آشنایی با زیدیه
اشـاره
اندیشهها و تاریخ زیدیه را چون سایر فرق و مذاهب میتوان از دریچههای مختلف مطالعه کرد. اگـر بـه زیـدیه به عنوان قدرتی سیاسی بنگریم، باید به تاریخ دولتهای زیدیمذهبِ ادریسیان مغرب و داعیان و امامان دیـلم و طبرستان و سلسله امامان زیدی در یمن بپردازیم. اگر با نگاهی کلامی و اعتقادی بنگریم، بـاید صرفا سیر تحول و عـقاید زیـدیه را بررسی کنیم. روش مؤلف در این بخش، حرکت بین این دو نگاه است. وی با عنایت به میزان دوری و نزدیکیِ زیدیه به دو شاخه اصلی اسلام یعنی تشیع و تسنن، بیش از آنکه به آن به عنوان یک حرکت و قـدرت سیاسی نظر داشته باشد، به عنوان یک فرقه و مذهب که البته اندیشههای سیاسی کاملا بر آن سایه افکنده است، بدان توجه کرده است.
امام زید بن علی بن الحسین(ع) و تأسیس مذهب زیـدیه
زیـدیه به شاخهای از مذهب تشیع گفته میشود که به امامت زید بن علی بن الحسین(ع) معتقدند و خود را پیرو او میدانند.(۱) شیخ مفید در تعریف زیدیه آورده است: «زیدیه به امامت علی، حسن، حسین و زیـد بـن علی قائل هستند و نیز به امامت هر فاطمیای که به
______________________________
۱٫ فرق الشیعه، ص۵۵؛ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۵٫
خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کـشیدن بـرای جهاد بیعت شود».(۱)
در مقدمه البحر الزخار نیز در تعریف زیدیه آمده: «زیدیه به فرقهای گفته میشود که به پیروی از زید بن علی(ع)، علی بن ابیطالب(ع) را در امامت بر دیگران مقدم و امـامت را پسـ از او بـرای حسن(ع) و حسین(ع) و سپس منحصر در فـرزندان آنـ دو بـداند که با دعوت و فضل به امامت میرسند، نه با وراثت. و خروج نیز بر ایشان واجب است. همچنین توحید، عدل، وعد و وعـید، امـامت و امـر به معروف و نهی از منکر از دیگر اعتقادات زیدیه اسـت».(۲)
امـام زید در سال هفتادوپنج هجری قمری در مدینه بهدنیا آمد(۳) و پس از پدرش، امام زین العابدین(ع)، شاگرد برادر بزرگتر خود امام محمد باقر(ع) بـود.(۴) وی در زمـان حـکومت هشام بن عبدالملک بن مروان در کوفه دست به قیام و شـورش زد و در ذیالحجه سال ۱۲۲ ه ق به شهادت رسید.(۵)
درباره شخص امام زید و تاریخ زندگی، تعالیم و قیام او بر ضد خلافت اموی تـحقیقات بـسیاری انـجام شده است.(۶) به همین دلیل، در این نوشتار از بررسی شخصیت، تعالیم، زنـدگی و شـهادت امام زید چشمپوشی خواهیم کرد و تنها به چند نکته که هنوز قابل تحقیق و توجه بیشتر اسـت، اشـاره مـیکنیم؛ از آن جمله اینکه زیدیه تنها در دورههای پس از شهادت امام زید و در ابتدا، در کوفه و عـراق و سـپس در ایـران و یمن شکل مذهب به خود گرفت.(۷) امام زید بیش از هر چیز آغازگر حرکتی پرشـور بـر ضـد دستگاه ظالم خلافت اموی در عصر خود بود و در این راه از تاکتیکها و روشهایی نیز سود میبرد کـه در بـسیاری از موارد رنگ دینی و مذهبی به خود میگرفت.(۸)
______________________________
۱٫ اوائل المقالات، ص۳۹.
۲٫ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰٫
۳٫ الافاده، ص۶۱٫
۴٫ الحیاه السـیاسیه، ص۳۹٫
۵٫ مـروج الذهـب، ج۳، ص۲۲۸؛ الکامل، ج۳، ص۳۸۰؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۹۷٫
۶٫ به عنوان نمونه: محمد ابوزهره، الامام زید؛ ناجی حسن، ثوره زیـد بـن علی؛ شریف صالح احمدالخطیب، الامام زید بن علی المفتری علیه؛ حسن الامین، زیـد الشـهید؛ ابـراهیم بن علی الوزیر، زید بن علی جهاد حق دائم؛ علی محمد دخیل، زید بن الامام عـلی بـن الحسین؛ الشیخ نوری حاتم، زید بن علی؛ سید محسن امین، ابوالحسن زیـد الشـهید؛ عـبدالرزاق الموسوی المقرم، زید الشهید؛ محمد محمدی اشتهاردی، زید شهید انتقامگر؛ حسین کریمیان، سیره و قیام زیـد بـن عـلی.
۷٫ التجدید، ص۳۶.
۸٫ برخی از محققان تاکید بر افضلیت علی(ع) در امر خلافت و در عین حال تـجویز تـقدم مفضول و در نتیجه پذیرش خلافت شیخین را که به امام زید منسوب است، از جمله همین تاکتیکها دانستهاند کـه زیـد بهوسیله آن، سعی در جمع کردن همه نیروها اعم از شیعیان و سنیمذهبانِ معتزلی و غیر مـعتزلی داشـته است.
نکته دیگری که مورد توجه بـرخی از مـحققان واقـع شده، دامنه دعوت امام زید است و ایـنکه اصـولا آیا امام زید، آنگونه که در منابع رسمی زیدیه آمده است، مردم را به اطـاعت از خـود به عنوان امام دعوت کـرده، یـا اینکه مـطابق بـرخی از اسـناد، دعوت او به «الرضا من آل محمد» بـوده اسـت، که میتواند به معنای دعوت به امامان مورد قبول امامیه باشد؟(۱)
در ادامه، نـیز مـذهب زیدیه که شاخهای از تشیع به حـساب میآید و در اصول اعتقادی بـا امـامیه مشترک است، بیشتر به جـهت نـظریه خاص در مسئله امامت از شاخه دیگر تشیع یعنی اثناعشریه (امامیه) متمایز میشود،(۲) وگرنه ایـندو بـه همدیگر نزدیکاند؛(۳) چه، علاوه بـر اشـتراک در اصـل مسئله امامت، در سـایر اصـول اعتقادی تا حد زیـادی بـه امامیه و هر دوی آنها به معتزله نزدیکاند،(۴) تا آنجا که برخی زیدیه را با معتزله یـکی دانـسته(۵) و برخی دیگر معتزله را از جمله فِرَق زیـدیه شـمردهاند.(۶) در فقه نـیز بـا وجـود اینکه گفته میشود امـام زیدْ فقهی مستقل داشته است و زیدیه نیز ادعای چنین استقلالی را دارند،(۷) ولی به نظر میرسد شـخص امـام زید فقه خاصی بنا نکرد و اصـولا دغـدغه او چـیز دیـگری بـوده است. از طرفی دیـگر، اصـل مرجعیت اهل بیت و لزوم تمسک به کتاب و عترت اصلی پذیرفتهشده در زیدیه است، هرچند در ادامه، عملاً فقه زیـدیه تـا حـد زیادی نزدیک به حنفیه شناخته شده،(۸) کـه البـته در پارهـای از مـسائل بـا امـامیه و گاهی نیز با شافعیه متفق است.(۹) برخی در این خصوص تا آنجا پیش رفتهاند که گفتهاند زیدیه در
______________________________
۱٫ زید بن علی و مشروعیه الثوره، ص۱۹۷ـ۱۹۸٫
۲٫ زیدیه در مسئله امامت تنها چند اخـتلاف با امامیه دارند که عمدتا در برخی از مقاطع تاریخ و در بعضی از گرایشها دیده میشود. مهمترین آنها عبارتاند از: تجویز امامت مفضول و رضایت به خلافت شیخین، اشتراط خروج و کشیدن شمشیر برای امامت امام و ردّ تـقیه، عـدم اعتقاد به عصمت امامان، عدم اعتقاد به حصر امامان در دوازده تن معین و نیز به لزوم وجود نص بر همه امامان. البته همانگونه که در ادامه نوشتار بررسی شده، این اختلافات تا حـدود زیـادی هم در عقیده و هم در عمل از میان رفته است.
۳٫ بغدادی امامیه و زیدیه را در آغاز یکی میداند که تنها در امامت امام زید و بیعت با او در خروج بر ضـد امـویان اختلاف نظر دارند. (الفرق بـین الفـرق، ص۲۵).
«و کانت الامامیه و الزیدیه فی بدء امرهما حزبا واحدا ثم اختلفا و السبب فی اختلافهما لمیکن اصلا من اصول الدین و انما کان حول الامامه» (الحیاه السـیاسیه، ص۲۴ و ۲۲۸).
۴٫ فـرهاد دفتری تاکید میکند کـه بـر اساس آخرین تحقیقات، شیعیان اولیه در قرن دوم اعم از زیدی و امامی سازگاری چندانی با معتزله نداشتهاند و این تنها در اواخر قرن سوم بوده است که تحت تاثیر معتزله قرار گرفتهاند (تاریخ و عقاید، ص۸۵ـ۸۴).
۵٫ المـلل و النـحل، ج۱، ص۱۶۲٫
۶٫ الحیاه السیاسیه، ص۲۱۹٫
۷٫ الغطمطم الزخار، ج۱، ص۲۷٫
۸٫ الحیاه السیاسیه، ص۲۱۵٫
۹٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۲٫
عقاید، معتزلی و در فقه، حنفی هستند.(۱) البته در ادامه، نادرستیِ کلیت چنین ادعایی با توجه به مذهب و گرایش غالبِ زیدیه که به وسیله امـام قـاسم و امام هـادی رواج یافت، روشن خواهد شد و نزدیکی زیدیه به امامیه در بسیاری از عقاید و مسائل فقهی مورد اذعان قرار خواهد گـرفت.
