مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مقدمه ای بر مقایسه ادیان توحیدی

مقدمه ای بر مقایسه ادیان توحیدی
آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (از صفحه ۶۷ تا ۱۱۲)
مقدمه ای بر مقایسه ادیان توحیدی (۴۶ صفحه)
نویسنده : توفیقی،حسین
هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۶۷)


فهرست

‌ ‌۱٫ ‌‌نـسبت‌ ادیان با یکدیگر

ادیان از دید کلی به دو مجموعه تقسیم می‌شوند: توحیدی‌ و غیرتوحیدی‌. مـجموعه‌ ادیـان تـوحیدی (شامل یهودیت، مسیحیت، آیین زردشت و اسلام) به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائلند‌، ولی ادیان غـیرتوحیدی هیچ یک از این سه اصل را قبول ندارند: آن‌ ادیان به جای توحید‌، از‌ شـرک و به جای نبوت، از حـکمت(۱) و بـه جای معاد، از تناسخ سخن می‌گویند. البته توحید مسیحیت با تثلیث و توحید آیین زردشت با ثنویت همراه است و پیروان هر دو دین می‌کوشند تثلیث‌ و ثنویت خود را به هر قیمتی با اصل توحید هـماهنگ کنند. درجه توفیق آنان در ایجاد این هماهنگی به داوری افراد گوناگون بستگی دارد: برخی از پیروان ادیان توحیدی بی‌درنگ آن‌ را‌ از ایشان می‌پذیرند، ولی برخی دیگر تسلیم تأویل‌های آنان نمی‌شوند و به پیروی از قرآن مجید (مائده ۱۷، ۷۲ـ۷۳)، تـثلیث را کـفر می‌دانند.

در مجموعه ادیان توحیدی، دینی که از‌ نظر‌ معارف به اسلام مقداری شباهت دارد، یهودیت است و اگر مسلمانان از عصر پیامبر گرامی اسلام(ص) تا این زمان بیشترین مشکلات را با یهود داشته‌اند، بیشتر بـه رفـتارهای ناهنجار آنان‌ مربوط‌ می‌شود و کمتر به

______________________________

۱٫ معروف است که براهمه برای ابطال نبوت گفته‌اند که تعالیم انبیا یا مطابق عقل است یا خلاف عقل و شقّ سومی ندارد: اگر مـطابق عـقل است، عقول‌ ما‌ کفایت‌ می‌کند و آمدن نبی لزومی ندارد‌ و اگر‌ خلاف‌ عقل است، ما به چیزی که خلاف عقل باشد، نیازی نداریم. قائلان به نبوت در مقابل این ادعا، شـقّ سـومی را‌ مـطرح‌ می‌کنند‌ و می‌گویند: تعالیم انبیا(ع) فـوق عـقل اسـت.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۶۸)


اعتقادات ناهنجارشان‌. البته‌ خدای متعال یهودیان را اولین کافر به قرآن مجید می‌داند (بقره ۴۱).

از اینجا است که برخی از مفسران‌ قرآن‌ هنگام‌ تـفسیر «غـَیْرِ الْمـَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّآلِّینَ»، «غضب شدگان» را‌ به یهود و «گمراهان» را بـه نـصارا تفسیر کرده‌اند، با اینکه می‌توانستند هر دو صفت را به هر دو‌ گروه‌ مربوط‌ بدانند. این تفکیک برای این است که سـوره حـمد امـُ‌الکتاب یعنی‌ «خلاصه‌ قرآن کریم» است. با مراجعه به متن ایـن کتاب الهی، به آسانی درمی‌یابیم که خدای متعال‌ بر‌ یهودیان‌ به سبب کارهای ناپسندشان غضب کرده(۱) و مسیحیان را بـه سـبب اعـتقاد به‌ تثلیث‌ و الوهیت‌ حضرت عیسی مسیح(ع) گمراه شمرده است.(۲) همچنین یـهودیان و مـشرکان را بدترین دشمن مسلمانان می‌داند‌، ولی‌ مسیحیان‌ را بهترین دوست مسلمانان معرفی می‌کند.(۳) پس آیه آخر سوره مبارکه حـمد بـر اسـاس‌ این‌ معارف تفسیر شده است.

قرآن کریم عقاید باطلی را به یهودیان نـسبت دادهـ‌ و ایـشان‌ را‌ به سبب آن عقاید سرزنش کرده است: ۱) عُزیر پسر خداست؛(۴) ۲) خدا فقیر است و ما‌ غـنی‌ هـستیم؛(۵) ۳) دسـت خدا بسته است.(۶) یهودیان هر سه مورد را انکار می‌کنند و به‌ همین‌ علت‌، مفسران قـرآن گـفته‌اند حتما اینها قول برخی از یهود بوده و خدای متعال، به سبب رضایت‌ بقیه‌، آنـها را بـه هـمه ایشان نسبت داده است.(۷) به هر حال یهودیان‌ از‌ این‌ سه عقیده باطل (و نیز از دشمنی بـا جـبرئیل که تلویحا به آنان نسبت داده شده‌ است‌)(۸) تبری‌ می‌جویند و همین تبری برای مـفسران قـرآن کـافی بوده است.

از سوی دیگر‌، قرآن‌ کریم عقاید باطلی را به مسیحیان نسبت داده و ایشان را به سبب آن عـقاید سـرزنش کرده‌ است‌: ۱) مسیح پسر خداست؛(۹) ۲) خدا همان مسیح پسر مریم است؛(۱۰) ۳) خـدا یـکی‌ از‌ سـه تاست.(۱۱) مسیحیان هر سه مورد‌ را‌ کاملاً‌ قبول دارند و بر آنها اصرار می‌ورزند (ایشان‌ فقط‌ نـسبت الوهـیت بـه حضرت مریم(ع)(۱۲) را انکار می‌کنند).

______________________________

۱٫ بقره ۶۱، ۹۰؛ آل‌عمران‌ ۱۱۲‌؛ مائده ۶۰؛ اعراف ۱۵۲٫

۲٫ نساء‌ ۱۷۱‌؛ مائده ۱۷‌، ۷۲‌ـ۷۳‌، ۷۷، ۱۱۶؛ توبه ۳۰ـ۳۲٫

۳٫ مـائده‌ ۸۲‌ .

۴٫ تـوبه ۳۰٫

۵٫ آل‌عمران ۱۸۱٫

۶٫ مائده ۶۴٫

۷٫ المیزان: توبه ۳۰٫

۸٫ بقره ۹۷٫

۹٫ توبه‌ ۳۰‌.

۱۰٫ مائده ۱۷ و ۷۲٫

۱۱٫ مائده‌ ۷۳٫

۱۲٫ مائده ۱۱۶‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۶۹)


یهودیت‌ علاوه بر سه اصل توحید‌، نـبوت‌ و مـعاد در برخی از احکام نیز به اسلام نزدیک است و حتی نام‌های برخی‌ از‌ فرشتگان مـانند جـبرئیل و میکائیل به‌ عبری‌ در‌ قرآن کریم آمده‌ اسـت‌.(۱) هـمچنین آن کـتاب الهی‌ به‌ مشرکان گوشزد می‌کند که هـماهنگی مـعارف قرآن با دانسته‌های علمای بنی‌اسرائیل نشانه صحت آن‌ است‌.(۲)

یادآوری این نکته نـیز ضـروری است‌ که‌ ما مسلمانان‌ بـاید‌ بـرای‌ تفسیر بـرخی از آیـات‌ قـرآن کریم، از اعتقادات حق و باطل بنی‌اسرائیل آگـاه بـاشیم؛ زیرا آن کتاب الهی ۱۳۶ بار‌ به‌ نام حضرت موسی(ع) و بارها به قضایای‌ مـختلف‌ بـنی‌اسرائیل‌ اشاره‌ کرده‌ است.(۳)

۲٫ اسم: تعیّنی‌ و تـعیینی‌

نام‌های باستانی بیشتر مـلت‌ها، قـبایل، خاندان‌ها، شهرها و کشورها به طـور طـبیعی و بر اثر گذشت زمان تعیّن‌ یافته‌ و کسی‌ از روی عمد و قصد آنها را تعیین‌ نکرده‌ اسـت‌. بـسیاری‌ از‌ ادیان‌ نیز این حالت را دارنـد: اسـم تـعیّنی یهودیت (Judaism) به دیـن کـسانی دلالت می‌کند که اسلافشان در گـذشته‌های دور بـه سبب سکونت در کشور یهودا، «یهودی» خوانده‌ می‌شده‌اند و اسم تعیّنی مسیحیت (Christianity)به دین کسانی دلالت مـی‌کند کـه مسیحی یعنی منتسب به مسیح خـوانده شـده و می‌شوند. نـام مـسیحی بـعد از رفتن حضرت مسیح(ع) پدیـد آمده است (اعمال‌ رسولان‌ ۱۱:۲۶) و خود آیین نوخاسته آن حضرت اسمی نداشته است و آن را «طریقت» می‌خوانده‌اند (اعمال رسـولان ۹:۲ و ۲۲:۴).

واژهـ‌های یهودیت و مسیحیت در کتاب مقدس یافت نـمی‌شوند، در حـالی کـه واژهـ‌ اسـلامو‌ مشتقات آن را مکرّر در قـرآن کـریم مشاهده می‌کنیم؛(۴) زیرا اسلام دینی است که در زمان خود حضرت رسول اکرم(ص) به کمال رسیده‌ و بـه‌ هـمین عـلت، از ابتدا اسم‌ تعیینی‌ داشته است تا از ادیـان دیـگر تـمیز داده شـود.

______________________________

۱٫ جـبرئیل بـه معنای «مردِ خدا» و میکائیل به معنای «چه کسی مثل خداست؟» می‌باشد. بدیهی است که‌ فرشتگان‌ می‌توانند نام‌هایی به هر‌ زبانی‌ داشته باشند.

۲٫ شعرا ۱۹۷٫

۳٫ احیانا کسانی یهودیان را به تـحریف دین خودشان و مسیحیت و اسلام متهم می‌کنند و با بزرگ‌نمایی تأثیر فرهنگی یهودیانی مانند کعب‌الاحبار و وهْب بن مُنَبّه که مسلمان شده بودند‌ و در‌ باره معارف اسلامی نظر می‌دادند، اسرائیلیات را مطرح می‌کنند. این افـراد هـرگاه حدیثی را نمی‌پسندند، آن را از اسرائیلیات می‌شمارند. این گونه برخورد محتوایی با احادیث و اصطلاح «اسرائیلیات» (با این‌ کاربرد‌) در گذشته‌ بین علما معمول نبوده است.

۴٫ برخی از مسلمانان ادعا می‌کنند که همه ادیان تـوحیدی در ابـتدا «اسلام‌» خوانده می‌شده‌اند و نام‌هایی مانند «یهودیت» و «مسیحیت» از تحریفات پیروان آن ادیان‌ است‌. این‌ ادعا حتی اگر در علم کلام قابل اثبات باشد، در علم ادیان ابـدا قـابل اثبات نیست.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۰)


اسم ‌‌تعیینی‌، بـر خـلاف اسم تعیّنی، معنای زیبا و هدفمندی دارد و انتخاب واژه اسلام به معنای‌ «تسلیم‌» برای‌ خاتم ادیان دارای همین ویژگی‌ها است.(۱)

۳٫ خاتمیت یا بشارت به دین بعدی

یهودیت، مـسیحیت و اسـلام‌ که ادیان ابراهیمی (Abrahamic Religions) و ادیـان وحـیانی (Revealed Religions)نامیده می‌شوند، یادگار انبیای‌ الهی(ع) هستند. این ادیان‌ (اولاً‌) حقانیت خود را به ادیان قبلی مستند می‌کنند و بشارت ظهور خود را در آنها می‌جویند و (ثانیا) به خاتمیت خود معتقدند و ادیان بعدی را رد می‌کنند، به ایـن شـرح:

اولاً یهودیت خود‌ را تحقق وعده خدای متعال به حضرت ابراهیم(ع) می‌داند و مسیحیت با طرح نظریه جانشینی(supersession) خودرا وارث آن‌وعده می‌داند ومی‌کوشد بشارت به ظهور حضرت عیسی(ع) و عهد جدید را در عهد عتیق‌ پیدا‌ کـند. اسـلام نیز بـه انبیای بنی‌اسرائیل و کتاب‌های آسمانی پیشین توجه دارد و صریحا اعلام می‌کند که بشارت ظهور پیامبر عالی‌قدر اسلام در تورات و انـجیل یافت می‌شود (اعراف ۱۵۷).

ثانیا یهودیت منکر‌ نسخ‌ است و مسیحیت پس از عهد جـدید، مـنتظر پیـمان جدیدتری نیست.(۲) خاتمیت اسلام نیز در قرآن مجید (احزاب ۴۰) و احادیث فراوان آمده است و همه مسلمانان آن را از ضروریات اسلام‌ مـی‌دانند‌.

‌ ‌مـوعودی نیز که در هر یک از ادیان یادشده مطرح است، برای تأیید همان دین مـی‌آید، نـه ایـن‌که آن دین را نسخ کند و دین تازه‌ای بیاورد.

اعتقاد به خاتمیت‌ راه‌ را‌ بر شرایع تازه می‌بندد. ادیـان‌ بعدی‌ برای‌ گشودن این راه، با تأویل عباراتی از کتاب‌های قبلی، مژده ظهور دین خـود را در آنها می‌جویند. بر ایـن اسـاس، مسیحیان‌ برای‌ یافتن‌ مژده به حضرت عیسی مسیح(ع)، با تأویل عباراتی‌ از‌ عهد عتیق و مسلمانان برای یافتن مژده به حضرت رسول اکرم(ص)، با تأویل عباراتی از عهد

______________________________

۱٫ مسیحیان کینه‌توز اروپا در‌ قرون‌ وسطا‌ به جـای «اسلام» و «مسلم»، از واژه‌های Muhammadanismو Muhammadan استفاده می‌کردند‌.

۲٫ مسیحیان نیز نسخ را انکار می‌کنند و معتقدند که مدت شریعت عهد عتیق با فرا رسیدن عهد جدید پایان‌ یافته‌ است‌ و چون این دو عهد ماهیتا با یکدیگر تـفاوت دارنـد، الغای احکام‌ تورات‌ در مسیحیت نسخ نیست، بلکه چیز دیگری است که طبق برنامه پیش رفته است و به قول‌ پولس‌: «شریعت‌ لَلِه ما شد تا به مسیح برساند تا از ایمان عادل شـمرده‌ شـویم‌. لیکن‌ چون ایمان آمد، دیگر زیر دست لَلِه نیستیم؛ زیرا همگی شما به وسیله ایمان‌ در‌ مسیح‌ عیسی پسران خدا می‌باشید» (رساله به غلاطیان ۳:۲۴ـ۲۶). مسلمانان به مسیحیان می‌گویند که‌ این‌ چـیزی جـز نسخ نیست.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۱)


عتیق و عهد جدید، مژده‌های مطلوب خود را در آن‌ کتاب‌ها‌ می‌یابند‌.

البته یافتن اسم و خصوصیات دقیق فرد مطلوب به شکل یک آرزو باقی می‌ماند و مژده‌ها‌ به‌ اسم‌های نامأنوسی تعلق مـی‌گیرد: مـثلاً مـسیحیان (رک: متی ۱:۲۳) با مراجعه به عـهد‌ عـتیق‌، مـژده‌ به تولد عِمّانوئیل (اشعیا ۷:۱۴) را می‌یابند و مسلمانان با مراجعه به عهد عتیق، مژده به‌ آمدن‌ شیلو (پیدایش ۴۹:۱۰) و با مراجعه به عهد جـدید، مـژده بـه فرستاده‌شدن‌ فارَقلیط‌ (یوحنّا‌ ۱۴:۱۶ و…) را به دست می‌آورند. مدعیان بـعدی نـیز چنین رفتاری را با عهد عتیق‌، عهد‌ جدید‌ و قرآن مجید دارند. در این فرایند، کتب مقدس امت‌های دیگر بدون توجه‌ بـه‌ تـفسیر و تـأویل خودشان، تفسیر و تأویل می‌شود.

پیروان این ادیان به پایان یـافتن مدت ادیان قبلی و مجعول‌ بودن‌ ادیان بعدی معتقدند و بر این اساس، نجات را به خود اختصاص می‌دهند‌. در‌ این مـیان، یـهودیت یـک دین قومی است‌ و تبلیغ‌ ندارد‌. بیشتر یهودیان مردم جهان را به صـهیونیسم‌ دعـوت‌ می‌کنند. از سوی دیگر، در مسیحیت و اسلام تبلیغ وجود دارد. تبلیغ مسیحی را‌ تبشیر‌ و تبلیغ اسلامی را دعوت می‌نامند‌.

همچنین‌ بـاید تـوجه‌ داشـت‌ که‌ اطلاق نبی و رسول در یهودیت و مسیحیت‌ به‌ مروجان قدیم آن ادیان (مانند «دانـیال نـبی» و «پولس رسـول») به آوردن دین‌ تازه‌ دلالت نمی‌کند.

۴٫ حقانیت

با در نظر‌ گرفتن تنوع ادیان، در‌ مورد‌ حقانیت ادیان ۳ دیـدگاه مـعروف وجـود‌ دارد‌:

۱٫ دیدگاه انبیای الهی(ع) و کتاب‌های آسمانی مبنی بر حقانیت دین خود و بطلان سایر ادیان‌. ایـن‌ دیـدگاه حقانیت سلسله‌ای از ادیان‌ پیشین‌ را‌ برای عصر خودشان‌ می‌پذیرد‌؛ همچنین ممکن است برای‌ کـسانی‌ کـه بـه پیروی از آن ادیان ادامه می‌دهند، امتیازاتی قائل شود، ولی حقانیت را‌ در‌ زمان حاضر منحصر به دین خـود‌ مـی‌داند‌.

۲٫ دیدگاه جمع‌ کثیری‌ از‌ عرفا و صوفیه مبنی بر‌ حقانیت همه ادیان و اینکه همه آنـها راه نـجات هـستند. جمعی از متفکران عصر ما به‌ این‌ دیدگاه لباسی نو پوشانده و آن را‌ ترویج‌ کرده‌اند‌. برخی‌ هم‌ بـا اعـتقاد جازم‌ به‌ حقانیت دین خود، حقانیت ادیان دیگر را در محدوده مشترکات آنها بـا دیـن خـودی پذیرفته‌اند که‌ بهتر‌ است‌ این گرایش را از شاخه‌های دیدگاه نخست‌ بدانیم‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۲)


۳٫ دیدگاه‌ ملحدان‌، شکاکان‌ و دِئیست‌ها‌ مـبنی بـر بـطلان همه ادیان به موجب انکار اصل ماورای طبیعت، یا اعتقاد به عـدم امـکان برقراری ارتباط با آن.

۵٫ دستگاه‌های کلامی

باید توجه داشت که گفت‌وگوی‌ ادیان و اصولاً هیچ نوع گفت‌وگویی بـه نـتیجه نمی‌رسد؛ زیرا هنگام بحث، طرفین احساس می‌کنند به تمام حقیقت دست یـافته‌اند و طـرف مقابل در فهم حقیقت قصور یا تقصیر دارد. از آنـجا‌ کـه‌ روح آدمـی با مفاهیم آشنا خو می‌گیرد و آنها را مـفاهیمی جـهانی می‌شناسد، اهل گفت‌وگو احساس می‌کنند که تنها وظیفه آنان تطبیق مصادیق با آن مـفاهیم اسـت تا موضوع ثابت‌ شود‌. ولی بـاید تـوجه داشت کـه بـسیاری از مـفاهیم دینی ابدا جهانی نیستند تا بـتوانیم چـیزی از دین خود را با آنها منطبق کنیم‌ و برای‌ اثبات معارف اسلامی به آنـها‌ ارجـاع‌ دهیم.

اگر بحث ضرورت پیدا کـرد، باید بدانیم که حـتی اگـر منطق ما با منطق انـبیا بـرابر باشد، احتمال پذیرش در طرف مقابل منتفی‌ است‌؛ زیرا طرف بحث اگر‌ از‌ توده مـردم بـاشد، بر او لازم است هنگام شکست بـه عـالم رجـوع کند و اگر عـالم بـاشد، باز هم در طول تـاریخ عـالم‌تر از خود سراغ دارد و دیده است که آنان‌ نیز‌ مثل وی می‌اندیشیده‌اند.

