کلیسای آشوری شرق
اشـاره:
آشور یا آسور نام قدیم ناحیهای در دو طرف رود دجله، بین زاب صغیر و مرز کـنونی سـوریه و عـراق است و بنا به اعتقاد عدهای از محققان، نام سوریه از آن مشتق شده است.
کلیسای آشوری (کلیسای نـسطوری) از کلیساهای کهن است هرچند اطلاعات اندکی درباره پیشینه آن وجود دارد. بر اساس پارهای از نـوشتههای یونانیان، سوریها و ایرانیان، پطـرس و تـوماسِ رسول به تبلیغ در سرزمینهای قوم پارت پرداختند. کلیسای یادشده در دوران طولانی خود، پیوستها و گسستهای مختلفی با دیگر کلیساها به ویژه کلیسای کاتولیک رم داشته است. مقاله حاضر به بیان سیر تحولات تاریخی این کـلیسا میپردازد.
کلیساهای آشوری در طول تاریخ با واژه تحقیرآمیز «کلیسای نسطوری»(۲) شناخته شدهاند. به دلیل مفهوم تاریخیِ منفی واژه «کلیسای نسطوری»، شورای مقدس کلیسای آشوری شرق خواستار آن شد که از این واژه دیگر استفاده نشود. کـلیسای آشـوری، موضع معتدل
______________________________
۱٫ این نوشته ترجمهای است از:
M. J. Costelloe “Assyrian Church of the East” in New Catholic Encylopedia, Second Edition, Thomson, 2003.
۲٫ Nestorian Church
مسیحشناسی انطاکیهای خود را به معنای دقیق کلمه حفظ کرد، و بیانیه مشترک مسیحاشناسی ۱۹۹۴ که بین ماردینخای چهارم(۱) و پاپ ژان پل دوم به امضا رسید، نیز عملاً پذیرش مفهوم مـسیحشناسی کـالسدونی(۲) از سوی کلیسای آشوری را تأیید کرد.
ریشهها ـ درباره پیشینه ترویج مسیحیت در ایران(۳) اطلاعات کمی وجود دارد. نوشتههای اخیر یونانیها، سوریها و ایرانیها به اشکال گوناگون بیان میکنند که پطرس و توماس رسول بـه تـبلیغ در سرزمینهای قوم پارت(۴) پرداختند، و تادائوس،(۵) بارتالومیو(۶) و آدائوس (ادّای)(۷) یکی از هفتاد و دو حواری، نیز در بینالنهرین و ایران مسیحیت را تبلیغ میکردند. در تاریخ باستان، به نابودی کلیسای مسیحی ادسا(۸) بر اثر سیل در سال ۲۰۱ اشاره شده است. بـه احـتمال زیـاد، اولین جوامع اصلی مسیحیت در سـال ۲۶۰ بـه وجـود آمدند، یعنی زمانی که بعد از شکست والریانوس(۹) بسیاری از مسیحیان همراه با کشیشها و اسقفهایشان از دره بقاع به سوی بینالنهرین نقل مکان کردند. سـاختار داخـلی کـلیسای ایران از پاپابار آگای،(۱۰) اسقف شهر سلطنتی سلوکیه ـ تـیسفون(۱۱) در دهـههای آخر قرن سوم و دهههای آغازین قرن چهارم، تأثیر پذیرفت.
به دنبال شکست نسبی اشکانیان (۲۴۷ قبل از میلاد ـ ۲۲۴ بعد از میلاد)، مـسیحیت بـه طـور عمدهای گسترش یافت؛ اما هنگامی که ساسانیان (۲۲۴ـ۶۵۱) به قدرت رسـیدند، برگشت از دین زرتشت(۱۲) با مجازات اعدام روبرو بود. در قرن چهارم، زمانی که مسیحیت دین رسمی امپراتوری رم شـد، ایـن مـخالفت به اوج خود رسید. مسیحیان تابع شرایط و موقعیت بودند و گاهی اوقات نـیز مـورد شکنجه و آزار و اذیتهای وحشیانه قرار میگرفتند. به مدت چهل سال (۳۴۸ـ۳۸۸)، برای مقرّ اسقف اعظم سلوکیه ـ تیسفون، هـیچ سـراسقف یـا جاثلیقی(۱۳) نمیتوانست انتخاب شود. بدین ترتیب در سرزمین ایران، هیچ مدرسه الاهیاتی سـاخته نـشد و مـدارس انطاکیه، اسکندریه و قسطنطنیه نیز آن قدر دور بود که فراهم آوردن زمینهای برای آموزش کشیشهای آینده، بـسیار مـشکل بـود.
