آیین کنفوسیوسی: نگاهی از فراز
آیینکنفوسیوسی راهی برای زندگی است که در قرن۵-۶ قبل از میلاد، کونگ فو زه، حکیم چینی، با نظم و نسق بخشیدن به آموزهها و تعالیم کهن، آن را شکل بخشید. این آیین از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون به اشکال مختلف در چین و کشورهای همسایه آن به حیات خود ادامه داده است. برای آشنایی با آیین مذکور میتوان رویکردها و روشهای گوناگونی را اتخاذ کرد؛ اما در ابتدای هر بررسی، داشتن تصویری کلی از این آیین و به عبارتی دیگر اتخاذ نگاهی از فراز میتواند به کاوش در وجوه مختلف آن کمک نماید و به اجزای بحث پیوستگی بخشد. بر همین اساس، مقاله حاضر سعی دارد به مهمترین مباحثی که در این حیطه مطرح است نظری اجمالی افکند. این کار با شرح نام و نشان این آیین، تاریخ تکون و تطور، موقعیت جغرافیایی، سیاسی، جمعیتی و اجتماعی آن شروع میشود؛ سپس به بارزترین جلوهها و ویژگیهای ظاهری این آیین و همچنین مناسک و اشکال دینورزی و مکانها و زمانهای مقدس آن توجه میشود؛ در ادامه به معرفی متون مقدس آیین مذکور و فرق و مکاتب آن پرداخته و در انتها اجمالاً درباره وضعیت کنونی و چشمانداز آینده این آیین بحث میشود.
ادیان چینی، آیین کنفوسیوسی، آیینهایقربانی، نیاپرستی، دین امپراتوری
آیینـ کنفوسیوسی: نگاهی از فراز
علی موحدیان عطار۱*
و احمـد شاکرنژاد۲**
- استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب.
- پژوهشگر مـرکز مـطالعات و تـحقیقات ادیان و مذاهب وابسته به دانشگاه ادیان و مذاهب.
نام و نشان
منشأ لفظ آیین کنفوسیوسی (Confucianism) را میتوان در نوشتههای قرن شانزدهم و هـفدهم میلادی یافت. در آن زمان مبلغان یسوعی در ترجمه نام کونگ فو زه به لاتینی، از لفظ کنـفوسیوس استفاده کردند. بهنظر مـیآید پسـوند ایسم (ism) بعدها و برای هماهنگ ساختن اسم این آیین با اسامی گرایشهای دینی دیگری که در قرن نوزدهم مطالعه میشدند، مثل هندوئیسم، بودیسم و شینتوئیسم، به کار رفته باشد. این لفظ بهسرعت در میان محققان شایع شد و برای نامیدن سـنت دینیـحِکمی مسلط در چین و برخی دیگر از نواحی خاور دور به کار رفت.
اما لفظ «کنفوسیانیسم» چندان دقیق نیست؛ زیرا ممکن است از آن چنین برداشت شود که این مرام ساخته کنفوسیوس و یا صرفاً متضمن اعتقاد و ایمان به کنفوسیوس است؛ ضـمناً مـشخص نیست که این لفظ به یک مکتب اندیشهورزی اشاره دارد یا یک آیین و دین. برخی معتقدند این نامگذاری تحت تأثیر الاهیات مسیحی انجام شده و ممکن است باعث کژتابیهایی در درک این آیین شود (Yao, 2003: 1/1)؛ به همین دلیل بهتر است به نامهای این سنت در زبان چینی تـوجه بـیشتری شود.
سنت دینیـحکمی مذکور در زبان چینی غالباً با این دو نام خوانده میشود:
۱٫ مکتب فرهیختگان (چینی: 儒家؛ بنا بر آوانوشتِ پینیین: Rújiā؛ آوانوشتِ فارسی: ژو جیا)؛
۲٫ کیش فرهیختگان (چینی: 儒教؛ بنا بر آوانوشت پینیین: Rújiào؛ آوانـوشتِ فـارسی: ژو جیائو).
در چین باستان، ژو (Rú)۱ (فرهیخته) ــ که در دو گونه نامگذاری فوق آمده است ــ به افرادی ضعیف، سلیمالنفس و اصالتاً اشرافزاده اطلاق میشد که منصب خود را از دست داده بودند و به تعلیم دانشهای خود، مثل علم تـاریخ، آداب و مـناسک، مـوسیقی و… میپرداختند (Ching, 1993: 53). هرچند کنفوسیوس نیز چـنین فـردی بـوده است؛ اما اینگونه نامگذاری نشان میدهد که سرچشمه آیین مذکور تنها شخص کنفوسیوس نیست؛ بلکه قشری از افراد بودهاند که کنفوسیوس یکی از بارزترین آنان بـوده اسـت.
- تـلفظ R بر اساس آوانوشت پینیین ما بین حرف «ر» و «ژ» در فـارسی اسـت.
نکته دیگر آن است که جیا (jiā) هرچند در اصل به معنی خانه یا خانواده است اما در این بافت معنایی به معنای مکتب فـکری اسـت، و در زبـان چینی برای نامیدن مکاتب فلسفی از آن استفاده میشود. واژه جیائو (jiào) در اصل بـه معنای تعلیم یا آموزش و پرورش است؛ برای نامگذاری یک دین نیز از آن استفاده میشود. پس در زبان چینی نام مکاتب فلسفی به جیا خـتم مـیشود و نـام ادیان به جیائو (چو جای، ۱۳۸۶: ۹۸).
با توجه به این تمایز برخی ترجیح مـیدهند بـرای اشاره به مذهب رسمیای که با انقلاب ۱۹۱۱ در چین از رسمیت افتاد و بیاعتبار گشت از عبارت «آیین کنفوسیوسی» استفاده کـنند و بـرای نـامیدن آن نوع اندیشه اخلاقی و سیاسیای که کنفوسیوس عمدهترین سهم را در ارائه و تعلیم آن داشت عبارت «تفکر کنـفوسیوسی» را بـه کـار ببرند (Smart, 1998: 107).
پیدایش و پویش
این آیین سابقهای طولانی در چین باستان دارد و قدمت تعالیم آن به قبل از کنفوسیوس، حکیم چینی قرن ۵- ۶قـم، بـازمیگردد؛ امـا از آنجا که کنفوسیوس به تعالیم فرزانگان و شهریاران پیشین نظم داد و آن اندیشهها را ویراست و بر مبنای آن مـیراث کهـن، نظامی حِکمی پدید آورد، او را واضع این آیین دانسته و آن را «آیین کنفوسیوسی» نامیدهاند.
کنفوسیوس (۵۵۱ـ۴۷۹قم) که نام چینیاش کونگ است حـدوداً شـش قـرن قبل از میلاد مسیح در خانوادهای تهیدست اما اصیل و شریف در مرکز فرهنگی چینِ باستان زاده شـد. او در نـوجوانی به فراگیری علوم و فنون مختص خانوادههای اصیل و اشرافی پرداخت و دانشهای باستان را فرا گـرفت. کـنفوسیوس هـمیشه بر آن بود تا منصبی حکومتی بیابد و آرمانشهر باستانی خود را به کمک حاکمی مقتدر بر پا سـازد؛ امـا علیرغم تلاش بسیار، در دولتمردی کامیاب نشد و بیشتر در کسوت یک مربی حکیم به نـشر بـینش بـاستانی خود همت گمارد.
