سیر زن و الهیات جنسیتمطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

استدلال به «غیرت عرب» برای انکار شهادت حضرت زهرا (س)

طرح شبهه:

نقد و بررسی:

عرب جاهلی و ارزش زن:

کتک زدن و ربودن لباس دختران رسول خدا در کربلا:

شکنجه کردن سمیه و کشتن وی:

عمر و خشونت با زنان:

رفتار عمر با زنان، پیش از مسلمان شدن:

عمر، خواهرش را کتک زد:

عمر، زن مسلمان را کتک می زد:

رفتار عمر با زنان در زمان پیامبر (ص) :

عمر، زنان سوگوار را کتک زد:

عمر، سوده همسر رسول خدا را اذیت می کرد:

رفتار عمر با زنان در زمان حکومتش:

  1. سقط جنین از ترس عمر:
  2. ادرار کردن زن، از ترس عمر:
  3. عمر، زنانی را که در خانه میمونه جمع شده بودند، کتک زد:
  4. عمر، شبانه وارد خانه مردم می شد و زنان را کتک می زد:
  5. عمر، به خانه عائشه هجوم آورد:
  6. عمر، خواهر ابوبکر را کتک زد:
  7. خواهر ابوبکر، نخستین کسی که طعم تازیانه عمر را چشید:
  8. عمر، فرزندش را به خاطر پوشیدن لباس زیبا کتک زد:
  9. عمر، زنش را نیمه شب کتک زد:
  10. دختر ابوبکر دوست نداشت با عمر ازدواج کند:
  11. عمر، عبوس وارد خانه شده و عبوس خارج می شد:
  12. عمر و ازدواج اجباری با عاتکه:
  13. عمر، کنیز ها را کتک می زد و اجازه نمی داد که حجاب داشته باشند:


فهرست

طرح شبهه:

با بررسی سطحی در فرهنگ عرب به این نکته پی خواهیم برد که عرب ها بیش از هر قوم و ملتی نسبت به زنان، سخت دارای غیرت بودند و زیر بار ننگ و عار نمی رفتند؛ تا جائی که یک یهودی از قبیله بنی قینقاع را به خاطر اهانت به زن مسلمان کشتند و…

با این وجود چگونه می توان پذیرفت که عمر بن خطاب یک زن را؛ آن هم فاطمه زهرا، جگر گوشه رسول خدا (ص) را کتک زده باشد و مردم با غیرت عرب هیچ واکنشی از خود نشان نداده باشند!

نقد و بررسی:

عرب جاهلی و ارزش زن:

یکی از خصلت های عرب جاهلی بدون تردید زنده به گور کردن دختران بود که هم قرآن بر آن صحه گذاشته است وهم شواهد زنده تاریخی آن را تأیید می کند.

اکنون سؤال ما این است که این غیرتی که شما آن را با آب و تاب نقل می کنید، هنگام دفن دخترانشان کجا رفته بود؟ خداوند کریم با یادآوری این قضیه تلخ می فرماید:

وَإِذَا الْمَوْءُدَهُ سُئلَت . بِأَیّ ِ ذَنبٍ قُتِلَت . تکویر / ۸ و ۹٫

و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟!.

محمد بن جریر طبری در تفسیرش می نویسد:

حدثنا بشر، قال: ثنا یزید، قال: ثنا سعید، عن قتاده وإذا الموؤوده سئلت: هی فی بعض القراءات: سألت بأی ذنب قتلت؟ لا بذنب، کان أهل الجاهلیه یقتل أحدهم ابنته، ویغذو کلبه، فعاب الله ذلک علیهم.

مردم زمان جاهلیت دخترانشان را می کشتند و سگها را پرورش می دادند، خداوند این عمل را برای آن ها زشت شمرده است.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای ۳۱۰هـ)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج ۳۰، ص ۷۲، ناشر: دار الفکر، بیروت – ۱۴۰۵هـ

قرطبی می نویسد:

قوله تعالی: وإذا الموؤوده سئلت. بأی ذنب قتلت الموؤوده المقتوله، وهی الجاریه تدفن وهی حیه، سمیت بذلک لما یطرح علیها من التراب، فیوءودها أی یثقلها حتی تموت.

موؤوده، به معنای کشته شده است که کنایه از دختران زنده به گور شده می باشد و به این جهت این نام را بر آن گذاشته اند که آن قدر خاک روی بدنشان می ریختند تا سنگین شوند و بمیرند.

الأنصاری القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفای۶۷۱، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱۹، ص ۲۳۲، ناشر: دار الشعب – القاهره.

ابن کثیر سلفی دمشقی می نویسد:

وإذا الموؤوده سئلت بأی ذنب قتلت ” وقد کانوا أیضا یقتلون الأولاد من الاملاق وهو الفقر أو خشیه الاملاق أن یحصل لهم فی تلف المال.

مردم زمان جاهلیت گاهی از ترس فقر فرزندانشان را می کشتند و یا این که می ترسیدند با کمبود آذوقه روبرو شوند، فرزندانشان را می کشتند.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۲، ص ۱۸۱، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱هـ.

و نیز می نویسد:

والموؤده: هی التی کان أهل الجاهلیه یدسونها فی التراب کراهیه البنات.

موؤوده، همان دختران زنده به گور شده ای هستند که مردم جاهلی انجام می دادند؛ چون از فرزند دختر بدشان می آمد.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۴۷۸، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱هـ.

و در ادامه این داستان را نقل می کند:

قال قدم قیس بن عاصم علی رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال یا رسول الله: إنی وأدت اثنتی عشره ابنه لی فی الجاهلیه أو ثلاث عشره قال ” أعتق عددهن نسما.

قیس بن عاصم بر رسول خدا (ص) وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من در زمان جاهلیت دوازده یا سیزده دختر از دخترانم را زنده به گور کردم. پیامبر خدا (ص) فرمود: باید به تعداد آنان بنده آزاد کنی.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۴۷۹، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱هـ.

کتک زدن و ربودن لباس دختران رسول خدا در کربلا:

همان اعرابی که این همه از غیرت آن ها تعریف و تمجید می شود و غیرت آنان را مانع کتک زدن دختران و زنان می دانند، در حادثه خونین سال ۶۱هجری، ودر قضیه شهادت ریحانه الرسول امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا، دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله را با فجیع ترین وضع کتک زدند.

آیا در این فاجعه غمناک چیزی به نام غیرت در میان اعراب وجود نداشت، یا در زمان کتک زدن دختران رسول خدا صلی الله علیه وآله فراموش کرده بودند که عرب هستند و غیرتشان باید مانع کتک زدن زنان و دختران شود؟!

شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه به نقل از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام می نویسد:

قَالَ دَخَلَتِ الْغَانِمَهُ [الْعَامَّهُ] عَلَیْنَا الْفُسْطَاطَ وَأَنَا جَارِیَهٌ صَغِیرَهٌ وَفِی رِجْلِی خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الْخَلْخَالَیْنِ مِنْ رِجْلِی وَهُوَ یَبْکِی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ کَیْفَ لا أَبْکِی وَأَنَا أَسْلُبُ ابْنَهَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لا تَسْلُبْنِی قَالَ أَخَافُ أَنْ یَجِی ءَ غَیْرِی فَیَأْخُذَهُ قَالَتْ وَانْتَهَبُوا مَا فِی الْأَبْنِیَهِ حَتَّی کَانُوا یَنْزِعُونَ الْمَلاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.

فاطمه دختر امام حسین علیه السلام می گوید: غارتگران به خیمه ما هجوم کردند و من دختر خردسالی بودم و خلخال طلا به پایم بود. مردی آن ها را می ربود و می گریست، گفتم: دشمن خدا چرا گریه می کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم که دختر رسول خدا را غارت می کنم. گفتم: مرا واگذار. گفت: می ترسم دیگری آن را برباید. فرمود: هر چه در خیمه های ما بود غارت کردند تا اینکه چادر از سر ما برداشتند.

الصدوق، أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الأمالی، ص۲۲۹، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیه – مؤسسه البعثه مرکز الطباعه والنشر فی مؤسسه البعثه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ.

