مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

تحلیلی از مناظره جناب دکتر قزوینی با مولوی مرادزهی

بسم ا… الرحمن الرحیم

این متن تحلیلی است کاملا” بی طرفانه از مناظره مولوی مرادزهی از علمای دسته اول اهل سنت با دکتر قزوینی از علمای جهان تشیع . امید است با مطالعه این نقد و بررسی راه حقیقت بیش از پیش روشن شود . جهت بسط حقیقت این مناظره به تمام حوزه های دیگر , آوردن این نوشتار را حتی بدون ذکر منبع بدون اشکال می بینم :

۱/ سوال : قزوینی : حدیث { راستگوتر از فاطمه کسی نبود } با سند صحیح چنانکه هیثمی در مجمع الزواید و ابن حجر در الاصابه آنرا صحیح می دانند , آمده است . حضرت زهرا از خلیفه اول مطالباتی داشت ولی ابوبکر آنها را رد کرد . آیا این نشانگر تکذیب پیامبر نیست ؟

جواب : مرادزهی : با اشعاری از اقبال لاهوری و قسمتهائی از خطبه های مساجد اهل سنت , فضائل حضرت زهرا را تائید می کند .

تحلیل : جناب مراد زهی با اشعاری که خواندند به نوعی حدیث ذکر شده را تا ئید کردند و اعتقاد خود به این حدیث و بسیاری از فضائل دیگر نسبت به حضرت زهرا را اذعان نمودند . اما سوال در مورد تکذیب سخن پیامبر توسط ابوبکر بود و هیچ جوابی به آن داده نشد و با شاخ و برگ دادن به مطالب و طولانی کردن بی مورد سخن , از شنیدن جوابی منطقی از سوی اهل سنت محروم شدیم و همچنان این سوال در اذهان جهان تشیع بدون پاسخ باقی ماند .

۲/ سوال : مرادزهی : سوال خارج از موضوع بحث بود // با گذشت ۱۴قرن از آن قضایا الان چه مستنداتی برای طرح این قضیه وجود دارد ؟ نه مدعی علیه موجودست نه شهود وجود دارند .

جواب : قزوینی : چند روایت صحیح از دیدگاه اهل سنت موجود است . یکی ندامت ابوبکر است که می گوید { ای کاش من خانه فاطمه زهرا را مورد هجوم قرار نمی دادم و آن خانه را کشف نمی کردم } سیوطی در مسند فاطمه ص ۳۴ و مقدسی در الاحادیث المختاره ج ۱۰ ص ۸۱ و فرحان مالکی در قراءه فی کتب العقائد ص ۵۲ می گویند : این حدیث با سند صحیح ثابت شده و هیچ شبهه ای در آن نیست . دیگر ابن ابی شیبه در المصنف ج ۸ ص ۷۵۲ می گوید : عمر گفت با آنکه حضرت زهرا برای من احترام دارد اما این مانع از آن نمی شود که دستور بدهم خانه را با ساکنانش به آتش بکشند . همین روایت را بلاذری در الانساب ج ۱ ص ۵۸۶ و طبری در تاریخش ج ۲ ص ۴۴۳ نقل می کند .

تحلیل : جناب مراد زهی فرمودند موضوع خارج از بحث بوده اما خود ایشان و تمام اهل سنت وتشیع شاهد بودند که از هفت الی ده روز قبل از مناظره قرار شده بود موضوع , حضرت زهرا و هر مساله ای که مورد اختلاف شیعه وسنی بوده و با وجود مبارک صدیقه طاهره (س) حل می شود , باشد . اما نمی دانم چرا هر وقت جناب مرادزهی با یک سوال مشکل روبرو می شدند اصرار داشتند آنرا خارج از موضوع بحث که به مدت ده روز روزانه حداقل شش یا هفت مرتبه گوشزد می شد , بدانند . در ادامه مستنداتی برای قضیه هجوم خواستند که آقای قزوینی چند نمونه را با سند صحیح از منظر اهل سنت بیان کردند .

۳/ سوال : قزوینی : بنا بر اعتراف آقای مرادزهی اهل سنت عمر و ابوبکر را مثل اهل بیت دوست دارند .اما با توجه به حدیث بخاری ومسلم در صحیحین فاطمه زهرا از آندو راضی نبوده و خدا و پیامبر هم از آندو راضی نیستند . محبت چنین اشخاصی ( عمر و ابوبکر ) بر خلاف عقل و شرع است . پاسخ بدهند .

جواب : مراد زهی : دلایلی که آقای قزوینی آوردند اصلا” سندیت ندارد . در ادامه آنچیزی که دکتر از انساب الاشراف خواندند آمده : علی و زبیر رفتند پیش ابوبکر و گفتند که دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم و بیعت کردند . فقط علی (ع) گلایه داشتند که چرا ابوبکر با ایشان مشورت نکرد .

تحلیل : آقای قزوینی از عدم رضایت حضرت زهرا از ابوبکر و عمر و حب اهل سنت نسبت به عمر و ابوکر که بر خلاف این نارضایتی و غضب است سوال کردند اما جناب مرادزهی این سوال را نادیده گرفته و بی پاسخ رها کردند . این هم در کنار سوال شماره ۱ از جمله سوالاتی است که در این مناظره توانائی پاسخ به آن دیده نشد و کاملا” مسکوت ماند . در بعضی از مناظرات دیگر دیده بودیم که وقتی به بن بست می خورند راه جدل و سفسطه و مغلطه را پیش می گیرند اما در باره این دو سوال چیزی جز سکوت از آقای مرادزهی دیده نشد . اما سراغ مطلبی برویم که مرادزهی نقل کرده است . وی بدون اقامه دلیل وبرهان اسناد هجوم را بدون سند می خواند و همه آنها را در یک چشم به هم زدن باطل میکند .البته در ادامه مناظره چند دلیل می آورد که مطمئنا خود او نیز معتقد به این دست و پا زدن های بیهوده و بدون هیچ پشتوانه علمی نیست . او ادامه حدیث هجوم را از انساب الاشراف می خواند که با صحیح بخاری ( چنانچه بعدا” خواهیم دید ) متضاد است و ماجرای هجوم را به یک گلایه علی (ع) از ابوبکر حل می کند . مثل اینکه روایت ندامت ابوبکر که در شماره ۲ را در عرض چند دقیقه از یاد برد و صحه گذاردن علمای طراز اول اهل سنت بر این حدیث را نادیده گرفت . حدیث ندامت نیز از جمله روایاتی است که آقای مرادزهی در طول مناظره دیگر از آن یادی نکرد و همان شیوه سکوت را در برابر آن اتخاذ کرد .

