تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا (علیها السلام)
چکیده
، سـال هفتم، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۹، ۵ ـ ۱۶
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.7, No.۳, Fall ۲۰۱۰
تاریخ هجوم به خانه حضرت زهرا(
نشست علمی: بـا حـضور حـجتالاسلام و المسلمین استاد محمدهادی یوسفی غروی۱*
اشاره
در تاریخ ۲۶/۱۱/۸۹ برابر با یازدهم ربیع الاول ۱۴۳۲ و همزمان با ایام پسـ از رحلت رسولخدا (، به همت گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، نشستی عـلمی با موضوع «بررسی تـاریخ حـمله به خانه حضرت فاطمه» با حضور استاد محترم حجتالاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی برگزار شد. از آنجا که تاریخنویسان درباره تاریخ این حادثه، سخن صریح و روشنی ندارند، استاد محترم با بررسی بـعضی از شواهد و قراین، دیدگاه جدیدی در این باره ارائه کرد. آنچه پیشروست متن ویرایش شده این بحث است. طبیعی است مطالب ارائه شده، دیدگاه استاد محترم است که در این نشریه عرضه میشود و باب بحث و بـررسی در بـاره این موضوع همچنان باز است.
- استاد و پژوهشگر در تاریخ اسلام و تشیع Tarikh@qabas.netدریافت: ۲۱/۱/۹۰ ـ پذیریش: ۸/۲/۹۰
مقدمه
روزهای پس از رحلت رسولخدا ( از مهمترین برهههای تاریخ اسلام است. میدانیم که با رحلت رسولخدا ( جریان سقیفه شکل گـرفت کـه آثار و پیامدهایی داشت. از تلخترین آثار این رخداد، هجمه به خانه حضرت فاطمه( به منظور بیعتگیری برای ابوبکر بود. در این هجمه، حضرت فاطمه( دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش مـحسن را سـقط کرد. از جمله پرسشهای کلیدی درباره این واقعه، تاریخ رخداد آن است، زیرا با روشنشدن پاسخ این پرسش، هم میتوان تاریخ شهادت محسن را به دست آورد، هم تاریخ اخذ بیعت اجباری از امـام عـلی( و هـم طول مدت بیماری و بستری شـدن حـضرت فـاطمه( را که به شهادت ایشان منجر شد. در این بحث، شواهدی ارائه میشود تا ببینیم آنچه گفته و مشهور شده که هجمه به خانه فـاطمه( در روزهـای آغـازین پس از رحلت رسولخدا ( بوده، صحیح است یا خیر؟ ابتدا نـکتهای را دربـاره شهادت محسنبن علی( یادآور میشویم.
تاریخ شهادت حضرت محسن(
ایام ربیعالاول علی الظاهر و بر اساس محاسبات ـ بدون روایت خـاص ـ ایـام سـقط یا شهادت حضرت محسن فرزند حضرت فاطمه( دانسته میشود. و البـته این موضوع (تعیین تاریخ شهادت) از موضوعات جدیدی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آن بها داده شده و روز شهادت مـحسنبن عـلی( تـلقی شده است، حال آنکه نه در تاریخ و نه در روایات، به تاریخ شـهادت اشـارهای نشده است. ظاهراً مبنای این گونه گزارشها، قول مشهور علمای شیعه است که از یک طرف، رحـلت حـضرت رسـولخدا(، را ۲۸ صفر دانسته و از طرف دیگر، شهادت محسنبن علی را در پی رحلت پیامبر( نقل کردهاند. از مـجموع ایـن دو گـزارش، شهادت این نوزاد در ربیع الاول نتیجه گرفته میشود. بنابر این، برای بررسی دقیق زمان شـهادت حـضرت مـحسن لازم است زمان رحلت پیامبر( بررسی شود.
