مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

تـسامح‌ و تساهل مذهبی مغولان(در رویکرد با اندیشه‌های دینی ملل تابعه امپراتوری مغول)

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (از صفحه ۸۹ تا ۱۲۰)
تسامح و تساهل مذهبی مغولان: (در رویکرد با اندیشه های دینی ملل تابعه امپراتوری مغول) (۳۲ صفحه)
نویسنده : دهقان،معصومه

چکیده

در سراسر تاریخ بشر، باورها و اندیشه‌های مذهبی، برجسته‌ترین زمینه پیدایش روابط حسنه یا خصمانه بین مللی بوده که با یکدیگر قرار داشته‌اند. در این پژوهش تلاش شده انگاره‌های عقیدتی و مذهبی مغول و نیز برخورد مغولان با ادیانی که طی فتوحات با آنها روبه رو شدند، بررسی شود. به نظر می‌رسد مدارای مذهبی مغولان ناشی از روح تسامح‌جویی یا ناآگاهی و بی‌اطلاعی از ادیان و یا بی‌تفاوتی مغولان به آداب دینی ملل تابعه و باورها و سنت‌های آنان بوده است. این مقاله با تکیه بر منابع تاریخی معاصر فتوحات مغول و نیز تحقیقات انجام شده در قرن‌های بعد نگاشته شده است.

کلمات کلیدی

مغولان، مسیحیت، مسلمانان، تسامح و بوداییان.
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۹)


‌ ‌‌‌تـسامح‌ و تساهل مذهبی مغولان(در رویکرد با اندیشه‌های دینی ملل تابعه امپراتوری مغول)

معصومه‌ دهـقان‌۱(

چـکیده‌

کـلید واژه‌ها:

 

  1. کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی از دانشگاه شیراز. دریافت: ۸۸/۲/۳۱پذیرش: ۸۸‌/۶/۲۲E-mail: M-Dehghan1358@Yahoo.com
تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۰)


مقدمه

انگاره‌های فکری وعقیدتی مـغولان از زمانی که‌ در تاریخ آسیا به‌ عنوان‌ فاتحان بزرگ امپراتوری‌های متمدن خود نمایی کـردند تا امروز مورد مـداقه مـورخان، دین‌شناسان و محققان قرار گرفته و در این زمینه، گام‌های بلندی برداشته شده است.

عقاید واعمال مذهبی مغولان در مقوله‌ای قرار‌ می‌گیرد که «شمنیسم» نامیده می‌شود. تعیین دقیق این مطلب که این مسلک در قرن هـفتم هجری چگونه بوده است، به آسانی میسر نیست، زیرا در دوران معاصر، شرح نظام یافته‌ای از‌ آن‌ در دست نیست و اطلاعات اخیر در باب عقاید مغولان در سرزمین مغولستان قبل از آشنایی آنها با ادیان و اعتقادات مردم دیـگر سـرزمین‌ها، تا حدود بسیار زیادی با آنچه در آن‌ روزگار‌ رایج بوده متفاوت است. در این زمینه مهم‌ترین منابع موجود، تاریخ سرّی مغولان و جامع التواریخ می‌باشد. مشکل از آنجا ناشی می‌شود که به نـظر مـی‌رسد عقاید مذهبی، در میان‌ مغولان‌ چندان ریشه‌دار نبوده است، به همین دلیل، آنان مقاومت را کنار گذاشته و در بخش‌های مختلف امپراتوری خود، دین پیشرفته‌تری را از اتباع مغلوب خود می‌پذیرند.

مغولانِ فاتح با مـردمی‌ ارتـباط‌ بر‌ قرار می‌کردند که عقاید، ادیان‌، فرهنگ‌ و باورهای‌ متفاوت و برجسته‌تری داشتند. آنها بعد از پایان یافتن فتوحاتشان قصد ماندن در سرزمین‌های متصرفی را داشتند. بنابراین، می‌بایست اعتقادات مذهبی آنها‌ را‌ در‌ نظر می‌گرفتند بـرخوردشان بـامردمان زیـر دست تغییر می‌کرد‌.

دین‌ مـغولان

دیـن مـغولان که آن را آیین شمنی نامیده‌اند، از دین سایر اقوام ساکن استپ‌های جنوبی روسیه و قسمت غربی‌ منطقه‌ آسیای‌ میانه جدا نبوده است. آیین شـمنی

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۱)


عـبارت بـوده است از‌ نوعی یگانه پرستی ابتدایی که در آن، ایزدان گـوناگون بـا مرتبه‌های پایین‌تر، در نگاهداری و نظم کائنات با خدای‌ یکتا‌ سهیم‌ شناخته می‌شدند و بت‌های گوناگون به عنوان مظاهر این ایزدان پرسـتش مـی‌شدند‌. عـلاوه‌ بر این، در این آیین، ارواح نیک و ارواح پلید، فرشتگان و اهریمنان، در زندگی روزمـره اهمیت اساسی‌ داشتند‌.۲۴۲‌

بدیهی است که نمادهای ادیان قبایل نخستین، چون «فتیش، توتم و تابو»، در‌ آیین‌ شمنی‌ مشاهده مـی‌شد. شـمنی‌ها کـه بهتر است آنان را «جادوگر» یا روحانی ـ پزشک بنامیم، برگزاری‌ تشریفات‌ دیـنی‌ و انـجام عملیات ساحری و معالجه بیماران روانی و جسمی را به عهده داشتند و چون سراسر زندگی‌ روزمره‌ مغولان آکنده از خـرافات و تـلاش در دوری گـزیدن از بلایا و دفع ارواح پلید‌ بود‌، این‌ عده بر امور زندگی آنها مسلط بـودند و رهـبران واقـعی ایلات را روسای روحانی تشکیل‌ می‌دادند‌.

مغولان به خدای یکتا ایمان داشتند و او را خالق آسمان‌ها و زمـین مـی‌دانستند و خـوشبختی‌ و بدبختی‌ خود‌ را به او نسبت می‌دادند.۲۴۳ خدای بزرگ مغولان «گوگ تنکری» یا «گوی تنکری» نـام‌ داشـت‌.۲۴۴ در برابر تنکری، خدایی بود به نام «ایتوگن» که الهه زمین‌ و فراوانی‌ بود‌. ایـن دو خـدا بـا خدایان خورشید و ماه و نیروهای طبیعت و روح کوه‌ها و رود‌های مقدس و روح نیاکان‌ قبیله‌ پرستیده‌ می‌شدند و نظرشان را بـا پیـشکش کردن خوراک و نوشابه که گاهی متضمن قربانی‌ آدمیان‌ و جانوران می‌شد، جلب می‌کردند.۲۴۵

مـغولان بـت‌هایی از سـنگ و چوب با پوششی از پوست حیوانات می‌ساختند‌ و اعتقاد‌ داشتند که ارواح در آنها مقیم‌اند. آنها این بت‌ها را درون یـورت‌ بـه‌ عنوان خدایان پشتیبان قبیله نگاه می‌داشتند یا‌ در‌ بیرون‌ یورت برای پرستش هـمگان مـی‌گذاشتند.۲۴۶

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۲)


مـهم‌ترین‌ سوگند‌ مغولان به خداوندِ آسمان و زمین بود و عقیده داشتند که خدای یگانه، فرمان‌روایی روی‌ زمـین‌ را بـه آنـها عطا کرده‌ است‌ و این جمله‌ که‌ «آسمان‌ را یک خدا و زمین را یک‌ فـرمان‌روا‌ شـایسته است» ناشی از همین عقیده آنهاست.۲۴۷

پیش از وحدت مغولان‌ و تشکیل‌ امپراتوری عظیم مغولی، طوایف مختلف آنان‌ بـه دیـن سنتی و بومی‌ خود‌، همراه با آیین‌های شمنی معتقد‌ بودند‌. البته از چند قـرن پیـش از آن برخی از طوایف، مانند کرائیت، مسیحی‌ و برخی‌ نـیز بـودایی شـده بودند، همچنین‌ به‌ سبب‌ هم‌جواری با چـین‌ و تـأثیرپذیری‌ از فرهنگ آنان، آیین‌ کنفوسیوس‌ نیز بر آنها تأثیر گذاشته بود.

در نیمه دوم قرن شـانزده مـیلادی پس از‌ فتوحات‌ چنگیزخان و دیگر سردارانش و تـجزیه مـغولستان به‌ خـانات‌ مـتعدد، فـرقه‌ جدید‌ بودایی‌ به نام «زرد کلاهان‌» بـه وسـیله «تسنگخاپا» تأسیس و از تبت وارد مغولستان شد. این فرقه در زندگی اجتماعی مغول‌ها‌ نقش‌ بـسیار مـهم و مؤثری ایفا کرد. مذهب‌ بودایی‌ قـدیمی‌ که‌ در‌ زمان امپراتوری جـهانی‌ مـغول‌ وارد مغولستان شده بود، در این دوره کـاملاً از بـین نرفته بود، ولی به هیچ‌وجه مانند‌ شمنیسم‌ قدیمی‌، در جامعه نفوذ و تأثیرنداشت.۲۴۸

باورهای مغولی‌

اعـتقادات‌ مـذهبی‌ مغولان‌ که‌ از‌ زندگی ایلی و اقـتصاد شـبانی نـشئت یافته بود، بـا وجـود شباهت به معتقدات سـایر ایـل‌های پراکنده در جهان، از ویژگی‌های خاصی بهره‌مند بود که مغولان را از هم‌ردیفان‌ خود متمایز می‌کرد.

مردمی کـه بـسیار به عوامل و عناصر طبیعت از نظر سـودمندبودن آنـها می‌نگریستند، آخـرت را ادامـه عـادی دنیای خاکی می‌پنداشتند و هـم از این رو مواد غذایی، اسب‌هایی با‌ زین‌ و برگ، وسایل زندگی و حتی زنان را در دسترس

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۳)


مردگانی که بـه خـاک می‌سپردند، قرار می‌دادند. آنان به خـدای نـادیده اعـتقاد داشـتند، لکـن جز سلامتی و طـول عـمر چیزی از او‌ نمی‌خواستند‌ و از بت‌های خانگی خود می‌خواستند که حوایج کوچک زندگی‌شان را بر آورده سازند.

