مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

بازخوانی زمان و علت بیعت امام علی علیه السلام با ابوبکر

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (از صفحه ۱۹۳ تا ۲۱۲)
بازخوانی زمان و علت بیعت امام علی علیه السلام با ابوبکر (۲۰ صفحه)

چکیده

سابقه «بیعت» به عنوان پیمانی طرفینی در میان مردم عرب به پیش از اسلام بازمی‌گردد. در اسلام نیز این رسم اجتماعی پذیرفته شد و پیامبر از آن بهره برد. در تاریخ اسلام، همواره حاکمان، بیعت و میثاق وفاداری مردم را موجب استحکام و اقتدار حکومت خویش دانسته و هرگز خود را از بیعت و اعتماد مردم بی‌نیاز نمی‌دانستند. در اسلام رکن اصلی بیعت، اختیاری‌بودن آن است وگرنه مشروعیت ندارد.پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روز سقیفه گروهی با برنامه‌ای از پیش تعیین شده ابوبکر را به خلافت رساندند. آن‌ها برای استحکام قدرت او از هر تلاشی فرو گذار نکردند، حتی به زور برای او بیعت گرفتند. در رأس مخالفان خلافت ابوبکر، علی علیه‌السلام و عده‌ای از بنی‌هاشم قرار داشتند.این نوشتار تلاش دارد تا بیان کند که بیعت گرفتن از علی علیه‌السلام بعد از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به زور و با هجوم به خانه فاطمه« علیهاالسلام » صورت گرفت. البته پذیرش بیعت از سوی آن حضرت بعد از شهادت حضرت زهرا« علیهاالسلام » و بر اساس مصلحت‌اندیشی و حفظ وحدت اسلامی بود؛ یعنی در زمانی که ابوبکر تمام تلاش خود را برای مقابله با مرتدان به کار بسته بود، آن حضرت ناچار بیعت با او را پذیرفت.

کلمات کلیدی

بیعت، سقیفه، علی علیه‌السلام ، ابوبکر، زمان و علت بیعت.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۳)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

سابقه «بیعت» به عنوان پیمانی طرفینی در میان مردم عرب به پیش از‌ اسلام‌ بـازمی‌گردد‌. در اسـلام نـیز این رسم اجتماعی پذیرفته شد و پیامبر از آن بهره برد. در تاریخ‌ اسلام، همواره حاکمان، بیعت و میثاق وفـاداری مردم را موجب استحکام و اقتدار حکومت خویش‌ دانسته و هرگز خود را‌ از‌ بیعت و اعتماد مردم بـی‌نیاز نمی‌دانستند. در اسلام رکن اصـلی بـیعت، اختیاری‌بودن آن است وگرنه مشروعیت ندارد.

پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روز سقیفه گروهی با برنامه‌ای از پیش تعیین شده‌ ابوبکر را به خلافت رساندند. آن‌ها برای استحکام قدرت او از هر تلاشی فرو گذار نکردند، حتی به زور بـرای او بیعت گرفتند. در رأس مخالفان خلافت ابوبکر، علی علیه‌السلام و عده‌ای‌ از‌ بنی‌هاشم قرار داشتند.

این نوشتار تلاش دارد تا بیان کند که بیعت گرفتن از علی علیه‌السلام بعد از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به زور و با هجوم به خـانه فـاطمه« علیهاالسلام » صورت‌ گرفت‌. البته پذیرش بیعت از سوی آن حضرت بعد از شهادت حضرت زهرا« علیهاالسلام » و بر اساس مصلحت‌اندیشی و حفظ وحدت اسلامی بود؛ یعنی در زمانی که ابوبکر تمام تلاش خود را‌ برای‌ مقابله بـا مـرتدان به کار بسته بود، آن حضرت ناچار بیعت با او را پذیرفت.

واژگان کلیدی: بیعت، سقیفه، علی علیه‌السلام ، ابوبکر، زمان و علت بیعت.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۴)


مقدمه

گزارش‌های تاریخی از‌ منابع‌ فریقین‌ درباره جریان سقیفه، حاکی از‌ آنـ‌ اسـت‌ که اولین اقدام ابوبکر و همراهان وی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی، گرفتن بیعت از مخالفان جریان حاکم بود. در چند‌ روز‌ اول‌ کسب قدرت، از بسیاری بیعت گرفته شد. اما‌ درباره‌ بیعت‌گیری از بنی‌هاشم کـه در رأس آنـان امـام علی علیه‌السلام قرار داشت، گـزارش‌های مـتفاوتی وجـود دارد. برخی مورخان بیعت‌ آن‌ حضرت‌ را پس از گذشت شش ماه، یعنی اندکی پس از‌ شهادت فاطمه« علیهاالسلام » می‌دانند، اما برخی دیگر معتقدند که آن حضرت در هـمان روز اول تـن بـه بیعت‌ با‌ ابوبکر‌ داد، و برخی دیگر، اصل بیعت آن حـضرت را نـمی‌پذیرند. در این‌ نوشتار‌ تلاش بر آن است تا درباره زمان و علت بیعت امیرالموءمنین علی علیه‌السلام با خلیفه اول، تحقیق‌ و بررسی‌ شود‌. و نـیز تـبیین شـود که اگر آن حضرت تن به بیعت دادند در‌ چه‌ شرایطی‌ و بـر اساس چه اهدافی بوده است.

سابقه تاریخی بیعت در اسلام

سابقه بیعت به‌ عنوان‌ پیمانی‌ طرفینی در میان مردم عـرب بـه پیـش از اسلام بازمی‌گردد. پیش از اسلام، رسم‌ بیعت‌ برای پذیرش مهتری رئیس قـبیله یـا انتصاب فردی به منصبی مهم، متداول بود‌. در‌ آیین‌ اسلام، این رسم پذیرفته شد و پیامبراعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نـیز از ایـن رسـم و عادت اجتماعی در‌ موارد‌ متعدد بهره برد.

در اسلام، بیعت و پیمان وفاداری، به‌ویژه آنـ‌جا کـه بـا رهبر‌ جامعه‌ دینی‌ صورت گیرد، اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارد و پای‌بندی به آن، نشانه دین‌داری و نقض آن به شـدت‌ مـذمت‌ شـده است. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در تبلیغ دین مبین اسلام برای هدایت انسان‌ها‌ و به‌ویژه‌ مردم‌ جزیره‌العرب، پیـمان‌ها و بـیعت‌های مهمی، مانند پیمان عقبه اول، عقبه دوم، بیعت شجره و بیعت زنان مسلمان‌ مکه‌ پس‌ از فـتح ایـن شـهر، صورت داد که پایه‌های اقتدار اسلام بر محور‌ آن‌ شکل گرفت.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۵)


عناصر بیعت

بیعت در اسـلام بـر پایه ارکانی استوار است که با تحقق آن‌ها‌ حق‌ و تکلیف بیعت کننده و بـیعت شـونده مـشروعیت پیدا می‌کند و در غیر این صورت‌، مشروعیتی‌ ندارد. عناصر اصلی پیمان و بیعت را چنین‌ شمرده‌اند‌:

الف‌ ـ افـراد اجـتماع اسلامی چه به‌طور رسمی و چه‌ از‌ روی نیت پاک و صمیمی با رهبر و زمام‌دار خود پیـمان مـی‌بندند؛

ب ـ رهـبر در اسلام‌ بایستی‌ تمام شرایط رهبری در جامعه‌ اسلامی‌ را داشته‌ باشد‌؛

ج ـ با‌ بروز انحراف در رهبر، این پیـمان‌ مـقدس‌ خـودبه‌خود منحل و نابود می‌گردد؛

د ـ آزادی کامل در منعقد ساختن این پیمان مقدس‌.(۱)