ابتدا به خبر معتبر امام صادق( درباره سـقط مـحسن و سبب شهادتِ حضرت فاطمه( اشاره میکنیم. درباره چگونگی سقط محسن، خبر معتبر و مـسندی از امـام صـادق( نقل شده که حضرت، علت سقط حضرت محسن( و شهادت حضرت فاطمه( را ضربت قنفذ بـا غـلاف شمشیر معرفی میکند:
عن أبیبصیر، عن أبی عبدالله جعفربن محمد(، قال: … و قبضت فـی جـمادی الآخـره یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنه إحدیعشره من الهجره. وکان سبب وفاتها أن قنفذا مولی عـمر لکـزها
بنعل السیف بأمره، فأسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا، ولم تدع أحـدا مـمن آذاهـا یدخل علیها؛ فاطمه( در روز سهشنبه، سوم جمادیالثانی سال یازدهم هجری رحلت کرد و سبب وفات او آن بـود کـه قـنفذـ غلام عمر و به فرمان اوـ فاطمه( را با غلاف شمشیر مضروب ساخت و موجب سـقط مـحسن شد و پس از آن به مریضی شدیدی دچار گشت و هیچ یک از کسانی که او را آزرده بودند را اجازه نداد به ملاقاتش بـیایند.۱
دربـاره عنوان شهیده برای حضرت فاطمه( نیز مستند ما، حدیث نقل شده از امـام کـاظم( در اصول کافی است که فرمودند: «ان فاطمه صـدیقه شـهیده».۲
تـاریخ رحلت رسولخدا(
تاریخ ولادت و وفات پیامبر و زمـان هـجرت ایشان به مدینه، از جمله مباحثی است که در اصول کافی از آنها یاد شده اسـت. البـته این تاریخها را کلینی در بعضی از ابـواب، بـه نقل از دیـگران و در بـعضی از ابـواب، طبق قول خود ذکر کرده اسـت، از جـمله اینکه بدون نقل روایتی، درباره میلاد پیامبر( گفتهاند: «ولد فی الثانی عشر مـن شـهر ربیعالاول». عامه هم همین روز را میلاد پیـغمبر اکرم( و همچنین روز رسیدن پیـغمبر اکـرم به قبا دانستهاند که ظـاهراً در روز رسـیدن به قبا اختلافی نیست.
هیچ منبعی برای ۲۸ صفر به عنوان روز درگذشت پیامبر( ـ بـه رغـم شهرتی کهدر مجالس و محافل پیـدا کـرده ـ جـز کلام مرحوم شـیخ مـفید در ارشاد وجود ندارد. وایـن در حـالی است که مرحوم شیخ مفید هم بدون استناد به هیچ منبعی ۲۸ صفر راوفات پیـغمبر اکـرم( دانسته است.۳ البته طبق نقلهایی کـه قـراین و مؤیدات بـیشتری دارد، روز رحـلت آن حـضرت، دوم ربیعالاول است. حتی در اخـباری که از ائمه(، روایت و نقل شده، از جمله روایتی که در کتاب تاریخ اهل البیت۴ آمده و سند آن بـه نـصربن علی جهضمی از اصحاب امام رضا( مـیرسد،۵ بـه دوم ربـیعالاول اشـاره دارد، امـا چون مرحوم شـیخ مـفید ۲۸ صفر را ذکر کرده، در میان شیعه مشهور شده است. در میان عامه نیز دوازدهم ربیعالاول شهرت دارد و ۲۸ صفر روز شـدت بـیماری پیـغمبر اکرم است و این موضوع، مدارک تاریخی دقـیقی دارد.
زمـان هـجوم بـه خـانه حـضرت فاطمه(
مسئله دیگری که قابل بررسی است این است که هجوم به خانه فاطمه( آیا بلافاصله بعد از رحلت پیغمبراکرم( ـ حال تاریخ درگذشت پیامبر( ۲۸ صفر باشد یا دوم ربـیعالاول
که مختار بنده است ـ بوده تا بر اساس حدس و تخمین و قیاس نیز نتیجه بگیریم که در ماه ربیعالاول شهادت محسنبن علی رخ داده است.
در مجالس و محافل بهگونهای گفته میشود که گویا این اتـفاقات پس از درگـذشت پیغمبر اکرم( و پشت سر هم پیش آمده و گاهی هم در مراثی برخی از شعرای شیعه، مخصوصاً مرثیههایی که به بعضی از شعرا یا علما منسوب است، مثل مرحوم شیخ صالح کواز حـلی و امـثال او به صورت متوالی ذکر شده است. برای نمونه در اشعار شیخ صالح کواز حلی آمده است:
الواثبین لظلم آل محمدوالقائلین لفاطم آذیتناوالقاطعین أراکه کیما تـقیلومجمعی حـطب علی البیت الذیوالهاجمین علی البـتوله بـیتهاوالفائدین إمامهم بنجادهخلوا ابن عمی أو لأکشف الله الدعاما کان ناقه صالح وفصیلهاورنت إلی القبر الشریف بمقلهقالت وأظفار المصاب بقلبهاأبتاه هذا السامری وعجلهأیّ الرزایا أتقی بتجلدیفقدی أبی أم غـصب بـعلی حقهأم أخذهم إرثی وفـاضل نـحلتیقهروا یتیمیک الحسین وصنوه |
ومحمد ملقی بلا تکفینفی طول نوح دائم وحنین بظلم أوراق لهم وغصون لم یجتمع لولاه شمل الدین والمسقطین لها أعز جنینوالطهر تدعو خلفه برنینرأسی وأشکو للإله شجونیبالفضل عند الله إلا دونیعبری وقلب مـکمد مـحزونغوثاه قل علی العداه معینیتبعا ومال الناس عن هارونهو فی النوائب مذ حییت قرینیأم کسر ضلعی أم سقوط جنینیأم جهلهم حقی وقد عرفونی وسئلتهم حقی وقد نهرونی۶ |
در این شعر، همه حوادث عـطف بـه یکدیگر شـده و در ذهن چنین تداعی میکند که این حوادث پشت سر هم بوده است.
