مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

غدیر خم و سقیفه بنی ساعده (مشابهات، مفروضات و استنادات)غدیر

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (از صفحه ۵ تا ۴۲)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/92734
غدیر خم و سقیفه بنی ساعده (مشابهات، مفروضات و استنادات) (۳۸ صفحه)
نویسنده : ثواقب،جهانبخش

چکیده

پژوهش حاضر درصدد بررسی این پرسش مهم است که آیا در ماجرای سقیفه که دوباره یا کمی بیشتر پس از واقعه غدیر رخ داد و گروه های رقیب درباره جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفت و گو کردند، به حدیث غدیر استناد شد یا خیر؟ پس از تبیین اجمالی این دو حادثه تأثیرگذار در تاریخ اسلام و بیان مشابهت ها و تفاوت های آن دو، به منظور نزدیک شدن به هدف پژوهش، گزینه های متصور درباره رخداد یا عدم رخداد واقعه غدیر و نیز فرض های عدم استناد به غدیر در سقیفه، مطرح و تجزیه و تحلیل خواهد شد. هم چنین در این مقاله، در مورد استنادات شیعه مبنی بر رخداد واقعه غدیر و نیز تبیین شیعی جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بحث شده است.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۵)


‌ ‌‌‌چـکیده‌

پژوهش حاضر درصدد بررسی این پرسش مهم است که آیا در ماجرای سقیفه‌ کـه‌ دوبـاره‌ یـا کمی بیشتر پس از واقعه غدیر رخ داد و گروه های رقیب درباره جانشینی رسول‌ خدا(صلی الله علیه وآله) گفت و گـو کردند، به حدیث غدیر استناد شد‌ یا خیر؟ پس از تبیین‌ اجمالی‌ این دو حادثه تأثیرگذار در تـاریخ اسلام و بیان مشابهت هـا و تـفاوت های آن دو، به منظور نزدیک شدن به هدف پژوهش، گزینه های متصوّر درباره رخداد یا عدم رخداد واقعه غدیر‌ و نیز فرض های عدم استناد به غدیر در سقیفه، مطرح و تجزیه و تحلیل خواهد شـد. هم چنین در این مقاله، در مورد استنادات شیعه مبنی بر رخداد واقعه غدیر و نیز تبیین شیعی‌ جانشینی‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله) بحث شده است.

_______________________________

۱ دکتری تاریخ ایران اسلامی، استادیار .

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۶)


مقدّمه

در تاریخ صدر اسـلام دو حـادثه مهم رخ داده است که در وقایع پس از خود‌، بهویژه‌ دسته بندی درونی نظام اسلامی تأثیر به سزایی داشته و هر دو مورد در ماه های پایانی عمر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) واقع شده است. این دو حـادثه‌ عـبارت‌ اند از: ۱ واقعه غدیرخم در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت، ۲ ماجرای سقیفه بنی ساعده در اوایل سال یازدهم هجرت. این دو حادثه، شباهت ها و تفاوت هایی دارند که به‌ آن‌ ها‌ اشاره مـی کـنیم:

الف) مشابهت‌ ها‌

۱ هر‌ دو حادثه در اواخر حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) رخ داده است;

۲ هر دو واقعه درباره مسئله جانشینی و زعامت و پیشوایی‌ امت‌ اسلامی‌ پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) است‌;

۳ هر‌ دو واقعه با مردم ارتباط پیـدا کـرده و آنـان از طریق تأیید و بیعت، حضور خـود را اعـلام نـموده اند;

۴ در‌ هر‌ دو‌ حادثه، اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) حضور داشته اند‌;

۵ در هر دو حادثه، محور موضوع به یکی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) بـرای تـصدی جـانشینی‌ برمی‌ گردد‌ و هر دو (علی و ابوبکر) از قبیله قریش (قـبیله پیـامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله)) بوده اند;

۶ هر دو واقعه، مبدأ پیدایش دسته بندی مذهبی بعدی در اسلام و پیدایش دو‌ نظام‌ امامت‌ و خلافت در تـقابل بـا یـکدیگر در تاریخ اسلام شده است; به عبارتی‌ این‌ دو‌ واقعه، نقطه کـانونی پیدایش دو مذهب تشیع و تسنن در جهان اسلام می باشند.

ب) تفاوت‌ ها‌

۱ اجتماع‌ غدیر به صورت عام و گسترده از همه افـراد قـبایل و شـهرهای اسلامی که در

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۷)


سفر‌ حج‌ (حجه الوداع) پیامبر(صلی الله علیه وآله) حضور داشته و در راه بـازگشت بـودند‌ برگزار‌ گردید‌، در حالی که اجتماع سقیفه ابتدا از سوی انصار برپا شد و سپس چند تن‌ از‌ مهاجران در آن اجـتماع حـضور یـافتند; بنابراین، رنگ قبیله ای داشت و مجمعی عام‌ نبود‌;

۲ زمان‌ واقعه غدیر و ابلاغ مـوضوع بـه پیـروان، در ایام یکی از مراسم باشکوه مذهبی مسلمانان، یعنی‌ سفر‌ حج بوده است، در حالی که اجـتماع سـقیفه در انـدوهناک ترین شرایط‌، یعنی‌ زمان‌ درگذشت پیامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه وآله) که مردم و بهویژه بـنی هـاشم بر بالین‌ پیامبر‌ و در‌ حزن و اندوه بودند، واقع شد;

۳ محل برگزاری اجتماع غدیر خـم در مـحل‌ جـُحفه‌ بود که به گروه خاصی تعلق نداشت و در فضایی باز و گشاده بود، اما مکان اجـتماع سـقیفه‌ به‌ گروهی خاص، یعنی بنی ساعده از انصار، وابسته بود. بنابراین، مکان رنگ‌ قـبیله‌ ای داشـت;

۴ بـرگزار کننده غدیر شخص پیامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) با مأموریت و انگیزه ای الهی‌ بود‌، لکن برگزار کـنندگان اجـتماع سقیفه برخی از بزرگان قبایل و با انگیزه تصاحب خلافت‌ و براساس‌ رقابت قبیله ای صـورت گـرفت‌ (غـدیر‌ در حضور‌ پیامبر‌ واقع‌ شد، اما سقیفه در حال احتضار‌ ایشان‌ و در نتیجه با عدم حضور وی تشکیل شـد);

۵ در غـدیر، مـسئله ولایت‌ و جانشینی‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله) با‌ معیارهای دینی و با ابلاغ‌ خدا‌ بـه رسـول، به مردم اعلام‌ شد‌ و موجب اکمال دین و اتمام نعمت و یأس کفار گردید، اما در سقیفه، مسئله خـلافت‌ بـا‌ معیارهای قبیله ای و بیان تفاخرات‌ به‌ انگیزه‌ رقابت با یکدیگر‌ مطرح‌ شد و تـنازع نـیروهای درون‌ نظام‌ اسلامی را در پی داشت; یعنی در واقع، اسـاس اخـتلاف و تـفرقه مذهبی میان مسلمانان‌ شد‌;

۶ مسئله غدیر بـه نـص بود، اما‌ مسئله‌ سقیفه به‌ شورا‌ و رایزنی‌ شرکت کنندگان واگذار شد‌;

۷ واقعه غـدیر بـسیار شفاف و با سخنرانی پیامبر و مـعرفی جـانشین مورد نـظر (حـضرت عـلی(علیه السلام‌)) به‌ جمع حاضر و سـپس اعـلام وصایت او‌ انجام‌ گرفت‌ و مردمِ‌ حاضر‌ آشکارا شنیدند و تبریک‌ گفتند‌ و قرار شد بـه غـایبان هم برسانند، اما اجتماع سقیفه، عـجولانه، مخفیانه و با پیش دسـتی انـصار برای‌ تعیین‌ زمام‌ دار از میان خـود، بـرگزار گردید، در‌ حالی‌ که‌ کاندیداهای‌ مورد‌ نظر‌ نیز به وضوح مشخص نبود. با رسـیدن سـه تن از مهاجران، اختلاف شدید شـد و گـفت و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۸)


گـوهای بعدی و اختلاف مـیان انـصار موجب انتخاب خلیفه گـردید. روز بـعد، خلیفه‌ را به مسجد آورده و از مردم خواستند بر کار انجام شده بیعت نمایند، حال آن که گـروه بـسیاری از مسلمانان که در مدینه بودند در اجتماع سـقیفه حـضور نداشتند;

۸ شـخصی‌ کـه‌ در غـدیر به مردم معرفی شـد از نظر سنی جوان، نماینده روح پویا و پرتحرک اسلام بود، اما منتخب سقیفه، متأثر از نظام شیخوخیت قـبیله ای، شـیخ به شمار می‌ آمد‌ و از سن بـالا بـرخوردار بـود و عـمر او پس از انـتخاب بیش از دو سال نـپایید;

۹ گـستره جغرافیایی و انسانی نظام برآمده از سقیفه (خلافت‌) به‌ دلیل در اختیار داشتن قدرت‌ و حکومت‌ بیشتر از گستره جغرافیایی و انـسانی نـظام بـرآمده از غدیر (امامت) بوده است.

در مجموع، غدیر در مـاه ذیـحجه الحـرام (مـاه حـرام) ایـام صلح و صفا‌، ماه‌ ازدحام و فراخوانی عمومی مسلمانان‌، در‌ پایان یک سفر معنوی در بازگشت از بیت الله الحرام و حرم امن الهی و پس از لبیکی همگانی به الله تعالی، در گستره صحرایی باز که رنگ تـعلق گروهی خاص را‌ نداشت‌، و توسط حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) که رسول خدا بود و به قوم و قبیله ای خاص تعلق نداشت، بلکه پیامبرِ رحمت برای جهانیان (و ما ارسلناک الاّ رحمه للعالمین)۲ و اسوه حسنه‌۳ایـ‌ بـرای انسان‌ ها بود، در پی آیه ابلاغ۴ از جانب خدای متعال و با گزینش برترین فرد (در ایمان و عمل‌ = تقوا، جهاد، خدمت به اسلام، علوم و معارف دینی و دیگر فضایل)، و در‌ شادباش‌ های‌ مردم به او «بـخ بـخ اصبحت مولای کل مؤمن و مؤمنه» صورت گرفت، اما و سقیفه، بدون فراخوانی عمومی‌، ‌‌خالی‌ از قصد ابلاغ رسالت الهی، در فضای محدود سایبان (سقیفه) قبیله ای، در‌ پیـ‌ بـروز‌ دوباره عصبیت های جاهلی بـرای فـراچنگ آوردن منصبی پیش از دست یابی دیگران بدان، و با‌ به رخ کشیدن تفاخرات قومی و چانه زنی های سیاسی در پرتو سنت شیخوخیت‌، در اندوهناک ترین زمان‌ تاریخ‌ اسلام، و بـا نـادیده انگاری وصایای پیامبر(صـلی الله عـلیه وآله)(در غدیر، در کتابت حدیث، در اعزام جیش اسامه و…) به انجام رسید. این جاست که باید این پرسش را نمود که‌ واقعه غدیر چه بود؟

_______________________________

۲ . انبیاء(۲۱) آیه ۱۰۷٫

۳ . احزاب(۳۳) آیه ۲۱٫

۴ . مائده(۵) آیه ۷۰٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۹)


واقعه غدیر خم

رسـول خـدا(صلی الله علیه وآله) در دهمین سال هجرت، زیارت خانه خدا (کعبه‌) را‌ با اجتماع مسلمانان آهنگ فرمود، و بر حسب امر آن حضرت در میان قبایل مختلف و طوایف اطراف اعلان شد، در نتیجه، گروه عظیمی به مـدینه آمـدند تا در انـجام این تکلیف‌ الهی‌ (ادای مناسک حج بیت الله) از آن حضرت پیروی و تعلیمات ایشان را فرا گیرند. این تنها حجّی بود کـه پیغمبر(صلی الله علیه وآله) بعد از مهاجرت به مدینه‌ انجام‌ داد، نه پیش از آن و نـه بـعد از آن دیـگر این عمل از طرف آن حضرت وقوع نیافت. این حج را به اسامی متعدد در تاریخ ثبت نموده اند‌، از‌ قبیل‌: حـجه ‌ ‌الوداع، حـجه الاسلام، حجه‌ البلاغ‌، حجه‌ الکمال و حجه التمام.

در این موقع، رسول خدا(صلی الله عـلیه وآله) غـسل و تـدهین فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام‌) که‌ یکی‌ را به کمر بست و آن دیگر را به‌ دوش‌ افـکند روز شنبه ۲۴ یا ۲۵ ذیقعده الحرام به قصد حج پیاده از مدینه خارج شد و تمامی زنـان و اهل‌ حرم‌ خود‌ را نـیز در هـودج ها قرار داد و با همه اهل‌ بیت خود و به اتفاق تمام مهاجران و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمی از مردم حرکت فرمود.۵

اتفاقاً در این‌ هنگام‌ بیماری‌ آبله یا حصبه در میان مردم شیوع یافته بـود و همین عارضه‌ موجب‌ شد که بسیاری از مردم از عزیمت و شرکت در این سفر باز بمانند، با این حال‌، گروه‌ بی‌ شماری با آن حضرت حرکت نمودند که تعداد آن ها ۱۲۴۱۲۰ نفر‌ و بیشتر‌ ثبت‌ شده اسـت. البـته اهالی مکه و آن ها که به اتفاق امیرالمؤمنین علی(علیه السلام‌) و ابوموسی‌ از‌ یمن آمدند بر این تعداد اضافه می شوند.۶

پس از آن که رسول خدا‌(صلی‌ الله علیه وآله) مناسک حج را انجام داد، با جمعیت هـمراه خـود آهنگ‌ بازگشت‌ به‌ مدینه فرمودند. چون به غدیرخم (که در نزدیک جحفه است) رسیدند، جبرئیل امین فرود‌ آمد‌ و از جانب خدای تعالی این آیه را آورد: «یا ایّها الرسول بلّغ ما‌ أنزل‌ إلیـک‌ مـن

_______________________________

۵ . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۲۲۵; مقریزی، امتاع الأسماع، ص ۵۱۱; علامه عبدالحسین امینی، الغدیر، ج ۱، ص ۲۹‌.

۶ . حلبی‌، السیره الحلبیه، ج ۳، ص ۲۸۳; ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۱۸ و علامه امینی، همان، ج۱، ص ۲۹‌ ۳۰‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۰)


ربّک‌ و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من النـاس».۷

بـاید دانـست که جحفه منزل‌ گاهی‌ اسـت‌ کـه راه هـای متعدد (راه اهل مدینه و مصر و عراق) از آن جا‌ منشعب‌ و جدا می شوند. ورود پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه‌ هجدهم‌ ذیحجه تحقق یـافت.

