مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

دین داری و معنویت

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » پاییز ۱۳۸۸ – شماره ۴۳ (از صفحه ۱۶۹ تا ۱۹۰)
عنوان مقاله: دین داری و معنویت (۲۲ صفحه)
نویسنده : دیلن، میشل
نویسنده : وینک، پل
نویسنده : عیوضی، مهدی
چکیده :
دین‌داری و معنویت همواره از بحث‌های چالش‌برانگیز در محافل دین‌پژوهی بوده‌اند؛ مقاله حاضر با رویکردی جامعه‌شناختی به بررسی نقش دین‌داری و معنویت در فعالیت‌های اجتماعی سالخوردگان می‌پردازد. مبنای کار این مقاله مطالعه‌ای است که به تبیین و تحلیل تحقیقی می‌پردازد که توسط یک مؤسسه تحقیقاتی در دانشگاه کالیفرنیا انجام شده ‌است. در این مطالعه طولانی‌مدتِ جامعه‌شناختی (مطالعه طولی)، میزان، کیفیت و عوامل مؤثر در افزایش دین‌داری و معنویت در گروهی از آمریکاییان در خلال چند دهه از عمرشان مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی الگوهای دین‌داری و معنویت در بزرگسالی و ارتباط آنها با کارکرد اجتماعی در کهن‌سالی از محورهای اصلی این مطالعه بود.
کلمات کلیدی :
جامعه‌شناسی دین‌، دین‌داری، معنویت، کارکرد اجتماعی، چرخه عمر

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۶۹)


‌ ‌‌‌دیـن‌داری‌ و معنویت۱*

تغییرات و تأثیرات در دوره‌های مختلف بزرگسالی

میشل دیلن و پُل وینک

مهــدی عیــوضـی‌۲**

  1. مشخصات‌ کـتاب‌شناختی‌ این اثـر چـنین است:Michele Dillon and Paul Wink (2003), “Religiousness and Spirituality, Trajectories and‌ Vital Involvement in Late Adulthood”, In Handbook of Sociology of Religion, (ed.) Michele‌ Dillon, New York: Cambridge‌ University‌ Press.
  2. کارشناس ارشد دین‌شناسی.

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۰)


امروزه مردم آمریکا نسبت به نسل‌های پیشین، عمر طولانیتر و زندگی سـالمتری دارند. در حال حاضر ۱۳ درصد از جمعیت ایالات متحده را افراد ۶۵ ساله یا مسن‌تر‌ تشکیل مـی‌دهد (Kramarow, et al., 1999: 22). این گروه که تـعدادشان هـم در حال افزایش است در مقایسه با جمعیت چند دهه پیش با ناتوانی کارکردی کمتری مواجه می‌شوند. طبیعتاً این‌ روندها‌ و نیز پیرشدن نسلِ پرتعدادی که در دوران افزایش زاد و ولد متولد شده‌اند (baby boom generation) توجه انسان را به عواملی مـعطوف می‌کند که به هدفمند و اجتماعی‌شدن فرایند پیری منجر می‌شوند‌. از‌ این‌رو پژوهش حاضر دامنه خود را از مسائلی که مربوط به سلامت جسمی و طول‌عمر و بقا می‌شود فراتر می‌برد و توجه بیشتری را به کیفیت یا ویژگی زندگی روزمـره مـیان‌سالان معطوف‌ می‌کند‌.

برخی از دانشمندان علوم اجتماعی در ضمن مطالعات خود در خصوص «پیرشدن موفقیت‌آمیز» (Successful aging)، بررسی ویژگی‌هایی چون خِرَد (به عنوان مثال، Wink and Helson, 1997) و معنویت (به عنوان‌ مثال‌، Tornstam‌, ۱۹۹۹) که به طور ویژه‌ای‌ در‌ نیمه‌ دوم بزرگسالی بـرجسته مـی‌شوند را در برنامه تحقیقات خود قرار داده‌اند. پاره‌ای دیگر از محققان به بررسی ویژگی‌هایی پرداخته‌اند که لزوماً‌ خاص‌ کهن‌سالی‌ نیستند؛ اما در بحث از فرایند سالخوردگی نقش‌ اساسی‌ دارند. دین‌داری از جمله این عوامل است؛ چـراکه دینـ‌داری به دلیل ارتباط مثبتی که در سرتاسر بزرگسالی با کارکرد‌ اجتماعی‌ دارد‌، در نیمه دوم دوره بزرگسالی اهمیت بیشتری می‌یابد (به عنوان‌ مثال، Hout and Greeley, 1987).

این مقاله به بررسی الگوهای دین‌داری و معنویت در بزرگسالی و ارتباطشان با کارکرد اجتماعی‌ در‌ کـهن‌سالی‌ مـی‌پردازد. در این تـحقیق، از مطالعه طولیِ۱ زنان و مردان،

  1. مـطالعه طـولی‌ (Longitudinal‌ Study) نـوعی تحقیق پیوسته و مطالعه مشاهداتی است که شامل انجام مشاهدات پی‌در‌پی بر روی یک موضوع‌ در‌ یک‌ دوره زمانی طولانی ــ که اغلب به چندین دهه می‌رسد ــ اسـت‌. از‌ مـطالعات‌ طـولی غالباً در روان‌شناسی (به منظور بررسی فراز و نشیب تـمایلات روحـی) و جامعه‌شناسی (به منظور‌ بررسی‌ رویدادهای‌ زندگی افراد در طول عمر و در طی نسل‌های مختلف) استفاده می‌شود. دلیل کاربرد این‌ نوع‌ تحقیق در رشـته‌های مـذکور این اسـت که مطالعه طولی، برخلاف مطالعه مقطعی، وضعیت‌ تعداد‌ ثابتی‌ از افـراد را در طول دوره تحقیق پی‌گیری می‌کند و از این‌رو احتمال بسیار کمی‌ وجود‌ دارد که تفاوت‌هایی که در این افراد در طول تحقیق مشاهده می‌شود نـتیجه‌ تـفاوت‌های‌ فـرهنگی‌ ایجاد شده در طی نسل‌های مختلف باشد. به دلیل برخورداری از همین مزیت، تـغییراتی کـه‌ در‌ مشاهدات این نوع تحقیق به دست می‌آید از دقت و صحت بیشتری برخوردار‌ است‌ و در‌ رشته‌های علمی دیگر نیز بـه کـار گـرفته می‌شود. م

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۱)


که دوره نوجوانی و کهن‌سالی را دربرمی‌گیرد، کمک‌ گرفته‌ایم‌. در‌ آغاز، تعریف خود از دین‌داری و مـعنویت را بـه اخـتصار بیان می‌کنیم. سپس‌ به‌ معرفی تحقیق انجام‌شده می‌پردازیم که در آن به این نکته توجه شده اسـت کـه آیا دینـ‌داری‌ و معنویت‌ در سنین بالا افزایش می‌یابد یا نه؛ و در ادامه به بحث در‌ مورد‌ ارتباط این مسائل با عـلائم گـوناگون کارکرد‌ اجتماعی‌ در‌ کهن‌سالی می‌پردازیم.

رابطه دین‌داری و معنویت‌

درحالی‌که تا‌ پیش‌ از چند دهه اخـیر مـتمایزکردن دینـ‌داری از معنویت پذیرش کمی داشت، امروزه به‌ نظر‌ می‌رسد بحث از این تفاوت‌ بخشی‌ از گفت‌وگوهای‌ روزمره‌ را‌ به خـود اخـتصاص داده است (Marty‌, ۱۹۹۳‌, Roof, 1999a, Chapter 11, this volume; Wuthnow, 1998). با وجود این، در‌ خصوص‌ معنا و کاربرد این واژگان و نیز مناسبات‌ مشترک این دو، همچنان‌ ابهامات‌ فـراوانی وجـود دارد. واژه مـعنویت‌ به‌ شیوه‌های متعدد و متفاوتی به کار می‌رود، به گونه‌ای که می‌توان آن را هم‌ در‌ وصف فرد پرهـیزگاری بـه کار‌ برد‌ که‌ تدین خود را‌ از‌ طریق اعمال دینیِ سنتی‌ (به‌ عنوان مـثال حـضور در کـلیسا) ابراز می‌کند، هم در وصف فردی که صرفاً به‌ خدا‌ یا یک قدرت برتر ایمان دارد‌، اما‌ به هـیچ‌ دینـی‌ وابـستگی‌ ندارد و هم برای اشاره‌ به یک جست‌وجوگر «عصرجدید» (New Age seeker) که عناصری از ادیان غربی و شرقی را بـه‌ عـاریه‌ می‌گیرد؛ حتی رفتار شخصی که مستعد‌ تجربه‌های‌ عرفانی‌ است‌ هم‌ می‌تواند مصداق این‌ کلمه‌ باشد. مـسلماً، مـاهیت رابطه میان دین‌داری و معنویت بسته به تعاریفی که در مورد آنها به کـار‌ مـی‌رود‌، و نیز‌ زمینه فرهنگی و اجتماعی‌ـ‌سیره‌نوشتی (Socio-biographical) که این‌ رابـطه‌ در‌ آنـ‌ مـورد‌ بررسی‌ قرار می‌گیرد، تغییر می‌کند (Wulff, 1997).

