مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

یادداشتی بر “اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر”

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (از صفحه ۱۳ تا ۲۰)
مقالات: یادداشتی بر “اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر” (۸ صفحه)

چکیده

آنچه در پی می آید، یادداشتی است از استاد مصطفی ملکیان بر مقاله «اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر» که در شماره ۲۸ مجله هفت آسمان منتشر شد.
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۳)


‌ ‌‌‌مـقاله‌ : یادداشتی بر "اعلامیه نود و پنج ماده ای لوتر" / مصطفی‌ ملکیان‌

اگر‌ نهضت پروتستانتیزم مـسیحی را نـوعی اعـتراض بدانیم، جای این پرسش هست که شرکت کنندگان در‌ این نهضت به چه چیزی اعتراض داشـتند و اعراض از چه امری را می‌ خواستند. در پاسخ به‌ این‌ پرسش، کتب، رسائل، و مقالات بـسیار پرشماری به قلم مـوافقان و مـخالفان این نهضت طبع و نشر یافته اند; و غرض این یادداشت گزارش مفاد آن مکتوبات نیست. آنچه در این جا می آید فقط‌ حاصل مطالعه بخشی از آن مکتوبات است که با تأملات شخصی نگارنده درآمیخته و در ذهـنو ضمیراو نشستو رسوب کرده است.

می توان موارد اعتراض نهضت پروتستانتیزم بر آیین کاتولیک رومی را‌ به‌ عنوان مصادیق جزئی و خردِ سه اعتراض کلی و کلان دانست: اعتراض نخست این که آیین کـاتولیک رومـی، در مقام نظر از آموزه های واقعی و اصیل عیسی مسیح(ع) به دور افتاده است‌; اعتراض‌ دوم این که این آیین ربط و نسبت خود را با زندگی عملی و هر دو زمینه آدمیان از کف داده است; و اعتراض سوم ایـن کـه روحانیانی که پاسدار این آیین‌ اند‌ به انواع بدسگالی ها و کژرفتاری ها و تبهکاری ها گرفتار و آلوده شده اند و صلاحیت جانشینی و سخنگویی عیسی مسیح(ع) را ندارند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۴)


اینک توضیحی در باب هر یک از ایـن سـه اعتراض‌:

اعتراض‌ نخست‌، در واقع، به پاکی و خلوص‌ خودِ‌ دین‌ تاریخی و نهادینه ناظرست و ناشی از این دغدغه که این پاکی و خلوص، که چیزی جز مطابقت دقیق و موبه موی دین تاریخی و نـهادینه‌ بـا‌ آمـوزه‌ های بنیانگذار دین نیست، بـه تـدریج و نـرم نرمک‌ راه‌ زوال پیموده است. آموزه های بنیانگذار دین، بر سبیل تمثیل، همچون چشمه آب پاک و زلالی است که در نقطه‌ ای‌ برمی‌ جوشد و روان می شـود و، طـبعاً، روانـی اش جز به این‌ معنا نیست که دم به دم از نـقطه جـوشش آغازین خود دورتر و دورتر می شود و، البته، این دورشدن‌ همراه‌ است‌ با آمیخته شدنِ آب پاک نخستین با بسا مواد و زوائد دیـگر‌ و کـَدِر‌ و گـل آلوده شدن آن آب زلال. هرچه آن دورشدن بیشتر، این آمیختگی و کدورت بیشتر. مهم ایـن‌ است‌ که‌ این آمیختگی و کدورت لازمه طبیعی گذر آن آب در بستر خاک آگین‌ و درازآهنگی‌ است‌ که آب در آن به جریان می افـتد. امـا، بـی شک، کسانی که فرسنگ‌ ها‌ دور‌ از سرچشمه از این آب برمی گیرند و می نـوشند اگـر بخواهند که واقعاً از‌ آبِ‌ سرچشمه برگرفته و نوشیده باشند چاره ای جز تعبیه تصفیه خانه ندارند تا بـه‌ کـمک‌ آنـ‌، آب برگرفته را به پاکی و زلالی آغازین خود باز گردانند و آنگاه از آن بنوشند‌، وگرنه‌ این آب پر خـس و خـاشاک را چـه نسبت با آن آب زلال و پاک؟ در‌ سرتاسر‌ طول‌ مسیر آب چشمه به وجود این تصفیه خانه ها حاجت هـست و هـیچ تـصفیه خانه ای‌ مردم‌ را از سایر تصفیه خانه ها بی نیاز نمی کند; چون اگر‌ در‌ نـقطه‌ ای، تـصفیه خانه ای کلِ آب چشمه را نیز تصفیه کند، باز، این آب تصفیه‌ شده‌ بر‌ اثر روان شـدن دوبـاره اش پاکـی و زلالی خود را از دست می‌ دهد‌ و محتاج به تصفیه ای مجدد، در نقطه ای دیگر، می شود، چرا کـه گـذرگاه با آب‌ تصفیه‌ شده همان می کند که با آب آغازین می کرد. وضـع آمـوزه‌ هـای‌ بنیانگذار دین، در بستر زمان، عیناً مانند‌ وضع‌ آب‌ سرچشمه است، در بستر مکان.