______________________________
۱٫ Mardinkha IV
۲٫ Chalcedonian
۳٫ Persia
۴٫ Parthians
۵٫ Thaddaeus
۶٫ Bartholomew
۷٫ Addaeus (ADDAI)
۸٫ Edessa
۹٫ Valerian
۱۰٫ Papa bar Aggai
۱۱٫ Seleucia-Ctesiphon
۱۲. Zoroastrianism
۱۳٫ Catholicos
جیمز، اسقف شهر نصیبین، شهر رومی نزدیک مرز ایران، این مشکل را تا حدودی طـرف کـرد. وی در بازگشت از شورای نیقیه در سال ۳۲۵، یک مدرسه الاهیات در نصیبین بنا نهاد و هدایت آن را به افـریم(۱) سـوری قـدیس و طبیب آینده کلیسا، واگذار کرد. تا سال ۳۶۳ که به دنبال درگیری ویرانگر یولیان(۲) در مـقابل تـیسفون، نصیبین توسط امپراتور یولیان(۳) به ایران واگذار شد، این مدرسه به اوج شکوفایی خـود رسـید. ایـن مدرسه با انتقال به ادسا، به دلیل انطباق فلسفه ارسطویی(۴) با تعالیم الاهیاتی و نیز بـا تـوجه به ترجمه آثار یونانی به زبان سریانی، بسیار مشهور شد.
در سال ۳۹۹، هـنگامی کـه یـزدگرد اول(۵) به پادشاهی ایران رسید، امپراتور آرکادیوس(۶) برای عرض تبریک به قدرت رسیدن وی، اسقف مـاروتاس(۷) اهـل مـارتروپولیس(۸) را به ایران فرستاد. ماروتاس که اصلیتش بینالنهرینی و در عین حال طبیبی حاذق بـود، تـوانست نظر موافق پادشاه را نسبت به مسیحیت جلب کند. یزدگرد با کمک اعضای حکومتی، توانست در سال ۴۱۰ در سـلوکیه شـورایی تشکیل دهد. جلسه عمومی که در اول فوریه و با حضور چهل اسقف تشکیل شـد، اعـتقادنامه نیقیه و احکام اصولی انضباطی نیقیه و همچنین مـسائل مـربوط بـه شوراهای ایالتی را، که مکمل آن بود، به تـصویب رسـاند. یزدگرد در پایان حکومتش تحت تأثیر مُغها(۹) [روحانیان دین زرتشتی [قرار گرفت و همین مـوجبات نـگرانی بسیاری از جوامع مسیحی را فراهم کـرد. وی سـرانجام دستور نـابودی کـلیساهای مـسیحی و تبعید مسیحیان را صادر کرد. اگرچه یـزدگرد چـندی پس از این فرمان در گذشت، اما آزار و اذیتها توسط پسر وی به نام وهرام پنجم(۱۰) (۴۲۱ـ۴۳۸)، هـمچنان ادامـه یافت. هنگامی که ایرانیان خواستار بـازگشت مسیحیانی شدند که بـه سـرزمین رم فرار کرده بودند، جنگ در گـرفت. در مـعاهده صلحی که در پی آن شکل گرفت، تئودوسیوس دوم(۱۱) از وهرام (وهارام، بهرام) در مورد آزادی عقیده مسیحیان ایرانی قـول گـرفت و همزمان آزادی عمل مشابهی را نیز بـرای مـزدکیانی(۱۲) کـه در امپراتوری روم زندگی مـیکردند، خـواستار شد.