۴/ سوال : مرادزهی : چگونه آقای قزوینی می گویند آندو بر اثر هجوم به خانه وحی خیانتکار بوده اند اما در ج ۱ ص ۱۶ احقاق الحق قاضی نورا… شوشتری از امام صادق می خوانیم : آنها عادل بودند , برحق بودند و بر حق هم فوت کردند .

جواب : قزوینی : گفتید که طبق روایت انساب الاشراف علی (ع ) آمد و بیعت کرد اما در صحیح بخاری ج ۵ ص ۸۲ ح ۴۲۴۰ و صحیح مسلم ج ۵ ص ۱۵۴ آمده که علی (ع) بعد از ۶ ماه بیعت کرد .// جناب مرادزهی گفت که ما آندو را خیانتکار می خوانیم اما در صحیح مسلم ج ۵ ص ۱۵۹ ح ۴۴۶۸ آمده که عمر رو به علی (ع) و عباس می گوید : شما رایتان در مورد ابوبکر و خلافتش آنست که هم دروغگوست هم گناهکارست هم حیله گر است و هم خائن است . پس از ابوبکر هم من خلیفه شدم و مرا دروغگو و گنامکار و حیله گر و خائن می دانید // در مورد حدیثی که در احقاق الحق آمده : اولا” : آدرس را اشتباه گفتید ج۱ ص ۶۹ . ثانیا” : این حدیث هیچ سندی ندارد . ثالثا” : در ادامه حدیث آمده که منظور من ( امام جعفر صادق ) از عادل این بود که آنهااز عدل عدول کردند و امام اهل آتشند و آیه { وجعلنا هم ائمه یدعون الی النار . قصص ۴ } را خواندند و فرمودند : قاسطند یعنی { و اما القاسطون فکانوا الجهنم حطبا . جن ۳ }

تحلیل : جناب مراد زهی برای اینکه ابوبکر و عمر را از اتهام هجوم به خانه وحی مبرا کند پا روی اصول اولیه اهل سنت و صحیح بخاری ومسلم می گذارد که شاید برای جهان اهل سنت این حرکت چندان خوشایند نبود . در ادامه خیانتکار بودن عمر و ابوبکر را به قزوینی منتصب کرده و آنرا بر خلاف فرمایشات اهل بیت می داند و گواهی از احادیث امام صادق را با سانسور قسمتی از حدیث می آورد . جناب قزوینی بنا به نص صریح صحیح مسلم حضرت علی را صاحب نظر خیانتکار بودن آندو معرفی کرده و این ادعا را ثابت می کند . ضمن اینکه قسمت سانسور شده حدیث امام صادق را بیان کرده و دست جناب مرادزهی را برای عوام اهل سنت رو میکند . چرا که هرجا می نشستند می گفتند امام صادق , ابوبکر و عمر را قاسط معرفی کرده است . حالا جهان اسلام اعم از شیعه و سنی هستند که باید در مورد این کار مراد زهی تفکر کرده و آیه النساء۱۵۰ { إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً } را مورد تامل قرار دهند . از همه مهمتر آنکه جناب مرادزهی حدیثی را سانسور کرده اند که اساسا” سند روائی ندارد و کاملا” برای هر دو گروه شیعه و سنی چنین احادیثی بی ارزش است .

۵/ سوال : قزوینی : در صحیح مسلم ج۶ ص۲۲ آمده هر کس بمیرد و بر او امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است .از طرف دیگر در صحیح بخاری و مسلم آمده که فاطمه (س) نه تنها با ابوبکر بیعت نکرد بلک غضبناک هم از دنیا رفت . آیا زهرا (س) به مرگ جاهلیت مرده ( العیاذ بالله ) یا خلافت ابوبکر مشروع نبوده ؟

جواب : مراد زهی : حدیث نورا… شوشتری به زبان عربی است , عادل و قاسط در زبان عربی به چه معنائی هستند ؟ // اما در مورد حدیثی که علی (ع) ابوبکر و عمر را خیانتکار و دروغگو می داند : مفهوم این حدیث استفهامی است و می گوید آیا شما فکر می کردید که ایشان کاذبا” غادرا” آثما” خائنا” است ؟ // در کشف الغمه اربیلی ج۲ ص ۲۹۱ از قول امام سجاد آمده که نسبت به متعرضین و آنهائی که نسبت به سه خلیفه اول بدگوئی بودند فرموده اند ما باید نسبت به اصحاب و مومنین گذشته دعای مغفرت کنیم .

تحلیل : گوینده سخن ( امام صادق ) منظور خود را به زبان عربی آورده است و آنرا تشریح نموده . جمله ( آنها از عدل عدول کردند و امام اهل آتشند ) به زبان عربی آمده است . آیه قرآن که امام صادق بیان کرده اند { وجعلنا هم ائمه یدعون الی النار . قصص ۴ } به زبان عربی است . منظور از قاسط هم با آیه قرآن روشن شده است { و اما القاسطون فکانوا الجهنم حطبا . جن ۳ } که اینهم به زبان عربی است . جناب مراد زهی وقتی که دست خود را در ماجرای سانسور حدیث روشده دیدند راه جدل را پیش گرفتند ولی مثل اینکه اساسا” حواسشان جای دیگری بوده و نشنیدند که اگر هم ما حدیث را سانسور شده بپذیریم !!! نمی توانیم حدیث بدون سند را گواهی قرار دهیم چرا که با راه انصاف و اسلام و عقل در تضاد است . در ادامه پاسخ , ایشان دو مورد را بیان کردند که از سوی جناب قزوینی پاسخ داده خواهد شد .

