مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

هاروت و ماروت از واقعیت تا افسانه

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (از صفحه ۱۵ تا ۴۰)
هاروت و ماروت از واقعیت تا افسانه (۲۶ صفحه)

چکیده

پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) و گرایش برخی از علمای اهل کتاب به دین مبین اسلام و نیز رواج اسرائیلیات، داستان ها و مطالبی از منابع یهود و یونان باستان وارد تفاسیر مسلمانان شد که از جمله آن ها می توان به افسانه هاروت و ماروت اشاره کرد. از نظر قرآن کریم، هاروت و ماروت برای آموزش سحر به مردم، از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهی از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند. اما در تفاسیر، ذیل آیه ۱۰۲ سوره مبارکه بقره، داستانی در مورد هاروت و ماروت نقل شده که اختلافات فراوانی دارد. در این میان، معروف ترین آن ها این است که زمانی که عصیان بنی آدم افزون شد، فرشتگان به عصیان بنی آدم به محضر خداوند اعتراض کرده و خداوند به ایشان دستور داد که از میان خود چند فرشته را انتخاب کنند که آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانی شدند. هاروت و ماروت پس از ارتکاب این گناهان، به دستور خداوند، مخیر به انتخاب بین عذاب دنیوی و اخروی شدند که در نهایت، عذاب دنیوی را اختیار کردند و در چاهی به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها هم چنان ادامه دارد. در این مقاله، برای بررسی داستان هاروت و ماروت به نقل های گوناگون موجود اشاره شده، سپس با معرفی راویان اصلی داستان، آن را بر اساس دلایل نقلی و عقلی در بوته نقد می نهیم.

کلمات کلیدی

هاروت، ماروت، زهره، سحر، فرشته، عبدالله بن عمر و کعب الاحبار.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۵)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) و گرایش برخی از‌ علمای‌ اهل‌ کتاب به دیـن مـبین اسـلام و نیز رواج اسرائیلیات، داستان ها و مطالبی از منابع یهود و یونان‌ باستان وارد تفاسیر مسلمانان شد که از جمله آن هـا می توان به‌ افسانه هاروت و ماروت اشاره‌ کرد‌.

از نظر قرآن کریم، هاروت و مـاروت برای آموزش سحر بـه مـردم، از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهی از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده‌، با آن ها مبارزه کنند.

اما در تفاسیر، ذیل آیه ۱۰۲ سوره مبارکه بقره، داستانی در مورد هاروت و مـاروت نقل شده که اختلافات فراوانی دارد. در این میان، معروف ترین آن‌ ها‌ این است که زمانی که عصیان بنی آدم افزون شد، فرشتگان به عصیان بنی آدم به محضر خداوند اعتراض کرده و خداوند بـه ایـشان دستور داد که از میان خود چند‌ فرشته‌ را انتخاب کنند که آنان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین آمدند و مرتکب گناهانی شدند. هاروت و ماروت پس از ارتکاب این گناهان، به دستور خداوند، مخیّر‌ بـه‌ انـتخاب بین عذاب دنیوی و اخروی شدند که در نهایت، عذاب دنیوی را اختیار کردند و در چاهی به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها هم چنان ادامه دارد.

در‌ این‌ مقاله‌، برای بررسی داستان هاروت و مـاروت‌ بـه‌ نقل‌ های گوناگون موجود اشاره شده، سپس با معرفی راویان اصلی داستان، آن را بر اساس دلایل نقلی و عقلی در بوته نقد‌ می‌ نهیم‌.

واژگان کلیدی: هاروت، ماروت، زهره، سحر، فرشته، عـبدالله‌ بـن‌ عـمر و کعب الاحبار.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۶)


مقدمه

قرآن کـریم کـتاب انـسان ساز الهی نکته های پرمحتوا و مفید برای بشریت دارد و آیات آن‌ نیازمند‌ تفسیر‌ دقیق برای فهم بیشتر است.

گاهی برخی مفسران بـزرگوار در‌ تـفسیر بـرخی آیات، به داستان ها و احادیثی استناد کرده انـد کـه راویان موثّقی ندارند. به علاوه متن برخی‌ از‌ آن‌ ها با نص قرآن کریم در تناقض آشکار است که از‌ آن‌ جـمله مـی تـوان به افسانه هاروت و ماروت اشاره کرد که در کتاب های تـفسیری شیعه و سنی‌ در‌ تفسیر‌ آیه ۱۰۲ سوره بقره آمده است. افسانه نقل شده با آن چه‌ در‌ آیه‌ یاد شده آمده، اخـتلاف فـراوانی دارد. هـدف از نگارش این مقاله، یافتن پاسخ سؤالاتی‌ است‌ که‌ در مورد این داسـتان بـه ذهن می رسد؛ پاسخی مستدل و علمی.

وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا‌ الشَّیاطِینُ‌ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَما کَفَرَ سـُلَیْمانُ وَلکـِنَّ الشـَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما‌ أُنْزِلَ‌ عَلَی‌ الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَمـا یـُعَلِّمانِ مـِنْ أَحَد حَتّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا‌ تَکْفُرْ‌ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بـَیْنَ الْمـَرْءِ وَزَوْجـِهِ وَما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ‌ أَحَد‌ إِلاّ‌ بِإِذْنِ اللهِ وَیَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عـَلِمُوا لَمـَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الآْخِرَهِ‌ مِنْ‌ خَلاق وَلَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کـانُوا یـَعْلَمُونَ؛۲ و آن چـه را‌ که‌ شیطان‌ ]صفت[ها در سلطنت سلیمان خوانده ]و درس گرفته [بودند، پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید، لیـکن‌ آنـ‌ شیطان‌ ]صفت[ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می آموختند. و ]نیز از[‌ آنـ‌ چـه بـر دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود ]پیروی کردند[، با این‌ که‌ آن دو ]فرشته[ هـیچ کـس را تعلیم ]سحر [نمی کردند مگر آن‌ که‌ ]قبلا به او [می گفتند: «مـا ]وسـیله[‌ آزمـایشی‌ ]برای‌ شما [هستیم، پس زنهار کافر نشوی.» و]لی[‌ آن‌ ها از آن دو ]فرشته [چیزهایی می آموختند که بـه وسـیله آن مـیان‌ مرد‌ و همسرش جدایی بیفکنند. هرچند بدون‌ فرمان‌ خدا نمی‌ توانستند‌ به‌ وسـیله آن بـه احدی زیان برسانند‌. و ]خلاصه‌ [چیزی می آموختند که برایشان زیان داشت، و سودی بدیشان نمی رسانید. و قـطعاً‌ ]یـهودیان‌ [دریافته بودند که هرکس خریدار این‌ ]متاع [باشد، در آخرت‌ بهره‌ ای ندارد. وه کـه چـه‌ بد‌ بود آن چه به جان خریدند، اگـر مـی دانـستند.

طرح مسئله

در مورد‌ این‌ ماجرا داستان هـا و اقـوال گوناگونی‌ مطرح‌ شده‌ که در تعارض‌ آشکار‌ با یکدیگرند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۷)


از نظر‌ قرآن‌ کریم هاروت و مـاروت بـرای آموزش سحر به مردم از جـمع فـرشتگان انتخاب و بـه زمـین‌ آمـدند‌ تا مردم در پرتو آگاهی از‌ سحر‌، در مـقابل‌ سـحر‌ ساحران‌ و شیاطین ایستاده، با آن‌ ها مبارزه کنند.

برخی گفته اند کـه آن دو در ابـتدا ارواح طبیعت بوده اند‌، سپس‌ به صـورت فرشته درآمده و آدمیان بـاستان‌ آنـ‌ ها‌ را‌ پرستش‌ می کرده انـد‌.

بـرخی‌ دیگر «مَلَکَیْن» (با فتح لام) را که در آیه مورد بحث آمده «مَلِکَیْن» (با کسر لامـ‌) خـوانده‌ و آن‌ دو را به عنوان دو پادشاه حـاکم‌ بـابل‌ مـعرفی‌ کرده‌ اند‌ کـه‌ در مـیان مردم، مشغول ترویج سـحر و جـادو بوده اند. برخی دیگر نیز گفته اند که آن دو، نه فرشته بوده اند و نه پادشـاه، بـلکه دو موجود با‌ ظاهری زیبا، ولی شیطان صـفت بـوده اند.

