مطالعات متفرقه (خارج از سیر مطالعاتی)

وساطت روحی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله هفت آسمان » بهار ۱۳۹۰ ، سال سیزدهم – شماره ۴۹ (از صفحه ۱۱۵ تا ۱۴۴)
عنوان مقاله: وساطت روحی (۳۰ صفحه)
نویسنده : هنگراف،ووتر
مترجم : طالبی دارابیب،باقر
چکیده :
«عصر جدید» (New Age) یکی از جنبش‌های نوپدید دینی است که شبکه‌ای گسترده از افراد و گروه‌های کمابیش همپوش با معتقدات و جهت‌گیری‌های بسیار متفاوت آن را پی‌گیری می‌کنند. هدف مشترکی که این افراد و گروه‌ها را به هم پیوند می‌دهد، تلاش برای دگرگونی افراد و جامعه از طریق آگاهی معنوی است. «وساطت روحی» از مفاهیم بسیار معروف و متداول در «عصر جدید» است که بی‌شباهت با دریافت الهام و وحی نیست. از این‌رو، نویسنده این پدیده را ذیل «وحی‌های ملفوظ» بررسی می‌کند؛ گرایشی قوی نیز وجود دارد که مدعی است تمامی وحی‌های گذشته را باید وساطت روحی تلقی کرد. نویسنده پس از بحثی درباره وساطت روحی و وحی‌های ملفوظ، به بحث درباره انحای وساطت روحی و فرایندهای تحولی می‌پردازد. در پایان مقاله نیز، به اختصار، منابع مربوط به وساطت روحی را که برای تحلیل در این مقاله گزینش شده‌اند، معرفی می‌کند.
کلمات کلیدی :
دین «عصر جدید»، وحی، وحی‌های ملفوظ، وساطت روحی

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۱۵)


‌ ‌‌‌وسـاطت‌ روحى۱*

ووتــر هنـگــراف

باقر طالبی دارابی۲**

  1. مشخصات کتاب‌شناختی این اثر چنین است:Wouter‌ Hanegraaf‌ (۱۹۹۸‌), New Age Religion and Western Culture: Esotericism in the Mirror of Secular Thought, State University‌ of New York Press, pp. 23-41.
  2. عضو هـیئت عـلمی دانـشگاه ادیان و مذاهب‌.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۱۶)


ژان: صداهایى مى‌شنوم که‌ به‌ من مى‌گویند چه بکنم. این صداها از جانب خدا مى‌آیند.

رابرت: آنـها از قوه خیال تو مى‌آیند.

ژان: البته. پیام‌هاى خدا از همین راه به ما مى‌رسند.

جى. بـى. شاو، ژان‌ قدّیسه۹۳

وسـاطت روحـى؛ یک ویژگی‌شناسی مختصر

اصطلاح وساطت روحى (Channeling) به این اعتقادِ واسطه‌های روحی (Psychic mediums) اشاره دارد که مى‌توانند، در شرایط معینى، بسانِ واسطه (Channel) انتقالِ اطلاعات از‌ منابعى‌ غیر از «خود»هاى متعارفشان عمل کنند. این منابع را معمولاً «موجودات» مجرّدى مى‌دانند که در مـراتب عالى هستى حیات دارند؛ اما طیف کامل منابع دارای واسطه (Channeled Sources) که‌ در‌ نوشته‌ها مذکورند تقریباً همه چیزهایى را که مى‌توان نوعى هوشیارى به آنها نسبت داد، در خود جاى داده است.۹۴ در بسیارى موارد، یک حالت خلسه‌گویى لازم است که در‌ طى‌ آن، آن مـوجودْ جـسم شخص واسطه (medium) را تصاحب کند تا به‌وسیله اندام‌های گفتارى یا با کتابت غیرارادى (که در بافت «عصر جدید» (New Age) کمتر رایج است) پیام‌ خود‌ را‌ ابلاغ کند. در این موارد‌ ممکن‌ است‌ شکل خلسه متفاوت باشد؛ از یک حالت گُسستِ (dissociation) کامـل یا تـقریباً کامل که در طى آن واسطه فاقد هرگونه علم‌ آگاهانه‌ نسبت‌ به چیزهایى است که اتفاق مى‌افتد تا یک‌ خلسه‌ بسیار خفیف که در آن بخشى از آگاهىِ واسطه همچنان مى‌تواند بسانِ یک ناظر بیرونى شاهد فرایند وساطت روحـی‌ بـاشد‌. اگر‌ می‌توانستیم تمام مظاهر وساطتِ روحى را با خلسه در ارتباط‌ بدانیم می‌توانستیم وساطت روحی را موردى خاص از پدیده معروفِ گسستِ دینى (religious dissociation) ــ اگرچه این پدیده‌ هنوز‌ به‌طور‌ کافى فهم نشده است ــ به حساب آوریم که بـا عـناوین‌ مـختلف‌ و گاه با هم‌ناسازگاری مانند «وجـد» (ecstasy)، «خـلسه»، (Trance)، «حـلول روح» (Spirit Possession) و «وساطت» (medium ship) موضوع‌ تحقیقاتِ‌ زیادى‌ بوده است.۹۵ در هر حال برخى از پدیده‌هایى که به‌عنوان وساطت‌ روحى‌ طبقه‌بندى‌ شده‌اند به نظر نمى‌رسد متضمن هیچ‌گونه خلسه‌اى بـاشند، بـه‌ویژه مـوارد القای درونى که در‌ آن‌ واسطه‌ صدایى مى‌شنود که پیام‌هایى را بـه او القـا مى‌کند و او در هوشیارى کامل آنها‌ را‌ مى‌نویسد. اگر به پیروى از دیدگاه امیک (Emic) معتقدان «عصر جدید»، هم این‌ پدیده‌ها‌ و هم‌ ارتباطات خلسه‌اى

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۱۷)


را جـنبه‌های گـوناگونِ وسـاطت روحى تلقى مى‌کنیم، ظاهراً تنها مخرج مشترکْ این‌ واقعیّت‌ اسـت‌که کسانى اطلاعاتى ــ پیام‌هایى ــ دریافت مى‌کنند که خود از آنها به‌ چیزهایى‌ آمده‌ از منبعى غیر از آگاهىِ عادىِ خودشان تعبیر مى‌کنند. بـا اضـافه کردن این نـکته که‌ اعتقاد‌ بر این است که این منبع مرتبه‌اى از حکمت یا بینش را‌ از‌ خود‌ بروز مـى‌دهد که بـالاتر از مرتبه حکمت یا بینش اغلب انسان‌هاست (اگرچه ضرورتاً یا حتى‌ معمولاً‌ عالِم‌ کل و معصوم به حساب نمى‌آید)، مى‌توانیم این مـنبع را انـدکى مـشخص سازیم‌. ارتباط‌ با این منابع با هدف یادگیرى و هدایت تعقیب مى‌شود. برعکس، ارتـباط بـا ارواح تـازه‌درگذشتگان ــ آن‌گونه‌ که‌ در احضار ارواحِ سنّتى هست ــ ویژگى وساطت روحى «عصر جدید» نیست‌.

وساطت‌ روحـى بـه‌مثابه وحـى‌هاى ملفوظ

در آثار مربوط‌ به‌ این‌ پدیده، معمولاً تلاش شده است تا وساطت‌ روحى‌ را به گـونه‌اى انـتزاعى تعریف کنند. به گفته جان کلیمو:

وساطت روحى عبارت‌ است‌ از انتقال اطلاعات از مـنبعى‌ کهـ‌ گـفته مى‌شود‌ در‌ قلمرو‌ یا سطحی از عالم واقع وجود‌ دارد‌ که با سطح و قلمرو جسمانی که ما مى‌شناسیم، متفاوت اسـت؛ این انـتقال‌ به‌ یا از طریق یک انسان گوشت‌ و استخوان‌دار صورت می‌گیرد و گفته‌ می‌شود‌ که از ذهن (یا نفس‌) متعارف‌ و مـعمولی او نـیست (Klimo, 1987: 2).

آرتـور هستینگز درباره وساطت روحى چنین مى‌گوید:

… فرایندى‌ که‌ در آن شخصى اطلاعات یا‌ بیان‌ هنرمندانه‌اى‌ را منتقل مى‌کند‌ کهـ‌ خـودش آنها را از‌ طریق‌ ذهن یا جسم دریافت مى‌کند و در ظاهر چنین است که از یک منبع متشخص‌ در‌ خـارج از ذهـنِ آگـاه مى‌آید، مخاطب‌ این‌ پیام شخص‌ یا‌ اشخاص‌ دیگرى هستند و خود پیام‌ هدفمند است (Hastings, 1991: 4).

تفاوت‌هاى میان این دو تعریف خـالى از اهـمّیت نـیستند امّا لزومى‌ ندارد‌ که در اینجا به لوازم این‌ دو‌ تعریف‌ بپردازیم‌. مسئله‌ فورى و فوتى‌تر اینـ‌ اسـت‌ که تاریخدانانِ ادیان، اگر با این تعریف‌ها مواجه شوند، احتمالاً هر دو تعریف را تلاشى براى‌ مشخص‌کردنِ‌

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۱۸)


طبقه‌ عامِ «وحى‌های دینـى» بـه حساب خواهند آورد‌، نه‌ «وساطت‌ روحى‌» به‌طور‌ خاص‌. این برداشتِ تا حدى تأمل‌برانگیز نـقطه آغـاز مناسبى را براى ارزیابى ماهیت وساطت روحى از مـنظر دینـ‌پژوهى فـراهم مى‌آورد.

متأسفانه به‌رغم این انتظارِ بجا که مطالعه تـطبیقىِ‌ وحـى‌های دینى اهمیت بارزى در دین‌پژوهى نظام‌مند داشته باشد، در واقع تحقیقات بسیار اندکى در این قلمرو صـورت گـرفته است. ما هنوز از داشتنِ یک نـظریه یا سـنخ‌شناسى بین‌ـ‌فرهنگى وحـى‌ها‌، کهـ‌ قـابل استفاده باشد، محروم هستیم و این امر دسـترسى بـه یک ارزیابى کافى و وافى از وساطت روحى را دشوار ساخته است. پایان‌نامه دکترى ون بارِن (Van Baaren) در سـال ۱۹۵۱‌ دربـاره‌ تصورات گونه‌گون از وحى (Conceptions of Revelation)، یکى از تحقیقات بسیار کمـ‌شمار درباره این موضوع است، امـا عـیبش این است که تعریفش از‌ وحى‌ مانع اغـیار نـیست و عطف توجه‌ انحصارى‌ روش‌مندانه به منبع (یا «مؤلف») وحى دارد که پیشینه الاهیاتى این تحقیق را برملا مـى‌سازد. بـا توجه به این واقعیّت که فقط شـکل و مـحتواىِ‌ وحـى‌ها‌، آن‌گونه که انسان‌ها واسـطه‌اش‌ بـوده‌اند‌، براى دیگران (معتقدان یا مـحققان) در دسـترس است، یک مطالعه تطبیقى مدرن درباره وحى‌ها در صورت تمرکز بر همین شکل و محتوا، به جـاى تـمرکز بر روی مؤلفِ احتمالى آن، می‌تواند‌ ثمربخش‌تر‌ بـاشد. در چـنین رویکردى چیز مـهمی از دسـت نـخواهد رفت؛ چون تمام اطـلاعات مربوط به مؤلف ضرورتاً در خود شکل و محتوا مندرج است. با وجود این، من تلاش عمده‌اى کهـ‌ در‌ این مـسیر‌ صورت گرفته باشد، ندیده‌ام.

با این هـمه، یک تـفکیک خـاصِ واژهـ‌شناختى مـى‌تواند صورت گیرد ــ که در‌ کار ون بـارن تـلویحاً هست ــ و آن تشخیص «الهام» (Inspiration) به‌عنوان‌ یکى‌ از‌ انحای ویژه و برجسته وحى (Revelation) است. ون بارِن الهام را این‌گونه تعریف مى‌کند: «… ارتباط‌های شفاهى یا کتـبى ‌‌یک‌ خـدا بـا جهان که طی آن، آن خدا از انسان به‌عنوان واسـطه اسـتفاده‌ مـی‌کند‌» (Baaren‌, ۱۹۵۱: ۹۷). ایـن تـعریف مـورد تصدیق لانچکوفسکی است: «مفهوم الهام … حاکی از شکلی از وحی‌ است، که در نهایت بر پایه مفهوم نوعی اِخبار از ناحیه الاهی استوار‌ است… الهام به‌عنوان فعل‌ بی‌واسطه‌ الاهی به مـعرفت و ابلاغ بصیرت‌های فوق‌طبیعی می‌انجامد» (Lanczkowski, 1986: 773-775). بر اساس این تعریف‌ها روشن است که وساطت روحی را باید جزو طبقه عام الهام دینی به حساب آورد.۹۶‌

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۱۹)


الهام‌دانستنِ وساطت روحی تنها یک اشکال دارد. عرفی‌سازی اصل لفـظ «الهـام» به پیوند نزدیک «الهام» با قلمرو خلاقیّت هنری و ادبی منتهی شده است. این باور اساسی که خلاقیّت هنری، به واقع‌، نتیجه‌ وحی الاهی است، امروزه دیگر رونقی ندارد. در نـتیجه، «الهـام» به اصطلاح نسبتاً ضعیفی تبدیل شده است که برای اطلاق بر پدیده‌هایی که از آنها بحث می‌کنیم مناسب نیست. به‌ همین‌ دلیل من تـرجیح مـی‌دهم که از «وحی‌های ملفوظ» (Articulated Revelations) سخن بـگویم کـه دارای امتیاز دیگری نیز هست و آن اینکه می‌تواند به جایگاه وساطت روحی به‌عنوان یکی از زیرگروه‌های‌ وحی‌های‌ دینی تصریح کند.