در ایـن هـنگام آیه مذکور نازل شد و آن ها‌ که‌ از آن مکان گـذشته بـودند به امر‌ پیامبر‌ بازگشتند‌ و آن ها که در دنبال قافله بودند‌ رسیدند‌ و در همان جا متوقف شدند. پیامبر نماز ظهر را با هـمراهان ادا نـمود‌ و پسـ‌ از فراغ از نماز بر‌ محل‌ مرتفعی که‌ از‌ جهاز‌ شتران ترتیب داده بـودند قرار گرفت‌ و آغاز‌ خطبه فرمود و با صدای بلند همگان را متوجه ساخت. آن حضرت در‌ خطبه‌ خود پس از حمد و ستایش خدا‌ و گـواهی بـه رسـالت خود‌، از‌ پایان عمر خویش و از این‌ که‌ آنان در کنار حوض در آن سرا بـر او وارد خـواهند شد، به‌ آنان‌ خبرداد و از آنان خواست که‌ مواظب‌ دو‌ چیز گران بها‌ که‌ در میان آن ها‌ می‌ گـذارد بـاشند; یـعنی کتاب خدا، ثقل اکبر و عترت (اهل بیت) خود، ثقل اصغر، که‌ بـا‌ تـمسک بـه آن دو، گمراه نخواهند‌ شد‌ و آن دو‌ نیز‌ از‌ هم جدا نمی گردند‌ تا کنار حوض بر او وارد شوند. سـپس دسـت عـلی(علیه السلام) را گرفت و او‌ را‌ بلند نمود تا این که مردم‌ او‌ را‌ دیدند‌ و شناختند‌. و فرمود: «ای مردم‌! کـیست‌ کـه بر اهل ایمان از خود آن ها سزاوارتر می باشد؟» گفتند: خدای و رسولش داناترند. فرمود: «هـمانا‌ خـدای‌ مـولای‌ من است و من مولای مؤمنان هستم و اولی‌ و سزاوارترم‌ بر‌ آن‌ ها‌ از‌ خودشان پس هر کـس کـه من مولای اویم علی(علیه السلام) مولای او خواهد بود.» و این سخن را سه بـار و بـنا بـه گفته احمد بن حنبل پیشوای‌ حنبلی ها چهار بار تکرار فرمود. سپس دست به دعـا گـشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار آن که او را دوست دارد و دشمن دار آن که او را دشمن دارد‌ و یاری‌ فـرما یـاران او را و خـوار گردان خوار کنندگان او را، و او را معیار و میزان و محور حق و راستی قرار ده». آن گاه فرمود: باید آنان که حـاضرند ایـن امـر را‌ به‌ غایبان برسانند و ابلاغ نمایند».

هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که امـین وحـی الهی رسید و این آیه را آورد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت‌ علیکم‌ نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً‌».۸ در‌ ایـن مـوقع، پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: «الله اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خـدا بـه رسالت من و ولایت علی(علیه السلام‌)

_______________________________

۷ . مـائده‌(۵) آیـه ۷۰٫

۸ . هـمان، آیه‌ ۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۱)


بعد‌ از من». سپس آن گروه تهنیت بـه امـیرالمؤمنین را آغاز کردند و از جمله آنان، ابوبکر و عمر بودند که پیش دیگران گفتند: به بـه بـر تو ای پسر ابی طالب کـه‌ صـبح‌ و شام را درک نـمودی در حـالی کـه مولای من و مولای هر مرد و زن مـؤمن شـدی. و ابن عباس گفت: به خدا سوگند که این امر (ولایت علی (عـلیه السـلام)) بر همه‌ واجب‌ شد. آن‌ گـاه حسان بن ثابت در ایـن بـاره، اشعاری سرود.۹

علامه امینی، وقـوع ایـن واقعه مهم را در‌ چنین مکانی با آن اجتماع بزرگ و در سفر عظیم حج و مأموریت‌ پیامبر‌ بـرای‌ ابـلاغ آن و نزول آیات در این باره، سـپس اقـدام پیـامبر(صلی الله علیه وآله) در مـعرفی حـضرت ‌‌علی‌ و تأکید پیامبر بـر مـردم که گواهی به ابلاغ بدهند و حاضران به غایبان برسانند‌، عنایت‌ خدای‌ متعال نسبت بـه نـشر و انتشار حدیث غدیر می داند کـه مـسلمانان با قـرائت آن آیـات‌، هـمه وقت و همه جا مـتوجه این واقعه و حدیث باشند و مرجع واقعی و پیشوای حقیقی‌ خود را برای دریافت‌ معالم‌ دین و احکام آیـین مـنزه اسلام بدون تردید تشخیص دهند. جـدیت هـایی کـه بـعدها، پیـشوایان دین اسلام نـسبت بـه یادآوری و بازگو کردن واقعه غدیرخم داشته اند برای این بوده است که این‌ تاریخ روشن و خـاطره مـقدس، پیـوسته تازه و شاداب بماند و گذشت زمان، این واقـعه را مـتروک و مـخفی نـسازد.۱۰

مـاجرای سـقیفه

با انتشار خبر رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در حالی که‌ مدینه‌ در ماتم و سوگ فرو رفته و علی(علیه السلام)، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر و برخی اصحاب در تدارک غسل و تـدفین پیامبر خویش بودند، جمعی از انصار در سقیفه بنی ساعده، جمع‌ شده‌ و بر آن بودند تا سعد بن عباده، شیخی از بزرگان خزرج را به جانشینی رسول خدا نصب کنند. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح بـا شـنیدن این خبر، بی درنگ و شتابان‌ روانه‌ سقیفه شدند، اما علی و عباس نیز که خبر را شنیده بودند، هم چنان به تدارک تدفین جنازه رسول خدا ادامه دادند. در اجتماع سقیفه، ابـتدا سـعد بن عباده درباره‌ جانشینی‌ رسول‌ خدا سخنانی گفت. پس از‌ خاتمه‌ سخنان‌ او، خزیمه بن ثابت در تأیید سعد و امتیاز انصار بر مهاجران در امر خلافت سخن گـفت. بـه دنبال او، اُسَید بن‌ حُضیر‌ کـه‌ او

_______________________________

۹ . ر. ک: عـلامه امینی، همان، ج ۱، ص ۳۰ ۳۴٫

۱۰ . همان‌، ص ۳۴‌ ۳۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۲)


نیز از طایفه خزرج و از رقبای سعد بن عباده بود، به گفت و گو برخاست و از اختصاص پیشوایی مسلمانان‌ به‌ مهاجران‌ و ابوبکر دفاع کرد. مـدافعان و حـامیان دیگر سعد، در قالب سـخنانی‌ بـه انکار ادعای اُسید پرداختند و کسانی نیز در تأیید او سخن گفتند. در این حال، ابوبکر به پا‌ خاست‌ و با‌ تأیید فضایل و عزت انصار، مدعی شد که پیامبر با بیان روایت‌: «الائمهُ‌ مِن قُریش» پیـشوایی قـوم را به مهاجران اختصاص داده است.۱۱

به هر حال، در این‌ گفت‌ و گوها‌ چندین نظریه درباره جانشینی پیامبر مطرح شد: ابتدا امارت انصار، سپس با‌ حضور‌ مهاجران‌، امارت دوگانه (یکی از انصار و دیگری از مـهاجران)، آن گـاه امارت مـهاجران و وزارت انصار‌، و سرانجام‌ امارت‌ قریش.۱۲ همین مورد اخیر تحت تأثیر روایتی که ابوبکر از قول پیامبر نقل‌ کرد‌ و بـه دلیل اختلاف درونی دو طایفه اوس و خزرج به نتیجه نشست. با بالا‌ گـرفتن‌ گـفت‌ و گـوها در حالی که خزرجیان به دو دسته مدافعان و مخالفان سعد بن عباده تقسیم‌ شده‌ بودند، ابوبکر، ابوعبیده یا عـمر ‌ ‌را شـایسته خلافت شمرد و آنان نیز وی را‌ شایسته‌ دانسته‌ و بی درنگ دستان او را برای بیعت فشردند. در ایـن حـال، اسـید بن حضیر و خزرجی‌ های‌ مطیع او، سراغ ابوبکر آمده و با او بیعت کردند.۱۳ این بیعت‌ را‌ که‌ بـا حضور چند تن از صحابه و در غیبت غالب اصحاب برجسته دیگر رسول خدا(صلی‌ اللهـ‌ علیه‌ وآله)انجام شد، «بـیعت سـقیفه» نام داده اند. عمر نیز بعدها آن‌ را‌ «فلته»۱۴ یعنی اقدامی نااندیشیده و شتابزده شمرد.

با انتشار خبر بیعت سقیفه، افزون بر علی(علیه‌ السلام‌)، عباس، ابوسفیان و دست کم دوازده صحابه برجسته دیگر پیامبر بـه بیعت انجام‌ شده‌ اعتراض کردند. اگرچه ابوسفیان، پس از آن‌ که‌ به‌ علی و عباس روی آورد و هیچ کدام پیشنهاد‌ او‌ را نپذیرفتند، به زودی تغییر عقیده داد و با خلیفه اول بیعت کرد، اما‌ اصحاب‌ نامور پیامبر تا چند ماه‌ بـعد‌ کـه علی‌(علیه‌ السلام‌) بیعت با ابوبکر را ضروری شمرد‌، هم‌ چنان از بیعت امتناع کردند، کسانی مانند: سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد‌ بن‌ عمرو، ابی

_______________________________

۱۱ . ابن هشام، السیره‌ النبویه، ج ۴، ص ۳۱۰; ابن سعد‌، هـمان‌، ج ۳، ص ۱۸۱ ۱۸۸; ابـن قتیبه دینوری‌، الامامه‌ و السیاسه، ج ۱، ص ۴ ۹، ج۴، ص ۱۳۴۲ ۱۳۵۱; تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲۲ ۵۲۳; مسعودی، التنبیه والاشراف، ص ۲۶۱ و کامل ابن‌ اثیر‌، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص ۳۷۲ ۳۷۴‌، ۳۹۵‌ ۴۰۴‌ و ج ۲، ص ۱۲ ۲۲٫

۱۲‌ . ر.ک: یعقوبی‌، همان، ج۱، ص ۵۲۲; ابن اثیر‌، همان‌، ج ۲، ص ۱۲ و نخجوانی، تجارب السلف، ص ۸٫

۱۳ . ابن هشام، همان، ج ۴، ص ۳۰۸; سیوطی، تاریخ الخـلفاء، ص ۶۷; یـعقوبی‌، همان‌، ج ۱، ص۵۲۳ و طبری، همان، ج ۴، ص ۱۳۵۱٫

۱۴ . ابن‌ اثیر‌، همان، ج ۲، ص ۱۵‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۳)


بن‌ کعب‌، براء بن عازب، خالدبن‌ سعید العاص، ابوایوب انصاری، حذیفه بن یمان، خزیمه بن ثابت، ابوالهیثم بن تیهان، عثمان بن‌ حنیف‌، سـهل بـن حـنیف، بریده بن خضیب‌ اسلمی‌، ابـوالطفیل‌. جـز‌ ایـن‌ صحابه، تعدادی دیگر‌ از‌ اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز در بیعت العامه سبقت نجستند و حضوری چشم گیر‌ از‌ خود‌ نشان ندادند. اینان تـنها و مـدتی بـعد، حاضر‌ به‌ بیعت‌ با‌ ابوبکر‌ شدند‌. تعدادی از مـشهورترین ایـن صحابه به این قرارند: زبیر بن عوام، عبدالله بن عباس، فضل بن عباس، عتبه بن ابی لهب، ابوسفیان بـن حـارث بـن عبدالمطلب، عبدالله‌ بن ابوسفیان بن حارث، حسان بن ثابت، حـباب بن منذر، عبدالله بن مسعود و بشیر بن سعد.۱۵

یک روز پس از بیعت سقیفه، صحابه ثلاثه بر آن شدند تا با‌ فـراخواندن‌ مـسلمانان بـه مسجد پیامبر، بیعت چند نفره روز گذشته را به بیعت عام تبدیل کـنند. ایـن اقدام انجام شد، اما باز هم علی(علیه السلام)که به مسجد کشانده‌ شده‌ بود از بـیعت امـتناع کـرد و خلافت را حق انکارناپذیر خویش شمرد.۱۶ به دنبال مقاومت علی(علیه السلام)، فـاطمه دخـتر پیـامبر نیز در‌ دفاع‌ از حق علی(علیه السلام‌)به‌ پا خاست، اما تمام کوشش های وی نیز بـی پاسـخ مـاند و یگانه دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با بی مهری، مورد اذیت‌ و آزار‌ قرار گرفت.

سـؤال هـای‌ اصلی‌

۱ آیا واقعه غدیر در تاریخ اسلام رخ داده یا بعدها طرفداران نظام امامت یعنی جـریان شـیعی، آن را سـاخته و پرداخته اند؟ (آیا غدیر واقعه ای حقیقی است یا ساختگی؟)

۲ آیا در سقیفه‌ به‌ واقعه غدیر خم و حـدیث غـدیر استناد شد؟ در صورت عدم استناد، چرا؟

۳ چرا در سقیفه بر انتخابی بودن جانشین پیامبر و طرح مـعیارهای غـیر قـرآنی برای زمام دار تأکید شد؟

۴ چرا با وجود حدیث‌ غدیر‌، اجتماع سقیفه‌ بدون حضور بنی هاشم و بـا شـتاب برگزار گردید و حضرت علی(علیه السلام)حتی به عنوان داوطلب احتمالی‌ (نـه بـه عـنوان صاحب حق و منصوص در غدیر) در صحنه رقابت‌ دعوت‌ نشد؟

_______________________________

۱۵‌ . ر. ک: یعقوبی، همان، ج ۱، ص ۵۲۳ ۵۲۷٫

۱۶ . مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۶۵۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۴)


فرضیه های واقـعه غـدیر

دربـاره وقوع یا عدم ‌‌وقوع‌ واقعه غدیر، چهار گزینه متصور است:

۱ اصلا پیـامبر(صـلی الله علیه وآله) کسی‌ را‌ به‌ جانشینی تعیین ننمود و کار امت را به خود آن ها واگذاشت و واقعه ای به نام‌ غـدیر خـم روی نداده و غدیر جریان ساختگی توسط شیعیان است;

۲ واقعه غدیر وقوع‌ یافته اسـت، لکـن پیامبر‌(صلی‌ الله علیه وآله) کسی را برای جانشینی مـعین نـنمود، بـلکه او با دریافت این که سال آخر عـمرشان مـی باشد و آن حج، حجه الوداع است، راهنمایی ها و توصیه های لازم را‌ در یک اجتماع بزرگ به پیـروان نـمودند; اجتماع پیام رسانی، توصیه هـا و وداع بـوده است;

۳ واقـعه غـدیر رخ داده، پیـامبر(صلی الله علیه وآله) هم حضرت علی(عـلیه السـلام) را به‌ مردم‌ معرفی کرد و در شأن او سخن گفته است، لکن ولایت او به مـعنای دوسـتی با وی بوده، نه ولایت به مـعنای زعامت و رهبری سیاسی عـموم مـسلمانان پس از خود;

۴ واقعه‌ غدیر‌ رخ داده و در آن اجتماع بـزرگ مـسلمانان، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به عنوان یکی از آخرین مأموریت های الهی خود، رهبری و جـانشین آیـنده جامعه اسلامی را به فرمان‌ خـداوند‌ تـعیین کـرد و به مردم اعـلام فـرمود. با این اقدام، هـم دغـدغه مؤمنان نسبت به آینده دین، امت مسلمان و حکومت اسلامی بر طرف گردید، هم امـیدها و نـقشه های دشمنان و فرصت‌ طلبان‌ و منافقان‌ کـه دل بـه آینده پسـ‌ از‌ پیـامبر‌(صـلی الله علیه وآله) بسته بودند بـر باد رفت و سنگ یأس بر سینه آنان زده شد.

