مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

امامت امام هادی علیه السلام از نگاه روایات امامیه

مقدمه

پس از شهادت امام جواد علیه السلام، شیعیان به استثنای افراد معدود، امامت امام هادی علیه السلام را که هنوز بیش از شش سال نداشت، پذیرفتند.

نگ: کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه – آقای رسول جعفریان. صفحه ۵۰۱.

پذیرش امامت امام هادی علیه السلام آنهم در سنین کودکی و پیش از او، امامت پدرش امام جواد علیه السلام، مرهون شفاف سازی­هایی است که معصومین علیهم السلام، از پیش بیان داشتند. آنها امامت را مقامی الهی می دانستند که اگر اراده خداوند متعال تعلق بگیرد حتی آن را به یک کودک می دهد همانطور که مقام نبوت را در کودکی به حضرت عیسی علیه السلام عطا نمود.

 

روایات

احادیث منابع امامیه پیرامون امامت امام هادی علیه السلام، متنوع است. محدثان امامی گاهی این احادیث را به طور اختصاصی در ” بَابُ الْإِشَارَهِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام” گرد آوردند [الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب، الکافی، ج‏۱ ص:۳۲۴] و مواردی آنها را به مناسبت، ذیل ابواب گوناگون انعکاس دادند. [ابو جعفر الصدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۲۹۷؛الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ۲ ص ۳۴۶]

آنچه در پی می آید تعداد ۱۲ روایت، به عنوان جزء کوچکی از این مجموعه است. برخی از این نصوص به عنوان نصوص خاص و تعدادی هم به عنوان نصوص عام امامت امام هادی علیه السلام به شمار می روند. این مجموعه به لحاظ حجم گسترده­ای که دارد یقین آور است اگر چه در این میان تعداد قابل توجهی از این روایات به تنهایی هم معیار مقبولیت و پذیرش از منظر دانش حدیث را دارایند.

این گزارشها با محوریت چهار دسته از احادیث منابع امامیه، از هر دسته سه روایت، تشکیل می شود:

امامت امام هادی علیه السلام در احادیث معراج.

امامت امام هادی علیه السلام در احادیث لوح.

امامت امام هادی علیه السلام در احادیث اثنا عشر.

امامت امام هادی علیه السلام در احادیث امام رضا و امام جواد علیهما السلام.

لازم به ذکر است سعی شده روایاتی در این نوشتار گردآوری شود که نام مبارک امام هادی علیه السلام در آن تصریح شده است.

أ‌.       امامت امام هادی علیه السلام در احادیث معراج

دسته نخست، احادیث معراج است. در اینجا سه روایت از مجموعه احادیث معراج را می آوریم. یک روایت از «کمال الدین شیخ صدوق» و دو روایت از «کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر مرحوم خزاز قمی» است. هر سه روایت را امام علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله است گزارش می دهد.

مطابق این روایات، خداوند متعال در سفرآسمانی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، دوازده امام از جمله امام هادی علیه السلام را به عنوان انسانهای نورانی،  معصوم و جانشینان بر حق رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی نمود.

در ادامه تفصیل روایات تقدیم می گردد:

روایت یکم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى إِلَیَّ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی اطَّلَعْتُ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَهً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً … ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِیَهَ فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ … وَ خَلَقْتُ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ نُورِکُمَا ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ یَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَ‏ عَبْداً عَبَدَنِی حَتَّى یَنْقَطِعَ وَ یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی ثُمَّ أَتَانِی جَاحِداً لِوَلَایَتِهِمْ فَمَا أَسْکَنْتُهُ جَنَّتِی وَ لَا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشِی یَا مُحَمَّدُ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَرَفَعْتُ رَأْسِی وَ إِذَا أَنَا بِأَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ م‏ح‏م‏د بْنِ الْحَسَنِ الْقَائِمِ فِی وَسْطِهِمْ کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ- قُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّهُ …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۵۲ الی ۲۵۳، ناشر:‌ اسلامیه ـ تهران‏، الطبعه الثانیه‏، ۱۳۹۵ هـ.

 

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که مرا به آسمان سیر دادند، پروردگارم به من وحی کرد: ای محمد! همانا به زمین نظر کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم… سپس دوباره نظری افکندم و علی را انتخاب کردم و او را وصی و خلیفه تو قرار دادم … و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما دو نفر آفریدم. سپس ولایت آنها [امیر مؤمنان  و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام] را به فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد من از مقربین است. ای محمد اگر بنده ای به قدری مرا عبادت که مانند پوست و مشکی خشکیده و پوسیده شود سپس در حالی که منکر ولایت آنان باشد، مرا ملاقات کند، من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. ای محمد آیا دوست داری آنها را ببینی؟ عرض کردم آری پروردگارا. خدای عز و جل فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و انوار علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم را دیدم که قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرض کردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود امامان بعد از تو هستند…

روایت دوم:

حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مَنْدَهَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْکُوفِیُّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِی الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنِی سُلَیْمَانُ بْنُ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنِی شَرِیکٌ عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ النَّخَعِیِّ عَنْ عَلْقَمَهَ بْنِ قَیْسٍ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَهِ خُطْبَتَهُ اللُّؤْلُؤَهَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ یُقَالُ‏ لَهُ‏ عَامِرُ بْنُ‏ کَثِیرٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَقَدْ أَخْبَرْتَنَا عَنْ أَئِمَّهِ الْکُفْرِ وَ خُلَفَاءِ الْبَاطِلِ فَأَخْبِرْنَا عَنْ أَئِمَّهِ الْحَقِّ وَ أَلْسِنَهِ الصِّدْقِ بَعْدَکَ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ بِعَهْدٍ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ یَمْلِکُهَا اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ لَقَدْ قَالَ النَّبِیُّ ص لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَإِذَا فِیهِ مَکْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَیَّدْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِیٍّ وَ رَأَیْتُ اثْنَیْ عَشَرَ نُوراً فَقُلْتُ یَا رَبِّ أَنْوَارُ مَنْ هَذِهِ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ أَنْوَارُ الْأَئِمَّهِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ فَلَا تُسَمِّیهِمْ لِی قَالَ نَعَمْ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدِی تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ بَعْدَکَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ ابْنُهُ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعَابِدِینَ وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَى بِالْبَاقِرِ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ یُدْعَى بِالصَّادِقِ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ ابْنُهُ‏ مُوسَى یُدْعَى بِالْکَاظِمِ وَ بَعْدَ مُوسَى ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَى بِالرِّضَا وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَى بِالزَّکِیِّ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ یُدْعَى بِالنَّقِیِّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ یُدْعَى بِالْأَمِینِ وَ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحسنِ سَمِیِّی وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِی یَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما …

الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰هـ)، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص ۲۱۳ الی ۲۱۸، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ.