مغولان عقیده داشتند کـه بـت‌ها بـا همدیگر زناشویی می‌کنند و فرزند‌ می‌آورند‌. آنان در هـر وعـده غـذا‌ کـه‌ مـی‌خوردند لقـمه‌ای هم به چهره بت خانگی می‌مالیدند؛ تو گویی سهم آنها را از غذا بدین گونه می‌دادند. مغولان معتقد به یاسا بودند که‌ چنگیز‌ تنظیم کرده بود. البته‌ در‌ کنار ایـن مقررات اصولی، موارد مبهمی نیز به چشم می‌خورد، از قبیل طریقه ذبح حیوانات، احترام به آتش، آبتنی کردن در جوی و آب‌های روان در مواقع خاص، شستن لباس در‌ آب‌ روان و پهن کردن آن در دشت و موارد دیگر.

نـزد ایـن قوم مانند همه اقوام دیگر، خورشید مقام و منزلتی خاص داشت و مورد ستایش و تکریم فراوان بود. هنگام نیایش «آسمان آبی جاویدان‌» کمربند‌ را می‌گشودند‌ و به گردن می‌آویختند، کلاه از سر بر مـی‌داشتند و در حـالی که به سینه خود مشت می‌زدند، نُه‌ بار رو به خورشید نماز می‌گزاردند و با خواندن دعایی خاص، شراب‌ نثار‌ زمین‌ می‌کردند و به سبب بـزرگداشت خـورشید، سمت جنوب از جهات دیگر مـهم‌تر بـود.

اساس آیین شمنی بر قبول ‌‌وجود‌ ارواح مؤثر در امور و امکان تسلط بر آن ارواح برای مقاصد معین بود‌. بدین‌سان‌ در‌ آیین شمنی، جادوگری، دفع یا احضار روح، پیش‌گویی و درمـان‌گری نـقشی مهم داشت. مغولان، شـمن‌ها یـا‌ جادوگران و پیشگویان خود را «قام» می‌نامیدند. قامان مدعی بودند که شیاطین و ارواح در‌ تسخیر ایشان هستند و قادرند‌ امور‌ آینده را پیش‌بینی کنند. مغولان در انجام کارها با قامان مشورت می‌کردند و امرا و سلاطین هم به آنـها اعـتماد کامل داشتند. یکی از مشاوران اصلی چنگیز «یلوچوتسای» نام داشت که در فن‌ پیش‌گویی ماهر بود و چنگیز به او اعتماد داشت.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۴)


همچنین مغولان اعتقاد داشتند که روح در خون قرار دارد یا به تعبیر دیگر، روح عـصاره و جـوهر خون اسـت. بر این اساس، در‌ خون‌ریزی‌ دقت می‌کردند و معمولاً خویشاوندان خان را که مرتکب جرمی شده بودند، محکومان به مـرگ و نیز دشمنی را که شخص مهمی بود به گونه‌ای می‌کشتند که خـونش ریـخته نـشود. این گونه‌ از‌ جدا شدن روح از بدن او جلوگیری می‌کردند. در دوره مغولان از این نوع اعدام‌ها نمونه‌های بسیاری در دست است که مـهم‌ترین ‌ ‌آنـها قتل خلیفه عباسی به دستور «هلاکوخان‌» می‌باشد‌.۲۴۹ همچنین آنها به نوعی تناسخ نـیز مـعتقد بـودند که باید آن را ناشی از نفوذ افکار و عقاید بودایان دانست.

پلان کارپن در مورد آیین مغولی می‌نویسد:

مغولان قـانون‌ و آیینی‌ بر‌ پرستش خداوند ندارند و ـ تا آنجا‌ که‌ ما‌ دیدیم ـ آنها کسی را وادار بـه ترک دین و آیین خـود نـمی‌نمایند… مغولان در آینده چه خواهند کرد، ما خود چیزی نمی‌دانیم‌. گروهی‌ می‌پندارند‌ که اگر خدای نخواسته بر جهان چیره شوند‌، آنها‌ همه را وادار به سجده بر بت‌های خود خواهند کرد.۲۵۰

آتش نیز نـزد مغولان، مانند همه ملل و اقوام‌ اولیه‌، مورد‌ ستایش و احترام بوده و آیین خاصی داشت، زیرا علاوه بر ایجاد‌ روشنایی و حرارت که دو رکن اصلی زندگی است، خاصیت ضد عفونی و تطهیر کننده نیز داشـت. پیـوسته آتشی در‌ برابر‌ چادر‌ها‌ روشن بود. که هیچ گاه خاموش نمی‌شد، حتی چارپایانی را که‌ به‌ قصد قربانی به بت‌ها هدیه می‌دادند، در آتش می‌سوزاندند.۲۵۱

آب نیز نزد مغولان مقدس بود‌ و می‌بایست‌ دور‌ از هر گـونه آلودگـی قرار گیرد، زیرا ارواح در کنار آب‌های زلال‌ و جویبارها‌ زندگی‌ می‌کردند. از این‌رو لباس و سایر لوازم خود را به ندرت در آب می‌شستند و حتی‌ در‌ مواقعی‌ از سال، حق شستن بدن‌های خود را نیز در آب نداشتند. این مسئله با‌ رعد‌ و بـرق و صـاعقه ارتباط پیدا می‌کرد. از نظر آنان در برخی از فصل‌ها آبتنی‌کردن‌ در‌ روز‌ و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۵)


حتی شستن دست و لباس در جوی و پهن کردن آن در صحرا، برداشتن آب با‌ ظروف‌ طلا و نقره و به طور کلی ظروف فلزی دیگر ممنوع بـود، زیـرا مـعتقد بودند‌ که‌ خدا‌ خشمگین مـی‌شود و رعـد و بـرق نازل می‌کند.۲۵۲

همچنین مغولان آداب و رسومی داشتند که شاید بتوان‌ آن‌ را «قوانین پرهیز از معاصی »نامید. گذشته از آنچه تا کنون شمرده‌ شد‌، گـناهان‌ دیـگر عـبارت بود از گرفتن ماهی از جویبارها ونهرها، شکار گنجشک، تـکیه دادن بـر تازیانه‌، لمس‌ کردن‌ تیر یا شلاق، زدن اسب با دهانه اسب، شکستن استخوانی با استخوان‌ دیگر‌، ریختن شیر بر زمـین در غـیر مـوارد مذهبی، ادرار کردن در چادر، آب روان یا روی‌ خاکستر‌ که اگر به عـمد انجام می‌شد؛ جزایش مرگ بود،۲۵۳ امّا اگر‌ به‌ غیر عمد بود، پرداخت جریمه‌ای هنگفت به‌ جادوگر‌ برای‌ تـطهیر مـنزل، و مـمنوعیت از ورود به آن‌ قبل‌ از مراسم تطهیر، الزامی بود.۲۵۴ در بین مغولان موارد دیـگری از ایـن‌ خرافه‌ها‌ نیز وجود داشت. طریقه ذبح‌ حیوانات‌ دریدن شکم‌ بوده‌.۲۵۵‌ این رسم گرفتاری‌هایی برای مسلمانان طـی‌ اسـتیلای‌ مـغولان، به وجود آورد.

در مقابل این اعتقادات بسیار خرافی، از نظر‌ مغولان‌، نجابت و اجتناب از دروغ و تـغلب ودزدیـ‌ مـقامی مهم و بزرگ داشت‌، اگرچه‌ کشتن انسان، تصرف سر زمین‌ها‌، غارت‌ اموال دیگران به نـاحق، زنـا، تـوهین و اقدام علیه قوانین الهی و آنچه دین ناروا‌ می‌دانست‌، برای آنها گناه شمرده نمی‌شد‌.۲۵۶‌

جـالب‌ تـوجه است که‌ زنان‌ و دختران نزد افراد قبیله‌ از‌ احترام برخوردار بودند. سطح عفت و پاکـدامنی عـمومی در مـیان مغولان بسیارعالی بود، لکن این‌ قانون‌ در باره زنان ودختران دشمن رعایت‌ نمی‌شد‌ وتجاوز و بـدرفتاری‌ بـا‌ آنان‌ امری متداول بود.

مسیحیت‌ در بین مغولان

قبیله کرائیت، یکی از قبایل مهم مـغولستان یـا دسـت کم تیره فرمان‌روایی‌ آنها‌ در

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۶)


آغاز سده یازدهم به کیش‌ نستوری‌ گراییده‌ بودند‌ و سر‌ کردگان ایـشان نـام‌های‌ مسیحی‌ داشتند.

بی‌گمان آیین نسطوری تنها اندک مایه‌ای از تمدن به ارمغان مـی‌آورد، زیـرا ثـابت نشده است‌ که‌ گروندگان‌ به مسیحیت، اعتقادات شمنی سابق را کاملاً‌ کنار‌ نهاده‌ باشند‌. هم‌ چـنین‌ تـا آنـجا که بر ما روشن شده مسیحیت از خوی جنگاوری ایشان چندان نکاست. شـاید بـهتر باشد که بگوییم ایشان از فرهنگ‌های دیگر فقط چیزهایی را می‌گرفتند‌ که بر افزایش ش‍أن و قدرت ایشان تـأثیر داشـت.۲۵۷

سران مغول گویا از آن جهت به مسیحیت گرویدند که گمان می‌بردند بدین شـیوه، یـاری نیروی فوق بشری دیگری را هم‌ جلب‌ مـی‌کنند و ایـن کـیش به هیچ روی با اعتقادات سنتی ایشان مـغایر نـیست.

دین مسیحی در بین مغولان اهمیت و اعتبار زیادی داشت، حتی پیش از بنیان‌گذاری امپراتوری مـغول، بـعضی از‌ قبایل‌ مغول، مسیحی شده بـودند. پس از آن در لشـکرکشی‌های مغولان، تـنها حـکومت‌های اسـلامی و مردم مسلمان بودند که با آنـان بـه معارضه برخاستند و هیچ‌گاه‌ دست‌ از دشمنی برنداشتند. بنابراین، کاملأ‌ طبیعی‌ بود که مـغولان بـه مسیحیان عنایت بیشتری داشته باشند و بـه آنها آزادی‌هایی هم اعـطا کـنند. پس مسیحیان به مغولان نزدیک شـدند و کـوشیدند تا حکّام‌ و امرا‌ و بعدها ایلخانان را به‌ دین‌ خود در آورند. روبروکی تصویری روشن از نـفوذ مـسیحیان نستوری در اردوی منگوقآن به دست مـی‌دهد کـه بـحث در مورد نفوذ مـسیحیان نـستوری را تکمیل می‌کند:

روبروکی در ۱۲آوریـل‌ ۱۲۵۴‌ نـماز و عشاء ربانی در کلیسای نستوری در قراقروم برای بسیاری از مسیحیان برپا کرد، اما در ته دل، این مـبشر کـاتولیک دلتنگ بود از اینکه در زمره روحانیان نـستوری کـه‌ برایشان‌ بـه سـبب‌ جـهل و وضع نابسامان معنویشان خـرده‌های فراوان می‌گرفت به سبب رفتار‌های فسادانگیزشان مانند چند

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۷)


همسر گزینی و پرداختن حقی‌ برای احراز مـقامات کـلیسایی و نزول خواری و میگساری بود…۲۵۸.

