مجازات ها در حقوق کیفری یهود
اشـاره
دین یهود، که قدیمترین دین از مجموعه ادیان ابراهیمی است، بر مبنای شریعت بـنا شـده اسـت. در میان ادیان زنده جهان فقط اسلام را میتوان از این جهت با یهودیت مقایسه کرد. در حدود سـده سیزدهم پیش از میلاد، بنیاسرائیل از سرزمین مصر خارج شدند و عزم سرزمین کنعان کردند. سـه ماه پس از خروج از مصر، مـوسی بـه فرمان خدا بر کوه سینا دو لوح دریافت کرد که ده فرمان بر آنها نقش بسته بود. این ده فرمان آغاز و مبنای شریعت موسوی است و تمام احکام شریعت یهود در همین فرمانها ریشه دارند.
احکام کـیفری شریعت یهود نیز در این فرمانها برجسته است: کفرگویی، حرمتشکنی روز شنبه، قتل، زنا و سرقت جرایمیاند که در ده فرمان از آنها نهی شده و در سایر بخشهای شریعت برای آنها مجازات معین شده است.
در این نوشته بـه بـررسی مجازاتها در حقوق کیفری یهود پرداخته شده است.
مقدمه
در آغاز بایسته است که نکتهای را درباره منابع حقوق کیفری یهود یادآوری کنم. در این نوشته، مجازاتهای یهودی معمولاً در قالب سه دوره زمانی بررسی شـدهاند کـه هریک
بر محور منابعی است:
الف) دوره کتاب مقدس: در این دوره، که تقریبا بین قرن سیزدهم تا چهارم پیش از میلاد را دربرمیگیرد، کتاب مقدس عبرانی شکل گرفته است. محور اصلی بحث شریعت در کـتاب مـقدس، اسفار خمسه یا تورات است که به اعتقاد یهودیان از طرف خدا بر موسی نازل شده است.
در این نوشته هرگاه از کتاب مقدس سخن به میان میآید، منظور کتاب مقدس عـبرانی اسـت کـه آن را یهودیان «عهد» و مسیحیان «عـهد قـدیم» مـینامند.
ب) دوره تلمودی: در سال هفتاد میلادی، پس از ویرانی معبد اورشلیم به دست رومیان، دانشمندان یهودی که در اطراف و اکناف پراکنده شده بودند، دست به تـدوین «شـریعت شـفاهی» زدند و کتابی به نام میشنا تألیف کردند. شـارحان بـعدی یهودی به تفسیر میشنا پرداختند و مجموعه عظیمی را به وجود آوردند که تلمود نامیده شد. تدوین تلمود در اواخر قرن پنـجم مـیلادی بـه پایان رسید. در این نوشته، این دوره را دوره تلمود نامیدهایم.
ج) دوره پساتلمود: پسـ از تدوین تلمود، بسیاری از دانشمندان یهودی به شرح و تفسیر شریعت پرداختند که آثار آنان به عنوان مراجعی معتبر در نـزد یـهودیان بـاقی ماند. مهمترین این مجموعهها عبارتاند از:
۱٫ راشی و توسافوت: در قرن یازدهم میلادی، ربـی شـلومه بن اسحاق (راشی) تفسیرهایی درباره شریعت تورات و تلمود نگاشت که به نام راشی معروف است. پس از وی، عـالمان یـهودی کـار وی را جرح و تعدیل کردند و اثری را به وجود آوردند که توسافوت یا ضـمائم نـامیده شـده است.
۲٫ میشنا توراه: موسی بن میمون در قرن دوازدهم اثری در تفسیر تلمود نگاشت و آن را مـیشنا تـوراه بـه معنای تکرار شریعت نام نهاد. وی در این کتاب، که دارای اهمیت بسیاری زیادی است، تمام احـکام تـورات و نیز احکام تلمود را به ترتیبی منطقی مدون ساخت.
۳٫ اربع توریم: در قرن چهاردهم، یـعقوب بـن اَشـر مجموعهای در قانون و آیینهای دینی و علم اخلاق یهودی تدوین کرد که اربع توریم (چهار ردیـف) نـام گرفت.
۴٫ شولحان عاروخ: ربی یوسف کارو در قرن شانزدهم کتاب شولحان عاروخ (سفره گـسترده) را مـنتشر کـرد که تدوین نوینی از اصول و قوانین و آداب یهودی بود. این اثر بعدها اصلاح شد و تاکنون کتاب رسـمی قـانون و مرجع یهودیان است.
دورهای که این آثار در آن منتشر شد، در این نـوشته بـا عـنوان دوره پساتلمود مطرح شده است.(۱)
امروزه در نظامهای نوین کیفری، مجازاتها معمولاً در قالب مجازاتهای بدنی، مـجازاتهای سـالب آزادی، مـجازاتهای محدودکننده آزادی و مجازات مالی تقسیمبندی میشوند. در این نوشته، مجازاتهای کلاسیک یهودی در قـالب ایـن تقسیمبندی بررسی شدهاند.
بخش یکم: مجازاتهای بدنی
مجازاتهای بدنی مجازاتهاییاند که تمامیت جسمیِ مجرم را مورد تـعرض قـرار میدهند. این مجازاتها در حقوق کیفری یهود عبارتاند از: مجازات سالب حیات (اعدام)، قـصاص عـضو، تازیانه و نیز مجازات قطع دست.
الف) مجازات سـالب حـیات (اعـدام)
تورات برای بسیاری از جرایم مجازات اعدام را در نـظر گـرفته است. ابنمیمون تعداد آنها را سی و شش جرم میداند.(۲) برخی از این جرایم عبارتاند از: قـتل (اعـداد، ۳۵:۳۱)، آدمربایی (خروج، ۲۱:۱۶)، جادوگری (خروج، ۲۲:۱۸)، کـفر (لاویـان، ۲۴:۱۴)، زنای مـحصنه (لاویـان، ۲۰:۱۰)، زدن پدر و مـادر (خروج، ۲۱:۱۵)، لعن به پدر و مادر (خروج، ۲۱:۱۷)، مـقاربت بـا حیوان (لاویان، ۲۰:۱۵ ـ ۱۶)، زنای به عنف (تثنیه، ۲۲:۲۵)، زنای با محارم (لاویان، ۲۰:۱۱ ـ ۱۴)، لواط (لاویان، ۲۰:۱۳)، بـتپرستی (لاویـان، ۲۰:۲) حرمتشکنی روز سبت (شنبه) (اعداد، ۱۵:۳۲ ـ ۳۶) و…
از آنجا کـه شیوههای مجازات اعدام در کـتاب مـقدس عبرانی و تلمود تا حدودی مـتفاوت اسـت، این مجازات را در این دو منبع به طور جداگانه بررسی میکنیم.
______________________________
۱٫ معرفی منابع حقوق کـیفری یـهود بحثی بیش از این را میطلبد. بـرای آشـنایی بـیشتر با این مـنابع بـه مراجع زیر مراجعه کـنید:
– David M. Feldman, “The Structure of Jewish Law”, Jewish Law and Legal Theory, pp. 3-19.
– Adin Steinsaltz, the Essential Talmud, pp. 3-23.
ـ عـبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه، ج۵، ص۱۲۵ـ۱۵۰٫
ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۴، ص۴۴۵ـ۴۴۸، ۵۱۲ـ۵۳۱؛ و ج۶، ص۸۷۲ـ۸۷۷٫
ـ جان بی. ناس، تاریخ جـامع ادیـان، ص۵۵۷ـ۵۶۰٫
۲٫ Maim. Judges, Sanh., 15: 10-13; cf. Aaron Kirschenbaum, “the Role of Punishment in Jewish Criminal Law”, Jewish Law and Legal Theory, ed: Martin P. Golding, p.452.
۱٫ اعدام در کتاب مقدس
در کتاب مقدس، سـه شـیوه اعدام بـیان شـده اسـت: سنگسار، سوزاندن، به دار آویـختن.
۱ـ۱٫ سنگسار: در برخی از جرایم مستوجب اعدام به صراحت شیوه سنگسار ذکر شده است: «هرکس… از ذریت خـود بـه [بت] مولک بدهد…، قوم زمین او را بـا سـنگ سـنگسار کـنند» (لاویـان، ۲۰:۲)، جادوگری (همان، ۲۷)، کـفرگویی (هـمان، ۲۴: ۱۶)، حرمتشکنی روز سبت (اعداد، ۱۵:۳۵)، بتپرستی (تثنیه، ۱۳:۹ـ۱۰؛ ۱۷:۵)، پسر لجوج و سرکش (همان، ۲۱:۲۱)، جرم عفافی (همان، ۲۲:۲۱) و….
مطابق قوانین تورات، تـمام قـوم بـاید در اجرای چنین مجازاتی شریک باشند: «تمامی جـماعت او را البـته سـنگسار کـنند» (لاویـان، ۲۴:۱۶؛ و نـیز اعداد، ۱۵:۳۵؛ تثنیه، ۱۷:۱۷).
به نظر میرسد که سنگسار شکل رایج اعدام در زمان شکلگیری کتاب مقدس بوده است (رک: خروج، ۱۷:۴، ۸؛ اول سموئیل، ۳۰:۶؛ اول پادشاهان، ۱۲:۱۸). از اجرای این مجازات نیز در کتاب مقدس خبر داده شـده است (لاویان، ۲۴: ۲۳؛ اعداد، ۱۵: ۳۶؛ اول پادشاهان، ۲۱:۱۲؛ اول تواریخ، ۲۴: ۲۱).
۲ـ۱٫ سوزاندن: در تورات گزارشی از حکم به سوزاندن در زمانهای پیش از نزول شریعت در سینا، وجود دارد. به نقل تورات، یهودا، فرزند یعقوب، حکم به سوزاندن عروسش، تامار، به سـبب ارتـکاب زنا میکند (پیدایش، ۳۸:۲۴).
تورات چنین شیوه اعدامی را درباره دو جرم تجویز کرده است: اگر مردی با زنی و با مادر آن زن نزدیکی کند، هر سه باید زندهزنده سوزانده شوند (لاویان، ۲۰:۱۴)؛ و نیز اگـر دخـتر کاهنی فاحشه شود باید زندهزنده سوزانده شود (لاویان، ۲۱:۹). گاهی نیز برای تشدید مجازات، جسد پس از سنگسار سوزانده شده است (یوشع، ۷:۲۵). بهعلاوه، مطابق گزارش کـتاب مـقدس، این شیوه اعدام در سرزمین بـابل، در مـیان غیریهودیان، مرسوم بوده است (دانیال، ۳:۶). با این همه، در کتاب مقدس هیچ گزارشی درباره چگونگی اجرای چنین اعدامی وجود ندارد.(۱)
۳ـ۱٫ به دار آویختن: گاهی در کتاب مـقدس، اجـرای این مجازات درباره غـیریهودیان،
______________________________
۱٫ H.H.C., “Capital Punishment,” Encyclopaedia Judaica. v. 5, p. 142.
از ایـن پس به این منبع با علامت اختصاری EJ.اشاره خواهد شد.
که محتملاً مطابق با شرایع خود عمل میکردهاند، گزارش شده است، برای مثال در میان مصریان (پیدایش، ۴۰:۲۲)، در میان فلسطینیان (دوم سموئیل، ۲۱:۶ـ۱۲)، و درمیان پارسـیان (اسـتر، ۷:۹)؛ گاهی نیز این قانون به عنوان قانونی غیریهودی در میان بنیاسرائیل اجرا شده است، مثل حکم داریوش، پادشاه پارس، به بازسازی معبد و تعیین این که مجازات مخالفت با آن به دار آویختن است (عـزرا، ۶:۱۱). گـاهی نیز بـه عنوان یک اقدام بیرون از قانون یا بیرون از صلاحیت دادگاه،(۱) به دست پادشاه اجرا شده است، مانند بـه دار آویخته شدن پادشاه عای به دست یوشع (یوشع، ۸:۲۹).
با این هـمه، بـه دار آویـختن در تورات فقط در یک مورد تجویز شده است: در برخی از جرایم، پس از اجرای حکم اعدام، جسد شخص اعدامشده به دار آویـخته مـیشود (تا هدف بازدارندگی و ارعاب بیشتر حاصل شود). البته بدن وی نباید در شب روی دار بـماند و هـمان روز بـاید آن را پایین آورده، دفن کنند (تثنیه، ۲۱:۲۲ـ۲۳).
۲٫ اعدام در تلمود
تلمود چهار شیوه اعدام را ذکر کرده است: این شـیوهها به ترتیب شدت عبارتاند از: سنگسار، سوزاندن، گردن زدن، خفه کردن. ربی شیمعون میگوید: سـوزاندن، سنگسار، خفه کردن و گـردن زدن (مـیشنا سنهدرین، ۷:۱).(۲) با این همه، ترتیب اول به عنوان ملاک پذیرفته شده است، یعنی سنگسار از همه شدیدتر و خفه کردن از همه خفیفتر است.
در تلمود درباره مجازات اعدام دو اندیشه کلی حاکم است:
۱٫ آیه «همسایهات را چـون جان خودت دوست بدار» (لاویان، ۱۹:۱۸) به گونهای تفسیر شده که حتی برای جرایم مستوجب اعدام نیز مناسبت دارد. دانشمندان میگویند او را به این صورت دوست بدار که انسانیترین («زیباترین») مرگ ممکن را برای او بـخواهی (سـنهدرین، ۴۵ الف، ۵۲ الف؛ پساحیم، ۷۵ الف؛ کتوبوت، ۳۷ الف).
______________________________
۱٫ ناکارآمدی حقوق کیفری یهود در مقابله با جرم و مجازات به ایجاد دو نهاد دیگر انجامید که اختیارات بیشتری از دادگاههای کلاسیک در اجرای مجازات داشتند: یکی اجرای قانون به دست پادشـاه و دیـگر صلاحیت از روی ضرورتِ دادگاههای حاخامی. از اقدامات این دو نهاد گاهی با عنوان اقدام بیرون از قانون یا اقدام خارج از صلاحیت دادگاه نام میبرند، اما این تعبیرات بیانگر «بیقانونی» نیستند. برای اطلاع بـیشتر رکـ:
Aaron Kirshenbaum, op. cit., p. 460-465.
