میتریه؛ موعود بودایی
در مـجمع خدایان بودایی هیچ کس چون مَیْترِیَه چنین آرایش پیچیدهای از تجسّمها را عرضه نکرده اسـت. اولیـن و مـهمترین نقش او جانشینی شاکیهموُنی(۲) به منزله یک بودا است که پس از زادهشدن به شکل انسان به حـالت روشنشدگی نهایی (بیداری کامل) میرسد. مفهوم مَیْترِیَه را به مثابه بودای آینده (موعود) در هـمه سنتهای بودایی میتوان یـافت، اگـرچه در دو چیز نظر همه یکی نیست: یکی تاریخ زندگی او، و دیگری راهی که در آن، سرنوشت او بهمنزله بودای آینده (موعود) آغاز میشود.
گزارشهای متون
با بررسی آثار، از شیوههایی که سرگذشت مَیْترِیَه در آن تحول یافته و به تـدریج بر اهمیت آن افزوده شده است، نشانههایی مییابیم. کانون پالی، که منبع عمده اطلاعات ما درباره آموزه اولیه است، اهمیت چندانی به مَیْترِیَه نمیدهد. نام او فقط در یکی ازمتون اولیه، سوره چکّهوَتّیسیهَهنادَه(۳)، آمده اسـت. در آثـار غیر کانونی، عمدتاً دو اثر را به مَیْترِیَه
______________________________
۱ مشخصات کتابشناختی این نوشته:
Mircea Eliade,The Encyclopedia of Religion,Maitreya, by Lewis Lancaster, 1987, Vol.9, PP.136.
۲٫ SaÎkyamuni
۳٫ Sutta CakkavattisiÎhanaÎda
اختصاص دادهاند؛ (یکی) انَگتهوَمْسَه(۱) و (دیگری) مَیْترِیَه
ویاکَرَنه(۲)، اما خاستگاه این آثار و تاریخ دقیق آنها روشن نیست. یک نسخه مفصل از سـرگذشت مـَیْترِیَه را میتوان در دیوْیاوَدانه(۳) مکتب موُلهسَرواستیوادین(۴) یافت. در میان مجموعه حکایتها، سرگذشت آن بوداسَف(۵) را میخوانیم که مشتاق انجام ریاضت افراطی است و سر خود را به نشان راستی در جویندگیِ حقیقت به یک آموزگار برهمن(۶) پیـشکش مـیکند. اما یک خدا، که بر فراز باغِ محل وقوع این ماجرا مراقب او است، میکوشد با دور نگه داشتن برهمن، جان بوداسَف را حفظ کند. بوداسَف از این خدا خواهش میکند تا بـه او اجـازه انـجام این کار را بدهد، چون پیـش از ایـن در هـمین باغ، مَیْترِیَه از آرزوی خود برای فداکردن جان خود به پای آموزگارش، چشم پوشیده بود، از این رو از رسیدن به بالاترین آرمان خود باز ماند؛ خـطایی کـه نـباید تکرار شود.
مَهاوَستوُ(۷)، یکی از متون فرقه مَهاسنگیکه(۸)، فـهرستی از بـودایان آینده را ارائه میکند، که در صدر آن نام مَیْترِیَه آمده است. در این متن اولیه، نام اَجیته(۹) را مییابیم که اشاره است به مـَیْترِیَه در زنـدگیهای گـذشتهاش. بعدها، تِیرهوادینها(۱۰) به اَجیته علاقه زیادی پیدا کردند، و سرگذشت زنـدگانی او در قرن پنجم و ششم بیش از حد مورد توجه قرار گرفت. یکی دانستن اَجیته با پسر اَجاتهسَتّوُ(۱۱)، شاه مَگْدَه، بـه سـَنگه(۱۲) (انـجمن) این امکان را داد که مکان و چگونگی ظهور بوداسَف را به هنگام رسیدن بـه بـوداگی(۱۳) دقیقاً تعیین کند. بنا به بخش مربوط به زندگی مَیْترِیَه در مَهاوَمْسه(۱۴)، مشهور به تاریخ سریلانکا، مـَیْترِیَه پیـش از زادهـشدن و رشد در جهانِ خاکی، در آسمانِ توُشیته(۱۵) ساکن میشود. زمان دقیق این واقعه را گـفتهاند. پسـ از پریـنیروانه(۱۶) شاکیهموُنی، دوره افول اجتماعی و جهانشناختی جهان فرا میرسد، پنج هزار سال پس از آخرین بودا، آیـین از مـیان مـیرود، و عمر انسان به ده سال تقلیل مییابد. در این زمان چرخه به عقب باز میگردد. زنـدگی
______________________________
۱٫ AngatavamÊsa
۲٫ MaitreyavyaÎkaranÊa
۳٫ DivyaÎvadaÎna
۴٫ MuÎlasarvaÎstivaÎdin
۵٫ Bodhisattva
۶٫ Brahman
۷٫ MahaÎvastu
۸٫ MahaÎsamÊghika
۹٫ Ajita
۱۰٫ TheravaÎdins
۱۱. AjaÎtasattu
۱۲٫ SamÊgha
۱۳٫ Buddhahood
۱۴٫ MahaÎvamÊsa
۱۵٫ Tusita.
