مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

تشابه ادیان توحیدی؛ تحریف کتاب مقدس و تحریف قرآن

چکیده

یکی از مباحث مطرح در روایات اسلامی (شیعی و سنی)، روایاتِ «تشابه ادیان توحیدی» است. در این روایات، مباحثی مانند شباهت ادیان در افتراق و فرقه‌فرقه شدن و نیز بحث رجعت در ادیان مطرح می‌شود. این روایات، از لحاظ سندی در حد تواتر اجمالی و یا مستفیض، بنابر قول برخی از اندیشمندان هستند و از لحاظ دلالت نیز مورد تأیید آیات قرآن هستند؛ زیرا قرآن تأیید می‌کند که امت‌ها در سنن الهی اشتراک دارند و سنن خدا در امت‌‌های مختلف تکرار می‌شود. برخی برای اثبات تحریف قرآن، از این‌ روایات و آیات بهره برده‌اند و استدلال کرده‌اند که با توجه به تشابه ادیان توحیدی و با توجه به اینکه کتاب مقدس تحریف شده است، پس قرآن نیز تحریف شده است. در مقابل، متفکران شیعی تلاش زیادی انجام داده، به این برداشت از این‌ روایات پاسخ داده‌اند. به نظر می‌رسد، با وجود قوّت برخی از این پاسخ‌ها، پاسخ کامل‌تر و بهتری وجود دارد که در جمع‌بندی این نوشتار ارائه شده است.

کلیدواژه‌ها: سنت خدا، تحریف کتاب آسمانی، شباهت ادیان توحیدی، معجزه بودن قرآن و روایات.

مقدمه

در هر دینی، کتاب مقدس منبع اصلی استنباط آموزه های آن دین به شمار می رود. از این لحاظ، مهم ترین و اصلی ترین مرجع در هر دینی به حساب می آید. بر این اساس، هر دینی کتاب مقدسِ متقن تر و محکم تری از لحاظ سندی و محتوایی داشته باشد، می تواند ادعا کند که دین بهتری دارد. اگر دینی بتواند ثابت کند که کتاب مقدس آن دین، عصمت دارد و از هر نوع اشتباه و خطایی مصون است، بر همگان لازم است که از این دین پیروی کنند. در مقابل، اگر عصمتِ کتاب مقدسِ یک دینی زیر سؤال برود، دیگر آن دین قابل اعتماد نخواهد بود. با توجه به این مطلب، بررسی عصمت کتاب آسمانی، یکی از مهم ترین مسائل کلامی در ادیان مختلف به شمار می آید. در دین اسلام، این مسئله بسیار مورد بحث واقع شده است. متأسفانه برخی از عالمان دینی، هم از شیعه و هم از اهل سنت، مطالبی در اثبات تحریف قرآن نگاشته اند و عصمت قرآن را زیر سؤال برده اند. در مقابل، اکثریت اندیشمندان مسلمان (شیعه و سنی) قائل به عصمت قرآن هستند و بسیاری درصدد پاسخ به این گونه نوشته ها برآمده اند. این نوشتار به بررسی یکی از مهم ترین دلیل قائلانِ به تحریف قرآن؛ یعنی روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امت های پیشین پرداخته و تلاش می کند که پاسخی محکم و مستدل به آن ارائه نماید.

روایات تشابه حوادث امت اسلامی با امم توحیدی

تعابیر روایات مشابهت به دو شیوه در روایات شیعی مطرح شده است:

یک دسته، با تعبیر کلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَهِ آمده است. برای نمونه، به دو روایت از این دسته اشاره می شود:

۱٫ فَقَالَ الْمَاْمُونُ یَا أبَا الْحَسَنِ فَمَا تَقُولُ فِی الرَّجْعَهِ فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهَا لَحَقٌّ قَدْ کَانَتْ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَهِ وَنَطَقَ بِهِ الْقُرْآنُ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّهِ کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَهِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّهِ بِالْقُذَّه (صدوق، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۲۰۱و، ۲۰۲، باب ۴۶، حدیث اول).

۲٫ کُلُّ مَا کَانَ فِی& الْاُمَمِ& السَّالِفَهِ فإنه یَکُونُ فِی هَذِهِ الْاُمَّهِ مثله حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّهِ بِالْقُذَّه (صدوق، ۱۴۰۵ق، ج& 2، ص۵۳۰، باب ۴۷، حدیث دوم).

دسته دیگر، تعبیر لَتَرْکَبَنَّ (لتتبعنّ) امتی سُنَّهَ بنی اسرائیل یا تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ آمده است. برای نمونه، سه روایت از این دست بیان خواهد شد:

۱٫ لَتَرْکَبَنَّ امتی سُنَّهَ بنی اسرائیل حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ [وَحَذْوَ] الْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ شِبْراً بِشِبْرٍ وَذِرَاعاً بِذِرَاعِ وَبَاعاً بِبَاعٍ حَتَّی لَوْ دَخَلُوا جُحْراً لَدَخَلُوا فِیهِ مَعَهُمْ إِنَّ التَّوْرَاهَ وَالْقُرْآنَ کَتَبَهُ مَلَکٌ وَاحِدٌ فِی رَقٍّ وَاحِدٍ بِقَلَمِ وَاحِدٍ وَجَرَتِ الْأمْثَالُ وَالسُّنَنُ سَوَاءً (هلالی، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۹۹).

۲٫ لتتبعنّ سُنَنَ مَن کانَ قَبلَکم شِبراً بِشِبرٍ و ذِراعَاً بِذِراعٍ حَتّی لَو دَخَلَ أحَدُهُم فی حجر ضَبٍ لَدَخَلتُمُوه (کراجکی، ۱۴۱۰ق، ج& 1، ص۱۴۴).

۳٫ تُؤْخَذُونَ کَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِکُمْ، ذِرَاعاً بِذِرَاعِ، وَشِبْراً بِشِبْرٍ، وَبَاعاً بِبَاعٍ، حَتَّی لَوْ أنَّ أحَداً مِنْ اُولَئِکَ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه & (طوسی، ۱۴۱۴ق، ص۲۶۶).

در برخی تعابیر نیز مصداق، به صورت کاملاً روشن بیان شده است. مانند این بیان که حضرت علی علیه السلام در خطبه ای می فرماید: شما نیز مانند بنی اسرائیل سرگردانی خواهید کشید … لَکِنْ تِهْتُمْ کَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ عَلَی عَهْدِ مُوسَی بن عِمْرَانَ علیه السلام وَلَعَمْرِی& لَیُضَاعَفَنَ& عَلَیْکُمُ& التِّیهُ& مِنْ& بَعْدِی& أضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِیل& … (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۶۶، ش۲۲).