فرضیه اول را مستندات تاریخی‌، حدیثی‌، تفسیری‌ و ادبی فـراوان کـه به نقل واقعه غدیر پرداخته‌ انـد‌ رد مـی کـند و بـر سـاختگی بودن آن توسط شـیعه، خـط بطلان می کشد. علاوه بر آن، ادله کلامی متعدد‌ که‌ متکلمان‌ (شیعی) ارائه کرده اند، واگذاری کار امت را بـه خـویش‌، بـی پایه ساخته و بر منصوص بودن آن، ادله ای اقامه کـرده انـد.

فـرضیه دوم نـیز بـا ایـن توضیح‌ نمی‌ تواند‌ جایگاهی داشته باشد، زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا آن‌ زمان‌ تمامی دستورها و احکام اساسی دین اسلام را به مردم ابلاغ نموده و برای بیان هیچ یـک از‌ آن‌ همه‌ احکام، هیچ گاه چنین اجتماع بزرگی را با آن عظمت و تأکیدات درباره‌ آن‌ برای‌ ایراد خطبه و غیره برپا نکرده بود. استفاده از چنان اجتماعی بزرگ در سفر حج‌ جز‌ پیام‌ رسانی و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۵)


ابـلاغ یـک موضوع مهم که به حیات آینده جامعه اسلامی مربوط می شد‌ چیز‌ دیگری نمی توانست باشد. توقف کاروانی بزرگ در وسط روز زیر آفتاب سوزان‌، در‌ صحرایی‌ بدون سایه بان و درخت و… بـرای بـیان امر جزئی نبوده است، در حالی که اگر‌ منظور‌، بیان حکم شرعی بود می توانست هنگام رفتن به مکه یا در موسم‌ حج‌ به‌ مـردم ابـلاغ کند. ابلاغ موضوع غدیر در مـحلی کـه کاروان ها از یکدیگر جدا می‌ شدند‌ و به شهر و دیار خود می رفتند صورت گرفت تا پیام را به‌ دیار‌ خود‌ منتقل کنند و حاضران بشنوند و بـه غـایبان هم برسانند و به عـنوان حـادثه ای مهم در اذهان‌ بماند‌ و سال‌ های آینده با گذر از آن مکان، آن حادثه در خاطره ها‌ تجدید‌ گردد.

فرضیه سوم نیز نمی تواند درست باشد، زیرا بیان دوستی حضرت علی(علیه السلام) یا‌ در‌ مـفهوم عـام تر اهل بیت و نزدیکان پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به‌ چنین‌ مجمعی با آن مقدمات و تفصیل قضیه نیازی‌ نداشت‌. اگر‌ پیامبر برای مسلمانان محترم است تا آن‌ حد‌ که اشیای منسوب به او حـرمت و ارزش دارد و بـعدها آثار جـزئی پیامبر از‌ نشانه‌ های خلافت محسوب می شد‌ و دست‌ به دست‌ می‌ گشت‌، اهل بیت او که به آنـ‌ حضرت‌ منسوب و از یک ریشه و درخت برآمده اند بر مسلمانان لازم است کـه‌ بـا‌ آن هـا دوستی و مهر بورزند. این‌ نگرش در صورتی می‌ تواند‌ درست باشد که قسمت اول‌ حدیث‌ که می فرماید «مـن ‌ ‌کـنت مولاه» را درباره رسول گرامی(صلی الله علیه‌ وآله‌) نیز در همین معنا بدانیم‌. از‌ سوی‌ دیـگر مـی دانـیم‌ که‌ در قرآن مودت با‌ خویشان‌ پیامبر(صلی الله علیه وآله)به صراحت ذکر شده و پیشتر به مـسلمانان ابلاغ شده‌ و حتی‌ به گونه ای مزد رسالت پیامبر‌ می‌ باشد:«قل‌ لا‌ اسئلکم‌ عـلیه اجراً الّا الموده‌ فی القـربی»۱۷ هـمان اهل بیتی که خداوند آن ها را از هر رجس و پلیدی‌ مطهر‌ گردانیده است.۱۸ و اصولا وقتی بر‌ اساس‌ آیات‌ قرآن‌ مؤمنان‌، برادران یکدیگرند (انما‌ المؤمنون‌ اخوه)۱۹ و بین آن ها باید دوستی و مودت برقرار باشد، یـکدیگر را دوست داشته باشند، نسبت‌ به‌ هم‌ مهربان و رحیم۲۰ و تواضع و فروتنی داشتند باشند‌، و با‌ دشمنان‌ دوستی‌ نورزند‌ و با‌ کمال عزت و سرافرازی با آن ها برخورد کنند،۲۱ این دوستی با نزدیکان پیامبر(صلی الله عـلیه وآله)

_______________________________

۱۷ . شـوری(۴۲) آیه ۲۳٫

۱۸ . «انما یریدالله لیذهب‌ عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» (احزاب(۳۳) آیه ۳۳).

۱۹ . حجرات(۴۹) آیه ۱۰٫

۲۰ . فتح(۴۸) آیه ۲۹٫

۲۱ . مائده(۵) آیه ۵۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۶)


بیشتر از دیگران، طبیعی و امری عقلانی‌ به‌ نظر می رسد، و دیگر نیازی نـبود جـمع بزرگی از مردم را در آن سفر طولانی زیر گرمای آفتاب متوقف کنند تا پیامبر سفارش خویشان خود را به آن ها‌ بنماید‌.

بدین ترتیب با حذف سه گزینه از این احتمالات، گزینه چهارم، همان نـظریه ای اسـت که دلایل متقن در تأیید آن اقامه شده‌ و اصل‌ وقوع آن از مسلمات تاریخی‌ است‌. و در دلالت حدیث غدیر بر وصایت و جانشینی حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، علاوه بر گـواهی‌ هـای‌ تـاریخی، از منظر کلامی‌ نیز‌ با ادله عـقلی و نـقلی (آیـات و احادیث) استدلال شده است.

اینک با این مفروض که واقعه غدیر امری قطعی و حقیقی است نه ساختگی، و با توجه به ایـن کـه فـاصله بین این‌ واقعه‌ تا ماجرای سقیفه حدود هـفتاد روز مـی باشد این سؤال مطرح می شود که چرا در آن اجتماع که درباره امر مهم جانشینی پیامبر تشکیل شد به غـدیر اسـتناد نـکردند‌ و موضوع‌ جانشینی را‌ در لوای امری که به شورای امت واگذار شده مـطرح کردند و مدعیان دیگری غیر از بنی هاشم‌ در صحنه با یکدیگر به رقابت پرداختند؟

احتمال های عدم استناد به‌ غدیر‌ در‌ سـقیفه

مـوارد زیـر می توانند مبنای پاسخ های احتمالی به سؤال یاد شده بـاشند:

۱ ظـهور دوباره عصبیت ‌‌های‌ جاهلی: دور نیست که سنت های جاهلی و رقابت قدرت و عصبیت های قبیلگی در‌ میان‌ دسـته‌ هـای مـدعی خلافت در سقیفه، مانع از استناد به واقعه غدیر درباره وصایت نبوی بوده‌ اسـت، زیـرا در صـورتی که غدیر مبنا قرار می گرفت مجالی برای رقابت‌ و حضور دیگر گروه ها‌ در‌ تـصدی مـنصب خـلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) پدید نمی آمد; به بیان دیگر، تنها در صورت مخدوش ساختن و بـی اعـتبار کردن یا فراموشی غدیر، زمینه برای بهره برداری های سیاسی‌ مهیا می شـد.

۲ وسـوسه رهـبری حکومت برای دنیا طلبان: می دانیم که دعوی نبوت توسط حضرت محمد(صلی الله عـلیه وآله) در جـامعه جاهلی که از روی صدق و حقیقت بود سرانجام‌ موجب‌ شکل گیری حکومتی واحد با آیـین واحـد و رهـبری واحد و با مرکزیت سیاسی در مدینه شد که بخش وسیعی از جزیره العرب را در حوزه حاکمیت خویش قـرار داد. قـرار گرفتن‌ پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در رأس

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۷)


چنین نظامی که عرب به خویش ندیده بـود عـلاوه بـر جنبه دینی و معنوی او، حشمت سیاسی ایشان را به عنوان رهبر در دیده‌ ها‌ برجسته می کرد و بـر اعـتبار خـاندان بنی هاشم که رسول الله(صلی الله علیه وآله) از آن خاندان بود می افزود. این مـوقعیت جـدید در جزیره العرب برای بزرگان‌ قبایل‌ که‌ بزرگ ترین واحد سیاسی ایشان‌ قبیله‌ و بالاترین‌ منصبی که مـی تـوانستند بدان دست یابند «شیخ» قبیله بوده است، وسوسه کننده و اشتها آور بود، زیـرا بـا طرح دعوی مشابه‌ پیامبر‌(صلی‌ الله علیه وآله) یـا دعـوی عـهده داری خلیفگی‌ او‌، می توانستند در رأس نظامی سیاسی قرار گـیرند کـه هم قدرت، هم شهرت و هم ثروت را برای آن ها‌ به‌ ارمغان‌ می آورد. از این رو پس از مـوفقیت پیـامبر(صلی‌ الله علیه وآله)در تأسیس حکومت اسـلامی در جـزیره العرب، کـسانی بـا دعـوی پیامبری، در میان قبایل ظاهر‌ شده‌ و در‌ ارتـداد مـردم کوشیدند و جریان پیامبران دروغین یا متنبّی ها شکل گرفت‌ این‌ جریان از اواخـر حـیات پیامبر با حرکت اسود عَنْسی آغـاز شد و ادامه این تـحرکات پس از‌ درگـذشت‌ ایشان‌ اوضاع جزیره العرب را دسـت خـوش آشفتگی، و نظام خلافت را تهدید کرد‌. مُسیلمه‌، طُلیحه‌ و سجاح از این نمونه پیامبران دروغین مـی بـاشند. سرانجام این شورش ها کـه بـه‌ اهـل‌ ردّه‌ معروف انـد در ایـام خلافت خلیفه اول با نـیروی نـظامی سرکوب شدند و شکست خوردند‌.

اما‌ تلاش دیگر از جانب بزرگانی صورت گرفت که امتیاز «صـحابی» پیـامبر را داشته‌ و از‌ اصحاب‌ او به شمار می رفـتند. ایـن گروه، مـوضوع «امـارتِ» جـامعه اسلامی و «خلیفه رسول اللهـ‌» بودن‌ را مطرح کرده و سعی در تصدی این منصب داشتند. بزرگانی از انصار چون‌ سعد‌ بن‌ عباده خـزرجی، تـنی چند از مهاجران چون ابوبکر، عمر و ابـوعبیده جـراح در اجـتماع سـقیفه، نـامشان‌ مطرح‌ شد و پس از گـفت و گـوها و مشاجره ها ابوبکر به عنوان اولین خلیفه‌ برگزیده‌ شد‌. پس از مدتی، تعدادی دیگر از اصحاب چون عثمان، طـلحه، زبـیر، عـبدالرحمن بن عوف و سعد‌ بن‌ ابی‌ وقاص در شـورای شـش نـفره نـامزد ایـن مـنصب شدند و در ادامه، امویان‌، کینه‌ توزترین دشمنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در دوران نبوت، و از پس آن ها عباسیان، ردای‌ خلافت‌ را بر دوش کشیدند و با این منصب نه در رأس قبیله یا‌ حکومتی‌ در جزیره العرب، بلکه بـر امپراتوری گسترده‌ اسلامی‌ با‌ جغرافیای سیاسی وسیع در شرق و غرب، حکومت‌ می‌ راندند. در این منصب، قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی و معنوی خلافت در دست شخصی‌ به‌ نام خلیفه قرار می گرفت‌ و مسلمانان‌ مـلزم بـه‌ تبعیت‌ و اطاعت‌ از او به عنوان «اولوالامر» و «امیرالمؤمنین‌» بودند‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۸)


۳ـ اقدام حکومت های بعدی (معارضان با اندیشه شیعی) در حذف استناد به‌ غدیر‌ در سقیفه: این احتمال را از‌ زاویه نگرش مذهبی نیز‌ می‌ توان مـطرح کـرد و آن این‌ که‌ شاید در سقیفه، به غدیر استناد شده لکن بعدها که تاریخ نگاری اسلامی‌ در‌ سده دوم به نگارش در‌ آمده‌، این‌ استنادها توسط قدرت‌ هـای‌ حـاکم که مبانی قدرت‌ آن‌ هـا را مـخدوش می کرد، محو گردیده است; یعنی در واقع، این اقدام انگیزه‌ ای‌ بود به منظور مشروعیت بخشیدن به‌ شیوه‌ انتخاب خلیفه‌ در‌ سقیفه‌، و مشروع سازی و مـقبول نـمایی‌ کل جریان خلافت در حـیات سـیاسی مسلمانان.

۴ تعمّد مورّخان در مغفول گذاشتن استناد به غدیر‌ در‌ سقیفه: مبنای این احتمال بر آن‌ است‌ که‌ مورخان‌ را‌ مقصر بپنداریم، با‌ این‌ توضیح که مورخان که گزارش گران رسمی وقایع تـاریخ اسـلام و سلسله های اسلامی بوده و از نظر‌ مذهبی‌ غالباً‌ به تسنن گرایش داشته در حمایت از‌ نظام‌ غالب‌ (نظام‌ خلافت‌) و برای‌ مشروعیت بخشیدن به شیوه انتخاب خلیفه، به عمد از نقل شفاف واقعه غدیر و نـیز از اشـاره به اسـتناد به غدیر در سقیفه پرهیز کرده اند.

۵ طرح شیوه‌ شورایی یا انتخابی جانشین پیامبر در برابر شیوه نص (اجـتهاد در برابر نص) به عنوان ترفندی برای دست یابی به قدرت و حـکومت: بـا تـوجه به اهمیت رهبری در اسلام و نظام‌ دینی‌ موجود که میراث ارزش مند پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بود، گزینش بـرترین ‌ ‌فـرد برای تصدی آن، امری ضروری و بایسته بود. این گزینش می بایست بر اساس ویـژگی‌ هـای‌ قـرآنی صورت می گرفت. بهترین انتخاب که خالی از هر گونه شک و ریب باشد همان تعیین الهـی و ابلاغ توسط رسول خدا(صلی الله‌ علیه‌ وآله)بود که در دیدگاه‌ شیعه‌ در غدیر صـورت گرفت (نظریه منصوص بـودن امـامت). اگر این نظریه نیز مبنا نباشد در آن نظام دینی که با معیارهای خاص قرآنی رفتار‌ می‌ شد بنا به شواهد‌ و قراین‌ متقن، برترین فرد جهت انتخاب، علی(علیه السلام) بود، لکن تـرفندی که می توانست جامعه را از این انتخاب دور سازد، مبنا قرار دادن معیارهای غیر قرآنی و منبعث از نظام‌ قبیلگی‌ (مانند شیخوخیت و…) و طرح شیوه انتخابی یا شورایی جانشین بود که در آن صورت با رقابت گروه ها بـرای بـرتری دادن خود بر دیگری و میدان داری شیوخ، نه مجالی برای استناد‌ به‌ غدیر و اقبال‌ به علی(علیه السلام) بود و نه شانسی برای شخص جوانی چون ایشان که در آن معرکه با‌ آن رویکرد، امتیازی بـه دسـت آورد.