۱۶. ParinirvaÎna
هـنگامی سامان مییابد که طول عمر میانگین بر روی زمین به هشتاد هزار سال بـرسد. در چـنین جـهانی با عمر طولانی، و محیطی که مناسب آموزه بودا است، یک فرمانروا، چَکْرَهوَرْتین(۱) (شاهجهان) ظـهور مـیکند، که در اندیشه رفاه و بهروزی مردم، و حامی آموزههای بودا است. هنگامی که این بـهشتِ مـوعود فـراهم شود، مَیْترِیَه از آسمانِ توُشیته پایین میآید، بوداگی خویش را به کمال میرساند، و دَرْمَه (آیین) را به فـرهیختگان مـیآموزد. مَهاکاشیَپه(۲)، یکی از شاگردان بزرگ شاکیهموُنی، از حالت جذبهای که پس از پرینیروانه آموزگار پیشین خـود در آن فـرو رفـته بود، بیرون میآید تا دوباره به بودا خدمت کند و آموزه آن روشنییافته (به اشراق رسیده) را بـشنود.
عـقیده بـه هزاره مَیْترِیَه هنوز در مناطق بودایی جنوب آسیا و جنوب خاور رواج دارد. در شرق میانمار ایـن بـاور هست که بوداوْ(۳)، آموزگار نامآور معاصر، همچون مَیْترِیَه، بودای آینده (موعود)، شاه جهان بود. یکیگرفتن مـَیْترِیَه بـا رهبران و بنیادگذاران، پیوسته در میان بوداییان آسیا دیده میشود.
به نظر برخی دانـشمندان، انـدیشه بودای آینده (موعود) احتمالاً از مفهوم ایرانیِ سـوشیانتِ(۴) رهـاییبخش ریـشه میگیرد. از این منظر، مَیْترِیَه نمایانگر تأسیس جـهانی اسـت که در آن صلح و فراوانی هست؛ جایی که دَرْمَه (آیین) را هم تعلیم میدهند و هم کـاملاً درکـ میکنند. اما عدهای بر ایـن مـوضعاند که ایـن مـفاهیم پیـش از این در هند در زمان شاکیهموُنی (بودا) مـطرح بـوده است. هم بوداییان و هم آجیویکهها(۵) و جَیْنها(۶) وجود موعودهای جدیدی چون تیرتَنْکرهها(۷) جـینهها(۸) و بـودایان را تعلیم دادهاند. پی.اس. جَیْنی میگوید سرچشمه تـحول مَیْترِیَه در مکتب مَهاسنگیکه بـود. در حـالی که تِیروادَه به مَیْترِیَه تـوجه انـدکی دارد، تا آنجا که در کانون پالی فقط یک اشاره دیده میشود، مَهاوَستوُی مَهاسنگیکه شـماری از بـندهای خود را به مَیْترِیَه، مفهوم نـام او بـه مـثابه اَجیته، شرح حـوادث زنـدگیهای گذشته او، و نقل پیشگوییهای شـاکیهموُنی از بـوداگیِ او اختصاص میدهد. بنابراین، اسناد و اطلاعات زیادی در توجیه این مطلب هست که پژوهش در پیرامون مـَیْترِیَه بـخشی از حوزه فرهنگی و دینیِ هندی است، و بـه نـظریهای که تـأثیرات
______________________________
۱٫ Cakravartin
۲٫ MahaÎkaÎsyapa
۳٫ Bodaw
۴٫ Saoshyant
۵٫ Ajivika
۶٫ Jain
۷٫ TiÎrthamÊkara
۸٫ Jina
بـیرونی را بـرای توضیح مفهوم بودای آیـنده (موعود) رواج میدهد، متکی نیست.
سنّت مَهایانه اهمیت زیادی برای مَیْترِیَه قائل است، و در آثارشان در باب زنـدگی و کـُنشهای او، اشارههای زیادی مییابیم. از آنجا که مـَهایانه بـر سـیر زنـدگی و تـکامل بوداسَف تأکید کـرده اسـت، طبعاً مَیْترِیَه در این گروه بزرگ، شأن و منزلت پیدا میکند. همگام با سنت آغازین، همه گروههای مـَهایانه بـر ایـن باوراند که راه مَیْترِیَه، راه شاکیهموُنی است. در جمع بـوداسَفان، مـَیْترِیَه هـمیشه بـالاترین مـقام را نـدارد؛ او با بوداسفانی چون مَنجوُشری(۱) و اَوَلُکیتِشوَرَه(۲)، اعتبار انجمن مومنان، سهیم است. در متون پرَگیاپارَمیتا(۳)، مَیْترِیَه با بودا و گروهی از شاگردانش شامل بوداسَفان و اَرْهَتها(۴) به گفتوگو مینشیند. اَرْهَتها، حتی شاگردان مـشهور شاکیهموُنی، به فراخور سطح فهمشان در مراتب پاییندست بوداسفان قرار دارند. از اینرو، آثار پرَگیاپارَمیتا، مَیْترِیَه را، بالادست یک اَرْهَت همچون شاریپوُترَه(۵) وصف میکند. اما آثار مَهایانه، مَیْترِیَه را همیشه با چنین مداهنهای نـشان نـمیدهد. محض نمونه، در یک گزارش از سَدَّرْمَهپوُندریکه سوُتره(۶) (سورهی نیلوفر)، مَنجوُشری به مَیْترِیَه میگوید: هنگامی که در گذشته دَرْمَه (آیین) را به مَیْترِیَه تعلیم میداد، مَیْترِیَه شاگرد تنبلی بود که بیشتر جویای نـام بـود تا فهم. بنابراین، مَیْترِیَه در دیدار با آموزگار پیشین خویش، همچنان به دنبال پاسخ پرسشهای خویش است. این پرسش نیز که آیا مَیْترِیَه و شـاکیهموُنی در زنـدگیهای گذشتهشان با یکدیگر دیدار کـرده بـودند یا نه، در آثار مَهایانه مطرح است. مَهاکَرْمَهویبَنْگه(۷) میگوید: بودا درواقع با مَیْترِیَه دیدارکرده بود وبه خاطر آرزوی داشتن زندگی بوداسَفی او را ستوده بود.
