مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

افسانه دجّال (ضد مسیح): شخصیت بخشی به نیروی شر در سنت اسلامی

عنوان مقاله: افسانه دجّال (ضد مسیح): شخصیت بخشی به نیروی شر در سنت اسلامی (۲۲ صفحه)

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » تابستان ۱۳۹۰ ، سال سیزدهم – شماره ۵۰ (از صفحه ۲۷ تا ۴۸)

نویسنده : ساریتوپرک،زکی
مترجم : شرفایی مرغکی،محسن
مترجم : عبدی،ولی
چکیده :
در سنت اسلامی شخصیت‌های متعددی نمایانگر نیروی شر هستند. از جمله آنها می‌توان به شیطان، ابلیس، طاغوت، فرعون و دجّال اشاره کرد. با این حال دجال تنها شخصیتی است که دارای مفهوم آخرالزمانی است. دجال در مجموعه حدیث و آثار کلام اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است. با وجود این، آثار کمی در زبان فارسی در مورد این موضوع نگارش یافته است. در این مقاله سعی شده است با استناد به دو منبع مهم یعنی قرآن و حدیث، برداشتی اسلامی از دجال پیش روی مخاطب گذاشته شود. در این بررسی هم نظرات محققان متقدم و هم معاصر و همچنین منابع کلام اسلامی را مورد کاوش قرار خواهیم داد. در متون حدیثی گزارش‌های مفصلی درباره ظهور دجال و نبردش با عیسی(ع) و مهدی(ع) به چشم می‌خورد.
کلمات کلیدی :
دجال، ضدمسیح، نیروی شر، مسیح، آخرالزمان

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۷)


‌ ‌‌‌افـسانه‌ دجّال (ضدمسیح):

شخصیت‌بخشی به نیروی شر در سنت اسلامی۱*

زکــی ســاریتوپــرک

محسن شرفایی‌ مـرغکی‌۲** و ولی‌ عـبدی۳***

  1. مـشخصات کتاب‌شناختی این اثر چنین است:Zeki Saritoprak (2003), “The Legend of al-Dajjal‌ (Antichrist): The Personification of Evil in the Islamic Tradition”, The Muslim World, No‌. ۲, vol. 93.
  2. کارشناس ارشد‌ ادیان‌ و عرفان.
  3. دانشجوی دکتری ادیان و عرفان.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۸)


نام کامل وی المسیح الدّجـال۷ به صورت تحت الفظی به معنای مسیح دروغین (Pseudo-messiah) یا ضد المسیح عیسی (عیسی مسیح یا مـسیح حقیقی) است. واژه دجال‌ در اصـل سـریانی است و در عربی مورد استفاده قرار گرفته است. طبق برخی لغت‌نامه‌های عربی، المسیح به معنای کسی است که ابرو و یک چشم در یک طرف صورت خود ندارد. این‌ ویژگی‌ در دجال، یعنی مسیح دروغین، یافت میشود (الفـریدی، ۱۹۶۷: ۳/ ۱۵۶-۱۵۷). ابنمنظور مؤلف لغتنامه مشهور عربی اشاره میکند که المسیح دو معنای متضاد دارد و در وصف دو شخص به کار‌ میرود‌. مسیح در توصیف دجال و همین‌طور عیسی به کار رفته است. واژه مسیح میتواند به معنای شخصی زیبا یعنی عیسی و هـم ضـد آن یعنی دجّال، شخص زشت باشد.۸ مسیح همچنین‌ میتواند‌ به معنای شخص کور باشد؛ بنابراین، این عنوان به دجال کور نسبت داده شده است (ابن‌منظور، ۱۹۷۰: ۴/ ۴۱۹۶-۴۱۹۹). بدین ترتیب «المسیح عیسی» ضدِ «المسیح الدجّال» است، به عـبارتی‌ عـیسی‌ مسیح‌ متضاد دجال است. هر دو‌ واژه‌ مسیح‌ و دجال دخیل (بیگانه) هستند؛ یعنی در اصل از زبانهایی غیر از عربی گرفته شده‌اند. واژه مسیح اساساً عبری است اما اعراب‌ آن‌ را‌ اقتباس کرده و در معانی بسیاری به کار بـرده‌اند‌ (نـخله‌، بیتا: ۲۰۶).

دجّال در قرآن

اینکه آیا در قرآن مستقیماً به دجال اشاره شده یا نه، در میان علمای‌ مسلمان‌ مورد‌ بحث و محاجه قرار گرفته است. واژه دجال در قرآن به‌ چشم نمیخورد؛ اما برخی از علما مـعتقدند او بـا ویژگـیهای مشخصی مورد اشاره قرار گـرفته اسـت. در آنـ‌ دسته‌ از‌ آیات قرآن که از عیسی ذکری به میان آمده، به‌طور تلویحی‌ به‌ دجّال نیز اشارهای شده است. در یک آیه میخوانیم: «چنین نیست به‌درستی انسان سرکشی مـیکند»۹ (عـلق‌: ۱۰‌). در‌ اینـجا «انسان» به دجّال یعنی ضدمسیح اشاره دارد؛ ضدمسیح مـسلمانان که بـا‌ طغیانگری‌ به‌ نمازگزاران و مساجد حملهور خواهد شد (نورسی، ۱۹۵۸: ۵۰۰).۱۰ دیگر محقق مسلمان به آیهای‌ در‌ سوره‌ ۱۷ اشاره میکند و آن چنین است: «و در کتـاب (تـورات یا لوح مـحفوظ) چنین مقدر‌ کردیم‌ که شما بنیاسرائیل دوبار حتماً در زمین فساد و سـرکشی خواهید کرد و برتری‌جویی بزرگی‌ خواهید‌ نمود‌»۱۱ (اسراء: ۴). محمد عواد دانشمند

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۲۹)


معاصر مصری معتقد است فساد دوم که در این‌ آیه‌ ذکر شده اسـت بـه ظـهور ضدمسیح در آخرالزمان اشاره دارد (عواد، ۱۹۸۹: ۵۳‌). میتوان‌ استدلال‌ کرد آیات مربوط به فرعون و مبارزه مـوسی بـا وی (در اینباره رجوع شود به: عبدالباقی‌، ۱۹۸۷‌: ۵۱۵-۵۱۶) و آیات مربوط به ایزدان باطل که با عنوان طاغوت در‌ سورههای‌ بقره‌: ۵۶-۵۷؛ نساء: ۵۱؛ ممتحنه: ۷۶؛ مـائده: ۳۶؛ نـحل: ۳۶ و زمـر: ۱۷ به چشم میخورند‌، در‌ زمره‌ همان آیاتی قرار دارند که در سنت اسلامی دربردارنده صـفات ضـدمسیح هـستند‌. همان‌طور‌ که برنارد مسگین (Bernard McGinn) مینویسد: «بعضی مفسران قرآن به سوره ۱۰۸ که کوثر نامیده میشود‌ اشاره‌ و ادعـا مـیکنند که در آیات این سـوره نشانههای ضدمسیح ذکر شده است‌». در‌ این سوره میخوانیم: «همانا ما به تو‌ کوثر‌ (فراوانی‌) عطا کردیم، پس بـه سـوی پروردگارت نماز‌ بگزار‌ و قربانی کن، به‌راستی کسی که تو را به سخره می‌گیرد خودش ابتر (مـقطوع‌النسل‌) اسـت‌» (کوثـر: ۱-۳). مسگین اشاره میکند که‌ علمای‌ مسلمان واژه‌ ابتر‌ را‌ به معنای شخص «مقطوع‌النسل»۱۲ (العسقلانی‌، ۱۹۹۲‌: ۵/۵۱۵) در نظر مـیگیرند و مـعتقدند به ضدمسیح اشاره دارد (McGinn, 2000: 111‌).

دجّال‌ در کتب حدیثی

احادیث دومین منبع‌ موثق اسلامی به حـساب‌ مـیآیند‌ و تـعداد زیادی از آنها به‌ ظهور‌ دجال اشاره دارند. تقریباً همه مجموعههای معتبر حدیث بخشی را به آزمایشهای (فـتن‌) آخـرالزمان‌، که بر دجال تمرکز یافته‌ است‌، اختصاص‌ می‌دهند. من در‌ تحقیقاتم‌ بیش از دویست حـدیث‌ را‌ بـا انـدازه های مختلف و با محوریت این موضوع نشان داده‌ام.۱۳ احادیثی که ظهور ضدمسیح‌ را‌ مطمح نظر دارند، تقریباً همیشه جـدال‌ بـین‌ عـیسی، یعنی‌ مسیح‌، و ضدمسیح‌ را بیان می‌کنند.

یکی‌ از این احادیث اشاره میکند که صحابه پیامبر چنان بـه کرات در مـورد ظهور ضدمسیح‌ مورد‌ انذار قرار گرفته بودند که گمان‌ کردند‌ ضدمسیح‌ در‌ اطراف‌ مدینه در بین‌ درختان‌ نخل مـخفی شـده و منتظر حمله به شهر است. حتی یک یهودی جوان به نام ابن‌صیاد (مـتوفی‌ ۶۸۳‌م) دجـّال‌ پنداشته شد و نزدیک بود عُمَر ــ صحابی‌ مـشهور‌ پیامـبر‌، کهـ‌ بعداً‌ دومین‌ خلیفه مسلمانان گردید ــ وی را بکشد. پیامـبر بـا این عبارات میانجی‌گری کرد و یهودی جوان را نجات داد: «اگر او واقعاً دجال است پس

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۰)


تو نمی‌توانی او‌ را بکشی؛ زیرا عـیسی وی را خـواهد کشت. اگر او ضدمسیح نیست بـاز تـو نباید وی را بـه این دلیل سـاده که بـعضی ویژگیهای دجال را دارد، بکشی» (Halperin,1976‌: ۲۱۳‌-۲۲۵). رویارویی بین پیامبر و صـحابهاش و این شـخصیت افسانهای که گمان میرفت فرزند خانوادهای یهودی از مدینه باشد، در احادیث زیادی به چـشم مـی‌خورد (Halperin, 1976: 214).