با وجود این، شاید بتوان از سه اصل به عنوان مهمترین اصـول و ویـژگیهای مـذهب زیدیه و آنچه شخص امام زید نیز بدان معتقد بوده است نام برد:
۱٫ افضلیت امام علی و اولویت آن حـضرت بـرسایر صحابه نسبت بهخلافت و جانشینیِ پیامبر(۲) و در عین حال تجویز امامت مفضول.(۳)
۲٫ حصر امامت در فـرزندان فـاطمه(س).(۴) البـته به نظر میرسد در صورت صحت انتساب این عقیده به شخص امام زید، بین این نـظر و قبول امامت شیخین تناقضی است که صحت انتساب اعتقاد و رضایت امام زید بـه خلافت شیخین را زیر سـؤال مـیبرد، مگر اینکه، همانگونه که در دورههای بعد، معتقدان به خلافت شیخین از زیدیه گفتهاند، خلافت شیخین یک استثنا محسوب شود،(۵) ضمن آنکه برای تایید اعتقاد امام زید به حصر امامت در بطنین براساس مـنابع معتبرتر، مجال تحقیق بیشتری باقی است.(۶)
۳٫ شرط دعوت علنی به خود و خروج برای جنگ با ظالمان در صحت تصدی و مشروعیت امامت.(۷)
______________________________
۱٫ التجدید، ص۵۸.
۲٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۹؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ الامام زید، ص۱۸۹؛ الزیدیه نـشأتها و مـعتقداتها، ص۱۶؛ و نقل اجماع زیدیه بر این اصل از شرح رساله الحور العین، ص۱۵۴.
۳٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۵؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۷٫
گرچه به نظر میرسد در این اصل، نفی و عدم ضرورت عصمت امامان نهفته است، ولی زیدیه تـصریح کـردهاند که «پنج تن» از مقام عصمت برخوردارند. امام زید بن علی در روایتی میفرماید: «المعصومون منّا خمسه، النبی و علی و فاطمه و الحسن و الحسین» تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۴۶۴٫
۴٫ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۷؛ قیام الدوله، ص۳۰؛ الزیـدیه، ص۷۲؛ الامـام زید، ص۱۹۰٫
۵٫ التجدید، ص۵۶٫
۶٫ برخی محققان تصریح کردهاند که این عقیده بعد از امام زید پدید آمده است (تاریخ و عقاید، ص۸۵).
۷٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۶؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۸٫ این جمله از امام زید مـنقول و مـشهور اسـت که: «آنکس که شمشیر خـود بـرهنه کـرد و به کتاب خداوند و سنت پیامبرش دعوت کرد و حکم او نافذ بود و مردم او را به این مقام شناختند، امامی است که همه باید بـه او شـناخت پیـدا کنند؛ ولی بندهای که در خانه نشسته و بر روی خود پرده افـکنده و در بـر روی خود بسته و به حکم ظالمان تن داده؛ و نه امر به معروف میکند و نه نهی از منکر، کجا و کی میتواند امـامی واجـب الاطـاعه باشد؟» (الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۱۶).
استمرار قیام و مبارزه
پس از شهادت امام زیـد در سال ۱۲۲، فرزندش امام یحیی در سال ۱۲۵ در خراسان قیام کرد ودرهمان سال بهشهادت رسید.(۱) اینقیام همزمان بود با آغاز فـعالیت ابـومسلم ودیـگر مخالفان خلافت اموی که سرانجام به پیروزی عباسیان بر امویان در سـال ۱۳۲ انـجامید.(۲)
پس از شهادت زید و یحیی، دعوت زیدیه همراه با دیگر جریانهای معارض امویان به سوی بنیعباس گرایش یـافت؛ ولی طـولی نـکشید که بنیعباس، که پیش از این با شعارهای فریبنده در حمایت از حقوق علویان سـعی در جـلب افـکار عمومی داشتند، با علویان درگیر شدند و به مقتضای منافع خود به دشمنی و عناد بـا خـاندان پیـامبر پرداختند. امام محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن(ع) ملقب به «نفس زکیه» در سـال ۱۴۵ و در زمـان خلافت منصور (۱۳۶ـ۱۵۸) در مدینه قیام کرد. این اولین قیام و دعوت یکی از فرزندان امام حـسن(ع) در چـارچوب تـعالیم امام زید بود که در عصر عباسیان اتفاق افتاد. آغاز امامت محمد بن عبدالله بـه سـال ۱۲۷ بازمیگردد.(۳) در آن هنگام، امامت و خلافت او مورد قبول معتزله نیز قرار گرفت و پیوند معتزله و زیـدیه بـیش از گـذشته مستحکم شد.(۴) محمد نفس زکیه پس از یک دوره سکوت و تقیه و پس از آنکه منصور فشار را به نحو بـیسابقهای بـر علویان افزایش داد،(۵) امامت و دعوت خود را در مدینه و حجاز آشکار کرد. دعوت و قیام مـحمد از گـستردگی و پایـگاه مطلوبی برخوردار بود، بهطوریکه معتزله و حتی امام مالک، از ائمه بنامِ مذاهب سنی، نیز به امـام مـحمد پیـوستند و از کمک به او دریغ نکردند.(۶)
دعوت و قیام نفس زکیه همچنین با فعالیت داعـیان مـتعدد علوی و معتزلی در اقصا نقاط جهان اسلام برای جلب همکاری همراه بود. در این میان، برادران و فرزندان امـام مـحمد نقشی اساسی داشتند که در رأس همه ابراهیم برادر او بود که به منطقه بـصره رفـت و حمایت اهواز و فارس را نیز به دست آورد و در نـهایت پس از نـفس زکـیه به شهادت
______________________________
۱٫ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۶؛ الکامل، ج۳، ص۳۹۸؛ الافاده، ص۷۱٫ قـبر امـام یحیی بن زید هم اکنون در میامی (جوزجان) از توابع شهرستان مشهد زیارتگاه شیعیان اسـت.
۲٫ تـاریخ الطبری، ج۶، ص۷۸؛ الکامل، ج۳، ص۴۸۷٫
۳٫ الادراسه، ص۲۷٫ ابناثیر نـیز در حـوادث سال ۱۴۴ و در بـیان ریـشههای قـیام محمد به بیعتی اشاره میکند کـه در زمـان امویان با محمد بن عبداللّه بر سر خلافت شده بود (الکامل، ج۳، ص۵۵۴).
۴٫ الادارسـه، ص۲۷٫
۵٫ الکـامل، ج۳، ص۵۵۹٫
۶٫ التحف، ص۸۱٫
رسید. همچنین موسی بن عـبدالله به الجزیره، یحیی بـن عـبدالله به ری و طبرستان، و بالاخره عیسی بـن عـبدالله و ادریس بن عبدالله به مغرب رفتند؛(۱) ولی در نهایت قیام محمد بن عبدالله در همان سـال شـکست خورد و به اتفاق جمعی از یـارانش بـه شـهادت رسید.(۲)
امام مـحمد بـن عبدالله همزمان با گـسترش دعـوت خود دو مفهوم و عقیده اساسی «تقیه» و «مهدویت» را به درون اندیشه زیدیه آورد(۳) و از این جهت نیز نقش او در سـیر تـحول مذهب زیدیه قابل توجه است. پس از شـهادت مـحمد بن عـبداللّه، بـرادرش امـام ابراهیم بن عبدالله نـیز که با امام محمد همکاری داشت و پس از او در عراق قیام کرده بود، ناکام ماند و در همان سالِ شـهادت بـرادرش (۱۴۵) به شهادت رسید.(۴)
پس از سرکوب شدید قـیام امـام مـحمد نـفس زکـیه و برادرش امام ابـراهیم، در ادامـه حکومت منصور و در زمان خلافت مهدی عباسی (۱۵۸ـ۱۶۹) سیاست سرکوب علویان همچنان ادامه یافت.(۵)
امام حسین بن عـلی بـن الحـسن بن الحسن(ع) «شهید فخّ» امام بعدی زیـدیه بـود کـه در سـال ۱۶۹ و در زمـان خـلافت هادی عباسی (۱۶۹ـ۱۷۰) در مدینه قیام کرد و به شهادت رسید.(۶) پس از شهادت حسین فخّی، دعوت زیدیه تا حدودی شکل سرّی به خود گرفت و ثقل آن از مرکز جهان اسلام (عراق و حجاز) بـه دو سوی آن (دیلم و مغرب) منتقل شد.
امام یحیی بن عبدالله بن الحسن که برادر و یار امام محمد بن عبدالله در قیام او بود و در قیام حسین فخّی نیز نقش عمدهای داشت،(۷) پس از شکست قیام حـسین در سـال ۱۷۰ به حجاز و یمن رفت(۸) و سپس به خراسان و از آنجا به ماوراءالنهر مهاجرت کرد و سرانجام به دیلم و طبرستان رفت(۹) و پس از چندی با دعوت به امامتِ خود در صدد
______________________________
۱٫ مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶؛ الادارسه، ص۴۸٫ در سایر مـنابع هـمچون الکامل، مهاجرت و دعوت یحیی و ادریس در دیلم و مغرب تنها بعد از قیام و شهادت امام حسین فخّی ذکر شده است (الکامل، ج۴، ص۱۳).
۲٫ مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۴؛ الکامل، ج۳، ص۵۶۳؛ الافاده، ص۷۹٫
۳٫ الادارسـه، ص۲۹٫
۴٫ الکـامل، ج۳، ص۵۸۷؛ الافاده، ص۸۱ـ۹۱٫
۵٫ در این دوره عیسی بن زیـد و عـلی بن العباس بن الحسن بن الحسن(ع) رهبری زیدیه را برعهده گرفته بودند. ولی عیسی پس از چندی از سیاست کنارهگیری کرد و علی بن العباس زندانی شد و در نهایت توسط مـهدی عـباسی مسموم شد و به شـهادت رسـید.
۶٫ الافاده، ص۹۲ـ۹۶؛ الکامل، ج۴، ص۱۱؛ تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۰٫
۷٫ تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۱٫
۸٫ اخبار فخ، ص۳۰۵ـ۳۰۳٫
۹٫ ابناثیر ورود امام یحیی و آغاز دعوت و تحرکات او را در دیلم در وقایع سال ۱۷۵ آورده است «رک: الکامل، ج۴، ص۳۱».