______________________________
۱٫ Ephrem
۲٫ Julian
۳٫ Jovian
۴٫ Aristotelian Philosophy
۵٫ Yazdgard I
۶٫ Arcadius
۷٫ Maruthas
۸٫ Martyropolis
۹٫ Magi
۱۰٫ VahraÎm V
۱۱٫ Theodosius II
۱۲٫ Mazdakites
شورایی که در سـال ۴۲۴ زیـر نظر اسقف اعظم دادیشو(۱) و با حضور ۳۶ اسقف تشکیل گردید، حکمی صادر کرد مبنی بـر ایـنکه جاثلیق ایرانی، تنها باید تابع هـیئت داوری مـسیحی باشد. ایـن بـیانیه صـریح در رابطه با عدم وابـستگی به کلیسای غرب، در سالهای بعد نیز با تصویب آموزههای بنیادین مسیحشناسی تئودور موپسوئستایی(۲) و نسطوریوس(۳) تـداوم یـافت. در مدرسه ادسا، که کشیشهای ایرانی در آنـجا آمـوزش داده مـیشدند، تـعالیم مـربوط به مسیح اصـولاً انـطاکیهای بود؛ در زمان تکفیر نسطوریوس، رابولا(۴) مخالف سرسخت وی، اسقف ادسا بود. در پی مرگ رابولا در سال ۴۳۵، ایباس(۵) رئیس مـدرسهای در ادسـا و حـامی وفادار تئودور موپسوئستایی، جانشین وی گردید.
در سال ۴۴۹ در «شـورای رابـر»، افـسس ایـباس بـه خـاطر نامهای که به ماری، اسقف ایرانی سلوکیه ـ تیسفون (۴۳۳ یا ۴۳۶) نوشته بود، از مقام خود خلع گردید. وی در این نامه از دیودور طرسوسی و تئودور موپسوئستایی دفاع کرده بود و در عین حال نـسطوریوس را به شدت رد کرده بود. با وجود اینکه ایباس در شورای کالسدون (۴۵۱)، پس از تکفیر نسطوریوس دوباره به مقام قبلی باز گردانده شد، اما وی در شورای قسطنطیه دوم(۶) (۵۵۳) محکوم گردید. پس از مرگ ایباس در سال ۴۵۷، یک ذات انگاران نـرسی(۷) را کـه رئیس مدرسه ادسا و جانشین ایباس گردیده بود، از شهر راندند. او با عزیمت به نصیبین، در آنجا مدرسهای بنا نهاد تا بتواند تعالیم تئودور و نسطوریوس مبنی بر وجود دو ذات در مسیح را همچنان زنده نـگه دارد. ایـن مدرسه در نهایت حدود هشتصد دانشپژوه را در خود جای داد و آن چنان مشهور شد که پاپ آگاپتوس اول(۸) و پاپ کاسیودوروس(۹) به فکر افتادند که در ایتالیا نیز مدرسهای شبیه به آن تـأسیس کـنند.
با مرگ جاثلیق دادیشو در سـال ۴۵۶ بـابو(۱۰) (۴۵۷ـ۴۸۴) جانشین وی گردید. بارسوما،(۱۱) اسقف اعظم نصیبین، حامی نرسی و طرفدار پادشاه پروز،(۱۲) موضع وی را دنبال کرد. در جلسه هیئت قضایی، بارسوما بر مزایای ازدواج کشیشهای مسیحی که یکی از طـرحهای مـورد توجه مغها و همچنین یـکی از تـعالیم یا آموزههای مسیحی متفاوت از نوع
______________________________
۱٫ Dadisho
۲٫ Theodore of Mopsuestia
۳٫ Nestorius
۴٫ Rabbula
۵٫ Ibas
۶٫ the Council of Constantinople II
۷٫ Narses
۸٫ Pope Agapetus I
۹٫ Cassiodorus
۱۰٫ BaÎboÎe
۱۱٫ Bar Souma
۱۲٫ King Peroz
بیزانسی(۱) آن بود، بسیار تأکید کرد. در سال ۴۸۴، بابو به خاطر نامهای که به قسطنطنیه نوشته بود و البته در نصیبین جلوی آن گرفته شده بود، دستگیر شد. هنگامی کـه او از پرسـتش خورشید به منزله «اثبات» وفاداری به پادشاه سرپیچی کرد، به طور بیرحمانهای کشته شد. اندکی پس از اعدام بابو، با مرگ پادشاه پروز، تمام امیدهای بارسوما برای کسب مقام کاتولیکی بر باد رفـت.
