. ازجمله این برنامه ها، تکثیر ایجاد مدارس مسیحی، ازدواج جوانان مسیحی با دختران مسلمان و ازدواج زنان باایمان مسیحی با جوانان ضعیف الایمان مسلمان می باشد(خسروشاهی، ۱۳۴۴، ص۳۵).

علاوه بر این شواهد، باید به ماهیت تبشیری مسیحیت نیز در تأیید این انگیزه توجه نمود. تبشیر، یکی از مؤلفه های سازنده مسیحیت است. وظیفه حواریون و مسیحیان بر اساس عهد جدید، تبشیر بوده است. از این رو، ما مسلمانان باید روی این انگیزه تمرکز بیشتری کنیم. نمی توان به صرف یک بیانیه لفظی از خواست ها و انگیزه های کلیسای کاتولیک، که سالیان طولانی درصدد انهدام اسلام به صورت نظامی یا فرهنگی بود، غافل شد. بنابراین، در رویدادهای بعد از شورا در زمینه ارتباط بین الادیانی، نباید از رویکرد تبشیری مسیحیان کاتولیک غافل شد.

تاریخچه بررسی این سند

در طی شورای واتیکانی دوم، سه سند متفاوت برای انعکاس آموزه های مربوط به ارتباط یهودیان با کلیسای کاتولیک پیشنهاد شد: اولین محتوا، بخشی از حکم در باب جهان شمولی بود. دومی، در قانون جزمی در باب کلیسا و سومی، در همین بیانیه. این بحث در حال گفت وگو و مذاکره در شورا بود که برخی سران عربی، آن را به عنوان یک امر سیاسی و شکلی از حمایت دولت غاصب اسرائیل علیه مسلمانان تفسیر کردند. اسقفانی از کشورهای با جمعیت مسلمان فراوان، بحث هایی در شورا ارائه کردند که اگر منظور کلیسا بد فهمیده شود، مؤمنان کاتولیک را در قلمرو اسقفی آنها به مخاطره می اندازد(لامب و لورینگ، ۲۰۰۸، ص۳۹۸). در همین راستا، کاردینال کیکوگنانی (Cicognani) ، وزیر امور خارجه واتیکان، درگیر پاسخ به دولت های عربی و رهبران سیاسی شد تا روشن کند که این شورا، وارد مسائل سیاسی نشده است و این سند تنها مربوط به ارتباط دینی بین یهود و کلیساست. این مشکل وقتی بحرانی تر شد که اجلاس جهانی یهود اعلام کرد: چایم واردی از وزارت امور دینی را به عنوان نماینده به کلیسای رم منصوب کرده است؛ زیرا این مطلب ترس را به کشورهای عربی انداخت و نگرانی ها را به وزارت امور خارجه رساند. درنتیجه، بحث درباره این بیانیه متوقف شد.

در این زمان، اشخاصی هم از داخل شورا و هم از خارج شورا اصرار داشتند که این بی ادبی و دور از توازن است که درباره یهودیت بحث شود، اما درباره ادیان دیگر جهان بحثی نشود(تنر، ۲۰۱۱، ص۱۹۳). نتیجه این بحث، این بود که سندی در باب ادیان غیرمسیحی به صورت بیانیه صادر شود و در کنار یهودیت، ادیان هندوئیسم، بودیسم و اسلام را نیز پوشش دهد.

وظیفه توسعه و ارائه پیش نویس این بیانیه، به عهده کاردینال آگوستین بی گذاشته شد. چهار پیش نویس متفاوت از این سند، در رابطه با ارتباط الهیاتی بین یهود و کاتولیک مطرح شد:

ـ اولی، مشخص می کرد که چه مسائل الهیاتی و پاپی باید پیشنهاد شود.

ـ دومی، با یهودستیزی مربوط بود. احتیاج به تعالیم مذهبی درست در مورد احساسات و نقش یهودیان در قتل مسیح بررسی شد. این پیش نویس، نامزد فصل چهارم حکم جهان شمولی بود.

ـ سومین پیش نویس، به آغاز مسیحیت در ایمان پدرانه یعقوب مربوط بود و پس از ملاقات پاپ پل ششم از سرزمین های اشغالی و اردن در اوایل ژانویه ۱۹۶۴ توسعه یافت. این پیش نویس، بیان می کرد که هرچند خدا قطعاً عهد جدیدی را به واسطه مسیح با بشر بسته است، اما عهد با اسرائیل ادامه دارد. همچنین این پیش نویس، بحث بیشتری در مورد مشارکت یهود در گناه خداکشی داشت.

