مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

نقد نقدی بر نخستین گفت و گوی هفت آسمان

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (از صفحه ۲۴۹ تا ۲۶۲)
نقد نقدی بر نخستین گفت و گوی هفت آسمان (۱۴ صفحه)
نویسنده : اسعدی،محمد
هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۴۹)


‌ ‌‌‌نـقد‌ : نقدی بر نخستین گفت وگوی هفت آسمان / محمّد اسعدی

ضمن تقدیر از تلاش‌ عـالمانه‌ راویـان‌ «هـفت آسمان»، در آغاز راهی نو، توان و توفیق هر چه بیشتر آن سروران را در‌ جهت تحقق بخشیدن به آرمـانهای بلند خویش، از آسمان آفرین یکتا مسألت دارم‌.

نخستین گفت وگوی «هفت‌ آسمان‌» در بـاب «وحدت متعالی ادیان» در خـور تـوجه است. پیشتر شایسته است به پیام این گفتمان نگاهی کوتاه بیفکنیم.

می دانیم که دین پژوهان، راز تنوّع ادیان و اختلافات دینی موجود را‌ با رویکردهای گوناگونی تبیین نموده اند. آنچه امروزه تحت عـنوان «پلورالیزم دینی» بر سر زبانهاست، در این راستا مطرح شده و به جست و جوی ماهیت تکثّر ادیان در هیأت بالفعل، نسبت آموزه‌ های‌ دینی هر یک از ادیان با دیگری، نحوه مواجهه صاحبان ادیان بـا هـم و طرز تلقّی آنان از هویّت دینی و اجتماعی یکدیگر، می پردازد.

هرچند این بحث دامنه های تازه ای‌ داشته‌ و به انگیزه ها و زمینه های متفاوتی رویکردهای جدیدی یافته است، اما اصل دغدغه آن کـه بـا مسأله حقانیت و هدایت و نجات صاحبان ادیان مرتبط است، از دیرباز در تفکر دینی‌ بشر‌ سابقه داشته است.

با صرف نظر از رویکردهای دیگر، آنچه در گفت و گوی حاضر تعقیب شده، آن است که

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۰)


هـمه آنـچه که به عنوان ادیان آسمانی می شناسیم، راههای‌ یکسانی‌ برای‌ تقرّب به پروردگار و تجلّیات معادل‌ حقیقت‌ الهی‌ است که همگی از سوی خداوند و از روی حکمت پیش روی اقوام و ملّتها نهاده شده کـه هـر قـوم و ملّتی تحت شرایط‌ مختلف‌ زبـانی‌، زمـانی و قـومی دریافت کنندگان آن حقیقتند و هیچ یک‌ را‌ بر دیگری کمالی نیست.

این بیان، به مواجهه دوستانه و صادقانه پیروان ادیان و مذاهب با یکدیگر مـی انـجامد و هـمگان را‌ از‌ شرکت‌ کنندگان مسابقه ای مشترک در نیکیها می داند.

در ایـن‌ مـیان، مهمترین مسأله ای که در برابر این تبیین قرار می گیرد، تعارض و اختلاف عمیق میان دعاوی ادیان‌ مختلف‌ است‌ که بـا حـقانیت هـمگانی و تساوی آنها ناسازگار است. این مسأله در‌ رویکرد‌ حاضر، نظیر غـالب رویکردهای دیگر پلورالیزم دینی، با اختلاف سیستمی زبان هر یک از ادیان با‌ یکدیگر‌ توجیه‌ شده و فی الواقع تـفاوت اصـولی سـمبولیزم هر یک از ادیان با سمبولیزم‌ دین‌ دیگر‌، مانع حکم به نـاسازگاری آمـوزه های آنها تلقی شده است.

نقاط مثبت این گفت‌ وگو‌، سبب‌ بذل توجه بدان شد و رویـکرد مـؤمنانه و مـتدیّنانه به مسأله مورد بحث، تأملاتی چند از‌ منظر‌ ایمان و دین برانگیخت. ضمن احـترام و ادب بـه مـقام فضل و دانش جناب استاد دکتر‌ بینا‌، نکاتی‌ تأمل برانگیز را در باب بحثهای آن گفت وگو یـادآور مـی شـوم.

برخی از‌ نقاط‌ مثبت این گفت وگو را که آن را در میان بحثهای مشابه ممتاز‌ ساخته‌ است‌، مـی تـوان چنین برشمرد:

۱٫ تأکید بر اصل تقرّب الهی و سیر و سلوک معنوی در دینداری;

۲٫ تأکید‌ بـر‌ اصـالت شـریعت و احکام عملی شرایع آسمانی در راستای سیر و سلوک معنوی و دینی‌;

۳٫ محکومیت‌ انحرافات‌ پدید آمده در سـاحت ادیـان و مذاهب و بیرون دانستن مکاتب انحرافی از حوزه بحث;

۴٫ نفی رویکرد‌ رایج‌ در‌ مسأله پلورالیزم دیـنی بـر مـبنای نسبیت معرفت دینی;

۵٫ داوری منصفانه در باب‌ کاستیهای‌ معنوی مسیحیت;

۶٫ تأکید بر صیانت حریم دین در برابر عـلوم بـشری و اصالت و تقدم آموزه های دینی‌;

۷٫ تأکید‌ بر صیانت حریم فهم دینی در بـرابر تـفسیر بـه رأی;

۸٫ تفکیک میان‌ هویت‌ اصیل دینی و تاریخ گرایشهای دینی دینداران;

۹٫ میزانْ‌ شمردن‌ آموزه‌ های قرآنی در بـاب حـقیقت ادیـان گذشته‌;

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۱)


با‌ عنایت به نکات فوق، تأملاتی چند به نظر می رسـد، کـه اصل رویکرد‌ مورد‌ توجه در این گفت وگو‌ را‌ با پرسش‌ جدّی‌ مواجه‌ می سازد. اساس این تـأمّلات را‌ ایـن‌ نکته تشکیل می دهد که رویکرد مزبور، با استنادات قرآنی آن، پس‌ از‌ نـگاه جـامع به آیات نورانی قرآن‌ کریم و تبیینهای روشـن آنـ‌ در‌ بـاب ادیان، اهل کتاب و کتب‌ آسمانی‌ پیشین، کـاملا سـست و نا موجّه می نماید.