 

علقمه بن قیس می گوید: امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام بر منبر کوفه خطبه خواند … مردی به نام عامر بن کثیر برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! ما را از پیشوایان کفر و خلفاء باطل آگاه ساختی؛ اکنون ما را  از پیشوایان حق بعد از خودت آگاه کن. فرمود: این عهدی است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به من سفارش کرده که امر خلافت را دوازده نفر امام که نُه نفرشان از نسل حسین علیه السّلام هستند، مالک شوند. و فرمود: هنگامی که مرا به آسمان بالا بردند به ساق عرش نظر کردم در آن نوشته بود «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه» خدایی جز خدای یگانه نیست، محمد رسول خدا است و او را به وسیله علی [صلوات الله و سلامه علیه] مدد کرده و به او یاریش دادم و دوازده نور دیدم، عرض کردم: پروردگارا این انوار از آن کیست؟ ندا آمد: ای محمد؛ اینها نور امامان از فرزندان تو است. عرض کردم: ای رسول خدا آیا نامشان را برای من بیان نمی فرمایی؟ فرمود: آری! تو پس از من امام و خلیفه هستی و پس از تو دو فرزندم حسن و حسین، و بعد از حسین فرزندش علی بن الحسین زین العابدین، پس از علی فرزندش محمد است که به باقر خوانده شود، بعد از او فرزندش جعفر است که به صادق خوانده شود، پس از او فرزندش موسی است که به کاظم خوانده شود، پس از موسی، فرزندش علی است که به رضا خوانده شود، بعد از علی فرزندش محمد است که به زکیّ خوانده شود، پس از محمد فرزندش علی است که به نقی خوانده شود، بعد از علی فرزندش حسن است که به امین خوانده شود، و بعد از او قائم است. او هم نام و شبیه ترین مردمان به من است و زمین را از عدل و داد پر کند هم چنان که از ستم و بیدادگری پر شده است ….

 

روایت سوم:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ‏ بْنُ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ مُوسَى الْهَاشِمِیُّ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیٍّ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ وَ قَدْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ “إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ” فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ هَذِهِ الْآیَهُ نَزَلَتْ فِیکَ وَ فِی سِبْطَیَّ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَمِ الْأَئِمَّهُ بَعْدَکَ قَالَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ ثُمَ‏ ابْنَاکَ‏ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسَى ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُوسَى عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ هَکَذَا وَجَدْتُ أَسَامِیَهُمْ مَکْتُوبَهً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَئِمَّهُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ أَعْدَاؤُهُمْ مَلْعُونُونَ.

الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰هـ)، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص ۱۵۶ الی ۲۱۸، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ.

امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: در خانه ام سلمه بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شدم که آیه “إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ” بر آن حضرت نازل شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی؛ این آیه درباره تو، حسن و حسین، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت قائم، نازل شده است. من به این صورت نامهایشان را بر ساق عرش مشاهده نمودم و در این باره از خداوند سوال نمودم، جواب آمد: ای محمد؛ اینها امامان بعد از تو هستند. همانا آنان انسانهایی پاک و معصوم­اند و دشمنانشان ملعون هستند.

ب: امامت امام هادی علیه السلام در احادیث لوح

دسته دوم، احادیث لوح است. روایات لوح با سندهای گوناگون در منابع حدیثی امامیه بازتاب دارد و به علت تعدد طُرُق، موجب اطمینان است به همین دلیل نیازی به بررسی سندی ندارد. در این بخش سه روایت به عنوان نمونه آورده می شود. روایت اول در کافی کلینی، روایت دوم در عیون اَخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق رحمه الله علیه و روایت سوم در ارشاد شیخ مفید رحمه الله علیه وجود دارد.

راوی حدیث لوح صحابی گرانقدر جناب جابر بن عبد الله انصاری است. او می گوید: بعد از ولادت امام حسین علیه السلام، برای عرض تبریک نزد فاطمه علیها السلام رفتم در این هنگام لوح سبز رنگی در دست او دیدم که همانند خورشید درخشان بود گفتم: ای دختر پیامبر، این لوح چیست؟ فرمود: لوحی است که خدای متعال آن را به پدرم هدیه داد و در آن نام علی، حسن و حسین علیهم السلام و اسامی اوصیاء از فرزندانم [از جمله امام هادی علیه السلام] نوشته شده است. پدرم نیز آن را به عنوان مژدگانی به من عطا فرمود.

متن سه روایت به ترتیب، چنین است:

