سهم سفرنامههای اروپایی در معرفی تشیع ایرانیان در غرب
چکیده
کلمات کلیدی
سـال هفتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۹، ۳۷ ـ ۵۸
سهم سفرنامههای اروپایی در معرفی تشیع ایرانیان در غرب
حسن حسینزاده شـانهچی۱*
چـکیده
کـلید واژهها: .شرق شناسی ،تشیع ،سفرنامه ها ،محاسن و معایب ،سفرنامهها
- استادیار گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد دهاقان. دریافت: ۱۷/۵/۸۹ ـ پذیرش: ۲۱/۷/۸۹Shanechi_1385@Yahoo.com
سفرنامهنویسی اروپاییان
تا قرن هـشتم هجری سفر و سفرنامهنویسی در بین شرقیها و مسلمانان رواج بسیاری داشت و از آن پس، رو به نقصان نهاد. از قرن دهـم هجری وضع بهگونهای دیـگر در آمـد و انبوهی از سیاحان اروپایی به سوی شرق و ایران روانه شدند و کمتر سیاح مسلمانی را میتوان یاد کرد که در این دوران به غرب سفر کرده باشد. علت این تغییر و تحول در علاقه به سیر و سفر را بـاید در پیشرفت و توسعه نابرابر جوامع بشری جستوجو کرد. به تعبیر دیگر، حضور غربیها یا شرقیها در نقاط دور دست، منعکس کننده رشد اقتصادی و فرهنگی جوامع آنهاست. زمانی که جهان شرق و سرزمینهای اسلامی در قرون وسـطی پرچـمدار تمدن و پیشرفت بودند به اقصا نقاط جهان متمدن آن روزگار نیز سفر میکردند و از زمانی که تحولات فکری و اقتصادی، چهره اروپا را دگرگون ساخت جهانگردی نیز در بین اروپاییان رواج روز افزون یافت.
شاید بتوان اولیـن مـسافران غربی را که از بلاد اسلامی دیدن کردند متعلق به قرن دهم میلادی/ چهارم هجری دانست؛ یعنی زمانی که برخی از اروپاییان مسیحی با مقاصد مختلف، مثل تحصیل علوم یا تجارت، راهـی سـرزمینهای اسلامی شدند که از جمله آنها باید از گربرت فرانسوی یاد کرد که برای تحصیل به اندلس آمد و بعدها با عنوان سیلوستر دوم به مقام پاپی رسید. البته این آمد و شدها بـه سـبب عـوامل سیاسی بسیار محدودی بود و اغـلب بـه صـورت سفرنامه، مدون نمیشد. چندی بعد با شروع جنگهای صلیبی(۱۰۹۳م / ۴۸۵ق) راه ورود غربیان به سرزمینهای اسلامی هموارتر شد و شمار بسیاری از نظامیان، بازرگانان و زائرانـ اروپایـی روانـه این بلاد شدند. در این دوره، نوشتههایی پدید آمدند کـه آنـها را میتوان اولین سفرنامههای شرق دانست. برخی از این نوشتهها در واقع کتابچههای راهنمایی بود که توسط زائران اروپایی و برای استفاده دیگر ; زیـارت کـنندگان نـوشته میشدند و به همین دلیل آنها را «راهنامه» نامیدند.۱۴۱
احتمالاً در این نـوشتهها اطلاعاتی درباره شهرهای اسلامی و مسلمان وجود داشته است. از نمونههای قابل توجه نوشتههای این دوران سفرنامه مارکو پولو تاجر ونیزی اسـت کـه ضـمن سفر به چین از برخی بلاد اسلامی نیز عبور کرد. حدود نـیم قـرن پس از دیدار مارکو پولو از شرق یکی از سفرنامههای قابل توجه، توسط جان دوماندویل شوالیه انگلیسی نوشته شد کـه حـدود ۱۳۲۷م روانـه شرق شد و مدت مدیدی در این نواحی به سر برد. سفرنامه او به سـه زبـان لاتـین، انگلیسی و فرانسوی منتشر شده است. از همین دست، سفرنامه راهب ایتالیایی، اودریک دوپوردنونه است.۱۴۲
در قـرنهای ۱۵ و ۱۶م / ۹ و۱۰ هـجری ـ هـمزمان با حاکمیت صفویان در ایران، سفرنامههای بسیاری نوشته شد. در این دوره، کشورهای غربی میکوشیدند تا بـهگونهای بـاب مناسبات سیاسی ـ اقتصادی را با شرق بگشایند، از اینرو، افرادی با مأموریتهای مختلف از اروپا به کـشورهای شـرقی و اسـلامی میآمدند. روی خوشی که دولتهای مسلمان به سفیران و سیاحان نشان میدادند نیز زمینه را برای سـفرهای مـکرر بیگانگان فراهم میکرد. سفرنامههای این دوره، مشتمل بر مطالب بسیاری است بهگونهای که بـرخی از آنـها مـانند سفرنامه نه جلدی شاردن به صورت دایرهالمعارفی در باب فرهنگ و تاریخ نواحی شرقی درآمده است.۱۴۳ از هـمین قـبیل، سفرنامه ژان باتیست تاورنیه سیاح هلندی الاصل پاریسی است که اطلاعات قـابل تـوجهی در بـر دارد.۱۴۴ در دورههای بعد به خصوص قرن هجدهم میلادی/ سیزدهم هجری سفرهای اروپاییان بیش از هر زمان دیـگر بـود و تـعداد سفرنامههای بهجا مانده از این زمان بسیار زیاد است که البته همه آنـها مـطلب توجه برانگیزی ندارند.
سفرنامههای موجود هرچه به زمان حال نزدیکتر میشوند حال و هوایشان تغییر میکند و کـار از بـیان <Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;48&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/>واقعیات و مشاهدات به بررسی اوضاع و احوال و یافتن راههایی برای نفوذ آسانتر و سـریعتر مـیکشد. نمونه بارزی از اینگونه سفرنامهها را میتوان در کتاب بـهلر (Bohler) فـرانسوی یـا در گزارش چارلز فرانسیس مکنزی انگلیسی یافت.۱۴۵
انـگیزههای سـفر به شرق اسلامی
غربیان تحت تأثیر عوامل مختلف به نواحی شرقی میآمدند. ژان ژاک روسـو فـیلسوف انگلیسی در قرن هجدهم در این بـاره مـیگوید: «فقط چـهار گـروه بـه سفرهای دور و دراز میروند: دریانوردان، بازرگانان، سربازان و مـبلغان».۱۴۶ و آنـکتیل دوپرون (۱۷۳۱ ـ ۱۸۰۵م) شرقشناس شهیر فرانسوی مینویسد:
این مسافر غالب اوقات یک نظامی است یـا شـخصی، بازرگانی است یا دولتمردی یا اهـل قلمی است با سـری مـالامال از اندیشه علو حکومتهای فائقه اروپایـی، خـورجین به دست به هندوستان میرود تا چهارساله چنان باری ببندد که در کشور خـودش بـیست ساله هم نمیشد بست.۱۴۷
بـا نـگاهی بـه انواع سفرنامههای اروپایـی مـیتوان برخی انگیزههای غربیان بـرای سـفر به سرزمینهای شرقی را دریافت:
۱٫ انگیزههای مذهبی: گروهی از سفرکنندگان غربی مبلغان مذهبی بودند که بـرای اشـاعه مسیحیت در بین ملل شرقی به ایـن سـرزمینها میآمدند، مـثل قـدیس فـرانسوا گزاویه که برای تـبلیغ مسیحیت در سال ۱۵۵۲م به بندر گوآ در هند آمد و هندیان را مردمانی کوته فکر و فاسد و خائن میدانست.۱۴۸ آنـکتیل دو پرون در ایـن باره چنین مینویسد: «مبلغان مذهبی… اغـلب اوقـات بـا انـدیشه ضـدیت با مذهب حـاکم بـه شرق میروند … پای حرفشان که مینشینی انگار شرقیها از نوعی غیر از اروپاییها هستند»۱۴۹ البته غربیان در سفرهای خود عـلاوه بـر اشـاعه مسیحیت در شرق اسلامی در پی تضعیف و ایجاد تفرقه در بـین مـسلمانان نـیز بـودند، از جـمله مـیتوان به مستشرق معروف انگلیسی پروفسور ادوارد براون اشاره کرد که تألیفات متعددی درباره تاریخ ادبیات ایران دارد <Page No="49"/>و گاه از او بهعنوان یک علاقهمند به ایران و فرهنگ ایرانی یاد میشود.۱۵۰ ولی چنانکه از سـفرنامه وی (یکسال در میان ایرانیان) و توصیفات مفصل و ترحم آمیزش از قیام بابیان در این کتاب۱۵۱ برمیآید ـ هدفش تبلیغ مذاهب فوق بود، گرچه به فعالیتهای تبلیغی خود چهره تحقیقی داده بود.۱۵۲ ذبیحالله منصوری که یکی از مـترجمان ایـن کتاب است با اشاره به این نکته، مقصود براون را از سفر به ایران، شناختن مذاهب بابی و بهایی میداند.۱۵۳
۲٫ انگیزههای سیاسی: برخی از سفرکنندگان به شرق اسلامی رجال سیاسی و فرستادگان دولتهای اروپایـی بـودند که برای انجام مأموریتهایی از جانب دولتهایشان به این بلاد میآمدند، مانند آمبرسیو کنتارینی که طی سالهای ۱۴۷۳ ـ ۱۴۷۷م بهعنوان سفیر جمهوری ونیز، بهمنظور ایجاد پیـوند بـین دولت ونیز و سلطنت آققویونلوها عـلیه امـپراطوری عثمانی، عازم دربار اوزونحسن آققویونلو شد و پس از جلب موافقت اوزونحسن به ایتالیا بازگشت.۱۵۴ البته از آنجا که سفر کنتارینی مأموریت سیاسی بوده به جمعآوری مطالب و اطـلاعات تـاریخی و جغرافیایی توجه کمتری داشـته اسـت.