بدیهی است که هر دیـن و مـذهبی دستگاه کلامی خود را چنان ترتیب مـی‌دهد کـه حقانیت خـود و بـطلان سـایر ادیان را اثبات کند. پیـروان هر دینی نیز خود‌ و همکیشان‌ خویش را‌ محقق و دیگران را مقلد می‌دانند و منابع دین خود را به آسـانی تـأویل می‌کنند، ولی اجازه کمترین تأویل‌ را به طـرف مـقابل نـمی‌دهند.

هـر دیـنی گزاره‌های غیرمشترک ادیـان دیـگر‌ را‌ بی‌معنی‌ و باطل می‌داند؛ مثلاً هنگامی که یک کاتولیک می‌گوید در زندگی دینی‌اش خدا را می‌خورد، سخن وی برای ‌‌یـک‌ فـرد غـیرمسیحی معنایی ندارد، ولی این سخن برای خود آن کـاتولیک مـعنا دارد‌؛ زیـرا‌ ویـ‌ مـعتقد اسـت که (اولاً) نان و شراب عشای ربانی حقیقتا(۱) گوشت و خون مسیح است و (ثانیا) مسیح‌ حقیقتا خداست. (در نتیجه) کسی که آن نان و شراب را می‌خورد، حقیقتا خدا‌ را می‌خورد. هدف وی‌ از‌ خوردن خـدا متحدشدن با او است و این عمل از نظر یک یهودی یا مسلمان، خرافه‌ای بیش نیست. گزاره‌های مشترک در محدوده اشتراک مقبول

______________________________

۱٫ و به عقیده پروتستان‌ها مجازا.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۳)


است؛ مانند این عقیده‌ یهودی، مسیحی و اسلامی کـه انـسان می‌تواند با دعا اراده خدا را تغییر دهد یا داستان مأمورشدن حضرت ابراهیم(ع) به ذبح فرزندش. متألهان ادیان خود را موظف می‌دانند این گزاره‌ها را به‌ گونه‌ای‌ تبیین کنند که بهتر قابل قـبول بـاشد.(۱)

هر دینی برای پیروانش یقین‌آور است و این حقیقت در آثار گرانبهای بزرگانی مانند حضرت امام خمینی(ره)، امام محمد غزالی و شهید مطهری(ره‌) آمده‌ اسـت.(۲)

۶٫ سـقوط انسان و آموزه نجات

دغدغه اصـلی ادیـان به سقوط انسان و نجات وی مربوط می‌شود. شناخت حق و باطل راه نجات را می‌گشاید و به همین علت، ادیان فهرست‌هایی از اعتقادات‌ حق‌ (و باطل) را در اختیار پیروان قرار می‌دهند تـا ایـشان باورهای خود را بر اسـاس آنـها تنظیم کنند. علم کلامِ ادیان از اینجا پدید می‌آید.

آنچه گفته شد، در خود‌ ادیان‌ بود‌، اما «علم ادیان» به حقانیت‌ یا‌ بطلان‌ هیچ یک از اعتقادات دینی کاری ندارد و می‌کوشد به گـزارش دادن از آن اعـتقادات بسنده کند. ادیان مختلف ازسقوط انسان (the‌ fall‌ of‌ man)ونیاز وی به‌نجات سخن‌گفته‌اند. خدای‌متعال نیز در‌ سوره‌ عصر انسان را در زیانکاری دانسته و در سوره تین از تحول وی به پست‌ترین پست‌ها به روشنی سخن گفته‌ و نجات‌ او‌ را با ایمان و عـمل صـالح ممکن شـمرده است.

با مطرح‌شدن‌ اومانیسم در عصر جدید، سقوط انسان اهمیت پیشین خود را از دست داده و توجه ادیان گوناگون به جـوانب‌ دیگر‌ وضع‌ انسانی جلب شده است. یهودیت و مسیحیت بر آفرینش انـسان بـه صـورت‌ خدا‌ (پیدایش ۱:۲۷)(۳) و مسلمانان بر مقام خلیفه‌اللهی و کرامت انسان تأکید می‌کنند.(۴)

هر دینی با دلیل‌های عقلی و نقلی‌ نـجات‌ ‌ ‌را‌ مـخصوص خود می‌داند و در موارد ضرورت، برای به دست آوردن دل مردم‌، از‌ این‌ انحصارگرایی فاصله می‌گیرد. مـسیحیان

______________________________

۱٫ اعـتقاد شـیعیان به حصول بدا برای خدا برای اهل سنت‌ غیرقابل‌ قبول‌ است، مگر اینکه برای آنـان تبیین شود که حصول بدا برای ذات ذوالجلال مانند‌ حصول‌ رضا و غضب برای آن ذات اقـدس است. همچنین غیبت وجـود مـبارک حضرت مهدی‌(ع) از‌ نظر‌ یک تن از اهل سنت هنگامی محال نخواهد بود که به یادش بیاوریم خود‌ او‌ نیز به غیبت حضرت خضر(ع) معتقد است و آن را محال نمی‌داند.

۲٫ گوشه‌ای از‌ سخنان‌ ایشان‌ در مقاله اینجانب در شـماره ۱۵ مجله هفت آسمان نقل شده است.

۳٫ «إنَّ اللّه خلق‌ آدم‌ علی صورته»: حدیث ۳۸ از چهل حدیث امام خمینی(ره).

۴٫ بقره ۳۰‌ و اسراء‌ ۷۰‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۴)


پیوسته می‌گفته‌اند: «بیرون کلیسا هیچ نجاتی نیست» و از زبان پطرس نقل شده است کـه در‌ بـاره‌ حضرت‌ مسیح(ع) گفت: «در هیچ کس غیر از او نجات نیست؛ زیرا که‌ اسمی‌ دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم» (اعمال ۴:۱۲).

پس‌ ما‌ مسلمانان نیز بـاید یـقین داشته باشیم که رستگاری اخروی مخصوص دین مبین‌ اسلام‌ است: «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الاْءِسْلاَمِ دِینا‌ فَلَنْ‌ یُقْبَلَ‌ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ.» (آل‌عمران‌ ۸۵‌).

۷٫ تهذیب

همه ادیان از مردم زنـدگی اخـلاقی می‌خواهند و دستورهای آنها به نحوی برای‌ اصلاح‌ بشر مقرر شده است. مردم‌ نیز‌ با رعایت‌ آن‌ دستورها‌ در این دنیا به مقداری تهذیب‌ دست‌ می‌یابند. درست است که انسان‌ها بـر اثـر فـریب شیطان، تقریبا برای هر‌ حـیوانی‌ (از سـوسک تـا فیل) نوعی الوهیت‌ قائل شده و آنها را‌ پرستیده‌اند‌، ولی حیات دینی از مقداری‌ اخلاق‌ برخوردار بوده و اکنون نیز چنین است.

حضرت امام رضا(ع) از حـضرت امـام سـجاد‌(ع) روایت‌ کرده است که زن عزیز‌ مصر‌ هنگامی‌ کـه حـضرت یوسف‌(ع) را‌ وسوسه می‌کرد، پارچه‌ای را‌ برداشت‌ و روی بتی که در خانه داشت، کشید. هنگامی که حضرت یوسف(ع) علت این کار‌ را‌ پرسید، وی پاسـخ داد: بـرای ایـنکه‌ از‌ این بت‌ حیا‌ می‌کنم‌ و می‌خواهم ما را نبیند‌. آن حضرت گفت: چـگونه تو از بتی که درک و شعور ندارد حیا می‌کنی، ولی من‌ از‌ خالق و معلم انسان‌ها حیا نکنم؟(۱)

اعتراف به‌ گناه‌ نزد‌ کشیش‌(۲) در‌ مـسیحیت ارتـدکس و کـاتولیک‌ نیز‌ به منظور کاهش گناه در جامعه مقرر شده است و همه آنـان حـتی کشیشان و اسقفان و پاپ آیین‌ اعتراف‌ را‌ مکرر به جا می‌آورند. اعتراف به گناه‌ در‌ اسلام‌، یهودیت‌ و مسیحیتِ‌ پروتستان‌ جـایز نـیست. در ایـن ادیان، گناه را باید با خود خدا در میان گذاشت و استغفار کرد.

همه ادیـان دنـیا را حـقیر و تاریک معرفی کرده‌اند.(۳) ادیان مردم را‌ به درجاتی از ترک دنیا دعوت می‌کنند و رهبانیت در همه ادیـان یـافت مـی‌شود. اصل اسلام رهبانیت ندارد،(۴)

______________________________

۱٫ بحارالانوار ج۱۲، ص۲۶۶٫

۲٫ اعتراف مجانی است و شایعه پرداخت پول برای آن صحت ندارد‌.

۳٫ هـمه‌ ادیـان منابع مالی مختلفی دارند و آن منابع به مصرف‌های گوناگونی می‌رسند. جالب توجه این اسـت کـه مـردم اگر برای دین پول بدهند، به آن دلبسته‌تر می‌شوند و اصولاً دینی که‌ بیشتر‌ از مردم پول بگیرد، مـوفق‌تر اسـت.

۴٫ «رهبانیه امتی الجهاد.» (حدیث نبوی).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۵)


ولی برخی مسلمانان از قدیم‌ترین روزگار به رهبانیت روی آورده‌اند و امـامان مـعصوم‌ و عـلمای‌ دین آنان را از این‌ امر‌ نهی کرده‌اند.(۱)

معروف است که مسیحیت شریعت ندارد. بدیهی است کـه مـسیحیت و هیچ دین دیگر گناه‌های اخلاقیِ قتل نفس، دزدی، زنا، دروغ، غیبت، تهمت‌ و مانند‌ ایـنها را مـجاز نـمی‌دانند‌ و نسبت‌ به آنها بسیار حساس هستند. آری، احکام تعبدی، مانند حرمت گوشت خوک در مسیحیت و برخی از ادیـان دیـگر جـایی ندارند.

فداشدن مسیح برای گناهان بشر نیز مجوز گناه کردن نیست‌، هـمان‌ طـور که عفو و رحمت خدا و شفاعت اولیای خدا در اسلام راه گناه را نمی‌گشاید.

همین پرهیز از گناهان اخلاقی جمعی از مـسیحیان را بـه گونه‌ای اعجاب‌آور مهذب کرده است. شهید‌ والامقام‌ مطهری(ره‌) در یک سخنرانی مـربوط بـه اواخر عمر پربرکت وی که بعدا تحت عـنوان حـق و بـاطل تنظیم و منتشر‌ شده، با تأکید فراوان و از صـمیم قـلب، مسیحیان و کشیشان مسیحی را‌ متقی‌ و مستحق‌ بهشت دانسته و گفته است:

شما اگر به هـمین مـسیحیت تحریف‌شده نگاه کنید و بروید در دهـات و شـهرها، آیا ‌‌هـر‌ کـشیشی را کـه می‌بینید، آدم فاسد و کثیفی است؟ واللّه میان همین‌ها صـدی هـفتاد هشتادشان‌ مردمی‌ هستند‌ با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نـام مـسیح و مریم چقدر راستی و تقوا و پاکی‌ بـه مردم داده‌اند، تقصیری هـم نـدارند؛ آنها به بهشت می‌روند، کـشیش آنـها هم‌ به بهشت می‌رود. پس‌ حساب‌ روحانیت حاکم فاسد مسیحی و پاپ‌ها را باید از اکـثریت مـبلغین و پیروان مسیح جدا کرد.(۲)

۸٫ تـغییر آیـین و تـبلیغ

بیشتر ادیان نـوکیش مـی‌پذیرند، ولی ادیانی هم وجود دارنـد کـه اگر کسی طالب ورود‌ به آنها باشد، اهل آن دین وی را به رسمیت نمی‌شناسند، مانند دروز لبنان و صـابیان ایـران و عراق. از نظر این ادیان، کسانی کـه شـایستگی ورود به آن دیـن را داشـته‌اند، از‌ طـریق‌ تولد در خانواده‌ای که آن دیـن را داشته است، به آن دست می‌یابند.

ادیانی که نوکیش می‌پذیرند، معمولاً تبلیغ دارند. ادیانی هم هـستند کـه تبلیغ ندارند، ولی اگر کسی وارد‌ آن‌ دیـن شـود، وی را مـی‌پذیرند، مـانند یـهودیت.

مسیحیت از آغاز تـا کـنون دینی شدیدا تبلیغی بوده است. مبلغان این آیین به سراسر

______________________________

۱٫ رک: نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۹٫

۲٫ مجموعه آثار ج۳، ص۴۳۹‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۶)


جهان‌ رفـته و کـامیابی‌هایی بـه دست آورده‌اند. آنان در آموختن زبان‌های اقوام مـختلف و تـرجمه کـتاب مـقدس و تـهیه جـزوات تبلیغی رنگارنگ بسیار کوشا هستند. دولت‌های استعماری نیز پیوسته از این فعالیت‌های تبلیغی‌ حمایت‌ کرده‌اند‌.

بیشترمبلغانِ مسیحی پروتستان هستند. آنان‌ ازطریق‌ تأسیس‌ بیمارستان وسوادآموزی وبرگزاری مراکز تفریحی مـردم را به مسیحیت دعوت می‌کنند. برنامه‌های رادیو ـ تلویزیونی جذاب نیز به خدمت گرفته می‌شود.

۹٫ دین‌ قدرت‌ خدا‌، دین محبت خدا، دین رحمت خدا

مسیحیان می‌پذیرند‌ که‌ تا هنگام ظهور حضرت عـیسی(ع) در ۲۰۰۰ سـال پیش، یهودیت زیر نظر خدا بود، ولی می‌گویند که پس از‌ آن‌، فیض‌ الهی به مسیحیت تعلق گرفته است. گاهی هم گفته می‌شود‌ که یهودیت دین قدرت خدا، مسیحیت دین محبت خـدا و اسـلام دین رحمت خدا است.

یهودیت دین قدرت خداست‌، زیرا‌ خداوند‌ در مناسبت‌های مختلف به نفع این قوم عمل کرده است، مثلاً‌ هنگامی‌ که آنـان در مـصر زیر فشار فرعون و فرعونیان بـودند، آنـان را از دریای سرخ عبور داد‌ و فرعونیان‌ را‌ غرق کرد. پس از آن هم در صحرای سینا نعمت‌های خود را‌ برای‌ ایشان‌ فرستاد.

مسیحیت دین محبت خداست، زیرا خداوند از روی محبت، به عقیده مـسیحیان، بـر‌ بشر‌ جلوه‌گر‌ شد. بـاید تـوجه داشت که مسیحیان معمولاً به جای «محبت بشر به خدا» از‌ «محبت‌ خدا به بشر» سخن می‌گویند و در شعر و ادب عرفانی مسیحیت، خدا عاشق است‌ و انسان‌ معشوق‌.

اسلام دین رحمت خداست، زیرا خـداوند رسـول اکرم(ص) را فرستاد تا به مردم جهان‌ رحمت‌ کرده باشد (انبیا ۱۰۷).

۱۰٫ خداشناسی

اصطلاح توحید در علم کلام اسلامی نخست‌ به‌ مطلق‌ خداشناسی و در مرحله بعد به خداشناسی توحیدی دلالت می‌کند.

بیشتر ادیان (و شاید هـمه ادیـان کنونی‌) بـه‌ وجود خدا معتقدند و بیشتر ادیانی که به خدا معتقدند، نام‌هایی برای او‌ دارند‌. گاهی‌ هم اسم خاص خـدا در دینی یا نزد گروهی از

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۷)


متدینان به فراموشی سپرده می‌شود‌. اسم‌ خـاص‌ خـدا در هـندوئیسم «برهما»، در یهودیت «یهوه»، در آیین زردشت «آهورمزدا» و در‌ اسلام‌ «اللّه‌» است. مسیحیت اسم خاصی برای خدا ندارد و کتاب عـهد ‌ ‌جـدید اسم عام «خدا» (در متن‌ یونانی‌: هوثیوس) را برای وی به کار برده است.

هرگاه زبـان دیـنی بـا‌ زبان‌ بومی تفاوت کند، ممکن است در چنین‌ مواردی‌،(۱) برای‌ زبان بومی مشکل پیش آید. اکـنون در‌ زبان‌ فارسی، اسم عام «خدا» که در واقع معادل «اله» است، برای «اللّه‌» نیز‌ بـه‌ کار می‌رود (زیرا نـخستین مـسلمانان‌ فارسی‌زبان‌ روا ندانسته‌اند‌ اسم‌ خاص‌ «آهورمزدا» را معادل «اللّه‌» قرار دهند‌) و به‌ همین دلیل، ترجمه «لا اله الا اللّه‌» مشکل شده است. خوشبختانه در‌ زبان‌ ترکی برای «اله» واژه «تانری» (تنگری‌) و برای «اللّه‌» خود همین‌ واژه‌ «اللّه‌» به کـار می‌رود. شماری‌ از‌ زبان‌های دیگر نیز مانند زبان‌های اروپایی (و البته خود مسیحیت) اسم خاصی برای خدا‌ ندارند‌؛ مثلاً در انگلیسی واژه god‌ هم‌ اسم‌ عام و هم اسم‌ خاص‌ خداست؛ با این تفاوت‌ که‌ هرگاه اسـم خـاص باشد، آن را Godمی‌نویسند و این تمهید چندان هم کارساز نیست‌.

احترام‌ به نام خدا در ادیان تابوهایی‌ را‌ پدید آورده‌ است‌: همان‌ طور که قبلاً گفته‌ شد، یهودیان به مقتضای فرمان سوم از ده فرمان کـه مـی‌گوید «نام خدا را به‌ باطل‌ مبر»، بر زبان آوردن کلمه «یهوه‌» را‌ حتی‌ هنگام‌ قرائت‌ تورات حرام می‌دانند‌ و به‌ جای آن از واژه «ادونای» یعنی «آقای من» استفاده می‌کنند. این تابو به نوشتن هر نـامی‌ کـه‌ به‌ خدا دلالت کند، حتی به زبان‌ها و خطوط‌ دیگر‌، گسترش‌ یافته‌ است‌: جمعی‌ از یهودیان «خدا» را «حدا»، «اله» را «ا-له» و «God» را «G-d» می‌نویسند. برخی از مسلمانان ایرانی به جای «اللّه‌»، سه نقطه می‌گذارند و به جای «بسم اللّهـ‌»، «بـسم ا…» و «بـسمه‌ تعالی» یا «باسمه تعالی» مـی‌نویسند. مـسیحیان و سـایر امت‌ها نیز چنین چیزهایی را داشته‌اند و فرهنگ ۲۰ جلدی آکسفورد (در مدخل god : 13) حدود ۲۰ تلفظ درهم‌ریخته (عمدتا مربوط به قرون ۱۷‌ و ۱۸‌) برای واژه انگلیسی godآورده است.

۱ ـ ۱۰٫ یگانه و چـندگانه

اعـتقاد مـردم جهان به خدا دو گونه است: توحید و شرک. البـته هـر یک از این دو دیدگاه را می‌توان به‌ گونه‌ای‌ مطرح کرد که با دیدگاه مقابل همخوانی پیدا کند:

______________________________

۱٫ و همین طور است واژه انـگلیسی prayer کـه مـعادل هر یک از «صلاه» و «دعاء» است‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۸)


از‌ یک سو، توحید در مسیحیت‌ بـا‌ تثلیث همراه است و مسیحیان علاوه بر اعتقاد به یگانگی خدا، به سه‌گانگی وی نیز معتقدند و می‌خواهند عقیده خود را بـه گـونه‌ای آرایـش دهند که‌ به‌ هیچ یک از این‌ دو‌ جنبه توحید و تثلیث خللی وارد نـیاید و چـون چنین چیزی ممکن نیست، در نهایت می‌گویند که تثلیث یک راز است.

از سوی دیگر، معتقدان به خدایان مـتعدد مـعمولاً رابـطه این خدایان‌ را‌ به گونه‌ای تبیین می‌کنند که مقام و منزلت یکی از آن خدایان (مـثلاً اللّه در دوران جـاهلیت) بـه گونه‌ای متعالی می‌شود که سایر خدایان فرشتگان و وسائط فیض او به شمار می‌روند‌. این‌ اعـتقاد کـه‌ بـت (بر خلاف فرشته) نمی‌تواند دستیار خدا و شفیع انسان شود، خاص ادیان ابراهیمی است کـه در بـاره‌ بت می‌گویند: «مَا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ» (یوسف ۴۰). انسان‌ بدون‌ اتکا‌ بـه وحـی نـمی‌تواند مرزهای توحید و شرک را تعیین کند «مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» (بقره ‌‌۲۵۵‌).