درست اسـت‌ کـه‌ ایـن‌ روشـ‌ها و رفـتارهای نستوریان چنان کـه روبـروکی دریافته از تأثیر جامعه مغولی و نیز بعضی از اثرات دین بودایی ‌‌است‌، اما نستوریان، مسیحیان شرقی بودند کـه مـذهب کـاتولیک، آنها را مرتد می‌دانست، زیرا‌ طی‌ زمان‌ بـر اثـر دور افـتادن از مـرکز خـود در بـین‌النهرین از زردتشتی‌گری، بودایی‌گری و ادیان آسیایی تاثیر‌ پذیرفته بودند و این امر آنها را از مسیحیت خشک کاتولیک دور کرده بود‌.

مغولان و اسلام

سپاهیان چنگیز‌ در‌ حمله خود به آسیای میانه و ایران با مـردمی روبه‌رو شدند که مسلمان و تا آن هنگام تحت فرمان‌روایی سلاطین مسلمان بودند، به همین سبب مغولان را دشمن مملکت و دین خود می‌دانستند. با‌ این حال، چنگیزخان به مسلمانان نیز همچون پیروان دیـگر ادیـان، آزادی می‌داد.۲۵۹ خان‌های مغولی با مدارای دینی که در پیش گرفته بودند هیچ‌گاه دسته‌ای خاص را بر دیگران برتری نمی‌دادند‌. رفتار‌ «جبه»، سردار چنگیز که در سال ۶۱۷ ق به تحریک شافعیان ری به سرکوبی حـنفیان بـرخاست،۲۶۰ روی هم رفته یک حرکت استثنایی بود که ناشی از عدم نظارت خان مغول‌ بود‌.

رفتار مغولان با مسلمانان زمانی رنگ خصمانه به خود گـرفت کـه در لشکرکشی هلاکو، دو طایفه از مسلمانان مـعدوم شـدند؛ یکی اسماعیلیان و دیگری خلافت عباسی. زخم این ضربات، التیام‌ نگرفت‌، زیرا مملوکان مصر با حمایت از خلافت عباسی عَلَم دشمنی با مغولان را برافراشتند و چشم انـدازی مـنفی به آنها را در بین مـسلمانان تـرسیم کردند.۲۶۱ ابن‌تیمیه از علمای‌ برجسته‌ زمان‌ مملوکان، با

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۸)


فتاوا و رساله‌های خود‌ از‌ ممالیک‌ و دولت آنان دفاع کرد. وی کفر مغولان را بر اساس مباحث اعتقادی، فقهی و تاریخی ثابت کرد:

آنان نیایش چنگیز را چون‌ پیامبر‌ فـرستاده‌ای‌ از آسـمان می‌دانند. آنان بر کتاب خدا و سنت‌ رسول‌ و سیره خلفا اعتقاد ندارند و پنج نوبت را نماز نمی‌گزارند و زکات نمی‌دهند و روزه نمی‌گیرند، حج نمی‌گزارند و مرتکب کبائری چون شرب‌ خمر‌ می‌شوند‌. این‌ها که متظاهر بـه اسـلام شده‌اند، دائمـاً در کار قتل‌ و اسارت مسلمین‌اند…۲۶۲.

با وجود این دیدگاه خصمانه که یک دولت مسلمان نسبت به مغولان داشت، خـلأ قدرت‌ درترکستان‌، ماوراءالنهر‌ و ایران موجب می‌شد مردمان این مناطق از رفتار تـحریک آمـیز نـسبت‌ به‌ مغولان بپرهیزند تا شاید سایه آرامش و امنیت در پرتو مغولانِ کافر، سرزمین به غارت رفته آنها‌ را‌ در‌ بـر ‌ ‌گـیرد.

مغولان و دین بودایی

اعقاب مغولان بعد از تعامل با ملل‌ دیگر‌ دین‌های‌ مختلف اخـتیار کـردند؛ بـرخی مسلمان و عده‌ای مسیحی شدند، گروهی به دین بودا گرایش یافتند‌ و دسته‌ اندکی‌ نیز همچنان بـه راه و روش سابق ادامه دادند. البته غالب، کسانی که به ادیان‌ گوناگون‌ گردن نهادند، در آن تـعصب نشان نمی‌دادند.۲۶۳

تغییر دیـن مـغولان از آیین‌ سنتی‌ و بومی‌ خود به دین بودایی در زمان‌های دور نیز انجام شده بود. جوینی از واقعه‌ای‌ سخن‌ می‌گوید که طی آن، تغییر دین، در اویغور پیش آمد. عدم آزار حیوانات‌، خودداری‌ از‌ ظلم، پاسخ بدی به خـوبی، تناسخ وتجدید حیات و…۲۶۴ از جمله اعتقادات مغولان بودایی است‌ که‌ جوینی به آنها اشاره کرده است.

به هر حال، وضع دین بودا‌ در‌ زمان‌ مغولان بسیار مبهم وتاریک است، زیرا مورخان مسلمان و مـسیحی بـه دلایل گوناگون به این موضوع‌ نپرداخته‌اند‌. اما‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۹)


مسلمانان از یک سو به علت نفرت از این آیین، در مورد‌ آن‌ سکوت اختیار کرده و در منابع اسلامی به آن نپرداخته‌اند. و از سوی دیگر، پس از تسلط مجدد‌ اسلام‌ بـسیاری از نـشانه‌ها و آثار آیین بودایی در ایران و دیگر مناطق امپراتوری از‌ میان‌ رفت.۲۶۵

سیاست مذهبی چنگیزخان

امپراطوری جدید‌ چنگیزخان‌ بر‌ اساس مذهب استوار شد، همان مذهب قدیم‌ ترک‌ و مغولان که معتقد بودند یـک نـیروی نهانی و قدرتی نامرئی همه چیز دنیا را‌ اداره‌ می‌کند. بر این تصور مذهبی‌ قدیم‌، عوامل مزدیسنی‌ و چینی‌ نیز‌ اضافه شده بود.

خان بزرگ، مظهر‌ «تنگری‌» یعنی آسمان بود و جذبه خـدایی داشـت. تـمام جانشینان چنگیزخان تا موقعی کـه‌ در‌ شـرق اقـصی کاملآً خوی و خلق چینیان‌ در آنها رسوخ نیافته‌ بود‌ یا آنهایی که تحت تأثیر‌ آداب‌ و معتقدات مسلمانان در ترکستان و ایران و روسیه قرارگرفتند خـودشان را نـمایندگان«تـنگری» بر روی‌ زمین‌ می‌پنداشتند.۲۶۶

جوینی در مورد‌ اعتقادات‌ چـنگیزخان‌ چـنین می‌گوید:

چون‌ چنگیزخان‌ متقلد هیچ دینی نبود‌ و تابع‌ هیچ ملت نبود از تعصب و رجحان ملتی بر ملتی و تفضیل بعضی بـر بـعضی مـجتنب‌ بودست‌، بلکه علما و زهاد هر طایفه را‌ اکرام‌ و اعزار می‌کردست‌، چـنانک‌ مسلمانان‌ را بنظر توقیر می‌نگریسته‌، ترسایان و بت‌پرستان را نیز عزیز می‌داشته. و اولاد و احفاد او هر چند کس بر موجب دوری‌ از‌ مذاهب، مـذهبی اخـتیار کـردند؛ بعضی تقلید‌ اسلام‌ کرده‌ و بعضی‌ ملت‌ نصاری گرفته و طایفه‌ای‌ عبادت‌ اصـنام گـزیده و قومی همان قاعده قدیم آباء و اجداد را ملتزم گشته و به هیچ طرف مایل نشده‌. اما‌ آنچه‌ یـاسای چـنگیزخان اسـت اینکه همه طوایف را‌ یکی‌ شناسد‌ و بر‌ یکدیگر‌ فرق‌ ننهند، عدول نمی‌جویند.۲۶۷

ایـن بـرخورد، در نـتیجه ترس خرافه‌آلودی بود که مغولان از آسمان و از سحر و

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۰)


ساحری داشتند و شرط احتیاط می‌دانستند که نـه فـقط بـا «شمن&‌amp;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;های خودشان، بلکه با سایر نمایندگان احتمالی آسمان، یعنی رهبران هر فرقه مـذهبی کـه ممکن بود قدرتی مافوق‌الطبیعه داشته باشند، روابط حسنه‌ برقرار‌ کنند. البته کشیشان نـستوری کـه نـزد قبایل کرائیت و انقوت‌ها و راهبان بودایی که نزد قبایل ایغوری یا ختایی می‌زیستند و ساحرانی کـه نـزد «تائوایست» چین نفوذ داشتند، و یا لاماهای تبتی و یا‌ مبلغان‌ فرقه فرانسیسکن یا عـابدان مـسلمان، هـمه مورد احترام بودند. حسن رفتار آنها با نمایندگان این مذهب‌ها و فرقه‌های مختلف یک نوع سـند اطـاعت و انقیاد‌ دیگری‌ بود که باعث شد مغولان‌ در‌ برابر به افکار و اعتقادات مـذهبی عـامه مـردم فوق العاده گذشت داشته باشند. آن روزی که این رعب و ترس خرافاتی در بین مغولان در ترکستان‌ و ایران‌ بـر افـتاد احـفاد چنگیزخان‌ تعصب‌ شدید مذهبی پیدا کردند و اغماض جای خود را به تعصب داد.