اما این تعالیم تا زمان شاگرد مکتب او، منسیوس (Mencius؛ حدود ۳۷۲ـ۲۸۹قم)، گسترش چـندانی نـیافت. مـنسیوس نام لاتینیشده مِنگ زه (Meng Zi) است که کمی بیش از صد سال پس از کنفوسیوس دیده به جـهان گـشود. او پس از نظم بخشیدن به تعالیم کنفوسیوس با سری پرشور به نشر آن پرداخت و با کلامی شیوا از آن سـنت دفـاع کرد،
و باعث استحکام آموزههای آن شد. مفسر و مروج دیگر تعالیم کنفوسیوس در این دوره سـون زه (Xun ZI) (حـدود ۳۱۳-۲۳۸قم) بود که همچون منسیوس، اما با تـفاوتهایی در تـفسیر سـنت کنفوسیوسی، به استحکام آن پرداخت.
این فرزانگان تـحت حـاکمیت دودمان جوی شرقی (۷۷۱-۲۵۶قم) و در دورهای میزیستند که به دوره دولتهای متنازع (۴۷۹-۲۲۱قم) مشهور است؛ دورهـای که در پی جـنگهای داخلی میان فئودالهای چین، نـابسامانیهای اجـتماعی و فرهنگی بـسیاری بـه هـمراه داشت. این نابسامانیها بستری برای پیدایش اندیشهها و مـکاتبی فـکری و تعلیمی بود که به دنبال یافتن راهی برای برونرفت از آن اوضاع بودند. انـدیشه کنـفوسیوس و مساعی منسیوس سبب شد تفکر کـنفوسیوسی یا کنفوسیانیسمِ کلاسیک نضج یابـد و تـعالیمی مبتنی بر منابع کهن بـرای مـواجه با آن دوران به مردم ارائه شود.
دوران دولتهای متنازع حدوداً دویست سال پس از فرزانه اول، کنفوسیوس، بـه سـر آمد و دولت چین حکومت را در دست گـرفت. دودمـان چـین با نظامیگری و وضـع قـوانین و اجرای سختگیرانه آن و بـرخورد شـدید با مخالفان و حتی کشتن شاگردان مکتب کنفوسیوس و سوزاندن کتب کنفوسیوسی سعی در برقراری نظم داشـت. امـا کار این دودمان تنها پایان دادن به درگیریها و ایجاد ثـبات بـود و پس از تحقق نـسبیِ آن، کنـار رفـته و دودمان هان (Han) (206قمـ۲۲۰م) روی کار آمـد تا حکومت کند. نخستین امپراتوران دودمان هان چندان توجهی به تفکر کنفوسیوسی نداشتند؛ اما در عـصر امـپراتور ششم، که تقریباً دوره حکومتش همعصر حضرت مـسیح(ع) بـود تـحت تـأثیر فـیلسوف چینی دونگ جـونگشو (Dong Zhongshu؛ حـدوداً ۱۷۹ـ۱۰۴قم) این تفکر جهانبینی رسمی کشور اعلام شد. رسمیت یافتن تفکر کنفوسیوسی فوایدی برای دودمان هان داشـت: تـسلط آنـان بر کشور را توجیه میکرد و نظامات دیوانی را نـیز سـامان مـیبخشید. البـته دودمـان هـان برای انتفاع بیشتر از این تفکر تغییراتی در آن پدید آورد و پیرایههایی بر آن بست. این کار با ارائه شروح و تفاسیری از کتب کلاسیک این مکتب شروع شد. برخی از این شروح در جهت توجیه نظام سیاسی حاکم بود؛ بـه این معنا که شروح مذکور قرائتی از متون کلاسیک ارائه میدادند که سلطه دودمان هان را توجیه میکرد و برای آن منشأ الاهی متصور میشد. همچنین در این دوره مراسم و تشریفاتی دینی حول تفکر کنفوسیوسی ایجاد شد و آن را از مکتبی فـکری بـه آیینی دینی تبدیل کرد؛ آیینی که
در قلمرو امپراتوری هان و برخی از ممالک شرق آن رواج یافت.
اما بعد از این دودمان، توجه به باور و آیین مذکور کمی رو به افول نهاد، تا اینکه سالها بعد در اواخـر عـهد تانگ، تقریباً مصادف با دوران صدر اسلام، جرقههای یک رنسانس در این باور زده شد. اندیشمندان این دوران که گسترش آیین دائو و نفوذ روزافزون آیین بودایی را سبب سستشدن پایههای اخلاقی جامعه و حکومت چین مـیدانستند بـه نقد آن آیینها و احیای اصول کنـفوسیوسی دسـت زدند. در عهد سونگ (۹۶۰-۱۲۷۹) تجدید حیاتی در آیین کنفوسیوسی رخ داد، که در غرب، به نئوکنفوسیانیسم (نوکنفوسیوسگروی) معروف است (اَدلر، ۱۳۸۳: ۱۹).
این نوزایی که از جانب برخی روشنفکران آن دوران انجام میگرفت تلاشی بود برای احیای فـرهنگ کهـن چین و بازگرداندن اقتدار فـرهنگی بـا رجوع به منابع کهن کنفوسیوسی. بروز و ظهور اجتماعی این تجدید حیات تشکیل نظامهای آموزش اداری بود که هر کس میخواست در دستگاه دولتی فعالیت کند باید آن را پشت سر میگذاشت.
همانطور که بیان شد تفکر کنـفوسیوسی، که بـیشتر حکمتی عملی بود، در دوره هان با تأکید بر آداب و مراسم مذهبی رنگ و بوی یک دین حکومتی به خود گرفت و تبدیل به آیین کنفوسیوسی شد. این آیین، در عهد سونگ، با دین مردم یعنی با تعالیم دائویی و بودایی درافتاد و سـعی در کنـار زدن آنها داشـت؛ از اینرو، آموزههایی ارائه داد که برای مردم جنبه معنوی داشته باشد و سؤالات مابعدالطبیعی آنان را پاسخ گوید؛ یعنی این آیین پا از توصیههای اخـلاقی و تربیتی اولیه و آداب و تشریفات دوره هان فراتر نهاد و شالودهای مابعدالطبیعی پیافکند و تبیینهایی جهانشناختی، نـظریههایی دربـاره ذهـن، و راهکارهایی برای خودسازی و پرداختن به مراقبه ارائه داد و در جهت رسیدن به آرمانهای اخلاقیاش از این امور سود جست. فرزانه۱ این دورهـ جـو سی (Zhu Xi؛ ۱۰۳۳ـ۱۱۰۷م) بود. او با ارائه تفسیرهایی مابعدالطبیعی از عالم، و همچنین تنظیم متون آموزشی و برنامههای تعلیمی در تـحقق نـوکنفوسیوسگروی سـهمی بسیار داشت.
- سه شخصیت اصلی در این آیین، کنفوسیوس، منسیوس و جو سی هستند که به ترتیب آنان را فـرزانه اول، فرزانه دوم و فرزانه سوم میخوانند.
