مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مفهوم نیروانه در آیین بودا

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (از صفحه ۹۹ تا ۱۱۰)
مفهوم نیروانه در آیین بودا (۱۲ صفحه)
نویسنده : ال.اس.کازینز،
هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۹۹)


‌ ‌‌‌[اشـاره]‌

پیش از پیدایش آیین بودا، در حدود قرن پنجم ق‌م، نیروانه(۲) را هدف‌ زندگی‌ معنوی‌ مـی‌دانستند، امـا ایـن [اصطلاح] تنها در متن‌های بودایی است که بسیار مشهور شده است. نیروانه‌ در آثار کهن‌تر بودایی و در کـاربرد رایج آن تا امروز، اشاره است به‌ مقصد تربیت بودایی، که‌ از‌ راه تربیت نظام‌مند در سـلوک اخلاقی و نظاره و شناخت بـه دسـت می‌آید.(۳) غایت این مقصد، زدودن عناصر روانی آشفته‌کننده‌ای است که

______________________________

۱ این نوشته ترجمه‌ای است از:

L.S.Cousins, »Nirvana«, in: Routledge Encyclopedia of‌ Philosophy, 1st ed., 1998, vol.7, pp. 8-12.

کوته‌نوشت‌ها: پا.: پالی؛ سن.: سنسکریت؛ پهـ.: پهلوی.

۲٫ NirvaÎna

۳٫ تربیت بودایی در سه حوزه صورت می‌گیرد که به «سه آموزش» معروف است: ۱) sila(سـیلَه‌)، ۲) sama‌Îdhi(سَمادی)، و ۳) paññaÎ(سن.:prajñaÎ ، پرَجِنیا). sila(سن.: s¨ila، شیلَه) را می‌توان رفتار یا سلوک اخلاقی دانست، اما سَمادی را نمی‌توان دقیقا مدیتیشن گفت، چنان که معمول است، چون‌ بسیار‌ فراتر از آن است. (در انگلیسی معمولاً meditation را برابر dhyana، (دیانه) و concentration را برابر سـَمادی مـی‌نهند، بگذریم از این که هیچ یک رساننده معنای دقیق این‌دو نیست.) سومی‌ هم‌ شناخت، شناسایی یا فراشناخت است، و از نظر ریشه لغوی همان «فرزانگی» است. نویسنده این را ظاهرا intellect(خرد، عقل) خوانده کـه انـتخاب خوبی برای پرَجِنیا نیست؛ از قضا از‌ برخی‌ نظرها‌، مخالف intellect است.م. برای آشنایی‌ با‌ سه‌ آموزش (Ti-sikkhaÎ) نکـ .: ع. پاشایی، بودا، انتشارات فیروزه (چاپ هفتم، تهران ۱۳۷۸)، ص ۳۱ به بعد.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۰)


حجاب دلِ صافی و آرام می‌شوند، و همراه‌ اسـت‌ بـا‌ حالت بیداری از خواب روانیِ حاصل از این‌ عناصر‌. چنین بیداری‌ای (که اغلب در زبان انگلیسی با واژه enlightenment، یعنی «روشن‌شدگی» به آن اشاره می‌شود) امکان درک روشن‌ ِ حقیقت‌های‌ بنیادین‌ را میسر می‌سازد، و فهم آن لازمه آزادی دل است. بـعدها‌، ایـن اصـطلاح اغلب به شکل محدودتر بـه جـنبه‌ای خـاص از حالت بیدار اطلاق شد، آن جنبه از این‌ تجربه‌ که‌ تغییرناپذیر انگاشته می‌شد، یعنی عنصری که نه به طور جزئی حاصل‌ ساخت‌ روانـی اسـت و نـه به طور کلی محصول علل و شرایط.

۱٫ خاستگاه‌ها و ریـشه‌شناسی واژه نـیروانه

نیروانه (پا.:نیبّانَه‌(۱)) در‌ لغت‌ به معنای «خاموش کردن» یا «فرو نشاندن» [آتش] است. اما ازآن‌جا که‌ این‌ اصطلاح‌ احتمالاً مـاقبل بـودایی اسـت، این ریشه‌شناسی برای تعیین معنای دقیق آن، به مثابه برترین‌ مـقصدِ‌ آیین‌ بودایِ آغازین، ضرورتاًاز قطعیت برخوردار نیست.(۲) در واقع، بسیاری از بوداییان، بنا بر سنت‌ ترجیح‌ داده‌اند آن را به مثابه نـبودِ کـُنشِ بـافتن (وانه)(۳) توضیح دهند. این جا‌ بافتن‌ استعاره‌ای‌ است از شیوه کنش دل کـه از نـادانی به سرشت حقیقی اشیا و نیز از‌ تشنگی‌ به تملکات و حالات وجود قلب شده باشد. شاید تصادفی نـباشد کـه چـنین تعریفی‌ چیزی‌ از‌ معنای دقیق نیروانه به ما نمی‌گوید. بودایی‌ها