سنت تَنْتریِ مـَهایانه مـتاخر، گویا دلبستگی اندکی بـه مـَیْترِیَه داشته است. فاصلهگیری این سنت از مَیْترِیَه در گوُهْیَهسَماجه تَنْترَه(۸)، که در آن مَیْتریَه را به هنگام شنیدن آموزه وَجْرَهیانه(۹) نگران و آشفته وصف میکند، میتوان دید. چون دانش او محدود است، قادر به فهم این آمـوزه نـو نیست. مسئله سطح فهم مَیْترِیَه به همین شکل در ویمَلَهکیرتی نیردِیشه(۱۰) دیده میشود. در این متن، مَیْترِیَه در ارائه پاسخ مناسب به ویمَلَهکیرتیِ غیر رهرو، که با
______________________________
۱٫ MañjusriÎ
۲٫ Avalokitesvara
۳٫ PrajnaÎpaÎramitaÎ
۴٫ Arhat
۵٫ SaÎriputra
۶٫ SaddharmapunÊdÊariÎka SuÎtra
۷٫ Mahakarmavibhanga
۸٫ GuhyasamaÎja Tantra
۹٫ VajrayaÎna
۱۰٫ VimalakiÎrtinirdesa
به چالشکشیدن پیشگوییِ بوداگی با این پرسـش، کـه آیا سـه زمان (گذشته و حال و آینده) را میتوان واقعی گرفت، درمیماند. ویمَلَهکیرتی میگوید که اگر آنها واقعی نیستند، معنای پیـشگویی رویدادهای آینده چیست؟ مَیْترِیَه، ناتوان از پاسخ، ساکت میماند. بنابراین، متون مَهایانه دیـدگاه مـتفاوتی را از ایـن بوداسَف ارائه میدهد، که او را در راه رسیدن به جایگاهی بزرگ در آینده نشان میدهد، اما هنوز تعلیم لازم را برای فهم کـامل بـرترین آموزه این سنت ندیده است.
یک وصف بسیار مبالغهآمیز از مَیْترِیَه در سوره گندهویوُهَه(۱) وجـود دارد. در ایـنجا مـَیْترِیَه به شکل آموزگار سوُدَنه(۲) جوان ، که برای گرفتن پاسخ نزد پنجاه آموزگار میرود، ظاهر مـیشود. سوُدَنه با ورود به کاخ مَیْترِیَه، با نیروی مَیْترِیَه، در جذبهای مکانهای مهمِ زندگی بـودای آینده (موعود) را میبیند؛ از جـمله مـکانی را که مَیْترِیَه در آن، به جذبه به اصطلاح مَیْترَه(۳) (مهر)، که بنیادِ نام اوست، رسیده بود. سپس سوُدَنه به تماشای زنجیر طولانی تجسّمهای مَیْترِیَه مینشیند؛ از جمله زندگیای که این بوداسَف در آن شاه بود، و زنـدگی دیگری که او در آن شاهِ خدایان بود. سرانجام، سوُدَنه آسمانِ توُشیته را میبیند؛ جایی که مَیْترِیَه درست پیش از بوداگی در آن دوباره زاده شده بود. مَیْترِیَه به سوُدَنه میگوید که در آخرین تولدِ دوباره یکدیگر را ملاقات خـواهند کـرد. حتی متونی که برتری پاکبومِ اَمیتابه(۴) را میآموزد و معمولاً آن را به مکتب رقیب فرقه مَیْترِیَه وابسته میدانند، نشان میدهدکه سوُدَنه یکی ازمردان ممتازی است که قدرت دیدن قلمرواَمیتابه را دارد.
پرستش. پرستش دینی کـه بـر محور شخصیت مَیْترِیَه پیدا شد، تأثیرش بیش از جنبههایی است که در آثار کانونی و مردمی به آن اشاره شده است.