ـ چهارمین پیش نویس، یک متن کاملاً جدید ارائه داد. به دلیل توسعه موضوعات الهیاتی در انعکاس خلقت الهی و امید جهانی به رستگاری، درحالی که ابعاد کلیسا شناسی و مسیح شناسی آنچه که بیانیه ارتباط کلیسا با ادیان غیرمسیحی نامیده شد، حفظ شود(لامب و لورینگ، ۲۰۰۸، ص۳۹۹).

دو پرسش

درباره متن این سند، دو پرسش مطرح است که پاسخ آنها درخور پژوهش است. اول اینکه، چرا در این سند ابتدا هندوئیسم و بودیسم مطرح شد و سپس از مسلمانان و در آخر از یهودیان یاد شد؟ چنانچه در انگیزه های این سند و تاریخچه بررسی این سند بیان شد، اصل بحث در پیش نویس این سند، دین یهود بوده است و به ناچار و با توجه به فضای شورا و فضای سیاسی آن روز، از مسلمانان و دیگر ادیان یاد شد. اگر ترتیب تاریخی لحاظ شده باشد، باید یهودیت قبل از اسلام بیان شود. دو پاسخ را می توان تنها به عنوان فرضیه مطرح کرد:

اول اینکه، پذیرش هندوئیسم، بودیسم و مسلمانان مقدمه پذیرش یهود واقع شده است. کاتولیک ها در طول تاریخ هر روز یهودیان را لعن می کردند و آزار فراوانی در سال های منتهی به شورا، در حق آنها روا داشتند. پذیرش یک باره یهود، ممکن بود برای مسیحیان کاتولیک غیرقابل قبول باشد. از این رو، این سند با یک مقدمه چینی و تعریف از سایر ادیان، که ضربه کمتری از مسیحیان خورده اند، به اصل بحث رسیده و طولانی ترین ماده سند (ماده چهارم) را درباره یهود مطرح می کند.

پاسخ دوم اینکه، شاید پیشرفته بودن، ملاک این ترتیب بوده باشد. در ماده دوم این سند می خوانیم: ادیانی که با یک فرهنگ پیشرفته ملازم هستند، کوشش نموده اند که این پرسش ها را به وسیله مفاهیمی روشن تر و زبانی پیشرفته تر پاسخ دهند. سپس، از هندوئیسم با خدایان متعدد و افسانه هایش یاد می کند. بعد به بودیسم اشاره می کند. سپس، به اسلام می رسد. لازمه این پاسخ این است که در نظر پدران این شورا، یهودیت پیشرفته تر از اسلام است..

به هرحال، این دو پاسخ صرف یک فرضیه است. شاید با گذشت بیش از پنجاه سال از این شورا، نتوان پاسخ قطعی برای این پرسش یافت.

پرسش دوم این است که، آیا در این سند اسلام پذیرفته شده است؟ ممکن است برخی گمان کنند که این سند دین اسلام را راه نجات معرفی کرده است. اما باید گفت: این سند هیچ یک از ادیان را راه نجات نمی داند، بلکه با توجه به تعالیم کتاب مقدس خود تصریح می کند: در واقع کلیسا اعلام می کند و همیشه باید اعلام کند که مسیح، راه حقیقت و زندگی است (یوحنا ۱۴: ۶). مردم در مسیح امکان یافتن حیات دینی کامل دارند، در مسیح است که خدا همه چیز را با خود آشتی داده است (دوم قرنتیان ۵: ۱۸ـ۱۹) (NA: 2).

این سند تنها به این واسطه، امکان نجات را برای پیروان دیگر ادیان گسترش می دهد که آنها از طریق دیگری ممکن است به آنچه مسیح خواسته برسند. شاید بتوان این نگاه را به ایده مسیحیان بدون عنوان که کارل رانر، متأله کاتولیک به مؤمنان غیرمسیحی که پیام انجیل به آنها نرسیده است، نسبت می دهد، گره زد (پترسون و دیگران، ۱۳۷۹، ص۴۱۷). آنها مسلمانان را نه به عنوان پیروان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله، بلکه به عنوان رهروان راه حضرت ابراهیم علیه السلام احترام کرده اند. چنانچه قبلاً اشاره شد، در شوراهای جهانی قرون وسطا، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله مورد بی مهری قرار گرفت. اما در این سند، هیچ اثری از احترام به پیامبر ما گذاشته نشده است.

