مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

اندیشه قوم برگزیده در یهودیت

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (از صفحه ۶۳ تا ۱۰۲)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/142446
اندیشه قوم برگزیده در یهودیت (۴۰ صفحه)
نویسنده : گندمی،رضا
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۳)


‌ ‌‌‌اشـاره‌

اندیشه قوم برگزیده از بنیادی‌ترین مباحثی است که همواره در تاریخ قوم یهود‌ مطرح‌ بـوده‌ اسـت. یـهودیان بسته به دیدگاهشان در این مسئله، رویکردی انحصارگرایانه یا توأم با تساهل و تسامح‌ در برابر پیروان سـایر ادیان در پیش گرفته‌اند. در این مقاله تلاش شده‌ است تا مسئله برگزیدگی‌ بنی‌اسرائیل‌ از جـنبه‌های مختلف بحث و بررسی شـود.

در ابـتدا به کاربردها و معانی واژه «برگزیدگی» در کتاب مقدس عبری و سپس به دیدگاه‌های مختلف در باب خاستگاه اندیشه قوم برگزیده اشاره شده است. در‌ مرحله بعدی برداشت‌های مختلف از مفهوم برگزیدگی، ذیل پنج تفسیر تبیین شده اسـت: ۱٫ برگزیدگی به‌مثابه تفوق و برتری قوم یهود که از این تفسیر سه برداشت ارائه شده است؛ ۲٫ برگزیدگی به‌مثابه تکلیف‌ و مسئولیت‌ دینی؛ ۳٫ برگزیدگی به‌مثابه سرّی از اسرار الاهی و یک امر ربانی و ملکوتی؛ ۴٫ برگزیدگی به‌مثابه حکم ازلی؛ ۵٫ بـرگزیدگی بـه‌مثابه موهبت الاهی. دیدگاه متفکران یهودی (نظیر فیلون، یهودا هلوی، اسپینوزا، موسی مندلسن، کاوفمان‌ کهلر‌، مُردخای کاپلان و مارتین بوبر)، دیدگاه یهودیان اصلاحگرا، دیدگاه قرآن کریم و متألهان مسیحی و پیامدهای نظریِ برگزیدگی (سـرزمین مـوعود و اعتقاد به ماشیح) از جمله موضوعاتی است که در این مقاله به‌ اختصار‌ مورد بحث قرار گرفته است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۴)


معانی مختلف برگزیدگی در کتاب مقدس عبری

عنوان عام قومِ برگزیده بیانگر این انـدیشه اسـت که قوم اسرائیل رابطه ویژه و منحصر به فردی با‌ خدای‌ جهان‌ دارند. این اندیشه در سراسر‌ تاریخ‌ تفکر‌ یهود اندیشه‌ای محوری بوده و در مفاهیم کتاب مقدس ریشه‌ای بس عمیق دارد و در تلمود، فـلسفه و عـرفان یـهودی بسط یافته است. این‌ واژهـ‌ بـرای‌ نـشان دادن موارد زیر به‌کار رفته است: ۱٫ انتخاب‌ اشخاص‌ از سوی خدا برای ایفای نقش خاص یا به عنوان کاهن. برگزیدگی در آیه ذیل بـه ایـن مـعنا به‌ کار‌ رفته‌ است: «زیرا یهوه خدایت او را از هـمه اسـباطت برگزیده‌ است تا او و پسرانش همیشه بایستند و به نام خداوند خدمت نمایند» (تثنیه، ۱۸:۵). در سموئیل نیز به همین‌ معنا‌ به‌ کـار رفـته اسـت، آن‌جا که می‌گوید: «و آیا او را از جمیع‌ اسباط‌ اسرائیل برنگزیدم تا کـاهن من بوده، نزد مذبحِ من بیاید؟» (اول سموئیل، ۲:۲۸). ۲٫ در مورد کسانی که‌ نقش‌ پادشاه‌ را ایفا می‌کنند، نیز به‌کار رفته است: «و داود بـه‌میکال گـفت بـه حضور‌ خداوند‌ بود‌ که مرا بر پدرت و بر تمامی خاندانش برتری داد تـا مـرا بر قوم خداوند‌ یعنی‌ بر‌ اسرائیل پیشوا سازد» (دوم سموئیل، ۶:۲۱). در اول پادشاهان آمده است: «اما داود را‌ برگزیدم‌ تا پیـشوای قـوم مـن اسرائیل بشود» (اول پادشاهان، ۸:۱۶). ۳٫ به معنای اختصاص دادن‌ مکانی‌ خاص‌ به محل مـقدس و عـبادت نـیز به کار رفته است. کوتاه سخن آن‌که، کلمه عبری‌ bhr‌ (برگزیدن) بر برگزیدن اشخاص بـرای ایـفای نـقش خاص مثلاً به عنوان کاهن یا‌ پادشاه‌ و نیز‌ برای انتخاب مکان‌های مقدس دلالت دارد.

در سفر تـثنیه بـه معنای خاص الاهیاتی این واژه‌ اشاره‌ شده است(Judaica, 498-9) . بر اساس این برداشت، بـرگزیدگی گـوهر و مـاهیت عهدی‌ است‌ که‌ رابطه اساسی میان خدا و اسرائیل را نشان می‌دهد و در سرتاسر کتاب مقدس عـبری بـر آن‌ تأکید‌ شده‌ است.

به رغم تحقیقات انتقادی گسترده‌ای که در عصر حاضر در زمـینه‌ مـعانی‌ و تـفسیر واژه عهد صورت گرفته و نیز نظریات مختلفی که در این باره ابراز شده، این توافق‌ عام‌ وجـود دارد کـه مؤلفان کتاب مقدس این رابطه را بسیار اساسی دانسته‌اند‌. درعین‌حال‌ رابطه میان خـدا و اسـرائیل بـسیار گسترده و عمیق‌تر‌ از‌ آن‌ است که واژه «برگزیدن» بتواند آن را‌ نشان‌ دهد. در عاموس از کلمه Yado (شناخت از نزدیک یا شـناخت خـصوصی) بـرای‌ بیان‌ این رابطه ویژه استفاده شده‌ است‌: «من شمارا‌ فقط‌ ازتمامی‌ قـبایل‌زمین شـناختم، پس عقوبت

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۵)


تمام گناهان‌ شما‌ را بر شما خواهم رساند» (عاموس، ۳:۲). بر اساس این آیه برگزیدگی امتیاز‌ ویـژه‌ای‌ اسـت که وظیفه و مسئولیت مضاعف را‌ بر قوم یهود تحمیل‌ می‌کند‌.

نویسندگان سفر تـثنیه تـفسیر کلامی‌ و الاهیاتی‌تری‌ از عهد پیشنهاد کردند، چه آنـ‌که شـأن و جـایگاه اسرائیل را به عنوان قوم‌ خدا‌ ارتقا دادنـد. انـتخاب قوم یهود‌ مرهون‌ محبت‌ خدا به ایشان‌ است‌: «و شما را برنگزید از‌ این‌ سبب کـه از سـایر قوم‌ها کثیرتر بودید، زیرا شـما از هـمه قوم‌ها قـلیل‌تر بـودید‌، لیـکن‌ از این جهت که خداوند شما‌ را‌ دوسـت مـی‌داشت‌» (تثنیه‌، ۷:۷ـ۸). با‌ این‌که کل زمین به‌ او تعلق دارد، و تمام اقوام تحت حکومت اوسـت، خـداوند از آن میان تنها قوم یهود‌ را‌ برگزید.

رابـطه مبتنی بر عهد، بـه‌ شـیوه‌ای‌ که‌ توضیح‌ داده‌ شد، هـمراه و مـلازم‌ با‌ قبول مسئولیت است. گزینش الاهی پاسخ متقابل انسان را می‌طلبد: «یوشع به قـوم خـود گفت شما‌ بر‌ خود‌ شـاهد هـستید کـه یهوه را برای خـود‌ اخـتیار‌ نموده‌اید‌ تا‌ او‌ را‌ عبادت کـنید. گـفتند شاهد هستیم. گفت پس الان خدایانِ غیر را که در میان شما هستند دور کنید و دل‌های خود را به یـهوه خـدای اسرائیل مایل سازید‌» (یوشع، ۲۴:۲۲ـ۲۳). اسرائیل بـا ایـن انتخاب مـوظف شـدند «تـا آن‌که فرایض او را نگاه دارنـد و شریعت او را حفظ نمایند.» افراد برگزیده به انجام وظایف خاص و ایفای نقش‌های‌ ویژه‌ موظفند: «زیرا او را مـی‌شناسم کـه فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خـود امـر خـواهد فـرمود تـا طریق خداوند را حـفظ نـمایند» (پیدایش، ۱۸:۱۹).

هنری اتلن در‌ مقاله‌ «قوم برگزیده» به این موضوع پرداخته است. او در شروع بحث به آیه‌ای از سـفر خـروج اشـاره می‌کند که به زعم وی، خاستگاه‌ اصلی‌ انـدیشه قـوم بـرگزیده در کـتاب‌ مـقدس‌ اسـت؛ آن‌جا که خدای اسرائیل خطاب به بنی‌اسرائیل می‌گوید: «اکنون اگر آواز مرا فی‌الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید همانا خزانه خاص من از‌ جمیع‌ قوم‌ها خواهید بود، زیرا‌ کـه‌ تمامی جهان از آن من است و شما برای من مملکت کَهَنَه و امت مقدس خواهید بود» (خروج، ۱۹:۵ ـ۶). اتلن واژه Segulan را آن‌گونه که در قرون وسطا به کار می‌رفته، مدنظر‌ قرار‌ داده است. واژه فوق به معنای متناسب، مـنطبق و هـماهنگ به کار می‌رفته است. بنابراین وقتی از برگزیدگی صحبت می‌کنیم، منظور ما هماهنگی دوسویه و متقابلی است که میان قوم بنی‌اسرائیل و خدای‌ آنان‌ وجود دارد‌. این هماهنگی قوم یهود را از سایر اقوام مـتمایز مـی‌سازد(Atlen 1987, 55) .

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۶)


بنی‌اسرائیل متعهد شدند ملل‌ جهان را متقاعد سازند که تنها یک خدای مقتدر وجود دارد‌ و تنها‌ او‌ می‌تواند خیرات را به آنان عطا کند. آنان بر اسـاس ایـن رسالتی که به عهده گـرفتند کـارگزاران ‌‌دین‌ حقیقی (اشعیا، ۴۲:۳ـ۴) و در پایان جهان نور امت‌ها خواهند بود (اشعیا، ۴۲:۶). قوم‌ اسرائیل‌ هرگز‌ چنین تصور نمی‌کردند که خداوند بدون توجه به اعمال آنان هـمواره از ایـشان مساعدت کند‌، اما فـکر طـرد مطلق از سوی خدا برای آنان غیرقابل تصور بود: «شما‌ قوم من نیستید و من‌ خدای‌ شما نیستم» (هوشع، ۱:۹). خلاصه آن‌که عامل اصلی گزینش آنان درنهایت به عامل تعیین‌کننده طرد ایشان مـبدل گـشت.

طبق گفته تورات، عهدی که خداوند با ابراهیم بست تنها به اسحاق و دودمان وی‌ تعلق گرفته است. حتی در برخی از آیات، خدا اسحاق را یگانه پسر ابراهیم دانسته است. به نظر مـی‌رسد کـه خاستگاه انـدیشه قوم برگزیده را باید در چنین آیاتی جست‌وجو کرد‌. در‌ این مجال به اختصار به پاره‌ای از آیات تورات که صـراحت در این معنا دارند، اشاره می‌کنم.

الف. آیاتی که از یهودیان به عنوان قـوم مـقدس یـاد می‌کند (تثنیه، ۷:۶). به‌ معنای‌ دقیق کلمه، واژه «مقدس» وصف خاص خداست که او را به عنوان خدا از مخلوقات متمایز مـی‌سازد، ‌ ‌امـا اراده خدا بر آن تعلق گرفت که این واژه را به‌ قومی‌ که متمایز از سایر اقوام بـودند اعـطا کـند (لاویان، ۲۰:۲۶) و این حکایت از رابطه ویژه این قوم با خدا دارد. این کلمه، که عموما در تثنیه و آثـار بعدی‌ به‌کار‌ رفته‌ است، بیانگر عمل الاهی برگزیدگی‌ است‌ و احتمالاً‌ قبل از قرن هـفتم به‌کار نرفته است؛ در عـین حـال این برداشت بنیادین یکی از باورهای اولیه در زندگی اسرائیل بوده‌ است‌.

در‌ سفر تثنیه که از قوم یهود به قوم‌ مقدس‌ خدا یاد شده، چند نکته درخور توجه وجود دارد: ۱٫ شما قوم مقدس خدا هـستید و به خدا اختصاص یافته‌اید؛ ۲٫ خداوند‌ شما‌ را‌ از میان سایر اقوام برگزید و ۳٫ برگزیدگی صرفا از آن‌روست که‌ خداوند شما را دوست می‌داشت و می‌خواست به عهدی که با پدران شما بسته بود، وفا کند.

ب. ازقوم یهود‌ بـه‌ عـنوان‌ قوم خاص یاد شده است، آن‌جا که می‌گوید: اگر مطیع خدا‌ باشند‌ و عهد او را نگه دارند، قوم خاص او خواهند بود (خروج، ۱۹:۵).

خاستگاه اندیشه قوم برگزیده‌

در‌ باب‌ خاستگاه اندیشه قوم برگزیده دیـدگاه‌های مـختلفی وجود دارد و جالب توجه

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۷)


آن‌که برای‌ هریک‌ از‌ آنها می‌توان شواهد و مستنداتی در کتاب‌مقدس عبری یافت. عده‌ای معتقدند برگزیدگی بنی‌اسرائیل رابطه تنگاتنگی‌ با‌ مسئله‌ عهد دارد. برخی یکتاپرستی را وجه تمایز قوم یهود از سـایر اقـوام مشرک و بت‌پرست‌ می‌دانند‌ و معتقدند برای این‌که یهودیان فریب مشرکان را نخورند، نباید با آنان درآمیزند. جمعی‌ خاستگاه‌ اندیشه‌ قوم برگزیده را اسارت بابلی می‌دانند، زیرا یهودیان پس از اسارت مشاهده کردند که‌ نـه‌تنها‌ وعـده‌های خـدا در مورد آنان عملی نگشت، کـه بـه طـور روزافزون بر مصائب‌ و بدبختی‌های‌ آنان‌ افزوده شد و در قیاس با سایر اقوام مشرک و بت‌پرست وضعیتی به مراتب وخیم‌تر پیدا کردند‌. علمای‌ یـهود بـرای تـسلی‌خاطر یهودیان بر برگزیدگی آنان نزد خدا تأکید کـردند و آیـنده‌ درخشانی‌ را‌ به ایشان نوید دادند. به هرحال نمی‌توان هیچ یک از عوامل فوق را به تنهایی‌ علت‌ و منشأ‌ برگزیدگی دانست، بـلکه تـمام عـوامل ذکر شده به نوعی در پدیدآمدن اندیشه‌ قوم‌ برگزیده دخالت دارنـد. در این‌جا به اختصار به عوامل یاد شده می‌پردازیم.

برگزیدگی و عهد

رویکرد انحصارگرایانه‌ یهودیان‌ ریشه در عهد و میثاقی دارد که خـدا بـا ابـراهیم و سرانجام با این‌ قوم‌ بست. عهد (Covenant) قراردادی است که دو‌ طرف‌ بـا‌ کـمال آزادی آن را منعقد می‌کنند. طبق‌ تعالیم‌ تورات، خداوند ابتدا با نوح (پیدایش، ۹:۱۱) و بعد ابراهیم عهد بست (همان، ۱۷‌:۹) کـه‌ فـرزندان و دودمـان او را وارث‌ ارض‌ کنعان سازد‌. سپس‌، اسحاق‌ و یعقوب مشمول این عهد قرار گـرفتند‌ (هـمان‌، ۱۷:۱۹) و در پایـان، این عهد در کوه سینا با تمام جماعت‌ بنی‌اسرائیل‌ تجدید شد و خداوند پس از خروج‌ این جـماعت از مـصر‌، آنـان‌ را قوم برگزیده خود قرار‌ داد‌. در این‌که عهد خدا با ابراهیم یک‌سویه بوده است، تردیدی نـیست، ولی آیـا‌ عهد‌ او با بنی‌اسرائیل نیز به‌ همین‌ منوال‌ بوده است؟ اگر در‌ تورات‌ نیک بنگریم درخـواهیم یـافت‌ کـه‌ عهد خدا با این جماعت دوطرفه بوده است (تثنیه، ۸:۱۹ـ۲۰)؛ یعنی آنان تنها‌ درصورتی‌ کـه در مـقابل فرمان‌های الاهی سرتسلیم‌ فرود‌ آورند برگزیده‌ شوند‌. این‌ در حالی است که‌ تورات و شـواهد تـاریخی هـمه حکایت از آن دارند که بنی اسرائیل به عهد خود وفـا‌ نکردند‌ و امتیاز برگزیدگـی را از کف دادند‌ (هـمان‌، ۹).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۸)


یـهودیان‌ با‌ این‌ استدلال که بین‌ آنها‌ و خدا ارتباط و علقه‌ای است که بـا گـناه از بـین نمی‌رود، همچنان خود را قوم برگزیده خدا‌ می‌دانند‌؛ درست‌ همان‌گونه که مرد به دلیل ناشزه بـودن‌ هـمسرش‌ نـمی‌تواند‌ از‌ او‌ اعراض‌ کند، زیرا مادر فرزندانش است.

