معرفی کتاب: مسیحیت از لابه لای متون
Reading in Christianity
نـویسنده: رابرت ای دان وورست
مترجمان: جواد باغبانی و عباس رسولزاده
ناشر: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خـمینی(ره)، قـم، ۱۳۸۴
آشـنایی ایرانیان با مسیحیت، تاریخ و اندیشههای آنان در چند دهه گذشته، به جز موارد محدودی، از راه ترجمه کـتابهای اندیشمندان و نویسندگان متأخرِ مسیحی بوده است. البته این نکته در مورد آشنایی ما بـا سایر ادیان نیز صـدق مـیکند. نگاهی به کتب منتشرشده در دو دهه اخیر نشان میدهد که بررسی این دین در ایران رو به فزونی گذاشته است. طبیعی است که نویسندگان متأخر با دید و برداشت شخصی خود از متون کهن مسیحی بـه تبیین مسیحیت و اندیشههای آن پرداختهاند؛ همین متون ممکن است در دست نویسنده دیگر و با افق فکری متفاوتی ارزیابی شود. افزون بر این، تحولات زمانی و تغییرات عصری نیز در برداشت نویسندگان متأخر از متون کهن مـسیحی مـؤثر بوده است. در این بین، جای متون اصلی و کهن و اولیه مسیحی در بین علاقهمندان تحقیق و جستوجو در این آیین بسیار خالی بوده است. در کشور ما به جز کتاب مقدس و چند کتاب انگشتشمار دیـگر، مـنابع فارسی از این دست بسیار اندک است.
خوشبختانه در چند سال اخیر در بین مترجمان علاقه به ترجمه متون کهن مسیحی به وجود آمده است و به تدریج در آینده شاهد دسترسی بیشتر فـارسیزبانان بـه متون اولیه و کهن مسیحیان خواهیم بود. در این بین، بعضی از مترجمان به ترجمه اصل کتابها پرداختهاند (به عنوان مثال، ترجمههای اپوکریفای عهد عتیق و اعترافات آگوستین)؛ اما اقدام قابل تقدیر دیـگر تـرجمه مـتون کهن و مهم مسیحیت است کـه بـه هـمت متخصصان فن گردآوری شده است. یکی از ارزندهترین آثار متأخر در این زمینه کتاب سه جلدی اسلام، مسیحیت و یهود است که به هـمت اسـتاد حـسین توفیقی ترجمه و در سال ۱۳۸۵ توسط انتشارات مرکز مطالعات و تـحقیقات ادیـان و مذاهب قم چاپ شده است.
روشن است که تدوین این گونه کتب نیاز به دو ابتکار و تخصص مهم دارد:
الف) انتخاب مـتون از بـین مـتون کهن و اولیه مسیحیت.
ب) ترجمه این متون یا گردآوری ترجمه از زبـانهای متعدد که مشکلات و پیچیدگیهای کار مؤلف را دو چندان میکند. گفتنی است که ترجمه کتاب حاضر با راهنمایی دکتر مـحمد لگـنهاوزن و زیـر نظر استاد حجتالاسلام و المسلمین حسین توفیقی، مترجمِ مبرز در حوزه دینشناسی، انـجام گـرفته است. مترجمان، دانشآموختگان حوزه علمیه قم و از محققان گروه ادیان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیاند. از این دو پژوهـشگر پیـشتر کـتاب اپوکریفای عهد عتیق در سال ۱۳۸۳ از همین ناشر منتشر شده است.
ویژگیهای کتاب:
کـتاب فـوق کـتابی آموزشی است که به هدف «آسانکردن دسترسی عموم خوانندگان، به ویژه دانشجویان رشته مـسیحیت بـا مـنابع دست اول این آیین طراحی شده است. از نظر وورست، «منبع دست اول اثری است که دربـاره مـوضوعی همزمان با دوره مورد تحقیق آن موضوع نوشته شده باشد و این نوشته غالبا به وسـیله کـسی کـه در آن شرکت داشته و شاهد عینی آن بوده، ماده خامی برای تحقیقات پدید میآورد.» کتاب ضـمن ارائه ایـن متون اولیه، «آنها را با در نظر گرفتن تحقیقات جدید در باب مسیحیت، در ظرف زمانی خـودشان قـرار مـیدهد.» نویسنده ضمن تأکید بر سختی گزینش متون برای تهیه چنین
تألیفی از اینکه از بسیاری از متون صـرفنظر کـرده، ابراز تأسف کرده است.
او در تبیین معیار گزینش این متون مینویسد: «معیار مـن در انـتخاب ایـن بوده است که دانشجویان به مهمترین نوشتههای گذشته… دست یابند. علاوه بر این، کوشیدهام تـا بـه شـیوهای متون را گلچین کنم که در مورد تأکید دانشمندان معاصر بر قضایایی مانند نـقش زنـان، تنوع درون دین، طبیعت چندفرهنگی و جهانی مسیحیت، دین مردمی و امثال آن، عدالت رعایت شده باشد.»
نویسنده کـتاب را بـا رهیافتی عمومی، تاریخی و موضوعی به مسیحیت سامان داده که در این بین، رهیافت تـاریخی شـکلدهنده کتاب است؛ زیرا «در دنیای آکادمیک غربی، بـرای تـحقیق غـالبا رهیافتی تاریخی داریم… تمام عناصر مسیحیت مـعاصر، اعـم از عقیده یا عمل، در گذشته خود ریشه دارد و غالبا فراتر از گذشته خویش به یهودیت قـدیم مـیرسد. بنابراین، اکثر متون درسی دربـاره مـسیحیت رهیافت وطـرحی را دنـبال مـیکند که غالبا تاریخی است…» البته نـویسنده مـوارد زیر را به عنوان ضعفهای رهیافت تاریخی میپذیرد:
۱٫ تحقیر گذشته از سوی معاصران یـا پنـدار روشنبینی کمتر در ادوار گذشته؛
۲٫ پندارِ باطلِ بـرتری گذشته بر حال؛
۳٫ عـدم اسـتفاده مسیحیان از تاریخ در فهم ایمان؛
۴٫ سـکوت دربـاره بعضی از مسائل مهم همچون نقش زنان در میراث اولیه (ص۲۵).
