مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

تحکیم وحدت اسلامی و پاسداری از ارزش ها

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (از صفحه ۲۰۵ تا ۲۳۰)
نقد: تحکیم وحدت اسلامی و پاسداری از ارزش ها (۲۶ صفحه)
هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۰۵)


‌ ‌‌‌نـقد‌: تحکیم وحدت اسلامی و پاسداری از ارزش ها / سید علی رضا حسینی

وحدت اسلامی‌ و همزیستی‌ دیـنی‌ و مـسالمت آمـیز مسلمانان یکی از اولویت های دینی است، زیرا در سایه و حدت می توان‌ از ارزشهای اسلامی پاسداری کـرد. به این جهت باید هشیار بود که در‌ پیش پای وحدت و به‌ احترام‌ آن ارزش های اسـلامی را قربانی نکنیم. تحریف حـقایق و ارزش هـا نه تنها موجب تحکیم و حدت اسلامی نمی شود، بلکه به اختلافات بیشتر دامن می زند. بلی اگر امامان معصوم شیعه‌(ع) از ارزشهای اسلامی دست می کشیدند، نه زندان می رفتند و نه شـهید می شدند، شاید وحدت هم نیز به قیمت قربانی شدن ارزشها بهتر تحقق می یافت. امّا اکنون که آنان‌ چنین‌ نکرده اند و مأموریت خود را به بهترین وجه ممکن در پاسداری از ارزش های اسـلامی بـه انجام رسانده اند، دیگر امروز تحریف ارزش ها به خاطر تحکیم وحدت سودی ندارد‌ و بیشتر‌ به اختلافات دامن می زند، زیرا از یک سو حامیان ارزش های اسلامی را برای دفاع و حمایت از ارزش ها بـر مـی انگیزاند.

واز سوی دیگر دوگانگی بین گفته‌ های‌ پیروان ائمه شیعه در تفسیر سیره آنان مخالفان را در مخالفتشان گستاخ تر می کند. فزون بر این مبارزان با ارزش های اسلامی را در اهدافشان موفق تـر مـی‌ نماید‌.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۰۶)


باید‌ از این اصل غفلت نکرد‌ که‌ پاسداری‌ از ارزش ها اصل است، و وحدت و همزیستی مسالمت آمیز زمینه ساز این پاسداری است. بلی، آن گاه که پایداری بر ارزشی‌ موجب‌ از‌ بین رفـتن و حـدت شـود، و به دنبال آن ارزش‌ های‌ بـرتری پایـمال گـردد، باید از آن ارزش موقتاً صرف نظر کرد.

در هر صورت «فراخوانی مکرر امامان به شرکت‌ در‌ مراسم‌ عبادی و مناسک دینی و تأکید بر جماعت و فریضه حـج» را ـ بـدون‌ تـوجه به شرائطی که در امام جماعت از امامیه بودن، عـادل بـودن و… ـ حمل بر وحدت با اهل سنّت‌ کردن‌ تحریف‌ احادیث امامان معصوم شیعه می باشد.

در نظر همه مسلمانان مسلم‌ اسـت‌، کـه پیـامبر اکرم(ص) فرمود: «سَتفترق اُمّتی ثَلاث و سبعین فرقه، واحده منها نـاجیه»;[۱] پس از من امتم‌ به‌ ۷۳‌ فرقه تقسیم می شوند که تنها یک فرقه «فرقه ناجیه» است، مسلماًبین‌ این‌ فرقه‌ هـا در اصـول وفـروع اختلاف هایی وجود دارد که موجب تشکل این فرقه ها‌ شده‌ اسـت‌.

امـامان شیعه (اهل بیت پیامبر(ع)) که بیان کننده معارف فرقه ناجیه می باشند، بیانگر‌ همه‌ احکام ومـعارف اسـلامی بـه گونه صحیح آن و متفاوت با فرقه های دیگرند. حمل‌ فرمایشات‌ آنان‌ بر تـأکید وتـأیید فـرق دیگر تحریف سیره آن بزرگواران وسعی در اطفاء چراغ هدایت‌ است‌.

الف: نماز جماعت

شکی نیست کـه احـادیثی کـه در باب «فضل الجماعه وتأکید‌ استحبابها‌ فی‌ الفرائض» آمده، بیان فضیلت نماز جماعت است بـا شـرائط آن که اختصاص به فرقه ناجیه‌ دارد‌، ونمی توان به واسطه این احادیث مرز بـین مـذاهب را بـرداشت.

بلی‌ احادیث‌ دیگری‌ نیز در منابع حدیثی شیعه در باب «الصلاه خلف من لم یصل خلفه» آمـده اسـت‌ که‌ وظیفه‌ شیعه را در حال تقیه (اعم از خوفی ومداراتی) بیان می کند‌.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۰۷)


اختصاص‌ ایـن احـادیث بـه نماز پشت سر نواصب وامویان و… نیز تحریف مراد احادیث است.

سرّ نماز خواندن‌ حضرت‌ امـام حـسن و امام حسین(ع) پشت سر مروان و نماز امیرالمؤمنین(ع) پشت سر خلفا‌ را‌ حدیث حـضرت امـام رضـا(ع) «لا تصل خلف‌ أحد‌ الاّ‌ خلف رجلین أحدهما من تثق به وتدین‌ بدینه‌ وورعه وآخر تتقی سـیفه وسـوطه وشـرّه وبوائقه وشنئته فصلّ خلفه علی سبیل التقیه‌ والمداراه‌» بیان می کند، مـسلماً آنـان‌ که‌ از فرقه‌ ناجیه‌ نیستند‌ وجزء فرق ضالّه می باشند، که‌ به‌ مقتضای حدیث متواتر بین شـیعه وسـنی در آتشند از کسانی نیستند که‌ «نثق‌ به وندین بدینه وورعه».

ب: نماز جمعه‌ وعـیدین

اخـتلافات فراوانی که‌ در‌ چگونگی نماز جمعه ونماز عـید‌ فـطر‌ وقـربان در احادیث أئمه شیعه(ع) وعمل عامّه وجود دارد، از قـبیل دو قـنوت‌ در‌ نماز جمعه، صلوات و درود بر‌ معصومین‌ در‌ خطبه ها و نُه‌ قنوت‌ در نماز عیدین وادعیه‌ خـاصه‌ در آن قـنوت ها نشانه این است کـه احـادیث نماز جـمعه وعـیدین هـیچ ربطی‌ به‌ وحدت بین مذاهب نـدارد، بـه همین‌ جهت‌ اکثر فقهاء‌ شیعه‌ وجوب‌ نماز جمعه را مشروط‌ به تحقق شـرائط آن از قـبیل بسط ید و… می دانند وهر چـند بر شرکت در‌ نماز‌ جـمعه عـامّه از روی تقیه تأکید‌ دارند‌، امّا‌ آنـ‌ را‌ مـجزی نمی دانند‌.

ج: فریضه‌ حج

با وجود اینکه حج یکی از مهمترین مظاهر وحدت امـّت اسـلامی است، که در آن‌ همه‌ مـسلمانان‌ از هـر نـژاد وملت ومذهبی بـاشند دور‌ هـم‌ جمع‌ می‌ شوند‌، تـنها‌ در اثـبات ماه از روی تقیه می توان از حاکم اهل سنّت پیروی کرد، عمده هماهنگی اعمال حج بـه واسـطه هماهنگی احکام آن در مذاهب است.

در‌ عین حـال بـا وجود ایـنکه اهـل سـنّت تأخیر رمی جمره عـقبه را در روز عید تا بعد از ظهر جایز نمی دانند و رمی جمرات را نیز در روز یازدهم و دوازدهم‌ قبل‌ از ظهر جـایز نـمی شمارند، امّا شیعه در این حکم از آنـان پیـروی نـمی کـند. مـخالفت حضرت امیرالمؤمنین(ع) را بـا خـلفا در انجام حج تمتع، اهل سنت نیز نقل‌ کرده‌ اند.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۰۸)


در صحیح بخاری و سنن نسائی و سنن دارمی آمـده اسـت کـه عثمان (نیز همچون عمر) از حج تمتع نـهی کـرده بـود، چـون دیـد‌ امـیرالمؤمنین‌ علی(ع) به آن نهی وقعی‌ ننهادند‌، به آن حضرت اعتراض کرد، که «أتفعلها و أنا أنهی عنها» آیا بجا می آوری آن را که من نهی کرده ام؟ و أمیرالمؤمنین(ع) جواب دادند: «ما‌ کنت‌ لأدع سـنّه النّبیّ(ص) لقول‌ أحد‌» من کسی نیستم که سنّت پیامبر(ص) را برای گفته احدی رها کنم.[۲]

تحکیم وحدت با انکار حقایق تاریخی

متأسفانه تاریخ وقایع دردناکی را حکایت می کند، شهادت واسارت تـمام خـاندان‌ پیامبر‌ اسلام(ص) واقعیتی است که نمی توان آن را پنهان نمود، پیامبر(ص) هنگام رحلت تنها یک دختر ویک داماد وچهار نوه که آنان را فرزند خود می خواند از خود باقی‌ گذاشت‌. از ایـن‌ شـش نفر فاطمه زهرا(س) وامیر المؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به بدترین وجه ممکن به شهادت رسیدند‌، زینب وام کلثوم(ع) نوادگان پیامبر(ص) به اسارت رفـتند. وپس از آنـان‌ نیز‌ همه‌ أئمه اهل بـیت(ع) بـه شهادت رسیدند و عمر شریفشان را در زندان ها وتحت مراقبت های ویژه بامظلومیّت ‌‌سپری‌ کردند. وتمامی این اسارتها و زندانها وشهادت های همه این بزرگواران نیز بـه وسـیله‌ حاکمان‌ بوده‌ است.

مـسلّماً انـکار این حقایق ونغمه الفت بین اهل بیت پیامبر(ع) وخلفا وحکام سرودن، نه‌ تنها در تحکیم وحدت نمی تواند کارایی داشته باشد، بلکه بنیان وحدت را‌ به باد می دهد‌.

نمی‌ توان بـنای مـقدس اتّحاد وهمبستگی را ـ که باید با مصالحی سنجیده شده بنا نمود تا هرچه محکم تر واستوارتر گردد ـ با سنگ نمک بنا کرد که با بارانی خراب وجمعی را‌ به کام مرگ فـرو بـرد.

