مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مرجئه

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (از صفحه ۱۱۵ تا ۱۳۶)
مرجئه (۲۲ صفحه)
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۱۵)


‌ ‌‌‌اشـاره‌

مسئله اصلی تفکر و اندیشه اسلامی و انشعاب‌های فرقه‌ای مسلمانان در قرون نخست هجری، مفهوم‌ ایـمان‌ و مـباحث‌ پیـرامون آن بود. تفکر ارجاء نیز یکی از این گرایش‌های فکری بود که در نیمه‌ دوم قرن اول هجری، حسن بـن‌محمد حنفیه در شهر کوفه آن را مطرح‌ کرد. عقاید آنها عبارت‌اند‌ از‌: ۱٫ حکم مرتکب کبیره باید تـا روز قیامت به تأخیر افـتد و امـید به نجات و بخشش وی نیز باشد. ۲٫ با وجود ایمان ارتکاب گناه کبیره ضرری ندارد، همان‌طور که اطاعت با وجود کفر‌ فایده نخواهد داشت. ۳٫ اطاعت از امام و خلیفه و اقامه جماعت به امامت آنها در صـورتی که مرتکب کبیره شوند، مانعی ندارد. ۴٫ حوزه عمل از حوزه مفهوم و حقیقت ایمان خارج است.

این جستار‌ بر‌ آن است تا به معرفی اجمالی این فرقه و نیز معانی لغوی و اصطلاحی، خاستگاه، پیدایش، شـخصیت‌های مـرجئه و نیز نقش ایمان و جایگاه عمل از دیدگاه این فرقه بپردازد.

مقدمه

ایمان به عنوان‌ هسته‌ مرکزی دین، یکی از مهم‌ترین مباحث الاهیاتی ادیان مختلف و اخلاق دینی بشر به شمار می‌رود که از قـرن اول هـجری بحث‌هایی پیرامون زوایای آن

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۱۶)


شروع شده و هنوز ـ بعد از‌ چهارده‌ قرن ـ یکی از اساسی‌ترین مباحث جنجالی جهان اسلام است.

در صدر اسلام و در قرون نخست هجری، مفهوم ایمان و مباحث پیرامونی آن، نقطه آغازین تفکر و انـدیشه اسـلامی و انشعاب‌های فرقه‌ای مسلمانان‌ بود‌. نطفه‌ خوارج ـ به عنوان اولین فرقه‌ انشعابی‌ در‌ جهان اسلام ـ با مسئله ایمان گره خورد و دیدگاه آنها در باب کفر مرتکب کبیره بسیاری از مسائل و موضوع‌های جدید را در‌ انـدیشه‌ اسـلامی‌ وارد کـرد. تفکر ارجاء نیز یکی از ایـن‌ گـرایش‌های‌ فـکری بود که در نیمه دوم قرن اول هجری، بر محور این موضوع شکل گرفت. اما آنچه از دیدگاه‌ مرجئه‌ در‌ مورد ایمان دارای اهمیت خاص و جایگاه ویـژه‌ای اسـت، ایـن نکته‌ است که «تا کفر شخص ثابت نـشود او مـؤمن است، هر چند گناه کبیره انجام دهد» زیرا ایمان‌ تنها‌ و تنها‌ تصدیق قلبی و اقرار زبانی است و اگر شخصی شـهادتین را بـه زبـان‌ جاری‌ ساخت و در دل به خدا و پیامبر ایمان داشت، او مؤمن است و عـمل در ایمان فرد نقشی‌ ندارد‌.

بنابراین‌ ایمان ذاتا جدا و مستقل از عمل است و عمل در ایجاد ایمان هیچ‌ نقشی‌ نمی‌تواند‌ داشـته بـاشد تـا موجب ازدیاد و یا کاهش آن شود. در نتیجه عمل در مرتبه‌ بعد‌ از‌ ایمان قـرار دارد و از اهـمیت کمتری برخوردار است یعنی اهمیت عمل در ایمان یک‌ فرد‌، ثانوی و فرعی است.(۱) از این جهت می‌توان ایـن مـسئله را کـه عمل هیچ‌ نقش‌ و تأثیری‌ در ایمان ندارد و حتی شخص بدون انجام دادن اعمال صـالح یـا حـتی با انجام‌ گناه‌ کبیره، باز می‌تواند مؤمن و مسلمان باقی بماند و هیچ خدشه‌ای بر ایـمان و دیـن او‌ وارد‌ نـشود‌،(۲) یکی از جنجال برانگیزترین و مهم‌ترین مسائلی دانست که در قرن اول هجری مطرح شد و نام‌ ارجاء‌ و مـرجئه بـر خود گرفت.

می‌توان گفت مرجئه به دنبال آن بودند که‌ انسان‌ را‌ از این دل مشغولی، دغـدغه و خـوف گـناه و عدم رستگاری در عالم آخرت نجات دهند و او‌ را‌ به‌ زندگی و حیات دنیوی همراه با ایمان امـیدوار کـنند.

______________________________

۱٫ رک: اعتدالیون مرجئه در‌ همین‌ مقاله.

۲٫ رک: افراطیون مرجئه در همین مقاله. به طور کلی تاریخ مـرجئه را مـی‌توان بـه دو‌ دوره‌ تقسیم کرد. الف: مرجئه نخستین که معتقد بودند قضاوت و داوری در مورد‌ مرتکب‌ کبیره را باید تا روز قـیامت بـه‌ تأخیر‌ انداخت‌. تا این‌که خداوند در مورد آنها حکم‌ کند‌. ب: مرجئه متأخر کـه بـه تـأخیر عمل از ایمان قائل بودند که دو گروه‌ مرجئه‌ اعتدالیون و مرجئه افراطیون را تشکیل‌ دادند‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۱۷)


معنای لغوی‌ و اصـطلاحی‌ ارجـاء‌

«مـرجئه» اسم فاعل و مشتق از ارجاء‌ است‌. لغت‌شناسان برای این کلمه دو معنا ذکر کـرده‌اند یـکی تأخیرانداختن و مهلت‌دادن(۱) و دیگری‌ امیددادن‌ و امیدوارکردن(۲). اگر ارجاء را از مادّه‌ «اَرجاء»(۳) مشتق بدانیم به‌ معنای‌ تأخیر انداختن و مـهلت دادن اسـت‌؛ یعنی‌ کسانی که حکم مرتکبان کبیره را به آخرت و روز قیامت موکول می‌کردند تـا‌ خـداوند‌ خود درباره آنها قضاوت کند‌. در‌ قرآن‌ کـریم نـیز ارجـاء‌ به‌ این منظور آمده است‌: قالوا‌ ارجـه و اخـاه(۴) که به معنای مهلت‌دادن و تأخیرانداختن است. در آیه‌ای دیگر از قرآن آمده‌: و آخرون‌ مرجون لامـراللّه‌(۵) یـعنی گروه سوم(۶) کسانی‌ هستند‌ کـه تـصمیم‌گیری‌ در‌ مورد‌ آنـها بـه تـأخیر افتاد‌ تا دستور خداوند درباره آنـها (بـه پیامبر) ابلاغ شود، که آنها را عذاب کند و یا‌ این‌که‌ ببخشاید.(۷)

با مـراجعه بـه آثار ملل‌ و نحل‌ و در‌ لابه‌لای‌ عقاید‌ مـنتسب به مرجئه‌ چهار‌ تـعریف از اصـطلاح ارجاء به دست می‌آید کـه هـمگی با مفهوم تأخیر مناسبت دارد و این خود‌ نشان‌ می‌دهد‌ که اصحاب ملل و نحل از ارجـاء مـرجئه‌، تأخیر‌ را‌ فهمیده‌اند‌.

۱٫ تأخیرانداختن‌ حکم‌ مـرتکب کـبیره بـه روز قیامت.(۸) چون مـرجئه اعـتقاد داشتند درباره بهشتی یـا دوزخـی‌بودن مرتکب کبیره نمی‌توان حکم نهایی صادر کرد؛ پس باید حکم قطعی و یقینی آنها را‌ تا روز قـیامت بـه تأخیر انداخت. در واقع در این مورد مـی‌توان گـفت که فـرقه مـرجئه مـعتقد به خودداری از قضاوت و حـکم قطعی و مسلم ـ عذاب و دوزخ یا عفو و بخشش و بهشت‌ ـ برای‌ گناهکاران مرتکب کبیره‌ای است که بدون تـوبه از دنـیا رفته‌اند.

______________________________

۱٫ لسان العرب، ج۱، ص۸۳؛ مجمع البحرین، واژه ارجـاء، مـلل و نـحل، ص۱۳۹؛ الفـرق بـین الفرق، ص۲۰۲؛ کتاب الزیـنه، ج۳، ص۴۰؛ مـقالات الاسلامیین‌، ج۱، ص۱۹۷‌.