۳٫ انگیزههای اقتصادی: تاجران و بازرگانان نیز که یا برای منافع اقتصادی خود کار میکردند یا برای شرکتهای تجاری دولتهایشان گاه به نواحی شرقی سفر میکردند. این سفرهای تجاری همراه با تـوسعه سـیاسی و نفوذ معنوی اروپا در این نواحی، گسترش یافت. نمونههای چندی از این قبیل را میتوان نام برد که قدیمترین آنها همان مارکوپولوست و از نمونههای متأخرتر، شاردن جواهرفروش فرانسوی است که در قرن هفدهم میلادی / یازدهم هـجری چـند بار بـه ایران سفر کرد.
۴٫ انگیزههای علمی: در بین گروههای مختلفی که به سرزمینهای اسلامی میآمدند برخی از دانشمندان نیز <Page No="50"/>بـودند که در سفرهایشان به تحقیقات علمی میپرداختند
انواع سفرنامهها
سفرنامههایی که تـوسط غـربیان نـوشته شدهاند از نظر شیوه نگارش و نوع توجه نویسنده به مشاهدات و واقعیات سفر گوناگوناند و براین اساس، ارزش و اعتبار متفاوتی دارنـد. در ادامـه به سه نوع عمده سفرنامهها اشاره میشود.
سفرنامههای تحقیقی
اروپاییانی که با انـگیزههای عـلمی بـه شرق سفر کردهاند اغلب در سفرنامههای خودشرح مطالعات و یافتههای علمی خود را آوردهاند و بدین ترتیب، سفرنامههایشان بـه اثری علمی و تحقیقی بدل شده است. این سفرنامهها ارزش و اعتبار قابل توجهی دارند، البـتهاگر اغراض سیاسی و مذهبی در آنـها وارد نـشده باشد. یکی از این سفرنامهها کتاب زیر آسمان ایران است به قلم هرمان نوردن انگلیسیالاصل مقیم امریکا که پس از جنگ جهانی اول ـ و ظاهراً بدون مأموریت سیاسی ـ از ایران دیدار داشته و تحقیقات قابل توجهی در بـاب مردمشناسی و جغرافیا و تاریخ ایران انجام داده است.۱۵۵ دکتر سیریل الگود استاد دانشکدهطب دانشگاه لندن و پزشک سفارت انگلیس در ایران نیز در کتاب خود تاریخ پزشکی ایران، وقایع تاریخی متعددی را بررسی کرده که وابستگی بـه عـلم طب دارند و ضمن تمجید ازطبیبان معروفی چون ابنسینا و رازی شخصیت علمی آنان، دستاوردها و کشفیاتشان را در علم پزشکی معرفی میکند.۱۵۶ از همین قبیل باید به سفرنامههای باستانشناسان و محققانی اشاره کرد که برای مطالعات خـود بـه کشورهای اسلامی میآمدند. بیشتر این سفرنامهها اطلاعات ارزشمند فراوانی دارند. با این حال باید توجه داشت که این گزارشها هر چند با انگیزههای مغرضانه انجام نشده باشند خالی از اشـتباه <Page No="51&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/>نـیستند، چنانکه نوردن در کتاب خود به سبب عدم آشنایی کافی با احکام اسلامی در باب ازدواج موقت و برخی مسائل دیگر اظهار نظرهای غیرمنصفانهای دارد.۱۵۷
سفرنامههای داستانی
برخی از سفرنامهها به سبب سبک نگارششان بـیشتر جـنبه داسـتانی یافتهاند تا تحقیقی. در این تـألیفات، نـویسنده شـرح سفر خود را بهصورتی داستانگونه بیان کرده است. البته این امر بدان
معنا نیست که این نوشتهها بهطور کامل خالی از اطلاعات ارزشـمند بـاشند. از ایـن قبیل آثار میتوان به کتاب عجائب ایران نـوشته اوتـاس دولوری و دوگلاس سلادن فرانسوی اشاره کرد که بنا به اظهار نویسندگانش شرح زندگی خصوصی دیپلمات مجرد فرانسوی در ایران و در واقع داسـتانی عـاشقانه از مـاجراهای این مرد فرانسوی در دربار ایران است.۱۵۸
نمونه بهتری از این نـوع سفرنامهها کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نوشته جمیز دوموریه است. اگر چه این سفرنامه کاملاً قصهگونه است بـا ایـن حـال، اشتیاق سفر را در غربیان میافزود، چنانکه کنت جوزف آرتور دوگوبینو را دوبار بـه ایـران کشاند که حاصل این دو سفر، تألیف سفرنامهای به قلم وی سه سال در آسیا۱۵۹ بود.
دو موریه شخصیتی تـخیلی بـه نـام حاجی بابا را از شهری به شهر دیگر میبرد و به مقضای حوادثی که در سـفرهای او پیـش مـیآید اطلاعاتی درباره مشاغل ان زمان به دست میدهد. مسئلهای که بیش از هر چیز در این کـتاب خـود را مـینمایاند تعمد دو موریه در شیاد و متقلب نشاندادن ایرانیان است.۱۶۰
سفرنامههای گزارشی
این گونه سفرنامهها اغلب حـاصل مـأموریتهای سیاسی و نظامی اروپاییان است. از این قبیل آثار، سفرنامه پیر ژوبر(jaubert) (1779ـ۱۸۴۷م) فرانسوی، شاگرد شـرقشناس مـعروف فـرانسوی سیلوستر دوساسی است که به سبب اشتغال در وزارت جنگ فرانسه، مأمور شد تا در <Page No="52"/>سال ۱۸۰۴م خـبر پیـروزیهای ناپلئون بناپارت را به امپراتور عثمانی ـ سلیم سوم ـ و فتحعلیشاه قاجار در ایران برساند. او طی سـفر خـود، آسـیای صغیر، کردستان، ارمنستان و آذربایجان ایران را دید.۱۶۱ این سفرنامه در واقع گزارشی توصیفی از شهرها، راهها و حوادث مـربوط بـه آنها و اوضاع سیاسی و اندکی درباره آداب و سنن مردمان این نواحی است.