نمی تـوان با انکار وجود فرقه ناجیه وحق دانستن همه فرق وتمسک به گروهی از روایات بدون آشنایی با سـند، دلالت، وجه صدور آن ها و بدون‌ توجه‌ به سایر ادله و واقعیت های تاریخی وسـیره أئمـه(ع) ایـن بنا را ساخت. باید با «مبانی اتحاد» آشنا شد، تا این بنارا بر بنیان مرصوص بنا نهاد. از ایـن ‌ ‌رو بـه‌ طور‌ اجمال به مبانی اتحاد می پردازیم:

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۰۹)


راه به سوی سعادت یکی است

پیـامبر اکـرم(ص) از آغـاز که مردم را به اسلام دعوت کرد، این هشدار را داد:تنها یک‌ فرقه‌ رستگار است. هر چـند شهادتین «لااله الاّ الله»، «محمد رسول الله» وسیله تشکّل امّت اسلامی و دستآویزی برای همبستگی واتّحاد است، امـّا تنها یک فرقه رسـتگارند، تـنها یک فرقه راه‌ نجات‌ را‌ می پیمایند، و همه فرقه های‌ درون‌ امّتی‌ نمی توانند برحق باشند، چنانکه فرمود: «سَتفترق اُمّتی ثَلاث و سبعین فرقه، واحده منها ناجیه و ثنتان و سبعون فی النّار; امّت مـن به‌ هفتاد‌ و سه‌ فرقه تقسیم می شوند، یک فرقه اهل نجاتند‌ و هفتاد‌ و دو فرقه در آتشند.»

این حدیث را سنّی و شیعه در منابع حدیثی، تاریخی وملل و نحل آورده و پیروان هر مذهبی‌ خود‌ را‌ فرقه ناجیه می دانـند. امـّا برخی ناآگاه یامغرض می کوشند‌ ـ بر خلاف دلالت حدیث ونظر همه فرق اسلامی ـ این هشدار مهمّ رسول خدا را نادیده گرفته، و با اهل‌ نجات‌ و رستگاری‌ معرفی کردن تمام فرق اسلامی، زمینه تـشتت آراء و بـه وجود آمدن‌ فرقه‌ های مختلف را فراهم ساخته، پیروان هر فرقه را در عقائدشان سست کرده، جامعه اسلامی را‌ از‌ تلاش‌ برای دست یابی به اسلام راستین و پیروی از فرقه ناجیه وپرهیز از‌ گمراهی‌ و پیروی‌ از فـرقه هـای منحرف و حرکت به سوی اتّحاد و راه راست باز دارند.

اهمیّت پاسداری‌ از‌ اتّحاد‌

اتّحاد و همبستگی جامعه اسلامی وزندگی مسالمت آمیز از اهمیّت برخوردار است; متجاوز از ۱۰۰‌ آیه‌ قرآن در نکوهش منافقان نازل گردیده و پیـامبر اکـرم(ص) آنـان را می شناخت، چنانکه‌ در‌ منابع‌ حـدیثی و رجـالیِ شـیعه و اهل سنّت مشهور است که پیامبر(ص) نام منافقان را به خصوص‌ به‌ حذیفه تعلیم داد و از این رو، به او صاحب سرّ گفته می شد‌. در‌ صـحیح‌ بـخاری ایـن تعبیر برای حذیفه نقل شده است: «صاحب سـرّ النـّبی(ص) الّذی لا یعلم أحد‌ غیره‌; صاحب سرّ پیامبر آنچه هیچ کس غیر از او آن را نمی‌ داند‌».[۳] شاید‌ بتوان گفت یکی از مهمترین اهداف ایـن سـماحت وبـزرگواری و

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۰)


خودداری از معرفی این منافقان پیشگیری‌ از‌ تنش‌ در جامعه اسلامی وآسیب بـه اتحاد بوده است. این سیره پیامبر(ص) را‌ خاندان‌ وی پس از او دنبال کردند، همانگونه که سکوت پیامبر(ص) در مقابل منافقان نشانه تأیید آنـان‌ نـبود‌، خـودداری خاندان وی از مقابله با انحرافات پس از پیامبر(ص) دلیل بر‌ امضاء‌ آن انحرافات نمی بـاشد.

از ایـن رو‌ همانگونه‌ که‌ قرآن و پیامبر(ص) نفاق ومنافقان را نکوهش می‌ فرمودند‌ و در معرفی حق هیچ کوتاهی نمی فرمودند، خـاندان وی نـیز در شـناساندن حق‌ از‌ باطل ومعرفی فرقه ناجیه از‌ هیچ‌ تلاشی دریغ‌ نداشته‌ اند‌. به بـیانی دیـگر، هـیچ یک از‌ دوهدف‌ مقدس اسلامی (اتحاد، وپاسداری از ارزش ها وحق) را فدای دیگری نکرده‌، بلکه‌ از هر یـک بـرای تـقویت دیگری‌ مدد می طلبند.

راه‌ شناخت‌ فرقه رستگار

حضرت محمد(ص) برای‌ نجات‌ مردم از ابـتدای دعـوت به اسلام، فرقه رستگار را مشخص کرد، وبا فرموده‌ اش‌:

«إنّما مَثَلُ أَهْلِ بـَیْتِی فـِیکُمْ‌ کـَمَثَلِ‌ سَفِینَهِ‌ نُوح، مَنْ رَکِبَهَا‌ نَجَا‌ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا‌ غَرِقَ‌…;[۴] مثل اهل بیت من هـمچون کـشتی نوح است، که هرکس بر آن سوار شد‌ نجات‌ یافت و هر کس از آن تخلف‌ ورزیـد‌ غـرق گـردید‌».

به‌ امر‌ الهی کشتی نجاتی را‌ معرفی نمود. پس از پیامبر(ص) از ۷۳ فرقه تنها فرقه ای که بر این کـشتی‌ سـوار‌ شوند، رهایی می یابند.

منادیان همبستگی‌ بین‌ مسلمانان‌

شیعه‌ وعلمای‌ شیعه، کـه بـر‌ ایـن‌ کشتی سوار شده بودند، از آغاز به پیروی از ائمه اهل بیت(ع) جامعه را به اتّحاد‌ و همبستگی‌ فـرامی‌ خـواندند وبـا نقشه شوم و سنّت زشت طواغیت‌ و فراعنه‌ تاریخ‌ ـ که‌ سبب‌ ایجاد‌ اختلاف وتـفرقه بـود ـ مقابله و مبارزه می کردند. مطالعه و بررسی منابع حدیثی و تاریخیِ شیعه، بر این سخن گواه گویایی اسـت:

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۱)


۱٫ احـادیث شیعه و همبستگی با سایر مسلمانان

احادیث فراوانی‌ از ائمه(ع) در توجیه به چگونگی مـعاشرت شـیعه با اهل سنّت در کتب روایی شیعه آمـده اسـت کـه ما به ذکر نمونه ای بسنده می کـنیم.

شـیخ حرّ عاملی در‌ وسائل‌ الشیعه بابی را تحت عنوان «باب وجوب عشره الناس» به ایـن مـوضوع اختصاص داده، می فرماید:

«بَابُ وُجـُوبِ عـِشْرَهِ النَّاسِ حـَتَّی الْعـَامَّهِ بـِأَدَاءِ الاَْمَانَهِ وَ إِقَامَهِ الشَّهَادَهِ وَ الصِّدْقِ‌ وَ‌ اسْتِحْبَابِ عـِیَادَهِ الْمـَرْضَی وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلاهِ فِی الْمَسَاجِدِ;[۵] باب واجب بودن زندگی مـسالمت آمـیز با مردم، حتّی اهل‌ سنت‌; بـدین صورت که امانت آنـان‌ را‌ ادا کـنید و به سود آنان شهادت دهـید و بـه راستگویی با آنان پایبند باشید، مستحب است که مریض های آنان را عیادت، جـنازه هـای آنان‌ را‌ تشییع، باهمسایگان رفتار نـیکو‌ و در‌ مـساجدحضور داشـته باشید.»

در این بـاب احـادیثی آمده که از آن جمله روایـت زیـر است:

راوی گوید: از امام(ع) پرسیدم: سزاوار است رفتار ما میان خود و آنان که معاشرت داریـم‌ چـگونه‌ باشد؟ در حالی که: «لَیْسُوا عَلَی أَمْرِنَا; بـر اعـتقاد ما شـیعیان نـیستند». فـرمود: ببینید، ائمه شما چـگونه رفتار می کنند، از آنها پیروی کنید، آنچه آنان انجام می دهند انجام دهید‌. به‌ خـدا قـسم‌ آنان مریض های ایشان را عیادت مـی کـنند، جـنازه هـای آنـان را تشییع می کـنند وبـه سود‌ وزیان آنان (به حق) شهادت می دهند وامانت های آنان را‌ ادا‌ می‌ کنند.[۶]

از این حدیث وده هـا حـدیث دیـگر استفاده می شود که در رفتارهای اجتماعی، هـرگونه کـه ‌‌بـا‌ شـیعیان مـعاشرت مـی کنیم، باید با اهل سنّت نیز همانگونه معاشرت داشته باشیم‌.

۲٫ علمای‌ شیعه‌ و همبستگی با سایر مسلمانان

کسی که رساله های عملیّه مراجع تقلید را ملاحظه کند، به‌ خـوبی می یابد که علما و فقهای

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۲)


شیعه، در مسائل مختلف، از طهارت و نجاست‌، احترام مال و جان، ارث‌، ازدواج‌، دیه و قصاص وسایر احکام میان شیعه وسنی فرقی قائل نیستند ومدرک این فتاوای ایشان، احـادیثی اسـت که درکتب فقه استدلالی به آن تمسّک کرده اند که به عنوان نمونه حدیثی را‌ از جواهر الکلام; یکی از مشهورترین کتاب های فقه استدلالی شیعه نقل می کنیم:

حمران بن اعین از امـام بـاقر(ع) نقل می کند که در ضمن حدیث مفصّلی فرمود:

«اسلام آن‌ چیزی‌ است که همه فرقه های اسلامی بر آن اند، دینی است که درآن، خـون هـا محترم شمرده می شود، قـوانین ارث جـاری می گردد، ازدواج جایز است، مسلمانان بر نماز‌ و زکات‌ و روزه و حج اجتماع کرده اند. پس به آن از کفر خارج می شوند و به ایمان نسبت داده می شوند…

راوی پرسید: آیـا بـرای مؤمن ]شیعه[ بر مـسلمان ]کـه به‌ ولایت‌ ایمان ندارد[، در این احکام و حدود و غیر آنها فضل وبرتری وجود دارد؟ فرمودند: این دو ]شیعه و سنی[ در این امور دارای یک حکم اند، لیکن برای مؤمن ]شیعه[ بر سایر‌ مسلمانان‌، در‌ اعمالشان و آن چـه بـه وسیله‌ آن‌ به‌ خدا تقرّب می جویند برتری و فضیلت است».[۷]

حتّی علمای شیعه برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان، فتوا می دهند که شیعیان، گاهی‌ برخی‌ از‌ عباداتشان را مانند اهل سنّت بـه جـا آورند‌. حـضرت‌ آیت الله العظمی خویی(ره) در این باره می فرماید:

«حکمت در تشریع این حکم، مدارا و هماهنگی و وحدت کلمه‌ میان‌ مـسلمانان‌ است و اینکه شیعه فرق خود را با اهل سنّت (در‌ اهتمام به مـسأله اتـحاد) آشـکار کنند و این ملاک و حکمت، امروز هم وجود دارد. پس مستحب است حضور در‌ مساجد‌ اهل‌ سنّت و نماز خواندن با آنـان ‌ ‌بـرای اینکه (این سماحت شیعه)آشکار‌ شود‌ و میان مسلمانان اتّحاد کلمه به وجود آیـد».[۸]

عـوامل اخـتلاف و بدبینی

شاید، با مراجعه به منابع حدیثی‌، فقهی‌ واعتقادی‌ اهل سنّت این فراخوان به هـمبستگی

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۳)


واتحاد را نتوان یافت. بلکه بر‌ عکس‌ در‌ برخی منابع اهل سنّت دروغ، تهمت وتوهین فـراوانی نسبت به شیعه، مـنادیان هـمبستگی و اتّحاد‌ دیده‌ می‌ شود ـ از باب اینکه مشت نشانه خروار است ـ به چند نمونه آن اشاره می‌ کنیم‌.