قزوینی : روایت کشف الغمه در سندش ابوهریره است و او به هیچ عنوان مورد وثوق نیست چون امیرالمومنین او را ذم کرده است // در مورد خیانتکار بودن ابوبکر و عمر از دیدگاه علی (ع) در صحیح مسلم و جواب مرادزهی :

۱٫ خلیفه دوم سوال نکرد بلکه می گوید ( فرایتمانی ) یعنی رای و نظر شما این بود که من دروغگو , حیله گر و خائنم

۲٫ امیرالمومنین و عباس وقتی که خلیفه دوم گفت شما رایتان این بود , نه علی (ع) ونه عباس و نه بقیه اصحاب این را تکذیب نکردند و نگفتند : نه , ما نسبت به شما چنین عقیده ای نداریم .

۳٫ خود آقای بخاری به خاطر اینکه این موضوع را توهین به خلیفه اول و دوم می داند به جای دروغگو و حیله گر و خائن کلمه کذا و کذا را آورده است .

۶/ سوال : قزوینی : سوال قبل و قبل تر من پاسخ داده نشد . بنا بر اعتراف آقای مرادزهی اهل سنت عمر و ابوبکر را مثل اهل بیت دوست دارند .اما با توجه به حدیث بخاری ومسلم در صحیحین فاطمه زهرا از آندو راضی نبوده و خدا و پیامبر هم از آندو راضی نیستند . محبت چنین اشخاصی ( عمر و ابوبکر ) بر خلاف عقل و شرع است . پاسخ بدهند .

جواب : مرادزهی : موضوع بحث ما این نیست و بحث فاطمه زهرا (س) و بحث بیعت یک بحث مستقلی است // در مورد مساله هجوم به خانه زهرا (س) مدرک ارائه کنید . نه خود علی و نه خود فاطمه و حسن و حسین این ادعا را در طول ۱۴ قرن مطرح نکرده اند // در خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه آمده ( متن عربی را نمی خوانم !! ) : خداوند شهرهای عمر را آباد گرداند او کجی را راست نمود و بیماری را معالجه کرد و بر پا داشت و تبهکاری و فساد را پشت سر نهاد و پاک وبی آلایش از دنیا رفت و نیکوئی و خیر خلافت را دریافت و از شر و بدی هم پیشی گرفت . در بخش کلمات قصار نهج البلاغه شماره ۴۵۹ آمده بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد پس امر خلافت را بر پا داشت و … . این کلمات مطاعن خلیفه اول و دوم و هجوم به خانه وحی را رد می کند .

تحلیل : قزوینی بعضی از سوالاتی را که جناب مراد زهی پاسخ نداده اند و در برابر منطق آن سکوت نموده اند را مطرح می کند اما متاسفانه مرادزهی با کلمه تکراری خود حوصله اهل سنت و تشیع را سر برد . ایشان دوباره اذعان نمود که از موضوع بحث ما خارج است . تقریبا” نصف مناظره طی شده اما هنوز ایشان به موضوع بحث پی نبرده است . مرادزهی دوباره از آقای قزوینی مدرک هجوم به خانه علی (ع) را می خواهد . خواننده این تحلیل به خوبی دریافته است که تا به حال مدارک زیادی در این مورد از طرف جناب قزوینی مطرح شده است و به تمام شبهات این مدارک به وسیله منابع موثق اهل سنت پاسخ داده شده است . اما چرا جناب مراد زهی دوباره حرف خود را تکرار میکند ؟ هیچ کس آگاه نیست . اگر دلایل قزوینی غلط باشند ناچاریم بپذیریم کتب اهل سنت اشتباه و مملو از غلط است , جانب مرادزهی با علم به این مطلب , هیچ گاه دلیلی برای رد ادله جناب قزوینی نیاورد چون در اینصورت باید جلوی کتب معتبر خودشان می ایستاد ولی برای خالی نماندن عریضه دوباره گوئی کردند . اما در ادامه جناب مراد زهی که تمام سخنانشان را عربیمی گفتند با اشاره به خطبه نهج البلاغه شبهه ای را وارد کردند که جناب قزوینی به آن پاسخ میگویند . اگر نگاهی به این خطبه نهج البلاغه بیندازیم متوجه دلیل عربی نخواندن مرادزهی میشویم : لله بلاء فلان فلقد قوم الاود و داوی العمد و اقام السنه و … . بازهم جناب مرادزهی دست به شیطنت زدند , انگار اصلا” برای روشن شدن حقیقت نیامده اند , گناه هزاران جوان شیعه و سنی بی طرف که به امید روشن شدن حقیقت پای مناظره نشسته اند چیست ؟ ایشان برای اینکه کلمه فلان را با خیال راحت به عمر نسبت دهند از خواندن متن عربی آن صرف نظر کردند . گویا یادشان رفته که حتی شارحان سنی مذهب نهج البلاغه کلمه فلان را به عمر نسبت نداده اند . مگر پنج دقیقه قبل ( سوال ۵ را ببینید ) به تمام بینندگان مناظره با دلیل محکم از صحیح مسلم ثابت نشد که نظر علی (ع) درباره عمر و ابوبکر خائن و دروغگو و گناهکار است . پس چطور دوباره با زیر پا نهادن شعور بینندگان مناظره این عوام فریبی ها را انجام می دهند ؟

۷/ سوال : مرادزهی : مستندات هجوم را بیان کنید .