رسم‌ بیعت پس از رحـلت پیـامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ نیز برقرار ماند. اما‌ ویژگی‌ این بیعت‌ها، به جز بیعت‌های‌ صورت‌ گرفته با امام عـلی عـلیه‌السلام و امام حسن مجتبی علیه‌السلام ، بر آن بود که‌ معمولاً‌ فردی را بدون مشورت عـامه‌ مـردم‌ و با‌ نادیده گرفتن وصیت‌ و ابلاغ‌ پیامبر صـلی‌الله‌علیه‌و‌آله بـه عـنوان‌ خلیفه‌ و حاکم اسلامی برمی‌گزیدند و از مردم برای او بـه صـورت جبر یا اختیار بیعت گرفته‌ می‌شد‌. نقطه آغازین این تحول، ماجرای سقیفه‌ بـود‌. طـبق گفته‌ منابع‌ تاریخی‌، در روز رحلت پیـامبر‌ صـلی‌الله‌علیه‌و‌آله ابتدا عـده‌ای، از جـمله عـمر بن خطاب، ابوعبیده جراح و برخی از سـران انـصار، با‌ برنامه‌ای‌ از پیش طراحی شده در محلی‌ به‌ نام‌ سقیفه‌ بنی‌ساعده‌ بدون حـضور نـزدیکان‌ پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از جمله علی بن ابـی طالب و عباس جمع شـده و بـا ابوبکر بیعت کرده، و در روزهای‌ بـعد‌ بـه‌ صورت عمومی برای وی از مردم بیعت‌ گرفتند‌، اگرچه‌ برخی‌ با‌ اکراه‌ خلافت او را پذیرفتند.

اکـنون بـا توجه به معنا و مفهوم بـیعت، بـه مـوضوع چگونگی جریان بـیعت‌گیری از بـنی‌هاشم و علی علیه‌السلام ، زمان و عـلت آن پرداخـته می‌شود، زیرا نتیجه‌ هرچه باشد، چه اجبار و چه اختیار، بار معنایی خود را دارد. اگر اجـباری در کـار بوده پس در حقیقت، بیعتی شکل نگرفته و اگـر بـیعتی اختیاری صـورت گـرفته زمـانی نافذ است‌ که‌ بـه سبب مصلحت‌اندیشی نباشد و شخص بیعت کننده در همه احوال، بیعت شونده را به رسمیت بشناسد.

______________________________

۱٫ محمدتقی جـعفری، تـرجمه و شرح نهج‌البلاغه، ج ۳، ص ۱۸ـ۱۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۶)


جریان بیعت امام عـلی عـلیه‌السلام بـا‌ ابـوبکر‌

بـا تثبیت حکومت ابـوبکر در روز سـقیفه، یعنی همان روزی که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله وفات کرد،(۱) بیعت‌گیری از مردم و مخالفان قدرت وی به‌ شدت‌ دنبال شـد. بـه عـبارت دیگر‌، پس‌ از خاتمه بیعت در روز سقیفه، آنان از آن مـحل خـارج شـدند و در کـوچه‌ها بـه راه افـتاده و به هر کس می‌رسیدند دست او را‌ گرفته‌، به دست ابوبکر می‌مالیدند‌، چه‌ آن شخص به این کار تمایلی داشت یا نه، چنان‌که در خصوص بیعت سعد بن عباده آمده اسـت:

سعد بن عباده گفت من با شما بیعت نخواهم کرد تا نزد‌ خدای‌ خود بروم. عمر گفت: ما او را آزاد نمی‌گذاریم تا بیعت کند.(۲)

علاوه بر این اعمال زور و فشار از سوی اهل سـقیفه در بـیعت‌گیری که نمودی عینی داشت، دیگران نیز‌ با‌ طراحی عمر‌ به تثبیت خلافت ابوبکر کمک کردند، به گونه‌ای که طبری نقل می‌کند:

طایفه اسلم به جماعت بیامدند‌ و با ابوبکر بـیعت کـردند. عمر گوید: وقتی اسلمیان را دیدم به‌ پیروزی‌ اطمینان‌ یافتم.(۳)

شیخ مفید به نقل از ابومخنف گزارش کرده است که عمر علاوه بر تلاش خـود، طـایفه‌ای ‌‌را‌ نیز تحریک کرد که از مـردم بـه زور بیعت بگیرند:

فاخرجوا الی الناس‌ واحشروهم‌ لیبایعوا‌، فمن امتنع فاضربوا رأسه وجبینه…؛(۴)

مردم را برای بیعت با خلیفه جمع کنید، و هر کسی‌ که امتناع ورزید بـر سـر و پیشانی

او بکوبید… .

ابن‌اثیر نـیز در ایـن باره‌ چنین گزارش کرده است‌:

اگرچه‌ عمر با ابوبکر بیعت کرد و مردم (مهاجرین) از او پیروی کردند، ولی انصار یا بعضی از انصار گفتند: ما جز علی علیه‌السلام کسی را نمی‌پذیریم و جز با علی عـلیه‌السلام بـیعت نمی‌کنیم‌. بنی‌هاشم و زبیر و طلحه از بیعت با ابی‌بکر تخلف و خودداری نمودند.(۵)

______________________________

۱٫ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱٫

۲٫ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۸، ص ۲۱ و تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۳۴۸٫

۳٫ همان منابع.

۴٫ شیخ مفید، الجمل، ص ۵۹٫

۵٫ ابن‌اثیر، همان، ص ۱۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۷)


روز بعد‌، بیعت‌ عمومی در مسجد تـجدید شـد.(۱) به گـزارش یعقوبی و برخی مورخان، در جریان بعیت گرفتن از مردم عده‌ای از مهاجران و انصار از بیعت با ابوبکر سر باز زده و به عـلی بن‌ ابی‌طالب‌ پیوستند. آن‌ها عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبـیر بـن عـوام بن عاص، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، براء بـن ‌ ‌عـازب‌ و ابیّ‌ بن کعب بودند.(۲)

بنی‌هاشم و مخالفان دستگاه خلافت، از لحاظ اعتقادی بر آن بودند کـه خـلافت، حـق علی بن ابی طالب است، زیرا او علاوه بر آن‌که پسر عموی پیامبر‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ ، شوهر‌ دخـترش فاطمه زهرا« علیهاالسلام » و اولین‌ جوانی‌ بود‌ که اسلام آورد و بر اساس روی‌داد تاریخی غـدیر و بر پایه نص الهـی از سـوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ولایت و امامت و خلافت بر مردم‌ حق‌ اوست‌. از این رو، بنی‌هاشم و علی علیه‌السلام به‌رغم بیعت‌ مردم‌ با ابوبکر در سقیفه بنی‌ساعده، با او بیعت نکردند.(۳)

بیعت نکردن امام علی علیه‌السلام برای دستگاه خـلافت سنگین و غیر‌ قابل‌ تحمل‌ بود، از این رو تصمیم گرفتند که از علی علیه‌السلام‌ و بنی‌هاشم و افراد دیگری که بیعت نکرده بودند، بیعت اجباری بگیرند. یعقوبی در این باره می‌نویسد:

ابوبکر و عمر که‌ خبر‌ یافته‌ بـودند گـروه بنی‌هاشم با علی بن ابی‌طالب در خانه فاطمه دختر‌ پیامبر‌ خدا فراهم گشته‌اند، پس آنان با گروهی به عنوان مخالفت با این اقدام، به خانه هجوم‌ آورند‌ تا‌ از علی علیه‌السلام و مخالفان خـلافت ابـوبکر بیعت بگیرند، به همین علت بود‌ که‌ عمر‌ آن‌ها را برای بیعت ـ به سوی مسجد ـ کشید.(۴)

ابن‌قتیبه نیز در گزارش خود آورده‌ است‌:

عمر‌ که شعله‌ای از آتش در دست داشت، تهدید بـه آتـش زدن خانه کرد.(۵)

______________________________

۱٫ ابن‌اثیر‌، همان‌، ص ۲۱ و ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۸۶٫

۲٫ یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۵۲۷٫

۳٫ ابن‌اثیر، همان، ص ۱۵ و مسعودی، مروج‌ الذهب‌، ج ۱، ص ۶۵۷‌.

۴٫ یعقوبی، همان، و نیز ر.ک: ابن‌اثیر، همان، ص ۱۲ به بعد.