برخی از اندیشمندان یهودی گمان می‌کنند عـهدی کـه بین خدا و قوم یهود بسته شده، فقط برای خدا الزام‌آور است و نه آنان؛ لذا‌ معتقدند حتی اگـر قـوم بنی‌اسرائیل به مفاد عهد خود با خدا پایبند نباشند، عهد خدا در مـورد آنـان پابرجاست. برای هر عهد و میثاقی علامتی وضـع شـده اسـت. علامت عهد با‌ نوح‌ قوس قزح بـود. عـلامت میثاق با ابراهیم، ختنه‌کردن و علامت عهد با جماعت بنی‌اسرائیل در کوه سینا، روز شنبه، دهـ‌فرمان و تـورات بود. کوتاه سخن آن‌که عـهد و مـیثاق خدا بـا بـنی‌اسرائیل‌ مـنشأ‌ اندیشه قوم برگزیده در بین قوم یـهود گـشت.

با تأمل در کتاب مقدسِ عبری به این واقعیت مهم واقف می‌شویم کـه انـتخاب و برگزیدگی‌ قوم‌ یهود مشروط است و تـنها در‌ سایه‌ ایمان به خـدا و وفـاداری و رعایت عهد و میثاق به دسـت مـی‌آید. در غیر این صورت، این موهبت عظیم الاهی از آنان گرفته خواهد شد. در‌ سفر‌ تـثنیه پس از ذکـر‌ نعمات‌ و برکاتی که خدا در سـرزمین مـوعود بـه این قوم خـواهد بـخشید، به آنان هشدار داده کـه اگـر دیگر خدایان را عبادت کنند و قوانین الاهی را پاس ندارند، لعنت و عذاب خدا‌، رسوایی‌ و خواری و سرگردانی در مـیان سـایر ملل و انواع و اقسام گرفتاری‌ها و بیماری‌ها گـریبان‌گیر آنـان خواهد شـد (تـثنیه، ۲۸:۱۳ـ۳۷). در اول پادشـاهان نیز به این نـکته تصریح شده است (اول پادشاهان‌، ۹:۶ـ۹). پیامبران‌ بنی‌اسرائیل همواره‌ تأکید می‌کردند اگر یهودیان درستکاری و عدالت را از دست بـدهند نـابود خواهند شد. در عاموس آمده است‌: «خـاندان اسـرائیل را در مـیان هـمه انـسان‌ها خواهم بیخت، چـنان‌که غـله‌ در‌ غربال‌ بیخته می‌شود و دانه بر زمین نخواهد افتاد. جمیع گناهکاران قوم من که می‌گویند بلا بـه مـا نـخواهد ‌‌رسید‌ و ما را درنخواهد گرفت به شمشیر خـواهند مـرد» (عـاموس، ۹:۹ـ۱۱).

در هـیچ کـتابی‌ از‌ کـتاب‌های‌ مقدس نیست که خداوند ازخشم و غضب خود بر قوم بنی‌اسرائیل و ویرانی شهرها و آوارگی مردمانش سخن‌ نگفته باشد (خروج، ۳۲:۹ـ۱۰؛ اعداد، ۱۴:۱۱؛ تثنیه، ۹:۶ـ۸). قریب به همین مضمون‌ در قرآن کریم نـیز‌ آمده‌ است. از دیدگاه قرآن، پیمان و عهدی که خدا با آنان بسته دوطرفه بوده است: «به پیمانم وفا کنید تا

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۶۹)


به پیمانتان وفا کنم، اما جز اندکی همگی به حالت اعـراض رویـ‌ برتافتند» (بقره، ۳۹).

کوتاه سخن آن‌که تعهد خدا در قبال قوم بنی‌اسرائیل مطلق و بدون شرط نیست، بلکه خدا در صورتی به عهد وپیمان خود وفا می‌کند که آنان نیز به تعهدات‌ خـود‌ عـمل کنند و چون آنان پیمان‌شکنی کردند، عهد و پیمان خدا نیز خود به خود شکسته شد. برخی از دانشمندان یهود به این نکته تفطن یافته و بـا صـراحت هرچه تمام اظهار داشته‌اند‌ کـه‌ قـوم اسرائیل دارای برتری ذاتی نیست. آنان نیز اگر به تورات عمل نکنند، مقام و منزلت خویش را از دست خواهند داد و لطف و رحمت الاهی شامل حال ایشان نخواهد شـد‌. بـه‌ اعتقاد آنان، تورات بـرای نـوع بشر آمده است نه ملتی خاص. تلمود نیز بر این گفته صحه می‌گذارد، آن‌جا که می‌گوید: «هر جمله‌ای که توسط خدای قادر مطلق گفته‌ می‌شد‌، به‌ هفتاد زبان به گـوش مـی‌رسید‌» (ا. کهن‌ ۱۳۵۰‌، ۸۲).

رابطه خدا با اسرائیل

هوشع به امر خدا برای نشان دادن رابطه موجود بین اسرائیل و خدا از رابطه زناشویی به‌ عنوان‌ سمبل‌ استفاده کرد. او در عصر یُربعام دوم در‌ حکومت‌ شمالی زندگی می‌کرد. هـوشع مـعاصر عاموس بـود و چهل سال نبوت کرده و با بت‌پرستان به مبارزه برخاست. در عصر عاموس‌ فساد‌ روزافزون‌ داخلی و تقویت دم‌افزون آشـور باعث شد که حکومت شمالی سقوط‌ کند و ساکنان آن تبعید و سپس مـشرک شـوند.

از نـظر هوشع، خدا داماد است و اسرائیل عروس بی‌وفای او. خدا‌ به‌ هوشع‌ می‌گوید با زنی به نام جومر ازدواج کـند. ‌ ‌جـومر طبق پیشگویی‌ خداوند‌ به هوشع خیانت کرد و دلباخته و دلداده دیگران شد. جومر نماد قـوم اسـرائیل اسـت که خدا را‌ ترک‌ گفته‌ و به دنبال خدایان دیگر رفته است. هوشع مانند خدا که قـوم اسرائیل‌ را‌ به‌ سوی خود می‌خواند، به دنبال جومر می‌رود و به رغم خیانتی کـه کرده، او را‌ مورد‌ لطف‌ و مـحبت خـود قرار می‌دهد. هوشع از قوم اسرائیل می‌خواهد که توبه کنند و به سوی‌ خدا‌ برگردند (هوشع، ۱۴).

در پاره‌ای موارد، از حلول خدا در قوم بنی‌اسرائیل، به‌ محبت‌ خدا‌ به آن قوم تعبیر شده است و آن را به محبت مـرد به زن، و دوری‌ قوم‌ از خدا را به زنا تشبیه کرده‌اند. از تورات نیز به صیغه مؤنث‌ و به‌ عنوان‌ دختر و عروس خدا که بر عرش در کنار او نشسته،

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۰)


یاد شده است. در قبالا‌ بر‌ عنصر انوثیت در کـیان الاهـی تأکید شده است.

در تلمود، بنی‌اسرائیل به‌ حبه‌ زیتون‌ تشبیه شده است. از نویسندگان تلمود راجع به تشبیه یهود به درخت زیتون سؤال شده‌ است‌، آنان‌ در پاسخ وجه شبه‌های ذیل را ارائه کرده‌اند.

۱٫ درخـت زیـتون برگ‌هایش را‌ از‌ دست نمی‌دهد، همچنان‌که تمام یهود در این عالم یا عالم بعدی از میان نمی‌روند.

۲٫ همان‌گونه که‌ با‌ فشردن زیتون روغن از آن استحصال می‌شود، جماعت بنی‌اسرائیل نیز به جاده‌ صواب‌ بازنمی‌گردند مـگر بـعد از تحمل آلام و عذاب‌.

۳٫ یهود‌ از‌ آن روی به حبه زیتون تشبیه شده‌ که‌ روغن زیتون را نمی‌توان با مواد دیگر مخلوط کرد. جماعت اسرائیل نیز ممکن‌ نیست‌ با ملت‌های دیگر مختلط شوند‌. تلمود‌ مـدعی اسـت‌ کـه‌ روح‌ خدا از روح امت است، هـمچنان‌که‌ پسـر‌ جـزئی از مادر است، لذا کسی که به یک یهودی تجاوز کند‌، مثل‌ فردی است که به عزت الاهی‌ تعدی و آن را جریحه‌دار‌ کرده‌ باشد. هـرکس جـماعت اسـرائیل را‌ دشمن‌ بدارد یا اکراه از آنان داشته باشد مـثل ایـن است که با خدا‌ دشمن‌ باشد؛ به خصوص آن‌که می‌دانیم‌ آنگاه‌ که‌ در سرزمین موعود‌ بودند‌، خدا در بین ایشان‌ بـود‌ و هـنگام خـروج از سرزمین شخینا با آنان بود، چون موسی چنین خواسته‌ای از خـدا‌ داشت‌ (المسیری، ۱۹۹۹، ۵، ۱۳۶).

تعبیر پسر خدا‌ در‌ کتاب هوشع‌ آمده‌ است‌. این تعبیر دلالت بر‌ برگزیدگی اسرائیل از طرف خدا دارد. اسرائیل نـه‌تنها نـخستین زاده خـدا، که تنها پسر او‌ بود‌ (هوشع، ۱۱:۱). در اشعیا، متناظر با‌ پسر‌ بودنِ‌ اسـرائیل‌ بـحث‌ از پدر بودن‌ خدا‌ به میان آمده است، آن‌گاه که بنی‌اسرائیل به خدا گفتند: «تو پدر ما هستی! حـتی اگـر‌ ابـراهیم‌ و یعقوب‌ نیز ما را فراموش کنند، تو ای‌ خداوند‌، از‌ ازل‌ تا‌ ابد‌ پدر و نجات‌دهنده مـا خـواهی بـود» (اشعیا، ۶۳:۱۶). در جای دیگر آمده است: «اما الان ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستیم و تـو صـانع مـا‌ هستی و جمیع ما مصنوع دست‌های تو می‌باشیم» (اشعیا، ۶۴:۸). در توجیه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها، تعبیر پسر کـه یـهوه خطاب به فرعون گفت به قوم مبدل گشت. جایگاه و ارزش خاص قوم بیشتر‌ در‌ سـفر خـروج تـوصیف شده است (خروج، ۴:۲۲؛ همان، ۱۹:۶).

تشبیه اسرائیل به عروس نیز متضمن مفهوم برگزیدگی است؛ در حـزقیال از اورشـلیم به عنوان همسر بی‌وفا یاد می‌کند، سرزمینی‌ که‌ کسی به آن توجه نمی‌کرد. خـدا بـا آن

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۱)


پیـمان ازدواج بست و آن را از آن خود کرد (حزقیال، ۱۶:۸)، اما اورشلیم خیانت کرد‌ و زنا‌ کرد؛ یعنی بت‌های آشوری را‌ پرستیدند‌ و بـا آنـها هم پیمان شدند و بعد به بت‌های بابلی روی آوردند (همان، ۲۸:۲۹).

برگزیدگی و اسارت بـابلی

بـرای ایـن‌که تصور و تصویر روشنی از موضوع‌ برگزیدگی‌ و رابطه آن با اسارت‌ بابلی‌ در یهودیت داشته باشیم، ناگزیر باید بـه شـکل‌گیری و پیـدایی این قوم اشاره‌ای هرچند کوتاه داشته باشیم. قومی به نام اسرائیل یـا عـبرانی‌ها شکل گرفت. سرزمین بنی‌اسرائیل به دو بخش شمالی‌ و جنوبی‌ تقسیم شد؛ اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب. بخش شـمالی بـه اشغال آشوریان درآمد و ده سبط بنی‌اسرائیل که درآن ساکن بودند، به اسارت رفته، در اقـوام دیـگر پراکنده شدند. در‌ این‌ میان تنها‌ کشور یـهودا بـاقی مـاند که فقط دو سبط بنیامین و یهودا را در خود جـای داده و نـام خود‌ را نیز از آن گرفته بود. این دو سبط نیز در‌ قرن‌ ششم‌ قبل از میلاد به اسـارت بـه بابل برده شدند و پس از مدتی آزاد شـده، بـه موطن خـویش ‌‌بـازگشتند‌. در ایـن اوضاع و احوال بود که تعصبات قـومی و قـبیله‌ای نضج گرفت و واژه جدیدی‌ به‌ جای‌ دو عنوان پیش‌گفته یعنی اسرائیل و عبرانیان نشست. ایـن واژه جـدید یهودیت و یهودی بود که از‌ کلمه یـهودا، که هم نام یـک سـبط بود و هم نام یک کـشور، اقـتباس‌ شد (Jacobs 1999, 111‌).

در‌ گذشته‌های دور، کلمه یهود تنها برای عبرانیانی که از سبط یهودا بودند به کـار مـی‌رفت، اما بعد از اسارت، این نـام بـرای هـمه کسانی که از اسـارت بـازگشته بودند، خواه از‌ سبط یـهودا یـا سایر اسباط، و در مرحله بعد برای تمام یهودیانی که در سراسر جهان آواره و پراکنده بودند به کـار رفـت و حتی تازه یهودیان را نیز دربرگرفت (قـاموس کـتاب مقدس، ۱۰۸۴‌).

انـدیشه‌ قـوم بـرگزیده و یکتاپرستی

چنان‌که پیش از ایـن گفتیم، اعتقاد به این‌که یهودیان قوم برگزیده خدایند، اساسا بر وعده خدا به ابراهیم و آبـای اولیـه استوار است. باب بیستم سفر خـروج نـاظر‌ بـه‌ ایـن عـهد است و آیه سـوم آن بـا صراحت تمام رابطه اندیشه قوم برگزیده و مسئله یکتاپرستی را بیان

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۲)


می‌کند، آن‌جا که می‌گوید: «ترا خدایان دیـگر غـیر از مـن نباشد.» جیمز‌. بی‌. وینگز در کتاب در ستایش تـنوع دیـنی آیـه فـوق را بـیانگر خـاستگاه تفکر انحصارگرایی دینی در فرهنگ غربی می‌داند. او می‌گوید: برخی از ادیان ادعای جهان‌شمولی و همه‌گرایی دارند و معتقدند‌ برای‌ تمام‌ انسان‌ها در تمام زمان‌ها و مکان‌ها‌ اعتبار‌ و مرجعیت‌ مطلق دارند. قبل از پرداختن بـه این موضوع، تذکر این نکته ضروری است که چه هنگام و چگونه و در صورت امکان چرا‌ چنین‌ ادعاهایی‌ در فرهنگ غربی به وجود آمد.

شاید کمی‌ بیش‌ از سه هزار سال قبل، هنگامی کـه گـفته شد: «ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد»، این اندیشه مطرح‌ شد‌ که‌ خدای واحدِ یگانه بر تمام خدایان دیگر برتری دارد. بعدها‌ از این هم فراتر رفته، نه فقط منکر وجـود خـدایی همسنگ با خدای خاص خود شدند، که وجود‌ خدایان‌ دیگر‌ را نیز انکار کردند و این نقطه عطفی در تاریخ یهود بود‌. ادعای‌ مربوط به «هـیچ خـدای دیگر» مفهوم بت‌پرستی را در سنت دیـنی مـطرح کرد. از نظر یهودیان‌ بقیه‌ اقوام‌ خدایان باطل را می‌پرستیدند. کوتاه سخن آن‌که پرستش هر خدایی جز خدای‌ واحد‌ و حقیقی‌ که بر تمام هستی حاکم اسـت، بـت‌پرستی تلقی می‌شد. نتیجه مـنطقی خـدای قومی و یگانه‌ یهودیان‌، اندیشه‌ قوم برگزیده بود. برگزیدگی آنان در گام نخست قبول توصیف فوق است (Wiggings 1996‌, ۲۲‌).

