مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

نقد و بررسی سبک زندگی از منظر دالایی لاما (۱۳ص)

   
   

چکیده

این پژوهش با رویکرد نظری و تحلیل محتوا، برآن است تا الگوی سبک زندگی از دیدگاه دالایی لاما(ی چهاردهم)، رهبر بوداییان تبت را از میان آثار وی استخراج و مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. دالایی لاما در سبک زندگی، بر چند اصل اساسی تأکید دارد. از نظر وی، شادی هدف زندگی است و باید تمامی فعالیت‌ها و برنامه‌ها در راستای این هدف سامان یابد. همدردی با دیگران براساس مهرورزی عام، زمینه آرامش و نشاط زندگی را فراهم می‌کند. تمرین آیات هشت‌گانه و مراقبه روزانه، معرفت نفس و گیاه‌خواری، از آموزه‌های وی در سبک زندگی به‌شمار می‌آید. این تعالیم براساس آئین بودایی ارائه شده است. اشکال اساسی تعالیم وی در سبک زندگی، منبعث از اخلاق سکولار و منعزل از مبانی و اهداف ماورایی است. نتایج این تحقیق، گویای این است که گرچه همسویی خاصی در توصیه به برخی عادت‌واره‌ها با آموزه‌های اسلامی مشاهده می‌شود، اما این آموزه‌ها فاقد پشتوانه اصیل متکی به وحی و غیرقابل اتکا می‌باشد.

کلیدواژه‌ها: سبک زندگی، دالایی لاما، آیین بودا، مهرورزی، زندگی شاد، مراقبه.

مقدمه

سبک زندگی از موضوعات جذاب برآمده از تمدن و فرهنگ غربی است که در سایر فرهنگ ها، باید ویژگی ها و شاخص های آن مورد تطبیق و بررسی مجدد قرار گیرد. این نوع تأمل ها به اصل موضوع سبک زندگی لطمه ای وارد نمی سازد، بلکه زمینه بالندگی آن را در بستر فرهنگ مورد مطالعه فراهم می سازد. این مقاله بر آن است تا الگوی سبک زندگی یکی از رهبران مدعی معنویت، صلح و دوستی جهانی را، که در قلمرو عرفان های کاذب به شمار می آید و هوادارانی در سطح جهان و کشور ما نیز دارد، استخراج و مورد ارزیابی قرار دهد.

مفهوم سبک زندگی

معادل واژه سبک در زبان عربی، اسلوب و در زبان انگلیسی style است. عبارت سبک زندگی (life style)، اولین بار در روان شناسی توسط آلفرد آدلر در سال ۱۹۲۹ به کار برده شد. این عبارت، برای توصیف ویژگی های زندگی آدمیان به کار می رود. در کتاب های لغت انگلیسی، این واژه در معانی کم وبیش مشابهی به کار برده شده است: روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند (وبستر، ۱۳۷۹، ص۶۷۲). روشی که یک فرد یا گروهی از مردم براساس آن کار و زندگی می کنند: یک زندگی سالم و راحت، بخش سبک زندگی (= بخشی از آن که با لباس ها، فرصت ها، عادات… ارتباط دارد) (آکسفورد، ۱۳۸۱، ص۷۴۳).

این واژه در معنای اصطلاحی، مفهومی است که با انتخابی شدن زندگی روزمره معنا می یابد. در دنیای امروز، سبک زندگی راهی برای تعریف ایستارها، ارزش ها و همچنین نشانگر ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است (فاضلی، ۱۳۸۲، ص۱۷۹و۱۸۰). سبک های زندگی، مجموعه ای از ارزش ها، طرزتلقی ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه هایی است که در بیشتر مواقع، در میان یک جمع ظهور می کند و شماری از افراد، صاحب یک نوع سبک زندگی مشترک می شوند و اغلب مالک یک نوع سبک زندگی خاص می شوند (مهدی زاده، ۱۳۹۰). آدلر از این اصطلاح، برای اشاره به حال و هوای زندگی فرد استفاده کرد. سبک زندگی هدف فرد، خودپنداره، احساس های فرد نسبت به دیگران، و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل می شود (فیست جی، ۱۳۸۴، ص۹۷).

سبک زندگی عبارت است از: الگوی همگرا، یا مجموعه منظمی از رفتارهای درونی و بیرونی، وضع های اجتماعی و دارایی ها که فرد یا گروه بر مبنای پاره ای از تمایلات و ترجیح ها و در تعامل با شرایط محیطی خود ابداع یا انتخاب می کند. اجمالاً، سبک زندگی، الگو یا مجموعه نظام مند کنش های مرجح است (مهدوی کنی، ۱۳۸۷، ص۷۸). سبک زندگی نظام واره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظام واره، هندسه کلی رفتار بیرونی و جوارحی است و افراد، خانواده ها و جوامع را از هم متمایز می سازد (شریفی، ۱۳۹۱، ص۱۴۶). شیوه ای نسبتاً ثابت که فرد اهداف خود را از آن طریق دنبال می کند (کاویانی، ۱۳۹۱، ص۱۶).

فرقه لامائیسم

اگرچه دالایی لاما به عنوان رهبر همه بوداییان شناخته می شود، اما درواقع وی رهبر فرقه لاماییسم می باشد. ازاین رو، در این مجال اشاره به جایگاه این فرقه ضروری است.

بودیسم سه شاخه اصلی دارد: مهایانه، هینایانه و وجریانا. شاخه سوم، کوچک ترین شاخه بودیسم است که به دلیل پذیرش وسیع آیین های جادویی و کهانت و توتم پرستی، به بودیسم خرافاتی و جادویی شهرت یافته است. این شاخه، همان لامائیسم است که مکتب دالایی لاما است (پاشایی، ۱۳۸۰، ص۱۶۶). طبقه راهبان و روحانیون تبت را از قدیم الایام لاما نام نهاده اند که در زبان ایشان به معنی شخص اعلا ترجمه می شود (بی ناس، ۱۳۷۰، ص۲۴۶). تاکنون چهارده دالایی لاما در تبت به این مقام رسیده اند. در سال ۱۹۵۹، پس از هجوم ارتش کمونیست چین به تبت، دالایی لامای چهاردهم، به هند گریخت. وی هم اکنون به یک شخصیت جهانی تبدیل شده و سخنگوی بودیزم تیره تبتی، بلکه کل بودیزم محسوب می شود (چینگ، ۱۳۸۳، ص۲۳۵). اگرچه وی در سال ۲۰۱۱ م از رهبری سیاسی تبت کناره گرفت.

اکنون برآنیم الگوی سبک زندگی را از متون آثار مرتبط با آیین بودا، با تأکید بر اندیشه دالایی لاما استخراج کنیم. این موضوع را در سه محور پی می گیریم:

۱٫ اصول و مبانی سبک زندگی بودایی

ریشه اندیشه های دالایی لاما را باید در مبانی نظری آیین بودا جست وجو کرد. در اینجا به چند مورد از مهم ترین آنها اشاره می شود:

۱-۱-۱٫الف. انکار وجود خدای خالق

غالباً آیین بودای کهن را یک دین خدانشناسانه معرفی می کنند. بودا اگرچه مرد برجسته ای بود، ولی خصلتی الهی نداشت و تنها راه رستگاری و نجات را در زمان خودش به دیگران نشان داد: در کیش بودا این اصل مهم مفروض و مسلم است که انسان نجات دهنده نوع خویش است و درحقیقت، بودا مذهبی بدون خدا به وجود آورده است (الدنبرگ، ۱۳۷۳، ص۶۹).

۱-۱-۲٫ب. چهار حقیقت باشکوه و هشت راه عالی مرتبه

بودا با پیمودن راه هشت گانه عالی، به چهار حقیقت عالی رسید؛ یعنی به شناختن رنج، خاستگاه رنج، رهایی از رنج، و راه رهایی از رنج. مقصد این راه نیروانه است (پاشایی، ۱۳۶۸، ص۲۵). او آگاه شد که:

۱٫ هر آنچه به هستی می گراید، محکوم به رنج و درد بی پایان است؛ ۲٫ مبدأ این رنج، تولد و پیدایش است؛ ۳٫ ایستادن گردونه مرگ و حیات موجب رهایی از رنج خواهد بود. به عبارت دیگر، بایستی این رنج را فرونشاند؛ ۴٫ راهی که به سوی آزادی مطلق می رود، هشت گانه است. این چهار حقیقت شریف بودایی، شالوده آیین بوداست (شایگان، ۱۳۷۵، ج ۱، ص۱۴۲). تلاش برای رسیدن به نیروانه، همراه با شناسایی و آزادی است (پاشایی، ۱۳۶۸، ص۲۵). پس شیوه عملی که در راه میانه باید پیمود، به هشت بخش تقسیم می شود که درمجموع، به راه هشت گانه شریف معروف است. این هشت بخش، مراحل یا مراتبی نیستند که یک به یک باید پیمود، بلکه اینها مشخصات و ویژگی های زندگی روزانه هستند که باید به آنها عمل کرد و باید همه را با هم درک کرد و فهمید (موحدیان عطار و رستمیان، ۱۳۸۶، ص۱۴۶). بنابراین، چهارمین حقیقت به مسیر یا راه میانه مربوط است که به آزادی منتهی می شود. راه میانه زندگی، آرام و بدون دغدغه است که از طریق آن، شخص خردمند از امواج ریاضت کشی افراطی و لذت پرستی پرهیز می کند (همان، ص۱۴۵).