۵٫ ابن‌قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۳۰: «وان‌ ابابکر‌ تفقد قـوماً تـخلفوا عـن بیعته عند علی ـ کرم اللّه وجـهه ـ فـبعث الیـهم عمر‌، فجاء‌ فناداهم‌ وهم فی دار علی، فأبوا ان یخرجوا، فدعا بالحطب وقال: والذی نفس عمر بیده، لتخرجن‌ او‌ لأحرقنها علی من فیها…».

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۸)


یعقوبی در ادامـه جـریان سـقیفه چنین می‌نویسد:

علی‌ علیه‌السلام‌ بیرون‌ آمد و زبیر شـمشیری حـمایل داشت. پس عمر با او برخورد و با وی درگیر شد و او‌ را‌ بر‌ زمین زد و شمشیرش را شکست و به خانه ریختند، پس فاطمه« علیهاالسلام » بیرون‌ آمد‌ و گـفت: بـه خـدا قسم باید بیرون روید وگرنه مویم را برهنه سازم و نزد خـدا ناله و زاری‌ کنم‌.(۱)

سپس زبیر و علی علیه‌السلام و دیگر افرادی را که از بنی‌هاشم در آن‌جا‌ گرد‌ آمده بودند، به همراه خـود بـردند و عـلی‌ علیه‌السلام‌ می‌گفت‌: «انا عبدالله و اخو رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ؛ منم بنده‌ خدا‌ و بـرادر رسـول خدا». آن‌ها را نزد ابوبکر بردند و به او گفتند: بیعت کن‌. علی‌ علیه‌السلام فرمود:

من از شما‌ به‌ خـلافت سـزاوارترم‌، مـن‌ با‌ شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوارترید‌ که‌ با من بیعت کـنید، شـما خـلافت را از انصار گرفتید، و با قرابت‌ و نزدیکی‌ با رسول خدا بر آن‌ها احتجاج‌ کردید و به آنـ‌ها گـفتید‌: چـون‌ ما به پیامبر نزدیک‌تریم و از‌ اقربای‌ او هستیم به خلافت سزاوارتر از شما هستیم، و آن‌ها نیز روی هـمین پایـه‌ و اساس‌، پیشوایی و امامت را به شما‌ دادند‌. من‌ نیز با همان‌ امتیاز‌ و خصوصیت کـه شـما بـر‌ انصار‌ احتجاج کرده‌اید با شما احتجاج می‌کنم (یعنی همان قرابت و نزدیکی با رسول خـدا) پسـ‌ اگر‌ از خدا می‌ترسید با ما از‌ در‌ انصاف درآیید‌ و همان‌ را‌ که انصار برای شما‌ پذیـرفتند شـما نـیز برای ما بپذیرید، وگرنه دانسته به ستم و ظلم دست زده‌اید.(۲)

ابن‌قتیبه می‌نویسد‌:

علی‌ علیه‌السلام فـرمود: ای عـمر شیری را‌ بدوش‌ که‌ نصف‌ آن‌ از آنِ تو‌ باشد‌، امروز تو کار او را مـحکم کـن کـه فردا وی آن را به تو بازگرداند! نه‌ به‌ خدا‌ سوگند سخنت را نمی‌پذیرم و با او بیعت‌ نخواهم‌ کرد‌. ابـوبکر‌ گـفت‌: اگـر‌ بیعت نمی‌کنی تو را مجبور نمی‌کنم. ابوعبیده گفت: ای اباالحسن تو اکنون جوانی و ایـن‌ها سـالمندان قوم تو و قریش هستند و تجربه و کارآزمودگی که آن‌ها دارند تو نداری، و ابوبکر‌ از تو برای این کـار نـیرومندتر و تحملش بیشتر است، تو اینک آن را بدو واگذار کن و رضایت بده و اگر زنـده مـاندی تو بر این کار شایسته هستی و از نـظر فـضیلت‌ و قـرابت‌ و سابقه و جهاد سزاوار خلافت هستی.

علی عـلیه‌السلام در ادامـه فرمودند:

ای مهاجران! خدای را در نظر داشته باشید و حق حاکمیت محمد را از خانه و بیت او

______________________________

۱٫ یعقوبی، هـمان، و نـیز‌ ر.ک: ابن‌قتیبه‌ دینوری، همان، ص ۲۷ ـ ۳۳٫

۲٫ محمدباقر مـجلسی، بـحار الانوار، ج ۲۸، ص ۱۸۴ و نـیز ر.ک: ابـن‌قتیبه دیـنوری، همان، ص ۲۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۱۹۹)


به خانه و بیت خود مـنتقل نـکنید و خاندان او‌ را‌ از حق و مقام او در‌ مردم‌ دور نسازید. ای گروه مهاجران به خدا سوگند که مـا خـاندان، به خلافت از شما شایسته‌تریم و آیا قـاری کتاب خدا و فقیه در دیـن خـدا‌ و آگاه‌ به سنت رسول خـدا‌ و کـسی‌ که بتواند این بار را به سرمنزل مقصود برساند در ما نیست، به خدا سـوگند چـنین کسی در ما هست، از هوای نـفس پیـروی نـکنید که از حق دور خـواهید‌ شـد‌.

بشیر بن سعد گـفت: اگـر انصار این سخن را قبل از بیعت با ابوبکر از تو شنیده بودند هیچ کس با تـو مـخالفت نمی‌کرد، ولی چه می‌شود کرد که ایـن‌ها‌ بـیعت‌ کرده‌اند.

امـام‌ عـلی عـلیه‌السلام و فاطمه« علیهاالسلام » برای احـقاق حق خویش تلاش زیادی برای بازگرداندن امر خلافت از ابوبکر کردند‌، اما عملاً این تلاش ثـمری نـبخشید. علی علیه‌السلام که چنان دید‌ بـاید‌ بـه‌ خـانه بـازگردد، هـم‌چنان سکوت کرد تـا فـاطمه« علیهاالسلام » از دنیا رفت.(۱)

آن‌چه باید یادآور شد این است ‌‌که‌ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در هیچ یک از بـیعت‌های خـود، حـتی پس از فتح‌ مکه‌ و چیره‌ شدن بر مشرکان، از کـسی بـه زور و اسـتیلا بـیعت نـگرفت. بـنابراین، در تاریخ اسلام سقیفه‌، نخستین گردهمایی بود که با خشونت و پرخاش آغاز شد و برای ثباتش، به زور‌ و ستیز از افراد بیعت‌ گرفته‌ شد.

اکنون با توجه به روشن شدن وضـعیت سقیفه و تلاش قدرت حاکم در تحکیم جایگاه خود با بیعت ستاندن از امام علی علیه‌السلام برای ابوبکر، باید روشن شود که آیا این‌ تلاش به نتیجه رسید یا بدون نتیجه ماند؟ و اگر بـه نـتیجه رسید زمان اصلی بیعت بنی‌هاشم با ابوبکر کی بود؟

برای روشن شدن جواب این مسئله مهم، اقوال مختلف مورخان شیعه و سنی در‌ این‌ باره نقل می‌شود تا بتوان تحلیلی بر اسـاس نـتیجه به دست آمده ارائه داد.