تاسیس دولتی زیدی در آن سامان برآمد. ولی هارونالرشید در سال ۱۷۶ حرکت او را سرکوب کـرد و امـام یحیی زندانی شد و در نهایت در زندان هارون به شهادت رسید.(۱)
ادریس بن عبدالله برادر دیگر محمد بن عبدالله نیز پس از همکاری با حسین فخّی و شکست قیام، به «مغرب دور» گریخت و در سال ۱۷۲ پس از دعوت و بـیعت قـبایل آن مـنطقه، دولت خود را تاسیس کرد.(۲) در مورد دعوت ادریس آوردهاند که او در یک مرحله داعیِ برادرش امام محمد نفس زکیه(۳) و در مـرحله بعد داعیِ امام حسین فخّی و در مرحله سوم داعیِ برادر دیگرش امـام یـحیی بـود، و در نهایت وقتی خبرِ سرانجامِ کارِ یحیی به او رسید، دعوت به خود کرد و برای تأسیس دولت به «طنجه» رفـت( ۴) و پایـهگذار اولین دولت زیدیه شد.(۵) در خصوص زندگی ادریس بن عبدالله اطلاعات روشنی در اختیار نـیست، ولیـ مـسلم است که او پس از چند سال حکومت و احتمالا در سال ۱۷۷(۶) با دسیسه هارونالرشید مسموم شد و به شهادت رسـید.(۷) پس از وفات ادریس بن عبدالله، فرزندش ادریس بن ادریس (متولد ۱۷۵)(۸) جانشین او شد.(۹) پس از وفات او در سـال ۲۱۴،(۱۰) محمد بن ادریس بـن ادریـس دولت ادریسیان را استمرار بخشید.(۱۱) از آن پس دیگر نوادگان ادریس یکی پس از دیگری در مغرب حکومت کردند؛ ولی دولت آنان حداکثر تا سال ۳۷۵ دوام آورده است.(۱۲)
______________________________
۱٫ الافاده، ص۹۷ـ۱۰۷؛ الکامل، ج۴، ص۳۳٫
۲٫ تاریخ الطبری، ج۶، ص۴۱۶؛ الکامل، ج۴، ص۱۳؛ الادارسه، ص۵۵.
۳٫ مروج الذهب، ج۳، ص۳۲۶٫
۴٫ الادارسه، ص۴۸٫
۵٫ سیدمحسن امین نیز دولت ادریسیان را در مـغرب، دومین دولت علوی پس از دولت امیر مومنان علی(ع) دانسته است (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
۶٫ التحف، ص۱۴۰؛ تاریخ دولتهای اسلامی، ج۱، ص۴۴٫ در اخبار فخ مدت اقامت و حکومت ادریس بن عبداللّه در مغرب ده سال ذکر شده است (ص۳۲۷).
۷٫ الکامل، ج۴، ص۱۳٫
۸٫ همان، ج۴، ص۳۲. سیدمحسن امـین آورده اسـت که در زمان مرگ ادریس بن عبداللّه هنوز ادریس دوم به دنیا نیامده بود و مادرش به او باردار بود. (اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
۹٫ ابناثیر در حوادث سال ۱۸۱ آورده است که «به ابن اغلب خبر رسید کـه ادریـس بن ادریس پیروان بسیاری یافته است…» (الکامل، ج۴، ص۵۳).
این نقل با توجه به روایت ولادت ادریس بن ادریس در سال ۱۷۵ بهوسیله خود ابناثیر (الکامل، ج۴، ص۳۲) جالب توجه است.
۱۰٫ التحف وفات ادریس بن ادریـس را ۲۱۰ ذکـر میکند (ص۱۴۳)؛ و احمد محمود صبحی سال ۱۸۷ را سال وفات او دانسته است (الزیدیه، ص۹۲). اخبار فخ مدت ریاست او را ۲۱ سال میداند. (ص۳۲۸)
۱۱٫ الکامل، ج۴، ص۲۱۸٫ در اخبار فخ، ادریس بن ادریس بن ادریس به عنوان سومین حاکم ادارسـه ذکـر شـده است (ص۳۲۸).
۱۲٫ الادارسه، ص۸۳. در کتاب تاریخ دولتـهای اسـلامی تـعداد حاکمان ادریسی چهارده تن و سال ۳۴۶ آخرین سال حکومت ادریسیان ذکر شده است؛ در این سال، آخرین حاکم ادریسی اسیر و به قرطبه مـنتقل شـد و ادارسـه منقرض گردیدند (ج۱، ص۴۴). احمد محمود صبحی، سال ۳۲۳ را سال انـتهای حـکومت ادریسیان ذکر میکند (الزیدیه، ص۹۳). جالب آنکه سیدمحسن امین مدت حکومت ادریسیان را هفتاد سال و حاکمان آنرا هجده نفر ذکر کـرده اسـت (اعـیان الشیعه، ج۵، ص۸۱).
سالها پس از انقراض دولت ادریسیان در مغرب، آنان در اندلس با امویان حـاکم درگیر شدند(۱) و در سال ۴۰۷، یکی از نوادگان ادریس به نام علی بن حمود با کنار زدن امویان بر اندلس سلطه یـافت(۲) و ادریـسیان از آن پس و تـا سال ۴۴۷ با فراز و نشیبهایی بر اندلس حکومت کردند.(۳)
دولت ادریسیان در مـغرب و انـدلس اگرچه حداقل در ابتدا دولتی شیعی و زیدیمذهب بود، ولی بروز تشیع و تظاهر به مذهب زیدیه در آن پر رنگ نیست. حـتی در احـوال ادریـس اول آوردهاند که او تشیع خود را اظهار نمیکرد و حداقل در سالهای نخست، از خود به عـنوان امـام یـاد نمیکرد.(۴) به نظر میرسد که هدف ادریس نیز بیشتر قیام و انقلاب بوده است تـا ادعـای امـامت و حرکتی فکری عقیدتی.(۵)
امام ابوعبدالله(۶) محمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحـسن بـن الحسن(ع) معروف به «ابن طباطبا» ششمین امام زیدیه پس از زید بن علی است(۷) کـه در سـال ۱۹۹ در جـنبشی که فرماندهیِ آن را ابوالسرایا السریّ در زمان خلافت مأمون (۱۹۶ـ۲۱۸) برعهده گرفته بود، در کوفه دعوت به خـویش کـرد و بیعت گرفت(۸) و برای مدتی بر کوفه مسلط شد.(۹) پس از وفات ابنطباطبا جوانی دیگر از عـلویان بـهجای او نـشست(۱۰) و از آن پس با کمک برخی علویان که به عنوان والی به مناطق مختلف اعزام شده بودند، تـا سـال ۲۰۰ پیآمدهای این ماجرا ادامه یافت، و از آن جمله تسلط و حکمرانی ابراهیم بن موسی بـن جـعفر(ع) بـر یمن قابل توجه است.(۱۱) همچنین در سال ۲۰۷ عبدالرحمان بن احمد بن عبداللّه بن محمد بن عـمر بـن عـلی بن ابیطالب(ع) در منطقه عک یمن خروج کرد و با دعوت به «الرضا مـن آلمـحمد(ص)» برای خود بیعت گرفت.(۱۲)
______________________________
۱٫ الکامل، ج۴، ص۱۴٫
۲٫ همان، ج۵، ص۶۱۷٫
۳٫ همان، ص۶۳۳؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۸۱٫
۴٫ الادارسه، ص۵۸٫
۵٫ همان، ص۲۳٫
۶٫ در التحف، لقب وی ابوالقاسم محمد بـن ابـراهیم ذکر شده است (ص۱۴۴).
۷٫ اگرچه در قرن دوم و پس از آن در قرن سوم علویان زیادی خروج کرده و در بـیشتر مـوارد مورد حمایت زیدیه هم واقع شدهاند (کـه پرداخـتن بـه همه آنها در این مجال مقدور و ضروری نـیست)، ولی ایـن به معنای قبول همه آنان به عنوان امام نیست؛ چرا که در مذهب زیـدیه عـلاوه بر خروج شرایط دیگری نـیز بـرای امامت در نـظر گـرفته شـده است.
۸٫ الکامل، ج۴، ص۱۴۷؛ الافاده، ص۱۰۸ـ۱۱۳٫
۹٫ سید محسن امـین حـکومت آل طباطبا را پس از حکومت امام علی(ع) و حکومت ادریسیان، سومین حکومت علویان میداند. (اعیان الشـیعه، ج۵، ص۸۱).
۱۰٫ الکـامل، ج۴، ص۱۴۹٫
۱۱٫ تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۲۳٫
۱۲٫ همان، ص۱۶۸٫
نخستین انشعاب در زیـدیه
در همان آغازِ شکلگیری زیـدیه و در حـالیکه مبارزات و حرکت سیاسی علویان زیـدی ادامـه داشت، در کوفه سه گرایش عقیدتی و فکریِ عمده در میان پیروان و معتقدان به امامت زیـد شـکل پیدا کرده بود: جارودیه، صـالحیه و سـلیمانیه.(۱)
الف) جـارودیه (یا سرحوبیه)
ایـن گـرایش به ابیجارود زیاد بـن مـنذر عبدی (متوفای ۱۵۰ق) منسوب است. وی از اصحاب امام باقر(ع) و سپس امام صادق(ع) بود، ولی بعدها ایـشان را تـرک کرد و به اردوی امام زید پیوست.(۲) اصـول و ویـژگیهای عقاید جـارودیه عـبارت اسـت از: ۱٫ نص خفی بر امـامت علی(ع)(۳) و نص جلی بر امامت حسن(ع) و حسین(ع)(۴) و درنتیجه حکم به کفر و ضلالت امت پس از پیامبر(ص) بـه جـهت مخالفت با نص و تن دادن به خـلافت شـیخین؛(۵) ۲٫ حـصر امـامت در فـرزندان فاطمه(س) اعم از فـرزندان امـام حسن(ع) یا امام حسین(ع)؛(۶) ۳٫ اعتقاد به اصل مهدویت.(۷)
این شاخه از زیدیه با مطرح کردن نص بـر خـلافت عـلی و حسنین(ع) و دور شدن از اعتقاد منسوب به امام زیـد در قـبول و رضـایت بـه خـلافت شـیخین و همچنین رو آوردن به اصل مهدویت که از اصول مورد قبول امامیه است، بیش از دیگر شاخهها به امامیه
______________________________
۱٫ فرق اولیه زیدیه مختلف و متعدد ذکر شده است: مسعودی از هشت فرقه نـام میبرد (مروجالذهب، ج۳، ص۲۳۲). ابوالحسن اشعری و ابو محمد یمنی به شش فرقه اشاره میکنند (مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۶؛ عقائد الثلاث و السبعین فرقه، ج۱، ص۴۵۲)؛ شهرستانی و بغدادی به سه فرقه مذکور در متن اکتفا کردهاند (الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۶۲؛ الفـرق بـین الفرق، ص۲۲). در مقدمه البحر الزخار تنها از دو فرقه نام برده شده است (البحر الزخار ج۱، ص۴۰). برای اطلاع بیشتر رک: الحیاه السیاسیه، ص۸۲ـ۸۳٫
۲٫ الزیدیه، ص۸۴؛ الحیاهالسیاسیه، ص۸۴ .
