پژوهـشی درباره فرجام و محل دفن سر مطهر امام حسین( و سرهای دیگر شهدا
چکیده
کلمات کلیدی
پژوهـشی درباره فرجام و محل دفن سر مطهر امام حسین( و سرهای دیگر شهدا
محسن رنـجبر۱(
چـکیده
.
کـلید واژهها: .
<Page No="100"/>
- استادیار گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(. دریافت: ۱/۵/۸۹ ـ پذیرش: ۲۹/۶/۸۹Ranjbar@Qabas.net
مقدمه
یکی از پرسشهایی کـه درباره وقایع پس از عاشورا مطرح و شایسته مطالعه و بررسی است، فرجام سر مطهر امام حـسین( و دیگر سرهای شهدا اسـت. بـر اساس گزارشهای تاریخی، مسلّم است که سر امام حسین( و دیگر سرها توسط مأموران ابن زیاد به شام فرستاده شد. همچنین بر اساس برخی گزارشها، سرهای دیگر شهدا نیز همراه سر امـام حسین( به دربار یزید برده شد.۲۶۴ اکنون این پرسش مطرح است که پس از آنکه یزید ـ در ظاهر ـ از عملکرد خویش با امام حسین( و یارانش اظهار پشیمانی کرد و درصدد بازگرداندن اسرا به مدینه برآمد، سـرنوشت سـر امام( و سرهای دیگر چه شد؟ آیا چنان که بین شیعه مشهور است، سر امام( به بدن ملحق شد یا چنان که در برخی منابع دیگرِ حدیثی شیعه آمده است، در نجف، کنار قـبر امـیرالمؤمنین( دفن شد یا بر اساس برخی منابع اهلسنت به مدینه فرستاده شد و در بقیع دفن شد و یا در دمشق یا قاهره یا عَسْقَلان یا رَقّه و یا حتی در مرو دفن شد؟ فرجام سـرهای دیـگر شهدا به کجا انجامید؟ آیا آنها نیز به بدنهایشان ملحق شدند یا سرنوشت آنها نامعلوم است؟ بنابراین در این نوشتار دو موضوع، مورد بررسی و پژوهش قرار میگیرد: نخست، فرجام سر امام( و دوم، فرجام سـرهای شـهدا.
نـخست: فرجام سر امام حسین(
در ایـنکه سـر مـطهّر امام حسین( کجا دفن شده است، منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی، گزارشهای متفاوتی ارائه کردهاند تا آنجا که ده قول در این باره گـفته شـده اسـت. برخی از مورخان همانند سبط ابنجوزی و نویری و بعضی از مـحققان و نـویسندگان معاصر، از جمله سید محسن امین عاملی۲۶۵، فضل علی قزوینی۲۶۶ و شهید قاضی طباطبایی۲۶۷، به جمعآوری برخی از اقوال و نقد و <Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;101"/>بررسیِ آنـها پرداخـتهاند کـه در این پژوهش از کوششهای آنان بهره گرفته شده است. اما اقـوال در این باره، عبارتاند از:
۱٫ کربلا
بسیاری از مورخان و اندیشمندان شیعی و سنی بر این باورند که سرِ امام حسین( به بـدن مـلحق شـده است، از اینرو این قول، شهرت خاصی دارد. از اندیشمندان شیعه که قائل بـه چـنین قولی شدهاند، عبارتاند از:
شیخ صدوق (م۳۸۱ق) و به پیروی از او، ابن فتال نیشابوری (م۵۰۸ ق) در این باره
مینویسند: علی بـن حـسین( هـمراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین( را به کربلا بازگرداند.۲۶۸
سید مرتضی (م۴۳۶ق) در ایـن بـاره مـیگوید: روایت شده که سر امام حسین( با جسد وی در کربلا دفن شد.۲۶۹
طبرسی (م۵۴۸ق) پس از اشاره بـه قـول سـید مرتضی،۲۷۰ در جای دیگر مینویسد: برخی از اصحاب ما گفتهاند که سر از شام بازگردانده و به بـدن مـلحق شد.۲۷۱
ابن شهر آشوب (م۵۸۸ق) بعد از نقل سخن سید مرتضی،( از قول شیخ طـوسی نـقل کـرده است که به همین سبب (الحاق سر امام( به بدن) توصیه به زیارت اربـعین شـده است.۲۷۲
ابن نمای حلی(م۶۴۴ق) نیز نگاشته است: آنچه از اقوال بر آن میتوان اعتماد کـرد، آن اسـت کـه بعد از گرداندن سر امام( در شهرها به بدن بازگردانده و با جسد دفن شد.۲۷۳
سید ابنطاووس (مـ۶۶۴قـ) و بعدها به پیروی از او، سید محمدبن ابیطالب (از مورخّان قرن دهم) نوشتهاند: اما سـرِ حـسین(، روایـت شده که برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب هم طبق هـمین دیـدگاه مـورد اشاره بوده است.۲۷۴
<Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;۱۰۲"/>مجلسی (م۱۱۱۰ یا ۱۱۱۱ق) یکی از وجوه استحباب زیارت امام حـسین( را در روز اربـعین، الحاق سرهای مقدس شهدا به اجسادشان توسط امام سجاد،( بیان کرده است.۲۷۵ وی در جای دیگر بعد از نـقل اقـوال دیگر در این باره، مینویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سـر امـام(، همراه بدن، دفن شده است.۲۷۶
اما بـرخی از مـورخّان و انـدیشمندان اهلسنت، که به این دیدگاه قائل شـدهاند، عـبارتاند از:
ابوریحان بیرونی (م۴۴۰ق) در این باره مینویسد: «و فی العشرین رُدَّ رأسُ الحسینِ( الی مَجْثمه حتی دفن مـع جـثّته …؛۲۷۷ در روز بیستم (صفر)، سر حسین( بـه بـدنش ملحق و بـا آن دفـن شـد».