هرچند در یونان باستان نیز به نوعی می‌توان رگه‌هایی از یکتاپرستی یافت، چنان‌که‌ بسیاری‌ بر‌ این بـاورند، ولی حـق آن است که آنچه اندیشمندان یونانی بر زبان آوردند، اصلی‌ انتزاعی‌ بیش نبود و پر واضح است که این اصل انتزاعی، نمی‌توانست مبنای پرستش همگان‌ واقع‌ شود‌ و افراد را سرسپرده و دلداده خود نماید. بنابراین گـزاف نـیست اگر ادعـا شود که یهودیان در‌ میان‌ سایر اقوام آن روزگار بیش از همه به ترویج و بسط یکتاپرستی همت‌ گماشتند‌ و دیگران‌ را رهـین منت خویش ساختند. اما یهودیان به رغم این‌که خدای قومی خـود را تـا‌ مـرتبه‌ آفریدگار‌ جهان ارتقا دادند، خدای آنان همچنان ویژگی‌های قومی را حفظ کرده بود‌ (پارکز‌ ۱۳۸۰، ۹۳).

یزقل کاوفمان معتقد اسـت ‌ ‌کـه در گذشته غلبه یک قوم و یک شهر بر قوم‌ و شهر‌ دیگر را غلبه خدای آن قـوم و شـهر بـر خدای دیگری می‌دانستند. از‌ این‌رو‌، پس از شکست بنی‌اسرائیل در مقابل بابلیان‌، از‌ بیم‌ این‌که مبادا شکست آنان، شکست یـهوه تلقی‌ شود‌، در سرتاسر ادبیاتِ پس از تبعید درصدد توجیه این شکست برآمدند و آن را‌ ناشی‌ از

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۳)


اراده یهوه دانـستند که‌ برای‌ مجازات نـافرمانی‌ قـوم‌ خود‌ آنها را به اسارت بابلیان درآورد‌، چه‌ در غیر این صورت، مردم به خدایی که فاقد قدرت است و هیچ‌ نقشی‌ در تعیین سرنوشت آنان ندارد، ایمان‌ نخواهند آورد. چنان‌که از‌ تورات‌ استفاده می‌شود، بنی‌اسرائیل همواره نـزول‌ بلایا‌ و شکست‌های خود را نوعی توبیخ و کیفر تلقی می‌کردند. سرانجام این تلقینات به میثاق‌ یهوه‌ و برگزیدگی قوم اسرائیل انجامید و آنان‌ را‌ به‌ آزادی و بازستاندن هویت‌ از‌ دست‌رفته خویش امیدوار کرد‌ (آشتیانی‌ ۱۳۶۸، ۳۱۱).

هنری اتلن معتقد اسـت کـه برگزیدگی یک قوم خاص در بافت اسطوره‌های‌ چندخدایی‌ای‌ که ریشه و خاستگاه اقوام قدیمی را‌ توصیف‌ می‌کنند، یک‌ استثنا‌ نیست‌. دست‌کم کتاب مقدس را‌ در ابتدا باید همچون اسطوره‌ای در باره خاستگاه قوم اسرائیل خواند. هـر قـومی با تعالیم‌ فرهنگی‌ خاص خود نقش محوری در جهان‌ ایفا‌ می‌کند‌. برگزیدگی‌ عبریان‌ از سوی خدایشان‌ را‌، آنگونه که در کتاب مقدس توصیف شده، ابتدا باید در بافت اسطوره‌های مربوط به خاستگاه و ریشه‌ اقـوام‌ فـهمید‌ که در آن هر قومی خودش را‌ محور‌ جهان‌ می‌داند‌(Atlan‌, ۵۶‌) . به عنوان مثال، در میان سیاه‌پوستان گروهی وجود دارند که معتقدند سیاهان قوم برگزیده خداوندند. از این دیدگاه ذیل راستافاریانیسم (Rastafarianism) یاد می‌شود.

نکته مـهمی کـه در‌ ایـن‌جا باید بدان اشاره کرد، ایـن اسـت کـه یهودیان تنها به یک خدا اعتراف نمی‌کردند، چه آنکه در نخستین فرمان از ده‌فرمان از آنان خواسته شده است که خدای خود‌ را‌ برتر از خـدایان دیـگر قـرار دهند. پیش از زمان اشعیا هر دسته و گروهی از عـبرانیان خـدای خاص خود را داشتند و بدین‌ترتیب می‌خواستند ضمن استقلال سیاسی و اقتصادی، استقلال دینی خود‌ را‌ نیز حفظ کنند. به عنوان نمونه، در سـفر تـثنیه از یـهوه همچون خدای خدایان یاد شده است (تثنیه، ۱۰:۱۷) و نیز در آیات‌ بـسیاری‌ یهوه با سایر خدایان مقایسه‌ شده‌ است و به برتری و بزرگی او حکم شده است (اول پادشاهان ۸:۲۳؛ مزامیر، ۸۶:۸). حتی در زمان ارمـیای نـبی نـیز هر طایفه برای خود خدای‌ خاصی‌ داشت: «زیرا که ای‌ یـهودا‌ خـدایان تو به شماره شهرهای تو می‌باشند» (ارمیا، ۲:۲۸). در زمان داود و سلیمان وحدت سیاسی برقرار شد و معبد اورشلیم بـه صـورت مـرکز عبادت یهودیان درآمد، اثر سیاست و تاریخ در دین‌ نیز‌ انعکاس یافت و یهوه عـنوان خـدای یـگانه تمام یهودیان را پیدا کرد. یهودیان جز این گام، یعنی توجه به این‌که آنان را خـدایی بـزرگ‌تر

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۴)


از خـدایان دیگر افراد بشر است تا‌ دوره‌ انبیای بنی‌اسرائیل‌، گام دیگری به طرف توحید واقـعی بـرنداشتند، ولی باید گفت حتی در این مرحله، از ادیانی که‌ قبل از دوره انبیای بنی‌اسرائیل وجود داشتند، بـه تـوحید نـزدیک‌تر بودند‌: «شاید‌ محرک‌ اشعیای دوم در توجه به یک خدای جهانی جنبشی بوده که در پارس پیدا شـد و نـیرومندی مردم ‌‌آن‌، تمام دولت‌های خاور نزدیک را در زیر فرمان این کشور درآورد… این خدا‌، مـانند‌ یـهوه‌ مـوسی نمی‌گوید که «من خدای پروردگار تو هستم… تو نباید در برابر من خدایان بیگانه‌ داشته بـاشی»، بـلکه می‌گوید: «من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی‌ وجود ندارد» (ویـل دورانـت‌ ۱۳۶۵‌، ۳۶۵).

یـکتاپرستی قوم یهود آنان را از بقیه اقوام متمایز ساخت. در سفر تثنیه آمده است اقوامی که در سرزمین مـوعود سـکونت دارنـد قتل‌عام شوند و یهودیان را بر حذر داشته که‌ با آنها ازدواج کنند؛ چون در نـتیجه ازدواج بـا آنان، جوانان به بت‌پرستی کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت بـه شـما افروخته شود و شما را به‌ کلی‌ نابود سازد» (تثنیه، ۷:۴؛ خروج، ۳۴:۱۱ـ۱۶).

در باب یازدهم سـفر تـثنیه باز آمده است که اگر از خدا اطـاعت کـنید، بـرکت خدا برقرار خواهد بود، باران رحمت بـر شـما‌ به‌ موقع باریدن خواهد گرفت و زرع شما محصول فراوان خواهد داد. ولی هوشیار باشید که دلهـایتان از خـداوند برنگردد تا خدایان دیگر را بـپرستید، چـون اگر چـنین کـنید خـشم خداوند‌ نسبت‌ به شما برافروخته خـواهد شـد و همه نعمت‌ها را از کف خواهید داد و فرزندان شما از زندگی در سرزمین موعود محروم خواهند گـشت (تـثنیه، ۱۱:۱۶ـ۲۱).

باز در جای‌ دیگری‌ از‌ سفر تثنیه بـرخورداری یهودیان از‌ مواهب‌ الاهی‌ را مـشروط بـه یکتاپرستی آنان و رویگردانی ایشان از خـدایان اقـوام دیگر می‌کند. به عنوان نمونه، آن‌جا که می‌گوید من امروز به‌ شما‌ حـق‌ انـتخاب می‌دهم تا بین برکت و لعـنت یـکی را‌ انـتخاب‌ کنید. اگر فـرمان‌های خـداوند، خدایتان را که امروز بـه شـما می‌دهم اطاعت کنید برکت خواهید یافت و اگر از آنها‌ سرپیچی‌ کرده‌، خدایان قوم‌های دیگر را پرسـتش کـنید مورد لعنت قرار خواهید‌ گرفت و نـابود خـواهید شد (هـمان، ۸:۱۹ـ۲۰).

هـلنیسم و انـدیشه قوم برگزیده

اسکندر مـقدونی در سال ۳۳۲ ق. م حکومت جنوبی‌، یهودا‌، را‌ به تصرف خود درآورد و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۵)


آن را از سلطه ایرانیان خارج ساخت‌ و به‌ قلمرو پهناور یـونان مـلحق ساخت. پس از این رویداد بزرگ، فرهنگ یـونانی در پی مـراوده‌های گـسترده‌ و روزافـزون‌ تـأثیر‌ ژرفی بر فـرهنگ و رسـوم مردم یهودا گذاشت، به طوری که زبان یونانی‌ زبان‌ رایج‌ مردم آن سامان گشت و آنان برای اطـفال خـود اسـامی یونانی برگزیدند. در این بین‌ نباید‌ از‌ سهم کـاهنان و کـاتبان اورشـلیم غـافل شـد، چـه آنکه ایشان همپای سایر مردم و حتی با‌ شتابی‌ بیشتر از فرهنگ یونانی تأثیر پذیرفتند. مردم یهودا گاه تماشای پهلوانان و ورزشکاران یونانی‌ را‌ بر‌ مراسم قربانی ترجیح می‌دادند، به گـونه‌ای که گاه آن را نیمه‌تمام رها می‌کردند (ژیلبرت‌ ۱۳۴۷‌، ۶۵).

با گذشت زمان برخی از یهودیان درصدد مقابله با موج روزافزون تهاجم‌ فرهنگ‌ یونانی‌ برآمدند و با صلابت و سرسختی هرچه تمام در مقابل سیل بنیان‌افکن فرهنگ یـونانی قـد برافراشتند و خود‌ را‌ حسیدیم یا پارسایان نام نهادند. آنان به فرمان‌های تورات سخت پایبند بودند‌ و با‌ عشق‌ و علاقه‌ای وصف‌ناپذیر به دستورهای آن عمل می‌کردند. حسیدها برگزیدگی قوم یهود را به هلنی‌مآب‌ها یـادآور‌ شـدند‌ و خود‌ با چشم‌پوشی از بسیاری از لذات سعی داشتند قوم یهود را، به‌زعم‌ خود‌، از هضم شدن در یونانی‌ها نجات دهند.

کوتاه سخن آن‌که با آمدن فرهنگ یونانی بـه کـشور‌ یهودا‌، گروهی که اصطلاحا هـلنیست‌ها نـامیده می‌شوند، به آن گرایش پیدا کردند و گروه‌ دیگری‌ در مقابل آنان موضع گرفته، آهنگ جدایی‌ ساز‌ کردند‌ و بدین‌ترتیب حسیدیم نام گرفتند. از دل این‌ دو‌ گرایش، دو فرقه دینی بـه نـام صدوقیان و فریسیان پدید آمـدند. صـدوقیان سخت دلداده‌ فرهنگ‌ هلنی، خاصه فلسفه آن بودند‌ و تقلید‌ از فرهنگ‌، آداب‌ و رسوم‌ و حتی زبان بیگانگان را روامی‌دانستند، البته‌ این‌ تساهل و تسامح با توجه به این‌که بیشتر آنان بازرگانان متمول و کارگزاران حکومتی‌ بـودند‌ و بـا ملت‌های دیگر در تماس بودند‌، چندان تعجب‌برانگیز نبود.

نکته‌ درخور‌ تأمل آنکه با ترجمه متون‌ مقدس‌ به یونانی و پراکنده شدن یهودیانِ آواره در قلمرو پهناور یونان، رفته‌رفته شمار زیادی‌ از‌ غیریهودیان به خدای اسـرائیل اعـتراف‌ کردند‌ و بـه‌ جامعه یهودیان ملحق‌ شدند‌. بدین‌ترتیب، آنان از فرهنگ‌ یهودی‌ تأثیر پذیرفتند. به باور یهودیان، خدای اسرائیل حاکم جـهان و واجد حقیقت مطلق است و آینده‌ تاریخ‌ نیز بر این اساس تـنظیم شـده‌ اسـت‌: «یهوه بر‌ تمامی‌ زمین‌ پادشاه خواهد بود.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۶)


در‌ آن روز یهوه واحد خواهد بود و اسم او واحد» (زکریا، ۱۴:۹). چنان‌که ملاحظه مـی‌شود، ‌ ‌ایـن‌ مطلب‌ دلالت بر شمول‌نگری و همه‌نگری یهودیت دارد‌ و از‌ برگزیدگی‌، به‌ ویژه‌ برگزیدگی به معنای‌ عِرقی‌ و نـژادی کـه مـطمح‌نظر بسیاری از یهودیان است، فرسنگ‌ها فاصله دارد و از واقعیت نودینی در یهودیت یعنی‌ ورود‌ افرادی‌ از سایر اقوام به آیین یـهود پرده‌ برمی‌دارد‌.

برداشت‌های‌ مختلف‌ از‌ مفهوم‌ برگزیدگی

پرسشی که به طور طبیعی برای انـسان مطرح می‌شود، این اسـت کـه آیا برگزیدگی و برتری قوم یهود ذاتی است؟ به عبارت دیگر، آیا ویژگی و خصیصه‌ای ذاتی در‌ قوم یهود است که به این برگزیدگی منجر می‌شود یا این‌که آنان در سایه اعمال نیکی که انجام دادهـ‌اند به این برتری و تفوق دست یافته‌اند؟ به دیگر سخن، آیا برگزیدگی بر‌ اساس‌ شایستگی است یا فیض الاهی؟ این مسئله همواره در میان خود یهودیان نیز منشأ اختلاف بوده است. افرادی که در قرن اخـیر درصـدد برآمده‌اند تا یهودیت را دینی معقول و قابل‌ دفاع‌ جلوه دهند، بر این باورند که قوم یهود هیچ‌گونه مزیت و برتری ذاتی نسبت به سایر اقوام ندارد، بلکه تمام اقوام در صورتی که‌ فـرمان‌های‌ الاهـی را گردن نهند و به‌ کار‌ بندند، به درجات عالی نایل خواهند گشت. از نظر آنان حتی مقصود از مسیحا برپایی دوباره دولت یهود به رهبری فردی از نسل داود‌ یا‌ جدایی یهود از سایر‌ اقوام‌ نـیست.

تـفسیر برگزیدگی از جهاتی چند ضرورت دارد، زیرا اعضای قوم برگزیده و مقدس که حسب فرض خدا در آنان حلول کرده، کوچک‌ترین و ضعیف‌ترین ملت در شرق دور بودند و در هیچ‌ شرایطی‌ قوم برتر و یا حاکم بر دیـگران نـبودند، بـلکه پس از تحمل شکست‌های پی‌درپی سرانجام اسـیر بـابلیان شـدند.

دانشمندان و الاهیدان‌های یهودی تفاسیر و برداشت‌های مختلفی از برگزیدگی ارائه، و بر مدعای خویش دلایلی‌ اقامه‌ کرده‌اند. در‌ اینجا فهرست‌وار به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم:

۱٫ بـرگزیدگی بـه مـثابه تفوق و برتری قوم یهود

کسانی که‌ برگزیدگی را عـلامت بـرتری قوم یهود می‌دانند، تلقی و دریافت واحدی از‌ این‌ موضوع‌ ندارند و هریک به شیوه خاص خود در تفسیر آن کوشیده است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۷)


الف) قوم یـهود صـرفا بـه عنوان ‌‌یک‌ قوم خاص برگزیده نشده، بلکه رسالت دینی بـر همه اقوام و ملت‌های جهان عرضه‌ شده‌ است‌ و از آن میان تنها قوم یهود به این دعوت پاسخ مثبت داده وتوانسته بـار ایـن‌امانت‌ را بـردوش کشد. در تلمود آمده است: «چه جهت داشت که ذات قدوس‌ متبارک مـلت اسـرائیل را‌ انتخاب‌ کرد؟ برای آن‌که تمام ملت‌های بت‌پرست تورات را رد کردند، اما قوم اسرائیل پذیرفت و ذات قدوس متبارک و تورات او را بـرای خـود انـتخاب کرد (گنجینه‌ای از تلمود، ۸۱). لذا هستی جهان به‌ وجود تورات وابسته است و اگر مـلتی پیـدا نـمی‌شد که به فرمان‌های آن گردن نهد، مقصود خدا ازخلقت جهان حاصل نمی‌گشت. برداشت فوق، شـباهت زیـادی بـا این‌آیه قرآن داردکه می‌فرماید: «ما امانت‌ الاهی‌ و بار تکلیف را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عـرضه کـردیم، اما آنها از برداشتن آن سرباز زدند و هراسناک شدند، ولی انسان آن را برداشت» (احزاب، ۷۲).

