مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

مدیریت از فرادست بر پایه مبانی

مدیریت از فرادست بر پایه مبانی

چکیده

امام غایب را تعبیر متناقض‌نما گفته‌اند؛ زیرا امام هدایت‌گری را بر عهده دارد و ناپیدایی و ناشناختگی امکان هدایت‌گری را از بین می‌برد. این شبهه، از غفلت از نقش امام در عصر غیبت برمی‌خیزد. امام در عصر غیبت، همۀ شئون و مسئولیت‌های امامت را بر عهده دارد و تفاوت او در شیوه‌ای است که به سبب حفظ ناشناختگی باید به کار گیرد. این نوشتار بر آن است که تخمینی از این شیوه ارائه کند. این تخمین می‌تواند بر پایه درک نقش و وظایف امام و شرایط خاص غیبت استوار شود. راه دوم، رجوع به روایات است؛ روایاتی که به تصریح یا اشاره از شیوۀ مدیریتی امام در عصر غیبت خبر می‌دهد.
مهم‌ترین یافتۀ این پژوهش، درک شیوه‌ای است که ناشناختگی امام را از یک تهدید به فرصت بدل کرده است. همچنین فهم چگونگی حراست از حرکت دینی در برابر مشکلات و دشمنان بدون ایجاد اختلال در سامانۀ خودبسنده‌ای که امامان شیعه پایه‌گذار آن بوده‌اند.

مقدمه
غیبت امام، پدیده‌ای است که شیعه در پرتوی زمینه‌سازی‌ها و آموزش‌های معصومین برای آن آماده شد؛ حضور امامی ناشناخته و پنهان از دیده‌ها که از اعتقادات ویژه شیعه امامیه تلقی می‌شود. اما پذیرش امامی غایب حاضر، این پرسش را به دنبال داشت که او در عصر غیبت چه می‌کند و آیا به نوعی متفاوت از رهبری مشغول است یا تنها به انتظار تحول شرایط، آماده شدن زمینه و کنار رفتن پرده غیبت نشسته است.
اما پذیرش شأن امامت برای او در عصر غیبت، همۀ مسئولیت‌های امام را متوجه او کرده و تنها تکالیفی را از او منتفی می‌کند که با غیبت و ناشناختگی سازگار نیست. نه تنها شأن امامت، بلکه مسئولیت ایمانی امام نیز با برکنار ماندن و به انتظار نشستن منافات دارد. امام عصر همانند پدرانش با همه وجود در خدمت اهداف الهی و ایجاد تحول در جامعه انسانی است؛ اما چگونه؟
درک چگونگی مدیریت امام علی به هنگام حکومت، با مرور کلمات او و همچنین بررسی رفتارهایش امکان دارد؛ همچنان‌که فهم مدیریت امام صادق بر حرکت اجتماعی شیعه، با بررسی کلمات آن امام و تحلیل رفتارهای او و یارانش در شرایط گوناگون چندان دشوار نیست. اما برای شناخت چگونگی مدیریت امام عصر به مستندات متفاوتی نیازمندیم؛ زیرا کلمات بسیار محدودی از امام عصر به دست ما رسیده و از رفتارهای ایشان در غیبت صغرا و کبرا اطلاع اندکی داریم.
شناخت چگونگی مدیریت امام عصر برای پیروان او ضرورتی خاص دارد؛ زیرا برای هم‌ساز شدن با امام و یاری‌رساندن به او، رسیدن به شناختی مناسب، ضروری یا دست‌کم مفید است.
این تحقیق با این پرسش اصلی آغاز می‌شود که شیوۀ مدیریت امام زمان در عصر غیبت چگونه است. برای رسیدن به پاسخ، از دو روش می‌توان استفاده کرد: اول، استفاده از مبانی
و توجه به شرایط غیبت و دوم، بهره‌گیری از ادله وارده در توصیف فعالیت‌های حضرت در زمان غیبت.
در روش اول، باید این چهار نکته را روشن کرد:
۱٫ مبانی شیوۀ مدیریت: هر شکل از مدیریت بر پایه پیش‌فرض‌هایی انتخاب می‌شود؛ پیش فرض‌هایی در اهداف، شرایط و محدودیت‌ها موضوع تحت مدیریت و همچنین امکانات و ابزارهای مدیر. در این بحث باید به بحث تأثیر فقدان ارتباط و مشکلات آن و تأثیر این مسئله در چگونگی مدیریت تأکید داشت تا بحث را به فضای عصر غیبت نزدیک‌تر کرد.
۲٫ اهداف: از این مقوله پیش‌تر در نوشتاری مستقل گفت‌وگو شده است. نوشتار حاضر به نتایج آن بررسی اشاره کرده و با تکیه بر آن یافته‌ها، وضعیت اجتماعی مطلوب در عصر غیبت را ترسیم می‌کند؛ وضعیتی که امام عصر در پی تحقق آن در عصر غیبت است.