وحی‌های ملفوظ می‌توانند به شکل‌های گوناگون بـه انـسان‌ها برسند. اگرچه مقایسه انـحای مـختلف وساطت روحی با انحای دریافت وحی‌های ملفوظ در دیگر ادیان وسوسه‌آمیز است امّا‌ فقدان‌ یک‌ سنخ‌شناسی و تحقیق مقایسه‌ای عام درباره‌ وحی‌ها‌ سعی‌ در انجام چنین کاری را از قلمرو این تحقیق بیرون می‌برد. بـا این حـال یک راه خاصّ برای قراردادن وساطت روحی‌ از‌ لحاظ‌ تاریخی در «بافت» وجود دارد که ما نیازمند‌ بحث‌ از آنیم. این از آن جهت است که این رویکرد، رویکردی است که هم به‌طور گسترده مورد پذیرش واقع‌ شده‌ و هـم‌ آشـکارا غلط اسـت. به جای آنکه وساطت روحی «عصر جدید‌» نمونه‌ای از دسته عام وحی‌های (ملفوظ) به حساب آورده شود، گرایشی قـوی هست به اینکه بحث را برگردانده‌ و مدعی‌ شوند‌ که تمامی وحی‌های گـذشته را بـاید وسـاطت روحی تلقی کرد. این‌ دیدگاه‌ را کلیمو در تحقیق پیشگامش در سال ۱۹۸۷ مطرح ساخت و از آن زمان تقریباً تمامی مفسران‌ تقریباً‌ بـدون‌ ‌ ‌هـیچ نقدی آن را پذیرفته‌اند (Anderson, 1988: 6 Babie, 1990: Riordan, 1986: 97‌, ۱۰۵‌-۱۰۶‌; Hastings, 1991: 6). این نگرش قائل است که «وساطت روحی» پدیده‌ای جهانی است کـه مـی‌توان‌ آنـ‌ را‌ در بیشتر یا همه ادیان طول تاریخ یافت. این ادعا جاذبه عمومی بسیاری دارد‌؛ چون‌ قویّاً مـی‌گوید که پدیده‌های «عصر جدید» دیدگاهی جدید و جالب درباره ماهیت حقیقی داستان‌های‌ قدیمی‌ دربـاره‌ وحی‌ها به ما مـی‌دهند. بـا مطالعه فرایند وساطت روحی در جلوه جدیدش می‌توانیم دریابیم‌ که‌ واقعاً چه چیزی برای انبیای عهد عتیق، محمد [ص] و بسیاری دیگر رخ داده‌ است‌، یا‌ دست‌کم چنین گفته می‌شود. در واقع، وساطت روحی شاه‌کلید فـهم دین تلقی شده است.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۰)


این‌ عقیده‌ که وساطت روحی و دیگر وحی‌ها از مجموعه علت‌های واحدی برخوردارند، به‌عنوان یک‌ فرضیه‌، عقیده‌ای‌ کاملاً معتبر، بسیار جالب و به‌یقین درخور تحقیق جدی و غیرجانبدارانه است؛ اما وضـع مـعرفتی کنونی ما‌ اجازه‌ نمی‌دهد‌ که آن را بیش از یک فرضیه بدانیم؛ زیرا اولاً، کمیابی و محدودیت‌های‌ ذاتی‌ منابع مربوط به وحی‌های دینی کهن «وساطت روحی» دانستن آنها را به‌شدت حدسی می‌سازد. ما از‌ آنچه‌ اتفاق افتاده اسـت آگـاهی یقینی نداریم و نباید تظاهر کنیم که آگاهی یقینی‌ داریم‌. ثانیاً، و مهم‌تر، آنکه ما نمی‌دانیم تا چه‌ حد‌ باید‌ پدیده‌های گوناگونِ وساطت روحی و، به طریق اولی‌، وحی‌های‌ (ملفوظ) دینی بـه‌طور عـام را به یک فرایند واحد منسوب کرد و تا چه‌ حد‌ می‌توان آنها را بر اساس‌ آن‌ فرایند تبیین‌ کرد‌. در‌ حال حاضر، هم وساطت روحی و هم‌ «وحی‌های‌ ملفوظ» صرفاً مفاهیمی دارای شمول‌اند کـه ضـرورتاً حـاکی از شباهت عمیق‌تری بین‌ پدیده‌هایی‌ کـه زیـرمجموعه آنـها قرار می‌گیرند نیستند‌. در اینجا «پیوند بر‌ پایه‌ شباهت» مستلزم آن است که‌ بدون‌ هیچ شک معقولی، فرایند‌هایی را که در تولید پدیده‌های وحیانی مـطرح‌اند فـهم کـنیم‌ و بتوانیم‌ آنها را به روشی واحد‌ تبیین‌ کنیم‌. اینـکه در بـیشتر‌ تحقیقاتی‌ که درباره وساطت روحی‌ انجام‌ گرفته‌اند، ما چنین تبیینی را در دست نداریم به این دلیل است که یک‌ راهبرد‌ بحث‌انگیز خاص این تبیین را در‌ ابـهام‌ فـرو بـرده‌ است‌. آن‌ راهبرد این است که‌ بیشتر مؤلفان کار را با تـعریف‌های انتزاعی از «وساطت روحی» آغاز می‌کنند، نه با توصیفات‌ تجربی‌. این تعریف‌ها ــ که دو مورد‌ از‌ آنها‌ را‌ پیش‌ از این ذکر‌ کـردیم‌ ــ مـحصولِ اطـلاعات به ظاهر به دست آمده از منابع دیگر را به‌عنوان تنها ضابطه بـه‌ کـار‌ می‌گیرند‌ اما از تفاوت‌های موجود در روش جمع‌آوری‌ این‌ اطلاعات‌ غفلت‌ می‌ورزند‌.

چنین‌ روندی برای تعیین مرزهای دسته «وحـی‌های مـلفوظ»، کـه اگر این تعیین مرز انجام نمی‌گرفت اشکال گوناگون می‌داشت، کاملاً بجا اسـت؛ امـا مـعنایش وجود ارتباط عمیق‌تری میان پدیده‌های‌ متعلق به این دسته نیست. به هر حال بـعدها از ایـن تـعریف‌ها استفاده کرده‌اند تا به سوی این نتیجه‌گیری دلخواهانه پرش کنند که پدیده‌های متعلق به ایـن دسـته، که چنین‌ تعریفی‌ از آن شد، ذاتاً یکی هستند. به بیان دیگر یک فرایند اسـاسی وجـود دارد کـه عامل ظهور اطلاعات وحیانی است. بنابراین، پیوندی مشروط و مبتنی بر معیارهای انتزاعی، به غـلط‌، بـه‌عنوان‌ برهان بر اینکه پدیده‌های مورد بحث ذاتاً با هم

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۱)


شبیه‌اند، مطرح شده اسـت. وقـتی کـه این کار با موفقیّت به انجام رسیده است‌ آسان‌ است که گفته شود وحی‌های‌ خـارج‌ از بـافت «عصر جدید» نیز در این تعریف می‌گنجند و، بنابراین، آنها نیز نمونه‌های «وساطت روحـی» هـستند و تـحقیق در وساطت روحی «عصر جدید» این روزگار‌ می‌تواند‌ به تشخیص هویت فرایندی‌ بینجامد‌ که در ورای عموم وحـی‌ها قـرار دارد.

وقـتی به خودسرانه‌بودن این روند واقف شویم به این نتیجه خواهیم رسید که کاربست‌های جذّاب «وسـاطت روحـی در طول قرن‌ها» دست‌کم عجولانه و زودهنگام‌ بوده‌ است. جمع‌بندی ما درباره جایگاه وساطت روحی در بافت مطالعه ادیـان جـذابیّت کمتری دارد: «وساطت روحی» یک واژه امیک است که در بافت «عصر جدید» برای اشـاره بـه مقوله عام‌ اتیکِ‌ «وحی‌های ملفوظ‌» به‌کار مـی‌رود؛ نـه بـیشتر و نه کمتر از این. تلاش برای معرفی وسـاطت روحـی به‌عنوان یک اصطلاح اتیک‌ به‌مثابه یک راهبرد مدافعه‌گرایانه برای قانع‌ساختن عموم انسان‌ها بـه پذیرش اعـتبار‌ وساطت‌ روحی‌ «عصر جدید» بـاید کـنار گذاشته شـود.

البـته ایـن جمع‌بندی تأثیری بر اعتبار وساطت روحـی «عـصر جدید»، به ‌‌معنای‌ دقیق کلمه، ندارد. وساطت روحی، صرف نظر از مشابهت یـا تـفاوت آن با‌ دیگر‌ وحی‌های‌ گزارش‌شده، می‌تواند یـک منبع معتبر وحی بـاشد و مـی‌تواند نباشد. رأی نهایی درباره وساطت روحـی هـر‌ چه که باشد، دست‌کم درباره اهمیت محوری آن در پیدایش دین «عصر جدید‌» نمی‌توان تـردید داشـت. بسیاری‌ از‌ باورهای اصولی «عصر جـدید» هـمان‌گونه کـه در بخش دوم این پژوهـش خـواهیم دید، نخستین بار در پیـام‌هایی از طـریق همین وساطت روحی دریافت شده‌اند و تقریر یافته‌اند. بنابراین، منصفانه است که گفته‌ شود، بـه‌رغم گـرایش موجود در میان معتقدان به «عصر جـدید» بـرای تأکید بـر تـجربه شـخصی به‌عنوان مبنای انحصاری حـقیقت دینی، دین «عصر جدید» را باید تا حد زیادی دین وحیانی (Offenbarungs‌ religion‌) به حساب آورد.

انحای وساطت روحـی و فـرایندهای تحولی

پدیده‌هایی که تحت عنوانِ وسـاطت روحـی طـبقه‌بندی مـی‌شوند: نـخست، مواردی از وساطت روحـیِ خـلسه‌ای که در آنها عمق خلسه ممکن است از‌ خیلی‌ سطحی تا

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۲)


گسست تامّ یا تقریباً تامّ [روح از بدن] مـتغیّر بـاشد؛ دوم، انـواع مختلف وساطت بی‌اختیاری (automatism) مانند صفحه حروف (Ouija board) و کـتابت بـی‌اختیار؛۹۷ سـوم مـواردی از‌ وسـاطت‌ روحـیِ قرینِ شنیدنِ پیام سروش غیبی، که گاه با دیدن نهان‌بینانه موجودِ پیامبرسان فوقانی آمیخته است و گاه نیست. ممکن است با داخل کردن آنچه جان کلیمو از آن به‌ «وسـاطت‌ روحی‌ باز» یاد می‌کند گروه چهارمی‌ را‌ نیز‌ به دست دهیم. این مفهوم با آنچه در پی می‌آید توضیح داده و مورد بحث واقع می‌شود.۹۸

چنان‌که پیش‌تر گفته شد‌، سرشت‌ اصلی‌ این انحای مختلف ــ چـه رسـد به چگونگی‌ ارتباط‌ میان آنها ــ اکنون اصلاً روشن نیست. به‌رغم تفاوت آشکار آنها با یکدیگر، احتمالاً از هم مطلقاً متمایز نیستند‌. نمونه‌های‌ زیادی‌ از واسطه‌ها هستند که از یک نحوه شروع مـی‌کنند و در‌ طـی یک فرایندِ تدریجیِ تحول، به نحوه‌ای دیگر منتقل می‌شوند. اما معمولاً در آخر در یک نحوه خاص‌ متخصّص‌ می‌شوند‌. نمونه‌هایی از این تحولات را، که در نوشته‌ها یـافت مـی‌شوند، به‌ بحث‌ خواهم نشست. مـقایسه ایـن موارد، ظاهراً از وجود همبستگی خاصی میان انحای گوناگونِ وساطت روحی، از‌ یک‌ سو‌، و گستره توانایی واسطه برای ضبط و مهار فرایند وساطت روحی، از سوی دیگر‌، پردهـ‌ بـرمی‌دارد‌. اگرچه ممکن است ایـن هـمبستگی دقیق و مطلق نباشد، اما طرحی کلّی و مقدماتی برای پدیدار‌شناسی‌ وساطت‌ روحی‌ فراهم می‌آورد.