ما در تـحقیق خـود در باب دین و دوره زندگی، دین‌داری و معنویت را به‌عنوان دو نوع جهت‌گیری مذهبیِ متمایز اما نسبتاً همپوشان‌ مـفهوم‌سازی کـرده‌ایم. این مفهوم‌سازی به پیروی از ووثنو (۱۹۹۸) صورت گـرفته اسـت که بـین سـاکن‌شدن (dwelling) و در جـست‌وجو‌بودن (seeking) تفاوت می‌گذارد. ما دین‌داری را به لحـاظ اهـمیت عقاید و اعمال دینیِ‌ نهادینه‌شده‌ یا سنت‌محور در زندگی فرد تعریف کرده‌ایم. افراد بسیار دینـ‌دار کـسانی هستند که ایمان به خدا و حـیات اخروی و دین سازمان‌یافته (به‌عنوان

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۲)


مـثال حـضور در کلیسا) در زندگی‌شان نقش اساسی‌ دارد‌؛ اینـان سـاکن‌‌شدگانی (dwellers) هستند که تجربه‌ها و اعمال دینی‌شان مبتنی بر اشکال مأخوذ و معمول رفتار دینی‌ای اسـت کـه نوعاً در محل‌های عمومی اجرا مـی‌شود‌. در‌ مـقابل، مـعنویت را برای اشاره‌ بـه‌ اهـمیت دینِ نهادینه‌نشده یا عقاید و اعـمال غـیرسنت‌محور در زندگی فرد مورد استفاده قرار می‌دهیم. افراد بسیار معنوی کسانی هستند که در زندگی‌شان طـلبِ حـسِ‌ پیوستگی‌ (connectedness) نقش محوری دارد‌؛ آنان‌ جویندگانی (seekers) هـستند کـه به اعـمالی (مـثلاً نـیایش و مراقبه) می‌پردازند که هـدف از آنها، استنتاج معنا و پروراندن مفهوم به‌هم‌پیوستگی با دیگریْ مقدس است. اساساً، در این چهارچوب کلی، فردی بـسیار‌ دینـ‌دار‌ یا معنوی به شمار می‌آید که آگـاهانه و بـه‌گونه‌ای نـظام‌مند بـه انـجام اعمالی که غـایتشان یکـی‌شدن با امر مقدس است بپردازد. (برای جزئیات بیشترِ تعاریفِ این تحقیق و فرایند رمزنگاری مراجعه کنید‌ به‌: Wink And‌ Dillon, 2002 in press).

مـطالعه طـولی مـؤسسه توسعه انسانی

ما در تحقیق خود از نمونه نـشانگر طـولی‌ کـه در دهـه ۱۹۲۰ تـوسط مـؤسسه توسعه انسانیِ (Institute of Human‌ Development‌) دانشگاه‌ کالیفرنیا، در شهر بِرکْلی تهیه شده است، استفاده کرده‌ایم. شرکت‌کنندگان در تحقیق مؤسسه توسعه انسانی متولد دهه ‌‌۱۹۲۰‌ هستند و به همراه والدین خود در طول دوران کودکی و نوجوانی‌شان مورد مـطالعه قرار‌ گرفته‌اند‌. شرکت‌کنندگان‌ متعاقباً در دوره بزرگسالی طی چهار مرحله مورد مصاحبه عمیق و جدی قرار گرفتند: اوایل بزرگسالی‌ (سنین بین ۳۰ و ۴۰ سالگی؛ ۹-۱۹۵۸). اواسط بزرگسالی [میان‌سالی] (سنین بین ۴۰ و ۵۰‌ سالگی؛‌۱۹۷۰)، دوره متأخر‌ میان‌سالی‌ (سنین بین ۵۰ و ۶۰ سالگی و اوایل دهـه ۶۰ عـمر؛ ۱۹۸۲)، و دوره کهن‌سالی یعنی زمانی که در سنین بین هفتاد تا هشتاد سالگی (۲۰۰۰-۱۹۹۷) بودند. در هر مرحله از مصاحبه، از‌ شرکت‌کنندگان سؤالات مفصل و نامحدودی در خصوص تمامی جنبه‌های زندگی‌شان از جمله عقاید، نگرش‌ها و اعمال دینی پرسیده شـد. بـه همین دلیل، بدون اینکه مجبور باشیم بر گزارش‌های مبتنی بر گذشته تکیه کنیم‌ می‌توانیم‌ تغییر یا تداوم عادات و ارزش‌های دینی در طول دوران زندگی فرد را بکاویم. عـلاوه بـر این از آنجا که شرکت‌کنندگان در بستر یک مـصاحبه طـولانی در طول عمر، درباره دین‌ بسیار‌ سخن

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۳)


می‌گفتند احتمال می‌رود که این گزارش‌ها و سخنان به‌واسطه تعدد ارائه، که خود عاملی تعیین‌کننده در نظرسنجی از آرای جمعیت کل است، از تعصب و جـانب‌داری کـمتری برخوردار باشد (به‌ عـنوان‌ مـثال Hadaway, Marler, and Chave, l993). نمونه حاضر (به تعداد ۱۸۱نفر) نمایانگر ۹۰ درصد از نمونه اصلی است که برای پیگیری‌های بعدی در کهن‌سالی در دسترس بودند. ۵۳‌ درصد‌ از‌ نمونه حاضر زن و ۴۷ درصد‌ مرد‌ هستند‌. در اواخر میان‌سالی ۵۹ درصد از شرکت‌کنندگان (یا همسرانشان) افراد مـتخصص و مـدیران طبقه بالاتر از متوسط، ۱۹ درصد طبقه پایین‌تر از‌ متوسط‌ و ۲۲‌ درصد، از طبقه کارگران بودند. به‌جز شش نفر‌، تمامی‌ شرکت‌کنندگان در این تحقیق سفیدپوست هستند. بیشتر افراد این نمونه تحقیق (۷۳ درصد) در خانواده‌های پروتستان بزرگ شده بودند‌، ۱۶‌ درصـد‌ در خـانواده‌های کاتولیک، ۵ درصـد در خانواده‌هایی با دین‌های گوناگون (پروتستان‌ / یهودی) و ۶ درصد نیز متعلق به خانواده‌های غیرمذهبی بودند. در دوره کهن‌سالی، ۵۸ درصد از شرکت‌کنندگان پروتـستان ، ۱۶ درصد‌ کاتولیک‌، ۲ درصد‌ یهودی بودند و ۲۴ درصد نیز عضو کلیسا نبودند. ۴۸ درصـد اظـهار‌ کـردند‌ در حال حاضر دین در زندگی‌شان مهم یا حتی خیلی مهم است، ۸۳ درصد کماکان در‌ کالیفرنیا‌ زندگی‌ می‌کردند، ۷۱ درصد با همسر یا مـعشوق ‌ ‌خـود زندگی می‌کردند، و ۸۹ درصد‌ اعلام‌ کردند‌ از نظر سلامت عمومی در وضعیت خوبی قرار دارند. بـا در نـظر گـرفتن تعاریف‌ عمل‌محورِ‌ ما‌ از دین‌داری و معنویت‌، ۴۰ درصد از شرکت‌کنندگان بسیار دین‌دار و ۲۶ درصد بسیار معنوی شناخته‌ شدند‌. هـمبستگی‌متقابل میان ارزیابی‌های مستقل دین‌داری و معنویت در دوره کهن‌سالی افراد مورد تحقیق، متوسط‌ بود‌.