زمان پذیرش بیعت از سوی علی علیه‌السلام

تاریخ‌نویسان پس از ذکر گزارش اتفاقات سقیفه، ماجرای تحت‌ فشار‌ قرار دادن بنی‌هاشم و علی علیه‌السلام را از سوی ابـوبکر و عـمر برای پذیرش بیعت، به چـند صـورت نقل کرده‌اند:

______________________________

۱٫ دینوری، همان، ص ۲۸ ـ ۲۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۰)


۱٫ بعد از هجوم به خانه فاطمه« علیهاالسلام‌ »، همگی‌ بیعت کردند مگر علی بن ابی طالب علیه‌السلام ، چنان‌که ابن‌قتیبه می‌نویسد:

آنانی کـه در خـانه علی علیه‌السلام بودند هـمگی بـیرون آمدند و بیعت کردند، مگر علی علیه‌السلام .(۱)

۲٫ هیچ کدام از‌ بنی‌هاشم‌ تا‌ بعد از وفات فاطمه« علیهاالسلام‌ » بیعت‌ نکردند‌. ابن‌اثیر به نقل از زهری آورده است که علی و بنی‌هاشم و زبیر شش ماه ماندند و با ابـوبکر بـیعت نکردند تا فاطمه ـ رضی‌ الله‌ عنها‌ ـ وفات یافت، آن‌گاه بیعت کردند.(۲)

۳٫ علی علیه‌السلام در‌ همان‌ روز، با اجبار و اکراه بیعت کرد. محمد بن جریر طبری در این باره چنین می‌نویسد:

عمر سوی عـلی عـلیه‌السلام‌ و زبیر‌ رفـت‌ و آن‌ها را به ناخواه بیاورد و گفت: یا به دلخواه بیعت‌ کنید و یا به اجبار بیعت می‌کنید. و آن‌ها بـیعت کردند.(۳)

۴٫ امیرالموءمنین علی علیه‌السلام هیچ‌گاه بیعت نکرد، چنان‌که شیخ مفید‌ مـی‌نویسد‌:

نـظر‌ مـحققان شیعه و عقیده حق این است که امیر مؤمنان علی بن‌ ابی‌ طالب علیه‌السلام هرگز با ابوبکر بـیعت ‌ ‌نـکرد.(۴)

۵٫ گزارش دیگر در خصوص چگونگی بیعت توسط ابن‌اثیر چنین‌ نقل‌ شده‌ است: گفته شـده کـه چـون علی علیه‌السلام خبر بیعت ابوبکر را شنید‌ از‌ خانه‌ بدون رداء (عبا) یا ازار (عمامه یا روپوش) با شتاب خـارج شد و با ابوبکر‌ بیعت‌ نمود‌. سپس روپوش خود را خواست و پوشید.

این روایت آن‌قدر ضـعیف و سخیف است که کـمتر‌ مـورخی‌ آن را گزارش کرده، حتی بسیاری از مورخان سنی نیز آن را نپذیرفته‌اند‌ و در‌ مقابل‌ آن موضع‌گیری هم می‌کنند، چنان‌که خود ابن‌اثیر نیز این گزارش را نپذیرفته و این‌چنین به‌ آن‌ پاسخ می‌دهد:

______________________________

۱٫ دینوری، همان، ص ۲۹ و نیز ر.ک: یعقوبی، همان، ص ۵۲۷٫

۲٫ ابن‌اثیر، هـمان، ص ۲۱ و نیز‌ ر.ک: مسعودی‌، همان‌.

۳٫ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۱۳۰٫

۴٫ شیخ مفید، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۱)


این روایت درست و صحیح‌ نیست‌، بلکه روایت صحیح این است که امیرالموءمنین(۱) ـ علی ـ بیعت نکرد مگر بعد‌ از‌ شش‌ ماه ـ از وفـات پیـامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ .(۲)

با توجه به طرح دیدگاه‌های متفاوت درباره زمان بیعت علی‌ علیه‌السلام‌ ، مشخص‌ شد که نظریه تعجیل امام علی علیه‌السلام برای بیعت، طرف‌داری ندارد. بنابراین‌، آن‌چه‌ باقی می‌ماند به‌طور کـلی بـه دو دسته تقسیم می‌شود:

۱٫ بیشتر اقوال مبنی بر این است که‌ بیعت‌ امام علی علیه‌السلام با ابوبکر تحقق یافته، اما زمان آن از منظر‌ برخی‌ مورخان بعد از وفات فاطمه« علیهاالسلام » و حدودا‌ شـش‌ مـاه‌ بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده است‌.

۲٫ نظریه‌ دیگر که مربوط به شیخ مفید است بر اصل عدم پذیرش بیعت از‌ سوی‌ آن حضرت تأکید دارد.

اکنون‌ برای‌ روشن شدن‌ حقیقت‌ امر‌، اقـوال مـورخان مـشهور شیعه و سنی بررسی‌ می‌شود‌ تـا بـتوان از مـجموع گزارش‌ها جمع‌بندی ارائه کرد.

الف) مورخان اهل تسنن‌

۱٫ ابن‌قتیبه‌ دینوری چنین نقل می‌کند:

ابوبکر بار‌ دیگر عمر، قنفذ و تنی‌ دیگر‌ را فرستاد و به آنـ‌ها دسـتور‌ داد‌ تـا علی علیه‌السلام را نزد وی ببرند. به علی علیه‌السلام گـفتند: بـیعت کن‌. علی‌ علیه‌السلام فرمود: اگر بیعت نکنم‌ چه‌ می‌کنید؟ در‌ پاسخ وی گفتند‌: در‌ این صورت، سوگند به‌ خدا‌ گردن تو را خواهیم زد. عـلی عـلیه‌السلام گـفت: در این صورت، بنده خدا و برادر‌ رسول‌ خدا را می‌کشید. عمر پاسـخ داد‌: بنده‌ خدا را‌ آری‌، ولی‌ برادر رسول خدا را‌ هرگز. ابوبکر گفت: تا زمانی که فاطمه در کنار اوست او را مجبور بـر ایـن‌ کـار‌ نمی‌کنم. علی علیه‌السلام تا زمانی که‌ فاطمه‌ زنده‌ بود‌ با‌ ابـوبکر بـیعت نکرد‌. فاطمه‌« علیهاالسلام » پس از پدرش رسول خدا فقط ۷۵ شب زنده بود.(۳)

دینوری در ادامه می‌افزاید:

______________________________

۱ نکته‌ قابل‌ توجه‌ آنـ‌که ابـن‌اثیر در ایـن گزارش و دفاعیه، امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ را‌ با‌ واژه‌ امیرالمؤمنین مورد خطاب قرار داده اسـت.

۲٫ ابـن‌اثیر، هـمان، ص ۱۳٫

۳٫ دینوری، همان، ص ۲۹ ـ۳۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۲)


گویند وقتی فاطمه« علیهاالسلام » وفات کرد، علی علیه‌السلام در پی ابوبکر فرستاد تا نـزد‌ وی آیـد. ابـوبکر آمد، بنی‌هاشم نیز نزد علی بودند. ابوبکر آمده و آن‌ها با وی در مسجد بیعت کردند.

۲٫ مـسعودی مـی‌نویسد:

هیچ کس از بنی‌هاشم با ابوبکر بیعت نکرد تا فاطمه‌ ـ رضی‌ اللّه عنها ـ وفات یـافت. دربـاره بـیعت علی ابن ابی طالب علیه‌السلام با ابوبکر اختلاف است. بعضی می‌گویند بعد از ده روز پس از وفات فـاطمه« عـلیهاالسلام »، یعنی هفتاد و چند‌ روز‌ پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بیعت کرد، و بعضی سه ماه گفته‌اند و بـعضی شـش مـاه، و جز این نیز گفته‌اند.(۱)

۳٫ محمد بن جریر طبری نیز‌ چنین‌ گزارش می‌دهد:

عمر سوی عـلی‌ عـلیه‌السلام‌ و زبیر رفت و آن‌ها را به ناخواه آورد و گفت: یا به دلخواه بیعت کنید و یـا بـه اجـبار بیعت می‌کنید، و آن‌ها بیعت کردند.(۲)

گزارش طبری از‌ جریان‌ سقیفه، چند نکته دارد‌: نخست‌، آن‌که تنها ایـن نـقل، تـسریع در بیعت گرفتن در جریان سقیفه را می‌رساند. دوم، این اتفاق در هر زمانی افتاده باشد، عـامل زور و فـشار باعث پذیرش این بیعت از سوی‌ علی‌ علیه‌السلام بوده است. بنابراین، بدیهی است با توجه به رکـن اصـلی بیعت که اختیار است این نوع بیعت‌ها نه اعتبار و حجیت شرعی بـرای بـیعت کننده دارد و نه برای بیعت شونده‌ جایگاه‌ مـشروعی دارد‌.