آموزه های‌ بـنیانگذار‌ دیـن، در گذرگاه تاریخی خود، با چه مواد و زوائدی مخلوط و مشوب می توانند‌ شد؟ می‌ تـوان گـفت کـه، لااقل، سه‌ نوع‌ مواد و زوائد‌ می‌ توانند‌ پاکی و زلالی آغازین آموزه های بنیانگذار‌ دین‌ را از میان ببرند: نـوع اول شـامل مـوادی است که از سایر‌ نظام‌ های اندیشگی، اعم از دیگر نظام‌ های دینی و مـذهبی و نـظام‌ های‌ فلسفی یا عرفانی یا اخلاقی‌ اخذ‌ و اقتباس شده باشند. نوع دوم موادی اند که فرآورده فـرایند تـفسیر

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۵)


آموزه های‌ خود‌ بنیانگذار دین اند، اما فرایند‌ تفسیری‌ ای‌ که در آنـ‌ ضـوابط‌ و قواعد تفسیر درست رعایت‌ نشده‌ اند. بـسیارند مـفسران و الاهـیدانانی که با کمال صداقت و جدّیت و بدون ایـن کـه سر سوزنی‌ قصد‌ تحریف آموزه های دینی را داشته‌ باشند‌، در پی‌ تفسیر‌ آموزه‌ هـای بـنیانگذار دین خودشان‌ بر می آیـند امـا چون از ضـوابط و قـواعد عـلم تفسیر بی خبرند حاصل کارشان چـیزی‌ جـز‌ تحریف آن آموزه ها نیست. نوع‌ سوم‌ موادی‌ اند‌ ساخته‌ خواسته های نـفسانی‌ مـفسران‌. و این «ساخته خواسته»ها ناشی از خـودشیفتگی، پیش داوری، جزم و جمودگرایی، تـعصبورزی، بـی مدارایی، کوتاه بینی‌ و تنگ‌ نـظری‌، خـودنمایی، افراط گری و گزافه پویی، شخصیت پرستی‌، بزدلی‌، بیدادگری‌، سنگدلی‌، ناسپاسی‌، خودبزرگ‌ بینی، تـجمل پرسـتی، ناپاکدامنی، سوءنیت و بدخواهی، و نفرتورزی مـفسران انـد. هـر یک از این امـور نـفسانی، اگر در مفسر وجود داشـته بـاشد، می تواند باعث ورود عنصر یا‌ عناصری بیگانه با آموزه های بنیانگذار دین در این آمـوزه هـا شود.

