مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

پژوهشی در اربعین حسینی علیه السلام

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (از صفحه ۱۵۷ تا ۱۹۲)
پژوهشی در اربعین حسینی علیه السلام (۳۶ صفحه)
نویسنده : رنجبر،محسن

چکیده

حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه درباره آن تشکیک کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد این تشکیک و اثبات اربعین اول شده اند. این نوشتار ابتدا به دلایل منکران اربعین اول پرداخته و در ادامه به پاسخ گویی آن ها می پردازد، سپس با استفاده از قراین و شواهد دیگر، دیدگاه موافقان اربعین اول را تأیید می کند.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۵۷)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام‌) بـر‌ سـر‌ مـزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه‌ درباره آن تشکیک کرده اند. در مـقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد‌ این تشکیک و اثبات اربعین‌ اول‌ شده اند. این نوشتار ابـتدا به دلایل منکران اربـعین اول پرداخـته و در ادامه به پاسخ گویی آن ها می پردازد، سپس با استفاده از قراین و شواهد دیگر، دیدگاه موافقان اربعین اول‌ را تأیید می کند.

_______________________________

۱ دانشجوی دوره دکتری تاریخ.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۵۸)


مقدمه

یکی از مباحث مهم تاریخ عاشورا که در این فصل دربـاره آن بحث و بررسی صورت گرفته، حضور اهل بیت(علیهم السلام)در‌ کربلا‌ در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت و دیگر شهدای کربلاست. در میان شیعه، مشهور است که اربعین روزی اسـت کـه جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی‌ بزرگ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)نائل شد و در همان جا بود که اهل بیت(علیهم السلام)هنگام بازگشت از شـام‌ نـیز‌ به زیارت مزار امام(علیه السلام) آمده و جابر را ملاقات کردند. هم چنین در این روز سر امام حسین(علیه السلام)به بدن ملحق شده و دفن شد. اما در‌ مقابل‌ این‌ شهرت، بـرخی انـدیشمندان متقدم و معاصر‌ شیعه‌، ورود‌ اهل بیت(علیهم السلام) را در روز اربعین سال ۶۱ ق انکار کرده اند که دیدگاه ها و دلایل انکار آنان و نیز ادله‌ و قراینی‌ که‌ برخی محققان معاصر برای رد دلایل منکران اقـامه‌ کـرده‌ انـد، بررسی و مطالعه خواهد شد. سـپس در ادامـه، قـراین و شواهد تاریخی و روایی این موضوع را به منظور اثبات چنین‌ شهرتی‌ بیان‌ خواهیم کرد.

«اربعین» در متون و نصوص دینی

واژه اربعین از‌ اصطلاحاتی است کـه در مـتون دیـنی، حدیثی و تاریخی کاربرد زیادی دارد و بسیاری از امور، با ایـن عـدد و واژه‌، تعریف‌ و تحدید‌ شده اند. مثلاً کمال عقل در چهل سالگی، آثار چهل روز‌ اخلاص‌، آثار حفظ چهل حدیث، دعای چـهل نـفر، دعـای برای چهل مؤمن،

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۵۹)


قرائت دعا عهد در چهل‌ صبح‌، عدم‌ پذیـرش نماز شراب خوار تا چهل روز، گریه چهل روز زمین، آسمان‌ و فرشتگان‌ بر‌ امام حسین(علیه السلام)، استحباب زیارت اربـعین و … از جـمله مـواردی است که جایگاه و ارزش‌ والای‌ این‌ واژه و عدد را در معارف اسلامی بیان مـی دارد.۲

بـا این همه، در احادیث‌، تنها‌ استحباب زیارت اربعین درباره امام حسین(علیه السلام) وارد شده است و چنین سـفارشی‌ دربـاره‌ هـیچ‌ یک از معصومان(علیهم السلام) پیش و پس از سیدالشهدا(علیه السلام)وجود ندارد. بنابراین‌ از‌ نـظر تـاریخی و حـدیثی، هیچ پیشینه ای را نمی توان برای اربعین و اعمال مربوط‌ به‌ این‌ روز تا پیش از حادثه عـاشورا تـصور کـرد و این ویژگی و امتیاز، تنها از آنِ امام‌ حسین‌(علیه السلام)است.

استحباب زیارت اربعین در روایـات و گـزارش های تاریخی

مهم‌ ترین‌ دلیل‌ بزرگداشت اربعین سیدالشهدا(علیه السلام) روایت مرسله ای از امـام عـسکری(عـلیه السلام)است که‌ فرموده‌ است‌: نشانه های مؤمن، پنج چیز است که یکی از آن هـا زیـارت‌ اربعین‌ است.۳

_______________________________

۲٫ برای آگاهی بیشتر در این باره، ر .ک: رضا تقوی دامغانی، اربعین در فرهنگ اسـلامی، و نـیز عـبدالکریم‌ پاک‌ نیا، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه مبلغان، ش ۵۲، ۱۳۸۳‌ ش ۲۱‌، ص ۳۳٫

۳٫ شیخ مفید، المزار، ص ۵۳; محمد بـن‌ حـسن‌ طوسی‌، مصباح المتهجد، ص ۷۸۷ ۷۸۸; محمد بن فتال‌ نیشابوری‌، روضه الواعظین، ص ۲۱۵; سید ابن طـاووس، الاقـبال بـالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی‌ السنه‌، ج۳، ص ۱۰۰٫ (از این پس به‌ اختصار‌، «الاقبال» نوشته‌ می‌ شود‌.) متن روایـت چـنین اسـت: «علامه المؤمن‌ خمس‌: صلاه الاحدی و الخمسین، و زیاره الاربعین، و التختم بالیمین، وتعفیر الجـبین و الجـهر ببسم الله‌ الرحمن‌ الرحیم; نشانه مؤمن، پنج چیز است‌: (خواندن) پنجاه و یک رکعت‌ نماز‌ (هفده رکـعت واجـب و سی و چهار‌ رکعت‌ مستحبی)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیـشانی بـه خاک مالیدن و بلند‌ خواندن‌ بسم الله الرحمن الرحـیم». دربـاره‌ انـگشتر‌ به‌ دست راست کردن‌ باید‌ گفت کـه ایـن مسئله‌، سفارش‌ ائمه معصومین(علیهم السلام)است که در واقع، نوعی مبارزه با سـیره خـلفای بنی‌ امیه‌ است، چرا کـه بـه گفته زمـخشری‌ نـخستین‌ کـسی که‌ انگشتر‌ به‌ دست چپ کـردن را‌ شـعار خود قرار داد و بر خلاف سنت عمل کرد، معاویه بود. (علامه عبدالحسین امـینی، الغـدیر‌، ج ۱۰‌، ص ۲۱۰). هم چنین شیعه، بلند گفتن‌ بـسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌ را در نـمازهایی‌ کـه‌ واجب است حمد و سوره آن بـلند خـوانده شود (صبح، مغرب و عشا)، واجب و در نمازهایی که واجب‌ است‌ حمد‌ و سوره آن اخفاتی خـوانده شـود (ظهر و عصر‌)، مستحب‌ می‌ دانـند‌ و ایـن‌ امـر‌ نیز به دسـتور و سـفارش ائمه(علیهم السلام) بـوده اسـت، زیرا چنان که فخر رازی گفته است اخفات در بسم الله را بنی امیه رواج دادند تا آثار‌ عـلی(عـلیه السلام) را نابود کنند. (جهت آگاهی بـیشتر دربـاره تفسیر ایـن روایـت، ر. ک: سـید محمد علی قاضی طـباطبائی، تحقیق درباره

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۰)


افزون بر این، امام صادق(علیه السلام)زیارت اربعین را‌ به‌ صفوان بن مـهران جـمّال تعلیم داده است که در آن به بزرگداشت اربـعین تـصریح شـده اسـت.۴

امـا درباره منشأ اهـمیت اربـعین در منابع کهن شیعه، باید گفت که به‌ این‌ روز از دو جهت توجه شده است. یکی از جهت بازگشت اسـرا از شـام بـه مدینه و دیگری به سبب زیارت قبر سـیدالشهدا(عـلیه‌ السـلام‌) تـوسط جـابر بـن عبدالله انصاری‌، یکی‌ از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام).

شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلّی(قدس سره) در این باره می‌ نویسند‌:

روز بیستم صفر روزیـ‌ است‌ که حرم امام حسین(علیه السلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. هم چنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای زیارت‌ امام‌ حسین(علیه السـلام) از مـدینه به کربلا آمد و او اولین کسی بود که قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرد.۵

جابر بن عبدالله انصاری;۳ نخستین زائر قبر امام حسین‌(علیه‌ السلام)

منابع‌ تاریخی زیارت قبر امـام حـسین(علیه السلام)۶ را توسط جابر دو گونه، گزارش کرده اند. گزارش

_______________________________

اول‌ اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص۳۹۰ به بعد).

۴٫ شیخ طوسی، مصباح‌ المتهجد‌، ص ۷۸۸‌- ۷۸۹; همو، تهذیب الاحـکام، ج۶، ص ۱۱۳- ۱۱۴; سـید ابن طاووس، همان، ج۳، ص ۱۰۱- ۱۰۳; مجلسی، بـحار الانـوار، ج ۹۸، ص ۳۳۱‌ -‌‌۳۳۲‌.

۵٫ شیخ مفید، مسارّ الشیعه (چاپ شده در جلد ۷ مؤلفات شیخ مفید)، ص ۴۶; شیخ‌ طوسی‌، مصباح‌ المتهجد، ص ۷۸۷; رضی الدین علی بن یوسف مطهر حلی، العدد القویه، ص ۲۱۹٫

۳ . جـابر بـن عبدالله‌ بن عمرو بـن حـزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا‌(صلی الله علیه وآله‌)، امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بـود کـه با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بیعت‌ کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص ۱۸۰ ۱۸۱) کشّی درباره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود عـلی(عـلیه السلام‌) و جـزء‌ گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبه دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از پیروان اهل بـیت(علیهم السلام) بود. وی در حالی که‌ عمامه‌ سیاه بر سر گذاشته بـود، در مـسجد مـی نشست و صدا می زد: یا باقر العلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچه های مدینه و مجالس آنان می گـشت ‌ ‌و مـی گفت‌ : علی‌(علیه السلام) برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گـروه انـصار! فـرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفه‌ اش‌ از‌ مادرش سـؤال کنید. وی چون‌ پیر‌ شده‌ بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حـسن طوسی، اختیار معرفه الرجـال، ج۱، ص ۳۸، ح ۷۸ و ص ۴۱، ح ۸۷ و ۸۸ و ص ۴۴، ح ۹۳‌ و ص ۱۲۴‌ ۱۲۵‌، ح ۱۹۵). آیـت الله خویی(رحمه الله)درباره وی‌ می‌ نویسد: «جابر از یاران رسول

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۱)


نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به‌ طور‌ مسند‌ و با تفصیل گزارش کرده، اما در آن، سخنی از ملاقات‌ وی بـا اهل بیت امام حسین(علیه السلام)به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید ابن طاووس‌ است‌ که‌ زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار، بیان کرده و به‌ دنبال‌ آن، ملاقات جابر را با اسـرای اهـل بیت(علیهم السلام) که از شام بازگشته اند، آورده‌ است‌. ابتدا‌ گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی می کنیم.

عماد الدین‌ طبری‌ (متوفای‌ ۵۲۵ ق) در بشاره المصطفی به سندش از عطیه بن سـعد بـن جناده کوفی جدلی‌۷ نقل‌ کرده‌ که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام)

_______________________________

خدا‌(صلی‌ الله علیه وآله) و از بهترین یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از جمله شرطه الخـمیس‌ بـود‌. (معجم‌ رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج۴، ص ۳۳۰). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر‌(علیه‌ السلام)این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچ گاه جابر‌ دروغ‌ نگفته‌ است (همان، ص۳۳۴). گـزارش هـای تـاریخی درباره تعداد غزوه هایی کـه جـابر شـرکت داشته است‌، یکسان‌ نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است‌ (همان‌، ج۲، ص ۱۸۲‌). شیخ طوسی(رحمه الله) گفته است که جـابر در جـنگ بـدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) را هـمراهی نـموده است. (رجال الطوسی، ص ۳۱ ۳۲). به گفته‌ ابن‌ اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و اُحـُد‌ حـضور‌ نـداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گـفته‌ شده‌ که وی در هیجده جنگ شرکت جسته‌ و در‌ جنگ‌ صفین نیز علی را همراهی کرده است‌. (اسد‌ الغابه، ج۱، ص ۲۵۷). در عظمت علمی جـابر هـمین بـس که ذهبی وی را فقیه‌ و مفتی‌ مدینه در زمان خود معرفی‌ نموده‌ است (شـمس‌ الدیـن‌ ذهبی‌، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۱۹۰). جابر از‌ راویانی‌ است که عده زیادی از وی نقل حدیث نموده اند. برخی، تـعداد‌ احـادیث‌ وی را تـا ۱۵۴۰ حدیث نوشته‌ اند. (ذهبی، همان، ج۳، ص ۱۹۴‌). جابر‌ در سال ۷۸ ق (رجال الطوسی‌، ص ۳۲‌) در حالی که بـیش از نـود سـال داشت، چشم از جهان فروبست.