۳٫ شرایط اجتماعی شیعه در عصر غیبت.
۴٫ توانمندی‌های امام در عرصه رهبری اجتماعی.
بر پایه این نکات می‌توان حدس زد که امام چه اسلوب‌هایی را برای رسیدن به وضعیت مطلوب به کار می‌گیرد.
اما روش دوم متکی بر بهره‌گیری از بیانات معصومین درباره عصر غیبت است؛ بیاناتی که بتوان از آن شیوه تدبیر و مدیریت امام عصر در عصر غیبت را دریافت. بیاناتی مانند:
۱٫ روایات تشبیه بهره‌مندی از امام در غیبت به بهره‌مندی از خورشید از پس ابر؛
۲٫ روایات وارده ذیل داستان برادران یوسف؛
۳٫ توقیعات حضرت، به‌ویژه توقیع خطاب به شیخ مفید؛
۴٫ بیان علی دربارۀ رفتار حجت غایب و همچنین سخنان صادقین در این‌باره؛
۵٫ همه روایاتی که به گونه‌ای از چگونگی زیست امام در عصر غیبت خبر می‌دهد؛
۶٫ منقولات معتبر دربارۀ تشرفات به خدمت حضرت یا ملاقات با یاران ایشان چه در غیبت صغرا و چه در غیبت کبرا.
این مقاله، عهده‌دار دستیابی به پاسخی مبتنی بر روش نخست است. کاوش بر پایه روایات وارده، موضوعی است برای مقاله‌ای دیگر.
گفتار اول. نکاتی در مدیریت و شکل آن
یکم. مدیریت و سازمان؛ مدیریت در سازمان شکل می‌گیرد. سازمان، آرایشی نظام‌مند از افراد است که به اهدافی خاص آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد (استیفن پی و دیوید ای، ۱۳۹۲: ۱۶). سازمان اجتماعی نیز همانند سازمان‌های دیگر از سه ویژگی هدفمندی، استفاده از نوعی ساختار برای هدایت و کنترل افراد و همچنین واداشتن آنان به تصمیم دربارۀ هدف و اقدام برای تحقق آن برخوردار است.
دوم. کار و وظیفه مدیر؛ مدیریت را می‌توان علم، هنر یا حرفه دانست؛ زیرا مجموعه‌ای از تدبیر‌هاست که امکان استفاده بهینه از منابع و امکانات را فراهم آورده و حرکت به سوی وضع مطلوب را ممکن می‌کند. مدیر چهار وظیفه را بر عهده دارد: برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل (برای مطالعۀ ویژگی‌های سازمان وظایف مدیر، نک: همو: ۱۷). برنامه‌ریزی، طرحی است برای رسیدن به هدف و سازماندهی، چینش افراد و تعیین رابطه‌ها برای اجرای کامل برنامه. رهبری، هدایت و واداشتن افراد است به ایفای نقش و انجام برنامه و کنترل، ارزیابی اتفاقی است که در واقع رخ می‌دهد تا بر اساس آن بتوان به تصحیح برنامه و تجدید سازماندهی پرداخت.
سوم. عوامل مؤثر در شکل مدیریت؛ شکل و شیوه کار مدیر متأثر از امور مختلفی است. از این میان، ۱٫ ویژگی‌های شخصیتی مدیر، ۲٫ تلقی او از رابطه خود و افراد زیر دست (رضاییان، ۱۳۸۷: ۸۱)، ۳٫ ساختار داخلی و محیط اجتماعی آن Lieberson and James F., 1972: 117)) و اهداف کلان، مهم‌ترین عوامل در تعیین روش مدیریت‌اند.
۱٫ مدیران معمولاً از سبک‌هایی استفاده می‌کنند که برایشان ساده‌تر است و با ویژگی‌های شخصیتی خود (مانند سن، سابقه کاری، جنسیت، نژاد، هوش، دانش، ابتکار عمل، اعتماد به نفس، روحیه همکاری، مهارت‌های کلامی) (Stogdill, 1948: 63-64) تناسب بیشتری دارد. ناتوانی بسیاری از مدیران در تطبیق سبک با مقتضیات و موقعیت‌های مختلف، تأثیری بسزا در ناکامی آنان دارد و از این‌رو برای موقعیت‌های گوناگون باید از مدیرانی بهره برد که دارای سبک رهبری متناسبی هستند (Ayman, 1995: 160).
۲٫ بسیاری از صاحب‌نظران مدیریت بر این باورند که سبک رهبری تحت تأثیر نحوه نگرش مدیر به نقش خود و کارکنان قرار دارد. اگر او کارکنان را افرادی تحت امر خود به شمار آورد، احتمالاً از سبکی آمرانه و محافظه‌کارانه استفاده می‌کند؛ اما اگر کارکنان را همکاران خود محسوب کند و تفاوت خود را در عهده‌داری مسئولیت‌های بیشتر بداند ممکن است از سبک‌های مشارکتی و لیبرال استفاده کند (سید جوادین، ۱۳۸۸: ج۱، ۷۲۱).