امـا در ایـن مـیان، افسانه معروفی نیز وجـود دارد که گفته شده زمانی که عصیان بنی آدم افزون شد، فرشتگان از عصیان بنی‌ آدم‌، به مـحضر خـداوند اعتراض کردند و خداوند به ایشان دسـتور داد کـه از مـیان خـود چـند فرشته۳ را انتخاب کـنند و آنـان هاروت و ماروت را برگزیدند. سپس آن دو به زمین‌ آمدند‌ و مرتکب گناهانی همچون قتل نفس، شرب خمر، سجده بـر بـت و زنـا شدند که سبب این گناهان، زنی زیـبارو بـه نـام زهـره بـود کـه‌ او‌ نیز پس از فراگرفتن نام‌ اعظم‌ خداوند به آسمان ها رفت و به صورت ستاره زهره فعلی مسخ گردید. هاروت و ماروت نیز به دستور خداوند، مخیر به انتخاب بین عـذاب دنیوی‌ و اخروی‌ شدند که در نهایت‌، عذاب‌ دنیوی را اختیار کردند و در چاهی به نام بابل آویزان شدند و عذاب آن ها همچنان ادامه دارد.

سؤال های تحقیق

با توجه به آن چه گفته شد، در این جـا‌ چـند‌ پرسش مطرح است:

۱٫ آیا این سخن که هاروت و ماروت، معصیت خدا کردند پشتوانه روایی دارد یا خیر؟

۲٫ هاروت و ماروت، فرشته بوده اند یا پادشاه؟

۳٫ با فرض صحت فرشته بودن این دو، آیا‌ انـجام‌ مـعصیت توسط‌ ایشان با عصمت فرشتگان منافاتی ندارد؟

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۸)


فرضیات تحقیق

۱٫ هاروت و ماروت دو فرشته از فرشتگان الهی بوده اند؛

۲٫ افسانه‌ نقل شده درباره هاروت و ماروت خرافی و جـعلی اسـت.

تعاریف و مفاهیم واژگان‌ تحقیق‌

هـاروت‌ و مـاروت: «الفاظ هاروت و ماروت اصلا آرامی و معنی آن ها شرارت و سرکشی است».۴

در کتاب واژه های دخیل ‌‌در‌ قرآن مجید آمده است که: «مارگلیوث گمان می برد که ریـخت و هـیأت این‌ نام‌ ها‌ دلیـل بـر اصل آرامی آن هاست و آن ها را مظهر و تجسّم آرامی، شرارت و عصیان می‌ داند».۵

امّا لفظ ماروت در زبان سریانی هم آمده است، و در این زبان‌ به معنای شاهنشاهی است‌.۶

در‌ مورد عربی یا غیر عـربی بـودن این اسم ها، اغلب مفسران گفته اند که این دو واژه، غیر منصرف هستند، چون علاوه بر غیر عربی بودنشان، معرفه نیز می باشند.۷

برخی‌ نیز گمان می کنند که این دو واژه از «هـَرت» و «مـَرت» گرفته شـده اند.۸ امّا اگر هاروت و ماروت از این دو ریشه باشند، باید منصرف می شدند و این خود دلیلی بر‌ نـادرست‌ بودن این نظریه است.۹

از نظر Sant clair tisdalle، نام هاروت و ماروت، ایرانی الاصل اسـت.۱۰

در ایـن مـقاله، مراد از هاروت و ماروت، دو فرشته از فرشتگان خداوند متعال است‌ که‌ خداوند برای ابطال سحر، ایشان را به زمین فـرستاد ‌ ‌تـا به مردم، طریقه ابطال سحر را آموزش دهند و چون هاروت و ماروت در آیه شریفه سـوره بـقره «وَمـا أُنْزِلَ عَلَی‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۱۹)


الْمَلَکَیْنِ‌ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ»۱۱ مفتوح آمده، در حالی که بایستی مکسور می آمد، غـیر منصرف اند و لغت غیر عربی می باشد.

مَلِک: «شاهی، کشور (ملک) پادشاه».۱۲

مـلائکه (جمع‌ مَلَک‌): «فرشتگان‌، پیـام رسـانندگان یا از (مُلک‌ نیرو‌) و از‌ آن جائیکه فرشتگان به مفهوم نیروئیها می باشند که در همه چیز و همه جا وجود دارند و علت بالیدگی و حفظ و کمال اشیاء‌ می‌ شوند‌.»۱۳ در این مقاله، منظور از مَلِک، پادشاه‌ و مراد‌ از مـَلَک، فرشته می باشد.

جَعْل در تعریف لغوی، عوض کردن چیزی از حالت و معنای اصلی آن است و در‌ اصطلاح‌، مطلبی‌ را نادرست و دروغ ادا کردن است.

هاروت و ماروت در کتاب‌ های غیر اسلامی

الفاظ هاروت و ماروت طبق گفته مورخان در کـتاب هـایی مثل کتاب های ارمنی، اوستا، کتاب‌ های‌ تاریخیِ‌ مصر و در متن اسلاونی خنوخ و… با تغییر قابل ملاحظه ای آمده‌ است‌.

Sant clair tisdalle، با نام هوروت به معنای حاصل خیزی، و موروت به معنای بی مـرگی در‌ یـک‌ کتاب‌ ارمنی برخورد کرده که این دو لفظ نام دو خدا از خدایان‌ کوه‌ مازیس‌ یا آرارات می باشد.۱۴

وتس نلد در یک افسانه مصری که خود او‌ آن‌ را‌ ترجمه کرده، به دو نام «هورواناتی» و «آمـه رکـاتی» برخورد کرده است که شبیه اسامی‌ هاروت‌ و ماروت هستند. وی خواستار منطبق کردن هاروت و ماروت بر آن ها شده است‌.۱۵‌

در‌ اوستا نیز الفاظی به چشم می خورد که به لغات هـاروت و مـاروت بـی شباهت‌ نیستند‌. آرتور جفری در کـتاب واژه هـای دخـیل در قرآن مجید می نویسد:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۰)


لاگارد‌ آن‌ ها‌ را با هئوروتات۱۶ و امرتات۱۷ در اوستا که بعداً در فارسی جدید به صورت‌ خرداد‌ و مرداد درآمده انـد، یـکی دانـسته است.۱۸

این مطلب با اندکی تغییر‌ در‌ کتاب‌ هـای اعـلام قرآن و فرهنگ کامل لغات قرآن آمده است.۱۹ هم چنین در متن اسلاونی‌ خنوخ‌ (باب‌ ۳۳، آیه ۱۱، ب)، هاروت و ماروت به صورت اریـوخ۲۰ و مـاریوخ۲۱ آمـده‌ اند‌.۲۲

اسامی اصلی هاروت و ماروت از نظر ثعلبی

ثعلبی، فرشتگانی را کـه به زمین آمدند، سه‌ تن‌ می داند: «عزا، عزایا و عزربائیل». عزربائیل از همان روز نخست، پشیمان شد‌ و از‌ درگاه الهی درخـواست کـرد کـه به آسمان‌ برگردد‌. خداوند‌ نیز دعای او را اجابت کرد. ولی‌ دو‌ تن دیـگر مـعصیت کردند و پس از ارتکاب گناه، نامشان از عزا و عزایا به‌ هاروت‌ و ماروت تغییر کرد.۲۳

هاروت‌ و ماروت‌، دو فرشته‌ الهی‌

قـرآن‌ مـجید در آیـه ۱۰۲ سوره مبارکه‌ بقره‌ از هاروت و ماروت به عنوان دو فرشته نام برده است. در کـتاب‌ هـای‌ مـتعددی نیز بیشتر با همین دو‌ عنوان از آن ها‌ یاد‌ شده است، با این تفاوت‌ که‌ پس از ذکـر نـام ایـشان و اشاره به فرشته بودنشان، به انجام معصیت و عذاب‌ شدنشان‌ اشاره شده که درباره صـحت‌ و سـقم‌ این‌ مسئله بحث خواهیم‌ کرد‌.

