پیامبرانی در مُحاق متون بررسی تحلیلی ـ تطبیقی مفهوم و مصادیق اسباط در قرآن و عهدین
، سال اول، شماره دوم، بهار ۱۳۸۹، ص ۴۷ ـ ۶۶
پیامبرانی در مُحاق متون
بررسی تحلیلی ـ تطبیقی مفهوم و مصادیق اسباط در قرآن و عهدین
چکیده
این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به صورت تطبیقی مفهوم «اسباط» را در قرآن و عهدین بررسی میکند. دلایل و قراین متعددی نشان میدهد که اغلب دیدگاهها درباره اسباط دریافتکننده وحی، به ویژه تطبیق آنان بر پسران دوازدهگانه حضرت یعقوب(ع) ناصواب و ناشی از تحریفات کتاب مقدس و اثرپذیری مفسران مسلمان از آن است. اسباط یادشده، افراد معین و برگزیدهای از میان نوادگان حضرت یعقوب(ع) بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، مریدان و پیروان معنوی او نیز به شمار میرفتهاند. این جانشینان و رهبران الاهی، پس از حضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع) در مصر و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند
مقدمه
قرآن کریم در موارد متعددی به بازشناسی، تصحیح و احیای برخی آموزهها و مفاهیم توحیدی و نیز حوادث و شخصیتهای مهم تاریخ ادیان آسمانی پرداخته است که به تدریج در طول تاریخ دچار تحریف و انحراف گشته و یا به فراموشی سپرده شدهاند. این دگرگونیها، گاه با اثرگذاری بر افکار و اذهان مورخان و مفسران مسلمان و راهیابی به منابع حدیثی، تاریخی و تفسیری، عقاید و باورهای آنان را نیز به انحراف کشانده و دگرگون ساختهاند. از اینرو، بررسی مستند و تطبیقی این گونه انحرافات، زمینهها و سیر پیدایش آنها از یک سو، و دستیابی به تعریف و روایتی روشن و درست از آن، بر اساس آیات قرآن کریم از سوی دیگر، ضروت حیاتی دارد. این مهم میتواند هدایتگر بودن قرآن را به منصه ظهور رسانده و اثر به سزایی در اصلاح عقاید و رفتار مسلمانان و چه بسا پیروان سایر ادیان توحیدی داشته باشد. مفهوم و مصادیق اسباط، که قرآن کریم آنها را در کنار شماری از پیامبران الاهی و به عنوان دریافت کنندکان وحی یاد کرده و از لزوم ایمان به آنان و نفی یهودی و مسیحی بودنشان سخن گفته، یکی از موارد یاد شده است. بررسی منابع تاریخی و تفسیری نشان میدهد که، مصادیق اسباط دریافت کننده وحی همواره در هالهای از ابهام بوده است. این موضوع چندان به صورت مستقل، تطبیقی و تحلیلی مورد پژوهش قرار نگرفته است. مفسرانی که در ذیل آیات مربوط به صورت بسیار کلی به آن پرداختهاند، اغلب در این باره از گزارشهای عهد عتیق اثر پذیرشده و یا به اختلاف گرائیدهاند. این نوشتار بر آن است تا ضمن تحلیل و بررسی تطبیقی گزارشهای کتاب مقدس، قرآن کریم، مفسران، منابع لغوی و احادیث اسلامی، پاسخی نسبتاً روشن درباره هویت، ویژگیها و دوره تاریخی اسباط به دست آورد. معرفی پسران حضرت یعقوب(ع) به عنوان اسباط و چرایی اختلاف نظر مفسران مسلمان، پرسشهای دیگری است که این پژوهش در صدد پاسخگویی به آنهاست.
۱٫ مفهوم شناسی اسباط
فرهنگنویسان عربی و واژه پژوهان قرآنی، «أسباط» را جمع «سِبْط» و دارای ساختار عربی دانستهاند، اما عربی یا دخیل بودن سِبْط مورد اختلاف است.
الف. اسباط، واژهای عربی: بسیاری از فرهنگنویسان عربی و نیز شماری از مفسران مسلمان۱ با اعتقاد به عربی بودن واژه «سبط»، آن را برگرفته از ریشه «س ـ ب ـ ط» دانسته و کاربردها و معانی مختلفی برای آن گفتهاند. بررسی کاربردهای متفاوت و متعدد این مادّه و واژگان برگرفته از آن۲ و نیز گزارشهای واژهنگاران از معنای آن نشان میدهد که، ریشه «سبط» در اصل به معنای امتداد و انتشار اموری به کار میرود که منشأ و ریشه واحدی داشته و امتداد و انتشار آنها به صورت طبیعی و آسان صورت میگیرد.۳ کاربرد در مواردی چون موی صاف و آویخته،۴ باران انبوه،۵ درختی بلند و پرشاخ و برگ در میان رملها،۶ نوادگان و افراد یک نسل۷ مؤیّد این معناست. بر همین اساس، گروهی بر این باورند که «سِبْط» به معنای نوه۸ و بیشتر نوه دختری۹ و اسباط به معنای نوادگان و نسلی است که همگی مانند شاخههای یک درخت، از یک پدر و امتداد او به شمار میروند.۱۰ با توجه به همین معناست که، در صورت اضافه شدن سبط به یهود و بنیاسرائیل، معنای قبیله (=گروهی از یک ریشه پدری) برای آن گفته شده است. در تفاوت سبط و قبیله گفتهاند: اوّلی در مورد نسل اسحاق و دومی درباره نسل اسماعیل و برای بازشناسی آنها از یکدیگر به کار میرود.۱۱ کاربرد سبط به معنای گروه و جماعت در برخی احادیث۱۲ مؤیّد معنای اخیر است.
