اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر
اعـلامیه یا اصول پیشنهادی لوتر در سال ۱۵۱۷، یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ مسیحیت و نیز مـغرب زمـین اسـت؛ زیرا سرآغاز تحولات مهم و برگشتناپذیری در مناسبات دین و دولت از آن زمان به بعد بوده است. خود لوتـر آن را «نود و پنج تز در باب آمرزش» نامید و در ابتدا آن را برای عالمان الهیات و اهل فن بـه لاتینی نوشت و سپس بـه زبـان آلمانی ترجمه کرد و دیر زمانی است که روز انتشار آن به عنوان آغاز جنبش اصلاحات دینی در آلمان جشن گرفته میشود. درباره این اعلامیه، توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
۱۵٫ در مورد چگونگی انتشار این اعـلامیه دو روایت هست. بر اساس روایت اول، مارتین لوتر این اعلامیه را در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ در «روز همه قدیسان» در کلیسای جامع ویتنبرگ نصب کرد. انتخاب این روز نیز بدان سبب بود که مردم از اطراف و اکناف برای بزرگداشت ایـن روز بـه کلیسای یادشده مراجعه میکردند. با این که این روایت در بسیاری از کتب نقل شده اما ظاهرا مستند درستی ندارد و بنا به آنچه در دایرهالمعارف معتبر کاتولیک نقل شده، برای اولین بار یـکی از یـاران لوتر به نام ملانشتون چنین روایتی را نقل کرد و بعدها نیز این روز جشن گرفته شد. افزون بر این خود لوتر در دست نوشتهها و خاطراتش ـ که بسیاری از تحولات مهم زندگی خود را بـیان کـردهـ نه تنها اشارهای به این واقعه نمیکند که نکته دیگری را ذکر میکند که نقل خواهیم کرد.
روایت دوم آن است که لوتر ملاحظات خود را نه برای عموم بلکه بـرای بـزرگان کـلیسای آلمان فرستاد و کوشید با یـادآوری ایـن مـوضوع به آنان، بدعت پیداشده را به گونهای مسالمتآمیز از میان بردارد. بهترین مؤید این مطلب نقلقولی از خود لوتر از «مجموعه آثار» وی است: «آنگاه نـامهای هـمراه بـا مسئلههایم برای اسقف ماگدبورگ ارسال کردم و از او استدعا کـردم کـه تتسل را از موعظه در مورد این مسائل احمقانه باز دارد… چنین شد که رساله من علیه نوشتههای تتسل که اکنون چاپ شـده اسـت، مـنتشر شد و در عرض دو هفته تمام آلمان را فراگرفت» (فلاورز، اصلاحات، ص۳۳). به عـلاوه، اصول و نکات مورد نظر خود را به زبان لاتینی نوشت و این زبان در آن زمان، زبانی علمی و خاص عدهای اندک از دانـشوران آنـ عـصر بود. بدیهی است که اگر مخاطب لوتر، عموم مردم بود، وی اعـلامیه خـود را به همان زبان آلمانی مینوشت؛ همچنان که بعدها آثار مهمش را به قلمی شیوا و به آلمانی مـنتشر کـرد.
۱۶٫ بـه جرئت میتوان گفت که صنعت نوپای چاپ، اولین تأثیر عمیق خود در تـحولات فـکری قـرن شانزدهم را با انتشار گسترده آثار لوتر در اروپا آغاز کرد و اعلامیه لوتر اولین اثر لوتر بـود کـه در تـیراژی وسیع در سراسر اروپا منتشر شد.
۱۷٫ آنچه در ظاهر دلیل آمرزشنامهفروشی و گردآوری پول بود، ساختن کلیسای عظیم سـنت پیـتر در رم بود. خشم آلمانها از این بود که سرمایههای آنان از آلمان بیرون رفته، در ایتالیا صـرف ریـخت و پاشـهای دربار پاپ میشود و البته این راز برملا نشده بود که نیمی از درآمد آمرزشنامهها مصرف دیگری داشـت. سـراسقف ماینز جوانی بود که شرایط کافی برای اسقفشدن را نداشت ولی با قرضگرفتن از خاندان فـوگر تـوانست ایـن پست را با پرداخت پول به پاپ به دست آورد، ولی بعدها در بازپرداخت بدهی خود دچار مشکل شد و بـا تـبانی پاپ قرار شد که از محل درآمد آمرزشنامهها، بدهیاش پرداخت شود.