نمونه دیـگر، سـفرنامه بـلهر (bolher) افسر فرانسوی است که در قشون ناصرالدین شاه خدمت میکرد و طی مأموریت نظامی به تفیش و بـررسی جـغرافیای مـنطقه گیلان و مازندران مأمور شد. او در سفرنامه خود گزارشی از خصوصیات سوقالجیشی هر منطقه و اقـدامات لازم بـرای مقابله با قشون روسیه و عثمانی را ارائه کرده است.۱۶۲
سفرنامهها و تشیع
در کنار مطالب گوناگونی که در سفرنامه آمده اسـت اطـلاعاتی نیز درباره دین و مذهب مردمان شرقی به چشم میخورد. در این میان آنـچه بـه تشیع مربوط میشود چندان چشمگیر نیست و
بـه اطـلاعات مـختصری محدود میشود. البته در این خصوص، سفرنامهها یـکسان نـیستند و مطالب مورد نظر در برخی بیشتر و در بعضی کمتر است. اساساً سفرنامههای عصر صفوی در بـاب مـطالب مربوط به شیعه و تشیع، اهـمیت بـیشتری دارند. نـخست، بـه ایـن دلیل که تعداد سفرنامههای تدوین شـده در ایـن دوران قابل توجه و زیاد است و دیگر اینکه مسافران غربی در این دوره، نخستین بار بـه کـشور شیعه مذهبی سفر میکردند که فـرهنگ و مظاهر تشیع تقریباً در سـرتاسر آن گـسترده بود و شیعیان آزادانه و علنی بـه مـذهب خود رفتار میکردند. بدین ترتیب، مسافران اروپایی از نزدیک با شیعیان و فرهنگ و مذهب آنـان آشـنا میشدند و این موقعیت تا ایـن زمـان بـرای اروپاییان بیسابقه بـود، از ایـن رو در سفرنامههای عصر صفوی بـهطور نـسبی، مطالب بیشتری درباره شیعیان و مظاهر تشیع آمده است. آنچه بر ارزش مطالب موجود در این سـفرنامهها مـیافزاید این است که مطالبی که از طـریق ایـن سفرنامهها بـه دسـت اروپایـیان میرسید <Page No="53"/>نخستین اطلاعات حـاصل از مشاهدات مستقیم اروپاییان درباره تشیع و شیعیان بود که میتوانست منبع اساسی برای محققان و شرقشناسان بـاشد، بـه خصوص آنکه منابع شرقشناسان درباره شـیعه و تـشیع و نـیز تـألیفاتشان در ایـن باب بسیار کـم بـود. گفته یکی از سفرنامه نویسان معروف این دوره، مؤید این مطلب است. آدام اولئاریوس که در زمان شاه عباس اول (۹۹۶ـ۱۰۳۸ق) بـه ایـران آمـد و یکی از مفصلترین گزارشها را درباره ایران نوشته اسـت، مـیگوید: «تـا آنـجا کـه مـیدانم مورخین و نویسندگان اروپایی تاکنون کتاب جامع و کاملی درباره دین و مذهب ایرانیها ننوشتهاند».۱۶۳
هر چند که شمار مسافران غربی که در عصر قاجار به ایران آمدند، بسیار زیاد بـود، ولی سفرنامههای این عصر در موضوع تشیع ارزش و اهمیت سفرنامههای عصر صفوی را ندارد، زیرا سفرنامههای این دوره تحت تأثیر اهداف و عملکردهای سیاسی و استعماری نویسندگانشان از پرداختن به مسائلی چون عقاید و مذهب و مظاهر آن در جامعه فاصله گـرفتهاند و تـنها در برخی از آنها میتوان نکتههایی در این باب یافت. برای مثال، راولینسون در گزارش سفر خود که مشتمل بر مأموریت شناسایی در نواحی شمالی ایران است، به مسائل دینی و فرهنگی هیچ اشارهای نـدارد و فـقط به معرفی راهها و عوارض جغرافیایی توجه کرده است.۱۶۴ همچنین کلمنت اوگاتیس دوبد در سفر خود به لرستان و خوزستان به همین امور و شناسایی عشایر پرداخـته اسـت.۱۶۵ از همین قبیلاند خاطرات سرهارفود جـونز و یـادداشتهای روزانه سرجان کمبل. با این حال، میتوان در آثاری مانند سفرنامه آلکس بارنز ـ در عهد فتعلی شاه و نیز سفرنامه کارلا سرنا اشاراتی درباره امور دینی و مـذهبی مـردم یافت.۱۶۶
به هر حـال در سـفرنامههای مختلف مطالبی درباره شیعیان، اعتقادات و آداب و رسوم آنها و همه امور مربوط به تشیع وجود دارد که البته به سبب ماهیت سفرنامهها، اطلاعات جامعی نیستند و در واقع، گزارشهایی پراکندهاند.
<Page No="۵۴"/>در ادامه به مهمترین مطالب مـربوط بـه تشیع که در سفرنامهها بدانها اشاره شده است، میپردازیم. بدیهی است که تعداد زیاد سفرنامهها بررسی همگی آنها را دشوار کرده است، علاوه بر اینکه تک تک آنها مطالبی در موضوع مورد نـظر نـدارند، از اینرو، در ایـنجا مهمترین سفرنامههای عصر صفوی و برخی از سفرنامههای مهم متأخرتر بررسی شده است.
مهمترین جلوههای تشیع در سفرنامهها
در سفرنامههای مـختلف اروپاییان مطالب متنوعی درباره تشیع و شیعیان میتوان یافت که بعضی از مـوضوعات آنـها از تـفصیل بیشتری دارد و بعضی دیگر مختصرند و گاه تنها به اشارهای بسند شده است. در ادامه از مهمترین و مفصلترین این مطالب یـاد مـیشود.
۱٫ عقاید شیعه
امامت
یکی از اساسیترین ارکان اعتقادی شیعه که آن را از دیگر فرقههای اسلامی مـتمایز مـیکند، مـوضوع امامت است. همین تمایز موجب میشد که برخی سفرنامهنویسان به عقیده شیعیان در باب امامت و اخـتلاف آن با عقیده اهلسنت توجه کنند.
اولئاریوس۱۶۷ یکی از نخستین کسانی است که بـه عقیده شیعیان در باب امـامت تـوجه داشته است. او ضمن بیان عقاید ایرانیان (شیعیان)، یکی از چهار رکن اختلاف عقیدتی آنان را با ترکان سنی مذهب، امامت میداند. سه رکن دیگر، عبارت است از تفسیر قرآن، عبادات و مراسم دینی و معجزاتی کـه به مقدسان نسبت میدهند. اولئاریوس اعتقاد شیعیان را در باب امامت بهطور نسبتاً مفصل بیان میکند و میگوید که قائل به خلافت بلافصل امام علی( هستند و اینکه سه خلیفه دیگر به ناحق جای ایـشان را گـرفتند و امام برای حفظ اسلام و جلوگیری از تفرقه به مبارزه مسلحانه دست نزد.۱۶۸
انگلبرت کمپفر آلمانی الاصل که در سال ۱۶۸۳م / ۱۰۹۴ق و در زمان شاه سلیمان صفوی (۱۰۷۷ ـ ۱۱۰۵ق) از جانب دولت سوئد بهعنوان سفیر به ایران آمد و نزدیک بـه دو سـال در اینجا اقامت داشت، در بخشی از <Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;55"/>سفرنامهاش هنگام توضیح اعتقادات ایرانیان ـ که شیعه بودند، عقیده آنان درباره وجود دوازده امام را با ذکر نام ایشان بیان میکند و میگوید که ایرانیان شیعه بر خـلاف تـرکها (سنی) سه خلیفه بعد از پیامبر( را قبول ندارند.۱۶۹
شاردن جهانگرد فرانسوی که دوبار در زمان شاه عباس دوم (۱۰۵۲ـ۱۰۷۷ق) و یکبار در زمان شاه سلیمان صفوی (۱۰۷۷ـ۱۱۰۵ق) به ایران آمده نیز نکتههایی درباره امامت نوشته اسـت. او پسـ از اشـاره به عقیده شیعیان در این بـاب، چـگونگی تـعیین امام را بیان کرده و میگوید که امام را یا پیامبر تعیین میکند یا امامی که پدرانش همگی مقام امامت داشتهاند.۱۷۰
اگر چه ایـن سـفرنامه نـویسان در بیان موضوع امامت به نکات کلی آن اشاره کـردهاند، ولی در نـکات جزئیتر آن دچار اشتباه شدهاند، چنانکه شاردن مفهوم امامت و پادشاهی را یکی دانسته و اعتقاد امامت شیعیان را بر پادشاهی منطبق کرده اسـت و دربـاره اعـتقاد شیعیان میگوید:«بنابراین، پادشاهی به تمام معنا موهبتی است کـه خدا به پیغمبرانش عطا میفرماید و پس از او این حق به امامان منتقل میگردد».۱۷۱ همین طور کمپفر امامت را حقی خانوادگی و مـوروثی تـصور کـرده و دلیل اینکه منحصراً دوازده امام حق رسیدن به خلافت را دارند این بـیان مـیکند که آنان از نسل پیامبر هستند.۱۷۲
امامان
اغلب سفرنامه نویسان مطالبی درباره امامان شیعه در آثارشان آوردهاند. بـرخی کـه دقـت بیشتری داشته، از دوازده امام نام بردهاند، ولی بیشتر به تناسب حوادث سفرشان از بعضی امـامان نـام بـردهاند. از قدیمترین آنها بنیامین تودولایی است که در قرن دوازده میلادی از اسپانیا به سرزمینهای اسلامی سفر کـرد و ضـمن تـوصیف مصر، به حکومت امام علی( فقط اشارهای میکند و به اشتباه قاهره مصر را مقر حـکومت آن حـضرت میداند.۱۷۳ گویا امام( را با خلفای فاطمی مصر <Page No="56"/>اشتباه گرفته است. بعدها اولئاریوس در قـرن هـفده مـیلادی/ یازده هجری ضمن بیان عقاید شیعه و سنی در باب خلافت، به اختصار به دوره حکومت امـام عـلی( و جنگهای آن حضرت و اصلاحاتش برای ارائه تفسیر درستی از قرآن که در دوره خلفا به نادرست تـفسیر شـده بـود، میپردازد.۱۷۴ او از دیگر امامان صحبت به میان نمیآورد و فقط میگوید که ایرانیان به وجود دوازده امام اعـتقاد دارنـد.۱۷۵ اندکی بعد کمپفر در سفرنامه خود نام دوازده امام را ذکر کرده و توضیحاتی بسیار اجـمالی در ایـن بـاره میآورد.۱۷۶