در سـال۴۸۵، آکاکیوس(۲) بـهمقام سراسقفی منصوب شد و در فوریه سالبعد، وی شورایی در سلوکیه تشکیل داد که در آنجا ساختار انطاکیهای مربوط به اصول اعتقادی وجـود دو ذات در مسیح به تصویب رسید و همچنین به شمّاسها و کشیشها نیز حتی پس از انـتصاب، اجـازه ازدواج داده شـد. در سال ۴۹۷، این اجازه ازدواج تا مقام اسقفی نیز گسترش یافت.
طی قرن ششم، کلیسای آشوری به واسطه تـفرقههای طـولانی مدت (۵۲۱ یا ۵۲۲ـ۵۳۷ یا ۵۳۹)، آزار و اذیتهای شدید (۵۴۰ـ۵۴۵) در دوران حکومت خسرو انوشیروان اول(۳) (۵۳۱ـ۵۷۹) و همچنین به علت رسـواییهای مـذهبی فـراوان، از هم پاشید. به دنبال اصلاحات پاتریارک اعظم مارآبا(۴) (۵۴۰ـ۵۵۱)، آیین مراتب روحانی بار دیگر احیا شـد، اما جوزف، جانشین وی به علت خرید و فروش امتیازها و مقامهای کلیسایی و همچنین سرکوب کـشیشها و اسقفهای تحت فرمان، از مـقام خـود برکنار شد.
در سال ۶۰۹ که جاثلیق گریگوری اول(۵) در گذشت، خسرو انوشیروان دوم، دستور مصادره اموال وی را صادر کرد و انتخاب جانشین برای او را نیز ممنوع کرد. مقر اسقف اعظم تا سال ۶۲۸ خالی ماند. در سال ۶۱۲، اسقفهای آشوری، شـورایی بدون ریاست سراسقف تشکیل دادند که در آن شورا، مسیحشناسی بابای کبیر،(۶) راهب پرجنب و جوش، پذیرفته شد. برخلاف سایر ساختارهای اولیه آشوری در مورد موضع انطاکیهای، موضع بابای به هیچ وجه نمیتوانست به گـونهای کـه با احکام شورای کالسدون هماهنگ باشد، تفسیر شود.
در سال ۶۲۸، خسرو انوشیروان به قتل رسید و پسرش کاواد دوم(۷) به پادشاهی رسید. پادشاه جدید با داشتن گرایش مخفی به مسیحیت به آشوریان اجـازه داد تـا یک جاثلیق،
______________________________
۱٫ Byzantium
۲٫ Acacius
۳٫ Chosroes (khusro) I
۴٫ Mar Aba
۵٫ Gregory I
۶٫ BaÎbai the Great
۷٫ KavaÎdh II
به نام ایشیاب (ایشویب، ۶۲۸ـ۶۴۴ یا ۶۴۶)،(۱) انتخاب کنند اما او پس از شش یا هشت ماه دوران حکومت مشقتبار مرد. یزدگرد سوم (۶۳۱ـ۶۵۱)، آخرین پادشاه ساسانی، قادر به جمعآوری نیروی کافی جهت دفـع حـملات نیروهای اسلام نبود و در نهایت در سال ۶۳۷، شاهد سقوط پایتختش، شهر سلوکیه ـ تیسفون بود.
رهبانیت(۲) و فعالیتهای تبلیغی
کلیسای آشوری در دوران حکومت ساسانیان، به رغم آزار و اذیتهای پیدرپی از خارج و اهانت، تفرقه و اختلافات عقیدتی فـراوان از داخـل، بـه ویژه در زمینه گسترش نهادهای رهـبانیگری و هـمچنین ایـجاد هیئتهای تبلیغی متعدد، شور و نشاط فوق العادهای از خود نشان داد. در قرن سوم در ایران، افراد گوشهنشینی وجود داشتند که با پیروی از روش زهـد و ریـاضتکشی در انـزوا زندگی میکردند در نوشتههای افراتس(۳) در قرن بعد، به «پسـران» و «دخـتران متعهدی» اشاره شده است که مردان و زنان به منظور تعلیم یا عبادت آنها را وقف مینمودند و بدین ترتیب آنها مـجبور بـودند در جـامعه، زندگی کنند. این جنبشهای رهبانیگری بومی، از تفکرات و اعمال راهبان مـهاجری که از مصر آمده بودند، تأثیر پذیرفته بود. سازماندهنده و اصلاحگر اصلی شیوه رهبانیت در میان آشوریان، ابراهام اهل کاشکار(۴) (۵۰۱ـ۵۸۶) بـود. وی پس از سـفر بـه مصر و سپس مدتی اقامت در نصیبین، در کوه ایزلا(۵) به عزلتنشینی روی آورد. صـومعههای زیـادی نیز توسط پیروان او تشکیل شد. یکی از ویژگیهای متمایز رهبانیت آشوری این بود که راهبان به نـیازهای مـادی و مـعنوی پیروانشان توجه زیادی داشتند.