آنچه در مجامع روایی شیعی و سنی آمده است، با همین تعابیر است و از این تعابیر فراتر نیست. نکته دیگر اینکه، با یک بررسی اجمالی به روشنی معلوم می شود که ائمه علیهم السلام این گونه روایات را بیشتر در سه حوزه به کار برده اند: یکی در باب ارتداد امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و دیگری، بحث افتراق و فرقه فرقه شدن امت اسلامی، همانند بنی اسرائیل و سوم، در بحث رجعت که ائمه علیهم السلام فرموده اند: همان گونه که در امم گذشته، به ویژه در بنی اسرائیل رجعت رخ داده است و قرآن نیز گزارشی از این رجعت داده است، مانند رجعت عُزیر نبی و موارد دیگر، در امت اسلامی نیز رجعت رخ خواهد داد. (ر.ک: حر عاملی، ۱۳۶۲).

غیر از این روایات، آیاتی که در قرآن بیان می کنند که سنت های الهی تغییر نمی کنند فَلَن تَجِدَ لِسنت اللهِ تَبدِیلاً (فاطر: ۴۳) و این سنن در ملل و جوامع مختلف، تکرار خواهند شد سُنَّهَ مَن قَد أرسَلنا مِن رُسُلِنا وَلاتَجِدُ لِسنتنا تَحویلاً (اسراء: ۷۷)، به همین مطلب اشاره می کنند. به عنوان نمونه، هر امتی نسبت به نعمت رفاه و امنیت ناسپاسی کند، خداوند این دو نعمت را از آنان سلب خواهد کرد (نحل: ۱۱۲). بر این اساس، آنچه در امت های گذشته، رخ داده و خدا آن حوادث را برای آنان تثبیت کرده است، اگر در امت اسلام نیز مردم چنین کاری کنند، خدا طبق سنن غیرقابل تغییر خود، آن حادثه را تثبیت خواهد کرد. این تکرار سنت های الهی، با توجه به تأکید آیات و روایات، از مسائل قطعی و یقینی است و اگر سنت بودنِ چیزی ثابت شود، به طور یقینی می توان گفت: در امت های دیگر نیز تکرار خواهد شد.

بر این اساس، کسانی مانند محدث نوری معتقدند: ازآنجاکه یکی از جریان های مهم امت های گذشته، تحریف کتاب های آسمانی آنهاست، پس کتاب آسمانی این امت، یعنی قرآن نیز تحریف می شود (نوری طبرسی، ۱۲۹۸ق، ص۳۵) و مدعی هستند که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این تحریف در قرآن رخ داده است. ایشان دلایل و شواهد فراوانی را مطرح کرده اند. تمام این دلایل و شواهد، در کتاب های مختلف علمای شیعی پاسخ و به نقد کشیده شده است. از میان این دلایل و روایات، یکی از بهترین و متقن ترین دلایل قائلان به تحریف قرآن، روایات تشابه ادیان است. این نوشتار، به بررسی روایات تشابه ادیان مختلف می پردازد. پیش از بررسی این روایات، لازم است ابتدا به طور مختصر سنن الهی و نیز کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان و تحریف آن بررسی شوند. به نظر می رسد، این مطالب برای روشن شدن بحث و جمع بندی آن بسیار مفید هستند.

سنن الهی از دیدگاه آیات قرآن

آیت الله مصباح، در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، بیان می کند:

یکی از معانی کلمه سنت ، راه و رسم، روش و رفتار و شیوه ای است که استمرار داشته باشد. ازآنجاکه هیچ یک از افعال الهی را عبث و گزاف و بی حساب و کتاب نمی دانیم، بلکه همه آنها را براساس ضوابطی که از صفت حکمت او سرچشمه می گیرد می دانیم، می توانیم اصطلاح سنت الهی را به معنایی عام بگیریم و آن را به ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد ، یا روش هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را برپایه آنها تدبیر و اداره می کند که همان قضا و قدر است، اطلاق کنیم. … در یک تقسیم بندی، سنت های الهی را به دو قسم مطلق و مشروط تقسیم می شود؛ به این معنی که سنت های مطلق ارتباطی به افعال و رفتار انسان ندارند، ولی سنت های مشروط در ارتباط با افعال و رفتار انسان هستند. سنت هدایت توسط پیامبران و سنت آزمایش، و در کنار این دو، سنت ابتلا به سختی ها و مشکلات و سنت ابتلا توسط اختلاف درجات انسان در زندگی از سنت های مطلق هستند و در مقابل سنت های مشروط است که عام ترین، کامل ترین و کلی ترین سنتی که خدای متعالی در پی اعمال انسان ها اعمال می کند، سنت امداد است؛ بدین معنا که خدای متعال، هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادی و دنیوی باشند و در راه باطل و شر گام گذارند، یاری و کمک می کند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و اخروی باشند و در طریق حق و خیر قدم نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم می سازد. از سنت امداد که بگذریم، به سنت های دیگری می رسیم که بعضی از آنها اختصاص به اهل حق دارند و بعضی دیگر مختص اهل باطل است. می توان گفت: همه سنت های الهی که مخصوص اهل حق است، به یک معنا، مصادیق زیادت نعمت است. این سنت ها را می توان تحت چهار عنوان زیادت نعمت های معنوی و اخروی ، تحبیب و تزیین ایمان ، زیادت نعمت های مادی و دنیوی و پیروزی بر دشمنان مندرج ساخت. سنت های مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل است، این سنت ها را می توان تحت هشت عنوان زیادت ضلالت ، تزیین اعمال ، املاء و استدراج ، امهال ، شکست از دشمنان ، ابتلا به مصائب ، تسلط مجرمان و مُترَفان و استیصال ذکر کرد (مصباح، ۱۳۹۰، ص۴۶۹-۴۹۱).

با توجه به ملاکی که آیت الله مصباح یزدی ارائه کرده است، سنت، همسان با قضا و قدر الهی است. بر این اساس، هر چیزی که از آیات و روایات استفاده شود که در قضا و قدر الهی قرار دارد، سنت الهی محسوب می شود. آنچه به بحث ما، یعنی استفاده محدث نوری از آیات و روایاتِ سنن الهی برای اثبات تحریف در قرآن، مرتبط است، سنت به معنای مقید و مشروط است؛ زیرا محدث نوری بر این باور است که امت اسلام نیز قرآن را تحریف کرده است. این مطلب به رفتار و اعمال امت ها مرتبط است.

یکی از سنت هایی که از آیات و روایات به دست می آید و مرتبط به بحث ما است، سنتِ پیروزی خدا و فرستادگانش است: کتَبَ اللهُ لَأغلِبَنَّ أنَا وَرُسُلی إِنَّ اللهَ قَویٌ عَزیزٌ (مجادله: ۲۱). از این آیه می توان استنباط کرد که معجزات فرستادگانش مغلوب نخواهد شد؛ به این دلیل که ابطال معجزه، شکست خدا و رسول است. به همین دلیل، در قرآن آمده است که فرستادگان خدا با معجزات خود، دیگران را به مبارزه دعوت می کردند و در تمام موارد، این فرستادگان خدا بودند که پیروز بودند. مانند عصای حضرت موسی علیه السلام. قرآن می فرماید: وَألقِ مَا فِی یَمینِک تَلقَف مَا صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا کیدُ سَاحِرٍ وَلایُفلِحُ السَّاحِرُ حَیثُ أتَی (طه: ۶۹). یعنی عصای موسی علیه السلام غالب خواهد بود و ساحران کاری از پیش نخواهند برد. بر این اساس، قرآن که معجزه جاوید پیامبر اسلام است و تا روز قیامت باقی است، طبق آیاتِ خود، دشمنان را تحدّی کرده و به مبارزه دعوت کرده است. این امر نشان می دهد که طبق سنت الهی، قرآن هیچ گاه شکست نخواهد خورد. ولی باید توجه کرد که سنت حفظ و پیروزی معجزات از نوع سنت مطلق است و ارتباطی به رفتار انسان ها و امت ها ندارد.