اوایل قرن بیستم، یعنی روزهای آخر امپراتوری چینگ (Qing؛ ۱۶۴۴-۱۹۱۱)، جـنبه دینی آیین کنفوسیوسی چنان غـلظتی یافـت که مقام استاد کونگ کنفوسیوس تا حد برابری با آسمان پیش رفت و حتی بهعنوان نماد نیاکان پرستیده شد (اسمارت، ۱۳۸۳: ۳۲۶). البته آیین کنفوسیوسی این دوره، که میراثدار آیین کنفوسیوسی حکومتی و همچنین نوکنفوسیوسگروی بود، با ضعف امپراتوری وقت آمـاده میشد تا از صحنه اجتماعی و فرهنگی مردم چین رخت بربندد. آیین کنفوسیوسی هر بار که بالنده میشد دستش در دست یک امپراتوری قدرتمند بود، اما حال که چین آخرین امپراتور خود را از دست میداد آیین کنفوسیوسی نیز آمـاج حـملات افرادی قرار میگرفت که میگفتند با رفتن نظام امپراتوری آیین کنفوسیوسی نیز باید برود. از این رو، با شروع قرن بیستم متفکران رادیکال آن دوران همچون پیش قراولان مدرنیته شروع به مخالفت با آیین مذکور کردند و آن را مانعی سـر راه مـدرنشدن دانستند، تا اینکه با انقلاب ۱۹۱۱ امپراتور کنار گذاشته شد و با برچیدهشدن دستگاه امپراتوری، آیین کنفوسیوسی نیز به نهانخانهها رفت (Yao, 2000: 252).
در این دوره جمهوریخواهان سر کار آمدند و نظامهای دیوانی و تعالیم کنفوسیوسی حاکم بر آنها را مـنسوخ اعـلام کردند؛ اما اوج بیاعتباری آیین کنفوسیوسی زمانی اتفاق افتاد که کمونیستها به سرکردگی مائو (۱۸۹۳ـ۱۹۷۶م) در سال ۱۹۴۹ با شکست جمهوریخواهان، روی کار آمدند. در این دوره بیدینی بینش رسمی چین اعلام شد و معابد و سمبلهای دینی ویران شدند. ضربه نهایی نـیز وقـتی بـه پیکر آیین کنفوسیوسی وارد شد که مائو در سـال ۱۹۶۶ اعـلام انـقلاب فرهنگی کرد. مائو برای توجیه شکستهای اقتصادیاش، گارد سرخی تشکیل داد تا به نام انقلاب فرهنگی با مظاهر کهنگی که مانع رشد و تـحول دانـسته مـیشدند مبارزه کنند. جالب آنکه آیین کنفوسیوسی را جزء عـمده مـظاهر کهنگی، و کنفوسیوس را فردی مرتجع و مروج نابرابریهای اجتماعی دانستند. با مرگ مائو از شدّت این مخالفتها کاسته شد. از سال ۱۹۸۰ برخی مـعابد ادیانـ احـیا شد و جمهوری خلق، آزادی ادیان را به شرط آنکه تبلیغ نشوند بـه رسمیت شمارد. در این دوره جنبش کوچکی به نام کنفوسیوسگروی جدید یا معاصر (New Confucianism) شکل گرفت که سعی در نوسازی این آیین و ارائه قرائتی جـدید از آن تـعالیم کهـن داشت. پیروان و مروجان این مکتب بر آن بودند که آیین و
خصوصاً تفکر کنفوسیوسی برای نسل امـروز در حـیطه اخلاق و فلسفه حرفهای زیادی برای گفتن دارد و باید زمینه را برای شنیدن آن حرفها فراهم کرد.
البته نباید از گفتن این نکته فـروگذار کرد که مـطالب بـیانشده راجع به تحولات تند و شدید آیین کنفوسیوسی در قرن بیستم، بیشتر مربوط بـه وضـعیت ایـن آیین در چین است و رگههایی از آن که به کره، ژاپن و ویتنام و حتی تایوان و هنگکنگ منتقل شده بود غالباً در جاده سـنن قـبلی خـود حرکت کرده و چنین تحولات سریع و بنیادینی را از سر نگذراندهاند (Berthrong, 2000: 21-22).
ادوار تاریخی آیین و تفکر کنفوسیوسی
جوی شرقی | ۷۷۱ـ۲۲۱قم ( | دوره کنـفوسیوس (۵۵۱-۴۷۹ قـم) و منسیوس (۳۷۲-۲۸۹قم) (کنفوسیانیسم کلاسیک یا تفکر کنفوسیوسی) |
چین | ۲۲۱ـ۲۰۶قم ( | سوزاندن کتب کلاسیک و کشتن شـاگردان کنـفوسیوس |
هـان متقدم | ۲۰۶قم ـ ۸م ( | رسمیت یافتن تفکر کنفوسیوسی (کنفوسیانیسمِ دینی یا آیین کنفوسیوسی) |
هان متاخر | ۲۵ تا ۲۲۰ م ( | معرفی آیین کنـفوسیوسی بـه ویتنام، کره و ژاپن |
شش سلسله (دوره تفرقه) | ۲۲۰ـ۵۸۹م ( | افول آیین کنفوسیوسی |
سوئی و تانگ | ۵۸۱ـ۹۰۶ ( | تجدید اعتبار تدریجی آیین کنفوسیوسی، نـفوذ گـستردهتر بـه کره و ژاپن |
سونگ | ۹۶۰ـ ۱۲۷۹ ( | احیای تفکر و آیین کنفوسیوسی (نوکنفوسیوسگروی) |
یوان، مینگ و چینگ | ۱۲۶۰ـ۱۹۱۱ ( | اشکال و نظریههای مختلف نوکنفوسیوسگروی |
جمهوری چین | ۱۹۱۱ـ۱۹۴۹ ( | حذف نـظامهای دیوانـی و آموزشی کنفوسیوسی |
جمهوری خلق چین | ۱۹۴۹ـ ( | بیاعتباری آیین کنفوسیوسی در دوره مائو. رواج کنفوسیوسگروی جدید با پایان انـقلاب فـرهنگی (بـعد از ۱۹۷۶) |
گستره
کنفوسیوس در شرق چین و نزدیک سواحل دریای چین شرقی میزیست. امروزه آن منطقه استان شاندونگ (shantung) نام دارد کـه نـزدیک بـندر شانگهای و در جنوب پکن واقع است. ناحیه شرقی کشور چین که بخش سرسبز و حاصلخیز این کشـور بـه حساب میآید محل نشو و نمای مکاتب فکری چینی بوده است. مردمان این ناحیه کشاورز بودند و نظام بـاستانی حـاکم بر آن نیز نظام فئودالی بود. کنفوسیوس نیز به چنین جامعهای تعلق داشـت و از خـانوادهای با آداب و منش فئودالی سر برآورده بـود. او در تـعالیمش ارزشـهای جامعه کشاورزی را ارج نهاد. این تعالیم مقبول حاکمان آن نـواحی قـرار گرفت و بعد از افول نظام فئودالی در دوره دولتهای متنازع نیز امپراتوران چین به حمایت از این تـعالیم بـرخاسته و به گسترش آن کمک کردند. شـاگردان و اخـلاف کنفوسیوس تـعالیم او را در نـواحی شـرقی چین و در امتداد دریای زرد و دریای چین گسترش دادند. در دورهـای که مـصادف با تولد حضرت مسیح(ع) بود این تعالیم از سمت شرق تا کره و بعد ژاپن و از سمت جـنوب تـا ویتنام گسترش یافت.