۷٫ عطیه‌ بن‌ سعد بن جناده عوفی جدلی‌ قیسی‌، یکی‌ از تـابعان و مـحدثان‌ و مـفسران‌ بزرگ شیعه است که‌ توفیق‌ همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)داشـته اسـت و او را‌ می‌ توان به عنوان دومین زائر امام‌(علیه‌ السلام) دانست‌. او‌ از‌ اهل کوفه بود و در‌ زمـان خـلافت امـیرالمؤمنین(علیه السلام) دیده به جهان گشود. مادرش کنیز رومی بوده است. درباره‌ انتخاب‌ نـامش روایـت شده است که وقتی‌ عطیه‌ متولد‌ شد‌، پدرش‌ از امیرالمؤمنین خواست‌ که‌ نامی بـرای فـرزندش انـتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیه الله; او هدیه خداوند است». از این‌ رو‌ نام‌ او«عطیّه» گذاشته شد و حضرت صـد درهـم‌ از‌ بیت‌ المال‌ برای‌ او‌ مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبد الرحمن بـن مـحمد بـن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی همراه عبدالرحمن بود و پس از‌ شکست سپاه ابن اشعث، بـه فـارس گـریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فـراخوان و بـه او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر‌ او‌ از لعن علی سرباز زد، چهارصد ضربه شلاقش زده و موی سر و ریـشش را بـتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی(علیه السلام) نشد، ضربات شلاق و تـحمل اهـانت را در‌ راه‌ دوستی با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بـه جـان خـرید. هنگامی که قتیبه، حاکم خراسان شد، عـطیه نـزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن‌ هبیره‌ حاکم عراق شد، در خراسان‌ اقامت‌ داشـت آن گـاه طی نامه ای از ابن هبیره درخـواست کـرد تا بـه کـوفه بـازگردد. ابن هبیره با

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۲)


حرکت کردیم، چـون بـه کربلا رسیدیم‌ جابر‌ به سوی فرات رفت‌ و غسل‌ کرد، سپس پارچه ای بـه کـمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد، سـپس ذکرگویان به سوی قـبر امـام(علیه السلام) رفت. وقتی نـزدیک قـبر شد، گفت: دستم را‌ بگیر‌ و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را بـه روی قـبر انداخت و آن قدر گریه کرد کـه بـی هـوش شد. بر او آب پاشـیدم تـا به‌ هوش‌ آمد. آنـ‌ گـاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی دهد. بعد ادامه داد‌: تـو چـگونه جواب دهی در حالی که رگ های گـردنت را‌ بـریدند‌ و بین‌ سـر و بـدنت جـدایی انداختند. گواهی می دهـم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان ‌‌تقوا‌ و از نسل هدایت و پنجمین نـفر از اصـحاب کسایی; فرزند سرور نقیبان و پسر فـاطمه‌(عـلیها‌ السـلام‌) سـرور زنـانی و چرا چنین نـباشی کـه سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان‌ متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان، شیر خورده ای و از دامان اسـلام‌ بـرآمده ای. خـوشا به‌ حالت‌ در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فـراق تـو نـاخرسند اسـت و شـک نـدارد که آن چه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می دهم‌ که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکـریا پیمود.

آن گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین‌(علیه‌ السلام) فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداخـتید، امـر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا‌ آن‌ که مرگ شما را فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق فرستاد، مـا در راهـی که رفتید، شریک شماییم.

عطیه گفت: به‌ جابر‌ گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه ]با آنان[ دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کـوه بـالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، امـا ایـنان سر از پیکرهای شان جدا‌ شد‌، فرزندان‌ شان یتیم گشتند و همسران شان‌ بیوه‌ شدند؟

جابر‌ گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فـرمود: هـر کس گروهی

_______________________________

درخواست وی مـوافقت‌ کـرد‌ و او‌ در کوفه اقامت گزید تا آن که در‌ سال‌ ۱۱۱ق بدرود حیات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص ۳۰۴; محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذیل المذیل، ج۸، ص ۱۲۸‌). عطیه‌ تفسیر‌ قرآنی دارد که در پنج جزء گرد آوری شـده اسـت‌. وی می گوید: من قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائتی، بر ابن‌ عباس‌ عرضه‌ داشتم (شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۶، ص ۲۹۶، ماده عطا).

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۳)


را دوست‌ دارد‌ در عمل آنان شـریک اسـت. سوگند بـه آن که محمد(صلی الله علیه وآله) را به‌ حق‌ به‌ پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حـسین(علیه السلام‌) و اصحابش‌ داشتند‌. مرا به سوی خانه های کوفیان بـبر. چـون مـقداری راه رفتیم، به من گفت‌: ای‌ عطیه‌! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوسـت‌ ‌ ‌دار‌ خـاندان محمد(صلی الله علیه وآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی‌ باقی‌ است‌، دشمن خاندان مـحمد(صـلی الله عـلیه وآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن‌ بدار‌، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوسـت دار آل محمد(علیهم‌ السلام‌) مدارا‌ کن; او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گـام دیگرش با محبت ایـن خـاندان‌ ثابت‌ می ماند. دوست دار آل محمد(علیهم السلام)به بهشت می رود‌ و دشمنان‌ شان‌ به دوزخ.۸

_______________________________

۸٫ عمادالدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم طبری، بشاره المصطفی، ص ۱۲۵ ۱۲۶٫ خوارزمی نیز‌ این‌ جریان‌ را با تفاوت هایی گزارش کـرده است(ر.ک: ابوالمؤید موفق بن احمد مکی‌ (اخطب‌ خوارزم)، مقتل الحسین، ج۲، ص ۱۹۰ ۱۹۱). سید ابن طاووس نیز زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به‌ نقل‌ از «عطا» آورده است: (ر.ک: مصباح الزائر، ص ۲۸۶). به نظر می رسد مراد‌ از‌ عطا، هـمان عـطیّه باشد، چنان که محدث‌ نوری‌ نیز‌ این احتمال را داده است (میرزا حسین‌ نوری‌ طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص ۲۳۶). محقق قاضی طباطبائی نیز‌ بر‌ این امر (یکی بودن عطیه‌ بـا‌ عـطا)، دلیل‌ آورده‌ است‌ (سید محمد علی قاضی طباطبائی، همان‌، ص ۲۰۳‌ ۲۰۸).

نکته شایان توجه در این باره آن است که علامه سید‌ محسن‌ امین پیش از نقل خبر عطیه‌، می گوید که من‌ ایـن‌ خـبر را از کتاب بشاره‌ المصطفی‌ و غیر آن نقل می کنم و بعد از نقل خبر یاد شده، اضافاتی درباره‌ ملاقات‌ جابر با اهل بیت(علیهم‌ السلام‌)و این‌ که این حادثه‌ در‌ اربعین اتفاق افتاده، آوردهـ‌ اسـت‌ کـه در کتاب بشاره المصطفی موجود نـیست (اعـیان الشـیعه، ج۴، ص ۴۷ و لواعج الأشجان، ص ۲۴۰). این‌ امر‌، حاکی از آن است که وی‌ چنان‌ که خود‌ گفته‌ آن‌ اضافه را از کتابی‌ غیر از کتاب طبری آورده است. در این مـیان، بـرخی مـحققان معاصر (قاضی طباطبائی، همان‌، ص ۱۸۲‌ به بعد; جعفر سـبحانی، شـخصیت های‌ اسلامی‌ شیعه‌، ج۲ ، ص ۷۹‌) برای‌ این که اثبات‌ کنند‌ این قسمت زیادی نیز از کتاب بشاره المصطفی است به توجیهاتی مـتوسل شـده انـد که قابل‌ پذیرش‌ نیست‌، از جمله آن که نسخه بشاره المصطفی‌ نـاقص‌ به‌ دست‌ ما‌ رسیده‌ است و احتمال دارد که در نسخه کامل کتاب یاد شده این زیادی باشد، چنان که شـیخ حـرّ عـاملی گفته است که این کتاب، هفده جزء دارد (امل‌ الآمل، ج۲، ص ۲۳۴) ولی آن چه اکـنون از کـتاب طبری با تصحیح و تحقیق، چاپ شده، یازده جزء است. بنابراین، امکان دارد این حدیث تقطیع شده بـه دسـت مـا رسیده باشد و آن‌ قسمت‌ اضافی که علامه امین آورده است، از نسخه ای کاملی بـوده اسـت کـه در دست رس وی بوده است.

احتمال دیگری که داده شده آن است که محدثان پیش‌ از‌ طبری، روایت را تـقطیع کـرده و طـبری قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نیاورده است. (قاضی طباطبائی، همان، ص ۲۱۵ به بـعد).

در‌ پاسـخ‌ چنین توجیهاتی باید گفت که‌ اولاً‌: در بسیاری از موارد، ناقص بودن نسخه کتابی کهن، بـه سـبب از بـین رفتن صفحات اول یا آخر آن هاست، نه آن که از‌ وسط‌ کتاب، صفحاتی از بین‌ رفته‌ باشد، آن هـم ادامـه یک خبر!، ثانیاً: علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ ق) که معاصر شیخ حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ق)

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۴)


امـا سـید ابـن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده‌ است‌:

چون اهل بیت حسین(علیهم السـلام) از شـام به عراق آمدند، به راهنمای کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بـده. آنـان چـون به قتل گاه رسیدند، جابر بن‌ عبدالله‌ انصاری و جمعی‌ از بنی هاشم و مردان خاندان رسول خـدا(صـلی الله عـلیه وآله) را ملاقات کردند که برای زیارت‌ قبر حسین(علیه السلام)آمده بودند. هـمه شـروع به گریه و ناله‌ نمودند‌ و بر‌ صورت های شان سیلی می زدند و به گونه ای عزاداری و نوحه سـرایی مـی کردند که جگرها را‌ ‌‌آتش‌ می زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهل بـیت(عـلیهم السلام) آمده و آنان‌ نیز‌ چند‌ روزی عزاداری کـردند.۹

آیـا اهـل بیت(علیهم السلام) روز اربعین در کربلا حضور داشـته اند؟

یـکی‌ از مسائل مبهم و پیچیده در تاریخ عاشورا تعیین زمان حضور اهل بیت امام‌ حسین(عـلیه السـلام) در‌ کربلا‌ بعد از شهادت ایشان اسـت، زیـرا اغلب مـنابع حـدیثی و تـاریخی در این باره به صراحت گزارش نـکرده انـد که آیا این حادثه، روز بیستم صفر سال ۶۱ اتفاق افتاده است یا‌ پس از آن؟ آن چـه بـسیاری از منابع کهن از آن سخن گفته اند، ایـن است که در این روز، سـرِ امـام حسین(علیه السلام)به بـدنش مـلحق شده است که در‌ ادامه‌ نوشتار به این گزارش ها خواهیم پرداخت. هم چـنین گـزارش شده است که بیستم صـفر روزی اسـت کـه خاندان امام حـسین(عـلیه السلام) از شام به مـدینه بـازگشتند. اما در‌ این‌ باره، قول دیگری است که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا دانسته اسـت. سـید ابن طاووس(رحمه الله) در این باره مـی نـویسد:

در غیر کـتاب‌ مـصباح‌ آمـده است که اهل بـیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به کربلا

_______________________________

بوده است و طبیعتاً در زمان وی نسخه بشاره المصطفی هـفده جـزء داشته، این خبر را‌ بدون‌ هیچ‌ زیـادی دیـگری از بـشاره المـصطفی‌ نـقل‌ کرده‌ است کـه ایـن امر خود قرینه واضحی است که خبر یاد شده در بشاره المصطفی کامل و بدون کاستی به دسـت مـا‌ رسـیده‌ است‌. بنابراین، علامه امین این قسمت اضـافی را از‌ غـیر‌ کـتاب طـبری آورده اسـت کـه آن هم برای ما مجهول است و چه بسا ایشان قسمت یاد شده را از‌ کتاب‌ های‌ معاصران خود گزارش کرده است. اما احتمال تقطیع توسط محدثان‌ پیش از طبری، تنها یـک احتمال است و قرینه و شاهدی بر این ادعا وجود ندارد.

۹٫ اللهوف فی قتلی الطفوف‌، ص ۱۱۴‌. این‌ گزارش را ابن نمای حلی نیز به اختصار نقل کرده است‌: مثیرالاحزان‌، ص ۸۶ .

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۵)


رسیدند.۱۰

این ابهام و پیچیدگی در ایـن حـادثه، سبب شده است که در قرون متأخر‌، در‌ میان‌ اندیشمندان شیعه دو نظر عمده در این باره، بهوجود آید : ۱ـ دیدگاه منکران‌ ورود‌ اهل‌ بیت(علیهم السلام)به کربلا در اربعین اول، ۲ـ دیدگاه موافقان این امر. پیـش از‌ پرداخـتن‌ به‌ شناسایی و معرفی طرفداران دو دیدگاه و نقد و بررسی دلایل آنان، لازم است دو موضوع، روشن‌ شود‌: یکی، تاریخ ورود اسرا به شام و دیگری، مدت اقامت شان در شـام.

تـاریخ‌ ورود‌ اسرا‌ به شام

درباره تـاریخ ورود اسـرا به دمشق، منابع تاریخی چند گونه گزارش کرده‌ اند‌:

اول: برخی منابع همراهی اسرا را با سر امام(علیه السلام) در ورود‌ به‌ شام‌ گزارش کرده اند. ابـن حـبّان (متوفای ۳۵۴ ق) در این باره نـوشته اسـت:

… سپس عبیدالله بن‌ زیاد‌، سر حسین بن علی(علیهما السلام) را همراه با زنان و کودکان اسیر‌ از‌ خاندان‌ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به شام روانه کرد.۱۱

شیخ صدوق(رحمه الله‌) (متوفای‌ ۳۸۱‌ ق) نـیز نـگاشته است:

ثم امر ]عبیدالله[ بالسبایا و رأس الحسین(علیه السلام) فحملوا‌ الی‌ الشام.۱۲

به گزارش خوارزمی در جریان ملاقات سهل بن سعد با سکینه، دختر امام حسین‌(علیه‌ السلام)هنگام ورود اهل بیت(عـلیهم السـلام) به شـام، وقتی سهل از‌ سکینه‌ می خواهد که هر تقاضایی دارد اجابت‌ می‌ کند‌، سکینه به سهل می گوید کـه از‌ حمل‌ کننده سر امام(علیه السلام)بخواهد تا سر را جلوتر از اهـل بـیت‌(عـلیهم‌ السلام) حمل کنند تا نگاه‌ شامیان‌ به سر‌ معطوف‌ شود‌ و از توجه و نگاه به اهل بیت‌(علیهم‌ السـلام)‌ ‌مـنصرف شوند.۱۳ این جریان حاکی از همراهی سر امام(علیه‌ السلام‌) با اهل بیت(عـلیهم السـلام)در‌ ورود بـه شام است‌.

_______________________________

۱۰‌. الاقبال، ج۳، ص ۱۰۰٫

۱۱٫ محمد بن‌ حبان‌ بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، ج۲، ص ۳۱۲ «ذیل مـدخل : یزید بن معاویه‌».