راه رهایی از رنج: این راه همان راستی و درستی در شناخت [درست] در اندیشه [درست]، در گفتار [درست]، در کردار [درست] در زیست [امرار معاش درست]، در کوشش [درست]، در آگاهی [درست] و در یکدلی [درست] است، که همان راه هشت گانه عالی است (پاشایی، ۱۳۶۸، ص۲۶و۲۷)، که به وسیله آنها می توان از رنج بودن رهایی یافت و خویشتن را از دایره وجود آزاد ساخت.

برای رهایی از رنج، باید در ابتدا سه گام سازنده رفتار را تمرین کرد که همان راستی و درستی در گفتار، کردار، و زیست است. سپس باید به بازسازی ذهن پرداخت که همانا سیر در عوالم درونی است؛ یعنی به راستی و درستی در کوشش و آگاهی و یکدلی توجه کرد. پس از طی این مراحل، انسان به شناسایی و رشد و معنویت می رسد که همانا شناخت درست و اندیشه صحیح است (نصری، ۱۳۷۱، ص۴۴ و۴۵؛ یاسپرس، ۱۳۵۳، ص۲۳۲). درست در اینجا، به معنای توجه موهوم بودن و ناپایداری، همه چیز و درنتیجه، ترک دلبستگی ها پی می برد (مظاهری سیف، ۱۳۸۹، ص۱۲۱).

۱-۱-۳٫ج. نیروانا

کمال آدمی در آیین بودا، وصول به نیروانا است. انسان کامل نیز انسانی است که بدین مقام نائل آید (نصری، ۱۳۷۱، ص۴۰). هدف اصول عقاید بودا رستگاری بشر است، به وسیله روشن بینی (یاسپرس، ۱۳۵۳، ص۲۲۴). نیروانا هدف ممتاز آیین بودا است؛ تا کسی به مقام نیروانا نرسیده و ارتقا نیافته باشد، بحث پیرامون آن بی حاصل و اتلاف وقت خواهد شد. همان گونه که نمی توان برای نابینایی، طلوع خورشید را توصیف کرد. هرگونه تفسیری از نیروانا در جهت مثبت یا منفی نزد بوداییان کفر محض خواهد بود (شایگان، ۱۳۷۵، ص۱۶۵و۱۶۷).

برجسته ترین هدف بیشتر آیین های هندی، نابود ساختن رنج است که آن را به گونه ای با زادمان دوباره پیوند می دهند. بودا نیز رنج را واقعیتی وابسته به زندگی و برآیند نادرست زیستن دانست و برای نابودی و درنگ رنج، راه اصیل هشت شاخه را آموزش داد، که همان راه درست زیستن است. آن که این راه را بپیماید، به رهایی دست خواهد یافت که در آموزش بودا، با نیروانا یا خاموش شدن همه پریشان سازها همراه است (آشتیانی، ۱۳۷۷، ص۴۰۸).

در سخنان بودا آمده است که ای رهروان جایی وجود دارد که در آن، نه زمین است و نه آب، نه آتش و نه هوا، نه قلمرو آگاهی نامحدود و نه قلمرو تهی… این جایی است که من نیروانه می نامم. بنابراین، نیروانه پایان تمام حالت های فانی و ناپایدار است. هدف و سعادت، بدون رنج و هدف نهایی هر فرد (موحدیان عطار و رستمیان، ۱۳۸۶، ص۱۴۸).

۲٫ نگرش های کلی حاکم بر زندگی

تأثیر نگرش ها بر سبک زندگی در حیات آدمی، امری اجتناب ناپذیر است. اساساً پایه های درخت سبک زندگی را باید در همین نگرش ها و جهان بینی فرد جست وجو کرد. به عنوان نمونه، اگر نگرش یک آیین براین اساس پی ریزی شده باشد که نسبت به وجود مبدا متعالی عالم هستی بی تفاوت باشد، این نوع بینش، قطعاً در مقایسه با اندیشه خداباورانه دارای آثار متفاوتی در زندگی خواهد بود. به طور معمول، کنش ها و گرایش ها برآمده از بینش ها و نگرش های افراد است.

۱-۱-۴٫الف. ابتناء سبک زندگی براساس آموزه های بودا

دالایی لاما، کاملاً از اندیشه های بودا و فرهنگ هندی تأثیر پذیرفته است. اندیشه هایی نظیر تناسخ، کارما، نیروانه، اصل رنج و دشمنان درونی. ازاین رو، شاخصه اصلی تعالیم دالایی لاما، افکار و اصول اخلاقی ـ معنوی بودیسم می باشد (فعالی، ۱۳۸۸، ص۵۳ و ۵۴). دالایی لاما، به صراحت اذعان می کند که سبک زندگی وی براساس تعالیم بودا تنظیم می شود و بر همان پایه و اساس، به بیان دیدگاه های خود می پردازد: فرض این است که آیین بودایی راهنمای زندگی و رفتار من باشد. این آیین هم شیوه ای از اندیشه و رفتار است و هم شیوه ای برای دگرگونی بخشیدن به اینها (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۹۵). وی معتقد است: شرایط زندگی انسان زاییده افکار و اعمال اوست و چیزی به نام شانس و تصادف وجود ندارد (همو، ۱۳۸۲ ب، ص۵۹).

با توجه به مبانی اندیشه بودایی، علی رغم فطری بودن اعتقاد به موجودی متعالی، دالایی لاما درباره اعتقاد به خدا می گوید: ما بوداییان با خدا کاری نداریم و نمی پذیریم که آفریننده ای در کار باشد (همو، ۱۳۸۱، ص۱۰۱). جان مایه مرام و فرزانش بودایی، به ترتیب، پرهیز از خشونت و نظریه وابستگی به یکدیگر است. بنابر یکی از گزارش های مربوط به نظریه وابستگی به یکدیگر،
همه پدیده های مشروط به علت هایی وابسته هستند. چنین بینشی سخن از این دارد که آفریدگاری در کار نیست: چیزها تنها به علت های خودشان بستگی دارند و آن انگیزه ها نیز به نوبه خود، انگیزه های خودشان را دارند، بدون آنکه آغازی در کار باشد (همان، ص۵۸). به نظر نمی رسد
که یک علت اولیه یا نقطه آغازین در زمان موجود باشد که همه چیز از آن منشأ می گیرد
(دالایی لاما، ۱۳۸۴ج، ص۱۱۲).

۱-۱-۵٫ب. چهار حقیقت شریف

دالایی لاما نیز آموزه های خود را براساس همین چهار حقیقت مطرح کرده و به توضیح آنها پرداخته است. به عنوان نمونه، در یکی از آثار خود می گوید: تعالیم اساسی بودا بر مبنای آموزش چهار حقیقت باشکوه قرار گرفته است: ۱٫ اینکه رنج وجود دارد. ۲٫ اینکه رنج علت دارد. ۳٫ اینکه رنج به مرحله توقف می رسد و ۴٫ اینکه راهی به سوی این آزادی وجود دارد (دالایی لاما، ۱۳۸۴ الف، ص۱۵ و ۱۶). به نظر وی، این چهار حقیقت شریف و باشکوه، دارای یک اصل بنیادین است که همان اصل جهانی علیت است (همان، ص۱۶).

۱-۱-۶٫ج. قانون کارما از منظر دالایی لاما

دالایی لاما معتقد است:

آیین بودا بر پرورش و دگرگون سازی ذهن پافشاری می کند؛ چراکه همه رویدادها پیامد کردارهای انسان هستند. این را ما کارما می نامیم. آینده ما به کردارهای امروزمان بستگی دارد. این همان قانون کارما، یا قانون انگیزه مند بودن پدیده هاست. از میان کنش های زبانی و ذهنی و جسمانی، کردار ذهنی از همه بالاتر است. انگیزه ذهنی، عاملی کلیدی است (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۸۲).

در نگاه به مسئله رنج و شادکامی، بینش بودایی میان پدیده های علت و معلول ارتباط تنگاتنگی می یابد.