پژوهش وافی و کافی در این باب‌، فراتر‌ از حوصله این نـوشتار اسـت‌ (هرچند‌ این‌ قلم در نوشتاری‌ دیـگر‌، در پرتـو جست و جـویی‌ وسـیع‌ در آیـات قرآنی مرتبط با بحث، آن ادعا را تـبیین نـموده است.)

نقد حاضر‌، در‌ برابر آن دسته از بحثها که‌ نگاه‌ خود را‌ صرفاً‌ معرفت‌ شـناسانه و بـیگانه از مفاد‌ دینی تلقی نموده و هر دیـدگاه دینی را در گرو تنقیح رأی بـیرون دیـنی و وابسته بدان‌ می‌ داند، مـحتاج مـقدمه ای ویژه است‌ تا‌ اصل‌ چنان‌ نگرشی‌ به معارف دینی‌ را‌ مورد تأمل قرار دهـد و از مـنظر دینی موضوع را توجیه کند. امـا در بـرابر بـحث حاضر‌، در‌ باب‌ وحـدت مـتعالی ادیان، ظاهراً از پرداختن بـدان‌ مـقدمه‌ فارغ‌ است‌; چرا‌ که‌ در این نظریه صراحتاً صیانت حریم فهم دینی در برابر تفسیر بـه رأی هـای بیرون دینی مورد تأکید قرار گـرفته اسـت و از جمله بـه بـخشهایی از آیـات‌ و متون دینی استناد شـده است.

نظریه وحدت متعالی ادیان، آن گونه که در گفت وگوی حاضر بدان پرداخته شده، هرچند حـریم مـعارف دینی را پاس می دارد و بخشهای عمده ای‌ از‌ آن، نـظیر احـکام شـرعی را در پای اثـبات و تـبیین پلورالیزم دینی قـربانی نـمی کند، اما از دو جهت با تأمل جدّی مواجه است:

الف) از آن جهت که به‌ مبانی‌ مورد عنایت خود، در مـقام تـبیین کـثرت ادیان موجود، پایبندی نشان نمی دهد.

ب) از آن جـهت کـه در نـگاه قـرآنی نـیز پاره هـایی‌ از‌ آیات را بدون تأمل کافی‌ در‌ صدر و سیاق آنها و با صرف نظر از پیامهای اصولی قرآن مورد توجه قرار می دهد.

اینک به اجمال، هر یک از دو جهت فوق‌ را‌ بررسی مـی نماییم.

در‌ جهت‌ اول از تأملات، موارد زیر برجسته تر است:

۱٫ در بیانات استاد، تقرب به خداوند و امکان سیر و سلوک معنوی در پرتو دین و شریعت، اساس ادیان و شرایع شمرده شده، که با عنایت‌ بدان‌، هـمه ادیـان مساوی یکدیگر تلقی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۲)


شده اند.[۲]

بنابراین، چگونه هر گونه ترجیحی میان مسیحیت و سایر ادیان و بالأخص اسلام را منتفی می دانند و همه ادیان را تام و تمام و قابل آن می‌ دانند‌ که پیرو‌ خـود را بـه بالاترین حدّ ممکن برسانند؟[۳]

۲٫ از یک سو، شریعت را به عنوان حداقل شرایطی می دانند‌ که انسان باید داشته باشد تا خداوند او را قبول کند‌; به‌ طـوری‌ کـه سیر در عمق دین پس از این مـرحله اسـت[۴].

از سوی دیگر، برخی مذاهب مسیحی و بعضی ‌‌ادیان‌ شرقی را اصالتاً یا بالعرض، خالی از بُعد شریعتی می شمارند.[۵] بدین ترتیب‌، چگونه‌ ترجیح‌ میان آن ادیان و مذاهب را مـنتفی مـی دانند؟ علاوه بر این، تـفاوت کـمّی و کیفی ابعاد شریعتی‌ ادیان با یکدیگر نیز مسأله قابل توجّهی است.

۳٫ از یک طرف، انحرافات پدید‌ آمده در ساحت ادیان‌ و مذاهب‌ را محکوم می نمایند و مکاتب انحرافی را از حوزه بحث خارج می شمارند[۷] بـه راسـتی مگر سایر انحرافاتی که بر اساس تفسیر به رأی در حاشیه ادیان صورت گرفته و در بیان‌ جناب استاد خارج از بحث عنوان شده اند، با این توجیهات مشروع تلقی نخواهد شد؟

به نظر می رسـد کـه این تـوجیهات، نظیر توجیه خداباوری در بودیسم و انطباق نبوّت بر بودا، بدان‌ جهت‌ که او خود را تجلّی خلأ می دانست، یـا توجیه اختلاف قرآن و انجیل در باب فرزند داشتن خدا با حمل اخـتلافات بـر صـورت ظاهری و ضرورت لحاظ اصل و باطن بیانات آنها‌، باب‌ تفسیر به رأی در اعتقادات پیروان ادیان را می گشاید، حال آنـکه ‌ ‌پیـشوایان ادیان به این توجیهات تن نمی دهند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۳)


