مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

دانش نامه دین

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (از صفحه ۱۷۳ تا ۱۹۰)
URL : http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/138482
دانش نامه دین (۱۸ صفحه)
نویسنده : موحدیان عطار،علی
نویسنده : وحیدی،شهاب الدین
نویسنده : پاشایی،نسترن
نویسنده : محمدی مظفر،محمد حسن
هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۳)


‌ ‌‌‌دانـش‌نامه‌ دین

آدم و حوا

آدم و حوا در سنت یهودی ـ مسیحی و اسلامی، پدر و مادر نسل‌ بنی‌آدم‌ محسوب‌ می‌شوند. در کـتاب‌مقدس دو تـوصیف از نـحوه آفرینش آنها وجود دارد. مطابق مجموعه قوانین کشیشی‌ در قرن پنجم یا ششم قبل از میلاد [سفر پیـدایش ۱:۱ـ۲:۴ [«خدا» یا «الوهیم‌» در روز ششم آفرینش‌ تمام‌ موجودات زنده را خلق کرد و انسان، اعم از مـرد و زن را بر صورت خود آفـرید. پس از آن خـدا آن زوج را ستود و به آنان گفت «تا پرثمر باشند و زاد و ولد‌ نمایند» و آنها را سرور تمامی موجودات قرار داد. بر طبق منابع یهودی در قرن ۱۰ پیش از میلاد (سفر پیدایش ۲:۴ـ۷، ۲:۱۵ـ۴:۱، ۴:۲۵) «خدا» یا «یهوه» هنگامی که زمین هنوز تهی و خـالی‌ بود‌»، آدم را آفرید و او را از خاک زمین شکل داد و روح زندگی را در دو سوراخ بینی او دمید. سپس خدا بهشت عدن اولیه را برای نگهداری، به او سپرد‌، ولی‌ به او گفت: اگر از میوه درختِ معرفت خوب و بد بخورد مجازات مرگ در انـتظارش خـواهد بود. آنگاه خدا دیگر حیوانات را آفرید، اما آنان را کافی نیافت، لذا‌ آدم‌ را به خواب فرو برد (میراند) و از دنده او حوا را آفرید. این دو پاک بودند؛ تا وقتی که از ابلیس حوا فریب خورد و آدم، در خوردن مـیوه مـمنوعه‌ به‌ او‌ پیوست، و در نتیجه آن، هر‌ دو‌ به‌ عریانی خود پی بردند و برگ‌های انجیر را به عنوان لباس پوشیدند. خدا بر تخلف و سرپیچی آنان آگاه شد و مجازاتشان را که‌ برای‌ زن‌، درد و وابستگی به مرد، و بـرای مـرد نیاز به‌ کار‌ با زحمت و مشقت برای

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۴)


امرار معاش بود، قرار داد.

اولین فرزندان آنان هابیل و قابیل بودند. هابیل، نگهبان گوسفندان، نزد‌ خدا‌ بسیار‌ گرامی بود و دوست قابیل از روی حسادت کـشته شـد. پسـر‌ دیگر، شیث به دنیا آمـد تـا جـای خالی هابیل را پر کند و دودمان و نسل آدمی قابیلیان و شیثیان از‌ آن‌ دو‌ در وجود آمدند، آدم و حوا دختران و پسران دیگری هم داشته و گفته‌ می‌شود‌. آدم در سن ۹۳۰ سـالگی درگـذشت.

از آثـار و کتب مهم که در یهودیت به داستان آفرینش‌ پرداخـته‌اند‌، کـتاب‌ (سِفر) آفرینش است. این کتاب بیان می‌کند که گناه آدم سبب از‌ دست‌ رفتن‌ کمال آدمی و تمام آفرینش شد. (کتاب آفـرینش ۲:۱۱، ۶:۱۲) در اصـل آدم و حـوا مانند‌ فرشتگان‌ (سفر‌ آفرینش ۱۱:۸) در سطح بالا و پیشرفته‌ای از بلوغ و کمال آفـریده شدند. (کتاب آفرینش ۷:۱۴‌) و نیز‌ در مرحله آخر آفریده شدند تا بر همه موجودات قبلی سروری داشته باشند‌. (سفر‌ آفـرینش‌ ۴:۱۹) در هـنگام آفـرینش آدم برخی فرشتگان در محبت و رحمت به او پیش‌دستی کردند‌ و بقیه‌ با او به نـزاع پرداخـتند و او را تکذیب نمودند. فیلون یهودی (وفات ۵۰‌ـ۴۵‌ پس‌ از میلاد) فیلسوف معروف می‌گوید که دو روایت از آفرینش بیانگر دو «آدم» متمایز (و مـتفاوت‌) اسـت‌؛ یـک آدم آسمانی که از تصویر خدا، و دیگری که از خاکِ زمین‌ آفریده‌ شد‌. به نـظر او ایـن آدم دوم بـا خوردن میوه ممنوعه تسلیم هواهای نفسانی شد و متعاقبا‌ ظرفیت‌ عقلانیِ‌ او [که در واقع در علم خـدا جـا داشـت [تنزل یافت.

در‌ عهد‌ جدیدِ مسیحیان، پولس به «آدم» به عنوان پیام‌آور و طلایه‌دار مسیح می‌نگرد؛ (با ایـن بـیان) «چونان شخصی‌ که‌ بایست می‌آمد» (نامه به رومیان ۱۲:۵). همان‌گونه که آدم زندگی بشر را‌ بـر‌ روی زمـین بـنا نهاد، مسیح نیز زندگی‌ تازه‌ بشر‌ را بنیان نهاد. به خاطر گناه آدم‌ مرگ‌ بـر هـمه انسان‌ها فرود آمد و به خاطر درستکاری عیسی، به همه موجودات حیات‌ داده‌ شـد. بـنابراین، ایـن گناه آدم‌ بود‌ که موجب‌ پدیدآمدن‌ گناهکاران‌ غیرمسیحی و یهودی شد، نه ناتوانی او‌ در‌ رعایت قانون. بـنابراین تـمام مردم به تأیید مسیح نیاز دارند. این نگاه‌ بعدها‌ در کلام مسیحی تـوسعه یـافت و مـفهوم‌ گناه اصلی را یافت‌.

در‌ «قرآن مخصوصا در سوره‌های ۲، ۷، ۱۵‌، ۱۷‌ و ۲۰، آمده است که خدا آدم را از خاک آفرید، اما او را‌ با‌ چـنان دانـشی

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۵)


بـلندمرتبه ساخت که‌ فرشتگان‌ مأمور‌ شدند تا در‌ مقابل‌ او به خاک افتند‌، همه‌ فـرمان بـردند جز ابلیس (که بعدها در بهشت، آدم و همسرش را فریفت، تا از‌ آن‌ میوه ممنوعه بخورند). سپس آنان را‌ به‌ زمـین، جـایی‌ که‌ اولاد‌ و اخلافشان محکوم شده بودند‌ تا چون دشمنان زندگی کنند، فرستاد. امـا در عـوض به آدم و فرزندان او در صورتی‌ که‌ تنها از او پیروی کـنند، هـدایت‌ و ارشـاد‌ ابدی‌ عطا‌ شد‌. بر طبق آموزه‌های‌ قـرآن‌، گـناه آدم تنها برای او بود و مردمان دیگر را گناهکار نساخت.

“Adam and Eve” in Merriam‌-Webster‌””‌s Encyclopedia of World Religions, P. 11.

ترجمه شهاب‌الدین‌ وحیدی‌

شَبَک‌

جمعیت‌ مـذهبیِ‌ دگـراندیشی‌ که در ده‌ها روستای شرق مـوصل، در مـثلث محدود بـه دجـله و زاب بـزرگ زندگی می‌کنند. در سال ۱۹۲۵ شمار آنها حـدود ۱۰۰۰۰ نـفر برآورد می‌شد؛ در سرشماری‌ سال ۱۹۶۰ عراق، شمار آنها ۱۵۰۰۰ نفر بود که در ۳۵ روستا سـاکن بـودند. برآوردهای اخیر بسیار بیشتر است.