موحدان به خدایی بـسیار والا و فـوق تصور بشر عقیده دارند. آنان معتقدند علم‌ و قدرت‌ خدا‌ بی‌نهایت است و هرگاه در مـتون دیـنی چـیزی بر خلاف آن یافت شود، برای تأویل آن‌ تلاش می‌کنند.

برخی از مشرکان می‌گویند خدا از بس بـزرگ و پاک و مـنزه است‌، با جهان مادی ارتباطی‌ ندارد‌؛ از این رو، باید برای حاجت خواستن بـه شـرکای او مـراجعه کنیم. آنان این موجودات را کارگزاران امور جهان می‌دانستند و رجوع به آنها را مانند رجوع به اسـباب و وسـائل بـرای تأمین‌ نیازهای روزمره ضروری می‌شمردند. پیامبران عظیم‌الشأن به مردم می‌گفتند این شـریکان از جـانب خدای متعال تعیین نشده‌اند و به همین دلیل، هیچ قدرتی ندارند و نباید آنها را پرستید و به آنها مـتوسل شـد‌.

۲ ـ ۱۰‌. خدای فلسفی

ادیان ابراهیمی در آغاز به فلسفه روی خوش نشان نمی‌دادند و پولس رسول بـه پیـروان خود چنین هشدار داده است:

باخبر باشید کـه کـسی شـما را نرباید به فلسفه‌ و مکر‌ باطل، بر حـسب تـقلید مردم و بر حسب اصول دنیوی، نه بر حسب مسیح. (رساله به کولسیان ۲:۸)

وتـرتولیان(Tertulian) ازنـخستین پدران‌کلیسا گفت: «آتن به‌اورشلیم چـه‌ربطی دارد؟»(۱)

______________________________

۱٫ ردّ بـر بدعتگذاران ۷٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۷۹)


ولی چـندی‌ نـگذشت‌ کـه پیروان ادیان ابراهیمی یکی پس از دیگری بـه سـراغ فلسفه رفتند و فلسفه به سراغ آنان آمد. فلسفه نخست علم کلام را پدیـد آورد و ایـن حادثه تشویش خاطر عموم‌ مسلمانان‌ را‌ در پی داشـت.(۱) سپس خودش‌ دست‌ بـه‌ کـار شد و با ظهور فلسفه یـهودی، مـسیحی و اسلامی، آشوبی بر پا شد. از آن پس، بسیاری از پیروان ادیان ابراهیمی در‌ مباحث‌ خداشناسی‌ به فلسفه روی آوردهـ‌اند. (رک: مـقاله اینجانب در‌ شماره‌ ۱۷ مجله هفت آسـمان).

۳ ـ ۱۰٫ عـرفان و تـصوف

عرفان در ادیان، واکـنشی بـه شریعت و تعقل (فقه و فـلسفه) اسـت. عرفان از‌ ذوق‌ بر‌ می‌خیزد، قابل نفی یا اثبات نیست و با هنر رابطه‌ای تنگاتنگ‌ دارد. عـرفان هـمچون آتش لطیف است و هر چیز را بـه کـام خود مـی‌کشد و بـه جـلو می‌رود. ادیان هندوستان‌ و خـاور‌ دور‌ سراسر عرفانی‌اند و در عصر ما با اندکی تبلیغ، بسیاری از مردم‌ آمریکا‌ و اروپا را به سوی خود جذب کـرده‌اند.

مـرحوم علامه طباطبائی(ره) در بخش دوم کتاب شیعه‌ در‌ اسـلام‌ مـی‌نویسد:

عـارف کـسی اسـت که خدا را از راه مـهر و مـحبت پرستش‌ می‌کند‌، نه‌ به امید ثواب و نه از ترس عقاب. و از اینجا روشن است که عرفان را‌ نباید‌ در‌ بـرابر مـذاهب دیـگر مذهبی شمرد، بلکه عرفان راهی است از راهـ‌های پرسـتش (پرسـتش از‌ راهـ‌ مـحبت نـه از راه بیم یا امید) و راهی است برای درک حقایق ادیان‌ در‌ برابر‌ ظواهر دینی و راه تفکر عقلی.

هریک ازمذاهب خداپرستی حتی وثنیت پیروانی‌داردکه ازاین‌راه سلوک می‌کنند‌. وثنیت‌ و کلیمیت و مسیحیت و مجوسیت و اسـلام عارف دارند وغیرعارف.

آری، عرفان در هر سرزمینی می‌روید‌ و خود‌ را‌ با دین رایج هر زمان و مکان هماهنگ می‌کند. اندلس هشت قرن اسلامی بود و عارفانی مانند‌ ابن‌عربی‌ (متوفای ۶۳۸ هجری، برابر با ۱۲۴۰ میلادی) از آن بـرخاستند. آن سـرزمین‌ در‌ سال‌ ۱۴۹۲ کاملاً مسیحی شد و عارفانی مانند بنیانگذار رهبانیت ژِزوئیت ایگناتیوس دو لویولا (متوفای ۱۵۵۶) را‌ تحویل‌ داد‌. عرفان اسلامی از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) رسیده است و همه سلسله‌های عرفانی به‌ آن‌ حضرت منتهی می‌شوند.

______________________________

۱٫ هـنوز هـم سلفیان از پدید آمدن علم کلام در میان مسلمانان آزرده‌خاطر هستند‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۰)


واژه‌های‌ عرفان و تصوف در منابع اصلی اسلام و نیز در کشورهای اسلامی به یک‌ معنا‌ به کـار مـی‌روند و افرادی مانند شیخ اکبر‌ مـحیی‌الدین‌ بـن‌عربی‌ و مولانا جلال‌الدین مولوی رومی و حضرت امام خمینی‌(ره‌) به آسانی «عارف» و «صوفی» خوانده می‌شوند. در ایران معمولاً کلمه صوفی به گروه‌های‌ مدعی‌ عرفان که مـعمولاً سـبیل خود‌ را‌ باقی می‌گذارند‌ و تـشکیلاتی‌ حـزب‌گونه‌ دارند، اطلاق می‌شود و این تعبیر نکوهش‌آمیز‌ است‌.

همان طور که قبلاً گفته شد، عرفان یهودی قبالا نامیده می‌شود. البته‌ مسیحیت‌ نیز در آغاز گونه‌ای عرفان یهودی‌ بوده و پیروانش آن را‌ «طریقت‌» می‌نامیده‌اند (اعـمال رسـولان ۹:۲ و ۲۲:۴) و به‌ تدریج‌ به دینی مستقل تبدیل شده است. تازه همین مسیحیت که ادعا کردیم عرفان‌ یهودیت‌ است، خودش عرفانی عمیق و عرفای‌ بزرگی‌ دارد‌ (همان طور که‌ آن‌ دین با اعتقاد بـه‌ ظـهور‌ موعود پدیـد آمده، ولی باز هم منتظر است). ادیان هندوستان و خاور دور نیز که‌ گفتیم‌ سراسر عرفانی هستند، خودشان عرفان و عـارف‌ دارند‌.(۱) عرفان مسیحی‌ با‌ رهبانیت‌ و عرفان ادیان هندوستان و خاور‌ دور با ریـاضت‌کشی و تـأمل هـمراه است. برخی از ادیان بر عرفان نظری و برخی دیگر بر‌ عرفان‌ عملی تأکید می‌کنند، ولی می‌توان گفت‌ که‌ هـر‌ ‌ ‌دو‌ عـرفان‌ در همه ادیان‌ معروف‌ حضور دارند. از نظر یک مسلمان، عرفان حضرت مسیح(ع) که در مـوعظه روی کـوه (مـتی ۵ـ۷) دیده‌ می‌شود‌ و لزوم‌ عمل به تورات در آن قید شده‌ است‌ (متی‌ ۵:۱۷‌)، عرفانی‌ صحیح‌ است و عرفان پولس کـه در رساله‌های او منعکس شده و به ترک شریعت تورات توصیه می‌کند (رساله به رومیان ۴:۱۳ـ۱۵)، عـرفانی انحرافی است.(۲) هر دو عـرفان در‌ مـسیحیت ادغام شده‌اند و تفکیک آنها برای یک مسیحی بی‌معنی و محال است.

۴ ـ ۱۰٫ وحی

وحی به معنای ارتباط الهی با انسان‌ها در هر دینی که اصل و منشأ خود را به خدا‌ نسبت‌ می‌دهد، یافت می‌شود. اصـطلاح اسلامی «وحی» با معادل آن در مسیحیت یعنی revelation اندکی تفاوت دارد:

______________________________

۱٫ و این است معنای سخن مرحوم علامه طباطبایی(ره) که در متن نقل شد‌: «وثنیت‌ و کلیمیت و مسیحیت و مجوسیت و اسلام عارف دارند و غیرعارف.» و به سخن این مـرد بـزرگ بیفزاییم که اگر از عارف وثنی سؤال شود: ربط وثنیت با‌ عرفان‌ چیست؟ پاسخ می‌دهد: توده مردم به‌ وسیله‌ این بت‌ها تهذیب می‌شوند، هرچند عارف حتی به آفریدگار جهان هم معتقد نـیست!

۲٫ عـرفان انحرافی در ایران معمولاً «تصوف» و دارنده آن «صوفی» نامیده می‌شوند‌. برخی‌ از صوفیان منحرف با‌ ادعای‌ اینکه به مقام «یقین» رسیده‌اند و «مست» می عشق خدایند، با استناد به «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یـَأْتِیَکَ الْیـَقِینُ» (حجر ۹۹) و «لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَهَ وَ أَنتُمْ سُکَارَی» (نساء ۴۵)، عبادات را‌ ترک‌ می‌کرده‌اند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۱)


«وحی» (در زبان عربی به معنای «اشاره») در اصطلاح اسلامی بر هدایت الهی دلالت می‌کند و قرآن مجید بارها این اصطلاح را در مورد هدایت تـکوینی مـوجودات و هـدایت تشریعی انسان‌ها‌ و سایر‌ هدایت‌های الهـی‌ بـه کـار برده است؛ مانند وحی به آسمان (فصلت ۱۲)، به زنبور عسل (نحل ۶۸)، به فرشتگان‌ (انفال ۱۲)، به پیامبران (نساء ۱۶۳) و به مادر حضرت مـوسی(ع) در‌ مـورد‌ حـفاظت‌ نوزادش (قصص ۷).

revelation (از ریشه لاتینی revelare به معنای «ظهور» و «پرده بـرداشتن») در اصـطلاح مسیحیت به ظهور ‌‌خدا‌ برای انسان‌ها به منظور نجات آنان دلالت می‌کند. علاوه بر جهان آفرینش که‌ مظهر‌ آفریدگار‌ اسـت، نـجات بـنی‌اسرائیل با شکافته‌شدن دریا، احکام تورات و زندگی حضرت عیسی مسیح(ع) از مـصادیق وحی‌ مسیحی است. به عقیده یهودیان، وحی نبوی حدود چهار قرن قبل از میلاد‌ منقطع شده است.

بیشتر‌ ادیـان‌ جـهان وحـی دارند و اینکه آیا وحی در ادیان ابتدایی نیز یافت می‌شود، به تـعریف مـا از وحی بستگی دارد.

۵ ـ ۱۰٫ کتاب‌های آسمانی

صورت مادی وحی که برای دوره‌های بعدی به جای‌ مانده، کتاب‌های مـقدس ادیـان اسـت که وحی‌های گذشته را برای آیندگان نقل می‌کنند و پیروان ادیان به مقتضای دیـن خـود، آنـها را کتاب‌های آسمانی و مقدس می‌نامند مانند «وداها»، «تری‌پیتاکا»، «اوستا»، «عهد عتیق‌»، «عهد‌ جدید» و «قرآن مـجید». ادبـیات کـتاب‌های مقدس گوناگون است و تقدس آنها به تلقی پیروان همان دین مربوط می‌شود. کتاب مـقدس یـک دین می‌تواند در دین دیگر کتابی خرافی باشد و بالعکس.

برخی‌ از‌ کتاب‌های مقدس قرن‌های فـراوانی در سـینه‌ها حـفظ و به طور شفاهی منتقل شده و پس از گذشت زمانی طولانی به کتابت درآمده‌اند. برخی هم از هـمان ابـتدا کتابت شده‌اند.

۶ ـ ۱۰٫ قرآن‌ و کتاب‌های‌ آسمانی دیگر

بسیاری از کتاب‌های ادیان در ابتدا بدون توجه بـه آسـمانی بـودن تألیف شده‌اند و مردم با گذشت زمان آسمانی بودن آنها را پذیرفته‌اند، در حالی که قرآن مجید‌ بـه‌ آسـمانی‌ و الهی

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۲)


و وحی منزَل بودن خود‌ کاملاً‌ توجه‌ دارد و پیوسته به آن اشاره می‌کند.

هـمچنین قـرآن مـجید زیربنای اسلام است در حالی که به تصور مسیحیان، اناجیل و سایر کتاب‌های‌ عهد‌ جدید‌ چند دهـه پس از تـأسیس مـسیحیت پدید آمده‌ و مسیحیت‌ بدون آنها هم وجود داشته است.

مقایسه قرآن کـریم بـا کتاب‌های آسمانی موجود به خوبی نشان می‌دهد که آن‌ کتاب‌ الهی‌ بسیار بیشتر از تورات و انجیل نـکات آمـوزنده توحیدی و اخلاقی در‌ بر دارد و مقایسه داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن کریم با همان داسـتان در سـفر پیدایش ۳۷ـ۴۶ این‌ ادعا‌ را‌ به خوبی اثبات مـی‌کند؛ و هـمین طـور است داستان‌های حضرت ابراهیم(ع) و حضرت‌ موسی‌(ع) چـه رسـد به داستان‌های شرم‌آوری مانند داستان حضرت داوود(ع) و زن اوریا (کتاب دوم سموئیل ۱۱).

۷ ـ ۱۰‌. قدیم‌ بودن‌ کلام خـدا

اعـتقاد به قدیم بودن کلام خـدا در یـهودیت و مسیحیت بـه‌ اعـتقاد‌ بـه‌ مخلوق نبودن مسیح نزد مسیحیان هـمان طـور که در اعتقادنامه نیقیه آمده است، انجامید‌ و در‌ اسلام‌ به اعتقاد به مخلوق نـبودن قـرآن مجید نزد اهل سنت رواج یافت و گـفتند: «قرآن‌ به‌ صورتی کـه کـتابت، حفظ و تلاوت می‌شود، کلام خـدا و غـیر مخلوق است. ولی کتابت‌، حفظ‌ و تلاوت‌ ما مخلوق است.»

یهودیان معتقدند که تورات پیـش از آفـرینش وجود داشت و با آتش‌ سـفید‌ و آتـش سـیاه نوشته شده بـود، سـپس خدا آن را املا کرد و حـضرت مـوسی‌(ع) آن‌ را‌ با اشک نوشت، یعنی نوشتن آن با احساسات همراه بوده است.

۸ ـ ۱۰٫ مؤلف کتاب‌های مـقدس‌

بـحث‌ در باره مؤلف آن مقدار از کتاب‌های آسمانی کـه صـورت پیام نـدارد‌، مـهم‌ اسـت‌. تمام قرآن کریم و بـرخی از بخش‌های تورات کنونی به صورت پیام مستقیم از خداست، ولی‌ مقدمه‌ انجیل‌ لوقا نشان می‌دهد کـه مـؤلف آن انجیل برای کسب اطلاع در باره‌ زنـدگی‌ و سـخنان حـضرت عـیسی مـسیح(ع) به افراد مـختلف مـراجعه کرده و موادی را برای تألیف انجیل خود گرد‌ آورده‌ است. همچنین وی اشاره می‌کند که «بسیاری» از مردم کـاری مـانند

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۳)


کـار‌ وی‌ انجام داده‌اند و در حقیقت مدتی طول کـشید‌ تـا‌ مـسیحیان‌ تـوانستند کـتاب‌های «عـهد جدید» خود را از‌ میان‌ انبوه نوشته‌های همانند برگزینند.

انسان با یک مراجعه به قرآن مجید، به آسانی‌ درمی‌یابد‌ که در این کتاب الهی‌ صرفا‌ پیام‌های خدای‌ متعال‌ گرد‌ آمـده است و عنصری دیگر در آن‌ مشاهده‌ نمی‌شود. البته گاهی ادعا می‌شود که حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) مصحفی مشتمل بر‌ متن‌ قرآن و مقولاتی مانند تفسیر و شأن نزول‌ داشته که مورد قبول‌ واقع‌ نـشده اسـت.

پیام‌های الهی قرآن‌ با‌ دقت تمام نقل و ثبت شده است، به طوری که در پیامی مانند «قُلْ‌ هُوَ‌ اللَّهُ أَحَدٌ»، لفظ «قُلْ» همراه‌ پیام‌ باقی‌ مانده و به مخاطبان‌ و نسل‌های‌ بـعدی مـنتقل شده است‌. مسلمانان‌ نیز آن را با لفظ «قُل» تکرار می‌کنند.

تورات کنونی کتابی است که به‌ گزارش‌ تاریخ و پیشینه بنی‌اسرائیل، شرح حال حضرت‌ مـوسی‌(ع) و ثـبت پیام‌هایی‌ که‌ خدای‌ متعال بـه وی دادهـ‌ است، می‌پردازد.

اناجیل چهارگانه عهد جدید شرح حال حضرت عیسی(ع) و سخنان او را در بر‌ دارند‌، ولی هیچ پیامی که وی از‌ خدا‌ دریافت‌ کرده‌ باشد‌، در آنها ثبت‌ نشده‌ اسـت. البـته مسیحیت خود حضرت عـیسی(ع) را خـدا می‌داند و برای او رسولانی معتقد است که برخی‌ از‌ آنان‌ اناجیل را تألیف کرده‌اند.

شماری از رساله‌های‌ مناجات‌، حکمت‌، شعر‌، نبوت‌ و مکاشفه‌ نیز در عهد عتیق و عهد جدید یافت می‌شود که زبور یا مناجات‌های حـضرت داوود(ع) از آن جـمله است.

تعداد ۲۱ نامه از رسولان در عهد جدید وجود‌ دارد که نوع ادبی تازه‌ای است و نظیر آنها در عهد عتیق دیده نمی‌شود.

۹ ـ ۱۰٫ اعتبار کتاب‌های آسمانی

اعتبار کتاب‌های آسمانی ادیان ابراهیمی از دید درون‌دینی برابر نـیست. یـهودیان آسمانی‌بودن انـجیل‌ و قرآن‌ مجید را منکرند و مسیحیان آسمانی‌بودن قرآن را. از سوی دیگر، مسلمانان نیز نمی‌توانند تورات و انجیل موجود را همان تورات و انـجیلی بدانند که مورد تصدیق قرآن کریم قرار گرفته است‌. قرآن‌ کـریم از تـورات و انـجیلی سخن می‌گوید که مانند خود قرآن بر حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) نازل شده است (آل‌عمران ۳ـ۴ و آیات دیـگر)، ‌ ‌در حـالی‌ که‌ اهل کتاب بر اساس یک‌ جزم‌ عقیدتی، تورات

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۴)


را تألیف حضرت موسی(ع) مـی‌دانند و مـسیحیان مـعتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولاً کتابی نداشته و اناجیل زندگینامه و احادیث او است و نه مجموعه وحی‌های دریافتی‌ ویـ‌. خود اناجیل نیز ادعا‌ نمی‌کنند‌ که در حال ثبت‌کردن وحی‌های خدای متعال به حـضرت عیسی(ع) هستند و شیوه نـگارش آنـها نیز چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. البته یهودیان و مسیحیان تورات و اناجیل و کتاب‌های دیگر را به سبب‌ محتوای‌ آنها وحیانی، مقدس و آسمانی می‌دانند.

از آنجا که پیروان ادیان ابراهیمی تعریف مشترکی برای کتاب وحیانی، مـقدس و آسمانی ندارند، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان به مقتضای دین خود، به کتاب‌های مقدس خویش‌ عقیده‌ دارند.