دروغ و تهمت مهم ترین عامل اختلاف

دشمنان شیعه برای اینکه بهتر بتوانند آنان‌ را‌ منکوب‌ نموده و بـر ایشان چیره شوند، دروغ های مضحک شاخداری ساخته وپرداخته ودر غالب ناسزا‌ وفحش‌ نثار شیعه کرده اند. آنان به شیعه چیزهایی را نسبت می دهند که‌ هیچگاه‌ بر‌ قوه واهمه و مخیله آنان خطور نـکرده اسـت:

الف: گاه آنچه را شیعه کفر می داند‌ به‌ آنان نسبت می دهند و می گویند: شیعه همچون یهود دشمن جبرائیل(ع) اند‌ ومی‌ گویند‌: «غلط جبرئیل بالوحی علی محمد(ص)» جبرئیل در وحی خیانت کـرده اسـت. شیعه مسلّماً این افراد‌ خیالی‌ را‌ کافر می دانند.

ب: گاه آنچه را بر خلاف ضرورت فقه شیعه است‌ به‌ آنان نسبت می دهند و می گویند:

۱٫ شیعه برای زنان عدّه (طلاق) قـائل نـیست.

۲٫ شیعه به جای‌ «السلام‌ علیکم» «السام علیکم» که به معنای مرگ است می گوید.

۳٫ شیعه همچون‌ نصاری‌ زنانشان مهر ندارند، چون قائل به متعه‌ می‌ باشند‌ حال آنکه شـیعه بـا اسـتناد به آیه‌ (فَمَا‌ اسْتَمْتَعْتُمْ بـِهِ مـِنْهُنَّ فـَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً;[۹] اگر در عقد متعه مهر معین نشود‌ عقد‌ را باطل می داند).

۴٫ شیعه‌ مانند‌ یهود قبل‌ از‌ سجده‌ چند مرتبه سرشان را پائیـن مـی‌ آورد‌. (ایـن امر ناشناخته ای می باشد، که هر شیعه ای از شـنیدن‌ آنـ‌ تعجب می کند).

۵٫ شیعه «لایعدون الطلاق‌ شیئاً الاّ عند کلّ‌ حیضه‌» طلاق را صحیح نمی دانند‌ مگر‌ در هنگام حیض (حال آنـکه بـه اتـّفاق همه فقهاء شیعه طلاق را در‌ هنگام‌ حیض باطل می دانند).

اگـر‌ کسی‌ به‌ کتاب های فقهی‌ شیعه‌ مراجعه کند، می یابد‌ که‌ در میان فقهاء شیعه کسی به خرافات بـالا قـائل نـیست، و این نسبت ها دروغ‌ پردازی‌ از روی دشمنی وعناد وغرض ورزی‌ بوده‌ اسـت، نـه‌ اشتباه‌.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۴)


ج: گاه‌ برای زمینه سازی توهین‌ واتهام به شیعه، برای یهود وضو ونمازهای پنج گانه و.. راتـرسیم کـرده انـد تا بتوانند وضو‌ ونماز‌ شیعه را با آنها مقایسه کنند‌، ومی‌ گویند‌:

۱٫ شـیعه‌ ـ هـمچون‌ یـهود ـ در وضو‌ مسح‌ بر کفش را جایز نمی داند.

۲٫ شیعه ـ همچون یهود ـ نمازمغرب را تاآشکارشدن کامل سـتارگان بـه تـأخیر‌ می‌ اندازد‌.

۳٫ شیعه ـ همچون یهود ـ پنجاه نماز را در‌ شبانه‌ روز‌ واجب‌ می‌ داند‌.

۴٫ شیعه ـ همچون یـهود ـ بـر شاخ ها سجده می کند.

۵٫ شیعه ـ همچون یهود ـ قبل از سجده چند مرتبه سـرش را پایـین مـی آورد.

۶٫ شیعه ـ همچون یهود ـ در نماز‌ صبح بر شیء بلندی سجده می کند.

مشاهده می شـود کـه گروهی از علماء اهل سنّت این دروغ ها را همراه با توهین وناسزاگوئی های فراوان بـازگوکرده انـد.[۱۰]

مـا‌ از‌ علمای اهل سنّت انتظار نداریم که همچون علماء شیعه پرچم دار همبستگی واتّحاد باشند، تنها مـتوقّعیم تـا شیعه را از دروغ های رسوایی که به آنها نسبت داده شده‌ تنزیه‌ کنند، و یا حـداقل آن دروغ هـا را کـه امروز حربه دشمن مشترک مسلمانان است بازگو نکنند.

شلتوت نخستین پاسخ گو به ندای وحـدت‌

بـلی‌، پس از ۱۳۷۸ سـال بعد‌ از‌ هجرت یکی از علماء اهل سنّت شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه «الازهـر» مـصر فتوایی در راستای اتّحاد وهمبستگی داد، که در ضمن این فتوا‌ شیعه‌ را از اتّهامات فوق‌ تنزیه‌ کرد. هرچند این فـتوا بـه برکت تأسیس موسسه «دار التقریب» به وسیله مرجع تقلید عالم تشیع آیت الله بـروجردی صـادر گردید که دبیر کلّ آن نیز یکی از عـلماء شـیعه‌ عـلامه‌ شیخ محمد تقی قمی بود، وهرچند ایـن فـتوا در مقابل تلاش عالمان شیعی در طول تاریخ اسلام برای ایجاد اتّحاد وهمبستگی ناچیز مـی نـمود، امّا در جو خفقان ودروغ پردازی‌ و اتـهام‌ و تـوهین به‌ شـیعه، فـتوایی شـجاعانه، و شروع مناسبی برای پاسخ به نـدای مـنادیان وحدت «شیعه» به شمار می آمد. ولی‌ متأسفانه این فتوا پاسخ دیـگری بـه دنبال نداشت، ونشر کتاب های‌ مـملو‌ از‌ دروغ و اتّهام به شیعه، بـرای ایـجاد تفرقه ونفرت بین مسلمانان در مـناطق اهـل سنّت ادامه یافت.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۵)


از ‌‌سوی‌ دیگر «فتوای شیخ محمود شلتوت» برای برخی از ساده لوحـان شـیعه ناآشنا بامبانی‌ فتوای‌ وی‌ و مـبانی فـقهی شـیعه دستآویزی گردیده کـه نـاآگاهانه یا مغرضانه بخواهند تـا فـقهاء شیعه فتوایی مشابه‌ فتوای شیخ محمود شلتوت صادر کنند و با اهل نجات و رستگاری مـعرفی کـردن تمام‌ فرق اسلامی ـ بر خلاف‌ حـدیث‌ نـبوی ونظر هـمه فـرق اسـلامی ـ گامی به سوی بـی اهمیّت جلوه دادن هشدار مهمّ رسول خدا(ص) برداشته و زمینه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه های مـختلف را فـراهم ساخته وپیروان هر‌ فرقه را در عقائدشان سـست کـرده و جـامعه اسـلامی را ازتـلاش برای دست یـابی بـه اسلام راستین وپیروی از فرقه ناجیه وپرهیز از گمراهی وپیروی از فرقه های منحرف وحرکت به سوی‌ اتحاد‌ وراه راسـت بـاز دارنـد. از این رو لازم به نظر می رسد تا مـبانی شـیخ مـحمود شـلتوت وفـقهاء شـیعه در این مورد بیان گردد.

مبانی فتوای شلتوت

کلاًّ اهل سنّت‌ فتوای‌ صحابه وتابعین وفقهاء قرن اوّل ودوم را بدون توجه به مبانی اجتهادی آنان برای خودشان وپیروانشان حجّت می دانـند، از این روست که اختلاف صحابه وتابعین با یک دیگر‌ را‌ هرچند به جنگ وکشتار منجر شده باشد، مستند به اجتهادشان دانسته وآنها را نه تنها معذور، بلکه مأجور می پندارند. تا آن جـا کـه مسئله اجتهاد را وسیله توجیه‌ جنایات‌ هولناکی‌ مانند جنایت ابن ملجم در‌ به‌ شهادت‌ رساندن حضرت امیرالمؤمنین(ع) قرار داده اند.

مثلاً یکی از فقهاء بزرگ اهل سنّت «ابن حزم» در کتابش «المحلّی» پس از بیان‌ نـظر‌ مـذاهب‌ چهار گانه اهل سنّت، «حنفی، شافعی، حنبلی ومالکی‌» در‌ اینکه اگر قتلی براساس اجتهاد باشد قصاص ندارد، می گوید: «ولاخلاف بین أحد من الأمـّه فـی أنّ عبدالرحمان بن‌ ملجم‌ لمـ‌ یـقتل علیّاًرضی الله عنه الاّ متأوّلاً مجتهداً مقدراً أنّه علی‌ صواب;[۱۱] در اینکه ابن ملجم علی(ع) را نکشته است مگر بر اساس استنباط و اجتهاد، وخود را بر‌ صواب‌ می‌ دانـست اخـتلافی بین امّت نیست».