۳٫ پال هرسی و کنت بلانچارد درجه رشد یا بلوغ افراد سازمان را تعیین کننده سبک یا شیوه رهبری فرد دانسته‌اند. مراد از «بلوغ یا رشد» توانایی و تمایلی است که افراد در پذیرش مسئولیت نسبت به (هدایت) رفتار خویش دارند که هم در زمینه کار مطرح است و هم از حیث روانی.
تعبیر بلوغ و رشد کاری به دانش، آگاهی و مهارت‌های فردی اشاره دارد. بلوغ کاری در کسانی جلوه می‌کند که به سبب دانش و تجربه کافی می‌توانند بدون هدایت و گرفتن دستور از دیگران، کار خود را به بهترین صورت انجام دهند. اما تعبیر بلوغ روانی به وصول فرد به حدی از کمال اشاره دارد که برای انجام وظیفه خویش به تشویق و ترغیب خارجی نیاز نداشته و مشوق‌های درونی برایش کافی است (استیفن پی، ۱۳۸۱: ج۲، ۶۵۹).
۴٫ اهداف سازمان نیز در شکل و شیوه انتخاب استراتژی مدیریت اثرگذار است (سید جوادین، ۱۳۸۸: ج۱، ۴۰۷). سازمانی که رشد کارکنان و ایجاد روابط برادرانه را در میان اهداف خود قرار داده است، نمی‌تواند با سازمانی که جز به افزایش تولید و سود نمی‌اندیشد یکسان اداره شود.
رشد کارکنان جز با واگذاری امور و پذیرش خطرات ناشی از آن به دست نخواهد آمد. روابط برادرانه، ارتباطی است افقی میان تمامی افراد سازمان که نیاز به ریشه‌هایی در فکر و اندیشه و همچنین افق‌های نزدیکی در هدف‌های کارکنان است.
چهارم. توانمندی‌های مدیر و شکل و روش کار؛ بی‌تردید مهم‌ترین توانایی‌های مدیر بیشترین سهم را در موفقیت او دارد. مدیر پخته می‌تواند از شکست، پیروزی بسازد، دشمنان را به خود جذب کرده و از دشمنی‌ها نردبانی برای رشد سازمان بسازد.
آگاهی، ظرفیت روانی و حلقه همراهان با ارزش‌ترین توانمندی‌های یک مدیر را تشکیل می‌دهد.
آگاهی از محیط پیرامونی، درک قوت و ضعف‌های سازمان و داشتن مهارت‌ تصمیم‌گیری، امکان ترسیم مسیری را فراهم می‌آورد که سازمان با انطباق خویش با شرایط از مناسب‌ترین راه به مقصد برسد.
افزون بر ظرفیت‌های علمی، ظرفیت‌های روانی (Stogdill, 1948: 64) مدیر نیز به او امکان گزینش روش مناسب در شرایط دشوار را می‌دهد. آشفتگی‌های اجتماعی و سازمانی و همچنین تلاطم‌های روانی او را به اتخاذ روش‌های نامناسب و نادرست نمی‌کشاند.
مدیر آن‌جا که با جمعی وفادار و هم‌فکر همراه می‌شود به توانی مضاعف دست می‌یابد. به گفته رابینز، آن‌چه یک رهبر بزرگ را پدید می‌آورد پیروان بزرگ است (استیفن پی، ۱۳۸۱: ج۲، ۶۹۳). چنین همراهانی، چشم، گوش و دست و پای مدیر بوده و بصیرت و آگاهی و قدرت و حضوری متفاوت را به دنبال می‌آورند. مدیر در چنین وسعتی می‌تواند از شیوه‌های متنوعی بهره بگیرد و کمتر گرفتار بن‌بست شود.
پنجم. مدیریت و فاصله؛ مدیر برای وصول به اهدافش نیاز به کم‌کردن فاصله با افراد سازمان دارد. مراد از فاصله در این بحث، فاصله طبقاتی یا سازمانی نیست، بلکه فاصله فیزیکی و نداشتن ارتباط حضوری و کلامی با مدیر است.
فاصله میان مدیر و کارکنان ‌می‌تواند برخاسته از گستردگی حوزه‌ای باشد که کنترل آن با مدیر است (Lian and Tui, 2008: 57)، گاه نتیجه طبیعی بزرگ شدن اندازه سازمان (Gordon and Rosen, 1981: 238) و گاهی نیز از غیبت ناگزیر مدیر.