برگزیدگی بنی‌اسرائیل هـم‌چنان‌که گـفته شـد‌، بر‌ پذیرش آزادانه تورات در سینا استوار است. این اندیشه در سفر خروج بیان شده اسـت: «و اکـنون اگر آواز مرا فی الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید همانا خزانه خاص‌ مـن‌ از جـمیع قـوم‌ها خواهید بود، زیرا تمامی جهان از آن من است» (خروج، ۱۹:۵). حاخام‌ها در تفسیر این آیه می‌گویند که در ابـتدا، تـورات بر اقوام دیگر عرضه شد‌، اما‌ همه‌ آنان آن را رد کردند‌، چون‌ فرمان‌ها‌ و دسـتورهای آن بـا زنـدگی فاسد و تبهکارانه آنان در تعارض بود، ولی بنی‌اسرائیل حتی قبل از آن‌که به محتوای تورات آگاهی یابند‌ آنـ‌ را‌ پذیـرفتند (Judaica, 5, 499).

بـرخی از حاخام‌ها در تفسیر‌ آیه‌ پنجم باب نوزده سفر خروج به طرح این پرسـش پرداخـته‌اند که چرا خداوند تورات را بر اقوامِ پیش از‌ بنی‌اسرائیل‌ نازل‌ نکرد؛ به عبارت دیگر، چرا نزول تـورات تـا زمان بنی‌اسرائیل‌ به تأخیر افتاد و در همان زمانی که آدم خلق شد، تورات بـر او نـازل نشد؟ خدا در پاسخ به‌ این‌ پرسش‌ می‌فرماید: «مـن فـقط یـک دستور و فرمان به آدم و حوا دادم و آن‌ عبارت‌ بـود از عـدم تناول از میوه درخت نیک و بد. آن دو نتوانستند به این فرمان الاهی‌ گردن‌ نهند‌ و سـرتسلیم فـرود آورند. از این‌رو، خداوند نزول تـورات را تـا زمان بـنی‌اسرائیل‌ بـه‌ تـأخیر‌ انداخت تا قوم صالحی همچون آنـان بـیابند و با دلدادگی و شیفتگیِ وصف‌ناپذیر، ۶۱۳ فرمان تورات‌ را‌ از‌ جان و دل پذیرا شوند. حاخام حَکَی بـَرابا (Hija bar Abba) بـه مطلب قبل می‌افزاید‌: «نگاه‌ کنید بـبینید کدام‌یک از این دو بزرگ‌تر اسـت: جـهان یا تورات. خداوند به‌ مـدت‌ هـفت‌ روز جهان را خلق کرد، اما برای

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۸)


نزول تورات به چهل روز کامل نیاز‌ داشت‌(Buttrick, 1, 972) .

یـکی از واژهـ‌هایی که یهودیان بسیار به کـار مـی‌برند، واژهـ‌امتِ روح‌(Nation‌ of‌ the Spirit) است. قـوم یـهود این واژه را به این اعـتبار بـر خود اطلاق می‌کنند‌ که‌ فاقد سرزمین و زبان مشترک‌اند و نقطه تلاقی و پیوند آنان تورات و فـرهنگ یـهودی است‌. این‌ مفهوم‌ با قوم بـرگزیده و امـت مقدس در ارتـباط اسـت.

ب) بـرگزیدگی و اختیار قوم یهود حـکایت از برتری‌ عرفی‌ و نژادی‌ آنها دارد.

حضرت ابراهیم به خاطر خلوص و عدم اختلاط نژادش برگزیده شد‌ و یـهود‌ نـیز تنها به این دلیل که از نـسل او بـودند بـرگزیده شـدند. در تـلمود آمده است‌: «قـوم‌ یـهود مقدس و سرورند… دنیا فقط برای جماعت بنی‌اسرائیل خلق شده است… هیچ‌کس‌ به‌ جز بنی‌اسرائیل نمی‌تواند ادعـا کـند فـرزند خداست‌. مِهر‌ و محبت‌ خدا از آن جماعت بنی‌اسرائیل اسـت و بـس‌» (المـسیری‌، ۵، ۷۲).

از نـظر بـیولوژی و نـیز تاریخ، هیچ مبنایی نمی‌توان برای تفسیر مزبور پیدا‌ کرد‌. در واقع، این ادعا به‌ افسانه‌ شبیه‌تر است‌ تا‌ واقعیت‌. به گفته ارنست رنان، بسیاری از‌ کسانی‌ که از نژاد یـهود سخن می‌گویند و گاهی راه افراط نیز پیموده و به‌ صهیونیست‌ معروف‌اند با افرادی که با یهودیان‌ سرستیز دارند در این‌ نکته‌ همداستانند که یهودیان از سایر‌ اقوام‌ متمایزند و نباید با سایر اقوام درآمیزند. کـوتاه سـخن آنکه، چیزی به نام نژاد‌ یهود‌ در تاریخ و نیز به لحاظ‌ بیولوژیکی‌ وجود‌ ندارد، بلکه آن‌ را‌ باید در یاوه‌گویی‌های صهیونیست‌ها‌ و امثال‌ هیتلر سراغ گرفت (ویل دورانت، ۱، ۳۵۴).

به اعتقاد ویل دورانت، یـهودیان در آغـاز آمیخته‌ای‌ از‌ نژادهای گوناگون بودند. وجود یک نژاد‌ خالص‌ در میان‌ صدها‌ نژاد‌ به معجزه شبیه است‌ و از نظر عقلی ناممکن است. اما این را می‌توان گـفت کـه در میان نژادهای این‌ ناحیه‌، نـژاد یـهودیان از همه خالص‌تر مانده‌ است‌ (کستلر‌، ۱۳۶۱‌، ۲۳۶‌). برخی معتقدند یهودیان‌ در‌ ابتدا نژاد خالص بوده‌اند، ولی رفته‌رفته با مهاجرت‌های پی‌درپی و نیز ارتباطات و مناسباتی که با سایر اقوام‌ بـرقرار‌ کـردند‌، خلوص نژادی خود را از دسـت دادنـد‌ و به‌ نژادهای‌ مختلف‌ درآمدند‌. از‌ دیدگاه فیشبرگ یهودیان حتی در ابتدا نیز نژاد خالص نبوده‌اند:

اگر مطالعه خود را با بررسی مطالب تورات و سنت آغاز کنیم، خواهیم دید که‌قوم اسرائیل حتی در‌ آغاز شـکل‌گیری، از عـناصر متعلق به نژادهای مختلف فراهم آمده بود. خواهیم دید که در آسیای صغیر، سوریه و فلسطین نژادهای

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۷۹)


گوناگونی وجود داشتند… عبریان قدیم چنان‌که در بسیاری از موارد‌ تورات‌ آمده، با تمام اقوام [ساکن در ایـن مـناطق] ازدواج کرده و درآمـیخته بودند (کرینستون، ۱۳۷۷، ۱۵۳).

به خاطر نامعقول بودن تفسیر فوق، اصلاحگرایان یهودی درصدد حذف مناسکی برآمدند که جنبه‌ قـومی‌ آیین یهود را برجسته می‌ساخت. دیوید فریدلاندِر یهودیان را ترغیب می‌کند که مـناسک و مـراسم دیـنی خود را به زبان رسمی کشوری که در‌ آن‌ سکنا گزیده‌اند، به جا آوردند‌؛ زیرا‌ یهودیان زمانی که در مـیان ‌ ‌سـایر ملل بیگانه به حساب می‌آمدند، مناسک و دعاهای خود را به عبری اجرا می‌کردند، ولی در حـال حـاضر بـاید‌ به‌ سرزمینی که شهروند آن‌ هستند‌ عشق ورزند و به زبان مردم همان دیار مراسم و مـناسک خود را اجرا کنند (المسیری، ۵، ۷۲).

ج) برگزیدگی قوم دلیل بر تفوق و برتری اخلاقی آنها نـسبت به سایر اقوام اسـت.

بـراساس این‌ تفسیر‌، خدا قوم یهود را به این علت که خدای یگانه را پرستش می‌کردند برگزید. به عبارت دیگر، از آن‌جا که این قوم از میان معبودهای متعدد تنها خدای واحد و یگانه‌ را‌ برگزید، خدا‌ نـیز آنها را به عنوان قوم برگزیده اختیار کرد. مطابق با این تفسیر، برگزیدگی دو سویه و متقابل‌ است. در تلمود این برداشت از برگزیدگی بیان شده است، آن‌جا‌ که‌ می‌گوید‌: «اگر سؤال شود که چرا خـدای یـگانه تبارک و تعالی جماعت بنی‌اسرائیل را برگزیده [در پاسخ باید گفت] ‌‌چون‌ افراد این جماعت خدا و تورات او را برگزیدند» (The Interpreters Bible, 30).

۲٫ برگزیدگی‌ به‌ مثابه‌ یک تکلیف و مسئولیت دینی

بر پایه این تفسیر، خدا قوم یهود را بـرگزید تـا درمیان‌ اقوام دیگر خادم او باشند و در اصلاح عالم بکوشند و بین اقوام و ملل مختلف‌ وحدت و همدلی ایجاد کنند‌. این‌ نوع انتخاب و گزینش برخلاف تفسیر نخست از تفوق و برتری قوم یهود حکایت نـدارد، بـلکه تکلیفی است که خداوند بر دوش آنها نهاده است و از این‌رو مسئولیت آنها سنگین‌تر است. در عاموس‌ آیه‌ای است که همین معنا و برداشت از برگزیدگی را تداعی می‌کند، آن‌جا که می‌گوید: از میان تمام اقـوام روی زمـین، مـن تنها شما را انتخاب کرده‌ام. بـه هـمین دلیـل وقتی گناه‌ می‌کنید‌ شما را تنبیه می‌کنم: زیرا گناهان شما باعث می‌شود که رابطه من و شما تیره شود (عاموس، ۳:۲ـ۳).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۰)


۳٫ برگزیدگی به مـثابه سـری از اسـرار الاهی و یک امر ربانی و ملکوتی

طبق این بـرداشت‌، پرسـش‌ از فلسفه و علت برگزیدگی عبث و بیهوده است؛ زیرا برگزیدگی بی‌نیاز از علت و فلسفه است. همین که اراده خدا بر این امر تـعلق گـرفت کـه از میان اقوام مختلف قوم‌ خاصی‌ را برگزیند کفایت می‌کند و شایسته نـیست که از علت آن سؤال شود. این برداشت متأثر از تفکر مسیحی است، زیرا چنان‌که خواهیم گفت، متألهان مسیحی در باب بـرگزیدگی قـوم‌ یـهود‌ سه‌ دیدگاه دارند که بر پایه‌ یکی‌ از‌ آنها، یهودیان بر اثـر لطـف و فیض الاهی انتخاب شدند نه به علت خوب بودن خودشان و یا برخورداری از امتیازهای دیگر. بر‌ اسـاس‌ ایـن‌ نـظریه، برگزیدگی یک امر الاهی است که انسان‌ باید‌ از صمیم قلب و سویدای وجـود خـویش بـه آن اذعان کرده، از چند و چون آن نپرسد. بنابراین برگزیدگی ارتباطی با‌ خیر‌ و شر‌ و طاعت و معصیت نـدارد، زیـرا مـحبت خدا نسبت به قوم برگزیده‌ بر عدالت او غالب است.

چنان‌که گذشت، تفسیر سوم از بـرگزیدگی مـتأثر از تفکر مسیحی است. در انجیل‌ یوحنا‌، از‌ برگزیدگی به عنوان فعل خدا یاد شده اسـت نـه بـنی‌اسرائیل: «شما‌ مرا‌ برنگزیدید، من شما را برگزیدم» (یوحنا، ۱۵:۱۶). به باور یوحنا، برگزیدگی به مثابه سـری از‌ اسـرار‌ الوهی‌ است، هر چند یهودیان به فلسفه این راز پی نبردند. تنها رهبران‌ دینی‌ خـاصی‌ دعـوت و فـراخوان جدایی از تمام کفار و ملحدان را دریافتند. در سفر تثنیه بر این‌ جدایی‌ تأکید‌ شده است؛ چه آنـ‌که تـثنیه در زمانی نوشته شد که هم تاریخِ گذشته و هم‌ تاریخِ‌ فعلی از نتایج اسـف‌بار عـقیده تـوحید همراه با مدارا نسبت به کفار پر‌ شده‌ بود‌ (آشتیانی ۱۳۶۸، ۴۷۵).

۴٫ برگزیدگی به مثابه حکم ازلی

همانگونه کـه پیـشتر گـفتیم، اغلب معتقدند‌ که‌ برگزیدگی قوم بنی‌اسرائیل ریشه در عهد و پیمانی دارد که خدا از طـریق آبـای‌ اولیه‌ و حضرت‌ موسی با ایشان بسته است؛ عهد و پیمانی که خداوند در کوه سینا و نیز برای بـار‌ دومـ‌ در دشت موآب با آنان بست. ولی مارتین بوبر، فیلسوف شهیر یهودی‌، هیچ‌ نـوع‌ ارتـباطی میان برگزیدگی قوم اسرائیل و مسئله عهد و مـیثاق قـائل نـیست، بلکه معتقد است خداوند از‌ ازل‌ این‌ قوم را مـستعد یـافته و برگزیده است، هرچند نافرمانی‌ها و خطاهای زیادی در پرونده‌ آنان‌ ثبت شده است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۱)


بوبر روایـت خـروج را بازگو می‌کند که یهوه بـه فـرعون می‌گوید: «بـه فـرعون‌ بـگو‌ خداوند چنین می‌گوید اسرائیل پسر مـن و نـخست زاده منست و به تو می‌گویم‌ پسر‌ مرا رها کن تا مرا عبادت نـماید‌ و اگـر‌ از‌ رهاکردنش ابا نمایی همانا پسر تـو یعنی‌ نخست‌زاده‌ ترا مـی‌کشم» (خـروج، ۴:۲۲).

بوبر می‌پرسد: در آن موقع که هـنوز یـهوه با‌ اسرائیل‌ عهد و پیمانی نبسته بود، چگونه‌ او‌ را پسر‌ ارشد‌ خود‌ خواند؟ اسرائیل چرا از ابـتدا قـوم خدا‌ و ملت‌ مقدس است؟ علت ایـن تـقدیس بـا آن همه ناپاکی‌های ایـن قـوم در آینده‌ چیست؟ بوبر‌ معتقد اسـت کـه اسرائیل بالقوه قوم‌ مبارک و قوم خدا بوده‌ است‌ و او را یهوه از قبل‌ برگزیده‌ تا روزی مقدس شـود! او مـی‌نویسد: «خداوند اسرائیل را با عشق و علاقه جـست‌وجو‌ کـرد‌ و قوم خـود را بـرگزید، زمـانی‌ که‌ هنوز‌ او به وجـود‌ نیآمده‌ بود… در عصر جدایی‌ اقوام‌ و هنگامی که از اسرائیل هیچ اثری نبود، خداوند این قوم مـتولدنشده را رفـعت بخشید‌ تا‌ نخستین فرزند ذکور او گـردد» (المـسیری‌، ۵، ۱۳۷‌).

۵٫ بـرگزیدگی بـه‌ مـثابه‌ موهبت‌ الاهی

آیـا بـرگزیدگی قوم‌ اسرائیل از سر لطف و رحمت یهوه است؟ به عبارت دیگر، آیا اراده الاهی بر این تعلق‌ گرفت‌ کـه قـوم اسـرائیل برگزیده شود یا‌ این‌که‌ این‌ قوم‌ لایـق‌ ایـن بـرگزیدگی بـوده‌ و خـداوند‌ بـاید آنان را به این مقام و جایگاه ارتقا می‌بخشید؟ به بیان دیگر، آیا برگزیدگی هبه و عطای الاهی‌ است‌ یا‌ این‌که جزء حقوق این قوم بوده و تخلف‌ خداوند‌ از‌ این‌ کار‌ شـایسته‌ نبوده است؟ برگزیدگی در ابتدا از رحمت و اراده خدا نشأت گرفت، لکن قوم یهود خود را سزاوار این برگزیدگی می‌دانستند، لذا برگزیدگی از موهبت الاهی‌بودن به حقی از‌ حقوق یهود تحول یافت و بر این اساس، حتی اگر قـوم یـهود به بیراهه بروند، بر خدا لازم است آن حق و دین را ادا کند. در تلمود از زبان خدا آمده‌ است‌: «با جماعت یهود همچون ملت‌های دیگر معامله نمی‌کنم، حتی اگر اعمال خوب آنان اندک بـاشد» (The Interpreters Bible, 30).