تقریباً همه احادیث‌ دجال‌ را به‌عنوان یک شـخص توصیف میکنند. حتی در بـعضی روایات گـفته شده که وی شبیه شخص خـاصی بـه نام عبدالعزیبنقطن است. دجال به‌عنوان‌ موجودی‌ زشت، کثیف و یک چشم (الاعور‌) مشهور‌ است. انـس، صـحابی پیامبر، روایت میکند که پیامبر فـرمود: «هـیچ پیامـبری فرستاده نشد مـگر اینـکه امتش را علیه دروغگوی (الدجـال) یکچـشم (الاعور) هشدار داد‌: آگاه‌ باش او اعور است‌ اما‌ پروردگار تو اعور نیست و در میان چشمانش کلمـه کافـر نوشته خواهد شد» (البخاری، فتن، ش ۲۶).۱۴

نـواس بـن‌سمعان روایتی نـقل کـرده کـه در آن ظهور وی [دجال] و زمان حـکمرانیاش بر‌ زمین‌ ذکر شده است که بر طبق این حدیث مشهور چهل روز خواهد بود:

رسول خدا در طول یک صـبح در مـورد دجال (با تأکید فراوان بر آن) چـنان بـا طـول‌ و تـفصیل‌ صـحبت کرد‌ که مـا پنـداشتیم وی در میان درختان نخل است. پیامبر فرمودند: من نگرانم از اینکه دجال بر‌ شما غلبه کند. گفت اگـر او ظـهور کنـد (و من در میان‌ شما‌ باشم‌) از شما در مقابل او دفـاع خـواهم کرد، اگـر او ظـهور کنـد (و مـن با شما نباشم) هر ‌‌فردی‌ باید از خودش دفاع کند. خداوند یار و وارث هر مسلمانی است. او جوانی‌ است‌ با‌ موی مجعد و حدقه چشمش بیرون زده است گویا مانند العزی بن‌قطن اسـت. هر کسی از‌ شما که تا زمان او زندگی کند و او را ببیند نخستین آیات سوره‌ کهف (سوره ۱۸ قرآن‌) را‌ علیه او بخواند. او از مکانی میان دمشق و عراق ظهور میکند. به یمین [شرق] و یسار [غرب] سفر میکند. ای بندگان خـدا اسـتوار باشید. گفتیم: ای رسول خدا اقامتش بر روی زمین‌ چقدر طول خواهد کشید؟ فرمودند: چهل روز. یک روزش مانند یک سال، روز دیگرش مانند یک ماه، روز دیگرش همانند یک هفته و سایر روزهایش مثل روزهای معمولی است. پرسیدیم: یا رسول خـدا‌ در‌ روزی که مـانند سالی است آیا نماز یومیه یک روز برای ما کافی است؟

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۱)


فرمودند: نه، آن روز را بر اساس روزهای معمولی خود حساب کنید. پرسیدیم: یا رسولالله سرعت او‌ در‌ زمین چگونه است؟ فرمودند: مـانند بـارانی که همراه باد میآید. او به قـومی رو مـیکند و آنان به او ایمان میآورند و پیامش را می‌پذیرند. او به آسمان فرمان میدهد تا ببارد‌ و آسمان‌ میبارد و به زمین دستور میدهد تا علفها را رشد دهد و زمین رشـد مـیدهد. او برای آنان ثروت فـراوانی فـراهم میکند. به امت دیگری روی می‌آورد و آنان پیام وی را‌ نمی‌پذیرند‌. از‌ آنان روی برمیگرداند و آنان فقیر‌ میشوند‌ در‌ حالی که چیزی در اختیارشان نیست. وی از ویرانههای یک شهر باستانی میگذرد و میگوید «گنجهایت» را بیرون بریز. گنجهای آن همانند‌ زنبورهایی‌ از‌ پی او میروند، سپس جـوانی را فـرامیخواند و با‌ شمشیر‌ دو نیمش میکند. سپس او [جوان] را فرامیخواند و در حالی که میخندد با صورتی درخشان میآید (گویی دجال قادر‌ نبوده‌ او‌ را بکشد)، در آن لحظه خداوند، عیسی بن‌مریم را میفرستد‌. او بر بالای گلدستهای سفید در شرق دمشق در حـالی کـه دستانش را بـر روی بال‌های دو فرشته‌ گذاشته‌، فرود‌ میآید. (وی آن قدر زیباست) که وقتی سرش را خم میکند‌ آب‌ میریزد و هنگامی که بلند مـیکند مانند مروارید میدرخشد. نفسش به هر کافری برسد هلاک خواهد شـد‌، نـفسش‌ تـا‌ آنجا که نگاهش برسد، می‌رسد. او دجال را تعقیب میکند و در دروازه‌ لده‌ (Lydda‌) او را مییابد و سپس میکشد. سپس ملتی که در فتنه [آزمایش] دجال نـجات ‌ ‌یافـته‌اند‌ به‌ سوی‌ عیسی میآیند. او آنان را لمس میکند و با آنان در مورد مراتبشان در بهشت‌ سـخن‌ مـیگوید. در آن زمـان خداوند به عیسی الهام میکند که قومی (یأجوج و مأجوج‌) (gog‌ and‌ magog) را فرستاده که هیچ کس را یارای مقابله با آنـها نیست. و خداوند میگوید‌ بندگان‌ مرا به کوه طور ببر (مسلم، فتن، ش ۱۱۰).

برنارد مـسگین این حدیث را‌ با‌ آرمیلوس‌۱۵ (Armillus) یهـودی مـقایسه میکند. آن‌گونه که از حدیث مذکور برمیآید، این «روزها» به‌گونهای متفاوت‌ با‌ آنچه معمولاً آنها را تصور میکنیم، فهمیده میشود. اولین روز مانند یک‌ سال‌، دومین‌ روز مانند یک ماه و سومین روز همانند یک هفته و دیگر روزها مثل روزهـای معمولی خواهند‌ بود‌. بقیه‌ روایت حاکی از این است که دجال ادعای خدایی خواهد کرد و ابرها‌ را‌ فرمان میدهد تا باران ببارند و باران خواهد آمد، به زمین فرمان میدهد تا علف برویاند و علف‌ رشد‌

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۲)


خـواهد کرد. در حـالی که او مؤمن جوانی را میکشد عیسی خواهد‌ آمد‌، مؤمن جوان زنده خواهد شد و عیسی دجال‌ را‌ تعقیب‌ خواهد کرد و خواهد کشت. پیامبر به مسلمانان‌ در‌ برابر فتنه دجال هشدار میدهد و از آنان میخواهد تا سوره ۱۸ قـرآن [کهـف]‌ را‌ به منظور مصون ماندن از‌ دست‌ دجال قرائت‌ کنند‌. مکان‌ ظهور دجال در مکانی میان سوریه‌ (دمشق‌) و عراق گفته شده است.

سعید نورسی (متوفی ۱۹۶۰م) دو تفسیر از این‌ روایت‌ ارائه میکند؛ اما خاضعانه بـه خـوانندگانش‌ یادآور میشود که «جز‌ خدا‌ هیچ کس غیب را نمیداند‌» (نمل‌: ۶۵). نورسی میگوید دو تفسیر در اینباره میتوان ارائه داد: «اول اینکه این‌ حدیث‌ اشاره میکند دجّال بزرگ (دجال‌ جهان‌ مسیحیت‌) از قطب شمال‌ ظهور‌ خواهد کرد؛ زیرا در‌ قطب‌ شـمال کـل سـال یک شب و یک روز است….» وی در تفسیر دوم بیان مـیکند‌ کهـ‌ هـر دو دجال جهان اسلام و جهان‌ مسیحیت‌ سه دوره‌ حکومت‌ خواهند‌ داشت. در طول اولین‌ دوره که «روزها» نامیده میشود دجالها «کارهایی» انجام خواهند داد که مـثل آن را انـسان‌ نـمیتواند‌ در سیصد روز انجام دهد (نورسی‌، ۱۹۹۶‌: ۱/۸۸۷‌). نورسی‌ معتقد‌ است این هـمان‌ چـیزی‌ است که پیامبر اسلام در اشاره به روزی که همانند سالی است، مد نظر داشته است‌. وی‌ همچنین‌ اظهار میکند که دجال شخص نـیست بـلکه‌ یک‌ رژیمـ‌ است‌؛ بهویژه‌ رژیم‌ کمونیستی که بیدینی و بیاعتقادی به خداوند را ترغیب مـیکند. جالب اینکه نورسی ادعا میکند کمونیسم در سیبری نزدیک قطب شمال شروع شد (نورسی، ۱۹۸۶: ۳۱۹). طبق روایت‌ دیگری دجال ابـتدا ادعـای پیامـبری و سپس خدایی خواهد کرد. کارهای خارقالعادهای انجام خواهد داد و والدین بدَویان (bedouins) را زنـده خـواهد کرد. وی قادر خواهد بود به هر مکانی غیر از‌ مکه‌ و مدینه وارد شود (ابن‌ماجه، فتن، ش۳۳).