۳٫ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰٫
۴٫ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۷٫
۵٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۶؛ الفـرق بـین الفرق، ص۳۰؛ فرق الشیعه، ص۲۱؛ اوائلالمقالات، ص۴۰؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰.
۶٫ مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۲؛ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰٫
۷٫ بین اعتقاد جارودیه و امامیه به مهدی موعود تفاوتهایی وجود دارد، چه اینکه برخی از آنـان مـهدی موعود را امام محمد بن عـبدالله (نـفس زکیه) دانسته، معتقد بودند او به شهادت نرسیده است، و برخی دیگر محمد بن قاسم (پسر عمر بن علی بن الحسین(ع) که در سال ۲۱۹ در طالقان قیام کـرد) و دسـته سوم یحیی بن عـمر (پسـر یحیی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین(ع) که در سال ۲۵۰ در کوفه قیام کرد) را مهدی میپنداشتند (مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۷؛ الفرق بین الفرق، ص۳۱؛ الزیدیه، ص۸۴؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۶؛ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۶). در مقدمه البحر الزخـار آمـده است: «و ینسب الی بعضهم (الجارودیه) القول بالغیبه ولیس بصحیح» (البحر الزخار، ج۱، ص۴۰).
نزدیک شدند، بهطوریکه از ویژگیهای جارودیه، توجهِ همزمان به نظریه خروج و عقیده به مهدی منتظر است.(۱) جارودیه از طرفی دیگر دارایـ عـقایدی افراطی بـوده و به غلو شناخته شدهاند. افراط آنان مشخصا در دو نظریه جلوهگر است: یکی قدح شدید و تکفیر شیخین؛(۲) و دیگری تـکفیر و مشرک دانستن کسانی از اهل بیت که مدعی امامت باشند، ولی خانهنشین بـوده و قـیام نـکنند،(۳) و همچنین تکفیر پیروان چنین افرادی.(۴) (مصداق مورد نظرشان امام جعفر صادق(ع) و پیروان مکتب ایشان بود.) آنان هـمچنین مـانند خوارج، مرتکب کبائر را محکوم به کفر میدانستند.(۵)
ب) سلیمانیه (یا جریریه)
این فرقه بـه سـلیمان بـن جریر الرقی منسوب است. او نیز در آغاز از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت جدا شـد و به پیروان امام زید پیوست.(۶) عدم حصر امامت در اولاد فاطمه(س) و اعتقاد به شورایی بـودن آن از همان ابتدا و درنتیجه دادنـِ مـشروعیت ذاتی به خلافت شیخین از جمله مهمترین اعتقادات این فرقه است.(۷) هرچند آنان نیز به خطای امت در عدم انتخاب افضل یعنی علی(ع) معتقد بودند،(۸) ولی آن را خطایی از روی اجتهاد میدانستند که موجب فسق نمیشود؛(۹) و دربـاره عثمان(۱۰) و همه محاربان با علی(ع) چون عایشه، طلحه و زبیر همانند جارودیه حکم به کفر میکردند.(۱۱) اهل سنت نیز متقابلا آنان را تکفیر کردند.(۱۲) سلیمانیه همچنین بر شیعیان امامی در اعتقاد به «بدا» و «تـقیه» خـرده میگرفتند.(۱۳)
ج) صالحیه (یا بتریه)
این گرایش به حسن بن صالح بن حی همدانی (۱۰۰ـ۱۶۸) منسوب است. از اصول
______________________________
۱٫ التجدید، ص۵۱.
۲٫ فرق الشیعه، ص۲۱؛ الفرق بین الفرق، ص۳۴٫
۳٫ الزیدیه، ص۸۵٫
۴٫ فرق الشیعه، ص۵۴٫
۵٫ الفرق بین الفرق، ص۳۴٫ مؤلف الحـیاه السـیاسیه ظاهرا دچار اشتباه شده و عقیده تکفیر خوارج را به نقل از الفرق بین الفرق بهجای جارودیه در مورد سلیمانیه ذکر میکند (الحیاه السیاسیه، ص۹۱).
۶٫ الزیدیه، ص۸۲٫
۷٫ الفرق بین الفرق، ص۳۲ـ۳۳؛ الزیدیه، ص۸۲٫
۸٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۹.
۹٫ فرق الشـیعه، ص۹٫
۱۰٫ مـقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۸؛ الفرق بین الفرق، ص۳۳٫
۱۱٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰؛ فرق الشیعه، ص۹٫
۱۲٫ الفرق بین الفرق، ص۳۳٫
۱۳٫ فرق الشیعه، ص۶۴؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۰٫
مطرح در این فرقه جواز امامت مفضول با وجود افضل است،(۱) با این توضیح کـه عـلی و اولاد او از دیـگران افضلند، ولی در خصوص حضرت علی(ع) مـعتقدند کـه آن حـضرت به خواستِ خود کنار رفت.(۲) بنابراین، امامت علی(ع) تنها پس از بیعت مردم محقق شده(۳) و امامت شیخین نیز بلااشکال است.(۴) آنان درباره حـکم عـثمان تـوقف کردند.(۵) همچنین آنان امامت هر یک از اولاد علی را کـه خـروج کند میپذیرفتند، چه از فرزندان فاطمه باشد، یا نباشد.(۶) همانگونه که آشکار است، این فرقه از همه فرق خواه زیدیه بـه اهـلسنت نـزدیکتر است.(۷)
بهطور خلاصه میتوان گفت که جارودیه به دلیل اعـتقاد به وجود نص بر امامت و رد خلافت شیخین و قبول اصل مهدویت از فرق دیگر به شیعیان امامیه نزدیکتر بودند و تـأثیر بـیشتری از آنـان پذیرفتند، در حالیکه دو فرقه دیگر (صالحیه و سلیمانیه) از حنفیه و معتزله تأثیر بیشتری پذیـرفتند و بـه اهل سنت نزدیکتر بودند.(۸) این تمایز در حدی بود که صالحیه و سلیمانیه، جارودیه را به دلیل تکفیر شـیخین تـکفیر کـردند و جارودیه نیز متقابلا آنان را به دلیل ترک تکفیر شیخین محکوم به کـفر دانـستند.(۹)
حـکومت امامان زیدیه و جریان نزدیک به امامیه
در قرن سوم، به تدریج مذهب زیدیه به انـسجام و شـکل نـهایی خود رسید، و این مهم با بهدست گرفتن قدرت سیاسی بهوسیله امامان زیدیه در ایران و یـمن هـمزمان بود. در این مقطع، قاسمیه، هادویه و ناصریه در امتداد جریان نزدیک به امامیه، جریانهای غـالب و بـارز زیـدیه بودند که مرکزیت آن از کوفه به ایران و یمن انتقال یافته بود.(۱۰)
۱٫ امام ناصر اطروش و دولت زیـدیه در طـبرستان و دیلم
در حالیکه سالها بود که کوفه و حجاز برای ادامه فعالیت علویان ناامن شـده بـود، امـام
______________________________
۱٫ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۸٫
۲٫ فرق الشیعه، ص۲۰؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹٫
۳٫ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹٫
۴٫ البحر الزخار، ج۱، ص۴۰٫
۵٫ المـلل و النـحل، ج۱، ص۱۶۱؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹؛ الفرق بین الفرق، ص۳۳. ولی نوبختی در مورد بتریه میگوید: آنان عـثمان و طـلحه و زبـیر را تنقیص میکنند (فرق الشیعه، ص۵۷).
۶٫ فرق الشیعه، ص۵۷٫
۷٫ همان؛ الحیاه السیاسیه، ص۸۷٫
۸٫ الزیدیه، ص۸۰ـ۸۶؛ التجدید، ص۵۹٫
۹٫ الفرق بین الفرق، ص۳۴.
۱۰٫ در مـقدمه البـحر الزخـار، زیدیه در دوره متاخر تنها به دو گروه قاسمیه و ناصریه تقسیم شدهاند (البحر الزخـار، ج۱، ص۴۰).
حـسن بن علی بن عمر بن علی بن الحسین(ع) (۲۳۰ـ۳۰۴) معروف به ناصر اطروش که مردی فقیه، عـالم و شـجاع بود، در سال ۲۸۴ در خراسان قیام کرد(۱) و پس از یک دوره اختفا به گیلان و دیلم رفت و در آنـجا بـه مدت سیزده سال مردم را به تشیع دعـوت کـرد.(۲) او سـپس در سال ۳۰۱ طبرستان را به قلمرو خود اضافه کـرد.(۳) پیـش از این، در سال ۲۵۰، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن الحسن بن الحـسن(ع) مـعروف به داعی کبیر در طبرستان قـیام کـرده و اولین حـکومت عـلویان زیـدی را در طبرستان تاسیس کرده بود.(۴) پس از وفات داعـی کـبیر در سال ۲۷۰،(۵) برادرش محمد بن زید تا وفاتش در سال ۲۸۷،(۶) جانشین او بود و از آن پس فرزندان مـحمد تـا ظهور و تأسیس دولت امام ناصر بر طـبرستان حکم میراندند. امام نـاصر اطـروش در سال ۳۰۴ درگذشت،(۷) ولی دولت امامت زیدی در طـبرستان کـه او بنیان نهاده بود(۸) تا سال ۳۱۶(۹) و به روایتی تا ۳۵۵(۱۰) ادامه یافت.