ادیان دیگر در اسناد دیگر شورا

در برخی دیگر از اسناد شورای واتیکانی دوم نیز مسئله ادیان غیرمسیحی به صورت مستقیم و غیرمستقیم اشاره شده است. اما جان کلام در بیانیه ارتباط کلیسا با غیرمسیحیان بیان شده است.

ـ در سند قانون آیین مقدس عبادی اظهار شده که کلیسا بخشش ها و موهبت های ذهن و قلب میان مردم و اقوام مختلف را ترویج و تشویق می کند. درصورتی که اعمال و عقاید مردم خرافه نبوده و قابل اغماض باشد، می تواند به همان صورت باقی بماند(SC: 37).

ـ همچنین در سند حکم در باب فعالیت های تبشیری کلیسا، هرچند اساساً مربوط به تبشیر و ایجاد کلیساهای محلی است، اما از جهان مسیحیت فراتر رفته و در این باب سخن می گوید که در میان همه مردم حقیقت و فیض، به دلیل حضور مخفی خدا یافت می شود(AG: 9).

ـ در سند بیانیه در باب آزادی مذهبی و سند قانون در باب کلیسا در جهان مدرن نیز هرچند پدران شورا در جزئیات موضوع ادیان جهان وارد نشدند، اما سخن از میزان حق داشتن همه برای آزادی دینی و ارزش و اهمیت تمام بشر به میان آمده است.

ـ و بالاخره، در سند قانون جزمی در باب کلیسا، ماده شانزدهم در بیاناتی مشابه بیانیه در باب ارتباط کلیسا با غیرمسیحیان، نجات را شامل ادیان دیگر می داند و می گوید:

درنهایت، کسانی که هنوز پیام انجیل را نپذیرفته اند، در روش های مختلفی با قوم خدا مرتبط هستند. در وهله اول، باید از مردمی یاد کنیم که عهد و پیمان خداوند برای آنها بوده و مسیح از میان آنها برخاست… اما طرح نجات شامل حال کسانی نیز می شود که به خالق ایمان دارند. در وهله نخست، مسلمانان ازجمله آنان هستند. آنان اقرار می کنند که به ایمان ابراهیم وفادارند و همراه ما خدای مهربان یکتا و داور بشر در روز آخرت را می پرستند و یا خداوند از کسانی دور نیست که در میان اشباح و سایه ها در جست وجوی خدای ناشناخته هستند؛ زیرا خداوند است که به تمام بشر زندگی و نفس و همه چیز می دهد و به مثابه نجات دهنده می خواهد که تمام آدمیان نجات یابند. کسانی که بدون تقصیری از جانب خودشان، انجیل مسیح یا کلیسای او را نمی شناسند و با این همه، مخلصانه خدا را می جویند و تحت تأثیر فیض تلاش می کنند، از روی ندای وجدان اراده او را شناخته و طبق آن عمل کنند، آنان نیز می توانند به نجات ابدی برسند. کلیسا هر نیکی و حقیقتی که در میان این ادیان یافت شود، به مثابه تمهیدی برای انجیل می نگرد. او می داند که اینها موهبتی از طرف کسی است که به همه آدمیان نور می دهد تا سرانجام حیات داشته باشند(LG: 16).

پیامدهای این سند در رویکرد کلیسای کاتولیک با اسلام

در اینجا لازم است که اشاره ای کوتاه به سابقه روابط کلیسای کاتولیک با اسلام و سایر ادیان شود تا تفاوت رویکرد این کلیسا پس از شورای واتیکانی دوم روشن شود.

ـ رابطه با اسلام قبل از شورای واتیکانی دوم

از ابتدای ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، مسیحیت به مدت حدود سه قرن، چندان رابطه خشونت آمیزی با اسلام نداشت. آنها با یک پدیده جدید مواجه شده و برای شناخت آن فرصت نیاز داشتند. در این سه قرن، مسیحیت دچار رکود بود. منطق جدید، پشتوانه وحیانی قوی و رویکرد گفت وگو در آموزه دعوت، مشخصات جذاب اسلام بود. در این مدت، اسلام سرزمین های زیادی از خاورمیانه و حتی اسپانیا را فراگرفت(صانعی، ۱۳۹۲، ص۱۰۱).