از‌ دید برون‌دینی، تورات و انجیل کنونی تاریخ روشنی ندارند. همچنین به گفته قرآن کریم، در تورات و انجیل از‌ پیـامبر عـالی‌قدر اسلام(ص) یاد شده است (اعراف ۱۵۷)، ولی اهل کتاب‌ عصر‌ ما‌ با اشاره به نسخه‌هایی از تورات و انجیل کنونی که مربوط به قبل از اسلام است و در موزه‌ها‌ و ‌‌کتابخانه‌های‌ مهم دنیا نگهداری می‌شود، منکر وجـود کـمترین اشاره‌ای به حضرت رسول اکرم(ص) در‌ کتاب‌های‌ خود‌ هستند و تأویل‌های مسلمانان را دراین‌باب نمی‌پذیرند وهمان‌طورکه توقع می‌رود، اهل کتاب سخن مرتدانی را نیز‌ که به موجب آن بشارات، دین خود را ترک کرده و بـه دیـن اسلام‌ مشرف شده‌اند، حجت نمی‌دانند‌. ازمجموع‌ این‌تفاوت‌ها نتیجه می‌گیریم که قرآن مجید ازتورات وانجیلی دیگر سخن می‌گوید. آن‌کتاب‌ها مانند صحف ابراهیم(ع)(۱) وشخص حضرت جبرئیل(ع) و حضرت مهدی(ع) غیرقابل ارائه هستند. البـته ادعـای وجـود تورات و انجیلی دیگر، مانند بـسیاری‌ از مـعارف عـالیه قرآن مجید، تنها برای مسلمانان قابل قبول است.

۱۱٫ پیامبرشناسی

مسلمانان بر مبنای برخی احادیث به ۱۲۴۰۰۰ پیامبر عقیده دارند که نام حـتی ۱۲۴ تـن از آنـان در‌ دست‌ نیست. تعداد ۳۱۳ نفر از ایشان کتاب داشته و ۵ تـن از ایـشان که «پیامبران اولوالعزم» نامیده می‌شوند، صاحب شریعت بوده(۲) و دعوت جهانی داشته‌اند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ص).(۳) هیچ یک از‌ ایـن‌ اعـتقادات نـزد اهل کتاب نیست.

______________________________

۱٫ اعلی ۱۸ـ۱۹٫

۲٫ شوری ۱۳٫

۳٫ شوری ۱۳٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۵)


ولی به طوری که از قـرآن مجید فهمیده می‌شود، از میان پنج پیامبر صاحب شریعت، تنها حضرت‌ رسول‌خاتم‌(ص) دعوت جهانی داشته(۱) و دعوت سایر انبیا مـتوجه قـوم خـودشان بوده است.(۲) فقط مسیحیان معتقدند حضرت عیسی(ع) با اینکه می‌گفته اسـت: «فـرستاده نشده‌ام مگر به جهت گوسفندان گم‌شده بنی‌اسرائیل» (متّی‌ ۱۵‌:۲۴‌)، پس از رستاخیز از قبر‌ و پیش‌ از‌ صعود به آسمان، به حـواریون خـویش دسـتور داده است همه امت‌ها را شاگرد خود سازند و آنان را به نام پدر، پسر‌ و روح‌القدس‌ تـعمید‌ دهـند (مـتّی ۲۸:۱۹).

۱ ـ ۱۱٫ انبیای مشترک

نام‌ ۲۶‌ پیامبر در قرآن کریم آمده است که بیست تن از ایشان در کتاب مـقدس نـیز وجـود دارند: آدم، نوح‌، ابراهیم‌، لوط‌، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی، هارون، داوود، سلیمان، الیاس، الیسع‌، عـُزَیر (عـَزْرا)،(۳) ایوب، یونس، زکریا، یحیی و عیسی.(۴) شش تن از آن انبیا در کتاب مقدس یافت نمی‌شوند: ادریـس‌،(۵) شـعیب‌،(۶) ذوالکـِفل‌، هود، صالح و محمد(ص).

برخلاف اسلام، نبوت در یهودیت و مسیحیت چارچوب معینی‌ ندارد‌ و طیفی از انسان‌ها (ازبـرگزیدگانی مـانند حضرت‌ابراهیم(ع) تا افراد بسیار معمولی) نبوت می‌کنند.(۷)

______________________________

۱٫ «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ‌ إِنِّی‌ رَسـُولُ‌ اللَّهـِ إِلَیـْکُمْ جَمِیعا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَـوَ تِ وَالأَْرْضِ لآَ إِلَـهَ إِلاَّ‌ هُوَ‌ یُحْیِی‌ وَیُمِیتُ فَـآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُْمـِّیِّ الَّذِی یـُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌» (اعراف‌ ۱۵۸‌). این آیه مکی است و حضرت رسـول اکـرم(ص) پس از اسـتقرار حکومت اسلامی در مدینه‌ منوره‌، نامه‌هایی برای پادشاهان ایران، روم، مصر، حبشه و سرزمین‌های فراوان دیگر نوشت و آنـان را‌ بـه‌ اسـلام‌ دعوت کرد تا راه برای مسلمان‌شدن مردم آن سرزمین‌ها باز شود. چنین چیزی بـرای‌ پیـامبران‌ پیشین از طریق عادی ممکن نبود.

۲٫ ده‌ها آیه قرآن کریم رسالت این انبیا‌ را‌ به‌ قوم خودشان مـنحصر کـرده است. مثلاً در باره حضرت نوح(ع): «إِنَّـا أَرْسَلْنَا نُوحا إِلَی قَوْمِهِ‌ أَنْ‌ أَنذِرْ قـَوْمَکَ مـِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ. قَالَ یَا قـَوْمِ إِنـِّی‌ لَکـُمْ‌ نَذِیرٌ‌ مُّبِینٌ» (نوح ۱ـ۲). همچنین طوفان قوم وی را غـرق کـرده است (عنکبوت ۱۴) و واژه «ارض» در‌ برخی‌ از‌ آیات مربوط به طوفان از جمله در نفرین حضرت نوح(ع) (نوح ۲۶‌) در‌ عـرف قـرآن مجید به معنای همه زمـین نـیست و در سوره یـونس ۷۸ بـه مـعنای کشور مصر‌ آمده‌ است.

حضرت ابـراهیم(ع) نـیز قوم داشته است: انعام ۸۳، حج ۴۳، عنکبوت‌ ۱۶‌ و زخرف ۲۶٫ این مسئله برای حضرت مـوسی‌(ع) و حـضرت‌ عیسی‌(ع) نیز در آیات فراوانی آمده اسـت؛ مانند‌ صف‌ ۵ـ۶ و آل‌عمران ۴۹٫

۳٫ نـبوت عـزیر از قرآن کریم اثبات نمی‌شود.

۴٫ زکـریا، یـحیی و عیسی(ع) در‌ عهد‌ جدید ذکر شده‌اند و زکریاهای عهد‌ عتیق‌ به این‌ زکریای‌ قرآنی‌ ربـطی نـدارند.

۵٫ مگر به نام «خَنوخ‌» در‌ سـفر پیـدایش ۵:۲۴٫

۶٫ مـگر به نام «رَعـوئیل» در سـفر خروج ۲:۱۸ یا‌ به‌ نـام «یـَترون» در سفر خروج ۳:۱؛ اگر‌ بپذیریم که حضرت شعیب‌(ع) پدر‌ زن حضرت موسی(ع) بوده است‌.

۷٫ شخصی‌ به نـام فـیلپُّس مبشر چهار دختر باکره داشت «کـه نـبوت می‌کردند» (اعـمال رسـولان‌ ۲۱‌:۹).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۶)


۲ ـ ۱۱٫ عـصمت انبیا

یهودیان و مسیحیان‌ انـبیا‌ را‌ معصوم نمی‌دانند و گناهان‌ بزرگی‌ را به آنان نسبت‌ می‌دهند‌؛ مانند نسبت گوساله‌سازی به حضرت هارون(ع) (خـروج ۳۲) و نـسبت زنا به حضرت داوود(ع) (کتاب‌ دوم‌ سـموئیل ۱۱) و نـسبت سـاختن بـتخانه بـه‌ حضرت‌ سلیمان(ع) (کـتاب‌ اول‌ پادشـاهان‌ ۱۱:۱ـ۱۳). نبوت حضرت‌ هارون(ع) مکرر، در تورات و نبوت حضرت داوود(ع) فقط یک بار در اعمال رسولان ۲:۳۰ آمده‌ است‌. اما نـبوت حـضرت سـلیمان(ع) در عنوان‌ «کتاب‌ امثال‌ سلیمان‌ نبی‌» چاپ شـده اسـت‌.

مـسیحیان‌ تـنها حـضرت عـیسی(ع) را معصوم می‌دانند؛ زیرا معتقدند که وی علاوه بر نبوت، الوهیت نیز داشته‌ است‌ و خدا‌ گناه نمی‌کند و درمیان مسلمانان، شیعیان همه پیامبران‌ را‌ پیش‌ از‌ بعثت‌ و پس‌ از آن، از کفر و همه گناهان صـغیره وکبیره‌معصوم می‌دانند. علمای اهل‌سنت دراین‌باره اقوال وتفصیلاتی دارند.

۳ ـ ۱۱٫ وجود تاریخی انبیا

در باره وجود تاریخی انبیا باید توجه داشت‌ که علم تاریخ امروزی سکولار است و حاضر نیست برای اثبات وجود آنـان تـسلیم کتاب‌های آسمانی شود. کتاب آسمانی در علم تاریخ امروزی می‌تواند حوادث زمان تدوین خودش را منعکس کند‌: این‌ مورخان در باره زنده به گورشدن نوزادان دختر در جاهلیت به گزارش قرآن مجید اسـتناد مـی‌کنند، ولی در باره کشته‌شدن نوزادان پسر بنی‌اسرائیل در زمان فرعون به گزارش قرآن‌ استناد‌ نمی‌کنند. گزارش تورات نیز در این باب کارساز نیست؛ زیرا به عقیده ایـن مـورخان، تورات قرن‌ها پس از حضرت موسی(ع) تـألیف شـده است‌.

علم‌ تاریخ امروزی به علت سکوت‌ منابع‌ مستقل در باره بنیانگذاران ادیان قدیم و انحصار اطلاعات ما در باره آنان به منابع خود آن ادیان، در اصل وجـود تـاریخی کسانی مانند نوح‌، ابـراهیم‌، مـوسی، عیسی، زردشت، مهاویرا‌، بودا‌ و لائوتسه شک می‌کند و گاهی اگر اصل وجود همه یا برخی از ایشان را بپذیرد، معجزات آنان را رد می‌کند. (بدیهی است که پیروان ادیان ابراهیمی خود را به قبول وجود‌ تـاریخی‌ رهـبران ادیان غیرابراهیمی موظف نمی‌دانند و بالعکس).

تاریخ به پادشاهان و وابستگان آنان اختصاص داشته است و انبیا که از توده مردم

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۷)


بوده‌اند، در آن حضور ندارند. هم اکنون اطلاعات خوبی در باره‌ ۲۶‌ سلسله فرعون‌های‌ مصر در اختیار مـورخان اسـت، ولی در باره حـضرت ابراهیم(ع)، یوسف و موسی(ع) که طبق منابع مقدس ادیان‌ ابراهیمی در مصر حضور سیاسی داشته‌اند، چیزی در تاریخ مستقل یـافت‌ نمی‌شود‌ و در‌ حالی که اجساد مومیایی‌شده برخی از فرعون‌ها و ملکه‌های آنان و حتی بـرخی گـربه‌ها، مـیمون‌ها و تمساح‌های زمان ایشان در ‌‌موزه‌های‌ مصر و جهان نگهداری می‌شود، تورات در باره حضرت موسی(ع) می‌گوید: «احدی قبر او‌ را‌ تا‌ امـروز ‌ ‌نـدانسته‌است» (تثنیه ۳۴:۶). در اورشلیم (قدس) نیز قبری خالی وجود دارد که مسیحیان آن‌ را قبر حضرت عـیسی(ع) مـی‌دانند و روی آن کـلیسای باشکوهی ساخته‌اند. از سوی دیگر‌، هیچ کس از دانشمندان‌ جهان‌ در باره وجود تاریخی حضرت رسول اکرم(ص) و صـحت مرقد مطهر آن عزیز در مسجدالنبی(۱) و اینکه خود آن حضرت قرآن را در اختیار پیروانش قرار داده است، کـمترین شکی ندارد. البته غـیرمسلمانان‌ نـبوت آن حضرت را انکار می‌کنند و قرآن کریم را ساخته و پرداخته شخص وی می‌دانند.

علت چنین یقینی در باره وجود تاریخی حضرت رسول خاتم(ص) این است که وی بر خلاف افراد‌ بالا‌، حکومتی الهی و مقتدر در مدینه منوره تـأسیس کرد که پس از اندک زمانی در سطح جهان گسترش یافت. تشکیل حکومتی با آن عظمت، پای آن حضرت را به تاریخ باز‌ کرد‌، به طوری که در یک تحقیق علمی مربوط به سال ۱۹۷۸ در آمریکا برای تعیین صد تـن از افـرادی که بیشترین تأثیر را در تاریخ داشته‌اند، آن نور پاک‌ در‌ صدر فهرست قرار گرفت.(۲)

مورخان در باره وجود تاریخی کورش و اسکندر نیز که قبل از میلاد حکومت گسترده‌ای داشته‌اند، شک نمی‌کنند.

خاورشناسان با پیروی از روش مـذکور کـه احیانا‌ نقد‌ تاریخی‌ نامیده می‌شود، خشم پیروان ادیان‌ مختلف‌ را‌ برانگیخته‌اند.

۴ ـ ۱۱٫ سه دوره حیات نبی

برای زندگی پیامبران می‌توان سه دوره در نظر گرفت:

______________________________

۱٫ جمعی از علمای اسلام گفته‌اند که‌ در‌ سنت‌ اسلامی تعیین قـبر هـیچ پیامبری جز پیامبر ما‌ صحیح‌ نیست.

۲٫ روزنامه اطلاعات، ۵ شهریور ۱۳۵۷٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۸)


۱٫ از ولادت تا بعثت (مانند همه مردم)؛

۲٫ از بعثت تا تشکیل حکومت؛

۳٫ از تشکیل‌ حکومت‌ تا‌ رحلت.

تاجایی‌که می‌دانیم، حضرت‌موسی(ع) وحضرت‌رسول(ص) هرسه‌دوره‌راداشته‌اند، ولی حضرت عـیسی(ع) دورهـ‌ سـوم را نداشته و به تشکیل حکومت مـوفق نـشده اسـت.

پیامبران در دوره دوم با شرک و ستمگری مبارزه لفظی‌ می‌کرده‌اند‌ و در‌ دوره سوم مبارزه عملی.

همچنین آنان در دوره دوم صرفا دستورهایی‌ اخلاقی‌ و اعتقادی عرضه کرده‌اند و احکام اجرایی نـداشته‌اند (مـثلاً احـکام جهاد، قصاص و دیات در سوره‌های مکی وجود ندارند‌، ولیـ‌ در‌ سـوره‌های مدنی مانند بقره، آل عمران، نساء و مائده یافت می‌شوند).

از آنجا‌ که‌ حضرت‌ عیسی مسیح(ع) این دوره سوم را نداشته و موفق به تـشکیل حـکومت نـشده است، مسیحیت‌ شریعت‌ مستقل‌ ندارد و آن حضرت تابع و مروج شریعت تـورات بوده است.(۱) به طوری که مشهود است‌، مسیحیت‌ پس از حضرت مسیح(ع) بر اثر کوشش‌های پولس، سرانجام شریعت دست و پاگیر تـورات‌ را‌ کـنار‌ گـذاشته و شریعتی اخلاقی برای خود برگزیده است. با گذشت زمان، مسیحیان حـکومت مـسیحی تشکیل‌ دادند‌ و برای جبران نقیصه احکام اجرایی دست به کار شدند.

۵ ـ ۱۱٫ پیامبری و جنگ

حضرت‌ عیسی‌ مـسیح‌(ع) گـفت:

گـمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم؛ نیامده‌ام تا سلامتی بـگذارم، بـلکه‌ شـمشیر‌ را. زیرا که آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را‌ از‌ مادر‌ خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سـازم و دشـمنان شـخص اهل خانه او خواهند بود‌ (متّی‌ ۱۰‌:۳۴ـ۳۶).

اما مسیحیان پس ازاینکه سال‌های درازی درجنگ‌های صلیبی(۲) و غیر آن‌ نـشان‌ دادنـد که طبق توصیه بالا، مسیح ومسیحیت‌را پیام‌آوران صلح وسلامت نمی‌دانند، در زمان‌های نزدیک بـه مـا‌ بـا‌ نادیده گرفتن آن توصیه، گمان کردند که حضرت مسیح(ع) برای صلح و

______________________________

۱٫ آل‌ عمران‌ ۴۹ و متی ۵:۱۷٫

۲٫ جنگ‌های صـلیبی بـه دعوت‌ پاپ‌ها‌ و روحانیت‌ مسیحی واقع شده است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۸۹)


سلامتی آمده است‌. توفیق‌ نیافتن آن حـضرت بـه تـشکیل حکومت نیز این موضع را تقویت کرد.

البته‌ سایر‌ رهبران الهی از حضرت موسی‌(ع) تا‌ حضرت رسـول‌ اکـرم‌(ص) و حضرت‌ امیرالمؤمنین(ع) و امام خمینی(ره) نیز قبل‌ از‌ تشکیل حکومت جنگی نداشتند، ولی بعد از تـشکیل حـکومت (مـثلاً هنگامی که‌ مشرکان‌ مکه لشکرهای عظیمی را برای نابودی‌ اسلام به مدینه منوره‌ اعزام‌ کردند یـا هـنگامی کـه صدام‌ بخش‌هایی‌ از کشور عزیز ما را اشغال کرد و به قتل و غارت پرداخت) چـاره‌ای از‌ جـنگیدن‌ نیست.

کتاب مقدس برای اینکه‌ جنگ‌ را‌ تقدیس کند، می‌گوید‌: «خدا‌ مرد جنگی است» (خروج‌ ۱۵‌:۳) و سه شـخصیت بـسیار برجسته عهد عتیق، یعنی حضرت موسی، یوشع و داوود(ع) که چهره مقدسی‌ نیز‌ دارنـد، جـنگاوران قهاری نیز بوده‌اند.

همین‌ خدایی‌ که «مـرد‌ جـنگی‌» اسـت‌، حد اعلای جنگ و غارتگری‌ و وحشیگری در جنگ را بـه بـنی‌اسرائیل می‌آموزد. وی ملت‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند‌: یکی‌ عموم ملت‌ها و دیگری ملت‌هایی که بـناست‌ بـنی‌اسرائیل‌ شهرهای‌ آنان‌ را‌ تصاحب کنند. دسـته‌ اول‌ بـاید زنده بـاشند کـه بـه بنی‌اسرائیل جزیه بدهند و خادم آنان بـاشند، ولی دسـته دوم را باید‌ یکسره‌ درو‌ کرد:

چون به شهری نزدیک آیی تا‌ با‌ آن‌ جـنگ‌ نـمایی‌ آن‌ را برای صلح ندا بکن. و اگـر تو را جواب صلح بـدهد و دروازهـ‌ها را برای تو بگشاید، آنگاه تـمامی قـومی که در آن یافت شوند، به تو جزیه‌ دهند و تو را خدمت نمایند. و اگر با تـو صـلح نکرده، با تو جنگ نـمایند، پس آن را مـحاصره کـن. و چون یهوه خـدایت آن را بـه دست تو بسپارد، جـمیع ذکـورانشان‌ را‌ به دم شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را بـرای خـود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خـود را کـه یهوه خـدایت بـه‌ تـو‌ دهد، بخور. به هـمه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امت‌ها نباشند، چنین رفتار نما.

اما از شـهرهای ایـن‌ امت‌هایی‌ که یهوه خدایت تو را‌ بـه‌ مـلکیت مـی‌دهد، هـیچ ذیـ‌نفَس را زنده مگذار، بـلکه ایـشان را یعنی حِتّیان و اموریان و کنعانیان و فرزّیان و حِوّیان و یبوسیان را چنان که یهوه خدایت تو را‌ امر‌ فرموده است، بـالکل هـلاک‌ سـاز‌. تا شما را تعلیم ندهند که موافق هـمه رجـاساتی کـه ایـشان بـه خـدایان خود عمل می‌نمودند، عمل نمایید و با یهوه خدای خود گناه کنید.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۰)


چون برای گرفتن شهری با آن‌ جنگ‌ کنی و آن را روزهای بسیار محاصره نمایی، تبر بر درخت‌هایش مـزن و آنها را تلف مساز؛ چون که از آنها می‌خوری، پس آنها را قطع منما. آیا درخت صحرا انسان است‌ تا‌ آن را‌ محاصره نمایی؟ و اما درختی که می‌دانی که درختی نیست که از آن خورده شود، آن را تلف ساخته‌، قـطع نـما. و سنگری بر شهری که با تو جنگ می‌کند، بنا‌ کن‌ تا‌ منهدم شود. (تثنیه ۲۰:۱۰ـ۲۰)

و در مورد یکی از جنگ‌های حضرت داوود(ع) در کتاب مقدس می‌خوانیم‌:

‌‌پس‌ داوود تمامی قوم را جمع کرده، به ربّه رفـت و بـا آن جنگ کرده‌، آن‌ را‌ گرفت. و تاج پادشاه ایشان را از سرش گرفت که وزنش یک وزنه طلا بود و سنگ‌های‌ گرانبها داشت و آن را بر سر داوود گذاشتند و غنیمت از حـد زیـاده از‌ شهر بردند. و خلق آنجا‌ را‌ بـیرون آورده، ایـشان را زیر ارّه‌ها و چوب‌های آهنین و تیشه‌های آهنین گذاشت و ایشان را از کوره آجرپزی گذرانید. و به همین طور با جمیع شهرهای بنی‌عمّون رفتار نمود. (کتاب دوم سموئیل ۱۲:۲۹‌ـ۳۱).

