نهج البلاغه و شؤون انسانی زن (۳ص)
سـنت تاریخ همواره عرصه گفتگوها و بحثهای فراوان درباره شخصیت و وظایف و حقوق زنان بوده اسـت. عـدهای بـنام دین وی را از جایگاه اصلیاش فروکشاندند و داعیه عدم برابری جنس مونث و مذکر در عرصههای مختلف زدند و عدهای دیـگر به نام تمدن و مدرنیته شخصیت و هویت او را مورد لطمه قرار دادند و به نام دفـاع از حقوق این موجود تـمام مـوجودیت او را ستاندند و همانند ابزاری صرف و یا طعمهای لذتبخش وی را تباه کردند.
تا زمانی که اینگونه نگرشهای افراطگرایانه و یا تفریطانگارانه وجود داشته است شخصیت و رسالت زن در این بین گم شده است و تنها موجب ایجاد حـساسیتها و بعضا نسبتهای ناروا و ایجاد چالشهای خطرناک و نهایتا بروز و تولد ایسمهای مختلف به طرفداری از این مخلوق خالق بیهمتا و حکیم شده است.
در این میان برخی به بهانه توجیه نگرشهای خود متمسک به کـلمات بـزرگان دین شدهاند که بیش از همه فرمایشات مولایمان حضرت امیر علیهالسلام دستاویز کوتهنگران اینگونه شده است.
جای بسی تأسف است که در قرن مهد علم و تمدن و مدرنیسم و… هنوز نگرشهای منفی در این بـاره پالایـش نیافته است و هر کسی به تمسک فرمایشی از مولا راه به سوی کجفکری خود باز کرده است.
از این رو رسالت خطیر ماست که با ادله کافی و متقن دینی و عقلی به تبیین و تفسیر روشـن و درسـتی در این مسیر ارائه نماییم و راهی برای شکوفایی و باروری عقول خردورز و اندیشمند نسل جوان بخصوص برای یافتن نگرش درست دینی نسبت به زنان بگشاییم.
بهترین توشه در این راه دوری از جمودگرایی ذهنی و یکسونگری و تـعصبات جـاهلانه و غـیرمنطقی است.
کاملترین و والاترین دفاعیه حـقوق بـشر مـسلمان کتاب مقدس اوست که به وی مأموریت «إنی جاعل فی الارض خلیفه» بخشید و وی را به «لقد کرمنا بنی آدم» متصف نمود و با موهبت «نفخت فـیه مـن روحـی» و تعلیم اسماء الهی «و علم آدم الاسماء کلها» رسالت خـطیر و زیـبای خلافت را بر عهده او نهاد و در این میان تفاوتی میان جنس مرد و زن قائل نشد و نگاهی کریمانه از دریچه والای انسانی به وی نـمود.
نـهجالبلاغه نـیز که «اخ القرآن» نامیده شده و از زبان مکتب وحی و باب مدینه عـلم پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امین اسرار و علوم حکومتی تراوش کرده است قطعا رایحه آیات قرآن را به مشام میرساند.
مولایی کـه عـهدنامه مـالک اشتر او به عنوان کاملترین و بینظیرترین منشور حقوق بشر در زمینه توصیههای یـک حـاکم به فرماندار خویش در سازمان ملل به ثبت رسید
و جرج جرداق مسیحی در برابر صوت عدالت او زانو زد و اذعـان نـمود کـه عدالت حقیقی را بایستی از زبان او شنید و ابن ابیالحدید معتزلی چنان اظهار عجز در بـرابر فـرمایشات نـورانی حضرت کرده است که در پایان شرح خود بر نهجالبلاغه اعتراف میکند که «جری الوادی فـتمّ عـلی القـری» قلم سیل بیابان به جریان افتاد ولی به آخر نرسیده در زمین فرورفت.
زیرا قلم از تـفسیر بـیاناتش عاجز است و فکر بشر توان رسیدن به قعر این بحر عمیق را ندارد کـه حـضرتش فـرمود:
«ینحدر عنی السیل و لا یرقی إلیّالطیر».
من آن کوه بلند سیلپرورم که سیل علوم و معارف از دامـنم مـیریزد و هیچ پرندهای را یارای صعود به شاخسار علم من نیست.»(۱)
امام علی علیهالسلام هـمان خـلیفهای اسـت که در زمان حکومت خویش، مرگ را به هنگام شنیدن بیرون کشیدن خلخال از پای یک زن یهودی تحت ذمـه مـسلمانان بهتر میداند تا زنده ماندن و به حمایت از زنی میپردازد که شکایت از فـرماندار شـهر خـود به نزد امام میبرد و به جهت ظلمی که به او شده است فرماندار خود را عزل مـیکند.
پس چـگونه اسـت که چنین شخصیتی متصف به نکوهش زنان گردد و عنوان خطابه ایشان «در مـذمت زنـان» نام گیرد در حالی که در بسیاری از خطابات خویش مردان را چون زنان مورد نکوهش قرار میدهد ولی در هیچیک چـنین عـنوانی دیده نمیشود و یک امر کاملاً طبیعی و طبق شرایط مخاطبان قلمداد میشود؟
پس لازم است انـدیشمندان سـلیم الفکر و محققان اهل نظر در پی تحلیل و بررسی درسـت دیـدگاههای حـضرت نسبت به زنان بویژه در نهجالبلاغه برآیند کـه فـصلنامه حاضر عهدهدار این رسالت گشت. گرچه راه برای اندیشههای نوتر میتواند باز باشد.
وظـیفه اصـلی در این میان تطبیق فرمایشات مـولا بـا دیگر فـرمایشات آنـجناب و دیـگر معصومین علیهماالسلام و نیز قرآن کریم مـیباشد، بـه ویژه آنکه جایگاه کرامت و شرافت انسان در رأس این نگرش قرار دارد و میتوان با ایـن نـگاه در رأس این هرم به تبیین درسـت شخصیت، رسالت، حقوق و مـوجودیت زنـ در عالم تکوین و تشریع پرداخت.
از روح بـزرگوار مـولایمان مدد میگیریم تا بتوانیم این رسالت را به بهترین نحو به انجام رسانیم و رضـایت خـاطر آن بزرگوار و تأییدات روحانی و ملکوتی آنـ امـام هـمام را جلب نماییم.
پانـوشت:
______________________________
۱- نـهجالبلاغه، خ ۳٫