چین. هنگامی که آیین بودا به چین رسید (حدود قرن اول میلادی)، تـوجه زیـادی به مَیْترِیَه شد. علت این گرایش را تا حدی این باور دائویی دانستهاند که احتمال ظهور هر لحظه فرزانهای را میداد که قادر بود از میان جمع دوستداران خود، فرهیختگان را به رسـتگاری بـرساند. در اوائل حـکومت خاندان چینِ(۵) شرقی (۴۲۰-۳۱۷) زندگی آیـینی بـودایی بـه سمت مَیْترِیَه گرایید. در واقع، دائوـ اَن(۶)، یکی از پرآوازهترین رهروان چین، سوگند خورد که در آسمانِ توُشیته زاده شود، تا هنگام نزول مَیْترِیَه به جهانِ خـاکی در
______________________________
۱٫ GanÊdÊhavyuÎha SuÎtra
۲٫ Sudhana
۳٫ maitra
۴٫ Amitaba
۵٫ Chin
۶٫ Tao-an
کـنار او و هـمراه با او باشد. در قرون بعدی، وِیِ(۱) شمالی (۵۳۵-۳۸۶) دو مجموعه غـار بـزرگ ساخت؛ یکی در یوُنـ کانگ(۲) و دیگری در لوُنگ ـ مِن(۳). در یُون ـ کانگ، که قدیمیتر است، تمثالهای مَیْترِیَه برجستهاند و حتی امروزه بازدیدکنندگان مـیتوانند تـصاویر او را کـه در حالات مختلف رسم شده است ببینند. در غارهای لوُنگـ مِن نـیز بسیاری از تمثالهای مَیْترِیَه هست که تاریخ آن حداکثر به نیمه اول قرن ششم باز میگردد. تسوکاموتو ذِنریو(۴)، که طرح شـماری از تـندیسهای سـاخته شده در لوُنگـ مِن را کشیده بود، ثابت کرده است که اگر چـه شـاکیهموُنی و مَیْترِیَه در آغاز الگوهای [هنری [اصلی به شمار میرفتند، در قرن هفتم، اَمیتابه و اَوَلوکیتِشوَرَه مورد توجه قرار گـرفتند.(۵)
دلبـستگی بـه آموزه پاکبوم در طی قرن هفتم بالا گرفت و حمایت از آن در طی دوره تانگ (۹۰۷-۶۱۸) همچنان اسـتمرار یـافت؛ در نـتیجه، تمثال مَیْترِیَه را به ندرت میکشیدند. اما با آن که مَیْترِیَه دیگر، موضوع رایج شـمایلنگاریها یـا طـرح های غار نبود، او را از یاد نبردند. در این زمان، چینیان او را به خدایی عامیانه با منزلتی عـظیم بـدل کردند. اگر چه تندیسهای باشکوه مَیْترِیَه از مجموعه آثار هنرمندان محو شد، در دوره حکومت خـاندان سـوُنگ(۶)، شـکل جدیدی از مَیْترِیَهـ به شکل شخصی فربه، خندان، با شکمِ گُنده ـ پیدا شد. دلیلی هـست بـرای این مدعا که چنین تصویری از مَیْترِیَه بر مبنای سیمای تاریخی مشهور، فرزانهای خـانهبهدوش، [بـوُـ دای(۷)] اسـتوار بود. میگویند که او اهل جکیانگ(۸) بوده است و کیسهای از کنف بر دوش داشته است. کودکان به ویـژه شـیفته او بودند، و اغلب تصویر او را در حالتی میکشیدند که کودکان برگرد او حلقه زدهاند. داستانهای بـسیاری دربـاره نـیروی معجزهآسای او پیدا شد؛ از جمله داستانی که از پیداشدن یک چشم سوم در پشت سر او حکایت میکرد. بـه خـاطر ایـن چشم، مردم او را بودا میخواندند، و با این همه او از آنان میخواست که درباره ویـژگیهای او سـخنپراکنی نکنند. این داستانها به این باور منجر شد که این خانهبهدوش کسی نیست به جز خـود مـَیْترِیَه، که به زمین پایین آمده، این شکل غریب را به خود گرفته اسـت، تـا
______________________________
۱٫ Wei
۲٫ Yun-kang
۳٫ Lung-men
۴٫ Zenryu
۵٫ Zenryu,Tsukamoto. Shina bukkyoshi Kenkyu: Hokugi-hen, Tokyo, 1972, pp. 355 ff.
۶٫ Sung
۷٫ Pu-tai
۸٫ Chekiang
مردم را از راه فرزانگی و شکیبایی و مهربانی جذب کند. امـروزه ایـن سـیمای مَیْترِیَه بدین شکل و قیافه را در ورودی اصلی دَیرهای چـینی قـرار میدهند، تا همه غیررهروانی که آرزوی سرنوشت نیک و نیکبختی را دارند او را حرمت نهند.
از آنجا کـه او را بـودای آینده (موعود) میدانستند، که در زمـان فـرمانروایی شاهی بـزرگ (شـاه جـهان) میآید، کسانی که به دنبال اسـتوارساختن پایـههای قدرت سیاسی یا مشروعیتبخشیدن به حکومت خویش بودند، اغلب مَیْترِیَه را دستاویز قـرار مـیدادند. در آغاز قرن هفتم، فرمانروایان و رهبران آیـنده چینی، خود را تجسّم مـَیْترِیَه مـعرفی میکردند یا ادعا میکردند کـه بـرگزیده شدهاند تا ملت را برای ظهور بودای جدید آماده کنند. محض نمونه، در سال ۶۱۳ مـیلادی، سـونگ زهـ سیئن(۱) خود را مَیْترِیَه خـواند، و عـلیه خـاندان (سوی(۲)) شورش کـرد؛ بـعدها در طی حکومت تانگ، امـپراتریس ووُ(۳) هـنگامی که به قدرت رسید همین ادعا را کرد. دوران حکومت خاندان سونگ (۱۲۷۹-۹۶۰) شاهد پیدا شدن گـروههای مـخفی با این عقیده بود که مـَیْترِیَه هـم اکنون در جـهان اسـت، یـا اینکه جهان باید تـغییر کند تا با او هماهنگ شود. استفاده سیاسی از مَیْترِیَه توسط کسانی که مرجعیت رسمی را به چـالش کـشیدند احتمالاً یکی از دلایل کاهش حمایت دربـار از آثـار هـنریِ مـربوط بـه این بوداسَف بـود.