مستوفی هروی (از مورخان قرن ششم و مـترجم کـتاب الفتوح نگاشته ابناعثم) بر این باور است که علی بن حسین( بـا سـایر اهل بیت( در روز بیستم صفر، سر مـبارک امیرالمؤمنین حسین( را به بـدنش مـلحق ساختند.۲۷۸
سبط ابنجوزی (م۶۵۴ق) مـلحق شـدن سر به بدن را پس از بازگرداندن آن به همراه اسرا به مدینه، گفته هشام کلبی و غـیر او دانـسته و آن را مشهورترین قول میداند.۲۷۹و۲۸۰
قرطبی (مـ۶۷۱ق) مـینویسد: امـامیه میگویند که سـر حـسین( پس از چهل روز، به کربلا بـازگردانده و بـه بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین مینامند.۲۸۱
قزوینی (مـ۶۸۲ق) نـیز نگاشته است: روزِ اول ماه صفر، عید بـنیامیه اسـت، چون در آن روز، سـر حـسین( را بـه دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن مـاه، سر ایشان به بدن، بازگردانده شد.۲۸۲
نُوَیْری (م۷۳۳ق) یکی از اقوال را در این باره، الحاق سر بـه بـدن دانسته و افزوده است که قائلان بـه الحـاق، دو دسـته هـستند: گـروهی معتقدند که یـزید پس از <Page No="103"/>چـهل روز سر را به بدن بازگرداند و گروه دیگر بر این باورند که این الحاق در زمان خلافت عمر بـن عـبدالعزیز بـوده است.۲۸۳
حمدالله مستوفی (متوفای پس از ۷۴۴ق) میگوید: اهلبیت( را بـا سـر حـسین پیـش یـزید بـن معاویه فرستادند. او به سخن ابوبُرده (برادر ابوموسی اشعری) ایشان را به مدینه فرستاد و سر حسین [باز به کربلا] فرستاد.۲۸۴ وی در جای دیگر افزوده است: «پسر ابوایّوب انصاری، آنجا [شـام] بود. یزید را ملامت کرد و سر حسین از او بستد. روز چهلم به تنش رسانیدند».۲۸۵
خواند میر (م۹۴۲ق) نگاشته است: «امام چهارم( با خواهران و عمات و سایر اقربا، متوجه مدینه طیّبه گشته، در بیستم شهر صـفر، سـر امام حسین( و سایر شهیدان کربلا ـ رضی الله عنهم ـ را به ابدان ایشان منضم ساخت». وی این قول را صحیحترین قول درباره محل دفن امام( دانسته است.۲۸۶
مُناوی۲۸۷ (م۱۰۳۱ق)، شَبْراوی۲۸۸ (م۱۱۷۲ق)، ابنصَبّان۲۸۹ (م۱۲۰۶ق) و شـِبْلَنْجی۲۹۰ (مـتوفای پس از ۱۳۰۸ق) نوشتهاند: امامیه میگویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد.
این گزارشها، دیدگاه مورخان و نویسندگان شیعه و اهلسنت در این باره بـود و چـنانکه ملاحظه میشود، بر اساس گـزارشهای یـاد شده، قول دفن سر در کربلا، مشهورترین قول در میان شیعه و نیز اهلسنت ـ بر اساس گفته سبط ابن جوزی۲۹۱ـ است.
۲٫ نجف
در منابع حدیثی شیعه، روایاتی وجـود دارد کـه حاکی از دفن سر امـام حـسین( کنار قبر امیرالمؤمنین( است. این روایات چنین است:
&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="104&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/>1. بر اساس برخی از روایات، سر امام( توسط یکی از موالی امام صادق( از شام به نجف آورده شد و در کنار قبرِ امیرالمؤمنین( دفن شد، چنانکه یـزیدبن عـمر بن طلحه میگوید: امام صادق( وقتی در حیره بود، به من فرمود: آیا آنچه به تو وعده داده بودم، نمیخواهی؟ گفتم آری، یعنی رفتن نزد قبر امیرمؤمنان ـ که درودهای خدا بر او بادـ . پسـ امـام و (پسرش) اسـماعیل و من سوار مرکب شدیم تا آنکه از ثَوِیّه (مکانی میان حیره و نجف کنار تپههای سفید) گذشتیم. پس امام(، اسـماعیل و من فرود آمدیم و همگی نماز خواندیم. امام( به اسماعیل فرمود: بـرخیز و بـر جـدّت حسین( سلام بده. گفتم: فدایت شوم مگر حسین در کربلا نیست؟ فرمود: آری، لکن چون سرش به شام برده شـد، غـلامی از ما آن را ربود و در کنار قبر امیرمؤمنان( دفن کرد.۲۹۲
۲٫ در برخی روایات آمده است که در نـجف، دو قـبر اسـت: قبر بزرگ و قبر کوچک، چنانکه علی بن أسباط از امام صادق( روایت میکند که وقتی بـه نجف آمدی، دو قبر خواهی دید. قبر بزرگ و قبر کوچک، اما بزرگ، قبر امـیرمؤمنان( است و اما کوچک، سـر حـسین( است.۲۹۳
۳٫ در روایتی آمده است که ابان بن تغلب میگوید: من همراه امام صادق( بودم، حضرت چون از پشت کوفه گذشت، فرود آمده و دو رکعت نماز خواند، سپس اندکی جلو رفت، دو رکعت نماز خـواند، سپس اندکی راه رفت و فرود آمد و دو رکعت نماز خواند. آنگاه فرمود: این قبر امیرمؤمنان( است. گفتم: فدایت شوم، آن دو جای دیگری که نماز خواندی، کجا بودند؟ فرمود: جایگاه سر حسین( و جایگاه منبر (امـام) قـائم.۲۹۴
۴٫ یونس بن ظَبْیان در روایتی، از امام صادق( نقل کرده است که همراه حضرت از حیره خارج شده و به &;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="105"/>تپههای سرخ نجف رسیدیم. امام ( پس از وضو گرفتن، به تپهای نزدیک شده و در آنجا نماز خـواندند، سـپس به تپهای پایینتر از تپه نخست رفته و در آنجا نیز نماز به جا آورد و به من فرمود: ای یونس، همان کاری که من کردم، بکن. من نیز چنان کردم. چون فراغت یافتم، بـه مـن فرمود: اینجا را میشناسی؟ گفتم: نه. فرمود: جای اولی را که نماز خواندی، قبر امیرمؤمنان( است و تپه دیگر، محل دفن سر حسین بن علی( است. عبیدالله بن زیادِ ملعون چون سر را بـه شـام فـرستاد، به کوفه بازگردانده شد. ابـنزیاد گـفت: آن را از ایـنجا بیرون ببرید تا کوفیان مفتون آن نشوند. خدا آن را نزد قبر امیرمؤمنان( قرار داد. پس سر با بدن است و بدن با سر.۲۹۵
۳
. مدینه
بـرخی از مـورخان اهـلسنت، گزارش کردهاند که وقتی که یزید اسرا را رهـسپار مـدینه کرد، سر امام حسین( را نزد عمرو بن سعید بن عاص، کارگزارش در مدینه فرستاد و او آن را کفن کرده و در بقیع نزد قـبر مـادرش فـاطمه( دفن کرد.۲۹۶
نُویری، علت ارسال سر را به مدینه توسط یـزید، چنین گزارش کرده است:
برخی گفتهاند: یزید، نعمان بن بشیر انصاری را مأمور کرد تا سر حسین را به مـدینه بـبرد تـا مردم آن را مشاهده کنند و با این شیوه، عبدالله بن زبیر (یکی از مـدعیان خـلافت) را بترساند. چون سر به مدینه رسید، عمرو بن سعید اشدق پس از اظهار عدم تمایل به دریافت سـر، آن را کـفن کـرده و در کنار قبر مادرش فاطمه( دفن کرد.۲۹۷
نُویری افزوده است که برخی دیـگر گـفتهاند کـه سر نزد بنیهاشم فرستاده شد و آنان آن را پس از غسل و کفن و نماز خواندن بر آن در کنار قبر فـاطمه( دفـن کـردند. ۲۹۸
&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="106"/>نقد و بررسی
احتمال آنکه سر امام( از شام به مدینه فرستاده شده باشد، با بـرخی از گـزارشها همخوانی دارد، چنانکه گزارش شده است که وقتی امام سجاد( از یزید میخواهد سر پدرش را بـه او بـدهد، یـزید میگوید که هرگز سر را نخواهی دید.۲۹۹ اما اینکه سر در مدینه دفن شده باشد، نـمیتوان پذیـرفت، زیرا افزون بر آنکه با برخی از گزارشها که حاکی است سر مجدداً بـه شـام بـازگردانده شد، منافات دارد، چنانکه بلاذری به نقل از کلبی، نگاشته است که یزید سر حسین( را به مـدینه فـرستاد و سپس به دمشق بازگردانده شد،۳۰۰ با دیدگاه مشهور، یعنی الحاق سر بـه بـدن نـیز همخوانی ندارد.