روایت یکم:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِیفٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَبِی لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ- إِنَّ لِی إِلَیْکَ حَاجَهً فَمَتَى یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ أَخْلُوَ بِکَ فَأَسْأَلَکَ عَنْهَا فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ أَیَّ الْأَوْقَاتِ أَحْبَبْتَهُ فَخَلَا بِهِ فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ فَقَالَ لَهُ یَا جَابِرُ أَخْبِرْنِی‏ عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَأَیْتَهُ فِی یَدِ أُمِّی فَاطِمَهَ ع بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا أَخْبَرَتْکَ بِهِ أُمِّی أَنَّهُ فِی ذَلِکَ اللَّوْحِ مَکْتُوبٌ فَقَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی دَخَلْتُ عَلَى أُمِّکَ فَاطِمَهَ ع فِی حَیَاهِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَهَنَّیْتُهَا بِوِلَادَهِ الْحُسَیْنِ وَ رَأَیْتُ فِی یَدَیْهَا لَوْحاً أَخْضَرَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ وَ رَأَیْتُ فِیهِ کِتَاباً أَبْیَضَ شِبْهَ لَوْنِ الشَّمْسِ فَقُلْتُ لَهَا بِأَبِی وَ أُمِّی یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا هَذَا اللَّوْحُ فَقَالَتْ هَذَا لَوْحٌ أَهْدَاهُ اللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ ص فِیهِ اسْمُ أَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَیَّ وَ اسْمُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَعْطَانِیهِ أَبِی لِیُبَشِّرَنِی بِذَلِکَ قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِیهِ أُمُّکَ فَاطِمَهُ ع فَقَرَأْتُهُ وَ اسْتَنْسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ أَبِی فَهَلْ لَکَ یَا جَابِرُ أَنْ تَعْرِضَهُ عَلَیَّ قَالَ نَعَمْ فَمَشَى مَعَهُ أَبِی إِلَى مَنْزِلِ جَابِرٍ فَأَخْرَجَ صَحِیفَهً مِنْ رَقٍ‏ فَقَالَ یَا جَابِرُ انْظُرْ فِی کِتَابِکَ لِأَقْرَأَ أَنَا عَلَیْکَ فَنَظَرَ جَابِرٌ فِی نُسْخَهٍ فَقَرَأَهُ أَبِی فَمَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً فَقَالَ جَابِرٌ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی هَکَذَا رَأَیْتُهُ فِی اللَّوْحِ مَکْتُوباً بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ: هَذَا کِتَابٌ‏ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ‏ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‏ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ عَظِّمْ یَا مُحَمَّدُ أَسْمَائِی وَ اشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لَا تَجْحَدْ آلَائِی إِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا قَاصِمُ الْجَبَّارِینَ وَ مُدِیلُ الْمَظْلُومِینَ وَ دَیَّانُ الدِّینِ إِنِّی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَمَنْ رَجَا غَیْرَ فَضْلِی أَوْ خَافَ غَیْرَ عَدْلِی عَذَّبْتُهُ‏ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ‏ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ‏ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ إِنِّی لَمْ أَبْعَثْ نَبِیّاً فَأُکْمِلَتْ أَیَّامُهُ وَ انْقَضَتْ مُدَّتُهُ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ وَصِیّاً وَ إِنِّی فَضَّلْتُکَ عَلَى الْأَنْبِیَاءِ وَ فَضَّلْتُ وَصِیَّکَ عَلَى الْأَوْصِیَاءِ وَ أَکْرَمْتُکَ بِشِبْلَیْکَ‏ وَ سِبْطَیْکَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ فَجَعَلْتُ حَسَناً مَعْدِنَ عِلْمِی- بَعْدَ انْقِضَاءِ مُدَّهِ أَبِیهِ وَ جَعَلْتُ حُسَیْناً خَازِنَ وَحْیِی وَ أَکْرَمْتُهُ بِالشَّهَادَهِ وَ خَتَمْتُ لَهُ بِالسَّعَادَهِ فَهُوَ أَفْضَلُ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ أَرْفَعُ الشُّهَدَاءِ دَرَجَهً جَعَلْتُ کَلِمَتِیَ التَّامَّهَ مَعَهُ وَ حُجَّتِیَ الْبَالِغَهَ عِنْدَهُ بِعِتْرَتِهِ أُثِیبُ وَ أُعَاقِبُ أَوَّلُهُمْ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ وَ زَیْنُ أَوْلِیَائِیَ الْمَاضِینَ‏ وَ ابْنُهُ شِبْهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ عِلْمِی وَ الْمَعْدِنُ لِحِکْمَتِی سَیَهْلِکُ الْمُرْتَابُونَ فِی جَعْفَرٍ الرَّادُّ عَلَیْهِ کَالرَّادِّ عَلَیَّ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکْرِمَنَّ مَثْوَى جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیَاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ أُتِیحَتْ‏ بَعْدَهُ مُوسَى فِتْنَهٌ عَمْیَاءُ حِنْدِسٌ- لِأَنَّ خَیْطَ فَرْضِی لَا یَنْقَطِعُ وَ حُجَّتِی لَا تَخْفَى وَ أَنَّ أَوْلِیَائِی یُسْقَوْنَ بِالْکَأْسِ الْأَوْفَى مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ مَنْ غَیَّرَ آیَهً مِنْ کِتَابِی فَقَدِ افْتَرَى عَلَیَّ وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجَاحِدِینَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّهِ مُوسَى عَبْدِی وَ حَبِیبِی وَ خِیَرَتِی فِی عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ مَنْ أَضَعُ عَلَیْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّهِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالاضْطِلَاعِ بِهَا یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ یُدْفَنُ فِی الْمَدِینَهِ الَّتِی بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ‏- إِلَى جَنْبِ شَرِّ خَلْقِی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَسُرَّنَّهُ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِیفَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثِ عِلْمِهِ فَهُوَ مَعْدِنُ عِلْمِی وَ مَوْضِعُ سِرِّی وَ حُجَّتِی عَلَى خَلْقِی لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ بِهِ إِلَّا جَعَلْتُ الْجَنَّهَ مَثْوَاهُ وَ شَفَّعْتُهُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ کُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبُوا النَّارَ وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَهِ لِابْنِهِ عَلِیٍّ وَلِیِّی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَى وَحْیِی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِیَ إِلَى سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ م‏ح‏م‏د رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوبَ فَیُذَلُّ أَوْلِیَائِی فِی زَمَانِهِ وَ تُتَهَادَى رُءُوسُهُمْ کَمَا تُتَهَادَى رُءُوسُ التُّرْکِ وَ الدَّیْلَمِ فَیُقْتَلُونَ … أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً بِهِمْ أَدْفَعُ کُلَّ فِتْنَهٍ عَمْیَاءَ حِنْدِسٍ وَ بِهِمْ أَکْشِفُ الزَّلَازِلَ وَ أَدْفَعُ الْآصَارَ وَ الْأَغْلَالَ‏ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ‏ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ‏ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ‏.

قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَالِمٍ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لَوْ لَمْ تَسْمَعْ فِی دَهْرِکَ إِلَّا هَذَا الْحَدِیثَ لَکَفَاکَ فَصُنْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۵۲۷ الی ۵۲۸، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 

امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: با تو کارى دارم، چه وقت برایت آسان‏تر است که تو را تنها ببینم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهى. پدرم روزى با او خلوت کرد و به او فرمود: در باره لوحى که در دست مادرم فاطمه علیها السلام دیده‏اى به من خبر ده. جابر گفت: در زمان حیات رسول خدا صلّى الله علیه و آله خدمت مادرت فاطمه علیها السلام رفتم و او را به جهت ولادت حسین علیه السلام تبریک گفتم، در دستش لوح سبز رنگی دیدم که گمان کردم از زمرد است و نوشته­ای سفید در آن دیدم که همانند خورشید درخشان بود. گفتم: ای دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت، این لوح چیست؟ فرمود: لوحى است که خدا آن را به رسولش صلّى الله علیه و آله هدیه داد و اسم پدرم، شوهرم، دو فرزندم و اسامی اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانى به من عطا فرمود. جابر گفت: سپس فاطمه علیها السلام آن را به من داد، من آن را خواندم و از آن رونویسى کردم. پدرم فرمود: اى جابر! آن را بر من عرضه می دارى؟ گفت: آرى. آنگاه پدرم به همراه جابر منزل او رفت، جابر ورق صحیفه‏اى را بیرون آورد. پدرم فرمود: اى جابر، تو در نوشته‏ات نظر کن تا من برایت بخوانم، جابر در نسخه خود نظر کرد و پدرم قرائت کرد تا آنجا که کاملاً مطابق هم بوده و هیچ اختلافی با هم نداشتند. جابر گفت: خدا را گواه می گیرم که اینگونه در آن لوح نوشته بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ این نامه از جانب خداوند عزیز حکیم براى محمد پیامبر اوست که جبرئیل از نزد پروردگار جهان بر او نازل کرد. اى محمد أسماء مرا بزرگ شمار و از نعمتهاى من سپاسگزاری کن. همانا من هستم خدائی که جُز من خدائی نیست. من از بین برنده جباران و جزا دهنده روز رستاخیز هستم. هر که به غیر از فضل من امیدوار باشد و از غیر عدالت من بترسد،  او را به گونه­ای عذابى کنم که هیچ کسی را اینگونه عذاب نکرده باشم. همانا هیچ پیامبرى را مبعوث نساختم جُز آنکه جانشینى برایش قرار دادم. همانا تو را  بر سایر انبیاء برترى دادم و وصى تو را بر اوصیاء دیگر برتری دادم. تو را به حسن و حسین گرامى داشتم. حسن را بعد از پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه دار وحى خود ساختم و او را با شهادتش گرامى داشتم و او برترین شهداست و حجت رساى خود را نزد او قرار دادم و بواسطه عترت او پاداش و کیفرم می دهم. نخستین آنها، سجاد که سرور عابدان است و پسرش محمد که شکافنده علم است. بعد از او جعفر است .کسی که درباره او شک کند هلاک می شود و هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفت. همانا مقام جعفر را گرامى‏ می دارم. پس از او فرزندش موسى است که (در زمان او) آشوبى سخت و گیج‏کننده باشد و بعد از او فرزندش على است. وای بر کسی که منکر اوست. او را مردى پلید و گردنکش (مأمون) می کشد و نزد بدترین مخلوقم (هارون) به خاک سپرده مى‏شود. همانا این گفتار حق از ناحیه من است که او را به پسر و جانشین او محمد خوشحال می کنم. او حجت من بر خلائق است میباشد. هر که به او ایمان آورد، بهشت جایگاه اوست. بعد از او پسرش على را که ولی من و امین وحى من است، از او به وجود می آورم. همچنین بعد از او خزانه‏دار علمم حسن (امام عسکرى علیه السلام) را به وجود می آورم. همانا این رشته را به پسر او «م ح م د» کامل کنم. او کمال موسى، رونق عیسى و صبر ایوب دارد. در زمان (غیبت) او دوستانم خوار گردند و (ستمگران) سرهاى آنها را براى یک دیگر هدیه می فرستند چنان که سرهاى ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. همانا آنها دوستان حقیقى من می باشند که از برکت آنها  مصیبتها را می بردارم.

عبد الرحمن بن سالم گفت: ابو بصیر به من گفت: اگر در تمام عمرت جُز این حدیث نشنیده باشى، تو را کفایت می کند. پس آن را از نا اهلان پنهان دار.

روایت دوم:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْعَامِیُ‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیِ‏ الْکُوفِیِّ عَنْ مَالِکِ‏ بْنِ السَّلُولِیِّ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ أَبِی السَّفَاتِجِ‏ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ یَکَادُ ضَوْؤُهُ یَغْشَى الْأَبْصَارَ وَ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَهٌ فِی ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَهٌ فِی بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَهُ أَسْمَاءَ فِی آخِرِهِ وَ ثَلَاثَهُ أَسْمَاءَ فِی طَرَفِهِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ قُلْتُ أَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَتْ هَذِهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ أَوَّلُهُمْ ابْنُ عَمِّی وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی آخِرُهُمْ الْقَائِمُ قَالَ جَابِرٌ فَرَأَیْتُ فِیهِ مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَهِ مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی أَرْبَعَهِ مَوَاضِعَ.

 القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۱ ص ۵۱، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م

 

جابر بن عبد الله انصاری گفت: نزد فاطمه علیها السلام رفتم، مقابل او لوحى قرار داشت که  نزدیک بود نورانیت آن لوح چشم ها را نابینا کند. در آن لوح دوازده اسم بود که سه اسم روی آن، سه اسم پشت آن، سه اسم آخر آن و سه اسم هم در کنار آن بود. من آنها را شمردم و مجموعاً دوازده اسم بود. پرسیدم: اینها اسامى چه کسانى است؟ فرمود: اینها اسماء اوصیاء است. اولین آنها پسر عمویم است و یازده نفر از اولاد من هستند که آخرین آنها «قائم» است. جابر گفت: در سه موضع از آن لوح نام محمد [نام سه وصی محمد بود] و در چهار موضع از آن نام علی دیده مى‏شد[نام چهار وصی علی بود].

روایت سوم:

أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ‏ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ع وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ‏ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ اسْماً آخِرُهُمْ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهَ ثَلَاثَهٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنْهُمْ عَلِی‏.

البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری ، (متوفای ۴۱۳هـ)، الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج ۲ ص ۳۴۶، تحقیق : مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر : دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، سال چاپ : ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م

 

جابر بن عبد الله انصاری گفت: نزد حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتم، مقابل ایشان لوحى قرار داشت و در آن نامهای اوصیاء و ائمه از فرزندان او بود. آنها را شمردم دوازده اسم در آن بود. آخرین آنها قائم [حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف] بود. نام سه نفرشان «محمد» و نام چهار نفر «علی» بود.

