مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مفهوم اساسی دین ودایی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » بهار ۱۳۸۹ – شماره ۴۵ (از صفحه ۱۰۹ تا ۱۲۶)
عنوان مقاله: مفهوم اساسی دین ودایی (۱۸ صفحه)
نویسنده : کویپر، اف.بی.یاکوبوس
نویسنده : صدری، امیر
نویسنده : منتظری، سعید
چکیده :
نویسنده به دنبال آن است که اساس دین ودایی را توضیح دهد؛ او بهترین راه را برای این کار توجه به کیهان‌زایی دین ودایی می‌داند؛ بنابراین به اسطوره مبدأ جهان می‌پردازد: در آغاز فقط آب وجود داشت که حامل نطفه زندگی در خود بود بعد زمین به وجود آمد که در حالت نامتعین بود اما این حالت نامتعین چندان نپایید و با مرحله دوم کیهان‌زایی به پایان رسید. این مرحله با تولد ایندره در بیرون از جهان نخستین آغاز شد. نویسنده کارکرد اسطوره‌ای ایندره را محدود به خلق جهان دوگانه می‌داند که در آن خیر و روشنایی در برابر شر و تاریکی قرار دارد. در ادامه مقاله به جنگ بین اسوره‌ها، خدایان جهان نخستین ودایی، و دِیوها به همراه سرکرده‌ای آنها، ایندره، می‌پردازد که تداعی‌کننده دوگانگی راه یافته به جهان خدایان ودایی است. در پایان مقاله نیز از ادوار جهانی و نابودی جهان سخن می‌گوید.
کلمات کلیدی :
ایندره، ورونه، دین ودایی، اسوره، دیوه

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۰۹)


‌ ‌‌‌مـفهوم‌ اساسی دین ودایی۱*

اف. بــی. یاکــوبوس کــویپر

امیر صدری۲** سعید منتظری۳***

۱

  1. مشخصات کتاب‌شناختی‌ اینـ‌ اثـر‌ چـنین است:F. B. J. Kuiper (1975), “The Basic Concept of Vedic Religion”, History of Religions, Vol. 15‌, No. 2, pp. ۱۰۷-۱۲۰٫
  2. دانشجوی دکتری فرهنگ و زبان‌های باستانی.
  3. پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقیقات‌ ادیان و مذاهب وابسته به‌ دانشگاه‌ ادیان و مـذاهب.

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۰)


مفهوم اساسی دین ودایی بدون شک موضوعی غیرمعمول برای پژوهش است؛ چراکه دسـت‌کم متضمن سه فرض اسـت: نـخست اینکه زمان پژوهشی عام‌تر درباره این دین فرارسیده است؛ دوم اینکه‌ مفهومی اساسی در واقع وجود دارد؛ و سوم اینکه می‌توان چیز قابل‌توجهی درباره آن بیان کرد. شاید بتوان درباره هر یک از این فرض‌ها چون و چـرا کرد. نوشته حاضر نشان می‌دهد که‌ به‌ نظر من چگونه در وضعیت کنونی پژوهش‌های ودایی، بحث درباره عقیده اصلی تعالیم ودایی ممکن گشته است.۱

۲

من فکر می‌کنم کلید شناخت این دین را بـاید در کـیهانزایی آن جست‌وجو‌ کرد‌؛ یعنی در اسطوره‌ای که به ما می‌گوید این جهان در زمان آغازین چگونه به وجود آمده است. اهمیت بنیادی این اسطوره از آنجاست که هر لحظۀ مهم در زندگی‌ را‌ تکراری از آن فرآیند آغـازین قـلمداد می‌کرده‌اند. پس این اسطوره تنها داستان اتفاقاتی که در زمان‌های دور رخ داده و یا توضیح منطقی اینکه چگونه این جهان به وضع کنونی‌اش‌ درآمده‌، نبوده‌ است. مبدأ جهان پیش‌نمونه مقدسی‌ است‌ که‌ نو بـه نـو شدن مکرّر و بی‌پایان حیات و این جهان را نشان می‌دهد.

باری، ناگزیر به این جنبه اسطوره بعداً بازخواهیم گشت‌. فعلاً‌ بگذارید‌ ببینیم که اسطوره درباره مبدأ جهان به ما‌ چه‌ مـی‌گوید.

در آغـاز فـقط آب وجود داشت، اما این آبـ‌های بـه اصـطلاح نخستین، در خود، حامل نطفه زندگی بودند‌.۲ کلوخ‌ کوچکی‌ از زیر به بالا آمد و بر سطح آب شناور شد‌. آن کلوخ روی سطح گسترش یافت و بـه کـوهی مـبدل گشت و این آغاز پیدایش زمین بود، اما زمـین هـمچنان‌ روی‌ آبها‌ شناور ماند.۳ روایت دیگری هست که در آن برترین خدا، پدر‌ جهان‌، است که گِل را توده می‌کند؛ ولی بود یا نـبود ایـن خـدا فقط اهمیتی جانبی دارد‌؛ زیرا‌ جهان‌ نخستین، به خودی خود، مقدس بـوده و برای اینکه فرآیند این پیدایش اتفاق‌ بیفتد‌، نیازی‌ به آفریدگار نبوده است. به یک معنا می‌شود گفت کـه اعـتقاد داشـته‌اند که اشیا‌ خود‌ وجود‌ دارند.

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۱)


اما جهان، در این مرحله نخست، کـه بـه صورت کوه نشان داده شده‌ است‌، هنوز واحدی نامتعیّن بود. شاعران گهگاه از تاریکی به‌عنوان مرحله آغازین سـخن مـی‌رانند‌، امـا‌ معلوم‌ است که این سخن فقط تلاشی است برای توضیح آنچه در بـیان کـلمات نـمی‌گنجد‌. هیچ‌کدام‌ از تضادهایی که جزئی از جهان محسوس ما هستند هنوز وجود نداشتند؛ نه‌ آسمان‌ بـود‌ نـه زمـین، نه روز و نه شب، نه روشنایی و نه به معنای واقعی کلمه تاریکی. و نه‌ هنوز‌ آن تـقابلی وجـود داشت که نزد انسان باستانی مشخص‌ترین مظهر دوگانگی جهانی‌ در‌ حیات‌ بشری بود، یـعنی تـقابل فـراگیر میان مرد و زن، مذکر و مونث. به همین جهت است که‌ این‌ اسطوره‌، در همین مرحلۀ پیـدایش، گـهگاه به موجودات ابتدایی دو جنسی اشاره دارد‌ که‌ به دیگر موجودات هستی می‌بخشند. اسطوره، در آمـیختن نـقش‌های پدر و مـادر، به واقع منسجم و در شیوۀ‌ خود‌ منطقی است. گروه ویژه‌ای از خدایان، اسوره‌ها (Asuras)، را با این مرحلۀ‌ نـخست‌ مـربوط می‌دانستند. اهمیت فراوان آنها پس از‌ این‌ روشن‌ خواهد شد.