از اینرو، وی برای جبران این نـقایص، رهـیافت موضوعی را نیز به رهیافت تـاریخی اضـافه مـیکند و درباره موضوعات زیـر در هـر دوره بحث میکند:
۱٫ حـوادث کـمککننده به شکلگیری مسیحیت؛
۲٫ مسیحیت و ساختار سلسلهمراتبی و عبادات آن؛
۳٫ تسلیم سنت؛
۴٫ ارتباط آن با دیگر نهادها.
از بـین مـوضوعات متفاوت کتاب، همانگونه که در مقدمه ذکـر شـده، دو مطلب بـیشتر مـورد تـوجه نویسنده قرار گرفته اسـت: مجموعه مسائل مربوط به زنان (به عنوان نمونه،
نگاه کنید به صفحات: ۷۸، ۱۱۱، ۱۴۶، ۱۶۴، ۲۰۴، ۲۱۴، ۲۲۹، ۲۷ و… ۲، ۳۶۰، ۴۶۳، و…) و دیگر روابط مـسیحیان و یـهودیان (به عنوان نمونه، نگاه کنید بـه صـفحات: ۳۹، ۱۰۲، ۱۱۱، ۱۹۶، ۲۰۳ و…)
مـروری بـر مـطالب کتاب:
کتاب حـاضر در هـفت فصل تدوین یافته و هر فصل دارای قسمتهای فرعیتری است. نویسنده در ابتدای هر فصل، داستانی کوتاه بـرای ایـجاد عـلاقه در خواننده ذکر میکند و سپس در مقدمه، زمینه مـتون، نـامهای آنـ دوره، ارائه خـلاصه تـاریخی دورهـ و بررسی انواع ادبی منابع اولیه دوره را سرلوحه کارش قرار داده، سپس متون برگزیده را ارائه میکند. این متون در موضوعات زیر مرتب شده است:
حوادث دینی مهم دوره زندگی کلیسای رسمی و عبادت، تـعلیماتِ مسیحیت در موضوعات مختلف، اخلاقیات سنت مسیحی و روابط مسیحیت با رقیبان درونی و بیرونی.
از آنجا که کتاب جنبه آموزشی دارد، هر فصل با سه بخش زیر به اتمام رسیده: واژهنامه، موضوعاتی برای مـطالعه و تـحقیق و پیشنهادهایی برای مطالعه بیشتر.
فصل اول کتاب با نام «مطالعه مسیحیت از منابع دست اول» به بررسی کلی منابع اولیه مسیحی پرداخته و دانشجو را با هنر مطالعه منابع آشنا میکند. این فصل دارای چـند بـخش است: موضوعات و روشهای مطالعه در مسیحیت، ماهیت و تنوع منابع دست اول، خلاصه طرح کتاب و پیشنهادهایی برای مطالعه سودمندتر و منابع متداول. به اعتقاد نویسنده، «مطالعه عـلمی مـسیحیت مانند مطالعه هر دینی دیـگر، کـار پیچیدهای است… این رشته در ماهیت خود از جمله تحقیق درباره منابع دست اول به رشتههای گوناگونی توجه دارد و از بیشتر علوم انسانی به ویژه تاریخ، ادبیات، فلسفه و اکـثر عـلوم اجتماعی به ویژه روانـشناسی، جـامعهشناسی و انسانشناسی استفاده میکند» (۱۹) اما دانشجویان معمولاً از طریق تاریخ نقلی با سنت مسیحی آشنا میشوند. خود این روش به سه نمونه عمده دیگر تقسیم میشود: تاریخ سیاسی ـ اجتماعی، تاریخ اقتصادی و تاریخ فـکری. امـا گرایشهایی که در جهان علم در سی سال گذشته به وجود آمده، به پیچیدگی مسیحیت افزوده است؛ گرایشهایی مانند فمینیسم، تعددگرایی فرهنگی، روانتاریخی،
مسکونیگرایی (ecumenism)و پستمدرنیسم.
مؤلف در تبیین منابع دست اول مسیحی به نـقایص ایـن گونه مـتون اشاره میکند:
۱٫ ارائه گزارش نامتعادل از گذشته و گاهی از حال؛
۲٫ اینکه غالبا آنها را باید در قالب ترجمه بخوانیم؛
۳٫ از بین رفتن زمـینه تفسیر کامل؛
اما «امتیازهای فراوان استفاده از منابع دست اول برای فهم مـسیحیت بـیش از آن اسـت که تنها این نقصها را جبران کند»؛ زیرا منابع مکتوب معنای خود را مستقیمتر و کمابهامتر بیان میکند، فراوان و فـراگیر و مـعتبر و قابل تجزیه و تحلیل است».
فصل دوم با نام «بنیادهای کتاب مقدس» به بررسی مـسیحیت در نـوشتههای مـقدس مسیحیت (Bible) اختصاص یافته است. نویسنده بر این باور است که کتاب مقدس به سبب گـواهی بر شکلگیری مسیحیت و اثر مداوم آن بر ایمان مؤمنان، مؤثرترین منبع ادبی مسیحیت اسـت که دارای کاربردهای ذیـل اسـت:
۱٫ متنی جهت عبادت الاهی؛
۲٫ کاربرد علمی: مطالعه آن به روش تاریخی ـ نقدی؛
هدف این روش آن است که «کتاب مقدس را در زمینه تاریخی اصلی آن بفهمد و در پی فهم این است که خوانندگان نخستین از آن چه میفهمیدند.»