افکار و آرای امام نـاصر و کـمکهای مادی و معنوی او به دولت امام هـادی(۱۱) کـه هـمزمان دولت امامان زیـدی را در یـمن تاسیس کرده بود،(۱۲) بـه خـوبی تعلق او را به شاخه نزدیک به امامیه نشان میدهد. امام ناصر بیش از آنکه تحت تـاثیر مـستقیم تعالیم امام قاسم و امام هادی بـاشد تـحت تاثیر امـامیه بـود و در احـکام طلاق و ارث و مسح پا در وضو، بـر وفق مکتب امامیه فتوا میداد، تا آنجا که برخی او را اثناعشری دانستهاند.(۱۳) روند نزدیکی زیدیه بـه امـامیه در ایران بعد از امام ناصر نیز ادامـه یـافت، بـهطوریکه در
______________________________
۱٫ التـحف، ص۱۸۴٫
۲٫ المـلل و النحل، ج۱، ص۱۵۶؛ الکامل، ج۵، ص۴۴٫
۳٫ تـاریخ الطـبری، ج۱۰، ص۱۴۹؛ الکامل، ج۵، ص۴۴؛ مروج الذهب، ج۴، ص۳۲۷ و ۳۹۴؛ مقدمه ابنخلدون، ص۲۰۰٫
۴٫ الکامل، ج۴، ص۳۶۴٫
۵٫ همان، ص۵۳۶٫
۶٫ همان، ص۵۹۵٫
۷٫ همان، ج۵، ص۵۸؛ الافاده، ص۱۶۷٫
۸٫ زیدیه حسن بن زید (داعی کـبیر) و مـحمد بـن زید را به دلیل دارا نبودن شرایط امامت (عـلم، زهـد و سـیاست) در حـد امـامت نـدانستهاند و گویا خود آنها نیز چنین ادعایی نداشتهاند (قیام دوله الزیدیه، ص۵۴؛ معتزله الیمن، ص۵۷).
۹٫ الکامل، ج۵، ص۵۸ و ۱۰۶٫ تا این سال فرزندان ناصر و پس از آنان قاسم بن الحسن بر طبرستان حکومت کرد و در این سـال، قاسم را اسفار کشت و بر طبرستان تسلط یافت. هرچند علویان بعد از این هم بهطور پراکنده در گوشه و کنار طبرستان ظهور کرده، حکومتهایی تشکیل دادند، ولی دولت متمرکز زیدیه در آن سامان ادامه نیافت، تا ایـنکه در سـال ۳۲۱ آل بویه که خاستگاهی زیدی داشتند، قدرت را در مراکز عمده جهان اسلام در دست گرفتند.
۱۰٫ الحیاه السیاسیه، ص۱۴۱٫
۱۱٫ اخبار ائمه الزیدیه، ص۸۹؛ التجدید، ص۶۳٫
۱۲٫ در گزارش مادلونگ، ظهور امام ناصر ۲۸۷ و هفت سال پس از ظهور امام هـادی در یـمن یعنی ۲۸۰ ذکر شده است (اخبار ائمه الزیدیه، ص۸۸).
۱۳. ریاض العلماء، ج۱، ص۲۷۷؛ اعیان الشیعه، ج۵، ص۱۸۱٫ نویسنده ریاض آورده: «و الناصر الکبیر من عظماء علماء الامامیه. و ان کان الزیدیه یـعتقدونه و یـدرجونه فی جمله ائمتهم…».
اوج اقتدار زیـدیه در دیـلم و طبرستان و در زمان تسلط آل بویه بر دارالخلافه بغداد، زیدیه بیش از هر زمان دیگری به امامیه نزدیک شد.(۱) در این مقطع، آنان قول به جواز امامت مـفضول را کـنار نهادند و درباره صحابه هـمچون امـامیه قضاوت کردند.(۲) ابناثیر در حوادث سال ۳۵۱ آورده که به امر معزالدوله دیلمی در مساجد بغداد لعن هر سه خلیفه به وصفشان و لعن معاویه صریحا مکتوب شد(۳) و در سال ۳۵۲ برای اولین بار روز عاشورا در مـرکز خـلافت اسلامی، بغداد، رسما تعطیل اعلام و در خیابانها عزاداری برپا شد(۴) و مجالس جشن و شادیِ عید غدیر(۵) و طعن خلفا مرسوم گشت،(۶) سنتی که سالیان متمادی استمرار یافت.(۷) همچنین که مرقد امامان نیز در عـراق آراسـته و تزیین شـد.(۸)
۲٫ امام قاسم رسّی
در سال ۲۲۰،(۹) امام قاسم بن ابراهیم الرسّی (۱۷۰ـ۲۴۶) برادر امام محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) کـه از سرآمدان عصر خود و متکلم و فقیهی وارسته بود، دعوت به خویشتن کـرد و عـلویان بـهشکلی فراگیر با او بیعت کردند،(۱۰) که از آن به «البیعه العامّه»(۱۱) یا «البیعه الجامعه»(۱۲) یاد شده است. هر چند دعـوت او در آن مـقطع با موفقیت زیادی همراه نبود و او سرانجام به حجاز رفت و در سال ۲۴۶ در «رس»(۱۳) بدرود حیات گـفت، ولی او کـه شـخصیتی ممتاز داشت، با طرح اندیشههای خود به تفکرات زیدیه بالندگی خاصی بخشید و با رشد زیـدیه در دیلم و یمن، مکتب و تعالیم او پیروانی یافت که از آنان با نام قاسمیه یاد شـده است. اندیشه و تعالیم امـام قـاسم در دیلم رقیب ناصریه به شمار میآمد
______________________________
۱٫ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۹٫
۲٫ الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۶٫
۳٫ «لعنالله معاویه بن ابی سفیان و لعن من غصب فاطمه فدکا و من منع من ان یدفن الحسن عند قبر جده و من نـفی اباذر الغفاری و من اخرج العباس من الشوری…» البته این نوشته بهزودی به لعن ظالمان آلرسول و بدون نام بردن کسی جز معاویه تغییر کرد (الکامل، ج۵، ص۳۲۷).
۴٫ الکامل، ج۵، ص۳۳۱٫
۵٫ ابناثیر در حوادث سال ۳۵۷ آورده که در این سـال اهـالی بغداد به روال عادت گذشته به عزاداری در عاشورا و شادی در روز غدیر پرداختند. (الکامل، ج۵، ص۳۵۶).
۶٫ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۲۹؛ الحیاه السیاسیه، ص۱۵۵.
۷٫ در وقایع سال ۳۵۸ به ادامه اقامه مراسم عاشورا در بغداد و همچنین در سال ۳۸۹ به ادامه این مـراسم و مـراسم روز عید غدیر اشاره شده است (الکامل، ج۵، ص۳۶۵ و ۵۴۰).
۸٫ تاریخ و عقاید، ص۲۱۶.
۹٫ دکتر صبحی سال دعوت امام قاسم را ۱۹۹ و پس از وفات ابن طباطبا ذکر میکند (الزیدیه، ص۹۴).
۱۰٫ الافاده، ص۱۲۳٫
۱۱٫ الحیاه السیاسیه، ص۹۳٫
۱۲٫ التجدید، ص۶۸٫
۱۳٫ منطقهای در نزدیکی میقات ذی الحلیفه در مـدینه (الافـاده، ص۱۲۷).
و در یمن تا به امروز به عنوان تنها نماینده زیدیه و در قالب مکتب هادویه امتداد یافتهاست.(۱) امام قاسم رسّی اگرچه همچون امام هادی امامت را از اصول دین معرفی نکرد، ولی برای آن، نقش بـرجستهای قـائل شـد(۲) و در این زمینه دو رساله به نـامهای تـثبیت الامـامه(۳) و الرد علی الرافضه(۴) را تالیف کرد. امام قاسم امامت را همچون نماز و روزه از فرایض دانست(۵) که امری ازجانب طرف خداوند است.لذا با رد شورایی یـا مـوروثی بـودن امامت، قائل بهنص جلی برعلی(ع) وحصرآن درفرزندان فـاطمه شـد(۶) وبه ادله عقلی ونقلی (چون حدیث ثقلین) بر این امر استدلال کرد؛(۷) ضمن اینکه دعوت علنی و ترک تقیه گرچه بـا زبـان را کـافی دانست وشرط خروج با شمشیر را حذف کرد،(۸) چرخشی که نـمیتوان آن را با عدم تحرک و رکود خود امام قاسم از زمان اخذ بیعت تا وفات بیارتباط دانست.(۹)
امام قاسم رسی آغـازگر دورهـای درتـاریخ زیدیه بود که مشخصه آن قول به نص جلی و اعتقاد ویژه بـهاصل امـامت ودرنتیجه قوت جریان نزدیک بهامامیه درمیان فرق زیدیه است.
۳٫ امام هادی
امام یحیی بن الحسین بـن القـاسم الرسـی (۲۴۵ـ۲۹۸) معروف به امام هادی از برجستهترین شخصیتهای علوی در زمان خود بود. او در سال ۲۸۰ پس از ورود بـه یـمن بـه عنوان امام زیدیه دعوت به خویش کرد و از مردم بیعت گرفت،(۱۰) ولی اندکی بعد بهدلیل عـدم اسـتقبال مـردم به حجاز بازگشت.(۱۱) امام هادی مجددا در سال ۲۸۴ق برای دعوت مردم به یمن بازگشت و سـلسله امـامان زیدی را که امامان قاسمی نیز خوانده میشوند،(۱۲) پایهگذاری کرد.(۱۳) این سلسله تا بـیش از ده قـرن بـا فراز و نشیبهایی دوام
______________________________
۱٫ الحیاه السیاسیه، ص۹۳٫
۲٫ معتزله الیمن، ص۳۷.