قدیمترین متنی که در این زمـینه داریم از مرحوم شیخ مفید در ارشاد است که طبق واقعیت است. شـیخ مـفید در ارشـاد میگوید هنوز جنازه پیامبر اکرم( بر زمین بود که اینها به آلمحمد( رحم نکرده و تعدی و تجاوز کـردند و حـق آل محمد را غصب کردند. البته منظور وی سقیفه و غصب خلافت است، نه اینکه شـیخ مـفید هـم بخواهد این حوادث را عطف بر درگذشت پیغمبر اکرم( کند و بگوید این حوادث بلافاصله بعد از وفـات واقع شده اشت. اما شعرای شیعه نیز در اشعار خود، حوادث را به بعد از درگـذشت پیامبر( نسبت دادهاند.
هـمچنین از جـمله مسائلی که بعد از درگذشت پیامبر مطرح شده خطبه فدکیه حضرت صدیقه کبری( و نیز این مسئله است که امیرالمؤمنین(، چهل شب حضرت فاطمه کبری( را سوار بر درازگوشی میکردند و بر درِ خانههای مهاجر و انـصار میبردند. البته از نظر طول زمان در این مسئله اخیر، قدری مبالغه شده و به نظر میرسد چند شب بیشتر نبوده است.
این مسائل، سؤالهایی را در ذهن انسان پدید میآورد که اینها چگونه با یـکدیگر جـمع میشود؟ آیا میشود کسی که آن حوادث بر او وارد شده با آن کیفیت به مسجد بیاید؟ کدام یک از این اتفاقات مقدم بوده و کدام یک متأخر؟ به اعتقاد بنده، هجوم به خانه حضرت فاطمه( ـ بر خلاف آنـچه مـشهور شده ـ دست کم حدود پنجاه روز پس از رحلت رسولخدا ( رخ داده است. اما شواهدی که بر این مدعا دلالت دارد، عبارت است از:
۱٫ اعزام سپاه اسامه و جریان بُریده
طبق برخی شواهد هجوم به خـانه حـضرت فاطمه( بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. میدانیم که رسولخدا( در اواخر عُمر، دستور اعزام سپاه اسامه را به شام با تأکید صادر کرد. اما مشهور آن است که قصد پیـامبر( از آمـادهسازی سـپاه اسامه، دور نمودن مخالفان از مرکز حـکومت اسـلامی بـوده است. امیرالمؤمنین( در یک جا به این قصد پیامبر( اشاره کرده۷ و در یکی دو نقل، مضمون آن آمده است. و بر این اساس، علمای شیعه بـا صـراحت و بـه طور قطعی هدف پیامبر را از تجهیز سپاه اسامه، ایـن امـر معرفی و تحلیل میکنند که قصد پیغمبر اکرم( این بوده که با تجهیز جیش اسامه، کسانی را که در صدد بودند بـه وصـیت مـؤکد و مکرر پیغمبر اکرم ( از اوایل بعثت تا روز رحلتشان در مورد جانشینی و وصـایت و خلافت امیرالمؤمنین(، عمل نکنند، ضمن سپاه اسامه از مدینه خارج کند و مسئله جانشینی امیرالمؤمنین( تثبیت و مستقر شود به گـونهای کـه بـعد از برگشت آنها امر خلافت امیرالمؤمنین( تمام شده باشد. ولی همه مـیدانیم کـه این خواسته پیغمبر( به مرحله عمل نرسید و انجام نشد. به عنوان مثال به سخن شیخ مـفید در ایـن بـاره توجه کنید:
سپس اسامه را به فرماندهی انتخاب کرد و پرچم را به نام او بـست و بـه او دسـتور داد که به سوی سرزمین روم، همان جایی که پدرش به شهادت رسید حرکت کنند، نظر حـضرت
ایـن بـود که مهاجران و انصار اولیه را از مدینه بیرون بفرستد تا در هنگام وفاتش کسی از اینها در مدینه نـمانده بـاشد که در ریاست بر مردم طمع کند و به منازعه با جانشین و وصی او بپردازد و بـخواهد حـق او را پایـمال گرداند، برای همین اسامه را به فرماندهی افرادی که ذکر کردیم منصوب کرد و تلاش نـمود کـه هرچه سریعتر آنان از مدینه بیرون روند.۸
حالا اینجا شاهد، یک نکته خاص اسـت و آن ایـنکه شـخصی است به نام بُرَیدهبن حُصَیب اسلمی از بنی اسلم،۹ از کسانی است که به مدینه آمده و بـعد از مـسلمان شدن، در مدینه مانده، به یک اعتبار ممکن است وی را از مهاجران دانست هـر چـند نـمیتوان به صورت مهاجر اصطلاحی دانست، چون از مکه هجرت نکرده است، بلکه از قبیله خود در اطراف مـدینه هـجرت کـرده و ساکن مدینه شده است.