سختترین بخش کار تبلیغاتی آشوریان، عمدتا مربوط بـه آزار و اذیـتهایی بـود که بر آنها وارد میشد. آنها پس از تبلیغ در سرزمین اصلیشان، مراکز مسیحیت جدیدی نیز در بخشهای دورافـتاده کـشور و در کـشورهای دیگر ایجاد نمودند. آنها همچنین فعالیتهای گسترده تبلیغاتی خود را در مسیر مهم تجاری منتهی بـه شـمال، جنوب و شرق ادامه دادند. قبل از تسلط اعراب بر سرزمین ایران، آنها مسیحیت را در یـمن و سـواحل شـرقی عربستان نیز گسترش داده بودند. همانطور که از نوشتههای پهلویزبان قرن ششم و هفتم بر روی
______________________________
۱٫ Ishojabh (IshoΔ”jab)
۲٫ Monasticism
۳٫ Aphraates
۴٫ Abraham of Kashkar
۵٫ Mount IzlaÎ
صلیبهای سـنگیِ کـشفشده در کوه توماس قدیس نزدیک مدارس(۱) و همچنین در کوتایام(۲) در تراونکور(۳) برمیآید، سایر مبلغان نیز در جـزایر سـوکوترا(۴) و سـیلان(۵) (سریلانکای امروزی) و همچنین در هند جنوبی فعالیت میکردند. در این مدت، کلیساهای آشوری، اسقفها و حتی سراسقفها در کـاروان بـزرگ شهرهای آسیای مرکزی از جمله مرو،(۶) هرات(۷) و سمرقند(۸) حضور داشتند.
اولین مبلغان آشـوری در سـال ۶۳۱ بـا چین ارتباط برقرار نمودند. چهار سال بعد، یکی از آنها به نام آلوبن (آلوپن)،(۹) امپراتور تای زونـگ(۱۰) را در پایـتختش، چـَنگَن،(۱۱) که اخیرا سیان(۱۲) نامیده میشود، ملاقات کرد. او اجازه داشت تا «تعالیم لومـیناوس»(۱۳) را کـه از آن پس در چین به عنوان تعالیم مسیحیت شناخته شد، تبلیغ کند. طی قرن بعد تعدادی صومعه و یک سـراسقفی در آنـجا نیز تشکیل گردید. تاریخچه اولیه این هیئتهای تبلیغی در بنای معروف به «بـنای یـادبود نسطوریان» که توسط سیانفو(۱۴) در فوریه سال ۷۸۱ بـنا نـهاده شـد و در سال ۱۶۲۵ کشف گردید، به ثبت رسیده اسـت. فـرمان امپراتوری سال ۸۴۵ که عمدتا علیه بوداییها(۱۵) بود، همچنین آسیب جدی به مسیحیان آشـوری در چـین وارد کرد، به طوری که در قـرن دهـم، مسیحیت بـه طـور کـامل از سرزمین امپراتوری محو شد.