۶ رقابت قدرت در میان سران‌ گروه‌ های‌ موجود در مدینه و تعمد آنان در غفلت از غدیر:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۱۹)


در واقع، بعد از غدیر خم که امام ‌‌علی‌ در آن به وصایت منصوب شد، تمام کسانی که آرزوی قدرت و حکومت داشـتند‌ بـه‌ تدریج‌ شروع به کار کردند تا بتوانند زمینه را آماده و پس از پیامبر، قدرت را قبضه‌ کنند. این ها سخت تلاش می کردند و زمینه هم آماده بود. اقدام پیامبر‌ در نصب جانشین، برای‌ عـده‌ ای دردسـر ایـجاد کرده بود. این ها پیـامبر را تـحمّل مـی کردند، ولی کارها و نصب های او را برای دوام دین، خوش نداشتند. این بود که از سال آخر حیات پیامبر‌ اسلام به تدریج، زمینه چنین حـرکاتی آمـاده شـد تا جایی که پیامبر برخی مسائل را به بـعضی از هـمسرانش نمی گفت. حتی بعضی افراد با این تصور که پیامبر هم از‌ هوا‌ و تعصب و تمایلات خانوادگی و گرایش های قومی و فـامیلی بـه دور نـیست (بر خلاف نص قرآن: «و ما ینطق عن الهوی ان هو الاوحـیٌ یوحی»۲۲ به این مسئله اعتراض داشتند که نبوت‌ و امامت‌ نباید هر دو در یک خانواده (بنی هاشم) جمع شود. بـنابراین، ابـلاغ رهـبری را انکار و از محوّل شدن کار به شورا طرفداری می کردند. طبیعی اسـت در چـنین حالتی‌، حزبی‌ که می توانست تبلیغات را اداره کند، شورا را به دست می گرفت و از نتیجه آن بهره مند مـی شـد.۲۳

مـقارن وفات پیامبر در جامعه اسلامی، سه حزب‌ و گروه‌ برای‌ به دست گرفتن قـدرت و خـلافت‌ وجـود‌ داشت‌: ۱ حزبی که با دو خلیفه اول و دوم و سعدبن ابی وقاص تشکیل می شد. به این حـزب یـا گـروه، حزب «تَیم» و «عَدی‌» هم‌ می‌ گویند. شاخه نظامی این حزب را خالدبن ولید‌ اداره‌ مـی کـرد، ۲ حزب ابوسفیان (طُلقاء)، ۳ حزب انصار خزرجی به رهبری سعد بن عباده که رئیـس خـزرج بـود.

حزب اول‌ که‌ مقارن‌ سال آخر حیات پیامبر تشکیل شد امکاناتش از دیگران بیشتر‌ بود، زیـرا در خـانه خود پیامبر نیز خبرچین داشت و خیلی خوب می توانست از مسائل و حوادث آگاه شـود‌.

حـزب‌ ابـوسفیان‌ که حزب امویان بود با نقطه ضعف هایی که داشت در‌ آغاز‌ به تنهایی نمی تـوانست مـدعی قدرت شود مگر در پناه کسانی دیگر که وجهه اجتماعی داشتند‌.۲۴‌ از‌ این رو ابـوسفیان ابـتدا سـراغ علی(علیه السلام) و سپس عباس رفت، اما‌ چون‌ آنان‌ بیعت و حمایت او را

_______________________________

۲۲ . نجم(۵۳) آیات ۳ ۴٫

۲۳ . ر. ک: صادق آیـینه ونـد، تـاریخ سیاسی‌ اسلام‌، ص ۹۱‌ ۹۲٫

۲۴ . همان، ص ۹۲ ۹۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۰)


نپذیرفتند، تغییر عقیده داد و با ابوبکر بیعت کرد و از‌ این‌ جـا ایـن حزب به تدریج، زمینه چینی نمود تا آن گاه که خلافت‌ اموی‌ را‌ پایه گذاری کرد.

حزب دیـگر، یـعنی انصار که قدرتش بیشتر بر مردم مدینه متکی‌ بود‌، به ریاست سـعد بـن عباده برای فردای رهبری زمینه سازی مـی کـردند. ایـنان‌ می‌ گفتند‌ ما شما مهاجران را جا دادیـم و امـکانات و قدرت مالی در اختیارتان نهادیم، و چون در جامعه‌ نفوذ‌ داریم باید یکی از افراد ما قـدرت رهـبری جامعه را به دست‌ گیرد‌. سـعد‌ بـن عباده انـصاری پس از ایـن کـه دریافت قدرت رقیب (حزب تیم وعـدی بـه اضافه‌ سایر‌ افراد‌ متنفذ قریش) قوی است، به شکل تاکتیکی به امـام عـلی(علیه السلام‌) متمایل‌ شد و به عـنوان طرفداری از او کنار رفت، امـا بـعد در حوارین ترور شد و مرگ او‌ را‌ بـه جـن نسبت دادند! در واقع، حزب رقیب برای جلوگیری از پیوستن‌ حزب‌ انصار به بنی هـاشم بـا توطئه ای‌ (ترور‌ توسط‌ خـالد بـن ولیـد) سعد را از میان‌ بـرداشتند‌.

از سـوی دیگر، بنی هاشم نـیز بـه عنوان یک گروه مطرح بودند و کسانی‌ چون‌ عبدالله بن عباس، سهل بن‌ حنیف‌، مـقداد، عـمار‌، عثمان‌ بن‌ حنیف، سلمان فارسی و ابـوذر، از صـحابی‌ های‌ شـکنجه دیـده و مـبارز در آن میان بودند. این گـروه، نیروی کمتری داشتند‌، اما‌ از نظر مکانت اجتماعی و سابقه اسلامیت‌ بالاتر بودند.۲۵

تفسیر‌ برخی‌ از این گـروه هـا از‌ دین‌ و حکومت اسلامی، تفسیری قومی و قـبیله ای بـود و بـا هـدف قـدرت راندن بر جـامعه‌، درصـدد‌ به دست گیری حکومت بودند‌; در‌ واقع‌ در پی تقسیم‌ قدرت‌ بودند، نه اعتلای کلمه‌ الله‌ و دوام دین. از این رو بـا طـرح ایـرادهایی چون جوان بودن علی، عدم آشنایی‌ بـه‌ سـیاست، شـوخ بـودن، از مـیان بـرنده‌ نسل‌ عرب (در‌ جنگ‌ ها‌) و مخالفت قبایل با امارت‌ او و… ، بر معیارهای شیخوخیت، سیاست مدار بودن (اهل مماشات و سازش و مداهنه بودن)، و پذیرش نزد قبایل‌، تکیه‌ کردند تا بتوانند بـا حذف منصوب‌ پیامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) قدرت و حکومت‌ را‌ در اختیار خویش گیرند.

بنابراین، بروز عصبیت های جاهلی، رقابت قدرت برای دست یابی به حکومت‌، وسوسه‌ رهبری‌ برای دنیاطلبان، کینه ورزی قریش در حـذف‌ بـنی‌ هاشم‌، در‌ طرح‌ شیوه‌ دیگری برای تعیین زمام دار جامعه اسلامی و نادیده گرفتن نص و تعیین (در غدیر) مؤثر بود و بعدها نیز در خلافت اسلامی، هم از جانب حاکمیت و هم از جانب‌ مورخان رسمی به غـفلت یـا به عمد،

_______________________________

۲۵ . همان، ص ۹۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۱)


استناد به غدیر در سقیفه به فراموشی سپرده شد.

استنادهای شیعه

در آثار شیعه به مواردی استناد می شود که‌ بر‌ رخـداد واقـعه غدیر در زمان پیامبر اسلام(صـلی الله عـلیه وآله)دلالت دارد و نمی توان آن را جریانی ساختگی توسط شیعیان در دوره های بعد قلمداد کرد. اهم این‌ استنادها‌ به شرح زیر است:

۱ عدم بیعت حضرت علی(علیه السلام) بـا خـلیفه برگزیده در اجتماع سقیفه;

۲ سـخنان ایـشان در اعتراض به تصمیم شورای‌ سقیفه‌ و دفاع از حق خود که‌ گزیده‌ هایی از آن در نهج البلاغه آمده است;

۳ موضع گیری بنی هاشم و برخی یاران حضرت علی(علیه السلام) در برابر جریان سقیفه و عدم بـیعت‌ آنـان‌ با خلیفه تا مدتی‌;

۴ پیشنهاد‌ عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حتی ابوسفیان به حضرت علی(علیه السلام) برای پذیرش بیعت آنان به خلافت با وی و حمایت از او;

۵ سخنان حضرت فاطمه(علیها السـلام‌) و دفـاع‌ او از حق حـضرت علی(علیه السلام) در خطبه فدکیه در حضور خلیفه و بزرگان انصار و مهاجر در مسجد مدینه و در دیدار با زنان انصار در مـنزل و… ;

۶ سخن حضرت علی(علیه‌ السلام‌) با ابن‌ عباس در مورد گفتوگو بـا زبـیر و خـوارج در خصوص یادآوری واقعه غدیر، بهویژه قسمت آخر حدیث غدیر‌: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»;

۷ مناشده (سوگندیه)هـای ‌ ‌حـضرت‌ علی‌(علیه‌ السلام) در جمع بزرگان در مواقع مختلف و تأیید آنان بر بیان حدیث غـدیر تـوسط پیـامبر(صلی الله ‌‌علیه‌ وآله) در شأن آن حضرت;

۸ نقل واقعه غدیر و حدیث غدیر در بسیاری از‌ متون‌ تاریخی‌، حدیثی و تفسیری تـوسط مورخان، محدثان و مفسران در دوره های مختلف;

۹ به نظم کشیدن غدیر توسط‌ شاعران از زمان وقـوع حادثه (نظیر حسان بـن ثـابت) تا دوره های بعد‌;

۱۰ شهرت غدیر نزد‌ شیعه‌ و سنی با توجه به نقل آن توسط اصحاب، تابعان و دیگر شخصیت های اسلامی در ادوار بعد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۲)


دفاعیه های حضرت علی(علیه السلام)

وقتی اخبار سقیفه بنی سـاعده به حضرت علی(علیه‌ السلام) رسید، از مشاجره ها و استدلال های طرفین (مهاجر و انصار) در دعوی خود بر امر خلافت جویا شد. حضرت فرمود: انصار چه گفتند: پاسخ دادند: آن ها گفتند از ما امـیری‌ بـاشد‌ و از شما (مهاجر) هم امیری. حضرت فرمود: چرا با آن ها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آن ها به‌ نیکی‌ رفتار کنید و از بـدکاران آن هـا درگذرید. پرسیدند چگونه این حدیث انصار را از زمام داری دور می کند؟ پاسخ داد: اگر زمام داری و حکومت در آنان بود، سفارش کردن‌ درباره‌ آن ها معنایی نداشت. سپس پرسید قریش در سقیفه چه گفتند؟ جواب دادند: قریش گـفتند مـا از درخت رسالتیم. امام فرمود: به درخت استدلال کردند، اما میوه اش را ضایع‌ ساختند‌.۲۶‌

آری، قریش به این اصل‌ که‌ با‌ رسول خدا قرابت و خویشی دارند استناد کردند و انصار را کنار زدند، امـا فـارغ از ایـن که اگر این امر، امـتیاز و مـلاکی‌ جـهت‌ برگزیده‌ شدن به خلافت باشد که امام علی(علیه‌ السلام‌) از همه به رسول خدا نزدیک تر بود، زیرا هم پسر عـمو و هـم دامـاد اوست و هم چنین از یک‌ خانواده‌ (بنی‌ هاشم) هـستند.

حـضرت به این گفتار نیز در جواب نامه‌ معاویه اشاره می کند. ایشان پس از شمردن فضایل متعدد بنی هاشم و رسوایی های بـنی امـیه۲۷ مـی‌ فرماید‌:

_______________________________

۲۶‌ . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۶۷، ص ۱۱۷٫

۲۷ . «ای معاویه‌… آیا‌ نـمی بینی جمعی از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند؟ و هر کدام دارای فضیلتی بودند؟ اما‌ آنگاه‌ که‌ شهید ما «حمزه» شربت شـهادت نـوشید، او را سـیدالشهداء خواندند و پیامبر(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) در نماز بر پیکر او به جای پنـج تـکبیر، هفتاد تکبیر گفت؟ آیا نمی‌ بینی‌ گروهی‌ که دستشان در جهاد قطع شد و هر کدام فضیلتی داشتند، امـا چـون بـر یکی‌ از‌ ما ضربتی وارد شد و دستش قطع گردید طیارش خواندند که با دو بـال‌ در‌ آسـمان‌ بـهشت پرواز می کند! و اگر خدا نهی نمی فرمود که انسان، خود را بستاید‌، فضایل‌ فراوانی را بـر مـی شـمردم که دل های آگاه مؤمنان آن را شناخته‌، و گوش‌ های‌ شنوندگان با آن آشناست.