حضور و نقش بریده در سپاه اسامه میتواند به روشـن شـدن تاریخ هجوم به خانه حضرت فاطمه کمک کند. مقدمتاً یادآوری میکنم که بیتردید، پرچمی را که پیـغمبراکرم( بـرای اسامهبن زید منعقد کردند به این شخص دادند. در آن زمان، رسم بر ایـن بـود که پرچم را گره میبستند تا به مـقصد بـرسند، چـون ضرورتی نداشت که پرچم در راه باز باشد، بـاد و بـاران و آفتاب بخورد. بنابراین پرچم را در ابتدای حرکت بسته و در مقصد، باز میکردند و از آن به «عقد اللواء» یـا «عـقد الرایه» تعبیر میکردند. نوشتهاند: «عـقد اللواء بـیده». این پرچـم را حـضرت در هـمان حال نقاهت و بستری بودن، بست و بـه دسـت بریده دادند تا پرچمدار اسامه باشد.
توجه داشته باشیم که اسامهبن زیـد هـمان کسی است که از شهادت پدرش زیدبن حـارثه درجنگ «مؤته» مدت زمـان زیـادی نگذشته بود و در واقع، گزینش جـوان حـدود نوزده ساله توسط پیغمبر اکرم( برای جنگ تمام عیار نبوده، بلکه برای ابـراز وجـود و عدم چشمپوشی مسلمانان در مقابل عـوامل رومـیان بـود تا غسانیان فـکر نـکنند مسلمانان به سبب شـکست در جـنگ مؤته کوتاه آمدهاند. به هر حال، مأموریت اسامه برای انتقامگیری از کشته شدن نامهرسان پیـامبر و تـعدادی از مسلمانان به دست غسانیان بود.
مـسافت مـدینه تا مـؤته و تـاریخ حـرکت اسامه
اما مسیر مـدینه تا مؤته؛ جایی که در حال حاضر قبر جعفر طیار در اردن در آن قرار دارد، چه قدر بوده است؟ بدون خـلاف، مـسیر را بیست روز گفتهاند. این نص و تصریح مـحمدبن عـمر واقـدی۱۰ (م۲۰۴یـا۲۰۶ق) در مـغازی است.۱۱ اسامه تـا زمـانی که پیامبر در قید حیات بودند، به علت کارشکنی گروهی از بزرگان، به بهانه جوانی او، به مؤته نـرفت، ولی بـعد از
درگـذشت پیامبر ( و بیعتگیری از مردم برای ابوبکر به دسـتور ابـوبکر بـه سـمت مـؤته حـرکت کرد، چون ابوبکر میگفت حال که خلیفه پیامبر است، باید آخرین چیزی را که پیغمبر اکرم( اظهار اهتمام شدید به آن میکرد، انجام دهد. حتی گفته شده در مقابل مـخالفت عمر در مقام مشاور و عقل منفصلش، ابوبکر اصرار بر حرکت و انتشار این موضوع داشت که باید حرکت به سمت مؤته منتشر شود. البته اصرار ابوبکر برای این بود که پیامبر( در آخـرین روزهـای حیاتش تأکید بر این داشتند که «جهزوا جیش اسامه». و در یک نقل فقط یک بار آمده است که فرمود: «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه». از اینرو، ابوبکر جیش اسامه را بـه مـنظور جامه عمل پوشاندن به وصیت پیامبر( به راه انداخت و اصرار داشت که چنین منتشر شود که به عنوان جانشین پیامبر(، وصایای پیامبر را اجرا مـیکند.