آشکار است که ایـن مـرحلۀ‌ نـخست‌ کیهان‌زایی، به هیچ‌وجه یک اسطورۀ آفرینش نیست؛ زیرا چیزهایی از پیش وجود داشتند‌ که‌ وجود آنها را مـسلّم مـی‌شمردند‌. نـخستین‌ اندیشمندان ودایی‌ که‌ در‌ ریگ‌ودا نشانی از آنها بر جای‌ مانده‌، از این موانعی کـه بـر سر اندیشه‌شان بوده کاملاً آگاه بوده‌اند. آخرین‌ واژه‌های‌ یک سرود فلسفی چنین است: «این‌ هستی از کـجا بـه‌ وجود‌ آمده است… این را تنها‌، ناظر‌ این جهان می‌داند ــ و چه بسا کـه حـتی او هم نداند».۴

۳

این وحدت‌ نامتعین‌ ناگهان بـا مـرحلۀ دوم کـیهانزایی‌ به‌ پایان‌ رسید. این مرحله‌ با‌ تـولد ایـندره (Indra)، در‌ بیرون‌ از جهان نخستین آغاز شد. نگفته‌اند که او از کجا آمده است و متون نیز‌ دربـاره‌ این مـسئله سکوت کرده‌اند و بیشتر از‌ جزئیات‌ سـخن گـفته‌اند‌، چنان‌که‌ گـویی‌ ایـن قـسمتی از شخصیت‌ اوست که «از ناکجا» آمده اسـت.۵ کـارکرد اسطوره‌ای ایندره محدود است به اینکه باعث شده‌ جهانی‌ دوگانه همراه بـا اشـکال و صور متعین‌، از‌ بی‌نظمی‌ نامتعیّن‌ اولیه‌ بـیرون زند. ایندره‌ نیز‌ یـک آفـریدگار در معنای عهد عتیقی کلمه

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۲)


نـیست و حـتی روایاتی وجود دارند که این فرآیند را‌ زاییدۀ‌ بعضی‌ نیروهای درونی و فارغ از هر گـونه دخـالت‌ خدایی‌ می‌دانند‌. بهتر‌ آن‌ اسـت‌ کـه عـمل برجسته او را ــ که مـا بـر آن نظری دقیق‌تر خواهیم انـداخت ــ بـه «صنع» (عمل دمیوژری Demiurgicact) تعریف کنیم. او فرآیندی را در جهان‌ نخستینِ ماده بی‌شکل آغاز می‌کند که بـه‌واسطه آن، جـهانِ بالقوه به جهانِ واقعی بدل مـی‌شود، و در آن روشـنی به وجـود مـی‌آید و بـا تاریکی تضادی را تشکیل مـی‌دهد. در آن جهان‌ زندگی‌ در کنار مرگ وجود دارد و خیر با شر موازنه‌ای می‌سازد. ایندره هیچ چیز را نمی‌آفریند بـلکه مـانند نوعی نیروی مغناطیسی عمل می‌کند کـه، طـبق گـفته یـکی از مـتون، همه‌ نیروها‌ و هـمه مـوجودات جهان را به یکی از دو قطب هستی متمایل می‌کند.۶ شاید بتوان این فرآیند را یک تکامل (Evolution) در معنای اصیل‌ واژهـ‌ نـامید. بـه هر صورت، اگر‌ کسی‌ این اسطوره را اسـطوره آفـرینش بـنامد (هـمان‌طور کـه نـگارنده ترجیح می‌دهد چنین کند)، باید این نکته را مد نظر داشته باشد که این واژه‌ در‌ اینجا با تسامح به‌ کار‌ رفته است.

امّا ریگ ودا، بنا بر دلایل خـاصی تنها با این مرحله دوم پیدایش جهان سر و کار دارد. از اشاره‌های پراکنده در سرودها تصویر زیر را می‌توان بازسازی کرد‌.

صنع‌ ایندره ظاهراً مشتمل بر دو بخش مختلف است که به ترتیب با تپه (یـا تـل) نخستین، و درخت زندگی ارتباط دارند. اجازه دهید نگاهی به اولی بیندازیم. تپه (یا تل)، که‌ هنوز‌ روی آب‌های‌ نخستین شناور است، به پایین میخکوب شده است و باید آن را گشود. امّا یک نـیروی مـقاومت قوی‌ در این کوه وجود دارد، و بنابراین جنگ قهرمانانۀ ایندره، اگرچه گهگاه‌ گفته‌اند‌ که‌ با کوه است، ولی غالباً بر ضد این نیرو است، که آن را ورتـره (vrtra) مـی‌خوانند‌ (‌‌مانع‌ ومقاومت). در اسطوره، نیروی مـقاومت را در اژدهـا تشخص می‌بخشند، و از این رو‌ ایندره‌ باید‌ مانند سن ژرژ (Saint George) و دیگر قهرمانان اسطوره‌ای اژدها را بکشد. با این حال، نباید‌ فراموش کرد که این اژدها، که آن نیز ورتـره نـامیده می‌شود، تنها نمایانگر‌ جـنبه‌ای خـاص از کوه‌ نخستین‌ است، یعنی مقاومتی که ایندره باید بر آن غلبه کند تا بتواند تپه را بشکافد. در این جنگ ایندره پیروز می‌شود. او اژدها را می‌کشد و از تپه که به زور باز‌ شده، زندگی با دو جـنبه‌اش، یعـنی آب و آتش، بیرون می‌جهد. در اسطورۀ آفرینش، آب را با چهار رودخانه نشان می‌دهند که از ستیغ کوه در چهار جهت مختلف جریان می‌یابند، و آتش‌

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۳)


را‌ با خورشید نشان می‌دهند که از کوه یا آب‌ها سر بر مـی‌زند. در هـمین زمان کـوه دیگر از شناور بودن خارج می‌شود. کوه که اکنون (چنان‌که متون می‌گویند)۷ پشتیبانی پیدا‌ کرده‌ است، در همه جهات آغاز بـه گسترش می‌کند تا به وسعت زمین می‌رسد. با این همه، کـوهْ نـخستین مـرکز کیهانی و میخی که زمین را در جایش نگه می‌دارد، باقی‌ می‌ماند‌.

امّا بخش دوم کار ایندره که با درخت زنـدگی ‌ ‌ارتـباط دارد؛ ایندره در اینجا به‌عنوان ستون نگهدارنده آسمان عمل می‌کند که تا این وقت روی زمـین افـتاده بـود. ایندره‌ با‌ چنین‌ کاری دوگانه آسمان و زمین را‌ می‌آفریند‌. از‌ دیدگاه اسطوره‌شناسی این رخداد، رخدادی مجزا نـیست؛ زیرا تقابل بین آسمان و زمین تنها جنبه‌ای ویژه از دوگانگی عام است. پس با‌ سـر‌ بر‌ کردن خورشید در آسـمان، تـقابل بین روشنی و تاریکی‌ به‌ وجود می‌آید که متناظر با تقابل بین زندگی و مرگ است.