نکته دیگر اینکه، اساساً معقول نیست که سنن الهی از لحاظ مصداق در امت ها کاملاً شبیه هم باشند. این غیرممکن است؛ زیرا شرایط زمانی و مکانی متفاوت است. بر این اساس، فقط اصل سنت ها تکرار می شود. برای نمونه، سنت افتراقِ ادیان که در برخی از این احادیثِ مماثلت ادیان نیز به آنها اشاره شده است، در تمام ادیان وجود دارد، حتی در ادیان غیرالهی مانند هندوئیسم و بودیسم، ولی از لحاظ مصداقی تفاوت های زیادی دارند. برای نمونه، بحث ارتداد در یهودیت به شکل گوساله پرستی رخ داد و در مسیحیت به نحوی دیگر و در اسلام به شکلی سوم، ولی تمام این ادیان پس از بنیان گذار خود، دچار فتنه و ابتلای ارتداد و سپس افتراق شدند. بر این اساس، مشابهت و مماثلت ادیان در این آیات و روایات در سنن الهی، در اصل سنت ها تشابه تام است، ولی در مصادیق سنت ها مشابهت تام نیست. بنابراین، اگر تحریف لفظی کتاب های آسمانی توسط پیروان ادیان، یک سنت مشروط لحاظ شود، درست است که در زمان و در کیفیت تحریف لفظی به یقین اختلاف وجود دارد، ولی در اصل این سنت، یعنی تحریف لفظی نباید اختلافی باشد.

کتاب مقدس

نگارنده در نوشتاری با عنوان تدوین تورات و انجیل از دیدگاه آیات قرآن ، ثابت کرده است که هم در تاریخ یهودیت و مسیحیت و هم در آیات قرآن، تورات و انجیل، کتاب هایی در نظر گرفته شده اند که به مرور زمان شکل گرفته اند و در آنها دخل و تصرف شده است و همانند قرآن نبوده اند که کتابی است که در زمان پیامبر اسلام شکل گرفت و پس از ایشان هیچ دخل و تصرفی در محتوا و لفظ آن صورت نپذیرفت. تورات و انجیل، که عنوان هایی هستند برای یک مجموعه نوشته ها، از جهتی شبیه به روایات اسلامی هستند که از لحاظ محتوا، لفظ و سند، احتمال دست بردن بشر در آنها وجود دارد. بر این اساس، همان گونه که برای استفاده از روایات اسلامی، لازم است محتواپژوهی، لفظ پژوهی و سندپژوهی صورت گیرد، در کتاب مقدس نیز تمام این موارد باید صورت گیرد، تا قابل استفاده باشد. این اشتباهی فاحش است که برخی، کتاب مقدس را با قرآن مقایسه می کنند؛ قرآنی که هیچ نیازی به بررسی سندی، نقادی محتوا و لفظ ندارد (نقوی، ۱۳۹۰، ص۲۳).

اینکه امام رضا علیه السلام در مناظره با مسیحیان و یهودیان، برای اثبات نبوت حضرت رسول صلی الله علیه و آله، با عنوان استفاده از تورات، استناد به کتابِ اشعیا و حبقوق می کند، نشان می دهد که امام رضا علیه السلام، تورات را همانند یهودیان تلقی داشتند، یعنی همانند کتاب های موجود در عهد عتیق. یا در همین مناظره، امام رضا علیه السلام به کتاب سوم از انجیل استناد می کند (صدوق، ۱۴۱۵ق، ص۴۱۷ـ۴۳۰، باب ذکر مجلس الرضا علیه السلام؛ همو، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۱۲۸-۱۳۶، باب۱۲) و یهودیان و مسیحیان نیز به این استناد، اشکال نکردند. بنابراین، به نظر می رسد تورات به معنای مجموعه نوشته های مربوط به کتاب مقدس، صحیح تر باشد. این ادعا به راحتی قابل اثبات است؛ زیرا با توجه به تاریخچه کتاب مقدس و تحولات آن، که در کتاب های تاریخ ادیان معروف و مشهور است، تنها مستند حصر تورات بر عهد قدیم و حصر انجیل بر عهد جدید، شوراهایی است که این تصمیم را عملی کرده، این حصر را انجام دادند. این تصمیم، وقتی از لحاظ دینی و علم کلام معتبر است که مستند دینی و اجماع دانشمندان دینی را داشته باشد. درحالی که درباره کتاب مقدس، چنین چیزی مطرح نیست؛ زیرا در میان خود یهودیان و مسیحیان، نهضت نقادی کتاب مقدس شکل گرفت. این امر در مطالعات کتاب مقدسی معروف و مشهور است. بنابراین، هیچ دلیلی بر حصر تورات بر پنج سِفر اول کتاب مقدس و یا خود کتاب مقدس وجود ندارد، بلکه می توان بر کتاب مقدس و تمام کتاب های اپوکریفایی (Apocrypha) (هفت کتاب اضافی در نسخه سبعینیه (یونانی) که پروتستان ها به آنها اپوکریفا به معنای مخفی و پوشیده می گویند و کاتولیک ها و ارتدوکس ها از آنها به عنوان قانون ثانوی یاد می کنند که به معنای اعتبار درجه دوم آن است. به این کتاب ها، متون بین العهدینی نیز گویند. لازم به ذکر است که نسخه هایی از کتاب مقدس که دارای اپوکریفاست، هم از نظر تعداد کتب و هم از نظر ترتیب، با یکدیگر اختلاف دارند (چارلزورث، ج ۲، ص ۱۷۴). و سوداپیگرافایی (Pseudepigrapha) (غیر از کتاب های قانونی و اپوکریفایی عهد قدیم، مجموعه دیگری از نوشته ها موجودند که با عهد قدیم مرتبط اند. این مجموعه سوداپیگرافا یا مجعول العنوان نامیده می شوند. ازآنجاکه این کتاب ها، در هیچ یک از نسخه های قدیمی موجود نیستند، یهودیان و مسیحیان آنها را قانونی نمی دانند. برخی تعدادِ آنها را ۶۵ عدد و برخی دیگر ۵۲ عدد دانسته اند) (سلیمانی اردستانی، ۱۳۷۹، ص۹۲ و ۱۱۴). نیز اطلاق کرد و در مورد انجیل نیز همین موضوع صادق است؛ یعنی هیچ دلیلی بر حصر انجیل بر عهد جدید وجود ندارد؛ بلکه انجیل یک مجموعه نوشته است که شامل تمام کتاب های مقدس مسیحیان (رسمی و غیررسمی) می شود. ازاین رو، تورات و انجیل شبیه روایات هستند و حصر روایات اسلامی در یک کتاب یا چند کتاب بی معناست، بلکه روایات اسلامی در مجموعه نوشته های فراوان در میان شیعه و سنی پراکنده هستند.