چـنگیز در سـفرهای جنگی خود در غرب و شرق دریافته بود که مسلمانان به علت وضع جغرافیایی، جمعیت و تمدن، در‌ درجه‌ اول اهـمیت قـرار دارند و به همین سبب در مقایسه با دیگر ملل تابعه، مقام برتری را بـه آنـان اختصاص داد، هر چند دل خوشی از مسلمانان نداشت. در ایـن مـورد‌ از‌ زبـان اولجایتو‌، یکی از ایلخانان مغول در ایران، این‌چنین نـقل شـده است: «چنگیز خان فرموده که اگرچه دین و ملت‌ اسلام، اختتام ملک و ادیان اسـت، امـا مسلمانان بدترین امت و نازل‌ترین قـومند‌…».۲۶۸‌

جـوینی‌ نیز در ایـن بـاره مـی‌گوید: «[چنگیز خان] از جهت اهمیتی که بـرای مـسلمانان قائل بود، جزای قتل ‌‌هر‌ مسلمانی چهل بالش (زر) و ختایی را دراز گوش قرار داد.»۲۶۹

خـان مـغول‌ در‌ موارد‌ گوناگون برای توسعه دانسته‌های خـود، نزد ملل به تـفحص مـی‌پرداخت و با دانشمندان و روحانیون به مـباحثه‌ و مـجادله می‌نشست.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۱)


باید گفت با وجود سیاست اغماض و مدارایی که مغولان از همان‌ بدو تـأسیس حـکومت خود‌ نسبت‌ به مذاهب گـوناگون اتـخاذ کـردند، چنگیز هنگام تـهاجم بـه مناطق مسلمان‌نشین، به اسـلام آسـیب فراوان زد و اگر ریشه‌های این دین کمی سست‌تر و مقاومت روحانیون کمی متزلزل‌تر بود، دشوار مـی‌نمود کـه بتواند‌ بار دیگر کمر راست کـند. چـنگیزخان نبردهای خـود را از جـهت روانـی به گونه‌ای آماده کـرده بود که تعصبات مذهبی نداشته باشند دوری آنان از تعصبات مذهبی در همه جا به‌ سودشان‌ می‌انجامید و بـه آنـان در برابر هر ملت و قومی که در سـر راهـشان قـرار مـی‌گرفت بـرتری شگرفی می‌بخشید.

ایـمان مـذهبی هرگز در میان مغولان ریشه ندوانیده و چنگیزخان نیز اقدامات لازم را‌ انجام‌ داد تا با مخالفت روحانیون روبه‌رو نشود. او روحـانیان را هـمچون دانـشمندان و صنعت‌گران از پرداخت مالیات معاف داشت، لکن نـمایندگان مـجامع مـذهبی را از داشـتن مـناصب دولتـی محروم ساخت‌ و بدین‌ گونه جدایی مذهب را از دولت به طور کامل عملی کرد. او دخالت روحانیان را درامور دولتی حس کرده و یقین یافته بود که چنین دخالتی، خطری بزرگ برای دولتـ‌ خواهد‌ بود‌. البته در سال ۱۲۱۶ م که‌ یاسا‌ به‌ وجود آمد، چنگیزخان از وجود روحانیان برای افزودن نفوذ کلام خویش در میان افراد قوم خویش استفاده کرد، اما سرانجام عقیده‌ باطنی‌ خود‌ را نسبت بـه روحـانیان آشکار کرد.۲۷۰

تسامح‌ مذهبی‌ اوکتای قاآن (۶۲۶ـ۶۳۹ق)

پس از مرگ چنگیزخان در سال ۶۲۳ یا ۶۲۴ق۲۷۱ در قوریلتای بزرگی که به‌ منظور‌ انتخاب‌ جانشین او برپا گردید، اوکتای قاآن به فرمان‌روایی مغولان انتخاب‌ شد. اوکتای به مـحاسن اخـلاق و مکارم صفات متصف بود و با اینکه فرمان ادامه فتوحات را صادر کرد، لکن‌ مغولان‌ نسبتاً‌ سیاست آرام‌تری را در تعامل با ملل زیر دست پی‌گرفت:

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۲)


اگـر‌ اسـلام‌ داشتی توانست گفت که سـیرت انـبیاء داشته و سخن او موافق سخن محققان و اولیا بوده و به دین‌ محمدی‌( میلی‌ عظیم داشت و در هر قضیه، مدد مسلمانان کردی و مسلمانان را بر دیگر‌ امم‌ ترجیح‌ دادی و نـام مـحمد( بر حرمت بردی و تـعظیم کـردی…»۲۷۲

بعد از خون‌ریزی‌های چنگیزخان در‌ ممالک‌ متصرفی‌، آرامش زمان اوکتای دوره‌ای از ثبات را در این ممالک به دنبال آورد. وی‌ با‌ آن که خود به آیین شمنی اعتقادی راسخ داشت، لکن با مذاهب مختلف‌ رفتارش‌ عـادلانه‌ و مـنصفانه بود.

قاآن به اصلی را که پدر در مورد گذشت و چشم پوشی نسبت‌ به‌ عقاید و مذاهب گوناگون، توصیه کرده بود، توجه کرد و هر گاه که کینه و رشک‌ نژادی‌ و افکار‌ مختلف در بارگاه او با هـم روبـه‌رو می‌شد؛ او ایـن اصل را مدار کار خود‌ می‌ساخت‌.

اوکتای نمی‌توانست تحمل کند که ملل زیر فرمان وی با هم به‌ جـنگ‌ و ستیزه‌ برخیزند. خود اوکتای از نزدیک بر اجرای یاسا نظارت و نقص آن را یـاد آوری مـی‌کرد‌. بـا‌ وجود‌ اینکه چنگیز پسر دیگر خود با نام «جغتای » را مأمور نظارت بر‌ اجرای‌ یاسا کرده بود، بـا ‌ ‌ایـن حال، آرامش وتسامح طبع اوکتای بر اجرای یاسا نیز تأثیر می‌گذاشت‌.۲۷۳‌

اوکتای قـاآن در مـشرق زمـین به کریمی و جوانمردی و جود و بخشش، معروف بود‌ به‌ همین سبب او را «خاتم آخرالزمان» لقب‌ داده‌اند‌. در‌ عـدالت و رعیت دوستی نسبت به مسلمانان نیز‌ بر‌ خلاف برادر خود، جغتای اشتهار دارد. در ایـن خصوص، یعنی حمایت از مـسلمانان‌، مـعروف‌ شده که بعضی گفته‌اند اوکتای‌ قاآن‌ باطناً مسلمان‌ بوده‌ است‌.

اوکتای در ذات خود به غایت‌ کریم‌ و نیکو خلق بود و مسلمان دوست عظیم بود و در تعظیم و فراغت اهل اسلام‌ جد‌ تمام می‌نمود و در عهد او مـسلمانان‌ که در

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۳)


مملکت او‌ بودند‌، مرفه الحال و با حرمت بودند‌ و در‌ دوره پادشاهی او در جمله شهرهای تنگت و طمغاج و تبت و بلاد چین مساجد بنا‌ شد‌.۲۷۴

میرخواند با تأکید بر‌ مسئله‌ مسلمان‌ دوست بودن اکتای‌ می‌گوید‌: «دین مـسلمانی را بـر‌ دیگر‌ ادیان، مرجح داشتی و تخم محبت در فضای سینه ارباب عرفان کاشتی.»۲۷۵

جوینی نیز‌ به‌ یکی از مواردی که تسامح مذهبی‌ اوکتای‌ را نسبت‌ به‌ مسلمانان‌ نشان می‌دهد اشاره کرده‌ است:

… در ابتدای حـالت ایـشان یاسا داده بودند که هیچ کس گوشتی بسمل نکند و بر‌ رسم‌ ایشان سینه شکافند، مسلمانی در بازارگوسفندی‌ می‌خرد‌ و به‌ خانه‌ می‌برد‌، قفجاقی از بازار‌ در‌ عقب او بود… چون کارد برحلق گوسفند مالید از بـام بـزیر جست و دست او را بر‌ بست‌ به‌ حضرت پادشاه گیتی برد. قاآن این حالت‌ را‌ مشاهده‌ کرد‌ و مسلمان‌ را‌ به پرداخت سیورقامیشی(جریمه ) محکوم کرد، چرا که وی مخفیانه به این کار پرداخته بـود.۲۷۶

در دربـار اوکـتای دانشمندان چینی به کار دبـیری و اخـتر شـماری، و مسیحیان‌ کرائیت و اویغور که به فرهنگ‌های آسیای میانه آشنا بودند، به رایزنی، و مسلمانان آسیای غربی به تنظیم کار داد و ستد مشغول بـودند و بـا یـاری آنها اوکتای دیوانی گسترده را در مناطق‌ تحت‌ فرمان خـود بـنیاد نهاد.

در واقع، نفوذ مسیحیان در دربار مغول از زمان اوکتای قاآن شروع شد. همسر و مشاور قاآن مسیحیان نسطوری بودند که عـلاقه بـسیاری بـه گسترش این‌ آیین‌ در میان مغولان داشتند. «تراکینا خاتون » همسر قـاآن که پس از وی نیز چندی حکومت داشت، در حمایت از مسیحیان تلاش بسیاری می‌کرد‌.

امپراطوری‌ اوکتای در واقع، همچون ترکه‌های‌ به‌ هم پیـچیده بـزرگ و یـکپارچه بود. در آن هنگام مغولان اهل عمل بودند، بار هیچ نوع تعصبی را بـه دوش

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۴)


نـداشتند و سخت‌گیری در رفتار مغولان‌ نسبت‌ به ملل زیر دست‌، مجال‌ بروز نمی‌یافت، اما همین که فتوحات آنـها مـتوقف شـد، اجرای آداب و رسوم در مناطق متصرفی و عمل به یاسای چنگیزی زحمات فراوانی را برای مـردم نـواحی امـپراتوری به همراه آورد.

بیداد‌ جغتای‌خان‌ در خراسان بزرگ

یکی از پسران چنگیزخان، جغتای‌خان بود که بر قـسمت اولوسـ‌های غـربی امپراتوری پدر حکمرانی داشت. مادرجغتای «بورتافوجین» دختر نویان قونغرات بود. جغتای‌خان در میان برادران، ابهت و حـیثیت‌ و اعـتباری‌ فراوان داشت‌.

خواجه رشیدالدین درباره او می‌نویسد: «جغتای پادشاهی کافی و با هیبت بود و پدرش چـنگیزخان امـراء را فـرمود که‌ هر کس هوس داشتن یاسا و یوسون ملک خواهد، متابعت جغتای نماید‌».۲۷۷‌

جغتای‌خان‌، خـان اولوس تـرکستان شد و بساط حکومتش را در شهر آلمالیغ گسترد. ۲۷۸ اما با وجود بعد مسافت ‌‌شهرهای‌ خـراسان و مـاوراءالنهر، از تـأثیر سیاست و اعمال نفوذ جغتای در امان نبودند. جغتای مظهر‌ استثمار‌ و بهره‌کشی‌ از رعایا و هنرمندان و به طور کـلی مـردم مسلمان نواحی ماوراءالنهر و خراسان بود.