۴٫ دمشق
برخی از گزارشها حاکی از آن است که سر امام حسین( در دمشق دفن شده، امـا ایـنکه در کـجای این شهر دفن شده است، گزارشها متفاوت است. بلاذری، اقوال ذیل را بـیان کـرده است:
۱٫ قصر (دارالاماره)؛۳۰۱ ۲٫ بوستان قصر۳۰۲ (در محوطه چهار دیواری قصر)؛ ۳٫ بوستانی در دمشق؛۳۰۳ ۴٫ قبرستان.۳۰۴
نویری دراین باره، پنـج قـول دیگر ذکر کرده است:
۱٫ دروازه فرادیس: ابن ابیالدنیا به نقل از منصوربن جمهور در کـتاب مـقتل خود نگاشته است که سر حسین( را در خـزانه یـزیدبن مـعاویه یافته است و آن را در پارچهای پیچیده و در برج و باروی سـوم دروازه فـرادیس از سمت مشرق، دفن کرده است.۳۰۵
۲٫ مسجد دمشق: استرآبادی در کتابش به نام الداعی الیـ وداع الدنـیا به نقل از ابوسعید زاهد نـگاشته اسـت که سـر حـسین( در مـسجد دمشق بر سر یک استوانه دفـن شـده است.۳۰۶
۳٫ سر دو ستون سمت راست قبله؛۳۰۷
۴٫ در قبر معاویه توسط یزید؛۳۰۸
<Page No="107"/>5. در مقابر مـسلمانان تـوسط سلیمانبن عبدالملک.۳۰۹
اما ابن عساکر و بـعدها ذهبی، قول دیگری نـیز نـقل کردهاند و گفتهاند که نزدیک بـاب تـوما در دمشق دفن شده است.۳۱۰
نقد و بررسی
اگرچه برخی از اقوال این دیدگاه، قدمت نـسبتاً مـناسبی دارد، اما افزون بر آنکه بـر اسـاس ایـن دیدگاه، در محل دفـن سـر در دمشق، اختلاف است و تـا ده قـول در این باره گفته شده است، با اقوال دیگر نیز، به ویژه دو قول نخست کـه آن دو نـیز قدمت دارند ـ و حتی قول دوم، مبتنی بـر بـرخی از روایات اسـت ـ نـاهمگون و نـاهمسو میباشد.
۵٫ رَقَّه۳۱۱(
این قـول را سبط ابنجوزی به نقل از مقتل عبداللهبن عمرو وراق نقل کرده و افزوده است که وقتی سر [حـسین بـن علی(] را نزد یزید حاضر کردند، گـفت: آنـ را بـه عـوض سـر عثمان نزد خـاندان ابـیمعیط میفرستم. و چون آنان در رقّه ساکن بودند، یزید سر را نزدشان فرستاد و آنان آن را در خانهای دفن کردندکه بعدها آنـجا جـزءِ مـسجد جامع شد.۳۱۲
۶٫ کوفه
سبط ابنجوزی گزارش دیـگری آورده اسـت مـبنی بـر آنـکه عـمروبن حُرَیْث مخزومی، سر امام( را از ابنزیاد گرفت و پس از شستوشو و تمیز کردن و کفن کردن آن، در خانهاش در کوفه که به «دارالخزّ» شناخته میشد، دفن کرد.۳۱۳
این قول و قول پنجم افزون بـر آنکه از قدمت لازم برخوردار نیست، به سبب متفرّد بودن آن از اعتبار لازم را نیز ندارد؛ از اینرو پذیرفته نمیشود.
۷٫ عَسْقَلان۳۱۴
در این باره گزارشها متفاوت است. برخی از گزارشها حاکی از آن است که گروهی از اهل عَسْقَلان نـزد یـزید &;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="108"/>بودند و از وی درخواست کردند تا سر نزد آنان دفن شود و یزید سر را به آنان داده، آنان آن را در شهرشان دفن کرده و بر آن بارگاهی ساختند.۳۱۵
اما بر اساس گزارش دیگری، شـخصی در عـصر خلافت مستنصر بالله (۴۲۰ ـ ۴۸۷ق)ـ یکی از خلفای فاطمی ـ و وزارت بدر جمالی در خواب دید که سر امام( در عسقلان است و در خواب برایش محل آن مشخص شد. او آنجا را نبش کـرد و بـدر جمالی بارگاهی برای آن ساخت.۳۱۶
ایـن قـول نیز به سبب عدم قدمت آن و اختلاف در زمان و سبب دفن سر در عسقلان و بهطور کلی مخالفت آن با اقوال دیگر و نیز عدم وجود قراین و شواهدی در تأیید آنـ، غـیرمعتبر و مردود است، چنانکه بـرخی از مـحققانِ معاصر نیز این قول را با دلایلی ردّ کردهاند.۳۱۷
۸ . قاهره (مصر)
یاقوت حموی در این باره نگاشته است: در قاهره، مزاری است که سر حسین بن علی( در آن قرار دارد … و آن در پشت کاخ سلطنتی میباشد.۳۱۸
سبط ابـنجوزی، قـول پنجم در محل دفن سر امام ( را قاهره مصر دانسته و نگاشته است که خلفای فاطمی آن را از دروازه فرادیس (در دمشق) به عسقلان انتقال داده و سپس به قاهره برده و سر حسین( را در آنجا دفن کرده و بـارگاه بـزرگی بر آن سـاختند که اکنون زیارتگاه است.۳۱۹
ابن نما نیز در این باره نوشته است: گروهی از اهل مصر به من گـفتند که آنان به مشهد الرأس که نزد آنان است، مشهد کریم گـویند و بـر آن طـلای بسیاری است و در موسمهای خاصی آن را زیارت کرده و گمان میکنند که سر، آنجا دفن شده است.۳۲۰
نویری علتِ انـتقال سـر را از عسقلان به قاهره، این گونه نگاشته است که اروپاییها در سال ۵۴۸ق بر عسقلان حـاکم شـدند و سـر، از راه دریا به قاهره منتقل شد.۳۲۱
<Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;109"/>صَفَدی (م۷۶۴ق) نیز نوشته است که برخی گمان کردهاند کـه خلفای فاطمی سر حسین( را از عسقلان به مصر منتقل کرده و در همان جایی که امـروز به بارگاه حسین در قـاهره مـعروف است، دفن کردند.۳۲۲
مَقْریزی (م۸۴۵ق) گزارش کرده است که سر حسین( روز یکشنبه هشتم جمادی الآخر سال ۵۴۸ به قاهره منتقل شد و روز سهشنبه دهم همان سال به قاهره رسید و به (باغ) کافوری۳۲۳ بـرده شد، سپس از سرداب به کاخ زمرّد برده شد و در (زیر) گنبد دیلم در درِ راهرو خدمت (راهرویی که از طریق آن به خدمت خلیفه میرسیدند) دفن شد. ۳۲۴
در نقد و ردّ این قول، باید گفت که به نظر مـیرسد خـلفای فاطمی چنین ادعایی طرح کردند تا ادعای خود مبنی بر انتسابشان به فرزندان فاطمه را ترویج کنند، چنانکه برخی از مورخان اهلسنت نیز به این نکته اشاره کردهاند.۳۲۵