حمید بن مسلم، یکی از شاهدان حادثه می گوید:

قَالَ حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَرَی الْمَرْأَهَ مِنْ نِسَائِهِ وَ بَنَاتِهِ وَ أَهْلِهِ تُنَازَعُ ثَوْبَهَا عَنْ ظَهْرِهَا حَتَّی تُغْلَبَ عَلَیْهِ فَیُذْهَبَ بِهِ مِنْهَا.

به خدا من زنی از خاندان آن جناب را دیدم که جامه اش را به تن نگه می داشت که نبرند و در این باره پافشاری می کرد؛ ولی سرانجام به زور از تنش کشیده و بردند.

الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ هـ)، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ۲، ص۱۱۳، تحقیق: مؤسسه آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳ م.

و در باره کتک زدن زنان در روز عاشورا، می توانید به روایتی که علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در بحار الأنوار، ج۴۵، ص۶۱ نقل کرده است، مراجعه فرمایید.

شکنجه کردن سمیه و کشتن وی:

اگر واقعاً غیرت عرب مانع از آن می شود که زنان را کتک بزنند، پس چرا سمیه، مادر عمار یاسر را نه تنها کتک زدند؛ بلکه آن قدر شکنجه کردند که در زیر شکنجه به شهادت رسید؟ ابن حجر عسقلانی در الإصابه می نویسد:

( ۱۱۳۴۲ ) سمیه بنت خباط… والده عمار بن یاسر کانت سابعه سبعه فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت أول شهیده فی الاسلام… عذبها آل بنی المغیره علی الاسلام وهی تأبی غیره حتی قتلوها وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مکه فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنه.

سمیه دختر خباط… مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت می کرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه می دید و می فرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعده گاه شما بهشت است.

العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج ۷، ص ۷۱۲، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۲ – ۱۹۹۲٫

عمر و خشونت با زنان:

با بررسی سطحی در زندگی عمر بن خطاب، به این نکته پی خواهیم برد که وی در هیچ یک از دوره های زندگی اش رفتار شایسته ای با زنان نداشته است؛ چه آن زمان که مشرک بود، چه آن زمان که مسلمان شد و چه آن زمان که بر مردم حکومت می کرد.

موارد متعددی می توان برای هر یک از این موارد ذکر کرد؛ ولی به اختصار به چند مورد اشاره می کنیم.

رفتار عمر با زنان، پیش از مسلمان شدن:

عمر، خواهرش را کتک زد:

برخی از عالمان اهل تسنن؛ از جمله شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام، محمد بن سعد در الطبقات الکبری و… نقل کرده اند که پس از اطلاع عمر بن خطاب از اسلام آوردن داماد و خواهرش، به خانه آن ها آمد و شوهر خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار داد، خواهرش برای دفاع از شوهرش مداخله کرد، عمر چنان با مشت به صورت او کوبید که خون از تمام صورتش جاری شد.

فمشی عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر تواری فی البیت فدخل فقال: ما هذه الهینمه؟ وکانوا یقرءون طه قالا: ما عدا حدیثا تحدثناه بیننا قال: فلعلکما قد صبأتما؟ فقال له ختنه: یا عمر إن کان الحق فی غیر دینک؟ فوثب علیه فوطئه وطئا شدیدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحه بیده فدمی وجهها.

عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نیز آنجا بود و هنگامی که احساس کرد عمر به آن جا می آید، در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: این سر و صداها چیست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت می کردند ـ پاسخ دادند: چیزی جز سخنانی که به هم می گفتیم نبود؛ عمر گفت: شاید شما از دین بیرون رفته اید؟

شوهر خواهرش پاسخ داد: ای عمر؛ اگر حق در غیر دین تو باشد چه خواهی کرد؟

عمر به او حمله کرد و او را لگد کوب نمود، خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند؛ اما عمر با دست بر صورت او کوبید که صورتش خونین شد.

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبه (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۳۴۸، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م؛

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۸۶؛

المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای۶۴۳هـ)، الأحادیث المختاره، ج ۷، ص ۱۴۱، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مکتبه النهضه الحدیثه – مکه المکرمه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰هـ؛

الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۱، ص ۱۷۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م؛

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه، ج ۱۷، ص ۲۵۹، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمه/ دار الغیث – السعودیه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۹هـ .

ابن کثیر دمشقی نیز این گونه نقل می کند:

فقامت إلیه أخته فاطمه بنت الخطاب لتکفه عن زوجها فضربها فشجها.

فاطمه دختر خطاب آمد تا از شوهرش دفاع کند، عمر آن چنان او را زد که سرش شکست!!!.

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج ۳، ص ۸۰، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.

عمر، زن مسلمان را کتک می زد:

و نیز بزرگان اهل سنت، از آزار و اذیت عمر نسبت به زنان و کنیزانی خبر می دهند که مسلمان شده بودند :

ومر [ابوبکر] بجاریه بنی مؤمل، حی من بنی عدی بن کعب، وکانت مسلمه، وعمر بن الخطاب یعذبها لتترک الاسلام، وهو یومئذ مشرک، وهو یضربها، حتی إذا مل قال: إنی أعتذر إلیک، إنی لم أترکک إلا ملاله، فتقول: کذلک فعل الله بک.

ابوبکر می دید که کنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدی بن کعب، عمر او را کتک می زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را کتک نمی زنم برای این است که خسته شده ام، از این جهت مرا ببخش. کنیز در پاسخ گفت: بدان که خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد کرد.

الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای۲۱۳هـ)، السیره النبویه، ج ۲، ص ۱۶۱، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعه: الأولی، بیروت – ۱۴۱۱هـ؛

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای۲۴۱هـ)، فضائل الصحابه، ج ۱، ص ۱۲۰، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م؛

الکلاعی الأندلسی، أبو الربیع سلیمان بن موسی (متوفای۶۳۴هـ)، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثه الخلفاء، ج ۱، ص ۲۳۸، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الکتب – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷هـ؛

الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بکر المعروف بالبری (متوفای۶۴۴هـ) الجوهره فی نسب النبی وأصحابه العشره، ج ۱، ص ۲۴۴؛

الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفای۶۹۴هـ)، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج ۲، ص ۲۴، تحقیق عیسی عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۶م؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای۷۳۳هـ)، نهایه الأرب فی فنون الأدب، ج ۱۶، ص ۱۶۲، تحقیق مفید قمحیه وجماعه، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م.

رفتار عمر با زنان در زمان پیامبر (ص) :

شواهدی وجود دارد که عمر بن خطاب، حتی در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله متعرض زنان مسلمان می شد و آن ها را به بهانه های واهی کتک می زد.

عمر، زنان سوگوار را کتک زد:

احمد بن حنبل در مسند خود می نویسد:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ… فَلَمَّا مَاتَتْ زَیْنَبُ ابْنَهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْحَقِی بِسَلَفِنَا الصَّالِحِ الْخَیْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَبَکَتْ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ یَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِیَدِهِ وَقَالَ مَهْلًا یَا عُمَرُ ثُمَّ قَالَ ابْکِینَ وَإِیَّاکُنَّ وَنَعِیقَ الشَّیْطَان….

زینب دختر رسول خدا (ص) از دنیا رفت، فرمود: خداوند او را به سلف صالح عثمان بن مظعون ملحق نمود. زنان با شنیدن این سخن پیامبر (ص) گریستند، عمر با تازیانه ای که در دستش بود در حضور رسول خدا آغاز به کتک زدن زنان نمود که با برخورد تند پیامبر رحمت مواجه شد، حضرت تازیانه را از او گرفت و فرمود: آرام باش، تورا با این زن ها چکار؛ بگذار گریه کنند، سپس به زن ها فرمود: گریه کنید؛ ولی از ناله های شیطانی ( ناله هایی که با گناه و اعتراض به خداوند همراه است ) بر حذر باشید….