نقش اسطوره‌ای ایندره محدود به همین شاهکار است. شاعران‌ مکرر‌ در‌ مکرر می‌گویند که او اژدها را می‌کشد، زمین را مـی‌گسترد‌ و آسمان را بالا می‌برد، و این است همه آنچه درباره ایندره به ما می‌گویند. با این حال، در عمل‌ آفرینش‌ او‌، نکته جذاب ویژه‌ای وجود دارد، و همین‌جاست که ما به ارتباط او‌ با‌ درخت زندگی برمی‌گردیم. ایـن درخـت متعلق به جهان دوگانه است؛ زیرا همان ستون جهانی‌ای است که‌ در‌ مرکز‌ جهان، آسمان و زمین را جدا نگه می‌دارد. از این رو، درخت زندگی‌ باید‌ هنگامی‌ که آسمان از زمین جدا شد، برخاسته باشد. نـتیجه مـسلم آن است که ایندره‌ در‌ همان‌ لحظه‌ای که آسمان را «راست نگه داشته بود»، باید با درخت یکسان بوده باشد‌. از‌ سوی دیگر، قرائن کافی وجود دارد که نشان می‌دهد ایندره در کل با‌ درخـت‌ کـیهانی‌ و مرکز جهان هیچ‌گونه ارتباطی ندارد. از این رو یکسانی او با ستون در لحظه‌ آفرینش‌، آن هنگام که خودش به معنی واقعی کلمه محور جهان «بود»، باید یک‌ صفت‌ زودگذر‌ بوده باشد. این اسـتنباط را آگـاهی‌‌هایی دربـاره جشن ایندره که البته مـتعلق بـه زمـان‌های بسیار‌ متأخرترند‌ تأیید می‌کنند. از این آگاهی‌ها درمی‌یابیم که برافراشتن هر ساله یک تیرک‌ برای‌ بزرگداشت‌ ایندره در زمان جشن سال نو،۸ هنوز مـرسوم بـوده اسـت. جذاب‌ترین خصوصیت جشن این است‌ که‌ در‌ مدت چـند روزی کـه تیرک را افراشته نگاه می‌داشتند و پرستش می‌کردند، آن‌ را‌ همسان با ایندره می‌پنداشتند و گهگاه آن را به همین نام

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۴)


می‌خواندند. مهم اینجا اسـت کـه پسـ‌ از‌ هفت روز تیرک را پایین می‌کشیدند، به یک سو می‌نهادند و به رودخـانه‌ می‌انداختند‌، و این ممکن نبوده است مگر آنکه خویشکاری‌ آن‌ خدایی‌ که نامش هم بر این تیرک است‌، پسـ‌ از مـدت زمـانی به پایان رسیده باشد؛ این مهر تأیید دیگری است بر‌ اسـتنباط‌ بـه‌دست‌آمده از شواهد ودایی که‌ به‌ موجب آنها‌ ایندره‌ خدای‌ فصلی بوده، عمل اسطوره‌ای او شامل‌ آفرینش‌ و نوکردن جـهان و آیـین گـشایش سال نو است.

این بدان معنی نیست که‌ خدا‌ در بقیه سال اصـلاً حـضور نـداشته‌ است. همان‌طور که گفتیم‌ ایندره‌ دقیقاً پس از زایشش، اژدها‌ را‌ کشت. همچنین هرگاه خوانندگانش می‌خواسته‌اند بـر نـیروهای مـخالف در اشکال گوناگون، همچون بومی‌های‌ پناه‌گرفته‌ در دژهایشان یا دیوهای بیماری‌ چیره‌ شوند‌، برای یاری آنـان‌ حـاضر‌ می‌شده است. حتی شاعرِ‌ آرزومندِ‌ الهامْ ذهن خود را نسخه‌ای از عالم صغیر، از زمینی کـه بـر روی اقـیانوس‌ زیرزمین‌ ایستاده، می‌دانست و از خدا می‌خواست که‌ مقاومت‌ درونی آن‌ زمین‌ را‌ در هم بشکند تا‌ الهـام از اقـیانوس دلش به بیرون روانه شود.۹

۴

تا اینجا هرچه گفتیم در توصیف نقش‌ ایندره‌ در آفرینش جـهان گـفتیم. بـا این‌ حال‌، این‌ امر‌ تنها‌ یک جنبه از‌ مسئله‌ پیدایش است. ظاهراً محققان تاکنون درنیافته بـودند کـه جنبه دیگری هم هست که هسته اصلی تصور‌ ودائیان‌ درباره‌ جهان اسـت و آن مـسئله اسـوره‌ها است.

همان‌طور‌ که‌ گفتیم‌ اسوره‌ها‌ خدایان‌ جهان‌ نخستین بوده‌اند. چون ایندره قدرت بازدارندگی این جـهان نـخستین را مـی‌شکند، طبعاً این سوال پیش می‌آید که چه بر سر آنها و جهانشان می‌آید؟

تـا آنـجایی که به جهان‌ آنها مربوط است، پاسخ روشن است: پس از اینکه نیروهای زندگی آزاد شدند، جهان نخستین تـبدیل بـه زمین مقدس می‌شود و به همراه آسمان دو نیمه کیهانی را می‌سازند. ولی هنگامی‌ که‌ زنـدگی خـود را بر روی سطح زمین آشکار کرد، جهان زیـرزمینی و هـمچنین آبـ‌های نخستینی که تصور می‌شود زمین روی آن قرار دارد نـیز وجـود داشتند. این نیز بخشی از‌ جهان‌ نظم‌یافته‌ای است که حاصل عمل

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۵)


آفرینش ایندره اسـت. امـا همان‌طوری که خواهیم دید خـصوصیّت اصـلی آن کاملاً از بـین نـرفته و عـنصری مبهم در‌ آفرینش‌ باقی مانده است.

امـا دربـاره‌ خود‌ اسوره‌ها؛ اسوره‌ها مسئله اصلی دین ودایی‌اند. پس از اینکه ایندره جهان دوگانه را آفـرید، اسـوره‌ها دیگر فقط خدایان باقی نماندند، بـلکه دوگانگی به جهان‌ خـدایان‌ هـم گسترش یافت. همراه‌ با‌ ایـندره گـروه نوینی از خدایان به وجود آمدند. نام آنها، دِیوه‌ها (Devas / واژه کهن هندواروپایی برای خدایان آسـمانی) اسـت. بدین‌ترتیب دِیوه‌ها در برابر خدایان جـهان نـخستین قـرار گرفتند، و جنگ ایـندره‌، رئیـس‌ و سردسته دِیوه‌ها، بر ضـد اژدهـا به احتمال بسیار جنگ علیه اسوره‌ها هم تلقی می‌شده است. در واقع متون متأخر ودایـی هـیچ اشاره‌ای به جنگ ایندره ندارند ولی بـه جـای آن‌ هـمیشه‌ از جـنگ‌ کـیهانی میان دِیوه‌ها و اسوره‌ها سـخن می‌گویند. دشمنی آنها حالتی تراژیک دارد؛ زیرا دِیوه‌ها برادران جوان‌تر اسوره‌ها هستند‌. اینکه گروه جوان‌تر بـرتر از کـهن‌ها درآمده است، در نظام‌های سازمان‌ اجتماعی‌ الگـویی‌ نـاشناخته نـیست.