تغییرات‌ دینـ‌داری و معنویت در نیمه دوم بزرگسالی

تـغییرات دینـ‌داری؛ به طور معمول فرض بر این‌ است‌ که دین‌داری در سنین بالا افزایش می‌یابد. این دیدگاه مبتنی بر این اندیشه‌ است‌ که‌ سالخوردگی فرد را با دغدغه‌هایی در باب مرگ و فنا درگیر می‌سازد و این مسئله موجب افـزایش‌ هراس‌ وجودی شده، شخص را در معرض یأس و ناامیدی قرار می‌دهد (به عنوان‌ مثال‌، Becker‌, ۱۹۷۳). عکس‌العمل طبیعی نسبت به این مسأله، روی آوردن به جهان‌بینی‌ها و نهادهایی است که سرچشمه‌های‌ معنا‌ و امنیت‌ هستند، و دین به طور سنتی دارای چنین کارکردی

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۴)


اسـت. احـتمالاً اقبال به‌ دین‌داری‌ از این جهت در این دوره افزایش بیشتری پیدا می‌کند که فرد در دوران پس از‌ بازنشستگی‌ قرار دارد و در نتیجه وقت آزادِ بیشتر و وظیفه اجتماعی کمتری دارد (Atchley‌, ۱۹۹۷‌)؛ بنابراین، فرض بر این است که در‌ دوره‌ پس‌ از بازنشستگی، مشارکت در مراسم دینی نسبت‌ به‌ دوره پیش از بـازنشستگی افـزایش می‌یابد؛ اما [پس از بازنشستگی و] در سنین‌ بسیار‌ بالا (هشتاد و پنج به بالا‌) به‌ سبب مشکلات‌ جسمی‌ که‌ حضور در مکان‌های عبادی را به‌شدت‌ سخت‌ می‌کند این حضور کاهش می‌یابد (McFadden, 1996).

هرچند نظریه‌های سالخوردگی و داده‌های تـجربیِ‌ مـقطعی‌، این دیدگاه را تقویت می‌کنند که‌ در چرخه زندگی، با‌ افزایش‌ سن، میزان تقیّد به دین‌ افزایش‌ می‌یابد (برای مثال، Greeley and Hout, 1988; Hout and Greeley, 1987)؛ اما هنوز‌ این‌ نظریه به‌واسطه اطلاعات طولیِ جمع‌آوری‌شده‌ از‌ یک‌ گروه ثابت از‌ افـراد‌ در طـول یک دوره‌ طـولانی‌مدت‌ از زندگی مورد بررسی قرار نـگرفته اسـت. مـطالعات طولیِ بسیار کمی هستند که وضعیت‌ شرکت‌کنندگان‌ خود را در طول عمرشان زیر‌ نظر‌ می‌گیرند، و آن‌ دسته‌ از‌ مطالعات که دوره بزرگسالی‌ را پوشش داده‌اند نیز بـه دین تـوجهی نـداشته‌اند. مطالعات طولی‌ای که مطعوف به دین بوده‌اند‌ مانند‌ مـطالعه دنـباله‌دار چهل‌ساله شاندی (shandi) (1990‌) بر‌ روی‌ فارغ‌التحصیلان‌ مرد‌ دانشکده آمِرْست (Amherst‌) و مطالعه‌ تِرمن (Terman) بر روی اشخاصِ با استعداد ذهنی بالا (به عنوان مثال، Holahan and Sears, 1995‌)، خـبر‌ از‌ ثـبات دینـ‌داری، به جای افزایش آن، در‌ نیمه‌ دوم‌ بزرگسالی‌ می‌دهند‌. اما‌ تعمیم‌پذیری یافـته‌های این مطالعات محدود است؛ زیرا این نمونه‌های تحقیق از نخبگان و گروه‌های انسانی مشابه تشکیل شده و متکی بر گزارش‌های پیشینیِ شرکت در امور دینـی اسـت (Holahan‌ and Sears 1995).

بـرخلاف الگوی ثبات، مطالعاتی که از نمونه‌های مقطعی بهره می‌گیرند و معرِّف وضعیت مـردم آمـریکا هستند، این فرضیه را مورد تأیید قرار می‌دهند که دین‌داری در دوران کهن‌سالی‌ افزایش‌ می‌یابد (Hout and Greeley, 1987; Rossi, 2001)؛ البته قطعیتی در مورد بازه سـنی‌ای کـه این امـر به بیشترین حد می‌رسد وجود ندارد. اطلاعات به دست آمده از آرای عمومی‌ کـه‌ بـه‌وسیله هـاوت (Hout) و گریلی (Greeley) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، حاکی از این است که بیشترین میزان افزایش، بین ۴۵ و ۵۵ سـالگی رخـ‌ مـی‌دهد‌.

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۵)


این دوران در مرحله پیش‌ از‌ بازنشستگی قرار می‌گیرد. در این دوره افراد احتمالاً در نتیجه کاهش تعهد کاری و جدا شدن فـرزندان از خـانواده رفته‌رفته فرصت بیشتری به دست می‌آورند. در‌ مقابل‌، داده‌های بررسی آماریِ رُسی‌ (Rossi‌, ۲۰۰۱: ۱۲۴) نشان می‌دهد سـریع‌ترین مـیزان افـزایش زمانی رخ می‌دهد که افراد در دهه پنجاه و شصت عمر خود هستند.

تصویر ۱/۱۴: میانگین تغییرات مـعنویت و دینـ‌داری طی دوره بزرگسالی

الگوی اطلاعات‌ طولی‌ مؤسسه توسعه انسانی با یافته‌های مطالعات مقطعی‌ای کـه گـرایش رو بـه افزایشی را در نیمه دوم بزرگسالی نسبت به دین‌داری نشان می‌دهند، سازگار است. دین‌داریِ شرکت‌کنندگان در آزمایش مؤسسه تـوسعه‌ انـسانی‌ از دهه‌ پنجاه تا دهه هفتاد عمرشان به طور چشمگیری افزایش یافت، هـرچند ابـعاد این تـغییر کم بود؛ (کمتر‌ از یک چهارم انحراف معمول) (به شکل ۱/۱۴ مراجعه کنید) (Wink‌ and‌ Dillon‌, ۲۰۰۱). افزایش دین‌داری در دوران کهنسالی، در خصوص مـردان و زنـان، افـراد متعلق به طبقات

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۶)


اجتماعی بالا و پایین‌ و ‌‌نیز‌ پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها، همگی صادق بـود. افـزایش دین‌داری در کهن‌سالی پس از پایین بودن‌ آن‌ در‌ نیمه اول بزرگسالی رخ می‌دهد: این کاهش در مورد زنان بین دهه سی و چهل عمرشان‌، و در مـورد مـردان بین دوره بلوغ و اوایل بزرگسالی رخ می‌دهد. شرکت‌کنندگان زن در‌ دهه ۱۹۵۰، سومین دهه‌ عمر‌ خود را پشت سـر مـی‌گذاشتند و از این‌رو مشغول جامعه‌پذیر‌کردن دینی کودکان مدرسه‌ای خـود بـودند. این زمـان مصادف بود با اوج پای‌بندی دینی در آمریکا، و این تـوقع فـرهنگی از زنان وجود داشت‌ که قبل از هرچیز به امر جامعه‌پذیری دینی کودکان خود بـپردازند. بـنابراین کاهش دین‌داری آنان در دوره میانی عـمرشان احـتمالاً به‌واسطه تـلاقی این مـرحله مـشخص از عمر (فقدان نسبی فشارهای جامعه‌پذیری‌ فـرزند‌) بـا تأثیرات تاریخی، برجسته‌تر شده است. کاهش اولیه‌ای که دین‌داری از اوایل بزرگسالی تا مـیان‌سالی بـا آن مواجه شده است درست مانند افـزایش آن در کهن‌سالی، هرچند چشمگیر امـا از‌ اهـمیت‌ نسبتاً کمی برخودار است.

افـزایش دینـ‌داری را در شرکت‌کنندگان تحت بررسی مؤسسه توسعه انسانی که از دوره میان‌سالی تا کهن‌سالی روی داده است چگونه بـاید تـفسیر کنیم؟ هرچند نمی‌توان احتمال‌ تأثیر‌ هـمکاران و دوسـتان را نـادیده گرفت، سازگاری یافـته‌های مـا با گرایش‌های مقطعی مـلی (بـه عنوان مثال، Hout and Greeley, 1987; Rossi, 2001) موجب به حداقل رسیدن تفسیر و تبیین نکته بالا‌ می‌شود‌. هرچند‌ ممکن اسـت افـزایش دین‌داری در‌ سنین‌ بالا‌ شیوه‌ای برای دفـع اضـطراب ایجادشده تـوسط یادآورهـای فـناپذیری و میرندگی باشد که از اواخـر دوره میان‌سالی به بعد به‌شدت برجسته می‌شوند، (مانند‌ مرگ‌ والدین‌، همسر یا دوستان نزدیک یا بیماری)، اما دو‌ عـامل‌ در این خـصوص وجود دارد که این تفسیر را به چالش مـی‌کشد: نـخست اینـکه، اضـطراب مـرگ با افزایش سـن‌ کـاهش‌ می‌یابد‌ و سنین کهن‌سالی دوره‌ای است که در آن نگرانی و دغدغه درباره‌ مرگ (نه فرایند آن) در پایین‌ترین حد خود اسـت (بـه عـنوان مثال، Fortner and Neimeyer, 1999)؛ دوم آنکه‌، هرچند‌ دین‌داری‌ شرکت‌کنندگانِ در آزمایش مـؤسسه تـوسعه انـسانی طـی دهـه‌های پنـجاه تا هفتاد‌ عمرشان‌ افزایش یافت، نمونه به‌دست آمده همچنان حاکی از سطوح بالای تثبیت نظام مرتبه‌‌ای در امتیازات ثبت‌شده‌ در‌ خصوص‌ دین‌داری در طول همین دوره زمانی بود(r = .82; Wink and Dillon, 2001‌). معنای‌ این‌ مسئله این اسـت که هرچند دین‌داریِ