در این میان، برخی واژهنگاران، «سبط» را به معنای فرزند و نواده برخوردار از جایگاهی ویژه در میان یک نسل پدری نیز دانستهاند.۱۳ این معنا به رغم نادر بودن، هماهنگی قابل توجهی با موارد کاربرد نخستین سبط در عهد عتیق، ظاهر آیات مربوط، و نیز احادیث اسلامی دارد.
ب. اسباط، واژهای دخیل: جلالالدین سیوطی درکتاب المتوکلی، «سبط» را از واژگان دخیل و عِبری و در الاتقان از مُبهمات قرآن میداند.۱۴ همچنین برخی خاورشناسان بر این باورند که، واژه یادشده پس از ورود به زبان عربی، بر اساس قواعد آن جمع بسته شده است. با این تفاوت که، برخی آن را عِبری و برگرفته از «شبط» به معنای «عصا» یا «جماعتی که رئیسی با عصا آنان را رهبری میکند» و برخی دیگر سریانی میدانند.۱۵ آرتور جفری، معتقد است که ریشه اصلی این واژه، عبری است. وی شمار قابل توجهی از پژوهشگران اروپایی را یاد میکند که با اعتقاد به وامگیری مستقیم «سِبط» از زبان عبری، برای آن دلیل و حجت آوردهاند.۱۶ گزارش این دسته از پژوهشگران درباره وجود واژگانی بسیار نزدیک به سبط در زبانهای آرامی(شبَط = زدن)، سبایی(س ب ط = عصا زدن)، آشوری(شبِطو و شباطو= زدن، شکست دادن)، عبری(شیط و شباط = عصا زدن) و نمونههایی از همین دست در دیگر زبانهای سامیحامی، در کنار کاربرد فراوان آن در عهد عتیق و نبود شاهد مستندی درباره کاربرد آن در اشعار عربی پیش از اسلام، میتواند مؤیّدی بر معرّب بودن سِبْط باشد.۱۷ از سوی دیگر، یاد کرد قرآن از اسباط در کنار نامهایی چون ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، موسی، عیسی(ع) و… (بقره: ۱۳۶، ۱۴۰ / نساء:۱۶۳)، که همه عبری و کاملاً برای اهل کتاب آشناست، میتواند مؤید دیگری بر دخیل و معرّب بودن سبط و آشنایی کامل اهل کتاب با آن و نیز مصادیق اسباط باشد.
مفهوم اصطلاحی: اسباط در منابع تفسیری۱۸، تاریخی۱۹ و نظایر آن، اغلب به معنای قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل آمده است، بر این اساس، تعداد پسران دوازدهگانه حضرت یعقوب(ع)، به عنوان نیاکان نخست بنیاسرائیل و با نام آنها، دستهبندی شدهاند.
۲٫ پیشینه پژوهش
مفهومشناسی، مصادیق و پیامبری اسباط، همچنین تاریخ و تحولات زندگی دینی و سیاسی آنان، با بیانهای متفاوت در اغلب منابع لغوی، تفسیری، تاریخی و داستانی مسلمانان آمده است. در میان منابع لغوی، لسان العرب نسبتاً مفهومشناسی مبسوطی درباره سبط و اسباط ارائه کرده است.۲۰ نویسنده التحقیق پس از گزارش اقوال بسیاری از لغتشناسان و نیز فرازهایی از کتاب مقدس و قاموس آن، تلاش کرده است تا معنای واحدی از همه کاربردهای مختلف اسباط در قرآن را ارائه دهد.۲۱ آرتورجفری با اعتقاد به اینکه اسباط همیشه اشاره به بنیاسرائیل دارد، گمان کرده است که قرآن کریم با کاربرد اسباط به معنای قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل (اعراف: ۱۶۰) از یک سو، و یادکرد آنان به عنوان دریافتکنندگان وحی (بقره: ۱۳۶، ۱۴۰) از سوی دیگر، انبیای صغاری را که یهودیان آنها را دوازده تن میشمارند، با دوازده سبط بنیاسرائیل درهم آمیخته است. وی ضمن جالب خواندن تلاش فرهنگنویسان عربی در ارائه ریشه و تبار عربی برای اسباط، آن را قانعکننده نمیداند. و با گزارش دیدگاه متفاوت شماری از خاورشناسان، دخیل بودن واژه «سبط» و جمع بسته شدن آن را براساس قواعد عربی برمیگزیند.۲۲
در میان مفسران، طبری، طوسی و طبرسی در کنار بحثهای واژهشناختی نسبتاً مفصلی درباره مصادیق اسباط، نیاکان، سران و رهبران، تاریخ و تحولات زندگی سیاسی و دینی و دلایل اعتقاد به نبوت آنان، دیدگاههای مختلفی را گزارش و بررسی کردهاند.۲۳ از میان منابع تاریخی و داستانی نیز تاریخ یعقوبی،۲۴ طبری،۲۵ مروج الذهب۲۶ و معالانبیا،۲۷ اغلب با اثرپذیری از گزارشهای کتاب مقدس، درباره فرزندان یعقوب(ع)، قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل و رهبران، پادشاهان و پیامبران آنها به بحث و بررسی پرداختهاند. منابع مزبور،مباحث یاد شده را درتاریخ انبیا آوردهاند.
با توجه به اینکه مفسران و مورخان مسلمان در تعیین مصداق اسباطِ دریافت کننده وحی، دچار اختلاف شده و شماری از آنها با اثرپذیری از گزارشهای عهد قدیم به توجیه ظاهر آیات پرداختهاند، پیش از بررسی دیدگاه قرآن کریم و مفسران درباره اسباط، به بررسی دیدگاه عهدین در این باره میپردازیم تا میزان سازگاری آن با آیات قرآن و نیز اثرپذیری منابع تفسیری از آن روشن گردد.