اعتراض دوم به کارآمدی و مسئله گـشایی و مـشکل زدایی دیـن تـاریخی و نـهادینه ناظرست و برخاسته از این رأی اسـت که‌ این‌ دین، اگر هم روزگاری در حل مسائل نظری و رفع مشکلات عملی مردمان توفیق داشـته اسـت، امروزه دیگر این توفیق را ندارد. آدمـیان، در هـر عـصری، بـا یـک رشته مسائل‌ نـظری‌ و مـشکلات عملی مواجهند که، به حق یا نابحق، حل و رفع آنها را از دین انتظار و توقع دارند (و در واقع، ایـن انـتظار و تـوقع، در‌ مورد‌ پاره ای از مسائل و مشکلات‌ بحق‌ است و در مورد پاره ای دیـگر نـابحق) و حـضور فـرهنگی واقـعی دیـن در گرو حل و رفع آنها است. حضور دین یک امر جمعیت شناختی و آماری‌ نیست‌، یعنی به شمار کسانی‌ که‌، در سرتاسر جهان، به لحاظ شناسنامه ای پیرو آن دین محسوب مـی شوند بستگی دارد، بلکه امری فرهنگی است، یعنی قیامش به این است که آن دین در ذهن و ضمیر‌ کسانی‌ حضور داشته باشد، خواه آن کسان اسماً نیز پیرو آن دین به حساب بیایند و خواه نـیایند; و مـقصود از حضور دین در ذهن و ضمیر آدمیان نیز چیزی جز این نیست که‌ باورها‌، احساسات و عواطف‌، خواسته ها و اراده های آنان واقعاً و بجدّ از آموزه ها و فرموده های آن دین متأثر باشند. این‌ حـضور وقـتی حاصل می آید که آدمیان ببینند که دین مسائل‌ نظری‌ و مشکلات‌ عملی پیشاروی آنان را، به راستی، حل و رفع می کند. هرچه بر شـمار مـسائل و مشکلاتی که دین ‌‌آنها‌ را عـملا

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۶)


(و نـه ادعاءً) حل و رفع می کند افزوده شود رسوخ آن در‌ باورها‌، احساسات‌ و عواطف، و خواسته ها و اراده های انسان ها افزایش می یابد، و این یعنی افزایش حضور فـرهنگی‌ دیـن. اگر آنچه الاهیدانان و عـالمان دیـن در مدارس علوم دینی تعلیم و تعلّم می‌ کنند، وقتی در صحنه‌ زندگی‌ عملی و واقعی انسان ها حضور می یابند، هیچ مسئله واقعی ای را نگشاید و هیچ مشکل واقعی ای را نزداید، یعنی اگر آنچه اینان آمـوزانده و آمـوخته اند به کار حل مسئله و رفع‌ مشکل نیاید و آنچه را به کار حل مسئله و رفع مشکل می آید نیاموزانده و نیاموخته باشند، در این حال، دین از حضور فرهنگی خود محروم شده است; و عـدم حـضور فرهنگی دیـن یعنی‌ عدم‌ حضور دین; چرا که اهمیت و هویت دین اهمیت و هویتی فرهنگی است، بدین معنا که مـوطن اصلی دین درونِ آدمیان است و دین، چون در این موطن رسوخ و قـرار یـافت، سـایر جنبه‌ های‌ حیات آدمی، یعنی زندگی بیرونی او را ارتزاق و تغذیه می کند و قوت و قوّت می رساند.

به دیـگر ‌ ‌سـخن، هیچ دینی نیست که، در آنِ واحد، هم نقشه، هم کتاب‌ قانون‌، و هم نـسخه نـباشد. درسـت است که ادیان گونه گون، به لحاظ تأکیدشان بر یک یا دو چیز از این سه چـیز، با هم متفاوتند; اما همه شان، کمابیش و با‌ اختلاف‌ مراتب‌، از این هر سـه شأن‌ برخوردارند‌. دین‌ نـقشه[

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۷)


۵] دیـن با زندگی واقعی به این معناست که آموزه ها و فرموده های دین بلاموضوع شده باشند، و در این صورت، آن‌ آموزه‌ ها‌ و فرموده ها، حتی اگر حق و صادق باشند، در‌ زندگی‌ واقعی سریان و جـریان نمی یابند، و این تعبیرِ دیگری است از این که دین حضور فرهنگی، یعنی یگانه حضوری که‌ در‌ شأن‌ ماهیت و هویت دین است، ندارد، هرچند میلیاردها انسان اسماً منتسب‌ به آن دین و پیرو آن به حـساب آیـند.

پس، اعتراض دوم اعتراض به ذی ربط نبودن و بی ربط‌ بودن‌ دین‌ به مسائل و مشکلات واقعی و بالفعل زندگی فردی و جمعی انسان هاست. این‌ ذی‌ ربط بودن/نبودن با صدق و حقانیت داشتن/نداشتن، بـه اصـطلاح منطقیان قدیم، عموم و خصوص مِنْ وَجه‌ دارند‌، یعنی‌ امکان دارد که: الف) دینی هم برحق باشد و هم ذی ربط، ب) دینی‌ برحق‌ باشد‌ ولی ذی ربط نباشد، ج) دینی برحق نباشد ولی ذی ربط باشد، و د) دینی نه بـرحق‌ بـاشد‌ و نه‌ ذی ربط. در واقع، اعتراض دوم نهضت پروتستانتیزم این بود که مسیحیت، که روزگاری‌ مصداق‌ دین (الف) بود، اکنون مصداق دین (ب) (و اگر اعتراض اول را نیز ضمیمه کنیم‌، تقریباً‌ مصداق‌ دین (د)) شده است و بـاید کـاری کـرد که وضع گذشته خود را بـازیابد.