۴٫ ایشان، بر وجود مناقشات گسترده پیـرامون حـقیقت تـاریخی ادیان‌ گذشته‌ صَحَّ می گذارند و سلامت تاریخی قرآن را مورد تأکید قرار می دهند و آن را مدرکی مـعتبر در باب حقایق تاریخی ادیان دیگر می شمارند و به رغم آن، حاضر به‌ ترجیح‌ قـرآن‌ و اسلام بر هیأت مـوجود سـایر‌ کتب‌ و ادیان‌ نیستند.[۸] آیا سلامت تاریخی قرآن از گزند آنچه بر سایر کتب و معارف ادیان دیگر رفته است، دلیلی بر ترجیح آن نیست؟

۵٫ ایشان‌ با‌ وجود‌ اذعان به میزان بودن آموزه های قرآنی در‌ بـاب‌ حقایق دینی گذشته[۱۰] در کشف راز تجدید نبوّتها و تکثّر ادیان در تاریخ، از آیات قرآن سراغ گرفته و صرفاً‌ تنوّع‌ قومی‌ و زبانی و زمانی و تناسبهای دینی با حال و هوای اقوام و ملتها را‌ به عنوان سرّ تنوّع عنوان مـی کـنند و از آن، اعتبار بالفعل همه ادیان را در کنار یکدیگر نتیجه‌ می‌ گیرند‌. به راستی آیا این نتیجه و نظریه، خود نوعی تفسیر به رأی‌ و تحمیل‌ آرای بیرون دینی بر حقایق دینی نیست؟

۶٫ از یک سو، بر هـویت اصـیل ادیان تأکید نموده و تاریخ‌ دینداری‌ و گرایشهای‌ دینی پیروان ادیان را جزء هویت دین نمی شمارند و انحراف بسیاری از‌ دینداران‌ را‌ از صورت اصیل دین خود می پذیرند[۱۱] و از سوی دیگر، با صرف نظر‌ از‌ تـاریخ‌ پر پیـچ و تاب ادیان و کتب گذشته در بستر حیات انسانی، هیأت موجود آنها را‌ در‌ عرض اسلام و قرآن، یکسان تلقی می کنند. آیا این نتیجه بدان معنا نیست‌ که‌ ایشان‌ نیز ادیان را در صورت بـسط یـافته در دامـن اندیشه ها و گرایشهای بشری مـعنا‌ مـی‌ کـنند و تاریخ دینداری پیروان ادیان را بخشی از ماهیت خود ادیان می دانند؟

بنابر‌ آنچه‌ در‌ جهت اول از تأملات این بحث گذشت، ناسازگاری نظریه ارائه شده پیرامون یـکسانی ادیـان مـوجود‌ با‌ مبانی مورد پذیرش خود استاد، تبیین شـد.

امـا در جهت دوم از‌ تأملات‌، نگاه‌ قرآنی ایشان به مسأله، مورد نقد و پرسش قرار می گیرد. مدعای اساسی ایشان که بیانات‌ دیـگر‌ از‌ آن مـایه مـی گیرد، تعلّق و وابستگی قومی و فرهنگی ادیان و محدود بودن حوزه‌ آنـهاست‌، به گونه ای که هر دین در حوزه خود، سیستمی خاص را تشکیل می دهد که‌ با‌ سیستم ادیان دیگر رابـطه ای نـداشته و نـمی توان

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۴)


یکی را بر دیگری‌ ترجیح‌ داد. این مدعا در ضمن دعاوی گوناگونی‌ تـبیین‌ شـده‌ و بعضاً از آیاتی قرآنی مدد گرفته شده‌ است‌ که اینک به تأمل در این موارد می پردازیم.

۱٫ مـحدودیت رسـالت پیـامبران و پیامهای‌ دینی‌ به شرایط قومی و زمانی و زبانی‌ و…

جناب‌ استاد بارها‌ از‌ کلی‌ و عـام نـبودن پیـامهای دینی و اعتبار مستقل‌ هر‌ یک از ادیان در کنار یکدیگر سخن گفته اند و دعوت دینی پیـروان‌ یـک‌ دیـن نسبت به پیروان دین دیگر‌ را غیر لازم شمرده‌ و معنای‌ گزاره های هر یک از‌ ادیان‌ را نـیز خـاص سیستم همان دین دانسته و هرگونه تعارض واقعی میان آنها را‌ نفی‌ می کنند و اخـتلاف مـیان زبـانهای‌ دینی‌ را‌ مانند اختلاف میان‌ سه‌ واژه انگور، عنب و اوزوم‌ تلقی‌ می نمایند.[۱۲]

به نظر مـی رسـد آیات و شواهد گوناگونی، به فراقومی بودن برخی‌ ادیان‌ عمده، به ویژه دین اسـلام و پیـامهای‌ آسـمانی‌ پیامبر خاتم‌(ص) دلالت‌ می‌ کند و ادیان و کتب مقدس‌ گذشته را تحت الشعاع پیام دین جدید مـی دانـد.