امروزه بیش از شـش میلیون نفر در سراسر جـهان هـستند که خود را کنفوسیوسی مینامند (Hoobler, 2004: 6). از این شش مـیلیون نـفر ۲۶ هزار نفر در امریکای شمالی و مابقی همه در آسیای شرقی ساکناند.
تأثیر آیین کنفوسیوسی مـنحصر بـه زندگی افرادی که خود را پیروان فعال این آیین مـیدانند نـیست. در حـقیقت این آیین بیش از دو هزار سـال، نـظام فکری حاکم بر چـین بـوده است؛ به همین دلیل بر لایهها، سطوح و وجوه مختلف فرهنگ چین و ماچین تأثیر نهاده اسـت. آیین مـذکور غیر از اینکه الگویی برای نظام سـیاسی و اخـلاقی آن مردمان بـوده و سـبک زنـدگی آنان را شکل داده، بر شـعر و نقاشی و موسیقی آن ناحیه نیز تأثیری ژرف نهاده است. هرچند ممکن است یک فرد چینی و حتی ژاپنی و کرهـای و ویتـنامی اطلاعی دقیق از این آیین نداشته باشد، اما زنـدگی او بـیتأثیر از رنـگ و بـوی آن نـیست. اگر پیروان این آیین را کـسانی بـدانیم که در چین، ژاپن، برمه (میانمار)، تایلند، اندونزی، سنگاپور، تایوان، ویتنام، هنگکنگ و کره بهنوعی از این آیین تأثیر پذیرفتهاند و این آیین به نحوی در زنـدگی دینـی و اجـتماعی آنان بروز و ظهور یافته است این تعداد بـه ۳۵۰ مـیلیون نـفر مـیرسد ("Adherents&;quot;, ۲۰۰۹).
نـمادها و نـمودها
نمادی که بهعنوان آرم این آیین معروف شده و پرچم آن به حساب میآید نگارهای است به معنای هماهنگی مطلق، درستی و راستی در زندگی فردی و اجتماعی. البته معنای بیشتر سمبلها یا نمادهای آیین کنفوسیوسی ریشـه در باورهای عمومی ادیان چین و عقاید عامه این مردمان دارد. عامترین مفهوم نمادین در عقاید بومی چین مفهوم یین و یانگ است که اشکال مختلف این دو نماد حکایت از مفاهیم گوناگونی در هستیشناسی چینی دارد. در اشکال عامیانه این آیین، نماد مـذکور را مـیتوان در فنون فالگیری و پیشگویی یافت و در اشکال فلسفی آن، در توضیح و تبیین امور و اتفاقات جهان. در معماری اماکن مقدس نیز از اشکال هندسی این نماد استفاده میشود.
دیگر جنبه ظاهری این آیین لباس آیینی آن است. این لباس کهـ بـه هانفو (hànfú) شهرت دارد سابقهای کهن داشته و صرفاً مختص آیین کنفوسیوسی نیست. این پوشش در دوره هان فراگیر شد و نام آن (هانفو) نیز به معنای لباس مردمان هان است. کیمـونوی (kimono) ژاپن، هـانبوک (Hanbok) کره و آئو دای (ao dai) ویتنام از این لباس اقتباس شدهاند. امـا هـانفو دیگر مورد استفاده عموم چینیان نیست و تنها میتوان گونهای از این لباس را در مراسمات رسمی آیین کنفوسیوسی مشاهده کرد. از آنجا که مرتب و منظمبودن لباس برای کنفوسیوس مهم بود، پوشیدن هـانفو را جـزء مهمی از برگزاری مراسم و آیینـها مـیدانست ("History of Ancient", 2009).
باورها و ارزشها
باورهای کنفوسیوسی در سه شکل متمایز آن، یعنی در شکل کلاسیک (دوره کنفوسیوس و شاگردان)، شکل دینی (دودمان هان و بعد از آن) و شکل فلسفی (متفکران نوکنفوسیوسگروی) تفاوتهایی دارد؛ اما در عینِ توجه به این تفاوتها
میتوان باورهای نـسبتاً مـشترکی را بهعنوان باور کنفوسیوسی ذکر کرد.
بخشی از این باورها صبغه هستیشناختی (حکمت نظری) دارند و بخشی صبغه فضیلتشناختی (حکمت عملی). در باورهای راستکیشانه کنفوسیوسی، خدای متشخص وجود ندارد؛ اما وجودی متعال به نام تیان (t’ian)، به مـعنی آسـمان، وجود دارد که قـانون و ناموس جهان است و میتوان آن را یک خدای غیرمتشخص دانست. اراده و مشیت این خدای غیرمتشخص مینگ (ming) یا قضای آسمان خوانده مـیشود که در کنه موجودات سرشته شده است و دائو (dao)، یا طریقت، عمل کردن بر مبنای این سرشت مـقدر یا طـبیعت فـطری است.
نظریه یین (yin) و یانگ (yang) بخش دیگری از هستیشناسی این آیین است که میتوان آن را نظریه خلقت امور دانست. مطابق این نظریه ــ که پیشـینه آن بـه قبل از کنفوسیوس میرسد ــ در هر پدیدهای، دو نیروی متضاد فعالاند که خلقت، بقا و نابودی پدیده به نـسبت ایـن دو نـیرو با یکدیگر بازمیگردد. یین نیروی مونث یا مفعول (ساکن، سرد) است و یانگ نیروی مذکر یا فاعل (متحرک، گـرم). باورهای دیگری نیز درباره ماهیت نفس انسان، چگونگی دستیابیاش به شناخت و معرفت و چـیستی معرفت صحیح، و وجود و مـاهیت اشـیا وجود دارد که بعداً در دوره متفکران نوکنفوسیوسگروی (که به باورهای این آیین جنبه مابعدالطبیعی بخشیدند) اضافه شدهاند.
از آنجا که کنفوسیوس و شاگردان او آمده بودند تا اعمال مردم را اصلاح کنند و برای «چه باید کردِ» آنان جوابی مهیا سازند، بیش از آنکه بـه هستها بپردازند به بایدها توجه داشتند و ارزشهایی را مطرح ساختند که میتوان آنها را فضیلتشناسی کنفوسیوسی نامید. این ارزشها یا به حوزه اخلاق فردی و تدبیر منزل مربوط میشوند یا به حوزه سیاست.۱ در هر دو حوزه، هدف رسیدن بـه «هـماهنگی و تناسب» (he؛ هه) است. هدفِ ارزشهای کنفوسیوسی در حوزه اخلاق، «انسانی آرمانی» (Jūnzǐ؛ جون زه) و در حوزه سیاست، «جامعه آرمانی» یا آرمانشهر است.