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۷)


شرکت‌کنندگان در آزمون مؤسسه توسعه انسانی از دوره‌ میان‌سالی‌ تا‌ کهن‌سالی افزایش می‌یابد، اما هر یک از شرکت‌کنندگان در انجام اعمال دینی هم، جایگاهشان‌ را‌ نسبت به افراد هم‌طراز با خود حفظ می‌کردند؛ بـه عـبارت دیگر کسانی که‌ در‌ دهه‌ پنجاه عمرشان امتیاز نسبتاً بالاتری در دین‌داری به‌دست آورده بودند در دهه هفتاد نیز‌ به‌ همین نسبت در دین‌داری امتیاز بیشتری داشتند. وجود همبستگی بسیار بالا بین امتیازات‌ دینـ‌داری‌ افـراد‌ از دهه پنجاه تا دهه هفتاد بدین معناست که تعداد بسیار کمی از شرکت‌کنندگان در‌ آزمایش‌ تغییرات اساسی‌ای را در رفتار دینی خود تجربه کرده‌اند. به علاوه مـا‌ نـیز‌ همانند‌ رُسی (۲۰۰۱) که معیار مـبتنی بـر گذشته را به کار می‌گرفت، مدارکی داریم که نشان‌ می‌دهند‌ که‌ (به لحاظ ارزش‌ها و اعمال) محیط مذهبی‌ای که خانواده پاسخ‌دهنده متعلق به آن‌ است‌ (که تـوسط اطـلاعات گردآمده از شرکت‌کنندگان و والدینشان در بـزرگسالی بـه‌دست آمده) تنها و بهترین معیار پیش‌گویی و پیش‌بینی‌ فعالیت‌ مذهبی در کهن‌سالی است. در مجموع، این یافته‌ها بیان می‌دارند که افزایش‌ کلیِ‌ دین‌داری [در سنین کهن‌سالی] ــ که در‌ شرکت‌کنندگان‌ آزمون‌ مؤسسه توسعه انسانی، از دهه پنجاه تا‌ دهـه‌ هـفتاد عمرشان مشاهده شد ــ واکنشی است بسیار نظام‌مند به بحران‌های شخصی که‌ با‌ بعضی از رخدادهای زندگی چون‌ مرگِ‌ همسر یا‌ بیماری‌ مهلک‌ ارتباط دارد. این افزایش را بیشتر‌ می‌توان‌ به تمایلات هنجاریِ اجتماعی در نمونه مـوجود نـسبت داد؛ مانند اوقـات اضافه‌‌ای‌ که‌ پس از بازنشستگی به دست می‌آورند‌، آزادی و فراغت بیشتری که‌ به‌واسطه‌ کاهش فعالیت‌های اجتماعی حاصل می‌شود‌، و شاید‌ یک آگـاهی کلی که از بی‌کرانگی زندگی ایجاد می‌گردد.

تغییرات معنویت؛ برخلاف دین‌داری‌ کـه‌ در طـول حـیات افراد «مذهبی‌» امری‌ برجسته‌ و مهم است، معنویت‌ نوعاً‌ به‌عنوان پدیده‌ای در دوره‌ میانی‌ زندگی و یا پس از آن تعریف می‌شود. در این معنا، همانند مـراحل ‌ ‌پسـاظاهریِ (Postformal‌) رشدشناختی‌ (به عنوان مثال، McFadden, 1996; Sinnott, 1994‌)، می‌توان‌ آن را‌ به‌عنوان‌ خصلتی‌ نوظهور در آغاز سالخوردگی‌ تعریف کرد. طبق نـظر کـارل یونـگ (Carl Jung) (1964)، در حدود دوره میانی حیات [اواسط‌ عمر]‌، فرد توجه خود را به درونش‌ معطوف‌ می‌کند‌ تا‌ جنبه‌های‌ مـعنوی بیشتری را‌ در‌ خود بکاود. پیش از این مرحله، محدودیت‌ها و الزامات بیرونی به همراه اشتغال به کار و تـشکیل خانواده‌ از‌ مسائلی‌ هستند کـه اولویت دارنـد؛ اما

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۸)


آگاهی از‌ فناپذیری‌ و تناهی‌ که‌ در‌ اواسط‌ عمر به‌وجود می‌آید تأکید و توجه فرد به موفقیت این‌جهانی را کاهش داده، به معنوی‌تر شدن زندگی فرد کمک می‌کند. نظریه‌پردازان شناختی (به عنوان مثال، Sinnott, 1994) همانند‌ یونگ مـعتقدند که معنویتْ حاصل فرایندهای بلوغ در فرد بزرگسال است. افراد میان‌سال و کهن‌سال با از سرگذراندن ابهامات موقعیتی و مواجهه با نسبیت زندگی، در جهت درک حقیقت پا را از‌ وضعیت‌های‌ شدیداً منطقی فراتر می‌گذارند تا در قضاوت‌های ارزش‌گذارانه تناقض و احـساسات را بـپذیرند. این فرایند در نهایت منجر به رشد معنوی می‌شود. مک‌فادن (McFadden) (1996) اظهار می‌دارد ممکن است علت‌ اینکه‌ معنویت در سنین بالا به طور ویژه‌ای معنادار است، صدمات و مشکلاتی باشد که افراد در دوره‌های پیش از کهن‌سالی بـا آن مـواجه می‌شوند‌. استاکس‌(Stokes) (1990: 176) بیان می‌دارد‌ بیشترِ‌ تغییراتی که در فرایند مفهوم‌سازی از معنا و غایت زندگی به وجود می‌آید، در دوره‌های گذار و بحران روی می‌دهند تا مواقعی که زندگی از ثبات‌ برخوردار‌ است؛ طبق این گفته‌، رشـد معنوی‌ مـمکن است با سالخوردگی ارتباط داشته باشد؛ زیرا هرچند بحران‌ها مخصوص سن خاصی نیستند، اما با بالا رفتن سن، احتمال مواجه با بحران‌های شخصی افزایش می‌یابد.

تا جایی که ما‌ اطـلاع‌ داریم هـیچ اطـلاعات و آمار طولی‌ای که فرضیه افـزایش مـعنویت در نـیمه دوم بزرگسالی را بررسی کرده باشد وجود ندارد. تکیه‌گاه این فرضیه اولاً اطلاعاتی هستند که از نظرسنجی‌های مقطعی به‌دست‌ آمده‌اند‌ (به عنوان‌ مثال: Fowler, 1981; Tornstam, 1999) و ثانیاً مطالعات مـوردیِ فـردی‌ای هـستند (به عنوان مثال: Bianchi, 1987) که متکی‌ بر آمار مـبتنی بـر گذشته‌اند. در مطالعه طولی مؤسسه توسعه انسانی‌، شرکت‌کنندگانی‌ بودند‌ که معنویت در آنان از دهه پنجاه تا هفتاد عمرشان به طرز چـشمگیری افـزایش یافـته بود، این ‌‌نکته‌ نقطه قوتی برای این فرضیه است (به شکل ۱/۱۴ مـراجعه کنید). همانند دین‌داری‌، رشد‌ قابل‌ توجه معنویت در خصوص مردان و زنان، پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها و طبقات پایین و بالای اجتماعی به یک اندازه‌ بـود (Wink sand Dillon, 2002).