در دیگر منبع حـدیثی مـعتبر، دجـال در «داستان جانور» (The Story of Beast) ذکر شده است. هرچند این حدیث از منبع حدیثی مقبول‌ برگرفته‌ شده، امـا وثـاقتش در مـیان محققان مسلمان مباحث زیادی را دامن زده است؛ زیرا معلوم نیست که این داستان خیالی است یا واقـعیت‌ دارد‌. بـرخلاف سـایر روایات، در این‌ حدیثِ‌ ویژه پیامبر آنچه را که یکی از صحابه‌اش ـ گفته شده که وی مسیحی بوده و بـعدها بـه‌اسلام گرویده است ـ نقل کرده است، روایت میکند. روایت‌ را‌ فاطمه بنت‌قیس که یکی‌ از‌ اولین زنـان مـهاجر

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۳)


از مـدینه بود، نقل کرده است. در این روایت پیامبر بیان میکند که تمیم در مورد چیزی بـا او صـحبت کرد که قابل مقایسه با سخنانی است‌ که‌ وی در مورد دجال گفته است. پیـامبر فـرمودند:

او در قـایقی با سی نفر از افراد قبیلۀ لخم و جُزام در دریا سفر میکرد. آنان حدود یک ماه گـرفتار امـواج بودند‌. سپس‌ نزدیک غروب‌ خورشید به جزیرهای پناه بردند و وارد آن شدند. جانوری بـینهایت پشـمالو بـر آنان گذشت. آنان به علت‌ کثرت پشم، سر و ته حیوان را تشخیص ندادند. گفتند: تو چیستی؟ پاسـخ‌ داد‌: مـن‌ دجـال (beast) هستم، گفتند: دجال چیست؟ گفت: ای مردم، با این مرد در دِیر وارد شوید. او در ‌‌مورد‌ خـبرهایتان بـیمناک است. او (تمیم) گفت زمانی که وی مردی را نام برد‌ ترکش‌ کردیم‌ و پنداشتیم که چه بسا شیطان بـاشد. بـا سرعت تمام رفتیم و وارد دیر شدیم. بزرگ‌ترین مردی‌ را در جهان مخلوقات خداوند دیدیم کـه هـرگز مشاهده نکرده بودیم. دستان و زانوانش‌ با آهـنی بـه گـردنش‌ بسته‌ شده بود. گفتیم: کیستی؟ گفت: شما مـیدانید مـن کیستم. به من بگویید شما کیستید؟ (این حدیث بعد از اینکه تمیم جزئیات داستانشان را بـه دجـال بازگو میکند، با سؤال دجـال دربـاره نخل بـیصان‌ ادامـه مـییابد). در مورد نخلهای بیصان برایم بگویید. گـفتیم: دربـاره چه چیز از نخلهای بیصان می‌پرسی؟ گفت: در مورد درختان نخلش از شما پرسیدم. آیا هـنوز خـرما می‌دهند؟ گفتیم: بلی. گفت: نزدیک است‌ کـه‌ دیگر خرما ندهند. گـفت: از دریـاچه طبریه برایم بگویید. گفتیم: چـرا از دریـاچه طبریه میپرسی؟ گفت: آیا هنوز آبی در آن وجود دارد؟ پیامبر میفرماید: آنان (تمیم و یارانش) گفتند بـلی پر از‌ آبـ‌ است. او (دجال) گفت: آب آن تقریباً رو بـه زوال اسـت. گـفت: از سرچشمه زوگر بـرایم بـگویید. گفتند: در مورد چه چـیز از آن می‌پرسی؟ گـفت: آیا آبی در آن‌ سرچشمه‌ جاری است؟ و آیا مردم از آب آن برای کشاورزی‌شان استفاده میکنند؟ گفتیم: بلی، پر از آب است و مـردم از آن بـرای کشاورزی‌شان استفاده میکنند. گفت: در مورد پیـامبر بـیسوادها (اعراب) بـرایم‌ بـگویید‌. او‌ مـشغول چه کاری است؟ گفتند: او‌ از‌ مـکه‌ شروع کرد و سپس به مدینه عزیمت نمود. گفت: آیا اعراب با او جنگیدند؟ گفتیم: بلی. به او گـفتیم کـه دشمنانش را شکست‌ داد‌ سپس‌ آنان همگی مـطیع او شـدند. گـفت: آیـا اینـ‌ اتفاق‌ افتاد؟ گفتیم: بـلی. گـفت: برای آنان بهتر است که از او اطاعت کنند. سپس گفت: بگذارید درباره خودم برای شما‌ بگویم‌: مـن‌ مـسیح (دجـال) هستم. من مأمور به خروج

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۴)


هستم. ظـهور خـواهم‌ کـرد و بـر روی زمـین بـه مسافرت خواهم پرداخت. هرگز روستایی را ترک نخواهم کرد مگر چهل (روز) از‌ آن‌ [ورود‌ من] بگذرد. ورود به مکه و مدینه بر من منع شده است‌. هر‌ زمان که بخواهم به هـر دو یا یکی از آنها وارد شوم، فرشتهای شمشیر به دست‌ از‌ ورود‌ من جلوگیری میکند. در هر در آن فرشتهای وجود دارد که از‌ آن‌ محافظت‌ میکند. او (فاطمه، راوی) می‌گوید رسول خدا در حالی که با انگشتش بر منبر‌ میکوبید‌، گـفت‌: ایـن تیبا است این تیبا (مدینه) است. منظور وی مدینه بود. پیامبر گفت: آیا‌ این‌ را به شما گفته بودم. مردم گفتند: بلی. فرمود: از داستان تمیم به‌ سبب‌ شباهتش‌ با آنچه در مـورد دجـال و مکه و مدینه به شما گفته بودم به شگفت آمدم‌. بدانید‌ که او در دریای دمشق (دریای مدیترانه) یا دریای یمن (دریای سرخ) است‌. نه‌، بـرعکس‌ او از شـرق میآید، او از شرق میآید، او از شرق مـیآید. در حـالی که‌ با‌ دستش به سوی شرق اشاره میکرد. او (فاطمه) میگوید: من این را‌ از‌ رسول‌ خدا به خاطر دارم (مسلم، فتن، ش ۱۹۹، ۱۲۰، ۱۲۱؛ ابوداود، ملاحم، ش ۱۵؛ ترمذی، فتن، ش ۶۶‌).

بعضی‌ مـحققان‌، از جـمله ای. جی جنکینسون موثق بـودن ایـن منبع را زیر سؤال‌ برده‌اند‌. به نظر وی این داستان تحت تأثیر داستانهای یونانی درباره خدای زئوس قرار گرفته‌که وی (زئوس‌) پرومتئوس‌ را به سبب دشمنیاش با پسران ایاپتوس، در جزیره‌ای در بند گرفته‌ است‌۱۶ (Jenkinson, 1930: 50-55; Abel: 77‌). هرچند‌ ایـن‌ روایـت بر اساس روش‌شناسی روایات حدیث، موثق‌ در‌ نظر گرفته میشود، بسیاری از حدیث‌پژوهان حلقههای ضعیفی را در سلسله روایت آن‌ پیدا‌ کردهاند (Saritoprak, 1992: 65-66‌).

آنچه‌ از مضمون‌ کتب‌ حدیثی‌ فهمیده میشود این است که دجال‌ وجودی‌ هـستی‌شناسانه دارد؛ هـرچند برخی مـفسران مسلمان ادعا میکنند که وی نوعی نیروی‌ شر‌ یا شیطان نامرئی است. تعدادی از‌ روایات، دجال و شیطان را‌ در‌ یک ردیـف قرار می‌دهند. پیامبر‌ از‌ شیطان و دجال به خداوند پناه میبرد، عایشه هـمسر پیـامبر روایـت میکند که پیامبر‌ در‌ نمازهایش (نمازهای یومیه) این عبارات‌ را‌ بر‌ زبان میآورد: پروردگارا‌ من‌ از عذاب قبر به‌ تـو‌ ‌ ‌پنـاه میبرم و از آزمایش (فتنه) دجال و از فتنه زندگی و مرگ به تو پناه میبرم‌ (مسلم‌، الصـلاه، ش ۱۲۸؛ بـخاری، فـتن، ش ۲۶). در‌ میان‌ مسلمانان

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۵)


مشهور‌ است‌ که‌ سفارش شده است در‌ پایان هر نماز از نمازهای پنجگانه از چهار چـیز به خداوند پناه ببرند: ۱٫ آتش دوزخ‌، ۲٫ عذاب‌ قبر، ۳٫ فتنه مرگ و زندگی، ۴٫ شرّ دجـال‌ (مسلم‌، الصلاه‌، ش ۱۲۸‌). گفته‌ شـده اسـت که‌ پیامبر‌ این دعا را هنگام تعلیم سورهای از قرآن به صحابهاش آموخت.

بر اساس توصیف کلی از‌ دجال‌ در‌ کتب حدیثی، وی به صورت انسانی شریر‌ و نه‌ به‌ صورت‌ شیطان‌ توصیف‌ شده است. سیمای (Physiognomy) انسانی دارد و بـر حسب ویژگیهای انسانی وصف شده؛ دارای چشمها، مو و جسم است. وی در بعضی روایات بلندقامت و در برخی دیگر کوتاه‌قامت توصیف‌ شده است. محققان سدههای میانه از قبیل علیالقاری (متوفی ۱۶۰۵م) کوشیدهاند تا توصیفات متناقض موجود در احادیث را بـاهم مـتناسب سازند (القاری، بیتا: ۵/۲۱۰). در بعضی روایات، دجال حتی با‌ شخص‌ خاصی از قبیلۀ خاصی مشابه انگاشته شده است. تعدادی از روایات اشاره می‌کنند که دجالهای متعددی وجود خواهند داشت، معمولاً سی یا بـیست و هـفت تا، در حالی که برخی‌ دیگر‌ اذعان میکنند که تنها یک دجال وجود خواهد داشت. دو پیامبر دروغین یعنی اسود انسی (متوفی ۶۳۲م) و مسیلمۀ کذاب (متوفی ۶۳۳م) که شورشهایی‌ را‌ برضد پیامبر به راه انـداختند‌ در‌ زمـره دجالهای گروه نخست انگاشته شدهاند (الکشمیری، ۱۹۶۵: ۶۰).