۲٫ کتاب الزینه، ج۳، ص۳۹، معجم الفرق الاسلامیه، ص۲۱۹٫

۳٫ معجم الفرق الاسلامی، ص۲۲۱؛ المنجد، ماده ارجاء، ص۲۵۰٫

۴٫ اعراف، ۱۱۱٫

۵٫ توبه، ۱۱۶٫

۶٫ گروه اول و مـن اهـل‌ المـدینه‌ مردوا علی النفاق و گروه دوم‌ و آخرون‌ اعـترفوا بـذنوبهم هـستند، بـرای مـطالعه بـیش‌تر، رک: تفاسیر قرآن کریم، سوره توبه، آیات ۱۰۱، ۱۰۲ و ۱۰۶٫

۷٫ توبه، ۱۰۶٫

۸٫ ملل و نحل، ص۱۳۹؛ الحور العین، ص۴۰۳‌؛ کتاب‌ الزینه، ج۳، ص۳۹؛ مقالات الاسلامیین‌، ج۱، ص۱۹۷‌؛ معجم الفرق الاسلامیه، ص۲۲۰؛ المقالات و الفرق، ص۱۳۱٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۱۸)


۲٫ تأخیر عمل از ایمان.(۱) چون این‌گروه عمل را بـعداز ایمان‌دانسته و برای‌عمل اهمیت کمتری قائل بوده، یعنی آن را دارای اهمیت ثانوی می‌دانستند، به‌ مرجئه‌ شهرت یافتند.

۳٫ تأخیر مقام، منزلت و درجه حضرت علی(ع) از رتبه اولی به هم ردیفی با بقیه صحابه.(۲) یعنی حضرت عـلی(ع) را خـلیفه چهارم و بعد از سه خلیفه دیگر می‌دانند. ابوحاتم‌ رازی‌ (م ۳۲۳ق) در‌ کتاب خود در باب مفهوم مرجئه آن را به معنای تأخیر انداختن دانسته و در معنای مرجئه معتقد‌ است که آن لقبی است برای تمام کسانی کـه ابـابکر و عمر‌ را‌ بر‌ حضرت علی بن‌ابی‌طالب ترجیح می‌دهند و آن دو را برتر از علی(ع) می‌دانند.(۳) وی می‌نویسد:

مرجئه، مرجئه نامیده ‌‌شد‌ چون علی(ع) را مؤخر و ابابکر را مقدم بر او داشتند، مـرجئه بـه این‌ معنا‌ (تأخیرانداختن‌) صحیح اسـت.(۴)

مـطابق دیدگاه ابوحاتم رازی شیعه در مقابل مرجئه قرار می‌گیرد، یعنی هر کس‌ قائل به تقدیم ابوبکر بر حضرت علی(ع) باشد، مرجئه و هر کس علی(ع) را‌ مقدم بـر ابـوبکر بداند‌، شیعه‌ نامیده مـی‌شود.

۴٫ تـأخیر اوامر و فرایض الاهی به وقت دیگر.(۵) این گروه دستورها و اوامر الاهی مانند نماز، روزه و حج را به تأخیر می‌انداختند و آن را در روزی دیگر یا زمانی دیگر انجام‌ می‌دادند(۶) و از این جهت مرتکب گناه کبیره را مؤمن دانـسته و گـناهان را مضر ایمان نمی‌دانستند. گفتنی است که باید به معنای چهارم با دیده تردید و شک نگریست. زیرا این مطالب از‌ زبان‌ مخالفان آنها گزارش شده و معلوم نیست که دقیقا همان دیدگاه را گـزارش کـرده باشند، بـلکه احتمال دارد که لوازم این قول را ذکر کرده‌اند، لوازمی که حتی قائلان به این‌ نظریه‌ هم به آنها مـلتزم نیستند.

______________________________

۱٫ الفرق بین الفرق، ص۲۰۲و ۲۰۷؛ ملل و نحل، ص۱۳۹؛ التبصیر فی الدین، ص۹۷؛ کتاب الزیـنه، ج۳، ص۳۸ و ۳۹؛ ظـاهره الارجـاء، ج۱، ص۳۲۰٫

۲٫ ملل و نحل، ص۱۳۹؛ کتاب الزینه‌، ج۳، ص۴۰‌؛ مقدمه فرق الشیعه، ص۷۳؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۹۷؛ فرق معاصر، ج۳، ص۱۰۷۳٫

۳٫ کتاب الزینه، ج۳، ص۳۸ و ۳۹؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۹۷٫

۴٫ همان، ص۴۱٫

۵٫ مـقدمه‌ای ‌ ‌بـر ملل و نحل، ص۱۵۷٫

۶٫ مانند فرقه تومنیّه پیروان ابومعاذ‌ تومنی‌، رک‌: مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۰۴؛ ملل و نـحل‌، ج۱، ص۱۴۴‌؛ الفـرق‌ بـین الفرق، ص۳۰۳ و ۲۰۱؛ مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ص۱۳۸٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۱۹)


اما اگر مرجئه را از ماده «رجاء» بگیریم به معنای امیدداشتن‌ و امـیدواربودن‌ است‌. صاحبان این دیدگاه معتقدند که مرتکب گناه کبیره‌ را‌ باید به رحمت، عـفو و بخشش الاهی امیدوار کـرد. شـاید که غفران و بخشش بی حد و حصر الاهی شامل حال او‌ شود‌، زیرا‌ با برخورداری از ایمان، معصیت و گناه ضرری به آن نمی‌رساند‌. همان طور که اطاعت و بندگی شخص کافر هیچ نفع و سودی برایش نـدارد.(۱) نوبختی در فرق الشیعه لغت مرجئه‌ را‌ از‌ «رجاء» می‌داند و آن را به معنای امیدواربودن و امید داشتن بیان می‌کند‌، وی‌ در معرفی مرجئه می‌گوید: کسانی که امید به بخشایش و آمرزش الاهی داشتند را مرجئه خوانده‌اند.(۲)

بنابراین‌ می‌توان‌ چـنین‌ اسـتنباط کرد که ارجاء در نزد اکثر پیروان مرجئه به معنای تأخیرانداختن‌ (حکم‌ مرتکب‌ کبیره به قیامت) و مهلت دادن است. شعر ثابت بن‌قطنه نیز بر مسئله تأخیر تأکید‌ دارد‌. وی‌ که از نخستین مرجیان دوران بـنی‌امیه اسـت، بیان کرده که: «ما کارها را اگر‌ از‌ موارد مشتبه باشد به تأخیر می‌اندازیم»؛ و در بیت دیگر در مورد حقانیت علی‌(ع) و عثمان‌ می‌گوید‌:

علی(ع) و عثمان بر اساس سعی و تلاش خود پاداش خواهند گرفت و مـن بـه راستی نمی‌دانم‌ که‌ کدام یک از آن دو بر حق می‌باشند و کدام یک بهترند. باید کار‌ آنها‌ را‌ تا روز قیامت به تأخیر انداخت تا خداوند هر طور خواست درباره آنها حکم کند‌.(۳)

اسـفراینی‌ نـیز در کـتاب التبصیر فی الدین(۴) مرجئه را بـه مـعنای تـأخیرانداختن می‌داند‌ اما‌ تأخیر‌ عمل از ایمان. اسفراینی اگرچه مانند ابوحاتم رازی قائل به معنای تأخیر است اما آن‌ را‌ تأخیر‌ عمل از ایمان می‌داند نـه تـأخیر عـلی(ع) از ابوبکر.

محمدجواد مشکور نیز‌ در‌ پاورقی فرق الشیعه(۵) مـرجئه را بـه معنای تأخیرانداختن معرفی کرده و مفهوم امیدواربودن را خطا می‌داند. او‌ اصطلاح‌ مرجئه را از مصدر «ارجاء» به معنای تأخیرانداختن می‌داند نه از ریشه‌ رجـاء‌ بـه مـعنای امیدداشتن و امیدواربودن. وی در کتاب‌ فرهنگ‌ فرق‌ اسلامی می‌نویسد:

______________________________

۱٫ ملل و نحل، ص۱۳۹٫

۲٫ فـرق الشیعه‌، ص۱۴‌.

۳٫ الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۲٫

۴٫ التبصیر فی الدین، ص۹۷٫

۵٫ پاورقی فرق الشیعه، ص۱۴٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۰)


در حدیث‌ آمده‌ است که شیعه، سنّیان را‌ مرجئه‌ نامیدند، زیرا‌ سـنّیان‌ گـمان‌ کـردند که خداوند نصب امام را‌ به‌ تأخیر انداخته تا انتصاب امام، پس از پیـغمبر(ص) در اخـتیار ملت باشد‌.(۱)

بنابراین‌ ارجاء در نزد اکثر اصحاب ملل‌ و نحل به معنای تأخیرانداختن‌ و مهلت‌ دادن است. حال ایـن تـأخیرانداختن‌ اعـم‌ از این‌که تأخیر عمل از ایمان(۲) یا علی(ع) از ابوبکر(۳) یا حکم مرتکب‌ گناه‌ کـبیره تـا روز قـیامت باشد‌(۴) تمام‌ این‌ موارد، در تأخیرانداختن‌ مشترک‌اند‌، اما در مصادیق اختلاف‌ دارند‌.