در قرن یازدهم، پاپ گریگوری هفتم، با طرح این مسئله که جنگیدن در راه یک مدعای عادلانه برای ارتقای حق در جامعه نه تنها گناه نیست، بلکه ثواب هم دارد موجب تحریک جامعه مسیحی برای مقابله با مسلمانان شد(وات، ۱۳۷۳، ص۱۳۰-۱۳۱). پاپ اوربان دوم، فرمان جنگ علیه مسلمانان را صادر کرد و گروه های بسیاری از مسیحیان برای جنگ با مسلمانان، صلیب به دست به راه افتادند(صانعی، ۱۳۹۲، ص ۱۰۲-۱۰۳). بی رحمی ها و غارتگری های فراوانی در این جنگ ها صورت گرفت. به عنوان نمونه، در سال ۱۰۹۹م. صلیبیون توانستند شهر بیت المقدس را به تصرف خود درآورند. پس از تصرف شهر، سردار لشگر مسیحی در نامه ای به پاپ نوشت: اگر می خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند، چه معامله ای شد. همین قدر بدانید که افراد ما در رواق سلیمان در لچه ای از خود مسلمانان می تاختند و خون تا زانوی مرکب می رسید (عبدخدایی، ۱۳۸۵، ۳۵، از امیرعلی، ۱۳۶۶، ص ۳۲۷).

کشته شدگان در مسجدالاقصی بیش از هفتاد هزار تن تخمین زده شده است. جنگ های صلیبی تا سال ۱۲۹۱م. ادامه یافت(ابن الاثیر، ۱۰۴۹ق، ص ۱۹۴). از قرن سیزدهم تا نیمه قرن بیستم و تا شورای واتیکانی دوم، رویکرد کلیسا در قبال مسلمانان رویکرد فرهنگی بود. هرچند گه گاهی حرکت های نظامی یا تحریک آمیز از سوی کلیسای کاتولیک انجام می شد، اما رویکرد غالب این دوره رویکرد فرهنگی و تخریب چهره اسلام بود.

ـ پس از شورای واتیکانی دوم

زمان کوتاهی پس از اختتام دوره چهارم و نهایی شورای واتیکانی دوم، در ۸ دسامبر ۱۹۶۵، پاپ پل ششم، مجموعه ای از کمیسیون ها در سازمان رم ایجاد کرد تا نتایج شورا را به عمل کلیسا منتقل کند. وی در موضوع یهود و ادیان غیرمسیحی، دو کمیسیون ایجاد کرد.

همچنین، توجه همیشگی پاپ ژان پل دوم، در توسعه روابط با یهود، شامل بازدید وی از کنیسه رم و دیوار غربی اورشلیم، نتایج این سند قلمداد شد(لامب و لورینگ، ۲۰۰۸، ص۴۰۶).

در کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک (Catechism of the Catholic Church)، که عهدنامه کلیسا و مؤمنان است و سی سال پس از این شورا نگاشته شده است، به خوبی انعکاس این سند دیده می شود. در مورد یهود و مسلمان و سایر ادیان همان چیزی را جزء دستورالعمل های مؤمنان به شمار می آورد که شورای واتیکانی دوم در این سند بیان کرده است.

وضعیت فعلی گفت وگو با ادیان دیگر در سازمان کلیسای کاتولیک به طور چشمگیری با گذشته متفاوت است. کلیسای کاتولیک رم در کشورهای با ادیان دیگر سفیر داشته و سفیر از آنها می پذیرد. در همایش ها و نشست های مشترک شرکت می کند و از طرح های گفت وگوی ادیانی استقبال می کند. البته ممکن است در عمل، مؤمنان به هر دینی مواردی منافی با دستورات بزرگان آن دین یا تندروی هایی در موضوعات دینی رخ دهد. هم زمان با برگزاری شورای واتیکانی دوم و پس از آن، کلیسای کاتولیک رم تصمیم جدی در مطالعه ادیان دیگر گرفت و مراکز و مؤسسات پاپی متعدد در زمینه مطالعه آنها افتتاح نموده یا مراکز موجود در این زمینه را تقویت کرد. یکی از این مراکز، مؤسسه پاپی مطالعات عربی اسلامی(PISAI) است. این مؤسسه، که در سال ۱۹۲۶ در تونس توسط انجمن مبشران آفریقا با هدف شکل دهی به فعالیت های تبشیری در فضای کشورهای عربی اسلامی افتتاح شد، در سال ۱۹۶۴ و در فضای شورای واتیکانی دوم به رم منتقل شد و تحت حمایت پاپ پل ششم، به عنوان مرکز گفت وگوی بین الادیانی ادامه فعالیت داد.