جواب : قزوینی : قبلا” عرض کردم در المصنف با سند صحیح ( دکتر قزوینی رجال این حدیث را با کتب رجالی اهل سنت بررسی کردند و صحت این حدیث را به اثبات رساندند ) آمده که عمر گفت من دستور می دهم خانه را به آتش بکشند و حضرت زهرا و علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) را تهدید به سوزاندن می کند . آیا خلیفه حق دارد اگر کسی ممانعت از بیعت کرد این کار را بکند ؟ بیعت کردن از قبول دین بالاترست ؟ قرآن صراحت دارد که لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی . و نسبت به خود رسول خدا صراحت دارد که تو وظیفه ات فقط ابلاغ است و حق شما این نیست که مردم را به زور وادار به اسلام کنید . طبری و بلاذری هر کدام احادیثی را با مضمون هجوم به خانه را دارند که سندا” صحیح است . روایت ندامت ابوبکر از تهاجم را هم داریم که سیوطی و فرحان مالکی و مقدسی رای به صحیح السند بودن آن داده اند . ابن تیمیه حرانی در منهاج السنه ج۴ ص۲۲۰ می گوید ابوبکر خانه زهرا را بهم ریخت و وارد خانه شد و خانه را کشف کرد . شهرستانی و عسقلانی در لسان المیزان ج۱ ص۲۶۸ و صفدی در الوافی و قرطبی همه این قضیه را مطرح می کنند . عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب الامام علی و محمد هیکل در کتاب ابوبکر صدیق ص۶۲ و عمر رضا کحاله این روایت را قبول دارند و مشکلی ندارد .

تحلیل : جناب قزوینی در جواب مولوی مرادزهی مستنداتی را با سند صحیح طبق قواعد اهل سنت بیان می کند . البته این مستندات را بارها و بارها تبیین کرده بودند اما جناب مرادزهی برخلاف روح مناظره که تلاش برای روشن شدن مطاللب است , با دست و پازدن های بیهوده و تکرار مکررات قصد شبهه افکنی دارند ولی با اتمام این تلاشها قزوینی با منابع مورد وثوق اهل سنت این شبهات را جواب دادند . حتی جناب مرادزهی اشکالی بر دلایل قزوینی نمی گیرند و فقط می گویند : ( دوباره بگو ) .

۸/ سوال : قزوینی : با توجه به مصادر عرض شده , قضیه هجوم ثابت است و این هجوم نشان می دهد که اجماعی در کار نبوده و علی (ع) و عدهای از بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خارج بوده اند . ابن حزم اندلسی در المحلی ج۹ ص۳۴۵ می گوید : لعنت خدا به اجماعی که حضرت علی (ع ) و صحابه اش در درون اجماع نباشند .

جواب : مرادزهی : از روایت المصنف در مورد هجوم حداکثر تهدید ثابت است و اینکه راوی این حدیث زید بن اسلم است و بنابر کتاب تقریب التهذیب ابن حجر این روایت منقطع و بی ارزش است // خانه علی و فاطمه زهرا متصل به مسجد النبی بود یعنی اگر خانه آتش می گرفت مسجد هم آتش می گرفت . چگونه است با این صحابه ای که هر به مسجد می آمدند , باید حدیث به حد تواتر می رسید . نه اینکه در چند کتاب که راویشان مثل جابر جعفی که کذاب است و زید بن اسلم که منقطع است مطرح شود .// روایت بلاذری در انسال الاشراف باطل است چون نمی توان مطلب به این مهمی را از یک کتاب نسب نامه ثابت کنیم .

تحلیل : خواننده عزیز مصادر آمده در شماره ۷ را ببیند . آیا عجیب نیست که با این همه منبع جناب مراد زهی به المصنف تکیه زده اند . انگار که اصلا” بقیه آنها را نشنیده اند و در مقابل روایتی مثل ندامت ابوبکر کاملا” بی پاسخ هستند و خود را به نشنیدن زده اند . ایشان با ایجاد اشکال در سند این روایت قصد بی ارزش جلوه دادن آن را دارد اما قزوینی در ادامه جواب ایشان را با کتب معتبر و نظر علمای طراز اول اهل سنت , می دهد . جناب مرادزهی می گویند اگر خانه را آتش زدند پس چرا مسجد همجوار آنجا آتش نگرفت . جناب مرادزهی فراموش کرده اند که عمر و بقیه نمایندگان ابوبکر فقط در خانه را آتش زدند نه کل خانه را . مراد زهی گمان میکند علی (ع) در آلاچیق زندگی می کرده است که با آتش زدن در خانه , دیوارهای گلی هم آتش بگیرد و تمام خانه و ساکنان کوچه را با خاکستر یکسان کند . در ادامه جناب مرادزهی دست به اعلان نظر عجیبی می زند و وقتی که با سند صحیح روایت روبرو می شود , به خاطر نام کتاب استناد به آن غلط است . جناب مرادزهی فراموش کرده اند سند صحیح این روایت یعنی یکی از شاهدان هجوم به خانه وحی ویکی از اصحاب رسول خدا که از نظر اهل سنت ستارگان نجات امت هستند این روایت را نقل کرده است تا به امروز به دست ما رسیده , یعنی یکی از شهود ماجرا آنرا نقل نموده است و تمام علمای طول تاریخ اهل سنت با پشتوانه ای تقریبا” ۱۵۰۰ ساله این شاهد را راستگو می دانند و به او اعتماد کرده اند . اما در مورد اینکه این روایت به حد تواتر نرسیده پس دروغ است باید بگویم یکی از اهل سنت که اتفاقا” با هم به این مناظره گوش می کردیم گفت {این سخن مرادزهی کاملا” بی منطق است چون این روایت در نزد شیعه ها در مقام تواتر است پس برای آنها قابل قبول است و در نزد ما سنی ها هم خبر واحد اگر با سند صحیح باشد مثل آیات قرآن مورد وثوق است پس برای ما هم این روایت مورد وثوق است هر چند به حد تواتر نرسیده باشد } . البته در طول تاریخ از طرق بسیاری این قضیه بدست شیعه و سنی رسیده است اما جبهه گیری اهل سنت در برابر این موضوع دلیل دیگری است برای عدم تواتر در نزد ایشان . چون هر کس این روایت را نقل می کرد او را کافر می دانستند مثل ابراهیم سیار . و وقتی هم برای قضیه هجوم از آنها دلیل آورده شود می گویند فلانی کافر بوده است . وقتی سوال می کنیم چرا کافر بوده میگویند چون قضیه هجوم را نقل کرده است !! . دلیل دیگر عدم تواتر از بین بردن کتبی است که اهل سنت با آنها مخالف هستند . اهل سنت هر وقت مطلبی را بر خلاف میلشان می دیدند آنرا از بین میبردند . نمونه ای از آنرا در تحریف بخاری در شماره ۵ دیدیم .در العلل و الرجال ج۱ ص۶۰ میخوانیم : احمد بن حنبل در کتاب العلل می گوید : ابوعوانه کتابی در معایب اصحاب رسول خدا نوشته بود , سلام بن ابی مطیع نزد او آمد و گفت ابی عوانه آن کتاب را به من بده . ابوعوانه کتاب را به او داد و سلام آنرا گرفت و سوزاند . در الکامل ج۵ ص۵۱۹ ابن عدی درباره ابن خراش می نویسد او دو کتاب درباره حرکت های ناروا و معایب ابوبکر و عمر تالیف کرده است . سپس ابن عدی او را توثیق می کند . به راستی آن دو کتاب الان کجا هستد ؟