مفصلترین مطالب درباره امامان در سفرنامهها متعلق به امام رضا( است. اغلب اروپاییانی که بـه ایـران مـیآمدند به مناسبت درباره آن حضرت مطالبی آوردهاند که یکی از مفصلترین این توضیحات را مـیتوان در سـفرنامه کمپفر یافت. او تذکر میدهد که از بین دوازده امام فقط امام
رضا( در ایران و در شهر مشهد مدفون اسـت و اعـتبار و شهرت شهر مشهد را به همین سبب میداند و میگوید که مردم از اکناف و اطـراف بـرای زیارت به این شهر میروند. برداشت او از عـقیده شـیعیان ایـن است که آنان بعد از امام علی( و امـام صـادق( حضرت رضا( را بیش از دیگر ائمه محترم میشمرند.۱۷۷ دیگر سفرنامهنویسان مانند اولئاریوس، پیترو دلاواله و آنـتونیو دوگـوهآ نیز به مناسبت از امام رضـا( یـاد کردهاند.۱۷۸
از سـفرنامههای مـتأخرتر بـاید به سفرنامه الکس بارنز انگلیسی، عـضو انـجمن سلطنتی انگلستان و مأمور عالی رتبه کمپانی هند شرقی، اشاره کرد که در سـال۱۸۳۱م در ایـام سلطنت فتحعلی شاه قاجار به ایـران آمد. بارنز در توصیف شـهر مـشهد به معرفی امام رضا( مـیپردازد، ولی در ایـن باره دچار اشتباه میشود و آن حضرت را پنجمین سلاله امام علی( مینامد. بارنز درباره عـلت حـضور امام در این ناحیه به گـفته مـردم تـرکستان استناد میکند کـه مـیگفتند امام به دلیل <Page No="57"/>اخـلاق مـردم مشهد که شرایط زندگی در این شهر را برای امام بهتر میکرد، به آنجا مهاجرت نـمود.۱۷۹
مـهدویت
یکی از ویژگیهای اعتقادی شیعیان موضوع مـهدویت و غـیبت امام دوازدهـم اسـت کـه در برخی سفرنامهها به آنـ نیز اشاره شده است. اولئاریوس پس از بیان اعتقاد شیعیان درباره دوازده امام، به غایب شدن امـام مـهدی( نیز اشاره دارد.۱۸۰ کمپفر توضیحات بیشتری در ایـن بـاب آورده و عـقیده شـیعیان را دربـاره ظهور و قیام حـضرت مـهدی و اقامه عدل و داد بیان میکند.۱۸۱
شاردن در این زمینه مفصلتر و روشنتر نوشته و البته دچار اشتباهات تاریخی و عقیدتی نـیز شـده اسـت. او درباره عقیده ایرانیان (شیعیان) میگوید که آنـان مـعتقدند دوازدهـمین نـفر از سـلسله جـانشینان پیامبر( و آخرین امام، بدون انتخاب جانشین به اراده خدا از میان خلق پنهان شد تا زمانی که به فرمان الهی ظهور کند. او کافران را مسلمان خواهد کرد و به عدل و داد پادشـاهی خواهد نمود. شاردن در اینجا اشتباه تاریخی را مرتکب شده است؛ بدینگونه که سال غبیت امام دوازدهم (۳۲۹ق) را ۲۹۶ق دانسته است.۱۸۲
برخی دیگر از سفرنامه نویسان به خطاهای بزرگتری گرفتار شدهاند، از جمله جووانی فرانچسکو کـارری، سـیاح ایتالیایی در زمان شاه سلطان حسین صفوی(۱۱۰۵ـ۱۱۳۵ق) که درک نادرستی از مهدویت داشته و آن را به روز رستاخیز ربط داده است. البته ظهور و انقلاب حضرت
مهدی( بیارتباط با قیامت نیست، ولی نه آنگونه که هر دو را ـ مانند کـارری ـ یـکی بدانیم. کارری ضمن توصیف عقیده ایرانیان به زندگی پس از مرگها اظهار میدارد که انسانها پس از مرگشان به عقوبتی در خور اعمالشان گرفتار میشوند «تا ظهور صـاحب الزمـان که دجال را خواهد کشت و طـرفداران و پیـروان وی را به دوزخها خواهد فرستاد و…». وی در ادامه به روز قیامت و حوادث آن میپردازد.۱۸۳
&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="58"/>2. آداب و سنن مذهبی
زیارت
از نکات مورد توجه سفرنامه نویسان، علاقه ایرانیان و شیعیان به زیارت قـبور ائمـه( و بزرگان است. بهطور طـبیعی بـیشترین مطالب در این زمینه به زیارت قبر امام رضا( در مشهد مربوط است. کمپفر با اشاره به توجه زیاد ایرانیان (شیعیان) به زیارت قبر امام رضا( میگوید که اعتقاد آنان بر ایـن اسـت که با توسل به آن حضرت، بیماران شفا و نابینایان بهبود مییابند.۱۸۴ گرچه او عقیده دارد که شفا یافتن بیماران و نابینایان نیرنگی بیش نیست. او با بیان اینکه اغلب در هر ماه چهار یا پنج مـورد شـفا یافتگی رخـ میداد میگوید که اولین کسی که معجزه شفا یافتن در مرقد امام رضا( را رواج داد شاه عباس اول بود و سببش آن بـود که میخواست پولی را که رعایایش در سفر به کربلا و عراق خرج میکردند در مـملکت نـگاه دارد.۱۸۵ الکـس بارنز در توصیف آرامگاه امام رضا( به این نکته اشاره دارد که علاوه بر شیعیان، اهلسنت نیز به زیـارت آن حـضرت میروند.۱۸۶ نیکولای خانیکوف روسی در عهد قاجار ضمن شرح مفصل خود از مشاهداتش در مشهد، از آمـدن زائران بـه حـرم امام رضا(، عریضهنویسی و حاجتخواهی آنان سخن میگوید. او با شگفتی اظهار میدارد که این امام بـا اینکه حدود هزار سال پیش از دنیا رفته است، گویا: «هنوز هم در مسائل ایـن دنیا شرکت فعال دارد».۱۸۷ وی طـبق بـرآوردی از غذای طبخ شده در آشپزخانه حضرتی، شمار زائران امام رضا( را بالغ بر پنجاه هزار نفر در سال تخمین میزند و این در حالی است که جمعیت شهر مشهد در آن زمان شصت هزار بوده است.۱۸۸
کمپفر در این بـاب به سفرهای زیارتی ایرانیان به عراق نیز میپردازد، اما در این خصوص دچار اشتباه شده و گمان کرده است که قبر امام علی( در کربلا بوده و میگوید که شیعیان به کربلا میروند: «…تا <Page No="59"/>قـبر عـلی مرتضی، یعنی امام اول شیعیان را که اینقدر مورد اعجاب و ستایش آنهاست زیارت کنند».۱۸۹ از نکاتی که کمپفر بدان اشاره داشته مشکلات زائران ایرانی است. او اظهار میکند که سفرهای زیارتی ایرانیان به عراق بـه دلیـل مسلط بودن ترکان (سنی) بر
این ناحیه، خطراتی دربرداشت و در همین رابطه میگوید که ایرانیها در سفر حج، اغلب خود را شافعی مذهب معرفی میکردند تا از این طریق با آسایش خاطر و امـنیت بـیشتری سفر کنند. و اگر خود را شیعه معرفی میکردند زندگیشان از طرف ترکها در معرض خطر قرار میگرفت.۱۹۰
اولئاریوس نیز به عادت ایرانیان (شیعیان) در رفتن به زیارت قبور ائمه اشاره دارد و اظهار میدارد کـه زائران پسـ از بـازگشت، نوشتههایی با خود داشتند بـه نـام زیـارتنامه که حاکی از اعتقادات آنان بود و مبنی بر اینکه به زیارت چه اماکنی رفتهاند.۱۹۱ همچنین او شرحی از سفر زیارتی شاه عباس به مـشهد و نـذورات او بـرای حرم و ساخت دو درِ گرانبها برای آن آورده است.۱۹۲ پیترو دلاواله جهانگرد ایـتالیایی نـیز از سفر زیارتی شاه عباس به مشهد برای زیارت امام و ادای نذر خویش در سال ۱۰۲۹ق میکند که خودش نیز در این سفر هـمراه شـاه بـود. او اظهار میدارد که شاه به سبب رؤیایی که در آن با امـام رضا( دیدار داشت، در دامغان از ادامه سفر منصرف شده و به سمت آذربایجان شتافت.۱۹۳ ژان اوتر فرانسوی(jean otter) فرستاده لوئی پانزدهم نـیز در عـصر نـادر شاه درباره رفتن شیعیان به زیارت امام علی( و امام حسین( اشـاره کـرده است.۱۹۴
زیارتگاهها
طبیعتاً سفرنامهنویسانی که درباره زیارت رفتن شیعیان مطلب نوشتهاند به اماکن زیارتی هم تـوجه داشـتهاند. زیـارتگاههایی که بهطور عمده در این آثار از آنها یاد شده و با مذهب تشیع پیـوند دارنـد دو دسـتهاند: نخست مراقد ائمه و دیگر قبور امامزادگان.