۱۲‌. الامالی، مجلس ۳۱، ح ۳، ص ۲۳۰٫

۱۳‌. مقتل‌ الحسین‌(علیه السلام) ،ج۲، ص ۶۸‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۶)


ابوحنیفه‌ دینوری (متوفای ۳۸۲ ق)، ابـن‌ اثیر‌ و سبط ابن جـوزی نـیز بر این باورند که اسرا به همراه سرِ امام(علیه‌ السلام‌) به شام رفته اند.۱۴

سید‌ ابن‌ طاووس به‌ نقل‌ از‌ امام سجاد(علیه السلام‌) نوشته است:

مرا بر شتری حمل کـردند که ناهموار راه می رفت در حالی که‌ سرِ‌ حسین(علیه السلام) بر نیزه و زنان‌ خاندان‌ ما‌ پشت‌ سر‌ من سوار بر‌ استرهای‌ استخوانی می آمدند و بچه های کوچک و بزرگ پشت سرِ مـا و گـرداگرد ما نیزه ها بود.۱۵‌

وی‌ در‌ جای دیگر درباره پاسخ یزید به نامه‌ عبیدالله‌ مبنی‌ بر‌ کسب‌ تکلیف‌ وی درباره اسرا، نوشته است: یزید در پاسخ نامه عبیدالله بن زیاد، امر کرد کـه سـر حسین(علیه السلام) و کسانی را که با وی کشته شده اند‌، همراه با زنان و خاندان حسین(علیه السلام) نزد وی بفرستد.۱۶

دوم: این که سرِ امام(علیه السلام) پیش از رسیدن اسرا به دمـشق، بـه آن جا رسید. ابن اعثم‌ و خوارزمی‌ این قول را بیان کرده اند.۱۷

سوم: اهل بیت(علیهم السلام) بعد از مدتی از فرستادن سرِ امام(علیه السلام) به شام، رهسپار شدند، اما هنگام ورود بـه‌ شـام‌، بـه حمل کننده سر، ملحق شـدند. ایـن قـول از شیخ مفید و طبرسی است.۱۸

البته احتمال دارد که اهل بیت(علیهم السلام) همراه‌ با‌ سر امام(علیه السلام) وارد‌ دمشق‌ شده باشند، امـا سـرِ امـام(علیه السلام) زودتر به دربار یزید برده شـده بـاشد که این احتمال، همان قول اول است و قول دوم نیز‌ بر‌ آن حمل می شود‌.

از‌ آن چه نوشته شد می توان نتیجه گـرفت کـه اگـرچه برخی گفته ها حاکی از همراه نبودن اهل بیت(علیهم السـلام) با سرِ امام(علیه السلام)در ورود به شام‌ است‌، اما قوت قول اول، یعنی همراهی سرِ امام(علیه السلام) بـا اهـل بـیت در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بیشتر است. اکنون بـاید دیـد که اهل‌ بیت‌ و سرِ امام‌(علیه السلام) چه روزی وارد دمشق، شده اند؟

ابوریحان بیرونی در رخدادهای ماه صفر نـوشته اسـت:

_______________________________

۱۴٫ الاخـبار‌ الطوال، ص ۲۶۰; الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث‌ العربی‌، ۱۴۰۸‌ق، ج۲، ص ۵۷۶ و تـذکره الخـواص، ص ۲۶۰ و ۲۶۳٫

۱۵٫ الاقـبال، ج۳، ص ۸۹٫

۱۶٫ اللهوف، ص ۹۹٫

۱۷٫ کتاب الفتوح، ج۵، ۱۲۷- ۱۲۹; مقتل ‌‌الحسین‌(علیه السلام)، ج۲، ص ۶۲٫

۱۸٫ الارشاد، ج۲ ، ص ۱۱۸; اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۷۳ و مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵‌، ص ۱۳۰‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۷)


فی‌ الیـوم الأوّل، ادخـل رأس الحـسین(علیه السلام) مدینه دمشق; روز اول ماه صفر، سرِ حسین‌(علیه السلام) وارد دمشق شد.۱۹

قزوینی (مـتوفای ۶۸۲ ق) نـگاشته است:

روز اول‌ ماه صفر، عید بنی‌ امیه‌ است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را بـه دمـشق وارد سـاختند.۲۰

کفعمی (متوفای ۹۰۵ ق) نیز می گوید: روز اولِ صفر، سرِ حسین(علیه السلام) به دمشق وارد‌ شد.۲۱

امـا در بـرابر این گزارش ها، نقل عماد الدین طبری است. او شانزدهم ربیع الاول (۶۶ روز پس از عاشورا) را روز ورود اهل بـیت امـام حـسین(علیه السلام‌)به‌ دمشق می داند.۲۲

گزارش ابوریحان با توجه به تقدم زمانی وی بر طـبری از یـک سو و دقت وی در ثبت گزارش های تاریخی از سوی دیگر، بر نقل طبری‌ مـقدم‌ اسـت، عـلاوه، براین، گزارش قزوینی و کفعمی نیز مؤید این قول است.

مدت اقامت اهل بیت(علیهم السـلام) در شـام

گـزارش های تاریخی درباره مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام‌) یا‌ مدت عـزاداری آنـان در شام، متفق نیست. برخی همانند ابن اعثم، شیخ مفید و به پیروی او، شیخ طبرسی، با تعبیر عـامی از مـدت زمان اقامت اسرای کربلا سخن گفته‌ اند‌: «و اقامو‌ ایّاما»۲۳ یا «فَاَقامُوا اَیـّاماً‌۲۴‌; چـند‌ روز اقامت داشتند»، اما برخی دیگر، به مـدت اقـامت یـا عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)در شام تـصریح کـرده اند:

محمد‌ بن‌ جریر‌ طبری (متوفای ۳۱۰ ق)، خوارزمی (به نقل از ابومخنف‌)، ابن‌ عساکر و ابـن کـثیر مدت برپاداشتن عزاداری را در شام تـوسط اهـل بیت(عـلیهم السـلام) و زنـان خاندان معاویه، سه روز‌ می‌ دانند‌.۲۵

_______________________________

۱۹٫ ابـوریحان مـحمد بن احمد بیرونی خوارزمی، آلاثار الباقیه‌ عن القرون الخالیه، ص ۳۳۱٫

۲۰٫ زکریا محمد بـن مـحمود قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص ۴۵٫

۲۱٫ مـصباح کفعمی‌، ص ۵۱۰‌.

۲۲‌. عماد الدین حـسن بـن علی طبری، کامل بهائی، ج۲، ص ۲۹۳٫

۲۳٫ ابـن‌ اعـثم‌، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۳۳٫

۲۴٫ الارشاد، ج۲، ص ۱۲۲ و إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۴۷۵٫

۲۵٫ طبری، تاریخ الامم و الملوک‌، ج ۴، ص ۳۵۳‌; خوارزمی‌، همان، ج۲، ص ۸۱ ; ابـن عـساکر، ترجمه الامام الحسین(علیه السـلام)، ص ۳۳۸; ابـوالفداء اسـماعیل‌ بن‌ کثیر‌ دمـشقی، البـدایه و النهایه، ج ۸ ، ص ۲۱۲٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۸)


قاضی نعمان مـغربی (مـتوفای ۳۶۳ ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم‌ السلام‌) را‌ در شام یک ماه و نیم نوشته است.۲۶

سبط ابـن جـوزی (متوفای ۶۵۴ ق) می‌ نویسد‌: همسران یزید بـرای حـسین(علیه السـلام) سـه روز عـزاداری کردند.۲۷

سید ابن‌ طـاووس‌ (متوفای‌ ۶۶۴ ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) را در زندان دمشق به مدت یک‌ ماه‌ پذیرفته اسـت.۲۸

عـماد الدین طبری (زنده تا ۷۰۱ ق) می نـویسد : اهـل بـیت‌(عـلیهم‌ السـلام‌)هفت روز عزاداری کـردند.۲۹

مـجلسی می نگارد که اهل بیت(علیهم السلام) هفت روز‌ عزاداری‌ کردند و روز هشتم یزید آنان را خواست و بعد از اسـتمالت و دل جـویی‌ از‌ آنـان‌، ترتیب بازگشت شان را به مدینه فراهم کـرد.۳۰ وی در جـای دیـگر نـوشته اسـت‌ کـه‌ زنان‌ خاندان ابوسفیان برای اهل بیت(علیهم السلام) سه روز عزاداری کردند.۳۱‌

صرف‌ نظر از قول قاضی نعمان که تنها قائل به اقامت یک ماه و نیم اسرا در شام‌ اسـت‌ و هیچ کس پیش و پس از او، چنین دیدگاهی را بیان نکرده و هم‌ چنین‌ دیدگاه ابن طاووس که قول به یک‌ ماه‌ ماندن‌ اهل بیت(علیهم السلام) را در شام‌ با‌ تعبیر «قیل» بیان کرده است، گـزارش هـای دیگر حاکی از آن است که‌ خاندان‌ امام(علیه السلام) پس از‌ آزادی‌، از سه‌ روز‌ تا‌ یک هفته بیشتر در شام اقامت‌ نداشته‌ اند، بهویژه با توجه به این امر که اقامت بیشتر آنان، نـه‌ تـنها‌ به هیچ رو به سود یزید‌ نبود، بلکه سبب بروز‌ انقلاب‌ و شورش مردم بر ضد دستگاه‌ حاکم‌ می شد، از این رو یزید با شتاب، درصـدد اسـتمالت و دل جویی از‌ اهل‌ بیت(علیهم السـلام) بـرآمده، آنان‌ را‌ رهسپار‌ مدینه کرد. بنابراین‌، باید‌ پذیرفت که اقامت اهل‌ بیت‌(علیهم السلام) در شام، حداکثر بیش از ده روز نبوده است.

منکران ورود اهل‌ بیت‌(علیهم السلام) در اربـعین اول

_______________________________

۲۶‌. ابـوحنیفه‌ قاضی نعمان‌ بن‌ مـحمد‌ تـمیمی مغربی، شرح الاخبار‌ فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹٫

۲۷٫ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۲۶۲٫

۲۸٫ الاقبال، ج۳، ص ۱۰۱‌.

۲۹‌. کامل بهائی، ج۲، ص ۳۰۲٫

۳۰٫ بحار الانوار‌، ج ۴۵‌، ص ۱۹۶‌ و جلاء‌ العیون‌، ص ۴۰۹٫

۳۱٫ همان‌، جلاءالعیون‌، ص ۴۰۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶۹)


با توجه به آن چه درباره زمان ورود اهل بیت(عـلیهم السـلام) به دمشق و مدت‌ اقامت‌ آنان‌ در شام نوشته شد، برخی از اندیشمندان‌ نتوانسته‌ اند‌ ورود‌ اهل‌ بیت‌(علیهم السلام) را به کربلا در اربعین اول بپذیرند و به دلایلی، آن را بعید یا حتی محال دانسته اند که در ذیـل، دیـدگاه آنان مـطرح می شود‌:

۱ـ اگرچه از گذشته در میان اندیشمندان شیعی مشهور شده است که ابن نمای حلی (متوفای ۶۴۵ ق) در کتاب مـثیرالاحزان و سید ابن طاووس در کتاب لهوف نیز قائل به ورود اهل‌ بیت‌(عـلیهم السـلام) در بـیستم صفر سال ۶۱ شده اند۳۲ و برخی پژوهشگران معاصر نیز در مقام پاسخ گویی به این شبهه و رد نظر مخالفان، بـر ‌ ‌ایـن نکته تأکید کرده‌ اند‌،۳۳ اما چنین پنداری درست به نظر نمی رسد، زیـرا هـیچ کـدام از این دو اندیشمند، در عبارات هایشان به آمدن اهل بیت‌(علیهم‌ السلام) به کربلا در روز‌ بیستم‌ صفر تـصریح نکرده اند، بلکه تنها ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا و ملاقات با جـابر را گزارش کرده اند،۳۴ حـتی ابـن طاووس‌(رحمه‌ الله)در اثر دیگرش‌ به‌ نام الاقبال بالاعمال الحسنه (که تا نُه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تا سن هفتاد سالگی مشغول

_______________________________

۳۲٫ به نظر می رسد چنین نسبتی به سـید از این جا‌ ناشی‌ شده است که از یک سو شیخ مفید و شیخ طوسی گفته اند که روز اربعین روزی است که جابربن عبدالله به کربلا آمد، و از سوی دیگر چنان که نوشته خواهد‌ شد‌ بـرخی مـنابع‌، تصریح کرده اند که الحاق سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدنش، روز بیستم صفر بوده‌ است که توسط اهل بیت(علیهم السلام)انجام شده است، و از‌ سوی‌ سوم‌، چون در هـیچ یـک از منابع تاریخی کهن، سخنی از آمدن اهل بیت(علیهم السلام)به کربلا ‌‌در‌ زمان دیگر به میان نیامده است، از این رو از سخن سید چنین‌ برداشت‌ شده‌ که ملاقات اهل بیت(علیهم السـلام) بـا جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه‌ داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که به حضور جابر در روز اربعین‌ در کربلا تصریح کرده‌ اند‌، نه تنها به ملاقات اهل بیت(عـلیهم السـلام)بـا جابر اشاره نکرده اند، بـلکه تـصریح کـرده اند که در روز اربعین اهل بیت(علیهم السلام) از شام به سوی مدینه رهسپار‌ شدند، نه آن که به کربلا رسیدند، و ابن طاووس و ابـن نـما نـیز که به ملاقات تصریح کرده اند، هیچ اشـاره ای بـه این که این ملاقات روز اربعین بوده است، نکرده‌ اند‌، چنان که به این نکته، محدث قمی نیز اشاره کـرده اسـت (مـنتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۱۵).

۳۳٫ سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حـضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۲۱٫

۳۴‌. عبارت‌ ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین(علیه السلام) بکربلاء، وجـدوا جـابر بـن عبدالله الانصاری(رحمه الله) و جماعه من بنی هاشم قدموا لزیارته فی وقـت‌ واحـد‌، فتلاقوا بالحزن و الاکتیاب و النوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب». (مثیر الاحزان، ص ۸۶).

ابن طاووس نیز در ایـن بـاره نـگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من‌ الشام‌ و بلغوا‌ العـراق، قـالوا للدلیـل مُرْ بنا‌ علی‌ طریق‌ کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری(رحـمه الله) و جـماعه مـن بنی هاشم و رجالا من آل رسول الله‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) قد وردوا لزیاره قبر الحسین(عـلیه‌ السـلام‌)فوافوا قی وقت واحد و تلاقوا بالبکاء و الحزن و اللطم و اقاموا الم آتم المقرحه للاکباد و اجـتمع الیـهم نـساء ذلک السواد فاقاموا‌ علی‌ ذلک‌ ایاماً». (اللهوف، ص ۱۱۴).

