مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

میراث زرتشت، پیام آور راستی، / گفت و گو

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (از صفحه ۹ تا ۲۴)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/138457
میراث زرتشت، پیام آور راستی، / گفت و گو (۱۶ صفحه)
مصاحبه شونده : مزداپور،کتایون
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۹)


‌ ‌‌‌اشـاره‌

سرکار خانم دکتر کتایون مزداپور، متولّد یزد (۱۳۲۲ خورشیدی)، تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود‌ را‌ در‌ تـهران گـذراند و در سـال ۱۳۳۹ در رشته علوم اجتماعی به دانشگاه تهران راه یافت و در‌ همان دانشگاه، کارشناسی ارشد را در رشته زبان‌های همگانی و زبـان‌های باستانی (۱۳۴۸)، و دکتری‌ را در رشته فرهنگ‌ و زبان‌های‌ باستانی (۱۳۵۹) به پایان رسانید.

وی در این سال‌ها از استادان نـامداری چون ابوالحسن صدیقی، احـمد افـشار شیرازی، مهرداد بهار، احمد تفضلی، محسن ابوالقاسمی و ژاله آموزگار بهره‌ها برده است.

دکتر مزداپور‌ از دیرزمان تاکنون به پژوهش و تدریس اشتغال داشته، هم‌اینک عضو هیأت علمیِ پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی است.

ایشان از پایـه‌گذاران کانون دانشجویان زرتشتی و از همکاران و مشاوران انجمن‌های کنونیِ زرتشتی است.

برخی‌ از‌ آثار ایشان از این قرار است: ترجمه کتاب پهلویِ شایست و ناشایست، بررسی دست‌نویسِ م. او ۲۹، واژه‌نامه گویش بهدینان شهر یزد و مقالاتی متعدد از قبیل تـرجمه خـیم و خرد فرخ مرد، گرمابه‌ باستانی‌ ایران و نگاهی دیگر به داروی خرسندی.

فرصتی دست داد تا پرسش‌های خود را بر ایشان عرضه کنیم و پاسخ‌های کوتاه و گویای ایشان را دریافت کنیم. آنچه در پی می‌آید ـ که‌ عنوان‌ آن بـا نـظرِ ایشان برگزیده شده ـ محصول این گفت‌وشنود، و پرسش و پاسخ است.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۰)


میراث زرتشت و زرتشتیان بر چه مجموعه‌ای اطلاق می‌شود؟

میراث زرتشت پیامبر را می‌شود به خود پیام آسمانیِ اشوزرتشت‌، یعنی‌ گاهان‌ یا گـاتها یـا گاثاها که‌ پنج‌ سرود‌ است، و آموزش‌های کیش زرتشتی، و آیین و سنت زرتشتی تقسیم کرد. از پیام آسمانی زرتشت، حتی در خود اوستای متأخر یا اوستای جدید‌، که‌ نام‌ دیگرش اوستای غیر گـاهانی اسـت، هـم با حرمت‌ و بزرگداری‌ یادمی‌شود. بـخش‌های دیـگر اوسـتا و زند که تفسیر و ترجمه اوستا است و دیگر متون قدیمی زرتشتی اهمیتی در مدارج بعدی دارند‌. سنت‌ شفاهی‌، و به اصطلاح آیین‌های زرتشتی هـم افـزایه‌های بـعدی براین مجموعه‌اند؛ شاید‌ هم ازقبل از زرتشت بازمانده، و بـه رنـگ زرتشتی درآمده باشند.

آیا میان سنت زرتشتی و آیین اشوزرتشت تفکیک قائل‌ می‌شوید؟

منظور‌ از‌ واژه سنت و آیین چیست؟ متوجه نمی‌شوم که آیا سـنت را رسـم‌ها و شـیوه‌های‌ رفتار‌ سنتی می‌شمارید یا نه؟ اندرزها و وصایا و یا راهنمایی‌های مکتوب؟

به هـر تقدیر، نخست کتاب‌ها، دوم آنچه شفاها از‌ طریق‌ موبدان‌ انتقال یافته است، و سوم آداب و مراسم قدیمیِ رایج در جامعه زرتشتی، سه‌ مـیراث‌ کـهن‌اند‌ کـه از یکدیگر متفاوت‌اند. فقط خود گاهان از آنِ پیامبر است و پیام آسمانی او‌ اسـت‌ و بـس‌. اما همه یادگارها و میراث‌های کهن البته عزیز و گرامی و قابل بحث و بررسی‌اند.

آیا بین تفاوت‌های‌ گاهان‌ بـا اوسـتای مـتأخر و پهلوی یک روند تکاملی برقرار است؟ یا به گفته ماریان موله‌ این‌ تـفاوت‌ها‌ نـشانه سـه سطحِ دایره‌هایی متحدالمرکز و هم زمان در پیرامون یک دین است؟

خیر، تکاملی در‌ کار‌ نیست، اوستای مـتأخر بـخش اصـلی و مهم اساطیر کهنه و خرافات قدیمی را در پرتو‌ گاهان‌ و آموزش‌های‌ آن تصحیح کرده است، اما گاهی نـیز سـنت‌های کهن با سخت‌جانی بازمانده‌اند. در اوستای متأخر‌ چیزهای‌ بسیاری هست که متعلق به دوران قـبل از زرتـشت یـا پس از‌ او‌ است‌ و نمی‌شود آنها را زرتشتی دانست، زیرا با آموزش‌های گاهانی سازگاری ندارند.