اکنون سخن افرادی را‌ که‌ به فرشته بودن هـاروت و مـاروت و عـذاب شدن ایشان اشاره کرده اند، نقل می کنیم‌:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۱)


از‌ نظر علامه سیل۲۴، مترجم و مفسر‌ قـرآن‌، آن دو‌ طـبق‌ نوشته‌ مغان ایران، دو فرشته‌ بودند که نافرمانی خداوند کرده، از این رو به فرمان خـدا در چـاه بـابل آویزان‌ شدند‌.۲۵ کلبی نیز بیان می کند‌ که‌ این‌ دو‌، دو‌ فرشته اند که‌ در‌ بابل آن ها را عـذاب مـی کنند.۲۶

در کتاب ترجمان القرآن درباره تعریف هاروت، ذیل‌ این‌ واژه‌ آمده اسـت: «فـرشته ای اسـت آویخته نگونسار‌ در‌ چاه‌ بابل‌».۲۷‌ همین‌ تعریف نیز ذیل واژه ماروت آمده است.۲۸

البته در برخی کتاب هـا پس از مـعرفی هـاروت و ماروت، اشاره ای به معصیت آن ها نشده است. برای‌ مثال در العقد الفرید آمـده اسـت که هاروت و ماروت دو فرشته بودند که پس از آمدن به بابل، به مردم آموزش سحر دادند.۲۹ این مـطلب در تـفسیر کابلی و لسان‌ العرب‌ نیز آمده است.۳۰

غیر از مطالب گفته شده، نقل دیـگری وجـود دارد که می گوید:

این ها در ابتدا ارواح طـبیعت بـودند، و سـپس به صورت فرشتگان درآمدند، و ارمنیان‌ باستان‌ آن هـا را بـه عنوان دو خدا ستایش می کردند.۳۱

قول ضعیف دیگری نیز وجود دارد که می گـوید هـاروت و ماروت همان‌ جبرئیل‌ و میکائیل مـی بـاشند.۳۲

ضعف‌ ایـن‌ قـول بـه این دلیل است که خداوند مـتعال در چـند آیه قبل از آیه ۱۰۲ سوره بقره، (در آیه ۹۸)، صراحتاً الفاظ «جبرئیل» و «میکائیل‌» را‌ به کـار بـرده و به‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۲)


جای‌ آن ها از الفاظ دیگری اسـتفاده نکرده است. علاوه بـر ایـن، جبرئیل در قرآن با نام هـای دیـگری همچون «روح القدس» و «روح» نیز معرفی شده است و غیر از این ها‌ نام‌ های دیگری بـرای جـبرئیل ذکر نشده است.

آیا هـاروت و مـاروت انـسان و پادشاه بودند؟

عده ای نـیز لفـظ «مَلَکینِ» در آیه شریفه را «مـَلِکینِ» خـوانده اند که برخی از آن ها عبارت‌ اند‌ از: ابن‌ عباس، ابن أبزی، ضحّاک و حسن بصری.۳۳

دلیـل ابـن عباس این است که وی می گـوید چـطور‌ ممکن اسـت دو نـفر انـسان بی دین را فرشته بـنامیم، پس‌ آن‌ ها‌ دو پادشاه بوده اند.۳۴

عدّه ای دیگر، هاروت و ماروت را دو مرد مثل مردم دیگر دانـسته ‌‌انـد‌.۳۵ و عده ای نیز آن دو را دو مرد سخت و نیرومند و قـوی و بـی‌ ایـمان‌ دانـسته‌ انـد.۳۶ برخی دیگر نـیز گـفته اند که مراد از هاروت و ماروت، دو پیامبر الهی‌ یعنی داوود و سلیمان است.۳۷

داستان پادشاهی هاروت و ماروت

در کتاب تـرجمه تـفسیر‌ طـبری آمده است که‌ هاروت‌ و ماروت دو پادشاه بـودند از بـین مـردمان کـه پادشـاهی زمـین را بر عهده داشتند و از زمانی که خداوند متعال این جهان را به آدم سپرد و ابلیس را لعنت کرد، بعد از‌ آن به هیچ فرشته ای در روی زمین پادشاهی نداد و این هاروت و ماروت هم از فرزندان آدم بـودند که خدا آن ها را به وسیله گناه، امتحان کرد.۳۸

اشکال داستان‌ یاد‌ شده این است که شیطان، فرشته نبود، بلکه از جنیان بود که از

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۳)


فرمان خدا مبنی بر سجده به حضرت آدم(عـلیه السـلام)در زمان خلقت آدم، سرپیچی کرد و خداوند‌ متعال‌ او را لعنت کرد و از درگاه خویش راند.۳۹

مأموریت هاروت و ماروت از زبان قرآن مجید و ائمه اطهار(علیهم السلام)

در قرآن مجید آمده است که دو فرشته نازل‌ شـده‌ بـه سوی مردم، یعنی هاروت و ماروت، به مردم سحر آموزش می دادند، نه برای این که مردم از آن در جهت کارهای خلاف و از جمله تفرقه بین زن و شـوهر‌ اسـتفاده‌ کنند‌، بلکه در جهت مقابله بـا‌ سـحرِ‌ شیاطین‌ و ساحران آن را به کار بندند.۴۰

زجاج از حضرت علی(علیه السلام) روایت می کند که حضرت فرمودند: هاروت و ماروت‌، دور‌ شدن‌ از سحر را به مردم یاد مـی دادنـد‌، نه‌ آمدن به سـمت سـحر را.۴۱

امام رضا(علیه السلام) در این باره می فرمایند:

هاروت و ماروت دو فرشته‌ بودند‌ که‌ به مردم سحر آموختند تا از سحر جادوگران پرهیز کنند‌ و آن را باطل نمایند، و به هرکس چیزی در این باره مـی آمـوختند و به او می گفتند: «إِنَّما نَحْنُ‌ فِتْنَهٌ‌ فَلا‌ تَکْفُرْ؛۴۲ ما، وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو»، ولی گروهی‌ با‌ به کارگیری چیزی که دستور داشتند از آن دوری کنند، کافر شدند و به وسیله آن چه‌ مـی‌ آمـوختند‌ بین زن و شـوهر جدایی می انداختند.۴۳

امام جعفر صادق(علیه السلام‌) و امام‌ حسن‌ عسکری(علیه السلام) نیز درباره مأموریت هـاروت و ماروت، فرمایشی دارند، و جالب این جاست که‌ کمترین‌ اختلافی‌ در این دو حـدیث دیـده نـمی شود. در کتاب تفسیر جامع به نقل از‌ امام‌ جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که حضرت می فـرمایند:

‌ ‌پس از نـوحِ‌ پیغمبر‌، سحر‌ و عقیده و موهومات زیاد شده بود. خداوند دو فرشته هاروت و ماروت را نزد پیـغمبر آنـ‌ زمـان‌ فرستاد که عملیات ساحران را برای او بیان نموده و ضمناً برای ابطال سحر‌ و رد‌ کردن‌ حیله و نیرنگ آن هـا اطلاعاتی به او

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۴)


بدهد. پیغمبر مزبور از آن دو فرشته، تعلیماتی‌ فراگرفت‌ و به امر خدا به مـردم یاد داد که سحر جـادوگران را شـناخته‌ و برای‌ باطل‌ نمودن آن ها از دانستنی هایی که به دست آورده بودند، استفاده کنند و به ایشان‌ تأکید‌ و امر‌ شد که خودشان سحر نکنند.۴۴

مطلب بالا با اندکی تغییر به‌ نقل‌ از امام حسن عـسکری(علیه السلام) نیز بیان شده است. حضرت می فرمایند:

بعد از نوح‌(علیه‌ السلام)جادوگران و فریب کاران، بسیار شده بودند، لذا خداوند عز و جل دو‌ فرشته‌ را به سوی پیامبر آن زمان فرستاد‌ و به‌ آن‌ دو مـأموریت داد کـه سحر و چگونگی ابطال‌ آن‌ را به آن پیامبر بیاموزند، او نیز آن مطالب را از آن دو‌ فرشته‌ دریافت کرده و به فرمان خدا‌ آن‌ را به‌ مردم‌ آموخت‌ و به آن دو دستور داد تا‌ به‌ این وسیله در مقابل سحر ایستادگی کرده، آن را بـاطل نـمایند.۴۵‌

از‌ مطالب گفته شده چنین برمی آید‌ که مأموریت و وظیفه هاروت‌ و ماروت‌ آموزش سحر به مردم به‌ منظور‌ ایستادگی و مقابله با سحر ساحران و ابطال آن بود.

افسانه منقول درباره هاروت و مـاروت‌

در‌ ایـن بخش، افسانه نقل شده‌ و جنجال‌ برانگیز‌ درباره هاروت و ماروت‌ را‌ بیان می کنیم. البته‌ این‌ داستان تقریباً در اکثر کتاب ها شبیه به هم نقل شده است، اما سعی‌ بر‌ آن بـوده کـه ایـن داستان از‌ کتاب‌ های متعددی‌ نـقل‌ شـود‌ تـا قسمت های مورد‌ اختلاف نیز مشخص شد و از این طریق به نتیجه ای کلی درباره این داستان برسیم‌.