فاصله‌ها مانع شناسایی درست مدیر از توانمندی‌ها و ضعف‌های سازمان و افراد آن است و ایجاد رابطۀ احساسی و تأثیر انگیزشی با وجود فاصله دشوار خواهد بود (Neufeld, 2010: 241).
اما این پرسش مطرح است که آیا در صورت ناگزیر بودن از فاصله، راهی برای کاستن یا از بین‌بردن آثار آن وجود دارد؟
برخی تحقیقات (Neufeld, 2010: 241) نشان می‌دهد که در صورت انس و ارتباط عمیق میان رهبر و پیروان فاصله فیزیکی اهمیت خود را از دست داده و اثری بر عملکرد رهبر یا اثربخشی ارتباطات ندارد.
انس میان رهبر و کارکنان می‌توان برخاسته از شناخت کافی از او باشد؛ شناختی که نتیجه تجربه کار با او و ارتباطات متناوب بوده و موجب فهم مناسب از فرهنگ سازمانی و قوانین مدیریتی شود. افراد با این فهم است که می‌توانند رفتارها و انتظاراتشان را برای دستیابی به نتایج مورد انتظار انطباق دهند؛ از این‌رو فاصله فیزیکی را نباید به عنوان مانعی بر سر راه اثربخشی ارتباطات یا رهبری اثربخش دانست (Neufeld, 2010: 240).
گفتار دوم. وضعیت اجتماعی مطلوب در عصر غیبت
پیش‌تر در مقاله «جایگاه امام و اصول حرکت او» (غنوی، ۱۳۹۰) به اهداف حرکت اجتماعی امامان شیعه اشاره شد؛ اهدافی که در تربیت افراد، در روابط میان همراهان و در کلیت اجتماعی اسلامی دنبال می‌شد. تربیت افراد با فراهم آوردن فرصت انتخاب، پاکسازی و آموزش کسانی که راه را بر‌گزینند و در نهایت با حراست از آنان با تذکر آموزه‌ها میسر بود (برای تفصیل این بحث نک: صفایی حائری، ۱۳۹۲: ۶۵ – ۱۲۷). تحول در روابط اجتماعی با تلاش برای برقراری احکام الهی دنبال می‌شد؛ احکام و روابطی که بر دو پایه عدل و احسان شکل می‌گیرد. هدف نهایی در کلیت جامعه نیز قیام مردم برای قسط و آمادگی برای ایستادگی در برابر دشمنان قسط بود.
امامت در عصر غیبت نیز با چنین رویکردی همراه هست و اگر به محقق شدن زمینه‌های ظهور بینجامد می‌تواند به برپایی حکومت معصوم راه دهد و پرده غیبت را به کنار زند.
اما در تربیت با انتخاب افراد مواجهیم؛ انتخابی که امکان هر گونه پیش‌بینی را از بین می‌برد. حکومت معصوم بر قامت کسانی استوار خواهد شد که تاب تحمل بار سنگین آن را داشته باشند؛ آنان که در معرکه‌های انتخاب قله‌ها را برگزیده، به کم قانع نمانند. هر زمان که چنین بزرگانی قد برافرازند، پرده غیبت کنار رفته، حکومت عدل مهدوی برقرار خواهد شد.
از زمان ظهور نمی‌توان سخن گفت که می‌تواند امروز باشد، اگر از میان ما چنین همت‌های بلندی برخیزد. اما می‌توان از زمینه‌های مناسب برای ظهور گفت؛ زمینه‌های مناسب برای ظهور به معنای فراهم آمدن فضایی است که تربیت سهل‌تر، شرایط انتخاب درست فراهم‌تر و برای افراد بیشتری مقدور شود. در چنین فضایی است که می‌توان شکل‌گیری شرایط ظهور را بیشتر توقع داشت. این فضا حدی مشترک میان اهداف کلی امامان شیعه و هدف خاص مشتاقان ظهور در عصر غیبت است.
آن‌چه در انتظار آنیم بلوغ اجتماعی است؛ بلوغی که در آن حاملان حکومت مهدوی تربیت یافته و جامعه نیز نگاهی تازه به دین و حکومت اولیاء آن بیابد و ضرورت آن را حس کند .
گفتار سوم. شرایط اجتماعی شیعه
حرکت شیعه از عصر امام سجاد برای وضعیتی تازه برنامه‌ریزی شد؛ وضعیتی که تعیین زمان برای ظهور ممکن نبود. امام سجاد در غربت و تنهایی کار خود را آغاز کرد، اما بذرهای تربیت را دل‌ها نشاند و زمینه‌ را برای عصر صادقین فراهم آورد تا با بروز ضعف در حکومت‌های اموی و عباسی، حرکتی عظیم آغاز شود؛ حرکتی که اجتماع شیعی را در تمامی وسعت جهان آن روز گسترده کرد.