شـَبَک‌ها عموما خود را کرد مـی‌دانند، ولی از دهـه ۱۹۷۰ در‌ معرض‌ تلاش‌های هماهنگی برای عـرب سـازی قرار گرفته‌اند که به تخریب حدود ۲۰ روستای شبک در سال ۱۹۸۸ منتهی شد. زبانی کـه بـا آن آیین‌های مذهبی و نمازهای خود را انـجام‌ مـی‌دهند‌، تـرکی است. بیشتر شـبک‌ها بـه چند زبان سخن مـی‌گویند و هـمین موجب ادعاهایی شده که آنها در واقع ترکمان یا کرد زبان و حتی عرب‌ زبان‌ انـد؛ ولی زبـان مادری‌شان یا‌ دست‌ کم زبان مـادری بـیشترشان گویشی از شـاخه گـورانیِ زبـان‌های ایرانی است. مذهب آنـها پیوند نزدیکی با مذهب علویان آناتولی (قزلباش) دارد؛ یکی از ادعیه‌ شان‌، که صرّاف آن را‌ نقل‌ کرده، صـریحا بـه حاجی بکتاش و استادان اردبیلی (یعنی صـفویان) بـه عـنوان بـنیانگذاران طـریقت معنوی آنها اشـاره دارد. بـرخی از اشعار مذهبی که در اجتماعات عبادی آنها خوانده می‌شود، منسوب به‌ شاه‌ اسماعیل و پیر سلطان ابدال عـلوی اسـت. یـک عقیده اساسی که در تعدادی از اشعار و ادعیه اظـهار مـی‌شود، ایـن عـقیده شـبک‌هاست کـه: اللّه‌، محمد(ص) و علی(ع) تثلیثی را شکل می‌دهند که در‌ آن‌ علی(ع) به‌ مثابه تجلّی غالب خداوند ظاهر می‌شود.

«کتاب مقدس» شبک، کتاب المناقب یا بُیرُق (بُرُخ در تلفظ محلی‌) اسـت که به

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۶)


ضمیمه رساله صرّاف چاپ شده و شامل دو بخش‌ است‌. بخش‌ اول گفت و گویی به صورت پرسش و پاسخ میان شیخ صفی الدین و پسرش صدرالدین درباره آداب طریقت است ‌‌که‌ در آن هیچ نشانه‌ای از تـأثیرات شـیعی غالی نیست؛ بخش دوم یعنی بُیرُق‌ واقعی‌، از‌ نظر محتوا شبیه متونی با همین عنوان است که در میان جوامع علوی آناتولی دیده‌ می‌شود. و مشتمل بر تعالیم و توصیه‌های گوناگونی است که بـا امـام علی(ع) و امام جعفر‌ صادق(ع) مرتبط‌اند و از ارتباط‌ میان‌ استاد (مربی) و شاگرد (طالب) و نهاد اخوّتِ آیینی بحث می‌کند.

پیوندهای شبک با جوامع صفوی ـ قزلباش، آنـان را از جـمعیت‌های بدعت‌آمیز همجوار، یزیدیان در شمال و صـارلی‌ها در جـنوب شرق، جدا می‌کند. صارلی‌ها‌، نظیر کاکایی‌ها، شاخه‌ای از اهل حق اند؛ آنان به گویشی گورانی سخن می‌گویند که بسیار شبیه گویش شبک است. غالبا گـفته مـی‌شود که دیگر جامعه گـورانی‌زبانِ هـمجوار دیگر به نام باجوان‌ یا‌ باجلان بخشی از شبک است یا برعکس [شبک بخشی از باجوان است[ . ولی باجوان ساختار قبیلگی دارد و رؤسای قبیله آن را رهبری می‌کنند، در حالی که شبک‌ها کشاورزانی بدون قبیله‌اند‌ که‌ در زمـین‌های مـتعلق به خانواده‌های سادات شهرنشین کار می‌کنند، خانواده‌هایی که به دلیل تبار نبوی و علوی شان از مرجعیت اخلاقی بالایی برخوردارند. ازدواج آزادانه شبک با باجوان، صارلی و ترکمان‌های‌ شیعی‌ آن منطقه باعث شده که مـرزهای مـیان این جـمعیت‌های مذهبی نامشخص شود.

جامعه شبک با سلسله مراتبی روحانی مشابه سلسله مراتب علویان سازمان یافته است. هـر فرد بالغ به‌ یک‌ پیر‌ که مرشد روحانی اوست، وابسته‌ اسـت‌. ایـن‌ نـقشی موروثی است و هر خانواده مایل است که وابستگی اش را نسل به نسل با سلسله نسب پیری خاص ادامـه ‌ ‌دهـد‌. همه‌ آیین‌ها‌ را باید یک پیر اداره کند. در اکثر‌ آیین‌ها‌ یک رهبر یا راهنما بـاید بـه او کـمک کند، و در اعیاد سالانه مهم دوازده مجری باید حاضر باشند: پیر‌، رهبر‌، حامل‌ چراغ، حامل مکنسه( جـارو)، سقّا، قصّاب، چهار خادم و دو بوّاب‌ (دربان). جوامع علوی آناتولی نیز این دوازده نفر را مـی‌شناسند، البته نام‌های آنان فـرق مـی‌کند. پیران شبک خود‌ نیز‌ به‌ طور سلسله مراتبی سازمان یافته‌اند و در میان آنها مرجع روحانی عالی‌ای‌ به‌ نام بابا وجود دارد.

شبک‌ها اجتماعات عبادی منظمی در

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۷)


خانه پیر دارند. سه عید سالانه مهم‌ در‌ مـیانشان‌ وجود دارد، یکی در شب سال نو (که در دسامبر برگزار می‌شود‌)، دومی‌ در‌ شب عاشورا و سومی «شب آمرزش» است که در طی آن اعترافات عمومی به جرائم‌ انجام‌می‌یابد‌ و درگیری‌های‌ داخل جامعه خاتمه می‌یابد. همین سه جـشن شـبانه است که در آنها هر دو‌ جنس‌ [مرد و زن [شرکت می‌کنند و در نوشته‌های اولیه درباره شبک‌ها و صارلی‌ها به نام لیله‌ الکفشه‌ خوانده‌ شده است، همراه با اتهام معمول زشتی‌های ناگفتنی (فعل کَفَشَ در گویش عـربیِ مـحلی‌، یعنی‌ «قاپیدن»). مینورسکی پیشنهاد کرد که این نام از کفش فارسی که واژه‌ای بی‌ کنایه‌ و ضرر‌ است، مشتق شده باشد و چندین تن از محققان پس از او پیشنهادش را پذیرفته‌اند، نظیر‌ موسی‌ که برداشتن نـعلین را ریـشه این نامگذاری می‌داند. ولی شبک‌ها خودشان ظاهرا‌ هرگز‌ از‌ این نام استفاده نمی‌کنند.

سفرهای زیارتی بخش مهم دیگری از تقویم عبادی است. در عید‌ فطر‌ و عید‌ قربان دو زیارتگاه مهم محلّی به نام‌های عـلی رش («سـیاه عـلی») و عباس‌ زیارت‌ می‌شوند. شبک‌ها اولی را بـا امـام عـلی زین العابدین بن حسین(ع) و دومی را با عباس برادر‌ جوانتر‌ حسین(ع) که در کربلا کشته شد، یکی می‌دانند. نوع دیگری از زیارت‌ مشتمل‌ اسـت بـر سـنگ زدن به قبر ادعایی‌ عبیداللّه‌ بن‌ زیاد، فرماندار امـوی عـراق که مسبّب ماجرای‌ کربلا‌ بود. این عمل در سرتاسر سال انجام می‌شود.

کتابنامه

مقالات پراشتباه، اما مؤثر‌ اناستاس‌ ماریه الکـرملی در المـشرق، ۲ (۱۸۹۹‌) و ۴ (۱۹۰۲‌) اکـنون از‌ دور‌ خارج‌ شده‌اند؛ تنها اثر جدی درباره عقاید‌ و اعمال‌ شبک عـبارت است از: احمد حامد صرّاف، الشبک من فرق الغلاه فی‌ العراق‌، بغداد ۱۳۷۳/۱۹۵۴٫

کتاب M.Moosa به‌ نام Extremist Shiites: the‌ ghulat‌ sects (Syracuse 1987)عمدتا مبتنی‌ است‌ بـر کـتاب صـرّاف و تعدادی از نویسندگان کمتر مهّم عراقی.