- البته در حوزه سیاست هم به مباحث اخلاقی پرداخته میشود؛ اما از آنجا کـه بـحث درباره گونهای تفکر اخلاقی کلاسیک است، از تقسیمبندی کلاسیک اخلاق در سنت خودمان برای ارائه بحث استفاده کردهایم.
هر فردی برای آنکه به سمت تبدیلشدن به «انسانی آرمانی» حرکت کند، باید دو ارزش را در خـود پرورش دهـند: ژن (rén) و لی (lǐ). ژن حس همدلی و همدردی با دیگران و ملَکه وظیفهشناسی است که هر کس باید برای دستیابی به هماهنگی، آن را در دورن خود بپروراند. ترازو و شاخصِ بود یا نبود این حس در فرد، جونگ (zhong) و شو (shu) یا قائده طلائی اخلاق اسـت. جـونگ جـنبه ایجابی این قاعده است؛ یعنی فـرد آنـچه را بـرای خود پسندیده است برای دیگران هم بپسندد، و شو جنبه سلبی آن است، یعنی فرد آنچه را برای خود نمیپسندد برای دیگران نـیز نـپسندد. ژن را بـه انسانیت ترجمه میکنیم و لی را به آدابدانی؛ اما باید دانـست که این دو جـدای از هم معنا ندارند. لی آدابدانیای است که برخاسته از انسانیت انسان است؛ یعنی لی بازتاب ظاهری همان ژنِ باطنی است. آداب و مناسک ظاهری اگـر بـدون ژن انـجام شوند، بیفایده و حتی مضرند. این آداب شامل شعائر مربوط به آیین نیاکان، آداب تـعامل با دیگران (که تحت عنوان آداب ارتباطات پنجگانه مطرح میشود)، و پرداختن به شعر و موسیقی به شکلی آیینی است (فانگ، ۱۳۸۰: ۵۷ـ۵۸).
دسـتیابی بـه ارزشـهای کنفوسیوسی در حوزه سیاست با به کار بستن دو آموزه «اصلاح حاکم» و «اصلاح نـامها» (Zhèngmíng) مـحقق میشود. جامعه آرمانی تفکر کنفوسیوسی وقتی محقق میشود که انسانِ آرمانی بر جامعه حاکم باشد؛ انسانی که در مـطابقت کامـل بـا دو ارزش ژن و لی زندگی کند. در کنار اصلاح حاکم باید نامها و عناوین اجتماعی نیز اصلاح شـوند؛ یعـنی هـر عنوان اجتماعی با واقعیت آن تطابق یابد. به دیگر سخن میتوان گفت که باید امـور و افـراد را بـه گونهای اصلاح کرد که هر کدام شایسته معنای اصلی عنوانشان باشند (همان: ۵۵).
اما غیر از باور به ارزشـهای اخـلاقی پیشگفته، میتوان در سلوک شخص کنفوسیوسیِ معتقد تلاشهایی معنوی از این دست را نیز یافت:
۱٫ بررسی امـور و بـیثباتی پدیدهـها برای درک ماهیت آنها؛
۲٫ کوشش برای درک دائوی امور و قوانین کلی حاکم بر روابط پدیدهها؛
۳٫ تلاش خالصانه بـرای هـماهنگشدن با دائو؛
۴٫ تطهیر و تهذیب نفس با کمک گرفتن از ارزشهای اخلاقی مذکور؛
۵٫ پرورش دادن وجود خود بـا اسـتکمال خـودِ معرفتی و خودِ اخلاقی از طریق به کار بستن نظام کلاسیک تعلیم و تربیت؛
۶٫ تدبیر منزل و تنظیم امور خـانواده بـا تمرین انضباطها و آداب وضعشده، از قبیل احترام به والدین، مواظبت از فرزندان و خواهر و برادر، احترام بـه خـوشایندها و بـدایندهای اعضای خانواده، و ترک پیشداوری درباره آنان؛
۷٫ تلاش برای تحقق حکمرانی مطلوب با فراهمکردن زمینه آمـوزش و پرورش عـمومی، حـمایت از اقشار آسیبپذیر، تنظیم سیاستها بر اساس نظر عموم، انتخاب فرد شایسته و بـاصلاحیت بـرای اداره امور، اعتدال در تصمیمگیریها و دوری از افراط و تفریط.
در تعالیم این آیین به پنج رابطه اجتماعی توجه ویژه شده است که فرد بـاید بـایستههای این روابط را به نحو احسن انجام دهد:
۱٫ رابطه حاکم و رعیت: خیرخواهی حاکم و وظـیفهشناسی رعـیت؛
۲٫ رابطه پدر و فرزند: مهربانی پدر و فروتنی فرزند؛
۳٫ رابطه زن و شـوهر: نـیکرفتاری شـوهر و فرمانبرداری زن؛
۴٫ رابطه برادر بزرگتر و کوچکتر: بـزرگواری بـزرگتر و احترامگزاری کوچکتر؛
۵٫ رابطه کمسن و مسن: شفقت مسن و گذشت کمسن.
به بیان دیگر بـین پدر و فـرزند باید محبت حاکم باشد؛ بـین حـاکم و رعیت، وظـیفهشناسی؛ بـین زن و شـوهر، رجحان و برتری؛ بین برادر بزرگتر و کـوچکتر، احـترام؛ و بین بزرگسال و کمسال، شفقت (Yao, 2000: ۲۱۲).
شخص معتقد باید به این پنج ارتباط توجه داشـته و بـه بایستههای آن حُرمت گذارد، این باورها را خـود بیاموزد و بهدیگران نیز تـعلیم دهـد و خیرخواهانه با دیگرانرفتار کند.
آیـینها و آدابـ
مناسک این آیین در ابتدا همان جنبه اجتماعی آدابدانی یا لی بود؛ اما در دوره هان و بعد از آن، از آداب اخلاقی فـراتر رفـت و شامل آیینهای عبادی و دینورزانه نـیز شـد. تـأکید کنفوسیوس بر داشـتن رفـتار حسنه با خویشان، والدین و اجـداد و هـمچنین تکریم آسمان باعث شد که کیش کهن نیاپرستی و نیایشبردن به درگاه خدای آسمان جانی
دوباره گـیرد و در سـیر تاریخی این آیین استمرار یابد. حـاکمان چـین نیز که خـود را حـافظان فـرمانهای آسمانی میدانستند، خصوصاً در دوره هـان، به برگزاری این آیینها کمک زیادی کردند. کیش حکومتیای که در دوره هان ایجاد شد و خود را منسوب به تـعالیم کنـفوسیوس میدانست، اعتقاد به ربالنوعها را احیا و آیینـهایی را بـرای پرسـتش این خـدایگان وضـع کرد و امپراتور بهعنوان واسـطه فـیض، آن آیینها را انجام میداد. این مراسم که برای پرستش خورشید و ماه و ارواح زمین و آسمان انجام میگرفت، همراه با نـثار قـربانی در حـضور جمعی خاص از صاحبمنصبان بود. امروزه میتوان در پکن امـاکنی را یافـت کهـ سـابقاً در آنـها این مـراسم انجام میشده است. در حلقههایی نیز تکریم کنفوسیوس بهعنوان معلم اول چنان رونق گرفت که علاوه بر ساختن مجسمه او و انجام مراقبه در حضور مجسمهاش، قربانی نیز نثارش میکردند (چینگ، ۱۳۸۳: ۱۰۰ـ۱۰۲).