در بخش وقایع تـاریخی این فصل، از کتاب مقدس، دعوت ابراهیم، نجات از مصر، تولد عیسی مسیح، دستگیری و محاکمه و مرگ عیسی و رستاخیز او ذکر شده است.
در باب نهادهای این دوره نیز با عناوینی چون دوازده رسول و رسالت آنان، اولین و آخـرین تـعالیم پولس درباره رهبری کلیسا و عشای ربانی مواجهیم و در بخش تعالیم از جمله مواردی که مورد توجه قرار گرفته، آفرینش و عصیان، یکتایی خداوند، مبارزه با گنوسیگری و نتایج عادلشمردگی خدا و آخرالزمان است.
در بخش اخـلاقیات مـوارد زیر بررسی شده است: ده فرمان، موعظه سر کوه، محبت، و تکالیف اخلاقی در خانواده مسیحی.
در بخش ارتباطات، موضوعاتی چون مسیحیان و شیوه زندگی غیر اهلکتاب، عقیده پولس درباره یهودیت و دو تلقی از حکومت بـه اسـتناد کتاب مقدس نقل شده است.
فصل سوم کتاب به بررسی منابع اولیه مسیحیت بین سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلادی
میپردازد، دورهای که نویسنده، آن را «مسیحیت قدیم یا مسیحیت باستانی» مینامد. در این دوره، مـسیحیت بـهاندازهای رشـد کرد که دینی بزرگ در امـپراتوری روم شـد و از آزارهـا جان سالم به در برد و بر رقیبان خود پیروز شد. نویسنده با بیان کلیات تاریخی این دوره متذکر میشود که همچنان که مـسیحیت مـیان غـیریهودیان گسترش مییافت، از شأن قدیم خود به عنوان فـرقهای یـهودی فاصله میگرفت. بعضی از وقایع تاریخی این دوران عبارت است از: آشکار شدن تغییر کلیسا از یهودی به غیریهودی برای مقامات رومی، مـبارزه مـعنوی بـا مشروعیت امپراتوری و نظام دینی رومی، مبارزه با آیین گنوسی در قـرن دوم و پذیرش مسیحیت از سوی قسطنطین و…
انواع ادبی منابع دست اول این دوره در واقع ادامه انواع ادبی عهد جدید است: رسالهها (epistle)، نـوشتههای تـاریخی و خـطبهها (sermon) دفاعیهها (apology)، شهیدشناسی (martyrology)، قانون ایمان و اعتقادنامهها (creed).
چنانکه خواهیم دید، برجستهترین نویسنده ایـن فـصل کتاب، قدیس آگوستین است.
در بخش حوادث این فصل، موارد ذیل از منابع اولیه اخذ شده است:
۱٫ یـادآوری شـهادت پطـرس و پولس؛
۲٫ بازجویی رومیان از مسیحیان؛
۳٫ شهادت یک بانوی مسیحی جوان؛
۴٫ آزار بزرگ؛
۵٫ پیروزی و نـوکیشی قـسطنطین؛
۶٫ فـرمان بردباری و…
بعضی از مواردِ مهم بخش نهاد مسیحی در این دوره که از آن بحث شده، عبارت است از ایـنکه بـرتری پاپ از بـرتری پطرس ناشی میشود، مقامات کلیسا در قرن دوم، زنان شمّاس و… .
در بخش عبادت، گونهای از عبادت مسیحیان قـدیم آمـده که ژوستین در بخشی از دفاعش از مسیحیت ذکر کرده است و سپس تعمید در قرن دوم و سوم و عـشای ربـانی مـورد بحث قرار گرفته است.
گزارش اجریا، راهبه اسپانیایی در ابتدای قرن پنجم، از زیارت خود از مـصر، فـلسطین و آسیای صغیر از دیگر قسمتهای جالب و خواندنی این بخش است.
در بخش تعالیم، با مـتونی دربـاره قـانون ایمان از ترتولیان، تعارض مسیحیت گنوسی با مسیحیت راستکیش، زنان و گنوسیگری روبهرو میشویم. از مطالب مهم ایـن بـخش، مناقشات آریوس است. وی از تعلیم خویش در قرن چهارم مبنی بر اینکه مسیح در وجـود یـا جـاودانگی با خدا برابر نیست، دفاع میکرد. در دومین متنی که مربوط به سال ۳۲۵ است، خلاصه تـعلیم شـورای نـیقیه و در آخرین متن آتاناسیوس که مخالف اصلی آریوس بود، از تعلیم خود و اعتقادنامه نـیقیه دفـاع میکند (۱۷۲).
مبارزه پلاگیوس و آگوستین و اختلاف و نزاع این دو درباره اختیار، مسئولیت انسان و انتخاب الاهی نیز از دیگر مـطالب خـواندنی این بخش است.
بعضی از مهمترین موضوعات متون بخش اخلاقیات عبارت است از:
۱٫ دو راه (حـق و بـاطل)؛
۲٫ اخلاق مسیحی در فرهنگهای گوناگون (رساله به دیـوگناتوس کـه مـؤلف آن مجهول است)؛
۳٫ بررسی دو دیدگاه درباره جنگ (دیـدگاه تـرتولیان و آگوستین در کتاب شهر خدا)؛
۴٫ ورود آگوستین به مسیحیت.
در بخش ارتباطات با قسمتهای مختلفی هـمچون دیـدگاههای متضاد درباره فلسفه یونان، مـخالفت عـمومی با مـسیحیان ، مـسیحیت و یـهودیت و نزاع میان امپراتور مسیحی و کلیسای مـسیحی و مـوضع آگوستین درباره سرکوب بدعتها (heresy) روبهرو میشویم.
فصل چهارم کتاب به طولانیترین دوره تـاریخی مـسیحیت یعنی از سال ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی اختصاص یـافته است؛ «دورهای که کـمتر از هـر دورهای در مسیحیت فهم و ارزیابی شـده»، در حـالی که «در همین هزار سال بود که مسیحیت با تلاش میسیونرها رشد کرد و هـمه اروپا را زیـر پوشش قرار داد و مسیحیت شرقی در امـپراتوری بـیزانس بـه شکوفایی کامل خـود رسـید.»