۹٫ مرو
سمعانی (م۵۶۲ق) بـه نـقل از کتاب المراوزه معدانی، نگاشته است که سر حسین بن علی( در مرو در قصر ساکنان زرتشتی، سمت راستِ (درِ) ورودی، پای دیوار، دفن شده است.۳۲۶
نویری ابتدا به توضیح این گزارش و سپس به نـقد آن، پرداخـته است. وی در توضیح آن، نگاشته است: آن که گفته است سر حسین در مرو دفن شده، میگوید: چون ابومسلم خراسانی دمشق را تصرف کرد، سر را گرفت و به مرو برده و در دارالاماره دفن کرد.۳۲۷
امـا وی در نـقد ایـن گفته از قول عمر بن ابـیالمعالی نـوشته اسـت: اینکه ابومسلم سر را به خراسان منتقل کرده باشد، بسیار بعید به نظر میرسد، چرا که فاتح شام، عبداللهبن علیبن [عبدالله بـن] عـباس بـوده است نه ابومسلم، از اینرو چگونه میتوان تصور کـرد کـه او سر را به خراسان منتقل کرده یا برای او امکان انتقال بوده است. اگر او سر را در خزائن بنیامیه <Page No="110"/>یافته بود، آن را به مـردم نـشان مـیداد تا بر دشمنی مردم نسبت به بنیامیه بیفزاید. افزون بـر این، چون عمربنعبدالعزیز خلیفه شد، بعید است که وی سر را در خزانه سلاح به حال خود رها کرده باشد و آن را دفـن نـکرده بـاشد.۳۲۸
۱۰٫ حَرّان
حمدالله مستوفی بدون ارائه هیچ سندی، یکی از اقوال محل دفن را «حـرّان» گـفته است،۳۲۹ که به هیچ رو نمیتوان پذیرفت.
جمع بندی، نتیجهگیری و بیان نظریه مختار
از بررسی اقوال بیان شـده، بـه ایـن نتیجه میتوان دست یافت که جز قول اول (قول مشهور علمای شیعه) و قـول دوم کـه در مـنابع حدیثی شیعه از قول ائمه( درباره آن روایاتی وارد شده است، بقیه اقوال، گفته مورخان و اندیشمندان اهـل سـنت اسـت، از اینرو با آنکه برخی از آن اقوال همانند قول سوم و چهارم از قدمت زیادی برخوردارند، اما افـزون بـر اشکالاتی که برای اقوال یاد شده بیان شد، چون نه روایتی از معصوم دربـاره آنـها نـقل شده است و نه اندیشمندان شیعه به آن قائل شدهاند، نمیتوان به آنها اعتنا کـرد.
امـا درباره دیدگاه دوم (دفن سر در نجف) باید گفت که اگرچه برخی از روایات، قول بـه دفـن سـر امام( در کنار (یا پایین) قبر امیرالمؤمنین( را تأیید میکند و نیز زیارت امام حسین( نزد سر امـیرالمؤمنین( وارد شـده است،۳۳۰ با این وجود، روایات یاد شده در مرئی و منظر علما و فقهای شـیعه بـوده اسـت و هیچ یک به مضمون آن پایبند نشده و به آن اعتماد نکردهاند، زیرا افزون بر آنکه اسناد آنـها تـمام نـبوده و رجال آن معروف و مشهور نیستند۳۳۱ ، مضمون آنها درباره محل دفنِ سر نیز بـا یـکدیگر همخوانی ندارد، چنانکه برخی از آنها محل دفن سر را، «ذکوات»۳۳۲ (= تپههای سفید یا سرخ) و برخی دیگر، «جـوف»۳۳۳ (یـا جُرْف) دانستهاند.۳۳۴ همچنین برخی از آنها همانند روایت یونس بن ظَبیان از امام صـادق(، افـزون بر آنکه امر عجیب &;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="۱۱۱"/>و غریبی را بیان مـیکند، بـر بـقای سر در کنار قبر امیرالمؤمنین( دلالت نمیکند، بـلکه مـیتوان از ظاهر آن چنین استفاده کرد که پس از دفن، سر به بدن در کربلا ملحق شده اسـت.۳۳۵ از ایـنرو اندیشمندان شیعه تنها دیدگاه نـخست، یـعنی «الحاق سـر بـه بـدن» را پذیرفته و به آن اعتماد کردهاند.
بنابراین، اگـرچه دربـاره دیدگاه اول هیچ خبری از امامان معصوم( وارد نشده، اما این دیدگاه در طول قرون مـتمادی شـهرت خاصی داشته و مورد اعتماد و عمل عـلمای شیعه بوده است. ایـن امـر حاکی از آن است که دیدگاه یـاد شـده در قرنهای اولیه، از مسلّمات اعتقادی و تاریخی شیعه بوده است تا جایی که در آن زمان ـ بـدون تـوجه به آنکه در آینده این قـول مـورد تـردید قرار خواهد گـرفت ـ ضـرورت دانسته نشده مستند بـه قـول معصوم یا گزارشهای معتبر تاریخی شود. بر این اساس، دیدگاه یاد شده قابل اعـتنا و پذیـرش است .
دوم: مدفن و فرجام سرهای سایر شـهدا
اگـرچه بر اسـاس گـزارشهای تـاریخی، سرهای دیگر شهدا نـیز از کوفه به شام فرستاده شد،۳۳۶ اما درباره مکان دفن آنها، گزارشهای چندان معتبری در دست نـیست و در مـجموع سه گزارش و گفته ذیل در این بـاره وجـود دارد:
۱٫ دفـن سـرها در جـَبّانه۳۳۷( کوفه
ابن سـعد نـگاشته است که وقتی اسرا در قصر ابن زیاد زندانی شدند، شخصی به نام ابوخالد ذکوان به ابـن زیـاد گـفت: این سرها را به من واگذار تا آنـها را دفـن کـنم؛ او آنـها را کـفن کـرده و در (قبرستان) جَبّانه (کوفه) دفن کرد و سواربر مرکب خود شده و به سوی اجساد آنان رفته و پس از تکفین، آنها را دفن کرد.۳۳۸
این قول را به هیچرو نمیتوان پذیرفت، چرا که ـ چـنان نگاشته شد ـ اولاً: با نصوص تاریخی که بر بردن سرهای شهدا به شام نزد یزید دلالت دارد، ناسازگار است، ثانیاً: در ادامه گزارش آمده است که ذکوان، اجساد آنها را نیز دفن کرد که ایـن امـر با مسلّمات <Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;112"/>تاریخ عاشورا منافات دارد، زیرا بر اساس گزارشهای معتبر، اهل غاضریّه، دفن کنندگان شهدا بودهاند،۳۳۹ نه شخصی به نام ذکوان.