۲٫ cf. Jacob Neusner and Tamara Sonn, Comparing Religions Through Law: Judaism and Islam, p. 108.
۲٫ اعدام باید به میراندن خدا شبیه باشد؛ همانگونه که وقتی خدا زندگی را از آدمی میگیرد، از لحاظ ظاهری و خارجی بدن بدون تغییر و سالم باقی میماند، پس وقتی دادگاه نیز اعدام میکند بـدن نـباید خـراب یا مثله شود (سنهدرین ۵۲ الف؛ سـیفرا، ۷: ۹).(۱)
بـا تـوجه به این دو دیدگاه، دانشمندان تلمودی به شیوههای مجازات اعدام پرداختند.
۱ـ۲٫ سنگسار: سنگسار کردن شدیدترین نوع مجازات اعدام است که برای هـجده جـرم در نـظر گرفته شده است. این مجازات درباره جرایمی اعـمال مـیشود که در تورات صراحتاً به این نحوه مجازات درباره آنها تصریح شده است.(۲)
تلمود نحوه اجرای قانون سنگسار را که در کـتاب مـقدس بـیان شده است، تغییر داد و آن را اصلاح کرد. در تلمود چنین بیان شد کـه برای اعدام چنین مجرمی، به جای این که تمام مردم وی را با پرتاب سنگ بکشند، یک «جایگاه سنگسار» مـشخص مـیشود تـا مجرم را از بالای آن به زیر بیندازند تا بمیرد (سنهدرین، ۶:۴). این جایگاه نـباید آن قـدر بلند باشد که بدن مجرم با سقوط کردن متلاشی و ضایع شود، و نباید آن قدر کوتاه بـاشد کـه مـرگ آنی و فوری حاصل نشود (راشی سنهدرین، ۴۵ الف).
یکی از دلایلی که برای تغییر اجـرای ایـن مـجازات بیان شده، این قانون کتاب مقدس است که «نخست باید دست شاهدان به جـهت کـشتنش بـر او بلند شود» (تثنیه، ۱۷:۷). گرچه در ادامه آمده است «و بعد از آن دست تمامی قوم [به کشتن او بـلند شـود]» (همان)، اما باید مرگ به دست شهود نصیب او میشد. لذا یک شیوه سنگسار انـدیشیده شـد کـه مطابق آن اطمینان حاصل میشد که شهود ابتدا دست به اجرای حکم زدهاند و افزون بـر ایـن باید به حتمیت مرگ او بدین گونه نیز یقین پیدا میشد (سنهدرین، ۶:۴). با ایـن هـمه، اگـر مجرم به این طریق نمیمرد، مردم وی را سنگسار میکردند (سنهدرین، ۵۴ الف).
درباره منشأ چنین شـیوهای گـفتهاند که شاید نویسندگان تلمود تحت تأثیر قوانین روم و یا قوانین سُریانی یا یـونانی و یـا مـتأثر از شیوهای بودهاند که در کتاب مقدس در مورد زندانیان جنگی به کار رفته است (دوم تواریخ، ۲۵:۱۲).(۳) اما در هـر صـورت، بـا این شیوه اجرای مجازات سنگسار، هم خطر ضایع و متلاشی شدن بدن تـا مـقدار زیادی کم میشد
______________________________
۱٫ cf. H.H.C., op. cit., p. 142.
۲٫ Maim, Yad, Sanh. 15:10; cf. ibid.; Adin Steinsaltz, op. cit. p.173;
راب ا. کهن، گنجینهای از تلمود، ترجمه امیرفریدون گرگانی، ص۳۱۹٫
۳٫ H.H.C., op. cit., p. 143.
و هم مرگ سرعت میگرفت و لذا شخص محکوم بـه اعـدام، آزار کمتری را حس میکرد.
با کمرنگ شدن نقش عامه مردم در اجرای حکم سـنگسار، بـر خلاف کتاب مقدس که حکم به مـشارکت هـمه قـوم میکرد، اصلاح کیفری مهمی ایجاد شد و لذا آثـار مـداخله عمومی در اجرای حکم تا حدودی حذف شد؛ ولی مداخله شهود باقی ماند، چرا کـه وجـود آنها قباحت کمتری داشت از ایـن کـه حکم اعـدام بـه دسـت مأموران رسمی اجرا شود.(۱)
مطابق تـلمود، هـرگاه مجرم را برای اجرای حکم میبردند، اگر یکی از قضات یاحتی خود متهم ادعـا مـیکرد که برای بیگناهی وی دلیلی دارد، اجرای حـکم را متوقف میکردند و حتی گـاه تـا چهار یا پنج بار نـیز، اگـر ادعای بیگناهی میکرد و میگفت برای اثبات آن دلیلی دارد، او را باز میگرداندند. افزون بر این، اگـر دیـگری هم ادعا میکرد که دلیـلی بـر بـیگناهی وی دارد حکم متوقف مـیشد (سـنهدرین، ۶:۱ـ۳).(۲)
۲ـ۲٫ سوزاندن: دومین نوع مـجازات اعـدام، از نظر شدت، سوزاندن بود. مجازات سوزاندن منحصراً در دو مورد اعمال میشد:
ـ اگر دختر کاهنی زنـا کـند سوزانده میشود (لاویان، ۲۱:۹)؛
ـ اگر مردی بـا زنـی و مادر او هـمخوابه شـود، هـر سه سوزانده میشوند (لاویـان، ۲۰:۱۶).
بر اساس تلمود، «زنا با یک زن و مادر او» شامل دختر خود وی، دختر دختر و دختر پسر او، دخـتر زن انـسان و دختر دختر و دختر پسر وی، مادر زن، مـادر مـادر زن و مـادر پدر زن نـیز مـیشود (میشنا سنهدرین، ۹:۱).(۳)
چـنان کـه گفتیم، اندیشه حاکم بر حقوقدانان تلمودی این بود که بدن نباید با اجرای مجازاتِ اعدام نـابود و ضـایع شـود؛ حال سؤال این است که چگونه مـیتوان کـسی را سـوزاند، بـدون ایـن کـه بدنش نابود و ضایع شود؟ سنت شفاهی گویای این بود که وقتی پسران هارون، به سبب تخطی از فرمان خدا به آتش الهی سوزانده شدند (لاویان، ۱۰:۲)، فقط جان آنان سـوخت، اما جسمشان سالم و دستنخورده باقی ماند
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ cf. Adin Steinsaltz, op. cit., p. 173;
راب ا. کهن، پیشین، ص ۳۱۹ـ۳۲۱٫
۳٫ H.H.C., op. cit, p. 143.
(سنهدرین، ۵۲ الف)؛ لذا مطابق با این روایت، باید شیوهای ابداع میشد که با سوختن، جسم سالم و دستنخورده باقی بماند. شیوه دانشمندان تلمودی چنین بـود: مـحکوم به سوختن باید تا بالای زانو در گل فرومیرفت، بهنحوی که به زمین نیفتد؛ آنگاه دو دستمال دور گردنش میبستند. سر هر کدام از این دستمالها در دست یکی از دو شاهد بود و آنان از دو طرف مـخالف مـیکشیدند تا این که محکوم دهانش را بگشاید. سپس فتیلهای سوزان را در دهانش میگذاشتند «که باید تا رودههایش پایین میرفت» (سنهدرین، ۷:۲). این شیوه اعدام تقریباً هـمانند شـیوه خفه کردن است، و طبیعی اسـت کـه وقتی فتیله داخل شکم شود دیگر نخواهد سوخت، بلکه مجرم فورا بهعلت خفگی میمیرد.(۱)
ابنمیمون سرب یا روی داغ راجایگزین فتیله، که نسبتاً آسیبرساننده اسـت، کـرد؛ وی تأکید میکند که کـمترین درد و رنـجِ ممکن باید به محکوم تحمیل شود (تفسیر سنهدرین، ۷:۲).
گزارشی از اجرای چنین شیوهای از مجازات در دست نیست. در یک مورد نقل شده است که یک دختر کاهن به سبب ارتکاب زنا با دسـتههای چـوب مو به آتش کشیده شد (سنهدرین، ۱۵:۳)؛ اما این شیوه مربوط به دادگاههای صدوقیان بود؛ این فرقه از یهودیان شریعت شفاهی را رد میکردند و فقط به نصوص تورات پایبند بودند. این فرقه در همان سـده اول مـیلادی و قبل از نـگارش تلمود از بین رفتند و تلمود به دست فریسیان، فرقه دیگر یهودی که قائل به اعتبار سنت شفاهی بـودند، نوشته شد. بهعلاوه، تلمود گزارش میدهد که دانشمندی به نام حـاما بـن طـوبیا بدینسبب که معتقد به شیوه قدیمی سوزاندن بود، از سوی دانشمندان دیگر توبیخ شد (سنهدرین، ۲۵ ب).(۲)
۳ـ۲٫ گردنزدن: از حیث شـدت، سـومین شیوه مجازات اعدامْ گردنزدن با شمشیر است که در مورد دو جرم اعمال میشود (سـنهدرین، ۹:۱):
ـ سـاکنان شـهری که به بتپرستی گرویدهاند؛ در این مورد تورات تصریح دارد که: «ساکنان آن شهر را به دم شـمشیر بکش» (تثنیه، ۱۳:۱۵).
ـ قاتل عمد (خروج، ۲۱:۱۲).(۳) تلمود در این باره میگوید: تورات درباره قتل بـنده به
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ ibid.
۳٫ رک: راب ا. کهن، پیشین، ص ۳۲۱؛ مـحمد حـافظ صبری، المقارنات والمقابلات، ص ۱۲۹٫
دست مولایش گفته است که باید «انتقام گرفته شود» (خروج، ۲۱:۲۰)، و همانطور که درباره خدا گفته شده است که با شمشیر «انتقام» میگیرد (لاویان، ۲۶:۲۵)،(۱) لذا در مورد قتل نیز قاتلان بـنده و آزاد، هردو، باید با شمشیر اعدام شوند (سنهدرین، ۵۲ ب).
به گفته تلمود، این محکومان با شمشیر «آن گونه که حکومت روم عمل میکرد» گردن زده میشوند (سنهدرین، ۷:۳). در اینجا بحثی بین دانشمندان در گرفت که سـالها ادامـه یافت (توسیفتا سنهدرین، ۵۲ ب). ایشان میگفتند آیا رفتار به شیوه رومیان، ناقض این حکم تورات که «مانند ایشان [= بتپرستان[ رفتار نکنید» (لاویان، ۱۸: ۳) نیست؟ برخی از دانشمندان گفتند این روشی خفتآور است؛ روشی کـه کـمتر بیرحمانه و نابودکننده است و شباهت کمتری به شیوه رومیان دارد، این است که سر محکوم بر روی کنده درختی گذاشته شده، گردنش با تبر قطع شود؛ اما دانشمندان دیگر در مخالفت بـا او گـفتند که مرگی خوارکنندهتر از این وجود ندارد (سنهدرین، ۷:۳).(۲)
کتاب مقدس هیچ شیوه مخصوصی را برای اعدام قاتلان ذکر نکرده، و این محتمل است که اعدام آنان به صورت قصاص بوده است؛ یـعنی بـه هـمان شیوه که بزهدیده کشته مـیشد، قـاتل نـیز کشته میشد. در صورت واقعیت داشتن این امر، تلمود قانون را تعدیل کرده و باعث شده است که مرگ محکوم هماره فوری و آنی بـاشد.(۳)
گـزارشی در مـورد اجرای چنین حکمی وجود ندارد؛ اما گزارش شـده کـه پادشاه یهودیان به این شیوه اعدام میکرده است. با این همه، این اعدام ضرورتاً برای قتل عمد نبوده اسـت، بـلکه پادشـاه اختیار داشت که شورشیان و متعدیان بر ضد سلطنت خود را، حـتی بدون محکومیت از سوی دادگاه، با شمشیر بکشد.(۴)
۴ـ۲٫ خفه کردن: چهارمین و خفیفترین شیوه اعدام، خفه کردن بود. این مـجازات انـسانیترین شـیوه اعدام دانسته شده است که نابودکنندگی کمتری دارد (سنهدرین، ۵۲ب).
از آنجا که خـفه کـردن خفیفترین نوع اعدام تلقی میشد، لذا هرجا که مجازات جرمی اعدام بود، اما شیوه اعدام مشخص نـشده بـود، بـا تفسیر به نفع متهم، این مجازات درباره او اعمال میشد؛ به عبارت دیـگر، اجـرای سـه شیوه قبلی اعدام، حتماً نص خاص
______________________________
۱٫ «بر شما شمشیری خواهم آورد که انتقام عهد مـرا بـگیرد.»
۲٫ Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit., p. 108.
۳٫ H.H.C., op. cit., p. 144.
۴٫ Maim., Yad, Sanh., 14: 2; cf. ibid.
لازم داشـت، و سایر مجازاتهای اعدام، که نوع آنها مشخص نشده بود، با خفه کردن انجام مـیشد (سـنهدرین ۵۲ ب، ۸۴ ب، ۸۹ الف).
شیوه اجرای حکم بدین صورت بود که محکوم را تا زیر بغل در توده گـل فـرو مـیبردند ودودستمال دورگردنش پیچیده، شاهدان از دوطرف میکشیدند تا خفه شود.(۱)
گزارشی از اجرای چنین مجازاتی در دسـت نـیست. با این همه، تلمود (سنهدرین، ۱۱:۱) در مواردی حکم به خفهکردن داده است:
۱٫ هر کس پدر و مـادر خـود را بـزند (خروج، ۲۱:۱۵)؛
۲٫ هر که آدمی را بدزدد (خروج، ۲۱:۱۶)؛
۳٫ زانی محصن: «اگر مردی با زن شوهرداری همبستر شده بـاشد، پس هـر دو… کشته شوند» (تثنیه، ۲۲:۲۲ـ۲۳؛ لاویان، ۲۰:۱۳)؛
۴٫ مردی که با دختر کاهن زناکند؛
۵٫ شاهد دروغـین کـه بـه زنای دختر کاهن شهادت داده است؛
۶٫ پیامبر دروغین و کسی که به نام بتها نبوت کند؛
۷٫ عـالمی کـه حـکم دادگاه عالی دینی را نپذیرد.(۲)
ب) مجازات قصاص عضو
برای این که معلوم شـود مـجازات قطع یا نقص یا معیوب شدن عضو در شریعت یهودی چیست، لازم است که بحث را در تورات و تلمود جـداگانه پی بـگیریم.