پس از ایـنکه ایـندره اژدها را کشت، کـه خـود نشانه‌ای است از شکست اسوره‌ها، این ‌‌دو‌ دسته، دِیوه‌ها و اسوره‌ها، مجبور به سازش با یکدیگر شدند. آنچه پس از این‌ پیـش‌ مـی‌آید‌ سـرنوشت‌سازترین پدیده در کل کیهانزایی ودایی است. ظاهراً مـمکن نـبود هـمه اسـوره‌ها را در کـیهان‌ نـظم‌یافته جا داد. تنها برخی از مهم‌ترین اسوره‌ها، مانند ورونه، پادشاه اسوره‌ها، به‌ دسته دیگر پیوستند و در‌ کنار‌ دِیوه‌ها قرار گرفتند؛ اما بقیه آنها از زمین طرد شدند و در جهان زیرین پناه گـرفتند (شکل ۱). ما این را مرهون کهنگی ریگ ودا هستیم که در آن نشان روشن و مستقیمی از‌ این شکاف در گروه اسوره‌ها باقیمانده است. در این کهن‌ترین متن هنوز تمایزی میان devāv āsurā (اسوره‌هایی که دِیوه شده‌اند) و از سوی دیگر، āsurā ádevāh (اسـوره‌هایی کـه دِیوه نیستند) وجود دارد‌. این‌ نکته پیش‌تر توجه یکی از دانشمندان نکته‌سنج سده نوزدهم۱۰ را جذب کرد، ولی چون طبیعت واقعی اسوره‌ها، تا آنجا که به نظر من می‌آید، همیشه بد فهمیده شـده اسـت‌، ممکن‌ نشد که معانی ضمنی این تمایز آشکار شود. تنها در پرتو کیهانزایی، ارتباط کامل آن آشکار می‌شود. اگرچه طبیعت اصلی اسوره‌ها بدون یاری این آگـاهی‌های بـه‌دست‌آمده از ریگ‌ودا پیش‌تر‌ شناخته‌ شده، ولی این آگـاهی‌های اخـیر نیز تأییدی بر درستی این بازسازی هستند، و اینکه توجه به آنها مطلوب و ارزشمند است.

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۶)


    اسوره‌ها (ورونه و دیگران)   مرحله یک جهان نخستین
کیهان نظم‌یافته آشوب‌
دیوهـ‌ها‌    
اینـدره‌ و دیگران ورونه و دیگران اسـوره‌ها مـرحله‌ دوم‌ جهان‌ دوگانه
جهان برین جهان زیرین    

شکل ۱

من واژه «بازسازی» را به کار می‌برم؛ زیرا در متون ودایی متأخر به‌زحمت می‌توان نشان‌ مستقیمی‌ از‌ چیزی که اینجا ترسیم شد به دست آورد‌. در‌ این متون، دیگر ورونـه را هـرگز اسوره ننامیده‌اند و این اصطلاح به دیوهای رانده‌شده‌ای اختصاص یافته است که به جنگ‌ کیهانزایی‌ آنها‌ با دِیوه‌ها در این نوشته‌ها، اشاره کردیم. امّا ورونه یک‌ دِیوه شده بود و به اندازه ایـندره و دیـگر دیوه‌ها مـورد احترام بود، هرچند هنوز بعضی از اوصاف شوم را‌ داشت‌. تنها‌ یک بررسی ژرف‌تر آشکار می‌کند که اگرچه لقـب اسوره که بر‌ ورونه‌ اطلاق می‌شده مدت‌ها قبل تابو شده بـوده اسـت، ولی بـا این همه ورونه، همچنان بسیار مبهم‌تر‌ از‌ آن‌ چیزی بوده است که معمولاً تصور می‌شود. امّا اینکه سیرت ورونـه ‌ ‌را‌ مـکرر‌ در‌ مکرر نادرست دریافته‌اند، ناشی از بی‌توجهی دانش‌پژوهان دین ودایی نیست؛ زیرا در دهه‌های اخیر‌ مـطالعات‌ بـیشتری‌ بـه ورونه اختصاص یافته است تا مثلاً به ایندره؛ و به‌تازگی به درستی گفته‌اند که‌ ورونه‌ مـسئله‌ای دردسرساز در بررسی‌های ودایی است.۱۱

از این رو شخصیت ورونه، حتی‌ در‌ قالب‌ این طرح‌های کلی، بـاید تا حدی بیشتر از ایـندره مـا را به خود مشغول‌ کند‌. نخست، باید یادآور شد که انتقال ورونه به دِیوه‌ها یک

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۷)


پدیده تک‌افتاده و بی‌ارتباط‌ با‌ پدیده‌های‌ دیگر نیست؛ بلکه بازتاب الگویی کلیشه‌ای است. ضمناً بی‌فایده نیست اگر نـسبت به تصور نادرست‌ فعلی‌ از اسوره‌ها ــ یعنی آن تصوری که آنها را دیوهایی می‌داند که‌ شخصیت‌ شر‌ به خود گرفته‌اند ــ هشدار دهیم. نباید فراموش کرد که جهان آنها جهانی شکل نگرفته‌ است‌، حیاتی‌ اسـت بـالقوه، ماده‌ای است که کیهان از آن شکل گرفته است. اسوره‌ها‌ فرشتگان‌ هبوط‌کرده نیستند، بلکه خدایان بالقوه‌اند. گاه گفته‌اند که یک اسوره به میل خود جهانش را ترک‌ می‌کند‌ و به سوی دِیوه‌ها می‌رود و گـاه مـی‌گویند دِیوه‌ها که بدون یاری فلان اسوره‌، در‌ دستیابی به آرزویشان ناتوان هستند، او را‌ «فرامی‌خوانند‌». در‌ اینجا معلوم است که اسطوره به محدودیت‌ها‌ و قید‌ و بندهای قدرت‌های جهان نظم‌یافته اشاره می‌کند.

مسئله دوم، هنگامی کـه ورونـه می‌خواهد دِیوه‌ شود‌، ایندره به او پیشنهاد حکمرانی‌ می‌دهد‌.۱۲ ظاهراً‌ ــ‌ و این‌ تفسیر متداول است ــ ورونه در‌ اینجا‌ با وعده پادشاهی فریفته می‌شود. در واقع منظور این است که ورونه‌ «سرور‌ آب‌ها» مـی‌شود، و سـرور آبـ‌ها تا مدت‌ها‌ بعد، لقب سـنتی او‌ اسـت‌؛ امـا در این زمان‌های متأخر‌ دیگر‌ معنای حقیقی این کارکرد او معلوم نبوده، چراکه این اصطلاح را بیشتر به‌ «سرور‌ اقیانوس» تفسیر می‌کردند. در اینکه‌ مـعنای‌ اصـلی‌ بـه‌کلی چیز دیگری‌ بوده‌ است نمی‌توان تردید چندانی‌ بـه‌ خـود راه داد. در ودا عبارت «آب‌ها»، اولاً و اساساً، بر آب‌های اولیه‌ای دلالت می‌کند‌ که‌ زمین بر آن قرار گرفته است‌ و می‌توان‌ ثابت کرد‌ که‌ از‌ این آبـ‌ها بـوده کـه‌ ورونه به فرمانروایی رسیده است. بنابراین ورونه، حتی پس از وارد شدن بـه کیهان نظم‌یافته‌، کارکردی‌ مرتبط با اصلش ــ که همان‌ خدای‌ جهان‌ نخستینِ‌ بی‌شکل‌ باشد ــ داشته‌ است‌. از این به بـعد او در جـهان زیـرین، در ریشه‌های درختِ زندگی و نزدیک به آب‌های کیهانی‌ زیرزمینی‌ یا‌ در درون آنها، زنـدگی مـی‌کند.۱۳

مسئله‌ سوم‌، به‌ نظر‌ می‌رسد‌ دشواری‌هایی‌ که ورونه برای پژوهش‌های جدید ایجاد کرده، تا حد زیـادی بـه ایـن دلیل است که بیهوده کوشیده‌اند خدایی را که مشخصه اصلی‌اش مبهم‌بودنش است در قـالب عـباراتی‌ مـنطقی و غیرمتناقض توصیف کنند. تناقض‌های درونی او واقعاً راه را بر هر گونه تلاشی برای تعریفی کاملاً مـنطقی مـی‌بندد.