۲٫ الحاق سرها به بدنها
مستوفی هروی و بعدها خـواندمیر، نـگاشتهاند که اسرای اهل بیتعلیهماالسلام، سرهای دیگر شهدا را همراه سر امام( به کربلا آورده و در کنار بدنهایشان دفن کردند.۳۴۰
این گزارشْ از اینرو که از گزارشهای متأخر اسـت و در مـنابع کهن، نیامده، چندان اعتباری نـدارد.
۳٫ دفـن برخی سرها در مقبره باب الصغیر شام
اما از محققان معاصر، سیدمحسن امین عاملی، دیدگاه دیگری دارد و در این باره نگاشته است:
در سال ۱۳۲۱ق در مقبره معروف به مقبره بـابالصغیر در دمـشق، بارگاهی را دیدم که جـلویِ درِ آن، سـنگی بود و روی آن نوشته شده بود: اینجا محل دفن سرهای عباسبن علی(، علیبن الحسین اکبر( و حبیببن مظاهر است. پس از چند سال، آنجا را خراب کرده و تجدید بنا کردند و آن سنگ از بین رفت و ضریحی داخل بـارگاه سـاخته بودند و اسامی بسیاری از شهدای کربلا را روی آن نوشته بودند، در حالی که آنجا در حقیقت منسوب به آن سه سر بود. البته به گمان قوی چنین انتسابی صحیح باشد، زیرا پس از حمل سرهای شریف بـه دمـشق و گرداندن آنـها و پایان یافتن مقصود یزید که اظهار پیروزی، آزار و اذیت کردن اسرا و انتقام گیری از آنان بود، چارهای جز دفـن آنها در یکی از مقابر نبوده است، پس این سه سر در مقبره باب الصـغیر دفـن شـد و مکان دفن آنها حفظ شد.۳۴۱
اگرچه گفته این محقق، به ظاهر درست به نظر میرسد، اما اثـبات چـنین ادعایی که تنها
سند آن سنگ نبشتهای است که معلوم نیست چه کسی و چـه زمـانی آن را نـوشته و در مکان یاد شده قرار داده، مشکل است.
<Page No="113"/>نتیجه
از آنچه نوشته شد، به این نتیجه میتوان رهـنمون شد که اگرچه روایتی از معصومان( درباره دیدگاه نخست (الحاق سر به بدن در کـربلا) نرسیده است، اما بـا تـوجه به شهرت آن در میان شیعه و سنی و اعتماد علمای شیعه بر آن، این دیدگاه مورد اعتماد و قابل پذیرش است. همچنین اسنادِ معتبر کهن درباره فرجام و محل دفن سرهای دیگر، وجود ندارد و تنها برخی از سـندهای متأخر، همانند گزارشهای مستوفی هروی و خواندمیر که البته معلوم نیست آنان از چه منبعی نقل کردهاند، حاکی از آن است که سرهای شهدا به کربلا برده و به بدنها ملحق شده است که اعتبار لازم را نـدارد.
صـرف نظر از دستاورد این پژوهش که درصدد تعیین محل دفن سر امام( است، عشق به امام( و آرمانهایش در طول تاریخ، هر انسان معتقدی را شیفته آن حضرت ساخته است. بنابراین، چندان مهم نیست سـر و بـدن مطهر امام حسین ( کجا دفن شده باشد، بلکه آنچه مهم است آنکه شخصیت والای امام( همیشه در دل همه شیعیان و محبان خود جای داشته و خواهد داشت. سخن برخی از مورخان و اندیشمندان در ایـن بـاره، شنیدنی است. سبط ابنجوزی پس از شمردن اقوال مکان دفن، میافزاید:
به هر حال، در هر جایی که سر یا پیکرش باشد [نام و یاد] او در دلها، اذهان و خاطرهها جای دارد، چنانکه برخی از استادان مـا در ایـن بـاره سرودهاند: لاتطلبوا المولی حسین بـأرض شـرق او بـغرب ودَعُوا الجمیع و عرّجوا نحوی فمشهده بقلبی»۳۴۲ مولا حسین را در سرزمین شرق یا غرب نجویید و همه جا را رها کنید وبه سوی من آیـید کـه مـشهد او در دل من است.
همچنین عقّاد، اندیشمند معاصر مصری در ایـن بـاره مینویسد:
در هر جایی که آن سر شریف دفن شده باشد، مورد <Page No="۱۱۴"/>تعظیم و احترام است. حسین به سبب برخورداری از منزلت شـهادت، نـشان شـجاعت و شرافت خاندانی با پیامبر(، حقیقتی گردید که انسان همیشه او را در سـینه و خاطرش دارد، چه نزدیک و چه دور از قبرش باشد. حقیقتی که در کربلا، دمشق، … وغیر این جاها، یکی است.۳۴۳
<Page No="119"/&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;gt;<Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;118"/>&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="117&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;gt;&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="116"/><Page No="115"/&gt
منابع
ابن اسـعد یـافعی شـافعی، عبدالله، مرآه الجنان و عبره الیقظان، حیدر آباد ـ دکن، دائره المعارف النظامیه الکـائنه، ۱۳۳۷ ق.
ابـن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء،۱۴۱۱ ق.
ابن تیمیه، تـقی الدیـن ابـوالعباس احمد، رأس الحسین(، تحقیق السید الجُمَیلی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۶ ق.
ابن جوزی، ابوالفرج عـبدالرحمان بـن عـلی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عـطا، بـیروت، دارالکـتب العلمیه، ۱۴۱۲ ق.
ــــــــــ، الردّ علی المتعصب العنید، تحقیق محمد کاظم محمودی، بیجا، التراث الاسلامی العظیم، ۱۴۰۳ ق.
ابن سـعد، مـحمد، ترجمه الامام الحسین و مقتله، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، مؤسسه اهل البیت لإحـیاء التـراث، ۱۴۱۵ق.
ــــــــ، الطـبقات الکبری، بیروت، دارصادر، [بی تا].
ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابـیطالب، تـحقیق یوسف البقاعی، [بیجا]، انتشارات ذوالقربی (افست دارالاضواء)، ۱۳۷۹ ش.
ابن طاووس، سید رضی الدین ابـوالقاسم عـلی بـن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق و تقدیم فارس تبریزیان (الحسّون)، [بی جا]، دارالاسـوه، ۱۳۸۳ ش.
ابـن طاووس، سید عبد الکریم، فرحه الغری، تحقیق سید تحسین آل شبیب موسوی، [بـی جـا]، مـرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، ۱۳۶۸ ق.
ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن بن هبه الله شافعی، تاریخ مدینه دمـشق، تـحقیق عـلی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
ابن فتال نیشابوری، محمد، روضه الواعظین، تحقیق سید مـحمد مـهدی سید حسن خرسان، قم، منشورات الرضی، [بی تا].
ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کـامل الزیـارات، تحقیق جواد قیومی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسـماعیل، البـدایه و النهایه، تحقیق و تعلیق علی شیری، بیروت، دارإحـیاء التـراث العـربی، ۱۴۰۸ ق.