۹/ سوال : مرادزهی : بجای سوال , پاسخ روایت طبری را می دهم : کتاب طبری یک کتاب تاریخ است و طبری این تعهد را نداشته که روایات صحیح را بیاورد وانگهی چه تضمینی وجود دارد که در تاریخ طبری هم دستبرد نباشد . پس نمی توان به آن استناد کرد . لطفا” از نهج البلاغه دلیل بیاورید .

جواب : قزوینی : کاش آقای مرادزهی حدالقل به سند روایت المصنف یک نگاه می کردند . در آنجا آمده { زید بن اسلم عن ابیه اسلم } .این حدیث انقطاع ندارد جناب مراد زهی ! .او از پدرش حدیث نقل می کند . ابوزرعه و ابو حاتم و ابن سعد و نسائی و ابن خراش همه می گویند زید بن اسلم ثقه است ( تهذیب الکمال ج۱۰ ص۱۷ ) .پدرش اسلم قرشی است که مزی میگوید زمان پیامبر را درک کرده و عجلی هم گفته : مدینی الثقه . ابوزرعه هم گفته ثقه است ( تهذیب الکمال ج۲ ص۳۳۰ ) // گفتید از نهج البلاغه دلیل بیاورم , چشم . در خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه آمده : علی (ع) هنگام دفن حضرت زهرا خطاب به رسول گرامی فرمودند یا رسول ا… دخترت به تو خبر داد که امت تو در حق فاطمه ظلم کردند . در منهاج البراعه ج۱۳ ص۱۴ می خوانیم : این اشاره دارد به شکستن پهلوی حضرت زهرا و سقط جنین حضرت زهرا . این تعبیر را عمر رضا کحاله در اعلام النساء ج۳ ص۲۱ و مامون غریب در خلافه علی بن ابی طالب ص۳۳ و عبدالعزیز شناوی در سیدات نساء اهل الجنه ص۱۵۱ نقل میکنند .

تحلیل : مولوی مرادزهی هرقدر که تلاش کردند حدالقل یکی از منابع روائی هجوم به خانه اهل بیت را شبهه دار کنند به در بسته خوردند و با دلایلی از کتب خودشان روبرو شدند . در ادامه ایشان از منابع تشیع دلیل خواستند که قزوینی مقداری را از نهج البلاغه و منابع اهل سنت که شاهد بر سخن نهج البلاغه بودند ذکر کرد. اینکار برای این بود که اگر آقای قزوینی تنها از نهج البلاغه دلیل می آوردند جناب مرادزهی آنرا از تحریفات شیعی قلمداد میکردند و برای جلوگیری از این شبهه زائی ایشان قرائن اهل سنت را نیز از زبان بزرگترین و فحول علمای سنی مذهب ذکر کردند . اما بنابر آنچه که خواهیم دید جناب مرادزهی برای فرار از سخن اهل سنت , علمای خودشان را لت و پار کرده و به مقام علمی آنها لگد پرانی بی مورد می کند . اما در مورد تحریف تاریخ طبری جناب مرادزهی باید دلیل اقامه کند وگرنه از وی پذیرفته نمی شود . به همان دلیلی که صحیح بخاری تحریف نشده است باید بگوئیم تاریخ طبری نیز تحریف نشده است . جناب مرادزهی وقتی سند صیح روایت را می بیند تهمت تحریف به تاریخ طبری را وی زند , همان کتابی که اهل سنت درباره آن نوشته اند : { کتاب “تاریخ الطبری” تاریخ “الرسل والملوک” أو الأمم والملوک من أهم کتب المصادر فی مجال التاریخ، إذ یعد أوفی عمل تاریخی بین مصنفات العرب أقامه مصنفه علی منهج مرسوم، وساقه فی طریق استقرائی شامل، بلغت فیه الروایه مبلغها من الثقه والأمانه، أکمل ما قام به المؤرخون قبله، کالیعقوبی والبلاذری، والواقدی، ومهد لمن جاء بعده کالمسعودی، وابن مسکویه وابن الأثیر وابن خلدون ولم یقتصر علی تاریخ الإسلام بل أرخ لما قبل الهجره بل ابتدأ من القول فی ابتداء الخلق ما کان أوله.. ..}