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۳۷، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر؛

النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۲۱۰، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م؛

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای ۱۲۵۵هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج ۴، ص ۱۴۹، ناشر: دار الجیل، بیروت – ۱۹۷۳؛

المبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم أبو العلا (متوفای۱۳۵۳هـ)، تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج ۴، ص ۷۵، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

کسی که این چنین جسور است و در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله زنان مسلمان را کتک می زند، آیا در زمانی که حکومت در دست او است و چماق به دستانی همچون خالد بن ولید، مغیره بن شعبه، قنفذ العدوی و… وی را همراهی می کنند، از کتک زدن زنان خودداری خواهد کرد؟

در میان زنانی که برای زینب گریه می کرده اند، به احتمال زیاد از خانواده رسول خدا نیز افرادی بوده اند، و کسی که در حضور رسول خدا متعرض زنان و اهل و عیال آن حضرت می شود، پس از آن حضرت و در زمانی که مسأله مهم برای او رسیدن به قدرت و تکیه زدن بر مسند خلافت است، آیا جسارتش چند برابر نمی شود؟

عمر، سوده همسر رسول خدا را اذیت می کرد:

محمد بن اسماعیل بخاری در سه جای از کتابش داستان بیرون رفتن سوده را در تاریکی شب از عائشه نقل می کند و می نویسد:

عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَائِشَهَ، رضی الله عنها، قَالَتْ خَرَجَتْ سَوْدَهُ بَعْدَ مَا ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا، وَکَانَتِ امْرَأَهً جَسِیمَهً لاَ تَخْفَی عَلَی مَنْ یَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ یَا سَوْدَهُ أَمَا وَاللَّهِ مَا تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا، فَانْظُرِی کَیْفَ تَخْرُجِینَ، قَالَتْ فَانْکَفَأَتْ رَاجِعَهً، وَرَسُولُ اللَّهِ، صلی الله علیه وسلم، فِی بَیْتِی، وَإِنَّهُ لَیَتَعَشَّی. وَفِی یَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِی فَقَالَ لِی عُمَرُ کَذَا وَکَذَا. قَالَتْ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ وَإِنَّ الْعَرْقَ فِی یَدِهِ مَا وَضَعَهُ فَقَالَ « إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَکُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِکُنَّ ».

پس از واجب شدن حجاب، سوده همسر رسول خدا (ص) برای انجام کاری از منزل خارج شد و چون زن تنومندی بود، شناخته می شد، عمر بن خطاب او را دید و گفت: ای سوده از نظر و نگاه ما مخفی نمی مانی، مواظب باش که چگونه بیرون می روی، سوده برگشت، در آن لحظه رسول خدا (ص) در اتاق من مشغول غذا خوردن بود، سوده وارد شد و گفت: ای پیامبر خدا! از منزل برای کاری بیرون رفتم و عمر به من چنین و چنان گفت. پیک وحی نازل شد، رسول خدا فرمود: به شما اجازه داده شده که برای برآوردن امور و انجام حاجات از منزل خارج شوید.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۱، ص ۶۷، ح۱۴۶، کتاب الوضوء، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ إِلَی الْبَرَازِ و ج ۴، ص ۱۷۸۰، ح۴۴۷۹، کتاب التفسیر، باب قَوْلِهِ ( لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ و ج ۴، ص ۱۸۰۰، ح۴۵۱۷، کتاب النکاح، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ لِحَوَائِجِهِنَّ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫

چه کسی به عمر اجازه داده است که با مادران مؤمنین این گونه اهانت آمیز صحبت کند؟ مگر نه این که آنان نیز همانند دیگر انسان ها مجبور بودند برای انجام بعضی از امور زندگی بیرون بروند و طبق نص روایت، این کار با اجازه نبی مکرم اسلام صورت گرفته بود.

آیا عمر بن الخطاب، غیرتش بیشتر از پیامبر بوده است؟

جالب این است که برخی از عالمان اهل تسنن، این داستان را از مناقب عمر بن خطاب و آزردن امّ المؤمنین سوده را از فضائل بی نظیر وی شمرده اند.

آلوسی مفسر مشهور اهل تسنن در این باره می نویسد:

وعد الشیعه ما وقع منه رضی الله تعالی عنه فی خبر ابن جریر من المثالب قالوا: لما فیه من سوء الأدب وتخجیل سوده حرم رسول الله صلی الله علیه وسلم وإیذائها بذلک. وأجاب أهل السنه بعد تسلیم صحه الخبر أنه رضی الله تعالی عنه رأی أن لا بأس بذلک لما غلب علی ظنه من ترتب الخیر العظیم علیه….

شیعه، عمر را به جهت آنچه از او سر زده است ملامت می کنند و از عیب های او برمی شمرند؛ چون این حرکت وی را بی ادبی به خانواده پیغمبر و خجالت کشیدن همسر رسول خدا (ص) و آزار او می دانند.

اهل سنت پاسخ داده اند که: بر فرض که روایت درست باشد؛ ولی او فکر می کرده است که این حرکت صحیح و باعث برکات خواهد شد.

الآلوسی البغدادی، العلامه أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای۱۲۷۰هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج ۲۲، ص ۷۲، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

آری، احدی غیر از عمر بن خطاب جرأت و توان چنین جسارتی را نداشت. کسی که در زمان حیات نبی مکرم اسلام، همسران او را اذیت می کند و با جملات اهانت آمیز با آنان صحبت کرده و سبب شرمندگی آنان می شود، پس از نبی مکرم و در زمانی که حکومت و قدرت در دست او است، آیا از اذیت خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله خودداری خواهد کرد؟

رفتار عمر با زنان در زمان حکومتش:

عمر بن خطاب که خشونت جزء ذات وی شده و در وجود او نهفته بود، سخت گیری ها و رفتارهای خشونت آمیزش با زنان در زمان خلافتش شدت بیشتری گرفت؛ تا جائی که اگر یکی از زنان مسلمان را احضار می کرد، چنان ترس و وحشت او را فرامی گرفت که حتی در مواردی فرزند در رحمشان را از شدت هیبت و خشونت عمر، سقط می کردند.

در ذیل به چند نمونه اشاره می کنیم:

۱٫ سقط جنین از ترس عمر:

عبد الرزاق صنعانی در کتاب المصنف می نویسد:

أَرْسَلَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ إِلی امْرَأَهٍ مُغِیبَهٍ کَانَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا، فَأَنْکَرَ ذالِکَ، فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا، فَقِیلَ لَهَا: أَجِیبِی عُمَرَ، فَقَالَتْ: یَا وَیْلَهَا مَا لَهَا وَلِعُمَرَ! فَبَیْنَمَا هِیَ فی الطَّرِیقِ فَزِعَتْ، فَضَرَبَهَا الطَّلْقُ، فَدَخَلَتْ دَارَاً فَأَلْقَتْ وَلَدَهَا، فَصَاحَ الصَّبِیُّ صَیْحَتَیْنِ ثُمَّ مَاتَ.

عمر زنی را که نزد وی رفت و آمد بود احضار کرد، آن زن پس از شنیدن خبر فریاد زد: وای بر من مرا با عمر چکار! در بین راه که می آمد ناگهان درد زایمان آن زن را فرا گرفت، واردخانه ای شد، فرزندش را به دنیا آورد؛ اما آن کودک دو بار فریاد زد و مرد.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۹، ص ۴۵۸، ح۱۸۰۱۰، باب من أفزعه السلطان، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.

قطعیت این مطلب از دیدگاه عالمان اهل تسنن آن چنان بوده است که حتی در کتاب های فقهی نیز به آن استناد کرده اند.

محیی الدین نووی در المجموع می نویسد:

( فصل ) وان بعث السلطان إلی امرأه ذکرت عنده بسوء ففزعت فألقت جنینا میتا وجب ضمانه لما روی ( أن عمر رضی الله عنه أرسل إلی امرأه مغیبه کان یدخل علیها، فقالت یا ویلها مالها ولعمر، فبینا هی فی الطریق إذا فزعت فضربها الطلق، فألقت ولدا فصاح الصبی صیحتین ثم مات.

اگر از زنی نزد حاکم و فرماندهی بدگویی کرده و وی را متهم کنند، سپس حاکم کسی را نزد وی به فرستد تا وی را احضار کنند و آن زن از ترس، فرزند در رحمش را سقط نماید، بر حاکم است که دیه وی را بپردازد؛ زیرا روایت شده است که به عمر خبر دادند: زنی مردان نزد وی رفت و آمد می کنند، عمر کسی را مأمور کرد تا زن را احضار کند، هنگامی که شنید گفت: مرا با عمر چه کار؟ در بین راه که می آمد، از شدت ترس درد زایمان وی را گرفت و فرزندش را به دنیا آورد، طفل سقط شده دوبار فریاد زد و مرد.