۳٫ کتابی به همین نام برای شخص امام زیـد نـیز نقل شده است. همچنین از امام ناصر اطروش نیز رسالهای به همین نام چـاپ شـده اسـت. رک: مجله تراثنا، شماره ۲۰ (سال پنجم رجب ۱۴۱۰).
۴٫ این رساله در رد نظرات اسماعیلیه نوشته شده است (مقدمه امـام حـنفی عبدالله بر الرد علی الرافضه، ص۸۱).
۵٫ التجدید، ص۶۵٫
۶٫ معتزله الیمن، ص۳۷٫
۷٫ التجدید، ۶۵ـ۶۷٫
۸٫ همان، ص۶۸.
۹٫ معتزله الیمن، ص۳۸٫
۱۰٫ الافـاده، ص۱۳۶٫
۱۱٫ مـعتزله الیـمن، ص۵۹٫
۱۲٫ زیرا همگی از نسل امام قاسم رسّی هستند.
۱۳٫ الامام زید، ص۵۱۰؛ الحیاه السیاسیه، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛ التحف، ص۱۷۱.
یافت و حدود پنـجاه امـام در رأس آن قـرار گرفتند.(۱) امام هادی صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد که تا به امـروز مـرکز زیدیه با همان گرایش است. البته این تذکر ضروری است که امام هادی و جانشینان او تا قـرنها مـوفق نشدند بر تمام یمن مسلط شوند. دوران امامت آنان معمولاً با کـشمکشها و درگـیری با سایر حکومتها و رقیبان اعم از داخلی و خـارجی هـمراه بـود که در ادامه بهطور گذرا به آن اشاره خـواهد شـد.
امام هادی با ارتقا بخشیدن به عقیده امامت در حد یکی از اصول دین، آن را بـهجای اصـل «المنزله بین المنزلتین» در مکتب اعـتزال نـشاند و اصول پنـجگانه مـذهب زیـدی را توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امـر بـه معروف و نهی از منکر دانست(۲) و برای احراز مقام امامت شروطی تکمیلی قائل شـد کـه تنها بر خود او منطبق بود،(۳) مـانند دعوت علنی به خـود، خـروج با شمشیر، عمل به کـتاب و سـنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن و حسین بودن،(۴) آمر به معروف و نـاهی از مـنکر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوی، تـواضع و عـدالت.(۵) او بـرای بیعت مردم در امـر امـامت نقشی قائل نبود و اجـماع را شـرط میدانست، چه اینکه در نظر امام هادی امامت منصبی است که از جانب خداوند اعطا مـیشود و خـواست مردم در آن دخالت ندارد، هرچند تـبعیت مـردم شرط قـیام امـام اسـت. از طرف دیگر، مردم مـیتوانند در صورت ارتکاب کبیره امام را از مقام خود عزل کنند؛(۶) اما در صورت عدم تبعیت مردم از امام جـامعالشرایط، امـامت امام به قوت خود باقی اسـت و او بـاید هـجرت کـند و کـنار بنشیند.(۷) نظریه اخـیر او تـوجیهی برای صلح امام حسن(ع) و کنار نشستن امام قاسم رسی نیز هست. با توجه به نظریه امـام هـادی در رد اجـماع و شورا در مسئله امامت و همینطور اعتقاد به افـضلیت عـلی(ع) و وجـود نـص پیـامبر بـر آن حضرت و حتی بر حسن و حسین،(۸) برای او خلافت شیخین ناپذیرفتنی است.(۹) امام هادی نیز کتابی دارد به نام تثبیت الامامه که در آن به بررسی مسئله خلافت و جانشینی پس از پیامبر پرداخته و بـر رد خلافت شیخین و ادله مورد ادعای آنان استدلال
______________________________
۱٫ برای اطلاع بیشتر ر.ک: الزیدیه، ص۴۶۳ـ۴۷۳؛ التجدید، ص۲۱۱٫
۲٫ معتزله الیمن، ص۱۵۷؛ الزیدیه نشأتها ومعتقداتها، ص۶۸٫
۳٫ التجدید، ص۸۰.
۴٫ معتزله الیمن، ص۱۸۲٫
۵٫ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۶۸؛ التجدید، ص۷۹ـ۸۰٫
۶٫ الزیدیه، ص۱۲۳٫
۷٫ همان؛ التجدید، ص۸۱ـ۸۳٫
۸٫ امام هادی نص پیـامبر بـر علی(ع) را (همانند امام قاسم) نص جلی و بر حسن و حسین(ع) بدون آن که تصریح کند نص خفی (الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه؛ الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا و…) میداند (معتزله الیـمن، ص۱۸۶).
۹٫ التـجدید، ص۸۰٫
کرده است.(۱) امام هادی در فقه نیز تابع اجتهاد خود بود و به روایات اهل سنت توجه و نظری نداشت و از او منقول است که دو کتابی که اهـل سـنت آنها را صحیح مینامند (صحیح بـخاری و صـحیح مسلم)، از صحت بیبهرهاند.(۲) این نگرش در طی قرون متمادی تاکنون در مذهب هادوی وجود داشته و بیاعتنایی به حدیث و فقه اهلسنت کاملا روشن است.(۳) امام هادی هـمچنین اعـتقاد به نص بر امـامت عـلی و حسن و حسین را مورد تاکید قرار داد وتقیهرا جایز شمرد(۴) ودرمجموع، بیش ازگذشته، زیدیه را به امامیه نزدیک کرد.(۵)
مسیری که امام هادی ترسیم کرده بود با نوساناتی در عرصه سیاسی و مذهبی یمن ادامـه یـافت و پس از او دو فرزندش مرتضی (۲۹۹ـ۳۱۰) و ناصر (۳۱۰ـ۳۲۲)(۶) و دیگر امامان زیدیه ادامهدهندگان مکتب هادویه بودند، هرچند پیروان امام هادی خود به شاخههایی تقسیم شدند که مهمترین آنها الحسینیه، المطرفیه و المخترعه است.(۷)
۴٫ سلسله امامان زیدیه در یـمن
دولت امـامان زیدی در یـمن پس از امام هادی و دو فرزندش تا سال ۴۴۴ که امام ابوالفتح دیلمی به قتل رسید استمرار داشت. از این دوره، به نـام دوره اول دولت زیدیه یاد میشود که حکومت امامان زیدیه غالبا در صعده و اطـراف آن مـحصور مـانده بود و دوره اضطراب و عدم استقرار سیاسی بود.(۸)
در سال ۴۵۱، امام حمزه بن ابوهاشم (متوفای ۴۵۹) که او نیز از نوادگان امام قـاسم رسـّی بود، پس از یک توقف کوتاه مجددا دولت امامت زیدیه را در یمن احیا کرد، و از آن پس امامانی یکی پس از دیـگری در یـمن بـه امامت رسیدند، تا اینکه در سال ۱۰۰۶، امام متوکل عبدالله المهدی که در سال ۹۹۴ به امامت رسیده بـود، به نفع امام قاسم بن محمد بن علی از منصب خود کناره گیری کـرد. این مقطع (۴۵۲ـ۱۰۰۶) بهنام دولت دوم زیـدیه
______________________________
۱٫ امـام هادی صاحب تألیفات بسیاری است که حدود بیست کتاب و رساله از او به دست ما رسیده است. (معتزله الیمن، ص۱۹۳).
۲٫ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۳۳.
۳٫ احمد بن سعدالدین المسوری (متوفای ۱۰۷۹ق) در رساله المنقذه آورده: «آنچه در (صحاح سته) آمـده، همگی دروغ و غیرقابل استدلال است». (الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۳۳).
۴٫ الحیاه السیاسیه، ص۹۴٫
۵٫ الزیدیه، ص۱۲۰؛ قیام الدوله، ص۱۳۷.
۶٫ وفات امام ناصر پس از ۲۳ سال امامت در سال ۳۲۵ نیز ذکر شده است (التحف، ص۱۹۷).
۷٫ برای اطلاع بیشتر رک: الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۷۵ـ۸۳٫
۸٫ تاریخ الیمن السـیاسی، ج۲، ص۱۷؛ التـجدید، ص۱۴۳.
نامیده شده است، که همانند دوره اول با عدم استقرار و اضطرابات سیاسی و تسلط عثمانیها همراه بود.(۱)
دوره سوم و آخر حکومت امامان زیدیه در یمن از امام قاسم بن محمد آغاز میشود و به کودتای ۱۹۶۲ و اعـلام جـمهوری پایان مییابد. در زمان امامت امام قاسم بن محمد (۱۰۰۶ـ۱۰۲۹) دولت امامان زیدی یکبار دیگر اقتداری مضاعف یافت و او که عالم و فقیهی برجسته نیز بود،(۲) برای اولین بار امکان یافت تا بـر هـمه یمن از جنوب تا شمال حکم براند.(۳) همچنین در زمان امام متوکل اسماعیل (۱۰۵۴ـ۱۰۸۵) از نوادگان امام هادی، این اقتدار گسترش بیشتری یافت و به اوج رسید.(۴) مورخان آوردهاند که امام متوکل در سال ۱۰۷۳ عید غـدیر را روز جـشن و سـرور رسمی اعلام کرد و یکبار دیـگر بـه ایـن مراسم در یمن رونق بخشید.(۵)
بالاخره، آخرین امامان زیدی که از خانواده حمیدالدین و از نسل امام قاسم رسّی بودند، امامتشان با امام محمد بـن یـحیی حـمیدالدین «المنصور» در سال ۱۳۰۷ (۱۸۹۰م) آغاز شد. امام المنصور و پس از او فـرزندش امـام یحیی «المتوکل» که در سال ۱۳۲۲ (۱۹۰۴م) به امامت رسید، بر روال گذشته مشی کردند،(۶) با این تفاوت که پس از استقلال دوم یمن از عثمانیها در سـال ۱۹۱۹ و بـه دنـبال سیطره کامل دولت زیدی بر یمن که شاید برای اولین بـار در این حد اتفاق افتاده بود،(۷) و همزمان با تحولات سریع جهان و منطقه، عرصه بر حکومت امامان زیدی تنگ شـد.(۸) امـام یـحیی بن المنصور هرچند کوشید تا با یک رشته سیاستها، مثل تـرور مـخالفان،(۹) «مملکت متوکلیه یمنیه» (نامی که بر یمن گذاشته بود) را محفوظ نگاه دارد(۱۰) ولی در انقلاب ۲۸ سپتامبر ۱۹۴۸ به قتل رسـید(۱۱) و عـبدالله بـن احمد الوزیر از آل وزیر که از سوی حزب احرار کاندیدای مقام امامت بود،(۱۲) بـا
______________________________
۱٫ تـاریخ الیـمن السیاسی، ج۲، ص۲۰۲؛ التجدید، ص۱۴۳٫
۲٫ امام قاسم بن محمد بن علی تالیفی پربار و مشهور دارد به نام الاعـتصام بـحبل اللهـ المتین، که در ۵ جلد به چاپ رسیده است.