نویسنده برای این دوره دو نـام مـتفاوت انتخاب میکند. به اعتقاد وی، هر چند اصطلاح «قرون وسطا» و صفتِ «قرون وسطایی» ساخته مـتفکرانِ رنـسانس در قرن پانزدهم است، اما این اصـطلاح بـرای مسیحیت غـربی مـناسب اسـت و با مسیحیت شرقی سـازگاری ندارد؛ لذا وی برای مسیحیت شرقی نام بیزانسی و برای این دوره نام عصر بیزانسی (Byzantine Age) را برمیگزیند.
این تفاوت مـسیحیت شـرقی و غربی در کل فصل و در بخشهای متفاوت و مـتون اولیـه، از مـوضوعات مـورد عـلاقه نویسنده است.
از دیـگر مـحورهای این فصل، ظهور اسلام و نیز جنگهای صلیبی است: «در غرب کاتولیک، لاتینْ زبان کلیسا و کتاب مقدس بـود و در شـرقِ ارتـدوکس، میسیونرها کتاب مقدس و نمازنامه را به زبان اقـوام مـختلف تـرجمه کـردند و مـسیحیت قـرون وسطا در غرب نه تنها از طریق پاپ، اسقف و کشیش، بلکه از طریق راهب و فرایر نیز ترویج میشد. رهبانیت در مسیحیت غربی (دست کم از نظر شمار راهبان) پیوسته از مسیحیت بیزانسی نیرومندتر بـود و راهبانْ حاملان تمدن غرب بودند. بیشتر الهیدانانی که عقیده مسیحی را در اواخر قرون وسطا سازماندهی و متحول کردند، مانند آنسلم و آکویناس، راهب بودند. علاوه بر این، شخصی که نهضتی اصلاحی را در دوره بعد آغـاز و کـلیسا را دو نیم کرد، راهبی آگوستینی به نام مارتین لوتر بود.» همچنین «بسیاری از میسیونرهای قدیم راهب بودند.» از اینرو، رهبانیت جریانی بسیار گسترده، وسیع و تأثیرگذار در مسیحیت غربی و قرون وسطایی است که هـم در فـعالیتهای تبلیغی، بسیار گسترده عمل میکند و هم در حیطه تفکر و هم در حیطه اصلاحطلبی. اما هم مسیحیت بیزانسی و هم قرون وسطایی در این دوره با تهدید جدی اسـلام مـواجه شدند. «اسلام از آغاز ظهور در سـال ۶۲۲ مـیلادی به سرعت و بسیار سریعتر از مسیحیت شرقی یا غربی در خاورمیانه گسترش یافت. به زودی تقریبا همه سرزمینهای خاورمیانه و آفریقای شمالی مسلمان شدند و بسیاری از جمعیتهای مسیحی آن بـه اسـلام گرویدند.» مهمترین واکنش در بـرابر ایـن تهدیدات، جنگهای صلیبی بود که به شکست انجامید. این در حالی است که نویسنده خود اعتراف میکند که «اقلیتهای مسیحی کوچک تا اندازهای با صلح و صفا در حکومت اسلامی میزیستند و شریعت اسـلام از آنـان حمایت میکرد.»
انواع ادبی منابع اولیه این دوره عبارت است از گاهشمارِ (chronicle) بیانیههای حقوقی، پرخاش، قواعد رهبانیت، سرودها، عرفان و نگارش مدرسی.
از مهمترین نویسندگانی که در این بخش آثار و سخنانشان انتخاب شده، میتوان بـه مـوارد زیر اشـاره کرد:
گفتوگوهایی از پاپ گریگوری اول (۵۴۰ـ۶۰۴)، عالیجناب بید، یوحنا اهل مونتهکورونیو، اوربان دوم، بندیکت، یوحنای دمشقی، توماس اهلسلائوی، آنسلم،
آکویناس، کـاترین اهل نسیا و توماس اکمپیس.
دو متن عمده در بخش حوادث این فصل تـحت دو عـنوان زیـر ارائه شده است:
الف) دو هیأت تبلیغی قدیم؛ که به بیان فعالیتهای آگوستین اهل کانتربری میپردازد که به اشاعه مـسیحیت در بـریتانیا انجامید. در متنی دیگر، یوحنا اهل مونتهکورونیو در ایتالیا، به بیان فعالیتهای تبلیغیاش میان مـغولهای چـین مـیپردازد. او در ایران نیز به فعالیتهای تبلیغی پرداخته است.
ب) فراخوان پاپ اوربان دوم به جنگ صلیبی (در سال ۱۰۹۵): «برادرانِ شـما در شرق به کمکتان بسیار نیازمندند و شما باید در رساندن کمکی که بارها به آنـان وعده داده شده، شتاب کـنید… تـرکها و عربها به آنان یورش برده، سرزمین رم و غرب آن تا سواحل مدیترانه و تنگه داردانل را فتح کردهاند. ایشان بیشترین مساحت سرزمینهای آن مسیحیان را اشغال کرده، در هفت جنگ بر ایشان پیروز شدهاند… همه کـسانی که در این راه چه در خشکی و چه در دریا یا هنگام جنگ با بتپرستان بمیرند، گناهانشان بیدرنگ پاک خواهد شد» (۲۲۱ـ۲۲۲).
جدایی رسمی شرق و غرب و نقد تاریخی در رنسانس از دیگر قسمتهای بخش حوادث است.