به نظر بـنده مـاریان‌ موله‌ فقط‌ یک وجه از واقعیت را می‌بیند و به نظر می‌رسد که در تعمیم‌ دادن‌ آن نـوعی اصـرار مـی‌ورزد.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۱)


آیین زرتشت در یک نگاه کلی چگونه آیینی است؛ آیین عرفانی ـ فلسفی‌ یا‌ آیین فقهی یـا آیـین اخلاقی یا آیین کلامی؟

اخیرا آقای دکتر بابک عالیخانی‌ به‌ ویژه بر جـنبه عـرفانی گـاهان تأکید کرده‌ و در‌ این‌ باره نظریه تازه‌ای آورده است که بسیار‌ قابل‌ بحث و بررسی است. گواهی‌هایی در مـتون پهـلوی نـیز در این باره می‌توان یافت‌ که‌ نظر ایشان را تأیید می‌کند‌. از‌ عرفان که‌ بـگذریم‌، وجـه‌ اخلاقیِ پیام زرتشت و هرچه در پیرامون‌ آن‌ است بی‌گمان چشمگیر و انکارناپذیر است. از اینها که بگذریم، به ونـدیداد، کـه‌ کتاب‌ فقهی اوستا است می‌رسیم و سپس تفاسیر‌ آنها به زبان پهلوی‌. ایـن‌ مـجموعه، بسیار بزرگ و پیچیده و سنجیده‌ است‌ و قابل بـحث و بـررسی. آثـار کلامی زرتشتی هم مبحث مجزای دیگری اسـت کـه کمتر‌ به‌ آن پرداخته‌اند، اما حدس من‌ آن‌ است‌ که به دوران‌ ساسانیان‌ بـازمی‌گردد و ریـشه‌هایی دیرینه دارد‌.

در‌ مورد نظریه ارائه شده در کـتاب بـررسی لطایف عـرفانی در نـصوص عـتیق اوستایی برخی‌ خرده‌ می‌گیرند که ایـن دسـتگاه عالیِ عرفانی‌ که‌ ایشان در‌ مورد‌ گاهان‌ بر می‌شمارند، علی‌القاعده نمی‌تواند‌ معاصر بـا زمـان خود پیامبر باشد. اینان، عرفان اسـلامی را مثال می‌زنند که پدیـداریِ مـفاهیم‌ عالیِ‌ آن در روندی مستمر و چند قـرنی‌ پسـ‌ از‌ پیامبر‌ اکرم‌(ص) رخ داد. یک‌ پاسخ‌ به این خرده، همان است که پروفسور بویس مـی‌گوید و آن دیـرپاییِ سنت دینی و عرفانی‌ای است کـه‌ اشـو‌ زرتـشت‌ در درون آن زاده و به عنوان یـک‌ روحـانی‌ پرورده‌ شد‌. نظر‌ شـما‌ در ایـن خصوص چیست؟

نظر دکتر عالیخانی تازه است و نکته‌های دقیقی دارد که از نظرگاه‌های گوناگون می‌شود آنها را بـررسی کـرد. بازسازی اندیشه و عرفانِ عتیق آسان نـیست و بـاید‌ نظرهای مـوافق و مـخالف را دربـاره آن شنید تا درک و داوری امکان یـابد.

لطفا شواهد و دلایلی را که دال بر وجود مفاهیم عرفانی و اخلاقی در متون پهلوی می‌باشد ذکر نمایید؟

من شـواهدی‌ را‌ در ایـن باب در مقاله‌ای به نام «سرآغاز اخـلاق درویـشان» در یـادنامه شـادروان بـهرام فره‌وشی گرد آوردم؛ یـک مـثال خوب آن، که آقای دکتر محمدتقی راشد

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۲)


محصل در قرائت‌ آن‌ کمک کرده‌اند و من هم چیزکی به قـرائت ایـشان افـزوده‌ام، در سرآغاز داستان روان گرشاسب، در کتاب موسوم به روایـت پهـلوی آمـده اسـت: در‌ ایـن‌ قـطعه، روان گرشاسب می‌نالد که‌ «کاش‌ من هیر بدی بودم که مرا انبانی به پشت بودی (و) برای خواستن (و دریوزگی ابزار) زیستن (و امرار معاش) در جهان همی‌رفتم و جهان مرا زشت بـه‌ نظر‌ می‌آمد و (من از) جهان‌ که‌ بیشه (و چونان جنگلی است) ترسیدمی».

توجه فرمایید که نه فقط اندیشه زشت شمردن جهان و جاذبه‌های زمینیِ آن با نگاه درویشانه به عالم شباهت دارد، بلکه حتی سـیروسفر بـرای دریوزگی هم‌ دارای‌ قدمت دیرین و کهن است. راستی، باید یادآوری کنم که صورت قدیمی کلمه «درویش» اصلاً در گاهان هم آمده است. آیین مانی هم که اصولاً عرفانی است و هـمچنین مـهرپرستی.

روش و منابع‌ استنباط‌ احکام فقهی‌ در آیین زرتشت چگونه است؟ آیا در استنباط از متون زرتشتی بر عقل و خرد نیز تکیه می‌گردد؟ به عنوان‌ مثال در احکام مستحدثه و جدید، از چـه روش و شـیوه‌ای استفاده می‌نمایند؟

نکته‌ دقیق‌ و روشن‌ آن اسـت کـه فقه زرتشتی اصلاً و اصولاً به خود زرتشت پیامبر مربوط نیست و گرچه کوشش شده است ‌‌تا‌ فقهی مبتنی بر اصول گاهانی فراهم آید، بی‌گفت‌وگو در مـوارد بـسیاری با آن‌ هماهنگی‌ نـدارد‌. بـحث و جستار در اصول و مبانی فقهی دوران ساسانی بسیار دامنه‌دار و جدی بوده است. گفت‌وگو و بحث‌ و جدل، و به اصطلاح پهلوی «پیکار» در فقه آن روزگار جایگاه مهمی داشته است‌. آثار این جست‌وجو و بحث‌ در‌ کتاب‌های پهلوی بـر جـای مانده است.