در زنـدگی آیینیِ چینی، مَیْترِیَه با سه مرحله دوره کیهانی رابطه پیدا کرد. او منادی آخرین دوره است. درآثار ادبی بـائوـ جـیوُاَن(۴) (طـومارِگرانبها)، که نگرشها وباورهای دین عامیانه را نشانمیدهد، نـظریهست کـه مـیگوید او پیـامبری اسـت کـه در طی آخرین دوره به عنوان فرستادهای از سوی «مامِبزرگ» برای نجات گناهکاران به جهانِ خاکی قدم میگذارد. متن بائو ـ جیوُاَنِ قرن هفدهم، مَیْترِیَه را به منزله گرداننده آسمانها در طی آخـرین دوره، که نمادش رنگ سفید است، وصف میکند. او بر اورنگ خویش، گلِ نیلوفرِ نُهبرگ، مینشیند ودرانتظارزمانیاست که درآن صدوهشتهزارسال فرمانروایی میکند.
مَیْترِیَه در تحول بوداییِ چینی نقش مهمی داشت، که تا حدی بـه خـاطر بسیاری از نهضتهای هزارهگرایی بود که بیآنکه بیندیشند که او همه چیز بود مگر خدایی چینی، از او استفاده کاملی میبردند؛ آنان خاستگاه بیگانه او را از یاد برده بودند. نمونه شیوهای
______________________________
۱٫ Sung Tzu-hsien
۲٫ Sui
۳٫ Wu
۴٫ Pao-chuan
که در آن بنمایهها از فرهنگی بـه فـرهنگ دیگر راه مییابد دواَن مین هوُیِن(۱)، رهبر فرهمند ویتنامی است. او در مناطقی که شیوع بیماریِ وبا در قرن نوزدهم آن را ویران کرده بود موعظه میکرد. دواَن از تـأسیس گـروههای مؤمنان که به پیروان تـعلیم مـیدهند و آنان را به کمال روحی میرسانند هواخواهیکرد، وبدینطریق اطمینانداد که ازکشتارجمعیِ آینده در امان خواهند بود. به سخن دواَن، مَیْترِیَه از آسمانِ توُشیته به کوههای نزدیک کامبوج نـزول مـیکند تا ریاست انجمنِ گـلِ اژدهـا(۲) را به دست گیرد و دورهای جدید را آغاز کند.
در میان انجمنهای دیری و غیردیری، بوداییان بهاندیشتر، دلبسته مَیْترِیَه شدند، چون در آن دوره که میاندیشیدند «آموزه حقیقی» در حال از میان رفتن است، زندگی را بیمعنا یافتند. چینینان مـَیْترِیَه را خـدایی میدانستند که نیازهاشان را در سطوح مختلف برآورده میکرد، و در پیشکشکردن انواع لباسها، برگزاری مناسک دینی و آنچه در کف داشتند به او تردید نکردند.
کره. یکی دیگر از کشورهای آسیای شرقی، یعنی کره، نیز توجه زیـادی بـه مَیْترِیَه داشـته است، که تا حدی به این خاطر بود که آیین بودا هنگامی وارد این شبهجزیره شد که اهـمیت پرستش مَیْترِیَه در چین به اوج رسیده بود. چون پرستش مَیْترِیَه نخستین پرسـتش دیـنیای بـود که وارد کره میشد، برای آن احترام زیادی قائل بودند و پس از آنکه علاقه چینی به جنبههای سنتی مَیْترِیَه از مـیان رفـته بود، مدتها استمرار یافت. عقیده به مَیْترِیَه از وِی شمالی و قلمروهای وابسته به آن بـه کـره رسـید، که میتوانیم او را در ترکیببندیهای سهتایی از دورههای پائکْجه(۳) و کوگوُریو(۴) ببینیم. برخی دانشمندان معتقدند که پرستش مَیْترِیَه در کـره به دو رویکرد متمایز قابل تقسیم است. در دوران حکومت پائکجه، این اندیشه در مؤمنان پیدا شـد که پیش از نزول مـَیْترِیَه بـاید ملت را به شکل محیط دلخواه او آماده کرد. از سوی دیگر در قلمرو سیلاّ(۵)، میاندیشند که حتی اگر محیط دلخواه او نباشد، مَیْترِیَه به جهانِ خاکی نزول و در آن عمل میکند.
در طی دوره سه قلمرو (اواخر قـرن چهارم تا ۶۶۸)، یک سازمان نیمهنظامی از مردان
______________________________
۱٫ Doan Minh Huyen
۲٫ نام این انجمن برگرفته از نوعی درخچه است.