ابن نما حلی، نجم الدین محمد بـن جـعفر، مثیرالاحزان، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۶۹ق.
امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق و تخریج حـسن الامـین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، [بی تـا].
ــــــــــ، لواعـج الاشجان، [بـی جـا]، مـکتبه بصیرتی، [بی تا].
بلاذری، احمد بـن یـحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
بیرونی، ابوریحان مـحمد بـن احمد، الآثار الباقیه من القرون الخـالیه، بیروت، دار صادر، [بی تـا].
تـمیمی بستی، محمد بن حبّان بـن احـمد، الثقات، [بی جا]، مؤسسه <Page No="120"/>الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ ق.
تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، شـرح الاخـبار فی فضائل الائمه الاطهار(، تـحقیق سـید مـحمد حسینی جلالی، قـم، مـؤسسه النشر الاسلامی، [بی تـا].
حـسینی موسوی حائری کرکی، سید محمد بن ابیطالب، تسلیه المُجالس و زینه المَجالس، تحقیق فارس حـسّون کـریم، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۸ ق.
حموی، یـاقوت بـن عبدالله، مـعجم البـلدان، بـیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۹۹ ق.
خـوارزمی، موفق بن احمد بن محمد، مقتل الحسین(، تحقیق محمد سماوی، قم، دارانوار الهُدی، ۱۴۱۸ ق.
خواندمیر، غـیاث الدیـن بن همام الدین حسینی، تاریخ حـبیب السـیر فـی اخـبار افـراد بشر، تهران، انـتشارات کـتابخانه خیّام، ۱۳۳۳ ش.
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، سیر أعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العـرقسوسی، بـیروت، مـؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ ق.
ـــــــــــ، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تـدمُری، بـیروت، دارالکـتاب العـربی، ۱۴۰۷ق.
زمـخشری، مـحمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، تحقیق سلیم النعیمی، منشورات الرضی، ۱۴۱۰ ق.
سبط ابن جوزی، یوسف بن قزغلی بغدادی، تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه(، تحقیق حـسین تقی زاده، [بی جا]، مرکز الطباعه و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت (، ۱۴۲۶ ق.
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تعلیق عبدالله عمر بارودی، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ ق.
شَبراوی، عبدالله بن محمد بن عامر، الإتْحاف بحُبّ الأشـراف، تـحقیق سامی الغُرَیْری، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۳ ق.
شبلنجی، مؤمن بن حسن مؤمن، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(، بیروت، دارالجیل، ۱۴۰۹ ق.
شجری، یحیی بن حسین بن اسماعیل جرجانی، الامالی الخمیسیه، بیروت، عـالم الکـتب، ۱۴۰۳ق.
صبّان، محمد بن علی، إسعاف الراغبین فی سیره المصطفی( و فضائل اهل بیته الطاهرین(، (چاپ شده در حاشیه «نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المـختار(»، بـیروت، دارالجیل، ۱۴۰۹ ق).
صدوق، محمد بن عـلی بـن حسین بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ ق.
صفدی، صلاح الدین خلیل بن آیْبَک، الوافی بالوفیات، تحقیق احمد الارناؤوط و ترکی مـصطفی، بـیروت، دار إحیاء التراث، ۱۴۲۰ ق.
طبرسی، ابـوعلی فـضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسه آل البیت( لإحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت( لإحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.
ــــــــــ، تاج الموالید فی موالید الائمه و وفیاتهم، قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ ق.
طبری، ابوجعفر محمد بـن جـریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ ق.
<Page No="121"/&;amp;amp;amp;amp;amp;gt;طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش.
عقاد، عباس محمود، ابوالشهداء، الحسین بن علی(، بیروت، المـکتبه العـصریه، ۱۴۲۱ ق.
علم الهـدی، سید مرتضی، رسائل المرتضی، تقدیم احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
عمرانی، محمد بن علی بن محمد، الانـباء فی أخبار الخلفاء، تحقیق قاسم السامرائی، قاهره، دارالآفاق العربیه، ۱۴۲۱ ق.
قاضی طـباطبایی، سـید مـحمد علی، تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء(، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبایی، ۱۳۶۸ ش.
قرطبی، مـحمد بـن احمد، التذکره فی امور الموتی و امور الآخره، [بی جا]، دارالکتبالعلمیه، [بی تا].
قـزوینی، زکـریا مـحمد بن محمود، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، (چاپ شده در حاشیه «حیاه الحیوان الکبری»، کمال الدیـن دمیری)، [بی جا، بی تا، بی نا].
قزوینی، فضل علی، الامام الحسین( و اصـحابه، تحقیق سید احمد حـسینی، قـم، ابن المؤلف، ۱۴۱۵ ق.
کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ ش.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوارالجامعه لدُرَر أخبار الائمه الاطهار(، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق.
مستوفی قزوینی، حـمد الله بن ابیبکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمه کتاب الفتوح، تصحیح غلامرضا مجد طباطبایی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲ ش.
مشهدی، محمد بـن جـعفر، المزار الکبیر، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، نشر القیوم، ۱۴۱۹ق.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت(، قم، مؤسسه آل البیت( لإحیاءا التراث، ۱۴۱۳ق.
مـقدسی، مـحمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۴۱۱ ق.
مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بیروت،دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
مُناوی، مـحمد عـبدالرؤوف فیض القدیر، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۱ق.
موسوی خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، [بی جا، بی نا]، ۱۴۱۳ ق.
موسوی مقرم، سید عبد الرزاق، مقتل الحسین(، بیروت، دارالکتاب، ۱۳۹۹ق.
نویری، احمد بـن عـبدالوهاب، نـهایه الارب فی فنون الادب، تحقیق عبدالمجید تـرحینی و عـماد عـلی حمزه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴ ق.
<Page No="122"/>یعقوبی، محمد علی، البابلیات، قم، دارالبیان، ۱۳۷۳ق.
<Page No="123"/> ، سال هفتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۹، ۹۹ ـ ۱۲۴
- طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۵۲؛ شیخ مفید، الارشـاد فـی مـعرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص ۱۱۹؛ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۴۷۳.
- سـید مـحسن امین عاملی، اعیانالشیعه، تحقیق و تخریج حسن الامین، ج۱، ص ۶۲۶ ـ ۶۲۷ و همو، لواعج الاشجان، ص ۲۴۷ ـ ۲۵۰٫
- فضل علی قزوینی، الامام الحسین( و اصحابه، تحقیق سیداحمد حـسینی، قـم، ص ۴۲۷ ـ ۴۳۵٫
- سـید علی قاضی طباطبایی، تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء(، ص ۳۰۴ ـ ۳۵۳٫
- شیخ صدوق، الامـالی، مجلس سی و یکم، ص ۲۳۲؛ ابن فتال نیسابوری، روضهالواعظین، ص ۱۹۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۰٫
- رسائل المرتضی، ج۳، ص۱۳۰٫
- فضلبن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهـدی، ج۱، ص ۴۷۷٫
- تـاج المـوالید فی موالید الائمه و وفیاتهم، ص ۳۳٫
- مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص ۸۵ : قال الطوسی( : و منه زیاره الاربـعین. مـجلسی، پیشین، ج ۴۴، ص ۱۹۹٫
- نجمالدین محمدبن جعفربن نما حلی، مثیرالاحزان، ص۸۵ .