______________________________

۱٫ nibbaÎna (سن.: nirvaÎna): در لغت یـعنی‌ خـاموشی‌ (vaÎ + nirنـوزیدن، خاموش شدن)؛ بنا بر تفسیر، بی‌شهوتی است. برای واژه‌ nirva‌Îna‌، در آیین آغازین بودا، دو اشتقاق پذیـرفته‌اند: یـکی آن کـه این واژه را مرکب از‌ دو‌ جزء‌ nir-و -vaÎ می‌داند، که ـ nirبه معنای «نه» و -vaÎبه معنای باد‌ زدن‌، وزیدن، دمـیدن اسـت و روی‌هم رفته، nirvaÎnaیعنی «خاموش شده، سرد شده، فرو نشسته، فرو نشانده‌». اشتقاق‌ دیـگر ایـن اسـت که nirvaÎnaاز دو جزء nirو vaÎna‌(شهوت‌، تشنگی و طلب) ساخته شده است: «از آن‌ جا‌ که‌ رو گرداندن (ni) از vaÎna، یعنی‌ شـهوت‌، اسـت آن را nirvaÎnaخوانند (ع. پاشایی، پیشین، واژه‌نامه پالی).

۲٫ نیروانه در هندوئیسم‌ حالت‌ رهایی یا اشراق است، که‌ بـه‌ اتـحاد خـودِ‌ شخصی‌ و ناپاینده‌ در برهمن توصیف می‌شود. نیروانه انسان‌ را‌ از رنج، مرگ و تولد مجدد و سایر مرزهای این جـهانی آزاد مـی‌کند. نیروانه‌ دانستگی‌ برین و متعالی است، که به آن‌ در بَگود گیتا به‌ بـرَهمن‌ـ‌ نـیروانه، در اوُپهـ‌نیشَدها به توُریَه‌ (turiya‌)، در یوگا به نیربیجه- سَمادی [سمادی بی‌تخم] و در وِدانته به نیروی‌کَلْپَه- سَمادی اشاره‌ شده‌ اسـت. (Rider Encyclopaedia of Eastern‌ Philosophy‌ and‌ Religion، لنـدن ۱۹۹۹‌، ص ۲۴۸‌). امـا نباید برداشت‌های هندویی‌ این‌ اصطلاح را با برداشت بودایی آن به هم آمیخت. م.

۳٫ vaÎna در ایـن جـا‌ به‌ معنای بافتن و بستن است. بنابراین، نیروانه‌ نبافتن‌ و نبستن، یعنی‌ رها‌ شدن‌ از بند است. م.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۱)


عموما‌ از هـرگونه تـوصیف لفظیِ مقصدشان پرهیز کرده و [اساسا [شک دارند که بتوان آن را وصف‌ کرد‌.

کـهن‌ترین مـتن‌های بودایی گویا واژه نیروانه‌ را‌ برای‌ نامیدن‌ مقصد‌ نـهاییِ(۱) راهـی کـه‌ بودا‌ تعلیم کرد به کار برده‌اند. از ایـن‌رو، نـیروانه را به برترین نیک‌بختی و آرامشِ نهایی تعریف کرده‌اند‌.(۲) احتمالاً‌ آنها‌ این را با سایر مـکتب‌های دیـنی ـ فلسفیِ‌ آن‌ دوره‌ شریک‌ بـوده‌اند‌. عـموماً‌ همین مـتن‌ها از هـیچ اقـدامی برای پرهیز از بحث در آنچه پس از مرگ بـر سـر واصل به این مقصد می‌آید فروگذار نمی‌کنند. بودا را این طور‌ نشان مـی‌دهند کـه «نگفته» چنین کسی پس از مرگ هستی دارد یـا ندارد. و نیر نگفته کـه هـر دوی اینها درست است. حتی نـفی هـر دو امکان به مثابه یک انتخاب‌ نادیده‌ انگاشته شد. در حقیقت، علاقه به طبیعتِ مـقصد نـیک‌بختی و آرامش نهایی را در وظیفه رسیدن بـه آن مـفید نـدانسته‌اند.(۳) در این زمینه عـموما تـمثیل مردی را نقل می‌کنند کـه‌ تـیری‌ زهرآگین خورده است: در این وضعیت فوری و ضروری او باید در صدد مداوا بر آید و توجه خـود را صـرفا بدان معطوف بدارد نه‌ این‌ کـه بـه جزئیات دقـیق تـیر‌، یـا‌ زهر و یا تیرانداز بـپردازد. همین گونه نیز در فوریت رسیدن به نیروانه بهتر آن است که گرفتار جزئیات طبیعت و پیامدهای آن نـشویم.(۴)

امـکانش هست‌ که‌ از خاستگاه‌های خود واژه‌ نـیروانه‌ بـه مـوضع کـهن‌تری بـپردازیم که این‌جا مـطرح شـده است. نیروانه مشتق از ریشه «وزیدن» [وا(۵)] به معنای خاموش کردن شعله چراغ یا آتش است. در یک کـاربرد، مـقصود از آنـ‌ آتش‌ شهوت‌هایی چون «آز» و «کینه» [وفریب [است،(۶) کـه فـرزانه روشـن آنـها را خـاموش مـی‌کند.(۷) در کاربرد دیگر، که

______________________________

۱٫ accantanitÊtÊhaÎ

۲ . á بودا، نمونه‌هایی از کانون پالی، بخش نیروانه.