یک بررسی مردم‌شناختی سودمند‌:

A. Vinogradov‌, Ethnicity, cultural discontinuity and power‌ brokers‌ in‌ northern Iraq: the‌ case‌ of shabak, in Amer‌. Ethnologist‌, i (1974), 207-18.

برای اطـلاعات دربـاره حوادث اخیر، همراه با برخی نمونه‌های زبانی رک‌:

M.Leezenberg‌, The Shabak and the Kakais: dynamics‌ of‌ ethnicity in‌ Iraqi‌ Kurdistan‌ (technical note, Inst. for‌ language, Logic and Computation) University of Amsterdam, 1994;

منبع

EI2, vol. 9, pp. 152-3.

ترجمه محمدحسن‌ محمدی‌مظفر‌

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۸)


زیارت در آیین هندو

زیـارت، مـانند‌ مـعبد‌، از‌ مهم‌ترین‌ و بارزترین‌ مؤلفه‌های دین هندو‌ است‌. حتی اگر نتوان گفت هندوها بـیش از سـایر مـردم به زیارت می‌روند، اما تردیدی نیست که‌ این‌ نحوه‌ عبادت، آیین هندو را در زمره ادیـانی‌ قـرار‌ دادهـ‌ که‌ زیارت‌ در‌ آنها رواج و توسعه زیادی دارد. حتی اگر با قدری احتیاط سخن بگوییم، همه‌ساله بـیش از ۱۲ مـیلیون هندوی متدین به شوق زیارتِ حدود ۱۵۰ زیارتگاهِ شناخته شده‌ در هند بار سفر مـی‌بندند. ایـن سـفرها گاه مسافتی بالغ بر ۳۰۰۰ کیلومتر را شامل می‌شود.(۱) هر هندوی متدین، چه بیرون از هند بـاشد و چـه در هند، سعی می‌کند که‌ لااقل‌ یک بار در تمام عمر، از یکی از مکان‌های مقدس دیـدار کـند.(۲)

بـنابه مهابهارته، سفر زیارتی، یا همان تیرتهه‌یاترا،(۳) در گذشته بیشتر مجاهده‌ای بود برای کسب و انباشتن ثواب، کـه‌ بـه‌ ویژه کسانی که توان اهدای قربانی‌های پرهزینه را نداشتند آن را بر خود هموار مـی‌کردند. امـا هـم‌اکنون این واژه معنای عامی پیدا کرده‌ است‌، به طوری که شامل دیدارهایی‌ نیز‌ می‌شود که شـاید بـیشتر آمـیزه‌ای از سیر و سیاحت و تفریح و زیارت است.

شاید به سبب ماهیتِ تلفیقی، جذب‌کننده و هـمگون‌سازنده آیـین هندو، و نیز تکثر و گوناگونی سنّت‌های‌ خداباور‌ در این آیین، زیارت‌ هندویی‌ از بساطت اولیه درآمده و نظام پیچیده‌ای پیـدا کـرده است، در حالی که در متون پورانهای، زیارت اغلب وسیله‌ای برای انباشتن ثواب، کـه الزامـی هم نبوده تلقی شده است.(۴) این روزهـا‌ بـا‌ تـوسعه شبکه حمل و نقل در هند، زیارت در میان هـندوها رواج و وسـعت بیشتری یافته است، و گویا این روند ادامه داشته باشد.

بذر زیارت در آیین هـندو در مـناسک پیش‌آریایی نهاده‌ شده‌ است کـه‌ در آن شـواهدی بر وجـود آیـین غـسل در آب‌های مقدس می‌توان یافت. اما اشـاره آشـکار به تیرتهه‌یاتْرا‌ در متون وده‌ای آشکار گشته است. در وهله بعد، در مهابهارته‌ سخن‌ از‌ اعـمال نـهادینه شده‌ای رانده‌اند که در آن

______________________________

۱٫ Eliade, 1987, v. 11, p. 353.

۲٫ Nigosian, S.A. 1972, p. 106.

۳٫ tirthayaÎtraÎ؛ یاتْرا ‌‌متضمن‌ مـفهوم سفر است، و تیرتهه اصـطلاح مـرکبی است در زبان سنسکریت که بـه مـفهوم‌ گذار‌، گدار‌، پایاب یا گذرگاه رودخانه است، اما علاوه بر این، گاهی بـرای اشـاره به مردان مقدس‌ و حتی مـتون دیـنی نـیز به کار مـی‌رود.

Coleman, Simon & …: Pilgrimege; Past and‌ Present in the World‌ Religions‌, London, British Museum Press, 1995. p. 137-138.

۴٫ Eliade, 1987, op. cit.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۷۹)


زمـان‌ها ترتیب می‌دادند و تا حـد زیـادی با معنای لغوی تیرتهه (گذرگاهِ آب، گدار و پایاب) یاترا (سیر و سفر) مطابقت دارد. مهابهارته‌ خط سـیر یـک سفر زیارتی بزرگ را در هند ترسیم کـرده اسـت که در کـل حـرکتی در جـهت عقربه‌های ساعت دارد، یعنی از پوشـْکَره(۱) در راجستان(۲) آغاز می‌شود، و پس از گذشتن‌ از‌ مناطق مختلف در هند، به پْرَیاگه(۳) یا اللّه‌آباد کنونی پایان می‌پذیرد. اللّهـ‌آباد مـحل تلاقی سه رود مقدسِ گنْگ،(۴) یَمونا،(۵) و رود نـامرئی، اسـاطیری و زیـرزمینیِ سـَرَسْوَتی(۶) اسـت. (همان)(۷)

زیارتگاه‌های هـندویی بـه چند‌ نوع‌اند‌. چنان‌که از پورانه‌ها بر می‌آید، به لحاظ منشأتقدس چهارگونه زیارتگاه وجود دارد:

۱) دَیْوَه:(۸) مربوط به خـدایی از خـدایان؛

۲) آسـوره:(۹) مربوط به یکی از موجودات اهریمنی (دیوان)؛

۳) آرْشـه:(۱۰) مـربوط‌ بـه‌ مـردان مـقدس و فـرزانه؛

۴) مَنوشه:(۱۱) مربوط به انسان.

برخی از منابع دیگر(۱۲) زیارتگاه‌ها را به لحاظ وابستگی یا عدم وابستگی، به صورت زیر دسته‌بندی کرده‌اند.

۱) زیارتگاه‌های فرقه‌ای (متعلق‌ به‌ فرقه‌ یا مذهبی خـاص)،

۲) زیارتگاه‌های غیرفرقه‌ای‌؛ که‌ این‌ دسته دوم خودْ به دو نوع است:

۲ـ۱) زیارتگاه‌های منطقه‌ای (که شاید به سبب اهمیت کمتر، فقط مردم همان منطقه به آن‌ سفر‌ می‌کنند‌)،

۲ـ۲) زیارتگاه‌های مربوط به کل هـند.

هـمچنین،زیارتگاه‌ها را‌ به‌ لحاظ عملی که در آن صورت می‌دهند (یا ویژگی محل)، به دو دسته تقسیم کرده‌اند:

۱) جَلَه تیرتْهه‌ها،(۱۳) یا‌ مکان‌های‌ زیارتی‌ مربوط به آب، مثل رودخانه‌های مقدس؛

۲) مَنْدیره تیرتهه‌ها(۱۴) یا‌ زیارتگاه‌هایی کـه بـر محور معبدی بزرگ و مهم شکل گرفته است.

در جَلَه تیرتهه‌ها مراسم غسل در آبِ مقدس‌، و نیز‌ مراسمی‌ برای نیاکان، رایج‌ترین اعمال است، در حالی که، در

______________________________

۱٫ PusÊkara‌

۲٫ Ra‌Îjestan

۳٫ PrayaÎga

۴٫ Ganga

۵٫ YamunaÎ؛ یـا جـُمْنا.