نیاپرستی نـیز از جمله مراسم کهنی بود که با تأکید کنفوسیوس بر احترام به والدین و خویشان، با مناسک دینیِ این آیین امتزاج یافت. مناسک نیاپرستی با توجیهات کنفوسیوسی آن هنوز هم در کنج برخی خانههای چـینی، تـایوانی و کرهای، در محل عبادت اجداد، انجام میگیرد. این مراسم که قبل از اِعمال ممنوعیت در چین کمونیستی در معابد اجداد و یا در محل دفن آنها نیز انجام میشد، معمولاً با نثار نوشیدنی و غذا و ابراز تواضع و احـترام بـه صورت سجده و یا سکوت و مراقبه در مقابل الواحی که نام نیاکان بر آنها نقش بسته و یا در مقابل عکس آنان انجام میگیرد (همان: ۱۰۳).
مراسم بلوغ یا جشن تکلیف نـیز بـین چهارده تا بیست سالگی بـر پا مـیشود. به این شکل که والدین معبد یا منزلی را برای اجرای مراسم انتخاب میکنند و بعد از شروع مراسم، افراد پشت سر بزرگ خانواده داخل میشوند. سپس لباسی تشریفاتی بـر تـن نوجوان کرده و نامی جـدید بـرای او انتخاب میشود. بعد از آن با نثار خیرات، آن فرد به نیاکانش معرفی میشود (Hoobler, ۲۰۰۴: ۹۲-۹۳). در امر ازدواج، فرزندان حق انتخاب ندارند و والدین تصمیم گیرندهاند. با ازدواج به سبک کنفوسیوسی عروس عملاً جزئی از خانواده داماد میشود. پس از انـجام مـراسم و معرفی عروس به نیاکان خانواده داماد، او با آن خانواده زندگی خواهد کرد و باید به مادر و پدر جدید خود احترام بگذارد و به آنان خدمت کند (Ibid, 93-94).
مراسم تدفین، مراسم تبدیلشدن به «نیا» و رفتن بـه مـیان نیاکان اسـت. فردِ درگذشته
با این مراسم که تشریفات زیادی دارد بهنوعی مقدس میگردد و شایسته احترامی میشود که مختص اجداد است. این مـراسم شامل اعمالی چون تطهیر میت، پوشاندن لباس قبر یا نوعی کفن چـند تـکه بـه او، قرار دادنش در تابوت و به خاک سپاردن جسد و تابوت به همراه برخی وسایل و خوارکیهاست. دست آخر نیز بـرای مـرده لوحهای ساخته و آن را در محراب نیاکان قرار میدهند. تمامی این مراحل باید توسط فرزندان و بازماندگان نـزدیک فـرد انـجام شود تا بتوانند در مراحل گوناگون و در جمعهای مختلف با او وداع کنند (Paper, 1998: 45-53).
جشنها و اعیاد مردم چین بسیار اسـت اما دو مراسم سالانه که اختصاص به پیروان این آیین دارد و هماکنون نیز انجام میشود، یکی روز احترام به نیاکان اسـت، که هرساله در پنجم آوریل (اواسط فـروردین مـاه) برگزار میشود و دیگری روز معلم است که در ۲۸ سپتامبر (اوایل مهرماه) برگزار میگردد.
در مراسم پنجم آوریل به نیاکان غذا پیشکش میشود و به شکل آیینی اسکناس میسوزانند. این مراسم به طور ضمنی به نسل جوان میآموزد که باید بـرای بزرگان خانواده احترام قائل شوند. در مراسم ۲۸ سپتامبر، که به مناسبت روز تولد کنفوسیوس برگزار میشود، نه تنها کنفوسیوس بلکه تمام معلمان تکریم میشوند. روز برگزاری این مراسم در تایوان تعطیل ملی است. مردم در این روز به آموزگاران خـود از بـاب قدردانی هدیه یا نامهای قدرشناسانه تقدیم میکنند (اَدلر، ۱۳۸۳: ۱۹).
اماکن مقدس آیین کنفوسیوسی بیشتر مکانهایی هستند که سابقاً مناسک مذکور در آنها انجام میشده است. یکی از بزرگترین اماکن کنفوسیوسی که امپراتور سالانه در آن، برای آسمان و زمین قربانی تـقدیم مـیکرده است «معبد آسمان» (Temple of Heaven) متعلق به دودمان مینگ است که در شهر پکن و در پارکی جنب شهر ممنوعه واقع است. این معبد چندین تالار دایرهای شکل (نماد زمان) با کاشیهای آبی (نماد آسمان) دارد که در آنها برای بـرداشت خـوب محصولات نیایش میشده است. سه ایوان دایرهای نیز در فضای باز برای قربانی کردن روی هم ساختهاند و در وسط بالاترین ایوان، مکانی برای تقدیم قربانی امپراتور وجود دارد. این مراسم در یلدای هر سال و با تقدیم گـوشت پخـته حـیوانات انجام میگرفته است (همان: ۱۴۳ـ۱۴۴).
در سـئول، پایتـخت کرهـ جنوبی، دوبار در سال، یعنی در فوریه و آگوست (بهمن و
مرداد)، مراسمی به افتخار کنفوسیوس برپا میشود. این مراسم را در دانشگاه کنفوسیوسی سئونگیونگوان (Seonggyungwan) اجرا میکنند که تـاریخ تـاسیس آنـ به سال ۱۲۸۸ باز میگردد (Hoobler, 2004: 86).
شاید بزرگترین معبد کنـفوسیوسی، چـوفو (Qufu) باشد که در زادگاه کنفوسیوس (استان شاندونگ کنونی) ساخته شده است. در این معبد، ابتدا برای تکریم کنفوسیوس ساخته شده بود، اما بـعدها مـراسمی آیینـی نیز در آن انجام میگرفت که طی آن امپراتوران یا گماشتگان آنان به پیشـگاه کنفوسیوس (استاد کونگ) قربانی تقدیم میکردند. مراسم این معبد در دوره خاندان مینگ (۱۳۶۸ـ۱۶۴۴) وسعت و گسترش زیادی یافت. در شرق این معبد، کاخ خـاندان کونـگ (The Kong Family Mansion (Kong Fu)) قـرار دارد که در آن خاندان او نسلبهنسل زندگی کرده و اداره آن به دست بزرگترین فرزندان ذکورِ خانواده بوده اسـت (Ibid: ۸۸-۸۹).
امـاکن مقدس و مهم این آیین در نقشه زیر مشخص شدهاند ("Sacred sites of Confucianism", 2009):
شرح نقشه
۱٫ چوفو (در شاندونگ): محل تولد کنفوسیوس؛ مکان زیارتی.
۲٫ پکینگ (در پکن): مـعبد آسـمان؛ مـحل برگزاری آیینهای وابسته به امپراتوری.
۳٫ کوه تای (T’ai).