۳٫ á بودا، ص ۴۶۰ و ۴۶۲٫

۴٫ همان‌. ص ۴۶۱‌.

۵٫ ÀvaÎ

۶ . اینها‌ سه تا هستند که به «سه آتش» معروف‌اند: ۱٫ raÎga (آز)؛ ۲٫ dosa (خشم، کینه)؛ و ۳) moha (فریب، نادانی‌).م. áبودا، ص ۸۹، ۹۰، ۳۴۹ و ۴۷۰٫

۷ . «مجذوب شهوت، خـشمناک از خشم، نابینای‌ فریب‌، شکست‌ خورده، با دلی دربند، مرد به ویرانی خود می‌رود، به ویرانی دیگران، به ویرانی هر دو، و درد‌ و ‌‌اندوه‌ در جان احساس می‌کند. ولی مرد اگر از شهوت، [یا، آز [خشم و فریب‌ آزاد‌ شده‌ بـاشد، هـدفش نه ویرانی خود است، نه ویرانی دیگران و نه ویرانی هر دو، و درد واندوه‌ در جان احساس می‌کند. بدین‌سان، نیروانه بی‌درنگ، در این زندگی، دیدنی، فراخواننده، به‌ خود کشنده، و برای فرزانگان‌ دریافتنی‌ است. فـرونشاندن آز، فـرونشاندن خشم، فرونشاندن فریب: این را به‌راستی نیروانه خوانند.» ع. پاشایی، سخن بودا، نشر میترا (چاپ نخست، ویرایش دوم، تهران، ۱۳۷۸)، ص ۴۹٫

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۲)


قابل اطلاق به وقت مرگ است، شـعله‌ چـراغ هر نوع کُنشِ متعارف انـسانی را فـرا می‌گیرد. این کُنش‌ها، همچون شعله چراغ، در لحظه مرگ اَرَهَتِ روشن متوقف می‌شوند.(۱) در کاربرد ماقبل بودایی، این را احتمالاً به این معنا‌ فهمیده‌اند‌ که آتش بـه حـالت پنهان یا بالقوه‌ای بـازگشته بـود که بارِ نخست از آن برخاسته بود. این استعاره، برعکسِ اطلاق امروزی‌اش، معانی ضمنی نیستی (۲) نداشته است. بودا خودش گویا با‌ این‌ نوع برداشت مخالفت کرده است، شاید به این دلیل کـه چـنین برداشتی بستگی بسیار تنگاتنگی با خودِ همه خداانگارانه(۳) اوُپَه‌نیشَدها،(۴) یا مونادهای زندگی(۵) جَین‌ها(۶) و دیگران داشت. البته متن‌های بودایی‌ بر‌ آنند که زبان را در این مورد خاص نمی‌توان به کار برد؛ چـون واژهـ‌ها در آخرین تـحلیل مشتق از تجربه حسی‌اند که خود در بردارنده حافظه و تخیل است.

۲٫ گزارش‌های‌ کهن‌تر‌

بیشتر‌ اشاره‌ها به نیروانه آن را‌ مقصد‌ یـا‌ برترین نیک‌بختی می‌دانند و این را با مترادف‌های بسیاری روشن می‌کنند که نـیروانه را هـمچون مـقام امن و پاکی و آرامش فرجامین می‌فهمند. برخی‌ از‌ متن‌های‌ کهن، که بیشتر در ترجمه‌های پالی یا چینی‌ محفوظ‌ مانده‌اند، اطلاعات انـدک ‌ ‌بـیشتری به دست می‌دهند. به صراحت گفته می‌شود کسی که نیروانه را تجربه کند آگـاه اسـت‌، امـا‌ نه‌ آگاه از هر آنچه دل دیده، شنیده، حس کرده، احساس‌ کرده، یافته، جُسته یا کشف کـرده است (اَنْگوُتَّرَه نیکایَه،(۷) کتاب گفتارهای تدریجی، بخش ۴، ۳۲۰؛ ۸-۳۵۳). این تجربه با‌ اَشکال‌ گوناگون‌ حـصولِ دیانَه‌ای فرق دارد.

______________________________

۱ . «فرونشاندن شـهوت، فـرونشاندن کینه، فرونشاندن فریب، مقام‌ اَرَهَتی‌ این است…» سم‌یوُتَّه نیکایَه، فصل ۴، سوره ۲ بودا، ص ۴۷۰٫

۲٫ annihilation

۳٫ Pantheistic Self

۴٫ Upanis¨ads

۵٫ life-monadدر‌ جَین‌ معادلی‌ است برای جیوَه (Jiva)، که همان لغت جیوه در فارسی است، که‌ خود‌ لغتی‌ است سنسکریت به معنی زنـده. فارسی آن سیماب است. اصطلاح موناد را لایبنیتس با‌ تعریفی‌ خاص‌، در فلسفه‌اش به کار برده است که از آن زمان به بعد در موارد‌ دیگر‌ هم به کار برده‌اند.م.