۳٫ تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۰۲٫ تا پیش از این دولت امـامت زیـدیه عمدتا محصور در شمال یمن بود (التجدید، ص۱۴۳).
۴٫ التجدید، ص۱۴۳٫
۵٫ تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۱۷٫
۶٫ کتاب تاریخ الیـمن (فـرجه الهـموم) همزمان با امامت امام یحیی نوشته شده و به بررسی تاریخ یمن تا سال پایـان امـامت امام یحیی و بهویژه دوران امامت او پرداخته است.
۷٫ الیمن و الغرب، ص۱۳.
۸٫ دلائل متعددی برای بحرانِ منتهی بـه انـقلاب ذکـر شده است؛ از آن جمله وراثتی شدن مناصب و تقسیم آن در میان فرزندان و بستگان امام و خفقان سیاسی و ممنوعیت احـزاب و… (رک: الحـرکات السیاسیه، ص۱۰۳).
۹٫ همان.
۱۰. رک: التجدید، ص۱۴۵.
۱۱٫ تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۷۱؛ الحرکات السیاسیه، ص۱۰۳٫
۱۲٫ تاریخ الیمن السـیاسی، ج۲، ص۳۷۲٫
داعـیه امـامت مشروطه (امامت قانون اساسی) در انقلابی که به انقلاب قانون و انقلاب علما نامیده شد، زمام امـور را بـه دسـت گرفت.(۱) انقلاب علما در همان سال با شکست مواجه شد و امام عبدالله و نـخست وزیـرش علیبن عبدالله اعدام شدند(۲) و امام احمد بن یحیی «الناصر» فرزند امام یحیی دوباره بر مسند امـامت تـکیه زد. در ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲م. و پس از درگذشتِ امام احمد طی یک کودتای نظامی حکومت جمهوری اعلام شـد(۳) و فـرزند امام احمد، امام محمد البدر آخرین امـام زیـدیه بـود که هیچگاه فرصت حکومت بر یمن را پیـدا نـکرد.
بهطور خلاصه، اصولی که در این دوره به عنوان معتقدات زیدیه طرح گردید و مورد قـبول قـرار گرفت عبارتاند از: ۱٫ افضلیت علی(ع) بـر سـایر صحابه؛ ۲٫ اولویـت آن حـضرت بـر دیگران در امر امامت؛ ۳٫ حصر امامت پس از حـسن(ع) و حـسین (ع) در فرزندان آن دو؛ ۴٫ وجود نص بر امامت علی(ع) و حسنین(ع) و استحقاق امامت بعد از آنـان بـا دعوت و تحقق سایر شرایط امامت نـه با وراثت؛ ۵٫ عصمت اهـل بـیت شامل علی(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) و حـسین(ع)؛ ۶٫ طـعن صحابه و تخطئه آنان؛ ۷٫ گشودن باب اجتهاد؛ ۸٫ تجویز تقیه؛(۴) ۹٫ رواج فتاوای فقهی و سنتهای مذهبی نـزدیک بـه امامیه چون جمع بین نـمازها، بـاز گـذاشتن دستها در نماز و آمـین نـگفتن پس از قرائت حمد، قصر نـماز در سـفر، برپایی مجالس و محافل جشن و سرور در روز غدیر، تقدیس ائمه و احترام و زیارت قبور آنان و…
در مجموع، گـرایش ایـن دوره که در هادویه متبلور است، تا بـدانجا بـه مذهب امـامیه نـزدیک شـد که بسیاری از اهل سـنت آن را با امامیه یکی میدانند.(۵) تنها تفاوت هادویه و امامیه در این ذکر میشود که امامیه بر خـلاف هـادویه عدد امامان را در دوازده تن معین محصور مـیداند.(۶) در طـول تـاریخ نـیز زیـدیه هادوی احترام زیـادی نـسبت به امامیه
______________________________
۱٫ جزئیات وتفصیلانقلاب ۱۹۴۸ یمن دیدهشود در: الیمن والغرب، ص۱۶۱٫ همچنین فصلسوم الحرکات السیاسیه، ص۱۰۱ـ۱۲۳٫
۲٫ دلایل شکست قیام را بـبینید در: الحـرکات السـیاسیه، ص۱۱۸.
۳٫ تاریخ الیمن السیاسی، ج۲، ص۲۷۳٫ تفصیل بیشتر در فصل پنـجم الحـرکات السـیاسیه، ص۲۰۱ـ۲۶۳٫
۴٫ الحـیاه السـیاسیه، ص۹۴٫ و روایـت «التقیه دینی و دین ابائی» توسط امام ناصر اطروش در کتاب البساط، ص۶۹٫
۵٫ الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۸٫
۶٫ همان، ص۵۰٫ محمد حسین الزین مینویسد: «عموم زیدیه هیچ فرقی با اثناعشریه ندارند، جز ایـنکه آنان به خروج با شمشیر معتقدند» (الشیعه فی التاریخ، ص۵۶).
داشتهاند، بهطوریکه موجبات سرزنش جریانهای رقیب را فراهم آورده است.(۱) در پایان نکته قابل توجه آنکه گرایشهای قاسمیه، ناصریه و هادویه در این دوره به نحوی امـتداد گـرایش جارودیه در قرن دوم به شمار آمده است(۲) که بر خلاف دو فرقه دیگر زیدیه در آن قرن به امامیه نزدیکتر بود.(۳)
جریان نزدیک به اهل سنت در حاشیه
به موازات جریان نزدیک به امـامیه، و بـهطور مشخص مذهب هادویه، جریان دیگری در زیدیه یمن به اهل سنت نزدیک میشود و به عنوان رقیب جریان غالب و قویتر زیدیه و مذهب هادویه، آن را به چـالش مـیکشاند.
۱٫ ابنالمرتضی
در اواخر قرن هشتم، امـام احـمد بن یحیی المرتضی معروف به ابن مرتضی (۷۶۳ـ۸۴۰) از نوادگان امام هادی به سازماندهی مجدد تفکر زیدی به خصوص در مسئله امامت پرداخت. او ضمن تاکید بر افـضلیّت عـلی(ع) و وجود نص خفی و حـصر امـامت در اولاد فاطمه(س)، عمل صحابه و خلافت شیخین را از روی اجتهاد دانسته که موجب فسق آنان نمیشود وشاهد اینمدعا را کمک علی(ع) بهخلفا ذکرمیکند.اگرچه نظرابنمرتضی درمورد خلافت شیخین تا حدودی با هادویه وامامیه یکی اسـت، ولیـبهطور مشخص کوشیده است تا بهنحوی رضایت اهلسنت را جلبکند ومیان حقانیّت وافضلیّت علی(ع) وآنچه درتاریخ اتفاق افتاده است جمع کند. ابنمرتضی همچنین به تبیین دوباره شرایط امامت پرداخت و بهویژه با تـهی کـردن امر بـه معروف و نهی از منکر از محتوای سیاسی آنکه بهدست امام هادی تثبیت شده بود،گامی دیگر بهسوی اهلسنت بـرداشت.
از امام ابن مرتضی دو اثر بزرگ در میراث زیدیه به یادگار مانده اسـت کـه در آنـها
______________________________
۱٫ رک: نقل قول از مقبلی در الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۹٫
۲٫ مسأله التقریب نقل میکند که در یمن از میان فرق زیدیه غیر از جـارودیه فـرقه دیگری وجود ندارد و آنها در صنعا و صعده و اطراف آنها زندگی میکنند (ج۱، ص۵۶).
۳٫ جالب آنکه بـه دلیـل سـیطره جریان نزدیک به امامیه در تاریخ زیدیه، ابومحمد یمنی که در قرن ششم میزیسته، در کتاب خود مـیگوید: «زیدیه امامت ابوبکر و عمر و عثمان را رد و عایشه را تنقیص میکنند، و این عقیده همه زیدیه اسـت، و ویژگی جارودیه این اسـت کـه ذبیحه اهل کتاب را حلال نمیدانند» (عقائد الثلاث و السبعین فرقه، ج۱، ص۴۵۲ـ۴۵۳).
نظرات فقهی و اعتقادی خود را بیان کرده است: یکی الازهار فی فقه الائمه الاطهار و دیگری البحر الزخار که هر دو به چاپ رسیده اسـت.
۲٫ ابن الوزیر، ابن الامیر و شوکانی
محمد بن ابراهیم الوزیر (۷۷۵ـ۸۴۰) معروف به ابنالوزیر روند نزدیکی به اهل سنت را شتاب بخشید و آن را تقویت کرد،(۱) تا آنجا که نویسنده متعصب مسأله التقریب در پوست خود نـمیگنجد و از ابـن الوزیر نقل میکند که مذهب زیدیان معتزلی که همان زیدیان حقیقیاند رضایت به صحابه است.(۲) کتاب مشهور او که دربرگیرنده نظرات او است، العواصم و القواصم فی الذبّ عن سنّه ابیالقاسم نام دارد کـه در نـُه جلد به چاپ رسیده است.
محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانی (۱۰۹۹ـ۱۱۸۲) معروف به ابن الامیر شخصیت دیگر این جریان است که همزمان با ظهور وهابیت آنان را تأیید و نظراتی نزدیک بـه اهـل سنت ارائه کرد و درگیریهای او با عالمان زیدیه شدت گرفت.(۳) با این همه، نکته مهم در تاریخ زندگی او بازگشت وی از این تفکر و به نوعی توبه اوست که مورد توجه و بحث معاصران زیـدیه واقـع شـده است. ابنالامیر همچنین در ردّ اتهام نـاصبی بـودنِ خـود کتابی نوشته است، به نام التحفه العلویّه که به چاپ رسیده است.
محمد بن علی شوکانی (۱۱۷۳ـ۱۲۵۰)(۴) دارای منصب قضاوت(۵) و صاحب تـألیفات و کـتب مـشهوری همچون نیل الاوطار و السیل الجرار(۶) آخرین شخصیت بـرجسته ایـن جریان است. او نیز کتاب مشهورش العقد الثمین فی اثبات وصیه امیرالمؤمنین را در ردّ اتهام عدم التزام به مبانی زیدیه و تشیع نـوشته اسـت.
روشـنفکران یمن از سه نامبرده اخیر به عنوان سرمداران حرکت نوگرایی و نـماد اصلاحطلبی از درون زیدیه نام میبرند، که به موازات مصلحان خارجی چون سید جمال و… در تحول و تحرک جامعه معاصر یمن نـقش داشـتهاند.(۷)
______________________________
۱٫ التـجدید، ص۱۲۳٫
۲٫ مسأله التقریب، ج۱، ص۱۶۰٫
۳٫ الزیدیه، ص۳۹۶ـ۴۱۱؛ برای اطلاع از تفصیل درگیری ابن الامیر با عـلمای هـادوی رک: الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۰.
۴٫ الزیدیه، ص۴۲۵٫
۵٫ الغطمطم الزخار، ج۱، ص۶۳٫
۶٫ کتاب الغطمطم الزخار در رد شوکانی و به طور مشخص کتاب السیل الجـرار و عـقاید و فـتاوای او بر خلاف مکتب هادوی و مذهب زیدی نوشته شده است. این نقد بـا اعـتراض نـویسنده به شوکانی در درج صحابه در صلوات بر پیامبر آغاز شده است.
۷٫ معتزله الیمن، ص۱۱٫
بهطور خلاصه، اهـم اعـتقادات و نـقاط مورد تأکید این جریان که به تدریج و در طول چندین قرن شکل گرفته است و امـروز نـیز با تحولاتی که بررسی آن مجالی دیگر میطلبد، در میان زیدیه بیش از گذشته به فـعالیت خـود ادامـه میدهد و پیروانی دارد، عبارت است از: ۱٫ عدم حصر امامت در اولاد فاطمه(س) و اکتفا به حصر آن در قریش؛(۱) ۲٫ عدم اشـتراط اکـملیت و افضلیت در امام و کفایت وجود اجتهاد؛(۲) ۳٫ عدم جواز خروج و شورش مادامی که کفر آشـکار و تـرک واجـبی چون نماز از حاکمان دیده نشود؛(۳) ۴٫ استفادههای فقهی نزدیک به مشرب اهل سنت و از منابع آنان.(۴) نـزدیکی ایـن جریان به اهل سنت نیز تا بدان پایه است که برخی مـعتقدند آنـان دیـگر زیدی محسوب نمیشوند و از اهل سنت به حساب میآیند.(۵)
______________________________
۱٫ منهج، ج۱، ص۱۲۳٫
۲٫ التجدید، ص۱۲۸٫
۳٫ منهج، ج۱، ص۱۲۳، به نقل از السیل الجـرار ونـیل الاوطـار؛ التجدید، ص۱۳۲٫
۴٫ چون ضم دستها در نماز و آمین گفتن پس از قرائت حمد. در این خصوص و دیـگر مـجادلات و نزاعهای دو جریان مراجعه شود به نامههای متبادل منقول در الزیدیه نشأتها و معتقداتها، ص۴۱ـ۴۶٫
۵٫ همان، ص۵۰.
کتابنامه
۱٫ ابنالاثیر، عزالدین ابـوالحسن عـلی بن ابوالکرم الشیبانی: الکامل فی التاریخ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق/ ۱۹۸۳م.
۲٫ ابنخلدون، عـبدالرحمن بـن محمد: مقدمه، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
۳٫ ابـنعساکر، الحـافظ ابـوالقاسم علی بن الحسن بن هبه اللّه بن عـبداللّه الشـافعی: تاریخ مدینه دمشق (۸۰جلد)، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۶م.
۴٫ ابنمرتضی، امام احمد بن یحیی: البحر الزخـار (۶جـلد)، دارالحکمه الیمانیه، صنعا، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق / ۱۹۸۸م.
۵٫ ابـوزهره، مـحمد: الامام زیـد حـیاته و عـصره، آراؤه و فقه، دارالندوه الجدیده، بیروت، ۱۹۷۳م.
۶٫ اسماعیل، مـحمود: الادارسـه، حقائق جدیده، مکتبه مدبولی، قاهره، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۷٫ اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل: مقالات الاسـلامیین، تـصحیح هلموت ریتر، جمعیه المستشرقین الالمانیه، چـاپ سوم، ۱۴۰۰ق / ۱۹۸۰م.
۸٫ اطروش، ناصر الحـق حـسن بن علی: البساط، مکتبه التـراث الاسـلامی، صعده، ۱۴۱۸ق / ۱۹۹۷م.
۹٫ افندی الاصبهانی، میرزا عبداللّه: ریاض العلماء وحیاض الفضلاء (۶ جلد)، مطبعه الخیام، قـم، ۱۴۰۱ق.
۱۰. اکـوع، قاضی اسماعیل بن علی: الزیـدیه نـشاتها و مـعتقداتها، دارالفکر، دمشق، چـاپ سـوم، ۱۴۱۸ق /۱۹۹۷م.
۱۱٫ امین، السید محسن: اعـیان الشـیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
۱۲٫ حاتم، نوری: زید بن علی و مشروعیه الثوره عند اهلالبیت، الغدیر للدراسـات والنـشر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق/ ۱۹۹۵م.
۱۳٫ حداد، محمد یحیی: تـاریخ الیـمن السیاسی، دارالتـنویر، بـیروت، چـاپ چهارم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۶م.
۱۴٫ حسنی، امام یـحیی بن الحسین بن هارون: الافاده فی تاریخ ائمه الزیدیه، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، دارالحـکمه الیـمانیه، صنعا، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۶م.
۱۵٫ خضیری احمد، حسن: قیام الدوله الزیـدیه فـی الیـمن (۲۸۴ـ۲۹۸)، مـکتبه مـدبولی، قاهره، ۱۹۹۶م.
۱۶٫ دفتری، فـرهاد: تـاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، نشر فروزان، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
۱۷٫ رازی، احمد بن سهل: اخبار فخ، دارالقرب الاسـلامی، بـیروت، ۱۹۹۵م.
۱۸. زیـد، علی محمد، معتزله الیمن «دوله الهادی وفکره»، دارالعـوده، بـیروت، ۱۹۸۱م.
۱۹٫ زیـن، مـحمد حـسین: الشـیعه فی التاریخ، مطبعه العرفان، صیدا، چاپ دوم، ۱۳۵۷ق / ۱۹۳۸م.
۲۰٫ سماوی، امام محمد بن صالح بن هارون: الغطمطم الزخار (۶ جلد)، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، مطابع الشرکه الموارد الصناعیه الاردنیه، عـمان، ۱۴۱۵ق / ۱۹۹۴م.
۲۱٫ شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابوبکر احمد: الملل والنحل، دار صعب، بیروت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
۲۲٫ شیخ مفید: اوائل المقالات، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، مصنفات الشیخ المفید، جلد چهارم، ۱۴۱۳ق.
۲۳٫ صبحی، احمد محمود: الزیدیه، دارالنـهضه العـربیه، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۲۴٫ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر: تاریخ الامم والملوک (تاریخ الطبری) (۸ جلد)، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۳ق / ۱۹۸۳م.
۲۵٫ عبدالقاهر البغدادی: الفرق بین الفرق، المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۱۹ق / ۱۹۹۸م.
۲۶٫ عـلی، صـادق عبده: الحرکات السیاسیه والاجتماعیه فی الیمن (۱۹۱۸ـ۱۹۶۷)، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.
۲۷٫ عمرجی، احمد شوقی ابراهیم: الحیاه السیاسیه والفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی (۳۶۵ـ۱۳۲)، مکتبه مدبولی، قـاهره، ۲۰۰۰م.
۲۸٫ غـُلیس، اشواق احمد مهدی: التجدید فـی فـکر الامامه عند الزیدیه، مکتبه مدبولی، القاهره، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
۲۹٫ قفاری، ناصر بن عبداللّه بن علی: مسأله التقریب بین اهل السنه والشیعه (۲جلد)، دارطیبه، ریاض، چاپ پنجم، ۱۴۱۸ق.
۳۰٫ لیـن بـل، استانل و دیگران: تاریخ دولتـهای اسـلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش.
۳۱. مادلونگ، ویلفرد (تحقیق): اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان، المعهد الالمانی للابحاث الشرقیه، بیروت، ۱۹۸۷م.
۳۲. ماکرو، اریک: الیمن والغرب (۱۵۷۱ـ۱۹۶۲)، ترجمه حسین بـن عـبداللّه العمری، دارالفکر، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
۳۳٫ مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی: مروج الذهب و معادن الجوهر (۴جلد)، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م.
۳۴٫ مؤیدی، مجدالدین بن محمد بن منصور: التحف فی شرح الزلف، مـکتبه بـدر، صنعا، چـاپ سوم، ۱۴۱۷ق / ۱۹۹۷م.
۳۵٫ نوبختی، حسن بن موسی: فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
۳۶٫ نومسوک، عبداللّه: منهج الامام الشوکانی فی العـقیده (۲ جلد)، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق / ۱۹۹۴م.
۳۷. یمنی، ابومحمد: عقائد الثلاث والسبعین فـرقه (۲ جـلد)، مـکتبه العلوم والحکمه، المدینه المنوره، ۱۴۱۴ق.