مـتأسفانه تاریخ دقیق حرکت این جـیش از مـدینه مشخص نشده، اما اجمالاً گفته شده است که در همان روزهای اول بعد از تمام شدن بیعت خاصه در سقیفه بنیساعده، و بیعت عامه در مسجد، اولین کاری که ابـوبکر پیـگیری کرد، آمادهسازی مجدد جـیش اسـامه بود که با همان کیفیتِ زمانِ پیغمبر اکرم( به فرماندهی اسامه و پرچمداری بریدهبن حصیب اسلمی به سمت مؤته حرکت کردند. ظاهراً اگر بیست روز طول کشید تا رفتند، یک روزی هم طـبق مـأموریت درگیری داشتند و ۱۵روز هم طول کشید تا برگشتند، بنابر این، حداقل زمان رفت و برگشت ۳۵ روز طول کشیده است. ضمن اینکه بنابر نقل طبری۱۲ رفت و آمد اسامه به این مأموریت ۴۰ و به نقلی ۷۰ روز طـول کـشیده است. بـه هر حال اگر۳۵ روز واقدی یا ۴۰ روز طبری را بپذیریم میتوان با احتساب گذشتن چند روز از رحلت رسولخدا( و سپس اعزام سـپاه اسامه، و نیز چند روز پس از بازگشت اسامه و رفتن بریده به قبیلهاش و آمدن آنـان بـه مـدینه، مدعی شد که حمله به خانه حضرت فاطمه( پس از حدود ۵۰ روز از رحلت رسولخدا( بوده است. اما بر اساس نـقل طـبری، میتوان گفت حدود ۷۵ روز پس از رحلت رسولخدا( بوده، بر این اساس، روایات دالّ بر شهادت فـاطمه( ۷۵ روز پس از رحـلت پیـامبر( باید حمل بر حوادث حمله به بیت در این تاریخ شود.
نقش قبیله بنیاسلم در اتفاقات بـعد از رحلت پیامبر(
حالا ممکن است سؤال شود که این مسائل با حمله بـه منزل امیرالمؤمنین( و حضرت زهـرا( چـه ارتباطی دارد؟ در جواب باید گفت در تاریخ آمده است که بریدهبن حصیب
بعد از برگشت از مؤته، پرچمی را که پیغمبر بسته و به دست او داده بود، برد و در میان قبیله خودش بنیاسلم زد.
حالا باید برگردیم سر این مـطلب که بنیاسلم تصادفاً بدون اینکه خبری از درگذشت پیغمبر اکرم( داشته باشند، روز رحلت ایشان به مدینه رسیده و قصد داشتند آذوقه خود را از بازار مدینه بخرند و به منطقه خودشان برگردند. عمر موقعیت را غنیمت شـمرد و بـنیاسلم را تطمیع کرد که شما چه میخواهید؟ اگر آرد و خرما میخواهید ما این دو را برای شما تضمین میکنیم، شما فقط بیایید به جای اینکه در ایام درگذشت پیغمبر در بازار در پی کسی باشید که آرد و خرمای شما را تـأمین کـند، بیایید کار ما را انجام دهید و همراه ما، در کوچه و بازار همراه ابوبکر راه برویم، هر کسی را که دیدید، برای بیعت با ابوبکر بگیرید و در صورت مخالفت، او را بکشید تا بیعت عامه محقق شـود.
قـدیمترین منبعی که این خبر را به این صورت نقل کرده، ابواسحاق، ابراهیمبن محمد ثقفی کوفی شیعی اصفهانی۱۳ است. وی به غیر از کتاب الغارت که شامل شبیخونهای نظامیان معاویه در قلمرو حکومت امـیرمؤمنان( اسـت، کـتاب دیگری به نام کتاب المـعرفه دارد کـه در آن بـه حوادث سقیفه و خلافت اولیه پرداخته، و بر خلاف الغارات، اصل و اساس این کتاب برای ذکر خلفای اولیه است.۱۴ متأسفانه این کتاب بـه صـورت مـستقل به دست ما نرسیده، ولی قسمتهایی از آن در لابهلای برخی از مـنابع نـقل شده است، از جمله مرحوم سید مرتضی در کتاب الشافی قضیه بریده و بنیاسلم را از آن نقل کرده و در تلخیص الشافی که توسط شـیخ طـوسی صـورت گرفته، موجود است. در آنجا این مطلب آمده است که عـمر اعراب بنیاسلم را در مدینه به کار گرفت و اینها مؤید بیعت عامه ابوبکر شدند: «و کانوا یخبطون الرجل خبطاً و یجیئون بـه حـتی یـمسح بیده ید ابیبکر».