آیین زرتشت آیینی غربی و سامی به حساب می‌آید یا شرقی یا برزخی میان این‌دو؟

آیین زرتشت قطعا سامی نیست و تاکنون کسی چنین چیزی نگفته است. زبان‌ اوستا و دیگر خـصائص آیـین زرتشتی هـندو اروپایی است. مکان ظهور پیامبر را خوارزم یا جایی در آسیای مرکزی و یا هرات و شرق سیستان می‌شمارند. اصول آمـوزش‌های زرتشتی بعدها جهانگیر شده است و به‌ ادیان‌ سامی نیز شباهت دارد: هـمه ادیـان بـا هم در اصول مشترکِ جهانی وحدت دارند.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۳)


درست است که دین زرتشت قطعا سامی نیست، اما به اعـتقاد ‌ ‌بـرخی، نگاه به این دین‌ عمدتا‌ از منظر ادیان سامی بوده است و تقریبا همه مـفاهیم مـطرح در دیـن زرتشت بر اساس بن‌باورهای شناخته شده ادیان سامی سنجیده و معرفی شده و می‌شوند. به نظر شـما آیا این‌ امر‌ را می‌توان در زمره آسیب شناسیِ پژوهش‌های زرتشت‌شناسی دانست؟

من گمان می‌کنم کـه زمان و مکان بیش از قـومیت و اخـتلاف اقوام و زبان‌ها در این باب مطرح است. تأثیرپذیری اندیشه و فرهنگ‌ها از‌ یکدیگر‌ را‌ شاید بهتر باشد به تکوین‌ مفاهیم‌ تعبیر‌ کرد. شناخت ارتباط و شباهت و اختلاف اینها امری است که بررسی بیشتر به آن کمک خـواهد کرد. دادوستد فرهنگی باید در این‌ شباهت‌ احتمالاً‌ نقش بنیادین داشته باشد.

ویژگی شرقیِ آیین زرتشت‌ کدام‌ است؟ چرا با دیگر آیین‌های شرقی متمایز است؟

شرقِ کجا؟ ما با چین و هندوستان شباهت‌های دورتری داریم تـا بـا همسایگان غربیِ خود‌. شاید‌ فقط‌ فاصله جغرافیایی پاسخگوی چنین شباهت و افتراقی نباشد. مردم این خطّه‌، هزاران سال با هم زیسته‌اند، با هم اندیشیده‌اند و راه‌حل‌های داهیانه برای دشواری‌های مشابه و مشترک یـافته‌اند. چـنین مشترکاتی بارز‌ و شاخص‌ است‌.

درباره دین بومی ایرانِ پیش آریایی و حضور احتمالیِ عناصری از آن‌ در‌ آیین زرتشتی (اعم از تعالیم خود زرتشت و سنت تاریخیِ زرتشتی) چه دیدگاه قابل تأمل و معتبری وجـود‌ دارد؟

مـنابع‌ اطلاع‌ و بحث در این باره اندک است. تا جایی که من می‌دانم، اشیای‌ باستانی‌ و مطالعات‌ باستان‌شناختی، و در وهله بعدی، افسانه‌ها و آیین‌ها منابع اصلی در این باب‌اند و بسیار دشوار می‌شود‌ آنها‌ را‌ به زبـان آورد و واقـعیتی تـاریخی و فرهنگی را از آنها استنباط و استخراج نـمود. آمـوزش‌های خـود‌ زرتشت‌ منطقا نمی‌تواند از بومیان خطّه کنونیِ ایران متأثر باشد، اما سنت‌ها و مراسم و آیین‌های‌ زرتشتی‌ به‌ ویژه متأثر از رسم‌های کهن نیاکان غـیرآریایی و ایـنرانیِ مـا باید باشد؛ مثلاً زیارتگاه‌های کنونیِ‌ زرتشتی‌ در کوه‌های یـزد بـه احتمال تام، نیرانی و بسیار قدیمی است و از دیرباز همچنان‌ قداست‌ خود‌ را حفظ کرده است.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۴)


شادروان استاد مهرداد بهار تا جـایی کـه مـن می‌دانم، بر این‌ مسئله‌ که اساطیر ایرانی سرچشمه‌های بومی دارد، تـوجه داشت. متخصصان تاریخ و باستان‌شناسیِ بین‌النهرین‌ هم‌ به‌ این نکته توجه کرده‌اند. همچنین باستان‌شناسانی که در آسیای مرکزی به کـاوش پرداخـته‌اند، بـه همین‌ نتیجه‌ رسیده‌اند‌.

چه نسبتی میان کیش زرتشت و دیگر آیین‌های ایـرانی مـثل مِهرپرستی، آیین مغان‌ و آیین‌ مانی وجود دارد؟

آیین مانی و دین زرتشتی ارتباطی صریح و روشن دارند، یا بـه بـیان بـهتر، زمانِ زادن‌ و دین‌آوریِ‌ مانی روشن است. درباره شباهت آموزش‌های مانی با زرتـشت هـم مـی‌شود بحثی‌ طولانی‌ کرد. مانی اعتقاد داشت که دین او‌ جمع‌ میان‌ دین زرتشت و بودا و مـسیح اسـت و مـوبدان زرتشتی‌ را‌ پیروان راستین دین پیامبر نمی‌شمرد.