علت بی واسطه کارماست. کارما به معنای کنش است. چیزهایی که فردا رخ خواهند داد، با کنش های امروز پیوند دارند و رویدادهای امسال با آنچه سال پیش روی داده، و رویدادهای سده کنونی، یا رویداده های سده پیشین. کردار نسل های گذشته روی زندگی نسل های آینده اثر می گذارد. این نیز گونه ای کارماست (همان، ص۴۳).

۱-۱-۷٫د. شادمانی؛ هدف متوسط زندگی

بیشترین تأکید در معرفی هدف زندگی در آثار دالایی لاما، بر محور شادی دور می زند. به عنوان نمونه، می گوید: معتقدیم که هدف مهم زندگی، تلاش در جهت دستیابی به شادمانگی است. همه ما صرف نظر از اعتقادات مذهبی خاص، در زندگی در جست وجوی چیزی بهتر هستیم. پس، مهم ترین حرکت ما در زندگی، حرکت به سوی شادمانگی است (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۱۳).

بااین حال، هدف نهایی و عالی در پرتو وصول به نیروانا تحقق می یابد و معرفی شادی به عنوان مهم ترین هدف در آثار دالایی لاما، نشانگر مهم ترین هدف متوسط و میانی برای رسیدن به نیروانا می باشد. از سوی دیگر، موضوع نیروانا به عنوان هدف غایی در آیین بودا و در میان پیروان آن مطرح است، اما شادمانی موضوعی است که می تواند تمامی انسان ها از هر دین و آیینی را مخاطب خود قرار دهد. به همین دلیل، با طرح این مسئله وی وجهه ای جهانی و فرادینی برای خود به وجود آورده است. افزون بر این، وی شادمانی را مطلوب تمامی جنبندگان با ادراک می داند، اما موکشا (نیروانا) را مطلوب انسان ها معرفی می کند: هنگامی که از زیوندگان با ادراک سخن می گوییم، اشاره ما به زیوندگانی است که جان داشته و از این حس شادمانی و رنج نیز برخوردارند (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۸۲).

۳٫ سبک زندگی

۱-۱-۸٫الف. سبک زندگی؛ سبک شادی محور

شادمانی به عنوان مهم ترین هدف متوسط دالایی لامای چهاردهم، ترسیم کننده سبک پیشنهادی وی برای زندگی تمامی انسان ها می باشد. وی ضمن پذیرش تفاوت ها در پیشینه فرهنگی یا شیوه زندگی انسان ها، که سرنوشت یا رنگ پوست متفاوتی را به همراه خواهد داشت (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۵)، اما در عین حال مدار تمامی فعالیت ها و الگوهای رفتاری زندگی را حول محور کسب شادمانگی می داند و اساساً آفرینش انسان ها را برای جست وجوی شادمانگی معرفی می کند (همان، ص۵۳). این سخن، به معنای این است که در مسیر زندگی باید به دنبال عوامل و راه های شادی بخش بر آمد و از امور رنج آور احتراز نمود.

عوامل شادی آفرین

هر عامل یا کنشی که به ما شادمانی یا خرسندی ببخشد، خوب است و هر چیزی که مایه درد و ناشادی ما شود، بد است. بنابراین، رأی نهایی در خوبی و بدی هر چیزی، به احساس و آزموده ما بستگی دارد (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۱۷۰). تندرستی جسمانی، ثروت مادی و همراهان و دوستان، سه عامل خوشبختی هستند، خرسندی کلیدی است که نتیجه روابط شما را با تمام این سه عامل معین می کند (دالایی لاما، ۱۳۸۴الف، ص۲۴).

عشق و ایثار سرچشمه شادمانی است. نیاز ما برای آن در درونی ترین هسته هستی مان مستقر است (دالایی لاما، ۱۳۸۲ب، ص۴۱). دالایی لاما مانند روان شناسان، با تکیه بر تأثیر عوامل ذهنی، به ترجیح آن نسبت به عوامل محیطی پرداخته و معتقد است: نوع نگرش مثبت یا منفی فرد تعیین کننده شرایط است. وی در این زمینه می گوید:

محیط زیست به معنای وضعیتی است که ما را احاطه می کند و عامل بسیار مهمی در ایجاد یک چارچوب شادمانه روحی است. اما موضوع مهم تر جنبه دیگر قضیه است که همان نگرش ذهنی افراد است. ممکن است شرایط محیطی زیاد دوستانه نباشد، حتی شاید خصمانه باشد، اما اگر نگرش درونی ذهنی شما درست باشد، آن گاه شرایط محیط، آرامش درون شما را آشفته نمی سازد. از سوی دیگر، اگر نگرش شما درست نباشد، آن گاه حتی اگر اطراف شما را بهترین دوستان و بهترین امکانات فرا گرفته باشند، نمی توانید شاد باشید. به همین دلیل است که نگرش ذهنی مهم تر از شرایط خارجی است (دالایی لاما، ۱۳۸۴ب، ص۱۲، ۱۳و۱۴).

شیوه رسیدن به شادمانگی

وی برای دستیابی به شادمانگی، شیوه شناخت حالات مثبت ذهنی، شناخت و حذف حالات منفی ذهنی را پیشنهاد می کند (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۴۳)؛ یعنی باید دیدگاه و شیوه تفکر را تغییر داد و این موضوع ساده ای نیست، بلکه مستلزم به کارگیری عوامل متفاوت و درجات گوناگون است.

گرچه اعمال منفی انواع مختلفی دارند، اما در کیش مقدس بودایی، تحت عنوان ده منفی یا ده عمل غیرپرهیزکارانه خلاصه می شوند. سه عمل منفی به بدن مربوط می شوند، چهار عمل به کلام و سه عمل به ذهن، سه عمل منفی جسمانی، قتل، سرقت و سوءاستفاده جنسی هستند. چهار عمل منفی کلام دروغ، سخن تفرقه افکن، استفاده از کلمات ناخوشایند و پرداختن به شایعات بی اساس می باشند و سه عمل منفی ذهنی، حرص و طمع، افکار و نیات زیانبار در سرپروراندن و دیدگاه های اشتباه محسوب می شوند. یک کارور دارما باید به طریقی زندگی کند که در صورت امکان، از تمام این اعمال منفی اجتناب ورزد. درصورتی که امکان آن نباشد، حداقل تاآنجاکه می تواند از این گونه اعمال احتراز کند. دنبال کردن یک زندگی نظام یافته و اجتناب از اعمال منفی، آن چیزی است که بوداییان به عنوان یک روش اخلاقی در زندگی استنباط می کنند (دالایی لاما، ۱۳۸۴ج، ص۱۵۳و۱۵۴).

وی شیوه ایجاد تغییرات مثبت را این گونه می توان دنبال کرد: هر روز هنگام برخاستن از خواب، می توانید در خود تفکر و انگیزه مثبت به وجود آورید، در راهی مثبت تر گام به جلو خواهم برداشت. این روز خاص را نباید هدر دهم. شب قبل از خواب اعمال خود را بررسی کنید و از خود بپرسید: آیا از امروز، طبق برنامه بهره بردم؟ اگر خوب پیش رفتید، شاد باشید. اگر درست پیش نرفتید و از آنچه انجام داده اید احساس تأسف می کنید، به واسطه چنین شیوه هایی به تدریج می توانید جنبه های مثبت ذهن خود را تقویت کنید. در آغاز تأثیرات مثبت بسیار کوچک اند. بنابراین، تأثیرات منفی هنوز قوی ترند. به تدریج، همچنان که ویژگی های مثبت شکل می گیرند، رفتارهای منفی خودبه خود کاهش می یابند (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۴۵).

تحلیل و بررسی

۱٫ شناخت عالم هستی و مبدأ و مقصد آن و درنهایت، یافتن موقعیت آدمی در پهنه گیتی، کمک شایانی به یافتن پاسخ از پرسش چرایی زندگی؟ می کند. اگر بتوان رمز چرایی زندگی را مورد بازخوانی قرار داد، زمینه یافتن پاسخ از پرسش چگونگی زندگی فراهم می شود.

در نگاه دالایی لاما، هدف زندگی رسیدن به شادی و دوری از رنج است. درحالی که زندگی خوب و مثبت، زندگی ای نیست که سراسر لذت بوده، هیچ درد و رنجی در آن نباشد، بلکه زندگی خوب، آن است که معنا داشته باشد (پسندیده، ۱۳۸۹، ص۲۸۰). اگر بتوان به فلسفه زندگی دست یافت، رنج های آن نیز معنادار شده و درنتیجه، به عنوان آلام گزنده روح و جسم، تلقی نمی شود: تأکید بیش از اندازه بر لذت طلبی و کام جویی، خود، از عوامل مهم در افزایش فشار روانی است (همان، ص۲۸۱).

امروزه در غرب، یکی از راه های درمان بیماری های روانی، لوگوتراپی یا معنادرمانی است که فرانکل بنیان گذار آن است. وی می گوید: یکی از اصول اساسی لوگوتراپی، این است که توجه انسان ها را به این مسئله جلب کند که انگیزه و هدف اصلی زندگی، گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معناجویی زندگی است که به زندگی، مفهوم واقعی می بخشد (همان).

باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که تمام انسان ها به گونه ای در زندگی با مشکلاتی مواجه خواهند شد؛ چراکه به قول حضرت علی علیه السلام دنیا با بلا محفوف است: دارٌ بالبلاء محفوفه (عزیزی، ۱۳۸۶، ص۴۵۵). اما میان مشکل داشتن در زندگی با مشکل داشتن با زندگی تفاوت وجود دارد. همه انسان ها در زندگی مشکل دارند، اما انسان موفق، کسی است که با زندگی خود مشکل نداشته باشد. این یعنی رضامندی از زندگی (پسندیده، ۱۳۸۹، ص۷). رسیدن به رضایت از زندگی در پرتو یافتن معنای زندگی و ترسیم نقشه راه زندگی یا به عبارت دیگر، سبک زندگی صحیح امکان پذیر است.

در مقابل، انسان های با ضریب موفقیت کمتر، در برخی مقاطع زندگی خود، ممکن است با اصل زندگی مشکل داشته باشند. تنظیم سبک زندگی بر مبنای دریافت معنا و مفهوم مشخصی از زندگی و هدف آن امکان پذیر است. اینکه دالایی لاما می گوید: میزان قابل توجهی از سلامتی و خوشی و خرسندی ما، بسته به این است که تا چه اندازه توانسته باشیم شادی و دلخوشی دیگران را برآورده ساخته و به آنان خدمت کنیم (دالایی لاما، ۱۳۸۲ب، ص۳۶)، اگرچه در نگاه اول صحیح به نظر می رسد، اما تداعی نوعی نگاه ابزاری نسبت به دیگران برای رسیدن به خوشی است. پرسش این است که اگر تحصیل شادی از راهی غیر از تأمین شادی دیگران امکان پذیر بود، آیا باز هم باید در جهت دلخوشی دیگران گام برداشت؟! در مکاتب اخلاقی غرب، دیدگاه استوارت میل و بنتام، تشابهی با این دیدگاه دارد (مصباح، ۱۳۸۴، ص۱۷۶).

دالایی لاما، میان لذت و شادی تفکیک قائل شده است. بر این اساس، انسانی که به دنبال شهوت جنسی است، اگرچه لذت آنی می برد، اما به زندگی شاد نائل نشده است. همین طور کسی که غذایی می خورد در حال لذت است، نه شادی. شادی عبارت است از: مقوله ای همچون علم، معرفت، دانش و قدرت روحی. به این ترتیب، لذت امری حسی است و شادی امر معنوی. شادی نمونه ای از هیجان مثبت است. براساس اصول لذت گرایی، موجودات زنده برانگیخته می شوند تا به دنبال لذت باشند و از درد اجتناب کنند (فرانکن، ۱۳۸۸، ص۵۱۰). از دید نظریه پردازان شناختی، شادی چیزی است که فرد در مسیر هدف تجربه می کند (همان، ص۵۱۳). بنابراین نمی توان شادی را به عنوان خود هدف فرض کرد، بلکه در راه اجتناب از درد و به عنوان یک هیجان مثبت در مسیر هدف باید مورد ملاحظه قرار گیرد.

احساس رضایت و لذت بردن از چیزی، هم افق با مفهوم شادی می باشد. این مفاهیم همگی از انفعالات نفسانی و روانی آدمی است، پس چگونه می توان شادی را هدف زندگی معرفی کرد، حال آنکه یک جانی در حین ارتکاب جرم هم، ممکن است احساس رضایت و شادی کند! پس اگر رضایت و لذت، به تنهایی تعیین کننده ارزش اعمال نیست، شادمانی نیز دارای چنین وزن و ظرفیتی نمی تواند باشد!

۲٫ دالایی لاما، به جای طرح موضوع رنج و سختی دنیا از منظر بوداییان، بر شادمانی پایدار تکیه می کند. به عبارت دیگر، مفهوم مخالف تعابیر بودا را مورد توجه قرار می دهد. یکی از عوامل اصلی تأثیرگذار بر اندیشه های وی را باید همین کیاست و زیرکی در طرح دیدگاه های وی دانست.

بنابراین، اگر او بخواهد براساس اصل بودیسم سخن بگوید، مطلب از ذهن دور می شود و با استقبال بشر امروزی مواجه نخواهد شد، لذا وی به ساده سازی دین بودیسم دست یازیده و هدف نهایی این دین، یعنی آزادی مطلق و رها شدن از هر تعین وجودی (نیروانا) را به شادی تقلیل داده تا برای انسان معاصر ملموس تر و دست یافتنی تر شود. هرچند به این هدف نیز مراتبی داده، معتقد است: شادی گذرا مطمح نظر او نیست (فعالی، ۱۳۸۸، ص۶۲).

ب. سبک زندگی؛ سبک مهرورزی

نگرش دالایی لاما به موضوع صمیمیت و مهربانی به عنوان بستر و زمینه ساز شادکامی، فرامذهبی است. وی مهرورزی، صمیمیت، عشق و عاطفه را برای زندگی روزمره ضروری می داند و مسیر الگوی هستی را سرشار از علاقه و عشق می یابد و آن را راه زندگی و واقعیت می داند (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۵۴). برای مقابله با مشکلات و تقویت حس نوع دوستی و پشتکار، دالایی لاما معتقد است: آیات هشت گانه را باید هر روز زمزمه کرده و آنها را بخشی از زندگی روزانه خویش سازیم. در مواجهه با مشکلات، می بایست بی درنگ آیات هشت گانه را خوانده و زمزمه کرده و به کار بندیم. وی این آیات را این گونه برمی شمارد:

یک: باشد که من، در تلاش برای رساندن بالاترین یاری ها به همه زیوندگانی که ادراک دارند، همواره آنان را گرامی دارم. دو: باشد که در پیوند با دیگران، خود را از همه پست تر شمرده، و در ژرفای دلم، آنان را از خود برتر دانم. سه: باشد که در همه حال ذهن خویش را وارسی کرده و همین که کلشا یا وهم و دروغ بدان راه یافت و مرا و دیگران را به خطر افکند، استوارانه با آن رویارویی کرده و دورش سازم. چهار: باشد هنگامی که به شروران برخوردم و فشار غم و گناه خشونت بار دلم را به درد آورد، این نادران را، چنان که گویی به گنجینه ای باارزش دست یافته ام، گرامی دارم و به ایشان مهر ورزم. پنج: باشد هنگامی که دیگران از روی رشک با بدرفتاری و ناسزاگویی و مانند اینها با من برخورد کردند، رنج شکست را به جان خود خریده و پیروزی را پیشکش ایشان سازم. شش: باشد که هرگاه به کسی درنهایت نیکخواهی یاری رساندم و او مرا به سختی رنجه ساخت، به او چون پیر راهنمای متعالی خویش بنگرم. هفت: باشد که از هر راهی که امکان پذیر باشد، به همه مادرانم بهره رسانده و به ایشان نیکبختی ارزانی دارم؛ باشد که در نهان، رنج و تیره بختی مادران را به خود پذیرم. هشت: باشد که با درنگر داشتن هشت اصل دنیوی، همه این اصل ها را از آلودگی دور دارم و با دیدن اینکه همه درمه خواب و خیالی بیش نیستند، از همه وابستگی ها بر کنار مانده و از بند سامسارا رها گردم (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۴۵-۴۹).

وی معتقد است: صلح و دوستی و مهرورزی را به عنوان یک اصل مشترک سرلوحه برنامه زندگی خویش قرار دهیم و سبک زندگی خود را با این نگرش تنظیم نماییم: تمامی مذاهب بزرگ در تأکید بر صلح و دوستی نظر مشترکی دارند، اما مهم این است که ما بتوانیم صلح و دوستی را جزو اصول زندگی روزانه خویش قرار دهیم (دالایی لاما، ۱۳۸۲الف، ص۱۶۲).

دالایی لاما معتقد است: فشرده درمه بودا با دو جمله قابل بیان است: اگر می توانید، به دیگران خدمت کرده و آنان را یاری دهید. و چنانچه نمی توانید، دست کم از آزردن ایشان بپرهیزید. وی همچنین موضوع اصلی آموزه های آیین تراوادا را رستگار ساختن خویش معرفی می کند (همو، ۱۳۸۱، ص۱۴۱). وی حتی عشق به دشمنان را نیز نشانه عشق حقیقی می داند: اگر عشق و محبت خود را به تمامی موجودات، حتی به دشمنانتان ابراز دارید، عشق شما حقیقی است (همو، ۱۳۸۲الف، ص۶۸). عشق و محبت همیشه ایده آل است. چندان مهم نیست که شما به تولد مجدد اعتقاد داشته باشید یا خیر، مهم این است که در تمامی لحظات زندگی به عشق نیازمند و محتاجید. انسان ها در صورتی می توانند از محیط گرم خانواده، برادری های حقیقی، مساوات و صلح واقعی برخوردار باشند که عشق در قلبشان شعله ور گردد (همان، ص۷۵).