معاویه! دست از این ادعـاها بـردار که تیرت به خطا رفته‌ است‌، همانا ما، دست پرورده و ساخته پروردگار خویشیم و مـردم، تـربیت شـدگان و پرورده های‌ مایند‌… شما‌ چگونه با ما برابرید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از ماست و دروغ گوی رسـوا‌ از‌ شـما‌، حمزه شیر خدا (اسدالله) از ماست، و ابوسفیان (اسدالاحلاف) از شما، دو سیّد‌ جوانان‌ اهل بهشت از مـا، و کـودکان در آتـش افکنده شما از شما، و بهترین زنان جهان از ما‌، و زن‌ هیزم کش دوزخیان از شما، از ما این هـمه فـضیلت ها و از‌ شما‌ آن همه رسوایی هاست. اسلامِ ما را‌ همه‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۳)


… پس‌ ما یک بـار بـه خـاطر خویشاوندی با‌ پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) و بار دیگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت‌ سزاوارتریم‌، و آن گـاه کـه مـهاجرین در‌ روز‌ سقیفه با‌ انصار‌ گفتوگو‌ و اختلاف داشتند، تنها با ذکر خویشاوندی‌ با‌ پیـامبر(صـلی الله علیه وآله)بر آنان پیروز گردیدند، اگر این، دلیل‌ برتری‌ است پس حق با ماست نه‌ با شـما، و اگـر دلیل‌ دیگری‌ داشتند ادعای انصار به جای‌ خود‌ باقی است.۲۸

در سخنی دیـگر دربـاره استدلال به مصاحبت با پیامبر که‌ در‌ ویـژگی هـای ابـوبکر مطرح شد‌ و آن‌ را‌ معیاری برای تصدی‌ خـلافت‌ مـطرح کردند، می فرماید‌:

شگفتا‌! آیا معیار خلافت، صحابی پیامبر بودن است؟ اما صحابی بـودن و خـویشاوندی ملاک نیست؟ ]و به ابوبکر‌ فرمود‌:[ اگـر ادعـا می کـنی بـا شـورای‌ مسلمین‌ به خلافت‌ رسیدی‌، چه‌ شـورایی بـود که رأی‌ دهندگان حضور نداشتند؟ و اگر خویشاوندی را حجّت می آوری، دیگران از تو به پیـامبر نـزدیک تر‌ و سزاوارترند‌.۲۹

حضرت علی(علیه السـلام) در‌ بیان‌ ویژگی‌ های‌ اهـل‌ بـیت پیامبر(صلی‌ الله‌ علیه وآله) مـی فـرماید:

عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) جایگاه اسرار خداوندی و پناه گاه فرمان‌ الهی‌ و مخزن‌ عـلم خـدا و مرجع احکام اسلامی و نگهبان کـتاب‌ هـای‌ آسـمانی‌ و کوه‌ های‌ هـمیشه‌ اسـتوار دین خدایند. خدا بـه وسـیله اهل بیت(علیهم السلام) پشت خمیده دین را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت… کسی را بـا خـاندان‌ رسالت نمی شود مقایسه کرد و آنـان کـه پرورده نعمت هـدایت اهـل بـیت پیامبرند با آنان بـرابر نخواهند بود. عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) اساس دین، و ستون های استوار یقین‌ می‌ باشند. شـتاب کـننده، باید به آنان باز گردد و عـقب مـانده بـاید بـه آنـان بپیوندند، زیرا ویـژگی هـای حق ولایت به آن ها اختصاص دارد و وصیت پیامبر(صلی الله علیه‌ وآله‌) نسبت به خلافت مسلمین و میراث رسـالت، بـه آن هـا تعلق دارد. هم اکنون (که خلافت را به مـن سـپردید) حـق بـه اهـل آنـ‌ بازگشت‌ و دوباره به جایگاهی که از‌ آن‌ دور مانده بود، باز گردانده شد.۳۰

حضرت در این خطبه با ذکر فضایل معنوی اهل بیت، این فضایل و نیز وصیت پیامبر(صلی اللهـ‌ علیه‌ وآله)

_______________________________

شنیده، و شرافت ما‌ را‌ همه دیده اند، و کتاب خدا برای ما فراهم آورد آن چه را به ما نرسیده…».

۲۸ . نهج البلاغه، نامه شماره ۲۸، ص ۵۱۵٫

۲۹ . همان، حکمت ۱۹۰، ص ۶۶۹٫

۳۰ . همان، خطبه‌ ۲، ص ۴۵‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۴)


را درباره جانشینی او معیارهای حق رهبری و ولایـت اهـل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) ذکر می کند و آن گاه که به خلافت دست یافت آن را بازگشت حق به‌ جایگاه‌ خود عنوان‌ می کند.

او در خطبه معروف شقشقیه، آشکارا درد دل ها و شکوه های خـود را از مـسئله‌ سقیفه و کنار گذاشتن وی از خلافت مسلمانان مطرح کرده است:

آگاه‌ باشید‌! به‌ خدا سوگند! ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می دانـست جـایگاه من نسبت ‌‌به‌ حکومت اسـلامی، چـون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌ کند‌. او‌ می دانست که سیل علوم از دامن کوهسار ]شخصیت[ من جاری است، و مرغان دور پرواز‌ اندیشه ها بـه بـلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس مـن ردای خـلافت‌ رها کرده و دامن جمع‌ نموده‌ از آن، کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجـود آوردنـد‌، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم‌. پس‌ صبر کردم، در حالی که گـویا خـار در چشم و اسـتخوان در گلوی من مانده بود و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند!… شـگفتا! ابابکر که‌ در‌ حیات خود از مردم می خواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هـنگام مـرگ، خـلافت را به عقد دیگری درآورد؟ و هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهره‌ مند‌ گردیدند.

… و من در این مدت طولانی مـحنت ‌ ‌زا و عـذاب آور (خلافت عمر) چاره ای جز شکیبایی نداشتم تا آن که روزگار عمر هم سپری شـد. سـپس عـمر خلافت را‌ در‌ گروهی‌ قرار داد که پنداشت من‌ هم‌ سنگ‌ آنان می باشم. پناه بر خدا از ایـن شورا. در کدام زمان در برابر شخص اولشان در خلافت مورد تردید بودم‌، تا‌ امروز‌ بـا اعضای شورا برابر شوم؟ کـه هـم اکنون مرا‌ همانند‌ آن ها پندارند؟ و در صف آن ها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم و با آن هماهنگ گردیدم…۳۱

وقتی در‌ شورای‌ شش‌ نفره فردی که ظاهراً باید سعد بن ابی وقاص باشد‌ به حضرت

_______________________________

۳۱ . هـمان، خطبه ۳، ص ۴۳ ۴۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۵)


می گوید: ای پسر ابوطالب! تو به خلافت حریص هستی، حضرت‌ جواب‌ دندان‌ شکنی به او می دهد که از حرف خود عقب می‌ نشیند‌:

به خدا سوگند! شما با این که از پیـامبر اسـلام دورترید، حریص تر می باشید، اما‌ من‌ شایسته‌ تر و نزدیک تر به پیامبر اسلامم. همانا من تنها حق خود را‌ مطالبه‌ می‌ کنم که شما بین من و آن حایل شدید، و دست رد بـر سـینه ام زدید‌.

سپس‌ در‌ ادامه همین خطبه، از قریش به سبب غصب حق خویش شکوه می کند:

بار‌ خدایا‌! از قریش و از تمامی آن ها که یاریشان کردند به پیشگاه تو شکایت‌ می‌ کنم‌، زیـرا قـریش پیوند خویشاوندی مرا قطع کردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند، و در‌ غصب‌ حق من، با یکدیگر هم داستان شدند. سپس گفتند: برخی از حق را‌ باید‌ گرفت‌ و برخی را باید رها کـرد.۳۲

(یـعنی خـلافت حقی است که باید رهـایش کـنی).

ایـن‌ شکوه‌ در خطبه ای دیگر بدین صورت بیان شده است:

خدایا! برای پیروزی‌ بر‌ قریش‌ و یارانشان از تو کمک می خواهم که پیوند خـویشاوندی مـرا بـریدند، و کار مرا دگرگون کردند‌، و همگی‌ برای‌ مبارزه بـا مـن در حقی که از همه آنان سزاوارترم، متحد گردیدند‌ و گفتند‌: «حق را اگر توانی بگیر، و یا اگر تو را از حق محروم دارند، بـا غـم و انـدوه‌ صبر‌ کن، و یا با حسرت بمیر!» به اطرافم نگریستم دیـدم که نه یاوری‌ دارم‌ و نه کسی از من دفاع و حمایت می‌ کند‌، جز‌ خانواده ام که مایل نبودم جانشان بـه‌ خـطر‌ افـتد، پس خار در چشم فرو رفته، دیده بر هم نهادم، و با گلوی‌ اسـتخوان‌ در آن گـیر کرده، جام‌ تلخ‌ را جرعه‌ جرعه‌ نوشیدم‌ و در فرو خوردن خشم در امری‌ که‌ تلخ تر از گیاه حنظل، و دردنـاک تـر از فـرو رفتن تیزی شمشیر‌ در‌ دل بود شکیبایی کردم.۳۳

آن‌ حضرت در سخنرانی دیگری‌ درباره‌ ویـژگی هـای رهـبر اسلامی بر‌ نکته‌ هایی تأکید میورزد که نشان می دهد دیگران این خصوصیات را نـداشته انـد‌:

ایـ‌ مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت‌، آن‌ کسی‌ است که در‌ تحقق‌ حکومت

_______________________________

۳۲ . همان، خطبه‌ ۱۷۲‌، ص ۳۲۵ ۳۲۷٫

۳۳ . هـمان، خـطبه ۲۱۷، ص ۴۴۵ ۴۴۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۶)


نیرومندتر، و در آگاهی از فرمان خدا‌ داناتر‌ باشد تا اگر آشوب گری به‌ فتنه‌ انـگیزی بـرخیزد‌، بـه‌ حق‌ بازگردانده شود، و اگر سرباز‌ زد با او مبارزه شود. به جانم سوگند! اگر شرط انـتخاب رهـبر، حضور تمامی مردم‌ باشد‌ هرگز راهی برای تحقق آن وجود‌ نخواهد‌ داشت‌.۳۴‌

اشتغال‌ آن حـضرت بـه‌ کـفن‌ و دفن پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که در سخنی به آن اشاره کرده، موجب شد‌ که‌ دیگران‌ از فـرصت عـدم حضور ایشان، استفاده نموده‌ و در‌ سقیفه‌، سرنوشت‌ خلافت‌ را‌ آن گونه که خواستند رقم بـزنند. تـصور حـضرت بر آن بود که مردم به این زودی وصایای پیغمبرشان را فراموش نمی کنند:

خداوند سبحان محمد(صـلی اللهـ‌ عـلیه وآله) را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آن گاه کـه پیـامبر(صلی الله علیه وآله) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی‌ در‌ کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند بـه خـدا نه در فکرم می گذشت، و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسـول خـدا(صلی الله‌ علیه‌ وآله)از اهل بیت او بگرداند یـا مـرا پس از وی از عـهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی کـه نـگرانم کرد‌ شتافتن‌ مردم به سوی فلان شخص‌ بود‌ که با او بیعت کردند.۳۵

از دیـدگاه حـضرت علی(علیه السلام)، پیامبر اسـلام(صـلی الله علیه وآله) هـمانند سـایر پیـامبران برای امت خود‌ جانشین‌ معین نـموده بـود، بنابراین‌، درگذشت‌ او از این بابت جای نگرانی نداشت:

رسول گرامی اسلام، در میان شـما مـردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گـذشته برای امت های خـود بـرگزیدند، زیرا آن ها هرگز انسان‌ هـا‌ را سـرگردان رها نکردند و بدون معرفیِ راهی روشن و نشانه های استوار، از میان مردم نرفتند.۳۶

بـا ایـن وصف، چرا قریش مانع از حـق ایـشان شـدند، این اقدام را بـه‌ کـینه‌ ورزی و حسادت‌ آنان نسبت مـی دهـد:

… به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمی گیرد جز به آن علت‌ که خداوند مـا را از مـیان آنان برگزید و گرامی داشت.۳۷‌

_______________________________

۳۴‌ . همان‌، خـطبه ۱۷۳، ص ۳۲۷٫

۳۵ . هـمان، نامه ۶۲، ص ۶۰۱٫

۳۶ . هـمان، خـطبه ۱، ص ۳۹٫

۳۷ . هـمان، خطبه ۳۳، ص ۸۵‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۷)


‌‌با‌ همه کـینه ورزی ها و جفاها، برای حفظ وحدت جامعه اسلامی و عدم تنش در‌ میان‌ مسلمانان‌، به امری که واقـع شـد گردن گذاشت و بر رنج جانکاه بـی مـهری هـا بـردبارانه صـبر‌ نمود:

همانا مـی دانـید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند‌ به خدا به آن‌ چه‌ انجام داده اید گـردن مـی نـهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه بـاشد و از هـم نـپاشد و جـز مـن بـه دیگری ستم نشود.۳۸

مناشده های حضرت علی(علیه السلام‌)

حضرت علی(علیه السلام) در یکی از مناشده (سوگندیه)های خود در روز شورا (شورای شش نفره عمر) به سال ۲۳ یا آغـاز سال ۲۴ از هجرت، ابتدا از فضایل و امتیازهایی‌ که‌ آن حضرت و خاندانش به آن ها مفتخر بوده سخن به میان آورد و با حاضران با قید سوگند، احتجاج و استدلال نمود و جمع حاضر در هر مورد با سوگند تـأیید نـمودند. آن‌ گاه‌ فرمود:

شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم‌ وال‌ مـن والاه و عـاد من عاداه، و انصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ گفتند: نه، به خدا قسم.۳۹

آن حضرت در ایام خلافت عثمان بن عفان نیز مناشده ای دارد که‌ در‌ اجتماعی‌ بـیش از دویـست تن در‌ مسجد‌ رسول‌ خدا(صـلی الله عـلیه وآله) بیان شده است. در آن مناشده، ایشان از فضایل خود و اهل بیت سخن می گوید و سخنانی‌ که‌ از‌ رسول خدا درباره اهل بیت بیان شده و نیز‌ آیاتی‌ از قـرآن را کـه در شأن آن حضرت نازل شـده یـا مدلول آن ها ایشان بوده است، مطرح می‌ کند‌ و حاضران‌ بر آن سخنان، صحه می گذارند.

سپس واقعه غدیر را‌ یادآوری می کند که پیامبر نماز جماعت برگزار کرد، پس از نماز، خطبه

_______________________________

۳۸ . همان، خـطبه ۷۴، ص ۱۲۳‌. آنـ‌ حضرت‌ سخنان ارزنده ای در فضایل خود در خطبه های ۴، ۳۷، ۸۷‌، ۱۳۱‌، ۱۹۲ و ۱۹۷ دارد و نیز ویژگی های خاندان رسالت را در خطبه های ۲، ۴، ۱۰۹، ۱۴۴، ۱۴۷، ۱۵۴‌، ۲۳۹‌ و… بیان‌ کرده است که همه برشایستگی آن ها جهت زمام داری و رهبری جامعه‌ اسلامی‌ دلالت‌ دارد.

۳۹ . بنابه نقل عـلامه امـینی این حـدیث را بسیاری از محدثان در آثار‌ خود‌ آورده‌ اند، از جمله اخطب خوارزمی حنفی، مناقب، ص۲۱۷; جوینی، فراید السمطین، باب ۵۸; ابن‌ حـاتم‌ شامی، الدرالنظیم; شیخ طوسی، امالی، ص ۷ و ۲۱۲; ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۲۰۵; ابن حجر، لسـان‌ المـیزان‌، ج ۲، ص ۱۵۷‌ و…، ر. ک: الغـدیر، ج ۲، ص ۲ ۳ و اسناد آن ص ۳ ۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۸)


خواند و آن گاه فرمود: «ای مردم! آیا می دانید که خدای‌ عزوجل‌ مولای من است و من مولای مـؤمنین ‌ ‌هـستم و من اولی هستم بر مؤمنین از‌ خودشان‌». گفتند‌: آری چنین است. پس فرمود: «یا علی برخیز، پس بـرخاستم. در ایـن مـوقع فرمود: من‌ کنت‌ مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. در این‌ هنگام‌ سلمان‌ بـپا خاست و گفت: یا رسول الله ولاءٌ کماذا؟; ولاء درباره علی(علیه السلام) چگونه ولایی است؟ فرمود‌: ولاءٌ‌ کولائی‌; ولایـی مانند ولای من، هر کـس کـه من اولی هستم به او‌ از‌ خودش، علی به او اولی است از خودش، پس خدای متعال این آیه را فرو فرستاد‌: «الیوم‌ اکملت لکم دینکم…» پس رسول خدا تکبیر فرمود و گفت: الله اکبر، تمامی‌ نبوت‌ من و تمامی دین خدا ولایـت علی است‌…».