از نظر کـتاب مـقدس، این آدم‌کشی‌های وحشتناک صـحیح و مـورد رضای خداوند بوده است. سال‌ها پس از درگذشت حضرت داوود(ع)، خدا از وی به نیکی یاد می‌کند و در باره او می‌گوید‌: «اوامر‌ مرا نگاه داشته، با تمامی دل خود مرا پیروی می‌نمود و آنچه در نظر من راست است، مـعمول مـی‌داشت و بس.» (کتاب اول پادشاهان ۱۴:۸).

مسیحیان با نادیده گرفتن کشتارهای وحشتناکی که‌ کتاب‌ عهد عتیق به پیامبران نسبت داده است، بر جنگ‌های دفاعی پیامبر عالی‌قدر اسلام خرده‌گیری کرده‌اند.

در اسلام، رزمنده‌ای از کفار که اسـیر مـی‌شود، بلاعوض یـا در برابر فدیه آزاد‌ می‌شود‌؛(۱) تبادل اسرا نیز وجود داشته است. اما متن زیر از تورات کنونی نشان می‌دهد کـه بنی‌اسرائیل در جنگ همه مردان را کشتند و زنان و کودکان آنان را اسیر کرده، نـزد‌ حـضرت‌ مـوسی‌(ع) آوردند. ولی او با مشاهده‌ آن‌ اسیران‌ خشمگین شد و دستور داد زنان و کودکان ذکور را بکشند(۲) و دختران ایشان را برای خود نـگه ‌ ‌دارنـد. هنگام جمع‌بندی مقدار غنایم در‌ پایان‌ متن‌، تعداد آن دختران سی و دو هزار ذکر شده‌ اسـت‌.

و [بـنی‌اسرائیل] بـا [قوم] مِدیان به طوری که خداوند موسی را امر فرموده بود،

______________________________

۱٫ محمد ۲٫

۲٫ تا آنجا که مـا مسلمانان‌ به‌ هدایت‌ قرآن کریم اطلاع داریم، فقط فرعون کودکان ذکور را می‌کشته‌ اسـت.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۱)


جنگ کرده، همه ذکـوران را کـشتند…. و بنی‌اسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند و جمیع بهایم‌ و جمیع‌ مواشی‌ ایشان و همه املاک ایشان را غارت کردند و تمامی شهرها و مساکن و قلعه‌های‌ ایشان‌ را به آتش سوزاندند. و تمامی غنیمت و جمیع غارت را از انـسان و بهایم گرفتند. و اسیران و غارت و غنیمت‌ را‌ نزد‌ موسی و العازار کاهن و جماعت بنی‌اسرائیل در لشکرگاه در عربات موآب که نزد‌ اردن‌ در‌ مقابل اریحا است، آوردند. و موسی و العازار کاهن و تمامی سروران جماعت بیرون از لشکرگاه به‌ اسـتقبال‌ ایـشان‌ آمدند. و موسی بر رؤسای لشکر یعنی سرداران هزاره‌ها و سرداران صده‌ها که از خدمت جنگ‌ باز‌ آمده بودند، غضبناک شد. موسی به ایشان گفت: «آیا همه زنان را زنده‌ نگاه‌ داشتید؟ اینک‌، اینانند کـه بـر حسب مشورت بلعام، بنی‌اسرائیل را واداشتند تا در امر فغور(۱) به‌ خدا‌ خیانت ورزیدند و در جماعت خدا وبا عارض شد. پس الآن هر ذکوری از‌ اطفال‌ را‌ بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شـده بـاشد، بکشید. و از‌ زنان‌ هر دختری را که مرد را نشناخته و با او همبستر نشده، برای‌ خود‌ زنده‌ نگاه دارید…

و غنیمت سوای آن غنیمتی که مردان جنگی گرفته بودند، از گوسفند ششصد و هفتاد‌ و پنج‌ هزار‌ رأس بـود و از گـاو هـفتاد و دو هزار رأس و از الاغ شصت و یک‌ هزار‌ رأس و از انـسان، از زنـانی کـه مرد را نشناخته بودند، سی و دو هزار نفر بودند.» (اعداد‌ ۳۱‌:۷ـ۳۵)

قتل و غارت و آتش‌سوزی‌های وحشتناک بنی‌اسرائیل در کتاب‌های یوشع، داوران و سموئیل آمده‌ است‌. کتاب عهد جـدید مـسیحیان نـیز این جنگ‌ها‌ و عاملان‌ آنها‌ مانند جِدعون، باراق، شـمشون،(۲) یـفتاح، داوود و سموئیل‌ را‌ ستوده است:

و دیگر چه گویم، زیرا که وقت مرا کفاف نمی‌دهد که از‌ جِدعون‌ و باراق و شمشون و یفتاح و داوود و سموئیل‌ و انـبیا‌ اخـبار نـمایم‌ که‌ از‌ ایمان، تسخیر ممالک کردند و به اعمال‌ صالحه‌ پرداختند و وعـده‌ها را پذیرفتند و دهان شیران را بستند و سَورت [= شدت] آتش را‌ خاموش‌ کردند و از دم شمشیرها رستگار شدند‌ و از ضعف توانایی یافتند‌ و در‌ جنگ شجاع شـدند و لشـکرهای غـربا‌ را‌ منهزم ساختند. (رساله به عبرانیان ۱۱:۳۲ـ۳۴).

______________________________

۱٫ نام قله کوهی است که‌ بـتی‌ بـه نام بعل فغور روی‌ آن‌ بوده‌ است و بنی‌اسرائیل به‌ آن‌ بت سجده و با زنانی‌ که‌ آنـجا بـودند، زنـا کردند (اعداد ۲۵:۱ـ۳).

۲٫ یک قلم از قهرمانی‌های این شخص کشتن هزار‌ مرد‌ با چـانه الاغ مـرده‌ای بـوده است‌ (داوران‌ ۱۵:۱۵‌ـ۱۷‌).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۲)


۶ ـ ۱۱‌. پیامبری و اطاعت

پیامبران از‌ مردم اطاعت می‌خواهند:(۱) اطاعت باید از روی شوق و علاقه باشد یـا از تـرس کـیفر اخروی‌؛ و در‌ مرحله سوم، برای برخی از نافرمانی‌ها‌ کیفرهایی‌ دنیوی‌ مانند‌ شلاق‌ زدن، قطع اعضا‌ و اعدام‌ تـعیین شـده است. حقوق بشر عصر ما با این کیفرهای دنیوی میانه‌ای‌ندارد وزندان وپرداخت جـریمه‌را کـه‌ درادیـان‌ چندان‌ مطرح‌نیستند، توصیه‌می‌کند.

مسیحیت می‌کوشد گذشته سیاه خود‌ را‌ فراموش‌ کند‌ و دین‌ خود‌ را با حـقوق بـشر غربی هماهنگ جلوه دهد. در این آیین، همان متألهانی که الوهیت حضرت مسیح(ع) را بـه خـیال خـودشان اثبات کرده و آن را برای نسل‌های‌ بعدی به یادگار گذاشته‌اند، انواع شکنجه و اعدام را برای مسیحیان بدعتگذار مـقرر کـرده و اجرای آن را از فرمانروایان خواسته‌اند. قدیس توماس آکویناس (متوفای ۱۲۷۴م.) می‌گوید:

در مورد بدعتگذاران دو نکته‌ بـاید‌ رعـایت شـود: یکی نسبت به بدعتگذاران و دیگری نسبت به کلیسا. نسبت به بدعتگذاران گناهی وجود دارد که آنـان بـه سـبب آن گناه نه تنها باید با تکفیر از کلیسا‌ جدا‌ شوند، بلکه باید بـا مـرگ نیز از جهان منقطع شوند، زیرا فاسدکردن ایمان‌که روح‌را زنده‌می‌کند، از جعل پول که زندگی دنیوی به آن‌ بـستگی‌ دارد، بـسیار سنگین‌تر است. پس‌ اگر‌ مقام عرفی جاعلان و دزدان دیگر را به سبب کارشان بـه مـرگ محکوم می‌کند، دلیل بزرگتری وجود دارد که بـدعتگذاران، بـه مـحض اثبات بدعتشان، نه‌ تنها‌ تکفیر، بلکه اعـدام نـیز‌ بشوند‌.

اما نسبت به کلیسا، رحمتی وجود دارد که به بازگشت گمراهان ناظر اسـت و بـدین سبب درمحکوم‌کردن آنان شتاب نـمی‌ورزد، بـلکه «بعد از یـک‌دونصیحت» (رسـاله بـه تیطس ۳:۱۰) همان طور که‌ [پولس]‌ رسـول راهـنمایی کرده است. پس از آن، اگر باز هم وی سرسختی کند، کلیسا که دیگر امیدی بـه بـازگشت او ندارد، نجات دیگران را در نظر می‌گیرد و او را تـکفیر‌ و از‌ کلیسا جدا‌ می‌کند و عـلاوه بـر آن، وی را به محکمه عرفی می‌سپارد تـا از آن طـریق از جهان ریشه‌کن‌ و اعدام شود.(۲)

۱۲٫ حکومت

با بزرگ‌شدن اجتماعات بشری و پیچیده‌شدن روابط اجتماعی‌، انـسان‌ها‌ تـدریجا‌ به

______________________________

۱٫ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَسـُولٍ إِلاَّ لِیـُطَاعَ بـِإِذْنِ اللَّهِ (نساء ۶۴)

۲٫ خـلاصه الهـیات ۲/۲، مسئله ۱۱، مقاله‌ ۳٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۳)


‌‌ضرورت‌ تـشکیل حـکومت پی بردند. این ضرورت به حدی است که انسان‌ها راضی شدند‌ مقداری‌ از‌ آزادی فردی خود را فـدای مـصلحت جمع کنند و بدین منظور، خود را بـه فـرمانروایانی غالبا‌ خـودخواه و سـتمگر تـسلیم کردند. صدها، بلکه هـزارها سال طول کشید تا بشر به‌ تدریج فهمید جمهوری از‌ سلطنت‌ بهتر است، ولی شیوه حکومتی مـناسب و بـی‌اشکال خود را تا ابد کشف نخواهد کـرد. در جـمهوری نـیمی از مـردم حـق رأی دارند و هنگام انـتخابات، نـیمی از دارندگان حق رأی پای صندوق‌ها‌ حاضر می‌شوند و هنگام اعلام نتایج، آرای نیمی از رأی‌دهندگان برای تعیین رئیس جمهور همه افـراد مـلت کـافی است که البته آنان نیز تحت تـأثیر تـبلیغات رأی دادهـ‌اند. و مـا شـاهد بـودیم که‌ در‌ رژیم پرمدعایی مثل آمریکا، دموکراسی چنان به بن‌بست رسید که دستگاه قضایی حکم به ریاست جمهوری بوش پسر داد.

تشکیل دولت کریمه حضرت رسول(ص) در مدینه منوره یکی از آخـرین‌ نمونه‌های‌ احساس لزوم حکومت بود. مردم حجاز تا ظهور اسلام، حکومت نداشتند و خان‌های صاحب‌نفوذ ایشان مانند ابوجهل، ابولهب و ابوسفیان (بر خلاف رهبران ایران، روم و ده‌ها سرزمین دیگر) پادشاه یا رئیس‌ جمهور‌ نـبودند.

پیـوند دین و دولت در عهد باستان چنان طبیعی بود که کسی نمی‌توانست جدایی آنها را از یکدیگر تصور کند. مشروعیت دولت به دین وابسته بود و رهبران آن جوامعِ‌ قدیم‌ بین‌ رهبری دینی و دنیوی جمع می‌کردند‌. در‌ مـواردی‌ نـیز مانند نظام طبقاتی هندوستان، جامعه بنی‌اسرائیل در عصر پادشاهان، مسیحیت کاتولیکی اروپا، ارتدکسی روسیه و خلافت عثمانی که این دو رهبری‌ از‌ یکدیگر‌ جدا شده بودند، رهبری دیـنی از رهـبری دنیوی‌ بالاتر‌ بود و روحانیون بـه نـصب و عزل فرمانروایان اقدام می‌کردند.

نه تنها همه حکومت‌های باستانی دینی بودند، بلکه دین‌های عهد باستان‌ نیز‌ جنبه‌ سیاسی و اجتماعی داشتند. دین‌های کنونی روح دولت‌های قـدیم اسـت و می‌توان‌ آنها را به نـور سـتاره‌هایی تشبیه کرد که به گفته اخترشناسان، احتمالاً مدتی از انهدام خود آنها می‌گذرد‌، ولی‌ نورشان‌ هنوز به ما می‌رسد.

فیلسوف بزرگ جهان اسلام ابن‌سینا در آثار‌ مختلف‌ خود، نبوت را برای ایجاد نـظم در جـامعه ضروری می‌داند و حکمت عبادات و مناسک به عقیده او‌ این‌ است‌ که مردم پیوسته نظام را به یاد داشته باشند. به هر حال‌، اگر‌ انبیا‌ را با حاکمان مقایسه کنیم، دوام

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۴)


تأثیرگذاری آنان شگفت‌آور اسـت و بـه قول مـولانا جلال‌الدین‌ مولوی‌:

سکه‌ شاهان شود روزی دگر سکه احمد ببین تا مستقر(۱)

۱ ـ ۱۲٫ قدرت و ارزش

برخی ادیان‌ و مذاهب‌ بر اسـاس قدرت و برخی دیگر بر اساس ارزش به حیات خود ادامه داده‌ و مـی‌دهند‌. پسـ‌ از مـسیحی‌شدن قسطنطین و رسمیت یافتن مسیحیت در امپراتوری روم، این دین قدرت را جدی‌ گرفت‌ و قیصرهای مسیحی و پاپ‌ها حدود پانزده قرن بـا ‌ ‌اقـتدار تمام حکومت کردند و این چیزی‌ بود‌ که‌ شهروندان به آن مباهات می‌کردند. از آنجا کـه قـدرت فـساد می‌آورد، حکومت پاپ‌ها آلوده شد‌ و مصلحانی‌ برای بازگرداندن ارزش‌های از دست‌رفته قیام کردند. این مصلحان پس از کسب‌ مـوفقیت‌ دو‌ گروه شدند: برخی به کمک خان‌ها و حاکمان محلی حکومت تشکیل دادند و سرانجام بـه همان راهی‌ افتادند‌ کـه‌ بـرای نابودی آن قیام کرده بودند؛ برخی دیگر به شکل اقلیت‌های کوچک‌ زیر‌ سایه حکومت‌های قدیم و جدید به حیات خود ادامه دادند و چون حکومت نداشتند، توانستند ارزش‌هایی را که‌ میان‌ آنان مطرح بوده اسـت، نگه دارند. فرقه‌های صلح‌گرا (pacifist)مانند آمیش‌ها (Amish‌) و منونی‌ها‌ (Mennonites)از این دسته‌اند.

در جهان اسلام‌، اهل‌ سنت‌ با داشتن خلفایی به عظمت پاپ‌ها، قدرت‌گرا‌ بوده‌اند‌ و فسادهای خلفا را توجیه می‌کرده‌اند، گرچه الغای خلافت به دست آتـاتورک در سـال‌ ۱۹۲۴‌، این گرایش را ضعیف کرده‌ است‌؛ و شیعیان با‌ داشتن‌ امامانی‌ به قداست حضرت مسیح(ع)، ارزش‌گرا بوده‌ و به‌ کمتر از رهبر معصوم راضی نمی‌شده‌اند، گرچه تأسیس حکومت شیعی صفویان در‌ سال‌ ۹۰۶ هجری قمری ایـن گـرایش را‌ ضعیف کرده است.

۲ ـ ۱۲‌. حکومت‌ و انتظار

پیروان ادیان یا حکومت‌ دارند‌ و یا در انتظار آن روزشماری می‌کنند. مسیحیت از قرن چهارم میلادی حکومت داشته‌ و به‌ آن دلخوش بوده است، ولی‌ یهودیت‌ پس‌ از انقراض سـلطنت‌ مـقتدر‌ باستانی خویش در سال‌ ۵۸۷‌ ق.م.، پیوسته در انتظار پادشاهی به سر برده است که مانند داوود و سلیمان، ماشیَح باشد‌ یعنی‌ پیامبری از جانب خدا او را‌ «مسح‌» کند

______________________________

۱٫ مثنوی‌ ۴/۲۸۷۳‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۵)


تا‌ همه از او اطاعت‌ کنند و او بتواند آرمان‌ها و اهـداف بـلند یـهودیان را محقق سازد. تشکیل اسرائیل در سـال ۱۹۴۸‌ نـیز‌، نـزد عموم یهودیان، به معنای نفی‌ این‌ انتظار‌ نیست‌ و به‌ همین دلیل به‌ انتظار‌ خود ادامه می‌دهند.

در جهان اسلام نیز تسنن دولت داشـته اسـت، ولی تـشیع در انتظار وجود‌ مبارک‌ حضرت‌ مهدی(ع) روزشماری می‌کرده اسـت. تـشکیل دولت صفوی‌ و برپایی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز‌ ابدا به معنای نفی این اعتقاد اصیل نیست، بلکه در هر دو مورد، انتظار ادامـه یـافته اسـت.

۳ ـ ۱۲٫ رهبری باطنی

قبلاً گفتیم که شیعیان دوازده امامی منتظر‌ قیام یـکی از ائمه طاهرین(ع) بودند و سرانجام، این انتظار به وجود مبارک امام دوازدهم(ع) تعلق گرفت.

اکنون می‌گوییم که در زمان انـتظار، رهـبریِ بـاطنی مطرح می‌شود. رهبر باطنی ممکن است‌ حاضر‌ باشد مانند یازده امـام(ع)(۱) یـا غایب مانند حضرت امام مهدی(ع). شیعیان رهبران باطنی خود را امام می‌نامند و این واژه (مانند واژه مسیح در مسیحیت و شـاه در تـصوفِ قـرون اخیر‌ کشور‌ ما) در اصل به رهبر ظاهری اطلاق می‌شده است و به هـمین عـلت، قـرآن کریم علاوه بر امامان هدایت‌کننده،(۲) به ائمه کفر(۳) و امامانی که‌ مردم‌ را به آتش فـرامی‌خوانند،(۴) اشـاره‌ مـی‌کند‌ و حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید که مردم نیازمند امامی نیکوکار یا زشت‌کردار هستند تا نظم را در جـامعه بـر قرار کند.(۵) لقب امام (مانند مسیح و شاه‌) بعدا‌ برای رهبران باطنی محض‌ بـه‌ کـار گـرفته شد.

یهودیان به مسیح نامیده‌شدن حضرت عیسی(ع) و مخالفان تصوف به شاه نامیده شدن اقـطاب صـوفیان طعنه می‌زنند، ولی اهل سنت با امام نامیده‌شدن دوازده رهبر باطنی تشیع مخالفتی‌ ندارند‌؛ زیـرا هـمه مـسلمانان علمای اسلام را امام می‌خوانند(۶) همان طور که حضرت امام خمینی(ره) از همان اوایل نهضت، امام خـوانده شـد. البته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امامتِ ایشان‌ هم‌ ظاهری بوده‌ است و هـم بـاطنی.

______________________________

۱٫ ایـن امامان در مدت ۲۵۰ سال، تنها در پنج سال حکومت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و شش‌ ماه حکومت حضرت امام حـسن مـجتبی(ع) و زمـان قیام حضرت سیدالشهداء(ع) رهبر‌ ظاهری‌ نیز‌ بوده‌اند.