۱۰/ سوال : قزوینی : آقای مراد زهی گفت این روایت تهدید را ثابت می کند . آیا تهدید فردی برای بیعت از دیدگاه قرآن سند دارد ؟ این تهدید مخالف سوره نور آیه۵۴ است : << اگر از رسالت تو ( که به مراتب از امامت و خلافت بالاتر است ) رویگردان شدند , گناهشان مال خودشان است >>

جواب : مرادزهی : خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه این خطبه ای که جناب قزوینی از نهج البلاغه نقل کردند نفی می کند . خطبه ای که ایشان خواندند دلیل و سند روشنی بر قتل فاطمه زهرا و سقط جنین او نیست . // شما از روزنامه نگاری مثل هیکل دلیل می آورید که سندیت ندارد و تنها رمان نویس وادیب هستند .// در ناسخ التواریخ میرزا تقی خان در شرح حال امام زین العابدین امده : از جناب زید سوال کردند درباره ابوبکر و عمر چه می فرمائید ؟ فرمود : من و تمام اهل بیتم درباره اینها جز خیر نمی گویند و ایشان به هیچکس ظلم نکرده اند و به کتاب الله و سنت رسول عمل کردند .

تحلیل : در بخش سوال ۶ جواب زرنگی و تحریف جناب مرادزهی در مورد خطبه ۲۱۹ نهج البلاغه آمده است . البته در ادامه مناظره نیز آقای قزوینی جواب اهل سنت را به آقای مرادزهی در مورد این خطبه میدهد . اما گفتند روایت نهج البلاغه دلیلی بر شهادت حضرت زهرا (س) نیست . باید بگوییم با روایات اهل سنت که تا به اینجای مناظره با سند صحیح از نظر اهل سنت اقامه شده چه کنیم ؟ اگر قرار است از منابع شیعه روایتی ذکر شود , این مساله در حد تواتر است . خوب است آقای مرادزهی مطلب شماره ۹ را مطالعه کنند . اما روایتی که از ناسخ التواریخ آمده اصولا” سند ندارد تا مورد احتجاج قرار بگیرد . اگر قرار باشد هر یک از طرفین شیعه و سنی به روایات بدون سند اتکا کنند , هیچگاه حق ظاهر نمی شود واسلام در چشم بهم زدنی نابود می شود . در کدام سوال و جوابی در طول مناظره شاهد آن بودیم که جناب قزوینی شواهد و روایات بدون سند ذکر کند ؟ ولی تا جائی که دلتان بخواهد آقای مراد زهی اینگونه روایات را به شهادت می آورد که نه تنها مورد قبول تشیع نیست بلکه جمهور فحول و علمای اهل سنت با آوردن حدیث بدون سند مخالفت دارند . کافیست برای اثبات دروغ بودن این روایت بدون سند مطالعه ای دوباره بر مطلب شماره ۴ و۵ داشته باشیم . آقای مرادزهی بار دیگر در مقابل سوال قزوینی سکوت کرده اند و هنوز پاسخی به آن نداده اند . ایشان کلا” فراموش کرده مناظره برای پاسخ به سوال طرف مقابل است نه سکوت در برابر آن و تکرار مکررات .

۱۱/ سوال : مراد زهی : بجای سوال در مورد طبری یک چیز دیگر عرض کنم : نخستین راوی تاریخ طبری ابن حمید است که از دیدگاه محدثین متهم به دروغ پردازی و منکرالحدیث است . آخرین راوی نیز منقطع است .

جواب : قزوینی : جناب مرادزهی ! آقای مزی در تهذیب الکمال ج۵ ص۱۰۰ از یحیی بن معین و از ابوزرعه و از احمد بن حنبل توثیق ابن حمید را نقل می کند . وقتی شخصیتی مثل احمد بن حنبل ( رئیس حنابله ) , یحیی بن معین و ابوزرعه که از استوانه های علمی اهل سنت هستند وی را توثیق می کنند حرف دیگران قابل قبول نیست . ایشان گفتند که منکر الحدیث است . ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان ج۲ ص۳۰۸ می گوید اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث بود او را تضعیف کنیم , از محدثین یک نفر هم سالم نمی ماند . ذهبی هم میزان الاعتدال ج۱ ص۱۱۸ اینرا نقل می کند . پس روایت کاملا” سند صحیح دارد. بعضی از راویان صحیح بخاری مثل محمد بن عبدالرحمن طوافی و مفضل بن فضاله بنابر مقدمه فتح الباری منکر الحدیث هستند . // جناب محمد هیکل که گفتید یک روزنامه نگار است , ایشان ۲ مرتبه وزیر معارف مصر و ۱ مرتبه رئیس مجلس شیوخ مصر بوده .// در رابطه با آن خطبه ای که از نهج البلاغه (۲۱۹) مطرح کردید که مراد جناب عمر بن خطاب است , کافیست که جناب آقای صبحی صالح که از شخصیت های برجسته اهل سنت است میفرماید : مراد عمر بن خطاب نیست بلکه یکی از اصحاب علی (رض) است . روشن کننده این قضیه مطاعن دیگری است که در نهج البلاغه آمده است .

تحلیل : وقتی مولوی مرادزهی دیدند که با تهمت تحریف تاریخ طبری راه به جائی نمی برند در اسناد روایت شبهه ای ایجاد کردند که احمد بن حنبل جواب جناب مرادزهی را داد و سند این روایت را نیز بدون آلایش توصیف کرد. درمورد انقطاع آخرین راوی کاش مدرکی هم ارائه می شد چون با رجوع به تاریخ طبری چنین انقطاعی دیده نمی شود .