بریده که پیامبر( پرچم اسامه را به دست ایـشان داد و ابـوبکر بعد از درگذشت پیامبر نیز این پرچم را به دست او سپرد، به سبب اشتباهی که قبلاً در قضیه خـالدبن ولیـد در یـمن علیه امیرالمؤمنین( مرتکب شده، و از حضرت نزد پیامبر( بدگویی کرده و با خشم و تـوبیخ پیـامبر( مـواجه شده بود، از آن به بعد خود را در صف حامیان امیرالمؤمنین( قرار داد، از اینرو وقتی مشاهده کرد قـومش مـورد سـوءاستفاده علیه امیرالمؤمنین( قرار گرفتهاند، ظاهراً برای نشان دادن اعتراض خود و پاک کردن عیب و عار اقدامات قـومش دسـت به اقدام عملی زد و بعد از برگشت از مؤته پرچم را برد و در میان بنیاسلم زد و به
تعبیری در واقـع، تـظاهراتی بـر پا کرد. دو گونه شعار از آنها نقل شده است: یکی، اینکه بریده گفت: «لا أبایع حتی یـبایع عـلیبن ابی طالب؛ بیعت نمیکنم مگر آنکه علیبن ابی طالب بیعت کند». و شعار دیـگر ایـنکه گـفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده؛ بیعت نمیکنیم، مگر آنکه بریده بیعت نماید» که از این شعار مـعلوم مـیشود تا آن وقت از امیرالمؤمنین( هنوز بیعتی گرفته نشده بود. به هر حال، پس از اقـدام بـریده، هـشتاد نفر از قومش از او تبعیت کرده و او با هشتاد نفر وارد مدینه شد و اینها شعار میدادند.۱۵ متأسفانه خبر، بـریده اسـت و ادامـه ماجرا نقل نشده که اینها چه شدند و کجا رفتند، اما اجمالاً هـمین مـسئله موجب بیدار شدن دستگاه خلافت شد تا برای گرفتن بیعت از علی( بر ایشان فشار بیاورند. بـه هـر حال، این ماجرا حدود پنجاه روز بعد از رحلت پیامبر( اکرم و با این کـیفیت اتـفاق افتاده است.
۲٫ خطبه فدکیه
چگونگی راه رفتن حـضرت فـاطمه( بـه سوی مسجد برای ایراد خطبه فدکیه، شـاهد دیـگری برای این مدعاست. بنا به نقل ابنابیالحدید از کتاب سقیفه و فدک ابوبکر جوهری،۱۶ ده روز پس از رحـلت رسـولخدا( ابوبکر با تحریک عقل مـنفصلش (عـمر) فدک را غـصب کـرد. در تـوصیف چگونگی آمدن حضرت فاطمه( به مـسجد بـرای ایراد خطبه فدکیه آمده است که آن حضرت با پوشش کامل در میان جـمعی از زنـان در حالی که چادرش بر اثر بـلندی به زیر پاهایش مـیرفت و هـمچون رسولخدا( راه میرفت، به مسجد آمـد. بـا توجه به این تعبیر که: «ما تخرم من مشیه رسولالله؛ راه رفتنش هیچ تـفاوتی بـا راه رفتن رسولخدا( نداشت»، میتوان چـنین نـتیجه گـرفت که تا هـنگام ایـراد خطبه، هنوز هجمهای بـه خـانه حضرت فاطمه( صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نـمیتواند مـعمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسولخدا( تـشبیه کـند.
۳ـ رفتن حـضرت زهـرا( بـه در خانه مهاجران و انصار
بـنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤمنین( همراه حضرت فاطمه( و حسنین( شب هنگام بـه درِ خـانه مهاجران و انصار رفته و آنان را به هـمراهی بـرای بـازپسگیری حـق خـویش فرا خواندند. از آنـجا کـه بنا بر روایت سلمان، پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه( و واقعه سقط جنین، آن حضرت بـه طـور مـداوم و پیوسته بستری بود۱۷ تا به شهادت رسـید، مـیتوان چـنین نـتیجه گـرفت کـه تا زمان
ملاقاتهای شبانه آن حضرت با مهاجر و انصار، هنوز حملهای به خانه او صورت نگرفته بود؛ زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانه تعداد زیـادِ مهاجران و انصار(حتی فقط اهل بدر)۱۸ را نداشت.