وساطت روحی یا قاصدانه است یا خودجوش (Klimo, 1987: 185-186). در‌ وساطت‌ خودجوش، واسطه کم و بیش دستخوش آمدوشد وحی‌ها است. واسطه‌های قـاصدانه بـر این پدیده‌ تسلط‌ دارند‌ و معمولاً با اراده و خواست خود می‌توانند آن را ایجاد کنند، خواه فنون خاصّی به‌ کار‌ بگیرند و خواه نگیرند. از آنجایی که باور عمومی در محافل «عصر جدید» این‌ است‌ که‌ وسـاطت روحـی یک تـوانایی طبیعی است که در هر کسی به ودیعه نهاده شده است‌، پدیده‌ وساطت روحی قاصدانه به انتشار کـتاب‌هایی با عنوان خودت انجامش بده (do‌-it‌-yourself‌) انجامیده است، که در آنها راهنمایی‌هایی دربـاره بـرقراری تـماس با راهنمای شخصی به چشم می‌خورد‌.۹۹‌ با‌ جود این، انکار نشده است که برخی از مردم برخورداری‌شان از این‌ مـوهبت‌ ‌ ‌بـیشتر از برخی دیگر است. بیشتر وحی‌های محوریِ «عصر جدید» حاصل «واسطه‌های طبیعی» بوده اسـت. در‌ بـیشتر‌ ایـن موارد فرایند وساطت روحی به‌طور خودجوش آغاز شده و مایه شگفتی واسطه‌ گشته‌

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۳)


است. جَین رابـرتس «از نمونه‌های اعلای بی‌ چون‌ و چرای‌ وساطت روحی»، شرح می‌دهد که چگونه در‌ ۹ سپتامبر‌ ۱۹۶۳، در حـالی‌که ساکت پشت میزی نـشسته بـود، اولین وحی خود را دریافت‌ کرده‌ است:

در فاصله میان یک‌ دقیقه‌ عادی و دقیقه‌ پس‌ از‌ آن، موجی باورنکردنی از اندیشه‌های جدید‌ و اساسی‌ با نیرویی عظیم، به سرم سرازیر شد، گویی جمجمه‌ام به نوعی ایستگاه‌ رادیـویی‌ که صدای آن تا حد تحمل‌ناپذیری‌ بلند بود، تبدیل شده‌ بود‌. تنها اندیشه‌ها نبودند که از‌ طریق‌ این مجرا می‌آمدند، بلکه شور و هیجان‌های شدت‌یافته و تپنده نیز از راه می‌رسیدند… چنان‌ بود‌ که گویی جهان مـادی در‌ واقـع‌ یک‌ لایه نازک دستمال‌ کاغذی‌ است که ابعاد بی‌نهایت‌ عالم‌ واقع را می‌پوشاند و من ناگهان با یک صدای عظیمِ پاره‌شدن، در لای این دستمال‌ کاغذی‌ پیچیده شده بودم. جسم من پشت‌ میز‌ نشسته بـود‌ و دسـتانم‌ بی‌امان‌ کلمات اندیشه‌هایی را که‌ به مغزم خطور می‌کرد، قلم‌انداز می‌نوشتند. با این همه، به نظرم می‌رسید که در همان‌ زمان‌، در جای دیگری هستم و از لابه‌لای‌ اشیا‌ عبور‌ می‌کنم‌. در‌ حال سقوط از‌ لابـه‌لای‌ بـرگی می‌گذشتم تا کل عالم را گشوده بیابم و سپس دوباره بیرون می‌آمدم، مجذوب چشم‌اندازهای جدید، احساس‌ کردم‌ انگار‌ معرفت در تمام سلول‌های بدنم جای‌گیر می‌شد‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ نمی‌توانستم‌ فراموشش‌ کنم ــ مـعرفتی غـریزی، روحـانیّتی زیست‌شناختی. احساس بود و معرفت، نـه مـعرفت عـقلانی… وقتی به خود آمدم خودم را در حالِ قلم‌انداز نوشتن چیزی یافتم که واضح بود‌ قرار است عنوان آن یاداشت‌های عجیب و غریب باشد: «جـهان مـادی بـه مثابه اندیشه‌سازی». بعدها سِت ماتریال [= مادی] آن اندیشه‌ها را بـسط مـی‌داد اما من این را در آن زمان نمی‌دانستم‌ (Jane‌ Roberts, 1970: 11-12).

سِت نام موجودی بود که بعدها خود را مسئول این وحی معرفی کرد. نخستین پیـام، آشـکارا، بـا نوشتنِ بی‌اختیار دریافت شد، اما رابرتس توضیح نمی‌دهد‌ که‌ چـگونه به‌تدریج از طریق چند مرحله میانی به واسطه ارادی و دارای خلسه کامل که ویژگی‌های برجسته «حلول روح» را داشت، تبدیل شد. پس‌ از‌ آنـکه رابـرتس در خـلسه‌ای عمیق‌ فرو‌ رفته بود، سِت از جسم وی برای هدف ارتباط کلامی اسـتفاده مـی‌کرد. در طی جلسه وساطت روحی رفتار عمومی و حالت چهره رابرتس به‌وضوح مردانه‌ می‌شد‌ و صدای او به طرز‌ شـگفت‌آوری‌ پایـین مـی‌آمد.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۴)


در حالی که رابرتس ادعا می‌کند برای دریافت وحیِ سپتامبر ۱۹۶۳ اصلاً آمادگی نـداشته اسـت، واسـطه‌های روحی دیگر می‌گویند که وحی مدتی طولانی ورود خود را اعلام می‌داشته‌ است‌. یکی از مشهورترین واسـطه‌های «عـصر جـدید» یعنی جی. زد. نایت (J. Z. Night) تمام زندگی اولیه‌اش را کسب آمادگی برای ملاقات با موجود [غیبی]اش «رامـتا» قـلمداد می‌کند. در لحظه‌ای معین یک نهان‌بین‌ از‌ ملاقات قریب‌الوقوع‌ وی با «یگانه» خبر داد و دیگری دید کـه «قـدرتی هـیبت‌انگیز با او قدم می‌زند»، قدرتی که وی‌ او را «هم‌تراز» عیسی مسیح قلمداد می‌کرد (Night, 1987: 244-245‌). با‌ وجود‌ ایـن، وحـی قطعی همچون یک رویداد کاملاً غیرمترقّبه از راه رسید: هنگام غروب وقتی که او و شوهرش ‌‌در‌ حـالتی بـی‌نهایت احـمقانه مشغول بازی با هرم‌های کاغذی بودند.

به شوخی یکی از‌ هرم‌های‌ افتاده‌ را از روی زمین قاپیدم و بر سـرم نـهادم و گفتم: «توجه! توجه لطفاً! شما هم‌اینک شاهد‌ معجزه خواهید بود. ما مـی‌خواهیم مـاشین مـغزی جدیدمان را بر طعمه آماده قرار‌ دهیم که طبیعت با‌ زیرکی‌ زیاد به او لبخند نزده اسـت. مـا بـا دقت هرم را در جای مناسب قرار می‌دهیم و تمام سر و صورت را می‌پوشانیم. آقایان، لحـظاتی دیـگر شما شاهد یک تغییر حالت حقیقتاً خیره‌کننده‌ خواهید بود».

آن را روی سرم گذاشتم و در میان قهقهه‌های خنده خودم و [شـوهرم] زیـر لب گفتم، «من رجای واثق دارم که عمل می‌کند». پس از چند دقیقه هرم را تا چـشمانم‌ بـالا‌ کشیدم و در حالی‌که از شدت خنده اشک از چشم‌هایم جـاری بـود، کـورسوی نوری درخشان را در انتهای آشپزخانه دیدم. نور بـه‌واسطه اشـک‌ها مبهم و تار شده بود. از این رو، به‌ سوی‌ دستمال کاغذی دست دراز کردم و اشک‌هایم را پاک کـردم. پلک زدم و، در کـمال هول‌زدگی و حیرت، مردی غول‌پیکر را در انـتهای آشـپزخانه ایستاده دیـدم… شـاداب و گـل‌انداخته فقط آنجا ایستاده بود‌.

این‌ … چـیز… یکپارچـه نور بود، مانند تلألؤ طلایی‌رنگ نور آفتاب، شانه‌هایش به چارچوب بالای در مـی‌رسید و چـنان بود که گویی سقف از جایش کنده شـده بود تا سرش در آنـ‌ جـای‌ گیرد‌، آن چیز زیبا بود.

لبـخندی‌ بـسیار‌ زیبا‌ و آسمانی لب‌های او را از هم باز کرده بود و دندان‌های درخشان و پاکیزه‌‌اش پیدا شده بـود. «مـن رامتای به روشنی رسیده‌ام. آمـده‌ام‌ تـا‌ تـو‌ را برای گذشتن از گـودال یـاری رسانم». این‌ کلمات‌ بـا حـالتی بسیار آهنگین بیان شد (Night, Ibid: 10-12).

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۵)


در اینجا با نمونه‌ای از یک واسطه مواجهیم که‌ ادعا‌ می‌کند‌ تـوانسته اسـت، حقیقتاً، هویت «خود» را ببیند. امّا، نـایت نـیز‌، مانند جـَین رابـرتس بـعدها به واسطه‌ای با خـلسه کامل تبدیل شد که رامتا از اعضای گفتاری او برای‌ برقراری‌ ارتباط‌ و تماس با مخاطب استفاده مـی‌کرد. در هـر دو مورد، آنچه به‌ نام‌ وساطت روحـی خـودجوش شـروع شـد در ادامـه به وساطت روحـی قـاصدانه تبدیل گشت. اما گاهی نیز‌ واسطه‌ هیچ‌گاه‌ با این فرایند خو نمی‌گیرد و همیشه مقاومت نشان مـی‌دهد اگـرچه ایـن مقاومت‌ بی‌فایده‌ است‌. در اوائل دهه ۱۹۶۰ به هِلِن شـوکمن (Helen Schucman) روانـ‌شناس، کـشف و شـهودهایی، در رؤیـا‌ و بـیداری‌، دست‌ داد. او «صدای درونی» گویایی را می‌شنید. در اکتبر ۱۹۶۵ آن صدا گفتن آغاز‌ کرد‌ و به او گفت: «این درسی است در معجزات. لطفاً یاداشت بردار» (Skutch, 1984‌: ۵۴‌). وقتی‌ او سرانجام و با اکراه اطاعت کرد، آن صدا امـلای بند آغازین چیزی را شروع‌ کرد‌ که در طی یک دوره هشت ساله، به کتابی ۱۱۸۸ صفحه‌ای با نام‌ درسی‌ در‌ معجزات (A Course in Miracles) تبدیل شد. طی سال‌ها آن صدا به طرز چشمگیری ثابت قدم‌ و استوار‌ از کار درآمد؛ املا را وقـتی کـه (با تماس تلفنی و غیره) قطع‌ می‌شد‌، متوقف‌ می‌کرد و در فرصت بعدی ادامه می‌داد. اگرچه سرانجام شوکمن به روال عادی و هر روزه املا‌ رضا‌ داد‌ امّا به واقع هرگز به نقشی که بر خـلاف مـیلش بر او‌ تحمیل‌ شده یا با عقیده الحادی‌اش در تعارض بوده باشد، تن نداد. موضعش در نکته‌ای که زمانی‌ خطاب‌ به دوستی گفته است، بازتاب یـافته اسـت. او گفت: «بیل! می‌دانم که‌ ایـن‌ درس حـقیقت دارد» و سپس با اندکی مکث‌ ادامه‌ داد‌: «اما به آن اعتقاد ندارم» (Skutch, Ibid‌: iv‌). در قضیه شوکمن فرایند وساطت روحی اساساً خودجوش باقی ماند و هرگز به وساطت‌ روحیِ‌ خلسه‌ای مـبدل نـشد.

من نمونه‌هایی‌ از‌ وساطت روحـی‌ خـودجوش‌ که‌ به وساطت روحی قاصدانه تبدیل می‌شوند‌ یا‌ نمی‌شوند را مطرح کردم. اما مطابق کتاب‌های خودت انجامش بده، وساطت روحی‌ قاصدانه‌ را «از صفر» یعنی بدون هرگونه‌ تجربه وساطت روحی خودجوش‌ قبلی‌، نـیز مـی‌توان آموخت. با وجود‌ این‌، باید یادآور شد که هیچ یک از واسطه‌هایی که من درباره‌شان تحقیق کرده‌ام‌ (از‌ جمله آنانی که کتاب‌های خودت‌ انجامش‌ بده‌ را نوشته‌اند) ظاهراً‌ چنین‌ نبوده‌اند که وساطت را‌ عـملاً‌ بـه روشی کـاملاً قاصدانه و صرفاً با به‌کارگیری فوت‌وفن‌ها آموخته باشند. آنان همواره خبر داده‌اند‌ که‌ پیش از آن، تجاربِ

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۶)


روانی خودجوش‌ و تـجارب‌ واسطه‌گرانه داشته‌اند‌. ادگار‌ کیسی‌ در دروان کودکی‌اش فرشته‌ها‌، هم‌بازی‌های‌نامرئی و دیگر«خلایق کوچک» را مـی‌دید(Sugrue, 1970: 27, 37-39, 45). صـدایِ فـرشته‌ای به‌ او‌ کمک کرد که توانایی‌های روانی‌اش را‌ کشف‌ کند‌ (Sugrue‌, Ibid‌; ۴۷). توانایی‌های ایوا‌ پی‌یراکوس‌ ظاهراً به‌طور خودجوش به شکل کـتابتِ ‌ ‌غـیراختیاری بروز یافته است (Pierrakos, 1990: 240). دیوید اسپنگلر در‌ هفت‌ سالگی‌ تجربه‌ای گران‌سنگ ــ شبیه تجربه‌ای که رابـرتس‌ شـرح‌ داد‌ ــ‌ داشـته‌ است‌. پس از تلاشی که وی صورت داد تا از طریق انجام مراقبه توانایی‌های خود را افزایش دهد، تجارب وساطت روحـی به‌طور خودجوش و گاه‌گاه همچنان بروز می‌یافتند (Spangler‌, ۱۹۸۴: ۶۱-۶۳; ۶۵-۶۶). سانایا رومن از دوران نوجوانی تجربه‌های روانی داشت و از هـفده سالگی به نحو خـودجوش صـداهایی می‌شنید (Roman, 1986: 2).