نـمایی از شخصیت اساساً پرابهام او را می‌توان در ارتباط او‌ با‌ اسوره‌های رانده‌شده، برادران سابقش، پیدا کرد. چنان‌که گـذشت هـمه اسوره‌هایی که در جهان سازمان‌یافته

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۸)


جایی نیافته بودند، به جهان زیرین گریختند، یعنی بـه هـمان دنـیایی که ورونه در آنجا‌ ساکن‌ بود. به نظر من، متون ودایی به‌عمد، این واقعیت را از قـلم انـداخته‌اند؛ اما این پرسش ناگزیر پیش می‌آید که میان ورونه و اسوره‌ها‌ چه‌ نوع رابـطه‌ای وجـود داشـته است‌.

پاسخ‌ این پرسش خیلی بعد در مهابهاراته داده شده است. کتاب در قطعه‌ای به شکلی ساده ورونـه را نـشسته در قصر زیرزمینی‌اش وصف می‌کند، در‌ حالی‌ که اسوره‌ها چون ملازمانی‌ در‌ گرد اویند.۱۴ بـیان ایـنکه نـویسندگان این قسمت‌ها به هنگام نگارش این سطور دقیقاً چه می‌اندیشیده‌اند سخت است؛ اما روشن اسـت کـه دیـگران باید از این صمیمیت میان یک دَیوه‌ مورد‌ احترام و اسوره‌ها شگفت‌زده شده بـاشند، و [بـه همین دلیل] از آنجا که اسوره‌ها حضور داشته‌اند و قابل حذف هم نبوده‌اند، ورونه را به زندانبانی تبدیل کرده‌اند کـه اسـوره‌های به بندکشیده را بپاید‌.۱۵‌

حقیقت‌داستان ــ‌ هرچند هرگز به‌طور آشکار بیان نشده‌است ــ مشخصاً ایـن‌بوده کـه او حتی‌پس از اینکه به یک دِیوه‌ بدل شـده، هـمچنان روابـط سری با برادران رانده‌شده‌اش را حفظ کرده‌ اسـت‌. ایـن‌ ما را به یاد قصه‌ای ودایی درباره دین‌مردی(Priest) می‌اندازد که آشکارا برای دِیوه‌ها مـراسم بـه پا ‌‌می‌داشت‌ ولی در پنهانی دین‌مرد اسوره‌ها بـود.۱۶

۵

حـالا به نـقطه اصـلی ایـن اسطوره‌ می‌رسم‌. اسوره‌ها‌ رانده شده بـودند امـا نابود نشده بودند. آنها جزئی از کیهان نبودند، اما برای وجود‌ و جهان نـظم‌یافته تـهدیدی همیشگی بودند، و همچنان به حضور غـیرمجاز خود ادامه می‌دادند.

لازمـ‌ نـیست انسان روان‌شناس باشد‌ تا‌ بـه ایـن فرض برسد که راندن آنها احتمالاً ــ اگر به اصطلاحات فرویدی سخن بگوییم ــ یـک سـرکوب (Repression) بوده است و اگر سرکوبی در کـار بـوده، پیـامد قهری آن باید اضـطراب یـا‌ آشفتگی کیهان باشد. البـته چـنین نتیجه‌گیری‌ای، اگر درست هم باشد، این حقیقت را نادیده می‌گیرد که راندن آنها تنها جـنبه مـوقتی داشته است. در مقاطعی مشخص جنگ مـیان اسـوره‌ها و دِیوه‌ها از‌ سـرگرفته‌ مـی‌شود (و بـه نظر من از شواهد ریـگ ودا می‌شود استنباط کرد که این زمان همان آغاز هر سال نو است). در سطح اجتماعی، ایـن جـنگ را با نبردهایی دوباره به‌

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۱۹)


اجرا‌ درمـی‌آورند کـه مـی‌توان آنـها را بـه تکرار نزاع کـیهانی، و بـه‌نوعی آیینی‌شدن ستیزه‌جویی بشر، تفسیر کرد.

با این حال من خود را به مسائل نظری محدود می‌کنم و بـحث دربـاره جـنبه‌های‌ اجتماعی‌ این مراسم تقدیمی ((Potlatch-like را به آنهایی کـه صـلاحیت بـیشتری دارنـد واگـذار مـی‌کنم. عجالتاً باید درباره یک نکته توضیحی بدهم که مورد تأکید من نیست اما نمی‌توان آن‌ را‌ نادیده‌ گرفت، چراکه به نظر می‌آید‌ مشخصاً‌ نتیجه‌ بحث پیشین است، و آن جـایگاه ورونه در زمان بحران است که ظاهراً گذر به سال نو را باعث می‌شود. اگر در‌ این‌ زمان‌ است که اسوره‌ها به زمین بازمی‌گردند و جنگ خود‌ با‌ دیوه‌ها را از سر می‌گیرند و اگر در پایان ایـن دوره اسـت که نظم جهان دوباره به وضع پیشین بر‌می‌گردد‌ به‌ همان‌ نحوی که در آغاز زمان برقرار بود، پس یک نتیجه‌گیریْ‌ اجتناب‌ناپذیر خواهد بود، و آن این است که ورونه در این روزها دشمن ایـندره اسـت و می‌بایست دوباره آشتی کند‌. به‌ عبارت‌ دیگر، توطئه پنهانی او با اسوره‌ها که نشانه‌هایی از آن را‌ در‌ آثار بعدی یافته‌ایم، باید به اتحاد آشکار کوتاه‌مدتی تبدیل شـده بـاشد. درنگ زیاد بر این نـکته‌ سـودی‌ ندارد‌؛ زیرا ریگ ودا هیچ مدرکی در تأیید این نتیجه به دست نمی‌دهد‌. گفته‌اند‌ علّت‌ آن صرفاً این است که بیشتر سرودهای ریگ ودا را برای مراسم سال نـو‌ سـروده‌اند‌ که‌ طی آن ورونه شـوم و خـطرناک است. ظاهراً از همین‌جاست که ذکر همه آنچه به‌ جنبه‌های‌ تاریک‌تر ورونه مربوط است در این سرودها منع شده است. هرچند معتقدم که‌ این‌ مطلب‌ اساساً صحیح است؛ اما روشن است کـه بـه‌ندرت می‌توان از سکوت عمدی، چیزی را‌ اثبات‌ کرد و هیچ سودی در بحث درباره مطالبی که صریحاً بیان نشده‌اند وجود ندارد‌.