بـا ایـن نگرش به فتوا واجتهاد‌، مکتبها‌ ومذاهب فقهی بسیار فراوانی به وجود آمد، این وضعیت موجب هرج ومرج واختلاف وتشتت آراء گردید‌، در‌ این‌ موقعیّت ضرورت محدود کردن مذاهب احساس می شد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۶)


حـصر مـذاهب

سرانجام برای‌ بیرون‌ آمدن‌ از هرج ومرج باب اجتهاد بسته و مذاهب به چهار مذهب «مذهب ابوحنیفه، محمد بن‌ ادریس‌ شافعی‌، مالک بن انس، احمدبن حنبل» منحصر ومحدود گردید.

از آن پس غالباً علماء اهـل‌ سـنّت‌ در کتاب هـای فقهی خود به بیان فتاوای این چهار پیشوای چهار مذهب‌ واحیاناً‌ مستند‌ آنها اکتفا می کنند، و بـه خود اجازه نقد و ردّ فتوای آنان را نمی دهند‌.

اکنون‌ باید در جستجوی پاسـخ بـه چـند پرسش بود:

۱٫ برچه مبنایی این چهار نفر‌ برگزیده‌ شدند؟

۲٫ آیا‌ علماء ومجتهدان بامشورت وهمفکری به این نتیجه رسیدند؟

۳٫ پس چـرا ‌ ‌ایـن جریان در تاریخ ثبت نگردیده؟

۴٫ در‌ اینها‌ چه ویژگی بوده که در سایر فقیهان نبوده است؟

۵٫ آیا در زمـان آنـان‌ فـقیهانی‌ وجود‌ نداشته اند که از آنان برتر باشند؟

۶٫ آیا امام صادق(ع) که نقل شده است ابوحنیفه ومـالک‌ به‌ شاگردی‌ وی افتخار داشته اند از آنان داناتر نبود؟ گیرم آنان داناترین در زمان‌ خود‌ بـوده اند!!

۷٫ آیا دلیلی وجـود دارد کـه همان گونه که پیغمبر اسلام(ص) خاتم انبیاء است و بعد‌ از‌ او پیامبری نخواهد آمد، پس از این چهار عالم نیز تا روز‌ قیامت‌ فقیه داناتری نخواهد آمد؟

۸٫ راستی تاریخ حصر مذاهب‌ چه‌ زمانی‌ است؟

۹٫ یکی از خلفاء عباسی بـه نام «القادر‌ بالله‌» در قرن چهارم هجری حصر مذاهب را ابتکار کرده است. مبنای وی در‌ این‌ کار چه بوده است ؟

۱۰‌. نظرخواهی‌ از علماء؟ پس‌ چرا‌ نقل‌ نشده است؟

۱۱٫ آن چه در تاریخ‌ آمده‌ است این است که القادر بـالله اعـلام کرد پیروان هر مذهبی که‌ یک‌ ملیون دینار به حکومت بپردازند، مذهبشان‌ به رسمیّت شناخته خواهد‌ شد‌، وپیروی از سایر مذاهب ممنوع‌ وغیر‌ رسمی خواهد بود. و چون تنها حنفیان، مالکیان، شـافعیان و حـنبلیان توانستند این پول را‌ بپردازند‌، مذهبشان رسمی و قانونی اعلان شد‌. آیا‌ پول‌ می تواند به‌ مذهب‌ مشروعیت ببخشد؟

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۷)


۱۲٫ آیا ناتوانی‌ از‌ پرداخت پول می تواند مذهبی را غیر مشروع کند؟

۱۳٫ اگر حکم والی وحاکمی برای‌ مردم‌ حکومتش تـکلیف بیاورد؟، چـرا پس از او‌ مسلمانان‌ موظف باشند‌ به‌ حکم‌ او عمل کنند؟

این سؤال‌ ها وده ها سؤال دیگر موجب گردیده که برخی از علماء اهل سنّت نیز به‌ مسئله‌ حصر مذاهب به دیده تردید بنگرند‌.

از‌ آنـ‌ مـیان‌ شـیخ‌ محمود شلتوت که‌ امام‌ صـادق(ع) را مـجتهدی هـمچون ابوحنیفه، شافعی، مالک واحمد بن حنبل یا برتر از آنان می انگارد‌ مذهب‌ پیروان‌ آن حضرت را به رسمّیت شناخته و بر‌ این‌ مبنا‌ فـتوا‌ دادهـ‌ اسـت‌.

مبنای فتوا واجتهاد در شیعه

اولاً: شیعه سخنان پیامبر(ص) وائمـه مـعصومین(ع) را فتوای آنان نمی داند، بلکه حضرت محمد بن عبدالله(ص) رسول خداست وسخنانش تبلیغ رسالتش می‌ باشد، وائمه(ع) ترجمان پیـامبرند و سـخنانشان بـازگوی سنّت است.

ثانیاً: رسول خدا(ص) وائمه هدی(ع) اجتهاد نمی کـردند، زیرا اجتهاد کوشش فقیه جاهل نسبت به احکام واقعی است برای دست یابی به‌ واقع‌، که گاه در اثـر ایـن تـلاش به واقع می رسد، که فتوایش منجز است، وگاه به واقـع نـرسیده وخطا می کند، که فتوایش معذر می باشد، یعنی به واسطه‌ ترک‌ وظیفه واقعیش گناه کـار نـیست. امـّا پیامبر(ص) وائمه هدی(ع) به واقع آگاهند ونیاز به تلاش واجتهاد ندارند. از ایـن رو در بـینش شـیعی‌ نمی‌ توان امام باقر وامام صادق‌(ع) را‌ به عنوان مجتهدی با سایر فقهاءمقایسه کرد، وپیـروی از امـام صـادق(ع) به معنی تقلید وعمل به فتوایوی نیست.

ثالثاً: انتخاب شیعه اهل بیت(ع) را‌ به‌ عـنوان مـرجع دینی، نه‌ به‌ واسطه به رسمّیت نشناختن خلیفه عباسی «القادر بالله» است، نـه بـه واسـطه اختیار یکی از فقهاء ومجتهدین است چون آنان را عالم ترین یافته اند ونه… بلکه تـنها و تـنها به‌ واسطه‌ انتخاب پیامبر(ص) آنان را به امر الهی برای مرجعیت دینی است.

شـیعه بـر مـدعای فوق به ده ها حدیث قطعی الصدور از پیامبر اکرم(ص) استدلال می کند، که از آن‌ جمله‌ اسـت «حـدیث‌ شریف ثقلین»: انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی که در صـدورش از رسـول اعـظم‌ ونبیّ مکرم(ص) در بین شیعه

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۸)


واهل سنّت جای تردیدی نیست.[۱۲‌]

هر‌ چند‌ برخی در دلالت این حدیث بـر «خـلافت» بـه رغم صراحتی که در بعضی از نصوص آن وجود ‌‌دارد‌ مانند «انّی تارک فیکم خلیفتین کـتاب الله وعـترتی اهل بیتی»[۱۳]تردید کرده‌ اند‌، امّا‌ بین علماء شیعه وسنی جای تردیدی در دلالت آن بر مرجعیّت دینی نـیست. خـصوصاً که‌ در این حدیث عبارات فراوانی وجود دارد، که مرجعیّت را در انحصار اهل‌ بیت(ع) قـرار مـی دهد‌، مانند‌:

۱٫ «ما ان اخذتم بهما لن تضلّوا»[۱۴] تـا آنـگاه کـه از کتاب خدا وعترت پیامبر(ص) (معارف واحکام را) بـگیرید هـیچگاه گمراه نخواهید شد.

۲٫ «ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا»[۱۵] ما‌ دامی که چنگ بر کـتاب خـدا واهل بیت رسولش زنید گـمراه نـمی شوید.

۳٫ «لن تـضلّوا ان اتـّبعتموهما»[۱۶] هـیچگاه گمراه نخواهید شد، اگر از اهل بـیت(ع) وقـرآن متابعت کنید.

۴٫ «لن تضلّوا‌ بعدی‌ ان اعتصمتم به»[۱۷] بعد از من گمراه نمی شوید اگـر بـه قرآن واهل بیت من پناه جـوئید.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۱۹)


۵٫ «لاتقدّموهما فتهلکوا»[۱۸] از آنها پیـشی نـگیرید که گمراه خواهید شد.

۶٫ «فـتمسّکوا‌ بـهما‌، ولاتقدموهم فتضلّوا»[۱۹] به کتاب وعترتم چنگ زنید واز آنها پیشی نگیرید که گمراه مـی شـوید.

۷٫ «لاتقصرواعنهما فتهلکوا»[۲۰] از آنان عقب نـمانید کـه هـلاک خواهید شد.

۸٫ «لا تـعلّموهما‌ فـانّهما‌ اعلم منکم»[۲۱] به آنـها چـیزی نیاموزید زیرا آنان از شما داناترند.

۹٫ «انّ الله سائلکم کیف خلفتمونی فی الثقلین»[۲۲] از چگونگی رفتارتان بـا ثـقلین (قرآن واهل بیتم) باز‌ خواست‌ کـننده‌ از شـما خداست.

۱۰٫ «انـّی‌ سـائلکم‌ حـین‌ تردون علیّ الحوض عـن الثقلین»[۲۳] من خود آنگاه که برحوض کوثر وارد می شوید از ثقلین (کتاب خدا وعترتم) پرسانم‌.

رابـعاً‌:

بـا‌ این همه تأکید بر تمسّک ومـتابعت از اهـل‌ بـیت‌(ع) وهـشدار وتـرساندن از مخالفت وتخلف از آنـان، کـه به گوشه ای از آن اشاره شد، هیچ شیعه آگاهی نمی‌ تواند‌ به‌ خود اجازه دهد که از غیر اهـل بـیت(ع) (امـام باقر‌ وامام صادق(ع) و..) پیروی وتقلید نماید.

و سـنخ جـایز دانـستن یـک شـیعه عـمل به فتوای یکی از چهار پیشوای اهل‌ سنّت‌

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۰)


(ابوحنیفه‌، شافعی، احمد بن حنبل ومالک) مانند جایز دانستن یک حنفی عمل‌ به‌ فتوای مالک یا شافعی نیست.

به هـمین جهت است که در حدیثی در اصول کافی با‌ سند‌ صحیح‌ از امام باقر(ع) آمده است که پس از اینکه فرمود: اسلام بر‌ پنج‌ چیز‌ بنا شده است، بر نماز، زکات، حج، روزه و ولایت، در جواب زراره کـه مـی‌ پرسد‌: کدام‌ افضل است؟ می فرماید: ولایت افضل است، چون کلید آن ها است، و تنها والی است‌ که‌ راهنمای به سوی آنها می باشد.