۴٫ مـقدسی در کـتاب البدء و التاریخ می‌نویسد:

علی مدت شش مـاه بـا ابوبکر بیعت نکرد. فاطمه« علیهاالسلام » صد‌ روز پس از پیامبر درگذشت. و بعضی سه ماه گفته‌اند. عـلی عـلیه‌السلام‌ تا‌ فاطمه‌« علیهاالسلام » را به خـاک نـسپرد با ابـوبکر بـیعت نـکرد.(۳)

۵٫ ابن‌سعد در الطبقات الکبری درباره زمان وفـات فـاطمه‌« ‌‌علیهاالسلام‌ » برای روشن شدن زمان بیعت امام علی علیه‌السلام می‌نویسد:

…پس ابوبکر سـرپیچید از‌ ایـن‌که‌ اموال‌ ـ فدک ـ چیزی به فاطمه« عـلیهاالسلام » دهد. و فاطمه

______________________________

۱٫ مسعودی، هـمان، ص ۶۴۶ و ۶۵۷٫

۲٫ تـاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۳۳۰٫

۳٫ مطهر‌ بن طاهر مـقدسی، البـدء و التاریخ، ج ۲، ص ۷۶۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۳)


بر او خشم گرفت و نیز تا مرگ‌ خود با او سخن‌ نگفت‌. و فاطمه پس از پدرش تـنها شـش ماه زنده بود.(۱)

۶٫ بخاری در کـتاب صـحیح بـخاری و مسلم در صحیح مـسلم بـه مناسبت مسئله بیعت، دربـاره زمـان بیعت علی بن ابی طالب علیه‌السلام می‌نویسند‌:

…فاطمه« علیهاالسلام » با ابوبکر ـ در اعتراض به وی ـ سـخن نـمی‌گفت تا آن‌که از دنیا رفت. وی بعد از وفـات پیـامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شـش مـاه زنـدگی کرد… و تا زمانی کـه فاطمه« علیهاالسلام » زنده‌ بود‌ مردم به علی علیه‌السلام توجه داشتند، اما تمایل مردم به وی بـعد از وفـات فاطمه« علیهاالسلام »کم شد. پس متمایل بـه کـنار آمـدن بـا ابـوبکر و بیعت با او شـد. امـا‌ علی‌ علیه‌السلام در طول مدت آن شش ماه هرگز بیعت نکرد… .(۲)

۷٫ بلاذری می‌گوید:

…علی با ابوبکر بیعت نـکرد تـا ایـن‌که فاطمه« علیهاالسلام » شش ماه بعد از وفات پیـامبر صـلی‌الله‌علیه‌و‌آله از‌ دنـیا‌ رفـت، وی در ادامـه مـی‌افزاید، زمانی که جنگ با مرتدین آغاز شد عثمان نزد امام علی علیه‌السلام آمد و گفت: تا وقتی که تو بیعت نکنی کسی به جنگ این‌ افراد‌ نخواهد‌ رفـت. عثمان پیوسته با وی‌ سخن‌ گفت‌ تا این‌که وی را نزد ابوبکر برد و علی با او بیعت کرد و مسلمانان خشنود شده برای جنگ با مرتدین کمر همت‌ بستند‌.(۳)

ب) مورخان‌ شیعه

۱٫ یعقوبی می‌گوید:

پس بـیرون رفـتند و هر که‌ در‌ خانه بود رفت و چند روزی ماندند سپس یکی

پس از دیگری بیعت می‌کردند لیکن علی جز پس از شش‌ ماه‌ و به‌ قولی چهل روز بیعت نکرد.(۴)

۲٫ ابراهیم ثقفی کوفی اصفهانی در‌ الغارات در شرح مـاجرای بـیعت علی علیه‌السلام و بنی‌هاشم چنین می‌نویسد:

______________________________

۱٫ ابن‌سعد، همان، ج ۲، ص ۲۵۷٫

۲٫ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌ بخاری‌، ج ۵، ص ۸۲‌ ـ ۸۴ و مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۵۳٫

۳٫ احمد بن یحیی‌ بـن‌ جـابر بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۸۶ ـ ۵۸۷٫

۴٫ یعقوبی، هـمان، ج ۱، ص ۵۲۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۴)


… نـاگهان مشاهده کردم که مردم به طرف‌ ابوبکر‌ رفته‌اند‌ و شتابان با او بیعت کردند، من از بیعت خودداری کردم چون خود‌ را‌ از‌ همگان به مقام ـ جانشینی ـ رسول خـدا شـایسته‌تر می‌دانستم. من مدتی صـبر کـردم تا آن‌گاه‌ مشاهده‌ نمودم‌ گروهی از اسلام برگشتند و از دین اسلام دست برداشتند. در این هنگام برای حفظ‌ اسلام‌ من با خود به مصلحت اسلام فکر کردم و دیدم مسئله مهم‌تر از خلافت‌ پیش‌ آمـده‌ و خـلافت در این‌جا چندان اهمیتی ندارد.(۱)

۳٫ شیخ مفید درباره بیعت امام علی علیه‌السلام می‌نویسد‌:

اتفاق‌ نظر همه ـ دانشمندان ـ این است که بیعت امیرالموءمنین علیه‌السلام با ابوبکر به تأخیر‌ افتاد‌ (یعنی‌ در روز سقیفه ایـن اتـفاق نیفتاد) بـرخی کمترین زمان بیعت ایشان را سه روز [پس‌ از‌ ماجرای سقیفه] مطرح کرده‌اند. عده‌ای می‌گویند: بیعت علی علیه‌السلام بعد از وفـات‌ فاطمه‌« علیهاالسلام‌ » بود. برخی نیز می‌گویند: چهل روز بعد بیعت کرد. و گـروهی دیـگر مـی‌گویند: شش ماه طول‌ کشید‌.

نظر‌ محققان شیعه و عقیده حق این است که امیر مؤمنان علی بن ابـی‌ ‌ ‌طـالب‌ علیه‌السلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. آن‌ها اتفاق نظر دارند که بیعت عـلی عـلیه‌السلام بـا ابوبکر‌ از‌ همان روز سقیفه به تأخیر افتاد، سپس در خصوص بیعت ایشان بعد‌ از‌ این زمان، اختلاف کـرده‌اند. از جمله چیزهایی‌ که‌ دلیل‌ بر عدم بیعت علی علیه‌السلام است این‌که‌:

الف‌ ـ ایـن‌که به بیعت عجله نـکرده اسـت امری مقبول است و عین هدایت، و عجله در‌ بیعت‌ عین ضلالت.

ب ـ تأخیر گمراهی و ترک‌ بیعت‌، هدایت است‌.

ج ـ تأخیر‌ و ترک‌ بیعت هر دو صواب است.

د ـ وگرنه‌ تأخیر‌ بیعت و ترک آن خطا است.

______________________________

۱٫ ثقفی کوفی اصفهانی، الغـارات، ج ۱، ص ۳۰۶: «فلما مضی‌ لسبیله‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تنازع المسلمون الأمر بعده، فواللّه‌ ما کان یلقی فی‌ روعی‌، ولا یخطر علی بالی ان‌ العرب‌ تعدل هذا الأمر بعد محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عن أهل بیته ولا أنّهم منّحوه عـنّی‌ مـن‌ بعده، فما راعنی إلاّ انثیال‌ الناس‌ علی‌ ابی‌بکر واجفالهم الیه‌ لیبایعوه‌، فامسکت یدی و رأیت أنّی‌ أحق‌ بمقام رسول‌اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فی الناس ممّن تولّی الأمر من بعده فلبثت بذاک ما شاءاللّه‌ حـتی‌ رأیـت راجعه من الناس رجعت عن‌ الإسلام‌ یدعون الی‌ محق‌ دین‌ اللّه وملّه محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ وابراهیم علیه‌السلام فخشیت أنْ لم انصر الاسلام واهله أن أری فیه ثلماً وهدما یکون مصیبته‌ أعظم‌ علیَّ من فـوات ولایـه أمورکم التی‌ انّما‌ هی‌ متاع‌ ایام‌ قلائل، ثم یزول‌ ما‌ کان منها کما یزول السراب و کما یتقشع السحاب فمشیت عند ذلک الی ابی‌بکر فبایعته ونهضت فی‌ تلک‌ الأحداث‌ حتی ذاغ الباطل وزهـق وکـانت کـلمه‌اللّه هی‌ العلیا‌».