شروع و شکل‌گیری تفکر مـرجئه

در چـگونگی سـیر و شکل‌گیری تفکر مرجئه در نیمه دوم قرن‌ اول‌ هجری اختلاف نظر وجود دارد و این‌ اختلاف‌ نه تنها‌ در‌ زمـان‌ شـکل‌گیری آن، بلکه حتی‌ در مورد سیاسی یا کلامی بودن تشکیل این فرقه نیز وجود دارد. بـیش‌تر صـاحب‌نظران مـعتقدند‌ دیدگاه‌ مرجئه بیش‌تر در مقابل دیدگاه خوارجی‌ شکل‌ گرفت‌ که‌ نه‌ امامت حضرت علی‌(ع) را‌ قـبول داشـتند و نه خلافت معاویه را تأیید می‌کردند. خوارج حتی حضرت علی(ع)، معاویه و عمرو عاص را‌ کـافر‌ مـی‌شمردند‌. امـا مرجئه بر این اعتقاد بودند که‌ همه‌ اهل‌ قبله‌ که‌ در‌ ظاهر اقرار به اسلام مـی‌کنند، مـؤمن‌اند(۵) و امید به عفو و بخشش آنان وجود دارد.(۶) آنان از بیان حکم در مورد این افـراد خـودداری مـی‌کردند(۷) و داوری در مورد ایشان‌ را به خداوند وانهاده،(۸) حتی درباره ایمان و کفر امام علی(ع) و عثمان از اتخاذ موضع اجـتناب مـی‌کردند.(۹)

مـؤلف کتاب المقالات و الفرق(۱۰) شکل‌گیری مرجئه را ناشی از حملات شیعه و خوارج در‌ مقابل‌ بنی‌امیه ذکـر مـی‌کند. همچنان‌که ابوحاتم رازی نقطه آغاز مرجئه را متفرق‌شدن

______________________________

۱٫ فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۰۳؛ نیز رک: المقالات و الفرق، ص۱۳۱٫

۲٫ التبصیر فی الدین، ص۹۷٫

۳٫ کـتاب الزیـنه، ج۳، ص۴۱٫

۴٫ الحور العین‌، ص۲۰۳‌، ملل و نحل، ص۱۳۹٫

۵٫ فرق الشیعه، ص۱۳ و ۱۴، المقالات و الفرق، ص۵، فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۰٫

۶٫ فرق الشـیعه، ص۱۴، المـقالات و الفرق، ص۶٫

۷٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۴۲۲٫

۸٫ همان‌.

۹٫ فـرق‌ مـعاصره، ج۳، ص۱۰۷۹٫

۱۰٫ المـقالات و الفرق‌، ص۱۳۱‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۱)


یاران علی(ع) بعد از جریان حَکَمیت ذکـر کـرده و معتقد است مرجئه به گروهی گفته می‌شود که بعد از شهادت حضرت علی(ع) بـه طـرف معاویه‌ رفتند‌ و با او متحد شـدند‌.(۱)

مـی‌توان‌ گفت تـفکر ارجـاء بـا رویکردی سیاسی شروع شد، ولی به سـرعت رویـکرد کلامی به خود گرفت و در زمانی کوتاه به اوج خود رسید. اگر رویکرد سـیاسی ارجـاء در جای جای‌ جهان‌ اسلام وجود داشـت، اما رویکرد کلامی آن در شـهر کـوفه آغاز شد(۲) و از آنجا به نـقاط دیـگر سرزمین‌های اسلامی کشیده شد. چنان‌که ضمیری در کتاب خود می‌گوید:

هیچ نقطه‌ای از‌ دور‌ افتاده‌ترین نـقاط‌ سـرزمین‌های اسلامی نیست که مرجئه در آن نـفوذ نـکرده بـاشد و پیروان و طرفدارانی نـیز نـداشته باشد مگر تعداد‌ کـمی از آنـها.(۳)

برخی از نویسندگان شروع رویکرد سیاسی این عقیده‌ و تفکر‌ را‌ چنین بیان می‌کنند:(۴)

…در نزد حسن بـن‌محمد بـن‌علی بن‌ابی‌طالب در مورد حق و باطل‌بودن حضرت عـلی(ع)، عـثمان، طلحه‌ و ‌‌زبـیر‌ بـحث شـد، وی گفت: بهتر است حـکم و قضاوت در مورد آنها را به‌ تأخیر‌ بیندازیم‌، هیچ کدام را تأیید یا رد نکنیم و آنها را به خدا واگـذار کـنیم تا در‌ روز قیامت آنچه خدا می‌خواهد حـکم کـند.(۵) …حـسن پس از آن رسـاله‌ای دربـاره‌ ارجاء نوشت. امـا بـعدا‌ از‌ نگارش خود پشیمان شد…(۶)

در مورد عقیده و رأی حسن بن‌محمد در باب ارجاء می‌توان چنین استنباط کرد که او هـرگز قـائل بـه تأخیر عمل از ایمان نبوده و فقط به عـنوان پایـانی‌ بـرای یـک مـسئله سـیاسی

______________________________

۱٫ کتاب الزینه، ج۳، ص۴۲، فرق الشیعه، ص۱۳٫

۲٫ در مورد اولین شهری که تفکرات مرجئی در آن رواج یافت (مدینه یا کوفه یا شهرهای دیگر) تنها از کوفه نام‌ برده‌ می‌شود. برای اطلاع بیش‌تر رک: القدریه و المـرجئه، ص۸۶ـ۱۱۶ و ۱۱۷؛ مجموعه فتاوی شیخ الاسلام ابن‌تیمیه، ج۷، ص۲۹۷ و ۳۳۱؛ فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۴٫

۳٫ الحور العین، ص۲۰۳؛ القدریه و المرجئه، ص۱۱۶؛ مجموع فتاوی، ج۷، ص۳۱۱٫

۴٫ تهذیب‌ الکمال‌، ج۶، ص۳۲۱ و ۳۲۲؛ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۳۴۵؛ فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۱٫

۵٫ القدریه و المرجئه، ص۷۸٫

۶٫ تهذیب الکمال، ج۶، ص۳۲۲؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۲۰؛ الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸؛ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۳۴۶؛ القـدریه و المـرجئه، ص۷۹؛ فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۱‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۲)


نکاتی‌ را بیان داشته است، اما وی نمی‌دانست که این دلسوزی وی شروع یک مسئله کلامی بی‌پایان خواهد بود.(۱) نتیجه این‌که تفکر و عقیده مرجئه کلامی، یعنی ایمان بدون عمل یـا‌ عـمل‌ در‌ مرحله بعد از ایمان، عقیده‌ای‌ است‌ که‌ بعد از حسن بن‌محمد مطرح شده و به دنبال آن پیروانی یافته است.(۲) ابن‌تیمیه بر این عقیده است که شـروع رویـکرد کلامی‌ مرجئه‌ در‌ اواخر عصر صـحابه و در زمـان عبدالملک بن‌مروان توسط‌ حماد‌ بن‌سلیمان (م. ۹۵ق) در شهر کوفه بوده است.(۳)

مؤسس و پایه‌گذار مرجئه کیست؟

در میان فرق‌شناسان در مورد این‌که چه کسی برای‌ نخستین‌ بار‌ درباره ارجاء سـخن گـفته و یا مطلبی نوشته اسـت اخـتلاف‌نظر وجود‌ دارد. شهرستانی در ملل و نحل با لفظ «قیل»، حسن بن‌محمد حنفیه را اولین کسی می‌داند که درباره ارجاء‌ سخن‌ گفت‌؛ اما در همان کتاب در جایی دیگر از غیلان دمشقی به‌ عنوان‌ نخستین کسی کـه دربـاره ارجاء سخن گفته، نام می‌برد.(۴) در کتاب فرق معاصره از مردی در‌ عراق‌ به‌ نام «قیس بن‌عمرو الماضری» به عنوان اولین کسی که ارجاء را بیان‌ کرد‌، نام‌ می‌برد.(۵)

در آثاری مانند تهذیب الکمال،(۶) المـلل و النـحل،(۷) قاموس الرجـال،(۸) معجم الفرق الاسلامیه،(۹) الطبقات‌ الکبری‌،(۱۰‌) الوافی بالوفیات،(۱۱) ظاهره الارجاء(۱۲) و فضل الاعتزال،(۱۳) از حسن بن‌محمد بن‌حنفیه به‌ عنوان‌ مـؤسس و بنیان‌گذار مرجئه یاد شده است. اما همچنان که بیان شد رویـکرد سـیاسی‌ ارجـاء‌ مقدم‌ بر رویکرد کلامی آن است و فرزند محمد بن‌حنفیه و ثابت بن‌قطنه بر ارجاء سیاسی تأکید‌ داشته‌ و غیلان و حـماد ‌ ‌بـر ارجاء کلامی. این ارجاء کلامی خود سه گروه بوده است‌: مرجئه‌ قدریه‌، مـرجئه جـبریه، مـرجئه خالصه.

______________________________

۱٫ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۳۴۸؛ فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۲؛ معجم الفرق الاسلامیه، ص۳۲۰؛ القدریه‌ و المرجئه‌، ص۷۸ و ۷۷ و ۸۰ و ۸۱٫

۲٫ این عقیده را که عمل جـزء ایمان نیست‌ و در‌ مرتبه‌ بعد از ایمان قرار دارد و نیز آنچه باعث رستگاری و سعادت انسان مـی‌شود تنها ایمان است‌ بـدون‌ عـمل‌، این عقیده را مورخان به عنوان مرجئه ثانی یا دوم می‌شناسند.

۳٫ مجموع‌ فتاوی‌، ج۷، ص۳۱۱٫

۴٫ ملل و نحل، ص۱۴۴٫

۵٫ فرق معاصره، ج۳، ص۱۰۸۲٫

۶٫ ج۶، ص۳۱۸٫

۷٫ ص۱۴۴٫

۸٫ ج۳، ص۳۲۹٫

۹٫ ص۲۲۰٫

۱۰٫ ج۵، ص۳۲۸٫

۱۱٫ ج۱۲، ص۲۱۲‌.