مِهر ایزدی زرتشتی و اصلاً هندو ایرانی است. پیـش‌ از‌ ظـهور اشوزرتشت، مهر را می‌پرستیدند‌ و بعدها‌ هم در‌ اوستای‌ کنونی‌ یکی از بلندترین نیایش‌ها به او‌ اختصاص‌ دارد. در کـتیبه‌های مـتأخرِ هـخامنشیان هم نام مهر و ایزدبانو اناهید آمده است‌. اما‌ مهرپرستی، به شکلی که اینک مـی‌شناسیمش‌، بـرخاسته از ایران است‌، اما‌ بیش از آن‌که ایرانی باشد‌، اروپایی‌ است. گسترش مهرپرستی و آثار بـازمانده از آن کـیش عـرفانی، موضوع تحقیق بسیار زیبا‌ و دشواری‌ است که حد فاصل تحقیقِ‌ باستانشناختی‌ و مطالعه‌ ادیان است. واژهـ‌ «مـغان‌» شکل دیگرش همان واژه‌ «موبدان‌» است، یعنی روحانیان زرتشتی که از دوران مادها در جـامعه ایـرانی سـمت روحانیت را‌ داشته‌اند‌ و از آنان در الواح بارو و خزانه‌ تخت‌ جمشید هم‌ یاد‌ شده‌ است. شاید منظور از‌ «آیین مـغان» اشـاره بـه اختلاف و تمایز میان آموزش‌های گاهانیِ زرتشت پیامبر و فقه پردامنه زرتشتی باشد؟

در‌ صورت‌ امـکان، شـباهت‌ها و تفاوت‌های آموزش‌های مانی را‌ با‌ آیین‌ زرتشت‌ بیان‌ نمایید؟

اختلاف مهم تعالیم‌ مانی‌ با آموزش‌های آیین زرتشتی بـه نـظرگاه این دو درباره گیتی و زندگانی دنیوی بازمی‌گردد. اندیشه مانوی، گیتی‌ و لذّات‌ آن‌ را پلیـد مـی‌داند، حال آن تفکر زرتشتی‌ بر‌ شادی‌ و شیرینیِ‌ حـیات‌ تـکیه‌ دارد و آن را تـأیید و تکریم می‌کند. از این‌که

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۵)


بگذریم، هر دو اندیشه بـه اخـلاق پاکیزه و پارسایی در زیستن اهتمام می‌ورزند، اما اخلاق زرتشتی نظرگاهی اجتماعی و ناظر به‌ مـسئولیت فـرد در این جهان دارد، حال آن ذهن مـانوی درپی نـجات نوری اسـت اسـیر درمـاده وظلمات گیتی، با ایستاری عرفانی وعـارفانه. هـمچنین اساطیر متون پهلوی با اساطیر مانوی در‌ داستان‌ها‌ و هم در نام‌ها شباهت دارند.

اگـر ایـن دیدگاه مشهور را بپذیریم که آیین زرتـشتی و آیین هندو، در عین تـفاوت‌هایی کـه در بستر فرهنگیِ بومیِ آنها بـوده، هـر دو ریشه‌ای‌ گسترده‌ در فرهنگ آریایی دارند، این پرسش را چگونه باید پاسخ داد که این هـمه تـفاوت میان این دو آیین (یکی بـه قـوت، مـناسکی‌ ـ اخلاقی‌ و دیگری بـه جـدّ، مناسکی ـ عرفانی‌) از‌ کجا و چـرا هست؟

ایـنها دو فرهنگ و جهان‌بینی متفاوت و مستقل‌اند. جز پیام زرتشت و تعالیم بودا و دیگر بزرگان در این فرهنگ‌ها، بـافت عـقاید و باورها و سنت‌های کهن و سپس‌ تاریخ‌ تـحول و تـکوین خاصْ مـوجد‌ ایـن‌ تـمایزات بوده است. در هر مـورد می‌باید به تحدید و بحث و تعریف و سپس توصیف پرداخت.

ارزیابی شما از حرکت‌های رفرمیستی در کیش زرتشت چیست؟

آیـا مـنظور از «حرکت‌های رفرمیستی» اشاره به بازگشت‌ بـه‌ گـاهان و گـاهان مـحض است؟ اگـر چنین است، تـا جـایی که به شناخت بهتر پیام زرتشت بازمی‌گردد، بی‌گمان، گامی است خردمندانه که اندیشه و بحث و جست‌وجو را بـرای دریـافتن بـهتر و درست سخنانی با‌ جوهر‌ اخلاقی و عرفانی‌ و الاهـیِ مـحض بـه کـاوش و کـوشش مـی‌طلبد. اما اگر منظور از آن کنارگذاشتن زندگانی سنتی و آیین‌های اجتماعی زرتشتیان‌ و روی‌گردانیدن از فقه زرتشتی سمت روحانیت، باید گفت که تندروی‌کردن چندان‌ هنری‌ نیست‌. بسیاری از این قبیل نوگرایی‌ها در واقع بـه اصطلاح کشتن پروانه است با پُتک، و کاری است خام‌ و ‌‌بی‌مصرف‌ و بی‌معنا.

بدون شک «بازگشت به گاهان» مهمترین حرکت رفرمیستی در تاریخ دین زرتشت‌، پس‌ از‌ جنبش درست دینی است. اما صَرف‌نظر از آن، جـنبش‌های فـکری و آیینی دیگری نیز در تاریخ‌ معاصر دین زرتشت قابل مشاهده است که البته عمدتا رد آنها را باید‌ در میان

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۶)


پارسیان هند‌ جست‌. برخی از این جنبش‌ها رو به سوی التقاط دارند و برخی زیر نـفوذ بـن‌باورهای ادیان هندی شکل گرفته‌اند. به نظر شما سنت زرتشتی از جانب این گونه جنبش‌ها در معرض مخاطره نیست؟

عقاید‌ و باورهای التقاطیِ هندی امروزه در ایران نفوذ وسـیعی در مـیان زرتشتیان پیدا کرده است. بـسیاری از مـردم این بینش را دوست دارند و به آن دل بسته‌اند. سنت کهن زرتشتی بسیار انعطاف‌پذیر‌ است‌ و به آسانی با این نظرگاه هم کنار آمده است و با آن همسازی دارد و در عـین حـال، به همان سبک و سـیاق سـنتیِ کهن و در بنِ خویش بر جای مانده است.