۱٫ مجازات قصاص عضو در تورات
تورات صراحتا مجازات قصاص عضو را پذیرفته و در مواردی چـند بـر قانون «چشم در برابر چشم» تأکید کرده اسـت.
کـسی کـه همسایه خو د را عیب رسانیده باشد چنان کـه او کـرده باشد به او کرده خواهد شد؛ شکستگی عوض شکستگی، چشم عوض چشم، دندان عـوض دنـدان. چنانکه به آن شخص عیب رسـانیده هـمچنان به او رسـانیده شـود (لاویـان ۲۴: ۱۹ـ۲۰).
______________________________
۱٫ ibid.; Jacob Neusner and Tamara Sonn, op. cit, p. 108.
۲٫ H.H.C., op. cit. p. 144;
راب ا. کهن، پیشین، ص۳۲۱٫
و همچنین آمده است:
اگـر اذیـتی دیگر حاصل شود آن گاه جان به عوض جان و چشم به عوض چـشم و دنـدان به عوض دندان و دست به عـوض دست و پا به عوض پا و داغ بـه عـوض داغ و زخم به عوض زخم و لطـمه بـه عوض لطمه (خروج ۲۱: ۲۳ـ۲۵).
این فقرات ظاهرا صراحت در این دارد که مجازات صدمات بدنی قـصاص اسـت و اگر کسی به عضوی از بـدن کـسی آسـیب زد باید قصاص شـود. البـته در اینجا تورات برده را اسـتثنا کـرده و گفته است:
و اگر کسی چشم غلام یا چشم کنیز را بزند که ضایع شود او را بـه عـوض چشمش آزاد کند و اگر دندان غلام یـا دنـدان کنیز خـود را بـیندازد او را بـه عوض دندانش آزاد کند (خـروج، ۲۱: ۲۶ـ۲۷).
۲٫ تلمود و مجازات قصاص عضو
رویکرد سنت شفاهی در این مورد رویکردی کاملاً متفاوت است و این بـرداشت را از تـورات که اگر کسی به همنوع خـود صـدمه بـدنی وارد آورد و عـضوی را نـاقص کند باید بـه هـمان صورت قصاص شود، رد میکند. در سنت شفاهی (تلمود) دیگر تمایلی به مجازات مرتکب این عمل نیست، بـلکه بـهجای آن بـرای طرف آسیبدیده تاوان و غرامت پولی میگیرند. چنین بـرداشتی گـرچه مـخالف جـدی هـم دارد (بـاوا قما، ۸۳ ب، ۸۴ الف)، اما بیشتر دانشمندان در الغای این مجازات به توافق رسیدهاند (باوا قما، ۸:۱). به عبارت دیگر، با توجه به این تفسیر، کسی که همنوع خود را مورد ضرب و شـتم قرار میدهد، به مثابه مرتکب یک شبهجرم تلقی میشود.(۱)
عبارت تلمود دراینباره چنین است:
آیا قبول داری که مقصود از کلمات فوق [یعنی قانون چشم در برابر چشم] پرداخت غرامت نقدی اسـت یـا این که میگویی اگر کسی چشم همنوع خود را کور کرد، باید در عوض، چشم خود او را کور کنند؟ تو خود بگو، اگر چشم ضارب بزرگ باشد و چشم مضروب کوچک (یا بالعکس)، در ایـن صـورت چگونه میتوان دستور تورات را که
______________________________
۱٫ cf. Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 458; H.H.C., “Talion”, E.J., v. 5, p. 741;
راب ا. کهن، پیشین، ص۳۳۰٫
گفته است «چشم در برابر چشم» اجرا کرد؟… یا اینکه فرض کنیم یک نابینا چشم همنوع خود را کـور کـرد یا یک دستبریده دست رفـیق خـود را برید و یا یک لنگ شخص دیگری را لنگ کرد؛ در این صورت چگونه ممکن خواهد بود دستور تورات که فرموده است «چشم در برابر چشم» عینا اجـرا شود؟ درحـالیکه تورات اعلام داشته اسـت: «شـما را یک حکم خواهد بود» (لاویان، ۲۴: ۲۲)؛ یعنی قانونی که برای همگی شما مساوی و یکسان باشد (باوا قما، ۸۳ ب و ۸۴ الف).(۱)
از عبارت فوق چنین بر میآید که چون قانون قصاص عضو را نمیتوان هماره عادلانه اجـرا کـرد، باید دنبال تفسیر دیگری بود که هماره منصفانه و در مورد هرکس قابل اجرا باشد و این جز با پرداخت تاوان نقدی ممکن نیست.
با این همه، این پرسش پیش میآید که اگـر مـنظور تورات مـجازات پولی بود، چرا عبارت «چشم در برابر چشم» و قصاص عضو را بیان کرده و مستقیما غرامت پولی را به عنوان مجازات مطرح نـکرده است. دانشمندان یهودی در این باره به بُعد تعلیمی تورات اشاره مـیکنند و مـیگویند تـورات عبارت چشم در برابر چشم را بدینمنظور بیان کرده است که تعلیم دهد هرکس دست و پای همنوع خود را ناقص کـند، « سـزاوار آن است که دست و پای خود را از دست بدهد یا دست و پایش ناقص شود».(۲)
ج) مجازات تـازیانه
در کـتاب مـقدس بارها استفاده از تنبیه برای تأدیب فرزندان توسط والدین (تثنیه، ۸: ۵؛ ۲۱: ۱۸؛ امثال ۱۹: ۱۸؛ ۲۳: ۱۳ـ۱۴؛ ۲۹: ۱۷) و نیز بنده توسط مولا (خـروج، ۲۱: ۲۰، ۲۶) به کار رفته است. ویژگی مجازات تازیانه این است که بیش از هر مـجازات دیگری جنبه اصلاحی دارد تـا کـیفری.
۱٫ مجازات تازیانه در کتاب مقدس
در مواردی که برای جرمی صراحتا مجازاتی تعیین نشده، مجازات تازیانه تجویز شده است.
______________________________
۱ . رک: راب ا. کهن، پیشین، ص۳۳۰ـ۳۳۱؛
H.H.C., op. cit., p. 741-742.
۲٫ Maim., Tort, Assault and Damage, 1:3; cf. Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 458.
اگر شریر مستوجب تازیانه باشد، آنگاه، داور او را بخواباند و حکم دهد تا او را موافق شـرارتش به حضور خود به شماره بزنند. چهل تازیانه او را بزند و زیاد نکند؛ مبادا اگر از این زیاده کرده، تازیانه بسیار زند، برادرت در نظر تو خوار شود (تثنیه، ۲۵: ۲ـ۳).
برخی از مفسران این دو آیه را در ارتباط بـا آیـه قبل از آن تفسیر کردهاند که حاکی از آن است که اگر بین دو نفر نزاعی درگیرد و به دادگاه بروند، دادگاه باید مجرم را محکوم و بیگناه را تبرئه کند (همان، ۱). ایشان گفتهاند که مطابق آیه یکم بـاب ۲۵، قـانون تازیانه فقط ناظر به نزاع یا شهادت دروغ است (ابن عزرا، تفسیر تثنیه، ۲۵: ۱؛ مکوت، ۲ ب). اما دیگران میگویند ضرورتی نیست که بین دو آیه ارتباطی باشد؛ بلکه آیه یکم ناظر است بـه درخـواست اجرای عدالت از دادگاه و نیز در اتهامات کیفری متقابل (میدراش تنائیم بر تثنیه، ۲۵:۱)، اما آیه دوم در پی تجویز مجازات تازیانه بهطور کلی است.(۱)
در این باره باید به نکاتی توجه کرد:
الف) مجازات تـازیانه تـنها مـجازاتی است که در تورات به عـنوان یـک قـاعده کلی و نه برای جرمی خاص ذکر شده است (در موارد دیگر هر مجازات با جرم معینی همراه شده است)؛ فقط یک اسـتثنا وجـود دارد و آن جـایی است که تازیانه، به همراه جزای نقدی، بـرای مـجازات مفتری به یک باکره تجویز شده است (تثنیه، ۲۲: ۱۸ـ۱۹).
ب) حداکثر تازیانه مطابق آیات فوق چهل ضربه است (تثنیه، ۲۵: ۳). آن گونه کـه از قـید «او را مـوافق شرارتش… تازیانه زند» (متناسب با جرمی که انجام داده) برمیآید، چـهل ضربه به عنوان حداکثر ضربات قانونی در نظر گرفته شده است و نه به عنوان یک تعداد ثابت در همه مـوارد. بـه عـبارت دیگر، مجرم، بسته به شدت جرم، تا حداکثر چهل ضربه مـجازات مـیشود.
ج) گزارشی در دست نیست که نشان دهد در دوره کتاب مقدس مجازات تازیانه چگونه اجرا میشده است. در کتاب مـقدس شـیوههای گـوناگون تنبیه ذکر شده (داوران، ۸: ۷، ۱۶؛ امثال، ۱۰: ۱۳؛ اول پادشاهان، ۱۲: ۱۱، ۱۴ و…) اما از این نمیتوان نتیجه گرفت که مـجازات تـازیانه بـه این شیوهها یا برخی از آنها صورت میگرفته است.(۲)
______________________________
۱٫ cf. H.H.C., “Flogging”, EJ., v. 6, p. 1348.
۲٫ ibid.
۲٫ مجازات تازیانه در تلمود
تلمود، افزون بـر وضـع مـقررات مفصل در مورد شیوه اجرای مجازات تازیانه، تغییرات و اصلاحاتی را نیز در مفهومی که از این مجازات از کـتاب مـقدس برداشت میشود، به وجود آورد.
الف) حداکثر مجازات از چهل ضربه به ۳۹ ضربه کاهش یافت. دلیـل حـقوقدانان تـلمودی یکی پرهیز از خطر فراتر رفتن از حداکثر مجازات، ولو به اشتباه، بود و دیگری نحوه تفسیری بـود کـه از الفاظ کتاب مقدس و لفظ «به تعداد چهل ضربه» داشتند (مکوت، ۳: ۱۰؛ ۲۲ الف).(۱)
ب) مجازات تازیانه مـشمول اصـل قـانونی بودن جرایم و مجازاتها شد. جرایم مستوجب تازیانه دقیقا شمارش شدند تا به عنوان مجازات کـلی بـرای همه جرایم (که مجازات مشخصی نداشتند) به کار نرود. ۲۰۷ فعل مستوجب تـازیانه دانـسته شـد.(۲)
ج) تعداد ۳۹ ضربه، مقدار ثابت مجازات و نه حداکثر آن فرض شد. به عبارت دیگر، مجازات قانونیِ تـمام جـرایم مـستوجب تازیانه، ۳۹ ضربه نه بیشتر و نه کمتر بود. با این همه، محکوم بـه مـجازات باید ابتدا معاینه پزشکی میشد و پزشک معین میکرد که وی چند ضربه را، بدون این که سـلامتیاش در خـطر افتد، میتواند تحمل کند (مکوت، ۳:۱۱). اگر مطابق آزمون پزشکی، به وی کمتر از ۳۹ ضـربه زده مـیشد و آنگاه روشن میشد که وی تحمل بیش از آن را دارد، آزمـون پیـشین پا بـرجا میماند و مجازاتْ اعمالشده تلقی میشد.(۳) اگر در حـین اجـرای مجازات معین میشد که محکوم نمیتواند تمام ضربههایی را که آزمون پزشکی مشخص کـرده اسـت تاب بیاورد، مجازات خاتمه مـییافت. اگـر در معاینه پزشـکی مـعلوم مـیشد که محکوم فعلاً توانایی تحمل چـنین مـجازاتی را ندارد، مجازات تا زمان آمادگی وی به تأخیر میافتاد.(۴)
______________________________
۱٫ Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172; ibid;
راب. ا. کهن، پیشین، ص۳۲۲.
۲٫ H.Z.D., “Judaism / the Judaic Tradition”, The New Encyclopaedia Britannica, v. 22, p. 412.
۳٫ Maim., Yad, Sanh. 17:2; H.H.C., op. cit., p. 1348-۴۹.
۴٫ Maim., op. cit., 17: 13, 15; cf. H.H.C., op. cit., p. 1348-49; Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172.
۳٫ تـازیانه کـیفری
۱ـ۳٫ جرایم مستوجب تازیانه کیفری
جرایمی کـه مجازات آنها تازیانه (مـکوت(۱)) اسـت، بدین قرارند:
الف) تازیانه بدل از مـجازات انـقطاع (کارت(۲)). یکی از مجازاتهای مطرح در حقوق کیفری یهود، مجازات کارت به معنای «انقطاع» یـا «ریـشهکنی» است. خدا خود برخی از مـجرمان را بـه ایـن مجازات محکوم مـیکند، لذا ایـن یک مجازات قضایی نـیست. بـا این همه، محل اجرای مجازات همین دنیاست. نمونه جاییکه چنین مجازاتی اعمال میشود، خـوردن خـون است: «هرکس… هر قسم خون را بـخورد… او را از مـیان قومش مـنقطع خـواهم کـرد».(۳)
شخصی که مرتکب یـکی از جرایمی شود که مجازات آن کارِت است، با تحمل تازیانه از مجازات الهی فوق تبرئه مـیشود (مـکوت، ۳:۱۵).
ب) نقض آشکار نواهی تورات.(۴) دانشمندان یـهودی، از جـمله ابـن مـیمون، احـکام فقهی تورات را ۶۱۳ حـکم، شـامل دو دسته نواهی (محرمات) و اوامر (واجبات) میدانند.(۵) اگر کسی بهصراحت یکی از نواهی را نقض کند با تازیانه مـجازات مـیشود.(۶) چـنین نقضی باید متضمن یک «فعل آشکار» بـاشد، ولی گـفتار، فـعل آشـکار تـلقی نـمیشود؛ لذا شخصی که به یک شخص ناشنوا ناسزا میگوید و یا در میان مردم سخنچینی میکند (لاویان، ۱۹: ۱۴ـ۱۶) وبا اینکار نواهی را نقض میکند،مجازاتش تازیانه نیست.(۷)
با این حال، گفتار گـاهی معادل کردار است؛ مانند سوگند خوردن به نام خدا یا نام خدا را به باطل بردن (خروج، ۲۰:۷؛ تثنیه، ۵:۱۱) جرمی است که با تحمل تازیانه پاک میشود (تمورا، ۳ الف).