۱ ـ ۱ : آیاتی که پیام حضرت عیسی (ع) را‌ برای‌ یهودیان و در راستای اصلاح سنت یهودی‌ و بـیان‌ اخـتلافات‌ ایـشان‌ می‌ شمارد.[۱۳]

۲ ـ ۱ : آیاتی‌ که‌ پیام حضرت محمد (ص) را برای عموم اهل کتاب گذشته دانسته و ایشان را بـه ایـمان عـملی به‌ پیام‌ اسلام‌ دعوت می کند و قرآن را اصلاح گر‌ انحرافات‌ دینی‌ گـذشته‌ مـی‌ داند‌.[۱۴]

۳ ـ ۱ : آیاتی که شامل خطابات عام نسبت به عموم مردم، بنی آدم، بشریت، انسان و جنّیان است و فـراتر از نـژاد و قوم و جنس و فرهنگ خاص را در نظر دارد‌.[۱۵]

۴ ـ ۱ : آیاتی که صراحتاً رسالت دین اسلام را فـراتر از مـلّیتها و نژادها می شمارد.[۱۶]

۵ ـ ۱ : آیاتی که بر غـلبه و اشـراف و هـیمنه اسلام و قرآن نسبت به کتب و ادیان دیـگر دلالت دارد‌.[۱۷‌]

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۵)


۶ ـ ۱ : آیـاتی که بر تعارض عمیق عقیدتی میان تعالیم اسلامی و تعالیم سایر ادیان دلالت داشته و صـراحتاً بـرخی دعاوی ادیان دیگر در هیأت غـیر اصـیل آنها را مـردود مـی شـمارد و با‌ شدیدترین‌ لحن، معتقدان به آنـها را مـحکوم می کند; به گونه ای که بیگانه بودن گزاره های قرآنی نسبت بـه گـزاره های سایر کتب‌ و اختصاص‌ آن به مـفاد سیستم درونی‌ اسلام‌، سـخنی گـزاف می نماید; چرا که بـه بـهای لغو و بی معنا شدن این آیات تمام می شود.[۱۸]

۲٫ راز تجدید و تنوّع ادیان

راز تـجدید‌ و تـنوّع‌ ادیان در بیانات ایشان‌، مناسبات‌ قـومی و مـلّی و تـطابق بهتر میان اقـوام و مـلل با ادیان مختلف شـمرده شـده است.[۱۹] و بر همین اساس، ادیان گذشته با دین جدید سازگار بوده و هر دینی، در حـوزه خـاصی معتبر‌ است‌.

ملاحظه آیات قرآن کـریم، نـشان می دهـد کـه تـجدید نبوّتها در پی کم فروغ شـدن چراغ هدایت گری ادیان و کتب دینی در راهیابی تحریف و کتمان حقایق و تفاسیر هوس مدارانه در‌ معارف‌ آنـها بـوده‌ است. چنان که رسالت حضرت عـیسی(ع) در پی اخـتلافات دیـنی بـنی اسـراییل و ضرورت تبیین شـبهات و انـحرافات، صورت‌ گرفته است.[۲۱]

بنابراین، دین جدید الهی، ضمن اشتمال بر حقایق‌ و کمالات‌ ادیان‌ گذشته، هدایت گـر مـردم اسـت، به گونه ای که اعراض از آن مایه ضلالت و گـمراهی تـلقی مـی ‌‌شـود‌.

۳٫ نـسخ ادیـان پیشین

از جمله نتایجی که دکتر بینا در باب تعلق قومی‌ و فرهنگی‌ ادیان‌ گرفته اند، آن است که هیچ یک از ادیان، نسخ دین دیگر نیست و در تبیین‌ این ادعا، ایشان از بـرخی آیات که گزافه گویی های اهل کتاب را‌ ردّ می کند، سود‌ جسته‌ اند. از جمله آورده اند که دیدگاه نسخ را این

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۶)


آیه شریفه رد می کند:

وقالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النـصاری لیـست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب[۲۲‌]

و عنوان کرده اند: خداوند متعال قبول دارد که پس از حضرت عیسی (ع) همه مجبور نبوده اند که مسیحی شوند. حتی در زمان پیامبر اسلام (ص) یهودیها، مسیحیها و زرتـشتیها مـجبور نبودند مسلمان شوند‌، بلکه‌ تنها می بایست جزیه می دادند.[۲۳]

اینک پرسش ما این است که ردّ گزافه گویی های یهود و نصارا چه دلالتـی بـر منسوخ نبودن ادیان گذشته دارد؟ ظـاهراً در ایـن خصوص‌ به‌ عبارت و هم یتلون الکتاب که بر کتاب و تلاوت آنان صحّه می گذارد تمسک جسته اند.

آیا صرف اشاره به تلاوت کتاب تـوسط آنـان دلیل اعتبار دینی ایـشان است؟ حـال آنکه‌ قرآن‌ تصریح می کند که اهل کتاب هیچ ارج و منزلتی نخواهند داشت، جز آنکه تورات و انجیل و آیات آسمانی قرآن را که به سوی ایشان آمده برپا دارند:

قل یا أهل‌ الکـتاب‌ لسـتم‌ علی شیء حتی تقیموا التوراه‌ و الانجیل‌ و ما‌ انزل الیکم من ربکم[۲۴]

نگاهی گذرا به مجادلات قرآن با اهل کتاب، روشن می کند که قرآن کریم آنان را‌ در‌ گزافه‌ گویی ها و هـوس مـداری هایشان مـحکوم نموده و به‌ ایمان‌ واقعی به کتب خویش و سایر کتب آسمانی از جمله قرآن فرا می خواند، و این جـنبه، ناظر به خطوط اساسی‌ ادیان‌ است‌ که در نگاه قرآن، هیأت اصـیل هـمه کـتب بر آن‌ اتفاق نظر داشته اند و قرآن به عنوان جدیدترین تجلّی الهی، گواه صادقی بر معارف اصـیل ‌ ‌سـایر کتب است‌. لذا‌ «مصدِّق‌» و مؤید آن معارف نام گرفته است.