مسیحیان آشـوری در دوران حـاکمیت اسلام
تصوّف ایران توسط اعراب، دو قرن آرامش و آسایش نسبی برای مسیحیان آشـوری بـه همراه داشت. مسلمانان در مورد مسیحیانی کـه یکتاپرست و تا حد زیـادی مـانند خودشان سامینژاد(۱۶) بودند، امتیاز آزادی در عـبادت و داشـتن حق تغییرکیش در میان ایرانیان را قائل شده بودند. محققان مسیحی با رعایت حدود فـرهنگی مـسلمانان، برای ترجمه متون فلاسفه قـدیم یـونان بـه زبان عربی، بـه کـار گرفته میشدند و بدین تـرتیب مـسلمانان توانستند
______________________________
۱٫ Madras
۲٫ Kottayam
۳٫ Travancore
۴٫ Socotra
۵٫ Ceylon
۶٫ Merv
۷٫ Herat
۸٫ Samarkand
۹٫ Aluoben (Alopen)
۱۰٫ Taizong (T””ai Tsung)
۱۱٫ Changan
۱۲٫ ×i””an (Sian)
۱۳٫ “Luminous Doctrine”
۱۴٫ ×i””anfu
۱۵٫ Buddhists
۱۶٫ Semites
فرهنگ هلنی و یونانیمآب را، که بعدها باعث پیوند آنها با مسیحیان غرب شد، بـه دسـت آورند. با وجود این، حکومت اسـلام مـشکلات خاص خـود را نـیز داشـت. مسیحیان عادی مجبور بـودند تا موقعیت پایین اجتماعی خویش را بپذیرند و حتی مالیات خاصی به نام جزیه بپردازند. پاتریارک آشـوری رهـبر اصلی جامعه خویش محسوب میشدند، بـه ویـژه پسـ از ایـنکه مـقر اسقف اعظم بـه بـغداد انتقال داده شد و این مسئله رقابت برای رسیدن به این مقام را افزایش داد. اما به رغم این مـشکلات، فـعالیتهای تـبلیغی آشوریان به ویژه در زمان تیموتئوس اول(۱) (۷۸۰ـ۸۲۳) تا رسـیدن بـه اوج شـکوفایی خـود، هـمچنان ادامـه یافت. مبلغانی که توسط تیموتئوس جهت تبلیغ فرستاده شدند، توانستند در تبّت(۲) و ترکستان چین(۳) که به واسطه ارتباط آنها با مغولها،(۴) وجودشان دارای اهمیت خاص بود، پیروان زیادی بـه دست آورند.
یکی از پسرهای چنگیزخان مغول(۵) (۱۱۶۲ـ۱۲۲۷)، با یک شاهزاده مسیحی کراتیسی(۶) ازدواج کرد و بدین ترتیب این شاهزاده، مادربزرگ دوه نوه بسیار مشهور خود یعنی کوبلای(۷) (۱۲۱۶ـ۱۲۹۴) و هولاکوخان(۸) (۱۲۱۷ـ۱۲۶۵) گردید. همسر مورد علاقه هـولاکوخان نـیز مسیحی بود، و همچنین گفته میشود که مانگو(۹) یکی از خانهای بزرگ مغول از سال ۱۲۵۱ تا ۱۲۵۹، نیز توسط یک اسقف ارمنی(۱۰) غسل تعمید داده شد. در زمان حکومت مغول، مبلغان مسیحی بار دیگر فـرصت پیـدا کردند تا در چین حضور یابند و آشوریان نیز یک سراسقف در پایتخت حکومت مغولها یعنی کامبالوک(۱۱) (بیجینگ(۱۲) امروزی)، داشته باشند.
پس از افتادن حکومت به دسـت تـرکهای سلجوقی(۱۳) در قرن دهم و سپس پشـت سـرگذاشتن یک دوره هرج و مرج سیاسی، در سال ۱۲۵۸، ایران توسط هولاکوخان در اختیار مغولها قرار گرفت. در سال ۱۲۸۱، مارک،(۱۴) راهب مغولی و پسر یک سراسقف که به بغداد آمـده بـود تا از مرکز جامعه مـسیحیت آشـوری دیدار کند، به مقام جاثلیقی نائل شد و
______________________________
۱٫ Timotheus I
۲٫ Tibet
۳٫ Chinese Turkestan
۴٫ Mongols
۵٫ Genghis Khan
۶٫ Keraits
۷٫ Kublai
۸٫ Hulagu Khan
۹٫ Mangu
۱۰٫ Armenian
۱۱٫ Kambaluk
۱۲٫ Beijing
۱۳. Seljuk Turks
۱۴٫ Mark
یابهالاهای سوم(۱) نام گرفت. او با شیوهای محبتآمیز، در یک دوره پرآشوب و در زمان حکومت هفت پادشاه مغولی، اداره جامعه مسیحی آشوری را به عهده گرفت و این افتخار را یـافت کـه برخی از آنها را نیز تعمید دهد. تمام امید او جهت متحدشدن مغولها با مسیحیان غرب برای سرکوبنمودن اسلام، نقش بر آب شد. مغولها، پس از یک دوره تزلزل و تردید، به جای مسیحیت به اسلام گـرایش پیـدا کردند، زیـرا اسلام را با روحیه خود سازگارتر یافتند. در زمان حکومت تیمور لنگ(۲) (۱۳۷۹ـ۱۴۰۵) که فردی مسلمان بود، مسیحیان آشوری تـحت شکنجههای سختی قرار داشتند. کسانی که موفق به فرار به سـوی کـوهها نـشده بودند، طعمه شمشیر شدند، و تا زمان به قدرت رسیدن شاه عباس کبیر(۳) در سال ۱۵۸۲، در این مناطق، اطلاعات نـاچیزی در مـورد مسیحیان آشوری وجود دارد.