۱۸٫ مهمترین موضوع مـورد مـناقشه در ایـن اعلامیه فروش آمرزشنامه بود. آمرزشنامه چه بود و چه کارکردی داشت؟ بر اساس آنچه از نقل قول مـورخان بـرمیآید، ایـن سنت در کلیسای کاتولیک وجود داشت که هر گاه کسی مرتکب گناه مـیشد، نـزد کشیش میرفت و به نشانه پشیمانی از گناه خود، اعتراف میکرد. کشیش پس از مراسم توبه، تکالیفی را بر فرد تـوبهکار مـقرر میکرد مانند سفر به زیارتگاههای مسیحی مانند
فلسطین، روزه گرفتن، اعانههای مـالی بـه یتیمخانهها و کلیساها. حال جای این پرسش بـود کـه کـشیشها با چه مجوز و دلیل الهیاتی اعتراف مـیگرفتند و گـناه میبخشودند؟ آیا مجوّز آنها برای این عمل شامل همه گناهان بود یا بعضی از گناهان؟ مـربوط بـه زندگان بود یا شامل امـوات و مـردگان نیز میشد؟ در مـجموع آنـچه از کـلمات محققان و مورخان به دست میآید، آن اسـت کـه این سنت از قرن سیزدهم میلادی آغاز شد، ولی منحصر به بخشودن گـناهان مـوقت نه ابدی آنهم از زندگان بود. ایـن بخشودگی ممکن بود کـه بـدون هیچگونه مجازات مادی و اینجهانی بـاشد. پارهـای از مجازاتها صرفا در برزخ قابل جبران بود. در نتیجه، اگر کسی موفق به توبه کـامل نـمیشد، باید در برزخ آن را جبران میکرد. کـسانی کـه بـدون توبه نیز درگـذشته بـودند به همین سرنوشت گـرفتار مـیآمدند. اما به هر حال، این مجازاتها «نتیجه» توبه بود نه «شرط» آن. با گذشت زمـان ایـن رسم و سنت دگرگون شد و منافع مـالی نـیز با آن گـره خـورد و کـار به جایی رسید کـه فرد با پرداخت اندک پولی و گرفتن برات از عذاب میتوانست مرتکب هر گناهی شود و با خیال آسـوده و وجـدانی غیرملامتگر به خواستهها و تمایلات درونی نـاصواب خـود جـامه عـمل بـپوشاند. نقطه آغاز ایـن رونـد جدید، جنگهای صلیبی بود که نیاز به سرباز و ساز و برگ جنگی داشت. در ابتدا، سربازان با ورود بـه عـرصه جـنگ با مسلمانان، کفاره گناهان خود را میپرداختند و دیـگر نـیازی بـه تـوبه نـداشتند و بـا گذشت زمان، کسانی که سپاهیان صلیبی را حمایت مالی میکردند، از این موهبت معنوی برخوردار میشدند و معاف از اعتراف. اما اینکه چگونه کشیشان در موقعیتی قرار گرفتند که واسطه بین خـالق و مخلوق شده و به افراد نامه برائت از عذاب و جهنم دهند، پاسخ این بود که مسیح با رنجی که به جان خرید و مرگی که پذیرای آن شد، گنجینهای بس ارجمند باقی گذاشت و پاپ بـه عـنوان وارث و میراثدار این گنجینه بس ارجمند میتوانست افراد را بیامرزد. کشیشان نیز نمایندگان او در این موضوع بودند. کمکم این مضمون بر سر زبانها افتاد که به محض آنکه پول در صندوق اعانات کلیسا انـداخته شـود، روح از عذاب برزخ نجات مییابد.
۱۹٫ روند آمرزشنامهفروشی چنان شکل رسوایی شکوه و به خود گرفت که شخصی چون اراسموس،اومانیست بزرگکه تا آخر عمر نـیز بـه آیینکاتولیک وفادار ماند، سرانجام زبـان بـهشکوه اعتراضگشود: «دربار رُم ظاهرا شرم و حیا را فراموش کرده است زیرا هیچ چیز شرمآورتر از این آمرزشنامه فروشیها نیست» (فاسدیک، مارتین لوتر، ص۵۶).
۲۰٫ آنچه در این اعلامیه محور نـقد و اعـتراض است، فروش آمرزشنامه اسـت و ایـن در حالی است که اصل اساسی در تفکر لوتر آموزه آمرزیدگی به وسیله ایمان از طریق فیض است. لوتر در اعلامیه خود به این اصل هیچ اشارهای نمیکند. شاید بتوان گفت که دلیل ایـن تـفاوت و اختلاف، پیدایش تطور و رشد در اندیشه لوتر در سالهای بعد باشد. آنچه در الهیات کلیسا در قرون وسطی بسیار بر آن تأکید میشد، مسئله عمل و انجام شعایر بود. خود لوتر در ابتدا نیز بر همین مـنوال رفـتار کرد و در دیـر راهبان، موبهمو قوانین و قواعد رهبانی را اجرا میکرد، چنان که خودش میگوید: «من راهب شایستهای بودم و چنان آداب و مـقررات را مو به مو اجرا میکردم که اگر بنا بود تنها یـک راهـب بـه خاطر انجام آداب و مقررات رهبانی به بهشت برود، آن راهب، من بودم. همه دوستان من در دیر این مـطلب را تـأیید میکنند. ….با این حال، وجدانم، مرا آرام نمیگذاشت و همیشه در تردید بودم و با خود چـنین مـیگفتم: تـو کارت را به خوبی انجام ندادی و چنان که باید، تائب و پشیمان از گناه نبودی. تو بدون اعـتراف آن را ترک کردی. هر چه کوشیدم که وجدان ناآرام، ناتوان و بلازدهام را با استفاده از سـنّتهای بشری درمان کنم، نـتوانستم و آن را بـیش از پیش ناآرام، ناتوان و بلازده یافتم» (مکگراث، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ص۲۲۹)، اما بعدها به این نتیجه رسید که راه رستگاری و نجات از مسیر انجام شعایر نمیگذرد. اولین جرقه این اندیشه زمانی بـه ذهنش خطور کرد که رساله اول رومیان را تدریس میکرد و به آیه هفدهم رسید. لوتر خود این تحول روحی را شرح داده است: «من قطعا در پی آن بودم که پولس را با نامه او به رومیان بشناسم، اما هیچ چـیز بـه اندازه این عبارت در فصل اول رساله به رومیان نتوانست مرا از این کار منصرف سازد: «در آن عدالت خدا مکشوف میشود» (رومیان، ۱: ۱۷)، زیرا من از عبارتِ «عدالت خدا» متنفرم؛ عبارتی که آن چنان که به مـن آمـوخته بودند، به معنای عدالتی بود که خداوند بر اساس آن عادل است و گناهکارانِ غیرعادل را مجازات میکند. هر چند که زندگی من در لباس رهبانی، عاری از هر گونه سرزنش و ملامت بود، بـا ایـن حال، خود را در محضر خدا، فردی گناهکار با وجدانی ناآسوده میدانستم و نمیتوانستم معتقد باشم که او را با کارهای خود راضی کردهام؛ زیرا واقعیت این است که من بیش از آنکه خدای عـادل را دوسـت داشـته باشم، از او نفرت داشتم… . در فهم مـنظور پولسـ از ایـن عبارت، مأیوس و سرخورده شده بودم. سرانجام، پس از آن که روز و شب به غور و تأمل درباره
ربط کلمات «در آن عدالت خدا مکشوف میشود از ایمان تا ایـمان، چـنانکه مـکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نـمود» پرداخـتم، کمکم به درک این مطلب نایل شدم که «عدالت خداوند» همان چیزی است که عادل به وسیله آن و با هـدیه خـداوند (ایـمان) خواهد زیست و جمله «عدالت خدا مکشوف میشود»، اشاره به عـدالتی انفعالی دارد که بر اساس آن، خداوند مهربان ما را به وسیله ایمان میآمرزد؛ چنانکه مکتوب است که «عادل به ایـمان زیـست خـواهد کرد.» این موضوع، بیدرنگ به من چنان احساسی داد که گویی بـار دیـگر به دنیا آمدهام یا گویی درهای بهشت به رویم گشوده شده و من وارد آن شدهام. از آن پس، چـهره کـامل کـتابمقدس را در پرتو نور تازهای مشاهده کردم. .. و هم اکنون عبارت «عدالت خداوند» را که روزی از آن نـفرت داشـتم، شـیرینترین عبارت میدانم و بدان عشق میورزم و آن را ارج مینهم؛ زیرا این عبارت پولس، راه ورود من به بهشت بود» (هـمان، ص۲۳۲). رفـتهرفته دیـن درونی و توبه قلبی نزد او اهمیت بسیار یافت تا جایی که از شعایر هفتگانه فقط دو مـورد (تـعمید و آیین عشای ربانی) را قابل قبول دانست و مابقی را انکار کرد و سرانجام اذعان کرد کـه نـیل بـه رستگاری و عادلشمردگی نزد خداوند تنها با ایمان و بهرهگیری از فیض او میسر است.