اکنون‌ به‌ مسئله اسوره‌های رانده‌شده بازمی‌گردم. ما به جای اینکه در تصورات خودساخته روانـ‌شناسانه زیـاده‌روی کنیم، مـی‌توانیم‌ مسائل‌ اصلی دین ودایی را با عباراتی که شاعران، به کار می‌برند بیان‌ کنیم‌. این‌ شاعران در واقع دو واژه دارنـد که به‌خوبیِ هرچه تمام‌تر افکارشان را درباره وجود می‌نمایاند‌. یکی‌ sát است‌ کـه در اصـل بـه معنای «وجود، آنچه هست» است و بر جهان محسوس‌، کیهان‌ نظم‌یافته، دلالت می‌کند. دیگری ásat به معنای «ناموجود» است، مـتضادِ ‌ ‌sát کـه بر جهان ماده بی‌شکل (هیولی‌) و بر‌ عدم تعیّن دلالت دارد. اسطوره کیهانزایی نسبت آنها را بـا هـم نـسبت‌ توالی‌ می‌داند؛

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۰)


عباراتی از قبیل «در نخستین دوره‌ دِیوه‌ها‌، sát از‌ ásat زاییده شد»۱۷ یا «رشی‌ها (عارفان‌) در‌ جست‌وجویی همراه با بـصیرت در دل خویش، مبدا sát را در ásat یافتند»۱۸‌ نشان‌دهنده‌ این نسبت توالی هستند.

با‌ توجه‌ به تفسیری‌ که‌ در‌ ایـنجا آوردیم، ممکن است ایـن پرسـش‌ پیش‌ بیاید که شاعران ودایی تا چه اندازه از جهت همین حالات متوالی‌ (از‌ ásat به sát)، به مسئله می‌اندیشیده‌اند و چقدر‌ به رابطه‌ای منطقی بین‌ آن‌ دو متوجه بوده‌اند ــ یعنی‌ اینکه‌ به وجود آمدن حالت اول را لازمـه حالت دوم بپندارند. در حقیقت، واژه‌ای‌ را‌ که من «مبدأ» ترجمه کردم‌ معانی‌ ضمنی‌ گوناگونی دارد و می‌توان‌ آن‌ را به «خویشی، رابطه‌ و بند‌» نیز تعبیر کرد.

شاعر ودایی هر طور که درباره مسائل تفسیری که مـا بـا‌ آن‌ دست و گریبانیم فکر کرده باشد، این‌ سؤال‌، سؤالی بجا‌ است‌؛ چون‌ این اسطوره تنها گویای‌ توالی دو حالت مختلف نیست. در حقیقت، ظهور کیهان نظم‌یافته پایانی بر وجود جهان ásat‌ نیست‌. در واقع، مـسئله اسـوره‌ها در اینجا‌ در‌ پوشش‌ عبارات‌ مختلف‌ تکرار می‌شود. ásat‌، بی‌نظمی‌ جهان نخستین، کاملاً جای به «کیهان» (sát) نمی‌سپرد، بلکه همچنان در حواشی این جهان تهدیدی دائمی برای‌ وجود‌ کیهان‌ است.

اگر قدری پیش‌تر بـروم و جـرئت کنم‌ که‌ این‌ فلسفه‌ را‌ به‌ اصطلاحاتی جدیدتر برگردانم، باید بگویم که نظم جهان، آن طوری که هندیان ودایی می‌دیده‌اند، توازنی ناپایدار میان قدرت‌های کیهان (Cosmos) وهیولی (Chaos) بوده است، و این جهان تـنها‌ بـخشی از یـک دنیای بسیار وسیع‌تر بوده کـه جـهان بـی‌تعیّن و بسیط ساده (هیولی) را نیز شامل می‌شده است.

۶

«پیدایش» در عقیده هندیان با وضعی آغاز می‌شود که در چنین عباراتی‌ وصف‌ شده است: «در آغـاز هـیچ چـیز نبود جز آب‌ها» و «نه ásat بود نه sát».۱۹ مرحله بـعد، جـهان نخستینِ ását بود. این جهان ásat در نهایت به جهان ما بدل می‌شود‌ که‌ ساحت جنگ و جدال است، همراه با یورش سـالیانه اسـوره‌ها و ásat سـرکوب‌شده به نظم استقراریافته، که عبارت است از جهانِ sát و جهان دِیوه‌ها.

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۱)


کـشمکش هم‌ آخرین‌ کلام اسطوره ودایی درباره ماهیت‌ عالم‌ نیست. معتقدم طرحی که پس از این می‌آورم آن قدر استوار هست کـه بـشود آن را در ایـنجا عرضه کرد.

در یکی از سرودهای‌ فلسفی‌ ریگ ودا عبارت « ásat‌ و sát در‌ بالاترین آسمان»۲۰ آمده اسـت. عـبارت «در بالاترین آسمان» در این سرودها بسیار آشناست. گاهی مقصود از آن، آشکارا، جایی فراسوی دوگانگی این جهان است؛ مـثلاً هـنگامی کـه می‌گویند ایندره‌ آسمان‌ و زمین را در بالاترین آسمان نگه می‌دارد. این بی‌شک همان گـام سـوم یـا بالاترین گام ویشنو است که از چشم مخلوق فانی پنهان است. سال‌ها پیش کوشیدم تـا ثـابت کـنم‌ که‌ ویشنو در‌ ودا یار زیردست ایندره نیست، بلکه به احتمال بسیار، خدایی اصلی بوده کـه از خـود ایندره نیز‌ اهمیت بیشتری داشته است.۲۱ دو گام نخست ویشنو بیان‌کننده رابطه‌ او‌ با‌ دو بـخش مـتضاد کـیهان هستند، امّا گام سوم وی آن جهان متعالی است که در آن دو ‌‌بخش‌ متضاد در کلیتی شامل و جامع بـه یـگانگی می‌رسند. با ملاحظه این موضوع، می‌توانیم‌ گفته‌های‌ شاعران‌ را درباره « ásat و sát در بالاترین آسمان» درک کنیم. مـقصود جـهانی فـراسوی تضاد کیهانی است که‌ در آن sát و ásat در وحدتی شامل حل می‌شوند (شکل ۲). از این لحاظ، ویشنو‌ باید از قدیم‌ترین زمـان‌ها‌، خـدایی‌ برتر از ورونه و ایندره بوده باشد؛ چراکه او فراسوی دوگانگی‌ای است که در شخصیت آن دو وجـود دارد.۲۲

تـمامی، ویشـنو و دیگران
کیهان نظم‌یافته آشوب
دیوه‌ها sát,  
ایندره و دیگران ورونه و دیگران ásat‌ اسوره‌ها
جهان برین جهان زیرین  

شکل ۲

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۲)


«بـالاترین آسـمان» اصـطلاحی خاص در زبان شعری ریگ‌ودا است. متون کلامی بعدی از «آسمان سوم» سخن مـی‌گویند. از آنـجا که هرگز از آسمان نخست و دوم‌ یاد‌ نمی‌شود و عدد سه طبق سنت، مفهوم تمامیت را نشان می‌دهد، شـکی نـیست که دو اصطلاح «بالاترین آسمان» و «آسمان سوم» بر یک مفهوم دلالت می‌کنند. مفهوم جـهان مـتعالی برخی مسائل دشوار‌ اسطوره‌شناسی‌ ودایی را توضیح مـی‌دهد کـه بـه هر حال به علت بیش از حد فـنی بـودن آن در اینجا از آن می‌گذریم.