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۰)


نگارش و تدوین آن بوده است)۳۵ پس‌ از نقل قول شـیخ مـفید(رحمه الله) و شیخ طوسی(رحمه الله) و قولی که اربعین را روز ورود اسرا‌ از‌ شام‌ به کربلا می دانـد، ورود اهـل بـیت را به کربلا در‌ روز‌ بیستم صفر سال ۶۱ به صراحت نفی می کند. وی در این باره می نویسد:

در‌ ]کـتاب[‌ مـصباح‌ ]المتهجد[ دیدم که اهل بیت حسین(علیهم السلام) همراه علی بن حـسین‌(عـلیهما‌ السـلام‌) در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند۳۶ و در غیر مصباح یافتم که آنان‌ به‌ هنگام‌ بازگشت از شام، در هـمان روز بـه کـربلا رسیدند و هر دو قول (از جهت‌ زمانی‌) بعید به نظر می رسد، چرا کـه عـبیدالله بن زیاد (که لعنت خدا‌ بر‌ او‌ باد) نامه ای برای یزید نوشت و برای فرستادن اسیران به شـام از او اجـازه‌ خواست‌ و او تا زمانی که پاسخ یزید را دریافت نکرد، اهل بیت(علیهم السـلام‌) را‌ بـه‌ شام نفرستاد که البته این کار، بـیست روز و یـا بـیشتر طول کشید. هم چنین گزارش‌ شده‌ کـه هـنگامی که اهل بیت(علیهم السلام) را به شام بردند، آنان‌ یک‌ ماه‌ در جایی بـودند کـه از گرما و سرما مصون نبودند و صـورت جـریان آن است کـه آنـان‌ پسـ‌ از‌ اربعین، به عراق و یا به مـدینه رسـیدند. اما عبور آنان از کربلا‌ زمان‌ بازگشت ممکن است، اما در روز بیستم صفر نـبوده اسـت، چرا که آنان طبق آن چه‌ روایـت‌ شده است جابر بـن عـبدالله انصاری را ملاقات کردند و اگر جـابر بـه‌ عنوان‌ زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر‌ به‌ او‌ و آمدنش به کربلا، بیش از چـهل روز‌ نـیازمند‌ است.۳۷

چنان که ملاحظه مـی شـود ابـن طاووس اصل آمـدن اهـل بیت‌ را‌ به کربلا نـه در کـتاب‌ لهوف‌ و نه در‌ کتاب‌ اقبال‌ نفی نمی کند، هم چنان که‌ عبارت‌ اخیر سید در اقـبال، قـرینه واضح بر آن است که وی در‌ کتاب‌ لهـوف نـیز حکم بـه ورود اهـل‌ بـیت(علیهم السلام) را‌ در‌ اربعین (چـنان که به وی‌ نسبت‌ داده اند) نداده است، چرا که اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب‌ اقـبال‌ کـه سال ها بعد از‌

_______________________________

۳۵‌. سید‌ ابن طـاووس، الاقـبال‌، ج۳، ص ۳۷۰‌.

۳۶٫ شـایان تـوجه اسـت‌ که‌ تعبیر شـیخ طـوسی در مصباح در این باره، «رجوع» است نه وصول که ابن‌ طاووس‌ گفته است. عبارت شیخ در این‌ بـاره‌، چـنین اسـت‌: «و فی‌ الیوم‌ العشرین منه کان رجوع‌ حـرم سـیّدنا أبـی عـبدالله الحـسین بـن علی بن ابی طالب(علیهما السلام) من الشام الی‌ مدینه‌ الرسول». بدیهی است که رجوع و بازگشت‌ غیر‌ از‌ وصول‌ و رسیدن‌ به مدینه است‌، از‌ این رو برداشت ابن طاووس از کـلام شیخ طوسی نادرست به نظر می رسد. بنابراین، این‌ که‌ سید‌ ابن طاووس رسیدن اهل بیت(علیهم السلام‌) را‌ به‌ مدینه‌ به‌ شیخ‌ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده، موضوعاً منتفی اسـت.

۳۷٫ ابـن طاووس، همان، ج۳، ص ۱۰۰ ۱۰۱ و مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۵ – ۳۳۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۱)


لهوف تألیف شده است‌، بیان می کرد که من از گفته خود در کتاب لهوف برگشته ام و نظر نهایی من در این باره، آن چیزی است که اکنون مـی گـویم.

بنابر این، ابن طاووس‌ و ابن‌ نما از منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ هستند.

۲ـ علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱ ق) نیز از منکران ورود خـاندان امـام حسین(علیه‌ السلام‌) به کـربلا در روز اربـعین است. وی در این باره نوشته است:

در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است. مشهور اصحاب‌ علت‌ استحباب را، بازگشت اهل بیت‌ حسین‌(علیهم السلام)در آن روز (بـیستم صـفر) به کربلا در زمان بـرگشت شـان از شام و ملحق کردن علی بن حسین(علیهما السلام)سرهای شهدا‌ را‌ به اجساد مطهرشان بیان‌ کرده‌ اند. اما قول دیگر در این باره آن است که اهل بیت(علیهم السلام) در این روز به مـدینه بـازگشتند. هر دو قول جداً بعید است، چرا که این مدت‌ زمان‌ (چهل روز) برای این دو امر (حضور در کربلا یا در مدینه) گنجایش ندارد، چنان که این امر از اخبار و قراین پیداست. اما این امـر در سـالی دیگر بـوده است‌، این‌ نیز بعید‌ است.۳۸

۳ـ میرزا حسین نوری (۱۲۵۴ -۱۳۲۰ق) نویسنده مستدرک الوسائل، در کتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل‌ عبارت سـید ابن طاووس در لهوف مبنی بر آمدن اسرا به‌ کربلا‌، به‌ نـقد آن مـی پردازد کـه در ادامه نوشتار، به تفصیل دلایل وی نوشته خواهد شد.

۴ـ شیخ عباس ‌‌قمی‌ (متوفای ۱۳۵۹ق) نیز به پیروی از استادش مـحدث ‌ ‌نـوری، منکر حضور اهل بیت‌(علیهم‌ السلام‌) در روز اربعین در کربلا شده است.۳۹

۵ـ ابوالحسن شعرانی (مـتوفای ۱۳۵۲ش) نـیز از دیـگر‌ منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر است.۴۰‌

۶ـ استاد شهید مرتضی مطهری‌ خـبر‌ ملاقات جابر با اهل بیت(علیهم السلام) را منکر شده و می فرماید که تـنها کسی که این مـطلب را نـقل کرده، سید ابن طاووس در لهوف است و هیچ کس دیگر به‌ جز ایشان، نقل نکرده، حتی خود سید در کتاب های دیگرش متعرض آن نشده است و

_______________________________

۳۸٫ بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴٫

۳۹٫ منتهی الآمال، ج۲، ص ۱۰۱۴ ۱۰۱۵٫

۴۰٫ الدمع السجوم (ترجمه نـفس المهموم‌)، ص ۲۶۹‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۲)


دلیل عقلی نیز با آن سازگار نیست.۴۱

شایان توجه است که اگر مقصود استاد از خبر ملاقات، در خصوص روز اربعین است چنان که گفتیم ابن طاووس حتی در‌ کتاب‌ لهوف نیز چنین چیزی را نـگفته اسـت.

۷ـ محمد ابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که مسئله ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در روز بیستم صفر سال‌ ۶۱‌، افسانه ای تاریخی می داند که نمی توان برای آن سند قابل اعتمادی به دسـت داد.۴۲

۸ـ دکـتر سید جعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است.۴۳‌

موافقان‌ ورود‌ اهل بیت(علیهم السلام) به‌ کربلا‌

در‌ مقابلِ منکران، برخی اندیشمندان قائل به حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا در اربـعین اول شـده اند یا دست کم‌ از‌ ظاهر‌ کلام شان، چنین استفاده می شود:

۱ـ ابوریحان بیرونی‌ (متوفای‌ ۴۴۰ ق) می نویسد:

و فی العشرین ردّ رأس الحسین(علیه السلام) الی مجثمه حتی دفن مع جثّته و فیه زیاره

_______________________________

۴۱‌. مـرتضی‌ مـطهری‌، حـماسه حسینی، ج ۱، ص۳۰٫

۴۲٫ محمد ابراهیم آیتی، بـررسی تـاریخ عـاشورا‌، ص ۱۳۹ ۱۴۱٫

۴۳٫ وی با طرح چند پرسش در این باره در این موضوع تردید کرده است: «آیا‌ کاروان‌ مستقیماً‌ از دمشق به مدینه رفته است یا راه خـود را طـولانی‌ سـاخته‌ و به کربلا آمده است تا با مزار شـهیدان دیـداری داشته باشد؟ آیا یزید با این کار موافقت‌ کرده‌ است؟ و اگر‌ کاروان به کربلا بازگشته، آیا درست است که در آن جا بـا‌ جـابر‌ بـن‌ عبدالله انصاری که او نیز برای زیارت آمده بود، دیداری داشته؟ آیـا در آن جا‌ مجلسی‌ از‌ سوگواران بر پا شده؟ و چگونه حاکم کوفه بر خود هموار کرده است که در چند‌ فرسنگی‌ مرکز فرمان فـرمایی او چـنین مـراسمی برپا شود؟ و بر فرض که این رویدادها را‌ ممکن‌ بدانیم‌، این اجتماع در چـه تـاریخی بوده است؟ چهل روز پس از حادثه کربلا ؟ مسلماً چنین‌ چیزی‌ دور از حقیقت است. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کـوفه و از‌ آنـ‌ جـا‌ به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت می خواهد‌، تـا‌ چـه رسـد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از‌ یزید‌ درباره‌ حرکت آنان بـه دمـشق و پاسـخ رسیدن ، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم‌، دو‌ سه‌ ماه وقت می خواهد. فـرض ایـن که کاروان در اربعین سال دیگر‌ (سال‌ ۶۲) به کربلا رسیده، نیز درست نیست، چـرا کـه مـاندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی‌، به‌ صلاح یزید نبود. به هر حال، هاله ای از ابـهام، گـرد پایان‌ کار‌ را گرفته است و در نتیجه دست کاری‌ های‌ فراوان‌ در اسناد دست اول، باید گـفت کـه‌ حـقیقت‌ را جز خدا نمی داند» (سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا((علیها السلام‌))، ص ۲۶۱‌). در بررسی و نقد دیـدگاه مـحدث‌ نوری‌، به این‌ پرسش‌ ها‌ پاسخ داده خواهد شد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۳)


الاربعین و هم‌ حرمه‌ بـعد انـصرافهم مـن الشام;۴۴ در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین(علیه‌ السلام‌) به بدنش ملحق و در همان مکان‌ دفن گردید. و زیـارت اربـعین‌ دربـاره‌ این روز (بیستم صفر) است‌ و آنان‌ (چهل نفر) اهل بیت او بودند (که) پس از بـازگشت از شـام (قبر‌ امام‌(علیه السلام) را زیارت کردند‌.)

چنان‌ که‌ ملاحظه شد، بیرونی‌، افزون‌ بر دلیل مشهور بـرای‌ نـام‌ گذاری زیارت اربعین به این نام، دلیل دیگری را بیان کرده و گفته اسـت ایـن‌ زیارت‌ را اربعین گویند، زیرا چهل تن‌ از‌ اهـل بـیت‌ امـام‌ حسین‌(علیه السلام) روز بیستم‌ صفر موفق بـه زیـارت قبر سیدالشهداء(علیه السلام) شدند.

۲ـ شیخ بهائی (متوفای ۱۰۳۰ ق) می گوید‌:

روز‌ نوزدهم۴۵ صفر، زیـارت اربـعین اباعبدالله‌ الحسین‌(علیه‌ السلام‌)اسـت‌… در ایـن روز‌ که‌ چـهل روز از شـهادت امـام(علیه السلام)می گذشت، روز ورود جابر بـن عـبدالله انصاری برای‌ زیارت‌ قبر‌ حضرت است و آن روز با روز ورود‌ اهل‌ بیت‌ امام‌(علیهم‌ السـلام‌) از شـام به کربلا یکی شد، در حالی کـه آنان آهنگ رفتن بـه مـدینه را داشتند.۴۶

۳ـ سید محمد علی قـاضی طـباطبائی

وی در قالب پاسخ گویی‌ به شبهه های محدث نوری که منکر وصول اهل بـیت(عـلیهم السلام) به کربلا در روز اربعین اسـت، بـه اثـبات امکان ورود اهل بـیت(عـلیهم السلام) در اربعین سال ۶۱‌ق پرداخـته‌ اسـت که در ادامه نوشتار به پاسخ های وی نیز اشاره خواهد شد.

۴ میرزا محمد اشراقی مـعروف بـه ارباب (متوفای ۱۳۴۱ ق)

وی پس از بیان گزارش طبری در بـشاره‌ المـصطفی‌ درباره زیـارت جـابر مـی نویسد:

در این خبر مـعتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر و نیز ذکر‌ نشده‌ که زیارت جـابر در سـال‌ اول‌ شهادت بوده یا بعد، لیکن مـذکور در کـتب

_______________________________

۴۴٫ بـیرونی، آلاثـار البـاقیه عن القرون الخـالیه، ص ۳۳۱٫

۴۵٫ مـعرفی روز نوزدهم صفر به عنوان روز‌ اربعین‌، مبتنی بر محاسبه روز‌ عاشورا‌ به عنوان مبدأ اربعین است، اما بـا تـوجه بـه آن که هیچ کس به جز شیخ بـهایی، روز نـوزدهم را اربـعین نـدانسته اسـت، مـحاسبه از روز بعد (یازدهم محرم) است‌، چرا‌ که چنان که مرحوم سید در اقبال متذکر شده است شهادت امام حسین(علیه السلام)در ساعات آخر روز عاشورا رخ داده است، از این رو این روز به حـساب‌ نمی‌ آید. البته‌ امکان دارد محرم سال ۶۱، ۲۹ روزه بوده است که با احتساب روز عاشورا، باز هم قول‌ مشهور تأیید می شود.

۴۶٫ توضیح المقاصد، ص ۶ ۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۴)


شیعه، تحقق دو امر‌ است‌. در‌ هر حال، ورود اهل بیت(عـلیهم السـلام) را به کربلا در روز اربعین، بسیاری ذکر کرده اند‌، ‌‌از‌ عامه و خاصه … و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سال شهادت، اهل‌ بیت‌(علیهم‌ السلام) مسافرتی به عراق ننموده اند.۴۷

بررسی دلایل مـحدث نـوری درباره انکار حضور اهل‌ بیت(علیهم السلام) در کربلا در اربعین اول

محدث نوری با ایراد هفت‌ اشکال۴۸ بر دیدگاه‌ سید‌ ابن طاووس، ورود اهل بیت(عـلیهم السـلام) را به کربلا در اربعین اول، منکر شـده اسـت که چون انکار این امر به طور مبسوط توسط وی صورت گرفته و دیگران در این‌ باره از وی پیروی کرده اند، در ذیل، این اشکال ها به اختصار و بـا اضـافات و تغییراتی همراه با پاسـخ آن هـا، آورده می شود:

اول: عدم تناسب زمان با حوادث: از‌ حوادثی‌ که در مدت چهل روز اتفاق افتاده است، یکی نامه عبیدالله به یزید برای کسب تکلیف درباره اسراست که حدود بیست روز یا بیشتر طـول کـشیده است، و دیگری مدت اقامت‌ اهل‌ بیت(علیهم السلام) در شام که برخی منابع، یک ماه۴۹ و برخی دیگر، یک ماه و نیم۵۰ نوشته اند. بنابراین، مدت زمانی که صرف کسب تکلیف از یزید و رفـتن‌ اهـل‌ بیت(عـلیهم السلام) به شام و اقامت در آن جا و سپس بازگشت آنان شده است، با حضور در کربلا و ملاقات با جابر در روز بـیستم صفر از جهت زمانی ناسازگار‌ است‌، از‌ این رو نمی توان پذیرفت‌ که‌ اهـل‌ بـیت(عـلیهم السلام)روز اربعین سال ۶۱ در کربلا حضور داشته اند.