دجال همچنین در احادیث با نوشتهای بر روی پیشانی ــ «ک ف ر» که به معنای کافر است‌ ــ‌ توصیف شده است. روایت‌ بخاری‌ بسیار کوتاه است، انس بعد از ذکـر [کوربـودنِ] یـک چشمِ دجال روایت میکند کـه پیـامبر فـرمود: «میان دو چشمانش کلمۀ کافر نوشته خواهد شد» (البخاری، فتن، ش ۲۶؛ مسلم، فتن، ش۹۵‌، ۱۰۱‌، ۱۰۲؛ ابوداود، ملاحم، ش۱۴؛ ترمذی، فتن، شش ۶۵۶-۶۶۲). طبق روایات متعدد این حـروف در مـیان دو چـشم وی نوشته خواهد شد. بعضی روایات اضافه میکنند کـه هـمه مؤمنان، چه‌ باسواد‌ و چه بی‌سواد‌، قادر خواهند بود این کلمه را بخوانند و بفهمند. در بعضی روایات تنها آنانی که به کـارهای دجـال‌ دل نـبستهاند، قادر به خواندن آن خواهند بود. شارحان حدیث دربارۀ‌ معنای‌ ایـن‌ حروف اختلافنظر دارند. دسته‌ای آن را به معنای تحتاللفظی (literally) و کسانی هم به صورت استعاری (metaphorically) تفسیر ‌‌میکنند‌. النووی بر این قول اسـت کـه مـیان «محققان حقیقتجو» درباره واقعیت داشتن نوشته‌ مورد‌ بحث‌،

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۶)


اتفاقنظر وجود دارد. خـداوند آن را نـشانهای برای مؤمنان قرار خواهد داد تا دجال را‌ انکار کنند. هر مؤمنی قادر به خواندن آن خواهد بود. بـا این حـال‌ آنـانی که به کارهای‌ وی‌ دل بستهاند، قادر به خواندن آن نخواهند بود (النووی، ۱۹۲۹: ۱۸/۶۰؛ ابـن‌کثیر، ۱۹۶۸: ۱/۱۴۸). در سـنت اسـلامی خداوند توانایی دیدن و قدرت فهم انسان را کنترل میکند. بنابراین اگر خداوند بخواهد‌ ممکن اسـت مـؤمنی حـتی اگر امّی باشد بتواند بخواند و بفهمد. به همین سان اگر خداوند بخواهد چه بـسا کـافری باسواد قادر به دیدن و فهمیدن نباشد. برنارد مسگین ادعا میکند این تصور‌ که‌ سه حـرف بـر پیـشانی ضدمسیح نوشته خواهد شد مشابه تعدادی از توصیفات [از دجالِ] مسیحی بهویژه چهرههای وصف‌شده در پیشگوییهای آخـرالزمانی یوحـنای دروغین (pseudo-john) و دانیال دروغین (pseudo-daniel) است‌ (McGinn‌, ۲۰۰۰: ۱۱۲).

مرگ دجال مستقیماً با نزول عیسی گره خورده اسـت. طـبق احـادیث نبوی همان‌طور که در سطور قبلی ذکر شد، عیسی نزول خواهد کرد و دجال را در مکانی‌ به‌ نام «لده»، شـهر کـوچکی در نزدیکی اورشلیم، خواهد کشت. بر اساس داستان ابن‌صیاد پیامبر اشاره میکند کـه: «تـنها عـیسی مسیح میتواند دجال را بکشد». همچنین گفته شده است پیامبر‌ در‌ معراجی‌ که به آسمان داشت عـیسی‌ را‌ مـلاقات‌ کـرد و وی به پیامبر گفت که در آخرالزمان خواهد آمد و دجال را به هلاکت خواهد رسـاند (ابـن‌ماجه، فتن، ش۳۳). در چنین‌ روایاتی‌ میتوان‌ رابطه‌ای قوی میان محمد[ص] و عیسی[ع] مشاهده کرد، که‌ وی‌ به کمک امـت مـحمد خواهد آمد و آنان را از دست دجال که به امت حملهور شده است، مـحافظت خـواهد‌ کرد‌. نقل‌ شده است که عیسی بر روی مـنارهای از مـسجد امـویان‌ یعنی مسجد بزرگ دمشق، نزول خواهد کـرد. بـسیاری از محققان سدههای میانه این را به معنای تحتالفظی در‌ نظر‌ گرفتهاند‌. به این دلیل، مردم عـامی عـیسی را در جنگ برابر دجال‌ سوار‌ بـر اسـب سفیدی تـصور کردهـاند.

بـسیاری از مسلمانان کشتن دجال را به معنای تـحتاللفظی در نـظر‌ گرفتهاند‌؛ با‌ وجود این، تعدادی از محققان معاصر بر زبان نمادین احادیث تـمرکز مـیکنند‌: عیسی‌ نماینده‌ حق و دجال نماینده بـاطل است. بنابراین از بین رفـتن دجـال به وسیله عیسی به‌ مـعنای‌ نـابودی‌ باطل است. سعید نورسی تفسیر جالبتری ارائه میکند مبنی بر اینکه کشتن دجال نـمادین‌ اسـت‌ و نه تحتالفظی. بنابراین، کشتن یک شـخص در مـیان نـیست بلکه از

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۷)


بین رفـتن‌ یک‌ جـنبش‌ بیدینی یا مادی‌گرایی مدّ نـظر اسـت. طبق آرای نورسی «در آخرالزمان آن هنگام که‌ مسیحیت‌ تطهیر و از خرافات خلاص گردد و با اسلام در مقابل نـهضت بـیاعتقادی و انکار خداوند‌، که‌ از‌ فلسفه طبیعتگرایی نـشئت گـرفته است، مـتحد شـود، هـویت کلی (collective personality) مسیحیت هویت کلی کفر‌ را‌ بـا شمشیر انکشاف الاهی از بین خواهد برد. عیسی که نمایانگر هویت‌ کلی‌ مسیحیت‌ است، دجال را که نمایانگر هویت کلی کفـر اسـت، خواهد کشت» (نورسی، ۱۹۹۶: ۱/۳۴۷). هرچند‌ نورسی‌ مـعنای‌ ظـاهری حـدیث را رد نـمیکند، امـا درباره مبارزه روحـانی بـین ایمان و کفر‌ دیدگاه‌ صریح‌تری دارد. وی در تفسیر این حدیث که «عیسی دجال را خواهد کشت» می‌نویسد: «شخص عیسی‌(ع) با‌ شمشیرش شـخص دجـال را خـواهد کشت». نورسی میافزاید: «صرفاً معنویتگرایان مسیحی کهـ‌ حـقانیت‌ دیـن عـیسی را بـا حـقانیت اسلام ترکیب‌ کنند‌ با‌ این قدرت (قدرتِ به دست آمده از‌ ترکیب‌ اسلام و مسیحیت) خواهند توانست پیکره عظیمالجثه کفر و مادیگرایی را در هم کوبند و پیکره‌ کلی‌ هر دو و عقاید کفرآمیزشان را‌ که‌ همان انکار‌ خداوند‌ اسـت‌، از بین ببرند» (نورسی، همان: ۸۸۷‌). طبق‌ نظر نورسی، حدیث به امت مسیحیان معنوی که در مقابل کفر جهانگستر‌ به‌ مبارزه برخاستهاند، اشاره دارد. این مردم‌، دین واقعی عیسی را‌ با‌ اسلام ترکیب خواهند کرد و با‌ این‌ ترکیب، دین خـداوند قـدرتی چندبرابر خواهد گرفت، بدین ترتیب خواهند توانست پیکره کلی‌ مادیگرایی‌ را از «بین ببرند». در‌ اینجا‌ نورسی‌ بر تعامل مسیحیان‌ و مسلمانان‌ تأکید میکند که به‌ نظر‌ وی این مسئله را حضرت محمد[ص] در گفتارهای تـمثیلیاش پیـشگویی کرده است. با این‌ تعامل‌، مسیحیان و مسلمانان خواهند توانست بشریت را‌ از‌ عدم‌اعتقاد به‌ خداوند‌ نجات‌ دهند و ارزشهای «مقدس» را‌ از نو تثبیت کنند. هرچند در بعضی روایـات گـفته شده است که مهدی[ع] (شخصیت مـسیحایی‌ در‌ اسـلام) دجال را خواهد کشت، اما‌ اکثر‌ منابع‌ مربوط‌ به‌ موضوع، این نقش‌ را‌ به‌وضوح به عیسی نسبت میدهند.

دجال در کلام اسلامی

همانطور که قبلاً به‌طور مختصر ذکر شد‌ عـلمای‌ مـسلمان‌ درباره احادیث نبوی در بـاب مـسئله دجال‌، به‌ سه‌ گروه‌ تقسیم‌ میشوند‌: گروهی روایات را به همان صورت ظاهری

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۸)


و تحتالفظی در نظر می‌گیرند، دستهای آن را تفسیر می‌کنند، و گروهی موثق بودنشان را انکار میکنند. به نظر آنانی (یعنی علمای‌ سنتی) که روایـات را بـه همان صورت ظاهری و تحتالفظی میپذیرند، پیامبر حقیقت را گفته است و این به‌طور منطقی امری غیرممکن نیست. بنابراین این روایات باید در معنای ظاهری و تحتالفظی در‌ نظر‌ گرفته شوند. عقیده بر این است که ظهور دجال در زمـان وقـایع معجزهآسا رخ خـواهد داد، و گفته شده است که وی اعمال خارقالعادهای انجام خواهد داد. چنین برداشتی خارج‌ از‌ چارچوب عقل نیست، بلکه یک مسئله ناآشکار (غـیبی) است؛ بنابراین تفسیر به رأی موضوع، هیچ جایگاهی ندارد.

گروه دوم که تفسیر روایات را‌ مـیپذیرند‌ بـر این بـاورند که روایات‌ مربوط‌ به دجال موثق و معتبر هستند، امّا مفاهیم استعاری دارند. بنابراین تمسک به تفسیر برای فـهم ‌ ‌روایات لازم و ضـروری است. از جمله کسی که نخستین‌ بار‌ این دیدگاه را ارتقا‌ داد‌، تفتازانی (متوفی ۱۳۹۰م) متکلم شهیر مسلمان سـدههای مـیانه اسـت. وی ظهور دجال را به‌عنوان سلطه شر و فساد بر روی زمین تفسیر میکند. از دیگر نشانههای روز محشر، فتنه (آزمـایش) حمله‌ مغول‌ به سرزمین‌های مسلمانان است. به نظر این علما احادیث پیامبر را نباید بـه صورت ظاهری و تحتالفظی در نـظر گـرفت، بلکه باید آنها را تفسیر کرد.