به جای درنگ بر بالاترین آسمانِ ویشنو در‌ ریگ‌ ودا، بحث را با سـخنی چـند درباره تحول دین هندی در دوران پس از ودا بـه پایـان می‌رسانم. بـی‌گمان در ایـن دوره دیـن‌های بیگانه غیرآریایی تأثیر زیادی داشته‌اند. بـا‌ ایـن‌ حال‌، اگر از دیدگاهی کلی بنگریم‌ به‌ نظر‌ می‌رسد تأثیر آنها ناچیز بـوده اسـت. بهترین کار برای نشان دادن مسیر اصـلی این تحول آن است کـه مـبنا را بر‌ مفهومی‌ قرار‌ دهیم کـه گـرچه فقط در منابع متأخر آمده‌، ولی‌ به احتمال بسیار از ادوار قدیم‌تر باز مانده است؛ و آن عـقیده بـه این است که ویشنو هـشت مـاه از‌ سـال‌ را‌ در جهان برین اسـت. در ایـن مدت، او به‌عنوان دیوه‌ در امـور کـیهانی شرکت می‌جوید. امّا در چهار ماه باقیمانده، در جهان زیرین است و در آنجا در حالی‌ که‌ به‌ مـار جـهان تکیه داده، بر سطح آب‌های زیرزمینی خـوابیده اسـت. از‌ قضا‌، رابـطه نـزدیکی مـیان خواب و جهان زیرزمین وجـود دارد. باید این باور را، که تا زمان‌های اخیر‌ باقی‌ مانده‌ است، بشناسیم تا بتوانیم بفهمیم کـه چـگونه در دوره قدیم، این فرآیند‌ سالیانه‌ را‌ در نسبت‌های بـسیار بـزرگ بـه مـرتبه یـک جهانسال فرا افـکندند؛ یعـنی همان‌طور که در‌ باور‌ ودایی‌ جهان در پایان هر سال با مداخله نیروهای بی‌نظمی در معرض تهدید قرار مـی‌گیرد‌، در‌ ایـن بـاور متأخر هم، در پایان یک دوره از ادوار جهان، مقدر مـی‌شود‌ کـه‌ ایـن‌ جـهان نـابود شـود و به وضعیت نخستین بی‌نظمی‌اش بازگردد.

پس از آنکه جهان با همه‌ خدایانش‌ نابود شود، آنچه می‌ماند آب‌های کیهانی است و بر روی آنها خدای ویشنو، که‌ روی‌ مار‌ جهانی خوابیده اسـت و در خود، جهان بالقوه تازه‌ای با خدایانی دوباره زنده‌شده دارد.۲۳

از‌ این‌ منظر، جنگ همیشگی میان بی‌نظمی و کیهان از بین نرفته است، ولی مفهوم‌ ودایی‌جنگ‌های‌ دوره‌ای‌ بین اسوره‌ها و دیوه‌ها ــ و به همراه آن آیین نبردهای سالانه ــ در ایـنجا بـه مفهوم‌ یک‌ همسازی‌ (هارمونی) متعالی جای سپرده است؛ همسازی‌ای که

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۳)


در آن کشمکش‌ها و خصومت‌های هستی‌ ما‌، در شخصیت یک خدا که پس از همه فراز و نشیب‌های جهان گذرا همچنان برقرار می‌ماند، مرتفع‌ شده‌ اسـت.

پی‌نـوشت

هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۴)


هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۵)


هفت آسمان » شماره ۴۵ (صفحه ۱۲۶)