نکته دیگری که دیدگاه ما را تقویت می کند، این است که در برخی روایات، با تعبیراتی نظیر مکتوب فی التوراه یا فی التوراه مکتوب مطالبی از تورات نقل شده است (راوندی، ۱۴۰۷ق، فصل اول، باب اول، ص۱۸، ح۶؛ صدوق، ۱۳۸۰ق، ص۲۵۴، ح۶ از مجلس۴۴). در میان این تعابیر، گاهی برای تورات، قید لم تُغیَّر یا لم یتغیّر آمده است (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۹۶ و ۴۹۷، ح۴)، ولی قید لم تُحرَّف نیامده است. این نکته می تواند نشانه این باشد که تورات مجموعه ای است شبیه روایات اسلامی که در آنها تحریف لفظی معنا ندارد، ولی تغییر و جعل معنا دارد. همان گونه که در روایات اسلامی، جعل وجود دارد، در این مجموعه نیز جعل و تغییر وجود دارد و همانند متون روایی اسلامی که بسیاری از معارف اهل بیت علیهم السلام در آنها منعکس شده است، با وجود اینکه در آنها جعل و تغییر رخ داده است، در این مجموعه نیز بسیاری از معارف پیامبران بنی اسرائیل مکتوب شده است و مانند روایات اسلامی باید در آنها متن پژوهی صورت گیرد تا با موازین عقلی و قرآنی و روایی مطالب آن مورد سنجش قرار گیرد.

با توجه به آنچه گذشت، نکته بسیار مهمی به دست می آید و آن اینکه، مقایسه کتاب مقدس و قرآن کریم، اشتباه است و موجب سوءتفاهم هایی می شود؛ به این معنا انتظار ما از قرآن عدم تحریف است، آیا از کتاب مقدس هم می توان انتظار عدم تحریف را داشت؟ به گونه ای که حتی یک واو نیز از کتاب مقدس نباید کم شود. پاسخ منفی است؛ زیرا همان گونه که بیان شد، کتاب مقدس از جهاتی شبیه به روایات اسلامی است و در آنها تحریف به معنایی که درباره قرآن مطرح می شود، مطرح نیست. البته هرچند از لحاظ سندی، روایات اسلامی قابل بحث هستند و می توان برای بسیاری از روایات سند معتبر اثبات کرد، ولی براساس تحقیقات معتبر علمی، که در جای خود انجام شده است، کتاب مقدس اتصال سندی ندارد (توفیقی، ۱۳۸۴، ص۲۳۰) و از این لحاظ با روایات اسلامی متفاوت است.

نکته دیگر اینکه کتاب های آسمانی دیگر، با تمام اهمیتی که دارند، مانند قرآن معجزه نیستند و حساسیتی بر حفظ دقیق الفاظ آنها نبوده است. اگر محتوای آنها در ضمن تعالیم پیامبران حفظ می شد، کافی بود و پیامبر بعدی آن را زنده می کرد، ولی ازآنجاکه قرآن، آخرین کتاب است و پس از آن پیامبری نمی آید، باید معجزه باشد و حفظ شود که کامل کننده و تصدیق کننده آن کتاب ها باشد.

تحریف تورات و انجیل از دیدگاه قرآن و روایات

تحریف در لغت، از ماده حرف به معنای لبه و کناره است و تحریف، متمایل سازی یک کلام به طرف محتمل دیگر است (ابن فارس، ۱۴۱۱ق، ص۲۳۷). در اصطلاح، افزودن و یا کاستن از یک کلام است و به طورکلی به دو قسم لفظی و معنوی است. هرچند برخی آن را تا هفت قسم شمرده اند، اما باید گفت: تمام آن اقسام در همین دو قسم قابل جمع هستند. هفت قسم عبارتند از: تحریف مفاد کلام، موضعی، در قرائت، در نحوه ادای کلمات، تبدیل کلمه، به فزونی و به کاستی (معرفت، ۱۴۱۳ق، ص۱۶ـ۱۹).

در میان اندیشمندان و الهی دانان غربی، برخی الهام کلمه به کلمه و صحت و سلامت عهدین را تأیید نمی کنند (رابرتسون، ۱۳۷۸، ص۱۱)، ولی باید توجه داشت که آن را تحریف شده نیز نمی دانند.