و امـا اعـتراض‌ سوم‌ نهضت پروتستانتیزم به طرز عمل و شیوه زندگی روحانیان کاتولیک مربوط می شد که‌، از‌ سویی‌، و در مقام ادعاء، خود را جانشین و سخنگوی عـیسی مـسیح(ع) و واسـطه میان خلق و خالق می دانستند‌ و، از‌ سوی دیگر، و در مـقام عـمل، به اصناف بداندیشی و کج رفتاری ها و نادرستی‌ ها‌ گرفتار‌ و آلوده بودند. جان کلام پروتستان ها این بود که روحانیان کـاتولیک دقـیقاً شـبیه همان کاتبان‌ و فریسیان‌ ریاکار‌ یهودی ای شده اند که عیسی مـسیح(ع) در سه انجیل همنوا، یعنی‌ انجیل‌ های متّی، مرقس، و لوقا، آنان را مشمول شدیدترین نقدها و عنیف ترین حملات خود قـرار داده بـود‌

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۸)


و دربـاره‌ آنان گفته بود: «کاتبان و فریسیان بر کرسی موسوی نشسته اند. پس آنـچه‌ بـه‌ شما گویند نگاه دارید و به جا آورید‌، لیکن‌ مثل‌ اعمال ایشان نکنید، زیرا می گویند و نـمی‌ کـنند‌; زیـرا بارهای گران و دشوار را می بندند و بر دوش مردم می نهند و خود‌ نمی‌ خـواهند کـه آنـها را به‌ یک‌ انگشت حرکت‌ دهند‌. و همه‌ کارهای خود را می کنند تا‌ مردم‌ ایشان را بـبینند. حـمایل هـای خود را عریض و دامن های قبای خود‌ را‌ پهن می سازند، و بالا نشستن در‌ ضیافت ها و کـرسی هـای‌ صدر‌ در کنایس را دوست می‌ دارند‌، و تعظیم در کوچه ها را و این که مردم ایشان را آقـا آقـا بـخوانند‌…. و ]حال‌ آن که[ هر که از‌ شما‌ بزرگ‌ تر باشد خادم‌ شما‌ بُوَد. و هر که خـود‌ را‌ بـلند کند پست گردد و هرکه خود را فروتن سازد سرافراز گردد.» (انجیل متی، باب‌ بـیست‌ و سـوم، آیـات ۱۲ـ۲) و خطاب به خود‌ آنان‌ عتاب کرده‌ بود‌ که‌: «وای بر شما، ای‌ کاتبان و فریسیان ریاکار، کـه دَرِ مـلکوت آسمان را به روی مردم می بندید، زیرا خود‌ داخل‌ آن نمی شوید و داخل شـوندگان را‌ از‌ دخـول‌ مـانع‌ می‌ شوید. وای بر‌ شما‌، ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا خانه های بیوه زنان را می بلعید و از روی ریـا نـماز‌ را‌ طـویل‌ می کنید. ـ وای بر شما، ای کاتبان‌ و فریسیان‌ ریاکار‌، زیرا‌ که‌ برّ‌ و بحر را مـی گـردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را، دو مرتبه پست تر از خود، پسر جهنم می سازید! وای بـر شـما ای‌ راهنمایان کور… ای نادانان و نابینایان… ای جهّال و کوران… وای بر شما، ای کاتبان و فریسیان ریـاکار، کـه نعناع و شوید و زیره را عُشر می دهید و اعـظم احـکام شـریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان‌، را‌ ترک کرده ایـد!… ای رهـنمایان کور، که پشه را صافی می کنید و شتر را فرو می برید!… وای بر شما، ای کـاتبان و فـریسیان ریاکار، که چون قبور سـفیدشده مـی‌ باشید‌ کـه از بـیرون نـیکو می نماید لیکن درون آنها از استخوان هـای مـردگان و سایر نجاسات پر است! همچنین، شما نیز ظاهراً به مردم‌ عادل‌ می نـمایید، لیـکن باطناً از‌ ریاکاری‌ و شرارت مملو هستید. وای بـر شما، ای کاتبان و فریسیان ریـاکار، کـه قبرهای انبیا را بنا می کـنید و مـدفن های صادقان را زینت می دهید‌… ای‌ ماران و افعی زادگان! چگونه‌ از‌ عذاب جهنم فـرار خـواهید کرد؟» (انجیل متّی، باب بیست و سـوم، آیـات ۳۳ـ۱۳) (نـیز رجوع شود بـه: انـجیل مرقس، باب دوازدهم، آیـات ۴۰ـ۳۸ و انـجیل لوقا، باب بیستم، آیات ۴۷ـ۴۵‌).