۴٫ کوه وو تای؛ این کوه و کوه تای برای سه دین بـزرگ، یعـنی کنـفوسیانیسم و تائوئیسم و بودیسم چینی مقدس است و در این دو کوه مناسک قربانی و نیایش انجام میشود.
۵٫ دانشگاه سئونگیونگوان (در سئول)؛ مـحل نـشر تـعالیم کنفوسیوسی و تحقیق در آثار این مکتب و تربیت متخصصان این آیین.
متون و منابع
بیشتر آیینها، عقاید و ارزشهای کنفوسیوسی پشـتوانههایی در مـنابع کلاسیک یا تفاسیر متأخر آنها دارند؛ از این رو، درک بهتر آنها منوط به آشنایی با این منابع اسـت. این آثـار ــ که دربـاره زمان و نحوه نگارشِ آنها بحثهای زیادی وجود دارد ــ معمولاً به دو دسته تقسیم میشوند:۱٫ کتابهای پنجگانه، که دوره تـألیف آنـها به زمان کنفوسیوس و قبل از آن نسبت داده میشود؛ بیشتر این کتابها را کنفوسیوس گردآوری و تنظیم کرده و بـخش انـدکی از آن را خـودش نگاشته است. ۲٫ کتابهای چهارگانه که مریدان و پیروان کنفوسیوس گردآورده و نگاشتهاند و دربردارنده تعالیم کنفوسیوس یا شروح او بر مـتون کهـن پنجگانه است (اسمارت، ۱۳۸۳: ۲۵۸).
آثار کلاسیک پنجگانه، که گفته میشود چهار کتاب اول آن را کنفوسویس تـنظیم و ویرایشـ کردهـ و کتاب آخر را خود نگاشته است، عبارتاند از:
۱٫ شو جینگ (Shu Jing) یا کتاب تاریخ؛ شامل تاریخ پادشاهان چین در ادوار گـذشته و اسـناد رسـمی دربار سیا، شانگ و جوی متقدم.
۲٫ شی جینگ (Shi Jing) یا کتاب شعر؛ شامل سیصد و پنـج سـرود مقدس از ترانههای عاشقانه گرفته تا سرودهای رسمی و آیینی.
۳٫ یی جینگ (Yi Jing) یا کتاب تغییرات؛ شامل فلسفه و حکمت دگرگونیها و تـغییرات زنـدگی و همچنین رفتار انسانها.
۴٫ لی جی (Li Ji) یا کتاب آداب؛ شامل آداب و رسوم حکومتی، که در اوایل خاندان جو اجـرا شـده است.
۵٫ چون چیو (Chun Qiu) یا سالنامه بهار و خزان؛ شـامل تـاریخ دورانـ بهار و خزان (۷۲۲ـ۴۸۱قم) که کنفوسیوس در آن دوره میزیست.
این پنـج مـتن به ترتیب دارای بینش تاریخی، شاعرانه، متافیزیکی، اجتماعی و
سیاسیاند (شیخ زینالدین، ۱۳۷۹: ۳۶).
کتابهای چهارگانه تـعالیم کنـفوسیوس که شاگردان او آنها را گردآوری و تألیف کـردهاند از قـرار ذیلاند:
۱٫ لون یو (Lun Yu) یا مـکالمات (آنـالکت)؛ مـجموعهای از سخنان کنفوسیوس که توسط شاگردانش جـمعآوری شـده است؛
۲٫ دا سوئه (Da Xue) یا آموزش بزرگ؛
۳٫ جونگ یونگ (Zhong Yong) یا آیین اعتدال؛ این کتاب و کتاب قبلی (دا سوئه) مـجموعهای از سـخنان پیشینیاناند؛ برخی از این سخنان متعلق به کـنفوسیوس و برخی از شاگردان اوست؛
۴٫ مـنگ زه (Meng Zi) یا مـنسیوس؛ مجموعهای از چند کتاب که احـتمالاً آنـها را منسیوس نوشته است (Yutang, 1943: 28-29).
البته این کتابها در طی قرون دچار دخل و تصرف شدهاند. خصوصاً گـفته مـیشود که بعد از کتابسوزیِ دوران چین (Qin؛ ۲۱۰ـ۲۲۱ قم) در هـنگام اسـتنساخ و تـدوین دوباره این آثار در دوره هـان، تـغییر و تحولاتی در آنها صورت پذیرفـته اسـت (Yao, 2000: 54).
مذاهب و فرقهها
در آیین کنفوسیوسی، نمیتوان مانند ادیان سامی دنبال مذاهب و فرق مختلف بود. ممکن است گـفته شـود که میتوان اَشکال مختلفی از تفکر و آیین کنـفوسیوسی یافـت؛ اما بـاید دانـست که این بـه معنای فِرق و مذاهب مـختلف نیست. این اَشکال جلوههای گوناگونیاند که این آیین در طول حیات خود داشته است؛ جلوههایی چون کنفوسیانیسم کلاسیک، کنفوسیانیسم حـکومتی، نـئوکنفوسیانیسم و کنفوسیانیسم جدید. در کنفوسیانیسم کلاسیک و نئوکنفوسیانیسم که جـنبه فـلسفی این آیین پررنـگتر اسـت، شـاید بتوان سراغ از مـکاتب مـتمایز فکری گرفت؛ اما باز هم باید این نکته را در نظر داشت که مکاتب فکری این آیین مانند مکاتب فکری فلسفه یونـان در تـقابل بـا یکدیگر شکل نگرفتهاند؛ یعنی هرچند تفاوتهایی بـا هـم دارنـد امـا این تـفاوتها در تـضاد با
سخنان پیشینیان نیست بلکه در تکمیل یا توضیح آنهاست. اساساً آیینهای چینی با تساهل و تسامح شدید، آزادی عملی برای پیروانشان فراهم میکنند که بتوانند بدون واهمه از خردهگیری همکیشان، زیر چتر مـفاهیمی کلی و مشترک، عقاید و اعمال خود را داشته باشند. این نکته باعث شده است حتی در اَشکال دینی این آیین نیز جبههگیریهای گوناگون و تشکیل صفهای مذهبی در برابر هم وجود نداشته باشد و بنیادگرایی و تعصبورزی موجود در برخی از ادیان در آیین کنفوسیوسی یافـت نـشود (Bell, 2003: 2).
در تاریخ آیین کنفوسیوسی، نظرات و تعالیمی که در مفاهیم عمده و مسالک اصلی با این آیین تفاوت داشتهاند، مانند آیین دائو و آیین بودایی، بهعنوان مکاتب رقیب مطرح بودهاند؛ اما رقیب، یا به بیان بهتر دشمن بزرگِ این آیین، رفتار تجددگرایان چینی بـوده اسـت که در قرن نوزدهم شروع به مخالفت با این سنت کردند.