۶٫ Jains

۷٫ Anguttara NikaÎya

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۳)


بعدها تمایز آشکاری میان نیروانه‌ یافته‌ در‌ زنـدگی و نـیروانه [حاصل شده] در لحظه مرگ رو به توسعه نهاد. اصطلاح پَری‌نیروانه(۱) بیشتر‌ برای‌ دومی به کار می‌رفت، گرچه تا تاریخ متأخرتری بدین معنا نبود ـ در کهن‌ترین‌ منابع‌ صرفا‌ جانشینی برای نیروانه بود. (بـه بـیان دقیق‌تر، نیروانه حالت رهایی است و پَری‌نیروانه کُنشِ رسیدن به‌ رهایی‌ است). با این همه، منابع نسبتا کهن (اگرچه نه کهن‌ترین) حاوی تمثیلی‌ مهم‌ از‌ اقیانوسی‌اند که نشانی از پر شدن یا کـاستن نـدارد، بی‌آن که مهم باشد که چه‌ میزان‌ آب‌ از رودها و یا بارندگی به آن می‌ریزد. و همین‌گونه، اگرچه بسیاری از ذات‌(۲) نیروانه‌ بی‌باقی‌مانده «دل‌بستگی» وارد پَری‌نیروانه شوند، ذات نیروانه نشانی از پر شدن یا کاستن ندارد.(۳) ایـن‌جا «دل‌بـستگی‌»(۴) یـک‌ اصطلاح فنی است که اشـاره اسـت بـه تملک(۵) یا تشخیص(۶) که نتیجه‌ میل‌ است. از آن جا که وجود و فرایند‌ روانیِ‌ انسان‌ متعارف را نتیجه چنین تملکی می‌دانند، نمی‌توان‌ هیچ‌گونه‌ اسـتمراری در شـرایط آشـنای وجودی که یکباره متوقف شده، یافت. بی‌گمان ایـن تـمثیل‌ بر‌ این نکته تأکید می‌کند که‌ نیروانه‌ ورای قواعد‌ معمولی‌ است‌.

۳٫ برداشت اروپایی از این اصطلاح

فرهنگ‌ انگلیسی‌ آکسفورد (ویراست اول) نـیروانه را ایـن طـور تعریف می‌کند: «در الهیات

______________________________

۱٫ ( Par‌Îinirvana‌پا: ParinibbaÎna): نیروانه کامل، مترادفی‌ است برای نیروانه؛ از‌ ایـن‌ رو آن را غالبا با‌ نیروانه‌ پس از مرگ (پا.: An-upaÎdi-sesa-nibbaÎna، سن.: nir-upa‌Îdhi‌-sheshaÎ-nirvaÎna) یکی می‌دانند‌، اما‌ منحصر‌ به آن نیست‌، یعنی‌ می‌تواند اشاره به نیروانه‌ پیش‌ از مـرگ (پا.: sa-upaÎdi-sesa-nibbaÎna، سـن.: sa-upaÎdhi-shesha‌-nirva‌Îna) هـم باشد. م.

۲ .نویسنده این‌جا element‌ به‌ کاربرده که‌ احتمالاً‌ برابرنهادی‌ است برای dhaÎtu‌(داتـوُ) نـیروانه dhaÎtu amatamاست یعنی ذاتِ بی‌مرگی . م. áبودا، ۸۶ به بعد.

۳ . رهرو کامل‌ یا‌ اَرَهَت اگر در سیر خود به‌ نـیروانه‌ دسـت‌ یـابد‌، و این‌ همزمان با مرگ‌ او‌ باشد، آن را «ذات نیروانه بی‌در کار بودن بنیاد» [=نیروانه بی‌باقیمانده دل‌بـستگی] مـی‌خوانند کـه به پری‌نیروانه ((parinirva‌Îna‌ هم‌ معروف است. باید توجه داشت که این‌ دو‌ مقام‌ نیروانه‌ دو‌ نیروانه‌ جـداگانه نـیستند، بـلکه به اعتبار آن که اَرَهَت آن گاه که زیست او برقرار است، یا آن که در مرگ به نـیروانه رسـیده باشد یکی از این‌ دو نام به نیروانه او داده می‌شود. بودا، ص ۹۰٫ بدین سان، به نیروانه، یـعنی خـاموشی و فـرونشاندن از دو نظر می‌توان نگاه کرد: ۱٫ فرو نشاندن [کامل [ناپاکی‌ها، که با رسیدن به‌ مقام‌ «اَرَهـَتی»، یـا قدیسیّت و عموما در همین زندگی دست می‌دهد، و این در گفتارهای بودا «نیروانه با در کار بـودن بـنیاد» خـوانده شده است، و مراد از «بنیاد»، این‌جا، همان «پنج توده‌» هستی‌ است. ۲٫ فرونشاندن [کامل [جریان پنج تـوده کـه پس از مرگ «اَرَهَت» صورت می‌گیرد، و در گفتارهای بودا «نیروانه بی در کار بودن بنیاد» خـوانده‌ شـده‌ اسـت. سخن بودا، ص ۴۸٫