انسان ها از هر مذهب و دینی می توانند از قلبی مهربان و یا عشق به همنوعانشان برخوردار باشند. این امر، کاملاً عادی است که به هیچ وجه ربطی به مذهب یا هرگونه وابستگی سیاسی ندارد (همان، ص۷۶). همچنین وی اساس حیات روحانی را محبت و نحوه نگرش هر انسان نسبت به سایرین می داند (همان، ص۲۱).

تحلیل و بررسی

۱٫ نگرش مهرورزانه توأم با محبت عام از اصول پذیرفته هر مکتب و مسلکی است. نکته مهم این است که مبنای احترام و تکریم انسان ها چیست؟ آیا هر کس که دارای حیات طبیعی همچون سایر انسان ها است، از ارزش همسانی با دیگران برخوردار است، یا ارزش انسان ها به انسانیت آنهاست؟ نگرش اسلام این است که مبنای احترام به انسان ها، بر مدار قرابت آنها به انسانیت و ارزش های انسانی است. برخی انسان ها به تعبیر قرآن حتی از حیوانات نیز پست ترند: اُولئِکَ کَالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ (اعراف: ۱۷۹). طبیعی است که چنین انسان هایی شایسته تکریم نیستند.

۲٫ احترام و محبت به تمامی انسان ها، نوعی ظلم نسبت به حق مظلومان و تشویق ظالمان به ظلم بیشتر است؛ زیرا نتیجه این بینش، تجری و گستاخی ظالم و احساس امنیت در رفتارهای جنایتکارانه است. این خود، نوعی بی عدالتی و دور شدن از ارزش های انسانی است. دالایی لاما، براساس اندیشه های مهرورزانه خویش، با اعدام جنایتکاری همچون صدام مخالفت نمود! وی معتقد است: صدام قابل اصلاح بود و اعدام برای افراد غیرقابل تربیت است. معلوم نیست که اگر صدام چه تعداد انسان بی گناه را می کشت، شایسته این مجازات می شد؟! از سوی دیگر، وی دست دوستی به سوی جنایت کاران رژیم صهیونیستی دراز می کند.آیا چنین شخصیتی می تواند خود را دوست دشمنان این رژیم هم بداند؟

اسلام به همان اندازه که با ظلم مخالف است، با انظلام و پذیرش ظلم نیز مخالف است. پیشکش کردن پیروزی به ظالم و جنایتکار، با عزت نفس و کرامت انسانی ناسازگار است.

ج. مراحل ایجاد تغییر در سبک زندگی

وی گام اول برای ایجاد تغییر در رفتارها و به تعبیری دیگر، سبک زندگی و غلبه بر رفتارهای منفی و ایجاد تحولات مثبت را یادگیری می داند. عوامل دیگری نیز در این موضوع وجود دارند: متقاعد شدن، تصمیم گرفتن، عمل کردن و تلاش. پذیرفتن تغییر، به تصمیم گیری منجر خواهد شد. سپس، عزم فرد برای عمل جزم می شود و عزم محکم به تغییر، به فرد کمک می کند برای تغییرات واقعی تلاش کند (دالایی لاما و کاتلر، ۱۳۸۷، ص۲۳۳و۲۳۴). موضوع احساس ضرورت نیز از عوامل کلیدی است که هم در سطح شخصی و هم اجتماعی، عامل قدرتمندی برای ایجاد تغییر و غلبه بر مشکلات به شمار می آید (همان، ص۲۳۵).

دالایی لاما در پاسخ به این پرسش که چگونه باید احساس اشتیاق برای تغییر در زندگی را پرورش داد؟ پاسخ می دهد که: برای یک بودایی، روش های گوناگونی برای ایجاد اشتیاق وجود دارد. توجه به ارزش حیات انسان و وجود نیروهای بالقوه موجود در بدن انسان و استفاده از آنها، برای مقاصد خوب بسیار پرمعنا خواهد بود؛ زیرا محرک احساس الزام برای استفاده از کالبد انسانی به روشی مثبت هستند. همچنین برای ایجاد احساس ضرورت، انجام اعمال مذهبی، فانی بودن انسان و مرگ و آگاهی از عدم جاودانگی، مشوق احساس ضرورت برای استفاده از لحظات گران بها می باشند (همان، ص۲۳۶ و ۲۳۷).

دالایی لاما عامل عدم موفقیت در ایجاد تغییرات مثبت در زندگی اغلب مردم را، خو گرفتن به انجام کارها به روشی خاص نسبت می دهد؛ یعنی فقط کارهایی را انجام می دهیم که دل ما می خواهد و عادت به انجام آن داریم. حل این مشکل نیز از طریق آشنایی مداوم با کمی تلاش می باشد (همان، ص۲۳۹).

د. دو روش متفاوت در تقویت حس همدردی

دالایی لاما، دو شیوه متفاوت برای تقویت حس همدردی را براساس متون بودایی مورد سفارش قرار داده است: ۱٫ پرورش همدردی طبیعی؛ ۲٫ راهنمای بودهی چیتا.

۱٫ روش اول مبتنی بر تصور این واقعیت است که همه موجودات، همچون مادر شما یا کس دیگری است که برایتان عزیز است. شما این حس را بیدار می کنید و آن را به تمام موجودات هستی گسترش می دهید و از این طریق، یک حس همدردی طبیعی و خود انگیخته را توسعه می دهید. در هر صورت، اگر احساسات شما به این دلیل که برخی را دشمن می انگارید و برخی را دوست دچار باشد، حس همدردی بروز نمی یابد و ابتدا با آرامش باید بر این حس تبعیض آمیز غلبه کرد (دالایی لاما، ۱۳۸۴ج، ص۲۴۶). هنگامی که اعمال و رفتار سهل انگارانه گذشته را نادیده گرفته و ببخشاییم، دارای قدرتی خواهیم شد که توسط آن قادریم مشکلات مربوط به گذشته را از ریشه حل نماییم (همو، ۱۳۸۲الف، ص۱۳۷).

۲٫ روش دوم در رابطه با پرورش همدردی واقعی از طریق توجه به دیگران، به عنوان افرادی همچون خود اوست. مثلاً درست همان طور که خود شما در آرزوی شادی و غلبه بر رنج هستید، دیگران نیز آرزویی مشابه دارند و همان طور که شما حق رسیدن به این آرزو را دارید، آنها نیز چنین حقی دارند. با این حس برابری، شما دیدگاه خویشتن مرکزی را دگرگون می سازید و خود را همچون دیگران می بینید و با آنها طوری ارتباط برقرار می کنید که گویی از خودتان برای خودتان عزیزتر هستند (همو، ۱۳۸۴ج، ص۲۴۷ و ۲۴۸).

دالایی لاما می افزاید:

مطابق با یک سنت تبتی، این دو روش متفاوت ترکیب می شوند و سپس، تعمق در مورد آنها صورت می گیرد. هنگامی که این تجربیات را برای پرورش روح نوع دوستی از طریق تفکر و تعمق تمرین کردید، سپس رسم بر آن است که با انجام مراسمی این حالت را تثبیت و تقویت کنید. مراسمی که در آن شما آشکارا بودهی چیتا ایجاد می کنید (همان، ص۲۴۸). بودهی چیتا، به صورت دو عامل انگیزشی توصیف می شود. اولین عامل، همدردی واقعی نسبت به تمام موجودات هستی است و دومین عامل، تشخیص نیاز به دستیابی به روشنگری به منظور تأمین رفاه دیگران است (همان، ص۲۴۲). اگر از زندگی خود در جهت مثبت استفاده کنیم، آن گاه حتی روزها و ماه ها و دوران ها معنی دار می شوند. از طرف دیگر، اگر زندگی خود را بدون هدف هدر دهید، در آن صورت حتی یک روز هم بسیار طولانی به نظر می رسد (همان، ص۲۵۷). زمانی که اراده ای استوار و هدفی روشن داشته باشید، در آن صورت زمان اهمیتی ندارد (همان).