۱۲‌. ج۱، ص۳۴۵ و ۳۵۶٫

۱۳٫ ص۱۵۹٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۳)


گاهی نیز از افراد دیگری به عنوان مؤسس‌ مرجئه‌ یاد شده است مثلاً از «حسان بن‌بلال‌ الزنی‌» بـه‌ عنوان بنیان‌گذار مرجئه نام برده شده، و چون‌ در‌ بصره می‌زیسته است بنابراین می‌توان او را اولین کسی دانست که در بصره‌ عقیده‌ ارجاء را انتشار داده است‌. هم‌چنین‌ غیلان دمشقی‌ را‌ می‌توان‌ به عنوان اولین پایه‌گذار مرجئه در‌ دمـشق‌ دانـست. در کتاب القدریه و المرجئه(۱) آمده است که اولین شخصی که در‌ مورد‌ ایمان قائل به ارجاء شد «ذر‌ بن‌عبداللّه‌» و به پیروی از‌ او‌ «حماد بن‌ابی‌سلیمان» است. اما گروهی‌ دیگر‌ از اهل علم معتقدند که این ادعـا صـحیح نیست و اولین کسی که درباره‌ ارجاء‌ سخن گفته «حماد بن‌ابی‌سلیمان» است‌. شخصیتی‌ که‌ مقام علمی او‌ بر‌ کسی پوشیده نیست و استاد‌ ابوحنیفه‌(۲) نیز بوده است. در این‌باره می‌توان گفت احتمالاً بـرای اولیـن بار در تاریخ ذرّ‌ بن‌عبداللّه‌ در مورد ارجاء سخن گفت، اما‌ به‌ خاطر عظمت‌ علمی‌ حماد‌ بن‌ابی‌سلیمان، از حماد به‌ عنوان پایه‌گذار ارجاء کلامی یاد می‌شود. دلیل ما بر چنین ادعایی این اسـت کـه ذرّ‌ بـن‌عبداللّه‌ در سال ۹۹ هجری از دنیا‌ رفته‌ اسـت‌ و حـماد‌ بـن‌ابی‌سلیمان‌ در سال ۱۲۰‌ق وفات‌ یافته است.

خاستگاه سیاسی مرجئه

در قرن اول هجری به خاطر بساطت و اجمال مباحث کلامی، عموم‌ مردم‌ حد‌ واسطی برای ایـمان و کـفر قـائل نبودند و شاید‌ به‌ این‌ دلیل‌ خوارج‌ شکل‌ گـرفتند. در ایـن میان گروه‌های متعددی به نقد تفکر خوارج پرداختند. مرجئه یکی از نخستین فرقه‌هایی است که سرسختانه با خوارج به مـخالفت پرداخـته اسـت. چون خوارج‌ معتقد بودند که برای مسلمان ایمان قلبی کـافی نیست و مرتکب گناه کبیره(۳) جزء مؤمنان به شمار نمی‌آید و با ارتکاب گناه کبیره کافر می‌شود؛ اما مرجئه بـر خـلاف آنـها بر این‌ باور‌ بودند که مسلمانان با ارتکاب گناه کبیره از اسـلام خـارج نمی‌شوند. به همین جهت مرجئه، در ابتدا سیاست

______________________________

۱٫ القدریه و المرجئه، ص۸۲، مسائل الامام احمد نیشابوری، ج۲، ص۱۶۲٫ (اول من قال‌ بـالارجاء‌ عـلی هـذا النحو).

۲٫ القدریه و المرجئه، ص۸۳٫

۳٫ در مورد این‌که مرتکب گناه کبیره را به چه نامی بـنامیم نـیز در بـین مسلمانان اختلاف نظر‌ وجود‌ دارد. خوارج مرتکب کبیره را‌ کافر‌ می‌دانند. مرجئه معتقدند با وجود فـسق و فـجور مـؤمن است. معتزله و از آن جمله حسن بصری و واصل بن‌عطا معتقدند کسی که مرتکب کبیره می‌شود نـه‌ مـؤمن‌ است نه کافر، اما‌ حسن‌ بصری نام او را منافق نهاد و واصل بن‌عطا قائل بـه المـنزله بـین المنزلتین شد.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۴)


خود را بر سکوت و عدم بیان حکم در مورد مرتکب کبیره گذاشتند و در ادامه بـه عـدم‌ خروج‌ او از اسلام حکم کردند و به تبع آن معتقد گشتند که اگر امام و خلیفه نـیز مـرتکب کـبیره شود نه تنها از مسلمانی خارج نمی‌شود بلکه اطاعت از او همچنان واجب‌ است‌ و نماز پشت‌ سر او صـحیح اسـت.

بنابراین بر طبق تعریف مرجئه از ایمان همه چیز به تصدیق قلبی بـستگی‌ دارد. اگـر ایـمان (تصدیق قلبی) صحیح باشد، هیچ عملی به آن‌ ضرر‌ و زیان‌ نمی‌رساند و اگر آن خضوع قلبی نـباشد، هـیچ عـملی سودمند نخواهد بود.

بنابر نقل مؤلف فرهنگ فرق اسلامی ‌‌اولین‌ کسی کـه در مـیان مستشرقان به ویژگی‌های سیاسی مرجئه نخستین پرداخته است فان‌ فلوتن‌ است‌ که اطلاعات خود را بر پایـه شـعری از ثابت بن‌قطنه بنیان نهاده است. مهم‌ترین منبع‌ در مورد شعر ثابت، کتاب الاغـانی ابـوالفرج اصفهانی است(۱) و عقایدی که ثابت بن‌قطنه‌ در شـعرش بـیان مـی‌کند‌ همان‌ آراء و عقاید حسن بن‌محمد بن‌حنفیه و پیروان نـخستین او اسـت که به ترویج و آموزش آن پرداخته است.

مرجئه حرکتی سیاسی، کلامی یا اجتماعی

احـمد امـین(۲) شکل‌گیری مرجئه را یک حرکت سـیاسی و حـتی‌ آنها را یـک حـزب سـیاسی می‌داند. زیرا بعضی از مسلمانان عقیده داشـتند عـثمان مظلوم کشته شده، بعضی دیگر می‌گفتند علی(ع) و اصحابش بر حق‌اند. گروه سـوم مـعتقد بودند هر دو گروه مسلمان‌اند‌ و چون‌ در ظـاهر و با زبان، به اسـلام اقـرار دارند، ما نه از آنها بـیزاری مـی‌جوییم و نه آنها را لعن می‌کنیم. هم‌چنین هیچ کدام را تأیید یا رد نمی‌کنیم و امر آنها را‌ تـا‌ روز قـیامت به تأخیر می‌اندازیم. اما ایـن نـکته را نـیز باید توجه داشـت کـه شکل‌گیری یک فرقه مـمکن اسـت سیاسی باشد، اما در ادامه و استمرار حتما باید رنگ کلامی‌ به‌ خود بگیرد؛ زیرا اگـر رنـگ کلامی پیدا نکند ماندگار نخواهد بـود.

احـمد امین در مـورد شـکل‌گیری سـیاسی مرجئه می‌گوید:

… در قرن اول سـه گروه به نام‌های خوارج، شیعه و امویان‌ وجود‌ داشتند‌ که هیچ

______________________________

۱٫ اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی‌، ج۱۴‌، ص۲۷۰‌؛ فرهنگ فـرق اسـلامی، شعر و ترجمه فارسی بعضی ابیات آن، ص۴۰۳ـ۴۰۵٫

۲٫ ضـحی الاسـلام، ص۶۵، ۳۲۲؛ فـجر الاسـلام، ص۲۷۹ و ۲۸۰٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۵)


یـک دیگری‌ را‌ قبول‌ نـداشته و تـا حد تکفیر و قتل نسبت به مخالفان‌ خود‌ پیش می‌رفتند… در این اثنا فرقه‌ای ظاهر شد که مـی‌خواست بـه تـمام این اختلافات پایان دهد و تمام آنها را‌ بـا‌ هـم‌ جـمع کـند لذا بـه ایـن منظور، فِرَق سه گانه خوارج‌، شیعه و امویان را مؤمن دانست(۱) و بر کفر آنان نیز حکم نمی‌کرد و بر این عقیده بود که هیچ فرقه‌ای‌ حق‌ ندارد‌ فرقه دیگر را تـکفیر کند.(۲)

بنابراین فرقه مرجئه به نوعی مؤید‌ حکومت‌ امویان بوده و از لوازم دیدگاه آنان این بود که خلیفه اگرچه شخصی همانند معاویه یا مروان‌ بن‌حکم‌ باشد‌، چون تصدیق قلبی و اقرار زبانی بـه خـدا و پیامبر دارند، مؤمن‌اند و بنابراین حکومتشان‌ یک‌ حکومت‌ شرعی است.(۳) بنابراین نظر(۴) مرجئه یک حزب سیاسی است که نمی‌خواهد در فتنه‌ها دخالت‌ کند‌،(۵) خون‌ مسلمانی بر زمین ریخته شود و حکم بـه درسـتی یا نادرستی فعلی بکند، لذا عملاً‌ خادم‌ و عمله سیاست می‌گردد(۶) و حتی در مهم‌ترین حوزه‌های نظری مانند ایمان و کفر، مؤمن و یا‌ کافربودن‌ افراد‌ جنبه سیاسی دارد و رأیـشان نـیز سیاسی است.(۷)

ولهاوزن نیز مـرجئه را یـک حزب سیاسی‌ می‌داند‌؛ اما هدفش را بر عکس احمد امین، رسیدن به اتفاق نظر و وحدت میان‌ مؤمنان‌ و یک‌ حرکت سیاسی و انقلابی علیه ظلم و ستم مـستعمران فـاتح می‌داند.