بحث در اینجا درباره تحریف لفظی تورات و انجیل است، نه تحریف معنوی. دیدگاه آیات و روایات در این زمینه مطرح خواهد شد. در قرآن مجید درباره تحریف انجیل، هیچ سخنی به میان نیامده است؛ یعنی نفیاً و اثباتاً هیچ آیه ای در این مورد وجود ندارد. این امر با آن دیدگاه که انجیل کتاب مدوّنی نشد که در میان مردم رواج داشته باشد، سازگار است. در روایات نیز هیچ اشاره ای به تحریف و تغییر انجیل نشده است. ولی در شش آیه از آیات قرآن، از تحریف تورات سخن به میان آمده است. دانشمندان و مفسران مسلمان دیدگاه هایی مختلف در این مورد دارند. علّامه طباطبائی براساس آیات قرآنی، بر آن است که تورات کنونی، شامل بخشی از تورات واقعی است که بر موسی علیه السلام نازل شده و بخش هایی از آن، دچار تحریفِ به کاهش یا افزایش، یا تغییر و تبدیل الفاظ، یا جا به جایی محل و… شده است (طباطبائی، ۱۳۹۳ق، ج۵، ص۳۴۲). ایشان بر این باورند که با نظر دقیق در آیات قرآن، می توان فهمید که تورات کنونی، همان تورات در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و آمیزه ای از تورات اصلی و مطالب تحریفی است (همان، ص۳۴۳). برخی چون ابوحاتم رازی بر این باورند که ساختار الفاظ کتاب مقدس تغییر نیافته، بلکه تحریف گران معانی کتاب مقدس را دگرگون و براساس منافع خویش تفسیر کرده اند. وی در مقام دفاع از عدم تحریف لفظی کتاب مقدس، اختلاف نسخه های عهد قدیم و اناجیل چهارگانه با یکدیگر را مانند اختلاف قرائت های قرآن دانسته و مدعی شده است: در این جهت، اختلافی میان دانشمندان مسلمان و مسیحی وجود ندارد (رازی، ۱۳۷۷، ص۲۵۰ و۲۵۱). فخررازی نیز با استناد به شهرت و تواتر کتاب مقدس، تحریف لفظی آن را غیرممکن شمرده، قول به تحریف معنوی آن را اصح دانسته است: و هذا التحریف یحتمل التأویل الباطل و یحتمل تغییر اللفظ و قد بینا فیما تقدم أنّ الاول أولی لأن الکتاب المنقول بالتواتر لایتأتی فیه تغییر اللفظ (فخررازی، ۱۴۱۱ق، ج۱۱، ص۱۴۸). با بررسی اقوال فخر در سایر جلدهای کتاب تفسیرش، شکی در اینکه وی قائل به تحریف معنوی تورات است، باقی نمی ماند (همان، ج۳، ص۱۲۳؛ ج۵، ص۲۳؛ ج۱۰، ص۹۵). ابن سینا نیز تحریف لفظی را غیرممکن دانسته، بر این باور است که پیروان دین یهود بسیار زیاد بوده اند و شهرهای آنان بسیار دور از یکدیگر بودند و اختلافات مذهبی داشته اند. با وجود کثرت جمعیت و دشمنی میان آنان، که مراقب همدیگر بودند تا نقطه ضعفی از یکدیگر پیدا کنند، اگر تورات توسط گروهی مانند مسیحیان تحریف می شد، بقیه آن را اعلام می کردند. درصورتی که چنین چیزی نبوده است. پس تورات تحریف نشده است (ابن سینا، بی تا، ص۵۰). برخی دیگر، با اصرار بر اینکه تورات و اناجیل فعلی، دست نوشته هایی بشری هستند و تورات و انجیل اصلی مانند سایر کتب آسمانی نظیر صحف ابراهیم و نوح علیها السلام مفقود شده اند، بر این باورند که اساساً سخن از تحریف کتاب مقدس بی معناست؛ زیرا خود یهودیان و مسیحیان کتاب مقدس را الهی نمی دانند. قرآن کریم نیز در هیچ جایی سخنی از تحریف تورات و انجیل به میان نیاورده است، بلکه متذکر تحریف کَلِم شده است که آن هم در گفتار و شنیدار است و ربطی به تحریف نوشتاری ندارد (توفیقی، ۱۳۸۴، ص۲۳۲ـ۲۳۵). به نظر می رسد، باید قائل به تحریف متنی شد؛ به این معنی که بنی اسرائیل متن جدیدی جعل کردند، همان گونه که در قرآن نیز آمده است که بنی اسرائیل کتابی نوشتند و آن را از نزد خدا معرفی کردند (بقره: ۷۹). در برخی نقل ها نیز از ابوموسی آمده است که بنی اسرائیل کتابی نوشتند و تورات را رها کردند: أنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَتَبُوا کِتَابًا، فَتَبِعُوهُ، وَتَرَکُوا التَّوْرَاهَ (دارمی، ۱۴۲۶ق، مقدمه باب ۴۲، ح ۴۸۳). البته این متن، طوری نیست که از آنچه پیامبران بنی اسرائیل فرموده اند کاملاً بیگانه باشد، آن گونه که در متون روایی مسلمانان نیز چنین جعل هایی رخ داده است.

قرآن کریم، کارهایی ناپسند در ارتباط با کتاب آسمانی، به اهل کتاب نسبت می دهد. از آن جمله فروش کتاب به ثمن بخس (بقره: ۴۱؛ آل عمران: ۱۸۷)، پشت سر انداختن کتاب (نبذ کتاب) (آل عمران: ۱۸۷)، کتمانِ آگاهانه حقایق دینی و آمیختن حق به باطل (بقره: ۴۲ و ۱۵۹و۱۴۶و۱۷۴؛ آل عمران: ۷۱) و نیز پنهان کردن نوشته های تورات که در این مورد اخیر، براساس آیه ۹۱ سوره انعام، روش اهل کتاب این بود که تورات را بر روی کاغذهایی نوشته و بخش هایی از آن را پنهان می کردند. … تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیراً… (انعام:۹۱). این آیه به همراهِ آیه ۷۹ سوره بقره، کار یهودیان را به روشنی به تصویر می کشد که بخشی از تورات را با نوشته های خود، به مثابه کتاب خدا معرفی می کردند. در سوره مائده آیه ۱۵ نیز به مخفی کردن کتاب توسط اهل کتاب اشاره می کند. ذیل آیه شریفه، امام صادق علیه السلام می فرمایند: یهودیان در ابتدا تورات را بر ورقه هایی به صورت پراکنده می نوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشی را آشکار و بخشی را پنهان می کردند (عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۹۹). در آیاتی دیگر، به کتمان برخی احکام اشاره شده است. آیه ۹۳ سوره آل عمران، اشاره به پنهان کاری یهودیان نسبت به محرمات خوردنی ها و آیه ۴۱ سوره مائده، اشاره به مخفی کردن حکم سنگسار دارد. ازآنجاکه در عهد قدیم، حکم رجم (سفرتثنیه ۲۲: ۲۰ـ۲۴)، وجود دارد، معلوم می شود که ایشان آن را کتمان کرده، در عمل، به آن پایبند نبوده اند؛ ازاین رو، این مورد از مصادیق کتمان خواهد بود (رشید رضا، ۱۳۷۵ق، ج۶، ص۳۰۳).

با توجه به آنچه بیان شد، به نظر می رسد با آیات قرآن، نتوان اثبات کرد که کتاب مقدس تحریف لفظی شده است، بلکه برخی آیات، ناظر به تحریف معنوی هستند. برخی آیات دیگر نیز به تحریف متنی اشاره دارند؛ بدین گونه که متونی جعلی را وارد تورات کردند و از طرفی، برخی متون را با عنوان غیررسمی بودن، از آن خارج کردند. به نظر می رسد، از میان دیدگاه های مزبور، دیدگاهی که بحثِ تحریفِ کتاب مقدس را بی معنی می داند، درست است؛ زیرا مراد از تحریف، این است که کتاب مقدس را الهی بدانیم و معتقد شویم که آن، تحریف لفظی شده است. درحالی که خود یهودیان و مسیحیان نیز اذعان دارند که این کتاب ها بشری هستند و از ادعای ما بر تحریف این کتاب ها تعجب می کنند؛ زیرا این کتاب ها تاریخ نگارش مشخصی دارند. از طرفی، بیان شد که کتاب مقدس شبیه روایات است. اساساً تحریف لفظی در آنها بی معناست؛ هم روایات اسلامی و هم کتاب مقدس نقل به معنا شده اند و اصراری بر حفظ لفظ آنها نبوده است. هرچند ممکن است در بسیاری از موارد، لفظ روایت نیز دست نخورده باقی مانده باشد، ولی در روایات، اصراری بر حفظ لفظ نیست. بنابراین، تحریف لفظی در آنها بی معناست.