این سخنان بخشی از توصیه های دالایی لاما به کسانی است که درصدد اجرای تعالیم بودایی هستند. در این سخنان، بر تفکر و قدرت اراده تأکید شده است. وی می نویسد:

بیشترین تأکید من در تمرینات روزانه، چهار حقیقت با شکوه و بودهی چیتا است (همان، ص۲۶۲). آنچه در مورد کاروران و معتقدان به مذهب ما صادق است، در مورد مذاهبی مثل مسیحیت، اسلام یا یهودیت نیز همان طور است مذهب شما هرچه باشد، اگر آن مذهب را قبول دارید، پس باید بخشی از زندگی شما باشد. اگر باقی اعمال شما تغییر نکند تنها کافی نیست روزهای یکشنبه به کلیسا بروید و به مدت چند لحظه دستان خود را برای نماز کنار هم قرار دهید، جسم شما چه در کلیسا باشد، یا هر جای دیگر، آنچه هم است اینکه تعالیم مذهب شما باید به قلبتان نفوذ کرده باشد (همان، ص۲۶۴ و ۲۶۵). این موضوع بسیار مهم است. تنها در آن صورت است که اعتقادات خود را تجربه می کنید. در غیر این صورت، باورها فقط به صورت اندکی دانش در ذهن شما باقی می ماند و وقتی شما با مشکلی مواجه شوید، برایتان سودی ندارند (همان، ص۲۶۵).

تحلیل و بررسی

۱ در آیین اسلام و در موضوع معاشرت های ایمانی نیز تعابیر مشابهی به چشم می خورد. آیه شریفه ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وبَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (فصلت: ۳۴)، گویای همین حقیقت است. البته باید روابط بین فردی، دوستانه و ایمانی، که دارای وجوه اشتراک فراوان هستند را از اختلافات بنیادی در انسانیت و حفظ حریم ارزش ها جدا نمود. دو قاعده تولی و تبری در نظام توحیدی اسلام، همپای یکدیگر و بلکه بُعد سلبی آن یعنی تبری مقدم بر بعد ایجابی آن (تولی) می باشد. آیه و شعار توحید، یعنی کلمه طیبه لا اله الا الله (محمد: ۱۹) نیز مؤید این سخن است.

البته تبری و تولی نوعی همسویی با نظام آفرینش در جذب و دفع است. جهان هستی، جهان جذب و دفع است و انسان نیز از این قانون مستثنی نیست و برای بقای خویش از این قانون پیروی می کند. در همین راستا، شکی نیست که با جامعه ای که دشمن جامعه اسلامی باشد و بخواهد مصالح مادی و معنوی مسلمانان را تهدید کند، نباید روابط دوستانه داشته باشیم، اما اگر با مصالح معنوی ما کاری نداشته باشند، و به سبب منافع خودشان با مسلمانان روابط برقرار کنند، که طبعاً برای جامعه اسلامی هم منافع مادی در بر خواهد داشت، چنین جامعه ای هرچند کافر باشند، مسلمانان نباید به دشمنی با آنان برخیزند (طاهری، ۱۳۸۸).

۲٫ در اصول اخلاق اسلامی، عفو و گذشت به عنوان شیوه کریمان و صاحبان مکارم اخلاق شناخته شده و قرآن مجید نیز در این زمینه می فرماید: خذ العفو (اعراف: ۱۹۹). این تعبیر و تعابیر مشابه، نشان از اهمیت بخشی فوق العاده اسلام نسبت به پیوند میان انسان ها دارد.

۳٫ به نظر می رسد، باید میان سطوح مختلف عشق تمایز قائل شد. قطعاً عشق و علاقه به همنوع در سطحی عام تر از عشق مبتنی بر ایمان مشترک به آرمان های متعالی جلوه گر می شود. در مرحله بعد، عشق به سایر جنبندگان نیز اعم از عشق به همنوع می باشد. نکته قابل تأمل در این نگاه دالایی لاما این است که باید گفت: آدمیان دارای سه قوه عاقله، شهویه و غضبیه هستند که هریک از این قوا، باید در حد اعتدال مصرف شود. نوع مباحث دالایی لاما درباره عشق به سایرین، موهم این است که وی اساساً به تأثیر و به کارگیری قوه غضبیه اعتقاد چندانی ندارد. درحالی که عقل و تجربه به طور عام و شرع به طور خاص، بر لزوم وجود این قوه در انسان گواهی می دهند؛ یعنی همان گونه که انسان نیاز به قوه جلب منافع دارد، به همین نسبت در مواقع لزوم باید به دفع ضرر و زیان مبادرت ورزد.

البته سبک زندگی و جهت گیری های عملی دالایی لاما، علی رغم ظاهر مهربانانه و مهرورزانه وی نسبت به تمامی انسان ها، نشان می دهد که وی نگرش یکسانی نسبت به انسان ها و دولت ها نداشته و ندارد. حمایت وی از رژیم کودک کش صهیونیستی و سکوت نسبت به تسلیحات اتمی دولت هند از یک سو، و موضع گیری نسبت به خشونت طلبی دولت چین در قبال تبت از سوی دیگر، گویای برخورد دوگانه وی در این موضوع است.

و. خودشناسی

توجه به استعدادها و ظرفیت های درونی و ایجاد زمینه شکوفایی آنها همسو با همدردی نسبت به همه جانداران و کنترل خشم، از ویژگی ها و امتیازات دیدگاه دالایی لاما تلقی می شود. این موضوع مبتنی بر نوعی خودشناسی و خودسازی است. نیازمندی به شناخت ماهیت خویش و درک فطری نسبت به مفهوم من، فرایندی است که تقریباً در همه مکاتب اخلاقی به صورت های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. اگر سبک زندگی به عنوان لایه خارجی فرهنگ متأثر از اخلاق و آداب پذیرفته شده فرد باشد و معرفت نفس نیز پیش درآمد اخلاق تلقی گردد، آن گاه می توان به راحتی به این پیامد رهنمون شد که یکی از کلیدهای مهم در عرصه عادت واره زندگی، ملاحظه نوعی معرفت نفس و شکوفایی آن است. البته هر مکتبی نسبت به این مسئله با عینک خاص خود بدان می نگرد. دالایی لاما بر این است که اگر بخواهیم بیاموزیم که از ظرفیت خود به شکلی سازنده استفاده کنیم، ابتدا نیازمند شناخت ماهیت خود هستیم و سپس اگر اراده داشته باشیم، یک احتمال واقعی برای دگرگونی قلب انسان موجود است (دالایی لاما، ۱۳۸۴ب، ص۱۱). او معتقد است: حتی برای تغییر در هر جامعه ای، نقطه شروع حرکت باید از فرد آغاز گردد (همان، ص۱۱). این حرکت از خود، کم کم زمینه تحول را در جامعه فراهم می نماید؛ زیرا ازجمله نخستین گام ها در راستای هرگونه تغییر و حرکت در جوامع بشری، اقدامات فردی بوده است (دالایی لاما، ۱۳۸۲الف، ص۱۷۸).

تحلیل و بررسی

آغاز تحول و حرکت از خویش، یکی از اصول پذیرفته شده فرهنگ اسلامی است. قرآن مجید می فرماید: قوا أنفسکم (تحریم: ۶)؛ یعنی در مرتبه اول خودتان را حفظ کنید و این نوع خودسازی زمینه اصلاح جامعه را فراهم می کند: أنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وفُرادى (سبأ: ۴۶)؛ برای خدا دو تا دو تا یا به تنهایی قیام کنید.

عموم پیامبران و بسیاری از اسوه ها و الگوهای دینی، معمولاً به تنهایی و یا دو نفره در مقابل جریان منحط جوامع خویش به احیای سنت های الهی و ترویج معارف دین همت گمارده اند. در سبک زندگی، تنظیم فعالیت ها و برنامه ها نباید بر مدار پذیرش و یا الزاماً عرف جامعه باشد؛ زیرا چه بسا جریان فرهنگی جامعه مسیری غلط را در پیش گرفته باشد، در چنین فضایی بر اندیشمندان و صاحبان فکر است که برای خدا در مقابل این جریان ها، حتی به تنهایی قیام نمایند.

نگرش اسلامی، راه سیر و سلوک و خداشناسی را از مسیر معرفت نفس معرفی می کند، به گونه ای که حتی معرفت نفس کامل ترین و برترین راه به شناخت پروردگارمعرفی شده است (طباطبائی، ۱۳۸۷، ص۷۲و۷۶) و راه معرفت نفس، همان سیر انفسی است و هیچ راهی غیر از راه معرفت نفس موجب پیدایش معرفت حقیقی نمی گردد (همان، ص۸۴). علّامه طباطبائی، کیفیت این راه را چنین معرفی می کند:

با مراعات دستوراتی که در شرع برای دستیابی به انقطاع رسیده است، همچون توبه، انابه، محاسبه، مراقبه، صمت، جوع، خلوت، بیداری، آغاز می شود و سالک با عمل به دستورات و انجام عبادات، به مجاهدت با نفس می پردازد و با اندیشیدن و پند آموختن، عبادات و اعمال را مدد می رساند تا اینکه منجر به انقطاع کامل و غفلت از نفس و توجه تام به خداوند سبحان می گردد و طالعی از غیب درخشیدن می گیرد و به دنبال آن، نغمات الهی و جذبات رحمانی پی در پی فرا می رسند و موجب محبت و گرایش بیشتر به معبود، که همان ذکر و یاد خداست، می شوند. سپس، برقی می درخشد که هیچ گاه فروکش نمی کند و جذبه ای طالع می گردد و اشتیاقی دست می دهد تا اینکه سلطان محبت در دل استقرار می یابد و ذکر بر نفس مستولی و چیره می گردد و به مقام جمع می رسد و امر پایان می یابد، و همانا پایان هر چیز به سوی پروردگار تو است (همان، ص۹۲).