ودر ادامه کلامش چنین بیان می کند‌:

قله‌ وبـلندای‌ امـر «دین» وکلیدش و دروازه هر چیز (نیکو وپسندیده) ورضایت خدای مهربان، فرمان برداری از‌ امام‌ پس از شناخت اوست. خدا می فرماید، (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهـَ‌ وَ‌ مـَنْ‌ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حـَفِیظاً) کـسی که فرمان رسول خدا را برد از خدا فرمان‌ برده‌، و هر کس که روی گرداند (ونافرمانی کند) ما تو را بر آنان‌ نگهبان‌ نفرستادیم‌.

امّا اگر کسی شـبها را بـه شب زنده داری و نماز بـگذراند، روزهـا را روزه بدارد‌، تمام‌ اموالش‌ را صدقه دهد، هر ساله تا پایان عمر حج رود و حال آنکه‌ ولایت‌ ولی خدا را نمی شناسد تا او را ولی خود قرار داده و همه اعمالش به راهنمایی‌ او‌ باشد، نه هیچ حق ثواب وپاداشـی بـر خدا دارد ونه از اهل‌ ایمان‌ است.

امام(ع) پس از بیان شرط ثواب‌ وقبولی‌ اعمال‌ ـ برای اینکه کسی تصوّر نکند که شرط‌ (ولایت‌) بدون مشروط (عمل)کافی است ـ می فرماید: نیکوکارِ از آنان را خدا بـه‌ فـضل‌ و رحمت خـود وارد بهشت می‌ کند‌.[۲۴]

از‌ این‌ حدیث‌ فزون براهمیّتولایت وپیروی ازائمه معصومین(ع)مطالبی‌ استفاده‌ می شود:

۱٫ دو مرتبه تکرار شـده است، کلید نماز، زکات، حج و روزه‌ ولایت‌ است، ودست یابی بـه نـماز وزکـات‌ وحج و روزه صحیح ومقبول‌ امکان‌ ندارد مگر از راه ولایت‌ وراهنمائی‌ امام(ع).

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۱)


۲٫ امام فرد معیّنی است که وی را باید شناخت، نـه ‌ ‌ایـنکه او‌ را‌ انتخاب کنند «الطاعه للامام بعد‌ معرفته‌».

۳٫ از‌ استدلال امام باقر‌(ع) درمورد‌ لزوم اطاعت از امام‌ بـه‌ آیـه (مـَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ) استفاده می شود که اطاعت از امام‌ اطاعت‌ از پیامبر(ص) واطاعت از خـدا است‌.

۴٫ از‌ ادامه آیه‌ (وَ‌ مَنْ‌ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ‌ حَفِیظاً) استفاده می شود کـه نافرمانی از امام نافرمانی از خـدا اسـت.

۵٫ اعمال کسی که‌ ولایت‌ ولی خدا را نشناسد «ولم یعرف‌ ولایه‌ ولیّ‌ الله‌» واعمالش‌ به پیروی او‌ نباشد‌، مستحق هیچ گونه ثوابی نیست.

۶٫ کسی که ولایت ولی خدا را نشناسد«ولاکان من أهل الایمان‌» از‌ اهل‌ ایمان نـمی باشد.

۷٫ آنان که امام را‌ می‌ شناسند‌ واهل‌ ایمان‌ هستند‌ در صورتی بهشت می روند که محسن بوده و به مقتضای ایمانشان عمل کنند، «اولئک المحسن منهم یدخله الله الجنّه بفضل رحمته.[۲۵]

خامساً:

اجتهاد در نزد شـیعه‌ عـمل به رأی وقیاس نیست، وتنها دلیل معتبر در نزد آنان قرآن وسنّت معتبراست، به بیان دیگر بیان دین را در انحصار خدا وپیامبرش می دانند. عترت و اهل بیت (یعنی‌ ائمه‌ معصومین(ع)) را به عنوان مـفسّران عـالم به قرآن وترجمان سنّت می شناسند وبا استناد به قول پیامبر(ص) که فرمود: «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»[۲۶]بین قرآن واهل‌ بیت‌(ع) هیچگاه مخالفت وتنافی نمی یابند.

اجماع در نـزد آنـان آنگاه حجّت است که کاشف از سنّت باشد. عقل چون وسیله درک قرآن وسنت‌ است‌، جزء ادلّه اجتهادی به حساب‌ می‌ آید. در فقه شیعه اجتهاد وفتوا نمی تواند توجیه گر جنگ بـا امـام یـاقتل امام یا هر مؤمن دیـگری بـاشد. شـیعه فعل و قول

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۲)


غیر‌ معصوم‌ را حجت نمی داند‌. شیعه‌ رفتار هر صحابی یا تابعی و یا هر مسلمان دیگر را با قرآن و سنّت مـی سـنجد و آنـان را در مخالفتشان با کتاب و سنت پیامبر(ص) به بهانه اجـتهاد مـعذور نمی داند. در‌ نزد‌ شیعه باب اجتهاد به معنای فتوای به رأی وقیاس هیچ گاه باز نبوده است. در نزد شیعه بـاب اجـتهاد بـه معنای استفاده از قرآن وسنّت پیامبر(ص) هیچ گاه بسته نخواهد‌ شـد‌.

مقایسه ای‌ بین مراجع شیعه وعلماء اهل سنّت

باتوجه به آنچه بیان شد، مناسب به نظر می آیـد کـه‌ در ایـنجا دو مقایسه صورت گیرد:

نخست: مقایسه بین مراجع تقلید‌ شیعه‌ وپیشوایان‌ مـذاهب چـهار گانه: ابوحنیفه، مالک، شافعی واحمد بن حنبل.

این مقایسه را می توان از جهات زیر ‌‌بررسی‌ کرد:

الف: مـبنا. ب: مـنبع. ج: قـدرت استنباط. د: اصلاح پذیری.

الف. مبنا

برخلاف پیشوایان مذاهب‌ چهار‌ گانه‌ ـ با صرف نـظر ازاخـتلافات بـین خودشان ـ فقهاء شیعه بر اساس رأی وقیاس وهمچنین رأی وقول‌ صحابه وتابعین فتوا نمی دهند.

ب. مـنبع

مـنبع اسـتنباط فقهاء ومراجع شیعه قرآن وسنّت‌ پیامبر(ص) است وسنّت را‌ از‌ طریق ائمه معصومین(ع) تلقی می کـنند. و حـدیث صحابه وتابعین را از پیغمبر(ص) همچون احادیث سایر محدثین پس از بررسی واثبات وثاقتشان به عنوان دلیـل حـکم الهـی می پذیرند.

امّا پیشوایان مذاهب‌ چهار گانه اهل سنّت راه شان در دست یابی به سـنّت پیـامبر(ص) پس از صد سال ممنوعیّت نقل حدیث وانقراض دوران صحابه رسول خدا(ص) احادیث صحابه وتابعین اسـت بـدون بـررسی از‌ حالشان‌ زیرا همه صحابه را عادل می انگارند، هر چند بین آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگـیری وجـود داشته است.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۳)


ج. قدرت استنباط

فقهاء ومراجع شیعه از تجربه هزار و سیصد ساله فـقهاء گـذشته‌ کـه‌ در کتب فقهی انباشته شده در استنباط احکام الهی از قرآن وسنّت بهره می گیرند.

امّا پیشوایان مـذاهب چـهار گـانه، که در قرن دوم هجری می زیستند چون در‌ اوائل‌ دوران استنباط احکام بود تجربه ای را پشت سـر نـگذاشته بودند.

د. اصلاح پذیری

مسلّماً، فقهاء ومجتهدان در فتواهایشان خالی از اشتباه وخطا نیستند، به همین جهت گفته مـی شـود‌ «للمصیب‌ اجران‌ وللمخطئ اجر واحد» اگر مجتهد‌ در‌ مقدّمات‌ فتوایش کوتاهی نکرده بـاشد و از هـمان راهی که خدا ورسول خدا تعیین کـرده انـد بـه استنباط پرداخته باشد آن کس که‌ به‌ حـکم‌ واقـعی الهی رسیده دو پاداش وآن کس که‌ اشتباه‌ وخطا کرده است یک پاداش دارد.

با انسداد و بسته شـدن راه اجـتهاد و حصر مذاهب اشتباهات پیشوایان مـذاهب چـهارگانه تثبیت‌ وبـه‌ عـنوان‌ احـکام الهی باقی مانده وراه تصحیح واصلاح آنـها بـسته شده‌ است. هر چند با توجه به بند «الف، ب، وج» که بیان گردید خـطا واشـتباه فقهاء شیعه کمتر است‌. افزون‌ بـر‌ این بواسطه باز بـودن راه اجـتهاد، اشتباه آن ها تثبیت نمی‌ شـود‌ وفـقهاء بعد از آنان خطاهایشان را به نقد می کشند. به این گونه فقه شیعه اصـلاح‌ پذیـر‌ است‌.

آن چه گفته شد نـتیجه مـی دهـد:

۱٫ فتوای شیخ مـحمود شـلتوت پاسخی‌ مناسب‌ وحکیمانه‌ بـه نـدای همبستگی واتحاد فقهاء شیعه بود، وجا دارد وی را به پاس این‌ فتوای‌ تاریخیش‌ ستود. زیرا مبنا ومـنبع شـیعه در استنباطش مورد پذیرش اهل سنّت اسـت چـون نه‌ هـیچ‌ مـسلمانی تـردید در حجیّت کتاب وسنّت دارد، ونـه هیچ کس از شیعه وسنی‌ تردید‌ در‌ صداقت ووثاقت ائمه اهل بیت(ع) دارد.

۲٫ هیچ مجتهد آگاه وآشنا بـه فـقه اهل بیت‌(ع) نمی‌ تواند فتوایی مـشابه فـتوای شـلتوت صـادرکند. وهـیچ شیعه ای نمی تـواند بـا استناد‌ به‌ فتوای‌ شلتوت از غیر اهل بیت متابعت کند.

دوم: مقایسه بین مراجع تقلید شیعه وعلماء سـنّی‌ پسـ‌ از پیـشوایان مذاهب چهار گانه اهل سنّت.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۴)


علماء وفـقهاء اهـل سـنّت خـود‌ مـرجع‌ نـیستند‌، تنها بیانگر فتاوای پیشوایان چهارگانه اند، واحیاناً اگر نیاز به فتوای جدیدی پیدا کنند، به‌ جای‌ رجوع‌ به کتاب وسنّت به انظار ائمه مذاهب چهارگانه مراجعه نـموده وبا قیاس‌ به‌ فتواهای موجود از آنان فتوا صادر می کنند. با بسته شدن راه اجتهاد اهل سنّت خود‌ تقلید‌ از فقهاء بعد از حصر مذاهب را جایز نمی دانند. امّا فقهاء‌ شیعه‌ به مـقتضای احـادیث و ادلّه شرعی مراجع اند‌، با‌ رجوع‌ به قرآن و سنّت رسیده از طریق ائمه‌ اطهار‌(ع) فتوا می دهند ومردم از آنان تقلید می کنند.