۱۲/ سوال : قزوینی : جناب مرادزهی تهدید به خانه وحی را قبول کردند . پس چرا عمر برای سعد بن عباده که تا آخر عمر بیعت نکرد , به خانه ایشان هجوم نبردند ( تهذیب الکمال ج۱۰ ص۱۸ ) و یا ابن بن سعید بن عاص جزء کسانی هستند که از بیعت خودداری کردند , چرا به خانه آنها هجوم نبردند ( اسد الغابه ج۱ ص۳۷ ) . چرا خلیفه دوم دوگانه برخورد کردند ؟

جواب : مرادزهی : مسلمانان مدینه که شبانه روز ۵ بار در مسجد النبی نماز می خواندند کجا هستند که این قضیه در حد تواتر ثابت می شد . بنی هاشم کجا بودند ؟ علی شیر خدا کجا بود ؟ آیا این زیر سوال بردن تربیت پیامبر را نمی رساند که بعد از ۲۳ سال نتوانست اصحاب خود را تربیت کند و به محض فوت او اصحاب به جان دخترش افتادند ؟ عبدالفتاح عبدالمقصود شاهد این قضیه نبوده که بخواهد به خلیفه دوم اتهام وارد کند . کجا هستند شاهدان این قضیه ؟ // چون برخی از روایات نهج البلاغه مذمتی است پس همدیگر را ساقط می کنند پس باید باز گردیم به قرآن : << و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضوا عنه >> . مهاجرین اول چه کسانی بودند ؟ خلیفه اول و دوم و سوم و چهارم . خداوند از آنها اعلام رضایت می کند .

تحلیل : قضیه تواتر حدیث بطور مبسوط در شماره ۸ توضیح داده شده است . اما اگر منظور مولوی مرادزهی از جمله ” علی شیر خدا کجا بود ؟ ” اینست که چون علی شیر خداست پس باید با شمشیر خودش ذوالفقار عمر را می کشت , سخنی بدون منطق است زیرا : زمانی که زینب بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفتند زنان و اهل و عیال رسول خدا مشغول گریه و عزاداری بودند در این هنگام عمر در حضور پیامبر خدا شروع کرد به تازیانه زدن آنها که با مخالفت رسول خدا مواجه شد : عن ابن عباس قال : لما ماتت زینب بنت رسول الله صلی الله علیه (وآله) وسلم قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : ألحقوها بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون فبکت النساء فجعل عمر یضربهن بسوطه فأخذ رسول الله صلی الله علیه وسلم یده وقال:مهلا یا عمر دعهن یبکین ، وإیاکن ونعیق الشیطان.إلی أن قال:و قعدرسول الله صلی الله علیه وسلم علی شفیر القبر وفاطمه إلی جنبه تبکی فجعل النبی صلی الله علیه وسلم یمسح عین فاطمه بثوبه رحمه لها .

مسند أحمد ۱ ص ۲۳۷ ، ۳۳۵ ، مستدرک الحاکم ۳ ص ۱۹۱ وصححه وقال الذهبی فی تلخیص المستدرک : سنده صالح ، مسند أبی داود الطیالسی ص ۳۵۱ ، الاستیعاب فی ترجمه عثمان بن مظعون ج ۲ ص ۴۸۲ ، مجمع الزوائد ۳ ص ۱۷ . وأخرج البیهقی فی السنن الکبری ۴ ص ۷۰ . عمر جلوی چشم پیامبر زن رسول الله را میزند . آیا رسول خدا عمر را قصاص کرد و او را مورد ضرب قرار داد ؟ خیر . علی (ع) پیرو پیامبر است و سنت و منش او را پیاده می کند . اوست که پیامبر در وصفش فرموده علی مع الحق و الحق مع العلی . پس این رفتار علی (ع) طیق سنت رسول خدا و پیامد آن طبق روش قرآن است و بنا به نص صریح روایت , حق همیشه با علی (ع) است و کار او حق بوده . جناب مرادزهی با جمله ” زیر سوال بردن تربیت پیامبر” خواستند به اصطلاح هوچی گری کنند اما غافل از اینکه خود رسول خدا فرموده اند امت من بعد از من مرتد می شوند . تفصیل این مطلب را دکتر قزوینی در ادامه مناظره با دلایل محکم آورده است . ایشان گفتند ” عبدالفتاح عبدالمقصود شاهد این قضیه نبوده” . خیر کسی هم چنین ادعائی نکرده است . در طول مناظره روایاتی با سند صحیح در نزد اهل سنت خوانده شد که موید هجوم بودند من جمله روایت ندامت ابوبکر . سند صحیح یعنی چه ؟ جناب مرادزهی فراموش کرده اند سند صحیح این روایات یعنی یکی از شاهدان هجوم به خانه وحی ویکی از اصحاب رسول خدا که از نظر اهل سنت ستارگان نجات امت هستند این روایت را نقل کرده است تا به امروز به دست ما رسیده , یعنی یکی از شهود ماجرا آنرا نقل نموده است و تمام علمای طول تاریخ اهل سنت با پشتوانه ای تقریبا” ۱۵۰۰ ساله این شاهد را راستگو می دانند و به او اعتماد کرده اند . ایشان فرمودند ” چون برخی از روایات نهج البلاغه مذمتی است پس همدیگر را ساقط می کنند” . مثل اینکه وقتی جناب قزوینی مطلب شماره ۱۱ را بازگو می کردند , جناب مولوی حواسشان کمی پرت بود . ولی در عوض ایشان تمام مسلمانان اعم از شیعه وسنی دلایل قزوینی را شنیدند . و دانستند که اصلا” روایت موید عمر در نهج البلاغه وجود ندارد ( چنانچه علمای سنی و شیعه معترفند ) که بخواهد روایات مذمتی را ساقط کند . ایشان آیه قرآن را شاهد بر صدق گفتارشان آوردند ولی ای کاش کمی در آیه دقت می نمودند . السابقون یعنی کسانی که در اسلام آوردن سبقت گرفتند و از همه برای دعوت به اسلام مشتاق تر بودند . این حتما” شامل عمر و ابوبکر نمی شود زیرا با آن روایاتی که جناب مرادزهی در طول ۲ ساعت مناظره مشتاق شنیدنشان بود و در آخر هجوم را ثابت کرد در منافات است . چطور کسی مشتاق اسلام و عمل به آن است اما به سبط نبی مکرم حمله ور می شود . از طرفی منظور آیه آن عده ای هستند که در دینشان ثابت ماندند نه آنهائی که بنا بر نص صحیح بخاری مرتد شدند . پس این آیه مقصود آقای مرادزهی را تائید نمی کند .