هـرچند الگـوی تغییرات اندکِ معنویت در نیمه دوم‌ بزرگسالی، مشابه مشاهدات به‌ دست‌آمده‌ دربـاره دینـ‌داری بود، اما سه تفاوت قابل توجه در این میان وجود داشت:

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۷۹)


اول اینکه میزان افزایش معنویت از اواخر میان‌سالی تـا اواخـر کـهن‌سالی بسیار بیشتر بود؛ کل نمونه تحت بررسی‌ بیشتر از یک دوم انحراف معمول، و زنان نـزدیک بـه بـیش از سه چهارم انحراف معمول، افزایش نشان دادند. به دلیل این نرخ سریع افزایش، در اواخر بزرگسالی، زنـان بـه طـور چشمگیری‌ معنوی‌تر‌ از مردان بودند. دوم اینکه هرچند میانگینِ امتیازات دین‌داری در طول بزرگسالی نشان‌دهنده این بود کـه بـسیاری از شرکت‌کنندگانِ آزمون مؤسسه توسعه انسانی در تمام طول عمرشان دین‌دار بوده‌اند، اما‌ میانگین‌ امـتیازات مـعنویت نـشان داد که معنویت تا پیش از میان‌سالی عملاً هیچ نقشی در زندگی شرکت‌کنندگان ندارد. و سوم اینکه هرچند ثـبات دینـ‌داری در مرتبه‌های بالای اجتماعی از اوایل بزرگسالی‌ به‌ بعد در طول زمان بی‌ثباتی یا تغییر فردیِ اندکی در تـعیین دینـ‌داری و عـدم‌دین‌داری افراد به نمایش گذاشت، ثبات معنویتِ مرتبه‌ای بسیار کمتر بود. این مطلب نشان می‌دهد که تـغییر‌ بـین‌فردیِ‌ قابل‌ توجهی در اینکه چه کسی‌ در‌ طول‌ زمان امتیاز بیشتر و کمتر در معنویت بـه دسـت آورده، ایجـاد شده است.

البته دستاوردهای ما که مؤید فرضیه معنویت به‌عنوان پدیده‌ پسامیان‌سالی‌ است‌، بدین معنا نـیست کـه مـعنویت صرفاً به واسطه‌ فرایند‌ بلوغیِ چرخه حیات، پرورش و تکوین می‌یابد. خطّ سیر پسـامیان‌سالی ــ کـه آن را در اینجا به طور مستند ارائه‌ کردیم‌ ــ‌ نیز تبیین فرهنگی واضحی دارد. شرکت‌کنندگانِ این مطالعه در دهه‌ ۱۹۶۰ پا به میان‌سالی گـذاردند، این زمـان با تغییرات فرهنگی‌ای همراه بود و گذار از هویت میان‌سالی در این‌ دوره‌، موجب‌ آزادی آنـان در ایجـاد جریان معنوی شد. در این دوره، جریان‌ معنوی‌، نبض جـامعه آمـریکا را در اخـتیار گرفته بود و همان‌گونه که اشاره شد، دهـه ۱۹۷۰ شـاهد افزایش‌ ناگهانی‌ اقبال‌ به روان‌شناسی یونگی‌، اعمال و فلسفه‌های شرقی و گروه‌های شفابخشی خودیارانه (self-help) گـوناگون‌ و کـتاب‌های‌ راهنمای‌ متنوع برای برآوردن نـیازهای درونـی امریکاییان بـود (Roof, 1999a; Chapter 11, this volume; Wuthnow‌, ۱۹۹۸‌). اینـ‌ واژگـان و منابع معنویِ قابل‌فهمِ جدید می‌توانند عـامل مـؤثر و کارا در افزایش تمایل پیشینی برای‌ بازگشت‌ به درون و خود‌شناسی، یا خلق علایق معنوی جـدید در افـرادی باشد که (صرف‌نظر‌ از‌ هرگونه‌ انگیزه بـنیاروانی) جذب این جنبه اصیل فـرهنگ عـمومی شده‌اند. از این‌رو، احتمال دارد که‌ اهـمیت‌ بـیشترِ معنویت برای شرکت‌کنندگانِ در این مطالعه از اواخر میان‌سالی به بعد، نتیجه‌ وجود‌ منابع‌ معنوی گـسترده و هـمه‌فهم و

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۰)


همه‌یاب، مخصوصاً در کالیفرنیا (جایی کـه مـحل زنـدگی بیشتر شرکت‌کنندگان اسـت) و هـمچنین‌ سن‌ یا مرحله زمانی در چـرخه حـیات باشد.

از آنجا که ثبات نظام‌ مرتبه‌ای‌ معنویت‌ در طول دوره بزرگسالی کم بود (میانگین ۰٫۴۷= r در میان چـهار نـقطه زمانی بزرگسالی که‌ در‌ مقابلِ‌ ۰٫۷۴= r برای دینـ‌داری قـرار می‌گیرد) بـررسی دوبـاره عـوامل پدیدآورنده آن امری منطقی‌ و مـعقول‌ است. ما در نمونه افراد مورد آزمایش در «مؤسسه توسعه انسانی» دریافتیم زنانی که در اوایل‌ بزرگسالی‌ درون‌نگر و مـذهبی بـودند و کسانی که در دهه سی و چهل عـمرشان وقـایع مـنفی‌ و پرتـنشی‌ را از سـر گذراندند (مانند مـرگ هـمسر‌ یا‌ فرزند‌، طلاق، ناآرامی روانی)، از بالاترین میزان معنویت‌ برخوردارند‌. اطلاعات ما نشان می‌داد که تعامل درون‌نگری و تـجارب مـنفی زنـدگی متعاقباً موجب رشد‌ معنوی‌ زنان می‌شود. در خـصوص مـردان‌، رشـد‌ مـعنوی در‌ سـنین‌ بـالا‌ متأثر از دین‌داری و درون‌نگری در اوایل‌ بزرگسالی‌ است؛ اما ارتباطی با رویدادهای منفی زندگی ندارد (رک:Wink and Dillon‌, ۲۰۰۲‌).

فعالیت پرشور در اواخر بزرگسالی

پس‌ از مرور یافته‌هایی که‌ بیانگر‌ احتمال افزایش دین‌داری و معنویت در‌ سنین‌ بـالا هستند، حال توجه خود را به نسبت دین با هدف فرد و فعالیت‌ اجتماعی‌ در کهن‌سالی معطوف می‌کنیم. برای‌ این‌ منظور‌، مبناقراردادن مفهومِ فعالیت‌ پرشورِ‌ (Vital Involvement) اریک اریکسون‌ (Erikson‌, Erikson, and Kivnick, 1986) را سودمند یافتیم؛ چون این مفهومْ ارزیابی مثبت نقش دینـ‌داری‌ را‌ کـنار گذاشته است و با تمرکز بر‌ رضایتمندی‌ از زندگی‌، نحوه‌ توسعه‌ زندگی هدفمند و مسئولیت‌پذیرانه اجتماعی‌ را مطرح می‌کند (Bellah et al., 1991: 273-7). اریکسون عملکرد موفقیت‌آمیز در سنین بالا را‌ چنین‌ تعریف می‌کند: توانایی در حفظ فعالیت‌ پرشور‌ در‌ زندگی‌، عـلی‌رغم‌ تـمام سختی‌ها و صدمات‌ متعددی‌ که با کهن‌سالی توأم‌اند (مانند داغدیدگی، بیماری و فعالیت‌های حرفه‌ای و اجتماعی کم). سرمایه‌گذاری از خود در فعالیت‌های‌ هدفمند‌ و غنابخش‌ که مشخصه بارز فـعالیت پرشـور است، مفهوم‌ اعتماد‌ کامل‌ بـه‌ جـهان‌ و به‌ دیگر ابنای بشر را به اثبات می‌رساند. این گرایش، متعاقباً باعث ایجاد مفهوم اعتماد اجتماعی، رابطه متقابل و خوش‌بینی در میان نسل‌های جوان‌تری می‌شود که شاهد این گـرایش‌ بـوده‌اند

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۱)


(Bellah et al. 1991; Erikson, 1964; Putnam, 2000). یکی از راه‌های برخورداری از فـعالیت پرشـور اشتغال به فعالیت‌های مراقبتی است که نشان از عدم توجه به خود در جهت‌ رفاه‌ آیندگان دارد (پدیده‌ای که اریکسون آن را تولیدکنندگی (Generativity) می‌نامد). فرد می‌تواند در فعالیت‌های روزمره و اوقات فراغتِ خود به نحوی اساسی و حـیاتی نـقش داشته باشد که فعالیتش به طور‌ مشخص‌ تولیدی هم نباشد اما به هرحال باعث می‌شود انسا‌ن‌ها به زمان حال توجه کنند و "تمام و کمال» زندگی کنند (Bellah et al‌. ۱۹۹۱‌: ۲۷۵).