نقد: شواهد تاریخیِ زیادی وجود دارد که برخی افراد‌، فاصله‌ بـین‌ ‌ ‌کـوفه تا شام را حدود ده روز و حتی‌ کم‌ تر از چهار روز طی کرده اند. قاضی طباطبائی، ایـن مـؤیدها و شـواهد را تا هفده مورد، گرد آورده۵۱‌ و آن‌ چه‌ را محدث نوری در این باره گفته است، صرف استبعاد‌ دانـسته و مسئله را از فرض امتناع که محدث نوری در پی اثبات آن بود، خارج ساخته است. البته‌ بـرخی‌ شواهد‌ تاریخی که ایـن مـحقق آورده، قابل خدشه و حتی غیرقابل پذیرش است‌، اما‌ در

_______________________________

۴۷٫ میرزا محمد اشراقی (ارباب)، الاربعین الحسینیه، ص ۲۰۵٫

۴۸٫ میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی‌ به‌ تحریفات‌ عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص ۲۳۲- ۲۴۳٫

۴۹٫ ابن طاووس، الاقبال، ج۳، ص ۱۰۱٫

۵۰٫ ابوحنیفه‌ نعمان‌ بن‌ محمد تـمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹٫

۵۱٫ سید محمد علی‌ قاضی‌ طباطبائی‌، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۳۳ -۱۳۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۵)


مجموع، امکان این امر‌ را‌ اثبات می کند.

اما مسئله اقامت بیست روزه اهـل بـیت(علیهم السلام) در‌ کوفه‌ به‌ منظور کسب تکلیف عبیدالله از یزید، باید توجه داشت که در این باره، منابع‌ کهن‌، سخنی از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهای‌ شهدا‌ بـه‌ مـیان نیاورده اند، بلکه در برخی تصریح شده است که ابن زیاد گزارش انجام مأموریتش‌ را‌ در نامه ای نوشته و به همراه سرِ امام حسین(علیه السلام)به‌ شام‌ فرستاده‌ است،۵۲ چنان که در بـرخی دیـگر، تنها به اصل آمدن پیک از سوی یزید‌ مبنی‌ بر‌ امر کردن عبیدالله به فرستادن اهل بیت(علیهم السلام)به شام، اشاره‌ شده‌ است.۵۳

بنابراین، آن چه درباره اجازه ابن زیـاد از یـزید ادعـا شده، از نگاه گزارش‌ های‌ تـاریخی نـامعلوم و نـامشخص است، زیرا طبری که واقعه کربلا را از افرادی‌ هم‌ چون امام باقر(علیه السلام)، حصین بن‌ عبدالرحمان‌ و هشام‌ کلبی (شاگرد ابومخنف) نـقل کـرده، در هـیچ‌ کدام‌، سخنی از اجازه عبیدالله از یزید به میان نـیاورده اسـت; تنها در گزارش‌ وی‌ از عوانه بن حکم، به‌ چنین‌ مسئله ای‌ اشاره‌ شده‌ که این خبر به دلیل اشکال‌ هـای‌ بـسیاری کـه دارد، مخدوش و غیرقابل پذیرش است.۵۴

دوم: عدم بیان این‌ جریان‌ در منابع تـاریخی کهن: طبری۵۵‌ و شیخ مفید۵۶ (که‌ هر‌ دو، گزارش عاشورا را از‌ ابومخنف‌ نقل می کنند) و بعدها نیز طبرسی۵۷ (متوفای ۵۴۸ ق)، خوارزمی (مـتوفای ۵۶۸ ق)،۵۸‌ ابـن‌ اثـیر (متوفای ۶۳۰ ق)، سبط ابن‌ جوزی‌ و عماد‌ الدین طبری۵۹‌ متعرض‌ چنین حادثه ای نـشده‌ انـد‌. محدث نوری در این باره می افزاید :

و نشود که ایشان در سیر خود، به‌ کربلا‌ روند و جابر را مـلاقات کـنند و چـند‌ روزی‌ عزاداری کنند‌ و شیخ‌ مفید‌ آن را در محل‌ معتمدی ندیده باشد یا دیده و در ایـن مـقام اشـاره به آن نکند.۶۰

_______________________________

۵۲٫ ابن‌ اعثم‌، کتاب الفتوح، ج۵، ص ۱۲۷ و ۵۸۶٫

۵۳٫ محمد‌ بن‌ سعد‌، «ترجمه‌ الحسین‌(علیه السلام) و مـقتله‌»، مـجله‌ تـراثنا، ۱۴۰۸ق، شماره ۱۰، ص ۱۹۰٫

۵۴٫ ر.ک: محمد تقی تستری (شوشتری)، قاموس الرجال، ج۱۲، ص ۳۷٫

۵۵٫ طبری‌، تاریخ‌ الامم‌ و الملوک، ج۴، ص ۳۵۳- ۳۵۴٫

۵۶٫ شیخ مفید، الأرشـاد‌، ج۲، ص ۱۲۲‌.

۵۷‌. ابـوعلی‌ فضل‌ بن‌ حسن طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهُدی، ج۱، ص ۴۷۶٫

۵۸٫ مقتل الحسین(علیه السلام)، ج۲، ص ۸۲٫

۵۹٫ کامل بـهائی، ج۲، ص ۳۰۲٫

۶۰٫ مـحدث نـوری، همان، ص ۲۳۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۶)


نقد، اولا: عدم تصریح به‌ وقوع این جریان، غیر از تصریح به عدم وقوع آن اسـت، بـنابراین نمی توان از عدم تصریح مورخان، انکار آنان و در نتیجه، عدم وقوع آن را نتیجه گرفت، چـرا کـه‌ بـرخی‌ حوادث و قضایای تاریخی به علل گوناگون که در این جا جای پرداختن به آن نیست در منابع تـاریخی مـنعکس نشده است.۶۱

ثانیاً: چنان که نوشته خواهد شد برخی‌ مورخان‌ و اندیشمندان، بـه حـضور اهـل بیت(علیهم السلام)در کربلا تصریح کرده اند، از جمله بیرونی، ابن نما، سید ابن طاووس و شـیخ بـهائی;

ثـالثاً‌: کلام‌ شیخ مفید به گونه ای‌ است‌ که حاکی از حذف برخی حـوادث تـاریخی است:

فسار معهم فی جمله النعمان، و لم یزل ینازلهم فی الطریق و یرفق بهم کما وصّاه یزید و یـرعونهم‌ حـتی‌ دخلوا المدینه; آنان (اهل‌ بیت‌(علیهم السلام)) همراه نعمان شدند و پیوسته نـعمان آنـان را در راه فرود می آورد و (چنان که یزید سفارش کـرده بـود) بـا آنان مدارا و رعایت حال شان را می کـرد تـا‌ آن‌ که وارد مدینه شدند.

تعبیر «حتی دخلوا المدینه» حاکی از آن است که در این بـین، حـوادث دیگری بوده که شیخ مـفید، مـتعرض آن ها نـشده اسـت. البـته این امر‌ یا‌ به سبب‌ شـیوه اخـتصار نویسی وی در کتاب ارشاد و یا به این علت است که مبنای ایشان در گـزینش‌ اخـبار تاریخی، اخبار متواتر و یا دست کـم اخبار مستفیض درباره یـک‌ حـادثه‌ است‌ و چون خبر متواتر یـا مـستفیضی در این باره به دست وی نرسیده، از آوردن آن صرف نظر ‌‌کرده‌ است.

سوم: اخبار بازگشت اهـل بـیت(علیهم السلام) به مدینه در بـیستم صـفر‌: چـنان‌ که‌ گذشت ، شـیخ مـفید(رحمه الله)در مسارّ الشیعه و بـعد از وی، شـیخ طوسی(رحمه الله‌) در مصباح المتهجّد و علامه حلی(رحمه الله)در العدد القویه۶۲ و منهاج الصلاح‌۶۳ و کفعمی در کـتاب‌ مـصباح‌،۶۴ نه تنها اشاره به جریان ورود اهـل بـیت(علیهم السـلام) بـه کـربلا نکرده اند، بلکه تـصریح کرده اند که روز بیستم صفر اهل بیت(علیهم السلام) از شام به مدینه‌ بازگشتند.

نقد، در مـنابع یـاد شده، هیچ تصریحی بر عدم حـضور اهـل بـیت(عـلیهم السـلام) در کربلا نشده اسـت،

_______________________________

۶۱٫ چـنان که شیخ مفید، خود از پرداختن به جزئیات جریان سقیفه‌ و مسأله‌ بیعت با ابوبکر، به سبب شـرایط حـاکم بـر عصر خویش، خودداری کرده است: الارشاد، ج۱، ۱۸۹٫

۶۲٫ ص ۲۱۹٫

۶۳٫ ایـن اثـر، تـلخیص کـتاب مـصباح المـتهجد است که محدث نوری در کتاب‌ دارالسلام‌ از آن نقل می کند.

۶۴٫ شیخ ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، قم، منشورات الرضی و الزاهدی، ص ۴۸۹ و ص ۵۱۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۷)


بنابراین، ممکن است گزارش هایی از حضور اهـل بیت(علیهم‌ السلام‌) در کربلا وجود داشته (همانند گزارشی که ابوریحان نقل کرده) که یا به دست آنان نرسیده و یا رسیده است، اما به دلایلی به آن استناد نکرده اند.

افزون بـر‌ ایـن‌ چنان‌ که اشاره شد ابوریحان و بعد‌ از‌ او‌ شیخ بهائی، تصریح کرده اند که روز اربعین، اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا حضور داشته اند.

چهارم: عدم بیان دیدار‌ جابر‌ با‌ اهل بـیت(عـلیهم السلام) در روایت: کتاب های‌ بشاره‌ المصطفی، مقتل الحسین خوارزمی و مصباح الزائر که جریان زیارت جابر را در روز اربعین گزارش کرده اند، از ملاقات‌ وی‌ با‌ اهل بـیت(عـلیهم السلام) سخنی به میان نـیاورده انـد، در‌ حالی که اگر چنین حادثه ای اتفاق افتاده بود، به یقین گزارش می شد.

نقد، اولاً: چنان که‌ اشاره‌ شد‌، برخی از منابع، به زیارت قبر امـام حـسین(علیه السلام) توسط‌ اهـل‌ بـیت(علیهم السلام) اشاره کرده اند;

ثانیاً: به نظر می رسد که یا جابر بن عبدالله‌ انصاری‌، دست‌ کم دوبار موفق به زیارت قبر امام(علیه السلام) شده است، یک‌ بـار‌ بـا‌ عطیه عوفی که طبری، خوارزمی و ابن طاووس در مصباح الزائر آن را گزارش کرده‌ اند‌، و بار‌ دیگر که ابن نمای حلی و سید ابن طاووس گزارش گر آن هستند، و یا چون‌ بنای‌ سید ابن طاووس (هـمانند شـیخ مفید) بـر اختصار و گزینش حوادث بوده و آن چه‌ از‌ دیدگاه‌ وی اهمیت داشته، مسئله دیدار جابر با اسرا (نه چگونگی آمدن جـابر به کربلا‌) بوده‌ است، از این رو جابر، اهل بیت(علیهم السلام) را دیـدار مـی کـند‌، اما‌ خبری‌ از همراهی وی با عطیه نیست.

پنجم: حرکت اهل بیت(علیهم السلام) از راه سلطانی‌: محدث‌ نوری بر ایـن ‌ ‌بـاور است که مسیر حرکت اهل بیت(علیهم السلام‌) از‌ کوفه‌ به شام، یا از راه سـلطانی بـوده اسـت و یا از راه بادیه. وی برای اثبات‌ حرکت‌ آنان‌ از راه سلطانی، دلایل و شواهد ذیل را می آورد:

۱ـ اگرچه اصل مقتل‌ ابـومخنف‌ در دست نیست و آن چه موجود است، دست خوش تغییراتی شده و آن را از اعتبار و اعتماد‌ انداخته‌ اسـت، ولی آن چه نسخه های مـتعدد ایـن کتاب بر آن متفق‌ هستند‌، آن است که اهل بیت(علیهم السلام‌) را‌ از‌ راه تکریت و موصل و نصیبین و حلب که راه‌ سلطانی‌ است، به شام برده اند. این راه غالباً آباد و از دهکده های بسیار‌ و شهرهای‌ آباد مـی گذرد و از کوفه‌ تا‌ شام حدود‌ چهل‌ منزل‌ دارد و قضایای متعدد و برخی کرامات، از‌ قبیل‌ قضیه راهب قِنَّسْرِین و نیز کراماتی از سر مبارک در ایام سیر از‌ آن‌ راه رخ داده، چنان که

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۸)


قطب‌ راوندی۶۵ (متوفای ۵۷۳‌ ق)، ابن‌ شهرآشوب۶۶ (متوفای ۵۸۸ ق) بـه‌ نـقل‌ از خصائص نطنزی، و سبط ابن جوزی۶۷ (متوفای ۶۵۴ ق) نوشته اند، که نمی‌ توان‌ همه آن ها را نادرست‌ دانست‌، بهویژه‌ آن که در‌ برخی‌ از آن ها، انگیزه‌ ای‌ برای جعل وجود نداشته است.

۲ـ عماد الدین طبری در کـتاب کـامل بهائی ضمن گزارش‌ حرکت‌ اسرا، از نام چند شهر چنین‌ یاد‌ می کند‌ که‌ مؤیّد‌ راه سلطانی است: «در‌ آن سیر، به آمِد و موصل و نصیبین و بعلبک و مَیّافارقین و شیزر عبور نمودند». هم چنین وی مـاجراهایی‌ را‌ در مـنازل، نقل کرده است.۶۸‌

بنابراین‌ با‌ توجه‌ به‌ مسیر حرکت و در‌ نظر‌ گرفتن کم ترین مدت زمان توقف اهل بیت(علیهم السلام)در شام، بازگشت در اربعین اول‌، از‌ محالات‌ و ممتنعات است.