چون‌ حضرت‌ علی(علیه السلام) واقعه غدیر و سخنان پیامبر‌(صلی‌ الله علیه وآله) را در آن روز درباره او و اوصیای خود خطاب به‌ آن‌ جتمع یادآوری کرد، همگی با‌ قید‌ قسم گفتند‌: آری‌ به‌ خدا قـسم ایـن کلمات رسول خدا‌ را‌ ما شنیده ایم و به طوری که گفتی بدان شهادت می دهیم… سپس‌ برخی‌ از آن افراد برخاستند و آن چه‌ در خاطر داشتند بیان‌ کردند‌.۴۰

چون به حضرت علی‌(علیه‌ السلام) خـبر رسـید که برخی در امر خلافتِ آن حضرت نسبت به آن‌ چه‌ از پیامبر اسلام(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌)درباره وی رسیده‌ با‌ تردید و انکار می نگرند‌، ایشان‌ در میدان وسیع کوفه حضور یافت (سـال ۳۵ ق) و در مـیان گروه بسیاری که در‌ آن‌ جا گرد آمده بودند با آن‌ ها‌ استدلال و مناشده‌ نمود‌. این‌ موضوع به حدی جلب‌ اهمیت کرده که چهار تن از اصحاب و چهارده نفر از تابعان آن را روایـت کـرده‌ انـد‌. در این جمع، حضرت علی مـردم‌ را‌ سـوگند‌ داد‌ کـه‌ هر کس از‌ آن‌ ها این فرموده رسول خدا(صلی الله علیه وآله)را شنیده که فرمود: «من کنت مولاه‌ فعلی‌ مولاه‌…» گواهی دهد. پس جـمعی بـالغ بـر هفده‌ تن‌ برخاستند‌ و گفتند‌ ما‌ شهادت‌ می دهـیم کـه رسول خدا در روز غدیر خم در حالی که دست تو را گرفته و بلند نموده بود فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه… و حـدیث را‌ بـه صـورت کامل بیان کردند.۴۱٫

جای دیگری که حضرت علی حدیث غـدیر را یادآوری کرده، روز جمل در برابر طلحه بوده است (سال ۳۶ ق) آن حضرت به طلحه فرمود‌: تو‌ را به خدا سوگند می دهـم آیـا از رسـول

_______________________________

۴۰ . جوینی، فراید السمطین، باب ۵۸ و علامه امینی، همان، ج ۲، ص ۹ ۱۳٫

۴۱ . این روایت را علامه امـینی از چـهارتن از صحابه‌ و چهارده‌ نفر از تابعان به تفصیل ذکر کرده است. ر.ک: الغدیر، ج ۲، ص ۱۴ ۴۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۲۹)


خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدی که مـی فـرمود: «مـن کنت مولاه‌…؟»، طلحه‌ گفت: آری. فرمود: پس چرا‌ با‌ من مقاتله و نبرد می کنی؟ گـفت: مـتذکر نـبودم. راوی گفت که طلحه از خدمت آن جناب بازگشت نمود.۴۲

آن گاه بنابه روایت مسعودی، حضرت‌ علی‌(عـلیه السـلام) هـنگام بازگشت‌ زبیر‌، بر طلحه بانگ زد و فرمود: «ای ابامحمد! چه امری تو را به میدان نبرد بـا مـن برانگیخته؟ گفت: خون خواهی عثمان. علی(علیه السلام) فرمود: خداوند بکشد از ما و شما کـسی‌ را‌ کـه بـدین امر سزاوارتر است. آیا نشنیدی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «اللهم وال من والاه و عـاد مـن عاداه» و تو اول کسی بودی که با من بیعت‌ کردی‌ و سپس بیعت‌ را شکستی، در حـالی کـه خـداوند می فرماید: «و من نکث فانّما ینکث علی نفسه».۴۳ در این‌ هنگام طلحه گفت: استغفرالله و سپس بـرگشت».۴۴

حـضرت در چند جای‌ دیگر‌، از‌ این گونه مناشده های غدیریه دارد، از جمله در کوفه در سال ۳۶ و ۳۷ق و در روز صـفین ‌‌در‌ سـال ۳۷ ق.۴۵ حـضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، حضرت امام حسن(علیه السلام‌)و امام‌ حسین‌(علیه السلام)، عبدالله بـن جـعفر و کـسانی دیگر نیز با حدیث غدیر، احتجاج یا مناشده کرده‌ اند که مـتن ایـن روایات را علامه امینی در اثر ارزش مند خویش‌ آورده است.۴۶

خطبه‌ های‌ اعتراضی حضرت فاطمه(علیها السلام)

دختر رسـول گـرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا از جمله کسانی است که با موضع گیری صـریح در بـرابر اقدام سقیفه و خلیفه اول، از حق اهل بیت‌ در امـر جـانشینی، بـه ویژه از امامت حضرت علی(علیه السلام)دفـاع نـمود و در راه این عقیده، دچار مصایب و مشکلاتی شد که با نارضایتی از سردمداران جامعه اسلامی در مـدت کـوتاهی‌ پس‌ از مرگ پدر، روی در نقاب خاک کـشید.

او در خـطبه مشهور خـود در مـسجد مـدینه در حضور خلیفه مسلمانان (ابوبکر) و جماعت

_______________________________

۴۲ . حـاکم، المـستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۳۷۱; اخطب خوارزمی‌ حنفی‌، المناقب، ص ۱۱۲; سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۴۲; ابـن حـجر، تهذیب، ج ۱، ص ۳۹۱ و دیگران…، ر. ک: الغدیر، ج ۲، ص ۴۴ ۴۶٫

۴۳ . فتح(۴۸) آیه ۱۰٫

۴۴ . مـسعودی، همان، ج ۲، ص ۱۱ و علامه امینی، هـمان، ج ۲، ص ۴۵‌.

۴۵‌ . ر. ک: عـلامه امینی، همان، ج ۲، ص ۴۶ ۶۰٫

۴۶ . ر. ک: همان، ص ۶۰ به بـعد.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۰)


انـبوه مهاجر و انصار حاضر در مسجد مدینه، بر موقعیت ممتاز خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و شـأن و مـنزلت آن‌ ها‌ و نیز‌ فلسفه وجـودی ایـن خـاندان و برکاتشان‌ در‌ جامعه‌ سـخن گـفته و بر چند نکته مـهم تـأکید ورزیده است: ۱ جانشینی و خلافت اهل بیت در میان مردم (نظریه امامت)، ۲ عهده داری تأویل‌ کتاب‌ خـدا‌، ۳ حـجت بودن آنان در جامعه. سپس پیروی از‌ اهـل‌ بـیت را مایه وفـاق، امـامت ائمـه را مانع افتراق جامعه، و دوسـتی اهل بیت را مایه عزّت مسلمانی ذکر کرده‌ است‌. ایشان‌ در ادامه سخنان خود بر فداکاری هـا و رشـادت های حضرت‌ علی در راه دین خدا و سـرکوب مـخالفان بـه شـمشیر حـق تأکید میورزد و ایـن کـه آن حضرت، این رنج‌ ها‌ و مشقات‌ را برای خدا متحمل می شد و برای رضایت خدا و خشنودی پیامبر‌(صـلی‌ الله عـلیه وآله)بـه فداکاری می پرداخت، در حالی که دیگران در آن روزهـا در زنـدگانی‌ راحـت‌، آسـوده‌ غـنوده بـودند. او مهاجران و انصار را به دفاع از حق و پشتیبانی از‌ ستمدیده‌ ترغیب‌ می کند و آن ها را به قیام در برابر ربوده شدن میراث او و عدم‌ رعایت‌ حرمت‌ وی فرا می خواند، در حالی که آنان بـی اعتنا نشسته اند. او از‌ آنان‌ می خواهد که حقش را گرفته و به ستمی که بر او رفته، دیده‌ بر‌ هم‌ نگذارند:

چه زود رنگ پذیرفتید و بی درنگ در غفلت خفتید. پیش خود می گویید‌ مـحمد‌(صـلی الله علیه وآله)مُرد، آری مُرد و جان به خدا سپرد. مصیبتی است‌ بزرگ‌ و اندوهی‌ است سترگ. حرمت ها تباه و حریم ها بی پناه ماند. اما نه چنان است که‌ شما‌ این تـقدیر الهـی را ندانید و از آن بی خبر مانید. قرآن در‌ دست‌ رس‌ شماست شب و روز می خوانید، چرا و چگونه معنای آن را نمی دانید؟ که پیامبران پیش از‌ او‌ نیز‌ مردند و جان به خـدا سـپردند… .

آن بانوی بزرگ، دگرگونی اوضاع پس از‌ رحـلت‌ پیـامبر(صلی الله علیه وآله) را بررسی کرده و با آسیب شناسی انحراف های جامعه، به مواردی‌ از‌ این دگرگونی اشاره می کند: ۱ آشکار شدن دورویی و نفاق، ۲ به کهنگی گـراییدن‌ لبـاس‌ دین و بی خریدار شـدن آن، ۳ دعـوی دار‌ شدن‌ گمراهان‌ و بدنامان، ۴ بازار گرمی کردن تبهکاران یاوه گو‌، ۵ به‌ میدان آمدن شیطان و فراخواندن مردم به خود، و تبعیت مردم از خدعه های او‌، ۶ پدید‌ آمدن بدعت ها و تن دادن‌ به‌ غصب حـقوق‌، ۷ فـرو‌ افتادن‌ مردم در فتنه ها و تباهی ها‌.

پس‌ از این آسیب شناسی، مردم را به دلیل مورد ذیل، سرزنش می‌ کند‌: ۱ سستی در کار دین، ۲ – فرو افتادن‌ در دام شیطان، ۳ شتاب‌ برای‌ غصب حقوق خاندان پیـغمبر خـود‌، ۴ ـ رو‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۱)


آوردن به شـیوه های جاهلی:

هنوز دو روزی از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز‌ سینه‌ ما خاموش نگشته، آن چه‌ نبایست‌، کردید‌ و آن چه از‌ آنتان‌ نـبود بردید و بدعتی بزرگ‌ پدید‌ آوردید. به گمان خود خواستید فتنه بـرنخیزد و خـونی نـریزد، اما در آتش فتنه فتادید‌ و آن‌ چه کِشتید به باد دادید… شما‌ کجا؟ و فتنه‌ خواباندن کجا؟ دروغ‌ می‌ گویید‌، و راهـی ‌ ‌جـز راه حق‌ پویید. و گرنه این کتاب خداست میان شما، نشانه هایش بی کم و کـاست هـویدا، و امـر و نهی‌ آن‌ روشن و آشکارا. آیا داوری جز قرآن‌ می‌ گیرید‌… چندان‌ درنگ‌ نکردید که این‌ سـتور‌ سرکش، رام، و کار نخستین ]غصب خلافت[ تمام گردد. نوایی دیگر ساز و سخنی جز آن چـه در‌ دل‌ دارید‌ آغاز کردید! مـی پنـدارید ما میراثی نداریم‌. در‌ تحمل‌ این‌ ستم‌ نیز‌ بردباریم و بر سختی این جراحت پایداریم. مگر به روش جاهلیت می گرایید؟ و راه گمراهی می پیمایید؟ برای مردم با ایمان چه داوری بهتر از خدای جهان؟.۴۷

ایشان در مجالس‌ دیگر نیز بـر حق جانشینی حضرت علی و خدمات برجسته او تأکید کرده است. او مسلمانان را از انتخاب شتاب زده سرزنش می کرد که چگونه بازگشت به خصلت های جاهلی‌، زمینه‌ ساز انحرافات اجتماعی در جامعه اسلامی شد. آن حضرت طـی سـخنانی در برابر گروهی از زنان مهاجر و انصار که برای عیادتش به منزل آمده بودند، گفت:

… وای بر آنان‌، چرا‌ نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند؟ آن جا کـه فـرود آمد نگاه جبرییل امین است. و بر‌ عهده‌ علی که عالم به امور‌ دنیا‌ و دین است. به یقین کاری که کردند خسرانی مبین است. به خدا علی را نپسندیدند، چون سـوزش تـیغ او را چشیدند و پایداری او را‌ دیدند‌; دیدند که چگونه بر‌ آنان‌ می تازد و با دشمنان خدا نمی سازد. به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند، و علی را بر کاری که پیامبر به عـهده او نـهاد مـی گذاردند، آسان آسان‌ ایشان‌ را بـه راه راسـت مـی برد و حقِ هر یک را بدو می سپرد، چنان که کسی زیانی نبیند و هر

_______________________________

۴۷ . احمد بن ابی طیفور مروزی، بلاغات النسا. ایـن خـطبه در‌ عـلل‌ الشرایع صدوق‌ و احتجاج طبرسی نیز آمده است. قـسمت هـایی که در این مقاله نقل شد از ترجمه دکتر سید‌ جعفر شهیدی استفاده شده است در کتاب: زندگانی فاطمه زهرا(علیها‌ السـلام‌)، ص ۱۲۶‌ ـ ۱۳۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۲)


کـس مـیوه آن چه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سیراب، و زبـونان در ‌‌پناه‌ صولت او دلیر می گشتند. اگر چنین می کردند درهای رحمت از زمین‌ و آسمان‌ به‌ روی آنان می گشود. امـا نـکردند و بـه زودی خدا به کیفر آن چه کردند آنان‌ را عذاب خواهد فرمود… راستی مـردان شـما چرا چنین کردند؟ و چه عذری آوردند؟ دوست نمایانی‌ غدّار، در حق دوستان‌، ستم‌ کار و سرانجام به کیفر ستم کـاری خـویش گـرفتار. سر را گذاشته به دُم چسبیدند. پی عامی رفتند و از عالِم نپرسیدند. نفرین بر مردمی نـادان کـه تـبه کارند. و تبه کاری خود را‌ نیکوکاری می پندارند. وای بر آنان، آیا آن که مردم را به راه راسـت مـی خـواند، سزاوار پیروی است یا آن که خود راه را نمی داند؟ در این باره چگونه داوری‌ می‌ کنید؟۴۸

ایشان در قـسمت دیـگری از سخنان خود خطاب به زنان مهاجر و انصار می گوید:

به خدا! دنیای شـما را دوسـت نـمی دارم و از مردان شما بیزارم. درون و برونشان را‌ آزمودم‌ و از آن چه کردند ناخشنودم… خشم خدا را به خود خریدند و در آتـش دوزخ جـاویدند. ناچار کار را بدان ها واگذار و ننگ عدالت کشی را برایشان بار کردم. نفرین‌ بـر‌ ایـن مـکاران، و دور باشند از رحمت حق این ستم کاران… به خدایتان سوگند! آن چه نباید بکنند کردند. نواها سـاز و فـتنه ها آغاز شد. حال لختی بپایند، تا به‌ خود‌ آیند‌، و ببینند چـه آشـوبی خـیزد و چه‌ خون‌ ها‌ بریزد. شهد زندگی در کام ها شرنگ و جهان پهناور بر همگان تنگ گـردد. اکـنون آمـاده باشید که گرد بلا انگیخته شد‌ و تیغ‌ خشم‌ خدا از نیام انتقام آهـیخته… بـر ما هم‌ تاوانی‌ نیست که داشتن حق را ناخوش می دارید.۴۹

بنابراین، آن حضرت در حد توان در دیدارهای خـود بـا‌ سرشناسان‌ انصار‌ و مهاجر، فداکاری ها و از خودگذشتگی هایی را که علی(علیه‌ السلام) از آغـاز طـلوع اسلام در راه آن داشت، خاطر نشان می کرد و گـفته هـای پیـامبر را درباره‌ او‌ و جانشینی‌ اش یادآور می شد.