۲۱. لوتر هیچگاه تـصور نـمیکرد که مناقشه او سرانجام کلیسای غرب را دچار انشقاق خواهد کرد. او تصور میکرد که بـدعتی در آیـین مـسیح رخ داده و او با کمک گرفتن از کتاب مقدس میتواند آن را از میان بردارد و البته پاپ نیز از او حمایت خواهد کرد؛ اما بـعدها دریـافت که خیال باطلی در ذهن میپرورانده است. بدین سبب، وی در ابتدا حریم و حرمت پاپ را پاسـ داشـت و تـنها به انتقاداتی ملایم و غیرمستقیم از پاپ قناعت کرد، اما با گذشت زمان دریافت که آب از سرچشمه گلآلود اسـت و از ایـن رو پاپ را در نـوک پیکان حملات و انتقاداتش قرار داد و سرانجام پس از گذشت دو سه سال، او را دجّال و ضدمسیح نامید.
۲۲٫ از آنـچه بـیان شد، درمییابیم که انگیزه لوتر از نوشتن و انتشار این اعلامیه نه ستیزهجویی و رویارویی مستقیم با پاپ و نه راهـانداختن جـنگی تمامعیار علیه او و سلسله مراتب کلیسایی بود. هر چند لوتر سرانجام به ایـن وادی کـشانده شد، اما نه خواهانش بود و نه از آن رضـایت داشـت او دریـافته بود که کلیسا با درد و بیماری مزمنی دسـت و پنـجه نرم میکند. او حتی به شهادت فقراتی از همین اعلامیه، به حمایت پاپ امیدوار بود،
زیـرا اسـاس انتقادات و پیشنهادهایش بازگشت به کـتابمقدس بـود. به بـیان دیـگر، لوتـر در این مرحله نه آغازگر مبارزهای سـیاسی و اجـتماعی بلکه مبارزهای علمی بود و مخاطبانش نه عامّه مردم بلکه اساتید الهیات در دانـشگاهها بـودند. باز هم باید تأکید کرد کـه او در اساس راهبی کاتولیک و مـؤمن و مـعتقد بود که به معتقداتش سـخت پایـبند بود.
۲۳٫ لوتر در این اعلامیه مطالبی را بیان کرد که طی دویست سال پیش از آن، مـصلحانی مـانند جان هوس در جهان مسیحیت بـر سـر آن بـه رویارویی با کـلیسای کـاتولیک پرداخته و البته تاوان سـختی نـیز برای آن داده بودند که از دست دادن جان یکی از آنها بود. با این حال، آنان نـتوانستند جـریانی نیرومند و جنبشی سازمانیافته را رهبری کنند و لذا مـوج اول اصـلاحات دینی در غـرب بـهراحتی سـرکوب شد اما همین مـوج، زمینه را برای موج بسیار نیرومندی در آینده هموار کرد که به هیچ وجه قابل مهارشدن نـبود. آنـچه باعث شد که این موضوع در قـرن شـانزدهم طـوفانی بـرپا کـند، آن بود که تـحولات پیـچیده اجتماعی سخت از چنین معارضهای حمایت میکرد. همین موضوع که این بحث علمی، بر خلاف خواست لوتـر و بـه شـکلی فوری و فراگیر، به میان توده مردم کـشیده شـد، مـیتواند شـاهدی بـر ایـن موضوع باشد. ظهور تمایلات ملیگرایانه و ناسیونالیستی در سراسر اروپا و احساس انزجار از فرمانبری از فرمانروایی خارجی در ایتالیا موجب شده بود که هم مردم و هم شاهزادگان و قدرتهای محلی مستمسکی برای طغیان پیـدا کنند و سخن حق لوتر جرقهای بود که این آتش را شعلهور کرد. به همین دلیل نیز بود که لوترِ اصلاحطلب نه تنها تحت فشار قدرتهای محلی قرار نگرفت، که تنها تـکیهگاه او در بـرابر قدرت پاپ و امپراتوری همانها بودند و این خود یکی از وجوه تمایز و افتراق میان موج اول و دوم اصلاحات دینی در غرب است.
۲۴٫ در هنگامهای که لوتر علم مخالفت برافراشت، اومانیستهایی مانند اراسموس نیز فعال بودند و لوتـر نـیز از دستاوردهای فکری و علمی آنان بهره بسیار برد. از سوی دیگر، مخالفتهای لوتر با پاپ و سلسله مراتب کلیسایی این تصور نادرست را برای آنان پدید آورد که لوتـر نـیز به مبانی فکری و اعتقادی آنـان پایـبند است. البته این خطای در تصور به سود هر دو طرف بود اما چندان نپایید و این به هنگامی بود که لوتر و اراسموس بر سر موضوعاتی مـانند اراده و اخـتیار انسان دچار اختلاف شـدند و در ردّ یـکدیگر کتاب نوشتند.