راه مبارزه با خودخواهی

بی تردید راه بهتر شناسایی ظرفیت ها و توانایی های آدمی، وی را به ویژگی های مثبت و منفی او رهنمون می سازد یکی از آفات بزرگ و مبنایی در مسیر معرفت نفس، موضوع خودخواهی است. دالایی لاما، در این زمینه معتقد است:

برای غلبه بر خودخواهی که منشأ تمام مسائل است و تقویت ایثار که منبع همه نیکی هاست، ضرورت دارد، احترام به دیگران را کانون توجه قرار دهید و برای راحتی و رفاهشان بکوشید (دالایی لاما، ۱۳۸۲ب، ص۱۴). خودخواهی منشأ بروز مشکلات و محبت سرچشمه پاکی هاست. انسان ها تنها با ارائه احساسی برتر از احترام نسبت به دیگران و در نظر گرفتن سعادت ایشان قادر به کاهش خودخواهی و افزایش محبت در درون خود هستند (همو، ۱۳۸۲الف، ص۳۱). غرور و خودستایی، شکست واقعی است (همو، ۱۳۸۲ب، ص۵۶).

تحلیل و بررسی

سخنان دالایی لاما، مبنی بر اینکه خودخواهی منشأ عموم مسائل مربوط به رذایل است، همسو با معارف و اخلاق اسلامی است. محور عبور از خودخواهی نیز پیاده کردن نوعی ازخودگذشتگی و عطف توجه به غیر است. اساساً انسان های سبک ساز با درک منشأ مفاسد آدمی، به ارائه راه حل دست زده و توفیقاتی نیز کسب کرده اند که قابل ستایش است، اگرچه در این مسیر با فرازونشیب ها و چالش هایی در نظریه پردازی مواجه شده اند که در برخی از آنها، به دلیل انقطاع از سرچشمه وحی است.

ه . مراقبه

مراقبه، به عنوان محور اعمال دینی، جایگاه رفیعی در آیین بودا به خود اختصاص داده است. در میان بوداییان تبتی، این باور وجود دارد که چون استعدادهای افراد متفاوت است، برای وصول به نیروانا، هرکس می تواند از شیوه های متفاوتی از آیین ها یا مراقبه استفاده کند (هاکینز، ۱۳۸۲، ص۲۴). مراقبه شیوه ای برای آرامش ذهن، کشف پوچی نفس و جهان و رسیدن به نیروانا (فنا) می باشد (مظاهری سیف، ۱۳۸۹، ص۱۲۲). بر همین اساس، مراقبه به عنوان برنامه ای عملی که بخشی از اوقات زندگی روزانه مردم، به ویژه راهبان را به خود اختصاص می دهد، از موقعیت ویژه ای در نزد دالایی لاما برخوردار است. این موضوع، تا آنجا اهمیت دارد که وی گاهی در سخنرانی های خود در جمع مردم، مبادرت به مراقبه دسته جمعی می کند.

از دیدگاه بوداییان، دوستی یا شفقت حتی نسبت به دشمن، بخشی از روش مراقبه خاص است که متضمن صبر مستمر و ضبط نفس است (منسکی و همکاران، ۱۳۷۸، ص۱۸۳). دالایی لاما، مبنای مراقبه را دگرگون ساختن ذهن معرفی می کند و معتقد است: مراقبه انواع مختلفی دارد. در یک تقسیم بندی، مراقبه را دوگونه می داند: مراقبه موشکافانه، و مراقبه یک سونگرانه. دستمایه اصلی روبه رو شدن با حالات منفی، مراقبه موشکافانه است. انسان از راه بررسی و موشکافی مسائل، می تواند به آگاهی یا باور نوینی برسد. با افزایش این آگاهی، نیروهای ضد آن کاهش می یابند. از راه مراقبه یک سونگرانه، همه نیروهای ذهنی خویش را در یک راستا به کار می اندازیم (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۸۴). در روش بودایی [مراقبه و تفکر] فرد متفکر، بوداها یا بودی ساتواهایی را در ذهن خود مجسم می کند (چینگ، ۱۳۸۳، ص۲۵۷). همه مذاهب بودا، مراقبه را محور اعمال دینی خود می دانند، ولی هر مذهب با ویژگی های آیینی خود تعریف می شود (همان، ص۲۳). دالایی لاما معتقد است: برای پرورش پرهیزکاری راستین در وجودتان ضرورت دارد که درس ها و احادیث معنوی را خوب درک کنید. بودای بزرگ، بر تحول ذهن و روح تأکید داشت و مراقبه را بهترین شیوه برای تحول روح دانست. مراقبه روحتان را صیقل داده و آن را از مفاهیم باطل و منسوخ پاک و مطهر می سازد. مراقبه درست محتاج شناخت و آگاهی است (دالایی لاما، ۱۳۸۲ب، ۶۸).

رهبر بوداییان تبت، نسبت به آرامش خاطر مبتنی بر اندیشه پاک عنایت خاص دارد: اینکه استفاده از امکانات مادی به ما رضایت خاطر بدهد یا نه، بستگی به طرز برخورد ذهنی دارد (دالایی لاما، ۱۳۸۴الف، ص۶۷). ضمن اینکه معتقد است: مراقبه باید پایه و شالوده عمل را پی ریزی کند (همو، ۱۳۸۲ب، ص۱۱). وی در عین تأکید بر نقش دعا یا آرزو در تحول معنوی، معتقد است: دعا یا آرزو به خودی خود، در تحول معنوی مؤثر نیست. تلاش مداوم از طریق تعالیم مراقبه، تنها وسیله رشد و کمال است (همان، ص۱۸). نقش مراقبه تا حدی است که وی از آن به عنوان کلید راهگشای رشد معنوی یاد می کند (همان، ص۲۰).

تحلیل و بررسی

در تعالیم عرفانی و اخلاقی اسلام، مراقبه بخشی از فرایند سیر و سلوک معنوی به شمار می آید. اهل دل در رسیدگی به حالات نفس موضوع مشارطه، مراقبه و محاسبه نفس را مطرح می کنند. البته، مراقبه اسلامی در مسیر تعالی روح به هدف قرب الهی مورد توجه قرار می گیرد و با آنچه امثال دالایی لاما از آن یاد می کنند، تفاوت اساسی در روش، مبانی، مفاهیم و اهداف دارد.

ی. سبک تغذیه

وی در مسیر مهربانی و پرهیز از آسیب رساندن به دیگران، راه افراطی گیاه خواری را در پیش گرفته و آن گاه براساس تجربه گذشته خود، شیوه خود را تغییر داده است. سخن وی در این زمینه، شنیدنی است:

گیاه خواری بسیار بسیار نیکوست. خود من در آغازه های دهه شصت، تلاش کردم تا گیاه خوار شوم و تا نزدیک دو سال یک گیاه خوار سفت و سخت به جا ماندم. اما، مشکلاتی جسمانی پیدا کردم و ازاین روست که دیگر گیاه خوار نیستم. این روزها من یک روز در میان، گیاه خواری می کنم. بنابراین، کم وبیش، شش ماه از سال لب به گوشت نمی زنم… روزانه هزاران ماهی کشته می شوند. برای کام جویی یک شکم انسانی این همه زندگی گرفته می شود. ما می بایست گیاه خواری را گسترش دهیم. این کار بیش از اندازه باارزش است. به راستی احساس می کنم که شمار ما انسان ها می بایست کاهش یابد. ما می بایست جان گونه های دیگر را برهانیم (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۸۶).

تحلیل و بررسی

۱٫ پرسش اساسی این است که آیا به خاطر حیوانات باید شمار انسان ها کاهش یابد، یا به خاطر انسان ها، از حیوانات برای تغذیه استفاده نمود؟ آیا سایر موجودات برای انسان ها خلق شده اند یا انسان ها برای آنها؟ آیا استفاده صحیح از مواهب طبیعت، عامل انقراض حیوانات می شود، یا بهره برداری نامتعارف و نامتوازن؟ آیا باید جلوی پرخوری بعضی را گرفت، یا به کاهش جمعیت انسانی به طور مطلق فتوا داد؟ آیا گیاه خواری به تنهایی با طبیعت و ساختار وجود جسمانی و دستگاه هاضمه انسان سنخیت دارد؟ اینها سؤالاتی است که مکتب بودا و دالایی لاما به عنوان نماینده این مکتب، باید به آنها پاسخ دهد.