خـداوند از میان اقوام مختلف، بنی‌اسرائیل را برگزید، اما نه‌ از‌ آن‌رو که توانمند و برخوردار بودند، بلکه چون ضعیف بودند. این موضوع با توجه به این‌که خـدایانِ مـعمولی بیشتر دل‌نگران افراد فرهیخته، تـوانمند و مـتمدن‌ بودند‌، معنا پیدا می‌کند. در سفر‌ تثنیه‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۲)


هیچ دلیلی برای برگزیدگی جز توجه خاص خدا و وعده او به پدران اولیه ارائه نمی‌شود. کوتاه سخن آنکه، این عمل از سـرلطف اسـت، و دیگر‌ سؤال‌ نمی‌شود کـه چـرا خدا‌، آبای‌ اولیه را برگزید؟ (قزوینی یزدی، ۱۳۷۸، ۲۰۱).

دیدگاه متفکران یهودی در باره قوم برگزیده

فیلون اسکندرانی

تقریبا تمام متفکران یهودی اعم از فیلسوف، الاهیدان و عارف به فراخور حوزه مطالعاتی خود در‌ باب‌ برگزیدگی قوم یـهود مـوضعی اتخاذ کرده‌اند. با این‌که موضوع فوق مقاله مستقلی می‌طلبد، در این مجال تنها به ذکر دیدگاه‌های تنی چند از متفکران یهودی خواهم پرداخت که به گونه‌ای‌ تمام‌ ادوار تاریخی‌ را پوشش قرار دهد. فـیلون اسـکندرانی که از او بـه عنوان مؤسس فلسفه دینی در قلمرو ادیان‌ ابراهیمی نام برده می‌شود، در صدر این افراد است. فیلون در‌ سه‌ جـا‌ به موضوع برگزیدگی پرداخته است: «رساله درباره قوانین خاص»، «رساله دربـاره زنـدگی مـوسی» و «رساله درباره فضایل». در ‌‌رساله‌ نخست به بررسی نسبت قوم یهود با سایر اقوام پرداخته است. از نظر‌ او‌ نـسبت‌ ‌ ‌قـوم یهود با کل جهانِ مسکون از نوع نسبت کاهن با یک شهر است. یـک‌ کـاهن بـا بیان حقیقت به مردم یک شهر خدمت می‌کند. قوم یهود نیز‌ با بیان حقیقت وقـوانین‌ الاهی‌ای‌ که خداوند درباره تن و روان هر دو وضع کرده است، به کل نژاد انـسانی خدمت می‌کند (Philo 1995a, 583).

فیلون در «رسـاله دربـاره زندگی موسی» ذیل گستره قوانین یهودی در میان‌ غیریهودیان به موضوع برگزیدگی پرداخته است. به باور او، هر قومی نسبت به آداب، نهادها، مؤسسات و ارزش‌های قومی خود تعصب خاص دارد و حاضر نیست تحت هیچ شـرایطی از آنها روی تافته‌، به‌ ارزش‌ها و رسوم سایر اقوام روی آورد. یونانی‌ها، مصری‌ها و بربرها هر یک تنها آداب و رسوم و نهادهای خود را پاس می‌دارند. در حالی که این موضوع درباره ارزش‌ها، فضایل و آداب و نهادهای قوم‌ یهود‌ صورت متفاوتی یافته اسـت؛ زیـرا تمام اقوام پاره‌ای از قوانین موسوی را تکریم می‌کنند و پاس می‌دارند. فیلون به طور موردی به روز هفتم که برای استراحت در نظر گرفته‌ شده‌ اشاره می‌کند. به زعم او، تمام اقوام در این خصوص از قوم یـهود الهـام گرفته‌اند (Philo 1995b, 492). شبات یکی از نشانه‌های برگزیدگی است. دلایل چندی برای قداست این‌ روز‌ برشمرده‌اند‌ که

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۳)


در اینجا مجال ذکر‌ آنها‌ نیست‌. تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که در اسفار پنج‌گانه بـه دفـعات بر حفظ شعایر شبات همچون عهد همیشگی بین‌ خدا‌ و جماعت‌ اسرائیل تأکید شده است.

سومین جایی که فیلون‌ راجع‌ به برگزیدگی سخن گفته است «رساله درباره فضایل» است. وی در آنـ‌جا هـدف شـریعت موسوی را بیان می‌کند. از‌ نظر‌ او‌، مـوسی تـنها درصـدد سعادت قوم یهود نبود، بلکه سعادت تمام‌ جهانیان از هر مذهب و نژادی، وجهه همت او بود. خواست او ترویج وحدت کلمه، رفتار محبت‌آمیز، دوسـتی و رفـاقت‌ و احـساس‌ متقابل‌ میان تمام انسان‌ها بود. هر چند تـاکنون بـه این امور در‌ دعاها‌ اشاره شده است، باید تلاش کرد به واقعیت بپیوندد (Philo 1995c, 651).

یهودا هلوی

یهودا هلوی‌ در‌ باب‌ برگزیدگی یـهودیان نـظر خـاصی ابراز کرده است. او معتقد است که خداوند‌ استعداد‌ و قوه‌ دیـنی ویژه‌ای ابتدا به آدم و بعد به نمایندگان منتخب و برگزیده خود در طول تاریخ‌ و نیز‌ سپس‌ به تمام بنی‌اسرائیل اعطا کـرد. بـنابراین، ایـن قوه و استعداد دینی موروثی است و تنها قوم‌ اسرائیل‌ قادرند در ارتباط بـا خـدا باشند. به خاطر این عامل و اثر الاهی برگزیدگی‌، اسرائیل‌ یک‌ مشیت فوق طبیعی است که سـایر اقـوام از آن مـحروم‌اند. اندیشه قوم برگزیده چنانکه‌ دیدیم‌، جایگاهی محوری به خود اختصاص داده، ولی سایر فـلاسفه از آن بـه عـنوان‌ موضوعی‌ فرعی‌ بحث کرده‌اند (Hertzberg, 40).

اسپینوزا

دیدگاه اسپینوزا درباره برگزیدگی را می‌توان به شرح ذیل بـیان‌ کـرد‌: ۱٫ بـرگزیدگی با سعادت و خوشبختی به معنای واقعی کلمه در تعارض است. کسی‌ که‌ خود‌ را خوشبخت و سـعادتمندتر از دیـگران می‌داند تنها به این دلیل که از امتیازاتی برخوردار است‌ که‌ بقیه‌ فاقد آن هـستند از مـعنای واقـعی سعادت غافل است. سعادت واقعی انسان‌ صرفا‌ عبارت از حکمت و شناخت حقیقت است نه ایـن‌که او عـاقل‌تر از دیگران است. ملاحظاتی از این‌ دست‌ حکمت یا سعادت حقیقی انسان را افزایش نمی‌دهد. ۲٫ آیـاتی کـه از بـرگزیدگی‌ قوم‌ یهود سخن می‌گویند به فراخور درک و فهم‌ یهودیان‌ بوده‌ است. برای نمونه، آیات ۶ و ۷

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۴)


باب ۹ تـثنیه نـشان‌ می‌دهد‌ که عبرانیان سعادت حقیقی را نمی‌شناختند. لذا اگر خدا به طور یکسان تـمام‌ انـسان‌ها‌ را بـه نجات فرامی‌خواند، آنان‌ در‌ راه سعادت‌ گام‌ برنمی‌داشتند‌. وقتی که خدا به سلیمان می‌گوید‌: «اینک‌ برحسب کـلام تـو کـردم و اینک دل حکیم و فهیم به تو دادم، به‌ طوری‌ که پیش از تو مثل تـوئی‌ نـبوده است و بعد از‌ تو‌ کسی مثل تو نخواهد برخاست‌ (اول‌ پادشاهان، ۳:۱۲) در واقع خدا بنابه فهم عبرانیان با آنـان سـخن گفته است‌. البته‌ اسپینوزا منکر این نیست که‌ خدا‌ شریعت‌ موسوی را تـنها‌ بـرای‌ آنان تنظیم و وضع کرده‌ و فقط‌ با آنـان سـخن گـفته است. عبرانیان در شناخت و درستکاری بر بقیه اقـوام بـرتری ندارند‌، آنان‌ به خاطر زندگی خوب و ایده‌های متعالی‌ برتر‌ نیستند، چه‌ آن‌که‌ تـمام‌ اقـوام کم‌وبیش از این‌ مواهب برخوردارند. ۳٫ بـرگزیدگی یـهودیان به خـاطر حـکومت مـستقل و سازمان اجتماعی آنان بوده است نـه بـرخورداری‌ از‌ حکمت و مواهبی از این دست. در‌ واقع‌، موفقیت‌ آنان‌ در‌ امر حکومت باعث‌ شد‌ تـا از مـزایای حکومت مستقل و سعادت موقتی برخوردار گـردند. این تنها چیزی اسـت کـه خدا به‌ پاتریاخ‌ها‌ و اخلاف‌ آنـان داده اسـت. در شریعت موسوی هیچ‌ پاداشی‌ برای‌ فرمانبرداری‌ جز‌ برخورداری‌ از مواهب پیش‌گفته پیشنهاد نشده اسـت. در مـقابل، اگر عهد را نقض کنند، قـوم از هـم خـواهد پاشید و نه تـنها وعـده‌های خدا در حق آنان عـملی نـخواهد‌ شد که عذاب و کیفر خواهند دید. این موضوع به قوم یهود اختصاص ندارد، بـلکه تـمام اقوام این‌گونه‌اند؛ اگر قانون را رعایت کـنند بـه امنیت و آسـایش دسـت خـواهند یافت.

۴٫ سایر اقوام‌ نـیز‌ قوانین خاص خود را دارند. از آنجا که خدا قوم یهود را برای تشکیل جامعه و حکومت خاص بـرگزیده اسـت، قوانین خاص آنان را تنظیم و وحی کـرده اسـت، ولی ایـن‌ بـدین‌ مـعنا نیست که سـایر اقـوام قوانین خاص خود را ندارند. در سفر پیدایش آمده است: «مَلْکِیصَدَق مَلِک سالیم و کاهن خدای‌تعالی بود». این آیـات‌ دلالتـ‌ مـی‌کند بر این‌که قبل از‌ آنکه‌ خدا قوم اسـرائیل را بـه وجـود آورد، پادشـاهان و کـاهنانی در سـالیم بوده‌اند که مناسک و قوانین خاص خود را داشته‌اند (پیدایش، ۱۴:۱۸ـ۲۰)، و نیز‌ آمده‌ است «ابراهیم قول مرا‌ شنید‌ و وصایا و اوامر و فرایض و احکام مرا نگاه داشت» (پیدایش، ۲۶:۵)، زیرا ابراهیم هیچ‌گونه مـناسک و احکام خاصی از خدا دریافت نکرد، لذا بر طبق قوانین ملکیصَدَق عمل کرد.

در کتاب ملاکی نبی‌ آمده‌ است اسم خدا در میان امت‌ها عظیم خواهد بود. اما شما

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۵)


آن را بی‌حرمت می‌سازید (ملاکی نبی، ۱:۱۰ـ۱۲). آیـاتی از ایـن دست نشان می‌دهد که اقوام دیگر نیز احکام‌ و مناسک‌ خاص خود‌ را داشته‌اند و محبت خدا تنها به یهودیان اختصاص نداشته است. در سفر تثنیه آمده است: «کدام قوم‌ بزرگ است کـه خـدا نزدیک ایشان باشد. چنانکه یهوه خدای ماست‌. در‌ هر‌ وقت که نزد او دعا می‌کنیم و کدام طایفه بزرگ است که فرایض و احکام عادله مثل تـمام ایـن ‌‌شریعتی‌ که من امروز پیـش شـما می‌گذارم دارند» (تثنیه، ۴ و ۷). اسپینوزا می‌گوید مفاد این آیه‌ به‌ زمان‌ حکومت یهودیان و نیز هنگامی که معجزات بیشمار رخ داد اشاره دارد وگرنه از نظر عقل‌ و فضیلت و مهربانی خـدا نـسبت به تمام اقوام مـهربان اسـت. در مزامیر آمده است‌: «خداوند عادل است در‌ جمیع‌ طریق‌های خود، و رحیم در کل اعمال خویش» (مزامیر، ۱۴۵:۱۶). در ایوب آمده است خداوند شریعت را مقرر کرد برای تمام نژاد بشری تا خدا را تقدیس کنند و از پلیـدی و گـناه‌ در امان بمانند و در انجام خوبی‌ها توانا گردند. ایوب با این‌که بیگانه بود، از میان تمام انسان‌ها به خدا نزدیک‌تر و مقبول‌تر بود؛ زیرا او در تقوا و دین‌داری بر همگان برتری داشت‌» (ایوب‌، ۳۸:۲۸). در یونس از رحیم، کـریم و دیـرغضب بودن خـدا صحبت شده است و نیز بر این‌که مشمول حال تمام انسان‌هاست. اسپینوزا نتیجه می‌گیرد تمام انسان‌ها به یـک اندازه مشمول لطف‌ و رحمت‌ الاهی‌اند.

۵٫ پیامبری اختصاص به قوم یهود نـدارد، بـلکه تـمام اقوام از عطیه پیامبری برخوردار بوده‌اند. به عبارت دیگر، کتاب مقدس عبرانی تنها به ثبت و ضبط تاریخ مـقدس ‌ ‌و پیـامبران خود‌ اهتمام‌ ورزیده است، ولی این دلیل نمی‌شود که سایر اقوام پیامبر نداشته‌اند. از طـرفی پیـامبران عـبرانی بسیاری از سوی خدا برای هدایت و راهنمایی نه تنها قوم یهود که اقوام غیرعبرانی‌ فرستاده‌ شـدند‌. به عنوان مثال، حزقیال برای‌ تمام‌ ملت‌های‌ شناخته‌شده آن زمان و نیز یونس به مـنظور هدایت مردم نینوا فـرستاده شـد. اشعیا از فراز و فرود سایر اقوام سخن گفته است‌؛ آن‌جا‌ که‌ می‌گوید خداوند برای رهایی مصری‌ها منجی برای ایشان‌ خواهد‌ فرستاد و خدا در میان آنان معروف خواهد گشت و مصریان خدا را عبادت خواهند کـرد و در پایان خدا از مصریان‌ به‌ عنوان‌ قوم خود یاد می‌کند: «زیرا یهوه صبایوت آنها را برکت‌ داده خواهد گفت قوم من مصر و صنعت دست من آشور و میراث من اسرائیل مبارک باشند (اشعیا، ۱۹: ۲۵‌). ارمیا‌ نـه‌ تـنها پیامبر قوم یهود که پیامبر تمام ملت‌ها خوانده شد (ارمیا‌، ۱:۵). ناگفته‌ نماند که در عهد عتیق از

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۶)


پیامبرانی نظیر نوح، بلعم و اخنوخ نام برده شده که بیگانه‌ و غیرمختون‌ بوده‌اند‌. کوتاه سخن آنـکه، از نـظر اسپینوزا آیاتی نظیر ارمیا، ۳۱:۳۷ و حزقیال‌ ۲۰‌:۳۲‌ که دلالت بر برگزیدگی می‌کنند، چنان‌که در کنار آیاتی از قبیل لاویان، ۱۸:۲۷‌ و تثنیه‌، ۸:۱۹‌ قرار دهیم بر موقتی بودن برگزیدگی بنی‌اسرائیل دلالت خواهند داشت(Hertzberg, 38) .

از نظر‌ اسپینوزا‌، رابطه خدا بـا قـوم اسرائیل فراتاریخی است. بنابراین، تاریخ محلِ این ارتباط نیست‌. در‌ قبالا‌ آمده است که اصولاً تاریخی وجود ندارد. ما برای این‌که تصور بهتری از ایده‌ برگزیدگی‌ پیدا کنیم باید سراغ نـظریات فـلسفی‌ای بـرویم که بر نظریه اسپینوزا و قـبالا اسـتوار‌ نـباشد‌، یعنی‌ نظریاتی که این رابطه را زمانی و تاریخی می‌دانند.

اسپینوزا می‌گوید تنها به یک شرط با‌ ادعای‌ یهودیان مبنی بر برگزیدگی از سـوی خـدا مـخالفت ندارم و آن این‌که این‌ برگزیدگی‌، اعم‌ از موقت و ابدی، تـنها بـا رفاه زندگی جسمانی آنان در ارتباط باشد، زیرا از این‌ نظر‌ ممکن‌ است قومی با اقوام دیگر فرق داشته باشد، ولی از حـیث فـهم‌ و فـضایل‌ هیچ فرقی میان اقوام نیست و از این لحاظ نمی‌توان گفت خـدا قومی را از میان اقوام‌ دیگر‌ برگزیده است.

به نظر اسپینوزا، کناره‌گیری یهودیان از سایر ملل و عدم اختلاط‌ با‌ آنان و نـیز انـجام پارهـ‌ای ازمناسک باعث ماندگاری‌ آنان‌ شده‌ است: «سبب این امر، معجزه نـیست بـلکه‌ از‌ همه اقوام دیگر به نحوی کناره گرفته‌اند که کینه همه را نسبت به‌ خود‌ برانگیخته‌اند، و نشانه ایـن کـناره‌گیری تـنها‌ رسوم‌ و آدابشان نیست‌ که‌ به‌ کلی عکس رسوم و آداب دیگران است‌، بلکه‌ خـتنـه نـیز نـشانه جدایی ایشان از اقوام دیگـر شده است… موضوع ختنـه‌ چنان‌ موضوع مهمی است که اطـمینان دارمـ‌ ایـن قوم را همیشه‌ نگاه‌ خواهد داشت (Spinoza, 44).