  1. این مقاله متن یک سخنرانی من است که برای مخاطبانی‌ بدون‌ آشناﻳﻰ قبلی با دین ودایی ایراد کرده‌ام‌. از‌ همین‌جاست‌ که تمرکز بر خطوط اصلی، گـاهی اوقـات‌ منجر‌ به برخی ساده‌سازی‌ها در ارائه مـطالب مـتون شده است؛ مثلاً برای روشن بودن‌ بحث‌ تنها به ورونه اشاره شده‌ است‌؛ زیرا دیگر‌ آدیتیه‌ها‌ به‌ این مسئله ارتباطی نداشته‌اند. فکر می‌کنم‌ فقط‌ در پایان مـقاله، در سـاده‌سازی افراط کرده‌ام، یعنی آنـجا کـه سعی کرده‌ام‌ خدای‌ جامع همه چیز را در ویشنو‌ بجویم و شرح کنم. در‌ اینجا‌ سخنرانی، بدون تغییری اساسی چاپ‌ شده‌ است؛ زیرا بهترین صورت برای بازگویی فشرده مطلب اصلی دین ودایی آن طوری‌ که‌ بـه نـظر من می‌آید ظاهراً‌ همین‌ است‌. این نوشته خود‌ مبتنی‌ بر پژوهشی است که‌ در‌ جایی دیگر چاپ خواهد شد. بنابراین، در پانوشت‌ها تنها چند مرجع افزوده شده است‌.
  2. Āpah‌؛ رجوع شود به:Sylvain Lévy, La‌ doctrine‌ du sacrifice‌ danse‌ les‌ brâhmanas (Paris, 1898‌), pp. 13, n.3; 159, n.3.مثلاً مـقایسه شـود با:India Major, congratulatory Volume Gonda (Leiden, 1972), p.145‌,n.1; F. B. J. Kuiper‌, “Cosmogony and Conception: A Query”, History of‌ Religions‌ ۱۰‌ (۱۹۷۰‌):۹۹‌.
  3. بـرای مراجع مثلاً‌ رجوع‌ شود به: Kuiper, pp.100ff., 109-10.
  4. Rigveda X.129.7.
  5. در خصوص تردید درباره منشا ایندره رجوع‌ شود‌ به‌: Rigveda II .12.5(kúha séti),X.73.10‌.
  6. Baudh‌āyana‌ Śrautas‌ūra‌ XVIII‌.۴۶۹p.401, line11:«هنگامی که دِیوه‌ها و اسـوره‌ها به جنگ بزرگ دست زدند، همه این موجودات به دو گروه بخش شـدند؛ بـرخی بـه سوی دِیوه‌ها رفتند و دیگران به‌ سوی اسوره‌ها».
  7. درباره pratisthā (یعنی «پشتیبان») رجوع شود به: Kuiper, pp.109-10.
  8. درباره کلیّت آن رجوع شـود ‌ ‌بـه:J. J. Meyer, Trilogie altinidischer Mächte und Feste der Vegetation (Zürich and Leipzig‌, ۱۹۳۷‌) ۳:۴,۱۱۳; and Mahābhārata I. 57. 18, gate samvatsare, (“در پایان سال”).
  9. درباره درهم شکستن “مقاومت” درونی (Vrtrá) رجوع شود به:Indo-Iranian Journal 8(1964): 125.
  10. رجوع‌ شود‌ بـه:P. von Bradke, Dyâus Asura, Ahura Mazdâ und Asuras (Halle, 1885), passim.
  11. بـبینید:Louis Renou, in Festgabe für Herman Lommel (Wiesbaden, 1960), p. 122‌: “le‌ point névralgique des étuds védique‌”.
  12. Rigveda‌ X. 124. 5.
  13. مـثلاً رجوع شود به: Indo-Iranian Journal 8 (1964): 107 ff.; and India Major, pp. 150-51
  14. در مهابهارته نیز ورونه در جهان زیرین‌ قرار‌ دارد؛ رجوع شود به‌: Mah‌ābhārata III. 160. 10;V. 96. 5; V. 106. 12. برای همراهی اسـوره‌ها اور، رجوع شود به: Mahābhārata II. 9. 15-17 . ورونه بر آنها فرمانروایی می‌کند و آنها را حفاظت می‌کند‌؛cf‌. VIII. 45. 32, Bombay ed., pālayann asurānn (against 30. 77, critical ed.), and XII. 4497, Calcutta ed., apām rājye ’surānām ca … prabhum(against XII. 122. 29, critical ed.). اگر‌ چـه‌ نمی‌توان ثابت‌ کرد کـه ایـن ضبط‌ها ضبط‌های معتبرند، ولی نسخه‌بدل‌ها در این موارد ممکن است خیلی به کار بیایند‌.
  15. جهان ورونه پناهگاهی برای یاوران ورتره است؛ رجوع شود به:III‌. ۹۸‌. ۳, ۹۹‌. ۲۱, ۱۰۰٫ ۱, ۱۰۱٫ ۷ ff.(cf. I. 17. 28).ورونه، زندانبان اسوره‌های زنجیرشده است؛ رجوع شود به:III. 42‌. ۶, ‌‌۲۷‌-۲۸٫ Cf. I. 19. 6, asurānāmca bandhanam (کـه درباره اقیانوس گفته شده است‌).
  16. درباره‌ داستان‌ ویشوَروپه، رجوع شود به:Taittirīya Samhitā II. 5. 1; and Jaiminīya Brāhmana II. 153‌-۵۷٫
  17. Rigveda X. 72. 2. آفرینش و هر نوسازی جهان را یک فرآیند شکل‌دهی جهان بی‌شکل‌ می‌پنداشته‌اند که یاری اسوره‌ها‌ در‌ آن ضروری است.
  18. Ibid., X.129. 4, sató bándhum ásati nír avindan.
  19. رجوع شود به سرود nāsadāsīya- درRigveda X. 129. 1,3 .
  20. Rigveda X.5. 7, ásac ca sác ca paramé vyòman dáksasyajánmánn áditer up‌ásthe.
  21. رجـوع شـود به:Indological Studies in Honor of W. Norman Brown (New Haven, Conn, 1962), pp. 137-51.
  22. آنچنان‌که از شکل ۲ پدیدار است، یک تقسیم دوگانه وجود دارد: یکی تضاد بین‌ ásat‌ و sát؛ و دیگر میان جهان زیرین و جهان برین در همین جهان نظم‌یافته. در متون ودایی ظاهراً شواهدی هست که نشان می‌دهد ویـشنو نـماینده کلیّت کیهان است. اگر بازسازی ما و مخصوصاً قرار دادن‌ جهان‌ زیرین در ذیلِ «کیهان» درست باشد (هرچند جهان زیرین با جهان ásat هم بی‌ارتباط نیست)، آن‌گاه این پرسش مطرح می‌شود کـه آیـا ویشنو از همان آغاز sát و ásat، هر دو‌، را‌ شامل بوده است. امّا آب‌های نخستین؛ آبهای نخستین ظاهراً در زمان گذر ورونه به جهان دیوه‌ها در «کیهان» وارد شده‌اند، امّا در زمان بحران سالیانه با بازگشت نیروهای آشـوب‌، آنـها‌ بـاید‌ به جهان ásat درآیند. در‌ آن‌ زمـان‌ ویـشنو بـر دوگانگی اسوره‌ها و دیوه‌ها (یعنی بر ásat و sát) استعلا می‌یابد، همچنان‌که در آغاز زمان چنین کرده بود، یعنی در آن زمان‌ که‌ جهان‌ دوگانه سر برآورد (بـه یـادداشت ۲۲ رجـوع شود‌). در‌ اسطوره کیهانزایی متأخر نیز که از متلاطم‌شدن دریـا سـخن می‌گوید (آن‌طوری که در مهابهاراته آمده) ویشنو ورای دو گروهِ‌ اسوره‌ها‌ و دیوه‌هاست‌. در حدود قرن دهم میلادی که این اسطوره در Bh‌āgavat a Purāna بازگو شده اسـت، خـدایان را سـتاینده ویشنو فرانموده‌اند، بدین کلمات: «تو هم sát هستی و هم ásat‌، جهان‌ دوگـانه‌ای‌ و هم از آن دوگانگی برتری» (VIII.12.8). اگرچه این گفته‌ها به‌ کیهانزایی‌ اشاره دارند (یعنی به آن زمانی که در ضمن آن تعالی ویشنو مـخصوصاً بـاید بـارز بوده‌ باشد‌)، ولی‌ با این حال این تعالی جزئی اصلی از «سـرشتِ» او اسـت. امّا‌ در‌ باب‌ تناظر میان «آسمان سوم» و جهان ازلی در براهمنه‌ها (مثلاً رجوع شود به Asiatische Studien‌, ۲۵‌, ۱۹۷۱‌:۹۴)، باید گفت که ایـن تـناظر نـاشی از آن است که در جهان ازلی‌ دوگانگی‌ هنوز وجود ندارد و آسمان سوم برتر از ایـن دوگـانگی اسـت. از همین‌جاست که‌ در‌ ماجرای‌ آوردن سومه، به جای آنکه بگویند سومه را از جهان ازلی آورده‌اند می‌توانند بگویند‌ آنـ‌ را از آسـمان سـوم آورده‌اند.
  23. مثلاً رجوع شود به شهود Mārkandeya در‌ مهابهاراته‌ (Mah‌ābhārata III. 186. 92 ff). عقیده به اینکه پس از بازگشت به عدم تـعیّن‌ نـخستین‌ فقط آب‌ها باقی می‌مانند با تصورات کهن‌تر سازگاری دارد؛ همچنین مقایسه شود‌ مثلاً‌ بـا‌ (Bhāratīya Nātyaśāstra 22 (20). 2):«هـنگامی کـه خدا (Acyuta) پس از نابود‌ کردن‌ جهان‌ها‌ با نیروی خارق‌العاده خود و تغییر عالم به اقیانوس روی مار مـی‌خوابد و آنـ‌ را‌ تختخواب خود می‌سازد…».

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x