البته بر اساس چنین مبنایِ کلّی‌گویانه‌ای هیچ‌ نتیجه‌ مشخصی نمی‌توان گرفت؛ اما مطالب فوق ظاهراً نشان می‌دهند که وساطت روحی در واقع نیازمندِ استعدادی طبیعی، کمابیش، شبیه ذوق موسیقی است. اگرچه هـر کسی می‌تواند آهنگ‌سازی را یاد‌ بگیرد‌ امّا رسیدن به سطحِ کافی و وافی برای اجرا به ذوق و قابلیتِ خاص نیاز دارد. به همین ترتیب اجرای درست نقشِ واسطه چه بسا‌ نیازمند‌ حسّاسیّت ذاتی خاصی اسـت.۱۰۰‌ اضـافه‌ بر این، شواهد ظاهراً نشان می‌دهند در حالی‌که انواع وساطت روحی خلسه‌ای و غیراختیاری مستلزم نوعی تربیت‌یافتگی از جانب واسطه است که باید استفاده از‌ استعداد‌هایش‌ و ضبط و مهار آنها را‌ برای‌ دست یافتن به حـداکثر تـأثیرگذاری یاد بگیرد، شنیدن صداهای درونی این تربیت را نمی‌طلبد.

با این حساب، درباره وساطت روحیِ کاملاً قاصدانه که بر اساس فنون «خودت انجامش بده» حاصل‌ می‌آید‌، چه باید گفت؟ بسیاری از پیروان «عـصر جـدید» مدعی‌اند که وساطت روحی را از این راه به دست آورده‌اند؛ اما، به‌رغم آنکه به‌یقین آنان پیام‌هایی را ارائه می‌کنند لیکن ظاهراً شمار‌ بسیار‌ اندکی از‌ این پیام‌ها ــ اگر نگوییم هیچ یک از آنها ــ درخور مـحبوبیتِ فـراگیر هـستند. این در حالی‌ است که اثـرگذارترین مـتن‌های بـه دست آمده از راه وساطت روحی‌، ظاهراً‌، تولید‌ واسطه‌های «طبیعی» بوده‌اند. پیام‌هایی که واسطه‌های کاملاً قاصد آورده‌اند، در مجموع، چندان چشمگیر به نظر نـمی‌رسند. ایـن ‌‌بـرداشت‌ اگر درست باشد مهر تأییدی است بر مـقایسه وسـاطت روحی با ذوق موسیقی‌.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۷)


نوازندگان‌ بی‌ذوق‌، به‌طور حتم، قادر به یادگیری آهنگ‌سازی به معنای فنّی کلمه هستند اما تنها آنـانی کـه‌ دارای ذوق هـستند سزاوار نام آهنگ‌ساز خواهند بود. به همین قیاس، برای تـبدیل‌شدن‌ به یک واسطه واقعی‌ ذوق‌ لازم است اما حتی افراد فاقد این ذوق می‌توانند، دست‌کم به معنای فنی کلمه، وسـاطت روحـی را بـیاموزند. اگر این مقایسه بجا باشد باید پرسید واسطه‌های کاملاً قاصد واقـعاً چـه کاری‌ انجام می‌دهند؟

اینجاست که چه بسا مفهوم «وساطت روحی باز» کلیمو مفید واقع شود. در حالی‌که وسـاطت روحـی بـه معنای رایج آن با خبرهایی از سوی منابع نامتعارف امّا قابل شناسایی (Klimo‌, Ibid‌: ۱۸۶) سر و کـار دارد، وسـاطت روحـی باز، به اصطلاح کلیمو، به «بهره‌برداری از اطلاعاتِ منابعی غیر از منابع قابل‌شناسایی فردی» اشاره دارد (Ibid: 186). کـلیمو از ایـن راه مـی‌خواهد «مفاهیم‌ سنتیِ‌ شهود، بصیرت و خیال» را در وساطت روحی لحاظ کند (Ibid: 199). انگیزه او انجام این کار آشـکار سـاختن این نکته است: «اهمیت وساطت روحیِ باز آن است که این‌ نوع‌ وساطت مـطابقِ تـعریف بـه همه افراد امکان مشارکت در تجربه وساطت روحی را می‌دهد» (Ibid: 199). در نگاه اول، این راه برای «اثبات» اهمیت فـراگیر وسـاطت روحی راهی کاملاً‌ مشکوک‌ به‌ نظر می‌رسد و تعجبی ندارد که‌ بسیاری‌ از‌ نویسندگانِ مـتأخر مـفهوم وسـاطت روحی باز کلیمو را به این دلیل که مانع اغیار نیست، کنار نهاده‌اند.۱۰۱

اما به نـظر‌ مـن‌، در‌ واقع، می‌توان از مفهوم «وساطت روحی باز» به‌عنوان‌ مفهومی‌ متناسب با پدیده‌های «عـصر جـدید»، بـا قوّت تمام دفاع کرد. کلیمو نمی‌گوید هر کسی که احساس می‌کند که الهامی‌ دریافت‌ کـرده‌ اسـت، واقـعاً وساطت روحی انجام می‌دهد. او می‌گوید مفهوم وساطت‌ روحی باز این امکان را فـراهم مـی‌سازد که هر کسی به وساطت روحی اقدام کند. مهم‌تر آنکه کلیمو‌، با‌ مندرج‌ ساختن عبارت مـهم «گـفته می‌شود» در تعریف خودش از وساطت روحی‌ کاملاً‌ روشن ساخته است که تصمیم دربـاره ایـنکه فلان پدیده مورد نظر را باید وساطت روحـی دانـست‌ یـا‌ خیر‌ در نهایت به باور شخصی خود واسـطه (یـا مشتریان دائمی وی) بستگی‌ دارد‌.۱۰۲‌ در مقام اشاره به وحی‌های دینی که در اصل با وساطت درونـی پدیـد می‌آیند‌ این‌ شیوه‌ در واقع تـنها شـیوه درست اسـت (Baaren, Ibid: 12). در نـتیجه، در قـالب تعریف‌ کلیمو‌ پاسخ به این پرسـش کـه آیا «شهود، بصیرت، الهام و خیال» وساطت روحی به‌ حساب‌ می‌آیند‌ یا خـیر بـاید بسته

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۸)


به این باشد که شـخص مورد نظر چگونه ایـن پدیـده‌ها‌ را‌ تجربه و تفسیر کرده است. اگـر کـسی الهامات خود را تبیین درونی کند و آنها‌ را‌ الهاماتی‌ بداند برآمده از منبعی «در سطح یا قـلمرو دیـگری از عالم واقع غیر از سطح‌ یـا‌ قـلمرو جـسمانی، چنان‌که ما آن را مـی‌شناسیم، و … نـه از ذهن (یا «خود‌»)عـادی‌ واسـطه‌» (= تعریف کلیمو)، آنگاه نزد او این الهاماتْ وحی‌های به‌دست آمده از طریق وساطت روحی خواهند‌ بـود‌؛ امـا‌ اگر او ترجیح دهد که این الهـامات را صـرفاً به تـوانایی‌های ذهـن‌ عـادی‌ خودش نسبت دهد، در ایـن صورت، به آنها وحی‌های به‌دست آمده از طریق وساطت روحی نخواهند‌ گفت‌. اصولاً، این استدلال دربـاره دیـگر اشکال وساطت روحی و همچنین در مورد «وحـی‌های‌ مـلفوظ‌» بـه‌طور عـام نـیز جاری است.

بـنابراین، «شـهود‌، بصیرت‌، الهام‌ و خیال» را می‌توان از نگاه درونی (امیک‌) وساطت‌ روحی دانست و به میزانی که به دریافت پیـام‌هایی مـنتهی شـوند نمونه‌هایی از «وحی‌های‌ ملفوظ‌» محسوب خواهند شد. ایـنک، اگـر‌ فـنونی‌ را کـه‌ بـرای‌ رشـد‌ توانایی‌های وساطت روحی پیشنهاد شده‌اند تحلیل‌ کنیم‌، درمی‌یابیم که عمدتاً از فنونی برای بیدارسازی و به‌کارگیری توانایی‌های شهودی طبیعی تشکیل‌ شده‌اند‌.۱۰۳ این فنون، آشکارا، بر کنار‌ نهادن یا نـادیده گرفتن‌ ضبط‌ و مهار عقلی «من»، با ابزار‌ گوناگون‌، متمرکزند و این امکان را فراهم می‌آورند که خیال‌پردازی و «سیّاله آگاهی» خود را آزادانه‌ در‌ گفتار جلوه‌گر سازد. اصولاً این‌ کار‌ نیازمند‌ ذوقِ ویژه‌ای نیست‌، بـلکه‌ تـنها تواناییِ اعتماد کردن‌ به‌ خود و پنهان نکردن میل‌ها و احساسات خود را می‌طلبد. برای نمونه، گاه تأکید شده است‌ که‌ بلند حرف زدن چنان‌که گویی کسی‌ در‌ حالِ وساطت‌ روحی‌ است‌، بدون قـضاوت کـردن درباره‌ محتواها، به شروع وساطت روحیِ واقعی کمک می‌کند.۱۰۴ این شیوه‌ها ممکن است به‌راحتی به‌ پیام‌هایی‌ منتهی شوند، خواه به موجودات خاصِ‌ دیـگری‌ نـسبت‌ داده‌ شوند‌ یا خیر، امـّا‌ تـنها‌ انتظاری که باید داشت آن خواهد بود که محتوای آنها اغلب به باورهای شخصی واسطه نسبتاً‌ نزدیک‌ باشد‌. با این حال، اگر از این نتیجه‌ بگیریم‌ کـه‌ مـنبع‌ این‌ پیام‌ها‌ «صرفاً تـخیّل» واسـطه است، سخنی از نظرگاه درونی گفته‌ایم که بازتاب‌دهنده پیش‌فرض‌های خاصی درباره سرشت ذهن است که واسطه هیچ اجباری برای شریک‌بودن در آن سخن ندارد‌. در واقع، بسیاری از واسطه‌های قاصدِ عصر جدید ــ مانند ژاندارک [در نـمایش‌نامه] بـرنارد شاو ــ از منظر درونی اصرار می‌ورزند بر اینکه

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۲۹)


قوه خیال واسطه وحی‌های «الاهی» است. این‌ امر‌ مجموعه‌ای متفاوت از پیش‌فرض‌ها را درباره سرشت ذهن در بردارد که در فصل هشتم با تفصیل بیشتری به آنها خـواهیم پرداخـت. در این مـیان، می‌توانیم نتیجه بگیریم که مفهوم‌ «وساطت‌ روحی باز» ــ به معنای فنونی برای رسیدن به توانایی‌های شهودی مـتعارف ــ برای توجیه وساطت روحی صرفاً قاصدانه مفید است.

این ما‌ را‌ بـه بـرخی نـتیجه‌گیری‌ها و پیشنهادهای مقدماتی‌ و عام‌ رهنمون می‌شود. گویا وساطت روحی خلسه‌ای و کارهای غیراختیاری، تا حدّ چشمگیری، از یک سنخ‌اند. ایـن ‌ ‌پدیـده‌ها تشابه واضحی با «حلول روح»، آن‌گونه که از‌ محیط‌های‌ شمنی شناخته شده است‌، دارند‌.۱۰۵ در هـر دو مـورد، شـمن یا واسطه نوعاً کارش را با تجربه‌های خودجوش و یا علائم حلول آغاز می‌کند. شخص مورد نظر از ایـن طریق گام در تحولی می‌نهد که‌ نتیجه‌اش‌، در مواردِ موفقیّت‌آمیز، توانایی ضبط و مهار پدیده‌ها و بـرگرداندن آنها به جهت‌هایی اسـت از لحـاظ اجتماعی مفیدند. این تشابه نقطه شروعِ امیدبخشی را برای تحقیقات مقایسه‌ای بیشتر فراهم می‌آورد.

شنیدن صداهای‌ درونی‌ و کشف و شهودهای‌ هرازگاهی، بدون خلسه و بدون علائم حلول روح، گویا پدیده دیگری است. بر اساس قـرائن و شواهد روشن نیست‌ که این زیرگروهِ «وساطت روحی» دربردارنده تحولی باشد که به ضبط‌ و مهار‌ فزاینده‌ تجارب منتهی می‌شود؛ به نظر می‌رسد آنها از یک خودجوشی ذاتی برخوردارند. این حالت‌های وساطت روحـی، بـه ‌‌جای‌ پیوند داشتن با شمنیسم و حلول روح، ظاهراً با عرفان در ارتباط‌اند.۱۰۶ و باز‌ مطالعه‌ مقایسه‌ای‌ بیشتر درباره این ارتباط مطلوب است.

و سرانجام، مواردی از وساطت روحی هست‌که در آنها، واسطه‌ صرفاً آرام و آسوده، معمولاً بـا چـشمانی بسته، می‌نشیند و با صدایی عادی با مخاطبان‌ صحبت می‌کند. هیچ نشانگان‌ روشنی‌ از حلول روح (حمله صرع، تغییر صدا و غیره) مشاهده نمی‌شود. شاید درجه‌ای از گسستگی روح از بدن در کار باشد‌که از آرامشِ عمیقِ مـراقبه حـاصل می‌آید، امّا میزان «خلسه» دانستن این‌ حالت، احتمالاً به تعریف [ما از «خلسه»] مربوط می‌شود.