_______________________________

۴۸ . این خـطبه در کـتاب های ذیل‌ آمده‌ است: مروزی، بلاغات النساء، ص ۳۲; مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۵۸; شیخ طوسی، امالی; اربـلی، کـشف الغمه و طبرسی‌، احتجاج‌، دکتر‌ شـهیدی بـر اساس مـتن بـلاغات النـساء، آن را در کتاب زندگانی فاطمه‌ زهرا‌(علیها‌ السـلام) آورده و تـرجمه نموده است (ص ۱۵۰ ۱۵۳). در این مقاله از ترجمه مذکور استفاده‌ شده‌ است‌.

۴۹ . زندگانی فاطمه زهـرا(عـلیها السلام)، ص ۱۵۰-۱۵۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۳)


نقل غدیر در منابع

کتاب هـا‌ و آثار‌ حدیثی، تفسیری، تـاریخی و کـلامی امامیه مشحون از واقعه غدیر و اثـبات ایـن قضیه و استدلال‌ و احتجاج‌ به‌ مدلول و محصّل آن است. دانشمندان اهل سنت نیز این واقـعه را مـحقق دانسته و به‌ صحت‌ آن معترف و بـه تـواتر آن اذعـان دارند. در واقع، مـوضوع غـدیر خم در‌ نظر‌ علمای‌ اهـل سـنّت نیز ثابت و محقق و از متواترات و مسلمیات است.۵۰ از این رو، حدیث غدیر‌ در‌ غالب منابع روایی اهل سـنت نـقل شده و هیچ کدام از بزرگان مذاهب‌ اربـعه‌ در‌ اصـالت و اعتبار آن تـردید نـدارند. تـفاوت علمای اهل سنت و شـیعی درباره حدیث غدیر به اختلاف‌ در‌ باب‌ دلالت حدیث مربوط می شود نه اعتبار آن.

علامه امینی کـه بـررسی‌ مفصلی‌ درباره غدیر انجام داده، به ایـن مـوضوع در تـاریخ، حـدیث، لغـت و ادب توجه کرده اسـت. ویـ‌ ۱۱۰‌ نفر از صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله)۵۱ و ۸۴ نفر از‌ تابعان‌۵۲ را از جمله راویان حدیث غدیر‌ دانسته‌، و از‌ تابعان طبقات راویان حـدیث غـدیر را از‌ عـلما‌ و استادان و حُفّاظ از قرن دوم تا چهاردهم هجری شـامل ۳۶۰ نـفر شـمرده و مـأخذ‌ و عـبارت‌ هـر کدام را ذکر کرده‌ است‌.۵۳ در‌ بخش‌ اعظمی‌ از این اثر به بررسی حدیث‌ غدیر‌ در اشعار شاعران سده اول تا یازدهم هجری قمری پرداخته و تعداد بسیاری‌ از‌ شاعران این ده سده را که‌ اشـعار غدیریه سروده اند‌ نام‌ برده و غدیریه های آن ها‌ را‌ آورده است.۵۴

علامه امینی در مبحث اهمیت غدیر خم در تاریخ به‌ تعداد‌ ۲۴ مورخ،۵۵ ۲۷ محدث‌،۵۶‌ ۱۴‌ مفسر،۵۷ ۷ متکلم‌۵۸‌ و تعدادی از علمای علم‌ لغت‌۵۹ که در آثار خود، واقـعه غـدیر خم را ثبت نموده،

_______________________________

۵۰ . علامه امینی‌، همان‌، ج ۱، ص ۳۹٫

۵۱ . همان، ص ۴۰ ۱۱۲٫

۵۲‌ . همان‌، ص ۱۱۳ ۱۲۸‌.

۵۳‌ . همان‌، ص ۱۲۹ ۲۴۱٫

۵۴ . ر. ک: علامه‌ امینی، همان، جلدهای ۳ ۲۰٫

۵۵ . همان، ج ۱، ص ۲۳ ۲۴٫

۵۶ . همان، ص ۲۵ ۲۶٫

۵۷ . همان، ص ۲۶‌ ۲۷‌.

۵۸ . همان، ص ۲۷ ۲۸٫

۵۹ . همان‌، ص ۲۸‌ ۲۹‌.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۴)


اشاره‌ کرده‌ و آن را دلیل‌ اهمیت‌ این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر ،کلام و لغـت دانـسته است که علمای هر فن در موضوع‌ مربوط‌ به‌ واقعه تاریخی غدیر خم (از نظر مورخ‌)، تفسیر‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ غدیر‌ (از نظر مفسر)، بیان حـدیث مـشهور غدیر (از نظر محدث)، اقامه دلیـل و بـرهان در موضوع امامت (از نظر متکلم)، و در بیان لغاتی چون مولا، خم، غدیر (برای‌ علمای علم لغت) ناگزیرند به آن بپردازند.۶۰

او از مورخان زیر که این واقعه را در کتاب خـویش ثـبت نموده اند نام بـرده اسـت:

بلاذری (متوفای ۲۷۹ ق) در انساب‌ الاشراف‌، ابن قتیبه (متوفای ۲۷۶ق) در المعارف، و الامامه و السیاسه، طبری (متوفای ۳۱۰ق) در کتاب الولایه فی طرق حدیث الغدیر، ابن زولاق لیثی مصری (متوفای ۳۷۸ق) در تاریخ خود، خطیب بغدادی‌ (متوفای‌ ۴۶۳ق) در تاریخ بغداد، ابـن عـبدالبرّ (متوفای ۴۶۵ق) در الاستیعاب، شهرستانی (متوفای ۵۴۸ق) در الملل و النحل، ابن عساکر (متوفای ۵۷۱ق) در تاریخ دمشق‌، یاقوت‌ حموی (متوفای ۶۲۶ق) در معجم‌ الادبا‌، جلد ۱۸، ابن اثیر (متوفای ۶۳۰ق) در اُسد الغابه، ابن ابی الحدید (متوفای ۶۵۶ق) در شرح نهج البلاغه، ابـن خـلّکان (متوفای ۵۱۲ق) در وفـیات‌ الأعیان‌، یافعی (متوفای ۷۶۸ق) در‌ مرآت‌ الجنان، ابن الشیخ البلوی (متوفای حدود ۶۰۵ق) در الف باء، ابن کثیر شامی (متوفای ۷۷۴ق) در البدایه و النـهایه، ابن خلدون (متوفای ۸۰۸ق) در مقدمه تاریخ خود، شمس الدین ذهبی (متوفای‌۷۴۸‌ق) در تـذکره الحـفّاظ، نـویری (متوفای حدود ۸۳۳ق) در نهایه الإرب فی فنون الأدب، ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ق) در الاصابه، و تهذیب التهذیب، ابن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ق) در الفـصول ‌ ‌المـهمّه‌، مقریزی‌ (متوفای ۸۴۵‌ق) در الخطط، جلال الدین سیوطی (متوفای ۹۱۱ق) در کتاب های متعدد، قرمانی دمشقی (مـتوفای ۱۰۱۹ق) در اخـبار‌ الدّول، نـورالدین حلبی (متوفای ۱۰۴۴ق) در السیره الحلبیّه، و دیگران از مشاهیر‌ فن‌ تاریخ‌.۶۱

محدثان بزرگی که واقعه غدیر خم را حـدیث نموده، عبارت اند از:

ابوعبدالله محمد بن ادریس ‌‌شافعی‌، احمد بن حنبل در مسند، و مـناقب، ابن ماجه در سنن، تـرمذی در سـنن‌، نسایی‌ در‌ خصایص، ابویعلی موصلی در مسند، بغوی در مصابیح السنه، دولابی در الکنی و الاسماء، طحاوی در‌ مشکل الآثار، حاکم در المستدرک، ابن مغازلی شافعی

_______________________________

۶۰ . ر. ک: همان، ص ۲۲ ۲۸٫

۶۱‌ . ر. ک: همان، ص ۲۳ ۲۴٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۵)


در‌ مناقب‌، ابن مَنده اصفهانی در تألیفات خود، اخطبِ خوارزمی در مناقب، و مـقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)، گنجی در کفایت الطالب، محب الدین طبری در الریاض النضره، و ذخایر العقبی، جوینی در فراید‌ السمطین، ذهبی در تلخیص، هیثمی در مجمع الزواید، جزری در اسنی المطالب، ابوالعباس قسطلانی در المواهب اللدنیّه، مـتّقی هـندی در کنزالعمّال، هروی قاری در المرقاه فی شرح المشکات، تاج الدین مناوی‌ در‌ کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلایق، و فیض القدیر، شیخانی قادری در الصراط السوی فی مناقب آل النبی، با کثیر مکی در وسیله المـآل فـی مناقب الآل، ابوعبدالله زرقانی مالکی در‌ شرح‌ المواهب، ابن حمزه دمشقی حنفی در البیان و التعریف،۶۲ و…

از مفسران مشهور که در تفاسیر خود واقعه غدیر را ذکر کرده اند نیز از طبری، ثعالبی، واحدی، بغوی، قرطبی‌، فـخر‌ رازی، قـاضی بیضاوی، ابن کثیر شامی، نیشابوری، جلال الدین سیوطی، ابو سعود عمادی، خطیب شرمینی، قاضی شوکانی، آلوسی بغدادی نام برده است.۶۳

از متکلمان برجسته نیز از این‌ افراد‌ یاد‌ کرده است: قـاضی ابـوبکر بـاقلانی‌ بصری‌ (متوفای‌ ۴۰۳ق) در التمهید، قاضی عـبدالرحمن ایـجی شـافعی (متوفای ۷۵۶ق) در المواقف، سید شریف جرجانی (متوفای ۸۱۶ق) در شرح المواقف، بیضاوی (متوفای‌ ۶۸۵‌ق) در‌ طوالع الانوار، شمس الدین اصفهانی در مطالع الانظار‌، تفتازانی‌ (متوفای ۷۹۲ق) در شرح المـقاصد، قـوشچی مـولی علاء الدین (متوفای ۸۷۹ق) در شرح تجرید، قاضی نجم مـحمد شـافعی (متوفای‌ ۸۷۶‌ق) در‌ بدیع المعانی، سیوطی در اربعین، حامد بن علی عمادی در‌ الصلاه الفاخره بالاحادیث المتواتره، آلوسی بغدادی (متوفای ۱۳۲۴ق) در نثراللئالی۶۴ و دیگران.

تـبیین شـیعی جـانشینی پیامبر(صلی الله‌ علیه‌ وآله‌)

محمد بن محمد بن نـعمان معروف به شیخ مفید از عالمان‌ شیعی‌ سده چهارم و اوایل پنجم هجری (۸ یا ۳۳۶ – ۴۱۳ق) که در اثر خود به معرفی حـجت هـای‌ خـدا‌ (اأمه‌ اثنی عشر) بر بندگان پرداخته است، در بیان زندگی حضرت عـلی(عـلیه‌ السلام‌) از‌ دیدگاه شیعی، امامت آن حضرت را بر

_______________________________

۶۲ . همان، ص ۲۵ ۲۶٫

۶۳ . همان، ص ۲۷‌.

۶۴‌ . همان‌، ص ۲۷ ۲۸٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۶)


اساس آیات و روایات تبیین نموده و بهویژه بـه حـدیث غـدیر استدلال می کند‌. بنا‌ به نوشته وی، روزی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله)رحلت کـرد، امـت‌ دربـاره‌ امامت‌ آن حضرت دو دسته شدند: یک دسته، پیروان آن حضرت، یعنی تمامی بنی هاشم‌ و نیز‌ سـلمان، عـمار، ابـوذر، مقداد، خزیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری، جابربن عبدالله انصاری، ابوسعید‌ خدری‌ و مانند‌ ایشان از بـزرگان مـهاجران و انصار که گفتند: او پس از رسول خدا خلیفه و امام است‌.