و در ادامه می نویسد:

( مسأله ) إذا بعث السلطان إلی امرأه ذکرت عنده بسوء وکانت حاملا ففزعت فأسقطت جنینها وجب علی الامام ضمانه. وقال أبو حنیفه لا یجب….

وقال أحمد: تجب الدیه فی المرأه أیضا لأنها نفس هلکت بارساله إلیها فضمنها کجنینها، أو نفس هلکت بسببه فغرمها، کما لو ضربها فماتت.

اگر زنی پیش حاکم و خلیفه از کار زشت وی شکایت کنند، و آن زن باردار باشد و جنینش را سقط کند، بر امام مسلمین واجب است دیه وی را بپردازد، این فتوا از ابوحنیفه است. و احمد پیشوای حنبلیها گفته است: افزون بر طفل برای زن هم باید دیه بدهند؛ چون حاکم او را احضار کرده است؛ پس ضامن حفظ زن هم هست؛ مانند آن که زن را بزنند و او به میرد.

النووی، أبی زکریا محیی الدین (متوفای۶۷۶ هـ)، المجموع، ج ۱۹، ص ۱۲، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، التکمله الثانیه.

و نیز ابن قدامه مقدسی، فقیه مشهور حنابله می نویسد:

( فصل ) إذا بعث السلطان إلی امرأه لیحضرها فأسقطت جنینا میتا ضمنه لما روی أن عمر رضی الله عنه بعث إلی امرأه مغیبه کان یدخل علیها فقالت یا ویلها مالها ولعمر فبینا هی فی الطریق إذا فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبی صیحتین فمات.

اگر حاکمی زنی را احضار نماید و آن زن جنینش را مرده به دنیا آورد، حاکم ضامن است….

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامه أبو محمد (متوفای۶۲۰هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج ۸، ص ۳۳۸، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۵هـ.

همین مطلب را در کتاب الکافی فی فقه ابن حنبل نیز آورده است:

المقدسی، عبد الله بن أحمد بن قدامه أبو محمد (متوفای۶۲۰هـ)، الکافی فی فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۶۰، ناشر: المکتب الاسلامی – بیروت

بهوتی حنبلی نیز می نویسد:

( ضمن السلطان ما کان بطلبه ابتداء ) أما الجنین فلما روی: أن عمر بعث إلی امرأه نفیسه مغنیه کان رجل یدخل إلیها فقالت: یا ویلها ما لها ولعمر؟ فبینما هی فی الطریق إذ فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبی صیحتین ثم مات.

حاکم در برابر آن چه احضار می کند ضامن است؛ اما در برابر جنین، از عمر روایت شده است که….

البهوتی، منصور بن یونس بن إدریس (متوفای۱۰۵۱هـ)، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج ۶، ص ۱۶، ناشر: تحقیق: هلال مصیلحی مصطفی هلال، دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۲هـ.

ابوإسحاق شیرازی نیز در کتاب المهذب به همین روایت استناد کرده است:

الشیرازی، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای۴۷۶هـ، المهذب فی فقه الإمام الشافعی، ج ۲، ص ۱۹۲، ناشر: دار الفکر – بیروت

۲٫ ادرار کردن زن، از ترس عمر:

عن إبراهیم قال: طاف عمر بن الخطاب فی صفوف النساء، فوجد ریحا طیبه من رأس امرأه، فقال: لو أعلم أیتکن هی لفعلت ولفعلت، لتطیب إحداکن لزوجها، فإذا خرجت لبست أطمار (ثوب البالی) ولیدتها (أمه).

قال: فبلغنی أن المرأه لتی کانت تطیبت، بالت فی ثیابها من الفرق (أی الخوف).

عمر در بین صف های بانوان عبور می کرد، بوی خوشی از یکی از خانم ها به مشامش رسید، گفت: اگر می دانستم که کدام زن خودش را خوشبو کرده است با وی چنین و چنان می کردم، شما زنان باید خودتان را برای همسرتان خوشبو کنید و هنگام بیرون آمدن ازمنزل لباس های کهنه بپوشید.

راوی می گوید: شنیدم زنی که خود را خوشبو کرده بود، از ترس خودش را نجس کرده بود.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۴، ص ۳۷۴، ح ۸۱۱۷، باب من أفزعه السلطان، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.

۳٫ عمر، زنانی را که در خانه ام المؤمنین میمونه جمع شده بودند، کتک زد:

عبدالرزاق صنعانی در المُصَنّف می نویسد:

لَمَّا مَاتَ خَالِدُ بنُ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ اجْتَمَعَ فی بَیْتِ مَیْمُونَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا نِسَاءٌ یَبْکِینَ، فَجَاءَ عُمَرُ وَمَعَهُ ابنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَمَعَهُ الدرَّهُ، فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ ادْخُلْ عَلی أُم المُؤْمِنِینَ فَأْمُرْهَا فَلْتَحْتَجِبْ، وَأَخْرِجْهُنَّ عَلَیَّ، فَجَعَلَ یُخْرِجُهُنَّ عَلَیْهِ وَهُوَ یَضْرِبُهُنَّ بِالدرَّهِ، فَسَقَطَ خِمَارُ امْرَأَهٍ مِنْهُنَّ، فَقَالُوا: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ خِمَارُهَا فَقَالَ: دَعُوهَا، وََلاَ حُرْمَهَ لَهَا.

زمانی که خالد بن ولید (در زمان خلافت عمر) از دنیا رفت، زنان در خانه میمونه همسر رسول خدا (ص) گردآمدند و بر وی گریه می کردند، عمر تازیانه به دست همراه ابن عباس از راه رسید و خطاب به ابن عباس گفت: یا عبدالله! بر امّ المؤمنین میمونه وارد شو و او را امر کن حجاب بپوشد و بگو زنانی که در خانه جمع شده اند نزد من بیایند. ابن عباس می گوید: زنان خارج شدند و عمر آن ها را با تازیانه می زد، همین طور که عمر زنان را می زد، پوشش یکی از زنان افتاد، به عمر گفتند: پوشش (چادرش) از سرش افتاد (رهایش کن)، عمر گفت: شما را با او چکار؟ (پس از این گریه ها) او احترامی ندارد.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۳، ص ۵۵۷، ح۶۶۸۱، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.

۴٫ عمر، شبانه وارد خانه مردم می شد و زنان را کتک می زد:

أَنَّ عُمَرَ بن الخطاب رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعَ نَوَّاحَهً بِالمَدِینَهِ لَیْلاً، فَأَتَی عَلَیْهَا فَدَخَلَ، فَفَرَّقَ النسَاءُ، فَأَدْرَکَ النَّائِحَهَ فَجَعَلَ یَضْرِبُهَا بِالدرَّهِ، فَوَقَعَ خِمَارُهَا، فَقَالُوا: شَعْرُهَا یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ فَقَالَ: أَجَلْ، فَلاَ حُرْمَهَ لَهَا.

شبی در مدینه صدای نوحه و گریه و زاری به گوش عمر بن خطاب رسید، در پی صدا رفت و داخل خانه ای شد که صدا از آنجا بیرون می آمد، زنان را پراکنده کرد تا رسید به زن نوحه خوان، آغاز کرد به تازیانه زدن او در این هنگام روپوش (چادر) زن نوحه خوان از سرش افتاد، به عمر گفتند: روپوش او از سرش افتاد، گفت: آری ولیکن این زن احترامی ندارد.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۳، ص ۵۵۷، ح۶۶۸۲، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.

آیا حاکم اسلامی، حق دارد که بدون اجازه وارد خانه مردم بشود؟ با این که خداوند می فرماید:

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لا تَدْخُلُواْ بُیُوتًا غَیرَْ بُیُوتِکُمْ حَتیَ تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَلیَ أَهْلِهَا ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون .

فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِیهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتیَ یُؤْذَنَ لَکمُ ْ وَ إِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکیَ لَکُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیم . النور / ۲۷ و ۲۸٫

ای افرادی که ایمان آورده اید! در خانه هایی غیر از خانه خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید این برای شما بهتر است شاید متذکّر شوید!. و اگر کسی را در آن نیافتید، وارد نشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگردید!» بازگردید، این برای شما پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است!.