یک کـتاب خـواندنی و متفاوت نیز در این فصل گزینش شده است: چکش جادوگران یا به لاتینی Malleus Maleficarکه در سال ۱۴۸۶ به دست دو تفتیشگر برجسته و با مقدمهای از پاپ در تأیید آن نگاشته شد: «هدف این رساله آن است که جـادوگری را امـری واقعی و تهدیدکننده معرفی کند…. تکاندهندهترین ویژگی کتاب چکش جادوگران حمله تند و تیزش به زنان است. حمله به جادوگران در اواخر قرون وسطی شاید اوج زنستیزی در تاریخ اروپا باشد. کتاب یادشده بسیاری از ادله زنـستیزی را کـه در آن روزگار رواج داشته، بازگو میکند» (۲۲۹). به عنوان مثال، در این کتاب آمده است: «زن از مرد جسمانیتر است و این امر از آلودگیهای فراوان جسم او اثبات میشود. در آفرینش نخستین زن، نقیصهای وجود داشت. از قـضیه نـخستین زنـ نیز معلوم میشود که ایـمان وی انـدک اسـت. این موضوع از واژهشناسی نیز اثبات میشود؛ زیرا واژه femina(زن) از fe به معنای ایمان و minus به معنای اندک ترکیب شده است.
مهمترین قسمت بخش نهاد، سـازمان جـوامع رهـبانی و اختلاف درباره شمایلشکنی
است. در بخش تعالیم، نخستین نـزاع دربـاره عشای ربانی (با متونی از رادبرتوس و راترامنوس)، استدلال مدرسی برای اثبات وجود خدا (با متن کتاب «مقدمه» از آنسلم و نیز مـنتقد او گـانیلو و نـیز رابطه ایمان و عقل (از کتاب خلاصه الاهیات توماس) مهمترین قسمتهای کـتاب است.
در بخش اخلاقیات نیز کتابچه اخلاقی دودا (کتابچه ویلیام)، زن فرانسوی فرهیخته قرن نهم، سرودهای از فرانسیس قدیس در ستایش آفرینش الاهـی و گـزیدهای از نـوشتههای آلواروس پلاگیوس در شِکْوه از وضعیت اخلاقی و معنوی دانشجویان قابل توجه است. در خاتمه ایـن قـسمت زیر عنوان «انضباط حیات باطنی» درباره کتاب اکمپیس سخن میگوید: «هیچ کتابی، به استثنای کتاب مـقدس، بـیش از کـتاب اقتدا به مسیح، اثر توماس اکمپیس به زبانهای مختلف ترجمه نشده اسـت. تـوماس، کـه راهبی آگوستینی از کشورهای پست بود و در سال ۱۴۷۱ در گذشت، درباره عرفان ساده مسیحی با زبانی تـقریبا بـدون زمـان سخن میگوید.
یکی از حساسترین قسمتهای این کتاب برای مسلمانان بخش ارتباطات این فصل اسـت. نـویسنده در قسمت «کشمکش اسلام و مسیحیت» به بررسی نگرش نویسندگان مسیحی این دوره به اسلام بـه مـثابه تـهدیدی جدی علیه اروپای مسیحی، میپردازد. نویسنده با آوردن عبارات A.C. Pegisدر کتابش و نقل آیات قرآن درباره اهل کـتاب، چـنین برداشت میکند که اسلام آیین یهودیان و مسیحیان را به عنوان اهلکتاب به رسمیت شـناخت و وجـود آنـان را در قلمرو خود تحمل کرد، ولی همانطور که از نخستین متن (آیات قرآن) آشکار میشود، اسلام خود را جـانشین یـهودیت و مسیحیت میدانست.
دومین متن، از خلاصهای در رد بتپرستان نوشته آکویناس انتخاب شده است. آکـویناس بـا زنـندهترین الفاظ و زشتترین القاب، به پیامبر اکرم(ص) توهین میکند و ایشان را مردی معرفی میکند که مردم را بـا وعـده لذات جـسمانی فریب داد… «حقایقی را که تعلیم میداد، با قصههای فراوان و عقاید بسیار غلط درآمـیخت.» جـالب آنکه آکویناس بر این باور است که پیامبر اکرم(ص) «تقریبا همه گواهیهای عهد عتیق و جدید را تـحریف کـرد و آنها را به بافتههای خویش مبدل ساخت» و از اینرو، «یک تصمیم شرورانه وی این بـود کـه پیروانش را از خواندن عهد عتیق و جدید منع کـرد تـا بـطلان وی از این کتابها اثبات نشود.»
صاحب این قـلم، هـمانند مترجمان کتاب با شرمندگی تمام در برابر ساحت نبوی(ص) این مفتریات و اکاذیب را ذکر مـیکند تـا از یک سو، خواننده مسلمان بـه بـساطت و سطحیبودن نـگاه ایـن بـه اصطلاح متفکر مسیحی به اسلام آشـنا شـود و هم از دیگر سو، به تقصیرات ما در معرفی چهره نبوی(ص) به جهان مـسیحی. مـترجمان در پاورقی این صفحه متذکر شدهاند کـه «این گزیده از مغز کـسی تـراوش کرده که خود و اسلافش بـه سـبب پیروی از آیین پولس، از تابش نور اسلام محروم بودهاند. وی تابع مرامی است که به جـای سـجده به درگاه خدای متعال، بـه خـوردن خـدا بسنده میکند. ویـ بـه پیروی از کتابهای به اصـطلاح مـقدس، از یک سو حضرت موسی (ع) را به ذبح کودکان متهم میکند و از سوی دیگر، اولین معجزه حـضرت عـیسی را ساختن شراب در مجلس عروسی میداند.»
کـوتاهترین دوره تـاریخی در تقسیمات ایـن کـتاب، بـیشترین صفحات کتاب را به خـود اختصاص داده است، در فصل پنجم که «اصلاح در مسیحیت غربی» نام گرفته، به بررسی و بازگویی منابع اولیـه ۱۵۰۰ـ۱۶۰۰ مـیلادی پرداخته است، «قرنی که دوران تغییرات گـسترده در مـسیحیت غـربی بـود… و رشـد نیروهای اومانیسم نـشان داد کـه زمان برای اصلاحات فراگیر مناسب است.»