ایزوتسو که در بـاب مـفهوم ایمان‌ در‌ کلام اسلامی و مرجئه تحقیق شایانی نموده و اثری نیز در این باب تألیف‌ کرده‌،(۸) معتقد‌ است گرایش مرجئه بیش‌تر ماهیت سیاسی دارد تا کلامی. اما برخی از متفکران قائل به‌ شکل‌گیری‌ کلامی‌ ایـن فـرقه‌اند. در دایره المعارف بزرگ اسلامی(۹) مرجئه نخستین را یک حرکت‌ کلامی‌ معرفی کرده که با طرح نظریه ارجاء، در باب منازعات صحابه قائل به توقف شدند، به‌ ویژه‌ درباره حضرت علی(ع) و عثمان و عـدم اتـخاذ موضع و حـکم‌نکردن درباره ایمان و کفر آنان‌. وی‌ این عقاید را یک

______________________________

۱٫ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۳۱۷‌ و ۳۱۸‌؛ تاریخ‌ المذاهب الاسلامیه، ص۱۱۴؛ ضحی الاسلام، ج۳، ص۳۲۴ و ۳۲۵‌؛ فجر‌ الاسـلام، ص۲۸۰ و ۲۸۱ و ۲۹۳٫

۲٫ فجر الاسلام، ص۲۸۰٫

۳٫ همان.

۴٫ همان، ص۲۷۹؛ ضحی الاسلام، ج۳، ص۵ـ۷ و ۳۲۴‌ـ۳۲۵‌.

۵٫ فجر الاسلام، ص۲۸۰٫

۶٫ همان.

۷٫ همان‌.

۸٫ مـفهوم‌ ایـمان در‌ کـلام‌ اسلامی‌، ص۱۲۹٫

۹٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۲۲‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۶)


گرایش‌ کلامی در سده اول قمری و اوایل سده دوم قمری می‌داند. در کتاب‌ الفرق‌ و الجماعات الدیـنیه ‌ ‌نـیز مرجئه یک فرقه‌ کلامی و شکل‌گیری آن بیش‌تر‌ از‌ موضع کلامی معرفی شده است‌ و نقطه‌ آغـاز ایـن فـرقه بعد از طرح این سؤال که حکم مرتکب گناه کبیره‌ چیست‌، بیان شده است و طرح ایـن‌ سؤال‌ هم‌ به دنبال قتل‌ خلیفه‌ سوم عثمان بن‌عفان بوده‌ است‌.

برخی بـر خلاف دو گروه فوق شـکل‌گیری مـرجئه را یک حرکت اجتماعی برای اجرای‌ عدالت‌ اجتماعی در بین جوامع مسلمان می‌دانند‌. در‌ این مورد‌ می‌توان‌ از‌ فان فلوتن نام برد‌. او اگر چه تمام فرق اسلامی و حتی مرجئه را یک فرقه سیاسی می‌داند اما، در‌ جـای‌ دیگر(۱) مرجئه را فرقه‌ای می‌داند که‌ نه‌ سیاسی‌ است‌ و نه‌ کلامی، بلکه حرکتی‌ است‌ در جوامع اسلامی که به دنبال استقرار عدالت اجتماعی در جامعه بودند.

ولهاوزن(۲) نیز مانند فان‌ فلوتن‌ مرجئه‌ را حزب انـسان‌گرایی دانـسته که خواستار تحقق‌ عدالت‌، مساوات‌ و برابری‌ بود‌ برای‌ تمام ملت‌هایی که فاتحان مسلمان سرزمین آنها را تحت تصرّف خود در آورده بودند.

بنابر آنچه در مورد شکل‌گیری مرجئه بیان شد، در یک جمع‌بندی کلی مـی‌توان‌ در پیـدایش این فرقه به سه عامل سیاسی، کلامی و اجتماعی اشاره کرد که عامل سوم را نیز می‌توان با یک تحلیل، در ذیل عامل سیاسی قرار داد چرا که حرکت‌ اجتماعی‌ نوعی حرکت سـیاسی اسـت. بنابراین با استفاده از منابعی که ذکر شد می‌توان به این نتیجه رسید که نظریه غالب شکل‌گیری سیاسی مرجئه است و مانند سایر جنبش‌ها و فرقه‌هایی که‌ در‌ صدر اسلام به وجود آمـدند، نـمی‌تواند یـک حرکت صرفا کلامی و اعتقادی بـاشد، اگـرچه در ظـاهر، برخی فرقه‌ها خود را به نوعی کلامی یا‌ به‌ رنگ کلامی جلوه می‌دهند ولی‌ در‌ واقع شکل‌گیری آنها به نوعی سیاسی بوده اسـت.(۳)

افـول مـرجئه

تعریف مرجئه از ایمان با سرعتی چشمگیر در قرون نـخستین و سـپس در فرقه‌های کلامی‌ و آثار‌ فکری آن دوره جای‌ پای‌ خود را باز کرد و به تعبیر برخی از نویسندگان جایی نبود

______________________________

۱٫ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۲۷۰٫

۲٫ همان، ج۱، ص۲۷۲٫

۳٫ ضـحی الاسـلام، ج۳؛ فـجر الاسلام، ص۲۷۹٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۷)


که مرجئه در آن نفوذ نکرده باشد. برخی از‌ محققان‌(۱) قائل‌اند کـه سرانجام، این فرقه با ظهور دولت بنی‌عباس(۲) به فعالیت و ترویج خود پایان داد. اما آیا واقعا مرجئه با ظهور بـنی‌عباس و سـقوط بـنی‌امیه به دوران افول و زوال خود رسید؟ ادله‌ موافقان‌ این نظریه‌ چنین است: الف. عباسیان مـرجئه را دوسـتان و تأیید کنندگان حکومت بنی‌امیه می‌دانستند،(۳) در نتیجه مخالفت عباسیان با‌ بنی‌امیه به نوعی مخالفت با مرجئه اسـت و بـا از بـین رفتن‌ امویان‌، مرجئه‌ نیز از بین رفت،(۴) این دلیل توسط برخی از صاحب‌نظران مـانند احـمد امـین و نعمان القاضی بیان شده ‌‌است‌. آنها علت و عامل انقراض مرجئه را مخالفت عباسیان با بـنی‌امیه مـی‌دانند.(۵)

ب. دلیـل دیگر‌ این‌که‌، عباسیان‌ از میان فرقه‌ها و مذاهب، به مذهب اهل حدیث توجه بیش‌تری کرده و آن را بـه رسـمیت‌ شناختند. در نتیجه فرقه‌های دیگر مانند مرجئه کم رنگ شد و کم‌کم رو به‌ انقراض نـهاد و مـحو شـد‌.

افرادی‌ مانند اخبث،(۶) شاکر مصطفی(۷) و فاروق عمر(۸) از این عقیده دفاع می‌کنند. شاید بعضی بـا ایـن نظریه که مرجئه، امویان را تأیید می‌کردند، موافق نباشند و این بیان را ناصواب بپندارند و از فـردی‌ مـانند ابـوحنیفه(۹) به عنوان بزرگ‌ترین متفکر مرجئی نام ببرند که همیشه و در همه حال علیه سلطان و امیران جـائر و ظـالم زمان خود چه دولت امویان و چه حکومت عباسیان،(۱۰) قیام کرده است‌.

نقش‌ ایـمان و جـایگاه عـمل در سعادت انسان

بدون شک مشخصه اصلی فرقه مرجئه، خارج ساختن حوزه عمل از حوزه مفهوم و حـقیقت ایـمان اسـت؛ اما آیا این جدا دانستن به معنای بی‌اهمیت‌ جلوه‌دادن‌ نقش عمل در

______________________________

۱٫ الحـور العـین، ص۲۰۳٫

۲٫ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۲۷۶؛ فجر الاسلام، ص۲۸۱٫

۳٫ سواد الاعظم فی الکلام، ص۶؛ شعر ثابت بن‌قطنه؛ الاغانی، ج۱۴، ص۲۶۲ـ۲۶۳؛ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۳۱۷ـ۳۱۸؛ الفرق الاسـلامیه‌، ص۱۷۷‌ـ۱۷۸٫

۴٫ فـجر الاسلام، ص۲۸۱؛ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۲۷۶؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۰۶٫

۵٫ ظاهره الارجاء، ج۱، ص۲۷۶٫

۶٫ همان، ج۱، ص۲۷۶٫

۷٫ همان.

۸٫ همان.