۲٫ انبیاء ۷۳٫

۳٫ توبه ۱۲٫

۴٫ قصص ۴۱٫

۵٫ نهج‌البلاغه، خـطبه ۴۰٫

۶٫ مـثلاً شهید ثانی(ره) در آغاز شرح ‌‌لمعه‌، شهید اول(ره) را و مرحوم شیخ محمدحسن نجفی(ره) در آغاز جواهرالکلام، مرحوم‌ محقق‌ حلی‌(ره) را امـام نـامیده‌اند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۶)


۴ ـ ۱۲٫ روحانی

بسیاری از ادیان جهان روحانی دارند، یعنی طبقه‌ای در‌ آن جوامع وجود دارد که بـر اسـاس انتصاب و گرفتن لقبی مانند کاهن و کشیش‌، بـین خـدا و خـلق واسطه‌ می‌شوند‌. آنان امتیازات و محرومیت‌هایی دارند. رهـبری مـراسم عبادی از امتیازاتی است که از آن برخوردارند و احیانا از ازدواج و مالکیت محروم می‌شوند.

ممکن است روحانی بـا عـالم دینی تفاوت کند؛ به ایـن مـعنا‌ که عـالم دیـنی صـرفا متخصص الهیات است: در حوزه علمیه آن دیـن تـدریس می‌کند و در باره معارف آن، کتاب و مقاله می‌نویسد. چنین فردی اگر به مقام روحـانیت نـصب شود، می‌تواند مراسم‌ دینی‌ را رهبری کـند و اگر نصب نشود، چـنین حـقی را ندارد.

برخی از امور عادی نـیز مـمکن است در دینی از وظایف روحانیون به شمار رود؛ مانند ازدواج در یهودیت و مسیحیت‌. وظایف‌ متعدد و عجیب و غـریب روحـانیون یهودی در سفر لاویان تورات آمـده اسـت. کـسانی از یهودیان که از قـبیله حـضرت موسی و هارون(ع) باشند، لاویـان نـامیده می‌شوند که به منزله سادات جهان‌ اسلام‌ هستند.(۱) حاخام (= حکیم) عالم یهودیان و کاهن روحـانی آنـان است. کاهن باید از نسل حضرت هـارون(ع) و یـا دست‌کم از لاویـان بـاشد.(۲)

ازآنـجاکه ازدواج درمسیحیت (به‌ویژه نزد کـاتولیک‌ها وارتدکس‌ها) جنبه عبادی‌ دارد‌، تنها‌ درصورتی‌که کشیشی یااسقفی مراسم‌عقدرا درکلیسا‌ اجراکند‌،ازدواج‌ تحقق می‌یابد.

در بیشتر ادیـان، وظـایفِ گوناگونِ روحانی و اصولاً عبادت در معابد صـورت مـی‌گیرد و در بـیرون آن رسـمیت نـدارد.

آموختن علوم‌ دیـنی‌ و تـخصص‌ در آنها در انحصار هیچ گروه و طبقه‌ای نیست‌ و همه‌ مردم، از زن و مرد و حتی کسانی که به آن دین معتقد نـیستند، مـی‌توانند عـلوم آن دین را بیاموزند. در‌ باره‌ روحانی‌شدن‌ زن، یعنی صلاحیت اجـرای مـراسم اخـتلاف اسـت؛ مـثلاً فـرقه‌های مسیحیت‌ در اینکه زنْ کشیش یا اسقف شود، اختلاف دارند. بسیاری از فرقه‌های پروتستان چنین چیزی را مجاز می‌دانند‌.(۳)

______________________________

۱٫ در‌ اسلام‌، کسی که نسبش از طریق پدر به هاشم جدّ اعلای حضرت‌ رسـول‌(ص) برسد، «سید» است. در مورد لاویان نیز وضع چنین است: موسی بن عَمرام (عِمران) بن قَهات‌ بن‌ لاوی‌.

۲٫ «کاهن» در قرآن مجید و منابع اسلامی دیگر به معنای «غیبگو» است.

۳٫ چند‌ سال‌ پیـش‌، کـلیسای انگلیکن به جواز کشیش‌شدن بانوان فتوا داد. این فتوا بر جمعی از روحانیون‌ همان‌ کلیسا‌ گران آمد و تصمیم گرفتند کلیسای انگلیکن را ترک کنند و کاتولیک شوند. این روحانیون همسر‌ داشتند‌ و این مـسئله مـی‌توانست مشکل ایجاد کند؛ زیرا روحانی کاتولیک باید مجرد باشد. اما‌ پاپ‌ اجازه‌ داد که آنان با وجود همسر، کاتولیک شوند. این قضیه اعتراض برخی از روحـانیون‌ کـاتولیک‌ را در پی داشت که گفتند که اگـر روحـانی می‌تواند همسر داشته باشد‌، پس‌ چرا‌ ما باید از آن محروم باشیم؟

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۷)


اسلام روحانی ندارد و به همین علت، درک مفهوم روحانی برای‌ مسلمانان‌ بسیار مشکل است.(۱) در اسلام، مـؤمن مـستقیما با خدا تماس مـی‌گیرد و بـر‌ خلاف‌ مسیحیت‌ و بسیاری از ادیان دیگر، نماز می‌تواند فرادی باشد و برای نماز جماعت نیز روحانی لازم نیست‌ و هر‌ کس‌ دارای سه شرط باشد، می‌تواند امام جماعت شود: عدالت، قرائت صحیح حمد‌ و سوره‌ و آشـنایی بـا مسائل نماز.

اسلام فقط عالم دارد که تقلید از وی بر هر مسلمانی شرعا‌ واجب‌ است، مانند رجوع به کارشناس که هر انسان عاقلی به آن اقدام‌ می‌کند‌. در نماز جماعت نیز اقتدا به عـالم‌ افـضل‌ و اولی‌ اسـت.

همچنین در بسیاری از ادیان مانند‌ مسیحیت‌، نماز باید در معبد خوانده شود و در غیر آن امکان ندارد. ولی در‌ اسلام‌، تمام روی زمین مـعبد است‌.(۲)

۱۳‌. آخرت‌شناسی

بحث‌ در‌ باره‌ روزهای پایانی (رجعت و قیامت) «آخرت‌شناسی» (Eschatology‌)نامیده‌ مـی‌شود. در ایـنکه آیـا رجعت همان قیامت است یا نه، در هر‌ یک‌ از ادیان ابراهیمی دو نظر وجود‌ دارد. برای نمونه در‌ اسلام‌، شیعیان بـه ‌ ‌رجـعت و قیامت معتقدند‌، ولی‌ اهل سنت منکر رجعت هستند و فقط به قیامت عقیده دارنـد. آیـاتی کـه شیعیان‌ به‌ رجعت تفسیر می‌کنند،(۳) به عقیده‌ آنان‌ مربوط‌ به قیامت است‌. میان‌ یهودیان کـه اصولاً به‌ رستاخیز‌ بعضی از مردم معتقدند، در باره ارتباط رجعت با قیامت چند دیـدگاه وجود دارد‌. مسیحیت‌ آن دو را یکی مـی‌داند.

یـهودیان‌ پس‌ از نخستین‌ ویرانی‌ شهر‌ قدس، همواره در انتظار‌ یک رهبر الهی فاتح بوده‌اند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داوود‌ و سلیمان‌ بر گرداند.

______________________________

۱٫ مخصوصا اکنون که بیش‌ از‌ نیم‌ قرن‌ است‌ عـلما و طلاب را‌ روحانی‌ می‌نامند.

۲٫ «جعلت لی الارض مسجدا و طَهورا» (حدیث نبوی).

۳٫ مانند آیه ۸۳ از سوره نمل که بر‌ حشر‌ دسته‌ای‌ از هر امتی دلالت می‌کند، در حالی‌ که‌ به‌ مقتضای‌ آیه‌ ۴۷‌ سوره کهف، در روز قیامت همه مردم بی‌استثنا مـحشور خـواهند شد.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۸)


شخصیت مورد انتظار ماشِیَح (مسیح، مسح‌شده) خوانده می‌شد. ماشیح لقب پادشاهان قدیم بنی‌اسرائیل بود؛ زیرا همان‌ طور که قبلاً گفته شد، مرسوم بود که پیامبران در حضورِ جمع، اندکی روغـن بـر سر آنان می‌مالیدند و بدین شیوه نوعی قداست برای ایشان پدید می‌آمد. این لقب در زمان‌های‌ بعد‌ به پادشاه آرمانی موعود یهود اطلاق شد. تعبیر ماشیح (مسیح) در تلمود مکرّر، آمده اسـت، ولی ورود آن در عـهد عتیق منحصر است به کتاب دانیال ۹:۲۵ـ۲۶٫(۱)

از‌ آنجا‌ که لفظ «مسیح» (۲)(Christ) به حضرت عیسی(ع) اختصاص یافته است، دانشمندان برای اشاره به موعود یهود از واژه «مسیحا» (Messiah) استفاده می‌کنند. «مسیحا‌» از‌ روی کلمه عبری «مـاشیح» بـا‌ تـوجه‌ به تلفظ لاتینی آن ساخته شـده اسـت.

مـهم‌ترین مژده مسیحایی در کتاب اِشَعیای نبی آمده است:

نهالی ازتنه یَسّی [پدرِ داوود] بیرون‌آمده، شاخه‌ای ازریشه‌هایش‌ خواهد‌ شکفت وروح خداوند براو‌ قرارخواهد‌ گرفت، یعنی روح حـکمت وفـهم، وروح مـشورت وقوت، وروح معرفت و ترس ازخداوند. خوشی او در ترس خداوند خـواهد بـود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوش‌های‌ خویش‌ تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خـواهد کـرد و بـه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. جهان را بـه عصای دهان خویش زده، شریران را به‌ نفخه‌ لب‌های خود‌ خواهد کشت. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امـانت. گـرگ بـا بره سکونت خواهد داشت و پلنگ‌ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شـیر و پرواری بـا هم و طفل کوچک‌ آنها‌ را‌ خواهد راند. گاو با خرس خواهد چرید و بچه‌های آنها با هم خـواهند خـوابید و شـیر مثل گاو کاه ‌‌خواهد‌ خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خـواهد کـرد و طـفل از شیر باز‌ داشته‌ شده‌، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت.(۳) و در تمامی کوه مـقدس مـن ضـرر و فسادی‌ نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آب‌هایی‌ که دریـا را مـی‌پوشاند‌ (اِشَعیا‌ ۱۱:۱ـ۹).

______________________________

۱٫ تاریخ سنتیِ تألیف کتاب دانیال در قرن ششم قبل از میلاد، نزد دانشمندان مـردود اسـت و ایـشان تاریخ واقعی آن را حدود سال ۱۶۵ ق.م. می‌دانند.

۲٫ واژه یونانی (christos)به معنای «روغن‌مالی‌شده‌» با تغییراتی اندک در زبان‌های اروپایـی مـعادل «مسیح» است.

۳٫ برخی مردم چنین عبارت‌هایی را تحت‌اللفظی می‌گیرند و معتقدند که در عصر ظهور، بـه سـبب فـراگیرشدن عدالت، این امور نیز واقعا رخ خواهند‌ داد‌. جمعی دیگر این تعابیر را کنایه از شدت و وفور عدالت در آن زمـان مـی‌دانند؛ کسانی هم «گرگ» و «بره» و حیوانات دیگر را اشاره به انسان‌های شرور و نجیب مـی‌دانند. ایـن سـه نوع‌ برداشت‌ در ادیان مختلف رایج است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۹۹)


دل‌های بنی‌اسرائیل از عشق به مسیحای موعود لبریز بود و در مـقابل، حـاکمان سـتمگر همواره در کمین چنین رهبر رهایی‌بخشی بودند. در باب دوم انجیل‌ متّی‌ می‌خوانیم که هـیرودیس کـبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده‌شدن حضرت عیسی(ع) در صدد قتل او برآمد، اما چون وی را به فرمان الهی به مصر بـردند، خـطر را از‌ سر‌ گذراند‌.

یهودیان آرمان مسیحا را توسعه‌ داده‌، مسائلی‌ دیگر بر آن افزودند و گـفتند کـه در دوران مسیحا، برکات طبیعت افزایش می‌یابد. آنان چـیزهایی را بـرای دوران مـسیحا تخیل کردند‌ که‌ حتی‌ در عصر درخشان داوود و سـلیمان وجـود نداشت، مثلاً‌ معتقد‌ شدند که در عصر مسیحا، ابر و باد و مه و خورشید و فلک بـه نـفع بنی‌اسرائیل رفتارهای تازه‌ای خواهند داشـت و زمـین نان‌های‌ پخـته‌ و لبـاس‌های‌ دوخـته تولید خواهد کرد. این آرمان‌ها در کـتاب‌های فـراوانی ثبت‌ شد و با این کار، ادبیات مکاشفه‌ای (Apocalyptic Literature)پدید آمد که تألیف کـتاب دانـیال به عقیده دانشمندان در‌ حدود‌ سال‌ ۱۶۵ ق.م.) در عـهد عتیق نمونه‌ای از آن است. جـمعی از دانـشمندان‌ معتقدند‌ که خاستگاه این عـقیده دیـن زردشت است. آنان می‌گویند عقیده زردشتیان در این باب به یهودیت‌ سرایت‌ کرده‌ و اعـتقاد بـه قیام ماشیَح را پدید آورده است.(۱)

آخـرت‌شناسی مـیراثی اسـت که‌ از‌ یهودیت‌ بـرای مـسیحیت باقی مانده است. مـسیحیان رجـعت و قیامت را یکی می‌دانند، به این معنی‌ که‌ حضرت‌ مسیح(ع) که به عقیده آنان خـدا اسـت، هنگامی که برای بار دوم بیاید و حـکومت‌ هـزارساله‌ تشکیل دهـد، داور نـهایی مـردم خواهد بود و آنان را روانـه بهشت و جهنم خواهد‌ کرد‌.

باری‌، مسیحیت بر اساس اندیشه انتظار مسیحای یهود پدید آمد و پس از رفـتن حـضرت عیسی‌ مسیح‌(ع)، مسیحیان پیوسته در سوز و گـداز و شـوق بـازگشت دوبـاره وی روزگـار گذرانده‌اند. شور و هـیجان‌ امـید‌ به‌ ظهور آن حضرت هنگام نزدیک‌شدن سال ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ میلادی میان مسیحیان اوج گرفت. اکنون که‌ سال‌ ۲۰۰۰ را پشت‌سر گذاشته‌اند و مـسیح نـیامده اسـت، جمعی از آنان به دوهزارمین‌ سال‌ مصلوب‌شدن‌ و بـرخاستن وی از قـبر، یـعنی حـدود سـال ۲۰۳۰ مـیلادی دل بسته‌اند. به گمان این گروه‌، وی‌ در‌ آن روزگار از آسمان فرود خواهد آمد و در زمین قیامت بر پا‌ خواهد‌ کرد، سپس مردم

______________________________

۱٫ در باب هزاره‌های دین یهود، به منبع زیر رجوع شـود: جولیوس گرینستون، انتظار‌ مسیحا‌ در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب‌، ۱۳۷۷‌، صفحات ۶۹ـ۱۲۷٫

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۰)


را داوری خواهد کرد‌ و گروهی‌ را‌ به جهنم و گروهی را به فردوس خواهد‌ فرستاد‌. در مسیحیت معاد روحانی مـطرح اسـت (متّی ۲۲:۳۰).

جامعه مسیحیت در آغاز‌ باور‌ داشت که حضرت عیسی(ع) به‌ زودی‌ با شکوه‌ تمام‌ بازمی‌گردد‌ و به‌همین‌دلیل، آن جامعه بی‌صبرانه منتظر روز‌ پایانی‌ بود. انتظار مذکور و شوق بازگشت مسیح در بخش‌های قدیم‌تر عـهد جـدید، مانند‌ رساله‌ اول و دوم به تسّالونیکیان منعکس شده‌ است؛ ولی رساله‌های متأخرتر‌، مانند‌ رساله اول و دوم به تیموتائوس‌، رساله‌ به تیطس و رساله‌های پطرس به تشکیل جامعه و زندگی مـسیحی در ایـن جهان اهتمام‌ ورزیده‌اند‌.

مسیحیان کـتاب‌های مـکاشفه تازه‌ای نوشتند‌، همچنین‌ برخی‌ از کتاب‌های مکاشفه‌ یهودیان‌ را دستکاری کرده، با‌ آرمان‌های‌ مسیحیان هماهنگ ساختند. کتاب مکاشفه یوحنّا در پایان عهد جدید برای مسیحیان بسیار اهـمیت‌ دارد‌. یـوحنّا که به اعتقاد مـسیحیان، یـک‌ حواری‌ کم سن‌ و سال‌ حضرت‌ عیسی(ع) بوده، رؤیای سنین‌ پیری خود را در این اثر شرح می‌دهد و در پایان می‌گوید:

او که بر این‌ امور‌ شاهد است می‌گوید: بلی، به زودی‌ می‌آیم‌. آمین‌. بـیا‌، ایـ‌ خداوند، عیسی مسیح‌. فیض‌ خداوند ما عیسی مسیح با همه شما باد. آمین. (مکاشفه یوحنّا ۲۲:۲۰ـ۲۱).

در کتاب‌ مکاشفه‌ یوحنّا‌، مطالب پیچیده و رمزی فراوانی آمده است که‌ تقریبا‌ به‌ مدت‌ ۲۰۰۰‌ سال‌ بـسیاری از مـردم را گرفتار کـرده و آخرت شناسی (Eschatology)مسیحیت را پدید آورده است.

با آنکه اکثریت مسیحیان با گذشت زمان دانستند که بازگشت مسیح نـزدیک نیست‌، اقلیتی از آنان بر این عقیده باقی ماندند که وی به زودی مـی‌آید. ایـشان مـطالب کتاب مکاشفه یوحنّا پیرامون جنگ بین خیر و شر را تفسیر لفظی می‌کردند و به این علت‌ در‌ انتظار بازگشت نـزدیک ‌ ‌حـضرت عیسی(ع) به سر می‌بردند تا وی بیاید و حکومتی هزارساله ایجاد کند، حکومتی که بـه روز داوری پایـان خـواهد یافت. از دیرباز گروه‌های کوچکی به نام‌ اَدْوِنتیست‌ و هزاره‌گرا در مسیحیت پیدا شدند که تمام کوشش خـود را در راه آمادگی برای آمدن حضرت مسیح(ع) در آخرالزمان مصروف می‌دارند.

انبوهی از‌ اصطلاحات‌ در این باب وجـود دارد‌، مانند‌:

بازگشت عیسی (The Second Coming of Jesus)،

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۱)


انـتظار مـسیحا (Messianism)،

روز خداوند (The Day of the Lord)،

مکاشفه (Apocalypse)،

محنت (Tribulation)،

ظهور (Epiphany)،

حضور‌ (Parousia‌)،

جذبه (Rapture)،

تقدیرگرایی (Dispensationalism‌)،

«ماران‌اَتا‌» (Maran-atha) (= «خداوند آمد») و…

۱ ـ ۱۳٫ اخبار وحشتناک آخرالزمان

فرا رسیدن پایان جهان یکی از دغدغه‌های همیشگی بشر بوده است و در همه پیشگویی‌های مربوط به آخرالزمان خبرهای وحشتناک و نـگران‌کننده‌ای وجود دارد‌. وصف‌ این فتنه‌ها در یهودیت چنان هولناک بود که در گذشته برخی از بزرگان یهود از ترس مقدمات ظهور موعود آخرالزمان، دعا می‌کردند خدا ظهور مسیحا را در عصر آنان قرار‌ ندهد‌! در مسیحیت‌ گفته می‌شود در آخـرالزمان هـنگامی که شیطان آزادی مجدّد به دست می‌آورَد، آشوب و ناامنی جهان را فرا‌ می‌گیرد و ستمکارانی ظاهر می‌شوند و جنگ‌های خونینی در سراسر جهان به راه‌ می‌اندازند‌.