نقاط‌ ضعف اخلاقی روحانیان یهود، که عیسی مسیح(ع) را تا بـدان پایـه و مایه می آزرد و به خشم می آورد و بـه جـوش و خروش و خـطاب و عـتاب مـی انگیخت، در برابر

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۱۹)


نقاط ضـعف اخلاقی‌ روحانیان‌ آیین کاتولیک‌ رومی، که در طی یک هزاره و نیم نشر و بسط یافته بود و بـرای هـر مسیحی آگاه و نیکخواهی به‌ وضوح و ثـبوت پیـوسته بـود، چـیزی نـبود. در ظرف یک هـزاره و نـیم‌، روحانیان‌ کاتولیک‌، مسیحیان را گرفتار جنگی ناعادلانه، آکنده از خشم و خون و ویرانی و تجاوز، و بیهوده و پوچ با مسلمانان کرده بـودند‌، ‌‌آنـ‌ هـم به نام هواداری عیسی مسیح که گـفته بـود: «خـوشا بـه حـال حـلیمان‌، زیرا‌ ایشان‌ وارث زمین خواهند شد… خوشا به حال رحم کنندگان، زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد‌ شد… خوشا به حال صلح کنندگان، زیرا ایشان پسران خدا خـوانده خواهند شد‌… خوشحال باشید چون شما‌ را‌ فحش گویند و جفا رسانند، و به خاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند. خوش باشید و شادی عظیم نمایید.» (انجیل متی، باب پنجم، آیـات ۱۲ـ۵); واردِ وقـیح ترین و خیانت آمیزترین زدوبندها‌ با شاهان و امپراتوران و امیران و امیرزادگان اروپا شده بودند; بیشترین املاک و مستغلات را، به بهانه های واهی، مصادره و غصب و تملک کرده بودند; با دسیسه چینی ها و فتنه انـگیزی هـا و مکر و خدعه ها‌ سرتاسر‌ اروپا را دستخوش جنگ و ناامنی کرده بودند; ده ها هزار متفکر، الاهیدان، فیلسوف، عالم، عارف، هنرمند، ادیب، و نویسنده را به بهانه ارتداد و بـدعت انـگیزی و فساد عقیده و، در واقع، به جـرم‌ حـق‌ گویی و آزاداندیشی و پاسداری از آرمان های اخلاقی، به بدترین شیوه شکنجه کرده و کشته بودند; به انواع مفاسد اخلاقی، اعم از سیاسی، اقتصادی، تربیتی و جنسی آلوده شده بـودند; بـه فرایند‌ استعمار‌ و استثمار کـشورها و سـرزمین های اقصی نقاط جهان کمک و یاری رسانده بودند و این فرایند نامیمون را به یُمن فتاوای به اصطلاح شرعی و الاهی خود مشروعیت و میمنت بخشیده بودند; همچون بختکی‌ بر‌ تن‌ و جان و روان و مادّیت و مـعنویت انـسان‌ ها‌ فرو‌ افتاده بودند و بر نکبت و ادبار زندگی های پر درد و رنج مردم افزوده بودند و، با این همه، از عالم و آدم طلب کار‌ بودند‌ و فریادهای‌ آکنده از خشم و کینه و نفرت و برخاسته از بدخواهی‌ و نادانی‌ و خودشیفتگی خـود را آوای لطـیف، دلنشین، و مـهرآمیزِ خدای ودود، رحیم و رئوف فرا می نمودن

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۵ – شماره ۳۰ (صفحه ۲۰)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x