ج: امامت امام هادی علیه السلام در احادیث اثنا عشر

دسته سوم، احادیث اثنی عشر است. مقصود از این دسته، احادیث «دوازده خلیفه» معروف و مصطلح [اثنی عشر خلیفه] نیست. مراد، آن دسته روایاتی است که نامهای دوازده امام علیهم السلام در آن ذکر گردیده است. در این قسمت تنها سه روایت از این دست روایات ارائه می شود. یک روایت از «کافی کلینی»، یک روایت از «کمال الدین شیخ صدوق» و یک روایت از «کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر مرحوم خزاز قمی». روایت کلینی دو سند دارد و هر دو سند از نظر موازین دانش حدیث کاملاً معتبر و مورد قبولند.

امام حسن، امام جواد علیهما السلام و جابر بن عبد الله انصاری راویان این احادیث هستند. در این روایات نام مبارک امام هادی علیه السلام به عنوان یکی از امامان دوازده­گانه، معرفی شده است.

در ادامه متن روایات را بنگرید:

روایت یکم: سند معتبر

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام قَالَ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ومَعَه الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى یَدِ سَلْمَانَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَجَلَسَ إِذْ أَقْبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الْهَیْئَهِ واللِّبَاسِ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ – فَرَدَّ عَلَیْه السَّلَامَ فَجَلَسَ ثُمَّ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَسْأَلُکَ عَنْ ثَلَاثِ مَسَائِلَ إِنْ أَخْبَرْتَنِی بِهِنَّ عَلِمْتُ أَنَّ الْقَوْمَ رَکِبُوا مِنْ أَمْرِکَ مَا قُضِیَ عَلَیْهِمْ وأَنْ لَیْسُوا بِمَأْمُونِینَ فِی دُنْیَاهُمْ وآخِرَتِهِمْ وإِنْ تَکُنِ الأُخْرَى عَلِمْتُ أَنَّکَ وهُمْ شَرَعٌ سَوَاءٌ … فَالْتَفَتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِلَى الْحَسَنِ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَجِبْه قَالَ فَأَجَابَه الْحَسَنُ علیه السلام فَقَالَ الرَّجُلُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَه إِلَّا اللَّه ولَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه ولَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِذَلِکَ وأَشْهَدُ أَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّه ص والْقَائِمُ بِحُجَّتِه وأَشَارَ إِلَى أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ولَمْ أَزَلْ أَشْهَدُ بِهَا وأَشْهَدُ أَنَّکَ وَصِیُّه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه وأَشَارَ إِلَى الْحَسَنِ علیه السلام وأَشْهَدُ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ أَخِیه والْقَائِمُ بِحُجَّتِه بَعْدَه وأَشْهَدُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ أَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحُسَیْنِ بَعْدَه وأَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وأَشْهَدُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدٍ وأَشْهَدُ عَلَى مُوسَى أَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وأَشْهَدُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى أَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وأَشْهَدُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ  أَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وأَشْهَدُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وأَشْهَدُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ بِأَنَّه الْقَائِمُ بِأَمْرِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وأَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ … فَیَمْلأَهَا عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً والسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ورَحْمَهُ اللَّه وبَرَکَاتُه ثُمَّ قَامَ فَمَضَى فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اتْبَعْه فَانْظُرْ أَیْنَ یَقْصِدُ فَخَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ مَا کَانَ إِلَّا أَنْ وَضَعَ رِجْلَه خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَمَا دَرَیْتُ أَیْنَ أَخَذَ مِنْ أَرْضِ اللَّه فَرَجَعْتُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَأَعْلَمْتُه فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أتَعْرِفُه قُلْتُ اللَّه ورَسُولُه وأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَعْلَمُ قَالَ هُوَ الْخَضِرُ علیه السلام.

وحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّه عَنْ أَبِی هَاشِمٍ مِثْلَه سَوَاءً.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج‏۱، ص ۵۲۵ الی ۵۲۶، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 امام جواد علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام وارد مسجد الحرام شد، حسن بن على همراهش بود و به دست سلمان تکیه داده بود، ناگاه مردى خوش قواره و خوش لباس آمد و به امیر المؤمنین علیه السلام سلام داد، آن حضرت جواب داد سپس گفت: اى امیر المؤمنین، من از تو سه مسأله می‏پرسم، اگر پاسخ آنها را دادى می‏دانم که این مردم در کار تو [امر امامت] مرتکب خلاف شده اند، و در دنیا و آخرت خود آسوده نیستند و اگر پاسخ ندهی، مى‏دانم که تو امتیازی نسبت به آنها نداری … [پس از آنکه سؤالات را مطرح کرد] امیر المؤمنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود: اى ابا محمد، پاسخ او را بده، امام حسن علیه السلام پاسخش را داد، آن مرد گفت: من گواهم که جز خدا کسی شایسته پرستش نیست و گواهی می دهم که محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا است و اشاره به امام علی علیه السلام کرد و گفت: گواهی می دهم که تو وصى رسول خدائى و قائم به حجت او هستى سپس به حسن علیه السلام اشاره کرد و گفت: گواهی می دهم که تو هم وصى او هستى و گواهی می دهم که حسین بن على (علیه السلام) وصى برادر خود می باشد و گواهی می دهم على بن حسین (علیه السلام) بعد از حسین علیه السلام او امامت را اقامه می کند. گواهی می دهم بر محمد بن على (علیه السلام) که او است قائم به کار امامت على بن الحسین علیه السلام. گواهی می دهم بر جعفر بن محمد (علیه السلام) که بعد از محمد بن علی، امامت را عهده دار می شود. گواهی می دهم بر موسى بن جعفر (علیه السلام) که قائم به کار امامت جعفر بن محمد علیه السلام اوست. گواهی می دهم بر على بن موسى (علیه السلام) که قائم به کار امامت موسى بن جعفر علیه السلام اوست. گواهی می دهم بر محمد بن على (علیه السلام) که قائم به امامت على بن موسى علیه السلام اوست. گواهی می دهم بر علی بن محمد علیه السلام که قائم به کار امامت محمد بن علی علیه السلام اوست. گواهی می دهم بر حسن بن على (علیه السلام) که قائم به کار امامت على بن محمد علیه السلام اوست. گواهی می دهم به مردى که فرزند حسن عسکری علیه السلام است …  او زمین را از عدالت پر کند چنانچه از ستم پر شده است. آنگاه گفت: درود بر تو اى امیر مؤمنان سپس برخاست و رفت. امیر المؤمنین صلوات الله وسلامه علیه فرمود: اى ابا محمد دنبالش برو ببین کجا مى‏رود، امام حسن علیه السلام بیرون رفت و برگشت و فرمود: همینکه پایش را از مسجد بیرون نهاد، ندانستم کجا رفت. امام علی علیه السلام فرمود: اى ابا محمد، او را مى‏شناسى؟ گفتم: خدا و رسولش و امیر المؤمنین داناترند، فرمود: او جناب خضر نبی علیه السلام بود.