<Page No="۶۰"/>قبور ائمه(
بنیامین تودولایی از قدیمترین سفرنامهنویسان، در سفرنامه خـود از قـبر امـام علی( بهعنوان یکی از زیارتگاههای مسلمانان یاد میکند، ولی در این باره به اشتباه افتاده اسـت، زیـرا آن را در مسجد جامع شهر کوفه دانسته است. او در توصیف کوفه میگوید: «قبر علی بن ابـیطالب شـوهر دخـتر محمد داخل مسجد بزرگی در این شهر قرار دارد و آن مسجد زیارتگاه مسلمانان است».۱۹۵
کمپفر نیز حـرمهای ائمـه( به خصوص حرم امام رضا( را توصیف میکند۱۹۶ و درباره اعتقاد ایرانیان در زیارت آن حضرت و شـفادادن و مـعجزات آن حـضرت سخن میراند.۱۹۷ توصیفات بارنز درباره مرقد امام رضا( مفصلتر است. او که در مسیر خود از ترکستان بـه ایـران، از مشهد عبور کرده و این شهر را دیده است، پس از اشاره به وجود مدفن امـام رضـا( در ایـن شهر به توصیف آن میپردازد.۱۹۸ پس از او خانیکوف روسی نیز در شرح مفصلش از شهر مشهد به توصیف حـرم امـام رضـا( نیز پرداخته است.۱۹۹
از نویسندگان متأخرتر، ژان اوتر فرانسوی به آرامگاه امام عـلی( در نـجف و آرامگاه امام حسین( در کربلا و آمدن شیعیان به این شهرها برای زیارت اشاره دارد.۲۰۰
قبور امام زادگان
در سـفرنامهها از آرامـگاههای امامزادگان نیز توصیفاتی آمده که مفصلترین آنها درباره آرامگاه فاطمه معصومه( در شـهر قـم است. فیگوئروآ(don Garcia de silvia Figueroa)، سفیر اسپانیا در دربار شاه عـباس اول صـفوی کـه طی سفر خود از قم عبور کرده اسـت، بـه وجود مدفن حضرت معصومه( در این شهر اشاره دارد و درباره اعتقاد شیعیان به زیارت مـرقد آن بـانو و معجزاتی که به وی نسبت مـیدهند، مـطالبی میآورد.۲۰۱ هـرمان نـوردن کـه در سفرنامهاش شرحی قابل توجه درباره شـهر قـم و وجود مقبره حضرت معصومه خواهر <Page No="61&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/>امام رضا( در آن آورده است، از روحانیت این شهر یـاد مـیکند و اظهار میدارد که دیدن گنبد طـلای با شکوه مرقد حـضرت مـعصومه( از راه دور، حتی برای غیرمسلمانان حالتی تـوأم بـا احترام به وجود میآورد.۲۰۲ در سفرنامه ژان باتیست فابر، سفیر فرانسه دربار شاه سلطان حـسین صـفوی (وی در زمان لوئی چهاردهم برای عقد قـراردادی تـجاری بـه دربار شاه سـلطان حـسین صفوی آمد. زنی مـاجرا جـو به نام ماری کلود پوتی او را همراه میکرد که به وجودآورنده حوادثی گوناگن در این سـفر بـود) نیز به وجود مدفن فاطمه مـعصومه( در قـم اشاره شـده اسـت.۲۰۳ شـاردن نیز شرح مفصلی از حـرم حضرت معصومه در قم آورده که بیشتر توصیف ابنیه و تاریخ بنای آنهاست.۲۰۴ البته برخی سفرنامهنویسان، مـانند اولئاریـوس بهرغم توصیف شهر قم و تولیدات کـشاورزی و صـنعتیاش، بـه مـقبره حـضرت معصومه در این شـهر اشـارهای ندارد.۲۰۵
با وجود اشارات متعدد به وجود قبر فاطمه معصومه( در قم، بیشتر اطلاعات ذکر شده در ایـن سـفرنامهها نـادرست است، چنانکه فیگوئروآ درباره شخصیت آن بانو بـه خـطا رفـته و بـه نـقل از قـاضی شهر قم میگوید: «این بانو که نامش لیلاست، نواده دختری محمد، یعنی فرزند علی و فاطمه دختر پیامبر بزرگ مسلمانان است که پس از شهادت برادرانش حسین و حسن معصومانه از بـغداد گریخته و بدین شهر آمده است و…». همچنین او اظهار میدارد که فاطمه معصومه پس از ورود به قم کاروانسرایی مجلل و مریضخانهای بزرگ برای اسکان و مداوای غربا و بیماران بنا کرد.۲۰۶ همین طور شاردن درباره آمدن فـاطمه مـعصومه به قم میگوید که چون خلفای بغداد شیعیان و ائمه را آزار و شکنجه میدادند، امام موسی کاظم( دختر خود، فاطمه معصومه را به قم انتقال داد. شاردن نیز از ساخت بناهای بزرگی در قم به دسـت آن بـانو یاد
میکند و میگوید که بنا به عقیده شیعیان آن حضرت به اراده خدا پس از وفات به آسمان عروج کرد.۲۰۷ در سفرنامه &;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="62"/>سفیر فرانسه نیز ظاهراً بنای شـهر قـم به زمان آمدن فاطمه مـعصومه نـسبت داده شده بهطوری که تاریخ تأسیس این شهر را به اشتباه سال ۲۰۳ ق نوشته است.۲۰۸
در برخی سفرنامهها از امامزادگان دیگری هم نام برده شده است. برای مثال، فـیگوئروآ کـه در مسیر بازگشت خود از اسـتان فـارس عبور کرده است، از امامزادهای در روستایی به نام اوجان یاد میکند.۲۰۹ همین طور خانیکوف روسی که طی سفر خود از شهرهای خراسان عبور کرده، آرامگاه برخی از امامزادگان مدفون در آنها مانند امامزاده مـحمد مـحروق در نیشابور و دیگران را دیده است.۲۱۰
مراسم مذهبی
توجه به آداب و رسوم و سنن ملی و مذهبی از نکتههای قابل توجه در سفرنامههاست. در خصوص موضوع مورد بحث، آنچه بیش از همه در سفرنامهها به چشم میخورد مراسم عـزاداری مـاه محرم اسـت که در بیشتر این آثار از آن یاد و در برخی بهطور مفصلتر توصیف شده است. یکی از این توصیفات را در سفرنامه فیگوئروآ مـیتوان یافت. فیگوئروآ در سفر خود به ایران مدتی را در اصفهان، مرکز حکومت صـفویان، اقـامت کـرد که این ایام مصادف با ماه محرم و برگزاری عزاداری برای امام حسین( بود و از آنجا که محل اقـامت او نـزدیک مسجد جامع قرار داشت از نزدیک شاهد برپایی این مراسم در بزرگترین شهر ایران بـود. او بـه تـفصیل از شرکت مردم در مساجد برای این منظور و فعالیتهای اقشار مختلف مردم در این ایام برای سوگواری و جـمعآوری صدقه یاد میکند.۲۱۱ همچنین فیگوئروآ ضمن تشریح مراسم خاصی از قربانی شتر، آن را از رسوم جـاهلیت میداند که شیعیان بـرای تـسکین خاطر خود بدان اقدام میکردند.۲۱۲ او میگوید که ایرانیان به سبب شهادت امام حسین( کینه و بغضی از سنیان، یعنی ترکان و عربها در سینه دارند.۲۱۳ اولئاریوس نیز پس از اشاره به برگزاری مراسم <Page No="63"/>عزاداری در ایران به مـناسبت شهادت امامان، به خصوص امام علی( و امام حسین(، میگوید که ترکها (سنی مذهب) به این سبب به ایرانیها ناسزا میگویند.۲۱۴