۲۵٫ مطالب لوتر در این اعلامیه موجب اعتراض شدید مقامات کلیسای کاتولیک در آلمان شد، به گونهای که سراسقف ماینز متن اعلامیه را به همراه شکوائیهای علیه لوتر به رم فرستاد و از آنان اسـتمداد کـرد. البته مقامات کلیسای کاتولیک در رم از این که لوتر به خود اجازه داده که به مقام و موقعیت آنان متعرض شود، سخت خشمگین بودند، اما به دلیل پارهای از ملاحظات سیاسی از برخورد خشن و تند بـا لوتـر احتراز کـردند و کوشیدند تا مناقشه را به نحو نسبتا مسالمتآمیزی خاتمه دهند. البته اصرار کلیسای کاتولیک رم بر مواضع خود و سـرسختی متقابل لوتر، راه را برای هر گونه مصالحهای بست و پس از دو سال مقام پاپیـ نـاگزیر شـد که مخالفت خود را با ۴۱ مورد از اصول مورد نظر لوتر اعلام کند. نقطه اوج این تحول در ارتباط بـا پاپ، تـکفیر لوتر و طردش از کلیسا ضمن صدور دستوری پاپی، و نیز آتشزدن این توقیع به شـکل عـلنی تـوسط لوتر بود.
۲۶٫ به طور کلی، لوتر در این اعلامیه تعالیم کلیسای کاتولیک در باب توبه و مفیدبودن آمـرزشنامهها را زیر سؤال برد و تا حدودی متعرض مقام پاپی و شأن اختصاصی او شد. وی در آغاز نوشته خـود، سخنش را با دستوری از عـیسی مـسیح آغاز کرد که مردم را به توبه دعوت کرد و مراد او را نه رسم و آیین رایج بلکه توبه درونی و قلبی دانست و اقتدار پاپی را صرفا در بخشودن مجازاتهایی دانست که خودش وضع کرده و صریحا اعلام کـرد که نجات روح در برزخ با انداختن پول در صندوق اعانات فاقد مبنایی در کتاب مقدس است و البته تنها تأثیرش، افزونشدن آز و طمع فروشندگان آمرزشنامه و ستانندگان پول است. لوتر در این اعلامیه چنین نبود که به طور کـلی مـقام پاپ و شأن کشیش را منکر شود. بلکه آن را مهم شمرد و در عین حال اعلام کرد که کسی که بیاعتنا به بینوایان میگذرد و آمرزشنامه میخرد، تنها به غضب الهی گرفتار است و کسی که بـه مـستمندان کمک میکند یا قرض میدهد کارش بهتر از آن است که آمرزشنامه میخرد. وی به بیانی طعنهآمیز گفت، اگر پاپ اخاذی و باجگیری واعظانِ آمرزشنامهها را میدانست، ترجیح میداد که کلیسای سنت پیتر بـه کـلی به خاک تبدیل شود تا اینکه با گوشت و خون مردمانی بینوا آباد شود و شاید نیز ترجیح میداد که کلیسای یادشده را فروخته و هزینه مردمی این چنین کند یا از درآمد خـودش بـه عـنوان ثروتمندترین فرد در جهان، شخصا بـه ایـن کـار اقدام کند.
۲۷٫ ماکیاولی در سال ۱۵۱۳، چهار سال پیش از انتشار اعلامیه لوتر، چنین گفت: «هر
کس اصول اساسی آن مذهب (مسیحیت) را وارسی کـند و بـبیند کـه تا چه اندازه عملکرد و کاربرد فعلی آن با آنـ اصـول متفاوت است، خواهد گفت که ویرانی یا کیفر سرسخت آن مذهب قریبالوقوع است» (بومر، جریانهای بزرگ در تاریخ اندیشه غربی، ص۲۱۹).
۲۸. امـروزه بـسیاری از مـطالب مذکور در این اعلامیه، مسائلی جزئی و پیشپاافتاده به نظر میرسد ولی واقـعیت این است که طرح این مسائل در آن عصر و رویارویی با پاپ و تشکیک در مسائلی که پذیرفتگی الهیاتی دیرینهای یافته بـود، کـاری بـود بس دشوار و نیازمند به کسانی بود که با تهور و بیباکی بـه اسـتقبال مخاطرات روند و به همین سبب بود که همین مطالب خشم کاتولیکها را برانگیخت و آنان را به رویارویی درازمـدت بـا لوتـر و هوادارانش واداشت.
۲۹٫ آنچه در پی میآید، برگردانی است از ترجمه انگلیسی این اعلامیه در کتاب Martin Luther, Selection from His Writings. تـرجمه دیـگری از ایـن متن به زبان انگلیسی را در نشانی ذیل میتوان یافت: http://en.wikisource.orwiki/95These
[به تصویر صفحه مراجعه شود.]نـظر بـه عـشق و دلبستگی به راستی و با هدف برگرفتن آن، نکات زیر در ویتنبرگ به ریاست پدر گرامی، مارتین لوتـر، از فـرقه آگوستین، و استاد علوم انسانی و الهیات مقدس و استاد رسمی در این موضوعات در این مکان در مـعرض بـحث عـمومی گذاشته میشود. بنا به تقاضای وی، هر کس که نمیتواند به طور حضوری در بحث حـاضر شـود، میتواند به صورت مکتوب چنین کند.
۱٫ هنگامی که خداوند و استاد ما، عیسی مـسیح، دسـتور داد کـه «توبه کنید» در پی آن بود که سراسر زندگی مؤمنان مالامال از توبه شود.
۲٫ برداشت شایسته از این سخن ایـن نـیست که منظور وی اشاره به آیین توبه باشد، به معنای اعتراف و رضایتمندی آن گـونه کـه کـشیش آن را برگزار میکند.
۳٫ با این حال، معنای آن به توبه قلبی نیز محدود نیست، زیرا چنان تـوبههایی پوچـ و بـیحاصل است، مگر آنکه نشانههایی بیرونی از ریاضتهای مختلف جسم را به همراه داشته بـاشد.