۹٫ در مـورد مـرجئی بودن ابوحنیفه رک: تاریخ المذاهب الاسلامی، ص۳۳۵؛ طبقات‌ الکـبری‌، ج۶، ص۳۳۳‌؛ تـهذیب الکـمال، ج۷، ص۲۷۲؛ تاریخ بغداد‌، ج۱۳‌، ص۳۷۱‌، روایات ۱۴ تا ۱۹ و ص۳۹۵ روایات ۷ و ۸ و ۹٫

۱۰٫ تاریخ بـغداد، ج۱۳، ص۲۹۵؛ تـاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۳۴۸٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۸)


سعادت اخروی انسان است. آیا خارج‌کردن‌ عمل‌ از‌ حوزه ایمان به انـجام‌ندادن فـرایض الاهی منجر خواهد‌ شد‌. آیـا بـیان عقاید و آراء مـرجئه نـوعی اشـاعه اباحه‌گری است. اینها پرسش‌ها و یا مـطالبی اسـت که از سوی مخالفان مرجئه‌ به‌ آنان‌ نسبت داده شده است.

آیا مرجئه حـامی چـنین عقیده و نظریه‌ای‌ است که عمل هـیچ نقشی در سعادت انسان نـدارد. بـرای این‌که بهتر بتوان به اهـمیت و ارزش عـمل و جایگاه‌ آن‌ در‌ نزد آنها پی‌برد نخست به ذکر یک تقسیم بندی دوگانه در‌ مـورد‌ تـمام فرقه‌های مرجئه پرداخته و به طـور کـلی آنـها را به دو گروه افـراطیون یـا غلاه مرجئه‌ و دیگری‌ اعـتدالیون‌، تـقسیم می‌کنیم. این تقسیم‌بندی در بیان جایگاه عمل از دیدگاه مرجئه از‌ اهمیت‌ بسیار‌ زیادی برخوردار است، زیـرا بـعضی بدون توجه به این تقسیم بـندی وقـتی به بـررسی‌ آراء‌ مـرجئه‌ در بـاب عمل و ماهیت ایمان مـی‌پردازند دچار یک تناقض می‌شوند. گروه اول که آنها‌ را‌ افراطیون یا غلاه مرجئه می‌نامند، خود به دو دسـته تـقسیم می‌شوند: گروهی که‌ ایمان‌ را‌ صرفا اقـرار زبـانی مـی‌دانند و گـروهی کـه در مقابل این دسـته از افـراطیون، ایمان را‌ تنها‌ تصدیق و اعتقاد قلبی می‌دانند.(۱)

وجه اشتراک این دو گروه از افراطیون مرجئه، در‌ این‌ است‌ که مـعتقدند عـمل در مـاهیت ایمان، وجود ندارد، زیرا بر این اعـتقادند کـه ایـمان فـرد‌ مـؤمن‌ یـا به اقرار زبانی است یا به اعتقاد درونی و قلبی، و نه در‌ عمل‌ اما‌ گروه دوم که می‌توان آنها را مرجئه معتدل یا اعتدالیون نامید، ایمان را اعتقاد قلبی‌، اقرار‌ و یا‌ هـر دو را با هم می‌دانند.(۲) اما تفاوت این گروه با افراطیون‌ در‌ این است که اعتدالیون اگرچه حوزه و قلمرو عمل را از ایمان جدا می‌دانند، ولی هرگز عمل‌ را‌ بی‌اهمیت و بی‌ارزش جلوه نمی‌دهند؛ بلکه معتقدند که عـمل در زنـدگی شخص مؤمن‌ لازم‌ و ضروری است اما در مرتبه بعد از‌ ایمان‌ قرار‌ دارد. یعنی عمل از لوازم ایمان است‌ و در‌ تعریف نمی‌گنجد. افراطیون بر این باور بودند که عمل هیچ ضرری به ایمان‌ نمی‌زند‌ هـمان‌طور کـه عمل با وجود‌ کفر‌، نفع و سودی‌ ندارد‌.(۳)

______________________________

۱٫ در‌ مورد مرجئه افراطی در کتاب الامانه‌ عن‌ مذهب اهل العدل، ص۲۳، و مرجئه، ص۹۵، آمده است که: این گروه مـعتقدند‌ کـه‌ ایمان فی نفسه و به خـودی خـود‌ دارای چنان اعتبار و قدرت‌ و اهمیتی‌ است که می‌تواند انسان را‌ رستگار‌ کند و او را به سعادت برساند و نجات دهد. با این عقیده و نظریه به‌ تدریج‌ از تأثیر و اهمیت عـمل در‌ نـجات‌ انسان‌ کاستند تا جـایی‌ کـه‌ برای عمل اصلاً ارزش‌ و اهمیتی‌ قائل نبودند. به طوری که اگر کسی بدون علت شخصی را به قتل برساند‌ یا‌ اموالی را بدزدد، مرتکب زنا شود‌ یا‌ شراب بخورد‌، هرگز‌ از‌ اهل جـهنم نـیست هر‌ چند تا آخرین لحظه عمر خود، بر این امور اصرار ورزد و آنها را تکرار کند‌.

۲٫ فضل‌ الاعتزال و طبقات المعتزله، ص۱۵۶٫

۳٫ الفضل فی‌ الملل‌ و الاهواء‌ و النحل‌، ج۵، ص۷۴‌؛ ملل و نحل، ص۱۳۹‌؛ فضل‌ الاعتزال، ص۱۵۶٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۲۹)


چون اگر کـسی ذرهـ‌ای از ایمان در قـلب و درون خود داشته باشد داخل دوزخ‌ نخواهد‌ شد‌.(۱)

با تقسیم‌بندی مرجئه به افراطی و اعتدالی می‌توان‌ به‌ این‌ نـتیجه‌ رسید‌ که‌ بعضی از فرقه‌ها که به مخالفت با مرجئه پرداخته مـثل اهـل حـدیث، خوارج و معتزله و از دشمنان سرسخت مرجئه بودند، تنها به عقاید مرجئه افراطی توجه داشتند و به‌ دنبال تضعیف و حـتی ‌ ‌از بـین بردن آنها بودند و از اعتدالیون مرجئه و عقایدشان سخن نمی‌گفتند.

ابن‌حزم(۲) نیز در کتاب خود ایـن تـقسیم بـندی را ذکر کرده است. وی گروهی از مرجئه‌ را‌ «غلاه مرجئه» می‌نامد و آنها را به دو گروه و طایفه تقسیم می‌کند و در صـفحات متعدد کتاب(۳) الفصل به ذکر آراء و عقاید آنها می‌پردازد و می‌گوید آنان گروهی هستند کـه معتقدند ایمان‌ همان‌ قـول بـه زبان است حتی اگر شخص در قلب و درون خود کفر بورزد، باز در نزد خداوند تبارک و تعالی مؤمن است و اهل بهشت‌ می‌باشد‌. از پیروان این عقیده می‌توان‌ محمد‌ بن‌کرام سجستانی و پیروانش(۴) را نام برد.

بنابراین بـا بیان تقسیم‌بندی اولیه مرجئه یعنی مرجئه افراطی و مرجئه اعتدالی می‌توان به دفاع از آن پرداخت و حکم‌ در‌ مورد مرجئه افراطی را‌ بر‌ مرجئه اعتدالی حمل نکرد. زیرا بعضی از جنبش‌ها و فرقه‌های مخالف مرجئه مانند خوارج، اهـل حـدیث و معتزله برای تضعیف و بد جلوه‌دادن آنها در بین مسلمانان و سایر تفکرات موجود در آن بلاد‌، تنها‌ به بیان عقاید مرجئه افراطی می‌پرداختند و هرگز از اعتدالیون مرجئه و عقاید آنان سخن نمی‌گفتند. پس تنها با معرفی مـرجئه افـراطی و عدم بیان عقاید مرجئه اعتدالی، شاید بتوان گفت کم لطفی‌ بزرگی‌ در حق‌ فرقه‌هایی از مرجئه شده است که در بیان اهمیت و ارزش عمل برای انسان جانب اعتدال را رعایت‌ می‌کنند. در اینجا به ذکـر بـرخی از عقاید مرجئه اعتدالی در‌ مورد‌ اهمیت‌ دادن به عمل در زندگی، البته در مقام و مرتبه بعد از ایمان و ارزش و اهمیت عمل برای سعادت‌، ‌‌نجات‌ انسان و پای‌بندی به بعضی از اعمال و عبادات مانند، نماز، روزه، حج، زکات و… پرداخـته‌ خـواهد‌ شـد‌ تا جوابی باشد برای کـسانی کـه مـرجئه را فقط مرجئه افراطی معرفی می‌کنند و می‌گویند فقط‌ ایمان داشته باش تا نجات‌یابی و رستگار شوی و هر فعلی که خواستی انجام بده‌، مـثلاً بـت‌پرست،

______________________________

۱٫ فـضل الاعتزال‌، ص۱۵۶‌.

۲٫ الفصل فی الملل و الاهواء النحل، ج۵، ص۷۳٫

۳٫ همان، ج۲، ص۲۶۵ و ۲۶۶؛ ج۳، ص۲۲۷٫

۴٫ فـرقه کـرامیه.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۰)


معتقد به خدای سه گانه (پدر، پسر، روح القدس) باش، بر دین یهودیت باش و…(۱) باز اهل بهشت خواهی بود‌، زیرا اگـر کـسی ذرهـ‌ای از ایمان در قلبش داشته باشد هرگز داخل دوزخ نخواهد شد.(۲)

ماهیت عـمل

در بعضی از فرقه‌های مرجئه(۳) به مسائلی می‌توان اشاره کرد که دلالت بر اهمیت‌ و ارزش‌ عمل در نزد آنها دارد.