با پایان این قرن، «اروپا به کلیسای رم و پروتستانتیسم اروپای شمالی تـقسیم شـده بـود، پروتستانتیسمی که به طور روز افزون از کثرتگرایی سـیاسی و دیـنی خـویش آگـاه مـیشد. مـقدر بود که این جدایی در مسیحیت غربی از شکاف دیرینه بین رم و کلیساهای ارتدکس شرقی مهمتر و شکستناپذیرتر باشد.»
از نامهای مختلف برای این دوره «اصلاح» است، چرا که «تقریبا هرگونه فعالیت مـسیحی در اروپای قرن شانزدهم به نوعی اصلاح محسوب میشود»؛ در حالی که اصلاحات پروتستانتی Protestant Reformationو اصلاحات کاتولیکی Catholic Reformation به گوشههایی از اصلاحات این قرن اشاره دارد.
در بخش «کلیات تاریخی» مهمترین حرکتهای اصلاحی این دوره که مورد تـوجه نـویسنده قرار گرفته، عبارت است از: نهضت فرانسیسکنهای روحانی، نهضت مارتین لوتر، نهضت اصلاحات بنیادستیز (آناباپتسیتها)، کالونیها، اصلاحات کاتولیکی و در نهایت شورای ترنت.
مجموع این وقایع تاریخی نشان میدهد که «قرن شـانزدهم یـک دوران دگرگونی جنجالی بود؛ این دوران حرکتی را برای اصلاح موجب شد که قرنها در مسیحیت غربی ادامه یافت. تلاشهایی که برای اصلاح مداوم در پروتستانتیسم صورت مـیگرفت، بـه علت اختلافهای دینی و ملی، بـه افـزایش فروپاشی وحدت کلیسا انجامید. در کلیسای کاتولیک، اصلاحات ترنت به ساختارهای ثابت کلیسای کاتولیک و الاهیات آن استحکام بخشید. در عصر اصلاح، مسیحیت تنوع بیشتری یافت و جـانی تـازه گرفت؛ همچنین شکسته شـد و مـوجب تفرقه گردید. فقط رویدادهای قرن بیستم که دوران اصلاح جدیدی در پروتستان و به ویژه در کلیسای رومی بود، آغازی بر کاهش پراکندگی مسیحیت از قرن شانزدهم بود.»
گونههای ادبی منابع اولیه این دوره عبارت اسـت از: بـسیاری از گونههای ادبی قدیمتر در مسیحیت (مثل تاریخ، سرود، نمازنامه)، نوشتههای جدلی (مانند اصول نود و پنجگانه لوتر)، فرمانهای دینی پادشاهان و ملکهها و نوشتههای دینی آکادمیک. اما دو گونه ادبی جدید این دوره عبارت است از اعـترافنامهها و اعـتقادنامهها که بـه صورت پرسش و پاسخ طراحی شده بود.
آخرین نوع ادبی این دوره (کاتشیسم)(۱) است که نوعی تعلیم اعتقادات از طـریق پرسش وپاسخ بود.
در بخش حوادث این فصل، مهمترین اتفاقات و منابع و شـخصیتهایی کـه مـورد بحث قرار گرفته، عبارت است از: نقد کلیسا توسط دانشمند هلندی، دسیدریوس اراسموس، اعتراض لوتر به بخششنامهها، رد اتـهام بـدعت توسط لوتر، پاسخ مونتسر به لوتر درباره شورش دهقانان و محاکمه و مرگ مایکل سـتلر،(۲) قـرارگرفتن پادشـاه انگلیس در رأس کلیسای انگلیکن و در نهایت آزادی دینی در فرانسه.
اما در بخش نهاد، دو قسمت مورد توجه عبارت اسـت از اقداماتی جهت اصلاح آیین عشای ربانی توسط لوتر و تأسیس دوباره دادگاه تفتیش عـقاید در ژوئیه ۱۵۴۲ توسط پاپ پل سوم بـا هـدف مشخص جنگیدن با پروتستانتیسم و جادوگری در میان مللی که به طور رسمی کاتولیک بودند (۳۳۶). در قسمتی از دستور وی چنین آمد: «ما پسر محبوب خود، جیوانی پیترو کرافا را بازجوی کل با اختیارات قانونی در سـراسر حکومت مسیحی
______________________________
۱٫ Catechism
۲٫ Michael Sattler
شامل ایتالیا و دربار رومی منصوب کردهایم… (وی و زیردستانش) موظفاند از راه تفتیش عقاید همه و یکایک افرادی که از راه خداوند و ایمان کاتولیک منحرف میشوند، همچنین کسانی را که به بدعت متهم شدهاند، همراه پیـروان و شـرکای عمومی یا خصوصی مستقیم یا غیرمستقیم بازجویی کنند؛ مجرمان و متهمان باید زندانی شوند و علیه آنان اقامه دعوا شود تا حکم نهایی صادر کرد.»
از مهمترین عناوین بخش «تعالیم» این فصل، از مـیان بـرداشتن موانع اصلاحات، خلاصه اعتقادات زوینگلی، نخستین اعترافنامه آناباپتیستی و اعتقادنامه ترنت است و در بخش اخلاقیات، دیدگاه کالون درباره رابطه کلیسا و دولت و نظر لوتر و کالون درباره نقش زنان در کلیسا.
در بخش «ارتباطات» این فـصل درخـواست بالتازار هوبمیر، رهبر آناباپتیستهای جنوب آلمان در سال ۱۵۲۴، جلب توجه میکند. او مینویسد: «فرد باید با دانش مقدس بر آنان (بدعتگذاران) غلبه کند؛ نه از سر خشم، بلکه با نرمی؛ گرچه کـتابهای مـقدس چـیزهای خشمگینانهای دربردارند… مسلمان یا بـدعتگذار نـه بـا شمشیر و آتش، بلکه تنها با بردباری و دعا قانع میشود؛ بنابراین باید با شکیبایی در انتظار داوری خدا باشیم… سوزاندن بدعتگذاران در ظاهر اعـتراف بـه مـسیح و در واقع انکار اوست» (۳۹۱ـ۳۹۰).