۳٫ اسباط در عهدین
عهد عتیق، تاریخ زندگی فرزندان یعقوب و قبایل پدید آمده از آنان را، که به اسباط دوازدهگانه شهرهاند، به تفصیل بیان کرده است. بر پایه این گزارش، پسران دوازدهگانه حضرت یعقوب(ع)، از چهار همسر وی به دنیا آمدند. حضرت یعقوب(ع) برای ازدواج با راحیل، ۷ سال پدر وی، لابان را خدمت کرد. اما لابان با فریب و نیرنگ، او را وادار ساخت که با «لِیه» خواهر بزرگتر راحیل ازدواج کند. حضرت یعقوب(ع) از همسر خود صاحب شش پسر به نامهای رِءُوْبِن، شِمْعُوْن، لِیْوِی، یِهُوْداه، زِبُوْلُوْن، یِسَّاکار شد. از سوی دیگر، یعقوب(ع) در برابرخدمت به لابان به مدت هفت سال دیگر، راحیل را نیز به همسری خود درآورد. راحیل به سبب نازا بودن، کنیزش، بِلْهه را به شوهر خود داد تا برای او فرزندی به دنیا آورد. بلهه، دان و نَفْتالِی را برای یعقوب(ع) به دنیا آورد. لیه خواهر بزرگتر برای حفظ جایگاه خود در نزد شوهرش، کنیز خود زِلْفه را در اختیار وی قرار داد. یعقوب(ع) از زلفه نیز صاحب دو فرزند به نامهای گاد و آشِیْر شد. و سرانجام نازایی راحیل از میان رفت و او نیر یُوْسِف و بِنیامِین را برای شوهرش به دنیا آورد.۲۸
عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی)، پس از گزارش وصیّتهای یعقوب به پسرانش در زمان مرگ، در کنار بیان نام و تصویری از شخصیّت هر یک از آنها از زبان یعقوب(ع)، آنان را دوازده سبطِ اسرائیل (یعقوب)۲۹ میخواند.۳۰ با توجه به اینکه در موارد متعددی از این افراد با عنوان «پسران یعقوب(ع)» یاد شده است۳۱ و فقط در اینجا، آن هم پس از بیان وصیتهای یعقوب(ع)، با عنوان «اسباط» معرفی میشوند، شاید بتوان گفت که در این کاربرد، «سبط» به معنای وصی و جانشین برگزیده و موعود برای یعقوب(ع) است، اما وصیّتهای ویژه یعقوب به یوسف پیش از دیگران۳۲ و داستان خواب یوسف مبنی بر سجده برادران در برابر او۳۳ (یوسف: ۴۶) فقط جانشینی یوسف(ع) را میرساند. تورات نیز که تصویر آن از برادران یوسف(ع)ـ به جز بنیامینبه مراتب تیرهتر از سیمای آنان در قرآن است۳۴و۳۵، هیچ اشارهای به نبوّت آنها نمیکند.
نسل هر یک از پسران یعقوب(ع) نیز به علاوه به اسم هر یک از آنها، در جای جای عهد عتیق (ترجمه فارسی و عربی) با نام «سِبْط» خوانده شدهاند.۳۶ در این کاربرد، هر سبطی متشکّل از قبایل متعدّدی بوده و در معرفی و شناخت هویّت افراد و گروهها به کار میرود.۳۷ از میان اولاد برادران، دو فرزند یوسف، به نامهای مَنَسّی و اَفرائیم، هر کدام برای خود قبیلهای تشکیل دادند.۳۸ بدینسان، بنییوسف خود به دو سبط بنیمنسی و بنی افرائیم تقسیم شدند. این دو سبط، در کنار یازده سبط یعقوب، جمعاً سیزده سبط را پدید آوردند. پس از گذشت زمان و توالی نسلها از هر کدامِ اینان، قبایلی به وجود آمد و آنان «اسباط بنیاسرائیل» یا «بنیاسرائیل» خوانده شدند.
از گزارش تورات برمیآید که نوادگان یعقوب(ع)، پیش از افزایش پرشمارشان، بیشتر با نام «بنیاسرائیل» خوانده میشدند.۳۹ امّا پس از خروج از مصر و بیشتر برای ساماندهی نظامی جنگجویان و بر اساس انتساب به یکی از پسران یعقوب، به اسباط دوازدهگانه تقسیم شدند.۴۰ (اعراف: ۱۶۰) سِبط لِیْوِی، که به سبب ارائه خدمات دینی در معبد، معاش آن به وسیله سبطهای دیگر تأمین میشد، جزو اسباط دوازدهگانه به شمار نرفته۴۱ و به جای آن، سِبْط إفْرَیِمْ و مِنَسِّهْ (دو پسر یوسف(ع)) قرار داشتند.۴۲
اسباط دوازدهگانه، که با گذشت زمان پرشمار میشدند، با تقسیم سرزمین موعود میان خود۴۳ هر یک دارای رئیس و مستقل شده۴۴ و با حفظ ارتباط،۴۵ تا زمان مرگ سلیمان(ع)، در سرزمین واحدی میزیستند. امّا پس از مرگ وی، دشمنی میان سبط یهودا و اِفْریِمْ، به تجزیه سرزمین به دو بخش منجر شد.۴۶ سبط یهودا و بنیامین با پیوستن به رِحَبْعامْ، فرزند سلیمان(ع)، بخش جنوبی سرزمین را «کشور یهودا» و اسباط دهگانه دیگر با پیوستن به یارُبْعامِ پسر نِباطْ، بخش شمالی را «اسرائیل» نام نهادند.۴۷