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۵)


پس‌ اگر‌ تـأخیر‌ در‌ بـیعت، گـمراهی و باطل باشد، هر آینه علی علیه‌السلام باید بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به خاطر ترک امر حقی، گمراه شده باشد، حال آن‌که امـت اجـماع دارنـد بر‌ این‌که بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هرگز امر ضـلالی از عـلی علیه‌السلام صادر نشده است (یعنی هیچ کس نگفته است که علی گمراه شده است)… پس به سبب آن‌چه ما بـیان‌ کـردیم‌ ثـابت شد که امیرالموءمنین علیه‌السلام با ابوبکر بیعت نکرده است.(۱)

اخـتلاف و تشتت اقوال در این زمینه به گونه‌ای است که شیخ مفید نیز آن‌ها را مطرح کرده است، از‌ این‌ رو به سـختی مـی‌توان در ایـن باره اظهار نظر کرد و یک نظریه را پذیرفت. بنابراین، به نظر مـی‌رسد شـیخ مفید به عنوان متکلم‌ و فقیه‌ برجسته شیعه ممکن نیست که‌ بدون‌ دلیل و مدرک سخنی را نقل کـند و از آن دفـاع کـند، اما این امکان نیز وجود دارد که گوشه‌ای از نکات تلخ تاریخی برای ایـشان‌ از‌ حـیث کـلامی قابل توجیه‌ نبوده‌ و آن را نپذیرفته باشند. پس ممکن است با توجه به معنا و مفهوم بیعت و انـشایی نـبودن آن، یـعنی الزام شرعی در عمل به آن، اکراه امام علیه‌السلام به بیعت و دیدگاه کلامی‌ شیعه‌، به‌ویژه شیخ مـفید دربـاره عصمت ائمه علیهم‌السلام وی قائل به عدم بیعت علی علیه‌السلام با ابوبکر شده بـاشد. بـه عـبارت دیگر، شیخ مفید درباره بیعت امام علی علیه‌السلام با توجه‌ به‌ استدلال عقلی‌ و مـبنای کـلامی خود به بحث پرداخته و به عدم بیعت علی علیه‌السلام با ابوبکر استدلال مـی‌کند. چـنان‌که در‌ کـتاب الجمل می‌نویسد:

اکراه بر بیعت، دلیل بر فساد آن است‌ با‌ این‌که‌ این روایت ـ بیعت عـلی بـا ابوبکر ـ در نهایت ضعف قرار دارد.(۲)

توجیه دیگر این‌که بگوییم امام علی ‌‌علیه‌السلام‌ بـرای نـجات اسـلام و پایمال نشدن زحمات پیامبر به نوعی با ابوبکر به مصالحه‌ پرداخته‌ است‌ که در این صـورت، مـعنای آن، بـیعت اصطلاحی نیست، زیرا این سخن با مبانی کلامی‌ و اعتقادی شیعه سازگارتر اسـت.

۴٫ سـیدحسین‌محمد جعفری در تشیع در مسیر تاریخ بعد از‌ ذکر روایات مختلف درباره‌ زمان‌ و چگونگی بیعت می‌گوید:

______________________________

۱٫ شیخ مفید، الفـصول المـختاره، ص ۵۶ ـ۵۹٫

۲٫ شیخ مفید، الجمل، ص ۵۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۶)


ولی بنا به متعارف‌ترین روایات نقل شده که می‌باید بـه جـهت مدرک تاریخی جامع و شرایط محیطی به عـنوان‌ روایـاتی مـوثق پذیرفته شوند، علی علیه‌السلام تا هنگام مـرگ فـاطمه« علیهاالسلام »، یعنی شش ماه بعد، خود را کنار کشید.(۱)

۵٫ سیدجعفر شهیدی نیز از میان مـعاصران چـنین می‌نویسد:

جز سعد، علی عـلیه‌السلام‌ و بـنی‌هاشم‌ و چند تـن دیـگر از صـحابه نیز تا مدتی، از بیعت با ابـوبکر سـر باز زدند. بعضی مورخان نوشته‌اند علی علیه‌السلام در مدت شش ماه که فـاطمه پس از مـحمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ زنده‌ بود با ابوبکر بـیعت نکرد، ولی این اظهار نـظر دور مـی‌نماید، چه خیرخواهی علی علیه‌السلام بـرای امـت و بیمی که از تفرقه مسلمانان داشت مانع از تأخیر می‌گردید. از این‌ گذشته‌، سران قوم کـه مـی‌خواستند پایه حکومت را هرچه زودتر اسـتوار کـنند مـسلما این مدت دراز، او را بـه حـال خود نمی‌گذاشتند.(۲)

جمع‌بندی

از جـمع‌بندی مـجموع اقوال مورخان چنین به‌ نظر‌ می‌رسد‌ که با تثبیت حکومت ابوبکر‌، بیعت‌گیری‌ از‌ مخالفان بـه شـدت دنبال شد و در این راه از عامل فشار نـیز بـهره بردند. البـته امـام عـلی علیه‌السلام تا مدتی بـا‌ خلیفه‌ بیعت‌ نکرد، چنان‌که آن حضرت در خصوص نپذیرفتن بیعت‌ ابوبکر‌ در سقیفه تا سپری شدن مدت زمـانی، مـی‌فرمایند:

به خدا سوگند، هرگز در خاطرم نـمی‌گذشت کـه عـرب پس از‌ رحـلت‌ مـحمد‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خلافت را از اهـل‌بیت او بـه دیگری واگذارد یا‌ مرا پس از او از جانشینی‌اش بازدارد و مرا به رنج نیفکند جز شتافتن مردم به سوی فـلان و بـیعت‌ کـردن‌ با‌ او. من چندی از بیعت دست بازداشتم تـا آنـ‌که دیـدم گـروهی‌ از‌ مـردم از اسـلام برمی‌گردند و می‌خواهند دین محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را از بن برافکنند، ترسیدم که اگر اسلام‌ و مسلمانان‌ را‌ یاری ندهم در دین، رخنه‌ای یا ویرانی خواهم دید که برای من‌ مصیبت‌بارتر‌ از‌ فوت شدن حـکومت کردن بر شما بود.(۳)

ابن ابی الحدید نیز در تفسیر و شرح‌ این‌ جمله‌ امیرالموءمنین در نهج‌البلاغه که فرمود: «فأمسکت یدی» می‌گوید:

______________________________

۱٫ سیدحسین‌محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ‌، ص ۶۸‌.

۲٫ سیدجعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۹۳٫

۳٫ نـهج‌البلاغه، نـامه ۶۲، ص ۷۶۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۷)


منظور از این‌ جمله‌، یعنی‌ از بیعت با او (ابوبکر) خودداری کردم تا آن‌که دیدم مردم از دنیا برمی‌گردند‌؛ یعنی‌ اهل رده… و این تلاش علی علیه‌السلام از باب دفع ضرر از دین بوده‌ است‌ و این‌ کـار واجـب است، چه برای مردم امامی باشد چه نباشد.(۱)

تنها اختلاف باقی مانده در‌ گزارش‌ برخی مورخان، اختلاف در زمان دقیق بیعت است. چنان‌که گذشت بـیشتر مـورخان‌ اهل‌ تسنن‌، شش ماه بـعد از وفـات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را تأیید می‌کنند و معتقدند بعد از وفات فاطمه‌« علیهاالسلام‌ » بیعت‌ صورت گرفته است. طبق این قول، فاطمه« علیهاالسلام » بعد از درگذشت پیامبر‌ شش‌ ماه حـیات داشـته است. اما برخی اقـوال زمـان بیعت را کمتر از شش ماه می‌دانند که‌ در‌ این گزارش‌ها نیز بیعت بعد از وفات فاطمه« علیهاالسلام » مطرح شده است‌.

این‌ تشتت آرا در زمینه زمان دقیق بیعت‌، مانع‌ اظهار‌ نظر قطعی می‌شود، چراکه دربـاره زمـان وفات‌ فاطمه‌« علیهاالسلام » اقوال دیگری نیز مطرح است، چنان‌که طبق گزارش ابن‌قتیبه دینوری که تا‌ حدودی‌ موافق با یک دیدگاه شیعه‌ نیز‌ می‌باشد، زمان‌ وفات‌ فاطمه‌« علیهاالسلام » ۷۵ روز پس از وفات‌ پیامبر‌ صـلی‌الله‌علیه‌و‌آله مـی‌باشد و طبق گـزارش دیگری از سوی شیعیان، شهادت آن حضرت پس‌ از‌ ۹۵ روز است.