نظر ایگناتیوس درباره پروتستانهای جـنگجو و آتـشبس میان پروتستانها و کاتولیکها در آلمان و دیدگاه کلیسای انگلیکن درباره کلیسا و دولت از دیگر قسمتهای این بخش است.
در فصل ششم کتاب زیر عـنوان «مـسیحیت اوایـل عصر مدرن» به منابع ادبی اولیه قرون ۱۷ تا ۱۹ پرداخته اسـت؛ دورهای که به زعم نویسنده، زمان استحکام و رشد مسیحیت بود. نویسنده از بین اسامی مختلفی که برای این دوره پیـشنهاد مـیشود (هـمانند دوران پس از اصلاحات، مدرن و…) اصطلاح «اوایل عصر مدرن» را انتخاب میکند؛ زیرا دانشمندان سـنت مـسیحی این عنوان را اغلب به کار میبرند و مورخان نیز عموما این نام را به رسمیت میشناسند.
در این دوره تـاریخی، مـسیحیت «در اروپای غـربی میان جنوب کاملاً کاتولیک رومی و شمال عمدتا پروتستان (گرچه مختلط) تقسیم شـد؛ در حـالی کـه شرق اروپا به طور کلی از اصلاحات تاثیر نپذیرفت و خط مشی کلیسای باستان را ادامه داد.» وی میافزاید: «در
اواخـر ق ۱۶، گـرایشهایی بـه سوی اعترافگرایی و حکمت مدرسی در کلیساهای لوتری و اصلاحی (و تا حد کمتری آناباپتیست) آغاز شد.»
پارسـامنشی در نـیمه دوم قرن هفدهم واکنشی در برابر اعترافگرایی و حکمت مدرسی بود. «پارسامنشی در قرن هجدهم، هدف عـمده خـنثیکردن تـأثیر عصر روشنگری بر مسیحیت را به عهده گرفت و آن عصر سکولاریزه کردن فرهنگ به رهبری عـقلِ بـریده از ایمان است.
قرن نوزدهم، با کشفیات جدید در علوم طبیعی، شاهد استمرار چالش عـقل سـکولار بـود؛ اما به رغم این چالش، مسیحیت به دلیل نهضت نیرومند میسیونری درباره چشمانداز ایمان در قـرن بـیستم کاملاً خوشبین بود؛ نهضتی تبلیغی که مستقیما به عامل بزرگ دیگری بـرای خـوشبینی مـسیحی یعنی نهضت مسکونیگرایی انجامید و توانست در قرن بیستم، مسیحیت را زیر نفوذ خود قرار دهد.
اما در خـصوص انـواع ادبـی منابع دست اول این دوره باید گفت «اوایل عصر مدرن بسیاری از انواع ادبـی قـدیمتر در سنت مسیحی به کار گرفته شد» همانند نگارش کتب تواریخ و دفاعیهها، مواعظ و نامهها. نوشتههای علمی نـیز در ایـن دوره اهمیت از دستداده خود در دوره اصلاحات را به دست آورد.
اما نوع ادبی جدید و خاص ایـن دوره، ژورنـال (خاطرات شخصی رسمی) است: ژورنالها در قرون وسـطی و دوران اصـلاحات نـادر بودند؛ اما در اوایل عصر مدرن، بسیاری از رهـبران مـذهبی تأملات هر روزه خود را مینوشتند… این ژورنالها را نباید تنها خاطرات شخصی دانست بلکه بـاید آنـها را گزارشهای رسمی بنیانگذاری یک نـهضت خـواند.»
در بخش حـوادث، مـهمترین مـتونی که به چشم میخورد، از نویسندگان ذیـل اسـت: ویلیام لا، جاناتان ادواردز، فیلیپ اسپنر، جرج ناکس (بنیانگذار آیین کویکرها)، ویلیام کری (رهـبر نـهضت مسییونری پروتستان)، ریچارد آلن (پایهگذار کلیسای اسـقفی متدیستی آفریقا)، ژوزف اسـمیت (بـنیانگذار مسیحیت مورومونی) و فبی پالمر (بـنیانگذار نـهضت تقدس).
در بخش «نهاد» این فصل با عناوینی چون قواعدی برای انجمنهای متدیستی، فـتوا بـه عصمت پاپ و کلیسای ارتدکس روسی در آمـریکا روبـهرو هـستیم. مهمترین
نویسندگانی کـه در بـخش تعالیم این فصل مـورد تـوجه نویسنده قرار گرفتهاند، عبارتاند از: فریدیش شلایرماخر «که میکوشید جایی برای دین در میان روشنفکران فـرهیخته آلمـان، که بیشتر آنان از ایمان رسمی روی گـردانده بـودند، پیدا کـند» (۴۴)، جـان هـنری نیومن (دانشمند آکسفوردی) و سـورن کییرکگارد (پیشگام مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم).
مواعظ کشیش فرانسیسکو داویلا، مبلغ مذهبی مسیحیت در پرو به زبان فـرایچو، زبـان بومی سرخپوشان از قسمتهای خواندنی این بـخش اسـت: «داویـلا نـشان مـیدهد که فهم خـوبی از مـردم خود دارد؛ اما رنج اینکاها به دست اسپانیاییها را به حسب تقدیر الاهی و مجازات گناه توجیه میکند.» او مـینویسد: «مـن شـبان مهربان لاماهای کوچکام، شبانی با قلبی بـزرگ، او بـه خـاطر لامـاهایش هـیچ تـرسی از مرگ ندارد… من شبان خوبی هستم که حیواناتش را میشناسد و حیوانات نیز مرا میشناسند. همه انسانها و مردان و زنان لاماهای عیسی مسیحاند.» «خدا اینکاها را به سبب خطاهای گذشتهشان آزار مـیدهد و میمیراند… خدا این کار را بیحساب انجام نداده،… سفیدپوستان مأموران خدا بودهاند. آنان برای همین هدف آمدهاند وگرنه جانهای سرخپوستان به سبب ترک عبادت خدای واقعی و خطاهای دیگر به جهنم مـیرفت.»