گزارش عهدین از حضور پررنگ و نمادین اسباط و شمار دوازدهگانه آنها در فرهنگ و حیات دینی یهود، از جایگاه ممتاز آنان در نزد یهودیان خبر میدهد. مواردی چون قطعه سنگهای گرانبها و منقّش به نام دوازده سبط بنیاسرائیل در سینه بند هارون۴۸ و لباس رسمی کاهن بزرگ به نشان نیابت از آنان،۴۹ جاسوسان گسیل شده از سوی حضرت موسی(ع) به کنعان۵۰ (مائد : ۱۲)، انبیای صغارِ پس از موسی(ع)، انواع هدیه و قربانی برای خدا۵۱، وکلای سلیمان۵۲ و مجسّمههای شیر بر روی پلههای ششگانه تخت وی،۵۳ حتی مدت زمان زینت زنان۵۴ و جز آن۵۵، عدد دوازده داشتهاند. چنانکه این عدد اساس دستهبندی تیرهها، قبایل و عشیرههای بنیاسرائیل، مورد توجّه در پیدایش پسران۵۶ و مبنای نظام شمارشی بابلیان بوده است.۵۷
در عهد جدید نیز دوازده رسول برگزیده حضرت عیسی(ع)،۵۸ دروازههای دوازدهگانه اورشلیم جدید با سر درِ منقّش به نام اسباط اسرائیل۵۹ و تقسیم رؤیاهای آسمانی به دوازده قسم از سوی یوحنّا۶۰ و جز آن۶۱ عدد دوازده دارد. عهد جدید غالباً دوازده حواری حضرت عیسی(ع) را در مقابل اسباط بنیاسرائیل قرار داده است. چنانکه بر اساس وعده عیسی(ع) به هنگام رستاخیز، داوری دوازده سبط بنیاسرائیل بر عهده دوازده حواری وی خواهد بود.۶۲ در حالی که مسیح(ع) خود، از سبط یهودا شمرده شده است.۶۳
۴٫ اسباط در قرآن و تفاسیر
واژه «اسباط» پنج بار در پنج آیه از چهار سوره قرآن آمده است. در آیه ۱۶۰ اعراف، که
به صورت نکره آمده، مراد از آن تیرهها و گروههای دوازدهگانه قوم موسی(ع) است. اما در
موارد دیگر، اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آنها به عنوان دریافت کنندگان وحی و
لزوم ایمان به آنان یاد و بر نفی یهودی و نصرانی بودنشان تصریح شده است. ظاهر آیات، به ویژه نام بردن از آنها در کنار افرادی که همه از انبیای الاهی هستند، نشان میدهد که آنها پیامبر بودند. همچنین بر اساس ترتیب یادکرد آنها، میتوان گفت که اسباط در دوره تاریخی پس ازحضرت یعقوب(ع) و پیش ازحضرت موسی(ع) میزیستهاند. (بقره: ۱۳۶، ۱۴۰ / آلعمران: ۸۴ / نساء: ۱۶۳)
۱٫ قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل: قرآن کریم در آیه ۱۶۰ سوره اعراف، با اشاره به تقسیم قوم موسی(ع) به دوازده گروه، آن را به عنوان یکی از نعمتهای خداوند به بنیاسرائیل یاد میکند۶۴: «وقَطَّعنـهُمُ اثنَتَی عَشرَهَ اَسباطـًا اُمَمـًا…». بیشتر مفسّران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَی عَشرَهَ»، تمیز آن را «فرقه» (در تقدیر) و «أمماً» را صفت «اَسباطاً» یا حال از آن دانستهاند؛۶۵ یعنی هریک از اسباط، خود چندین دسته و گروه بسیار بزرگ و پرشمار بودهاند.۶۶ برخی نیز آن را تمیز و به منزله مفرد دانستهاند.۶۷ این دستهبندی بر اساس انتساب قبایل بنیاسرائیل به پسران دوازدهگانه یعقوب(ع) (یوسف: ۴) صورت گرفته بود.۶۸ چنانکه از بخش بعدی آیه نیز برمیآید، مفسّران سبب دستهبندی یاد شده را که بنا بر ظاهر آیه در زمان حضرت موسی(ع) و هنگام آوارگی بنیاسرائیل در بیابانهای اطراف سرزمین مقدس روی داده است،۶۹ تسهیل در اداره امور آنان و پیشگیری از اختلاف بر سر آب، غذا و… میدانند.۷۰ اداره هر یک از اسباط به وسیله رئیس آن، رهبری قوم را برای حضرت موسی(ع) آسان میکرد.۷۱ برخی مفسران در ذیل آیات مربوط به شکافته شدن دریا برای بنیاسرائیل، از باز شدن دوازده راه جداگانه به تعداد اسباط سخن گفتهاند.۷۲ ولی چنانکه گذشت، ظاهر آیه ۱۶۰ اعراف و آیات پس از آن نشان میدهد که، دسته بندی یاد شده پس از پشت سر نهادن دریا و در بیابان انجام گرفته است.
قرآن در ادامه با شمردن سایر نعمتهای الاهی، بر اسباط (قبایل دوازدهگانه)، همانند دوازده چشمه به تعداد آنان، سایبانی از ابر، مَنّ و سَلْوی، اجازه سکونت در بیتالمقدس، بهرهمندی از مواهب آن و آمرزش گناهان به شرط فرمانبرداری از خداوند(اعراف: ۱۶۰ -۱۶۱) یاد میکند و اینکه چگونه گروهی از آنان، به رغم همه نعمتهای یاد شده، دست به نافرمانی، ستمگری و تحریف کلام الاهی زده و گرفتار عذاب شدند.(اعراف: ۱۶۰، ۱۶۲)
۲٫ اسباطِ دریافت کننده وحی: قرآن کریم، با اشاره به افراد معینی به وسیله لفظ معرفه «الاسباط» از نزول وحی بر آنان، لزوم ایمان مسلمانان به آنها سخن گفته و یهودی و نصرانی بودن آنان را نفی میکند.