۳٫ Paekche
۴٫ Koguryo
۵٫ Silla
جوان، مشهور به هوارانگ،(۱) رابطه خاصی با مَیْترِیَه پیدا کرد. رابطه اینان با مَیْترِیَه احتمالاً از سرگذشت رهروی در قـرن شـشم ریشه میگرفت، که آرزو داشت مَیْترِیَه در جهان زاده شود تا بتواند او را ستایش کند. او در رؤیا میبیند که مَیْترِیَه پیش از این به جهانِ خاکی نزول کرده بود و شکل هوارانگ (پسرِ گُلفروش) به خـود گـرفته بود. یکی دانستن هوارانگ با مَیْترِیَه رایج بود، و احتمالاً تندیسهای بوداسَف به شکل شاهزاده غرق در تفکر، که یک پا را بر زانوی پای دیگر نهاده است، بازنماییهای بصری این رابطه است. در طـی دوره کـوریو(۲)، علاقه زیادی به سه دوره آموزه نشان میدادند و عدهای بر این باور بودند که دوره پایانی، که آموزه حقیقی در آن محو میشود و آموزه ناشناختهای جای آن را میگیرد، نزدیک شده بود. از آنجا که تـعلیم سـوُترَهها ایـن بود که این دوره هزاروپانصد سـال پس از پریـنیروانه بـودا است، این اندیشه در مردم کره پیدا شد که دوره شر از سال هزاروپنجاهودو آغازشده است. [رخدادهای] قرونبعدی توجیهکننده ایننظربود که دوره شر در واقع فـرارسیده بـود، و در طـی بینظمی اجتماعی این دورهها، عدهای آنچنان که انـتظارمیرفت مـنتظرظهور مَیْترِیَه در نقش حامی بودند. حتی هم اکنون، مؤمنان از مَیْترِیَه انتظار حمایت و یاری دارند. بومیان کره هنوز به نزدیک مـجسمه مـَیْترِیَه مـیآیند تا از او نیکبختی، تولد فرزند پسر، شفای بیمار و حمایت در دورههای درد و رنـج را طلب کنند.
اکثر تندیسهای خاص مَیْترِیَه در کره، صُفّه بزرگی را که بر بالای سر او چسبیده و یک شکل پلکانی یـا کـروی بـر بالای آن قرار گرفته است نشان میدهد. این دستار، شکل استوُپه(۳) را نـشان مـیدهد، که معمولاً مَیْترِیَه بر سر میگذارد.
نقش مَیترِیَه را در آیینهای باروری در پرستش دینیای که اکنون در جزیره چـِجُوی(۴) کـره، در شـمال شرق دریای چین برگزار میشود به سادهترین وجه میتوان دید. در یکی از مـناطق ایـن جـزیره، تندیسی از مَیْتریَه در کنار سنگی به شکل اِحْلیل قرار گرفته است. زنان به این مـکان مـیآیند تـا به این سنگ بچسبند؛ به این امید که با این عمل فرزندشان پسر شـود. هـنگامی که شخص، سیاههای از موضوعات را برای دعا برای پسران تهیه میکند، مَیْترِیَه را میتوان در کـنار اژدهـاشاه، روحـِ کوه، و هفتستاره یافت. از میان همه شخصیتها در مجمع خدایان بودایی، تنها خدایی که در نظر آنـها دعـا، به ویژه دعا برای
______________________________
۱٫ Hwarang
۲٫ Koryo
۳٫ stupa، بقعهای نسبتا بزرگ که محل نگهداری بقایای بودا یـا اَرهـَتها اسـت.
۴٫ Cheju
کودکان را اجابت میکند، مَیْترِیَه است. این اندیشه روشنگر آن [فرزانه] با شکمِ گُنده و کودکان پیرامون او در سـبک چـینی است.
مَیْترِیَه همچنین به شکل یک عنصر مهم در گروههای منتظران که در کـره پیـدا شـدهاند ظاهر میشود. یکی از این گروهها یک دین جدید است؛ مشهور به چوُنگ سانـ گیو(۱)، کـه در اواخـر قـرن نوزدهم بنیاد نهاده شد. پیروان این دین معتقدند که هم اکنون در مـناطق کـوُنسان(۲) بیماریای وجود دارد که چنانچه مهار نشود، به سراسر جهان سرایت میکند و نسل بشر را از میان میبَرَد. چـوُنگ سـان، بنیادگذار این فرقه، تعلیم میداد که او تنها کسی است که طلسم جـادویی لازم را بـرای مهار این بیماری دارد. پیروان او بر این بـاورند کـه او یـکی از تجسّمهای مَیْترِیَه بود که به زمین نـزول کـرده و مدت سی سال در یکی از تندیسهای مَیْترِیَه زندگی کرد. یک گروه جدیدتر، که در پیـرامون یـی یوُ ـ سانگ(۳) پیدا شده بـود، ایـن را تعلیم مـیداد کـه هـانانیم(۴)، ایزدِ نخستینِ حماسههای کرهای و فرمانروای آسـمان، بـه شکل بودا مَیْترِیَه به کره نزول میکند.
در قرن بیستم، بوداییان کره بـه دنـبال شناسایی مَیْترِیَه بودند و بیستوهفت تندیس اصـلی او را در جایگاههای ثابت به شـکل ایـستاده باشکوه، ساختند. اگر چه انـجمن رهـروان چوگیه(۵) توجه اندکی به بوداسَف دارد، مردم معمولی کره، مانند مردم معمولی چین اجـازه نـمیدهند که مَیترِیَه از اَعمال دینیشان حـذف شـود.