بررسی سند

پیشتر گفتیم هر دو سند کافی معتبر است. در اینجا تنها سند نخست را مورد بررسی قرار می دهیم.

ابتدای سند با عبارت “عده من أصحابنا” شروع می شود. و راوی بعد از آن، احمد بن محمد بن خالد برقی است. علامه حلی ره، از قول مرحوم کلینی نقل می کند: کلما ذکرته فی کتابی المشار إلیه عده من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقی ، فهم علی بن إبراهیم وعلی بن محمد بن عبد الله ابن أذینه وأحمد بن عبد الله بن أمیه وعلی بن الحسن.

[هر گاه در کتابم گفتم: عده من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقی، مقصود از آن عده و جماعت عبارتند از: علی بن ابراهیم، علی بن محمد بن عبد الله بن اذینه، احمد بن عبد الله بن اُمیه و علی بن حسن.]

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفاى۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص ۴۳۰، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

 

هر گاه بتوانیم وثاقت حتی یک از نفر از این جماعت را ثابت کنیم، از جهت دانش رجال این طبقه قابل تمسک و به اصطلاح معتبر است. همانطور که مشاهده می کنید یکی از این افراد علی بن ابراهیم قمی است. وثاقت او جای تردید ندارد. نجاشی درباره او می نویسد: علی بن إبراهیم بن هاشم ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب. [علی بن ابراهیم انسانی مورد وثوق در حدیث است. او فردی ثابت قدم، مورد اعتماد و دارای مذهبی درست است]

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۲۶۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

 

همچنین احمد بن محمد بن خالد برقی از نظر نجاشی مورد اعتماد است. وی درباره این راوی نوشته است: وکان ثقه فی نفسه [احمد بن محمد بن خالد فردی مورد وثوق بود]

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۷۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

 

راوی بعدی ابو هاشم جعفری است. نجاشی پیرامون او می گوید: داود بن القاسم  أبو هاشم الجعفری رحمه الله کان عظیم المنزله عند الأئمه علیهم السلام، شریف القدر، ثقه.

داود بن قاسم ابو هاشم جعفری، نزد ائمه علیهم السلام جایگاه بلندی داشت، او انسانی شریف و مورد وثوق بود.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۱۵۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

روایت دوم:

حَدَّثَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الفرازی [الْفَزَارِیِ‏] قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ حَدَّثَنِی الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ‏ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص‏ “یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ “‏ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ ع هُمْ خُلَفَائِی‏ یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّهُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاهِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ …

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۲۵۳ الی ۲۵۴، ناشر:‌ اسلامیه ـ تهران‏، الطبعه الثانیه‏، ۱۳۹۵ هـ.

جابر بن عبد الله انصاری روایت کرد: هنگامی که خداوند متعال آیه “یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ “‏ را نازل کرد، گفتم: ای رسول خدا، خدا و رسولش را شناختیم، حال اولو الامر چه کسانی­اند که خداوند طاعت آنها را با طاعت تو مقرون ساخته؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جابر؛ آنها جانشینان و امامان بعد از من هستند. اولین آنان علی بن ابی طالب علیه السلام سپس حسن و حسین، سپس علی بن حسین و بعد از او محمد به علی که در تورات به باقر شهرت دارد، می باشد. ای جابر تو او را درک خواهی کرد. پس سلام مرا به او برسان. امام بعد از او جعفر بن محمد، بعد از او موسی، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، بعد از او حسن بن علی و بعد از او فرزند اوست که هم نام و کنیه­ام هست و حجت خداوند در میان بندگان است.

روایت سوم:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ [عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ‏] عِیسَى بْنِ الْمَنْصُورِ الْهَاشِمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى عِیسَى بْنُ أَحْمَدَ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمَّارُ بْنُ مُحَمَّدٍ النُّورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ ترابی [عَنْ أَبِی‏] الْحَجَّافِ دَاوُدَ بْنِ أَبِی عَوْفٍ [عَنِ‏] الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ‏ لِعَلِیٍ‏ ع أَنْتَ وَارِثُ عِلْمِی وَ مَعْدِنُ حُکْمِی وَ الْإِمَامُ بَعْدِی فَإِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَابْنُکَ الْحَسَنُ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ الْحَسَنُ فَابْنُکَ الْحُسَیْنُ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ الْحُسَیْنُ فَعَلِیٌّ ابْنُهُ یَتْلُوهُ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّهٌ أَطْهَارٌ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا أَسَامِیهِمْ قَالَ عَلِیٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ جَعْفَرٌ وَ مُوسَى وَ عَلِیٌّ وَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ یَمْلَأُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

 الخزاز القمی الرازی، أبی القاسم علی بن محمد بن علی (متوفای۴۰۰هـ)، کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص۱۶۷، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، ۱۴۰هـ.

امام حسن علیه السلام فرمود: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که به پدرم فرمود: تو وارث علم من و امام بعد از من هستی. هنگامی که به شهادت رسیدی، فرزندت حسن، امام است. پس از شهادت حسن، حسین امام است و بعد از او علی بن حسین امام است. نُه امام از فرزندان حسین علیه السلام هستند. گفتم: نام آنها چیست؟ فرمود: علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی بن محمد، حسن و مهدی علیهم السلام. همانا خداوند بوسیله مهدی علیه السلام زمین را پُر از عدل می کند آنگونه که از ظلم و ستم پُر شد.

د: امامت امام هادی علیه السلام در احادیث امام رضا و امام جواد علیهما السلام

دسته چهارم، روایاتی است که ائمه علیهم السلام به مناسبتی آن را مطرح نموده اند. در اینجا به جهت اختصار سه روایت را به عنوان نمونه می آوریم. یک روایت از «کافی کلینی» و دو روایت از «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمه الله علیه است. هر سه روایت دارای سند معتبر هستند.