در‌ کتاب عیون اخبار الرضا(عـلیه السـلام‌) آمـده‌ است‌:

یوسف‌ بن‌ محمد بن زیاد‌ و علی‌ بـن مـحمد بن سیّار از پدران خود (که راویان این حدیث هستند) نقل کرده اند که‌ آن‌ دو‌ به امام عسکری(علیه السلام) عـرض کـردند‌: عـدّه‌ ای‌ نزد‌ ما‌ گمان‌ می کنند که هاروت و ماروت دو فـرشته بودند که وقتی که عصیان بنی آدم زیاد شد، خداوند آن دو را از بین ملائکه برگزید و با ملَک دیگری‌ به دار دنیا فـرستاد، و آن دو مـجذوب زهـره شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب خوردند و آدم کشی کردند و خداوند آنـان را در بـابل عذاب فرمود و جادوگران، از آن دو‌، سحر‌ و جادو می آموختند و خداوند آن زن را مسخ کرده و به صورت این ستاره (یعنی سـتاره زهـره) درآورد.۴۶

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۵)


در تـفسیر احسن الحدیث آمده است:

نقل شده: هاروت و ماروت دو‌ فرشته‌ بودند، از دیدن کـارهای بـدکاران بـه درگاه خدا شکایت کردند. خدا به آن ها قوه شهوت داده بر زمین فرستاد، آن ها پسـ‌ از‌ آمـدن، زنـا کردند، خمر خوردند‌، به‌ بت سجده کردند و قتل نفس نمودند، خداوند آن ها را در هوا مـعلّق کـرد و تا قیامت، معذّب خواهند بود.۴۷

در کتاب اعلام قرآن‌ این‌ داستان بدین صورت نـقل‌ شـده‌ اسـت:

فرشتگان به بنی آدم به دیده حقارت نظر افکندند. خداوند به ایشان گفت: اگر شـما بـه جای آدمیان بودید و قوای نفسانی آن ها را داشتید بهتر از ایشان رفتار‌ نمی‌ کردید. فـرشتگان از خـدا خـواستار آزمایش شدند و خداوند برای آزمایش، دو تن از آنان را به نام هاروت و ماروت به زمین فرستاد و بـه ایـشان فرمان داد که از گناهان عظیم‌ من‌ جمله شرک‌ و زنا و قتل نفس و باده نـوشی خـودداری کـنند. چون فرشتگان به زمین آمدند به زودی فریفته زن زیبایی‌ شدند و در حالِ عملِ نامشروع، گرفتار گردیدند و مـزاحم خـود را کـشتند‌. خداوند‌ به‌ فرشتگان فرمان داد که به حال هم جنسان خویش در زمین، نـظر افـکنند. فرشتگان ماجرا را دیدند‌ و ‌‌به‌ حکمت خدا پی بردند. هاروت و ماروت میان عذاب دنیوی و اخروی مخیّر گردیدند و ایـشان‌ عـذاب‌ دنیوی‌ را اختیار کردند، لذا در بابل محبوس شدند تا کیفر کامل گناه خود را تـحمل‌ کـنند.۴۸

در تفسیر الجامع لاحکام القرآن علاوه بر مـوارد بـالا آمـده است‌:

زهره (زنی که هاروت‌ و ماروت‌ بـه وسـیله آن به فتنه افتادند) از هاروت و ماروت درباره اسمی که به وسیله آن به آسمان مـی رونـد، سؤال کرد و آن دو، آن اسم را به او آمـوختند و زهـره پس‌ از گـفتن آن اسـم بـه آسمان رفت و سپس به صورت یـک سـتاره مسخ گردید.۴۹

در کتاب ترجمه تفسیر طبری نیز آمده است:

وقتی هاروت و مـاروت بـه زمین آمدند، زنی را‌ دیدند‌ که بـسیار زیبارو بود و هاروت و مـاروت، آن زن را بـه سوی خود خواندند و آن زن سه شـرط بـر جلوی آن ها قرار داد و گفت: اگر می خواهید که من از‌ شما‌ اطاعت کنم بـاید ایـن کودک بی گناه را بکشید یـا ایـن قـرآن کلام خدا را بـسوزانید و یـا این شراب مست کـننده را بـخورید. هاروت و ماروت از بین آن سه‌ شرط‌، شراب خوردن را انتخاب کردند تا بعد از خوردن آن،

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۶)


توبه کـنند. امـا وقتی شراب خوردند، مست شدند و کـودک را کـشتند و کلام خـدا را سـوزاندند. سـپس به زهره گفتند‌ کـه‌ ما‌ هر سه شرط تو را‌ انجام‌ دادیم‌، تو نیز به فرمان ما عمل کن. زهـره گـفت که نام مهین خدا را که بـا آن بـه زمـین مـی رونـد‌ و به‌ آسمان‌ بـازمی گـردند، به او بیاموزند و آن ها آن‌ اسم‌ را به او آموختند و او آن اسم را خواند و به آسمان رفت و از آن ها اطاعت نکرد و خـدا هـاروت‌ و مـاروت‌ را‌ در بابل و در کوه دماوند در زیر زمین در چاهی‌ عـذاب مـی کـند و آن هـا را در آن چـاه آویـخته اند و آن ها از تشنگی زبانشان بدر افتاده‌، ولی‌ نمی‌ توانند آب بخورند با این که بین آن ها و آب، فاصله‌ ای‌ به اندازه یک تیغ شمشیر است.۵۰

در کتاب قصص قرآن مـجید عتیق نیشابوری آمده است‌:

عزا‌ و عزایا‌ (هاروت و ماروت) به زهره گفتند که ما تو را از شوهرت جدا‌ می‌ کنیم‌ و تو به درخواست ما پاسخ مثبت بده و زهره نیز قبول کرد. هـاروت و مـاروت که‌ روزها‌ میان‌ مردم حکم می کردند و شب ها در آسمان، خدا را عبادت می کردند، حکم‌ ناحق‌ دادند و زهره را از شوهرش جدا کردند. زهره از آن ها خواست تا‌ شوهرش‌ را‌ بکشند و آن ها چـنین کـردند. زهره گفت که چون من بت پرستم، شما نیز‌ باید‌ بت بپرستید، آن ها قبول نکردند. زهره به آن ها پیشنهاد شرب خمر‌ را‌ داد‌ و آن ها کـه دلشـان پیش آن زن بود، قبول کردند و پس از مـست شـدن نام‌ مهین‌ خدا را به او یاد دادند و پس از بیداری دیدند که چه‌ گناه‌ هایی‌ را انجام داده اند.۵۱

هم چنین در کتاب قصص قرآن مجید آمده است:

وقت‌ نـماز‌ عـصر‌، هاروت و ماروت را در چاهی آویـزان کـرده و عذاب می کنند تا روز‌ دیگر‌. و خداوند متعال دعایی را به آن ها در ثنای خویش تلقین کرده و آن ها آن دعا‌ را‌ می خوانند و عذاب برای آن ها آسان تر می شود.۵۲

طبق‌ یکی‌ از احادیث، هاروت و مـاروت از پیـغمبر معاصر‌ خود‌، حضرت‌ ادریس(علیه السلام)خواستند که برای آن‌ ها‌ دعا کند و در نتیجه دعای حضرت، آن دو بین عذاب دنیوی و عذاب اخروی‌ مخیّر‌ شدند.۵۳

بابل کجاست؟

با نگاهی‌ به‌ اقوال ذکر‌ شـده‌ در‌ مـبحث پیشین درمـی یابیم که لفظ‌ «بابل‌»، یعنی جایی

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۷)


که هاروت و ماروت در آن جا عذاب شده اند، در‌ تمامی‌ آن ها به چـشم می خورد‌. در این مورد هرچند‌ برخی‌ مستقیماً جایی مشخص را به‌ عـنوان‌ مـنظور خـود از بابل تعیین کرده اند، ولی بابل طبق نظر صاحب نظران‌ سه‌ جاست:

۱٫ برخی گفته اند منظور‌ از‌ بابل‌، شـهر «‌ ‌بـابل» عراق‌ است‌؛

۲٫ بعضی نیز گفته اند‌ که‌ منظور، «بابل» دماوند است؛

۳٫ برخی دیـگر، مـنطقه وسـیعی از نصیبین تا رأس العین را‌ به‌ عنوان بابل مطرح کرده اند.۵۴‌

هم‌ زمانی هاروت‌ و ماروت‌ با‌ دوران پیـامبری حضرت سلیمان‌(علیه السلام) یا پس از ایشان