هر چند حوزه‌ حکومتی جغتای مسکن مـسلمانان بـود، لکـن با دین اسلام دشمنی می‌ورزید. مقررات و سنن‌ اسلامی درباره غسل و ذبح‌ حیوانات‌، با عادات و یـاسای مـغولی مـغایرت داشت. فلدا خواند میر در این زمینه گفته است: «هیچ آفریده در خراسان بـر عـلانیه کارد بر حلق اغنام نتوانست زد…»۲۷۹

با این احوال یکی‌ از وزیران وی قطب الدین حبش‌ـ عمید اترار مـسلمانبود. از ایـن گذشته، چنگیز برای اداره امور مالی شهرهای ماوراءالنهر، بخاراو سمرقند محمود یلواج را کـه مـسلمان بود، منصوب نموده بود و تا‌ زمان‌ جـغتای مـنصب خـود را داشت. حتی پسر محمود یلواج به نـام مـسعود یلواج در قیامی

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۵)


که از طرف مسلمانان بخارا علیه ثروت‌مندان این شهر و اداره مغولی صورت گـرفت تـوانست عصیان‌ را‌ خاموش کرده و قوای مـغولی را از انـتقام جویی و ویـرانی شـهر مـنع کند.۲۸۰

در عهد جغتای خان، اهالی مـاوراءالنهر و خـراسان نمی‌توانستند آداب و سنن و اعمال مذهبی خود را به جا‌ آورند‌ و اگر شخصی به رسـوم پیـشینیان و یا به انجام فرایض دینی مـی‌پرداخت، برابر یاسا مجازات مـی‌شد. جـغتای از وجود چینی‌ها و ترکان که بـا مـسلمانان کینه و عداوت فراوان داشتند، برای ایذا‌ و آزار‌ مسلمانان‌ استفاده می‌برد. قاضی منهاج سراج‌ در‌ ایـن‌ بـاره می‌نویسد:

جغتای مسلمانان را دشمن داشـتی و پیـوسته در انـدیشه او آن بود که خـون مـسلمانان بریزد و هیچ یک را زنـده‌ نـگذارد‌. و احکامی‌ وضع کرده بود، چنانچه هر که دزدی و زنا‌ و دروغ‌ گفته و یا جنایت کرده و هـر کـه را لقمه در گلو گیرد، بکشند و هرکه در آب روی شـسته، در آبـ‌ راه‌ رود‌، او را بـکشند و هـر گـناه که کمتر از این جـمله‌ باشد، او را تمام برهنه کنند و چوب زنند بغایت سخت و محکم.۲۸۱

در زمان حکومت جغتای، در شهر‌های‌ ماوراءالنهر‌ مـیان‌ دو دیـن اسلام و مسیحیت تنش‌ها و برخوردهایی به وجـود آمـد. ایـن نـزاع‌ها‌ و کـشمکش‌های‌ مذهبی تا بـدان پایـه می‌رسید که طرفین به تخریب و ویران نمودن مساجد و معابد یکدیگر اقدام می‌ورزیدند‌.

گیوک‌ در‌ برخورد با مـذاهب (۶۴۴ـ۶۴۷ق)

پس از در گـذشت اکـتای قاآن نیابت‌ سلطنت‌ به‌ ملکه بیوه او تـوراگنه(تـوراکینا) خـاتون واگـذار شـد. ایـن شاهزاده خانم که مسیحی (نستوری‌) بود‌، مردی‌ مسلمان به نام عبدالرحمن را وزیر مالیه خود کرد.

درقوریلتای انتخاب گیوک پسر توراکینا‌ خاتون‌، دو کشیش اروپایی نیز دیده

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۶)


می‌شدند. ایـن دو نفر از طرف پاپ به‌ مغولستان‌ آمده‌ بودند تا به ترویج انجیل بپردازند و مغولان را از جنگ با مسیحیان منع نمایند‌.۲۸۲‌

پلان کارپن را که پاپ اعظم موسوم به اینوسان چهارم به همراه نامه‌هایی‌ به‌ دربار‌ مـغولان روانـه کرده بود، مأموریت داشت از طرف پاپ، خان مغول را از حمله به‌ سایر‌ ملل منع کرده، به مذهب مسیح دعوت کند. کارپن در قوریلتای شاهد‌ تاج‌گذاری‌ گیوک‌ در «قراقروم » بود و تصویر زنده‌ای از آن روزها تـرسیم مـی‌کند:

عیسویان به ما می‌گفتند که‌ امپراتور‌ به‌ زودی به دین عیسوی گروش پیدا خواهد کرد، چون او منشیان و کشیشان‌ عیسوی‌ را نزد خود نگهداری نموده، پیـوسته در بـرابرچادر بزرگ او کلیسای مسیحی وجود دارد و در آنـ‌ کـلیسا‌ در برابر همه مردم، مراسم دینی برابر آداب کلیسای یونانی انجام می‌شود‌ و ناقوس‌ کلیسا هر بار به صدا در می‌آید‌.۲۸۳‌

اتابک‌ گیوک، امیر قداق، پیرو کیش نـستوری بـود‌ و به‌ ترویج دین مـسیح مـی‌پرداخت۲۸۴ از این‌رو، در زمان او آیین مسیحیت گسترش‌ یافت‌، گیوک بعد از رسیدن به‌ مقام‌ خانی چینقای‌، مشاورعیسوی‌ پدر‌ خود را نیز مقرب کرد و مقام‌ وزارت‌ داد.۲۸۵ این دو نفر مزاجِ خان را به مساعدت با عیسویان‌ برگرداندند‌ و رعـایای عـیسوی ممالک، مثل ارامنه و گرجی‌ها‌ و سریانی‌ها و روس‌ها مورد توجه‌ خان‌ قرار گرفتند و اطبای ایشان در‌ دربار‌ نفوذ یافتند و بعضی از آداب مسیحی در میان مغول شایع شد.۲۸۶ گیوک‌خان‌ که‌ منکر دین اسلام بود با‌ ایـشان‌ هـمداستان‌ شد و بـر تربیت‌ کشیشان‌ و نصرانیان همت گماشت. از‌ روم‌ تا شام ترسایان زیادی به اردوی گیوک‌خان روی نهادند و چون اشتغال بر امـور سلطنت‌ موجب‌ ملالت طبع پادشاه بود، تمام امور‌ را‌ به قداق‌ واگـذار‌ کـرد‌ و کـار مسیحیان بالا گرفت‌. با توجه به چنین موقعیتی که برای مسیحیاین فراهم شده بود، «مسلمانی را در آن‌ زمـان‌ ‌ ‌یـارای آن نبود که با ترسایی‌ سخن‌ بلندتر‌ بگوید‌.»۲۸۷‌ به نظر می‌رسد‌ که‌

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۷)


جمعی از مـسیحیان کـه در زمـره نواب گیوک‌خان بودند، قصد حمله به مسلمانان ممالک متصرفی را‌ داشتند‌.۲۸۸‌

در نامه‌ای که گیوک‌خان در جواب نـامه‌ پاپ‌ اینوسان‌ چهارم‌ نگاشته‌، مشخصاً‌ پاپ و شاهان اروپا را به آمدن به درگاه و ادای احترام خوانده بود. وی پاپ را بـه گستاخی متهم می‌کند کـه در نـامه خویش تصریح کرده است که‌ مسیحیت راستین از آن اوست. در اینجا روی سخن گیوک به نستوریان است که خاندان او بدین مذهب و روحانیون و پیرامونش به آن گرایش داشتند.۲۸۹

به گفته پلان کارپن، گیوک‌ قصد‌ داشت دنیای مـسیحیت را مطیع و منقاد خود گرداند. گیوک منشأ الهی برای قدرت خود قائل بود به نام «آسمان جاوید».۲۹۰

با اینکه گیوک نسبت به نستوریان نظر مساعدی‌ داشت‌، لکن هیچ وقت از اصل اغماز و گـذشت (اغـمازی که مبتنی بر خرافه بود) روی برنمی‌تافت و عمّال او نیز به سبب بی‌میلی گیوک به‌ اداره‌ امور، در تبعیض نسبت به‌ مسلمانان‌ دراز دستی می‌کردند، اما با بوداییان به علت بودایی بودن برادر کـوچک‌تر وی بـه نام «قدان » سخت‌گیری صورت نمی‌گرفت.

حالی کسی از مسلمانان زهره‌ نبود‌ که در دین محمدی‌ سخن‌ گفت، حتی نامه‌هایی که نمایندگان اسماعیلی در مراسم تاج‌گذاری گیوک به او عرضه داشتند را با خشونت جـواب داد و آنـها را ملحد و کذاب خواند.۲۹۱

در طبقات ناصری از نفوذ‌ بوداییان‌ در دربار گیوک و تحریض درباریان به دشمنی علیه مسلمانان نیز سخن گفته شده است:

جماعت زیاد کفار چین و بت پرستان تنگت و طمغاج کـه ایـشان را «تـونیان» می‌گفتند، بر گیک(گیوک‌ )اسـتیلا‌ یـافتند و او‌ را تـحریض می‌کردند یا تمام مسلمانان را به قتل برسان و یا آنکه توالد و تناسل ایشان را قطع‌ بکن. به سبب کثرت مسلمانان در بلاد چین و تـرکستان امـکان اجـرای‌ این‌ عمل‌(کشتن) نبود، لذا فرمان داده شد تا جـمله مـسلمانان را در این مناطق خصی کنند.۲۹۲

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۸)


به ‌‌طور‌ کلی حکومتِ کوتاه مدت گیوک‌خان برای اسلام و دانش اسلامی مساعد نبود. وی که‌ تـربیت‌ یـافته‌ قـداق مسیحی بود و زیر نفوذ چینقای مسیحی، وزیر خود قرار داشـت، عیسویان را بر پیروان‌ دیگر ادیان ترجیح می‌داد.

به اصرار مسیحیان وطایفه تونیان ؛ گیوک مجلس مناظره‌ای بین‌ آنها وامـام (نـورالدین خـوارزمی‌) از‌ روحانیون مسلمان خوارزم ترتیب داد.۲۹۳ تا مسلمانان را تحت فشار آن دو طایفه قرار دهـد.