از سوی دیگر، قرآن از‌ تغییر‌ بـرخی احـکام شـرعی ادیان سابق در ادیان لاحق یاد می کند که خود گویای اعتبار عام‌ هر‌ یک‌ از ادیـان عمده و ناظر بودن هر دین به دین پیشین است. فی‌ المثل‌ حضرت‌ عـیسی (ع) حکم حلال بودن بـرخی مـحرّمات را برای یهودیان می آورد و آنان را به‌ اطاعت‌ می‌ خواند.[۲۶]

بنابراین، ناسخ بودن هر یک از ادیان نسبت به دین گذشته، کاملا‌ هماهنگ‌ با معارف

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۷)


قرآنی است. البته معنای نسخ، آن نیست که با آمـدن دین‌ جدید‌، صدق‌ و اعتبار تمام تعالیم ادیان پیش، از بین رفته و پیامهای دین جدید کاملا متفاوت باشد‌، بلکه‌ ارائه تصویری تازه و ناب از معارف اصیل ادیان پیش و تغییرات جزئی در احکام‌ شرعی‌ متناسب‌ با زمـان نـیز اگر همراه با فراخوانی عمومی باشد، نسخ دین پیشین محسوب می شود‌.

اما‌ مجبور نبودن اهل کتاب به اسلام آوردن، و نیز حکم جزیه، هیچ دلالتی‌ بر‌ اعتبار‌ عقیدتی و مشروعیت واقعی ادیـان دیـگر در عرض اسلام ندارد. چرا که اصولا آزادی دینی از‌ اصول‌ اسلامی‌ است و در اسلام، اصل بر آن نهاده شده است که مردم با‌ اختیار‌ و انتخاب ایمان آورند و در این میان، هر چند جبر و اکـراهی بـر ایمان آوردن اهل کتاب نشده‌ است‌، اما آنان بارها به اسلام و نیز ایمان به پیامبر اکرم و قرآن کریم‌ دعوت‌ شده اند و این، خود دلیلی روشن بر‌ ترجیح‌ اسلام‌، بلکه تـعیّن دیـن الهـی در آن است‌. بر‌ این اساس، وضـع قـانون جـزیه نیز در کنار سایر احکام حقوقی ـ اجتماعی اسلام‌، نه‌ تنها ملازم با اعتبار دینی‌ اهل‌ کتاب نیست‌، بلکه‌ احکام‌ خاص این قـانون، گـویای ضـرورت اقتدار‌ و عزّت‌ اسلامی در برابر اهل کتاب است; چـنان کـه در آیه مربوطه، جزیه‌ دادن‌ همراه با کرنش و خضوع مطرح شده‌ است.[۲۷]

۴٫ تجلیل از‌ اهل‌ کتاب

جناب استاد با اشاره‌ بـه‌ بـرخی آیـات که حکایت از تجلیل و تمجید برخی از اهل کتاب دارد، نتیجه‌ گرفته‌ انـد که بدون مسلمان شدن‌ هم‌ می‌ توان مورد تجلیل‌ الهی‌ قرار گرفت.[۲۸]

این‌ بیان‌ ناظر به آیات زیـر اسـت:

لتـجدنّ أشدّ الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین أشرکوا‌ و لتجدنّ‌ أقربهم مـوده للذیـن آمنوا الذین قالوا‌ إنا‌ نصاری ذلک‌ بأن‌ منهم‌ قسّیسین و رهباناً و أنهم لا‌ یستکبرون * و اذا سمعوا ما أنزل إلی الرسـول تـری أعـینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من‌ الحق‌ یقولون ربّنا آمنّا فاکتبنا مـع الشـاهدین‌ * و مـا‌ لنا‌ لانؤمن‌ بالله‌ و ما جاءنا من‌ الحق‌ و نطمع أن یدخلنا رَبُّنا مع القوم الصالحین * فـأثابهم الله بـما قـالوا جنات تجری من تحتها الأنهار‌…[۲۹‌]

اینک‌ پرسش آن است که آیا تجلیل از‌ این‌ گروه‌، دلالتـی‌ بـر‌ اعتبار‌ و حقانیت یکسان همه ادیان دارد؟

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۸)


انصاف آن است که با مراجعه به آیات قـرآن کـریم و از جـمله محتوای آیات فوق، فهمیده می شود که آن گروه از اهل‌ کتاب که مورد تجلیل قـرار گـرفته اند، کسانی بوده اند که با درک پیام قرآن و آگاهی از مضامین کتب گذشته و انـتظار بـعثت پیـامبر آخر الزمان، با خضوع و تواضع آغوش گشوده‌ و بدان‌ ایمان آورده اند. آن هم ایمانی همراه با التـزام عـملی به احکام و دستورات قرآن، نه ابراز محبتی ظاهری. لذا در کنار آیاتی که از ایـمان و عـمل صـالح ایشان به‌ طور‌ اجمال یاد می کند، به ایمان جامع آنان اشاره می فرماید و ایـن گـویای آن اسـت که ستایش شدگان اهل کتاب، کسانی هستند که‌ حقانیت‌ پیامبر اسلام و قـرآن کـریم و طبعاً‌ دستورات‌ آن، مورد پذیرش قلبی و التزام عملی آنان واقع شده است.[۳۰] از صریحترین آیاتی که در این بـاب راهـگشاست، آیه زیر است که رستگاران‌ اهل‌ کتاب را کسانی می‌ داند‌ که از پیـامبر اسـلام و احکام شرعی آن پیروی می کنند:

الذین یـتبعون الرسـول النـبی الأمّی الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراه و الإنـجیل یـأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات‌ و یحرّم‌ علیهم الخبائث و یضع عنهم إصـرهم و الأغـلال التی کانت علیهم فالذین آمـنوا بـه و عزّروه و نـصروه و اتـبعوا النـور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون[۳۱]

بدین تـرتیب، تـنها با این نگرش جامع‌ می‌ توان آیات‌ فراوان قرآن کریم را در باب مـحرومیت اهـل کتاب از هدایت الهی و نجات و رستگاری و لعـن برخی از‌ آنان به عـنوان تـکذیب کنندگانِ حق، و نهی شدید از گـرایش بـه‌ هوسها‌ و جهالتهای‌ اهل کتاب[۳۲] با سایر آیاتی که از مأجوریت اهل کتاب و تجلیل آنـان سـخن می گوید، سازگار ‌‌دانست‌.