موسی‌ مندلسون‌

موسی مندلسون و هرمان کوهن، از اندیشمندان بنام یـهودیت، بـرگزیدگی بنی‌اسرائیل را برنتافته، در‌ مقابل‌ آن موضع گرفته‌اند. آنان بر‌ قوانین‌ نوح‌ تأکید می‌ورزند و از‌ این‌ طـریق مـی‌کوشند مـبنایی عقلانی‌ برای‌ اصول اخلاقی مشترک و جهانی دست و پا کنند. از نظر مندلسون، اصول عقاید یهودیت هـمان‌ اصـول‌ دین عقل‌اند که تمام انسان‌ها می‌توانند‌ با‌ تأمل بدان‌ دست‌ یابند‌ و از طرفی هـمگانی و فـراگیرند‌. از ایـن‌رو، کسانی که بر برگزیدگی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۷)


بنی‌اسرائیل تأکید می‌کنند و اصول عقاید یهودیت را کاملاً وحیانی‌ می‌پندارند‌، سایر اقـوام را از آگـاهی‌های نجات‌بخش‌ به‌ حقایق‌ ازلی‌ بی‌بهره‌ می‌دانند، زیرا وحی‌ الاهی‌ بر آنان نـاشناخته و مـجهول اسـت. به نظر مندلسون، جامعه دینی فقط می‌تواند خواهان همراهی در عمل‌ باشد‌ و در‌ حیطه عقیده نمی‌تواند چـنین درخـواستی داشـته باشد‌ (یاسپرس‌، ۱۳۷۵‌، ۱۵۴‌).

کاوفمان‌ کهلر‌

کاوفمان کهلر (۱۸۴۳ـ۱۹۲۶)، شخصیت مهم یهودیتِ اصلاحگرای آمریکایی اسـت. او دیـن را با پیشرفت و رشد اخلاق، و برگزیدگی را با فعالیت مشترک برای عملی کردن آن یکی‌ می‌داند. یهودیت در دوران مربوط بـه کـتاب مقدس دینی بوده و در زمان خودش بیشترین نفوذ و پیشرفت را داشته است و در حال حـاضر نـیز چنانچه آرمان‌ها و روش‌های کهنه و منسوخِ گذشته جـای‌ خـود‌ را بـه آرمان‌ها و روش‌های جدید امروزی دهند و در آنها پالایـش و اصـلاحی صورت گیرد، می‌تواند چون گذشته، نفوذ و پیشرفت داشته باشد. از نظر کهلر، تجلی یـهوه بـه حادثه سینا محدود‌ نمی‌شود‌، بـلکه رو بـه پیشرفت اسـت و در هـر زمـانی متناسب با همان زمان جلوه‌گر مـی‌شود.

بـرگزیدگی اسرائیل را نمی‌توان یک عمل الوهی و مستقلی تلقی‌ کرد‌ که در لحظه وحی یـا‌ حـتی‌ در طول دوره مربوط به کتاب مقدس بـه پایان رسیده است. در عـوض بـاید آن را فراخوانی دانست که در همه زمـان‌ها اصـرار می‌ورزد‌ و تمام‌ سرزمین‌ها را احاطه کرده‌ است‌ و فعالیت پیوسته روح است که برای خودش مـبشران و قـهرمانان جدیدی می‌خواهد تا به حـقیقت عـدالت و دیـن متعالی شهادت دهـند(Hertzberg, 38) .

مـردخای کاپلان

مردخای کاپلان هـمواره بـر آن بود تا‌ پاسخی‌ درخور برای پرسش‌هایی فراهم آورد که قوم یهود در عصر جدید با آن مـواجه اسـت. در عصر جدید به لحاظ اجتماعی دمـوکراسی و بـه لحاظ عـقلی تـفکر اصـالت طبیعت بقای قوم‌ یـهود‌ را تهدید‌ می‌کرد. یهودیان در سایه دموکراسی آمریکایی به عنوان یک انسان و شهروند، نه یک یهودی، از حـقوقی نـظیر‌ حق حیات، آزادی و سعادت برخوردار شدند. طـبیعی اسـت کـه از آنـان‌ انـتظار‌ می‌رفت‌ در ازای

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۸)


دریافت ایـن حـقوق در حیات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ملت آمریکا کاملاً سهیم باشند. اما چرا‌ و ‌‌چگونه‌ این برخورداری برای یـهودیان یـک چـالش و تهدید بود نه یک فرصت؟ منشأ این چـالش‌ ایـن‌ واقـعیت‌ بـود کـه یـهودیان آمریکایی با برخورداری از این حقوق جدید که پیشینیان آنان خاصه در‌ قرون میانه از آنها بی‌بهره بودند، با نوع متفاوتی از رابطه مواجه شدند‌ که پدران ایشان قبلاً‌ تجربه‌ نکرده بـودند. در سایه دموکراسی آمریکایی هویت یهودی، آن‌گونه که پیشتر مطمح‌نظر بود، تضعیف شد، زیرا یهودیان مقیم آمریکا تنها به دلیل شهروند بودن از این حقوق برخوردار شدند نه یهودی‌ بودن. لذا وابستگی یـهودیان بـه گروه قومی و دینی خود رو به تحلیل می‌رفت و آنان به‌تدریج جذب فرهنگ غالب آمریکایی می‌شدند.

عامل دیگری که باعث تضعیف هویت یهودی شد، دیدگاهی بود که‌ به‌ طبیعت اصالت مـی‌داد. اصـالت طبیعت نقطه مقابل دیدگاه فراطبیعی سنت یهودی بود که بر مبنای آن تمام موجودات تحت اراده و کنترل الاهی قرار دارند.

مردخای کاپلان دریافت که تـرکیب دمـوکراسی‌ و طبیعت‌گرایی‌ به اضمحلال و فروپاشی کـامل قـوم یهود به عنوان یک هویت جاودانه خواهد انجامید. به نظر او، تنها عاملی که می‌تواند به‌طرز متناقض‌نمایی سبب بقای قوم یهود گردد، یهودی‌ستیزی است‌. یـهودیان‌ در مـواجهه با یهودی‌ستیزی است کـه از وجـود خود به عنوان عضوی از یک قوم متمایز آگاه می‌گردند. البته این سبب می‌شود یهودیان از مزایای دموکراسی به طور تام‌ و تمام‌ برخوردار‌ نگردند. با این وصف، کاپلان‌ دریافت‌ که‌ یهودی‌ستیزی بـه عـنوان یک عامل خارجی نمی‌تواند برای مدت مدیدی عامل بقای قوم یهود باشد. عوامل طبیعی جذب ـ به عنوان مثال‌، ازدواج‌های‌ فامیلی‌ در زمان ما ـ زود یا دیر از راه‌ می‌رسند‌.

پاسخ کاپلان این بـود کـه یهودیت را مـی‌بایست به‌مثابه تمدن دینی قوم یهود دوباره تفسیر کرد. انقلاب کوپرنیکی‌ای که‌ در‌ تفکر‌ کاپلان اتفاق افتاده، این نـظریه اوست که یهودیت تنها یک‌ دین نیست، بلکه عبارت است از کـل تـمدن قـوم یهود اعم از زبان عبری، سرزمین اسرائیل، فرهنگ یهودی‌، هنرها‌، آداب‌ و رسوم و خلقیات یهودی. در یک کلام، یهودیت یـک ‌ ‌رونـد رو به‌ رشد‌ و در حال شدن است؛ لذا می‌توان آن را از نو ساخت و دوباره بنا کرد.

این نـظریه‌ در‌ شـاهکار‌ او ذیـل یهودیت به‌مثابه یک تمدن بسط یافته است. این اثر در‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۸۹)


سال‌ ۱۹۳۴‌ برای اولین‌بار انتشار یافت. نـتیجه غیرمستقیم این اثر انتشار مجله نوساختارگراها در سال ۱۹۳۵‌ از‌ سوی‌ حلقه کوچکی از حاخام‌ها و غیرروحانیان بـود. نهضت نوساختارگرایی بر آن شـد تـا اسرائیل را‌ بسازد‌ و به آزادی و صلح و عدالت جهانی کمک کند. مردخای کاپلان در تحقیقات خود روش‌ پدیدارشناسی‌ را‌ دنبال می‌کرد. پدیدارشناس درصدد شناخت وجدان دینی و داده‌های انسان باستان آن‌گونه که تجربه کرده‌ است‌ می‌باشد. بـر این اساس، پاسخگویی به سؤالات متافیزیکی کار دین نیست، بلکه آن‌ نحوه‌ اهتمام‌ تمدن برای نیل به نجات و کمال ذات را بیان می‌کند. دین را نمی‌توان از چارچوب‌ فرهنگی‌ جدا ساخت. دین عنصر اصیل تـمدن اسـت. دین پدیده‌ای محوری، عامل مهارکننده‌ و نیروی‌ نظام‌بخش‌ است. نجات در عصر جدید به معنای شناخت خویشتن است.

کاپلان به جای برگزیدگی واژه‌ vocation‌ را‌ قرار داد. تبعات منفی برگزیدگی نظیر تمایز و تفوق بنی‌اسرائیل بـر سـایر اقوام‌ بر‌ این مفهوم بازنمی‌شود و دیگر مقایسه اسرائیل و سایر اقوام با نور و ظلمت بی‌معناست.

شاید گفته شود یهودیان‌ چون‌ مطرود مسیحیان واقع شدند، برای جبران این احساس حقارت بـه ایـده برگزیدگی‌ روی‌ آوردند، چه آن‌که بر پایه باور مسیحی‌، مسیحیان‌ اسرائیل‌ حقیقی‌اند و یهودیان باید طرد شوند. پاسخ کاپلان‌ به‌ این پرسش مهم است. آن‌جا که می‌گوید: «یهودیان با جـایگزین کـردن بـاور به‌ برگزیدگی‌ با باور بـه طـرد قـوم‌ یهود‌ در واقع‌ یک‌ خطا‌ را به جای خطای دیگر و یک‌ توهم‌ را به جای توهم دیگر نشاندند. دوری از درد یأس و سرخوردگی با‌ توسل‌ به یـک تـوهم خـطرناک است. ما‌ می‌توانیم نجات حقیقی را‌ تنها‌ با قـبول واقـعیت بیابیم». به‌ عبارت‌ دیگر، از جمع دو خطا حقیقت پدید نمی‌آید. تنها با قبول واقعیت است‌ که‌ یک شخص یا قـوم بـه‌ کـمال‌ ذاتی‌ اصیل خود دست‌ می‌یابد‌.

به اعتقاد کاپلان نفی‌ بـرگزیدگی‌ به معنای نفی ایمان یهودی نیست، چه آن‌که ایمان استعدادهای ما را شکوفا می‌کند‌ و سبب‌ می‌شود که بیشترین اسـتفاده را از‌ آنـها‌ بـبریم. واژه‌ vocation‌ یعنی‌ آن دسته از ارزش‌های‌ جهانی را که در کوران تجربه بر آنان نـمایان شـده است در اختیار تمام جهانیان‌ قرار‌ دهند. بنابراین مقدس بودن قوم یهود‌ به‌ معنای‌ انکار‌ قداست‌ سـایر اقـوام نـیست‌. آنان‌ نیز اگر تجارب خود را منتقل کنند مقدس خواهند بود. مفهوم vocation بـا مـفهوم mission کـه‌ اصلاحگران‌ به‌ کار می‌برند، تفاوت دارد.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۰)


اصلاحگران معتقد بودند‌ خداوند‌ یهودیان‌ را‌ در‌ میان‌ سایر اقوام پراکـنده کـرد تـا مقام پدری خدا و برادری خود را به عنوان رسالت الاهی‌ای که در تعلیم نوع بشر دارند، بـه گـوش تمام اقوام برسانند. یهودیان‌ اصلاحگر این رسالت را تنها دلیل وجود قوم یهود عـنوان کـرده‌اند؛ بـه عبارت دیگر، کمک به بشر تنها دلیل وجودی آنان است. البته کاپلان در پاره‌ای از سـخنانش عـنوان کرده‌ است‌ که وجود یهودیت نیازمند دلیل نیست و در فقرات دیگر استدلال کرده اسـت کـه وجـود یهودیت نیازمند یک معنا یا ماهیت است. کاپلان در مخالفت با اصلاحگرایان می‌گوید که رسالت‌ یـهودیان‌ صـرف خدمت به نوع بشر نیست، بلکه باید با استفاده بهینه از استعدادهای خـود زمـینه یـک زندگی خوب را برای خود فراهم سازند‌. کاپلان‌ می‌گوید آگاهی از پاره‌ای از‌ اهدافی‌ که زندگی یک یـهودی را ارزشـمند مـی‌سازد، تمنای زندگی را در ما به عنوان یک یهودی تقویت می‌کند. بر اساس ایـن گـفته، مفاهیم وجود‌ و ماهیت‌ هم زمان در تفکر‌ کاپلان‌ حضور دارد. وجود یهودیت با احساس معنا، هدف یا مـاهیت پروبـال می‌گیرد. لذا کاپلان نوشت: بنابه فلسفه معاصر، یهودیت به‌مثابه تمدن دینی از نظر وجـودی قـوم یهودی و از نظر ماهوی‌ دین‌ یهودی و از نظر کـارکردی طـرز زنـدگی یهودی است.» این بدان معناست که یـک یـهودی متفکر باید اطمینان خاطر داشته باشد که اولاً قوم یهود به شیوه خاص خـودش تـشکیل شده‌ است‌ (وجود). ثانیا‌ انـدیشه یـهودی خدا بـا پیـشرفت نـوع انسان تکامل می‌یابد (ماهیت) و در پایان طـرز زنـدگی یهودی می‌تواند به‌ آن دسته از ارزش‌هایی که برای پیشرفت و بقای انسانیت اساسی‌اند تـفوق‌ و بـرتری‌ ببخشند‌. این معنای کامل رسالت (vocation) یـهودیت است یعنی یهودیان بـاید بـه بهترین شیوه ممکن حداکثر اسـتفاده را ‌‌از‌ وجـود خود ببرند، بدون آنکه خود را برتر و ممتاز از دیگران بدانند و سایر‌ اقوام‌ را‌ تحقیر کـنند؛ بـه دیگر سخن، قوم یهود قـومی اسـت کـه برمی‌گزیند و نه قـوم بـرگزیده. (Unterman‌ ۱۹۹۰, ۷۳).

مردخای کاپلان مفهوم بـرگزیدگی را بـا تعابیر کارکردگرایانه تفسیر کرد، زیرا‌ در فلسفه طبیعتْ‌باور او‌ خدا‌ یک شخص نیست که بتواند بـرگزیدگی را اعـمال کند. از نظر او اندیشه برگزیدگی به مـنظور بـقای قوم یـهود بـوده اسـت که اکنون نه ضـروری است و نه مطلوب. بنابراین برگزیدگی بنی‌اسرائیل‌ دیگر جایگاه و اهمیتی ندارد. آرتور هرتزبرگ به اختصار دیـدگاه مـردخای را این‌چنین بیان کرده است:

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۱)


مدافعان نـظریه بـرگزیدگی قـوم بـنی‌اسرائیل، چـنانچه در باب پیآمد نـقش دیـن در تمدن بشری درست فکر‌ کنند‌، دچار زحمت نخواهند شد. در گذشته، پیروان همه ادیان سنتی جهان غـرب مـعتقد بـودند که دین حقیقتی است که به طـور فـراطبیعی وحـی شـده اسـت. ایـن‌که چنین حقیقتی تنها توسط‌ قوم‌ خاصی منتقل شده، دلیل خوبی است بر این‌که تنها آنان برگزیده شده‌اند؛ زیرا به زعم ایشان نجات تنها از طریق حقیقت وحیانی بـه دست می‌آید و کسی که واجد آن‌ است‌ به اجبار آن را به بقیه ابلاغ و تحمیل می‌کند و از طریق فعالیت تبلیغی، دیگران را به تغییر آیین و انجمن برگزیده خاص فرا می‌خواند.

اما اگر کسی بـه ایـده وحی‌ فراطبیعی‌ قائل‌ نباشد، از نظر او دین‌ به‌ چه‌ معنایی خواهد بود؟ اگر حقیقت دینی مستقل ازهرگونه تجلی خدا بر یک قوم خاص است، از آن‌رو که آن دین در دسترس‌ تمام‌ انسان‌هاست‌ هـیچ تـفاوتی با حقیقت علمی ندارد. در واقع‌ یکی‌ از معیارهای مهمِ حقیقت، قابلیت کاربرد جهانی و مطابقت آن با عقل است.