اکنون و آینده
در اوایل قرن بیستم پیروان آیین کنفوسیوسی در شرق آسیا از مناصب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کنار گذاشته شدند و تـأثیر این آیین مـحدود به دایره افرادی شد که ذهنشان بـه طـور سنتی با این آیین درگیر بود، خواه همراه با بروز و ظهورات محدود اجتماعی و یا تنها در پس روان آنان. در این دوره، کنفوسیوس فردی مرتجع لقب گرفت و آیین کنفوسیوسی حامی نظام طبقاتی دانـسته شـد و ارزشهای آن آماج حـملات انـقلابیون افراطی و همچنین روشنفکران لیبرال گشت. برای عموم مردم، این اندیشه، اندیشهای ناکارآمد و متعلق به گذشته جلوه کرد. در نتیجه این مسائل، آیین کنفوسیوسی در دوران معاصر با سه مشکل مواجه شد: ۱٫ نهادهای این آیین در زادگاه کنفوسیوس یعنی خـاک چـین برچیده شد و شکل نهادی آن فقط در کشورهای دیگری که آیین کنفوسیوسی به آنها راه یافته بود (مثل کره، ژاپن، ویتنام، تایوان و هنگکنگ)، البته به طرز محدودی، ادامه یافت. ۲٫ محققان و اندیشمندان آیین کنفوسیوسی قدر و قیمت اجـتماعی خـود را از دست دادنـد. ۳٫ مناسک کنفوسیوسی جنبه معنوی خود را از دست داد و اگر در گوشه و کناری نیز انجام میگرفت، به آن بهعنوان رسمی کهن نـگریسته میشد (Hoobler, 2004: 15-16).
هرچند به این آیین در دوران معاصر جفا شد، اما باید اذعان داشـت که بـیشتر مـناسک و مراسم کنفوسیوسی، مختص دورههای خاص تاریخی با اقتضائات اجتماعی آن ادوار بودند؛ پس محتمل است که تاریخ انقضایی داشته بـاشند. بـا وجود این، آیین کنفوسیوسی قابلیت آن را داشت که دستمایه برداشتهایی جدید قرار گیرد. سابقاً گزارشهایی که یسوعیان از این سـنت داده بـودند در قـرن ۱۷ و ۱۸ به مزاج روشنفکران اروپایی خوش آمده بود و از آنها برای تأکید بر ارزشهای مطلوبشان استفاده میکردند؛ مـثلاً از سخنان کنفوسیوس و تعالیم سیاسی این آیین برای تأیید اصول دموکراسی بهره میجستند. در بحث آموزش و پرورش نـوین نیز از نظام آموزشی کنـفوسیوسی الهـامگیری شد. هرچند این الهامات برداشتهایی موردی از این آیین برای تأیید روشهای جدید اداره جوامع بودند، اما برخی از غربیان چنین اعتقاد دارند که آموزههای سیاسی آیین و تفکر کنفوسیوسی پایه و اساس دموکراسی در اروپا و امریکا بوده است (کریل، ۱۳۸۰: ۲۸۷ـ۲۸۸).
این گونه برداشتها از دهـه هفتاد به این طرف طرفداران پروپاقرصی در میان متفکران خاوردور نیز یافته است. اینان معتقدند که آیین مذکور حرفهای زیادی برای جوامع لیبرالدموکرات دارد. این افراد که از نسل بعد از انقلاب کمونیستیاند، در چین و تایوان و کره و در اروپا و امریکا به احیای این سنت پرداخته و بـرخی مـحققان غربی را نیز با خود همراه کردهاند. البته این تلاشها بیشتر مربوط به احیای نظریههای کنفوسیوسیاند تا آیینهای آن و غالباً شکل ایدئولوژیک دارند (Hall, ۱۹۸۷: ۳۲۷).
اینکه آیا این تلاشها در آینده راه به جایی خواهند برد و آیا این سنت احـیا خـواهد شد یا خیر و اگر احیا شود چه شکلی از آن احیا خواهد شد، محل بحث است؛ اما به اجمال میتوان گفت که پدیده آیین کنفوسیوسی امروزه به اَشکال زیر پدیدار است: به شکل بناهای تاریخی و کتـب کلاسـیک این آیین؛ به شکل نمادهای ملی و باستانی که برای جلب توریست از آنها استفاده میشود؛ به شکل آداب و رسومی ملی و قومی که در قالب جشنهای آیینی در کره و تایوان و هنگکنگ اجرا میشود؛ به شکل باورها و رفـتارهای عـامیانهای کهـ در ناخودآگاه مردمان شرق چین هـمچون DNA فـرهنگی وجـود دارد؛ و به شکل ایدههای بهروز شده و لباسِنویافته، که ادعا میشود ارمغان سنت کنفوسیوسی برای جامعه مدرن هستند (Berthrong, 2000: ۲۲).
کتابنامه
اَدلر، جوزف (۱۳۸۳)، دنیای چینی، ترجمه حـسن افـشار، تـهران: نشر مرکز.
اسمارت، نینیان (۱۳۸۳)، تجربه دینی بشر، جـلد اول، تـرجمه مرتضی گودرزی، تهران: سمت.
چینگ، جولیا (۱۳۸۳)، ادیان چین، مترجم حمید رضا ارشدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
چو جای، وینبرگ چـای(۱۳۸۶)، تـاریخ فـلسفه چین، ترجمهع پاشایی، چاپ اول ناشر،تهران:نگاه معاصر.
شیخ زینـالدین، غلامرضا (۱۳۷۹)، آیینهای کنفوسیوس، دائو و بودا [گردآوری و ترجمه مقالات بریتانیکا]، تهران: فیروزه.
فانگ، یولان (۱۳۸۰)، تاریخ فلسفه چین، ترجمه فرید جواهرکلام، تـهران: نـشر فـرزان روز.
کریل، هرلی گلسنر (۱۳۸۰)، کنفوسیوس و طریقه چینی، ترجمه گیتی وزیری، تهران: سروش.
Bell, Daniel & Chaibang Hahm (2003), Confucianism For The modem world, Cambridge: Cambridge University Press.
Berthrong, John & Evelyn (2000), Confucianism: A Short Introdoction, Oxford: oneworld Publications.
Ching, Julia, (۱۹۹۳), Chinese Religions, London: Macmillan Press.
Hall, David & Roger Ames (1987), Thinking Through Confucius, New York: State University of New York: Press.
Hoolber, Dorothy & Thomas (2004), Confucianism: World Religions, First Updated Edition New York: Facts on File, Inc.
Paper, Jordan & Laurence G. Thompsun (1998), The Chinese way in Religion, second Edition, Belmont: Wadsworth Publishing Company.
Smart, Ninian (1998), The World’s Religions, Second Edition, United Kingdom: Cambridge University Press.
Yao, Xinzhong, (2000), An introduction to Confucianism, New York: Cambridge University Press.
__________ (۲۰۰۳), RoutledgeCurzon Encyclopedia of Confucianism, vol.۱, London and Newyork: Routledge Curzon.
Yutang, Lin (1943), The Wisdom of Confucius, New York: Random House.
– "History of Ancient Traditional Chinese Clothing" (2009), Retrieved march 29, 2009, from
http://www.library.thinkquest.org/…/clothing/history.htm
– "sacred sites of Confucianism" (2009), Retrieved march ۲۹, ۲۰۰۹, from
http://www.religion-cults.com/Eastern/Confucianism/confuci.htm
– &;quot;Adherents" (2009), Retrieved march 29, 2009, from
http://www.adherents.com/Na/Na_242.html
پایان مقاله