یافتن پاسخ این پرسش‌ که‌ آیا ارتـباطی بـین دین‌داری، مـعنویت و فعالیت پرشور در کهن‌سالی وجود دارد، به دلایل متعددی حائز اهمیت است. در کلی‌ترین سطح، از نظر جامعه مسنِّ‌ آمریکا‌، مردم بـسیار علاقه‌مندند بدانند‌ چه‌ عواملی مشارکت اشخاص مسن را در روابط اجتماعی و امور جـهان، و نـیز اعـتماد آنان را به این روابط و جهانی که به نسل‌های بعد خواهند سپرد افزایش می‌دهد. به بیان دقیق‌تر، افزایش‌ روزافـزون‌ ‌ ‌تـعداد افراد مسن و سالم که از اجبار کار فارغ‌اند، منبع مولد بالقوه‌ای را تشکیل می‌دهد کـه بـه رفـاه افراد و جامعه، به‌مثابه یک کل، توجه دارند و از آن مراقبت می‌کنند. از‌ این‌رو‌ آگاهی از‌ اینکه آیا دین‌داری یا معنویت، فعالیت افـراد در جامعه و نقش‌های اجتماعی را افزایش می‌دهد یا نه، در‌ حوزه عمل از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

سـومین دلیل بررسی ارتباط‌ بین‌ دینـ‌داری‌، مـعنویت و فعالیت پرشور به بحث‌های فرهنگی جاری در خصوص گرایش به خودشیفتگی در جامعه آمریکا برمی‌گردد. بسیاری ‌‌از‌ نویسندگان، خصوصاً از دهه ۱۹۶۰، اظهار داشته‌اند فردگراییِ خودپسندانه، تقیّدات گروهی مردم آمریکا‌ و پای‌بندی‌ آنان‌ به سنت‌های دینی و مـدنی را کم‌رنگ کرده‌است (به عنوان مثال، Bellah et al. 1985, 1991‌). از این منظر، فردگراییِ مسئولیت‌پذیرِ اجتماعی از طریق فرد‌گرایی درمانی و گویا ارائه می‌شود‌ (Rieff 1966) که فعالیت‌ گروهی‌ را به خودیِ‌خود به‌عنوان یک حسن و مزیت اجتماعی نمی‌بیند بلکه آن را تا جایی ارزشمند می‌داند که بـرطرف‌کننده نـیازهای گذرای خود باشد.

بلاّ (Bellah) و همکارانش (۱۹۸۵) در نقد فرد‌گرایی آمریکا، بر‌ معنویت مبتنی بر خود تأکید می‌کنند که از تعهدات اجتماعی، که اَشکال سنتی فعالیت‌های دینی موجب رشد و گسترش آنها می‌شوند، مستقل اسـت. اعـتماد اجتماعی که طی نسل‌های متمادی به واسطه ارتباط‌ مستحکم‌ بین حضور در کلیسا و شبکه‌های بین‌فردی و فعالیت‌های

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۲)


هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۳)


امتیازات کسب‌شده رابطه دارند (Wink and Dillon in press). به عبارت دیگر احتمال بروز نگرانی و دغدغه‌ای واقعی و عمیق نـسبت بـه رفاه نسل‌های بعد‌ در‌ هر دو گروهِ افراد بسیار دین‌دار و بسیار معنوی وجود دارد. ما همچنین دریافتیم که هم دین‌داری و هم معنویت با اشتغال به طیف گوناگونی از فعالیت‌های روزمره و اوقات فراغت از‌ قـبیل‌ مـعاشرت بـا خانواده و دوستان یا انجام کارهای هـنری، صـنایع دسـتی یا کارهای چوبی، همبستگی مثبتی دارد.

هرچند انجام فعالیت‌های تولیدی و هدفمند در هر دو گروه افراد مذهبی و معنوی به‌ چشم‌ می‌خورد‌، نحوه تأکید آنان بـر انـجام‌ دادنـ‌ اعمال‌ مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. همان‌گونه که بـه اخـتصار در جدول۱/۱۴ نشان داده شده است، به‌عنوان مثال افراد مذهبی نسبت‌ به‌ افراد‌ معنوی ویژگی تولیدکنندگی خود را بیشتر به شیوه‌ گـروهی‌ بـا مـراقبت و توجه به اعضای خانواده و در کل از طریق روابط بین فردی ابـراز می‌کنند. این گروه بیشتر تمایل‌ دارند‌ مشاهده‌گرانْ‌ آنان را افرادی سخاوتمند، دلسوز، حامی دیگران و خونگرم توصیف کنند‌. همچنین مشخصه‌های کـارهای روزمـره یک فـرد بسیار مذهبی بیانگر این است که او حجم بیشتری از اوقات فراغتش‌ را‌ صرف‌ فـعالیت‌های اجـتماعی (مانند دیدار یا تفریح با اعضای خانواده و دوستان) و خدمات‌ اجتماعی‌ که گروهی انجام می‌شوند، می‌کند (Wink and Dillon, in press; Dillon and Wink, in press).

در‌ مقابل‌، افراد‌ مـعنوی قـابلیت تـولیدکنندگی خود را بیشتر از طریق اشتغال به پروژه‌های سازنده‌ و فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ای‌ ابراز می‌کنند کـه تـأثیری ورای حـیطه خانواده و دوستان به جا می‌گذارد و تأثیرشان بیش از‌ «خود‌ آنان‌» دوام خواهد آورد (Kotre 1984). دغدغه‌های تولیدی‌ای که بـا مـعنویت تـوأم‌اند، بیش از آنکه‌ بر‌ روابط بین فردی تأکید داشته باشد بر دورنمای اجتماعی وسیعی دربـاره شـرایط زندگی‌ بشر‌ تأکید‌ می‌کنند (Dillon and Wink, in press). در باب سرگرمی‌های روزانه، افراد بسیار معنوی بیشتر‌ بر‌ روی پروژهـ‌های سـازنده و دانـش‌افزا یا مهارت‌زا کار می‌کنند تا به معاشرت با دوستان‌ یا‌ خانواده‌ بپردازند. با وجود این‌، کـانون عـلاقه‌مندی متفاوت و بیشتر خودگستر که در افراد معنوی وجود داشت‌ بیش‌ از حد خودپسندانه نبود. در واقـع مـا هـیچ ارتباطی بین معنویت و مقیاس‌ اعتبار‌ یافته‌ خودشیفتگی نیافتیم (Wink and Dillon, in press). بنابراین، به نظر نمی‌رسد هنگامی که مـعنویت بـا‌ اعمال‌ نظام‌مند‌ پیوند می‌خورد (همان‌گونه که

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۴)


ویژگی مقیاس‌های ماست) ویژگی‌های منفی‌ای در این مـیان‌ وجـود‌ داشـته باشد که موجب نگرانی تحلیل‌گران فرهنگی شود (‌به عنوان مثال، Bellah et, al. 1985).

تحلیل‌های‌ طولی‌ نشان داد که مـی‌توان ارتـباط بـین دین‌داری و فعالیت پرشور در کهن‌سالی (از‌ جمله‌ شرکت در فعالیت‌های خانوادگی، اجتماعی و منطقه‌ای) را‌ با‌ کـمک‌ مـقیاس‌های دین‌داریِ محاسبه‌شده در اوایل بزرگسالی و بعد‌ از‌ آن پیش‌بینی کرد. در مقابل، ارتباط قابل‌توجه بین معنویت و فعالیت پرشور را ــ‌ که‌ در کوشش‌های تـولیدی و سـازنده روزانه‌ که‌ در کهن‌سالی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد ــ تنها می‌توان از اواخر‌ میان‌سالی‌ (دهه پنـجاه عـمر) به بعد پیش‌بینی کرد. تمامی ارتباط‌های طـولی بـین دینـ‌داری‌، معنویت‌ و مقیاس‌های گوناگون ویژگی تولیدکنندگی و فعالیت روزانـه‌، پس از در نـظرگرفتن‌ جنسیت‌ و جایگاه اجتماعی شرکت‌کنندگان نیز حائز‌ اهمیت‌ بود (Wink and Dillon, in press).

یافته‌های طولیِ مطالعه ما مـؤید تـأثیر درازمدت‌ دین‌داریِ‌ اولیه بر فعالیت گـروهی و اجـتماعی‌ در‌ کهن‌سالی‌ هـستند. این یافـته‌ها‌ بـا‌ یافته‌های مطالعات انجام‌شده بر‌ روی‌ مسئولیت‌پذیری اجـتماعی ــ کـه از مقیاس‌های مبتنی بر گذشته و تعصب دینی در دوره‌های اولیه‌ استفاده‌ می‌کنند ــ سازگارند (بـه عـنوان مثال‌، Rossi‌, ۲۰۰۱). دلیل‌ این‌ مسئله‌ که معنویت تـنها از‌ اواخر میان‌سالی به بـعد پیشـگویِ مهمِ قابلیت تولیدکنندگی و فعالیت در امـور روزمـره به شمار می‌رود‌ این‌ است که، همان‌طور که پیش‌تر اشاره‌ شد‌، در‌ نمونه‌ شـرکت‌کنندگان‌ در بـررسی مؤسسه‌ توسعه‌ انسانی، معنویت در وهـله اول یک پدیده پسـامیان‌سالی اسـت. در مجموع، شواهد تـحقیقات این مـؤسسه ثابت‌ می‌کند‌ که‌ هـم دینـ‌داری و هم معنویت، با ایجاد ساز‌ و کارِ‌ حفظ‌ فعالیت‌ پرشور‌ در‌ زندگی، ضریب پیری موفقیت‌آمیز را در افراد مـسن‌تر (یعـنی والدین دوره افزایش زاد و ولد) افزایش می‌دهد. بر این اساس، این یافـته‌ها بـیان می‌دارند کـه پیرشـدن نـسل دوره‌ پر زاد و ولد، که بیشتر به لحـاظ معنوی هماهنگ هستند تا دینی، لزوماً خبر از افول اهمیت تعهدات اجتماعی و گروهی آمریکایی‌ها نمی‌دهد.