دین عبارت است از تلاش سازمان‌یافته یک‌ قـوم‌ بـرای‌ نجات، زیرا تمدن یک قـوم بـه آنان مدد می‌رساند تا‌ به عنوان انسان به سرنوشت خود دست یازند. در جریان آن تلاش و جست‌وجو، مردم حقیقت دینی و ارزش‌های جاودانه‌ را‌ کشف‌ می‌کنند. این حـقایق و ارزشـ‌ها نظیر بقیه حقایق و ارزشـ‌ها جـهانی‌اند و حق انحصاری‌ گروه‌ خاصی نیست که کشف کرده باشند. ادیان تا آن حد که در آرمانْ متمایزند، به لحاظ‌ وجودی‌ چنین‌ نیستند. هر دینی قلمرو خاصی از حیات جمعی را که قدیسان آن‌ گـروه‌ مـشخص‌ کرده‌اند، ارائه می‌کنند. این‌ها دستاوردهای مشخص وجود تاریخی یک گروه است. مقدسات عبارت‌اند از‌: سنت‌ها‌ و رهبران‌ مهم، کتاب‌های مقدس، مکان‌های مقدس، نمادهای مشترک، عادات و شیوه‌های مردمی و تمام اشیایی که مقدس‌اند‌؛ زیرا‌ آنـها بـا تلاش قـوم برای دست‌یازی به نجات در ارتباطند؛ لذا هیچ دلیلی‌ وجود‌ ندارد‌ بر این‌که همه مردم جهان مقدسات یک قـوم یا کلیسا را بپذیرند، هم‌چنان‌که تمام‌ مردم‌ ملزم به پوشیدن یک نـوع لبـاس نـیستند. مهم آن است که مقدسات هر‌ قوم‌ یا‌ کلیسایی به تلطیف کردن و جنبه انسانی بخشیدن به همه کـسانی ‌ ‌کـه به آن تعلق دارند‌ کمک‌ کند و ارزش‌های جهانی و کلیتی را که تمام اقوام و کلیساها در آن سـهیم‌اند‌ تـحقق‌ بـخشد‌. یک دین در صورتی جهانی است که برداشت و تصورش از خدا تصوری باشد که دلبستگی‌ و التزام‌ بـه‌ قوانین اخلاقی‌ای را که اعتبار جهانی دارند، به طرفدارانش بقبولاند. تنها به‌ این‌ مـعنا یهودیت دین جهانی مـی‌تواند بـاشد (Kaufman, 175).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۲)


کتاب مقدس عبری مشحون از عباراتی است که‌ نشان‌ می‌دهد که قوم بنی‌اسرائیل، که بعدها یهودی نامیده شدند، نقش ویژه‌ای در‌ طرح‌ الاهی ایفا کرده‌اند. این باور بر تمام‌ تفکر‌ یهودی‌ سایه افـکنده است. برخی تأکید می‌کنند که‌ برگزیدگی‌ امتیاز نیست، بلکه خدمت است. کاپلان که طبیعت‌باور است و به دین منهای وحی‌ قائل‌ است، در پاسخ می‌گوید که‌ بزرگ‌ترین‌ امتیاز قوم‌ این‌ است‌ که بـرای خـدمت برگزیده شده است‌. همچنان‌که‌ در عاموس آمده، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، برگزیدگی اسرائیل توسط خدا و برای خدا‌ جهت‌ تکمیل طرح خدا برای تمام نوع‌ بشر است.

مارتین بوبر‌

مارتین‌ بوبر، الاهیدان یهودی، بـه واقـعیتِ‌ مواجهه‌ خدا با قوم یهود سخت باور دارد. به نظر او، این حادثه در‌ تجربه‌ شخصیِ تمام یهودیان تکرار می‌شود‌، البته‌ تا‌ زمانی که بخواهند‌ یهودی‌ باقی بمانند و صدای خدا‌ که‌ آنـان را مـخاطب قرار داده بشنوند. مارتین بوبر مفاهیم سنتی خدا و اسرائیل را تصدیق‌ می‌کند‌، اما چندان که باید و شاید به‌ شریعت‌ وقعی نمی‌نهد‌، چه‌ آن‌که‌ به باور ایشان انسان‌ در مواجهه با خدا بـه عـنوان یـک فرد با او سخن می‌گوید، سـخنانش را مـی‌شنود‌ و آنـچه‌ را شخصا شنیده اطاعت می‌کند.

بوبر‌ این‌ سؤال‌ را‌ پیش‌ می‌کشد که «قوم‌ خدا‌» بودن به چه معناست؟ اعتقاد و باور عمومی به خدا و پرسـتش او یـک قـوم را قوم خدا نمی‌سازد‌، بلکه‌ قوم‌ خدابودن بیشتر بـه ایـن معناست که صفات‌ خدا‌ از‌ قبیل‌ عدالت‌ و محبت‌ در آن قوم تجلی کرده و در زندگی ایشان و نیز زندگی اعضا با یکدیگر تأثیر گـذاشته اسـت. عـدالت در روابط متقابل غیرمستقیم این افراد و محبت در روابط متقابل‌ مستقیم آنـان تحقق و عینیت یافته و البته در این میان، محبت اصلی والا و متعالی‌تر است، برای این‌که انسان نسبت به خدا نمی‌تواند عـادل بـاشد، ولی مـی‌تواند او را دوست داشته باشد‌. محبت‌ خدا به انسان منتقل می‌گردد و از آنجا کـه خـدا بیگانه‌ها را دوست دارد، کسانی که دوستدار خدایند، باید آنها را دوست بدارند (Hertzberg, 39).

از نظر هنری اتلن در‌ سنت‌ یهودی دو جـریان فـکری را مـی‌توان یافت که بر جنبه‌های متفاوت و ظاهرا متناقض برگزیدگی تأکید می‌کنند. یکی از ایـن دو جـریان بـر جهانی‌ بودن‌ و فراگیربودن پیام کتاب مقدس تأکید‌ می‌کنند‌. از نظر وی، برگزیدگی دلیل بر تفوق و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۳)


تـقدس ذاتـی نـیست، زیرا مطالعه دقیق کتاب‌مقدس بر برگزیدگی مشروط دلالت می‌کند. برگزیدگی یک تکلیف و وظیفه است‌ نـه‌ یـک حق و ویژگی. بنابراین‌ تفوق‌ و تقدس به اسرائیل تاریخی یعنی اشخاص حقیقی تعلق نـدارد، بـلکه بـه اسرائیل اسطوره‌ای که به عنوان آرمان و الگو معرفی شده و با وفای به عهد و گـردن نـهادن به فرمان‌های الاهی از‌ بقیه‌ متمایز است، تعلق دارد. به دیگر سخن، تفوق و تقدسْ بـخششِ صـرف نـیست، بلکه به عنوان نتیجه وفای به عهد و رعایت شریعت به آن وعده داده شده است، در حالی کـه‌ لازمـه‌ گناه و پیمان‌شکنی‌ به طور خودکار حقارت و تنزل مقام است. پیروان ابن‌میمون حـامی بـزرگ ایـن نظریه‌اند. نکته شایان توجه در‌ این‌جا این است که توجیه برگزیدگی از رهگذر تکلیف و عهد و از‌ طریق‌ اطـاعت‌ از شـریعت تـنها این مسئله را به سطح دیگری تنزل می‌دهد، زیرا ویژگی ارتباط مخصوص خـدا یـا ‌‌بنی‌اسرائیل‌ همچنان باقی است.

اما جریان فکری دیگر که ماهارال پراگی، یهودا هلوی، برخی‌ از‌ جریان‌های‌ فـکری حـسیدیم و ابراهام ایزاک کوک نمایندگان این جریان فکری‌اند، بر پایه این برداشت، بـرگزیدگی بـه‌ اشخاص حقیقی تعلق دارد نه به اسرائیل اسـطوره‌ای. حـسیدیم و یـهودیان اسپانیایی‌نژاد سنت مهم‌ قبالایی را راجع به‌ خـصوصیات‌ ویـژه «نفوس یهودی» پذیرفتند. این نفوس ممکن است در میان غیریهودیان نیز باشند. به اعـتقاد آنـان حفظ و مراقبت از دستورات، شیوه تـربیتی‌ای اسـت برای سـاختن آن نـفوس در تـمام نسل‌ها و نیز‌ روح یک فرد یهودی زمـینه حـفظ فرامین (ده‌فرمان) را در اسرائیل فراهم می‌سازد.

دیدگاه یهودیان اصلاحگر درباره برگزیدگی

یهودیان اصـلاحگر پارهـ‌ای از مناسک و مراسم یهودیت را تعدیل و اصلاح کـردند. آنان از‌ افکار‌ نژادپرستانه یـهودیان افـراطی و نیز افکار افرادی نظیر هـرتسل، کـه به تأسیس کشور اسرائیل انجامید، حمایت نکردند و معتقدند یهودیان در هر جایی که هـستند، بـاید از آداب و رسوم مردم همان کشور‌ پیـروی‌ کـنند. اصـلاحگرها نمازها را کوتاه کـرده، بـه زبان محلی خود و نـه زبـان عبری مراسم و مناسک دینی را به‌جای می‌آورند و به هنگام اجرای مناسک و مراسم کلاه بر سـر نـدارند و زن‌ و مرد‌ در کنار یکدیگر قرار مـی‌گیرند و سـرودها را با سـاز مـی‌سرایند. شـاید بتوان گفت محل عـبادت آنان به کلیسا شبیه‌تر است تا کنیسه.

اصلاحگران هرگز به یک ملت به معنای‌ سـیاسی‌ کـلمه‌ اعتقاد ندارند و همواره

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۴)


یهودیان آواره‌ را‌ تـشویق‌ مـی‌کنند کـه حـول مـحور تورات گردهم آیـند نـه سرزمین. به عبارت دیگر، بیشتر جنبه معنویِ اتحاد قومِ پراکنده یهود را در‌ سردارند‌ و این‌ یکی از آرمان‌های قـوم یـهود اسـت. هیرش در‌ این‌ زمینه می‌گوید:

همه هدف عـصر مـسیحایی ایـن اسـت کـه مـا به آسانی بتوانیم نمونه‌ای از بنی‌اسرائیل را، بهتر از‌ آنچه‌ پدران‌ ما در گذشته نشان داده بودند، ارائه دهیم و تمام نژادها‌ دست در دست هم از طریق شناخت خدای واحد، در یک برادری جهانی به هـم بپیوندند. با حفظ‌ این‌ طبیعت‌ کاملاً معنوی، ملت اسرائیل می‌تواند صمیمی‌ترین اتحاد را با دولت‌ها برقرار‌ کند‌. منتها با این تفاوت که در حالی که دیگران می‌کوشند از دولت‌ها منافع مادی مانند پول‌ و بـرخورداری‌ از‌ بـهترین‌ها را به دست آورند، ملت اسرائیل به این امور تنها به‌ عنوان‌ ابزار‌ انجام رسالت انسانی خود نگاه می‌کند (Ibid, 40).

نظرات متألهان مسیحی راجع به برگزیدگی‌

در‌ میان‌ متألهان مسیحی سه نـظریه در بـاب برگزیدگی قوم یهود وجود دارد. نظریه رایج این‌ است‌ که در مقطع زمانی معینی، دوره عهد عتیق، یهودیان قوم خاص خدا بودند‌، ولی‌ وقتی‌ که از قـبول مـسیح سر باز زدند، این امـتیاز را از کـف دادند و کلیسا‌ جای‌ آنها را گرفت. نظر دوم، نظر کسانی است که از این هم فراتر‌ رفته‌، معتقدند‌ یهودیان به علت این‌که مسیح را بر دار آویختند، برای هـمیشه مـورد لعنت خدا قرار‌ گـرفته‌اند‌. نـظر سوم، نظر کارل بارت است. او به هیچ‌یک از این نظریات‌ وقعی‌ نمی‌نهد‌ و معتقد است که از همان آغاز، یهودیان در اثر لطف و فیض الاهی انتخاب شدند نه‌ به‌ علت‌ خوب بودن خودشان یـا بـرخورداری از امتیازات دیگر. به گفته او، مسیحیان‌ هم‌ به فیض خدا متکی‌اند. بنابراین کسانی که عدم پایبندی و التزام یهودیان به فرمان‌های الاهی را علت‌ محرومیت‌ آنها از قوم خدا بودن می‌دانند، باید به لوازم ایـن حـرف در‌ باره‌ مـسیحیان هم تن دهند؛ زیرا آنها هم‌ همیشه‌ ملتزم‌ به دستورات خدا نبوده‌اند. از این‌رو، براساس‌ گفته‌ فوق هـیچ تضمینی وجود ندارد که خدا به وعده‌های خود در قبال آنها‌ عـمل‌ کـند.

قـرآن و اندیشه برگزیدگی

قرآن‌ از‌ فضیلت و برتری‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ عنوان نعمتی یاد می‌کند که خداوند‌ پس‌ از آن به ایشان ارزانـی ‌ ‌داشـت که آزار و اذیت و خواری فرعونیان را‌ عمل‌ کردند. در آیات بسیاری

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۵)


به فضیلت‌ و برتری بنی‌اسرائیل بـر جـهانیان‌ تـصریح‌ شده است (بقره، ۴۷ و ۱۲۲‌؛ اعراف‌، ۱۴۰؛ جاثیه، ۱۶؛ دخان، ۳۲)، ذکر این نکته شایان توجه است که از‌ دیدگاه‌ قـرآن، قوم یهود در مقطع‌ زمانی‌ خاصی‌ و آن هم در‌ قلمرو‌ جغرافیایی خودشان بر سایر‌ اقوام‌ بـرتری و منزلت و جایگاه ویژه‌ای یـافتند؛ زیـرا اگر منظور از این آیات، برتری و فضیلت این‌ قوم‌ در تمام اعصار و بر تمام جهانیان‌ باشد‌، با آیه‌ای‌ که‌ امت‌ مسلمان را بهترین امت‌ در میان مردم می‌داند، منافات خواهد داشت. بر این اساس، آیـه شریفه «آنان را وارث‌ مشرق‌ و مغرب‌های زمین گردانیدیم»، اشاره به وسعت‌ و گستره‌ عظیم‌ سرزمین‌ آنها‌ دارد، زیرا به‌ وضوح‌ می‌توان دریافت که بنی‌اسرائیل در آن زمان، وارث تمام جهان نبودند، بلکه وارث مشرق‌ها و مغرب‌های سرزمین‌های‌ وسیع‌ و پهـناوری‌ شـدند ( کرینستون ۱۳۷۷، ۱۵۳).

برخی معتقدند که‌ در‌ سراسر‌ تورات‌، آیه‌ای‌ را‌ نمی‌توان یافت که دلالت داشته باشد بر این‌که خداوند از میان تمام اقوامِ جهان، قوم یهود را برگزیده است، بلکه به عکس آیاتی را می‌توان یافت کـه‌ صـراحت دارند براین‌که خداوند قوم یهود را از بین اقوامی که در آن سرزمین خاص زندگی می‌کردند برگزید. حتی آیه‌ای که معمولاً استفاده انحصارگرایانه از آن می‌کنند، ظهور در خلاف‌ آن‌ دارد. در سفر تثنیه آیه‌ای وجود دارد که بـیان مـی‌کند که خداوند از بین همه اقوامی که در روی آن زمین ساکن بودند یهود را برگزید (تثنیه، ۷:۶). علمای یهود‌ ضمیر‌ اشاره‌ای را که در این آیه وجود دارد نادیده می‌انگارند و در نتیجه، آن را انحصارطلبانه تفسیر می‌کنند؛ غافل از این‌که ایـن آیـه بـه‌ قومی‌ اشاره دارد که در آن‌ سـرزمین‌ سـاکن بـوده‌اند. آیات قبل هم مؤید همین معناست. به طور خلاصه، مضمون آنها از این قرار است که خداوند بنی‌اسرائیل را امر می‌کند که‌ وارد‌ اورشـلیم شـوند و بـت‌ها و قربانگاه‌ را‌ ویران کنند و به آنها هشدار می‌دهد کـه مـبادا بنای دوستی و رفاقت با این قوم بریزند و دستور می‌دهد که تنها با یکدیگر معاشرت کنند (طباطبایی ۱۳۹۰، ۸ ، ۲۲۸).