بنابراین، اگر قبول‌ کنیم که بیعت بعد‌ از‌ وفات فاطمه« عـلیهاالسلام » صورت گرفته‌ است‌، طبق دیدگاه شیعه، علی علیه‌السلام حدود سه مـاه و نـیم از بـیعت خودداری کرده‌ است‌؛ یعنی تا زمانی که فاطمه‌« علیهاالسلام‌ » زنده‌ بود بیعتی از‌ سوی‌ امام علی علیه‌السلام بـا‌ ‌ ‌ابـوبکر‌ صورت نگرفت. لذا این دیدگاه با قول برخی از مورخان سنی که بیعت علی‌ بـن‌ ابـی طـالب علیه‌السلام را پس از‌ فوت‌ فاطمه« علیهاالسلام‌ » می‌دانند‌ سازگارتر‌ است. اما طبق گزارش‌ برخی دیگر از مورخان سنی، بـیعت پس از گذشت شش ماه از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ انجام‌ شده است. این دیدگاه پذیرفته نـیست‌، زیرا‌ با‌ مدت‌ زمـان‌ وفـات فاطمه« علیهاالسلام‌ »در‌ دیدگاه شیعه مخالف است. نیز با توجه به شرح ماجرای سقیفه و اقوال مورخان که بیان شد‌، و بر‌ اساس‌ شدت عجله حاکمیت در تثبیت جایگاه خود‌ و خفه‌ کردن‌ صدای‌ مخالف‌ و تـهدید‌ علی علیه‌السلام ، به نظر می‌رسد آنان در پی بهترین فرصت برای

______________________________

۱٫ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۸)


گرفتن بیعت از ایشان بودند. از این رو، بعد از‌ وفات فاطمه« علیهاالسلام »؛ یعنی پس از گذشت سه ماه و نیم از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، یـعنی هـم‌زمان با اوج‌گیری حرکت جنگ‌های رده و مبارزه با مرتدان، از امام علی علیه‌السلام بیعت گرفته‌ شد‌؛ بیعتی که بر اساس مصلحت بوده و در واقع نوعی مصالحه برای دفع ضرر بود، لذا از نظر اعتقادی بیعت اصـطلاحی بـه حساب نمی‌آید.

با توجه به آن‌چه گفته شد‌ به‌ نظر می‌رسد که نظریه جناب استاد شهیدی با مدعای این تحقیق هم‌خوانی داشته باشد، چنان‌که ایشان می‌نویسند:

چه خیرخواهی عـلی عـلیه‌السلام برای امت‌ و بیمی‌ که از تفرقه مسلمانان داشت‌ مانع‌ از تأخیر می‌گردید. از این گذشته سران قوم که می‌خواستند پایه حکومت را هرچه زودتر استوار کنند مسلما این مدت دراز، او را به‌ حال‌ خود نـمی‌گذاشتند.(۱)

مـعاویه بـن‌ ابی‌ سفیان نیز که بـی‌انصاف‌تر از او در تـاریخ کـمتر شناخته شده است، در نامه‌ای به امام علی علیه‌السلام در بیان شدت جریان سقیفه می‌نویسد:

دستگاه خلافت، تو را همانند شتر‌ سرکشی‌ که بـه بـند شـده باشد، کشان‌کشان برای بیعت سوق داد.(۲)

امام علی عـلیه‌السلام در پاسـخ معاویه می‌فرماید:

«به خدا سوگند، خواستی مرا نکوهش کنی ولی ستودی».(۳)

اکنون پس از روشن‌ شدن‌ حدود زمانی‌ بیعت، باید به ایـن نـکته اسـاسی پاسخ داد که چه انگیزه‌ای باعث شد تا امام علی عـلیه‌السلام‌ تن به پذیرش بیعت با ابوبکر بدهد؟

علت پذیرش بیعت از سوی‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام

پس از روشن شدن این نکته کـه بـیعت عـلی علیه‌السلام بعد از وفات فاطمه« علیهاالسلام » اتفاق ‌‌افتاده‌ است باید دید کـه چـه عواملی سبب پذیریش این بیعت از سوی آن‌ حضرت‌

______________________________

۱٫ سیدجعفر‌ شهیدی، همان.

۲٫ نهج‌البلاغه، نامه ۲۸، ص ۶۵۱٫

۳٫ همان.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۰۹)


شد. بـررسی سـخنان مـورخان حکایت از این دارد‌ که دستگاه حاکم تلاش داشت جایگاه نامشروع خود را مشروعیت بـخشد و بـرای ایـن‌ کار از اعمال فشار‌ بر‌ بنی‌هاشم بهره برد. لذا اینان در پی فرصت بودند تا این کار را عـملی کـنند. از جـهتی نیز علی علیه‌السلام کسی نبود که بدون دلیل به بیعت با خلافت غاصبان حـقش‌ تـن دهد. از این رو باید هدف و مصلحتی مهم وجود داشته باشد تا ایشان به ایـن مـصالحه و بـیعت اکراهی تن داده باشد.

امیرالموءمنین علی علیه‌السلام درباره جریان سقیفه و غصب حق اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ ، و چـگونگی رفـتار خود چنین می‌فرمایند:

هان به خدا سوگند ابن ابی قحافه جامه خلافت پوشـید و نـیک مـی‌دانست خلافت جز مرا نشاید که آسیاسنگ، تنها گرد استوانه به گردش درآید. آری‌ من‌ آن بـلندقله‌ام کـه امواج معارف، سیل‌آسا از دامنه‌هایش سرازیر باشد و هیچ پروازگر آسمان‌سایی را یارای تسخیر بـلندی آن نـباشد. پس مـیان خود و مقام خلافت پرده‌ای آویختم و از همه چیز‌ کناره‌ گزیدم و به چاره‌جویی نشستم که: آیا بـا شـانه‌هایی بـی‌نصیب مانده از دست، یورش برم یا چنان ظلماتی را تاب آرم که در آن پیر، فرسوده و کـودک، پیـر شود، و موءمن‌ تا‌ دیدار‌ پروردگارش دست و پا زند. پس‌ خردمندانه‌تر‌ آن‌ دیدم که با خاری در چشم و اسـتخوانی در گـلو، صبر پیشه کنم، و کردم در حالی که به یغما رفتن میراثم را‌ به‌ تـماشا‌ نـشسته بودم.(۱)

به کار خود درنگریستم، دیدم پیـش‌ از‌ آنـ‌که بـیعت کنم می‌بایست از فرمان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اطاعت کـنم کـه مرا به مدارا خوانده بود. آری، در آن‌ هنگام‌، عهد‌ و پیمان دیگری به گردن مـن بـود.(۲)

واقعیت این است که‌ اگـر بـه خاطر اسـلام و مـسلمانان نـبود و میان امت اختلاف نمی‌افتاد آن جناب حـتی بـه اندازه یک نیم‌روز، حکومت‌ غاصب‌ خلفا‌ را تحمل نمی‌کرد، زیرا بارها به غـصب حـقش از سوی خلفا‌ اشاره‌ می‌فرمود و از آن دفاع مـی‌کرد، چنان‌که در همان روز اول جریان سـقیفه از اولویـت خود به‌ خلافت‌ سخن‌ بـه مـیان آورد.

______________________________

۱٫ همان، خطبه ۳، ص ۴۵٫

۲٫ همان، خطبه ۳۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۱۰)


غائله ارتداد و همگام‌ با‌ آن‌، ظهور پیامبران دروغین، حـکومت نـوپای اسلامی را با بحرانی دیگر روبـه‌رو سـاخت، چـراکه داخل‌ مدینه‌ نـیز‌ مـخالفت‌های انصار و جمع زیادی از مـهاجران، خـلیفه اول را در تنگنای سیاسی قرار داده‌ بود‌.