نکاتی ارزنده در راه‌ اتّحاد‌

در هر صورت این اختلاف‌ اسـاسی‌ بـین شیعه‌ وسنی‌ نمی‌ تواند مانع از همبستگی واتّحاد بین‌ مسلمانان‌ باشد.

امّا آنان که در صدد دست یابی به این هدف مقدس‌ «اتّحاد‌» هستند بـاید بـه نکاتی چند توجه‌ کنند:

۱٫ هـمبستگی و اتـّحاد میان‌ مسلمانان‌ جهان، در مقابل یهود ونصاری‌ و استکبار‌ جهانی، از اهمّیت بسیار برخوردار است.

۲٫ دشمن با حیله و نیرنگ می کوشد مانع‌ اتحاد‌ و همبستگی مسلمانان شود و گـاه، بـه‌ نام‌ «دلسوزی‌ برای وحـدت» تـیشه‌ به‌ ریشه اتّفاق وهمبستگی مسلمانان‌ می‌ زند.

۳٫ وجود مذاهب و فرقه های مختلف اسلامی، قابل انکار نیست و پیامبر(ص) نیز آن را‌ پیشگویی‌ کرده اند.

۴٫ تعدّدمذاهب نباید مانع اتّحاد‌ و همبستگی‌ در مقابل‌ دشمنان‌ مشترک‌ مـسلمین شـود.

۵٫ نمی شود‌ که همه مذاهب، حق و مطابق واقع باشند، بلکه تنها یک مذهب است که مذهب حق‌ و پیروان‌ آن فرقه نجات یافتگانند.

۶٫ پیروان هر‌ فرقه‌ ای‌، وقتی‌ تشخیص‌ دادند که بـاورها‌ و مـعتقدات‌ آنان نـجات دهنده است، نباید به بهانه اتّحاد و همبستگی از عقاید خود واحکام ومعارف اسلامی که‌ به‌ آن‌ رسیده انـد دست بردارند.

۷٫ آشنایی پیروان مذاهب‌ با‌ عقاید‌ یکدیگر‌، اگر‌ همراه‌ بـا هـتک بـه معتقدات سایر مذاهب نباشد، نه تنها موجب تفرقه نمی شود، بلکه مانع از اتهام ودروغ پردازی دشمنان اسلام و مسلمین اسـت.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۵)


‌ ‌راه هـای تحکیم اتحاد‌ و همبستگی

مسلّماً تشیّع و تسنّن، دو مذهب است که در بسیاری از مسائل با هـم مـوافق و مـشترکند و در برخی از مسائل با هم اختلاف دارند. اگر اختلافی در میان مذاهب وجود‌ نداشت‌، مذاهبی به وجـود نمی آمد، قوام تعدد مذهب به اختلاف است. امّا در این میان مسائلی وجـود دارد که باوجود اینکه از مـوارد اخـتلاف نیست به عنوان مسائل مورد‌ اختلاف‌ مطرح گردیده است. و این مسائل نیز سه دسته اند:

۱٫ اموری که به دروغ به یکی از مذاهب نسبت داده شده، به این جهت‌ به‌ عنوان اختلاف مطرح گـردیده است‌.

۲٫ مسائلی‌ که مورد اختلاف بین فقهاء مذاهب است وربطی به اختلاف بین شیعه وسنّی ندارد، امّا به عنوان اختلاف شیعه وسنّی مطرح می شود.

۳٫ مسائلی‌ که‌ از جهت فقهی واعتقادی‌ مـورد‌ اتـفاق مسلمانان است، امّا سیره عملی آنان متفاوت است، به گونه ای که این مسائل نمودار اختلاف بین شیعه وسنّی گردیده است.

پس مسائل موجود بین تشیّع و تسنّن پنج دسته‌ اند‌، که عـلماء سـنّی و شیعه برای تحکیم اتّحاد و همبستگی بین مسلمانان باید برخورد متناسب با هریک از این دسته ها را داشته باشند.

دسته اوّل: مسائل مورد اتفاق.

این مسائل باید‌ محور‌ همبستگی واتّحاد‌ قرار گـیرد، مـانند توحید، نبوّت، قرآن، معاد، نماز، زکات، حج، روزه وده ها موضوع دیگر. با وجود‌ اینکه بین مسلمانان واهل کتاب تنها یک موضوع مورد اتفاق وجود‌ دارد‌، اسلام‌ با سماحت واغماض ـ از انحرافات أهـل کـتاب مـانند: تثلیث[۲۹]

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۶)


چرا مسلمانان بر گـرد مـحورهای فـراوان مورد ‌‌اتفاق‌ در تحکیم اتّحاد وهمبستگی در مقابل دشمنان مشترک نکوشند، وگوش به نغمه شوم‌ دشمنان‌ تفرقه‌ افکن داده وبه اهداف ننگین آنان جـامه عـمل بپوشند؟!

دسـته دوم: مسائل مورد اختلاف

این مسائل‌ است که حـربه ای خـطرناک در دست دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه ودرگیری‌ و نزاع می باشد. از‌ این‌ رو باید علماء شیعه وسنّی برای خلع سلاح دشـمن سـه بـرنامه را مورد نظر داشته باشند:

۱٫ تبیین نقطه نظرها به صورت شـفاف وروشن، وآگاه نمودن مردم به معارف واحکام مذهب، خالی‌ از هر گونه هتک وتوهین به نظر مخالف، زیرا تـاریکی هـا ونـاآگاهی ها زمینه مناسبی است برای بذر عناد و عداوت و دشمنی، وآگاهی وروشـنگری ایـن زمینه را از میان می برد.

۲٫ مناظره‌ علمی‌ بدون تعصب بین علماء دو مذهب برای دست یابی به واقـع ونـظریّه مـشترک، وعلنی بودن این مناظرات به منظور آگاهی بخشیدن به عموم، ترجیح دارد.

۳٫ پرهـیز از جـریحه دار کـردن‌ عواطف‌ و احساسات پیروان مذاهب دیگر، با ابراز تنفر از مقدّسات آنان ویا تجلیل و تعظیم از مـنفرات آنـان، چـه اینکه همانگونه که توهین به مقدّسات پیروان هر مذهبی موجب جریحه دار‌ شدن‌ عواطف واحـساسات پیـروان آن مذهب می گردد، تجلیل وتعظیم از آنان که مورد تنفر پیروان مذهبی می بـاشند، مـوجب جـریحه دار شدن عواطف و احساسات پیروان آن مذهب می شود‌، مثلاً‌ یادکردن‌ و ستودن قاتلان و ظالمان اهل بـیت‌ پیـامبر‌(ع) در‌ مقابل شیعه، غیر قابل تحمّل و بسیار سنگین ودشوار است. مانند اینکه گفته شـود، ابـن مـلجم مجتهد بوده و به واسطه کشتن علیّ‌(ع) خداوند‌ به‌ او ثواب خواهد داد!! ویا بگویند: امیر المؤمنین‌ یـزید‌ امـام ومجتهد بوده وبه شهادت رساندن فرزندان پیامبر(ص) وبه اسیری بردن دختران وی را بـر اسـاس اجـتهاد خود مرتکب‌ شده‌ ودر‌ نزد خدا مأجور است و.. برای شیعه قابل تحمّل نیست. همان‌ گونه کـه اگـرکسی در مـقابل سنّی ابولؤلؤ را به پاس قتل عمر بن خطاب بستاید وبر او رحمت‌ فرستد‌، عـواطف‌ وی را جـریحه دار کرده است. علماء شیعه وسنّی باید به‌ پیروان‌ خودبیاموزند که به عقائد یکدیگر احترام بگذارند واحـساسات دیـگران را به بازی نگیرند.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۷)


این اصل آنقدر‌ دارای‌ اهمیّت‌ است، که مراعات آن اخـتصاص بـه روابط پیروان مذاهب اسلامی ندارد. بلکه‌ ایـن‌ اصـل‌ بـاید در همه جا مورد توجه مسلمانان قرار گـیرد، حـتّی در روابطشان با مشرکان‌. خداوند‌ متعال‌ می فرماید: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهـِ فـَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ‌ عِلْم‌ کـَذلِکَ زَیـَّنّا لِکُلِّ أُمـَّه عـَمَلَهُمْ) (بـه معبود) کسانی که غیر خدا را مـی‌ خـوانند‌ دشنام‌ ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی نادانی خدا را دشنام دهند، این چنین بـرای‌ هـر‌ امتّی عملشان را زینت دادیم[۳۰]. از این آیـه استفاده می شود، کـه‌ نـباید‌ به‌ مقدّسات هر قومی (هـر چـند در واقع از قداست واحترامی بر خوردار نیستند) در مقابل‌ آنان‌ هتک وتوهین کرد، هر چـند آنـان مشرک وآن چه را مقدّس می‌ شـمارند‌ بـت‌ بـاشد.

دسته سوم: دروغ هـا وتـهمت ها

که موجب گـردیده تـا تصوّر شود بین مسلمانان‌ در‌ آن‌ موارد نیز اختلاف وجود دارد. روشن است که با آگـاهی بـخشیدن به‌ توده‌ مسلمانان وفاش شدن دروغـها وتـهمتها، وهم وگـمان اخـتلاف نـیر رخت بر می بـندد. مثلاً علماء اهل‌ سنّت‌ به سنّیان بفهمانند که شیعه نه تنها علی(ع) را خدا نمی دانـد‌، بـلکه‌ وی را برتر از رسول خدا (ص) نمی‌ داند‌، ونـه‌ تـنها عـلی(ع) را افـضل از پیـامبر(ص) نمی‌ داند‌، بـلکه فـقهاء شیعه به اتفاق، قائلین به خدایی یا پیامبری علی(ع) را کافر‌ ونجس‌ می دانند. و برای رفع اتـّهامات‌ اهـل‌ سـنّت را‌ به‌ مطالعه‌ عقائد شیعه در مورد امامانشان تـشویق‌ کـنند‌.