محدث نوری دربـاره احـتمال حـرکت‌ اسرا‌ از‌ راه‌ بادیه‌ می‌ گـوید: امـا اگـر بپذیریم که مسیر حرکت از بیابان بوده است، باز هم بازگشت در اربعین اول ممتنع است، چرا که حد فاصل بین کوفه تا شـام‌ مـستقیماً ۱۷۵ فـرسنگ (۱۰۵۰ کیلومتر) است. ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کـوفه روز دوازدهـم محرم و در کاخ پسر زیاد، روز سیزدهم بوده است. بنا به گفته ابن طاووس در‌ اقبال‌، رفتن قاصد از کوفه تا شام و بـازگشت وی بـه کـوفه، کم تر از بیست روز امکان ندارد. مسئله اعزام پیک و بازگشت او را مـورخانی هم چون ابن اثیر نیز‌ در‌ کامل آورده اند.۶۹ اما احتمال فرستادن کبوترِ نامه رسان نیز قابل تصور نیست، چـون در آن دوره، ایـن کـار معمول نبوده و نخستین‌ بار‌ این کار، توسط نورالدین محمود‌ بن‌ زنـگی در سـال ۵۶۵ ق صورت گرفته است.

بنابراین، مدت اقامت یک ماهه در شام (چنان که ابن طاووس نوشته است) و طـی کـردن هـشت فرسنگ‌ (حدود‌ ۵۰ کیلومتر) در شبانه‌ روز‌، مستلزم آن است که ۲۲ روز در راه باشند که در مجموع بیش از چـهل روز طـول کـشیده است. البته این مدت برای قافله ای که زنان، کودکان و ضعیفان را‌ به‌ همراه دارد، میسّر نـبوده، در حـالی کـه حضور در کربلا، بیش از زمان یاد شده را می طلبیده است.

_______________________________

۶۵٫ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجـرائح، ج۲، ص ۵۷۸٫

۶۶٫ ابـوجعفر محمد بن‌ علی‌ بن شهرآشوب‌، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص ۶۷٫

۶۷٫ تذکره الخواص، ص ۲۶۴٫

۶۸٫ کامل بهائی، ج۲، ص ۲۹۱- ۲۹۲٫ طـبری در کـتاب‌ یـاد شده، از مسیر بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) سخنی نگفته‌ است‌، اما‌ به اختصار، مـسیر حـرکت آنان از کوفه به شام و برخی از حوادث بین راه را آورده است‌.

‌‌۶۹‌. ابن اثیر، الکامل فی التـاریخ، ج۳، ص ۴۳۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷۹)


نـقد، در پاسـخ این اشکال باید گفت‌ که‌ یکی‌ از مسائل مبهم و نامشخص در تاریخ عاشورا، تشخیص مسیر حرکت کـاروان اهـل بیت(علیهم السلام‌) از کوفه به دمشق است. منابع تاریخی متقدم، هیچ خـبر مـعتبری کـه مسیر‌ حرکت کاروان اسرا را‌ از‌ کوفه به سوی شام مشخص کند، گزارش نکرده اند، اما بـا مـراجعه بـه منابع تاریخی کهن و نقشه های جغرافیای این منطقه می توان به ایـن نـتیجه رسید که در آن زمان‌، در مجموع، سه مسیر برای رسیدن به شام وجود داشته است:

مسیر اول، مسیر سـلطانی و آبـاد بوده که از کنار برخی شهرها می گذشته است. این همان راهی اسـت کـه محدث‌ نوری‌ با استشهاد به گفته عـماد الدیـن طـبری از آن سخن به میان آورده است. هم چنین یـکی از مـحققان معاصر، با بررسی و مطالعه این مسئله، مسیر حرکت کاروان اهل بیت‌(علیهم‌ السـلام) را بـه شام از این راه، چنین نوشته اسـت:

تـکریت، موصل، لبـا، کـحیل، تـل اعفر، نصیبین، حرّان، معره النعمان، شـیزر، کـفرطاب، حماه، حمص و دمشق.۷۰

فرهاد میرزا، از‌ شهرهای‌ این مسیر، با تفصیل بیشتری چـنین یـاد کرده است:

حَصّاصَه، تکریت، اعمی، دیـر عروه، صَلیتا، وادی الفحله، وادی النـخله، أرمـینیاء، لینا، کُحَیْل، جُهَیْنَه، مَوْصِل، تـل اعـفر، سِنجار، نَصیبَیْن، عین‌ الورده‌، رَقّه‌، جَوسَق، بِشْر، بسر، حلب، سرمین‌، قِنَّسرین‌، مَعَرّه‌ النعمان، شـَیْزَر، کـفرطالب، سیبور، عَقْر، حَماه، حِمْص، بـعلبک و دمـشق.۷۱

بـنابر این مسیر، کـاروان اسـرا برای رسیدن به دمـشق از راهـ‌ تکریت‌ به‌ شمال عراق رفته و سپس وارد ایالت جزیره (شمال‌ عراق‌ کنونی و شمال شرقی سـوریه) شـده است، پس از آن از راه موصل به نصیبین رفته و در نـوار مـرزی کنونی‌ تـرکیه‌ و سـوریه‌، بـه حرّان رسیده اند. سـرانجام با طی کردن مسیر ۱۵۰۰‌ کیلومتر و در نهایت، عبور از مناطق غربی سوریه و پشت سر گذاشتن مناطق و شـهرهایی هـمانند حلب، معره النعمان، حماه‌ و حمص‌، وارد‌ دمـشق شـده انـد.

مـسیر دوم، مـسیر مستقیم کوفه بـه شـام است‌ که‌ از منطقه بادیه الشام می گذرد. این مسیر را اگرچه محدث نوری احتمال داده است، اما‌ عـبور‌ کـاروان‌ اهـل بیت(علیهم السلام) از این راه با قراین و شـواهد تـاریخی، هـم‌ سـو‌ و مـوافق‌ نـیست، چنان که با این جمله از سخنان حضرت زینب(علیها السلام)

_______________________________

۷۰٫ سید‌ جعفر‌ شهیدی‌، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، ص ۶۲٫

۷۱٫ فرهاد میرزا معتمد الدوله، قمقام زخّار‌ و صمصام‌ بتّار، ج۲، ص ۵۴۸ -۵۵۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۰)


خـطاب به یزید، سازگار نیست:

اَمِنَ العدل یابنَ الطُلَقاءِ تخدیرُکَ‌ حرائرک‌ و امائک‌ و سوقُک بناتِ رسول الله(صلی الله علیه وآله)سبایا قد هتکت ستورهُنَّ و ابْدَیْتَ وجوهَهُنَّ‌ تحدّوا‌ بهنّ الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهُنَّ اهـلُ المـناقلِ…;۷۲ ای فرزند آزاد‌ شدگان‌! آیا‌ از عدالت است که زنان و کنیزانت را در سرایت در پشت پرده جای دهی، اما‌ دختران‌ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را (در میان نامحرمان) به صورت‌ اسیر‌ حاضر‌ نمایی که به پوشش آنـان تـعرض شود و صورت هایشان نمایان باشد و دشمنان، آنان را از‌ شهری‌ به‌ شهر دیگر ببرند و مردم آنان را ببینند… .

بدیهی است که اگر مسیرکاروان‌ اسرا‌ از صحرای سـوزان و بـدون آبادی بادیه الشام بود، حـضرت زیـنب(علیها السلام)می بایست از تشنگی‌ و گرسنگی‌ طفلان امام(علیه السلام) و دیگر همراهان و مسائلی از این قبیل، انتقاد و شکایت‌ کند‌، نه از گذشتن از شهرها و قرار گرفتن‌ در‌ مـعرض‌ دیـد بیگانگان به عنوان اسـیر.

هـم چنین‌ در‌ گزارش ابن اعثم و خوارزمی درباره مسیر حرکت از کوفه به شام، تصریح شده‌ است‌ که اسرای اهل بیت(علیهم‌ السلام‌)همانند اسیران‌ ترک‌ و دیلم‌، از شهری به شهری برده شدند‌.۷۳‌

مـسیر سـوم، مسیر معمول و مرسوم بین کوفه و شام است; یعنی مسیری که‌ از‌ ساحل غربی رود فرات و از شهرهایی‌ چون انبار، هیت، قرقیسیا‌، رقّه‌ و صفین می گذرد. این راه‌، همان‌ راهی است که سپاه امـیرالمؤمنین(عـلیه السلام) آن را بـرای جنگ با معاویه‌ پیمود‌.۷۴ هم چنین لشکریان معاویه‌ (در‌ رویارویی‌ با سپاه امام‌ حسن‌(علیه السلام)) برای رسـیدن‌ به‌ مَسْکِن، از این راه عبور کردند. این مسیر نه به درازی و طولانی مـسیر سـلطانی‌ اسـت‌ و نه مشکلات مسیر کویر بی آب‌ و سوزان‌ را دارد‌. بنابراین‌، به‌ نظر می رسد انتخاب‌ این مسیر میانه، از احـتمال ‌ ‌بـیشتری برخوردار باشد. البته شواهد موجود و کراماتی که در خصوص‌ سر‌ امام(علیه السلام) و اهـل بـیت(عـلیهم‌ السلام‌) در‌ شهرهای‌ حلب‌، قنسرین، حماه، حمص‌ و دیر‌ راهب نقل شده است، به این دلیل کـه مشترک بین دو مسیر

_______________________________

۷۲٫ ابومنصور احمد بن‌ علی‌ طبرسی‌، الاحتجاج، ج۲، ص ۳۵; خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص ۷۲; مـجلسی‌، بحار‌ الانوار‌، ج ۴۵‌، ص ۱۳۴‌ و ص۱۵۸‌ و ابو الفـضل احـمد بن ابی طاهر طیفور، بلاغات النساء، ص ۳۹ (با تفاوت هایی در عبارات).

۷۳٫ ابن اعثم، همان، ج ۵، ص ۱۲۷ و خوارزمی، همان، ج۲، ص ۶۲٫

۷۴٫ نصر بن مزاحم‌ منقری، وقعه صفین، ص ۱۳۴ و محمد محمدی ری شهری، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(عـلیه السلام)، ج ۶، فصل ۶، ص ۵۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۱)


سلطانی و میانه است، نمی تواند شاهدی برای یکی از دو راه به‌ شمار‌ آید، اگرچه در صورت قوت آن ها دلیلی دیگر، بر منتفی بودن مسیر حرکت کاروان از راه بادیه الشام است.

از آن چه گذشت، روشـن شـد که اگرچه احتمال‌ رفتن‌ اهل بیت(علیهم السلام)به شام از مسیر اول منتفی نیست، اما دلایل متقن و شواهد محکم بر این امر وجود ندارد. بنابراین، دیگر‌ نوبت‌ به محاسبات مسافت بـین دو‌ مـنطقه‌ شام و عراق و بررسی طول این مسیر نمی رسد، هم چنان که احتمال مسیر سوم به سبب کوتاهی و معمول و مرسوم بودن آن، بیشتر است. افزون‌ بر‌ این چنان که در‌ پاسخ‌ اشـکال اول مـحدث نوری گذشت یکی از محققان معاصر، شواهد تاریخی زیادی آورده است که برخی از افراد، فاصله بین کوفه تا شام را حدود ده روز و حتی کم تر‌ از‌ چهار روز طی کرده اند، از این رو اگرچه حرکت کـاروان اسـرا (آن هـم با شرایط خاص خود)، کـندتر از طـی کـردن مسیر توسط یک نفر بوده است، اما دیگر‌ نمی‌ توان محال‌ بودن طی کردن مسیر کوفه به شام را توسط اسرا در مـدت ده روز یـا در نـهایت‌، اندکی بیشتر، از منکر آن پذیرفت.

ششم: چرا جابر اولیـن زائر‌ شـمرده‌ شده‌ است؟ ششمین استدلال محدث نوری آن است که اگر اهل بیت(علیهم السلام) و جابر در یک روز، بلکه ‌‌در‌ یک زمان به زیـارت قـبر امـام حسین(علیه السلام)نائل شدند، پس چرا‌ جابر‌ به‌ عنوان نـخستین زائر امام(علیه السلام) دانسته شده و آن را از مناقب وی شمرده اند؟

نقد‌: از ظاهر سخن ابن طاووس استفاده می شود که جابر زودتـر از اهـل‌ بـیت(علیهم السلام) به‌ کربلا‌ رسیده باشد :

فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جـابر بـن عبدالله الانصاری و جماعه من بنی هاشم و رجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیاره قبر الحسین(علیه السلام)، فـوافوا فـی وقـت واحد‌، و تلاقوا … .

بنابراین، جابر پیش از اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا رسـیده اسـت، امـا گویا وی از عبارت «فَوافَوْا فی وقت واحد»، هم زمانی ورود اهل بیت(علیهم السلام) را با‌ جـابر‌ بـه کـربلا برداشت کرده است، در حالی که با ملاحظه دو تعبیر «فوصلوا» و «فوجدوا»، روشن می شود کـه تـعبیر «فوافَوْا…» ناظر به اجتماع آنان برای گریه و عزاداری در یک زمان‌ است‌، نه هـم زمـانی حـضور آنان در کربلا. از این رو ممکن است جابر پیش از ایشان، به کربلا رسیده باشد و گروهی از بـنی هـاشم پس از جابر و پیش از‌ ورود‌ اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به کربلا رسیده باشند.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۲)


هـفتم: فـرجام اسـرا: محدث نوری در آخرین دلیلش، سه نکته را بیان کرده است:

۱ـ در شام سخنی از بازگشت‌ به‌ کربلا‌ نـبوده اسـت، چرا که پس‌ از‌ پشیمانی‌ ظاهری یزید، وی خاندان امام(علیه السلام) را بین اقـامت در شـام یـا رفتن به مدینه مخیّر کرد که اهل بیت‌(علیهم‌ السلام‌) بازگشت به مدینه را برگزیدند و در آن جـا‌ اصـلا‌ سـخنی از رفتن به کربلا نبود;

۲ـ هیچ قدر مشترکی بین راه شام به مدینه و شـام بـه عراق وجود ندارد‌، چنان‌ که‌ کسانی که این راه ها را رفته اند به این‌ امر (عدم وجـود راه مـشترک) معترف هستند;

۳ـ با پلیدی ذاتی و خبث باطنی که در یزید وجود داشت، بـعید‌ بـود‌ که‌ اگر آنان درخواست بازگشت به کـربلا را مـی دادنـد، او بپذیرد‌.۷۵‌