عـلاوه بـر ایـن قرآن کریم از گـرفتن مـیثاق الهی از اهل کتاب و عـلی‌ الخـصوص‌ یهود‌ و نصارا یاد می کند که آنان مأمور به پاس داشتن و وفادار ماندن بدان بـودند. صـرف‌ نظر از آن بخش از مفاد این میثاق کـه بـه اصول فـکری، عـقیدتی‌ و عـملی همچون عبادت الهی‌، احـسان‌ به والدین و خویشان و نیازمندان و… بر می گردد، بخش مهمی از مفاد این میثاق آن بوده است کـه بـا آمدن پیامبر و کتاب آسمانی جدید، بـدان ایـمان آورده و حـقایق کـتب خـود را درباره‌ ظهور پیـامبر آخـر الزمان کتمان نکنند.[۳۳]

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۵۹)


بر همین اساس، قرآن کریم به انتظار اهل کتاب نسبت به ظهور پیـامبر جـدید و ضـرورت گرایش به او، که در اعتقاد خود آنها ریـشه‌ داشـته‌، اشـاره مـی فـرماید.[۳۴] بـنابراین، چه جای آن است که از کسانی تجلیل شود که از پیروی دین جدید الهی سر باز زده و به بهانه تنوّع اصیل ادیان، بر دین‌ گذشته‌ باقی بمانند و به ابراز مـحبت ظاهری اکتفا کنند؟!

۵٫ مسابقه میان صاحبان ادیان

استاد بینا برای اثبات و تبیین نظریه خود، مبنی بر نفی ترجیح میان ادیان، به دو آیه زیر اشاره‌ می‌ کنند:

و لکلٍّ وجههٌ هو مولّیها فـاستبقوا الخـیرات…[۳۵]

… و لوشاء الله لجعلکم أمّه واحده ولکن لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات…[۳۶]

در توجیه این استناد، آورده اند که این‌ آیات‌ بر‌ این حقیقت دلالت دارند که‌ اولا‌: کثرت‌ سفرا خواست الهی است; چـرا کـه کان الناس أمّه واحده[۳۸]

با نگاهی به آیات قرآن کریم روشن می شود که‌ هر‌ دو‌ نتیجه و استنباط فوق از آیات مزبور حاکی از‌ اعتماد‌ بـه بـرداشتی ابتدایی و شتاب آلود است که در مـقام فـهم و تفسیر قرآنی به غایت نارواست.

اما نتیجه اوّل که‌ امت‌ واحده‌ نشدن مردم، خواست الهی شمرده شده و به تساوی ادیان انجامیده‌ است، از این جهت نـاتمام اسـت که میان خواست و اراده تـکوینی خـداوند با اراده تشریعی الهی خلط شده‌ است‌. تفکیک‌ میان این دو مقوله نیز از شواهد روشن قرآنی بهره مند‌ است‌.

توضیح این که: خواست تکوینی الهی آن بوده است که پیامبران را برای هدایت آدمـیان مـبعوث‌ فرماید‌، که‌ لازمه طبیعی آن نیز گرایش برخی و اعراض برخی دیگر و طبعاً حصول

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۶۰)


اختلافات‌ دینی‌ است‌. این برنامه کاملا حکیمانه و در راستای هدف آفرینش معنا می یابد. اما از این‌ برنامه‌ تکوینی‌ نـباید نـتیجه ای تشریعی گـرفت و همه اختلافات دینی را از آن جهت که در‌ مسیر‌ خواست الهی است، مشروع و معتبر تلقی کرد. آنجا که می فـرماید: «اگر خدا‌ بخواهد‌، همه‌ شما را امّتی واحد قرار می دهد»، مـراد آن اسـت کـه اگر برخلاف حکمت‌ و برنامه‌ حکیمانه خود و به اراده قاهره خویش، یکپارچگی امتها و اجتماع ایشان را بخواهد، توان‌ تحقق‌ بـخشیدن‌ ‌ ‌بـه آن را دارد، اما چنین نمی کند تا باب آزمایش حکیمانه انسانها و هدایت آزاد‌ آدمیان‌ همیشه مـفتوح بـاشد.

ایـن تعبیر، موارد مشابه گوناگونی دارد; چنان که گاه‌ می‌ فرماید‌:

ولو شاء الله لجعلکم أمّه واحده ولکن یـضلّ من یشاء و یهدی من یشاء…[۳۹]

این‌ تعابیر‌ ـ که‌ آیه ۴۸ سوره مائده نیز از آن جـمله است ـ پیامی ظریف دارد‌ و آنـ‌، نـهی از دغدغه بیهوده در باب هدایت و اصلاح مخالفان دین حق است، که معمولا پس از‌ طرح‌ مجادلات بی حاصل میان مؤمنان و غیر مؤمنان و دلمشغولیهای مؤمنان در مورد ضلالت‌ گمراهان‌ عنوان می شود.