سـیاست مذهبی منگو قاآن (۶۴۸ـ۶۵۷ق)

منگوقاآن تربیت شده دست مادر مدبر خود «سرقویتی بیگی‌» یا «سیورقوق تینی» بـود و مـثل آن زن نـسبت به عموم ادیان معمول در ممالک مغول تسامح داشت، به طوری که عـلمای دیـنی عـیسوی، بودایی، تائوئی و اسلام همه نزد سرقویتی یکسان بودند‌ و همه‌ را محترم می‌شمرد. «سورتونسی بیگی (سـرقویتی بـیگی) بـا آنکه تابع و مقوی ملت عیسوی بود در اظهار شرع مصطفوی( کوشید وعطایا و انعامات درباره ائمـه اسـلام و مشایخ عظام مبذول داشت.۲۹۴

جالب‌ توجه‌ است که در مراسم تاج‌گذاری منگوقاآن برای احـترام بـه مـیهمانان مسلمان این مجلس «حکم شده بود که هر روز چند سر اسب و گوسفند را موافق شـرع شـریف ذبح کنند‌».۲۹۵‌

منگوقاآن به قدری به علمای مسلمان آزادی داده بود که در حضور او با یـکدیگر بـه مـناظره مذهبی می‌پرداختند در بعضی مناطق در خطبه نام خلیفه بغداد را ذکر‌ می‌کردند‌ و دوام‌ دولت منگو را نیز ضمن‌ خـطبه‌ طـلب‌ می‌کردند. وی حکومت قسمت شرقی ممالک مغول، یعنی خطای چین را به محمود یـلواج سـپرد و تـرکستان و ماوراءالنهر وسرزمین اویغور و فرغانه و خوارزم‌ را‌ به‌ پسرش امیر مسعود واگذاشت.۲۹۶

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۹)


این آسان‌گیری برای‌ برگزاری‌ مـراسم دیـنی مـسلمانان به حدی رسیده بود که جوزجانی می‌نویسد:

چون منگو قاآن را به پادشـاهی مـی‌نشاندند و برکا (برکه‌) مسلمان‌ بود‌ گفت: دولت اهل‌کفر، منقضی شده است و هر پادشاه کافر که‌ بر تخت مـی‌نشیند، مـملکت او دوام نمی‌یابد. اگر می‌خواهید که دولت منگو را دوام باشد و امتداد پذیرد، کلمه‌ شهادت‌ بگوید‌ تـا نـام او، در دفتر اسلام ثبت شود، منگو کلمه شـهادت‌ بـگفت‌.۲۹۷

در دوره مـنگو مسئله‌ای که جالب توجه است، مناظره‌های مـسیحیان، مـسلمانان و بوداییان در دربار قراقروم‌ می‌باشد‌.۲۹۸‌ نمایندگان بودائیان تبت سرانجام برنده این مباحثات اعلام شـدند و ایـن نشان از‌ گرایش‌ جانشینان‌ منگوقاآن بـه ایـن آیین اسـت.

امـا در زمـان منگوقاآن نستوریان، حامیان ویژه‌ای داشتند. دو‌ شـخصیت‌ مـهم‌ درباری یکی مادر قاآ‌ن و دیگری همسر دلپسند او «اغول توتیمش» هر دو نستوری بـودند‌.

مـنگو‌ با اینکه خود به هیچ دیـنی گرایش نشان نمی‌داد، بـاز در نـماز مسیحیان‌ و مسلمانان‌ حاضر‌ می‌شد و بـه آداب پیـروان این دو دین احترام می‌گذاشت، حتی علاقه خاصی به انجیل‌ کاتولیک‌ که هدیه روبـروکی بـود نشان می‌داد، گرچه در دل شمنی بـود. چـون مـی‌کوشید‌ از‌ چنگیزخان‌ تقلید کـند در امـور مهم هیچ تصمیمی بـدون مـشورت روحانیان شمنی نمی‌گرفت.۲۹۹

روبروکی از‌ زبان‌ منگوقاآن در زمینه عقیده دینی او چنین نقل می‌کند:

ما مـغولان مـعتقدیم‌ که‌ یک‌ خدای یگانه است کـه مـا را زنده مـی‌کند و مـی‌میراند و بـرای او دل‌هامان از صداقت پر‌ است‌… امـا‌ هم چنان که خدا به دست، انگشتان داده است راه‌های گوناگونی نیز‌ پیش‌ پای ما گذاشته.۳۰۰

ایـن تـشبیه، هم‌زمان در یک اثر بودایی چینی هـم آمـده اسـت، ولیـ‌ در‌ آنـجا افزوده شده کـه آیـین بودا همچون کف دست است.۳۰۱

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۰)


چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که منگو پس از آنکه‌ مدتی‌ دو‌ کفه ترازو را بـین مـذهب بـودایی و تائویی‌ به‌ طور مساوی نگه داشته بـود، سـرانجام بـه مـذهب بـودایی مـتمایل شده؛ در واقع‌، فرمان‌روای‌ مغول از توجه به تمام‌ ادیان‌ و مذاهب موجود‌ در‌ امپراتوری‌، برای پیشرفت مقاصد سیاسی خود سود‌ برد‌، حتی برای آرام کردن سرکشی‌هایی مذهبی، دستورات سخت و بی‌رحمانه‌ای صـادر می‌کرد، تا‌ به‌ انسجام مملکت خدشه‌ای وارد نشود.

در‌ زمان منگو قاآن که‌ اویغوریان‌ قصد مسلمانان می‌کردند، فرمان داده‌ شد‌ تا پادشاه اویغوریان را با قوم و تبع و پنجاه هزار اویغور به بدل مـسلمانان‌ بـکشتند‌، اگر چه مسلمانان را خود‌ نکشته‌ بودند‌ اما از برای‌ آنکه‌ عزم آن داشتند که‌ ایشان‌ بکشتندی، خدای تعالی اهالی اسلام را از شر این بدبینان نگاه داشت.۳۰۲

قوبیلای‌ قاآن‌ و مذاهب (۶۵۸ـ۶۹۳ق)

پس از منگو‌ قاآن‌، بـه مـوجب‌ رأی‌ قوریلتایی‌ در سال ۶۵۸ ق، مقام‌ قاآنی را به «قوبیلای» برادر منگو قاآن و پسر تولوی‌خان واگذاشتند. وی چون بیشتر مایل به‌ سلطنت‌ در چین بود، یک‌سره از فرمان‌روایی‌ بـر‌ سـایر‌ نواحی‌ دست‌ برداشت و به حـکومت‌ اسـمی‌ آن مناطق قناعت کرد. وی پایتخت خود را شهر «خان بالیغ» (پکن امروزی) قرار داد.

منابع‌ متعددی‌ قوبیلای‌ قاآن را به عدل و انصاف ستوده‌اند:

با‌ اهل‌ فضل‌ و حکمت‌ و اربـاب‌ دانـش‌ نیک مستأنس بودی و تـرحیب و تـقریب ایشان را مبالغی می‌پرداخت… به افاضت عدل که جامع منافع ملک و دین و شامل بر مصالح حال و مآل و به یک کلمه عالمی را‌ به امارت و بالعدل قامت السماوات والارض بر منصه عدل جلوه مـی‌توان داد. ۳۰۳

سـید اجل از اهالی ماوراءالنهر و مسلمانی به نام احمد بناکتی به عنوان مأمور اداری در خدمت قوبیلای‌ بودند‌. سید مزبور ایالت «یون- نان » چین را برای

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۱)


قوبیلای سرو سامان داد. وی به همراه اعضای خانواده مسلمان خـود، اهـالی این ایـالت را به قبول اسلام تشویق می‌کرد، و نیز‌ دو‌ مسجد در آن ایالت بنا کرد که تا دوره‌های بعد هنوز پا برجا و پر رونـق بود.۳۰۴

امپراطوری مغول در چین، با چالش‌های‌ چندی‌ روبه‌رو شد، زیرا ایـن امـکان‌ وجـود‌ داشت که مغولان در فرایند همانندسازی مداوم خود با اطبای چینیشان، شمنیزیم را کنار گذاشته، بودایی یا کنفوسیوس مـی‌شدند ‌ ‌یـا شمنیزیم را هم‌چنان مانند‌ یک‌ آیین ادامه می‌دادند. برای‌ قوبیلای‌ آیین کنفسیوس جذابیت چـندانی نـداشت. مـغولان نمی‌دانستند بایستی از سنت مذهبی چین به کلی رویگردان شوند یا اسلام را بپذیرند که در ایران و سـرزمین‌های اردوی زرین این کار را کردند‌، یا‌ به شکل نستوری، مسیحیت بگروند که شماری از چـهره‌های سرشناس مغول چنین کـردند. امـا مغول‌ها جز در قلمروهایی که به اسلام گرویدند، هم‌چنان مدارای مذهبی خود را حفظ کردند. در‌ واقع‌، قوبیلای به‌ بودیسم بیش از ادیان دیگر نظر مساعد داشت و شاید شخصاً به این آیین گروید و این حـسن نظر‌ زمانی به نوعی خصومت شخصی نسبت به کیش تائوکه رقیب مذهب‌ بودا‌ بود‌، منجر شد.

اما برخورد قوبیلای با دین اسلام کاملاً سیاسی بود و به نسبت اوضاع موجود در چین‌ و ‌‌دیـگر‌ مـناطق تحت نظارت وی تغییر می‌کرد. «روزی به خان مغول گفتند که در‌ قرآن‌ نوشته‌ شده است: « مشرکان را به قتل برسانید!» خان سخت خشمگین شد و فرمان داد تنی چند‌ از قاضیان مسلمان را پیش او آوردند تا اقـرار کـنند که چنین مطلبی‌ در قرآن آمده است‌. خان‌ به آنان گفت: « چرا دستور پیامبر خود را انجام نمی‌دهید؟» آنان با صداقت جواب دادند: « هنوز نیروی کافی برای انجام دادن این دستور نداریم.» قـوبیلای گـفت: «اما من قدرت این را دارم‌ که هر کس را بخواهم بکشم!» این سخن، حکمی شد و اجرا گردید».۳۰۵

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۲)


از آن زمان، دوره‌ای از شکنجه و عذاب برای اسلام و مسلمانان پدید آمد و تنها تهدید مسلمانان بـه تـحکیم امـپراتوری‌ بود‌ که حکومت را بر آن داشـت از مـبارزه مـذهبی دست بردارد.

قوبیلای‌قاآن با وجود تلاشی که برای تعادل مذهبی مبذول می‌داشت تصمیمات سخت نیز در مورد مذهب اسلام می‌گرفت.۳۰۶‌ بنا‌ بـه نـوشته مـارکوپولو، قوبیلای قاآن به تمام ادیان و مظاهر به دیـده احـترام می‌نگریست و درباره پیروان هرکیشی نهایت اغماض را روا می‌داشت.