اصلاح‌گری‌ دستور‌ والا در آیین زرتشت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تعبیر دستور والا از آیین و پیام زرتشت خوانشی تازه و جاندار است. من دست‌یازیدن به چنین تعبیری را حق اندیشمندی مـی‌دانم کـه سنت‌ کهن‌ و جهان نورا باور می‌کند و دین را زنده می‌بیند و جهان را تازه و نو می‌خواهد.

علت عدم نفوذ نهضت تئوصوفیست را در زرتشتیان ایران برخلاف پارسیان هند را در چه می‌دانید؟

گمان‌ می‌کنم‌ جوابش‌ این است کـه مـا ایرانی‌ هـستیم‌، با‌ فرهنگ ایرانی، و آنان به ویژه متأثر از فرهنگ هندی. آیا چنین است؟

چه ویژگی‌های متمایزی بین پارسیان هـند و زرتشتیان ایران وجود دارد؟

ایرانیان‌ کمتر‌ پای‌بند‌ سنت‌اند و پارسیان هند از این بـابت ایـرانیان را‌ پنـهانی‌ و در نظر، سرزنش می‌کنند. مثال این سنت‌شکنی در ایران ترک رسم دخمه‌گذاریِ جسد است. امروزه حتی دخمه‌های ایرانی‌را مـردم‌ ‌ ‌مـتعصب‌ دارند‌ خراب‌می‌کنند تا به‌خیال خود ثواب کرده باشند، حال آن‌که پارسیان‌ هند بـا هـمه دشـواری‌ها و معضلات هنوز آن آداب کهن را حفظ کرده‌اند و دخمه بمبئی مثل بهشتی زیبا و دلگشا‌ است‌ و پر‌ از صفایی نادر و غـریب.

ارتباط بین پارسیان و زرتشتیان ایران چگونه است؟ (آیا‌ در‌ مسائل اعتقادی، فقهی و… تعاملی دارند یـا خیر؟)

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۷)


هیچ! تقریبا هیچ ارتـباطی کـه جدی و منظم و روشن باشد، میان‌ پارسیان‌ هند‌ و زرتشتیان ایران به صورت رسمی وجود ندارد.

ورود اسلام به سرزمین ایران‌ چه‌ تأثیری‌ (اعم از مثبت و منفی) در کیش زرتشت داشته است؟

این پرسش پاسخی را می‌طلبد کـه‌ کمتر‌ به‌ آن پرداخته شده است و جای بحث و تحقیق در آن باز است. تا آنجا که‌ من‌ می‌دانم و در این باره کار کرده‌ام، فقه زرتشتی به شکلی که در متون‌ پهلوی‌ قدیمی‌ آمده است، پویا و پرتـحرک و دائمـا در حال دیگرگونی و تغییر است. این خصیصه در فقهی‌ که‌ به زبان فارسیِ زرتشتی در دست است، دیده نمی‌شود. به هر حال، هیچ‌یک‌ از‌ اینها‌ به خود دین و اصل آموزش‌های گاهانیِ پیامبر معطوف نـیست؛ گـاهان زرتشت مثل مرواریدی در درون‌ صدف‌، در همه ادوار و ایام، گرانبها و مطهر و درخشان مانده است و خواهد ماند.

ارزیابی‌ جناب‌عالی‌ از‌ علت ماندگاریِ آیین زرتشت و نحوه حضور آیین‌های زرتشتی در جامعه مسلمان ایرانی چیست؟

تا جـایی کـه‌ به‌ دین‌ زرتشت و آموزش‌های آسمانی پیامبر باز می‌گردد، جوهر واحد و مشترک همه ادیان در‌ آن‌ همواره بوده است و خواهد بود. آیین‌های کیش زرتشت و آداب و رسوم زرتشتی هم که شیوه‌های زیستن و مـراسمی‌ خـوش‌ساخت‌ و زیـبا هستند، بسیار سازگار و قابل انـطباق بـا شـرایط مختلف‌اند و چیزهایی نیستند که‌ دست‌وپاگیر‌ باشند. اگر آدابی کهنه و ناسازگار هم در‌ کار‌ بوده‌، در طی تاریخ از میان رفته است‌. هنگام‌ برگزاری آیـین‌های کـیش زرتـشتی و مراسم دینی هرگز با جامعه اکثریت مسلمانان بـرخورد و تـنش‌ و مشکلی‌ در میان نبوده است.

جوهر‌ واحدی‌ که شما‌ به‌ آن‌ اشاره کرده‌اید در آیین زرتشت در‌ چه‌ قالب و زبانی آمده است؟ آیـا مـی‌توان «اشـه» را همان جوهر واحد دانست؟

درباره واژه‌ها‌ می‌شود‌ بحث کرد، اما مـنظور بنده از‌ جوهر واحد در همه‌ ادیان‌، اصول مشترکی است که با‌ زبان‌ها‌ و نمادها و واژه‌های مختلفی بیان می‌شود: عشق بـه انـسانیت و

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۸)


حـرمت حیات ـ با هر زبانی‌ که‌ بیان شود ـ به نظر بنده‌ الهـی‌ و آسـمانی‌ است. این اصول‌ جوهری‌ است که در همه‌ ادیان‌ وجود دارد.