بنابراین، اجتماع همگان بـر‌ امت‌ واحد‌ دینی، تحت لوای دین حق، تشریعاً مطلوب‌ خداست‌، هر چند اراده تکوینی خداوند بدان تعلق نگرفته است. لذا می فرماید:

إن‌ هذه‌ أمتکم أمه واحده و أنا ربکم‌ فاعبدون[‌۴۰]

این‌ آیه‌ به‌ ایـن حـقیقت قرآنی اشاره دارد که‌ راه‌ هدایت الهی در قالب هیأت اصیل همه ادیان، راه واحدی است و دینداری‌ حقیقی‌، اختلاف پذیر نیست، بلکه اختلافات مردم‌ و تشکیل نشدن امت واحد‌، معلول‌ هوا و هوسها و اغراض نـفسانی اسـت‌، که‌ بارها قرآن کریم بر آن تأکید می کند.[۴۱]

از بیان فوق، ناتمام‌ بودن‌ نتیجه دوم بحث نیز روشن‌ می‌ شود‌; چرا که اصولا‌ امر‌ به مسابقه در خیرات‌ و نیکیها‌ مربوط به مـؤمنان اسـت و آنان که طی مخالفتی مغرضانه با حق، مسیر خود را‌ جدا‌ کرده اند، در میدان مسابقه نیستند‌.

این‌ نکته در‌ مورد‌ آیه‌ ۱۴۸ سوره بقره وضوح‌ بیشتری دارد; زیرا که این آیه در ضمن آیـاتی اسـت کـه از جدال و نزاع اهل‌ کتاب‌ پیـرامون مـسأله قـبله مسلمین سخن می‌ گوید‌ و در‌ ادامه‌ آیاتی‌ است که لجاجت‌ اهل‌ کتاب را در برابر پیام حق رسول گرامی اسلام، مطرح

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۶۱)


ساخته و بر مـغرضانه بـودن مـخالفت آنان‌ تأکید‌ ورزیده‌ است. چنانکه در آیات ۱۴۴، ۱۴۶ و ۱۴۷‌ همین‌ سـوره‌ بـه‌ روشنی‌ مشاهده‌ می کنیم. بنابراین، آیا موجّه است که پس از آیات فراوان قرآنی و شواهد روشن در بیان انحرافات عمیق کتب و عـقاید ادیـان گـذشته و دعوت صریح به پیروی عملی‌ و اعتقادی پیامبر اسلام، قرآن کـریم، اهل کتاب را بر مرام گذشته خویش ابقا کند و اعتبار و ارزش آنها را در کنار ارزش اسلام و قرآن، یکسان تلقی نماید؟

آیا وجود آن هـمه قـراین‌ کـافی‌ نیست تا در برداشت ابتدایی خود از آیات تأملی روا داریم و از فهم متعارف و شـایع مـفسّران معتبر و بالأخص اشارات راهبردی روایات نورانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ فاصله نگیریم؟!

۶٫ تساوی انبیا‌

استاد‌ محترم، بـر اسـاس هـمان تلقی اساسی خود در باب ادیان، پیامبران الهی را نیز در یک پایه و درجه مـی شـمارند و حـاضر به قبول‌ اختلاف‌ مراتب میان پیامبران اولوالعزم نیستند‌ و با‌ عنوان نمودن آیه ۲۵۸ سوره بـقره: لا نـفرّق بـین أحد من رسله، پیام روشن آیه ۲۵۳ همین سوره تلک الرسل فضّلنا بعضهم علی بـعض‌ مـنهم‌ من کلّم الله و رفع‌ بعضهم‌ درجات… را در بوته نسیان نهاده اند.[۴۲] حال آنکه در این آیـه بـه صـراحت از تفضیل درجات و مراتب پیامبران الهی سخن رفته است.

وضوح پیام این آیه باعث مـی‌ شـود‌ که با تأملی بیشتر در آیه گذشته، فرق نگذاشتن میان انبیا را در اصل ایمان و بـاور بـه الهـی بودن ایشان بدانیم، که منافاتی با اختلاف مراتب ایشان ندارد.

فضل و برتری‌ برخی‌ از انبیا‌ بـر بـرخی دیگر و بالأخص امتیاز مقام پیامبر اسلام(ص) بر سایر انبیا، مسأله ای است کـه شـواهد قـرآنی‌ و روایی فراوانی دارد که شرح آن از حدّ این نوشتار خارج‌ است‌.

در‌ پایان، تذکر این نکته ـ به عـنوان پیـام اصـلی این نوشتار ـ ضروری است که اگر در باب دین‌ و ‌‌معارف‌ دینی می انـدیشیم، بـه مفاد پیامهای دینی بیش از تحلیلها و نظریه پردازیهای بیرون‌ دینی‌ ارج‌ نهاده و بالأخص در مورد تعالیم اسلامی، بـا بـرداشتهای شتاب زده از پاره هایی از آیات‌ قرآن، از خطوط کلی دین که در آیات گوناگون بدان تـصریح شـده و نیز‌ از اشارات راهبردی رازدانان‌ وحی‌، اهل بـیت پیـامبر ـ عـلیهم السلام ـ که

هفت آسمان » تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۲ (صفحه ۲۶۲)


در نیل بدان کمک می نـماید، غـافل نشویم و فهم جمعی از اصحاب عرفان را بر فهم زلال و معصومانه خود پیامبر و اهل بیت ـ عـلیهم السـلام ـ ترجیح‌ ندهیم.

البته نقد حـاضر، پایـان سخن در ایـن بـحث نـیست و طبعاً با تأملاتی متین تر در مـعارف دیـنی و قرآنی قابل تکمیل و اصلاح خواهد بود.