این حرکت عظیم جز در پرتوی سازماندهی منسجم و پیچیده امکان ادامه نداشت. این‌چنین بود که سازمان عظیم اما پنهان وکالت شکل گرفت (نک: حسین، ۱۳۸۵؛ جباری، ۱۳۸۲)؛ سازمانی که توانست جریان تشیع را از تفرق و تشتت دور کرده و آن را به جامعه‌ای آماده برای عصر غیبت تبدیل کند.
جامعه شیعی با ارشاد ائمه به پیوندی خاص با اندیشمندان خود دست یافتند؛ اندیشمندان و عالمانی که در جریان علمی صادقین و فرزندان ایشان بالیده و بر ذخایر بی‌پایان کلمات معصومین تکیه داشتند. این ارتباط با تجربه رهبری شیعیان توسط سازمان وکالت قوت و پختگی خاصی یافت و در شکلی دیگر در عصر غیبت ادامه پیدا کرد.
اکنون عالمان شیعی ادامه‌دهنده راه انبیا و جانشین آنان بوده و می‌توانستند با ارائه بینات و آموزش احکام و شیوۀ زندگی دینی، به حرکت تربیتی تداوم بخشیده و رشد و رویش جامعه شیعی را سبب شوند.
جامعه شیعی صاحب سامانه‌ای شده بود که آن را به نوعی خودبسندگی می‌رساند و امکان ادامه حیات در عصر غیبت را می‌داد. این سامانه از یک‌سو بر ارتباطی خاص میان عالمان و مردمان تکیه داشت و از سوی دیگر روابط حقوقی، اقتصادی و سیاسی ویژه‌ای را پدید می‌آورد که به استحکام روابط و رسیدن به نوعی خودبسندگی می‌انجامید.
شیعه در سایه این سامانه بود که از گردنه‌های تاریخ عبور کرد و با وجود ممنوعیت و محدودیت از حصارها گذشته و در جوامع مختلف حضوری فعال یافت. انقلاب اسلامی ایران یکی از میوه‌های گران‌قدر این درخت ریشه‌دار بود؛ درختی که به همت امامان شیعه کاشته شده و بالیده بود.
گفتار چهارم. مشکلات ناگزیر
غیبت، کوتاهی دست ما از دامن عصمت است. آن‌جا که شبهه‌ها و فتنه‌ها فراگیر می‌شود، آن‌جا که تفرقه و دودستگی به عالمان دین نیز سرایت می‌کند، آن‌جا که افراد در جایگاه خود قرار نمی‌گیرند و اختیار از دست اهل لیاقت خارج می‌شود، آن‌جا که اغلاط رهبران، امت را به آشفتگی، اختلاف و انحراف می‌کشاند و … ضرورت ظهور حجت حق را با تمام وجود می‌توان حس کرد.
هیچ کس و هیچ چیز ما را از اتکا به عصمت بی‌نیاز نمی‌کند. شیعه بر این مدعا، منطق‌های عمیق کلامی و تجربه‌های مختلف تاریخی دارد.
امام حتی آن‌جا که در لشگرگاه سامرا در محاصره دشمن است، محور هدایت و رهبری است و فصل الخطاب. به اشاره اوست که سازمان عظیم وکالت اداره می‌شود و با سخنی کوتاه از ناحیه مقدسه، انحراف معلوم و منحرف مطرود می‌گردد و در هنگامۀ اختلاف، کلام و رفتار او شاغولی است برای تشخیص حق از باطل.
اگر او نصب کند تردیدی در صلاحیت منصوب نیست و اگر او عزل کند شکی در ناتوانی معزول نمی‌توان کرد. نصب‌های بجا و عزل‌های به موقع او، بالاترین کارایی و کمترین هزینه را برای جامعه شیعه به ارمغان می‌آورد. در صحت حکمش تردیدی نیست که سخن و رفتارش و حتی سکوتش حجت و قابل استناد است.
غیبت، عصر کوتاه‌دستی ما از این همه است. آری، میراث گران‌قدر رسول و فرزندانش در دسترس ماست که جواب‌گوی هر نیازی است تا روز قیامت و عالمان دین که آموختگان همان مکتب علمی‌اند، جانشین و امین آنان‌اند و جریان امور با اینان تداوم می‌یابد و اصلاح می‌شود، اما نیاز به عصمت با هیچ داروی دیگری درمان نمی‌گیرد.
تسلط حاکمان جائر و شیوع فساد در جامعه مشکلات غیبت را عمیق‌تر و کار را دشوارتر می‌کند. با اختناق و فضای بسته و همچنین فساد گسترده اجتماعی، راه تربیت ناهموار و آگاهی‌بخشی دچار محدودیت و سختی می‌شود.