______________________________
۱٫ Makkot
۲٫ karet
۳٫ برای اطلاع بیشتر درباره ایـن مـجازات رک:
H.H.C., “Divine Punishment”, EJ., v.6, p. 120-21; I.T.S., Karet, EJ. v.10, p. 788-9.
۴٫ Maim. Yad, Sanh. 18:1; cf. ibid.
۵٫ cf. R.P., “Commandments, the 613”, EJ., v. 5, pp. ۷۶۲-۸۲٫
۶٫ Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172.
۷٫ Maim., loc. cit.; cf. H.H.C., Flogging, EJ., v.6, p. 1349.
با این همه، در صورتی نقض حکم با عمل آشکار مستوجب تازیانه است که مجازات دیگری معین نشده باشد، و اگر مجازات دیگری تعیین شده باشد فقط به همان مجازات حـکم مـیشود، چراکه جمع دو مجازات برای یکجرم ممکن نیست؛ برایمثال، چون درمورد نهیازسرقت (خروج، ۲۰: ۱۵؛تثنیه، ۵: ۱۹)،جریمهمالی بهعنوان مجازات ذکر شده است (خروج، ۲۲: ۱)، فقط همین جـریمه اعـمال میشود و سارق تازیانه نمیخورد (مـکوت، ۱: ۲؛ ۴ ب؛ کـتوبوت، ۳۲ الف). همینطور، وقتی مجازات جرمی اعدام قضایی (و نه الهی) است دیگر تازیانه تحمیل نمیشود (توسیفتا مکوت، ۵: ۱۷).(۱)
۲ـ۳٫ چگونگی اجرای مجازات
برای اجرای مجازات تازیانه از شلاقی کـه از چـرم گوساله ساخته شده اسـت اسـتفاده میشود. کمر و سینه محکوم را برهنه میکنند و یکسوم ضربهها را بر سینه و دوسوم دیگر را بر پشت وی میزنند. محکوم در حال اجرای حکم خمیده است و مأمور اجرای حکم بر روی سنگی میایستد و تازیانه میزند. اجـرای ایـن مجازات با روایت پندآمیز و تسلیبخش آیاتی از کتاب مقدس همراه میشود (مکوت، ۳: ۱۲ـ۱۴).
۳ـ۳٫ مرگ محکوم در حین اجرای حکم
اگر محکوم در حین اجرای حکم مجازات بمیرد، در صورتی که مأمور اجرای حکم، مجازات را مـطابق قـانون اجرا کـرده باشد مسئول نیست؛ اما اگر قانون را دقیقا اجرا نکرده باشد و حتی یک ضربه تازیانه بیش از حد مـعین به او زده باشد، به لحاظ ارتکاب قتل غیرعمد مسئول است و به شـهر پنـاهگاه تـبعید میشود.(۲)
۴ـ۳٫ شرایط مأمور اجرای حکم
مأموراجرای حکم تازیانه باید دارای شرایط زیرباشد: ۱٫حداقل ۱۸ ساله باشد؛ ۲٫ رابطه خویشاوندی بـا مـحکوم نداشته باشد؛۳٫دشمن محکوم نباشد؛ ۴٫دوست محکوم نباشد.(۳)
۵ـ۳٫ اشتباه در تعداد ضربهها
اگر مـأمور اجـرای حـکم در تعداد ضربهها شک کند، به حداقل اکتفا میکند؛ چرا که در هیچ صورت نباید بیش از حـداکثر قانونی (۳۹ ضربه) زده شود.(۴)
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ Yad, loc. cit., 16: 12; cf. ibid., p. 1350;
راب اُ. کهن، پیشین، ص۳۲۴٫
۳ . محمدحافظ صبری، پیشین، ص۱۲۲٫
۴ . همان.
۶ـ۳٫ جمع مجازاتها
اگر مـجرم به تحمل دو دوره تـازیانه (بـرای دو نقض) محکوم شده باشد، اگر تخمین بزنند که فقط تحمل یک دوره را دارد، به آن اکتفا میشود، والا پس از بهبودی دوره دوم را میزنند.(۱)
۴٫ تازیانه تأدیبی (تنبیهی)
تازیانه تنبیهی (مکوت مردوت)(۲) ابداع عالمان تلمودی است. از آنجا که صدور حـکم و اجرای مجازات تازیانه، همانند مجازات اعدام، در صلاحیت دادگاه منصوب سنهدرین بود (که در دوره تلمودی دیگر صلاحیت قضایی نداشت)، تلمود مجازات تازیانه تنبیهی را در نظر گرفت که منوط به وجود سنهدرین نبود.(۳)
تازیانه بـیرون از قـانون در مورد نزدیکی جنسیِ در دید عموم تجویز شده است (یووعوت، ۹۰ ب). گاه تازیانه به عنوان مجازات قانونی تجویز شده بود که در دستههای تازیانه کیفری فوقالذکر قرار نمیگرفتند، برای مثال، در مورد خلوت کـردن زن و مـردی با هم (قیدوشین، ۸۱ الف)؛ این موارد را نیز میتوان جزء تازیانههای تنبیهی دانست و نه کیفری.(۴)
تازیانه تنبیهی گاهی در مورد اوامر اِعمال میشد تا اطاعت از چنین احکامی را تضمین کند. در اینجا، برخلاف تـازیانه کـیفری، حداکثر ضربات محدود نیست، بلکه تا آنجا ادامه مییابد که شخص وظیفهاش را انجام دهد. در این موارد «او تازیانه میخورد تا جانش در آید» (کتوبوت، ۸۴ الف، ب).
از موارد دیگر اجرای تازیانه تنبیهی جایی اسـت کـه مـتهم به دلایل رسمی و ظاهری قـابل مـجازات نـیست؛ برای مثال، در موردی که در خصوص ارتکاب جرم اخطار پیشین(۵) وجود ندارد، مرتکب با تازیانه تنبیه میشود.(۶)
______________________________
۱ . راب اُ. کهن، پیشین، ص۳۲۳.
۲٫ makkot mardut
۳٫ Louis Jacobs, A Concise Companion to the Jewish Religion, p. 32 – 33; H.Z.D., op. cit., p. 412.
۴٫ H.H.C., op. cit., p. 1350.
۵٫ برای آگاهی از ایـن تـأسیس، کـه هترائه نامیده میشود، رک: حسین سلیمانی، «ادله اثبات دعوای کـیفری در آیـین یهود»، فصلنامه هفتآسمان (سال اول، شماره اول، بهار ۷۸)، ص۷۵ـ۷۶.
۶٫ Yad, loc. cit. 15: 5; cf. H.H.C., op. cit. p. 1350.
ابداع تازیانه تنبیهی ابزاری در دست دادگاهها بود که (در دورههای پس از تلمود) میتوانستند برای حـفظ قـانون و نـظم و رعایت امور دینی به آن متوسل شوند. گرچه محدوده خاصی بـرای تازیانه تنبیهی لحاظ نشده بود، ولی دادگاهها معمولاً آن را به تعداد مشخص محدود میکردند؛ گاه حداکثری را که تورات مـشخص کـرده مـلاک قرار میدادند و گاه تعداد تازیانه به صلاحدید دادگاه واگذار میشد.(۱)
در ایـن جـا پرسشی پیش میآید: آیا چنین اختیارات وسیعی در مورد تنبیه با تازیانه باعث نمیشود که گاه جـرایم خـفیف، مـجازاتهای بسیار شدیدتری از مجازات تازیانه کتاب مقدس داشته باشند؟ در پاسخ گفتهاند که این مـسئله بـا آسـانگیریهای دیگر جبران میشود: اجرای تازیانه تنبیهی باید آنقدر انسانی (و خفیف) باشد که کثرت ضـربهها را جـبران کـند؛ بدن محکوم نباید برهنه باشد؛ تازیانه نباید چرمی باشد؛ تازیانه بر اعضای غیرحساس بـدن (نـه سینه و پشت) زده میشود. همچنین دادگاهها مقرر داشتند که صرف اتهام (در جرایمی که ثـابت نـمیشوند) بـرای تنبیه کافی نیست؛ بلکه باید حداقل یک شاهد بر آن گواهی دهد و یا شـیاع عـمومی داشته باشد.
د) قطع دست
یکی از مجازاتهایی که در تورات پیشبینی شده «قطع دست» اسـت.
اگـر دو شـخص با یکدیگر منازعه نمایند و زن یکی پیش آید تا شوهر خود را از دست زنندهاش رها کند و دسـت خـود را دراز کرده، عورت او را بگیرد، پس دست او را قطع کن و چشم تو بر او ترحم نـکند (تـثنیه، ۲۵: ۱۱ـ۱۲).
در سـنت شفاهی گاهی برای برخی جرایم، قطع دست ذکر شده است؛ برای مثال، مطابق تلمود، اگـر مـردی اسـتمنا کند باید دستش قطع شود (نیدا، ۱۳ الف).(۲) همچنین ذکر شده است که اگـر کـسی بر روی دیگری دست بلند کند، حتی اگر او را نزند، در صورتی که بدانیم این کار را مکرر انجام مـیدهد (مـطابق نظر برخی از دانشمندان) باید دست او را قطع کرد (سنهدرین، ۵۸ ب).
درباره این مجازات بـه نـکاتی باید توجه کرد: اولاً بسیاری از مجازاتهای تورات بـه
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ David Biale, “Eros: Sex and Body”, Contemporary Jewish Religious Thought, p. 178.
عـقیده دانـشمندان یهودی جنبه تعلیمی داشتهاند و نه عملی؛(۱) غـرض آن بـوده که بدینوسیله افراد را از گناه دور دارند. ثانیا به نظر نمیرسد که به چنین مـجازاتی در دادگـاههای یهودی حکم کرده باشند. لذا نـمیتوان بـا قاطعیت دربـاره آن بـه عـنوان یک مجازات داوری کرد.
بخش دوم: مجازات سـالب آزادیـ (حبس)
عمل سلب آزادی یک فرد با محبوس کردن وی در یک مکان خاص گـاه دارای شـکل بازداشت یا توقیف (به طور مـوقت) است و گاه حبس کـیفری اسـت. حبس در معنای نخست (برای مـثال، بـازداشت مظنون به ارتکاب جرم تا زمان رسیدگی، بازداشت محکوم به اعدام تا زمـان اجـرای حکم، و…) در بیشتر نظامهای باستانی وجـود داشـت، امـا حبس کیفری ظـاهرا در نـظامهای شرق باستان(۲) و حقوق یـونانی و رومـی وجود نداشته است. بیشتر نظامهای کیفری اروپایی نیز فقط از اوایل قرن چهاردهم به بـعد حـبس را به عنوان یک اقدام کیفری بـه رسـمیت شناختند.(۳)
الف) حـبس در کـتاب مـقدس
حبس، به عنوان کـیفر، جزء مجازاتهای اصلی شریعت یهود، یعنی مجازاتهایی که تورات معین کرده نیست.(۴) با این هـمه، حـبس به معنای بازداشت متخلف تا رسـیدگی و صـدور حـکم، در تـورات آمـده است: مردی را کـه کـفر گفت «به زندان انداختند تا هنگامی که معلوم شود خواست خداوند برای او چیست» (لاویان، ۲۴: ۱۱ـ۱۲؛ و نیز: اعـداد، ۱۵: ۳۴). گـاهی نـیز حبس به عنوان یک اقدام حکومتی (اجـرایی) در کـتاب مـقدس آمـده اسـت (اول پادشـاهان، ۲۲: ۲۷؛ دوم تواریخ، ۱۶: ۱۰؛ ارمیا، ۳۷: ۱۵ـ۱۶؛ ۳۸: ۴ـ۱۴).
همچنین در یک مورد ــ در دوره کتاب مقدس ــ حبس به عنوان یکی از شیوههای
______________________________
۱٫ برای اطلاع بیشتر درباره جنبه تعلیمی بودن مجازاتها رک:
Aaron Kirschenbaum, op. cit., p.453-60.
۲٫ برای مطالعه در قوانین شرق باستان رک: تئوفیل مـیک، قانوننامه حمورابی، ترجمه کامیار عبدی؛ گروهی از مؤلفان، شریعه حمورابی و اصل التشریع فی الشرق القدیم، مترجم (عربی) اسامه سراس.
۳٫ M.E., “Imprisonment”, EJ. v. 8, p. 1299.
۴٫ W.R.F. Browning, A Dictionary of the Bible, p. 81; Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172.
وادار کردن به پذیرش تعالیم و احکام به دادگاه محول شده است (این اخـتیار را اردشـیر پادشاه به عزرای کاتب داده است):
و تو ای عزرا،… حکام و قضاتی را که شریعت خدایت را میدانند، برای رسیدگی به مسائل مردم… انتخاب کن. اگر آنها با شریعت خدای تو آشنا نباشند، بـاید ایـشان را تعلیم دهی. اگر کسی نخواهد از شریعت خدای تو و دستور پادشاه اطاعت کند، باید بیدرنگ مجازات شود؛ مجازات او یا مرگ است یا تبعید یـا ضـبط اموال یا زندان (عزرا، ۷: ۲۵ـ۲۶).