ژاپن. ژاپنـیها اطلاعات اولیه را دربـاره مـَیترِیَه از کره گرفتند؛ این انـتقال شـامل تندیسهای این بوداسَف هم بود. اکثر دِیرهایی را که میگویند شوْتوکوُ تاییشی(۶) (۶۲۲-۵۷۴) بنیاد نهاده اسـت، دارای مـجسمههای مَیْترِیَه در حالت شاهزاده غرق در تفکر اسـت. شـاید ژاپنیها بـه مـَیْترِیَه بـه شکل کامی(۷)، که آورنـده زندگی طولانی و نیکبختی است، نگاه میکنند و بنابراین او را محور همان مناسکی قرار دادهاند که برای ارواح بـومی بـرگزار میکردند. در اواخر دوره هِیآن(۸) (۱۱۸۴-۷۹۴)، عدهای احساس کـردند کـه دوره آمـوزه دروغـین فـرا رسیده است و آرامـش را در ایـن اندیشه یافتند که مَیْترِیَه به زودی به زمین نزول میکند و در زیر بوته گلِ اژدها سه موعظه مـیکند. یـکی از کـسانی که شوق
______________________________
۱٫ Chungsan-gyo
۲٫ Kunsan
۳٫ Yi Yu-sang
۴٫ Hananim
۵٫ Chogye
۶٫ Shotoku Taishi
۷٫ Kami
۸٫ Heian
دیدار مَیْترِیَه را داشت، کوُکایی(۱) (۸۳۵-۷۷۴)، بـنیادگذار فـرقه شـینگون(۲) بـود. او پیـش از مـرگ خود اعلام کرد که در آسمانِ توُشیته زاده میشود و در آنجا هزاران سال در حضور بودای آینده (موعود)، پیش از آن که با او به زمین نزول کند، زندگی میکند.
تحولات اخیر در باب پرسـتش مَیْترِیَه هنوز در ژاپن مشاهده میشود. محض نمونه، در کاشیما(۳) بر این باورند که روزی از بهشتی در دریا، کشتی انباشته از برنج مَیْترِیَه از راه میرسد. در دوره اِدو(۴) (۱۸۶۸-۱۶۰۰)، منطقه کاشیما، منطقه رقصهای مَیْترِیَه بود که در آن پریستارانِ زنِ ایزدکده، زن پیشگویی را مـیآوردند کـه آمدن بهروزی سال را پیشگویی میکرد. او با نیروی خود به جهان مَیْترِیَه، یعنی بهشت سرشار از نعمت رسید.
برخی گروهها در ژاپن، منتظر ظهور مَیتْرِیَهاند؛ آن هم مکانی در بالای کیمپوُسان(۵)، که سرزمین طلایی در آنـجا سـاخته میشود و مَیْترِیَه در آن سه موعظه میکند. در همه مناطق بوداییِ اصلی در آسیا، پیروان [همواره] این عقیده را مطرح میکردهاند که مَیْترِیَه در منطقه خودشان زاده میشود و بنابراین او را نـه تـنها بیگانه نمیدانند، بلکه یکی از خـودشان بـه شمار میآورند.
بسیاری از کسانی که، به خاطر عضویتشان در گروه مَیْترِیَه، خود را از فرهیختگان میدانند، امیدوارند تا زمان نزول مَیْترِیَه روی زمین باقی بمانند. در گروههای دیگر، هـواخواهان بـر این باورند که او هـماکنون ظـهور کرده است. محض نمونه، در سال ۱۷۷۳ میلادی گروهی مشهور به فوُجیکوْ(۶) ادعا کردند که مَیْترِیَه روی کوهِ فوجی ظاهر شده است. رهبر این گروه، پریستاری به نام کاکوُگیوْ(۷)، فرارسیدن جهان مَیْترِیَه را اعـلام کـرد. بعدها، کاکوُگیوْ خود را در حجره [دِیر [حبس کرد و تا هنگام مرگ چیزی جز آب نخورد. شاگردانش معتقدند که این، فقط مرحلهای از انتظار، برای دوره جدید بودای آینده (موعود) است. فوُجی کوْ امـیدها و آرزوهـای جامعه کـشاورزی امروز را به خوبی بیان کرد. در طی شورشهای دهقانان در دوره اِدو، شمار زیادی از این گروه به سفری زیارتی مـشهور بهئجاناایکا(۸) رفتند وایزدکده ایسه(۹) را کانون توجهشان قراردادند. زائران که با رقص
______________________________
۱٫ Kukai
۲٫ Shingon
۳٫ Kashima
۴٫ Edo
۵٫ Kimpusan
۶٫ Fujiko
۷٫ KaKugyo
۸٫ eejanaika
۹٫Ise
قرن بیستم، دوره گرایش شدید به «دینهای جـدید» ( شـینکوْ سوُکیوْ(۱)) بوده است، که در آن استمرار رشته باور به بودای آینده (موعود) و ظهور او را در جـهان مـیبینیم. مـحض نمونه، ئوموتوکیوْ(۲) رابطه نزدیکی با مَیْترِیَه دارد. در سال ۱۹۲۸ میلادی، دگوُچی ئونیسابوُروْ(۳) خود را یکی از تجسّمهای مَیْترِیَه خـواند. این را در سال اژدها، که یک پیشگو آن را سال وقوع تغییرات بزرگ خوانده بود، اعـلام کرد. یک گروه جـدید دیـگر، رِی یوُکایی(۴) را کوُبو کاکوُتاروْ(۵) و خواهرزنش، کوتانی کیمی(۶) بنیاد نهادند. کوتانی کیمی جای شفادهنده دینی نشسته بود وپیروانش اورا بودای زنده خواندند. پس از مرگ او این فرقه یکمرکز آموزش کوهستانی تأسیس کرد، که آموزههای اینزن مـحور آن است. علت یکیدانستن کوتانی با مَیْترِیَه می تواند این خلوتگاه، میروکوُسان(۷)، یا کوه ِ مَیْترِیَه باشد.