در دنیا بسیار معدودند مردمی که دقیقا در زادبـوم خـود بـه یک‌ اقلیت‌ دینی تبدیل شده باشند و از این‌ منظر‌، می‌توان گفت‌ وضعیت‌ مـزدیسنان‌ ایـران، بـسیار خاص است‌. به نظر شما این واقعیت تا چه اندازه در مناسبات متقابل ایشان و ایـرانیان مـسلمان نـقش‌ داشته‌ است؟

این مسئله‌ای است که تاریخ‌نویسان و تاریخ‌نگاران‌ باید‌ آن‌ را‌ معین‌ کنند. دانسته‌های من‌ در‌ ایـن بـاره محدود و اندک است.

بخش‌هایی از آیین‌های مورد اهتمام مزدیسنان که مبنای مشخص درون دینی‌ نـدارند‌ (مـثل‌ نـوروزگان و مهرگان) مورد اهتمام مسلمانان ایرانی هم‌ بوده‌ یا‌ هستند‌. از‌ سویی‌ دیگر، در برخی موارد، آیـین‌های دیـنی زرتشتی مشابهاتی در آیین‌های مورد توجه ایرانیان مسلمان دارند، بی‌آن‌که مبنای مشخص دینی و اسـلامی داشـته بـاشند، مثل برگزاری عید مردگان در‌ آخرین شب جمعه هر سال که یادآور آیین‌های بزرگداشت فروشی‌ها ـ و نـیز شـاید با قدری مسامحه: هماروانان ـ است. به نظر شما، آیا این امر بـیش‌تر در چـارچوب هـمان جوهر واحد همه‌ ادیان‌ قابل تفسیر است؟ آیا تعبیر خاصی از این موضوع دارید؟

جشن‌ها و آیین‌های ایرانی بـه هـمه ایـرانیان تعلق داشته‌اند و دارند. بسیاری از آنها به دوران پیش از مهاجرت آریاییان به این سـرزمین‌ بـازمی‌گردند‌ و خیلی از آنها هرگز زرتشتی نبوده‌اند، مثل چهارشنبه سوری.

این جشن‌ها و آداب و رسوم بیش از آن‌که به جوهر مـشترک و واحـد ادیان مربوط باشد‌، به‌ تاریخ مشترک ملی ما و تاریخ‌ جامعه‌ ما ارتـباط دارنـد و میراث گرامی مردم در این مرزوبوم‌اند.

زن در آیین زرتـشت چـه جـایگاهی دارد؟

تصدیق می‌فرمایید که سخن گفتن از مسأله‌ای پیـچیده و پرجـنبه‌، در‌ طول سرگذشت درازش در‌ چندهزار‌ سال و در مکان‌های گوناگون آسان نیست. من یافته‌های خود را درباره «زن در آیـین زرتـشتی» در مقاله بلندی به همین نـام، کـه به سـفارش وزارت ارشـاد

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۱۹)


نـوشتم (در سال ۱۳۶۹‌، نشر‌ یافته توسط انتشارات امـیرکبیر) آوردهـ‌ام. روی هم رفته، در هر متنی و بنابر هر نظری، تصور درباره زن فرق دارد. گاهان زرتـشت بـه رستگاری و پیروی از راستی و خرد برای زن و مـرد‌ فرمان‌ می‌دهد و این‌ انـدرز را اعـلام می‌دارد که این دو باید در نـیکی در انـدیشه و گفتار و کردار بر یکدیگر سبقت‌ جویند. در عین حال، ساختِ جامعه مردسالار کهن هـندو اروپایـی و تحولات‌ بعدیِ‌ جامعه‌ ایرانی و زرتـشتی سـایه خـود را بر نقش زن در جـامعه افـکنده است.

زن در دوران ساسانی وجودی ‌‌پرتـحرک‌، و صـاحب حق مالکیت و درآمد و دستمزد بوده است و مُهرهایی از آن دوران از زنان‌ بازمانده‌ است‌ که بر فعالیت اقـتصادی آنـان گواهی می‌دهد. در افسانه‌ها، مثلاً در سمک عـیار، هـم مه‌پری‌ را داریـم کـه شـاهدختی درباری و ظریف است و هـم پهلوان روزافزون که همپای و یاور‌ خود سمک است. روی‌هم‌رفته‌، به‌ نظر بنده، در این خطه، در سـیری کـه نقش و مقام زن در گاهان زرتشت و نیز الواح ایـلامی بـارو و خـزانه تـخت جـمشید دارد تا دوران جدیدتر، بـه ویـژه در شهرها، زنان همواره‌ و پیوسته بیشتر خانه‌نشین و پرده‌نشین شده‌اند. این امر قطعا ناشی از تحول کلی جامعه و شـرایطی اسـت کـه بر دوران‌های مختلف حاکم بوده و در متون زرتـشتی نـیز تـأثیر خـود را بـر جـا نهاده‌ است‌. منتها، به قول پزشک نامبردار و متفکرِ از دست‌رفته، شادروان دکتر پرویز فروردین، در این موضوع باید خطوط سفیدِ میان سطور را خواند و از روی یک قول و مدرک کوچک، حکمی کـلی‌ و عام‌ را بیرون کشید، که البته کاری است خطیر با امکان اشتباه بسیار.

این نکته را هم باید بیفزایم که اگر منظور نقش زن در سنت زنده و امروزیِ زرتشتی است‌، باید‌ گفت که بـی‌گفت‌وگو در چـند نسلی که به یاد مانده است و داستان‌های آنها را گفته‌اند و شنیده‌ایم، شماره زنان پهلوانْ روزافزون، در جامعه زرتشتی بسیار بیشتر شده است: گلستان بانو‌ ایزدیار‌، بانوی‌ خادم پیر سبز، فرنگیس‌خانم شـاهرخ‌ (یـگانگی‌)، سیمین‌خانم‌ صرفه، بانوخانم بهزادیان، مادربزرگ خود بنده و مادرشوهرش که میان یزد و کرمان چارواداری می‌کرده است، چند تن از این زنان‌اند.