تلاش برای اتحاد با کلیسای کاتولیک رم
جنگهای صلیبی لاتـینی،(۴) ارتـباطهای گـوناگونی بین کلیساهای شرق و غرب ایجاد کرد و این ارتباطها باعث شد تا تلاشهای موفقیتآمیز بیشتری در جـهت اتحاد با کلیسای کاتولیک رم صورت گیرد. مذاکرات غالبا توسط فرانسیسکنها، دومینیکنها و در قـرنهای بعد توسط مبلغان یـسوعی(۵) و البـته مطابق معمول با شناخت و احتیاط کافی انجام میگرفت. در بهار سال ۱۲۳۵، گریگوری نهم،(۶) ویلیام دومینیکن اهل مونفرا(۷) را برای گفتوگو با جاثلیق سابریشوی پنجم،(۸)که برای اتحاد با رم تمایل نشان داده بود، بـه آنجا فرستاد. هر چند این سفر نتیجهای در برنداشت، اما چندی پس از آن، یک سراسقف آشوری که احتمالاً از دمشق بود(۹) و به منظور زیارت به اورشلیم(۱۰) آمده بود، فرمانبری خود از مقام پاپی را اعلام نـمود و پاپ گـریگوری نهم نیز در نامهای به تاریخ ۲۹ ژوئیه ۱۲۳۷، این مسئله را به وی تبریک گفت. در سال ۱۳۰۴، جاثلیق یابهالاها از مراغه(۱۱) به رم فرستاده شد. وی در بازگشت به ایتالیا توسط یک دومینیکن به اصول اعتقادی کاتولیک رم اعتراف کـرد، امـا تمایل وی برای اتحاد با کلیسای کاتولیک رم توسط روحانیون و معتقدان
______________________________
۱٫ Yabhalaha III
۲٫ Timurlane
۳٫ Abbas the Great
۴٫ The Latin Crusades
۵٫ Jesuit
۶٫ Gregory I×
۷٫ Montferrat
۸٫ SabriÎshoΔ” V
۹٫ Damascus
۱۰٫ Jerusalem
۱۱. Maragha
آشوری سرکوب شد. در سال ۱۳۴۰، الیاس اسقف اعظم نیکوسیا(۱) در قبرس، به اصول اعتقادی کاتولیک رم اعتراف کرد، به این صورت که از مـرجعیت پاپسـالار حمایت کرد. با وجود این، در سال ۱۴۴۵ بود که اتحاد کلیسای آشوری قبرس با کلیسای کاتولیک رم به طور رسمی ثبت گردید. این نکته در فرمان پاپ یوجین چهارم(۲) نیز قابل مشاهده اسـت، بـه ایـن صورت که او پس از اسقف اعظم تـیموتئوس و قـبل از پاتـریارک کولوسای،(۳) اعتراف خود به اصول اعتقادی کاتولیک رم را رسما اعلام نمود.