۶٫ Sarasvati

۷٫ برای مطالعه مبسوط و دقیق در ایـن بـاره رک‌:

Chapter‌ III‌ Surinder Mohan, Hindu Places of Pilgrimage in India, Delhi, Munshiram Manuharlal pub‌. ۱۹۹۹‌,

۸٫ daiva‌

۹٫ aÎsura

۱۰٫ aÎrsÊa

۱۱٫ manusÊa

۱۲٫ پورانه‌ها؛ برای اطلاع از نقشه‌هایی که زیارتگاه‌های هند‌ را‌ بر‌ اساس متون مختلف نشان می‌دهد، رک: ۱۹۹۹٫ Bhardwaj, s.m..

۱۳٫ Jala tiÎrthas

۱۴٫ mandira‌ ti‌Îrthas

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۰)


مَنْدیره تیرتهه‌ها زائران عموما در طلب برقراری رابطه‌ای ملکوتی با خدای مـورد‌ نـظر‌ خود‌ و حاجت خواستن یـا عـنایت و فیض اویند.(۱)

اگر ملاک دسته‌بندی را ویژگی محل بدانیم، در‌ برخی‌ متون دینی (گروده پورانه) گونه دیگری از زیارتگاه‌ها را نیز باید بر این‌ دو‌ افزوده‌اند‌؛ ۳) زیارتگاه‌های غیرآبی و غیرمعبدی، کْشِتْره‌ها،(۲) که شامل برخی جنگل‌ها، بـیشه‌ها، کـوه‌ها (مثل رشته‌کوه‌های هیمالیا) می‌شود. در‌ این‌ مناطق معمولاً نقاط خاصی نیز به طور ویژه‌تر معلوم کرده‌اند که از‌ قداست‌ زیادی‌ برخوردار است. کْشِتْره‌ها مناطق علامت‌گذاری شده‌اند که گمان می‌برند در آنها فعالیت‌های خـدایان، مـثل شکار‌، نـبردها‌، و بازی‌ها‌ و ورزش‌های اساطیری رخ داده است. سفر به کْشِتْره‌ها معادل شرکت در تجربه‌ مقدسِ‌ آنهاست.(۳) برخی مکان‌های زیارتی، مانند کـاشی(۴) فقط به هندوها تعلق ندارد، بلکه پیروان ادیان دیگر نیز‌ بـه‌ آنـها سـفر می‌کنند. برای مثال بوداییان و جَینه‌ها نیز به کاشی، که یکی‌ از‌ هفت مکان مقدس هندوهاست و در کنار رود‌ گنگ‌ جـای‌ ‌ ‌دارد، تـوجه نشان می‌دهند.(۵)

هندوها اکنون زیارت‌ را‌ برای مقاصد مختلفی به عهده می‌گیرند: کسب ثـواب، طـلب رسـتگاری و به‌دست‌آوردن استحقاقِ شرایط‌ بهتر‌ در زندگانی بعدی، طلب بخشودگی‌ گناهان‌، عبادت، شهود‌ خدا‌ یا‌ دریافت جـذبه‌ای از او (دَرْشَنه)، خشنود‌ کردن‌ نیاکان، راضی ساختن خدایی خشمگین، شفا یافتن از بیماری، رهایی از بـدبختی‌، تأمین‌ رفاه و یا کـسب بـرکت و رونق.(۶) شاید‌ بتوان گفت زیارتگاه‌هایی که‌ در‌ متون سنسکریت از آنها نام‌ برده‌اند‌ و بیشتر مورد تأیید و توجه سطوح بالاتر جامعه هندویی نیز هست، غالبا به منظورهایی‌ مثل‌ طلب معنویت و تهذیب

______________________________

۱٫ Eliade, M. 1987‌, v. 11‌, p. 353‌.

۲٫ KsÊetras؛ به‌ معنای‌ مـنطقه.

۳٫ همان، و نیز: Bhardwaj‌, S. M. op‌ cit, p. 63.

۴٫ kaÎsÊiÎ

۵٫ ویتمن، س. ۱۳۸۲، ص۸۰٫

۶٫ ویتمن، س، ۱۳۸۲، ص۸۱؛ و نیز: Eliade, M. 1987, v. 11, p. 354‌.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۱)


یا‌ شرکت در بازآفرینیِ نمادینِ حوادث اساطیری‌ و کیهانی‌ و دریافت مفهوم‌ عمیق‌تری‌ از‌ آنها مورد توجه واقع‌ می‌شود. اما زیارت‌گاه‌های محلی را بیشتر برای اموری مثل شفاعت و وساطت برای حـل مـشکلات زندگی‌ مورد‌ توجه قرار می‌دهند.(۱) جالب است بدانید‌، گاهی‌ زائران‌، برای‌ کسب‌ ثواب بیشتر، مشقت‌هایی‌ را‌ علاوه بر سختی‌های سفر بر خود هموار می‌کنند، مثل طی مسافت بر روی یک پا (به‌ صـورت‌ لِیـ‌ لِی)، و یا راه رفتن بر روی زانو‌،(۲) یا‌ حتی‌ غلْط‌ زدن‌.

منبعی‌ وجود ندارد که بتواند از نگاهی برون‌دینی، مهم‌ترین زیارتگاه‌های هندو را، با وجود کثرت آنها و تنوعی که در عقاید هندویی درباره آنها سـراغ داریـم فهرست کند. از‌ دید هر فرقه و نحله‌ای دسته‌ای خاص از زیارتگاه‌ها مهم‌ترین‌اند. با وجود این می‌توان با قاطعیت ۴ مکان اصلی را نام برد که زائران در مسیر زیارت بزرگ `هندویی به آنها گذر‌ مـی‌کنند‌. چـهاردهامَس،(۳) یـا چهار آستانه قدسی، عنوانی بـرای ایـن مـکان‌هاست:

۱) بَدْرینات(۴) در کوه‌های هیمالیا؛

۲) پوری(۵) در ساحل شرقی؛

۳) رامِشْوَرَم(۶) در منتهی‌الیه جنوب هند؛

۴) دوارکا (۷) در ساحل غربی.(۸)

علاوه بر این‌، چهار‌ مکان مقدس هست که هـر چـند سـال یک بار در آنها اجتماع بزرگی از هندوها شکل مـی‌گیرد. کـومب مِلا،(۹) یا گردهمایی دیگ‌ها(۱۰‌)` از‌ آیین‌های بزرگ هندویی است که‌ در‌ چهار محل به نوبت شکل می‌گیرد. در ناسیک،(۱۱) اوجَّین(۱۲) و هَری‌دْوار(۱۳) سـه سـال یـک‌بار، و در اللّه‌آباد، یا همان پَرَیاگه(۱۴) هر ۱۲‌ سال‌ یک‌بار. این مراسم بـا‌ حضور‌ میلیون‌ها نفر هندو از سرتاسر هند برگزار می‌شود. در این مراسم عبادت‌هایی مانند غسل در آب، به امید ریختن گناهان، صـدقه و بـخشش صـورت می‌گیرد.(۱۵) این چهار مکان از قداستی‌ اساطیری‌ برخوردارند. گمان بر این اسـت کـه در

______________________________

۱٫ همان و Eliade.

۲٫ Nigosian, S. A. 1972, p. 106.

۳٫ chaÎrdhaÎmas

۴٫ BadrinaÎthیا بَدْرینَرَین، .Badrinarain

۵٫ Puri، یا جَگنّاتهه پوری JagannathaÎ Puri.

۶٫ RaÎmesvaram

۷٫ DvaÎrka‌Î

۸٫ Eliade‌, op cit‌, p. 353, :و نیزBhrdwaj, S. M., op cit, p. 170.

۹٫ Kumbh mela

۱۰٫ Kumbh، دیگ یا ظرف تو گودی است که‌ در این گردهمایی مـورد اسـتفاده قـرار می‌گیرد، و با آن از آب‌ رودخانه‌ پر‌ می‌کنند و از بالا آن را روی‌آب‌ها می‌ریزند. این‌ظرف می‌توانداشاره‌به الهه مـادر و رحـم نـیزباشد. (Bowker, (J. 1997, p. 562 مِلا ‌‌به‌ معنای گردهمایی و اجتماع است.