روایات نیز این دیدگاه را که استعمال واژه تحریف لزوماً به معنای تحریف لفظی نیست، تأیید می کنند. در منابع روایی، احادیثی وجود دارد که تعبیر تحریف در آنها به کار رفته است. در این روایات، که درباره تحریف قرآن مطرح شده است، باید تحریف را در تمام موارد به تحریف معنوی برگردانیم؛ زیرا با توجه به دلایل عقلی متقن و اجماع علمای اسلام و نیز روایات یقینی دال بر عدم تحریف قرآن، مانند حدیث ثقلین، به یقین قرآن، تحریف لفظی نشده است (صدوق، ۱۳۸۰ق، ص۲۸۰؛ صفار، ۱۳۶۲ ، ص۴۱۲ـ۴۱۴)& . جالب توجه اینکه در برخی احادیث، دقیقاً همان تعبیر قرآنیِ یُحَرِّفُونَ الکلِمَ عَن مَواضِعِه (نساء: ۴۶)، برای قرآن به کار رفته است (نهج البلاغه، خ ۱۷ و ۱۴۷). در برخی موارد نیز به صراحت، تحریف معنوی اراده شده است: وَحَرَّفُوا تَاْوِیلَاتِهِ وَغَیَّرُوا مَعَانِیَهُ وَوَضَعُوهَا عَلَی خِلَافِ وُجُوهِهَا (صدوق، ۱۳۶۱، ص۲۵، باب معنی الحروف المقطعه). در روایتی در کافی، تحریف معنوی قرآن را شبیه تحریف تورات به نبذ کتاب و کتمان کتاب و تحریف کتاب، توسط احبار و رهبان دانسته است (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۸، ص۵۳ـ۵۶، ش۱۶). بنابراین، همان گونه که از آیات قرآن نمی توان بر تحریف لفظی تورات و انجیل دلیل آورد، بلکه تعابیر جعل، نبذ، کتمان و تحریف معنوی کتاب دقیق تر است، در روایات نیز همین نکته دیده می شود. این موضوع با شباهت کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان با روایات اسلامی سازگار است. در هر دو، یعنی در روایات و نیز در کتاب مقدس، تحریف لفظی جایی ندارد. فقط تحریف معنوی و جعل متن و پنهان کاری در آنها معنا و مفهوم دارد.

نقد دیدگاه محدث نوری در باب روایاتِ تشابه ادیان

پیش از بیان دیدگاه مختار، از میانِ پاسخ هایی که از سوی اندیشمندان به این روایات داده شده است، برخی انتخاب شده اند که به نظر می رسد، این دیدگاه ها جامع تمام دیدگاه ها در این زمینه باشند. در پایان، به جمع بندی و بیان دیدگاه مختار خواهیم پرداخت.

دیدگاه نخست بر این است که این روایات، از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه، مستفیض هستند (طباطبائی، ۱۳۹۳ق، ج۱۲، ص۱۱۳). در اصلِ این روایات هیچ شکی نیست؛ یعنی در سند و دلالت روایت نمی توان خدشه وارد کرد، ولی ازآنجاکه آیات قرآن تحریف لفظیِ قرآن را غیرممکن می دانند، برای جمع میان آیات و این روایات، باید گفت: روایات، بر مشابهت نوعی دلالت دارند، نه تشابه تامّ. بر این اساس، تحریف قرآن را شامل نمی شوند (همان، ص۱۲۱و۱۲۲).

دیدگاه دوم این است که تحریف عهدین، تحریف معنوی بوده است، نه لفظی. نکته دیگر اینکه، همگونی حوادث فقط در اصول اخلاقی و زندگی ای است که مبتنی بر اصل تنازع بقاء است، ولی در شیوه ها و جزئیات همگونی نخواهد بود (معرفت، ۱۳۷۶، ص۱۷۶و۱۷۷)؛ به این معنی که مستنداتِ استدلال محدث نوری باطل است. یکی اینکه عهدین تحریف لفظی نشده اند و دیگری اینکه، مماثلت امم تام نیست، بلکه در اصول و برخی حوادث است.

برخی نیز به صورت کلی و بدون اینکه به روایات مشابهت امم اشاره کند، بیان می کنند: روایاتی که محدث نوری استفاده کرده است، چند دسته هستند: ساختگی، از لحظ سند معیوب، دسته ای بیانگر تأویل و دسته ای تفسیر آیات و دسته ای دیگر از آنها ضد یکدیگرند. در آخر هم بیان می کنند که روایاتِ بی موردی که در کتاب فصل الخطاب آمده، همگی خبر واحد هستند که با قرآن متواتر، توان معارضه ندارند و از اخباری هستند که باید به دیوار زد (حسن زاده آملی، ۱۳۸۱، ص۱۰۶- ۱۰۹). ایشان برای ردّ دیدگاه محدث نوری، فقط به اثبات عدم تحریفی بودن قرآن، از منظر عقل و نقل پرداخته است، به صورت مستقیم به پاسخ روایات نپرداخته است.

دیدگاه چهارم، دیدگاهی است که از زوایای مختلف به این روایات پرداخته است. نخست، بیان می کند که برخی بر این باورند که این روایات اخبار واحد هستند؛ اگر این سخن صحیح باشد، خبر واحد به گفته شیخ طوسی در اعتقادات، نه علم آور و نه عمل آور است. برخی هم بر این باورند که این روایات مستفیض یا متواترند. مراد ایشان، تواتر لفظی و تفصیلی نیست، بلکه تواتر معنوی و اجمالی است. در این موارد، باید به مشترک میان تمام روایات عمل کرد؛ آن مشترک این است که هرچه بنی اسرائیل کردند، شما نیز انجام می دهید. این یک عام است که تخصیص پذیر است؛ یعنی تحریف قرآن از این عام استثنا می شود؛ زیرا قرآن تضمین حفظ و صیانت دارد. بدین ترتیب، عموم یا اطلاق این روایات برای اثبات تحریف در قرآن کارآیی ندارد. در پاسخ اشکال مبنی بر اینکه سیاق این عموم، یا اطلاق از تخصیص و تقیید ابا دارد، می توان گفت: روایات، تحریف به کاستی و فزونی را درباره قرآن به اثبات می رسانند؛ زیرا در تورات و انجیل، هر دو تحریف رخ داده است. درحالی که کسی قائل به تحریف به زیاده در قرآن نیست، اگر تحریف به زیاده از اطلاق یا عموم روایات خارج شده باشد، تحریف به کاستی نیز خارج می شود (جوادی آملی، ۱۳۸۳، ص۱۷۲و۱۷۳).

اشکال دیگری که به این روایات وارد شده است، اینکه این روایات ناظر به زمان خاصی نیستند و تاریخ مشخصی ندارند. بنابراین، نمی توان از آنها برای اثبات تحریف قرآن، بلافاصله پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده کرد؛ زیرا احتمال دارد این امر در آینده رخ دهد. البته با توجه به نقد نخست، در آینده نیز تحریف قرآن رخ نخواهد داد. به هرحال، امثال محدث نوری نمی توانند از این روایات، برای اثبات تحریف قرآن پس از رحلت پیامبر اسلام استفاده کنند (همان، ص۱۷۴).