دسته سوم که وثاقت حدیث‌ را‌ زیر سؤال‌ میبرند، معتقدند تصویر دجال آنگونه که در حدیث نمایان شده با تعالیم قرآن در تباین است؛ زیرا‌ در قرآن گفته شده که روز قیامت به‌طور ناگهانی به وقوع‌ خـواهد‌ پیوست‌ (انعام: ۳۱-۴۴؛ انبیاء:۴۰؛ حجّ: ۲۵؛ زخرف: ۶۶). به نظر میرسد معجزات منسوب به دجال در ‌‌کتب‌ حدیثی پرمایه‌تر از معجزاتی هستند که انبیا برای اثبات نبوت و ادعاهای دینیشان انجام‌ میدادند‌. طبق‌ نظر این علما، خداوند این معجزات را که هـدف آنـها فریب مردم است به دجال‌ نخواهد داد. همچنین طبق آرای این گروه، روایات مربوط به دجال با تعالیم‌ قرآن منافات دارد؛ چراکه‌ در‌ قرآن ذکر شده است:‌«در سنت خداوند هیچ تغییر و تبدلی رخ نخواهد داد» (احزاب: ۶۲).

از قرن هـشتم مـیلادی [دوم هجری] متکلمان سنتی مسلمان با استناد به منابع موثق سنت اسلامی‌، عقیده به ظهور دجال را به‌مثابه بخش تکمیلی دین اسلام تقویت کردهاند. ابوحنیفه (متوفی ۷۶۷ق) نخستین شخص از این متکلمان، بعد از اذعان بـه درسـتی

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۳۹)


نشانههای روز قیامت، اعلام کرد که‌ ظهور‌ دجال (خروج الدجال) راست و برحق است. متکلمان بعد از وی، احادیث پیامبر در جوامع الاحادیث (مجموعههای احادیث) را به انحای مختلف تفسیر کردهاند. بانیان دو مکتب فکری متفاوت در اسـلام‌ یعـنی‌ اشـعری (متوفی ۹۳۵م) و ماتریدی (متوفی ۹۴۴م) هیچ چـیزی بـه دیدگـاههای ابوحنیفه اضافه نکردهاند. تمام علمای سنّی تقریباً بدون استثنا ظهور دجال را واقعی دانستهاند «خروج الدجال حقٌ». نه‌تنها اهل‌ سنت‌ بلکه شـیعیان، خـوارج و مـعتزلیها نیز ظهور دجال را پذیرفتهاند. بنابراین، عقاید آنان بـاورهای اهـل سنت را تقویت میکند. منابع شیعی اظهار میکنند که از علی[ع] داماد پیامبر درباره دجال‌ سؤالاتی‌ پرسیدند‌ و وی پاسخهایی ارائه داد. اعتقاد‌ بر‌ این‌ اسـت که پاسـخهای عـلی[ع] از تعالیم پیامبر سرچشمه گرفته‌اند، هرچند تفاوتهای اندکی در باب وصف پیروان دجـال به چشم میخورد. طبق‌ بعضی‌ منابع‌ شیعی، مهدی، شخصیتِ مهمِ تشیع، با کمک عیسی‌ دجال‌ را خواهد کشت (الکـاسانی، ۱۹۷۹: ۲/۸۰۵)؛ در حـالی که در مـیان اهل سنت این نقش تنها به عیسی منسوب‌ است‌. منابع‌ مربوط بـه خـوارج در قرن نوزدهم، طرح همانندی را جلوهگر‌ می‌سازند (الجیتلی، ۱۸۸۹: ۳/۳۱۸). عبدالجبار (متوفی ۱۰۲۴ق) متفکر شهیر معتزلی سده‌های میانه، هرچند ظـهور دجـال را رد نـمیکند‌، با‌ استناد‌ به اصل عقلانی معتزلی معتقد است که فرستادن چنین شخصی بـا‌ تـوانایی‌ انـجام کارهای خارقالعاده میتواند بر خلاف این اصل باشد که خداوند انسانها را برای آزمایش آفریده‌ است‌. وی‌ بـر این بـاور اسـت که معجزات دجال نباید از نوع معجزات واقعی‌ قلمداد‌ شوند‌. او تأکید میکند که تمام حرف‌وحدیث‌های مربوط بـه مـعجزات دجال باید در پرتو چنین‌ استدلالی‌ تفسیر‌ شوند (عبدالجبار، ۱۹۶۰: ۱۶/۴۳۲).

چنانکه انتظار میرود، در سنت تـصوف تـفاسیر بـاطنگراتری درباره‌ ظهور‌ دجال به چشم میخورند. در واقع روایات پیامبر دو معنا دارند: معنای ظاهری‌ و معنای‌ بـاطنی‌. مـتصوفه معنای باطنی این روایات را مطمح نظر قرار می‌دهند. در حقیقت ظهور دجال‌ به‌ معنای ظهور نـفس امـاره بـشر است. طبق نظر متصوفه، این نفسْ حقیقت را‌ برای‌ انسانها‌ کاذب وانمود میکند. ابنعربی عارف شهیر و «ولی» معنوی مـسلمان (مـتوفی ۱۲۴۰م) دجال، ابن‌صیاد و مسیلمه (پیامبر‌ کاذب‌) را متعلق به این مقوله میداند. با این حال فـتنه (آزمـایش) دجـال‌ به‌ مراتب‌ سختتر خواهد بود؛ زیرا وی ادعای الوهیت

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۰)


خواهد کرد. وی کارهای خارقالعاده‌ای انجام خواهد داد‌، قوانین‌ طبیعت‌ را دگـرگون خـواهد سـاخت و مردگان را زنده خواهد کرد. توصیف پیامبر از‌ روز‌ طولانی دجال به این معنا است که در زمان ظـهور وی، ابـر ضخیم جهالت در بین‌ بشر‌ حکمفرما خواهد بود. در حقیقت روزها[ی ظهور دجال] نسبت به روزهای معمولی‌ طـولانیتر‌ نـخواهد بود و طبیعت دگرگون نخواهد شد؛ بلکه‌ ظاهری‌ دیگرگون‌ و متغیر خواهد داشت (ابـن‌عربی، ۱۹۷۲: ۴/ ۳۳۷-۳۳۸‌).

مـولانا‌ جلالالدین رومی عارف و شاعر مشهور (متوفی ۱۲۷۳م) از نـابینایی تـمثیلی دجـال بحث میکند‌. به‌ نظر وی روایات پیامبر درباره‌ نـابینایی‌ (الأعـور، یکچشم‌) دجال‌ را‌ نباید به صورت ظاهری و تحتالفظی در‌ نظر‌ گرفت؛ بلکه باید آنها را بـه‌طور تـمثیلی و استعاری قلمداد کرد. وی اظهار‌ میکند‌: «چـه بـسا کسی بـه خـاطر مـیل‌ و غضبش کور باشد در‌ حالی‌ که از چشمهای معمولی بـرخوردار‌ اسـت‌». مولوی یک شخصیت تاریخی را که ظاهراً در زمان امپراتوری روم میزیسته و عامل‌ شکنجه‌ مؤمنان مسیحی بـوده اسـت، دجال‌ مینامد‌. بر‌ اساس داستانی کهـ‌ وی‌ در مثنوی نقل مـیکند‌، شـاهی‌ را وزیر حیلهگری بود، وزیر از شاه خواست تـا گـوش و دماغ وی را ببرد‌ تا‌ ادعا کند که وی به سبب‌ ایمان‌ نهانیاش مجازات‌ شده‌ است‌ و بـدین تـرتیب اعتماد مسیحیان‌ را جلب کند. بـسیاری از مـسیحیان از این ریاکار پیروی کردنـد و معتقد بودند که وی‌ بـه‌ دلیل ایمـانش مجازات شده و نماینده عـیسی‌ اسـت‌. مولوی‌ اظهار‌ میکند‌ که چون این‌ شخص‌ عده کثیری از مردم را فریفت، «دجال کور (اعور) و منفور» اسـت (مـولوی، ۱۹۶۶: ۱/۱۰۴).

مباحث معاصر‌

در‌ بین‌ محققان مسلمان مـعاصر مـباحث داغی دربـاره احـادیث‌ مـربوط‌ به‌ دجال‌ صورت‌ گـرفته‌ است. لب لباب بحث این است که آیا دجال واقعیت دارد یا محصول خرافات است؟ اکثر محققان سنتی از قبیل صدیق حسن خـان (مـتوفی ۱۸۸۹م) بر این باورند‌ که دجال آنگونه که در روایات پیامبر تـوصیف شـده اسـت، هـمچون شـخص انسانی ظهور خـواهد کرد. آنـانی که معتقدند دجال به گونهای ماورایی خواهد آمد، کتابهای جالب توجهی درباره این‌ موضوع‌ نوشتهاند. میتوان این کتـابها را در خـیابانهای قـاهره، کراچی، استانبول و ریاض مشاهده کرد. البُطی، محقق مشهور و مـعاصر اهـل سـوریه که

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۱)


نـماینده دیدگـاه سـنتگرایی است، اذعان میکند: «درباره این موضوع‌ تنها‌ منبعِ اطلاع، روایات پیامبر هستند که موثق نیز به حساب میآیند. اگر چنین روایاتی نبود، نمی‌توانستیم وجود دجال را تصور کنیم. هنگامی که‌ وی‌ ظـهور کند با حواس جسمانی‌ قابل‌درک‌ خواهد بود؛ زیرا دیگر در جهان ناآشکار (عالم الغیب) نخواهد بود»۱۷ (البطی، ۱۹۷۴: ۳۴۲). چنانکه قبلاً ذکر شد گروه دیگری براین باورند که‌ گفتارهای‌ پیامبر بر اساس ادبیات‌ زبـان‌ عـربی بیان شده‌اند و معانی تمثیلی یا استعاری دارند. در این دسته محققانی از قبیل محمد عبده (متوفی ۱۹۰۵م) و شاگردش رشیدرضا دجال را نمادی از فریب‌کاری و شر میدانند. ظهور دجال نماد‌ فساد‌ و هرج و مرج (آنارشی) و همین‌طور مادیگرایی اسـت (رضـا، ۱۹۵۴: ۳ / ۳۱۷-۳۱۸؛ الباهی، ۱۹۸۰: ۳/۷۰).