۴٫ clinging‌

۵٫ appropriation‌

۶٫ identification

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۴)


بودایی، خاموشی وجود فردی و استغراق در روح برین، یا خاموشی همه آرزوها و شهوت‌ها و حصولِ سـعادت کـامل». اگـرچه روایت‌هایی از این تعریف به طور‌ گسترده‌ به کار رفته است‌، [چنین‌ تـعریفی] بـرداشت‌های بودایی، جَینی و هندوییِ این اصطلاح را به هم می‌آمیزد. چنین توصیف‌هایی از نیروانه در تفکر اروپایی نسبتا قدیم اسـت. در قـرن هفدهم، سیمون دولالوُبِر، سفیر فرانسه در دربار‌ سیام‌ [= تایلند]، اشاره کرد که نـویسندگان پرتـغالی یک اصطلاح سیامی بسیار نزدیک [به ایـن اصـطلاح] را چـنین برگردانده‌اند: «آن نیست می‌شود» و «آن یک خدا شده اسـت». او بـه‌درستی نشان داد که‌ به‌ عقیده سیامی‌ها‌ «این نه یک نیستی واقعی است و نه اکـتساب یـک سرشت خدایی است». لالوُبِر، در حـقیقت، نـیروانه را‌ به «نـاپیدایی»(۱) بـرگرداند، بـه معنای ناپیدایی از جهانِ زاد و مرگ. این‌ فـهمی‌ بـسیار‌ دقیق از این اصطلاح است، و تا امروز چیزی به آن افزوده نشده است.

امـا چـندان توجهی به ‌‌شرح‌ موثق‌تر لالوُبِر از ایـن اصطلاح نشد و نظرهایی کـه او اصـلاح کرده بود، به‌ همان‌ شـکل‌ قـبلی‌شان رایج ماند. دلیلش تا حدودی یک گرایش خصوصاً در قرون هفدهم و هجدهم بود کـه‌ هـنوز هم در برخی محافل رایج اسـت، و آن ایـن کـه آیین بودا را‌ صـورتی از شـرک بدانند‌ و در‌ پی آن نقدی را که آبـای کـلیسا بر فلسفه شرک وارد کرده بودند، بر آن اطلاق کنند. با آن که میان این دو حوزه هـمانندی‌هایی هـست، از قبیل اعتقاد به تناسخ‌ که مـشخصه اَشـکالی از فلسفه قـدیم اسـت، امـا در مجموع، این همانندی نـادرست است.

۴٫ مکتب‌های جریان اصلی آیین بودا

تا زمان توسعه نخستین اَشکال علم تفسیر سازمان‌یافته بـودایی در قـرن‌های سوم‌ و چهارم‌ ق‌م، اندیشه‌های نسبتا نـظام‌مندتری سـاخته و پرداخـته شـد. نـیروانه چون ذاتِ «بـی بـاقی‌مانده دل‌بستگی» در تقابل با ذاتِ «با باقی‌مانده دل‌بستگی» (سَئوُپادی‌سِیْسه)(۲) بود.

______________________________

۱٫ disappearance

۲٫ saupaÎdisesa

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۵)


این برداشت دوم از نیروانه‌ مبین‌ مراحل روشن‌شدگی جـزئی اسـت کـه به «رسیدن به رود»، [یا، پا نهادن به رود] مـعروف اسـت. از آن جـا کـه مـتن‌های کـهن‌تر، اغلب در زمینه مرگ بودا به [آن‌ پری‌ [نیروانه «بی‌باقی‌مانده دل‌بستگی» اشاره می‌کردند، کم‌کم این طور فرض کردند که اگر آنچه در مرگ اَرَهَت حاصل می‌شود ذات نیروانه «بی‌باقی‌مانده دل‌بـستگی» باشد، در این صورت باید ذاتی مشابه‌ بوده‌ باشد‌ که در روشن‌شدگی یافته شود‌. از‌ آن‌ پس، ذاتِ نیروانه «با باقی‌مانده دل‌بستگی» مرتبا اشاره بود به حصولِ روشن‌شدگی، که معمولاً آن را این طور مجسم مـی‌کردند کـه‌ به‌ دنبال‌ آن یک زندگی با فعالیت آموزشی مهرآمیز می‌آمد‌. در‌ نتیجه ترجمه نادرست یا برداشت نادرست متأخر این واژه که به «دل‌بستگی» ترجمه شد، اغلب جایش را واژه‌ای می‌گیرد‌ که‌ شاید‌ اشـاره بـاشد به «داشته‌ها» (سَئوُپَدی‌شِیْشَه)،(۱) و همچون چیزی انگاشته می‌شود که‌ اشاره دارد به جان و تن به مثابه داشته‌های تخصیص‌یافته در فرایند تولد مجدد. دیگر آن که، هم سـَئوُپادی‌سِیْسه‌ و هـم‌ سئوُپَدْی‌ شِیْشه می‌توانستند به تـرتیب مـشتق از اوُپادْی‌سِیْسه(۲) و اوُپاتِی‌سِیْسه(۳) باشند، به معنای‌ «باقی‌مانده‌ اندک». بنابراین، معنای این اصطلاحات، که رساننده ضمنی «دل‌بستگی» بود، می‌توانست در اصل ارجاعی باشد به‌ شمار‌ اندکی‌ از آلایـش‌ها کـه پس از «پا نهادنِ به رود» باقی مـی‌ماند.