یکی از مفصلترین شرحها درباره عزاداری ماه محرم در سفرنامه انگلبرت کمپفر آلمـانی آمـده است. به نظر میرسد کمپفر از بدبینیهایی که فیگوئروآ در توصیفات خود از این مراسم داشته، به دور بوده و مشاهداتش را بیطرفانهتر نوشته است. کمپفر با اشاره به مدت ده روز
سوگواری ایرانیان، به اختصار حوادث مـنتهی بـه واقعه کربلا و دعوت مردم عراق از امام حسین( و اعزام سپاه از طرف یزید و شهادت امام و یارانش را شرح میدهد.۲۱۵ سپس به توصیف عزاداریها پرداخته، میگوید که مردم در میادین و معابر حاضر میشدند و بـه سـخنان روضه خوانها گوش فرا میدادند که هر روز یک فصل از کتاب روضه الشهدا را قرائت میکردند. بعد از ظهرها نیز وسائل لازم برای آتش افروختن و ایجاد روشنایی را فراهم میکردند تا مراسم عزاداری شـبانه را کـه سـینه زنی بود، برگزار کنند. از دیـگر بـرنامههای ایـن مراسم ساختن شبیه تابوت امام حسین( و کودک خردسال او بود.۲۱۶ او اشاره میکند که گاه برخی از عزاداران که دچار هیجان بسیار میشدند اقـدام بـه قـمه زنی میکردند.۲۱۷
جووانی کارری، جهانگرد ایتالیایی نیز از مـراسم عـزادای محرم و عاشورا یاد میکند. البته او در این باره دچار اشتباه شده و این عزاداری را به مناسبت شهادت امام حسن( و امام حـسین( مـیداند کـه نزدیک بغداد به دست عمر اتفاق افتاد. کارری درباره ایـن مراسم میگوید که به مدت ده روز میدانها و گذرگاهها روشن و چراغانی بود و علمهای سیاه در آنها برافراشته و در سر هر گـذری چـند مـلا بر منابر نشسته و مناقب و مصائب شهدای کربلا را میخواندند. مردم به نـشانه عـزا لباسهای سیاه یا سرخ میپوشیدند و به سخنان واعظ گوش میدادند.۲۱۸
<Page No="۶۴"/>به جز ایام سوگواری عاشورا، دربـاره دیـگر مـناسبتهای مذهبی شیعیان مطالب کمتری در سفرنامهها وجود دارد. تنها در سفرنامه کمپفر به تفصیل، مـناسبتهای مـختلف سـال بیان شدهاند. کمپفر از مراسم روز اربعین امام حسین(، یعنی بیستم ماه صفر نام میبرد کـه بـه زعـم او بنا به عقیده شیعیان، روزی است که سر بریده امام( به بدن آن حضرت که بـعد از چـهل روز هنوز سالم بر زمین مانده بود، ملحق شد. کمپفر این حادثه اعجاز گـونه را بـه مـاجرای قتل یکی از قدیسین لهستانی تشبیه میکند.۲۱۹ همچنین او از روز بیست و هشتم ماه صفر، یعنی روز مسمومیت و شـهادت امـام حسن( یاد میکند،۲۲۰ گرچه توضیحی درباره مراسم خاص این روز نمیآورد. همین طور دربـاره نـیمه شـعبان میگوید که به اعتقاد ایرانیان (شیعه) ملائکه دفترهایی را که نام زندگان در آنها ثبت است، مـیگشایند و بـه همین سبب این شب را شب «برات» نامیدهاند.۲۲۱ از مناسبتهای دیگری که کمپفر بـدان اشـاره کـرده، شبهای قدر، یعنی ۱۹، ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان است. وی توضیح میدهد که مردم در این شبها که شبهای اسـتجابت دعـا هـستند، در مساجد یا در خانهها به دعا و نیایش میپردازند.۲۲۲ همین طور او درباره هجدهم ذی حـجه (عـید غدیر) توضیحات نسبتاً مفصلی آورده و میگوید که به اعتقاد ایرانیان (شیعه)
هنگامی که پیامبر( و امام علی( بـا یـکدیگر مصافحه میکردند، بر اثر معجزه حیرتانگیزی به یک جسم و روح تبدیل شدند و بـه هـمین دلیل شیعیان در این روز جشن با شکوهی بـرگزار مـیکنند. سـپس اضافه میکند که این اتحاد جسم و روح دلیـل و مـدرک خوبی است برای ایرانیها(شیعه) بر ضد ترکها(سنی) و آن را نشانهای قاطع میدانند از تـصمیم پیـامبراکرم( برای تعیین علی( برای جـانشینی خـود، زیرا عـلی( بـیش از دیـگران مورد علاقه پیامبر( بود.۲۲۳
۳٫ احکام عـبادی
در سـفرنامهها به ندرت به برخی مسائل عبادی شیعیان اشارههایی شده که این اشـارهها نـیز به مناسبت &;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="65"/>مطالب دیگری بوده اسـت. برای مثال، اولئاریوس دربـاره اسـتفاده ایرانیان(شیعیان) از مهر در نماز و تـهیه مـهرهایی از تربت امام علی( و امام حسین( مطالبی نوشته است.۲۲۴ کمپفر نیز ضمن اشاره بـه ایـن رسم ایرانیان(شیعیان) درباره عـلت آن ـ بـه اشـتباه ـ میگوید: «در حین نـماز بـاید زمین را بوسه زد و از آنجا کـه خـاک همیشه آلوده و ناپاک است، مگر آنکه استخوان پاکان را در خود مدفون کرده باشد… ایرانیان تـربت عـلی را برای مهر نماز برگزیدهاند».۲۲۵ از همین قـبیل اسـت برخی احـکام مـربوط بـه نماز، مانند شیوه وضـو گرفتن، نماز خواندن با دست آویخته و چگونگی سلام دادن در نماز که اولئاریوس از آنها نام برده و بـه اخـتلاف نظر شیعیان و اهل سنت در این مـوارد اشـاره کـرده اسـت.۲۲۶
بـدین ترتیب، در شرحها و گـزارشهایی کـه اروپاییان از سفرهای خود به نواحی شیعه نشین ـ در راس آنها ایران ـ ارائه دادهاند، مطالبی درباره عقاید و آداب و رسوم شیعیان آمـده اسـت کـه به یقین شرقشناسان و محققان در این حوزه از آنـها بـهره بـردهاند. البـته بـدیهی اسـت که همه این مطالب از دیدگاه تاریخی و عقیدتی شیعی پذیرفته نیست و نیازمند نقد و بررسی است.
ارزشگذاری بر مطالب سفرنامهها
بهرغم اینکه سفرنامهها، اطلاعات متنوع و نسبتاً فراوانی را درباره تـشیع و شیعیان در اختیار اروپاییان قرار داده است باید توجه داشت که مطالب آنها در این خصوص، ارزش و اعتبار یکسانی ندارد و ارزش آنها به نقاط قوت و ضعف کار سفرنامهنویسان بستگی دارد که در ادامه به آنها اشـاره مـیشود.
مهمترین نقطه قوت و جنبه مثبت سفرنامهها بیان مشاهدات عینی است که یکی از معتبرترین شیوههای انتقال اطلاعات و معیاری برای سنجش گزارشها و اخبار به شمار میرود.