معلوم می شود که وارد شدن به خانه دیگران و تعرض به زنان خانه، از کارهای همیشگی عمر بن خطاب بوده است و تنها خانه فاطمه نبود که او به زور واردش شده است. و فاطمه زهرا سلام الله علیها، تنها زنی نیست که عمر او را کتک زده باشد.

۵٫ عمر، به خانه عائشه هجوم آورد:

نمیری در تاریخ المدینه و طبری در تاریخش می نویسند:

حدثنی یونس قال أخبرنا ابن وهب قال أخبرنا یونس بن یزید عن ابن شهاب قال حدثنی سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر رحمه الله أقامت علیه عائشه النوح فأقبل عمر بن الخطاب حتی قام ببابها فنهاهن عن البکاء علی أبی بکر فأبین أن ینتهین فقال عمر لهشام بن الولید ادخل فأخرج إلی ابنه أبی قحافه أخت أبی بکر فقالت عائشه لهشام حین سمعت ذلک من عمر إنی أحرج علیک بیتی فقال عمر لهشام ادخل فقد أذنت لک فدخل هشام فأخرج أم فروه أخت أبی بکر إلی عمر فعلاها الدره فضربها ضربات فتفرق النوح حین سمعوا ذلک.

از سعید بن مسیب نقل شده است که گفت: ابوبکر از دنیا رفت، عائشه به عزاداری و گریه پرداخت، عمر درِ خانه عائشه آمد و زنان را از گریه و عزاداری نهی کرد؛ ولی زن ها گوش نکردند، عمر به هشام بن ولید دستور داد تا وارد خانه شود و خواهر ابوبکر را بیرون بیاورد. عائشه هنگامی که سخن عمر را شنید به هشام گفت: من بر خانه ام از تو سزاوارترم، عمر به هشام گفت: به تو اجازه می دهم داخل خانه شوی، هشام داخل خانه شد و امّ فروه خواهر ابوبکر را بیرون آورد و نزد عمر برد، عمر تازیانه را به حرکت در آورد و ضرباتی چند بر پیکرش نواخت، زنان هنگامی که این خبر را شنیدند، متفرق شدند.

النمیری البصری، أبو زید عمر بن شبه (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینه المنوره، ج ۱، ص ۳۵۸، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م؛

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛

تصحیح سند روایت:

سعید بن مسیب: ابن حجر در باره او می گوید:

أحد العلماء الأثبات الفقهاء الکبار من کبار الثانیه اتفقوا علی أن مرسلاته أصح المراسیل وقال ابن المدینی لا أعلم فی التابعین أوسع علما منه.

او یکی از فقیهان بزرگ واز طبقه دوم است، علما اتفاق کرده اند که اخبار مرسل او صحیح ترین است، ابن مدینی گفته است: از تابعانی است که در وسعت علم و دانش از او بهتر ندیدم.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج ۱، ص ۲۴۱، رقم: ۲۳۹۶٫

ابن شهاب (محمد بن مسلم الزهری) ابن ججر در باره او می گوید:

الفقیه الحافظ متفق علی جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقه الرابعه.

دانشمندی فقیه است که بر بزرگی مقام واستواری او اتفاق شده واز بزرگان طبقه چهارم است.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج ۱، ص ۵۰۶، رقم ۶۲۹۶٫

یونس بن یزید: از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است.

ذهبی در باره او می گوید:

یونس بن یزید الأیلی، أحد الأثبات، عن الزهری، والقاسم، وعکرمه…

الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته، الذهبی، ج ۲، ص ۴۰۴، ۶۴۸۰٫

ابن وهب (عبد الله بن وهب بن مسلم القرشی مولاهم الفهری، ابومحمد المصری الفقیه) از راویان بخاری مسلم و بقیه صحاح سته.

ابن حجر در باره او می گوید:

عبد الله بن وهب بن مسلم القرشی مولاهم أبو محمد المصری الفقیه ثقه حافظ عابد.

تقریب التهذیب، ابن حجر، ج ۱، ص ۳۲۸، رقم: ۳۶۹۴٫

یونس (یونس بن عبد الأعلی بن میسره).

ذهبی در باره او می نویسد:

یونس بن عبد الأعلی أبو موسی الصدفی، أحد الأئمه… ثقه محدث مقرئ من العقلاء النبلاء.

الکاشف فی معرفه من له روایه فی کتب السته، الذهبی، ج ۲ ص ۴۰۳، رقم: ۶۴۷۱٫

چگونه عمر بن خطاب به خود اجازه می دهد که به زور وارد خانه رسول خدا شود و زنان مسلمان را کتک بزند؟ با این که خداوند می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُم … احزاب / ۵۳٫

ای افرادی که ایمان آورده اید! در خانه های پیامبر داخل نشوید؛ مگر به شما اجازه داده شود.

آیا کسی که از همسر رسول خدا حیا نمی کند و به زور وارد خانه او می شود، می توان انتظار داشت که در زمان حمله به خانه دختر رسول خدا، خجالت بکشد و به زور وارد نشود؟

۶٫ عمر، خواهر ابوبکر را کتک زد:

ابن سعد در الطبقات الکبری و ابن اثیر در تاریخش می نویسند:

لما تُوُفیَ أَبُو بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَقَامَتْ عَائِشَهُ عَلَیْهِ النَّوْحَ فَبَلَغَ عُمَرُ فَنَهَاهَا عَنِ النَّوْحِ عَلای أَبِی بَکْرٍ، فَأَبَیْنَ أَنْ یَنْتَهَینَ، فَقَالَ لِهَشام بن الْوَلِیدِ: أُخْرُجْ إِلای ابنَهِ أَبِی قُحَافَهَ فَعَلاَهَا بِالدُّرَّهِ ضَرَبَاتِ، فَتَفَرَّقَ النَّوَائِحُ حِینَ سَمِعْنَ ذالِکَ، فَقَالَ: تُرِدْنَ أَنْ یُعَذَّبَ أَبُو بَکْرٍ بِبُکَائِکُنَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ المیتَ یُعَذبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ.

از سعید بن مسیب نقل شده است که گفت: هنگامی که ابوبکر مُرد، عائشه مجلس عزاداری برپا کرد، عمر این خبر را شنید و زنان را از گریه و عزاداری نهی کرد؛ اما آنان توجهی نکردند، به هشام بن ولید گفت: دختر ابوقحافه (خواهر ابوبکر) را نزد من بیاور، هنگامی که آمد، چندین ضربه بر بدنش زد، زنانی که عزاداری می کردند، با شنیدن این خبر متفرق شدند.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۰۸، ناشر: دار صادر – بیروت.

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۶۷، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۵هـ.

ابن حجر پس از تصریح به صحیح بودن سند این روایت می نویسد:

وصله ابن سعد فی الطبقات بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال لما توفی أبو بکر أقامت عائشه علیه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبین فقال لهشام بن الولید أخرج إلی بیت أبی قحافه یعنی أم فروه فعلاها بالدره ضربات فتفرق النوائح حین سمعن بذلک ووصله إسحاق بن راهویه فی مسنده من وجه آخر عن الزهری وفیه فجعل یخرجهن امرأه امرأه وهو یضربهن بالدره.

ابن سعد در طبقاتش به سند صحیح از سعید بن مسیب نقل می کند که گفت: هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت، عائشه مجلس عزاداری برپا کرد، خبر به عمر رسید، آنان را از گریه و عزاداری منع کرد؛ ولی زن ها نپذیرفتند. عمر به هشام بن ولید گفت: برو داخل خانه و امّ فروه را بیرون بیاور!!! هنگامی که هشام وارد خانه شد، ضرباتی با تازیانه بر بدن امّ فروه نواخت که بقیه زن ها گریختند. اسحاق بن راهویه به شکل دیگری این قصه را نقل کرده است و در آخرش می گوید: زنان را یکی پس از دیگری از خانه ابوبکر بیرون می آوردند و عمر آنان را با تازیانه می زد.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۵، ص ۷۴، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

محمد بن اسماعیل بخاری نیز این روایت را نقل کرده است؛ اما همانند همیشه، دست های امانت دارش روایت را تحریف و طوری نقل کرده است که به آبروی خلیفه برنخورد.

وَقَدْ أَخْرَجَ عُمَرُ أُخْتَ أَبِی بَکْر حِینَ نَاحَتْ.