۴٫ تـا زمانی که بیزاری از خود ادامه دارد، (به معنای توبه حقیقی درونی) مجازات گناه نیز ادامه دارد، به دیـگر سـخن تا زمانی که به ملکوت آسمانها وارد شویم.
۵٫ پاپ نه قدرت و نه اراده آن را دارد که مـجازاتی را عـفو کند، مگر مجازاتهایی که خودش با صـوابدید خـود یـا بر حسب قانون کلیسایی وضع کرده اسـت.
۶٫ خـود پاپ نمیتواند از گناه بگذرد. او تنها میتواند اعلام و تایید کند که خدا آنها را بخشوده اسـت یـا حداکثر اینکه گناهانی را ببخشاید کـه بـا صوابدید خـودش وضـع کـرده است. به جز این موارد، گـناه دسـتنخورده باقی میماند.
۷٫ در عین حال، خدا گناه هیچ کس را بدون تسلیمِ فروتنانه نـزد کـشیش، که نماینده اوست، نمیبخشاید.
۸٫ قوانین مـربوط به توبه تنها در مـورد کـسانی صدق میکند که هنوز زنـدهاند و مـطابق خود قوانین، هیچیک از آنها در مورد مردگان صدق نمیکند.
۹٫ به همین سان، روحالقدس بـا عـملکردن در شخص پاپ، فیض را برای ما ظـاهر مـیکند؛ بـا در نظرگرفتن این حـقیقت کـه مقررات پاپی هیچگاه نمیتواند در مـورد مـرگ یا در موارد دشوار انطباق یابد.
۱۰٫ این اقدامی خطا و از سر جهالت است که کشیشان مـجازاتهای قـانونی را به مردگان در برزخ نیز تعمیم مـیدهند.
۱۱٫ هـنگامی که مـجازاتهای قـانونی، تـغییریافته و قابل انطباق بر بـرزخ باشد، مطمئنا به نظر میرسد که بذر (گیاه ماشک) به هنگام خواب کشیشان کاشته شـده اسـت.
۱۲٫ مجازاتهای قانونی در مورد روزهای گذشته تـعیین مـیشود نـه در مـورد روزهـای آینده.
۱۳٫ مرگ بـر هـمه مدعیات کلیسا نقطه پایانی مینهد. حتی اگر افراد در شرف مرگ باشند، برحسب قانون کلیسا مرده بـه شـمار مـیآیند.
۱۴٫ نقصان در پارسایی یا عشق، در شخصِ در حال مـرگ لزومـا بـا تـرسی عـظیم تـوأم است و ترس بیشتر در جایی است که پارسایی یا عشق در کمترین حدّ خود است.
۱۵٫ چنین بیم و هراسی به خودی خود برای پدید آوردن درد برزخ کافی است، صرف نظر از هـر چیز دیگری که گفته شده باشد؛ زیرا بسیار زود به وحشت نومیدی نزدیک میشود.
۱۶٫ به نظر میرسد که اینها وجوه تفاوت مشابهی برای فرق نهادن میان دوزخ، برزخ، و بهشت و نیز میان نـومیدی، نـامطمئنی و اعتماد باشد.
۱۷.در واقع، باید از آلام ارواح در برزخ کاست و به همین میزان به خیر و ثواب افزود.
۱۸. افزون بر این، بنا به هیچیک از مبانی عقل یا کتاب مقدس نمیتوان اثبات کرد که ایـن ارواح از جـایگاه شایستگی (برای نجات) بیرون یا از رشد در فیض ناتوانند.
۱۹. به نظر نمیرسد که بتوان اثبات کرد که همیشه آنها از رستگاری مطمئن و دلگرمند، حتی اگـر خـود ما بسیار بدان مطمئن بـاشیم.
۲۰٫ از ایـنرو، پاپ هنگامی که از بخشودن تمامی گناهان سخن به میان میآورد، منظورش «همه» به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه تنها چیزهایی است که خودش وضع کـرده اسـت.
۲۱٫ از اینرو، تمامی کسانی کـه بـه هنگام موعظه در باره آمرزشنامهها میگویند که آدمی میتواند به وسیله آمرزشنامههای پاپ از هر مجازاتی تبرئه شده و نجات یابد، در خطا هستند.
۲۲٫ در واقع، او نمیتواند از روحهای در برزخ مجازاتهایی را ببخشاید که بنا به قانون کـلیسا در زنـدگی کنونی باید بدان مبتلا باشند.
۲۳. اگر بخشودگی کامل را بتوان به کسی اعطا کرد، این در مورد کاملترین افراد صدق خواهد کرد، یعنی عدهای بسیار اندک.
۲۴٫ در نتیجه، باید چنین باشد که بـخش عـمدهای از مردم فـریفته وعده بیحساب و کتاب و پر سر و صدای رهایی از مجازات شدهاند.
۲۵. همین قدرتی که پاپ به طور کلی در مورد برزخ اعـمال میکند، هر یک از اسقفان در قلمروی اسقفی و کشیشان در قلمروی کشیشی میتوانند اعـمال کـنند.
۲۶٫ پاپ هـنگامی که ارواح برزخی را با شفاعتی که از آنان به عمل میآورد، نه به وسیله قدرت کلیدها (که نـمی تـواند بر آنان اعمال کند) میبخشاید، کار شایستهای انجام میدهد.
۲۷٫ برای این موعظه کـه بـه مـحض اینکه صدای پول در صندوق به صدا درمیآید، روح از برزخ پرواز میکند، هیچ مبنای الوهی وجود ندارد.
۲۸٫ بدون شـک امکان دارد که هنگامی که صدای پول در صندوق به صدا در میآید، حرص و آز افزایش یابد، امـا هنگامی که کلیسا شـفاعت مـیکند، همه چیز به اراده خدا بستگی دارد.