- سید ابن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص ۱۱۴؛ سید مـحمد بـن ابـیطالب، تسلیه المُجالس و زینه المَجالس، ج ۲، ص ۴۵۹٫
- مجلسی، پیشین، ج ۹۸، ص ۳۳۴٫
- همان، ج ۴۵، ص ۱۴۵٫
- بیرونی، آلاثارالباقیه عن القرون الخـالیه، ص ۳۳۱٫
- مـحمد بـن احمد مستوفی هروی، ترجمه الفتوح، ص ۹۱۶٫
- سیدبن جوزی، تذکره الخواص من الامه بذکرخصائص الائمه(، تـحقیق حـسین تـقی زاده، ج۲، ص ۲۰۶ : اختلفوا فی الرأس علی أقوال: اشهرها انه رُدّ الی المدینه مع السبایا، ثم رد الی الجسد بکربلاء فدفن مـعه، قـاله هشام و غیره.
- یکی از محققان معاصر درباره عبارت «رد الی المدینه مع السبایا» احتمالاتی داده است. یـکی آن کـه احـتمال تصحیف در آن را داده و صحیح آن را «رده ابن زیاد مع السبایا الی الشام ثم رد الی کربلا» دانسته است، چنانکه احـتمال داده مـقصود از مدینه، «مدینه الشام» باشد، چرا که ارسال سر و اسرا به مدینه و از آنجابه کـربلا، بـسیار بـعید است. وی احتمال سومی نیز داده و آن این که یزید سر را همراه اهل بیت( به مدینه فرستاد، امـا آنـان از بین راه به کربلا رفته و سر را به بدن ملحق کردند (فضل علی قـزوینی، الامـام الحـسین( و اصحابه، ج ۱، ص ۴۲۸).
- محمدبن احمد قرطبی، التذکره فی امور الموتی و امور الآخره، ج۲، ص ۶۶۸٫
- زکریا محمد بن محمود قـزوینی، عـجائب المـخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، چاپ شده در حاشیه حیاه الحیوان الکبری، کمالالدین دمیری، ج۱، ص ۱۰۹٫
- احـمدبن عـبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج ۲۰، ص ۳۰۰٫
- حمدالله بن ابیبکر بن احمد مستوفی قزوینی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۲٫
- همان، ص ۲۶۵٫
- غیاث الدیـن بـن همام الدین حسینی مشهور به خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افـراد بـشر، ص ۶۰٫
- محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص ۲۰۵.
- عبدالله بـن مـحمد بـن عامر شَبراوی، الإتْحاف بحُبّ الأشراف، تحقیق سـامی الغـُرَیْری، ص ۱۲۷٫ او در این باره نوشته است: و گفته شده: پس از چهل روز از شهادتش، سر به بدن در کربلا بـرگردانده شـد.
- محمدبن علی صبّان، إسعاف الراغـبین فـی سیره المـصطفی و فـضائل اهـل بیته الطاهرین، ص ۲۱۵٫
- مؤمنبن حسن مؤمن شـبلنجی، نـورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، ص ۲۶۹٫
- سبطابن جوزی، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۶٫
- شیخ کلینی، الفروع مـن الکـافی، ج ۴، ص۵۷۱؛ ابنقولویه قمی، کامل الزیارات، باب ۹، ص ۸۳ ؛ سـید عبد الکریم بن طـاووس، فـرحه الغری، ص ۹۲ـ ۹۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۸، حدیث ۲۸. و مـشابه آنـ: ابوجعفر محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۳۵ـ۳۶؛ طبرسی، تاج الموالید، ص ۳۴؛ ابن شهرآشوب، پیشین، ج۴، ص ۸۵ ؛ سـید ابـن طاووس، فرحه الغری، ص۹۲ـ۹۴٫
- ابن قـولویه، پیـشین، بـاب ۹، ص ۸۴ ؛ سید عبدالکریم بـن طـاووس، پیشین، ص ۸۸ .
- شیخ کلینی، پیـشین، ج ۴، ص ۵۷۲؛ ابـن قولویه قمی، پیشین، باب ۹، ص۸۳ـ۸۴ ؛ سید عبدالکریم بن طاووس، پیشین، ص ۸۷ . شیخ طوسی نیز مشابه چـنین خـبری را از مبارک خبّاز نقل کرده است (پیـشین، ج ۶، ص ۳۴ ـ ۳۵). هـمچنین ابن طـاووس چـند روایـت دیگر را به این مـضمون از امام صادق ( نقل کرده است (فرحه الغری، ص ۸۶ به بعد).
- ابن قولویه قمی، پیشین، باب ۹، ص ۸۶ ـ ۸۷ ؛ مـجلسی، پیـشین، ج ۴۵، ص ۱۷۸ و ج ۹۷، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴٫ افزون بر آن که راوی ایـن خـبر یـعنی یـونسبن ظـَبیان، در منابع رجالی، ضـعیف شـمرده شده است (سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج ۲۱، ص ۲۰۷) این که مقصود از جمله آخـر خـبر یـعنی «سر با بدن است و بدن با سـر» روشـن نـیست، از ایـنرو مـورد بـحث و توجیه برخی از اندیشمندان شیعه قرار گرفته است، ر.ک : بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۸ و ج ۹۷، ص ۲۴۴.
- محمد بن سعد، ترجمه الحسین( و مقتله، ص ۸۵ و همو، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۳۸؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص ۸۳؛ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فـی الامم و الملوک، ج۵، ص ۳۴۴ و همو، الردّ علی المتعصب العنید، ص ۵۰؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۶؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص ۸۵؛ ابنتیمیه، رأس الحسین(، ص ۱۹۷ و ۲۰۸؛ عبداللهبن اسعد یافعی شافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، حیدر آباد ـ دکن، دائره المعارف النظامیه الکائنه، ۱۳۳۷ ق، ج۱، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶؛ ذهـبی، سـیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۱۵ ـ ۳۱۶؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۸ ، ص ۲۲۲٫
- نویری، پیشین، ج۲۰، ص۳۰۱ ـ ۳۰۲٫
- همان، ج ۲۰، ص۳۰۲٫
- ابننما، پیشین، ص ۸۵؛ سیدابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۲۲۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۴٫
- بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص ۴۱۸٫ همچنین از گزارش قاضی نعمان مغربی که گـفته اسـت: «هنگامی که یزید فرمان داد تا سر حسین( را در شهرها بگردانند، آن را به مدینه آوردند» چنین برداشت میشود که طبیعتا پس از گرداندن، بایستی دوباره به دمشق بـازگردانده شـده باشد (ابوحنیفه نعمان بن مـحمد تـمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(، ج ۳، ص ۱۵۹).
- بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۴۱۶ و ۴۱۸؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۸٫
- بلاذری، همان، ج۳، ص ۴۱۶٫
- همان، ج ۳، ص ۴۱۶ و ۴۱۸.