۱۱٫ NaÎsik

۱۲٫ Ujjain

۱۳٫ HaridwaÎr

۱۴٫ Paraya‌Îga‌

۱۵‌. Singh, C. & Nath, P. 1999-2002, P. 100.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۲)


جریان جنگ خدایان با دیوان (asuras)بر سر اَمـْریت‌(۱) یـا آب حـیات جاودانه، در هر یک از این ۴ مکان قطره‌هایی برزمین پاشید‌.(۲)

علاوه بر دْهامهها و کومْب‌ملاها‌، هفت‌ مـکان مـقدس دیگر نیز هست که از زیارتگاه‌های سرتاسری هند در شمار است: سپته‌پوری‌ها(۳) یا مُکْشه‌پوری‌ها(۴) عـبارت‌اند از: دوارکـه،(۵) اَوَنـْتی‌پوری،(۶) کانْچی‌پورَم،(۷) اَیُدْهیا،(۸) مَتْهورا،(۹) مایاپوری،(۱۰) کاشی(۱۱).

هفت رودخانه مقدس نیز‌ که موضوع زیارت هندویی قـرار مـی‌گیرد عبارت است از: گَنگ، یَمونا، گُداوَری،(۱۲) سَرَسْوَتی،(۱۳) نَرْمَدا،(۱۴) سِند(۱۵) و کَوِری(۱۶). رشته کوه هیمالیا بـا ۲۵۰۰ کـیلومتر طـول و ۳۵۰ کیلومتر عرض‌ و صدها‌ قله با بیش از ۶۰۰۰ متر ارتفاع، مکانی مقدس محسوب می‌شود که اماکنی در آن مـوضوع زیـارت هندوهاست.(۱۷)

اماکن زیارتی بزرگ و سرتاسریِ هند، بیشتر به نام شیوه است و کـمتر‌ بـه‌ نـام ویشنو، برهما و خدا بانوان؛ فقط زیارتگاه پوشکره را می‌توان نام برد که در آن برهما خدای اصلی اسـت. امـا در زیـارتگاه‌های منطقه‌ای و محلی، چه بسا خدابانویی خدای اصلی‌ شناخته‌ می‌شود؛ مثل زیارتگاه کـالی(۱۸) در کـلکته، و میناکْشی(۱۹) در تأمیل نادو. شاکْته‌ها (پرستندگان شَکْتی) اماکن زیارتی زیادی دارند که در آن الهه مادر، با نام‌های گـوناگون‌اش، خـدای اصلی‌ است‌.(۲۰‌)

از دید هندوان، هر مکان‌ زیارتی‌ ویژگی‌هایی‌ دارد و برکات مخصوصی را به زائرانـ‌اش ارزانـی می‌کند، برای مثال زیارتگاه‌های منطقه‌ای هست کـه بـه داد نـابینایان می‌رسد، یا مخصوص بی‌فرزندان‌ است‌، و یا‌ حـتی بـرخی زیارتگاه‌ها به امور جزئی‌تری مثل شفای‌ عارضه‌های‌ پوستی شهرت دارد.(۲۱) در این میان، بنارس و گـَیا(۲۲) ویـژه طلب رستگاری، بخشایش گناهان، و خـشنود کـردن نیاکان

______________________________

۱٫ Amrit‌

۲٫ هـمان‌.

۳٫ Saptapuris‌

۴٫ moksÊapuris

۵٫ DwaÎrka

۶٫ Avantipuri

۷٫ KaÎncipuram

۸٫ AyodhyaÎ

۹٫ MathuraÎ

۱۰‌. MaÎyapuri

۱۱٫ KaÎsi

۱۲٫ GodaÎvari

۱۳٫ Sarasvati

۱۴٫ NarmadaÎ

۱۵٫ Sindhu

۱۶٫ KaverãÎ

۱۷‌. Howley‌, J. &‌; Bharatadass, J, 1996, p. 5.

۱۸٫ KaÎli

۱۹٫ MinaÎksÊi

۲۰٫ Eliade, M. op‌ cit‌, p. 354؛ بـرای مـطالعه‌ای تفصیلی درباره ربط و نسبت میان امـاکن زیـارتی و خدایان و خدابانوان و نیمه خدایان و دیگر موجودات‌ الوهی‌ در‌ آیین هندو، بنگرید به: Kumar, S.V., 1983.

۲۱٫ ویـتمن، س، ۱۳۸۲، ص۸۰٫

۲۲٫ Gaya‌Î

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۳)


بـه‌ وسیله‌ هدایا و خیرات است. متهورا و وْریـنْدَوان(۱) قرینِ نام کْرْشْنه اسـت و مـعمولاً برای دریافت دَرْشَنه یا‌ عـنایتی‌ مـخصوص‌ از او به آن‌جا می‌روند. برخی دیگر از اماکن زیارتی چنان‌اند که به زعم‌ هندوها‌ اگـر کـسی در آن بمیرد از تولد مکرّر (سَمْساره یـا تـناسخ) نـجات می‌یابد‌، و به‌ ایـن‌ سـبب برخی هندوهای متدین مـایل‌اند اواخـر عمر را در وارانَسی،(۲) با همان بنارس، در‌ ساحل‌ رود گنگ در ایالت اوتّرپْرادِش مجاور گردند. این مکان را مـأوای شـیوه، خدای‌ باروری‌ و انهدام‌، می‌دانند.

معمولاً مـکان‌های زیـارتی را خوب سـازمان دادهـ‌اند. در هـر زیارتگاه راهنمایان و دینیارانی هـستند که‌ زائران‌ را تحویل می‌گیرند و به همراه خود به اماکن و مراسم می‌برند. معمولاً دفترچه‌های‌ راهنمایی‌ هـست‌ کـه خصوصیات هر محل و معابد آن را شرح مـی‌دهد، جـزئیات اسـاطیریِ خـاص آن جـا را‌ بیان‌ می‌کند‌، فـضیلت‌های آنـها را تعریف می‌کند، و فایده‌هایی را که از هر جا عاید‌ می‌شود‌ بر می‌شمرد.

به این‌گونه، زیارت برای هندوها، هـمه خـواصِ دیـنی و معنوی مورد انتظار از این مؤلفه‌ مهم‌ دیـنی را در بـر دارد. تـقریبا هـمه آثـار و بـرکاتی را که مسیحیان‌ و مسلمانان‌ از زیارت می‌طلبند، هندوها نیز در نظر‌ دارند‌. اما‌ علاوه بر آن، و شاید بیشتر از سایر‌ ادیان‌، هندوها به وسیله زیارت به بُعد دیریابی از آیین هندو راه می‌برند کـه‌ مشکل‌ می‌توان آن را با چیز‌ دیگری‌ تبیین کرد‌. در‌ آیینی‌ مثل آیین هندو، با آن همه‌ تنوع‌ و تکثر، خودآگاهی هندویی، یا آگاهی به آنچه یک نفر به وسیله آن‌ خود‌ را در چارچوب این آیـین حـس‌ می‌کند، امری است دیرفهم‌ و پیچیده‌. اما در اجتماعات بزرگِ هندویی‌، به‌ویژه‌ کومْب‌مِلاها، چنین مایه وحدت و هم‌بستگی‌ای به خوبی ادراک می‌شود.

علی موحدیان عطار

صارْلیه‌

نام‌ گروهی از کاکائی‌ها یا اهل‌ حق‌ کـه‌ در شـمال عراق‌ زندگی‌ می‌کنند، در مجموعه‌ای از‌ شش‌ روستا که چهارتای آنها در ساحل راست زاب بزرگ و دوتای دیگر در ساحل چپ‌ آن‌ قرار دارند که از محل تلاقی‌ آنـ‌ بـا دجله‌ دور‌ نیست‌ و ۴۵ کیلومتر / ۲۸ مایل‌ بـا جـنوبِ شرقی موصل فاصله دارد. روستای اصلی که محل زندگی رئیس است وردک نامیده‌ می‌شود‌ و در ساحل راست قرار دارد؛ بزرگترین‌

______________________________

۱٫ Vrindava‌În

۲٫ Va‌Îra‌Înas‌ãÎ

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۴)


روستا، سُفیّه‌، در‌ ساحل چپ قرار دارد.