این گونه‌های وساطت روحی ضرورتاً با پدیده‌ها و تجارب خودجوش آغاز نمی‌شوند: معمولاً از به کارگیری فـنونِ شـکوفاسازیِ شـهود و به حدّاقل‌رسانی ضبط و مهار‌ عـقلی‌، بـا هـدفِ آشکارِ شکوفا‌سازیِ وساطتِ روحی ناشی می‌شوند.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۰)


این تعریف‌ها، آشکارا، مقدماتی هستند. در عین حال که من عقلاً قانع شده‌ام که نوع دوم بـا دیـگر انـواع فرق دارد، رابطه‌ میان‌ سنخ اوّل و سنخ سوم از وضوح کـمتری بـرخوردار است. چه بسا معلوم شود که ذاتاً با هم متفاوت‌اند امّا این نیز ممکن است که، در واقع، دو قطبِ مـخالفِ‌ یـک‌ پیـوستار باشند. اطلاعات علمی احتمالاً هنوز در وضعیتی نیست که تعیین کـند کدام یک از این دو شقّ درست است. این را نیز باید یادآور شد که برخی موارد‌ وساطت‌ روحی‌ چندان سـازگار [بـا تـعریف «وساطت‌ روحی‌»] به‌ نظر نمی‌رسند؛ مخصوصاً اینکه ادگار کیسی در حالی که در خـواب بـود به عملِ ارائه اطلاعات می‌پرداخت. پس، بسیاری از معمّاها‌ باقی‌ می‌مانند‌ که در اینجا حل نخواهند شد. پاسخ‌های دقیق‌تر‌ مـستلزم‌ رویـکردی چـند‌روشی است که ترکیبی از نظرگاه‌های (فرا)روان‌شناسی و تحقیقات راجع به آگاهی، عصب‌شناسی، انـسان‌شناسی و تـاریخ دیـن است. در‌ این‌ میان‌، تفکیک‌های مذکور برای ارائه نوعی جهت‌گیری باید کافی باشند.

منابع‌

اکنون بـه اخـتصار مـنابعِ مربوط به وساطت روحی را که برای تحلیل در این تحقیق گزینش شده‌اند، معرفی‌ می‌کنم‌. در‌ ادامـه ایـن تحقیق، به‌ویژه در بخش دوم، برای ارجاع به منابع‌، از‌ کوته‌نوشت استفاده می‌شود.۱۰۷

ادگار کیسی

(TiR) Thomas Sugrue, There is a River: The Story of Edgar‌ Cayce‌.

(SP‌) Jess Stearn, Edgar cayce: The Sleeping Prophet.

(SOS) Harmon Hartzell Bro, Edgar‌ Cayce‌: A Seer‌ out of Season.

(ECR) Hugh Lynn Cayce, The Edgar Cayce Reader.

(ECRe) Noel Langley‌, Edgar‌ Cayce‌ on Reincarnation.

(ECMM) Henry Reed, Edgar Cayce on Mysteries of the Mind.

(ECSU) Lin‌ Cochran‌, Edgar Cayce on Secrets of the Universe.

(ECA) Edgar Evans Cayce, Edgar Cayce‌ on‌ Atlantis‌.

(ECDS) Glenn D. Kittler, Edgar Cayce on the Dead Sea Scrolls.

(ECSJ) Jeffrey Furst, Edgar‌ Cayce‌’s Story of Jesus.

(ECJC) Anne Read, Edgar Cayce on Jesus and his Church‌.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۱)


ادگـار‌ کـیسی‌۱۰۸ (۱۸۷۷ـ۱۹۴۵) یـکی از مشهورترین واسطه‌های (Psychics) این سده [سده بیستم] است. در سال‌ ۱۹۰۰‌ دچار خروسک [= ورم خشکنای] شد و صدایش را از دسـت داد. هـنگامی که‌ یک‌ هیپنوتیزم‌‌گر‌ غیرحرفه‌ای او را به حالت خلسه برد، به نظر رسید که کـیسی قـادر اسـت مریضی‌ خودش‌ را‌ به‌درستی تشخیص دهد و درمانی برای آن تجویز کند. این خبر پخش شد‌. مردم‌ بـه سـراغ او می‌رفتند و از او خواستند که به درمان مریضی‌شان کمک کند. معلوم شد کیسی‌ مـی‌تواند‌ حـتی از فـاصله بسیار دور بیماری‌ها را درست تشخیص دهد و درستیِ برداشت‌هایش‌ (readings‌؛ رونوشت‌های جلسات به این نام نامیده می‌شدند‌) سـرانجام‌ از‌ وی چـهره‌ای مـشهور ساخت. در سال ۱۹۲۳‌ کیسی‌ با آرتور لامرس (Arthur lammers)، از شیفتگان تئوزوفی و علوم خفیّه، ملاقات کـرد. لامـرس‌ کیسی‌ را با عقیده بازتن‌یابی آشنا‌ ساخت‌. از آن‌ پس‌، کیسی‌ در هنگام خلسه، به توصیف زندگی‌های‌ گذشته‌ مـی‌پرداخت و اغـلب بیماری‌ها را با ارجاع به زندگی‌های گذشته تبیین می‌کرد. این‌ برداشت‌های‌ ناظر بـه زنـدگی گذشته در نهایت‌ منجر به اطلاعاتِ مفصّل‌ دربـاره‌ وقـایع تـاریخی و وقایع مکتوب در‌ کتاب‌ مقدس، فرهنگ‌های فراموش‌شده و مـانند ایـنها شد. کیسی درباره وقایع آینده نیز پیشگویی‌هایی می‌کرد‌. تمامی‌ بردا‌شت‌ها، به طرزی نـظام‌یافته، بـه‌ شکل‌ تندنویسی‌ به دست یـک‌ مـنشی‌ روی کاغذ مـی‌رفت کهـ‌ حـاصل‌ آن توده‌ای از مواد مکتوب شده است. انـتشار رمـان شرح‌حال‌نگارانه TiR در سال ۱۹۴۲‌ به‌ موجِ بی‌سابقه تقاضا برای برداشت‌های مربوط‌ به‌ سلامت مـنجر‌ شـد‌؛ شاید‌ کار بیش از حد‌، که نـاشی از این تقاضاها بود، مـوجب فـرارسیدن زود‌هنگام مرگ کیسی در سال ۱۹۴۵ شـد‌.

هـیولین‌ کیسی (Hugh Lynn Cayce)، پسر کیسی‌، عهده‌دار‌ میراث‌ برجای‌ مانده‌ پدر شد و به‌ سازمان‌دهی‌ دوباره انجمن تـحقیقات و روشـن‌شدگی (Association for Research and Enlightenment (A.R.E)=) که در سال ۱۹۳۱ با هدف مـطالعه‌ و تـرویجِ‌ بـرداشت‌ها‌ پایه‌گذاری شده بـود، پرداخـت. سیاست انتشاراتی تهاجمی‌اش‌ مـوجب‌ مـحبوبیّت‌ وسیع‌ کتاب‌هایی‌ شد‌ که بر پایه برداشت‌های کیسی نوشته شده بودند. انجمن مزبور رونـوشت‌های بـرداشت‌ها را، بی‌کم و کاست در «سلسله‌کتاب‌های ادگار‌کیسی» (Edgar Cayce library series) منتشر کـرده اسـت (Hartzell Bro‌, ۱۹۸۹: ۴۰۳). امّا کـتاب‌های شـناخته‌شده‌تر دربـاره کیسی، کتاب‌های پرشماری هـستند که در آنها دیگران مضامینِ کلیدیِ این برداشت‌ها را گرد

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۲)


آورده، درباره آنها اظهار نظر کرده و آنها را شـرح و تـفسیر‌ کرده‌اند‌. برخی از این منابع بر دیـدگاه شـخصی خـودِ کـیسی تـأکید دارند، برخی دیـگر بـه متنِ موجودِ برداشت‌ها سخت چسبیده‌اند و بسیاری دیگر مهر و نشانِ شخصی سنگین نویسنده یا گردآورنده را‌ بر‌ خـود دارنـد. مـثلاً ECR بر اعتقاداتِ مسیحی محافظه‌کارانه خود کیسی تـأکید بـلیغ دارد. ECSJ عـمدتاً بـه بـرداشت‌ها اجـازه می‌دهد که خود سخن بگویند‌. امّا‌ در بسیاری از محبوب‌ترین کتاب‌هایِ‌ کیسی‌ جدا کردن عقاید کیسی از عقاید مفسران وی غالباً کاری دشوار است. ECMM، به‌ویژه، اساساً کتابی است نوشته هنری ریـد که ظاهراً مطالب کیسی‌ را‌ صرفاً بهانه‌ای برای ارائه‌ نظرات‌ خودش قرار داده است. در طی سال‌ها به نظر می‌رسد که اعتقادات مسیحی محافظه‌کارانه کیسی به صورت فزاینده‌ای مغفول مانده و در عین حال بـر جـنبه‌های باطنی مطالب تأکید شده است‌. برای‌ هدفی که ما به دنبالش هستیم، توجه به این تفسیر مجدّد و یک‌جانبه مفسرانِ متأخر اهمیت دارد؛ امّا حیاتی نیست. ما به تاریخ تأثیر (Wirkungsgeschichte) کـتاب‌های کـیسی در بافت «عصر جدید‌» می‌پردازیم‌ نه آنکه‌ در پی یافتن معنای اصلی باشیم.

اگرچه کیسی خیلی پیش از آنکه جنبش «عصر جدید» پدید آید‌ می‌زیسته است امـّا کـتاب‌هایی که بر اساس برداشت‌های وی نـوشته شـده‌اند‌ تأثیری‌ مهم‌ در تحوّل و رشد این جنبش داشته‌اند. این کتاب‌ها دست‌کم از دهه ۱۹۶۰ مورد توجه عموم بوده‌اند و تا ‌‌به‌ امروز این‌گونه باقی مانده‌اند. بسیاری از کتاب‌های مـتأخرتر کـه بر برداشت‌های کیسی اسـتوارند‌، بـه‌طور‌ کامل‌، تفکر جدید «عصر جدید» را نمایندگی می‌کنند. پرسشی که باقی می‌ماند این است که تا‌ چه حد می‌توان شیوه کیسی در رساندن اطلاعات را وساطت روحی نامید؟ (Zukav, 1989‌: ۱۰۷; Cochran, 1990: 147ff‌) کیسی‌ فقط گاهی واسطه منابعِ تـشخّص‌یافته (مـخصوصاً فرشته مقرب میکائیل (Furst, 1968: 342, 345)) بوده است. معمولاً هیچ منبعِ فردی تشخیص داده نمی‌شد. امّا اعتقاد عمومی در میان هواداران کیسی آن است‌ که او به واقع به ناخودآگاهِ جمعی نوع بشر نقب می‌زد. پدیده کـیسی از دو نـظر موردی مـرزی باقی می‌ماند؛ از نظر منبعِ اطلاعات و همان‌گونه که یادآور شدیم، از نظر فرایندی‌ که‌ در انتقال وجود داشته است. بـا این همه، در بافت «عصر جدید» معمولاً از کیسی به‌عنوان یک واسطه یـاد مـی‌کنند و مـا نیز در اینجا از همین دیدگاه پیروی می‌کنیم.

اوا‌ پی‌یراکوس‌

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۳)


(PST) Eva Pierrakos, The Pathwork of Self -trasformation

اِوا پی‌یراکوس۱۰۹ (Eva Pierrakos؛ ۱۹۱۵ـ۱۹۷۹)، دختر نویسنده یهودی، یاکوپ واسرمان (Jakob Wassermann)، پس از تسلط نازی‌ها بر اتـریش ‌ ‌از‌ ایـن‌ کشور به ایالات متحده امریکا مهاجرت کرد. با جان پی‌یراکوس، یکی از بانیان زیـست‌ـ‌انرژی‌شناسی، ازدواج کـرد. اولیـن نشانه‌هایِ توانایی وی برای واسطه‌گری روحی در کتابت غیراختیاری ظاهر شد. امّا‌ «او‌ با‌ انجام مراقبه‌های طولانی‌مدت، تـغییر رژیم‌ غذایی‌ و متعهّد‌ شدن به استفاده از موهبت خود فقط در جهت کمک رساندن بـه مردم… سرانجام موفق شـد بـه یک واسطه ناب تبدیل‌ شود‌؛ به‌ نحوی که موجودی روحانی دارای حکمت والا مانند‌ «راهنما‌» (the Guide) توانست به واسطه او تجلّی یابد و هدیه تعالیم خود را [از طریق اِوا] به ما تقدیم کند‌» (Pierrakos‌, ۱۹۹۰‌: ۲۴۰-۲۴۱). این «راهنما» هرگز اسمش را نـگفت. اگر بر‌ اساس مطالب کتاب اِوا پی‌یراکوس، Pathwork، قضاوت کنیم، این «راهنما» انگار پرسش‌هایی را پاسخ گفته است، و این نکته‌ حاکی‌ از‌ این است که این فرایند نوعی از وساطت روحی خلسه‌ای بوده‌ است‌. هیچ اطلاعاتی دربـاره دوره زمـانی‌ای که طی آن پیام‌ها دریافت شده‌اند، ارائه نشده است. ظاهراً سازمانی‌ دور‌ و بر‌ پی‌یراکوس سر بر آورده که بر جلسات عمومی وساطت روحی و کاربست‌های شبه‌کارگاهیِ‌ مطالب‌ او‌ (که اساساً درباره شفابخشی و رشد شخصی‌اند) متمرکز بـوده اسـت.