۱/۲٫ نزول وحی بر اسباط: در آیه ۱۶۳ سوره نساء از نزول وحی بر اسباط، همانند شماری از پیامبران بزرگ، یاد شده است: «اِنّا اَوحَینا اِلَیکَ کَما اَوحَینا اِلی نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ واَوحَینا اِلی اِبرهیمَ واِسمـعِیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وعِیسی واَیّوبَ و یونُسَ و هـرونَ و سُلَیمـنَ وءاتَینا داوودَ زَبورا».
این آیه در ادامه گزارش قرآن پیرامون فرازهایی از تاریخ شرکآلود و کفرآمیز حیات دینی یهود، به ویژه چگونگی برخورد آنان با انبیا آمده است. بر اساس این آیات، اهل کتاب با ابراز ایمان نسبت به پیامبران گذشته و انکار پیامبر اسلام، میان آنان تفاوت قائل شدند. ولی قرآن کریم بعثت پیامبراکرم(ص) و نزول کتاب آسمانی بر او را دارای پیشینه، استمرار حرکت پیامبران گذشته و ماهیتی یکسان با رسالت آنان میخواند.۷۳
شأن نزول و چگونگی ارتباط آیه ۱۶۳نساء با آیات پیشین مورد اختلاف است. بر اساس تفسیر ابنعباس، آیه در احتجاج با یهود نازل شده است؛ چرا که آنان با اعتقاد به نزول تدریجی تورات از پیامبر اکرم(ص) خواستند تا کتابی همانند آن، به عنوان گواه صدق نبوت خویش بیاورد. قرآن با گزارش نمونههایی از برخورد ناشایست آنان در برخورد با آیات الاهی و پیامبران خویش، درخواست مزبور را بهانهجویی و از سر لجاجت و عناد میخواند.(نساء: ۱۵۳ – ۱۶۱) و هنگامی که یهودیان در واکنش به این افشاگری، نزول وحی پس از موسی(ع) را انکار کردند، خداوند با یادآوری نزول وحی بر شماری از انبیا، از جمله اسباط، ادعای آنها را تکذیب کرد.۷۴ بر این اساس، آیه ۱۶۳ سوره نساء، در پاسخی دیگر به برخورد اهل کتاب با پیامبر اسلام(ص)، نزول وحی بر آن حضرت را استمرار حرکت همه انبیای گذشته،(نساء: ۱۶۴ ـ ۱۶۵) از جمله پیامبران یاد شده، که مورد تأیید اهل کتابند، دانسته و آنها را، به رغم همه تفاوتها، دارای هویت و هدفی واحد میخواند(نساء: ۱۶۴ ـ ۱۶۵).
علامه طباطبائی در دیدگاهی کاملاً متفاوت، آیه مورد بحث را فقط با آیه پیش از خود مرتبط، و آن را بیانگر علت ایمان راسخان در علم و مؤمنان اهل کتاب به پیامبراسلام(ص) و قرآن دانسته است. (نساء: ۱۶۲)، با این توضیح که، چون آنها با توجه به آشنایی خویش با نزول وحی بر پیامبران یاد شده میدانستند که بعثت پیامبر اسلام(ص) و نزول قرآن بر وی، ادامه همان حرکت است و امری شگفت و بیسابقه نیست، به وی ایمان آوردند. ۷۵ به هر حال، آیه مورد بحث، بسیار صریح و روشن، اسباط را در کنار کسانی یاد میکند که همه آنها بدون استثنا از پیامبران الاهی بودند و وحی بر آنان نازل شده است.
۲/۲٫ لزوم ایمان به اسباط: تأمّل در برخی آیات،۷۶ به ویژه مقایسه آن با پارهای از گزارشهای تورات۷۷ نشان میدهد که، هر یک از یهود و نصارا با پیوند هویّت دینی و نژادی خویش به ابراهیم(ع) (از طریق اسباط –> یعقوب –> اسحاق)، خود را وارث همه وعدههای خداوند به وی، همچنین فرزند و حبیب خدا (مائده: ۱۸) پنداشته و با افتخار به آن،( بقره:۱۴۰؛ آل عمران: ۶۷) هدایت و حقّ ورود به بهشت را فقط در گرو یهودی و نصرانی شدن میدانستند. (بقره: ۱۱۱، ۱۳۵). آنان بر همین اساس خود را از ایمان آوردن به پیامبر اسلام و قرآن بینیاز دانسته و بین پیامبران الاهی تبعیض قائل میشدند. قرآن کریم در نقد این رویکرد، با تأکید بر لزوم ایمان مسلمانان به قرآن کریم و پیامبراسلام(ص) در کنار ایمان به همه انبیای الاهی از جمله اسباط، بر عدم تفاوت میان پیامبران الاهی و آموزههای نازل شده بر آنان تصریح میکند: «قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وما اوتِی موسی و عیسی وما اوتِی النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون». (بقره: ۱۳۶ و آلعمران: ۸۴) قرآن که با نگرشی فراتر از زمان، مکان و نژاد، چنین ایمانی را «اسلام» (آلعمران: ۸۴۸۵)، «مایه حتمی هدایت» (بقره: ۱۳۷)، «دین حنیف ابراهیم» (بقره: ۱۳۵) میداند با گزارش بخشهای ویژهای از کارها و سخنان پیامبران یادشده، افزون بر تنزیه آنان از باورهای شرکآلود و کفرآمیز یهود و نصارا، بر هویّت واحد و توحیدی دین آنان، که همان دین حنیف ابراهیم است، تصریح میکند.۷۸ از دیدگاه قرآن کریم اگر کسی دین و آیینی غیر از این را برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود(آلعمران: ۸۵).