در این روایات نام مبارک امام هادی علیه السلام به عنوان یکی از امامان دوازده­گانه، معرفی شده است.

روایت یکم: سند معتبر

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: لَمَّا خَرَجَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مِنَ الْمَدِینَهِ إِلَى بَغْدَادَ فِی الدَّفْعَهِ الْأُولَى مِنْ خَرْجَتَیْهِ قُلْتُ لَهُ عِنْدَ خُرُوجِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ فِی هَذَا الْوَجْهِ فَإِلَى مَنِ الْأَمْرُ بَعْدَکَ فَکَرَّ بِوَجْهِهِ إِلَیَّ ضَاحِکاً وَ قَالَ لَیْسَ الْغَیْبَهُ حَیْثُ ظَنَنْتَ فِی هَذِهِ السَّنَهِ فَلَمَّا أُخْرِجَ بِهِ الثَّانِیَهَ إِلَى الْمُعْتَصِمِ صِرْتُ إِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ خَارِجٌ فَإِلَى مَنْ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِکَ فَبَکَى حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ عِنْدَ هَذِهِ یُخَافُ عَلَیَّ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِی إِلَى ابْنِی عَلِیٍّ.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى۳۲۸ هـ)، الکافی، ج ۱ ص ۳۲۴، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش.

 

اسماعیل بن مهران گوید: وقتی که امام جواد علیه السلام برای بار اول از مدینه به بغداد رفت، گفتم: من نگران شمایم. امر [امامت] پس از شما با کیست؟ حضرت با لبى خندان متوجه من شد و فرمود: آن غیبتى که گمان میکنى در این سال نیست. آنگاه که نوبت دوم آن حضرت را به سوى معتصم می بردند، گفتم: امر امامت پس از شما با کیست؟ حضرت گریه کرد تا آنجا که محاسنش تر شد، سپس فرمود: در این سفر باید بر من نگران بود، امر امامت پس از من با پسرم على است.

بررسی سند

شرح حال علی بن ابراهیم بیان شد. پدر او ابراهیم بن هاشم راوی بعدی است. آیت لله خویی رحمه الله علیه در شرح حال او می نویسد:

 لا ینبغی الشک فی وثاقه إبراهیم بن هاشم ویدل على ذلک عده أمور: الاول: أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطه الثقات. الثانی:أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته. الثالث: أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم والقمیون قد اعتمدوا على روایاته وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث فلو کان فیه شائبه الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایه عنه وقبول قوله.

هیچ تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم وجود ندارد به دلیل آنکه: اولا: فرزند او (علی بن ابراهیم) در تفسیرش از او روایت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسیرش روایت کند. ثانیا: سید بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهیم بن هاشم اجماعی است. ثالثا: او اولین نفری بوده که احادیث اهل بیت علیهم السلام را در قم آورده  و قمی­ها به روایات او اعتماد داشتند در حالی که در میان قمی­ها افرادی بودند که در امر حدیث سخت گیر بودند  و اگر او را مورد اعتماد نمی دانستند این چنین احادیث او مورد قبول در میان آنان نبود.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث ج ۱ ص ۲۹۱، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

 

نجاشی و شیخ طوسی رحمه الله علیه درباره راوی بعدی یعنی اسماعیل بن مهران به طور مشترک با عبارت زیر یاد نموده اند.

ثقه معتمد علیه.

وی انسانی مورد وثوق و قابل اعتماد است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۲۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۴۶، تحقیق: الشیخ جواد القیومی،‌ ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه،‌ چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولى۱۴۱۷

روایت دوم: سند معتبر

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ دِعْبِلَ بْنَ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْشَدْتُ مَوْلَایَ الرِّضَا ع قَصِیدَتِیَ الَّتِی أَوَّلُهَا: مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَهٍ وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفِرُ الْعَرَصَاتِ. فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی قَوْلِی : خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَهَ خَارِجٌ ***یَقُومُ عَلَی اسْمِ اللَّهِ والْبَرَکَاتِ. بَکَی الرِّضَا علیه السلام بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا خُزَاعِیُّ فَهَلْ تَدْرِی مَنْ هَذَا الْإِمَامُ … یَا دِعْبِلُ الْإِمَامُ بَعْدِی مُحَمَّدٌ ابْنِی وبَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ الْحَسَنُ وبَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّهُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ …

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۲۹۷، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م

 

دعبل خزاعی گفت: نزد امام رضا علیه السلام قصیده خود را که با این ابیات شروع میشد: مدارس آیات خلت من تلاوه *** ومنزل وحی مقفر العرصات، خواندم، وقتی که به این بیت رسیدم:

خروج امام لا محاله خارج *** یقوم علی اسم اللَّه والبرکات ،

امام قائم حتما خروج خواهد کرد در حالی که با [مدد از] اسم خدا و برکات الهی قیام خواهد نمود.

امام رضا علیه السّلام گریست، آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل، آیا می دانی این امام (که خروج می کند)کیست؟ … ای دعبل! امام بعد از من پسرم محمد و بعد او پسرش علی، بعد از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، قائم منتظر است …

بررسی سند

راوی نخست احمد بن زیاد همدانی است. شیخ صدوق او را فردی متدین و مورد اعتماد می داند و درباره او می نویسد:

کان رجلا ثقه دینا فاضلا .

او مردی مورد وثوق، دیندار و فاضل بود.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى۳۸۱هـ)، کمال الدین و تمام النعمه، ص ۳۶۹، ناشر:‌ اسلامیه ـ تهران‏، الطبعه الثانیه‏، ۱۳۹۵ هـ.

 

جلالت قدر علی بن ابراهیم و پدرش پیشتر بیان گردید.

راوی بعدی ابوالصلت خادم امام رضا علیه السلام است. مرحوم نجاشی درباره او می گوید:

عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروی ثقه صحیح الحدیث‏.

عبد السلام بن صالح مورد وثوق است  واحادیث او درست است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۲۴۵، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

 

آخرین راوی در این حلقه دعبل خزاعی است. جناب نجاشی درباره او می نویسد:

دعبل بن علی الخزاعی الشاعر مشهور فی أصحابنا.