«پث وُرک» (Pathwork) در سال‌ ۱۹۷۲‌ به‌عنوان‌ یک بنیاد تربیتی غیرانتفاعی به ثبت رسید. پی‌یراکوس، به هنگام مرگش، صدها درس‌خطابه الهام‌شده‌ بر‌ جای نهاد که در ابتدا جداجدا منتشر می‌شدند و ظاهراً از این طریق بسیاری‌ از‌ مـردم‌ را تـحت تأثیر قرار داده‌اند. صورت گردآوری‌شده، یعنی PST، در سال ۱۹۹۰ نشر یافت‌. دو‌ مرکز پث‌ورک (نیویورک و ویرجینیا) و چندین گروه کاری و مطالعاتی در ایالات متحده امریکا و بیرون‌ از‌ این‌ کشور وجود دارند.

جین رابرتس/ سِت۱۱۰

SM Jane Roberts, The Seth Material.

SS Jane‌ Roberts‌, Seth Speaks: The Eternal Validity of the Soul.

NPR Jane Roberts, The‌ Nature‌ of‌ Personal Reality: A Seth Book.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۴)


مـلاحظه کـردیم کـه چگونه جین رابرتس (۱۹۲۹-۱۹۸۴)، شاعر و نـویسنده عـلمی‌ـ‌تخیلی‌، بـه‌ واسطه‌ای‌ برای «شخصیت انرژی گوهر» سِت تبدیل شد. کتاب‌های سِت حاوی مطالبی است‌ که‌ به وسیله رابرت باتس، شوهر رابرتس، تـندنویسی شـده اسـت. این آثار در زمره آثار کلاسیک قطعی‌ و بی‌حرف‌ و حدیث وسـاطت روحـی قرار دارند. تقریباً تمامی واسطه‌‌های متأخر «عصر جدید»، در‌ کنار‌ کیسی، از سِت نیز در میان منابع‌ الهامی‌ اصلی‌شان‌ یاد می‌کنند. در طـی دهـه ۱۹۷۰ کـه‌ چنین‌ مکتوباتی هنوز نسبتاً کمیاب بودند، نمونه رابرتس بسیاری را بـر آن داشت که‌ تجارب‌ خود را جدّی بگیرند. تأثیر‌ کتاب‌های‌ سِت، بی‌شک‌، با‌ استعدادهای‌ ادبی چشمگیر رابرتس بیشتر شد. هـستینگز‌ بـه‌درستی‌ بـیان می‌دارد که «قلم او فوق‌العاده و از قلم سِت شاعرانه‌تر و ایماژیستی‌تر»۱۱۱‌ است‌. اگر سـِت از مـهارت‌های رابرتس کمک‌ گرفته بود، موفق می‌شد‌ (Hastings‌, Ibid: 72-73). در واقع‌ هر‌ دو کتاب خود رابرتس۱۱۲ و کتاب‌هایی که بر اساس گـفته‌های سـِت نـوشته شده‌اند‌، مواد‌ خواندنیِ گیرایی پدید آورد‌ه‌اند. هر‌ دو‌ «نویسنده‌» بسیار زیرک تلقّی‌ مـی‌شوند‌ و ایـن را مـی‌توان از‌ پیچیدگی‌ قابل‌توجه مطالب دریافت. در بخش دوم این تحقیق خواهیم دید که چندین مفهوم از‌ مفاهیم‌ اسـاسی مـابعدالطبیعی کـه در «جنبش عصر‌ جدید‌» به مفاهیم‌ هنجاری‌ تبدیل‌ شدند احتمالاً اولین بار‌ به دست رابـرتس/ سـت مطرح شده‌اند. این مسئله که این مفاهیم تا چه حد بازتاب‌ آثار‌ عـلمی‌ـ‌تخیلی مـقدم خـود رابرتس هستند، مسئله‌ای‌ حل‌ناشده‌ اما‌ بسیار‌ ذی‌ربط‌ به مبحث خواهد‌ ماند‌.

درسی در معجزات۱۱۳

(CiM) A Course in Miracles: The Text, Work book for Students and Manual‌ for‌ Teachers‌.

T Text.

(WfS) Work book for Stiudents.

(MPT‌) Manuel‌ for‌ Teachers‌.

اگـر‌ نـاگزیر‌ به انتخاب یک متنِ واحد به‌عنوان «متن مقدس» در جنبش «عصر جدید» بودیم خـشیت و حـرمت مـحضی که ] the course= درس] (نامی که با شیفتگی بر این کتاب‌ نهاده شده است) در خود دارد به هـمراه خـشیت و حرمتی که شیفتگانِ این کتاب آن را مورد بحث قرار می‌دهند، این مجلّد قـطور را آشـکارترین گـزینه می‌ساخت.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۵)


در واقع، این‌ کتاب‌، در زمره آن متون الهام‌شده‌ای است که موجب ابطال این دیدگاه مشهور مـی‌شوند کـه مـی‌گوید از وساطت روحی چیزی جز مطالبی پیش‌پاافتاده و کم‌اهمیّت به‌دست نمی‌آید. کتاب درسی در مـعجزات‌ بـه‌رغم‌ آنکه در مقایسه با پیام‌های سِت از اصالت محتوای کمتری برخوردار است؛ اما انسجام بی‌نقصش در طولِ بیش از ۱۱۰۰ صـفحه و کـیفیت شاعرانه‌ زبانش‌ آن را کتابی تأثیرگذار ساخته‌ است‌. شگفت آنکه، بعدها مشخص شد کـه چـندین بخش طولانی از این متن در قالب شعر سـفید شـکسپیری (پنـج ضربی‌های دو هجایی ضربْ انجام) نوشته‌ شده‌ اسـت.

مـتن به‌طور ضمنی‌ می‌گوید‌ که نویسنده‌اش عیسی مسیح است. قصدِ مطالب «زدودن موانعِ آگاهی از حـضور عـشق است که میراث فطری تـوست» (رجـوع شود بـه مـقدمه درسـی در معجرات). به همین منظور، متن اصـلی‌ (۶۶۲‌ ص) بـا کتاب تمرینی (شامل ۳۶۵ تمرین، هر تمرین برای یک روز از سال، و دستورالعملی مختصر بـرای اسـاتید) تکمیل شده است.

«سیر» این کـتاب سیری غیرعادی بوده اسـت. در ابـتدا فقط‌ به‌ صورت فتوکپی‌هایی‌ در اخـتیار بـرخی از دوستان هِلن شوکمن و همنشین وی بیل تتفرد (Bill Thetford) قرار می‌گرفت؛ اما چون‌ آوازه کتاب به‌طور شـفاهی پخـش شد نسخه‌های در گردش به نـحو‌ انـفجارآمیزی‌ افـزایش‌ یافت. مؤسسه غـیرانتفاعی بـنیاد آرامشِ درونی (Foundation for Inner Peace) بنیان نـهاده شـد و در سال ۱۹۷۵ کتاب ‌‌را‌ منتشر کرد. این سه جلد اولیه و اصلی بعدها به یک جلد تبدیل شد‌ که‌ یک‌ مـوفقیت انـتشاراتی محسوب می‌شود. شمار زیادی از مردم اقـرار مـی‌کنند که عـمیقاً تـحت تـأثیر این‌ تعالیم قرار گـرفته‌اند.۱۱۴ گروه‌های کوچکِ زیادی ظهور کرده‌اند که در آنها این‌ کتاب با احترام خاصی‌ مورد‌ مطالعه قـرار مـی‌گیرد و تعداد فوق‌العاده زیادی تفسیر [بر ایـن کـتاب] مـنتشر شـده اسـت.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۶)


دیوید اسپنگلر۱۱۵

(RBNA) David Spangler, Revelation: the Birth of a New Age.

(CAN) David Spangler, Channeling in the‌ New Age.

دیـوید اسـپنگلر امریکایی را می‌توان «الاهیدان مقیم» جماعت با نفوذ «عصر جدید» فیندهورن (Findhorn) در اسکاتلند دانست. اسپنگلر، که می‌گوید از دوران بـچگی دارای تـجربه‌های فـراروان‌شناختی بوده است، در‌ سال‌ ۱۹۷۰، پس از آنکه «مرشدِ درونی‌اش» بـه او گـفته بـود کـه در اروپا بـه کـلیدهای دور بعدی کارش دست خواهد یافت، به این قارّه مهاجرت کرد. فیندهورن مقصدش از کار‌ درآمد‌. در ۳۱ جولای ۱۹۷۰ با موجودی که خود را «عشق و حقیقت نامحدود» می‌نامید، ارتباط روحانی برقرار سـاخت.۱۱۶ این مسئله به هفت به اصطلاح «انتقال» (Transmitions) درباره ظهور عصر‌ جدید‌ انجامید که هسته RBNA را تشکیل می‌دهند. اسپنگلر با الهام از مرشدش تفسیری را اضافه کرد که حاکی از نفوذ عمیق «تئوزوفی» در سنت آلیـس بـیْلی (Alice Bailey) است‌. RBNA‌ را‌ جماعت فیندهورن منتشر کرد. اسپنگلر‌ پس‌ از‌ بازگشت به ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۷۳ دریافت که این کتاب یکی از متون اصلی خرده‌فرهنگِ در حال ظهور «عصر‌ جدید‌» شده‌ است. این امـر، تـا حدی، برای وی آزاردهنده‌ بود‌. چون دوست نداشت وی را «واسطه روحی» به حساب آورند. تصمیم گرفت ویرایش دومی از RBNA را با یک‌ بخش‌ مقدماتی‌ جدید و چند انـتقال اضـافی که در سال ۱۹۷۵ از موجودی‌ به نـام «جـان» دریافت کرده بود، منتشر سازد. من از این ویرایش دوم استفاده کرده‌ام. تحفّظ‌هایی که اسپنگلر‌ انجام‌ می‌داد‌ در طی سال‌ها شدت گرفت و همگام با آن فلسفه «عصر جدید‌» وی‌ نیز بـه تـدریج از چارچوب تئوزوفیکش که از آغاز بـر آن مـبتنی بود، فراتر رفت. با‌ این‌ همه‌، وی هیچ‌گاه از اهداف و مقاصد اولیه‌اش دور نشد.۱۱۷ در CNA که‌ در‌ ۱۹۸۸‌ منتشر شده است، اسپنگلر خود را نسبت به موج عامّه‌پسند وساطت روحی دهه ۱۹۸۰‌ بسیار‌ منتقد‌ نشان می‌دهد. او، که آشـکارا از ایـنکه در زمره «واسطه‌های میزگردی» (Talkshow channel) مانند‌ جی‌. زد. نایت و دیگران قرار گیرد، نگران است، تلاش دارد صورت‌های معتبر وساطت روحی‌ را‌ از‌ پدیده‌هایی که صرفاً «دلفریبی عصر جدید» را نمایندگی می‌کنند متمایز سازد.

اثر بعدی اسپنگلر‌، کـه‌ بـا RBNA بسیار مـتفاوت است و ابتنایی روشن بر وساطت روحی ندارد، در فصل‌ پنجم‌ بررسی‌ می‌شود. RBNA را، صرف نظر از جایگاهش در بافت تحولِ فـردی اسپنگلر، باید یکی از‌ متون‌ بنیادینِ «جنبش عصر جدید» به حساب آورد.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۷)


رامـالا

(RR) The Revelation of‌ Ramala‌.

(WR‌) The Wisdom of Ramala.

(VR) The Vision of Ramala.

پیـام‌های مـوسوم به پیام‌های رامالا به‌ واسطه‌ یک‌ زن و شوهر ناشناخته انگلیسی (دیوید و اَن) دریافت شده‌اند. این وحی‌ها در حوالی‌ دهه‌ ۶۰ شـروع ‌ ‌شـد و به صورت جزوه در دسترس عموم قرار گرفت. در پاسخ به تقاضای عمومی‌ فزاینده‌ مـجموعه گـردآوری‌شده RR در سـال ۱۹۷۸ منتشر شد. در همین زمان، واسطه‌ها‌، با‌ هدایتِ «مرشد درونی»شان، به چالیس هیل‌ هاوس‌ (Chalice‌ Hill House) در گـلاستنبری۱۱۸ (Glastonbury)، یکی‌ از‌ نقاط اصلی فعالیت «عصر جدید» در انگلستان، نقل مکان کرده بودند.۱۱۹ این‌ خـانه‌ بعدها به یک مـرکز مـوفّق‌ «عصر‌ جدید» تبدیل‌ شد‌.

«رامالا‌» «نام سیاه‌پوستی» (soulname) این زن و شوهر‌ است‌ که به وساطت روحی اقدام می‌کردند و گویا گونه‌ای از وساطت روحی خلسه‌ای‌ سبُک‌ را پدید آورده‌اند. اعتقاد بر این‌ است که تعالیم از‌ نـاحیه‌ تقریباً ده «استاد» ــ نامی‌ که‌ برای موجودات ماورایی به‌کار می‌رود ــ مختلفِ ناشناخته نازل شده‌اند؛ اما بیشتر آنها‌ از‌ ناحیه یک گروه اصلی سه‌ نفره‌ ارزانی‌ شده‌اند. اعتقاد بر‌ این‌ است که این «اسـتادان‌» تـوجهشان‌ را فقط به رامالا محدود نمی‌سازند، بلکه از طریق واسطه‌های دیگر در سرتاسر جهان‌ نیز‌ سخن می‌گویند. آنان به رامالا درس‌خطابه‌هایی‌ کوتاه‌ (۲۰ تا‌ ۳۰‌ دقیقه‌ای‌) در باب موضوعات بسیار‌ متنوع و اغلب در واکنش به تقاضاهای پیـشین ارائه مـی‌کنند.