۳/۲- نفی یهودی و نصرانی بودن اسباط: قرآن کریم در کنار گزارش یکی از باورهای مهم اهل کتاب درباره هویّت دینی، شماری از پیامبران پیشین، به ویژه ابراهیم(ع)، آن را به چالش کشیده۷۹ و با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد (نساء: ۱۶۳)، نگرش قومگرایانه و انحصارطلبانه به تاریخ انبیا و دین ابراهیم(ع) را ردّ میکند.(بقره: ۱۴۰) توضیح اینکه، هر یک ازیهود و نصارا ادعا میکردند که ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع)… و اسباط، پیرو دین آنان بودند. قرآن کریم، با ردّ صریح یهودی و نصرانی بودن انبیای یاد شده، اهل کتاب را به سبب تحریف و کتمان حقایق در این باره، ستمگر میخواند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ کانُوا هُوداً أَوْ نَصاری قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ…». (بقره:۱۴۰)
۴/۲٫ مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی: کاربرد اسباط در قرآن به معنای تیرهها و گروههای دوازدهگانه قوم موسی(ع) و نیز به عنوان دریافت کنندگان وحی از یک سو، و خلط میان این دو و نیز اثرپذیری شمار قابل توجهی از منابع تاریخی،۸۰ تفسیری۸۱ و نیز برخی منابع حدیثی۸۲ مسلمانان از گزارشهای عهد عتیق از سوی دیگر، دیدگاههای متفاوت و گاه متضادّی را درباره معنای لغوی سبط و مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی پدید آورده است. چنانکه شماری از دانشمندان شیعه۸۳ و سنّی۸۴ نیز برداشت و بعد توجیه کردهاند. تصریح آیه ۱۶۳ سوره نساء، مبنی بر وحی بر اسباط، قرار گرفتن نام آنها در کنار پیامبران یادشده در آیات و نیز لزوم ایمان به آنها در ردّ تبعیض بین انبیای الاهی، پیامبر بودن آنان را میرساند. در این باره چهار نظریه وجود دارد:
الف. پسران دوازدهگانه یعقوب: مشهور۸۵ مفسّران اهلسنّت به پیروی از مفسّران نخستینی چون قُتاده، سدّی و محمد ابن اسحاق، اسباطِ دریافت کننده وحی را همان پسران دوازدهگانه یعقوب(ع) دانستهاند.۸۶ این دیدگاه، به سبب تصویر ارائه شده از برادران یوسف(ع) در قرآن، از سوی مفسّران شیعه۸۷ و برخی دیگر از اهلسنّت۸۸ رد شده است. این دسته از مفسران، که بر اساس دلایلی از کتاب، سنّت و عقل معتقد به عصمت انبی(ع) حتّی پیش از بلوغ و نبوّت هستند، شخصیت فکری و رفتاری ارائه شده از برادران یوسف(ع) را با عصمت ناسازگارخواندهاند. توضیح اینکه، قرآن اموری چون حسادت نسبت به یوسف(ع)، دسیسه برای کشتن وی، اتّفاقنظر برای به چاه افکندن او، دروغگویی و صحنهسازی برای فریب پدر و گمراه خواندن او، فروختن یوسف(ع) و اتّهام دزدی به وی، اعتراف به گناه و طلب مغفرت الاهی را به آنها نسبت میدهد.۸۹ درحالیکه، چنین مسائل و رفتارهائی از ساحت انبیای الاهی به دور بوده و با عصمت آنان سازگار نیست.
برخی ازمفسران معتقد به این نظریه، در واکنش به چالش یاد شده، با اعتقاد به پیامبری و اسباط بودن پسران یعقوب و برای تنزیه آنان، امور یاد شده را گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوّت دانستهاند.۹۰ این پاسخ از سوی شماری از مفسّران گروه مقابل و با استناد به آیات ۹ و ۹۷ سوره یوسف رّد شده است.۹۱ این آیات تصمیم برادران یوسف(ع) برای کشتن یا افکندن وی به درون چاه، اعتراف آنان به گناه خویش و درخواستشان از پدر برای طلب آمرزش برای آنان را گزارش میکند. این امور بر گناهکاری آنان دلالت کرده و صغیره بودن گناه آنان و یا مربوط بودن آن به زمان پیش از بلوغ را رّد میکند.
عالمانی چون شریف مرتضی (م.۴۳۶ق.)، شیخ طوسی (م.۴۶۰ق.) و طبرسی (م.۵۴۶ق.) در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب(ع)، گفتهاند که وحی فقط بر برخی از آنان که در امور یاد شده دخیل نبودندـ نازل شده بود. این گروه از مفسران، سبب نسبت نزول وحی بر همه اسباط را موظّف بودن همه آنان به پیروی از وحی دانستهاند.۹۲ اما این دیدگاه نیز همانند دیدگاه گروه نخست از مفسّران اهلسنّت، با چالشهای جدّی مواجه است؛ چرا که با مواردی مانند ظاهر آیات یاد شده که از نزول وحی بر همه اسباط و لزوم ایمان به همه آنان حکایت میکند، سازگار نیست. همچنین صریح نبودن واژه «اسباط» در برادران یوسف(ع)،۹۳ عدم یاد کرد قرآن از آنها به عنوان پیامبر در آیات دیگر۹۴ و انتساب رفتارهای یاد شده درباره حضرت یوسف(ع) به همه آنان، به جز بنیامین، از چالشهای پیشروی این نظریه است. مهمتر از همه، اگر آنان مراد بودند، تعبیر «یعقوب و بنیه» (بقره: ۱۳۲۱۳۳) رساتر و روشنتر بود.۹۵ پندار پیامبری برادران یوسف(ع)، که متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان در تورات و تطبیق آنها بر اسباط دریافت کننده وحی، پدید آمده، در احادیث اسلامی نیز ردّ شده است.۹۶
ب. قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل: مفسّرانی که اسباط دریافت کننده وحی را کسانی غیر از برادران یوسف(ع) دانسته اند نیز در تعیین مصداق آن، به اختلاف گراییدهاند. در این میان، مفسرانی مانند زمخشری(د.۵۳۸ق.) و فخر رازی(د.۶۰۶ق.)، که آنها را بر همان گروههای دوازدهگانه قوم موسی(ع)(اعراف: ۱۶۰) تطبیق کردهاند، در توضیح نسبت نزول وحی به همه آنها، سبب آن را برانگیخته شدن پیامبرانی از میان آنان دانسته۹۷ یا بدون هرگونه توضیح و تعیینی، آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وی تفسیر کردهاند.۹۸ این دیدگاه نیز با چالشهای جدی روبرو است. ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف در اسباط، برداشت عموم مفسّران و نیز نسبت «ظلم» و «فسق»ی که قرآن به اسباط قوم موسی(ع) میدهد، از مواردی است که با دیدگاه یاد شده سازگاری ندارد.(اعراف: ۱۶۰، ۱۶۲ ـ ۱۶۳) مهمتر از همه این که قرآن کریم، یهودی و نصرانی بودن اسباطِ دریافت کننده وحی را نفی کرده است، (بقره: ۱۴۰) در حالی که، اسباطِ دوازدهگانه بنیاسرائیل، همگی یهودی و پیرو دین حضرت موسی(ع) بودند.