دعبل بن علی خزاعی شاعر … در میان امامیه فردی مشهور است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۱۶۲، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

علامه حلی ره، در شرح حال او آورده است:

دعبل ابن علی الخزاعی الشاعر،حاله مشهور فی الایمان وعلو المنزله، عظیم الشأن. دعبل بن علی خزاعی شاعر، ایمان و جایگاه بلندش مشهور است و شأنی بزرگ دارد.

الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفاى۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص ۱۴۴، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

 

روایت سوم: سند معتبر

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَیْسَابُورَ فِی شَعْبَانَ سَنَهَ اثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ ثَلَاثِمِائَهٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام  أَنْ یَکْتُبَ لَهُ مَحْضَ‏ الْإِسْلَامِ‏ عَلَى سَبِیلِ الْإِیجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَکَتَبَ علیه السلام لَهُ أَنَّ مَحْضَ‏ الْإِسْلَامِ‏ شَهَادَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ … وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ … وَ أَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ … وَ خَلِیفَتُهُ وَ وَصِیُّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام … وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بَاقِرُ عِلْمِ النَّبِیِّینَ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ وَارِثُ عِلْمِ الْوَصِیِّینَ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْکَاظِمُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ الْحُجَّهُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ …

القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱هـ)، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۲ ص ۱۲۹، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م

 

فضل بن شاذان می گوید: مأمون از امام رضا علیه السلام درخواست کرد تا اسلام خالص را به طور خلاصه براى او بنویسد؛ امام علیه السلام در پاسخ او نوشت: اسلام خالص شهادت به یکتائى خداوند است … و شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله … و اینکه هر چه را او آورد، حق است … و امام بعد از ایشان، علی بن ابی طالب علیه السلام است. سپس امامان بعدی، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت منتظر علیهم السلام  هستند …

 

بررسی سند

راوی اول عبد الواحد بن عبدوس نیشابوری است. شیخ صدوق رحمه الله علیه روایات زیادی از او نقل می کند. جمعی از دانشمندان بر این عقیده­اند اگر راویان ثقه به ویژه افرادی مانند کلینی و شیخ صدوق، روایات زیادی از یک راوی نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوی بوده است

پژوهشی در علم رجال، اکبر ترابی شهر رضایی، ص۳۴۵٫

عده­ای از عالمان اینگونه افراد را مورد وثوق می دانند.­ از جمله مرحوم آیت الله بروجردی در یک سخنی چنین می آورد:

الظاهر أنّه یمکن استکشاف وثاقه الراوی من تلامیذه الذین أخذوا الحدیث عنه فإذا کان الآخذ مثل الشیخ أو المفید أو الصدوق أو غیرهم من الأعلام خصوصا مع کثره الروایه عنه لا یبقى ارتیاب فی وثاقته أصلا.

ظاهر آن است که وثاقت راوی را می توان از طریق شاگردانی را که از او حدیث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زمانی که گیرنده حدیث مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق و امثال این بزرگان باشند، به ویژه آنکه از آن راوی زیاد روایت نقل کنند، شکی در وثاقت آن راوی باقی نمی ماند.

الفاضل اللنکرانی، نهایه التقریر فی مباحث الصلاه، تقریر بحث البروجردی، ج ۳ ص ۲۳۲، ناشر : مرکز فقه الأئمه الأطهار علیهم السّلام

 

شهید ثانی ره در کتاب فقهی مسالک الافهام، درباره عبد الواحد بن عبدوس می نویسد: وإنما ترک المصنف العمل بها لأن فی سندها عبد الواحد بن عبدوس النیسابوری وهو مجهول الحال مع أنه شیخ ابن بابویه وهو قد عمل بها فهو فی قوه الشهاده له بالثقه ومن البعید أن یروی الصدوق رحمه الله عن غیر الثقه بلا واسطه.

همانا مصنف [محقق حلی ره] عمل به این روایت را ترک کرد برای آنکه در سندش عبد الواحد بن عبدوس وجود دارد و او فردی مجهول الحال است. [شهید ثانی می گوید:] در حالی که او شیخ ابن بابویه[صدوق ره] است و صدوق ره به این روایت عمل کرد. این [عمل شیخ صدوق ره به روایت عبد الواحد بن عبدوس] همانند آن است که به وثاقت عبد الواحد بن عبدوس شهادت داده باشد. بعید است که صدوق ره از فردی که مورد وثوق نیست، بدون واسطه روایت نقل کند.

الشهید الثانی، مسالک الأفهام، ج ۲ ص ۲۳، الناشر : مؤسسه المعارف الإسلامیه – قم – إیران

 

راوی دوم، علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری است. نجاشی در شرح حال او می فرماید

علیه اعتمد أبو عمرو الکشی فی کتاب الرجال‏.

کشّی در کتاب رجال خود بر او اعتماد کرده است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۲۵۹، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

 

علاوه بر آنکه کشّی در کتاب رجالی خود روایات فراوان از او نقل می کند و کثرت نقل بزرگان از یک راوی، همانطوری که عده­ای از دانشمندان گفته­اند، نشانه­ای بر وثاقت آن راوی به شمار می رود. البته چه بسا اعتماد کشّی نسبت به این راوی که در کلام نجاشی آمده، از این باب بوده باشد.

فضل بن شاذان آخرین راوی این سلسله است. نجاشی جایگاه بلندی برای او قائل است و درباره او می نویسد: و کان ثقه أحد أصحابنا الفقهاء و المتکلمین و له جلاله فی هذه الطائفه و هو فی قدره أشهر من أن نصفه.‏

انسانی مورد وثوق بود. یکی از فقهاء و متکلمان اصحاب ما بود. در میان این طایفه [شیعه دوازده امامی]، دارای جلالت قدر است. و جایگاه او مشهورتر از آن است که توصیفش کنیم. 

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص ۳۰۶، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

 

جمع بندی

چنانچه گذشت در این نوشتار امامت امام هادی علیه السلام بر پایه ی چهار دسته روایت گوناگون و معتبر از منابع شیعه دوازده امامی اثبات شد. البته روایات این باب تنها در موارد مذکور خلاصه نمی شود اما از آنجایی که بنای ما در این نوشتار بر اختصار بود به این چهار دسته روایات به صورت مختصر و گزینشی بسنده نمودیم.

 

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج)

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x