در آیه ۱۰۲ سوره بقره، از هاروت و ماروت در‌ کنار‌ نـام حضرت سلیمان(علیه السـلام) یـاد‌ شده‌ است‌، با‌ این‌ حال، برخی معتقدند‌ این‌ مسئله به زمان بعد از حضرت سلیمان برمی گردد. در برخی احادیث نیز آمده است که‌ ماجرای‌ هاروت‌ و ماروت پس از دوران نوح(علیه السلام‌) بود‌ که‌ سـحر‌ و موهومات‌ زیاد‌ شده بود. برخی دیگر نیز معتقدند که این ماجرا در دوران پیامبری حضرت ادریس(علیه السلام)بوده است. البته هیچ کدام از این دو قول اخیر، صحیح‌ به نظر نمی رسد، زیرا زمـان ایـن دو پیامبر بزرگوار(علیهما السلام)، بسیار جلوتر از حضرت سلیمان(علیه السلام) بوده است و با توجه به آیه نقل شده، این مطلب بعید‌ می‌ نماید و قول مربوط به همزمانی هاروت و ماروت بـا حـضرت سلیمان(علیه السلام)یا پس از آن حضرت، صحیح تر است.۵۵

زهره چه کسی بود؟

درباره زهره آمده است که‌ زنی‌ عادی بود که با شوهرش اختلاف داشت و برای قضاوت، نزد هاروت و مـاروت آمـدند۵۶ و هاروت و ماروت برخلاف حکم الهی قضاوت کردند بدین صورت‌ که‌ زهره را به سمت خود‌ دعوت‌ کردند، زهره اسم اعظم خداوند را از

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۸)


آنان پرسید و ایشان این اسم را به وی آموختند و او با گـفتن اسـم اعـظم به آسمان رفت‌، ولی‌ خـدا آن اسـم را‌ از‌ خـاطر زهره برد و او را به صورت ستاره زهره مسخ کرد.۵۷

عبد بن حمید و حاکم و صححه از ابی عبّاس نقل می کنند که زهره زنـی بـود کـه در قومش‌ به‌ او «بیدَخت» می گفتند.۵۸

اسامی دیگر زهـره

بـرای زهره، زنی که هاروت و ماروت به وسیله وی به فتنه افتاده و آزمایش شدند اسامی گوناگونی ذکر شده است. برخی او را‌ «بـیدَخت‌» مـعرفی کـرده‌ اند که همان «ونوس» است و در مدراش، نام زهره به صـورت «استهار» آمده است.۵۹

نام این‌ زن در زبان تازی «زهره» و در زبان فارسی «ناهید و بیدخت» می‌ باشد‌.۶۰‌

در تفسیر الجامع لاحکام القـرآن آمـده کـه نامش در تازی «بیدَخت» و در زبان فارسی «ناهیل» و به زبان ‌‌عربی‌ «زهره» اسـت. هـم چنین در این کتاب، اشاره شده که در بعضی از‌ نسخه‌ های‌ اصلی، نام وی به صورت «ناهید» آمده اسـت.۶۱ نـام ایـن زن در داستان های‌ یهودی «نعما» آمده است که به معنای زن نرمتن می بـاشد.۶۲ در‌ کـتاب قـصص قرآن مجید‌ آمده‌ است که این زن از فرزندان حضرت نوح(علیه السلام) بوده است.۶۳

ابـن راهـویه و ابـن مردویه از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نقل می کنند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه‌ وآله) فـرمودند:

خـدا لعنت کند زهره را که باعث به فتنه افتادن هاروت و ماروت شد.۶۴

راویان افـسانه هـاروت و مـاروت

افسانه هاروت و ماروت را بسیاری نقل کرده اند که بیشتر این‌ افراد‌، از عبدالله بن

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۲۹)


عـمر دریـافت و نقل کرده اند. سعید و ابن جریر و خطیب از نافع از ابن عمر، سعید بن مـنصور از مـجاهد از ابـن عمر، بیهقی از موسی بن جبیر‌ از‌ موسی بن عقبه از سالم از ابن عمر، اسحاق بن راهویه و عـبد بـن حمید و ابن ابی الدنیا و ابن جریر و ابوشیخ و حاکم و صححه از علی بن ابـی طـالب(عـلیه السلام‌)، موحّد‌ بن عبدالرزّاق و ابن ابی شیبه و عبد بن حمید و ابن ابی الدنیا و ابن جـریر و ابـن مـنذر و ابن ابی حاتم و بیهقی از ثوری از موسی بن عقبه از سالم از ابن‌ عمر‌، حـاکم‌ و صـححه از سعید بن جبیر‌ از‌ ابن‌ عمر، ابن ابی حاتم از مجاهد از عبدالله بن عمر، ابن منذر و ابن ابـی حـاتم و حاکم و صححه و بیهقی از ابن عباس‌، ابن‌ ابی‌ حاتم از ابن عباس، ابن جـریر از ابـن‌ عثمان‌ هندی از ابن مسعود از ابن عبّاس، عـبدالرزّاق و عـبد بـن حمید و ابن جریر و ابن منذر از زهری از عـبیدالله‌ بـن‌ عبدالله‌، سعید بن منصور از خصیف، ابن جریر از ابن عبّاس‌، ابن جریر از ربیع، ابـن ابـی حاتم از ابن عباس، ابن جـریر و ابـن ابی حـاتم از مـجاهد، ایـن‌ افسانه‌ را‌ نقل کرده اند.۶۵

اما افـراد مـعروفی که این افسانه به‌ نقل‌ از ایشان آمده است، حضرت علی(علیه السـلام)، ابـن مسعود، ابن عباس، عبدالله بن عـمر، کعب‌ الاحبار‌، سدّی‌ و کـلبی مـی باشند.۶۶

امام احمد بن حـنبل در مـسندش این داستان‌ را‌ از‌ یحیی بن ابی بکیر از زهیر بن محمد از موسی بن جبیر از نـافع‌ از‌ عـبدالله‌ بن عمر از رسول خدا(صـلی الله عـلیه وآله) نـقل کرده است.۶۷

ابـوحاتم‌ بـن‌ جبّان در صحیحش این داسـتان را از حـسن بن سفیان از ابوبکر بن‌ ابوشیبه‌ از‌ یحیی بن ابی بکیر نقل کرده است.۶۸

عبدالرزاق در تـفسیرش ایـن داستان را‌ از‌ ثوری از موسی بن عقبه از سـالم از ابـن عمر از کـعب الاحـبار‌ نـقل‌ کرده‌ است.۶۹

این افـسانه در منابع شیعی تنها از طریق محمد بن قیس از اباجعفر‌ امام‌ محمد باقر(علیه السلام) نقل شـده کـه امام در پاسخ به سؤال‌ عطا‌ بـه‌ بـیان ایـن داسـتان پرداخـته اند.۷۰

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۰)


هرچند گـفته شـده که عبدالله بن عمر این داستان‌ را‌ از‌ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل کرده است، ولی همان گونه‌ کـه‌ ابـن کـثیر نیز در تفسیرش بیان کرده صحیح تر آن اسـت کـه عـبدالله بـن عـمر ایـن‌ داستان‌ را از کعب الاحبار نقل کرده است، نه از پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله).۷۱

در نقل عبدالله بن عمر‌ از‌ پیامبر‌ اکرم(صلی الله علیه وآله)، دو نکته‌ قابل‌ توجه وجود دارد:

۱٫ داستان نقل شده، بـا آیات و روایات معتبر درباره هم زمانی‌ هاروت‌ و ماروت با حضرت سلیمان(علیه‌ السلام‌) یا دوران‌ پس‌ از‌ آن حضرت در تناقض آشکار است‌، زیرا‌ در این جا دارد که هاروت و ماروت هنگام خلقت آدم(علیه السـلام‌) و پسـ‌ از اعتراض فرشتگان به خلافت بنی‌ آدم، به زمین هبوط‌ کردند‌ و مرتکب آن گناهان شدند، در‌ حالی‌ که قرآن کریم نام هاروت و ماروت را در کنار نام حضرت سلیمان(علیه‌ السلام‌) قرار داده است.