صارلی‌ها نظیر دیـگر فـرقه‌های موجود در شمال عراق (یـزیدی‌ها، شـبک‌ها، باجوران) درباره‌ عقاید‌ و اعمال‌ دینی شان مردمانی بسیار کم حرف‌اند به‌ طوری‌ که‌ دیگر‌ ساکنان‌ منطقه‌ در گذشته آداب زشتی را به آنان نسبت می‌دادند و ادعا می‌کردند که آنان نوعی زبان سرّی مـخصوص بـه خودشان دارند. در سال ۱۹۰۲ پِرآناستاز یادداشتهایی درباره صارلی‌ها‌ (و نیز درباره فرقه‌های باجوران و شبک) ارائه داد که از فردی در موصل کسب کرده بود. بنابر گفته او زبان آنان آمیزه‌ای از زبان‌های کردی، فارسی و ترکی است. از نظر دیـنی‌ آنـان‌ موحّد بـودند، به پیامبرانی خاص و به بهشت و دوزخ اعتقاد داشتند. آنان نه روزه می‌گرفتند و نه نماز می‌خواندند. آنان معتقد بودند کـه رئیس شان قدرت آن را دارد که محدوده‌ای‌ را‌ در بهشت بفروشد. به همین منظور او در مـوقع بـرداشت مـحصول از همه روستاها بازدید می‌کرد و هر صارلی مجاز بود به هر مقدار‌ ذراعی‌ [از زمین بهشت] که می‌توانست‌ پولشـ‌ ‌ ‌را بـدهد، خریداری کند؛ قیمت یک ذراع هیچگاه کمتر از رُبع مِجیدیّه نبود. نسیه پذیرفته نمی‌شد. رئیـس رسـیدی مـی‌داد که نشان می‌داد یک نفر‌ چند‌ ذراع به دست آورده‌ است‌. این رسید در جیب مرده گـذاشته می‌شد تا او بتواند آن را به رضوان، نگهبان بهشت، ارائه دهد. صارلی‌ها همچنین در هر سال قـمری یک روز جشن داشتند کـه عـبارت‌ بود‌ از صرف غذایی که رئیس آن را اداره می‌کرد و در آن هر کس خروسی می‌آورد که با برنج یا گندم پخته شده بود. گفته شده که پس از صرف غذا‌، که‌ اکله المحبّه‌ نامیده می‌شد، چراغ‌ها خاموش مـی‌شده و عیاشیِ جنسی رخ می‌داده است. پسر عزب رئیس جامعه به هنگام مرگ‌ او، جانشینش می‌شد؛ او از تراشیدن ریش و سبیل خود منع می‌شد‌. صارلی‌ها‌ چند‌ همسر داشتند. گفته شده که آنان کتاب مقدسی به زبـان فـارسی دارند.

این گفته‌ها را باید با ‌‌احتیاط‌ زیاد ملاحظه کرد. خود صارلی‌ها گفته‌اند که آنان صرفا کرد هستند و در اصل‌ به‌ کاک‌کردهایی‌ که روستاهایی نزدیک کرکوک دارند، تعلق دارند ولی کاک‌کردها نیز شـهرت مـرموزی داشتند. از ویژگی‌های‌ خاصی که در یکی از روستاهای صارلی (سفیّه) دیده شده، تزیینی است با‌ سوراخ‌های سه گوش در‌ دیوارهای‌ ساختمان‌های اصلی روستا. صارلی‌ها همانند یزیدی‌ها از نام‌های اسلامی

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۵)


استفاده می‌کردند و رئیس آنـها در اوایـل این قرن [قرن ۲۰ [شخصی به نام طاها کُچه یا ملاّ طاها بود.

با توجه به‌ این که اکنون برای محققان غربی امکان ندارد که به تحقیقات قوم شناختی در مـناطق کـرد شـمال عراق دست بزنند، موقعیت کـنونی (۱۹۹۴) و حـتی بـقای این صارلی‌ها نامعلوم است.

کتابنامه

V. Cuinet‌, La‌ Turquie d””Asie, Paris 1894.

پِرِ آناستاز الکرملی، تفکهه الادهان فی تعریف ثلاثه الادیان، در المشرق، ۴ (۱۹۰۲)، ۵۷۷ به بعد.

W. R. Hay, Two years in kurdistan, London 1921, 93-4

C. J. Edmonds, Kurds‌, Turks‌ and Arabs. Politics, travel and research in north-eastern Iraq 1919-1925. London 1957, 195.

منبع

EI2, vol. 9, p. 64.

ترجمه محمدحسن محمدی‌مظفر

ک«وکـاییKUÎKAI

نـام اصـلی سائدکی مائو‌ saeki‌ mao، نام پس از مرگ کوْبوْ دای شی koÎboÎ daishi(تولد ۲۷ ژوئیـه، ۷۷۴ بـیوْبُوگائوُرا buoÎbugaura ] ذِن ـ تس«وجی zen-tsuÎjiکنونی]، ژاپن ـ مرگ ۲۲ آوریل‌، کوه‌ کوْیا‌ kaÎya، نزدیک واکایامای wakayama‌کنونی‌) یکی‌ از مشهورترین و محبوب‌ترین قدیسان بودایی ژاپن، بنیادگذار مکتبِ شین‌گونِ shingon آیـین بـودا buddhism کـه بر افسون‌ها spells، اوراد جاویی، مراسم و آیین‌هایی‌ برای‌ مردگان‌ تأکید می‌کند.

ک«وکـایی در جوانی بر اساس پنج‌ کهن‌ نامه five classics کنفوسیوسی تعلیم دیده بود. می‌گویند که در ۷۹۱ در هفده سالگی اولین اثر مهم‌اش سـانگوْ شـی‌ایکی‌ sango‌Î shiiki‌ («مـبانیِ سه آموزش») را کامل کرده و در آن اعلام کرده‌ بود که در آیین بودا هـمه آن چـیزهایی که در آیین کنفوسیوس confucianism و آیین دائو taoismارزشمند است‌ می‌توان‌ یافت‌، در عین حال هم بیش از هر دوی آنها به هـستی‌ انـسان‌ پس از مـرگ توجه دارد. ک«وکایی در ۸۰۴ به چین رفت و با استاد بزرگ آیین بودای‌ خاص‌ فـهم‌ هـوُیی ـ گـوُئو hui-kuo(746ـ۸۰۵؛ ژاپنی: کِی‌کا keika) ملاقات کرد و شاگرد‌ محبوب‌ استاد‌ شده و آموزه‌های سری استاد در بستر مرگ بـه او رسـید. ک«وکـایی در بازگشت به‌ ژاپن‌ از‌ سوی امپراتور اجازه یافت که نظریه‌های نو خود را تبلیغ کند. در ۸۱۶ سـاختن‌ صـومعه‌ای‌ را در کوه کوْیا mount koÎya آغاز کرد. این صومعه به یکی‌ از‌ قوی‌ترین‌ مجموعه‌های صومعه در کشور تـبدیل شـد،

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۶)


و فـرقه شین‌گون یکی از صورت‌های پرطرفدار آیین بودای‌ ژاپنی‌ شد.

ک«وکایی شاعره نقاش و خوش‌نویس نیز بـود و از ایـن‌رو تأثیر عمیقی در توسعه‌ هنر‌ دینی‌ ژاپنیِ در طی دو قرن بعد داشت. اثر اصلی او ج«وج«و شـین‌رون juÎjuÎ shinron‌، کـه‌ بـه سبک شاعرانه به چینی نوشته شده آیین کنفوسیوس، آیین دائو و تمام‌ ادبیات‌ بودایی‌ موجود را به ده مـرتبه طـبقه‌بندی کرد، که آفرین و بالاترین مرتبه آن فلسفه شین‌گون بود‌. این‌ اثر‌ مقام بـرجسته‌ای بـرای ک«وکـایی در میان چهره‌های روشنفکر آیین بودای ژاپنی تضمین‌ کرد‌.