پاسخ: استبعادهایی که در این دلیل بـیان شـده است، استوار به نظر نمی رسد. اما درباره‌ نکته‌ اول‌ و سوم، چنان که در مـنابع تـصریح شده است، یزید از رفتار خـود‌ بـا‌ اهل‌ بـیت(عـلیهم السـلام)اظهار پشیمانی کرده، تقصیر کشتن امـام و یـارانش را بر عهده ابن‌ زیاد‌ می‌ گذارد. یکی از پیامدهای این ندامت آن بود کـه اهـل بیت(علیهم السلام) را‌ آزاد‌ گذاشت که در شـام بمانند یا به مـدینه بـروند و چون آنان رفتن به‌ مـدینه‌ را‌ اخـتیار کردند، به فرستادگان خود که اسرا را همراهی می کردند، دستور داد که‌ با‌ آنـان خـوش رفتاری کرده، هر جا و هـر زمـان کـه خواستند فرود آیـند، بـا‌ آنان‌ موافقت‌ کنند.۷۶ بـنابراین اگـر اهل بیت(علیهم السلام)در دمشق چنین تقاضایی را از یزید‌ کرده‌ باشند، طبیعی است که یـزید بـا توجه به تغییر اوضاع و شرایط و در‌ نـتیجه‌ دگـرگونی‌ رویه و رفـتارش نـسبت بـه اسرا، ناچار باید ایـن درخواست را می پذیرفت، هر چند این‌ سازگاری‌ با‌ پلیدی ذاتی او مطابق نباشد، هم چنان کـه اگـر اهل بیت(علیهم‌ السلام‌) پس از خروج از دمـشق، از مـأموران یـزید خـواسته بـاشند که آنان را بـه کـربلا ببرند‌، می‌ بایست آنان طبق فرمان یزید (چنان که ابن سعد نوشته است) اطاعت‌ کنند‌. بـنابراین اگـر در شـام سخنی از کربلا‌ رفتن‌ به‌ میان نیامده اسـت چـنان کـه اشـاره شـد‌ یـا‌ به این سبب بوده است که اهل بیت(علیهم السلام) پس از خروج‌ از‌ دمشق، چنین درخواستی کرده اند‌ و اساساً‌ چنین درخواستی‌ در‌ شام‌ مطرح نبوده و یا اگر نزد یزید‌ چـنین‌ تقاضایی را مطرح کرده اند، چون مدینه مقصد نهایی بوده است و کربلا‌ به‌ منزله یکی از منازل بین راه‌ به حساب می آمده‌;

_______________________________

۷۵‌. چشم اندازی به تحریفات عاشورا‌ (لؤلؤ‌ و مرجان)، ص ۲۲۹ ۲۴۳٫

۷۶٫ محمد بن سـعد، تـرجمه الامام الحسین(علیه السلام)، چاپ‌ شده‌ در «تراثنا»، ش ۱۰، ۱۴۰۸ق، ص ۱۹۳‌ و ابن‌ عساکر‌، همان، ص ۳۴۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۳)


سخنی‌ از‌ رفتن به کربلا به‌ میان‌ نیامده است و یزید (با توجه به تعبیر ابن سعد) اجازه فرود آمدن در کـربلا‌ را‌ نـیز صادر کرده بود. بنابراین، پرسش‌ یزید‌ از اهل‌ بیت‌(علیهم‌ السلام) ناظر بر محل‌ اقامت دائمی است، از این رو منافات ندارد که قاصد مدینه، از کـربلا عـبور کند‌.۷۷‌

از آن چه گفته شد، درخـواست‌ اسـرا‌ مبنی‌ بر‌ رفتن‌ به کربلا، چه‌ در‌ دمشق بوده باشد و چه در خارج آن، هیچ اشکالی در پی ندارد.

اما این که قدر‌ مشترکی‌ بین‌ راه مدینه و عراق وجود نـدارد، بـاید بررسی‌ کرد‌ که‌ مـسیر‌ بـازگشت‌ اسرا‌ از کدام راه بوده است؟ در این باره باید گفت منابع تاریخی سکوت کرده اند. البته برخی اندیشمندان شیعه هم چون ابن نما و ابن طاووس که به ملاقات‌ اهل بیت(علیهم السلام)بـا جـابر در کربلا تصریح کرده اند، گویا بر این باور بوده اند که مسیر شام به مدینه، از عراق می گذشته است، چنان که گفته‌ اند‌ چون کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از عـراق عـبور داده شد، اهـل بیت(علیهم السلام) به راهنما گفتند که ما را به کربلا ببر.۷۸ این در حالی است‌ که‌ طبق گـزارش جغرافی دانان متقدم، اصلا راه شام به مدینه (یا به طور کـلی حـجاز) از راه شـام به عراق، از ابتدای مسیر‌ جدا‌ بوده است، چنان که ابن‌ خردادبه‌ (متوفای حدود ۳۰۰ ق) مسیر کوفه (که نـزدیک ‌ ‌کـربلا است) به دمشق را در قرن چهارم چنین نوشته است:

حیره، قطقطانه، بقعه، ابیض، حـوشی، جـمع‌، خـُطی‌، جُبّه، قلوفی، رواری، ساغده‌، بقیعه‌، اعناک، اذرعات، منزل، دمشق.۷۹

و نیز همو و ابن رسته مسیر دمشق بـه مدینه را چنین نگاشته اند:

منزل، ذات المنازل، سَرغ، تبوک، مُحْدَثَه، اقرع، جُنَینه، حِجر، وادی القـری، رحبه (رحیبه‌)، ذِی‌ المـَروه، مـرّ، سویداء، ذی خُشُب، مدینه.۸۰

اگرچه اکنون هیچ نام و نشانی از منازل و مناطق یاد شده در منطقه عراق و شام وجود

_______________________________

۷۷٫ در این باره ر. ک: محمد امین امینی، الرکب‌ الحسینی‌ فی الشام‌ و منه الی المدینه المنوره، ج۶، ص ۳۰۸ـ۳۰۹٫

۷۸٫ عبارت ابن نـما در این باره چنین است: «و لما مرّ‌ عیال الحسین(علیه السلام)بکربلاء…» (مثیر الاحزان، ص ۸۶).

ابن طاووس نیز‌ چنین‌ نگاشته‌ است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قـالوا للدلیـل مُرْ بنا علی ‌‌طریق‌ کربلاء…» (اللهوف، ص ۱۱۴).

۷۹٫ ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ص ۸۴ .

۸۰٫ همان، ص ۱۴۰ و احمد‌ بن‌ عمر‌ بن رسته، الاعلاق النفیسه، ص ۲۱۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۴)


ندارد و نیز بر روی نقشه های جغرافیایی اثری از آن‌ ها به چشم نـمی خـورد، اما چنان که از این دو گزارش استفاده‌ می شود، تنها نقطه‌ مشترک‌ بین دو مسیر کوفه و مدینه، مکانی به نام «منزل» است و از آن جا، راه مدینه از کوفه جدا می شود. از این رو اگر نـپذیریم کـه اهل بیت(علیهم السلام) از‌ همان شهر دمشق و دربار یزید، قصد رفتن به کربلا را داشته اند، ممکن است آنان از این نقطه مشترک، قصد رفتن به کربلا را کرده اند. بنابراین اگـر از سـخن ابـن‌ نما‌ و ابن طاووس چنین بـرداشت شـود کـه آنان مسیر مشترک طولانی برای مسیر شام به مدینه و کربلا قائل شده اند، نمی تواند تعبیر این دو اندیشمند در این باره درسـت بـاشد‌، مـگر‌ آن که گفته شود که اساساً اهل بیت(عـلیهم السـلام) از همان راهی که به شام برده شدند، به عراق بازگشته اند که البته این احتمال، در صورتی می‌ تواند‌ بـر واقـع مـنطبق باشد که اهل بیت(علیهم السلام)یا از همان دربار یـزید، مسئله رفتن به مزار امام حسین(علیه السلام) را نزد وی مطرح کرده و از او‌ در‌ این‌ باره موافقت گرفته باشند و یا‌ دسـت‌ کـم‌ تـا پیش از ترک تنها نقطه مشترک مسیر کوفه و مدینه، یعنی اقامت گـاه «مـنزل»، به صورتی موافقت او را احراز کرده‌ باشند‌، در‌ غیر این صورت، منطقی به نظر نمی رسد‌ که‌ اهـل بـیت(عـلیهم السلام) بدون هیچ انگیزه ای از راه عراق به مدینه بازگردند.

شواهد دیگر

از مجموع آنـ‌ چـه‌ نـوشته‌ شد، امکان حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال‌ ۶۱ق بر مزار امام(علیه السـلام) اثـبات شـد، اما آیا در خارج و واقع نیز چنین حادثه ای اتفاق‌ افتاده‌ است؟ در‌ پاسخ باید گفت: چنان کـه نـوشته شد برخی نویسندگان، همانند ابوریحان‌ بیرونی‌ و شیخ بهائی، تصریح کرده اند که حـضور اهـل بـیت(علیهم السلام) در روز بیستم صفر بوده‌ است‌. افزون‌ بر این، قراین و شواهد دیگری برای اثـبات ایـن مسئله وجود دارد که‌ می‌ توان‌ به آن ها استناد کرد که عبارت اند از: مـحل دفـن سـر امام(علیه‌ السلام‌)،الحاق‌ سر امام(علیه السلام) به بدنش توسط امام سجاد(علیه السـلام) در روز اربـعین‌ و وجه‌ استحباب زیارت اربعین.

۱٫ محل دفن سر امام(علیه السلام): در این کـه سـر‌ امـام‌ حسین‌(علیه السلام) کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش های گوناگونی آوردهـ‌ انـد‌ تـا آن جا که شش قول در این باره گفته شده است:

قول‌ اول‌: سر‌ بـه بـدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۵)


شیعه، از‌ جمله‌ شیخ صدوق (مـتوفای۳۸۱ ق)، سـید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ق)، فتال نیشابوری (متوفای ۵۰۸‌ ق)، ابن‌ نمای‌ حلی، سید ابن طاووس (مـتوفای ۶۶۴ ق) شـیخ بهائی و مجلسی این قول را بیان کرده انـد‌.

شـیخ‌ صـدوق‌ و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می نویسند: عـلی بـن‌ حسین‌(علیهما السلام)همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین(علیه السلام) را بـه کـربلا بازگرداند‌.۸۱‌

سید مرتضی در این بـاره مـی گوید: روایـت کـرده انـد که سر‌ امام‌ حسین(علیه السـلام) بـا جسد در کربلا‌ دفن‌ شد‌.۸۲

ابن شهر آشوب(رحمه الله) بعد‌ از‌ نقل سخن فـوق از سـید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کـرده است‌ که‌ به هـمین سـبب (ملحق کردن‌ سر‌ امام(عـلیه‌ السـلام‌) به‌ بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از‌ جانب‌ امامان(علیهم السلام)) توصیه شده است.۸۳

ابـن نـمای حلی نیز نگاشته‌ است‌ : آن چـه از اقـوال بـر آن‌ می تـوان اعـتماد کرد‌، آن‌ است کـه بـعد از آن‌ که‌ سر امام(در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفـن‌ شـد‌.۸۴

سید ابن طاووس نوشته‌ است‌: امـا‌ سـر حسین(عـلیه‌ السـلام‌)، روایـت شده که سر‌ بـرگردانده‌ شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده‌ است‌.۸۵

مـجلسی، یـکی از وجه های‌ استحباب‌ زیارت امام‌ حـسین‌(عـلیه‌ السـلام) را در روز‌ اربـعین، الحـاق سرهای مقدس را بـه اجـساد توسط علی بن حسین(علیه السلام) بیان کرده‌ است‌.۸۶ وی در جای دیگر بعد‌ از‌ نقل‌ اقوال‌ دیگر‌ در ایـن بـاره‌ مـی‌ نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است کـه سـر امـام(عـلیه السـلام)هـمراه بدن دفن شده‌ است‌.۸۷‌

برخی اندیشمندان اهل سنت نیز این قول‌ را‌ بیان‌ کرده‌ اند‌:

_______________________________

۸۱‌. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی و یکم، ص ۲۳۲; فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۱۹۲ و مجلسی، بحار الانـوار، ج۴۵، ص ۱۴۰٫

۸۲٫ رسائل المرتضی، ج۳، ص۱۳۰٫

۸۳٫ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۵‌ و مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص ۱۹۹: «قال الطوسی(رحمه الله): و منه زیاره الاربعین».

۸۴٫ نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص۸۵ .

۸۵٫ سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی‌ الطـقوف‌، ص ۱۱۴٫

۸۶٫ مـجلسی، بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴٫

۸۷٫ همان، ج۴۵، ص ۱۴۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۶)


ابوریحان بیرونی (متوفای۴۴۰ ق) در این باره می نویسد:

و فی العشرین ردّ رأس الحسین(علیه السلام) الی مجثمه‌ حتی‌ دفن مع جثّته…; در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین(علیه السلام) به بدنش مـلحق و بـا آن دفن گردید.۸۸

قرطبی (متوفای ۶۷۱ ق) می‌ نویسد‌:

امامیه می گویند که سرِ‌ حسین‌(علیه السلام) پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و ایـن روز نـزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را‌ زیـارت‌ اربـعین می نامند.۸۹‌

قزوینی‌ نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی امیه است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر‌ ایـشان‌ بـه بدن، باز گردانده شـد.۹۰

مـناوی (متوفای ۱۰۳۱ ق) نوشته است: امامیه می گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد.۹۱‌

قول‌ دوم: در‌ کنار قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام);۹۲

قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات;

قول چـهارم: بـقیع نزد‌ قبر مادرش فاطمه(علیها السلام);

قول پنجم: دمشق;

قول ششم: قاهره‌.۹۳‌

بررسی‌ و تأمل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن‌، ‌‌مشهور‌ و مورد اعتماد و عـمل عـلمای شیعه اسـت، از این رو این قول قابل اعتنا‌ و پذیرش‌

_______________________________

۸۸‌. بیرونی، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۳۳۱٫

۸۹٫ محمد بن احمد قرطبی، التـذکره فی امور‌ الموتی و امور الآخره، ج۲، ص ۶۶۸٫

۹۰٫ زکریا محمد بن محمود قزوینی، عـجائب المـخلوقات و الحـیوانات‌ و غرائب الموجودات، ص ۴۵٫

۹۱‌. عبدالرؤوف‌ مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۰۵٫

۹۲٫ ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص ۸۴; کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱ ۵۷۲; ابوجعفر محمد بن حـسن ‌ ‌طـوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۵ ۳۶ و ابن شهرآشوب، همان، ج۴، ص ۸۵ .

۹۳٫ سبط ابن‌ جوزی، تذکره الخواص، ص ۲۶۵ ۲۶۶; سید محسن امـین عـاملی، اعـیان الشیعه، ج۱، ص ۶۲۶ ۶۲۷ و همو، لواعج الاشجان، ص ۲۴۷ ۲۵۰; محمد امین امینی، همان، ج ۶، ص ۳۲۱ ۳۳۷٫ قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در‌ ایـن‌ موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نـقد و بررسی کرده است. ر.ک: تـحقیق دربـاره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص ۳۰۳ به بعد‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۷)


است‌ و بنا بر گزارش های تاریخی چنان که اشاره شد این الحاق در روز بیستم صفر سال ۶۱ بوده است.