مراحل بیعتخواهی از امیرالمؤمنین علی(
در جلد چهارم موسوعه التاریخ الاسلامی اجمالاً به این موضوع پرداختهام که در جریان بیعتخواهی جماعت از امیرالمؤمنین( عمدتاً دو خبر داریم کـه هـر دو در کتاب سلیمبن قیس هلالی عامری۱۹ آمده است. یکی از دو خبر از سلیم به نقل از عبداللهبن عباس و خبر دیگر سلیم از سلمان فارسی است. تفصیلاتی که در مجالس و محافل ما خوانده میشود مربوط بـه خـبر سلمان فارسی است. مضمون و محتوای این دو گزارش با همدیگر یکی نیست و در بعضی از جاها با همدیگر تفاوت دارند. خبری که تفصیلات بیشتری در مورد آتـش زدنـ درِ خانه دارد، مربوط به خبری اسـت کـه از سلمان نقل شده است. به هر حال، آنچه محل شاهد است، این است که خلیفه افرادی را سه بار به منزل امیرالمؤمنین( فرستاد و درخواست بـیعت کـرد. بار اول، امیرالمؤمنین( آنها را بـرگرداند.۲۰ بـار دوم نیز امیرالمؤمنین( آنها را برگرداند و احتمال قوی که من میدهم این است که هر چه اتفاق افتاده در بین بار دوم و بار سوم بوده است؛ یعنی زمان بازگشت جیش اسامه و همچنین رفـتن بـریده نزد قومش، و آمدن آن هشتاد نفر در فاصله بار دوم و سوم واقع شده است و این موجب شده که آتش دستگاه خلافت تیز شود تا این غائله را تمام کرده و از امیرالمؤمنین علی( بیعت بگیرد، از ایـنرو، بـار سوم بـه شدت عمل کردند و منتهی به آن حوادث تلخ شد.
نتیجه
از بررسی مجموع حوادث و از کنار هم نهادن آنـها، به ویژه حضور بریده در سپاه اسامه و خودداری وی از بیعت با ابیبکر، پس از بـازگشت از مـؤته، مـیتوان نتیجه گرفت که حمله و هجوم به خانه علی( و فاطمه( که در پی آن، بیعت اجباری از علی( صورت گرفت، حـدود، ۵۰ روز یـا ۷۵ روزپس از رحلت حضرت رسولاکرم( بوده است، و این نشان میدهد که امیرمؤمنان( در این مدت، مـقاومت کـرده و در نـهایت، بیعت او با تأخیر و اکراه صورت گرفته است.
- محمدبن جریر طبری شیعی، دلائل الامامه، ص۱۳۴٫
- محمدبن یعقوب کـلینی، الکافی، ج۱، ص ۴۵۸، ح۲٫
- شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۸۹٫
- این کتاب اخیراً توسط محقق محترم آقای سیدمحمدرضا حـسینی جلالی تحقیق و منتشر شـده اسـت. مرحوم آیتالله مرعشی نجفی، سابقاً مجموعه کتابهایی را در یک جا جمع نموده بود که با عنوان مجموعه نفیسه منتشر شده و این کتاب را ضمن همان مجموعه با عنوان تاریخ ابن ابیالثلج بغدادی یـا ابن خشاب بغدادی (متوفای ۳۳۳ق) آورده است. هر چند نام این کتاب بنا بر تعبیر علیبن عیسی اربلی، نویسنده کشف الغمه به اسم تاریخ ابن ابیالثلج بغدادی یا ابن خشاب بغدادی آمده اسـت، امـا آقای جلالی با تحقیقی که روی این نسخه کرده و با ترجیحی که ایشان داده آن را به اسم تاریخ اهلالبیت منتشر کردهاند.
- البته این حدیث، راویان دیگری هم در سلسله نقل دارد که طالبان می تـوانند بـه آن مراجعه کنند.
- سیدعبدالرزاق موسوی مقرم، وفات الصدیقه الزهراء، ص۶۳-۶۴.
- امیرمؤمنان( پس از آگاهی از قتل محمدبن ابیبکر در مصر و سقوط این منطقه به دست عمروعاص، بیانیه مفصلی منتشر کرد که بسیاری از حوادث مهم آن روز، در آن آمـده اسـت. در فرازی از این بیانیه چنین آمده است: « … فبینما أنا علی ذلک، اذ قیل: قد انثال الناس علی ابی بکر و اجفلوا علیه یتبایعوه و ما ظننت انه تخلف عن جیش اسامه، اذ کان النبی امـّره عـلیه و عـلی صاحبه و قد کان امر ان یـجهز جـیش اسـامه، فلما رأیته قد تخلف و طمع فی الاماره و رأیت انثیال الناس علیه، امسکت ید…» (محمدبن جریر طبری، المسترشد، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲).
- شیخ مفید، الارشاد، چـاپ دارالمـفید، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱.
- قـبیله بنیاسلم از قبایل عربی اطراف مدینه بود که مـحل سـکونت آنها ظاهراً حدود هشتاد کیلومتر با مدینه فاصله داشت. موقعیت قبایل در کتاب اطلس تاریخ اسلام نوشته حسین مونس آمـده اسـت.
- وی مـعاصر با امام رضا( و اوایل امامت امام جواد علیه السلام بـوده و در بغداد، قاضی عسکر مأمون هم بوده است.