بعدها، مرشد شخصی دیوید، که خود‌ را‌ ذِن دائو (Zen Tao) می‌خواند، مسئولیت‌ پاسخ‌دادن‌ به‌ پرسش‌ها‌ و مشارکت‌ در بحث‌ها با‌ مخاطبان‌ را به عهده می‌گیرد. این پرسش‌ها و پاسخ‌ها در RR نیامده‌اند؛ در WR و VR گزیده‌ای از آنها‌، در‌ پایانِ‌ هر درس خطابه، آمده اسـت. ایـن پیام‌ها‌ «بر‌ یک‌ مبنای‌ کاملاً‌ انفسی‌ [یا: ذهنی]» (نگاه کنید به مقدمه WR) گزینش شدند و مطالب اصلی نسبتاً به‌شدت، امّا به گفته خودشان «همیشه با توجه دقیق به معنای اصـلی، ویـراستاری و خـلاصه شده‌اند‌ (نگاه کنید به صـفحه xiv کـتاب RR). در ۱۱ ژوئن ۱۹۸۹، زمـانی که «آخرین وساطت روحی» حاصل شد، تعالیم، به‌طور ناگهانی، خاتمه یافت. پس از این، «استادان» با این ادعا‌ که‌ اینک زمان زیستن بـا پیـام اسـت نه اینکه فقط از آن سخن بگوییم، کناره گرفتند.

جـی. زد. نـایت/ رامتا۱۲۰

(R) Ramtha.

(RI) Ramtha: An Intraduction.

(RIC) Ramtha Intensive: change‌, the‌ Days to Come.

(SoM) J. Z knight, A State of Mind: My Story _ Ramtha: the Adventure Begins.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۸)


جی. زد. نایت (۱۹۴۶) در SoM ماجرای زندگی‌اش را‌ بازمی‌گوید‌. دیدیم که چگونه اولین بار‌ با‌ رامتا، یک جنگجوی باستانی از آتلانتیس۱۲۱ (Atlantis) که در یـگانه زنـدگی زمـینی‌اش به روشن‌شدگی دست یافته بود، ملاقات کرد. نایت بعدها بـه یک‌ واسطه‌ خلسه‌ای کامل ــ که‌ از‌ اینکه به هنگامِ استفاده رامتّا از جسم وی چه اتفاق می‌افتد کاملاً ناآگاه است ــ تـبدیل شـد (او مـدّعی است که از آغاز تا انجام یک جلسه از هیچ فاصله‌ زمانی‌ای‌ آگـاه نـیست). حضورش در میزگردهای تلویزیونی و در کتاب‌های شرلی مک‌لین (Shirley McLaine) وی را به یکی از معروف‌ترین واسطه‌ها در ایالات متحده امریکا مبدل ساخت. نـایت، بـه‌عنوان یـکی از واسطه‌هایی‌ که‌ بیش از‌ همه در انظار عمومی قرار دارد، به تصور عمومی‌ای از وساطت روحـی کـه اسـپنگلر به زبان نقد‌ از آن به «دلفریبی عصر جدید» یاد می‌کند، کمک شایانی کرده‌ است‌. وسـاطت‌ روحـی وی را بـسیار مشهور ساخت و میلیون‌ها دلار درآمد نصیبش کرد. خود رامتا نایت را تشویق می‌کرد ‌‌که‌ برای روبـه‌روشدن بـا سیلِ تقاضاهای کمک و راهنمایی پول قبول کند؛ و نیز به این‌ امر‌ توجه‌ می‌داد کـه تـوقّع مـبلغی به‌عنوان جبرانِ بخش‌های زیادی از زندگی‌اش که به هنگام وساطت روحی‌ «از دست می‌رود» و جبران‌ناپذیر اسـت، کـاری معقول است. البته منتقدان، این پاداش‌های مادیِ‌ امور معنوی را دستاویزی‌ ساخته‌اند‌ تا تـفسیری بـدبینانه و تـمسخرآمیز ارائه کنند. رامتا نیز در میان جماعت «عصر جدید» به موضوعی مشاجره‌آمیز تبدیل شده است. محتوای پیامـ‌های رامـتا، که به جای آنکه مثبت و ارتقابخش باشند، هر دم‌ اهریمنی‌تر و ترسناک‌تر مـی‌شوند، بـه ایـن گمان دامن زده است که رامتای اصلی هر که بوده اینک جایش را به یک موجود مـاورایی کـم‌رأفت‌تر داده اسـت (Klimo, Ibid: 44).

سانایا رومن۱۲۲‌

(OtC‌) Sanaya Roman and Duane Packer, Opening to Channel: How to Connect With Your Guide.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۳۹)


(LJ) Sanaya Roman, Living with Joy: Keys to Personal Power and Spiritual Transformation.

(PPA) Sanaya Roman‌, Personal‌ Power through Awareness: A Guide Book for Sensitive People.

(SG) Sanaya Roman, Spiritual Growth: Being your Higher self.

سانایا رومن یک واسطه خلسه‌ای معروف برای موجودی ماورایی [بـه نـام] اورین‌ (Orin‌) است. پیام‌هایش اصولاً درباره شفابخشی، دگرگونی شخصی و رشد درونی است. OtC که با همکاری دوئین پکـر (Duane paker) کـه واسطه دابِن (DaBen) است منتشر شده، یکی از کتاب‌راهنماهای خودت‌ انجام‌ بده‌ معروف دربـاره وسـاطت روحی است‌. سه‌ کتاب‌ دیگر، که در یـک دسـته بـا عنوان «سلسله حیات زمینی» (the Earth Life Series) قرار داده شده‌اند، دربـردارنده مـطالب دریافتی از‌ طریق‌ وساطت‌ روحی، از جمله تمرین‌های عملی هستند.

شِرلی مک‌لین‌ (کِوین‌ ری‌یرسون، جـی. زد. نـایت)۱۲۳

(OL) Shirley MacLaine, Out on a Limb.

(DL) Shirley MacLaine, Dancing in the Light.

(IAP‌) Shirley‌ MacLaine‌, It’s All in the Playing.

(GW) Shirley MacLaine, Going Within‌: A Guide for Inner Transformation.

شرلی مک‌لین خود به‌عنوان یـک واسـطه شناخته نـمی‌شود، امـّا بـرخی از معروف‌ترین واسطه‌های «عصر‌ جدید‌» با‌ ظـاهر شـدن در کتاب‌های او شهرت یافته‌اند. واسطه سوئدی استوره یوهانسن‌ (stur‌é Johanssen) «آمبر» (Ambers) تنها در OL ظاهر می‌شود و یـاخ پورسـِل (Jach Pursel) «لازاریس» (Lazaris) نقشی در‌ IAP‌ بازی‌ می‌کند، امّا در پسـ‌زمینه می‌ماند. جی. زد. نایت و رامـتا در DL مـعرفی‌ می‌شوند‌. واکنش‌ مک‌لین به رامـتا بـه‌شدت عاطفی بود و احساسِ خود‌جوشِ وی مبنی بر اینکه در دوران‌ حیاتِ‌ رامتا‌ در آتلانتیس خواهر او بـوده اسـت مورد تصدیق رامتا قرار گـرفت (McLaine, 1985: 119‌). امـّا‌ مـطلوب مک‌لین واسطه تـام‌الخلسه، کـِوین ری‌یرسون (Kevin Ryerson)، با موجودات مـاورایی‌اش تـام مک‌ فِرسون‌ (Tom‌ Mc Pherson) و جان بود. ری‌یرسون نقشِ مهمی در OL بازی می‌کند و در DL و IAP‌ بازمی‌گردد‌. تمامی این کتاب‌ها حـاویِ تـوصیف‌های مفصّل از جلسات وساطت روحی‌اند که عـناصر اصـلی‌ اعتقادات‌ «عـصر‌ جـدیدی» مـک‌لین را فراهم آورده‌اند.

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۴۰)


ری‌یرسون از جـهتی دیگر نیز مهم است؛ چون مجموعه کوتاه‌ تلویزیونی‌ مک‌لین با نام Out on a Limb (1987) او را تصویر می‌کرد که‌ بـه‌ خـلسه‌ می‌رود و با مک فرسون و جان بـه‌طور زنـده، در مـقابل دوربـین، ارتـباط روحی برقرار مـی‌سازد. بـدین‌ ترتیب‌ میلیون‌ها‌ نفر در امریکا و بیرون از این کشور برای نخستین بار از طریق‌ ری‌یرسون‌ با پدیده وساطت روحـی آشـنا شـدند.

 

پی‌نوشت

هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۴۱)


هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۴۲)


هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۴۳)


هفت آسمان » شماره ۴۹ (صفحه ۱۴۴)


کتاب‌نامه

Andersom, Rodger (1988), "Channeling&quot‌;, Parapsycology‌ Review 19:5.

Babbie, Eral (1990), "Channels to Elsewhere&quot‌;, in‌: Robbins & Anthony, In Gods We‌ Trust‌.

Barren‌, Th.P van (1951), Voorstellingen van openbaring phaenomenologisch‌ beschouwd‌: Proeve van inleidend onderzoek, voornmelijk aan de hand der primitive en oude godsdiensten‌, Utrecht‌ Schotnus & Jens.

Hastings‌, Arthur‌ (۱۹۹۱), &‌;quot‌;With‌ the Tongues of Man and Angels‌: A Study‌ of Channeling", Holt, Fort Worth: Rinehart & Winston inc‌.

Klimo‌, Jon (1987), Channeling: Investigations on Receiving‌ Information From Paranormal Sources‌, Wellingborough‌: Aquarian Press.

Knight, J. Z. (1987), A State‌ of‌ Mind: My Story- Ramtha: The Adventure Begins, New York: Warner Books.

Lanczkpwski, G. (1986‌), &‌;quot;Inspiration: Religionsgeschichtlich&quot‌;, in‌: Die‌ Religion in Geschichte‌ und‌ Gegenwart, J. C. B. Mohr (Paul Siebeck‌), Tubingen‌, reper: Vol. 3, 773-775.

Riordan, Suzanne (1990), "Channeling", in: Clark‌ &‌;amp; Kelley Melton, New Age Ensyclopedia‌, ۹۷‌-۱۰۴٫

Roberts‌, Jane‌ (۱۹۸۱‌), The God of Jane‌: A Psychic Manifesto, New York: Prentice Hall Press.

Roman, Sanaya (1986), Personal Power through Awareness: A Guidebook‌ for‌ Sensitive People, Tiburon: H. J. Karmer.

Skutch, Robert‌ (۱۹۸۴‌), Journey‌ without‌ Distance‌: The Story behind‌ A Course‌ of Miracles, Berkley, Celestial Arts.

Spangler, David (1976), Revelation: The Birth of a New Age, Findhorn Foundation‌: The‌ Park‌, Forres 1977.

Sugrue, Thomas (1970), There is‌ a River‌: The‌ Story‌ of‌ Edgar‌ Cayce (1942), New York: Dell Publ.

Zakav, Gary (1979), The Dancing Wu-Li Masters: An Overview of the New Physics, New York: William Marrow & Co‌.