امام علی علیه‌السلام نیز تا مدت‌ها از بیعت با ابـوبکر امـتناع ورزید و مخالفت‌ خود‌ را‌ اعلام کرد، امـا وقـتی مسئله ارتـداد رخ داد و حـکومت اسـلامی با خطر روبه‌رو شـد‌، علی‌ علیه‌السلام از حق خویش گذشت و برای هدف والاتری بیعت با خلیفه را پذیرفت‌،(۱) زیرا‌ در‌ صورت عـدم پذیـرش بیعت از سوی امام علی علیه‌السلام مـمکن بـود بـسیاری، از جـمله یـاران‌ باوفای‌ وی از همراهی در جـنگ خـودداری کنند.

آن حضرت در خصوص علت‌ بیعت‌ خود‌ با ابوبکر چنین می‌فرماید:

من چندی از بیعت دست بازداشتم، تـا آنـ‌که دیـدم گروهی از‌ مردم‌ از‌ اسلام برمی‌گردند و می‌خواهند دین مـحمد صـلی‌الله‌علیه‌و‌آله را از بـن بـرافکنند. تـرسیدم کـه‌ اگر‌ اسلام و مسلمانان را یاری ندهم در دین رخنه‌ای یا ویرانی خواهم دید که برای من مصیبت‌بارتر‌ از‌ فوت شدن حکومت کردن بر شما بود… در گیرودار آن حوادث از‌ جای‌ برخاستم تـا باطل نیست و نابود شد و دین‌ برجای‌ خود‌ آرام گرفت و استواری یافت.(۲)

آری در این‌ شرایط‌ دشوار، نقش علی برای حکومت نوپای اسلام سرنوشت‌ساز بود. حاضر نبودن ایشان در‌ صحنه‌ سیاسی، به‌ویژه در ماجرای ارتداد‌، در‌ حـالی کـه‌ اولین‌ مسلمان‌، داماد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و نزدیک‌ترین یاور او‌ بود‌، می‌توانست ابهام‌آمیز باشد و دستگاه خلافت را زیر سوءال ببرد. دستگاه خلافت می‌دانست‌ که‌ در هر شرایطی به بیعت علی‌ علیه‌السلام نیاز دارد، زیرا‌ کـسی‌ تـمایل به شرکت در جهاد‌ ندارد‌ و از طرف دیگر علی علیه‌السلام نیز خود را مقید به دفاع از اسلام‌ می‌داند‌. لذا به همین سبب، عثمان‌ نزد‌ آن‌ حضرت رفـته و در‌ گـفت‌وگوی‌ با ایشان اظهار می‌دارد‌ کـه‌ اگـر بیعت نکنی، هیچ کس به جنگ با دشمن نمی‌رود. با اصرار فراوان عثمان‌، امام‌ علی علیه‌السلام با ابوبکر بیعت کرد‌ و مسلمانان‌ خرسند شده‌، بـرای‌ جـنگ‌ با مرتدان کمر هـمت‌ بـستند.(۳)

______________________________

۱٫ رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، ص ۸۷٫

۲٫ نهج البلاغه، نامه ۶۲، ص ۷۶۳٫

۳٫ بلاذری، انساب‌ الاشراف‌، ج ۱، ص ۵۸۷ و شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۷۷‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۱۱)


اما‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ برای این‌که نشان‌ دهد‌ حاکمیت موجود را نپذیرفته یا آن را مشروع نمی‌داند، عـلاوه بـر عدم بیعت ابتدایی، هیچ مسئولیت‌ حکومتی‌ را‌ نپذیرفت و علاوه بر تصحیح اشتباه خلفا همواره‌ از‌ سیاست‌ نادرست‌ آنان‌ انتقاد‌ می‌کرد.

نتیجه

بیعت‌گرفتن از علی علیه‌السلام با هجوم به خانه فاطمه« علیهاالسلام »صورت گـرفت و کـسانی که آن حـضرت را در فشار قرار دادند ظاهرا به پیروزی خود‌ امیدوار بودند، زیرا اگر علی علیه‌السلام قیام می‌کرد از آن‌جا کـه زمینه قیام فراهم نبود، اختلافی پردامنه میان مسلمانان به وجود مـی‌آمد، و اگـر هـم تسلیم می‌شد، گروه مخالف به آسانی‌ به‌ حکومت نامشروع خود دست می‌یافتند. اما زمان بیعت علی عـلیه‌السلام ‌ ‌بـا توجه به شرایط موجود، بعد از شهادت حضرت زهرا« علیهاالسلام »، یعنی پس از سه ماه و نـیم، بـا اعـمال‌ فشار‌ دستگاه حاکم و مصلحت‌اندیشی امام علی علیه‌السلام به حفظ وحدت اسلامی، صورت گرفت؛ یعنی در زمـانی که ابوبکر تمام تلاش خود را برای مقابله‌ با‌ جریان مرتدان به کار بـسته‌ بود‌، آن حضرت به مـنظور حـمایت همگان از اسلام و شرکت مسلمانان در سپاه ابوبکر با او بیعت کرد.

فهرست منابع

۱٫ نهج‌البلاغه، به کوشش سید رضی‌، ترجمه‌ عبدالحمید آیتی، چاپ سوم‌: تهران‌، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸٫

۲٫ ابن ابی الحدید، شرح نـهج‌البلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، چاپ دوم: تهران، نشر نی، ۱۳۷۹٫

۳٫ ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران‌، موءسسه‌ مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱٫

۴٫ ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تـحقیق غـلام‌رضا طباطبایی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲٫

۵٫ ابن‌سعد، محمدبن کاتب واقدی، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی‌ دامغانی‌، تهران، نشر‌ فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴٫

۶٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، المطبعه دار الفکر، ۱۴۰۱ق.

۷٫ بـلاذری، احـمد بن‌ یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیداللّه‌، مصر، دار المعارف‌، ۱۹۵۹‌م.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » پاییز ۱۳۸۶ – شماره ۱۵ (صفحه ۲۱۲)


۸٫ ثقفی‌ کوفی اصفهانی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن ملی، ۱۳۵۳٫

۹٫ جعفریان، رسول‌، ‌‌تـاریخ‌ تـحول دولت و خلافت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳٫

۱۰٫ ، تاریخ خلفا، چاپ اول‌: قم‌، انتشارات‌ دلیل، ۱۳۸۰٫

۱۱٫ جعفری، محمدتقی، ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴٫

۱۲‌. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شـیری، بـیروت، دار الاضـواء، ۱۴۱۰ق.

۱۳‌. شهیدی، سیدجعفر، تاریخ تحلیلی‌ اسـلام‌، چـاپ دوم: تـهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۳٫

۱۴٫ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، روائح التراث العربی.

۱۵٫ ، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم: تـهران، نـشر اسـاطیر، ۱۳۷۵‌.

۱۶٫ طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق سیدحسین بحرالعلوم، چاپ سـوم: قـم، انتشارات عزیزی، ۱۳۹۴ق.

۱۷٫ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، موءسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۱۸٫ محمدجعفری، سیدحسین، تشیع در مسیر تاریخ‌، چاپ‌ دوازدهم: تهران، دفـتر نـشر فـرهنگ اسلامی، ۱۳۸۴٫

۱۹٫ مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجـوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴٫

۲۰٫ مطهر بن‌ طاهرمقدسی‌، البدء و التاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کـدکنی، چـاپ اول: تـهران، نشر آگه، ۱۳۷۴٫

۲۱٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، تـحقیق سـید میرعلی شریف، چاپ دوم: بیروت، دار‌ مفید‌، ۱۴۱۴ق.

۲۲٫ ، الجمل، مکتبه الداوری.

۲۳٫ نویری، شهاب‌الدین احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، قـاهره، مـطبعه دار الکـتب المصریه، ۱۳۴۲ق.

۲۴٫ نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم‌، بیروت‌، دار‌ الفکر، ۱۴۰۱ق.

۲۵٫ یعقوبی، احمد‌ بـن‌ ابـی‌ یـعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، چاپ نهم: تهران، نشر انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x