اشکال سوم به این روایات این است که اگر این روایات قابل تخصیص یا تقیید باشند، تخصیص یا تقیید اکثر لازم می آید؛ زیرا بسیاری از حوادث بنی اسرائیل در امت اسلامی تحقق نیافته است و تمام آنها باید از این عام استثنا شوند. صدور چنین عام یا مطلقی از حکیم و معصوم علیه السلام قبیح است. بنابراین، چنین روایاتی قابل اعتنا نیستند (همان، ص۱۷۴و۱۷۵).

اشکال دیگر اینکه براساس روایات عرضه، خود این روایات نیز باید به قرآن عرضه شوند. با عرضه این روایات به قرآن، ازآنجاکه قرآن، ضمانت صیانت و حفظ برای قرآن را از سوی خدا بیان کرده است، ولی برای تورات و انجیل چنین ضمانتی وجود ندارد؛ بنابراین این روایات کنار گذاشته می شوند و قرآن آنها را ردّ می کند (همان، ص۱۷۵).

دیدگاه پنجم نیز از زوایای گوناگون به این روایات نگریسته است. در گام نخست، بیان می کند که اگر از مناقشه در سند روایاتِ یاد شده صرف نظر شود؛ هرچند، بجز چهار روایت، بیشتر روایات مورد استناد، از نظر سند بی اعتبارند و نیز دلالت این آیات و روایات بر همانندی امت اسلام با امت های پیشین، در همه امور پذیرفته شود، مقتضای آن، صرفاً وقوع تحریف در قرآن در طول تاریخ پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. این امر به هیچ وجه، زمان تحقق تحریف را مشخص نمی کند. چه بسا تا زمان تحقق آن، سالیان طولانی باقی مانده باشد. بنابراین، هیچ دلالتی بر تحریف قرآن وجود ندارد (مصباح، ۱۳۹۱، ص۳۴۶).

اشکال دیگر اینکه، همانندی در همه امور با امت های گذشته، موارد نقض فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن تصریح شده است. مانند: گوساله پرستی، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و لشکریانش، حکومت گسترده حضرت سلیمان، سرگردانی چهل ساله بنی اسرائیل در بیابان، مسخ شدن جمعی از بنی اسرائیل، جریان گاو بنی اسرائیل، مسئله خاتمیت پیامبر اسلام و انتفای عذاب استیصال در مورد امت اسلام. پس این همانندی عمومی استثناپذیر است. با توجه به دلایل عدم تحریف قرآن، تحریف نشدن قرآن یکی از موارد استثنای این آیات و روایات است (همان، ص۳۴۶و۳۴۷).

پاسخ سومی که این دیدگاه انتخاب کرده است، پاسخ حلّی است، نه نقضی. به نظر می رسد، در میان پاسخ های ذکرشده از همه بهتر باشد. این پاسخ این است که از این روایات استفاده می شود که مقصود از این آیات و روایات، نوعی مشابهت است، نه مشابهت تام و کامل. در این صورت، در خصوص مسئله تحریف قرآن، می توان گفت: این روایات ناظر به تحریف معنوی کتاب یا بی اعتنایی به آن در مقام فهم و عمل است و تشابه به تحریف لفظی ارتباطی ندارد (همان، ص۳۴۷).

بالأخره بیان می کند که اگر مقصود از این روایات، مشابهت کامل و در همه امور باشد، با آیات دال بر نفی تحریف، مخالف خواهند بود و باید توجیه یا کنار زده شوند (همان، ص۳۴۷).

دیدگاه دیگر، نیز پاسخ هایی نقضی و یک پاسخ حلّی دارد. در مرحله نخست، مثال های نقضی آورده که در بنی اسرائیل اتفاق افتاده است، ولی در امت اسلام این حوادث رخ نداده اند. از سوی دیگر، مثال هایی در امت اسلام است که در ادیان سابق وجود نداشته است (محمدی هیدجی، ۱۳۶۳، ص۸۵). ازجمله لوازم باطل این روایات این است که به جهت مشابهت امت اسلام با امت های گذشته، خاتمیت پیامبر زیر سؤال می رود (همان، ص۸۶).

یکی دیگر از لوازم این روایات، این است که با توجه به مشابهت امت اسلام با بنی اسرائیل، حضرت علی علیه السلام به منزله هارون است و رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، شبیه غیبت چهل روزه حضرت موسی علیه السلام است. تحریف تورات سال ها پس از بازگشت حضرت موسی علیه السلام رخ داده است. اگر در اسلام، بازگشت حضرت رسول را به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام یا ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در نظر بگیریم، تحریف قرآن اساساً بلافاصله پس از رحلت پیامبر اسلام رخ نداده است (همان، ص۸۶).

اینها جملگی پاسخ های نقضی بودند. اما نویسنده پاسخی حلّی نیز به روایت داده است. آن اینکه، روایات مماثلت در مورد خاص وارد شده اند و آن، در مورد ارتداد بنی اسرائیل و افتراق آنان است. امت اسلام نیز مرتد شده، خلافت را غصب کردند و دچار افتراق شدند. این موضوع ربطی به تحریف قرآن ندارند (همان، ص۸۷ـ۸۹). البته با توجه به آنچه گذشت، روشن است که روایات در مورد خاصی وارد نشده اند، اطلاق دارند و تمام سنن را دربر می گیرند.

هفتمین و آخرین دیدگاهی که در این نوشتار بیان می شود، با این بیان شروع می شود که روایات مماثلت به حد تواتر نمی رسند، خبر واحد هستند و خبر واحد نیز در اعتقادات حجت نیست (انواری، ۱۳۹۰، ص۱۱۶).

هرچند اگر تواتر اجمالی برای این روایات فرض شود، باید به آن ملتزم بود، ولی با این فرض، به دلالت روایات چندین اشکال وارد می کند:

۱٫ اگر این روایات تحریف را اثبات کنند، تحریف به فزونی را نیز ثابت می کنند. درحالی که امثال محدث نوری، تحریف به فزونی را نمی پذیرند؛

۲٫ این روایات موارد نقض فراوانی دارند. مانند گوساله پرستی بنی اسرائیل. این موارد نقض همسانی در برخی از موارد مراد است، نه تمام موارد؛

۳٫ اگر روایات عام باشند، روایات سلامت قرآن از تحریف، مخصص آنها خواهد بود و اگر روایات تخصیص ناپذیر باشند، با صریح آیات قرآن ناسازگار خواهند بود. در این صورت، با عرضه بر قرآن، باید این روایات را کنار گذاشت؛

۴٫ بر فرض صحیح بودن سند و تمام بودن دلالت این روایات، نمی توان طبق این روایات، رخداد تحریف را در زمان گذشته به اثبات رساند؛ زیرا احتمال می رود این موضوع در زمان های آینده به انجام رسد؛ به این معنی که این روایات محدوده زمانی خاصی را مشخص نکرده اند و تا قیامت ادامه دارد. با این روایات، نمی توان ثابت کرد که پس از پیامبر اسلام تا به امروز، تحریف قرآن رخ داده است. احتمال دارد در آینده رخ دهد (همان، ص ۱۱۶-۱۱۹). حاصل اینکه، نویسنده معتقد است این روایات، سند صحیح یا موثقی ندارند و قابل اعتماد نیستند. بر فرض صحت روایات، اشکالات دلالی دارند که باز قابل اعتنا نیستند.