ب) حـبس در تـلمود
۱٫ بازداشت موقت
در تلمود احکامی در خصوص حبس و محبوسان آمده است. متداولترین شکل حبس، بازداشت متهم تا رسیدگی به جرم او بود (کتوبوت، ۳۳ ب). با این همه، حـبس مـتهم در صورتی روا بود که دلایـلی وجـود داشت که احتمال مجرمیت او را تقویت کند (یروشلمی سنهدرین، ۷: ۱۰؛ ۲۵ الف). علاوه بر این، شخصی که به اعدام محکوم میشد، تا زمان اجرای حکم حبس میشد (سیفرا اعداد، ۱۱۴؛ سنهدرین، ۱۱: ۴). همچنین دانشمندانْ عبارت کـتاب عـزرا (۷: ۲۵ـ۲۶) را به عنوان مجوزی برای حبس کسی که از انجام احکام دادگاه خودداری میکند تفسیر کردند (موعد قاطان، ۱۶ الف).(۱)
۲٫ حبس کیفری
تلمود حبس را به عنوان کیفر به رسمیت شناخت. تلمود از این کیفر بـه هـخناسا لاـ کیپا(۲) بـه معنای بازداشت کردن در «سلول»، تعبیر کرده است (سنهدرین، ۹: ۵؛ توسیفتا سنهدرین، ۱۲: ۷ـ۸). این مجازات در موارد زیر اعمال میشود:
۱٫ اگـر کسی سه بار یا بیشتر مرتکب جرمی شود که مجازات آن کـیفر الهـیِ انـقطاع (کارِت) است به حبس افکنده میشود. مطابق میشنا: «کسی که دوبار تازیانه خورد [برای دوبار قانونشکنی، و بـاز مـرتکب گناه شد] دادگاه وی را در سلول جا میدهد و غذایش
______________________________
۱٫ M.E., op. cit., p. 1300.
۲٫ hakhnasah la-kippah
نان جو است تا شکمش بـترکد» (سـنهدرین، ۸۱ ب).(۱)
۲٫ در مـورد قتل عمد، اگر دادگاه به لحاظ پیچیدگیهای اثبات جرم و اعمال مجازات، نتواند متهم را به لحـاظ ارتکاب جرم قتل عمد، به اعدام محکوم کند، اما متقاعد شود که وی قـاتل است، برای این کـه مـجرمان از این خلأ قانونی سوءاستفاده نکنند، وی را به مجازات حبس محکوم میکند. عبارت تلمود را در زیر ملاحظه میکنیم:
در میشنا (متن) چنین آمده است: «کسی که مرتکب قتل عمد شده باشد لکن هنگام ارتکاب در صـحنه جنایت شاهدی ناظر بر این قتل نباشد، او را در زندان میکنند و به وی نان ضیق و آب محنت میدهند» (میشنا سنهدرین، ۹:۵). چنان که ملاحظه میشود، متن فوق چندان رسا نیست و دانشمندان تلمودی در تفسیر آن نظرات مـختلفی را ابـراز کردهاند. گمارا (تفسیر متن) متن فوق را چنین مورد بحث قرار داده است:
از کجا بدانیم [که او مجرم است در صورتی که گواهان ناظر بر جنایت او نبودهاند]؟ راو گفت: «این برای موردی است که [با وجـود گـواهان [گواهی آنان از هم گسیخته است [و شرایط آن کامل نیست].» شموئیل گفت: «این برای موردی است که [گواهانی شاهد بر جنایت بودهاند ولی] در حین ارتکاب قتل اخطار لازم را به قاتل یادآوری نـکردهاند». دانـشمند دیگری میگوید: «این برای جایی است که در بازجویی از شهود، تضاد و تناقض بین اظهارات ایشان مشاهده شود، ولی در هفت پرسش اصلی(۲) پاسخهای آنان با هم مطابق باشد» (سنهدرین، ۸۱ ب).(۳)
۳٫ مطابق شریعت اصـلی مـوسوی، گـاه، با این که جرم قـتل عـمد ارتـکاب یافته است، دادگاه صلاحیت صدور حکم اعدام را در خصوص آمر ندارد؛ برای مثال، «اگر کسی یک آدمکش را برای کشتن دیگری اجیر کـند، یـا نـوکرانش را برای کشتن وی بفرستد یا کسی را به بند بـکشد و او را پیـش شیر یا حیوان دیگری رها کند و آن حیوان او را بکشد… قاعده در هر یک از این موارد این است که او یک خونریز اسـت و مـرتکب جـرم قتل عمد شده و در پیشگاه دادگاه آسمانی مسئول است، اما دادگـاه برای مجازات مرگ در اینجا
______________________________
۱٫ Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172; Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 464.
۲ . بر اساس تلمود، قضات از گواهان هفت سؤال میپرسیدند و از آنان درباره سال، ماه، چندم مـاه، چـه روز هـفته، چه ساعتی سؤال میکردند و درباره آشنایی با متهم و نیز اخطار پرسـش مـیکردند (میشنا سنهدرین، ۵:۱ـ۲).
۳ . رک: راب ا. کهن، پیشین، ص۳۲۲؛
Adin Steinsaltz, op. cit., p. 172.
اختیاری ندارد».(۱) در این موارد، اختیار صدور حکم با پادشاه است و یـا ایـنکه دادگـاه با توسل به ضرورت میتواند این مجرم را به مجازات مرگ محکوم کـند. امـا اگـر پادشاه اقدام نکند و نیز بحث ضرورت منتفی باشد دادگاه وظیفه دارد که این مجرمان را تـا سـرحد مـرگ تازیانه بزند، در دژ یا زندان برای چندین سال محبوسشان کند و بر ایشان مجازاتی شدید را تـحمیل کـند تا دیگر افراد شرور بترسند و مرعوب شوند.(۲)
ج) حبس در دوره پساتلمود
در دوره پساتلمود، روند حبس در نـظام کـیفری یـهود رو به افزایش نهاد و حبس کیفری، به همراه بازداشت به سبب واداشتن به پذیرش احـکام، بـه ویژه از قرن چهاردهم به بعد فزونی گرفت. اینامر با مسئله استقلال قضایی یـهود ارتـباط نـزدیکی داشت. یهودیان در بسیاری از مراکز زندگی خود، صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به خود را داشتند، و گـرچه ایـن امر بیشتر در حقوق مدنی وجود داشت، اما به زمینههای کیفری نیز تـسری مـییافت.(۳) در ایـن دوره، علاوه بر موارد متعدد بازداشت و توقیف، حبس کیفری نیز رایج بود:
۱٫ جرایم مهم: بر اسـاس قـانونِ «بـازداشت در سلولِ» تلمود (سنهدرین، ۵: ۹)، در برخی موارد که قانون اصلیْ مجازات اعدام را منع کـرده بـود، حبس اعمال میشد؛ همچنین در مواردی که یک شاهد موثق شهادت متقاعدکنندهای میداد، و یا تردید بود در ایـن کـه آیا قتل مستقیما از عمل متهم حادث شده است یا نه حبس تـجویز مـیشد.
در صورتی که یک یهودی در نزد بیگانگان بـرضد هـمتای یـهودی خود جاسوسی میکرد در دفعه اول و دوم حبس میشد، امـا در دفـعه سوم به مرگ محکوم میشد (و البته این مجازات را خود حکومت اعمال میکرد و نـه یـهودیان).(۴)
۲٫ جرایم علیه اخلاقیات و قوانین خـانوادگی: گـاه در جرایم عـفافی مـجازات حـبس تحمیل میشد، مثل روابط جنسی بـا غـیریهودی، زنای محصنه، لواط،(۵) فحشا
______________________________
۱٫ Maim., Nezikin, Murder, ch. 2; cf. Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 461.
۲٫ ibid.
۳٫ M.E., op. cit., p. 1300-۱٫
۴٫ ibid., p. 1301; Adin Steinsaltz, op. cit., p. 173 – 174.
۵ . چهل سال پیش از ویرانی معبد در سال ۷۰ میلادی (یـعنی حـدودا در سال سی میلادی) دادگاههای یهودی از صـدور حکم اعدام منع شـده بـودند. همچنین صدور حکم اعدام مـنوط بـه وجود معبد و سنهدرین کبیر بود که اعضای دادگاه سنهدرین کوچک را که برای رسـیدگی بـه جرایم مستوجب اعدام صلاحیت داشـت، تـعیین مـیکرد، که با ویـرانی مـعبد این صلاحیت از بین رفـت. بـرای همین مسئله در زمانهای بعد مجازاتهای جایگزین را (مانند حبس برای زنا یا لواط) مشاهده میکنیم.
(روسـپیگری)، و نـیز برای جوانانی که شبها در خیابان بـرای دخـتران و زنان ایـجاد مـزاحمت مـیکردند.
۳٫ جرایم علیه اموال:ضـمانت اجرای پذیرفتهشده برایسرقت مجازات حبسبود.این مجازات حتی در موردی هم که دو گواه به ارتکاب جـرم شـهادت نمیدادند، اما دادگاه با توجه بـه قـرائن و امـارات مـتقاعد مـیشد که سرقت ارتـکاب یـافته است، اعمال میشد.
۴٫ سایر جرایم: ضرب و جرح نیز با زندان قابل کیفر بود. البته گاه در ایـن خـصوص جـریمه نقدی مورد حکم قرار میگرفت. در این صـورت مـجازات حـبس مـنتفی بـود. تـوهین، شرطبندی و جرایم با ماهیت دینی، شهادت دروغین و… قابل کیفر با مجازات حبس دانسته شدند.(۱)
بخش سوم: مجازاتهای محدودکننده آزادی
مجازاتهایمحدودکننده آزادیرا دردوشکل تبعید وطرد(محرومیت) بررسی میکنیم.
الف) تـبعید
۱٫ تاریخچه
تبعید شکلی از مجازات است که در جهان باستان به طور گسترده اعمال میشده است. در هند، شهرهای یونان، جمهوری روم و اقوام ژرمنی از این روش برای طرد عناصر نامطلوب، یعنی بزهکاران و آشوبگران سیاسی، اسـتفاده مـیشد. شخص تبعیدشده از اموالش محروم و از بازگشت به خانهاش منع میشد و تا زنده بود همانند یک مطرود و آواره دائمی در سرزمین بیگانه باقی میماند.(۲)
در نزد اسرائیلیان، تبعید به عنوان مجازات قضایی ناشناخته بـود. تـنها نمونههایی از آن به عنوان مجازات الهی در کتاب مقدس یافت میشود، مثل اخراج آدم از باغ عدن (پیدایش، ۳:۲۳ـ۲۴) و نیز رانده شدن قائن (قابیل) از حضور خدا (همان، ۴:۱۴ـ۱۶). هـمچنین در دو مـورد، تبعید گزارش شده است: اخـراج ابـیاتار کاهن به دست سلیمان (اول پادشاهان، ۲:۲۶) و عاموس نبی از پادشاهی شمالی (عاموس، ۷:۱۲).
______________________________
۱٫ M.E., op. cit., p. 1301.
۲٫ D.L.L., “Banishment,” EJ., v. 4, p. 163.
تبعید گروهی(۱) نیز، به عنوان مجازات سرپیچی قوم از قوانین خدا، در کتاب مقدس در نظر گـرفته شـده است (تثنیه، ۲۸:۶۴ـ۶۸).(۲) اینگونه تـبعیدها وحـشتناک بودند و پیامدهای ناگواری به همراه داشتند (تثنیه، ۲۸:۶۵؛ حزقیال، ۳۷:۱۱).
بعدها شکلهای خفیفتری از تبعید در شکل مجازات طرد، که بدان خواهیم پرداخت، در جامعه دینی یهودی رواج یافت.(۳)
۲٫ شهرهای پناهگاه
تنها شکل تبعیدی که تـورات آن را، بـه عنوان مجازات قضایی، مجاز دانسته است، تبعید مرتکبان قتل غیرعمد به شهرهای پناهگاه است (خروج، ۲۱:۱۳؛ اعداد، ۳۵:۱۰ـ۱۶؛ تثنیه، ۴:۴۱ ـ ۴۳؛ ۱۹:۱ـ۴؛ یوشع، ۲۰).
مطابق نص تورات، مجازات قاتل غیرعمدی که بدون سوءنیت و سهوا مرتکب قـتل شـده، تبعید اسـت:
چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید، آنگاه شهرها برای خود تعیین کنید تا شهرهای ملجأ [= پنـاهگاه] برای شما باشد، تا هرقاتلیکه شخصیرا سهوا کشته باشد به آنـجا فـرار کـند. و این شهرها برای شما به جهت ملجأ از ولی مقتول خواهد بود تا قاتل پیش از آن که بـه حـضور جماعت برای داوری بایستد [و جرمش در یک دادرسی عادلانه ثابت نشود [نمیرد. و از شهرهایی که مـیدهید، شـش شـهر ملجأ برای شما باشد… تا هر که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کـند (اعداد، ۳۵:۱۰ـ۱۵).
۱ـ۲٫ کارکرد شهرهای پناهگاه
چنانکه از آیات فوق نیز بر میآید، شهر پناهگاه دو کـارکرد دارد: ۱٫ پناهگیری متهم به قـتل پیـش از رسیدگی و اثبات جرم، تا از خشم اولیای دم، پیش از اثبات عمدی بودن جرم، در امان باشد؛ ۲٫ تبعید به شهر پناهگاه پس از آن که دادگاه قتل را غیرعمدی دانست.
ماهیت فرار به شهر پناهگاه در مورد اول غیرکیفری اسـت، یعنی صرفاً یک اقدام پیشگیرانه و برای حفظ جان متهم است. در این مورد، متهم موقتاً در شهر پناهگاه پناه
______________________________
۱٫ exile
۲٫ در صورت سرپیچی از قوانین کتاب، «خداوند شما را در میان تمامی ملتها از یک گوشه عالم تا گـوشه دیـگر پراکنده خواهد ساخت…».
۳٫ D.L.L., op. cit., p. 163-164.
میگیرد تا دادگاه صالح به جرمش رسیدگی کند. اگر دادگاه وی را قاتل عمد شناخت، به مجازات قتل عمدی (که اعدام است) میرسد و اگر وی را قاتل غیرعمد شناخت، به شـهر پنـاهگاه تبعیدش میکند. در صورت دوم، یعنی جایی که تبعید به شهر پناهگاه به استناد حکم دادگاه به لحاظ ارتکاب قتل غیرعمدی است، تبعید هم ماهیت مجازات دارد و هم حفظ خون.(۱)
۲ـ۲٫ ویژگی شـهرهای پنـاهگاه
شهرهای پناهگاه، طبق بیان موسی شش شهر بودند (اعداد، ۳۵:۱۳؛ تثنیه، ۱۹:۹). موسی خود سه شهر را در شرق اردن مشخص کرد (تثنیه، ۴:۴۳)، و یوشع، جانشین او، نیز سه شهر دیگر را پس از فتح آن سرزمین به این امـر اخـتصاص داد (یـوشع، ۲۰:۷). این شهرها شهرهایی مسکونی بـودند کـه قـاتل در آنها از آزار و اذیت اولیای دم درامان بود و میتوانست در آنجا زندگی عادی داشته باشد و امرار معاش کند. دانشمندان عبارتِ «زنده ماند» (تثنیه، ۴:۴۲؛ ۱۹:۵) را چنین تـفسیر کـردهاند کـه او مستحق تمام امکانات رفاهی و آسایش زندگی است: اگـر او یـک دانشمند است میتواند مدرسهاش را با خود به همراه ببرد (مکوت، ۱۰ الف).