[۱]. ر.ک: هفت آسمان، شماره ۱، ص ۱۴٫

[۲]. ر.ک: همان جا.

[۳]. هـمان‌، ص ۱۰‌.

[۴] . هـمان، ص ۱۹٫

[۵] . همان، ص ۱۸ و ۲۱٫

[۶]. همان، ص ۱۶ و ۱۷٫

[۷] . همان، ص ۱۷٫

[۸] . همان، ص ۱۸، ۲۴ و ۲۵٫

[۹] . همان، ص ۲۵٫

[۱۰] . هـمان، ص ۱۶ و ۱۷٫

[۱۱] . همان، ص ۱۶، ۱۷، ۱۸ و ۲۳٫

[۱۲] . همان، ص ۷، ۸، ۱۱ و ۱۴‌.

[۱۳‌]. ر.ک: سوره زخـرف، آیـه ۶۳، سوره آل عمران، آیه ۴۹ ـ ۵۱; سوره صـف آیـه ۶; سوره مائده آیه ۴۶٫

[۱۴]. ر.ک: سوره نساء، آیه ۴۷; سوره آل عمران، آیه ۲۰; سوره مائده‌، آیه‌ ۱۵ و ۱۹; سـوره نـمل، آیه ۷۶; سوره حدید، آیه ۲۸ ـ ۲۹; سـوره صـف، آیـه ۷; سوره بیّنه، آیـه ۵٫

[۱۵] . ر.ک: سـوره بقره، آیه ۲۱; سوره اعـراف، آیـه ۲۶; سوره انفطار، آیه‌ ۶; سوره‌ رحمان‌، آیه ۳۳; سوره حجرات، آیه‌ ۱۳‌.

[۱۶‌] . ر.ک: سوره سبأ، آیه ۲۸; سوره قـلم، آیـه ۵۲; سوره بقره، آیه ۱۸۵; سوره انعام، آیـه ۹۰ و ۱۹; سـوره یوسف، آیـه ۱۰۴‌; سـوره‌ انـبیاء‌، آیه ۱۰۷٫

[۱۷] . ر.ک: سوره توبه، آیـه ۳۳; سوره‌ صف‌، آیه ۹; سوره مائده، آیه ۴۸٫

[۱۸] . ر.ک: سوره نساء، آیه ۱۵۷; سوره مائده، آیه ۷۲ و ۱۱۶ و ۱۱۷; سوره توبه، آیـه‌ ۳۹‌; سـوره‌ هود، آیه ۵۷٫

[۱۹] . ر.ک: هفت آسمان، شماره ۱، ص ۱۵٫

[۲۰] . ر.ک: سـوره‌ زخـرف، آیـه ۶۳; سـوره آل عـمران، آیه ۴۹; سوره صـف، آیـه ۶; سوره مائده، آیه ۴۶٫

[۲۱] . ر.ک: سوره مائده‌، آیه‌ ۱۵‌ و ۱۹; سوره نمل، آیه ۷۶٫

[۲۲] . سوره بقره، آیه ۱۱۳٫

[۲۳‌]. ر.ک: هفت‌ آسمان، شماره ۱، ص ۲۲ و ۲۳٫

[۲۴] . سـوره مـائده، آیـه ۶۸٫

[۲۵] . ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۵۰; سوره‌ زخرف‌، آیه‌ ۶۳٫

[۲۶] . ر.ک: سـوره اعـراف، آیـه ۱۵۷; سـوره مـائده، آیـه ۶۸٫

[۲۷]. سوره‌ توبه‌; آیه‌ ۲۹٫

[۲۸]. هفت آسمان، شماره ۱، ص ۲۳٫

[۲۹]. سوره مائده، آیه ۸۲ ـ ۸۵٫

[۳۰]. ر.ک: سوره‌ آل‌ عمران‌، آیه ۱۹۹; سوره مائده، آیه ۶۸; سوره نساء، آیه ۱۶۲٫

[۳۱]. سوره اعراف، آیه‌ ۱۵۷‌.

[۳۲]. ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۸۶ ـ ۸۸; سوره نساء، آیـه ۵۲; سوره مائده‌، آیه‌ ۵۱‌ و ۱۰۸; سوره انعام، آیه ۲۰ ـ ۲۱; سوره نور، آیه ۳۹ ـ ۴۰; سوره حدید، آیه‌ ۲۶‌ ـ ۲۷; سوره آل عمران، آیه ۶۱; سوره بقره، آیه ۱۴۵; سوره رعد، آیه‌ ۳۷‌.

[۳۳‌]. ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۷۱ و ۱۸۷; سوره بقره، آیه ۴۲; سوره آل عمران، آیـه ۷۱‌.

[۳۴‌]. ر.ک: سـوره بقره، آیه ۷۶ و ۸۹; سوره انعام، آیه ۲۰٫

[۳۵]. سوره بقره‌، آیه‌ ۱۴۸‌.

[۳۶]. سوره مائده، آیه ۴۸٫

[۳۷]. سوره بقره، آیه ۲۱۳٫

[۳۸]. ر.ک: هفت آسمان، شماره ۱، ص ۷، ۸، ۲۱‌ و ۲۲‌.

[۳۹‌]. سوره نحل، آیه ۹۳٫

[۴۰]. سوره انبیاء، آیه ۹۲٫

[۴۱]. ر.ک: سوره آل‌ عمران‌، آیه ۱۹; سوره بقره، آیـه ۲۱۳; سـوره جاثیه، آیه ۱۷; سوره شوری، آیه ۱۴; سوره بیّنه‌، آیه‌ ۴٫

[۴۲]. ر.ک: هفت آسمان، شماره ۱، ص ۲۰ و ۲۱٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x