جمع بندی و نتیجه گیری

با توجه به آنچه بیان شد، نکاتی چند لازم به یادآوری است: نخست اینکه، روایات از نظر سند و دلالت قابل اعتنا هستند. امامان معصوم علیهم السلام و علمای اسلام در بحث های مختلف، به ویژه در بحث رجعت از آنها بهره برده اند. افزون بر این، تأیید قرآنی نیز دارند. دوم اینکه، مشابهت در اصل سنن و حوادث تام است. لسان روایات به شیوه ای است که تشابه تام فهمیده می شود. هرچند در مصادیق و جزئیات تفاوت وجود دارد. سوم اینکه، کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان شبیه قرآن نیست، بلکه شبیه روایات اسلامی هستند، تحریف لفظی در آنها بی معناست. دیگر اینکه قرآن ما معجزه است، ولی تورات و انجیل معجزه نیستند. یکی از سنت های خدا حفظ معجزه از تحریف و شکست است. این سنت در تمام ادیان تکرار شده است. در اسلام نیز همین سنت جاری است.

با توجه به این نکات، دیدگاه هایی که به سند روایات خدشه وارد می کنند، قابل قبول نیستند. همچنین دیدگاه هایی که دلالت روایات را با موارد نقض و اشکالات، غیرقابل اعتنا می دانند، پذیرفته نیستند؛ زیرا ائمه علیهم السلام و عالمان دینی، در بحث های دیگر، نظیر رجعت به این روایات اعتنا کرده اند. دیدگاه هایی که شباهت میان امت ها را تشابه تام نمی دانند نیز ردّ می شوند؛ زیرا شباهت در این روایات، تامّ است. دیدگاه هایی که متوسل می شوند به روایات عرضه نیز صحیح نیستند؛ زیرا روایاتِ تشابه ادیان، در عرضه به قرآن تأیید می شوند؛ زیرا قرآن بیان می کند که سنت های الهی در امت های مختلف تکرار می شود. در این باره، علّامه طباطبائی نیز در المیزان تصریح می کند که قرآن شریف، دلالت بر این امر دارد که آنچه در امم گذشته رخ داده است، در امت اسلام نیز رخ خواهد داد (طباطبائی، ۱۳۹۳ق، ج۷، ص۱۵۲). بنابراین، روایات تأیید قرآنی نیز دارند. دیدگاهی که بیان می کند عهدین تحریف نشده است، درست است، ولی تبیینی که در این نوشتار بیان شد، در آن جاری نیست؛ زیرا ازآنجاکه عهدین شبیه روایات اسلامی هستند، تحریف در آنها بی معناست. بنابراین، می توان مقدمه اول محدث نوری را خدشه دار کرد. همچنین دیدگاهی که بیان می کند که روایات ناظر به ارتداد و افتراق امت ها هستند، قابل قبول نیست، زیرا زبان روایات عموم و اطلاق را می رساند. افزون بر این، استفاده ائمه علیهم السلام نیز از این روایات منحصر در این مورد نیست. اما پاسخ های حلّی قابل اعتنا، یکی اینکه روایات زمان خاصی را بیان نکرده اند. از این روایات نمی توان ثابت کرد که قرآن تا به امروز تحریف لفظی شده است. بهترین پاسخ حلّی در این زمینه، این است که روایات ناظر به تحریف معنوی هستند و تشابه نیز تامّ است.

اما پاسخ درست این است، کسانی مانند محدث نوری که از این روایات برای اثبات تحریف قرآن استفاده کرده اند، این اشتباه را مرتکب شده اند که قرآن را با کتاب بنی اسرائیل مقایسه کرده اند. درصورتی که باید قرآن را با معجزات آنان مقایسه می کردند؛ زیرا احدی از مسلمانان در معجزه جاوید پیامبر اسلام یعنی قرآن شک ندارد. این معجزه، باید با معجزات موجود در بنی اسرائیل مقایسه شود. ازآنجاکه هرگز کسی نتوانست بر معجزات حضرت موسی و حضرت عیسی علیها السلام غلبه کند، کسی نیز نمی تواند بر معجزه همیشگی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که قرآن است، تا روز قیامت غلبه کند و آن را تحریف کند. این تعبیر با آیات قرآن نیز سازگار است. آیاتی که حفظ قرآن و شکست ناپذیری آن را مطرح می کنند. آیه نهم سوره حجر، که به آیه حفظ معروف است، بیان می کند که ما قرآن را نازل کردیم و آن را حتماً حفظ خواهیم کرد. آیه ۴۱ و ۴۲ سوره فصلت نیز که به آیه عزّت معروف هستند، بیان می کنند که قرآن را هیچ کتاب گذشته و آینده ای نمی تواند باطل کند. ازاین رو، ازآنجاکه قرآن معجزه است، مانند معجزات سایر پیامبران، هیچ موقع باطل نخواهد شد. بر این اساس، نیازی نیست تا به سند روایات اشکال وارد کنیم و یا دلالت روایات را زیر سؤال ببریم، یا توجیه کنیم. همچنین شباهت مطرح شده در روایات نیز تامّ خواهد بود. روشن است که افرادی مانند محدث نوری در برداشت از این روایات، راه را اشتباه رفته اند.

اما اگر گفته شود: کتاب را باید با کتاب مقایسه کرد. باید گفت: در مورد اینکه هر دو کتاب تحریف معنوی شده اند؛ شکی وجود ندارد. پس سخن روایات در این زمینه درست است. تشابه تامّ است؛ یعنی روایات می گویند که همان گونه که بنی اسرائیل کتاب های خود را تحریف معنوی کردند، حقایق را کتمان کردند، کتاب را پشت سرِ خود انداختند، مسلمانان نیز چنین کارهایی را مرتکب می شوند. اما در مورد تحریف لفظی، باید گفت قرآن با عهدین قابل مقایسه نیستند؛ زیرا عهدین شبیه کتاب های روایی هستند و در روایات، تحریف لفظی معنا ندارد و اساساً هیچ اصراری بر حفظ لفظ در روایات نیست. بر این اساس، قرآن و روایات هیچ سخنی در مورد تحریف لفظی عهدین مطرح نکرده اند، بلکه چنین مطرح شده است که بنی اسرائیل، برخی از متون را کتمان کردند. آیات بسیاری نیز در این زمینه وجود دارد.

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/186

http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/186

ضمیمه اندازه
۱٫pdf ۳۹۸٫۹۵ کیلو بایت

معرفت ادیان ،سال پنجم، شماره سوم، پیاپی ۱۹، تابستان ۱۳۹۳

حسین نقوی / استادیار گروه ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€           Sadeqnaqavi@Yahoo.com

دریافت: ۱۳/۳/۱۳۹۳ ـ پذیرش: ۲۳/۷/۱۳۹۳

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x