بعضی از این محققان حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و تمدن غرب را با دجال‌ یکسان‌ گرفتهاند. در‌ بین این محققان محمد اسد (متوفی ۱۹۹۲م) اهل اتریش که به اسلام گـرویده، بـه چشم میخورد. وی‌ معتقد بود تـمدن غـربی دجال است؛ زیرا آنانی که در این‌ تمدن‌ زندگی‌ میکنند بُعد معنوی حیات را درنمییابند و فقط جنبه مادی را می‌بینند. در نگاه اسد، تکنولوژی‌ای که مخلوق ‌‌این‌ تمدن است فراتر از قـدرتهای بـشری قرار دارد و کارهای خارقالعادهای را بـه وجـود‌ میآورد‌. به‌ دلیل پیشرفتهای این تکنولوژی، فواصل طولانی کوتاه شدهاند، سیستمهای شگفتآور آبیاری، باران طبیعی را تحریک‌ میکنند، دستگاههای پیچیده حفاری امکان حفر زمین را برای استخراج گنج‌های نهان آن‌ میسر میسازند و مرده را‌ مـیتوان‌ از طـریق تکنولوژی پزشکی زنده کرد. بسیاری از اشخاص به دلیل این موارد خارق‌العاده، تمدن غرب را صاحب قدرتی خداگونه قلمداد میکنند. بنابراین اسد اظهار میکند که تمدن غرب یک دجال‌ است (Asad, 1956: 309-312). اسد سایر محققان از قبیل مصطفی محمود مـصری را ــ که سـتون آزاد روزنامه مـینوشت و مجری برنامه تلویزیونی بود ــ تحت تأثیر قرار داد و وی نیز‌ ادعاهای‌ اسد را درباره تمدن غربی تأیید کرد (محمود، ۱۹۸۰: ۱۸-۲۵). آنانی که بـه معانی ظاهری روایات پای‌بند هستند این محققان را سخت مورد انتقاد قرار دادهاند. کسـانی که درک‌ و فـهم‌ ظـاهری و تحتالفظی را مورد تأکید قرار میدهند، بر آن‌اند که نمی‌توان گفت دجال یک نماد است؛ زیرا روایات به‌وضوح تأکید میکنند که دجال یک شـخص ‌ ‌انـسانی خواهد بود و حتی‌ توصیفات‌ جسمانی از وی به عمل آوردهاند. حتی بعضیها

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۲)


کسانی را که میگفتند دجـال نـماد تـحریف دین اسلام است، در مظان اتهام قرار دادهاند (الآلبانی، ۱۹۷۹: ۳ / ۱۹۰-۱۹۱: ۴/۴۷۷؛ الحمید‌، بی‌تا‌: ۱۰۷‌).

تفسیر دیگری دجال را با‌ مردم‌ یهـودی‌ مرتبط میسازد. رشیدرضا سردمدار این عقیده بود. وی تأکید میکرد فتنه‌های (آزمایشهای) دجال که در روایات پیامبر تـوصیف شده‌اند، یک شاه‌ صـهیونی‌ (zionist‌ king) و پیروانـش را وصف میکنند. رشیدرضا براین باور‌ بود‌ که یهودیان میتوانند با استفاده از دانش الکتریسیته و شیمی و همین‌طور سایر علوم واقعی همان کارهای خارقالعادهای را انجام دهند‌ که‌ درباره‌ دجال پیشگویی شده است (رضا، ۱۹۵۴: ۹/۴۴۴ و ۴۵۹). این ارتباط‌ دجـال و یهود، به دلیل اختلاف اعراب و اسرائیل شتابی چندبرابر گرفته است. محمد غزالی از یک شخص خوشقریحه یهودی‌ بحث‌ میکند‌ که ادعای خدایی خواهد کرد و هزاران دجال دیگر پیرو وی خواهند‌ بود‌. غزالی مبارزه بین مسلمانان و این دجالهای یهودی را بـا حـالتی نمایشی ترسیم میکند. طبق نظر وی‌ در‌ این‌ دوره هرج و مرج‌(آنارشی) عیسی از آسمان نزول و محمد[ص] را به‌عنوان پیامبر‌ تأیید‌ خواهد‌ کرد و دجال را خواهد کشت و با مسلمانان در مقابل «ارتش سرخ» (ارتش یأجوج و مأجوج‌) خواهد‌ جـنگید‌ و بـا ایمان به خدا آنان را شکست خواهد داد. هرچند در متون اسلامی، در‌ طرح‌ کلی مبارزه بین مسیح و ضدمسیح [دجال]، مسلمانان و مسیحیان حامیان مسیح قلمداد شدهاند، اما‌ غزالی‌ مسیحیان‌ را نه حامی مسیح بلکه طـرفداران دجـال معرفی میکند (غزالی، ۱۹۸۷: ۱۲۴-۱۲۵ و ۲۲۱‌).

آثار‌ قابل‌توجهی درباره مبارزه بین دجال و مؤمنان به رهبری مسیح در سرزمینهای فلسطین و اورشلیم‌ به‌ چشم‌ میخورد. یکی دیگر از نویسندگان مصری ادعا میکند که عده کثیری از یهودیان دجال را‌ یاری‌ خـواهند کرد و حـتی وی اسـامی خاص فیلسوفان و دانشمندان یهودی مـثل کارل مـارکس‌ و زیگـموند‌ فروید‌ را ذکر می‌کند. این دجالها از تبار یهودی خواهند بود اما خداوند را انکار خواهد‌ کرد‌ و به‌ مادیگرایی روی خواهند آورد. این عقیده را ابراهیم صابری نویسنده مسیحی مصری‌ نـیز‌ تـصدیق کرده اسـت (سعید، ۱۹۸۵: ۵۳ و ۱۴۶؛ صابری، بیتا: ۳۹). از طرفی دیگر بن‌عزرای یهودی (ben‌-azra‌) که بـه مـسیحیت گرویده، فصل کاملی را به دجال اختصاص داده است‌ و ادعا‌ میکند که یهودیان نقش مهمی در ظهور‌ مسیح‌ (messiah‌) ایفا خواهند کرد و آنان یاران وی خواهند‌ بـود‌ نـه دجـال (Ben-Azra, 1827: 279-300).

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۳)


بعضی محققان معاصر مشهور که به‌ بحث‌ دجال پرداختهاند معتقدند وی مـوجود‌ انسانی‌ نیست بلکه‌ شیطان‌ (devil‌) است که به‌مثابه تجسم شر ظهور‌ خواهد‌ کرد. سایرین بر این باورند که هرچند وی شیطان نیست اما از‌ یک‌ جـنّی (اجـنّه مـخلوقاتی نامرئی هستند که‌ وجودشان شبیه انسانهاست) به‌ منظور‌ اِعمال قدرتش و ایجـاد آزمـایشهای سخت‌ برای‌ مؤمنان یاری خواهد جست. بعضی محققان حتی پا را از این هم فراتر‌ می‌گذارد‌ و اذعان میکنند که این جنّ‌ در‌ جزیرهای‌ بـه غـل و زنـجیر‌ بسته‌ شده است و خداوند هر‌ وقت‌ اراده کند وی را بر مردم آشکار خواهد سـاخت. البـته اخـتلاف عقاید هم به‌ چشم‌ میخورد. از طرفی بعضی محققان را‌ نظر‌ بر این‌ است‌ که‌ دجـال جـنّی اسـت که‌ بدون خوردن و آشامیدن میتواند زنده بماند؛ با این حال آنان جنّ را طوری توصیف مـیکنند‌ کهـ‌ شبیه نوعی وسیله حمل و نقل ضروری‌ است‌، مثل‌ هواپیمای‌ بزرگی‌ که گستره بالش‌ شـصت‌ یارد اسـت (جـبر،۱۹۸۲: ۳۴؛ مبارک،۱۹۸۶: ۵۸؛ الجمل، بی‌تا: ۳۴و۵۱-۵۳).

عوامل متعددی در‌ تطور‌ عقیده‌ به دجال در سنت اسلامی دخیل است‌. چـنانکه‌ پیشـ‌تر‌ اشاره‌ شد‌، تأثیر‌ اهل کتاب یعنی مسیحیان و یهودیان مشهود است. فولکلور (فرهنگ عـامیانه) عـرب نـیز بر تطور این عقیده تأثیرگذار بوده است. در فولکلور، دجال نماد شر و اشخاص بدکار سربازانِ‌ وی قلمداد شـدهاند. جـاحظ (متوفی ۸۶۸م) نویسنده ادبی متقدم اظهار میکند که معدن الاعمی الشمیطیِ شاعر مخالفانش را در جـنگ، «سـربازان دجـال» توصیف میکند (الجاحظ، ۱۹۸۵: ۱/۳۹۷ و ۳/۳۵۶). عاص بن‌عبدربه‌ (متوفی‌ ۹۳۶م) نقّال مشهور قرن دهم ادعا میکند که واژه دجال را در کوفه بـرای یک شـخص کور بـه کار میبردند تا وی را تحقیر سازند۱۸ (ابن‌عبدربه، ۱۹۶۲: ۴/ ۳۹‌-۴۴‌). در منابع فولکلور مثل نوشتههای ابن‌ایاس مورخ (مـتوفی ۱۵۲۲م)، بـعد از بحث مفصل درباره بزرگی و ظهور دجال در اصفهان، یکی از چشمهای وی‌ کور‌ توصیف شده است و شگفتا که‌ مورخ‌ دعا مـیکند تـا خداوند سایر چشمهای وی را نیز نابینا سازد (ابن‌ایاس، بیتا: ۱۹۱). حسن حنفی، فیلسوف مـتجدد مـصری، معتقد است دجال تصوری عامیانه‌ (فولکلوری‌) اسـت۱۹ (حـنفی، ۱۹۸۸‌: ۴/۴۷‌ و بـه بعد؛ الحدیم، ۱۹۶۱: ۱۰۹).