دین بـه‌مثابه سـپری در برابر ناملایمات دوران کهن‌سالی‌

اکنون‌ به تـأثیر دینـ‌داری بـر رضـایتمندی از زنـدگی و قدرت آن در حمایت از افـراد در

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۵)


گـرفتاری‌ها می‌پردازیم. هرچند مجموعه عظیمی از تحقیقات مستند در مورد تأثیر مثبت دین‌داری بر سلامت‌ ذهنی‌ یا رضایتمندی از زندگی وجـود دارد (بـه عـنوان مثال، Ellison and Levin, 1998; McCullough et al., 2000)، اما اینکه آیا این تأثیر در‌ میان‌ همه افـراد مـسن وجـود دارد‌ یا‌ مـحدود بـه افـرادی است که بیماری یا بحران‌های شخصی دیگری را از سر گذرانده‌اند مسئله‌ای است که همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد‌. به‌ عبارت دیگر، در نوشته‌های‌ موجود‌ اظهارنظری قطعی و یقینی در پاسخ به این موضوع وجـود ندارد که آیا دین خرسندی از زندگی را در هر دو صورت، یعنی هم زمانی که اوضاع خوب است و هم هنگامی‌ که‌ شرایط نامناسب است، تأمین می‌کند و یا فقط در حالت دوم کارایی دارد؟

در خلال بررسی این مسئله در میان گروه نـسبتاً سـالم افراد مسن دریافتیم که دین‌داری به طور مستقیم بر‌ روی‌ رضایتمندی از‌ زندگی در کهن‌سالی تأثیر (مثبت یا منفی) ندارد (Wink and Dillon, 2001). این یافته ممکن است به‌ این دلیل به دست آمده باشد که اکثر شرکت‌کنندگان از زندگی‌ خـود‌ بـسیار‌ راضی و از سلامت جسمی نسبتاً خوبی برخوردار بودند، لذا شاید تأثیر حداکثری که در تحلیل‌های آماری نشان ‌‌داده‌ می‌شود نشان از رابطه مستقیم بین دین‌داری و رضایتمندی از زنـدگی بـاشد.

با وجود‌ این‌‌، بر‌ اسـاس شـواهد موجود، در زمان دشواری‌، دین‌داری تأثیر مثبتی بر رضایتمندی از زندگی دارد. شواهد‌ مؤسسه توسعه انسانی نشان داد در میان افرادی که از سلامت جسمی پایینی‌ برخوردار بودند، آن عده‌ کـه‌ دینـ‌دار بودند نسبت به عـده‌ای کـه اعتقادی به دین نداشتند شادتر به نظر می‌رسیدند و نسبت به وضعیت کنونی و آینده خوش‌بین‌تر بودند. علاوه بر این، می‌توان با بررسی وضعیت دین‌داری در اواخر‌ میان‌سالی (دهه پنجاه عمر) ــ حتی پس از نظارت و کنترل بـر سـلامت جسمی در میان‌سالی ــ تأثیر حمایتی دین‌داری در رضایتمندی از زندگی در کهن‌سالی را پیش‌بینی کرد. در مقابل در‌ میان‌ افرادی که از وضعیت جسمی خوبی برخوردار بودند (که بیشتر افراد نمونه آزمایشی مؤسسه توسعه انسانی را تشکیل می‌دادند) دینـ‌دار بـودن یا نبودن افـراد هیچ تأثیری بر میزان رضایتمندی آنان‌ از‌ زندگی نداشت. در واقع میزان رضایتمندی هر دو گروهِ افراد سالم (دین‌دار و غـیردین‌دار) از زندگی به اندازه گروهی بود که سلامتی جسمی پایینی داشتند امـا مـذهبی بـودند.

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۶)


در تحلیل‌های‌ اولیه‌، معنویت تأثیر مستقیمی بر رضایتمندی از زندگی در کهن‌سالی نداشت و حتی تأثیر حمایتی‌ای که در افراد دین‌دار بـا ‌ ‌سـطح سلامتی جسمی پایین مشاهده شده بود نیز در این گروه‌ وجود‌ نداشت‌. با این‌حال معنویتْ شـرکت‌کنندگان در‌ آزمـایش‌ مـؤسسه‌ توسعه انسانی، به ویژه زنان، را در برابر فقدان کنترل و مهارت شخصی در مقابل بیماری‌های جسمی حمایت می‌کرد. بـنابراین هرچند معنویت‌ لزوماً‌ احساسات‌ منفی را فرونمی‌کاهد، اما با حفظ مفهوم توانایی‌ و ارزش‌، در مـواقع ناملایمات و مشکلات شخصی بـه فـرد کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری

نقطه تمرکز این مقاله بر دین‌داری و معنویت در نیمه‌ دوم‌ بزرگسالی‌ در چرخه زندگی و ارتباط آنها با جنبه‌های متعدد کارکرد اجتماعی‌ در سنین بالا بود. یافته‌های مطالعه مؤسسه توسعه انسانی مبتنی بـر تحقیق بر روی یک گروه از آمریکاییانِ‌ متولد‌ کالیفرنیا‌ در دهه ۱۹۲۰ است و از این‌رو چندان تعمیم‌پذیر نیست. در تحقیق‌های‌ بعدی‌، بررسی این نکته جالب توجه خواهد بود که آیا امکان دارد نتایجی با الگوهای تقریباً مشابه‌ در‌ نمونه‌های‌ متفاوت قومی‌، جـغرافیایی و دینـی، و همین‌طور برای گروه‌های سنی متفاوت به دست بیاید‌. نکته‌ حائز‌ اهمیت دیگرِ این تحقیق در توجه به این مطلب است که چگونه مفهوم‌سازی‌های دیگری‌ که‌ در‌ خصوص معنویت و دین‌داری وجود دارد با عملکرد اجتماعی روزانـه ارتـباط پیدا می‌کنند.

با این‌حال‌، شواهد‌ مصاحبه طولیِ تحقیقِ «مؤسسه توسعه انسانی» بر روی یک دسته افراد معین در‌ طی‌ یک‌ دوره زمانی طولانی که در آن چرخه زندگی و تغییرات فرهنگی با یکدیگر تلاقی می‌یابند‌، منبعی‌ مـهم بـرای درک رابطه بافتی بین دین و پیرشدن به‌دست می‌دهد. نتایجی که ما‌ به‌دست‌ آوردیم‌ مؤید این نکته اساسی جامعه‌شناختی است که دین در زندگی مردم یک مسئله است؛ به‌ بیان‌ دقیق‌تر، این واقعیت که دین‌داری و معنویت مـردان و زنـان از دهـه پنجاه تا‌ دهه‌ هفتاد‌ عـمرشان افـزایش مـی‌یابد حاکی از اهمیت دین در زندگی آمریکایی‌های مسن است. مطالعات پیر‌ی‌شناختی (Gerontological‌) و طول‌ عمر‌ که به جایگاه دین در کهن‌سالی توجه چندانی نشان نمی‌دهند احتمالاً درک‌ بـخش‌ قـابل‌ملاحظه‌ای از زنـدگی افراد مسن را از دست

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۷)


می‌دهند. دین، اعم از اشکال سنتی مـشارکت مـذهبی‌ یا‌ اعمال معنوی جدیدتر و یا ترکیبی از هر دو، بُعد مهمی از اعمال‌ روزانه‌ بسیاری از افراد مسن را تشکیل می‌دهد‌.