چه مرز‌ مشخصی‌ بـین‌ اسـطوره و دین وجود دارد؟ رویکرد آیین زرتـشت بـه اسطوره‌ها‌ چگونه‌ است؟

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۲۰)


گمان می‌کنم اسطوره پیرامون دین را فراگرفته است، مثل مرزی برای اطمینان از حفاظت از الگوهای رفتاریِ آیینی و اخلاق‌. عقایدی‌ هست‌ که دینی نیست، امـا مـشابه است با دین، و مـحترم اسـت‌ و مؤثر در زندگانی و رفتار آدمیان. در آیین زرتشتی این اساطیر پدید آمده‌اند و عمل می‌کنند و مردم آنها را دوست‌ دارند‌. خود‌ زرتشت اساطیر را ارزیابی می‌کند و این شیوه را در گاهان می‌بینیم‌ که‌ مثلاً پیامبر اساطیر جـمشید وهـوم را نمی‌پسندد. این راه درست است و به نظر بنده، بسیار منطقی‌ و مدرن‌ و خردمندانه‌ است: اساطیر را همواره باید بازبینی و تصحیح کرد و بدهای آن را منع‌ کرد‌ و دور‌ ریخت.

در متون درون دینیِ کلاسیک، هیچ گاه نام «زرتشتی» بـرای اشـاره به پیـروان‌ اَشو‌ زرتشت‌ به کار نرفته، بلکه از «به دین» و «مزدیسن» استفاده شده است. منابع کلاسیک اسلامی‌ نیز‌ از واژگـانی چون «مغ»، «مجوس» و «گبر» بهره گرفته‌اند. اطلاق واژه «زرتشتی» از چه‌ زمانی‌ و احـیانا‌ بـه چـه دلیلی باب شده است؟

بهدین و مزدیسن احترام‌آمیز است، اما از واژه مغ که‌ بگذریم‌ و مجوس را هم محترمانه بشماریم، به واژه «گـبر» ‌ ‌مـی‌رسیم که اصلاً توهین‌آمیز است‌. واژه‌ زرتشتی‌ محترمانه است و علت کاربرد آن همین احترام‌آمیز بـودن ایـن واژه اسـت.

برای یک ایرانی مسلمان‌، موضوع‌ تعارضات میان تاریخ رواییِ ملی و تاریخ رواییِ دینیِ کهن، شـاید چندان چالش‌ برانگیز‌ نباشد‌. اما یک زرتشتی چگونه با این موضوع کنار مـی‌آید و فی‌المثل نام فرزندش را جـمشید ـ کـه‌ در‌ گاهان‌ مورد نکوهش واقع شده است ـ می‌نهد؟ تفاوت میان گشتاسپِ شاهنامه که شاهی بُلهوس‌ و سبکسر‌ است، با گشتاسپِ روایت دینی که شاهی با اخلاص و یاور مزدیسنی است، در چشم انداز یک‌ زرتشتیِ‌ مـؤمنِ وطن‌پرست، چه معنایی دارد؟

نکوهش گاهانیِ جمشید در پرده‌ای از فراموشی و ابهام‌ مانده‌ است و گشتاسب شاهنامه هم قابل بخشش و چشم‌پوشی‌ است‌، زیرا‌ که هم به خود روایت داستانی شاهنامه‌ بازمی‌گردد‌ و هم آن‌که روایات دیـگری هـم درباره او هست که نفوذ و اهمیت بسیار دارد‌ و ارزش‌ مثبت به او می‌دهد. از‌ اینها‌ که بگذریم‌، واقعیت‌ این‌ است که جمشید و گشتاسب نام فقط‌ این‌ دو شخص معروف نبوده است، بلکه کسان بسیاری کـه فـراموش

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۲۱)


شده‌اند هم‌ با‌ این نام‌ها خوانده می‌شده‌اند. اینها در‌ واقع، نام‌هایی‌اند که به‌ ارث‌ به نسل‌های بعدی رسیده‌اند و در‌ طول‌ زمان پیوسته این نام‌ها را بر کودکان نهاده‌اند.

بهترین آثاری که بـا آنـ‌ می‌توان‌ با دین زرتشت، آشنا شد‌ چیست؟

از‌ کدام‌ جنبه و چرا و به‌ چه‌ منظور؟ امروزه در ایران ترجمه‌ گاهان‌ موبد شهزادی و موبد فیروزآذرگشسب دو کتاب سنتی و سودمند است که از این نظرگاه می‌تواند‌ یاریگر‌ بـاشند. ایـنها بـاورها و عقاید موبدان بزرگ‌ و دانشمند‌ مـعاصر ایـرانی‌ را‌ دربـردارند‌.

کاستی‌ها و قوت‌های دین‌پژوهی زرتشتی‌ را بیان نمایید؟

جهان اصولاً رو به سوی تحرکات دنیای مدرن می‌شتابد. پرداختن به دین و دین‌پژوهی‌ در‌ این عرصه، مشکلاتی خـاص دارد. گـذشته‌ از‌ ایـن‌، برای‌ ما‌ یافتن ابزار و امکانات‌ طبعا‌ دشوار اسـت و کـار کردن در ترازی بالا و ارزنده دشوارتر. انسجامی در کار نیست و هر کس کار‌ خود‌ را‌ می‌کند. به همه این دلایل است کـه‌ بـیگانگان‌ بـهتر‌ از‌ خود‌ ما‌ در این زمینه دارند کار می‌کنند. آنها ابزار و روش کـار را در اختیار دارند و از خردسالی در جامعه‌ای جست‌وجوگر و دارای سنت پژوهش بارآمده‌اند. ما تهی‌دست و مفلسیم، و عشق‌ و مفلسی ناسازگاراند.