گفتار پنجم. توانمندی‌های امام
توانمندی‌های امام برای او مدیریتی متفاوت را ممکن می‌کند. او همواره از رفتارهای بندگان خدا آگاه است و از تقدیر همگان مطلع (نک: عروسی حویزی، ۱۴۱۵: ج۵، ۶۱۲، روایات وارده در ذیل سوره قدر)؛ زیرا او حجت خداست بر خلقش و آگاهی او لازمه تدبیرهای اوست برای بندگان. آن‌جا که مؤمنان گرفتار زیاده‌روی‌ و افراط می‌شوند و آن‌جا که سستی و کوتاهی می‌کنند، این امام مهربان است که سیاست‌گذاری می‌کند و با رهبری خویش آنان را به مسیر درست بازگرداند.
اشراف بر اوضاع اجتماعی و فهم دقیق نیازها و ظرفیت‌ها در کنار حکمت و عصمت در انتخاب روش و برخورد به امام این توان را می‌دهد تا با شناخت بهترین نیروها و مؤثرترین موقعیت‌ها، اثربخش‌ترین شیوه را برگزیند و از کوتاه‌ترین راه به سوی هدف حرکت کند.
گفتار ششم. شیوه امام در مدیریت
اکنون می‌توان شیوه مدیریت امام را با توجه به شرایط عصر غیبت، اهداف امام و تخمین توانمندی‌های او حدس زد. آن‌چه او می‌خواهد روشن است و امکانات و مشکلات او معلوم.
یکم. امام در پی آن است که جریان هدایتی را که پدرانش شکل داده‌اند، حفظ کرده و رشد و توسعه دهد؛ جریانی که همۀ پیامبران خدا برای شکل‌گیری آن آمده‌اند. بیّنات، کتاب و میزان سه عطیه‌ای است که پروردگار برای هدایت مردم فروفرستاده است.
بیّنات، آدمی را با خود، با هستی و با نقش خویش در هستی آشنا می‌کند و او را به چهارراه انتخاب می‌رساند. ایمان و همراهی و کفر و چشم‌پوشی گزینه‌هایی هستند که در برابر قرار دارد.
فرستادن رسول و فروفرستادن بینات، کتاب و میزان با این هدف همراه بوده است که انتخابی آزاد شکل بگیرد و در این انتخاب آزاد، مردم خود بخواهد که برای قسط برخیزند. این سطح از بلوغ اجتماعی، به سرعت شکل نمی‌گیرد و گاه چاره‌ای جز تجربۀ راه‌های دیگر و سعی و خطا نمی‌ماند؛ آزمونی‌های که می‌تواند به پختگی و به استحکام بینجامد.
این جریان با ارائه آموزه‌ها و تربیت عالمان دینی آغاز شد و در عصر غیبت نیز ادامه یافت. این حرکت به تداوم، به تعمیق و به توسعه محتاج است و باید از انحرافات حفظ و در برابر مشکلات بنیان‌کن داخلی و خارجی حراست شود. هدف در عصر غیبت، حراست از این حرکت و ارتقای آن است تا همچنان امکان انتخاب و امکان برپاخاستن برای قسط باقی بماند.
دوم. شیعه در عصر غیبت با افت انگیزه، با غفلت، با کاهش یاران، محدود ماندن در حصارها، انحراف و بدعت و همچنین مصائب خارج از طاقت روبه‌روست و امام نقشی کلیدی در رفع این مشکلات دارد.
۱٫ آموزه‌های دین و انگیزه‌های متدینان پشتوانه‌ای قوی برای وصول به مطلوب است، اما ضعف‌های اهل دیانت می‌تواند این حرکت را با خطرات رنگارنگی مواجه کند. سستی‌ها و کاستی‌ها می‌تواند تداوم حرکت را تهدید کند و رهبر با تذکرها و به میدان آوردن نیروهای تازه و با انگیزه غبار غفلت را زدوده و خونی تازه در رگ‌های جنبش جاری می‌کند.
۲٫ حرکت دینی، پاسخ‌گوی پرسش‌های عصر خویش است و جواب‌گوی نیازهای اجتماعی در دوره‌های مختلف. آن‌جا که عالمان دین و شاگردان مکتب مهدوی به زمان خویش آگاه‌اند و پرسش‌ها و نیازها مغفول نمانده‌اند، رهبر به نظارۀ تلاش آنان خواهد نشست، اما بی‌اطلاعی‌ها و غفلت، او را ناچار از دخالت می‌کند. این اوست که با ایجاد توجه در افراد با انگیزه و مستعد و مساعدت به آنان، حرکتی را سامان می‌دهد که به تأمین این نیازها می‌انجامد.
۳٫ اسلام رسالتی جهانی دارد و پیام آن باید از تمامی حصارها عبور کند. سامانه‌ای که امامان شیعه در این اجتماع پدید آوردند با این نگاه و انگیزه همراه است؛ اما اگر غفلت و دون‌همتی مانع از توسعه دامنه پیام‌رسانی باشد، امام و رهبر این مسئولیت را دارد تا زمینه‌های توسعه را به گونه‌ای فراهم کند؛ زمینه‌هایی که گاه با زدودن غفلت و دون‌همتی از درون سامانه ممکن می‌شود و گاه با آغاز جریانی تازه در خارج از مرزهای پیشین پیام.