  1. مراد جرج برنارد شاو (George Bernard Shaw) نـمایش‌نامه‌نویس پر آوازه انـگلیسی اسـت و مـراد از ژان قـدّیسه، ژانـدارک است. م.
  2. این فهرست نه فقط شامل استادان عروج‌کرده، راهنماهاى روحانى، فرشتگان، برون‌زمینى‌ها، شخصیت‌های‌ مختلف‌ تاریخى (عیسى، پولس و دیگران)، خدا / «مبدأ المبادى»، خدایان و بانوخدایانِ عهد باستان، و ناآگاه جمعى یا ذهن کلّى اسـت بلکه «موجودات گروهى»، حیوانات مجسّم یا غیرمجسّم (دلفین‌ها، وال‌ها)، ارواحِ طبیعت یا‌ «ارواح‌ بدکار»، کوتوله‌های حافظ گنج، پرى‌ها، گیاهان و در نهایت «نفسِ عالى» واسطه را نیز شامل مى‌شود. حتى یک واسطه خاص ادعا کرده است کهـ‌ بـا‌ «کمیته» ــ یعنی یک آگاهى‌ هندسىِ‌ مرکب از یک خط، یک مارپیچ و یک مثلث چند بعدى ــ در تماس بوده است (Ridall, Channeling).
  3. این واژه‌ها هنوز تثبیت‌شده نیستند. براى اطلاع‌ از‌ رویکردها و نظریه‌های متفاوت و نیز‌ پژوهش‌های‌ موردى نگاه کنید:Lewis, Ecstatic Religion; Tart, Altered States of Consciousness; Bourguignan, Religion, Altered States of Consciousness and Social Change; id., Possession Crapanzano and Garrison, Case Studies in Spirit Possession‌; sharma‌, Ecstasy; Crapanzano, Spirit Possession; Goodman, Ecstacy, Ritual and Alternate Reality.
  4. این امـر مـستلزم این است که ما اصطلاحی مانند «Deity» یا «divine» را، آن‌گونه که ون بارن و لانچکوفسکی به‌کار می‌برند‌، به‌ معنای وسیعی‌ بگیریم. چون برای مثال فرشتگان ظاهراً صـلاحیت تـوزیع وحی آسمانی را دارند اما خـودشان «deitiy» یـا «divine‌» نیستند. «موجودات عالم بالا» که در وساطت روحی با آنها ارتباط‌ برقرار‌ می‌شود‌ نیز باید این صلاحیت را داشته باشند؛ چراکه سخنگوی «عالم بالا» هستند. بـه بـیان دقیق، اصطلاحاتی که ‌‌ونـ‌ بـارن و لانچکوفسکی به کار بسته‌اند مشکل‌آفرین‌اند چون پیش‌فرض‌های الاهیاتی پنهانی را آشکار می‌سازند‌. یک‌ بدیل‌ از لحاظ مابعدالطبیعی می‌تواند «موجودات فراـ‌‌تجربی» باشد که پلَتوُت پیشنهاد کرده است (Platvoet, Comparing Religions‌: ۳۰).
  5. آندرسون «بی‌اختیاری» را به‌عنوان اصطلاحی عام بـرای هـر دو گروه به کار‌ می‌برد و آن را به‌ «رفتاری‌، گفتن یا نوشتن، که فاعل منکرِ ضبط و مهار ارادی آن است» تعریف می‌کند (channeling: 6).
  6. کلیمو در Channeling (185-201) برخی انحای دیگر وساطت روحی را شرح می‌دهد. دسته «وساطت روحی جسمانی‌» کـه در آن واسـطه یا مـوجود بر محیط جسمانی (شفای بیماری‌ها، تجسم ارواح، حرکت دادن یا خم کردن اشیا) اثر می‌گذارد امّا در آن از «انتقال اطلاعات» خـبری نیست و بر این‌ اساس‌ در تعریف کلیمو نمی‌گنجد. به علاوه این گـروه بـه احـضار ارواح کلاسیک اختصاص بسیار دارد، اما به وساطت روحی «عصر جدید» اختصاص ندارد. من وساطت روحی رؤیایی را نیز خـارج‌ ‌ ‌مـی‌کنم‌؛ هرچند شاید مردم رؤیا را وحی تلقّی کنند و «عصر جدید» باوران، اغلب، اهمیت زیـادی بـرای رؤیـا‌ها به‌عنوان حاملان بینش‌های شهودی قائل‌اند. به همین دلیل، توجیهی برای این دیدگاه کلیمو‌ هست‌ کـه رؤیاها وساطت روحی محسوب می‌شوند. اما این به معنای متعارف این اصطلاح حـتی در خود خرده‌فرهنگ «عصر جـدید» نـیست. و آخر اینکه دسته «وساطت روحی مبتنی بر خواب» کلیمو‌ متضمّن‌ شناخت‌ عالی‌ای است که اعتقاد بر‌ این‌ است‌ که در حال خواب در مغز «کاشته» می‌شود و بعداً به یاد می‌آید. مطابق تعریف کـلیمو، این نیز وساطت روحی محسوب می‌شود‌ اما‌ صرفاً‌ به معنای فنّی کلمه، ظاهراً اشاره دارد به‌ یک‌ باور، نه یک پدیده یا تجربه.
  7. برای نمونه Ridall, Channeling و OtC (کوته‌نوشت‌هایی مانند این، به منابع «عصر جـدید» اشـاره‌ دارند‌ که‌ در بخش دوم تحلیل شده‌اند. به فهرست موجود در پیوست‌ رجوع کنید).
  8. برای اطلاع از وساطت روحی به مثابه «اجرا» رجوع کنید به: Spangler, Channeling: 14-15.
  9. به‌ویژه‌ که‌ می‌گوید‌: «روشن نیست که فرایند خلاق یـا خـودجوش یا تفکر شهودی همان‌ فرایندی‌ باشد که ظاهراً در آن یک شخصیّت یا موجود بیرونی دخیل است» Hastings, Tongues: 5-6 در مورد‌ گونه‌های‌ متفاوت‌ وساطت روحی که هستینگز وارد کرده است، نیز وضع از این قرار‌ نـیست‌.
  10. کـلیمو‌ خود به این نکته توجه داده است: «جفری میشلاو (Jeffrey Mishlove)… اظهار می‌دارد که‌ مطلب‌ تا‌ حدّ زیادی به عبارت «گفته می‌شود» در این تعریف بستگی دارد ــ روشن است‌ که‌ واسطه‌ها، منابع ادعایی آنـها و پیـروان گـوناگون این پدیده هستند که خـرده‌فرهنگ وسـاطت روحـی‌ را‌ که‌ خرده‌فرهنگی جهانی و دارای رشد سریع است شکل داده‌اند، همان‌هایی که می‌گویند منابعی که پیام‌ها‌ از‌ آنها دریافت می‌شود، از سطح دیگری از عالم واقـع هـستند (Klimo, Channeling: 2).
  11. بـرای‌ نمونه‌ رجوع‌ کنید به: Kautz & Braon, Channeling; Ridall, Channeling;. این منبعِ Klimo, Channeling, part 4 به‌طور مـعناداری‌ وسـاطت‌ روحی باز و فنون وساطت روحی را در ارتباطی نزدیک مورد بحث قرار‌ داده‌ است‌.
  12. Ridall, channeling, 109. cf. Hastings, Tongues, 159 درباره واسطه‌های ارتجالی یا شهودی سخن می‌گویند و اینـ‌ را‌ وسـاطت‌ روحـی به حساب می‌آورند.
  13. ولی به رغم تصوراتی که اصطلاح «وساطت روحـی‌» به‌ ذهن خطور می‌دهد واسطه‌های «عصر جدید» چه بسا آن را به‌عنوان «حلول» یک موجود بیگانه تجربه‌ نمی‌کنند‌ بلکه بـه صـورت «آمـیختن» با آگاهی دیگری تجربه می‌کنند. این مسئله را‌ دورین‌ هیوز (Dureen Hughes) در مقاله‌ای بـا نـام‌ «Blending‌» مطرح‌ ساخته است.
  14. برای نمونه، بنگرید به بحث‌ «صداها‌ و نگاه‌ها» در underhill, Mystoicism: 266–۲۹۷٫
  15. برای یک فهرست کامل الفبایی از هـمه‌ کـوته‌نوشت‌ها‌ بـه ضمیمه مراجعه کنید.
  16. برای‌ اطلاعات‌ عمومی درباره‌ کیسی‌ به‌ SoS, SP, TiR مراجعه شود. TiR‌ کـامل‌ترین‌ شـرح‌حال اسـت و SoS شامل اطلاعات تکمیلی درباره آخرین سال‌های زندگی کیسی است‌. SP‌ عمدتاً بر پیش‌گویی‌های کیسی مـتمرکز اسـت‌. بـرای اطلاعات عینی‌‌تر درباره‌ کیسی‌، پسر و نوه‌اش و A.R.E (به متن بنگرید‌) مراجعه‌ کنید به: Melton, Clark and Kelly, New Age Encyclopedia, 88-93. Cf also‌ Klimo‌, channeling, 113-116. برای یـک‌ تـجلیل‌ دلپسند‌ الاهیاتی نگاه کنید‌ به‌: Drummond, unto the churches‌.
  17. شرح‌ حالی بسیار مختصر در کتاب PST، صفحات ۲۴۰ تا ۲۴۱ آمـده اسـت.
  18. بـرای کسب‌ دیدگاه‌های‌ کلی نگاه کنید به: Melton, Clark‌ and‌ Kelly, New‌ Age‌ Encyclopedia‌: ۲۷۴–۲۷۸; Klimo, Channeling‌: ۲۸-۳۴; Hastings, Tongues: 72-78. تحلیلی درباره تعالیم سِت در Hanegraaff, “Channeling-literatuur”, 12‌-۲۰‌ آمده است.
  19. ایماژیسم (از لفـظ ایمـاژ‌ = تصویر‌، کنایه‌). مکتبی‌ است‌ که از مکتب‌ کلاسیک‌ و مکتب سمبولیسم فرانسه ناشی شده اسـت. ایمـاژیسم، مـکتبی در شعر که در ۱۹۰۹-۱۹۱۷ در انگلستان‌ و امریکا‌ رونق‌ داشت. اگرچه ایماژیست‌ها از لحاظ سبک و عقیده‌ به‌ سرعت‌ منشعب‌ شـدند‌، اینـ‌ مشخصات در آثار آنان موجود است: (۱) بیان فشرده و تلویحی و مشحون از اشارات به ادبـیات قـدیم و گـاهی وقایع زندگی شاعر؛ (۲) استعمال الفاظ محاوره‌ای و اوزان جدید؛ (۳) احتراز از بیان‌ صریح و مستقیم احساسات و عواطف؛ (۴) استعمال کـنایات و اسـتعارات (گـاهی دور از ذهن)؛ (۵) لحن هجو‌آمیز و تعرض‌آمیز نسبت به آرمان‌ها و جوامع معاصر. (دایرهالمعارف مصاحب، ج۱، مـدخل ایمـاژیست‌ها). م
  20. برای نمونه نگاه کنید به God of‌ Jane‌.
  21. اطلاعات عمومی: Melton, clark and kelly, New Age Encyclopedia, 129-32; Hastings, Tongues, 98-113; Klimo, channeling, 37-42, skutch, Journey.. برای تحلیل‌هایی که درباره این تعلیم انجام گرفته‌: Hannegraaff‌, channeling-literatuur, 28-33, Koffend, Gospel According to Helen, 74-90 کـتاب Wapnik, meaning of forgiveness تـفسیری خوب است. کتاب‌های دیگری که مبنای‌ آنها‌ «درسی» است را واپنیک (Wapnik‌) اِف‌ وون (F. Vaughan) و ر. والش (R. valsh) گ. یـامپولسکی (G. Jompolsky) و تـارا سینگ (tara sing) نوشته‌اند.
  22. Cf. the video, The Story of A course in Miracles, Part 1: the Forgotten Song‌, part‌ ۲: the Song Remembered. بخش‌ دوم‌ شامل شمار زیـادی از شـهادت‌های مـشخص است.
  23. اطلاعات کلی:Melton, Clark and Kelly, New Age Encyclopedia, 428, Cf. Bednarowski, New Religions and the theological Imagina in America, Bloomington/Indianapolis, 1989‌; Rhodes‌, New Age Christology of David Spangler, 402-418 تحلیلی است جالب
  24. RBNA 39-43 رجـوع کـنید به: Hughes, “Blending” وصف اسپنگلر از تجارب وساطت روحی خودش ظاهراً مؤید ترجیحی است‌ که‌ هـیوز بـرای‌ اصطلاح “blending” آمیزش نسبت به Channeling (وسـاطت روحـی) قائل اسـت.
  25. رجـوع کـنید به فصل «Fomative Forces and‌ higher dimensions of spirit», نوشته اسپنگلر در RW (رجوع کـنید بـه‌ فصل‌ پنجم‌).
  26. شهری در ولایت سامرست در جنوب‌غربی انگلستان. افسانه‌های بسیاری درباره آن وجود دارد. بـر طـبق یکی از ‌‌آنها‌، قدیس یوسف رامه‌ای اولیـن کلیسای انگلستان را در اینجا بـنا نـهاد. بر طبق‌ روایتی‌ دیگر‌، گـلاستنبری جـزیره اولان افسانه آرثرانس است.
  27. Hexham, Freaks of Glastonbury and. Bowman نک، برای آگاهی‌ از پیشینه Drawn to Glastonbury.
  28. برای اطلاعات عمومی: Melton, Clark and Kelly, New‌ Age Encyclopedia, 375, Klimo‌, Channeling‌, ۴۲-۴۵٫ and SoM.
  29. در افسانه‌های یونانی، جـزیره‌ای بـزرگ در دریای مغرب؛ به روایت افـلاطون، کـه آن را یـوتوپیا توصیف می‌کند، تـمدن بـلندپایه‌ای داشت و بعد زلزله خرابش کـرد. تـحقیقات زیادی درباره‌ واقعی‌بودن این جزیره انجام شده است (دایره المعارف مصاحب، مدخل آتلانتیس). م
  30. برای برخی اطلاعات مـربوط بـه شرح زندگی. نک: LJ and Klimo, Channeling, 141-144..
  31. برای اطلاعات عـمومی نـک: Melton, Clark‌ and‌ Kelly, New Age Encyclopedia, 270-272. بیشتر مـطالب مـربوط بـه شرلی مک‌لین با نـگاه شکاکانه نوشته شده اند. نک: Gardner, Issness is her Business. کتاب channeling in to the New‌ Age‌ اثر گوردون به جهت جامعیتش قابل ذکر است، والاّ به‌سختی مـی‌توان آن را بـه‌عنوان یک متن علمی جدی گرفت.

پایان مقاله

شبکه بین المللی مطالعات ادیان

اینفورس (شبکه بین المللی مطالعات ادیان)،‌ بخشی از یک مجموعه فعالیت های فرهنگی است که توسط یک گروه جهادی مجازی انجام می شود. این گروه  بدون مرز، متشکل از اساتید، طلاب، دانشجویان و کلیه داوطلبان باایمان و دغدغه مندی است که علاقمند به فعالیت علمی جهادی در عرصه جنگ نرم هستند. شما هم می توانید یکی از اعضای این گروه باشید(اینجا کلیک کنید). فعالیت های سایت زیر نظر سید محمد رضا طباطبایی، مدرس ادیان و کارشناس صدا و سیماست. موضوعات سایت نیز در زمینه سیر مطالعاتی با رویکرد تقویت بنیه های اعتقادی و پاسخ به شبهات است.

0 0 رای ها
شما هم امتیاز بدهید..
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx
()
x