بهطور طبیعی، مطالبی را که یـک گـزارشگر (با فرض بر وثاقت و راستگویی وی) بر اساس <Page No="66"/>دیدهها و شنیدههای مستقیم خود نقل میکند از مطالبی که با واسطه و از طریق دیگران بازگو مینماید، ارزش بیشتری دارد. از آنـجا کـه گزارشهای سفرنامهنویسان تقریباً به تـمامی بـر اساس مشاهدات عینی آنان بوده، اهمیت قابل توجهی دارد. این امر، به ویژه در خصوص گزارشهای مربوط به آداب و رسوم، زندگانی مردم، اوضاع شهرها، برگزاری مراسم دیـنی و تـوصیف اماکن مذهبی، مصداق بـیشتری مـییابد، زیرا بهطور معمول مسافران اروپایی این امور را در حین سفرهایشان به چشم خود میدیدند.
نکته دیگری که از موارد اعتبار سفرنامهها به شمار میرود گزارشگری محض است؛ به این معنا که سـفرنامهنویس فـقط به بازگوکردن گزارش دیدهها و شنیدههای خود بسنده میکند و از بیان برداشتها و دیدگاههای شخصی خود پرهیز مینماید. این ویژگی موجب میشود که خواننده با مجموعهای از اطلاعات پردازش نشده، بیطرفانه و به دور از پیشداوریهای نویسنده روبـهرو شـود و در نتیجهگیری و قـضاوت خود تحت تأثیر دیدگاه خاصی قرار نگیرد. البته این ویژگی در همه سفرنامهها وجود ندارد و برخی از سفرنامهنویسان نـه تنها به تحلیل و داوری مشاهدات خود پرداختهاند، بلکه گاه در نقل آنـها نـیز جـانبدارانه رفتار کردهاند. از همین موارد میتوان به توصیفات فیگوئروآ درباره مراسم عزاداری ماه محرم یاد کرد. او در گزارش خـود از ایـن مراسم با تأکید بر برخی اتفاقات در این ایام، برپایی عزاداری را به صورت دکـانی بـرای سـوء استفاده برخی سودجویان به تصویر میکشد.۲۲۷
کارهای سفرنامهنویسان اشکالات و کاستیهایی نیز دارد که از جنبههای ضعف آنـها به شمار میروند. یکی از این اشکالات، تعمیم دادن قضایاست؛ به این معنا که نـویسندگان مزبور مشاهدات مقطعی خـود را کـه به زمان و مکان یا شخص خاصی تعلق داشته، عمومیت داده و از آن بهعنوان قانون کلی یاد کردهاند، چنانکه <Page No="۶۷"/>از رفتارها و باورهای یک شخص بهعنوان آداب و سنن و باورهای عمومی جامعه یاد میکنند.۲۲۸
از دیگر اشکالات کار بـرخی سفرنامهنویسان نقل از منابع شفاهی غیرمعتبر است. این اشکال بیشتر در بیان اعتقادات شیعیان و مطالب تاریخی نمایان است، مانند مطالبی که اولئاریوس و کمپفر در موضوع امامت و مهدویت آوردهاند۲۲۹ یا گزارش فیگوئروآ درباره شخصیت فـاطمه مـعصومه( دختر امام هفتم( که در قم مدفون است.۲۳۰ همچنین کم بودن اطلاعات تاریخی و
عمومی سفرنامهنویسان را در خصوص مذهب تشیع و شیعیان باید به این موارد افزود که در مجموع، موجب شده برخی اطلاعات نـادرست و بـعضی برداشتهای اشتباه در آثار آنان راه یابد.
بیشک، بررسی عمیقتر و دقیقتر سفرنامهها نکات بیشتری را درباره جایگاه آنها در مطالعات شرقشناسی و اسلامشناسی در اروپا روشن میسازد.
نتیجه
به نظر میرسد در میان تعداد قابل ملاحظه سـفرنامههایی کـه در دوره صفوی و قاجار نوشته شده، آثار عهد صفوی در انتقال مفاهیم مذهبی نقش بیشتری داشتند و مطالب قابل توجهتری را نقل دادهاند که این امر تا حد بسیار زیادی تحت تأثیر انگیزههای سـفرهای مـذکور و سـفرنامههای مربوط قرار داشته است. مـهمترین مـطلبی کـه در بخش اصول عقاید توجه سیاحان اروپایی و نویسندگان سفرنامهها را به خود جلب کرده، موضوع امامت و اختلاف نظر شیعیان و اهلسنت در این باره اسـت. اگـر چـه سفرنامهنویسان در شرح کلیات اعتقاد شیعیان در امامت کمتر اشـتباه کـردهاند، ولی در جزئیات، خطاهای بسیار داشتهاند، چنانکه در شمارش ائمه و ترتیب امامت ایشان یا تاریخ زندگانیشان موارد نادرستی را ثبت نمودهاند. موضوع مـهدویت نـیز اغـلب مورد توجه بوده و بر عقیده شیعیان بر اقامه عدل و داد تـوسط امام دوازدهم تأکید شده است. در برخی از آنها، آثار ظهور مهدی( <Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;68"/>با علامات الساعه و نشانههای قیامت درهم آمیخته و خـلط شـده اسـت.
موضوع زیارت و توجه شیعیان به این مقوله در بیشتر سفرنامهها آمده و بـه هـمین مناسبت از مشاهد مشرفه و قبور امامان و امامزادگان یاد شده است. گاه مشاهدات عینی سیاحان از این مکانها کـه مـشتمل بـر تشریح ساختمان و معماری آرامگاه و تزئینات و جزئیات آن میباشد، ذکر شده است. همچنین بـرگزاری مـراسم روز عـاشورا و سوگواری برای امام حسین( و شهدای کربلا از موضوعات پر رنگ در سفرنامههاست که اظهار نظرات مختلفی را نـیز بـه هـمراه داشته است.
بیشک، انتقال این اطلاعات در کیفیت شناخت و آگاهی اروپاییان و نویسندگان بعدی آنها تـأثیر داشـته و از این رو توجه به نقاط ضعف و قوت این آثار، مهم است. اگر چه ذکـر مـشاهدات عـینی از سوی سفرنامهنویسان از نقاط قوت کار آنها میتواند باشد، ولی گاه برداشتهای غیر واقع آنها ذهـن خـواننده را از واقعیت منحرف میسازد. همچنین تکیه بر منابع شفاهی غیر معتبر و تعمیم قضایا از اشـکالات دیـگر کـار سفرنامهنویسان شمرده میشود
<Page No="۷۲"/>&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;lt;Page No="71"/><Page No=&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;70"/><Page No="69&;amp;amp;amp;amp;amp;amp;quot;/> .
منابع
اوتر، ژان، سفرنامه، ترجمه علی اقبال، تهران، جاویدان، ۱۳۶۳٫
اولئاریوس، آدام، سفرنامه، تـرجمه بـهپور، انتشاراتی، ابتکار، ۱۳۶۳٫
بارنز، الکس، سفرنامه، ترجمه سلطانیفر، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۶۶٫
بـراون، ادوارد گـرانویل، یـک سال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، ماه ریز، ۱۳۸۱٫
بلهر، سفرنامه بلهر(جغرافیای رشـت و مـازندران)، بـه کوشش علیاکبر خداپرست، تهران، توس، ۲۵۳۶٫
تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ایوب نوری، تـهران، سـنایی، ۱۳۶۹ق.
تودولایی، بنیامین، سفرنامه، ترجمه مهوش ناطقی، تهران، کارنگ، ۱۳۸۰
تودولائی، بنیامین، سفرنامه، ترجمه مهوش ناطقی، تهران، نـشر کـارنگ، ۱۳۸۰.
خانیکوف، نیکولای ولادیمیروویچ، سفرنامه خانیکوف، ترجمه اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد، مـوسسه چـاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵٫
دانشپژوه، منوچهر، بـررسی سـفرنامههای دورهـ صفوی، تهران، فرهنگستان هنر، ۱۳۵۸.
دوبِد کلمنش، سـفرنامه لرسـتان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱.
دوموریه، جیمز جاستی، سرگذشت حاجی بـابا اصـفهانی، تهران، مرکز، ۱۳۷۹٫
راولینسون، سرهندی، سـفرنامه، تـرجمه امانالله سـکندری، تـهران، آگـاه، ۱۳۶۲.
ژوبر، پیر پروب، مسافرت به ارمنستان و ایـران، تـرجمه محمود مصاحب، تبریز، چهره، ۱۳۴۷٫
شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، تـوس، ۱۳۷۲
صـدیق، عیسی، یادگار عمر، تهران، دهخدا، ۲۵۳۶٫
فـاروقی، فواد، سیری در سفرنامهها، تـهران، مـوسسه مطبوعاتی عطائی، ۱۳۶۱٫
فلسفی، نصرالله، زنـدگانی شـاه عباس اول، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹٫
فیگوئروآ، دن گارسیا دسیلوا، سفرنامه، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران، ۱۳۶۴٫
کـمپفر، انـگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جـهانداری، تـهران، خـوارزمی، ۱۳۶۰٫
کارری، جووانی فـرانچسکو جـملی، سفرنامه کارری، ترجمه عـباس نـخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۸۳.