۴٫ تهدید دیگر حرکت دینی، انحراف و بدعت است. ذهن‌های آلوده و دل‌های گرفتار آموزه‌های دینی را با مطامع خود می‌آلایند و با استفاده از جهل اجتماعی و حربه‌های تبلیغی، توجه‌ها را به خود جلب کرده و گروهی را با خود هم‌داستان می‌کنند. عالمان دین در عصر غیبت عهده‌دار مقابله با انحراف‌اند، اما آن‌جا که ضعف درونی به اقتدار فتنه بینجامد و اساس حرکت را تهدید کند، دخالت‌های ظریف و پنهان می‌تواند جمع‌های تازه‌ای را شکل دهد و جریان شیعی را از ضعف نجات دهد یا همین دخالت‌ها، جمع‌هایی را بشکند و جریان فتنه را دچار تعارض و ضعف کند.
۵٫ رسیدن به بلوغ گاه محتاج تجربه‌ شکست‌ها و ناکامی‌هاست، اما آن‌جا که مصائب از طاقت فراتر می‌رود و دشمنی‌ها اساس حرکت را تهدید می‌کند دخالت و حمایت ضرورت می‌یابد.
اما جای این پرسش باقی است که امام چگونه می‌تواند با حفظ ناشناختگی به دخالت و حمایت اقدام کند.
سوم. امام در صورت ناشناخته ماندن، حتی در میان شیعیان خویش، جایگاه متفاوت و مؤثری ندارد. در پاسخ باید به چند نکته دربارۀ ناشناختگی امام و آثار آن توجه کرد:
۱٫ ناشناختگی هم محدودیت‌زا و هم فرصت‌ساز است؛ ناشناختگی امام را از آثار اجتماعی منصب امامت جدا می‌کند؛ سخن او به مثابه کلام فردی عادی تلقی شده و رفتار او مورد توجه قرار نمی‌گیرد. اما ناشناختگی فرصت‌ساز نیز هست؛ او می‌تواند بدون ایجاد حساسیت در هر جمعی حاضر شود، سخن بگوید و در تدابیر و برنامه‌ها اثر بگذارد.
۲٫ او بدون باقی ماندن ردّی در حرکت دوست و در دفع توطئه دشمن حاضر است و رفتارهایش قابل شناسایی و پی‌گیری نیست. عنصر ناشناختگی می‌تواند حرکتی نامرئی را موجب شود؛ حرکتی که از سوی او و یارانش در پس صحنۀ مشهود در جریان بوده و قابل مشاهده، پی‌گیری و جمع‌بندی نیست.
۳٫ او و یارانش در مواطن حساس حاضرند؛ آن‌جا که باید سخنی را القا کنند، یا جمعی را فراهم آورند و یا جماعتی را متفرق کنند. او شناخته شده نیست، ولی کلام حکیمانه در اهلش اثر می‌گذارد و رفتارهای پخته، کارها و آدم‌ها را به سامان می‌کند.
۴٫ حضور مؤثر اما پنهان او، محاسبات دشمن را دچار مشکل کرده و تحلیل وضعیت و پیش‌بینی آینده را دشوار می‌کند؛ برخورد دشمن بر پایه برآوردی است که از توان تو دارد و تحلیل او از رخدادها متکی بر شناسایی نیروهایی است که در محاسبات او می‌گنجد. حرکت امام نه در برآوردها و نه در تحلیل رخدادها به حساب نمی‌آید، اما آن‌چه در نهایت شکل می‌گیرد با حاصل جمع نیروهای مشهود فاصله‌ها دارد.
سامانه عظیم حرکت مهدوی بر پایۀ بینات، کتاب و میزان شکل گرفته (صفایی حائری، ۱۳۹۱) و این پایه‌هاست که به نگاه مشترک و اصول هم‌سان در عمل می‌انجامد. آن‌ها که هدف مشترکی را تعقیب کرده و بر اصول یکسانی تکیه دارند با یکدیگر هماهنگ‌اند، حتی اگر در یک گروه نباشند یا یکدیگر را نشناسند. این سامانه خودبسندگی و پویایی کافی را داراست و آن‌جا که گرفتار کندی یا انحراف می‌شود دخالت‌هایی کوچک اما دقیق و ظریف می‌تواند آن را بسامان کند.
برای بر پا کردن حرکت‌های بزرگ، ساز و برگ چندانی نیاز نیست، اگر که از ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها و همچنین از ضعف‌ها و غفلت‌ها با خبر باشی. گاه تذکری بجا، خیزشی بزرگ را به دنبال می‌آورد و یک اطلاع کوچک، منحرفی را رسوا کرده و انحرافی را مانع می‌شود.