۲٫ نکته دیگر اینکه گیاهان نیز از نوعی حیات برخوردارند، و فقط حیوانات نیستند که بهره ای از زندگی دارند. پس وی باید از خوردن گیاه هم پرهیز نماید؟! دیدگاه دالایی لاما ریشه در عقاید بودیسم دارد. در زمان بودا، خوردن گوشت ممنوع نبود، ولی اعضای سانگا اجازه نداشتند حیوانی را برای خوراک بکشند، یا حتی پرورش دهند؛ زیرا این امر مستلزم گرفتن جان بود. اما مجاز بودند گوشتی را که مردان خانواده به آنها می دادند، بخورند، مشروط بر اینکه مشخصاً برای آنها کشته نشده، و تنها مازاد مصرف مردان خانواده باشد. مسلماً همه بوداییان گیاه خوار نبودند و نیستند، باید به خاطر داشت که در ژاپن روستاهایی وجود داشت که کار مردم آن، ماهیگیری و خوراک اصلی مردم آن ماهی بود. در تبت تولید سبزی کافی برای تغذیه تمام مردم دشوار بود. مردم تبت دقت داشتند که اصل نگرفتن جان را رعایت کنند، و کوشیدند کمترین حیوانات لازم را برای تغذیه مردم بکشند. مثلاً یک گاومیش در مقایسه با یک جوجه، مردم بیشتری را تغذیه می نمود (منسکی و همکاران، ۱۳۷۸، ص۲۰۳).

۳٫ راه صحیح تغذیه از منظر علم، عقل و دین اسلام، بهره گیری شایسته از خوان گسترده الهی و اغذیه حلال و طیب به نحو متعادل است. سیستم گوارشی بدن انسان، به گونه ای طراحی شده که هم مستعد گیاه خواری و هم گوشت خواری است. نکته جالب در این سخنان دالایی لاما، اینکه وی اظهار می دارد که گیاه خواری برای وی مشکلات جسمی ایجاد کرده، ولی در عین حال به این روش توصیه می کند!

۴٫ اسلام بر رفتار نیکو و بهره گیری درست از حیوانات تأکید دارد و به انسان اجازه نمی دهد حقوق حیوانات را نادیده انگارد و اسباب اذیت آنها را فراهم سازد. ازاین رو، مدارا در بهره گیری های مختلف از حیوان جزو فرهنگ اسلامی است (جوادی آملی، ۱۳۹۱، ص۶۴۹). این موضوع به اندازه ای مورد توجه واقع شده که حتی ظلم و تجاوز و دام اندازی و بی خبر کشتن حیوانات بی زبان جز سوء عاقبت و نکبت ثمره ای ندارد (طباطبائی، بی تا، ج ۵، ص۳۲۶).

آرمان دالایی لاما

ازآنجاکه اوج اندیشه های انسان ها را در آرمان های آنها می توان مشاهده نمود و سبک زندگی هم با تمامی حوزه های زندگی ازجمله خوردن و خوابیدن در تماس است، عصاره دیدگاه دالایی لاما در سبک زندگی را در این سؤال و پاسخ کوتاه می توان دریافت نمود که چه چیزی بیش از همه، مایه خوشحالی حضرت عالی می گردد؟ او پاسخ می دهد: خواب خوش و خوراک نیکو (دالایی لاما، ۱۳۸۱، ص۱۵۵).

تحلیل و بررسی

در نقد این اظهارنظر، ضمن توجه به صراحت بیان وی، چند نکته قابل توجه است:

۱٫ یکی از معتبرترین الگوهای نیاز در روان شناسی، نظریه نیازهای اساسی مازلو است. نیازها را می توان به صورت سلسله مراتبی که نیازهای نخستین در پایین مرتب شده اند، طبقه بندی کرد. تنها وقتی نیازهای سطح پایین ارضا شوند، مجموعه بعدی نیازها اهمیت پیدا می کنند. مردم وقتی به نیازهای ایمنی می پردازند که نیازهای زیستی آنها ارضا شده باشد. همین طور قبل از اینکه سراغ نیازهای تعلق پذیری و عشق بروند، نیاز به ایمنی آنها باید ارضا شود (فرانکن، ۱۳۸۸، ص۴۸ و۴۹). سلسله نیازهای مازلو به شکل یک هرم ترتیب داده شده اند. حال اگر این هرم را در نظر بگیریم، دیدگاه دالایی لاما، که آرمان وی به عنوان رهبر دینی و سیاسی بوداییان را در خوردن و خوابیدن خلاصه می کند، قابل تأمل است! در این هرم، نیازهای مادی و فیزیکی که مشتمل بر خوراک و خواب و پوشاک و… می شود، در قاعده هرم و از نیازهای اولیه به حساب می آید و نه نیازهایی که آرمان فرد را به لحاظ کیفی تشکیل می دهد.

۲٫ اگر مهم ترین رمز و راز و ویژگی مهم نیازهای حقیقی انسان که آن را از دیگر نیازها متمایز می سازد، جاودانگی است (موفق، ۱۳۸۸، ص۲۵۰)، آیا آرمان دالایی لاما سطحی و ابتدایی به نظر نمی رسد؟ پس در این صورت، تمایز انسان با حیوان در چه امری است؟ غایت قصوای رفتارهای حیوانات هم همین است! انسانیت انسان در گرو رفتارهای انسانی است، نه حیوانی! آرمان بلند دالایی لاما در این سخن کوتاه وی، برای کسانی که به دنبال الگو قرار دادن او می باشند، کاملاً نمایان است؛ اگرچه با رعایت انصاف باید اذعان کرد که این آرمان وی، با سایر دیدگاه ها و زندگی وی نیز سازگاری ندارد!

۳٫ آیه ۲۹ و۳۰ سوره نجم، تحلیل زیبایی از این نوع نگرش ترسیم می کند ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوأعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ؛ منتهای علم و فهم این مردم تا همین حد است خدا به حال آنکه از راه حق گمراه شد و آنکه هدایت یافت کاملاً آگاه است. این آیه دلالت دارد بر اینکه اعراض از ذکر خدا، غفلت از آیات اوست، و موجب می شود که دید آدمی کوتاه گشته، علم او در چهار دیواری تنگ زندگی دنیا و شئون آن دور بزند. آری، کسی که از یاد خدا غافل است، خواستنش نیز از چهاردیواری زندگی مادی دنیا فراتر نمی رود، و این خود ضلالت از راه خداست (طباطبائی، بی تا، ج۱۰، ص۱۷).

نتیجه گیری

دالایی لاما به عنوان رهبر بوداییان تبت و چهره بین المللی که مورد توجه محافل غربی و طیفی از مردم ما نیز هست، سبک زندگی موردنظر خود را در راستای اندیشه های بودایی بر مدار شادی، دوری از رنج و تقویت حس همدردی براساس مهرورزی و انجام تمرینات هشت گانه، معرفت نفس، مراقبه و گیاه خواری قرار داده است.

تمامی فعالیت های روزانه در جهت کسب شادی انجام می شود. همدردی با دیگران براساس مهرورزی عام زمینه نشاط و آرامش زندگی را فراهم می کند. صلح و مهرورزی حتی نسبت به دشمنان، باید جزو اصول زندگی روزانه در نظر گرفته شود. اگر بخواهیم از ظرفیت خود به شکلی سازنده استفاده کنیم و یا در جامعه تغییر ایجاد کنیم، ابتدا نیازمند شناخت ماهیت خود هستیم. بخشی از فعالیت های روزانه باید صرف مراقبه در جهت آرامش و برمبنای دگرگون ساختن ذهن گردد. روش گیاه خواری بوداییان و دالایی لاما، نوعی تفریط در شیوه تغذیه آنها قلمداد می شود و با طبیعت و ساختار گوارشی انسان نیز همخوانی ندارد. اشکال اساسی آموزه های وی در سبک زندگی برآمده از تزلزل جایگاه معرفت شناسی و هستی شناسانه وی، به دلیل عدم اعتقاد به آموزه های وحیانی و نوعی التقاط در امتزاج حق و باطل است. ازاین رو، پیروان و اشاعه دهندگان اندیشه های وی باید با احتیاط کامل به آراء وی بنگرند.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/191

 

ضمیمه اندازه
۶٫pdf ۴۰۷٫۳۱ کیلو بایت

معرفت ادیان ،سال پنجم، شماره سوم، پیاپی ۱۹، تابستان ۱۳۹۳

مسعود آذربایجانی / دانشیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه                                                     mazarbayejani@rihu.ac.ir

مجتبی فیضی / دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی دانشگاه معارف اسلامی              Mojtabafeizi2000@yahoo.com

دریافت: ۲۸/۲/۱۳۹۳ ـ پذیرش: ۲۰/۶/۱۳۹۳

 

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x