کوُروزوُمی‌ـ کیوْKUROZUMI-KYOÎ

«دین نو» ژاپن که به خـاطر بـنیاد گـزارش کوُروزوُمی مؤنه تادا kurozumi‌ munetada‌(۱۷۸۰ـ۱۸۵۰) پریستار شین‌توِ منطقه‌ای که اکنون استان اوکایاما است، چـنین نـامیده‌ شد‌. معتقدان به آن بانو خدای خورشید آماته‌ راسوُ‌ amaterasu‌ را به عنوان خدای برتر و خالق عالم‌ ستایش‌ مـی‌کنند و هـشت میلیون کامی kamiسنتی دیگر شین‌توْ shintoÎ را تجلی‌های او به‌ شمار‌ می‌آورند. مقصود از فعالیت‌های عـبادی‌، کـه‌ در برگیرنده‌ پرستش‌ بامدادی‌ خورشید، همراه با تـمرین‌های تـنفس، کـه‌ همچون‌ «بلعیدن خورشید» وصف شده، ایجاد اتـحاد روحـی با خورشید و سلامت جسمی است‌. این‌ جنبش در ۱۸۴۶ رسما به عنوان‌ یک فرقه شـین‌توْ شـناخته‌ شد‌ و دوباره در ۱۸۷۶ تحت نام‌ کـنونی‌اش‌ سـازمان داده شد. آن را هـنوز فـرقه‌ای از شـن‌توْی فرقه‌ای sect shintoÎمی‌شناسند‌ و در‌ اواخر قرن بیستم مـدعی بـیش‌ از‌ دویست‌ هزار پیرو شد‌.

ئوم‌ شین ریکیوAUM SHINRIKYO‌

[یا‌ چنان‌که در ژاپن رایج است: ئومـو شـن ریکیو] («حقیقت برتر»)، جنبش دینی افـراطی که‌ شوکو‌ آساهارا shoko asaharaآن را بـنیاد‌ نـهاد‌ که ترکیبی‌ است‌ عناصر‌ بـرگرفته از هـندوئیسم hinduism‌ با آیین بودای buddhism عامیانه. در این جنبش شیوا shiva را که خدای ویرانی و بازسازی‌ هندو‌ اسـت گـرامی می‌دارند و بر انتظار هزاره‌ گـرایانه‌ یـک‌ سـلسله‌ بلایا‌ بنیاد نـهاده شـده‌ است‌ که به ایـن جـهان پایان خواهد بود داد و سرآغاز یک چرخه کیهانی نوی خواهد بود. هزاره‌گرایی‌ millennialism‌؛ جنبش‌های‌ دینی نـو new religious movements؛ آسـاهارا عضو‌ آگون‌ شو‌ agonshu‌ بود‌ دین‌ نـو کـوچکی که عـناصر

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۷)


هـندوئیسم و آیـین بودا را ادغام کرده بـود اما پس از یک بحران اقتصادی و معنوی او دین نو خود را به نام ئوم شین‌ سِن ـ نو ـ کایی aum shinsen-no-kai (کـه بـعدها به ئوم ریکیو معروف شد) بنیاد نـهاد و در ۱۹۸۴ آن را بـه ثـبت رسـاند. آسـاهارا چند سال بـعد را بـه سازمان‌دهی‌ جنبش‌اش‌ از طریق موعظه، آموزش یوگا yoga و چاپ کتاب‌هایی گذراند که ظهور حارمجدّون آرماگدون armageddonرا خیلی زود یعنی در سـال ۱۹۹۷ پیـش‌بینی مـی‌کردند. روش‌های عضوگیری فرقه شک برانگیز شد‌ یـعنی‌ ادعـا مـی‌شد کـه مـحروم‌کردن از خـواب، مزلت‌طلبی، و استفاده از داروهای دیگرگون کننده ذهن راهی بود که پیروان را نگه دارند. این جنبش همچنین‌ مظنون‌ است که برای سرکوب مخالفان‌ و جلوگیری‌ از بازرسی حکومت دست به آدم ربـایی و ضرب و جرح و حتی قتل زده است. اما تا سال ۱۹۸۹ ئوم به عنوان یک دین رسمی شناخته‌ شد‌ و ادعا می‌کرد که ده‌ هزار‌ پیرو در ژاپن و بیست هزار در خارج از کشور دارد که بیش‌ترشان در روسیه بودند، بـا دفـاتر منطقه‌ای در ایالات متحد، آلمان و سریلانکا. موفقیت‌های آساهارا باعث شد که او گروهی‌ را‌ برای نامزدی در دایت Diet (مجلس ژاپن) معرفی کند، به این امید که قادر خواهد بود نخست وزیر شود. اما نـامزدهای ئوم بـه طور قطعی شکست خوردند و این شکست انرژی‌های‌ جنبش‌ را به‌ جهت جدیدی هدایت کرد.

بسیاری از فرقه‌های هزاره‌گرای عامیانه بودایی، دوره نو را پیش درآمدی بر پایـان‌ بـشریت و آغاز یک چرخه کیهانی مـی‌دانستند؛ آسـاها را عناصر هندو را‌ هم‌ به‌ اینها افزود و خود او هم به عنوان نایب خواست الهی در مرکز آن قرار گرفت. او یک ‌‌دسته‌ بلایا را پیش‌بینی کرد مانند جنگ مـیان ژاپن و ایـالات متحد، که از نبرد‌ نـهایی‌ نـهنی‌ حار مجدّون آرماگدون و پایان جهان در این عصر فاسد خبر می‌داد و بنا بود که ئوم‌ عامل سرعت بخشیدن به پایان این دوره باشد. برای آن پایان بود که‌ اعضای ئوم سلاح و تجهیزاتِ‌ گاز‌ اعـصاب سـارین جمع می‌کردند و در ۱۹۹۵ آن را در سیستم قطار زیرزمینی توکیو رها کردند. آساهارا و اعضای فرقه‌اش دستگیر شدند و قرارگاه‌های فرقه در اختیار دولت قرار گرفت.

ماتسوُریMATSURI

(ژاپنی: «جشن‌»)، به طور کلی هر یک از انواع گسترده مراسم مـحلی و دیـنی در

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۸)


ژاپن؛ خصوصا جـشن‌های ایزدکده‌ای شین‌تو shintoÎ. ماتسوُری بنابر ایزدکده، خدایا قدرت مقدسی (کامی kami) که پرستیده می‌شود، و مقصود و مناسبتِ‌ مراسم‌ متفاوت اسـت. ماتسوُری عموما دو بخش دارد: آیین پرستش رسمی، که جشن شادی در پی دارد.

شرکت‌کنندگان ابـتدا بـا دورهـ‌های ریاضت که ممکن است از ساعت‌ها تا روزها متفاوت باشد‌ و از‌ طریق شستشو (میسوگی misogi)، ترجیحا در آب شور، خود را تطهیر مـی‌کنند (‌ ‌هـارایی harat). سپس از کامی استدعا می‌کنند که درنماد یا شی محل اقامتش (شین تای shintai) فـرود‌ آیـد‌، در آیـینی که متشکل از بازکردن درهای درونی ایزدکده، زدن طبل‌ها یا به صدا در آوردن زنگ‌ها و فراخواندن کامی برای فـرودآمدن است. سپس پیشکش‌های غذا (شین‌سِن Shinsen) آورده می‌شود‌ و بسته‌ به‌ مناسبت پیشکش‌های دیگر، یعنی هـِی‌ هاکُو‌ heihaku‌ (در لغت یعنی «پارچـه» امـا شامل کاغذ، جواهرات، اسلحه، پول و ابزار آلات نیز هست). پریستاران دعاهایی (نوریتو norito) از بر می‌خوانند‌. پرستندگان‌ منفرد‌ شاخه‌هایی از یک درخت مقدس (تاماگوُشی tamagushi) پیشکش‌ می‌کنند‌ و موسیقی و رقص آیینی (گاگاکوُ gagaku و بُوگاکُو bugaku) اجرا می‌شود. سپس پیشکش‌ها را بـر می‌دارند و از کامی می‌خواهند که به‌ خلوت‌ برود‌.