شکستن توطئه‌های بزرگ نیز به عِدّه و عُدّه چندانی نیاز ندارد، اگر از اختلافات پنهان و اسرار مهم با خبر باشی و در زمان و مکان مناسب آن را به کار گیری.
نتیجه‌
حجت غایب تمامی مسئولیت‌های حجت‌های الهی را بر عهده دارد. او امام است و راهبر، اما باید ناشناخته بماند. تداوم و توسعه حرکت شیعی و رهانیدن آن از معضلات درونی و مصائب بیرونی همچنان در گروی حمایت و دخالت اوست. او ناشناخته است و این ناشناختگی صرفاً محدودیت‌زا نیست. او می‌تواند در معرکه‌ها بدون ایجاد حساسیت وارد شود، سخن بگوید و اثر بگذارد، حضور مؤثر اما پنهان محاسبه‌های دشمن را دچار اختلال می‌کند. این حضور، محاسبات و تدبیرهای دشمن را دچار مشکل کرده و تحلیل وضعیت و پیش‌بینی آینده را دشوار می‌کند، در حالی که ردّی از او برجای نمی‌ماند.

منابع
_ استیفن پی، رابینز و دی‌سنزو دیوید ای، مبانی مدیریت، ترجمه: سید محمد اعرابی، محمدعلی حمیدرفیعی، بهروز اسراری‌رشاد، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۹۲ش.
_ استیفن پی، رابینز، رفتار سازمانی (ج۲)، ترجمه: علی پارساییان و سید محمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ش.
_ امام عسکری، حسن بن علی، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری، تحقیق: مدرسه امام مهدی، قم، مدرسه امام مهدی، ۱۴۰۹ق.
_ جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲ش.
_ حرانی (ابن‌شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳ش.
_ حسین، جاسم محمد، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: سید محمدتقی آیت‌اللّهی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۵ش.
_ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، بیروت، مؤسسه البلاغ، ۱۴۱۹ق.
_ رضاییان، علی، مبانی سازمان و مدیریت، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
_ سید جوادین، سیدرضا، مروری جامع بر مفاهیم اساسی: نظریه‌های مدیریت و سازمان (ج۱)، تهران، نگاه دانش، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الامالی، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۶ش.
_  کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
_ صفار، محمد بن حسن، بصائر‌الدرجات، تحقیق: محسن کوچه‌باغی، قم: مکتبه آیه‌الله نجفی مرعشی، ۱۴۰۴ق.
_ صفایی حائری، علی، درس‌هایی از انقلاب: انتظار، قم، انتشارات لیله القدر، ۱۳۹۱ش.
_ مسئولیت و سازندگی، قم، انتشارات لیله القدر، ۱۳۹۲ش.
_ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق: محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق.
_ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، دارالمعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
_ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
_ غنوی، امیر، «جایگاه، اهداف و اصول حرکت امام»، فصل‌نامه مشرق موعود، ش۲۰، قم، مؤسسه آینده روشن، زمستان ۱۳۹۰ش.
_ کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (با تعلیقات استرآبادی)، قم، مؤسسه آل‌البیت، ۱۳۶۳ش.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
_ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسه آل‌البیت، قم، کنگره هزارۀ شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، ۱۳۹۷ق.
_ Lieberson, Stanley, and James F. O’Connor; Leadership and Organizational Performance: A Study of Large Corporations; American sociological review, 1972.
_ Lian, Lee Kim, and Low Guan Tui; Effects of Individual Characteristics and Organizational Context on Superiors’use of Conflict Styles and Subordinates’ Satisfaction with Supervision; Asian Academy of Management Journal 13, no. 1, 2008.
_ Stogdill, Ralph M.; Personal Factors Associated with Leadership: A Survey of the Literature; The Journal of psychology 25, no. 1, 1948.
_ Ayman, Roya, Martin M. Chemers, and Fred Fiedler; The Contingency Model of Leadership Effectiveness: Its Levels of Analysis; The Leadership Quarterly 6, no. 2, 1995.
_ Antonakis, John, and Leanne Atwater; Leader Distance: A Review and a Proposed Theory; The Leadership Quarterly 13, no, 6, 2002.
_ Gordon, Gil E., and Ned Rosen; Critical Factors in Leadership Succession; Organizational Behavior and Human Performance 27, no. 2, 1981.
_ Neufeld, Derrick J., Zeying Wan, and Yulin Fang; Remote Leadership, Communication Effectiveness and Leader Performance; Group Decision and Negotiation 19, no. 3, 2010.
_ Avolio, Bruce J., and Surinder S. Kahai; Adding the “E” to E-Leadership: How it May Impact Your Leadership; Organizational Dynamics 31, no.4, 2003.

امیر غنوی . مریم غنوی

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x