علاوه بر شهرهای ششگانه پناهگاه (که شهرهایی بودند کـه بـه لاویـها ــ از نسل هارون ــ داده شده بودند: اعداد، ۳۵:۶ ـ ۷) چهل و دو شهر دیگر نیز، کـه به لاویان اختصاص یافتند (یوشع، ۲۱؛ اول تواریخ، ۶:۳۹٫٫٫)، جزء شهرهای پناهگاه به حساب میآمدند (مکوت، ۱۳ الف). تفاوت شش شهر پناهگاه بـا ایـن شـهرها در این بود که در آن شش شهر، قاتل به محض پناهگیری بهطور خـودکار در امـان بود، اما در ۴۲ شهر دیگر این امر باید درخواست میشد.(۲) افزون بر این، در آن شش شهر، قاتل مـیتوانست اقـامت را بـه عنوان یک حق ادعا کند (توسیفتا مکوت، ۳:۶)، ولی در دیگر شهرها وی باید اجـاره بـپردازد (مـکوت، ۱۳ ب).
دانشمندان تلمودی، در مورد پناهگیری در شهر پناهگاه چنین مقرراتی را وضع کردند: به منظور تسهیل فـرار مـتهم بـه شهر پناهگاه، باید در تقاطع راهها، علایم و نشانهایی نصب شود که مسیر شهر پناهگاه را نـشان دهـد (مکوت، ۱۰ ب؛ توسیفتا
______________________________
۱٫ cf. Philip Birnbaum, Encyclopedia of Jewish Concepts, p. 143.
۲٫ Maim., Yad, RozÊe””ahÊ, ۸:۹-۱۰; cf. H.H.C., City of Refuge, EJ., v. 5, p.591-۳٫
مکوت، ۳:۱۵)؛ و تمام جادههایی که به شهر پناهگاه میرسند باید مسطح و صـاف و هـماره تـعمیرشده و مرتب باشند.
متهم به قتل به محض رسیدن به دروازه شهر باید خود را به بـزرگان شـهر معرفی کند و ایشان باید به او اقامتگاه بدهند (یوشع، ۲۰:۴). آنگاه باید برای رفتن مـتهم بـه قـتل به دادگاه، محافظی را با او همراه کنند تا او را از هرگونه رویارویی با اولیای دم در مسیر شهر به دادگـاه و بـالعکس محافظت کند (مکوت، ۲:۵ ـ ۶). اگر دادگاه وی را قاتل غیرعمد تشخیص دهد، با حکم دادگـاه بـه شـهر پناهگاه باز گردانده میشود.(۱)
۳ـ۲٫ مدت تبعید در شهر پناهگاه
مطابق حکم تورات، قاتل غیرعمد باید تـا زمـان مـرگ کاهن اعظم در شهر پناهگاه بماند (اعداد، ۳۵:۲۵). اگر در آن زمان کاهن اعظم وجود نـداشته بـاشد یا اصلاً قاتل یا مقتول خودِ کاهن اعظم باشد، قاتل باید تا پایان عمر در تبعیدگاه بـماند. بـا مرگ کاهن اعظم، قاتل از تبعید آزاد میشود و میتواند به زندگی عادی، در هر کـجا کـه بخواهد، برگردد.
قاتل اگر در مدت تبعید از شـهر خـارج شـود و به دست صاحبان خون کشته شود خـونش هـدر است (اعداد، ۳۵:۲۷)؛ اما پس از آزادی، اگر ولی دم او را بکشد قاتل عمد است و قصاص میشود.(۲)
۴ـ۲٫ تبعید تـبدیلناشدنی اسـت.
تبعید به شهر پناهگاه مـجازات قـتل غیرعمد اسـت، و لذا، هـمانند مـجازات قتل عمد، قابل مصالحه و تبدیل بـه خـونبها نیست: «و از کسی که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مـگیرید کـه پیش از وفات کاهن برگردد و به زمـین خود ساکن شود» (اعـداد، ۳۵:۳۲).
۵ـ۲٫ پنـاهگیری در قربانگاه
مطابق قوانین، اگر قـاتل غـیرعمدی در قربانگاه معبد پناه گیرد، از آزار و اذیت در امان است (مکوت، ۱۲ الف)؛ در این صورت، بدون اینکه بـه او آسـیبی برسد، وی را تا شهر پنـاهگاه هـمراهی و مـحافظت میکنند.(۳)
ب) طرد (مـحرومیت)
یـکی از مجازاتهای یهودی، که البـته از مـجازاتهای اصلی شریعت یهود یعنی
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ Maim. Yad, RozÊe””ahÊ, ۷:۱۰, ۱۳; cf. ibid., 593-4.
۳٫ Maim. Yad, RozÊe””ahÊ, ۵: ۱۴; cf. ibid.
مجازاتهایی که تورات به رسمیت شناخته، نیست، مجازات حِرِم(۱) بـه مـعنای طرد کردن، محروم کردن و جداسازی اسـت. ایـن مجازات دارایـ درجـاتی از خـفیف تا شدید است کـه به اجمال به آن خواهیم پرداخت.
۱٫ معنای اصلی حِرِم
حِرِم در اصل، چنان که در کتاب مقدس بـه کـار رفته است، دو معنا دارد: یکی وضعیت چـیزهاییکه بـهسبب نـفرت خـدا اسـتفاده ازآنها ممنوع اسـت؛ ودیـگری چیزهاییکهاستفاده متعارف و عمومی از آنها بدیندلیل که به خدا اختصاص یافتهاند، تحریم شده است؛ برای مثال، مـطابق تـورات، امـوال و چارپایان و وسایل دیگری که از شهر بتپرستان غـارت مـیشوند بـاید سـوزانده شـوند و از بـین بروند (همانطور که اهالی آن با شمشیر گردن زده میشوند). استفاده ازاینچیزها موجبنفرت خداست(تثنیه،۷:۲۵ـ۲۶؛ ۱۳:۱۳ـ۱۹و…).
نمونه حِرِم در معنای دوم، چیزی است که تماماً وقف خدا شده است (انسان یا حـیوان یا مزرعه و…)، و چون مقدس است نباید فروخته یا بازخرید شود (لاویان، ۲۷:۲۸) و استفاده از اینها فقط حق کاهنان است (اعداد، ۱۸:۱۴).(۲)
کاربرد حِرِم در معانی دوگانه فوق در کتاب مقدس بسیار است که در اینجا از بـیان آنـها پرهیز میکنیم.
۲٫ کاربرد حِرِم در معنای مجازات
نخستین استعمال واژه حِرِم در معنای طرد در کتاب عزرا است. پس از بازگشت یهودیان از تبعید بابلی (۵۸۶ ـ ۵۳۸ قم) و رواج گناه در بین ایشان، عزرای کاتب در سراسر کشور اعـلام مـیکند که تمامی قوم باید در عرض سه روز در اورشلیم جمع شوند، و اگر کسی نیاید «اموال او ضبط خواهد گردید و خود او هم از میان قوم اسرائیل طرد خـواهد شـد» (عزرا، ۱۰:۸).
تلمود، طرد را به عـنوان مـجازات به رسمیت شناخت (موعد قاطان، ۱۶ الف).
______________________________
۱٫ herem
۲٫ Mo. G, Herem, EJ, v. 8, p. 344-50; Philip Birnbaum, op. cit, p. 235.
۳٫ گونههای مجازات طرد
مجازات طرد دارای درجات مختلفی است: خفیفترین شکل آن نیدوی(۱) و شدیدترین شکل آن حِرِم است (موعد قاطان، ۱۶ الف). نـیدوی در اصـطلاح دانشمندان به معنای مـجازات مـجرم به وسیله جداسازی وی از جامعه و تحقیر وی از سوی جامعه به کار رفته است. در تورات به چنین جداسازی و تحقیری اشاره شده است: «اگر پدرش آب دهان به صورت او انداخته بود آیا تا هـفت روز خـجل نمیشد؟ حالا هم باید هفت روز خارج از اردوگاه به تنهایی به سر برد و بعد از آن میتواند دوباره باز گردد» (اعداد، ۱۲:۱۴). از این تحقیر و جداسازی به نیدوی تعبیر کردهاند (سیفرا اعداد، ۱۰ ب).
برای طرد و جداسازی مـجرمی کـه مستحقِ چـنین مجازاتی است، ابتدا یک حکم نیدوی برای مدت سیروز صادر میشد واگر لازم بود تا سی روز دیگر ادامـه مییافت. پس از گذشت این شصت روز حکم حِرم صادرمیشد (موعد قاطان، ۱۶الف؛ شولحان عـاروخ، ۳۳۴: ۱، ۱۳).(۲)
شـکل دیـگر مجازات طرد، نزیفه(۳) به معنای «توبیخ و سرزنش» است که مدت آن هفت روز است (موعد قاطان، ۱۶ الف). درباره تـفاوت نـزیفه با نیدوی و حِرم دانشمندان، از روی گمان، میگویند:
۱٫ نیدوی و حِرِم، مجازات طرد الزامی و واجباند، امـا جـدایی هـفت روزه (نزیفه) اختیاری و موجب آن شرم و حیا و پشیمانی است.
۲٫ نیدوی و حِرِم تا زمانی که دادگاه آنها را لغـو نکند، لازمالاجرا و پا برجا هستند، اما نزیفه پس از گذشت هفت روز به طور خودکار لغو مـیشود.
نیدوی و حِرِم نیز بـا هـم تفاوتها و شباهتهایی دارند. تفاوت آنها در این است که نیدوی خفیفتر از حِرِم و برای مدتی کوتاه است، درحالیکه حِرِم برای مدتی نامحدود تحمیل میشود. ارتباط با شخص محکوم به نیدوی به منظور مـطالعه و داد و ستد آزاد است، ولی شخص محکوم به حِرِم باید تنها مطالعه کند و فقط از طریق مغازهای کوچک که مجاز به نگهداشتن آن است، میتواند امرار معاش کند (موعد قاطان، ۱۵ الف؛ شولحان عاروخ، ۳۳۴:۲).(۴)
______________________________
۱٫ niddui
۲٫ H.H.C., “Herem,” EJ., v. 8, p. 350-1.
۳٫ nezifah
۴٫ Dan Cohn-Sherbok, op. cit, p. 39; ibid.
در غیر این موارد، مـحدودیتهای یـکسانی بر محکوم به نیدوی و حِرِم اعمال میشود:
۱٫ چنین مجرمی باید چنان رفتار کند که گویا در حالت عزاست؛ نباید موهایش را کوتاه کند و لباسهایش را بشوید یا کفش بپوشد (مگر برای خارج شـدن از شـهر). او حتی نباید دست و پایش را بشوید (موعد قاطان، ۱۵ الف، ب؛ سماحوت، ۵:۱۰ـ۱۳).
۲٫ آنان فقط باید همراه با خانوادهشان زندگی کنند؛ هیچ شخص دیگری مجاز نیست نزد ایشان بیاید و با آنان بخورد و بنوشد و احـوالپرسی کـند یا به هر نحوی ایشان را متمتع و محظوظ کند.
۳٫ چنین مجرمی نمیتواند جزء سه نفری باشد که در مراسم شکرانه بعد از غذا شرکت میکنند؛ و نیز نمیتواند یکی از ده نفر لازم برای دعای عـمومی بـاشد.
۴٫ پس از مـرگ ایشان، باید تابوتشان سنگسار شـود، گـرچه بـا قرار دادن نمادین یک سنگ بر روی آن (عدویوت، ۵:۶؛ موعد قاطان، ۱۵ الف).(۱)
در تلمود گاه از هردوی نیدوی و حِرِم به لفظ آرامی شمتا(۲) تعبیر میشود کـه آن را مـرگ مـدنی (شممیتا)(۳) یا عزلت کامل (شمامه)،(۴) که مندرج در ایـن مـجازات است، تفسیر میکنند (موعد قاطان، ۱۷ الف).
۴٫ جرایم مستوجب نیدوی و حرم
مجازات نیدوی علیرغم شدتش، مجازاتی نسبتاً خفیف تلقی شده کـه بـیشتر بـرای جرمهای کوچک اعمال میشود. علت این امر شاید این بـاشد که این مجازات بهراحتی قابل لغو است. دانشمندان تلمودی ۲۴ جرم را مستوجب نیدوی شمردهاند (براخوت، ۱۱ الف) و ابن میمون آنها را فـهرست کـرده اسـت. برخی از آنها بدین قرارند: توهین به یک دانشمند، حتی پس از مـرگ وی؛ بـیاحترامی به مأمور دادگاه؛ عدم اطاعت از دستورهای دادگاه؛ بیاعتنایی به رهنمودهای حاخامی؛ عدم پرداخت محکومبه؛ نگهداری سـگ یـا شـیء خطرناک بدون مراقبت کافی؛ فروش زمین به یک بیگانه (غیریهودی) بدون رعـایت حـق تـقدم همسایه؛ دریافت پول بر اساس حکم یک دادگاه غیریهودی، در موردی که بر اساس شریعت یـهودی سـزاوار آنـ نیست؛ کار کردن در بعد
______________________________
۱٫ H.H.C, op. cit, p. 351;
محمد حافظ صبری، پیشین، ص ۱۱۳٫
۲٫ shamta
۳٫ sham mita
۴٫ shemamah
از ظهر عید پسح؛ ذکر نام خـدا در گـفتار یا سوگند برای موضوعات کماهمیت؛ مردم را به توهین به نام خدا برانگیختن؛ قـرار دادنـ مـانع بر سر راه کور (لاویان، ۱۹:۱۴)؛ تحریک جنسی عمدی؛ و… علاوه بر اینها شولحان عاروخ نیز مـواردی را بـر شمرده است که مجازات آنها نیدوی است، مثل شکستن نذر؛ غضب شاگرد بـر مـعلم و…(۱)
حـِرِم در جرایم شدیدتر تحمیل میشود، مثل تعدی به بیوهزنان و یتیمان (خروج، ۲۲:۲۲)؛ سوگند باطل و رشوه، امتناع قـاضی از صـدور حکم و…(۲)
۵٫ پایان مجازات
مجازات محکوم به نیدوی و حرم فقط در صورتی لغو مـیشود کـه وی تـوبه و اظهار ندامت کند و از حاخام تقاضای عفو کند. اگر توبه وی را صادقانه دانستند، بلافاصله حکمْ لغو و آثـار آن بـرطرف مـیشود.(۳)
بخش چهارم: مجازات مالی
حقوق یهودی برای پارهای ازجرایم مجازات مالی درنـظرگرفته اسـت. این مجازات گاه در آسیبهای جسمانی است و گاه در جرایم علیه اموال و مالکیت، مثل سرقت و خیانت در امانت.