مـنابع‌ قدیمی‌تر‌ در‌ موضوع نیروانه چندان سخنی نمی‌گویند. اما این سخن درباره ادبیات کانونی اَبی‌دَمّهای(۴) که در‌ فاصله‌ قرون‌ دوم و چهارم ق‌م شکل گرفت، صادق نیست. سیمای خاص این ادبیات تحلیل جان و تن‌ از‌ دیـد فـرایند متغیرِ رویدادهای متعامل و چندگانه است. اینها را دَمَّه(۵) می‌خواندند، یعنی حقیقت‌های‌ جزئی‌ در‌ برابر حقیقت به طور کلی. (این واژه پیش‌تر برای همه شناسه(۶)های آگاهی روانی‌ به‌جز‌ خود شناسه‌های حسی به کـار مـی‌رفت). متن‌های اَبـی‌دَمَّه فهرست بازی از این رویدادها‌ گرد‌ آوردند‌ و کوشیدند تحلیل کنند که چه رویدادهایی در چه حالت‌های روانی وجود دارنـد.

______________________________

۱٫ saupaÎdhisesÊa

۲٫ Upa‌Îdhisesa‌

۳٫ UpaÎtisesa

۴٫ abhidhamma

۵٫ dhammas

۶٫ شناسه برای object، یعنی موضوع شناختن؛ آن که‌ این‌ شناسه‌ را می‌شناسد، شناسه‌گر یـا subject خـوانده مـی‌شود. م.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۶)


آنان در این تحلیل، نیروانهای را به میان‌ آوردند‌ که‌ آن را متفاوت از سایر رویدادها تبیین می‌کردند، و آن را در مقوله‌ اصطلاحات‌ مکانی و یـا ‌ ‌زمـانی طبقه‌بندی نمی‌کردند. در این مرحله، گویا نه اختلافی بر سر طبیعت بنیادین آن‌ دارنـد‌، و نـه آن را نـبود محض می‌دانند: «نیروانه وجود دارد؛ طبیعت آن تغییر‌ نمی‌پذیرد‌. نیروانه پاینده، ثابت و جاوید است، دستخوش تغییر‌ نـیست‌» (کَتاوَتّوُ‌(۱) «نکته‌های اختلاف» ۱۲۲).

محتمل است که علاقه‌ اصلی‌ متن‌های اَبی‌دَمَّه تجربه نیروانه در زنـدگی بر حسب بیداری یـا روشـن‌شدگی بود. در‌ این‌ زمینه، نیروانه را شناسه یا‌ تکیه‌گاهی‌ برای جان‌ روشن‌ می‌دانستند‌، که خود آمیزه‌ای بود که مشخصه‌اش‌ حضور‌ مکرر رویدادهایی چون ایمان و فرزانگی بود. در آثار این دوره، همچون متن‌های‌ پیش‌ از آن، نمی‌کوشیدند تـا درباره سرنوشت‌ پس از مرگِ اَرَهَتِ‌ روشن‌ چیزی بگویند. بی‌گمان، سنّتِ پرسش‌های‌ بی‌پاسخ‌(۲) همچنان به استواری تمام برقرار بود و اجازه چنین کاری را نمی‌داد.

۵٫ در نظام‌های‌ مهایانه‌(۳)

گرایش‌های جدید در دین هندی‌، که‌ پیش‌ از این رشـد‌ و تـحول‌ یافته بود، در دوره‌ ۱۰۰‌ ـ ۳۰۰ م منجر به تکوین شکل نوینی از آیین بودا، به نام مهایانه یا گردونه‌ بزرگ‌ شد. این نهضت نوین، که در‌ آغاز‌ تنها توجه‌ اندکی‌ را‌ به خود جلب کرده‌ بـود، آرام آرام نـفوذِ عظیم و روزافزونی یافت. در این مکتب، عناصرِ دل‌سپاری قوی بود که‌ اساسا‌ از یک زندگی‌نامه آرمانی شده بودا‌ و بسط‌ آن‌ به‌ آرمانی‌ برای همه سرچشمه‌ می‌گرفت‌. یک سیمای مهم این نـهضت، طـولانی‌تر شدن راهِ رسیدن به روشن‌شدگی به قصد توانایی بخشیدن به‌ توسعه‌ صفات‌ برتر بود که در رسیدن به بودائیت‌(۴) ضروری‌ بودند‌ و به‌ طور‌ مؤثرتری‌ برای سود دیگران کار می‌کردند. یـک اثـر جـانبی این تغییرِ در کانون توجه ایـن

______________________________

۱٫ KathaÎvatthu

۲ . مـنظور از پرسـش‌های بی‌پاسخ، پرسش‌هایی است که درباره متافیزیک، چون جهان‌ نامحدود و بودن روان پس از مرگ و خود (atma) یا جوهر ثابت، از بودا می‌کردند. بودا پاسخ نمی‌داد بـه ایـن دلیـل که به نظرش اینها بی‌فایده‌اند و به آرامش، بـه بـرترین نیک‌بختی‌ و به‌ نیروانه راهنمایی نمی‌کنند. م.