اخبار‌ وحشتناک آخرالزمان در اناجیل نیز آمده است:

پس عیسی از هـیکل بـیرون شده، برفت و شاگردانش پیش آمدند ‌‌تا‌ عمارت‌های هیکل را بدو نشان دهند. عیسی ایشان را گفت: آیا همه این‌ چیزها‌ را‌ نمی‌بینید؟ هرآینه به شما می‌گویم: در اینجا سنگی بر سنگی گذاشته نخواهد شـد کـه به زیر‌ افکنده نشود. و چون به کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی‌ آمده، گفتند: به ما‌ بگو‌ که این امور کی واقع می‌شود و نشانه آمدن تو و انـقضای عـالم چیست؟ عـیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کـسی شـما را گـمراه نکند؛ از آن رو که بسا به نام من آمده‌، خواهند گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد. و جنگ‌ها و اخبار جنگ‌ها را خـواهید شـنید؛ زنـهار مضطرب مشوید، زیرا که وقوع این همه لازم اسـت، لیـکن انتها هنوز نیست‌، زیرا‌ قومی با

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۲)


قومی، و مملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود و قحطی‌ها و وباها و زلزله‌ها در جای‌ها پدید آیـد. امـا هـمه اینها آغاز دردهای زه است… پس چون مکروه ویرانی را که به‌ زبـان‌ دانیال نبی گفته شده است، در مقام مقدس برپا شده بینید، هر که خواند دریافت کند، آنگاه هر کـه در یـهودیه بـاشد، به کوهستان بگریزد و هر که بر بام‌ باشد‌، به جهت بـرداشتن چـیزی از خانه به زیر نیاید و هر که در مزرعه است، به جهت برداشتن رخت خود برنگردد. لیکن وای بـر آبـستنان و شـیردهندگان در آن ایام! پس‌ دعا‌ کنید‌ تا فرار شما در زمستان‌ یا‌ در‌ سبت نشود،(۱) زیـرا کـه در آن زمـان چنان مصیبت عظیمی ظاهر می‌شود که از ابتدای عالم تا کنون نشده و نخواهد شد‌. و اگـر‌ آنـ‌ ایـام کوتاه نشدی، هیچ بشری نجات نیافتی. لیکن‌ به‌ خاطر برگزیدگان آن روزها کوتاه خواهد شـد… و فـورا بعد از مصیبت آن ایام آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود‌ را‌ ندهد‌ و ستارگان از آسمان فـرو ریـزند و قـوت‌های افلاک متزلزل گردد. آنگاه‌ علامت به سر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طـوایف زمـین سینه‌زنی کنند و پسر انسان‌ را‌ ببینند‌ که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عـظیم مـی‌آید. و فـرشتگان خود‌ را‌ با صور بلندآواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا به کران فلک‌ فراهم‌ خـواهند‌ آورد… (مـتّی ۲۴:۱ـ۵۱)

مسلمانان نیز با استفاده از آیه شریفه «أَحَسِبَ‌ النَّاسُ‌ أَنْ‌ یُتْرَکُوا أَنْ یـَقُولُوا آمـَنَّا وَ هـُمْ لاَ یُفْتَنُونَ» (عنکبوت۲)، پیوسته نگران فتنه‌های آخرالزمان بوده‌اند‌ و اصطلاح‌ «فتنه‌» (برگرفته از همین آیه) از آغاز اسلام در عـرف مـسلمانان بـسیار رواج داشته است‌. در‌ مجموعه‌های‌حدیثی قدیم جهان‌اسلام‌مانند «صحیح‌بخاری»که درقرن‌سوم‌هجری نوشته شده، بخشی بـه نـام «کتاب الفِتَن‌» وجود‌ دارد‌ که از آشوب‌های آخرالزمان سخن می‌گوید. این گونه احادیث «مَلاحِم» نامیده می‌شوند. مَلاحِم جـمع‌ «مـَلْحَمَه‌» به معنای جنگ است.

۲ ـ ۱۳٫ موعود ادیان

همه ادیانِ معروف موعود دارند و هـر‌ کـدام‌ با‌ نام‌ها و ویژگی‌هایی؛ پیشگامِ موعود (الیاس، عـیسی، سـید حـسنی و…) و معارضِ موعود (دجّال، سفیانی و…) نیز در ادیان‌ گـوناگون‌ مـطرح هستند. توجه و اهتمام پیروان ادیان به موعود به ضعف و قوت آنان‌ بستگی‌ دارد‌:

______________________________

۱٫ بـر مـبنای شرع یهود، در روز شنبه نباید بـیش از یـک کیلومتر سـفر کـرد. حـضرت‌ عیسی‌ مسیح‌(ع) احکام تورات را محترم مـی‌شمرد و در مـتن بالا، حکم سبت را تا‌ زمان‌ بعد از خود در نظر گرفته است.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۳)


یهودیان پس از سـقوط دولتـشان به وسیله بختنصّر و مسیحیان‌ پیش‌ از تـشکیل دولتشان به وسیله قـسطنطین، بـیشتر منتظر موعود بوده‌اند و میان مـسلمانان‌، شـیعیان‌ اثناعشری که دولت نداشته‌اند، از اهل سنت‌ که‌ دولت‌ داشته‌اند، بیشتر منتظر بوده‌اند.

یهودیان مـنتظر مـوعودی‌ از‌ خاندان حضرت داوود(ع) هستند که بـه دنـیا خـواهد آمد و اسم او را نـمی‌دانند‌ (شـاید‌ اسمش داوود یا مِناحمباشد). مـسیحیان‌ مـنتظرند‌ حضرت مسیح‌(ع) که‌ حدود‌ ۲۰۰۰ سال مصلوب شده و از قبر‌ برخاسته‌ و به آسمان رفته است، دوبـاره بـیاید. اصل مسیحیت هم با اعتقاد بـه‌ ظـهور‌ موعود پدیـد آمـده اسـت (همان طور‌ که مـدعی شدیم مسیحیت‌ در‌ ابتدا به عنوان عرفان یهودیت‌ پدید‌ آمده است، ولی خودش هم عرفان ویژه‌ای دارد).

ظـهور بـرخی از خدایان به‌ صورت‌ انسان یا حـیوان در آیـین‌ هـندو‌ مـطرح‌ اسـت و آن صورت‌ را‌ «اَوَتار» مـی‌نامند. هـندوانْ منتظرِ‌ «کَلْکی‌» دهمین جلوه ویشنو هستند که شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید، ظاهر خـواهد‌ شـد‌. بـوداییان منتظر ظهور بودا به صورت‌ میتریا‌(۱) هـستند.

۳ ـ ۱۳‌. شـهید‌ و مـوعود‌

شـهیدانِ زمـان گـذشته و موعودهای‌ زمان آینده برای ثبات و دوام زمان حالِ هر دین بسیار اهمیت دارند. شهیدْ زنده است‌ و ممکن‌ است دینی شهید را جسما نیز‌ زنده‌ بداند‌.

شهید‌ و موعودِ‌ مسیحیان شـخص مسیح‌ است‌(۲) که به ادعای اناجیل پس از کشته‌شدن، از قبر خود برخاسته و چهل روز با یاران خود‌ ملاقات‌هایی‌ داشته‌ و پس از آن به آسمان رفته است‌. در‌ جهان‌ اسلام‌، شهید‌ از‌ موعود جداست: امام سوم سیدالشهدا و امام دوازدهـم مـوعودی است که در اولین لحظه قیام، شهادت مظلومانه آن حضرت را به جهانیان اعلام می‌کند. از سوی دیگر، آن‌ شهید بزرگوار در رجعت، به فرزند عزیزش می‌پیوندد و پس از وی، مدتی طولانی حکومت می‌کند.(۳)

______________________________

۱٫ (Maitreya) در زبان سانسکریت بـه مـعنای «دوست‌دارنده» است.

۲٫ باید توجه داشت که مسیحیان هرگز حضرت‌ عیسی‌(ع) را «شهید» نمی‌نامند، بلکه بر اساس عقیده فدا، وی را «قربانی» می‌نامند. تعبیر «شهید» در این مـقاله صـرفا برای مقایسه است. بدیهی اسـت کـه مسیحیت، مانند هر دین دیگر‌، از‌ زمان حواریون تا کنون شهدای فراوانی داشته است.

۳٫ طبق احادیثی که در باره «یوم الکرّه» در تفسیر البرهان، ذیل آیه ۶ از سـوره اسـراء‌ آمده‌ است، حضرت امـام حـسین(ع) در‌ رجعت‌ نقش بسیار مهمی خواهد داشت و تجهیز حضرت مهدی(ع) بر عهده آن حضرت خواهد بود. حدیث زیر که به حضرت امام جعفر صادق(ع) نسبت داده‌ شده‌ است، آن حضرت را‌ داور‌ روز جزا معرفی مـی‌کند کـه به عقیده مسیحیان در باره حضرت عیسی(ع) شباهت دارد: «إنّ الذی یلی حساب الناس قبل یوم القیامه الحسینُ بن علیّ؛ فأمّا یوم القیامه فإنّما هو‌ بعثٌ‌ الی الجنه و بعثٌ الی النار.»

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۴)


موعود یهودیان مانند مـهدی اهـل سنت اسـت که بنا است متولد شود(۱) و موعود مسیحیان مانند مهدی شیعیان است که تولد یافته و غایب شده اسـت و در‌ آخرالزمان‌ ظهور خواهد‌ کرد. در سایر ادیان و مذاهب نیز این دو فرض دیـده مـی‌شود.

آخـرت‌شناسی قرآن کریم، علاوه بر حشر‌، حساب، بهشت و جهنم، شامل حوادث آخرالزمان نیز می‌شود. آیات ۹۵ـ۹۶‌ سوره‌ انبیا‌ و آیـات ‌ ‌۸۲ـ۸۵ سـوره نمل به مسائلی مانند رجعت و خروج یأجوج و مأجوج و دابّه‌الارض اشاره می‌کند و بر اسـاس ‌‌آیـه‌ ۱۰۵ سـوره انبیا، خدای متعال در زبور نوشته است که صالحان وارث زمین‌ خواهند‌ شد‌. این عبارت در مزامیر ۳۷:۲۹ یـافت می‌شود.(۲)

۴ ـ ۱۳٫ توقیت

هر سه دین ابراهیمی از‌ نزدیک بودن آخرالزمان (رجعت و قیامت) سخن گـفته‌اند و هر سه از توقیت بـه شـدت‌ نهی کرده و مردم را‌ از‌ پیروی توقیت‌کنندگان بر حذر داشته‌اند، ولی توقیت پیوسته نزد پیروان آن ادیان به شکل جدی وجود داشته و دارد. آنان علامت‌های ظهور را که در سنت‌های ادیان وجود دارد، با عصر خود‌ تطبیق می‌دهند. بـرخی از آن علامت‌ها به حوادث طبیعی جهان و برخی دیگر به رفتار اخلاقی انسان‌ها مربوط می‌شود.

برخی از توقیت‌کنندگان نیز با استفاده از حروف ابجد، ماده تاریخ ظهور را‌ استخراج‌ می‌کنند و به آن دل می‌بندند. کسانی هم در هر سـه دیـن کفش و کلاه و اسب و عصا و شمشیر (و احیانا اصحاب خاص) آماده کرده و با تجهیزات کامل در انتظار مانده‌اند. یهودیانی به امید‌ سر‌ برآوردن او از پشت کوه، به افق چشم دوخته‌اند؛ مسیحیانی برای وی آپارتمان تـهیه کـرده و مسلمانانی در روزهای جمعه به صحرا رفته و با فریاد العجل یا صاحب الزمان(ع)، عشق‌ و اشتیاق‌ خویش را به ظهور آن عزیز ابراز داشته‌اند.

جمعی از مسیحیان به سبب علاقه شدید به بازگشت حـضرت عـیسی مسیح(ع) دچار

______________________________

۱٫ قلیلی از اهل سنت منکر مهدویت هستند، مانند‌ ابن‌خلدون‌ و قلیلی‌ از آنان به مهدویت امام‌ دوازدهم‌ شیعه‌ معتقدند، مانند ابن‌عربی (در باره این شخص و این عقیده و سایر عقایدش رک: مجموعه آثـار شـهید مـطهری(ره) ج۴، ص۹۴۴).

۲٫ زبور کنونی مناجات‌های‌ حضرت‌ داوود‌ را در بـر دارد و اهـل کـتاب آن را‌ وحی‌ و کتاب آسمانی می‌دانند.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۵)


توهمات شدند و تاریخ‌هایی را برای این رویداد پیشگویی کردند. این پیشگویی‌ها، مانند پیشگویی‌های مشابه آن در‌ ادیان‌ دیگر‌، غلط از آب در آمـد و در نـتیجه، رهـبران دینی مردم‌ را از این کار برحذر داشتند. فرقه‌های مـنتظرظهور (Adventists) مـتعددی پدیدآمد که پایه آنها بر این توهمات گذاشته‌ شده‌ بود‌. مثلاً در اوایل دهه ۱۸۴۰، فردی به نام ویلیام میلِر (William‌ Miller‌)اعـلام‌کرد حـضرت‌عیسی‌مسیح(ع) درسـال ۱۸۴۳ یا۱۸۴۴بازخواهد گشت. پیشگویی وی تحقق نیافت وخود او متعهدشدکه دیگر‌ چـنین‌ پیشگویی‌هایی‌ نکند. با این وصف، فرقه «اَدْوِنتیست‌های روز هفتم» (The Seventh-day Adventists‌)بر‌ اثر‌ پیشگویی‌های این شخص پدید آمد، که تا عـصر مـا بـاقی است.

گروهی از آناباپتیست‌ها‌ (Anabaptists‌) در‌ قرن شانزدهم، برای آماده کردن زمینه سلطنت هـزار سـاله حضرت عیسی(ع) برخاستند و برخی از‌ شهرها‌ را برای مدتی در اختیار گرفتند، ولی شورش آنان بی‌رحمانه سرکوب شد. ایروینگیان‌ (Irvingites‌)بـرای‌ سـرعت بـخشیدن به ظهور آن حضرت، دوازده حواری تعیین کردند، ولی از این ابتکار‌ طرفی‌ نبستند. گروهی از آنـان، بـه نـام «نو ایروینگیان» (Neo-Irvingites)، برای آن حواریون‌ جانشینانی‌ تعیین‌کردند‌ وبه‌این حرکت‌ادامه‌دادند. گواهان‌یهوه (Jehovahs Witnesses)برای پذیرایی از حضرت عیسی(ع) و انـبیای پیـشین در آمـریکا آپارتمان‌ تهیه‌ کردند. مورمون‌ها (Mormons)،کریستادِلفیَن‌ها (Christadelphians) و برخی از فرقه‌های عجیب وغریب دیگر مسیحیت‌،برای‌ شتاب‌دادن‌ بـه‌ظهور حـضرت‌عیسی(ع)، به‌کارهایی ازاین‌قبیل دست‌زدند.

برخی از فرقه‌های انجیلی (Evangelicals) تشکیل دولت اسرائیل را نشانه‌ ظهور‌ عیسی‌ می‌دانند و مـعتقدند بـرای شـتاب دادن به ظهور، باید دست صهیونیست‌ها را باز‌ گذاشت‌. در مقابل، فرقه‌هایی وجود دارند که با ایـن انـدیشه مبارزه می‌کنند، مانند «پیروان انجیل برای فهم‌ مسئله‌ خاورمیانه» (Evangelicals for Middle East Understanding (EMEU)) که در سال ۱۹۸۶ بنیانگذاری‌ شـده‌ اسـت. نـویسنده‌ای از این فرقه به نام‌ «دُنالد‌ واگنِر‌» کتابی را در ابطال آن افکار صهیونیستی‌ نوشته‌ است.(۱)

۵ ـ ۱۳٫ صهیونیسم و انتظار

در عـصر مـا نیز که یهودیان صهیونیست بر پای‌ خاسته‌ و با اشغال فلسطین، در صدد‌ بـر‌

______________________________

۱٫ Donald E. Wagner‌, Anxious‌ for‌ Armageddon, Herald Press, 1995.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۶)


آمـده‌اند حـقارت‌ همیشگی‌ قوم یهود را برافکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده‌ است‌ و یهودیان در انتظار مـسیحا لحـظه‌شماری مـی‌کنند‌. حدود صد سال پیش‌ متفکران‌ یهود گفتند قوم ما این‌ همه‌ سـال در انـتظار مسیحا خواری‌ها را بر خود هموار کرد، ولی از وی‌ خبری‌ نیامد. دیگر انتظارمان به سر‌ آمد‌ و کاسه‌ صـبرمان لبـریز شد‌. جا‌ دارد که خود برای‌ پایان‌ دادن به وضع موجود برخیزیم. آنان مـکتب صـهیونیسم را تأسیس کردند و گفتند باید خودمان‌ فلسطین‌ را بـگیریم. عـموم یـهودیان می‌گفتند این‌ کار‌ درست نیست‌، زیرا‌ طـبق‌ بـاورهای دینی تنها مسیحا‌ می‌تواند به چنین کاری اقدام کند. صهیونیست‌ها گفتند ما بـرای قـیام مسیحا پایگاهی در فلسطین‌ درست‌ مـی‌کنیم. قـانع کردن قـومی کـه قـرن‌ها‌ در‌ خیالات‌ مسیحایی‌ به‌ سر برده بـود‌، کـاری‌ مشکل بود؛ اما آنان با صبر و حوصله فراوان، برای این کار تـبلیغ کـردند و مهاجرانی را به‌ فلسطین‌ برده‌، دولت غاصب اسـرائیل را در اراضی اشغالی‌ بنیاد‌ نـهادند‌. البـته‌ هنوز‌ هم‌ اقلیتی ناچیز از یـهودیان بـر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی می‌دانند و پیـوسته بـا آن مخالفت کرده، می‌گویند باید بـه‌ سـنت انـتظار ادامه داد.

سرانجام، سـواد اعـظمِ یهودیت صهیونیسم را از جان و دل پذیـرفتند و آن را رهـگشای عصر مسیحا دانستند. هم اکنون صهیونیست‌های اشغالگر فلسطین، علاوه بر دعاهای مسیحایی روزانه‌، در‌ پایـان مـراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنـجم مـاه اِیّار عـبری)، پس از دمـیدن در شـیپور عبادت، این گونه دعـا می‌کنند:

اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به‌ لطف‌ او شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صور مـسیحا گـوش ما را نوازش دهد.

باید دانست کـه اکـنون افـراطی‌ترین گـروه‌های صـهیونیست مانند گوش‌ اِمـونیم‌ و افـراطی‌ترین گروه‌های ضدصهیونیست مانند نِطورای‌ کارتا‌ به یک اندازه در شوق ظهور مسیحا روزگار می‌گذرانند. جمعی از مریدان حـکیم و عـارف یـهودی مناخم مِندِل اِشنیرسون (Menachem Mendel Schneerson)معتقد شده بودند‌ کـه‌ وی مـسیحای مـوعود اسـت‌ و روزیـ‌ قـیام خواهد کرد. مرگ این مسیحا در نودسالگی به سال ۱۹۹۲ این افراد را بسیار پریشان و آشفته‌خاطر کرد.

۶ ـ ۱۳٫ ویژگی‌های نمادین موعود

موعود ویژگی‌های نمادینی دارد: موعود یهودیت از خاندان‌ داوود‌ است که در زادگاه

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۷)


داوود، یـعنی شهر بیت‌لحم به دنیا می‌آید، احتمالاً نام او «داوود» است؛ موعود مسیحیت دوازده حواری(۱) دارد که بر دوازده سبط بنی‌اسرائیل حکومت خواهند کرد و موعود‌ اسلام‌ نامش و کنیه‌اش‌ (و طبق برخی نقل‌ها، نام پدرش) با حضرت رسول اکـرم(ص) بـرابر، یارانش ۳۱۳ تن به تعداد اهل بدر‌، محل قیام آن حضرت کنار کعبه مشرفه مانند جد بزرگوارش و محل‌ حکومتش‌ شهر‌ کوفه مرکز حکومت حضرت امیرالمؤمنین(ع) است که مردمش به آن امام مـعصوم و جـانشینان وی، حضرت امام حسن‌(ع) و ‌‌حضرت‌ امام حسین(ع)، بی‌وفایی کردند.

این ویژگی‌های نمادین مدعیان را در تنگنا قرار داده‌ است‌: یهودیان‌ به حضرت عیسی(ع) خرده می‌گرفتند کـه وی نـمی‌تواند مسیحای موعود آنان باشد؛ زیـرا از نـسل‌ حضرت داوود(ع) نیست، در بیت‌لحم متولد نشده، کسی اورا مسح‌نکرده و پیش از وی‌، الیاس از آسمان برنگشته‌ است‌. پیروز نشدن وی نیز پیوسته مستمسک آنان بوده است.