۲٫ الحاق سر به بدن: این مسئله از بـازگشت اهل بیت‌(علیهم‌ السلام) به کربلا جدا نیست، زیرا چنان که گفته شده است بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زین العابدین(علیه السلام)صورت گرفته است۹۴ و هیچ گـزارش‌ تـاریخی‌ وجود‌ ندارد که امام سجاد(علیه‌ السلام‌) در‌ زمان دیگری به کربلا آمده باشد، بنابراین، حضور اهل بیت(علیهم السلام)بر قبر امام(علیه السلام) نیز باید روز اربعین‌ اتفاق‌ افتاده‌ بـاشد.

۳٫ وجـه استحباب زیارت اربعین: درباره وجه استحباب‌ زیارت‌ اربعین، دو امر بیان شده است. یکی، روایت امام عسکری(علیه السلام)است که در آن، زیارت اربعین یکی‌ از‌ علایم‌ مؤمن دانسته شده، و دیگری تـعلیم زیـارت اربعین به صفوان بن‌ مهران جمال توسط امام صادق(علیه السلام)است. پرسشی که در این باره مطرح است آن است که‌ آیا‌ وجه‌ و انگیزه استحباب می تواند تنها عامل حـضور یـک صـحابی بر قبر‌ امام‌ حسین(عـلیه السـلام) در روز اربـعین باشد یا در این روز باید وقایع دیگری اتفاق افتاده‌ باشد؟ بنابراین‌، الحاق‌ سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدن و حضور اهل بـیت(عـلیهم‌ السـلام‌) (که‌ در میان آنان امام معصوم، یعنی امام سـجاد(عـلیه السلام) حضور داشت) برای الحاق‌ سر‌ به‌ بدن و زیارت قبر حضرت تنها می تواند وجه استحباب زیارت اربعین را تـوجیه کـند‌، چـنان‌ که مجلسی یکی از وجوه محتمل استحباب زیارت اربعین را همین مـوارد، بیان‌ کرده‌ است‌،۹۵ و شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان(علیهم السلام)را به زیارت اربعین، مسئله‌ الحاق‌ سر بـه بـدن دانـسته است.۹۶

جمع بندی و نتیجه گیری

از مجموع آن‌ چه‌ گذشت‌ شد روشـن شـد که اگرچه از نظر اخبار تاریخی و حدیثی، اثبات حضور اهل بیت(علیهم‌ السلام‌) در روز اربعین بر سر مـزار سـیدالشهداء(عـلیه السلام) چندان آسان نیست‌، اما‌ با‌ توجه به قراین و شواهدی که بـرای حـضور اهـل بیت(علیهم السلام) در کربلا در بیستم‌ صفر‌ سال‌ ۶۱ بیان شد، پذیرفتنی است که اهل بـیتِ امـام حـسین(علیه السلام‌) در‌ این روز موفق به زیارت مزار سیدالشهدا(علیه السلام)شده اند.

_______________________________

۹۴٫ مجلسی، بـحار الانـوار، ج ۴۵‌، ص ۱۴۵‌ و همو، جلاء العیون، ص ۴۰۷٫

۹۵٫ مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۸، ص ۳۳۴٫

۹۶٫ ابن شهرآشوب‌، مناقب‌ آل ابی طالب، ج۴، ص۸۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۸)


کتاب نامه

۱٫ آیـتی‌، مـحمد‌ ابـراهیم‌، بررسی تاریخ عاشورا، مقدمه علی اکبر غفاری‌، چاپنهم‌: تهران، نشر صدوق، ۱۳۷۵٫

۲٫ ابن ابی طـاهر طـیفور، ابوالفضل احمد، بلاغات النساء، تعلیق‌ برکات‌ یوسف هَبُّود، بیروت، مکتبه العصریه‌، ۱۴۲۲‌ق.

۳٫ ابن اثـیر‌، اسـد‌ الغـابه‌، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.

۴٫ ، الکامل فی التاریخ‌، تحقیق‌ مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.

۵٫ ، الکامل فی التـاریخ، چـاپ دوم‌: بیروت‌، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.

۶٫ ابن اعثم کوفی‌، ابومحمد احمد، کتاب الفتوح‌، تـحقیق‌ عـلی شـیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱‌ق.

۷٫ ابن‌ حبان، محمد بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، حیدر آباد، مـؤسسه الکـتب‌ الثـقافیه‌، ۱۳۹۵ق.

۸٫ ابن خردادبه، مسالک و ممالک‌، ترجمه‌ سعید‌ خاکرند، چاپ اول‌: تهران‌، مؤسسه مطالعات و انـتشارات تـاریخی‌، ۱۳۷۱‌.

۹٫ ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، چاپ اول‌: تهران‌، امیرکبیر، ۱۳۶۵٫

۱۰٫ ابـن سـعد، محمد‌، الطبقات‌ الکبری، بیروت‌، دارصادر‌، ]بی‌ تا[.

۱۱٫ ، «ترجمه الحسین‌(علیه السلام) و مـقتله»، «تـراثنا»، ش ۱۰، ۱۴۰۸ق.

۱۲٫ ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مـناقب آل‌ ابـی‌ طـالب، تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضواء‌ (افست‌ ذویـ‌ القـربی‌)، ۱۴۲۱‌ق.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸۹)


۱۳٫ ابن طاووس‌، سیدرضی‌ الدین علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه فیما یعمل مـره فـی السنه، تحقیق جواد قیومی اصـفهانی‌، چـاپ‌ اول‌ : قم، مـکتب الاعـلام الاسـلامی، ۱۴۱۶ق.

۱۴٫ ابن‌ عساکر‌، ابوالقاسم‌ علی‌ بن‌ الحـسن‌، تـرجمه الامام الحسین(علیه السلام)، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثـقافه الاسـلامیه، ۱۴۱۴ق.

۱۵٫ ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بـن محمد، کامل الزیارات، تـحقیق جـواد‌ قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسه نـشر الفـقاهه، ۱۴۱۷ق.

۱۶٫ ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التـراث العـربی، ۱۴۰۸ ق.

۱۷٫ ابن مطهر حلی، رضی الدیـن‌ عـلی‌ بـن یوسف، العدد القـویه، تـحقیق سید مهدی رجایی، چـاپ اول: قـم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۸ق.

۱۸٫ ابن نما حلی، نجم الدین محمد بن جعفر، مثیرالاحزان، نـجف، مـطبعه‌ الحیدریه‌، ۱۳۶۹ق.

۱۹٫ اشراقی (ارباب )، میرزا محمد، الاربـعین الحـسینیه، چاپ دوم: ]بـی جـا[، اسـوه، ۱۳۷۹٫

۲۰٫ امین عاملی، سید مـحسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن‌ امین‌، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ]بی تا[‌.

۲۱‌. ، لواعج الاشجان، ]بی جا[، مـکتبه بـصیرتی، ]بی تا[.

۲۲٫ امینی، محمد امین، الرکـب الحـسینی فـی الشـام و مـنه الی المدینه المنوره، چـاپ اول: قـم، کوثر‌ غدیر‌، ۱۳۸۱٫

۲۳٫ بهائی عاملی‌، محمد‌ بن حسین، توضیح المقاصد، قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۷ق.

۲۴٫ بیرونی خـوارزمی، ابـوریحان مـحمد بن احمد، آلاثار الباقیه عن القرون الخـالیه، بـیروت، دارصـادر، ]بـی تـا[.

۲۵٫ پاک نـیا‌، عبدالکریم‌، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه «مبلغان»، ش ۵۲، ۱۳۸۳٫

۲۶٫ تستری (شوشتری)، محمد تقی، قاموس الرجال، چاپ اول: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۴ق.

۲۷٫ تقوی دامغانی، رضا، اربعین‌ در‌ فرهنگ اسلامی‌، چـاپ اول: تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۹۰)


۲۸٫ حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سید‌ احمد حسینی، بغداد، مکتبه اندلس، ۱۴۰۴ق.

۲۹٫ خوارزمی، ابوالمؤید موفق بن‌ احمد‌ المکی‌ (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، تحقیق مـحمد سـماوی، چاپ اول: قم، دارانوار الهدی، ۱۴۱۸ق.

۳۰٫ خوئی، سید ابوالقاسم‌، ‌‌معجم‌ رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ]بی جا، بی نا[، ۱۴۱۳ق.

۳۱٫ دینوری، ابوحنیفه‌، الاخبار‌ الطوال‌، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م.

۳۲٫ ذهبی، شمس الدین، سیر اعـلام النـبلاء، چاپ نهم: بیروت‌، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.

۳۳٫ راوندی، قطب الدین سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح‌، قم، مدرسه الامام المهدی‌ (عج‌)، ]بی تا[.

۳۴٫ سبحانی، جعفر، شـخصیت هـای اسلامی شیعه، تحقیق و نگارش مـهدی پیـشوایی چاپ دوم: قم، توحید، ۱۳۷۳٫

۳۵٫ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، تقدیم محمد صادق بحرالعلوم، تهران، مکتبه نینوی‌ الحدیثه، ]بی تا[.

۳۶٫ سید ابن طاووس، اللهوف فی قـتلی الطـفوف، چاپ اول: قم، الانوار الهـدی، ۱۴۱۷ ق.

۳۷٫ ، مـصباح الزائر، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.

۳۸٫ سید مرتضی، رسائل المرتضی‌، تقدیم‌ سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.

۳۹٫ شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، چاپ ششم: تهران، دفتر نـشر فـرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴٫

۴۰٫ ، زندگانی فاطمه زهرا(علیها‌ السلام‌)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷٫

۴۱٫ صدوق، ابوجعفر محمد بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق قسم الدرسات مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ق.

۴۲٫ طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بـن احـمد‌، المعجم‌ الکـبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ دوم: قاهره، مکتبه ابن تیمیه ]بی تا[.

۴۳٫ طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اِعـلام الوری بأعلام الهُدی، تحقیق مؤسسه آل

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۹۱)


البیت(علیهم السلام‌)لاحیاء‌ التراث‌، چاپ اول: قـم، مـؤسسه آل‌ البـیت‌(علیهم‌ السلام)، ۱۴۱۷ق.

۴۴٫ طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر خرسان، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۶ق.

۴۵٫ طبری، عـماد ‌ ‌الدیـن‌ ابوجعفر‌ محمد‌ بن ابی القاسم، بشاره المصطفی، تحقیق جواد قیومی‌ اصفهانی‌، چاپ اول: قـم، مـؤسسه النـشر الاسلامی،۱۴۲۰ق،

۴۶٫ طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهائی، تهران، مکتبه المصطفوی‌، ]بی‌ تا[‌.

۴۷٫ طـبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه‌ الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.

۴۸٫ ، المنتخب من ذیـل المذیل، بیروت، مؤسسه الأعـلمی، ۱۴۰۹ق.

۴۹٫ طـوسی، ابوجعفر محمد بن حسن‌، اختیار‌ معرفه‌ الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸٫

۵۰٫ ، تهذیب الاحکام‌، تحقیق‌ حسن موسوی خرسان، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵٫

۵۱٫ ، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیّومی اصفهانی‌، قـم‌، مؤسسه‌ النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.

۵۲٫ ، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق.

۵۳‌. فرهاد‌ میرزا‌ معتمد الدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۷ق.

۵۴٫ قاضی طباطبائی، سید محمد‌ علی‌، تحقیق‌ درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، چـاپ سـوم: قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید‌ آیت‌ الله قاضی طباطبائی، ۱۳۶۸٫

۵۵٫ قاضی نعمان تمیمی مغربی، ابوحنیفه، شرح الاخبار فی‌ فضائل‌ الائمه‌ الاطهار، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ]بی تـا[.

۵۶٫ قـرطبی‌، محمد‌ بن احمد، التذکره فی امور الموتی و امور الآخره، دارالکتب العلمیه، ]بی تا[.

۵۷‌. قزوینی‌، زکریا‌ محمد بن محمود، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، (چاپ شده در حاشیه کتاب «حیاه الحـیوان‌» دمـیری‌)، ]بی جا[، ]بی نا[، ]بی تا[.

۵۸٫ قمی، شیخ عباس، الدمع السجوم‌ (ترجمه‌ نفس‌ المهموم)، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۴ ق.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۹۲)


۵۹٫ ، سفینه البحار، چاپ دوم: تهران، دارالاسوه، ۱۴۱۶ق.

۶۰٫ ، منتهی الآمال‌، تحقیق‌ ناصر‌ باقری بیدهندی، چاپ اول: قـم، نـشر دلیـل، ۱۳۷۹٫

۶۱٫ کفعمی، ابراهیم بن‌ علی‌ ، المـصباح، قـم، مـنشورات رضی و زاهدی.

۶۲٫ کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الفروع من الکافی‌، تحقیق‌ علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۳٫

۶۳٫ مجلسی، محمد بـاقر، بـحار الانـوار‌، چاپ‌ دوم: بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۶۴٫ ، جلاء‌ العیون‌، چاپ‌ اول: تـهران، رشـیدی، ۱۳۶۲٫

۶۵٫ محمدی ری‌ شهری‌، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، چاپ اول: قم، دارالحدیث‌، ۱۴۲۱‌ق.

۶۶٫ مطهری، مرتضی، حماسه حـسینی‌، قـم‌، صـدرا.

۶۷‌. مفید‌، محمد‌ بن محمد بن نعمان، الارشاد، تحقیق‌ مؤسسه‌ آل البـیت لاحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳ق.

۶۸٫ ، المزار، تحقیق‌ سید‌ محمد باقر ابطحی، قم، مدرسه الامام‌ المهدی(علیه السلام)، ۱۴۱۱‌ق.

۶۹‌. ، مـسارّ الشـیعه (چـاپ شده در‌ جلد‌ ۷ مؤلفات شیخ مفید)، تحقیق مهدی نجف، چاپ دوم: بیروت، دارالمـفید، ۱۴۱۴ق.

۷۰٫ مـناوی‌، عبدالرؤوف‌، فیض القدیر، چاپ دوم: بیروت‌، دارالمعرفه‌، ۱۳۹۱‌ق.

۷۱٫ منقری، نصر‌ بن‌ مزاحم، وقعه صفین، تحقیق‌ عبدالسلام‌ محمد هـارون، چـاپ دوم: ]بـی جا[، مؤسسه العربیه الحدیثه، ۱۳۸۲ ق.

۷۲٫ نوری طبرسی، میرزا‌ حسین‌، چشم اندازی به تـحریفات عـاشورا (لؤلؤ‌ و مـرجان‌)، تحقیق مصطفی‌ درایتی‌، چاپ‌ اول: قم، انتشارات احمد‌ مطهری، ۱۳۷۹٫

۷۳٫ نیشابوری، محمد بن فتال، روضه الواعـظین، چـاپ اول: بـیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات‌، ۱۴۰۶‌ق.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x