۲٫ راویان داسـتانِ‌ نـقل‌ شده‌ از ابن عمر‌ که‌ آن را از پیامبر‌ اکرم‌(صلی الله علیه وآله) بیان می کند، از دیدگاه رجالیون و مفسران اهل سنت همگی‌ ثقه‌ و از رجال صحیحین (بخاری و مسلم) هـستند‌، البـته‌ جز موسی‌ بن‌ جبیر‌ کـه او را مـوثق‌ و مورد اطمینان نمی دانند.۷۲

عبدالله بن عمر

شیخ تستری، عبدالله بن عمر بن خطاب‌ بن‌ نفیل قرشی عدوی را در زمره‌ اصحاب‌ و یاران‌ رسول‌ خدا‌(صـلی الله عـلیه‌ وآله‌)شمرده است.۷۳

امـیر مـؤمنان علی(علیه السلام) در وصف عبدالله بن عمر فرموده است:

همانا‌ سعد‌ بن‌ مالک و عبدالله بن عمر، حق را یاری‌ نمی‌ کنند‌ و باطل‌ را‌ نابود‌ نمی سازند.۷۴

هم چنین حضرت در جای دیگری مـی فـرمایند:

همانا او آن گونه که من می دانم در بین کوچک و بزرگ مردم، زشت ترین و قبیح‌ ترین است.۷۵

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۱)


هم چنین حضرت در پاسخ به نصیحت ابن عمر برای برگرداندن انتخاب خلیفه به شورا، بـه وی فـرمود:

وای بر تـو! آیا من نسبت به خلافت، طمعی‌ داشتم؟ … ای‌ احمق! از نزد من برخیز که سزاوار نیست تو این سـخنان را بر زبان جاری سازی!۷۶

نقل شده که ابن عمر برای فـرار از بـیعت بـا امیرالمؤمنین علی‌(علیه‌ السلام) به سوی مکه گریخت و حضرت دستور تعقیب وی را صادر کردند تا این که ام کـلثوم ‌ ‌شـفاعت او را نزد پدرش کرد‌، آن‌ گاه حضرت فرمود:

رهایش کنید‌ تا‌ هرکاری که دلش می خـواهد بـکند.۷۷

عـــمر، خلیفه دوم، پس از سخن مردی در مورد خــلافت عبدالله بن عمر پس از او، گــفت‌:

خدا‌ تو را بکشد!… وای‌ بر‌ تـو! چگونه کسی را جانشین خود سازم که از طلاق دادن زنش عاجز است؟۷۸

همان گونه که پیـشتر نیز اشاره شد، عـبدالله بـن عمر این روایت را از کعب الاحبار‌ دریافت‌ کرده است نه از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)،۷۹ بنابراین، روایت نقل شده، از لحاظ رجالی، معتبر و قابل اعتماد نیست.۸۰

کعب الاحبار

نام اصلی او کعب بن‌ ماتع‌ حـِمْیَریّ، کنیه‌ اش ابواسحاق و معروف به کعب الاحبار است.۸۱ وی دوران جاهلیت را درک کرده، در زمان پیامبر‌ اکرم(صلی الله علیه وآله)ایمان نیاورده، به روایتی در زمان‌ ابوبکر‌ و به‌ روایتی دیگر در زمانعمر بن خطاب اسلام آورده است.۸۲

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۲)


کعب الاحبار از پیـامبر اکـرم(صلی الله ‌‌علیه‌ وآله) به صورت مرسل، و از عمر، صهیب و عایشه روایت نقل کرده است.۸۳‌

کعب‌ الاحبار‌ از منظر علما و رجال شناسان، ثقه و مورد اعتماد نیست و افسانه هاروت و ماروت را از کتاب‌ های یهود نقل کـرده اسـت.۸۴

با این نکته می توان جعلی بودن‌ این حدیث را از‌ زبان‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله) متوجه شد، زیرا کعب الاحبار در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مسلمان نشده و کسی که در زمان ایشان مـسلمان نـشده باشد، احادیث او همان گونه‌ که بیان شد، مرسل است و حدیث مرسل از منظر رجال شناسان، در زمره احادیث ضعیف قرار می گیرد.۸۵

افسانه هاروت و ماروت در منابع یهود و یونان قدیم

علامه سـیدمحمد حـسین طـباطبایی‌ در‌ تفسیر المیزان می نویسد کـه داسـتان هـاروت و ماروت، مطابق افسانه هایی است که یهودیان در مورد این دو فرشته می گویند و بی شباهت به خرافات یونانیان قدیم در مورد ستارگان‌ نـیست‌!۸۶

عـلاوه بـر این در نامه دوم پطرس حواری باب دوم، این افسانه را مـی بـینیم که می گوید:

زیرا هرگاه خدا بر فرشتگانی که گناه کردند شفقت ننمود‌، بلکه‌ ایشان را به جهنّم انداخته بـه زنـجیرهای ظـلمت سپرد تا برای داوری نگاه داشته شوند.۸۷

همین طور در رساله یـهودا سطر ششم آمده است:

فرشتگانی را که ریاست‌ را‌ حفظ‌ کردند، بلکه مسکن حقیقی خود‌ را‌ ترکنمودند‌ و از زنجیرهای ابدی در تحت ظـلمت بـه جـهت قصاص یوم عظیم نگاه داشته است.۸۸

با توجه به مطالب گـفته شـده‌، نتیجه‌ می‌ گیریم که این داستان در زمان های قبل‌ از‌ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بوده و کعب الاحـبار نـیز آن را از کـتاب های بنی اسرائیل نقل کرده‌ است‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۳)


دلایل‌ نادرستی افسانه هاروت و ماروت

۱٫ عـصمت مـلائکه از زبـان امام حسن‌ عسکری(علیه السلام)

امام حسن عسکری(علیه السلام) پس از شنیدن داستان هاروت و مـاروت، فـرمودند:

بـه خدا پناه‌ می‌ برم‌ از این سخنان! زیرا ملائکه معصوم هستند و از کفر و کارهای پلید‌ بـه‌ لطـف خداوند در امان اند.۸۹

امام(علیه السلام) پس از این که با استناد به‌ آیات‌ قـرآن‌ ثـابت مـی کنند که این دو، خلیفه و پادشاه نبوده اند، می فرماید‌:

اگر‌ این‌ ها خلیفه و جـانشین خـدا بر روی زمین بودند، در واقع همچون انبیا و ائمه بودند‌. پس‌ آیا‌ از ائمه و انبیا(عـلیهم السـلام)قـتل نفس و زنا سر می زند؟

آن گاه می فرماید‌:

طبق‌ آیات قرآن، پیغمبران و امامان(علیهم السلام) از جـنس بـشر بوده اند و خداوند در‌ سوره‌ یوسف‌ می فرماید: «وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجـالاً نـُوحِی إِلَیـْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری؛۹۰‌ ما‌ قبل از تو (ای پیامبر) هیچ رسولی سوی مردم نفرستادیم مگر مردانی بـودند‌ از‌ اهـالی‌ شـهرها که به آنان وحی می کردیم.» پس خداوند، خود فرموده اند که مـلائکه را‌ بـه‌ عنوان امام و حاکم و خلیفه به زمین نفرستاده است و آن ها فقط به‌ سوی‌ انبیا‌ فرستاده می شـدند.۹۱

سـپس امام حسن عسکری(علیه السلام) برای اثبات عصمت ملائکه به‌ آیه‌ ۶ سـوره‌ تـحریم استناد می فرماید:

لا یَعْصُونَ اللهَ ما أَمـَرَهُمْ وَیـَفْعَلُونَ مـا یُؤْمَرُونَ‌؛ خداوند‌ را در دستوراتش نافرمانی نمی کنند و هـرآن چـه را دستور دارند انجام می دهند.۹۲

هم‌ چنین‌ امام حسن عسکری(علیه السلام) بـرای عـصمت ملائکه به آیات ۱۹ و ۲۰‌ سوره‌ انـبیاء نـیز استدلال مـی فـرماید:

وَلَهـُ مَنْ‌ فِی‌ السَّماواتِ‌ وَالأَْرْضِ وَمَنْ عـِنْدَهُ لا یـَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ‌ وَلا‌ یَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ لا یَفْتُرُونَ؛ و برای اوست آن کسانی که در آسـمان‌ هـا‌ و زمین

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۴)


هستند و ایشان که نزد‌ اویـند‌ (یعنی ملائکه‌) از‌ عبادت‌ او سـر بـاز نمی زنند و خسته‌ نمی‌ شـوند؛ شـبانه روز در تسبیح اویند و بازنمی ایستند.۹۳

آیات ۲۶ ۲۸‌ سوره‌ انبیاء نیز دلایل دیگر امام عسکری‌(عـلیه السـلام) برای عصمت‌ ملائکه‌ و رد این داسـتان اسـت کـه‌ می‌ فرماید:

بـَلْ عـِبادٌ مُکْرَمُونَ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهـُمْ بـِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ * یَعْلَمُ ما بَیْنَ‌ أَیْدِیهِمْ‌ وَما خَلْفَهُمْ وَلا یَشْفَعُونَ إِلاّ‌ لِمَنِ‌ ارْتَضی‌ وَهُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ‌ مـُشْفِقُونَ‌؛ بـلکه بندگان گرامی خدا‌ هستند‌ که در گـفتار از خـداوند سبقت نـمی گـیرند و بـه دستور او کار می کـنند‌، علم‌ خداوند به آن ها احاطه دارد‌ و جز‌ برای کسانی‌ که‌ مورد‌ رضایت خداوند هستند، شفاعت‌ نـمی کـنند و از خوف و خشیت الهی در ترس و نگرانی هـستند.۹۴

ابـی حـیان انـدلسی در‌ تـفسیر‌ البحر المحیط بـا اسـتناد به آیه‌ ۶ سوره‌ تحریم‌ و آیات‌ ۱۹‌ و ۲۰ سوره انبیاء‌، این‌ داستان را رد کرده است.۹۵

۲٫ ردّ این داستان توسط امام رضـا(عـلیه السـلام)

حضرت امام‌ رضا‌(علیه‌ السلام) در پاسخ بـه سـؤال مـأمون، دربـاره‌ زهـره‌ فـرمودند‌:

خداوند‌ دشمنان‌ خود‌ را به صورت انواری درخشان که تا پایان جهان، باقی و برقرار باشند، مسخ نخواهد کرد و مسخ شدگان بیش از سه روز، زنده نمی مانند و تولید مثل نـیز‌ نمی کنند، و امروزه در روی زمین هیچ جانور مسخ شده ای وجود ندارد، و حیواناتی مثل میمون، خوک و خرس و امثال آن ها که به عنوان مسخ شده شهرت پیدا کرده اند‌، خودشان‌ مسخ شده نـیستند، بـلکه شبیه آن چیزهایی هستند که خداوند کسانی را که به خاطر انکار توحید و تکذیب پیامبران، لعن و نفرین و غضب فرموده، به آن اَشکال مسخ نموده است‌.۹۶‌

۳٫ نادرستی این داستان از دیدگاه مفسران قرآن

بـسیاری از مـفسران عظیم الشأن شیعه و سنی ذیل آیه ۱۰۲ سوره مبارکه بقره در ردّ این‌ افسانه‌ سخن گفته اند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۵)


علامه طباطبایی‌(رحمه‌ الله) در تفسیر المیزان، این داستان را مجعول و خـرافی مـی داند که در آن به فرشتگان خـدا کـه قرآن به پاکی و طهارت آن ها‌ تصریح‌ کرده، نسبت معصیت داده‌ شده‌ است؛ آن هم شرک و معصیت های بسیار شنیع و ونیع.۹۷

قرطبی نیز در تفسیرش این داسـتان را ضـعیف دانسته و آن را نقض قانون مـلائکه کـه امین خدا در وحی و سفیران‌ خدا‌ به پیامبرانش می باشند، معرفی کرده و نقل چنین داستانی را از ابن عمر و دیگران بعید دانسته است.۹۸ هم چنین وی سخن فرشتگان را به خدا که «ما را سزاوار‌ نـیست‌» بـه معنای‌ قادر نبودن خدا به آزمایش فرشتگان برداشت کرده و از نسبت دادن سخن کفر به فرشتگان پاک الهی‌، به خداوند پناه برده است.۹۹

امام فخر رازی در تفسیر‌ الکبیر‌ در‌ ردّ این داستان به این نکته اشـاره داشـته که سـخن مفسّران در رابطه با انتخاب بین عذاب ‌‌دنیوی‌ و اخروی توسط هاروت و ماروت صحیح نیست، زیرا خداوند متعال، مـشرکی را که در‌ طول‌ عمرش‌ به خداوند شرک ورزیده، مخیّر کرده که از مـیان تـوبه و عـذاب یکی را انتخاب کند‌، پس چگونه ممکن است به هاروت و ماروت بگوید که بین عذاب دنیوی و اخروی‌ یکی را اخـتیار ‌ ‌کـنند‌ و این‌ (نعوذ بالله) بخل خداوند را می رساند.۱۰۰

علامه طباطبایی(قدس سره) نیز حـدیثی را کـه مـورد اتفاق میان شیعه و سنی است، نقل می کند و آن حدیث این است که هرچه‌ با کـتاب خداوند (قرآن) مطابقت کرد، بگیرید و آن چه با آن مخالفت کرد، رهایش کنید. و این مـیزانی کلی برای سنجش روایـات پیـامبر و اولیای اوست.۱۰۱ حال اگر بر اساس این حدیث‌ پیامبر‌ اسلام(صلی الله علیه وآله)بخواهیم در مورد داستان هاروت و ماروت قضاوت کنیم، می بینیم با عصمت ملائکه که در قرآن آمده، مخالف است، پس آن را رها مـی کنیم‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۶)


۴٫ آفرینش‌ زهره هنگام آفرینش آسمان ها

در تفسیر آیه ۴۰ سوره یس آمده است: هنگامی که آسمان خلق شد، در آن آسمان، هفت چرخان زحل، مشتری، بهرام، عطارد، زهره، خورشید‌ و ماه‌ نیز خلق شـد.۱۰۲ و ایـن معنای آیه ای است که می فرماید: «وَکُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ؛۱۰۳ و همه آن ها در یک مدار می گردند».

۵٫ پاک بودن زهره از‌ لحاظ‌ خلقت‌

علامه طباطبایی(قدس سره) در‌ تفسیر‌ المیزان‌ می گوید:

خنده دار اسـت کـه ستاره زهره را زن بدکاره مسخ شده بدانیم، در حالی که می دانیم او از‌ لحاظ‌ آفرینش‌، پاک است و خدا نیز به آن قسم یاد‌ کرده‌ و فرموده است: «الْجَوارِ الْکُنَّسِ؛۱۰۴ قسم به ستارگان حرکت کننده ای کـه پوشـیده می شوند». و گفته اند که منظور‌ از‌ این‌ ستارگان، مریخ، مشتری، زهره، زحل و عطارد می باشد.۱۰۵

بر‌ اساس آن چه گفته شد، نتیجه آن است که حدیث نسبت داده شده به پیامبراکرم(صـلی الله عـلیه‌ وآلهـ‌)درباره‌ لعن و نفرین زهره، صـحیح نـیست.۱۰۶

نـتیجه کلی بحث

علاوه بر‌ دلایلی‌ که از قرآن و ائمه معصومین(علیهم السلام) و از زبان مفسران بزرگ قرآن ارائه شد، دلایل دیگری‌ نیز‌ بر‌ ردّ ایـن قـضیه وجـود دارد که به آن ها اشاره می کنیم‌:

۱٫ کسانی‌ کـه‌ هـاروت و ماروت رادو انسان و پادشاه دانسته اند، پشتوانه روایی از پیامبراکرم(صلی الله علیه‌ وآله‌) یا‌ ائمه معصومین(علیهم السلام) ندارند و همان گـونه کـه اشـاره شد هم خود پیغمبر(صلی‌ الله‌ علیه وآله) و هم ائمه(عـلیهم السلام) در روایاتشان به فرشته بودن هاروت و ماروت‌ اذعان‌ داشته‌ اند.

۲٫ اگر این داستان، راوی موثّق یا پشتوانه روایی داشـت، نـباید بـه اَشکال گوناگون‌ نقل‌ می شد یا این که دست کم بـا اخـتلاف اندکی نقل می شد‌. از‌ این‌ رو، اختلافات بسیار در این داستان بر آن خدشه وارد می سازد. برای مثال در‌ یـک‌ نـقل، شـخص

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۷)


مقتول توسط هاروت و ماروت کودکی است بی گناه و در نقل‌ دیگر‌، مقتول‌، شـوهر زهـره اسـت. یا گناهان گفته شده در یک نقل، زنا، شرب خمر، سجده بر‌ بت‌ و قتل‌ نـفس مـی بـاشد و در نقل های دیگر، علاوه بر چهار مورد مزبور‌، اجرای‌ حکم ناعادلانه و آموختن اسم اعـظم خـدا به زهره نیز در زمره این گناهان قرار گرفته است‌. هم‌ چنین فراوانی اقـوال گـوناگون در مـورد بابل که گفته شده محل عذاب‌ ماروت‌ و هاروت است، از دیگر اختلافات موجود در‌ این‌ داسـتان‌ مـی باشد.