۳٫ MahaÎyaÎna

۴٫ buddhahood

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۷)


بود که نیروانه تا حدی به پس‌زمینه برود، اگرچه در برخی مکتب‌های بعدیِ آیین بـودای مـهایانه نـظیر چَنْ/ ذن(۱) یا تنترَه،(۲) به‌ مثابه‌ چیزی دست‌یافتنی در این زندگانی، سـرانجام به پیش‌زمینه بازگشت.

مکتب‌های نوین فکری با دیدگاه‌های خاص در چارچوب مهایانه کلی توسعه یافت. احتمالاً قدیمی‌ترین‌ این‌ مـکتب‌ها، مـادیَمَکه(۳) بـوده باشد. این‌ مکتب‌ بر این اندیشه تأکید می‌کرد که فرقی مـیان نـیروانه و چرخ وجود (سنساره)(۴) نیست. گویا مراد آنها این بوده است که نیروانه صرفا نامی برای‌ وجـودِ‌ مـتعارفِ عـاری از نادانی‌ است‌. به دیگر سخن، نباید آن را باشنده(۵)ای دید که در جایی دیگر وجـود دارد. کـمابیش یـک تبدیل تجربه طبیعی است.

برخی از آثار متأخر مهایانه، بر «نیروانه بی‌بنیاد»(۶) به‌ مثابه‌ بـخشی از راهـِ بـرترین مقصد تأکید ورزیده‌اند. این بدین معنا است که روشن‌شدگیِ حقیقی متضمن قبول یا ردّ زاد و مـرگ نـیست. قابل توجه‌تر این که، تلویحا اشاره‌ای به قبول یا‌ ردّ‌ خود نیروانه‌ ندارد، بـلکه در عـوض دل‌هـا را ترغیب می‌کند که از وابستگی به هرگونه شناسه‌ای یا نیازمندی به‌ آنها یکسره آزاد باشند، خـواه آن شـناسه‌ها بیرونی [= اشیا] باشند و خواه‌ درونی‌ [= حالات]‌.

۶٫ مترادف‌های نیروانه

اشتباه رایج در بررسی مفهومی چـون نـیروانه ایـن است که بیش از حد بر معنای ‌‌دقیق‌ لغوی آن متمرکز شویم تا آن‌جا که تداعی‌های پهـناورتر و قـرینه متنی آن را‌ فدا‌ کنیم‌، و شماری از مترادف‌های آن را که بارها در توصیف آن به کار برده مـی‌شود بـه‌ حـساب نیاوریم. در یک متن تجربی عملی، به نیروانه به شکل «آزادی» یا‌ «بیداری»، «آرامش» یا «سعادت‌» اشـاره‌ مـی‌شود. در هـر مورد استلزام این است که [نیروانه] در مرتبه ممکنِ نهایی است. در این زمـینه عـموما واژه‌هایی به کار برده می‌شوند که دلالت بر امنیت یا

______________________________

۱٫ Chan / Zen

۲٫ Tantra‌

۳٫ madyamaka

۴٫ samÊsaÎra

۵٫ entity

۶ . مراد از «بنیاد» همان باقی‌مانده دل‌بستگی است کـه اشـاره است به پنج توده (پا.: khandha، سن.: skandha به‌معنی شاخه. در متن‌های بودایی سغدی آن را «توده‌» نـامیده‌اند‌.) یـعنی کالبد، احساس، ادراک، حالات جان و دانستگی. م.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۸)


مصونیّت کـامل دارنـد، هـمچون واژه‌هایی که دلالت بر پایندگی، تغییرناپذیری یا پایـان‌نیافتگی دارنـد. این معانی اخیر با آن اصطلاحات کلی که در ادیان‌ هندی‌ برای توصیف برترین مـقصد زنـدگی معنوی به کار برده مـی‌شوند قـرابت دارند. بـسیاری از ایـن گـونه واژه‌ها مرتبا برای توصیف نیروانه بـه کـار برده می‌شوند. از این‌رو، نیروانه رهایی‌(۱) (مُوکَّه‌ / مُوکْشَه)،(۲) کل‌بودگی(۳) (کِیْوَلَه / کَیْوَلیَه)،(۴) حقیقت(۵) و مـانند ایـنها است؛ نامیرا و زوال‌ناپذیر است. بسیاری از ایـن اصطلاحات حس بودایی خـاصی را ارائه مـی‌دهند، اما معنای ضمنی عامشان نـباید در جـهان به‌ کلی‌ مغفول‌ بماند. یک مثال خاص این‌ است‌ که‌ نیروانه اَمْریتَه(۶) یـا بـی‌مرگ [= انوشه] است، اما مهم ایـن اسـت کـه این اصطلاح اشـاره بـه چشانه‌ای است مستی‌آور کـه بـه خدایان‌ انوشگی‌ می‌بخشد‌. این اصطلاح، در کاربرد بودایی، اشاره به وضعی‌ دارد‌ که در آن مرگ نیست، اگـرچه بـه وضوح مقصود از آن این است که تـداعی‌های مـثبت اسطوره هـندی را‌ داشـته‌ بـاشد‌.