الفـ) غـرامت (دیه)
مطابق شریعت یهود، در مواردی حکم به پرداخت تاوان و غرامت شده اسـت.
۱٫ دیـه بدل از قصاص
در خصوص قتل، حکم تورات ایـن اسـت کـه: «هیچ فدیه به عوض جان قاتلی کـه مـستوجب قتل است مگیرید، بلکه او البته کشته شود. و از کسی که به شهر ملجأ خـود فـرار کرده باشد فدیه مگیرید…» (اعـداد، ۳۵:۳۱ ـ ۳۲).
بـا این هـمه، ایـن حـکم به عنوان استثنایی بر سایر جـرایم جـسمانی تلقی شده است: در
______________________________
۱٫ H.H.C., op. cit, P. 351-2.
۲٫ محمد حافظ صبری، پیشین، ص ۵۶۴ ـ ۵۶۷.
۳٫ همان، ص ۱۱۱ و ۱۱۸٫
سایر این جرایم مـیتوان فـدیه پذیرفت، مگر برای جرم قتل (بـاواقما، ۸۳ ب). لذا حتی در شدیدترین صدمات جـسمانی کـمتر از قتل نیز، چنانکه بدان خـواهیم پرداخـت، آسیب باید با پرداخت خسارت جبران شود (باوا قما، ۸۳ ب، ۸۴ الف).
در مورد حکم قتل، یـک اسـتثنا در تورات وجود دارد: آنجا که مـالک، بـا عـلم به شاخزن بـودن گـاوش، آن را محافظت نکرد:
هرگاه گـاوی بـه شاخ خود مردی یا زنی را بزند که او بمیرد… اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود و صـاحبش آگـاه بود و آن را نگاه نداشت و او مردی یا زنـی را کـشت، گاو را سـنگسار کـنند و صـاحبش را نیز به قتل رسـانند. و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه برای فدیه جان خود هرآنچه بر او مقرر شود ادا نـماید (خـروج، ۲۱: ۲۸ـ۳۰).
در اینجا گاو به عنوان عامل جـنایت اعـدام مـیشود،(۱) و مـالک گـاو ــ گرچه بدینسبب کـه عـلم پیشین به شاخزن بودن آن دارد و در نگاه داشتن آن کوتاهی میکند، مستحق «قتل» است ــ ممکن است با پرداخـت فـدیه، بـرای جان خویش کفاره دهد.
دانشمندان دراینباره کـه ایـن فـدیه بـاید بـر اسـاس ارزش مقتول باشد یا مطابق با ارزش مالک گاو، اختلاف نظر دارند (باواقما، ۴۰ الف). همچنین در این خصوص که چنین فدیهای آیا ماهیتاً خسارت است یا تاوان و کفاره (یعنی صـرفاً دارای جنبه حقوقی است و یا جبران خسارتی است که جنبه کیفری نیز دارد) بحث و گفتوگو است (همان). در هر حال، مجرم با پرداخت این تاوان، از مسئولیت کیفری مبرا میشود.(۲)
۲٫ تاوان قطع و نقص عـضو
چـنانکه در بحث قصاص عضو بیان شد، دانشمندان یهودی قانون قصاص عضو تورات را به گونهای تفسیر میکنند که از آن فقط غرامت و خسارت مادی مستفاد میشود. بیان شد که ایشان معتقدند در این مـوارد شـخص آسیبزننده باید بابت آسیبی که به همنوع خود وارد آورده است تاوان پولی بپردازد. دانشمندان یهودی درباره این غرامت (دیه) به بحث پرداختهاند. ایشان میگویند کـسی کـه به همنوع خود صدمه و آسـیب مـیرساند محکوم به پرداخت پنج نوع تاوان است:
______________________________
۱٫ Michael Fishbane, the Image of Human and the Rights of the Individual in Jewish Tradition, Human Rights and the World””s Religions, p. 18.
۲٫ H.H.C., Compounding Offenses, EJ., v. 5, p.856.
۱٫ تاوان صدمه بدنی (نِزِک(۱))؛ محاسبه این تاوان به این صورت انجام میشود: اگر آسیبرساننده چشم یا دسـت یـا پای کسی را معیوب کرد فـرض مـیکنند که مصدوم غلامی است که میخواهند او را در بازار بردهفروشان به غلامی بفروشند و تخمین میزنند که اگر این صدمه را نخورده بود به چه قیمت به فروش میرفت و اکنون با این نقص عـضو چـقدر ارزش دارد. ضارب تفاوت این دو قیمت را به عنوان تاوان صدمه بدنی به مصدوم میپردازد (باواقما، ۸۶ الف).
۲٫ تاوان درد و رنجی که شخص آسیبدیده تحمل کرده است (ضئار(۲))؛ این تاوان را بدین صورت محاسبه میکنند که اگـر آسـیبرساننده قسمتی از بـدن همنوع خود را با سیخ یا با میخ داغ سوزانده باشد، ولو اینکه این کار را روی ناخن دست یا پای او انجام داده بـاشد که در چنین محلی زخم و جراحتی تولید نمیشود، تخمین میزنند که شـخص دیـگری کـه همردیف شخص مصدوم است با گرفتن چه مبلغی حاضر است چنین درد و رنجی را تحمل کند.
۳٫ هزینههای درمان (ریـپای( ۳))؛ اگـر آسیبرساننده همنوع خود را مضروب و مجروح کرده باشد، باید هزینه دوا و درمان وی را بپردازد. هرگاه در جـای زخـم ورم و تـاول تولید شود، اگر این ورم و تاول بر اثر همان زخم حاصل شده باشد، ضارب مسئول درمـان آن است. اما اگر بر اثر آن زخم تولید نشده باشد، ضارب مسئول آن نیست. اگـر زخم خوب شد و دوبـاره عـود کرد، و بار دیگر خوب شد و باز هم عود کرد، ضارب موظف به پرداخت هزینه معالجه اوست. ولی اگر زخم کاملاً شفا یافت و پس از مدتی دوباره ظاهر شد، ضارب دیگر مسئول معالجه آن نیست؛ چـون ممکن است که بیمبالاتی شخص مصدوم باعث عود زخم شده باشد.
۴٫ خسارت بیکاری (شِوت(۴))؛ برای برآورد زیان ایامی که مضروب از کار خود بیکار شده است، فرض میکنند که او نگهبان جالیز خـیار بـوده است و مزد کار او را مزد چنین نگهبانی حساب میکنند،زیرا که وی پیشتر بهای دست یا پای خودرا دریافت کردهاست (لذا بهای شغلی را محاسبه میکنند که بدون دست ویا پا هم ممکن است انـجام شـود).
۵٫ تاوان خجلتزدگی و تحقیر (بوشِت(۵))؛ مبلغ تاوان خجلتزدگی به شأن و مقام
______________________________
۱٫ nezek
۲٫ zÊa””ar
۳٫ rippai
۴٫ shevet
۵٫ boshet
ضارب و مضروب (خجلتدهنده و خجلتکشنده) بستگی دارد (باواقما، ۸:۱). از آنجا که تعیین مقدار پولی تاوان ناشی از خجالت مشکل است، دانشمندان در زمانهای مختلف، مـبالغ ثـابتی را برای خجالتزدگی در نظر گرفتند؛ برای مثال، اگر کسی به صورت دیگری سیلی بزند، باید برای تاوان خجلتزدگی دویست زوز(۱) به او بدهد. اگر سیلی را با پشت دست بزند، مبلغ غرامت بـه چـهارصد زوز بـالغ میگردد. اگر گوش او را بکشد، مـویش را بـکند، یـا آب دهان بر او بیندازد و یا جامهاش را از تنش بیرون کند و یا آن که سر زنی را در بازار و معبر عام برهنه سازد، باید چهارصد زوز به عـنوان تـاوان خـجالتزدگی بپردازد. همه اینها به حیثیت کسی که بـه او تـوهین شده است بستگی دارد؛ اما برخی از فقهای یهودی بین فقیر و غیرفقیر در این مورد فرق نمیگذارند (باواقما، ۸: ۱ و ۶).(۲)
جاییکه طرف آسیبدیده، فـقط یـکی یـا برخی از خسارتهای پنجگانه فوق را متحمل شده باشد، طرف آسیبرساننده بـاید مطابق آن جبران کند؛ لذا اگر طرف آسیبدیده فقط متحمل خجالتزدگی یا هزینه درمانی شده است، آسیبرساننده فقط باید هـمینها را جـبران کـند.(۳)
در برخی از صدمات بدنی، تورات به این مسئله اشاره کرده است:
اگـر دو مـرد نزاع کنند و یکی دیگری را با سنگ یا با مشت زند و او نمیرد، لیکن بستری شود، اگر بـرخیزد و بـا عـصا بیرون رود، آنگاه زننده او بیگناه شمرده شود، اما عوض بیکاریاش را ادا نماید و خرج مـعالجه او را بـدهد (خـروج، ۲۱:۱۸ـ۱۹).
تاوان مطابق چهار عنوان آخر، یعنی به جز تاوان صدمه بدنی (نزک)، فقط در صـورتی قـابل پرداخـت است که صدمه بدنی عمدا یا با غفلت ناموجه وارد شده باشد. اگر قصد آسـیب یـا شرمنده کردن وجود نداشته باشد، شخص مسئولیتی برای پرداخت تاوان خجلتزدگی ندارد (بـاواقما، ۸:۱). مـفسران مـیگویند برای صدمه بدنی (نِزک) حتی اگر این امر ناشی از تصادف و سوءاتفاق (اونِس(۴)) باشد، مـسئولیت وجـود دارد، اما برای چهار
______________________________
۱٫ zuz
۲٫ Sh. A, “Damages,” EJ., v. 5, p. 1234; Aaron Kirschenbaum, op. cit., p. 458;
راب اُ. کهن، پیشین، ص ۳۲۹ـ۳۳۰٫
۳٫ Sh. A, op. cit, p. 1234.
۴٫ ones؛ اُونِس را میتوان به «اکراه» ترجمه کرد. برای اطـلاع بـیشتر دربـاره این واژه رک:
sh.sh., ones, EJ., v.12, p. 1397; H.H.C., Penal Law, EJ., v.13, p. 224-6.
عنوان بعدی، مسئولیت منوط است به غفلت و رفتار عمدی؛ اما در این جا نـیز بـرخی استدلال کردهاند که شخص در صورت غفلت فقط برای صدمه بدنی (نِزِک) مـسئولیت دارد، و در چـهار عـنوان دیگر فقط در صورتی مسئول است که عملش عمدی یا ناشی از غفلت غیرموجه باشد. ظاهراً دلیـل ایـنکه مـسئولیت در قبال چهار عنوان بعدی منوط به تحمیل صدمه بدنی عمدی است، درحـالیکه مـسئولیت در قبال صدمه بدنی (نِزِک) در تمام موارد است، از این اصل ناشی میشود که مسئولیت متجاوز برای پرداخـت تـاوان محدود به این است که در زمان ایراد آسیب، چنین خسارتی قابل پیـشبینی بـاشد. از اینرو، چون چنین خسارتی در چهار عنوان تـاوان بـعدی از شـخصی به شخص دیگر متفاوت است، متجاوز لزومـاً نـمیتواند مقدار تاوان مربوط به شخص صدمهدیده را در این موارد پیشبینی کند؛ مگر اینکه صـدمه بـدنی را عمداً و با دستان خویش وارد کـند؛ چـرا که در ایـن صـورت، بـا دیدن شخصی که وی درصدد آسیب رسـاندن بـه اوست، میتواند مبالغ تاوانهای چهار دسته بعدی را پیشبینی کند.(۱)
ب) جریمه مالی
در بـحث مـا، تفاوت جریمه مالی(۲) با خسارت،(۳) کـه موضوع بحث پیشین بـود، ایـن است که در مورد خسارتها، چـنان کـه گفتیم، مقدار واقعی خسارت و آسیب واردشده برآورد و مطابق آن تاوان داده میشود، اما در جریمه مـالی چـنین چیزی لازم نیست؛ برای مثال، دانـشمندان مـجازات سـرقت را، که قانون بـیش از خـسارت کامل را برای پرداخت مـعین کـرده است (خروج، ۲۱:۱)، به عنوان جریمه مالی طبقهبندی کردهاند.(۴)
ویژگی دیگر جریمه مالی این اسـت کـه از آنجا که، به بیان تلمود، جـریمه مـالی تاوان طـبیعی و عـادی خـسارتِ واقعشده نیست، لذا ویژگی کـیفری دارد. از این رو، اولاً مطابق سایر جرایم، فقط با شهادت دو شاهد قابل اثبات و وصول است و برخلاف موضوعات حـقوق مـدنیِ مالی، اقرار و اعتراف مدعیعلیه تأثیریندارد (کـتوبوت، ۳۸الف، ۴۲ب، ۴۳الف؛ شـووعوت، ۳۸ ب)؛ و ثـانیا اگـر بـرای جرم مجازات شـدیدتری در نـظر گرفته شده
______________________________
۱٫ Sh. A., op. cit., p. 1234-6.
۲٫ fines
۳٫ damages
۴٫ Maim., Yad, Nizeki Mamon 2:7-8; cf. H.H.C., Fines, EJ., v. 6, p. 1287.