- یک دفعه به صورت متعارف گفته می شود مسافت بین دو مـکان چـقدر اسـت و و یک دفعه به صورت موردی، واقدی هر دو را گفته است.
- محمدبن جـریر طـبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۴۱٫
- ابراهیم ثقفی کوفی، در زمان غیبت صغری حضور داشته است و وفات وی ۲۸۳ هجری، قبل از انـتهای غـیبت صـغری است، وی هرچند زیدی مذهب بود اما بعد از مهاجرتش به اصفهان شیعه اثـنیعشری شـد، ظـاهرا در اصفهان آنقدر شیعه بوده که ایشان شیعه امامی میشوند هرچند خود وی نیز اهل مـعرفت بـا سـواد و فاضل بوده لذا از تشیع چهار امامی زیدی به تشیع اثنی عشری برگشته است. البته فـرقی نـدارد که تشیع وی امامی باشد یا زیدی، چون محتویات کتاب درباره امیرالمؤمنین( است و از ایـن جـهت هـیچ تفاوتی نیست که یک زیدی آن را جمع آوری کرده و نوشته باشد یا یک اثنی عشری.
- از ایـن کـتاب در مقدمه کتاب دیگر به نام «الغارات» به قلم محقق گرانمایه میرجلالالدین حسینی ارمـوی(ص۱۰) بـه نـام« المعرفه فی المناقب و المثالب» یاد شده است. و از منابع بخش غیر مطبوع تقریب المعارف ابیالصلاح حـلبی بـوده است و آیت الله رضا استادی در آخر بخش تحقیق شده و مطبوع این کتاب، از آن بـه عـنوان «تـاریخ الثقفی» یاد کرده است(ص۲۳۳، ۲۳۳).
- شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۳، ص۵۰، ۷۸٫ به نقل از ابراهیم ثقفی. و رک: موسوعه التاریخ الاسـلامی، ج۴، ص۱۰۱ـ۱۰۰٫
- ابـنابی الحـدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶۳٫
- سلیمبن قیس هلالی، کتاب سلیمبن قیس، ص۱۵۳٫
- در گزارش سلمان نـسبت بـه ملاقات شبانه حضرت زهرا( به همراه امیرمؤمنان( و حسنین( با مهاجران و انصار، در یک نوبت آمده که آن حـضرت بـا اهل بدر ملاقات کرد و در یک نوبت نیز مطلق مهاجران و انصار(بدون قـیدِ اهـل بدر) آمده است.(سلیمبن قیس هلالی، هـمان، ص۱۴۶و ۱۴۸).
- البـته اخـبار کتاب را آقای شیخ محمدباقر انصاری تحقیق نـموده و تـلاش کرده، مؤیداتش را از نصوص دیگر جمع آوری نماید. مطالب سلیمبن قیس هلالی در این تحقیق تـقریبا ۶ بـرابر شده چون یک جلد در واقـع مـقدمات کتاب در مـقام مـعرفی کـتاب و دفاع از کتاب و دفع شبهات و تشکیکات از کـتاب اسـت، جلد سومش هم مجموعه فهارس کتاب است و متن اصلی آن جلد دوم است آنـهم بـا همین تحقیقات و تعلیقات شیخ محمدباقر انـصاری زنجانی.
- البته فاصله ایـن سـه بار ذکر نشده اما مـتونش بـه مقدار کافی دلالت دارد.منابعابنابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، به تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احـیاء التـراث العربی، ۱۳۸۷ق.شیخ طوسی، محمدبن حـسن، تـلخیص الشـافی، به تحقیق حـسین بـحرالعلوم، نجف، مکتبه العلمی الطـوسی و بـحرالعلوم، ۱۳۸۳ق.شیخ مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، به تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت(، بیروت، ۱۴۱۴ق.شیخ مـفید، مـحمدبن محمدبن نعمان، الارشاد، بیروت، دارالمفید للطـباعه و النـشر و التوزیع، چـاپ دوم، ۱۴۱۴ق.طـبری، مـحمدبن جریر(م قرن ۴)، دلائل الامامه، بـه تحقیق قسم الدراسات الإسلامیه – مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳ق.طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و المـلوک، بـه تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق.کـلینی، مـحمدبن یـعقوب، الکـافی، تـهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.هـلالی، سـلیمبن قیس، کتاب سلیمبن قیس الهلالی، به تحقیق محمدباقر انصاری، قم، هادی چاپ اول، ۱۴۰۵ق.مقرم، سیدعبدالرزاق موسوی، وفـات الصـدیقه الزهـرا(، نجف، الحیدریه.یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعهالتاریخ الاسـلامی، قـم، مـجمع الفـکر الاسـلامی، ۱۴۲۹ق