ج. همه پیامبران مبعوث شده از نسل ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب(ع): نویسنده «التحقیق»، پس از گزارش اقوال بسیاری از لغتشناسان و نیز فرازهایی از کتاب مقدس و قاموس آن، تلاش کرده است تا معنای واحدی از همه کاربردهای مختلف اسباط در قرآن ارائه دهد. بر همین اساس، وی اسباط را به معنای «مطلق نسل و نوادگان ابراهیم، اسماعیل و اسحاق»، به ویژه یعقوب و نیز همه پیامبران مبعوث شده از میان آنان دانسته است. از نظر وی اسباط تقریباً معادل «بنیاسرائیل» است.۹۹
مرحوم علامه طباطبائی، اسباط را بر پیامبرانی چون داود، سلیمان، یونس، ایّوب و… تطبیق کرده است، پیامبرانی که پس از موسی(ع) و از میان بنیاسرائیل برانگیخته شدند.۱۰۰ همچنین برخی با افزودن حضرت یوسف، موسی و عیسی(ع)، اسباط را پیامبرانی از نسل حضرت اسحاق و یعقوب‡، نیز دانستهاند.۱۰۱ این دیدگاههای نزدیک به هم با آیات مربوط سازگار نیست؛ زیرا در آیات ۱۶۳۱۶۴ سوره نساء، پس از ذکر اسباط، از عیسی، ایوب، یونس، هارون، سلیمان، داوود و موسی(ع) نیز یاد میکند.
د. علم خاص: بررسی منابع تاریخی و رجالی نشان میدهد که به احتمال بسیار زیاد در این باره نظر دیگری نیز وجود داشته است. بر اساس این دیدگاه، اسباط همانند نامهای دیگری چون ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و جز آنها، که در کنار آن یاد شدهاند، عَلَم برای فرد معینی تلقی شده است. به احتمال زیاد، بر همین اساس است که مسلمانان پس از آشنایی با این واژه قرآنی و بدون توجه به صورت جمع اسباط، آن را به عنوان عَلَم شخصی به کار برده، گاه فرزندان خود را اسباط نام نهادهاند.۱۰۲
۵٫ اسباط در احادیث اسلامی: اسباط و مصادیق و جنبههای گوناگون آن و اغلب به صورت جزئیتر و روشنتر در برخی احادیث منسوب به پیامبر(ص) و پیشوایان معصوم شیعه(ع) نیز مورد توجّه قرار گرفته است. این احادیث، که میتوانند در به دست دادن مفهومی روشنتر از اسباط و تعیین مصادیق اسباط دریافت کننده وحی کمک کنند، مورد توجه مفسران نیز قرار گرفتهاند. در پارهای از این احادیث، وجود دو سبط برای هر پیامبری پس از وصی وی،۱۰۳ برتری اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا،۱۰۴ همچنین شهادت شمار فراوانی از اسباط به همراه دهها پیامبر و وصی در طول تاریخ و در سرزمین کربلا۱۰۵ گزارش شده است. چنانکه در کاربردی نسبتاً گسترده درباره امام حسن و امام حسین(ع) و در پی مقایسه پیامبر(ص) و علی(ع) با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو، سرور۱۰۶، برترین۱۰۷، بهترین۱۰۸ و خاتمِ اسباط۱۰۹ و نیز دو سبط پیامبر(ص))۱۱۰ خوانده شدهاند.۱۱۱ همچنین اسباط دریافت کننده وحی، دوازده تن۱۱۲ و از میان نوادگان یعقوب(ع)۱۱۳ معرفی شدهاند.