کارکرد‌ دین‌ برای افراد مـسن صـرفاً مـعنا آفرینی نیست‌ و به‌ خودی‌خود برای آنان معنادار نیست، بلکه هـمان‌گونه که بیان شد دین پلی مهم‌ برای‌ پیرشدن هدفمند ایجاد می‌کند. دین‌داری‌ و معنویت‌ با خصلت‌ تولیدکنندگی‌ و شرکت‌ در فعالیت‌های روزمره تـوأم اسـت کـه‌ در‌ نهایت، دوره کهن‌سالی را از یک دوران توأم با رخوت و سستی که‌ آدمی‌ با دست کـشیدن از هـمه اهداف‌، پایان آن را انتظار‌ می‌کشد‌ به فصلی پُر از فعالیت‌ پرشور‌ و حرارت در زندگی مبدل می‌کند. یک عبارت قدیمی در این خصوص می‌گوید: گـرچه‌ شـکوفایی‌ تـابستان می‌گذرد، اما زمستان زندگی‌ لزوماً‌ سخت‌ و طاقت‌فرسا نیست۱ (مقایسه‌ کنید‌ با: Weber, 1919/1946‌: ۱۲۸‌). شـرکت‌کنندگان در مـطالعه مـؤسسه توسعه انسانی بخش اعظم قرن بیستم را دیده‌اند و درفضای آن‌ زیسته‌اند‌، و بی‌واسطه دگرگونی‌های اقتصادی و فـنی آن را‌ مـشاهده‌ کـرده و ناظر‌ وقایع‌ تاریخی‌ آن بوده‌اند (به‌عنوان مثال‌ بحران بزرگ اقتصادی، جنگ جهانی دوم، جنگ کره، جـنگ ویتـنام و فروپاشی دیوار برلین). با این‌ همه‌، در پایان قرن و نیز در دوره‌ پایانی‌ چرخه‌ زندگی‌شان‌، دین‌ همچنان بـخش مـهمی‌ از‌ زنـدگی بسیاری از آنان را تشکیل می‌دهد. از منظر فرایند عرفی‌شدن، این یافته‌ها به خودیِ‌خود گواهی‌ است‌ بر‌ قـدرت دین کـه می‌تواند در طول زندگی‌ و تغییرات‌ اجتماعی‌ همچنان‌ مهم‌ باقی‌ بماند و به حیات خود ادامـه دهـد.

 

  1. Summer’s bloom passes but the winter of life is not necessarily harsh.

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۸)


کـتاب‌نامه

Atchley, Robert (1997), "Everyday Mysticism: Spiritual‌ Development in Later Adulthood", Journal of Adult Development 4: 123–۳۴٫

McFadden, Susan (1996), "Religion, Spirituality, and Aging", In: J. Birren&W. Schaie, (eds.), Handbook‌ of‌ the Psychology of Aging (pp. 41–۵۲), San Diego: Academic Press.

Becker, E. (1973), The Denial of Death, New York: Free Press.

Bellah, Robert N., Richard Madsen, William M. Sullivan, Ann Swidler‌, and‌ Steven Tipton (1991), The Good Society, New York: Knopf.

Bellah, Robert N., Richard Madsen,William M. Sullivan, Ann Swidler, and Steven M. Tipton (1985), Habits of‌ the‌ Heart: Individualism and Commitment in‌ American‌ Life, New York: Harper & Row.

Bianchi, Eugene (1987), Aging as a Spiritual Journey, 2nd ed., New York: Crossroad.

Ellison, Christopher, and Jeffrey Levin‌ (۱۹۹۸‌), "The Religion‌-Health‌ Connection: Evidence, Theory, and Future Directions", Health Education and Behavior, 25: 700–۲۰٫

Erikson, Erik H., Joan Erikson, and Helen Kivnick (1986), Vital Involvement in Old Age, New York‌: Norton‌.

Erikson, Erik H (1964), Insight and Responsibility, New York: Norton.

Fortner, B. V., and R. A. Neimeyer (1999) "Death Anxiety in Older Adults: A Quantitative Review", Death Studies, 23: 387–۴۱۱٫

Fowler‌, James‌ (۱۹۸۱), Stages‌ of Faith, New York: Harper & Row.

Greeley, Andrew M., and Michael Hout (1988), "Musical‌ Chairs: Patterns of Denominational Change in the United States, 1947–۱۹۸۶‌&‌;quot‌;, Sociology and Social Research, 72: 75–۸۶٫

Hadaway, C. Kirk, Penny Long Marler, and Mark Chaves (1993), &‌;‌‌quot‌;What the Polls Don’t Show: A Closer Look at U. S. Church Attendance", American‌ Sociological‌ Review‌, ۵۸: ۷۴۱–۵۲٫

Holahan, Carole, and Robert Sears (1995), The Gifted Group in Later Maturity‌. Stanford, CA: Stanford University Press.

Hout, Michael, and Andrew Greeley (1987), &quot‌;The Center Doesn’t Hold‌: Church‌ Attendance in the United States 1940–۱۹۸۴", American Sociological Review, 52: 325–۴۵٫

Hout, Michael, and Andrew Greeley (1987), "The Center Doesn’t Hold: Church Attendance in the‌ United States 1940–۱۹۸۴", American Sociological Review, 52: 325–۴۵٫

Jung, Carl, G. (1964), Man and His Symbols, New York: Laurel. Stokes, Kenneth (1990), "

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۸۹)


Faith Development in the‌ Adult‌ Life Cycle", Journal of Religious Gerontology, 7:167-84.

Kotre, John (1984), Outliving the Self, New York: Norton.

Kramarow, E., H. Lentzer, R. Rooks, J. Weeks, and S. Saydah (1999), Health and Aging Chartbook‌: Health‌, United States, Hyattsville, MD: National Center for Health Statistics.

Marty, Martin E., and R. Scott Appleby (eds.) (1993), Fundamentalisms and the State: Remaking Polities, Economies, and Militance, Chicago: University of Chicago‌ Press‌.

McCullough, Michael, William Hoyt, David Larson, Harold Koenig, and Carl Thoresen (2000) "Religious Involvement and Mortality: A Meta-Analytic Review." Health Psychology 19: 211–۲۲٫

Putnam‌, Robert‌ (۲۰۰۰‌), Bowling Alone, New York: Simon‌ and‌ Schuster‌.

Rieff, Philip (1966), The Triumph of the Therapeutic: Uses of Faith After Freud, New York: Harper.

Roof, Wade Clark (1999a) Spiritual‌ Marketplace‌: Baby‌ Boomers and the Remaking of American Religion, Princeton‌, NJ‌: Princeton University Press.

Rossi, Alice S. (ed.) (2001), Caring and Doing for Others: Social Responsibility in the Domains of Family‌, Work‌, and‌ Community, Chicago: University of Chcago Press.

Sinnott, Jan (1994), &‌;quot;Development and Yearning: Cognitive Aspects of Spiritual Development", Journal of Adult Development, 1: 91–۹٫

Tornstam, Lars‌ (۱۹۹۹‌), &‌;quot;Late-Life Transcendence: A New Developmental Perspective on Aging&quot‌;, In‌: L. Eugene Thomas and Susan Eisenhandler (eds.), Religion, Belief, and Spirituality in Late Life (pp. 178–۲۰۲‌), New‌ York‌: Springer.

Tornstam, Lars (1999), "Late-Life Transcendence: A New Developmental Perspective‌ on‌ Aging‌", In: L. Eugene Thomas and Susan Eisenhandler (eds.), Religion, Belief, and Spirituality in‌ Late‌ Life‌ (pp. 178–۲۰۲), New York: Springer.

Verba, Sidney, Kay Schlozman and Henry Brady (1995‌), Voice‌ and Equality: Civic Voluntarism in American Politics, Cambridge, MA: Harvard University Press.

Weber‌, Max‌ (۱۹۱۹‌/۱۹۴۶), From MaxWeber: Essays in Sociology, Edited by H. H. Gerth and C. Wright Mills, New York‌: Oxford‌ University Press.

Wink, Paul, and Michele Dillon (2001), "Religious Involvement and‌ Health‌ Outcomes‌ in Late Adulthood" In Thomas Plante and Allen Sherman, eds., Faith and Health‌ (pp‌. ۷۵–۱۰۶). New York: Guilford.

هفت آسمان » شماره ۴۳ (صفحه ۱۹۰)


Wink, Paul, and Michele Dillon (2002), &‌;quot‌;Spiritual‌ Development Across the Adult Life Course", Journal of Adult Development, 9: 79–۹۴٫

Wink‌, Paul‌, and‌ Michele Dillon (2002 In press), "Religiousness, Spirituality, and Psychosocial Functioning‌ in‌ Late Adulthood", Psychology and Aging.

Wink, Paul, and Ravenna Helson (1997), "Practical‌ and‌ Transcendent Wisdom: Their Nature and Some Longitudinal Findings." Journal of‌ Adult‌ Development, 4: 1–۱۵٫

Wulff, David M (1997), Psychology of‌ Religion‌: Classic‌ and Contemporary, New York: Wiley.

Wuthnow, Robert‌ (۱۹۸۸‌), The Restructuring of American Religion: Society and Faith Since WorldWarII, Princeton,NJ: Princeton‌ University‌ Press.

Wuthnow, Robert (1998), After‌ Heaven‌: Spirituality in‌ America‌ Since‌ the 1950s, Princeton,NJ: Princeton University‌ Press‌.

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x