از نظر قرآن، فـضیلت‌ و بـرتری‌ قـوم یهود پایدار نماند و به خاطر اعمال ناشایست و خلاف شرعی کـه انجام دادند، از این موهبت الاهی محروم شدند و سرنوشت‌شان به تعبیر قرآن این‌گونه رقم خورد که تا روز قیامت‌ مـیان‌ آنـان عـداوت‌ و دشمنی برقرار است و فساد در زمین را پیشه خود خواهند ساخت (مائده، ۶۴). بـه خـاطر کفر ورزیدن‌ به آیات الاهی، کشتن ناحق انبیای خدا، عصیان و تعدی و تجاوز تا‌ ابد‌ خوار‌ و ذلیـل خـواهند بـود و

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۶)


مجازات سنگینی در قیامت در انتظار ایشان خواهد بود (همان، ۴۱). آنان از رحمت ‌‌حق‌ تـعالی بـی‌بهره‌اند و لعـنت ابدی خدا و پیامبرش شامل حالشان خواهد شد (بقره، ۸۸ ؛ نساء‌، ۵۲‌) و به‌ سبب تکفیر عیسی، در عـذاب دنـیوی و اخـروی گرفتار می‌شوند (آل‌عمران، ۵۶؛ اعراف، ۱۶۷).

کوتاه سخن‌ آن‌که، آنان به پیمان و عهدی که با خـدا بـسته بودند وفا نکردند و خداوند‌ نیز آنان را گرفتار‌ محنت‌های‌ بی‌شماری کرد. قرآن در این بـاره مـی‌گوید: «ای فـرزندان اسرائیل، نعمت‌هایم را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانم وفا کـنید تـا به پیمانتان وفا کنم و تنها از‌ من بترسید» (بقره، ۳۹). بر طبق گفته‌های قرآن و کـتاب مـقدس عـبری، یهودیان به عهد خود وفا نکردند و دستورهای الاهی را نادیده گرفتند «و چون از فرزندان اسرائیل پیمان مـحکم گـرفتیم که جز‌ خدا‌ را نپرستند… آنگاه جز اندکی از شما همگی به حالت اعـراض روی بـرتافتید» (هـمان، ۸۳).

برگزیدگی و سرزمین یهود

از آنجا که یهودیان معتقدند که خدا در قوم و زمین حلول کرده‌، به‌ وحـدت خـدا، قـوم و سرزمین معتقدند. از سرزمین اسرائیل به عنوان زمین پروردگار، سرزمینی که خدا بـاید از آن مـراقبت کند و سرزمین برگزیده یاد شده است. خدا در سرزمین برگزیده‌ ساکن‌ است و این سرزمین مقدس بر هـمه سـرزمین‌های دیگر برتری دارد چون سرزمین قوم برگزیده است. تعالیم تورات تنها در این سـرزمین عـملی می‌شود و سکونت در آن به مثابه ایمان‌ است‌: «کـسی‌ کـه داخـل سرزمین اسرائیل شود‌ مؤمن‌ به‌ حساب مـی‌آید، امـا کسی که بیرون آن به‌سر می‌برد انسانی است که خدایی ندارد.» در تلمود نیز آمـده اسـت کسی که‌ بیرون‌ از‌ سرزمین اسـرائیل زنـدگی کند مـثل بـت‌پرستان اسـت و نیز‌ آمده‌ است هرکس چهار ذراع در سـرزمین اسـرائیل بپیماید از گناه پاک می‌شود و یا این‌که ساکنان آن بیمار نخواهند شد‌ و آمرزیده‌ خواهند‌ گـشت.

شـعایر دینی یهود ارتباط زیادی با سـرزمین موعود دارد‌، به گونه‌ای کـه نـماز باران و غیره در سرزمین موعود بـاید انـجام گیرد. دعاها و مراسم عید فصح حول محور‌ خروج‌ از‌ مصر و ورود به سرزمین موعود دور مـی‌زند. یـهودیان وعده ملاقات در‌ عید‌ سال بـعد را در اورشـلیم بـه هم می‌دهند و از بـین هـیجده دعا مهم‌ترین آن دعایی اسـت‌ کـه‌ متضمن‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۷)


آمدن ماشیح در آخرالزمان به سرزمین موعود است. حتی در زمان حاضر‌ بعضی‌ از‌ یهودیان جـهان بـه دنبال تربت سرزمین موعودند تا بـعد از مـرگش بالای قـبرشان بـگذارند‌ (المـسیری‌، ۵، ۷۸‌).

در سرزمین موعود تاریخ پایـان می‌پذیرد، زیرا یهودی‌ها تحت رهبری ماشیح به آن‌جا برمی‌گردند‌. همچنین‌ سرزمین موعود مرکز جهان اسـت، هـم‌چنان‌که یهودیان در بین بیگانگان به‌سر می‌برند. صـحبت‌های‌ فـراوان‌ پیـراون‌ مـسئله سـرزمین به اندیشه‌ای الاهـی تـبدیل شده است.

یکی از مشکلات سرزمین موعود، محدوده‌ آن‌ است. در باب محدوده آن، سخن بسیار است. در سفر پیـدایش مـحدوده سـرزمین‌ مقدس‌ به‌ این ترتیب مشخص شده اسـت: «در آن روز خـدا بـا ابـراهیم عـهد بـست و گفت این‌ زمین‌ را از نهر مصر تا نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل‌ تو‌ بخشیده‌ام‌» (پیدایش، ۱۵:۱۸). در سفر اعداد نقشه و محدوده سرزمین موعود به گونه‌ای متفاوت ترسیم شـده‌ است‌. حاخام‌ها‌ این مشکل را با تشبیه سرزمین موعود به پوست شتر حل کرده‌اند‌، همان‌گونه‌ که پوست شتر هنگامی که شتر گرسنه و تشنه است جمع می‌شود و هنگامی که سیر و سیراب اسـت‌ انـبساط‌ پیدا می‌کند، سرزمین مقدس هرگاه ساکنان یهودی از آن هجرت کنند محدود‌ و کوچک‌ می‌شود و هنگامی که یهودیان سایر ممالک در‌ آن‌ رحل‌ اقامت افکنند و به سرزمین مقدس هجرت کنند‌ توسعه‌ می‌یابد.

مـشکل دیـگر این سرزمینِ الوهی و مقدس مسئله ملکیت آن است. در طول‌ تاریخِ‌ سرزمین مقدس، بیشترْ اقوام غیرمقدس‌ در‌ آن سرزمین‌ سکنا‌ گزیده‌اند‌. از ابتدای تاریخ آن تا هزار‌ سال‌ قـبل از مـیلاد اقوام کنعانی و فلسطینی در آن اقامت داشـتند. یـهودی‌ها فقط‌ در‌ چند سده بر آن‌جا سیطره داشته‌اند‌ و بعد سایر اقوام حاکم‌ شدند‌، به گونه‌ای که در سال‌ هفتاد‌ قبل از میلاد تقریبا اثری از آنان نبود. مـتفکران یـهودی همواره تلاش کرده‌اند‌ کـه‌ ایـن مشکل را حل کنند‌.

حاخام‌ راشی‌ عبارت آغازین تورات‌ را‌ نقل می‌کند، آن‌جا که‌ خدا‌ می‌گوید: «خدا در ابتدا آسمان‌ها و زمین را آفرید» (پیدایش، ۱:۱). او با اشاره به آیه‌ای‌ از‌ مزامیر که می‌گوید: «قوت اعمال خـود‌ را‌ بـرای قوم‌ خود‌ بیان‌ کرده است تا میراث‌ امت‌ها را به ایشان عطا فرماید» (مزامیر، ۱۱۱:۶) می‌نویسد: خداوند به جماعت اسرائیل و تمام جهانیان‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۸)


خبر‌ داد که او خالق هستی است‌ و از‌ این‌رو‌ اختیاردار‌ و مالک‌ مخلوقات اسـت و هـرگونه‌ که‌ بـخواهد آن را تقسیم خواهد کرد، لذا اگر مردم به یهودی‌ها بگویند که شما از آن‌رو‌ اشغالگر‌ هستید‌ که با جنگ و خـونریزی سرزمین اسرائیل را‌ از‌ دست‌ ساکنان‌ یعنی‌ ملت‌های‌ هفت‌گانه کنعان گرفته و غصب کـرده‌اید، در پاسـخ بـه آنان باید گفت: این سرزمین همچون تمام دنیا ملک خداست و خدا آن را به ما بخشیده است: «و زمین غـربت‌ ‌ ‌تـو یعنی تمام زمین کنعان را به تو و بعد از تو به ذریت تو به مـلکیت ابـدی دهـم و خدای ایشان خواهم بود» (پیدایش، ۱۷:۸). خلاصه آنکه سرزمین مقدس خارج از‌ تاریخ‌ و جزئی از آسمان و زمین اسـت که خداوند آن را قبل از تاریخ خلق کرده و خدایی که در طبیعت و تاریخ حلول کرده، حـق تصرف در هر دو دارد. مارتین بـوبر‌ نـیز‌ همین منطق را در عصر جدید برای توجیه سلطه صهیونیست‌ها بر سرزمین موعود به کار گرفته است. نهضت اصلاحگرای یهودی هیچ‌گونه اشاره‌ای به‌ سرزمین‌ موعود و بازگشت به آن در‌ دعاها‌ نمی‌کنند، در حالی که ارتودکس‌ها و مـحافظه‌کاران بر اهمیت ارتباط ازلی و رابطه رمزی بین یهودیت و سرزمین موعود تأکید می‌کنند (همان، ۷۹).

همان‌طور که ناف، مرکز‌ انسان‌ است، سرزمین اسرائیل مرکز‌ جهان‌ است و اورشلیم مرکز سرزمین اسرائیل و معبد مرکز اورشلیم و قـدس‌الاقداس مـرکز آن. از ده قسمت حکمتی که به جهان آمد، سرزمین مقدس نه قسمت آن را گرفت. سرزمین اسرائیل مقدس‌تر از‌ تمام‌ سرزمین‌های دیگر است. هوای سرزمین اسرائیل انسان را عاقل و حکیم می‌سازد یا گفته شده است کـه از ده قـسمت زیبایی که به جهان آمد، نه قسمتْ از آنِ اورشلیم و یک‌ قسمت‌ برای بقیه‌ سرزمین‌هاست. اورشلیم نور جهان است و ملت‌ها با نور شما حرکت می‌کند (Hertzberg, 150).

انتظار مسیح موعود و برگزیدگی‌

وقـتی خـدا در کوه سینا بر موسی و بنی‌اسرائیل تجلی کرد بین‌ خدا‌ و اسرائیل‌ پیوندی صورت گرفت و این عقد و پیمان بین آنان مسجل شد و آسمان و زمین بر آن گواهی دادند. اینک ‌‌به‌ طور طـبیعی ایـن سـؤال پیش می‌آید که اگر چـنین پیـوندی بـین خدا و اسرائیل‌ صورت‌ گرفته‌ و اگر به تعبیر تورات این قوم، قوم خاص و مقدس خدا گشته‌اند، چرا در طول تاریخ‌ تحت آزار و اذیت اقـوام دیـگر قـرار گرفته، از حقوق طبیعی و انسانی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۹۹)


خویش محروم‌ گشته‌اند و هـماره بـه دور‌ از‌ خانه و کاشانه خود در آوارگی بسر می‌برند؟ برخی از یهودیان در پاسخ به این سؤال گفته‌اند: برگزیدگی قوم یهود در واقع مسئولیتی بوده کـه خـداوند بـر دوش آنان نهاده است، ولی چون‌ در مقابل فرمان‌های الاهی سر تسلیم فـرود نیاوردند، به انواع بلایا گرفتار آمدند. در دفاع از وضعیت اسف‌بار قوم یهود گفته‌اند که خطاها و گناهان یهودیان بیشتر از سـایر امـت‌ها نـیست و طاعت‌ ایشان‌ کمتر از بقیه نمی‌باشد، اما مصائب آنان به علت ایـن اسـت که برگزیدگی و انتخاب آنان به عنوان قومِ برتر مسئولیت ایشان را سنگین‌تر کرده و به موجب آن می‌بایست طـاعات بـیشتری‌ انـجام‌ می‌دادند و دعوت حق را اجابت می‌کردند، ولی چون چنین نکردند، به این بلایا گـرفتار آمـدند.

بـه باور بسیاری از اندیشمندان، اعتقاد به ماشیح، مسیح موعود، از همین اندیشه قوم‌ برگزیده‌ نشأت گـرفته اسـت، زیـرا یهودیان در عمل دیدند از وعده‌های الاهی خبری نشد و سرنوشت آنان نه‌تنها بهتر از بقیه امت‌ها نـیست، کـه ازحقوق طبیعی نیز محروم گشته‌اند و در جایگاهی‌ که‌ کتاب‌ مقدس برای آنان ترسیم کـرده‌ قـرار‌ نـگرفته‌اند‌.

اندیشمندان یهودی برای رفع این تعارض، موضوع مسیح منتظر را مطرح کردند. به اعتقاد آنـان مـسیح منتظر یک انسان عادی نیست‌، بلکه‌ انسانی‌ آسمانی است که هم‌زمانْ طبیعت الوهـی ـ بـشری را‌ درخـود‌ جای داده است. او قبل از دهر خلق شده و تا ساعت معین در آسمان خواهد ماند. با مراجعه بـه‌ کـتاب‌ مقدس‌ معلوم می‌شود که این اندیشه بعد از افول دولت یهودیان‌ و اسارت بابلی شـکل گـرفت.

در ایـن نوشتار، چنان‌که ملاحظه شد، بیشتر به جنبه نظری و اعتقادی اندیشه قوم برگزیده‌ پرداختیم‌. در‌ مجال بـعدی، دربـاره پیـامدهای عملی قبول یا رد برگزیدگی قوم اسرائیل‌ و به‌ دیگر سخن، رفتاری که یـهودیان بـر مبنای دیدگاه پیش‌گفته راجع به غیریهودیان در پیش گرفتند، به‌ تفصیل‌ سخن‌ خواهیم گفت.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۱۰۰)


کتابنامه

آشتیانی، جـلال‌الدین (۱۳۶۸)، تـحقیقی در دین یهود، تهران: نشر‌ نگارش‌.

ا. کهن‌، آبراهام،(۱۳۵۰) گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امیرفریدون گـرگانی، یـهوداحی.

المسیری، عبدالوهاب (۱۹۹۹)، موسوعه الیهود‌ والیهودیه‌ والصهیونیه‌، بـیروت: دارالشـروق.

پارکـز، هنری بمفورد (۱۳۸۰)، خدایان و آدمیان: نقد مبانی فـرهنگ و تـمدن غرب، تهران‌: انتشارات‌ قصیده.

ژیلبرت، کلابرمن و لیبی (۱۳۴۷)، تاریخ قوم یهود، ترجمه مسعود هـمتی، تـهران: انتشارات‌ انجمن‌ فرهنگی‌ اوتصرهتورا گـنج دانـش ایران.

طـباطبایی، سـید مـحمدحسین،(۱۳۹۰) المیزان، بیروت: منشورات مؤسسه الاعلمی.

قـزوینی‌ یـزدی‌، حاج بابا (۱۳۷۸)، رساله‌ای در رد یهودیت، تحقیق حامد حسن نواب، تهران: مؤسسه‌ فرهنگی‌ ـ انـتشاراتی‌ حـضور.

کرینستون، جولیوس (۱۳۷۷)، انتظار مسیحا در آیین یـهود، ترجمه حسین توفیقی، قـم: مـرکز مطالعات‌ و تحقیقات‌ ادیان و مذاهب.

کـستلر، آرتـور (۱۳۶۱)، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران: انتشارات خوارزمی‌.

ویل‌ دورانت‌ (۱۳۶۵)، تاریخ تمدن، ج۱، تهران: سـازمان انـتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

یاسپرس، کـارل (۱۳۷۵)، اسـپینوزا، تـرجمه محمدحسن‌ لطفی‌، تـهران‌: انـتشارات طرح نو.

Atlen, Henri (1987), “Chosen People”, Contemporary Jewisn Religious Thought‌, New‌ York.

Buttrick, George Arthur (1995), The Interpreter””s Bible, Manufactured in the United States of America‌.

Encyclopaedia‌, Udaica, 1972, Jerusalem: Encyclopaedia Judaica.

Hertzberg, Arthur (ed), Judaism,

Jacobs, Louis (1999‌), Concise‌ Companion to the Jewish Religion, Oxford University‌ Press‌.

Kaufman‌, William E. (1985), Contemporary Jewisn Philosophies, University Press‌ of‌ America.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۱۰۱)


Philo (1995a), “The Special Laws”, II, 163-7, in The Works of Philo‌, Hendrickson‌.

Philo (1995b), “On the Life‌ of‌ Moses”, II‌, ۱۷‌-۲۴‌, in Yonge (trans), The Works of‌ Philo‌, Hendrickson.

Philo, (1995c), “On the Virtues”, 119-20, in Yonge (trans), The‌ Works‌ of Philo, Hendrickson.

Spinoza, Bendictus (1951‌), The Chief Works of‌ Spinoza‌, New York: Dover Publications, INC‌.

Unterman‌, Alan (1990), Jews, London: Routledge.

Wiggins, James B. (1996), Praise of Religious Diversity, Routledge‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۴ – شماره ۲۶ (صفحه ۱۰۲)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x