۳٫ این که گفته شده فرشتگان‌ در‌ مورد عصیان بنی آدم به درگاه خدا شـکایت کـردند، نـمی تواند درست باشد‌، زیرا‌ فرشتگان بر اساس آیات قرآن‌ و احادیث‌، فقط یک‌ بار‌ به‌ خـداوند اعـتراض کردند که آن هم‌ زمان‌ خلقت آدم بود. با توجه به این که فـرشتگان هـنگام خـلقت جمله‌ «إِنِّی‌ أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛۱۰۷ من‌ چیزی می دانم که‌ شما‌ آن را نمی دانید» را‌ از‌ خداوند مـتعال شـنیده انـد، آیا بحث و مخالفت با خدا، دلیلی جز عناد فرشتگان‌ می‌ تواند داشـته باشد؟ در حـالی که‌ ما‌ فرشتگان‌ را معصوم می‌ دانیم‌ و این گونه گناهان را‌ برای‌ آنان که همواره به عبادت خـدا مـشغول اند، نسبت و اتهامی بی پایه و اساس می‌ شماریم‌.

۴٫ در یکی از این کتاب هـا‌ آمـده‌ است که‌ زهره‌ به‌ هاروت و ماروت پیـشنهاد سـوزاندن‌ قـرآن (کلام خدا) را داد. در این جا اگر منظور از قـرآن، قـرآن پیامبر اکرم‌(صلی‌ الله علیه وآله)باشد که بعید‌ می‌ نماید‌، زیرا‌ این‌ ماجرا در دورانـ‌ پسـ‌ از حضرت سلیمان(علیه السلام) و قـبل از نـبوت پیامبر اکـرم(صـلی الله عـلیه وآله) اتفاق افتاده‌ است‌، اما‌ اگر قـرآن بـه کتاب پیامبر الهیِ آن‌ زمان‌ اطلاق‌ شده‌ باشد‌، مسئله‌ دیگری است، هـرچند بـه هیچ کدام از کتاب های آسمانی (جـز کتاب پیامبر اکرم(صـلی الله عـلیه وآله)) «قرآن» اطلاق نشده است.

۵٫ راویـان غـیر معتبر این داستان‌، خود دلیلی بر رد این داستان است. اوّلین آن ها کعب الاحـبار اسـت که بر اساس مدارک ارائه شـده، وی ایـن داسـتان را از کتاب های بـنی اسـرائیل و یهود نقل‌ کرده‌ اسـت و از لحـاظ وثاقت، از نظر شیعه، موثّق و قابل اعتماد نیست.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۸)


از افراد غیر موثّق دیگر، عبدالله بن عـمر اسـت که بر اساس فرمایشات امام امـیرالمؤمنین(عـلیه السلام) شـخصیتی‌ مـتزلزل‌ داشـته و مورد تأیید ایشان نـبوده و از طرفی این داستان را از کعب الاحبار نقل کرده، نه از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، از‌ این‌ رو، روایت نقل شـده، قـابل‌ اعتماد‌ نیست. هم چنین محمد بـن قـیس و مـوسی بـن جـبیر دیگر راویان ایـن داسـتان نیز از منظر رجالیون، افرادی ضعیف هستند.

بنابراین با استناد به‌ آیات‌ قرآن کریم و روایات نقل‌ شـده‌ از ائمـه اطـهار(علیهم السلام) و نیز استدلال های عقلی، ثـابت مـی شـود کـه هـاروت و مـاروت دو فرشته الهی بودند که مرتکب گناهی نشده اند نه دو پادشاه، و افسانه نقل شده‌ در‌ مورد این دو، خرافی، جعلی و به نقل از کتاب های بنی اسرائیل و از اسرائیلیات است.

کتاب نـامه

۱٫ قرآن مجید.

۲٫ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌ الله‌ مرعشی نجفی‌، ۱۴۰۴ ق.

۳٫ ابن بابویه قمی، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج ۱، ترجمه و تصحیح حمیدرضا مـستفید و عـلی اکبر‌ غفاری، تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۲٫

۴٫ افریقی حصری، ابوالفضل جمال الدین محمد‌ بن‌ مکرم‌ بن منظور، لسان العرب، جلد ۶، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۷ م.

۵٫ اندلسی، ابوحیان، تفسیر البحر المحیط، ج ۱، بیروت، دار الکتب ‌‌العلمیّه‌، ۱۴۱۳ ق.

۶٫ انـدلسی، احـمد بن محمد بن عبد ربه، العقد الفرید، ج ۸، عبدالمجید ترحینی، بیروت‌، دار‌ الکتب‌ العلمیه، ۱۴۰۷ ق.

۷٫ انصاری قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج ۲، بیروت، دار احـیاء التـراث‌ العربی، ۱۴۰۵ ق.

۸٫ بروجردی، سید ابراهیم، تـفسیر جـامع، ج ۱، تهران، کتابخانه صدر، ۱۳۶۲٫

۹٫ تستری، شیخ‌ محمدتقی، قاموس الرّجال، جلد‌ ۶، قم‌، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۴ ق.

۱۰٫ جرجانی، میر سید شریف، ترجمان القرآن، ترتیب داده عادل بن علی بـن عـادل حافظ، به کوشش مـحمد دبـیر سیاقی، تهران، چاپخانه حیدری، ۱۳۳۳٫

۱۱٫ جفری، آرتور‌، واژه های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، انتشارات توس، ۱۳۷۲٫

۱۲٫ خرّمشاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی، تهران، نشر فرهنگی مشرق، ۱۳۷۲٫

۱۳٫ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، تهران، انـتشارات‌ امـیرکبیر‌، ۱۳۷۱٫

۱۴٫ دیوبندی، محمود حسن، تفسیر کابلی، ج ۱، زیر نظر هیئتی از علمای افغانستان، تهران، نشر احسان، ۱۳۷۵٫

۱۵٫ سادات ناصری، سید حسن و دانش پژوه، منوچهر، هزار سال تفسیر فارسی: سیری‌ در‌ متون کهن تفسیری پارسی با شـرح و تـوضیحات، تهران، نـشر البرز، ۱۳۶۹٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۳۹)


۱۶٫ سلمی سمرقندی، ابونصر محمد بن مسعود بن عیاش، تفسیر العیاشی، ج ۱، تصحیح و تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی، بـیروت، مؤسسه‌ الاعلمی‌ للمطبوعات، ۱۴۱۱ ق.

۱۷٫ سید مرتضی، امالی، ج ۲، سید محمد بدرالدین نعسانی حـلبی، قـم، کـتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۳ق.

۱۸٫ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج ۱، بیروت‌، دار‌ الکتب‌ العلمیّه، ۱۴۱۱ ق.

۱۹٫ صالح، صبحی‌، عـلوم‌ ‌ ‌حـدیث‌ و اصطلاحات آن، ترجمه و تحقیق دکتر عادل نادرعلی، تهران، انتشارات اسوه، ۱۳۸۳٫

۲۰٫ طباطبایی، سید محمدحسین، تـرجمه تـفسیر المـیزان، ج ۱، ترجمه ناصر مکارم‌ شیرازی‌، ]بی‌ جا[، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۴٫

۲۱‌. طباطبایی‌، سید محمدحسین، شـیعه در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵٫

۲۲٫ طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البـیان‌، ج ۱، ترجمه‌ آیات‌، تحقیق و نـگارش عـلی کرمی، تهران، انتشارات خوارزمی، ]بی تا[.

۲۳‌. طبری، محمد بن جریر، ترجمه تفسیر طبری، ج ۱، گردآورنده ابوعلی محمد بلعمی، به تصحیح و اهتمام حبیب یغمائی، تهران، دانشگاه‌ تهران‌، ۱۳۶۷‌.

۲۴٫ عتیق نیشابوری، ابوبکر، قصص قرآن مـجید، به اهتمام یحیی مهدوی‌، تهران‌، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۰٫

۲۵٫ عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۸، بیروت، دار صادر، ۱۳۲۶‌ق.

۲۶‌. فخر‌ رازی، التفسیر الکبیر، ج ۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ]بی تا[.

۲۷٫ قرشی‌ دمشقی‌، اسماعیل‌ بن کـثیر، تـفسیر القرآن العظیم، ج ۱، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۱۵ ق.

۲۸٫ قرشی، سید علی‌ اکبر‌، تفسیر‌ احسن الحدیث، ج ۱، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۷۴٫

۲۹٫ مهرین شوشتری، عباس، فرهنگ کامل لغات قرآن‌، تهران‌، انتشارات گنجینه، ۱۳۷۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » زمستان ۱۳۸۵ – شماره ۱۲ (صفحه ۴۰)


شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x