در بـخش «اخلاقیات»، متونی در باب نزاع درباره بردگی، ظهور نهضت فمینیستی و دیدگاه آیین کاتولیک درباره تحول اجتماعی با متونی از پاپ لئوی سیزدهم، ساراگر یمکه و خواهرش انجلینا و جان انگلند، به چشم میخورد.
سـه عـنوان مهم بخش ارتباطات عبارت است از: برخورد مسیحیت با عقل روشنگری (مطلبی از جان لاک و تیندال)، ضدیت پروتستانهای آمریکایی با کلیسای کاتولیک و مقابله کلیسای کاتولیک رومـ بـا اندیشه سکولار.
فصل هفتم کـه کـوتاهترین فصل کتاب است، با نام «مسیحیت در دوران جدید» به منابع ادبی ۱۹۰۰ به بعد اختصاص یافته است؛ قرنی که «با آهنگ خوشبینی آغاز شد؛ اما بـا حـوادث جنگ جهانی اول و رشد مـکتب تـمامیتخواهی، الاهیات و سپس کلیسا واقعگراتر شد.»
سه رخداد اصلی این دوره عبارت است از: راستکیشی جدید (کارل بارت)، وحدتگرایی فعالیتهای میسیونرهای پروتستان و شورای واتیکانی دوم در سال
۱۹۶۲٫ اما در دوره جدید چهار نهضت در مسیحیت اهـمیت روز افـزون یافته است: فمینیسم، نهضت کاریزماتیک، الاهیات آزادیبخش و کثرتگرایی.
در دوره جدید انواع قدیمی ادبیات منابع اصلی همچون تاریخ، نامهها، نمازنامهها و… باقی مانده است؛ اما دو نوع ادبی تازه نیز پیدا میشود: موافقتنامه مـسکونی (تـوافق نامه بـین کلیساهای از هم جداشده) و بیانیه مطبوعاتی.
از جمله متون قابل تأمل در بخش حوادث این بخش میتوان به تحلیل رابـرت اسپیر از میسیونری پروتستانی و نیز اعلامیه بارمن (که بیشتر آن به قلم کـارل بـارت نـوشته شد) بر ضد رژیم نازی و نیز نامه مارتین لوتر کینگ به روحانیون مسیحی و یهودی اشاره نمود.
در بـخش نـهاد این فصل، این عناوین به چشم میخورد: شورای جهانی کلیساها، نمونهای از مصوبات شـورای واتـیکانی دوم، مـسئله کشیشان زن در کلیسای کاتولیک رومی و سرودهای قرن بیستم.
چند نکته در باب ترجمه کتاب:
در خصوص تـرجمه این کتاب چند نکته قابل ذکر است:
نخست، همانطور که در ابتدای کتاب آمـده است، «برگردان متون الاهـیات مـسیحی به زبان فارسی… که با الاهیات مسیحیت هماهنگ نیست، دشواریهای خاص خود را دارد.» انجام این مهم را با همه سختیهای کار به فال نیک میگیریم و امیدواریم که روند ترجمه این گونه آثار ادامـه یابد.
دوم، پاورقیهای مترجمان هر چند بسیار اندک است، بعضی از اشتباهات نویسنده را در ذکر مآخذ نیز جبران کرده است (به عنوان مثال در صفحات ۲۱۵ـ۴۲۲).
سه، در کتاب حاضر، دو قسمت از کتاب به دلیل دشواری کار، تـرجمه نـشده است: یک گزیده بسیار پیچیده گنوسی در بخش تعالیم فصل سوم… و چند گزیده فنی از الاهیات معاصر در آخر کتاب. مناسب بود که مترجمان این قسمتها را به عنوان ضمائم در انتهای کتاب به زبـان اصـلی میآوردند.
چهارم: یکی از اقدامات قابل تحسین مترجمان، نقل ترجمه متون کتاب مقدس و قرآن کریم از تراجم معتبر است. در ترجمه متون کتاب مقدس از ترجمه معروف به «ترجمه بروس» و در ترجمه قرآن کـریم از تـرجمه آیتاللّه مکارم شیرازی استفاده شده
است. مناسب بود که مترجمان در ابتدای کتاب این نکته را متذکر میشدند.
پنج، مشخصات اصلی کتاب در ابتدای کتاب، چنان که مرسوم است، ذکر نشده اسـت. مـعرفی عـنوان اصلی کتاب، زمینه تحقیق و تـطبیق مـتن و تـرجمه و آشنایی خوانندگان با عنوان اصلی کتاب است.
شش: نمایه اسامی، مکانها و کتب و… میتواند در چاپهای بعدی بر بهرهبرداری هر چه بیشتر مـحققان از مـطالب کـتاب بیفزاید.
هفت، شایسته است عناوین کتابهایی که بـه فـارسی ترجمه شده، در پاورقی ذکر شود تا خوانندگان فارسیزبان نیز بتوانند به ترجمه آن مراجعه کنند.
هشت، تعجیل در انتشار کتاب سـبب بـروز بـعضی اغلاط در فهرست کتاب و ذکر شدن عنوان بخش با مطالب بـخش در یک قسمت شده است (به عنوان مثال در فهرست صفحات ۵۵، ۱۳۹، ۳۰۴). همچنین در متن کتاب عنوانِ بخشها از مطالب بخش به خـوبی تـفکیک نـشده است که بایسته است که در چاپهای بعدی تصحیح شود.