- همان، ج ۳، ص ۴۱۸٫
- نویری، پیشین، ج ۲۰، ص۲۹۹ ـ ۳۰۰٫ مورخان دیگر نیز ایـن قـول را نقل کردهاند: ابنحبان، الثـقات، ج۳، ص ۶۹؛ ابـنجوزی، الرد علی المتعصب العنید، ص ۵۰ و همو، المنتظم فی الامم و الملوک، ج۵، ص ۳۴۴؛ سبط ابن جوزی، پیشین، ج۲، ص ۲۰۸؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص ۸۵؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۸ ، ص ۲۲۲٫
- نویری، پیشین، ج۲۰، ص ۳۰۰؛ محمود بن عمر زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج ۳، ص ۳۴۹٫ ابن حـبان در ایـن باره نوشته است: بر سر ستونی در مسجد جامع دمشق، سمت راست قبله (الثقات، ج۳، ص ۶۹).
- نویری، پیشین، ج۲۰، ص ۳۰۰٫
- نویری، پیشین، ج۲۰، ص ۳۰۰٫ ابن حبان (پیشین، ج۳، ص ۶۹) این قول را بیان کرده است.
- نویری، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰٫ مورخان دیگر نـیز ایـن قول را گـزارش کردهاند: شجری، الامالی الخمیسیه، ج۱، ص ۱۷۶؛ خوارزمی، مقتل الحسین(، ج۲، ص ۸۳ ؛ ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۹، ص ۱۶۱؛ ذهبی، سیر أعلام النـبلاء، ج ۳، ص ۳۱۹؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج ۱۲، ص ۲۶۴؛ ابنکثیر، پیشین، ج ۸ ، ص۲۲۲٫
- ابن عساکر دمشقی، پیشین، ج ۶۷، ص ۱۵۹، شماره ۸۷۸۴؛ ذهـبی، سـیرأعلام النـبلاء، ج۳، ص ۳۱۶؛ همو، تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۲۰٫
- رَقّه (به فتح راء و قاف) شهر مشهوری است بر کنار فرات که از شهرهای جزیره بـه حـساب میآمده و از آنجا تا حرّان سه روز راه بوده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص ۵۹). رقّه، اکـنون جـزء شـهرهای کشور سوریه است.
- سبط ابن جوزی، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۸٫
- همان، ج۲، ص ۱۹۱ـ ۱۹۲٫
- عسقلان، شهری در شام از توابع فلسطین بوده کـه در کنار دریا بین غزه و بیت جبرین قرار داشته است و (و در آن زمان) همانند دمشق، بـه عروس شام شهرت داشـته اسـت (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۲۲). اکنون این شهر از شهرهای ساحلی دریای مدیترانه است که بین دو شهر غزه و اشدود (اسدود)در فلسطین اشغالی قرار دارد.
- محمدبن علی بن محمد عمرانی(م۵۸۰ق)، الانباء فی أخبار الخـلفاء، ص ۵۴٫
- نویری، پیشین، ج ۲۰، ص ۳۰۰٫
- قاضی طباطبایی، پیشین، ص ۳۱۶ به بعد .
- حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۴۲٫
- سبط ابن جوزی. پیشین، ج ۲، ص ۲۰۹.
- ابن نما، مثیر الاحزان، ص ۸۵ .
- پیشین، ج۲۰، ص ۳۰۰٫
- صفدی، الوافی بالوفیات، ج ۱۲، ص ۲۶۴٫
- نام باغی بوده که یکی از امرای مصر به نـام ابـوبکر محمد بن طفج بن جف اخشید معروف به کافور اخشیدی بنا کرده است (تقیالدین احمدبن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیه، ج۲، ص ۳۷۷).
- همان، ج۲، ص ۳۲۳٫
- ابن کثیر، البدایه و النـهایه، ج ۸ ، ص ۲۲۲٫ هـمچنین شهید قاضی طباطبایی در رد این قول، مطالبی را نگاشته است (پیشین، ص ۳۰۶ به بعد).
- عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، تعلیق عبدالله عمر بارودی، ج۳، ص ۳۷۰٫ و نیز ر.ک : محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی مـعرفه الاقـالیم، ص ۴۶ و ۳۳۳٫
- نویری، پیشین، ج ۲۰، ص ۳۰۰٫
- همان، ج ۲۰، ص ۳۰۲٫
- حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص ۲۰۲٫
- ابن مشهدی، المزار، ص ۲۱۴؛ سید عبد الکریم بن طاووس، فرحه الغری، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴٫
- سید عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین(، ص ۳۶۳؛ فضل علی قزوینی، الامام الحسین( و اصحابه، ج۱، ص ۴۳۱؛ سـیدعلی قـاضی طـباطبایی، تحقیق در اول اربعین حضرت سیدالشهداء(، ص ۳۴۰ .
- هـمانند خـبر فـروع کافی، ج ۴، ص ۵۷۱ و کامل الزیارات، باب ۹، ص ۸۳ .
- همانند خبر مبارک خباز در تهذیب الاحکام ، ج۶، ص ۳۵ ـ ۳۶ و فرحه الغری، ص ۸۷ .
- قزوینی، پیشین، ج۱، ص ۴۳۲٫
- قزوینی، پیشین، ج ۱، ص ۴۳۳٫
- بلاذری، جمل من انساب الاشـراف، ج۳، ص ۴۱۵؛ طـبری، پیـشین، ج ۴، ص ۳۵۱؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۱۲۷؛ شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص ۱۱۸؛ سـبط ابـن جوزی، پیشین، ج۲، ص ۱۹۳٫
- ( کوفیانْ به مقابر، جَبّانه (به فتح جیم و تشدید باء) و اهل بصره به آن مقبره گویند (یاقوت حموی، مـعجم البـلدان، ج۲، ص۹۹).
- مـحمدبن سعد، ترجمهالحسین و مقتله، ص ۸۱ .
- بلاذری، پیشین، ج۳، ص ۴۱۱؛ طبری، پیشین، ج ۴، ص ۳۴۸؛ خوارزمی، مقتل الحـسین(، ج۲، ص ۴۴؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص ۱۲۱٫
- محمد بن احمد مستوفی هروی، ترجمه الفتوح، ص ۹۱۶؛ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افـراد بـشر، ص ۶۰٫
- مـحسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق و تخریج حسن الامین، ج۱، ص ۶۲۷.
- سبط ابن جوزی، پیـشین، ج۲، ص ۲۰۹٫ هـمچنین شیخ مهدی فَلُّوجی حلّی (م۱۳۵۷ق) نیز در این باره سروده است : لاتطلبوا رأس الحسین فانه لا فی حِمی ثـاوٍ و لافـی واد لکـنّما صِفْو الولاءِ یدلّکم فی انه المقبور وسط فؤادیسر ِحسین( را نجویید ،چون نه در حـرم و حـصاری و نـه در درهای (مدفون) است.لکن ولایت خالص و ناب، شما را راهنمایی میکند که حسین( در اعماق و ژرفـای دل مـن مـدفون است. (محمد علی یعقوبی، البابلیات، ج ۳، القسم الثانی، ص ۱۲۸).
- عباس محمود عقاد، ابوالشهداء، الحسین بن عـلی(، ص ۱۱۱٫