۶٫ دیدگاه برگزیده: بر اساس گزارشهای هر چند متفاوت تورات و قرآن، حضرت ابراهیم(ع) در سنین کهنسالی از نبود فرزندی که وارث وی باشد، اندوهناک بود. از اینرو، خداوند به وی وعده تولد اسماعیل(ع) و سپس اسحاق(ع) و جانشینی آنان را داد۱۱۴ و اینکه نسل وی از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانی پدید خواهند آورد.۱۱۵و۱۱۶ در گزارش تورات و برخلاف خواست قلبی ابراهیم(ع)، مجرای تحقّق همه وعدههای خدا در مورد جانشینی، وراثت و ازدیاد نسل وی، اسحاق و پس از وی یعقوب(ع) و پسران او معرفی شده است.(بقره: ۱۴۱)۱۱۷ حتّی اسحاق به عنوان ذبیح معرّفی میشود.(صافّات: ۱۰۱ ـ ۱۱۳)۱۱۸ در مقابل، از اسماعیل و فرزندان وی تصویر نسبتاً تیرهای ترسیم شده و در یک مورد، به پیدایش دوازده امیر و سرور از میان فرزندان وی و نیز قبایل دوازدهگانه از آنان اشاره میشود.۱۱۹ بر این اساس، به نظر میرسد وعده آمدن اسباط به عنوان پیامبرانی دوازدهگانه از همان ابتدا توسط ابراهیم(ع) داده شده بود. تورات بر اساس نگرش جانبدارانه نویسندگانش، ضمن نفی پیدایش آنان از میان نوادگان اسماعیل، آنها را همان پسران دوازدهگانه یعقوب و نیاکان بنیاسرائیل میداند. این در حالی است که، آیات قرآن و گزارشهای لغوی، تفسیری و روایی گفته شده نشان میدهد که، اسباط دریافت کننده وحی افرادی معین و خاصّی۱۲۰ از میان نوادگان یعقوب(ع) بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار میرفتهاند. شمار قابل توجهی از مفسّران نیز این دیدگاه را به صراحت۱۲۱ یا به صورت یکی از احتمالات۱۲۲ بیان کردهاند. آنها به دلایل پیش گفته کسانی غیر از پسران یعقوب(ع) بودهاند.
بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح برخی احادیث،۱۲۳ این جانشینان و رهبران الاهی پس ازحضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع) در مصر و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند. توضیح این که، یاد کرد اسباط پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع) در آیات ۱۳۶ و ۱۴۰ سوره بقره: ۸۴ آلعمران و ۱۶۴ سوره نساء نشان میدهد که، اسباط دریافت کننده وحی به احتمال زیاد در دوره تاریخی پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع) میزیستهاند. گزارشهای عهدین،۱۲۴ همچنین آیاتی چون ۳۳ و ۶۵ آلعمران نشان میدهد که ترتیب تاریخی، در ذکر نام پیامبران یاد شده در آیات ۱۳۶ بقره: و ۸۴ آلعمران، رعایت شده است. همچنین نام بردن از اسباط در قالب لفظِ جمعی، که مفرد آن یک وصف عام است و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها، میتواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حکایت کند. دیدگاه گروهی ازخاورشناسان مؤید سخن گفته شده درباره پایین بودن مقام و منزلت آنان است. توضیح اینکه، شماری از خاورشناسان اسباط را «انبیای صغارِ» موردِ اعتقاد یهود میدانند که دوازه تن بودهاند.۱۲۵ نام آنها، که بعضاً معاصر یکدیگر و همگی از مصنّفان عهد عتیق بوده و در دوره تاریخی میان موسی و عیسی(ع) میزیستهاند از این قرار است: هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْکاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگی، زِکرْیاهِ بن بِرِکْیاهِ و مَلاکِیء.۱۲۶ البته، دیدگاه خاورشناسان در مورد تطبیق پیامبران یاد شده بر اسباط، درست به نظر نمیرسد و با دوره تاریخی یاد شده (پس از یعقوب(ع) و پیش از موسی(ع)) و نیز گزارشهای عهد عتیق درباره اسباط سازگاری ندارد. همچنین چنانکه گفته شد، قرآن کریم، یهودی بودن اسباط را نفی میکند درحالیکه پیامبران یاد شده در دوره پس از موسی(ع) و از پیامبران یهود بودند.
از آیه ۳۴ سوره غافر برمیآید که، در دوره تاریخی پس ازحضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع)، هیچ پیامبر بزرگی در میان بنیاسرائیل برانگیخته نشد. تورات نیز با مسکوت گذاشتن این مرحله تاریخی، تنها به مرگ حضرت یوسف(ع) و برادرانش در مصر، ازدیاد نسل بنیاسرائیل و آزار و اذیّت آنان به دست پادشاهی که نام یوسف(ع) را نشنیده بود اشاره کرده، آنگاه با یک جهش تاریخی، بلافاصله پس از پایان سفر تکوین، به سفر خروج و داستان تولّد موسی(ع) و تلاشهای وی برای رهایی بنیاسرائیل پرداخته است.۱۲۷ بدیهی است که بنیاسرائیل در دوره نسبتاً طولانی پس از حضرت یوسف(ع) تا آمدن حضرت موسی(ع) بدون پیشوا و رهبر دینی نبودهاند، اما عهد عتیق با مسکوت گذاشتن این موضوع، نیاکان نخست بنیاسرائیل را به عنوان اسباط معرفی کرده است که با چالشهای جدی یادشده مواجه است.
۷٫ نتیجهگیری
قرآن کریم افزون بر قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل، از افرادی با عنوان اسباط، نزول وحی بر آنان و لزوم ایمان به آنها یاد و یهودی و نصرانی بودن آنان را نفی میکند. این کاربرد مشترک در کنار اثرپذیری شماری از مفسران و مورخان مسلمان از گزارشهای عهد عتیق، موجب پیدایش اختلاف درباره مصادیق اسباط دریافت کننده وحی شده است. پسران دوازدهگانه یعقوب(ع)، قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل، همه پیامبران مبعوث شده از نسل حضرت یعقوب(ع) و اسباط به عنوان علم خاص، دیدگاههای مطرح شده درباره مصادیق اسباط دریافت کننده وحی است. هر یک از این دیدگاهها، با چالشهایی مواجه است. از مجموع گزارشهای لغوی، تفسیری، روایی و نیز ظاهر آیات مربوط برمیآید که، اسباط دریافت کننده وحی، افراد معین و خاصّی از میان نوادگان حضرت یعقوب(ع) بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار میرفتهاند. این جانشینان و رهبران الاهی به احتمال بسیار زیاد پس از حضرت یوسف(ع) و پیش از حضرت موسی(ع)، در مصر و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند.
http://marefateadyan.nashriyat.ir/node/13