خان در مراسم مذهبی اعیاد نوئل و پاک حضور‌ می‌یافت‌، عین همین کار را وی در جشن‌های مـسلمانان، یـهودان و بـت‌پرستان انجام می‌دهد و اگر کسی از او بپرسد چرا این کار را می‌کند پاسـخ می‌دهد: این چهار پیامبر هستند که‌ بسیار‌ محترم‌ و عزیز می‌باشد، مسیحیان به حضرت‌ عیسی‌ معتقدند‌، مسلمانان به حـضرت مـحمد(، یـهودیان به حضرت موسی و بت‌پرستان به «یاگامونی بورکان» و من به همه آنـها احـترام و اعزاز می‌کنم و به خداوند‌ بزرگ‌ که‌ در آسمان‌ها است ستایش می‌برم تا مرا یاری‌ کند‌… اما مـعلوم اسـت کـه خان بزرگ برای مسیحیان احترام بیشتری قائل است و به مسیح ایمان بـیشتری دارد، زیـرا مـعتقد‌ است‌ که‌ مسیح هیچ فرمانی که در آن خیر و برکت نباشد صادر‌ نکرده است و به هـیچ دلیـل و بـرهانی نمی‌خواهد که مسیحیان صلیب را در جلوی خود حرکت دهند. ممکن است‌ کسی‌ بپرسد‌ خان بـزرگ بـا این همه احترامی که به مسیح می‌گذارد چرا‌ مسیحی‌ نشده.۳۰۷

نتیجه

فقدان تـعصب مـذهبی در مـیان مغولان، یکی از ستوده‌ترین خصایص آنان نشان داده‌ شده‌ است‌. مشاهده می‌شود که همین فـقدان تـعصب مذهبی تا چه اندازه در آرامش‌ ملل‌ تابعه‌ بعد از آن مصائب غم‌انگیزِ حملات خانمان سـوز مـغول اثـر گذار بوده است. اگر‌ چه‌ بلای‌ مغول کتابخانه‌های غنی سرزمین‌های متمدن آسیا را نیز

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۳)


به نـابودی کـشاند، اما عدم تعصب‌ مذهبی‌، به تمامی دانشمندان از هر فرقه ومذهبی فرصت داد تـا بـدون هـیچ‌گونه واهمه‌ای‌ عقاید‌ خود‌ را ابراز کنند و بازار علم ودانش را رونق بخشند.۳۰۸ یا برای کسب جاه‌ و مـقام‌ در دسـتگاه حـاکمه، به رقابت پرداخته، موقعیت‌هایی را کسب کنند که برای تعدیل‌ در‌ وضعیت‌ هم‌کیشانشان سـودمند بـاشد.

باید پذیرفت این سهل‌نگری مغول‌ها بیش از آنکه محصول اندیشه‌ای متعالی باشد‌، نتیجه‌ نوعی بی‌تفاوتی بود و از ایـن طـرز تفکر نشئت می‌گرفت که هر دینی‌ ممکن‌ است‌ بر حق باشد و لذا مـعقول اسـت که هر یک از اتباعِ خان برای خـان دعـا‌ کـند‌. در‌ واقع، جامعه کوچ‌نشین مغول در میان دشت‌ها واسـتپ‌ها بـه وجود مذاهب متعدد‌ عادت‌ کرده بودند؛ بودیسم را به خوبی می‌شناختند، تجار مسلمان را دیـده بـودند و با اسلام آشنایی داشتند‌. تـرکان‌ اویـغوری به عـنوان رابـطان فـرهنگ و تمدن میان زندگی یک‌جانشینی و کوچ‌نشینی اسـتپ‌ها، مـانوی‌ بودند‌ و تعدادی از تیره‌های مغول مسیحیان نسطوری بودند‌.

چنگیزخان‌ از‌ بی‌تعصبی و بی‌قیدی مغولان نـسبت بـه مذاهب و ادیان‌ سود‌ برد. او این امـر را اصل و قانونی سیاسی و دولتـی سـاخت و نقشه ایجاد امپراتوری‌ جهانی‌ خـود را بـر این پایه‌ قرار‌ داد. او‌ نسبت‌ به‌ مذاهب گوناگون تا زمانی که با‌ آداب‌ و رسـوم مـغولی و یاسای خود ساخته‌اش تضادی ایـجاد نـمی‌کرد، بـه دیده اغماض مـی‌نگریست‌.

بـی‌طرفی‌ و عدم تعصب دینی مـغولان در قـاره‌ آسیا که مرکز برخورد‌ عقاید‌ بود، کمتر از لشکریان چنگیزخان‌ به‌ او خدمت نکرد و بیش از صـد سـال سلاح برنده‌ای در دست فرمان‌روایان مغول‌ بـود‌. امـا همین کـه آنـها بـی‌طرفی‌ خود‌ را‌ کنار گذاشتند، چـالش‌ها‌ و رقابت‌های‌ مذهبی میان ادیان موجود‌ آغاز‌ گردید و در دوره اکتای هر کدام از ادیان سعی در متمایل کردن قـاآن بـه‌ خود‌ داشتند. اما طبع آرام

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۴)


اکتای مـانع‌ اقـدام‌ جـدی عـلیه‌ گـروه‌های‌ مختلف‌ می‌شد. در دوره گـیوک‌ ایـن بی‌طرفی کم‌رنگ شد و تمایل شدید وی به مسیحیان مشکلاتی را برای بوداییان و مسلمانان درپی‌ داشت‌. دردوره منگوقاآن رقابت‌های مـذهبی حـتی بـه‌ حرمسرای‌ خان‌ نیز‌ راه‌ یافت.

در دوره‌ قـوبیلای‌ بـا تـوجه بـه تـمایل وی بـه حضور دائمی در چین، مردم مسلمان ایران و ترکستان زیر نفوذ‌ خان‌های‌ مستقلی‌ قرار گرفتند که رفتار آنها با ملل‌ تحت‌ فرمان‌ به‌ نسبت‌ اعتقاد‌ مذهبی‌شان بود. در این مـیان مردم ترکستان وضع بهتری داشتند، زیرا اولاً: آنها آسیب چندانی از یورش مغول ندیده بودند و ائمه روحانی این سرزمین‌ها گوشه عزلت‌نشینی برگزیده‌ بودند و حساسیت خان‌های مغول را بر نمی‌انگیختند. جالب توجه است کـه اسـلامِ مردم ترکستان بسیار قابل انعطاف‌تر از اسلام سنی مذهبان در ایران بود که خلفای عباسی سال‌ها با چنگ‌ و دندان‌ آداب سخت آن را حفظ کرده بودند. این تفاوت در دیدگاه‌ها باعث می‌شد که اسلام بـا ادیـان موجود در محدوده ترکستان برخورد ملایم‌تری داشته باشد.

اما ضربه‌ای که ایران‌ از‌ یورش مغول متحمل شده بود بسیار جانسوزتر از مناطق دیگر بود. مشکلات و سـخت‌گیری‌هایی کـه در ایران انجام می‌شد، بیشتر بـه عـلت تعصبات مذهبی‌ ایرانیان‌ و تکیه بر مذهب سنت و نیز‌ حاکمیت‌ مذهبی شدید خلیفه عباسی بر این کشور بود.

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۵)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۶)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۷)


تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۸)


منابع

ـ آیتی، عبدالمحمد، تحریر تاریخ و صاف، تـهران، بـنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۶٫

ـ ابن بـطوطه، سـفرنامه ابن‌بطوطه، ترجمه‌ محمدعلی‌ موحد، تهران، کتاب، ۱۳۳۷‌.

ـ اشپولر‌، بارتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میر آفتاب. تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴٫

ـ اقبال، عباس، تاریخ مغول. تهران، امیرکبیر، چ هفتم، ۱۳۸۴٫

ـ بارتولد، و. و، ترکستان نامه، ترجمه کـریم کـشاورز. تهران، آگاه، ۱۳۶۶‌، ج ۲٫

ـ بارکهاوزن‌، یواخیم، امپراتوری زرد، ترجمه اردشیر نیک‌پور، تهران، زوار، ۱۳۴۶٫

ـ براون، ادوارد، از سعدی تا جامی، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، ابن سینا، ۱۳۳۹، ج ۲٫

ـ بناکتی، داود بن محمد، روضه اولی الالباب‌ فی‌ معرفه التواریخ‌ و الانساب، تـهران، انـجمن آثار مـلی، ۱۳۴۸٫

ـ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، نشر دانشگاهی‌، ۱۳۸۱٫

ـ توین بی، بارتولد، تاریخ تمدن، ترجمه یعقوب آژنـد، تهران، مولی‌، ۱۳۶۲‌.

ـ جوزجانی‌، منهاج سراج، طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، تـهران، دنـیای کـتاب، ۱۳۶۳٫

ـ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، تصحیح قزوینی‌. ‌‌لیدن‌، بریل، ۱۳۳۴، ج ۱ و ۲٫

ـ حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، ذیل جامع التواریخ رشـیدی، ‌ ‌تـهران‌، علمی‌، ۱۳۱۷‌.

ـ خواند میر، غیاث‌الدین بن همام، حبیب السیر، تهران، خیام، ۱۳۳۳، ج ۲٫

ـ رشیدالدین، فضل‌الله هـمدانی، تـاریخ مـبارک‌ غازانی، انگلستان، ۱۳۵۸٫

ـ رشیدالدین، فضل الله همدانی، جامع التواریخ، تهران، البرز، ۱۳۶۲، ج ۱٫

ـ رشیدالدین‌، فضل الله همدانی، جامع‌ التواریخ‌، تـهران، البرز، ۱۳۷۳، ج ۲٫

ـ شبانکاره‌ای، محمدبن‌علی، مجمع الانساب، تصحیح محدث، تهران، سپهر، ۱۳۶۳٫

ـ کاشانی، ابوالقاسم عبدالله، تـاریخ اولجایتو، تهران، کتاب، ۱۳۴۸٫

ـ کـارپن، پلان، سـفرنامه پلان کارپن، ترجمه ولی‌الله شادان، تهران، ساولی، ۱۳۶۳‌.

ـ گروسه، رنه، امپراتوری صحرا نوردان، ترجمه ع. میکده. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۳٫

ـ مارکوپولو، سفرنامه مار کوپولو، ترجمه منصور سجادی. تهران، گویش، ۱۳۶۳٫

ـ مستوفی، حمدالله، تاریخ گـزیده، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲٫

ـ میرخواند‌، روضه‌ الصفا، تهران، مرکزی، ۱۳۳۹، ج ۳٫

ـ وصاف الحضره، فضل الله بن عبدالله شیرازی، تجزیه الامصار و تجزیه الاعصار، بمبئی، بی‌نا، ۱۲۶۹٫

ـ ویلتس، دوراکه، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمه مسعود رجب‌نیا. تهران‌، خـوارزمی‌، ۱۳۵۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۹)


ـ یـوسفی حلوایی، رقیه، روابط سیاسی سلاجقه روم با ایلخانان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۱٫

ـ انصاری قمی، حسن، «مقوله جهاد و نزاع ایدئولوژیک در عصر ایلخانان»، معارف، دوره ۱۶، ش ۲، مرداد. ۱۳۷۸، ص ۴۹‌-۵۷‌.