۲۹٫ با در نظر گرفتن آنچه در باره قدیس سورینوس Severinus و قدیس پاسکال گفته شده، چه کسی اطلاع دارد که همه ارواح در برزخ خواهان رهاییاند؟
۳۰٫ هیچکس از واقعیت ندامت خود مطمئن نیست چـه رسد به اینکه از دریافت آمرزش تمام و کمال آسودهخاطر باشد.
۳۱. کسی که آمرزشنامهها را با حسن نیت (bona fide)میخرد، به همان اندازه اندک است که کسانی که واقعا پشیمان و توبهکارند؛ به عبارت دیگر بـسیار انـدکاند.
۳۲٫ همه کسانی که گمان میکنند که از نجات خود به وسیله نامههای آمرزشنامه آسودهخاطرند، برای همیشه مطرودند و به سرنوشت معلمان خود گرفتار خواهند آمد.
۳۳٫ ما باید احتیاط بیشتری در برابر کسانی داشـته بـاشیم که معتقدند که آمرزشنامههای پاپی هدیهای آسمانی و بسیار ارزشمند است.
۳۴٫ زیرا فیض انتقالیافته به وسیله این آمرزشنامهها صرفا با مجازاتهای «توبه» آیینی ارتباط دارد که به وسیله آدمی وضع شده اسـت.
۳۵. ایـن با تعالیم مسیحی سازگار نیست که موعظه و تعلیم داده شود که کسانی که ارواح را در ازای پول نجات میدهند، یا مجوزهای اعترافی را خریداری میکنند، دیگر نیازی به توبه از گناهان خود ندارند.
۳۶٫ هر فرد مـسیحی کـه بـه راستی توبه کند، از موهبت بـخشودگی کـامل از مـجازات و گناه برخوردار خواهد شد و این را به او بدون داشتن آمرزشنامه میدهند.
۳۷٫ هر فرد مسیحی، زنده یا مرده، در همه مزایای مسیح و کلیسا شـرکت مـیکند، و ایـن مشارکت را خداوند به او بدون آمرزشنامهها عطا میکند.
۳۸٫ بـا ایـن حال، نباید بخشودگی و آمرزش پاپ را دست کم گرفت، زیرا همانگونه که قبلاً گفته شد،آنان آمرزش الهی را اعلام میکنند.
۳۹٫ حـتی بـرای فـرهیختهترین الهیدانان بسیار دشوار است که با مردم در باره مزایای فـراوان آمرزشنامهها سخن به میان آورند، و در عین حال، در زمانی بعد از فضیلت توبه بگویند.
۴۰٫ گناهکاری که به راستی پشیمان شـده، جـویای مـجازاتهای گناهان خود است و عاشقانه تاوان میدهد، در حالی که کثرت آمرزشنامهها وجـدان افـراد را تضعیف میکند و چنان میسازد که از آمرزشنامهها نفرت داشته باشند.
۴۱٫ آمرزشنامههای پاپی تنها باید با احتیاط تعلیم داده شـود تـا مـبادا مردم برداشتی نادرست به دست آورند و گمان کنند که آنها بر سـایر کـارهای خـود ترجیح دارند که از جمله آنها عشق است.
۴۲٫ به مسیحیان باید یاد داد که پاپ اصلاً مـنظورش ایـن نـیست که خرید آمرزشنامه قابل مقایسه با کارهای برآمده از رحمت است.
۴۳٫ به مسیحیان باید آمـوخت کـه کسی که به بینوایان کمک میکند یا به افراد نیازمند قرض میدهد، کـارش بـهتر از کـار کسانی است که مبادرت به خرید آمرزشنامهها میکنند.
۴۴٫ این بدان سبب است که عـشق بـا کارهایی که از سر عشق صورت گرفته رشد میکند و آدمی فرد بهتری میشود، در حـالی کـه بـا آمرزشنامهها نه تنها فرد بهتری نمیشود بلکه از مجازاتهای خاصی میگریزد.
۴۵٫ به مسیحیان باید آموخت کـه آن کـس که نیازمندی را میبیند اما (با بیاعتنایی) از او میگذرد، او برای آمرزشنامه پول میدهد اما از بـخشودگی پاپ سـودی نـمیبرد بلکه تنها خداوند را به غضب میآورد.
۴۶٫ به مسیحیان باید آموخت که آنها موظفند که در حـد ضـروریات زنـدگی پیش خود
نگهدارند و نباید به هیچ وجه آن را برای گرفتن آمرزشنامه به بـاد دهـند مگر آنکه بیش از حد نیاز داشته باشند.
۴۷٫ به مسیحیان باید آموخت که آنها آمرزشنامهها را داوطلبانه مـیخرند و هـیچ الزامی به انجام این کار ندارند.
۴۸٫ به مسیحیان باید آموخت که در اعـطای آمـرزشنامهها، پاپ نیازی بیشتر و اشتیاقی افزونتر به دعای آنـان بـرای خـودش دارد تا پولهای گردآوریشده.
۴۹٫ به مسیحیان باید آمـوخت کـه آمرزشنامه تنها زمانی مفید است که آدمی به آن تکیه نکرده باشد. از این بـالاتر ایـنکه اگر پروای از خدای را به خاطر آنـها از دسـت دهد بـسیار زیـانبارتر اسـت.
۵۰٫ به مسیحیان باید آموخت که اگـر پاپ اخـاذیها و باجگیریهای واعظان آمرزشنامهها را میدانست، ترجیح میداد که کلیسای سَنْت پیتر به تـلی از خـاک تبدیل میشد تا اینکه با پوسـت، گوشت و استخوان رمههایش بـرپا شـود.
۵۱٫ به مسیحیان باید آموخت کـه پاپ شـاید مایل باشد که، چنان که در وقت ضرورت باید این گونه باشد، کلیسای سـنت پیـتر را بفروشد و آن را به علاوه پولهای خـودش بـه بـسیاری از آن کسان بدهد کـه تـاجرانِ مغفرت به اصرار از آنـان پول سـتاندند.
۵۲٫ تکیه کردن بر آمرزشنامهها برای دستیافتن به نجـات کار بیهوده و عبثی است، حتی اگـر مـباشران یا در واقع خود پاپ برای تضمین اعـتبار آنـها، روح خودش را گـرو نـهد.