در فولکلور چشمها خیلی اهمیت دارنـد. یکچـشم (اعور) تقریباً نشانه شر یا بیدادگری است. برای مثال خدایان متقدم مصری از روی چشمشان قـابل تـشخیص بودند‌؛ تعداد‌ چشمها[ی خدا] بـا تـوجه به احـساسات مـردم نـسبت به وی [خدا] کم و

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۴)


زیاد میشد. یک نویسنده مشهور مـصری در قـرن نوزدهم در کتابش درباره نشانههای روز محشر (last hour) توصیف‌ مفصلی‌ از دجال‌ به دست می‌دهد و ادعـا مـیکند که چشم‌های دجال شبیه چشمهای خدایان مـصر است که اندازههای کوچک و بـزرگی‌ دارنـد (الحجازی، بیتا، ش ۲۶/۲۷۱).

چنانکه پیش از این اشاره شـد‌، تـوصیفات‌ دجال‌ در فرهنگ عامیانه عربی هم جنبه دینی و هم جنبه سیاسی دارد. درک مسلمانان از دجال تـحت تـأثیر ‌‌اختلاف‌ اعراب و اسرائیل قرار گـرفته و بـه هـمین دلیل پیوندهای موجود بـین یهـودیان و دجال تشدید‌ یافته‌ اسـت‌. بـعضی محققان مهاجرت یهودیان روسی به اسرائیل را نشانه ظهور وی قلمداد کردهاند؛ زیرا چنین‌ پنداشته میشود که یهـودیان مـهاجر نیروهای دجال هستند که در محل ظهور وی‌ جـمع شـدهاند (عزت، ۱۹۹۰‌: ش ۴۴‌). ذکر اسـامی مـکانهای خـاصی همچون اورشلیم و دروازه لده (لود سابق) که دجـال در آنجا ظهور خواهد کرد و کشته خواهد شد، به اختلاف اعراب و یهودیان اضافه شده است و این امر از طـریق‌ انـتساب اهمیت دینی به سرزمینهایی که این مردم بـر سـرِ آن بـاهم درگـیر هـستند و از طریق بخشیدن رنـگ دینـی به خودِ این درگیری ــ یعنی قلمداد کردن آن به‌عنوان بخشی از‌ نبرد‌ نهایی بین مسیح و یارانش و دجال و نیروهایش ــ صورت گـرفته اسـت.

بـنابراین هر کدام از توصیفات یا تصورات از دجال پیامدهای سیاسی نـیز بـه هـمراه دارد که مـحدود بـه اخـتلاف اعراب‌ و اسرائیل‌ نیست؛ برای مثال محمد اسد تمدن غرب را با دجال یکی میانگارد و در این راستا اختلاف سیاسی بین مسلمانان و غرب را تصور میکند. نیروهای نظامی بریتانیا که سودان را‌ استعمار‌ کرده بودند در طـول جنگ بین بریتانیا و این کشور، دجال قلمداد شدند. یک فرقه سودانی که رهبرش به مهدی سودانی (یکی از کسانی که ادعای مهدویت کرد) معروف شد‌، به‌طور‌ خاص‌، از نیروهای اشغال‌گر بریتانیایی به‌عنوان‌ دجالها‌ حمایت‌ کرد (Hill, 1970: 158). بنابراین یک مبارزه سیاسی یا اخـتلاف سـرزمینی تبدیل به مبارزه بین خیر و شر شد. به همین منوال‌، این‌همانی‌ دجال‌ با بعضی نیروهای نظامی یا اشخاص خاص سیاسی‌ مثل‌ استالین، لنین و هیتلر هم در متون نویسندگان مشهور مسیحی و هـم مـسلمان معاصر به چشم میخورد (درباره جزئیات ضدمسیح در‌ مسیحیت‌ معاصر‌ بنگرید به: McGinn, 2000: 250- 280.). کمونیسم، بی‌دینی و مادیگرایی با‌ دجال یکی گرفته شدهاند. این مکتبهای سیاسی و حامیان آنها

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۵)


بـا شـر همسان دانسته شده و مورد مـخالفت قـرار گرفتهاند‌. بعضی‌ نویسندگان‌ اظهار کردهاند که چنین دجالهایی را تنها میتوان از طریق قدرت‌ اتّحاد‌ مسلمانان و مسیحیان شکست داد.

همانطور که از منابع و روایات مذکور برمیآید، علیرغم این واقعیت که متن‌ مقدس[قرآن]‌ بـه‌طور‌ گـسترده به معاد و روزهای پایانـی جـهان اشاره کرده، در آن ذکری از‌ دجال‌ به‌ میان نیامده است. با این حال تعدادی اشارات در قرآن به چشم میخورند که‌ به‌ نظر‌ بعضی محققان معاصر و حتی سدههای میانه، به دجال اشاره دارند. بیگمان دجال در چـارچوب‌ حـدیث‌ به‌طور مبسوطی ذکر شده است و وجود هستیشناسانه دارد. مسئله مورد بحث در اینجا‌ نه‌ وجود‌ دجال بلکه ارتباط این احادیث با پیامبر اسلام است. بیهیچ شکی، در احادیث، نکات‌ مشترکی‌ در مورد ویژگیهای دجال به چـشم مـیخورند؛ با وجـود این، روایات متضاد کثیری‌ قابل‌ رؤیت‌اند‌. میتوان چنین استدلال کرد که راویان به جای اینکه خودِ احادیث پیامبر را ذکر کنند‌، تفاسیر‌ خودشان را از گـفتههای وی نقل کردهاند و این علت تناقضات است. بنابراین‌ پذیرفتن‌ تمام‌ روایات غیرممکن است.

از نـقطه نـظر تـاریخی تقریباً تمام روایات مربوط به موضوع، به صورت‌ ظاهری‌ و تحتالفظی‌ قلمداد شدهاند. امکان اینکه پیامبر به گونهای تـمثیلی ‌ ‌سـخن گفته باشد، ناچیز‌ انگاشته‌ شده یا مورد غفلت قرار گرفته است؛ هرچند تاریخ اسـلام نـشان مـیدهد که پیامبر به‌طور تمثیلی‌ یا‌ نمادین تعلیم داده است. بعضی علمای سدههای میانه مثل تفتازانی راه را‌ برای‌ تفسیر نـمادین یا استعاری از احادیث پیامبر‌ هموار‌ کردهاند‌. وانگهی بعضی محققان را نظر بر این‌ اسـت‌ که متون را صرفاً به صـورت ظـاهری و تحتالفظی تفسیر کنند.

هرچند اعتقاد به‌ ظهور‌ دجال بخشی از عقاید مسلمانان‌ بهویژه‌ در منابع‌ متقدم‌ کلام‌ اسلامی به حساب میآید ولی بخش‌ مهمی‌ از ایمان آنان محسوب نمیشود. این امر به این دلیل است که‌ روایات‌ مـربوط به دجال، به منظور تشکیل‌ یک اصل به قدر‌ کافی‌ واضح نیستند. دانشمندان مختلف، بسیاری‌ از‌ این روایات را به انحای مختلف تفسیر کردهاند. دجال به نظر بعضیها شر‌ و در‌ نگاه دیگران بشری است با‌ قدرت‌ فـراطبیعی‌، و طـبق عقیده برخی‌، وی‌ جنبش یا رژیم کفر‌ است‌.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۶)


پی‌نوشت

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۷)


کتابنامه

الآلبانی، محمد ناصرالدین (۱۹۷۹)، سلسله الاحادیث الصحیحه، کویت.

ابن‌ایاس، محمد بن‌احمد (بیتا‌)، بدایع‌ الظهور فی وقایع الدهور، قاهره.

ابن‌عبدربه‌، ابوعمر‌ احمد (۱۹۶۲‌)، العقد‌ الفرید‌، قـاهره.

ابـن‌کثیر، اسماعیل بن‌عمر‌ (۱۹۶۸)، نهایه البدایه و نهایه فی الفتن و الملاحم، ویراسته مجمد فحیم، ریاض.

ابن‌منظور، جمال‌الدین محمد (۱۹۷۰‌)، لسان‌ العرب، بیروت.

ابنعربی، محییالدین (۱۹۷۲)، الفتوحات‌ المکیه‌، ویراسته‌ عثمان‌ یحیی‌ و ابراهیم مذکور، قاهره‌.

الأصبهانی‌، حـمزه بـن‌الحسن (۱۹۷۲)، الدرّه الفاخره فی الأمثال الصریح، ویراسته عبدالمجید فتمش، قاهره.

الباهی، محمد (۱۹۸۰)، رأیالدین‌ بین‌ السائل‌ و المجیب، قاهره.

البُطی، سعید رمضان (۱۹۷۴)، کبری‌ الیقینیات‌ الکونیه‌، دمشق‌.

الجاحظ‌، ابوعثمان‌ (۱۹۸۵)، البیان و التبیین، ویراسته عبدالسلام مـحمد هـارون، قـاهره.

جبر، محمد سلام (۱۹۸۲)، اثرات السـاعه و اثـر روحـه، کویت.

الجزیری، ابوبکر (۱۹۸۵)، عقیده المومن، قاهره.

الجسر، حسین (بیتا)، الحصون‌ الحمیدیه، قاهره.

الجمل، ابراهیم (بیتا)، الأعتدا و المهدی المنتظر، مدینه.

الجیتلی، اسـماعیل بـن‌موسی (۱۸۸۹)، قـناطر الخیانه، قاهره.