باشد، فقط آن مجازات تحمیل میشود و نه جریمه مالی؛ چرا که بیش از یک مجازات بـرای یـک جـرم روا نیست. برای مثال اگر برای جرمی مـجازات اعـدام یـا تـازیانه درنـظر گـرفته شده باشد، فقط اینها اعمال میشوند و جریمه مالی تحمیل نمیشود (مکوت، ۴ب؛ کتوبوت، ۳۲ ب، ۳۷ الف؛ باواقما، ۳۸ ب).(۱)
جریمه مالی گاه به صورت جزای نقدی (یعنی پول رایج) است وگاه به صورت تـاوانی از جنس مال مورد تعرض.
۱٫ جریمه نقدی
۱ـ۲٫ در تورات
در تورات گاه برای جرایمی جزای نقدی معین شده است. مقدار این جریمه را در مواردی خود قانون مشخص کرده است:
۱٫ سی مثقال نقره؛ جایی کـه گـاو، بردهای را شاخ بزند و او را بکشد (خروج، ۲۱:۳۲).
۲٫ صد مثقال نقره؛ اگر بکارت دختر در دادگاه ثابت شود، شوهرش که به وی افترا زده است، باید صد مثقال نقره بپردازد (تثنیه، ۲۲:۱۹).
۳٫ پنجاه مثقال نقره؛ اگـر مـردی به دختری که نامزد نشده تجاوز کند و در حین عمل غافلگیر شود، باید پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بپردازد (تثنیه، ۲۲:۲۹).
گاه نیز در تورات مـقدار ایـن جریمه مشخص نشده است: اگـر کـسی دختری را که نامزد ندارد فریب دهد و با او همبستر شود… اگر پدر دختر راضی به ازدواج آن دو نباشد، مرد فریبدهنده باید «مطابق مهر دوشیزگان» به او نقره بدهد (خـروج، ۲۲:۱۷).(۲)
۲ـ۲٫ تـلمود و جریمه نقدی
در تلمود بـرای بـسیاری از جرایم ضمانت اجرای جزای نقدی لحاظ شده است؛ مثل انتقال مال غیرمنقول که نمیتواند موضوع سرقت باشد (یروشلمی باوا قما، ۱۰:۶ـ۷)؛ فروش بندگان یا چهارپایان به کافران (گیطین، ۴۴ الف)؛ افترا (باوا قـما، ۹ الف)؛ جـایی که متجاوز به لحاظ عمل مداخلهگرانه شخص ثالث مسئول خسارت نیست (کیلاییم، ۷:۳، ۳۱) و…. در برخی موارد، مقدار جزای نقدی مشخص شده است، مثل برخی از موارد توهین و
______________________________
۱٫ ibid.
۲٫ در نسخه تَنَخ، شماره این آیه ۱۶ اسـت.
ضـرب و شتم (بـاوا قما، ۸:۶؛ یروشلمی باوا قما، ۸:۸، ۶۰)، برخی اقسام زنا (کتوبوت، ۳:۱) و…؛ اما در بیشتر موارد، مقدار آن به صلاحدید دادگاه وانـهاده شده است (موعد قاطان، ۱۶الف). با این همه، گاه در مواردی نیز کـه قـانون مـقدار معینی را مشخص کرده، مجازات سنگینتری اعمال شده است، برای مثال، در مورد تکرارکنندگان جرایم فوق (باوا قما، ۹۶ ب). بـه بـیان تلمود، تعرفههای ثابت و مشخصشده مزیتش این است که باعث اطمینان به برابری هـمه افـراد در بـرابر قانون است (کتوبوت، ۳:۷). حتی در آنجا که مقدار جزای نقدی باید براساس شأن وجایگاه شخص آسـیبدیده برآورد شود، یکی از قاضیان بزرگ تلمودی مقرر میدارد که همه باید در برابر قـانون مساوی انگاشته شوند (بـاوا قـما، ۸:۶).
۳ـ۲٫ حقوق پساتلمود
با ویرانی معبد اورشلیم در سال ۷۰ میلادی، صلاحیت رسمی دادگاههای یهودی برای تحمیل جزای نقدی، همانند سایر مجازاتها، متوقف شد. با این همه، در حقوق پساتلمود، جزای نقدی ضمانت اجرای مـعین برای جرایم کوچک (یعنی بیشتر جرایم) شد. در بین دانشمندان در مورد صلاحیت در خصوص جریمههای نقدیِ مضبوط در تورات و تلمود اختلافنظر حاصل شد. با این همه، وفاق عمومی حاکی از این بود که در موضوعاتی کـه تـورات و تلمود برای آنها جزای نقدی معین نکردهاند، دادگاهها اختیارِ بدون محدودیت برای تحمیل جزای نقدی دارند. در اینجا به یک قاعده تلمودی استناد شد که جزای نقدی نه فقط به مـوجب قـانون، بلکه به موجب عرف نیز قابل تحمیل است (یروشلمی پساحیم، ۴:۳، ۳۰).(۱)
برخی از جرایمی که برای آنها، در این دوره، جریمه نقدی لحاظ شد، عبارتاند از: مخالفت با زعامت حاخامی، پذیرش رشوه بـرای تـغییر شهادت، اقامه کردن دادخواهی در دادگاههای غیریهودی، تردد به تئاترها و یا مکانهای تفریحی عمومی و شرطبندی، دریافت اموال مسروقه، انجام معامله متقلبانه و… افزون بر این، مجازات جزای نقدی و شلاق، در جایی کـه یـکی نـاممکن بود، بهجای هم به کـار مـیرفتند.(۲)
۴ـ۲٫ دریـافتکننده جریمه نقدی
در نظامهای نوین کیفری، جریمه نقدی به خزانه دولت تعلق میگیرد و نه شخص
______________________________
۱٫ H.H.C., op. cit, p. 1287-88.
۲٫ ibid., p. 1288.
زیاندیده. در قوانین تورات و تلمود، شخص زیاندیده مستحق دریـافت جـزای نـقدی است و هیچ جزای نقدیای قابل پرداخت به مـراجع عـمومی نیست. با این همه، در دوره پس از تلمود، دادگاهها سعی میکردند که جزای نقدی را به کارهای عامالمنفعه اختصاص دهند. در مواردی به زیـاندیده اصـرار مـیشد که از حق خود به نفع امور خیریه صرفنظر کند. بـا این همه، هماره به مدعیعلیه تأکید میشد که رضایت زیاندیده را جلب کند.(۱)
۲٫ تاوان مالی همجنس
جریمه مالی گـاهی از جـنس هـمان موضوع جرم است؛ یعنی مجرم از جنس همان چیزی که به آنـ تـعرض کرده است، باید چند برابر بپردازد.
۱٫ غرامت پنج برابر: مطابق تورات، مجازات سرقت گاو پنج گـاو اسـت (در صـورتی که سارق گاو را بکشد یابفروشد).
۲٫ غرامت چهار برابر: مجازات سرقت گوسفند، چـهار گـوسفند اسـت. متن تورات در مورد دو غرامت فوق چنین است:
اگر کسی گاوی یا گوسفندی بدزدد و آن را بـکشد یـا بـفروشد به عوض گاو پنج گاو و به عوض گوسفند چهار گوسفند بدهد… و اگر چیزی نـدارد بـه عوض دزدی که کرده فروخته شود (خروج ۲۲: ۱ و ۳).
۳٫ غرامت دو برابر: مجازات غرامت دو برابر فـراوانتر از غـرامت چـهار و پنج برابر است و در مواردی چند اعمال میشود:
الف) اگر کسی در امانت خیانت کند باید دو بـرابر آن را بـپردازد (خروج، ۲۲:۹).
ب) اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایه خود امانت گذارد و از خانه آن شخص دزدیـده شـود، هـرگاه دزد پیدا شود باید دو برابر آن را بپردازد (خروج، ۲۲:۷).
ج) اگر سارق گاو یا گوسفند و الاغ حیوان مسروقه را نفروشد و یـا نـکشد بلکه در دستش یافت شود غرامت دو برابر میپردازد (خروج، ۲۲:۴).
مجازات غرامت دو برابر هـم در مـورد دزدی مـوجودات جاندار اعمال میشود و هم در مورد اشیای بیجان.
______________________________
۱٫ ibid.
کتابنامه
الف) منابع فارسی و عربی
۱۰۲. کتاب مقدس، به هـمت انـجمن پخـش کتب مقدسه، ۱۹۸۵ (افست از روی نسخه ۱۹۰۴).
۱۰۳٫ کتاب مقدس (ترجمه تفسیری)، انجمن بینالمللی کتاب مـقدس، انـگلستان، ۱۹۹۵٫
۱۰۴٫ ا.کهن، راب: گنجینهای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، چاپ زیبا، ۱۳۵۰ .
۱۰۵٫ بی. ناس، جان: تاریخ جامع ادیان، تـرجمه عـلی اصغر حکمت، چاپ هشتم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵٫
۱۰۶٫ حافظ (صبری)، مـحمد: المـقارنات والمقابلات بین احکام المرافعات والمعاملات والحدود فـی شـرع الیـهود ونظائرها من الشریعه الاسلامیه الغراء ومن القـانون المـصری والقوانین الوضعیه الاخری، چاپ اول، مطبعه هندیه، مصر، ۱۳۲۰/۱۹۰۲٫
۱۰۷٫ دورانت، ویل: تاریخ تمدن، ج۴، ترجمه ابـوطالب صـارمی و…، چاپ چهارم، شرکت انتشارات عـلمی و فـرهنگی، تهران، ۱۳۷۳٫
۱۰۸٫ ـــــــــــــــ : تـاریخ تـمدن، ج ۶، تـرجمه فریدون بدرهای و…، چاپ چهارم، شرکت انـتشارات عـلمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳٫
۱۰۹٫ سلیمانی، حسین: «ادله اثبات دعوای کیفری در آیین یهود»، فصلنامه هفت آسـمان، شـماره ۱ (سال اول، بهار ۷۸).
۱۱۰٫ گروهی از نویسندگان: شریعه حـمورابی واصل التشریع فی الشـرق القـدیم، مترجم (عربی) اسامه سراس، دمـشق، دارعـلاءالدین، ۱۹۹۲٫
۱۱۱٫ محمد المسیری، عبدالوهاب: موسوعه الیهود والیهودیه والصهیونیه، ج ۵، چاپ اول، دارالشروق، قاهره، ۱۹۹۹٫
۱۱۲٫ میک، تئوفیل: قـانوننامه حـمورابی، ترجمه کامیار عبدی، چاپ دوم، سـازمان مـیراث فـرهنگی، تهران، ۱۳۷۶٫
ب) منابع انـگلیسی
۱۱۳٫ The Jewish Bible TANAKH, the Jewish Publication Society, ۱۹۸۵.
۱۱۴٫ The Babylonian Talmud, 18 vols, translated into English, under the Editorship of Rabbi Dr. J. Epstein, the Soncino Press, London, 1st ed., 1935-1952.
۱۱۵٫ Encyclopaedia Judaica, 17 vols, Encyclopaedia Judaica Jerusalem, 5th ed., 1996 (Pseud.: EJ.).
۱۱۶٫ Biale, David: Eross: Sex and Body, Contemporary Jewish Religious thought, ed: A. Cohen, Arthur and Mendes – Flohr, Paul the Free Press, U.S.A, First ed., 1988.
۱۱۷. Birnbaum, Philip: Encyclopedia of Jewish concepts, Hebrew Publishing Company, New York, 1995.
۱۱۸٫ Browning, W.R.F: A Dictionary of the Bible, Oxford, New York, 1997.
۱۱۹٫ D.L.L. / L.I.R. / ED.: Banishment, EJ., v.4, pp.163-165.
۱۲۰٫ Feldman, David M.: The Structure of Jewish Law Jewish Law and Legal Theory, ed: Martin p. Golding, Dartmouth.
۱۲۱٫ Fishbane, Michael: the Image of the Human and the Rights of the Individual in Jewish Tradition, Human Rights and the Worlds Religions, ed: Loroy S. Rouner, Universtiy of Notre Dame press, 1988.
۱۲۲٫ H.H.C. / L.I.R.: Capital Punishment, EJ., v.5, pp. 142-7.
۱۲۳٫ H.H.C.: City of Refuge, EJ., v.5, p.591-4.
۱۲۴. ——– : Compounding Offenses, EJ., v.5, pp. 856-7.
۱۲۵٫ ——– : Divine Punishment EJ., v.6, pp. 120-2.
۱۲۶٫ ——– : Fines, EJ., v.6, pp. 1287-9.
۱۲۷٫ ——– : Flogging, EJ., v.6, pp. 1348-51.
۱۲۸٫ ——– : Penal Law, EJ., v. 13, pp. 222-8.
۱۲۹. ——– : Talion, EJ., v.15, pp. 741-2.
۱۳۰٫ H.Z.D., Judaism/the Judaic Tradition, the New Encylopaedia Britannica, V.22, 15th ED., Encyclopaedia Britannica Inc., 1995.
۱۳۱٫ I.T.S.: Karet, EJ., v.10, pp. 788-9.
۱۳۲٫ Jacobs, Louis: A Concise Companion to the Jewish Religion, Oxford University press, 1999.
۱۳۳٫ Kirschenbaum, Aaron, the Role of Punishment in Jewish Criminal Law: a Chapter in
Rabbanic Penological Thought, Jewish Law and Legal Theory, ed: Martin P. Golding.
۱۳۴٫ M.E.: Imprisonment, EJ., v.8, pp. 1299-303.
۱۳۵٫ Mo. G. / H.H.C: Herem, EJ., v. 8, pp.344-55.
۱۳۶٫ Neusner, Jacob and Sonn, Tamara: Comparing Religions through Law: Judaism and Islam, Routledge, Landon and New York, 1999.
۱۳۷٫ R.P.: Commandment, the 613, EJ., v.5, 762-82.
۱۳۸. Sh.A: Damages, EJ., v.5, 1233-6.
۱۳۹٫ Sherbok, Dan Cohn: The Blackwell Dictionary of Judaica, Blackwell, 1992.
۱۴۰. Sh. Sh.: Ones, EJ., v.12, pp. 1397-402.
۱۴۱٫ Steinsaltz, Adin, The Essential Talmud, translation from the Hebrew to English by Chaya Galai, Basic Books, Inc., Publisheres, New York, 1976.