۵۳٫ کـسانی دشمن مسیح و پاپاند کـه اجازه نمیدهند که کلام خدا در بعضی از کلیساها موعظه شود و هدف آنها این است که آمـرزشنامهها در کـلیساهای دیگر فروخته شود.
۵۴. کلام خدا آسـیب خـواهد دیـد، اگـر در یـک موعظه زمانی مـساوی یـا بیشتر به آمرزشنامهها اختصاص یابد تا به کلام خدا.
۵۵٫ پاپ نمیتواند این نظر را نادیده بگیرد که اگـر آمـرزشنامهها (کـه موضوع کوچکی است) با یک زنگ جـشن گـرفته شـود، یـک نـمایش یـا یک مراسم، بشارت (موضوعی بسیار بزرگتر) به همراه صد زنگ، صد مشایعت و صد مراسم موعظه شود.
۵۶٫ خزائن کلیسا که پاپ آمرزشنامهها را از آن توزیع میکند، در میان قوم مسیح به انـدازه کافی سخن از آن به میان نیامده یا شناخته شده نیست.
۵۷. این که این خزائن موقتی و گذرا نیست، از این واقعیت روشن میشود که بسیاری از سوداگران آن را به رایگان نمیفروشند، بلکه تنها آن را گـردآوری مـیکنند.
۵۸٫ آنان نه شایسته مسیحاند و نه قدیسان، زیرا افزون بر پاپ، این شایستگیها همیشه فیض را به درون انسان انتقال میدهد، و صلیب، مرگ و دوزخ را در بیرون انسان به یاد میآورد.
۵۹٫ قدیس لارنس St. Laurenceگفت که تـهیدستان ذخـیرههای کلیسا هستند، ولی وی این اصطلاح را در سنت عصر خود به کار برد.
۶۰٫ ما به گونهای نسنجیده نمیگوییم که ذخیرههای کلیسا، کلیدهای کلیسایند و بـه وسـیله شایستگی مسیح اعطا شدهاند.
۶۱٫ زیـرا روشـن است که قدرت پاپ به خودی خود برای بخشودگی از مجازات و موارد ذخیرهشده (به تعویق افتاده) کافی است.
۶۲٫ ذخیره حقیقی کلیسا «انجیل مقدسِ» شکوه و فیض خـداوند اسـت.
۶۳. به راستی میتوان ایـن ذخـیره را نفرتانگیزترین چیز دانست، زیرا میتواند اولی را آخری بسازد.
۶۴٫ از سوی دیگر، ذخیره آمرزشنامه از همه چیز پذیرفتنیتر است، زیرا میتواند آخری را اولی سازد.
۶۵. از این رو، ذخیرههای بشارت تورهایی هستند که در روزگاران گذشته آدمهای پولدار را بـه دام مـیانداخت.
۶۶٫ ذخیرههای آمرزشنامهها تورهایی امروزی هستند که برای به دام انداختن آدمهای پولدار به کار میروند.
۶۷٫ آمرزشنامهها که سوداگران آنها را به عنوان بزرگترین لطفها میستایند، در واقع ابزارهای لطفی برای پول جمع کردنند.
۶۸. با ایـن حـال، آنها را نـباید با فیض خدا و ترحم نشان داده شده در صلیب مقایسه کرد.
۶۹٫ اسقفها و کشیشان موظفند که اختیارات آمرزشنامههای پاپی را بـا احترام فراوان دریافت کنند.
۷۰٫ با این حال، آنان مسئولیت بسیار بـیشتری دارنـد کـه دقیقتر بنگرند و به دقت
وارد شوند، تا مبادا این مردان خیالات خود را به جای آنچه که پاپ مأمور بـدان اسـت، موعظه کنند.
۷۱٫ بگذار آن که منکر خاصیت رسولی آمرزشنامههاست مطرود و ملعون بماند.
۷۲٫ از سوی دیـگر، بـگذار آنـکه خود را در برابر هرزگی و افسارگسیختگیِ کلمات سوداگران آمرزشنامه حفظ کرده، مشمول رحمت باشد.
۷۳٫ به همین سـان، پاپ به درستی آنان را که به گونهای بر ضد تجارت آمرزشنامه میکوشند، طرد کـند.
۷۴٫ این بیشتر با دیـدگاههای او مـوافق است که کسانی را طرد کند که از ملعبه آمرزشنامهها برای توطئه کردن بر علیه عشق و راستی مقدس سوءاستفاده میکنند.
۷۵٫ این تصوری احمقانه است که آمرزشنامههای پاپی از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند آدمی را بـیامرزند، حتی اگر مرتکب کار محالی شده و به مادر خدا تعدی کرده باشد.
۷۶٫ ماسخنی بهعکس میگوییم واظهار میکنیم کهآمرزشپاپنمیتواند کوچکترین و ناچیزترین گناه را ببخشاید، تا حدی که احساس گناه آنان مورد توجه اسـت.
۷۷. هـنگامی که گفته میشود که حتی اگر در این زمان سنت پیتر نیز پاپ بود، نمیتوانست فیض بیشتری اعطا کند، این بیاحترامی به سنت پیتر و پاپ است.
۷۸٫ ما به عکس اظهار میداریم که او و هـر پاپ دیـگر از فیضهای بیشتری برخوردار است، به عبارت دیگر، بشارت، قدرتهای معنوی، موهبتهای شفا و غیره آنگونه که در قرنتیان ۱۲: ۲۸ اعلام شده است.
۷۹. این سخن کفر است که نماد صلیب با بازوان پاپ بـا صـلیبی که مسیح بر بالای آن جان داد ارزش یکسانی دارند.
۸۰٫ اسقفها، کشیشان و الهیدانان که اجازه میدهند که وعدههایی از این دست به مردم داده شود بدون هیچ مانع و رادعی باید پاسخگوی آن باشند.
۸۱٫ اینموعظه بـیحساب و کـتاب دربـاره آمرزشنامهها، افراد فرهیختهرا در احترامبه پاپ در بـرابر اتـهامات نـادرست یا دست کم از انتقادات سخت عوام دچار مشکل میکند.