ـ بایمت اف، لقمان، «پیامدهای یورش مغول»، کیهان فرهنگی، دوره ۱۶، ش۱۵۷، آبان۱۳۷۸، ص۴۸-۵۱٫

ـ بایمت اف، لقـمان، «بـیداد جغتای در خراسان بزرگ»، کیهان فرهنگی. دوره ۱۷، ش، ۱۶۹، آبان‌ ۱۳۷۹‌، ص۵۲‌-۵۶٫

ـ حسینی، پرویز، «مناسبات سلجوقیان‌ روم‌ با‌ مغولان»، رشد آموزش تاریخ، دوره ۶، ش۱۶، پاییز ۱۳۸۳، ص۲۰-۲۶٫

ـ رضوی، ابوالفضل، «رقابت ایلخانان با سلاطین مملوک بر سر حج»، کیهان‌ انـدیشه‌، ش ۱۵۷‌، آبـان ۱۳۷۸، ص ۱۶۲-۱۶۸٫

ـ عرب، زهرا، «دین در‌ نزد‌ مغولان»، کیهان فرهنگی، دوره ۱۴، ش ۱۳۸، ۱۳۷۶٫

ـ عباسی، جواد، «سادات در دوره مغول»، تاریخ اسلام، دوره ۳٫ ش۱۲، ۱۳۸۱، ص۷۵‌-۸۸‌.

ـ قراگوزلو‌، محمد، «مروری بر نتایج حمله مغول»، کیهان فرهنگی، دوره ۱۶‌، ش۱۵۳، ۱۳۷۸، ص۵۶-۶۰٫

ـ لولوئی، کیوان، «اولجایتو، نخستین چهره شیعه در تاریخ»، کـیهان فـرهنگی، دوره ۱۶، ش۱۵۷، مـاه‌ نشر‌، ۱۳۷۸‌، ص۵۲-۵۴٫

ـ مفتاح، الهامه، «شامان گـرایی و دیـن مـغولان»، فرهنگ، ش ۴۳، پاییز‌ ۱۳۸۱‌، ص ۱۳۹ـ۱۸۸٫

ـ معدن کن، معصومه، «یاسا در عهد مغول»، معارف، دوره ۹، ش۱، ۱۳۷۱، ص۳-۱۴٫

ـ منیری، میر صابر‌، «دین‌ و دولت‌ در ایران عهد مغول»، کهکشان، ش ۶۴، ۱۳۷۹، ص۲۴-۲۹٫

ـ همتی گلیان، عـبدالله‌، «تـکاپوی‌ غـرب‌ مسیحی برای جلب حمایت مغول»، نشریه دانشکده فـردوسی، ش۴۵، ۱۳۷۸، ص۲۵۵-۲۷۳٫

ـ تـسف، ولادیمیر‌ و یاکووله‌ ویچ‌، نظام اجتماعی مغول، ترجمه شیرین بیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چ سوم، ۱۳۸۳٫

تاریخ اسلام در آینه پژوهش » تابستان ۱۳۸۸ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۲۰)


  1. شیرین بیانی، دین‌ و دولت‌ در ایران عـهد مـغول، ج ۱، ص ۷٫
  2. بـارتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ص ۱۷۴٫
  3. عباس اقبال‌، تاریخ‌ مغول‌، ص ۴۱٫
  4. دوراکه ویـلتس، سفیران پاپ به دربارخانان مغول، ص ۴۲٫
  5. زهرا عرب، «دین در نزد‌ مغولان‌»، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۸، ص ۱۱٫
  6. بار تولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ص ۱۷۵٫
  7. ولادیـمیرتسف‌، نـظام‌ اجـتماعی‌ مغول، ص ۲۴۹٫
  8. شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج ۱، ص ۹٫
  9. پلان کارپن، سفرنامه پلان کارپن‌، ص ۳۹‌.
  10. هـمان، ص ۳۸٫
  11. پلان کـارپن، سفرنامه پلان کارپن، ص ۴۱ / شیرین بیانی، دین و دولت‌ در‌ ایرن‌ عهد مغول، ج ۱، ص ۱۲٫
  12. یواخیم بارکهاوزن، امپراتوری زرد، ص ۷۴٫
  13. شیرین بیانی، دین و دولت در ایـران عـهد‌ مـغول‌، ج ۱، ص ۱۴‌.
  14. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع التواریخ، ج ۱، ص ۴۸۸٫
  15. پلان کارپن، سفرنامه، ص ۴۰٫
  16. دوراکه‌ ویلتس‌، سفیران پاپ بـه دربـار خـانان مغول، ص ۴۲٫
  17. همان، ص ۱۳۰٫
  18. عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج ۱، ص ۱۰۲٫
  19. محمدبن خاوند‌ شاه‌ میرخواند، روضه الصفا، ص ۱۲۷٫
  20. ابوالفضل رضـوی، «رقـابت ایـلخانان با سلاطین مملوک بر‌ سر‌ حج»، کیهان اندیشه، ش ۱۵۷، ص ۱۶۴٫
  21. حسن انصاری‌ قمی‌، «مقوله‌ جهاد و نـزاع ایـدئولوژیک در عصر ایلخانان»، معارف‌، شماره‌ ۲، ص ۷۷٫
  22. عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشایی، ج۱، ص ۱۸٫
  23. همان.
  24. رشیدالدین فضل اله همدانی، جـامع التـواریخ‌، ج ۲، ص ۷۶۸‌ / مـیرخواند، روضه الصفا، ج۳، ص ۱۰۴٫
  25. رنه‌ گروسه‌، امپراتوری صحرانوردان‌، ص ۲۶۰‌.
  26. عطاملک‌ جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص ۱۸٫
  27. ابوالقاسم عبدالله‌ کاشانی‌، تـاریخ اولجـاتیو، ص ۹۱٫
  28. عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۱۶۴٫
  29. یواحیم بارکهاوزن، امپراتوری زرد‌، ص ۷۷‌.
  30. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، جامع‌ التـواریخ، ج۲، ص۴۲۵ / مـنهاج سـراج‌ جوزجانی‌، طبقات ناصری، ص ۱۵۸٫
  31. محمد شبانکاره‌ای‌، مجمع‌ الانساب، ص۲۴۷٫
  32. داود بن محمد بناکتی، روضه اولی الالباب فی معرفه التـواریخ و الانـساب‌، ص۳۸۶‌ / عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج ۱، ص۱۷۸‌.
  33. منهاج‌ سراج‌ جوزجانی، طبقات ناصری‌، ص ۲۳‌.
  34. محمد بن خـاوند شـاه‌ مـیرخواند‌، روضه الصفا، ج۳، ص۱۴۷٫
  35. عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج ۱، ص ۱۶۳٫
  36. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی، جامع التواریخ‌، ج ۲، ص ۴۴۸‌.
  37. عبدالمحمد آیتی، تـحریر تـاریخ وصـاف، ص ۲۷‌.
  38. خواندمیر‌، حبیب السیر‌، ص ۷۷‌.
  39. رنه‌ گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ص ۵۳۸‌.
  40. منهاج سراج جوزجانی، طبقات نـاصری، ص ۱۵۲٫
  41. رنـه گروسه، امپراتوری صحرا نوردان، ص۴۴۳٫
  42. پلان کارپن، سفرنامه‌ پلان‌ کارپن، ص۱۰۵٫
  43. عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای‌، ج۱، ص۳۰۱‌ / میرخواند‌، روضه‌ الصفا‌، ج ۳، ص ۱۷۴٫
  44. رنـه گـروسه‌، امپراتوری‌ صحرانوردان، ص ۴۴۶٫
  45. عباس اقبال، تاریخ مغول، ص ۱۵۴٫
  46. بناکتی، روضه اولی الالباب فی معرفه التـواریخ و الانـساب، ص ۳۹۳‌ / میرخواند‌، همان‌، ج ۳، ص ۱۷۴٫
  47. محمد بن خاوند شاه مـیرخواند، هـمان‌، ص ۱۷۵‌.
  48. دوراکـه‌ ویلتس‌، سفیران‌ پاپ‌ به دربارخانان مغول، ص ۹۷٫
  49. به نـقل از رنـه گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ص۴۴۶٫
  50. محمد شبانکاره‌ای، مجمع الانساب، ص۲۵۵٫
  51. منهاج سراج جوزجانی، طبقات ناصری، ص۱۷۲٫
  52. و.بـارتولد، تـرکستان نامه، ج۲، ص۱۰۰۸‌.
  53. محمد بن خاوند شـاه مـیرخواند، روضه الصـفا، ج۳، ص۱۷۶٫
  54. هـمان، ص ۵۹٫
  55. عـباس اقبال، تاریخ مغول، ص ۱۵۸٫
  56. منهاج سراج جـوزجانی، طـبقات ناصری، ص ۱۷۹٫
  57. دوراکه ویلتس، سفیران پاپ به دربارخانان مغول، ص۱۳۲٫
  58. جوینی‌، تاریخ‌ جهانگشای، ص ۸۹٫
  59. دوراکه ویـلتس، سـفیران پاپ به دربار خانان مغول، ص ۱۳۰٫
  60. رنه گـروسه، امپراتوری صحرانوردان، ص ۴۵۵٫
  61. حمیدالله مـستوفی، تـاریخ گزیده، ص ۵۵۸٫
  62. وصاف الحضره، تجزیه الامـصار و تـجزیه الاعصار، ص ۱۹٫
  63. رنه‌ گروسه‌، امپراتوری صحرانوردان، ص ۴۹٫
  64. خواندمیر، حبیب اسیر، ص ۶۵٫
  65. جوینی، تاریخ جهانگشای، ص۸۷ / میرخواند، روضـه الصـفا، ج ۳، ص ۷۸۷٫
  66. مارکوپولو، سفرنامه مارکوپولو، ص ۹۰ـ۹۱٫
  67. الهامه مـفتاح، «شـامان‌ گـرایی‌ و دین مغولان»، فـرهنگ، ش ۴۳، ص۱۶۵‌.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x