جمع بندی و نتیجه گیری

شورای واتیکانی دوم، در میان شوراهای جهانی کلیسای کاتولیک نقطه عطفی برای این کلیسا محسوب گردید که پیامدها و دستاوردهای آشکاری برای آن داشت. نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب کلیسا نشان می دهد که پاپ ژان بیست و سوم، با صدور فرمان برگزاری واتیکانی دوم، مهم ترین ناجی این کلیسا در دوره مدرن بوده است.

مشکلات داخلی کلیسا، که بخش عمده آن دستاورد حاکمیت این کلیسا در دوره قرون وسطا است، از یک سو، و رویکرد افراطی آن نسبت به ادیان دیگر، نظیر یهودیت و اسلام از سوی دیگر، اهمیت تشکیل واتیکانی دوم را برای آگاهان و تحلیل گران مسیحی و غیرمسیحی آشکار ساخت. گرچه در مقطعی شورای ترنت، مرحمی بر زخم های بدخیم این کلیسا در قبال نهضت اصلاح دینی بود و تأثیرات مثبتی بر حفظ جایگاه کلیسای کاتولیک در میان پیروانش گذاشت، اما این مقاله نشان داد که شورای واتیکانی دوم، چگونه کلیسا را از گرداب مشکلات کلیسا در دنیای جدید نجات داد.

در میان اسناد شانزده گانه این شورا، اهمیت سند آیین عبادی در ترمیم زبان رسمی دین و اجازه بهره گیری از زبان های دیگر در اجرای آیین ها و مراسم های عبادی بر کسی پوشیده نیست. تصویب این سند در واتیکانی دوم، به منزله باز شدن راهی گردید که سرعت اهداف تبشیری کلیسا را چند برابر کرد و افق روشنی برای پیروان مسیحی با زبان ها و گویش های گوناگون گشود. در کنار این سند، تصویب بیانیه ارتباط با ادیان غیرمسیحی طلسمی بود که گره کور ارتباط بین الادیانی را از جامعه مسیحی باز کرد؛ گره ای که در طول سالیان سال، کلیسا در مواجهه با ادیان دیگر، به ویژه اسلام بسته بود و خاطرات تلخی را در حوزه مطالعات ادیان از خود به جا گذاشته بود؛ چراکه مشکل تاریخی مسیحیت با یهودیان و مسلمانان بدترین مشکلی بود که همواره فکر رهبران کلیسا را به خود مشغول کرده بود. شورای واتیکانی دوم، با گشودن این راه، ضمن اصلاح آسیب های نابخشودنی خود در قبال ادیانی نظیر اسلام، فضا را برای مبشران و مبلغان مسیحی فراهم کرد تا در سایه شعار گفت وگوی بین الادیانی، اهداف خود را در سایه تعامل و تفاهم با ادیان دیگر، با کمترین آسیب دنبال کنند.

به نظر می رسد بررسی شورای واتیکانی دوم و اسناد آن، از این منظر اهمیت دارد که مسلمانان چگونه می توانند در قبال این استراتژی تصمیم گیرند. چگونه می توانند برنامه ای برای این تغییر رویکرد کاتولیکی پس از شورای واتیکانی دوم ارائه کنند. ازاین رو، ضروری است حوزه های علمیه و مراکز تأثیرگذار، با بینشی پساواتیکانی دوم، فعالیت های مسیحیت در جهان اسلام، به ویژه ایران اسلامی را دنبال کرده و در مسیر گفت وگو و تعامل با مسیحیت هوشیارانه عمل کنند.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/201

ضمیمه اندازه
۶٫pdf ۳۷۱٫۶۵ کیلو بایت

معرفت ادیان،سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی ۲۰، پاییز ۱۳۹۳

هادی ملائی / کارشناسی ارشد ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره                     mr.hadimollaei@gmail.com

مرتضی صانعی / استادیار گروه ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره                                     sanei@qabas.net

دریافت: ۳/۷/۱۳۹۳ ـ پذیرش: ۵/۱۱/۱۳۹۳

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x