اولین دلیل ایـن‌که آنـها انـسان را به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می‌کنند، کافر حکمش مشخص و معلوم اسـت، یـعنی مخلّد در دوزخ خواهد بود. اما‌ مؤمن‌ حکمش چیست؟ از اینجا اهمیت عمل در نزد آنها مشخص می‌شود زیرا اگر کـسی مـرتکب گـناهی شده باشد ـ اعم از کبیره و صغیره ـ او مؤمن باقی خواهد ماند، چون اعتقاد بـه‌ خـدا‌ و پیـامبران دارد، اما او را هرگز نمی‌توان در کنار دیگر افرادی قرار داد که مرتکب گناهی نشده‌اند؛ و مرتکب و غیر مـرتکب را یـکی دانـست. بنابراین صرفِ بیانِ ارتکاب گناه و هم‌چنین‌ جداکردن‌ مرتکب‌ از غیرمرتکب، نشان‌دهنده اهمیت و ارزش‌ عمل‌ مـی‌باشد‌ زیـرا اگر عمل در سعادت دنیوی و اخروی انسان تأثیری نداشت، بحث از مرتکب اساسا بیهوده و بـی‌فایده بـود و بـاید می‌گفتند انسان یا‌ مؤمن‌ است‌ یا کافر،(۴) (کافر حکمش معلوم و مشخص یعنی مخلد‌ در‌ دوزخ و مـؤمن نـیز حکمش روشن و صریح یعنی مخلد در بهشت خواهد بود). بنابراین اگر از هر کسی کـه بـا‌ لغـت‌ آشناست‌ پرسیده شود ارتکاب چیست؟ خواهد گفت که انجام عملی است که‌ در بطن و درون ارتکاب نهفته اسـت و بـا مراجعه به کتب لغت، ارتکاب را شروع به کاری‌کردن؛ شروع به‌ کاری‌ نـامشروع‌کردن‌؛ سـوارشدن بـر چیزی؛ کاری بر خلاف قانون انجام دادن؛ گناه‌کردن؛ کاری‌ انجام‌ دادن و به کاری برآمدن(۵) معنا می‌کنند و مـرتکب کـه اسـم فاعل از ماده ارتکاب می‌باشد، به معنای‌ انجام‌دهنده‌ آن‌ یعنی شروع‌کننده و گناه کـننده اسـت.(۶)

______________________________

۱٫ الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۵، ص۷۳٫

۲٫ فضل‌ الاعتزال‌، ص۱۵۶‌.

۳٫ البته مرجئه اعتدال یا اعتدالیون مرجئه.

۴٫ مانند خوارج

۵٫ غـیاث الغـات، آنندراج، منتهی الارب، بعضی‌ لغت‌نامه‌های‌ فارسی‌ مانند: فرهنگ دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ اسـلامی، لغـت ارتکاب.

۶٫ همان، فرهنگ نظام، واژه ارتکاب‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۱)


بنابراین‌ مـرجئه اعـتدال در مـورد «ارتکاب» که نوعی عمل و فعل است و هـم‌چنین مـرتکب، به‌ بررسی‌ و بحث‌ می‌پردازند و این بیان‌کننده اهمیت عمل در نزد آنان است.

دومین دلیـل بـر اهمیت عمل‌ در‌ نزد مرجئه، چـگونگی شـکل‌گیری این فـرقه اسـت، چـنان‌که گذشت علاوه بر عوامل سیاسی‌ آنـ‌، جـنبه‌ و صبغه کلامی نیز در این شکل‌گیری تأثیر داشته است)، دیدگاه آنان پاسخ ایـن پرسـش بود‌ که‌ حکم مرتکب کبیره چیست؟ چـگونه می‌توان چنین فرقه‌ای را کـه اسـاس شکل‌گیری کلامی‌ آن‌ بر‌ اسـاس اهـمیت فعل و عمل بوده به اعتقاد به عدم تأثیر عمل در سعادت و نجات انسان‌ مـتهم‌ کـرد‌.

دلیل سوم از مواردی که بـه اهـمیت عـمل اشاره دارد اموری اسـت‌ از‌ ایـن قبیل: اختلاف در این‌که فـسّاق و فـجّار (مرتکبان کبیره و صغیره)، آیا مخلد در آتش خواهند بود‌ یا‌ خیر؛ اختلاف در مورد گناه کـبیره و صـغیره؛(۱) اختلاف در موارد اَعمال(۲) و اختلاف‌ در‌ مورد عـفو و بـخشش ظلم و سـتم‌هایی کـه بـعضی‌ از‌ افراد‌ در حق دیگران روا داشـته‌اند.

در هر‌ صورت‌ بیان اهمیت ایمان و عمل کاری شایسته و پسندیده است، زیرا بدون ایمان، ارزش واقعی‌ و حـقیقت‌ عـمل مشخص نمی‌شود، چنان‌که در‌ روایات‌ آمده اسـت‌ «انـما‌ الاعـمال‌ بـالنیات»، ارزش عـمل منوط به قـصد‌ و نـیت‌ قلبی و درونی است. ایمان در واقع همانند ستونی است(۳) که اجزایی مثل‌ اقرار‌ لسانی، اعتقاد درونی و قـلبی و عـمل بـا‌ اعضا و جوارح می‌تواند بر‌ آن‌ نهاده شـود تـا بـنای کـاملی‌ تـشکیل‌ دهـد، دلیل بر اساسی‌بودن و اهمیت ایمان قبل از عمل، این است که انسان‌ در‌ بعضی موارد می‌تواند عمل را‌ ترک‌ کند‌ و یا آن را‌ به‌ وقت دیگر موکول کند‌؛ اما‌ هرگز ایمان را نـمی‌تواند تعطیل یا به زمان و وقت دیگر موکول نماید؛ مثلاً شارع‌ می‌تواند‌ بگوید فلان عمل را بنا به‌ ضرورت‌ می‌توانی ترک‌ کنی‌ یا‌ باید ترک کنی و بعد‌ قضایش را انجام بدهی و یا حـتی بـگوید قضای آن نیز لازم نیست. به عنوان نمونه‌ شخص‌ به خاطر سفر یا بیماری یا‌ عادات‌ زنانه‌ می‌تواند‌ روزه‌ نگیرد و آن را‌ در‌ وقت و زمانی دیگر به جا آورد. اما آن فرد در هیچ زمانی و در هیچ حـالتی نـمی‌تواند‌ ایمان‌ خود‌ را ترک کند و بگوید در چنین مدتی‌ که‌ اعمال‌ بر‌ من‌ واجب‌ نیست، پس ایمان هم بر من واجب نیست و برای انجام هر عـملی آزاد هـستم. تمام این مسائل دلیل بـر اهـمیت ایمان قلبی و درونی است. پس نه تنها‌ مُرجئه،

______________________________

۱٫ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۲۱۲٫

۲٫ همان.

۳٫ اصول کافی، ج۳، ص۴۴٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۲)


بلکه آیات قرآن و روایات متعدّد پیامبر اسلام(ص) نیز کرارا اهمیت و برتری ایـمان را نـسبت به عمل بیان داشـته‌اند، یـعنی می‌توان گفت اهمیت‌ بیش‌تر‌ ایمان نسبت به عمل، سخن تازه و جدیدی نیست که مرجئه در تاریخ کلام اسلامی آن را مطرح کرده باشند، بلکه از آغاز تابش خورشید درخشان اسلام بر سرزمین‌های مختلف‌، ایـن‌ عـقیده مطرح و مورد پذیرش تمام فرقه‌های اسلامی نیز بوده است. اما آنچه مورد اختلاف است و مرجئه را از سایر فرقه‌های اسلامی مانند خوارج‌، معتزله‌، شیعه و بعضی دیگر جدا می‌سازد‌، این‌ است که عـمل و ایـمان جدا از هـم هستند.

البته دو اشکال در اینجا در مورد تمام فرقه‌های مرجئه ـ اعم از افراطیون ـ یا غیرافراطیون مطرح‌ می‌شود‌ و آن این‌که آنها خـواسته‌ یا‌ ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، عمل را به نوعی وارد ایمان می‌کنند و آن را بـدون تـوجه، جـزئی از ماهیت ایمان بیان می‌کنند. مانند اعتقاد به افزایش یا کاهش ایمان(۱) و دیگر افعال‌ قلبی‌ انسان.

چنین اسـتنباط ‌ ‌مـی‌شود که افزایش و کاهش ایمان، که بعضی از فرقه‌های مرجئه به آن قائل هستند، می‌تواند بـه نـوعی جـنبه عملی داشته باشد. اگرچه آن را در مرتبه اقرار‌ زبانی‌ و اعتقاد قلبی‌ می‌دانند، چنان‌که ابن حزم در تأکید بـر مسئله افزایش و کاهش ایمان معتقد است که این مسئله تنها‌ در اعمال منحصر مـی‌گردد. آن افزایش و کاهش که خـداوند در ایـمان‌ ذکر‌ می‌کند‌، اصلاً در مورد تصدیق و اعتقاد نیست، بلکه در غیر از آن دو ضرورت پیدا می‌کند و آن چیزی ‌‌غیر‌ از اعمال نیست(۲) و هم‌چنین ابن‌حزم مراد از آیه فاما الذین آمنوا فزادتهم ایمانا‌(۳) را‌ انجام‌ واجبات و ترک محرمات می‌داند، نـه اعتقاد قلبی و اقرار زبانی(۴)

اشکال دوم در مورد افعال و اعمال‌ قلبی است و در واقع شاید بتوان گفت که این اشکال از قوت زیادی‌ برخوردار نیست، چرا که‌ منظور‌ از عمل، واضح و روشن است و طرح این اشـکال بـه این معنا که بعضی از فرقه‌های مرجئه به عمل پرداخته‌اند، اهمیتی ندارد. در هر حال به صورت خیلی مختصر به این اشکال‌ پرداخته می‌شود. اشکال‌کنندگان چنین بیان می‌کنند که اعمال تنها بـه وسـیله اعضا و جوارح صورت نمی‌گیرد، بلکه بعضی از اعمال به وسیله قلب نیز انجام می‌پذیرد، پس می‌توان اعمال را

______________________________

۱٫ مانند فرقه‌های‌: ثوبانیه‌، نجاریّه، شبیبیّه، غسّانیه اشعری و بعضی از پیروان ابوحنیفه.