صحیح البخاری، ج ۳، ص ۹۱ و ج ۸، ص ۱۲۷، ح قبل رقم ۲۴۲۰٫

عمر، خواهر ابوبکر را هنگامی که گریه می کرد، از خانه بیرون آورد.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۲، ص ۸۵۲ و ج ۶، ص ۲۶۴۰، بَاب إِخْرَاجِ الْخُصُومِ وَأَهْلِ الرِّیَبِ من الْبُیُوتِ بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫

ابن جوزی پس از نقل روایت، این گونه توجیه می کند که چون عمر زورش به عایشه نمی رسید، خواهر ابوبکر را کتک زد!!!

قلت: ابنه أبی قحافه هی أم فروه أخت أبی بکر، فلما لم یمکنه أن یکلم عائشه هیبه لها واحتراما، أدب هذه.

ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ هـ)، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج ۱، ص ۵۹، تحقیق: علی حسین البواب، ناشر: دار الوطن – الریاض – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م.

۷٫ خواهر ابوبکر، نخستین کسی که طعم تازیانه عمر را چشید:

ابن أبی الحدید معتزلی می نویسد:

وأول من ضرب عمر بالدره أم فروه بنت أبی قحافه، مات أبو بکر فناح النساء علیه، وفیهن أخته أم فروه، فنهاهن عمر مرارا، وهن یعاودن، فأخرج أم فروه من بینهن، وعلاها بالدره فهربن وتفرقن.

کان یقال: دره عمر أهیب من سیف الحجاج. وفی الصحیح أن نسوه کن عند رسول الله صلی الله علیه وآله قد کثر لغطهن، فجاء عمر فهربن هیبه له، فقال لهن: یا عدیات أنفسهن! أتهبننی ولا تهبن رسول الله! قلن: نعم، أنت أغلظ وأفظ.

نخستین کسی که عمر او را با تازیانه زد، امّ فروه دختر ابوقحافه بود، ابوبکر مرده بود و زن ها برای او گریه می کردند که در میان آن ها امّ فروه خواهر ابوبکر نیز بود. عمر آن ها را چندین بار منع کرد؛ ولی آن ها توجه نکردند. عمر، امّ فروه را از میان زن ها خارج کرد و با تازیانه بر سر او زد، زنان دیگر ترسیدند و متفرق شدند.

در مقام تشبیه گفته می شد: تازیانه عمر وحشتناکتر از شمشیر حجاج بود، در خبر صحیح آمده است: سر و صدای زنانی که خدمت پیامبر (ص) بودند، زیاد شده بود، هنگامی که عمر آمد از ترس وی همه گریختند، به آنان گفت: ای افرادی که به خودتان رحم نمی کنید، آیا از من می ترسید و از رسول خدا (ص) نه؟ گفتند: آری، تو خشن و تند خو هستی.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۱۴، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۸م.

۸٫ عمر، فرزندش را به خاطر پوشیدن لباس زیبا کتک زد:

خشونت های عمر منحصر به زنان نمی شد؛ بلکه حتی کودکان خردسال نیز طعم تازیانه معروف عمر را چشیده اند.

معمر بن راشد در الجامع، عبد الرزاق صنعانی در المصنف و جلال الدین سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسند:

دَخَلَ ابنٌ لِعُمَرَ بنِ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا عَلَیهِ وَقَدْ تَرَجَّلَ وَلَبِسَ ثِیَابَاً حِسَانَاً، فَضَرَبَهُ عُمَرُ بِالدرَّهِ حَتَّی أَبْکَاهُ، فَقَالَتْ لَهُ حَفْصَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: لَمْ یَکُنْ فَاحِشاً، لِمَ ضَرَبْتَهُ؟ قَالَ: رَأَیْتُهُ قَدْ أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُصَغرَهَا إِلَیْهِ.

از عکرمه بن خالد نقل شده است که گفت: پسر عمر نزد پدرش رفت؛ در حالی که لباس زیبا و خوبی پوشیده بود، عمر آن قدر او را با تازیانه زد تا به گریه افتاد، حفصه گفت: او که کار بدی نکرده، چرا او را کتک می زنی؟ عمر گفت: احساس کردم که از پوشیدن لباس دچار غرور شده است و خواستم غرورش را بشکنم.

الأزدی، معمر بن راشد (متوفای۱۵۱هـ، الجامع، ج ۱۰، ص ۴۱۶، تحقیق: حبیب الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ؛

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۱۰، ص ۴۱۶، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ؛

السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، تاریخ الخلفاء، ج ۱، ص ۱۴۲، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعه السعاده – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م.

این کودک خردسال چه گناهی کرده بود که این چنین مورد ضرب و شتم عمر قرار می گیرد؟ آیا لباس نو پوشیدن نوجوان حرام است؟ آیا یک کودک حق ندارد لباس نو به پوشد و خوشحال باشد؟

۹٫ عمر، زنش را نیمه شب کتک زد:

با این که در روایت های بسیاری خوشرفتاری و آسان گرفتن بر اهل و عیال سفارش شده و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نیز همواره با اهل و عیالش رفتار شایسته داشته است؛ اما متأسفانه عمر بن خطاب که خود را جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله می دانست، بر خلاف این سیره الهی، با اهل و عیالش رفتار خشونت آمیز داشت و همواره آن ها را به هر بهانه ای کتک می زد.

عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ لَیْلَهً فَلَمَّا کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قَامَ إِلَی امْرَأَتِهِ یَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَیْنَهُمَا فَلَمَّا أَوَی إِلَی فِرَاشِهِ قَالَ لِی یَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّی شَیْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ،صلی الله علیه وسلم، «لاَ یُسْأَلُ الرَّجُلُ فِیمَ یَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَلاَ تَنَمْ إِلاَّ عَلَی وِتْرٍ». وَنَسِیتُ الثَّالِثَهَ

از اشعث بن قیس نقل شده است که گفت: شبی مهمان عمر بودم، نیمه های شب عمر از جایش حرکت کرد و زنش را کتک می زد! بین آن دو قرار گرفته و مانع شدم. هنگامی که عمر به رختخوابش برگشت، گفت: ای اشعث! سخنی از من بشنو که از رسول خدا (ص) شنیده ام: کسی که همسرش را می زند از وی نمی پرسند که چرا او را کتک زدی؟ و همیشه پس از خواندن نماز وتر بخواب؛ ولی سومی را فراموش کردم.

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (متوفای۲۷۵هـ)، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳۹ ح۱۹۸۶، بَاب ضَرْبِ النِّسَاءِ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر – بیروت.

احمد بن حنبل نیز روایت را همانند قبل نقل کرده و می نویسد:

عَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ فَتَنَاوَلَ امْرَأَتَهُ فَضَرَبَهَا وَقَالَ یَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّی ثَلاثًا حَفِظْتُهُنَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لا تَسْأَلْ الرَّجُلَ فِیمَ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ وَلا تَنَمْ إِلا عَلَی وَتْرٍ وَنَسِیتُ الثَّالِثَهَ.

الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۰، ح۱۲۲، باب مسند عمر بن الخطاب، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر؛

المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای۶۴۳هـ)، الأحادیث المختاره، ج ۱، ص ۱۸۹، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مکتبه النهضه الحدیثه – مکه المکرمه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰هـ؛

المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج ۱۸، ص ۳۱، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، تفسیر القرآن العظیم، ج ۱، ص ۴۹۳، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۴۰۱هـ.

حاکم نیشابوری نیز روایت را این گونه نقل می کند:

عن الأشعث بن قیس قال تضیفت عمر بن الخطاب رضی الله عنه فقام فی بعض اللیل فتناول امرأته فضربها ثم نادانی یا أشعث قلت لبیک قال احفظ عنی ثلاثا حفظتهن عن رسول الله صلی الله علیه وآله لا تسأل الرجل فیم یضرب امرأته ولا تسأله عمن یعتمد من إخوانه ولا یعتمدهم ولا تنم الا علی وتر.

هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.

اشعث بن قیس می گوید: بر عمر بن خطاب میهمان شدم، در قسمتی از شب نزد همسرش رفت و وی را کتک زد، سپس مرا صدا زد و گفت: سه چیز را از من بیاموز که آن را از رسول خدا (ص) شنیده ام: ۱٫ از کسی که همسرش را می زند، نباید پرسید؛ ۲٫ و نباید پرسید که به چه کسی اعتماد دارد و به چه کسی نه؛ ۳٫ و نخواب مگر پس از خواندن نماز وتر.

النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص ۱۹۴، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.

بدون شک، مطلبی که عمر بن خطاب به رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت می دهد، واقعیت ندارد؛ چرا که کتک زدن و بد رفتاری با همسر، با روح اسلام و حتی با عقل و فطرت انسان در تضاد است. دین مبین اسلام برای زن ارزش ویژه ای قائل است و هرگز کتک زدن زن را جایز نمی داند. و نیز حتی یک روایت ضعیف وجود ندارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله زنانش را زده باشد و یا حتی با آن ها با خشونت رفتار کرده باشد و حتی روایات بسیاری در منابع شیعه و سنی وجود دارد که رسول خدا همواره با خانواده خود مهربان و خوشرفتارترین شخص نسبت به همسران خود بود. ابن مجاه به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود:

خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وأنا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی.

بهترین شما کسی است که با خانواده اش بهترین باشد و من برای خانواده ام بهترینم.

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (متوفای۲۷۵هـ)، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳۶، ح ۱۹۷۷، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَهِ النِّسَاءِ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر – بیروت.

همچنین فرمود:

خِیَارُکُمْ خِیَارُکُمْ لِنِسَائِهِمْ.

بهترین شما کسی است که نسبت به همسرانشان بهترین باشد.

القزوینی، محمد بن یزید أبو عبدالله (متوفای۲۷۵هـ)، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳۶، ح ۱۹۷۸، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَهِ النِّسَاءِ، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر – بیروت.

أنس بن مالک که سال ها خادم رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است در باره اخلاق و رفتار آن حضرت با خانواده می گوید:

مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ أَرْحَمَ بِالْعِیَالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم.

هیچ کسی را مهربانتر از رسول خدا با خانواده اش ندیدم.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱هـ)، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۰۸، ح۲۳۱۶، بَاب رَحْمَتِهِ (ص) الصِّبْیَانَ وَالْعِیَالَ وَتَوَاضُعِهِ وَفَضْلِ ذلک، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

از عایشه نقل شده است که گفت:

عن عَائِشَهَ قالت ما ضَرَبَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم شیئا قَطُّ بیده ولا امْرَأَهً ولا خَادِمًا.

رسول خدا (ص) هرگز چیزی را با دست خود نزد و هیچ خادم و زنی را کتک نزد.

النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱هـ)، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۱۴، ح۲۳۲۸، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

۱۰٫ دختر ابوبکر دوست نداشت با عمر ازدواج کند:

اخلاق تند و رفتار خشن عمر با خانواده اش آن قدر مشهور شده بود که کسی دوست نداشت با وی ازدواج نماید؛ تا جایی که همین اخلاق تند، او را در بسیاری از خواستگاری ها با شکست مواجه کرده است.

طبری و ابن أثیر، دو تاریخ نویس معروف اهل سنت می نویسند:

وخطب أم کلثوم ابنه أبی بکر الصدیق إلی عائشه فقالت أم کلثوم: لا حاجه لی فیه إنه خشن العیش شدید علی النساء.

عمر بن خطاب ابتدا به خواستگاری امّ کلثوم دختر ابوبکر رفت، عایشه این پیشنهاد را با خواهرش مطرح کرد. در پاسخ گفت: مرا با او کاری نیست. عایشه گفت: آیا امیرالمؤمنین را نمی خواهی؟ گفت: آری نمی خواهم، او در زندگی سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۶۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج ۶، ص ۹۸، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان، الطبعه: الثالثه، ۱۴۲۰هـ – ۱۹۹۹م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۵۰، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۵هـ .

همچنین مقریزی و ابوالفرج اصفهانی می نویسند که مغیره بن شعبه به عمر گفت:

إلا إنک یا أمیر المؤمنین رجل شدید الخلق علی أهلک، وهذه صبیه حدیثه السن، فلا تزال تنکر علیها الشئ فتضربها، فتصیح، فیغمک ذلک، وتتألم له عائشه…

تو ای امیرمؤمنان، مردی سخت گیر و بد اخلاق نسبت به خانواده ات هستی و امّ کلثوم دختر خردسالی است، می ترسم به زور چیزی از او بخواهی و او اطاعت نکند و تو او را کتک بزنی، داد و فریاد بزند و تو را ناراحت کند و عایشه نیز از این عمل غمگین شود…

عمر با شنیدن سخنان مغیره، سخن او را تأیید و دست از خواستگاری برداشت.

الأصبهانی، أبو الفرج (متوفای۳۵۶هـ)، الأغانی، ج ۱۶، ص ۱۰۳، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر – لبنان.

المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد متوفای۸۴۵ هـ) إمتاع الأسماع بما للنبی صلی الله علیه وسلم من الأحوال والأموال والحفده والمتاع، ج۶، ص۲۰۷، تحقیق وتعلیق: محمد عبد الحمید النمیسی ناشر: دار الکتب العلمیه ـ بیروت، الطبعه الأولی، ۱۴۲۰ هـ – ۱۹۹۹ م.

ابن عبد البر نیز می نویسد:

خطب عمر بن الخطاب أم کلثوم بنت أبی بکر إلی عائشه فأطمعته وقالت أین المذهب بها عنک فلما ذهبت قالت الجاریه تزوجینی عمر وقد عرفت غیرته وخشونه عیشه والله لئن فعلت لأخرجن إلی قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم ولأصیحن به.

عمر، امّ کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد، عایشه او را امیدوار کرد و به امّ کلثوم گفت، رأی تو در این باره چیست؟ امّ کلثوم گفت: تو مرا به ازدواج عمر در می آوری؛ در حالی که می دانی او در زندگی چه قدر سخت گیر و خشن است؛ به خدا اگر این کار را انجام دهی، من کنار قبر رسول خدا خواهم رفت وفریاد خواهم زد.

القرطبی، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفای۴۶۳ هـ)، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج ۴، ص ۱۸۰۷، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۲هـ.

البته همین ازدواج اتفاق افتاد و خلیفه دوم بدون توجه به مخالفت های دختر ابوبکر و عائشه با او ازدواج کرد که این مطلب را ما در مقاله بررسی شبهه ازدواج ام کلثوم با عمر بررسی کرده ایم .

۱۱٫ عمر، عبوس وارد خانه شده و عبوس خارج می شد:

بلاذری در انساب الأشراف، طبری، ابن أثیر و ابن کثیر در تاریخشان می نویسند:

وخطب أم أبان بنت عتبه بن ربیعه فکرهته وقالت یغلق بابه ویمنع خیره ویدخل عابسا ویخرج عابسا.

عمربن خطاب از «ام ابان بنت عتبه» خواستگاری کرد آن دختر نمی پذیرفت و می گفت: در خانه اش را می بندد، خیرش به کسی نمی رسد، عبوس می آید و عبوس می رود.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۶۰؛

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۶۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛

الآبی، أبو سعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج ۴، ص ۴۳، : تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت /لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م؛

الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۵۱، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۵هـ؛

القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۱۳۹، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.

۱۲٫ عمر و ازدواج اجباری با عاتکه:

محمد بن سعد در الطبقات الکبری می نویسد:

أَنَّ عَاتِکَهَ بِنْتَ زَیْدٍ کَانَتْ تَحْتَ عَبْدِ اللَّهِ بنِ أَبی بَکْرٍ، فَمَاتَ عَنْهَا وَاشْتَرَطَ عَلَیْهَا أَلاَّ تَزَوَّجَ بَعْدَهُ، فَتَبَتَّلَتْ وَجَعَلَتْ لاَ تَزَوَّجُ، وَجَعَلَ الرجَالُ یَخْطِبُونَهَا وَجَعَلَتْ تَأْبَی، فَقَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لِوَلِیهَا: اذْکُرْنِی لَهَا، فَذَکَرَهُ لَهَا فَأَبَتْ عَلی عُمَرَ أَیْضَاً، فَقَالَ عُمَرُ: زَوجْنِیهَا: فَزَوَّجَهُ إِیَّاهَا، فَأَتَاهَا عُمَرُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَعَارَکَهَا حَتَّی غَلَبَهَا عَلی نَفْسِهَا فَنَکَحَهَا، فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ: أُفَ أُفَ أُفَ، أَفَّفَ بها ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا وَتَرَکَهَا لاَ یَأْتِیهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَیْهِ مَوْلاَهً لَهَا أَنْ تَعَالَ فَإِنی سَأَتَهِیَّأُ لَکَ.