از سـوی دیـگر عـلماء شـیعه به شیعیان بیاموزند که اهل سنّت دشمن‌ اهل‌ بیت(ع) نیستند، وعلماء اهل سنّت با‌ نشر فضائل اهل بیت‌(ع) که‌ در منابع حدیثی شان کم‌ نمی‌ باشد، علماء شـیعه را در این وظیفه مدد کنند.

ونیز علماء شیعه حساب‌ ناصبیان‌ ودشمنان اهل بیت را از‌ سایر‌ اهل‌ سنّت جداکرده، وعلماء‌ سنّی‌ نیز حساب غالیان را‌ که‌ علی(ع) را خدا می انگارند، که شیعیان آنها را کـافر مـی دانند، از شیعه‌ جدا‌ نمایند، وهمچنین تنفر خود را نسبت‌ به‌ نواصب و دشمنان‌ اهل‌ بیت‌(ع) ابراز نمایند.

این گونه‌ تلاش در ایجاد وحدت نقش چشم گیری خواهد داشت.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۸)


دسته چهارم:

مسائلی کـه مـورد اختلاف‌ بین‌ فقهاء مذاهب است وربطی به اختلاف‌ بین‌ شیعه‌ وسنّی‌ ندارد‌. مانند دست باز‌ یا‌ دست بسته نماز خواندن، که به عـنوان یـکی از مظاهر اختلاف بین شیعه و سـنّی مـطرح است‌، و حال‌ آنکه‌ تنها شیعه نیستند که دست باز نماز‌ می‌ خوانند‌ بلکه‌ یک‌ چهارم‌ اهل سنّت که پیرو مذهب مالکند دست باز نـماز مـی خوانند. و مانند ازدواج موقّت یـا مـتعه که به عنوان یک اختلاف مذهبی دیگر مطرح می شود، درحالیکه‌ بسیاری از فقها و محدّثان اهل سنّت نیز قائل به جواز متعه بوده اند که از آن جمله، این نظریه را به امامان دو مـذهب، از مـذاهب اهل سنّت، نسبت داده‌ اند‌:

۱٫ مالک بن انس، امام مالکیان

سرخسی در المبسوط،[۳۵] جواز متعه را به مالک بن انس نسبت داده اند.

۲٫ احمد بن حنبل پیشوای حنبلیان

ابن قدامه در المغنی، از‌ مقدسی‌ نـقل مـی کند کـه متعه مکروه است نه حرام; زیرا در این باره، ابن منصور از احمد بن حنبل پرسید، پس او گفت‌: اگر‌ از آن پرهـیز شود بیشتر‌ دوست‌ دارم، ظاهر این کلام کراهت است نه حرمت.[۳۶]

از ایـن قـبیل مـسائل نیز فراوان است که اگر برای مسلمانان تبیین گردد، از اختلافات‌ بین‌ مذاهب بسیار کاسته می‌ شود‌. ایـن ‌ ‌روشـن گری وظیفه هر مسلمان مشتاق شوکت وعزّت اسلام ومسلمین است.

دسته پنجم:

مـسائلی کـه از جـهت فقهی واعتقادی مورد اتفاق مسلمانان است، امّا در عمل دارای

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۲۹)


سیره ای‌ متفاوتند‌; مانند چگونگی صلوات بـر پیامبر(ص)، باوجود اینکه در همه منابع حدیثی اهل سنّت بر صلوات بر آل پیامبر(ص) هـمراه با صلوات بر آن حـضرت تـأکید شده است[۳۷] اهل سنّت‌ در‌ سخنرانی ها‌ وکتابهای خود غالباً مقیّدند به این احادیث عمل نکرده صلوات بر آل محمد را نیاورند، به گونه‌ ای که تفاوت صلوات بین «صلّی الله علیه و آله و سلّم» و «صلّی‌ الله‌ عـلیه‌ و سلّم» نشانگر این است که مؤلف کتاب شیعه است یا سنّی.

وچگونگی ختم قرآن، با وجود اینکه ‌‌در‌ قرآن مجید در دو مورد «العلی العظیم» و در چهار مورد «العلی الکبیر» آمده‌ است‌ و مسلّماً‌ اگر خـدا را بـه دو تعبیر «علی» و«عظیم» تعظیم کنیم افضل است ـ چنانکه در قرآن‌ نیز چنین آمده است ـ اهل سنّت مقیّدند در پایان قرائت قرآن بگویند: (صدق‌ الله العظیم) بر خلاف‌ شیعه‌ که می گویند: (صدق الله العـلی العـظیم). از این قبیل مسائل نیز کم نیست.

وچون این گونه مسائل از شعائر است نمود آن در اختلاف واتّحاد بسیار است. با ترویج سنّت‌ پیامبر اسلام(ص) در این موارد پایه هایوحدت نیز مستحکم مـی شـود.

به امید شوکت و عظمت مسلمانان جهان در پرتو اتحاد و همبستگی و پیروزی آنان بر آمریکا و اسرائیل.

[۱]. شیخ طوسی(ره) در الرسائل‌ العشر‌، ص۱۲۷، و محمد بن حسن بن مطهر الحلّی(ره) در ایضاح الفوائد، ج۱، ص۸ و شیخ حر عـاملی(ره) در وسـائل الشـیعه، ج۱۸، ص۳۱، و علامه مجلسی(ره) در بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۶، ح۱۹۸ و حـاکم‌ نـیشابوری‌ در المـستدرک، ج۴، ص۴۳۰، وابن حزم در المحلی، ج۱، ص۶۲ و ج۱۱، ص۱۰۳، و طبرانی در المعجم الکبیر، ج۱۸، ص۵۱، و هیثمی در مجمع الزوائد، ج۱، ص۴۳۰ ص۴۴۸، ومتقی هندی در کنز العمال، ج۱، ص۲۰۹ ـ ۲۱۲‌ و…

[۲]. صحیح‌ بخاری ج ۲، ص ۱۵۱، و سنن نسائی ج ۵ ص ۱۴۸ و سنن دارمی ج ۲ ص ۶۹٫

[۳]. صحیح بخاری، ج۵، کـتاب فـضائل اصـحاب النبی، باب۵۱، مناقب عمّار و حذیفه رضی الله عنهما، ح۲۵۳، ۲۵۴، ص۹۰ـ۹۱٫

[۴]. المـعجم الصـغیر طبرانی‌، ج ۲، ص ۱۲‌، و المعجم‌ الأوسط طبرانی، ج ۶، ص ۴۰۶، ح ۵۸۶۶، المستدرک‌ حاکم‌ نیشابوری‌، ج۲، ص۳۴۳، والمصنف ابن ابی شیبه، ج۶، ص۳۷۲، «عن علی قال: إنّما مثلنا فی هذه الاُمـّه کـسفینه نـوح…»، ومجمع الزوائد هیثمی، ج۹ ص۲۶۵ ح ۱۴۹۸۱‌.

[۵]. وسائل‌ الشیعه‌، ج۸، ص۳۹۸، باب ۱، باب وجوب عشره الناس حـتی العامّه‌…

[۶]. وسائل‌ الشیعه، ج۸، کتاب الحج، باب ۱، از ابواب العشره، ح۳، ص۳۹۹٫

[۷]. جواهر الکلام، شیخ محمد حسن النجفی، ج۶، ص۵۸٫

[۸]. التنقیح، ج۴، ص۳۱۹٫ و إنّما الحکمه‌ فـی‌ تـشریعها‌ هـی المداراه وتوحید الکلمه وإبراز المیزه بینهم و بین العامه، و علیه‌ فهی تـأتی فـی أمثال زماننا أیضاً، فیستحب حضور مساجدهم و الصلاه معهم لیمتاز الشیعه بذلک عن غیرهم و تبیین عدم‌ تـعصبهم‌ حـتی‌ تـتحد کلمه المسلمین.

[۹]. سوره نساء آیه ۲۴٫

[۱۰]. منهاج السنه، ج ۱، ص۲۱‌ تا‌ ۷۳٫

[۱۱]. المحلی، ج۱۰، ص ۴۸۳، مسأله ۲۰۷۹٫

[۱۲]. چه ایـنکه تـنها در کـتاب شریف کتاب الله‌ واهل‌ البیت‌(ع) فی حدیث الثقلین من الصحاح والسنن والمسانید و.. من مـصادر أهـل السـنّه حدود‌ ۶۰۰‌ نقل‌ از ۱۶۰ منبع اهل سنّت از ۴۷ صحابی پیامبر اکرم(ص) آمده است که گروهی‌ ازمؤلفان‌ ایـن‌ مـنابع که جزء ائمه حدیث وتراجم اهل سنّت هستند بر صحّت این حدیث تـأکید‌ دارنـد‌.

[۱۳]. مـسند أحمد بن حنبل: ج۸، ص۱۳۸، ح ۲۱۶۳۴ و ص۱۵۳ و ۱۵۴، ح۲۱۷۱۱ و فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۰۳‌، ح۱۰۳۲‌ و ص۷۸۶‌، ح۱۴۰۳٫ کتاب السنه، ص۳۳۶، ح۷۵۴ و ص۶۲۸، ح۱۵۴۸٫ المصنف: ج۱۱، ص۴۵۲، ح۱۱۷۲۵٫ المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۵۳‌، ح۴۹۲۱‌ و ص۱۵۴، ح۴۹۲۲٫ جامع المسانید والسنن، ج۴، ص۵۰۸، ح۲۹۴۷٫ مـجمع الزوائد، ج۹، ص۲۵۶، ح۱۴۹۵۷٫ جـواهر العقدین‌: ص۲۳۶‌. جامع‌ الاحادیث، ج۱۹، ص۴۷۳، ح۱۵۱۳۹٫ البدور السافره فی أمور الآخره، ص۱۶۹، ح۳۲٫ فیض القدیر، ج۳، ص۱۴٫ المعرفه‌ والتاریخ‌، ج۱، ص۵۳۷٫ کـنزالعمال، ج۱،ص۱۷۲،ح۸۷۲٫ صـحیح الجـامع الصغیر، ج۱،ص۴۸۲،ح۲۴۵۷٫ روح المعانی، ج۲۲‌،ص۱۶‌.