واپسین سخن
هرجا که آیین بودا مورد حمایت قرار گرفته است، مَیْترِیَه شخصیتی مهم در اندیشه بـودایی بـه شمار آمده است. از نظر پیروان معمولی، پرستش مَیْترِیَه روشی بود برای ایجاد کَرْمَه(۸) نیک برای خودشان و تضمین اینکه در آینده رستگار خواهند بود. عنصر امید به آینده، بخش سرنوشتساز آرمان مـَیْترِیَه اسـت، که برای هدایت بشر به دورهای بهتر ظهور کرده یا خواهد کرد. چون داستان مَیْترِیَه هنوز ادامه دارد، او میتواند در سناریوهای متنوع بیشماری، که هر یک را میتوان برای برآوردن نیازهای زمـان و مـکان خاص ساخت، نقش داشته باشد.
______________________________
۱٫ Shinko Sukyo
۲٫ Omotokyo
۳٫ Deguchi Onisaburo
۴٫ Reiyukai
۵٫ Kubo Kakutaro
۶٫ Kotani Kimi
۷٫ Mirokusan
۸٫ Karma
کتابنامه
منابع اصلی
۱٫”The Anagata-vamsa.” Edited by J. Minayeff. Journal of the pali Text Society (۱۸۸۶): ۳۳-۵۳٫
۲٫Astasahasrikaprajnaparamitasutra. Edited by Wogihara Unrai. Tokyo, 1932-1935.
۳٫Digha Nikaya. 3 vols. Edited by T. W. Rhys-Davids and J. Estlin Carpenter. Pali Text Society Series. London, 1890-1911. Translated by T. W. Rhys-Davids and C. A. F. Rhys-Davids as Dialogues of the Buddha, “Sacred Books of the Buddhists,” vols. 2-4 ( London, 1889-1921).
۴٫Divyavadana. Edited by E. B. Cowell and R. A. Neill. Cambridge, 1886.
۵٫Gandhavyuha Sutra. Edited by D. T. Suzuki and Idzumi Hokei. Kyoto, ۱۹۳۴-۱۹۳۶٫
۶٫Guhyasamaja Tantra. Edited by Benoytosh Bhattacharyya. Gaekwad””s Oriental Series, no. 53. Baroda, 1931.
۷٫Le Mahavastu. 3 vols. Edited by Emile Senart. Paris, 1882-1897. Translated by J. J. Jones as The Mahavastu, “Sacred Books of the Buddhists,” vols. 16, 18, 19 (London, 1949-1956).
۸٫Maitreyavyakarana. Edited by Sylvain Levi. Paris, 1932.
۹٫Saddharmapundarikasutra. Edited by Hendrik Kern and Bunyiu Nanjio. Bibliotheca Buddhica. Saint Petersburg, ۱۹۱۴٫ Translated by Hendrik Kern as Saddharma-Pundarika; or, The Lotus of the Good Law, “Sacred Books of the Buddhists,” vol. 21 (1884; reprint, new York, 1963). Kumarajiva,s fifthcentury chinese translation of the Lotus has been translated by Leon N. Hurvitz as Scripture of the Lotus Blossom of the Fine Dharma ( New York, 1976).
۱۰٫Sukhavativyuhasutra. Edited by F. Max Muller and Bunyiu Nanjio. Anecdota Oxonensia Aryan Series. Oxford, ۱۸۸۳. Translated into English by F. Max Muller in
Buddhist Mahayana Texts, Edited by E. B. Cowell et al. ,”Sacred Books of the East” vol.۴۹ (۱۸۹۴; reprint, New York, 1969).
۱۱٫Vimalakirtinirdesa. Translated From Tibetan by Robert A. F. Thurman as The Holy Teaching of Vimalakirti: A Mahayana
Scripture (University Park, Penn, 1976).
منابع ثانوی
۱۲٫Hayami Tasuku. Miroku shinko-mo hitotsu no jodo shinko. Nihonjin no kodo to shiso, vol. 12. Tokyo, 1971.
۱۳٫Miyata Noboru. Miroku shinko no kenkyu.Tokyo, 1975.
۱۴٫Murakami Shigeyoshi. Japanese Religion in Modern Century. Translated by H. Byron Earhart, Tokyo. 1980.
۱۵٫Sponberg, Alan, and Helen Hardacre, eds. Maitreya. Princeton, 1986.
۱۶٫Tsuruoka Shizuo. “Nihon in okeru Miroku gesho shinko ni tsuite.”
Shukyo kenkyu 144(1955):22-35.