علی بن زید می گوید: عاتکه دختر زید، همسر عبد الله بن ابوبکر بود، و عبد الله با او شرط کرده بود که اگر او مُرد، شوهر نکند. عاتکه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر کس از وی خواستگاری می کرد، نمی پذیرفت، عمر به کسی که ولایت بر عاتکه داشت گفت که برای من از او خواستگاری کن، آن زن عمر را نیز قبول نکرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسری من دربیاور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وی درگیر شد تا سرانجام با زور با وی همبستر شد. هنگامی که کارش تمام شد، عاتکه با اظهار نفرت چندین مرتبه گفت: اُف اُف… سپس عمر خارج شد و نزد وی بازنگشت تا آن که عاتکه کنیزش را فرستاد و به عمر گفت: بیا من در اختیار تو هستم.

الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۶۵، ناشر: دار صادر – بیروت.

۱۳٫ عمر، کنیز ها را کتک می زد و اجازه نمی داد که حجاب داشته باشند:

رفتار عمر با کنیزان نیز خشن و تند بوده است؛ تا جایی که هر وقت می دید یکی از آن ها مقنعه پوشیده است، آن قدر او را کتک می زد تا مقنعه از سرش می افتاد.

سرخسی، از عالمان مشهور حنفی مذهب در کتاب المبسوط می نویسد:

وکان عمر رضی الله عنه إذا رأی أمه متقنعه علاها بالدره وقال القی عنک الخمار یا دفار وقال عمر رضی الله عنه ان الأمه ألقت قرونها من وراء الجدار أی لا تتقنع.

قال أنس رضی الله عنه کن جواری عمر رضی الله عنه یخد من الضیفان کاشفات الرؤس مضطربات البدن ولان الأمه تحتاج إلی الخروج لحوائج مولاها وإنما تخرج فی ثیاب مهنتها وحالها مع جمیع الرجال فی معنی البلوی بالنظر والمس کحال الرجل فی ذوات محارمه ولا یحل له أن ینظر إلی ظهرها وبطنها کما فی حق ذوات المحارم.

عمر هنگامی که کنیزی را می دید که روسری بر سر دارد، او را با تازیانه می زد و می گفت آن را از سرت بردار و می گفت: کنیز نباید روسری بر سر کند.

أنس می گوید: کنیزان عمر با سر برهنه و در حالی که اندامشان در حرکت و لرزش بود، از میهمان ها پذیرائی می کردند و با همان لباس کار و معمولی در منزل برای فراهم کردن ما یحتاج بیرون می رفتند و رفتار مردم از نظر نگاه و تماس بدن با آنان مانند همسر و دیگر محارمشان بود و فقط به پشت و شکمشان نباید نگاه می کردند؛ همان گونه که نسبت به محارم چنین بودند.

السرخسی، شمس الدین (متوفای۴۸۳هـ، المبسوط، ج ۱۰، ص ۱۵۱، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

ابن عابدین نیز که از عالمان حنفی مذهب به شمار می رود، در این باره می نویسد:

وکان عمر رضی الله عنه إذا رأی جاریه متقنعه علاها بالدره وقال: ألقی عنک الخمار یا دفار، أتتشبهین بالحرائر؟.

عمر، هر وقت کنیزی را می دید که روسری بر سر دارد، او را با تازیانه می زد و می گفت: ای کثیف بد بود! روسری را از سرت بردار، آیا می خواهی به زنان آزاده خودت را همانند کنی؟.

محمد أمین الشهیر بابن عابدین، (متوفای۱۲۵۲هـ)، حاشیه رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفه، ج ۶، ص ۳۶۷، ناشر: دار الفکر للطباعه والنشر. – بیروت. – ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م.

محمد ناصر البانی که وهابی ها از او با عنوان بخاری دوران یاد می کنند، در کتاب إرواء الغلیل، در این باره می نویسد:

  1. قال ابن المنذر: ثبت «أن عمر قال لأمه رآها متقنعه: اکشفی رأسک ولا تشبهی بالحرائر وضربها بالدره » صحیح. أخرجه ابن أبی شیبه فی المصنف ( ۲ / ۸۲ / ۱ ) .

ابن منذر گفته: ثابت است که عمر به کنیزی که مقنعه می پوشید می گفت: سرت را برهنه کن و خودت را به زنان آزاده شبیه نکن، و او را با تازیانه می زد.

این روایت را ابن أبی شیبه نقل کرده و صحیح است.

و در ادامه می نویسد:

حدثنا وکیع، قال: حدثنا شعبه عن قتاده عن أنس قال: ” رأی عمر أمه لنا مقنعه، فضربها وقال: لا تشبهین بالحرائر “. قلت: وهذا إسناد صحیح.

از انس نقل شده است که عمر کنیزی را دید که مقنعه پوشیده بود، او را کتک زد و گفت: خودت را به زنان آزاده شبیه مگردان.

سند این روایت صحیح است.

و نیز می نویسد:

حدثنا علی بن مسهر عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالک قال: ” دخلت علی عمر بن الخطاب أمه قد کان یعرفها لبعض المهاجرین أو، الأنصار، وعلیها جلباب متقنعه به، فسألها: عتقت؟ قالت: لا: قال: فما بال الجلباب؟! ضعیه عن رأسک، إنما الجلباب علی الحرائر من نساء المؤمنین، فتلکأت، فقام إلیها بالدره، فضرب بها رأسها حتی ألقته عن رأسها “.

قلت: وهذا سند صحیح علی شرط مسلم.

أنس بن مالک می گوید: کنیزی از کنیزان مهاجر یا انصار با بدن پوشیده و مقنعه بر سر نزد عمر رفت، عمر پرسید: آیا آزاد شده ای؟ گفت: نه. عمر گفت: پس این روسری و مقنعه چیست؟! آن را از سرت بردار؛ چون این پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است. کنیز لحظه ای اهمال کرد، عمر از جایش برخواست و با تازیانه بر سرش زد تا روسری را بردارد.

این حدیث با نقل مسلم صحیح است.

و باز به نقل از أنس بن مالک می نویسد:

ثم روی من طریق حماد بن سلمه قالت: حدثنی ثمامه بن عبد الله بن أنس عن جده أنس بن مالک قال: «کن إماء عمر رضی الله عنه یخدمتنا کاشفات عن شعورهن، تضطرب ثدیهن».

قلت: وإسناده جید رجاله کلهم ثقات غیر شیخ البیهقی أبی القاسم عبد الرحمن بن عبید الله الحربی وهو صدوق کما قال الخطیب ( ۱۰ / ۳۰۳ )

وقال البیهقی عقبه: «والآثار عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه فی ذلک صحیحه».

کنیزان عمر با سرهای برهنه و در حالی که پستانهایشان بالا و پایین حرکت می کرد و می لرزید، از ما پذیرائی کردند.

ألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، إرواء الغلیل، ج ۶ ص ۲۰۳ ـ ۲۰۴، باب عدم جواز تشبه الإماء بالحرائر، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ م.

نتیجه:

با سیر اجمالی در زندگی عمر، درمی یابیم که وی همواره با زنان رفتارهایی ناشایست داشته و زنان بسیاری طعم تلخ تازیانه و کتک های وی را چشیده اند و عرب ها که به قول مستشکل غیرت و حساسیت زیادی نیز نسبت به زنان نشان می دادند، در این موارد سکوت کرده و بر عمر خرده نگرفته اند.

قضیه هجوم عمر بن خطاب و دار و دسته اش به خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز یکی از ده ها مواردی است که در تاریخ ثبت شده و دلائل محکم و سندهای صحیحی از کتاب های اهل تسنن نیز آن را تأیید می کند.

همان افرادی که در قضیه حمله عمر به خانه های مردم و کتک زدن زن های مسلمان، هیچ واکنشی از خود نشان ندادند و از ترس شلاق عمر سکوت اختیار کردند، در قضیه شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها و کتک زدن دار و دسته عمر به ناموس رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز سکوت اختیار کرده و هیچ اعتراضی نکردند.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x