برای رفع ایـن اشـکالات اساسی، هر یک از مـتّی و لوقـا (شاید بی‌خبر از یکدیگر) نسب‌نامه‌ای برای ناپدری او (یوسف نجار) ساخته و حضرت‌ داوود(ع) را در آنها گنجانده‌اند و این دو نسب‌نامه با یکدیگر تناقض دارند.(۲) همچنین مدعی شده‌اند حضرت عیسی(ع) که اهل ناصره ایالت جلیل بوده،(۳) در بـیت‌لحم ایـالت یهودیه به دنیا آمده(۴) و مسح‌شده‌ خدا‌ بوده است.(۵) از خود عیسی(ع) نیز نقل کرده‌اند که حضرت یحیی(ع) همان الیاس بوده که آمده است،(۶) دیگر اینکه مسیحای موعود اصولاً نباید از نسل داوود بـاشد.(۷) تـمهیداتی از این‌ قـبیل‌ برای قابل قبول کردن مسیحایی حضرت عیسی(ع) در سراسر اناجیل یافت می‌شود.

۷ ـ ۱۳٫ موعودهای دروغین ادیان

شوق ظهور مـوجب شده است که تعداد زیادی مسیحا در یهودیت، و مسیح در‌ مسیحیت‌، و

______________________________

۱٫ حواری در زبـان حـبشی بـه معنای رسول است.

۲٫ با تأمل درباب اول انجیل لوقا، معلوم می‌شود که حضرت مریم(ع) ازخویشان الیصابات مادر حـضرت ‌ ‌یـحیی(ع)، والیصابات از خاندان هارون بوده‌ است‌. کسی‌ که از خاندان حضرت هارون‌(ع) باشد‌، نمی‌تواند‌ از خـاندان حـضرت داوود(ع) بـاشد.

۳٫ «و بعضی گفتند: او مسیح است و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل خواهد آمد؟ آیا کتاب نگفته است‌ کـه‌ از‌ نسل داوود و از بیت‌لحم، دهی که داوود در‌ آن‌ بود، مسیح ظاهر خواهد شد؟ پس درباره او در میان مردم اخـتلاف افتاد» (یوحنّا ۷:۴۱ـ۴۳).

۴٫ رک: داستان تـولد حـضرت‌ مسیح‌(ع) در‌ انجیل‌های متّی و لوقا.

۵٫ اعمال رسولان ۴:۲۷ و ۱۰:۳۸٫

۶٫ متّی ۱۱‌:۱۴ و ۱۷:۱۰ـ۱۳ و مرقس ۹:۱۱ـ۱۳٫

۷٫ متّی ۲۲:۴۱ـ۴۶؛ مرقس ۱۲:۳۵ـ۳۷ و لوقا ۲۰:۴۱‌ـ۴۴‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۸)


مهدی‌ در اسلام و تعدادی پیغمبر و خدا در هر سه دین قیام کنند‌ و آشوب‌هایی‌ بیافرینند. یهودیان معتقدند که حضرت عیسی مسیح(ع) یک مـسیحای کاذب بوده است که تاریخ یهودیت مانند‌ وی‌ را‌ بسیار دیده است و تصور می‌کنند که توانسته‌اند موجبات اعدام او را فراهم‌ کنند‌. البته‌ آن حضرت توقعی را که ایشان از مسیحای موعود داشته‌اند، برنیاورده و مصائب و آلام یهودیان‌ را‌ کـاهش‌ نـداده است.

برخی از کسانی که در باره ظهور و علائم و وقت آن فکر و تحقیق‌ می‌کنند‌، گرفتار نوعی بیماری روانی می‌شوند و بر اثر آن خود را موعود یا پیشگام‌ وی‌ می‌پندارند‌ و ادعاهایی می‌کنند، ولی بیشتر مدعیان جاه‌طلب بـوده‌اند.

سـید علی محمد شیرازی که در سال‌ ۱۲۶۰‌ق. خود را باب امام زمان(ع) و سپس خودِ امام زمان(ع) و سرانجام یک پیامبر معرفی‌ کرد‌، به‌ عقیده مورخان مقداری اختلال حواس داشته است. علمای اسلام او را مـحاکمه کـردند و به وی‌ گفتند‌ که به سبب احتمال جنون، فعلاً وی را اعدام نمی‌کنند. سپس او‌ از‌ همه‌ ادعاهای خود کتبا و شفاها توبه کرده و توبه‌نامه‌ای نوشت که به خط خودش در کتابخانه مجلس‌ شورای‌ اسـلامی‌ مـوجود اسـت. این شخص چندی بعد تـوبه خـود را شـکست و دو باره‌ همان‌ ادعاهای باطل را مطرح کرد و در نتیجه، برای بار دوم در تبریز محاکمه و اعدام شد.

یکی‌ از‌ جانشینان باب حسینعلی نوری بود که خـود را بـهاءاللّه نـامید و بابیت را‌ به‌ بهائیت متحول کرد. این فرد جـاه‌طلب و بـدون‌ اختلال‌ حواس‌ خود را پیامبر و سپس خدا دانست و پس‌ از‌ او، پسرش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء با زرنگی تمام آن مرام را‌ تـرویج‌ کـرد. جـانشین وی نوه دختری‌اش‌ شوقی‌ افندی بود‌ و پس‌ از‌ مرگ این شخص کـه عقیم بود‌، در‌ سال ۱۳۳۶ش.، بیت‌العدل اعظم امور آنان را در دست گرفت. این سه‌ مدعی‌ در شهر عکّا در فلسطین تحت‌ اشغال انـگلیس اقـامت داشـته‌ و از‌ حمایت آن دولت استعمارگر برخوردار‌ بوده‌اند‌. کشور غاصب اسرائیل که در زمان شوقی افـندی تـأسیس شده است، از این‌ فرقه‌ و بیت‌العدل اعظم و مقبره سران فرقه‌ (که‌ ادعا‌ می‌کنند جسد باب‌ معدوم‌ نـیز در آنـجا مـدفون‌ است‌) حمایت کرده و می‌کند.

شمار موعودهای دروغین ادیان را کسی جز خدای مـتعال نـمی‌داند. چـنین‌ افرادی‌ در یهودیت، ماشیَح شِقِر، در مسیحیت‌، مسیح‌ کاذب (pseudo‌-Christ‌) و در‌ اسلام، متمهدی خوانده می‌شوند‌.

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۰۹)


۸ ـ ۱۳٫ دجّال و هَرْمَجِدّون

عـنوان دجـّال (Antichrist) در هـر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام مطرح است‌.(۱) این‌ واژه در زبان عربی به معنای‌ «آب‌ طـلا‌» اسـت‌ و به‌ همین علت، افراد‌ بسیار‌ دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند، «دجّال» نـامیده مـی‌شوند. دجـّال لقب دغلباز و ستمکاری است که‌ در‌ آخرالزمان‌ مردم را گمراه خواهد کرد. نام وی‌ نزد‌ یـهودیان‌ «آرْمـیلوس‌» و نزد‌ مسلمانان‌ «صائد بن صید» است و گفته می‌شود: هنگامی که وی در مدینه منوره مـتولد شـد، حـضرت رسول اکرم(ص) برای دیدن او به منزلش رفت و با مادرش سخن گفت‌ و اعلام کرد که وی هـمان دجـّال است که دنیا را پر از آشوب و فتنه خواهد کرد. یک بار هم خلیفه دوم تـصمیم گـرفت صـائد بن صید را بکشد، ولی حضرت‌ رسول‌(ص) مانع شد به این عنوان که اگر وی واقعا همان دجـّال آخـرالزمان بـاشد، او نخواهد توانست وی را بکشد و اگر دجّال نباشد، در کشتن او خیری نیست.(۲)

نگرانی مردم‌ از‌ دجـّال بـه اندازه‌ای بود که خلیفه دوم هنگام فتح شام، از علمای اهل کتاب در باره دجّال پرسید. نام دجّال نـزد افـراد و جوامع‌ دینی‌ پیوسته مطرح بوده است و برخی‌ از‌ کتاب‌ها و فیلم‌ها نام «دجّال» را بـر خـود دارند و کسانی از پیروان هر سه دین ابـراهیمی مـی‌گویند کـه او تولد یافته و زنده است.

همچنین در‌ اسلام‌ (بـه ویـژه در تشیع‌) فردی‌ به نام سفیانی مطرح است. نام او «عثمان بن عنبسه» خواهد بـود و از یـک قرن پیش تا کنون کـسانی مـدعی شده‌اند کـه شـخص وی را در سـوریه دیده‌اند.(۳) کسانی هم‌ در‌ جهان اسلام بـه عـنوان سفیانیِ موعود قیام کرده‌اند.(۴)

______________________________

۱٫ «ای بچه‌ها این ساعت آخر است و چنان که شـنیده‌اید کـه دجّال می‌آید، الحال هم دجّالان بـسیار ظاهر شده‌اند و از این مـی‌دانیم کـه‌ ساعتِ‌ آخر است‌» (رساله اول یـوحنا ۲:۱۸) ایـن متن از عهد جدید مسیحیت به سابقه اعتقاد به دجّال در یهودیت‌ اشاره می‌کند. البـته مـنابع فراوانی در این باب از هر سـه‌ دیـن‌ در‌ اخـتیار است که بـرای مـتخصصان به کار می‌آید.

۲٫ مـسند الامـام احمد بن حنبل، حدیث ۶۰۶۳٫

۳٫ «زوار شامی ‌‌عثمان‌ بن عنبسه را که ۲۰ ساله و رئیس ایل خود اسـت، در کـوه حوران‌ و به‌ انتساب‌ به ابوسفیان افـتخار مـی‌کند، دیده‌اند؛ صـدهزار نـفر از او اطـاعت می‌کنند.» (ناظم الاسلام کـرمانی، علائم‌الظهور‌، ۱۳۲۹ق.، ص۱۲۹ـ۱۳۰). مسافرانی هم در بین راه تصادفا تولد وی را دیده‌اند‌ و در عصر ما حضرت‌ آقای‌ بهلول (عافاه اللّه تعالی) او را در ارتـش سـوریه دیده است. این قصه‌ها پیوسته نـقل مـجلس پاکـدلانی اسـت کـه در شوق ظهور روزگـار مـی‌گذرانند.

۴٫ یکی از آنان به نام «ابومحمد بن‌ عبداللّه بن یزید بن معاویه» در سال ۱۳۲ (یعنی زمانی که بـنی‌العباس بـرای انـتقال خلافت آل مروان به خود به مهدویت تـمسک جـسته بـودند) و دیـگری بـه نـام «علی بن عبداللّه بن‌ خالد‌ بن یزید بن معاویه» در سال ۱۹۵ و یکی دیگر که نامش مشخص نشده است، در سال ۲۹۴ قیام کرده‌اند (تاریخ طبری).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۰)


مسیحیان معتقدند که عدد نـام آن موجود «وحش نشاندار‌» ۶۶۶‌ است (مکاشفه یوحنّا ۱۳:۱۸) و این عدد افراد زیادی را به خود مشغول کرده است.

از گذشته‌های دور برخی از شخصیت‌های دینی و سیاسی جوامع مسیحی از سوی دشمنانشان «دجّال‌» معرفی‌ شده‌اند؛ مخصوصا هنگامی کـه پاپ‌هـا و پادشاهان اروپا با یکدیگر اختلاف پیدا می‌کردند، این عنوان را به یکدیگر می‌دادند. لوتر پس از آنکه در برابر کلیسای کاتولیک قیام کرد و مورد‌ تکفیر‌ پاپ‌ قرار گرفت، دستگاه پاپی را‌ «دجّال‌» نامید‌. انقلاب فرانسه، سوسیالیسم و کـمونیسم نـیز «دجّال» شمرده شده‌اند.

اینک چند نمونه از نامزدهای بی‌شمار عنوان «دجّال» یا «وحش نشاندار ۶۶۶»، آتش‌افروز‌ و دغلبازی‌ که‌ مجروح می‌شود، ولی از خطر مرگ می‌رهد:

ـ ناپلئون‌ و هـیتلر‌، بـه خاطر جنگ افروزی؛

ـ میخائیل گـورباچف بـه خاطر نشان ماه‌گرفتگی که بر بالای پیشانی دارد؛

ـ هنری کیسینجر، وزیر خارجه‌ اسبق‌ آمریکا‌ که یک صهیونیست فریبکار است؛

ـ رنالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا‌ و طـراح «جـنگ ستارگان» که نام‌های ۶ حـرفی او (Ronald Wilson Reagan) نـشان‌دهنده رمز ۶۶۶ است؛ ضمنا وی در یک‌ سوء‌ قصد‌ مجروح شد؛

ـ صدام به‌سبب گردن‌کشی ونادیده‌گرفتن خواست جامعه‌جهانی، هنگام‌اشغال‌کویت؛

ـ پاپ ژان‌ پل‌ دوم، مخصوصا به خاطر زخمی‌شدن بر اثر سوء قصدی که به جان وی شد و رفع خـطر‌ مـرگ‌ از‌ او.

همچنین برخی از توانایی‌های جدید بشر، مانند شکستن هسته اتم، تسخیر‌ فضا‌، اختراع‌ ماهواره و کامپیوتر و طراحی شبکه جهانی اینترنت نشانه یک تحوّل جهانی و ظهور دجّال به شمار‌ رفته‌ است‌.

گروهی نـیز گـفتند: «بارکد» اجـناس همان «دجّال» یا «وحش ۶۶۶» است که باید منسوخ‌ و نابود‌ شود.؛ زیرا در کتاب مکاشفه می‌خوانیم که آن وحش هـمه خرید و فروش‌ها را‌ در‌ اختیار‌ می‌گیرد:

هیچکس خرید و فروش نتواند کرد جز کـسی کـه نـشان یعنی اسم یا عدد‌ اسم‌ وحش را داشته باشد. در اینجا حکمت است پس هر که فهم دارد‌، عدد‌ وحش‌ را بـشمارد؛ ‌ ‌زیـرا که عدد انسان است و عددش ششصد و شصت و شش است. (مکاشفه یوحنّا ۱۳‌:۱۷‌ـ۱۸).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۱)


مکانی در فـلسطین بـه نـام «هَرْمَجِدّون» (Armageddon) به عنوان میدان جنگ‌ آخرالزمان‌ در‌ کتاب مکاشفه ۱۶:۱۶ آمده است. هَرْمَجِدّون برای مسیحیان بسیار اهـمیت پیدا کرده است و در‌ سال‌ ۲۰۰۰‌ شمار زیادی از گردشگران به مناسبت ورود به هزاره جدید از آنـ‌ مکان‌ دیدن کردند. دولت غـاصب اسـرائیل نیز در آنجا پارک‌ها و هتل‌هایی ساخته بود. بازار گرم هزاره‌گرایی میان‌ مسیحیان‌ ساده‌دل مبالغ هنگفتی را نصیب صهیونیست‌ها کرد. برخی از مسلمانان پاکدل نیز‌ نسبت‌ به هرمجدّون حساس شده‌اند.

۹ ـ ۱۳٫ معاد و ثواب‌ و عقاب‌

جنبه‌ دیـگر آخرت‌شناسی به ثواب و عقاب مربوط می‌شود‌ که‌ تقریبا همه ادیان به آن قائل هستند (و فلسفه به چنین چیزی نمی‌رسد مگر‌ آنکه‌ آن را با دین عجین‌ کنند‌). در باره‌ ثواب‌ و عقاب‌ اعمال آدمی در ادیان ۳ دیـدگاه وجـود‌ دارد‌:

۱٫ دریافت ثواب از طریق جلب نعمت‌ها و عقاب از طریق سلب نعمت‌ها در‌ این‌ دنیا. این دیدگاه در باب ۲۸‌ سفر تثنیه تورات که‌ (بعد‌ از مزمور ۱۱۹)(۱) طولانی‌ترین فصل‌ کتاب‌ مقدس است و بیش از چهار صفحه از ترجمه فـارسی را اشـغال کرده است‌ و نیز‌ در باب ۲۶ سفر لاویان‌ یافت‌ می‌شود‌.(۲) این اعتقاد به‌ طور‌ جزیی در ادیان ابراهیمی‌ یافت‌ می‌شود و ربطی به معاد ندارد.(۳)

۲٫ دریافت ثواب و عقاب پس از مرگ و رستاخیز مردگان در‌ جهانی‌ دیـگر. ایـن دیدگاه در آیین زردشت‌، یهودیت‌، مسیحیت و اسلام‌ وجود‌ دارد‌. نسبت زمان ظهور موعود‌ با

______________________________

۱٫ مزمور ۱۱۹ که بیش از هفت صفحه از ترجمه فارسی را اشغال کرده است‌، مشتمل‌ بر اشعاری به ترتیب الفبای عـبری‌ اسـت‌ کـه‌ تقسیم‌ آن‌ مزمور را به‌ دو‌ یـا چـند مـزمور ناممکن ساخته است.

۲٫ تخلف آشکار پاداش‌های دنیوی از دو راه توجیه شده است‌: نخست‌ اینکه‌ داستان ایوب در کتاب وی می‌خواهد بگوید‌ پاداش‌ دنیوی‌ «دیر‌ و زود‌ دارد‌، ولی سـوخت و سـوز نـدارد»؛ دوم اینکه در باره کسانی که حتی با تأخیر بـه ثـواب و عقاب نمی‌رسند و می‌میرند، در کتاب دانیال ۱۲:۱ـ۲ (که دانشمندان تاریخ سنتی تألیف‌ آن را رد می‌کنند و می‌گویند در حدود سال ۱۶۵ ق.م. نوشته شده است) می‌خوانیم: «در آن زمـان هـر یـک از قوم تو که در دفترْ مکتوب یافت شود، رستگار خواهد شـد‌ و بسیاری‌ از آنانی که در خاک زمین خوابیده‌اند، بیدار خواهند شد: اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جـهت خـجالت و حـقارت جاودانی.» ضمنا از آنجا که معاد در تورات‌، بلکه‌ در هیچ جای عهد عـتیق نـیامده است، باید گفت که تعبیر کلی «آخرت» در تثنیه ۸:۱۶ و مراثی ارمیا ۴:۱۸، به معنای «عاقبت دنیوی‌» است‌.

۳٫ عـلاوه بـر تـورات، انجیل نیز‌ بلاهای‌ دنیوی را نتیجه گناه می‌داند (لوقا ۱۳:۱ـ۹). در قرآن مجید نیز مـی‌خوانیم: «وَ مـَا أَصـَابَکُم مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَن کَثِیرٍ‌» (شوری‌ ۳۰). البته قرآن کریم‌ بر‌ امـتحانی بـودن بـلاها نیز تأکید دارد و منابع اسلامی موارد آنها را به دقت تفکیک کرده است (رک: المیزان: مائده ۱۸).

هفت آسمان » تابستان ۱۳۸۳ – شماره ۲۲ (صفحه ۱۱۲)


زمـان رسـتاخیز (رجعت و قیامت) و سایر تفصیلات این دو حادثه(۱) در‌ این‌ چهار دین بسیار مورد بحث و اخـتلاف اسـت. گـروهی از محققان غیردینی اعتقاد به رستاخیز را زاییده انتظار موعود می‌دانند.

۳٫ دریافت ثواب و عقاب پس از مرگ در هـمین دنـیا. این دیدگاه‌ که‌ تصادفا ترکیبی‌ از دو دیدگاه قبلی است، تناسخ (reincarnation) نامیده می‌شود. همان طـور کـه قـبلاً گفته شد، این اعتقاد‌ نزد هندوان وجود دارد و آن را سمسارا (Samsara) می‌نامند و گونه‌هایی از‌ آن‌ به‌ بودیسم، جینیسم، سـیکیسم و بـرخی از فرقه‌های یهودیت، مسیحیت و اسلام سرایت کرده است. دوره‌های تناسخ نزد فرقه‌های مـنحرف ‌‌اسـلامی‌، کـَور و دَور نامیده می‌شده است.(۲) منحرفان آیات معاد را به تناسخ تأویل می‌کنند‌.

بر‌ اساس‌ این دیدگاه، انـسان پس از مـرگ دوبـاره در جایی متولد می‌شود. وی در این زندگی‌ تازه، نتیجه اعمال پیشین خود را می‌بیند و تـفاوت‌های مـردم جهان در خوشبختی وبدبختی‌ به‌همین‌علت‌است. اعمال‌کنونی وی نیز‌ آینده‌ اورا می‌سازد تا بازهم‌پس‌ازمرگ، نتیجه آنها را ببیند. شرور طبیعی و اخـلاقی نـیز با این بیان به‌طورضمنی توجیه می‌شود.

______________________________

۱٫ مانند جسمانی یا روحانی بودن هـر یـک از دو حادثه و درجه فراگیری آنها‌ نسبت به هـمه یـا بـرخی از مردم. علاوه بر این، حشر همه حـیوانات و وحـوش در قرآن کریم آمده است (انعام ۳۸ و تکویر ۵).

۲٫ رک: بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۳٫

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x