الحجازی، محمد بن‌محمد الواعظ، سوعه السـیره فـی الذکر الساعه و العشره، دست‌نوشته منتشر نشده، مصر‌، کتابخانه‌ ملی مصر تحت نظر غیبت تیمور.

الحدیم، سعید (۱۹۶۱)، معالم من فـنون الشـعبیه، قـاهره.

الحمید، محمد (بیتا)، ردود علی اباطیل، حلب.

حنفی، حسن (۱۹۸۸)، من العـقیده إلی الثوره، قاهره‌.

رضا‌، رشید (۱۹۵۴)، تفسیر المنار، قاهره.

سعید، ایوب (۱۹۸۵)، المسیح الدجال و قتال آخرالزمان من دیارا الذهن الی عالم التـصور، قـاهره.

صـابری، ابراهیم (بیتا)، الماضی‌ و المستقبل‌ فی نبوت دانیال، قاهره.

صدیق‌، حسن‌ خـان (۱۹۸۴)، قـذف الثمار فی عقاید اهل الاثر (چیدن ثمرات عقاید سنتی)، ویراسته عاصم بن‌عبدالله القارونی، قاهره.

عبدالباقی، مـحمد فـؤاد (۱۹۸۷)، المـعجم المفهرس، قاهره‌.

عبدالجبار‌، ابوالحسن همدانی (۱۹۶۰)، المغنی‌ فی‌ ابواب التوحید و العدل، ویراسته امـین الخـولی، قـاهره.

عبدالمالک، ابومنصور (۱۹۸۰)، لطایف اللطف، ویراسته عمر أسد، بیروت.

عزت، عطیه (۱۹۹۰)، «هجرت الیهود من الاتـحاد السـویتی»، النـور کزهّ، قاهره.

هفت آسمان » شماره ۵۰ (صفحه ۴۸)


العسقلانی (۱۹۹۲)، الاصابه‌، بیروت‌: دارالجیل.

عواد، محمد (۱۹۸۹)، مسیح الضلاله الفتنه فی آخرالزمان: المـسیح الدجـال (مسیح گمراهی و فتنه در آخرالزمان: ضد مسیح)، قاهره.

غزالی، محمد (۱۹۸۷)، عقیده المسلم، بیروت.

الفـریدی، خـلیل بـن‌احمد (۱۹۶۷)، کتاب‌ العین‌، ویراسته مهدی‌ المخزومی و ابراهیم الثمری، بغداد.

القاری، علی بن‌سلطان الهروی (بیتا)، مـرقات المـفاتیح، قاهره.

الکشمیری، محمد انوار (۱۹۶۵)، تصریح‌ بما تواتر فی نزول المسیح، ویراسته عبدالفتاح ابـوالغده، حـلب.

الکاسـانی، محمد‌ بن‌مرتضی‌ (۱۹۷۹‌)، علم الیقین فی اصول الدین، قم.

مبارک، لیلا (۱۹۸۶)، علامات الساعه الصغری و الکبری.

محمود، مـصطفی (۱۹۸۰)، المـسیح ‌‌الدجال‌ (ضد مسیح)، قاهره.

مولوی، جلال الدین (۱۹۶۶)، مثنوی، ترجمه به عربی محمد عـبدالسلام‌ الکـفافی‌، بـیروت‌.

نخله، رافائل (بیتا)، غرایب الّلغه العربیّه (واژه های بیگانه زبان عربی)، بیروت.

نورسی، بدیع‌الزمان سعید‌ (۱۹۵۸)، شـعاعلار (پرتـوها)، اسـتانبول: سوزلر.

ـــــــــــ (۱۹۹۶)، رساله نور کلیاتی (مجموعه رسائل نور‌)، استانبول: نسیل یینلری.

ـــــــــــ‌ (۱۹۸۶‌)، سوزلر (گـفتارها)، اسـتانبول: سوزلر.

النووی، محیی‌الدین ابوزکریا یحیی بن‌شرف (۱۹۲۹)، شرح صحیح مسلم، قاهره.

Abel. A.," al- Dajjal", Encyclopedia of Islam, second Edition, Vol. 2.

Asad, Mohhamad (1956), The‌ Road to Mecca (Arabic Version), Beirut.

Ben-Azra, Juan Josfat (1827), The Coming of Messiah in Glory and Majesty, Translated From Spanish by Rev. Edward Irving, a.m. London.

Halperin, David J. (1976), &‌;quot‌;The Ibn Sayad Traditions and the Legend of Al-Dajjal", Jounal of the American Oriental Society, 96.

Hill, Cristopher (1970), Anti- Christ in Seventh Century England, London.

Jenkinson‌, A.J. (1930‌), "The Muslim Anti-Christ Legend", Muslim World, vol. 20.

McGinn, Bernard (2000), Anti-Christ: Two Thousand Years of the Human Fascination With Evil, New York‌: Columbia‌ University Press.

Saritoprak, Zeki (1992), Islama ve digger dinlere gore Deccal (The Anti-Christ Acoording to Islam and Other Religions), Istanbul: Yeni Asya Yayinlari.

Sweetman J. Windrow (1947), Islam and‌ Christianity‌, London‌.

Triton. A.S. (1930), "al‌-Dajjal‌-Anti‌-Christ", proc,5th All India Oriental Conference.

  1. در این بررسی واژههای دجال و ضدمسیح به جـای هـم به کار رفتهاند‌.
  2. از‌ روایات‌ و احادیث چنین برمیآید که پیامبر هم به مسیح‌ و هـم‌ بـه ضدمسیح اشاره کرده است. شخص مسیح زیباست و در مـقابل ضـدمسیح زشـت است (Tabir al-Ru’ya Bukhari, no‌, ۳۳‌).
  3. کلا‌ انّ الأنسان لیطغی.
  4. نورسی بر ایـن بـاور است که دو‌ ضدمسیح وجود دارد: یکی کسی است که در جهان اسلام ظهور و سعی خـواهد کـرد تا تعالیم محمد را‌ تحریف‌ کـند‌، دیـگری که قـدرتمندتر هـم هـست، در جهان مسیحیت ظهور و سعی خواهد‌ کـرد‌ تـا تعالیم عیسی را تحریف کند. در واقع پیامبر اسلام در روایات مختلف به هر دویـ‌ ایـنها‌ اشاره‌ کرده است. بنابراین ضدمسیح ضدمحمد نـیز است.
  5. وَ قَضَینا اِلی بنی‌اِسرائیلَ فـِی‌ الکتـاب‌ لِتُفسِدَنَّ‌ فِی الاَرضِ مَرّّتین وَ لَتـَعْلُنَّ عـُلُوّاً کَبیراً.
  6. العسقلانی احمد بن‌علی بن‌حجر (متوفی ۸۵۲م) داستانی‌ را‌ نقل‌ میکند که طبق آن عاص بـن‌وائل، مـخالف سرسخت حضرت محمد[ص]، هنگام وفـات پسـرش قـاسم‌ به‌ وی ابتر (مـقطوعالنسل) گـفته است یعنی محمد بـدون وارث اسـت. خداوند محمد را‌ با‌ آیات‌ مذکور از طریق جبرئیل دلداری میدهد (کوثر: ۱-۳). به محمد کوثر (فراوانی) وعـده داده شـده‌ است‌ در حالی که دشمنش ابتر واقـعی اسـت.
  7. ارجاعات حـدیث بـر اسـاس نمایه فهرست‌ الفبایی‌ ونـسنسکی‌ است: A. j. Wensinck’s Concordance Et Indices De La Tradition Muslamane
  8. الملاحم و الفتن کتابی است شامل مجموعهای‌ از‌ روایات و احادیث درباره آشوبها و فتنههای آخرالزمان که اخـیرآ صـادق حسنزاده آن را‌ با‌ عنوان‌ پیشامدها و نشانههای آخـرالزمان (تـرجمه المـلاحم و الفـتن) تـرجمه و در سال ۱۳۸۵ در سلسله انـتشارات قـائم آل‌محمد‌ منتشر‌ کرده‌ است. متأسفانه نویسنده مقاله هنگام ارجاع به این کتاب مشخصات کامل آن‌ را‌ ذکـر نـکرده و فـقط به اسم کتاب و شماره حدیث یا روایـت مـورد نـظر اکـتفا کـرده اسـت. م
  9. نام‌ دجال‌ نزد افراد و جوامع دینی پیوسته مطرح بوده است. دجال لقب دغلبازی است‌ که‌ نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان ظاهراً «صائد‌ بن‌صید‌» نامیده‌ می‌شود. م
  10. تریتون تـأثیر مسیحیت بر فهم مسلمانان‌ از‌ دجال را کانون توجه خود قرار میدهد. سویتمن تشابهات بین فهم اسلامی از‌ دجال‌ و برداشت مسیحیت از ضدمسیح را‌ بررسی‌ میکند بیآنکه‌ تشابهات‌ را‌ دال بر تأثیر یا تأثر یکی‌ از‌ این ادیان بـداند (Triton, 1930; Sweetman, 1947: 213-14).
  11. دربـاره عقاید سنتگرایانه‌ بعضی‌ محققان معاصر بنگرید به این منابع‌: الجسر، بیتا: ۷-۸۶؛ صدیق‌، ۱۹۸۴‌: ۱۱۸؛ الجزیری، ۱۹۸۵: ۲۶۲، برای‌ منابع‌ بیشتر مراجعه شود به: Saritopark, 1992: 116-117.
  12. درباره نمونههای مشابه در فرهنگ‌ عامیانه‌ عرب رجوع شود به: الأصـبهانی‌، ۱۹۷۲‌: ۱۸۵‌؛ عـبدالمالک، ۱۹۸۰: ۱۱۷‌.
  13. نویسنده‌ از دکتر حسن حنفی‌ استاد‌ دانشگاه فلسفه در دانشگاه قاهره به خاطر این منبع کمال قدردانی و سپاسگزاری را دارد‌.

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x