در چه دوره‌ای تفکر زرتـشتی بـه شـکوفایی رسیده است؟ و در چه زمانی افول کرده است؟

آنچه اینک در دست است، اندک اسـت و حـتی گاهی نمی‌شود بودن آنها را آسان باور‌ کرد‌، زیرا که بسیار مهجور و تنها مانده است؛ مثلاً چـند جـمله از کـتاب گمشده‌ای گاهی بازمانده است و بر بودن یک شیوه تفکر دلالت می‌کند، مثل آن خـردورزی‌هایی کـه بـر وجود‌ داشتن‌ نحله‌های مختلف فقهی در زمان ساسانیان گواهی می‌دهند و بنده کوشیده است تا آنـها را گـردآوری کـند. همه اینها تاریخی بسیار مبهم دارد و بسیار‌ هم‌ دوردست و غریب است.

اما درباره‌ فقه‌ سـاسانی یـا نجوم و پزشکی و مهندسی در دنیای قدیم گاهی نمونه‌های شگفتی می‌یابیم. نمی‌دانم آیا منظور شـما ایـنها اسـت یا خیر. اخیرا کتاب معظم جناب‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۲۲)


استاد‌ فتح‌الله مجتبایی، به نام‌ «نحو‌ هندی و نـحو عـربی» (انتشارات کارنامه) دری تازه بر روی دانش و بینش در این جهان کهن گشوده است.

تا جـایی کـه در دایـره تخصص بنده است، یعنی فقه ساسانی، این را‌ می‌دانم‌ که در آن روزگار، بحث و جدل رواج تام داشته اسـت. ایـن جریانی است که اگر دوام می‌یافت، به نظر می‌رسد که راه‌هایی سنجیده و درسـت بـرای زیـستن پدید می‌آورد و بسیاری از‌ اشتباهات‌ خود را‌ نیز تصحیح می‌کرد. نمونه‌ای از این شیوه راهگشا و متعالی، اصرار و ابـرام در پاک نـگاه داشـتن آب است‌ که اندرزی است با ارزش بهداشتیِ درجه اول. نمونه دیگری از‌ این‌ ایستار‌، عـطوفت و رأفـت است نسبت به طفلی که ناخواسته و بر اثر خطای پدری نافهم و خشن و بی‌مسئولیت، از راه ‌‌نامشروع‌ و با توسل بـه خـشونت به دنیا آمده باشد. در وندیداد، فَرگَردِ ۱۵، در‌ زند‌، یعنی‌ ترجمه و تفسیر آن آمده اسـت کـه چنین طفلی نه تنها حق حیات دارد و بـاید زنـده‌ بـماند و نباید از وجود او شرم داشت و سقط جنین کـرد، بـلکه ضمن بازخواست‌ از پدر و مجازات او‌، کودک‌ از ارث پدر خاطی خود، به همان اندازه دیگر برادران و خواهران خـویش بـهره خواهد داشت. این نظرگاهِ پر از مـهربانی و لطـف، چشم‌اندازی زیـبا و دلنـواز از بـینش انسانی و شریف نسبت به زندگانی‌ و حـیات مـردم و حتی حیوانات در برابر چشم می‌گشاید که در دوران‌های بعدی دیگر در فقه زرتشتی کـمتر پدیـدار می‌آید. به این تعبیر شاید در آن روزگـار تفکر زرتشتی شکوفایی داشـته و بـه‌ اوجی‌ بلند رسیده بوده اسـت.

بـه نظر شما در مطالعات زرتشتی چه روش‌ها و توصیه‌هایی می‌تواند به پویایی و کارآییِ بیشتر ایـن حـوزه مطالعاتی کمک کند؟

نظر بنده در ایـن بـاره هـمان است که‌ «هـمه‌ خـلق برآنند»: خواندن و اندیشیدن و کـار مـداوم، و البته فراهم‌آوردن ابزار کار و فضایی که در آن بتوان فارغ از غم نان، به کار خواندن و نـوشتن پرداخـت. امروزه ابزارهایی که پژوهشگر در‌ اختیار‌ دارد و ارتـباط سـهل و آسان و مـنطقی مـیان پژوهـندگان و کتابخانه‌ها زمینه مستعد بـی‌همانندی را فراهم آورده است. به ویژه آشنایی با زبان عربی هنری است که بر کارآمدی و توان پژوهـشگر سـخت‌ خواهد‌ افزود‌ و چراغی فراراه او خواهد گـرفت‌ کـه‌ روشـنگر‌ و راهـنماست.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۲۳)


ارزیـابی شما از تحقیقات مـستشرقان در مـورد آیین زرتشت چیست؟

سنت پژوهندگی در اروپا اصالت و قدمتی دیرین دارد. تحقیقات پژوهندگان غربی‌ شناخت‌ آیین‌ زرتشت را در دنیای جدید و در قـرون اخـیر‌ مـطرح‌ کرده است. امروزه می‌توانیم با آموختن شـیوه‌های کـار و تـحقیق آنـان خـودمان بـه بررسی و پژوهش در امور مختلف، از آن‌ جمله‌ آیین‌ زرتشت دست بزنیم. ما مرهون آنان و وامدار کوشش و زحمات و دانایی‌ آنانیم و امید آن است که بتوانیم از راه و روش درست علمی در هر مورد و هـر جا بهره برگیریم‌.

مستشرقین‌ در‌ شناخت آیین زرتشت از چه روش‌هایی کمک گرفته‌اند؟ و به نظر شما کدامیک‌ از‌ این روش‌ها موفق‌تر است؟

آیا جواب این پرسش جز این است که کار و کار و کار؛ و سپس کـار‌ دقـیق‌ و مبتنی‌ بر اندیشه و تفکر منظم و سنجیده، و سپس باز هم کار؟!

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۲۵ (صفحه ۲۴)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x