[۱۴‌]. مسند أحمد بن حنبل: ج۴، ص۱۱۸، ح۱۱۵۶۱٫ سنن الترمذی: ج۵، ص۶۲۱، ح۳۷۸۶٫ حکیم ترمذی در نوادر الأصول‌، ص۶۸‌. شیبانی‌ در کتاب السـنه، ص۶۳۰، ح۱۵۵۸٫طـبرانی در معجم الکبیر، ج۳، ص۶۲، ح۲۶۷۸،و…

[۱۵‌]. احمد‌ بن حنبل در فضائل الصحابه: ج۱، ص۱۷۱، ح۱۷۰٫ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۲۲، ح۳۷۸۸٫ مسند عبد بـن حـمید، ص۱۰۸‌، ح۲۴۰‌. طـبرانی در المعجم الصغیر، ج۱، ص۱۳۵٫ بسوی در المعرفه والتّاریخ، ج۱، ص۵۳۶٫ البانی در‌ صحیح‌ الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۲، ح۲۴۵۸/۱۱۳۸٫

[۱۶]. حاکم‌ نیشابوری‌ در‌ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹، و ذهبی در تلخیص المـستدرک، ج۳، ص۱۰۹‌، سـمهودی‌ در جـواهر العقدین: ص۲۳۳، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۲۱۶، سیوطی‌ در‌ جامع الاحادیث: ج۳، ص۴۳۰، ح۹۵۹۱، قندوزی‌ حنفی‌ در یـنابیع‌ المـودّه‌، ص۲۹۶‌ و ص۳۶٫

[۱۷]. سیوطی در جامع الاحادیث‌: ج۴، ص۸۲‌، ح۱۰۳۱۷٫ بدخشی در مفتاح النجا، الورقه ۸٫ متقی هندی در کنزالعمال، ج۱، ص۱۸۷، ح۹۵۱‌.

[۱۸‌]. طبرانی در المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۳، ح۲۶۸۱‌ و ج۵، ص۱۶۶، ح۴۹۷۱٫ سمهودی در‌ جواهر‌ العـقدین: ص۲۳۳، سـیوطی در جامع‌ الاحادیث‌: ج۳، ص۲۴۱، ح۸۳۹۶ و ج۳، ص۲۳۴، ح۸۳۵۴ و در الدّر المنثور، ج۲، ص۲۸۵، هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۵۸‌، ح۱۴۹۶۳‌ و ج۵، ص۳۵۴، ح۸۹۹۳، متقی هندی در‌ کنزالعمال‌، ج۱، ص۱۸۸‌، ح۹۵۷ و ص۱۸۶، ح۹۴۶‌، قندوزی‌ حنفی در ینابیع المـودّه‌، ص۲۹۶‌، مـحمدبن سلیمان کوفی در مناقب الإمام أمیر المؤمنین، ج۲، ص۳۷۵، ح۸۴۹٫

[۱۹]. قـندوزی حـنفی در‌ یـنابیع‌ المودّه، ص۱۱۶٫

[۲۰]. طبرانی در المعجم‌ الکبیر‌، ج۵، ص۱۶۶، ح۴۹۷۱‌، سمهودی‌ در‌ جواهر العـقدین: ص۲۳۳، هـیثمی‌ در مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۵۸، ح۱۴۹۶۳، قندوزی حنفی در ینابیع المودّه، ص۲۹۶، متقی هندی در کنزالعمال‌، ج۱، ص۱۸۸‌، ح۹۵۷، سخاوی شافعی در إستجلاب إرتقاء‌ الغـرف‌: الورقـه‌۲۱‌.

[۲۱‌]. المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۶۶‌، ح۴۹۷۱‌. المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۳، ح۲۶۸۱٫ جـامع الاحـادیث: ج۳، ص۲۳۴، ح۸۳۵۴٫ ینابیع المـوده، ص۳۷٫ مـفتاح النـجا، الورقه ۸٫ جواهر العقدین‌: ص۲۳۳‌، و ص۲۳۷‌. إستجلاب إرتقاء الغـرف: الورقـه ۲۳٫ مجمع الزوائد‌، ج۹، ص۲۵۸‌، ح۱۴۹۶۳‌.

[۲۲‌] ابن‌ صباغ‌ مالکی در الفصول المهمّه، ص۴۰، سمهودی در جواهر العقدین: ص۲۳۹، سخاوی شافعی در اسـتجلاب إرتـقاء الغرف: الورقه۲۴، قندوزی حنفی در ینابیع المـودّه، ص۳۹٫

[۲۳] طبرانی در‌ المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۵، ح۲۶۸۳ و ص۱۸۰، ح۳۰۵۲، حـکیم التـرمذی در نوادر الأصول، ص۶۸، حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۵۵٫ البـدایه و النـّهایه، ج۷، ص۳۶۲٫ فرائد السمطین، ج۲، ص۲۷۴، ح۵۳۹٫ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۶۵۸، ح۱۸۴۶۰٫ جامع الاحادیث: ج۹، ص۱۳۱‌، ح۲۷۶۰۰‌. أسد الغابه، ج۳، ص۱۴۷٫

[۲۴]. عن أبی جعفر(ع) قال: بنی الاسـلام عـلی خمسه أشیاء: علی الصّلاه والزّکـاه والحـجّ والصـوم والولایه، قال زراره: فـقلت: وأیـّ شیء من ذلک أفضل؟ فقال: الولایـه أفـضل‌، لأنّها‌ مفتاحهنّ والوالی هو الدّلیل علیهنّ،… قال: ثمّ قال ذروه الأمر وسنامه ومفتاحه وباب الأشیاء ورضـا الرّحـمان الطاعه للامام بعد معرفته، انّ الله عـزّوجلّ‌ یـقول‌: (مَنْ یـُطِعِ الرَّسـُولَ فـَقَدْ أَطاعَ‌ اللهَ‌ وَ مَنْ تـَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً) امّا لو أنّ رجلاً قام لیله وصام نهاره وتصدّق بجمیع ماله وحـجّ جـمیع دهره ولم یعرف ولایه‌ ولیّ‌ الله فیوالیه ویـکون جـمیع‌ أعـماله‌ بـدلالته الیـه، ما کان عـلی الله جـلّ وعزّ حقّ فی ثوابه ولاکان من أهل الایمان، ثمّ قال: اولئک المحسن منهم یدخله الله الجنّه بفضل رحـمته. اصـول کـافی، ج ۲، ص ۱۸ و۱۹، کتاب‌ الایمان‌ والکفر،باب دعائم الاسلام، ح ۵٫

[۲۵]. بـرخی تـصوّر کـرده انـد کـه «المـحسن منهم» نیکو کار از آنان، مراد نیکو کار از کسانی است که امام را نشناخته واهل ایمان نیستند! امّا‌ این‌ تصور راجمله‌ «ما کان له حقّ فی ثوابه» برای آنان حـقی در پاداش نیست، رد می کند. بلی، خداوند‌ مستضعفین آنان که در یافتن حق کوتاهی نکرده اند را از‌ هر‌ فرقه‌ ای که باشند عذاب نخواهد کرد خواه یهودی یانصرانی یا مشرک ویا مسلمانانی که فرقه نـاجیه را ‌‌بـر‌ نگزیده اند باشند.

[۲۶]. مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۵۴،ح ۱۱۲۱۱ و ص۱۱۸، ح۱۱۵۶۱و ج۸، ص۱۵۳‌ و ۱۵۴‌، ح۲۱۷۱۱‌. مسند أبی یعلی، ج۲، ص۲۹۷، ح۴۸ ـ (۱۰۲۱)و ص۳۷۶، ح۱۶۶ (۱۱۴۰). کتاب السنه، ص۶۲۸، ح۱۵۴۸٫ المصنف: ج۱۱‌، ص۴۵۲، ح۱۱۷۲۵٫ المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۵۳، ح۴۹۲۱٫ المستدرک، ج۳، ص۱۴۸٫ وده ها منبع دیگر.

[۲۷‌]. (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا‌ إِنَّ‌ اللهَ ثالِثُ ثَلاثَه) سوره مـائده، آیـه ۷۴٫

[۲۸]. (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللهِ وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللهُ‌ أَنّی یـُؤْفَکُونَ) سـوره توبه، آیه ۳۰٫

[۲۹]. سوره آل عمران، آیـه ۶۴٫

[۳۰]. سـوره انعام آیه ۱۰۸٫

[۳۱]. المبسوط، ج۵، ص۱۵۲٫

[۳۲]. شرح الزرقانی، ج۳، ص۱۵۵

[۳۳]. الهدایه فی شرح بدایه المبتدی، ج۱، ص۱۹۰‌.

[۳۴‌]. شرح فتح القدیر، ج۳، ص۱۵۳٫

[۳۵]. تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۱۳۳٫

[۳۶]. المغنی، ج۶، ص۶۴۴

[۳۷]. قال ابن قیم الجوزیّه: فی جلاء الأفهام، ص۲۹۲:… أنـّ أکـثر الأحادیث الصحاح والحسان، بـل کـلّها مصرّحه بذکر النّبی‌ و بذکر‌ آله، و… تظاهرت علی لفظ «محمّد وآل محمّد». انتهی

و نشیر الی عدّه من هذه الاحادیث.

منها: ما ورد فی کیفیه الصلاه علیه ۶٫ وهی کما قال ۶: «قولوا: اللّهم صل علی محمّد‌ وعـلی‌ آل مـحمّد…».

فقد ورد فی البخاری، ج۳، کتاب التفسیر، باب۴۵۲، ص۴۸۹، ح۱۲۲۲ و ج۴، کتاب الدعوات، باب ۷۳۴ ص، ۴۳۴، ح۱۲۲۶٫

ومسلم، ج۱، کتاب الصلاه، باب۱۷، ص۳۸۶، ح۴۰۶،۴۰۵٫

والنسائی، ج۳، باب کیف‌ الصلاه‌ علی‌ النّبی «، ص۴۷٫

والترمذی، ج۲، باب۲۰‌ من‌ ابواب‌ الصلوه، ص۳۵۲، ح۴۸۳٫

وابن ماجه، ج۱، باب الصلاه علی النـّبی «، بـاب۲۵، ص۲۹۳، ح۹۰۴٫

وأبوداود، ج۱، بـاب الصلاه علی النّبی «، ص۲۵۷، ح۹۷۸،۹۷۷‌،۹۷۶‌.

والدارمی‌، ج۱، باب الصلاه علی النّبی «، ص۳۵۶، ح۱۳۴۳،۱۳۴۲٫

وأحمد‌ فی‌ مسنده، ج۴، «مسند أبی سعید الخدری»، ص۹۴، ح۱۱۴۳۳، و ج۸، «مسند أبـومسعود الانصاری»، ص۳۱۷، ح۲۲۴۱۵، و ج۹، «حدیث بریده الاسلمی»، ص۱۸، ح۲۳۰۴۹، و ج۶، «مسند الکوفیین‌»، ص۳۲۰‌، ح۱۸۱۲۸‌، و ص۳۲۴، ح۱۸۱۵۰، و ص۳۲۵، ح۱۸۱۵۶

هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۵ – شماره ۳۱ (صفحه ۲۳۰)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x