در سال ۱۵۵۱، گروهی از مسیحیان آشوریِ خواهان اتحاد با رم، در موصل(۴) گرد هم آمـدند و سـولاقا،(۵) رئیـس دیر ربّان هرمز در نزدیکی الکوش(۶) را به نمایندگی انـتخاب کـردند تا به رم برود. وی در رم به اصول اعتقادی اعتراف کرد و در ۲۸ آوریل ۱۵۵۳، ردای پاپ اعظم و عنوان سراسقف کلدانی(۷) را دریافت کرد. او سپس با دو نـفر از دومـینیکنهای مـالتی(۸) به شرق بازگشت تا آنها به وی در مورد اتحاد با رم کـمک نمایند. وی پس از اقامت در دیاربکر،(۹) در آغاز سال ۱۵۵۵ به زندان افتاد و سپس اعدام شد. کلدانیهای اتحادیافته، ابدیشو(۱۰) سراسقف جزیره ابنعمر(۱۱) (بـیت زبـدایی)(۱۲) را بـه جانشینی وی انتخاب کردند، که او نیز به رم رفت و ردای پاپ اعظمی را از پیوس چـهارم(۱۳) دریـافت نمود.
طی قرون هفدهم و هجدهم، انتظار میرفت که صلح و سازش در میان گروههای مختلف آشوری برقرار شـود. در قـرن نـوزدهم، تعداد مسیحیان آشوری بسیار کاهش یافت. مرکز اصلی آنها، در اطراف دریاچه ارومـیه(۱۴) در مـناطق کـوهستانی شمال غرب ایران قرار داشت. در دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰، آنها بارها مورد حمله و کشتار کردهای(۱۵) همسایه قـرار گـرفتند. در طـول همین دههها، آنها با مبلغان پروتستانی آمریکایی و انگلیسی دیدار داشتند و در اواخر قرن نیز بـا مـبلغان روسی ملاقات نمودند. در طول جنگ جهانی اول، تعداد آنها باز هم توسط گروههای غـارتگر تـرکها،(۱۶) کـردها و مسلمانان ایرانی کاهش پیدا کرد. بسیاری
______________________________
۱٫ Nicosia
۲٫ Eugene IV
۳٫ Colossae
۴٫ Mosul
۵٫ SullaÎqaÎ
۶٫ AlkoÎsh
۷٫ Chaldean Patriarch
۸٫ Maltese
۹٫ Diarbekr
۱۰٫ AbdiÎshoÎ
۱۱٫ Jeziret ibn-Omar
۱۲٫ Beit-Zabdai
۱۳٫ Pius IV
۱۴٫ Lake Urmia
۱۵٫ Kurds
۱۶٫ Turks
از آنها از کوههای کردستان به سوی دشتهای بینالنهرین فـرار کـردند و سپس تحت سلطه حکومت استعماری انگلیس قرار گرفتند. در سال ۱۹۳۳، پس از اعلام استقلال عراق، بـسیاری از مـسیحیان آشـوری به سوریه گریختند. در همان سال، مارسیمون بیست و سوم،(۱) پاتریارک آشوری به ایالات متحده تبعید شـد. بـنابراین از آن پس، سراسقفهای آشوری در ایالات متحده در تبعید به سر بردند.
دهه ۱۹۹۰، دورهای با اهـمیت بـرای گـسترش و وحدت کلیساها بود. در ۱۱ نوامبر ۱۹۹۴، ماردینخای چهارم از کلیسای آشوری و پاپ ژان پل دوم، بیانیه مسیحشناسی مشترکی در واتیکان به امضا رسـاندند کـه در ایـن بیانیه، این نکته که آشوریان و کاتولیکها در اصول مشترک مسیحاشناسی با هم مـتحدند، بـه رسمیت شناخته شد. در سال ۱۹۹۶، ماردینخای چهارم با همتای کاتولیک کلدانی خود، پاتریارک رافائل اول بیداوید،(۲) ملاقات کـرد، و در ایـن ملاقات بیانیه سراسقفی مشترکی در مورد همکاری دو جانبه کلیساها به امضا رسید. پس از آن در سـال ۱۹۹۷، شـوراهای مقدسِ هر دو کلیسا، «حکم شورایی مشترکی جـهت حـمایت از اتـحاد کلیساها» را به تصویب رساندند. از آغاز قرن بـیست و یـکم، کلیسای آشوری به طور رسمی با هیچ کلیسای دیگری مشارکت نداشته است.
______________________________
۱٫ Mar Simon ××III
۲٫ Raphael I Bidowid