۲٫ الفصل فی الملل و النـحل، ج۲، ص۲۳۲٫

۳٫ سـوره توبه، آیه ۱۲۴٫

۴٫ الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۳، ص۲۳۲ و ۲۳۷٫

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۳)


به دو دسته تقسیم کرد:

۱٫ اعمال‌ ظاهری‌ که به وسیله اعضای ظاهری انسان صورت می‌گیرد.

۲٫ اعمال باطنی و قلبی انسان که همان معرفت و تـصدیق قـلبی اسـت که در قلب و دل صورت می‌پذیرد. بـنابراین آنـچه بـعضی از فرق‌ مرجئه‌ آن را اعتقاد و تصدیق قلبی می‌دانند می‌توان گفت بر اهمیت و تأثیر اعمال در ایمان انسان دلالت دارد.

گروهی دیگر از اشکال‌کنندگان اشکال جدی‌تری را بیان کـرده‌اند و آن ایـن‌که چـگونه‌ بعضی‌ از‌ فِرَق مرجئه منکر تأثیر اعمال‌ در‌ ایمان‌ هـستند و اقـرار زبانی را ایمان می‌دانند، در حالی که اقرار زبانی نیز نوعی فعل و عمل است.

در نهایت با توجه به‌ آنچه‌ راجع‌ بـه مـرجئه اعـم از مرجئه نخستین یا متأخر‌ و هم‌چنین‌ فرقه‌های آنها و تقسیم‌بندی مرجئه مـتأخر، به افراطیون و اعتدالیون گفته شد، یقینا قضاوت در مورد این‌که مرجئه اهمیت و ارزش عمل‌ را‌ در‌ زندگی انسان انکار می‌کنند و یا ایـن‌که عـمل را دارای اهـمیت‌ و ارزش می‌دانند، اما در مرتبه بعد از ایمان بسیار دشوار و سخت و هم‌چنین قضاوت و داوری در مـورد شـخصیت‌های مرجئه‌ و نیز‌ اولین‌ شهری که تفکر ارجاء در آنجا پیدا شد و رشد کرد و دیگر‌ مسائل‌ مطرح در مـرجئه کـاری بـس دشوار است، سعی ما در این نوشتار بر آن بوده تا‌ آنچه‌ در‌ کتب تـاریخی مـلل و نـحل آمده، نقل کنیم و قضاوت و داوری درباره موضوعات مطرح‌ شده‌ و هم‌چنین‌ اشکالات آنها را به عهده خـوانندگان و پژوهـشگران مـحترم می‌گذاریم.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۴)


کتاب‌نامه

ابن‌الحکیم، سمرقندی، اسحق بن‌محمد‌ السواد‌ الاعظم‌ فی الکلام، چاپ سنگی.

ابن‌تیمیه، شـیخ الاسـلام، کتاب الایمان، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان‌، ۱۴۱۶‌ق.

ابن‌حزم، علی بن‌احمد، الفصل فی الملل و الاهـواء و النـحل، ۵ جـلد، چاپ دوم، دار الجیل‌، بیروت‌، ۱۴۱۶‌ق.

ابن‌سعد، محمد بن‌سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت، بیروت، ۱۴۰۵ق.

ابوحلتم، نبیل خلیل، الفـرق الاسـلامیه‌ فکرا‌ و شعرا، دار الثقافه، الطبعه الاولی، بیروت، لبنان، ۱۴۱۰ق.

استادی، رضا، مقدمه‌ای بر ملل‌ و نحل‌، انـتشارات‌ اسـلامی، چـاپ اول، قم، ۱۳۷۴ش.

اسفراینی، ابوالمظفر، التبصیر فی الدین، عالم الکتب، الطبعه الاولی، بیروت‌، ۱۴۰۳‌ق.

اسفراینی، طاهر بن‌محمد بن‌البغدادی، الفـرق بـین الفرق، تحقیق محمد محیی‌الدین عبدالحمید، المکتبه‌ العصیریه‌، بیروت‌، ۱۴۱۹ق.

اشعری قمی، سعد بـن‌عبداللّه ابـی‌خلف، کـتاب المقالات و الفرق، حققه محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی‌، چاپ‌ دوم‌، تهران، ۱۳۶۱ش.

اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، دار الفـکر، الطـبعه الاولی، ۱۴۰۷ق.

العـقل، ناصر‌ بن‌عبدالکریم‌، القدریه و المرجئیه، دار الوطن، الطبعه الاولی، الریاض، ۱۴۱۸ق.

اللواء، حسن صادق، الفرق الاسلامیه، مـکتبه مـدبولی، طبعه‌ الثالثه‌، قاهره، ۱۴۱۸ق.

امین، احمد، فجر الاسلام، دار الکتاب العربی، الطبعه العاشره، بیروت‌، ۱۹۶۹‌م.

ــــــــــ ، ضحی الاسلام، دار الکتاب العـربی، الطـبعه‌ العاشره‌، بیروت‌، لبنان.

امین، شریف یحیی، معجم الفرق الاسلامیه‌، دار‌ الاضواء، الطبعه الاولی، بـیروت، لبـنان، ۱۴۰۶ق.

ایزوتسو، توشی هیکو، مفهوم ایمان در کلام‌ اسـلامی‌، تـرجمه زهـرا پورسینا، انتشارات صدا‌ و سیمای‌ جمهوری اسلامی‌ ایـران‌، چـاپ‌ اول، تهران، ۱۳۷۸ش.

بغدادی، خطیب، تاریخ‌ بغداد‌، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، بی‌تا.

جمعی‌از نویسندگان، المـذاهب الاسـلامیه الخمسه، الغدیر، الطبعه‌الاولی‌، بیروت‌، لبـنان، ۱۴۱۹ق.

حـمیری، ابوسعید نـشوان بـن‌سعید‌ بـن‌نشوان، الحور العین، حققه‌، کمال‌ مصطفی، مـکتبه النـجاشی، مصر، بی‌تا‌.

حوالی‌، سفر بن‌عبدالرحمن، ظاهره الارجاء فی الفکر الاسلامی، مکتبه الطـیب، مـصر، الطبعه الاولی، ۱۴۱۷‌ق.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۵)


رازی‌، ابوحاتم احمد بن‌حمدان، کـتاب الزینه‌ فی‌ الکلمات‌ الاسـلامیه العـربیه، محقق‌ الدکتور‌ عبداللّه سلّوم، کـلیه دارالعـلم‌، جامعه‌ الزهرا، بی‌تا.

شهرستانی، ابوالفتح محمد بن‌عبدالکریم بن‌ابی‌بکر احد، ملل و نحل، ۱ـ۳، تحقیق مـحمد سـید الگیلانی‌، شرکه‌ مکتبه مصطفی البـابی الجـلسی و اولاده، بـمصر‌، ۱۳۸۷‌ق.

عسقلانی، ابن‌حجر‌، تـهذیب‌ التـهذیب‌، دار صادر، الطبعه الاولی‌، هـند، ۱۳۲۵ق.

کـلینی، محمد بن‌یعقوب، اصول کافی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، قم، ۱۴۲۶ق.

مراد، سعید، الفرق‌ و الجماعات‌ الدینیه فـی الوطـن العربی قدیما و حدیثا‌، عین‌ للدراسات‌ و البـحوث‌ الانـسانیه‌ و الاجتماعیه، الطـبعه الثـانیه‌، مـصر‌، ۱۹۹۹م.

مزی، جمال‌الدین ابی‌الحجاج یـوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، حققه الدکتور بشار عوّاد معروف، مؤسسه‌ الرساله‌، الطبعه‌ الخامسه، بـیروت، ۱۴۱۵ق.

مـشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق‌ اسلامی‌، با‌ مـقدمه‌ کـاظم‌ مـدیر‌ شـانه‌چی، آسـتان قدس رضوی، مـشهد، ۱۳۶۸ش.

مـعلوف، لویس، المنجد، المطبعه الکاتولیکیه، الطبعه التاسعه، بیروت، ۱۹۳۷٫

موسوی بجنوردی، کاظم و دیگران، دایره المعارف بزرگ اسلامی، وزارت فـرهنگ و ارشـاد اسـلامی‌، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷ش.

نوبختی، حسن بن‌موسی، فرق الشـیعه، مـترجم مـحمدجواد مـشکور، بـنیاد فـرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۳ش.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۶ – شماره ۳۳ (صفحه ۱۳۶)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x