شیخ‌ مفید از دسته دیگر بـحثی نـمی کـند که طبیعی است این گروه‌، دیدگاه‌ دسته‌ اول را قبول نداشته اند. وی سپس در دفاع از نظریه دسـته اول و شـایستگی حضرت‌ علی‌(علیه‌ السلام) برای امامت جامعه، به آیات و روایاتی که در شأن و مـنزلت حـضرت‌ عـلی‌ صادر شده است و نیز خدمات او در راه دین و نسبت نزدیک او به رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه وآله) اسـتدلال مـی کند. از دیدگاه وی، حضرت علی(علیه السلام‌) برتر‌ از دیگران بود; تمام جهات فـضیلت و رأیـ‌ و کـمال‌ در‌ او گرد آمده بود; در ایمان به‌ خدا‌، گوی سبقت را از همگی ربوده بود; در دانش و علم به احـکام، سـرآمد‌ دیـگران‌ شد; در جهاد پیشرو آنان‌ بود‌; در پارسایی‌ و زهد‌ و خیر‌ و نیکی قابل مقایسه بـا دیـگران نبود‌; در‌ نزدیکی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و قرابتش با آن حضرت‌ کسی‌ از نزدیکان همتای او نگشت;۶۵‌ او برادر رسـول خـدا‌، پسر‌ عمو، و داماد وی بود;۶۶‌ در‌ میان خاندان پیامبر و یارانش، نخستین کسی است کـه بـه خدای تعالی و پیامبر گرامیش‌ ایمان‌ آورد و نخستین مـردی اسـت کـه‌ پیامبر‌(صلی‌ الله علیه وآله‌) او‌ را به اسلام دعـوت‌ کـرد‌ و او پذیرفت; همواره یاری دین کرد; از ایمان دفاع نمود; با مغرضان و سرکشان جنگید‌; دسـتورات‌ و احـکام دین و قرآن را به مردم‌ رسـانده‌ و مـنتشر ساخت‌; بـه‌ عـدالت‌ حـکم فرمود و به نیکی‌ و احسان دستور مـی داد; در تـمامی گرفتاری ها و بلاهایی که برای پیامبر(صلی الله علیه‌ وآله‌) پیش می آمـد شـریک بود و به‌ خاطر‌ آن‌ حضرت‌، بـسیاری‌ از سختی ها‌ را‌ بر خـود هـموار ساخت و در دوران مدینه، در برابر دشمنان، تـن خـود را سپر بلا ساخت‌.۶۷‌

علاوه‌ بر این خدمات، شیخ مفید معتقد است‌ که‌ خـداوند‌ بـه‌ ولایت‌ حضرت‌ علی(علیه السـلام) در قـرآن تـصریح فرموده است آن جـا کـه می فرماید: «اِنّما ولیـکم الله و رسـوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون».۶۸‌ او در تفسیر آیه می گوید: مـعلوم اسـت که کسی

_______________________________

۶۵ . شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۴٫

۶۶ . هـمان، ص ۲٫

۶۷ . هـمان، ص ۳ ۴٫

۶۸ . مائده(۵) آیـه ۵۵٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۷)


جـز او در حـال رکوع، زکات نداد، و در‌ عـلم‌ لغت نیز ثابت شده و اختلافی درباره این نیست که «ولی» به معنای «اولی» (یعنی برتر و سزاوارتر) اسـت (نـه به معنای دوست که برخی گـفته انـد). و آن گـاه کـه بـه‌ حکم‌ قرآن ثـابت شـد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) از مردمان به خود آن ها سزاوارتر و اولی است، اطاعت او بر همه مردمان واجب اسـت‌، چـنان‌ کـه اطاعت خدای تعالی و رسول‌ او‌ نیز واجب اسـت، زیـرا آیـه شـریفه از اولی بـودن خـدا و رسول نسبت به مؤمنان خبر می دهد.۶۹

شیخ مفید سپس با برخی روایات‌ بر‌ امامت آن حضرت استدلال‌ می‌ کند، از جمله گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله)در یوم الدار که فـرمود: هر که مرا درباره پیشرفت این دین یاری کند او برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشین من‌ پس‌ از رفتن من است: «من یوازرنی علی هذا الأمر یکن أخی و وصیّی و وزیری و وارثی و خلیفتی مـن بـعدی».

و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بود که از میانه آن ها برخاست با این‌ که‌ کوچک تر‌ از همه آن ها بود عرض کرد: ای رسول خدا من تو را یاری می کنم. پس‌ پیامبر بـه او فـرمود: «اجلس فانت أخی و وصیّی و وزیری و خلیفتی من‌ بعدی‌; بنشین‌ که تو برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشین من پس از من هستی». و این گفتاری است صریح و روشـن ‌‌دربـاره‌ جانشینی آن حضرت.۷۰

دلیل دیگری کـه شـیخ ارائه می کند، گفتار پیامبر‌(صلی‌ الله‌ علیه وآله) است که در روز غدیر خم آن گاه که مردمان را گرد آورد‌ تا گفتارش را بشنوند، فرمود: آیا من از شما نسبت بـه خـودتان سزاوارتر‌ نیستم؟ عرض کردند: چـرا، خـدا‌ گواه‌ است. پس آن حضرت بدون تأمل فرمود: «من کنت مولاه فعلیُّ مولاه; هر که من مولایش بوده ام علی مولای اوست». و با این جمله، اطاعت و پیروی از او و ولایتش را بر‌ ایشان واجب فرمود، هـم چـنان که اطاعت خودش بر آن ها واجب بود و در این باره از آن ها اقرار گرفت و آن را ثابت کرد و آن ها نیز انکار نکردند. این‌ گفتار‌ نیز از دلیل هایی است که صراحت آن در امامت و جانشینی آن حضرت روشـن اسـت.۷۱

استدلال دیـگر شیخ مفید، گفتار پیامبر درباره علی(علیه السلام) هنگام حرکت به جانب‌ تبوک‌ است، که فرمود: «انـت منی بمنزله هارون من موسی إلاّ انّه لا نبیَّ بعدی; نسبت تو بـه مـن، هـمانند

_______________________________

۶۹ . شیخ مفید، همان، ص ۵٫

۷۰ . همان.

۷۱ . همان، ص ۶٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۸)


نسبت هارون‌ است‌ به موسی جز این که پس از من پیامبری نیست». و بـدین ‌ ‌وسـیله مقام وزارت، و اختصاص در دوستی، و برتری بر همگان، و جانشینی او را در زمان زندگی و پس از مرگش‌، برای‌ او‌ ثابت کـرد، زیـرا قـرآن کریم‌ به‌ همه‌ این ها درباره هارون نسبت به موسی(علیه السلام)گواهی می دهـد. او سپس در شرح این حدیث به آیات قرآن‌ که‌ در‌ آن ها موسی درخواست هایی را از خـدا‌ مطرح‌ می کند و اجـابت مـی شود استناد می کند. موسی گفت: پروردگارا! برای من وزیری از خاندان خودم قرار ده‌، برادرم‌ هارون‌ را، و پشت مرا به وسیله او استوار ساز، و در کارم‌ شریکش کن تا بستایمت بسیار و یادت کنم بـسیار، و همانا تو به ما بینا بوده ای. و خدا فرمود: «خواسته‌ تو‌ به‌ تو داده شد ای موسی».۷۲

شیخ مفید از این آیات‌، شرکت‌ هارون با موسی در نبوت، نیز وزارت او برای موسی در رساندن رسالت، و استوار کردن پشـتش‌ را‌ بـه‌ وسیله او در یاری استنتاج می کند. هم چنین درباره جانشینی هارون‌ نیز‌ به‌ آیه دیگری استناد می کند: «اُخلفنی فی قومی و اصلح و لاتتبع سبیل المفسدین;۷۳ جانشین‌ من‌ باش‌ در میان قوم مـن و اصـلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن».

او سپس‌ در‌ جمع بندی از این آیات می گوید: با این بیان، رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) تمامی مقامات هارون را به جز مقام نبوت برای امـیرالمؤمنین(عـلیه السلام) قرار‌ داد‌. بنابراین، برای علی(علیه السلام) وزارت رسول(صلی الله علیه وآله)، استواری پشت‌ آن‌ حضرت‌ به وسیله یاری او، و برتری اش بر دیگران ثابت می گردد، زیرا این گفتار، همه‌ این‌ رتـبه هـا را در بـر دارد. پس خلافت آن حضرت نیز با‌ هـمین‌ بـیان‌، ثـابت می شود. اما در حیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به صراحت کلام‌ آن‌ حضرت‌، و بعد از حیات و سپری شدن دوران نبوت، نیز جانشینی عـلی(عـلیه السـلام‌) از‌ گفتار رسول خدا روشن شود.۷۴

نتیجه گیری

بـراساس آگـاهی های تاریخی، واقعه غدیر خم یکی‌ از‌ حوادث مهم و مشهور صدر اسلام است که در ذیحجه سال دهم هجری‌ رخ‌ داده و در اجـتماعی بـزرگ، جـانشینی حضرت علی‌(علیه‌ السلام‌)

_______________________________

۷۲ . طه(۲۰) آیات ۲۹ ۳۶: «واجعل‌ لی‌ وزیراً مـن اهلی* هارون اخی* اشدد به ازری* و اشرکه فی امری * کی نسبحک‌ کثیراً‌* و نذکرک کثیراً * انک کنت بنا‌ بصیراً‌* قـد اؤتـیت‌ سـؤلک‌ یا‌ موسی».

۷۳ . اعراف(۷) آیه ۱۴۲٫

۷۴‌ . شیخ‌ مفید، همان، ص ۶ ۷٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۳۹)


توسط رسول الله(صلی الله عـلیه وآله) بـه مردم ابلاغ‌ شد‌. به رغم تعیین جانشین، اندکی بعد‌ اجتماع سقیفه بنی ساعده‌ برای‌ تعیین زمـام داری پس از‌ پیـامبر‌ اسـلام(صلی الله علیه وآله) بر پا شد، اما مورخانی که این واقعه‌ را‌ گزارش نموده انـد بـه صـراحت‌ بازگو‌ نکرده‌ اند که آیا‌ در‌ سقیفه به حدیث غدیر‌ استناد‌ شد یا خیر؟ البته مـورخان، از عـده بـسیاری از هاشمیان و هواخواهان آن ها نام می‌ برند‌ که به بیعت انجام شده با‌ خلیفه‌ اول اعـتراض‌ کـرده‌ اند‌، اما این روشن نمی‌ کند که آیا این ها براساس استناد بـه غـدیر و مـشخص بودن جانشین به این امر‌ رضایت‌ نداشته اند یا این که به‌ دلیل‌ عـدم‌ حـضور‌ نامزد‌ مورد نظر خود‌ (حضرت‌ علی(علیه السلام)) در آن اجتماع به عنوان یکی از گـزینه هـای مـورد انتخاب شورا، اعتراضی‌ داشته‌ اند؟ این‌ سکوت و عدم اعتنا در نوشته های مورخان‌، چگونه‌ باید‌ ارزیابی‌ شـود‌، آیـا‌ آن را باید به تغافل یا تعمد آنان نسبت داد یا به گواهان اولیه ای کـه روایـت گـر این وقایع برای تاریخ نویسان بعدی بوده اند؟

به نظر‌ می رسد با تحولاتی که پس از درگـذشت پیـامبر(صـلی الله علیه وآله) در جامعه اسلامی رخ داد و در اثر آن، عصبیت های جاهلی ظهور دوباره ای یافت و وسوسه رهـبری‌ حـکومت‌، دنیاطلبان را فریفت و رقابت قدرت میان سران گروه های موجود در مدینه پدید آمد، اقداماتی نیز به کـار بـسته شد تا طرح شیوه انتخاب جانشین پیامبر در شکل سقیفه‌ ای‌ آن به صـورت یـک بنیان دینی و مشروع زمام داری جامعه اسلامی در اذهـان پذیـرفته شـود و به گزینه منصوص بودن جانشین و ارتباط واقـعه غـدیر‌ با‌ موضوع پیشوایی مسلمین توجه نشود‌.

از‌ این رو، آگاهی هایی که راویان اولیه در اخـتیار داشـتند و از گزینش دو نظام اموی و عباسی کـه هـر دو ضد عـلوی بـودند، گـذشته بود‌ و نیز‌ از پایه های تعصبات‌، دشـمنی‌ هـا، تفاخرها، فرقه گرایی ها و دسته بندی های قومی و قبیله ای تأثیر پذیرفته بـود، بـه مورخان مسلمان رسید که بعضی از آن هـا از روی غفلت و کسانی نیز بـه عـمد‌ از‌ استناد به غدیر در سقیفه سـخنی بـه میان نیاوردند و گویی کسی خبر نداشت که کمتر از سه ماه پیش از سقیفه در غـدیر چـه گذشت!

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۴۰)


کتاب نامه

۱ . قرآن کـریم

۲ . آیـینهوند‌، صـادق‌، تاریخ سیاسی‌ اسـلام، چـاپ پنجم: ]بی جا[، مـرکز نـشر فرهنگی رجا، ۱۳۷۱٫

۳ . ابن اثیر، عزالدین، کامل (وقایع بعد از‌ اسلام)، ترجمه عباس خلیلی، ج ۱، تهران، مـوسسه مـطبوعاتی علمی، ]بی تا[.

۴ . ابن‌ جوزی‌، تـذکره‌ الخـواص، تهران، مـکتبه نـینوی، ]بـی تا[.

۵ . ابن حجر عـسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارصادر .

۶ . ابن حجر عسقلانی، لسان ‌‌المیزان‌، چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۰ق/ ۱۹۸۳م.

۷ . ابن سـعد، طـبقات الکبری، بیروت، دارصادر‌، ۱۴۰۵‌ق.

۸ . ابن‌ هشام، ابـومحمد عـبدالملک، السـیره النـبویه، تـحقیق مصطفی سقا و دیـگران، بـیروت، دارالمعرفه، ]بی تا[.

۹ . اربلی، علی‌ بن عسیی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تحقیق سید هاشم رسـولی، تـبریز، ]بـی‌ تا[.

۱۰ . امینی، عبدالحسین‌، الغدیر‌، ترجمه محمدتقی واحـدی، ج ۱ و ۲، تـهران، کـتابخانه بـزرگ اسـلامی، ۱۳۶۲٫

۱۱ . جـوینی، ابراهیم بن محمد، فرایدالسمطین، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحودی، ]بی تا[.

۱۲ . حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه‌، ]بی تا[.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۴۱)


۱۳ . حلبی، علی بن برهان الدیـن، السیره الحلبیه، ج ۳، بیروت، المکتبه الاسلامیه، ]بی تا[.

۱۴ . خوارزمی، اخطب، المناقب للخوارزمی، نجف، چاپ حیدریه، ۱۳۸۵ق.

۱۵ . دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامه‌ و السیاسه‌، مصر، ۱۳۸۸ق.

۱۶ . ذهبی، شمس الدین، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۸۲ ق.

۱۷ . سـیدرضی، نـهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ۱۳۷۹‌.

۱۸‌ . سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق محمدمحیی الدین عبدالحمید، مصر، مطبعه السعاده، ۱۳۷۱ق.

۱۹ . شهیدی، سـیدجعفر، زنـدگانی فاطمه زهرا(علیها السلام)، چاپ پنجم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴‌.

۲۰‌ . طبرسی، احمدبن علی، احتجاج، شرح و ترجمه نظام الدین احمد غفاری مازندرانی، ج۱، تـهران، المـکتبه المرتضویه، ]بی تا[.

۲۱ . طبری، مـحمدبن جـریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۴، چاپ سوم: تهران، انتشارات‌ اساطیر‌، ۱۳۶۳‌.

۲۲ . طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن‌، امالی‌، تصحیح‌ محمدصادق بحرالعلومی، بغداد، المکتبه الأهلیه، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.

۲۳ . مجلسی، محمدباقر، بـحارالانوار، ج ۴۳، چـاپ دوم: بیروت، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.

۲۴ . مـروزی‌، احـمدبن‌ ابی‌ طیفور، بلاغات النساء، بیروت، دارالنهضه الحدیثه، ۱۹۷۲م.

۲۵‌ ـ مسعودی‌، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵٫

۲۶ . مسعودی، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ حسین، مروج الذهب و مـعادن الجـوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم‌: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵٫

۲۷ . مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی‌ العباد‌، ترجمه‌ هاشم رسولی محلاتی، ج ۱، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، تـاریخ مـقدمه ۱۳۴۶٫

۲۸‌ . مقریزی‌، امـتاع الأسماع بماللرسول من الأبناء و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » بهار ۱۳۸۴ – شماره ۵ (صفحه ۴۲)


محمدعبدالحمید نمیسی، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه‌، ۱۴۲۰‌ ق / ۱۹۹۹‌م.

۲۹ . نخجوانی، هندوشاه بـن سنجر، تجارب السلف، تصحیح و اهتمام عباس اقبال، چاپ‌ سوم‌: تهران‌، کـتابخانه طـهوری، ۱۳۵۷٫

۳۰ . یـعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ج ۱، چاپ‌ سوم‌: تهران‌، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x