۸۲٫ برای نمونه، آنان میپرسند چرا پاپ به سبب عشق (به مقدسترین چیز) و بـه سـبب نـیاز عالی روحهای آنان، همه را از برزخ نجات نمیدهد؟ شاید بـه لحـاظ اخلاقی
این بهترینِ دلایل باشد. در عین حال، او روحهای بیشماری را برای پول که فاسدشدنیترین چیز است، بازخرید میکند تا بدین وسـیله کـلیسای سـنت پیتر را بسازد که هدفی بسیار خُرد است.
۸۳٫ مجددا، چرا مـراسم دفن و سالگرد برای مردگان همچنان از آن سخن به میان میآید؟ چرا پاپ اعانههای خاص این اهداف را از نو پرداخت نمیکند یا اجـازه نـمیدهد کـه از نو پرداخت شود زیرا خطاست که برای آن ارواحی دعا شود کـه هـم اکنون رهایی یافتهاند.
۸۴٫ باز میگویم، این نوع تازهای از ترحم و دلسوزی از سوی خدا و پاپ است که فردی بـیتقوا کـه دشـمن خداست، اجازه مییابد که برای رهایی روح فردی پرهیزکار که دوست خداست پول بـپردازد، و ایـن در حـالی است که روح آن فرد پرهیزکار و عشقورزیده شده به سبب عشق و تنها بدان دلیل که نـیاز بـه رهـایی دارد، اجازه نمییابد که بدون پرداخت پول رهایی یابد.
۸۵٫ باز میگویم، چرا قوانین شرعی در باب نـدامت، اگـر نگوییم عملاً، به مدتی طولانی مهجور و مرده باقی مانده است؟ چرا آنها امروزه بـرای تـحمیل جـریمههایی مالی در قالب صدور آمرزشنامه مورد استفاده قرار گرفتهاند، گویی همه قانونهای مربوط به تـوبه بـه طور کامل معتبرند.
۸۶٫ باز میگویم، از آنجا که در آمد کنونی پاپ از ثروت ثروتمندترین افراد بـیشتر اسـت، چـرا او نباید این کلیسای سنت پیتر را به جای پول مؤمنانِ مستمند، با پول خود بسازد؟
۸۷٫ بازمیگویم، پاپ چهچیزی را از مردمان بـخشوده و مـعافمیکند، همان کسانیکه با توبه کامل خود حق دارند که به طور کـامل بـخشوده و بـرخوردار از آمرزش تامّ شوند؟
۸۸٫ باز میگویم، اگر بنا باشد که پاپ این بخشودگیها و معافیتها را اعطا کند، به اطـمینان کـارهای خـوب بزرگتری میتوان برای کلیسا انجام داد، آن هم نه یکبار مانند اکنون بلکه صـدها بـار در طول روز برای بهره بردن فرد مؤمن هر آنچه که باشد.
۸۹٫ آنچه را که پاپ در آمرزشنامه به دنبال آن اسـت پول نـیست، بلکه نجات ارواح است. حال چرا او نامهها و آمرزشنامههایی را که پیشتر تصدیق کرده مـعلق نـمیکند. ۹۰. این پرسشها موضوعاتی بسیار مهم در وجدان عـامه اسـت. سـرکوب آنان به وسیله
صِرف زور و نه رد آنها بـه وسـیله براهین و استدلالها موجب میشود که کلیسا و پاپ مورد تمسخر دشمنانشان قرار گرفته و مسیحیان را نـاخرسند سـازد.
۹۱٫ از این رو، اگر آمرزشنامهها بر طـبق روحـ و ذهن پاپ مـوعظه شـود، هـمه این مشکلات به سادگی حل خـواهد شـد و در واقع، دیگر وجود نخواهد داشت.
۹۲٫ سپس دوری کنید از آن پیامبرانی که به قوم مـسیحی مـیگویند که «صلح، صلح» در جایی که صـلحی در کار نیست.
۹۳٫ آفرین و آفـرین بـر آن پیامبرانی که به قوم مـسیحی مـیگویند که «صلیب ··· صلیب» در جایی که صلیبی در کار نیست.
۹۴٫ مسیحیان باید تشویق شوند کـه مـشتاقانه از مسیح، سر خود، به وسـیله مـجازات، مـرگها و دوزخها پیروی کـنند.
۹۵٫ از ایـن رو، بگذار که آنان اطـمینان بـیشتری داشته باشند که به وسیله محنتهای بسیار نه از طریق وعده نادرست صلح به آسـمان وارد شـوند.
منابع:
New Catholic Encylopedia, Catholic University of America, 2003.
Hans goachim Hilberand (ed.) Encylopedia of protestantism, Routledge, 2004.
Bainton, Roland H., The Age of The Reformation, Canada, D. Van Nostranel Company, 1956.
John Dillenberger, (ed.) Martin Luther, Selections from His writings, New York, Archer Book, 1962.
بومر، فرانکلین لوفان، جریانهای بـزرگ در تـاریخ اندیشه، تـرجمه حـسین بـشیریه. تهران: مرکز بازشناسی اسـلام و ایران، ۱۳۸۰.
فاسدیک، هنری امرسن، مارتین لوتر، ترجمه فریدون بدرهای. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳٫
فـلاورز، سـارا، اصلاحات، ترجمه رضا یاسایی. تهران: انـتشارات قـقنوس، ۱۳۸۱٫
بـرونر فـسکی، جـیکب، سنت روشنفکری در غـرب از لئونـارودو تا هگل، ترجمه لیلا سازگار. تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۸۳٫
لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسـریان. تـهران: نـشر فرزان روز، ۱۳۸۰.
مگگراث، آلیستر، درسنامه الهیات مسیحی، تـرجمه بـهروز حـدادی. قـم: انـتشارات مـرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴٫
ـــــــــــ ، مقدمهای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲.
براون، رابرت مکآفی، روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی. تـهران: مؤسسه نگاه معاصر، ۱۳۸۲٫