گرس، ایون، سفیر زیبا (سرگذشت و سفرنامه فرستاده فـرانسه در دربـار شاه سلطان حسین صفوی)، ترجمه عـلی اصـغر سعیدی، تـهران، <Page No="73"/>انـتشارات تـهران، ۱۳۷۲٫
الگود، سیریل، تاریخ پزشـکی در ایران، ترجمه ماهر فرقانی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵٫
مینوی، مجتبی، نقد حال، تهران، مرکز، ۱۳۵۲٫
نصر، عباس، نـقش سـیاسی ادوارد براون در ایران، تهران، ناظر، ۱۳۷۹٫
نک: گـوبینو، جـوزف آرتـور، سـه سـال در آسیا، ترجمه عـبد الرضـا هوشنگ مهدوی، تهران، قطره، ۱۳۸۳.
<Page No="74"/> ، سال هفتم، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۹، ۵۹ ـ ۷۸
-
- فاروقی، سیری در سفرنامه ها، ص ۱۱٫
-
- همان.
-
- ر.ک: شاردن، سفرنامه شـاردن، تـرجمه افـبال یغمایی.
-
- ر.ک: تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ایوب نـوری، تـهران، سـنایی، ۱۳۶۹ق.
-
- بـلهر، سـفرنامه بـلهر( جغرافیای رشت و مازندران)، به کوشش علی اکبر خداپرست، ص ۱۲۲٫
-
- فاروقی، سیری در سفر نامهها، ص ۱۷۷٫
-
- همان، ص ۸٫
-
- همان، ص ۷٫
-
- همان، ص ۸۷٫
-
- ر.ک: مینوی، نقد حال، ۳۹۹؛ صدیق، یادگار عمر، ج ۴، ص ۶۸؛ نصر، ادوارد براون و نقش سیاسی او در ایران، ص ۵۱٫
-
- ر.ک: بـراون، یک سال در میان ایرانیان، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۶٫
-
- نصر، نقش سیاسی ادوارد براون در ایران، ص ۷۹.
-
- ر.ک: عباس نصر، نقش سیاسی ادوارد براون در ایران، ص ۱۴۱؛ فاروقی، سیری در سفرنامه ها، ص ۱۳۴٫
-
- فاروقی، سیری در سفرنامهها، ۳۷٫
-
- ر.ک: فاروقی، سیری در سفرنامهها، ص ۳۹٫ متاسفانه اصل کتاب به دسـت نـگارنده نرسید.
-
- ر.ک: الگود، تاریخ پزشکی ایران، ص ۵۴٫
-
- همان، ص ۳۴٫
-
- ر.ک: فاروقی، سیری در سفرنامهها، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۸٫ متاسفانه اصل کتاب به دست نگارنده نرسید.
-
- ر.ک: گوبینو، جوزف آرتور، سه سال در آسیا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی.
-
- ر.ک: دوموریه، سرگذشت حـاجی بـابا اصفهانی، ص ۴۸ و ۱۲۶٫
-
- ر.ک: ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران، ص ۲ ـ ۳٫
-
- ر.ک: بلهر، سفرنامه بلهر، ص ۳۴٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه اولئاریوس، ص ۷۵۴٫
-
- ر.ک: راولینسون، سر هنری، سفرنامه راولینسون، ترجمه سکندر اماناللهی.
-
- ر.ک: دوبد، کلمنت اوگـاتیس، سـفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمد حـسین آریـا.
-
- ر.ک: بارنز، سفرنامه بارنز، ص ۶۴؛ سرنا، مردم و دیدنیهای ایران، ص ۴۹٫
-
- آدام اولئاریوس آلمانی (۱۵۹۹ ـ ۱۶۷۱م) در لایپزیک به تحصیل در الهیات پرداخت و سپس به فلسفه و ریاضیات روی آورد. پس از اتمام تحصیلات بهعنوان استاد و رئیـس دانـشکده فلسفه مشغول به کـار شـد. او تسلط فراوانی به زبانهای فارسی و ترکی داشت و در ۱۶۳۵م/۱۰۴۵ق بهعنوان منشی یک هیات سیاسی رهسپار ایران شد که حاصل آن سفرنامه اوست. او همچنین کتاب گلستان سعدی را به آلمانی ترجمه کرد. (ر.ک: منوچهر دانش پژوه، بـررسی سـفرنامه های دوره صفوی، ص ۸۵
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۵۵٫
-
- کمپفر، سفر نامه، ص ۱۳۲٫
-
- شاردن، سفرنامه شاردن، ج ۳، ص ۱۱۴۲٫
-
- شاردن، سفر نامه، ج ۳، ص ۱۱۴۲٫
-
- کمپفر، سفر نامه، ص ۱۳۳٫
-
- بنیامین تودولایی، سفرنامه بنیامین، ص ۱۴۴٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۵۵٫
-
- همان، ص ۷۵۶٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۳۲٫
-
- همان، ص ۱۲۳٫
-
- ر.ک: اولئاریوس، سفرنامه، ۴۳۸؛ فلسفی، زنـدگانی شـاه عباس اول، ج ۳، ص ۸۶۵٫
-
- بـارنز، سفرنامه، ص ۶۰ ـ ۶۲٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۵۶٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴٫
-
- شاردن، سفرنامه، ج ۳، ص ۱۱۴۳٫
-
- کارری، سفرنامه، ص ۱۵۴٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۷۸٫
-
- همان، ص ۱۸۸٫
-
- بارنز، سفرنامه، ص ۶۰٫
-
- خانیکوف، سفرنامه، ص ۱۱۱٫
-
- هـمان، ص ۱۱۲٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۷۷٫
-
- همان، ص ۱۷۷٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۵۶٫
-
- همان، ص ۴۳۸٫
-
- فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج ۳، ص ۸۶۵ بـه نـقل از سـفرنامه پیترو دلاواله، ج ۵، ص ۱۸۹٫
-
- اوتر، ص ۶۶ و ۲۵۵.
-
- سفرنامه بنیامین، ص ۱۱۳٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۳۳٫
-
- همان، ص ۱۲۳.
-
- بارنز، سفرنامه، ص ۶۱ ـ ۶۲٫
-
- ر.ک: خانیکوف، سفرنامه، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۲٫
-
- اوتر، سفرنامه، ص ۶۶ و ۲۵۵٫
-
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص۲۵۳٫
-
- فاروقی، سـیری در سـفرنامهها، ص ۱۴۷٫
-
- گرس، سفیر زیبا، ص ۱۹۶.
-
- شاردن، ج ۲، ص ۵۲۲ ـ ۵۲۶٫
-
- ر.ک: اولئاریوس، سفرنامه، ص ۵۲۷ ـ ۵۲۹٫
-
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص ۲۵۰٫
-
- شاردن، سفرنامه، ج ۲، ص ۵۲۶٫
-
- گرس، سفیر زیـبا، ص ۱۹۶٫
-
- فـیگوئروآ، سـفرنامه، ص ۱۹۵٫
-
- خانیکوف، سفرنامه، ص ۱۰۶ و ۸۶ و ۸۷٫
-
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص ۳۰۷- ۳۱۰
-
- همان، ص ۳۱۴٫
-
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص ۳۰۷٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۵۷٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۸۰.
-
- همان.
-
- سفرنامه کمپفر، ص ۱۸۱٫
-
- کـارری، سفرنامه، ص ۱۴۸٫
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۸۱٫
-
- همان، ص ۱۸۱٫
-
- همان، ص ۱۸۲٫
-
- همان.
-
- همان، ص ۱۸۳٫
-
- اولئاریوس، سفرنامه، ص ۷۶۰.
-
- کمپفر، سفرنامه، ص ۱۷۸٫
-
- اولئاریوس، سـفرنامه، ص ۷۵۹ و ۷۶۰ و ۷۶۱٫
-
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص ۳۰۷ ـ ۳۱۰.
-
- ر.ک: کارری، ص ۱۶۲؛ اولئاریـوس، ص ۲۰۵٫
-
- اولئاریـوس، سفرنامه، ص ۷۵۵؛ کمپفر، سفر نامه، ص ۱۳۲٫
- فیگوئروآ، سفرنامه، ص ۲۵۰