______________________________

۱٫ Liberation

۲٫ mokkha / maks¨a

۳٫ wholeness

۴٫ Kevala / Kaivalya

۵٫ truth

۶ . amrita(پا.: (amata‌ از ریشه Àmrمردن و مرگ (= یـونانی.a+mbrosia 🙂 amÊrta ساخته شده از دو جز، – aبه معنای «نه» و mrta‌ـ به‌ معنای‌ میرندگی و فناپذیری، و اَمریته، یعنی نامیرایی، بی‌مرگی، فـناناپذیری و جـاودانگی. اَمریته نامی است‌ برای‌ نیروانه و هـمان اَمـُرداد (پهــ.: amurdaÎt یـعنی بـی‌مرگی)، که امروزه بـه شـکل مرداد به کار برده می‌شود‌. م.

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۰۹)


کتاب‌نامه‌

۱٫ Hare‌, E.M. (trans.) (1955) Anguttara NikaÎya, or More Numbered Suttas (The Book of‌ Gradual‌ Sayings‌), vol. 4, The Books of the Sevens, Eights and Nines, London: PaÎli Text Society‌, ۱۹۵۵‌. (One‌ of the major PaÎli canonical works.)

۲٫ Harvey, P. (1995) The Selfless Mind: Personality, Consciousness‌ and‌ NirvaÎna in Early Buddhism, Richmond: Curzon Press.(Analyses most of the early‌ sources‌.)

۳٫ Norman‌, K.R. (1991) ””Death and the TathaÎgata””, Studies in Buddhism and Culture (in‌ honour‌ of Professor Egaku Mayeda), Tokyo: 1-11.(An essay that appears in a volume in‌ honour‌ of‌ Mayeda.)

۴٫ Norman, K.R. (1994) `Mistaken Ideas about NibbaÎna, in T. Skorupski and U. Pagel (eds) The Buddhist‌ Forum‌, London: School of Orienetal and African Studies, vol. 3:211-25.(Two technical‌ discussions‌ by‌ a leading specialist.)

۵٫ Rahula, W. (1967) What the Buddha Taught, Bedford: Gordon Fraser, 2nd edn, 1959.(An‌ influential‌ account‌ of the basic issues by a Sinhalese Buddhist monk.)

۶٫ SaddhaÎtissa, H. (1970/1) Buddhist‌ Ethics‌, London, New York: Allen & Unwin/Braziller.(A Sinhalese Buddhist monk taking a slighty more traditionalist approach. Chapter‌ ۸ is‌ especially interesting.)

۷٫ Slater, R.H.L. (1951) Paradox and NirvaÎna, Chicago, IL: University of‌ Chicago‌ Press. (An older work which deserves to‌ be‌ better‌ known.)

هفت آسمان » پاییز ۱۳۷۹ – شماره ۷ (صفحه ۱۱۰)


۸٫ Tissa MoggaliÎputta (C. 246 BC) Katha‌Îvatthu‌ (Points of Controversy), trans. Shwe Zan Aung and C.A.F. Rhys Davids, London: The Pa‌Îli‌ Text Society, 1979. (The standard‌ English‌ translation of‌ the‌ earliest‌ collection of points disputed by Buddhists‌ during‌ the first two centuries after the Buddha””s career, Part of the‌ abhidhamma‌ section of the PaÎli canon‌.)

۹٫ VajiraÊaÎna, P.M. (1962) Buddhist‌ Meditation‌ in Theory and Practice: A General‌ Exposition‌ According to the Pali Canon of the TheravaÎda School, Colombo: M.D. Gunasena &‌; Co‌.(Includes a convenient list of synonyms‌, some‌ of‌ which are discussed‌ in‌ ۶٫ Pages 469-80 are‌ especially‌ interesting.)

۱۰٫ Welbon, G.R. (1968) The Buddhist Nirvana and Its Western Interpreters, Chicago, IL: University‌ of‌ Chicago Press.(Expansion of the material‌ in‌ ۳٫)

۱۱٫ Williams‌, P.(1989‌) Maha‌ÎyaÎna Buddhism: The‌ Doctrinal Foundations, London, New York: Routledge, esp. 52-4; 67-9; 181-4. (Presents the fundamental ideas of‌ the‌ MahaÎyaÎna, as discussed in‌ ۴٫)

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x