جشن‌ها معمولاً اینها را شامل می‌شود: ضیافتی (نائورایی naorai) که‌ در آن پیشکش‌های غذا و نوشیدنی تبرک شده را پریستاران و غیر روحانیون می‌خورند، رقص، اجراهای تئاتری، پیش‌گویی divination، و مسابقات‌ ورزشی‌. غـالبا‌ کـامی را در یک ایزدکده قابل حمل (میکوشی mikoshi) دسته‌وار بیرون‌ می‌برند‌؛ به این ترتیب، حضورش محل‌های طول مسیرش را تبرک می‌کند. در آن دسته پریستاران ایزدکده با‌ لباس‌ رسمی‌ کامل؛ نمایندگانی از اهالی بخش وابسته به ایـزدکده، نـوازندگان، و رقصندگان با لباس‌های‌ کهن‌؛ و ارابه‌ها‌ (داشی dashi) کامی را همراهی می‌کنند. ارابه‌ها وسائل نقلیه تزیین شده‌ای‌اند که به شکل‌ کوه‌، ایزدکده‌ یا شاید قایق در آمده‌اند که با مردها یا گاوهای نـر آنـها را می‌کشند‌ و یا‌ مردها آن را روی شانه‌هایشان می‌برند.

تصویر ص۶۹۹: دسته حاتسوُری در ایزدکده شین‌ تو‌ هی‌ آن جینگوُ heian jingu، کیوْتو، ژاپن.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۸۹)


ناکائه توْجوُNAKAE TOÎJU

اسم شخصی اصلی‌ گِن‌ gen، نام مستعار موکِّن mokken (تولد ۲۱ آوریل، ۱۶۰۸، استان ئوْمی oÎmi، ژاپن‌ ـ مـرگ‌ ۱۱‌ اکـتبر، ۱۶۴۸، اسـتان ئوْمی) دانشمند نوـ کنفوسیوسی neo-confucian کـه انـدیشیه آرمـان‌گرای (سن ـ سیوُئه hsin‌-hsu‌«eh) وانگ یانگ ـ مینگ wang yang-mingفیلسوف چینی، را در ژاپن‌ بنا‌ کرد‌.

ناکائه که خادمِ امیر فئودال بود، در آغاز پیرو آموزه‌های جُوسی chu hsiنـوکنفوسیوسیِ چـینی‌ بـود‌ که‌ نظریه‌هایش بخشی از ایدئولوژی رسمی حکومت ژاپن شده بـود. او در ۱۶۳۴‌ بـه‌ خانه بازگشت تا خود را وقفِ آموزش و مطالعه کند، سرانجام پیوندش را با مکتب اندیشه جُوسی‌ رها‌ کرد و مُبَلِّغِ فلسفه وانـگ یـانگ ـ مـینگ شد. او سپس مریدان ممتاز بسیاری‌ را‌ جلب کرد و به عنوان فـرزانه استان ئوْمی‌ شناخته‌ شد‌.

وانگ و ناکائه هر دو بر این باور‌ بودند‌ که اصل یگانه کننده (لی li) عالم در دلِ انسان وجـود دارد نـه‌ در‌ جـهان بیرونی، و راه حقیقی را‌ می‌توان‌ از طریق‌ شهود‌ و درون‌نگری‌ کشف کرد، و این اندیشه جـُوسی را‌ رد‌ مـی‌کردند که [می‌گفت [می‌توان راه حقیقی را از طریق بررسی تجربی یافت‌. ناکائه‌ متقاعد شده بود که هر مفهومی‌ را تـنها هـنگامی مـی‌توان‌ به‌ طور کامل فهمید که به‌ آن‌ عمل شود. او بر عمل تـأکید مـی‌کرد نـه بر یادگیری انتزاعی. این تأکید‌ بر‌ اقدام فردی، فلسفه ناکائه را‌ در‌ میان‌ اصلاح‌طلبان و وطن‌پرستانِ پرشـورِ‌ قـرن‌های‌ نـوزدهم و بیستم پرطرفدار ساخت‌.

آساهارا‌، شوکوAShHARA, SHOKO

نام اصلی چیزوُئو ماتسوُموتو chizuo matsumoto (متولد دوم مارس ۱۹۵۵ در‌ استان‌ کُوماموتوی kumamoto ژاپن) بـنیادگذار ئوم شـین‌ ریکیو‌ aum shinrikyo‌(حقیقت‌ برتر‌) یک جنبش دینی نوِ‌ هزاره‌گرای افراطی ژاپن (هزاره‌گرایی millennialism؛ جنبش‌های دینی نـو new religious movement).

آسـاهارا تـا حدی نابینا‌ متولد‌ شد و به مدرسه نابینایان فرستاده شد‌، در‌ ۱۹۷۵‌ فارغ‌ التحصیل‌ شد و چون نـتوانست‌ از‌ دانـشکده پزشکی پذیرش بگیرد طب سوزنی و داروشناسی خواند، داروخانه‌ای در چیبا chiba باز کرد که اخـتصاصا‌ داروهـای‌ چـینی‌ می‌فروخت، در ۱۹۸۲ به خاطر فروش داروهای‌ تقلبی‌ دستگیر‌، محکوم‌ و سرانجام‌ ورشکست‌ شد.

هفت آسمان » بهار ۱۳۸۵ – شماره ۲۹ (صفحه ۱۹۰)


آساهارا در این مدت عـضو یـک دین نو یعنی آگون شوُ agonshu شده بود که جنبشی با عناصر هـندو و بـودایی قـوی بود. وی پس از مجاهده‌ و یک دوره روح‌جویی معنوی، در ۱۹۸۴ دین نوِ خودش، یعنی ئوم شین سِن ـ نو ـ کایی aum shinsen-no-kai را که بـعدها بـه ئوم شـن ریکیو معروف شد بنیاد نهاد‌. آساهارا‌ شروع کرد به پخش‌کردن جزوه و مـوعظه در کـنار خیابان‌ها و آموزش یوگا yoga و درمان از طریق مصرف داروهای گیاهی.

تا ۱۹۸۹ که حکومتِ مادرشهر توکیو به ئوم شن ریـکیو بـه‌ عنوان‌ یک سازمان دینی وضعیت قانونی داد، آساهارا خود را «پاپ مقدس»، «نجات‌دهنده کشور» و «مـسیح تـوکیو» می‌خواند. این فرقه ادعا می‌کرد که در ژاپنـ‌ و خـارج‌ از کـشور سی هزار پیرو‌ دارد‌. در ۱۹۹۰ آساهارا فهرستی از ۲۵ نامزد بـرای دایـت diet(مجلس ژاپن) معرفی کرد، با این فکر که او با پیروزی آنها به نخست‌ وزیـری‌ خـواهد رسید. به هر‌ حال‌ رأی دهـندگان نـامزدهای ئوم را رد کردند.

ایـن شـکست بـه یک تغییر جهت درونی در الهیات و اسـتراتژی‌های ئوم مـنجر شد. نظام اعتقادی ئوم بر پایه این اعتقاد هزاره‌گرا بود که‌ دوره‌ نـو پیـش‌درآمدی بر پایان بشریت و آغاز یک چـرخه کیهانی است. آساهارا یـک سـلسله بلایایی را پیش‌بینی کرد که عـلائم آخـر الزمان بودند. از این‌رو اعضای ئوم سلاح‌ها و تجهیزات گاز اعصاب‌ سارین‌ جمع می‌کردند‌. آنها در ۱۹۹۵ در حـمله‌ای ایـن گاز را در سیستم قطار زیرزمینی تـوکیو رهـا کـردند که ۱۲‌ نفر را کـشت و ۵۰۰۰ نـفر را مجروح کرد. آساهارا و اعـضای فـرقه‌اش‌ دستگیر‌ شدند‌ و قرارگاه‌های آنها در اختیار پلیس قرار گرفت. از بازرسی‌ها روشن شد که این جـنبش سـلاح‌های بیولوژیکی تولید ‌‌می‌کرده‌ و از آنها بیش از یـک مـیلیارد دلارِ آمریکایی دارایـی بـه دسـت آورده است‌ که‌ از‌ آن برای نـفوذ در حکومت و بخش‌های گوناگون تأسیسات اقتصادی و سازمان‌های تبهکارانه استفاده می‌شد.

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x