سه دقیقه نهائی مرادزهی :

علی که شاهد ماجرای هجوم است کجاست ؟ ذوالفقارش کجاست ؟ در شرح ابن میثم ص۴۸۸ می خوانیم که علی می فرماید ناصح ترین انسانها برای خلق خدا و رسول خدا خلیفه صدیق و خلیفه فاروق هستند .آنها جایگاهی والا در اسلام دارند . و با وفات آنها زخم شدیدی بر اسلام پدید آمد .خداوند به آنها جزا و پاداش خیرعنایت فرماید. همچنین در کتاب شافی علامه علم الهدی ج۲ ص۴۲۸ از قول علی آمده بهترین امت بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هستند .

سه دقیقه نهائی قزوینی :

در رابطه با این که ایشان فرمودند صحابه کجا رفتند . آیا تربیت پیامبر زیر سوال نمیرود . باید بگویم از آقایان اهل سنت سوال کنید که در صحیح بخاری ج۷ ص۲۰۷ ح۶۵۰۷ آمده : تمام صحابه بعد از من مرتد می شوند و وارد آتش جهنم می شوند . ابن کثیر در البدایه و النهایه ج۶ ص۳۳ از قول عایشه نقل می کند : همه عرب یعنی همه مسلمانها مرتد می شوند . اما در رابطه با این که ایشان می فرماید این قضیه شهادت حضرت زهرا سندی ندارد , قبلا” هم گفتم از جوینی که استاد ذهبی است و ذهبی او را امام و پیشوا می نامد نقل میکند که وقتی رسول خدا چشمش به فاطمه افتاد فرمودند من می بینم روزی را که حرمت او شکسته می شود و حق او غصب می شود و ارث او گرفته می شود و پهلویش شکسته می شود و جنین او محسن را سقط میکنند ….

تحلیل : در مورد سخنان مولوی مرادزهی که فرمودند ” علی که شاهد ماجرای هجوم است کجاست ؟ ذوالفقارش کجاست ؟” در مطلب شماره ۱۲ به تفصیل صحبت شد . اما ایشان حدیثی را خواندند که علمای اهل سنت به دروغ بودن آن اذعان دارند چرا که علی (ع) عمر و ابوبکر را صدیق و فاروق نمی دانست . طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد ، این دو لقب مبارک ، از القاب اختصاصی علی علیه السلام بوده است ؛ اما جناب مولوی تلاش کرده اند که این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل کنند . ما به چند روایت اشاره می کنیم : بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار می آید ، با سند صحیح نقل کرده : عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ . عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را صدیق نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز می خواندم . سنن ابن ماجه ، ج۱ ، ص ۴۴ ، و البدایه والنهایه ، ج۳ ، ص ۲۶ و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج۳ ، ص ۱۱۲ وتلخیص آن ، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه ، و تاریخ طبری ، ج۲ ، ص ۵۶ ، والکامل ، ابن الاثیر ، ج۲ ، ص ۵۷ و فرائد السمطین ، حموینی ، ج ۱ ص ۲۴۸ و الخصائص ، نسائی ، ص ۴۶ با سندی که تمام روات آن ثقه هستند ، و تذکره الخواص ، ابن جوزی ، ص ۱۰۸ و ده ها سند دیگر .محقق سنن ابن ماجه در ادامه می نویسد : فی الزوائد : هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال : صحیح علی شرط الشیخین . درباره فاروق نیز گفتنی است : محمد بن سعد در الطبقات الکبری ، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق ، ابن اثیر در اسد الغابه و محمد بن جریر طبری در تاریخش می نویسند :قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلی الله علیه وسلم ذکر من ذلک شیئا . ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است . الطبقات الکبری – محمد بن سعد – ج ۳ – ص ۲۷۰ و تاریخ مدینه دمشق – ابن عساکر – ج ۴۴ – ص ۵۱ و تاریخ الطبری – الطبری – ج ۳ – ص ۲۶۷ و أسد الغابه – ابن الأثیر – ج ۴ – ص ۵۷ . همچنین طبق عادتی که برای مولوی در طول مناظره دیدیم ایشان حدیثی بدون سند را از الشافی آورده است : با مطلب به ابات رسیده در همین جلسه مناظره در تضاد است . کافیست ایشان سری به مطلب شماره ۴ و ۵ بزند تا نظر علی (ع) را در مورد ابوبکر و عمر جویا شوند . ایشان در هنگام نقل قول قزوینی از علامه جوینی وسط حرف ایشان پریده و گفتند ” ذهبی به جوینی “حاطب لیل” گفته است .اما باید توجه کنند که این سخن که ذهبی گفته باشد : جوینی «حاطب لیل» است ، تهمتی است که زرکلی به ذهبی می‌زند ، ذهبی در هیچ یک از کتاب‌هایش چنین جمله‌ای در باره جوینی ندارد . وقتی ذهبی آن همه از وی تعریف و تمجید می‌کند و حتی از او در تذکره الحفاظ با عناوین «الامام المحدث الاوحد الاکمل فخر الإسلام» یاد می‌کند ، چگونه می‌توان باور داشت که در جای دیگر او را «حاطب لیل» معرفی کرده باشد ؟!

در آخر از تمام حق طلبان خواهش می کنم کمی تفکر کرده و راه تعصب و لجاج را پیش نگیرند و دنبال کلام مستدل جستجو کنند . برای انطباق صورت این نقد و بررسی با مناظره ,پیشنهاد می کنم فایل صوتی انرا تهیه و با این مطالب تطبیق بدهید تا راهی باشد برای یافتن حق .

قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x